news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرخاطراتخاطرات
نسخه قابل چاپ
1370/02/11

بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان

به مناسبت روز جهانى کارگر و در آستانهى روز معلّم(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اوّلاً به همهى برادران و خواهران عزیز، کارگران و معلّمین و دانشجویان و دانشآموزان و مسئولان خوشامد عرض میکنم و براى همهى شما عزیزان، دلها و بازوها و دستها و مغزهاى جامعهى اسلامى، از پروردگار عالم برکت و تفضّل مسئلت میکنم.

امروز و فردا جزو روزهاى مهم و آموزنده و پُرمحتوا در نظام جمهورى اسلامى عزیز ما است؛ مربوط است به کارگران و معلّمان، دو قشر بسیار مؤثّر و البتّه زحمت‌کش و عالی‌قدر. قبلاً لازم است که یاد شهید همیشه‌زندهى انقلابمان، آیتالله شهید مطهّرى ــ که امام فرمودند حاصل عمر مبارک ایشان هستند(۲) ــ را گرامى بداریم و عرض کنیم که شهید مطهّرى (رضوان الله علیه) چشمهى فیّاض و جوشانى بود. اگر ما متأسّفیم به خاطر شهادت ایشان ــ در حالى که شهادت خلعت ذىقیمتى است که خداى متعال بر تن خاصّان میپوشاند، در حالى که با شهادت، آن بزرگوار عروج کرد به مقامات عالى و معنوى که همه مشتاق آن مقامات هستند ــ علّت این است که این چشمه میتوانست برکات جدیدى را به عالم اسلام ارزانى کند. هر یک ساعت و یک روز از عمر بابرکت کسى مثل آن شهید بزرگوار براى امّت اسلام و یکایک مردم مسلمان داراى فایده و براى او حسنه است.

البتّه آثار آن بزرگوار زنده است، مثل یاد او؛ کتابهاى شهید مطهّرى قابل مردن نیست، قابل تمام شدن نیست. مبادا کسى خیال کند که ما از بعد از انقلاب تا حالا، مرتّب کتابهاى شهید مطهّرى را طبع میکنیم و منتشر میکنیم و این تکرارى است؛ نه، در سخن حق و در کلام حکمت تکرار نیست. هنوز جامعهى ما و نسل جوان ما و جامعهى فرهنگى و علمى ما به دانستنِ همان مطالبى که آن بزرگوار از زبانش و از قلمش فیضان(۳) کرد و در اختیار امّت اسلام گذاشت محتاجند.

بله، چه بهتر که مطهّرىهایى، مغزهایى، زبانها و قلمهاى پُرفیضى غیر از مطهّرى هم داشته باشیم ــ که انشاءالله امیدواریم داشته باشیم ــ امّا آنچه کهنه نمیشود، آن معارف و حقایقى است که هنوز جامعهى ما محتاج دانستن و تکرار کردن و از بر کردن آنها است و آن، همان محتواى کتابهاى شهید مطهّرى است. مبادا وسوسهى خنّاسان و زمزمهى دشمنان ــ که با فکر شهید مطهّرى مخالف بودند و به همین جهت هم او را از دست ما گرفتند ــ موجب شود که کتابهاى این بزرگوار از رواج بیفتد؛ که البتّه نخواهد افتاد؛ دلها و ذهنهاى مشتاق نخواهند گذاشت که این مطالبِ عمیق و عریق(۴) از دست جامعه و  ذهنیّت جامعه خارج بشود.

و امّا راجع به معلّمین و کارگران. با یک نظر، هر دو قشر را ما یک جور در صحنه و در خدمت مشاهده میکنیم. خصوصیّت این دو قشر آن است که وجود آنها و حیات آنها جزو پایههاى اصلى انقلاب است. اگر شما مىبینید که نبىّ مکرّم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) دست کارگرى را در دست خودشان گرفتند، آن را با دست مبارکشان لمس کردند، بعد سرشان را پایین آوردند و دست این کارگر را به لبهاى مبارکشان رساندند و آن را بوسیدند، یا اگر مىبینید که امیر مؤمنان و مولاى متّقیان و بزرگ‌ترین قلب و زبان دریادلِ پُرمعرفتِ متّصلِ به وحى الهى بعد از پیغمبر، میفرماید که «مَن عَلَّمَنى حَرفاً فَقَد صَیَّرَنى عَبداً»(۵) ــ هر کس به من چیزى درس بدهد و بیاموزد، من را غلام خودش کرده است ــ این عمل از پیغمبر و این بیان از امیرالمؤمنین بىخود نیست؛ نمیخواستند با کسى تعارف کنند؛ مثل همهى بیانات آنها، این عمل و این بیان براى ما درس است؛ هم براى خودِ کارگر، هم براى خودِ معلّم، هم براى بقیّهى مردم: تا کارگر و معلّم بدانند که آنها جزو سنگهاى اساسى این بنا هستند؛ قدر خودشان را بشناسند، و بفهمند که چقدر وجود آنها در سرنوشت یک ملّت مؤثّر است.امروز اگر کارگر ایرانى با وجدانِ کار، با احساس مسئولیّت، با احساس اینکه دارد یک ثوابى را به جا مىآورد کار بکند ــ که میکند ــ با ابتکار، با خلّاقیّت، با همهى وجود [محصولی] بسازد و در اختیار ملّت خود قرار بدهد، ما به آن هدفى که از اوّل اعلام کردیم، یعنى هدفِ «نه شرقى و نه غربى» که معناى آن عدم وابستگى به قدرتها است، خواهیم رسید؛ اگر نه، نه [نمیرسیم]. پس ببینید یک شعار بزرگ انقلاب یعنى استقلال ملّت و کشور که دشمنان ما در دنیا با همین مخالفند، بسته به وجود کارگر و تلاش کارگر و زحمت زحمتکشان کارگر و احساس حسنه در کارگر است؛ [اینکه] کارگر احساس کند که «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها»؛(۶) یعنى هر کس کار حسنهاى انجام بدهد، خداى متعال به طور مضاعف و ده برابر به او اجر میدهد؛ این کار، همان  حسنه است. یا معلّم احساس کند که اگر ما گفتیم که ایرانىِ مسلمان باید بر روى پاى خود بِایستد و این رشتههاى بردگى را که در طول دو قرن، سه قرن به گردن او و به دست و پاى او بستند باز کند، و این فرهنگ غلط استعمارى را که میگفتند ایرانى نمیتواند کار بکند ــ آن روزى که نفت را میخواستند در این مملکت ملّى کنند، یکى از رجال پهلوى(۷) گفت که ایرانى یک لولهنگ(۸) نمیتواند بسازد، چطور میخواهد نفت را اداره کند؟ ــ این فرهنگى که خودِ استعمارگرها تلقین کردند و به ملّتهاى مسلمان و استعمارزده و به ملّت ما القا کردند که کارى از شما برنمىآید، صنعتتان را هم ما باید درست کنیم، کشاورزىتان را هم ما باید اصلاح کنیم، مدرسهتان را هم ما باید برنامهریزى کنیم، دولتتان را هم ما باید بگردانیم ــ همین ذلّتى که خاندان پهلوى (لعنة الله علیهم) و خاندان قاجار (لعنة الله علیهم) بر سر این مملکت آوردند و بر این ملّت تحمیل کردند و ما را صد سال عقب انداختند ــ اگر بخواهیم این ذلّت برداشته شود، این استعداد درخشانِ ایرانى در اختیار مصالح و منافع ایران و اسلام قرار بگیرد، جز با تربیت نیروى انسانى کارآمد امکانپذیر است؟ این تربیت را که خواهد کرد؟ این سنگِ علىالظّاهر تیره را، این فلزِ علىالظّاهر گرفته را چه کسى خواهد تراشید و صیقل خواهد داد تا به تیغ بُرندهاى تبدیل بشود و همه‌کار انجام بدهد؟ معلّم؛ این، نقش معلّم است.

در جمهورى اسلامى هر کسى که مشغول کار به معناى اعمّ کار ــ کار فرهنگى، کار اقتصادى، کار خدماتىِ صحیح و مفید ــ است باید بداند دارد حسنه انجام میدهد، براى خدا دارد کار میکند، پس عمرش بیهوده تلف نشده. یک روز که شما کار کنید، یک روز در دیوان الهى ذخیره کردهاید، یک روز به ملّت فایده رساندهاید، یک روز به سِیر تکاملى این جامعه مدد رساندهاید؛ فرهنگ اسلام این است، نه آنچه متأسّفانه در بعضى از برنامههاى هنرى ما و رادیو و تلویزیون ما، انسان مشاهده میکند که کسى بعد از سى سال کار احساس میکند که کارش به هدر رفته، عمرش تلف شده! این فرهنگ، فرهنگ اسلامى نیست؛ این فرهنگ، فرهنگ قرآنى نیست. سى سال [که] کار کردید، سى سال این جامعه را جلو بردید، اگر درست کار کردید؛ سى سال پیش خدا ذخیره کردید، اگر درست کار کردید؛ سى سال خودتان جلو رفتید، اگر درست کار کردید. فرهنگ قرآنى و اسلامى این است.

در هنر ما هم همین باید منعکس بشود. در نمایشنامههاى ما، فیلم‌هاى ما، سینماى ما، تلویزیون ما، رادیوى ما این مفاهیم باید منعکس بشود. من نمیدانم این دستگاه رسمىِ هنرى ما کِى میخواهد با اعماق تفکّر اسلامى آشنا بشود! در قالبهاى هنرى، مینویسند، غلط؛ اجرا میکنند، غلط؛ حرف میزنند، غلط؛ چرا؟ منطق اسلام این‌جور نیست. اسلام میگوید که شمای کارگر که خوب کار میکنید، با وجدان کار، کار میکنید، با نیّت حَسَن کار میکنید، شمای معلّم که براى احساس مسئولیّت درس میدهید، شمای کارمند که براى پیشبرد جامعه و گشودن گرههاى جامعه کار میکنید، هر یک ساعت کارتان ذخیرهاى است در پیش پروردگار؛ حسنه است. هر یک ساعت کارتان، یک ساعت این ملّت را جلو میبرد. انسان از چنین کارى دیگر خستگى پیدا نمیکند؛ انسان از چنین کارى دیگر احساس کسالت نمیکند و معلّمان کشور و کارگران کشور و کارگران کارخانهها و مزارع و صنعتگران کشور و محقّقین کشور و کارمندان دستگاههاى اجرائى کشور و مدافعان از حریم امنیّت کشور و هر کسى در هر نقطهاى از این کشور اسلامى مشغول اینچنین کارى است، باید بداند که در حال عبادت است.

نکتهى مهم این است که مسافر ــ که در حال سفر کردن است ــ وقتى در منزل بین راه فرود مىآید براى گذراندن یک مرحله، اگر احساس بکند که دیگر کارش تمام شد، این مسافر در راه مانده است. این را در یاد داشته باشید. این جامعهى اسلامى به سمت یک هدفى دارد حرکت میکند؛ این هدف، این راه، مرحله‌مرحله است؛ یک مرحله را گذراندهایم، دو مرحله را گذراندهایم. مرحلهى مبارزهى با عوامل داخلىِ استکبار به خوبى و سلامتى گذشت امّا کار تمام نشد؛ این یک منزلِ بین راه بود، از آن عبور کردیم؛ یک مرحله بر سر جاىِ خود نشاندنِ تهاجم تحریکشدهى جنگافروزِ تحمیلى بود که هشت سال طول کشید، همهى دنیا هم پشت سرش ایستادند که شاید بتوانند انقلاب را شکست بدهند؛ این مرحله هم با پیروزى و با سربلندى گذشت. از این مرحله عبور کردیم [امّا] نباید احساس کنیم که کار تمام شد؛ کار تمام نشده. یک مرحله، مرحلهى مطرح شدن در افکار عمومى عالم بود به عنوان یک ملّت مبارز، یک ملّت صادق، یک ملّت مظلوم، یک ملّتِ داراى اهداف بلند؛ این مرحله گذشت، دنیا آشنا شد. اینها مراحل و منازل بین راه است. آن کاروانسالارِ راهبلدِ بیناى بصیرِ دشمنشناسِ راهشناس ــ آن امام عظیمالشّأن و جلیلالقدر ــ ما را از مراحل، یکىیکى، با دقّت، با ظرافت گذراند و شما ملّت عزیز، راه را خوب رفتید، احساس خستگى نکردید؛ ما یکى پس از دیگرى پیشرفت کردیم در مسائل گوناگون و جلو رفتیم. در امور داخلى، در سازندگىهاى داخلى، در رشد سیاسى و فرهنگى مردم، در پیشرفت در احکام اسلامى، در همهى این مراحل ما بحمدالله پیشرفت داشتیم.

اینکه بعضى بنشینند مثل کسانى که از خواب بیدار شدهاند و نمیدانند در این مملکت چه گذشته، چانه بجنبانند و همهى گرفتارىها و بدبختىهاى دوران رژیم سلطنت را بر زبان بیاورند و خیال کنند که این ملّت همان ملّت است، یک اشتباه تأسّفانگیزى است که متأسّفانه بعضى دارند. مىنشینند، یک جورى حرف میزنند، انگار این ملّت یک ملّت مرده است؛ انگار این ملّت، همان ملّتى نیست که آمریکا و شوروى و ناتو(۹) و همهى ارتجاع را که پشت سر صدّام ایستاده بودند شکست  داده؛ انگار این ملّت، آن ملّتى نیست که در اعماق روستاها و در زوایاى این کشور، زن و مرد و پیر و جوان، مفاهیم سیاسى و فرهنگى و انقلابى را مثل واضحترین مسائل زندگىشان میدانند. این یک ملّت زنده است؛ این یک ملّت کارآمد است؛ این یک ملّت معتقد و مؤمن و متّکى به خود است؛ این، آن ملّتى نیست که در زمانِ دوران حاکمیّت استعمار و مزدوران استعمار بود که هیچ امیدى به این ملّت نبود. مىنشینند فضا را تاریک جلوه میدهند و یک جورى حرف میزنند که کأنّه همه‌چیز تمام شده، [در حالى که] همه‌چیز شروع شده؛ در عین حال، راه نیمهکاره است؛ این نکتهى اساسى است. مبادا خیال کنید موفّقیّتهایى که ما داشتیم، همهى اهداف ما است؛ نه، در این مملکت باید خیلى کار بشود؛ در این سرزمین اسلامى باید خیلى تلاش و ابتکار مخلصانه و دلسوزانه انجام بگیرد.

دشمنانِ ما هنوز در کمین نشستهاند که چه زمانی این ملّت از اسلام خسته بشود تا به او حمله کنند؛ چه زمانی این ملّت ایمان خودش را از دست بدهد تا از همه‌طرف هجوم را به او شروع کنند؛ دشمنان اسلام آرام نگرفتهاند. توى سرشان خورد، توى دهنشان خورد ــ این ملّت و امام این ملّت بارها و بارها در دهن آمریکا و دیگر قلدرهاى دنیا زدند ــ امّا آنها مأیوس نیستند. وقتى مىبینند نمیتوانند این ملّت را از ایمانش، از اسلامش، از انقلابش، از امامش جدا بکنند، شعارهایش را از او بگیرند ــ که در واقع امکانِ این عمل نیست ــ در دنیا این‌جور منعکس میکنند که بله، دولت به غرب متمایل شد؛ راهِ ارتباط را به غرب باز کرد و مانند اینها! این براى آن است که روحیهى ملّتهاى دنیا را ضعیف کنند؛ این براى آن است که چشم مسلمانانى که در اقصىٰ‌نقاط عالم به شما ملّت شجاع و بزرگ است، دلمرده و مأیوس کنند؛ آنها بگویند عجب، پس ایران هم این‌جور شد؛ امیدشان از دست برود، ولى اشتباه کردهاند.

آمریکا با ملّت ایران و با اهداف این ملّت، با همهى وجود دشمن است، ما این را میدانیم. این ملّت دربارهى فلسطین حرف قاطع خودش را زده، [لذا] آمریکا از او داغدار است. این ملّت در باب سلطهى ظالمانهى آمریکا حرف خودش را زده و ایستاده، [لذا] آمریکا و استکبار جهانى از این بشدّت ناراحتند. این ملّت تمسّک و اعتصام نهایى و قوىّ خودش را به اسلام و قرآن ثابت کرده؛ و آمریکا و همهى دشمنان اسلام از این بشدّت زخمخوردهاند، لذاست که علیه ما تبلیغات میکنند، علیه ما تلاش میکنند.

با هر جایى که پرچم اسلام آنجا بلند بشود مخالفند. الان همین عراق را نگاه کنید؛ این شیعیان مظلوم جنوب عراق را ببینید. البتّه برادران کُرد ما در شمال عراق مظلومند، مغلوبند، مقهورند، ما باید به آنها کمک کنیم، وظیفهى خودمان هم میدانیم، تا حالا هم کمک کردهایم، بعد از این هم خواهیم کرد؛ در این هیچ بحثى نیست. در دنیا هم تبلیغات میکنند، فقط هم تبلیغات است، حرف است، عمل در آن نیست. آن مقدارى که تاکنون کمک شده است از سوى دنیا با همهى این تبلیغات، یک صدمِ آنچه براى اینها احتیاج است هم نیست؛ یک صدم! ملّت ایران و دولت ایران مردانه آستین‌ها را بالا زدهاند، دارند به اینها کمک میکنند، باز هم خواهند کرد، وظیفهى اسلامى است، براى خاطر کسى هم نیست؛ امّا مقایسه کنید این تبلیغات را با آنچه نسبت به مردم مسلمان مظلوم جنوب عراق وجود دارد. چرا؟ علّت چیست؟ مگر شیعیان بصره و نجف و عماره و ناصریّه و سماوه و کربلا، مظلوم نیستند؟ مگر اینها زیر فشار قرار نگرفتند؟(۱۰) مگر آن [شخصِ] بدتر از حجّاجبنیوسف، با آن  مردم، ظلمِ بىسابقهاى را انجام نداد؟ مگر مرجع تقلید این مردم را زندانى و زیر فشار قرار نداد؟(۱۱) مگر اعتاب مقدّسه را  خراب نکرد؟ مگر به عقاید و عواطف این ملّت، این‌قدر زخم و ضربه نزد؟ چرا از دنیا نفَسى بلند نمیشود؟ چرا کسى به یاد آنها نیست؟ چرا به فکر جامعهى علمى نجف و مراجع تقلید و علما و فضلا و آستانهاى مقدّس امیرالمؤمنین و حسینبنعلى (علیهما السّلام) که محلّ امید و معشوق دل میلیون‌ها و دهها میلیون مسلمان است، [نیستند؟] چرا نسبت به اینها توجّهى نمیشود؟ چرا نسبت به این‌همه فاجعهاى که صدّام و صدّامىها ــ این دژخیمهاى از خدا بىخبر ــ انجام دادند هیچ اشارهاى در تبلیغات جهانى نمیشود، یا کسى دو کلمه حرف میزند و تمام میشود میرود؛ چرا؟ چون میدانند که اینجا پرچم اسلام، پرچم روحانیّت، پرچم دین برافراشته است، با این مخالفند؛ با دین مخالفند.

بدانید که اگر خداى متعال العیاذبالله و نستجیربالله به جلّاد پهلوى ــ محمّدرضاى بدبخت ذلیل ــ مهلت میداد که صد مرتبهى دیگر مثل هفدهم شهریور و مثل پانزدهم خرداد راه بیندازد و هزاران هزار از این مردم را بکشد، یک کلمه از این آمریکا و از این سازمانهاى دروغین حقوق بشر علیه او حرف جدّىاى صادر نمیشد، و هیچ کارى نمیکردند. با کشتار انسانهایى که در راه اهداف دینى قیام کردند و حرکت کردند، اینها مخالفتى ندارند و مشوّق این‌جور کشتار هستند. این به خاطر چیست؟ به خاطر عمق دشمنى آنها با دین و بخصوص با اسلام. چرا؟ چون اسلام در خدمت تودههاى مظلوم است؛ چون اسلام با قلدرى مخالف است؛ چون اسلام با سلطهى آمریکا و امثال آمریکا مخالف است؛ چون اسلام طرفدار استقلال ملّتهاى مظلوم است؛ بنابراین اینها از این جهت دشمنند.

ملّت ایران از موفّقیّتهاى گذشته باید دو درس بگیرد: درس اوّل اینکه این موفّقیّتها در سایهى مقاومت به دست خواهد آمد، نه در سایهى تسلیم. هر کس تسلیم ابرقدرت‌ها شد،  ذلیل شد؛ [اگر] ذلیل بود، ذلیل‌ترش میکنند؛ اگر هم عزیز باشد، به ذلّت میکشند. مىبینید دیکتاتور عراق در مقابل آمریکا چه ذلّتى را قبول کرد، [امّا] در مقابل مردمش آن‌جور. عربها یک مَثَلى دارند: اَسَدٌ عَلَىَّ و فِى الحُروبِ نُعامَة؛(۱۲) به ملّتش که میرسد شیر است، به آمریکا که میرسد، موش است.

رسم بود در دوران جنگ در عراق ــ و امام (رضوانالله تعالى علیه) یک وقتى میفرمودند ــ که هر وقت این سرداران قادسیّه شکست میخوردند، هر وقت یک تودهنىاى از بسیجىها و رزمندههاى ما میخوردند، صدّام فوراً یک مدال و یک نشان به آنها میداد! هر وقت به اینها مدال میداد، معنایش این بود که اینها شکست خوردهاند. حالا آنها دارند به صدّام مدال میدهند. اعلان کردند که دولت عراق به صدّام مدال داده. مدال چه؟ مدال ذلّت در مقابل آمریکا، مدال روبَه شدن در مقابل متجاوزین به عراق و مدال خونریزى نسبت به مردم مظلوم عراق؛ و دنیا هم دارد تماشا میکند. یک وقتى از سر فراغت یک چیزى میگویند، [امّا] به فکر مردم  نیستند. درس اوّل این است که باید در مقابل استکبار ایستاد. با مقاومت به همه‌چیز دست پیدا خواهید کرد ــ همچنان که تا امروز دست پیدا کردید ــ نه با تسلیم.

و درس دوّم اینکه راه نیمهکاره است؛ باید کار کرد. معلّمین باید کار کنند؛ خوب و از روى دلسوزى، از روى صمیمیّت، با احساس نیاز این کشور و این ملّت و این انقلاب به هر یک ساعت درس آنها؛ با این روحیه و با این وجدان درس بدهند. کارگران باید کار کنند با وجدان کار، با احساس مسئولیّت، با بهکارگیرى روح خلاقیّت و ابتکار و با توجّه به اینکه هر یک چکش آنها، هر یک پیچومهره قرص کردن آنها، هر کارى را تمیز و خوب در آوردن، یک ضربهاى است بر پیکر استکبار و یک خدمتى است به انقلاب و ایران. این هم درس دوّم.

امیدواریم که خداى متعال شما برادران و خواهران عزیز را و همهى ملّت  ایران را و همهى مسئولین این کشور را و این دولت خدومِ زحمت‌کشِ مردمىِ عزیز را توفیق بدهد که انشاءالله بتوانند روزبهروز این ملّت را به سمت اهداف عالیهاش پیش ببرند و خداوند نظر و عنایت و لطف ولىّاللهالاعظم (اروحنا فداه) را به این ملّت همیشه مستمر و مستدام بدارد و روح مطهّر امام عزیزمان را از ما شاد و راضى کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 
 در ابتدای این دیدار، آقای محمّدعلى نجفى (وزیر آموزش و پرورش) و آقاى حسین کمالى (وزیر کار و امور اجتماعى) مطالبی بیان کردند.
از جمله، صحیفه‌‌ى امام، ج ۷، ص ۱۷۸؛ پیام به ملّت ایران (۱۳۵۸/۲/۱۱)
 جوشش
  ریشه‌‌دار
  جامع‌السّعادات، ج ۳، ص ۱۱۲
  سوره‌‌ى انعام، بخشى از آیه‌‌ى ۱۶۰
  سپهبد حاجعلی رزم‌آرا، نخست‌وزیر وقت رژیم پهلوی که در تیرماه سال ۱۳۲۹ به این سمت رسیده بود، در برخوردی مستبدّانه با برخی از نمایندگان مجلس، در پاسخ به درخواست آنها مبنی بر ملّی شدن صنعت نفت، برای اثبات ناتوانی ملّت ایران از اداره‌ی منابع نفتی خویش فریاد زد: «ملّتی که لیاقت لولهنگ‌سازی ندارد چگونه میتواند صنعت نفت را اداره کند؟»
  آفتابه‌ی سفالی
  سازمان «پیمان آتلانتیک شمالى» که با هدف دفاع جمعى از کشورهاى عضو تشکیل شده NATO)). بعد از جنگ جهانى دوّم و در واکنش به گسترش نفوذ شوروى در اروپاى شرقى و مرکزى، پنج کشور انگلیس، فرانسه، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ با امضاى معاهده‌‌ى بروکسل در مارس ۱۹۴۸، «اتّحادیّه‌‌ى دفاع جمعى» را تشکیل دادند؛ با پیوستن دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ و پرتغال و سپس کانادا و آمریکا به این جمع، در چهارم آوریل ۱۹۴۹ «پیمان آتلانتیک شمالى» در واشنگتن به امضا رسید و ناتو با هدف دفاع جمعى از کشورهاى عضو تشکیل شد. بر اساس این پیمان، کشورهاى عضو توافق کردند که حمله‌‌ى نظامى علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا آمریکاى شمالى را به‌ عنوان حمله‌‌ى نظامى به کشورهاى عضو تلقّى کنند و به مقابله با آن برخیزند.
(۱۰  پس از خروج نیروهاى عراقى از کویت و قیام مردم علیه رژیم عراق در شمال، مرکز و جنوب این کشور، نیروهاى مخصوص عراق براى قلع و قمع مخالفان به عملیّات سرکوب وسیعى مبادرت ورزیدند که در این میان، توجّه جامعه‌‌ى بین‌‌المللى و رسانه‌‌هاى گروهى جهان، تنها به شمال عراق و کُردها معطوف بود و از جنایاتى که نیروهاى عراقى علیه شیعیان جنوب مرتکب میشدند، در رسانه‌‌هاى خارجى چندان خبرى نبود.
(۱۱  آیت‌الله‌العظمى سیّد‌ابوالقاسم خوئى. برای آگاهی بیشتر نک‌: یادداشت به مناسبت هتک حرمت عتبات عالیات (۱۳۷۰/۱/۱)
(۱۲  اسدٌ علىّ و فى الحروب نعامةٌ / ربداء تنفرّ من صفیر الصّافر؛ «بر من چون شیر است در حالى که در جنگها چون شترمرغِ تیره‌رنگ، از سوتِ سوت‌زننده هم میگریزد.»

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی