بسم الله الرّحمن الرّحیم
(۱)
امروز ان
شاءالله براى ملّت ایران روز مبارکى است؛ شروع یک دوره
ى دیگر از مسئولیّت و مدیریّت رئیس
جمهور عزیز و کارآمد و گرامى
مان که حقیقتاً با توجّه به اوضاع و احوال جهانى و مطامع دشمنان و تلاشى که دشمن در این بُرهه مبذول کرد، یک نعمت بزرگ الهى است. البتّه بنده باید قبلاً از مردم عزیزمان تشکّر کنم؛ آنها بودند که با هوشیارى خودشان و احساس مسئولیّتشان به صحنه آمدند، انتخابات را رونق بخشیدند و این انتخاب درست و صائب را انجام دادند.
تکیه
ى ما بر روى عنصر اجرائى و این شکرگزارى
اى که به
خاطر این انتخاب عمومى و این مسئولیّتى که جناب آقاى هاشمى
رفسنجانى بحمدالله
بر عهده گرفته
اند از خداى متعال میکنیم، به
خاطر اهمّیّت دست اجرا در سرنوشت کشور است. مجرى حدّاقل نیمى از مسئله
ى اساسى اداره
ى کشور است؛ اگر یک نیم را سیاستها و برنامه
ها و قوانین و پیگیرى
ها بدانیم، حدّاقل یک نیم از مسئله
ى اداره
ى کشور مربوط میشود به آن مدیرى که اداره
ى امور را بر عهده دارد. اگر مسئول ــ مسئول هر بخشى، به هر اندازه
اى و به هر شعاعى ــ داراى ویژگى
هاى لازم براى اداره
ى آن امر و آن بخش باشد، انسان میتواند مطمئن باشد که کارها به سمت صلاح پیش خواهد رفت.
به اعتقاد بنده، سه بخش عمده در مسئول وجود دارد؛ سه آمادگى و احساس مسئولیّت:
اوّل اینکه آماده باشد براى نفْس کار و عمل. تنبلى و بى
حالى و سهل
انگارى و کار را به دست حوادث و قضا و قدر سپردن، اوّلین بلائى است که ممکن است یک مدیر را از صلاحیّت کافى و لازم ساقط کند. جدّى بودن در کار، آرام نداشتن براى کار، احساس مسئولیّت براى اصل اقدام و کار و وظیفه
اى که به عهده گرفته است، [از شروط پذیرفتن مسئولیّت است؛] و به همین جهت هم هست که اگر کسى واقعاً در بخشى از بخشهاى کشور احساس میکند که کفایت لازم براى این کار را ندارد، معلوم نیست که مشروع باشد که آن کار را قبول بکند؛ چون قبول این کار، به
معناى این است که تعهّد کند و بپذیرد که این کار را به انجام برساند؛ خب این بدون کفایت و لیاقت امکان
پذیر نیست. این، آن نکته
ى اوّل است در باب مدیر و مسئول.
دوّم، مسئله
ى آمادگى و استعداد و تعهّد براى انجام کار، به همان نحوى که سیاستهاى کلّى کشور و برنامه
هاى اساسى کشور آن را اقتضا میکند. اگر کشور یک سیاست مشخّصى را در یک مقوله
اى پذیرفته است، آن کسى که اجراى یک بخشى از بخشهاى کشور را میپذیرد، باید آن را در همان جهت خاص و به همان سمت و با همان هدف پیش ببرد و هدایت بکند، ولو خود او آن سیاست را به
طور کامل تصدیق هم نکرده باشد؛ اگرچه در صورتى
که مجرى قبول نداشته باشد آن سیاست را، معلوم نیست چقدر بتواند آن کار را بدرستى انجام بدهد. ولى به
هر حال آنچه لازم و اساسى است این است که آن مدیر، مسئول، وزیر که این مسئولیّت را بر عهده گرفته است، کار را در جهت آن سیاستهاى پذیرفته
شده
ى در کشور که سیاست
گذاران در هر بخشى انجام داده
اند پیش ببرد. این هم آن نکته
ى دوّم یا رکن دوّم از ارکان یک مدیریّت صالح.
و رکن سوّم، حفظ طهارت و تقوا است؛ حفظ پاکیزگى در عمل است؛ اجتناب از هر گونه اختلاط با اهداف غیر مشروع ــ خداى نکرده ــ یا اهداف غیر مقبول و غیر اخلاقى؛ این هم شأن سوّم است. مدیر خوب آن مدیرى است که هر کارى را به عهده میگیرد که انجام بدهد، با رعایت اصول اخلاقى صحیح، آن کار را انجام بدهد. در نظام اسلامى آن چیزى که بشدّت با آن مقابله میشود، رسوخ فساد است؛ با اعتقاد بد و نادرست، این
جور در نظام اسلامى مقابله نمیشود که با عمل غیر صحیح و عمل غیر اخلاقى و خداى نکرده رسوخ و تسرّب
(۲) فساد مبارزه میشود. و آن چیزى که امروز در دوران بازسازى، مسئولین کشور، همکاران دولت، مدیران درجه
ى دو و سه در دستگاه
هاى دولتى تا پایین
ترین رده
ها باید با دقّت مراقب باشند، این است که در این دوران بدانند خطرِ رسوخ و نفوذ فساد، خطر جدّى
اى است و فلج
کننده هم هست؛ واقعاً فلج
کننده است. فساد هم اوّل کار نمیگوید که من فسادم؛ آن فرد مفسدى که دیگران را میکشاند به وادى فساد ــ فساد مالى، فساد کارى، قرارهاى نامشروع و ناموجّه در زمینه
هاى مسائل کارى ــ آن کسى که انسان را تشویق میکند و میلغزاند به این سمت، از اوّل نمیگوید که من آمده
ام شما را فاسد کنم؛ اوّل با یک عنوان موجّهى و با یک [مورد] کوچکى وارد میدان میشود، بعد انسان است و آسیب
پذیرى شدید؛ انسان بشدّت آسیب
پذیر است؛ خیلى باید مراقب بود.
تکیه
ى ما بر مسئله
ى اجرا و اینکه ما این
قدر احساس شکرگزارى میکنیم از پروردگار عالم، براى این است که بحمدالله
مدیریّت کشور در دست یک شخصیّت موجّه و آزموده و شناخته
شده قرار گرفته است که بنده خودم از سال ۳۶ تا حالا ــ قریب چهل سال است ــ ایشان را از نزدیک مى
شناسم و در میدانهاى مختلف با هم بودیم، در کنار هم بودیم، با هم کار کردیم، با هم فکر کردیم؛ یک آزمایش چهل
ساله براى ایجاد اعتماد در انسان کافى است. من در همه
ى این مدّت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اِعلاء کلمه
ى دین و پیشبرد اهداف اسلامى مشاهده کردم و هرگز ایشان را از این راه جدا و منحرف ندیدم. اینکه ما اظهار خوشحالى میکنیم، براى خاطر این است که یک مدیر میتواند این نقش را داشته باشد؛ همکاران [هم] هر کدامى در هر جایى که هستند، همین خصوصیّت را دارند.
البتّه من به شما عرض بکنم که من با تجربه
اى که در کار اجرائى در طول چندین سال پیدا کردم، به این نتیجه رسیده
ام که اگر یک مدیرى بخواهد حیطه
ى کار خود را سلامت نگه بدارد، باید تا پایین
ترین رده
اى که تأثیر در انجام کار دارد، مراقبت بکند. نمیشود بگوییم ما حالا یک وزیر خوبى اینجا گذاشتیم، همه
چیز تمام شد؛ نه، آن وزیر هم باید معاونین خوبى بگذارد، مدیران خوبى را باید بگمارد، مسئولین بخشهاى خوبى را باید بگمارد. البتّه کار هر چه سنگین
تر است، معیارها بالاتر است؛ در این شکّى نیست. توقّعى که از مسئول بالا هست، از مسئول درجه
ى دو نیست امّا صلاح، امانت، شناختن کار، علاقه
ى به انجام کار، رعایت تقوا و طهارت، در همه
ى رده
ها لازم است.
بنده بارها به مسئولین مختلف کشور در جاهاى مختلف عرض کرده
ام؛ من میگویم آقایان! مردم فلان شهر دورافتاده یا فلان روستاى دورافتاده
ى کشور، نظام را در چهره
ى همان بخشدار یا رئیس پاسگاه نیروى انتظامى یا آن مسئول مربوطه مشاهده میکنند؛ براى آنها رئیس
جمهور و وزیر و رئیس و معاون و همه، همین است که با او مواجهند. اگر او سالم باشد، امین باشد، مردم
دار باشد، دلسوز باشد، نشانه
ى این است که کلّ تشکیلات دولت این
جورى است و اگر خداى نکرده او قدم را کج بردارد، آن کسانى که با او مواجهند مقایسه میکنند؛ نمیشود جلوى مقایسه
ى آنها را گرفت. من در شروع این دولت جدید ــ که ان
شاءالله
دولت مبارک جمهورى اسلامى براى ملّت ایران و کشور عزیز ما داراى برکات فراوان باشد ــ این توصیه را مؤکّد میکنم که گزینش همکاران مهم است. البتّه در سطح وزرا رعایت و دقّت زیادى میشود؛ هم رئیس
جمهور محترم، هم مجلس محترم جوانب کار را خیلى مى
سنجند، رعایت میکنند امّا به اینجا اکتفا نشود. من به وزراى عزیز که بخشهاى مختلف را بر عهده دارند یا خواهند داشت عرض میکنم: یکایک معاونین را، یکایک مدیران را، یکایک مسئولین سراسر کشور را در بخش خودتان، با معیارهاى الهى انتخاب کنید؛ کاردان، لایق، متدیّن، پاک، آراسته
ى به خصوصیّاتى که براى یک مدیر لازم است.
و مسئله
ى بعدى هم مسئله
ى سیاستها و برنامه
ها است. من یک جمله فقط عرض بکنم در باب سیاستهاى اقتصادى که بحمدالله
برنامه
ى اوّل را دولت عزیزمان به اواخرش رسانده
اند و بزودى بعد از یک سال یا کمتر، برنامه
ى دوّم را شروع خواهند کرد: اساس در نظام اسلامى عبارت است از «رفاه عمومى» و «عدالت اجتماعى». فرق عمده
ى ما با این نظامهاى سرمایه
دارى همین است. در نظامهاى سرمایه
دارى، اساس، رشد اقتصادى است؛ شکوفایى اقتصادى است؛ ازدیاد ثروت است؛ تولید ثروت است؛ هر که بیشتر و بهتر تولید ثروت کند، او مقدّم است. آنجا مسئله این نیست که تبعیض شد، فاصله شد؛ فاصله
ى در درآمدها، نداشتن رفاه جمع کثیرى از مردم، سیّئه
ى نظام سرمایه
دارى نیست. در نظام سرمایه
دارى حتّى تدابیرى که ثروت را تقسیم بکند، از نظر نظام سرمایه
دارى تدابیر منفى و مردودى است. نظام سرمایه
دارى میگوید معنى ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم کنیم؛ اینکه معنى ندارد، اینکه شکوفایى نخواهد شد.
نظام اسلامى این
جورى نیست. نظام اسلامى، معتقد به یک جامعه
ى ثروتمند است، نه یک جامعه
ى فقیر و عقب
مانده؛ معتقد به رشد اقتصادى است ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى؛ مسئله این است. آنچه در درجه
ى اوّل است، این است که فقیر در جامعه نباشد، محروم نباشد، تبعیض در استفاده
ى از امکانات عمومى نباشد. حالا کسى خودش براى خودش امکاناتى فراهم کرد، آن متعلّق به خود او است امّا آنچه عمومى است، مثل فرصتها و امکانات که متعلّق به همه
ى کشور است و بسیارى از مسائل دیگر، باید در اینها تبعیضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد که یک نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورین دولتى و مدام امتیاز بگیرد؛ با اخلاق [خوب نشان دادن] و با ترفند و خداى نکرده با اِعمال روشهاى غلط؛ بعد رشد بکند در حدّ افسانه
اى؛ بعد بگوید من ثروت را خودم به
دست آورده
ام! در نظام اسلامى این
جور چیزى را نداریم. ثروتى که بر پایه
ى صحیحى نیست، از اصل باطل است. البتّه ما با نظام سوسیالیستى هم به همین اندازه فاصله داریم. نظام سوسیالیستى فرصت را از مردم میگیرد، ابتکار را میگیرد، میدان را میگیرد، کار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمده
ى سرمایه و تولید را متعلّق و متمرکز میکند در دولت؛ غلط اندر غلط. ما در اسلام چنین چیزى نداریم؛ نه آن را داریم، نه این را؛ هم آن غلط است، هم این؛ نظام اسلامى درست است.
این
جور نیست که نظام اقتصادى اسلامى عبارت باشد از هر چه در هر دوره
اى مصلحت بود؛ نخیر، نظر شریف امام (رضوان الله
علیه) هم این نبود؛ من خودم از ایشان یک وقتى پرسیدم. اسلام در مسائل اقتصادى یک روشى دارد، ممشایى
(۳) دارد، مسلکى دارد؛ جامعه
ى اسلامى آن مسلک را طى میکند. این سیاست کلّى اقتصادى کشور است. اساس، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البتّه ممکن است یک نفرى با تلاش بیشتر و استعداد بیشترى، بهره
ى بیشترى براى خودش فراهم بکند؛ مانعى ندارد امّا باید در جامعه فقر نباشد. هدف برنامه
ریزان باید این باشد؛ [سازمان] برنامه و بودجه، سازمان برنامه و برنامه
ریزان کشور با این سیاست کلّى و با این اساس باید برنامه
ریزى کنند.
در زمینه
هاى فرهنگى هم من عرض بکنم، این دیگر مخصوص ما نیست [بلکه] همه
ى ملّتهاى زنده
ى دنیا بر این متّفقند که اگر ملّتى اجازه داد که فرهنگ ملّى او پایمال تهاجم فرهنگهاى بیگانه بشود، آن ملّت ازدست
رفته است و پدرش درآمده است. ملّت غالب، آن ملّتى است که فرهنگش غالب است. غلبه
ى فرهنگى است که میتواند غلبه
ى اقتصادى و سیاسى و امنیّتى و نظامى و همه
چیز را هم با خود به دنبال بیاورد. مى
بینید کشورهاى مقتدر دنیا چه تلاشى میکنند براى اینکه زبان خودشان را در دنیا رایج کنند! چون زبان بزرگ
ترین رقم فرهنگ یک ملّت و خود کانال عمده
ى انتقال فرهنگ یک ملّت است. [همچنین] لباسشان را، آدابشان را، سُننشان را، عقایدشان را، باورهاى اجتماعى
شان را [میخواهند] منتقل کنند. امروز قدرتهاى جهانى حتّى با زور نظامى میخواهند فرهنگ خودشان را منعکس کنند و منتقل کنند. آمریکایى
ها را ببینید؛ یک سبکى از دولت و حکومت و نظام اجتماعى و اقتصادى را آنها قائلند؛ لشکرکشى میکنند اینجا و آنجاى دنیا که اینجا به آن سبْک ما حکومت نمیکند، به آن سبْک ما زندگى نمیکند. خب به شما چه؟ یعنى این طغیان نفوذ نامشروع فرهنگ بیگانه، به اینجاها هم میرسد؛ البتّه تحت نامهاى موجّه مثل حقوق بشر. کسى نیست به آمریکایى
ها بگوید که کجاى دنیا با سیاهان آن
جور عمل میکنند که شما میکنید؟ کجاى دنیا چند صد نفر آدم را داخل یک ساختمانى، زنده
زنده مرد و زن و کودکشان را میسوزانند، آتش میزنند؟
(۴) هر جا این
جورى بود، آن
وقت آنجا اعتراض کنید که حقوق بشر نقض شده. در آمریکا این کارها شد؛ ما در جاى دیگر سراغ نداریم این
جور کارها را. صهیونیست
ها که خشن
ترین مردم دنیا هستند، با حمایت آمریکایى
ها دارند حرکت میکنند.
آقایان و خواهران! در باب فرهنگ، آنچه سیاست کلّى کشور باید باشد، باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگى شدید و کامل به «فرهنگ ملّى» که البتّه جزو مهم
ترین ارکان فرهنگ ملّى، «اسلام» است. ما مردم ایران مفتخریم که از ۱۳۰۰ سال قبل و بلکه از ۱۳۵۰ سال قبل، فرهنگمان، زبانمان، آدابمان، عاداتمان، لباسمان، همه
چیزمان با اسلام آمیخته شده؛ هیچ ملّت دیگرى شاید این
جور با اسلام آمیخته نشد که ما شدیم. اسلام و آداب اسلامى و فرهنگ اسلامى جزو فرهنگ ملّى ما است. «ملّى» در اینجا مقابل «اسلامى» نیست؛ عین همان اسلامى است. فرهنگ ملّى یعنى فرهنگ خودى؛ باید فرهنگ خودى حفظ بشود. البتّه فرهنگ خودى از فرهنگهاى دیگر وام میگیرد، ما حرفى نداریم؛ اُطلُبُوا العِلمَ وَ لَو بِالصّین؛
(۵) این هم فرهنگ است. اینکه باید رفت از هر جاى
دنیا چیز خوب را آورد، این هم فرهنگ است، این هم جزو فرهنگ ما است؛ این را هم باید حفظ کنیم امّا ما بیاوریم. ما آنچه را براى بدنمان لازم است، بجَویم و مَضغ
(۶) کنیم و فرو بدهیم؛ نه
اینکه ما آنجا بیفتیم، یکى دیگر بیاید هر چه خودش مصلحت میداند به بدن ما تزریق کند؛ مثل مرده، مثل بى
هوش.
آن اقتصاد، این فرهنگ، و سیاستِ استقلال که پایه و مبناى سیاست نظام جمهورى اسلامى است و شعار اصلى است. استقلال کامل در همه
جهت؛ یعنى زور را و زورگویى را از هیچ
کس قبول نکردن و مسائل جهانى را بر طبق معیارهاى خود حل کردن و راه آن را پیمودن. مسئله
ى فلسطین را ما با معیارهاى خودمان حل میکنیم و بر اساس آن قضاوت میکنیم و نسبت به آن اقدام میکنیم؛ تابع هیچ قدرتى در دنیا نمیشویم. در مسئله
ى بالکان
(۷) همین
جور عمل میکنیم؛ در مسئله
ى افغانستان در طول هشت سال جنگ با همه
ى آن عسرتها و سختى
هایى که آن مسئله براى ما داشت،
(۸) ایستادیم و همان
جورى که مبنا و روش اسلامى و دید اسلامى ما بود نسبت به این مسئله، حرکت کردیم. وقتى که این سیاستها مورد نظر باشد و آن مدیریّت وجود داشته باشد، آن
وقت کشور، خوب اداره میشود.
آقایان محترم، مسئولین محترم، خواهران و برادران! ملّت عزیز ما آن ملّت بى
همتایى است که مسئولین کشور میتوانند به
طور کامل به آنها اعتماد کنند. خوب ملّتى هستند این ملّت بزرگ و امام عظیم
الشّأن خوب شناخته بود این ملّت را؛ من ندیدم هیچ
کس را مثل آن بزرگوار که با خصوصیّات این ملّت آشنا باشد و به این ملّت ایمان داشته باشد. همان
طور که در قرآن راجع به پیغمبر (علیه
و على
آله
السّلام) هست که فرمود «یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین»،
(۹) امام [هم] کان یؤمن للمؤمنین؛ به این ملّت ایمان داشت.
امیدواریم که ان
شاءالله
توجّهات ولىّ
عصر (ارواحنا فداه) شامل حال دولت عزیزمان و رئیس
جمهور عزیزمان و مسئولین زحمت
کش گرامى
مان و ملّت عظیم
الشّأن و بزرگوارمان باشد و ان
شاءالله
این ملّت به همان جایى برسد که شایسته
ى او است و وعده
ى الهى در حقّ او است.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته