حقوق بشر -
تعداد فیش :
320 ،
تعداد مقاله :
0
1403/05/07
1403/04/02
1403/03/01
1403/02/05
1403/01/01
1402/12/17
1402/10/02
1402/08/10
1402/01/16
1401/09/29
1401/08/11
1401/03/14
1401/02/09
1401/01/01
1400/12/10
1400/08/30
1400/04/07
1400/04/07
1400/02/17
1399/12/21
1399/11/29
1399/08/13
1399/06/31
1399/03/14
1399/03/02
1398/08/24
1398/08/08
1398/05/22
1398/04/05
1398/01/01
1397/11/19
1397/10/19
1397/06/31
1397/04/30
1397/04/06
1397/03/02
1396/11/19
1396/10/26
1396/06/21
1396/03/22
1396/03/22
1396/03/22
1396/03/20
1396/03/14
1396/02/05
1395/12/19
1395/11/19
1395/11/19
1395/08/12
1395/07/28
1395/06/17
1395/04/09
1395/03/14
1395/03/14
1395/03/03
1394/11/28
1394/11/19
1394/09/04
1394/07/27
1394/07/15
1394/07/15
1394/07/15
1394/06/25
1394/06/18
1394/06/12
1394/04/13
1394/02/30
1393/11/06
1393/10/17
1393/06/13
1393/06/13
1393/06/13
1393/05/01
1393/04/16
1393/02/31
1393/01/30
1392/12/20
1392/12/15
1392/11/28
1392/10/19
1392/07/22
1392/06/18
1392/06/18
1392/05/18
1392/04/05
1392/03/17
1392/03/14
1392/02/11
1391/11/28
1391/09/01
1391/08/10
1391/06/09
1391/06/09
1391/05/03
1391/04/31
1391/04/21
1391/04/07
1391/03/14
1391/01/16
1390/12/12
1390/08/11
1390/07/20
1390/05/19
1390/03/14
1390/02/07
1389/11/27
1389/10/19
1389/06/16
1389/05/27
1389/04/19
1389/04/12
1389/04/05
1389/03/14
1389/01/22
1389/01/11
1389/01/01
1388/12/08
1388/11/28
1388/11/19
1388/09/22
1388/05/12
1388/03/29
1388/02/26
1387/12/14
1387/10/19
1387/10/08
1387/09/17
1387/08/08
1387/06/02
1387/05/09
1387/03/21
1387/03/14
1387/02/14
1387/02/04
1385/08/19
1385/08/17
1385/06/06
1385/05/26
1385/05/10
1385/02/26
1384/10/19
1384/10/19
1384/10/19
1384/08/13
1384/08/13
1384/07/29
1384/03/14
1384/03/03
1384/02/11
1384/02/06
1384/01/01
1383/11/19
1383/11/10
1383/10/29
1383/10/19
1383/08/24
1383/08/15
1383/07/15
1383/04/17
1383/04/15
1383/04/01
1383/03/14
1383/02/27
1383/02/27
1383/02/18
1383/02/12
1383/01/26
1382/11/24
1382/11/19
1382/11/08
1382/11/08
1382/09/25
1382/09/25
1382/09/05
1382/09/05
1382/08/11
1382/06/29
1382/05/15
1382/05/08
1382/03/22
1382/03/14
1382/03/07
1382/01/22
1382/01/22
1381/12/06
1381/12/02
1381/11/28
1381/09/01
1381/09/01
1381/09/01
1381/08/26
1381/08/13
1381/07/13
1381/06/30
1381/06/24
1381/04/29
1381/02/11
1381/02/11
1381/01/16
1381/01/16
1381/01/16
1380/12/27
1380/12/27
1380/11/30
1380/11/23
1380/11/18
1380/11/18
1380/09/16
1380/09/16
1380/09/16
1380/05/03
1380/02/28
1380/02/04
1380/01/28
1380/01/01
1379/10/19
1379/09/25
1379/08/24
1379/07/14
1379/07/13
1379/02/01
1378/10/10
1378/07/17
1378/05/08
1378/03/08
1377/12/28
1377/12/04
1377/10/28
1377/07/18
1376/11/28
1376/08/14
1376/08/14
1376/06/19
1376/05/29
1376/05/01
1376/04/25
1376/03/14
1376/02/17
1376/02/10
1376/02/03
1375/09/24
1375/08/30
1375/06/27
1375/02/13
1375/01/04
1374/12/01
1374/11/20
1374/08/10
1374/04/21
1374/03/03
1374/02/28
1373/11/14
1373/06/04
1373/04/29
1373/03/14
1373/01/24
1372/12/22
1372/12/13
1372/12/06
1372/10/06
1372/07/07
1372/06/14
1372/05/12
1372/03/14
1372/02/28
1372/02/18
1372/02/18
1372/02/08
1372/01/04
1372/01/04
1371/11/06
1371/11/06
1371/10/23
1371/10/19
1371/09/25
1371/09/25
1371/08/13
1371/07/15
1371/06/24
1371/06/19
1371/03/13
1371/03/04
1371/01/15
1370/12/14
1370/11/30
1370/11/18
1370/11/13
1370/10/19
1370/09/13
1370/07/27
1370/07/17
1370/07/03
1370/06/25
1370/03/26
1370/03/26
1370/03/26
1370/03/14
1370/02/11
1369/12/22
1369/12/11
1369/11/29
1369/11/10
1369/11/04
1369/09/07
1369/08/02
1369/03/10
1369/03/02
1369/02/26
1369/01/24
1369/01/10
1369/01/02
1368/12/21
1368/11/04
1368/10/28
1368/10/06
1368/09/02
1368/09/02
1368/04/11
1368/04/07
1368/03/28
اینجور نیست که ما بگوییم یک انگیزهی مخالفت و دشمنیای با بعضی از کشورها، مثلاً کشورهای اروپایی ــ که حالا من جزو اولویّتها[ی ارتباط با کشور] آنها را ذکر نکردم ــ داریم؛ نه. علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده به عنوان اولویّت ذکر نمیکنم، این است که اینها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّهی تحریمها، در قضیّهی نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال اینها، با ما بد رفتار کردند؛ [اگر] این رفتار بد را نداشته باشند، البتّه آن [کشورها] هم جزو اولویّتهای ما است، آن هم جزو مواردی است که ارتباط با آنها برای ما دارای اولویّت است. البتّه چند کشور هستند که ما اذیّتهای آنها را، رفتار عنادآمیزشان را فراموش نمیکنیم.
شنیدم بعضی از قضات محترم در احکام قضائیشان استناد میکنند به مبانی حقوق بشری غرب! این غلط است. آن مبانی، مبانی نادرستی است؛ حالا خودشان هم که عمل نمیکنند هیچ ــ نشانههای واضحش امروز در دنیا جلوی چشم همه هست که آنها عمل هم نمیکنند ــ امّا اصلاً مبانی، مبانی غلطی است؛ قاضی ما نمیتواند برای حکم خودش به غیر قانون داخلی کشور استناد کند؛ باید [طبق] قوانین داخلی انجام بگیرد.
امروز فاجعهی غزّه و نسلکشی بیرحمانهی رژیم غاصب صهیونیست و کشتار هزاران کودک و زن و مرد بیدفاع و غیر مسلّح، و آنگاه پشتیبانی و حمایت حکومتهای به اصطلاح لیبرال غربی از این گرگ خونخوار، معنی آزادی و حقوق بشر غربی را برای وجدانهای بیدار آشکار میسازد.
ما سالها است با تحریمهای شدید مواجهیم؛ تحریمهایی که خود تحریمکنندهها، یعنی عمدتاً آمریکاییها و به تبع آنها بعضی از اروپاییها، گفتند این تحریمهایی که نسبت به ایران انجام گرفته در تاریخ بیسابقه است! خودشان گفتند. خب، اوّلاً هدف از این تحریمها چیست؟ آنها یک اهدافی را ذکر میکنند، [ولی] دروغ میگویند؛ هدف، اینها نیست. بحث انرژی هستهای را مطرح میکنند، بحث سلاح هستهای را مطرح میکنند، بحث حقوق بشر را مطرح میکنند؛ مسئله اینها نیست. [میگویند] ما ایران را تحریم میکنیم به خاطر اینکه از تروریسم حمایت میکند! «تروریسم» کیست؟ مردم غزّه! مردم غزّه از نظر آن حضرات تروریستند! یک دولتِ خبیثِ جعلیِ غاصبِ بیرحمی، در ظرف شش ماه، نزدیک چهل هزار آدم را که چند هزار نفرشان کودکند، به قتل میرساند، قتلعام میکند، [امّا] او تروریست نیست، و آن مردمی که زیرِ بمبارانِ او هستند تروریستند! پس این بهانهها، بهانههای دروغین است؛ هدف از تحریم، این مسائل نیست.
قضایای غزّه نشان داد که چه ظلمی و چه ظلمتی بر دنیا حاکم است. این دنیای غرب، این دنیای بهاصطلاح متمدّن که ادّعای حقوق بشر و امثال اینها میکنند، نشان دادند که چه ظلمتی بر زندگی اینها، بر افکار اینها، بر عمل اینها حاکم است. بیش از سی هزار نفر قتلعام میشوند، از کودک نوزاد تا نوجوانها، تا جوانها، تا پیرها، زن، مرد، تا بیمارها؛ در ظرف مدّت کوتاهی سی و چند هزار نفر از اینها نابود میشوند، خانههایشان خراب میشود، زیرساختهای کشورشان از بین میرود، دنیای متمدّن نگاه میکند؛ نه فقط جلوگیری نمیکند، کمک هم میکند! در همان روزهای اوّل تهاجم وحشیانهی رژیم صهیونیستی به مردم غزّه، آمریکاییها مرتّب رفتوآمد کردند، اروپاییها یکی پس از دیگری دائماً رفتوآمد کردند، همراهی خودشان و پشتیبانی خودشان را از جنایتکاران صهیونیست نشان دادند، صریحاً اعلام کردند؛ فقط هم اعلام نبود، سلاح فرستادند، امکانات فرستادند، انواع و اقسام کمکها را کردند. ظلمت دنیای امروز این است؛ ما امروز با این دنیا مواجهیم.
در نظام لیبرال دموکراسی و حکومتها و دولتهایی که بر اساس آن منطق و آن ممشىٰ به وجود آمدند، در ذات آنها «استکبار» وجود دارد، تعرّض و تجاوز وجود دارد. استکبار به همان معنایی که ما در انقلاب اسلامی به کار میبریم، یعنی وجود ظلم، تجاوز، تعدّی به ملّتها؛ در ذات او این معنا وجود دارد. آن حکومتها و دولتها ثروت و قدرت و حاکمیّت مطلق خودشان را در تعرّض و تجاوز به ملّتهای ضعیف و کشورهای ضعیف دیدند و احساس کردند؛ شاهدش هم این است که در اوج سر دادنِ شعارهای رایج آن جناح، یعنی شعار دموکراسی، شعار آزادی، شعار حقوق بشر ــ که اوجش در قرن نوزدهم بود ــ موازی با این شعارها، بیشترین حرکت استعماریِ آن جناح هم در همان دوره اتّفاق افتاد؛ یعنی استعمار کشورهایی در آسیا، استعمار کشورهای زیادی در آفریقا، در آمریکای لاتین، اوجش در این قرن نوزدهم و دنبالهی اندکی از آن در قرن بیستم است. یعنی این دو با هم اتّفاق افتادند؛ هم آن شعارها در قرن نوزدهم است، هم این حرکت استعماریِ استکباری که همراه با ظلم و نادیده گرفتن حقوق ملّتها است، در قرن نوزدهم همراه با آن شعارها اتّفاق افتاد.
شکست رژیم صهیونیستی در این حادثه فقط شکست رژیم صهیونیستی نیست، شکست آمریکا است. امروز در دنیا هیچکس تفاوتی میان رژیم صهیونیستی و آمریکا یا انگلیس نمیگذارد؛ همه میدانند که اینها یکیاند. آمریکا بیشرمانه قطعنامهی شورای امنیّت را برای قطع بمباران و آتشبس وتو میکند! اینها با هم فرقی ندارند، اینها یکیاند. «وتو میکند» یعنی چه؟ یعنی همدستی میکند در ریختن بمب بر روی کودک و زن و بیمار و پیر و مردم بیدفاع. در این حادثه آبروی آمریکا رفت، نقاب از چهرهی تمدّن غربی افتاد. پیروزی بزرگ ملّت فلسطین در این است که غرب را، آمریکا را، ادّعاهای دروغین حقوق بشری را بیآبرو کردند. امروز دیگر همه میدانند که این ظاهرسازیها، اسم حقوق بشر و انسان و مانند اینها را بردن، باطنش چیست. چهرهی زشتِ هیولای منحوسِ آمریکا و انگلیس روشن شد، برای همهی مردم دنیا آشکار شد.
دلهای ما خون است به خاطر مصائب مردم فلسطین و بالخصوص مردم غزّه؛ ناراحتیم، امّا وقتی بادقّت نگاه میکنیم، میبینیم آن که در میدان پیروز است مردم غزّهاند، مردم فلسطینند؛ اینها توانستند کارهای بزرگی انجام بدهند. اوّلاً مردم غزّه با صبر خودشان، با ایستادگی خودشان، با تسلیم نشدن خودشان نقاب دروغین حقوق بشر را از چهرهی آمریکا و فرانسه و انگلیس و امثال اینها کنار کشیدند، اینها را رسوا کردند. مردم غزّه با صبرِ خودشان توانستند وجدان بشری را به حرکت دربیاورند.
من میخواهم این را عرض بکنم که غربیها نسبت به زن ایرانی ترحّم ندارند که بگویند حقوق زن رعایت بشود، [بلکه] کینه دارند از زن ایرانی. قطعاً اگر چنانچه حضور زنها نبود، انقلاب پیروز نمیشد. من این را [بقطع میگویم]؛ بنده دیگر در متن مسائل انقلاب بودم. یعنی اگر در آن اجتماعات عظیم زنها شرکت نمیکردند، انقلاب پیروز نمیشد. اگر زنها میخواستند با شوهرهایشان، با فرزندانشان، با پسرانشان در این کار مخالفت کنند، همه چیز جور دیگری تمام میشد؛ در جنگ هم همینجور. انسان وقتی شرح حال این مادرها و همسرها را میخواند، واقعاً منقلب میشود؛ اینها بودند که این شجاعتها را، این فداکاریها را در دلهای این جوانها و این مردها زنده کردند. اینها از زن ایرانی کینه دارند! خودشان را طرفدار حقوق زن، طرفدار حقوق انسان، طرفدار آزادی معرّفی میکنند. همهی اینها تهاجم دشمن است.
خب، حقوق بشر؛ اصلاً انسان تعجّب میکند؛ اصلاً تعبیر حقوق بشر به غربیها نمیآید؛ همین طور که حالا یکی از آقایان ردیف شعرشان «به من نمیآید» بود، واقعاً حقوق زن، به غربیها نمیآید. همین حالا زنها در کشورهای غربی مهمترین مشکلات را دارند؛ یعنی بیشتر از دیگر کشورها. اصلاً اینها طرفدار حقوق بشر نیستند؛ اینها اصلاً حقوق بشر بهشان نمیآید؛ دشمن بشرند! حقوق بشرشان را در داعش دیدیم؛ داعشی که زندهزنده آدمها را آتش میزد یا در آب غرق میکرد جلوی چشم همه؛ در حمایتشان از منافقین دیدیم؛ در حمایتشان از صدّام دیدیم؛ در غزّه داریم میبینیم؛ در فلسطین داریم میبینیم؛ در ترورها داریم میبینیم، و در کشتار جوانها؛ اینجا در خیابانهای تهران پاکترین جوانهای ما را، مثل همین جوانهایی که اسم آوردند، آرمان علیوردی و روحالله عجمیان ــ اینها واقعاً پاکترین، پاکیزهترین، طاهرترین جوانهای ما بودند ــ اینها را با شکنجه میکشند، آنها مطلقاً متعرّض نمیشوند، یعنی اهمّیّتی برایشان ندارد؛ تحریک هم میکنند؛ اصلاً یاد میدهند؛ رادیوهایشان، عواملشان این کارها را یاد میدهند؛ اینها حقوق بشر است. محکومیّت دشمن هم در این قضیّه (حادثه تروریستی شاهچراغ) با خیلی از حوادث تروریستی دیگر کشور فرق دارد. یک وقت یک مجموعهی نظامی را میزنند، یک وقت یک مجموعهی سیاسی را میزنند؛ خب آن یک حرف است؛ یک وقت یک مجموعهی زائر را میزنند که نه محفل سیاسی است، نه محلّ رزم و دعوا است؛ محلّ زیارت است، محلّ انس با خدا است. از تهران، از همدان، از گیلان، از خود شیراز، از کهگیلویه و بویراحمد، از جاهای مختلف انسانها رفتهاند آنجا برای عرض نیاز، برای خلوت با خدا، برای خلوت با اولیای خدا و مورد این ظلم قرار گرفتهاند. دشمن خیلی رسوا است در این قضیّه. این دشمن کیست؟ آن که مرتکب این جنایت شد، فقط او دشمن است؟ او که خب معلوم است؛ او دشمن است، جانی است، خیانتکار است، جنایتکار است، امّا فقط او نیست؛ کسانی پشت سر او هستند. میگویند «داعش»؛ خب بله، امّا داعش را چه کسی به وجود آورد؟ این موجود خطرناک را چه کسی تولید کرد؟ آمریکا صریحاً گفت ما داعش را تولید کردیم؛ خودش صریح گفت این را ــ نه حالا، [بلکه] هفت هشت سال پیش گفتند ما تولید کردیم داعش را ــ آنها گناهکارند؛ همانهایی که حالا پرچم حقوق بشر را به دست میگیرند. لعنت خدا بر این دهانهای دروغگو، بر این دلهای سیاه و شقی! این جور عمل میکنند، آن جور حرف میزنند. دربارهی حقوق بشر، دربارهی حقوق زن، دربارهی مسائل گوناگون انسانی، حرفشان این است، عملشان آن است؛ یعنی منافقِ کامل! و منافق، کافر است و کافر دشمن خدا است، عدوّالله است؛ اینها، هم کافرند، هم منافقند، هم دشمن خدایند. اینها در این قضیّهی شاهچراغ رسوا شدند.
شما ببینید این قضیّهی شاهچراغ شیراز، چه جنایت بزرگی بود! آن پسربچّهی پایهی دوّم یا پایهی ششم یا پایهی دهم، اینها چه گناهی کرده بودند؟ آن طفلک ششسالهای که پدر و مادر و برادرش را از دست داده، این کوه سنگین غم را چرا بر دوش او انبار کردند؟ چرا؟ این بچّه چه کار کند با این غم بزرگ و غیر قابل تحمّل. اینها جنایت است؛ اینها جنایتهای بزرگی است. آن طلبهی جوان ــ طلبهی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز ــ چه گناهی کرده بود؟ یک طلبهی جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیّهی شیراز را محکوم نکردند؟ چرا یک قضیّهی خلاف واقع را، یک حادثهی دروغین را، در سکّوهای اطّلاعاتیشان در اینترنت، هزاران بار تکرار میکنند امّا اسم آرشام را در اینترنت ممنوع میکنند که نیاید در سکّوی اینترنتی؟ چرا؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟ اینها این [جور] هستند. اینها را بشناسیم؛ اینها را بشناسید. البتّه ما یقهی اینها را رها نخواهیم کرد. نظام جمهوری اسلامی حتماً به حساب این جنایتکارها خواهد رسید. هر کس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها، در این جنایتها دستی داشته، انشاءالله مجازات خواهد شد؛ بدون تردید.
غربیها سه قرن دنیا را غارت کردند؛ سه قرن! دنیا را غارت کردند. از شرق آسیا، از اندونزی، از فیلیپین، از نپال، از شبهقارّهی هند بگیرید تا آسیای مرکزی و آسیای غربی و تا شمال آفریقا، بخشهای مغرب آفریقا و تا سرتاسر آفریقای سیاه؛ غربیها سه قرن اینها را غارت کردند؛ به اینجا اکتفا نکردند، آمریکای جنوبی را هم دست گذاشتند، آنجا را هم غارت کردند؛ قارّهی آمریکا را! قارّهی آمریکا هم صاحبانی داشت، تمدّنی داشت، ملّتهایی داشت؛ اینها با حیلههای گوناگون ــ که همهی اینها در تاریخهای دقیق مشخّص است؛ کتاب بخوانید انشاءالله، این حقایق را بیشتر از نزدیک درک کنید ــ فاجعه آفریدند؛ قتل، غارت، کشتار جمعی، شکنجه، فشار، بردهگیری، بردهداری؛ این کارها را غربیها کردند. در این سه قرن، در همان حالی که غربیها در عمل این جور مشغول جنایت بودند، روشنفکرانشان و متفکّرانشان برای دنیا قانون حقوق بشر کشف میکردند و وضع میکردند! یعنی این تناقض در عمل و قول، این ریاکاری غربیها [مشهود است]. در عمل آن جور، در زبان این جور؛ کشورهای اروپایی، بعد هم آمریکا به معنای واقعی کلمه در سرتاسر دنیا انواع و اقسام جنایتها را انجام دادند. خب اینها شاهکارهای تمدّن غرب است؛ اینها شاهکارهای تمدّن غرب است!
رژیم صهیونیستی البتّه با اینکه از نفَس افتاده است، همچنان به جنایتهای خود ادامه میدهد و با سلاح به جان مظلومان افتاده است؛ زن، کودک، پیر و جوان غیر مسلّح را به قتل میرساند، زندانی و شکنجه میکند، خانهها را ویران میسازد، مزارع و داراییها را نابود میکند؛ امّا دروغگویان مدّعی حقوق بشر در اروپا و آمریکا که در قضیّهی اوکراین آن غوغا را به راه انداختند، در برابر اینهمه جنایت در فلسطین مُهر سکوت بر لب زدهاند و از مظلوم دفاع نمیکنند بلکه به گرگ خونخوار کمک هم میکنند.
در ماجرای اوکراین، نژادپرستی غرب را همه دیدند. قطار پناهندگانی را که دارند از کشور و زیر مثلاً مشکلات جنگ فرار میکنند نگه میدارند، برای اینکه سیاهپوست را از سفیدپوست جدا کنند و سیاهپوست را پیاده کنند. صریحاً در رسانههایشان اظهار تأسّف میکنند که این دفعه جنگ در خاورمیانه نیست، در اروپا است. یعنی اگر جنگ و خونریزی و برادرکشی در خاورمیانه ــ البتّه در مناطق به قول آنها خاورمیانه ــ و در اینجاها باشد اشکال ندارد [امّا] در اروپا که باشد اشکال دارد. این نژادپرستی به این وضوح، به این روشنی! صریحاً این جور حرف میزنند، صریحاً این جور اظهار میکنند. در دنیا ظلمهایی در کشورهای مطیع آنها اتّفاق میافتد، مطلقاً صدایی از آنها بیرون نمیآید و در عین حال با این همه ظلم و با این همه ستمگری، با این همه ظلمتآفرینی ادّعای حقوق بشر هم دارند و با ادّعای حقوق بشر از کشورهای مستقل باجخواهی میکنند، باجگیری میکنند، تهدید میکنند؛ ملّت ایران این قضایا را دارد با چشم باز میبیند؛ البتّه همهی دنیا دارند مشاهده میکنند و میبینند و امروز به نظر ما یکی از رسواترین و فاشترین مقاطع دوران معاصر در زمینهی ظلم و تجاوز و استکباری است که متأسّفانه طواغیت عالم در حال انجام دادن آن هستند و مردم دنیا میتوانند مستقیماً این ظلم را مشاهده کنند و ببینند که چه کسانی سرنوشت دنیا را در دست دارند!
ما با جنگ و تخریب در هر جای دنیا مخالفیم؛ این حرف ثابت ما است. ما با کشته شدن مردم، با تخریب زیربناهای ملّتها [مخالفیم]؛ ما اینها را هر جای دنیا اتّفاق بیفتد تأیید نمیکنیم؛ این حرف ثابت ما است. ما مثل غربیها نیستیم که اگر چنانچه بمبی را روی سر کاروان عروسی در افغانستان بریزند و عروسیشان را تبدیل به عزا بکنند، [بگوییم که] این مبارزهی با تروریسم است؛ این جنایت نیست؛ آنها منطقشان این جوری است دیگر؛ در افغانستان، در عراق. آمریکا در شرق سوریه چه کار میکند؟ چرا نفت سوریه را میدزدند؟ چرا پول افغانستان را میدزدند؟ ثروت ملّی افغانستان را چرا غصب میکنند؟ چرا در منطقهی غرب آسیا از جنایات صهیونیستها که شبانهروز این جنایات دارد انجام میگیرد دفاع میکنند؟ اینها بحرانسازی است؛ اینها کارهایی است که میکنند و همهی اینها را به اسم دفاع از حقوق بشر و امثال اینها دارند انجام میدهند!
ما مثل آنها نیستیم که اگر چنانچه کاری در نقطهای که مورد خواست ما است اتّفاق بیفتد، آن را یک جور قضاوت کنیم، جای دیگر اتّفاق بیفتد، جور دیگری قضاوت کنیم. هشت سال است مردم یمن در زیر بمباران هستند، غربیها این را محکوم نمیکنند، از آن حمایت هم میکنند؛ هم حمایت زبانی، تبلیغاتی، رسانهای، و هم حمایت عملی صدّام خبیث به پشتوانهی کدام قدرت، یک چنین جنایات صریحی را بیپروا انجام میداد؟ چه کسانی پشتیبانش بودند؟ همان کسانی که این گرگ خونخوار را آن روز پشتیبانی میکردند، امروز دَم از حقوق بشر میزنند، امروز خودشان را متولّی حقوق بشر در همهی دنیا میدانند! این قدر بیحیائی و بیشرمی در کار این قدرتها هست! چه کسی باید آنها را رسوا کند؟ چه کسی باید این حقایق را بیان کند؟ هنرمندان ما، نویسندگان ما بار سنگینی بر دوش دارند، وظیفهی سنگینی بر عهده دارند. اینها بایستی در قالبهای هنری عرضه بشود به دنیا؛ باید فیلم بسازند. برای همین قضیّهی ورزشگاه باید داستان، فیلم، کتاب، خاطره تولید بشود؛ این کارها باید انجام بگیرد.
منافقین در مثل امروزی -هفتم تیر- جنایت بزرگی کردند در حق ملّت ایران که این شخصیّت برجستهی باعظمتِ ممتاز را (شهید آیتالله بهشتی) با حدود هفتاد نفر شخصیّتهای دیگر از این کشور گرفتند و این قاتلها، این قاتلهایی که خودشان به این جنایت و به این حرکت فجیع و به این معنا اعتراف کردند -که اعترافاتشان در دسترس است- امروز در همین کشورهای مدّعی حقوق بشر -در فرانسه و کشورهای دیگر اروپا- آزادانه دارند رفت و آمد میکنند، زندگی میکنند و دولتهای اروپایی -دولت فرانسه و دیگران- خجالت نمیکشند که با بودن اینها و با حمایت از اینها و با تریبون دادن به اینها حتّی در مجالس ملّیشان، در عین حال ادّعای حقوق بشر میکنند؛ یعنی واقعاً وقاحت این غربیها یک چیز فوقالعاده و عجیبی است.
منافقین در مثل امروزی -هفتم تیر- جنایت بزرگی کردند در حق ملّت ایران که این شخصیّت برجستهی باعظمتِ ممتاز را (شهید آیتالله بهشتی) با حدود هفتاد نفر شخصیّتهای دیگر از این کشور گرفتند و این قاتلها، این قاتلهایی که خودشان به این جنایت و به این حرکت فجیع و به این معنا اعتراف کردند -که اعترافاتشان در دسترس است- امروز در همین کشورهای مدّعی حقوق بشر -در فرانسه و کشورهای دیگر اروپا- آزادانه دارند رفت و آمد میکنند، زندگی میکنند و دولتهای اروپایی -دولت فرانسه و دیگران- خجالت نمیکشند که با بودن اینها و با حمایت از اینها و با تریبون دادن به اینها حتّی در مجالس ملّیشان، در عین حال ادّعای حقوق بشر میکنند؛ یعنی واقعاً وقاحت این غربیها یک چیز فوقالعاده و عجیبی است.
ماجرای فلسطین، همچنان مهمترین و زندهترین مسئلهی مشترک امّت اسلامی است. سیاستهای نظام سرمایهداری ظالم و سفّاک، دست یک ملّت را از خانهی خود، از میهن و خاک آباء و اجدادی خود کوتاه کرده و در آن، رژیمی تروریست و مردمی بیگانه را نشانده است.
سُستتر و بیپایهتر از منطق پوشالی تأسیس رژیم صهیونیستی چیست؟ اروپاییها بنا بر ادّعای خود، به یهودیان در سالهای جنگ جهانی دوّم ظلم کردهاند، پس باید با آواره کردن ملّتی در غرب آسیا و کشتارهای فجیع در آن کشور انتقام یهودیان را گرفت ...! این منطقی است که دولتهای غربی با حمایت بیدریغ و دیوانهوار خود از رژیم صهیونیستی به آن تکیه کرده و بدینگونه، همهی ادّعاهای دروغین خود در باب حقوق بشر و دموکراسی را تخطئه کردهاند. و این ماجرای خندهآور و گریهآور بیش از هفتاد سال است که ادامه دارد و هر از چندی برگ دیگری بر آن افزوده میشود. آمریکا از مجرمی که مخالف خودش را با ارّه تکّهتکّه میکند -دیگر همهی دنیا فهمیدند؛ سعودیها یک مخالف را با یک شکلی گیر انداختند و با ارّه تکّهتکّهاش کردند(۲۷)- حمایت میکند و بعد میگوید که من طرفدار حقوق بشرم؛ یعنی وارونهنماییِ حقیقت تا این حد، با این شکل! داعش را خود آمریکا ایجاد کرد -این را دیگر خود آمریکاییها اعتراف کردند، ما نمیگوییم؛ هم آن که ایجاد کرده بود گفت، هم آن که رقیب او بود، در مقام حملهی به او گفت؛ همهی آنها گفتند و اعتراف کردند که داعش را آمریکا ایجاد کرده- آن وقت به بهانهی وجود داعش، در عراق، در سوریه پایگاه نظامی درست میکنند که ما میخواهیم با داعش مخالفت کنیم! و امکانات رسانهای مدرن در اختیار داعش میگذارند، پول در اختیارش میگذارند، اجازه میدهند که نفت سوریه را از بین ببرند و ببرند و بفروشند و سودش را استفاده کنند، در عین حال هم میگویند ما داریم با داعش مبارزه میکنیم؛ این کارهایی است که اینها میکنند؛ خلاف واقع نمایی.
آنچه بر دنیا حاکم بود، نظام سلطه بود. نظام سلطه یعنی چه؟ یعنی دنیا تقسیم میشود به دو بخش: بخش سلطهگر و بخش سلطهپذیر؛ سلطهگر بایستی مسلّط باشد: هم سیاستش، هم فرهنگش، هم اقتصادش؛ و سلطهپذیر باید در مقابل سلطهگر تسلیم باشد. کشورهای دنیا تقسیم میشدند به سلطهگر و سلطهپذیر؛ این یک هنجار جاافتادهی جهانی بود. تقسیم کرده بودند دنیا را؛ یک بخشی از دنیا دست آمریکا، یک بخشی دست شورویِ آن روز، بخشی هم دست قدرتهای درجهی دوّمی که دنبالهروِ اینها بودند؛ این وضع دنیا بود. جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی، این نظام را رد کرد؛ خب این، رگ حیات استکبار بود؛ هنجارهای نظام سلطه، رگ حیات استکبار بود؛ قوام استکبار به این بود؛ جمهوری اسلامی این را رد کرد، نظام اسلامی این را رد کرد، اینها هم در مقابلش ایستادند. البتّه برای اینکه دستاویزی داشته باشند، همیشه یک بهانههایی جور میکردند: یک روز مسئلهی حقوق بشر، یک روز به شکلهای گوناگونی تسلّط بیمحابای دین زشت جلوه دادن، یک روز مسئلهی هستهای، یک روز مسئلهی موشکی، یک روز مسئلهی حضور منطقهای؛ اینها بهانه است، اصل قضیّه این است که این نظام اسلامی حاضر نیست شریک نظام سلطهی جهانی بشود و در سلطهگری و سلطهپذیری با آنها همراهی کند. نظام اسلامی ایستاده است؛ با ظلم مخالف است، با سلطه مخالف است.
این نمایش زشتی که در پاریس نشان داده شد،خیلی قابل توجّه و قابل دقّت است. یک نفر کاریکاتوریست، یک غلطی کرده، یک دشنامی به پیامبر به زبان کاریکاتور داده؛ این صرفاً این نیست که حالا یک هنرمندی دچار انحراف و فساد شده و یک غلطی انجام داده؛ فقط این نیست؛ پشت سر این حادثه دستهایی وجود دارد. دلیلش چیست؟ دلیلش همین است که ناگهان میبینیم در دفاع از این کارِ معمولیِ هنری، یک رئیسجمهور یا مثلاً فرض کنید یک دولت میایستد، بعضی دولتهای دیگر هم از او حمایت میکنند؛ پیدا است که تشکیلاتی پشت سر این قضیّه است؛
... البتّه امّت اسلامی امروز سرشار از خشم و اعتراض است؛ این نشاندهندهی زنده بودن جوامع اسلامی است؛ این جای خرسندی است. در شرق و غربِ دنیای اسلام، مردم و مسئولین و بسیاری از سیاستمداران اسلامی -البتّه بعضی در اینجا هم حقارت خودشان را نشان دادند،- امّا اغلب در اینجا از هویّت اسلامی و از شخصیّت معظّم پیامبر مکرّم اسلام دفاع کردند و خشم و اعتراض خودشان را نشان دادند؛ این نشاندهندهی زنده بودن ملّتها است. منتها یک عبرتی در این ماجرا وجود دارد که این قابل توجّه است؛ این هم از جملهی چیزهایی است که بایستی مورد توجّه کسانی باشد که به مسائل سیاسی دنیا ارتباط دارند و کار میکنند. اینجا دولت فرانسه میآید ربط میدهد این قضیّه را به حقوق بشر و آزادی و این حرفها؛ عبرت ماجرا اینجا است. حالا این دولت فرانسه چه جور دولتی است؟ این سیاست چه سیاستی است؟ این سیاست همان سیاستی است که خشنترین و وحشیترین تروریستهای دنیا را در خودش جا داده و پناهگاه آنها شده؛ یعنی تروریستهایی که در کشور ما رئیسجمهور را به شهادت رساندند، نخستوزیر را به شهادت رساندند، رئیس قوّهی قضائیّه را به شهادت رساندند، آحاد متعدّدی از نمایندگان و اجزای دولت و قوّهی قضائیّه را به شهادت رساندند و طبق آماری که در اختیار است، هفده هزار [نفر] از مردم عادّی را، مردم کوچه و بازار را، به شهادت رساندند؛ اینها تروریستهای معمولیای نیستند؛ پناهگاه اینها فرانسه و پاریس است، آن وقت اینها ادّعای حقوق بشر میکنند، ادّعای آزادی میکنند. همین دولت به گرگ خونخواری مثل صدّام در دورهی جنگ تحمیلی بیشترین کمک را کرد -حالا نمیتوانیم بگوییم از کمکهای دولتهای دیگر بیشتر بود، امّا یکی از بزرگترین کمککاران صدّام در این جنگ او بود- هواپیماهای پیشرفته و ابزارهای پیشرفتهی جنگی را در اختیار آن گرگ خونخوار گذاشت و خجالت هم نکشیدند و دادند و گفتند و اعتراف هم کردند. حالا این مال رفتار آنها با تروریستها و مانند اینها است؛ رفتارشان با ملّت خودشان را هم در این تظاهرات شنبههای این یک سال اخیر مشاهده کردید که چه کار کردند با مردم خودشان! آن وقت اینها ادّعا میکنند که اهل آزادی و حقوق بشر و مانند اینها هستند. غرب با هر دو وجهش [در جریان دفاع مقدس علیه ما بود]؛ یعنی نه فقط غرب کاپیتالیست، غرب سرمایهداری، [بلکه] غرب کمونیست؛ چون کمونیسم هم از فراوردههای غرب است. در هر دو وجه! یعنی انگلیس علیه ما در دورهی جنگ فعّالیّت کرد، فرانسه علیه ما جدّاً فعّالیّت کرد، آلمان علیه ما جدّاً فعّالیّت کرد، یوگسلاوی هم که مال بلوک شرق بود علیه ما فعّالیّت کرد، شوروی هم که خب معلوم بود؛ یعنی همهی غربیها ماها را از کمترین امکانات محروم میکردند -واقعاً از کمترین امکانات محروم میکردند- هیچ چیز در اختیار نداشتیم از خارج؛ حتّی سلاح سبک، حتّی مهمّاتِ خیلی آسان در اختیار ما قرار نمیگرفت، [امّا] به طرف مقابل همه چیز میدادند؛ از میراژ برای بمباران تا سوپراِتاندارد برای زدن کشتیها تا اطّلاعات ماهوارهای برای آگاهی از مراکز تجّمع نیروها و حرکت نیروهای ما، تا پول، تا تانک و انواع و اقسام، همه چیز در اختیار دشمن قرار دادند، تا سلاح شیمیایی؛ یعنی حتّی سلاح شیمیایی هم دادند و صدّام سلاح شیمیایی را، هم علیه ما به کار برد، هم علیه ملّت خودش به کار برد؛ یعنی در حلبچه، صدّام سلاح شیمیایی به کار برد و در کشور ما هم که فراوان؛ یعنی غرب، اروپا، روی همهی ادّعاهای انساندوستانه و حقوقبشریِ خودش پا گذاشت، [آنها را] لگد کرد در قضیّهی تعامل با اینها؛ در دفاع از حکومت فاسد و دیکتاتوری ضدّبشری صدّام، همهی ادّعاهای خودش را تکذیب کرد. و این شناخت عمیق برای ما خیلی مغتنم است؛ یعنی واقعاً باید بدانیم و بفهمیم که غربیها این هستند و با توجّه به این آشنایی تصمیم بگیریم و فکر کنیم و کار کنیم.
به توفیق الهی، به لطف الهی، آمریکاییها با رفتارهای خودشان رسوا شدند؛ آن، مدیریّتشان در قضیّهی کرونا، که آنها را در دنیا رسوا کرده و الان هم این رسوایی ادامه دارد؛ با اینکه دیرتر از خیلی از کشورها اینها ابتلا پیدا کردند و میتوانستند از تجربههای دیگران استفاده کنند و میتوانستند آمادگیهای لازم را به وجود بیاورند، ضعف مدیریّت در آن کشور موجب شده که امروز تلفاتشان چندین برابر تلفات کشورهای دیگر است و ابتلائاتشان هم همین جور. نتوانستند مدیریّت کنند و نمیتوانند مدیریّت کنند؛ به خاطر همین خصوصیّات فسادی که در دستگاه حاکمهی آمریکا وجود دارد. این هم وضع ادارهی مردم، این هم برخورد با مردم؛ زبانشان هم دراز است؛ مردم را میکُشند و با جنایت واضح و آشکار، خودشان را نشان میدهند و عذرخواهی هم نمیکنند؛ در عین حال زبانشان هم دراز است، میگویند حقوق بشر! آن مرد سیاهی که آنجا کشته شد، ظاهراً بشر نبود و حقوقی نداشت؛ این جوری است.
امروز دنیا یک به یک تعداد قربانیان کرونا را در سراسر جهان میشمارد، امّا هیچ کس نپرسیده و نمیپرسد قاتل و مسئول صدها هزار شهید و اسیر و مفقود در کشورهایی که آمریکا و اروپا در آن آتش جنگ را روشن کردهاند کیست؟ مسئول این همه خون بناحق ریخته در افغانستان، یمن، لیبی، عراق، سوریه و دیگر کشورها کیست؟ مسئول این همه جنایت و غصب و تخریب و ظلم در فلسطین کیست؟ چرا هیچ کس این میلیونها کودک و زن و مردِ مظلوم در جهان اسلام را شمارش نکرد؟ چرا کسی قتلعام شدن مسلمانان را تسلیت نمیگوید؟ چرا میلیونها فلسطینی باید هفتاد سال از خانه و کاشانهِی خود دور بوده و در تبعید به سر برند؟ و چرا قدس شریف -قبلهی اوّل مسلمانان- باید مورد اهانت قرار گیرد؟ سازمان به اصطلاح ملل به وظیفهی خود عمل نمیکند و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری مُردهاند. شعار «دفاع از حقوق کودک و زن» شامل کودکان و زنان مظلوم یمن و فلسطین نمیشود. این چنین است وضع قدرتهای ظالم غربی و مجامع وابستهی جهانی؛ وضع برخی دولتهای دنبالهرو آنان در منطقه هم در بیآبرویی و رسوایی بدتر از آن است که به بیان آید.
حضور آمریکا در این منطقهی ما جز شر و فساد هیچ اثری نداشته؛ پا در این منطقه گذاشتند، با خودشان شر و فساد آوردند. هر جایی که قدم میگذارند یا ناامنی است یا جنگ داخلی است یا کارهایی از قبیل ایجاد داعش است؛ ما میخواهیم چهرهی واقعی آمریکا دیده بشود، ملّتهای مسلمان بفهمند چهرهی واقعی آمریکا چیست و کیست و پشت این ظواهر طرفداری از دموکراسی و حقوق بشر و این حرفهای دروغ و نفاقآلودی که میزنند چیست؛ مردم باید این را بفهمند.
فرانسویها که امروز صدای مباحث حقوق بشریشان و دموکراسیخواهیشان و امثال اینهایشان گوش فلک را کَر میکند، آن قدر جنایت در شمال آفریقا، در الجزایر، در مراکش، در تونس انجام دادند! در شرق آسیا در ویتنام قبل از آنکه آمریکاییها وارد ویتنام بشوند، فرانسویها آنجا جنایت کردند، جنایات بسیاری انجام دادند؛ در منطقهی شرق آسیا آمدند [جنایت کردند]؛ در همین سوریه و لبنان فعلی، ارتش فرانسه جنایات عجیبی انجام داده؛ آن قدر فشار بر این مردم وارد کرده! اینها مال این صد سال اخیر است. خاصیّت ارتشهای استکباری یک چنین خاصیّتی است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به جنایتهای سعودیها و همراهان آنها در یمن بویژه در روز عید قربان، افزودند: آنچه در یمن میگذرد، واقعیت دنیای امروز و مدعیان حقوق بشر است.
ایشان با اشاره به مواضع ضد آمریکایی و ضد غربی نظام جمهوری اسلامی تأکید کردند: این مواضع بر اساس تعصب نیست بلکه بر اساس واقعیات و عملکرد دولتمردان آمریکا و غرب است که با ظاهری انسانی و مدنی و اخلاقی، بدترین جنایتها را انجام میدهند و بهطور دائم نیز دَم ازحقوق بشر میزنند. میگویند بیایید مذاکره؛ مذاکره یک فریب است؛ مذاکره بر سر چه؟ بر سر آنچه او میخواهد؛ یعنی اسلحه در دست شما است، جرئت نمیکند بیاید جلو، میگوید آقا آن اسلحه را بده به من، آن اسلحه را بینداز تا من بتوانم هر کاری که میخواهم با تو بکنم، تا من بتوانم هر بلایی میخواهم سر تو بیاورم؛ مذاکره این است. اگر چنانچه در این مذاکرهای که انجام میگیرد شما حرف او را قبول کردی، پدرت درآمده؛ اگر حرف او را قبول نکردی باز همین آش است و همین کاسه: دعوا و سر و صدا و تبلیغات و «آقا اینها زیر بار نمیروند» و حقوق بشرِ آمریکایی و از این مزخرفات. میزنند قریب سیصد نفر را روی آسمان از بین میبرند، ادّعای حقوق بشر هم میکنند؛ به کمک سعودی میروند، مردم را در یمن آن جور در بازار و در مسجد و در مجلس عزا و در مجلس شادی و در بیمارستان و مانند اینها بمباران میکنند، ادّعای حقوق بشر [هم] میکنند؛ اینها این [جور] هستند.
در همین قضیّهی اخیر نیوزیلند و کشتار مسلمانان، خب در دو مسجد یک نفری وارد میشود، دهها نفر را به رگبار میبندد، بیش از پنجاه نفرِ آنها را به قتل میرساند، شهید میکند؛ خب این اسمش تروریسم نیست؟ اروپاییها، نه سیاستمدارانشان، نه مطبوعاتشان حاضر نشدند نام حرکت تروریستی روی این کار بگذارند؛ گفتند حرکت مسلّحانه! این حرکت مسلّحانه است؟ پس تروریسم چیست؟ هر جایی که یک حرکتی علیه یک فرد حتّی انجام بگیرد که مورد علاقهی آنها است، آنجا تروریسم و حقوق بشر و همه چیز ردیف میشوند برای مقابله امّا اینجا -به این وضوح- به این حرکت، [حرکت] تروریستی نمیگویند! اینها این جوری هستند.
در خیابانهای پاریس مردمشان را دارند کور میکنند -مردم تظاهرکنندهای که در خیابانهای پاریس دارند حرکت میکنند، به وسیلهی نیروهای مسلّحِ دولت فرانسه مورد تهاجم قرار میگیرند، بسیاری کور میشوند؛ یعنی این جور با مردم خودشان رفتار میکنند- آن وقت از ما مطالبهی حقوق بشر میکنند! خب، شما چهکارهاید؟ شما با حقوق بشر چه نسبتی دارید که از یک کشور دیگر، از یک ملّت دیگر مطالبهی حقوق بشر کنید؟ شما اصلاً میشناسید حقوق بشر را؟ نه امروز میشناسند، نه در گذشته میشناختند، نه در تاریخشان میشناختند؛ اینها این جوریاند.
شجاعت و عقلانیّت. این هم یک وظیفهی دیگر مسئولین است؛ هم شجاع باشند، در مقابل توپ و تشر این و آن پس نزنند، آنچه را صحیح است، آنچه را باید انجام بدهند، در مقابل یاوهگوییهای این دولتمردان آمریکایی و اروپایی و دیگران، آن را از دست ندهند؛ میبینید که چه بیربط حرف میزنند؛ حرفهایشان واقعاً گاهی مثل دلقک است. دولتمرد آمریکایی -میخواهد ما را مثلاً در دنیا هو کند میآید- میگوید ایران حقوق بشر را از عربستان سعودی یاد بگیرد! به این آدم چه میشود گفت؟ غیر از دلقک حرف دیگری میشود زد؟ عنوان دیگری میشود داد؟ این آدم و این جور آدمها نه تهدیدشان، نه وعدهشان، نه قولشان، نه امضائشان اعتبار ندارد. به اینها نباید اعتنا کرد، شجاعانه در طریق صحیح باید حرکت کرد؛ و [همین طور با] عقلانیّت؛ با احساسات نمیشود حرکت کرد، ادارهی یک کشور با صِرف احساسات امکانپذیر نیست. احساسات خیلی لازم است امّا در مقام پشتیبانی عقلانیّت؛ راه را با عقلانیّت انتخاب بکنیم، با انگیزه و احساسات پیش برویم.
حادثهی تلخ و تأسفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت. این مزدوران قسیالقلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینهی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. جنایت اینها ادامهی توطئهی دولتهای دستنشاندهی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار دادهاند. به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همهی دشمنیها فائق خواهد آمد.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین ضرورت برخورداری سفیران و دیپلماتهای ایرانی از احساس حقانیت، به موضوع جنگ روانی بیوقفهی دشمنان اشاره کردند و افزودند: باید با احساس حقانیت و با آگاهی و تسلط در مباحث چالشی، پاسخهای قاطع و منطقی به اتهامات بیگانگان داد.
ایشان، متهم کردن دائم ایران به یک مسئلهی منفی را دستور کار اصلی جنگ روانی مستمر دشمنان خواندند و افزودند: برای تحقق این هدف، «ایرانهراسی، ایرانستیزی، ایرانگریزی، اتهام نقض دموکراسی، نبود آزادی و نقض حقوق بشر» مدام در تبلیغات بیگانگان تکرار میشود. حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به جنایات اروپاییها و غربیها در مستعمرات گذشته، محدود بودن دموکراسی در غرب به مقررات و یا نظر مراکز خاص، وجود دیکتاتوری حزبی در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و نیز جنایات فعلی غربیها از جمله همدستی با سعودیها در کشتار مردم یمن، افزودند: غربیها مظهر نقض حقوق بشر هستند اما با وقاحتِ تمام، ایران را متهم میکنند بهگونهای که گاه انسان از شدت وقاحت آنها حیرت میکند. یک اشارهای به کارهای حقوق بشری و بینالمللی کردند؛ انصافاً در این زمینه، قوّه کارهای خوب و بیسابقهای کرده. همین ۱۲۰ میلیارد دلاری که ایشان فرمودند -ما حالا بتوانیم بگیریم یا نتوانیم بگیریم، بحث بعدی است- امّا این حرکت، یک حرکت کاملاً درستی است. یا همین بحث مواجههی حقوق بشری؛ ما در زمینهی مسائل حقوق بشر از دنیا طلبکاریم، ما بدهکار نیستیم! در آن سالهای اوایل انقلاب به دانشگاه دائماً میرفتم، مرتّب میرفتم سخنرانی میکردم؛ دانشجوها سؤال میکردند، جواب میدادیم. یک وقتی یکی از دانشجوها از بنده پرسید که شما در مورد مسئلهی زن چه دفاعی دارید؟ جمهوری اسلامی چه دفاعی دارد؟ بنده گفتم ما هیچ دفاعی نداریم! ما حملهای داریم، ما هجومی داریم! دفاع چیست؟ ما در زمینهی [زن] مدّعی هستیم. ما در قضیّهی زن، مدّعی دنیا هستیم، مدّعی رژیم طاغوت -آنوقتها که آن حرفها مطرح بود- هستیم، ما دفاع نداریم.
در زمینهی حقوق بشر اینجوری است، ما دفاع نباید بکنیم، ما باید حمله کنیم! این کسانی که اینهمه جنایت کردهاند، اینهمه فساد ایجاد کردهاند -نهفقط در تاریخ، همین حالا- مثلاً فرض کنید فرانسویها شدهاند مظهر حقوق بشر. این فجایعی را که فرانسویها در آفریقا به وجود آوردند، در الجزایر و در غیر الجزایر کارهایی که کردند، انسان وقتی میخواند، واقعاً تن او میلرزد! فرض بفرمایید یک دریاچهای را، مثلاً یک مرداب بزرگی را با نفت و این چیزها آغشته کنند، بعد یک جمعیّت کثیری را -زن، مرد، بچّه- از روستا بکوچانند طرف آن و بعد اینها را ببندند به رگبار، اینها هم از ترس به آن دریاچه پناه ببرند، بعد آن دریاچه را آتش بزنند! حالا شما فکرش را بکنید، این اتّفاق افتاده! مثلاً این قضیّه اتّفاق افتاده بهوسیلهی فرانسویها. بهوسیلهی انگلیسیها در هند در یک باغی شش هزار نفر جمع شدند بهعنوان تظاهرات، انگلیسیها آمدند مسلسل گذاشتند دم در آن باغ، یکسره شش هزار نفر را در یک روز یا در نصف روز و در چند ساعت به قتل رساندند! حالا اینکه مثلاً برای پنجاه سال، صد سال قبل است، لکن همین زمانِ خودمان سر قضایای داعش و سر قضایای سوریه و سر قضایای میانمار، شما ببینید اینها واقعاً چه کردند! آنوقت اینها مدّعی حقوق بشرند؛ ما حرف داریم در زمینهی حقوق بشر، ما ادّعا داریم علیه مدّعیان دروغگو و وقیح حقوق بشر؛ این کارها، کارهای بسیاری خوبی است که خب بحمدالله در قوّهی قضائیّه دارد انجام میگیرد. چند مسئلهی حقوق بشری در مورد آمریکا وجود دارد که سازمان ملل جدّاً باید اینها را دنبال کند. این پروندهها حلنشده است، تمامنشده است، نیمهکارهمانده است که بعضیها اصلاً از اوّل هم دنبال نشده.
این چند مسئله، یکی مسئلهی آتش زدن مرکز داوودیها در زمان کلینتون است؛ این قضیّه چرا دنبال نمیشود؟ یک عدّهای، یک گروهی، وابستهی به یک فرقهای از فِرَق مسیحیّت در یک خانهای اجتماع کردند؛ دولتیها به دلیلی با اینها مخالفت داشتند که آن دلیل ممکن است درست باشد، ممکن است غلط باشد؛ فرض میکنیم دلیلِ درست [باشد]؛ خب در این مورد چهکار میکنند؟ معمولاً اینها را یا دستگیر میکنند یا میگیرند و میآورند؛ اینها این کارها را نکردند، خانه را آتش زدند و دهها نفر زن، مرد، کودک، در این آتشسوزی زندهزنده سوزانده شدند و کشته شدند و رفتند! این چرا دنبال نمیشود؟ آمریکا با یکچنین سابقهای صلاحیّت دارد که از لحاظ حقوق بشری به اینوآن تذکّر بدهد؟ سازمان ملل باید دنبال بکند. این یک مسئله و یک پروندهی حتمی و اساسی است که باید دنبال بشود. مسئلهی دوّم مسئلهی زندان گوانتانامو است؛ خب زندان گوانتانامو در مقابل چشم دنیا است؛ چرا آمریکاییها افرادی را گرفتند و چند سال در اینجا بدون محاکمه در سختترین شرایط نگه داشتند؟ یکی از علل پیروزی اوباما این بود که در تبلیغات انتخاباتیاش وعده کرد که زندان گوانتانامو را تعطیل خواهد کرد و نکرد! هشت سال در رأس کار بود و این زندان باقی ماند، الان هم هست. اگر الان هم بفرض این زندان تعطیل بشود، سابقهی این زندان و جنایاتی که در این زندان انجام گرفته، باید دنبال بشود؛ سازمان ملل باید این پرونده را دنبال کند. کسانی را -عمدتاً از افغانستان و از بعضی جاهای دیگر- بگیرند، بیاورند، ببرند آنجا در آن شرایط سخت نگه دارند، با دستبند، پابند، چشمبند، با وضع تغذیهی بسیار نامناسب و وضع زیستیِ بسیار بد اینها را چند سال نگه دارند. اینها شوخی است؟ این را باید سازمان ملل حتماً دنبال کند. یکی مسئلهی زندان ابوغریب عراق است. شکنجههایی که در زندان ابوغریب عراق انجام گرفته است، شکنجههایی است که در دستگاههای شکنجهی دنیا مثل رژیم صهیونیستی و مانند آن -که سرآمد شکنجهگری هستند- کمنظیر است؛ یا دستگاهِ شکنجهگریِ زمانِ رژیمِ پهلوی که سررشتهدار آنها هم اسرائیلیها بودند؛ شکنجههایی که در زندان ابوغریب شد، از همهی آنها بدتر و بالاتر بود. خب حالا آمریکاییها اخراج شدند از آنجا، زندان ابوغریب دست خودِ عراقیها افتاد، امّا پرونده، پرونده است، بایستی دنبال بشود؛ یک مسئلهی بسیار مهم است. شبیه زندان ابوغریب زندانی بود در افغانستان -زندانِ آمریکاییِ مستقر در افغانستان که در اختیار دولت افغانستان نبود، در اختیار آمریکاییها بود- که افغانها شکایت میکردند، مسئولین افغان ناراحت بودند، به ما هم گفتند و همه میدانستند این را. همان کارهایی که در زندان گوانتانامو و ابوغریب میشد، در این زندان افغانستان هم انجام میگرفت. در اروپا هم زندانهایی داشتند که حالا آنها را ما خیلی مطّلع نیستیم. یکی از پروندههایی که بایستی سازمان ملل حتماً دنبال بکند، آزادی فروش سلاح در آمریکا است که [با آنها] اینهمه جنایت دارد انجام میگیرد. میشنوید دیگر؛ میبینید دیگر؛ هر روز در مدرسه، در دانشگاه، در بازار، در خیابان، یک نوجوان، یک جوان، یک مرد، یک زن، براثرِ یک عارضه -یا اعصابش خراب است یا دیوانه است یا مشکل شخصی دارد- یک عدّهای را به رگبار میبندد، ده نفر، هشت نفر، بیست نفر، کمتر، بیشتر، خانوادهها را داغدار میکند. چرا جلویش را نمیگیرند؟ علّت این است که کمپانیهای فروش سلاح مانع این کارند و دولتهای آمریکا تحت نفوذ این کمپانیهایند. این موضوعِ بسیار مهمّی است و بایستی سازمان ملل در این مسئله ورود کند و آن را دنبال بکند. این هم یک مسئله است. یک مسئلهی دیگر هم رفتار جنایتبار دولت آمریکا و پلیس آمریکا با سیاهپوستها است. متّهم سیاهپوست یا مظنون سیاهپوست، محکوم به انواع سختیها است، حتّی مرگ؛ هیچ اشکالی ندارد! بعد هم میآیند در یک دادگاهی یک سرهمبندیای میکنند و جانیِ قاتل را رها میکنند، آن بیچاره هم خونش به هدر میرود. این هم قابل پیگیری است. [یکی هم] مسئلهی ایجاد داعش که همین رئیسجمهور کنونی آمریکا در تبلیغات انتخاباتیاش این را صریحاً گفت. البتّه قبلاً هم ما اطّلاع داشتیم؛ گفته بودند که آمریکاییها در ایجاد داعش نقش داشتند و آنها تحریککنندهی این مسئله بودند؛ البتّه در یک جاهایی باواسطه بود، جاهایی واسطه هم نبود. ما اطّلاع داشتیم که در موارد گوناگونی در عراق، اینها به داعش کمک میکردند و در فروش نفت بهوسیلهی داعش و فرار سران داعش از محاصرههایی که احیاناً پیش میآمد، در همهی اینها آمریکاییها به آنها کمک کردند. و کمک به رژیم صهیونیستی در کشتارها، که آخرینش همین کشتار اخیر در غزّه است. [یکی هم] کمک به [دولت] سعودی در کشتار یمن و کمک به حکومت بحرین در جنایتهایی که نسبت به مردم میکنند. اینها چیزهایی است که سازمان ملل باید در اینها ورود کند. سازمان ملل اگر سازمان «ملل» است، اگر سازمان وابستهی به رژیم آمریکا نیست، باید در این قضایا ورود بکند. اینها کارهایی است که سازمان ملل بایستی انجام بدهد. آیا اینها توقّع زیادی است؟ با وجود اینکه [آمریکا] بیرحمترین و سنگدلترین حکومتهای دنیا است، در تبلیغات، طرفدار حقوق بشر است، طرفدار حقوق مظلومین است، طرفدار حقوق حیوانات است! خب اینها باید رسوا بشوند؛ اینها باید گفته بشود، اینها باید در سطح دنیا دانسته بشود. ظلمی که اینها نسبت به فلسطین کردند! الان روزانه دارد به فلسطینیها ظلم و ستم میشود. یک سال، دو سال، ده سال، بیست سال، هفتاد سال است که این [ظلم] ادامه دارد و آمریکاییها هم پشت سرش بودهاند، الان هم هستند؛ خب این باید گفته شود.
ادّعاهای دروغ شیطان اکبر را افشا کنیم. شیطان اکبر آمریکا است؛ اینها ادّعاهای دروغی دارند، این ادّعاها باید افشا بشود. یکی از این ادّعاها مسئلهی حقوق بشر است. ضدّ حقوق بشرند و از حقوق بشر دَم میزنند و مدام نام حقوق بشر را میآورند و آن را مطرح میکنند، درحالیکه کارهایی که اینها میکنند ضدّ حقوق بشر است. حالا این شخصی که امروز سر کار است، این چیزها را عریان بیان میکند؛ دیگرانی هم که قبل از او بودند [این کارها را] انجام میدادند، منتها به این عریانی نبود؛ این یکقدری عریانتر و آشکارتر حرف میزند. علیه آفریقا، علیه نژادها، علیه آمریکای لاتین، علیه همهی مردم، علیه مسلمانها، علیه همه چیز حرف میزنند؛ یعنی علیه حقوق بشر اقدام میکنند، امّا پرچم دفاع از حقوق بشر را دست میگیرند. این را باید افشا کرد؛ این دروغ بزرگی است که باید افشا بشود.
این مسئلهی حقیقتاً فاجعهآمیز میانمار را انسان نمیداند چهجوری توجیه بکند؛ حقیقتاً یک حادثهی کمنظیر است؛ جلوی چشم کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، جلوی چشم یک و نیم میلیارد مسلمان، جلوی چشم مجامع جهانیِ مدّعی و دولتهای ریاکار دروغگوی مدّعی حقوق بشر، یک دولت بیرحمی که در رأسش هم یک زنی است که جایزهی [صلح] نوبل گرفته است این زن بیرحم، یک جمعِ مردم بیپناه را میکشند، آتش میزنند، خانههایشان را ویران میکنند، بیرونشان میکنند. حقیقتاً حادثهی عجیبی است و هیچ عکسالعملِ به معنای واقعی کلمه هم مشاهده نمیشود. بله، محکوم میکنند، [امّا] محکوم کردن چه فایدهای دارد؟ اعلامیه منتشر میکنند، چه اثری دارد؟ عمل باید بکنند.
حالا این حرف اخیر این رئیسجمهور آمریکا هم از همین قبیل است که به مناسبت این حوادث اخیر تروریستی، ایران را متّهم میکنند به «پشتیبانی تروریسم»، درحالیکه ریشهی تروریسم در این منطقه، آمریکایی است. مسئلهی «حقوق بشر» هم همینجور است. مسئلهی حقوق بشر را باز مجدّداً آمریکاییها دارند مطرح میکنند که واقعاً مضحک و تعجّبآور است! یعنی کسانی که میروند آنجا مینشینند با رؤسایِ نظامِ قرونِ وسطاییِ قبیلهایِ عربستان سعودی -دیگر واقعاً این رسواییای است که به نظر من این لکّهی ننگ، از دامن آمریکاییها هیچوقت پاک نخواهد شد؛ مثل یک داغی در پیشانی اینها همیشه خواهد بود- و راجع به حقوق بشر حرف بزنند، آنهم علیه کشوری مثل جمهوری اسلامی! در کشوری که بویی از دموکراسی و انتخابات و مانند اینها نشنیده، بروند بنشینند و به کشوری مثل ایران که مرکز مردمسالاری و مظهر مردمسالاری است، طعنه بزنند و حرف بزنند و تهمت بزنند! اینها چیزهایی است که خواهد ماند. حالا امروز در غوغاهای گوناگون سیاسی ممکن است به نظر نرسد لکن اینها در تاریخ بلاشک خواهد ماند.
مسئلهی آخری هم که مطرح میکنم مسئلهی آمریکا است. بسیاری از مسائل ما با آمریکا اساساً قابل حل نیست، علّت هم این است که مشکل آمریکا با ما، خود ما هستیم -یعنی خود جمهوری اسلامی- مشکل این است. نه انرژی هستهای مشکل است، نه حقوق بشر مشکل است؛ مشکل آمریکا با نفْس جمهوری اسلامی است. اینکه یک دولتی، یک نظامی، یک حکومتی به وجود بیاید، آنهم در یک جای مهمّی مثل ایران، آنهم در یک سرزمین ثروتمندی مثل ایران، یک حکومتی سرِ کار بیاید که به «آری و نه»ی قدرتی مثل آمریکا اعتنا نداشته باشد و خودش در مسائل «آری و نه» بگوید، این برایشان غیر قابل تحمّل است؛ با این مخالفند، با این معارضند. این معارضه را چهجوری میخواهید حل کنید؟ بنابراین، با آمریکا مشکلات ما حلشدنی نیست؛ اینها با اصل نظام مشکل دارند.
این کشور، کشور جذّابی است؛ این را شما [بدانید]. البتّه همهی شما میدانید؛ [امّا] بیشتر بدانید. ما کشور جذّابی هستیم، جایمان مهم است، منطقهی زیستیمان مهم است، مسائل اقلیمیمان مهم است، منابع زیرزمینیمان مهم است. بنده یکوقتی در این جلسه گفتم ما یک درصد جمعیّت دنیاییم، چند درصد امکانات اساسی فلزهای اصلی دنیا در کشور ما است؛ حالا نفت و گاز به جای خود؛ یک ثروت عظیمی در اینجا خفته است؛ علاوهی بر اینها، [دارای] نیروی انسانی فوقالعادهای است. این کشور، کشور جذّابی است. قدرتهایی که کارشان دستاندازی به اینجا و آنجا است، از یک چنین لقمهی چربونرمی بهآسانی حاضر نیستند بگذرند؛ مگر اینکه نگذاریم از گلویش پایین برود، که نمیگذاریم؛ البتّه انقلاب اسلامی نمیگذارد. بنابراین اینها بهانه است؛ حقوق بشر بهانه است، این بیثبات کردن منطقه -که اخیراً در شعارهای آمریکاییها علیه ما هست- بهانه است، تروریسم بهانه است؛ و [همینطور] بقیّهی حرفهایی که میزنند. اینها خودشان، هم تروریستند، هم تروریستپرورند، هم حامی یک کشوری مثل رژیم صهیونیستی هستند که مغز تروریسم و مادر تروریسم است و از اوّل، اصلاً با تروریسم به وجود آمده، با کشتار و با ظلم به وجود آمده؛ اینها حامی او هستند. بنابراین اینها همه بهانه است؛ اینها با نظام اسلامی خوب نیستند. با آمریکا نمیشود کنار آمد؛ حرفهای مبهم و دوپهلو که در این زمینهها مایهی سوءاستفادهی کسانی بشود، نباید زد؛ صریح و روشن باید مطالب را بگوییم.
یکی از دوستان تذکّر دادند به من که از جملهی چیزهایی که ما نداریم -به قول ایشان- ژانر هجو است؛ حالا این کلمات فرنگی هم اینقدر رایج شده که بدون آن کأنّه آدم نمیفهمد؛ رشتهی هجو. پیغمبر به حسّانبنثابت گفت که هجوشان کن اینها را؛ او هم بنا کرد هجو کردن. [شما هم] هجو کنید؛ خب رقص شمشیر میکند! این جاهلیّت مدرن با جاهلیّت قبیلهای کنار هم قرار گرفتهاند! از این بهتر، منظره از این زیباتر! این را در شعر هجو کنید. هزار شعر دربارهی این میشود گفت مثلاً فرض کنید. حالا هجو یک مسئله است، طنز هم یک مسئلهی دیگر است که خب البتّه طنز خوشبختانه هست و امشب هم که هم آقا خواندند، هم آقای ناصر فیض بودند که نخواندند و دیگران، الحمدلله از لحاظ طنز بد نیست؛ یواش یواش پیشرفتهایی کردهایم؛ منتها هجو جایش خالی است؛ باید هجو بشوند اینها که یک کارهایی گاهی میکنند. اینکه بیایند مثلاً فرض کنید کشوری مثل عربستان سعودی را بکنند [فلانکارهی] کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل! دیگر از این جالبتر چیزی نیست! واقعاً جای هجو دارد، حیف است که هجو نشود؛ واقعاً [اگر] یک چنین چیزی هجو نشود حیف است، از دست میرود. این هم این است.
دشمنان ما بیکار نیستند؛ عزیزان من، برادران و خواهران من! دشمنان بیکار نیستند. بله، تا امروز دشمنها نتوانستهاند لطمهی اساسی به ما بزنند؛ ما جلو رفتیم، ما پیشرفت کردیم، ما به کوری چشم دشمن توانستیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، امّا دشمن در کمین است؛ شما ببینید وقاحت دشمن تا کجا است. رئیسجمهور آمریکا در یک نظام قبیلهایِ عقبماندهیِ منحطِّ محض میایستد در کنار رئیس قبیله و رقص شمشیر میکند، آنوقت به چهل میلیون رأی ملّت ایران در یک انتخابات آزاد ایراد میگیرد! دشمنانی با این وقاحت و با این حدّ از پردهدری و بیملاحظگی که میایستند در کنار قاتلینِ شب و روز مردم کوچه و بازار یمن، و اسم از حقوق بشر میآورند؛ دیگر از این وقاحت بالاتر! قریب دوسالونیم است که شب و روز دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را، [بلکه] کوچه را، بازار را، مسجد را، بیمارستان را، خانههای مردم را؛ بیگناهان را میکُشند، زن و کودک و بچّه و بزرگ را به قتل میرسانند؛ آنوقت اینها میروند پهلوی آنها میایستند، با یکدیگر مغازله میکنند و اسم حقوق بشر میآورند و جمهوری اسلامی را بهخاطر حقوق بشر تحریم میکنند! دیگر وقاحت از این بالاتر؟ در مقابل یک چنین دشمنی ما احتیاج به قدرت بسیجکنندگی انقلاب داریم.
دعوت اسلام، دعوت به نور است؛ یعنی دعوت به علم است، دعوت به انصاف است، دعوت به محبّت است، دعوت به وحدت است، دعوت به عدالت است؛ در زندگی جوامع بشری اینها همه نورانیّت است، اینها همه نور است. مهم این است که این دعوت در زبان و برروی کاغذ نمانْد؛ امروز هم [اگر] شما به اسناد سازمان ملل یا حتّی اسناد بعضی از کشورهای مستکبر نگاه کنید از این حرفهای خوب در آن هست. شما اعلامیّهی حقوق بشر را و بقیّهی چیزها را نگاه کنید همین حرفهای خوب در آن هست، امّا اثری از آن در عالمِ واقع وجود ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی، استناد به اطلاعات موثق، مسائل امنیتی و سیاسی، فشار شدید اقتصادی و هجوم وسیع اما بیسروصدا در عرصهی فرهنگ را از محورهای اصلی طراحی و عملیات جبههی دشمن دانستند و افزودند: هدف اصلی آنها ناامید کردن مردم از نظام اسلامی و گرفتن این پشتوانهی اساسی از مسئولان در ایستادگی مقابل دشمن است.
حضرت آیتالله خامنهای، «مقابلهی قوی، تهاجمی و متکی بر منطق» را راه اساسی خنثی کردن طرحها و توطئههای جبههی مستکبران خواندند و افزودند: باید در همهی زمینهها ازجمله حقوق بشر، تروریسم و جنایات جنگی در مقابل غرب حالت هجومی داشته باشیم روز بیستودوّم بهمن، مردم جواب این تهدیدها و این حرفها را در خیابان خواهند داد؛ نشان میدهند که ملّت ایران در مقابل تهدید چه موضعی میگیرد. نخیر، از تهدید کسی هم ما نمیترسیم. بله، ما از این آقایی که تازه آمده، متشکّریم؛ تشکّر ما بهخاطر این است که زحمت ما را کم کرد و چهرهی واقعی آمریکا را نشان داد. کاری که ما در طول سی و چند سال [دربارهی] فساد سیاسی، فساد اقتصادی، فساد اخلاقی، فساد اجتماعی در دستگاه حاکمهی آمریکا دائم میگفتیم، این آقا آمد در دورهی انتخابات و بعد از انتخابات، این را علنی و عریان کرد. الان هم با این کارهایی که دارد میکند، نشان میدهد که حقیقت آمریکا چیست، حقوق بشر آمریکایی یعنی چه؛ بچّهی پنجساله را دستبند میزنند! حقوق بشر اینها این است.
رحمت خدا بر امام بزرگوار که حقایق را در مورد این مسائل برای ملّت ایران در طول ده سال زندگی بابرکت خود، در آغاز انقلاب روشن کرد. بیانات امام را نگاه کنید؛ امام، هم دوست را شناخت، هم دشمن را شناخت، هم ملّت ایران را شناخت؛ [هم] اهداف را شناخت. اینکه امام مکرّر در مکرّر بیان میکند، میگوید، اصرار میکند بر اینکه به شیطان اعتماد نکنید، به دشمن اعتماد نکنید، برحذر میدارد ما را از اعتماد به دشمن، این بهخاطر شناخت دشمن است. ما البتّه این حرفها را میزدیم؛ امروز این حرفها روی پرده است، روی صحنه است، همه دارند این را میبینند؛ رفتارهای این جناب دارد نشان میدهد که حقیقت آمریکا چیست و چگونه است و باطن این حرفهایی که راجع به حقوق بشر و دوستی انسان و مانند اینها میزنند چیست؛ این آن چیزی است که ما میتوانیم از این اوقات و از تدبّر در فرمایشات امام بهدست بیاوریم.
همین چند روز قبل از این آن مرد در تبلیغات انتخاباتیاش ایستاد و گفت شما اگر رنگینپوست هستید، اگر سیاهپوست و سرخپوست هستید، در خیابانهای نیویورک و شیکاگو و واشنگتن و کالیفرنیا و غیرذلک وقتی راه میروید، نمیتوانید مطمئن باشید که تا چند دقیقهی دیگر زندهاید. شما ببینید! این حرف را کسی دارد میزند که انتظار دارد چند روز دیگر برود در کاخ سفید، بنشیند آمریکا را اداره کند. نژادپرستی آمریکا یعنی این.
فقر آمریکاییها را [هم گفت]. گفت ۴۴ میلیون نفر در آمریکا گرسنهاند. او گفت و دیگران هم گفتند که کمتر از یک درصد مردم آمریکا مالک نود درصد ثروت آمریکا هستند. ارزشهای انسانی در آنجا لگدمال شده است؛ تبعیض، اختلاف، نژادپرستی، لگدمال کردن حقوق بشر. «مرگ بر آمریکا» که شما فریاد میزنید، اینکه گفتند «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»، یعنی مرگ بر این چیزها. امام بهخاطر همین چیزها گفت که هرچه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید. ببینید! این همان چیزی است که من بارها و بارها میگفتم؛ هم به مسئولین در جلسات خصوصی گفتم، هم در جلسات عمومیِ اینجا گفتم که [خیال میکنید اگر] شما در قبال مسئلهی هستهای عقبنشینی کنید، مسئلهی شما با آمریکا تمام میشود؟ نه آقا، قضیّهی موشک پیش میآید [که] چرا موشک دارید؛ از قضیّهی موشک مأیوس بشوند، قضیّهی مقاومت پیش میآید که چرا شما از حزبالله، از حماس، از فلسطین حمایت میکنید؛ این قضیّه را اگر حل کردید، عقبنشینی کردید، یک قضیّهی دیگر پیش میآید، [مثلاً] قضیّهی حقوق بشر پیش میآید؛ قضیّهی حقوق بشر را اگر حلّوفصل کردید و گفتید خیلی خب، ما در حقوق بشر طبق معیارهای شما عمل میکنیم، قضیّهی دخالت دین در دستگاه دولت [پیش میآید]؛ مگر ول میکنند شما را؟ حضور یک نظام در یک کشوری با این وسعت، با این جمعیّت، با این امکانات را -که اینها استثنائی است- [نمیتوانند تحمّل کنند.]
یک بُعد دیگر، نگاه به دنیای مدّعی حقوق بشر است. خب، یک جا یک نفری با یک اتّهامی در یک کشوری فرض بفرمایید به قتل میرسد [یعنی] اعدام میشود یا زندانی میشود، شما میبینید سروصداهای حقوق بشری بلند شد -البتّه در آن کشورهایی که انگیزه برای مخالفت و مبارزهی با آنها وجود دارد- هیاهو درست میکنند؛ [امّا] اینجا چند هزار نفر بهخاطر بیکفایتی و بیتدبیری و سوء عمل یک دولت جان میبازند و این دستگاههای حقوق بشری و دولتهای مدّعی حقوق بشر سکوت مرگ میگیرند و حرف نمیزنند؛ هیچ چیز نمیگویند! این هم یک نکتهی مهمّی است. این کسانی که دل به دستگاهها و سازمانهای بینالمللی میدهند و به آنها امید میبندند، ببینند این حقیقت را، بفهمند این واقعیّت را؛ ببینند که چقدر دروغ و خِلاف واقع در هویّت این سازمانها و این تشکیلات وجود دارد؛ در این قضیّه سکوت کردند، هیچ چیز نگفتند. گاهی حتّی حقوق حیوانات برایشان اینقدر اهمّیّت پیدا میکند که جنجال میکنند، [امّا] چند هزار انسان در یک چنین حادثهای -نه یک حادثهی تصادفی، نه سقوط یک هواپیما، [بلکه] در یک حادثهای که وظیفهمند بودند کسانی که این حادثه را درست مدیریّت کنند؛ آنجا اینها بهاصطلاح صاحبخانهاند، اینها متولّیان امرند، وظیفهی آنها بوده است که امنیّت اینها را حفظ کنند- به خاک و خون کشیده بشوند و اینها هیچ چیز نگویند؛ سکوت محض بکنند!
یکی از کارهای واجب و لازم بر عهدهی مسئولان امّت اسلامی و مدّعیان حقوق بشر، تشکیل یک هیئت حقیقتیاب در این قضیّه است؛ باید بروند حقیقت را [روشن کنند]؛ با اینکه حالا یکسال هم گذشته است امّا مصاحبههایی شده است، عکسهایی برداشته شده است، اسناد و مدارکی وجود دارد که میتواند حقیقت را تا حدود زیادی روشن بکند؛ بروند یک گروه حقیقتیاب، حقیقت مطلب را در بیاورند؛ معلوم بشود که در این حادثه آلسعود مقصّر هستند یا نیستند -آنها میگویند ما مقصّر نیستیم- معلوم بشود، واقعیّت قضیّه روشن بشود که اینها مقصّرند یا مقصّر نیستند. این سلسله و شجرهی خبیثهی ملعونه، دهانها را با پول میبندند، این بندگانِ پول و بندگانِ دنیا، نمیگذارند کسی [علیه] اینها حرفی بزند، اعتراضی بکند. یک هیئت حقیقتیاب لازم است، باید بروند از نزدیک ببینند، مسئله را بررسی کنند؛ هرچه [میخواهد] طول بکشد. این از جملهی کارهایی است که مسئولین محترم ما هم بایستی در نظر بگیرند و دنبال بکنند و اهمّیت [بدهند]. این هم یک بُعد قضیّه است. حقوق بشری که غرب میگوید بر مبنای غلطی تنظیم شده و لازم است حقوق بشر اسلامی با پایههای متقن و عقلانی در افکار عمومی جهان و مجامع حقوقی تبیین و پیگیری شود.
ایشان اعلام رسمی «چشم بستن سازمان ملل بر جنایت جاری و کودککشی در یمن را در ازای گرفتن پول از برخی کشورها»، باعث شرمندگی بشریت خواندند و افزودند: این رسوایی، ضد حقوق واقعی بشر است و باید در سطح جهان، روی آن کار حقوقی و قضائی کنیم. خیلیها قبل از این تجربه هم میدانستند امّا بعضی هم که نمیدانستند، حالا بدانند: در هر زمینهی دیگری هم که با آمریکا شما بحث و مجادله کنید، شما کوتاه بیایید، تنازل کنید، باز او نقش مخرّب خودش را حفظ خواهد کرد؛ در همهی زمینهها: بحث حقوق بشر، بحث موشک، بحث تروریسم، بحث لبنان، بحث فلسطین؛ در هر قضیّهای که شما به فرض -که البتّه محال است- از اصول خودتان، از مبانی خودتان کوتاه بیایید، صرفنظر بکنید، بدانید او کوتاه نخواهد آمد؛ اوّل با زبان و با لبخند و با تبسّم وارد میدان خواهد شد، بعد در عمل، کاری را که باید انجام بدهد، دبّه میکند و تعهّد خودش را انجام نمیدهد؛ این شد یک تجربه برای ملّت ایران؛ این تجربه را مغتنم بشمرید.
فشارهایی هم که وارد میکنند، بهخاطر انقلابیگری است؛ شرح خواهم داد که انقلابیگری متضمّن چه مفاهیم و معانی و خطّمشیهایی است؛ حق دارند که بترسند. فشارها البتّه با بهانههای مختلف وارد میشود؛ گاهی با بهانهی هستهای، گاهی با بهانهی حقوق بشر و بهانههایی از این قبیل، امّا حقیقت قضیّه عبارت است از همین که دشمنان ملّت ایران و دشمنان ایران اسلامی از خصوصیّت انقلابیگری واهمه دارند و نگرانند.
مسئلهی حقوق بشر، مسائل گوناگون دیگر، همه بهانه است. مسئله، عدم تبعیّت است.
اگر جمهوری اسلامی حاضر بود تبعیّت استکبار را قبول بکند، با موشکش هم میساختند، با انرژی هستهای و انواع و اقسام چیزهایی که در این زمینه وجود دارد میساختند و اسم حقوق بشر را هم اصلاً نمیآوردند. جمهوری اسلامی، با تعلیم الهی، حاضر نیست از دشمن مستکبر کافر تبعیّت بکند، از جبههی کفر و استکبار تبعیّت بکند؛ این است علّت اصلی؛ همهی تلاششان [برای] این است. برای دشمنان ملّت ایران اینکه یک ملّتی صریحاً بِایستد و بدون هیچگونه ملاحظهای نظرات قاطع خود را علیه استکبار بیان بکند و به دیگر ملّتها جرئت بدهد، قابل تحمّل نیست، لذا هرچه میتوانند دارند تلاش میکنند. این تلاش دشمن تا کِی ادامه خواهد داشت؟ تا وقتیکه شما ملّت ایران به آنچنان قدرتی دست پیدا کنید که بتوانید آنها را مأیوس کنید؛ همهی تلاش دشمن مصروف این میشود که مانع رسیدن شما به این مرحله بشود. همهی دعواهایی که شما ملاحظه کردید بر سر مسئلهی هستهای راه انداختند، حرفهایی که در باب حقوق بشر میزنند، تهدیدهایی که میکنند، تحریمهایی که کردند و باز هم تهدید میکنند که تحریم میکنیم، برای این است که این ملّت را در این راهی که پُرشتاب دارد حرکت میکند، از شتاب بیندازند و آن را متوقّف کنند؛ البتّه انگیزهی ملّت ایران انگیزهای است که با این چیزها کم نخواهد شد، کمرنگ نخواهد شد.
بحمدالله فعّالیّتهای مسئولین کشور خوب است، حقّاً و انصافاً دارند فعّالیّت میکنند، تلاش میکنند؛ منتها مراقبت مضاعف لازم است؛ چون این دشمن دشمن نابکاری است، دشمن وقیح و بیحیائی است.
