1384/03/14
بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطهرین الأطیبین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین.
امروز، روز تجدید خاطرهی دردناک رحلت امام بزرگوار ماست. برای ملت ایران خاطرهی تلخ این روز، فراموشنشدنی است. آمدن ما به این مکان، برای تجدید عهد است. میخواهیم در کنار جسم آرمیدهی امام بزرگوارمان، خطاب به روح مطهر و ملکوتی او بگوییم: «انّا علی العهد الّذی فارغناک علیه»؛ یعنی ما بر سر عهد، پایداریم. عهدی که با امام بزرگوارمان داریم، پیمان ادامهی راه او و سعی و تلاش برای رسیدن به هدفهای اوست. ما امام را فقط برای افتخار کردنِ به نام او و کار او نمیخواهیم؛ امام را فقط مایهی زینت جمهوری اسلامی نمیدانیم. بالاتر و مهمتر از اینها این است که امام ما را به راهی هدایت کرد، هدفهایی را برای ما تعریف کرد، شاخصهایی را در میانهی راه به ما معرفی کرد تا راه را گم نکنیم. فقط در صورت پیمودن این راه است که ما میتوانیم به حیات طیبه برسیم و طعم آن را بچشیم؛ یعنی میتوانیم کابوس فقر و عقبافتادگی را از جامعه و ملتِ خودمان دور کنیم؛ میتوانیم آرزوی دیرین بشر یعنی عدالت را تحقق ببخشیم؛ میتوانیم به تحقیر شدن ملتهای مسلمان خاتمه دهیم؛ میتوانیم طمع قدرتهای استکباری را قدرتمندانه - نه با تملق و اظهار ذلت - از خودمان قطع کنیم؛ میتوانیم اخلاق و تقوا و ایمان را، هم در رفتار فردی خود، و هم در برنامههای کلان کشور حاکم کنیم؛ میتوانیم آزادی را که نعمت بزرگ خداست، با همهی برکاتی که در آن هست، بهدست بیاوریم؛ اینها هدفهای امام است. حرکت امام و انقلاب امام و نظامی که او معمار آن بود، برای تحقق این هدفها بهوجود آمده است. پس راه امام، راه ایمان و راه عدالت و راه پیشرفت مادی و راه عزت است. ما پیمان بستهایم که این راه را ادامه دهیم و به توفیق الهی ادامه خواهیم داد. امام این راه را بهروی ما باز کرد و این هدفها را برای ما تعریف کرد. او با ارادهی قاطع و با دست توانای خود، به کمک این ملت، اساسیترین مرحلهی این راه طولانی را طی کرد و دنیای اسلام را متحول نمود. مردان خدا اینطورند؛ علیرغم بیاعتنایىِ به زخارف دنیا میتوانند دنیایی را متحول کنند. عامل اصلی قدرت آنها، بیاعتنایی به زخارف دنیاست. مردان خدا نظرشان به همه چیز و همه کس، تابع نظرشان به خداست. مردان خدا به تاریخ روح میبخشند، و روح بخشیدهاند. تاریخ حقیقی و معنوی بشر را مردان خدا نوشتهاند. شما نگاه کنید؛ امروز با اینکه هزاران سال از دوران ابراهیم و موسی و عیسی میگذرد، مفاهیمی که هدیهی آنها به بشریت است، امروز برترین مفاهیم رایج بشری است. امروز اگر سخن از آزادی و کرامت بشر میرود، اگر حقوق انسان در جوامع مطرح میشود، اگر عدالت و رفع تبعیض همچنان در دنیا یک شعار جذاب است، اگر مبارزهی با فساد و مفسدان و مبارزهی با ظلم و توجه به ایثار و فداکاری در راه حق در چشم بشریت جذاب و شیرین است، بهخاطر این است که این مفاهیم را پیغمبران - این مردان خدا - به تاریخ عرضه کردند و آنها را در اختیار بشریت قرار دادند. بنابراین مردان خدا تاریخ را متحول میکنند. آنها با امید به خدا و با خشیت از پروردگار، ناممکنها را ممکن میکنند. با خوف و رجاء مادی و حیوانی نمیشود انسان و انسانیت را متحول کرد. بیم و امید مردان خدا از قبیل بیم و امید اهل دنیا نیست؛ دلبستگی آنها به خداست؛ توکلشان به خداست؛ خشیت آنها از نافرمانی خداست؛ آنها همهی قوانین طبیعت را - که دست قدرتمند الهی سررشتهدار آنهاست - در خدمت هدفهای خود میبینند و با توکل به خدا حرکت میکنند؛ لذا دنیایی را متحول میکنند. امام بزرگوار ما از زمرهی چنین مردانی بود.
مردان خدا بر دلها حکومت میکنند؛ و بر اثر همین اتصال به خداست که سلطان دلها میشوند. ولایت مردان خدا، ولایت معنوی و باطنی است؛ ولایت ظاهری آنها هم - اگر به ولایت ظاهری دست پیدا کنند - ناشی از معنویت و ولایت باطنی آنهاست. خدا قدرت خلاقیت خود را به مردان خدا و پیغمبران خود و اوصیاء پیغمبران میبخشد و آنها را بر دلها حاکم میکند. ولایت و حکومتی که رشحهای از ولایت معنوی در آن نباشد، اگر جذابیتی هم داشته باشد، جز لعابی از دروغ و فریب و تزویر نیست. لذا نوع حکومت مردان خدا و حاکمان الهی با دیگران متفاوت است. امام این الگو را به ما نشان داد و ما آن را از نزدیک دیدیم. ما وقتی به خود نگاه میکنیم، فاصلهی میان خود و پیغمبران و اولیاء خدا و مردان بزرگ الهی و معنوی را ناپیمودنی و ژرف میبینیم. اما امام بزرگوار در زمان ما، در خلأ پیغمبران الهی و وحی الهی، با حضور خود، با فکر خود و با رفتار خود توانست نمونهی زندهای را به ما نشان دهد تا ببینیم ولایت معنوی چیست. امروز هم راه امام و فکر امام و هدف امام برای ملت ایران و امت اسلامی وسیلهی نجات است.
من امروز سه مطلب کوتاه را که برگرفتهی از منطق انقلابی و اسلامی امام است در اینجا مطرح میکنم: اول، دربارهی مکتب سیاسی امام است، که مایهی اصلی نظام جمهوری اسلامی است دوم، دربارهی اوضاع کنونی جهان و چالشهای بینالمللىِ در ارتباط با اسلام و مسلمین است؛ و مطلب آخر، دربارهی مسئلهی جاری کشور یعنی انتخابات است.
مطلب اول: جوهر اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، رابطهی دین و دنیاست؛ یعنی همان چیزی که از آن به مسئلهی دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهای در دست انسان برای رسیدن به کمال میداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعهی آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگی انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایی انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهی سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانی، صحنهی تربیت، صحنهی عدالت؛ اینها همه میدانهای زندگی است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنهی عظیم و در این عرصهی متنوع، به مجموعهی تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معنای از دنیا، از یکدیگر تفکیکناپذیرند. دین نمیتواند غیر از دنیا عرصهی دیگری برای ادای رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهی دین، دنیایی خواهد بود تهی از معنویت، تهی از حقیقت، تهی از محبت و تهی از روح. دنیا - یعنی محیط زندگی انسان - بدون دین، تبدیل میشود به قانون جنگل و محیط جنگلی و زندگی جنگلی. انسان در این صحنهی عظیم باید بتواند احساس امنیت و آرامش کند و میدان را به سوی تعالی و تکامل معنوی باز نماید. در صحنهی زندگی باید قدرت و زور مادی ملاک حقانیت بهحساب نیاید. در چنین صحنهای، آنچه میتواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگری نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنی، یعنی خالی کردن زندگی و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنی نابود کردن عدالت و معنویت. دنیا به معنای فرصتهای زندگی انسان، به معنای نعمتهای پراکندهی در عرصهی جهان، به معنای زیباییها و شیرینیها، تلخیها و مصیبتها، وسیلهی رشد و تکامل انسان است. اینها هم از نظر دین ابزارهایی هستند برای اینکه انسان بتواند راه خود را به سوی تعالی و تکامل و بروز استعدادهایی که خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنیای به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و اخلاق و روابط فردی و اجتماعی به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. لذا دین و دنیا در منطق امام بزرگوار ما مکمل و آمیخته و درهم تنیدهی با یکدیگر است و قابل تفکیک نیست. این، درست همان نقطهای است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوی دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانی که زندگی و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنی بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.
اما دنیا مفهوم دیگری هم دارد. در متون اسلامی، دنیا به معنای نفسانیت و خودخواهی و اسیر هوی و هوس خود بودن و دیگران را هم اسیر هوی و هوس خود کردن، آمده است. سرتاسر قرآن و احادیث و کلمات بزرگان دین در طعن و طرد چنین دنیایی است. در لسان روایات ما، دنیای مطرودی که با دین قابل جمع نیست، به معنای هوی و هوس و نفسانیت و انانیت و خودخواهی و خودپرستی است؛ این دنیا شاخصهی فرعون و نمرود و قارون و شاخصهی شاه و بوش و صدام است؛ این دنیا شاخصهی مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمههای بزرگترِ رذائل اخلاقی و این دنیای مذموماند. یک انسان معمولی هم میتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونی و قارونی و قیصری و امپراتورانه عمل کند. اگر امکاناتش بیشتر شد، او هم مثل فرعون و قارون و بقیهی گردنکشان و طواغیت تاریخ خواهد بود. این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایی است که در لسان روایات، هووی دین نامیده شده است؛ نمیتوانند با هم جمع شوند. اگر کسی بخواهد دنیای به این معنا را با دین جمع کند، ممکن نیست. دین را با چنین دنیایی نمیشود آباد کرد. دین را در خدمت چنین دنیایی قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر میداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا میدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیای به این معنا برحذر میداشت.
ما باید بین این دو معنای از دنیا فاصله قائل شویم. خود او هم دنیای به معنای دوم را بکلی کنار گذاشته بود؛ اهل هوای نفس و انانیت و خودخواهی و نفسانیت نبود. اما دنیای به معنای اول - یعنی عرصهی وسیع زندگی - چیزی بود که مثل متون اسلامی و آن چنان که اسلام به ما آموخته است، امام آن را با دین همسان و منطبق میدانست. امیرالمؤمنین میفرماید: «الدنیا متجر اولیاءاللَّه»؛ دنیا جایگاه بازرگانی و سودای اولیاء خداست، یا ابزار بازرگانی و سودای آنهاست؛ میتوانند از دنیا برای رسیدن به تعالی معنوی استفاده کنند.
راهی که ملت ایران در پیش دارد، راه آباد کردن دنیاست. علم را، دانایی را، اقتصاد را، سیاست را، زندگی فردی را، روابط اجتماعی را، برنامههای کلان جامعه را - که اجزاء گوناگون دنیاست - باید آباد کرد، پیش برد، رونق داد و آنها را به شکوفایی رساند؛ و همهی اینها در سایهی دین تحقق پیدا خواهد کرد. امام این را به ما آموخت؛ و همین عاملِ دشمنىِ آشتیناپذیر و خصومت کورِ ابرقدرتها با نظام جمهوری اسلامی بود، و امروز هم هست. امروز هم یکی از آماجهای تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانی، همین یگانگی دین و دنیاست؛ میگویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا میدانید. آنها احساس خطر میکنند؛ چون دنیایی که آنها میخواهند، دنیای ظلم و تجاوز و دنیای تهی از معنویت و اخلاق است. این، نظمی است که استکبار جهانی برای بشریتِ امروز و دیروز، همیشه در نظر داشته است. نظام جمهوری اسلامی این نظم باطل و این دور غلط را شکسته است؛ نمونهای را نشان میدهد که دین میتواند در دنیای مردم بهطور عملی مؤثر باشد.
مطلب دوم دربارهی حوادث بینالمللی و منطقهای در ارتباط با اسلام و مسلمین است. از روزگار امام تا امروز، دنیا در زمینهی مسائل سیاسی و جغرافیای سیاسی تغییرات زیادی کرده است: اردوگاه کمونیسم متلاشی شده؛ این یک حادثهی بسیار بزرگ در دنیا بود. مردم مظلوم فلسطین به انتفاضه و قیام رو آوردهاند؛ این حادثهی بسیار مهمی بود. در سطح دنیای اسلام، بلکه در سطح جهان، نفرت از دولت ایالات متحدهی امریکا همهگیر شده است؛ این حادثهی بسیار مهمی است. در سطح منطقه، طاغوت بدکردارِ زشتسیرتی مثل صدام حسین به درک رفته است و از دستگاه تأثیر سیاسی منطقه حذف شده است؛ این حادثهی مهمی است. در اردوگاه غرب، یک رقابت شدید میان امریکا و اروپا بهوجود آمده؛ شکافی که سعی میکنند آن را پنهان نگه دارند؛ اما نشانهها و علائم آن جلوی چشم همه است؛ این حادثهی بسیار مهمی است.
دربارهی وضعیت کنونی دو تفسیر وجود دارد: یک تفسیر از اوضاع کنونی - که ظاهربینانه است - این است که امریکا با تحولاتی که رخ داده، قدرت بیشتری پیدا کرده است؛ انقلاب اسلامی و دنیای اسلام را به محاصره درآورده است. ادعا میکنند که امریکا در عراق (غرب ایران)، در افغانستان (شرق ایران)، در منطقهی خلیج فارس و در مناطقی از آسیای جنوب غربی حضور دارد و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را به محاصرهی خود درآورده است؛ بنابراین قدرت امریکا بیشتر شده. اما تفسیر دیگری وجود دارد، و آن این است که این حوادث نشاندهندهی حرکت انفعالی امریکا در مقابل بیداری دنیای اسلام است. بعد از برپا شدن جمهوری اسلامی، قدرت استکباری امریکا که با وجود رقیبی مثل شوروی سابق، تا آن روز با خیال راحت در این منطقه به منافع نامشروع خود دست پیدا میکرد، آرامشِ قدرتمندانهاش بر هم خورده و در منطقهی اسلامی تهدید شده است. یک روز بود که امریکا در منطقهی خاورمیانه احساس قدرت مطلقه میکرد و دغدغهای نداشت. حتّی حکومتهایی هم که بظاهر گرایش چپ داشتند، برای امریکا خطر محسوب نمیشدند. رژیم بعثی عراق یک رژیم بهاصطلاح چپ بود و با شوروی ارتباطات نزدیکی داشت؛ اما برای امریکا خطر محسوب نمیشد؛ چون امریکاییها میدانستند هر چه آنها بخواهند، میتوانند این حکومت بیپایهی غیرمتکی به مردم را به سمت آن سوق دهند؛ و آنچه ارادهی آنها بود، بهوسیلهی او تحقق پیدا میکرد. حکومتهای چپ دیگری هم که در منطقه بودند، برای امریکا تهدید محسوب نمیشدند؛ اما وقتی نظام جمهوری اسلامی بهوجود آمد، پدیدهی جدید و غیرقابل تفسیری برای امریکاییها بود. این، یک نظام چپِ وابستهی به اردوگاه کمونیسم نبود که اگر با آن مشکلی پیدا کردند، بروند با سران شوروی مذاکره کنند و مشکل را حل نمایند؛ این نظامی بود اولاً متکی به اراده و ایمان آحاد مردمش و غیرمتکی به هر مرکز قدرتی در خارج از محدودهی خود و کشور خود؛ ثانیاً الهامبخش این نظام و رهبر عظیمالشأن آن، خدا و دین و خوف و رجاء الهی بود؛ لذا دنیا در ارادهی او تأثیری نداشت. همین صفا و صدقی که در این نظام بود، و همین شعار معنویت و اسلام - که هویت مسلمانها را به یادشان میآورد - موجب شد که حرکت بیداری اسلامی در سرتاسر دنیای اسلام بهوجود بیاید. آنچه امریکاییها در طول این سالها در خاورمیانه و در منطقهی اسلامی انجام دادهاند، یک حرکت انفعالی در مقابل حرکت قوىِ نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بوده است. طرح خاورمیانهی بزرگ هم که امریکاییها با اصرار آن را دنبال کردهاند و تا امروز شکست خورده و بعد از این هم به حول و قوهی الهی شکست خواهد خورد، یک حرکت انفعالی در مقابل قیام اسلامی و نهضت بیداری اسلامی است.
امریکاییها میدانند که در دنیای اسلام آیندهای ندارند. برای اینکه بیداری اسلامی به حرکتهای انقلابی منتهی نشود، پیشدستی میکنند؛ میخواهند چیزی را که برای ملتها سرنوشت محتوم است، با ابتکار و حرکتهای پیشدستانهی خودشان عقب بیندازند. اخیراً امریکاییها اعتراف کردهاند که اگر حملهی آنها به عراق نمیبود، رژیم صدام در مدت کوتاهی بهوسیلهی عناصر مؤمن و مسلمانِ خود عراق سرنگون میشد و ابتکار عمل از دست آنها خارج میگردید؛ آنها از این میترسند. فعالیت آنها انفعالی و از روی ترس از عواقب بیداری اسلامی در دنیای اسلام است. حرکتی که امروز امریکاییها در این منطقه میکنند، ناشی از قدرت نیست؛ ناشی از احساس قدرت در اردوگاه اسلامی و قیام اسلامی و بیداری اسلامی است.
البته ملتهای اسلامی باید بیدار باشند و نباید دشمن و توطئه و حرکتهای او را کوچک بشمرند؛ باید بیداری و برحذر بودن و هشیاری خود را حفظ کنند. امروز، روز اتحاد و همدلی ملتها و دولتهای اسلامی است. من از همین جا میخواهم به ملت خودمان و ملت عراق و ملت پاکستان و دیگر ملتهای مسلمان هشدار بدهم؛ اختلافات مذهبی و اختلافات شیعه و سنی را مهار کنند. من امروز دستهایی را میبینم که با برنامه، به عنوان شیعه و سنی، میان مسلمانان جنگ ایجاد میکنند. کشتارهایی که اتفاق میافتد و انفجارهایی که در مساجد، حسینیهها، نمازهای جماعت و نمازهای جمعه بهوجود میآید، یقیناً دست خبیث صهیونیسم و استکبار در آنها وجود دارد؛ این کارِ خود مسلمانها نیست. هم در عراق، هم در ایران، هم در افغانستان، هم در پاکستان و هم در همهی کشورهای دیگر، امروز مسلمانان وظیفه دارند به موارد اتحاد و وحدتِ خودشان بپردازند. توحید، یکی؛ خدا، یکی؛ نبوت، یکی؛ معاد، یکی؛ قرآن، یکی؛ بیشترین احکام شریعت اسلامی، یکی؛ همه مشترک، اما دشمن میآید روی نقاط افتراق انگشت میگذارد و دلها را پُر از کینهی به یکدیگر میکند؛ برای اینکه بتواند به هدفهای خود برسد. امام بزرگوار ما که اینهمه روی وحدت مسلمین تأکید میکرد، بهخاطر این بود که این خطر را میدید و میشناخت. در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی، انگلیسیها و دستگاه جاسوسی انگلیس میان شیعه و سنی اختلاف ایجاد کردند؛ آنها تجربهی زیادی در این کار دارند؛ همه باید مراقب باشند. امروز ایادی صهیونیسم هم در این کارها دخالت میکنند. اطلاعات ما خبر از این میدهد که دستهای خبیث صهیونیستها و عوامل دشمنان اسلام، در همهی حوادثی که انسان در گوشه و کنار دنیای اسلام میبیند، با واسطهیا بیواسطه دخالت دارند.
امروز دنیای اسلام باید به خود ببالد که قدرت و بیداری او استکبار جهانی را دستپاچه و سراسیمه کرده است. امروز ملتهای مسلمان باید قدر بیداری اسلامی را بدانند. امروز ملت ایران باید قدر حرکت عظیم خود را بداند که امید را در دلهای مسلمانان بیدار کرده است و میتواند انشاءاللَّه پیشرفت دنیای اسلام و نجات از عقبماندگىِ مزمن و تحقیر شدن بهوسیلهی دشمنان را به او نوید دهد.
آخرین مطلبی که عرض میکنم، راجع به مسئلهی جاری کشور ماست؛ یعنی انتخابات. در برههی اخیر دربارهی انتخابات مطالب زیادی را با ملت عزیزمان در میان گذاشتهایم. ما روزبهروز داریم به زمان برگزاری انتخابات نزدیک میشویم. انتخابات یک حادثهی مهم است؛ چون مردم اختیار کشور را برای مدت چهار سال به دست انسانی خواهند داد؛ و اوست که میتواند در این مدت بودجه و درآمد و نیروی انسانی و سازمانهای کشور را بهکار بگیرد؛ یا درست، یا خدای نکرده نادرست؛ یا کامل، یا خدای نکرده ناقص؛ یا همراه با صحت عمل، یا خدای نکرده دچار شائبههای سوءعمل؛ یا با توجه به نیازهای مردم، متوجه به باز کردن گرههای زندگی مردم، متوجه به رفع مشکلات انبوهی که وجود دارد، یا خدای نکرده بیاعتنایی به اینها. پس انتخابات از این جهت بسیار مهم است که ملت ایران میخواهد ادارهی کشور را برای چهار سال به دست انسانی بسپرد که از لحاظ قانونی اختیارات بسیار وسیعی دارد، امکانات بینظیری در اختیار دارد و میتواند ملت و کشور را چهار سال و یا حتّی بیش از چهار سال جلو ببرد؛ و میتواند متوقف نگه دارد یا خدای نکرده به عقب برگرداند.
انتخابات از جهت دیگر هم مهم است، و آن این است که انتخابات نماد حرکت اسلامی در کشور ماست. انتخابات، هدیهی اسلام به ملت ماست. امام بزرگوار ما حکومت اسلامی به روش انتخاباتی را به ما یاد داد. حکومت اسلامی در ذهنها و خاطرهها به شکل خلافتهای موروثی به یادگار مانده بود؛ خیال میکردند حکومت اسلامی یعنی مثل خلافت بنیامیه و بنیعباس یا خلافت ترکان عثمانی؛ یک نفر با نام و شکل ظاهری خلیفه، اما با باطن و عمل فرعون و پادشاهان مستبد؛ بعد هم که از دنیا میرود، یک نفر را به جای خود معین کند. در ذهن مردم دنیا، حکومت اسلامی به این شکل تصویر میشد؛ که بزرگترین اهانت به اسلام و حکومت اسلامی بود. امام، حکومت اسلامىِ به روش انتخابات مردم و حضور مردم و تعیین منتخب مردم را - که لبّ اسلام است - بار دیگر برای مردم ما معنا کرد و در جامعهی ما تحقق بخشید.
امروز در کشور ما مسئولانِ سطوح مختلف بهوسیلهی مردم انتخاب شدهاند؛ یا مستقیم یا غیرمستقیم. مسئول انتصابی، مسئولیت موروثی، مسئولیت به خاطر پول و چیزهای مادی و دنیوی، در نظام جمهوری اسلامی نداریم. انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات خبرگان تعیین رهبری، و انتخابات شورای شهر جزو افتخارات ملت ایران، جزو افتخارات اسلام، و جزو افتخارات شخص امام است. قانون اساسی ما با تعیین موارد این انتخابهای حساس و سرنوشتسازِ مقطعی توانسته است در دنیای اسلام، ذهنها و فکرهای مؤمن و روشن و تحولخواه را به خود جذب کند.
مبنای مردمسالاری دینی با مبنای دمکراسی غربی متفاوت است. مردمسالاری دینی - که مبنای انتخابات ماست و برخاستهی از حق و تکلیف الهىِ انسان است - صرفاً یک قرارداد نیست. همهی انسانها حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت دارند؛ این است که انتخابات را در کشور و نظام جمهوری اسلامی معنا میکند. این، بسیار پیشرفتهتر و معنادارتر و ریشهدارتر از چیزی است که امروز در لیبرال دمکراسی غربی وجود دارد؛ این از افتخارات ماست؛ این را باید حفظ کرد.
امروز تبلیغات دشمنان سوگندخوردهی این ملت متوجه این است که این انتخابات را کمرنگ و بیرونق کند. معنای کار آنها چیست؟ از انتخابات شما ضرر میبینند. انتخابات شما جمهوری اسلامی را در دنیای اسلام و در افکار عمومی عالم به درستی معنی میکند؛ آنها از این ناراحتند؛ لذا با انتخابات مخالفند. اگر به تبلیغات دشمنان نگاه کنید، میبینید همه بر ضد انتخابات است. گاهی بهطور صوری ممکن است از یک نامزد انتخابات حمایت کنند - با تفسیری که خودشان دارند - اما حقیقت این است که از اصل انتخابات ناراحتند و نمیخواهند انتخابات پُرشوری در این کشور اتفاق بیفتد. البته من امیدوارم و به خدای متعال توکل و اعتماد دارم و میدانم که ملت عزیز ما در این آزمایش هم در مقابل دشمن، سربلند بیرون خواهد آمد.
به همهی برادران و خواهران و همهی ملت عزیز ایران سفارش میکنم که فضای انتخابات را، هم گرم و هم سالم نگه دارند. کسانی که به یک نامزد انتخاباتی علاقهمندند، مراقب باشند به خاطر علاقهی به او، نامزد دیگر را تخریب نکنند؛ این بین مردم اختلاف و نقار ایجاد میکند؛ علاوه بر اینکه تخریب اساساً کار درستی نیست و فایدهای هم ندارد. کسی که با تخریب یک نامزد انتخاباتی میخواهد آراء او را کم کند، به مقصود خودش دست پیدا نمیکند؛ هم یک کار غلط و خلاف منطق و در موارد بسیاری خلاف شرع انجام میگیرد، هم فایدهای گیر او نمیآید. فضا را سالم نگه دارید. شما از نامزدِ خودتان حمایت کنید، دیگران هم از نامزدِ خودشان حمایت کنند و به او رأی دهند. در پیدا کردن نامزد مورد نظر دقت کنید. به کسی گرایش پیدا کنید که به دین مردم، به انقلاب مردم، به دنیای مردم، به معیشت مردم، به آیندهی مردم و به عزت مردم اهمیت میدهد. بحمداللَّه میدان برای آزمودن و دیدن و شناختن باز است؛ ملت ما هم هشیار است.
پروردگارا! به محمد و آل محمد دلهای مردم را به بهترین انتخاب راهنمایی کن. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوار را از این ملت و از مسئولان راضی بگردان. پروردگارا! ما را بر عهد و پیمان خود با این مرد بزرگ تاریخ پایدار بدار. پروردگارا! قلب مقدس ولی عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضی کن و ما را مشمول دعای آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! رحمت و برکت و فضل و نعمت خود را بر این مردم فرو بریز.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته