news/content
نسخه قابل چاپ
1372/12/13

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه

خطبه‌ی اوّل (۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله على حلمه بعد علمه و الحمد لله على عفوه بعد قدرته و الحمد لله على طول اناته فى غضبه و هو قادر على ما یرید. الحمد لله خالق الخلق باسط الرّزق فالق الاصباح دیّان الدّین ربّ العالمین. الحمد لله الّذى یؤمن الخائفین و ینجّى الصّالحین و یرفع المستضعفین و یضع المستکبرین و یهلک ملوکا و یستخلف آخرین. و الحمد لله قاصم الجبّارین مبیر الظّالمین مدرک الهاربین نکال الظّالمین صریخ المستصرخین موضع حاجات الطّالبین معتمد المؤمنین. احمده و استعینه و استغفره و اتوب الیه و اصلّى و اسلّم على حبیبه و نجیبه و صفیّه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابى­‌القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین الطّیّبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فى الارضین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله.

همهى برادران و خواهران عزیز نمازگزار را و نیز خود را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوا و اهمّیّت دادن به اوامر الهى و دقّت در کارهاى خود، گفتار خود، کردار خود و در دست گرفتن زمام این نفْسى که ما را به هلاکت میکشاند. امروز روز بیست‌ویکم ماه رمضان و روز امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است. اگرچه در دنیاى اسلام و در تاریخ اسلام که با چشم انصاف نگاه کنیم، همهى روزها متعلّق است به علىّبنابىطالب (علیه السّلام)، لکن شیعهى آن حضرت امروز حال و هواى دیگرى دارد. یاد امیرالمؤمنین بر همه‌چیز و همه‌جا گسترده است.

بنده امروز به مناسبت یاد امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) خطبهى اوّل را اختصاص دادهام به بیان وصیّتنامهى امیرالمؤمنین. چند وصیّت دارد خطاب به امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام). گفتههاى آن بزرگوار به دیگران هم همه وصیّتهاى امیرالمؤمنین است، امّا بعد از ضربت خوردن در شب نوزدهم، یک وصیّت کوتاهى دارد(۲) که انشاءالله آن  را امروز براى شما ترجمه میکنم؛ علّت هم این است که هر کسى لُبّ افکار و روحیّات و نظرات و منش خود را در آن لحظات آخر سعى میکند به بهترین و امینترین اشخاص بیان کند. خب، امیرالمؤمنین اعجوبهى خلقت است، مسلمانِ درجهى اوّل است، تالىتِلو(۳) نبىّ اکرم است؛ مقامات او در آسمانها معروفتر است تا در زمین؛ مریدها و محبّین او در بین ملائکهى آسمانها بیشترند تا در بین انسانها؛ این انسانِ متّصل به ملکوت، عارف به همهى معارف عالیه و راقیهى الهى؛ مجاهد درجهى اوّل فىسبیلالله، که «جاهِد فِى اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛ همان جور که شایستهى جهاد بود، آن بزرگوار جهاد کرد در همهى مراحل زندگى؛ آن زاهد درجهى یک، سیاستمدار درجهى یک، زمامدار درجهى یک؛ حالا یک انسانى با این خصوصیّات میخواهد از دنیا برود، وقت او تنگ است  پیش از ضربت زدن هم آن بزرگوار میدانست؛ ضربت که زدند، معلوم  شد ساعتهاى آخر عمر را میگذراند  حالا میخواهد به فرزندانش، به اهل کوفه، به مسلمانان سرگشتهى آن روزگار و به همهى تاریخ پیامى را خلاصه کند و بدهد؛ آن پیام در این یک صفحه است و خیلى دقیق انتخاب شده است. با چشم معمولى که نگاه کنیم، جملات این وصیّت گاهى ممکن است به نظر ناهمخوان بیاید؛ یک جا یک مطلب بسیار مهم را از نظر دیدها و تحلیل‌هاى معمولى ما بیان میکند، بعد ناگهان یک مطلبى را که از نظر ما آن‌قدر اهمّیّت ندارد میگوید؛ امّا دیدِ علىّبنابىطالب دید الهى است، دید صائب است؛ مثل نگاه خداوند متعال به موجودات عالم که کوچک و بزرگ در معیار خدایى و در دید علوى با کوچک و بزرگِ در دید ما فرق دارد. لذا با این دید و با همین تحلیل اگر کسى نگاه بکند که البتّه ما دستمان کوتاه است و از دور تحلیل میکنیم آن‌وقت عبارات همخوان است و مطالب بسیار دقیق تنظیم شده است. حالا شما گوش کنید.

و من وَصیّة له علیه السّلام للحسن و الحسین (علیهما السّلام) لمّا ضربه ابن ملجم لعنه الله. این وصیّت را به امام حسن و امام حسین کرد، آنها را خواست، با آنها حرف زد و این کلمات را گفت، بعد از ضربت. مجروح است، مریض است، تنش تبدار شده است بر اثر زهر؛ باشد، اینها مانع آدمهاى معمولى است، نه مانع کسى مثل علىّبنابى طالب (علیه السّلام)؛ باید در همین ساعات کوتاه بین ضربت خوردن تا شهادت که کمتر از ۴۸ ساعت است، همهى کارهاى واجب و لازم و درجهى یک را انجام بدهد و انجام داد، که یکىاش همین بود. این‌جور شروع میشود: اوصیکُما بِتَقوَى الله. بىمقدّمه، اوّلین کلمه تقوا است. در آن هفته که اینجا آمدیم،(۴) اجمالاً راجع به تقوا عرض کردم؛ تقوا یعنى همه‌چیز  یک انسان؛ دنیا و آخرت یک ملّت. زاد و توشهى حقیقى در این راه طولانى که بشر مجبور است آن را بپیماید، تقوا است. اوّل و آخر در کلام امیرالمؤمنین، تقوا است. اوّل تقوا؛ یعنى پسران من! مراقب خودتان باشید در راه خدا، با معیار خدایى. «تَقوَى الله» یعنى این. بحث ترسیدن از خدا نیست که بعضى تقوا را به خداترسى معنا میکنند  خشیةالله، خوف­الله  آن هم یک ارزش دیگرى است؛ امّا این تقوا است. تقوا یعنى مواظب باشید هر عملى که از شما سر میزند، منطبق باشد بر مصلحتى که خداى متعال براى شما در نظر گرفته است؛ این چیزى نیست که کسى بتواند یک لحظه آن را رها بکند؛ اگر رها کردیم، جادّه لغزنده است، درّه عمیق است، خواهیم لغزید؛ تا باز یک جایى دستمان به یک مستمسکى، سنگى، درختى، بتّهاى گیر بکند و باز بتوانیم خودمان را بالا بکشیم. اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم ط‌ئِفٌ مِنَ الشَّیطنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون؛(۵) وقتى که آدم با‌تقوا مَسّ شیطان را احساس کرد، فوراً به خود مىآید، حواسش جمع میشود؛ شیطان که از ما دور نمیشود. خب، پس اوّلین وصیّت، تقوا است.

دنبال تقوا، مطلبى دیگر [میفرماید]: وَ اَلّا تَبغیَا الدُّنیا وَ اِن بَغَتکُما؛ دنبال دنیا ندوید، اگرچه دنیا دنبال شما بیاید. این هم نکتهى دوّم، که این هم البتّه از لوازم تقوا است. همهى کارهاى نیک از لوازم تقوا است؛ از جمله این. نمیگوید ترک دنیا بکنید، میگوید: اَلّا تَبغیا؛ دنبال دنیا حرکت نکنید، طلب نکنید؛ در حقیقت با تعبیر فارسى ما، ندوید دنبال دنیا. دنیا یعنى چه؟ یعنى آباد کردن روى زمین؟ یعنى احیا کردن ثروتهاى الهى؟ این است معناى دنیایى که گفتند [دنبال] نکنید؟ نه، دنیا یعنى آنچه شما براى خودتان و تمتّعات خودتان میخواهید، براى لذّات خودتان میخواهید؛ این را میگویند دنیا، وَالّا آباد کردن روى زمین اگر با هدف خیر و صلاح بشریّت انجام بگیرد، عین آخرت است، همان دنیاى خوب است. دنیایى که مذمّت شده است و باید دنبالش نرویم، یعنى آن چیزى که نیروى ما، تلاش ما، همّت ما را متوجّه خود میکند و ما را از راه باز‌میدارد؛ یعنى خودخواهى ما، خودپرستى ما، ثروت را براى خود خواستن، لذّت را براى خود خواستن؛ این دنیا است. البتّه این دنیا نوع حرام هم دارد، نوع حلال هم دارد؛ این‌جور نیست که براى خود خواستن، همه نوعش حرام باشد؛ نه، حلال هم دارد؛ [امّا] دنبال همان حلالش هم گفتند نروید؛ اگر دنیاى به این معنا شد، حلالش هم خوب نیست. هر چه بتوانید همین مظاهر زندگى مادّى را در جهت خدا قرار بدهید، سود کردهاید و بردهاید؛ که میشود آخرت. تجارت هم اگر چنانچه براى رونق دادن به زندگى مردم باشد و نه پول ریختن داخل کیسهى خود، میشود آخرت. و همهى کارهاى دیگر دنیا از همین قبیل. خب، پس نکتهى دوّم این است که دنبال دنیا ندوید و در طلب دنیا روانه نشوید؛ همین معنایى که عرض شد. ضمناً آنچه امیرالمؤمنین در این وصیّت فرموده است، خود آن بزرگوار آئینهى تمامنماى آن بوده است. زندگى او را که نگاه کنید، همین حرفهایى است که حالا یکى پس از دیگرى مشاهده خواهید کرد.

دیگر اینکه: وَ لا تَأسَفا عَلىٰ شَىءٍ مِنها زُوِىَ عَنکُما؛ اگر از همین دنیاى به معناى مذموم، چیزى به دست شما نرسید و از شما منع شد، تأسّف نخورید. [بر اینکه] فلان ثروت را، فلان لذّت را، فلان مقام را، فلان امکان رفاه را من ندارم، تأسّف نخورید. بر نداشتن دنیاى به این بدى، تأسّف نخورید. این هم جملهى سوّم.

جملهى بعد، وَ قولابِالحَقّ  یا بر طبق نسخهاى، وَ قولَا الحَقّ؛(۶) فرق نمیکند معنایش این است که حق را بگویید، کتمان نکنید؛ اگر چیزى به نظرتان حق بود، آن را آنجایى که باید بیان کرد، بیان کنید؛ حق را مکتوم نگه ندارید. بدبختىهاى جوامع آن وقتى شد که زباندارها حق را پنهان کردند و احیاناً باطل را آشکار کردند، یا باطل را به جاى حق گذاشتند. اگر حقبینان و حقدانان، حق را بگویند، حق مظلوم نمیشود، حق به غربت نمىافتد؛ اهل باطل، طمع در نابود کردن حق پیدا نمیکنند.

جملهى بعد: وَ اعمَلا لِلاَجر؛ براى پاداش الهى و حقیقى کار کنید. انسان! بیهوده کار نکن. این کار تو، این عمر تو، این نفَس زدن تو، تنها سرمایهى اصلى تو است؛ این را بیخود از دست نده. اگر عمرى میگذرانى، اگر عملى انجام میدهى، اگر نفَسى میزنى، اگر قوّتى را مصرف میکنى، این را براى یک پاداشى بکن؛ پاداش چیست؟ چند تومان پول؟ این پاداش وجود انسان است؟ این پاداش عمر من است که دارم مصرف میکنم؟ خوش آمدنِ فلان و بهمان؟ این است پاداش یک انسان؟ نه آقا، فَلَیسَ لِاَنفُسِکُم ثَمَنٌ اِلَّا الجَنَّةُ فَلا تَبِیعُوها بِغَیرِها(۷)  این مال جملهى دیگرى است از امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام)، که به یادم هست مزد شما، بهاى مناسب عمر شما بهشت است فقط؛ هرچه کمتر بگیرى، سرت کلاه رفته است. براى اجر و پاداش کار کنید؛ این هم عبارت بعد.

بعد از آن [میفرماید]: و کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا؛ خصم ظالم باشید. خصم غیر  از دشمن است. یک وقت کسى دشمن ظالم است، خیلى خوب، از ظالم بدمان مىآید، دشمن او هستیم؛ این کافى نیست. خصم یعنى مدّعىاش باش؛ دشمنى که مدّعى او است، دشمنى که گریبان ظالم را میگیرد؛ ظالم را رها نکنید. بشریّت بعد از امیرالمؤمنین و تا امروز، به خاطر نگرفتن گریبان ظالمها بدبخت و روسیاه شد. اگر گریبان ظالمها را دستهاى باایمان میگرفت، ظلم در دنیا اینقدر پیش نمیرفت، بلکه برمىافتاد؛ امیرالمؤمنین این را میخواهد. کُونا لِلظّالِمِ خَصما؛ خصم ظالم باش. در دنیا هر جا ظلم هست و یک ظالمى هست، تو اینجا که هستى، خودت را خصم او بدان. نمیگوییم حالا راه بیفت برو و حتماً خصومت خودت را نشان بده؛ هر وقت و هر جایى فرصت دست داد، خصم او باش و گریبان او را بگیر. یک وقت انسان نمیتواند برود نزدیک، از راه دور با کسى مخاصمه میکند. امروز ببینید به خاطر عمل نکردن به همین یک کلمه وصیّت امیرالمؤمنین، چه منجلابى است در دنیا، چه بدبختىاى دارد بشریّت، چه مظلومیّتى دارند ملّتها؛ بخصوص مسلمانها. همین یک وصیّت امیرالمؤمنین اگر عمل میشد، امروز بسیارى از این ظلمها و مصیبتهاى ناشى از ظلمها وجود نمیداشت. وَ لِلمَظلومِ عونا؛ هر جا مظلومى هست، کمک او باش. نمیگوید [فقط] طرفدارش باش. نه آقا، باید کمکش کنى؛ هرچه میتوانى، هر جور میتوانى. تا اینجا خطاب به امام حسن و امام حسین است. البتّه این حرفها مخصوص امام حسن و امام حسین هم نیست؛ خطاب به آنها است، امّا مال همه است.

جملات بعدى را امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) عمومى میفرماید: اوصیکُما وَ جَمیعَ وَلَدى؛ به شما وصیّت میکنم، دو پسرم و به همهى فرزندانم، وَ اَهلى؛ به همهى اهل و کسانم، وَ مَن بَلَغَهُ کِتابى؛ به هر کسى که این نامهى من به او خواهد رسید. با این حساب، شما هم که اینجا نشستهاید و من دارم این وصیّتنامه را براى شما میخوانم، مخاطب همین کلام امیرالمؤمنین هستید. همهى شما را وصیّت میکنم به چه؟ باز دوباره بِتَقوَى الله؛ مجدّداً تقوا. اوّلین و آخرین کلمهى امیرالمؤمنین تقوا است؛ به دنبال آن، وَ نَظمِ اَمرِکُم؛ نظم امرتان. یعنى چه؟ معنایش این است که یعنى کارهایتان را که در زندگى میکنید، همه منظّم باشد؟ خب، ممکن است معنایش این هم باشد. نفرمود: نظم امورکم کارهایتان را منظّم کنید [فرمود:] نَظمِ اَمرِکُم. آن مسئلهاى که باید منظّم باشد، محکوم نظم و انضباط باشد، یک چیز است نظم امور نفرموده است آن چیست؟ از «نَظمِ اَمرِکُم» انسان میفهمد که آن عبارت است از یک چیزى که مشترک بین همه است و به نظر من میرسد که آن عبارت است از همین اقامهى نظام اسلامى، اقامهى حکومت و ولایت اسلامى. با انضباط و نظم، با قضیّهى حکومت و نظام رفتار کنید؛ بلبشو نباشد. دنیاى اسلام بر اثر همین بلبشوها و بهخودخوانىها بود که به آن روزگار رسید. آن روزى که امیرالمؤمنین سرِ کار آمد و امّت اسلام در آن روز با او بیعت کردند همه بیعت کردند خب اگر به همین جملهى پیغمبر که فرموده بود اگر کسى امام شد و مردم او را پذیرفتند و مورد رضاى خدا بود، کسى حق ندارد با او مخالفت کند،(۸) عمل میشد، آن جنگها پیش نمىآمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفّین، نه جنگ نهروان. اینکه کسانى به میل خود و براى دل خود، مردم را مدام متزلزل کنند از این طرف بکِش، از آن طرف بکِش نظام  و حکومت را به هم بزنند، انضباط عمومى کشور را به هم بزنند، آن بدبختىِ بزرگى است که امیرالمؤمنین اینجا از آن نهى میکند و به خلاف آن امر میکند؛ وَ نَظمِ اَمرِکُم.