آمریکا به سادهترین سؤالهای افکار عمومی دنیا امروز جواب نمیدهد. افکار عمومی دنیا از آمریکاییها میپرسند آیا شما خبر دارید که یک کشوری دارد یمن را ده ماه، یازده ماه بمباران میکند، شهرها را نابود میکند؟ اطّلاع دارید یا اطّلاع ندارید؟ اگر اطّلاع دارید چرا حمایت میکنید؟ اگر اطّلاع دارید چرا اعتراض نمیکنید؟ اگر اطّلاع دارید و این را جنایت میدانید، چرا هواپیماهای سوخترسانتان به آنها کمک میکنند؟ چرا کمک میکنید؟ چرا حمایت میکنید؟ شما که دم از حقوق بشر میزنید، جوابش را بدهید. اینکه هزاران کودک، هزاران زن و مرد، غیر نظامی، داخل خانهها، در بیمارستانها، در مدرسهها بدون هیچ دفاعی کشته بشوند، تروریسم نیست؟ این وقیحترین و بیرحمانهترین شکل تروریسم دولتی نیست؟ چرا از آن حمایت میکنید؟ آمریکاییها به این جواب نمیدهند؛ صافصاف به چشم مردم دنیا نگاه میکنند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر هم میکنند! این حالا یمن است؛ مسئله، مسئلهی این یک سال اخیر است؛ آن طرف فلسطین است با ۶۰ سال، ۶۵ سال سابقه. میبینید مردم فلسطین را دارند چهکار میکنند، میبینید خانههایشان را خراب میکنند، میبینید مزرعههایشان را نابود میکنند، میبینید ساختمانسازی میکنند و عناصر صهیونیست را با تفنگ در آن خانهها مینشانند و مسلّح نگهشان میدارند؛ اینها را میبینید، [پس] چرا دفاع میکنید؟ چرا پول میدهید؟ چرا دائماً در قبال به قول خودتان لابی صهیونیستیِ داخل آمریکا کوتاه میآیید و دائماً تملّق میگویید؟ چرا؟ اینها سؤالات سادهی افکار عمومی است. به یک کلمه از این سؤالها جواب نمیدهند. آنوقت ادّعای دوستی میکنند، ادّعای علاقهمندی به حقوق بشر میکنند، ادّعای دموکراسی میکنند. در کشورهایی که همپیمان آمریکا در منطقهی ما هستند، اسم انتخابات را نمیشود آورد، اصلاً با پدیدهای به نام انتخابات آشنایی ندارند، اصلاً نمیفهمند انتخابات چیست، [امّا] آمریکای طرفدار دموکراسی با اینها عقد اخوّت بسته؛ [آنهم] چهجور! همهجور هم از آنها دفاع میکند. دشمن ما یکچنین دشمنی است؛ آمریکا یکچنین موجودی است. البتّه من بارها گفتهام که منظور، هیئت حاکمهی آمریکا است؛ منظور نظام آمریکایی است -به مردم آمریکا ما کاری نداریم- نظام آمریکا یک چنین نظامی است. وقیحانهترین کارهای خلاف را انجام میدهند، بعد هم تو روی آدم میخندند، و جوابی هم به این سؤالات نمیدهند! خب، اگر واقعاً جوابی دارند جواب بدهند به افکار عمومی عالم. وقتی یک کشوری در مقابل یکچنین دشمنی است، باید حواسش جمع باشد؛ ملّت ایران باید حواسش جمع باشد. به فضل الهی، حواس ملّت ایران جمع است و جمع بوده است، و این حرکت عظیم مردمی تاکنون توانسته است تدبیر این دشمن حیلهگر و غدّار و نابکار را خنثی بکند؛ بعد از این هم به فضل الهی این دشمن را خوار خواهد کرد. الان ماههای متوالی است دارند مردم یمن را همینطور بمباران میکنند. خانه، کاشانه، بیمارستان، مدرسه؛ همینطور دارند [بمب] میریزند. مردمی که هیچ تقصیری ندارند، مردمی که هیچ گناهی ندارند، دارند بمباران میکنند؛ آنوقت دستگاههای مدّعی دموکراسی و حقوق بشر و مانند آن، از اینها دارند دائم دفاع میکنند و حمایت میکنند! دنیا این است؛ دنیای ظالم این است؛ دنیایی که شما در مقابلش ایستادید، استکباری که شما علیهاش شعار میدهید، این است.
دستگاههای دروغگو و منافق مدعی حقوق بشر و همچنین دولتهای غربی که گاهی برای کشته شدن یک نفر جنجال فراوانی در دنیا بر پا میکنند، در این ماجرا به نفع دولت رفیق خود سکوت محض کردند.
این مدعیان حقوق بشر اگر صداقت داشتند، باید پاسخگویی، جبران خسارت، تضمین عدمتکرار و مجازات عاملان این فاجعه را مطالبه میکردند. ... این مسئله نباید به سکوت و فراموشی بگذرد و باید تا سالها در مجامع جهانی مطرح شود و نقطهی آماج این حرکت نیز باید دولتهای غربی و سازمانهای مدعی حقوق بشر باشند. اینکه در منطقهی خلیج فارس سعی همهی کسانی که از این موجود منحوس و شوم، یعنی صدّام، حمایت میکردند و دفاع میکردند، همینهایی که مدّعی حقوق بشرند، همینهایی که بعدها در مقابل صدّام خودشان صفآرایی کردند -که اینها سالهای متمادی به او کمک کردند در مقابل جمهوری اسلامی- سعیشان این بود که خلیج فارس را برای جمهوری اسلامی ناامن کنند.
اینکه در منطقهی خلیج فارس سعی همهی کسانی که از این موجود منحوس و شوم، یعنی صدّام، حمایت میکردند و دفاع میکردند، همینهایی که مدّعی حقوق بشرند، همینهایی که بعدها در مقابل صدّام خودشان صفآرایی کردند -که اینها سالهای متمادی به او کمک کردند در مقابل جمهوری اسلامی- سعیشان این بود که خلیج فارس را برای جمهوری اسلامی ناامن کنند.
امروز دستگاههای استکباری در این منطقه هدفهای خطرناکی را برای خودشان تعریف کردهاند؛ اینها هدفهایی است که با سرنوشت ملّتها سروکار پیدا میکند. ابزارهایی هم که به کار میگیرند، ابزارهای بسیار خطرناک و غیر انسانی و سبعانه است؛ یعنی هیچ اباء ندارند روشهایی را به کار بگیرند که انسانهای بیگناه کشته بشوند. شما ملاحظه کنید در منطقهی غربی ما، در عراق، در سوریه یا در منطقهی شرقی ما، در افغانستان، در پاکستان چه میکنند؟ هیچ ابائی ندارند، یعنی جان انسانها برایشان ارزشی ندارد. اینکه ادّعا میکنند حقوق بشر و حقوق انسانها و حقوق شهروندی و از این ادّعاها و قالبهای پوچ و بیمحتوا، همه خلاف واقع است؛ شاهدش همین است که ملاحظه میکنید؛ به بیمارستان حمله میکنند، دهها نفر بیمار را با بمباران به قتل میرسانند، بعد میگویند ببخشید اشتباه شد! گاهی همین ببخشید را هم نمیگویند. در غزّه، در یمن، در بحرین، در سوریه، در عراق، در مناطق دیگر فجایعی اتّفاق میافتد که انسان حیرت میکند از بیرحمی و سنگدلی آن کسانی که این فجایع را انجام میدهند؛ چطور میتوانند؟ یک آدمی را داخل قفس کنند، زنده زنده بسوزانند و آتش بزنند! دستگاههای حقوق بشری هم بنشینند و تماشا کنند. آنوقت یک سگی یا یک گربهای وقتی داخل چاه میافتد، همهی ابزارها را به کار میگیرند که این را از داخل چاه سالم بیرون بیاورند، یعنی ما طرفدار موجود زندهایم؛ خطر بزرگ دنیا این ریاکاری است، این دروغگویی است، این نفاق است؛ دشمن، این[طور] است. قصدشان این است که در منطقه اهداف خود را پیاده کنند؛ البتّه جمهوری اسلامی، به توفیق الهی و به حولوقوّهی الهی، نه فقط مانع نفوذ دشمن در درون خود میشود، [بلکه] تا حدود زیادی مانع پیاده کردن نقشههای دشمن در منطقه هم شده است؛ این توفیق پروردگار است، این قدرت الهی است که به برکت همین عزمها و ارادههایی است که شما جوانها دارید.
واقعاً یکی از مشکلات اساسی آمریکا این است؛ این مشکل به پَروپای سیاستمداران آمریکا هم پیچیده؛ حسابی درگیرند. از رژیمهایی حمایت میکنند که در طول سالهای متمادی شعار ضدّ دیکتاتوری و شعار حقوق بشری آنها با وجود این رژیمها نقض میشود؛ این الان در بین روشنفکران و نخبگان سیاسی و فکری آمریکا، حسابی مسئله ایجاد کرده؛ نمیتوانند جواب بدهند؛ این دشمن یک چنین موجودی است. دشمنی که در مقابل ما است، آن مسئلهی حقوق بشرش، آن مسئلهی دموکراسیاش، آن مسئلهی تروریسمش، آن مسئلهی ایجاد امنیّتش، آن مسئلهی صلح؛ میگفتند ما میجنگیم برای صلح؛ کو صلح؟ همهی منطقه را آلودهی به جنگ کردند؛ کجای این منطقه الان جنگ نیست؟ دشمن این است. آنکه انقلاب در مقابل او ایستاده، آنکه شما در مقابلش سینه سپر کردهاید، این است؛ یک چنین موجودی با اینهمه تناقض، با اینهمه نقطهی ضعف، با اینهمه خلل معرفتی و عملی؛ این است آن دشمن.
امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛(۴) این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همهی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد؛ غیر از بقیّهی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگآفرینیهایشان، جنگافروزیهایشان، به راه انداختن جریانهای جنگافروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّهی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است. حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟ این[گونه] هستند؛ حقیقت امر این است. بله، خودشان را میآرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر بظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند؛ حقیقت رژیم آمریکا اینها است. این در مورد ما است؛ در مورد کشورهای دیگر هم همینجور است. ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود.
استکبار در صدد آن است که کلیشههای مورد نظر خودش را به همهی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّتها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران، تصمیمسازان، به قول خودشان اتاقهای فکر، به همهی اینها میخواهند آن کلیشههای خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیمی را که آنها بر روی آن تکیه میکنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد رویکرد سلطهطلبانه است؛ با این رویکرد سلطهطلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دستکاری میکنند و معنا میکنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و بهکار بگیرند و در ادبیّاتشان از آنها استفاده کنند. فرض بفرمایید تروریسم یک مفهومی است که استکبار آن را در یک معنای خاصّی بهکار میبرد؛ یا حقوق بشر یا دموکراسی. فرض بفرمایید که شش ماه بمباران یمن و کوبیدن خانهها و مدارس و بیمارستانها و مانند اینها تروریسم نیست؛ مکرّر در مکرّر حمله کردن به مناطق فلسطینیها در غزّه و غیر غزّه و کشتن صدها بلکه هزارها کودک و زن و مرد بیگناه و انسان بیدفاع تروریسم نیست؛ اینکه مردم بحرین میگویند که ما هر نفر در داخل این کشور یک رأی داشته باشیم، این ربطی به حقوق بشر ندارد، این مطالبهی حقوق بشر نیست؛ امّا دفاع نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان تروریسم است؛ گروههایی که در لبنان یا در فلسطین مقاومت میکنند، با اشغالگر میجنگند، از سرزمین خودشان و از خانهی خودشان دفاع میکنند، اسمش تروریسم است! آنچه در کشورهای مستبدّ دنیا -که جزو اطرافیان و حلقهی نزدیک سلطه و آمریکا در این منطقه محسوب میشوند- میگذرد، ضدّ حقوق بشر نیست؛ امّا فرض کنید مجازات مجرمی که اعتراف به جرم کرده و میکند یا مجازات یک اخلالگری که دهها یا صدها یا هزارها نفر را در یک کشور معتاد میکند به مواد مخدّر، میشود ضدّ حقوق بشر! اینها اینجوری هستند؛ یعنی مفاهیم را خودشان معنا میکنند؛ میخواهند آنجور که خودشان معنا میکنند، دیگران [هم] آنجور بفهمند و با ادبیّات آنها حرف بزنند. ترور دانشمندان هستهای تروریسم نیست -درحالیکه صهیونیستها تقریباً بصراحت اعتراف کردند که کار آنها بود؛ بعضی از کشورهای اروپایی تقریباً اعتراف کردند به اینکه آنها پشتیبان این کار بودند- و اصلاً جزو تروریسم محسوب نمیشود و محکوم کردن لازم ندارد؛ [امّا] یک حادثهی خیلی کوچکتر از این که فرض کنید در لبنان یا در یکجای دیگری اتّفاق میافتد، برایش جلسهی شورای امنیّت تشکیل میدهند! یعنی نگاه آنها به مسائل جهانی این است؛ مفاهیمی را دستکاری میکنند، مفاهیمی را وضع میکنند، یک فهمی را بهطور مستبدّانه نسبت به یک مفهومی ابراز میکنند و توقّع دارند همهی دنیا از جمله ما در جمهوری اسلامی بر طبق فهم آنها بفهمیم، از منظر آنها ببینیم، بر طبق ادبیّات آنها حرف بزنیم؛ این را از ما انتظار دارند؛ این یکی از نشانهها و مظاهر واضح سلطه و استکبار است؛ درحالیکه خود انقلاب اسلامی یک منظومهی فکری دارد.
همینطور که بعضی از دوستان در سخنرانیهای خودشان اشاره کردند، هدف دشمنان ملّت ایران این است که نگذارند این کشور و این ملّت به جایگاه شایستهی خودش، آن جایگاه تمدّنی، برسد؛ [چون] احساس کردهاند که این حرکت در کشور آغاز شده؛ تحریمها بهخاطر این است. بله، بنده هم عقیدهام این است که هدف تحریمها مسئلهی هستهای فقط نیست، مسئلهی حقوق بشر هم نیست، مسئلهی تروریسم هم نیست. گفتند چرا فلانی برای روضهی علیاصغر که روضهخوان خواند، گریه نکرد؟ گفت آن بنده خدا خودش صد علیاصغر سر بریده؛ این برای روضهی علیاصغر گریه میکند؟ اینها خودشان تروریستپرورند، اینها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اینها دنبال این هستند که برای حقوق بشر به یک کشوری فشار بیاورند؟ مسئله این نیست؛ مسئله یک محاسبهی بسیار بالاتر و فراتر از این حرفها است؛ یعنی یک ملّتی، یک حرکتی، یک هویّتی بهوجود آمده است مبتنی بر منابعی و مبادیای درست نقطهی مقابل مبادی نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نمیخواهند این به جایی برسد؛ ما در یکچنین موقعیّتی هستیم؛ ما در یکچنین جایگاهی هستیم. بایست حرکت بکنیم، باید تلاش کنیم. تحریمها هم البتّه زحمتهایی ایجاد میکند امّا میتواند مانع پیشرفت نشود؛ [باید] از ظرفیّتهایمان استفاده کنیم. و شما اساتید در این زمینه نقش دارید؛ و وزارت علوم و وزارتهای مربوط به مسئلهی دانش، نقشهای اساسی و مهمّی دارند؛ این نقشها را قدر بدانید و دنبال کنید و انشاءالله از خدای متعال هم کمک بخواهید. این آیهی شریفه را هم که دوستان خواندند -اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم-(۷) این وعدهی بیتخلّف الهی است.
گفتمان اسلامی، طرفدار عدالت است، طرفدار آزادی بشر است، طرفدار از بین رفتن زمینههای استکبار و استعمار است، طرفدار نابودی نظام سلطه در همهی جهان است؛ یعنی در دنیا دو جناح سلطهگر و سلطهپذیر وجود نداشته باشد؛ این گفتمان نظام اسلامی است؛ این همان پرچمی است که دست شما است. نقطهی مقابل آن، یک گفتمان ظالمانه، زورگویانه، متکبّرانه و خودخواهانه است از سوی قدرتهای انحصارطلب عالم، قدرتهای سلطهگر عالم که متّکی به بنگاههای اقتصادی بزرگ جهانند؛ همیشهی دنیا بودهاند، امروز هم هستند؛ در گذشته با صراحت و وقاحت آشکار زبانی، حقیقت خودشان را نشان میدادند؛ امروز در پوششهای گوناگون الفاظ زیبا، مثل حقوق بشر، مثل عدم خشونت و امثال اینها، منافقانه و ریاکارانه کار خودشان را پیش میبرند؛ امّا چشمان تیزبین ملّتها میتواند تشخیص بدهد؛ میتواند این دو گفتمان را در مقابل هم ببیند.
در آلمان، جوانهای نئونازی - که حالا افتخار میکنند که نازیاند؛ اسمشان را گذاشتهاند «نئونازی» - حمله میکنند به یک مشت مسلمان، به مسجد مسلمانها؛ میزنند، میکشند، تعقیب درست و حسابیای هم نمیشوند؛ ما هم نشنفتهایم. یا آن دختر خانم جوان عرب را که مثلاً فرض کنید که مقنعه داشته یا پوشیه(۴) داشته، بهخاطر حجابش میزنند میکشند و هیچکس اصلاً دنبال هم نمیکند؛ حالا گفتند یک مجازاتی [کردند]؛ آدم فکر نمیکند که خیلی جدّی اینها تعقیب میشود؛ واقعاً تعقیب هم نمیکنند. در جاهای دیگر هم همینجور؛ در آمریکا و جاهای دیگر و کشورهای دیگر هم متأسّفانه همینجور است؛ که خب، اینها مدّعی حقوق بشر هم هستند! اینها را مقایسه کنند با آنچه در ایران میگذرد. این چنین چیزی در ایران سابقه ندارد؛ یعنی در دوران اسلامی و جمهوری اسلامی، تعرّض به غیر مسلمان از سوی مسلمانها هیچ سابقهای ندارد. همان جوان حزباللّهی تند و داغ هم هرگز به خودش اجازه نمیدهد که به یک غیر مسلمانی تهاجم و حمله بکند و مانند اینها.
حرفهاى فراوان و موثّق [وجود دارد] از آنچه اینها با مردم، با مبارزین و با کسانى که انتقاد داشتند - ولو انتقادهاى اندک - داشتند انجام میدادند؛ رفتارهایى که اینها میکردند، آن شکنجهها، آن فشارهاى عجیب و غریبِ جسمى و روحى، آن زندانهاى مخوف، که امروز برخى از نشانههاى آنها هست که افراد میروند مىبینند تعجّب میکنند. یکى از کارها این بود، اینها با قدرت زور و استبداد و فشار بر مردم، حکومت خودشان را ادامه میدادند؛ و همین کسانى که امروز دَم از حقوق بشر میزنند و این ادّعاهاى رسوا را مرتّب، پىدرپى تکرار میکنند، با همهى وجود طرفدار اینها بودند؛ نمیشود هم گفت خبر نداشتند، چرا! دستگاه جهنّمى ساواک را خود صهیونیستها و خود آمریکایىها و سیاى آمریکا بهوجود آورده بودند، روشها را آنها بهشان یاد داده بودند، چطور ممکن بود خبر نداشته باشند. حالا که اخیراً معلوم شد خود اینها هم دچار یکچنین مشکلات عظیمى هستند؛ این افشاگرىهایى که در این اواخر انجام گرفت نسبت به رفتار سازمانهاى جاسوسى آمریکا با مخالفین و معاندین، اینها کجا، سخن از آزادى بیان و لیبرالیسم و دموکراسى و اعتناى به حرف مردم کجا! (۲) اصلاً عالم عجیبى است! در کشور ما، آن رژیم خبیث، یکى از خصوصیّاتش این بود: شدّتعمل، قساوت کامل نسبت به هرکسى که اندکاعتراضى به آنها داشت و مطّلع میشدند.
[مدیریت غرب بر دنیا] دو پایهى اساسى داشت: یک پایهى فکرى و ارزشى، و یک پایهى عملى، یعنى نظامى و سیاسى. عرض من این است که هردو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده.
اما آن پایهى اخلاقى و فکرى عبارت بود از ادعاى برترىِ فکرى و ارزشى غرب - شامل اروپا و آمریکا - بر بقیهى مناطق جهان و بقیهى ملل عالم. شعارهایى را اینها مطرح کردند که این ربطى به پیشرفتهاى علمى و صنعتى ندارد؛ شعارهاى جذاب و فریبنده مثل شعار آزادى، شعار دموکراسى، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملتها و از آحاد انسانها را سرِدست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برترى نظام ارزشى خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحلههاى گوناگون فکرى و بخصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند. موفق هم شدند؛ یعنى در دنیاى اسلامِ ما، افرادى، گروههایى، شخصیتهاى سیاسىاى و دولتهایى که حقیقتاً معتقد شدند به برترىِ نظام ارزشى غرب، کم نیستند. امروز هم در داخل جامعهى ما کسانى هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند. عامل سوم [بروز چالش در پایه فکری غرب برای مدیریت دنیا] بُروز تعارضهاى عملى با شعارهاى غربى است؛ یعنى اینها در دنیا دم از آزادى و دم از دموکراسى و دم از حقوق بشر و این حرفها میزدند؛ در عمل آنقدر دولتهاى غربى با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوى غربىها بهصورت یک امر مستهجن درآمده است؛ یعنى افراد صاحب فکر میفهمند. تعداد کودتاهایى که دولتهاى غربى و قدرتهاى غربى علیه دولتهاى مستقل - غالباً دولتهاى ملى - انجام دادند، یک تعداد عجیبى است. طبق بعضى از گزارشها، آمریکا پس از جنگ دوم [جهانى] تا امروز براى سرنگونى پنجاه دولت اقدام کرده! در مورد پنجاه دولت انواع و اقسام اقدامها را کرده؛ با دهها جریان مقاومتِ مردمى مخالفت کرده که اینها در کارنامهى آمریکا و دیگران مضبوط است. استفادهى از بمب اتم؛ تنها موردى که بمب اتم استفاده شده است [توسط] آمریکا است که بیش از همه دم از مردم و دم از حقوق مردم و مانند اینها میزند و بیش از دویست هزار نفر کشته شدند - در آن حوادث ژاپن - و تعداد خیلى بیشترى هم دچار عوارض آن شدند. زندان گوانتانامو، زندان ابوغریب، این حوادثى که پیش آمد، زندانهاى مخفىاى که در اروپا ثابت شد براى همه و روشن شد که اینها زندانهاى مخفى دارند و مردم را شکنجه میکنند و بىمحاکمه نگه میدارند، که هنوز هم هست؛ همه دارند مىبینند. این هم عامل سومى بود که نظام ارزشى مورد ادعاى غرب را به چالش کشید.
این حرف را دیگر از غربىها و از قدرتهاى غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهاى انسانى هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایى که در اعلامیهى استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است.
امروز بىاعتناترین سیاستمداران دنیا به حقوق بشر، همینهایى هستند که مدیریت این چند کشور را برعهده دارند؛ مطلقاً اعتقاد به بشر و حقوق بشر و انسان و انسانیت ندارند؛ رفتار آنها در غزه و امثال این حوادث، این را دارد اثبات میکند. اینها هیچ اعتقادى ندارند: نه به حقوق بشر اعتقاد دارند، نه به حرمت انسان و کرامت انسان اعتقاد دارند، نه به رأى ملتها اعتقاد دارند؛ به هیچ چیز اعتقاد ندارند. تنها چیزى که اینها قبول دارند، عبارت است از پول و زور؛ هیچ منطق دیگرى وجود ندارد. هرچه هم راجع به مسئلهى آزادى و حقوق بشر و مانند اینها بر زبان اینها جارى بشود، به نظر من مسخره کردن آزادى است؛ تمسخرکردنِ حقوق بشر است.
من بارها در همین جلسه و جلسات گوناگون دیگر عرض کردهام که [موضوع] هستهای بهانه است؛ مسئلهی هستهای هم نباشد، یک بهانهی دیگری میآورند: مسئلهی حقوق بشر هست، مسئلهی حقوق زنان هست، مسائل گوناگون فراوان را میسازند؛ جعل کردن و بهانهگیری که خیلی مایهای نمیخواهد، دستگاه تبلیغاتی و امپراتوری تبلیغاتی هم که در اختیار آنها است. بنابراین، علاج مسئلهی تحریم، عبارت است از همین اقتصاد مقاومتی.
دشمنىِ دشمنان ما بهخاطر این است که نظام جمهورى اسلامى در مقابل نظام سلطه ایستاده است؛ در مقابل عادت بدِ تقسیم دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر ایستاده است؛ بقیهى چیزها بهانه است. امروز بهانه، مسئلهى هستهاى است؛ یک روز بهانه، حقوق بشر است؛ یک روز بهانه، یک چیز دیگر است. آنها میخواهند نظام جمهورى اسلامى را از ایستادگى در مقابل قلدرها و گردنکلفتها و باجبگیرها و زورگویان عالم منصرف کنند؛ البته این اتفاق نخواهد افتاد. ملت ایران توانایى خود را در میدانهاى مختلف اثبات کرده است: ملت ایران اثبات کرده که بدون تکیهى به آمریکا، هم میشود پیشرفت علمى پیدا کرد، هم میشود پیشرفت اجتماعى پیدا کرد، هم میشود نفوذ بینالمللى پیدا کرد، هم میشود عزت سیاسى در دنیاى بشریت پیدا کرد. این را جمهورى اسلامى اثبات کرده و آنها از این ناراحتند.
ما بایستی از نگاه غربی در مسئلهی زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربی زن وسیلهای برای اطفای شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسی ادّعا بکند ممکن است کسانی جنجال کنند که نه آقا اینجور نیست؛ لیکن زندگی آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است...
بنده اهل بریده پیدا کردن از روزنامهها نیستم، امّا دیروز، پریروز بود، یک چیزی در روزنامه دیدم؛ دیدم خیلی چیز مهمّی است؛ اینجا آوردم برای شما بخوانم. کتابی از "جیمی کارتر" رئیس جمهور پیشین آمریکا، [منتشر شده] به اسم "تقاضایی برای اقدام" که به موضوع نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته. جیمی کارتر در این کتاب میگوید: هر ساله صدهزار دختر بهعنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایی که صاحب یک روسپیخانه میتواند دختری را که معمولاً اهل آمریکای لاتین یا آفریقا است، با قیمتی برابر هزار دلار خریداری کند. وی همچنین به تجاوزات جنسی که در محوّطههای کالجها رخ میدهد اشاره دارد؛ به جایی که از هر بیستوپنج مورد تنها یک مورد گزارش میشود. کارتر همچنین عنوان میکند که تنها یک درصد از متجاوزان جنسی در ارتش محاکمه میشود. انسان گریهاش میگیرد! از این قبیل در روزنامهها زیاد میبینید، بنده هم زیاد میبینم؛ من هیچوقت هم به اینها استناد نمیکنم، لکن خب اینها واقعیّتی است. جیمی کارتر هم بالاخره یک شخصیّت معروفی است و این هم کتاب او است. این چه وضعی است در دنیا؟ این چهجور تکریم زن است؟ نکتهی سوم [از انگیزهها و عوامل تهیهی سیاستهای اقتصاد مقاومتی]، تهدیدهای اقتصادی خارجی است. خب تحریمها از قبل بود، منتها این تحریمها از حدود زمستان سال ۹۰ تا امروز، تبدیل شده به جنگ اقتصادی، دیگر اسم آن تحریم هدفمند نیست، یک جنگ تمامعیار اقتصادی است که متوجه ملت ما است. علت آن هم، نه مسئلهی هستهای است، نه مسئلهی حقوق بشر است، نه مسائل دیگری از این قبیل است؛ علت آن را خود آنها هم میدانند، ما هم میدانیم؛ علت، استقلالخواهی ملت ایران است؛ علت، داشتن یک حرف نو بر پایهی مبانی اسلام است که برای کشورهای دیگر و ملتهای مسلمان الگو خواهد شد؛ میدانند که اگر جمهوری اسلامی در این عرصهها و میدانها موفق شد، دیگر جلوی رشد این حرکت را در دنیا نمیشود گرفت و این یک حرکت مهمی است؛ مسئله این است. حالا بهانه یک روز انرژی هستهای است، یک روز غنیسازی است، یک روز حقوقبشر است، یک روز حرفهایی از این قبیل است. تحریمها علیه ما، قبل از اینکه اصلاً مسئلهی انرژی هستهای مطرح هم بشود وجود داشت، بعد از این هم وجود خواهد داشت. این مسئلهی هستهای و این مذاکرات اگر انشاءالله به نقطهی حلی برسد، باز خواهید دید همین فشارها وجود خواهد داشت، باید در مقابل این فشارها مصونیتسازی کرد، باید به بنای داخلی استحکامبخشی کرد. اقتصاد را باید قوی کنیم تا دشمن از تأثیرگذاری از این ناحیه مأیوس بشود؛ وقتی دشمن مأیوس شد، خیال ملت و مسئولین کشور هم راحت خواهد شد.
باید از دشمنی اشرار بیمناك نشویم. دشمنی بالاخره وجود دارد. هیچ ملتی كه صاحب حرفی و ایدهای باشد و حركتی بكند، از دشمنی دشمنان مصون نیست. امروز به نظر من اقبال ملت ایران این است كه دشمن ملت ایران و دشمنان ملت ایران، جزو بدنامترینها در دنیا هستند. شما ملاحظه كنید، امروز دولت آمریكا در سطح بینالمللی یك بازیگر خشن و آلودهی به جنایت معرفی شده كه واقعیت قضیه هم همین است. در سطح بینالمللی دولت آمریكا امروز این است: یك بازیگر خشن، آلودهی به جنایت، و بیباك از كارهای زشت، و ارتكاب خلاف حقوق ملتها و حقوق انسانها؛ در داخل كشور خودشان هم بهعنوان یك دولت و یك رژیم دروغگو و مزور معرفی شده [كه] وعده میدهد، عمل نمیكند. لذاست كه اعتقاد مردم به این دولتها - هم به این رئیسجمهور فعلی آمریكا، هم به رئیسجمهور قبلی آمریكا - [در] نظرسنجیهایی كه از مردم كردند، در حد بسیار پایینی بود؛ نشان میدهد كه مردم اینها را قبول ندارند. خب، اینها دشمن ما هستند؛ دشمن ما یك دولت آبرومند، یك دولت حرفِحسابدار نیست، اینها هستند. لذا از اینها نبایستی یك بیمی انسان به خودش راه بدهد. و اتكاء به حمایت الهی امر بسیار مهمی است.
مكرّر گفتیم كه مسئلهی هستهای بهانه است برای دشمنی؛ مسئلهی هستهای هم اگر یك روزی - حتّی به فرض محال - بر طبق نظر آمریكا حل بشود، باز یك مسئلهی دیگری دنبال آن میآید؛ الان ملاحظه كنید سخنگویان دولت آمریكا بحث حقوق بشر، بحث موشكی، بحث سلاح و مانند اینها را به میان آوردند. من تعجّب میكنم، آمریكاییها خجالت نمیكشند اسم حقوق بشر را میآورند. هركس دیگری در دنیا ادّعا بكند طرفداری از حقوق بشر را، دولتمردان آمریكا دیگر نباید این ادّعا را بكنند، با این همه فضاحتی كه در كارنامهی آنها نسبت به حقوقبشر هست. از صد رقم حركت خلاف حقوق بشر آنها، شاید نود رقم، هشتاد رقم آن را مردم دنیا نمیدانند؛ همان ده بیست رقمی كه میدانند، یك كتاب قطور سیاه است. زندان گوانتانامو را همه میدانند، زندان ابوغُریب عراق را همه میدیدند، شركت «بِلَك واتر» را همه دیدند، حملهی به كاروانهای عروسی افغانها را دیدند، كمك به تروریستهای نامدار كه افتخار میكنند به تروریست بودن خودشان را همه دیدند، عهدشكنیها را دیدند، دروغگوییها را دیدند؛ همهی دنیا اینها را دیده است، باز میگویند حقوق بشر و خجالت هم نمیكشند! واقعاً این مقدار وقاحت در رفتار اینها چیز عجیبی است.
بنده عرض میكنم هر كس دیگری [هم] دربارهی حقوق بشر حرف بزند، آمریكاییها حق ندارند دربارهی حقوق بشر حرف بزنند؛ [چون] دولت آمریكا بزرگترین نقضكنندهی حقوق بشر در دنیا است؛ نه [فقط] دیروز، [بلكه] همین امروز، همین حالا؛ اینها كسانی هستند كه رژیم غاصب صهیونیستی به پشتوانهی اینها و پشتگرمی اینها است كه دارد این همه شرارت در این منطقه میكند. فلسطین در چه وضعی است؟ فلسطینیها در چه وضعند؟ غزّه در چه حالی است؟ احوال مردم غزّه را مردم دنیا نمیدانند؟ بیمارِ محتاج درمان اضطراری در آن قطعهی مظلومِ زمین، روی زمین مانده است، داروهای ابتدایی در اختیار او قرار نمیگیرد! چرا؟ چون آمریكا پشت سر رژیم صهیونیستی غاصب است. یك كشوری را، یك مردم مظلومی را از اطراف محاصره كنند، راهی به بیرون نداشته باشند، هیچ امكانی نداشته باشند، مریضشان هم روی زمین میماند، گرسنهشان هم گرسنه میماند، اوّلیّات زندگی هم از آنها دریغ داشته میشود؛ اینها ظلم نیست؟ اینها تخلّف از حقوق بشر نیست؟ آنوقت اینها شرم نمیكنند اسم حقوق بشر بر زبان میآورند؟ این آقا اوّلی كه میخواست بیاید، در تبلیغات انتخاباتی پنج شش سال قبل، یكی از وعدههایی كه به مردم آمریكا داد، این بود كه زندان گوانتانامو را تعطیل میكند؛ [الان] شش هفت سال گذشته، آیا زندان گوانتانامو تعطیل شد؟ اینها اینجوریاند. ظلم به مردم، حملهی به مردم، [آوردن] هواپیماهای بیسر نشین در افغانستان و پاكستان، كشتار مردم بیگناه، هزاران گونه جنایت علیه غیر نظامیان در مناطق مختلف، و شیوههای جنایت ناشناخته - كه حالا خیلی از جنایات اینها شیوههایی است كه برای مردم دنیا ناشناخته است، بعدها معلوم خواهد شد - آنوقت اینها اسم حقوق بشر را میآورند؟ ما مدّعی نظام ایالات متّحدهی آمریكا و بسیاری از دولتهای غربی هستیم، بهخاطر نقض حقوق بشری كه آنها انجام میدهند. ما مدّعی هستیم، ما از آنها سؤال میكنیم، ما گریبان آنها را میگیریم در پیشگاه دادگاه افكار عمومی دنیا؛ و آنها جوابی ندارند.
دولتهای استكباری و پیشاپیش آنان آمریكا، به كمك ابزارهای رسانهای فراگیر و پیشرفته، چهرهی واقعی خود را میپوشانند و با دعوی طرفداری از حقوق بشر و دموكراسی، رفتاری خدعهآمیز در برابر افكار عمومی ملّتها در پیش میگیرند. آنان در حالی دم از حقوق ملّتها میزنند كه ملّتهای مسلمان، هر روز بیشتر از گذشته، آتش فتنههای آنان را با جسم و جان خود لمس میكنند.
دولت، مسئولان، سیاسیون، دیپلماتها و مردم باید تحركات و رفتارهای پیچیده و ظاهرسازیهای حقوق بشری غرب و امریكا را با نگاه واقع بینانه و در چارچوب رویارویی عمیق و مبنایی غرب با اسلام تحلیل كنند زیرا در غیر اینصورت در تمایز میان تاكتیك ها و راهبردهای طرف مقابل و حتی شناخت دشمن دچار اشتباه خواهیم شد.
باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان داده اند كه به هیچكس رحم نمی كنند و برخلاف ادعاهای حقوق بشری و ظاهر سازی هایشان، كشته شدن میلیونها انسان نیز، وجدان آنها را متأثر نخواهد كرد.
یك حادثه، حوادث فلسطین مظلوم است كه بعد از گذشت شصتوپنج سال از اشغال رسمی فلسطین، هنوز ظلم و جور و اجحاف به آن ملت مظلوم به طور روزانه ادامه دارد؛ تخریب خانهها، دستگیر كردن بیگناهان، جدا كردن فرزندان از پدران و مادران، انباشتن زندانها از كسانی كه بدون گناه در زندانند یا دوران محكومیت زندانی خود را سپری كردند؛ و دردناك اینكه قدرتهای مسلط غرب هم از آن جنایتكاران با همهی وجود حمایت میكنند. این یكی از مصیبتهای دنیای امروز كنونی است كه از یك ظلم آشكار كه مركّب است از دهها و بلكه صدها ظلم به طور متراكم، كسانی حمایت میكنند كه ادعای طرفداری از حقوق بشر، از دموكراسی و از اینگونه شعارهای زیبا و رنگین بر زبان دارند، اما در عمل از جنایتكاران حمایت میكنند!
ملتی كه زیر فرمان آنها نباشد، بر طبق میل آنها عمل نكند، بر طبق سلیقهی آنها در ممشای خود عمل نكند، مغضوب آنها است. حكومتها و دولتها هم اگر در مقابل آنها مطیع و سربهراه بودند، برایشان مقبولند؛ نه دموكراسی برای آنها اهمیت دارد، نه حقوق بشر اهمیت دارد، نه هستهای اهمیت دارد. مسئله این است كه جمهوری اسلامی روی پای خود ایستاده است، با اتكاء به قدرت خود ایستاده است، با اعتماد به خدای متعال ایستاده است، و در جهات مختلف دارد پیشرفت میكند؛ این را اینها نمیپسندند، و نپسندند.
در تاریخ، غربیها نخواهند توانست لكهی ننگ استعمار را از دامان خود پاك كنند. شعارهای طرفداری از حقوق بشر، شعارهای طرفداری از دموكراسی، نخواهد توانست عملكرد غربیهای مدعی و پرادعا را در آسیا و در آفریقا و در آمریكای لاتین و در نقطهنقطهی كشورهائی كه سالها تحت استعمار بودند، به فراموشی بسپرد. آن روز با استعمار این كار را كردند، امروز به شكل دیگری همان نقشه را دنبال میكنند، همان هدفها را دنبال میكنند.
نكتهی دیگری كه در قضیهی پانزده خرداد وجود داشت - كه جوانهای ما، مردم عزیز ما باید به این نكات توجه كنند؛ اینها مهم است - این بود كه در مقابل این كشتار بیرحمانهای كه در تهران و برخی نقاط دیگر به وجود آمد، هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمانهای بهاصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هیچ كس اعتراض نكرد. مردم و روحانیت، در صحنه تنها ماندند.
یکی از سیئات تمدن مادی، حرکتی است که در مورد زن انجام دادند. ما در این زمینه خیلی حرف داریم. گناه بزرگی که تمدن غرب در مورد جنس زن مرتکب شده است، نه به این زودی قابل پاک شدن است، نه به این زودی قابل جبران شدن است، حتّی نه بهآسانی قابل بیان کردن است. حالا اسمهای گوناگونی هم میگذارند - مثل همهی کارهایشان - جنایت میکنند، اسمش را حقوق بشر میگذارند! ظلم میکنند، اسمش را طرفداری از ملتها میگذارند! حملهی نظامی میکنند، اسمش را دفاع میگذارند! یکی از طبایع تمدن غربی، فریب است؛ دوروئی، نفاق، دروغگوئی، تناقض در رفتار و گفتار؛ در قضیهی زن هم عیناً همین جور است.
ادعا میکنند ما متعهد به حقوق بشریم. بله، آمریکائیها پرچم حقوق بشر را بلند کردهاند، میگویند ما متعهد به حقوق بشریم؛ آن هم نه فقط در کشور خودشان - که آمریکا باشد - در همهی دنیا. خب، این حرفی است، ادعائی است؛ در عمل چه؟ در عمل، بیشترین ضربه را اینها به حقوق بشر میزنند؛ بیشترین اهانت را به حقوق انسانها در کشورهای مختلف و نسبت به ملتهای مختلف، اینها میکنند. زندانهای مخفیشان در سرتاسر دنیا، زندانشان در گوانتانامو، زندانشان در عراق - ابوغریب - حملهی آنها به مردم غیرنظامی در افغانستان، در پاکستان، در مناطق گوناگون؛ اینها نمونهای از حقوق بشر ادعائی آمریکائیهاست! هواپیماهای بدون سرنشینشان راه میافتد، هم جاسوسی میکند، هم مردم را زیر فشار قرار میدهد؛ که روزانه خبرش را شما از افغانستان و پاکستان میشنوید. البته همین هواپیماهای بدون سرنشین، به قول یکی از مجلات آمریکائی که همین چند روز قبل از این نوشته بود، در آینده مایهی دردسر خود آنها خواهد شد.
این وحشیگریهائی که در این یک هفتهی اخیر در غزه انجام گرفت، که حقیقتاً انسان را از سطح سبعیت مسئولین رژیم صهیونیستی دچار شگفتی میکند، همینها بایستی وجدان دنیای اسلام را تکان بدهد و این حرکت عظیم مردمی در دنیای اسلام بایستی روح تازهای پیدا کند. دشمن بیکار نیست و این حرکت ابعاد گوناگونی دارد: اولاً، سبعیت سردمداران رژیم صهیونیستی. چقدر اینها وحشیاند، چقدر اینها دور از وجدان بشریاند؛ انسانهای بیگناه را، انسانهای غیرنظامی را اینجور مورد تهاجم قرار دادن! انسان واقعاً تعجب میکند، حیرت میکند؛ بوئی از انسانیت، اینها نبردهاند. اینها در مقابل دنیای اسلامند، اینها در مقابل نظام جمهوری اسلامیاند، اینها مدعی جمهوری اسلامی در محافل جهانیاند؛ این انسانهای بونبردهی از انسانیت. این یک بُعد مسئله است که خیلی مهم است.
یک بُعد دیگر قضیه این است که سردمداران نظام استکبار، آنقدر وقیح برخورد میکنند با این قضیه که انسان را متعجب میکنند؛ یعنی نه فقط اخم نمیکنند، نه فقط بازداری نمیکنند این رژیم سنگدل و ددمنش را از کارهایش، بلکه او را تقویت میکنند، تشویق میکنند، حمایت میکنند! آمریکا صریحاً حمایت کرد، انگلیس حمایت کرد، فرانسه حمایت کرد. اینها سردمداران دنیای استکبارند. اینها همان کسانی هستند که ملتهای مسلمان، امروز در اعماق دل خود، دشمنی خشنتر و منفورتر از اینها ندارند. اینها همه صریحاً حمایت کردند. وزن گرایش به اخلاق و معنویت در دنیای استکبار را از این حادثه میشود فهمید. چقدر اینها دورند از انسانیت! خب، حالا حمایت سیاسی میکنند به خاطر اغراض فاسد سیاسی، دیگر دم از حقوق بشر چرا میزنند این افراد؟! آیا آمریکا که در مقابل این حرکت خشن و وحشی نه فقط موضع نمیگیرد، بلکه حمایت هم میکند، دیگر حق دارد دم از حقوق بشر بزند؟ حق دارد خود را محاکمهکنندهی ملتها و دولتها در زمینهی حقوق بشر بداند؟ این هم یک وقاحت مضاعف است. فرانسه همین طور، انگلیس همین طور. سابقهی رفتار اینها در دنیای اسلام، جنایتهائی که کردند، کشتارهائی که کردند، فشارهائی که به مردم مسلمان در کشورهای مختلف وارد کردند، اینها هنوز از یاد ملتهای مسلمان نرفته است، باز امروز از رژیم سبعِ ددمنش وحشیای مثل رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، دفاع میکنند از کار او. این هم یک بُعد این قضیه است. در دنیا هیچ کس نیست که شک داشته باشد در این که آمریکا در این سی سال، بیش از سی رتبه از لحاظ اقتدار و وجاهت جهانی سقوط کرده؛ همه این را میبینند و میدانند؛ خود آمریکائیها هم به همین اقرار میکنند. همین سیاستمداران قدیمیِ کهنهکارِ آمریکائی، دولتها و دولتمردان فعلی را - که باید گفت دولتمردان و دولتزنان (!) فعلی را - مسخره میکنند که شما آمریکا را از آنجا رساندید به اینجا. راست هم میگویند؛ آمریکا سقوط کرده. امروز هیچ دولتی در دنیا به قدر دولت آمریکا منفور نیست. اگر امروز دولتهای منطقهی ما و دولتهای دیگر جرأت کنند و یک روزی را به عنوان روز برائت و نفرت از دولت آمریکا معین کنند و به مردم بگویند در این روز بیائید راهپیمائی کنید، بزرگترین راهپیمائی تاریخ در دنیا اتفاق خواهد افتاد! این از موقعیت آبروئی آمریکا.
از لحاظ موقعیت منطقی و فکری آمریکا: بالاخره یک دولت و یک ملت متکی است به آن فکر و منطقی که ارائه میدهد. ملتها فقط با پول که در دنیا اعتبار پیدا نمیکنند؛ باید فکر و منطقی وجود داشته باشد. آمریکائیها میگفتند ما یک اصولی داریم - به قول خودشان - ارزشهائی داریم؛ ارزشهای آمریکائی. برای این اصول و ارزشها، در دنیا هی سر و صدا میکردند. امروز نگاه کنید ببینید وضعیت ارزشهای آمریکائی به کجا رسیده. ادعا میکردند با تروریسم مخالفیم؛ امروز در منطقهی ما و در بسیاری از نقاط دنیا با تروریستها همپیمان میشوند، با تروریستها میروند مینشینند و قرار مدار میگذارند، پول میدهند، اسلحه میدهند که بروند کارهای تروریستی انجام دهند! گروه منافقین را که خودشان به ترور هزاران نفر در کشور اعتراف کردند، زیر چتر حمایت قرار میدهند؛ به قول خودشان از لیست سیاهِ خودشان خارج میکنند! ادعا میکنند طرفدار دموکراسیاند؛ میگویند ما دنبال مردمسالاری و دموکراسی و حق رأی مردم هستیم؛ اما از مستبدترین و دیکتاتورترین حکام دنیا و منطقه با همهی وجود دارند حمایت میکنند! این را همه دارند میبینند؛ این که دیگر پوشیده نیست. سقوط ارزشها این است. دولتی مدعی است که طرفدار حقوق بشر است، طرفدار دموکراسی است، در عین حال بیشترین حمایت او و بیشترین کمک او به دولتهائی است که از دموکراسی بوئی نبردهاند! ادعا میکنند طرفدار حقوق بشرند - یکی از ارزشهای آمریکائی که هی رویش سر و صدا میکردند، این است دیگر - پرچم حقوق بشر را اینها در دست گرفتهاند؛ اما بدترین کارهای ضد حقوق بشری دارد زیر چتر حمایت آمریکا اتفاق میافتد و اینها نه فقط مقابله نمیکنند، بلکه حمایت میکنند! شصت و پنج سال است که حقوق ملت فلسطین دارد به طور علنی و آشکار به وسیلهی این بیعارها و الواطهای صهیونیست در فلسطین اشغالی پامال میشود؛ آمریکائیها حتّی اخم هم نمیکنند، بلکه حمایت هم میکنند، کمک هم میکنند! شورای امنیت سازمان ملل دارای ساختار و سازوکاری غیرمنطقی، ناعادلانه و کاملاً غیر دموکراتیک است؛ این یک دیکتاتوریِ آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانستهاند زورگوئیهای خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند «دموکراسی»، و دخالت نظامی در کشورها را به جای آن مینشانند؛ میگویند «مبارزه با تروریسم»، و مردم بیدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهای خود میسازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجهی یک و دو و سه تقسیم میشوند. جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمتگذاری میشود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیهی بشریت بیاهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکائی و صهیونیست و دستنشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشمپوشی است. زندانهای مخفی آنها که در نقاط متعددی در قارههای گوناگون شاهد زشتترین و نفرتانگیزترین رفتارها با زندانیان بیدفاع و بیوکیل و بیمحاکمه است، وجدان آنان را نمیآزارد. بد و خوب، کاملاً گزینشی و یکطرفه تعریف میشود. منافع خود را به نام «قوانین بینالمللی»، و سخنان تحکمآمیز و غیرقانونی خود را به نام «جامعهی جهانی» بر ملتها تحمیل میکنند و با شبکهی رسانهایِ انحصاریِ سازمانیافته، دروغهای خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبی وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبهی برحقّی را یاغیگری مینامند.
رژیم صهیونیستی که با به راه انداختن جنگهای فاجعهبار و کشتار مردم و اشغال سرزمینهای عربی و سازماندهی تروریسم دولتی در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطین را که برای احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه میکنند، تروریست مینامد و شبکهی رسانههای متعلق به صهیونیزم و بسیاری از رسانههای غربی و مزدور نیز با زیر پا گذاشتن تعهّد اخلاقی و رسانهای، این دروغ بزرگ را تکرار میکنند. سردمداران سیاسیِ مدعی حقوق بشر نیز چشم بر این همه جنایت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژیم فاجعهآفرین حمایت کرده و در نقش وکیلمدافع آن ظاهر میشوند.
ما با زورآزمائی چند دولت و چند قدرت استکباری مواجهایم. اینها یک سیاهیلشکر هم پشت سرشان دارند، که آنها هم با ما مخالفند؛ اما آنها موجودیتی از خودشان ندارند، توانی ندارند. اگر دست حمایت قدرتی مثل آمریکا از روی سرشان برداشته شود، صفرند؛ در معادلات جهانی و بینالمللی به حساب نمیآیند؛ لیکن حالا به عنوان سیاهیلشکر، پشت سر آمریکا و پشت سر رژیم صهیونیستی و شبکهی صهیونیسم دنیا دارند حرکت میکنند. این یک واقعیتی است، این در مقابل ماست، این از اول انقلاب شکل گرفته؛ کم هم نشده و افزایش هم پیدا کرده. البته در بزرگنمائیِ این واقعیت هم همه همدستند؛ این جزو همان لغزشگاههاست. سعی میکنند این واقعیت را هرچه بزرگتر و شدیدتر و سختتر و تلختر نشان بدهند. ما این را قبول داریم که در مقابل ما فشار هست، تحریم هست، توانائیهای اقتصادی، توانائیهای سیاسی، امنیتی و امثال اینها و بخصوص رسانهای پشت سر این حرکت وجود دارد؛ این یک واقعیت است.
واقعیت دیگری که در کنار این واقعیت باید دیده شود، این است که وانمود میشود این زورآزمائی به خاطر مثلاً مسئلهی هستهای یا مسئلهی حقوق بشر است؛ و این دروغ است. دروغ بودن این ادعا، یکی از واقعیتهاست. نه اینکه ما بگوئیم این واقعیت است؛ امروز در دنیا کسی نیست که باور کند آمریکا دنبال حقوق بشر است، دنبال حقوق ملتهاست؛ یا رژیم صهیونیستیِ نسلکش و کودککش دنبال اجرای دموکراسی در کشورهای دنیاست. پروندهی آمریکا، پروندهی رژیم صهیونیستی، پروندهی همین چند قدرت که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند، از لحاظ مسئلهی حقوق بشر و طرفداری از حقوق ملتها و حقوق انسانها، پروندهی بسیار سیاهی است. شصت سال نسلکشی در فلسطین، نقض حقوق بشر نیست؟ دادن سلاح اتمی به دولت غاصب صهیونیستی، نقض صلح جهانی نیست؟ اینهائی که این کارها را کردند، میتوانند مدعی دفاع از صلح جهانی باشند؟ دادن سلاح شیمیائی به کسی مثل صدام، نقض حقوق بشر نیست؟ کارهائی از قبیل آنچه که در ابوغریب و گوانتانامو و افغانستان و عراق و نقاط دیگری از دنیا به وسیلهی آمریکائیها، به وسیلهی غربیها، به وسیلهی انگلیس اتفاق افتاده است، جائی برای ادعای دفاع از حقوق بشر باقی میگذارد؟ بنابراین اینکه اینها میگویند مقابلهی ما با جمهوری اسلامی برای حقوق بشر است، دروغ است؛ این هم که میگویند مقابلهی با جمهوری اسلامی برای سلاح هستهای است، دروغ است؛ این را ما اول با حدس بیان میکردیم، بعد در مذاکرات و مبادلات بینالمللی برای ما روشن شد که آنها میدانند جمهوری اسلامی دنبال سلاح هستهای نیست؛ این را باور کردند و قبول دارند، و واقعیت هم همین است؛ در عین حال مسئلهی سلاح هستهای را مطرح میکنند. پس ادعای اینکه این فشارها، این تحریمها، این محاصرهها، این دشمنیها و خصومتها به خاطر مسئلهی سلاح هستهای و مسئلهی توان هستهای است، یک دروغ است؛ این دروغ بودن هم یک واقعیت است. همین امروز شما ملاحظه کنید؛ در یک کشوری در شرق آسیا - در میانمار - هزاران انسان مسلمان دارند کشته میشوند، دارند فدا میشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئیم دستهای سیاسی در خود همین مسئله وجود دارد؛ فرض کنیم همان طور که ادعا میشود، بر اثر تعصبهای دینی و مذهبی است - مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمیکنند. همانهائی که برای حیوانات دل میسوزانند، همانهائی که اگر در جوامعی که مستقل از آنها هستند، وابستهی به آنها نیستند، کوچکترین بهانهای پیدا کنند، صد برابر آن را بزرگ میکنند، اینجا در مقابل کشتار یک عده انسان بیگناه، بیدفاع، زن، مرد، کودک، سکوت میکنند؛ توجیه هم میکنند! این، حقوق بشر اینهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنویت، منقطع از خدا. میگویند اینها میانماری نیستند؛ خب، گیرم نباشند - البته دروغ میگویند، سیصد چهارصد سال است که اینها در آنجا زندگی میکنند؛ آنطور که به ما گزارش میشود - باید کشته شوند؟! همین حالت در طول سالهای متمادی در همان کشور و در کشورهای مجاور، از سوی غربیها، بخصوص از سوی انگلیس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر این مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودی حرث و نسل - همان طور که خدای متعال در قرآن میفرماید - کاری نکردند. بله، برای اینکه بازار محصولات پیدا کنند، بازارهائی را آراسته کردند؛ مردم را با محصولات جدید آشنا کردند، برای اینکه تجارت خودشان را رونق بدهند. این تمدن، منقطع از معنویت و قرآن است.
یک مطلب اساسی، در مورد نگاه اسلام به جنس زن است. این نگاه، درست نقطهی مقابل نگاهی است که فرهنگ غربی به جنس زن دارد. نگاه فرهنگ غربی به زن یک نگاه اهانتآمیز است. اسم آن را آزادی میگذارند، لکن در حقیقت آزادی نیست. غربیها در طول دو سه قرن اخیر، بر روی همهی جنایات خود نامهای زیبا گذاشتند. اگر قتل کردند، اگر غارت کردند، اگر به بردگی کشیدند، اگر ثروتهای ملتها را مصادره کردند، اگر جنگهای تحمیلی میان ملتها به وجود آوردند و دیگر جنایاتی که کردند، بر روی همهی اینها نامهای خوشظاهر و فریبنده گذاشتند؛ نام آزادیطلبی، نام حقوق بشر، نام دموکراسی و امثال اینها. نام آزادی بر آنچه که جهتگیری فرهنگ غربی نسبت به زنان است، یک نام دروغین است؛ این، آزادی نیست. اساس فرهنگ غرب این است که زن را به عنوان یک کالا، به عنوان یک وسیلهی تمتع برای مرد در جامعه عرضه بکند. تشویق و تحریص بر عریانگرائی به این جهت است. در غرب، زنآزاری در طول صد سال و دویست سال گذشته افزایش پیدا کرده است، کاهش پیدا نکرده است. آزادی جنسی و بی بند و باری جنسی در غرب موجب نشده است که دیگ شهوتِ بشری که غریزی و طبیعی است، از جوشش بیفتد. قبلا این جور تبلیغ میکردند، میگفتند بگذارید زن و مرد در جامعه روابط آزاد داشته باشند تا حرص شهوت جنسی کم بشود؛ عملاً معلوم شد که قضیه بعکس است. هر چه آزادی روابط زن و مرد در جامعه بیشتر بشود، با وضعی که به وجود آوردند، حرص شهوانی بشر بیشتر میشود. امروز غربیها خجالت نمیکشند و مسئلهی همجنسبازی را به عنوان یک ارزش مطرح میکنند. انسانِ با کرامت، عرق شرم بر پیشانیاش مینشیند، اما آنها خجالت نمیکشند. نگاه غرب به زن، نگاهی است منحط، ناقص، گمراهکننده و غلط. نگاه اسلام به زن، نگاهی است عزتبخش، کرامتبخش، رشدآفرین، استقلالدهندهی به هویت و شخصیت زن؛ این ادعای ماست. ما این ادعا را با محکمترین ادله میتوانیم اثبات کنیم.
امروز قدرتهای زورگوی عالم به این نتیجه رسیدهاند که باید همهی توان خودشان را صرف کنند، شاید بتوانند ضربهای، خدشهای بر جمهوری اسلامی وارد کنند. یعنی شیطان همهی نیروهای خود را متمرکز میکند برای مقابلهی با این حرکت عظیمی که وجود جمهوری اسلامی و بقاء جمهوری اسلامی و پیشرفت جمهوری اسلامی در دنیا به وجود آورده است. این را اگرچه اقرار نمیکنند، اما تشخیص میدهند. این بیداریای که در دنیای اسلام به وجود آمده است، این شوق و میلی که در تودههای مردم نسبت به آرمانهای اسلامی و هدفهای اسلامی به وجود آمده، تشخیص میدهند که این به خاطر حضور جمهوری اسلامی در افکار عمومی دنیای اسلام است. هر کار علمیِ مهمی که شما انجام میدهید، هر موفقیت اجتماعی یا سیاسیای که شما به دست میآورید، هر حرکت عظیم اجتماعیای که در داخل کشور انجام میگیرد ـ از قبیل انتخاباتهای پرشور ـ هر ایستادگی و مقاومتی که جمهوری اسلامی در مقابل زورگوئیهای استکبار انجام میدهد که در دنیای اسلام منعکس میشود، هر کدام از این کارهای بزرگ یک مشوقی است برای ملتها که بر پایهی اسلام دنبال استقلال باشند. ملت ایران، اسلام را به عنوان پرچمی برای پیشرفت ملتها معرفی کرده؛ این را دشمنان میفهمند؛ لذا متمرکزند برای اینکه این کانون اصلی را از رونق بیندازند. همهی این جنجالهائی که در قضایای مختلف ملاحظه میکنید ـ در قضیهی حقوق بشر، در قضیهی انرژی هستهای و بقیهی قضایا ـ به خاطر این مقابله است. البته اسم خودشان را هم میگذارند «جامعهی جهانی»! جامعهی جهانی نیست؛ چند تا قدرت زورگوی دنیایند؛ آمریکاست و چند قدرت دنبالروِ آمریکا در این گوشه و آن گوشهی دنیا.
غربیها و حکومتهای وابستهی به غرب در این منطقه، میخواهند صورت مسئله را عوض کنند؛ میخواهند جور دیگری به افکار عمومی القاء کنند؛ اما فایدهای ندارد. شخصیتهای مؤثر باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها کار بزرگی انجام دادند. فضای سیاسی و اجتماعی منطقه به طور اساسی تغییر کرده؛ این مال همین حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، که این هنوز از نتائج سحر است». در همین قدم اول، فضای سیاسی منطقه تغییر پیدا کرده؛ نمونهاش این است که مثلاً در مصر وقتی که قیام مردم به نقطهی جوش و به اوج رسید، بسیاری از غربیها و بسیاری از حکومتهای مستبد منطقه سعی میکردند از مبارک حمایت کنند، او را نجات دهند، مردم را سرکوب کنند؛ اما حالا که مردم غلبه پیدا کردهاند و پیروز شدهاند، همان قدرتها، دیکتاتورترینشان، مستبدترینشان، ذلیلترینشان در مقابل غربیها، دم از حقوق مردم میزنند، دم از مردمسالاری میزنند! این معنایش این است که امروز مردمسالاری آنچنان به سکهی رائجی در این منطقه تبدیل شده که حتّی آن کسانی که حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش کسی برسد، امروز مجبورند و چارهای ندارند که برای جلب افکار عمومی، دم از مردمسالاری بزنند، دم از حقوق مردم بزنند!
كشورهای غربی مدعی حقوق بشر و دموكراسی حتی از دادن سلاحهای شیمیایی به رژیم بعث عراق دریغ نكردند تا شاید بتوانند نظام اسلامی و مردم ایران را به زانو درآورند.
این روزها اشتلم علیه ملت ایران زیاد است؛ میشنوید دیگر، میبینید. این قدرتهای استکباری که در خیلی جاها شکست خوردهاند و سیلی خوردهاند، دلشان میخواهد که با هیاهوئی، خودشان را از تک و تا نیندازند. این هیاهو را دربارهی چه به کار ببرند؟ مسئلهی ایران یک مسئلهی برجسته است؛ لذا در مسئلهی ایران هی هیاهو میکنند؛ مسئلهی تحریم، مسئلهی حقوق بشر و از این حرفهائی که تکرار میکنند. لذا چون جنجالها زیاد است، چون تهدیدهای لفظی و زبانی علیه ملت ایران زیاد است، لذا ملت ایران در این دوره جایگاه حساستری دارد و میتواند بهتر حرف بزند؛ حرف زدن با عمل. میدانید بهترین حرف زدنها، بهترین گفتنها، گفتن با عمل است. ملت میتواند عمل کند. لذاست که امروز هرچه بیشتر پای صندوقها بیایند، برای کشور مفیدتر است؛ هرچه با شور و نشاط و انگیزهی بیشتری بیایند، برای آیندهی کشور مفیدتر است، برای آبروی کشور بهتر است، برای حفظ امنیت و مصونیت کشور مفیدتر است.
ما امروز صد سند غیر قابل خدشه در اختیار داریم که نشان میدهد دولت آمریکا پشت سر ترورها و تروریستهائی بوده است که در ایران یا در منطقه واقع شده است. ما با این صد سند، آبروی آمریکا را در دنیا خواهیم برد؛ آبروی این مدعیان حقوق بشر و مبارزهی با تروریسم را در دنیا پیش افکار عمومی خواهیم ریخت؛ اگرچه امروز هم آبروئی ندارند.
مردم آمریکا انگیزه و علاقهای به حمایت از اسرائیل ندارند، که پول بدهند، مالیات بدهند، خرج کنند، برای اینکه بتوانند غدهی سرطانی اسرائیل، دولت جعلی اسرائیل را در یک منطقهای سر پا نگه دارند. بعد هم نوع برخوردشان؛ آن از کتمان و مسکوت نگهداشتن، بعد هم شدت عمل؛ هم در آنجا، هم در بعضی کشورهای اروپائی. در انگلیس آنچنان شدت عملی به خرج دادند که ده یکِ آن را انسان در کشورهای عقبافتادهای که نظامهای دیکتاتوری با مردم برخورد میکنند، مشاهده نمیکند. اینها آن وقت مدعی طرفداری از حقوق بشر، مدعی آزادی بیان، مدعی آزادی اجتماعات، مدعی همهی مردم دنیایند. آن کسانی که توصیه میکردند ما روشهای نظام سرمایه داری را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایهداری چیست؛ بنبست کامل. امروز نظام سرمایهداری در یک بنبست کامل است. ممکن است نتائج این بنبست سالها بعد به نتائج نهائی برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.
یکی از علوم انسانی، تاریخ است. باز هم من توصیه میکنم که تاریخ بخوانید. تاریخ دورهی استعمار را بخوانید تا ببینید غربیها علیرغم ظاهر نونوارِ اتوکشیدهی ادکلنزدهی منظم و مرتب و داعیههای حقوق بشرشان، چه وحشیگری عظیمی در این مقوله کردند. نه اینکه فقط آدمها را بکُشند؛ در دور نگهداشتن ملتهای تحت استعمارِ خودشان از عرصهی پیشرفت و امکان پیشرفت در همهی زمینهها هم تلاش زیادی کردند. ما میخواهیم این اتفاق نیفتد. ما میگوئیم علوم انسانی را یاد بگیریم تا بتوانیم شکل بومی آن را خودمان تولید کنیم و این را به دنیا صادر کنیم. بله، وقتی که این اتفاق افتاد، آنگاه هر یک نفری که از مرزهای ما خارج میشود، مایهی امید و اتکای ماست. بنابراین ما میگوئیم در این علوم مقلد نباشیم. حرف ما در زمینهی علوم انسانی این است.
مردم بحرین هم در مظلومیت مطلق به سر میبرند. در آنجا هم به عنوان اینکه اینها شیعه هستند، میخواهند حرکت را حرکت طائفی و مذهبی معرفی کنند؛ در حالی که قضیه این نیست. البته مردم بحرین شیعهاند، در طول تاریخ شیعه بودند، اکثریت شیعهاند؛ اما مسئله، مسئلهی شیعه و سنی نیست؛ مسئله این است که این ملت، مظلوم است؛ از حقوق اولیهی یک شهروند در کشور خود، در خاک خود، در سرزمین خود محروم است. حق خود را مطالبه میکند، حق رأی دادن خود را مطالبه میکند؛ میگوید بتوانم رأی بدهم، بتوانم در تشکیل دولت و حکومت نقش ایفاء کنم؛ این که جرم نیست؛ این یک حق مشروع است. آن وقت آمریکائیهای دروغگوی ریاکار و خدعهگر که ادعای حقوق بشر و ادعای دموکراسی میکنند، در قضیهی بحرین اینجور علیه مردم وارد میدان میشوند. البته انکار میکنند، میگویند ما نیستیم، سعودیها هستند؛ اما سعودیها بدون چراغ سبز آمریکا نمیتوانستند وارد بحرین شوند و اینجور حوادث تلخ و خونبار را در بحرین به وجود بیاورند. لذا آمریکائیها هم مسئولند.
دولت آمریکا که خود جزو محکومترین دولتها و دستگاههائی است که علیه بشر و علیه حقوق بشر کار کرده است، خواست برای منزوی کردن جمهوری اسلامی اقدام کند. رئیس جمهور آمریکا سال گذشته در مصر سخنرانیای کرد خطاب به دنیای اسلام، با حرفهای به خیال خودش پر زیور و زینتی که بتواند دلها را جذب کند و بتواند آبروی از دست رفتهی آمریکا را در این منطقه به دست بیاورد. نتیجه چه شده است؟ امروز منفورترین دولتها در این منطقه پیش ملتها، دولت آمریکاست.
فشارهائی که در طول این سی و سه سال بر ایران اسلامی، بر جمهوری اسلامی وارد شد، شاید بشود گفت علت اصلی همین بود که نگذارند یک الگو در مقابل چشم مردم مسلمان منطقه به وجود بیاید؛ چون بدون الگو، حرکتها دشوار است؛ با وجود الگو، حرکتها آسان است. وقتی یک ملتی الگو شد، یک حرکتی الگو شد، تشویق میکند، استعدادها را به حرکت درمیآورد. میخواستند این نشود.
تحریم میکنند، برای اینکه به خیال خودشان کشور را از لحاظ اقتصادی ضعیف کنند، تا دیگران نگاه کنند، بگویند اسلام ملت را از لحاظ اقتصادی به عقب میراند. دانشمند را ترور میکنند تا حرکت علمی را متوقف کنند، تا ملت ایران نتواند حرکت عظیم و پیشرفتهی علمیِ خودش را که به برکت اسلام و انقلاب است، روی دست بگیرد و به دنیا نشان بدهد، به امت اسلامی نشان بدهد. تهمت میزنند به اختناق، به ضدیت با حقوق بشر و از این قبیل چیزها متهم میکنند، برای اینکه افکار عمومی دنیا را برگردانند؛ لیکن با وجود همهی این تلاشها، این تبلیغات، این خباثتها، انقلاب درخشید و دارد میدرخشد. امروز ملت ایران در سیاستهای داخلیِ خودش مقتدر است؛ در سیاست خارجیِ خودش مقتدر است؛ در تأثیرگذاری بر روی منطقه مقتدر است؛ در تأثیرگذاری بر روی مسائل مهم جهانی هم مقتدر است؛ اینها یک واقعیاتی است، یک حقایقی است. دشمن از همهی این راهها میخواهد وارد شود که با ملت ایران در بیفتد، نگذارد، مانع بتراشد؛ البته نخواهد توانست. دشمن میخواهد در زمینهی اقتصادی مردم را دچار مشکل کند، مسئولین کشور را دچار زحمت کند؛ همین تحریمها و این حرفها که میشنوید. خوب، نتوانستند. در قضایای خارجی سعی میکنند کشورها را، دولتها را، حکومتها را، ملتها را از ایران بترسانند. همهی این تبلیغات پرحجمی که در زمینهی حقوق بشر، در زمینهی انرژی هستهای، در زمینهی بمب اتمِ خیالی، آمریکائیها میکنند، صهیونیستها میکنند، اروپائیها دنبالهرو آنها هستند، بعضی از دولتهای حقیر و بیچاره هم دنبالهرو آنها هستند، برای این است که ذهنیت دنیا را، ذهنیت منطقه را نسبت به ملت ایران خراب کنند؛ اما نتوانستند. دلیل نتوانستن این است که امروز در همین منطقهی خود ما آمریکا درقضایای فلسطین شکست خورد، در قضایای لبنان شکست خورد، در قضایای افغانستان شکست خورد، در قضایای عراق شکست خورد. از کی شکست خورد؟ از سیاست درست ملتها. آنها میگویند توی این قضایای گوناگون منطقهای، طرف ما ایران است. ایران نیست. جمهوری اسلامی ایران تأثیرش تأثیر معنوی است. بله، اقتدار جمهوری اسلامی ملتها را بیدار میکند؛ شکی نیست. آن وقت نتیجه این میشود که دولتی در عراق سر کار میآید که آمریکائیها همهی تلاش خودشان را میکنند که این بر سر کار نیاید، اما به خاطر بیداری و هشیاری مردم سر کار میآید. تأثیر جمهوری اسلامی اینجوری است. در جاهای دیگر هم همین جور است.
دلیل دومِ ما که امروز کار برامان مهم است، کارآفرینی مهم است، این است که ما امروز در مقابل یک فشار جهانی قرار داریم. دشمنی وجود دارد در دنیا که میخواهد با فشار اقتصادی و با تحریم و با این کارهائی که شماها میدانید، سلطهی اهریمنی خودش را برگرداند به این کشور. هدف این است. یک کشور به این خوبی، با این همه منابع، منابع طبیعی، با این موقعیت سوقالجیشی، با همهی امکانات، زیر نگین یک قدرتی در دنیا بوده؛ یک روز انگلیسها بودند، یک روز آمریکائیها بودند - در واقع نظام سلطه، دستگاه سلطه، امپراتوری سلطه. حالا آمریکا یک گوشهای از این امپراتوری است - اینها مسلط بودند بر این کشور؛ انقلاب دست اینها را کوتاه کرده. سلطه میخواهد برگردد به این کشور. همهی این تلاشها برای این است. مسئلهی انرژی هستهای بهانه است. آن کسانی که خیال میکنند اگر ما مسئلهی انرژی هستهای را حل کردیم، مشکلات حل خواهد شد، خطا میکنند. مسئلهی انرژی هستهای را مطرح میکنند، مسئلهی حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل گوناگون را مطرح میکنند، که اینها بهانه است. مسئله، مسئلهی فشار است، میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند. یکی از کارهای مهم همین تحریم اقتصادی است. میگویند ما طرفمان ملت ایران نیست! دروغ میگویند؛ اصلاً طرف، ملت ایران است. تحریم برای این است که ملت ایران به ستوه بیاید، بگوید آقا ما به خاطر دولت جمهوری اسلامی داریم زیر فشار تحریم قرار میگیریم؛ رابطهی ملت با نظام جمهوری اسلامی قطع بشود. هدف اصلاً این است. البته ملت ما را نمیشناسند؛ مثل همهی موارد دیگر محاسباتشان غلط اندر غلط است. از نظر نظام سلطه، گناه بزرگ ملت ایران این است که خودش را از زیر بار سلطه آزاد کرده. میخواهند مجازات کنند به خاطر این گناه، که چرا خودت را از زیر بار سلطه، ای ملت! آزاد کردهای. این ملت راه را پیدا کرده. اصلاً محاسباتشان اشتباه است؛ نمیفهمند چه کار باید بکنند و چه کار دارند میکنند. خب، اما فشار میآورند؛ فشار اقتصادی از راه تحریمها.
در قضیهی تبلیغات آمریکائیِ ضد جمهوری اسلامی هم، به نظر من واقعاً ناحقترین کاری است که دشمنان ما میکنند؛ چون بدترین ناقض حقوق بشر، خود آمریکائیهایند. واقعاً اینجوری است. آنجائی که دنبال یک منفعتی هستند، جان انسانهای بیشمار برایشان میشود بیارزش، اصلاً هیچ حقی قائل نیستند؛ آنجائی که نوبت خودشان میشود، طلبگار میشوند. در همین حملهی اشغالگرها به عراق، به بصره، بمبهای ده تنی زدند! که خود آمریکائیها به آنها میگفتند، مادر بمبها. ده تن! مردم زیادی را، غیرنظامیان زیادی را، بچهها و زنان زیادی را کشتند؛ هم در بصره کشتند، هم در جاهای دیگر کشتند. همان روزها چند تا خلبان آمریکائی ساقط شده بودند، رژیم بعثی عراق اینها را آورد توی تلویزیون و با آنها مصاحبه کرد. فریاد آمریکائیها بلند شد که آقا! خلاف قوانین بینالمللی عمل کردید؛ اسیر جنگی را نباید بیاورند مصاحبه کند! یعنی اینجور؛ این دوگانه نگاه کردن، دوگانه قضاوت کردن.
اینکه ما جاهلیت مستقر امروز دنیا را جاهلیت مدرن مینامیم، به خاطر همین است. دوران جاهلیت پایان نیافته است. جاهلیت یعنی مقابلهی با حق، مقابلهی با توحید، مقابلهی با حقوق انسان، مقابلهی با راهی که خدا برای انسانها در جهت سعادت گشوده است. این جاهلیت، امروز هم هست؛ با شکل مدرن، با استفادهی از دانش، با استفادهی از فناوریهای پیشرفته، با استفادهی از سلاح هستهای، با استفادهی از انواع تسلیحات برای پر کردن کیسهی صاحبان صنعتهای مخرب و منهدمکنندهی زندگی بشر.
ما دوران حرکت از یک گذرگاه دشوار را داریم میگذرانیم. البته ملت ما از این گذرگاه خواهد گذشت و به نقطهی امن و امان و سلامت خواهد رسید؛ اما الآن در حال یک حرکت عظیمیم؛ شما نمیبینید؟ بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی و علمی دنیا دارد با ما دشمنی صریح و علنی میکند؛ این خیلی مهم است، این خیلی معنادار است. یک ملت مگر از خودش چه نشان داده که قدرتهائی که اینجور برای خودشان داعیه قائلند- کشورهائی که اصلًا حاضر نیستند کشورهای غیر از خودشان را به حساب بیاورند- اینجور صریح توی میدان میآیند و با این ملت مبارزه میکنند؟ البته اینها حرفهای قشنگی میزنند- حرف از دموکراسی، حرف از حقوق بشر، حرف از همکاری ملتها- ولی کدام هوشمندی است در دنیا که نداند اینها دروغ میگویند، آن هم دروغی فضاحتبار؟
امیر المؤمنین اهل بصیرت دادن است. امروز ما به این بصیرت احتیاج داریم. امروز دشمنان دنیای اسلام، دشمنان وحدت اسلام، با ابزارهای دین وارد میشوند، با ابزارهای اخلاق وارد میشوند؛ باید هشیار بود. آنجایی که میخواهند افکار عمومی مردم غیر مسلمان را فریب بدهند، نام حقوق بشر را میآورند، نام دموکراسی را میآورند؛ آنجایی که میخواهند افکار عمومی دنیای اسلام را فریب بدهند، نام قرآن را میآورند، نام اسلام را میآورند؛ در حالی که نه به اسلام و قرآن اعتقادی دارند، نه به حقوق بشر اعتقادی دارند. این را امت اسلامی باید بداند. ملت ایران در طول این سی سال، سی و یک سال اینها را آزموده است؛ امروز هم باید بدانیم، همهی ما باید بدانیم.
یک مسئله، مسئلهی فلسطین، مسئلهی غزه و- بخصوص در این آخری- مسئلهی حملهی به این کاروانی است که برای امداد و شکستن حصر غزه حرکت میکرد و مورد حملهی صهیونیستهای غدار و قسیالقلب قرار گرفت. آنچه که در قضیهی فلسطین در این سال اخیر یا ماههای اخیر بالخصوص بیشتر مورد توجه است، یکی مسئلهی یهودیسازی فلسطین است. سیاست رژیم صهیونیستی این است که بتدریج آثار اسلامی را بکلی از منطقهی فلسطین و ساحل غربی رود اردن- که خود آنها تصدیق دارند که این منطقه، منطقهی اشغالی است؛ و دنیا این را قبول دارد و این همه قطعنامهی سازمان ملل پشت سرش هست- حذف کند و این منطقه را یهودیسازی کند. شهرکسازیهای غیر قانونی و ظالمانه، ویران کردن خانههای مردم، دستکاری در شهر الخلیل و در شهر قدس با هدف یهودیسازی، برای این است که ریشهی اسلام را به خیال خودشان از کشور فلسطین قطع کنند. این یک نقطه است، که بسیار مهم است و دنیای اسلام باید در مقابل این مسئله با همهی وجود بایستد و مانع این جنایت بزرگ بشود.
یکی هم محاصرهی ظالمانهی غزه است که این محاصره سه سال شد؛ یک حرکت بسیار سبعانه، قساوتآمیز، وحشیانه، و با شگفتی فراوان مورد تأیید و تصدیق و حمایت آمریکا و انگلیس و قدرتهای غربی که داعیهی دفاع از حقوق بشر را هم دائم تکرار میکنند. سه سال است که یک و نیم میلیون جمعیت را محاصره کردهاند؛ نه میگذارند دارو برود، نه میگذارند غذا برود، در آب آشامیدنیشان اخلال میکنند، در نیروی برقشان اخلال میکنند، در رسیدن سیمان و مصالح ساختمانی برای اینکه ویرانیهای جنگ را از بین ببرند، اخلال میکنند- این کاروانی که میرفت، بخش عمدهای از محمولهی آن سیمان بود، برای اینکه مردم بتوانند خانههای خراب خودشان را تعمیر کنند- علاوهی بر اینها به طور متناوب گلولهباران هم میکنند، آدمکشی هم میکنند، کودکان مظلوم و زن و مرد را به قتل هم میرسانند. این، حرکت رژیم صهیونیستی است. سازمانهای مدعی حقوق بشر ایستادهاند تماشا میکنند. قدرتهای غربی نه فقط تماشا، بلکه حمایت میکنند. متأسفانه بسیاری از کشورهائی که باید دفاع کنند- یعنی برخی کشورهای عربی، برخی کشورهای اسلامی- سکوت محض کردهاند؛ اگر نگوئیم حتّی رفتارهای خائنانه در پشت سر. خیلی وضع عجیبی است. دنیا هم دنیای زورگوئی است؛ دنیای ظلم است؛ دنیای خوبی نیست؛ دنیای بدی است؛ دنیای جاهلیت است؛ دنیای غلبهی شهوترانها و زورگوها بر اکثر مردم جهان است. در یک چنین دنیائی خیلی باید مراقب بود، خیلی باید هوشیارانه عمل کرد، مدبرانه عمل کرد، شجاعانه عمل کرد. میبینید رفتار این سران دنیا را؛ برای اطماع خودشان، برای حرص خودشان، برای پشتیبانی و حمایت از کمپانیهای مورد تأیید خودشان، برای پر کردن جیبهای کمپانیداران و سرمایهداران بزرگ، میبینید چه فجایعی در دنیا دارد اتفاق میافتد؛ البته زیر نام نیک شعارهای توخالی و دروغین. جنگطلبند، اسم صلح را میآورند و زیر تابلوی صلح میایستند؛ برای انسانها و بشر هیچ حق و اعتباری قائل نیستند، زیر تابلوی حقوق بشر قرار میگیرند؛ اهل تجاوزند، تجاوز جزو سیاستهای اصلی کارهایشان است، ادعای مقابله با تجاوز میکنند؛ در سیاستهای خودشان، در رفتارهای خودشان، از همهی شیوههای کثیف استفاده میکنند و بهره میگیرند؛ از ترور استفاده میکنند، سازمانهای تروریست به وجود میآورند، شرکتهای تروریست استخدام میکنند - که اینها چیزهای واضح امروز دنیاست - در عراق شما نمونهاش را ملاحظه میکنید، در افغانستان نمونهاش را ملاحظه میکنید؛ در آنجاهائی که کودتا راه انداختهاند، میبینید؛ تجاوزی که به کشورها شده، اینها را میبینید؛ در عین حال یک ظاهر آرام، اتو کشیده، ادکلن زده، با الفاظ مناسب، میآید در مقابل چشم مردم ظاهر میشود، به عنوان رئیس جمهور فلان کشور یا فلان کشور؛ با افکار عمومی مردم بازی میکنند، فریب میدهند؛ اصلاً مبنای کار بر فریبکاری است. دنیا یک چنین دنیائی است؛ دنیای مبتنی بر دروغ، بر فریب، بر ظلم و زور نقابدار؛ اگرچه حالا گاهی هم نقابها برطرف میشود. گاهی اوقات غرور و اعتماد به پایههای پوشالیِ قدرتی که در اختیارشان هست، اختیار را از دستشان خارج میکند. دیدید دیگر؛ همین چند روز قبل از این، رئیس جمهور آمریکا تلویحاً تهدید به استفادهی از سلاح اتمی کرد! این خیلی حرف عجیبی است؛ از این حرف اصلاً دنیا نباید بگذرد. در قرن بیست و یکم، قرن این همه دعوی صلح و حقوق بشر و تشکیلات جهانی و سازمانها و مبارزهی با تروریسم و اینها، رئیس یک کشور بیاید آنجا بایستد و تهدید به حملهی اتمی کند! این خیلی حرف عجیبی است در دنیا.
نسل جوان دوران دفاع مقدس توانست با فداکاری، با هوشمندی، با اراده و عزم راسخ، کشور را از دست دشمن نجات بدهد. دشمنان نظام جمهوری اسلامی هدفشان این بود که با جدا کردن یک بخش از میهن اسلامی، ملت ایران را تحقیر کنند؛ میخواستند قهاریت خودشان را به ملت ایران تحمیل کنند؛ میخواستند ملت را ذلیل کنند و خود را مسلط بر جان و مال و ناموس ملتمان قرار بدهند. کی نگذاشت؟ جوان رزمندهی فداکار، آن عزم راسخ، آن ایمان قوی، جلوِ دشمن با همهی حجم انبوهش ایستاد. آمریکا به دشمن ما کمک میکرد؛ شورویِ آن روز کمک میکرد؛ کشورهای اروپائیای که امروز دم از حقوق بشر میزنند، آن روز به این دشمن خبیث کمک میکردند، برای اینکه بکشد، نابود کند، زمین و اهل زمین را به آتش بکشد. او هم بیمحابا این کار را میکرد؛ اما جوانان شما، جوانان این ملت نگذاشتند. در همین دشت عباس، در همین دشت وسیع، در این منطقهی طولانی، با جان خودشان آمدند توی میدان، با عزم راسخ خودشان دشمن را مغلوب کردند، منکوب کردند، ذلیل کردند و توطئهای را که همهی قدرتهای استکباری شریک بودند و سهیم بودند و دخیل بودند در اجرای آن، خنثی کردند.
من سال گذشته، روز اول سال، در همین اجتماع عظیم به شما مردم عزیز گفتم: در مقابل اظهاراتی که رئیس جمهور جدید ایالات متحدهی آمریکا میکند و میگوید ما دست دوستی را دراز میکنیم، با نگاه تیزبین مسئله را دنبال خواهیم کرد. ما نگاه میکنیم ببینیم آیا واقعاً دست دوستی است؟ آیا واقعاً نیت، نیت دوستانه است یا نیت خصمانه در قالب الفاظ فریبگر؟ این برای ما خیلی مهم است. پارسال گفتم اگر در زیر دستکش مخملی، دست چدنی و پنجهی چدنی باشد، ما دستمان را دراز نمیکنیم؛ دوستی را قبول نمیکنیم. اگر با لبخندی که زده میشود، خنجری در پشت پنهان شده باشد، ما حواسمان جمع است. متأسفانه آنچه که اتفاق افتاد، همان چیزی بود که حدس زده میشد. دولت آمریکا و همین تشکیلات جدید و رئیس جمهور جدید، با همهی ادعای علاقهمندی به روابط عادلانه و صحیح، که نامه هم نوشتند و پیغام هم دادند و در بلندگوها هم گفتند و در مجالس خصوصی هم تکرار کردند که ما میخواهیم با جمهوری اسلامی روابطمان را عادی کنیم، متأسفانه در عمل عکس این عمل کردند. در همین قضایای هشت ماه بعد از انتخابات، بدترین موضع را گرفتند. رئیس جمهور آمریکا اغتشاشگران و خرابکاران خیابانی را به عنوان جنبش مدنی معرفی کرد! آتش زدن بانک، آتش زدن اتوبوس، کتک زدن عابر بیگناه و بیخبر، کتک زدن خواهر و مادر شهید به خاطر اینکه چادر بر سر دارد، آتش زدن موتورسیکلت جوان چون محاسن دارد، اینها جنبش مدنی است؟! شما دم از حقوق انسان میزنید، دم از دموکراسی میزنید، اما حرکت عظیم مردم را در انتخاباتشان، در انتخابشان، در حضورشان در صحنه نمیبینید و ندیده میگیرید؛ طرف یک عده اخلالگر و اغتشاشگر را میگیرید؟! این را جنبش مدنی اسم میگذارید؟! خجالت نمیکشید؟! ادعا میکنند که ما طرفدار حقوق بشریم، احساس مسئولیت نسبت به حقوق بشر میکنیم! شما در موقعیتی نیستید که با کسی دربارهی حقوق بشر بحث کنید. شما در کدامیک از اقدامات خودتان در این چند سال نسبت به گذشته تغییر ایجاد کردید؟ در افغانستان کشتار را کم کردید؟ در عراق دخالتتان را کم کردید؟ از کشتار فاجعهآمیز مردم در غزه و کشتن کودکان حمایت نکردید که ادعای طرفداری از حقوق بشر میکنید؟
من امروز بار دیگر اعلام میکنم؛ دولتهائی که با حالت استکباری، با روحیهی استکباری بخواهند با ملت ایران و با مسئولین جمهوری اسلامی مواجه بشوند، بدانند از سوی ملت ایران و از سوی مسئولین جمهوری اسلامی محکوم و مردود هستند. شما نمیتوانید دم از میل به صلح و دوستی بزنید، اما در همان حال توطئه بکنید، فتنه بکنید؛ به خیال خودتان بخواهید به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنید. امروز آمریکا و غرب در قضیهی فلسطین و در بسیاری از قضایای دیگر صریحاً دارند دروغ میگویند؛ صریحاً دروغ میگویند. فاجعهی عظیمی مثل فاجعهی غزه را در جنگ 22 روزه وارونه وانمود میکنند. باید به این توجه کنیم. این را میخواهم یادآوری کنم. امروز غزه و فلسطین عرصهی رسوائی غرب است. غرب با ادعای حقوق بشر بزرگترین و فجیعترین نقض حقوق بشر را در غزه ندیده گرفته. تا روزهای متمادی غربیها در سال گذشته یک کلمه حرف به نفع مردم غزه و در دفاع از آنها نزدند. روزهای متمادی پشت سر هم میگذشت، ما هی گوشمان بود ببینیم آیا از اروپا - از آمریکا که هیچ - از سازمانهای حقوق بشر، از سازمانهای به اصطلاح مدافع آزادی، یک کلمه حرف به نفع مردم غزه صادر میشود؟ نمیشد. بعد از آنی که سر و صدای مردم بلند شد، مردم در کشورهای مختلف سر و صدا کردند، راهپیمائی کردند، تظاهرات کردند، حرف زدند، رسوائی بالا گرفت، شروع کردند به حرف زدن؛ فقط حرف! غرب هیچ گونه حمایتی از مردم غزه نکرد؛ در مقابل یک چنین فاجعهی عظیمی که جلوی چشم همه داشت اتفاق میافتاد. تا امروز هم باز غرب در همان مواضع است. سازمان ملل خودش را رسوا کرد. آمریکا رسوا بود و رسواتر شد. با اینکه این گزارش گلدستون در آمده است و همه از او مطلع شدند. امروز بایستی سران جانی و مجرم رژیم صهیونیستی بیایند پای محاکمه و باید مجازات بشوند؛ ولی هیچ خبری نیست، هیچ اقدامی انجام نمیگیرد؛ بلکه حمایتها از دولت غاصب و دولت جعلی صهیونیستی باز هم بیشتر میشود! اینها غرب را رسوا کرد.
چند تا دولت مستکبر و دولت زورگو با جمهوری اسلامی مخالفند؛ اما جامعهی جهانی به هیچ وجه با جمهوری اسلامی مخالف نیست. جامعهی جهانی، یعنی ملتها. جامعهی جهانی، یعنی بسیاری از دولتهائی که خودشان هم از این مستکبرین ناراضیاند؛ اگرچه اغلب جرأت نمیکنند این نارضائی را اظهار کنند، اما ما میدانیم ناراضیاند. در گفتگوها، در اظهارات، کاملاً واضح است، به ما هم میگویند؛ ولی جرأت نمیکنند اعتراض کنند، میترسند. ما نمیترسیم. ما همان حرفی را که در دل ماست - که میدانیم در دل ملتهاست و در دل بسیاری از دولتها هم هست - صریح میگوئیم. ما با استکبار مخالفیم، ما با نظام سلطه مخالفیم، ما با تسلط چند کشور بر سرنوشت عالم بشدت مخالفیم و با آن مبارزه میکنیم و نمیگذاریم اینها با سرنوشت دنیا بازی کنند. البته پیداست؛ آن دولتها هم با ما مخالفند. آن وقت سر قضیهی هستهای بهانهگیری میکنند، به نام حقوق بشر بهانهگیری میکنند، به نام دموکراسی بهانهگیری میکنند؛ همه هم در دنیا میدانند که اینها دروغ میگویند، میدانند که اینها ریاکاری میکنند.
راز ماندگاری این انقلاب، اتکای به ایمانهاست؛ اتکای به خداست. لذا شما میبینید آن روزی که تودهی عظیم مردم در سرتاسر کشور احساس کنند که دشمنیای متوجه انقلاب است، احساس کنند که دشمنیِ جدیای وجود دارد، بدون فراخوان حرکت میکنند میآیند. روز نهم دی شما دیدید در این کشور چه اتفاقی افتاد و چه حادثهای پیش آمد. دشمنان انقلاب که همیشه سعی میکنند راهپیمائیهای میلیونی را بگویند چند هزار نفر آمدهاند - تحقیر کنند، کوچک کنند - اعتراف کردند و گفتند در طول این بیست سال، هیچ حرکت مردمیای به این عظمت در ایران اتفاق نیفتاده است؛ این را نوشتند و گفتند. آن کسانی که سعی در کتمان حقائق دربارهی جمهوری اسلامی دارند، این را گفتند. علت چیست؟ علت این است که مردم وقتی احساس میکنند دشمن در مقابل نظام اسلامی ایستاده است، میآیند توی میدان. این حرکتِ ایمانی است، این حرکتِ قلبی است؛ این چیزی است که انگیزهی خدائی در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست ارادهی الهی است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دلها دست خداست. ارادهها مقهور ارادهی پروردگار است. وقتی حرکت خدائی شد، برای خدا شد، اخلاص در کار بود، خدای متعال اینجور دفاع میکند. لذا میفرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین امنوا». این را دشمنان نظام اسلامی نمیفهمند، تا امروز هم نفهمیدند؛ لذا تهدید میکنند، حرف میزنند، روشهای گوناگون را به کار میگیرند، به خیال خودشان میگردند نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی پیدا کنند؛ گاهی اسم حقوق بشر را میآورند، گاهی اسم دموکراسی را میآورند؛ ترفندهائی که امروز برای مردم دنیا حقیقتاً ترفندهای مسخره است. میگویند افکار عمومی؛ اما افکار عمومی اگر این حرفها را از آمریکا و صهیونیسم باور میکرد، اینجور در دنیا، در کشورهای مختلف، ملتهای مختلف، در مواقع گوناگون، نفرت خودشان را از این سران مستکبر نشان نمیدادند، که میبینید نشان میدهند. هر جا سفر میکنند، گروهی از مردم علیهشان شعار میدهند. پیداست که افکار عمومی دنیا فریب ترفندهای اینها را نخورده است.
آن کسانی دم از حقوق بشر میزنند که اوّلیترین حقوق انسانها را، هم در زندانهایشان، هم در سرتاسر دنیا، هم در تعاملشان با ملتها، و حتّی با ملت خودشان زیر پا لگدکوب میکنند! اینها میگویند حقوق بشر! شکنجه را قانونی میکنند! این افتضاح نیست برای یک کشور؟ این مایهی سرافکندگی نیست که یک کشوری شکنجهی زندانیان را قانونی بکند و به شکل قانون در بیاورد؟ آن وقت اینها دم از حقوق بشر میزنند، دم از دفاع از حرمت انسان و کرامت انسان میزنند! خوب، بینندگان و شنوندگانی که در دنیا این حرفها و این ادعاها را میبینند و میشنوند و آنها را با آن رفتارهائی که میدانند، مقایسه میکنند، اینها را مسخره میکنند. کی این چیزها را از اینها باور میکند؟ در سطح بینالمللی، امروز دشمنان از همهی ابزارها دارند استفاده میکنند برای مشوب کردن اذهان عمومی آحاد بشر - ملتها - خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند برای این تلاش میکنند. ادعای قانونگرائی میکنند، ادعای حقوق بشر میکنند، ادعای طرفداری از مظلوم میکنند. خب، اینها حرفهای قشنگی است، اینها حرفهای جاذبهداری است؛ اما حقیقت چیز دیگری است. این رئیس جمهور آمریکا - همین چند روز قبل از این - میگوید: ما دنبال این هستیم که دولتهای قانونشکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانونشکن است؟ کدام دولت قانونشکنتر از دولت آمریکاست؟ دولت آمریکا با کدام قانون عراق را اشغال کرد و این همه خسارت و تلفات انسانی و مادی و معنوی بر ملت عراق وارد کرد؟ بر اساس یک شایعهی دروغی که خودشان به وجود آورده بودند، حمله کردند عراق را اشغال کردند که صدها هزار مردم عراق در این چند سال کشته شدند و چند میلیون مردم عراق آواره شدند. چندی پیش در خبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقی به وسیلهی اسرائیلیها ترور شدند. این، چیز کمی است؟! جوخههای ترور بسیج شدند، رفتند دانشمندان عراقی را یکی یکی پیدا کردند، ترور کردند. این، بر اثر اشغال آمریکاست. با کدام قانون شما وارد عراق شدید؟ با کدام قانون تا حالا ماندهاید؟ با کدام قانون دارید با مردم عراق اینجور اهانتآمیز رفتار میکنید؟ با کدام قانون افغانستان را اشغال کردید؟ با کدام قانون بینالمللیِ عقلپسند دارید نیروهاتان را در افغانستان افزایش میدهید؟ چقدر اتفاق افتاد این حادثه که هواپیماهای آمریکائی، کاروانهای عروسی را در افغانستان به خاک و خون کشیدند؟ در طول این چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ دهها نفر در هر حادثهای کشته شدند؛ مردمی که در یک عروسی شرکت کرده بودند. آن وقت افسر آمریکائی با وقاحت تمام میگوید: ما دنبال طالبان هستیم! هر جا طالبان را پیدا کنیم، میزنیم! به عروسی مردم چه کار دارید؟ به زندگی مردم چه کار دارید؟ همین چندی پیش در هرات، یکی از این حوادث را به وجود آوردند، بیش از صد نفر کشته شدند که پنجاهتاشان کودکان بودند. مظهر بیقانونی شما هستید. قانونشکنترین دولتها، امروز دولت آمریکاست.
ما در کشور خودمان قبل از پیروزی انقلاب هیچ حظی از حضور مردم در عرصههای تصمیمگیری نداشتیم. حکمرانانی بودند که به پشتوانهی زور و قدرت سلاح بر مردم مسلط میشدند و حکمرانیِ همراه با زور و فشار را بر مردم تحمیل میکردند؛ بعد هم که میرفتند، این امانت عظیم الهی - یعنی حاکمیت و ولایت بر مردم - را مثل یک مال شخصی به ارث میگذاشتند و فرزندانشان از آنها ارث میبردند. مردم هیچ نقشی نداشتند. همین کسانی که امروز در دنیا دم از مردمسالاری و دموکراسی و حقوق بشر و این حرفها میزنند، همینها با آن رژیم جبار و خودکامه و با آن شیوهی غلط و غیر انسانیِ حکومت، همکاری میکردند؛ از آنها پشتیبانی میکردند. در آن کشورهائی هم که حضور مردم - لااقل در مقام ادعا - تأثیرگذارِ در حکومت بود، ارزشهای معنوی غائب از صحنه بودند.
خطاب سوم، خطاب به سران استکبار و سران رسانههای استکباری است. بنده در این دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمریکا و دولتمردان چند کشور اروپائی را دنبال کردم؛ در این هفتههای نزدیک به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم این دو سه روزِ بعد از انتخابات. یک وضع متغیر و متفاوتی داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگیری رسانههایشان، دولتمردانشان، این بود که در اصلِ انتخابات ایجاد تردید کنند، شاید شرکت مردم کم بشود. البته همین نتائجی که از این انتخابات حاصل شد، همین نتائج را آنها هم - هم اروپائیها، هم آمریکائیها - حدس میزدند؛ اما این حرکت عظیم مردم را انتظار نداشتند؛ این کارِ 85 درصدی؛ چهل میلیونی را باور نمیکردند. بعد از آنکه این حضور عظیم دیده شد، اینها شوکه شدند؛ فهمیدند چه اتفاق بزرگی در ایران افتاد؛ فهمیدند که باید خودشان را با این شرائط جدید وفق بدهند؛ هم در امور بین الملل، هم در امور خاورمیانه و جهان اسلام، هم در مسئلهی هستهای. در مسائل ایران شوکه شدند؛ فهمیدند که سرفصل جدیدی در مسائل مربوط به جمهوری اسلامی پیدا شد، که مجبورند این را بپذیرند. این مال هنگامی بود که این حرکت عظیم مردم دیده شد و از اینجا مرتب به وسیلهی ایادی خودشان مخابره شد و همهشان اظهار تعجب کردند؛ از همان صبح جمعه این اظهارات شروع شد، آنجا هم برخی از بازخوردهای این اظهارات دیده شد.وقتی اعتراض بعضی از نامزدها را دیدند، ناگهان احساس کردند فرصتی برایشان پیش آمد. این فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موجسواری کنند. لحنشان از روز شنبه و یکشنبه عوض شد و وقتی یواش یواش چشمشان افتاد به بعضی از اجتماعات مردمی که به دعوت نامزدها مثلاً در خیابانها پیدا شدند، امیدوار شدند، یواش یواش نقابهایشان کنار رفت و حقیقت خودشان را بنا کردند نشان دادن. چند تا از وزرای خارجه و رؤسای دولتهای چند تا کشور اروپائی و آمریکا حرفهائی زدند که باطن آنها را به انسان نشان میداد. از قول رئیس جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابانها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقهی به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرفها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟
در داخل کشور هم عوامل این عناصر خارجی به کار افتادند و خط تخریب خیابانی شروع شد؛ خط تخریب، خط آتشسوزی، اموال عمومی را آتش بزنند، حریم کسب و کار مردم را ناامن کنند، شیشههای دکان مردم را بشکنند، اموال بعضی از مغازهها را به غارت ببرند، امنیت مردم را از جانشان و مالشان سلب کنند؛ امنیت مردم مورد تطاول اینها قرار گرفت. این ربطی به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، این مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دستنشاندگان سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیست است. این کاری که در داخل، ناشیانه از بعضی سر زد، اینها را به طمع انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است یک سرمایهدار صهیونیست آمریکائی چند سال قبل از این، طبق ادعای خودش که در رسانهها و در بعضی از مطبوعات نقل شد، گفت من ده میلیون دلار خرج کردم، در گرجستان انقلاب مخملی راه انداختم؛ حکومتی را بردم، حکومتی را آوردم. احمقها خیال کردند جمهوری اسلامی، ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست. ایران را با کجا مقایسه میکنید؟! مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناختند. آن چیزی که در این بین از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، این حرفهائی بود که به عنوان دلسوزی از حقوق بشر و سختگیری به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائی صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزی به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کی به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟ عراق را کی زیر چکمهی نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسی به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسی و مادی کرد؟ در خود آمریکا - انسان واقعاً تعجب میکند - در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهوری شوهر همین بانوئی که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقهی داوودی را زنده زنده در آتش سوزاندند. این که دیگر جای انکار نیست. همین حضرات، همین دمکراتها این کار را کردند. فرقهی داوودیها به قول خودشان دیویدیها - به دلیلی مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلی رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنی چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپائی و آمریکائی قدری بایستی شرم و حیا را هم برای خودشان وظیفه بدانند. جمهوری اسلامی، پرچمدار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطهای که مردم مظلوم واقع شدند، نشانهی همین است. نشانهی این است که پرچم حقوق بشر به وسیلهی اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم که برای حقوق بشر کسی ما را نصیحت کند. در دزلی مردم با چهرهی باز از ما استقبال کردند. از دزلی با برادرها خارج شدیم برویم به سمت ارتفاعات مشرف بر سرزمینهای عراق - ارتفاعات «تته» - که مزدوران بدخواهِ حقیری در بین آن مردم نفوذ کرده بودند و حضور هیئت ما را به دشمن اطلاع دادند و دشمن هواپیماهایش را فرستاد. ما در بین راه که طرف ارتفاعات میرفتیم، دیدیم هواپیمای دشمن عبور کرد؛ فهمیدیم حادثهای برای دزلی پیش خواهند آورد. برگشتیم دیدیم متأسفانه مردم غیر نظامی، مردم کوچه و بازار را بمباران کردند؛ عدهای را زخمی کردند، عدهای را به قتل رساندند. و ما جنازهی شهدا و بعضی از مجروحین را برداشتیم، آمدیم مریوان.
این خاطرات عبرتآموز است. آن روز همین نظامهای جهانیِ مدعی حقوق بشر از همین صدام حسین دفاع میکردند؛ از همین حرکات وحشیانه دفاع میکردند. نسل جوان امروز در کشور ما میداند و بداند، آزمایشگاه دروغ و فریب، آزمایشگاه خطاهای بزرگ و جبرانناپذیرِ دستگاههای مدعی حقوق بشر، همین کشور عزیز ما و همین مرزهای غربی این کشور از جمله منطقهی کردستان بوده است. شورای امنیت، یک روز اشغال فلسطین به وسیلهی گروههای تروریست جرّار را سریعاً به رسمیت شناخت و نقشی اساسی را در پیدایش و تداوم این ظلم تاریخی بازی کرد، و پس از آن چندین دهه همواره در برابر نسلکشیها، آوارهسازیها، جنایتهای جنگی و انواع جرائم گوناگون دیگر آن رژیم، سکوت رضایتآمیز کرد، و حتی هنگامی که مجمع عمومی رأی به نژادپرستبودن صهیونیسم داد، نه تنها با آن همراهی نکرد، که در عمل 180 درجه با آن فاصله گرفت. کشورهای زورگوی عالم که برخوردار از عضویت دائم در شورای امنیتاند از این مجمع جهانی همچون ابزار استفاده میکنند.
نتیجه آنکه نه تنها این شورا به کار امنیت در جهان کمکی نمیکند بلکه هرجا که قرار است مفاهیمی همچون حقوقبشر یا دموکراسی و امثال آن، وسیلهی زیادهطلبی و سلطهی بیشتر آنان گردد،به کمک ایشان میشتابد و بر کارهای نامشروع آنان پوششی از فریب و دروغ میافکند. دستگاه استکبارِ بیاعتقاد به همهی اصول انسانی، مایل است این منطقهی خاورمیانه، این منطقهی حساس را که پر از ثروت و حساسیت گوناگون جغرافیائی و اقتصادی است، در اختیار بگیرد؛ در مشت بگیرد. وسیلهاش هم اسرائیل غاصب است؛ صهیونیستهای مسلط بر فلسطین اشغالی. مسئله این است. همهی این حرکاتی که این چند سال در این منطقه انجام گرفته است - از قضایای لبنان تا قضایای عراق تا قضایای فلسطین - با این نگاه قابل تفسیر و قابل فهم است. مسئله این است که این منطقه باید در مشت آمریکا و استکبار - استکبار اعم از آمریکاست. البته مظهر عمدهاش، شیطان بزرگ، دولت آمریکاست - قرار داشته باشد. استکبار میخواهد این منطقه را در اختیار داشته باشد؛ در مشت داشته باشد. استکبار این منطقه را لازم دارد و عاملش هم اسرائیل است. همهی این داستانها و قضایای این چند سال با این نگاه، تحلیل میشود. دیدید در جنگ سی و سه روزه، وزیر خارجهی آمریکا گفت: این درد زایمان منطقهی خاورمیانهی جدید است! یعنی از این حادثه یک موجود تازهای متولد خواهد شد که همان خاورمیانهای است که آمریکا دنبالش است. البته این خواب آشفته تعبیرش همانی بود که بر سرشان آمد. شجاعت و بیداری و فداکاری و ایثار و جهاد جوانان مؤمن در لبنان، تو دهن نه فقط اسرائیل، بلکه تو دهن آمریکا و همهی پشتیبانانشان و دنبالهروانشان زد. قضیهی غزه هم از همین قبیل است.
اینها میخواهند هیچ عنصر مقاومتی در این منطقه وجود نداشته باشد. اصل عنصر مقاومت را جمهوری اسلامی میدانند. البته این را درست فهمیدهاند. اینجا مرکز مقاومت است. اینجا جائی است که ما اگر هیچ اقدامی هم نکنیم، هیچ حرفی هم نزنیم، خود وجود جمهوری اسلامی به ملتهای منطقه الهام میدهد. یک موجودیتی، یک هویتی که علیرغم همهی قدرتهای استکباری و به کوری چشم آنها اینجور در این منطقه قد کشیده و روز به روز ریشهدارتر میشود؛ روز به روز قویتر میشود. خود وجود این پیکرهی عظیم و پرشکوه، خار چشم استکبار است و امیددهندهی به ملتها. بله، اینجا مرکز مقاومت است؛ در این شکی نیست. دیگران هم از اینجا الهام گرفتند، منتها برای اینکه این مقاومت را در هم بکوبند، حلقهی ضعیف را اول هدف قرار دادند؛ دولت مردمی منتخب حماس در غزه. او را مظلوم گیر آوردند؛ او را دارند میکوبند. هر کس در دنیای اسلام، امروز قضیهی غزه را یک قضیهی منطقهای و شخصی و محلی بداند، دچار همان خواب خرگوشیای است که پدر ملتها را تا حالا درآورده است. نه، این قضیهی غزه، فقط قضیهی غزه نیست؛ قضیهی منطقه است. فعلاً آنجا نقطهی ضعیفتر است، تهاجم را از آنجا شروع کردند و اگر موفق شدند، دست از سر منطقه بر نمیدارند. دولتهای کشورهای مسلمانی که حول و حوش آن منطقه هستند و کمکی که باید بکنند و میتوانند بکنند، نمیکنند، دارند اشتباه میکنند؛ اشتباه میکنند. هر چه در این منطقه میخ اسرائیل بیشتر فرو برود، تسلط استکبار بیشتر بشود، بدبختی این دولتها و ضعف و ذلت این دولتها بیشتر خواهد شد. چرا ملتفت نیستند؟ و دولتها، ملتها را هم دنبال خودشان به ذلت میکشانند. یک دولت ذلیل و مطیع و وابسته، یک ملت را مطیع و ذلیل و وابسته میکند. این است که ملتها باید به خود بیایند. ملت ما در این قضیه هم بیداری و هم آمادگی خودش را نشان داد. من لازم است از همهی ملت که در راهپیمائیها و تظاهرات و شعارها موضع و عزم خودشان را نشان دادند، تشکر کنم؛ بخصوص از جوانهای مؤمن و پرشوری که به فرودگاهها - در تهران و بعضی جاهای دیگر - رفتند؛ که ما را بفرستید. خوب، دست ما بسته است؛ دست ما بسته است. ما اگر میتوانستیم آنجا حضور پیدا کنیم، لازم بود حضور پیدا کنیم و پیدا هم میکردیم؛ ما ملاحظهی کسی را هم نمیکردیم؛ منتها امکان ندارد؛ این را همه بدانند. دولت جمهوری اسلامی و مسئولین جمهوری اسلامی هر کاری که ممکن باشد که کمک به آن ملت مظلوم باشد، میکند، تا حالا هم کرده، بعد از این هم خواهد کرد. منتها جوانهای ما، جوانهای پرشوریاند. این نسل جوانهای امروز ما با این کارشان نشان دادند که مثل همان نسل کربلای 5 - که همین روزها، روزهای یادآور خاطرهی کربلای پنج است - و نسل والفجر 4 و عملیات خیبر و عملیات بدر اند. این جوانهای امروز هم مثل همان جوانهای بیست و پنج سال پیش، سی سال پیش آمادهی میداناند. پولی که دستگاههای جاسوسی و استعماریِ دشمنان به بعضی از عناصر خودفروختهی داخلی دادند که جوانهای ما را منصرف کنند، تحلیل بنویسند و این آمادگی را خلاف حکمت و مصلحت وانمود کنند، هدر رفت. جوانهای ما در همان جهتی حرکت میکنند که انقلاب و اسلام و امام حسین (علیهالسّلام) ترسیم کرده است. این وضع کشور ماست. منتها در دنیای اسلام بایستی ملتها حضور خودشان، عزم خودشان را به طور مشخص نشان بدهند. باید از دولتها بخواهند. بعضی از دولتهای مسلمان تلاشهای خوبی کردند؛ لکن کافی نیست. باید با فشارهای سیاسی، با فشارهای مردمی، دشمن را وادار به عقبنشینی کرد. امروز شما ببینید فاجعهای که در این منطقه به دست صهیونیستها دارد اتفاق میافتد، یک فاجعهی کمنظیر است. یک نفر آدم در یک گوشهای از دنیا بر اثر یک حادثهای زمین میافتد، جنجال دستگاههای حقوق بشر بلند میشود؛ به دروغ، به ریا، به تظاهر و فریبگری، طرفداری از حقوق انسان را ادعا میکنند، آن وقت اینجور بچههای کوچک، زنهای مظلوم مثل برگ خزان در غزه روی زمین میریزند، نفس از اینها در نمیآید. خداوند متعال این داعیههای طرفداری از حقوق بشر را رسوا کرد؛ چه در سازمان ملل، چه در سازمانهای به اصطلاح مدعی حقوق بشر و چه در دولتهای مدعی اینها. آن دولتهای اروپائی لقلقهی لسانشان شده حقوق بشر! کدام حقوق بشر؟! شماها به حقوق انسان اعتقاد ندارید. شماها دروغ میگوئید؛ ریاکارانه اسم حقوق بشر را میآورید. والّا چطور ممکن است فلان رئیس دولت اروپائی این حوادث را ببیند و به اسرائیل هجوم نیاورد؛ اگر معتقد به حقوق بشر هستید؟ بدتر از آنها بعضی از روشنفکران دنیای اسلامند. متأسفانه فساد مطبوعات و دستگاههای خبری و روشنفکری در دنیای اسلام، فساد بسیار تأسفانگیزی است. در روزنامهها، در مطبوعات علیه دولت قانونی کنونی فلسطین تحلیل مینویسند، برای این که جنایات صهیونیستها را توجیه کنند! خداوند متعال از اینها نخواهد گذشت. حالا در داخل هم متأسفانه کم و بیش این چیزها هست. البته در داخل کشور افکار عمومیِ قاطع ملت، همراهی ملت و دولت در این جهتگیری، اجازه نمیدهد به بعضیها که همان خط غلط و فریب و خیانت را دنبال کنند؛ والّا شاید بعضی بیش از اینها در این زمینه اظهار لحیه میکردند؛ حضور قاطع مردم و همراهی و شعارهای مردم و دولت به اینها اجازه نمیدهد. اما در کشورهای دیگر متأسفانه این کار دارد انجام میگیرد. آنچه که محصول و نتیجه این حوادث است، چیست؟ در یک کلمه به طور قطع، پیروزی حق بر باطل است. بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون جنایت هولناک رژیم صهیونیستی در غزه و قتلعام صدها مرد و زن و کودک مظلوم، بار دیگر چهرهی خونخوار گرگهای صهیونیست را از پشت پردهی تزویرِ سالهای اخیر بیرون آورد و خطر حضور این کافر حربی را در قلب سرزمینهای اُمت اسلام، به غافلان و مسامحهکاران گوشزد کرد. مصیبت این حادثهی هولناک برای هر مسلمان بلکه برای هر انسان با وِجدان و با شرف در هر نقطهی جهان بسی گران و کوبنده است، ولی مصیبت بزرگتر سکوت تشویقآمیز برخی دولتهای عربی و مدّعی مسلمانی است. چه مصیبتی از این بالاتر که دولتهای مسلمان که باید در برابر رژیم غاصب و کافر و محارب، از مردم مظلوم غزه حمایت میکردند، رفتاری پیشه کنند که مقامات جنایتکار صهیونیست، گستاخانه آنها را هماهنگ و موافق با این فاجعهآفرینیِ بزرگ معرفی کنند؟ سران این کشورها چه جوابی در برابر رسولالله صلیاللهعلیهوآله خواهند داشت؟ چه جوابی به ملتهای خود که یقیناً عزادار این فاجعهاند خواهند داد؟ به یقین امروز دل مردم مصر و اردن و سایر کشورهای اسلامی از این کشتار، پس از آن محاصرهی طولانی غذایی و دارویی لبالب از خون است. دولت جنایتکار بوش در واپسین روزهای حکمرانی ننگین خود با همدستی در این جنایت بزرگ، رژیم آمریکا را بیش از پیش روسیاه کرد و پروندهی جرایم خود را به عنوان جنایتکار جنگی قطورتر ساخت. دولتهای اروپایی با بیتفاوتی و شاید همراهی خود در این فاجعهی بزرگ، یکبار دیگر دروغ بودن ادعاهای طرفداری از حقوق بشر را ثابت کردند و شرکت خود در جبههی ضدیت با اسلام و مسلمین را نشان دادند. اکنون سئوال من از علما و روحانیون جهان عرب و رؤسای ازهر مصر این است که آیا هنگام آن نرسیده است که برای اسلام و مسلمین احساس خطر کنید؟ آیا هنگام آن نرسیده است که به واجب نهی از منکر و کلمةُ حقٍ عندَ امامٍ جائر عمل کنید؟ آیا عرصهی دیگری عریانتر از آنچه در غزه و فلسطین در جریان است در همدستی کُفار حربی با منافقان امّت برای سرکوب مسلمانان لازم است، تا شما احساس تکلیف کنید؟ سئوال من از رسانهها و روشنفکران جهان اسلام و به ویژه جهان عرب آن است که تا چه هنگام به مسئولیت رسانهیی و روشنفکری خود بیتفاوت خواهید ماند؟ آیا سازمانهای حقوق بشرِ رسوای غرب و شورای باصطلاح امنیت سازمان ملل بیش از این هم ممکن است رسوا شوند؟ همهی مجاهدان فلسطین و همهی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بیدفاع غزهاند و هر کس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسولالله صلیاللهعلیهوآله محشور شود. سازمان کنفرانس اسلامی باید در این شرایط حساس به وظیفهی تاریخی خود عمل کند و جبههی یکپارچهیی به دور از ملاحظهکاری و انفعال، در برابر رژیم صهیونیستی تشکیل دهد. باید رژیم صهیونیستی به وسیلهی دولتهای مسلمان مجازات شود. سران آن رژیم غاصب باید به جرم این جنایت و نیز محاصرهی طولانی مدّت، شخصاً محاکمه و مجازات شوند. ملّتهای مسلمان میتوانند با عزّم راسخ خود این مطالبات را تحقّق بخشند و وظیفهی سیاستمداران و علما و روشنفکران در این بُرهه بسی سنگینتر از دیگران است. اینجانب به مناسبت فاجعهی غزه روز دوشنبه را عزای عمومی اعلام میکنم و مسئولان کشور را به ادای وظایف خود در این حادثهی غمانگیز فرا میخوانم. وَ سَیعلَمُ الذین ظَلَموا اَیّ مُنقلبٍ یَنقلبون. سیّدعلی خامنهای 8دی/1387 پیروز نهائی در این کارزار حق و باطل، جز حق نیست و این ملت مظلوم و صبور فلسطین است که سرانجام بر دشمن پیروز خواهد شد «وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً » همین امروز هم علاوهبر ناکامی در شکستن مقاومت فلسطینیان، در عرصهی سیاسی با دروغ در آمدن داعیههای آزادیطلبی و دموکراسیخواهی و شعار حقوقبشر، شکست سختی بر آبروی رژیم امریکا و بیشتر رژیمهای اروپائی وارد آمده است که به این زودی قابل جبران نخواهد بود. رژیم بیآبروی صهیونیستی از همیشه روسیاهتر و برخی رژیمهای عربی نیز در این امتحان عجیب، بازندهی تتمهی آبروی نداشتهی خودند. وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
امروز شعارهای اساسی آمریکا که با او سر ملتها را میبریدند و ذبح میکردند و دولتهای ملی را از اریکهی قدرت به زیر میکشیدند، مفتضح شده؛ مثل شعار حقوق بشر، مثل شعار دموکراسی.
حقوق بشرشان را در زندانهای ابوغریب و گوانتانامو و زندانهای متعدد دیگری از این قبیل نشان دادند. حقوق بشرشان را در کشتارهای گوناگون در افغانستان و امروز در پاکستان دارند نشان میدهند. دموکراسیخواهیهایشان را هم در فلسطین اشغالی نشان میدهند؛ یک دولت مردمی - دولت حماس با انتخابات مردم سر کار آمده - سر کار است، با انواع ملعنتها و خباثتها میخواهند این دولت را زیر فشار قرار بدهند. در عراق دارند نشان میدهند؛ قرارداد امنیتیای را بهزور میخواهند تحمیل کنند؛ خفه کردند همه را از بس فشار آوردند. حالا که ملت عراق و مسئولین عراق سرشان را بلند کردند، میگویند ما قبول نداریم، دارند فشار میآورند و تهدید میکنند؛ درحالی که این دولت کنونی عراق با آراء مردم سر کار آمده. دموکراسی یعنی چه؟ غیر از این است؟! صاحبنظرانشان مکرر در طول این سالهای متمادی اعتراف کردهاند، تو گزارشهایشان نوشتهاند که در خاورمیانه دموکراتترین کشورها، جمهوری اسلامی است. انتخابات دارد؛ رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، خود رهبری، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری با آراء مردم انتخاب میشوند؛ این را اعتراف میکنند. در عینحال با جمهوری اسلامی این جور رفتار میکنند! این شعارهای جمهوریخواهی و دموکراسیخواهی و حقوق بشر، کهنهشده است. حتّی آحاد ملتها هم دیگر این حرفها را باور ندارند، چه برسد به صاحبنظران و زبدگان. روحیهی تهاجم در مقابلهی با زورگویان بینالمللی. یک وقت هست که زورگویان بینالمللی میآیند و میگویند که آقا شما فلان کار را کردهاید و ما رفع و رجوع میکنیم و نه واللَّه، نه باللَّه...؛ ولی یک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگویانه است؛ بهترین دفاع در چنین مواقعی هجوم است. زورگویان بینالمللی، نقاط ضعف زیادی دارند: جنایت میکنند، فساد میکنند، به حقوق بشر تجاوز میکنند، به حقوق ملتها تعدی میکنند، انسانها را لگدمال میکنند و همهی کارهای زشت را انجام میدهند؛ آخر هم طلبگار همهاند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمی و با حالت طلبگاری، گفته و بیان بشود. اینجور نیست که ما برای تهاجمات سیاسی بینالمللی، بخواهیم پاسخ پیدا کنیم. یک وقتی از بنده - سالهای اوایل - میپرسیدند که آقا، شما در مقابل این حرف چه جوابی دارید؟ میگفتم ما جواب نداریم؛ ما ادعا داریم و مدعی اینها هستیم؛ در قضیهی زن مدعی هستیم؛ در قضیهی حقوق بشر مدعی هستیم؛ در قضایای حقوق اساسی انسانها مدعی هستیم. ما مدعی اینها هستیم؛ ما در مقام پاسخگویی نیستیم. چرا باید سوال بکنند تا کسی مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بیجا میکنند سؤال و ادعا میکنند. این روحیه، روحیهی خوبی است؛ روحیهی انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان میکند.
گفتمان عمومی دولت اینهاست؛ به طور خلاصه: زندهکردن و بازسازی برخی خصوصیات جوهری انقلاب و منطق امام؛ و مقابلهی با کسانی که میخواستند این ارزشها و این مفاهیم اساسی را منسوخ کنند، یا از بین ببرند، یا ادعا میکردند که منسوخ شده و از بین رفته؛ این چیز باارزشی است. این خصوصیت دوم و امتیاز دومی است که در این دولت هست. همهی بلندگوهای استکبار جمع شدند که ملت ایران و دولت ایران و نظام جمهوری اسلامی را با انواع و اقسام استدلالها از پشتیبانی فلسطینیها باز بدارند، ملت ایران قبول نکرد، بعد از این هم قبول نمیکنیم؛ ما از ملت فلسطین دفاع میکنیم.
ملت فلسطین محق است؛ حق با اوست؛ مظلوم است. شرم باد بر آن مدعیان آزادی، مدعیان حقوق بشر که بر این همه ظلمی که به این ملت شده است، چشم میبندند، باز ادعای طرفداری از حقوق بشر میکنند؛ خجالت هم نمیکشند. من تعجب میکنم؛ در کجای دنیا یک انسان منصف اگر فلسطینیها یک اقلیت بیگانه بودند توی کشورشان - نمیگوئیم صاحبان کشور، فرض کنید فلسطینیها در سرزمین خودشان اقلیتی بودند؛ مهاجرینی بودند که به فلسطین آمده بودند - این همه ظلم را نسبت به اینها تحمل میکرد؟ خانههایشان را خراب کنند، جوانهایشان را بکشند، مردانشان را زندان ببرند، دائم اینها را تهدید کنند، خانههایشان را بمباران کنند، جلوی ارزاقشان را بگیرند، محاصرهی اقتصادی کنند، باغاتشان را خراب کنند، همهی زندگی آنها را به هم بزنند. آن وقت آقای بوش خجالت هم نمیکشد، وامیایستد میگوید ما متعهد به آزادی هستیم! این آزادی است؟! شرم باد بر شما! این است طرفداری از آزادی؟! یک ملتی را اینجور زیر فشار قرار بدهند، آن هم توی خانه خودش؟ آن وقت قدرتمندان عالم دائم از زورگو، از متجاوز، از قاتل، از تروریست حمایت کنند و به همهی ظلمهائی که به این ملت میشود، چشم ببندند و آخرش هم دربیایند که «خود گوئی و خود خندی»، ما طرفدار آزادی هستیم! ما طرفدار فلان هستیم. دنیای امروز - نگاه کنید به اطراف دنیا، نگاه کنید به نظامهای اقتصادی - بر پایهی نجات انسان تشکیل نشده. این چیزی نیست که امروز احتیاج به برهان و استدلال داشته باشد. به قلههای رفیع تمدن امروز یا دمکراسیهای رایج و نامدار امروز نگاه کنید و ببینید دعواها در آنجا بر سر چیست. نظامها بر محور و بر روی کاکل چه کسانی و چه چیزهایی دارند حرکت میکنند و میچرخند؛ چقدر برای انسان، برای کرامت انسان، برای انسانِ بما هو انسان ارزش قائلند و دل میسوزانند؛ چقدر برایشان حقوق ملتها ارزش دارد و میتوان از حدود حقوق خود در تجاوز به حقوق دیگران کاست و مانع از تجاوز به حقوق دیگران شد. ببینید در دنیا این حرفها چقدر محور تحرک و فعالیت و فکر انسانهاست. خبری از این چیزها نیست.
امروز شما نگاه کنید به رفتار زمامداران آمریکا - رئیس جمهور و تیم دور و ورش - ببینید چه جوری حرف میزنند. حرف زدن آنها مثل حرف زدن آدمهای روانی است؛ گاهی تهدید میکنند، گاهی دستور ترور میدهند، گاهی تهمت میزنند، گاهی از روی استیصال درخواست کمک میکنند، گاهی ثبات و امنیت یک ملت را آماج خودشان قرار میدهند؛ مثل دیوانهها به این طرف و آن طرف میزنند. رفتار آنها، رفتار سیاستمداران منطقی و عاقل و باتدبیر نیست. البته بخش مهمی از این، انعکاس ناکامیهای آمریکا در مناطق مختلف است: ناکامی در افغانستان، ناکامی در عراق؛ اینها با وعدهی دموکراسی و آزادی و حقوق بشر وارد افغانستان و عراق شدند. امروز بعد از گذشت چند سال، وضعیت این دو کشور جوری است که هیچ ملتی آرزو نمیکند چنین وضعیتی داشته باشد؛ ناامنی، عقبافتادگی، فقر، تسلط روزافزون قدرتهای استکباری، پنجه انداختن به منافع ملی آن کشورها و نادیده گرفتن حقوق آن ملتها و البته پشت سرش ناکامی کامل در تأمین مقاصدی که اعلام کرده بودند یا مقاصدی که در دل داشتند و اعلام نکرده بودند. این ناکامیها در رفتار سیاستمداران آمریکا منعکس است؛ در اختلافاتشان، در بگومگوهایشان، در تصمیمگیریهایشان. این وضع زورگویان عالم است. خوب، در مقابل این زورگوئی چه باید کرد؟ توصیهی امام، ایستادگی است. امروز خوشبختانه، مجموعههای گوناگون سیاسی کشور ما از وفاداری به خط امام دم میزنند؛ این یک پدیدهی مبارکی است. در برخی از دورههای گذشته اینجور نبود. بعضی از جریانهای سیاسی از رویگردانی از خط امام صریحا سخن میگفتند! امروز خوشبختانه مجموعههای سیاسی در کشور ما، همه از گرایش به افکار امام و خط امام حرف میزنند. خیلی خوب، یکی از برجستهترین نقاط خط امام که در وصیتنامه و در همهی بیانات امام منعکس است، لزوم ایستادگی قاطع در مقابل طمعورزان و مستکبران است.
این موضع را ملت ایران و همهی مجموعههای گوناگون و نخبگان کشور که پایبند به امام و وفادار به آراء و افکار امام هستند، باید با قوت تمام حفظ کنند؛ خود امام اینجور بود. امام هیچ وقت به خاطر ملاحظهی زورگویان عالم، از دفاع از مظلومین عالم دست نکشید. امام در طول زمان از مسئلهی فلسطین به عنوان یک مسئلهی اصلی یاد کرد. امام صریحا در وصیتنامه و بیانات خود به ندای یا للمسلمین ملتهای مظلوم اهمیت میدهد؛ دفاع صریح از حقوق مظلومین، دفاع صریح از حقوق ملت فلسطین و هر ملت مظلوم دیگر. این روش امام است؛ این خط امام است؛ این شیوهی امام و این توصیه و وصیت امام است. خوشبختانه این روش را ملت ایران و مسئولین کشور دنبال کردند و سی سال است که در هر میدانی که شما ملت ایران با استکبار آمریکا مواجه شدید، شما پیروز شدید و دشمن شما مغلوب و دچار باخت شد. البته دشمن آرام نمیماند؛ دشمن به تلاش روانی خود و تلاش سیاسی خود ادامه میدهد. دشمن تهمت میزند. امروز در دنیا، دیگر تهمتهای آمریکائیها و صهیونیستها به ملت ایران و به جمهوری اسلامی خریداری ندارد. تهمت نقض حقوق بشر، آن هم از ناحیهی کسانی که شدیدترین نقض حقوق بشر را کردند و در ترور مظلومان و در تجاوز به ملتها پستترین مقام را دارند و نمرهی آنها سیاهترین نمرههاست. اینها ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران را متهم میکنند به نقض حقوق بشر! این اهمیتی ندارد. نظام جمهوری اسلامی با اعلام آرمان عدالتخواهی در سطح بینالملل، قهراً دشمنانی برای خود تدارک دیده. همهی کسانی که در سطح تعاملات جهانی معتقد به سلطه و زورگوئی و تجاوزند، با شعار عدالتطلبی از سوی نظام جمهوری اسلامی معارضند، مخالفند، عصبانیاند؛ همچنانی که با شعار استقلال ملی، دشمنانی در مقابل ما صفآرائی میکنند. همهی انحصار طلبان، همهی جهانخواران، همهی آنهائی که دستشان بناحق و ناروا در سفرهی منابع مادی این کشور دراز بوده و چپاول میکردند، وقتی که این کشور و این ملت اعلام استقلال و نفوذ ایادی بیگانگان را قطع میکند، طبیعتا صفآرائی میکنند. نباید تصور کرد دشمنی دشمنان به خاطر این است که فلان موضعگیری را دولت جمهوری اسلامی یا فلان مسئول کشور انجام داده. مسئله، مسئلهی اصل نظام و ساخت نظام است؛ مسئله، مسئلهی شعارهای اصولی نظام و امام است.
ملتها به عکسِ قدرتهای سلطهگر دلشان با شماست. آنها بسیجی جوان ایرانی را تحسین میکنند. نام شماها، یاد شماها، حرکات شماها خیلی دلها را در دنیای اسلام، حتّی در بیرون از دنیای اسلام به شما جذب کرده. این تهدیدها بنابراین هست، پس حضور مردمی و حضور بسیجی هست. امواج تبلیغات علیه نظام اسلامی را هرگاه یک بار از سوی قدرتهای سلطهگر میبینید. کانّه این امواج بازسازی میشود. گاهی به عنوان مسئلهی انرژی هستهای، گاهی به عنوان حقوق بشر، گاهی با عناوین گوناگون دیگر تبلیغات رسوا علیه نظام جمهوری اسلامی سازماندهی میشود. منتها چه کسی این تبلیغات را سازماندهی میکند؛ خودِ مُهر آن سازماندهان رسواکنندهی این تبلیغات است؛ کسانی که خودشان بیشترین نقض حقوق بشر را کردهاند. بیشترین تعرض را به ملتها کردهاند؛ بیشترین چپاول را از منابع انسانها و ملتها انجام دادهاند؛ آنها پیشرو این تبلیغاتند. ولی ملت ایران بیدار است. ملت ایران زنده است. امروز طمع و امید دشمنان ملت ایران - یعنی همین مستکبرین آمریکائی و شبکهی شیطانی و خطرناک صهیونیسم در دنیا - نسبت به غلبه پیدا کردن بر ملت ایران، از بیست سال پیش بمراتب کمتر است؛ چون میبینند ملت ایران با چه نشاطی مشغول حرکت کردن است. البته تبلیغات دست آنهاست. خودشان با آن فجایع و جنایاتی که انجام دادند؛ چه در عراق، چه در افغانستان، چه در فلسطین، با همین جنایاتی که این روزها در عراق دارند انجام میدهند - کشتار مردم، زندانهای پنهان - این همه کارهای ننگآلودی که آمریکا امروز دارد انجام میدهد - شکنجه، چه، چه - با همهی اینها با کمال وقاحت، دم از حقوق بشر میزنند، دم از دموکراسی میزنند و جمهوری اسلامی را به حرفهای موهوم متهم میکنند. خوب، اینها تبلیغات است. وقتی در میدان عمل تیغشان برندگی ندارد، دهانشان را باز میکنند؛ حرف میزنند، تبلیغات میکنند؛ این به خاطر پیشرفت ملت ایران است. باز هم باید شما پیش بروید، بازهم این ملت باید به جلو حرکت کند. این دهانها هم بسته خواهد شد؛ بعون الله تعالی. خدای متعال وعده کرده است که ملتی را که درصدد دستیابی به آرمانهاست و تلاش میکند، به موفقیت برساند.
آرمانهایی که ملت ایران تصویر کرده است، البته آرمانهای بلندی است؛ اما این آرمانها دست یافتنی است. پرچم عدالت اسلامی را برافراشتن، از آن دفاع کردن و در راه آن حرکت کردن، یک آرمانگرایی پوچ و بینتیجه نیست، آنچنان که بعضی سعی میکنند اینطور القاء کنند. این، عملی است. درست است که امروز در دنیای بشر عدالت اجتماعی مظلوم است؛ درست است که امروز مدعیان حقوق بشر بیرحمترین پامال کنندگان حقوق بشرند؛ شما ببینید الان در فلسطین چه دارد میگذرد؛ روزانه فلسطینیها قتل عام میشوند. صهیونیستهای وحشی که ابهت به دست آمدهی نظامی در طول پنجاه سال را در جنگ سی و سه روزهی لبنان از دست دادند - پنجاه سال تلاش کردند تا نشان بدهند که اسرائیل شکستناپذیر است؛ اما این ابهت پنجاه ساله در سی و سه روز دود شد رفت هوا. یک گروه مجاهد مؤمن تهیدست از سلاحهای پیشرفتهی هوایی و غیره، توانست آن ارتش مغرور و سرکش را به ذلت بکشاند؛ تلفات بر آن وارد کند؛ او را در سطح دنیا مسخره کند - گویا میخواهند انتقام آن شکست و آن فضاحت را از فلسطینیهای بیچاره بگیرند. الان چندین روز است یا شاید چند هفته است که غزه مورد تهاجم دائمی صهیونیستهاست. و خود همین تهاجم بیامان و ظالمانهی به غزه - که بهظاهر در ذیل یک قراردادی آنها را به دست فلسطینیها برگرداندند و حالا دارند اینطور با آنها رفتار میکنند - باید نشان بدهد که آخر و عاقبت مذاکرهی با اسرائیل غاصب و صهیونیستها چیست. بعضیها میگویند با مذاکره، مشکلاتمان را با صهیونیستها حل کنیم؛ بفرمایید این هم مذاکره! این ستم بزرگ امروز دارد انجام میگیرد؛ طرفداران حقوق بشر، مدعیان حقوق بشر، حضراتی که در هر نقطهی دنیا سر چیز کوچکی دولتهایی را که مطیع آنها نیستند، به نقض حقوق بشر متهم میکنند - در اروپا و غرب - نشستهاند، دست روی دست هم گذاشتهاند؛ فارغالبال و بیخیال دارند به این کشتار روزانه نگاه میکنند. اگر کسی یک گوسفند را هم در یکی از خیابانهای یک پایتخت اروپایی سر ببرد، اینقدر فراغت بال به وجود نخواهد آمد. برای کشتن دهها و صدها انسان و برای نابود شدن کودکان، زنان و مردان بیدفاع، کسانی که در هیچ کار مسلحانهای شرکت نداشتهاند و همینطور چشم بسته به قتل میرسند، ارزشی به قدر ریختن خون یک گوسفند ندارند؛ امروز وضع عدالت در دنیا این است.
امروز شما ملت ایران بافتهی نظری غرب را زیر سؤال بردهاید؛ غربیها پایهی کار خودشان را بر دینزدایی قرار داده بودند و میگفتند با دین نمیشود جلو رفت؛ شما این را باطل کردید. معلوم شد دین نه فقط مانع پیشرفت نیست، بلکه تشدیدکنندهی نیرو و تقویتکنندهی حرکت به سمت جلوست؛ این را ملت ایران ثابت کردند. غربیها میگفتند کارها بایستی با نظر مردم انجام بگیرد؛ شعار دمکراسی میدادند؛ اما عملاً حزببازیهای غربی - که نمونههایش را در خیلی از کشورهای دنیا؛ کشورهای معروف و بزرگ غرب مشاهده میکنید - نقش مردم را کمرنگ کرد. شما نشان دادید که دمکراسی واقعی، «مردم سالاری دینی» است؛ مردم میبینند، میشناسند، تشخیص میدهند، دوست میدارند و رأی میدهند؛ یعنی خود مردم هستند و احزاب، نقش ضعفی دارند؛ نقش حقیقی مال خود مردم است؛ مردم هستند که اراده میکنند و تصمیم میگیرند.از اول انقلاب تا امروز، انتخاباتهای گوناگون، حضور مردم را نشان داده و نقش آن را مسجل و مشخص کرده است. من در پایان، باز جملهای را راجع به همین انتخاباتی که در پیش رو داریم، عرض خواهم کرد.
شما با عمل خودتان، عنصر دین، ایمان، عدالت و صدق را در معادلات جهانی وارد کردید، در حالی که صداقت و راستگویی در معادلات سیاسی دنیا گمشده است. هیچکس از یک سیاستمدار توقع ندارد که راست بگوید؛ میگویند راست میگوییم، اما خودشان هم میدانند که همین حرف هم دروغ است. صدق و صفا و راستگویی، عدالتطلبی، شعار طرفداری از محرومان و مستضعفان، به عنوان ادبیات سیاسی و به وسیلهی مسلمانها و ملت مؤمن ایران در معارف جهانی وارد شد. آنها دعوی حقوق بشر کردند، دعوی مبارزهی با تروریسم کردند؛ اما ملت ایران با ایستادگیهای خود، با افشاگری خود و با حضور خود، بسیاری از این ادعاها را باطل کرد و نشان داد که آنها دروغ میگویند. «اعتزاز به اسلام» یکی دیگر از شاخصههای اصولگرایی است. ما در دورانِ این بیستوهفت سال، بعضی از مسئولان نظام اسلامی را دیده بودیم که خجالت میکشیدند یک حکم اسلامی یا یک جهتگیری اسلامی را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبگاریم. من بارها گفتهام، در قضیهی «زن»، ما پاسخگوی غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوی ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح میکنیم. در زمینهی حقوقبشر، ماییم که طلبگار مدعیان منافق و دو روی حقوقبشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کجفکری و انحراف و غلط فهمی نشده باشیم، چیزی است که باید به آن افتخار کنیم.
جهاد مظلومانهی شما، دشمن را افشاء کرد و چهرهی حقیقی او را به نمایش گذاشت. کشتار بیرحمانهی مردم غیرنظامی؛ به خاک و خون کشیدن کودکان بیگناه و زنان بیدفاع؛ حادثهی قانا و نظائر متعدد آن، ویرانسازی هزاران خانه و کاشانه و آواره کردن هزاران خانواده؛ نابود کردن زیرساختهای بخش مهمّی از لبنان، و فجایعی از این قبیل ، چهرهی حقیقی زمامداران آمریکا و برخی دولتهای اروپائی را در کنار چهرهی کریه و منفور رژیم صهیونیستی به همه نشان داد. نشان داد که شعارهای منافقانهی آنان در باب حقوق بشر و آزادی و دموکراسی، چقدر آلوده به دروغ و فریب و رذالت است. نشان داد که وقتی زمامداران کشورها از رحم و شفقت و منطق و صداقت بیگانه باشند چه فجایعی ممکن است برای جامعهی انسانیت پیش بیاید. سخنان اخیر رئیس جمهور آمریکا در دفاعی قلمداد کردن جنایات رژیم صهیونیستی و ادعاهای خندهآور او در بارهی پیروز شدن اسرائیل در جنگ لبنان، نمونهی روشنی از این بیرحمی و شقاوت و بیمنطقی را در برابر چشم همه گذاشت.
فاجعه سهمگین قانا دلهای ما را لبریز از درد و اندوه کرده و ما و دیگر ملتهای مسلمان و همه آزادگان جهان را سوگوار و خشمگین ساخته است.
آن کودکان معصوم , آن تن های ضعیف و رنجور , آن دلهای وحشت زده و کوچک به چه گناهی کشته شدند , دل آتش گرفته مادران و پدران آنان چرا باید به دست صهیونیستهای خونخوار و حامیان مست و مغرور امریکایی این چنین کباب میشد , بیست روز بمباران بی وقفه لبنان , بیست روز جنایت در حجم انبوه , ویرانسازی یک کشور و قتل عام غیرنظامیان در آن و فاجعهای همچون کشتار قانا از کدام پشتوانه منطق و استدلال برخوردار است که دنیای مدعی تمدن و سازمان ملل و دولتها و سازمانهای مدعی حقوق بشر اینگونه در برابر آن خونسرد و بی تفاوتند. دنیای اسلام تا کی باید وجود سراپا فتنه و شر رژیم صهیونیستی را تحمل کند, دولتهای اسلامی تا کی باید دست امریکای جنگ افروز و مستکبر را در این منطقه حساس بازبگذارند. آنچه در لبنان اتفاق افتاد , حقوق بشر امریکایی را برای همه معنا کرد و خاورمیانهای را که دولت امریکا در پی آن است نشان داد. امروز شما سیاستهای رسانهای مسلط دنیا را ملاحظه کنید. مصلحت آنها اقتضاء میکند که اسلام را با تروریست مساوی بدانند. این کار با سرعت هر چه بیشتر و با استفاده هر چه بیشتر از فناوریهای پیشرفته انجام میگیرد. مصلحت آنها اقتضاء میکند که متقابلاً امریکا را مظهر حقوقبشر و دمکراسی به حساب آورند. این کار به راحتی و با شیوههای پیچیده و بسیار پیشرفتهی رسانهای در دنیا انجام میگیرد. دروغهای بزرگ مثل حقیقت در امواج رادیویی، تلویزیونی، اینترنتی و غیره منعکس میشود. همانطور که بعضی از دوستان اشاره کردید، ناگهان در سطح دنیا مسئلهی اول میشود آنفولانزای مرغی؛ که شاید تلفاتش در همهی دنیا به هزار نفر هم نمیرسد. در همان حال صدوبیست هزار شهروند عراقی غیر مسلح که بهوسیلهی امریکاییها یا مرتبطین تروریستشان از بین میروند، مسکوت میماند؛ ناگهان دنیا پُر میشود از اینکه ایران به دنبال ساختن سلاح هستهای است. خود آن کسانی که این سیاست تبلیغاتی را اتخاذ میکنند و آن را ترویج میکنند، به وضوح میدانند که این یک دروغ است؛ لیکن مصلحت مدیریت امپراطوری رسانهای و خبری این را اقتضاء میکند، پس باید گفته شود و گفته میشود. از اینکه یک ملتی با تلاش خود به یک فناوری پیشرفتهای دست پیدا کرده که آن را وامدارِ هیچکس نیست و میخواهد از آن استفادهی صلحآمیز بکند، از این اسمی در رسانههای دنیا برده نمیشود! در قضیهی فلسطین اگر یک انفجار در یک منطقهای از فلسطین اتفاق بیفتد که عدهای صهیونیست در آن زخمی شوند، به عنوان یک فاجعهی بزرگ در دنیا منعکس میشود؛ اما متقابلاً کشتار هر روزهی فلسطینیها - هر روزهی بدون مبالغه - بهوسیلهی سربازان و اعلام رسمی ترور فعالان فلسطینی از سوی رهبران دولت اسرائیل، این مسکوت میماند و منعکس نمیشود، بعد به ذهنها نمیرسد. این، آن مشکلات و بیماریهای مزمن و دردهای بزرگ مسئلهی رسانهی عمومی و امواج رسانهای در دنیاست. اساس قضیه اینهاست.
دانشی که این رسانههای روان و آسان و سریع را در اختیار بشر گذاشته، باید بتواند بشر را خوشبخت کند. این خوشبختی به این صورت انجام میگیرد که ملتها بتوانند بهروشنی از مفاهیم موردنظر یکدیگر مطلع شوند؛ بتوانند حرف و درد یکدیگر را بفهمند؛ انگیزههای یکدیگر را بفهمند و تشخیص دهند. شما ببینید اگر امروز مثلاً ملت امریکا نظر ملت ایران را در مورد مسائل مهم مطرحِ امروزِ جهانی بدانند، چه اتفاقی میافتد؛ در مورد مسئلهی بشر، مسئلهی مردمسالاری دینی - که شعار ماست - حرف ایران در زمینهی مردمسالاری دینی، حرف ملت ایران در زمینهی نقش دین در زندگی مردم و تأثیری که دین میتواند بگذارد، نقش زن در زندگی اجتماعی و نگاه اسلام به زن؛ فرض کنید ملت امریکا یا ملتهای اروپایی، اینها را از زبان خود ملت ایران بشنوند - که اینها را گمان میکنم شماها هم که اصحاب رسانه هستید، نشنیدهاید، چه برسد شهروندان معمولی کشورهای غربی - در آن صورت، اتفاقات مهمی در دنیا رخ خواهد داد؛ بسیاری از سوءتفاهمها از بین خواهد رفت؛ بسیاری از گرههای ملتها باز خواهد شد و گسترهی تصمیمگیریهای سیاستمداران و قدرتمندان بر اساس منافع امپراطوریهای پولی و مالی در دنیا محدود خواهد شد. امروز سیاستمداران و قدرتمندان دنیا از ناآگاهی ملتهای خودشان استفاده میکنند و بسیاری از حرفها و کارها را در سطح دنیا به نام ملتها انجام میدهند. ممکن است اگر حقیقت را ملتها بدانند، به این کارها راضی نباشند و به این همکاریها تن ندهند و این دولتها را قبول نکنند. رسانهها میتوانند چنین نقشی داشته باشند و میتوانند به معنای حقیقی کلمه، به خوشبختی انسانها کمک کنند. امروز به حول و قوهی الهی، ملت و دولت ایران در صحنهی بینالملل هم از ابهت و اقتدار، بیش از گذشته، برخوردار است. حرفهای منطقییی اینجا مطرح میشود. همین پیشنهاد منطقی مشارکت کشورهای اروپایی و غیراروپایی در برنامههای سوخت هستهیی ایران، یک پیشنهاد منطقی است؛ بیایند شریک بشوند؛ بیایند اینجا همکاری کنند، ما که از حق مسلم خودمان دست بر نخواهیم داشت؛ اینکه واضح است. این، حق ملت است و کسی قادر نیست از این حق صرفنظر و اغماض کند؛ مردم این را میخواهند و مال آنهاست؛ کسی اینها را عاریه نداده است، تا بتواند از این مردم بگیرد؛ بحمدالله اینها از استعداد جوانهای ما جوشیده است. البته این جوشش، فقط در مسألهی هستهیی نیست، بلکه در بسیاری از زمینهها همین جوشش و همین پیشرفت، نوآوری و ابتکار وجود دارد. آنها بیایند شریک بشوند؛ هیچ اشکالی ندارد. این، یک پیشنهاد بود که رئیس جمهور محترم مطرح کرد. یک پیشنهاد دیگر هم این بود که در باب حقوق بشر اگر نگرانی وجود دارد - که ما هم نگران حقوق بشر در کشورهای اروپایی هستیم - از دو طرف نمایندگانی گسیل بشوند و مراقبت کنند؛ نگاه کنند؛ آنها بیایند اینجا، ما هم نمایندگانی بفرستیم آنجا، که ببینند وضع حقوق بشر در زندانها، محاکم و در رفتارهای دولتی و اجتماعی و مدنی آنها چگونه است و چقدر حقوق بشر رعایت میشود. اینها دو پیشنهاد منطقی است، که خیلی خوب است و خیلی بجاست که اروپاییها این پیشنهادها را بپذیرند. این کارها، ارتباطات ما و غرب را هم پیش خواهد برد، نگرانیها را هم از دو طرف برطرف خواهد کرد.
اکنون که به برکت فداکاری مبارزان و شجاعت و صداقت رهبران در برخی از نقاط دنیای اسلام، بیداری اسلامی امواج خود را گسترش داده و جوانان و نخبگان و آحاد مردم را در بسیاری از کشورهای اسلامی به میدان آورده و چهرهی غدّار سلطهطلبان برای بسیاری از سیاستمداران و زمامداران مسلمان آشکار گشته است، بار دیگر سردمداران استکبار در پی ترفندهای تازه برای ادامه و تحکیم سیطرهی خود بر دنیای اسلام اند.
شعار دمکراسیخواهی و حقوق بشر یکی از این ترفندها است. امروز شیطان بزرگ که خود مجسمهی شرارت و قساوت بر ضد بشر است، پرچم طرفداری از حقوق بشر را بلند کرده و ملّتهای خاورمیانه را به دمکراسی دعوت میکند. دمکراسی مورد نظر امریکا در این کشورها به معنای آن است که دستنشاندگانی رام و مطیع، به کمک توطئه و رشوه و تبلیغات اغواگر، در انتخاباتی ظاهراً مردمی و باطناً امریکائی بر سر کار بیایند و عامل امریکا در تحقّق هدفهای پلید استکباری شوند. سرلوحهی این هدفها سرکوب موج اسلامخواهی و به انزوا کشیدن دوبارهی ارزشهای اسلامی است. همهی ابزارهای تبلیغاتی و سیاسی امریکا و دیگر سلطهطلبان، امروز به کار افتاده است تا نهضت بیداری اسلامی را به تأخیر اندازند و اگر بتوانند سرکوب کنند. ملتهای مسلمان باید امروز کاملاً هوشیار و مراقب باشند و علما و پیشوایان دینی، روشنفکران و دانشگاهیان، نویسندگان و شاعران و هنرمندان، جوانان و نخبگان، همه و همه باید با هوشیاری و اقدام بهنگام، نگذارند، امریکای جهانخوار دورهی جدیدی از سلطهی استعماری خود بر دنیای اسلام را آغاز کند. شعار دمکراسیخواهی از سوی سلطهگرانی که سالها مدافع رژیمهای دیکتاتوری در آسیا و آفریقا و قارهی آمریکا بودهاند، پذیرفته نیست. داعیهی مبارزه با خشنونت و تروریسم از کسانی که خود مروّج تروریسم صهیونیستی و مرتکب خونینترین خشونتها در عراق و افغانستاناند، نفرتآور است. ادعای طرفداری از حقوق مدنی از شیطانهائی که جنایات تروریست خونآشامی چون شارون را بر مردم مظلوم فلسطین، همواره تحسین و تشویق کردهاند، فریبی مستوجب لعن و نفرین است. مرتکبان جنایات گوانتانامو و ابوغریب و زندانهای مخفی در اروپا و تحقیرکنندگان ملت عراق و فلسطین و پرورشدهندگان گروههائی که به نام اسلام، خون مسلمانان را در عراق و افغانستان مباح میشمرند، حقّ ندارند از حقوق بشر سخن بگویند. دولتهای امریکا و انگلیس که شکنجهی متهمان و حتی ریختن خون آنان در خیابانها را مجاز میشمرند و حتی شنود مکالمات تلفنی شهروندان خود بدون حکم قضائی را جایز میدانند، حق ندارند خود را طرفدار حقوق مدنی معرفی کنند. دولتهائی که با تولید سلاح اتمی و شیمیائی و به کار گرفتن آن، تاریخ معاصر خود را سیهرو کردهاند، حق ندارند خود را متولّی عدم اشاعهی صنعت هستهئی قلمداد کنند. دنیای اسلام برای مردمسالاری و حقوق بشر، محتاج نسخهی مغلوط و بارها نقضشدهی غرب نیست، مردمسالاری در متن تعالیم اسلامی و حقوق انسان از برجستهترین سخنان اسلام است. دانش را از دارندگان آن، از هرجا و هر که، باید آموخت ولی دنیای اسلام باید همّت کند تا همیشه شاگرد نماند و از استعدادهای خود و همّت خود برای نوآوری و ابتکار و تولید علم کمک بگیرد.
حرف ما در باب مسألهی فلسطین یک حرف منطقی و مقبول است. دهها سال پیش، جمال عبدالناصر - که محبوبترین چهرهی عرب محسوب میشد - در شعارهای خود میگفت ما یهودیهای غاصب فلسطین را به دریا میریزیم. سالها بعد از آن، صدام حسین - که منفورترین چهرهی عرب محسوب میشد و میشود - اعلام میکرد که ما نصف سرزمین فلسطین را آتش میزنیم. ما هیچکدام از این دو حرف را قبول نداریم. با اصول اسلامی ما، نه به دریا ریختن یهودیها، نه آتش زدن سرزمین فلسطین، معقول و منطقی نیست. حرف ما این است که ملت فلسطین باید به حق خود برسد. این کشور متعلق به مردم فلسطین است؛ فلسطین متعلق به فلسطینیهاست و سرنوشت فلسطین را هم باید فلسطینیها معین کنند. این یک میدان آزمایشی برای صدق ادعای مدعیان دمکراسی و حقوق بشر است. آن کسانی که ادعا میکنند که طرفدار مردمسالاری ملتها و کشورها هستند، فلسطین برای آنها میدان آزمایش است. ملت فلسطین؛ مردمانی که فلسطین متعلق به آنهاست - از مسلمان، یا مسیحی، یا یهودی - و سرزمین تاریخی آنهاست و تاریخ و جغرافیا به این گواهی میدهد، بایستی رأی و نظر بدهند؛ آنها در یک نظرخواهی مقابل چشم مردم جهان، در یک رفراندوم، تکلیف دولت فلسطین را معین کنند؛ و آن دولت، دولت مشروعی خواهد بود. در آن دولت، جنایتکارانی که در فلسطین جنایت کردند، باید مجازات شوند؛ امثال این شارون و بقیهی جنایتکارهای فلسطینی. دربارهی آن کسانی هم که به این سرزمین از نقاط مختلف دنیا مهاجرت کردند، آن دولت تصمیمگیری خواهد کرد که چه باید بکند. این، حرفی است منطقی. امروز میلیونها فلسطینی در کشورهای دیگر آوارهاند و میلیونها فلسطینی هم در اردوگاهها با بدترین شکل زندگی میکنند؛ ولی سرزمین آنها دست مردمان دیگری است. این، معقول نیست؛ این، منطقی نیست. اینکه پنجاه یا پنجاه و پنج سال از قضیه گذشته است، این، جنایت را از بین نمیبرد؛ جرم را سبک نمیکند.
دشمنان این ملت و دشمنان نظام جمهوری اسلامی - که نظام برآمدهی از دل مردم و عقیدهی مردم و ارادهی مردم است - در طول این بیست و چند سال سعی کردهاند پرتو انقلاب اسلامی را کمرنگ جلوه دهند، اما نه در داخل کشور و نه در سطح دنیای اسلام موفق نشدهاند. درست است که اگر تبلیغات سوء دشمنان شما نبود، امروز برادران شما در همهی اقطار اسلامی، بلکه اقطار عالم، با شگفتیهای بیشتری از کار این ملت آشنا میشدند، اما با وجود آن تبلیغات هم امروز ملت ایران در تصویر جهانی از خود، یک ملت شجاع، دارای عزم و اراده، دارای آرمانهای بلند، دارای همت و استعداد و توانایی معرفی شده است. شما در دنیا ملتی معرفی شدهاید که هر هدفی را مد نظر بگیرد و بجد دنبال کند، به آن دست خواهد یافت؛ حقیقت قضیه هم همین است. جنجالهایی هم که میکنند، به خاطر همین است. تنها یک نکته از خصوصیات ملت ایران را ما باید اضافه کنیم و بر آن تأکید کنیم و آن، مظلومیت ملت ایران است. ملت ما ملتی است شجاع، با عزم و تصمیم و اراده و مظلوم. مظلوم از سوی چه کسانی؟ از سوی زورمداران و زرمدارانی که برایشان نه بشر مهم است، نه حقوق انسانها مهم است، نه شرافت مهم است؛ برایشان سلطه و قدرتِ بیمسؤولیت و بیانتها اهمیت دارد و در سطح جهان دنبال آن هستند.
کاری که در کشور در این زمینه - چه در چالش بینالمللی مربوط به کار هستهیی، چه در خود کار هستهیی - دارد انجام میگیرد، کاری است که با حکمت و مشورت دارد انجام میگیرد؛ این را ملت ایران بدانند. گاهی اظهار نگرانی میشود که نبادا کار غیرمدبرانهیی انجام بگیرد؛ نبادا تصمیمات فردی گرفته بشود؛ نه، قضیه اینجور نیست. خوشبختانه مسؤولان کشور در این مسأله همرأی و همفکرند؛ کار با مشورت، با تدبیر - از اول و در این دو سال و اندی هم همینجور بوده است - و با فکر جمعی انجام گرفته است و پیشرفت کردهایم. بعد از این هم همینجور خواهد بود. افرادی مردم را نترسانند که ممکن است کار بیمشورت باشد، عجولانه باشد؛ نه، نخیر؛ کار دارد درست با حکمت و همه جانبه، با توجه به جوانب گوناگون، پیش میرود. مسأله این است که ملت ایران حقی دارد و آن حق را مطالبه میکند. این حرف هم برای مردم دنیا قابل فهم است، هم برای دولتها قابل فهم است؛ ولی معارض اصلی در این قضیه، دولت امریکاست. حتی دولتهای اروپایی هم مواضعشان بیشتر تحتتأثیر فشار امریکاست؛ هر کدام که با امریکا نزدیکترند، مواضعشان تندتر و سختتر است؛ مثل دولت انگلیس. البته ملت ایران سوابق طولانی از دولت انگلیس دارد و مسألهی ملت ایران و دولت انگلیس، مسألهی امروز و دیروز نیست؛ حالا هم همهشان، از آن رأسشان تا مسؤولان گوناگونشان، مواضع بسیار بدی دارند میگیرند؛ آنها یکی از بدترین مواضع را دارند میگیرند؛ لیکن معارض اصلی، دولت امریکاست. دولتمردان امریکا که ادعا میکنند ایران دنبال سلاح اتمی است، خودشان هم میدانند که دروغ میگویند، آن کسانی هم که حرف اینها را در نطقها و محافل میشنوند و برایشان کف میزنند، آنها هم میدانند که اینها دروغ میگویند؛ کمااینکه آنجایی که دم از حقوق بشر میزنند، همینطور است. وقتی رئیس جمهور امریکا دربارهی قضایای عراق و غیره، دم از دمکراسی و حقوق بشر میزند، هم خودشان میدانند که دروغ میگویند - چیزی که به فکرش نیستند، حقوق بشر و دمکراسی است - هم آن مخاطبانی که این حرفها را میشنوند و برایشان کف میزنند. اهداف آنها برای خودشان روشن است؛ هدف آنها سلطهگری است. حقوق بشر برایشان کمترین اهمیتی ندارد. شما در همین طوفان کاترینا در امریکا، دیدید که چون مردم، سیاهپوست بودند، همان مقداری هم که دولت امریکا میتوانست، به اینها کمک نشد؛ این، حرفی است که خود ملت امریکا - سیاهپوستها که به جای خود - بر زبان آوردند و گفتند و فریاد کشیدند. رفتارشان با زندانی، رفتارشان با زندانی بخصوص گوانتانامو، رفتارشان در ابوغریب عراق، رفتارشان با مردم عراق، رفتارشان با زن و بچههایی که در خانههاشان هستند، همه، نشاندهندهی این است که مسألهی حقوق بشر از نظر امریکاییها افسانه است؛ میدانند که دروغ میگویند.
تاریخ حقیقی و معنوی بشر را مردان خدا نوشتهاند. شما نگاه کنید؛ امروز با اینکه هزاران سال از دوران ابراهیم و موسی و عیسی میگذرد، مفاهیمی که هدیهی آنها به بشریت است، امروز برترین مفاهیم رایج بشری است. امروز اگر سخن از آزادی و کرامت بشر میرود، اگر حقوق انسان در جوامع مطرح میشود، اگر عدالت و رفع تبعیض همچنان در دنیا یک شعار جذاب است، اگر مبارزهی با فساد و مفسدان و مبارزهی با ظلم و توجه به ایثار و فداکاری در راه حق در چشم بشریت جذاب و شیرین است، بهخاطر این است که این مفاهیم را پیغمبران - این مردان خدا - به تاریخ عرضه کردند و آنها را در اختیار بشریت قرار دادند. بنابراین مردان خدا تاریخ را متحول میکنند. آنها با امید به خدا و با خشیت از پروردگار، ناممکنها را ممکن میکنند. با خوف و رجاء مادی و حیوانی نمیشود انسان و انسانیت را متحول کرد. بیم و امید مردان خدا از قبیل بیم و امید اهل دنیا نیست؛ دلبستگی آنها به خداست؛ توکلشان به خداست؛ خشیت آنها از نافرمانی خداست؛ آنها همهی قوانین طبیعت را - که دست قدرتمند الهی سررشتهدار آنهاست - در خدمت هدفهای خود میبینند و با توکل به خدا حرکت میکنند؛ لذا دنیایی را متحول میکنند.
ما باید عدالت و اخلاق را مستقر کنیم و جامعهی خود را به معنای واقعی اسلامی کنیم. این احتیاج دارد به کار و تلاش و ایمان و عمل صالح و مجاهدت در راه خدا. آیا این مجاهدت اثر دارد؟ آیا به نتیجه میرسد؟ بله. دلیل؛ سوم خرداد. دلیل؛ فتح خرمشهر. دلیل؛ هشت سال دفاع مقدس. شهید محمد جهانآرا که پدر بزرگوارش اینجا صحبت کرد، در کدام کلاس نظامی دوره دیده بود؟ شهدای عزیز ما کدامیک از ابزارهای پیشرفتهی نظامی را در اختیار داشتند؟
بنده در همان دوران غربت - وقتی خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود - نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشمِ خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غمآلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکاء به نیروهای بیگانه که به او کمک میکردند - همین امریکا و غربیها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر - در خرمشهر مستقر شده بود. تانکهای او، وسایل پیشرفتهی او، هواپیماهای مدرن او، نیروهای تا دندان مسلح او؛ بچههای ما آر.پی.جی هم نداشتند؛ با تفنگ میجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت. همین جوانان، با دست خالی، اما با دل پُر از امید و ایمان به خدا، بدون اینکه ابزار پیشرفتهیی داشته باشند و بدون اینکه دورههای جنگ را دیده باشند، وسط میدان رفتند و بر همهی آن عوامل غلبه پیدا کردند. آنچه امریکا و دیگر مستکبران عالم را عصبانی میکند، این است که یک ملت خودش بخواهد بداند و تصمیم بگیرد. امریکا به کشور ما و مردم ما و بسیاری از ملتهای دیگر میگوید شما تصمیم نگیرید تا من برای شما تصمیم بگیرم؛ شما انتخاب نکنید تا من برایتان انتخاب کنم؛ شما از منابع خود بهرهبرداری نکنید تا من بتوانم از آن بهرهبرداری کنم. حرف امریکا این است که سلطه و دخالت و حضور و پنجهافکندن ما بر کشور و منابع خودتان را قبول کنید؛ اگر قبول نکنید، شما را به حمایت از تروریسم و ضدیت با حقوق بشر و چیزهای دیگر متهم میکنیم.
دشمنان اسلام دچار فقر فکر و اندیشهیی هستند که بتوانند در دنیای اسلام آن را عرضه کنند؛ مکتب و تفکر والایی که بتواند دلهای نخبگان اسلامی را جذب کند، ندارند و نمیتوانند ارائه کنند؛ لذا برای جذب دلهای افراد غافل، پرچم حقوق بشر و ضدیت با تروریسم را بلند کردهاند؛ این در حالی است که خود امریکا و صهیونیستها و خود این مستکبران بیشترین نقض حقوق بشر را انجام دادهاند و دنیا را جریحهدار کردهاند.
کسانیکه در گوشه و کنار نق میزنند و میگویند چرا به انرژی هستهیی چسبیدهاید، غافلانه به نفع دشمنان ملت حرف میزنند؛ آنها هم بدانند امروز مسألهی انرژی هستهیی بهانهی تهدیدهای امریکاست. ابرقدرت، شأن خود را در تهدید کردن میداند. قدرت سلطهگر و زورگو کارش با تهدید پیش میرود و ملتهای دنیا و خیلی از دولتها متأسفانه در مقابل تهدیدهای اینها کوتاه میآیند و اینها را بیشتر بر امورِ خودشان مسلط میکنند. کار آنها تهدید است، و امروز بهانهی تهدید آنها انرژی هستهیی است. این هم که نباشد، بهانهی دیگری مطرح میکنند. خودشان تروریست پرورترینِ دولتهایند، اما ایران اسلامی و مسلمانها را متهم به تروریسم میکنند! سربازان و نیروهای امنیتی امریکا بدترین جنایتها را در نقاط اشغالی عراق و در زندان ابوغریب مرتکب میشوند - که یک نمونه از این همه، جنایت زندان ابوغریب است؛ والّا نظایر آن زیاد است - به انسانها اهانت میکنند، حقوق انسانها را لگدمال میکنند؛ چه در اینجا، چه در افغانستان، چه در زندانهای خودشان، چه در گوانتانامو؛ آنگاه دیگران را به نقض حقوق بشر متهم میکنند! تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، هیچ دولتی را نمیشناسم که به قدر دولت امریکا ناقض حقوق بشر باشد. بنده با ملاحظهی آمار و ارقام و حوادثی که در این چند سال پیش آمده - چیزی که جلوی چشم خود ما بوده است - به این نتیجه میرسم که شاید در دنیا دولتی نباشد که به قدر دولت امریکا نقض حقوق بشر کرده باشد. علاوه بر جنایات اینها در اطراف دنیا، در خود امریکا هم اینها جنایت و نقض حقوق بشر میکنند. امروز مثل سالهای گذشته سیاهان امریکا همچنان تحت فشار و مورد ظلم و ستم و تبعیضاند. در سال 71 یا 72 در زمان ریاستجمهوریِ پدر همین بوش بر اثر ظلم واضحی که علیه سیاهپوستها بهوقوع پیوسته بود، شورش عظیمی در بعضی از ایالتهای امریکا بهوجود آمد و چون پلیس نتوانست مقابله کند، ارتش را وارد صحنه کردند. در زمان رئیس جمهور بعدی، بیش از هشتاد نفر از فرقهی داوودیان را - یک فرقهی مسیحیِ مخالف سیاستهای دولت امریکا - که در یک خانه اجتماع کرده بودند و با اخطار پلیس بیرون نمیآمدند، جلوی چشمان مرد و زن و کودک، زنده زنده در آتش سوزاندند؛ اما اینها خم به ابرویشان نیامد! رعایت حقوق بشر آنها این است! در زمان رئیس جمهور فعلی امریکا در شمال افغانستان - آن وقتی که افغانستان را اشغال میکردند - غیر از بمبهایی که بر سر مردم ریختند و فجایعی که در شهرها ایجاد کردند، در یک زندان جمع کثیری زندانی را به رگبار بستند و قتل عام کردند؛ خبرش هم در دنیا پیچید، منتها امپراتوریهای خبری نمیگذارند این خبرها بماند و در ذهن مردم جایگزین شود؛ فوراً خبر را جمع میکنند. آنوقت میگویند در فلان کشور یا در ایران اسلامی به فلان زندانی اهانت شده؛ مثلاً فرض کنید به او دمپاییِ درستی ندادهاند! نقض حقوق بشر در امریکا و بهوسیلهی امریکاییها در دنیا از همهی کشورها بیشتر است؛ اما مردم دنیا و همچنین ملت ایران و دولت ایران و نظام اسلامی را به نقض حقوق بشر متهم میکنند! پرچم حقوق بشر را کسانی به دست گرفتهاند که خودشان بزرگترین ناقض حقوق بشرند!
شما به عرصهی تحولات سیاسی دنیا نگاه کنید و اظهارات سخنگویان سیاستهای استکباری را در دنیا بشنوید؛ ببینید نقطهی اصلی توجه آنها چیست. البته شعار حقوق بشر و شعار مبارزهی با تروریسم میدهند - در مورد ایران، علاوهی بر اینها، نگرانی از ساخت بمب اتمی و دستیابی به انرژی هستهیی برای جنگ را هم مطرح میکنند - اما حقیقت قضیه غیر از اینهاست. آنها با استبداد مخالف نیستند. آنها امروز به کشورهایی که در دولتهایشان حتّی دریچهیی به انتخاب و آزادی مردم باز نشده، دارند کمک میکنند؛ با آنها همسو و همراه هستند و با استبداد مخالفتی ندارند. رژیم ایالات متحده چقدر حکومتهای کودتایی را تغذیه کرده، حمایت کرده، حفظ کرده؛ بنابراین آنها به این مسأله اهمیتی نمیدهند. تروریسم را خود آنها راه انداختند. همین کسانیکه امروز نامشان بهعنوان معروفترین تروریستهای دنیا در سرلوحهی اظهارات امریکاییهاست، مستقیم و غیرمستقیم ساخته و پرداختهی سازمان جاسوسی امریکا هستند. این، چیزی نیست که از نگاه صاحبنظران سیاسی دنیا پوشیده باشد؛ این را همه میدانند. یک روز فکر میکردند حضور این افراد در مرز شرقی ما خواهد توانست جمهوری اسلامی را تضعیف کند؛ لذا خرج کردند، پول دادند، آموزش دادند، سلاح دادند. دو سه سال قبل، همین شارون جلاد، همین گرگ در لباس آدمی، روزی که سر کار آمد، صریحاً گفت من این تعداد از فلسطینیها را ترور خواهم کرد - کلمهی «ترور» را هم بهکار برد! - امریکاییها از او حمایت کردند؛ نگفتند تروریسم بد است؛ بخصوص اگر دولتی باشد. بنابراین اینها با ترور مخالف نیستند. اینها مخالفان خودشان را ترور کردهاند، باز هم میکنند. مسألهی آنها، مسألهی دیگری است.
میشنوید که مسؤولان استکبار جهانی، بخصوص امریکاییها - که زشتترین مظهر استکبار جهانی، سردمداران دولت امریکا هستند - دربارهی ملت ایران دایم چه حرفهایی میزنند و چه اهانتهایی میکنند. گاهی هم تهدید میکنند؛ به خیال اینکه ملت ایران با تشر و تهدید اینها از میدان خارج خواهد شد، تسلیم آنها خواهد شد و در مقابل آنها زانو خواهد زد؛ تصور احمقانه و ابلهانه. ملت ایران آن روزی که امکاناتِ امروز را نداشت، این جمعیت عظیم جوان را نداشت، این تواناییهای فنییی را که امروز به همت جوانانِ این کشور بهدست آورده، نداشت، از تشر امریکا و شورویِ آن روز و ابرقدرتها نترسید. امروز ملت ایران از اول انقلاب بمراتب نیرومندتر، محکمتر و مجهزتر به همهی تجهیزاتی است که به آن احتیاج دارد. بنابراین ملت ایران در مقابل تهدید هیچ قدرتی مرعوب نمیشود.
با نظام جمهوری اسلامی ایران هم بد و دشمناند؛ چون نظام جمهوری اسلامی و مسؤولان آن حاضر نیستند ملت ایران را تسلیم آنها کنند؛ آنها این را میخواهند. هر دولتی در هر کشوری حاضر باشد به ملت خود خیانت کند و ملت خود را تسلیم امریکا کند، با او خوبند و از او خوششان میآید و او را تمجید میکنند؛ مرتجع باشد، قدیمی باشد، نظام کودتایی باشد، نظام سلطنتی باشد، برایشان فرقی نمیکند؛ آنجا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! اگر دولت جمهوری اسلامی هم - العیاذباللَّه - حاضر بود ملت خود را تسلیم دشمنان کند، به جمهوری اسلامی نه تهمت نقض حقوق بشر میزدند، نه تهمت حمایت از تروریسم میزدند. دشمنی آنها با نظام جمهوری اسلامی و دولتمردان این نظام بهخاطر این است که اینها ایستادهاند و حاضر نیستند برای بهدست آوردن دل دشمنان بیگانه، به ملت خودشان پشت کنند. مشروعیت این دولتمردان هم به همین است. هر دولتی در ایران اسلامی که به مردم خود تکیه نداشته باشد، مشروع نیست. آن مسؤولی که خواست دشمن را بر خواست ملت ترجیح بدهد، در مقابل دشمن ضعف نشان بدهد و حاضر باشد ضعف خود را بر ملت تحمیل کند، از مردم نیست؛ مردم چنین مسؤول و دولتمداری را قبول ندارند. ملت ایران، قوی و شجاع است. هر کس میخواهد با این ملت و برای این ملت کار کند، باید دارای شجاعت، تدبیر، قوت قلب و در مقابل دشمنان دارای اعتمادبهنفس باشد. هیاهوی دشمنان زیاد است. هنر ابرقدرتها، همین تشر زدن و هیاهو کردن است. کسانیکه از رموز کار مطلع نیستند، خیال میکنند اینها با انگشت خودشان میتوانند همهی زمین را زیر و رو و کنفیکون کنند؛ اینطور نیست. آنجایی که ارادهی مردم در مقابل استکبار باشد، تیغ دشمنان کُند است. آنجایی که مردم میفهمند و میدانند که استکبار جز به زیان ملتها هیچ قدمی برنمیدارد و مردم حاضر نیستند تسلیم استکبار شوند، استکبار هیچ غلطی نمیتواند بکند. آنجاهایی که شما میبینید امریکاییها توانستند با نیروهای نظامی خودشان وارد و مسلط بشوند، اشکال در درون آن کشورها بود؛ مشکل این بود که اراده و عزم مشترک ملت و دولت برای ایستادگی وجود نداشت و یا دولتی نبود؛ والّا آنجایی که ملت منسجم و متحدی، برخوردار از ایمان و عزم است و میان ملت و دولت پیوند وجود دارد، استکبار هیچ غلط و هیچ کاری نمیتواند بکند. تجربهی خود امریکاییها هم همین را به آنها املاء میکند؛ خودشان هم میدانند. ملت ایران در دل آنها رعب آفریده است. میدانند این ملت، رشید و شجاع و پایدار است. دهانهای آلودهشان را باز میکنند و ملت پاکیزه و مؤمن و شریف ایران را متهم میکنند به نژادپرستی و به چیزهایی که خودشان شایستهی آن هستند. از حقوق بشر حرف میزنند! امریکاییها حق ندارند نام حقوق بشر را بر زبان جاری کنند. کسانیکه لکهی ننگ کارهایی از قبیل زندان گوانتانامو و ابوغریب و بمباران مناطق مسکونی در عراق و افغانستان و جاهای دیگر روی پیشانی آنهاست، مظهر نقض حقوق بشر، خود آنها هستند؛ اینها وقاحت دارند که باز هم از حقوق بشر حرف میزنند. اکنون آمریکا و غرب مستکبر به این جمعبندی رسیدهاند که کانون بیداری و ایستادگی در برابر نقشهی حاکمیت آنان بر همهی جهان، کشورها و ملتهای مسلمان و بویژه در منطقهی خاورمیانه است، و اگر با ابزار اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی و سرانجام، نظامی نتوانند در چند سال آینده، نهضت بیداری اسلامی را مهار و سرکوب کنند، همهی محاسبات آنان برای حاکمیت مطلق بر جهان و سیطره بر مهمترین منابع نفت و گاز که تنها وسیلهی محرّکه ماشین صنعتی و برتری مادّی آنان بر همهی بشریت است، به هم خواهد ریخت، و کلان سرمایه داران غربی و صهیونیست که بازیگر پشت صحنهی همه دولتهای مستکبرند، از اوج اقتدار تحمیلی خود ساقط خواهند شد.
استکبار، همهی ظرفیت توانائیهای خود را به میدان آورده است. در یکجا با فشار سیاسی، در یکجا با تهدید اقتصادی، در جائی با ترفند تبلیغاتی و در جائی دیگر - مانند عراق و افغانستان و پیش از آن در فلسطین و قدس با بمب و موشک و تانک و چکمه پوشان نظامی، به عرصهی نبرد سرنوشت ساز وارد شده است. مهمترین ابزار این ددمنشان آدمیخوار، پردهی نفاق و فریبی است که بر چهرهی خود کشیدهاند. جوخههای تروریستی را تجهیز و به قصد جان بیگناهان روانه میکنند، و دم از مبارزه با تروریسم میزنند. از دولت تروریست و جلادی که فلسطین را غصب کرده، علناً پشتیبانی میکنند و مدافعان جان به لب رسیدهی فلسطینی را تروریست مینامند. سلاحهای کشتار جمعی اتمی و شیمیائی و میکربی را تولید و توزیع و مصرف میکنند و فجایعی مانند هیروشیما و حلبچه و خطوط دفاعی ایرانیان در جنگ تحمیلی پدید میآورند و درعینحال شعار کنترل سلاح کشتار جمعی سر میدهند. آنان خود در پشت سر مافیای کثیف مواد مخدرند و دم از مبارزه با مواد مخدر میزنند. آنان نمایش علمگرائی و جهانی سازی علم میدهند و آنگاه با پیشرفت دانش و فناوری در جهان اسلام مقابله میکنند و سر بر آوردن فناوری هستهئی صلحآمیز در کشورهای اسلامی را، گناهی بزرگ میشمارند. از آزادی و حقوق اقلیتها سخن میگویند، و حق آموزش و تحصیل را از دختران مسلمان، به جرم پایبندی به حجاب اسلامی سلب میکنند. دربارهی آزادی بیان و عقیده داد سخن میدهند، و ابراز عقیده دربارهی صهیونیزم را جرم میشمرند و بسیاری از آثار فکری و قلمی برجستهی اسلامی را و حتی اسناد به دست آمده از لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را، در آمریکا اجازهی نشر نمیدهند. درباب حقوق بشر پرگوئی میکنند، اما دهها اردوگاه شکنجه چون گوانتانامو و ابوغریب بپا میکنند، یا در مقابل چنین فجایع کم نظیری سکوت رضایتآمیز در پیش میگیرند. آنها از احترام به همهی مذاهب سخن میگویند، اما از مرتد مهدورالدّمی چون سلمان رشدی حمایت میکنند و در رادیوی دولتی انگلیس، سخن کفرآمیز بر ضدّ مقدسات اسلامی میپراکنند. ببینید امروز دنیا در پنجهی خونریز استکبار جهانی در چه وضعیتی است. امروز همان داستان استعمار است، منتها با شیوهی نو. یک روز استعمارِ کهنه بود - استعماری که بعدها اسمش را گذاشتند استعمار کهنه و کهن - میرفتند بر کشورها تسلط پیدا میکردند؛ مثل هند، مثل الجزایر، مثل خیلی از کشورهای دیگر. با بیداری ملتها این استعمار از بین رفت و دیگر نتوانستند ادامه دهند. البته در سالهای دوران استعمار، ملتها را فشردند و واقعاً رمق آنها را گرفتند؛ ولی بههرحال استعمار کهن از بین رفت و جای آن، استعمار نو را آوردند. استعمار نو این بود که در رأس کشورها بیگانگان نمیآمدند حکومت کنند؛ مثل دوران استعمارِ قدیم نبود که حاکم انگلیسی برود در هند حکومت کند؛ نه، از خود کشورها کسانی را میگماشتند؛ مثل رژیم طاغوت، مثل رضاخان و پسرش، و مثل بسیاری از دولتهای دیگر کشورهای جهان سوم - به قول خودشان - و از جمله کشورهای اسلامی. سالهای متمادی ملتها را فشردند؛ مستبدان را آوردند؛ نظامیهای کودتاچی را سرکار آوردند و هرطور توانستند، از حضور ملتها مانع شدند. امروز میبینند این هم بُردی ندارد؛ لذا راه دیگری را برای تسلط بر کشورها در پیش گرفتهاند و آن، نفوذ در ملتهاست؛ که این همان چیزی است که من چندی پیش گفتم استعمار فرانو. بالاتر از استعمار نو، یک نوع استعمار دیگر است. ایادی خودشان را به کشورها بفرستند و با پول و تبلیغات و اغواگریهای گوناگون و رنگین نشان دادن و موجه نشان دادن چهرهی مستکبران ظالم عالم، بخشی از ملتها را اغوا و تحریک کنند. البته این هم به جایی نخواهد رسید؛ چون چهرهی استعمار و استکبار زشتتر از این حرفهاست؛ نمیتواند ظلم و ستمگری و ددمنشیِ خود را پنهان کند؛ نمونهاش عراق است. شما ببینید اینها در عراق چه میکنند. امروز پرچم حقوق بشر در دست امریکا و انگلیس و کشورهایی از این قبیل، به یک چیز مسخره و خندهآور تبدیل شده است! امروز ماجرای زندان ابوغریب، زندان گوانتاناموی امریکا، رفتار با ملتها بهوسیلهی مسلحین و چکمهپوشان امریکایی و انگلیسی، داستان همیشگی ملتهاست. ممکن است ملتها الان تظاهری نکنند، اما این وقایع در دلشان تأثیرات عمیقی دارد و یک روز خودش را نشان خواهد داد. امروز دل ملتهای اسلامی پر از نفرت از امریکا و مستکبران است. در همین کشورهایی که ظاهراً بر حکامِ آن کشورها هم تسلط دارند، دل ملتها از اینها پُر است؛ منتظر زمانی هستند که بتوانند این را نشان دهند. دوران نظام استکباری - که مبنای آن بر ظلم به ملتها و تسلط بر جان و مال و ناموس و منابع آنهاست - بهسر آمده است. البته ممکن است ملتها دورههای سختی را تجربه کنند، اما دوران زورگویی و قلدری در باطن انسانها و در باطن عالم بهسر رسیده؛ بیشتر از این نمیتوانند. ملتی که میتواند نقش ایفا کند، ملتی است که به خودآگاهی برسد.
اگر امت اسلامی از نفت خود، از نیروی انسانی خود، از بازارهای خود، از علم خود، از ذخایر گوناگون مادی و معنوی خود خوب استفاده کند، قدرتمندان عالم و سلطهگران نمیتوانند اینجور به او زور بگویند. شما ببینید در مورد ملت فلسطین، زورگویی دنیای استکبار چقدر مفتضح و واضح است. یک ملت در سرزمین خود مغلوب غاصبان آن سرزمین است؛ آن هم با این فجایعی که بهوسیلهی آنها انجام میگیرد: حقوق بشر پامال میشود، جان انسانها از بین میرود، امکانات زندگی کردن از انسانها در این سرزمین گرفته میشود، خانههایشان را خراب میکنند، مزارعشان را نابود میکنند، تجارتشان را مسدود میکنند، استعدادهایشان را خفه میکنند، امکان رشد و ترقی به اینها نمیدهند، مرتب هم جوانها، مردها و زنهای اینها را به قتل میرسانند و بعضی از دنیای استکبار صریحاً از اینها حمایت میکنند، بعضی هم سکوت میکنند؛ دنیای اسلام هم شده تماشاچی؛ تماشاچیِ گویا بیطرف! این مصیبت بزرگی برای دنیای اسلام است. علت، همین ضعف دنیای اسلام و این تفرقهی دنیای اسلام است. باید باور کنیم که امتداد قدرت ما در میان این جمعیت عظیم مسلمانها و در دل این امت بزرگ اسلامی است؛ این را باید باور کنیم. ما را به جان هم میاندازند، با عناوین مختلف ما را سرگرم میکنند، ما را به هم بدبین میکنند، دعوای مذهبی راه میاندازند، دعوای قومی راه میاندازند، دعوای ارضی راه میاندازند؛ ما را به هم مشغول میکنند، از تفرق ما سوءاستفاده میکنند؛ این بزرگترین مصیبت ماست امروز؛ بزرگترین بلای ماست.
عراق را اشغال کردند و به مردم آن، به زن و مرد عراق، اهانت کردند؛ کرامت این مردم را پامال کردند؛ غیرت این مردم را ندیده گرفتند؛ به دین و دنیای آن لطمه زدند. ببینید در فلوجه و در موصل و در نجف و در کربلا و در سایر نقاط این کشور قدیمی چه کردند و چه میکنند. دنیای اسلام همینطور ایستاده و نگاه میکند؛ با سکوت این کار را برگزار میکند! چرا؟ از ترس. دولتها بهجای اینکه از خدا بترسند، بهجای اینکه از ضعفهای درون خودشان بترسند، از زورگوها ملاحظه میکنند و میترسند! میتوانیم؛ ما میتوانیم. امروز سیاست دنیای استکبار رفتن به سراغ کشورهای اسلامی است؛ یکی پس از دیگری. هر کدام از کشورهای اسلامی که ضعف نشان بدهند، بلع خواهند شد؛ نابود خواهند شد. حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل سیاسی را مطرح میکنند، مسائلی از قبیل فناوری هستهیی را مطرح میکنند. در قضیهی فلسطین سه نکتهی برجسته است که من در عبارات عربی هم که خواهم خواند، به این سه نکته اشاره کردهام. این سه نکتهی برجسته در یاد تاریخ میماند:نکتهی اول ظلم و جنایت کم نظیری است که امروز صهیونیستها نسبت به مردم فلسطین مرتکب میشوند؛ این اصلاً در تاریخ ماندنی است. یک جوانی بعد از آنکه این همه زجر کشیده و مصیبتدیده، جان خودش را قربان میکند، تا ضربهیی به غاصب خانهی خودش بزند؛ خودش هم به شهادت میرسد. آنها میآیند خانهی آن جوان و خانهی پدر و مادرش را ویران میکنند و خانوادهی او را به شکنجه و اذیت و آزار میکِشند؛ با تانک وارد اردوگاهها و شهرها میشوند؛ به خانهها حمله میکنند و خانهها و مزارع را ویران میکنند و آدم میکشند. امروز کشته شدنِ جوان، کودک، پیرمرد و پیرزن فلسطینی و غیرمسلح فلسطینی یک کار روزمره شده؛ این چیز عجیبی است؛ این حادثهیی است که واقعاً تاریخی است؛ این در تاریخ خواهد ماند.
نکتهی دومی که در تاریخ میماند، صبر و استقامت افسانهییِ ملت فلسطین است. یک ملت محاصره شده، تنها، اطرافش همه دشمن؛ اما اینطور ایستاده. با گرسنگی میسازند، با غم فرزندان و داغ جوانهایشان میسازند، با ویرانی خانهها و با خرابی مزارعشان میسازند، با بیکاری میسازند. الان چند میلیون فلسطینی - همهی اینها که جزو احزاب و گروهها نیستند - که یک ملتند؛ زن، مرد، کوچک، بزرگ و پیر با قدرتِ تمام ایستادهاند. آفرین! آفرین! عجب ملت مقاومی هستند! این هم در تاریخ میماند؛ این نکته در این قضیه درخشنده است و چشمها را در تاریخ به خودش جلب خواهد کرد. نکتهی سوم، سکوت مجامع بینالمللی و دولتهاست! این آقایان اروپاییها که اینقدر عاشق حقوق بشرند؛ اینقدر دلشان برای حقوق بشر سوخته، در مقابل چشم آنها این حوادث انجام میگیرد؛ اما در بسیاری از موارد سکوت میکنند؛ در بسیاری از موارد طرف ظالم را کمک میکنند! شگفتآور است واقعاً! حالا امریکا که هیچ، امریکا که خودش شریک جرم است؛ دولتهای امریکایی دستشان تا مرفق در خون فلسطینیها فرورفته. اگر بنا باشد دادگاهی دربارهی فلسطینیها حکم بکند، متهم آن دادگاه فقط شارون و صهیونیستها نیستند، بلکه متهم آنها امریکا و همین بوش و دارودستهی بوش و حکومتهای امریکا هم هستند؛ اینها هم در همان ردیف اول اتهامند؛ اما آنها که هیچ، مسأله، مسألهی مجامع جهانی است؛ مسألهی سازمان ملل است؛ مسألهی دولتهای اروپایی است که اینقدر دم از حقوق بشر میزنند؛ ولی حقوق بشر را واقعاً نمیشناسند و اصلاً احترامی برایش قایل نیستند. و البته این مسأله، مسألهی دولتهای دیگر هم است؛ دولتهای مسلمان. سکوت اینها واقعاً تعجبآور است. امروز شما مشاهده میکنید که در کشور عراق اشغالگران و سلطهطلبان با مردم چهجور رفتار میکنند؛ در حالیکه ادعا میکنند به دنبال تروریستها هستند، آحاد مردم را قتلعام میکنند. بمبارانهای مکرر شهرهای عراق، بمباران فلوجه، شهرک صدر، سامرا و دیگر شهرها، چطور میتواند برای مقابلهی با مشتی تروریست باشد؟! معنای مقابلهی با تروریسم و تروریستها این است؟! کودکان معصوم و زنهای بیدفاع و انسانهای بیگناهی که در این بمبارانهای کور نابود میشوند، تروریستند؟! آیا با این رفتارها تروریسم ریشهکن شد یا تشویق شد؟ اگر نگوییم سازمانهای تروریستی شناخته شده، زیر نفوذ دستگاهها و سرویسهای جاسوسی امریکا و اسرائیلند - که اگر کسی چنین ادعایی هم بکند، معلوم نیست خیلی گزافه گفته باشد - کمترین سخن این است که بگوییم تجاوز، زورگویی، قتلعام، قلدری، نادیده گرفتن حق یک ملت در کشور خود، تشویق کنندهی مقاومتهای مردمی و رشد دهندهی احساس گرایش به تروریسم در میان همین ملتهاست.
این رفتار، نسخهی زشت دیگری در فلسطین اشغالی دارد. ببینید چه میکنند با این مردم! اردوگاه آوارگان را بمباران میکنند؛ به توپ میبندند؛ خانههای مردم را ویران میکنند؛ مزارع مردم را خراب میکنند؛ دهها نفر کودک و زن و مرد بیدفاع را به قتل میرسانند؛ به عنوان اینکه به دنبال مبارز فلسطینی میگردند! دنیایی که چشم را بر این جنایتهای وقیحانه میبندد، نمیتواند ادعا کند که طرفدار حقوق بشر است و نمیتواند امیدوار باشد که خواهد توانست با تروریسم روبهرشد در دنیا مقابله کند؛ اینها مشوق تروریسمند. امروز تبلیغات جهانی دارد سر بشریت را کلاه میگذارد. دم از حقوق بشر میزنند، در حالیکه برای گردانندگان امروز دنیا چیزی که مطرح نیست، حقوق بشر است. دم از دمکراسی میزنند، در حالیکه پیروان نظامهای لیبرال دمکراسیِ امروز دنیا یقیناً دمکرات نیستند. حالا یک وقت در کشوری مردم با یک امید، کسانی از دنبالهروهای آنها را با هفتاد درصد یا هشتاد درصد انتخاب کنند، بحث دیگری است؛ اما امروز در کشورهایی که نظام لیبرال دمکراسی جاافتاده است - مثل دمکراسیهای اروپا و امریکا - دمکراسی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد؛ درعینحال دم از دمکراسی میزنند و برای این دمکراسی به عراق و افغانستان هم لشکرکشی میکنند! اینقدر اینها پُررویند. اینها دارند سر بشریت کلاه میگذارند.
اگر بحث سیاستهای جهانی و استکبار جهانی و امریکای با آن عظمتِ ظاهری بشود و بگویند اینها با شما مخالفند، شما نباید بگویید مگر من چه کسی هستم که با من مخالفند؛ من یک طلبهی گوشهی مدرسهی آقای آخوند در همدان هستم. من میخواهم بگویم این فکر اشتباه است. اینها با یکیک شما نه تنها مخالفند، بلکه دشمناند. به هر کدام از شماها به چشم منبعی برای روشنگری و افشاگری نگاه میکنند؛ که اگر این منبع فعال شود و کار بکند و باطن و استعداد و ظرفیت خودش را بروز دهد، کار بر استکبار دشمن دشوار خواهد شد. از نظر آنها هر یک از شما بالقوه یک امام خمینی هستید. اینها با یکیک عمامه به سرها و طلبهها و روحانیون دشمناند؛ چرا؟ چون بنای کار آنها بر ظلمات، بر چشمبندی و بر کتمان حقیقت و پرده روی کار کشیدن است. الان شما نگاه کنید؛ در امریکا اسم دمکراسی و حقوق بشر برده میشود. امریکاییها یکی از ارزشهایی که فکر میکنند یا ادعا میکنند که باید در دنیا برایش بجنگند، حقوق بشر است؛ ملت امریکا هم این را باور کرده است. یک وقت مسألهیی مثل زندان ابوغریب بهوجود میآید و گوشهیی از آن برملا میشود، که آن را هم ماستمالی میکنند؛ کمااینکه کردند و به گردنِ هم انداختند و مسأله را تمام کردند. اینها توانستهاند با کمک ابزارهای پیشرفتهی تبلیغاتی و ارتباطاتی - با همین تلویزیون، با همین هنر، با همین هالیوود، با همین بازیهای اینترنتی و رایانهیی، با همین ارتباطات سریع در دنیا - سر بشریت را کلاه بگذارند. ادعای تمدن میکنند، اما تمدن ندارند؛ واقعاً وحشیِ محض هستند. قبلاً گفتم؛ خانم جوانِ مرتبِ منظمی وقتی در خیابان راه برود، میگویند آزار او به مورچه هم نمیرسد؛ اما شما ناگهان این خانم جوان را در زندان ابوغریب پیدا میکنید؛ با دستِ خودش مرد عراقی را شکنجه میکند و قهقهه سر میدهد و با خونسردی آدم میکُشد! یک وقت کسی عصبانی میشود و آدم میکُشد؛ نه، اینها با خونسردی و در حال قهقهه آدم میکُشند و ادعای دمکراسی هم میکنند! اینها با جبارترین حکومتها، حکومتهای کودتایی، حکومتهای نظامی و حکومتهایی مثل حکومت محمد رضا پهلوی، در عین استبداد، چون در خدمت آنها و منافع آنها هستند، نه تنها مخالفت نمیکنند، اصلاً از آنها حمایت هم میکنند. اواخر سال 56 یا اوایل سال 57 که طلیعههای انقلاب آشکار شده بود، کارتر - رئیس جمهور وقت امریکا - به ایران آمد و در یک جلسه، نطقی را که برایش فراهم کرده بودند، نخواند؛ ارتجالاً بنا کرد نطقی سرتاپا ستایش از محمدرضا ایراد کردن. امروز هم همین کار را در خیلی از جاهای دنیا دارند میکنند؛ قبلاً هم کردهاند، بعد از این هم خواهند کرد؛ درعینحال ادعای دمکراسی هم میکنند! دنیا هم این ادعاها را باور کرده؛ ما هم وقتی به جامعهی خودمان نگاه میکنیم، میبینیم یک عده آدمهای درسخوانده و تحصیلکرده و مدعی روشنفکری وقتی اسم دمکراسی و یا مردمسالاری و احترام به رأی مردم میآید، فوراً ذهنشان به طرف امریکا میرود! آنها دروغ میگویند و مطلقاً به دمکراسی و آزادی و آراء مردم احترام نمیگذارند؛ نمونهاش ممنوعیت حجاب در مدارس برخی کشورهای اروپایی است. اجازه نمیدهند دختر محصل با روسری به کلاس برود و درس بخواند. پس امروز مشی اساسی استکبار عبارت است از کلاه سر دنیا گذاشتن، کلاه سر بشریت گذاشتن؛ به قول عربها: «التعتیم الاعلامی»؛ یعنی غبارآلود کردن فضا، یا به تعبیر قدیمیِ خود ما «گلآلود کردن آب». اگر در این فضا که همهجا را تاریک کردهاند، یک نفر پیدا شود که نورافکنی بیندازد، اینها چه حالی دارند و نسبت به او چه موضعی میگیرند؟ شما همان کسی هستید که نورافکن میاندازید. لذا با روحانیت اسلام و بخصوص با روحانیت شیعه مخالفند؛ علتش هم این است که روحانیت شیعه مستقل است.
راجع به این مسألهی اخیر که دشمنان جمهوری اسلامی و در رأس آنها و خبیثتر از همهی آنها دولت ایالات متحدهی امریکا جنجال علیه جمهوری اسلامی درست کردند و آن را مستمسکی دانستهاند برای اینکه بتوانند روی جمهوری اسلامی فشار بیاورند. این همان احقاد بدریه و خیبریه و حنینیه است؛ آن کینههای انباشتهی ناشی از انقلاب اسلامی و قطع ید امریکا از این کشور، که میخواهند آنها را در اینجا به یک نحوی جبران کنند. آنها دهانهای آلودهشان را علیه ملت ایران باز کردند و هرچه به دهانشان آمد، گفتند. کسانی که به فریب و دروغ و تقلب شهرهی جهان هستند، جمهوری اسلامی را متهم کردند به فریبگری و خلافگویی! کسانی که خباثت و دشمنی آنها با نوع بشر از روز روشنتر است و همه دارند آن را در صحنههای مختلف میبینند، جمهوری اسلامی را به نقض حقوق بشر متهم کردند! و خود بهعنوان مدعیان حقوق بشر در صحنه ظاهر میشوند! امریکای رسوا که زندانهای آن در سرتاسر جهان و از جمله در عراق و در افغانستان است - چند روز پیش در خبرها آمده بود که امریکا حدود بیست زندان از قبیل زندان ابوغریب دارد - و این مجموعهیی که امروز دارند داعیهی حاکمیت بر دنیا را بر روی دوش خود حمل میکنند و مظهر فاجعهآفرینی و ضدیت با حقوق انسان و وحشیگری کامل هستند، ادعا میکنند که طرفدار حقوق بشرند! ببینید چقدر باید برای بشر انحطاط باشد و واقعا برای نسل بشر امروز ننگی از این بالاتر نیست که یک چنین انسانهایی، یک چنین وحشیهایی؛ گرگهای خونآشام و درنده، ادعا کنند که طرفدار حقوق بشرند! و آن وقت همینها دهانهایشان را علیه جمهوری اسلامی باز کردند و یاوهگویی و هرزهدرایی کردند و هر چه به دهنشان آمد، گفتند.
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجستهی این مکتب را در اینجا بیان میکنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همهی رفتارها و همهی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور میزد. امام به ارادهی تشریعی پروردگار اعتقاد و به ارادهی تکوینی او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «ولله جنود السماوات و الأرض و کان الله عزیزا حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود بهشمار میآورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت بهحساب میآمد و او را به هدفهای بزرگ آرمانی خود میرساند. اینکه از قول امام معروف است و همه میدانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل میکنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بیرغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همهی هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقهمند بود - نه اینکه علاقهمند نبود یا بیرغبت بود - اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش میبرد، تکلیف و عمل به وظیفهی الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزهی او این بود، لذا نمیترسید؛ شک نمیکرد؛ مأیوس نمیشد؛ مغرور نمیشد؛ متزلزل و خسته هم نمیشد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل میکند، دچار تردید و تزلزل نمیشود؛ ترسیده و خسته نمیشود؛ از راه برنمیگردد و مصلحتاندیشیهای شخصی، تعیینکنندهی راه و جهتگیری او نمیشود. کسی که سیاست را با عرفان جمع میکند و معنویت را با حرکت سیاسی، یکجا در برنامه زندگی خود قرار میدهد، برای او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطهی مقابل سیاست کهنه شده و از مد افتادهی غربی است که بدروغ آن را سیاست مدرن میگویند؛ یعنی تفکیک دین از سیاست، و تفکیک دولت از معنویت. تمدن غربی بر پایهی ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد؛ این خطای بزرگ کسانی بود که تمدن و حرکت علمی و صنعتی را در اروپا شروع کردند. به علم اهمیت دادند - این خوب بود - اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ این بد و انحراف بود. لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هرچه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر میشود؛ هم خود آنها و هم همهی بشریت را با میوههای زهرآگین خود تلخکام میکند؛ همچنانکه تا امروز کرده است. پدیدهی استعمار - که دهها کشور و میلیونها انسان را سالهای متمادی غرق در سختترین و شدیدترین محنتها کرد - یکی از چیزهایی است که در نتیجهی تفکیک علم از معنویت، سیاست از معنویت و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد. دو جنگ جهانی اول و دوم هم از همان میوههای تلخ بود. کمونیزم و حکومتهای اختناق مارکسیستی هم جزو نتیجهها و میوههای تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود. ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایهداری افراطی، همه نتایج همان تفکیک است. امروز هم اوج این دوری از معنویت را در زندان ابوغریب و دیگر زندانهای عراق میبینید. کسانی که این زندانها را اداره میکنند، مدعی هستند که در تمدن بشری پیشرفتهتریناند! نتیجهی چنین پیشرفتی را مردم دنیا از راه عکس و فیلم در زندانهای عراق دیدند و یا از آن مطلع شدند. فجایعی که برای ملت عراق - و قبل از آن برای ملت افغانستان - پیش آمده است، منحصر به این چیزها نیست. در دو سه سال قبل کاروان عروسی در افغانستان بمباران شد و ماه قبل در عراق مجلس عروسی بهوسیلهی هواپیماهای انگلیسی به عزا تبدیل گردید. تحقیر جوانهای عراقی، شکنجهی مردان عراقی، تعرض به زنان و نوامیس عراقی، وارد شدن به حریم امن خانوادههای عراقی، دولت فرمایشی بهوجود آوردن برای ملت عراق، همه سرریزهای همان حرکتی است که وقتی شروع شد، این نتایج بهطور قهری به دنبال آن هست. معنویت از دستگاه سیاست حذف شده است. در گذشته هم حکام و مستبدین و دیکتاتورهای دنیا در شرق و غرب عالم از این کارها میکردند؛ اما وقتی نامها و شعارهای زیبایی مثل حقوق بشر، حقوق انسان و رأی انسان برای اروپاییها شناخته شد، و وقتی پا در جادهی علم گذاشتند، دوری از معنویت نگذاشت این شعارها آنطور که توقع بود و معنا میشد، برای بشریت خیر به بار آورد؛ همانها برای بشریت مایهی شر و فساد شد. حرف نوی مکتب سیاسی امام بزرگوار ما برای دنیا این است که در همهی ارکان برنامهریزیهای یک قدرت سیاسی، سیاست با معنویت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقی مورد مراعات قرار گیرد. شاخص اول از شاخصهای اساسی مکتب سیاسی امام این است.
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیینکننده بودن ارادهی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجهی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در ادارهی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردمسالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردمسالاری حقیقی است؛ مثل مردمسالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگری ذهنهای مردم نیست. مردم با رأی خود، با ارادهی خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب میکنند؛ مسؤولان خود را هم انتخاب میکنند. لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظام برآمدهی از انقلاب را به رأی مردم گذاشت. شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا میکنند، رفتاری که حکومتهای کمونیستی میکردند، و رفتاری که امروز امریکا میکند. امروز امریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمیدهد که بگویند برای حکومت خود چه چیز و چه کسانی را میخواهند. نمایندهی سازمان ملل دیروز مصاحبه میکند و میگوید چون امریکاییها در عراق حضور نظامی دارند، باید رأی حاکم امریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی اینها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتی در کشورهای خودشان هم، یک مردمسالاری حقیقی نیست؛ جلوه فروشی به وسیلهی تبلیغات رنگین و پولهای بیحسابی است که در این راه خرج میکنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با ارادهی پولادین مردم میشود در مقابل همهی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفتهایم. عدهیی میخواهند وانمود کنند که نقش مردم در ادارهی حکومتها را باید غربیها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند! همین امریکاییها و همین مدعیان دمکراسی، دیکتاتورهایی از قبیل محمد رضای پهلوی را - که سیوپنج سال در این مملکت دیکتاتوری مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بیستسال در این کشور دیکتاتوری کرد - در آغوش گرفتند و پشتیبانی کردند و از آنها حمایت کردند. اینها طرفدار دمکراسیاند؟! دروغ میگویند. هر کس میخواهد دمکراسی اینها را ببیند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببیند. برود دمکراسی امریکایی را از حمایت بیدریغ امریکا از شارون جنایتکار ببیند. دمکراسی آنها این است؛ ما از اینها دمکراسی یاد بگیریم؟! اینها برای انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببینید امروز در فلسطین چه فجایعی دارد اتفاق میافتد. آیا فلسطینیها انسان نیستند؟ آیا صاحب سرزمین خود نیستند؟ آیا حق ندارند رأی و عقیده داشته باشند؟ امروز زشتترین و فجیعترین رفتار در فلسطین و عراق و افغانستان - و قبل از این در بسیاری از مناطق دیگر - دارد صورت میگیرد؛ آن وقت همان کسانی که این رفتارهای زشت را انجام میدهند، خجالت نمیکشند و ادعای دمکراسی میکنند! رئیس جمهور امریکا وقیحانه ادعا میکند که رسالت گسترش دمکراسی در دنیا و خاورمیانه بر دوش او سنگینی میکند! دمکراسی آنها را در زندانهای امثال ابوغریب - که در عراق و گوانتانامو کم هم نیستند - مردم دنیا دارند میبینند. این، دمکراسی و حقوق بشر آنهاست! بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربیها باید بیایند به ملتهای ما دمکراسی و مردمسالاری یاد بدهند! ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند، طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردمسالاری میدهند. مردمسالاری را امام آورد؛ مردمسالاری را انقلاب آورد. در کشوری که در طول قرنهای متمادی، جز در برهههای بسیار کوتاه - که مثل یک لحظه گذشته است - معنای رأی و ارادهی مردم را نمیدانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رأی نیفتاده بود! برای رأی مردم ایران کسی ارزش قائل نبود و دیکتاتورها در تمام دوران حکومت خود بیشترین بیاعتنایی را به مردم ما میکردند) امام و انقلاب و نظام اسلامی ما مردمسالاری را آورد. عدهیی طوری حرف میزنند که گویا ما تازه داریم وارد میدان مردمسالاری میشویم! این بیانصافی نیست؟ این چشم بستن بر روی حقیقت نیست؟ شاخص سوم از شاخصهای مکتب سیاسی امام، نگاه بینالمللی و جهانی این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایدهی سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همهی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همهی امت اسلامی و همهی بشریت میخواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمیخواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکاییها هم میگویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگافروزی و کودتاگری در امریکای لاتین و آفریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازی و فریبگری و ظلم و جنایت به چشم میخورد. با این وسایل میخواهند حقوق بشر و رسالت جهانیشان را گسترش دهند! مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها میکند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همهجا میپیچد. کسانی که شامهی درستی داشته باشند، آن را استشمام میکنند و از آن بهره میبرند؛ همچنانکه امروز در بسیاری از کشورهای دنیا بهرهی آن را بردهاند. فلسطینیها میگویند ما حیات دوباره و بیداری خود را از پیام امام گرفتهایم؛ لبنانیها میگویند ما پیروزی خود بر ارتش رژیم صهیونیستی و اخراج صهیونیستها را از مکتب امام درس گرفتهایم؛ مسلمانها در هر نقطهی دنیا - جوانهای مسلمان، روشنفکران مسلمان، نخبگان مسلمان - فتوحات فکری خود در میدانهای سیاسی را برخاسته و برآمدهی از مکتب فکری امام میدانند؛ تودههای امت اسلامی با نام اسلام احساس عزت میکنند؛ این همان نگاه بینالمللی مکتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنیای اسلام هم نیست؛ لذا امروز مسألهی فلسطین برای ما یک مسألهی اصلی است؛ مصایب امت اسلامی برای ما دردناک است. آنچه در دنیای اسلام اتفاق میافتد، برای ملت ایران و کسانی که به نام و یاد امام بزرگوار دلبسته و دلخوش هستند، مسائل اساسی است؛ نمیتوانند نسبت به این مسائل بیتفاوت بگذرند. برای همین است که دنیای استکبار میخواهد بزرگترین جنایتها را نسبت به ملتهای مسلمان انجام دهد؛ در حالیکه دیگر ملتهای مسلمان نبینند، نفهمند و تصمیم نگیرند؛ حتی اعتراض هم نکنند. ملت ایران میبیند، میفهمد، اعتراض میکند، موضع میگیرد و نسبت به مسائل دنیای اسلام بیتفاوت نمیماند. امروز مسألهیی که لازمتر از مباحثهی درسی است و من بایستی آن را خدمت آقایان عرض کنم، قضایای اخیر نجف و کربلاست که بسیار مهم است و قضایایی نیست که یک مسلمان و شیعه در قبال آن بتواند آرام بگیرد. بنده خودم از دو روز قبل که این قضایا پیش آمد، تقریباً بهطور دایم حالم منقلب است؛ یعنی واقعاً احساس میکنم که حادثهیی را که اینها، این امریکاییهای بیخرد و قسیالقلب، پیش آوردهاند، حادثهی بسیار دشواری برای خودشان است؛ کار بزرگی را دارند انجام میدهند و نمیفهمند.
چون امام حسین و امیرالمؤمنین فقط متعلق به شیعه نیست و همهی مسلمانها برای این بزرگواران و برای این مراقد مطهر احترام و ارزش قائلند، برای مسلمانِ مؤمن قابل تحمل و قابل قبول نیست که بیایند در خیمهگاه کربلا و تانگ و توپ و نیروی مسلح بیاورند، یا به گنبد مطهر امیرالمؤمنین اهانت کنند و آن را با گلوله بزنند. این قضایا، قضایای بسیار مهمی است. به نظر میرسد که امریکاییها کار را از حد گذراندهاند و در واقع حماقت را با وقاحت و گستاخی و بیپروایی توأم کردهاند. تعرض به مقدسات مردم و آنچه که مردم دلبستهی به آنها هستند، موضوع کوچکی نیست؛ موضوع بسیار مهمی است. و عجیب این است که با همهی این گستاخیها و بیپرواییها، دم از حقوق بشر و دم از دمکراسی و... هم میزنند! این همان وقاحتی است که در وجود اینها واقعاً عجیب است. من مطمئنم که مردم مسلمان، بخصوص مردم شیعه - چه در کشور خودمان، چه در شهرهای مختلف عراق، چه در بقیهی نقاط عالم - در مقابل این تعرض و گستاخی امریکاییها ساکت نخواهند نشست. امریکاییها چه خودشان بفهمند یا نفهمند، اعتراف بکنند یا نکنند، در عراق شکست خوردهاند. آن وضعی که امریکاییها در عراق پیش آوردهاند و آن تخم نفرتی که در عراق کاشتهاند، محصول تلخش را تا دهها سال در عراق، بلکه در کل منطقه، خواهند چید. اینطور نیست که اینها خیال کنند خواهند توانست در عراق بمانند و بر مردم عراق سلطه پیدا کنند و بیدردسر حکومت کنند و نفت عراق را ببرند و مردم آن را اینطور تحقیر کنند. جنایتی که اینها انجام میدهند، بزرگترین جنایتهاست و این جنایت از نظر دنیای اسلام، از نظر ملت ایران و از نظر همهی شیعیان جهان محکوم است و مسلّم است که امریکاییها نخواهند توانست این راه را ادامه دهند. هرچه هم ادامه دهند، بیشتر در این گنداب که خودشان به وجود آوردهاند، فرو خواهند رفت و بیشتر اسیر این باتلاق خواهند شد. اگر هرچه زودتر خودشان را خلاص کنند و نجات دهند، به صرف آنهاست. البته امریکاییها گیر افتادهاند و الان هیچ کار نمیتوانند بکنند؛ ادامه دادنِشان شکست است، خارج شدنِشان هم شکست است؛ اما درعینحال، ادامه دادن، شکست بزرگتری است و ضربهی سهمگینتری بر آنها وارد خواهد کرد. امروز آنها در عراق و صهیونیستهای غاصب در فلسطین، بزرگترین جنایت بشری را مرتکب میشوند و این کافی است که دنیا به حقانیت سخن جمهوری اسلامی که «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» را جزو شعارهای خودش قرار داده، پی ببرد. اگر امروز دولتهای اروپایی حقیقتاً در ادعای طرفداری از حقوق بشر صادقند و راست میگویند، باید صریحاً در مقابل این حرکتی که امریکاییها کردهاند، اقدام کنند؛ حرف فایدهیی ندارد و کشورهای اروپایی باید در مجمع عمومی سازمان ملل، نه در شورای امنیت که بتوانند آن را «وتو» کنند، قطعنامه ببرند و این رفتارهای ضدبشری امریکا را محکوم کنند، تا نشان دهند که واقعاً راست میگویند؛ والّا صِرف ادعای حقوق بشر از نظر ملتها، هیچ ارزشی ندارد.
به وضع دنیای اسلام نگاه کنید! ما سالها مسألهی فلسطین را بهعنوان زخم عمیق پیکر اسلامی همواره به یاد خودمان میآوردیم، امروز عراق هم اضافه شده است! ببینید که قدرتمندان با تکیهی به زور چه میکنند. همهی حرفهای غیرمنطقی و غلط را با اتکاء به زور و با اتکاء به منطق سلاح و قدرت سیاسی و پولی به شکل حرف قابل دفاع و منطقی در دنیا مطرح و عمل میکنند. جرائمی را که در عرف همهی ملتهای جهان جنایت و جرم است، علنی انجام میدهند و گاهی برای ظاهرسازی نامی هم روی آن میگذارند، در حالیکه میدانند کسی آن را قبول نمیکند؛ اما گاهی حتّی اسم و نقابی هم روی آن نمیگذارند. دولت غاصب صهیونیست صریحاً اعلام میکند که من زبدگان فلسطینی را ترور میکنم و دولت امریکا هم رسماً و علناً از او حمایت میکند! این وضع نظام امروز جهانی است.
تروریسم - که مبارزهی با آن بهانهیی برای قدرتمداری و اعمال زور دولت مستکبر امریکا شده است - صریحاً بهعنوان یک کار مجاز و مشروع در زبان آنها و در عمل حکام صهیونیست تحقق پیدا میکند، و همه هم با تکیهی بر زور و قدرت سلاح. اشغال و تصرف نظامی عراق و تحقیر و به ذلت کشاندن یک ملتِ با فرهنگ و بزرگ، جرم بینالمللی است؛ اما آنها این کار را صریحاً و تحت عناوین حقوق بشر و دفاع از دموکراسی و آزادی انجام دادند، که هیچکس هم در دنیا باور و قبول نمیکند؛ چون رفتار اشغالگران در داخل عراق درست عکس این موضوع را نشان میدهد و پیداست که به حقوق انسانها و به حق مردم برای تعیین حکومت هیچ اعتنایی ندارند و برای آن هیچ ارزشی قائل نیستند؛ خودشان نصب میکنند، خودشان حاکم معین میکنند، خودشان قانون میگذرانند و خودشان متخلف از قانون را بدون هیچگونه محاکمهیی مجازات میکنند؛ آنهم مجازات کشتار. ببینید در عراق چه میگذرد! این وضع امروز امت اسلامی است. خاورمیانه، منطقهی ثروتمندی است؛ طمع بلعیدن آن، اینها را آرام و راحت نمیگذارد؛ قصدشان بلعیدن این منطقه است. البته نمیتوانند؛ این لقمه گلوگیر است و آنها را خفه خواهد کرد. این سیاستها و این سوءنیتها متوجه کشور ما هم هست، منتها از ایران اسلامی میترسند. نه اینکه از من و امثال من بترسند؛ نه، از شما میترسند؛ از ملت میترسند؛ از ایمانتان میترسند؛ از حضور شما در صحنه میترسند؛ از انتخاباتتان میترسند؛ لذا نزدیک نمیشوند؛ لیکن طمعهای آنها هست.
ببینید با عراق چه میکنند! ببینید با ملت مظلوم فلسطین چه میکنند! امروز پرچم مبارزهی با تروریسم در دست امریکاست؛ این پرچم را گرفته است و مرتب به اینطرف و آنطرف میتازد و خودش را به میمنه و میسره میزند، که ما میخواهیم با تروریسم مبارزه کنیم؛ آنوقت ترور واضحِ با اعلام قبلیِ شخصیتهای فلسطینی را که سلاّخها و جنایتکارهای صهیونیست انجام میدهند، تأیید میکنند؛ خجالت هم نمیکشند و شرم هم نمیکنند! خود همین دلیل بر این است که اینها رو به زوالند و نمیفهمند. برای یک نظام و یک رژیم سیاسی، ضعف حقیقی و افول قدرت وقتی شروع میشود که این رژیم و این نظام، استدلال سیاسی و قانعکنندهی برای کار خود، و حقانیت سیاسی خود را از دست بدهد. وقتی رژیمی حقانیت سیاسیاش از دست رفت و استدلال او برای موجودیت و کارهای خودش از دست او خارج شد، آن وقت قدرت معنوی خود را از دست داده است و سقوط او شروع شده است؛ ولو در ظاهر چیزی فهمیده نشود و خود او نفهمد. اینها اینقدر مست قدرت و شهوتند که نمیفهمند ضعف استدلال و فقدان حقانیت سیاسی آنها در دنیا، با آنها چه دارد میکند. به جنایتکار صهیونیست - یعنی شارون - تبریک میگوید که تو احمد یاسین را کشتی یا شهید رنتیسی را ترور کردی! استدلالش برای این کار چیست؟ این است که دولت اسرائیل از خودش دفاع میکند. عجب! مگر منطق دیکتاتورهای عالم، آنجایی که مردم و مخالفان خود را سرکوب و تار و مار و شکنجه میکنند، غیر از این است؟! همهی چهرههای نحس و خبیث سیاسی دنیا که معروف به خباثت و دیکتاتوری هستند، مخالفان خود را با همین منطق تار و مار کردهاند؛ میگویند ما از موجودیت خود دفاع میکنیم. او میگوید اسرائیل از موجودیت خودش دفاع میکند. شیخ احمد یاسین، پیرمرد فلجِ روی چرخ نشسته، مگر غیر از زبان و غیر از فکر کار دیگری میتوانست بکند؟ شما که میگویید ما با آزادی بیان و آزادی فکر موافقیم. او را میزنند شهید میکنند، و او تبریک میگوید! وقاحت را ببینید چقدر است! دنیا این را قبول کرد؟ ابداً. خود غربیها و افکار عمومی هم این را قبول نکردند. این یعنی از دست رفتن حقانیت سیاسی؛ یعنی اینها دیگر منطق ندارند و آنچه میگویند، مورد قبول افکار منصف دنیا قرار نمیگیرد. عین همین کار الان در عراق دارد انجام میگیرد. جنجالهایی که اخیراً در عراق پیدا شده است و این مواجههی در نجف و کربلا و بصره و دیگر مناطق، از اینجا شروع شد که امریکاییها یک نشریه را فقط به این دلیل که به امریکاییها بد میگوید و در مخالفت با امریکاییها مینویسد، توقیف کردند. مگر شما نمیگویید ما با آزادی قلم موافقیم؟ مگر به دروغ ادعا نمیکنید که طرفدار آزادی فکر و آزادی قلم و آزادی بیان هستید؟ پس چرا یک روزنامه را بستید؟ چون علیه اشغالگران و چکمهپوشانی که به خانهی مردم پا گذاشتهاند، مطلب نوشته؟ این کشتار و این سرکوب به دنبال چنین قضیهیی پیش میآید. امروز امریکاییها و انگلیسیها برای حضور خود در عراق هیچ توجیه و استدلالی ندارند. گفتند برای مبارزهی با تروریسم و برای دفاع از حقوق بشر و برای ایجاد دمکراسی آمدهایم. این دمکراسی است؟! این حقوق بشر است؟! زن و کودک عراقی و مرد و جوان عراقی در خانه و سرزمین خود بیگانهیی را ببیند که بر او مسلط است و به او زور میگوید؟ در اول کار کتمان کردند که برای چه آمدهاند؛ اما الان که افکار عمومی امریکا رفته رفته اعلام مخالفت میکند، رئیس جمهور نادان امریکا همین یکی دو هفته پیش در نطق خود گفته است که اگر ما بتوانیم از نفت عراق استفاده کنیم، از نفت فلان کشور و فلان کشور بینیاز خواهیم شد! یعنی اقرار کرد که برای نفت آمدهاند؛ اقرار کرد که برای دفاع از حقوق بشر و دفاع از دمکراسی نیامدهاند؛ منافع کمپانیها آنها را به این کشور کشاند. این منطق در دنیا شکست خورده است؛ ولو کسانی بترسند و حرف نزنند، یا حرف بزنند و رسانههای صهیونیستی حرفهای اینها را منعکس نکنند. نظامی که براساس چنین منطق شکست خوردهیی در دنیا، اینطور عربدهکشی میکند و به چپ و راست میزند، محکوم به شکست و نابودی است. امریکا روند نابودی رژیم استکباریِ خودش را آغاز کرده، خیلی هم پیش رفته و مردم دنیا شاهد این خواهند بود؛ هرچند با استفادهی از قدرت، سروصدایی میکند. در عراق امریکاییها گیر افتادهاند و راه خلاصی هم ندارند؛ مثل گرگی که دمش در تله گیر کرده است؛ پنجه میزند، نعره میزند و اگر چیزی دم دستش بیاید، دندان هم میزند. این گرگ گرفتار یا باید فشار بیاورد و دمش از بیخ کنده شود تا بتواند خود را خلاص کند، یا باید همینطور بماند. اینها در لجن فرو رفتهاند. آن وضع صهیونیستهاست در کشور مظلوم فلسطین، این هم وضع اینهاست در کشور مظلوم عراق. سرانجام قدرت مظلومیت بر قدرت ظلم بیمهار و بیحسابی که اینها دارند انجام میدهند، غلبه خواهد کرد. شما به صحنهی عالم نگاه کنید. امروز اوضاع عراق ناشی از چیست؟ ناشی از این است که یک قدرت بیمهار و غیرپاسخگوی به افکار جهانی، در نقطهیی از دنیا احساس قدرت بیمسؤولیت میکند؛ یعنی دولت امریکا. امروز آنچه در عراق دارد اتفاق میافتد، یک جنایت سهمگین و وحشیانه و یک کار حقیقتا حیرتانگیز است. قدرت بیگانهیی بهخاطر اغراض سیاسی و اقتصادی خود و بهخاطر پر کردن شکم سردمداران کمپانیهای نفتی و صهیونیستی و غیره از ثروت عراق، برنامهریزی کرده و اسمی هم روی آن گذاشته است: مبارزهی با تروریسم! آمدند وارد عراق شدند و کشوری با آن فرهنگ عریق و عمیق و دارای سابقه، و یک ملت تاریخی و غیور و دارای هویت را مقهور کردند و در پنجهی خود گرفتند و انواع اهانتها را به او میکنند؛ توقع دارند این ملت علیه آنها برنگردد و وضعی که امروز مشاهده میکنید، پیش نیاید. ما این وضعیت را پیشبینی میکردیم و چند ماه قبل از این به افکار عمومی گفتیم امریکاییها دارند قدم به قدم مردم عراق را به برخورد مسلحانهی خشمگینانهیی نزدیک میکنند. اگر شما میبینید امروز جوان عراقی - از شیعه و سنی - در نجف و فلوجه و بغداد و سایر مناطق با خشم به امریکاییها نگاه میکند و اگر دستش برسد، بیتردید ضربه وارد میکند، این کاری است که خود امریکاییها کردهاند؛ تقصیر کسی نیست. مثل دیوانهیی که هی به این و آن میپرد، بیجهت این و آن را متهم میکنند؛ «از فلانجا تحریک شدند، از فلانجا دخالت کردند»؛ نه، تحریک کسی نیست؛ این هویت ملت عراق است که دارد بروز میکند. وطن یک ملت را بگیرید، سربازتان را در کوچه و خیابان او راه بیندازید، به زن او بیحرمتی کنید، جوان او را جلوی چشم همه روی زمین دمرو بخوابانید و کف پوتینتان را روی سر او بگذارید؛ من که اینجا نشستهام، طاقت نمیآورم این وضعیت را ببینم؛ چطور یک انسان با ایمان و با غیرت عراقی این وضعیت را تحمل میکند؟ لازم نیست کسی تحریک کند؛ خود شما بزرگترین و پلیدترین تحریککنندهی ملت عراق هستید. چرا وارد خانهی او شدید؟ چرا دروغ گفتید؟ گفتید دنبال سلاح کشتار جمعی میگردید. کو سلاح کشتار جمعی؟ چرا پیدا نکردید؟! ما این حرفها را حالا میزنیم؟ در خود امریکا و اروپا شخصیتهای برجستهی سیاسی و غیره فریادشان بلند شد؛ گفتند شما دروغ گفتید؛ به همین بوش و دار و دستهاش گفتند دروغ گفتید. شما با دروغ وارد عراق شدید. قصد شما مبارزه با سلاح کشتار جمعی نبود؛ قصد شما تصرف عراق و نفت این کشور و نزدیک شدن به قلب دنیای اسلام بود؛ خواستید قلب دنیای اسلام را تصرف کنید. خود اینهایند که با دروغ خود دارند در همه جای عراق جنایت و کشتار میکنند. برای آنها سنی و شیعه هم فرقی ندارد؛ با همهی آحاد ملت عراق - اگر در مقابل آنها به خاک نیفتند - دشمناند. میگویند باید در مقابل ما به خاک بیفتید؛ حرف هم نزنید، چشمهایتان را هم ببندید تا ما هر کار میخواهیم، با شما بکنیم؛ در غیر اینصورت شما دشمن و تروریست هستید! این، منطق اشغالگران و منطق امریکا در عراق است. آنها اشتباه میکنند؛ خیال میکنند مردم دنیا نمیفهمند؛ خیال میکنند میشود اینطوری ادامه داد. اسم دمکراسی میآورند: به عراق آمدهایم برای مردمسالاری! مردمسالاری بیمردم! مردمسالاری نیست، مردم کشتاری است. آمدهاند دنبال دمکراسی و حقوق بشر! این است حقوق بشر؟! چهرهی تمدن و مدنیت غرب را از آنچه که بود، امروز سیاهتر کردهاند. اینها اشتباه میکنند، موفق هم نخواهند شد.
دشمنان جهانی و بینالمللی ما که در امریکا و بعضی از مراکز دیگر دنیا هستند و دولتها را تحریک میکنند، ترفندشان از اوّلِ انقلاب تا امروز اینطوری بوده است. اوّلاً میکوشند متاع ارزشمندِ بهدست آمده به وسیلهی ملت ایران را کوچک و تحقیر کنند. ملت ایران آنچه را که به دست آورده است، با سربلندی و افتخار اعلام میکند. ما در دنیا تجربهی نویی آوردهایم. ما مردمسالاری را نه جدا و بیگانهی از معنویت و دین، بلکه توانستهایم کاملاً برخاستهی از دین و معنویت در کشورمان مستقر کنیم. امروز کشورهایی که دولتها و بعضی از نمایندگان مجالسشان از دمکراسی و آزادی انتخابات دم میزنند، دمکراسیشان بیگانهی از معنویت بوده است. در نتیجه هرجا لازم شده و توانستهاند در همان دمکراسیها تقلّب کنند، برخلاف رأی مردم تقلّب کردهاند. الان رئیس جمهور امریکا با کمتر از بیستوپنج درصد آراءِ مردم خودش، آن هم با حکم دادگاه، در امریکا حکومت میکند! دمکراسیای که با معنویت همراه نباشد، همین است. بعد هم با ادّعای دمکراسی، به دیکتاتورترین دیکتاتورهای دنیا دست دوستی و رفاقت و برادرخواندگی دادند! به دیکتاتورهای دنیا و کودتاهای نظامی نگاه کنید! همهی اینها رفیقهای نزدیک همین دمکراتهای دنیا و طرفداران دمکراسی و مردمسالاریاند. وقتی دمکراسی با معنویت و حقیقت و دین همراه نباشد، اینطوری میشود. ما تجربهی نویی را آوردیم؛ ما دمکراسی را از دین گرفتیم؛ دمکراسی ما با معنویت و دین همراه است؛ لذا شد مردمسالاری دینی؛ شد جمهوری اسلامی. مردم به این دستاورد میبالند و از آن دفاع و به آن افتخار میکنند. دشمن در تبلیغات خود مرتّب سعی میکند این دستاورد را کوچک کند؛ به قول رایجِ بین کسبه، توی سر جنس بزند و آن را تحقیر نماید. امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام به شاگرد خود فرمود: چنانچه تو گوهر گرانبهایی در دست داشته باشی، همهی دنیا اگر بگویند این سنگ است و تو بدانی که این گوهرِ گرانبهاست، حرف همهی دنیا را باور نمیکنی. اگر یک سنگ در دستت داشته باشی، همهی دنیا بگویند این گوهرِ گرانبهاست، باز هم به حرف آنها گوش نمیکنی؛ میبینی که سنگ است. وقتی گوهر گرانبهایی وجود دارد، اگر همهی دنیا بگویند آنچه در دست داری، بیارزش است، میبینی متاع باارزشی است. ملت ما دانسته است و فهمیده است؛ لذا ایستاده است.
یک ترفند آنها مسألهی حقوق بشر است، یک ترفندشان هم مسألهی دمکراسی است. در انگلیس یک نمایندهی مجلس یک کلمه از آن دختر جوان فلسطینی دفاع میکند، از حزب و از مجلس او را اخراج میکنند؛ آن وقت ادّعای دمکراسی و آزادی هم دارند! سالهای اوّلِ انقلاب در همین تریبون نماز جمعه بنده از مبارزان ایرلندی و شخصی به نام «بابی ساندز» - که الان خیابانی هم به نام او در تهران هست - اسم آوردم. بابیساندز در زندان بعد از پنجاه روز با اعتصاب غذا مُرد؛ نفر دوم هم اعتصاب غذا کرد و سپس مُرد؛ گمانم نفر سوم و چهارم هم اعتصاب غذا کردند؛ اما همین انگلیسیهای طرفدار حقوق بشر و پشتیبان اعتصابها و تحصّنها در نقاط دیگر، تماشا کردند! این ادّعای طرفداری از حقوق بشر آقایان است. الان شما ببینید در فلسطین چه اتّفاق میافتد! خانه را خراب میکنند، زن را میکشند، کودک را میکشند؛ جلوِ چشم همه هم میکشند، اما این آقایان طرفدار حقوق بشر کمترین عکسالعملی نشان نمیدهند. آن وقت میگویند ما در ایران دنبال حقوق بشر میگردیم! آیا ملت ایران حق ندارد اینها را دروغگو و متقلّب بداند؟! اینها طرفدار حقوق بشرند؟! امروز کشور شما چون میخواهد آزاد و مستقل و متکی به خویش باشد، مورد تهاجم است؛ هیچ مسألهی دیگری در ایران نیست. چه کسی امروز نمیداند که مسألهی حقوق بشر و آزادی و دمکراسی و دیگر حرفهایی که از دهان بلندگوهای بیگانه خارج میشود، حرفهای پوچ و بهانههای واهی بیش نیست؟ این را همه میدانند. امروز کیست که حمایت امریکا و بقیهی مستکبران دنیا را از رژیمهای صددرصد دیکتاتور نداند؟ کیست که نداند در این کشور پنجاه سال یک رژیم دیکتاتوری سیاه وابسته - پهلوی اول و پهلوی دوم - حکومت کرد و مورد حمایت قدرتها و گاهی همین شخصیتهای فعلی بود؟ اینها را همه میدانند. معلوم است که این واقعیات نشاندهندهی خیلی چیزهاست. مخالفت اینها با جمهوری اسلامی فقط به یک دلیل است: این ملت خواسته و عزم کرده و توانسته است مستقل بماند و خود را دست اینها ندهد و به اینها نفروشد. امروز مسأله این است.
نگاهی گذرا به جنایات تکان دهنده صهیونیستهای غاصب در فلسطین که با حمایت دولت آمریکا صورت میگیرد و نیز مطالعه رفتار اشغالگران در عراق و افغانستان عمق شقاوت کسانی را آشکار میسازد که دنیا را از ادعای ریاکارانه حقوق بشر و طرفداری از دمکراسی و آزادی پر کرده اند.
آنان با شعار مبارزه با تروریسم، فجیعترین شکل ترور را مرتکب میشوند، به نام آزادسازی ملتها، دیکتاتوری و غارتگری خود را بر ملتها تحمیل میکنند. آمریکا صریحاً خود را در تجاوز به کشورها و ملتها ذیحق میشمارد. دولت صهیونیست صریحاً شخصیتهای فلسطینی را به ترور تهدید میکند. اکنون نخبگان سیاسی و فکری در دنیای اسلام، وظیفه سنگینی بر عهده دارند. اندیشمندان مسلمان، پیام آزادی بخش اسلام را هرچه رساتر و شیواتر به گوش و دل آحاد مردم خود برسانند. هویت اسلامی ملتهای مسلمان را بدرستی تبیین کنند. تعالیم روشن اسلام را در موضوعاتی چون: حقوق بشر، آزادی و مردم سالاری، حقوق زن، مبارزه با فساد، رفع تبعیض، مبارزه با فقر و عقب ماندگی علمی برای جوانان بازگو کنند. فریب رسانه ای غرب را درباره مبارزه با تروریسم و مقابله با سلاحهای کشتار جمعی، برای همگان آشکار سازند.
برای ملت ما، بخصوص جوانان ما، بسیار مهمّ است که به شعارهای انقلاب نگاه کنند؛ موضعگیریهای نظام جمهوری اسلامی را مورد مطالعه و مدّاقه قرار دهند و بعد نگاهی به فضای عمومی جهان بیندازند. اگر نگاه کنید، خواهید دید که در مقابل تعجّب دشمنان، حرف جمهوری اسلامی و ندای انقلاب اسلامی بتدریج مورد قبول مردم دنیا قرار میگیرد. خیلی حرفها را ما بیست سال قبل میگفتیم و این ملت شعارش را میداد؛ اما امروز همان حرفها را دنیا به رأیالعین میبیند. از بیست و پنج سال قبل این ملت با صدای بلند اعلام میکرد امریکا جهانخوار و متجاوز و دنبال دستاندازی به ملتهاست؛ تبلیغاتِ رسانهایِ قویِ دستگاههای استکباریِ وابستهی به امریکا هم دم از دمکراسی و آزادیخواهی و حقوق بشر میزدند؛ اما بسیاری در کشورهای اسلامی نمیتوانستند بفهمند این سخن انقلاب و نظام اسلامی به چه معناست؛ ولی امروز با مشاهدهی مواضعی که امریکا در مسائل دنیا اتّخاذ میکند، همه این را قبول میکنند و باور دارند. نادیده گرفتن حقوق ملتها، بیارزش دانستن مرزهای جغرافیایی ملتها، برای خود این حق را قائل شدن که به بهانهی منافع نامشروع به هر جای دنیا دستاندازی کنند - به خلیج فارس، اقیانوس هند، کشورهای خاورمیانه، کشورهای آسیا، در خود اروپا - امروز مردم دنیا اینها را میبینند؛ این همان حرف انقلاب اسلامی و حرف ملت ایران است.
امروز کسانی که با نام دمکراسی و حقوق بشر، دیکتاتورانه و مستبدّانه بر دنیای بشریت حکمرانی میکنند - مثل رئیس جمهور امریکا - و کسانی که بدون اینکه کمترین حقّی در سرزمینی داشته باشند، مردم آن سرزمین را زیر فشار وحشیانه قرار میدهند - مثل سردمداران صهیونیست که صاحبان خانه، یعنی مردم فلسطین را اینطور مورد زجر و شکنجه و قتل و کشتار و سرکوب قرار میدهند - بدانند آنها هم عاقبتی بهتر از صدّام نخواهند داشت.
ملت ما در روز قدس همهی فریاد خود را در دفاع از ملت مظلوم و مبارز فلسطین و در تقبیح و ابراز تنفّر از امریکا و اسرائیل و صهیونیستها، یک فریاد کرد. امریکا و اسرائیل با همهی ادّعاهای دروغین خود در مورد حقوق بشر و دمکراسی، فجیعترین ظلمها را نسبت به یک ملت مظلوم از خود نشان میدهند. بنده از همهی ملت عزیزمان، به عنوان خدمتگزار کوچک ملت، از اعماق دل سپاسگزاری میکنم که جمهوری اسلامی را در دنیا سرافراز کردید. در هرجا میدان حضور ملت است، ملت با قوت و قدرت حضور، اراده و آگاهی خود را به دنیا نشان میدهد و نشان داد.
امریکاییها به نام دمکراسی، حقوق بشر، مبارزه با سلاحهای اتمی و کشتار جمعی و مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی وارد عراق شدند و گفتند ما به ملت عراق میخواهیم آزادی بدهیم! اما امروز آنچنان کار را بر ملت عراق تنگ گرفتهاند که ملت عراق ناچار است به صورت آنها پنجه بزند و میزند. حضور آنها آنقدر برای ملت عراق تحقیرآمیز بوده است که ملت عراق آنها را تحمّل نکرده است. ملت امریکا بداند که دولتشان آنها را در عراق در لجنزار فرو برده است که هرچه بیشتر بمانند، بیشتر فرو میروند. ببینید کار امریکا در عراق به کجا رسیده است که بغدادِ تحت اشغال خود را از ناوهای خودش - که روی دریا هستند - مورد تهاجم موشکها قرار میدهد. این نشانهی ناتوانی امریکا در ادارهی عراق است، که هرچه بمانند بدتر خواهد شد. این منطقه، اشغال را برنمیتابد. آنها میگویند ما میخواهیم منطقهی خاورمیانه را منطقهی دمکراسی کنیم! این یک دروغ شرمآور است. آنها با دمکراسی مخالفند و میدانند که اگر همین الان در عراق به آراءِ مردم مراجعه کنند، اکثریت قاطع مردم کسانی را انتخاب خواهند کرد که یک روز هم اجازه ندهند امریکاییها در عراق بمانند. امروز هر کجای دنیای اسلام انتخابات مردمی باشد، نتیجه همان چیزی است که امریکاییها از آن میترسند؛ روی کارآمدن کسانی که امریکاییها را با همهی وجود دشمن میدارند. امریکاییها که میخواهند کاری کنند که در عراق انتخابات مردمی نباشد، بدانند که قانون اساسیِ تحمیلی و هر قانون و تشکیلات تحمیلی، مقاومت مردم عراق را درپی خواهد داشت. اگر رئیس جمهور امریکا به جای چهارصد میلیارد دلار، چهار هزار میلیارد دلار هم بودجه پیشبینی کند، نمیتواند ملتهای منطقهی خاورمیانه و ملتهای مسلمان را اسیر خود کند.
دولت امریکا که با ادّعای دمکراسی این همه جنایت در دنیا علیه مردمسالاریها و دمکراسیها کرده است؛ رژیمی که 28 مرداد را در ایران به راه انداخت؛ کودتای شیلی را علیه دولت قانونی آن کشور هدایت کرد؛ دهها کودتا در امریکای لاتین، آفریقا و در مناطق دیگر علیه دولتهای ملی انجام داد و سالهای متمادی از دیکتاتورهایی مثل «محمّدرضا پهلوی» در ایران حمایت کرد و همین امروز هم هر دیکتاتوری که از او زشتخوتر نباشد و تسلیمش باشد برایش مقبول است، دولتی است که کسی ادّعای دمکراسی و حقوق بشر او را قبول نمیکند. این روزها رئیس جمهور امریکا آرزوهای دیرین مستکبران امریکایی را - که آنها این آرزوها را در اظهاراتشان پنهان میکردند - آشکارا به زبان میآورد و میگوید که میخواهد ملتها را تسخیر و منافع آنها را به پای منافع نامشروع امریکا قربانی کند. امریکا بداند که ملتها زیر بار نمیروند و ملت بزرگ، مجاهد، مبارز، مقاوم و ریشهدار ایران مانند یک الگو در میان ملتها ایستاده است. عدّهای از ورشکستگان سیاسی و مطرودان امام و انقلاب هستند که از اینکه خیال کنند بحرانی برای جمهوری اسلامی پیش آمده، خوشحال میشوند: «ان تصبک حسنةٌ تَسوُءهم»؛ هر خیری به شما برسد، آنها بدشان میآید. اگر شرّی به شما برسد: «یفرحوا بها»؛ خوشحال میشوند. آنها از احتمال اینکه ممکن است شرّی برای نظام جمهوری اسلامی پیش آید، خوشحال میشوند و خوشحالی خودشان را هم بروز میدهند. گفت: «وقاحت به شادی گشوده دهن!». این عدّه کسانی هستند که تا بالای سرشان زیر بار منّت جمهوری اسلامی و مردم انقلابی و مسلمان است و جمهوری اسلامی و این مردم به اینها آزادی داد و اینها را از محنتهای سنگین و شدید رهانید؛ اما اینها نسبت به امام، انقلاب و مردم قدرناشناسی کردند؛ نمک خوردند و نمکدان شکستند و الان دلشان را به این خوش میکنند که امریکا ایران را تهدید کند! اینها کسانی هستند که هر بهانه و تهدیدی که امریکاییها و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی مطرح و عَلَم کنند، از پیش خوشحال میشوند؛ فردا هم که حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی مطرح شود، خوشحالی میکنند. این عدّه کسی نیستند و نکند که مراکز سیاسی دنیا و بخصوص اروپا را فریب دهند! اینها در نظام جمهوری اسلامی ورشکستگانِ به تقصیرند؛ کسانی هستند که با مردم قهرند، مردم هم با اینها قهرند و نسبت به اینها بیاعتماد. البته نظام جمهوری اسلامی تا وقتی از اینها شرارتی نبیند، کاری به کارشان ندارد؛ برخلاف آنچه تبلیغ میکنند که ما چون طور دیگری فکر میکنیم، با ما برخورد میکنند! این عدّه اسم محترمانهای برای خودشان درست کردهاند به نام «دگراندیش». بنده یک وقت گفتم دگراندیش تعبیرِ غلطی است؛ زیرا در جامعهی اسلامی این همه دگراندیش هست و دگراندیشی به معنی دشمنی نیست. جمهوری اسلامی هیچ وقت با دگراندیش برخورد نمیکند. در بین جمعی که الان اینجا تشریف دارید، برادران مسلمان غیر شیعه و غیرمسلمان هم هستند که همه هم اعضای نظام اسلامیاند و برای آن کار میکنند. بحث عناد و مخالفت و شرارت است که جمهوری اسلامی با اینها مقابله میکند. البته اگر کسی عناد و شرارت کرد، جمهوری اسلامی بدون هیچ تردید و ملاحظه به آن شخص ضربه میزند.
آنچه که بصیرت و بینش انسان را در قضایای مختلف و در حوادث گوناگون و زیر غبار تبلیغات جنجالآمیز دشمنان تضمین و حفظ میکند، دل مؤمن و پاک و نورانی است. حجم تبلیغاتی که دشمنان در طول سالها علیه انقلاب با ترفندهای گوناگون تبلیغاتی بهکار بردهاند، حقیقتاً حیرتانگیز است. جوان مؤمنِ ما که جان بر کف دست گرفته و آمادهی مجاهدت است، در معرض تندباد این تبلیغات قرار دارد؛ اما این تبلیغاتِ گمراه کننده و لغزاننده نمیتواند او را بلغزاند، زیرا حقیقت را میبیند و در ورای تبلیغات رنگارنگ دشمنان، باطن ظلمانی و خبیث محورها و مراکزی که این تبلیغات را به راه میاندازند، برای او روشن است. این، نقطهای است که دشمن نمیتواند به هیچ کیفیتی آن را نسبت به جوان مسلمان و مؤمن انقلابی علاج و با آن مقابله کند. دلی که از ایمان برخوردار است و منشأ تقوا در اندیشه و عمل است، با تبلیغات دشمنان گمراه نمیشود. تبلیغات دشمن غالباً بر روی این متمرکز شده است که بتواند روح ایستادگی و مقاومت را در ملت بزرگ ایران تضعیف کند. آنها خیلی خوب فهمیدهاند که وقتی یک ملت تصمیم میگیرد در مقابل زیادهخواهی استکبار بایستد، هیچ نیرویی در مقابل او کارآیی ندارد؛ این را فهمیدهاند و درست هم فهمیدهاند. سعیشان این است که روح ایستادگی و مقاومت را در ملت ایران از بین ببرند.
جنجالهای گوناگون حقوق بشری، امروز دیگر رنگ باخته است. چه کسی باور میکرد و میکند کسانیکه برای بشر هیچ ارزشی - جز به عنوان یک ابزار برای سود مادّی خودشان - قائل نیستند، برای حقوق بشر در گوشهای از دنیا دل بسوزانند؟! حربهی تبلیغاتی حقوق بشر که علیه نظام جمهوری اسلامی بارها به وسیلهی آنها مورد استفاده قرار گرفته بود، امروز دیگر کارایی ندارد. لذا امروز شعارها و ابزارهای دیگری را به میان آوردهاند. امروز چون جوانان ملت ایران توانستهاند با تلاش و پیگیری خود به سطوح علمیِ دقیق و والایی دست پیدا کنند، آنها مسألهی تهدید صلح منطقه یا جهان را مطرح میکنند. صلح جهان را چه کسی تهدید میکند؟ تبلیغات موذیانهی دشمن اینطور وانمود میکند که ایران اسلامی به دنبال سلاح اتمی است؛ بنابراین صلح منطقه یا جهان تهدید میشود! کسانی صلح جهان را تهدید میکنند که در فاصلهی بیست سال، دو جنگ ویرانگر جهانی را به راه انداختهاند. صلح جهانی را دولت امریکا تهدید میکند که در دهها نقطهی عالم در طول نیم قرن اخیر جنگ افروزی کرده و با ملتها و حکومتهای برآمده از آنها مقابلهی نظامی و در کشورهایشان دخالت نظامی کرده است. صلح جهانی و مناطق گوناگون دنیا را دولتی مثل امریکا و رژیم صهیونیستی تهدید میکنند که برای ملتها حقِّ انتخاب قائل نیستند. رفتار آنها در عراق و پیش از آن در افغانستان و در آسیا و آفریقا و خاورمیانه و در بسیاری از نقاط دیگر، نشان دهندهی این است که آنچه برای آنها اهمیت ندارد، صلح جهانی و آرامش ملتهاست. برای آنها فقط منافع خودشان اهمیت دارد. امروز چهرهی زشت زورگویی امریکا برای دنیا آشکار شده است؛ این هم به ما کمک میکند. امروز دیگر حقوق بشر و دمکراسی و این حرفها و شعارها در دنیا رنگ باخته است. با کاری که اینها در عراق و افغانستان کردند و با نیات شومی که ابراز داشتند، چهرهی واقعی خود را نشان دادند. در ملاقاتی که هفتهی پیش نخستوزیر رژیم صهیونیستی با رئیس جمهور امریکا داشت، آنطور که در خبرها آمده بود، رئیس جمهور امریکا نقشهی اسرائیل بزرگ - از نیل تا فرات - را به نخستوزیر رژیم صهیونیستی هدیه داد! معنای این کار چیست؟ کشورهای اسلامی چطور میتوانند به حرفهای اینها حسنظن داشته باشند؟ چطور میتوانند به امریکا به چشم یک حکم در قضیهی فلسطین نگاه کنند؟ شعار «از نیل تا فرات»، شعار تجاوزگرانهی زورگویانهی غاصبانهی نابحق و باطلی است که خود صهیونیستها این اواخر آن را انکار میکردند و میگفتند این حرفها دروغ است؛ اما الان جنگطلبها و جنگسالارهای امریکایی به این شعار تظاهر میکنند! چهرهی اینها در دنیای اسلام آشکار شده است. گیرم در فلان کشور اسلامی یا عربی سرانشان جرأت نکنند حرف بزنند؛ ملتها که میفهمند و میشنوند. آنکه در مقابل آنها خواهد ایستاد، ملتهایند.
آنچه مهمّ است همهی جوانان کشور به آن توجّه کنند، این است که بدانند نزاعی که امروز میان استکبار و اسلام وجود دارد، بر سر چیست. نمیتوانند انکار کنند که امروز استکبار با اسلام طرف است؛ چون خودشان صریحاً این را بیان کردهاند. رئیس جمهور امریکا اسم «جنگ صلیبی» را آورد. تبلیغاتچیهای استکبار بهطور دائم به شکلهای موذیانه در سرتاسر دنیا علیه اسلام فعالیتهای تبلیغی میکنند؛ فیلم میسازند، بازیهای رایانهای درست میکنند، تبلیغات میکنند، مقاله مینویسند؛ همه علیه اسلام. چرا با اسلام مخالفند؟! این سؤال بزرگی است. آنها خودشان میگویند ما با اسلام مخالفیم؛ چون اسلام جنگ و ترور و نفرت میآفریند! به این وضوح و روشنی، دروغ و تهمت را در فضای افکار عمومی دنیا منتشر میکنند. امروز استکبار است که نفرت در دنیا میپراکند. امریکاییها هستند که جنگ را در دنیا به وجود میآورند. آنها هستند که به حقوق ملتها و حدود کشورها تعرّض و حملات نظامی میکنند. از هزاران کیلومتر راه، سربازان خودشان را برمیدارند و به این کشور، به آن کشور، به این مرز و به آن ملت تجاوز میکنند. در تاریخ صد سال گذشته هم که شما نگاه کنید، میبینید بیشترین جنگها را غربیها راه انداختند. دو جنگ بزرگ جهانی را اروپاییها به راه انداختند. جنگهای فراوان در آسیا، در آفریقا و در امریکای لاتین را همین رژیمهای سرمایهداری حاکم بر امریکا به راه انداختند. آنها هستند که بین ملتها نفرت ایجاد میکنند. اسلام از این تهمتها مبرّاست. دعوا سرِ این نیست - دروغ میگویند - دعوا سرِ این است که اسلام ملتهای مسلمان را به استقلال فرا میخواند؛ ملتهای مسلمان را به عزّت خودشان متوجه میکند؛ به ملتهای مسلمان میآموزد که حقوق خودشان را بشناسند؛ این حقوق را بخواهند و در مقابل متجاوزان به این حقوق بایستند. استکبار با این ایستادگی، با این دفاع و با این معرفت مخالف است. دعوای اسلام و استکبار بر سر این است.
امروز نزاع استکبار امریکایی و دنبالههایش - در هر جای دنیا که هستند - با جمهوری اسلامی، بر سرِ حقوق بشر و تروریسم نیست. رنگ و لعابهای دروغینی که اینها به ادّعاهای خود میدهند، امروز در دنیا مفتضح و رسوا شده است. اختلاف آنها با جمهوری اسلامی بر سرِ این است که جمهوری اسلامی میخواهد ایران، عزیز و مستقل باشد؛ در ایران رأی مردم حاکم باشد نه رأی مستکبران جهانی و مراکز قدرت. امروز وفاداری به جمهوری اسلامی و ارکان نظام اسلامی، وفاداری به استقلال کشور، حقوق ملت و وفاداری به «نه» گفتن به متجاوزانِ بیگانه است. شگرد تبلیغاتی استکبار جهانی در طول سالهای متمادی و امروز بیش از همیشه این بوده است که افکار مردم دنیا را منحرف و آنها را اغوا کند. آنها جز با اغوای افکار عمومی نمیتوانند کار خود را پیش ببرند. تا حدودی هم موفّق میشوند افکار عمومی را فریب دهند؛ اما عملکرد زشت و نفرتانگیز آنها نمیگذارد حقایق پنهان بماند. امروز هر کس میخواهد معنای حقوق بشر و دمکراسیای را که امریکاییها برای کشورهای منطقهی خاورمیانه میخواهند، بفهمد، به عراق نگاه کند. عراق امروز صحنهی آزمایش ادّعاهای امریکایی است. ملت عراق را با نیروی نظامی و با زور سرنیزه مورد اهانت و فشار و در معرض زورگوییهای غیرقابل تحمّل قرار میدهند، آن وقت میخواهند به افکار عمومی دنیا وانمود کنند که آزادکنندهی ملت عراقند، یا میخواهند حقوق ملت عراق را رعایت کنند! چه کسی در دنیا این را باور میکند؟ داستان اینها، داستان همان قصّابی است که آهوی رمیده از گرگ را سلّاخی کرده بود! گرگی آهویی را تعقیب میکرد. آهو با بدن خونین از مقابل گرگ میگریخت. قصّاب رسید، گرگ را هی کرد؛ گرگ رفت، خودش آهو را گرفت. آهو خیال میکرد قصّاب او را رها میکند تا به زیستگاه خود برود. دست و پای آهو را بست، در اتومبیل خودش گذاشت و پهلوی دوستان خودش آورد؛ بعد چاقو را به حلق آهو کشید. آهو گفت خیال میکردم مرا از چنگال گرگ نجات دادی؛ اما حالا که نگاه میکنم، گرگ حقیقیِ من تویی: که از چنگال گرگم در ربودی چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی ملت عراق را با نیروی نظامی، با گذاشتن حاکم بیگانه، با تصرّف منابع، با ایجاد هرج و مرج در این کشور، با تعرّض به خانوادهها و حریم ناموس مردم عراق و زنهای عراقی تحت فشار قرار دادهاند؛ آن وقت میخواهند ملتهای منطقه، ملت عراق و افکار عمومی دنیا باور کنند اینها نجاتدهندهی مردم عراقند. این نجات است؟! این، حقوق بشر امریکایی و دمکراسی امریکایی برای کشورهای منطقهی خاورمیانه است! رئیس جمهور امریکا بدون اینکه احساس خجالت کند، از تروریسم فلسطینی حرف میزند! تروریسم صهیونیستیِ دولت جعلی و دروغین اسرائیل بیش از پنجاه سال است که مردم فلسطین را تحت فشار قرار میدهد، زیر لگدهای چکمهپوشان صهیونیستی آنها را له میکند، علناً و صریحاً خانهها را خراب میکند، مردم را میکشد، جوانان را نابود میکند، مردان را دستگیر میکند و به زنان اذلال و اهانت میکند. این تروریسم واضحی است که خود اسرائیلیها هم منکر آن نیستند و میگویند ما ترور میکنیم. این آقا این را ندیده میگیرد؛ آنوقت جوان فلسطینی که برای دفاع از شرف خود، برای دفاع از خانهی خود، برای مقابلهی کوچکی در مقابل متجاوز، اقدام خشمآلودی میکند، این را میگوید تروریسم فلسطینی! طرفداری آنها از نهضت ضدّتروریسم، این است! معنای تروریسم در منطق اینها این است! ملتهای منطقه سرشار از نفرت امریکا و از زایدهی اروپایی امریکا، یعنی انگلیسند. مخصوص ملت ما نیست؛ همهی ملتهای منطقه از اینها متنفّرند. این نفرت را خودِ آنها بهوجود آوردهاند. کسانی که به حقوق و استقلال و عزّت و ناموس و مرزهای ملتها تعرّض میکنند، خودشان این ملتها را از نفرت خودشان پُر میکنند. چرا گلهمندند از اینکه از آنها متنفّرند؟ بله؛ ما از شما متنفّریم. تشکیل نظام اسلامی، یک روز در ایران شما، حتّی خواب و خیال و رؤیا هم به حساب نمیآمد و کسی آن را باور نمیکرد. نه فقط در اینجا باور نمیکردند. بلکه در سطح دنیای اسلام هم هیچکس باور نمیکرد که در میان سنگلاخ عظیمی که بر سر راه امّت اسلامی بهوجود آوردند، یک ملت بتواند به نام اسلام قد بکشد، رشد کند، پرچم اسلام را بر سرِ دست نگه دارد و دنیا را به عدل و آزادیِ اسلام دعوت کند. چه کسی فکر میکرد؟ اما این شد و بهطور تصادفی هم نشد؛ این ملت با عزم و پایداری خود، سلسلهی علّتها و معلولها را - همان اسبابی که خدای متعال برای پدید آمدن حوادث تاریخی معیّن کرده است - یکی پس از دیگری بهوجود آورد و اینگونه شد.خیلیها آن روز مردم و مبارزان را مأیوس میکردند؛ میگفتند فایدهای ندارد. ظواهر هم حرف آنها را تأیید میکرد. یک عدّه جوانِ مؤمنِ روستایی و شهری، سر پُلِ باقرآباد خونشان بر زمین ریخته شد؛ نه حقوق بشریهای دنیا با خبر شدند و نه مدّعیان دفاع از آزادی، علیه رژیم پهلوی اخم کردند. در همان روز در تهران و قم چند هزار جوان با مسلسلِ مزدوران پهلوی روی آسفالت خیابانهای تهران به خاک و خون غلتیدند و همین مدّعیان دروغین و وقیح حقوق بشر در دنیا کمترین اعتراضی به رژیم پهلوی نکردند. چه کسی باور میکرد این شهادتهای مظلومانه یک روز اینطور ببالد و رشد کند؟ ظواهر هم سخن وسوسهگرانِ مأیوسکننده را تأیید میکرد؛ اما استقامت و ایستادگی و همّت، این کار نشدنی را شدنی کرد. امروز هم همینطور است. امروز هم تمام بلندگوهای تبلیغاتی دنیا به کار افتاده است، برای اینکه هم به ملت ایران و هم به دیگر ملتهای مسلمان به زور بقبولاند که فایدهای ندارد؛ بیداری اسلامی به جایی نخواهد رسید و همین نظام اسلامی هم که در ایران هست، وسط کار خواهد ماند! به شما بگویم؛ هر کاری از دستشان برمیآید، تا بهحال کردهاند و خواهند کرد؛ اما به فضل پروردگار بالاخره بینیشان به خاک خواهد رسید و موفّق نخواهند شد.
میآیند میایستند و با گزافهگوییِ هرچه تمامتر میگویند ما از نفوذ ایران در عراق نگرانیم! در حقیقت، ما از حضور شما در عراق نگرانیم. امریکا و انگلیس به چه حقّی در عراق حضور نظامی دارند؟ به چه حقّی در شهرهای عراق حاکم نظامی منصوب میکنند؟ صحنهی عراق و صحنهی افغانستان، دروغ بودن ادّعای مردم سالاری و طرفداری از حقوق بشر را که امریکاییها خود را پرچمدار آن میدانند، ثابت کرد. معلوم شد نه به مردم، نه به ملتها، نه به آراء و نه به حقوق انسانها هیچ اعتقادی ندارند. تنها چیزی که به آن اعتقاد دارند، عبارت است از پُر کردن جیب کمپانیهای مؤثّرِ در پشت صحنهی حکومت امریکا؛ یعنی کمپانیهای نفتی، کمپانیهای تسلیحاتی و دستگاههای عظیم پولی و مالی که پشت صحنهی حکومت امریکا و بعضی حکومتهای دیگر را اداره میکنند.
امروز آنچه آمریکا - که حالا در نوک پیکان تهاجم به انقلاب و حرکت اسلامی، امریکاست - از ملت ایران میخواهد، مسألهی سلاح کشتار جمعی و حقوق بشر و حکومت دمکراسی و ... نیست، بلکه آنچه آنها از ملت و مسؤولان کشور میخواهند، تسلیم شدن در مقابل ارادهی ابرقدرتی امریکاست. جز این چیز دیگری نیست، والا اینها به دمکراسی تمایل دارند؟! امروز دمکراسیهای مورد قبول و اعتراف امریکا چه کشورهایی هستند؟ اگر کشورهایی که دولتهای قانونی و برآمدهی از انتخابات مردم دارند، یک قدم از آنچه که مجموعهی نیروهای نظامی میخواهند و فکر میکنند و به آن معتقدند، تخطی کنند، نیروهای نظامی مانند عقاب بالای سرشان میآیند و آنها را مثل کبکی شکار میکنند و کنار میگذارند. مگر اینطور نیست؟ به اطراف خودتان نگاه کنید! چه زمان معتقد به دمکراسیاند؟! اینها دمکراسی را به عنوان یک شعار ذکر میکنند، خودشان هم میدانند که مردم دنیا میدانند؛ منتها سیاست تبلیغات در دنیا به گفتن و باز گفتن و باز گفتن و تکرار کردن است؛ این سیاست تبلیغاتی و پروپاگاندای رایج در دنیاست. باید بگویند؛ تکرار کنند؛ تکرار کنند، بالاخره در بخشی از مردم اثر میکند؛ لااقل مردم عادت میکنند که بشنوند؛ والا اینها دنبال مردمسالاری نیستند. بسیاری از رژیمهای مورد علاقهی اینها اصلا معنای رأی مردم را نمیدانند و مردمشان هم به هیچ وجه نمیدانند که رأی دادن و انتخاب مسؤول در کشور یعنی چه و به آنها هم هیچ اعتراضی ندارند! وقتی که جمهوری اسلامی را با این همه انتخابات، با این همه حضور مردم در صحنههای مختلف، با این همه نشانهها و نمادهای مردمسالاری که در این کشور هست که در کمتر کشوری در دنیا وجود دارد - ارتباط مسؤولان با مردم و همدلیشان با آنها، پشتیبانیها و عواطف مردم و عشق و علاقهی وافر آنها به مسؤولان - به نداشتن مردم سالاری و استبداد و دیکتاتوری متهم میکنند، معلوم است که مرادشان چیست.
در این قضیهی اوّل که قضیهی سقوط صدّام به وسیلهی نیروهای متجاوز آمریکایی و انگلیسی است، موضع و جمعبندی ما این است: ما به هیچکدام از دو ظالم کمک نکردیم. از سقوط صدّام هم خیلی خوشحالیم و ملت ما هم خوشحال است. بیطرف بودیم، همچنان که ملت عراق بیطرف بود و خوشحالیم، همچنان که ملت عراق خوشحال است.
قضیهی دوم، فجایعی است که در این مدت در عراق نسبت به مردم واقع شده است. این فجایع چیزهایی نیست که گم شود. ببینید! از جنگ ویتنام بیست و هفت سال گذشته و خیلی چیزها هم فراموش شده است؛ اما فجایعی که آمریکاییها در آن جنگ نسبت به مردم انجام دادند، فراموش نمیشود. دربارهی آن چقدر فیلمها میسازند و چقدر ماجراها ذکر میکنند! تهاجم به مردم در یاد مردم دنیا و وجدان عمومی دنیا همیشه زنده میماند. بالاترین حقوق مردم، حقّ حیات و زندگی کردن است. این آقایان به عنوان مدافعان حقوق بشر آمدند و با این بمبارانها حقّ حیات را از مردم این شهرها گرفتند. بیش از هزار موشک کروز، هزاران بمب بسیار سنگین و آتشهای بیشمار توپخانه از طرق مختلف، مرتّب روی بصره، ناصریه، دیوانیه، حلّه، بغداد و شهرهای دیگر ریخته شد. این مردم در این شهرها زندگی میکنند. مامیدانیم معنای بمباران شدن چیست. ما خودمان بمباران شدهایم. ما خودمان در این تهران، در دزفول و در شهرهای دیگر موشکباران شدهایم. مگر شوخی است که به یک شهر در طول یک ساعت دهها یا صدها موشک بزنند؟! میگویند ما میخواستیم اهداف نظامی را از بین ببریم. مگر چقدر هدف نظامی در عراق وجود دارد که بایستی با بیش از هزار موشک کروز و بیش از هزاران بمب آنها را نابود کرد؟! اینها مردم را نابود کرد؛ محیط رعب و وحشت برای مردم به وجود آورد، بچههای مردم ترسیدند، بچههای مردم کشته شدند و بچههای مردم بیغذا ماندند. کسانی معنای این حرف را میفهمند که بچهی کوچک شیری در خانه داشته باشند و شیر نداشته باشند؛ مادر غذا نداشته باشد، آب سالم که به این بچه بدهند، نداشته باشند. اینها معنای این حرف را میفهمند. چقدر بچهی کوچک دلِ پدر و مادرها را با گریههای خود خون کردند! چقدر جوان در این بیمارستانها خوابیدند که زخمشان بسته نشد! چقدر از عزیزان از خانوادهها گرفته شدند! اینها مگر کم است؟! بعد، اهانت به مردم و به خانههای آنها وارد شدن! این منظرهها دل انسان را آتش میزند. به صرف یک تهمت یا یک گمان باطل، وارد خانهی یکی بشوند، جلوِ زن و بچهاش سر مرد را بپوشانند، چشمها و دستهایش را ببندند و به او اهانت روا دارند و او را تهدید کنند. اینها مگر چیز کمی است؟! سربازان بیگانه دستهای مردان عرب را از پشت بستند، سرهایشان را با کوفیههایشان بستند، روی زمین دمر دراز کردند، به رو خواباندند و با تفنگ بالای سرشان ایستادند. اینها مگر کم مصیبتی است؟! اینها مگر جبران شدنی است؟! این هم یک ماجرای بسیار مهمّ است. سرباز آمریکایی زنان محجّبهی عرب را بازرسی کند؛ جوان آمریکایی که معلوم نیست کیست و از کجا آمده، بیاید زن عرب را که با مقنعه و پوشیه و عبا سر تا پا پوشیده شده، بازرسی کند که مبادا بمب داشته باشد! اینها حقوق بشر است، احترام به انسانهاست و احترام به آزادی انسان است که این دروغگوها ادّعا میکنند؟! با عذرخواهی هم نمیشود اینها را تمام کرد. زدند، گفتند: ببخشید؛ اشتباه کردیم! در افغانستان هم همینطور است. از اوّلِ جنگ افغانستان بارها اتّفاق افتاده است. همین چند روز قبل یک بار اتّفاق افتاد. میزنند و با بمب جمعیتی را تارومار میکنند و بعد میگویند: ببخشید؛ اشتباه کردیم! با «ببخشید، اشتباه کردیم» جنایتها پاک میشود؟ این قضیهی دوم است و ما این قضیهی دوم را بهشدّت محکوم میکنیم؛ با ملت عراق همدردی میکنیم؛ متجاوز را محکوم میکنیم و اگر مدّعی حقوق بشر باشد، او را دروغگو میدانیم. نفهمیدن موقعیت و نشناختن زمان، کار بعدی آنهاست. این را تقریباً همهی دنیا، حتّی دولتها محکوم کردند و گفتند این کار نشدنی است. ما که موضعمان کاملاً روشن است و عرض خواهم کرد. این کار غلطاندرغلط است. آن حاکم نه خارجی باید باشد، نه نظامی و نه صهیونیست؛ بلکه باید برگزیدهی خودِ مردم عراق و بدون اتّکاء به پشتیبانی قدرتهای متجاوز باشد. مردم عراق چنین کسی را میخواهند. البته آمریکاییها پیش خودشان همهی حسابها را کردهاند. فکر میکنند که ما این شخص را نصب میکنیم، بعد زمام امور را در دست میگیریم و کمکهایی هم میکنیم و سپس فرهنگ مردم را عوض میکنیم؛ یعنی آموزش و پرورش را قبضه میکنیم. به خیال خودشان در افغانستان هم همین کار را میکنند. آمریکاییها در یکی از کشورهای آسیایی چندین تُن کتاب دبستانی به زبان فارسی و پشتو برای افغانستان چاپ کردند که در دبستانهای افغانستان پخش کنند، تا چهرهی آمریکا در خلال این درسها برای بچههای افغانی چهرهی زشتی جلوه نکند و فرهنگ و دید و نگاه تاریخی افغانها بهکلّی طور دیگری شکل بگیرد. این فکر را به خیال خودشان برای عراق هم میخواهند بکنند. این کار قطعاً با نتیجهی مطلوب آنها شکل نخواهد گرفت. در بین معلّمان و مردم آنقدر عمق جنایات و دشمنی آمریکاییها زیاد است که یقیناً به نسل بعد و نسلهای بعدی منتقل خواهد شد. بنابراین قضیهی چهارم با مسائل قبلی یکی نیست؛ یعنی اگر این کار را هم نمیکردند، آن تجاوز به جای خود محفوظ و گناه و خطای بزرگ بود. اگر آن تجاوز را هم نمیکردند، هر یک از این کارهای بعدی، مستقّلاً گناه و خطای بزرگ و اهانت به ملت عراق است. واقعاً انسان تعجّب میکند که اینها چطور حاضرند اینقدر وقاحت به خرج دهند و صریح در تلویزیون بگویند ملت عراق نمیتواند برای خودش حاکم معیّن کند! ملتی با این سابقه، با این تاریخ، با این رجال و با این مردان علمی و سیاسی. چطور انسانی حاضر است اینقدر بیشرمانه حرف بزند و یک ملت را متّهم کند به نتوانستن. ما این را نادیده گرفتن حقوق ملت عراق میدانیم و آن را محکوم میکنیم و به هیچ وجه دیکتاتوری جدیدی را برای عراق نمیپذیریم. خود ملت عراق هم این مسأله را قبول نمیکند. ملت عراق از چالهی صدّام بیرون نیامد که به چاه یک دیکتاتور نظامی آمریکایی بیفتد. حتّی اگر یک فرد عراقی را هم به این شکل بگمارند، یقیناً مردم او را هم قبول نمیکنند. بههرحال، ما این وضعیتی را که الان مطرح میکنند، تجاوز دیگری به حریم اسلام و مسلمین میدانیم: «و لن یجعل اللَّه للکافرین علی المؤمنین سبیلا».
پیروزی نظامی آن هم با شک و شبهههایی که در آن وجود دارد، دلیل پیروزی نهایی نیست. آمریکاییها در این قضیه خسارتهایی هم دیدهاند و شکستهایی نیز متحمّل شدهاند. الان البته شاید ندانند و نتوانند، اما یقیناً در آیندهی نزدیک آثار این شکستها را خواهند دید. آنها چهار شکست عمده داشتهاند: شکست اوّل آنها در شعار دمکراسی و آزادی غربی است. همین لیبرال دمکراسیای که اینگونه در دنیا ترویج میکنند، با این کار شکست خورد. آنها نشان دادند که لیبرال دمکراسی نمیتواند یک ملت را به آن جایی برساند که به معنای حقیقی کلمه به آزادی انسان معتقد باشند. آن تفکّر وقتی منافع مادّیاش اقتضا کند، حاضر است آزادی و جان و حقّ انتخاب انسانها را راحت لگد مال کند. اگر آمریکاییها راست میگویند و طرفدار دمکراسی هستند، باید همین الان عراق را ترک کنند و بیرون بروند. شما میخواستید صدّام را از قدرت به زیر بکشید؛ به زیر آمد. الان در عراق چه کار دارید؟! اگر راست میگویند و دمکراسی و حقوق ملتها را قبول دارند، باید بیدرنگ نظامیها را از عراق خارج کنند و هیچ دخالتی هم در امور عراق نکنند؛ اما معلوم است که چنین چیزی اتّفاق نمیافتد. آمریکاییها از لحاظ ایدئولوژی هم شکست خوردند و شعارهایشان دروغ از آب درآمد؛ این را مردم دنیا هم فهمیدند و در شعارهایی که دادند، معلوم شد که مردم دروغگویی آمریکاییها را فهمیدهاند. ده پانزده شعار از شعارهای مردم دنیا را که در راهپیماییهای گوناگون، مردم یا به زبان گفتهاند و یا روی تابلوها و پلاکاردها نوشتهاند، برای بنده جمع کردند که همهاش نشان دهندهی این است که مردم دنیا درست آن حقیقت قضیه را درک کردهاند. تعدادی از شعارها اینهاست: «این جنگ، جنگ نفت است، نه آزادی و حقوق بشر»؛ «این جنگ برای نجات اقتصاد ورشکستهی آمریکاست»؛ «این جنگ یک اشغال متجاوزانهی هیتلری است»؛ «محور شرارت، آمریکا، انگلیس و اسرائیلند». مردم دنیااینها را شعار میدادند، نه مردم تهران. اینها شعارهایی است که ملت ایران آنها را با روشنبینی خودش از مدّتها پیش لمس کرده بود؛ امروز مردم دنیا اینها را فهمیدهاند و افکار عمومی دنیا همینها را تکرار میکنند. اگر آزادگی انقلاب و نظام اسلامی نمیبود، امروز بسیاری از حقایق همچنان در پرده میماند. وقتی یک انسان، آزاده است، حرف خودش را میزند و سخن او در دایرهی محدودی اثرگذار است؛ اما وقتی یک ملت و نظام و قدرت حکومتیِ برخاسته از ارادهی مردم آزاده است، دیگر نمیتوان سخن او را در دایرهی کوچکی محدود کرد؛ حرف او طنین پیدا خواهد کرد و در دنیا انعکاس خواهد یافت.
دشمنان نمیخواهند به شکستهای خود اعتراف کنند؛ اما در محافل سیاسیِ گوناگون دنیا همواره از انقلاب و نظام اسلامی گله میکنند که موقع و موقف نظام اسلامی و مواضع سیاسی آن در قضیهی فلسطین، افغانستان، دنیای اسلام، تسلیحات و حقوق بشر، مانعِ بسیاری از اهداف استکبار جهانی شده است. این بهخاطر ایستادگی ملت ماست. نظام اسلامی بهطور کامل یک نظام آزاده است و ما این آزادگی را از اسلام داریم و آنها به همین دلیل با اسلام دشمنند و علیه آن تلاش و فعّالیت میکنند. مسألهای که امروز جزو مسائل همهی ملتهای مسلمان است، حضور تجاوزکارانهی قدرتهای فراملیتی و متجاوزان بینالمللی در منطقه است. این یک ابتلای بزرگ برای ملتهای این منطقه است. دیروز به بهانهای ملت افغانستان را زیر فشار قرار دادند و امروز به بهانهای دیگر ملت عراق را به همان فشارها تهدید میکنند. پس این شعار ضد جنگ، شعار صلح دوستی، حقوق بشر و طرفداری از دمکراسی چه شد؟! آیا امروز دیگر مردم دنیا حق دارند قدرت مستکبر امریکا را یک قدرت دروغگو و مسؤولان امریکا را فاشیست و هیتلرهای این زمان بدانند؟! صریحا میگویند منافع ما اقتضا میکند که به عراق حمله کنیم و بهخاطر حفظ منافع خود حمله میکنیم. «هیتلر» هم همین حرف را میزد و میگفت که آلمان به فضای حیاتی احتیاج دارد، لذا به کشورهای پیرامون خود حمله میکند و حمله کرد. امروز همهی مردم دنیا هیتلر را یک فاشیست، یک متجاوز و یک قلدر زورگو و بیمنطق میدانند. من عرض میکنم که به فردا نمیرسد و همین امروز مردم دنیا مسؤولان امریکایی را فاشیست، قلدر و زورگو و متجاوز میدانند. دیدید در صدوشصت شهر دنیا تظاهرات شد و مردم خشمگین از رفتار امریکاییها به خیابانها آمدند! البته این اول کار است. اگر امریکاییها درگیر حمله به عراق شوند، مشکلات آنها را چنان احاطه خواهد کرد که آن نفع بلند مدتی که از راه تسلط بر خلیج فارس و عراق برای خود فرض و تعریف کرده بودند، به تهدیدهای جدی علیه نظام امریکا تبدیل خواهد شد. امروز مثل دیروز نیست که ملتها در مقابل قلدریهای فراملیتی ساکت بمانند. امروز ملتها میایستند. ملتها و دولتهای مسلمان جز با تمسک به اسلام، وحدت کلمه، احساس عزت اسلامی و شجاعت لازم نمیتوانند این خطرهای بزرگ را از خود دفع کنند. راه ملت مسلمان ایران - راه ایستادگی و شجاعت و قیام مقتدرانه و عدم تسلیم در مقابل زورگویی - تنها راهی است که در مقابل ملتهای اسلامی قرار دارد، و این راه را اسلام به ما نشان داد.
همهی دعوای انقلاب با مراکز قدرت جهانی سر همین یک کلمه است. آنها میگویند بگذارید ما برکشور شما مسلّط شویم و منافع خودمان را تأمین کنیم؛ شما هرچه شُدید، شُدید. اگر در علم عقب افتادید، بیفتید؛ اگر به خاک سیاه نشستید، بنشینید؛ اگر تحقیر شدید، بشوید و اگر ناموس و شرف و حیثیت ملی و گذشته و تاریخ شما پایمال شد، بشود. اینها مهم نیست، مهم این است که مراکز قدرت، امریکا و صهیونیستها به منافعشان برسند! حرف آنها این است. در مقابل، حرف ملت ایران این است که ما اجازه نمیدهیم که شما دزدانِ سر گردنه و وحشیهای در لباس متمدّن، در کشور ما به آرزوهای خودتان برسید. ملت ایران با حضور خود در صحنه در این بیستوچهار سال، آشکارا و با همهی وجود به مراکز قدرت جهانی و طمعورزانِ دنیا گفته و ثابت کرده است که حتّی یک قدم عقب نخواهد نشست.
بدیهی است که دشمن مایل نیست اهداف و مقاصد خیانتآمیز و جنایتبار خود را برای ملتها تشریح کند. لذا از دور شعارهای انسان دوستی، حقوق بشر، دمکراسی و غیره را بر سرِ دست میکند. اما این دروغگویی و فریب نمیتواند زیاد باقی بماند. قدرتطلبان و مستکبرانِ عالم، در عمل خودشان را افشا میکنند. همین حالا در قضیهی عراق ببینید. امریکاییها صریحاً میگویند ما میخواهیم به عراق بیاییم و یک حاکم امریکایی را حداقل به مدت دو سال بر سرِ کار بگذاریم. این، افشای مافیالضّمیر امریکاییهاست. آنها در ته دلشان همین را میخواهند و به کمتر از این راضی نیستند. اگر بخواهند یک حاکم دستنشاندهی عراقی را هم بر سرِ کار بگذارند، باز آنها را اشباع نمیکند. آنها میخواهند یک ملت، یک کشور و یک مجموعه منابع انسانی و مالی و مادّی را یکجا و یکپارچه در حلقوم شرکتهای افزونطلب صهیونیستی و مراکز قدرت جهانی بریزند و به کمتر از این راضی نیستند. خواست آنها این است. اسم اسلام را آوردن و تکرار کردن، اما در عمل هیچ به مبانی اسلامی باور نداشتن؛ اسم حقوق بشر را به عنوان مبنا و قاعدهی فکری مطرح کردن، اما در عمل هیچ رعایت حقوق بشر را نکردن - که امروز در سطح بینالمللی متأسّفانه یکی از بلاهای بزرگ جامعهی بشری این است - اسم آزادیخواهی را آوردن، اما در عمل رعایت آزادی دیگران را نکردن؛ اسم قانون و قانونطلبی را آوردن، اما در عمل پایبند به قانون نبودن، از جمله خصوصیّات بسیار بد و یکی از مصداقهای بارز و خطرناک بینظمی است. البته مسؤولان که میخواهند مقرّرات و قوانین را به وجود آورند یا اجرا نمایند، باید بیشتر رعایت کنند؛ آحاد مردم هم در رعایتهای عمومی خودشان باید به این موضوع توجّه کنند.
آن طور که از حرفهای مسؤولان امریکایی بر میآید - که در گفتارها و مصاحبهها و در گوشه و کنار، این حرفها از آنها بروز میکند - هدفشان این است منطقهای را که اتّفاقاً دنیای اسلام در آن قرار دارد و از لحاظ سوقالجیشی و موقعیّت جغرافیایی و همچنین از لحاظ منابع طبیعی - بخصوص نفت - بینظیر و درجهی یک است، از وجود مزاحمی به نام اسلام و فکر اسلامی و انگیزههای اسلامی بهکلّی خلاص کنند و آن را صد در صد در مشت و قبضهی خود بگیرند. این مطالب، تحلیل نیست. البته یک روز ما همین مطالب را به عنوان تحلیل مطرح میکردیم و میگفتیم اینها با اسلام مخالفند؛ اما امروز این مطالب در واقع خبرهایی است از آنچه وجود دارد و اتّفاق میافتد و به آن اقرار میکنند.
علّت واقعی این دشمنی این است که امروز قدرت استکباری امریکا با حرص روزافزونی درصدد توسعهی قدرت و نفوذ خود است و همانطور که گفتیم منطقهی خلیج فارس - به طور خاص - منطقهی خاور میانه و تقریباً عمدهی مناطق اسلامی و به یک معنا همهی مناطق اسلامی جزو مناطقی است که اگر قدرت استکباری امریکا توانست آنها را تحت نفوذ خود درآورد، از لحاظ نفت و گاز - که در واقع رگ حیات دنیای صنعتیِ کنونی است - و از لحاظ موقعیّت سیاسی و جغرافیایی، دیگر درد سری نخواهد داشت. ادّعای حقوق بشر و گسترش دمکراسی و آزادی در دنیا و حرفهایی را که سران امریکا در سخنرانیهای رسمی خود میزنند، هیچکس در دنیا باور نمیکند. اینها شعارهایی است که خیلی کم اثر شده است. شعار طرفداری از حقوق بشر یا شعار گسترش دمکراسی در دنیا که امروز رئیس جمهور امریکا و دیگران در حرفهای خود آنها را تکرار میکنند، برای جهانیان قابل باور نیست. آن قدر اینها با دیکتاتورهای خونخوار همکاری کردهاند و برای تأمین منافع خود به آنها کمک رساندهاند که دیگر این حرف امریکا امروز در دنیا برای همه - نه تنها برای ما، که سالهاست ملت ایران این مطالب را میداند - کاملاً غیر قابل قبول است. حتّی زیادهخواهی و توسعهطلبی امریکا موجب شده است کشورهای اروپایی هم در خصوص برخی از مسائل، به طور واضح با امریکا مقابله کنند؛ چون آنها هم متوجّه این هدف هستند و احساس خطر میکنند. در همین قضیهی عراق - که من بعداً مختصری راجع به آن عرض خواهم کرد - امریکاییها میخواستند بدون قید و شرط، جنگ خونین و پُرضایعهای را در این منطقه به وجود آورند. البته باز هم از این فکر منصرف نیستند؛ منتها آنطوری که اوّلِ کار میخواستند مهارگسیخته وارد شوند، پیش نیامد و نتوانستند آنگونه عمل کنند. هدف آنها این بود که به عراق حمله کنند و به هر قیمتی برای مردم این کشور وضعیت خونینی ایجاد نمایند و به این بهانه بر منابع نفتی عراق مسلّط شوند. اوّل، هزینههایی را که خودشان در این حمله متحمّل شدهاند، از محل نفت عراق بگیرند - یعنی جنگ را خودشان تحمیل کنند، کشتار را خودشان راه بیندازند، اما پولش را از مردم عراق بگیرند! - بعد هم اختیار نفت عراق را در دست داشته باشند و نفت این کشور زیر کلید آنها باشد و جای پای دیگری را در منطقهی خلیج فارس اضافه کنند. هدفهای امریکا کاملاً استعماری، استکباری، زیادهطلبانه، ضدّ حقوق بشر و ضدّ حقوق ملتهاست. اروپاییها متوجّه این معنا هستند و با روشهایی که ممکن بود آنها در سازمان ملل و غیره به کار بزنند، فعلاً جلوِ امریکا را تا برههی کوتاهی گرفتهاند. بنابراین عامل و موجب اصلیِ تحرّکی که امروز علیه اسلام در منطقهی ما وجود دارد، همین است که اینها با اسلام مخالفند و از آن میترسند؛ احساس میکنند با وجود فکر اسلامی، تسلّط فرعونی و مستبدّانهای که میخواهند بر این مناطق پیدا کنند و ثروت مادّی و معنوی آنها را بمکند و نابود کنند، ممکن نیست. لذا اسلام را به عنوان معارض واقعی خودشان احساس و با آن مبارزه میکنند. امروز نظام اسلامی در مقابل زیادهطلبی و فزونخواهی و سلطهطلبیِ مستکبرترین مستکبران عالم ایستاده است. جوان، طبیعتش عدالتطلبی و میل به اجرا و تحقّق آرمانهاست. هر جوانی به طور طبیعی موضعش در کنار موضع نظام اسلامی است - چه جوانان داخل کشور خودمان، چه جوانان کشورهای دیگر - کمااینکه میبینیم همینطور هم هست. کسی که نظام اسلامی را - که علیه فساد و ظلم و بیدادگری و تبعیض در دنیا قیام کرده است - به استبداد و ضدّیت با آزادی و ضدّیت با حقوق بشر متّهم کند، یا خودِ دشمن است، یا فریب دشمن را خورده است. این را باید همه - بخصوص جوانان - توجه داشته باشند.
در دورانی که خواست قدرتمندان مستکبر بینالمللی این است که همهی صحنهی زندگی بشر را به یک عرصهی جنگ تبدیل کنند و زیر لوای نامهای زیبا و جذاب آزادی، دمکراسی و حقوق بشر، جنگ برای قدرت، نفت و توسعهی مناطق نفوذ استکباری و توسعهی منافع نامشروع بینالمللی خود به راه بیندازند، ملتها باید خیلی هوشیار باشند و در تقویت درونی خود بکوشند و نیروهای مسلح سهم عمدهای را میتوانند در این مسؤولیت بزرگ ایفا کنند.
مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویی رژیم امریکا با نهضت اسلامی و بیداری اسلامی. علت هم این بود که آنها حدس میزدند اگر اسلام در دل مسلمانان احیاء شود و در عمل آنان تجلی پیدا کند، این قضیه منحصر به ایران نخواهد ماند و دنیای اسلام را فراخواهد گرفت؛ همچنان که بعد از پیروزی انقلاب، در فلسطین، لبنان و بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی، همین معنا تجربه شد. با گذشت چند سال، نهضت اسلامی در ایران اوج گرفت. در سیزده آبان سال پنجاهوهفت - قبل از پیروزی انقلاب - کشتار دانشآموزی پیش آمد؛ یعنی باز چهرهی خشن رژیم که پشت سرش دستگاههای اطلاعاتی امریکاییها بود، نمایان شد. این هم باز مقابله با نهضت اسلامی بود؛ البته با خشونت حیوانی. همان روزها رئیس جمهور امریکا و دستاندرکاران رسانهای امریکایی، از ایران به عنوان یک نقطهی ایدهآل و جزیرهی ثبات و امنیت اسم میآوردند و به آن تفاخر میکردند و از حرفهای حقوق بشر و چیزهایی که الان میشنوید امریکاییها دائم تکرار میکنند، هیچ خبری نبود!
ایمان اسلامی، ایمانی است که متکی به منطق و استدلال و متضمن خیر و سعادت بشر است. شاید اگر چهل، پنجاه سال پیش کسی این ادعا را میکرد، خیلی قابل قبول نبود. آن روز سوسیالیزم با حجم عظیم خود همه را تهدید میکرد و با همه بر سر تحدی بود. این طرف هم در مقابل، لیبرال دمکراسی غرب پر ادعا بود. آن سرنوشت سوسیالیزم است که به آن روز دچار شد؛ این هم واقعیتهای لیبرال دمکراسی غرب است. یک نمونهاش را شما در هیاهوی لشکرکشی به عراق میبینید که حکومتی مثل حکومت امریکا به خود حق میدهد در امور منطقهی حساسی مثل خاورمیانه دخالت کند و این را حق خود بداند. این یعنی زورگویی و دیکتاتوری. به عنوان مقابله با دیکتاتوری، اینها بدترین شکل دیکتاتوری را اعمال میکنند؛ به سر وقت ملتها رفتن، به بهانهی وجود کسی در رأس حکومت! در افغانستان هم به شکل دیگر، ملتها را زیر فشار اسلحه قرار میدهند و بعد برای آیندهی خود، برای نفت خود، برای پایگاه نظامی و برای قدرت سیاسی خود، زمینه درست میکنند. این امروز عمل لیبرال دمکراسی حاکم بر دنیای غرب است. ممکن است بوقهای تبلیغاتی فضا را تحت تأثیر قرار دهند، اما در بلندمدت حقایق از چشم بشر پنهان نخواهد ماند. نمونهی دیگرش، حمایت از رژیم غاصب صهیونیست است. این هم یکی از آثار و ثمرات همان لیبرال دمکراسی است. اصرار دارند کشورهای اسلامی این رژیم غاصب ظالم بیاعتقاد به همهی ارزشهای انسانی را به رسمیت بشناسند؛ رژیمی که نه خاک، خاک اوست؛ نه ملت، ملت اوست و نه کوچکترین حقی دارد؛ اما این همه نیز به صاحبان آن سرزمین ظلم و اهانت میکند. شما ببینید الان دو سال است در سرزمینهای فلسطین چه میگذرد و آنها با مردم چه میکنند! امریکا پشت سر رژیم صهیونیستی غاصب و مفسد و زیادهطلب قرار گرفته است. همین جسارتی که دیروز به مسجدالاقصی کردند، یک نمونهی آن است. این ثمرهای از ثمرات لیبرال دمکراسی است. مکتب اسلام، یعنی مکتب حمایت از انسانیت و ارزشهای انسانی؛ مکتب ترویج رحم و مروت؛ مکتب ترویج اخوت و برادری انسانی؛ مکتبی که معیارش در حقوق اجتماعی این است: «لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع(115)»؛ در یک جامعه، فردی که دستش از زر و زور تهی است، بتواند حق خود را بدون هیچ گونه مشکل، از قوی - که زر و زور هم دارد - بگیرد. این پیام اسلام است؛ این جامعهی درست اسلامی است؛ امروز این پیام است که ملتها را مجذوب میکند. کجای دنیای امروز اینطور اداره میشود؟ کدام دمکراسی، کدام لیبرالیسم، کدام حقوق بشر ادعایی امروز میتواند چنین چیزی را مطرح و دنبال آن حرکت کند؟ امروز نقطهی مقابل آن عمل میکنند.
حکومتهای جائرِ دنیا دم از حقوق بشر میزنند ولی زشتترین کارها را علیه حقوق بشر انجام میدهند. عراق را به جرم اینکه سلاح شیمیایی مصرف کرده است، مورد تهاجم قرار میدهند؛ در حالی که سلاح شیمیایی را خودشان به او دادند! خودشان او را تشویق کردند! آن وقت که او سلاح شیمیایی مصرف کرد، چشم را روی هم گذاشتند! اینها عادلند؟! اینها طرفدار حقوق بشرند؟! اینها از انسانیت چیزی سرشان میشود؟! به نام مبارزه با ترور، میخواهند دنیا را به آتش بکشند. زشتترین و فجیعترین نوع ترور، امروز در اراضی مقدّس فلسطین جاری است؛ نه فقط اخم نمیکنند بلکه تشویق هم میکنند؛ از آن دفاع میکنند؛ آن را لازم میدانند! اینها حکومتهایی هستند که انسان از اینها تقلید کند؟!
اینها همان مفاهیمی است که در زیر نام دمکراسی، در زیر نام لیبرالیزم، در زیر نام حقوق بشر و در زیر نام آزادی، در حال جریان است. ما بیاییم دنبالهرو آنها شویم، همان مفاهیم را بگیریم، آن وقت چه کار کنیم؟! مثل خودِ آنها به ظلم عمل کنیم و آن وقت اسم عدالت را بیاوریم؟! این غیر از نفاق چیز دیگری است؟! امروز بشریت در رنج است؛ امروز بشریت از یک تبعیض بزرگ رنج میبرد؛ بشریت از یک ظلم بزرگ به جان میآید. این ظلم بزرگ را همین قدرتمندان میکنند؛ دستشان هم پرچم حقوق بشر است! یعنی نفاق محض. از اینها باید تقلید کرد؟! در مقابل اینها باید رودربایستی داشت؟! مفاهیم اینها را باید گرفت و به جای مفاهیم علوی و اسلامی گذاشت؟! نه؛ این غلط است. راه درست برای کسی که پیرو امیرالمؤمنین است، این است که شاخصههای حکومت علوی را در نظر داشته باشد؛ همان اندازهای که میتواند و قدرت دارد، طبق آنچه که ساز و کارهای جهانی اقتضاء میکند - دوران صنعت و صنعتهای پیچیده و روشهای فوق مدرن صنعتی و اینها اقتضائاتی دارد - اینها را رعایت کند تا آن جهتگیری یک سر سوزن منحرف نشود. این میشود یک انسان والا؛ میشود یک حاکم علوی. چنین جامعهای قدرتمند میشود؛ چنین جامعهای پولادین میشود؛ جامعهای که مردمش راست بگویند و از مسؤولانشان راست بشنوند؛ آنچه را که وعده میدهند، آنچه را که میگویند، آنچه را که به عنوان پرچم بلند میکنند، همان را عمل میکنند و «لِم تقولون مالاتفعلون» نباشند. این، آن روش درست است و این به برکت امیرالمؤمنین ممکن است. دنیای جذّابی را که غربیها تصویر میکنند - که در آن، حقوق بشر و آزادی و رأی وجود دارد - ما در طول دوران پهلوی در زندگی خود دیدیم. معنای دمکراسی و حقوق بشرِ آن روز را فهمیدیم. خود امریکاییها، برای ایجاد وحشتگاههای ساواک و شکنجهگاهها و ابزارهای شکنجه و روشهای شکار جوانان مردم و سرکوب ملت، با رژیم پهلوی همکاری کردند! این آن لیبرال دمکراسیای است که امروز به مردم دنیا وعده میدهند و رادیوهایشان تبلیغ میکند که بشتابید به سوی این؛ ای ملتهای جهان سوم! از جمله این را به ما میگویند. ما این را در زندگیِ خود آزمایش و تجربه کردهایم؛ برای ما ندیده نیست. ما حکومت سیاه دیکتاتوری پهلوی را که از پنجههایش خون میریخت و از سر و پایش فساد میتراوید و در زیر سایهی امریکا و با کمک امریکا و با تکیه به آن کشور، همهی این جنایتها را میکرد، از نزدیک لمس کردهایم؛ این قضایا برای ما ندیده نیست. حقوق بشر امریکایی را اینجا دیدهایم - گوشهی زندانها و در شکنجهگاهها - و با گوشت و پوستمان آن را لمس کردهایم. مگر ملت ایران این چیزها را فراموش میکند؟
ملت شریف ایران، حضور بیدریغ و میلیونی شما بندگان صالح خدا و انسانهای آگاه و مؤمن که زیر آفتاب تفتیده به خیابانها آمدید، به جهان اعلام کرد که این ملت بزرگ راه رفته را باز نخواهد گشت و پرچم امام خمینی و شهیدان قافلهی عشق را همچنان در اهتزاز نگاه خواهد داشت. بیانیه بوش درصدد ایجاد شکاف در حکومت، ایجاد یأس در ملت، تفکیک در نهادهای نظام و القای بحران مشروعیت برای کل نظام و تطمیع برخی گروههای غافل، پیشنهاد تسلیم و سازشِ عوامفریبانه و تجربهی زبان چرب اغواگری، پس از زبان تیز تهدید و ارعاب بود و شما مردم یکجا به همهی این ترفندها و خدعهها پاسخی مناسب شأن ملت ایران دادید و از این پس حجّت بر دوستان و دشمنانِ این انقلاب، در داخل کشور و سراسر جهان تمام شده است. امریکا از سویی سایهی جنگ و مرگ را در منطقه گسترانده و ملت و نظام ایران را رسماً تهدید به براندازی میکند و از سویی دیگر، شعار دمکراسی و حق انتخاب ملتها و پیشرفت و آزادی سر میدهد. اینک برای سران واشنگتن باید روشن شده باشد که این مردم باطنبین و و حقیقتشناس، دشمن را با هر ادبیات و زبانی بجا میآورند و نیز روشن شد که در هیچ جناحی در حاکمیت امریکا کمترین نشانهای در عدول مواضع زیادهخواهانه وجود ندارد. حاکمیت امریکا یکپارچه تجاوزگر و زیادهطلب است و همانگونه که تفکیک در حکومت ایران توطئهی دشمن است، تفکیک میان باندهای حاکم در واشنگتن نیز بهانهای برای سازش و مجامله است. همهی جناحهای حاکم در امریکا در دهها سال گذشته نشان دادند که در هدفِ سلطه بر ایران یکسانند گرچه این هدف گاه با روش نسلکشی و گاه با شعار صلحطلبی و حقوق بشر تعقیب میشود. شما مردم ایران همچنین به عناصر ضعیفالنفس داخلی نشان دادید که به دنبال فتنه و جنگ نبودهاید و نیستید، اما هرگاه فتنهگران یک گام پیش آیند شما با پولاد ارادهی خویش آنانرا دو گام به پس میرانید. بار دیگر تأکید میکنم که در این شرایط حساس، وحدت، مقاومت و هوشیاری، ملت و دولت ما را از این گردنه نیز با سلامت و عزّت عبور خواهد داد.
مهمترین مسأله در مسائل خارجی ما - که به مسألهی کنونی کشور ما هم ارتباط مستقیم دارد - فلسطین است. مسألهی فلسطین فقط مسألهی یک ملت نیست؛ مسألهی حاکمیت دیکتاتوری بینالمللی و حاکمیت زور است. شما ببینید امروز در اراضی فلسطین چه میگذرد! امروز ما فاجعهبارترین حوادث خونین را در فلسطین شاهدیم. دولت غاصب و جعلی اسرائیل با نیروی نظامی خود، با تانک و هواپیما و آتش بیرحمی و ظلم خود، شهرهای فلسطین را محاصره کرده است و یکی پس از دیگری وارد این شهرها میشود؛ مردم را قتلعام و خانهها را ویران میکند؛ یک روز راماللَّه، یک روز نابلس، یک روز جنین و امروز الخلیل و شهرهای دیگر. فاجعههایی که در این شهرها به وجود آمده است، قابل وصف نیست. نیروی نظامی وارد شهری شود، زن و مرد و کودک را دستگیر کند و بکُشد و یا زخمی کند! دههزار مجروح و هزاران شهید در این شهرها امروز وجود دارد. هزاران جوان را از خانههایشان ربودند و به نقاط نامعلوم بردند و خانههای بیشماری را ویران کردند. شنیدم در شهر جنین، هفتاد درصد خانهها ویران شده است! هفتاد درصد خانههای یک شهر را تانکها بیایند ویران کنند! این جنایات، مقابل چشم بشریت است.
معنای این کارها چیست؟ معنای این کارها این است که یک دولت ظالمِ بیاعتنای به همهی مقرّرات بشری، انسانی، دینی و خدایی، به خاطر طمعها و ادامهی ظلم چندین ده ساله خود، این فاجعهها را به بار میآورد؛ دولتی هم مثل امریکا به طور کامل و صددرصد از او حمایت میکند و همهی شعارهای حقوق بشر و دفاع از ملتها و دمکراسی و آزادی و همه و همه فراموش میشود. وجدان جهانی به حرکت درآمد، اما وجدان سران امریکا و کاخ سفید اندک تأثّری هم پیدا نکرد! اینها میخواهند دو چیز را برای دنیا مشخّص کنند: یکی اینکه این غدّهی سرطانی به هر قیمتی باید بماند؛ دوم اینکه میخواهند به دنیا بگویند و تفهیم کنند که امروز سرو کار شما با اِعمال زور است و میخواهیم زور بگوییم؛ هر کس هم هر چه میخواهد بگوید، بگوید؛ یعنی مردم دنیا را قانع کنند که هیچ حرف و هیچ اقدامی در مقابل زور سرنیزه و زور نظامی امریکا قادر به هیچ کاری نیست. دولت امریکا با همهی ادّعاهای دهانپرکنی که تبلیغات و رسانههای وابسته به او به طور دائم در زمینهی لزوم رهبری جهان و حقوق بشر و غیرذلک بر زبان میآورند، پشت سر دولت اسرائیل ایستاده است. واقعاً انسان از تصوّر وقاحت و بیشرمیِ بعضی از دولتمردان مستکبر عالم به تعجّب وادار میشود! این را دفاع از عدالت میدانند؛ کسانی که معنای عدالت را نمیفهمند. دولت امریکا معنای عدالت را درک نمیکند. کدام کارِ اینها با عدالت همراه بوده است؟ این جنایات را یک جنگ عادلانه و جنگ با تروریسم به حساب میآورند؛ در حالی که از فجیعترین کارهای تروریستی آشکارا دفاع میکنند. واقعاً پیشانی بشریت از شرم عرق میکند.
البته امروز امریکاییها به خاطر این رفتار نامعقول خود در دنیا از چشم ملتها بهکلّی افتادهاند و منفور شدهاند و نفرت دلهای پاک و وجدانهای سالم را در همهی دنیا به خود جلب کردهاند. هر دولتی که این مواضع بحق را بگیرد، از نظر دولت امریکا مطرود است. بغض آنها نسبت به جمهوری اسلامی، به خاطر حقگویی جمهوری اسلامی است؛ چون تحت تأثیر ترس قرار نمیگیرد؛ از امریکا نمیترسد؛ راه و ارادهی خود را قربانی خواست و ارادهی سردمداران امریکا نمیکند و استقلال خود را از دست نمیدهد. در گذشته وقتی میخواستند علیه جمهوری اسلامی حرف بزنند، شعار میدادند که اینجا حقوق بشر رعایت نمیشود. امروز همه چیز برملا شده است و معلوم است علّت مخالفت آنها با جمهوری اسلامی چیست؛ چون جمهوری اسلامی تسلیم منطق زور و قلدری آنها نشده است و نخواهد شد. سیاستمدارانی که به خاطر رودربایستی از صهیونیستها حاضر نبودند یک کلمه علیه دولت صهیونیستی حرف بزنند، امروز صریحاً اعتراض میکنند. ملتهای مسلمان در همه جا خشمگینند و میجوشند. اگر جلوِ ملتهای مسلمان و ملتهای عرب را حکومتهایشان نمیگرفتند، آن وقت دیده میشد که این یک میلیارد مسلمان چه میکند و چه میتواند بکند! مسأله این است که نماد خونخواری و وحشیگری و درّندگی و بیاعتنایی به همهی موازین بشری، حقوق بشر و ارزشهای بشری - که همین نظامیان صهیونیستند - در یک طرف و نماد مقاومتِ قهرمانانه و مظلومانه - که ملت مظلوم فلسطینند - در طرف دیگر مقابل هم ایستادهاند. من وجدان جهانی را به داوری و قضاوت دعوت میکنم. همهی حرفهایی که به عنوان تحلیل سیاسی، راهحل، توصیه میزنند، در مقابل این واقعیت، افسانه و موهوم است. واقعیت این است که ملتی در خانهی خود تحقیر میشود، دستگیر میشود، کشته میشود، جوانش از او گرفته میشود، امنیتِ جان و مال و مسکنش بهوسیلهی غاصبان همان سرزمین تهدید میشود. حال وجدان جهانی قضاوت کند؛ اینجا حق با کیست و وظیفهی انسانها چیست؟ ما به هیچ چیز دیگری احتیاج نداریم؛ همین واقعیت را مقابل خودشان بگذارند ببینند چه اتّفاقی در حال وقوع است؟ در اوّلِ کار که همین صهیونیستها بر سرِ کار آمدند - پنجاهوچهار سال قبل - نگذاشتند دنیا بفهمد که اینها چه فجایعی انجام میدهند؛ اما امروز دنیا میبیند. البته تلویزیونها و دوربینها قادر نیستند حقیقت را نشان دهند. فقط بخشی از حقیقت؛ یک تصویر و شبحی از حقیقت را نشان میدهند؛ حقیقت خیلی بیشتر از اینها و خیلی تلختر از اینهاست. واقعیت را از روی همین فیلمهای تلویزیونی که در دنیا پخش میشود - آنجاهایی که پخش میشود - قضاوت کنند. البته صهیونیستها که بسیاری از دستگاههای ارتباط جمعی و رسانهها در قبضهی قدرتشان است و یا زیر نفوذ و متعلّق به آنهاست، نمیگذارند حقایق روشن شود. اما مردم جستجو کنند؛ ملتهای دنیا جستجو کنند. این، واقعیتِ قضیه است. این، مسألهای است که این روزها اتّفاق میافتد؛ مربوط به تاریخِ گذشته نیست، متعلّقِ همین زمانی است که من و شما اینجا با هم حرف میزنیم.
اما برای این مسأله، راه حلِّ منطقی وجود دارد. راه حلِّ منطقی راه حلّی است که همهی وجدانهای بیدار دنیا و همهی کسانی که به مفاهیم امروزِ دنیا معتقدند، ناچارند آن را قبول کنند. ما یک سال و نیم قبل هم این راه حل را گفتیم و دولت جمهوری اسلامی بارها در مجامع و در مذاکرات بینالدولی آن را تکرار کرده است. الان هم ما همان را میگوییم و بر آن هم اصرار میورزیم: راه حلّ نظرخواهی از خودِ مردم فلسطین؛ همهی کسانی که از فلسطین آواره شدهاند؛ البته آنهایی که مایلند به سرزمین فلسطین و به خانهی خودشان برگردند. این یک امر منطقی است. این کسانی که در لبنان و در اردن و در کویت و در مصر و در بقیهی کشورهای عربی سرگردانند، به کشور و به خانهی خودشان فلسطین برگردند - آنهایی که مایلند؛ نمیگوییم کسی را به زور بیاورند - و از کسانی که قبل از سال 1948 که سال تشکیل دولت جعلی اسرائیل است، در فلسطین بودهاند - چه مسلمانشان، چه مسیحیشان، چه یهودیشان - نظرخواهی شود. اینها در یک نظرخواهی عمومی، رژیم حاکم بر سرزمین فلسطین را تعیین کنند. این دمکراسی است. چطور برای همهی دنیا دمکراسی خوب است، برای مردم فلسطین دموکراسی خوب نیست؟! چطور همهی مردم دنیا حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند، اما مردم فلسطین حق ندارند؟! هیچ کس شک ندارد رژیمی که امروز در فلسطین بر سرِ کار است، رژیمی است که با زور، با حیله و ترفند و با فشار روی کار آمده است؛ در این کسی شک ندارد. صهیونیستها با مسالمت نیامدهاند؛ مقداری با حیله و ترفند و مقداری با زور سلاح و فشار بر سرکار آمدند؛ لذا یک رژیم تحمیلی دارند. خیلی خوب؛ مردم فلسطین جمع شوند، رأی بدهند و نوع رژیمی را که در این کشور باید حاکم باشد، انتخاب کنند. آن رژیم و آن دولت، تشکیل شود و دربارهی کسانی که بعد از سال 1948 به سرزمین فلسطین آمدهاند، تصمیمگیری کند؛ هر چه تصمیم گرفت. اگر تصمیم گرفت بمانند، پس بمانند، اگر هم تصمیم گرفت بروند، پس بروند. این، هم آراءِ مردم است، هم دمکراسی است، هم حقوق بشر است، هم منطبق با منطق فعلی دنیاست. این راه حل. خوب؛ این راه حل باید اجرا شود. غاصب که با زبان خوش این راه حل را قبول نمیکند! اینجاست که همهی اطراف قضیه باید خودشان را مسؤول بدانند؛ هم دولتهای عربی، هم دولتهای اسلامی، هم ملتهای مسلمان در همهی دنیا، هم بخصوص خود ملت فلسطین و هم مجامع جهانی. هرکدام مسؤولیتی دارند که اصرار بورزند این راه حلّ منطقی باید تحقّق پیدا کند و میشود تحقّق پیدا کند. بعضیها نگویند آقا! چنین چیزی خواب و خیال است و ممکن نیست؛ نخیر! میشود. کشورهای دریای بالتیک بعد از گذشتِ چهل سال و اندی که جزو شوروی سابق بودند، برگشتند و مستقل شدند. کشورهای منطقهی قفقاز بعضی در حدود صد سال قبل از اینکه شوروی تشکیل شود در اختیار روسیهی تزاری بودند؛ بعد برگشتند و مستقل شدند. الان قزّاقستان، آذربایجان، گرجستان و بقیه مستقلند؛ خودشان هستند. پس این ممکن است. این طور نیست که این یک امر نشدنی باشد؛ نخیر، شدنی است. منتها اراده و عزم لازم دارد، جرأت و دلیری لازم دارد. کی باید دلیری به خرج دهد؟ ملتها یا دولتها؟ ملتها دلیرند، ملتها نمیترسند؛ ملتها نشان دادهاند که آمادهاند. پس دولتها اینجا وظیفه دارند؛ در رأس همه و مقدّم بر همه، دولتهای عربی. نشست اخیر سرانِ عرب در بیروت، نشست خوبی نبود. اینها میتوانستند از این اجلاس استفادههای خیلی بزرگی بکنند که فقط به سود فلسطین نبود؛ به سود خود دولتهای عرب هم بود. امروز دولتهای عرب میتوانند جلو بیفتند و محبوبیت و حمایت ملتهای خودشان را در قضیهی فلسطین کسب کنند. اگر دولت و حکومتی مورد حمایت مردم خود باشد، دیگر امریکا نمیتواند با او کاری بکند، دیگر از امریکا نخواهد ترسید، دیگر لازم نمیداند که ملاحظهی امریکا را بکند. در این قضیه، دولتهای عرب خیلی کارهای خوب میتوانستند بکنند و میتوانند بکنند.
هر خانوادهای به عدد افراد خانواده، هر کدام هزار تومان، در این کار خیر سهیم شود - حدّاقلش این است؛ هر کس هم خواست بیشتر بدهد، بیشتر بدهد - و این را به ملت فلسطین برسانند. برایشان آذوقه، دارو، امکانات و هر چه که برای ایستادگی و مقاومت لازم دارند، تهیه کنند و بفرستند. این کار را ملتها میتوانند بکنند؛ دیگر احتیاج نباشد که فلان دولت بگوید «من فلان قدر میدهم». حالا چقدر میدهد، چه طور میدهد، آیا میدهد یا نمیدهد؛ بعد هم مورد تهدید قدرتی قرار گیرد. ملتها در این جهت سهیم شوند؛ با ملتها چه کار میتوانند بکنند؟! در کشور ما اگر مردم دوست داشته باشند این کار را بکنند، میتوانند همین هزار تومانها را در همین مراکز امدادی مثل هلال احمر و کمیتهی امداد و این مجامع امدادی که هست جمع کنند. این ثروت هنگفتی میشود و میتواند کمکی به مردم فلسطین باشد. و بالاتر از کمک مادّی، کمک معنوی است؛ چرا که فلسطینیان احساس میکنند دل ملتها با آنهاست. این تظاهراتی که این روزها در دنیای اسلام اتّفاق افتاد خیلی با ارزش بود. این حرکتی که امروز شما میخواهید بکنید و تا میدان فلسطین و مقابل سفارت فلسطین راهپیمایی کنید، بسیار کار با ارزشی است. اینها خیلی ارزش دارد؛ اینها خبرش منعکس میشود و مردم مظلوم فلسطین احساس میکنند که ملتها پشت سرشان هستند. البته ملت ما بحمداللَّه در این زمینهها هیچ وقت کم نگذاشته است؛ هر وقت که برای این قضیه فرا خوانده شده، حضور پیدا کرده و اعلام موضع کرده است. و بالاخره مجامع جهانی و سازمان ملل باید فعّال شوند. این مجامع حقوق بشر که همیشه یا غالباً در خدمت هدفهای استکباریاند، ولو یکبار هم شده، برخلاف خواستهی دستگاههای استکباری، به نفع ملتها وارد شوند؛ افکار عمومی را در دنیا به خودشان متوجّه کنند، ظالم و متجاوز را محکوم و ملت مظلوم فلسطین را تأیید کنند. اگر این فشارها انجام گیرد، طرح ایران در مورد فلسطین عملی خواهد بود و متجاوز مجبور خواهد شد. اگر دولتهای عربی، دولتهای اسلامی، ملتهای مسلمان و مجامع جهانی، همه در این راه فعّال شوند، آن کار، عملی است. هر کس که در این زمینه کوتاهی کند، مسلّماً در نظر ملتها، در نظر تاریخ و بالاتر از همه در پیشگاه خداوند متعال مؤاخذ و مسؤول است. همه وظیفه داریم.
دولت امریکا از سال 1945 تا امروز در سرنگونی چهل دولت مستقل، که تابع امریکا نبودند، نقش ایفا کرده و در بیست و چند مورد دخالت نظامی داشته است! این دخالتها بدون استثناء با کشتار عمومی و با فجایع بزرگ همراه بوده است. البته در مواردی موفق شده و در مواردی هم ناکام مانده و موفق نشده است. آنچه که در ذهن خود ماست و از یاد ماها دور نیست، مثالهای روشنی است؛ از جمله بمباران اتمی ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، که آقای رئیس جمهور اشاره کردند؛ مثال ویتنام، آن جنگهای خونین، آن فجایع فراموش نشدنی که بالاخره هم با ناکامی امریکا تمام شد؛ مثال شیلی؛ مثال خود ایران در کودتای 28 مرداد - که مأمور امریکایی به تهران آمد و مشغول برنامهریزی و اقدام شد؛ و بعد هم خودشان این موضوع را اعلام کردند و اسنادش نیز منتشر شد که الان در دسترس همه است - و همچنین در جاهای متعدد دیگر. عامل همهی اینها، کمپانیهای بزرگ اقتصادی، سردمداران مالی بزرگ امریکا، احزاب اقتدارطلب، دستجات پرنفوذ صهیونیستی، شخصیتهای معیوب از لحاظ فکری و اخلاقی - که در رأس کارها هستند - میباشند. این پروندهی بسیار سنگین و گذشتهی بسیار ننگینی است. اینها چیزهای کوچکی نیست. برای اینها نابودی انسانها مهم نیست، نابودی ثروتها مهم نیست، نابودی عدالت مهم نیست، فاجعههای بشری مهم نیست؛ این مسائل هیچ کدام مانع سر راه اینها محسوب نمیشوند. البته برای حفظ ظاهر، امکانات فراوان تبلیغی و رسانهای را هم در اختیار دارند. تعبیر کردند به «صدای بلندتر»، تعبیر درستی است. سعی میکنند با صدای بلندتری فضای دنیا را آنطور تنظیم کنند که این فاجعهآفرینی را بپوشاند؛ چهرهی آنها را باز هم طرفدار صلح، طرفدار مردمسالاری و دموکراسی، طرفدار حقوق بشر نشان دهد.
امریکاییها اصولی را به عنوان اصول امریکایی معرفی میکنند و میگویند این اصول، جهانشمول است. این اصول، آزادی انسان، آزادی فکر، کرامت انسان، حقوق بشر و از این قبیل چیزهاست. اینها اصول امریکاییند؟! مشخصهی جامعهی امریکایی امروز اینهاست؟! مشخصهی حکومت امروز امریکا اینهایی است که شما ذکر کردید؟! آیا این حکومت نبود که بومیان اصلی سرزمین امریکا را قتل عام کرد؟ سرخپوستان امریکا را نابود کرد؟ آیا این حکومت و عوامل مؤثر در این حکومت نبودند که میلیونها آفریقایی را از داخل خانههایشان به بردگی گرفتند و دختر و پسر جوان آنها را برای بردگی ربودند و سالهای متمادی با سختترین فاجعهها با اینها رفتار کردند؟ امروز یکی از تراژدیترین آثار هنری، اثری است به نام «کلبهی عموتام»که زندگی بردهداری را در امریکا نشان میدهد که شاید قریب دویست سال است که این نوشته هنوز زنده است. واقعیتهای امریکا این است؛ حکومت امریکا این است؛ آن مشخصه و ممیزهای که نظام امریکایی به دنیا نشان داده، این است؛ نه آزادی انسان، نه برابری انسان. کدام برابری؟! شما هنوز هم بین سیاه و سفید برابری قائل نیستید. همین امروز هم از نظر شما رگهی سرخپوستی در یک نفر آدم در هر یک از مراحل گزینش اداری یک نقطهی ضعف برای او محسوب میشود. برابری انسانها؟! آزادی فکر؟! شما حاضرید همین سخنرانی، یا سخنرانی آقای رئیس جمهور را در رسانههایتان در امریکا پخش کنید؟ اگر آنجا آزادی فکر و آزادی بیان هست، همین سخنرانی نیمساعتهی آقای خاتمی را بردارید پخش کنید. کدام آزادی فکر؟! رسانهها متنوع است، اما بند ناف همه متصل به دستگاه سرمایهداری و سرمایهداران بزرگ امریکاست که اکثریتشان در اختیار صهیونیستهاست! این معنی آزادی رسانهها در امریکا است؟! چرا به مردم دنیا دروغ میگویید؟ اینها اصول امریکایی است؟! آن وقت میگویند اصول امریکایی جهانشمول است. شما کی هستید که به خودتان حق میدهید که برای بشریت، اصول جهانشمول وضع کنید؟ خوب؛ قبل از شما هم کمونیستها، اصول جهانشمول داشتند؛ استالین هم اصول جهانشمول داشت؛ میگفت همهی دنیا باید از من اطاعت کند؛ از این اصول باید پیروی کند. فاشیستهای دنیا هم به نظر خودشان اصول جهانشمول داشتند. این چه منطقی است که این اصول ماست؛ این اصول جهانشمول است، هر که در دنیا قبول نکند، باید برویم با بمب اتم او را بکوبیم. این منطق، منطق یک ملت آزاد است؟! این منطق، منطق یک دولتی است که حقیقتا معتقد به کرامت انسان است؟! اینطور به بشریت دروغ میگویید؟!
اسلام، پاسدار حُرمَت و حقوق انسانها است، تضمین کننده اخلاق و فضیلت است، منادی آرامش و امنیت است. زشتترین دروغ و ناجوانمردانهترین تهمت را کسانی مرتکب میشوند که اسلام را در مقابله با حقوق بشر و مدنیت و امنیت قلمداد کرده و این را وسیلهئی برای توجیه قدرتطلبی ظالمانهی خود بر علیه ملتهای مسلمان قرار میدهند.
ملّت ایران و مسئولان کشور با عبرتگیری از سرنوشت ملتهائی که در پنجهی استکبار جهانی گرفتار شدهاند، حیلهی شیطان بزرگ را در اتهاماتی که به نظام مقتدر جمهوری اسلامی وارد میسازد بخوبی شناخته و هدف او را که سیطره بر ایران عزیز و تأمین منافع نامشروع خود از ثروتهای مادّی و معنوی ملّت مظلوم ماست، بدرستی تشخیص دادهاند.
رژیم آمریکا که بیشترین ترورها را در طول سالهای متمادی به راه انداخته، بیشترین دشمنی را با حکومتهای مستقل آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی سازماندهی کرده، مرتجعترین حکومتهای کودتائی و تحمیلی را زیر حمایت خود گرفته، پرشمارترین سلاح مرگبار را به سراسر جهان فرستاده، خطرناکترین تروریستها را به دست خود به میدان گسیل داشته یا در دامن خود بزرگ کرده، بیشترین افراد غیرنظامی را به خاک و خون کشیده، مظلومترین ملت جهان یعنی ملّت فلسطین را از طبیعیترین حقوق انسانی محروم دانسته و به درندهترین رژیمهای جهان یعنی رژیم صهیونیستی بیشترین کمک را کرده، دهها سال رژیم جبّار و فاسد پهلوی را برپا نگهداشته و با ملّت ایران در صحنهی اقتصادی و نظامی و سیاسی زشتترین جفاها و خیانتها را روا داشته، اکنون نظام مردمی و مستقل و آزادهی ایران را به طرفداری از تروریسم و نقض حقوق بشر و تولید یا فروش سلاح متهم میکند! کیست نداند که شعار طرفداری از حقوق بشر و دموکراسی سردمداران کاخ سفید فریب و دروغِ رسوائی بیش نیست؟ کیست نداند که جرم ملت ایران و نظام اسلامی از نظر استکبار آن است که با شجاعت و صراحت، دست رد به سینهی فزونخواهی چپاولگران و مداخلهجویان بیگانه زده است؟ امروز قدرتهای بزرگ جهان، چه به خاطر انرژی - نفت و گاز - چه به خاطر بازارها، چه به خاطر فروش محصولاتشان و چه به خاطر پشتوانهی سیاسی و اقتدار نظامیشان، ناچارند دامنهی سیطره و نفوذ خود را در دنیا توسعه دهند. اگر ملتها پامال میشوند و منافع ملیشان نابود میگردد، برای آنها هیچ اهمیتی ندارد. آنها فقط به منافع خود - که در بسیاری از موارد، نامشروع هم هست - میاندیشند. البته هر ملتی - از جمله، ملتهای قدرتهای بزرگ - حق دارند به منافع خود بیندیشند؛ آن منافعی که به خاطر پامال کردن منافع ملتهای دیگر، نامشروع نباشد؛ ولی آنها این حدّ و مرز را قائل نیستند. پرچمی که برمیدارند، پرچم حقوق بشر و آزادی و دمکراسی است. بر روی پرچمهای خود، عناوین فریبنده را نقش میکنند؛ اما آنها، هم به مردم دنیا دروغ میگویند، هم به مردم خود دروغ میگویند. هدف آنها سیطره بر دنیاست.
ملت ایران با کسی ابتدائاً سرِ جنگ ندارد؛ اما از مداخلهگر و سلطهطلب متنفّر است. از مرکز قدرتی که بخواهد منافع این ملت را در مقابل منافع نامشروع خود نادیده بگیرد و لگدمال کند، متنفّر است. از کسانی که پرچم دمکراسی و آزادی و حقوق بشر را بلند میکنند، اما از رژیمی مثل اسرائیل که صد در صد ضدّ حقوق بشر است، این گونه دفاع میکنند و در افغانستان آن رفتار را میکنند و با اسرای جنگیِ خود آن رفتار را میکنند و با ملتهای دنیا آن رفتار را میکنند، متنفّر است.
برای امیرالمؤمنین اجرای عدالت و دفاع از مظلوم و سرسختی با ظالم - هرکه میخواهد، باشد؛ یعنی ظالم، هر که باشد و مظلوم، هر که باشد - مهم بود. امیرالمؤمنین برای دفاع از مظلوم، شرط اسلام را نگذاشته است. آن امیرالمؤمنینِ پایبند به اسلام، آن مؤمن درجهی یک، آن بزرگترین سردار فتوحات اسلامی، برای اینکه از مظلوم دفاع کند، شرط مسلمانی را قرار نداده است. در قضیهی «انبار» - که از شهرهای عراق است - عدّهای از طرف حکومت شام رفتند حاکم منصوبِ امیرالمؤمنین را در این شهر به قتل رساندند، به مردم حمله کردند، به غارت خانههای آنها پرداختند و عدّهای را کشتند و برگشتند. امیرالمؤمنین در خطبهای که به این مناسبت خوانده است - که یکی از خطبههای تکاندهندهی نهجالبلاغه، همین خطبهی جهاد است؛ «فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّة»؛ میخواهد مردم را به حرکت کردن در راه مقابلهی با این ظلم بزرگ تحریک کند - اینطور میفرماید: «ولقد بلغنی انّ الرّجل منهم کان یدخل علی المرأة المسلمة و الأخری المعاهدة»؛ به من خبر رسیده است که مردان غارتگر آن گروه، وارد خانههایی میشدند که زنان مسلمان یا زنان یهودی و مسیحی و مجوسی - معاهد - در این خانهها بودند. برای امیرالمؤمنین فرقی نمیکند زنی که مورد تهاجم قرار گرفته، اهل کتاب است - یهودیّه است یا مسیحیّه است یا مجوسیّه است - یا زن مسلمان است. با یک زبان از اینها یاد میکند. «فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها»؛ آن فرد مهاجم میآمد گوشواره و دستبند و سینهبند و طلاها و خلخالهای زنان را بیرون میکشید؛ «ما تمتنع منه الّا بالاسترجاع و الاسترحام»؛ که این زن مسلمان یا غیرمسلمان، در مقابل این مهاجم، هیچ وسیلهی دفاعی جز التماس کردن نداشت. امیرالمؤمنین بعد میفرماید: «فلو انّ امرأً مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما»؛ اگر یک انسان مسلمان از تأسّف و غصّهی این حادثه بمیرد، نباید او را ملامت کرد؛ «بل کان به عندی جدیرا»؛ به نظر من شایسته است که هر غیرتمندی، از چنین حوادثی دق کند و بمیرد!
به مالک اشتر در آن نامهی معروف مینویسد که با مردم چنین باش، چنان باش و مثل گرگ درندهای به جان آنها نیفت. دنبالش این را میگوید: «فانّهم صنفان»؛ مردم دو دستهاند: «امّا اخ لک فی الدّین و اما نظیر لک فی الخلق»؛ یا برادر دینی تو هستند و یا در انسانیّت، شریک تو؛ یعنی مثل تو انسانند. بنابراین برای امیرالمؤمنین، در دفاع از مظلوم و در احقاق حقوق انسان، اسلام مطرح نیست؛ مسلمان و غیرمسلمان دارای این حق هستند. ببینید این چه منطق والا و چه پرچم سربلندی است که امیرالمؤمنین در تاریخ برافراشته است! حال عدّهای در دنیا اسم حقوق بشر را میآورند؛ دروغ محض، ریای محض؛ هیچ جا، حتّی در کشورهای خودشان هم حقوق بشر را رعایت نمیکنند، چه برسد به سرتاسر دنیا! حقوق بشر به معنای حقیقی را، امیرالمؤمنین اینگونه بیان و به آن عمل کرد. در مورد مسألهی فلسطین، آنچه که باید دنیای اسلام را بسیار به خود متوجّه کند، این است که بعد از قضایای 20 شهریور و حمله به مراکز امریکایی در نیویورک و واشنگتن و بعد از توجّه مردم به آن قضایا و دنبالهاش قضایای افغانستان، غفلتی که از مسألهی فلسطین شد، باعث گردید رژیم صهیونیستی حدّاکثر سوء استفاده را از این غفلت و بیتوجّهی بکند. رژیم صهیونیستی بعد از سختگیریهای شدید و جنایتهای پیدرپیِ چند ماه اخیر، کار را به آنجا رسانده است که در شهرهای فلسطینی، با وسایل جنگی و تانک وارد خانههای مردم فلسطین میشود و بیمحابا جنایت میکند. صهیونیستها حداکثر سوء استفاده را از آن حوادث کردند. باید دنیای اسلام متوجّه شود و احساس مسؤولیت کند.
البته هیچ کس نمیتواند شرکت دولت امریکا را در مسؤولیت این جنایات انکار کند. امریکاییها با شعار مبارزه با تروریسم، به ملت افغانستان حمله کردند. در افغانستان چند نفر را به عنوان تروریست معرفی کردند؛ اما با ترور مردم فلسطین و حملات وحشیانه علیه آنها، نه فقط مخالفت نکردند؛ بلکه تأیید هم کردند! واقعاً برای مردم و افکار عمومی دنیا، بسیار مایهی عبرت است. اینها چه میگویند؟ چه طور رویشان میشود دم از حقوق بشر و آزادی و حقوق ملتها بزنند؟! با ملتی در خانهی خودش، اینگونه رفتار خشن و سبعانه و بیرحمانهای بشود؛ اما نه فقط مخالفتی صورت نگیرد، بلکه همراهی هم بشود! متأسفانه هم دولت امریکا و هم دولت انگلیس، در مقابل افکار عمومی، بسیار بد امتحان دادند. به نظر من مسؤولان امریکا، ملت امریکا را در تاریخ شرمنده کردند. مسؤولان انگلیس، ملت انگلیس را در تاریخ منفعل و شرمنده و خجالتزده کردند. اینها در رأس حکومتها و ملتهایی قرار دارند و با این همه ادّعا، در مقابل این جنایت عظیم بشری حتّی بیتفاوت نمیمانند؛ بلکه حمایت هم میکنند! امروز برای اروپاییها و غربیها هم روز امتحانِ بزرگی است. باید امتحانشان را در دفاع از حقوق بشر و آزادی - که این همه ادّعایش را میکنند - پس بدهند. چطور از یک ملت با این میزان از مظلومیت نمیشود دفاع کرد؟! البته بعضی از دولتهای اروپایی، زبانی چند کلمه چیزی گفتهاند، اما اینها کافی نیست. سازمان کنفرانس اسلامی و دولتهای اسلامی وظیفه دارند.
در قضیهی فلسطین و ایران، آبروی قدرتهای بزرگ جهانی بر زمین ریخت؛ ملتهای دنیا شناختند که در اظهارات اینها، ادّعاهای پوچ حقوق بشر و ضدّیت با تروریسم چقدر حقیقت دارد. شما ببینید امروز دولت امریکا ادّعا میکند که با تروریسم مخالف است؛ در همین حال رژیم صهیونیستی در سطح دولت تصمیم میگیرد که افراد مشخصی را - بیست و چند نفر را معیّن کرده است - ترور کند! این یک تروریسم رسمی دولتی است؛ درعینحال دولت امریکا از اینها حمایت میکند! آیا این، دروغگویی رژیم امریکا را اثبات نمیکند؟! ادّعا میکنند که طرفدار حقوق بشر و حقوق کودکان و حقوق زنانند؛ اما در داخل فلسطین، ناگهان با بلدوزرهای صهیونیستها، سقف روی سر کودک چندماهه و زن بیپناهِ در خانهی خود نشسته، فرود میآید و اینها لب نمیجنبانند و اخم نمیکنند! این کار، آبروی اینها را در برابر ملتهای دنیا میبرد.
انتظار از دولتهای غیر مسلمان - عمدتاً دولتهای اروپایی - این است که در مقابل جنایاتی که علیه یک ملت - علیه مردان، علیه پیرمردان، علیه زنان، علیه نوجوانان، علیه بچهی چندماهه و شیرخوار - انجام میگیرد، سکوت نکنند. چرا سکوت میکنند؟ چطور با وجود این همه جنایت، باز از آن دولت غاصب و اشغالگر حمایت میکنند؟ مگر ادّعا نمیکنند که طرفدار حقوق انسانند؟ اگر این حرف، دروغ و فریب و بازی سیاسی و وسیلهای برای چاپیدن ملتها نیست، اینجا میدان امتحان آن است. اینجا حقوق انسان پامال میشود؛ موضع بگیرند، حرف بزنند، کارهای اسرائیل را تقبیح کنند و روی او فشار آورند. همچنانکه برای چند مجرم یهودی که در فلان جای دنیا به خاطر یک جُرم جاسوسی محاکمه میشوند، بسیج میگردند و وظیفهی خودشان میدانند که دخالتی بکنند و حرفی بزنند - در حالی که آنجا مجازات مجرم و کار قانونی صورت میگیرد - اینجا هم که یک ملت مظلوم واقع میشود، دخالت کنند. چرا دخالت نمیکنند؟ برای دولتهای اروپایی و غیره ننگ است که تحت تأثیر عوامل صهیونیست و کمپانیهای وابستهی به صهیونیستها و ثروتمندان صهیونیست باشند. ما به امریکا چیزی نمیگوییم و از او توقّعی نداریم؛ او نه خواهد کرد و نه میتواند بکند؛ چون هیأت حاکمهی امریکا در مشت صهیونیستها قرار دارد.
علت اساسی فشارهای همهجانبهای که استکبار جهانی - و در رأس آنها رژیم امریکا - به ایران وارد میکند، حمایت ما از فلسطین است. آنها در اظهارات صریحتری گفتهاند که مشکل اصلی امریکا با ایران، مخالفت جمهوری اسلامی ایران با طرحهای ذلتبار سازش در فلسطین است؛ و بقیهی امور نظیر ادعاهای مضحک نقض حقوق بشر و ساخت سلاحهای کشتار جمعی، بهانهای بیش نیست؛ و اگر ایران دست از حمایت خود از مبارزین و مردم لبنان و فلسطین بردارد، آنها دست از روش خصمانهی خویش علیه ایران برمیدارند! البته ما بهروشنی میدانیم مشکل اصلی آنان، اسلام و حکومت اسلامی است که مانع از بازگشت غارتگرانه و سلطهطلبانهی آنان به این کشور پهناور شده است و آنها هم حقیقتا این رویکرد سیاستهای جمهوری اسلامی را بهخوبی میشناسند. ما به آنها جواب رد دادهایم و حمایت از مردم فلسطین و لبنان را از وظایف مهم اسلامی خویش میدانیم. لذا آنها از هر سو فشارهای خود را وارد میکنند.
امروز شما میبینید همان کسانی که دم از صلح و حقوق بشر میزنند، بیشترین ضربهها را به صلح و حقوق بشر وارد میکنند. چرا سازمانهای مدافع صلح، کشور متجاوزی را که به همسایهی خود تجاوز میکند، محکوم نمیکنند؟ چرا سازمانهای مدّعی دفاع از حقوق بشر، از حقوق ملت فلسطین دفاع نمیکنند؟ آیا ملت فلسطین جزو بشر نیست، یا آن مدّعا، دروغ و پوچ و در خدمت هدفهای استکبار جهانی است؟
کاری را که سیاستمداران دنیا - چه امروز و چه در طول قرنهای گذشته - انجام میدادند و حرفی را که بر زبان میآوردند و به آن اعتقاد قلبی نداشتند و چهره و قیافهای را که به خود میگرفتند و با باطن آنها بهکلّی متفاوت بود، در امیرالمؤمنین وجود نداشت. امروز شما نگاه کنید؛ حرفهای زیبا و قشنگ بر زبان سیاستمداران عالم بسیار جاری میشود - نام انسان، نام حقوق بشر، نام مردمسالاری، نام صلح، نام قداست - اما در دلها و در عملها، از این حقایق هیچگونه خبری وجود ندارد. این وضعیت، قبل از دوران امیرالمؤمنین هم بود؛ امروز هم وجود دارد. امیرالمؤمنین - آن قلّهی بلند انسانیت - در این جهت برخلاف اغلب سیاستمداران عمل کرده است. خصوصیت او این بود که اگر اسم مردم را میآورد، برای آنها حقیقتاً ارزش قائل بود؛ نه مثل کسانی که در سطح بینالمللی از هرچه تروریست حرفهای است - که امروز حکّام صهیونیست در دنیا تروریستهای حرفهای هستند - از هرچه غارتگر بینالمللی است - که امروز پشت صحنهی قدرتهای استکباری، زرسالاران و چپاولگران بینالمللی هستند - از هرچه انسان نانجیب و متجاوز به حقوق انسان است، عملاً حمایت و پشتیبانی میکنند و خجالت هم نمیکشند و بر زبان نام حقوق بشر و انسان و مردمسالاری را جاری میکنند و طلبکار ملتها هم میشوند! نظام جمهوری اسلامی را که یقیناً یکی از مردمیترین نظامهای عالم و متّکی به آرای قشرهای عظیم مردم و گرهخوردهی با عواطف و احساسات و ایمان آنهاست، به عنوان نظام مردمسالار قبول ندارند؛ اما نظامهای حکومت مطلقهی فردی و سلطنتهای موروثی و نظامهای کودتا و آنجایی که بچههای دبستانیِ آن از آسیب نیروهای امنیتیشان در امان نیستند و به دست آنها به قتل میرسند، آنها را به عنوان نظامهای معتقد به حقوق بشر میشناسند! این یک مضحکهی سیاسی و جهانی است. سیاستمداران نظامهای غیرالهی مایلند همهی انسانهای عالم، دستخوش چنین بازیچههایی باشند.
دشمن با تبلیغات خود سعی میکند فضای سیاسی را مسموم کند. امروز حکومت امریکا و مرتجعترین و فاسدترین دولتها و حکومتها راحت مینشینند و با صمیمیت با هم حرف میزنند و هیچ شکایتی هم از یکدیگر ندارند - از قبیل حکومت فاسد پهلوی در گذشته، و امروز هم بعضی از حکومتهای دیگر - اما همینها ملت و حکومت ایران را که در تکیه به آراء مردم، از همهی کشورهای این منطقه - بلکه از اغلب کشورهای دنیا - جلوتر است، به نقض موازین دمکراسی متهم میکنند! دمکراسی چیست؟ دمکراسی یعنی تکیه به آراء مردم؟ نه؛ انتخابات اخیر امریکا نشان داد که اینگونه نیست. در ایران مردمسالاری واقعی وجود دارد. در بیست و یکی دو سال بعد از انقلاب، به طور متوسط هر سال یک انتخابات در این کشور واقع شده است و مردم در همهی امور کشور دخالت کردهاند. درعینحال ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکنند! امروز زشتترین نقض حقوق بشر به وسیلهی همین قدرتهای مستکبر جهانی و دنبالهها و ایادی و همپیمانانشان در دنیا اتفاق میافتد؛ خودشان هم در همهی کارهایی که برایشان پیش میآید، از نقض حقوق بشر ابایی ندارند! هدف آنها از تهمت و بدگویی نسبت به ما چیست؟ هدف همین است که فضای فکری و فرهنگی و سیاسی کشور را مسموم کنند تا هر کس در این فضا تنفس میکند، ذهن و فکرش مسموم شود.
در این ماه رمضان هم، صهیونیستها حداکثر فاجعهآفرینی را کردند. شما میبینید که از بچهی کوچکِ شاید یکساله و دو ساله تا نوجوان و جوان و پیرمرد و مریض، جزو قربانیان این حوادثند. این، ضدیّتِ دشمن اسلام و مسلمین - یعنی گروه حاکم بر این بخش از میهن اسلامی - را با موازین بشری و با حقوق بشر نشان میدهد. درعینحال سناتورها و سیاستمداران و زبدگان سیاسی امریکا از اینها صریح حمایت میکنند. این کار را بکنند؛ میل خودشان است؛ سیاستشان این است؛ جوهرهی آنها همین است که باید از این مفسدان و شیطانصفتها و سبعها حمایت کنند. بیش از این هم توقّعی نیست؛ لیکن مردم دنیا باید از این عبرت بگیرند. خوشبختانه ملت ما چشم و گوشش باز است. مردم دنیا که همیشه در قضایای مختلف، شعار طرفداری از حقوق بشر، طرفداری از حقوق اکثریت و به قول خودشان طرفداری از دمکراسی را، از زبان امریکاییها شنیدهاند که به آن تفاخر میکردند، باید در آینهی فلسطین، چهرهی زشت واقعیِ سیاستهای امریکایی را مشاهده کنند.
امروز در دنیا دولتی که در کنار ملت خود با سلطهی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی استکبار مقابله و در مقابل آن مقاومت میکند، دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران است. امروز همهی خصومت و منازعهای که شما علیه ایران در مراکز قدرت جهانی مشاهده میکنید، به خاطر همین است. بقیهی حرفها بهانه است؛ حقوق بشر بهانه است؛ حرفهایی که با تبلیغات خودشان در داخل منتشر میکنند، بهانه است؛ میل به دمکراسی و اشاعهی مردمسالاری - که آنها ادعا میکنند - دروغ و بهانه است. اصل قضیه همین است؛ دستگاه سلطه در دنیا نمیتواند ببیند که دولتی در کنار ملت خود با سلطهی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استکبار مبارزه میکند.
زوال تمدّنها معلول انحرافهاست. تمدّنها بعد از آنکه به اوجی رسیدند، به خاطر ضعفها و خلأها و انحرافهای خود رو به انحطاط میروند. ما نشانهی این انحطاط را امروز در تمدّن غربی مشاهده میکنیم، که تمدّنِ علم بدون اخلاق، مادیّتِ بدون معنویّت و دین و قدرتِ بدون عدالت است. وقتی که در فلسطین اشغالی، در خانهی مردمی که خودِ صاحبخانهها از زندگی در آن یا از زندگی آسوده در آن محرومند، یک فلسطینی از سرِ ناچاری حرکتی انجام دهد و آسیبی به یک صهیونیستِ بیگانهی غریبهی بهزور آمده بخورد، همهی دستگاههای تبلیغاتی غرب بسیج میشوند تا این حادثه را بزرگ کنند! اگر کسی کشته شده باشد، عکس پدر او، مادر او، بچهی او، خواهر او، گریهها و ناراحتیهایشان، در مجلاّت امریکایی و سایر مجلات دنیا چاپ میشود! اما امروز یک کودک، یک نوجوان، در آغوش پدرش و در مقابل چشم او، در فلسطین کشته میشود؛ زن و مرد و کودک نمازگزار در مسجدالاقصای مسلمانان به گلوله بسته میشوند. دستگاههای ارتباطاتی جمهوری اسلامی روز اوّل با اروپا تماس گرفتند که خبرهای اروپا را کسب کنند، از آن طرف به آنها گفتند که اینجا هیچ خبری نیست! حادثهی به این عظمت، در روزهای اوّل و دوم، در اروپا و در منطقهی سلطهی تمدّن غربی، هیچ خبری نیست! تا وقتی که بتدریج تظاهرات اوج میگیرد، مردم در همه جا بلند میشوند، صدای اعتراضها بلند میشود؛ آن دستگاههایی که مدّعی طرفداری از حقوق بشرند، مدّعی اطّلاعرسانیاند، آن وقت مجبور میشوند یک اطّلاعی، آن هم البته ناقص و نه کامل، یکجانبه و نه عادلانه، به سود غاصب و نه به سود مردم مظلوم بدهند! اینها همه نشانههای شکست و انحطاط تمدّن غرب است.
امروز موج محکومیت حاکمان اشغالگر دامنهدارتر شده و راه سازشکاری کمرونقتر گردیده و هر روز بینتیجه بودن آن بر همگان روشنتر میشود.
امروز سیر حمایتهای مادی و معنوی و سیاسی از حرکتهای جهادی و انتفاضه رو به گسترش است. امروز صدای مدعیان دروغین حقوق بشر بیاثر گردیده و طبل رسوائی حامیان اسرائیل به صدا در آمده و ماهیت مزورانهی آنان برملا گردیده است تا جایی که بسیاری از آنان نمیتوانند از محکوم کردن این جنایات خودداری کنند. بارها امریکاییها اعلان کردند که هدف آنها از ارتباط با کشورها، تأمین منافع دولت امریکاست! معنای این حرف چیست؟ معنایش این است که از نظر امریکاییها، منافع یک شهروند امریکایی، بر منافع یک شهروند ایرانی - هر که باشد - ترجیح دارد؛ یک جوان امریکایی، بر جوان ایرانی ترجیح دارد؛ یک عنصر امریکایی - هر که باشد - بر یک عنصر ایرانی و یا غیرایرانی ترجیح دارد. سیاست امریکا در مسائل جهانیش بر این مبناست. هدف اصلی این است.
البته با دروغ و فریب، اسم حقوق بشر را میآورند! کشورهایی هستند که امریکا از نفت آنها استفاده میکند؛ در آنها یکبار یک مجلس منتخب مردم تا امروز تشکیل نشده است؛ یک حاکم منتخب مردم، یک رئیس جمهور منتخب مردم در آن کشورها وجود ندارد؛ اما امریکا اسمی از دمکراسی و حقوق بشر در آن کشورها نمیآورد! چرا؟ چون منافعش را از آنها تأمین میکند. با رژیم صدام - در دورانی که رژیم صدام با ایران میجنگید؛ چون بر طبق منافع آنها بود - کمال همکاری را کردند؛ بعد که رژیم صدام به کویت حمله کرد و منافع آنها را تهدید نمود، با او مقابله کردند؛ آنوقت صدام شد ظالم و جنایتکار و عنصر غیرقابل اعتماد! مگر قبلاً نبود؟! امروز ملت ایران کاری که میتواند بکند - که از همهی کارها هم مهمتر است، تظاهرات - مثل همین تظاهرات امروز - است. این کار بسیار مهمی است. از هدفهای اینها این است که نام فلسطین را به دست فراموشی بسپارند. کاری کنند که اصلا فراموش شود که چنین چیزی وجود داشت؛ اما شما نمیگذارید؛ روز قدس نمیگذارد؛ امام بزرگوار ما با تدبیر خودش نگذاشت. این کار بزرگی بود. از جنبهی انسانی هم مظلومیت خانوادههای فلسطینی برای هر انسانی وظیفهآور است؛ مظلومیت مردمی که در داخل فلسطینند، که بعضی از فیلمها و نوارهایش را شما همین روزها دیدید که چقدر اینها نسبت به مردم فلسطین ظالمانه رفتار میکنند و عجیب این است که این سازمانهای حقوق بشر هم مردهاند! این امریکاییها و بعضی از این غربیها و اینهایی که ادعا میکنند رسالت گسترش دمکراسی را در دنیا دارند، در این قضیه آبروی خودشان را بردند؛ بهخاطر اینکه ملتی الان وجود دارد که در هیچ شأنی از شؤون کشور و وطن خودش، قدرت تأثیرگذاری ندارد و حرفش در هیچ جا خوانده نمیشود؛ و آن ملت فلسطین است. از نظر انسانی، مردمی مظلوم؛ از آن طرف در مقابلشان حکومتی نژادپرست با آن همه ظلم؛ و این هم دروغ بزرگی که امریکا و سازمانهای جهانی و متفکران به اصطلاح غربی در ادعایی از دمکراسی میگویند!
هرچه ما در دنیا تخطی مشاهده میکنیم و فساد و انحطاط و انحراف از جادهی انسانیت میبینیم، به خاطر این است که این مرزها به هم ریخته است؛ حرفهایی میزنند، برطبق آن حرفها عمل نمیکنند؛ ادعایی میکنند، علنا برخلاف آن ادعا رفتار میکنند؛ ادعای حقوق بشر و بوق دعوی حقوق بشر آنها گوش همه را کر میکند؛ اما در مقابل چشم همه، هواپیماهای اسرائیلی میآیند و مردم بیپناه لبنان را بمباران میکنند و چقدر انسانهای بیگناه را میترسانند، یا مجروح میکنند، یا به قتل میرسانند و چشمهای ناظر جهانی همینطور بیتفاوت نگاه میکنند! قول بدون عمل؛ ادعای دروغ! لذاست که از دید صاحبنظرانی که امروز مسائل دنیا را با دقت زیرنظر دارند - حتی غیرمسلمان - آینده برای نظامهای مادی دنیا، آیندهی روشنی نیست؛ آینده برای کسانی که در راه خدا حرکت نمیکنند، آیندهی تیره و مبهمی است: تعارضهای انسانی، تعارضهای جغرافیایی، گسترش فقر و محرومیت در سرتاسر دنیا، گرفتاری آن کسانی که ثروتهای دنیا را برای خودشان جمع کردهاند، نابودی و تباهی نسلهای گوناگونی که امروز پیدرپی در دنیا وارد میدان میشوند؛ نسل جوان و نسل کودکان. این، درست بعکس آفاق امت اسلامی و ملتهایی است که متمسک به معنویت باشند؛ راه خدا و ضوابط خدایی و اخلاق حقیقی انسانی را رعایت کنند. برای همین هم هست که ملت ما توانسته است در مقابل این همه دشمنی بایستد. دشمنیهایی که با ملت ما میشود، حقیقتا بینظیر است؛ اما با وجود همهی اینها، این ملت توانسته است راه خود را ادامه دهد و پیشرفت کند.
همان کسانی که دائم دم از حقوق بشر میزنند، اوباشی را که در خیابانها شیشهها را میشکستند، بانک میزدند و ماشینهای مردم یا دستگاهها را به آتش میکشیدند و چهارراهها را بند میآوردند، به عنوان ملت ایران و نیروهای اصلاحطلب معرفی کردند! پس معلوم شد از نظر آنها «اصلاح» یعنی چه! اصلاحی که دنبالش هستند، همینهاست دیگر! ملت ایران را که روز چهارشنبه آمد، به حساب نیاوردند! کسانی را که مردم علیه آنها قیام کردند، به عنوان ملت معرفی کردند! اشتباه کردند. اگر یکی دو روز دندان روی جگر گذاشته بودند و حرف نزده بودند، بعداً دچار این شرمندگی نمیشدند! اغلبشان هم حرف زدند. همینهایی که مراکز خصومت با نظام اسلامی بودند، همهشان چیزی از دهنشان پرید و گفتند. حتّی آن دولتمرد امریکایی هم که گفت «نمیخواهم حرفی بزنم که به ضرر نیروهای مخالف نظام تمام شود» نتوانست خودش را نگهدارد! بالاخره حرف زد و دفاع خودش را از نیروهای اغتشاشگر نشان داد! عوامل صهیونیست در پارلمانهای مختلف اروپایی و غیر اروپایی، و نیز بعضی از کشورهای همسایه هم نتوانستند اظهارنظر نکنند.
وحدت و هویت بخشیدن به شیعهی لبنان و ایجاد هم زیستی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوائف سیاسی در آن کشور از سویی، و صراحت در معرفی رژیم غاصب صهیونیست بعنوان «شرمطلق» و اعلام حرمت همکاری با آن از سوی دیگر و بالاخره ابراز ارادت و صمیمت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، چه در عرصهی فرهنگی و نوشتاری و چه با همکاری با عناصر مبارز ایرانی در مدتی طولانی، از این عالم بزرگوار که فرزند حوزهی علمیهی قم و بازماندهی یکی از خاندانهای بزرگ علمی در جهان تشیع است، شخصیّتی همه جانبه پدید آورده بود، و چنین بود که امام راحل بزرگوار ما دلبستگی و تکریم خود به این شخصیت معزّز را از اوائل پیروزی انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند.
یقیناً محروم شدن صحنهی لبنان از حضور چنین عنصر ممتاز و ارزشمندی یک خسارت بزرگ بوده و هست که متاسفانه عکسالعمل مناسب خود را از سوی مدعیان طرفداری از حقوق بشر دریافت نکرده، و امیدواریم بیخبریها در این قضیه با همت صاحبان همت و مسؤولیت پایان یابد. رژیم امریکا و شبکه بینالملل صهیونیزم با مأیوس شدن از مقابلهی نظامی و اقتصادی با ایران اسلامی، اینک بر تلاش تبلیغی و سیاسی خود افزودهاند. هدف از این تلاش، تأثیرگذاری بر فکر و روحیهی مسلمانان علاقهمند به جمهوری اسلامی در سراسر جهان و نیز بر ذهن و فکر مردم مؤمن ایران است.
آنان در این صددند که جمهوری اسلامی را که امروزه در جهان، مظهر جامعیت اسلام شمرده میشود، در موضع دفاعی قرار داده، ابتکار عمل را در میدان معارضه با دشمنانش از دست او خارج کنند، و برای این مقصود در چهرهیی منافقانه و ریاکار، شعارهای مردم پسند مانند: حقوق بشر، آزادی، مبارزه با تروریسم، دفاع از حقوق زن و امثال آن سر میدهند و جمهوری اسلامی را به بیاعتنایی به این شعارها، متهم میسازند. رژیم امریکا در حالی از حقوق بشر دم میزند که زشتترین تصویر از نقض حقوق بشر را در رفتار مستکبرانهاش با ملتهای ضعیف جهان از خود بر جای میگذارد؛ در حالی ادعای مبارزه با تروریسم میکند که خطرناکترین تروریستها را در حمایت خود قرار میدهد؛ در حالی از دموکراسی سخن میگوید که از مستبدترینِ حکومتها در برخی مناطق جهان پشتیبانی میکند؛ در حالی بنام آزادی شعار میدهد که کمترین سخن آزادانه را در افشای ماهیت رژیم صهیونیستی و نقشههای خطرناک و ستمهای روزافزون یهودیان صهیونیست - نه در کشور خود و نه در هر جای دیگر که بتواند - تحمل نمیکند؛ در حالی بنام حقوق زن بر ضدّ جمهوری اسلامی تبلیغ میکند که زن امریکایی در خانواده و در محیط کارش مورد تعدّی و سوءاستفاده و اهانت است؛ در حالی خود را پرچمدار مشارکت مردمی در حکومت میشمارد که هر جا مردم مسلمان حکومتی تشکیل دهند، با همهی عدّه و عُدّه در مقابل آنان بمیدان میآید و از کودتاهای نظامی و توطئههای سیاسی بر ضد آنان با همهی وجود پشتیبانی میکند. در قضاوت سیاسیِ امریکا، آوارگان فلسطینی و لبنانی که با اشغالگرانِ خانهی خود مبارزهیی مظلومانه میکنند، تروریستاند؛ ولی تروریستهای صهیونی که مستمراً به روستاها و شهرهای لبنان حملهی نظامی میکنند و زندانیان فلسطینی را با شیوههای قرون وسطایی شکنجه و آزار میدهند و خانههای فلسطینیان را خراب و بجای آن آبادیهای صهیونیستی احداث میکنند، شایستهی کمکهای میلیاردیاند!! نظامی همچون جمهوری اسلامی که مظهر قویترین پیوند میان مردم و مسؤولان است و قانون اساسی و همهی ارکان اصلی حاکمیت در آن و اصل نظامِ آن با رأی و اراده و انتخاب مردم تعیین و برگزیده شدهاند، غیر دموکراسی است؛ ولی مستبدترین حکومتهای فردی که در طی سالهای متمادی حتی یکبار مردمشان قدرت انتخاب حکومت و حاکم و قانون را نیافتهاند، مقبول و خالی از ایراد است! برای جمهوری اسلامی که هرگز به هیچ کشوری حملهی نظامی نکرده، داشتن سلاح غیر اتمی هم ناروا است و غصب و توقیف قطعات یدکی و هواپیما و بالگردانهای قبلاً خریداری شدهی آن مجاز است؛ ولی پر کردن منطقهی خلیج فارس از انواع سلاحها و جنگندههای غیر لازم و تجهیز روز افزون رژیم صهیونیستی به سلاح اتمی بیاشکال، بلکه لازم است! در منطق تبلیغاتی امریکا و شبکهی تبلیغاتی صهیونیستی، اعدام قاچاقچیان هروئین در ایران، نقض حقوق بشر است؛ ولی ربودن مردم لبنان و بمباران روستاها و تیرباران بیپناهانی که از روستای خود گریختهاند، حتی خدشهیی هم در حقوق بشر نیست! کمک به مسلمانان مظلوم در منطقهی بالکان برخلاف مقررات بینالمللی است؛ ولی راهاندازی کودتای نظامی در کشورها بوسیلهی سازمان سیا و موساد، با مقررات بینالمللی مخالف نیست! کمک به دولت عراق در هنگامی که به مردم حلبچه و جبهههای ایران حملهی شیمیایی میکند، جرم نیست؛ ولی کمک غذایی به ملت عراق که بر اثر محاصره امریکا سالانه پانصدهزار کودک آن تلف میشوند، جرم است! حجابِ برتر که شما اشاره کردید - که مراد همین چادر ایرانیِ خود ماست - حقیقتاً حجاب برتر است؛ هیچ تردیدی در این نباید داشت. البته من هیچ وقت نگفتم که چادر را در جایی اجباری کنند؛ اما همیشه گفتهام که چادر یک حجاب ایرانی است و زن ایرانی این را انتخاب کرده و خوب حجابی هم هست و میتواند کاملاً حفاظ و حجاب داشته باشد. حالا بعضیها هستند که از هرچه ایرانی و خودی است، ناراحتند و دلشان را میزند؛ دلشان میخواهد سراغ چیزهایی بروند که از خودی بودن دورتر است! بههرحال اگر حجاب را حفظ کنند، باز هم خلاف شرعی انجام ندادهاند؛ منتها چیز بهتری را از دست دادهاند.
اما اینکه شما میگویید «ما چگونه برخورد کنیم؟» ببینید؛ شما با تبلیغات کار کنید. یعنی همان حربهای را که افراد مورد نظر شما برای سست کردن اعتقاد به حجاب به کار میبرند، شما هم به کار ببرید. یعنی شما دربارهی حجاب بنشینید واقعاً تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینی هم مثلاً دربارهاش بحث کنید، یا از بحثهایی که شده استفاده کنید. از لحاظ اجتماعی هم روی همین مسألهی کیفیّت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزی که به نظرتان درست است، آن را بگویید؛ این دغدغه را هم که اینها میآیند تمایل به حجاب را در دلِ مردم از بین میبرند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمیرود. البته اگر قدرتی مثل قدرت رضاخانی بالای سرش باشد، یا آن طور که شنیدم در بعضی از کشورها مثل تونس کسی حق ندارد در خیابان با حجاب باشد و اصلاً حقوق بشر هم در اینجا دیگر مطرح نیست که چرا مردم را مجبور کردید بیحجاب باشند - کسانی که مسؤول این چیزها هستند، همینطور تماشا میکنند و حرفی هم نمیزنند! - بالاخره همان کشف حجاب دوران رضاخانی پیش میآید؛ اما به مجرّد آنکه این زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمیگردند. دستگاههای استکباری بیست سال است جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران و امام بزرگوار ما و دلسوزان این ملت را به اموری متّهم میکنند که با خود آنها مناسب است. میگویند ناقضین حقوق بشر؛ در حالی که بزرگترین ناقض حقوق بشر آنها هستند. میگویند طرفداران تروریسم؛ در حالی که بانیان و طرفداران تروریسم خود آنها هستند. امروز از دولت صهیونیسم، تروریستتر در دنیا کیست؟ از بسیاری از دولتمردانی که امروز در سطح دنیا مطرحند، ظالمتر و متجاوزتر به حقوق انسان کیست؟ بشریّت از چه کسانی و از چه قدرتهایی بیشتر صدمه دیده و رنج برده است؟ مایهی عقبافتادگی آسیا و آفریقا و امثال آنها کیست؟ کدام دولتهایند که سالهای متمادی ملتها را در زیر تیغ استعمار نگاه داشتهاند؟ آنچه آنها داشتند، ربودند؛ نفت آنها را مفت و ارزان بردند؛ ثروتهای زیر زمینی آنها را بردند؛ فرهنگشان را نابود کردند؛ از پیشرفت و ترقّی و پیمودن قافلهی علم، آنها را مانع شدند. اینها مستکبرین عالم و همین دولتهایی که امروز در دنیا دم از حقوق انسان میزنند، هستند. اینها بزرگترین بلاهای بشریّتند.
امروز در دنیای متمدنی که خود را مدعی دفاع از حقوق بشر میخواند، ما میبینیم که مدام دختران دانشجوی مسلمان با مشکل مواجهند و از درس خواندن محروم میشوند. همچنین خانمهای مسلمانی که مشغول به کار هستند، به دلیل رعایت حجاب از کارشان محروم میشوند. آنها اینطور شدید با مقولهی حجاب مقابله میکنند و همیشه هم مطرح میسازند که حجاب، تکلفآور و سخت است و نمیشود در عرصههای مختلف اجتماعی با حجاب، ظاهر شد! در حالیکه ما بههرحال دختران دانشجویی هستیم که در محیطهای مختلف - چه محیط درس و چه محیط کار - مشغولیم و میبینیم که این مسأله برای ما مشکل ساز نبوده است. اصلا ما حجاب را لباس «مشارکت اجتماعی» زنان میدانیم و اگر نباشد، واقعا در عرصهی اجتماع، مشکل داریم و واقعا هیچوقت احساس نکردهایم که این برای ما سختی و مشکلی به وجود آورده است. ما با داشتن حجاب، احساس راحتی خیلی بیشتری میکنیم.
آن دولتی که ادّعا میکند طرفدار حقوق بشر است و گاهی برای یک مُجرم سیاسی یا یک قاچاقچی که در ایران محاکمه میشود، وابستگانش، یا خودش و یا همفکرانش، جنجال به راه میاندازند، یا در مسائل جهانی به این بهانه دخالت میکنند، کشتار مردم بیدفاع و غیرنظامی در عراق و غیرعراق برایش کماهمیت است. اخیراً اعلام کردهاند که ممکن است در حملهی نظامی امریکا به عراق، هزار و پانصد نفر کشته شوند! البته رقمی که اظهار شده است، یقیناً خیلی کمتر از رقم کسانی است که در معرض تهدید قرار میگیرند. چه کسی میتواند بگوید که هزار و پانصد نفر کشته خواهند شد؟ ممکن است پانزده هزار نفر کشته شوند. ممکن است بیشتر یا کمتر کشته شوند. تازه هزار و پانصد نفر انسان بیگناه هم عدد کمی نیست!
به خاطر تسویه حساب دو دولت با یکدیگر، الان چند سال است که بر اثر محاصرهی اقتصادی امریکا نسبت به عراق، مردم عراق در سختترین شرایط زندگی میکنند؛ بچهها شیر ندارند، مادران نان ندارند، پدران کار ندارند. ملت مرّفه و نسبتاً ثروتمندی مثل ملت عراق، الان چند سال است که به خاطر محاصرهی اقتصادی امریکا و بعضی از همپیمانانش، به یک ملت محتاج نان شب تبدیل شده است! چقدر خانوادهها در فشار زندگی میکنند؛ چقدر کودکانی که دچار بیمارهای صعبالعلاج میشوند؛ چقدر خانوادههایی که جواب بچههایشان را که از گرسنگی گریه میکنند، نمیتوانند بدهند. اینها انسانی است؟! اینها با ادّعای طرفداری از حقوق بشر سازگار است؟! این مصیبت چند ساله کم است که بعد از حداقل دو مرتبه تهاجم نظامی به عراق، بار دیگر اعلام میکنند که میخواهند به عراق حمله کنند! ملت عراق با این حملهای که ممکن است پیش آید، یقیناً مظلوم واقع خواهد شد و خون مردم به گردن تصمیمگیرندگان امریکایی است. نکتهی دوم در قضیهی و محکومیت حمله به عراق این است که امریکا با این حمله، دخالت و حضور خشن و زورمدارانهی خود در کشورها و در مسائل جهانی را به صورت یک قاعده و رویّه درمیآورد. به چه دلیل؟ با چه مجوزی؟ شما مگر چه کاره هستید؟! مگر امریکا ژاندارم جهان است؟! من دو سال قبل از این گفتم، آن چیزی که تهِ دلِ قدرتمداران امریکایی است و گاهی هم بر زبان جاری میکنند، این است که همهی دنیا یک امپراتوری بزرگ است؛ امپراتور آن هم امریکاست! ارادهی ملتها، حق انتخاب ملتها و آزادی ملتها، از نظر آنها افسانه و بیارزش است! حقوق بشر را بر زبان جاری میکنند؛ اما در دل آن را قبول ندارند: «یقولون بأفواههم مالیس فی قلوبهم». امریکا با چه مجوّزی به خود حق میدهد که نسبت به مسألهی عراق یا رژیم عراق یا ملت عراق تصمیم بگیرد؛ آن هم تصمیمی خونین که به معنای دخالت نظامی است؟! برای چه؟ برای اینکه حضور خود را در خلیجفارس تأمین کند؛ برای اینکه سلاحهای جدیداً ساخته شدهی خود را بر روی مردم بیگناه عراق آزمایش کند! عجب دنیایی است! عجب فرهنگ جنایتکارانه و زورمدارانهای است! سلاحها باید آزمایش شوند! سلاحهای جدید باید یک جا عمل کنند، تا اینها عملکردش را ببینند! این بشود یکی از موجبات حملهی نظامی به یک ملت و یک کشور! اینها چطور ادّعا میکنند که مسائل مربوط به انسانها را میشناسند و یا به آنها اندک علاقهای دارند؟! برای اینها آنچه مطرح نیست، انسان است؛ آنچه مطرح است، قدرت خودشان است. حضور امریکا در خلیجفارس و حملهی آمریکا به عراق یا به هر نقطهی دیگر در این منطقه، اوّلاً موجب ناامنی و موجب فتنه است؛ ثانیاً موجب به هم انداختن دولتهای منطقه است؛ ثالثاً برای تقویت صهیونیستها و رژیم صهیونیستی این اقدامات سازماندهی میشود. میخواهند جا پای عاملِ خودشان - نظام صهیونیستی - را در منطقه محکم کنند. من در همینجا بگویم که قضیهی ما، قضیهی رژیم امریکاست؛ نه قضیهی ملت امریکا. ما با ملت امریکا کاری نداریم، دشمنی هم نداریم؛ مثل بقیهی ملتهایند. البته در این سالهای طولانی، رژیم امریکا با تبلیغات پیگیر، آن ملت را شستشوی مغزی زیادی داده است. خیلی از افراد ملت امریکا نمیدانند که در ایران چه خبر است و اصلاً قضیهی ایران چیست؛ یک چیزهایی شنیدهاند: ارتجاع و اصولگرایی و ضدّحقوق بشر! اینها را دولتها و تبلیغاتچیهایشان به آنان گفتهاند، مردم هم باور کردهاند، والاّ مردم امریکا به خودیخود ملتی مثل بقیهی ملتها هستند و ما هم هیچ دشمنی با آنها نداریم. ما با هیچ ملتی دشمنی نداریم. ما با مردم چه کار داریم؟ قضیهی ما، قضیهی رژیم امریکاست.
این چیزهایی که راجع به حقوق بشر و امثال آن میگویند، خودشان هم میدانند که خلاف واقع است؛ اینها را بهعنوان فشار ذکر میکنند. امریکا سالهاست که وقتی بخواهد علیه هر دولتی خصومتی بکند، یکی از خصومتهایش همین است؛ یعنی علیه آن دولت شعار میدهد که این ضدحقوق بشر و ضددمکراسی است! اینها که خودشان هم میدانند واقعیت ندارد؛ دنیا هم این را میداند. این، چیز مهمی نیست.
امروز علّت اینکه دانشِ پیشرفتهی فوقِ مدرنِ تمدّن و دنیای غرب قادر نیست بشریّت را نجات دهد، همین است که با انسانیت همراه نیست. هر جایی که دانش باشد، اما وجدان و معنویّت و اخلاق و عاطفه و احساسات بشری در آنجا غایب باشد، بشر از آن دانش سودی نخواهد برد. دانش بدون معنویّت و اخلاق، بمب اتم میشود، به جان بیگناهان میافتد؛ اسلحه میشود، غیر نظامیان را در لبنان و فلسطین اشغالی و دیگر مناطق عالم هدف قرار میدهد؛ مواد کشندهی شیمیایی میشود، در حلبچه و بقیهی نقاط عالم، زن و کودک و مرد جوان و انسان و حیوان را به نابودی میکشد! اینها از کجا آمد؟ این مواد کشنده، از همین مراکز علم و از همین کشورهای اروپایی خارج شد! آنها بودند که این مواد را ساختند و در اختیار رژیمی که ملاحظات لازم را نداشت، گذاشتند. نتیجه این شد که مشاهده کردید. سلاحها و انواع و اقسام فرآوردههای علم، امروز نتوانسته است و نمیتواند بشر را خوشبخت کند، خانوادهها را سعادتمند نماید، فرزندان و کودکان و زنان و مردان را لذّت زندگی بچشاند؛ به خاطر اینکه با اخلاق و معنویّت همراه نیست.
ما در تمدّن اسلامی و در نظام مقدّس جمهوری اسلامی که به سمت آن تمدّن حرکت میکند، این را هدف گرفتهایم که دانش را همراه با معنویّت پیش ببریم. اینکه میبینید دنیای غرب نسبت به پایبندی ما به معنویّت، حسّاس است؛ بر دینداری ما اسم تعصّب و تحجّر میگذارد و علاقهمندی ما به مبانی اخلاقی و انسانیت را مخالفت با حقوق بشر قلمداد میکند، به خاطر آن است که این روش، ضدّ روش آنهاست. آنها علم را پیش بردند - البته کار مهمّ و بزرگی بود - اما جدای از اخلاق و معنویّت بود و شد آنچه که شد. ما میخواهیم علم با اخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویّت هم باشد. متخرّجِ دانشگاههای کشور، مثل متخرّجِ حوزههای علمیه، دیندار بیرون بیاید. این، آن چیزی است که آنها نمیپسندند و نمیخواهند. به همینخاطر، سالهاست که با انواع تهمتها، به جمهوری اسلامی تهمت میزنند. این تهمتها آنقدر مکرّر شده که برای شنوندگان تهوّعآور است! جمهوری اسلامی را به تعصّب و تحجّر و - به قول خودشان - بنیادگرایی، یعنی خشکی بی حدّ و اندازهای که هیچ انعطافی در آن نیست، متّهم میکنند! اسلام را اینگونه معرفی میکنند؛ در حالی که خشکی آنجاست، زندگی دور از معنویّت و عطوفت و رحمت و انسانیّت آنجاست که حتّی محیط گرم خانواده هم قادر نیست کودکان را در خود نگهدارد. امروز دنیا، دنیای ظلم و دروغ و فریب است. پرچم دفاع از حقوق بشر را کسانی به دوش گرفتهاند که بزرگترین دشمنان حقوق بشرند! در رأس آنها هم دولت امریکاست. ببینید در داخل کشورشان، با سیاهان چه میکنند! اینکه دیگر خبر از گذشته نیست. خبر از پنجاه سال، صد سال پیش نیست که بگویند ما حالا اصلاح کردهایم. متعلق به همین امروز است؛ در شهرهای بزرگ کشور امریکاست. ببینید؛ هنوز مسألهی تبعیض نژادی در آن کشوری که مدعی آزادی و حقوق بشر است، حل نشده است. هنوز انسانی به جرم پوست سیاه، تأمین ندارد که در آن جامعه زندگی کند! یک وقت اگر لازم باشد، به جرم سیاه پوست بودن، پلیسی او را تا حد کشتن کتک میزند! اینها ادعای حقوق بشر میکنند! اینها چشم خود را بر جنایات وحشتآور حکومت غاصب صهیونیست میبندند. ببینید در همین چند روز گذشته، صهیونیسها با مردم بیپناه شهرهای لبنان - صیدا و غیره - چه کردند! این بمبارانها، این آدمرباییها، این کشتارها؛ اینها همه جنایت است. همهی اینها - به اصطلاح آقایان - حرکات ضد حقوق بشر است. طرفداران حقوق بشر، هیچ احساس نمیکنند که ضد حقوق بشر در آنجا انجام میگیرد. اگر یک فلسطینی از جان گذشته و ستمدیده فریادی بزند و حرکت خشمآگینی بکند، دستگاههای تبلیغاتی و سیاسیشان به راه میافتد؛ اما این همه جنایت علیه ملت فلسطین و ملت لبنان از طرف آنها نادیده گرفته میشود! امروز پرچم حقوق بشر را چنین کسانی بردوش گرفتهاند! این، دنیای فریب نیست؟ دنیای دروغ نیست؟! دنیای تزویر نیست؟! قبلا میگفتند که سیاست، تزویر است؛ اما اینها ادعای حقوق بشرشان تزویر است؛ اساس کار بینالمللیشان بر تزویر است؛ فقط مسألهی سیاست نیست.
حضور جمهوری اسلامی در این دنیای بزرگ؛ حضور این دولت قدرتمند، این نظام مقتدر و مستقل، این ملت شجاع و سربلند و فعال و کارآمد و مؤمن، این کشور بزرگ، این انقلابی که توفیق خود را در اغلب عرصهها تا امروز اثبات کرده است - هم در پیروزی انقلاب، هم در پیروزی بر تهاجم دشمن بیگانه در جنگ تحمیلی، هم در عرصهی سازندگی - و توانسته است وحدتِ ملی به صورت کاملی حفظ کند، دشمنان اسلام را بهشدّت به فکر فرو برده است. آنها میترسند؛ چون میبینند که این انقلاب جاذبه دارد. هر جا در دنیا مسلمانی هست، وقتی سر بلند میکند و چشمش به این پرچم برافراشته و به اهتزار درآمده میافتد، به هیجان میآید و احساسات اسلامی در او زنده میشود. شما ببینید از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هیجانات و احساسات و حرکات اسلامی و موفّقیتهای گروههای مسلمان در منطقهی اسلامی، چقدر زیاد شده است! از شمال آفریقا و الجزایر بگیرید، تا به اینجا برسید و به طرف شرق بروید. این، به برکت همین پرچم رفیع و بلند است. احساس استقلال، احساس هویّت اسلامی و احساس شخصیت در جوامع اسلامی زنده شد و دشمن اسلام و مسلمین، خائف گردید. کسانی که دهها سال تلاش کرده بودند و تا مسلمانان را ضعیف و دلمرده و بیشخصیت و بیهویّت بار بیاورند، ناگهان دیدند که همهی بافتههایشان پنبه گردید و همهی نقشههایشان نقشِ بر آب شد. قیام این دولت اسلامی، به مسلمانان احساس اعتزاز داد. دشمنان درصدد برآمدند که از طرق مختلف، رابطهی بین دولت اسلامی در ایران و بین جوامع و مجامع مسلمان در اقطار عالم را قطع کنند. این کار را میکنند. یکی از آنها، طُرق مذهبی است؛ جنگ سنّی و شیعه، دعوای سنّی و شیعه، عمده کردن و درشت کردنِ تفاوت مذهبی، که آنها شیعهاند و به شما کاری ندارند؛ در حالی که ما در اینجا پرچم حکومت اسلام و قرآن و نام مبارک پیامبر اکرم حضرت محمّد مصطفی را بلند کردهایم. این چیزی است که همهی مسلمانان، مشتاق و عاشق آن هستند. یکی از راهها این است. یکی از راهها این است که با تهمت تروریسم و امثال آن، جمهوری اسلامی و این ملت بزرگ و این دولت معنوی و اخلاقی و ارزشی را در دنیا از چشمها بیندازند.
اینکه میبینید تهمت حقوق بشر، مخالفت با حقوق بشر، نقض حقوق بشر، دست زدن به ترور و امثال اینها را این همه خرج میکنند، برای آن است که این را در دنیا اثبات نمایند! خودِ آنها میدانند که دروغ است. این، برای آن است که افکار عمومی عالَم، از نظام جمهوری اسلامی فاصله بگیرد. این، برای همان ایجاد شکاف است. این، برای آن است که میان این پایگاه رفیع اسلام و قرآن و جوامع مسلمان در سرتاسر عالم، انجذابی ایجاد نشود. البته خدای متعال کید آنها را باطل میکند: «انهم یکیدون کیداً و اکید کیدا»، «و مکروا و مکراللَّه». در طول این چند سال، هر کاری که اینها کردند، خدای متعال آن را باطل کرده است. اما بههرحال، دشمنْ مانعتراشی و ایجاد اشکال میکند و مشکلات میآفریند؛ در جاهایی هم رسوا میشود، اما دست بر نمیدارد! این جاست که مسألهی اتّحاد و وحدت اسلام و تفاهم اسلامی معنا پیدا میکند. ببینید این قضیه چقدر مهمّ است! ببینید این مسأله برای فردای دنیای اسلام، چقدر حائز اهمیت است! این، قضیهای نیست که به آسانی بشود از آن گذشت. همه باید خود را مخاطب این کلام حساب کنند. نظام اسلامی، نظام عدالت است. شما که آرزومند و مشتاق ظهور خورشید مهدویت در آخرالزمان هستید و الان حدود هزارودویست سال است که ملت اسلام و شیعه در انتظار ظهور مهدی موعود عجلاللهتعالی فرجهالشریف و جعلناالله فداه است، چه خصوصیتی برای آن بزرگوار ذکر میکنید؟ «الذی یملأ الله به الارض قسطا و عدلا». نمیگویید که «یملأ الله بهالارض دینا». این، نکتهی خیلی مهمی است. چرا به این نکته توجه نمیکنیم؟ اگر چه قسط و عدل متعلق به دین است، اما هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند. این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اولین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارهاست. ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم. کارهای گوناگون - مبارزه، جنگ، سازندگی، توسعه - را برای قسط و عدل میخواهیم؛ برای اینکه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده کنند و عدهای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند. قسط و عدل، یک مقدمهی واجب برای کمال نهایی انسان است. چطور میشود به این قضیه بیاعتنایی کرد؟ دنیا انصافا دنیایی است که به قسط و عدل بیاعتناست. ما در این زمینه باید بگوییم که به عنوان یک حکومت، در دنیا خیلی تنهاییم. به این شعارهایی که در دنیا میدهند، نگاه کنید! اساس حکومتهای دنیا، اساس عدل و رعایت حقوق انسانها و رعایت ضعفا و محرومان نیست. شما ببینید امروز جنایات رژیم صهیونیستی با مسلمانان چه میکند؛ با اسلام و مقدسات اسلامی چه میکند! ببینید امریکا - که گناه بزرگ این قضایا به گردن رژیم شیطان بزرگ امریکاست - چگونه از اینها حمایت میکند! حادثهی مهمی پیش میآید، وجدان دنیای اسلام به هیجان میآید، به عزیزترین مقدسات اسلام اهانت میشود، از اطراف دنیای اسلام سر و صدا بلند میشود؛ اما امریکاییها دو کلمه اظهار تأسف میکنند! عجب! اظهار تأسف خشک و خالی بیارزش در مقابل یک حرکت عظیم اسلامی به این صورت! علمای بلاد اسلام، روشنفکران و تودههای مردم در مقابل این اهانت صهیونیستها به هیجان آمدند - کار به ماهیت قضایا ندارم؛ حرکت دنیای اسلام حادثهی مهمی است - آن وقت آنها در مقابل این حرکت عظیم مردم، فقط اظهار تأسف میکنند؛ عوض اینکه در رفتار و حمایت خود از صهیونیستهای ظالم و سفاک و قانونشکن، اندکی تجدیدنظر کنند! این، بیاعتنایی به انسانیت و ارزشهای انسانی و خواست مجموعهی عظیم انسانی نیست؟! ادعای طرفداری از انسان هم میکنند! امروز شعار عدالت اجتماعی، شعار غریب و مظلومی در دنیاست. این پرچم هم در دست شماست؛ همچنان که امروز پرچم دفاع از ارزشهای معنوی در دست ملت ایران است. البته در میان ملتها خیلی طرفدار دارید؛ بخصوص در میان ملتهای اسلامی، خیلیها دلشان برای این شعارها و این حرکت عمومی ملت ایران میتپد؛ ولی دولتها و حکومتها حکم دیگری دارند.
دستگاههای وابستهی تبلیغاتی استکبار، در رادیوهایشان، یک کشور را به خاطر اعتقادات اصیلش، به باد تمسخر و استهزا میگیرند؛ برای اینکه ملتی را وادار به عقب نشینی کنند. این رادیوهای بیگانه، با پولهای گزافی که اداره میشوند، برای همین است که ملتها را در مقابل موج مصنوعی جهانی - که آنها با تبلیغات خودشان وانمود میکنند - به احساس غربت وادار کنند. در همهی قضایا هم دخالت میکنند و نظرات اصیل ملتها را مورد تهاجم قرار میدهند. ما از ملتهای دیگر هم کم و بیش خبر داریم؛ اما بیشتر، از ملت و از مسائل اصولی خودمان اطّلاع داریم.
در همهی زمینهها - در قضیهی زن، در قضیهی حقوق بشر، در قضیهی دمکراسی - اظهار نظر و دخالت میکنند و ملت را به خاطر عقاید اصولیاش زیر سؤال میبرند. در حالی که در همهی این قضایایی که امروز بوقهای تبلیغاتی استکبار، ملت ایران را متّهم میکنند، مردم ما میتوانند با گردن برافراشته بایستند و در یک عرصهی جهانی - اگر در عرصهی بینالمللی، چنین فرصتی به این ملت بزرگ داده شود - اثبات کنند که در این زمینهها، خودِ غربیها از ملت ایران عقبترند. تمام سعی امروز دنیای مادّیِ مستکبر - یعنی همین دولتهای استکباری که زمام مسائل اقتصاد و تسلیحات عالم و حتّی در موارد بسیاری، فرهنگ خیلی از کشورها را هم در دست دارند - این است که هر جا مقاومتی هست، آن را از طریق منفعل کردن خُرد کنند. انفعال در مقابل دشمن، غلطترین کار و بزرگترین اشتباه است. دشمن را از لحاظ دشمنی، باید به حساب آورد؛ یعنی در مقابل او، او را حقیر نشمرد و در برابرش آماده بود و دفاع کرد؛ اما از دشمن نباید حساب برد، نباید تحت تأثیر قرار گرفت و نباید در مقابلش منفعل شد. دشمن میخواهد جوامع را منفعل کند.
امروز از لحاظ فرهنگی و سیاسی، بیشترین تکیهی آنها این است. راجع به قضیهی زن جنجال درست میکنند؛ راجع به حقوق بشر جنجال درست میکنند؛ راجع به مسألهی دمکراسی جنجال درست میکنند؛ راجع مسألهی نهضتهای آزادیبخش جنجال درست میکنند، برای اینکه طرف مقابل را دچار انفعال کنند. بزرگترین اشتباه این است که ما در این قضایایی که آنها جنجال درست میکنند، طوری حرف بزنیم که بخواهیم آنها را راضی کنیم. این، همان انفعال است. خیلی خطاست که ما در زمینهی مسائل حقوق بشر، طوری حرف بزنیم که آنها راضی شوند. همان کسانی که خودشان برای حقوق بشر - به معنای حقیقی - هیچ ارزشی قائل نیستند؛ اما آن را چماقی کردهاند که بر سر جاهایی بکوبند! امریکا، سردمدار حقوق بشر در دنیا شده است! قبل از شروع جنگ، از نظر امریکا، دولت عراق در خدمت دولتهای حامی تروریسم بود. در سالهای شصت و یک و شصت و دو رزمندگان سلحشور ما توانستند دشمن را به زانو در آورند و او را از مرزها عقب برانند و دشمن بعثی مجبور شد برای مقابله با ما، از سلاح شیمیایی و سلاحهای کشتار جمعی استفاده کند - یعنی جنایت جنگی بکند - در همان اوقات، دولت امریکا احساس کرد که باید جبههی عراق را حمایت کند، تا دولت بعثی بتواند نقش خیانتآمیز خود را در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایفا نماید. در همان سالها که دولت عراق سلاح شیمیایی بهکار برد، اینها اسم عراق را از فهرست دولتهای حامی تروریسم خارج کردند! مسألهی حمایت اینها از حقوق بشر، چنین است! بزرگترین پشتوانهی نقض حقوق بشر در هر جای دنیا که مشاهده شود، همین دولتهای مستکبر - امثال امریکا - هستند. آنوقت اینها داعیهدار حقوق بشر میشوند و آن را برای ملتها و دولتهایی که میخواهند با آنها در بیفتند، چماقی میکنند! اگر از این طرف کسانی بیایند طوری در باب حقوق بشر حرف بزنند، برای اینکه او را راضی کنند، این خیلی سیاست غلطی است. این، یعنی انفعال در مقابل دشمن. دربارهی مسألهی زن نیز همینطور است. بعد از اقامهی دولت حق، به فضل الهی زنان کشور اسلامی ایران توانستند شخصیت حقیقی خودشان را تا حدود زیادی پیدا کنند، در میدانهای گوناگونی حضور یابند و عظمت روحیهی زن مسلمان را نشان دهند، که شما نمونهاش را در وضع این مادر شهید و مادران عزیز و دلاور سایر شهدا دیدید و میبینید. من هر جا که با مادران شهدا مواجه شدهام، آنها را حتّی از پدران شهدا هم قویتر دیدهام. غالباً نمونهاش را در روحیهی این مادران بزرگوار و شجاع میتوانید ببینید. این، عظمت زن مسلمان در میدانهای سیاسی و فرهنگی است. آن وقت اینها میآیند و دربارهی تضییع حقوق زن در جمهوری اسلامی، قلمفرسایی و جوّسازی میکنند. اگر ما بیاییم، برای اینکه آنها را راضی کنیم، دربارهی زن طوری حرف بزنیم که با نظر اسلام - که مایهی عزّت زن است - مخالف باشد، خطاست. چرا باید کسانی در زمینهی زن، یا در زمینهی حقوق بشر، طوری حرف بزنند که گویی ما باید بکوشیم خودمان را با نقطه نظرهای غربیها نزدیک و آشنا کنیم؟ آنها اشتباه میکنند. آنها باید نقطهنظرهای خود را به ما نزدیک کنند. آنها باید نسبت به مسألهی زن و حقوق بشر و آزادی و دمکراسی، نقطهنظرهای غلط و باطل خودشان را تصحیح کنند و با نظرات اسلامی مواجه نمایند؛ نه اینکه عدّهای از این طرف دچار انفعال شوند همین جلسهای را که دیروز وزرای خارجهی اروپا داشتند، ملاحظه کنید! حرفهای بیهوده و بیادبانهای زدند؛ مواضع غیر صحیحی اتّخاذ کردند؛ گفتند و برخاستند! هدف چه بود؟ هدف، فشار بر دولت و ملت ایران بود. ملت و دولت ایران باید نشان دهند که در مقابل دولتهای زورگو و مستکبر و بیادب، برخوردشان بسیار شدید و قاطع خواهد بود.
یکی از حرفهای بسیار غلط اینها این بود که دور هم نشستند، عقلهایشان را یکی کردند و گفتند برویم از دولت ایران بخواهیم که به موازین حقوق بشر احترام بگذارد! من هر چه با خودم فکر کردم که روی موضعگیری اینها چه اسمی میشود گذاشت و معنای کارشان چیست، دیدم غیر از کلمهی «وقاحت»، هیچ چیز دیگری نمیتوانم نسبت به کار آنها بگویم. در بیان این مطالب، آقایان وقاحت بهخرج دادند. حقوق بشر؟! دولتهای اروپایی، بیشترین نقض حقوق بشر را در طول این یک قرن اخیر انجام دادهاند. صد سال، و اگر کسی قبل از صد سال را هم پیش برود، همین است. من تاریخ اروپا را تا حدود زیادی ورق زدهام و نگاه کردهام. حداقل در این صد سال، همین آقایان اروپاییها، دو جنگ جهانیِ پر از مفسده به وجود آوردند. در کمتر از دو قرن، وقوع دو جنگ جهانی، کار اینها بود. همین آقایان اروپاییها؛ همینهایی که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را همقد کردند و با هم حرف زدند و حکمت(!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کردهاند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر گردن همین دولتهایی است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کند! این، آتشافروزی دو جنگ جهانی خانمانسوز متعلّق به دهها سال گذشته است؛ اما در همین زمان خودمان، چه کسی کارخانههای سلاح شیمیایی را در عراق به وجود آورد که آن همه فاجعه پدیدار شد؟ همین آقایان. چه کسی تأسیسات اتمی برای ساخت بمب اتم در عراق به وجود آورد که همهی منطقه را تهدید میکرد؟ همین آقایان. چه کسی جنایات اسرائیل را - که هر روزی که میگذرد، یک جنایت انجام میدهد - زمینهسازی و توجیه میکند؟ همین آقایان. کسانی که در اینجا نشستهاند، بازماندگانِ شهدای قانا هستند. سال گذشته، دولت صهیونیست، یکی از فاجعهآمیزترین جنایتهای خودش را در مقابل چشم این آقایان انجام داد. آیا لب باز کردند؟! آیا حتی یک کلمه تقبیح کردند؟! معاذاللَّه! این قدر وجودشان آمیختهی با نقض حقوق بشر است. الان در داخل سرزمینهای اشغالی، این همه جنایت میکنند. روزانه، خانههای عادّی مردم لبنان بمباران میشود. با هلیکوپتر، به روستاها و دهکدههای لبنانی میآیند و مینشینند و آدمها را بر میدارند و سوار میکنند و به زندان میبرند! این کارها، جلوِ چشم همین آقایان اروپاییها - که از خودشان هستند - انجام میگیرد! یک کلمه حرف بزنند، ابداً! یک کلمه اخم بکنند، ابداً! در قضیهی بوسنی هرزهگوین، آن همه فاجعه آفرینی شد؛ بعد که دیدند خیلی دیگر زشت است - چون بقیهی جنایات ممکن بود در خارج از اروپا انجام گیرد، ولی این جنایت در قلب اروپا انجام گرفت - به همین خاطر یک مقدار جنجال و هیاهو کردند؛ ولی هیچ عمل صحیح و واقعی انجام ندادند. همین حالا، هم مسلمانان به وسیلهی صربها زیر فشار قرار دارند. جنایتکارانی که هزاران نفر را کشتند، یا زنده به گور کردند، یا در داخل زندانها از گرسنگی نابود کردند، الان راست راست در اروپا راه میروند؛ کسی هم معترضشان نیست! آن وقت این دولتهای اروپایی، با این همه جنایتهایی که یا به وسیلهی خودشان و یا در مقابل چشمشان انجام گرفته است و حرفی نزدهاند، چه طور رویشان میشود که به ایران اسلامی - به یک نظام مردمی و به یک ملت رشید - بگویند: ناقض حقوق بشر؟! این، غیر از وقاحت چیز دیگری است؟ واقعاً اینها وقیحند! جنگ، اتّفاقِ خشن و نامطلوبی است؛ اما بالاخره قاعده و قانونی باید داشته باشد. در جنگ هم جوانمردی و ناجوانمردی داریم. رژیم متجاوز بعثی، ناجوانمردانهترین روشها را علیه ملت ایران و جوانان ما به کار برد. شهر تهران و دهها شهر را بارها و بارها، برای مدّتهای طولانی با موشکهای دوربرد کوبیدند. در جبههها، سلاحهای شیمیایی به کار بردند؛ نه بک بار، نه دوبار، نه مدت یک ماه، دو ماه؛ سالهای متمادی، شاید پنج سال، شش سال، در این جبهههای ایران و عراق، سلاح شیمیایی به وسیلهی رژیم بعثی به کار رفت. این سلاحها را چه کسی به آنها داده بود؟ غیر از کشورهایی که دم از حقوق بشر میزنند؟! این سلاحها را غیر از آنها کس دیگری در اختیار رژیم بعثی گذاشته بود؟
همین دولت آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای گوناگون دنیا و در آسیا، هزار نوع فاجعه انجام داده است؛ آمریکایی که از کشتار هزاران انسان مؤمن در «سربرنیتسا» و در مناطق بوسنی هرزگوین، اندکی اظهار ناراحتی نکرد. الان هم که تظاهر میکنند، واقع نمیگویند. به طور جدّی دنبال نمیکنند. آن روز ایستادند و همینطور نگاه کردند تا مسلمانان را قتل عام کردند و از بین بردند. هزاران هزار را نابود کردند. ما مرتّب فریاد کشیدیم؛ ولی آنها گفتند: نه، اصلاً خبری نیست!
من یاد داشتی را از سال 74 - همان زمان مربوط به «سربرنیتسا» - نگاه میکردم. در آن یاد داشت آمده بود که چند نفر از سر کردگان سرشناس سیاسی دنیا گفته بودند: از این حرفهایی که گفته میشود، خبری نیست! در صورتی که بعد از گذشت چند ماه - حدود دوازده، سیزده یا پانزده ماه - گورهای دستجمعی در سربرنیتسا کشف شد! ما آن روز پی در پی فریاد میکردیم؛ آنها میگفتند: خبری نیست! برای خونهای به نا حق ریختهی مردم فلسطین، یک ذرّه ارزش قائل نیستند. برای هزاران نفری که به وسیلهی رژیم بعثی عراق، در قضایای حلبچه و غیر آن، دچار آسیب شیمیایی شدند، اهمیتی قائل نشدند. برای فاجعه آفرینیهای گوناگون در دنیا و برای بشر، اصلاً ارزش قائل نیستند. این دولت آمریکا و اشباه و نظایرش - که من نمیخواهم دانه دانه اسم اشخاص و دولتها را بیاورم. بدتر از همه آمریکاست؛ دیگران هم مقداری به او دور یا نزدیک هستند - میآیند و جمهوری اسلامی را به عدم رعایت حقوق انسان متّهم میکنند! این طور هم نیست که فقط را دیوها بگویند؛ روزنامهها مینویسند و قطعنامه میکنند. شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل مطرح میکنند و هر اقدامی بتوانند از قبیل پول دادن و تهدید کردن، انجام میدهند! شما به این دولتهایی که در آن روز، قدرتهای جهانی محسوب میشدند، نگاه کنید! قدرت نظام مارکسیستی، در هر نقطهی دنیا که وجود داشت، پشت سر رژیم عراق بود. قدرت نظامی و مالی و سیاسی امریکا، پشت سر رژیم عراق بود. رژیم عراقی که امروز با انواع وسایل و تبلیغات، چهرهی سران آن را زشت وانمود میکنند و زشتیها و فجایع ناشی از کارهای آنها را بر زبان میآورند؛ همین رژیم، با همین خصوصیات و با همین ماهیت، با ایجاد فجایعی از قبیل حلبچه و جنگ شهرها و به کار بردن سلاح شیمیایی و غیر آن، چند سال متوالی، مورد تأیید همین آقایان به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و طرفدار ملتها و مخالف با سلاحهای شیمیایی و غیره بود!
امروز ملت، در چهار گوشهی ایران - در همه جای این کشور بزرگ - افتخار میکند به اینکه در زیر سایهی اسلام و با عزّت اسلام زندگی میکند. حتّی کسانی که در این کشور متدیّن به اسلام نیستند - پیروان اقلیتهای دینی، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان؛ پیروان ادیان الهی - آنها هم افتخار میکنند که همهی آحاد ملت، در زیر سایهی این نظام اسلامی و الهی،برادروار و با محبّت، با یکدیگر زندگی میکنند - رحماء بینهم - امّا همه در مقابل دشمنِ متجاوز، زورگو و بدخواه، با کمال سر بلندی و افتخار میایستند - اشدّاء علی الکفّار - این است معنای «اشدّاء علی الکفّار». به متجاوز امان نمیدهند؛ امّا در میان خود برادرانه رفتار میکنند.
شما کجای دنیا سراغ دارید؟! همین اروپایی که دم از آزادی و حقوق بشر میزند؛ همین آمریکایی که خود را مرکز همزیستی میداند، هنوز که هنوز است، اختلافات نژادی در میانشان بیداد میکند. در کشورهای اروپایی، جوانان پیرو ناسیونالیسمهای افراطی، در کوچه و خیابان، به جان دیگران میافتند؛ آنها را در روز روشن کتک میزنند، یا حتّی نابود میکنند. در آمریکا، سیاه و سفید، حتّی پیروان ادیان مختلف، از جمله مسلمانان، با اینکه تعدادشان در آمریکا زیاد است، آرامش و امنیتی را که اقلیتهای دینی در این کشور - ایران - دارند، به هیچ وجه ندارند. تا اندک چیزی میشود، مجلّاتْ علیه مسلمانان و اسلام حرف میزنند. مسلمانان، اهل هر جا که هستند، بیچارهها تنشان میلرزد. شما در کجای دنیا مشاهده میکنید که برادران، مثل اینجا در کنار هم، با مهربانی و با همزیستی زندگی کنند!؟ به یاد دارم در زمان رژیم سابق، رئیس جمهوری در هند از دنیا رفته بود. - میدانید که در هند، رئیس جمهور کارهای نیست. به عنوان مقامی تشریفاتی حضور دارد؛ و اصلاً روی او حساب نمیکنند. - آن رئیس جمهور، آدم با سوادی بود. روزنامههای ما در آن زمان راجع به وی نوشتند که در ساختمانی ساده با چهار، پنج اتاق زندگی میکرد و امور شخصیاش را خودش انجام میداد. واقعاً در آن روزگار تعجّب میکردیم که یک رئیس جمهور، آن طور زندگی کند! شما آن رئیس جمهوری را که واقعاً هیچ کارهی محض بود - در واقع مجسّمهای بود - در نظر بگیرید و به رئیس جمهور خودمان که شخصیتی مسؤول و مورد اعتنا در عرصههای بینالمللی است، بنگرید. بروید خانهاش را ببینید که آیا چهار، پنج اتاقْ بیشتر دارد؟ همان خانهای است که قبل از انقلاب هم محل سکونتش بوده و یا از اوّل انقلاب در آن اقامت گزیده است. این، وضع زندگی مسؤولین جمهوری اسلامی است! در این جمهوری، هر کس هر چه میخواهد، میگوید. هر کس در هر ممشا و مسلکی که دوست میدارد، سیْر میکند. کسی کاری به کسی ندارد. آن وقت در همین نظام، برخی افراد که فجایع رژیم سابق را تحمّل کردند و لب از لب نگشودند، دم از آزادیخواهی و پایمال شدن حقوق بشر میزنند! در مقابل چنین مسائلی، انسان احساس میکند که بعضی افراد، چقدر بیانصافند!
شما بدانید، ما تحملّمان خیلی زیاد است. واقعاً در نظام جمهوری اسلامی، تحمّل شنیدن حرف مخالف خیلی بالاست. البته دلایلی هم دارد که طبیعی است. اما غرضورزی و بیانصافی هم حدّی دارد! اینها غرضورزی و بیانصافی میکنند. هر وقت که دشمنان ما در خارج از کشور، تهمتی را علیه جمهوری اسلامی عنوان کردند، در همین مطبوعات قسم سوم، به همان شکل یا به اشکال دیگر، تکرار شد. آنها راجع به محدودیت زن گفتند، اینها هم میگویند! آنها راجع به پایمال شدن حقوق بشر گفتند، اینها هم میگویند! آنها راجع به تروریسم گفتند، اینها هم میگویند! آنها راجع به بیکفایتی دولت گفتند، اینها هم میگویند! آنها راجع به اینکه نظام اسلامی، نظام متحجّر قرون وسطایی است گفتند، اینها هم میگویند! چرا انسان این قدر با دشمن همکاری کند؟! چرا انسان این قدر از میهن خودش و از کسانی که برای این میهن دلسوزانه زحمت میکشند، بیزاری بجوید و ناجوانمردانه اعراض کند؟! واقعاً چرا؟! اینها چه مرضی دارند؟! من که تعجّب میکنم! گناه جمهوری اسلامی این است که این حرف را میزند! جمهوری اسلامی بر خلاف دولتهای دیگر که از ترس یا با تطمیع امریکا همین حرف حق را کتمان کرده و پوشیده داشتند، این حرف را به صراحت میزند و میگوید حق، حقّ است و باطل، باطل است. ما نمیتوانیم انکار کنیم که ملت فلسطین وجود داشته، ولی امروز آواره است. نمیتوانیم انکار کنیم که سرزمین فلسطین، از مردم فلسطین غصب شده است؛ آن هم نه با یک روش ظاهرا با نزاکت، بلکه با کشتار و آدمکشی و فریب و دروغ و اعمال زور و سفّاکی و قتل عام. دولت اسراییل با قتل عام و غدر و فریب و سفّاکی و لگدزدن به ارزشهای انسانی به وجود آمد. حقوق یک ملت در مقابل پای مهاجرین صهیونیست که وارد فلسطین اشغالی شدند، قربانی شد. در طول قریب پنجاه سالی که از عمر این دولت جعلی میگذرد، دائماً سرکوب و قتل نفس و دروغ و فریب و تجاوز و حمله به انسانها و بیگناهان، مایهی حیات و تداوم زندگی آن بوده است.
اسراییل این است؛ آن وقت رئیس جمهور امریکا - که واقعا انسان تعجّب میکند - خجالت نمیکشد و روز روشن در مقابل افکار عمومی دنیا میایستد و با صدای بلند میگوید که ما میخواهیم برای جلوگیری از تروریسم، با اسراییل همکاری کنیم! واقعا انسان تعجّب میکند که اسم این موضعگیری چیست؟ این، اسمش غفلت و بیانصافی و استکبار و زورگویی است. معنای این حرف چیست؟ الان هم خطرناکترین و پلیدترین تروریستهای عالم، همین کسانی هستند که در رأس قدرت کشور فلسطین اشغال شدهی مظلوم قرار دارند. شما میخواهید در مقابل تروریسم و تروریستها با اینها همکاری کنید؟! کدام تروریستها؟ آن کسانی که از وطن خود آواره شدهاند و بعد از سالهای متمادی، در اثر فشارها به جان آمدهاند و دستی از آستین در میآورند و مشتی گره میکنند و فریاد میکشند تروریستند؟! ما این حقایق را میگوییم. ما این حقایق را مکتوم نگه نمیداریم. ما گناه دانستهایم که این روشنترین حقایق را در این دنیا کتمان کنیم؛ برای اینکه امریکا خوشش بیاید. اشخاص بسیاری در سطح دنیا - کسانی که با ما در ارتباط تجاری یا سیاسی هستند- محرمانه به ماموران و کسان ما میگویند: علت دشمنی امریکا با شما، عبارت از همین مسألهی خاورمیانه و قضیهی اسراییل است. میگویند چرا شما مخالفت میکنید؟ صریحاً میگویند که این قضیهی حقوق بشر و محاکمات آنچنانی و حقوق زن و از این حرفهایی که علیه جمهوری اسلامی، در رسانههای امریکایی و صهیونیستی گفته میشود، همهاش حرف است. ما خودمان میدانستیم که این حرف است؛ اما حالا آنها هم این را اقرار میکنند. من همیشه به کسانی که احساس ضعف میکردند، میگفتم: چرا شما فریب تبلیغات را بخورید؟ چرا باید خیال کنید که وقتی امریکا از حقوق بشر میگوید، واقعاً نگران ضایع شدن حقوق بشر در ایران است؟ آنها برای بشر دل نمیسوزانند. آنها خودشان بزرگترین نقض کنندگان حقوق بشرند. آنها کسانی هستند که در روز روشن، هشتاد نفر آدم را در یکی از شهرهای امریکا، زنده زنده، در یک خانه سوزاندند و خم به ابروشان نیامد. آنها به بشر و حقوق بشر چه کار دارند؟ حقوق بشر را چه میشناسند؟ بعد از اینکه صهیونیستهای غاصب، در سرزمین فلسطین، خود را از خطر حملهی ارتشهای کشورهای عربی - که تا چند سال قبل آنها را تهدید میکرد - خلاص کردند، به فکر دست اندازی به مناطق اقتصادی و سیاسی کشورهای دیگرند؛ آن هم باز با فشار امریکا! امریکاییها با انواع اهرمهایی که در اختیار دارند و با حربههای سیاسی - مثل حقوق بشر - و حربههای اقتصادی - مثل دخالت در مجامع جهانی و بنیانهای اقتصادی بینالمللی - به یکایک کشورهای اطراف منطقهی فلسطین و حتّی کشورهای دور دست، آن قدر فشار میآورند که دولتهای ضعیفی که با اسرائیل رابطه ندارند، مجبور شوند با این رژیم غاصب رابطه برقرار کنند و آنهایی هم که رابطه دارند، آن را توسعه دهند! این فشار، برای آن است که راه را باز کنند تا اسرائیل غاصب وارد کشورها شود و در آن جاها تلاش اقتصادی و فعّالیت تجاری و بازرگانی کند و بر منابع ثروت کشورها تسلّط یابد. این، خطر بزرگی است و امروز مسلمانان را تهدید میکند.
در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا، به برکت همین احساس هویت و بیداری اسلامی که این انقلاب بهوجود آورد، امروز جمعیتهای اسلامی حضور دارند، قویاند و برای خودشان آینده دارند. اگر بگذارند، احتمال دارد دولت هم تشکیل دهند. این جمعیتها، مخالفان و دشمنان اسلام را تهدید میکنند؛ امریکا را دشمن میشمارند، دشمنان اسلام را دشمن میشمارند. این موضوع، بیشتر از همه چیز استکبار جهانی را خشمگین میکند. البته وقتی امریکاییها، یا همدستانشان، یا شبکهی صهیونیستی خبرگزاریها و روزنامه نگاران دنیا، میخواهند علیه انقلاب و ملت ایران قلمفرسایی کنند یا حرف بزنند، تهمتهایی را ردیف میکنند و میگویند: شما ضد حقوق بشرید، حقوق زن را رعایت نمیکنید، میخواهید سلاح اتمی درست کنید و غیره. اما اینها ظاهری است؛ بهانه است. باطن قضیه این نیست. باطن قضیه همین موضوعی است که عرض کردم. اینها میگویند شما چرا موجب شدهاید که در دنیا هرجا مسلمانی هست، احساس هویت کند، بیدار شود، طلبکار شود و از حالت برهای مطیع و رام و زیرکارد بیرون آید؟!
امروز مظهر نظام سلطه، امریکاست. هر سیّئهای که در دنیا براساس نظام سلطه به وجود آید، حتماً بخشی از گناه آن به گردن امریکاست. معنای نظام سلطه آن است که اگر رژیم امریکا برای خود در نقطهای از دنیا منافعی فرض کرد، حق دارد در آن نقطه حضور قدرتمندانهی نظامی پیدا کند و هر کسی را که با منافعش مخالفت کند، بکوبد. موضوع بر سر مشروع یا نامشروع بودن این منافع نیست. برای نظام سلطه فرق نمیکند؛ ولو این منافع بر خلاف همهی پیمانهای بینالمللی باشد. نظام سلطه، زمانی سلطهجوییهای خود را مخفیانه انجام میدهد؛ زمانی هم با صراحت و وضوح اعلان میکند که فلان سازمان، دولت، جمعیت یا حرکت، با منافع ما تضاد داشته است و این بهانه حقّی برای امریکا ایجاد میکند که آن سازمان، شخص، دولت و ملت را بکوبد. این قانون جنگل و نظامی غیرانسانی برخلاف فطرت انسان است. تنها کسانی از نظر سلطهگر مورد قبولند که سلطهپذیر باشند. اگر دولتی نفت، منابع، امنیت، اقتصاد، روابط خارجی و سیاستهای گوناگون کشور خود را در اختیار سلطهگر گذاشت و از او نظر خواست و مطیع او بود، برای سلطهگر خوشایند است و آن کشور را قبول دارد. برایش فرقی نمیکند که این دولت، دولت ظالم است یا عادل؛ حقوق بشر دارد یا ندارد؛ در آن کشور دمکراسی هست یا نیست؛ اسم پارلمان به گوش آن ملت رسیده یا نرسیده است. به منطقهی خاور میانه نگاه کنید! دولتهایی که مورد قبول و اعتراف سلطهگران امریکاییاند، چگونه دولتهایی هستند؟ آیا از لحاظ فکری، سیاسی، حقوق بشر و دمکراسی رشد کردهاند؟ اصلاً معنای دمکراسی را میفهمند؟ مردم آنها معنای انتخابات را میدانند؟ آیا در این کشورها فضای نفس کشیدن وجود دارد؟ این موضوعات برای مسؤولین کشور سلطهگر - یعنی امریکا - اهمیتی ندارد. مهم این است که این کشورها تسلیم آن سلطهگرند و همین کافی است. اما اگر کشور، جمعیت و سازمانی با هر ملیّت و خصوصیّتی، تسلیم سلطهگر نشد، در هر کجای دنیا باشد در خور آن است که ضربه بخورد و مورد حمله قرار گیرد. درگیریها را ببینید! دوستیها و دشمنیها را ببینید! مقابله با نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کنید! نظام سلطهگر در صورت تسلیم نشدن کشورها و ملتها، ارتکاب هر جنایتی علیه آنها را بلامانع میداند.
امروز همه پذیرفتهاند که در دنیا دولتهایی وجود دارند که ظلم و ستم میکنند و عناصری از ملتهای مورد ظلم واقع شده هم، با آنها به مبارزه برمیخیزند. دنیا به عناصری چنین نه به چشم تروریست که به چشم مبارز نگاه میکند. امروز کسانی با دولت ظالم و اشغالگر و غاصب و خشن صهیونیستی مبارزه میکنند. جوان مؤمنی که چند روز پیش به دست مجرم و جنایتکار صهیونیستها و مزدورهایشان به خون غلتید، از جمله این کسان بود. جرم سازمان و جمعیّتی که آن جوان به او منسوب است این است که با رژیم غاصب خانهی خود، مبارزه میکند. البته به زعم صهیونیستها، جرم بزرگ دیگری که آن عناصر مبارز دارند، این است که دم از اسلام و تبعیّت از امام میزنند و به صراحت افتخار میکنند که پیرو امام بزرگوار ما هستند. این دیگر جرم بسیار بزرگی است! مزدوران صهیونیست، آن جوان را به قتل رساندند. این هم چندان غیرطبیعی نیست. بدیهی است که رژیمی مثل رژیم تروریست اسرائیل، اگر به دشمنان خود دست پیدا کند آنها را میکُشد. غیر از آن جوان هم اگر کسانی را پیدا کنند، به قتل خواهند رساند. قضیه تا اینجا چندان خلاف انتظار نیست. ما ز اسرائیل غیر از این انتظار نداریم؛ زیرا رژیمی تروریست است. لکن مهم این است که در دنیای غرب، هیچکس این حرکت تروریستی را محکوم نکرد. این نظام سلطه است؛ چهرهی زشتی که امروز دنیا را پر کرده و بشریّت در هر جای دنیا حق دارد علیه آن، مشت گره کند و فریاد بکشد. این سکوت، بسیار دردآور است. روزنامهنگاران، سازمانهای حقوق بشر، سیاستمدارانی که لقلقهی زبانشان ترور و تروریسم است، به راحتی سکوت میکنند. رئیس جمهور امریکا در مقابل نمایندگان همهی دولتها و ملتهای دنیا، با بیشرمی تمام، جمهوری اسلامی را متّهم به تروریست پروری کرده است. آنها این قدر در تهمت زدن، بیتقوا و بیملاحظهاند. نه گزارشی دارند و نه دقّتی در واقعیّات. فقط به خاطر خوشامد صهیونیستها، راست یا دروغ، چیزهایی میگویند؛ آن وقت جنایات صریح تروریستی صهیونیستها را محکوم نمیکنند و به رو نمیآورند. این موضوعِ بسیار کریه و زشتی است که اگر کسی از وجود آن در دنیا غفلت کند، باید خود را غافل بداند. جامعهی امریکا، با ثروت زیاد، با برخورداری از امکانات فراوان زندگی و با پیشرفت علمی، دچار یک فقر معنوی و تهیدستی وحشتآورِ اخلاقی است که چنین جنایات و فجایعی در آن رخ میدهد، و این، پیامد دور ماندن از معنویّات است. چطور میشود که یک مادر، بهخاطر یک شهوت زودگذر و برآمدن یک خواستهی حقیر، فرزندان خود را به قتل میرساند؟!
جامعهی مادّی، اسیر چنین فجایعی است. لذا شما میبینید در جوامع مادّی، که در مادیّات غرق شدهاند و معنویّات را فراموش کردهاند، بزرگترین فجایع، وجدانها را تکان نمیدهد و به حرکت درنمیآورد؛ مگر در جلوِ چشمشان اتّفاقی بیفتد، تا حرکت زودگذری پدید آید و بعد هم فراموش شود. الان در قبالِ وقایعی که در بوسنی هرزگوین اتّفاق میافتد (همین نسلکشی و ورود مغولوارِ نیروهایِ صرب به شهر سربرنیستا که معالاسف در حدّ اعلای فاجعهآفرینی، در آن جا، در مقابل چشم دولتها و ملتهای مادّی غرب، اتفاق میافتد) هیچ عکسالعملی مشاهده نمیشود. ادّعا میکنند که از نقض حقوق بشر در منطقهای از دنیا ناراحت میشوند! آیا این راست است؟! آیا کشته شدن هزاران زن و کودک و در معرضِ قتلِ عام قرار گرفتن یک شهر چند هزار نفری و ویرانه شدن خانهها و آواره شدن خانوادهها، نقض حقوق بشر نیست؟! هر کس میخواهد دروغ بودنِ ادّعاهایی را که نسبت به طرفداری از حقوق بشر در امریکا و در بعضی کشورهای دیگر میشود به رأیالعین ببیند، به همین قضایای سربرنیستا و سارایوو و شهرهای دیگر نگاه کند. هر کس میخواهد ناتوانی شورای امنیت را که به اصطلاح برای امنیت ملتها به وجود آمده است، مشاهده کند، به سربرنیستا و این حوادث فاجعهآمیز نگاه کند. اگر تاریخ را نگاه کنید، مشاهده خواهید کرد که دُعات بنیعبّاس، وقتی به اطراف عالم اسلام میرفتند، از خون حسینبنعلی علیهالسّلام و شهادت آن بزرگوار و انتقام خون فرزند پیغمبر و جگر گوشه فاطمهی زهرا علیهاسلام، مایه میگرفتند تا بتوانند تبلیغات خودشان را به راه بیندازند. مردم هم قبول میکردند. حتّی - آنطور که در ذهنم هست - لباس سیاهی که شعار بنیعبّاس بود، به عنوان لباس عزای امام حسین انتخاب شد و بعدها هم در زمان حکومت پانصد سالهی بنیعبّاس، همواره لباس رسمی آنها، لباس سیاه بود. لباس سیاه، برای اوّلین بار به مناسبت عزاداری امام حسین استفاده شد. آنها میگفتند: «هذا حداد آل محمّد» صلّیاللَّهعلیهوآله. یعنی این لباس عزای ذریّهی پیغمبر است. اینگونه شروع کردند و آن تحوّل را به راه انداختند. البته منحرف شدند و خود آنها هم دنبالهی کار بنیامیّه را پیش بردند.
اینها تأثیرات عاشورایی است. در طول زمان نیز همینطور بوده است. آنچه در زمان ما اتّفاق افتاد، از همهی اینها بالاتر بود. یعنی در عصر تسلّط ظلم، کفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصری که عدالتْ خلاف قانون و ظلمْ قانون و مقررّاتِ بینالمللی شده است، حق به حکومت رسید. اینکه شما میبینید ابرقدرتها زورگویی میکنند و میخواهند نظام جدیدی را بر دنیا حاکم کنند - که البته همان نظام قبلی هم نظام حاکمیّت ابرقدرتها بود - این، همان سلطهی ظلم است. برای هر آنچه در دنیا ظلم، حقکشی و تبعیض میشود، اسمهای قانونی مثل «حقوق بشر»، «دفاع از ارزشهای انسانی» و از این قبیل میگذارند. بدترین نوع سیطرهی ظلم این است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنیا مسلّط شود. در چنین زمانی، ناگهان به برکت عاشورا، حجاب ظلمت شکافته و خورشید حقیقت آشکار شد. حق، به قدرت و حکومت رسید. اسلام که همهی دستها سعی میکردند آن را منزوی کنند، در وسط عرصه، خودش را مطرح کرد و دنیا مجبور شد که حضور اسلامِ راستین و ناب را در شکل حکومت جمهوری اسلامی بپذیرد. شروع نهضت پانزده خرداد هم به برکت عاشورا بود. امسال بعد از گذشت سی و دو سه سال از حادثهی پانزده خرداد، مثل آن سال اوّل، دوباره خرداد با محرّم همزمان و مقارن شده است. مردم ما، در مقابل استکبار، امریکا و تهدید، ایستادند. آن وقت که دو بلوک شرق و غرب، علیه جمهوری اسلامی دست به دست هم داده بودند، مردم ایستادند و به زانو در نیامدند؛ بلکه دشمن را به زانو درآوردند. امروز هم در مقابل تهدیدهای امریکا، توطئهها و حیلهگریهای دشمنان گوناگون و نفاق چهرههایی که سعی میکنند خودشان را طرفدار حقوق بشر نشان دهند - در حالی که ضد حقوق بشر و اصل تروریسمند - ایستادگی میکنند و به فضل الهی، در مقابل این تبلیغات خصمانه و معارضهها، پیروز هم خواهند شد. اینها به برکت ولایت است. این روحیه را، ولایت در جامعه و یک یک دلهای ما تزریق کرده است.
یکی از اساسیترین پدیدههای مربوط به انقلاب اسلامی - که شاید نسبت به کمتر حادثهای در دنیا، این پدیده به این شدت وجود داشته باشد - مسألهی تبلیغات و شایعه سازی علیه جمهوری اسلامی است. برادران و خواهران! قدرتهای مخالف با اسلام و انقلاب اسلامی، مانند دولت امریکا، دولت انگلیس، صهیونیستها - البته صهیونیستها و دولت غاصب اسرائیل، ابزار دست امریکا هستند و امریکا، این دولت غاصب را اصلا برای انجام کارهای خود در خاور میانه گذاشته است - و نیز خبرگزاریها و رسانههای ارتباط جمعی وابسته به آنها، از روز اول انقلاب تاکنون، با حجم زیاد و کیفیت بالا، به تبلیغات علیه جمهوری اسلامی پرداختند و هر چه به دهنشان آمد، گفتند و میگویند. مثلا موضوع تضییع حقوق بشر که ممکن است عدهای در دنیا آن را واقعا باور کنند، از جعلیات همینهاست.
میگویند: «حقوق بشر در ایران، تضییع میشود.» وقتی میگوییم «دلیلش را بگویید و مثال بیاورید»، فهرستی ارائه میدهند و میگویند: «شما اینها را اعدام کردهاید.» اینها چه کسانی هستند؟ قاچاقچیان هروئین و مرفین. یعنی محکومین به اعدام که یک بار اعدام برایشان کم است و اگر میشد بیش از یک بار اعدامشان کنند، جا داشت. آیا این نقض حقوق بشر است؟! میگویند: «ایران تروریست است.» وقتی میپرسیم «به چه دلیل میگویید ایران تروریست است و تروریسم را صادر میکند؟» میگویند: «ببینید در فلسطین و لبنان، مردم چه میکنند!» خوب؛ این به ایران چه ربطی دارد؟! البته در این شکی نیست که یک عده انسان، در فلسطین و لبنان بیدار شدند و از انقلاب اسلامی الهام گرفتند. همان عده میگویند: «چرا شما اسرائیل غاصب، صهیونیستهای بیوطن و دولت جعلی غلط اسرائیل را آوردید و بر لبنان و فلسطین مسلط کردید؟» این موضوع، به ایران چه ربطی دارد؟! آیا اگر عدهای از میهنشان دفاع کنند، به معنی تروریسم است و این به اصطلاح تروریسم را ایران صادر کرده است؟! ببینید این حرف و ادعا، چقدر مسخره است! چنین حرفهایی را شایع میکنند؛ به سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر میبرند؛ بعد روزنامهها و مجلات و رادیوها و تلویزیونها، به انتشار آن میپردازند. یک مدت که خسته شدند، دست نگه میدارند و باز بعد از یک ماه دیگر، همان حرفها را دوباره، سه باره و چهارباره تکرار میکنند! از اول انقلاب تاکنون، همین حرفها مطرح است و البته یک عده آدم سادهلوح هم باور میکنند. آنچه که مستکبران عالم و در رأس آنها امریکا از کشورهای در حال توسعه و جهان سوم و غیره میخواهند، آن است که دستگاههای حاکم بر این کشورها، در بست تسلیم سیاستهای امریکا باشند. اگر چنین حکومتی بر کشوری حاکم بود، هر عیب و علتی در آن کشور باشد، برای آنها قابل قبول است و حرفی از عدم رعایت حقوق بشر در آن کشور نمیزنند. حتی اگر آن کشور یک مجلس صوری قانونگذاری هم نداشته باشد، نمیگویند اینجا دمکراسی نیست؛ نمیگویند اینجا حکومت خانخانی و فامیلی است؛ نمیگویند اینجا حقوق بشر تضییع و پایمال میشود. معیار درنظر آنها تسلیم و سرسپردگی و دست بسته بودن حکومتها و دولتها در مقابل امریکاست. اگر این امر حاصل شود، آن کشور و دولت و مسؤولان، از نظر دولتمردان امریکا مردمانی قابل قبول و بیاشکالند. دیگر نه لازم است فشاری بر آنها وارد آید و نه تبلیغاتی علیهشان انجام شود. اما اگر کشوری دارای دولت مستقل و حکومت متکی به مردم بود؛ عقاید و فرهنگ خودش برایش معتبر بود؛ مصالح ملتش برایش معیار و ملاک بود؛ مواضع خود را از روی اعتقاد و نه به خاطر فشار این و آن، خود اتخاذ میکرد، این کشور از نظر آنها مردود است. حتی اگر بهترین نوع دمکراسی، بهترین مجلس مقننه و بهترین دولت مردمی را هم داشته باشد، آن را به نداشتن اینها متهم میکنند. این موضع دستگاههایی مثل دولت امریکاست که امروز مدعی رهبری جهانند. آیا این دولتها با این بینش تنگنظرانه و این برخورد عنادآمیز نسبت به کشورها و ملتها، لایق و شایستهی رهبری جهانند؟!
جرم جمهوری اسلامی از نظر مستکبرین عالم این است که به اسلام، به استقلال و به مصالح ملت خود پایبند است. برادران و عزیزان من! رمز قدرت جمهوری اسلامی این است. رمز اینکه تا امروز نتوانستهاند ضربهی قاطعی بر جمهوری اسلامی وارد کنند، همین است. فشار ایجاد کردند، خباثت کردند، ایذاء کردند، کارهای ناجوانمردانه انجام دادند، حتی فعالیتهای تروریستی در داخل کشور را سازماندهی کردند، از تروریستهایی که علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکردند، با زبان، عمل و با سکوت رضایتآمیز حمایت کردند، آن واقعهی ددمنشانه را در مشهد به وجود آوردند و دولتهای مدعی حقوق بشر و مخالف با تروریسم، کلمهای در محکومیت آن سخن نگفتند. وضعیت این دولتها چنین است. با همهی اینها، جمهوری اسلامی به فضل پروردگار با قدرت و سربلندی، در سطح عالم راه افتخارآمیز خود را ادامه میدهد. رمز قدرت ما تمسک به اسلام است. چندی پیش، رؤسای هفت دولت صنعتی جهان، نشستند، ریش جنباندند و راجع به تروریسم حرف زدند. آیا شما نمیدانید که امروز مظهر تروریسم کیست؟! آیا شما انصاف دارید؟! آیا شما از افکار عمومی جهان، اندکی ملاحظه دارید؟! آیا شما که اینقدر مدّعیِ حقوق بشر هستید، انسانها را دارای عقل و تشخیص میدانید؟! امروز مظهر تروریسم دولتی و دولت تروریست در دنیا کیست؟ آن دولتی که هر روز به لبنان حمله میکند و به کشتار و آدمربایی میپردازد کیست؟ کیست که دولتش، از اوّل براساس ترور، ایجاد وحشت و کشتار و قتل عام به وجود آمده است؟ آیا غیر از دولت اسرائیل، دولت دیگری هم هست که از این ویژگیها برخوردار باشد؟ دنبال تروریسم دولتی میگردید؟ بفرمایید: اسرائیل! چرا در مقابل اقدامات تروریستیِ این دولت ساکت میمانید و حتّی از آن حمایت میکنید؟! چرا دروغ میگویید؟! دولت غاصبِ اسرائیل، بلایی جهانی است.
به جمهوری اسلامی تهمت میزنند و میگویند حقوق بشر را رعایت نمیکند. مقصود آنها همان اجرای حدود اسلامی است؛ چون ما حدود اسلامی را اجرا میکنیم. قرآن میگوید: «و تلک حدود اللَّه و من یتعدّ حدود اللَّه؛» هر کس از حدود الهی تعدّی کند، مورد تهدید پروردگار قرار گرفته است.
حدود، حدودِ الهی است. ما نصِّ قرآن و متن آن را بر فراوردههای ذهن قاصرِ حقوقدانان غربی که برای خودشان معارفی را خلق و اختراع کردند و آن را پیشرفتهتر از معارف ادیان الهی میدانند، مقدّم میشماریم. حدودِ الهی مقدّم است. راه اصلاح جامعه، اجرای حدود الهی است. ممکن است ما در این مورد کوتاهیهایی داشته باشیم؛ اما حرکتمان قطعاً به سمت اجرای کامل حدود پروردگار است. حدود، حدودِ قرآنی است. قدرتمندان امریکا، سادهلوحانه و ابلهانه - البته به خیال خودشان - فکر میکنند رئیس دنیایند! حرف زدن آنها به گونهای است که گویی مدیر کل همهی کرهی زمینند! یک عده هم از روی ترس و ضعف نفس «بله قربان» گوی آنها شدهاند. امروز هم جمهوری اسلامی، با کمال قدرت در مقابل امریکا ایستاده است و به قدرتمندان امریکایی میگوید: مگر شما که هستید؟! اگر قدرت و دولتی قوی هستید، بروید مملکت خودتان را اداره کنید! اگر راست میگویید، بروید ناامنی را از خیابانهای «نیویورک» و «واشنگتن» و «لوسآنجلس» برطرف کنید! اگر راست میگویید، بروید تبعیض نژادی و هزم فجیع حقوق بشر را که هنوز هم بین سیاه و سفید وجود دارد، اصلاح کنید! به شما چه مربوط است که در امور دنیا دخالت میکنید؟!
قضیهی دوم، فاجعهی خونین حرم ابراهیمی است. در این ماجرا اسرائیل میبایست شدیداً محکوم میشد. بایستی محاکمه میگردید و مجبور میشد مجازاتهایی را تحمّل کند. این کارها را بایستی سازمان ملل میکرد و نکرد. شورای امنیت هم در این قضیه به وظیفهی خود به هیچ وجه عمل نکرده است.
علّت را در چه میبینیم؟ در نفوذ قدرتهای بزرگ، و در رأس آنها نفوذ امریکا بر شورای امنیت و بر شخص دبیرکل! این، نظر نظام جمهوری اسلامی و نظر ملت ایران است. ما با کسی دشمنیِ خاصی نداریم. مابه مقامات جهانی، برحسب شأن و موقعیتشان، احترام میگذاریم. دبیرکلِّ قبلی سازمان ملل، مکرّر به ایران آمد. در آن زمان، رئیس جمهور، رئیس مجلس و مسؤولین وزارت خارجه، از او احترام و تکریم کردند. اگر دبیرکل به وظایف خود عمل کند، ما او را احترام میکنیم. اما به نظر ما و به نظر ملت ایران، دبیر کلّ فعلی سازمان ملل به وظیفهی خود عمل نکرده است. این حرکت زشت اخیر که کمیسیون به اصطلاح حقوق بشر سازمان ملل انجام داد و در اقدامی مفتضحانه، جمهوری اسلامی را متّهم کرد، از همین قبیل است. جلو چشمشان، اسرائیلیها صدها نفر مسلمان نمازگزار را به خاک و خون میکشند و بیش از هفتاد نفر را میکشند، اما آنها را محکوم نمیکنند! فاجعهی تهاجم دشمن صهیونیست به حرم شریف ابراهیمی، آنقدر بزرگ و دردناک است که با چند جمله نمیشود دربارهی آن سخن گفت و حقش را ادا کرد. به نظر ما، دولت غاصب، مستقیما مسؤول این فاجعه است و حامیان دولت غاصب هم، در این قضیه مسؤولند. در رأس حامیان دولت غاصب، امریکا قرار دارد که در طول سالهای متمادی، همیشه و در همه جا از صهیونیستها دفاع کرده است. هرجا مشکلی برای صهیونیستها پیدا شد، فورا امریکا سینه سپر کرد. یهودیان امریکایی و سرمایهداران بزرگ، هرکاری خواستند، به وسیلهی قدرت، پول و نفوذ سیاسی امریکا، در دنیا برای این غدهی سرطانی که در دل ملتهای اسلامی به وجود آمده است انجام دادند. در قضیهی اخیر، آیا اینها مقصر و مسؤول نیستند؟ بیشک، هستند. چنانکه دیگر همپیمانان اسرائیل و کمک کارهای او نیز در این قضیه مسؤولند. رسانههای عمومی جهانی هم که حق این مسأله را ادا نکردند، مسؤولند. سازمانهای حقوق بشر، بهویژه «کمیتهی حقوق بشر سازمان ملل» نیز مسؤولند.
سازمانهای کوچک و بزرگی که با عناوین گوناگون در دنیا وجود دارند و کمین کردهاند تا اگر در گوشهای از جهان، در کشوری که با امریکا میانهی مناسبی ندارد، مسألهای پیدا شد، فورا در بوقهایشان بدمند که «نقض حقوق بشر شد»، چرا خفقان گرفتهاند؟! دولت غاصب خبیث و صهیونیستهای دشمن بشر، صدها فلسطینی را در حال سجده و با دهان روزه به خاک و خون میکشند. دهها نفر را میکشند و صدها نفر را مجروح میکنند. بعد هم که مردم عصبانی و داغدار که دلشان سوخته است، در خیابان مشتها را گره میکنند، سربازان اسرائیلی، یکی یکی فرزندان مردم را هدف میگیرند و نابود میکنند. اما سازمانهایی که حافظ حقوق بشرند، خفقان گرفتهاند و هیچ نمیگویند! حداکثر این است که گفته میشود: فلان سازمان محکوم کرده است! «محکوم کرده است» یعنی چه؟! اینکه کلمهای در محکومیت گفتهاند، به چه درد فلسطینیها میخورد؟! سازمانهایی که مدعی حقوق بشرند، اگر راست میگفتند، بایستی همه قیام میکردند. بایستی در دنیا غوغا میکردند. بایستی دولت اسرائیل را محاصره میکردند. بایستی به حامیان اسرائیل، اولتیماتوم میدادند و تهدیدشان میکردند که «حق ندارید به این دولت خونریز فاسق جنایتکار کمک کنید.» اما هیچ یک از این کارها، انجام نگرفت. دولتهای عرب هم متأسفانه کوتاه آمدند. مذاکرات را کاملا و باطنا که قطع نکردند، هیچ؛ حتی عزای عمومی هم اعلام نکردند! واقعا که خیلی کوتاهی و تقصیر کردند! حملهی شقاوتآمیز صهیونیستها به صفوف نمازگزاران در شهر اشغالی الخلیل که دهها کشته و صدها زخمی بر جای نهاد، یکی از آن جنایتهای نمونهیی است که منحصرا دست ظلم و تعصب صهیونیستها مانند آن را همواره پدید آورده و متناسب با شقاوت و خباثت غصب کنندگان فلسطین است. این فاجعهی دردناک یادآور کشتارهای دست جمعی دیگر صهیونیستها در طول دوران اشغال است با این فرق که امروز این جنایت بزرگ در برابر چشم همهی مردم دنیا واقع میشود. آیا وجدانهای بیاعتنا به آنچه در خانه فلسطینیان بر سر آنها میآید با این حادثه بیدار خواهند شد؟ آیا مدعیان صلح دروغین با دشمن غاصب پی به اشتباه خود خواهند برد؟ آیا مجامع و دولتهای داعیهدار حقوق بشر که سالهاست بزرگترین نقض حقوق یک ملت در فلسطین را ندیده گرفتهاند، این بار به سکوت شرمآور خود خاتمه خواهند داد و به گناه خود در گذشته اعتراف خواهند کرد؟ آیا دولت امریکا خواهد پذیرفت که در خون بیگناهان فلسطین شریک است زیرا همواره بیقید و شرط از دولت صهیونیستی حمایت کرده است یا اینکه این بار هم همه از کنار این حادثه تکاندهنده خواهند گذشت بیآنکه به ابعاد آن توجه کنند و معنای عبرت آمیز آن را بفهمند؟ همانطور که از فاجعهی بزرگ این دوران در بوسنی و هرزگوین تغافل کردهاند؟ اما ملت فلسطین بیشک عبرت لازم را از آن خواهد گرفت امروز یک بار دیگر این حقیقت تلخ برای آن ملت مظلوم آشکار شد که در خانه خود مجبور است مبارزه کند تا بتواند در آن زندگی کند. آشکار شد که صهیونیستها علیرغم اظهارات نزاکت آمیز بعضی از سرانشان همان وحشیهای نژادپرست و متعصب پنجاه سال قبلند. و اگر اندک فرصتی یا بهانهیی پیدا کنند شقاوتآمیزترین ضربات را بر مسلمانان صاحبخانه وارد خواهند کرد. بر دیرباورترین افراد فلسطینی نیز ثابت شد که رژیمهای استکباری که این همه دم از امنیت صهیونیستها میزنند، کمترین اهمیتی به امنیت مسلمانان فلسطینی نمیدهند وگرنه ارتش اسرائیل جرأت نمیکرد صفوف مقدس نمازگزاران را چنین قتل عام کند. فلسطینیها با مسلح شدن و ضربه زدن به منافع دولت غاصب است که میتوانند حق حیات و حق زندگانی در خانه خود را بدست آورند. این است عبرت حادثهی صبح جمعهی الخلیل. دولتها و ملتهای مسلمان نیز مسؤولیتی بزرگ دارند. کمترین چیزی که دولتهای مسلمان میتوانند مطالبه کنند تحویل دادن قاتلین و همکارانشان در ارتش صهیونیست، به فلسطینیان مسلمان برای اجرای قصاص شرعی و عزل فرماندهان آن ارتش است. البته علاج نهایی منحصربهفرد خلع ید از صهیونیستهای غاصب و تحویل فلسطین به فلسطینیان از هر مذهب و ملت است. اینجانب ضمن عرض تسلیت به ملت مظلوم فلسطین به ویژه کسان شهدای این حادثه از خداوند متعال غفران درگذشتگان و شفای مجروحان روزهدار و اصلاح حال مسلمین و حل عادلانهی مسأله فلسطین را مسألت میکنم و از همگان درخواست میکنم که این قضیه را با همهی توان خود دنبال کنند.
ملتها، در همه جای دنیای اسلام، دلشان برای همکیشانشان میتپد؛ اما ملتها، با کمک دولتها میتوانند راه بیفتند و اعلام وجود کنند. در جاهای دیگر، اجازه داده نمیشود؛ یا خیلی به ندرت و کم. در اینجا دولت خودش پیشاپیش مردم، در این راهها حرکت میکند. لذا با ما مخالفند. همهی کسانی که در قضیهی فلسطین و در توطئه علیه فلسطین سهیمند، با حرکت ملت و دولت ایران به نفع مردم فلسطین، مخالفند. همهی جلّادانی که دستشان تا مرفق در خون مردم بوسنی هرزگوین فرو رفته است و این روزها باز نام آن ملت مظلوم تکرار میشود با این حکومت مخالفند. چرا؟ چون جلوِ ملتهای دنیا و دولتهای مسلمان حرکت میکند و میگوید: «بیایید به این ملت مظلوم کمک کنید.»
کجایند کسانی که ادّعای بشریت دارند نمیگویم: طرفداران حقوق بشر. آنکه سرشان را بخورد! چه حقوق بشری؟! دروغ میگویند! و میببینند که صربها و کرواتهایِ متعصّبِ قومپرستِ ضدّ انسان و ضدّ احساسات بشری، یک ملت را این همه مرد و زن و کودک را آن طور تار و مار میکنند؟! قدرتمندان عالم، بر پایهی بیعدالتی و زور، قدرتهای خودشان را بنا کردهاند و از آنجا، با بلندگوهای قویای که در اختیار دارند، به ریش بشریت میخندند. همهی حقایق را، حقوق بشر را، عدالت را، انسانیت را، مسألهی جوانان و مسألهی زن را مسخره میکنند. بشریت در سطح عالم میلیاردها انسان؛ که از این میلیاردها، بخش بسیار مهمی هم در خود همان کشورهای غربی زندگی میکنند زیر فشار این نظام باطل و غلط، جان میدهند. به هرکس هم میرسند، میگویند: «بیایید جزو ما شوید!» یعنی «شما هم بیایید مثل ما، به ریش بشریت بخندید؛ حقایق را ندیده بگیرید؛ تزویر را بپذیرید.» اینها زور و تزویر را با هم مخلوط کردهاند. البته سلاح علم را هم در اختیار گرفتهاند. این هم حقیقت تلخی است. چه کسی باید در مقابل این حرکت ظالمانه و خباثتآمیز که مربوط به یک دولت و دو دولت هم نیست، بلکه مربوط به یک حرکت بسیار خطرناک در سطح عالم است که از دهها سال پیش و شاید بشود گفت از دو، سه قرن پیش آغاز شده است، بایستد؟ کدام انسانها؟ انسانهای استوار و نیرومند و مجهز به سلاح عقل و حکمت و دین؛ مجهز به سلاح منطق و استدلال و مجهز به سلاحهای رایج روز که برای زدودن خارهای سر راه به آنها نیاز دارند. و شما آن مجاهدان فی سبیلالله هستید که خواستید همهی اینها را با هم داشته باشید و صحنهی این میدان و لباس نظامی شما مظهر آن است.
یک عدّه رفتهاند فلسطین را غصب کردهاند و به غصب فلسطین هم اکتفا نکردهاند. مسلمانان فلسطینی را در طول چهل و چند سال، مرتباً زیر فشار قرار دادهاند و آوارگی و کشتار و تحقیر و تذلیل به وجود آوردهاند. این، یک منکر واضح است. کیست، که اگر کسی به خانهی شما وارد شود و بر سرِ شما بزند، او را تخطئه نکند؟! ظالم را باید تخطئه کرد. امروز شما ملاحظه بفرمایید: قدرتهای اروپایی، امریکا و نوکرهایشان؛ آنهایی که ریششان دست این قدرتها و شانهشان زیر بار آنهاست؛ حکومتهایی که به انگشتِ امریکا بر سرِ کار آمدهاند و با ملتهای خودشان ارتباطی ندارند، همه دست به دست هم دادهاند تا کار این ظالمی را که با این وضوح این ظلم را کرده است و ادامه میدهد، تصویب کنند. از آن طرف جوانان مسلمانانِ به ستوه آمدهی جان به لب رسیدهی فلسطینی و لبنانی، وقتی با این ظالم و ستمگر، جهادی میکنند که در نظر همهی عقلای عالمْ یک عمل ممدوح است، از اطراف صدا بلند میشود که «اینها تروریستند؛ اینها ظالمند! چرا کشتید؟! چرا زدید؟! چرا تسلیم نشدید؟! چرا سازش نکردید؟!»
دیگر از این بالاتر فساد در این دنیا نمیشود! فساد یعنی این! «ما ملئت ظلماً و جوراً» یعنی این! یک عدّه در اروپا در «یوگسلاوی» سابق جمع شدند و یکعدّه مردم همین منطقه مردم بوسنی هرزگوین را که مال آنجایند، اهل آنجایند، نه مهاجرند، نه خودشان، بلکه دهپشتشان، مردمی هستند مال همان سرزمین و از همان نژاد، محاصره کردند، بمب روی سرشان ریختند، زندگیشان را ویران کردند، خودشان را بیرون کردند، هزاران نفر از آنها را کشتند، اموالشان را غارت کردند، در اردوگاهها بدترین بلاها را بر سرشان آوردند و حتّی به نوامیسشان تعرّض کردند؛ آنوقت همین آقایان مدّعیان دفاع از حقوق بشر و حقوق زن و حقوق حیوانات و حقوق کودکان و از این دروغها که در دنیای امروز رایج است، نشستند تماشا کردند! به تنها کاری که دست زدند، این بود که منطقه را محاصره کردند تا سلاح به اینها نرسد! کشورهای مقتدر دنیا تلاش میکنند که زبان خودشان را در دنیا رایج کنند؛ چون زبان، بزرگترین رقم یک ملت و کانال عمدهی انتقال فرهنگ اوست، که لباس، آداب، دین، عقاید و باورهای اجتماعیاش را منتقل کند. امروز قدرتهای جهانی، حتی با زور نظامی، میخواهند فرهنگ خودشان را منعکس و منتقل کنند. امریکاییها به شیوهای که در مورد دولت و حکومت و نظام اجتماعی و اقتصادی قائلند، به اینجا و آن جای دنیا لشکرکشی میکنند. یعنی این طغیان نفوذ نامشروع فرهنگ بیگانه، به اینجاها هم میرسد؛ البته تحت نامهای موجه مثل «حقوق بشر». کسی نیست به امریکاییها بگوید که «کجای دنیا با سیاهان آن طور عمل میکنند که شما میکنید؟ کجای دنیا چند صد نفر آدم را از مرد و زن و کودک، در یک ساختمان، زنده زنده میسوزانند و آتش میزنند؟ هرجا اینطور بود، آنوقت اعتراض کنید که «حقوق بشر، نقض شده است.» در امریکا، این کار شد. ما در جای دیگر، اینگونه کارها را سراغ نداریم. صهیونیستها هم که خشنترین مردم دنیا هستند، با حمایت امریکاییها این حرکت را میکنند.
در باب خصومت دشمنان استکباری ما و شیوههای دشمنی آنها با جمهوری اسلامی و انقلاب، سخن زیاد گفتهایم و مطالب برای مردم خود ما و شاید بسیاری از ملتهای علاقهمند به انقلاب و جمهوری اسلامی، روشن است. فقط همین اندازه لازم است تأکید کنیم که در رأس این خصومت و دشمنی با اسلام، بیداری اسلامی و نیز جمهوری اسلامی، رژیم امریکا و کسانی که به آن رژیم چه در کشورهای پیشرفتهی دنیا و چه در میان کشورهای عقبافتادهی عالم وابستهاند، قرار دارند. علّت این خصومت هم روشن است: چون انقلاب اسلامی، جمهوری مستقلّی را بر پایهی اسلام بنیان گذاشت، به نفوذ امریکا در این کشور پایان داد و شاید در بسیاری از مناطق جهان، چنان نفوذی را به خطر انداخت.
البته امریکا و قدرتهای استکباری، در گذشته، به صراحت این دشمنی را مگر در مواردی نادر ابراز نمیکردند؛ اما امروز صریحاً دشمنی خودشان را با جمهوری جوان ما، با انقلاب اسلامی و با نهضت بیداری اسلام، بیان میکنند و به آن مباهات و تصریح مینمایند. آنچه برای ما مهمّ است نکتهای است که امروز میخواهم دربارهی آن مقداری صحبت کنم. ما دربارهی علّت این دشمنی، نباید دچار اشتباه شویم. خود آنها علّت دشمنیِ ریشهدارشان را با اسلام انقلابی و با نظام جمهوری اسلامی، مسائلی ذکر میکنند که به نظر ما، خلاف واقع است. واقعیت غیر از آن است که آنها میگویند. آنها چنین وانمود میکنند که گویا نظام اسلامی، طرفدار تروریسم و مخالف با دمکراسی است، یا رعایت حقوق بشر را نمیکند، یا از نهضتهای اسلامی در کشورهای دیگر پشتیبانی مالی یا پشتیبانی تسلیحاتی به عمل میآورد. ما عرض میکنیم: آنچه که آنها در بیان علّت دشمنی و کارشکنیها و روشهای خباثتآمیز خود با نظام اسلامی ذکر میکنند، خلاف واقع است. آنها خودشان هم میدانند که واقعیت غیر از آن چیزی است که بیان میکنند. چگونه کسی میتواند نظام جمهوری اسلامی را به مخالفت با دمکراسی و حاکمیت مردم متّهم کند؛ در حالی که لااقل در میان کشورهای این منطقه، هیچ کشوری مانند ایران در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد که به آرای مردم و حضور مردم و دخالت مردم و انتخابات آزاد، این قدر توجّه نشان داده باشد. ناظران خارجی، در هیچ یک از کشورهای منطقه، چنین چیزی را ندیدهاند. ملت ما هم قبل از دوران جمهوری اسلامی، هرگز چنین فضاهایی را تجربه نکرده بود. در چند روز آینده، انشاءاللَّه ملت ما در انتخابات ریاست جمهوری شرکت خواهد کرد، که انشاءاللَّه در پایان عرایضم، نکته و توصیهای را در این خصوص به شما عرض خواهم کرد. از اوّلِ انقلاب تاکنون به آرای مردم و دخالتشان در سرنوشت کشور، توجّه شده است و این چیزی است که از نظر کسانی که جمهوری اسلامی را متّهم به نادیده گرفتن دمکراسی میکنند، پوشیده نیست. جمهوری اسلامی را به حمایت از تروریسم متّهم میکنند. این هم خلاف واقع است. خودشان هم میدانند که خلاف واقع است. واقعیت این است که نظامی که امروز در دنیا حامی تروریسم است، رژیم ایالات متّحده امریکاست. حمایت از رژیم تروریست صهیونیستی در کشور غصب شدهی فلسطین، بزرگترین حمایت از تروریسم است. روشهای خود امریکاییها، یعنی دخالتشان در کشورها، ربودن افراد و اشخاص مخالف، کشتن افراد، دخالت سازمان جاسوسی سیا در کشورهای مختلف و ایجاد کودتاهای نظامی و از بین بردن حکومتها و دولتهای ضعیفی که امریکا با آنها مخالف بوده است، همه از قلمهای درشت تروریسم است. با این وضع، خیلی روشن است که اگر امریکا، جمهوری اسلامی را متهم به تروریسم کند، خودش هم میداند که این ادّعایی کذب و سخنی خلاف واقع است. یا در موضوع نقض حقوق بشر، خودِ آن دولتها و از جمله رژیم امریکا، که جمهوری اسلامی ایران و هر نظام اسلامی را در هر جا که بخواهد به وجود بیاید یا به وجود آمده باشد به نقض حقوق بشر متّهم میکنند، میدانند که قلمهای درشت نقض حقوق بشر، در نزدِ خودِ آنهاست. در نظام اسلامی، حقوق انسان از همه جا بیشتر رعایت میشود و نظام جمهوری اسلامی، به فضل پروردگار این را نشان داده است. امروز هم در مقابل چشم همهی کسانی که میتوانند قضایا را بیطرفانه و منصفانه نگاه کنند، این معنا روشن و واضح است. بنابراین، آنچه که دشمنان جهانی اسلام و نهضت اسلامی و بیداری اسلامی، به عنوان علل و دلایل دشمنی خودشان میشمارند، سخن بیجا و بیهودهای است. خودِ آنها هم این را میدانند. جالب اینجاست که بسیاری از همین رجال و شخصیتهای سیاسی که در کشورهای غربی چه امریکا و چه بعضی از کشورهای اروپایی جمهوری اسلامی و مسلمانان را با تهمتهای ناروا، متّهم به نقض حقوق بشر میکنند، چند صباحی که میگذرد و دوران مسؤولیت و ریاستشان به سر میآید، ناگهان معلوم میشود که مثلاً با مافیا مرتبط بودهاند یا در فلان معاملات قاچاق سلاح و یا در فروش مواد سلاحهای شیمیایی دخالت داشتهاند! مثلاً در فروش مواد شیمیایی به عراق و کشتار مردم حلبچه، خودشان دخالت داشتند و آن را تصویب یا تسهیل کردند. چه کسانی؟ همین کسانی که دهان باز میکنند و بهخلاف حقیقت و واقعیت سخن میگویند و مسلمین و اسلام و ملتهای حقطلب و جمهوری اسلامی را متّهم میکنند! گذشت زمان نه زمانهای بسیار طولانی؛ بلکه زمانهای کوتاه ثابت خواهد کرد که خود آنها به آن چیزی که تهمت آن را به مردمان و دامنهای پاک میزدند، آلوده بودهاند. تبلیغات مدرن و دارای پوشش جهانی، بیشک کارآمدترین حربهی استکبار است. امروز تعداد رسانههای صوتی و تصویری و مطبوعاتییی که بیشترین تلاش خود را وقف دشمنی با اسلام کردهاند، بسیار زیاد و همچنان رو به افزایش است. کارشناسانی مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحلیل، برای گمراه کردن ذهن مستمعان خود و معرفی نادرست و ترسیم زشت از نهضت اسلامی و شخصیتهای بزرگ اسلامیاند، و جمهوری اسلامی در سالهای پس از پیروزی انقلاب تا امروز بیوقفه و روزافزون با چنین تبلیغات خصمانهیی مواجه بوده است. باید گفت که این ترفند نیز در مقابل حرکت اسلامی اصیل و نشأت گرفته از فطرت و نیاز، توفیق زیادی نداشته و مقصود دشمن را برنیاورده است. گسترش موج دعوت انقلابی امام راحل عظیمالشأن در سراسر دنیای اسلام و حضور فکر و نام و رهنمود و عکس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبلیغ دروغ و سخن ناحق که به نیّت مخدوش کردن سیمای ملکوتی آن وارث پیامبران، گفته و پخش شدهاست، روشنترین دلیل این مدّعا است. با این همه باید اذعان کرد که عامل مهمّ در حفظ سلامت و سداد فکر ملّتهای مسلمان، روشنگریهای علماء و روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و جوانان فعّال و آگاه است. و همه بخصوص علماء متعهّد دین در این مورد وظیفهیی بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، همواره تا امروز سیاههیی از اتهامات را متوجه ایران اسلامی کرده است. میبینیم که همان تهمتها امروزه به همهی نهضتهای اسلامی در هر جای دنیا که باشند نیز زده میشود. تهمت تعصّب و جمود فکری که از آن، با عنوان «بنیادگرایی» نام میبرند، تهمت تروریسم، تهمت بیاعتنایی به حقوق بشر، تهمت ضدیّت با دموکراسی، تهمت بیاعتنایی به حقوق زنان، تهمت ضدیّت با صلح و طرفداری از جنگ. اندکی انصاف، هر کسی را به دروغ بودن این تهمتها و بیشرمی وارد کنندگانش آگاه میسازد. ایران اسلامی در حالی متهم به مخالفت با دموکراسی میشود که از پنجاه روز پس از پیروزی انقلاب کبیر اسلامی تا 14 ماه پس از آن، دو همهپرسی عمومی، که در یکی از آنها مردم ایران، جمهوری اسلامی را به عنوان نظام سیاسی کشور برگزیدند، و در دیگری به قانون اساسی رأی دادند، و سه انتخابات که در آنها به ترتیب: اعضای مجلس خبرگان برای نوشتن قانون اساسی، رئیس جمهور، و نمایندگان در مجلس شورای اسلامی معین شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شرکت پرشور مردم برای تعیین رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، در موعد قانونی خود انجام گرفته است. تهمت به تروریسم را، کسانی به ایران اسلامی میزنند، که خود از دولت تروریست صهیونیستی بیشترین پشتیبانی را کرده و گروههای تروریست ضدّ انقلاب ایرانی را در زیر چتر حمایت خود قرار میدهند و حقوق بگیران آنان صدها بار در داخل ایران اسلامی بمبگذاری کرده و هزاران نفر از مردم عادی و عناصر انقلابی و مرد و زن و کودک بیگناه را به قتل رساندهاند. ضدیّت با صلح را کسانی به جمهوری اسلامی نسبت میدهند که جنگی هشت ساله را با تشویق رژیم بعثی عراق و به دست او بر ایران تحمیل کردند و در همهی آن مدّت، انواع کمکها را به آن رژیم که به خاطر حمله به ایران اسلامی، رژیم محبوب آنان به شمار میرفت مبذول داشتهاند. تضییع حقوق زنان، تهمت از سوی کسانی است که شأن والای زن ایرانی را که با حفظ حجاب و حدّ شرعی، در برترین فعالیّتهای کشور شرکت میورزد، نمیپسندند و ابتذال حاکم بر روابط زن و مرد و بهرهکشی ناجوانمردانه از زن در جوامع غربی را، نسخهی مطلوب در حیات اجتماعی زن میشمرند. تهمت نقض حقوق بشر را رژیمهایی متوجه ایران میسازند که خود قلمهای بزرگ و حیرت انگیز پایمال کردن حقوق انسانها را مرتکب شده یا زمینهسازی کردهاند. آیا در دنیای جدید، هرگز حقوق بشر، آنچنان که امروز در بوسنی پایمال میشود، نقض شده است؟ آیا نقض حقوق یک ملت مانند ملت فلسطین نقض حقوق بشر نیست؟ آیا راندن دستجمعی بیش از چهار صد نفر از شهروندان فلسطینی، به بیرون از خانه و میهن خود، در برابر چشم دنیای باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آیا سرنگون کردن هواپیمای مسافری ایران به وسیلهی امریکا بر فراز خلیج فارس، یا بیعدالتی نسبت به سیاهان در امریکا، یا حمایت از کودتاگران در الجزائر، یا حمایت از رژیم فاسد مصر، یا زنده سوزانیدن دستجمعی عدّهیی در امریکا و امثال آن، شکستن حریم انسانیّت و نقض حقوق آن نیست؟ آیا دولتهایی که اینگونه بیمحابا حقوق بشر را پایمال میکنند یا پایمال کنندگان را با نگاهی خونسرد و بیتفاوت بلکه رضایتمندانه و تشویقآمیز تماشا میکنند، حقیقتاً از اینکه بنا به ادّعای آنان در ایران اسلامی، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟! حقیقت آن است که خود تهمتزنندگان و از جمله سردمداران کنونی امریکا که اخیراً بر سر این حربهی تبلیغاتی زنگ زده و قدیمی، جنجال تازهیی به راه انداختهاند، به خوبی میدانند که سخن به گزاف میرانند، آنچه آنان از جمهوری اسلامی نمیپسندند اینها نیست، چیزهای دیگری است که مصلحت سیاسی به آنان اجازه نمیدهد آن را صریحاً اعلام کنند
من بهعنوان آدمی که طبیعت این تمدّن مبتنی بر مادیّت را میشناسم؛ طبیعت این سیاستمداران دروغگو و دغلباز دنیای امروز را میشناسم، توقّع نداشتم که اینها بروند از مردم بوسنیهرزگوین حمایت کنند. الان هم که میگویند حمایت میکنیم، میدانم دروغ میگویند. آن روز هم که گفتند «ما صربها را محاصره دریایی میکنیم»، بنده میدانستم دروغ میگویند و نکردند.
ما از آنها توقّع نداریم. آنها حتّی حاضر نشدند اجازه بدهند چهارتا جوان مسلمان از اطراف دنیا بلند شوند بروند به آن بیچارهها کمک کنند، یا چهار تا سلاح دستشان بدهند تا بتوانند از جان خودشان محافظت کنند. آنوقت در دنیایی که این فاجعه یک قلمش است، قضایای فلسطین هم هست؛ قضایای کشورهای گوناگون در اطراف دنیا هم هست؛ قضیهی سربریدن دموکراسی در کشور الجزایر هم هست؛ سرکوب مسلمانها در نقاط مختلف دنیا هست؛ تبعید کردن فلسطینیها هست... و همهی این کارهای فاجعهآمیز، یا به وسیلهی خودِ قدرتهای مسلّط دنیا صورت میگیرد، یا به تشویق آنها انجام میشود و یا در مقابل چشم آنها و با استفاده از خونسردی آنها انجام میگیرد. آنوقت همین سیاستمداران دروغگو؛ همین کسانیکه برای هزاران زن بوسنیایی دل نسوزاندند؛ همین کسانی که برای نسلکشی یک ملت، اهمیتی قائل نشدند، صدایشان را بلند میکنند و با استفاده از ابزار تبلیغاتی و ارتباطات قوی ادّعا میکنند که «ما با تروریسم مخالفیم؛ ما طرفدار حقوق بشریم!» فهرست درست میکنند و این کشور و آن کشور را در فهرست تروریستها مینویسند و خودشان را طرفدار حقوق بشر میدانند! این چیست؟ این همان دردِ قدیمیِ بشر است. این همان تحمیقی است که از زمان فرعون و قبل از فرعون و بعد از فرعون، سراغ داریم. این، همان است، و بشریّت، بشریّت مظلومی است. این را بدانید: این بشری که زیر سایهی این قدرتمندان و این قدرتها، در سطح عالم اداره میشود، بشر مظلومی است. اینجاست که معلوم میشود فریاد آسمانی اسلام که به انسانها ارزش میدهد؛ دروغگویی را زشت میشمارد و صدق را علامت ایمان میداند، چقدر باارزش است. ما با این شَلتاقها و قرشمالبازیهایی که علیه انقلاب در رادیوها و جنجالهای مطبوعاتی به وجود میآورند، از اصول اسلام و انقلاب و ارزشهایی که جوانان این ملت برایش خون دادند و جوانان جانباز، برای آن، سلامتیشان را از دست دادند و این ملت برایش سرمایهگذاری معنوی کرده، یک سرِسوزن دست برنخواهیم داشت. یک بار دیگر هم من این را عرض کنم اگرچه قبلاً هم بارها گفتهام آنهایی که از جمهوری اسلامی خشمگینند و مدام بحث تروریسم و طرفداری ما از تروریسم و نقض حقوق بشر در ایران و از این حرفهای بیمعنا و بیمحتوا را مطرح میکنند، حرف دلشان چیز دیگر است. آنها که میگویند «ایران طرفدار تروریسم است»، خودشان هم میدانند که دروغ میگویند. تروریست خودشانند. خودشان طرفدار خشنترین تروریستهای دنیا، یعنی صهیونیستها هستند. خودشان میدانند که ایران طرفدار تروریسم نیست. اگر گاهی میگویند که «در جمهوری اسلامی، حقوق بشر نقض میشود»، خودشان میدانند که دروغ میگویند و میفهمند که این، حرف بیمحتوا و بیربطی است. وانگهی، خودشان به حقوق بشر اصلاً علاقهای ندارند! حقوق بشر یعنی چه؟ دیدید که در امریکا چطور آدمها را سوزاندند؟ دیدید چطور سیاهان را، که شهروندان امریکا بودند، چگونه تار و مار کردند؟ حقوق بشر یعنی چه؟ به حقوق بشر اعتقادی ندارند! اینها حرف است؛ اینها ظاهر کار است! باطن کار، چیز دیگری است.آنها از چند چیز به شدّت ناراحتند؛ منتها نمیخواهند صریحاً آن را بگویند. اوّل همین مسألهی عدم جدایی دین از سیاست است. مسألهی اصلی این است. آنها با پیامی که امام بزرگوار از قلب و متن اسلام بیرون کشید و در فضای این جامعه و سراسر عالم پخش کرد که «دین از سیاست جدا نیست. دین عین سیاست است؛ سیاست عین دین است. دین فقط برای گوشهی محراب نیست؛ دین برای صحنهی زندگی است؛ برای اداره بشر است»؛ و این اساس مبارزهی عظیم ملت ایران و سایر ملتهای مبارز مسلمان شد، مخالفند. آنها از این عصبانیاند. میگویند: «دین و سیاست را از هم جدا کنید!» یعنیچه؟ یعنی: هرکس میخواهد متدیّن باشد، متدیّن باشد؛ منتها وقتی میخواهید کسی را برای ریاست جمهوری انتخاب کنید، کارتان نباشد که باید مرد متدّینی باشد! یک آدمی را، ولو لاابالی، ولو بیدین، ولو بیتقوا، بگذارید بیاید امور اجرایی کشور را اداره کند! وقتی میخواهید نمایندهای به مجلس بفرستید، کارتان نباشد که او متدیّن و پایبند به دین باشد. ولو لاابالی، ولو بیدین، ولو بیاعتنا به اصول و اخلاق و ارزشهای اسلامی باشد، او را انتخاب کنید. مقصودشان چیست؟ چون میدانند که اگر کسی در رأس کشور یا در مجلس شورای اسلامی، متدیّن و پایبند به دین باشد، بر ضدّ مصالح ملت، با آنها نمیسازد؛ مصالح آنها را بر مصالح کشور و ملت، مقدّم نمیکند. اما کسی که لاابالی است، برایش مسألهای نیست. مسألهی اصلیِ آدم بیدین و لاابالی، خودِ اوست. میگویند: «شما میخواهی رئیس باشی، میخواهی متنعّم باشی، میخواهی در دنیا لذّت ببری؛ این به عهدهی ما! آنطور که ما میگوییم عمل کن!» مثل عمّال رژیم فاسد و ننگین پهلوی که اینطور بودند و امروز هم، متأسفانه، در دنیای اسلام، رژیمهایی مانند آن، هستند. آنطوری میخواهند. لذا، مشکل اصلی آنها مسألهی دین و سیاست است که اینها از هم جدا باشند. مسألهی بعدی، مسألهی فلسطین است. آنها میخواهند که جمهوری اسلامی نگوید: «من با خیانت به ملت فلسطین مخالفم.» این را میخواهند بگویند. میگویند: «همانطور که دیگران میآیند پای میز مذاکره مینشینند و بر سرِ خانهی فلسطینیها و سرنوشتشان معامله میکنند، شما هم قبول کنید!» ما که به فلسطین لشکر نفرستادهایم؛ اما همین که با آنچه که بر سر فلسطین میآورند مخالفیم، اینها را میسوزاند. مشکلشان اینهاست.
مسألهی دیگر، دفاع از حقوق مسلمانهای دنیاست. میگویند: «چرا از مسلمانهای دنیا دفاع میکنید؟! چرا آنها را بیدار میکنید؟!» مسائلی که مورد ناراحتی آنهاست، اینهاست. مسائل اصولی است. تروریسم و حقوق بشر و حقوق اقلیّتها و از این حرفها، بهانههایی است که بر زبان جاری میکنند. به اکناف عالم نگاهی بکنید؛ ببینید این قدرتهای ستمگر، با مسلمانها چه میکنند! اولین نیت آنها این است که مسلمانان را در خواب غفلت نگه دارند و اگر کسی هست که به مسلمانان هشدار میدهد، هر طور میتوانند، او را از صحنه خارج کنند. این، بزرگترین همت استکبار و قدرتها و قلدرهای جهانی است. میخواهند منذری نباشد؛ منبهی نباشد؛ بیدار کنندهای نباشد و به همین سبب، با جمهوری اسلامی ایران مخالفند. مخالفت با جمهوری اسلامی، به خاطر این تهمتهایی که به دروغ به این نظام میزنند، نیست. اینکه ادعا میکنند در جمهوری اسلامی حقوق بشر رعایت نمیشود که البته حرف غلط، و دروغ و افترای محض است به خاطر این نیست که واقعا آنها به حقوق بشر اهمیت میدهند و برای بشر، ارزشی قائلند. ما تا مدتی پیش گمان میکردیم که این غربیها و امریکاییهایی، که پرچم حقوق بشر را به دروغ در دست گرفتهاند، برای بشر آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتین و مانند اینها ارزشی قائل نیستند و ارزش را فقط برای خودشان قائلند؛ اما حالا معلوم شد که برای هیچ بشری ارزش قائل نیستند و اگر یکوقت خواستها و شهواتشان اقتضا کند حاضرند هر نوع انسانی را، مربوط به هر منطقهی از عالم که باشد، نابود کنند. در همین چند هفته پیش، دیدید که در امریکا، یک گروه را که به گفتهی دولت آمریکا «عقیدهی انحرافی داشتند»، کشتند. حالا عقیدهی آنها برای ما درست هم روشن نیست؛ اما آنها که میگویند عقیده اشکالی ندارد و همه آزادند! در همان روزها رئیس جمهور و مسؤولین عالی رتبهی امریکایی، ایستادند تا برای همجنسبازان حقوقی قائل شوند! پس، داشتن یک عقیدهی منحرف و غلط و باطل، چه جرمی محسوب میشود که جمع شدند و اینها را نابود کردند و در آتش سوزاندند؟!ما از کسی دفاع نمیکنیم. ما، آن گروهی را که کشته شدند، نمیدانیم چگونه کسانی بودند؛ اما میخواهیم این نکته، برای همه و از جمله مردم ما روشن شود که بحمدالله روشن هم هست. حتی وسواسیهای داخل جامعه هم، دیگر حالا میدانند این کسانی که ادعا میکنند طرفدار حقوق انسانها هستند، راست نمیگویند. اینها خلاف میگویند؛ اینها دروغ میگویند. کسانیکه اینقدر به بشر بیاعتنا هستند، اگر به کشوری ایراد گرفتند که در آنجا حقوق بشر نقض میشود، آدم عاقل باید نگاه کند، ببیند مقصودشان از این حرفها چیست و چه هدفی پشت سر این حرفها قرار دارد؟
متأسفانه امسال برای مسلمانان عالم، سال مصیبتهای بزرگ بود؛ سال دردهای جانکاه مسلمانان. نگاه کنید به سراسر عالم و به کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان؛ خواهید دید که مسلمانان عالم، روزهای امتحانِ بسیار دشواری را میگذرانند. در رأس همهی این مشکلات، چند مسألهی دردناک است و از جملهی آنها، مسألهی فلسطین عزیز و خونین است که مسلمانان و برادران ما در فلسطین، همچنان زیر فشارها و ضربات دشمن غاصب گرفتارند. آن چند صد نفر مسلمان فلسطینی هم، در این روزهای دشوار، با استقامتشان حماسه آفریدند و ملتها را به خودشان متوجّه کردند. اما متأسفانه بسیاری از دولتهای مسلمان، حتّی از این حادثه هم که یک حادثهی تاریخی است و طیّ آن چند صد نفر پیر و جوان از چهرههای مبارز و معروف و شناخته شده را از خانه و زندگیشان تبعید و روانهی بیابانها کردند، عبرت نگرفتند. در چنین روزگار و دورانی، مسائل حقوق بشر برای برخی دولتها و سازمانها در عالم، ناندانی شده است! هر جا موردی به چشم بخورد که بتواند برای آنها بهانه و مستمسکی جهت فشار روی دولتهایی باشد که میخواهند فشار بر آنها وارد کنند، فریاد حقوق بشر را سر میدهند. وقتی حکومتی برای تضمین سلامت جامعه، قاچاقچی را محکوم میکند، آنها فریاد حقوق بشر سر میدهند؛ امّا هنگامی که چهارصد و چند نفر انسان را از خانه و زندگی و شهر و دیارشان بیرون میکنند و در سرما و شرایط دشوار گرسنگی و بیماری به بیابانها میفرستند، کسانی که داد حقوق بشر سرمیدادند، تکان نمیخورند! فاجعهای بزرگ و حادثهای عظیم است! این، یکی از حوادثی است که در رأس مصیبتها قرار دارد.
امروز هنوز هم در دنیا و در این منطقه، کشورهایی وجود دارند که تاکنون روی مجلس قانونگذاری به خود ندیدهاند و یک انتخابات در این کشورها انجام نگرفته است. در همین منطقهی خودمان، مردم در هیچ یک از مسائل کشوری حضور ندارند و ارادهی آنها محترم شمرده نمیشود. قبل از تشکیل جمهوری اسلامی و قبل از پیروزی این انقلابِ مبارک، پنجاه سال کشور ایران همین وضع را داشت. انتخاباتی نبود، امّا مجلسینی فرمایشی داشت! پادشاه ساخته شدهای بهوسیلهی انگلیسیها و استخدام شدهای بهوسیلهی امریکاییها در رأس کار بود. آن روز در این کشور و امروز در کشورهای مرتجع منطقه، حرفی از نقض حقوق بشر به میان نمیآمد و نمیآید. در جمهوری اسلامی، همه چیز روی دوش مردم و با ارادهی مردم انجام میگیرد. امروز به فضل الهی، آزادیای در این کشور وجود دارد که در تاریخ گذشته ایران اگر نگوییم بینظیر، کمنظیر است. دوران گذشتهی ما دوران سلطنتهای استبدادی بوده است. هر چه به گذشته نگاه میکنیم دوران سیاه و تاریک اختناق است. امروز، بحمداللَّه ملت ایران آزاد است، فکر میکند، میاندیشد، انتخاب میکند و تصمیم میگیرد. نظامی که بر دوش چنین مردمی استوار است، نظام مستحکمی است و کید دشمنان نمیتواند به این نظام صدمهای وارد کند. پروردگار عالم هم به این ملت و به این کشور و به این سرزمین و به دلهای مؤمن شما مردم، تفضّل و لطف کرده است و بعد از این هم لطف خواهد داشت. امیدواریم که دشمنان، در نقشههای خود علیه جمهوری اسلامی، چنانکه در گذشته ناکام بودند، امروز هم ناکام شوند و بیشک، ناکام خواهند شد.
استکبار، خصوصیاتی را از جمهوری اسلامی خوش نمیدارد؛ به رو و به زبان هم نمیآورد. درعینحال، مسائل دیگری را به زبان میآورد که بهانه است: موضوع کمک به تروریسم، یا نقض حقوق بشر و یا ادعاهایی از این قبیل، حرفهای مفت و بهانههای واهی است. خودشان هم میدانند. قضیهی اصلی، چیز دیگری است. قضیهی اصلی این است که چند موضوع مهم هست که جمهوری اسلامی به آنها پایبند است. امریکا و طیف مستکبرین عالم، با اینها مخالفند: ما، در قضیهی فلسطین، آشتی ناپذیریم. ما گفتهایم که فلسطین از آن فلسطینیهاست و دولت اسرائیل که غاصب است، باید از بین برود و دولت فلسطینیها سرکار بیاید.
قضیه اینهاست، برادران! قضیه اینهاست. دشمنی بر اثر اینهاست. خودشان هم میدانند که حقوق بشر در بسیاری از مناطق مربوط به خود آنها، بیش از همه جای عالم نقض میشود. خودشان هم میدانند که آنچه راجع به جمهوری اسلامی در زمینهی نقض حقوق بشر میگویند، دروغ و تهمت است. خودشان هم میدانند که تهمت کمک به تروریسم، به خود آنها بیشتر میزیبد تا به جمهوری اسلامی. خودشان هم میدانند که ملت سرافراز ایران، شایستهی احترام و تکریم است. ملتی است که عظمت و کرامت خود را در عمل ثابت کرده است، نه در ادعا و توقع از این و آن. خودشان هم میدانند که نظام جمهوری اسلامی، مردمی ترین نظامی است که امروز در اقطار عالم میشناسیم.
امروز دروغگوها در دنیا پرچمهای حقوق بشر بلند کردهاند و دغلکاران عالم زیر این پرچمها و شعارها پنهان شدهاند. حقوق بشر در سایهی عدل اسلامی و احکام اسلامی تحقق پیدا میکند؛ و در دستگاه قضایی، حقوق بشر باید هوشیارانه - نه با معیارها و ضابطههای دروغینی که امروز غرب ارائه میکند؛ بلکه با معیارهای اسلام - مورد دقت تمام قرار گیرد. ممکن است در گوشه و کنار جامعهی ما، بهوسیلهی آحاد مردم یا بهوسیلهی دستگاهها، مواردی که از طرف اسلام حقیقتا حقوق بشر شناخته شده است، نقض شود. باید دفاع از حقوق بشر، بهوسیلهی قوهی قضاییه انجام گیرد. اسلام حتی برای مجرمین هم حقوق قائل است. کسی حق ندارد به فردی که بناست اعدام شود، دشنام بدهد. دشنام چرا؟ مجازات او اعدام است. دشنام اضافه است؛ دشنام ظلم است؛ دشنام هتک حق اوست و باید جلوش گرفته شود. این، نحوهی برخورد با فرد اعدامی است؛ چه برسد به زندانی؛ چه برسد به متهم تحت تعقیب؛ چه برسد به آن کسی که حتی تهمت دربارهی او واضح و ثابت نیست و فقط گمانی دربارهی او هست!باید حقوق انسان و حقی که خدای متعال برای آحاد انسان معین کرده است، نسبت به همهی افراد و در همهی موارد، کاملا رعایت شود.
هدف دشمنان جهانی - اعم از استکبار و در رأس آن امریکا و دیگر خردهریزهای دشمن - در هر نقطهی عالم، در مخالفت با انقلاب ما این است که با «اسلام» مبارزه کنند. اینها با اسلام مخالفند؛ چون که اسلام را باعث کوتاهشدن دست غارتگران میدانند. با اسلام مخالفند. چون اسلام را موجب بریده شدن پای سگهای ولگردی میدانند که به جان خزائن این کشور افتاده بودند. با اسلام مخالفند و آن را ضد حقوق بشر معرفی میکنند. هدفشان این است که اسلام را از چشمها بیندازند. این در حالی است که اسلام پرچمدار حقوق بشر است. حقوق بشر یعنی چه؟ آیا فلسطینیهایی که در این سرمای زمستان به وسیلهی صهیونیستهای خبیث، از خانه و کاشانهی خود آواره شدهاند، بشر نیستند؟ اینها حقوق ندارند؟ حقوق بشر دربارهی اینها صادق نیست؟ مگر برجستهترین مادهی منشور عمومی حقوق بشر - که این آقایان از آن دم میزنند - این نیست که هر کس در خانهی خود آزاد است و حق انتخاب مسکن خود را دارد؟ پس چرا در خانهی اینها وارد شدند و صاحبان آن را از درون خانهی خودشان بیرون کردند؟! مگر فلسطین، خانهی فلسطینیها نیست؟ این حقوق بشر است؟ فلسطینیها بشر نیستند؟ این جوانان مؤمن که جرمشان طرفداری از اسلام است، بشر نیستند؟ این مسلمانانی که در کشور بوسنی هرزگوین، از جانشان، از خانهشان، از میهنشان و از استقلالشان دفاع میکنند و اینطور زیر فشار قرار گرفتهاند، بشر نیستند؟ اینها حقوق ندارند؟ کیست که امروز ترفند و دروغ خباثتآمیز مدعیان حقوق بشر را تشخیص ندهد و درک نکند؟
دنیای استکباری سرشار از جاهلیت، در اشتباه است که خیال میکند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشمهای هرزه به او نگاه کنند و از او تمتع گیرند و او را تحسین نمایند. بساط آن چیزی که امروز بهعنوان «آزادی زن» در دنیا و از سوی فرهنگ منحط غربی پهن شده است، بر پایهی این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتعات جنسی ببرند. مردان از آنها لذت ببرند و زنها وسیلهی التذاذ مردان شوند. این، آزادی زن است؟ کسانی که در دنیای جاهل و غافل و گمراه تمدن غربی ادعا میکنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند. زن را به چشم یک انسان والا نگاه کنید، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادی او چیست. زن را بهعنوان موجودی که میتواند مایهای برای صلاح جامعه با پرورش انسانهای والا شود نگاه کنید، تا معلوم شود که حق زن چیست و آزادی او چگونه است. زن را به چشم آن عنصر اصلی تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه از مرد و زن تشکیل میشود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن مؤثرند، اما آسایش فضای خانواده، آرامش و سکونتی که در فضای خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است. با این چشم به زن نگاه کنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدا میکند و حقوقش در چیست.
این، یکی از آن میدانهایی است که ما در مقابل دنیای استکباری مدعی هستیم. من بارها به گویندگان و مبلغین قضیهی زن عرض کردهام: این ما نیستیم که باید از موضع خودمان دفاع کنیم؛ این فرهنگ منحط غرب است که باید از خودش دفاع کند. آنچه را که ما برای زن عرضه میکنیم، چیزی است که هیچ انسان اندیشمند با انصافی نمیتواند منکر شود که «این برای زن خوب است.» ما زن را به عفت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بیحد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانی، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه - برای آنکه چشم او لذت نبرد - دعوت میکنیم. این بد است؟ این کرامت زن مسلمان است. این کرامت زن است. آنهایی که زن را تشویق میکنند که خود را به گونهای آرایش دهد که مردان کوچه و بازار به او نگاه کنند و غرایز شهوانی خودشان را ارضا کنند، باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین میآورند و تذلیل میکنند؟! آنها باید جواب بدهند. فرهنگ ما، فرهنگی است که انسانهای والا و اندیشمند غرب هم آن را میپسندند و رفتارشان همینطور است. در آنجا هم خانمهای عفیف و سنگین و متین و زنهایی که برای خودشان ارزشی قائلند، حاضر نیستند خودشان را برای ارضای غرایز شهوانی بیگانگان و هرزهچشمها وسیلهای قرار دهند. فرهنگ منحط غربی، از این قبیل زیاد دارد.
یکی از حرفهایی که میزنند، موضوع «حقوق بشر» است. آیا چیزی که غرب از آن دفاع میکند حقیقتاً حقوق بشر است؟ آنجا که حقوق یک میلیارد و اندی مسلمان، با اهانت به مقدساتشان تضییع میشود، سردمداران حقوق بشر ساکتند و بلکه تشویق هم میکنند! میبینید امروز همهی دستگاههای استکباری و نوکران و مزدوران قلم به دست و جیرهخوارشان، در دفاع از انسان بیارزشی که «آیات شیطانی» را در معرض دید مردم قرار داد، صف بستهاند؛ همان انسان مرتد ملحد، یعنی سلمان رشدی. این، دفاع از حقوق بشر است!؟ چرا آنجا که دویست میلیون مسلمان هندی، حقوقشان تضییع میشود و عبادتگاهشان به وسیلهی مشتی جاهل متعصب و با تحریک دشمنان اسلام و مسلمین ویران میشود، از حقوق بشر دم نمیزنند؟! چرا در بوسنی هرزگوین که میلیونها انسان در معرض سختترین عقوبتهای ظالمانه قرار گرفتهاند و قتلعام میشوند و بچهها میمیرند و زنها نابود میشوند و مریضها کشته میشوند، از حقوق بشر دفاع نمیکنند، یا حداکثر به یک اظهار زبانی اکتفا میکنند؟! اگر به راستی طرفدار حقوق بشرند، چرا اینجاها مردهاند؟! چرا در فلسطین که یک ملت را از خانهی خودش آواره کردند؛ زمینش را غصب کردند و امروز هم به هر مناسبتی فلسطینیها و طرفدارانشان را در لبنان و اردوگاههای فلسطینی رها نمیکنند و بمباران میکنند، کسانی که طرفدار حقوق بشرند، ساکت مینشینند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند، یا دروغگو و فریبگرند!؟ حقوق بشر به شیوهی فرهنگ غربی، ضدحقوق بشر، و حقوق ستمگران بر آحاد بشر است. این حقوق بشر، حقوق بشر نیست. ما طرفدار حقوق بشریم و اسلام طرفدار حقوق انسان است. هیچ مکتبی بهقدر اسلام، ارزش و کرامت انسان را والا نمیداند. یکی از اصول اسلامی که همیشه در تعریف و معرفی اسلام مطرح شده است، اصل «تکریم انسان» است. ما که منتظر نمینشینیم غربیها بیایند حقوق بشر را به ما یاد بدهند یا ما را توصیه به حفظ حقوق انسان کنند! ما خودمان، او ل طرفدار حقوق انسان هستیم. منتها حقوق انسان در سایهی اسلام قابل دفاع میشود و حقوق انسان به حساب میآید. اسلام است که با احکام خود - همه گونه احکام: چه احکام قضایی و جزایی، و چه احکام مدنی و حقوق عمومی و مسائل سیاسی - از حقوق انسانها دفاع کرده است؛ نه آنچه که در اختیار آنهاست، نه آنچه که آنها - به فریب - حقوق انسان به حساب آوردهاند و اسم گذاری کردهاند. ما طرفدار حقوق بشریم و حقوق بشر را هم دنبال خواهیم کرد. کاری هم به گفتهی فلان کمیسیون سازمان ملل و فلان کمیتهی بینالمللی نداریم. ما خودمان، بهخاطر دستور اسلام، طرفدار حقوق انسان هستیم؛ چون از اصول اسلام است. منتها چیزی را که آنها مطرح میکنند، یک فریب و دروغ میدانیم. آن از طرفداریشان از حقوق زن، این از طرفداریشان از حقوق بشر! مستکبرین و مستبدین و غارتگران عالم و بیاعتنایان به حقوق ملتها و نابودکنندگان منافع ملتهای ضعیف و اشغالگران سرزمینهای کشورهای ضعیف، امروز پرچم به اصطلاح دفاع از حقوق انسان و حقوق زن را در دست گرفتهاند! معلوم است که ملتهای مسلمان نمیتوانند به اینها اعتنا کنند. مهم این است که شما زنان مسلمان؛ بخصوص زنان جوان، دختران دانشجو، خانمهایی که به فعالیتهای علمی و اجتماعی و سیاسی اشتغال دارید، این روش اسلامی را با جدیت و اهتمام کامل دنبال کنید. تربیت اسلامی و انقلابی زن مسلمان، مایهی افتخار و مباهات جمهوری اسلامی است. ما به زنان مسلمان خودمان افتخار میکنیم. در این راهپیماییها، وقتی دوربینها میرود روی چهرهی خانمهایی که با حجاب کامل، فرزندانشان را هم در بغل گرفتهاند و در شرایط دشوار به راهپیمایی آمدهاند، یا برای اعلام موضع سیاسی، یا در نماز جمعه شرکت کردهاند و یا برای کار عبادی، سیاسی به پای صندوقهای رأی رفتهاند، برای ما افتخار است. خانمهایی که در دانشگاهها مراتب عالیه را در راه تحصیل علم بهدست آوردهاند و یا در کنکورهای سراسری در رشتههای گوناگون رتبهی اول و دوم شدهاند، وقتی در جامعهی ما نمود پیدا میکنند، جمهوری اسلامی سربلند میشود و افتخار میکند. این، افتخاری است برای احکام نورانی اسلام که در این دوران، اینگونه مشغول سازندگی است و در جهانی که از همه طرف امواج تبلیغات غلط انحرافی در جریان است، زن مسلمان، با این شجاعت و استقلال رأی، خودش را میتواند نشان دهد. اینها از برکات اسلام است. بعد از فروپاشی شوروی، همین استبداد به نفع امریکا و بلوک غرب افزایش پیدا کرده است. بنده در دو، سه نطق بینالمللی، در مجامع بینالمللی، روی این نکته به عنوان «سلطهی جهانی» تکیه کردم و امروز احساس میکنم استعمال اصطلاح «استبداد جهانی» یا «دیکتاتوری بینالمللی» گویاتر است. اینها نسبت به ملتهای عالم، دیکتاتوری به خرج میدهند و این، آن بلای بزرگ امروز بشریت است. ملتها از دو حال نمیتوانند خود را بیرون نگه دارند: یا باید تسلیم شوند، و آن، چیزی است که متأسفانه دولتها آن را میخواهند که غارت بشوند و آیندهای برای آنها نماند و به این ترتیب به پیشرفت همین روال استعماری و استبدادی در سطح عالم کمک میکنند. اما راه دیگر این است که ملتها بایستند و مبارزه کنند. با چه کسی مبارزه کنند؟ طرف مبارزه، اگر چه یک جنس است، اما مختلف است. باید با آن دستگاه و جهتی که دیکتاتوری جهانی را تقویت میکند، مبارزه کنند. گاهی با یک دولت است، گاهی با یک دولت دیگر است. گاهی با خود امریکاست و گاهی با روشهایی است مجاهدانه و همراه با از خود گذشتگی؛ مثل آنچه که در فلسطین و لبنان اتفاق میافتد. اینها مبارزات ملتهاست. این مبارزات بحق است یا نه؟ آیا با انصافهای عالم میتوانند مبارزهی یک ملت یا آحادی از ملت را که در مقابل آن موج عظیم قدرت، میخواهد مقاومت کند، مورد ملامت قرار دهند؟
تأسفآور این است که تبلیغات جهانی، علیه این مبارزهها و مقاومتهاست. تبلیغات جهانی، ملتهای مبارز را با انواع و اقسام تهمتها متهم میکند، برای اینکه آنها را از میدان خارج کند. یکی از این تهمتها، موضوع «حقوق بشر» است که مثل ابزاری در دست قدرتهای جهانی است، تا اگر دیدند دولتی با نظرات آنها مخالفت میکند، آن دولت را - و اگر لازم شد آن ملت را - متهم کنند. یک ملت را هم گاهی متهم میکنند! متهم میکنند به نقض حقوق بشر و به طرفداری از تروریسم! امروز شما میبینید نسبت به جمهوری اسلامی ایران، زدن چه تهمتهایی را شروع کردهاند! همین تهمت نقض حقوق بشر و از این قبیل چیزها، که ساخته و پرداختهی مغزهای خبیث تحلیلگران آنهاست و فعالان تحلیل سیاسی در اختیارشان قرار میدهند. کسانی هستند که مینشینند و برای ملتها و دولتها چیزهایی را میسازند و خلق میکنند. اینها، ابزارهایی در دست آنهاست. آنچه را که به ملتها به صورت اتهام وارد کردهاند، کمتر از آن چیزی نیست که به دولتها به صورت اتهام وارد میکنند. در همین نظام جمهوری اسلامی، اینها به ملت ایران، بارها تهمت زدهاند. مسأله این نیست که اینها با دولتمردان جمهوری اسلامی مخالفند. اینها با ملت ایران مخالفند! همینها بودند که میگفتند: «کسانی که در نماز جمعه شرکت میکنند - آن اجتماعات میلیونی نماز جمعه، با آن شوری که در اوایل انقلاب بود - پول میگیرند و میآیند!» این، اهانت به یک ملت نیست؟ یک ملت را کهنه پرست خواندن، یک ملت را متعبد به امور غیر منطقی دانستن، یک ملت را دگم معرفی کردن؛ اینها اهانت به یک ملت نیست؟ جرم این ملت چیست؟ این است که در آن مبارزهی رویاروی، انتخاب دوم را قبول کرده است. حالا این شخص جدیدی که در صحنهی سیاست امریکا، ممکن است روی کار بیاید، با فاصلهی چند روز، باز شعار حقوق بشر را مطرح خواهد کرد و دنیا شاهد تکرار همین صحنهی مفتضح خواهد بود که دیگران را متهم به نقض حقوق بشر کنند. امروز در دنیا چه کسی نقض حقوق بشر میکند؟ حقوق بشر را کسی نقض میکند که از اسرائیل غاصب حمایت میکند. آیا آنچه که امروز در فلسطین میگذرد، بزرگترین نمونهی نقض حقوق بشر نیست!؟ چرا اینها اعتراض نمیکنند؟ اگر اینها طرفدار حقوق بشرند، چرا به اسرائیل کمک میکنند؟ آنچه که امروز در شرق اروپا میگذرد - در همین منطقهی بوسنی هرزگوین - آیا فجیعترین و شنیعترین نمونهی نقض حقوق بشر نیست؟! آیا کسانی از دستگاههای غیر مسؤول دنیا، نرفتند آنجا و گزارش نیاوردند و نگفتند که چه فجایعی اتفاق میافتد؟! همه خبر ندادند که زمستان اینها زمستان سخت و مهلکی است!؟ عکسها را ندیدند!؟ فیلمها را نشان ندادند!؟ اردوگاهها را توصیف نکردند!؟ چرا وارد نمیشوند؟! چرا محکوم نمیکنند؟! چرا از زبان فراتر نمیروند؟! چرا وقتی که سیاستهای خودشان مطرح است و پای اسلام و مسلمین و مستضعفین در میان نیست، آنطور لشکرکشی میکنند که در قضیهی کویت کردند؟! آنجا برای امریکا مشکلی وجود نداشت. به خرج دیگران وارد کشوری شدند و جنگ و بمباران کردند. عراق خراب بشود که به ضرر آنها نیست! کویت ویران بشود که به ضرر آنها نیست! اما آیا حاضرند چنین چیزی را در ایالات و مرزهای خودشان؛ در کشورهای خودشان تحمل کنند؟ در خلیجفارس آنطور فاجعهآفرینی به راه انداختند و محیط زیست را که این قدر از آن دم میزنند، از بین بردند. اما آیا حاضرند در مناطق زیست خودشان چنین کاری انجام گیرد؟! اینها به فکر حقوق بشر نیستند. اگر به فکر حقوق بشر بودند، وضع دنیا دگرگونه بود؛ رابطهی آکل و مأکول بین آنها و ملتها وجود نداشت و این همه فشار بر ملتهای ضعیف وارد نمیآمد. مسأله این نیست. این شعار، شعار مفتضحی است. خوب است این شعار را اینها دیگر ندهند. دنیا گوش نخواهد داد؛ کسی اعتنا نخواهد کرد. باز نیایند بگویند که «موضوع حقوق بشر در دنیا مطرح شد» و التزاماتی برای ملت ایران درست کنند. اینها کیستند که حقوق بشر را مطرح کنند؟! اینها دشمنان حقوق بشرند. اینها ناقضین حقوق بشرند. منتها وقیحند؛ پررو هستند. بلندگوها هم دست آنهاست. هر کس را بخواهند، متهم میکنند. مثل اینکه یک انسان فاسق فاجر بدکارهی منحرف، در کناری بایستد و انسانهای پاکدامن را متهم به فسق و فجور و بدرفتاری و ناپاکدامنی کند! امروز در مسألهی حقوق بشر، وضعیت اینطور است. این، وضعیت دنیاست. تنها جایی در دنیا که ملت و دولت، متفقاً و متحداً، در مقابل این سیاست زورگویانه ایستادهاند، ایران اسلامی عزیز شماست. شما به وضع دنیا نگاه کنید! من مایلم به شما جوانان عزیز - هر چند در یک بخش محروم و دورافتاده زندگی میکنید، اما دلهایتان روشن و فکرهایتان بیدار است - بگویم: امروز امریکا و قدرت شیطانصفت استکبار، با کمال شدت و خشم، علیه اسلام مبارزه میکند. هرکاری از آنها برمیآید، علیه اسلام انجام میدهند؛ اما با وجود این، بحمداللَّه قدرت اسلام و روحیه و ایمان اسلامی، روزبهروز در دنیا در حال گسترش است.
این، چیزی است که استکبار از آن واهمه دارد. دلهای ما به خاطر مسلمانانی که در زیر چکمههای بیرحم دشمنان، در گوشه و کنار عالم دست و پا میزنند و داد اسلام بر میآورند؛ اما از ایمان اسلامی خودشان دست برنمیدارند، پر از غم و درد است. این قضیهای که امروز در اروپا و در میان ملتهای بهاصطلاح متمدن در جریان است، یک قضیهی کمنظیرتاریخی است. ملتی را که با سابقهی طولانی مسلمانی، در خاک و خانه و میهن خود - در کشور بوسنی هرزگوین - دم از مسلمانی میزند، قتل عام میکنند. این برای چیست؟ چرا قدرتهای غربی از همه طرف ایستادهاند، صحنه را تماشا میکنند و به هیچ اقدامی دست نمیزنند؟ من به عنوان کسی که در مسألهی مسلمانان محروم و مظلوم بوسنی که در آنجا قتل عام میشوند، مسؤولیت و وظیفه دارم، اعلام میکنم: دولتهای غربی باید وارد شوند و نگذارند که مسلمانان به وسیلهی دشمنانشان، یعنی صربها، قتل عام شوند. اگرخودشان حاضر نیستند، راه را برای ملتهای مسلمان باز کنند. ملتهای مسلمان، ملت مسلمان ایران و جوانان رزمندهی ما، میتوانند صربها را سر جای خودشان بنشانند و راه را باز کنند. این، یک نمونه است از بیاعتنایی قدرتها به ریخته شدن خون مظلومین. یعنی همینهایی که دم از حقوق بشر میزنند؛ همینهایی که ادعا میکنند پرچم حقوق بشر را در دست گرفتهاند، و دروغ میگویند. حقوق بشر محترم است؛ اما وقتیکه پای مسلمانان در میان نباشد! اگر سران کشورها، در همهی کشورهای اسلامی به ملتها برای ابراز احساساتشان نسبت به مسائل بینالمللی اسلامی میدان و راه بدهند و آنها را هدایت کنند، و آنها همان وضعی را پیدا کنند که ملت ایران دارد، ببینید چه حادثهای در دنیا اتفاق میافتد! فکر میکنید اگر چنین وحدت و همدلی و همدستیای بین ملتهای مسلمان باشد، دیگر دشمن جرأت میکند یک ملت مسلمان را مثل همین ملت بیچاره و مظلوم بوسنی هرزگوین، آنگونه در حلقهی محاصره قرار دهد!؟ آیا دیگر مجامع بینالمللی جرأت میکنند مسأله را با حرف و زبان، از سر، باز کنند؟ واقعا حادثهی عجیبی در دنیا اتفاق میافتد! این همه ادعای طرفداری از حقوق انسان میکنند؛ اما وقتی نوبت به یک عده مردم مسلمان میرسد، همه از یاد میرود! این چه عنادی است که دشمنان و قدرتهای جهانی با اسلام دارند؟! این چه جنگ صلیبیای است که امروز علیه اسلام و مسلمین به راه انداختهاند، که انسان در همه جا نشانههای آن را مشاهده میکند؟! این چه مظلومیتی است که مسلمانان در همهی نقاط عالم - هر جایی که دشمنان بتوانند نسبت به آنها اعمال کنند - مشاهده میشود؟! این، ناشی از چیست؟ ناشی از این است که بین مسلمانان تفرق است؛ بین امت اسلامی تفرقه است؛ بین دولتهای مسلمان تفرقه است و این تفرقه، کار دشمن است.
امسال هفتهی وحدت با حوادث خونبار یک کشور مسلمان در اروپا و آشکار شدن حقهی پنهان اردوکشان صلیبی به اسلام و مسلمین در آن خطهی پرماجرا، مصادف شده است.
اکنون دیگر کسی نباید شک کند که انگیزههای صلیبی، در زیر ظواهر فریبگر دموکراسی و حقوق بشر، اغلب یا همهی قدرتهای غربی را در پنجه و زیر ارادهی خویش گرفته است. سادهلوحی است اگر گمان ببریم که این انگیزههای قساوتآمیز در بوسنی و هر جای دیگر، از ایمان عیسوی مایه میگیرد. آنان که امروز با هر نشانهای از اسلام و هر نبض متحرکی از مسلمانان، از بن دندان دشمنند، به مسیح علیهالسّلام و تعالیم مسیحیت واقعی نیز عقیدهای ندارند. آنان فقط به قدرت بیمهار و منافع و هوسها و خصومت بیپایان خود با هرچه قدرت ظالمانهی آنان را تهدید کند، ایمان دارند و نه به هیچ چیز دیگر! اما دست خونآلود آنان، امروز صف مسیحیت در مقابل اسلام را آراسته و در برابر اسلام به عنوان یک دین و عقیده و ایمان، با همهی وجود، پرچم دشمنی برافراشته است. هرکس اظهارات و اقدامات سردمداران رژیم امریکا را دربارهی اسلام و نهضتهای اسلامی معاصر و کشورها و ملتهایی که دم از گرایش به اسلام میزنند و مدعی یا آرزومند تشکیل نظام اسلامیند تعقیب کند، از عمق کینهی تمامنشدنی آنان به اسلام و نظام اسلامی اطلاع مییابد.
در حوادث جاری عالم هم، شواهد متعددی برای این مدعا میتوان مشاهده کرد که از جملهی تلخترین و غمانگیزترین آنها، حوادث جاری در بوسنی هرزگوین و نیز جنگهای خانگی در قرهباغ و منطقهی عمومی قفقاز است. سرکوب خونین و قساوتآمیز مسلمانان در سارایوو که در قلب اروپای به اصطلاح متمدن جریان دارد، به قدری خشن و وحشیانه است که آدمی را به یاد قتل عامهای معروف اروپا در قرون وسطی و در جنگهای مذهبی و نژادی این قارهی جنگطلب میاندازد؛ با این تفاوت که، امروز صربهای یوگسلاوی سابق، برای کشتار دستجمعی مسلمانان، از ابزارهای جنگی مدرن استفاده میکنند! با این حال، این دولتها که به بهانهی حقوق بشر، در کار کشورهای دور دست هم دخالت و اعمال نظر میکنند، در برابر این فجایع دست روی دست گذاشتهاند. امریکا و کشورهای اروپایی در همین منطقه و نسبت به جمهوریهای دیگر همان کشور سابق، آنجا که پای مسلمانان در میان نبود، به طور قاطع از پیش آمدن چنین کشتارهایی جلوگیری کردند. در منطقهی قفقاز هم، دولتهایی که میتوانستند با اعمال فشارهای معمول، مانع از کشتار مسلمانان قرهباغ شوند، نه تنها اقدامی جدی نکردند، بلکه تلاش میانجیگرانهی جمهوری اسلامی را هم آماج توطئه و مخالفت خود ساختند و بیعلاقگی خود را به سرنوشت ملت تازه استقلال یافتهی قفقاز، ثابت کردند. تهاجم سبعانهی صهیونیستهای متجاوز به مردم غیرنظامی جنوب لبنان و قتل عام مردم بیگناه و بیپناه، نشاندهندهی ناتوانی آنان در مقابله با نیروهای مؤمن و شجاع و فداکار حزبالله است. دشمن تا دندان مسلح و متکی به کمکهای همه جانبهی امریکا، بهطور آشکار از ضربات کوبندهی جوانان حزبالله، که بیش از هر چیز به سلاح ایمان و فداکاری مجهزند، به ستوه آمده و خشم دیوانهوار خود را بر سر زنان و کودکان فرو میریزد. صهیونیستهای غاصب، در برابر چشم مردم دنیا به قتل و جنایت دست میزنند؛ مرتکب ترور و آدمربایی و بمباران مناطق مسکونی میشوند؛ روستاها را تخریب و مردم را بیخانمان میکنند و دولتها و سازمانهای مدعی طرفداری حقوق بشر، این همه را با خونسردی تماشا میکنند.
ملت ما، با این رشد و درک سیاسی، یک مطلب را خوب میفهمد و آن این است که امروز در سراسر جهان، دو پدیدهی واضح وجود دارد که یکی از دیگری فجیعتر، خشنتر و سختتر است. این دو پدیده، یکی این است که قدرتهای مسلط عالم - و بهطور مشخص ابرقدرت امریکا - نسبت به کشورها و ملتهای دیگر، آنچه را خودشان میخواهند و اراده میکنند، عمل مینمایند. یعنی دریاهای آزاد عالم را از آن خود میدانند؛ فضای عالم را مال خود میپندارند و برای فرستادن ماهواره و جاسوسی کردن در شهرها و خیابانها و حتی داخل خانهها در کشورها، از کسی اجازه نمیگیرند! امروز امریکا با ماهوارههای مجهزی که دارد، میتواند از آنجا که هست، همین جمعیت ما را بهطور مشخص فیلمبرداری و عکسبرداری کند! مثلا انسان در خانه و گوشهی حیاط خانهی خودش نشسته که یک استکان چای بخورد؛ آنها در آنجا میتوانند این را ببینند و جاسوسی کنند! با استفاده از همین وسیله بود که تمام نقل و انتقالات نیروهای ما را در سالهای آخر دفاع مقدس، فیلمبرداری میکردند و خبرش را به عراق میدادند. این، کاری است که دائم به آن مشغول بودهاند. هم اکنون هم، در همه جای دنیا - هر جا که منافعشان ایجاب کند - این کار را انجام میدهند، و از کسی هم اجازه نمیگیرند. یکی را محکوم میکنند؛ یکی را تروریست مینامند؛ یکی را مخالف حقوق بشر معرفی میکنند؛ در انتخابات فلان کشور، آدم میفرستند و دخالت میکنند؛ تبلیغات میکنند؛ توطئه میکنند؛ کودتا راه میاندازند؛ هر کاری میتوانند، میکنند و خودشان را صاحب اختیار دنیا میدانند. تا دیروز امریکا و شوروی بودند؛ اما امروز که آن یکی نیست، این میدان را برای خود بازتر دیده است و شلتاق میکند. این، یک پدیده است که همه آن را میدانند؛ شما هم میدانید.
امروز جریان ظلم در دنیا، حقیقتاً یک جریان بیسابقه است. امروز این قدرتهای بزرگ با وسایل تبلیغاتیِ همهگیر و با امکاناتی که حق را به صورت باطل و باطل را به صورت حق جلوه میدهد، در دنیا مسلطند؛ قدرتهایی که برای ارزشهای انسانی و الهی ذرهیی ارزش قائل نیستند و به آن اعتنایی ندارند؛ چه کسی میخواهد در مقابل اینها بایستد و مطلب حق را بیان کند؟ ببینید امروز در دنیا چه میکنند و چهقدر ملتها - بخصوص ملتهای مسلمان - مظلوم واقع میشوند؛ آن وقت آقایان مینشینند و دم از طرفداری از حقوق بشر میزنند و شرم هم نمیکنند! این وضع مردم مظلوم فلسطین است با آن فشارهایی که حکومت غاصب صهیونیستی بر آنها وارد میکند؛ که در خانهی خودشان هم نمیتوانند براحتی زندگی کنند و آزادانه رفت و آمد نمایند. این وضع مردم لبنان است؛ این وضع مسلمانان کشمیر است؛ این وضع مسلمانان مستضعف بیچارهی میانماری است که دهها هزار نفر از آنها امروز با بدترین وضع در بنگلادش زندگی میکنند. نمایندگان ما به آنجا رفتند و آمدند و خبرهایی به ما دادند که واقعاً خواب از چشم انسان میپرد! چهقدر امروز دنیا نسبت به حقوق بشر - به معنای واقعی - بیاعتناست! مگر در دنیا صدایی از کسی بلند شد؟! یک مشت چکمهپوش دهها هزار مسلمان میانماری را با فجیعترین وضع از خانهی خودشان بیرون کردند؛ بچهها و زنان و مردانشان را کشتند؛ اموالشان را غارت کردند؛ هر کس توانسته جان خودش را بردارد، فرار کرده؛ در دنیا هم کسی به کسی نیست؛ نه سازمان ملل حرفی میزند، نه کمیتهی حقوق بشر فریادی میکشد، نه صلیب سرخ جهانی احساس مسؤولیتی میکند، نه این کنفرانسها و مؤسسههای دروغیِ دفاع از حقوق بشر و دفاع از صلح و غیره حرفی میزنند؛ کأنه اینها انسان نیستند! این، دشمنی دنیا را با اسلام و مفاهیم و ارزشهای اسلامی نشان میدهد؛ این نشان میدهد که چهقدر نسبت به انسان بیاهتمام و بیاعتنایند و آنچه که دربارهی حقوق بشر و اینگونه تعبیرات میگویند، حربهیی سیاسی است؛ برای اینکه کسی را در جایی بکوبند؛ کسی را بزرگ کنند؛ دولتی را تضعیف کنند و مردمی را از صحنه خارج نمایند.
متأسفانه این حرفها به گوش افکار عمومی اروپا و امریکا نمیرسد تا بفهمند که زمامدارانشان در دنیا چه دارند میکنند. مردم ما این حقایق را میدانند؛ میدانند که اینها در بیان ادعاهای بشردوستانه و طرفداری از حقوق بشر، چهقدر دروغگو هستند. آن سادهلوحهایی که به این حرفها دل خوش کردهاند، آنها باید این مطالب را بشنوند. اگر اینها طرفدار حقوق بشر بودند، در مقابل شهادت این شهید عزیز - مرحوم سیّد عباس موسوی - که همراه با زن و بچهاش توسط موشک اسرائیلیها در داخل خاک لبنان به شهادت رسید، یک کلمه اعتراض میکردند؛ اما اعتراضی نکردند! بعضیها آنقدر بیشرمی بخرج دادند که حتّی این حرکت را تأیید کردند! اینها تجاوز اسرائیل به لبنان را محکوم نمیکنند؛ تجاوز اسرائیل به مردم مسلمان صاحب فلسطین را محکوم نمیکنند؛ قضایای کشمیر را به زبان نمیآورند؛ مسائل مسلمانان میانماری را اصلاً بکلی کأنلمیکن فرض میکنند؛ چرا؟! مگر جرم اینها چیست؟! جرم اینها این است که مسلمانند. آنها با اسلام دشمنند و از اسلام میترسند. امروز کار به جایی رسیده است که مبارزهی با اسلام، زیر پوشش انجام نمیگیرد! در الجزایر تصریح میکنند که ما با گرایشهای اسلامی مبارزه میکنیم! الجزایر یک کشور اسلامی است؛ وقتی در آنجا اینطور بگویند، شما از دولتهای غیراسلامی و ضداسلامی، دیگر چه انتظاری دارید؟! این کارهایی که امروز اسرائیل میکند، اگر کمتر از آن را دولتی انجام میداد که در خدمت منافع امریکا نبود، میدانید تبلیغات امریکایی با آن دولت چه میکرد؟! در همین جریان شهادت دبیر کل حزبالله لبنان - مرحوم سید عباس موسوی؛ این مجاهد شهید و با اخلاص - هلیکوپترهای صهیونیست وارد فضای کشور دیگری میشوند؛ آزادانه در آن رفتوآمد میکنند؛ نقطهیی را زیر نظر میگیرند و کاروان اتومبیلهای غیرنظامی را با موشک میزنند؛ مرد را میکشند، زن را میکشند، فرزند خردسال را میکشند؛ اما شما ببینید در مقابل این جنایت واضح - که هیچ کس در جنایت بودن این رفتار نمیتواند کمترین تردیدی بکند - دنیای استکباری چه موضعی میگیرد؟! مگر معنای تروریسم چیست؟! مگر تروریسم غیر از این است؟! به غیرمسلحی حمله کنند؛ به زن و فرزند مردم حمله کنند؛ به خانهی مردم حمله کنند؛ از داخل خانه، صاحب خانه را بربایند؛ شکنجه کنند و بکشند؛ مگر تروریسم چیست؟! آیا رژیم ایالات متحدهی امریکا و سازمانهایی که دم از طرفداری از حقوق بشر و مخالفت با تروریسم میزنند، نمیفهمند که تروریسم یعنی این؟! نمیدانند که تروریسم دولتی، یعنی آن کاری که چهل و چند سال است که رژیم غاصب صهیونیست دارد انجام میدهد؟! یا میفهمند و به رو نمیآورند؟! آیا وقتی ملتی میبیند که اینطور فرهنگها و واژهها و لغات، در قاموس استکبار امریکایی، نابجا و غلط مصرف میشود، جا دارد که از اینکه امریکا به او تروریست بگوید، تحاشی کند؟ امریکاییها عدهیی را در لیست تروریستها قرار دادند؛ غلط کردند! اگر بناست کسانی در لیست تروریستها قرار بگیرند، اول خود رژیم امریکاست که تروریستتر از دیگران است و حامی خبیثترین رژیمهای دنیا - یعنی رژیم صهیونیست - است.
آنچه امروز برای ملتها حقیقتاً خطر محسوب میشود، تسلط روزافزون امریکا بر ملتهاست. به چه حقی اینها اینقدر در امور ملتها دخالت میکنند؟! قدرت استکباری امریکا چه مجوزی دارد که دربارهی کشورها حرف بزند، اظهارنظر کند و در امور داخلیشان دخالت نماید؟! اخیراً هم زمزمهی دخالت سازمان ملل را در انتخابات کشورهای آزاد - که اهل انتخابات هستند - بلند کردهاند.(549) اینها میخواهند یک هیأت رئیسه برای دنیا درست کنند؛ اما بدانند که ملتها هیأت رئیسهی دنیوی و سطح جهانی را قبول نخواهند کرد. رؤسای کشورهای عضو شورای امنیت دور هم نشستهاند و دربارهی دنیا دارند تصمیم میگیرند! به شما چه؟! اسمش سازمان ملل است، اسمش شورای امنیت است؛ اما در واقع کشورهای دارای حق وتو هستند که میخواهند در دنیا سروری کنند؛ در واقع این امریکاست که میخواهد این کار را بکند! تا حالا هم دخالت کردهاند؛ حتّی دخالت نظامی کردهاند؛ وارد کشورها شدند، سرباز وارد کردند، نیروی نظامی وارد کردند؛ در خاورمیانه این کار را کردند، در امریکای لاتین این کار را کردند، در جاهای مختلف دنیا این کار را میکنند و به میل خودشان پایگاه تشکیل میدهند؛ اینها خودسریهای غیرقابل قبول در پیش هوشمندان عالم است. ممکن است چهار نفر سران مزدور و وابستهی کشورها قبول کنند، اما مگر ملتها قبول میکنند؟ ممکن است ملتها نتوانند چیزی بگویند و عکسالعملی نشان بدهند؛ لیکن سران رژیم امریکا بدانند که آن چاهی که زیر پایشان کنده شده است، با این کارها روزبهروز آن را عمیقتر میکنند.
چه معنایی دارد که ملتها برای امورشان، حتّی برای دمکراسی و انتخاباتشان، منتظر بنشینند که از آن طرف دنیا نمایندگان چند دولت بیگانه بیایند و بر کار اینها نظارت کنند؟! با چه حجتی؟! فقط به حجت اینکه اینها زورشان بیشتر است؟! مگر منطق جنگل غیر از این است؟ بشریت دوران طولانی تمدن را طی کرده است که به منطق جنگل برسد؛ آن هم به وسیلهی مدعیان حقوق انسان و مدعیان پیشرفت و مدعیان همهی چیزهای خوب؛ که متأسفانه از همهی اینها هم بیگانه هستند و فقط ادعایش را میکنند؟! این است بلای بزرگ بشریت. شما کشوری دارید، دولتی دارید، کشور ثروتمندی هم هستید؛ بسیار خوب، برای خودتان زندگی کنید؛ به مردم دنیا چه کار دارید؟! علیه ما در دنیا حرف میزنند؛ ما هم توقع نداریم که حرف نزنند. تریبونهای درجهی یک عالم در دست صهیونیستها و امریکاییهاست. اگر صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی حرف نزنند، باید تعجب کرد. اگر امریکاییها و تبلیغات وابستهی به آنها به ما تهمت نزنند، باید تعجب کرد؛ این طرفش تعجبی ندارد، آن طرف تعجب دارد.انواع تهمتها را به ما زدند - بزنند - سازمانهای وابستهی به خودشان را در عالم به اسم حقوق بشر و دفاع از فلان شخص و فلان گروه بسیج کردند؛ برای اینکه جمهوری اسلامی را متهم به نقض حقوق بشر کنند! واقعاً کدامیک از هوشمندان عالَمند که به این حرفها لبخند تمسخرآمیز نزنند؟! قدرتهایی که همهی وجودشان در حقیقت بر ضد منافع بشریت است، امریکایی که سرتاسر تاریخ اخیرش - که ما به یاد داریم - آمیختهی با جنایت نسبت به بشریت و ملتهاست، اگر ما را متهم به نقض حقوق بشر کنند، ما چه باکی داریم و چه اهمیتی میدهیم؟
ما میگوییم که حقوق بشر در سایهی اسلام و حکومت اسلامی تأمین میشود؛ اسلام است که میگوید: «ان الحکم الّا للَّه امر الّا تعبدوا الّا ایّاه». این حکم، هر حاکمیت ظالمانهیی را نفی میکند. هیچکس حق ندارد بر مردم حاکمیت داشته باشد؛ مگر آنکه دارای معیارهای پذیرفته شده باشد و مردم او را پذیرفته باشند. رژیم امریکا خیال میکند که صاحباختیار دنیاست و سرپرستی دنیا متعلق به اوست! اصلاً اینها ملتها را به حساب نمیآورند؛ ملتِ خودشان را هم به حساب نمیآورند. اگر تحلیل کنندهیی درست تحلیل کند، معلوم خواهد شد که اینها برای نفوس بشری اصلاً ارزش قائل نیستند. برای اینها، اسم حقوق بشر، یک دکان و یک حربه است. هرجا که با دولتی مخالف باشند و بخواهند به جنگ او بروند و او را زیر فشار قرار بدهند، مسألهی حقوق بشر را عَلَم میکنند. این همه در دنیا دولتها و کشورهایی هستند که اصلاً به حقوق بشری قائل نیستند؛ زیر بال رژیم امریکا دارند زندگی و تنفس میکنند؛ احدی هم متعرض نمیشود که اصلاً شما در کشورتان چیزی به نام حقوق بشر هست؟ اصلاً رأیی برای آحاد بشر قائلید؟ چون با آنها همراهند. آنجایی هم که ملتها و دولتهایی مخالف آنها باشند، اینها را زیر فشار میگذارند و انواع و اقسام اتهامها را به آنها میزنند. البته در مورد جمهوری اسلامی، از اولِ انقلاب بوده است. از اول انقلاب، مسألهی حقوق بشر و زندانها و از این حرفهای خندهآور و مضحک برای هوشمندان عالم را، به عنوان عوامفریبی در بوق میکردند، جنجال میکردند و دایماً میگفتند: زندانهای ایران. آن کسانی که اطلاع دارند و قضاوت و حکم میکنند، میدانند که زندانهای این کشورها به مراتب بدتر از زندانهای کشورهای عقبافتاده است؛ چیزی که مطرح نیست، حقوق بشر است؛ چیزی که مطرح نیست، کرامت بشر است.به عنوان یک حربه، ظاهرفریبیهای دروغینی میکنند. برای بشر حقوقی قائل نیستند؛ آن وقت به کشورهای آفریقایی و امریکای لاتین آدم میفرستند که بر انتخابات آنجا نظارت کنند! به شما چه که بروید بر انتخابات فلان کشور نظارت کنید؟! شما چکاره هستید؟! مگر شما قیم آن ملت هستید؟! شما اگر طرفدار انتخابات هستید، سراغ آن کشورهایی بروید که در زیر سایهی شوم شما حکومتهایی در آنجا سر کار آمده است که اگر اختیار در دست مردمشان باشد، یک لحظه اجازه نمیدهند که آن حکومتها باقی بمانند. این حکومتها کم هم نیستند؛ حالا نمیخواهیم اسم ببریم؛ همه میدانند کدام حکومتها را میگوییم؛ خودشان هم بهتر از همه میدانند. در آن کشورها، اسمی از انتخابات نیست؛ اما آنجایی که بخواهند زیر فشار قرار بدهند و انگیزهیی داشته باشند، از امریکا آدم میفرستند که برود نظارت کند که در فلان کشور انتخابات درست انجام شده یا نه! به شما چه؛ مگر شما قیم ملتها هستید؟! این چه اهانتی به ملتهاست که اینها دارند میکنند؟! آن وقت میگویند حقوق ملتها و حقوق بشر! بزرگترین اهانت را خودشان دارند میکنند و از رو هم نمیروند! به اتکای سلاح اتمی - که حالا دیگر رقیب هم ندارند - به اتکای حق وتو، به اتکای ثروت و پول، به اتکای دستگاه جاسوسی گسترده در همهجا، در همهی امور دخالت میکنند. نه آقا، ملت ایران برای امریکا و برای هیچ کس دیگر، این سیادت و این ریاست و این سرپرستی دروغین و جعلی را نسبت به ملتها قبول ندارد.
امروز بیش از یک میلیارد نفوس مسلمان در دنیا هست؛ آن هم در این کشورهای حساسی که ما مسلمانان داریم. امروز بخش عظیمی از دنیا، زیر پای فرزندان اسلام است؛ با این همه منابع غنی، و با این موقعیت جغرافیایی. آیا باز هم بایستی امریکا و انگلیس و اینگونه دولتها بر این کشورها حکومت کنند؟! مسلمانان باید بیدار بشوند؛ بین خودشان مثل یک خانواده، از علم و صنعت و منابع و پول یکدیگر استفاده کنند و در مقابل دشمن جهانی، یک جبههی قوی تشکیل بدهند.
این چه وضعی است که امروز مسلمانان دارند؟! بخصوص امروز که امریکا تصور میکند دنیا متعلق به اوست. البته این تصور ابلهانهیی است؛ اما دولتمردان امریکا این تصور را دارند. چون رقیب آنها - که اتحاد جماهیر شوروی سابق باشد - اینگونه تکهتکه شده و به ضعف و ذلت کشیده شده است، آنها خیال میکنند که دیگر دنیا مال آنهاست! گویا دنیا متعلق به دو نفر رقیب بود، و حالا که آن رقیب به زمین نشسته است، سهم او هم مال این است، و اصلاً دنیا مال این است! چنین منطق غلطی را چه کسی به این دولتمردان کمعمقِ بیاطلاع از غریزه و طبیعت بشری، تلقین کرده است؟! انسانها آزادند. انسانها و ملتها مستقلند. مسائل دنیا به شما چه ربطی دارد؟! خیال میکنند همه جای دنیا مال آنهاست! در همهی قضایا هم دخالت میکنند! هر گوشهی دنیا که یک حادثه، یک بگومگو و یک چیز پولساز هست، آنها فوراً خودشان را به آنجا میرسانند؛ مثل این گردنکلفتها و چاقوکشهای محلههای سابق، که وقت باجگیری و وقت دعوای زن و شوهر حاضر بودند! به شما چه؟! مثل کلانتر دنیا، برای خودشان مقام قایلند! شما کی هستید؟ اینکه شما احساس قدرت میکنید، به خاطر آن است که بعضی از ملتها و دولتها حاضر نشدهاند قدرت خودشان را بفهمند و احساس قدرت بکنند؛ والّا اگر ملتهای مسلمان از قدرت خودشان سر درمیآوردند و میفهمیدند که چه قدرت عظیمی دارند، شما کی میتوانستید در دنیا اینطور رجزخوانی کنید؟! پشت سر اسرائیل غاصب متجاوز پُرروی بداخلاق خشن غاصب این منطقه ایستادهاند، برای اینکه حق فلسطینیها را بکلی از بین ببرند. پس ملتهای اسلامی کی میخواهند در مقابل این زورگوییها اظهار وجود بکنند؟ یک اسمی را تکرار کردند، اینها را کشاندند به آنجا بردند، دور هم نشاندند، نشستند امضاء کردند و حقوق یک ملت را ضایع نمودند. هرچه هم که مسلمانان کوتاه بیایند، آن دشمن خبیث و وقیح، پُرروتر خواهد شد. الان ببینید اینها در جنوب لبنان چه میکنند. کمتر هفتهیی، و شاید گاهی کمتر روزی است که نیایند و منطقهیی را بمباران نکنند و یک عده مردم بیچارهی روستایی جنوب لبنان را بدون هیچگونه جرمی، بیخود نکشند. این سازمانهای حقوق بشر هم مردهاند. یک کلمه حرف از کسی بیرون نمیآید و کسی نفس نمیکشد؛ ولی اگر چهار نفر یهودی روسی را آن روزها نمیگذاشتند از شوروی خارج بشوند و به اسرائیل بروند، تمام دنیا جنجال میشد که چرا مانع میشوید؛ یک شهروند روسی میخواهد به زیر سایهی دولت اسرائیل بیاید؛ چرا دولت شوروی مانع میشود! تمام رسانههای دنیا - که البته رسانهها متعلق به خود صهیونیستهاست - پُر از جنجال میشد! سازمانهای حقوق بشر هم که ادعای حقوق بشر میکنند، با آنها هماهنگ میشدند! پس حالا مردهاید؟! چرا خفه شدهاید؟! ملت فلسطین را قتلعام میکنند، ملت لبنان را قتلعام میکنند؛ اما هیچکس هم هیچ حرفی نمیزند! البته ما هم نباید از آنها انتظاری داشته باشیم؛ زیرا دشمنند. از دشمن چه انتظاری است؟ اینها با اسلام و با ملتهای اسلامی و با هرچه که جلوی زورگوییها را بگیرد، دشمنند. ما نباید از آنها انتظاری داشته باشیم؛ ما باید از خودمان و از ملتهای اسلامی انتظار داشته باشیم. چرا ملتهای اسلامی بیدار نمیشوند؟ چرا دولتهای اسلامی، و بخصوص بعضی از دولتهای عربی، به خود نمیآیند؟ مسألهی فلسطین، یکی از مصایب بزرگ جهان بشریت کنونی است. هر کس که احساسی در مورد انسان و حقوق انسان دارد و دم از حمایت از انسانهای مظلوم میزند، باید در این قضیه صاحب داعیه باشد و این قضیه را، قضیهی خود بداند. شاید بشود گفت که قضیه و مصیبت فلسطین، جزو قضایای کمنظیر تاریخ است. تا آنجا که ما دانستیم و شناختیم، اینطور حادثهیی با این عظمت نسبت به یک ملت، در طول تاریخ هم کمنظیر است.
شما هرچه از مصایب انسانی فرض کنید، در مصیبت و قضیهی فلسطین جمع است؛ از قتل نفوس بیگناه، از آواره کردن انسانها و بیخانمان کردن آنها، از شکنجه و زجر و حبس و تبعید و از این قبیل، از اهانت به کرامت انسانی، از نابود کردن سرمایههای بشری یک عده انسان، از فشار و ظلم و اختناق و اجازهی فعالیت ندادن به یک عده بشر. همهی این مصایبی که اگر در گوشهیی از عالم برای جمعی از مردم اتفاق بیفتد، بشریت را جریحهدار و داغدار میکند، در قضیهی فلسطین در طول چهل و پنج سال اخیر اتفاق افتاده است. آن کسانی که دم از طرفداری از حقوق بشر میزنند، اگر راست میگویند، باید از حقوق ملت فلسطین سخن بگویند. شما کدام ملت را سراغ دارید که در این چهل و پنج سال اخیر، به قدر ملت فلسطین شکنجه دیده باشد، مصیبت کشیده باشد، عزیزانش را از دست داده باشد و حقوقش نادیده گرفته شده باشد؟ چهطور شد که اگر در گوشهیی از عالم، یکی از این مصایب برای عدهیی انسان پیش بیاید، کسانی ادعا میکنند که دلسوز و غمخوار حقوق بشرند؛ سینه سپر میکنند، حرف میزنند و اقدام میکنند؛ اما مجموع این همه مصیبت را در مردم فلسطین ندیده میگیرند؟! توطئهی بزرگ این است که در قضیهی فلسطین، حقیقت را واژگونه جلوه دادند. آن کسی که برای مسألهی فلسطین - یعنی برای خانهی خود، برای حق انسانی و حق ملی خود - اقدامی میکند، در عرف مطبوعات استکباری دنیا و دستگاه تبلیغاتی وابسته به استکبار و صهیونیسم، تروریست معرفی میشود! مصیبت بزرگ آن است که این مصایب را، با قبول و تأیید دنیای متمدن، بر سر یک ملت میآورند! دنیای به اصطلاح متمدن، دنیای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر، در طرف آن کسانی ایستاده است که این همه حقوق انسانی و الهی و مشروع یک ملت را ندیده گرفتهاند. آن روزی که امریکا نیروهای خودش را وارد این منطقه کرد، ما از خلال حرفهایشان احساس کردیم که اینها قصد ندارند بیایند در این منطقه کاری بکنند و بروند؛ اینها میخواهند ژاندارم این منطقه باشند. گفتیم اینها میخواهند بیایند در این منطقه ماندگار بشوند. گفتیم اینها میخواهند این منطقهی مهم و حساس و حیاتی را که همهی دنیا تا چند سال دیگر محتاج این منطقه خواهد بود، زیردست خودشان داشته باشند. خلیجفارس برای دنیا حیاتی است. اینها میخواهند این منطقه متعلق به خودشان و زیر نظرشان باشد. ما آن روز این مطالب را گفتیم؛ اما شخصیتهای امریکا فوراً مصاحبه کردند و یکی، دو نفر از آنها در سخنرانی و در مصاحبه گفتند که نه، ما نمیخواهیم در کویت بمانیم؛ ما خواهیم رفت. امروز ملاحظه کنید که در کویت مشغول ساختن پایگاه هستند؛ مشغول طراحی برای ماندن هستند. آن روز دروغ میگفتند، امروز هم دروغ میگویند؛ وجود آنها و سیاست آنها بر اساس دروغ بنا شده است.
دروغ میگویند که اظهار میکنند ما با اسلام طرف نیستیم؛ دشمن خطرناک اسلام همانها هستند. دروغ میگویند که ادعای طرفداری از حقوق بشر میکنند؛ بزرگترین دشمن بشر و حقوق بشر، همین قدرتهای استکباری و امروز شیطان بزرگ است. دروغ میگویند که بیان میکنند ما قصد دشمنی با ملتهای منطقه را نداریم؛ میخواهند ملتهای منطقه را اسیر و بردهی خودشان کنند. دروغ میگویند که تکرار میکنند ما ایران را دوست میداریم و مایل به روابط با ایران هستیم؛ اینها مایلند که مثل گذشته بر ایران حکومت کنند و همان بساط گذشته را در ایران درست کنند. هیهات! گذشت؛ این ملت دیگر آن ملت نیست. این ملت، بیدارشدهی اسلام است. این ملت در هرجا و در هر حرکتی که احساس کند در آن میل و ارادهی قدرتهای استکباری است، مقابل آن خواهد ایستاد و تاکنون هم ایستاده است؛ بعد از این هم خواهد ایستاد و به فضل الهی و به حول و قوّهی خدا پیروز هم خواهد شد. این، وضع شیطانهای دنیاست. هیچ ریشخندی نسبت به ارزشهای اسلامی تلختر و بالاتر از این نیست که امریکاییها ادعا کنند طرفدار حقوق بشرند! وضع فلسطینیها را ببینید؛ توطئهی اینها علیه فلسطینیها را ببینید. آیا اینها میتوانند طرفدار حقوق بشر باشند؟! خون در دل ملتها موج میزند. هوشیاران و بیداران ملتها دلشان میخواهد فریاد بکشند، حرفی بزنند؛ میخواهند پرچم عصیان علیه قدرتهای استکباری را برافراشته ببینند و پشت سرش راه بیفتند. این پرچم امروز در دست شماست؛ آن را محکم نگهدارید. پنجاه سال است که صهیونیستها در اوایل کار در بخشهایی از سرزمین فلسطین و بعد در همهی این سرزمین، با یک نژادپرستی خشونتبار که دیگر وحشیانهتر از آن متصور نیست - حکومت میکنند. جوانان فلسطینی را با بدترین شکنجهها در زندانها شکنجه کردن، حتّی آنطوری که نقل شد، در مواردی خون آنها را گرفتن - که در طول این سالها گفته شد و از این صهیونیستهای دژخیم هیچ بعید نیست - به وجود آوردن مناظری مثل شکستن دست یک پسربچه جلوی چشم همه، که به وسیلهی مأموران انجام گرفت و اتفاقاً تلویزیون آن را نشان داد و دنیا را به ضجه آورد، کارهای معمولی آنهاست! در این مدت تقریباً پنجاه سال، از این قبیل حوادث مکرر اتفاق افتاده است.
آیا اینها نژادپرستند یا نه؟ آیا نژادپرستی از این خشنتر و خباثتآلودهتر ممکن است؟ اگر اینها نژادپرست نیستند، پس چه کسی نژادپرست است؟! آن وقت رئیس جمهور امریکا به سازمان ملل میرود - به اصطلاح خانهی ملتها؛ آنجایی که باید از حق ملتها دفاع بکند - مثل یک قلدر میایستد و علیه ملت فلسطین حرف میزند و برای این نژادپرستهای دژخیم، شفاعت و وساطت میکند! آیا این آدمها و این سیاستمدارها میتوانند ادعا کنند که اصلاً حقوق بشر را فهمیدهاند؛ چه رسد به طرفداری از حقوق بشر؟! اینهایی که وقتی میخواهند راجع به دولتهای مخالف خودشان حرف بزنند، مثل نقل و نبات همینطور کلمهی حقوق بشر از دست و رویشان میریزد! هر کس را بخواهند متهم کنند، به نفی حقوق بشر یا به عدم مراعات حقوق بشر متهم میکنند؛ مثل اینکه آنها بانی حقوق بشرند! شما چه میفهمید که حقوق بشر چیست؟! شما که علیه ملت فلسطین چنین خیانتی را روا میدارید و با صهیونیستهای نژادپرست اینگونه همدست و همراه و حمایتکنندهی آنها هستید، چه میفهمید که حقوق بشر چیست؟! شما چه حق دارید که دربارهی حقوق بشر حرف بزنید؟! رئیس جمهور امریکا با این کار، نفرت عمیق ملتهای مسلمان، بلکه ملتهای آزادیخواه و عدالتطلب دنیا را نسبت به خود عمیقتر کرد. امروز ما باید منتظر دشمنیهای بسیار عمیق و پیچیدهیی از طرف استکبار باشیم. البته بعید است که این دشمنیها به صورت حملهی نظامی و به صورت تجربههای گذشته باشد؛ به احتمال زیاد راههای دیگری را برای این کار انتخاب خواهند کرد. یکی از راهها، تنگ کردن محاصرهی اقتصادی است. یکی از راهها، فشارهای روزافزون سیاسی است.
الان میبینید چند وقتی است که باز مسألهی حقوق بشر در دهنها افتاده است. فلان کشور، فلان مجموعه و فلان کمیسیون، با حربهی حقوق بشر به جنگ جمهوری اسلامی میآیند؛ کسانی که ته دلشان، حقوقی برای بشر قایل نیستند؛ و اگر حقی برای انسان قایلند، برای انسان غربی است، نه برای هر انسان؛ و حاضرند که میلیونها انسان غیرغربی، برای حفظ سعادت و سلامت خودشان نابود و فدا بشوند. این آدمهای دروغگو، شعار حقوق بشر را علیه جمهوری اسلامی علم میکنند، و قبلاً هم فشارهای سیاسی از این قبیل و فشارهایی از طریق به وجود آوردن مراکز فساد و تباهی در داخل را علم کرده بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران و اعلام اینکه ملت ایران درصدد است جامعهیی بر اساس ارزشهای اسلامی بسازد و در آن مقررات اسلامی را تحقق بخشد، موج تبلیغات بوقهای تبلیغاتی شرق و غرب و وابستگانشان، جمهوری اسلامی را به نام بنیادگرا و کهنهپرست و روبهگذشته و عناوینی از این قبیل، بشدت مورد حمله قرار داد و به نام نوگرایی، از اینکه ایران اسلامی میخواهد پایبند به سنتهای گذشته باشد، انتقاد کرد؛ و این در حالی بود و هست که نظامهای مرتجع و مستبد و پایبند سنتهای پوسیده که هرگز بویی از مفاهیم نوین عالم مانند آزادی و دمکراسی و حقوق بشر استشمام نکرده و در شرق و غرب جهان کم نیستند، هیچگاه به آن نامها مورد تعرض تبلیغاتی قرار نگرفتند! و عبرتانگیز آنکه رادیوهای رژیمهایی که در آن از ابتداییترین رسوم نوگرایی سیاسی خبری نیست و چیزی به نام مجلس ملی و انتخابات آزاد و نشریهی غیردولتی در آن در حکم افسانه است نیز به کشوری که در آن به حکم اسلام، حکومتی مردمی بر سر کار است و قانون اسلامی در مجلسی مرکب از نمایندگان مردم تصویب و به دست دولتی منتخب مردم اجرا میشود و مردم در حساسترین مسائل آن دارای حضور فعالند، نام مرتجع دادند و هوشمندان عالم را از تقلید مسخرهآمیز خود به خنده انداختند!
استکبار جهانی و دولتهای استعمارگر، از آغاز تا امروز، رژیم غاصب اسرائیل را به عنوان اهرم فشاری بر روی دولتهای عربی و سپس اسلامی منطقه پدید آورده و ذخیره کردهاند و برآنند که این خنجر مسموم را همواره در پهلوی جهان اسلام نگاهدارند؛ و امروز شیطان بزرگ، سررشتهی این سگ دستآموز را در دست دارد. پس، تعجبی نیست که نقض مکرر قوانین بینالمللی، نقض مداوم حقوق بشر - آن هم به فجیعترین شکل - تجاوز مکرر به کشورهای همسایه، عملیات تروریستی و آدمربایی به گونهی آشکار، تهیهی روزافزون سلاحهای اتمی و امثال آنها - که هریک در هریک از کشورهای جهان که با امریکا و دیگر دولتهای بزرگ رابطهی ارباب رعیتی نداشته باشد، حادثهیی عظیم تلقی میشود - از صهیونیستها قابل قبول باشد و هیچ اعتراض جدی را از سوی شبکهی استکباری جهان، مخصوصاً شیطان بزرگ برنینگیزد.
مسألهی بعدی، وضع مسلمانان کشمیر است. دولت هند، با استفاده از اشتغال دنیای اسلام به مسائل حاد ماههای اخیر، که موجب غفلت عمومی از وضع آن برادران جدا افتاده و مظلوم شده، حداکثر فشاری را که توانسته، بر آن مردم وارد آورده و جان و مال و حتّی - بنا بر نقل - ناموس آنان را مورد تعرض و تاراج قرار داده است. اینجانب اکنون درصدد آن نیستم که در ماهیت مسألهی کشمیر قضاوتی بکنم - و مطلعین میدانند که این، یکی از زخمهای کهنهیی است که انگلیسیهای استعمارگر در هنگام خروج اجباری خود از هند، بر پیکر شبهقاره وارد کرده و به وسیلهی آن از مسلمانان هند بزرگ انتقام گرفتند - سخن ما آن است که دولت هند در برخورد با این مسأله، از ابزارهای خشن و نامناسب استفاده کرده و با اطمینان به اینکه دولتهای بزرگ و سازمانهای مدعی حقوق بشر هیچ دفاع واقعی از مسلمانان نخواهند کرد، به روشهای غیر انسانی متوسل شده است.
آنچه امام بزرگوار و ملت شجاع ما را در راه این مبارزهی بزرگ موفق کرد، بصیرت و صبر بود - مقاومتی همراه با بصیرت - همانطور که امیرالمؤمنین (علیهالصلاةوالسلام) فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر». علت آن هم این است که امروز مبارزه با کفر خالص و شرک خالص نیست، تا مطلب روشن، و صفبندیها مجزا و جدای از هم باشد؛ بلکه امروز مبارزه با نفاق و دورویی و تزویر و شعارهای توخالی و دروغزنیها و لافزنیهایی است که بلندگوهای استکبار را در همهی انحای عالم پر کرده است. بسیاری دم از طرفداری از حقوق بشر میزنند و دروغ میگویند. بسیاری دم از اسلام میزنند و دروغ میگویند. اسلام آنها، اسلام باب طبع و میل سردمداران استکبار است. بسیاری دم از مساوات و برابری انسانها میزدند و میزنند و دروغ میگفتند و میگویند. بنابراین، مبارزه در دوران کنونی، مبارزهیی دشوار است؛ هم به خاطر قدرت زر و زور استکبار، و هم به خاطر قدرت تبلیغاتی و توجیهگر دروغگوییها و نفاقهای استکبار و ایادیش.
اینها با دین مخالفند. بدانید که اگر خدای متعال - العیاذباللَّه و نستجیرباللَّه - به جلاد پهلوی - محمّدرضای بدبخت ذلیل - مهلت میداد که صد مرتبهی دیگر مثل هفده شهریور و مثل پانزده خرداد را راه بیندازد و هزاران هزار از این مردم را بکشد، از این امریکا و از این سازمانهای دروغین حقوق بشر، یک کلمه حرف جدی علیه او صادر نمیشد؛ هیچ کاری نمیکردند! اینها با کشتار انسانهایی که در راه اهداف دینی قیام و حرکت کردهاند، مخالفتی ندارند؛ مشوق اینگونه کشتارها نیز هستند! این، به خاطر چیست؟ به خاطر عمق دشمنی آنها با دین و بخصوص با اسلام است. چرا؟ چون اسلام در خدمت تودههای مظلوم است؛ چون اسلام با قلدری مخالف است؛ چون اسلام با سلطهی امریکا و امثال امریکا مخالف است؛ چون اسلام طرفدار استقلال ملتهای مظلوم است.
امروز دنیا در دست بیرحمترین سیاستمداران و قدرتمندان اداره میشود. امروز دنیا به دست کسانی اداره میشود که بیرحمی را با فریبکاری، غداری، تبلیغات دروغ، حتّی در مواردی ادعای معنویت، ادعای طرفداری از حقوق بشر و طرفداری از ملتها، توأم کردهاند! آن قدرت ظالمانه و جائرانه و آن تظاهر به طرفداری از انسان و انسانیت، امروز ملتهایی را اسیر کرده و دربند نگهداشته است.
امروز وضع ملت عراق را مشاهده میکنید. ملت عراق، سالهاست که متأسفانه در اثر این سیاست پلیدی که بر کشورشان حاکم بوده و هست، دچار رنجند. آنها را به جنگ با ایران کشاندند، به کارهای دشوار و برادرکشی و جنگ ناخواسته وادارشان کردند، بعد هم مسألهی تهاجم نیروهای چندملیتی را به وجود آوردند؛ امروز هم این وضع و این فشاری که مشاهده میکنید، بر این مردم مظلوم و مؤمن وارد میشود. اسلام آنها را نجات خواهد داد. اگر ملت عراق هم امروز بخواهند نجات پیدا کنند، باید به اسلام بچسبند؛ بایستی از اسلام دفاع کنند؛ باید آنچنانی که اسلام دستور میدهد، فداکاری کنند و به سمت حاکمیت اسلام حرکت نمایند. امروز در مقابل فشاری که بر این ملت وارد میشود، همان مدعیان حقوق بشر سکوت کردهاند! برای کمترین حادثهیی سروصدا راه میاندازند؛ ولی برای حادثهیی که امروز یک ملت را زیر فشار قرار داده، سکوت میکنند! این سکوت، ناشی از همان روح زورمداری، استثمارگری، بیاعتنایی به حقوق ملتها و انسانها و همان دروغگویی است که همیشه داشتهاند. ما ملتی منتظر هستیم؛ ملتی که به امید پیشرفت و موفقیت، اقدام و تلاش و انقلاب کرد و موفق شد. ما امروز برای انتظار، باید باب بخصوصی در زندگی خود باز کنیم. حقیقتاً ملت ما باید روح انتظار را به تمام معنا در خود زنده کند. «ما منتظریم»، یعنی این امید را داریم که با تلاش و مجاهدت و پیگیری، این دنیایی که به وسیلهی دشمنان خدا و شیاطین، از ظلمات جور و طغیان و ضعیفکشی و نکبت حاکمیت ستمگران و قلدران و زورگویان پُرشده است، در سایهی تلاش و فعالیت بیوقفهی ما، یک روز به جهانی تبدیل خواهد شد که در آن، انسانیت و ارزشهای انسانی محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جایی برای اقدام و انجام خواسته و هوی و هوس خود، پیدا نخواهد کرد. این روشنایی، در دیدگاه ما نسبت به آینده وجود دارد.
ما ملت ایران باید به این معنای انتظار، بیش از گذشته تکیه کنیم؛ چون دنیای بشری، به انتظاری که ما داریم، محتاج است. این امیدی که در دل ملت ایران وجود داشت و در سایهی آن توانست این کارهای بزرگ را انجام بدهد، ملتهای ضعیف و مظلوم دنیا، امروز به این امید احتیاج دارند؛ آنها هم باید این امید را پیدا کنند. اگر پیدا کردند و نور امید در دل ملتها تابید، کارهای دنیا اصلاح خواهد شد و مشکل ملتهای مظلوم، اگر نگوییم به صورت کامل، به صورت معتنابهی - ولو در طول چند سال - حل خواهد شد. اما اگر این امید، در دلها نتابد و همانطوری که شیطانها خواستند مردم مأیوس باشند، ملتها مأیوس بمانند، روزبهروز وضع بدتر خواهد شد. حالا به واقعیت مراجعه کنیم، ببینیم امروز در دنیا چه خبر است؛ ببینیم در خاورمیانه چه خبر است؛ ببینیم چهطور یک قدرتِ قلدرِ زورگویی مثل امریکا، با استفادهی از علم و تکنولوژی، به خودش حق میدهد که به یک امت - یعنی امت اسلامی - با این وقاحت و بیشرمی توهین کند. امروز، وضع دنیا اینطوری است. امریکاییها و همدستانشان در این ماهها، بخصوص در هفتههای اخیر، با امت اسلام کاری کردند که چنگیز و هلاکو هم نکرده بودند!یعنی این آقای بوش، با ظاهری متمدن و با وضع و چهرهیی اتوکشیده، اگر چهرهاش در باطن، از چنگیز و هلاکو و تیمور و دیگر متجاوزان معروف دنیا، زشتتر و تیرهتر نباشد، روشنتر و زیباتر نیست. همان کاری را که آنها میکردند، ایشان در ابعاد وسیعتری، انجام داد. حرث و نسل را کشت، ملتی را مورد تحقیر و اهانت قرار داد، کشوری را تبدیل به ویرانه کرد؛ حالا هم در آنجا ایستاده و ابلهانه - نه هوشمندانه؛ ما این را ثابت میکنیم - احساس پیروزی میکند! مگر اینکه واقعاً احساس پیروزی نکند و تظاهر به این معنا بکند؛ که در آنوقت، یک چهرهی منافقانه و ریاکارانه خواهد بود. باطن قضیه این است که امریکاییها در اینجا شکست خوردند و پیروز نشدند؛ اما شما میبینید که با کمال وقاحت میایستند و دم از پیروزی میزنند و یک عده آدم متملق و حقیر و پست در رأس کشورها هم - که واقعاً بزرگترین اهانت به حقوق انسان همین است که این آقایان در رأس کشورها قرار داشته باشند - به آنها تبریک میگویند و چیزی که اسمش را پیروزی گذاشتهاند و در واقع پیروزی نیست، به آنها خوشآمد میگویند! واقعاً چه پیروزییی؟! ببینید دشمن چهطور دشمنی است. ببینید چهقدر اینها وحشی هستند و چه میکنند. ببینید وقتی که غرب احساس میکند باید از منافع خودش بهطور مسلح دفاع کند، چگونه وارد میدان میشود. الان هیچچیز را در مقابل عراق و ملت آن کشور، ملاحظه نمیکنند. همهی حرفهایی که میزدند، تمام شد. همهی ادعاهای حقوق بشر و کشتار غیر نظامیان و بمباران شهرها و بقیهی حرفهایی که همیشه در این چند سالِ جنگ ما - که خودشان بر ما تحمیل کرده بودند - خطاب به ما و عراق میگفتند، تمام شد.
امروز سردمداران امریکا و رفقا و همپیمانان و همقسمهایش، یکی از بزرگترین جنایات بشری را در عراق انجام میدهند. خدا میداند که چهقدر از ملت عراق در این روزها، یا کشته یا مجروح یا معلول یا بیخانمان شدند. اینها به عهدهی کیست؟ این خونها به گردن کیست؟ میگویند: ما چندهزار سورتی پرواز داشتیم. این پروازها، این بمبها را در کجا فرو ریختند؟
چند فروند موشک در سرزمین صهیونیستها فروافتاد، از همهی دنیا صدای مهرههای استکبارجهانی درآمد، همدردیشان را اعلام کردند و از صهیونیستها حمایت نمودند! صدها و هزارها برابر آن، نسبت به مردم عراق اتفاق میافتد، پس چرا خفه شدهاند و سکوت کردهاند؟! این است معنای طرفداری از حقوق بشر؟! استکبار غرب، چهرهی کریه خودش را نشان داد. ما نمیخواهیم از این سردمداران عراق حمایتی بکنیم - آنها هم در جای خود مقصرند - اما این مسأله، مسألهی دیگری است. مسأله این است که امروز یک ملت مسلمان، زیر دستوپای استکبار غرب - که دست به دست هم دادهاند؛ بعضی پول میدهند، بعضی تجهیزات میدهند، بعضی تشویق میکنند، بعضی هم جنایت را مستقیماً انجام میدهند - له میشود و از بین میرود. البته ملت عراق از بین نخواهد رفت؛ بلکه زنده خواهد ماند. تا وقتی متمسک به اسلام است، زنده است. اینها چهرهی خودشان را نشان دادند. ببینید چه میکنند. اینها همان کسانی هستند که وقتی یک انفجار در یک گوشهی دنیا اتفاق بیفتد، همهی دنیا را پُر میکنند که غیرنظامیان کشته شدند. الان در بصره و بغداد و نجف و کربلا و اعتاب مقدس و بقیهی شهرهای عراق، چه کسانی کشته میشوند؟ غیرنظامیان و زنان کشته میشوند، کودکان نابود میشوند. این، چهرهی استکبار جهانی است؛ او را بشناسید - و شما میشناسید - مردم دنیا اینها را بشناسند. اینها کسانی هستند که برای منافع و نفت و راه افتادن چهار کارخانهشان، حاضرند هزاران انسان را به خاک و خون بکشند! امریکا و انگلیس و فرانسه و بقیهی قدرتهای غربی، اینند. اولین مسألهی اساسی که امروز در پیش روی مردم قرار دارد، عبارت از خوی تجاوزگریِ بیپایان ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ جهانی و در رأسشان امریکاست. شاید برای تودههای مردم دنیا، این حقایق هیچوقت اینطور آشکار نشده است که امروز آشکار میشود. اینها از آن طرف دنیا بلند شدهاند به اینجا آمدهاند، تا در مسألهیی که مربوط به منطقه است و محققاً میتواند در خلال روابط منطقهیی حل بشود، دخالت کنند، که نفس دخالت، غلط است و این دخالت را به اشدّ مایمکن از قساوت و بیرحمی انجام میدهند.
شما ببینید اینها با عراق چه میکنند. مسأله، مسألهی حکومت و رژیم عراق و سردمدارانی که خودشان بشدت مورد اعتراض و سؤال هستند - که بعداً عرض خواهیم کرد - نیست؛ زیرا آنها خودشان هم در جرایم شریکند. مسأله، مسألهی ملت و کشور عراق است. چرا یک کشور را اینطور ویران میکنید؟ چرا قدرتی، به صرف اینکه میتواند شلیک بکند، به خودش اجازه میدهد که به هر هدفی که دلش میخواهد، شلیک کند؟ آخر به چه مناسبتی؟! مردم بصره و حله و عماره و بغداد و اعتاب عالیه و - آنطور که نقل میشود - بقیهی شهرهای عراق، مگر چه گناهی کردهاند که باید جانشان را از دست بدهند، پالایشگاهشان را از دست بدهند، کارخانهشان را از دست بدهند، فرودگاهشان را از دست بدهند؟ ملت عراق، چند سال بعد از این باید کار بکند، تا بتواند آنچه را که شما از او گرفتهاید، دوباره برای خودش تأمین بکند؟ آخر، این چه جنایتی است که انجام میگیرد؟ از این بزرگتر، جنایتی متصور نیست. شما اگر جنگ دارید، به میدان جنگ بروید؛ نیروهای نظامی در آنجا هستند، با آنها بجنگید. چرا شما از اول اعلام میکنید که ما ده روز میخواهیم جنگ هوایی بکنیم؟ جنگ هوایی، یعنی چه؟ جنگ هوایی، یعنی انداختن بمب بر سر شهرها. به نظر من، عریانتر از این جنایتی که امروز امریکا به کمک متحدان خودش - فرانسه و انگلیس و دیگران - انجام میدهد، وجود ندارد و تا آنجا که ما یادمان میآید، وجود نداشته است. وای بر بشریتی که همین جنایتکاران، پرچمداران حقوق بشر هم هستند! ببینید این تمدن منحوس غربی، عجب فرهنگ غلطی را بر دنیا عرضه میکند. واقعاً اینها کجایند؟ هزاران تُن بمب بر سر شهرها و مردم بیپناه و بچهها و مریضها و پیرمردها و بیگناهها و غیرنظامیها بریزند، مانعی ندارد؛ ولی یکی از این هواپیماهایی که رفته این همه جنایت کرده، ساقط بشود و خلبان آن را بگیرند بیاورند در تلویزیون نشان بدهند، جنایتی میشود که همهی دنیا رویش سروصدا و اظهار تأسف میکنند و میگویند برخلاف کنوانسیون ژنو است! این چه فرهنگی است؟! این چه فرمول غلطی در فهم حقایق بشری است؟! چرا شما کشتن انسانها را جنایت نمیدانید؛ ولی آوردن یکی از این کُشندگان را در تلویزیون، جنایت به حساب میآورید؟! همه اعتراض میکنند، همه جنجال میکنند! من نمیفهمم، این چه فرهنگی است؟! این چه نکبتی بود که از قِبَل این غربیها برای دنیا به وجود آمد؟! میخواهند این فرهنگ را صادر کنند. میخواهند این کیفیت درک از مصالح و مفاسد بشری و اخلاق اجتماعی را به همهی دنیا صادر کنند؛ همه هم باید این فرهنگ غربی را قبول کنند! این، یک مسأله است. امروز ملت ایران باید هوشیار باشد؛ چون دشمن با اسمهای مختلف - از جمله به نام حقوق بشر - در فکر دشمنی کردن و ضربه زدن به انقلاب و اسلام است. دفاع امثال امریکا از حقوق بشر، برای ملتها و مظلومان دنیا، هم خندهآور و هم گریهآور است. از طرفی، خندهآور و مضحکه است؛ چون خود نقض کنندگانِ درجهی اول حقوق بشر، سنگ حقوق بشر را به سینه میزنند! چه کسانی داعیهی حقوق بشر دارند؟ کسانی که همین امروز از پنجههایشان، خون مردم فلسطین میچکد. حالا هرچه در سالهای گذشته، در شرق و غرب عالم - در آفریقا و آسیا و در جاهای گوناگون - ملتها را نابود کردند و کشتند و بشر و حقوق بشر را به مسخره گرفتند، به جای خود محفوظ. همین امروز رژیم صهیونیستی، به پشتیبانی امریکا و همپیمانانش، ملت فلسطین را با بدترین و فجیعترین وضعی، زیر فشار و شکنجه قرار داده و خون مردم و شهدای فلسطین، به گردن اوست. چنین انسانهایی، دم از حقوق بشر میزنند! این، مضحکه و تمسخر نیست؟!
از طرف دیگر، گریهآور هم است. برای بشریت، مصیبتی از این بالاتر نیست که مفاهیم و ارزشهای انسانی، اینطور در دستوپای این سیاستبازان خبیث بیفتد. ایران اسلامی را به نقض حقوق بشر متهم میکنند؛ در حالی که اسلام بزرگترین ضامن حقوق بشر است. ما به عنوان یک ملت، چرا از ملت فلسطین دفاع میکنیم؟ ما به عنوان یک انقلاب، چرا از ملتهای مظلوم دفاع میکنیم؟ ما با مردم آفریقای جنوبی، چه قوم و خویشییی داریم؟ ما از این مظلومانی که در مناطق مختلف جهان، به خاطر سیطرهی حکومتهای خبیثِ علیالظاهر دمکراتیک و عملاً فاشیستی، جرأت نمیکنند مظاهر اسلامی خودشان را رعایت کنند، چرا دفاع میکنیم؟ دیدید که در فرانسه، به دختر مسلمان اجازه نمیدهند روسری به سر کند! دیدید که در امریکا، مأموران دولتی، برای انجام فرایض مذهبی، مسلمانی را در جلوی چشم مردم کتک میزنند، که چرا در فرودگاه نماز خواندی! چرا هرجا مظلومی صدا بلند میکند و استغاثه مینماید، ما احساس تکلیف میکنیم که هر طور ممکن است، به کمک او بشتابیم، یا لااقل فریاد او را منعکس کنیم؟ این، به خاطر دستور اسلام مبنی بر حفظ حقوق انسانهاست. شما سردمداران ظلم و استکبار هستید که حقوق بشر را نقض کردهاید. شما هستید که سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر و مفاهیم انسانی را به مسخره گرفتهاید و همه را بازیچهی دست خودتان میخواهید. برای ما، ارزش انسان و ارزش حقوق انسان، آنقدر زیاد بوده و زیاد است که به خاطر آنها حاضر شدهایم با همهی قدرتهای استکباری جهان، مقابل و مواجه بشویم. نوکران امریکا و دیگر دولتهای استکباری، در طول سالیان متعدد، بر این کشور حکومت کردند، صد صد و هزار هزار از این مردم را در این خیابانها کشتند و خونشان را بر زمین ریختند. همین الان هم در جاهای دیگر، نظیر این واقعه، از بقیهی نوکران امریکا سر میزند. زندانهایشان پُر از انسانهای مظلوم است؛ ولی در محافل جهانی، از هیچکس صدا بلند نمیشود! شماها اگر طرفدار حقوق بشر بودید، چرا به رژیمهای مرتجع و ظالم و مستبد و خبیث که بویی از دمکراسی نشنیدهاند و در کشورشان به عنوان نمونه، یکبار یک صندوق رأی گذاشته نشده است، اعتراض نمیکنید؟! چرا فقط به جمهوری اسلامی که مظهر آزادی و دخالت مردم در امور است و در مسائل مختلف، انتخابات آزاد و پیدرپی برگزار میکند و مردم در کوچه و خیابان و مجامع عمومی، حرف دلشان را میزنند و شعار میدهند، اعتراض میکنید؟! شما طرفدار حقوق بشر نیستید؛ شما طرفدار بیدینی و تسلط خودتان بر کشورها و ملتها هستید. شما از کوتاه شدن دست پلید خودتان از کشور ثروتمند و وسیع ایران و تهدید شدنتان در سایر کشورها ناراحتید. شما نسبت به انقلاب، دشمن خونی هستید. این انقلاب، نوکران شما را در اینجا از بین برد. شما با انقلاب کینه دارید؛ حقوق بشر بهانه است. شما چه میفهمید که بشر چیست و حقوقش کدام است؟ ملت ایران باید هوشیارانه، تمام دشمنیهای این طیف وسیع استکبار و دشمنان اسلام و انقلاب را بفهمد و بشناسد؛ همچنانکه بحمداللَّه اکثریت قاطع این کشور، میفهمند و میشناسند. دشمن خدا، از غفلت مسلمین سوء استفاده کرد؛ والّا چندصدهزار صهیونیست در اول کار، بعد هم تا امروز یکی، دو میلیون با همهی آن حواشییی که از اطراف دنیا فراهم کردند، مگر چهقدر قدرت دارند؟ اگر سران کشورهای اسلامی بهوش بودند، اگر ملتهای اسلامی بیدار بودند، مگر کمکهای امریکا در آن صورت میتوانست اسرائیل را نجات بدهد؟ ابداً. مسلمانان غافل میمانند که دشمن میتواند اظهار وجود بکند. دشمن چندان قوی نیست؛ ما از قوّت خودمان غافلیم.
شما نگاه کنید، به مجرد اینکه در این منطقه، برای افکار عمومی، یک سرگرمی درست شد - حملهی عراق به کویت و لشکرکشی امریکا و دیگران به منطقهی خلیج فارس - و در اینجاها دری به تخته خورد، فوراً آن مار هفت سر و خطرناک و سرطان پلید، پنجههای خودش را باز کرده و با مسلمانانی که خانهی آنها به وسیلهی صهیونیستها غصب شده، اینطور معامله میکند. چرا دنیا عکسالعمل نشان نمیدهد؟ چرا ملتهای اسلامی در مقابل اینهمه فاجعه و جنایت، سکوت میکنند؟ مگر اسرائیل و دشمن صهیونیستی، به کجا متکی است؟ مگر امریکا چهقدر قوّت و قدرت دارد که مسؤولان و سیاستمداران کشورهای اسلامی، باید اینقدر مرعوب باشند؟! ملتها باید سر بلند کنند و بیدار بشوند. میبینند که امروز محافل به اصطلاح حقوق بشر و خیرخواه و انساندوست - به حسب تیتر و عنوان و تابلو - هیچ غلطی نکردند و همهی ادعاهایشان دروغ از آب درآمد. این را نمیبینند؟ ابرقدرتها که دشمنان سوگندخوردهی انقلاب اسلامیند، هرگز علت دشمنی خود با جمهوری اسلامی را به صراحت بیان نکردهاند و نخواهند کرد. اگر امریکا اعتراف کند که انگیزهی دشمنی او با ایران، دشمنی با اسلام است، یک میلیارد مسلمان جهان را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که انگیزهی او از این دشمنی آن است که ایران اسلامی خواسته است مستقل و آزاد و به دور از دخالت امریکا زندگی کند، همهی آزادگان و آزادیخواهان عالم را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که دلیل خصومت خباثتآمیزش با ایران و مسدود کردن اموال ایران و توطئهی دایمیش نسبت به جمهوری اسلامی آن است که انقلاب ایران، دست او را از منابع غنی این کشور قطع کرده و جلو ادامهی غارت اقتصادی ملت را که از سوی رژیم خائن پهلوی، سخاوتمندانه به امریکاییها واگذار شده بود، گرفته است، همهی ملتهای مظلوم جهان و ستمدیدگان غارتهای استعماری، در کنار ملت ایران قرار گرفته و به مبارزهی با امریکا خواهند پیوست.
بنابراین، بسیار طبیعی و بدیهی است که امریکا و دیگر دولتهای جبههی استکبار و همهی دارودستهی خبری و تبلیغی و رسانههای دستنشاندهی آنان ناگزیر باشند که تمام همّ خود را به تحریف حقایق ایران و انحراف افکار عمومی جهان مصروف بکنند، و گاه به نام حقوق بشر و گاه با تهمت نقض آزادی و گاه به دشنام ارتجاع و واپسگرایی و امثال آن، ملت شجاع و آگاه و آزادهی ایران و نظام مترقی و انقلابی جمهوری اسلامی و مسؤولان صالح و لایق آن را مورد اتهام قرار دهند و نفرت عمومی ملت ایران از سلطهگران مستکبر و خبیث، مخصوصاً شیطان بزرگ را بدینگونه تلافی کنند. ما احساس میکنیم که فشار روی مسلمانان در سرتاسر عالم زیاد شده است. امروز در کشورهای مارکسیستی که عمر و نسلی را با دوری از مذهب و بیگانگی از خدا گذراندهاند، بازگشت به مذهب احساس میشود. در همان کشورها و در کشورهای دیگر، نسبت به مسلمانان حساسیتی وجود دارد. حرف خیلی عجیبی است. کلیساها در کشورهایی رونق پیدا کردند که پنجاه سال - بیشتر یا کمتر - در این کشورها یا لااقل در بعضی از نقاط آنها، زنگ کلیساها به صدا در نیامده بود؛ یعنی گرایش به مذهب پدیدار شد. اما در همین کشورها و در قلب اروپا و در کشورهای مدعی آزادی و دمکراسی و در هند و در نقاط دیگر عالم، بخصوص روی مسلمانان فشار فوقالعادهیی هست. علت چیست؟ این مسأله را تحلیل کنید.
آیا علت این نیست که دستگاههای جبار قدرت در همه جای دنیا، احساس حیات نوینی نسبت به اسلام میکنند؟ آیا به خاطر این نیست که میبینند هویت اسلامی، بار دیگر در میان جوامع مسلمان، نیرو و جان گرفته است؟ اگر در فلسطین اشغالی، روی مسلمانان رگبار گلوله را میگشایند، آیا بدین علت نیست که امروز در سرزمینهای اشغالی، وجود اسلامی جدی شده است؟ آیا به خاطر این نیست که در کشورهای عرب - چه آنها که همسایهی فلسطین اشغالی هستند و چه غیر آنها - احساسات و حرکت و بینش اسلامی ریشهدار شده، طرفدار پیدا کرده و صاحبان اندیشه و احساس و فطرتهای پاک، به اسلامِ مبارزه گرویدهاند؟ شکی نمیشود کرد که قضیه این است. اگر میبینیم که دستگاههای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر، در مقابل چشم خودشان مشاهده میکنند که در کشمیر، دهها مسلمان مورد کشتار بیرحمانه قرار میگیرند و دم نمیزنند، به خاطر این است که مردمِ آنجا مسلمانند. حقوق بشر معتبر است، مگر در مورد مسلمانان! سازمان ملل و کمیتهی حقوق بشر و سازمانهای مختلفِ گوشه و کنار عالم منتظرند ببینند امریکا با چه کسی بد است، تا به بهانهی حقوق بشر، روی او فشار بیاورند! اینها در مقابل حوادث کشمیر و فلسطین، لب از لب باز نمیکنند؛ انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است! یک گله گوسفند که حرکت میکند، اگر یک نفر با گلوله بزند و سی، چهل رأس گوسفند را بیندازد، از انسانهایی که میبینند و میفهمند، آه و افسوس بلند میشود که این حیوانها چه کرده بودند؟! از مسلمانان کشمیر در یک تظاهرات، دهها نفر انسان را میزنند و میکشند؛ ولی تمام داعیههای طرفداری از حقوق بشر در دنیا فراموش میشود و انگار چنین چیزی اتفاق نیفتاده است! شهادت فرزند عزیز جنابعالی که بر اثر بمباران شیمیایی دشمن در جنگ تحمیلی و پس از تحمل سختی و بیماری در زمانی طولانی، به جوار الهی پرکشید، از همین ابتلائات و آزمایشهاست و علاوه بر خود آن شهید گرامی، موجب علو درجات والدین صابر و مؤمن او میباشد انشاءالله. بعلاوه افشاگر جنایات دامنهداری است که از سوی رژیم متجاوز عراق و با کمک ابرقدرتهای جنایتکار و در برابر چشمان بیتفاوت مجامع جهانی و مدعیان حقوق بشر اتفاق افتاده است.
فرارسیدن روز جهانی قدس، وظیفهی مبرم پشتیبانی و دفاع از ملت مظلوم فلسطین را بار دیگر با تأکیدی از همیشه بیشتر، به مسلمانان غیور جهان یادآوری میکند. اکنون درحالیکه ملتها در اروپا، توافقهای اسارتبار ناشی از جنگ دوم جهانی را نقض کرده، حق حاکمیت و ارادهی ملی امروز خود را به خواستهی قدرتهای فاتح دیروز مقدم میشمارند، ملت فلسطین روزبهروز فشار و ظلم و تعدی بیشتری را از ناحیهی غاصبین و هم از ناحیهی حامیان رسمی و غیررسمی آنان تحمل میکنند. در همین روزهای ماه مبارک رمضان، مردم روزهدار فلسطین در خانهی خود، انواع سختی را از دشمن غاصب میکشند. خیابانها در اراضی اشغالی، به خون جوانان فلسطینی آغشته و زندانها از آنان پرشده است و دولتهای غربی - این مدعیان دروغگوی دمکراسی و حقوق بشر - نه فقط کمترین اعتراضی نمیکنند، بلکه احیانا غاصب متجاوز را حمایت و تشویق نیز میکنند.
در همین کشور ما، یک روز بیحجابی را اجباری کردند؛ اما احدی در دنیا اعتراض نکرد که چرا بیحجابی را اجباری میکنید! در کشور همسایهی ما ترکیه، بیحجابی را اجباری کردند و تا همین اواخر هم حتّی بعضی از دولتهای ترکیه، همین اجبار و الزام را ادامه میدادند - که نمونههایی در همین سالهای اخیر دیده شد - اما هیچکس در دنیا اعتراض نکرد و اعتراض نمیکند!
بالاتر از این، در کشورهای اروپایی که خودشان را پیشرفته میدانند و در ادعا و تبلیغات، مسائل حقوق بشر و آرای انسانها برایشان حایز اهمیت است - یعنی فرانسه و انگلیس - اجازه ندادند که چند نفر زن یا دختر مسلمان، با حجاب اسلامی رفت و آمد کنند و به مدارس بروند! اینجا اجبار و الزام را جایز میشمارند و در آن ایراد و عیبی نمیبینند؛ اما جمهوری اسلامی به خاطر اینکه حجاب را در جامعه الزامی میداند، همهی این محافل، آن را مورد اعتراض قرار میدهند! اگر الزام زنان به شکلی از لباس و زیّ ایراد دارد، ایراد آن بیشتر از الزام به حجاب است؛ زیرا این به سلامت نزدیکتر است. حداقل این است که این دو، با یک نظر دیده بشود؛ اما غرب اینطوری عمل نمیکند. غرب، جمهوری اسلامی را به عنوان کشوری که در آن، لباس زنان شکل الزامی دارد، مورد انتقاد قرار میدهد؛ اما آن دولتهایی که برهنگی و نبودن حجاب میان زن و مرد را الزامی میکنند، آنها را مورد انتقاد قرار نمیدهد! این برای چیست؟ برای همین است که این برخلاف فرهنگ پذیرفته شدهی غرب است. اینها روی این مسأله بشدت حساسند. غرب، روی رواج مشروبات الکلی حساس است و آن را به عنوان یک نکتهی مثبت در ملتها و در عادات و آداب آنها میشمارد. اگر در یک کشور، مشروبات الکلی ممنوع بود و مصرف کردن آن مجازات داشت، غربیها حساسیت نشان میدهند و این را ارتجاع به حساب میآورند؛ اما اگر در کشوری مشروبات الکلی آزاد و مجاز و رایج باشد و حکومت نسبت به آن حساسیتی نشان ندهد، بلکه ترویج بکند، این را مستحسن میشمارند! الزام و اجبار مردم به روشهای گوناگون زندگی، تا آنجایی که با فرهنگ غربی منافات نداشته باشد، برای غربیها مجاز است و هیچ ایرادی ندارد. بارها عرض کردهایم، غرب با کشورها و دولتهایی رابطهی حسنه دارد که این دولتها و کشورها، از ابتداییترین روشهای دمکراسی هم محروم و دورند! الان اگر شما به همین منطقهی خلیج فارس نگاه کنید، کشورهایی را میبینید که انتخابات ندارند، مجلس قانونگذاری ندارند، رئیس کشور را مردم انتخاب نمیکنند - ارثی انتخاب میشود؛ مثل روشهای عهد دقیانوس! - قوانین کشور را پارلمان و نمایندگان مردم وضع نمیکنند، بلکه امیر و سلطان وضع میکنند؛ اما نه دولتهای غربی و نه مجامع به اصطلاح حقوقی که برای دفاع از آزادیها و حقوق بشر تشکیل شدهاند و کار میکنند، نسبت به اینها هیچ حساسیتی نشان نمیدهند! ابرقدرتها با انقلاب ما مخالفند. آنها مجسمهی شر و فسادند. شریر واقعی و درجهی اول، ابرقدرتها هستند؛ یعنی حکومتها و سردمدارانی که بخشی از دنیا در قبضهی قدرت آنهاست و در امور ملتها هم - غیر از ملت خودشان - دخالت میکنند. البته یک روز در دنیا دو ابرقدرت وجود داشت؛ ابرقدرت غرب که امریکا بود، و ابرقدرت شرق که شوروی بود. امروز این تقسیمبندی وجود ندارد و ترکیب و تشکیل سیاسی عالم، به شکل دیگری است. اما امروز هم مثل همیشه، سران قدرتهای بزرگ شیطانی، که وجود آنها مجسمهی شر و فساد است، از بن دندان با این انقلاب مخالفند.
چه کسی در این شک میکند که دولتی مثل دولت امریکا، مظهر شر و فساد است؟ چه عمل شرارتباری را در دنیا سراغ دارید که اینها انجام نداده باشند؟ دیدید که در طول این سالهای متمادی، در آفریقا، در آسیا، در امریکای لاتین، در خاور میانه، در دریا و صحرا، هرجا که امریکاییها احساس کردند منافعی در آنجا دارند و آن منافع، متوقف بر این است که عدهیی انسان کشته بشوند، دریغ نکردند! با این حال، شعار طرفداری از حقوق بشر را هم میدهند! شیطانهای عالم، همیشه همینطور بودهاند. اینکه کسی ادعا کند ما طرفدار حقوق بشریم، قضیه را تمام نمیکند. طرح قضیهی حقوق بشر از طرف سردمداران امریکا، چه حالا و چه در روزهای قبل، یک دکان و یک وسیله برای استفادهی بیشتر است. اینها به حقوق بشر اعتقاد ندارند. اینها کسانی هستند که در مقابل چشمشان، حکومت صهیونیستی در کشور فلسطین، مردم فلسطین را به بدترین وجهی زیر فشار و کشتار و اختناق و شکنجه قرار میدهد و آنها حاضر نیستند حتّی به زبان، عمل او را محکوم کنند. فلسطینیها انسان نیستند؟! حقوق بشر شامل فلسطینیها نمیشود؟! اینها کسانی هستند که مرتجعترین و مستبدترین حکومتهای دنیا متکی به آنهایند، از آنها مدد و کمک میگیرند و انسانها را نابود میکنند. شما در دنیا نگاه کنید، ببینید کشورهایی که حتّی یک مجلس شورا - ولو به صورت شکلی و اسمی - ندارند، کدامند؟ الان کشورهایی هستند - احتیاجی به اسم آوردن نیست؛ همهی شما این کشورها را میشناسید - که ادارهی امور آنها، بدون کوچکترین دخالت و آرای مردم انجام میگیرد. حکومتهای آنها، فردیِ مطلق است. پارلمان و انتخابات ندارند و در نتیجه مردم نمایندهی قانونگذار و رئیس جمهوری هم که انتخابش بکنند، ندارند. یک نفر یا یک خانواده، بر مردم و ثروت و نفت این کشورها حکومت مطلق میکند و هر کاری دلشان بخواهد، از کشتار و اختناق و حبس و زجر و بقیهی توهینها و اهانتها، با مردم این کشورها انجام میدهند. این دولتهای اینقدر مختنق و مرتجع، اینقدر دور از پیشرفتهای سیاسی عالم و بیاعتنا به حقوق انسان، نورچشمیهای امریکایند و امریکا بزرگترین مدافع این کشورهاست! امریکا طرفدار حقوق بشر است؟ اگر اینطور است، چرا به این دولتهای زوریِ اختناقیِ فاسدِ بیاعتنای به دمکراسی و حقوق بشر، یک یادداشت کوچک اعتراض نمیفرستد که حقوق بشر در کشور شما مورد بیاعتنایی قرار گرفته است؟! یکی از حساسترین مناطق عالم، همین منطقهی استراتژیک کشور آفریقای جنوبی است که سر دماغهی «امیدنیک» در منتهیالیه جنوب آفریقا واقع شده است؛ محلی که امروز از لحاظ سوقالجیشی و در دورههای گذشته از لحاظ سیاسی و اقتصادی، اهمیت بسیار زیادی داشته است. مدتها قبل یک عده سفیدپوست به آنجا رفتند و حاکم شدند؛ از جهالت مردم بومی سوء استفاده کردند و حکومت و ادارهی آن کشور را به دست گرفتند؛ معادن قیمتی الماس و طلا و بقیهی چیزها را مالک شدند و سیاهپوستان را در شرایط حیوانی نگهداشتند. درعینحال، امریکا و انگلیس و بسیاری از کشورهای غربی مدعی حقوق بشر، هیچ حرکت جدی علیه آفریقای جنوبی نکردند! من نمونهیی از کیفیت حکومت آفریقای جنوبی را در کشور دیگری که در همسایگی این کشور است، از نزدیک دیدهام. البته آن کشور توانسته به استقلال دست پیدا کند و سفیدپوستان طرفدار تبعیض نژادی را بیرون کند. من دیدم که سفیدپوستان در دوران حاکمیت، با مردم بومی و مالک آن سرزمین، به جرم سیاهپوست بودن، چگونه رفتار میکردند؛ به آنها چهقدر اهانت و تحقیر و فشار و شکنجه تحمیل میشد. شما گاهی در تلویزیون مناظری را میبینید که مردم سیاهپوست آفریقای جنوبی، بهوسیلهی پلیس سفیدپوست حاکم بر آنجا، کتک میخورند. این، چهطور حقوق بشری است؟! حقوق بشر، یک حقه است. امریکا و بسیاری از قدرتهای بزرگ، اصلاً به حقوق بشر اعتقاد ندارند؛ دروغ میگویند. طرح مسألهی حقوق بشر، برای فریب و وسیلهی فشار است؛ برای این است که اگر خواستند دولتی را زیر فشار افکار عمومی قرار بدهند، با تهمت نقض حقوق بشر زیر فشار قرار بدهند و خودشان را متولی حقوق بشر در دنیا معرفی کنند؛ آنجایی هم که لازم میدانند، بهعنوان طرفداری از حقوق بشر، حتّی قوای نظامی وارد یک کشور بکنند و حکومت آن کشور را تغییر بدهند! کدامیک از جنایتهای عمده است که حکام امریکا انجام نداده باشند؟ آنها چهقدر حکومت ملی را سرنگون کردند؟ دستگاه جاسوسی امریکا - سیا - چهقدر در آفریقا، در امریکای لاتین، در قارهی امریکا، در خاورمیانه و در آسیا، آنجایی که لازم دانسته است، وارد شده و حکومتی را که با آن موافق نبوده، توطئه و دسیسهچینی کرده، تا آن را سرنگون کند؟ از این قبیل فراوان است. همین رئیس جمهوری فعلی امریکا - آقای بوش - که یک وقت در رأس دستگاه امنیتی و جاسوسی امریکا بوده است، خود او میداند که در این دستگاه چه کارها کردهاند. شاید خود ایشان، بسیاری از این کارها را انجام داده است؛ غارت ملتها، حملهی به ملتها، دروغپراکنی، توسعهی فساد در عالم، تحمیق بسیاری از قشرهای مردم، حتّی در کشور امریکا. اینها کارهایی است که سردمداران امریکا و بقیهی قدرتمندان ظالم و ستمگر عالم انجام دادهاند. تفکّرى که امروز ما داریم عرضه میکنیم به دنیا، هم کاملاً نو و بسیار نو است، هم مبتنى است بر یک پایهی مذهبى. دنیا و تحلیلهاى مادّى و نگرشهاى مادّى دنیا عادت کرده بودند مدرنیسم را از تفکّرات الهى و معنوى جدا کنند و اینها را نقطهی مقابل هم بدانند؛ هر چیز مذهبى و معنوى -چه اسلامى، چه غیراسلامى- متعلّق به گذشته و ارتجاعى به حساب میآمد. هر چیزى میگفتند نو است و مدرن است، معنایش این بود که حتماً ضدّمذهبى و غیر معنوى و مذهبى است؛ این یک برداشت غلط از مذهب بود. امروز بعکس، عدالت اجتماعیاى که ما مطرح میکنیم و حقوق بشر به سبکى که اسلام مطرح میکند، بمراتب راقیتر(۴) است از آنچه دنیاى دموکراسى آن را مطرح میکند. ما عدالت اجتماعیمان از دنیاى بهاصطلاح سوسیالیسم پیشرفتهتر است؛ حقوق بشرمان و آزادیهاى فردیمان از آنچه در دنیاى بهاصطلاح دموکراسى مطرح میشود، پیشرفتهتر است. این را هم دنیا قبول دارد؛ به این تبلیغات رادیوها یا مجلّات -که پول میگیرند چیز مینویسند، ارتجاع مِرتجاع میگویند- نگاه نکنید، اینها قابل ذکر و قابل توجّه نیست.
دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب با یاد انقلاب و یاد دوران پیروزى انقلاب هم دشمنند؛ علیرغم آنها، خاطرهی انقلاب را بزرگ بشمارید. دشمنان ما در طول این ده سال همیشه خواستهاند به این انقلاب خدشه وارد کنند و سیماى منوّر امام را مخدوش کنند. آن کسانى که دم از طرفدارى از حقوق بشر میزنند، در یک چشم به هم زدن، حقوق ملّتى را پامال میکنند. آمریکاییهایى که ادّعاى طرفدارى از حقوق بشر میکنند، با رژیمهایى که اوّلین پایههاى دموکراسى و آزادى و حقوق انسان در کشورشان وجود ندارد -کشورهایى که حتّى پارلمان ندارند؛ کشورهایى که در آنجاها مردم حضور سیاسى ندارند- صمیمیترین دوستیها را دارند و به آنها انتقاد نمیکنند؛ این از نظر سردمداران آمریکا عیب نیست. آنچه آنها با آن روبهرو هستند، اسلام است.
زندگی امیرالمؤمنین یعنی زهد او در عین حکومت. [آیا] این چیز کمی است؟ که یک نفری حاکم باشد، تمام ازمّهی(۱۹) قدرت در کف اقتدار او باشد -بیتالمال دست او است، قدرت دست او است، شمشیر دست او است، نفوذ کلمه دست او است- امّا زندگی شخصی او آنچنان باشد که خود او به [یکی از] یاران نزدیکش -عثمانبنحنیف- بگوید که شماها نمیتوانید اینجور و اینقدر سخت زندگی کنید؛ اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلیٰ ذٰلِک.(۲۰) یا غذای او جوری باشد که راوی -از اصحاب امیرالمؤمنین- به قنبر، خادم آن حضرت، بگوید که چرا این غذا را، این نان جوینِ سختِ خشک را به این پیرمرد -علی پیرمرد شده بود دیگر؛ مرد شصتساله- میدهی؟ قنبر در جواب گفت من این کار را نمیکنم، خودِ او میکند؛ او است که این نان را -یا آرد جو را- داخل کیسهای میگذارد، درِ کیسه را میبندد، گاهی هم مُهر میکند که کسی باز نکند، شکری را، یا روغنی را، یا قاتقی(۲۱) را با آن مخلوط نکند. اَلا وَ اِنَّ اِمامَکُم قَدِ اکتَفیٰ مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه.(۲۲) این، زندگی او است. خب، این را بیان کنید. این را بیان کنیم تا مقایسه بشود بین امیرالمؤمنین و خُصوم(۲۳) امیرالمؤمنین در تاریخ و امروز. آن کسانی که امروز در دنیا داعیهی حمایت از مظلومان و مستضعفان و ملّتها و آزادی و حقوق بشر و مانند اینها را دارند، چهجوری زندگی میکنند؟ آیا در جوامع آنها فقیر نیست؛ مستمند نیست؛ سر گرسنه بر بالین نهاده نیست؟ اینها را بگویید؛ اینها را بیان کنید. امروز شما خوب میتوانید اینها را تصویر کنید؛ [اوّل برای] خودتان تصوّر کنید و بعد برای دیگران تصویر کنید. مثلاً جهاد امیرالمؤمنین را؛ که از اوّلی که او خودش را بهعنوان یک انسان درک کرد -از دوران کودکی؛ از یازده سالگی یا سیزده سالگی- تا آخر عمر با دشمنان خدا مشغول مبارزه بود، در این راه هم جان داد؛ این خیلی چیز مهمّی است. این را یک شاعر چقدر خوب میتواند بیان کند و یک گوینده چقدر خوب میتواند این را در ذهنهای مردم -تا آن اعماق دل- نفوذ بدهد. شما پیوند عاطفی مردم با ائمّه (علیهم السّلام) را حفظ کنید.
ملت ما بدانند - که بحمدالله میدانند - ما راه درستی را انتخاب کردهایم که با شیطان استکبار، یک لحظه کنار نیامدیم و نساختیم. این است طبیعت دشمنی که ما شعار مرگ بر او را بر زبان مردممان داریم. او زورگو و وقیح و متجاوز است و هر جا که دستش برسد، از تعرض و تجاوز ابایی ندارد. رویش هم اسم خوب میگذارند: دفاع از دمکراسی، دفاع از حقوق بشر و از این حرفهایی که امروز دیگر ابلهترین مردم هم نباید باور کنند و نمیکنند. بنابراین، ملت ما راه درستی را انتخاب کرده است. ما این راه را ادامه خواهیم داد. ما به فضل الهی و با توکل به خدا و با استحکام همبستگی ملتمان و با همبستگی ملتهای دیگر با انقلابمان، در آینده هم مثل گذشته، یک لحظه با امریکا و زورگوییهایش کنار نخواهیم آمد. ثانیا، آن چیزی که به نتیجه و پیروزی خواهد رسید، راه ماست؛ نه راه امریکا. قلدری امریکا شکسته خواهد شد. شاخ و دندان این حیوان وحشی و بیملاحظه که هیچ چیز را در مقابل خود به حساب نمیآورد، در هم خواهد شکست.
قدرتهای استکباری غرب، امروز در همهجا خود را با اسلام روبهرو میبینند. آنان از اسلام احساس خطر میکنند. آنان هر نشانهی اسلامخواهی را، طلیعهی خطری جدی برای قدرت و منافع خود تلقی میکنند. بدیهی است که اسلام ناب محمّدی (صلّیاللَّهعلیهواله) که ظلم و فساد و انحطاط اخلاقی را در محیط زندگی بشر تحمل نمیکند، برای نظامهایی که بر پایهی ظلم و فساد و انحطاط بنا شدهاند، خطری حقیقی است. این است که همهی قدرتهای شیطانی عالم، امروز در مصاف جلوههای اسلام، از خشنترین روشهای برخورد استفاده میکنند و بدیهیترین اصولی را که تا کنون شعار دادهاند، زیر پا میگذراند.
در فلسطین اشغالی، مسلمانانی که بیاعتنا به سازشکاریهای خائنانه، با دست خالی به مبارزات حقطلبانه ادامه میدهند، با روشهای خشن و غیر انسانی سرکوب میشوند و زن و کودک و پیرشان به دست سربازانِ دستورگرفتهی صهیونیست شکنجه و تارومار میشوند و از این همه مدعیان حقوق بشر از دولتهای غربی صدایی برنمیخیزد و امریکا و انگلیس و برخی دیگر، حمایت عملی و تشویق زبانی هم میکنند! وقتی اعتراض علیه نویسندهیی است که وقیحانه به مقدسات یک میلیارد مسلمان دشنام داده، آنان طرفدار آزادی بیان و عقیدهی فردی میشوند؛ اما وقتی سخن از زن یا دختربچهی مسلمانی است که میخواهد بر طبق عقیدهی مذهبی خود لباس بپوشد، دیگر آزادی فردی از یاد میرود و همه چیز رنگ دیگری مییابد و هرگونه حرکت ضد اخلاقی و ضد آزادیها و حقوق فردی، نام مبارزه با ارتجاع میگیرد! اف باد بر ریاکاران دروغگو و منافق!
در بسیاری از کشورهای اروپایی، اقلیت مسلمان مورد آزار و تبعیض و تحقیر قرار میگیرد؛ اما آنها که در همهی امور کشورهای دیگر زیر عنوان دفاع از حقوق بشر دخالت میکنند و حتّی از تحریک انگیزههای قومی و مذهبی در مواردی که لازم بدانند، ابا نمیکنند، کمترین اشارهیی به حق تضییعشدهی این مظلومان نکرده، با سکوت و احیاناً عمل خود، به ستمی که بر مسلمین میرود، مهر تأیید میزنند. در برخی کشورهای آسیایی هم اقلیتهای بزرگ مسلمان دچار همین سرنوشتند و چنانکه همه میدانند، امروز جامعهی مسلمین هند با ستمی وسیع و بیمهار روبهروست. دشمنهای ما کسانی هستند که با انسانهای مرتبط با خدا و دین و پیرمردهای نورانی و با صفا و پاکباخته آنچنان کینهتوزانه برخورد میکنند که نظیر آن جز در رفتار بدکارترین خلق خدا در طول تاریخ - مثل خوارج - مشاهده نمیشود. این گروه در دوران امیرالمؤمنین(ع) نیز نسبت به مردان خدا و مؤمنین و مخلصین صادق، با وحشیگری و سبعیت رفتار میکردند.
ترورهایی که در حوادث کثیرالوقوع انقلاب ما صورت میگرفت، چهرهی واقعی دشمن را برای ملت ایران و دنیا روشنتر کرد. چه کسی گمان میکرد منافقین و دیگر گروهکهای تروریست، اینقدر قسیالقلب و خشن و کینهتوز و خبیث باشند؟ آیا کسی فکر میکرد که چهرهی نفاق اینها اینقدر زشت و پلید باشد و مزورانه از خدا و خلق خدا اسم بیاورند و ناجوانمردانه علیه خدا و خلقش اقدام کنند؟! بحمداللَّه والمنه آنها رسوا شدند و کسانی هم که از این گروهکها حمایت میکردند، آبروی خود را بر باد دادند. معلوم شد مدعیان حقوق بشر و سازمانهایی که به این نام در دنیا تلاش میکنند و پولهای گزافی را خرج این کار و تبلیغات آن میکنند، چه اهدافی را پی میگیرند و زیر این پوشش، چه مقاصد سویی را دنبال میکنند. مسألهی هفتم تیر، حادثهیی فراموشنشدنی در تاریخ انقلاب ماست و هنوز هم در دنیای سیاست و در سطح جهان، هفتم تیر قابل طرح و احتجاج است. در ماجرای هفتم تیر، دو گروه رسوا شدند:
گروه اول کسانی بودند که ادعا میکردند طرفدار مردم و خلق و انقلابند. آنها پردهی غلیظی از ریا و دروغ و خدعه بر کار خودشان کشیده بودند. حادثهی هفتم تیر، این پرده را درید و آنها را افشا کرد. گروهکها بعد از این واقعه خیلی هم تبلیغات کردند، اما ملت ایران تحت تأثیر آن حادثه و حوادث مشابه آنکه بعداً اتفاق افتاد - اگرچه به آن عظمت نبود - چهرهی منافقین و گروهکهای مدعی را شناخت؛ معلوم شد اینها ضد همهی ارزشهای انسانی هستند و از آدمکشی در ابعاد وسیع آن ابایی ندارند و به خاطر تحقق هدفها و مقاصد شوم خود، حاضرند با انقلاب بزرگ اسلامی - که در حساسترین لحظات عمر خود، درگیر جنگ همهجانبه شده بود - مبارزه کنند و در چنین شرایطی دست به جنایتی بزرگ بزنند و ملت ایران را داغدار کنند. گروه دوم، قدرتهای جهانی مدعی حقوق بشر و ضدیت با تروریسم بودند. البته باز هم سردمداران سیاستهای جهانی، با وقاحت و گستاخی همین شعارها را میدهند و هنوز هم سردمداران رژیم امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی ادعا میکنند که با تروریسم مخالفند! لیکن مسألهی تبلیغات و هیاهو و جنجال یک مسأله است، و واقعیتهایی که برای مردم آگاه و بصیر در سطح عالم روشن میشود، مسألهی دیگری است. کاملاً واضح است که وقتی دولتی مثل امریکا یا بعضی از کشورهای اروپایی، از گروهکهای تروریستی که دستشان به خون آحاد ملت آغشته است، حمایت میکنند و آنها را در کشورهای خود راه میدهند و پناهندهی سیاسی قلمداد میکنند، نمیتوانند در ادعای مبارزه با تروریسم صادق باشند. اینها مروج تروریسم هستند و تروریستها را برای تحقق مقاصد شوم خود، در دامان خویش تربیت میکنند. کیست که نداند بسیاری از گروهکهای داخل ایران - حتّی آنهایی که صبغهی چپ داشتند - از منابع مالی دولتهای غربی و امریکا تغذیه میشدند و هنوز هم میشوند؟! ملت ایران، این ادعاهای دروغین را شناخت. دیرباورترین افراد هم فهمیدند که دولت امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی و جوامع به اصطلاح متمدن طرفدار حقوق بشر، کمترین خبری از حقوق بشر ندارند و کوچکترین دفاعی از آنها نمیکنند! کسانی که در حادثهی هفتم تیر و دیگر حوادث انقلاب به شهادت رسیدند و خونشان ریخته شد، نفوس زکیهیی از افراد بشر و انسانهای ممتاز جامعه بودند. در بین اینها، علما و دانشمندان و مبارزان قدیمی و تودههای مردم و انسانهای فداکار و کسانی که برای ملت و کشور و آرمان و انقلابشان فداکاری میکردند، وجود داشتند. کشتن آنها طبق کدام میزان از موازین مجاز است، و چه کسی میتواند کُشندگان آنها را تروریست نداند و جنایتکار نخواند و محکوم نکند؟ این، یک حقیقت روشن است. ما به ادعاهای طرفداری از حقوق بشر، که امروز از طرف دولتها و سازمانهای وابسته به ابرقدرتها در دنیا اعلام میشود، کوچکترین اعتقادی نداریم. ما اینها را فریب و خدعه و دروغ میدانیم. ما معتقدیم تروریسم در دامان رژیم امریکا و بسیاری از حکومتهای غربی و قدرتهای زورگوی جهانی پرورش مییابد و رشد میکند. ملتی که به هیچ قدرتی از قدرتهای عالم وابسته نیست و از حقوق خود و مرزهایش دفاع میکند و دم از استقلال میزند و به اعتراف همهی دنیا میخواهد بر سرنوشت خود مسلط باشد، با چه مجوزی یک عده از افراد خرابکار حق داشته باشند انسانهای با ارزش و دانشمند و انقلابی این کشور را با چنین وضعیت خونآشامانهیی ترور کنند و به شهادت رسانند و بعد هم دولتهای غربی بدون هیچ شرم و ملاحظهیی، اسم اینها را به عنوان یک سازمان بیاورند و در کشورشان راه بدهند و نشریات اینها را منتشر کنند؟! دست قدرتمند معمار انقلاب و پدر جمهوری اسلامی، این کشور و ملت را، به کشور و ملتی تبدیل کرد که در طول این ده سال، بزرگترین و سنگینترین تحقیرها را نسبت به همان قدرتهای گردنکلفت و قلدر دنیا روا داشت و تاکنون هیچ ملتی مثل ملت ما، رژیم مستکبر و زورگوی امریکا را اینگونه تحقیر نکرده است. همهی دنیا هم به این موضوع اعتراف کردهاند. اینجا همان کشور و سرزمین است؛ اما نسبت به گذشته، صدوهشتاد درجه تفاوت کرده است. باید این اقتدار و عزت را که میراث امام(ره) است، حفظ کرد. اگر امام را دوست داریم و اگر جای خالی او برای ما تلخ است، باید راه او را ادامه دهیم.
مشخصهی دیگر عصری که امام موجد آن بودند، عبارت است از گرایش و احترام به ارزشهای انسانی و عدالت و حریت و آرای مردم. همان شخصیت باعظمت که امروز مردم دنیا و دشمنان او نیز به عظمتش اعتراف میکنند، میگفت: اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر است از اینکه به من رهبر بگویند. راست میگفت و تعارف و تظاهر نمیکرد. او تا آن اندازه برای مردم احترام قایل بود که خود را خدمتگزار آنها بداند. ما مثل این نمونه را در دنیا و تاریخ سراغ نداریم. حرف و تعارف زیاد است، ادعای حقوق بشر زیاد مطرح میشود؛ اما صادقانه و واقعی نیست. امروز دولتهایی ادعای طرفداری از حقوق بشر را میکنند که بزرگترین اهانتها را به بشر کردهاند! رژیمهایی داعیهی آزادی بیان و فکر را در دنیا بلند کردهاند که بزرگترین اختناقها و استبدادهای عالم، از آثار وجود شوم آنهاست! چه دولتهایی از اختناق چند دهسالهی رژیم پهلوی در ایران حمایت میکردند؟ آیا غیر از امریکا و انگلیس، دولتهایی مطرح بودند؟ آنوقت این دو کشور ادعا میکنند که طرفدار حقوق بشر و آزادی بیانند! امروز آفریقای جنوبی و بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی و نیز سرزمینهای اشغالیِ مقهور سلطهی غاصبان صهیونیست خبیث - که سیاهترین رژیمها را دارند - با پشتیبانی کدام کشورها حکومت خود را حفظ کردهاند و بزرگترین اختناقها را اعمال میکنند؟! اسرائیل که جنوب لبنان را بمباران میکند و مرکز تجمع کودکان را ویران میسازد و جنایتبارترین حرکت را از خود نشان میدهد، با پشتیبانی کدام کشور این فجایع را مرتکب میشود؟! قطعاً اگر پشتیبانی امریکا از اسرائیل نبود، این کشور امکان ادامهی حیات نداشت. درحقیقت امریکاست که دارد جنوب لبنان را بمباران میکند. چهقدر وقیح است که امریکا و انگلیس و دولتهایی مانند آنها، ادعای طرفداری از حقوق بشر و احترام به آزادی انسان را میکنند! پیداست که دروغ میگویند. اگر احترام واقعی به انسان ملاک است، تحقق آن جز در سایهی اسلام امکانپذیر نیست. شکل کامل و مظهر اعلای این احترام و ارزش، زندگی و برخورد همین بزرگمردی بود که دست قدرتمند او، همهی دنیا را متوجه اسلام و انقلاب و ایران کرده است.
نمودار
آخرین مقالات
|