بیانات در خطبههای نمازجمعه
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه رب العالمین. الحمدللَّه علی حلمه بعدعلمه، و الحمدللَّه علی عفوه بعدقدرته، و الحمدللَّه علی طول آناته فی غضبه و هو قادر علی مایرید. الحمدللَّه خالق الخلق، باسط الرزق، فالق الاصباح، دیّان الدین، رب العالمین. الحمدللَّه الذی یؤمن الخائفین وینجی الصالحین، و یرفع المستضعفین ویضع المستکبرین، ویهلک ملوکاً و یستخلف آخرین، و الحمدللَّه قاصم الجبارین، مبیرالظالمین، مدرک الهاربین، نکال الظالمین، صریخ المستصرخین، موضع حاجاتالطالبین، معتمدالمؤمنین. احمده واستعینه، واستغفره واتوب الیه، واصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجیبه و صفیّه و خیرته فی خلقه، وحافظ سرّه ومبلّغ رسالاته، سیّدنا ونبیّنا، ابی القاسم محمّد وعلی آله الأطیبین الأطهرین الطّیبین الطاهرین المنتجبین، سیما بقیة اللَّه فی الارضین. اوصیکم عباد اللَّه بتقوی اللَّه.
همه برادران و خواهران عزیز نماز گزار و نیز خود را، به رعایت تقوا و اهمیت دادن به اوامر الهی و دقّت در کارهای خود، گفتار خود، کردار خود و در دست گرفتن زمام این نفسی که ما را به هلاکت میکشاند، دعوت و توصیه میکنم.
امروز روز بیست و یکم ماه رمضان و روز امیر المؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است. گر چه اگر در دنیای اسلام و در تاریخ اسلام با چشم انصاف نگاه کنیم، همه روزها متعلّق به علی بنابیطالب علیهالسّلام است؛ لکن شیعه آن حضرت، امروز حال و هوای دیگری دارد. امروز یاد امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام بر همه چیز و همه جا گسترده است.
بنده، امروز به مناسبت یاد امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، خطبه اوّل را به بیان وصیتنامه آن حضرت اختصاص دادهام. آن حضرت چند وصیت خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السّلام دارد و گفتههای آن بزرگوار به دیگران نیز، همه در زمره وصیتهای اوست.
امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسلام، بعد از ضربت خوردن در شب نوزدهم، وصیت کوتاهی دارد که آن را انشاءاللَّه امروز برای شما ترجمه میکنم. علّت هم این است که هر کس سعی میکند لُبّ افکار و روحیات و نظرات و منش خود را، در لحظات آخر زندگی، برای بهترین و امینترین اشخاص بیان کند. امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام، اعجوبه خلقت است. مسلمان درجه اوّل است. تالیتلوّ نبىّ اکرم است. مقامات او در آسمانها معروفتر است تا در زمین. مریدان و محبّین او در بین ملائکه آسمانها بیشترند تا در بین انسانها. این انسانِ متّصل به ملکوت؛ این عارف به همه معارف عالیه و راقیه الهی؛ این مجاهد درجه اوّل فیسبیلاللَّه که «جاهد فیاللَّه حقّ جهاده» - همانطور که شایسته جهاد بود، در همه مراحل زندگی، جهاد کرد - آن زاهد درجه یک، سیاستمدار درجه یک، زمامدار درجه یک، انسانی با این خصوصیات والا، از دنیا میرود. وقتِ او تنگ است و آن بزرگوار، این ضیق وقت را پیش از ضربت خوردن هم میدانست. ضربت که زدند، معلوم شد.
ساعتهای آخر عمر را میگذرانَد و میخواهد به فرزندانش، به اهل کوفه، به مسلمانان سرگشته آن روزگار و به همه تاریخ، پیامی را خلاصه کند و بدهد. آن پیام، در یک صفحه میگنجد و عباراتش خیلی دقیق انتخاب شده است. با چشم معمولی که نگاه کنیم، جملات این وصیت، گاهی ممکن است به نظر، ناهمخوان بیاید. یک جا مطلبِ بسیار مهمّی را از نظر دیدها و تحلیلهای معمولی ما بیان میکند، بعد ناگهان مطلبی را که از نظر ما دارای اهمیت چندانی نیست، میگوید. اما دید علی بن ابی طالب، علیهالصّلاة والسّلام، دید الهی است؛ دیدِ صائب است. مثل نگاه خداوند متعالْ به موجودات عالم است. کوچک و بزرگ در معیار خدایی و در دید علوی، با کوچک و بزرگ در دید ما، فرق دارد. لذا، اگر کسی با این دیدنگاه کند - که البته دست ما کوتاه است و از دور تحلیل میکنیم - با همین تحلیل، آن وقت عباراتْ همخوان است. مطالب، بسیار دقیق تنظیم شده است. گوشکنید:
«و من وصیت له، علیهالسّلام، للحسن و الحسین علیهماالسّلام، لما ضربه ابن ملجم لعنه اللَّه.» این وصیت را به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد. آنها را خواست؛ با آنها سخن گفت و این کلمات را بعد از ضربت خوردن، بر زبان آورد. مجروح است و بدن نازنینش بر اثر زهر، تبدار شده است. ضعف و بیماری، مانعِ آدمهاىِ معمولی از اداىِ کلام میشود؛ امّا مانع کسی مثل علیبن ابی طالب علیهالسّلام نیست. باید در همین ساعات کوتاه، بین ضربت خوردن تا شهادت، که کمتر از چهل وهشت ساعت است، همه کارهای واجب و لازم و درجه یک را انجام دهد؛ و انجام داد. یکی همین وصیّت بود؛ که چنین شروع میشود: «اوصیکما بتقویاللَّه.» بیمقدّمه، اولین کلمه تقواست.
در آن هفته که اینجا آمدیم، اجمالاً مطالبی راجع به تقوا عرض کردم. تقوا، یعنی همه چیز یک انسان؛ دنیا و آخرت یک ملت و زاد و توشه حقیقی این راه طولانی که بشر مجبور است آن را بپیماید. اوّل و آخر در کلام امیرالمؤمنین علیهالسّلام، تقواست. میفرماید: «پسران من! مراقب خودتان باشید؛ در راه خدا و با معیار خدایی.» «تقوی اللَّه» یعنی این. بحثِ ترسیدن از خدا نیست؛ که بعضی تقوا را به «خدا ترسی» معنا میکنند. «خشیةاللَّه» و «خوف اللَّه» هم ارزش دیگری است. امّا این، تقواست. تقوا، یعنی مواظب باشید هر عملی که از شما سر میزند، منطبق بر مصلحتی باشد که خدای متعال برای شما در نظر گرفته است. تقوا چیزی نیست که کسی بتواند یک لحظه آن را رها کند. اگر رها کردیم، جاده لغزنده است، درّه عمیق است؛ خواهیم لغزید وسقوط خواهیم کرد، تا باز جایی دستمان به مستمسکی، سنگی، درختی و بوتهای گیر کند، و بتوانیم خودمان را بالا بکشیم.
«ان الذین اتقوا اذامسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون. (۱)»؛ وقتی که آدمِ با تقوا، مسِّ شیطان را احساس کرد، فوراً به خود میآید و حواسش جمع میشود. شیطان که از ما دور نمیشود! پس، اوّلین وصیت، تقواست.
دنبال تقوا، مطلبی دیگر است: «وان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما.» دنبال دنیا ندوید، اگر چه دنیا دنبال شما بیاید. این هم نکته دوم. این هم از لوازم تقواست. البته همه کارهای نیک، از لوازم تقواست. از جمله، همین ندویدن دنبال دنیا. نمیگوید که «ترک دنیا کنید.» میگوید: «لاتبغیا.» دنبال دنیا حرکت نکنید. دنیا را طلب نکنید. در حقیقت، با تعبیر فارسی ما، چنین معنی میدهد که «دنبال دنیا ندوید.» دنیا یعنی چه؟ یعنی آباد کردن روی زمین؟ یعنی احیا کردن ثروتهای الهی؟ این است معنای دنیایی که گفتند طلب نکنید؟ نه! دنیا یعنی آنچه که شما برای خودتان، تمتّعات خودتان و لذّات خودتان میخواهید. این را دنیا میگویند. و الّا، آباد کردن روی زمین، اگر با هدف خیر و صلاح بشریت انجام گیرد، عین آخرت است. این، همان دنیای خوب است. دنیایی که مذمّت شده است و نباید دنبالش برویم، دنیایی است که ما را، نیروی ما، تلاش ما و همت ما را متوجّه خود میکند و از راه بازمان میدارد. خودخواهی ما، خود پرستی ما، ثروت را برای خود خواستن و لذّت را برای خود طلبیدن، دنیای مذموم و نکوهیده است.
البته این دنیا، نوع حرام دارد، نوع حلال هم دارد. اینطور نیست که برای خود خواستن، همه نوعش حرام باشد. نه! حلال هم دارد. امّا همان حلالش را هم گفتهاند دنبالش نروید. اگر دنیا به این معنا شد، حلالش هم خوب نیست. هر چه بتوانید مظاهر زندگی مادّی را در جهت خدا قرار دهید، سود کردهاید و بهره بردهاید. و این معنای آخرت است. تجارت هم، اگر برای رونق دادن به زندگی مردم باشد و نه اندوختن سرمایه برای خود، عین آخرت میشود. همه کارهای دیگر دنیا، از همین قبیل است. پس، نکته دوم این است که دنبال دنیا ندوید و در طلب دنیا روانه نگردید.
آنچه امیرالمؤمنین علیهالسلام در این وصیت فرموده، خود، آیینه تمام نمای آن بوده است. زندگی آن حضرت را که نگاه کنید، خلاصه همین جملاتی است که در وصیت کوتاه او آمده است. «و لاتأسفا علی شئمنها زوی عنکما.» دیگر اینکه، اگر از همین دنیای به این معنا مذموم، چیزی بهدست شما نرسید و از شما منع شد، تأسّف نخورید. اینکه فلان ثروت را، فلان لذّت را، فلان مقام و فلان امکان رفاه را ندارید، تأسف نخورید. این هم جمله سوم.
جمله بعد: «و قولا بالحقّ.» یا بر طبق نسخهای «و قول الحق.» فرق نمیکند. معنایش این است که «حق بگویید.» حق را بگویید و کتمان نکنید. اگر چیزی به نظرتان حق بود، آن را در جایی که باید بیان کرد، بیان کنید. حق را مکتوم نگه ندارید. آن وقتی که زباندارها حق را پنهان و احیاناً باطل را آشکار کردند، یا باطل را به جای حق گذاشتند، اگر حقبینان و حقدانان، حق را بگویند، حقْ مظلوم نمیشود؛ حق به غربت نمیافتد و اهل باطل در نابود کردن حق طمع نمیبندند.
جمله بعد: «و اْعملاللاجر.» برای پاداش - یعنی پاداش الهی و حقیقی - کار کنید. بیهوده کارنکن، ای انسان! این کارِ تو، این عمر تو و این نَفَس زدن تو، تنها سرمایه اصلی توست. این را بیخود از دست نده! اگر عمری میگذرانی، اگر عملی انجام میدهی، اگر نَفَسی میزنی و اگر قوتی را مصرف میکنی، این همه را برای پاداشی بکن. پاداش چیست؟ چند تومان پول، پاداش وجود انسان است!؟ این پاداش عمری است که من مصرف میکنم!؟ خوش آمدن فلان و بهمان، پاداش یک انسان است!؟ خیر! «فلیس لانفسکم ثمن الا الجنّه علی فلا تبیعوهابه غیرها. (۲)» این، جملهای از امام سجاد علیهالصّلاةوالسّلام است که میفرماید: «مزد شما و بهای مناسب عمر شما، فقط بهشت است. هر چه کمتر بگیرید، سرتان کلاه رفته است. پس، برای اجر وپاداش اخروی کار کنید.»
این هم عبارت بعد! آن وقت امام علی علیهالسّلام میفرماید: «وکونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً.» خصم ظالم باشید. «خصم»، غیر از «دشمن» است. یک وقت کسی دشمن ظالم است؛ یعنی از ظالم بدش میآید و دشمن اوست. این، کافی نیست. «خصم او باش»، یعنی «مدّعیاش باش.» خصم یعنی «دشمنی که مدّعی است»، «دشمنی که گریبان ظالم را را میگیرد و او را رها نمیکند. بشریت بعد از امیرالمؤمنین علیهالسلام، تا امروز، به سبب نگرفتن گریبان ستمکاران، بدبخت و روسیاه شد. اگر دستهای با ایمان، گریبان ظالمان و ستمکاران را میگرفتند، ظلم دردنیا اینقدر پیش نمیرفت؛ بلکه از بن برمیافتاد. امیرالمؤمنین این را میخواهد: «کونا للظّالم خصماً.» خصم ظالم باش. در دنیا، هرجا ظلم هست و ظالمی هست، تو که اینجا هستی، خود را خصمش بدان. نمیگوییم «اکنون راه بیفت؛ و از این سوی دنیا به آن سوی دنیا برو و گریبان ظالم را بگیر.» میگوییم «حتماً خصومت خودت را نشان بده. هروقت و هرجا فرصتی دست داد، خصم او باش و گریبانش را بگیر.» یک وقت انسان نمیتواند نزدیک ظالم برود و ابراز خصومت نماید؛ لذا از راه دور، مخاصمه میکند. ببینید امروز، به خاطر عملنکردن به همین یک کلمه وصیت امیرالمؤمنین علیهالسّلام، در دنیا چه منجلابی ایجاد شده است و بشریت چه بدبختیهایی دارد! ببینید ملتها و بخصوص مسلمانان چه مظلومیتی دارند! اگر به همین یک وصیت امیرالمؤمنین علیهالسلام عمل میشد، امروز بسیاری از ظلمها و مصیبتهاىِ ناشی از ظلمها، وجود نمیداشت.
«و للمظلوم عوناً.» هرجا مظلومی هست، به او کمک کن. نمیگوید «طرفدارش باش». نه! باید کمکش کنی. هرچه میتوانی و به هرنحو که میتوانی.
تا اینجا وصیت حضرت، خطاب به امام حسن و امامحسین علیهماالسلام است. البته این حرفها مخصوص امام حسن و امام حسین علیهما السّلام هم نیست. خطاب به آنهاست؛ اما اختصاص به همه دارد.
جملات بعدی وصیت را، امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، عمومی میفرماید: «اوصیکما و جمیع ولدی.» به شما دو پسرم و به همه فرزندانم وصیت میکنم. «و اهلی.» و به همه اهل و کسانم. «ومن بلغه کتابی.» و به هرکس که این نامه من به او برسد.
با این حساب، شما که اینجا نشستهاید و من که این وصیتنامه را برای شما میخوانم، همه مخاطب کلام امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسلام هستیم. میفرماید: «همه شما را وصیت میکنم.» به چه چیز؟ باز «بتقوی اللَّه.» مجدداً «تقوا». اولین وآخرین کلمه امیرالمؤمنین، علیهالسّلام تقواست. بهدنبال آن: «و نظم امرکم.» نظم امرتان. یعنی چه؟ یعنی همه کارهایی که در زندگی میکنید، منظّم باشد؟ معنایش این است؟ ممکن است معنایش این هم باشد. نفرمود «نظم امورکم.» کارهایتان را منظم کنید. فرمود «نظم امرکم.» آن چیزی که باید منظم و محکوم نظم و انضباط باشد، «یک چیز» است. «نظم امور» نفرموده است. فرموده است: «ونظم امرکم.» انسان میفهمد که این نظم امر، عبارت است از امری مشترک بین همه است. به نظر من میرسد که «نظم امرکم» عبارت از اقامه نظام و حکومت و ولایت اسلامی باشد. معنایش این است که با قضیه حکومت ونظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بلبشو نباشد.
دنیای اسلام بر اثر همان بلبشوها وبه خودخوانیها بود که به آن روزگار رسید. اگر آن روز که امیرالمؤمنین علیهالسلام زمام امور دنیای اسلام را به دست گرفت و امّت اسلام، همه درآن روز با او بیعت کردند، بر آن بیعت میماندند، کار به نابسامانیها و تلخکامیها نمیکشید. پیغمبر فرموده بود: «اگر کسی امام شد و مردم او راپذیرفتند و مورد رضای خدا بود، کسی حق ندارد با او مخالفت کند.» اگر به همین جمله پیغمبر عمل میشد، آن جنگها پیش نمیآمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفیّن و نه جنگ نهروان. این که افرادی به میل و برای دل خود، مردم را متزلزل کنند (از این طرف بِکش؛ ازآن طرف بِکش) و نظام حکومت را به هم بزنند و انضباط عمومی کشور را مختل کنند، همان بدبختی بزرگی است که امیرالمؤمنین علیهالسّلام دراین عبارت از وصیتنامه، ازآن نهی میکند و به خلاف آن امر میفرماید: «ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم.»
سومین اصلی که در بخش دوم وصیت میفرماید، «صلاح ذات بین» است. یعنی با هم خوب باشید. دلها باهم صاف باشد. اتّفاق کلمه داشته باشید و اختلاف و جدایی میانتان نباشد. این جمله را که بیان میفرماید، یک شاهد نیز از کلام پیغمبر میآورد. پیداست که روی آنْ خیلی تکیه دارد و از آن میترسد. نه اینکه صلاح ذات بین، اهمیتش بیشتر ازنظم امراست؛ ازباب اینکه صلاح ذات بین، آسیبپذیرتر است. لذاست که این عبارت را از پیغمبر نقل میکند: «فانی سمعت جدکما، صلی اللَّه علیه و آله و سلم» یقول: از جدتان شنیدم که فرمود: «صلاح ذات البینافضل من عامّة الصّلاة والصّیام.» صلاح ذات بین و صفای میان مردم از هر نماز و روزهای بهتر است. نمیگوید «از همه نمازها و روزهها بهتر است.» میفرماید «از هر نماز و روزهای بهتر است.» شما میخواهید، دنبال نماز و روزه خود بروید. امّا کاری هست که از هر دوی اینها، فضیلتش بیشتر است. آن چیست؟ آن، «اصلاح ذات البین» است. اگر دیدید جایی، در بین امّت اسلامی، اختلاف و شکافی وجود دارد، بروید آن شکاف را پرکنید. این، از نماز و روزه، فضیلتش بیشتر است.
بعد که این چند جمله را بیان فرمود، کلمات کوتاه، پرمغز و جانسوزی بیان کرد: «واللَّه اللَّه فی الایتام.» یعنی «ای مخاطبین من! اللَّه اللَّه دریتیمان.» «اللَّه اللَّه» ترجمه فارسی ندارد. ما در زبان فارسی، برایش معادل نداریم. اگر بخواهیم ترجمه کنیم، باید بگوییم «جان تو وجان خدا، در یتیمان.» یعنی «هر چه میتوانید، به یتیمان برسید. مبادا فراموششان کنید!» خیلی مهم است. ببینید چقدر این انسان شناسِ خداشناسِ روانشناسِ دلسوز، نکتههای ریز را میبیند! بله! رسیدگی به وضع یتیمان، فقط یک ترحّم شخصی و عاطفهای معمولی نیست. کودکی که پدرش را ازدست داده، انسانی است که یکی از اساسی ترین نیازهایش را از دست داده است و آن، نیاز به پدر است. باید به گونهای جبران کنید. گرچه نمیشود جبران کرد، اما باید مواظب باشید که جوان، نوجوان یا کودکِ پدر از دست داده، ضایع نشود. «واللَّه اللَّه فیالایتام. فلا تغّبوا افواههم.» مبادا بگذارید اینها گرسنگی بکشند! این طور نباشد که گاهی چیزی به اینها برسد و گاهی نرسد! «لاتغّبوا» معنایش این است. از لحاظ وضع زندگی، به اینها برسید. «ولایضیعوا بحضرتکم.» مبادا اینها ضایع بمانند و با بودن شما، مورد بیاعتنایی قرار گیرند! اگر حضور نداشته باشید، بیاطّلاعید؛ اما مبادا حضور داشته باشید و یتیمی - هر یتیمی - مورد بیاعتنایی و اهمال قرار گیرد! نباید هرکسی فقط دنبال کار خودش باشد و کودک یتیم، تنها بماند. جمله بعد: «واللَّه اللَّه فی جیرانکم.» یعنی «اللَّه اللَّه درهمسایگانتان!» موضوع همسایگی را کوچک نگیرید. امرِ بسیار مهمی است. یک پیوند عظیم اجتماعی است که اسلام به آن توجّه دارد و طبق فطرت انسانهاست. منتها در پیچ وخم تمدّنهای دور ازفطرت انسانی، این ارزشها گم شده است. بهمان فرد، چند سال در خانهای زندگی میکند و نمیداند در همسایگیاش چه کسی ساکن است و چگونه زندگی رامیگذراند! به نیازها و ضرورتها و اضطرارها و بیچارگیهای افراد درهنگام بلاها ومشکلات، چه کسی باید رسیدگی کند؟
باید همسایگانتان را رعایت کنید. نه فقط از لحاظ بُعد اقتصادی و مالی - که آن هم البته مهم است - بلکه ازهمه جهات انسانی. آن وقت ببینید چه الفتی درجامعه بهوجود میآید و چطور دردهای لاعلاج، دوا پیدامیکند. «فانهم وصیّة نبیّکم.» این، وصیت پیغمبر است، که: «ما زال یوصی بهم حتی ظنّنا انه سیورّثهم.» پیغمبر آنقدر سفارش همسایه را کرد که ما خیال میکردیم برایشان ارث معیّن خواهدشد! «واللَّه اللَّه فیالقرآن.» اللَّهاللَّه در قرآن. «لایسبقکم بالعمل به غیرکم.» مبادا دیگران مفاهیم قرآن را که اعتقاد به آن ندارند، عمل کنند و جلو بیفتند و شما که اعتقاد دارید، عمل نکنید و عقب بیفتید! یعنی همین امری که اتّفاق افتاد! آنهایی که دردنیا جلو افتادند، با پشتکار، با دنبالگیری کار، باخوب انجام دادن کار، باصفاتی که خدای متعال آن صفات را دوست میدارد جلو افتادند، نه با فسادشان، با شرب خمرشان و یا با ظلمهایی که میکنند.
من مکرّر عرض کردهام: اگربرخی از صفات خوب و پسندیده در این کشورهای غربی، که علم را در دنیا پیشرفت دادند، نبود، آن پیشرفتها پیدا نمیشد و همین ظلمی که به دیگران روا میدارند، نابودشان میکرد. صفات خوب، باعث ماندگاری و پیشرفت آنهاست. ما آن صفات را رها کردهایم. آنها کارها را دنبال میکنند. برای وقت، ارزش قائلند، و به محصولی که میخواهند تولید کنند، اهمیت میدهند. اگر کارگرما، محصّل ما، استاد ما، روحانی ما، بازاری ما، کشاورز ما و سایر اقشار، به خصوصیات مثبت و خوب عمل کنند، کشور یکباره گلستان خواهد شد. باید به صفات خوب و خصوصیات مثبت روی آوریم که این همان عمل به قرآن است. میفرماید: «مبادا دیگران درعمل به قرآن، از شما جلو بیفتند!» نه اینکه امیرالمؤمنین علیهالسّلام نمیخواهد کسی به قرآن عمل کند. بلکه اگر همه دنیا به قرآن عمل کنند، آن حضرت، خوشحالتر است. میگوید مبادا آنهایی که به قرآن عقیده ندارند، به مفاهیم قرآن عمل کنند و بعد برشما مسلّط شوند. آنها جلو بیفتند و شما عقب بمانید. «واللَّه اللَّه فیالصّلاة. فانّها عمود دینکم.» نماز پایه دین شماست. «و اللَّه اللَّه فی بیت ربّکم.» درباره خانه خدا، «لاتخلّوه مابقیتم.» تا هستید، نگذارید خانه خدا خالی بماند. «فانه ان ترک لم تناظروا.» اگر خانه خدا ترک شود، شما مهلت داده نمیشوید (یا امکان زندگی نمییابید). از این عبارت، معانی مختلفی کردهاند.
«واللَّه اللَّه فی الجهاد باموالکم وانفسکم والسنتکم فی سبیلاللَّه.» یعنی اللَّه اللَّه در جهاد. مبادا جهاد در راه خدا را با مال و جان و زبانْ ترک کنید. این جهاد، همان جهادی است که امّت اسلامی تا آن را داشت، ملت نمونه دنیا بود و وقتی آن را از دست داد، ذلیل شد. نویسندگان مسیحی که در انجیلشان از قول مسیح نقل کردهاند که «اگر کسی به این طرف صورتت سیلی زد، آن طرف را جلو بیار»، یعنی که «ما اصلاً اهل جنگ نیستیم و اهل صلح و سازش مطلق و مهربانی هستیم» - اینها شعارهایشان است. هنوز هم میگویند. هنوز هم ازرو نرفتهاند - شروع کردند به مسلمانان طعنزدن که «شما اهل جهادید. شما اهل جنگید. شما اهل شمشیرید. شما اهل خونریزی هستید.» آنقدر گفتند و گفتند که مسلمانان را از رو بردند! آن وقت نویسندگان و دانشمندان مسلمان گفتند که «ما جهاد نداریم! در حقیقت جهاد ما، دفاع است!» خدای متعال میگوید: «جهاد کن!» دانشمند مسلمان میگوید: «جهاد، دفاع است!» خدا میگوید: «اذا لقیتمالذین کفروا زحفاً فلا تولوهم الادبار. (۳)»؛ به اینها پشت نکنید. با اینها مقاتله کنید: «قاتلواالذین یلونکم منالکفار. (۴)» نویسنده مسلمان میگوید: «جهاد فیسبیلاللَّه، جهاد نیست. تهاجمی نیست؛ تدافعی است!» این همه، عکسالعمل تبلیغات مسیحیان است که از بس اسم «صلح و سازش» را آوردند و گفتند «جنگ و شمشیرکشی بد است و به کسی حمله نکنید»، مسلمانان اهل جهاد و عزّتمند از جهاد را خانهنشین کردند. آن وقت خودِ آن آقایانِ اهل صلح، هرجا توانستند دمار از روزگار مسلمانان درآوردند! کسانی که امروز دربوسنی هرزگوین و در حرم ابراهیمی - مسجد خلیل الرّحمن - در فلسطین اشغالی، به کشتار مسلمانان کمر بستهاند، همانها هستند که از امریکا و اروپا آمدند. همین اروپاییها و امریکاییها و غربیهایی هستند که یک عمر با مسلمانان سروکلّه زدند که «شما اهل جهادید. جهاد بد است.» آن وقت از جنگهای صلیبی به این طرف، مسیحیان به یک نحو، آنهای دیگر هم نحوی، هرچه توانستند با مسلمانان مبارزه کردند و جنگیدند و کشتند.
داستان این وقایع را ما نباید اینجا بگوییم. خلاصه، داستان عجیبی است! کسی که تاریخ بخواند و کسی که تاریخ را بداند، از شرح چنین وقایعی خون میگرید. هم به خاطر ظلمها، هم به خاطر دو روییها. این همه دم ازصلح بزنند و این همه شمشیر وخنجر پنهان و آشکار داشته باشند!؟
جهاد با همان شکل اسلامیاش - که البته حدودی دارد - ظلم نیست. در جهاد، تعدّی و تجاوز به حقوق انسانها نیست. درجهاد، بهانهگیری و کشتن این و آن نیست. در جهاد، از بین بردن هرکسی که مسلمان نیست دیده نمیشود. جهاد، یک حکم الهی است که بسیار هم با عظمت است. اگر جهاد باشد، ملتها سربلند خواهند شد.
بعد میفرماید: «وعلیکم بالتّواصل و التّباذل.» با هم ارتباط داشته باشید. به هم کمک کنید. بذل کنید. «وایاکم والتّدابر والتّقاطع.» به هم پشت نکنید. پیوندها را قطع نکنید. «لاتترکوا الامر بالمعروف والنّهی عن المنکر.» امربمعروف و نهی از منکر را، هرگز ترک نکنید که اگر ترک کردید «فیولّی علیکم شرارکم.» آنجا که نیکی، دعوت کننده و بدی، نهی کننده نداشته باشد، اشرار برسرکار میآیند و زمام حکومت را دردست میگیرند. اگر مردم به مذموم شمردن بدها و بدیها عادت نکنند، بدها بر سرِکار میآیند و زمام امور را در دست میگیرند. «ثم تدعون.» بعد شما خوبها دعا میکنید که «خدایا، ما را ازشرّ این بدها نجات بده!» «فلا یستجاب لکم.» خدا دعای شما را مستجاب نمیکند.
این، وصیت امیرالمؤمنین علیهالسلام است که از اوّل تا آخر، حدود بیست موضوع از مهمترینها را دستچین و بیان فرموده است. بعد هم یک مطلب عمده اساسی و حساس را بیان میکند. آن مطلب عمده چیست؟ مسأله «انتقامجویی» است. فرمود: «یابنی عبدالمطلّب!» ای فرزندان عبدالمطلّب و ای قوم و خویشهای من که خود را صاحب خون من میدانید! «لاالفینّکم تخوضون دماءالمسلمین خوضاً.» مبادا بعد از من، به جان این و آن بیفتید؛ «تقولون قتل امیرالمؤمنین». به بهانه اینکه امیرالمؤمنین کشته شده، با هرکس خرده حسابی دارید پای او را به میان بکشید وبخواهید پدرش را درآورید. «الا لا تقتلن بی الاّ قاتلی.» وقتی کشته شدم، بعد از من، فقط قاتلم را اعدام کنید و بس! «انظروا اذا انامّت من ضربته هذه فاضربوه ضربتاً بضربة.» وقتی با این زخم از دنیا رفتم، او را فقط با یک ضربت از بین ببرید و قصاص کنید. یک ضربت، در مقابل یک ضربت. «ولا تمّثلوا بالرّجل.»
خوف این بود که بر سر آن مرد شقىِ خبیث - ابنملجم - بریزند و تکّه پارهاش کنند. لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام، آن دلِ خداشناس و خداجو و دقیق، مواظب این نکته هم بود که مبادا مردمْ به سراغ دشمن او بروند و از خشم وناراحتی و جهت انتفامگیری، تکّه پارهاش کنند. فرمود: «ولا تمّثلوا بالرّجل.» مبادا او را مثله و اعضای بدنش را قطع کنید! «فانی سمعت رسولاللَّه، صلی اللَّهعلیهوآله وسلم، یقول: ایاکم والمثله ولو بالکلب العقور.» از رسول خدا شنیدم که فرمود: حتی سگ هار را هم تکّهپاره و مثله نکنید؛ چه برسد به انسان.
این، آخرین وصیت امیرالمؤمنین علیهالسّلام است و مخاطب این وصیت ماییم و باید به این وصیت عمل کنیم.
امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام این وصیت را فرمود و نمیدانم بعد از چند ساعت از دنیا رفت. این منبع حکمت و این انسان بزرگ، که در و دیوار کوفه و مسجد کوفه از کلمات حکمتآمیزش پر بود و یادگارهای او را آویزه گوش کرده بود و دردل داشت، درمثل دیشبی از دست مردم گرفته شد.
یک جمله دیگر هم درنهجالبلاغه هست. آن را هم بنده بخوانم که در روز عزای امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام اگر خواستید، چشم شما به یاد آن بزرگوار قطره اشکی بریزد. این جمله در نهجالبلاغه است که گویا خطاب به امام حسن علیهالسّلام، فرمود: «ملکتنی عینی و أناجالس. (۵)» در شب نوزدهم، قبل از سحر، و قبل از آنکه به مسجد روانه شوم، چشمم گرم شد. «فسنحلی رسولاللَّه.» پیغمبر را در خواب دیدم. «فقلت: یا رسول اللَّه! ماذا لقیت من امّتک منالأود و للدد.» به پیغمبر، از دست امت، شکایت کردم.
امیرالمؤمنین، علیهالسلام، در مقابل پیغمبر، مثل فرزندی در مقابل پدر است. او در آغوش پیغمبر بزرگ شده و پیغمبر، در همه ادوار، پدر او بوده است. اکنون هم که پیرمرد شصتوسه سالهای است، وقتی پیغمبر را درخواب میبیند، باز همان احساس کودکانه را در مقابل پیغمبر دارد. مثل کودکی است که نزد پدرش شکایت میکند.
باری! فرمود: «از دست امت، شکایت کردم.» «فقلت: یا رسولاللَّه! ماذا لقیت من امّتک منالأود وللدد.» «عرض کردم: یا رسولاللَّه! از دست امت تو، چه مصیبتها کشیدم.» چه دشمنیها با من کردند، چه لجاجتها با من ورزیدند و چه سختیها از دست آنان کشیدم.
در یک عبارت دیگر، چنین آمده است که «به پیغمبر عرض کردم: یارسول اللَّه! آنها از من خسته شدند، من هم دیگر از دست آنها خسته شدهام.» «فقال: ادع علیهم.» «پیغمبر فرمود: [علی جان!] نفرینشان کن.» امیرالمؤمنین، علیهالسلام، میخواهد امّتی را که اینقدر اذیتش کردند، نفرین کند. ببینید نفرین علی چیست: «فقلت: ابدلنی اللَّه بهم خیراً منهم.» به جای آنها، بهتر ازآنها را به من بدهد. «و ابدلهم بیشراً لهم منّی.» و به جای من، کسی بدتر از من را به آنها بدهد!
معنای جملهها این است که «خدایا؛ مرگ علی را برسان.» و این دعا مستجاب شد.
درمثل دیشبی، اصحاب، اطراف خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام را گرفتند. در این خصوص، روایت زیاد است. من در جایی ندیدم که نوشته باشند کودکان یتیم، با ظرفهای شیر، جلو خانه مولا صف کشیدند. اما بعید نیست. امرِ ممکن است؛ اگر چه جایی نوشته نشده باشد. وقتی شنیدند که امیرالمؤمنین علیهالسلام شیر لازم دارد، هرکدام کاسه شیری تهیه کردند و برای آن حضرت آوردند. قدر مسلّمْ این است که اطراف بیت ولایت از عاشقان علی محاصره شده بود، و همه میگریستند. یکدفعه امام حسن علیهالسّلام از خانه بیرون آمد و خطاب به مردم فرمود: «پدرم حال مناسبی ندارد. متفرّق شوید.» و مردم متفرّق شدند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام وصیت کرده است که بدن طیّب و طاهر او را هنگام شب غسل دهند و دفن کنند. به راستی در خاندان پیغمبر، عجب سنّتی قرارداده شد! همانگونه که بدن فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها را شبانه غسل دادند و غریبانه در نیمه شب دفن کردند، بدن امیرالمؤمنین علیهالسلام را نیز شبانه غسل دادند و غریبانه به خاک سپردند.
کسانی که سالها بر فراز منبرها، علی را لعن کردند، اگر میدانستند محل دفنش کجاست، بعید نبود بروند قبر را بشکافند و اهانتی به جسد مطهر امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام روا دارند. نیمه شب، بدن را برای تدفین بردند. چه کسانی بودند؟ لابد فرزندان امیرالمؤمنین علیهالسلام و بعضی خواص اصحاب، جسد مطهّر را بردند، دفن کردند و برگشتند. بنده با خود میاندیشیدم که دراین قضایا، در این شهادت مظلومانه، در این تشییع مظلومانه، در این دفن مظلومانه، در خانه مصیبتزده علی، به چه کسی از همه سختتر گذشت؟ به نظرم رسید که به زینب کبری سلاماللَّهعلیها از همه سختتر گذشته است. زینب کبری سلاماللَّهعلیها پیش از آن، دفن مادر را در نیمه شب دیده بود و اکنون دفن پدر را در نیمه شب میدید. بعدها هم تشییع جنازه امام حسن علیهالسلام را با آن وضع دید و تیرهایی را که به طرف جنازه آن حضرت پرتاب میشد. در روز عاشورا هم، آن منظره سهمگین و هولناک را دید که ازهمه سختتر بود. و آن دم که فریاد برآورد: «یا رسول اللَّه! صلا علیک ملیک السماء: هذا حسینک مرمل بدماء و مقطع الاعضاء.» لاحول و لا قوةالا باللَّه العلی العظیم.
بسم اللَّهالرّحمنالرّحیم
قل هواللَّه احد. اللَّهالصمد. لم یلد ولم یولد. ولم یکن له کفوا احد.
پروردگارا! ما را با علی زنده بدار و با علی بمیران.
پروردگارا! به محمّد وآل محمّد، ما را ازقرآن و عترت جدا مکن.
پروردگارا! سرمایههای ما، جان ما، ذهن ما، زبان ما، عمل ما، همه را در راه خودت و در راه قرآن و در راه اسلام و در راه علی قرار بده.
پروردگارا! اسلام و مسلمین را سربلند کن.
پروردگارا! مسلمانان را از ذلّتِ سلطه کفّار نجات بده.
پروردگارا! مسلمانان بوسنی، مسلمانان فلسطین، مسلمانان لبنان، مسلمانان کشمیر، مسلمانان تاجیکستان، مسلمانان افغانستان، مسلمانان هند، مسلمانان آذربایجان، مسلمانان آفریقا، مسلمانان اروپا، مسلمانان امریکا و همه مسلمین عالم را به نور اسلام و قرآن عزّت ببخش و آنها را بر دشمنانشان غلبه و نصرت بده.
پروردگارا! ملت عزیز و سربلند و مؤمن ایران را به فضل ولطف خودت، به اوج قدرت و عزت برسان و مشکلاتشان را برطرف فرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم که این ماه رمضان را برای ما مبارک قرار بده.
پروردگارا! آنچه را که در این ماه گفتیم و کردیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و به فضل و کرمت آنها را قبول فرما.
پروردگارا! رَوْح و رحمت و رضوان به روح مطهّر امام بزرگوار ما برسان و به او بهترین پاداش را عنایت فرما. شهدای ما را با شهدای صدر اسلام محشور کن.
پروردگارا! دلهای خانوادههای شهدا، خانوادههای جانبازان، خودِ جانبازان، مفقودین و خانوادههایشان را به فضل و رحمت خود آرامش و تسلّی ببخش.
پروردگارا! به حق محمّد و آل محمّد تو را قسم میدهیم ما را دوست قرآن قرار بده.
پروردگارا! حکم قرآنی و شریعت قرآنی را بهطور کامل در میان ما پیاده کن!
پروردگارا! فقر را، مسکنت را، بیسوادی را، جهالت را و مشکلات را، از جامعه ما برطرف کن. مسؤولین کشور، خدمتگزاران کشور و کسانی را که برای مردم کارمیکنند مشمول رحمت خود قرار بده.
پروردگارا! ما را مشمول دعای ولىّعصر ارواحنافداه قرار بده. ما نمیدانیم آیا دیشب که محتمل القدربود، مشمول دعای ولىّعصر ارواحنافداه قرار گرفتیم یا نه؟ اگر آن بزرگوار یک دعا درحق ما بکند و گوشه چشمی نشان دهد، همه مشکلات ما حل خواهد شد. پروردگارا! مشکلاتی داریم که با دعای ما (یعنی با دعای امثال من) معلوم نیست حل شود. آن مشکلات، با دعای امام زمان حل میشود. پروردگارا! به حق ومحمّد وآل محمّد، ای مالک قلوب، به قلب منوّر و مطهّرِ آقاىِ ما و سیّد ما و امام و صاحب ما بینداز که ما امت مسلمان را در شبقدر دعا کند! پروردگارا! دعای او را درحقّ ما مستجاب کن.
اللهم اطفی فی نفسه و ذریته و شیعته و رعیته و خاصته و عامته و عدوه و جمیع اهل الدنیا، ما تقرّبه عینه و تصرفه نفسه.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه برکاته.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا، ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، الهداة المهدیین المعصومین، سیّما علی امیرالمؤمنین، والصّدیقة الطاهرة سیّدة نساءالعالمین، والحسن والحسین، سیّدی شباب اهل الجنّة، و علیبنالحسین، و محمّدبنعلی الباقر، و جعفربنمحمّد الصادق، و موسیبنجعفر الکاظم، و علیبنموسی الرّضا، و محمّدبنعلی الجواد، و علیبنمحمّد الهادی، والحسنبنعلی العسکری، والحجّة القائم الهادی المهدی. حججک علی عبادک، و امنائک فی بلادک. و صلّ علی ائمّة المسلمین، و حماةالمستضعفین، و هداةالمؤمنین. اوصیکم و نفسی بتقوی اللَّه، و استغفراللَّه لی و لکم.
فاجعه تهاجم دشمن صهیونیست به حرم شریف ابراهیمی، آنقدر بزرگ و دردناک است که باچند جمله نمیشود درباره آن سخن گفت و حقّش را اداکرد. بهنظرما، دولت غاصب، مستقیماً مسؤول این فاجعه است و حامیان دولت غاصب هم، در این قضیه مسؤولند. در رأس حامیان دولت غاصب، امریکا قرار دارد که در طول سالهای متمادی، همیشه و در همه جا از صهیونیستها دفاع کرده است. هرجا مشکلی برای صهیونیستها پیدا شد، فوراً امریکا سینه سپر کرد. یهودیان امریکایی و سرمایهداران بزرگ، هرکاری خواستند، به وسیله قدرت، پول و نفوذ سیاسی امریکا، در دنیا برای این غدّه سرطانی که دردل ملتهای اسلامی به وجود آمده است انجام دادند. در قضیه اخیر، آیا اینها مقصر و مسؤول نیستند؟ بیشک، هستند. چنانکه دیگرِ همپیمانان اسرائیل وکمک کارهای او نیز در این قضیه مسؤولند. رسانههای عمومی جهانی هم که حقِّ این مسأله را ادا نکردند، مسؤولند. سازمانهای حقوق بشر، بهویژه «کمیته حقوق بشر سازمان ملل» نیز مسؤولند.
سازمانهای کوچک و بزرگی که با عناوین گوناگون در دنیا وجود دارند و کمین کردهاند تا اگر در گوشهای از جهان، در کشوری که با امریکا میانه مناسبی ندارد، مسألهای پیدا شد، فوراً در بوقهایشان بدمند که «نقض حقوق بشر شد»، چرا خفقان گرفتهاند!؟ دولت غاصبِ خبیث و صهیونیستهای دشمن بشر، صدها فلسطینی را درحال سجده و با دهان روزه به خاک و خون میکشند. دهها نفر را میکشند و صدها نفر را مجروح میکنند. بعد هم که مردمِ عصبانی و داغدار که دلشان سوخته است، در خیابانْ مشتها را گره میکنند، سربازان اسرائیلی، یکی یکی فرزندان مردم را هدف میگیرند و نابود میکنند. امّا سازمانهایی که حافظ حقوق بشرند، خفقان گرفتهاند و هیچ نمیگویند! حداکثر این است که گفته میشود: فلان سازمان محکوم کرده است! «محکوم کرده است» یعنی چه!؟ اینکه کلمهای در محکومیت گفتهاند، به چه درد فلسطینیها میخورد!؟ سازمانهایی که مدعی حقوق بشرند، اگر راست میگفتند، بایستی همه قیام میکردند. بایستی در دنیا غوغا میکردند. بایستی دولت اسرائیل را محاصره میکردند. بایستی به حامیان اسرائیل، اولتیماتوم میدادند و تهدیدشان میکردند که «حق ندارید به این دولتِ خونریزِ فاسقِ جنایتکار کمک کنید.» امّا هیچ یک از این کارها، انجام نگرفت. دولتهای عرب هم متأسفانه کوتاه آمدند. مذاکرات را کاملاً و باطناً که قطع نکردند، هیچ؛ حتی عزای عمومی هم اعلام نکردند! واقعاً که خیلی کوتاهی و تقصیر کردند!
البته، وجدان امت اسلامی توفانی شد. حداکثر کوتاهی و تقصیر را در این قضیه مطبوعات غربی کردند. از رادیوی اسرائیل و مطبوعات رژیم صهیونیستی که انتظاری نیست. آنها خودشان قاتلند. از قاتل، توقّع نیست که خودش را محکوم کند. اما مطبوعاتِ دنیای به اصطلاح آزاد، چرا باید اینقدر حق کشی کنند!؟ چرا باید اینقدر سکوت کنند و حادثه را کوچک بشمارند!؟
اخیراً یک فرد عرب در امریکا، اسلحه به دست گرفت و به چند نفر حمله کرد و ظاهراً خسارت چندانی هم وارد نیاورد. شما ببینید مطبوعات امریکا، طی چند روز گذشته چه غوغایی به پا کردند! همه روزنامهها و جراید و دیگر رسانههاىِ گروهىِ غرب، خبر حمله یک عربِ مسلمان را به سراسرِ دنیا منعکس و مخابره کردند؛ اما در مقابل آن حادثه تلخ، سکوت پیشه کردهاند و اگر هم بیان کنند، کاملاً تحریف شده است. آنها چنین فاجعهآفرینیای را به یک نفر نسبت میدهند. اینها همه ظلم است. واقعاً کارکنان و گردانندگان مطبوعات درامریکا و دنیای غرب، چقدر باید متعصّب و سنگدل و دور از آزادیای باشند که ادّعایش را میکنند، تا اینطور نسبت به این قضیه، بد و بیاعتنا عمل کنند!
البته ملت عزیز ما، همیشه مواضع خودش را اعلام کرده است. کسانی نگویند که «چه فایدهای دارد!؟» اعلام این مواضع، مهمترین فشار را برگرده غاصب - در هر نقطهای از دنیا که باشد - وارد میآورد. اگر ملتها در کشورهای خودشان، در برابر چنین حادثهای قیام کنند، راهپیمایی کنند و مشتها را گره نمایند، فضا را بر جنایتکاران تنگ خواهند کرد. در همه قضایا چنین است. علیه امریکا هم چنین است. علیه خونریزهای یوگسلاوی سابق هم چنین است. ملتها باید حضور خودشان را اعلام کنند. اعلامِ حضورِ ملّتها، در فضای بینالمللی و سیاست جهانی بسیار اثر دارد.
جمعه آینده روز قدس است. اگر انشاءاللَّه دنیای اسلام این روز را به معنای درست کلمه گرامی بدارد و برای فریاد کشیدن بر سرصهیونیستهای غاصب، مغتنم بشمارد، به میزان زیادی دشمن را شکست خواهد داد وبه عقب نشینی وادار خواهدکرد. شما ملت ایران، انشاءاللَّه با حضور خود نشان خواهید داد که استفاده از روز قدس و فرصت اعلام موضع درقضیه فلسطین، یعنی چه. ملت ایران، بحمداللَّه در این زمینه خوب عمل کرد. دولت هم خوب عمل کرد. وزارت خارجه هم خوب عمل کرد. یعنی وقت را تلف نکردند و حرفها را زدند. مظلومین فلسطینی فهمیدند که کسانی در اطراف دنیا هستند که نسبت به قضیه آنها حسّاسند. باید این حساسیت ثابت شود. باید فشار روی اسرائیل بیشتر شود. باید فلسطینیها، خودشان مسؤولیت زندهکردن مسأله فلسطین را جدّاً برعهده گیرند و مجاهدت کنند. اگر چه مجاهدت سخت است، اما زندگی در زیر فشار صهیونیستها، سختی و دشواریاش از مجاهدت کردن بیشتر است. اگر مجاهدت کنند، آینده برایشان خوب خواهد بود. اما اینگونه زندگی کردن، روزبهروز سختیها را بیشتر خواهد کرد. البته امروز در سرزمینهای اشغالی و در فلسطین اشغالی، ملت مسلمان بیدار شده است. اما باید مبارزات در داخل فلسطین، عمومی، همهگیر، پیگیر، متّصل به خارج و متّصل به اعماق امّت اسلامی گردد و امّتها و ملتهای مسلمان سراسر دنیا به آنها کمک کنند. در این زمینه، من بیشتر مایلم تا با برادران مسلمانی که در خارج از مرزهای کشور ما زندگی میکنند، صحبت کنم؛ که چند جملهای عرض میکنم. (خطبه عربی)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اذا جاء نصراللَّه والفتح، و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا.
بنده لازم میدانم از این هفته کمک و دست اندرکاران هفته کمک به محرومین و از همه ملت عزیز، صمیمانه تشکّر کنم. کار بسیار شیرین و زیبایی را در این هفته انجام دادید. امیدوارم خداوند از کسانی که این صدقه را از مال خودشان خارج کردند، قبول فرماید و دستاندرکاران - کمیته امداد، برادران مسؤول در صدا و سیما - و همه کسانی را که به نحوی به اینقضیه کمک کردند، مأجور قرار دهد. سنّت بسیار حسنهای است. انشاءاللَّه که سنّت کمک به محرومین، روزبهروز در جامعه ما رشد کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.
۱) سوره اعراف؛ آیه ۲۰۱.
۲) حکمت ۴۵۶ نهجالبلاغه میفرماید: «الا حُرّ یدع هذه اللماظة لاهلها؟ انه لیس لانفسکم ثمنٌ الّا الجنّة فلا تبیعوها الّا بها»
۳) ۱. انفال: ۱۵
۴) توبه: ۱۲۳
۵) نهجالبلاغه: خطبه ۷۰