وَ صَلاحِ ذَاتِ بَینِکُم. سوّمین چیزى که در این بخش دوّم وصیّت میفرماید، صلاح ذاتِ بین است؛ یعنى با هم خوب باشید، دلها با هم صاف باشد، اتّفاق کلمه داشته باشید، اختلاف و جدایى نداشته باشید. بعد این جمله را که بیان میفرماید، یک شاهد از کلام پیغمبر هم مىآورد؛ پیدا است که بر روى این خیلى تکیه دارد و از آن میترسد. نه اینکه صلاح ذات بین، اهمّیّتش بیشتر از نظم امر است؛ از باب اینکه صلاح ذات بین، آسیبپذیرتر است؛ لذا این عبارت را نقل میکند از پیغمبر: فَاِنّى سَمِعتُ جَدَّکُمَا صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ سَلَّم؛ از جدّتان شنیدم که فرمود: یَقولُ صَلاحُ ذَاتِ البَینِ اَفضَلُ مِن عامَّةِ الصَّلوةِ وَ الصّیام؛ صلاح ذات‌البین و صفاى میان مردم از هر نماز و روزهاى بهتر است؛ نه اینکه از همهى نمازها و روزهها، از هر نماز و روزهاى بهتر است. شما میخواهى بروى دنبال نمازت، دنبال روزهات؛ خیلى خوب، یک کارى هست که از هر دوى اینها فضیلتش بیشتر است؛ آن چیست؟ آن این است که اصلاح ذات‌البین بکنى. اگر دیدى یک جایى در بین امّت اسلامى یک اختلافى وجود دارد و یک شکافى وجود دارد، بروى آن شکاف را پُر کنى؛ این از نماز و روزه فضیلتش بیشتر است.

بعد که این چند جمله را بیان فرمود، کلمات دیگر، کوتاه، پُرمغز، جان‌سوز و انتخابشده [است]: اللهَ اللهَ فِى الاَیتَام؛ یعنى اى مخاطبین من! الله الله در یتیمان. ترجمه­ی فارسى ندارد الله الله، و ما برایش معادل نداریم در فارسى. اگر بخواهیم ترجمه کنیم، باید بگوییم: جان تو و جان خدا در یتیمان. یعنى هرچه میتوانید، به یتیم برسید؛ نبادا آن را فراموش کنید. [این] خیلى مهم است؛ ببینید چقدر این انسانشناسِ خداشناسِ روان‌شناسِ دلسوز، نکتههاى ریز را میبیند. بله، فقط مسئله، مسئلهى  یک ترحّم شخصى و یک عاطفهى معمولى نیست. فرزندى که پدرش را از دست داده است، یک انسانى است که یکى از اساسىترین نیازهایش را از دست داده است و آن، نیاز به پدر است؛ باید شما یک جورى جبران کنى. [البتّه] نمیشود که جبران کرد، امّا بایستى مواظب باشید ضایع نشود این جوان، این نوجوان، این کودک. اللهَ اللهَ فِىالاَیتَام فَلا تُغِبّوا اَفواهَهُم؛ نبادا بگذارید اینها گرسنگى بکشند، گاهى چیزى به اینها برسد و گاهى نرسد. فَلا تُغِبّوا، معنایش این است که به اینها برسید از لحاظ وضع زندگى. وَ لا یُضیعوا بِحَضرَتِکُم؛ نبادا اینها با بودن شما ضایع بمانند و مورد بىاعتنائى قرار بگیرند. حالا یک وقت شما خبر ندارید، نیستید، نمیدانید، امّا نبادا شما باشى و بگذارى یتیمى یتیمِ هر کسى مورد بىاعتنائى و اهمال قرار بگیرد؛ در این بیابان هر کسى دنبال کار خودش [باشد]، و این بچّه تنها [بماند]؛ شما نباید بگذارید.

خب، جملهى بعد: وَ اللهَ اللهَ فى جیرانِکُم؛ یعنى الله الله در همسایگان. مسئلهى همسایگى را کوچک نگیرید؛ این بسیار چیز مهمّى است، این یک پیوند عظیم اجتماعى است که در اسلام هست و بر طبق فطرت انسانها است؛ منتها در پیچ و خم این تمدّنهاى دور از فطرت انسانى، این چیزها گم شده است. چند سال در خانهاى زندگى میکند، نمیداند که آن خانهى بغلى کیست، چیست؛ خب، پس چه کسى به نیازها و ضرورتها و اضطرارها و بیچارگىهاى افراد در هنگام بلاها و مشکلات رسیدگى بکند؟ اگر همین یک حکم را شما عمل بکنید، [یعنى] رعایت همسایهتان را بکنید نه فقط از لحاظ مسئلهى اقتصادى و مالى، که البتّه آن هم مهم است، [بلکه] از همهى جهات؛ از جهات انسانى ببینید چه الفتى در جامعه به وجود مىآید، چطور دردهاى مشکلى دوا پیدا میکند. فَاِنَّهُم وَصیَّةُ نَبیِّکُم؛ این وصیّت پیغمبر است که «مَازَالَ یوصى بِهِم حَتّى ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم»؛ آن‌قدر وصیّت همسایه را  پیغمبر میکرد که ما خیال میکردیم برایشان ارث معیّن خواهد شد.

وَ اللهَ اللهَ فِى القُرآن؛ الله الله در قرآن. لا یَسبِقُکُم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکُم؛ نبادا دیگران که  به مفاهیم قرآن اعتقاد ندارند، عمل کنند و جلو بیفتند و شما که اعتقاد دارید، عمل نکنید و عقب بیفتید؛ همین چیزى که اتّفاق افتاد. آنهایى که در دنیا جلو افتادند، با پشتکار، با دنبالگیرى از کار، با خوب انجام دادن کار، با صفاتى که خداى متعال آن صفات را دوست میدارد، جلو افتادند؛ نه با فسادشان، با شرب خمرشان، با ظلمهایى که میکنند. من مکرّر عرض کرده‌ام که اگر برخى از این صفات خوب در این کشورهاى غربى که پیشرفت علم را در دنیا به وجود آوردند نبود، هم آن پیشرفتها پیدا نمیشد، هم ظلمى که اینها میکنند، نابودشان میکرد؛ آن صفات خوب، آنها را نگه داشته است؛ ما آن صفات را رها کردیم. [آنجا] دنبال میکنند کار را، اهمّیّت میدهند به وقت، اهمّیّت میدهند به محصولى که میخواهند تولید کنند. کارگر ما، محصّل ما، استاد ما، روحانى ما، بازارى ما، کشاورز ما اگر این خصوصیّات را عمل بکند، کشور یکباره گلستان خواهد شد. باید بکنیم؛ این همان عمل به قرآن است. دیگران در عمل به قرآن از شما جلو نیفتند. نه اینکه امیرالمؤمنین نمیخواهد کسى به قرآن عمل کند؛ چرا، همهى دنیا به قرآن عمل کنند، على خوشحالتر است؛ میگوید آنهایى که به قرآن عقیده ندارند، عمل کنند به مفاهیم قرآن، بعد بر شما مسلّط بشوند، جلو بیفتند، شما عقب بمانید؛ این پیش نیاید.

وَاللهَ اللهَ فِى الصَّلاةِ فَاِنَّها عَمودُ دینِکُم؛ نماز پایهى دین شما است. وَ اللهَ اللهَ فى بَیتِ رَبِّکُم؛ دربارهى خانهى خدا [میفرماید که] «لا تُخَلّوهُ ما بَقیتُم»؛ تا هستید، نگذارید خانهى خدا خالى بماند. فَاِنَّهُ اِن تُرِکَ لَن تُناظَروا؛ اگر خانهى خدا ترک بشود، شما مهلت داده نمیشوید یا امکان زندگى نمىیابید؛ که این کلمه را معانى مختلفى کرده­اند.

وَ اللهَ اللهَ فِى الجِهادِ بِاَموالِکُم وَ اَنفُسِکُم وَ اَلسِنَتِکُم فى سَبِیلِ الله؛ یعنى الله الله در جهاد، جان شما و جان جهاد فىسبیلالله؛ نبادا جهاد در راه خدا را ترک کنید. جهاد با مال، با جان، با زبان؛ جهادى که امّت اسلامى تا آن را داشت، ملّت نمونهى دنیا بود؛ وقتى آن را از دست داد، شد ذلیل. نویسندگان مسیحى که در انجیلشان از قول مسیح نقل کردند که اگر کسى به این طرف صورتت سیلى زد، آن طرف را جلو بیاور یعنى ما اصلاً اهل جنگ نیستیم؛ اینها صلح، سازش مطلق و مهربانى شعارهایشان است و هنوز هم میگویند و هنوز هم از رو نرفتهاند! و شعارشان آن بود، شروع کردند به مسلمانها طعن زدن که آقا شما اهل جهادید، شما اهل جنگید، شما اهل شمشیرید، شما اهل خون‌ریزى هستید. این‌قدر گفتند، گفتند، گفتند که مسلمانها را از رو بردند؛ نویسندگان و دانشمندان مسلمانها نوشتند که نه، ما جهاد نداریم؛ جهاد ما درحقیقت دفاع است! یعنى چه؟ خداى متعال میگوید جهاد کن، این آقا میگوید جهاد، دفاع است! [خدای متعال] میگوید «اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفًا فَلا تُوَلّوهُمُ الاَدبار»؛(۹) با کسانى که همراه شما، نزدیک شما هستند، مقاتله کنید: قاتِلُوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار،(۱۰) این آقا میگوید جهاد فىسبیلالله جهاد نیست، تهاجمى نیست، تدافعى است! این بر اثر عکسالعمل آن تبلیغات مسیحىها است که آنها از بس اسم صلح و سازش [را آوردند] و این‌قدر گفتند که آقا جنگ بد است و شمشیرکشى بد است و به کسى حمله نکنید، که مسلمانهایى را که اهل جهاد بودند و با جهاد عزّت داشتند، خانهنشین کردند؛ آن‌وقت خود آن آقایانِ اهل صلح هر جا توانستند دمار از روزگار مسلمانها دربیاورند، درآوردند! امروز این چیزى که شما در بوسنى و هرزگوین در اروپا مىبینید،(۱۱) یا آنچه در حرم ابراهیمى مسجد خلیلالرّحمن در فلسطین اشغالى مىبینید،(۱۲) [نتیجه­‌ی سیاست جنگ‌ افروزانه­‌ی] همین اروپایى­ها و آمریکایىها و غربىهایى است که یک عمر با مسلمانها سروکلّه زدند که آقا شماها اهل جهادید، جهاد بد است. هرچه توانستند از جنگهاى صلیبى به این طرف مسیحىها یک جور، آنهاى دیگر  یک جور با مسلمانها مبارزه کردند و جنگیدند و کشتند، که حالا داستان این حرفها را ما نباید اینجا بگوییم؛ داستان عجیبى است. کسى تاریخ را بخواند، کسى تاریخ را بداند، دل انسان خون میگرید؛ هم به خاطر ظلمها، هم به خاطر دورویىها که انسان این‌همه دم از صلح بزند و این‌همه شمشیر و خنجر پنهان یا آشکار داشته باشد. نخیر، جهاد با همان شکل اسلامىاش که البتّه حدودى دارد؛ در جهاد، ظلم نیست؛ در جهاد، تعدّى نیست؛ در جهاد، تجاوز به حقوق انسانها نیست؛ در جهاد، بهانهگیرى بر کشتن این و آن نیست؛ در جهاد، از بین بردن هر کسى که مسلمان نیست، نیست؛ جهاد یک حکم الهى است و خیلى هم باعظمت اگر باشد، ملّتها سربلند خواهند شد. این است که امیرالمؤمنین [توصیه به جهاد] میفرماید.

بعد میفرماید: وَ عَلَیکُم بِالتَّواصُلِ وَ التَّباذُل؛ با هم ارتباط داشته باشید، به هم کمک کنید، بذل کنید. وَ ایّاکُم وَ التَّدابُرَ وَ التَّقاطُع؛ به هم پشت نکنید، قطع نکنید پیوندها را. لاَ تَترُکُوا الاَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهىَ عَنِ المُنکَر؛ امر به معروف و نهى از منکر را هرگز ترک نکنید که اگر ترک کردید، فَیُوَلّى عَلَیکُم اَشرارُکُم؛ آنجایى که نیکى دعوتکننده نداشته باشد، بدى نهىکننده نداشته باشد، خاصیّت این حالت آن است که اشرار بر سر کار مىآیند، اشرار زمام حکومت را در دست میگیرند. اگر مردم عادت نکنند که به «بد» بگویند «بد»، بدها مىآیند سر کار و زمام امور را میگیرند. ثُمَّ تَدعون؛ بعد شما خوبها میروید دعا میکنید که خدایا ما را از شرّ این بد نجات بده، فَلا یُستَجابُ لَکُم؛ خدا هم دعاى شما را مستجاب نخواهد کرد.

خب، این وصیّت امیرالمؤمنین که از اوّل تا آخر وصیّت، حدود بیست موضوع را دستچین کرده است از مهمترینها بیان فرموده است. بعد هم یک مطلب عمدهى اساسى حسّاسِ همان لحظه را بیان میکند؛ آن چیست؟ مسئلهى انتقامجویى. فرمود: یا بَنى عَبدِ المُطَّلِب؛ اى قوموخویشهاى من که خود را صاحب خون من میدانید، لا اُلفیَنَّکُم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمین؛ نبادا ببینم که بعد از کشته شدن من به جان این و آن بیفتید. تَقولونَ قُتِلَ اَمیرُالمُؤمِنین؛ به بهانهى اینکه امیرالمؤمنین کشته شده، با هر کس خرده‌حسابى دارید، پاى  او را بکشید میان و بخواهید پدرش را دربیاورید. اَلا لا تَقتُلُنَّ بى اِلّا قاتِلى؛ وقتى من کشته  شدم، بعد از من فقط قاتل من را اعدام کنید و بس. اُنظُروا اِذا اَنا مِتُّ مِن ضَربَتِهِ هذِهِ فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ؛ وقتى من با این زخم از دنیا رفتم، او را با یک ضربت از بین ببرید و اعدام کنید؛ یک ضربت در مقابل یک ضربت. خوفِ این بود که مردم بریزند به سر این مرد شقىِ خبیث و تکّه­پارهاش کنند. امیرالمؤمنین، آن دل خداشناس و خداجو و دقیق، مواظب این نکته هم هست که نبادا دشمنِ او را مردم بگیرند و از خشم و ناراحتى و انتفام، تکّهپاره کنند. فرمود: ولا تُمَثَّلوا بِالرَّجُل؛ نبادا او را مثله کنند؛ یعنى اعضاى او را قطع کنند. فَاِنّى سَمِعتُ رَسُول الله صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه یَقُولُ: اِیّاکُم وَ المُثلَةَ  وَلَو بِالکَلبِ العَقور؛ حتّى سگ را هم تکّهپاره نکنید، مثله نکنید، چه برسد به انسان. این آخرین وصیّت امیرالمؤمنین است و مخاطب این وصیّت ما هستیم و باید به این وصیّت عمل کنیم.

خب، امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) این وصیّت را فرمودند و نمیدانم بعد از چند ساعت از دنیا رفتند. این منبع حکمت، این انسان بزرگ که در و دیوار کوفه و مسجد کوفه از این کلمات حکمتآمیز پُر بود، یادگارهاى امیرالمؤمنین را در و دیوار کوفه بر گوش داشت و در دل داشت، در مثل دیشبى از دست مردم گرفته شد. یک جملهى دیگر هم در نهجالبلاغه هست، آن را هم بنده بخوانم که روز عزاى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) اگر خواستید، چشم شما به یاد آن بزرگوار قطرهى اشکى بریزد. در نهجالبلاغه این جمله هست که گویا خطاب به امام حسن فرمودهاند: مَلَکَتنى عَینى وَ اَنَا جالِس؛ در شب نوزدهم، قبل از سحر که بروم به مسجد، چشمم گرم شد. فَسَنَحَ لى رَسولُ الله؛ پیغمبر را در خواب دیدم. فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ ماذا لَقیتُ مِن اُمَّتِکَ مِنَ الاَوَدِ وَ اللَّدَد؛(۱۳) از دست امّت به پیغمبر شکایت کردم. امیرالمؤمنین در مقابل پیغمبر، مثل فرزندى در مقابل پدر است؛ در آغوش پیغمبر بزرگ شده است، پیغمبر پدر او بوده است در همهى ادوار؛ حالا هم که پیرمرد شصت‌و‌سه سالهاى است، وقتى پیغمبر را در خواب میبیند، باز همان احساس کودکانه را در مقابل پیغمبر دارد؛ مثل بچّهاى که به پدرش شکایت کند، امیرالمؤمنین به پیغمبر شکایت میکند. فَقُلتُ یا رَسُولَ اللهِ ماذا لَقیتُ مِن اُمَّتِکَ مِنَ الاَوَدِ وَ اللَّدَد؛ عرض کردم یا رسولالله! از دست امّت تو من چه کشیدم؛ چه دشمنىها با من کردند، چه لجاجتها با من ورزیدند، سختىها کشیدم از دست امّتت. در یک عبارت دیگر این‌جورى دارد که «اِنّى مَلِلتُهُم وَ مَلّونى»؛(۱۴) یعنى آنها هم از من خسته شدند، من هم دیگر از دست آنها خسته شدم. فَقالَ ادعُ عَلَیهِم؛ پیغمبر فرمود على جان نفرینشان کن. حالا امیرالمؤمنین میخواهد نفرین کند این امّتى را که این‌قدر او را اذیّت کردند؛ ببینید نفرین على چیست. فَقُلتُ اَبدَلَنِى اللهُ بِهِم خَیراً مِنهُم؛ خدا به جاى آنها بهتر از آنها را به من بدهد، وَ اَبدَلَهُم بى شَرّاً لَهُم مِنّى؛(۱۵) خدا به جاى من کسى بدتر از من را به آنها بدهد. معناى این جملهها این است که خدایا! مرگ على را برسان؛ و این دعا مستجاب شد.

در مثل دیشبى اصحابْ اطراف خانهى امیرالمؤمنین را گرفتند. حالا حرف زیاد است. من [جایى] ندیدم که میگویند یتیمها آمدند، امّا بعید نیست؛ چیزى است که ممکن است؛ اگرچه جایى نوشته نشده باشد که یتیمها آمدند. وقتى [یتیمها] شنیدند که امیرالمؤمنین شیر لازم دارد، هر کدام یک کاسهى شیرى تهیه کردند براى امیرالمؤمنین آوردند. آن مقدارى که مسلّم است، این است که اطراف خانه محاصره شده بود از عاشقان امیرالمؤمنین و گریه میکردند. بعد امام حسن (علیه السّلام) آمد، فرمود پدرم حال ندارد، متفرّق بشوید. اینها را متفرّق کردند و رفتند. امیرالمؤمنین وصیّت کرده است که بدن طیّب و طاهر او را شب غسل بدهند و دفن بکنند. لاالهالّاالله؛ در خاندان پیغمبر عجب سنّتى قرار داده شد.  همان طور که بدن فاطمهى زهرا را شب غسل دادند، غریبانه و نیمهى شب بردند دفن کردند، بدن امیرالمؤمنین را هم شب غسل دادند و غریبانه بردند دفن کردند. چه بُعدى داشت که آن کسانى که سالها على را لعن کردند روى منبرها، بیایند قبر را بشکافند اگر میدانستند کجا است و یک اهانتى بکنند به جسد مطهّر امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)؟ این را چشم تیزبین امیرالمؤمنین میداند. بدن را نیمهى شب بردند؛ چه کسانى بودند؟ لابد فرزندان امیرالمؤمنین و بعضى خواصّ اصحاب بودند که بردند دفن کردند و برگشتند. بنده با خودم فکر میکردم در این قضایا، در این شهادت مظلومانه، در این تشییع مظلومانه، در این دفن مظلومانه، در این خانهى تاریک امیرالمؤمنین، در این روزها به چه کسى از همه سختتر گذشت، به نظرم رسید که به زینب کبریٰ (سلام الله علیها) از همه سختتر گذشته است. زینب کبریٰ دفن مادر را در آن نیمهشب دید، دفن پدر را در این نیمهشب دید، تشییع جنازه­ی امام حسن را با آن وضع و تیرهایى را که به طرف جنازهى امام حسن پرتاب شد، دید؛ در روز عاشورا هم آن منظرهى سهمگین و هولناک را دید که از همه سختتر بود؛ زینب کبریٰ (سلام الله علیها) فریاد زد: یا رَسولَ اللهِ صَلّى عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هَذَا حُسَینُکَ مُرَمَّلٌ بِالدَّماءِ و مُقَطَّعُ الأَعضَاء.(۱۶) لاحول و لا قوّة الّا بالله العلى العظیم.

بسم الله الرّحمن الرّحیم * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۱۷)

نسئلک اللهمّ و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم و بدماء الشّهداء یا الله یا الله یا الله ... یا ارحم الرّاحمین.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد دلهاى ما را از نور معرفت علوى روشن کن؛ دنیا را دنیاى علىپسند قرار بده. پروردگارا! ما را با على زنده بدار و با على بمیران. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را از قرآن و عترت جدا مکن. پروردگارا! سرمایههاى ما، جان ما، ذهن ما، زبان ما، عمل ما، همه را در راه خدا و در راه قرآن و در راه اسلام و در راه على قرار بده. پروردگارا! اسلام و مسلمین را سربلند کن. پروردگارا! مسلمانها را از ذلّت سلطهى کفّار نجات بده. پروردگارا! مسلمانان بوسنى، مسلمانان فلسطین، مسلمانان لبنان، مسلمانان کشمیر، مسلمانان تاجیکستان، مسلمانان افغانستان، مسلمانان هند، مسلمانان آذربایجان، مسلمانان آفریقا، مسلمانان اروپا، مسلمانان آمریکا، و همهى مسلمین عالم را به نور اسلام و قرآن عزّت ببخش؛ آنها را بر دشمنانشان غلبه و نصرت بده. پروردگارا! ملّت عزیز و سربلند ایران، ملّت مؤمن ایران را به فضل و لطف خودت، به اوج قدرت و عزّت برسان؛ مشکلات آنها را برطرف بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم این ماه رمضان را براى ما مبارک قرار بده. پروردگارا! آنچه را که گفتیم و کردیم در این ماه، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ به فضل و کرمت آنها را قبول بفرما. پروردگارا! روح و رحمت و رضوانى به روح مطهّر امام بزرگوار برسان؛ به او بهترین پاداش را عنایت بفرما؛ شهداى ما را با شهداى صدر اسلام محشور کن. پروردگارا! دلهاى خانوادههاى شهدا، خانوادههاى جانبازان، خود جانبازان، خانوادههاى مفقودین را به فضل و رحمت خود آرامش و تسلّى ببخش. پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد تو را قسم میدهیم، ما را امّت قرآن قرار بده. پروردگارا! حکم قرآنى و شریعت قرآنى را به طور کامل در میان ما پیاده کن. پروردگارا! فقر را، مسکنت را، بىسوادى را، جهالت را، مشکلات را از میان جامعهى ما برطرف کن. پروردگارا! مسئولین کشور را، خدمتگزاران کشور را، کسانى که براى مردم کار میکنند، مشمول رحمت خودت قرار بده. پروردگارا! ما را مشمول دعاى ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بده. ما نمیدانیم آیا دیشب که محتملالقدر بود، مشمول دعاى ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار گرفتیم یا نه. یک دعا اگر آن بزرگوار در حقّ ما بکند، یک گوشهى چشمى نشان بدهد در دعاهاى شبهاى قدر، همهى مشکلات ما حل خواهد شد. پروردگارا! ما مشکلاتى داریم که با دعاى ما یعنى با دعاى امثال من معلوم نیست حل بشود [ولى] با دعاى امام زمان حل میشود؛ پروردگارا، اى مالک قلوب! به حقّ محمّد و آل محمّد به قلب منوّر و مطهّر آقاى ما و سیّد ما و امام ما و صاحب ما بینداز که ما امّت مسلمان را در شب قدر دعا کند. پروردگارا! دعاى او را در حقّ ما مستجاب کن. اَللهُمَّ اَعطِهِ فى نَفسِهِ وَ ذُرّیّتِهِ وَ شیعَتِهِ وَ رَعیّتِهِ وَ خاصَّتِهِ وَ عامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ اَهلِ الدُّنیا ما تُقِرُّ بِه عَینَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفسَه.(۱۸)

والسّلام علیکم و رحمة‌الله

خطبه‌ی دوّم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما علىٍّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىٍّ الباقر و جعفربنمحمّدٍ الصّادق و موسىبنجعفرٍ الکاظم و علىّبنموسى الرّضا و محمّدبنعلىٍّ الجواد و علىّبنمحمّدٍ الهادى و الحسنبنعلىٍّ العسکرىّ و الحجّة القائم الهادى المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم و نفسى بتقوى الله و استغفر الله لى و لکم.

مسئلهى تهاجم دشمن صهیونیست به حرم شریف ابراهیمى آن‌قدر بزرگ است، این‌قدر این فاجعه دردناک است که با چند کلمه نمیشود حقّ آن را اداء کرد و دربارهى آن سخن گفت. به نظر ما دولت غاصب که مستقیماً مسئول است، حامیان دولت غاصب هم در این قضیّه مسئولند و در رأس آنها آمریکا که در طول این سالهاى متمادى، همیشه و در همه جا از صهیونیستها دفاع کرد. هر جایى مشکلى براى آنها پیدا شد، فوراً آمریکا سینهاش را سپر کرد. این یهودىهاى آمریکایى، سرمایهدارهاى بزرگ، هر کار خواستند، به وسیلهى قدرت آمریکا و پول آمریکا و نفوذ سیاسى آمریکا در دنیا براى این غدّهى سرطانى که در دل ملّتهاى اسلامى به وجود آمده است، انجام دادند. خب، در این قضیّه اینها مقصّر نیستند؟ مسئول نیستند؟ بىشک هستند. دیگر همپیمانهاى اسرائیل و کمککارهایش هم مسئولند در این قضیّه؛ رسانههاى عمومىِ جهانى هم که حقّ این مسئله را اداء نکردند، مسئولند. سازمانهاى حقوق بشر، کمیتهى حقوق بشر سازمان ملل و سازمانهاى کوچک و بزرگى که به اسمهاى گوناگونى در دنیا هستند و کمین گرفته‌اند که تا یک دولتى که در یک گوشهى دنیا با آمریکا میانهاى ندارد، اندک چیزى در آن پیدا بشود، فوراً بوقهایشان را بلند کنند که نقض حقوق بشر شد؛ آن‌وقت اینجا دولت غاصبِ خبیثِ ظالم، صهیونیستهاى دشمنِ بشر، در وسط نماز، صدها نفر فلسطینى را در حال سجده و با دهان روزه به خاک و خون میکشند، دهها نفر را میکُشند، صدها نفر را مجروح میکنند، بعد هم که مردم خب عصبانىاند، داغدارند، دلشان سوخته است و در خیابانها مشت گره میکنند، سربازهاى اسرائیلى یکى‌یکى بچّههاى مردم را هدف میگیرند و شکار میکنند و نابود میکنند. این سازمانهایى که مال حقوق بشرند، اینجا خفهخون گرفتهاند و هیچ چیز نمیگویند؛ حدّاکثر این است که فلان سازمان محکوم کرده است! محکوم کرده یعنى چه؟ به چه درد فلسطینى‌ها خورد که حالا یک کلمهاى در محکومیّت گفتند؟ باید همهى سازمانهایى که مدّعى حقوق بشرند قیام میکردند، اگر راست میگفتند؛ باید غوغا میکردند دنیا را؛ باید محاصره میکردند دولت اسرائیل را؛ باید به کمککنندگان به اسرائیل اولتیماتوم میدادند و تهدیدشان میکردند که حق ندارید کمک کنید به این دولت خون‌ریزِ فاسقِ جنایت‌کارِ این‌جورى؛ هیچ یک از این کارها انجام نگرفت. دولتهاى عرب هم متأسّفانه کوتاه آمدند؛ نه اعلام عزا کردند، نه عزادارى کردند، نه سیاهپوش کردند، نه مذاکرات را کاملاً و باتّاً(۱۹) قطع کردند؛ خیلى کوتاهى کردند، خیلى تقصیر کردند؛ البتّه امّت اسلامى وجدانش طوفانى شد.

حدّاکثر تقصیر را در این قضیّه مطبوعات غربى کردند؛ من دارم به شما عرض میکنم. حالا از رادیوى اسرائیل و مطبوعات اسرائیل که انتظارى نیست؛ خب، آنها خودشان قاتلند؛ از قاتل توقّع است که خودش را محکوم کند؟ امّا مطبوعات دنیایى که اسمش را گذاشتهاند دنیاى آزاد، چرا باید این‌قدر حقکشى کند؟ این‌قدر سکوت کند؟ این‌قدر قضیّه را کوچک کند؟ حالا یک عربى در آمریکا تفنگ دست گرفته است و به چند نفر حمله کرده، که ظاهراً خیلى خسارت چندانى هم نداشته آن‌طور که به بنده اطّلاع دادند مطبوعات آمریکا غوغا کردند همین چند روزه که بله، یک عرب مسلمانى حمله کرده است؛ تمام مطبوعات را پوشاندند با این خبر؛ [آن‌وقت] در مقابل آن حادثه سکوت میکنند، یا آن را کوچک میکنند، یا آن را تحریفشده بیان میکنند، آن را به یک نفر نسبت میدهند؛ اینها همه ظلم است. واقعاً چقدر باید این کارکنان مطبوعات و گردانندگان مطبوعات در آمریکا و دنیاى غرب متعصّب و سنگدل و دور از آزادىاى باشند که ادّعایش را میکنند تا این‌جور نسبت به این قضیّه بد عمل کنند.

البتّه ملّت عزیز ما همیشه مواضع خودش را اعلام کرده است. و نگویند کسانى که حالا چه فایدهاى دارد؛ چرا، مهمترین فشار بر گُردهى غاصب را قیام ملّتها در هر نقطهاى از دنیا که باشند، وارد مىآورد. اگر ملّتها و هر ملّتى در کشور خودشان براى یک چنین حادثهاى قیام کنند، راهپیمایى راه بیندازند، مشتها را گره کنند، فضا را تنگ میکند بر جنایت‌کارها؛ در همهى قضایا این‌جور است، علیه آمریکا هم همین جور است؛ علیه خون‌ریزهاى یوگسلاوى سابق هم همین جور است. ملّتها باید حضور خودشان را اعلام کنند؛ این خیلى اثر دارد در  فضاى بینالمللى و سیاست جهانى از آنکه غافل نباشند. لذا روز قدس که خواهد آمد، دنیاى اسلام انشاءالله اگر آن روز را به معناى درست کلمه گرامى بدارد و روز جمعهى آینده را براى فریاد کشیدن بر سر صهیونیستهاى غاصب مغتنم بشمارد، به میزان زیادى دشمن را شکست خواهد داد و به عقبنشینى وادار خواهد کرد. و شما ملّت ایران انشاءالله نشان خواهید داد که استفادهى از روز قدس و فرصت اعلام موضع در قضیّهى فلسطین یعنى چه.

هفتهى آینده، روز جمعه، روز قدس است. ملّت ایران بحمدالله در این زمینه خوب عمل کردند، دولت خوب عمل کرد؛ وزارت خارجه خوب عمل کرد؛ وقت را تلف نکردند، حرفها را زدند؛ آن مظلومینى هم که آنجا هستند، فهمیدند که کسانى در اطراف دنیا نسبت به قضیّهى آنها حسّاسند. باید این حسّاسیّت ثابت بشود، باید فشار روى اسرائیل زیاد بشود، باید فلسطینىها خودشان مسئولیّت زنده کردن مسئلهى فلسطین را جدّاً بر عهده بگیرند، مجاهدت کنند. مجاهدت سخت است، امّا سختى زندگىِ این‌جورى از مجاهدت کردن بیشتر است؛ با این تفاوت که اگر مجاهدت کنند، آینده براى آنها خوب خواهد بود؛ امّا این‌جور زندگى کردن، روزبهروز سختىها را بر آنها بیشتر میکند. البتّه امروز داخل سرزمین‌هاى اشغالى در فلسطین اشغالى ملّت بیدار شده است؛ امّا باید مبارزات در داخل فلسطین، عمومى و همهگیر و پیگیر و متّصل به خارج و متّصل به اعماق امّت اسلامى بشود و امّتها و ملّتهاى مسلمان همه‌جا به آنها کمک کنند. در این زمینه من بیشتر مایلم با برادران مسلمانى که در خارج از مرزها هستند، صحبت کنم که چند جملهاى عرض میکنم.

أیّها المؤمنون فى کلّ مکان! السّلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

وبعد، فانّ حلول لیالى القدر المبارکة، وهى خیر من ألف شهر، یشکّل أمام المسلم فرصةً یطهّر فیها روحه ویهذّب نفسه. ویسمو بها عبر الدّعاء والتّضرّع، من مستنقع المادّة إلى عوالم النّور والمعنى. وهو توفیقٌ ارجوه لکم جمیعاً أیّها الإخوة و الأخوات.
والیوم، اذ تسعى کلّ الایادى الخبیثة فى العالم لجرّ الاجیال الانسانیّة نحو الفساد والغرق فى المادّیّات، فانّ على المسلمین أن یصونوا أنفسهم، عبر التّحلّى بالتّقوى والاعتصام بحبل الله، من الانجراف مع هذا السّیل العرم، ویقیموا صرح الامّة الاسلامیّة على قاعدة صلبة من نفوس قویّةٍ بذکر الله، وارادةٍ مطمئنّة بالوعد الالهی. خصوصاً ونحن نعیش ذکرى استشهاد مولى المتّقین وامیرالمؤمنین علىّ بن ابىطالب (علیه السّلام). فلنجعل اذاً سیرة هذا الرّجل العظیم نبراساً ینیر لنا دربنا اللّاحب.

إنّ المسألة الاساسیّة فى عالمنا الاسلامىّ الیوم هى الحادثة الدّمویّة الالیمة، حادثة الحرم الابراهیمىّ الشّریف. حیث المذبحة الجماعیّة للمصلّین الصّائمین على یدى عناصر الصّهیونیّة العالمیّة، المذبحة الّتى غطّت شهر الصّیام بلباس الحزن، وأغرقت قلوب المسلمین باللّوعة والاسى. رغم أنّ الاجهزة الاعلامیّة الاستکباریّة ودیولها تسعى جاهدة باسالیبها الماکرة للتّعتیم علیها وتبسیطها والتّقلیل من بشاعتها، إلّا أنّ أبعادها الخطیرة واضحة لکلّ ذى وجدان واع. لذلک، فانّ هناک نقاطاً أرى من اللازم طرحها على الإخوة و الأخوات:

الأولى، إنّ الّذین صنعوا هذه الحادثة لیسوا فئةً قلیلةً؛ کلّا. فإنّ کلّ شىءٍ ینبئ عن أنّها تمّت عبر تخطیط وتمهید ودعم من اولئک الّذین غصبوا فلسطین. فحکومة اسرائیل هى المجرم المباشر، وشرکاؤها فى الجریمة هم اولئک الّذین دعموها فجرّئوها على ذلک. إنّ الدّعم الأمریکىّ ألّا مشروط لاسرائیل وخصوصاً فى المحادثات المذلّة الاخیرة قد وفّر للحکومة الاسرائیلیّة جوّاً ءامناً لترتکب هذه الجریمة. أمّا الشّرکاء الأخرون فهم کلّ اولئک الکتّاب والسّیاسیّین والاعلامیّین المطبّلین الّذین عملوا وسعهم لضرب الصّفّ الاسلامىّ المجاهد ضدّ الصّهیونیّة الغاصبة، وتحویل الصّراع الى نزاعٍ بین جناحین لهذه الامّة، وذلک نزولاً عند الرّغبة الامریکیّة الإسرائیلیّة.

الثّانیة، إنّ هذه الحادثة تعلن بدء مرحلةٍ جدیدةٍ فى مسار السّیاسة الصّهیونیّة، ولن تکون الحادثة الاخیرة. ذلک أنّ الصّهاینة یستمرّون بهذا فى سیاستهم  فى بدء الاحتلال، والّتى ترکّز على خلق الاجواء الخانقة و غیر الامنة للمسلمین، مستهدفین و هم على اعتاب هذا الحلّ غیر العادل للقضیّة ألّا یبقى هناک شىءٌ اسمه شعب فلسطین فى الأراضى المغتصبة.

لقد نجحوا لحدّ الان تحویل الشّعب الفلسطینىّ إلى اقلیّة و هو فى ارضه. و هم یعملون على إضعافه أکثر فأکثر و بثّ الرّعب فى صفوفه لکى یتمّ تسلیم القضیّة الفلسطینیّة إلى ید النّسیان والضّیاع. إنّه حلم الغاصبین الجمیل وخیالهم السّاذج. والحادثة هذه دلیلٌ على هذا الخیال الموهوم.

الثّالثة، هذه الحادثة تقدّم لکلّ الفلسطینیّین والعرب والمسلمین درساً مفاده أنّ غاصبى فلسطین مستمرّون على نهجهم السّابق فى الاغتیال والرّعب والخداع، وأنّه لنتجدى معهم التّعبیرات اللّطیفة والادوار المساومة أو ما یسمّى بالحلول السّلمیّة.
ولو کانت هذه الحادثة قد وقعت فى مرحلة الکفاح الفدائىّ المسلّح للمجموعات الفلسطینیّة، لأمکن أن یقال أنّها عملیّة مقابلة بالمثل. أمّا أن تقع فى حین تقوم العناصر الّتى تدّعى الانتساب لفلسطین بتوقیع وثیقة بیع فلسطین بایدیها القذرة المرتجفة، فانّها لا تعبّر إلّا عن التّجذّر العدوانىّ اللامساوم فى الطّبیعة الصّهیونیّة الغاصبة.

الرّابعة، وبالتّالى فانّ على الشّعب الفلسطینىّ الغیور البطل أن یکتب بنفسه مستقبله و مصیره، و لا یترکه فریسةً بید العدوّ. فإن کان امریکا و اسرائیل و النّظم الفاسدة العمیلة لامریکا سوف لنتتّخذ أىّ قرارٍ انسانىّ مشرّف لصالحه. أمّا اولئک الّذین اختاروا سبیل المحادثات، فهم لایفکّرون إلّا بکراسىّ الحکم لایّامٍ معدودةٍ اخرى. إنّهم لایأبهون للمظلومین المقهورین فى دیارهم. شبابهم یقتلون ونساؤهم تهتک وبیوتهم تتحوّل إلى قبور ومساجدهم وعباداتهم وصلواتهم تغدو مذابح للعابدین. إنّ الفلسطینیّین مسلمون، وعلیهم أن یستلهموا قرءانهم العظیم، إذ یقول: وَ ما لَکُم  لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَ‌فینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدان.(۲۰) وإذ یقول أیضًا فى وصف اعداء الله بانّهم: لا یَرقُبونَ فی مُؤمِنٍ اِلّا وَ لاذِمَّةًوَ اُولئکَ هُمُ المُعتدون.(۲۱)

أنّ الجهاد أمرٌ صعبٌ یستلزم الصّبر، اِلّا أنّه یرضى الله تعالى، ویحطّم أغلال العبودیّة والمهانة ویضمّن المستقبل الامثل. إنّ فلسطین لا تملک أمنها حتّى على ارضها. فحیاتها دون ما کفاحٍ لیست بأسهل من حیاتها المکافحة. وإنّ وعد الله حقٌ إذ یقول: وَ مَن جهَدَ فَاِنَّما یُجهِدُ لِنَفسِه اِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ عَنِ العلَمین .(۲۲)

أسئل الله، جلّ و علا، أن یمنّ على الشّعوب الاسلامیّة بالوعى والیقظة لتنهض بواجبها تجاه القضیّة الفلسطینیّة خصوصاً وقد أصبحت الیوم اکثر مرارةً واکثر مصاباً.

وها نحن نقترب من الیوم العالمىّ للقدس فى الجمعة التّالیة. إنّها السّاحة الّتى تتجلّى فیها ارادة الجماهیر الاسلامیّة، والفرصة المعبّرة عن الرّشد الإسلامىّ. فلنقدّر جمیعاً هذه الفرصة، ولنصرخ عالیاً فى ذلک الیوم بوجه غاصبى فلسطین وکلّ من یقفون خلفها داعمین.(۲۳)

بسم الله الرّحمن الرّحیم * اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا.(۲۴)

بنده لازم میدانم از دستاندرکاران هفتهى کمک [به محرومان] و از همهى ملّت عزیز، صمیمانه تشکّر کنم؛ بسیار کار شیرین و زیبایى را انجام دادید در این هفتهى کمک به محرومین. امیدوارم که انشاءالله خداوند از کسانى که این صدقه را از مال خودشان خارج کردند، قبول بفرماید و دستاندرکاران را، کمیتهى امداد را، برادران مسئول در رادیو و تلویزیون را و همهى کسانى که به نحوى کمکى به این قضیّه کردند، همه را مأجور قرار بدهد. کمک به محرومین، بسیار سنّت حسنهاى است؛ انشاءالله که روزبهروز این سنّت در جامعهى ما رشد کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 

 این نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد.
 نهج‌البلاغه، نامهى ۴۷
 پیرو، شبیه
 خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران (۱۳۷۲/۱۱/۲۹)
 سورهى اعراف، آیهى ۲۰۱؛ «در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه­ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند.»
 محمّد عبده. شرح نهج‌البلاغه، ج ۳، ص ۸۵
 تحف‌العقول، ص ۳۹۱
 وقعة صفّین، ص ۲۹
 سورهى انفال، بخشى از آیهى ۱۵؛ «... هر گاه [در میدان نبرد] به کافران برخورد کردید که [به سوى شما] روى مىآورند، به آنان پشت مکنید.»
(۱۰ سورهى توبه، بخشى از آیهى ۱۲۳؛ «.. با کافرانى که مجاور شما هستند، کارزار کنید ...»
(۱۱ اشاره به سیاست تصفیهى نژادى و کشتار و نسل‌کشی مسلمانان توسّط صربها و بی‌عملی سازمان ملل، دولتهای اروپایی و آمریکا در مقابل کشتارهای جمعی.
(۱۲ روز ششم اسفند ۱۳۷۲ صهیونیستهاى مسلّح با ورود به حرم ابراهیمى، صفوف روزهداران فلسطینى را که در حال اقامهى نماز بودند، به رگبار بستند و ۷۰ نفر را شهید و بیش از ۳۰۰ تن را زخمى کردند. دامنهى این جنایت به حدّى بود که حتّى دولتها و محافل غربىِ حامى رژیم صهیونیستى را نیز وادار به محکوم ساختن آن کرد. این فاجعه در حالى اتّفاق افتاد که چندى پیش از آن، یاسر عرفات و شیمون پرز در قاهره قرارداد امنیّتى امضا کرده بودند! حضرت آیتالله خامنهاى در همین خصوص پیامى صادر کردند. ر.ک: پیام به مناسبت حملهى صهیونیستها به صفوف نمازگزاران فلسطینى در الخلیل (۱۳۷۲/۱۲/۶)
(۱۳ نهجالبلاغه، خطبهى ۷۰
(۱۴ نهجالبلاغه، خطبهى ۲۵
(۱۵ نهجالبلاغه، خطبهى ۷۰
(۱۶ لهوف، ص ۱۳۳ (با اندکى تفاوت)
(۱۷ سورهى اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو: او خدایى است یکتا. خداى صمد. نه کس را زاده، نه زاییده از کس. و او را هیچ همتایى نباشد.»
(۱۸ غیبة طوسى، ص ۲۷۹؛ «خدایا! او را (حضرت مهدی علیه السّلام) در جانش، نسلش، شیعیانش و رعیّتش، خاصّان و مقرّبانش (شیعیان زمان غیبت) عامّه‌اش و همه‌ی دشمنانش و در تمامی اهل دنیا عطا کن آن چیزی که چشم او به آن روشن و باعث شادی او گردد.»
(۱۹ قاطعاً
(۲۰ سورهى نساء، بخشى از آیهى ۷۵
(۲۱ سورهى توبه، آیهى ۱۰
(۲۲ سورهى عنکبوت، آیهى ۶
(۲۳ اى مؤمنان سراسر جهان! سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
فرارسیدن شبهاى مبارک قدر که خود بهتر از هزار ماه است، براى فرد مسلمان فرصتى است تا روح خود را پاک و نفْس خود را پاکیزه و مهذّب گرداند و آن را با دعا و نیایش از باتلاق مادّه بیرون کشیده و به عوالم نور و معنى ارتقا دهد. این توفیقى است که من براى همهى شما آرزو میکنم.
برادران و خواهران! امروز که همهى دستهاى پلید در جهان میکوشند تا نسلهاى بشرى را به سوى فساد و غرق شدن در مادّیّات بکشانند، مسلمانان باید با برخوردارى از تقوا و چنگ زدن به ریسمان خدا، خود را از افتادن در کام این سیل بىامان محفوظ و مصون بدارند و کاخ رفیع امّت اسلامى را بر شالودهاى محکم از نفوسى که با یاد خدا قوى است و ارادهاى که به وعدهى الهى مطمئن است، بر پا دارند؛ بویژه که ما در ایّام شهادت مولاى متّقیان، امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب (علیه السّلام) به سر میبریم، بنابراین باید سیرهى این بزرگمرد را چراغ راه آیندهى خود بسازیم.
امروز مسئلهى اصلى جهان اسلام، همین رخداد خونین و جان‌گداز حرم شریف ابراهیمى است، که نمازگزاران روزهدار در آنجا به دست عوامل صهیونیسم جهانى قتل عام شدند. این قتل عام، ماه صیام را جامهى اندوه پوشانید و دلهاى مسلمانان را از سوز و غم لبریز ساخت. با آنکه دستگاههاى تبلیغاتى استکبار و اذناب آنها با شیوههاى مکّارانهى خود سخت در تلاشند تا بر این حادثه سرپوش گذاشته و آن را امرى ساده جلوه دهند و جنبهى زشت و شنیع آن را ناچیز قلمداد کنند امّا ابعاد خطرناک آن براى هر انسان باوجدانى روشن و آشکار است. لذا چند نکته در این زمینه هست که لازم مىبینم با برادران و خواهران مطرح کنم:
اوّل: ایجاد‌کنندگان این حادثه یک گروه اندک نیستند؛ چون همه چیز حاکى از آن است که این کار با برنامهریزى و زمینهسازى و حمایت همانهایى انجام شده که فلسطین را غصب کردهاند. لذا دولت اسرائیل مجرم اصلى است و شرکاى جرم آن نیز همانهایى هستند که از او حمایت کرده و به او جرئت و جسارت این کار را دادهاند. حمایت بى قید و شرط آمریکا از اسرائیل، بویژه طىّ مذاکرات ذلّتبار اخیر، جوّ امن و مناسبى را براى دولت اسرائیل فراهم کرد تا مرتکب این جنایت شود. شرکاى دیگر نیز عبارتند از همهى آن نویسندگان، سیاستمداران و ارباب رسانههایى که با تبلیغات خود تا آنجا که میتوانستند، براى تأمین نظر آمریکا و اسرائیل به صف مسلمانان مجاهدى که با صهیونیسم غاصب مبارزه میکنند، ضربه زدند و این کشمکش را به درگیرى و اختلافى میان دو جناح امّت اسلامى تبدیل کردند.
دوّم: رخداد یاد‌شده، از آغاز مرحلهى تازهاى در روند سیاست صهیونیستى حکایت میکند و این آخرین رخداد نخواهد بود؛ چرا که صهیونیستها همواره از آغاز اشغال، سیاست خود را به همین شکل ادامه میدهند. این سیاست مبتنى بر ایجاد جوّى اختناقآمیز و ناامن براى مسلمانان است. هدف صهیونیستها در آستانهى این راهحلّ ناعادلانهى مسئلهى فلسطین آن است که در سرزمین‌هاى غصبشده، چیزى به نام «ملّت فلسطین» باقى نماند. آنان تاکنون موفّق شدهاند ملّت فلسطین را در سرزمین خودش به صورت یک اقلّیّت درآورند و تلاششان این است که این ملّت را هر چه ضعیفتر ساخته و در صفوف آن، رعب و وحشت ایجاد کنند تا آرمان فلسطین به دست فراموشى و نابودى سپرده شود. البتّه اینها خواب خوش و خیال سادهلوحانهى غاصبان است و همین رخداد، خود دلیل بر این خیال موهوم است.
سوّم: رخداد مزبور به همهى فلسطینىها، اعراب و مسلمانان این درس را مىآموزد که غاصبان فلسطین به روش قبلى خود مبنى بر ترور و قتل و رعب و وحشت و فریب و نیرنگ ادامه میدهند و عبارات نرم و نقشهاى چانهزنى و مذاکره و یا به اصطلاح راهحلهاى مسالمتآمیز در قبال آنان سودى نخواهد داشت. اگر چنانچه این رخداد در مرحلهى مبارزات مسلّحانهى چریکى گروههاى فلسطینى به وقوع میپیوست، میشد گفت که یک عمل متقابل بوده است امّا وقتى عوامل مدّعى انتساب به فلسطین، با دست پلید و ارتجاعىِ خود سند فروش فلسطین را امضا میکنند، دیگر این رخداد، تنها و تنها حاکى از ریشههاى عمیق تجاوزگرى افراطى در ماهیّت صهیونیستهاى غاصب است.
چهارم: در نتیجه، ملّت غیور و قهرمان فلسطین باید خود، آینده و سرنوشت خود را رقم بزند و آن را همچون یک قربانى در چنگ دشمن رها نکند؛ چون آمریکا و اسرائیل و رژیمهاى فاسد و مزدور آمریکا هیچ گاه یک تصمیم انسانىِ شرافتمندانه به نفع ملّت فلسطین اتّخاذ نخواهند کرد. امّا آنان که راه مذاکرات را برگزیدهاند، تنها در فکر نگه داشتن کرسى زمامدارى خود براى چند صباح دیگرند؛ آنان به ستمدیدگانى که در دیار خود سرکوب شدهاند، توجّهى ندارند. جوانان این مردم کشته میشوند، زنانشان هتک ناموس میشوند، خانههایشان گورشان میشود و مساجد و معابد آنان به گورستان عبادتکنندگان تبدیل میگردد. فلسطینىها مسلمانند و باید از قرآن عظیم خود الهام بگیرند، که میفرماید: و چرا شما در راه خدا [و در راه نجاتِ] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید؟ و در توصیف دشمنان خدا نیز میفرماید: «دربارهى هیچ مؤمنى مراعات خویشاوندى و پیمانى را نمیکنند، و ایشان همان تجاوزکارانند.»
جهاد، کارى دشوار و نیازمند صبر و استقامت است ولى موجب خشنودى خداوند متعال میشود؛ غل و زنجیر بردگى و ذلت را از هم میگسلد و آیندهى مطلوب را تضمین میکند. فلسطین در محدودهى خاک خود نیز از امنیّت برخوردار نیست؛ بنابراین زندگى بدون مبارزه نیز براى فلسطین آسانتر از زندگى توأم با مبارزه نیست. وعدهى خداوند حق است که میفرماید: «و هر که بکوشد، تنها براى خود میکوشد؛ زیرا خدا از جهانیان سخت بىنیاز است.»
از خداوند جلّ و علا مسئلت دارم به ملل اسلامى، آگاهى و بیدارى عنایت فرماید تا به وظیفهى خود در قبال مسئلهى فلسطین عمل کنند؛ بویژه که امروزه این مسئله تلختر و مصیبتبارتر شده است.
ما اکنون به روز جهانى قدس که جمعهى آینده است، نزدیک میشویم. روز قدس عرصهاى است که ارادهى تودههاى مسلمان در آن تجلّى مىیابد و فرصتى براى نشان دادن رشد مسلمانان است؛ پس همه باید قدر این فرصت را بدانیم و در این روز فریاد خود را بر سر غاصبان فلسطین و همهى حامیان و پشتیبانان آنان بلند کنیم.
(۲۴ سورهى نصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. چون یارى خدا و پیروزى فرا‌رسد، و ببینى که مردم دسته‌دسته در دین خدا درآیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وى همواره توبهپذیر است.»

لطفاً نظر خود را بنویسید:

کدامنیتی : *
اعدادي را که مي بینيد ، وارد کنید
*
جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی