news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبر
نسخه قابل چاپ
1368/10/28

بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت (علیهم السّلام)

در سالروز میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام ا‌لله‌ علیها) (۱)
۲۰جمادی‌الثّانی۱۴۱۰


بسم الله الرّحمن الرّحیم
خدا را شاکر و سپاسگزاریم که یک بار دیگر به ما توفیق داد و عمر داد تا این روز شریف را و این خاطره‌ی عظیم را در خدمت شما برادران عزیز، سخنوران و مدّاحان و خوانندگان مذهبیِ مادح اهل‌بیت (علیهم السّلام) باشیم و از نَفَس گرم شما و اشعار شما استفاده کنیم.(۲) البتّه امسال، جلسه‌ی ما مزیّن است به حضور برادرانی از سایر شهرها؛ مخصوصاً برادران مشهد که سابقه‌ی زیادی در این راه و در این کار و در این خدمت دارند و همچنین برادران قم.

 اوّلاً مقام فاطمه‌ی زهرا (سلام ا‌لله‌ علیها) در خور آن است که عقول برجسته‌ی انسانهای بزرگ در اصلی‌ترین رشته‌های تفکّرشان بیندیشند؛ و زبانهای فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین گویندگان و شعرا و سرایندگان، آن اندیشه‌ها را در قالب کلمات بیاورند؛ و سرشارترین ذوقها و جوشان‌ترین طبعهای فیّاض و سیّال هنرمندان و شاعران، آنها را به‌صورت شعر و سخنِ منظوم، با بهترین گویشها و حنجره‌ها بیان کنند. اگر این‌جور بشود، شاید ذهن بشرِ متوسّطِ امروز و ما کسانی که از معارف حقیقی الهی دوریم و در ذهنمان و در دلمان و در روحمان کشش نداریم که حقایق والا و متعالی را درک بکنیم، بتوانیم گوشه‌ای از فضایل و مدائح(۳) و مناقب(۴) و محامد(۵) این بزرگوار را بفهمیم و درک کنیم. وقتی انسان به روایاتی که مربوط به فاطمه‌ی زهرا (سلام ا‌لله‌ علیها) است و از ائمّه (علیهم السّلام) صادر شده است مراجعه میکند، میبیند آن‌چنان زبان معصومین (علیهم السّلام) نسبت به این بزرگوار، زبان ستایش و خضوع و خشوع است که برای کسی که مقام والای فاطمه‌ی زهرا (علیها سلام) را ندانسته باشد، ممکن است مایه‌ی تعجّب بشود. از خود پیغمبر اکرم (صلّی ا‌لله‌ علیه و آله و سلّم) که پدر و مربّی این مخدّره‌ی(۶) بزرگوار بود، تا امیرالمؤمنین که همسر او بود و تا فرزندان او و ائمّه (علیهم السّلام)، هر کدام راجع به زهرای اطهر جمله‌ای سخن گفته‌اند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان کرده‌اند. و این نشان‌دهنده‌ی آن مقام والا و توصیف‌ناشدنی است. حقیقتاً برای ذهن قاصر ما، آن علوّ درجه‌ی معنوی و ملکوتیِ امّ الائمّة النّجباء (علیها سلام ا‌لله‌) قابل درک نیست و ما به قدر فهم خودمان ممکن است یک رشحه‌ای از رشحات(۷) را درک کنیم.

 خب، حالا بیاییم سراغ اینکه [اگر] کسی ‌-شاعری یا گوینده‌ای یا خواننده‌ای- بخواهد درباره‌ی این بزرگوار حرفی بزند، شعری بگوید، سرودی ایراد کند، اِنشاد(۸) کند؛ شرایط این کار چیست؟ آن چیزی که امروز برای ما مهم است، این است. بنده چند سال است که در مثل امروزی با شما برادران می‌نشینیم، راجع به مدّاحی و شعرخوانی و سخنوری و توصیف اهل‌بیت (علیهم السّلام) حرف میزنیم. چیزهایی میگوییم و برادران می‌شنوید و تلقّی به قبول میکنید. نمیخواهیم آنچه را گفته‌ایم، دوباره و سه‌باره تکرار کنیم.

 برادرانی که در این رشته هستند توجّه کنند که مسئله‌ی مدّاحی، مسئله‌ی مهمّی است. مدّاحی ‌-همچنان که قبلاً هم من عرض کرده‌ام به شما در همین جلسه- ادامه‌ی راه ستایشگران برجسته‌ی اهل‌بیت در دوران اختناق اموی و عبّاسی است. قضیّه، قضیّه‌ی شعرخوانیِ فقط نیست؛ مسئله، مسئله‌ی پراکندن مدایح و فضایل و حقایق است در قالبی که برای همه‌ی شنوندگان، قابل فهم و درک و در دل آنها دارای تأثیر است. مسئله‌ی شعرخوانی، این است. لذا شما ببینید در اطراف کشور اسلامیِ آن روز، از اقصای(۹) خراسان و سیستان که شیعه در اینجاها بود تا یمن و مصر ‌-کشورهای مغرب اسلامی- شیعیانی بودند که راجع به امیرالمؤمنین، راجع به ائمّه (علیهم السّلام) و راجع به فاطمه‌ی زهرا برای این و آن حرف میزدند، سخن میگفتند، حقایقی را بیان میکردند؛ [ولی] شما در بین کلمات ائمّه (علیهم السّلام) یا سیره‌ی آن بزرگواران، کمتر می‌بینید که یک نفر یا کسی را که دارای یک چنین خصوصیّتی است، مورد توجّه ویژه قرار داده باشند؛ مگر آن افراد بسیار برجسته مثل هشام‌بن‌حکم یا مؤمن‌الطّاق که اینها در بین رجال شیعه بی‌نظیر یا بسیار کم‌نظیر بودند ‌-که ائمّه (علیهم السّلام) امثال هشام و مؤمن‌الطّاق را ستایش میکردند، مورد توجّه و علاقه قرار میدادند- امّا آن کسانی که همین مدح را و همین بیان فضایل را به زبان شعر بیان میکردند، ولو آنچه میگفتند در حدّ اوج سخن هشام‌بن‌حکم هم نبود، ائمّه (علیهم السّلام) آنها را مورد توجّه و نوازش و احترام و تجلیل و تکریم قرار میدادند. علّت این چیست؟ شما ببینید امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) یا امام سجّاد (علیه السّلام) نسبت به فرزدق چه محبّتی را انجام داد؛ درحالی‌که فرزدق‌ -شاید بار دیگر هم من گفته باشم-(۱۰) جزو شعرای اهل‌بیت نیست؛ فرزدق یک شاعر درباریِ وابسته‌ی به دستگاه‌های قدرت و یک آدم معمولی است ‌-یک دیوان پُر، شعر دارد از همین حرفهایی که شعرای آن روز بر زبانشان جاری میکردند؛ همین مبتذلاتی که شاعر آن روزگار آنها را داشت- لکن چون یک بار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد، آن هم به زبان شعر، شما ببینید که امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) چه محبّتی نسبت به او انجام میدهند؛ یا بقیّه‌ی شعرائی که مربوط به اهل‌بیت بودند؛ مثل کُمِیت، مثل دِعبِل، مثل سیّد حِمیری و بقیّه‌ی کسانی که جزو شعرای اهل‌بیت محسوب میشدند و علاقه‌مند به اهل‌بیت بودند. خیلی از اینها شعرائی هستند که اگرچه نسبت به اهل‌بیت علاقه هم دارند، امّا شعرشان همه درباره‌ی اهل‌بیت نیست؛ یعنی شما دیوان دِعبِل خُزاعی را که نگاه کنید، این‌جور نیست که از اوّل تا آخر مدح اهل‌بیت را گفته [باشد]؛ نه، دِعبِل یک شاعر است؛ ولی شعر او شعر سیاسی است؛ شعری است در جهت افکار و عقاید اهل‌بیت (علیهم السّلام) و در جهت محبّت آنها؛ و او جزو پیوستگان به اهل‌بیت است؛ [این یعنی] ولایت؛ ولایت یعنی پیوستن، وصل شدن، جزو پیوستگان و موالیان اهل‌بیت (علیهم السّلام) [قرار گرفتن]. ببینید این دِعبِل و همین‌طور کُمِیت و دیگران، چقدر در دنیای تشیّع و در زبان ائمّه (علیهم السّلام) مورد احترام و تجلیلند! علّتش چیست؟ آن چیزی که جناب دِعبِل خُزاعی در قصیده‌ی «مدارس آیات خلت من تلاوة» بیان کرده،(۱۱) یا آن چیزی که کُمِیت‌بن‌زید اسدی در قصاید سبعه ‌-قصاید «هاشمیّات»- بیان کرده،(۱۲) یا آن حرفهایی که سیّد حِمیَری (رضوان ا‌لله‌ علیه) در اشعار خودش ذکر کرده، بیش از حرفهایی که بقیّه‌ی شیعه میگفتند و برای هم بیان میکردند که نیست؛ امّا این سخن در نظر ائمّه (علیهم السّلام) یک ارزش بیشتری پیدا میکند. چرا؟ چون شعر است. به این توجّه کنند آقایان. مگر شعر چه خصوصیّتی دارد؟ چون تأثیر شعر در ذهن مخاطب بیشتر است. گاهی یک شاعر، یک بیت شعر یا یک مصرع شعر میگوید که از چند ساعت حرف زدن یک سخنور توانا گویاتر است؛ [چون] یک بیت شعر، یک مصراع شعر در ذهنها میماند، مردم آن را میفهمند، آن را تکرار میکنند و اصلاً ماندگار میشود. و گاهی می‌بینید یک شعر آن‌قدر برای حفظ یک بنای اعتقادی یا بنای عاطفی اهمّیّت دارد که چندین کتاب آن‌قدر اهمّیّت ندارد. همین اشعار محتشم را ‌-که جزو اشعار قدیمی مرثیه و مصیبت است این دوازده بند معروف محتشم-(۱۳) شما ببینید. با اینکه مطالبی که در این ترکیب‌بند محتشم هست، چیزی نیست که امثال آن و شبیه این مطالب را ‌-که غالباً هم چیزهای ذوقی است- در کتابها نیاورده باشند:
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا

 آن‌چنان تصویر میکند حادثه‌ی کربلا را برای مخاطب که این مفاهیم با همه‌ی بار اعتقادی و عاطفی و انسانی و سیاسی و فکری و هرچه دارد، در اعماق جان مستمع نفوذ میکند. اهمّیّتش این است.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه فغان و چه ماتم است

 ببینید، اصلاً با یک هنر، با یک ذوق، با ارائه‌ی سخن به شکل خاصّی، دل را متوجّه میکند. این شعر است. اهمّیّت شعر این است. این هم رفتار ائمّه (علیهم السّلام) که دعوت شعری را تقویت میکردند.

فقط هم ائمّه نبودند؛ نقطه‌ی مقابلشان هم همین‌جور بودند. یعنی همین خلفای بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس برای پیشرفت کار خودشان محتاج شعر بودند و پولهای گزافی میدادند به شعرا که برایشان شعر بگویند. شعرا هم میگفتند! پول بود، رشوه بود؛ حتّی گاهی اوقات بعضی از شعرای متمایل به اهل‌بیت، برای آنها هم یک شعری میگفتند برای اینکه یک پولی بگیرند! امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) در مجلسی نشسته بودند، «کثَیّر عَزّة» ‌-که یکی از شعرای معروف عرب است و متمایل به اهل‌بیت بود- هم در جلسه بود. حضرت رو کردند به او گفتند که «اِمتَدَحتَ عَبدَالمَلِک؟»(۱۴) تو مدح عبدالملک را گفتی؟ ملامتش کردند. درصدد عذر آوردن برآمد. گفت که من چیزی در ستایش عبدالملک به او نگفتم؛ نگفتم تو امام‌الهدیٰ هستی، نگفتم تو چه هستی. حضرت تبسّمی کردند و چیزی نگفتند. در این بین، کُمِیت از آن طرف مجلس بلند شد، آن قصیده‌ی معروف خودش را در مدح اهل‌بیت (علیهم السّلام) بنا کرد خواندن:
من لقلب متیّم مستهام
غیر ما صبوة و لا احلام(۱۵)

 خلفا هم دنبال شعر بودند. به شاعر پول میدادند برای اینکه مثلاً در مدح بنی‌امیّه یا در مدح بنی‌عبّاس و در باب اینکه اینها بر حقّند، اینها شعر بگویند؛ الان هم همین کار را میکنند؛ الان هم سیاستهای جهانی و صاحبان زر و زور و دستگاه‌های تبلیغاتی عالَم، پول میدهند به شاعر، به نویسنده، به نمایش‌نامه‌نویس، به سلمان‌رشدی‌ها میگویند به ابتذال بکشید، میگویند اسلام را قدح(۱۶) کنید، اهل‌بیت را مورد مذمّت قرار بدهید، شیعه را خراب کنید. ده‌ها نویسنده‌ی مزدور قلم‌به‌مزد الان در دنیا هستند که صاحب ذوق و هنر هم هستند، از این پولهای بی‌حسابِ دلارهای نفتی میگیرند و کتاب مینویسند. بنده یک بُرّی(۱۷) کتاب ‌-به قول مشهدی‌ها- دارم از همین کتابهایی که اینها نوشته‌اند علیه اسلام و تشیّع و امام و جمهوری اسلامی و ماها و مانند اینها. تبلیغات است؛ تبلیغات با شیوه‌های خوب، [امّا با] محتواهای بد. ببینید قضیّه چقدر اهمّیّت دارد.

 حالا اگر یک مدّاحی از شما آقایان مدّاحها، بتواند یک شعر خوب را ‌-که این شرط اوّلش است، شعرِ خوب؛ اگر شعرِ خوب نبود، همه‌ی این فضایلی که بنده ذکر کردم که اثر میگذارد در دلها، هیچکدام نخواهد بود؛ این را بدانید- که دارای محتوای خوب، الفاظ زیبا و مضمونی که مورد نیاز است، با صدای خوبی بخواند، شما ببینید چقدر خدمت بزرگی است. بسم‌ا‌لله‌! این گوی و این میدان. آن کسانی که این خصوصیّات را داشته باشند، اگر یک قصیده بخوانند در آنجایی که باید، با زبانی که باید، با قالب و محتوایی که باید، با حنجره‌ای که باید ‌-البتّه این حنجره، مسئله‌ی مستحبّی و نافله‌اش است، فریضه‌اش همان شعر است؛ البتّه اگر با صدای خوش همراه شد، تأثیرش مضاعف میشود، امّا در استخوان‌بندی این کار، صدای خوش دخالتی ندارد؛ اگر صدای خوش بود، ارزشش میشود دو برابر- ببینید چقدر ارزش دارد! یقیناً [اگر] یک قصیده‌ای را یک کسی این‌جوری بخواند، از یک سخنرانی یک‌ساعته‌ی یک آدم دانشمند، ارزشش بیشتر است.این که ما مرتّب به برادرها عرض کردیم در این دیدارها که بروید اشعار قویّ فارسی را در کتابهای گوناگون پیدا کنید و آنهایی را که مناسب است برای تفهیم مفاهیم اسلامی و عقاید اسلامی یا اخلاق اسلامی یا بینش سیاسی یا هر آنچه امروز جامعه‌ی اسلامی به آن نیاز دارد برگزینید و بیایید در محافل بخوانید، برای این است؛ برای اینکه آن‌وقت شما یک کمِیت یا یک دِعبِل خواهید بود.

البتّه چه چیزی باید در این اشعار باشد؟ همان‌طور که عرض کردیم، یکی از چیزهایی که باید باشد عبارت است از مفاهیم بلند اسلامی؛ مثلاً در باب توحید یا در باب نبوّت. و بهترین اشعار قدما در باب توحید و نبوّت، همین مدایحی است که شعرای بزرگ ما در مقدّمه‌ی دیوانهایشان، در مقدّمه‌ی مثنوی‌هایشان ذکر کرده‌اند و گفته‌اند؛ این اشعار شعرای برجسته، که مضامین قوی و حقیقتاً روشنگر [دارد] که انسان [میتواند] پیغمبر را، یا امام را، یا فاطمه‌ی زهرا (سلام ا‌لله‌ علیها) را با مضمون این اشعار بشناسد. نمیگویم درست بشناسد ‌-چون ماها که نمیتوانیم آن بزرگوارها را درست بشناسیم- در همان حدّی که ممکن است. مثلاً وقتی شعری راجع به امیرالمؤمنین خوانده میشود، هم مقام معنوی علی ‌-که ما از آن خبر کمی داریم و قسمت پنهان از ذهن و فکر و دل ما آدمهای پایین و متوسّط است- هم عبادت امیرالمؤمنین، هم مظلومیّت امیرالمؤمنین، هم حکومت امیرالمؤمنین، هم عدل او، هم ضعیف‌پروری او، هم دشمن‌ستیزی او، هم جهاد او، همه را با هم [داشته باشد]. این حرفها را ما یک روزی ‌-پانزده سال پیش، بیست سال پیش- میزدیم، خیلی‌ها این حرفها را می‌شنفتند؛ [امّا] نمیفهمیدند که ما چه داریم میگوییم. میگفتیم فقط نروید در خال و خطّ خیالیِ چهره‌ی ائمّه (علیهم السّلام)؛ آخر گاهی اوقات از این شعرها بود؛ زلف امام را، ابروی امام را، چشم امام را، عارض(۱۸) امام را تعریف میکردند؛ اینها تعریف نیست. ابروی امیرالمؤمنین (صلوات ا‌لله‌ علیه) کمانی باشد یا کمانی نباشد، مگر در شخصیّت او چقدر اثر میگذارد؟ زلف او افشان باشد یا افشان نباشد، مگر چقدر اثر میگذارد که بیاییم در قصیده‌ای که میخواهیم راجع به امیرالمؤمنین بگوییم، از زلف امیرالمؤمنین بگوییم؟ [ولی] میگفتند و میخواندند؛ حالاها به نظرم کم شده. ‌ان‌شاءالله‌ که الان این چیزها نباشد. وقتی میگفتیم چرا اینها را میگویید، تعجّب میکردند؛ [میگفتند] پس چه بگوییم؟ میگفتیم از مسائل زندگی بگویید، از زندگی علی بگویید، از برجستگی‌های عملی او بگویید؛ [امّا مسئله] برایشان روشن نبود؛ امّا امروز چه؟ امروز برای همه روشن است.

 زندگی امیرالمؤمنین یعنی زهد او در عین حکومت. [آیا] این چیز کمی است؟ که یک نفری حاکم باشد، تمام ازمّه‌ی(۱۹) قدرت در کف اقتدار او باشد ‌-بیت‌المال دست او است، قدرت دست او است، شمشیر دست او است، نفوذ کلمه دست او است- امّا زندگی شخصی او آن‌چنان باشد که خود او به [یکی از] یاران نزدیکش ‌-عثمان‌بن‌حنیف- بگوید که شماها نمیتوانید این‌جور و این‌قدر سخت زندگی کنید؛ اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلیٰ ذٰلِک.(۲۰) یا غذای او جوری باشد که راوی ‌-از اصحاب امیرالمؤمنین- به قنبر، خادم آن حضرت، بگوید که چرا این غذا را، این نان جوینِ سختِ خشک را به این پیرمرد ‌-علی پیرمرد شده بود دیگر؛ مرد شصت‌ساله- میدهی؟ قنبر در جواب گفت من این کار را نمیکنم، خودِ او میکند؛ او است که این نان را ‌-یا آرد جو را- داخل کیسه‌ای میگذارد، درِ کیسه را میبندد، گاهی هم مُهر میکند که کسی باز نکند، شکری را، یا روغنی را، یا قاتقی(۲۱) را با آن مخلوط نکند. اَلا وَ اِنَّ اِمامَکُم قَدِ اکتَفیٰ مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه.(۲۲) این، زندگی او است. خب، این را بیان کنید. این را بیان کنیم تا مقایسه بشود بین امیرالمؤمنین و خُصوم(۲۳) امیرالمؤمنین در تاریخ و امروز. آن کسانی که امروز در دنیا داعیه‌ی حمایت از مظلومان و مستضعفان و ملّتها و آزادی و حقوق بشر و مانند اینها را دارند، چه‌جوری زندگی میکنند؟ آیا در جوامع آنها فقیر نیست؛ مستمند نیست؛ سر گرسنه بر بالین نهاده نیست؟ اینها را بگویید؛ اینها را بیان کنید. امروز شما خوب میتوانید اینها را تصویر کنید؛ [اوّل برای] خودتان تصوّر کنید و بعد برای دیگران تصویر کنید. مثلاً جهاد امیرالمؤمنین را؛ که از اوّلی که او خودش را به‌عنوان یک انسان درک کرد ‌-از دوران کودکی؛ از یازده سالگی یا سیزده سالگی- تا آخر عمر با دشمنان خدا مشغول مبارزه بود، در این راه هم جان داد؛ این خیلی چیز مهمّی است. این را یک شاعر چقدر خوب میتواند بیان کند و یک گوینده چقدر خوب میتواند این را در ذهنهای مردم ‌-تا آن اعماق دل- نفوذ بدهد. شما پیوند عاطفی مردم با ائمّه (علیهم السّلام) را حفظ کنید.

 یک بخش [دیگر] هم مسائل اخلاقی است. یک بار من اینجا به‌مناسبتْ عرض کردم که از بعضی از این غزلیّات ‌-مثلاً از صائب- که درباره‌ی مسائل اخلاقی است [استفاده کنید]؛ به نظرم نمونه‌هایش را هم آن‌وقت برایتان عرض کردم که چه‌جور چیزهایی.(۲۴) این اهمّیّت و ارزش کار را نشان میدهد؛ شاعری که بگوید و مدّاح و خواننده‌ای که آن را بخواند. خب این را ‌ان‌شاءالله‌ برادرها همّت کنند.

 بحمدا‌لله‌ ما امروز خوانندگانِ خوب داریم ‌-خدا را شکر- که صاحبِ فکر، صاحبِ نظر سیاسی، صاحبِ انگیزه‌اند. در اشعارتان، در خواندن‌هایتان که در بعضی از مناسبت‌ها می‌شنویم، مشاهده میکنیم که واقعاً چیزهای خوبی پیدا میشود؛ امّا توجّه کنید که نسبت به شعر سخت‌گیری کنید. حالا این جلسه، جلسه‌ی مناسبی نیست برای اینکه من بنشینم بگویم کدام بیت اگر چه‌جوری بود بهتر بود یا چه اشکالی داشت؛ امّا این کار را در مجامع ادبی باید بکنند. یعنی آن شعری را که شما خودتان سروده‌اید و ممکن است خوب هم باشد ‌-قضاوت کلّی نمیکنم- در یک مجمع ادبی بگذارید وسط و جایزه بدهید به هر کسی که این شعر را نقد کند و یک اشکال به‌جایی بر این شعر وارد کند، تا قوی بشود. یا از اشعار خوبی که دیگران دارند یا از اشعار خوبِ خودتان استفاده کنید. سعی کنید سطح همه‌ی شعرها را این‌جور بیاورید بالا. و خب گویندگانی هم هستند ‌-امروز هم بحمدا‌لله‌ بودند- که انصافاً بعضی اشعاری را خواندند که واقعاً اشعار بسیار خوبی هم بود. و این چیز بسیار باارزشی است.

 البتّه باید بتدریج جوری بشود که این سِمت مدّاحی ‌-که واقعاً یک منصب است- و این منصب مدّاحی، یک حدود و ثغوری(۲۵) هم پیدا کند. مدّاحی اهل‌بیت خیلی بالا است؛ هم مقام بالایی دارد، هم تأثیر زیادی در جامعه و ذهن مردم دارد. [باید] یک حدودی پیدا کند؛ بدانید چه کسی مدّاح است، مقدّمات کار مدّاحی او چیست، چقدر شعر میداند، چقدر حفظ است، چقدر میتواند بخواند؛ این خصوصیّات را یک مرکزی [تشخیص بدهد]؛ یا از این مراکز مرسوم یا خود شماها؛ به یک کیفیّتی فکرش را بکنید. این چیزی است که دنیای امروز و نیازهای جامعه‌ی امروز غیر از این را برنمیتابد، غیر از این را قبول نمیکند؛ باید این‌جور باشد، بایستی آن کسانی که این منصب را رسماً به عهده میگیرند و لباس مقدّس ستایش اهل‌بیت (علیهم السّلام) را بر تن میکنند و مردم اینها را به این عنوان می‌شناسند، یک خصوصیّاتی داشته باشند، یک مرکزی باشد که اینها را با این خصوصیّات تشخیص بدهد و صحّه بگذارد. امیدواریم که خدای متعال به شماها توفیق بدهد.

 امام عزیزمان، آن انسان بزرگ زمان ما که حقّاً و انصافاً انسان بزرگی بود ‌-ما شرح حال آدمهای بزرگ را در کتابها خوانده‌ایم، بعضاً هم از نزدیک دیده‌ایم؛ امّا این انسان، انسان دیگری بود و با همه‌ی انسانهای بزرگی که ما شناخته‌ایم، فاصله‌ی زیادی داشت و حدّش به همان حدود اولیاءا‌لله‌ میخورد؛ آن سَبکْ انسان بود، نه مثل این انسانهای بزرگی که در دنیای امروز و گذشته وجود داشتند که به‌عنوان انسانهای بزرگ شناخته میشدند؛ این رهبر بزرگ ما با آنها تفاوت زیادی داشت؛ انصافاً شخصیّت عظیمی بود- در رابطه‌ی با این مسائلِ خواندن و مدح و زندگی ائمّه (علیهم السّلام) و پیوند عاطفی و محبّت و تقویت این رشته، حسّاسیّت فوق‌العاده‌ای داشت. [وقتی] کسی در این حدّ از مقام، این‌قدر به این مسئله اهتمام بورزد، نشان‌دهنده‌ی عظمت مسئله است. این عاطفه‌ی مردم ما و پیوندشان با ائمّه (علیهم السّلام) و عشقشان -که در شادی آنها حقیقتاً شاد میشوند و در عزای آنها حقیقتاً محزون و غمگین میشوند- چیز بسیار مهمّی است. حفظ این و تقویت این و پالودن(۲۶) و پیراستن این و جهت دادن و هدایت این، بر عهده‌ی کسانی از برگزیدگان است؛ از جمله همین سلسله‌ی محترم مدّاحان که دارای این منصب عالی هستند.‌ان‌شاءالله‌ خداوند به شماها توفیق بدهد؛ و توفیق بدهد که این راه را ما و ملّتمان تا آخر بپیماییم و ‌ان‌شاءالله‌ شماها را مشمول الطاف و مورد نظر ائمّه‌ی هداة مهدیّین (علیهم السّلام) قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته


۱) در ابتدای این دیدار، جمعی از مدّاحان اهل‌بیت با قرائت اشعار، به ذکر فضایل و محامد حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله‌ علیها) پرداختند.
۲) دیدارهای سالانه‌ی معظّمٌ‌له با مدّاحان اهل‌بیت (علیهم‌ السّلام)، از ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ شروع شده است.
۳) ستایشها
۴) خصلتهای نیک، فضایل
۵) خصلتهای نیکو
۶) دختر و زن مستوره و پوشیده
۷) قطره‌ها، چکّه‌ها
۸) خواندن، شعر خواندن
۹) دورترین نقاط
۱۰) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از مدّاحان اهل‌بیت (علیهم السّلام) (۱۳۶۴/۱۲/۱۱)
۱۱) «مدارس آیات خلت من تلاوة/ و منزل وحی مقفر العرصات»
۱۲) با مطلع «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب / و لا لعبا منّی و ذوالشّیب یلعب»
۱۳) محتشم کاشانی. ترکیب‌بند با مطلع «باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
۱۴) مناقب آل‌ابی‌طالب، ج ۴، ص ۲٠۷
۱۵) ابومستهل کمیت اسدی. قصیده‌ی میمیّه؛ «دل سرگشته و حیرت‌زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست»
۱۶) سرزنش، عیب کردن
۱۷) تعداد بسیار زیاد (در گویش مشهدی)
۱۸) صورت، چهره
۱۹) زمامها، مهارها
۲۰) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۴۵
۲۱) نانخورش، آنچه به همراه نان میخورند
۲۲) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۴۵؛ «بدانید که امام شما از همه‌ی دنیا به دو جامه‌ی کهنه، و از همه‌ی خوردنی‌های آن به دو قرص نان اکتفا کرده.»
۲۳) دشمنان
۲۴) ر.ک: بیانات در دیدار جمعی از مدّاحان اهل‌بیت (علیهم السّلام) (۱۳۶۵/۱۱/۳۰)
۲۵) مرزها، محدوده‌ها
۲۶) پیراستن، پاک کردن

جمله‌های برگزیده این دیدار
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی