1372/05/12
بیانات در مراسم تنفیذ دومین دورهى ریاست جمهورى حجتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
امروز انشاءالله براى ملّت ایران روز مبارکى است؛ شروع یک دورهى دیگر از مسئولیّت و مدیریّت رئیسجمهور عزیز و کارآمد و گرامىمان که حقیقتاً با توجّه به اوضاع و احوال جهانى و مطامع دشمنان و تلاشى که دشمن در این بُرهه مبذول کرد، یک نعمت بزرگ الهى است. البتّه بنده باید قبلاً از مردم عزیزمان تشکّر کنم؛ آنها بودند که با هوشیارى خودشان و احساس مسئولیّتشان به صحنه آمدند، انتخابات را رونق بخشیدند و این انتخاب درست و صائب را انجام دادند.
تکیهى ما بر روى عنصر اجرائى و این شکرگزارىاى که به خاطر این انتخاب عمومى و این مسئولیّتى که جناب آقاى هاشمىرفسنجانى بحمدالله بر عهده گرفتهاند از خداى متعال میکنیم، به خاطر اهمّیّت دست اجرا در سرنوشت کشور است. مجرى حدّاقل نیمى از مسئلهى اساسى ادارهى کشور است؛ اگر یک نیم را سیاستها و برنامهها و قوانین و پیگیرىها بدانیم، حدّاقل یک نیم از مسئلهى ادارهى کشور مربوط میشود به آن مدیرى که ادارهى امور را بر عهده دارد. اگر مسئول ــ مسئول هر بخشى، به هر اندازهاى و به هر شعاعى ــ داراى ویژگىهاى لازم براى ادارهى آن امر و آن بخش باشد، انسان میتواند مطمئن باشد که کارها به سمت صلاح پیش خواهد رفت.
به اعتقاد بنده، سه بخش عمده در مسئول وجود دارد؛ سه آمادگى و احساس مسئولیّت:
اوّل اینکه آماده باشد براى نفْس کار و عمل. تنبلى و بىحالى و سهلانگارى و کار را به دست حوادث و قضا و قدر سپردن، اوّلین بلائى است که ممکن است یک مدیر را از صلاحیّت کافى و لازم ساقط کند. جدّى بودن در کار، آرام نداشتن براى کار، احساس مسئولیّت براى اصل اقدام و کار و وظیفهاى که به عهده گرفته است، [از شروط پذیرفتن مسئولیّت است؛] و به همین جهت هم هست که اگر کسى واقعاً در بخشى از بخشهاى کشور احساس میکند که کفایت لازم براى این کار را ندارد، معلوم نیست که مشروع باشد که آن کار را قبول بکند؛ چون قبول این کار، به معناى این است که تعهّد کند و بپذیرد که این کار را به انجام برساند؛ خب این بدون کفایت و لیاقت امکانپذیر نیست. این، آن نکتهى اوّل است در باب مدیر و مسئول.
دوّم، مسئلهى آمادگى و استعداد و تعهّد براى انجام کار، به همان نحوى که سیاستهاى کلّى کشور و برنامههاى اساسى کشور آن را اقتضا میکند. اگر کشور یک سیاست مشخّصى را در یک مقولهاى پذیرفته است، آن کسى که اجراى یک بخشى از بخشهاى کشور را میپذیرد، باید آن را در همان جهت خاص و به همان سمت و با همان هدف پیش ببرد و هدایت بکند، ولو خود او آن سیاست را به طور کامل تصدیق هم نکرده باشد؛ اگرچه در صورتى که مجرى قبول نداشته باشد آن سیاست را، معلوم نیست چقدر بتواند آن کار را بدرستى انجام بدهد. ولى به هر حال آنچه لازم و اساسى است این است که آن مدیر، مسئول، وزیر که این مسئولیّت را بر عهده گرفته است، کار را در جهت آن سیاستهاى پذیرفتهشدهى در کشور که سیاستگذاران در هر بخشى انجام دادهاند پیش ببرد. این هم آن نکتهى دوّم یا رکن دوّم از ارکان یک مدیریّت صالح.
و رکن سوّم، حفظ طهارت و تقوا است؛ حفظ پاکیزگى در عمل است؛ اجتناب از هر گونه اختلاط با اهداف غیر مشروع ــ خداى نکرده ــ یا اهداف غیر مقبول و غیر اخلاقى؛ این هم شأن سوّم است. مدیر خوب آن مدیرى است که هر کارى را به عهده میگیرد که انجام بدهد، با رعایت اصول اخلاقى صحیح، آن کار را انجام بدهد. در نظام اسلامى آن چیزى که بشدّت با آن مقابله میشود، رسوخ فساد است؛ با اعتقاد بد و نادرست، اینجور در نظام اسلامى مقابله نمیشود که با عمل غیر صحیح و عمل غیر اخلاقى و خداى نکرده رسوخ و تسرّب(۲) فساد مبارزه میشود. و آن چیزى که امروز در دوران بازسازى، مسئولین کشور، همکاران دولت، مدیران درجهى دو و سه در دستگاههاى دولتى تا پایینترین ردهها باید با دقّت مراقب باشند، این است که در این دوران بدانند خطرِ رسوخ و نفوذ فساد، خطر جدّىاى است و فلجکننده هم هست؛ واقعاً فلجکننده است. فساد هم اوّل کار نمیگوید که من فسادم؛ آن فرد مفسدى که دیگران را میکشاند به وادى فساد ــ فساد مالى، فساد کارى، قرارهاى نامشروع و ناموجّه در زمینههاى مسائل کارى ــ آن کسى که انسان را تشویق میکند و میلغزاند به این سمت، از اوّل نمیگوید که من آمدهام شما را فاسد کنم؛ اوّل با یک عنوان موجّهى و با یک [مورد] کوچکى وارد میدان میشود، بعد انسان است و آسیبپذیرى شدید؛ انسان بشدّت آسیبپذیر است؛ خیلى باید مراقب بود.
تکیهى ما بر مسئلهى اجرا و اینکه ما اینقدر احساس شکرگزارى میکنیم از پروردگار عالم، براى این است که بحمدالله مدیریّت کشور در دست یک شخصیّت موجّه و آزموده و شناختهشده قرار گرفته است که بنده خودم از سال ۳۶ تا حالا ــ قریب چهل سال است ــ ایشان را از نزدیک مىشناسم و در میدانهاى مختلف با هم بودیم، در کنار هم بودیم، با هم کار کردیم، با هم فکر کردیم؛ یک آزمایش چهلساله براى ایجاد اعتماد در انسان کافى است. من در همهى این مدّت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اِعلاء کلمهى دین و پیشبرد اهداف اسلامى مشاهده کردم و هرگز ایشان را از این راه جدا و منحرف ندیدم. اینکه ما اظهار خوشحالى میکنیم، براى خاطر این است که یک مدیر میتواند این نقش را داشته باشد؛ همکاران [هم] هر کدامى در هر جایى که هستند، همین خصوصیّت را دارند.
البتّه من به شما عرض بکنم که من با تجربهاى که در کار اجرائى در طول چندین سال پیدا کردم، به این نتیجه رسیدهام که اگر یک مدیرى بخواهد حیطهى کار خود را سلامت نگه بدارد، باید تا پایینترین ردهاى که تأثیر در انجام کار دارد، مراقبت بکند. نمیشود بگوییم ما حالا یک وزیر خوبى اینجا گذاشتیم، همهچیز تمام شد؛ نه، آن وزیر هم باید معاونین خوبى بگذارد، مدیران خوبى را باید بگمارد، مسئولین بخشهاى خوبى را باید بگمارد. البتّه کار هر چه سنگینتر است، معیارها بالاتر است؛ در این شکّى نیست. توقّعى که از مسئول بالا هست، از مسئول درجهى دو نیست امّا صلاح، امانت، شناختن کار، علاقهى به انجام کار، رعایت تقوا و طهارت، در همهى ردهها لازم است.
بنده بارها به مسئولین مختلف کشور در جاهاى مختلف عرض کردهام؛ من میگویم آقایان! مردم فلان شهر دورافتاده یا فلان روستاى دورافتادهى کشور، نظام را در چهرهى همان بخشدار یا رئیس پاسگاه نیروى انتظامى یا آن مسئول مربوطه مشاهده میکنند؛ براى آنها رئیسجمهور و وزیر و رئیس و معاون و همه، همین است که با او مواجهند. اگر او سالم باشد، امین باشد، مردمدار باشد، دلسوز باشد، نشانهى این است که کلّ تشکیلات دولت اینجورى است و اگر خداى نکرده او قدم را کج بردارد، آن کسانى که با او مواجهند مقایسه میکنند؛ نمیشود جلوى مقایسهى آنها را گرفت. من در شروع این دولت جدید ــ که انشاءالله دولت مبارک جمهورى اسلامى براى ملّت ایران و کشور عزیز ما داراى برکات فراوان باشد ــ این توصیه را مؤکّد میکنم که گزینش همکاران مهم است. البتّه در سطح وزرا رعایت و دقّت زیادى میشود؛ هم رئیسجمهور محترم، هم مجلس محترم جوانب کار را خیلى مىسنجند، رعایت میکنند امّا به اینجا اکتفا نشود. من به وزراى عزیز که بخشهاى مختلف را بر عهده دارند یا خواهند داشت عرض میکنم: یکایک معاونین را، یکایک مدیران را، یکایک مسئولین سراسر کشور را در بخش خودتان، با معیارهاى الهى انتخاب کنید؛ کاردان، لایق، متدیّن، پاک، آراستهى به خصوصیّاتى که براى یک مدیر لازم است.
و مسئلهى بعدى هم مسئلهى سیاستها و برنامهها است. من یک جمله فقط عرض بکنم در باب سیاستهاى اقتصادى که بحمدالله برنامهى اوّل را دولت عزیزمان به اواخرش رساندهاند و بزودى بعد از یک سال یا کمتر، برنامهى دوّم را شروع خواهند کرد: اساس در نظام اسلامى عبارت است از «رفاه عمومى» و «عدالت اجتماعى». فرق عمدهى ما با این نظامهاى سرمایهدارى همین است. در نظامهاى سرمایهدارى، اساس، رشد اقتصادى است؛ شکوفایى اقتصادى است؛ ازدیاد ثروت است؛ تولید ثروت است؛ هر که بیشتر و بهتر تولید ثروت کند، او مقدّم است. آنجا مسئله این نیست که تبعیض شد، فاصله شد؛ فاصلهى در درآمدها، نداشتن رفاه جمع کثیرى از مردم، سیّئهى نظام سرمایهدارى نیست. در نظام سرمایهدارى حتّى تدابیرى که ثروت را تقسیم بکند، از نظر نظام سرمایهدارى تدابیر منفى و مردودى است. نظام سرمایهدارى میگوید معنى ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم کنیم؛ اینکه معنى ندارد، اینکه شکوفایى نخواهد شد.
نظام اسلامى اینجورى نیست. نظام اسلامى، معتقد به یک جامعهى ثروتمند است، نه یک جامعهى فقیر و عقبمانده؛ معتقد به رشد اقتصادى است ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى؛ مسئله این است. آنچه در درجهى اوّل است، این است که فقیر در جامعه نباشد، محروم نباشد، تبعیض در استفادهى از امکانات عمومى نباشد. حالا کسى خودش براى خودش امکاناتى فراهم کرد، آن متعلّق به خود او است امّا آنچه عمومى است، مثل فرصتها و امکانات که متعلّق به همهى کشور است و بسیارى از مسائل دیگر، باید در اینها تبعیضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد که یک نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورین دولتى و مدام امتیاز بگیرد؛ با اخلاق [خوب نشان دادن] و با ترفند و خداى نکرده با اِعمال روشهاى غلط؛ بعد رشد بکند در حدّ افسانهاى؛ بعد بگوید من ثروت را خودم به دست آوردهام! در نظام اسلامى اینجور چیزى را نداریم. ثروتى که بر پایهى صحیحى نیست، از اصل باطل است. البتّه ما با نظام سوسیالیستى هم به همین اندازه فاصله داریم. نظام سوسیالیستى فرصت را از مردم میگیرد، ابتکار را میگیرد، میدان را میگیرد، کار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمدهى سرمایه و تولید را متعلّق و متمرکز میکند در دولت؛ غلط اندر غلط. ما در اسلام چنین چیزى نداریم؛ نه آن را داریم، نه این را؛ هم آن غلط است، هم این؛ نظام اسلامى درست است.
اینجور نیست که نظام اقتصادى اسلامى عبارت باشد از هر چه در هر دورهاى مصلحت بود؛ نخیر، نظر شریف امام (رضوان الله علیه) هم این نبود؛ من خودم از ایشان یک وقتى پرسیدم. اسلام در مسائل اقتصادى یک روشى دارد، ممشایى(۳) دارد، مسلکى دارد؛ جامعهى اسلامى آن مسلک را طى میکند. این سیاست کلّى اقتصادى کشور است. اساس، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البتّه ممکن است یک نفرى با تلاش بیشتر و استعداد بیشترى، بهرهى بیشترى براى خودش فراهم بکند؛ مانعى ندارد امّا باید در جامعه فقر نباشد. هدف برنامهریزان باید این باشد؛ [سازمان] برنامه و بودجه، سازمان برنامه و برنامهریزان کشور با این سیاست کلّى و با این اساس باید برنامهریزى کنند.
در زمینههاى فرهنگى هم من عرض بکنم، این دیگر مخصوص ما نیست [بلکه] همهى ملّتهاى زندهى دنیا بر این متّفقند که اگر ملّتى اجازه داد که فرهنگ ملّى او پایمال تهاجم فرهنگهاى بیگانه بشود، آن ملّت ازدسترفته است و پدرش درآمده است. ملّت غالب، آن ملّتى است که فرهنگش غالب است. غلبهى فرهنگى است که میتواند غلبهى اقتصادى و سیاسى و امنیّتى و نظامى و همهچیز را هم با خود به دنبال بیاورد. مىبینید کشورهاى مقتدر دنیا چه تلاشى میکنند براى اینکه زبان خودشان را در دنیا رایج کنند! چون زبان بزرگترین رقم فرهنگ یک ملّت و خود کانال عمدهى انتقال فرهنگ یک ملّت است. [همچنین] لباسشان را، آدابشان را، سُننشان را، عقایدشان را، باورهاى اجتماعىشان را [میخواهند] منتقل کنند. امروز قدرتهاى جهانى حتّى با زور نظامى میخواهند فرهنگ خودشان را منعکس کنند و منتقل کنند. آمریکایىها را ببینید؛ یک سبکى از دولت و حکومت و نظام اجتماعى و اقتصادى را آنها قائلند؛ لشکرکشى میکنند اینجا و آنجاى دنیا که اینجا به آن سبْک ما حکومت نمیکند، به آن سبْک ما زندگى نمیکند. خب به شما چه؟ یعنى این طغیان نفوذ نامشروع فرهنگ بیگانه، به اینجاها هم میرسد؛ البتّه تحت نامهاى موجّه مثل حقوق بشر. کسى نیست به آمریکایىها بگوید که کجاى دنیا با سیاهان آنجور عمل میکنند که شما میکنید؟ کجاى دنیا چند صد نفر آدم را داخل یک ساختمانى، زندهزنده مرد و زن و کودکشان را میسوزانند، آتش میزنند؟(۴) هر جا اینجورى بود، آن وقت آنجا اعتراض کنید که حقوق بشر نقض شده. در آمریکا این کارها شد؛ ما در جاى دیگر سراغ نداریم اینجور کارها را. صهیونیستها که خشنترین مردم دنیا هستند، با حمایت آمریکایىها دارند حرکت میکنند.
آقایان و خواهران! در باب فرهنگ، آنچه سیاست کلّى کشور باید باشد، باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگى شدید و کامل به «فرهنگ ملّى» که البتّه جزو مهمترین ارکان فرهنگ ملّى، «اسلام» است. ما مردم ایران مفتخریم که از ۱۳۰۰ سال قبل و بلکه از ۱۳۵۰ سال قبل، فرهنگمان، زبانمان، آدابمان، عاداتمان، لباسمان، همهچیزمان با اسلام آمیخته شده؛ هیچ ملّت دیگرى شاید اینجور با اسلام آمیخته نشد که ما شدیم. اسلام و آداب اسلامى و فرهنگ اسلامى جزو فرهنگ ملّى ما است. «ملّى» در اینجا مقابل «اسلامى» نیست؛ عین همان اسلامى است. فرهنگ ملّى یعنى فرهنگ خودى؛ باید فرهنگ خودى حفظ بشود. البتّه فرهنگ خودى از فرهنگهاى دیگر وام میگیرد، ما حرفى نداریم؛ اُطلُبُوا العِلمَ وَ لَو بِالصّین؛(۵) این هم فرهنگ است. اینکه باید رفت از هر جاى دنیا چیز خوب را آورد، این هم فرهنگ است، این هم جزو فرهنگ ما است؛ این را هم باید حفظ کنیم امّا ما بیاوریم. ما آنچه را براى بدنمان لازم است، بجَویم و مَضغ(۶) کنیم و فرو بدهیم؛ نهاینکه ما آنجا بیفتیم، یکى دیگر بیاید هر چه خودش مصلحت میداند به بدن ما تزریق کند؛ مثل مرده، مثل بىهوش.
آن اقتصاد، این فرهنگ، و سیاستِ استقلال که پایه و مبناى سیاست نظام جمهورى اسلامى است و شعار اصلى است. استقلال کامل در همهجهت؛ یعنى زور را و زورگویى را از هیچکس قبول نکردن و مسائل جهانى را بر طبق معیارهاى خود حل کردن و راه آن را پیمودن. مسئلهى فلسطین را ما با معیارهاى خودمان حل میکنیم و بر اساس آن قضاوت میکنیم و نسبت به آن اقدام میکنیم؛ تابع هیچ قدرتى در دنیا نمیشویم. در مسئلهى بالکان(۷) همینجور عمل میکنیم؛ در مسئلهى افغانستان در طول هشت سال جنگ با همهى آن عسرتها و سختىهایى که آن مسئله براى ما داشت،(۸) ایستادیم و همانجورى که مبنا و روش اسلامى و دید اسلامى ما بود نسبت به این مسئله، حرکت کردیم. وقتى که این سیاستها مورد نظر باشد و آن مدیریّت وجود داشته باشد، آن وقت کشور، خوب اداره میشود.
آقایان محترم، مسئولین محترم، خواهران و برادران! ملّت عزیز ما آن ملّت بىهمتایى است که مسئولین کشور میتوانند به طور کامل به آنها اعتماد کنند. خوب ملّتى هستند این ملّت بزرگ و امام عظیمالشّأن خوب شناخته بود این ملّت را؛ من ندیدم هیچکس را مثل آن بزرگوار که با خصوصیّات این ملّت آشنا باشد و به این ملّت ایمان داشته باشد. همانطور که در قرآن راجع به پیغمبر (علیه و على آله السّلام) هست که فرمود «یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین»،(۹) امام [هم] کان یؤمن للمؤمنین؛ به این ملّت ایمان داشت.
امیدواریم که انشاءالله توجّهات ولىّعصر (ارواحنا فداه) شامل حال دولت عزیزمان و رئیسجمهور عزیزمان و مسئولین زحمتکش گرامىمان و ملّت عظیمالشّأن و بزرگوارمان باشد و انشاءالله این ملّت به همان جایى برسد که شایستهى او است و وعدهى الهى در حقّ او است.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امروز انشاءالله براى ملّت ایران روز مبارکى است؛ شروع یک دورهى دیگر از مسئولیّت و مدیریّت رئیسجمهور عزیز و کارآمد و گرامىمان که حقیقتاً با توجّه به اوضاع و احوال جهانى و مطامع دشمنان و تلاشى که دشمن در این بُرهه مبذول کرد، یک نعمت بزرگ الهى است. البتّه بنده باید قبلاً از مردم عزیزمان تشکّر کنم؛ آنها بودند که با هوشیارى خودشان و احساس مسئولیّتشان به صحنه آمدند، انتخابات را رونق بخشیدند و این انتخاب درست و صائب را انجام دادند.
تکیهى ما بر روى عنصر اجرائى و این شکرگزارىاى که به خاطر این انتخاب عمومى و این مسئولیّتى که جناب آقاى هاشمىرفسنجانى بحمدالله بر عهده گرفتهاند از خداى متعال میکنیم، به خاطر اهمّیّت دست اجرا در سرنوشت کشور است. مجرى حدّاقل نیمى از مسئلهى اساسى ادارهى کشور است؛ اگر یک نیم را سیاستها و برنامهها و قوانین و پیگیرىها بدانیم، حدّاقل یک نیم از مسئلهى ادارهى کشور مربوط میشود به آن مدیرى که ادارهى امور را بر عهده دارد. اگر مسئول ــ مسئول هر بخشى، به هر اندازهاى و به هر شعاعى ــ داراى ویژگىهاى لازم براى ادارهى آن امر و آن بخش باشد، انسان میتواند مطمئن باشد که کارها به سمت صلاح پیش خواهد رفت.
به اعتقاد بنده، سه بخش عمده در مسئول وجود دارد؛ سه آمادگى و احساس مسئولیّت:
اوّل اینکه آماده باشد براى نفْس کار و عمل. تنبلى و بىحالى و سهلانگارى و کار را به دست حوادث و قضا و قدر سپردن، اوّلین بلائى است که ممکن است یک مدیر را از صلاحیّت کافى و لازم ساقط کند. جدّى بودن در کار، آرام نداشتن براى کار، احساس مسئولیّت براى اصل اقدام و کار و وظیفهاى که به عهده گرفته است، [از شروط پذیرفتن مسئولیّت است؛] و به همین جهت هم هست که اگر کسى واقعاً در بخشى از بخشهاى کشور احساس میکند که کفایت لازم براى این کار را ندارد، معلوم نیست که مشروع باشد که آن کار را قبول بکند؛ چون قبول این کار، به معناى این است که تعهّد کند و بپذیرد که این کار را به انجام برساند؛ خب این بدون کفایت و لیاقت امکانپذیر نیست. این، آن نکتهى اوّل است در باب مدیر و مسئول.
دوّم، مسئلهى آمادگى و استعداد و تعهّد براى انجام کار، به همان نحوى که سیاستهاى کلّى کشور و برنامههاى اساسى کشور آن را اقتضا میکند. اگر کشور یک سیاست مشخّصى را در یک مقولهاى پذیرفته است، آن کسى که اجراى یک بخشى از بخشهاى کشور را میپذیرد، باید آن را در همان جهت خاص و به همان سمت و با همان هدف پیش ببرد و هدایت بکند، ولو خود او آن سیاست را به طور کامل تصدیق هم نکرده باشد؛ اگرچه در صورتى که مجرى قبول نداشته باشد آن سیاست را، معلوم نیست چقدر بتواند آن کار را بدرستى انجام بدهد. ولى به هر حال آنچه لازم و اساسى است این است که آن مدیر، مسئول، وزیر که این مسئولیّت را بر عهده گرفته است، کار را در جهت آن سیاستهاى پذیرفتهشدهى در کشور که سیاستگذاران در هر بخشى انجام دادهاند پیش ببرد. این هم آن نکتهى دوّم یا رکن دوّم از ارکان یک مدیریّت صالح.
و رکن سوّم، حفظ طهارت و تقوا است؛ حفظ پاکیزگى در عمل است؛ اجتناب از هر گونه اختلاط با اهداف غیر مشروع ــ خداى نکرده ــ یا اهداف غیر مقبول و غیر اخلاقى؛ این هم شأن سوّم است. مدیر خوب آن مدیرى است که هر کارى را به عهده میگیرد که انجام بدهد، با رعایت اصول اخلاقى صحیح، آن کار را انجام بدهد. در نظام اسلامى آن چیزى که بشدّت با آن مقابله میشود، رسوخ فساد است؛ با اعتقاد بد و نادرست، اینجور در نظام اسلامى مقابله نمیشود که با عمل غیر صحیح و عمل غیر اخلاقى و خداى نکرده رسوخ و تسرّب(۲) فساد مبارزه میشود. و آن چیزى که امروز در دوران بازسازى، مسئولین کشور، همکاران دولت، مدیران درجهى دو و سه در دستگاههاى دولتى تا پایینترین ردهها باید با دقّت مراقب باشند، این است که در این دوران بدانند خطرِ رسوخ و نفوذ فساد، خطر جدّىاى است و فلجکننده هم هست؛ واقعاً فلجکننده است. فساد هم اوّل کار نمیگوید که من فسادم؛ آن فرد مفسدى که دیگران را میکشاند به وادى فساد ــ فساد مالى، فساد کارى، قرارهاى نامشروع و ناموجّه در زمینههاى مسائل کارى ــ آن کسى که انسان را تشویق میکند و میلغزاند به این سمت، از اوّل نمیگوید که من آمدهام شما را فاسد کنم؛ اوّل با یک عنوان موجّهى و با یک [مورد] کوچکى وارد میدان میشود، بعد انسان است و آسیبپذیرى شدید؛ انسان بشدّت آسیبپذیر است؛ خیلى باید مراقب بود.
تکیهى ما بر مسئلهى اجرا و اینکه ما اینقدر احساس شکرگزارى میکنیم از پروردگار عالم، براى این است که بحمدالله مدیریّت کشور در دست یک شخصیّت موجّه و آزموده و شناختهشده قرار گرفته است که بنده خودم از سال ۳۶ تا حالا ــ قریب چهل سال است ــ ایشان را از نزدیک مىشناسم و در میدانهاى مختلف با هم بودیم، در کنار هم بودیم، با هم کار کردیم، با هم فکر کردیم؛ یک آزمایش چهلساله براى ایجاد اعتماد در انسان کافى است. من در همهى این مدّت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اِعلاء کلمهى دین و پیشبرد اهداف اسلامى مشاهده کردم و هرگز ایشان را از این راه جدا و منحرف ندیدم. اینکه ما اظهار خوشحالى میکنیم، براى خاطر این است که یک مدیر میتواند این نقش را داشته باشد؛ همکاران [هم] هر کدامى در هر جایى که هستند، همین خصوصیّت را دارند.
البتّه من به شما عرض بکنم که من با تجربهاى که در کار اجرائى در طول چندین سال پیدا کردم، به این نتیجه رسیدهام که اگر یک مدیرى بخواهد حیطهى کار خود را سلامت نگه بدارد، باید تا پایینترین ردهاى که تأثیر در انجام کار دارد، مراقبت بکند. نمیشود بگوییم ما حالا یک وزیر خوبى اینجا گذاشتیم، همهچیز تمام شد؛ نه، آن وزیر هم باید معاونین خوبى بگذارد، مدیران خوبى را باید بگمارد، مسئولین بخشهاى خوبى را باید بگمارد. البتّه کار هر چه سنگینتر است، معیارها بالاتر است؛ در این شکّى نیست. توقّعى که از مسئول بالا هست، از مسئول درجهى دو نیست امّا صلاح، امانت، شناختن کار، علاقهى به انجام کار، رعایت تقوا و طهارت، در همهى ردهها لازم است.
بنده بارها به مسئولین مختلف کشور در جاهاى مختلف عرض کردهام؛ من میگویم آقایان! مردم فلان شهر دورافتاده یا فلان روستاى دورافتادهى کشور، نظام را در چهرهى همان بخشدار یا رئیس پاسگاه نیروى انتظامى یا آن مسئول مربوطه مشاهده میکنند؛ براى آنها رئیسجمهور و وزیر و رئیس و معاون و همه، همین است که با او مواجهند. اگر او سالم باشد، امین باشد، مردمدار باشد، دلسوز باشد، نشانهى این است که کلّ تشکیلات دولت اینجورى است و اگر خداى نکرده او قدم را کج بردارد، آن کسانى که با او مواجهند مقایسه میکنند؛ نمیشود جلوى مقایسهى آنها را گرفت. من در شروع این دولت جدید ــ که انشاءالله دولت مبارک جمهورى اسلامى براى ملّت ایران و کشور عزیز ما داراى برکات فراوان باشد ــ این توصیه را مؤکّد میکنم که گزینش همکاران مهم است. البتّه در سطح وزرا رعایت و دقّت زیادى میشود؛ هم رئیسجمهور محترم، هم مجلس محترم جوانب کار را خیلى مىسنجند، رعایت میکنند امّا به اینجا اکتفا نشود. من به وزراى عزیز که بخشهاى مختلف را بر عهده دارند یا خواهند داشت عرض میکنم: یکایک معاونین را، یکایک مدیران را، یکایک مسئولین سراسر کشور را در بخش خودتان، با معیارهاى الهى انتخاب کنید؛ کاردان، لایق، متدیّن، پاک، آراستهى به خصوصیّاتى که براى یک مدیر لازم است.
و مسئلهى بعدى هم مسئلهى سیاستها و برنامهها است. من یک جمله فقط عرض بکنم در باب سیاستهاى اقتصادى که بحمدالله برنامهى اوّل را دولت عزیزمان به اواخرش رساندهاند و بزودى بعد از یک سال یا کمتر، برنامهى دوّم را شروع خواهند کرد: اساس در نظام اسلامى عبارت است از «رفاه عمومى» و «عدالت اجتماعى». فرق عمدهى ما با این نظامهاى سرمایهدارى همین است. در نظامهاى سرمایهدارى، اساس، رشد اقتصادى است؛ شکوفایى اقتصادى است؛ ازدیاد ثروت است؛ تولید ثروت است؛ هر که بیشتر و بهتر تولید ثروت کند، او مقدّم است. آنجا مسئله این نیست که تبعیض شد، فاصله شد؛ فاصلهى در درآمدها، نداشتن رفاه جمع کثیرى از مردم، سیّئهى نظام سرمایهدارى نیست. در نظام سرمایهدارى حتّى تدابیرى که ثروت را تقسیم بکند، از نظر نظام سرمایهدارى تدابیر منفى و مردودى است. نظام سرمایهدارى میگوید معنى ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم کنیم؛ اینکه معنى ندارد، اینکه شکوفایى نخواهد شد.
نظام اسلامى اینجورى نیست. نظام اسلامى، معتقد به یک جامعهى ثروتمند است، نه یک جامعهى فقیر و عقبمانده؛ معتقد به رشد اقتصادى است ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى؛ مسئله این است. آنچه در درجهى اوّل است، این است که فقیر در جامعه نباشد، محروم نباشد، تبعیض در استفادهى از امکانات عمومى نباشد. حالا کسى خودش براى خودش امکاناتى فراهم کرد، آن متعلّق به خود او است امّا آنچه عمومى است، مثل فرصتها و امکانات که متعلّق به همهى کشور است و بسیارى از مسائل دیگر، باید در اینها تبعیضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد که یک نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورین دولتى و مدام امتیاز بگیرد؛ با اخلاق [خوب نشان دادن] و با ترفند و خداى نکرده با اِعمال روشهاى غلط؛ بعد رشد بکند در حدّ افسانهاى؛ بعد بگوید من ثروت را خودم به دست آوردهام! در نظام اسلامى اینجور چیزى را نداریم. ثروتى که بر پایهى صحیحى نیست، از اصل باطل است. البتّه ما با نظام سوسیالیستى هم به همین اندازه فاصله داریم. نظام سوسیالیستى فرصت را از مردم میگیرد، ابتکار را میگیرد، میدان را میگیرد، کار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمدهى سرمایه و تولید را متعلّق و متمرکز میکند در دولت؛ غلط اندر غلط. ما در اسلام چنین چیزى نداریم؛ نه آن را داریم، نه این را؛ هم آن غلط است، هم این؛ نظام اسلامى درست است.
اینجور نیست که نظام اقتصادى اسلامى عبارت باشد از هر چه در هر دورهاى مصلحت بود؛ نخیر، نظر شریف امام (رضوان الله علیه) هم این نبود؛ من خودم از ایشان یک وقتى پرسیدم. اسلام در مسائل اقتصادى یک روشى دارد، ممشایى(۳) دارد، مسلکى دارد؛ جامعهى اسلامى آن مسلک را طى میکند. این سیاست کلّى اقتصادى کشور است. اساس، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البتّه ممکن است یک نفرى با تلاش بیشتر و استعداد بیشترى، بهرهى بیشترى براى خودش فراهم بکند؛ مانعى ندارد امّا باید در جامعه فقر نباشد. هدف برنامهریزان باید این باشد؛ [سازمان] برنامه و بودجه، سازمان برنامه و برنامهریزان کشور با این سیاست کلّى و با این اساس باید برنامهریزى کنند.
در زمینههاى فرهنگى هم من عرض بکنم، این دیگر مخصوص ما نیست [بلکه] همهى ملّتهاى زندهى دنیا بر این متّفقند که اگر ملّتى اجازه داد که فرهنگ ملّى او پایمال تهاجم فرهنگهاى بیگانه بشود، آن ملّت ازدسترفته است و پدرش درآمده است. ملّت غالب، آن ملّتى است که فرهنگش غالب است. غلبهى فرهنگى است که میتواند غلبهى اقتصادى و سیاسى و امنیّتى و نظامى و همهچیز را هم با خود به دنبال بیاورد. مىبینید کشورهاى مقتدر دنیا چه تلاشى میکنند براى اینکه زبان خودشان را در دنیا رایج کنند! چون زبان بزرگترین رقم فرهنگ یک ملّت و خود کانال عمدهى انتقال فرهنگ یک ملّت است. [همچنین] لباسشان را، آدابشان را، سُننشان را، عقایدشان را، باورهاى اجتماعىشان را [میخواهند] منتقل کنند. امروز قدرتهاى جهانى حتّى با زور نظامى میخواهند فرهنگ خودشان را منعکس کنند و منتقل کنند. آمریکایىها را ببینید؛ یک سبکى از دولت و حکومت و نظام اجتماعى و اقتصادى را آنها قائلند؛ لشکرکشى میکنند اینجا و آنجاى دنیا که اینجا به آن سبْک ما حکومت نمیکند، به آن سبْک ما زندگى نمیکند. خب به شما چه؟ یعنى این طغیان نفوذ نامشروع فرهنگ بیگانه، به اینجاها هم میرسد؛ البتّه تحت نامهاى موجّه مثل حقوق بشر. کسى نیست به آمریکایىها بگوید که کجاى دنیا با سیاهان آنجور عمل میکنند که شما میکنید؟ کجاى دنیا چند صد نفر آدم را داخل یک ساختمانى، زندهزنده مرد و زن و کودکشان را میسوزانند، آتش میزنند؟(۴) هر جا اینجورى بود، آن وقت آنجا اعتراض کنید که حقوق بشر نقض شده. در آمریکا این کارها شد؛ ما در جاى دیگر سراغ نداریم اینجور کارها را. صهیونیستها که خشنترین مردم دنیا هستند، با حمایت آمریکایىها دارند حرکت میکنند.
آقایان و خواهران! در باب فرهنگ، آنچه سیاست کلّى کشور باید باشد، باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگى شدید و کامل به «فرهنگ ملّى» که البتّه جزو مهمترین ارکان فرهنگ ملّى، «اسلام» است. ما مردم ایران مفتخریم که از ۱۳۰۰ سال قبل و بلکه از ۱۳۵۰ سال قبل، فرهنگمان، زبانمان، آدابمان، عاداتمان، لباسمان، همهچیزمان با اسلام آمیخته شده؛ هیچ ملّت دیگرى شاید اینجور با اسلام آمیخته نشد که ما شدیم. اسلام و آداب اسلامى و فرهنگ اسلامى جزو فرهنگ ملّى ما است. «ملّى» در اینجا مقابل «اسلامى» نیست؛ عین همان اسلامى است. فرهنگ ملّى یعنى فرهنگ خودى؛ باید فرهنگ خودى حفظ بشود. البتّه فرهنگ خودى از فرهنگهاى دیگر وام میگیرد، ما حرفى نداریم؛ اُطلُبُوا العِلمَ وَ لَو بِالصّین؛(۵) این هم فرهنگ است. اینکه باید رفت از هر جاى دنیا چیز خوب را آورد، این هم فرهنگ است، این هم جزو فرهنگ ما است؛ این را هم باید حفظ کنیم امّا ما بیاوریم. ما آنچه را براى بدنمان لازم است، بجَویم و مَضغ(۶) کنیم و فرو بدهیم؛ نهاینکه ما آنجا بیفتیم، یکى دیگر بیاید هر چه خودش مصلحت میداند به بدن ما تزریق کند؛ مثل مرده، مثل بىهوش.
آن اقتصاد، این فرهنگ، و سیاستِ استقلال که پایه و مبناى سیاست نظام جمهورى اسلامى است و شعار اصلى است. استقلال کامل در همهجهت؛ یعنى زور را و زورگویى را از هیچکس قبول نکردن و مسائل جهانى را بر طبق معیارهاى خود حل کردن و راه آن را پیمودن. مسئلهى فلسطین را ما با معیارهاى خودمان حل میکنیم و بر اساس آن قضاوت میکنیم و نسبت به آن اقدام میکنیم؛ تابع هیچ قدرتى در دنیا نمیشویم. در مسئلهى بالکان(۷) همینجور عمل میکنیم؛ در مسئلهى افغانستان در طول هشت سال جنگ با همهى آن عسرتها و سختىهایى که آن مسئله براى ما داشت،(۸) ایستادیم و همانجورى که مبنا و روش اسلامى و دید اسلامى ما بود نسبت به این مسئله، حرکت کردیم. وقتى که این سیاستها مورد نظر باشد و آن مدیریّت وجود داشته باشد، آن وقت کشور، خوب اداره میشود.
آقایان محترم، مسئولین محترم، خواهران و برادران! ملّت عزیز ما آن ملّت بىهمتایى است که مسئولین کشور میتوانند به طور کامل به آنها اعتماد کنند. خوب ملّتى هستند این ملّت بزرگ و امام عظیمالشّأن خوب شناخته بود این ملّت را؛ من ندیدم هیچکس را مثل آن بزرگوار که با خصوصیّات این ملّت آشنا باشد و به این ملّت ایمان داشته باشد. همانطور که در قرآن راجع به پیغمبر (علیه و على آله السّلام) هست که فرمود «یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین»،(۹) امام [هم] کان یؤمن للمؤمنین؛ به این ملّت ایمان داشت.
امیدواریم که انشاءالله توجّهات ولىّعصر (ارواحنا فداه) شامل حال دولت عزیزمان و رئیسجمهور عزیزمان و مسئولین زحمتکش گرامىمان و ملّت عظیمالشّأن و بزرگوارمان باشد و انشاءالله این ملّت به همان جایى برسد که شایستهى او است و وعدهى الهى در حقّ او است.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام عبداللّه نورى (وزیر کشور) گزارشى را از روند برگزاری انتخابات ارائه کرد و پس از آن، متن حکم تنفیذ ریاست جمهورى توسّط حجّتالاسلام والمسلمین سیّداحمد خمینى قرائت شد. همچنین حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
(۲ رخنه کردن، جارى شدن
(۳ سبک و روش
(۴ ر.ک: بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و کارگزاران حج (۱۳۷۲/۲/۸)، پینوشت شمارهی ۷
(۵ منیةالمرید، ص ۱۰۳
(۶ جویدن
(۷ ر.ک: بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۷۱/۱۲/۲۹)، پینوشت شمارهی ۱
(۸ اشاره به اشغال حدود دهسالهی خاک افغانستان توسط نیروهای شوروی که طیّ آن افراد بیگناه بسیاری کشته، مجروح و آواره شدند و این اشغال، با محکوم کردن از سوی ایران همراه بود و در حالی که عدم این حمایت میتوانست برای ایران خصوصاً در دوران جنگ هشتساله که ایران مورد تحریم قرار گرفته بود، موجب گشایشهایی شود، ایران از این موضوع دست برنداشت.
(۹ سورهى توبه، بخشى از آیهى ۶۱؛ «... به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور میکند ...»
