![]()
1370/09/13
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً به همهى برادران و خواهران عزیز که از نقاط مختلف کشور و از راههاى دور تشریف آوردهاند، خوشامد عرض میکنم؛ بخصوص خانوادههاى معظّم شهدا و جانبازان عزیز و آزادگان عزیز و خانوادههاى محترم و رنجکشیدهشان. در ابتداى عرایضم به مناسبت حضور جمعى از خانوادههاى معظّم یادگارهاى جنگ تحمیلى، باید عرض بکنم که ملّت ایران هرگز نباید فداکارى فداکاران این جنگ را فراموش کند. اگر این خونهاى بناحقریخته در جنگ و این مظلومیّتها و ایثارها و شجاعتها نمیبود، امروز در دنیا از اسلام هیچ نام افتخارآمیزى وجود نداشت. استکبار با مطالعهى دقیق در اوّل انقلاب به این نتیجه رسید که باید ملّت ایران را به خاطر انقلابى که به اسلام عظمت میبخشد، مورد فشار شدیدى قرار بدهد تا هم آنها را به خیال خود از انقلاب پشیمان کند و هم عبرتى بشود وضع ملّت ایران براى کشورهاى دیگر. جنگ که به راه افتاد، همهى نیروهاى کفر و استکبار عالم ــ یعنى آن نیروهاى قابل توجّه دنیاى کفر و استکبار ــ پشت سر رژیم جنگافروز قرار گرفتند. تصمیم قطعىشان این بود که جمهورى اسلامى را نابود کنند؛ [امّا] ارادهى خداى متعال غیر از این بود و همیشه همینطور است که ارادهى خدا بر ارادهى شیاطین غالب میشود، امّا یک شرط دارد؛ آن شرط این است که مؤمنین در راه خواستِ خدایى فداکارى کنند. اگر این فداکارىها نمیشد و اگر نیروهاى مسلّح ما ــ چه ارتش، چه سپاه، چه نیروهاى انتظامى ــ و بسیج عظیم مردمى به میدان نمىآمدند و با شجاعت دفاع نمیکردند و فداکارى نمیکردند، خواستهى دشمن عملى میشد. ارادهى خدا در قالب عمل همین فرزندان شما، همین جوانانى که شهید شدند یا جوانانى که جانباز شدند یا آنهایى که به اسارت افتادند یا آنهایى که فداکارى کردند و بحمدالله سالم ماندند تحقّق بخشیده شد؛ عمل اینها بود که ارادهى الهى را مجسّم کرد و تحقّق بخشید. پس امروز نه فقط کشور ایران و نظام جمهورى اسلامى و عفّت و شرف و ناموس ملّت ایران، مرهون فداکارى آن عزیزان است بلکه دنیاى اسلام، امروز مرهون این فداکارىها است. اگر امروز اسلام در دنیا آن حیثیّتى را دارد که بتواند تودههاى مردم را و جوانهاى روشنفکر را در کشورهاى اسلامى به خود جذب کند، به برکت همین فداکارىها است و اگر امروز ملّت ایران میبیند که بحمدالله ایران و جمهورى اسلامى در دنیا سرافراز و محترم است و کارهاى سازندگى کشور بر روال است و ملّت ایران به سمت عزّت و سعادت روزافزون حرکت میکند، این هم به برکت همین فداکارىها است. پس ملّت ایران نباید هرگز این خاطرهى بزرگ را فراموش کند؛ و خانوادههاى شهدا هم صاحبان انقلابند و باید پاس خون شهداى عزیز را بدارند؛ همان عزّت نفس، همان فداکارى، همان ایمان در آنها باید تجلّى پیدا کند. یک نکته هم به مناسبت حضور برادران نیروهاى انتظامى که امروز در یک مرحلهى جدیدى(۲) قرار دارند عرض بکنم و آن نکته این است که نیروى انتظامى باید امروز مظهر سه چیز مهم باشد: اوّل، دیانت و آنچه ناشى از دیانت است، مثل عفّت و اخلاق نیک و اخلاق اسلامى؛ دوّم، اقتدار. نیروى انتظامى باید قدرتمند باشد. [همین] یک نیروى انتظامى است در سرتاسر کشور و بارهاى سنگینى را بر دوش دارد؛ قدرت را با عوامل مادّى و معنوى آن باید در خود حفظ کند؛ و سوّم، هوشیارى و هوشمندى است، که خاصیّت نیروى نظامى و انتظامى همین هوشیارى و هوشمندى است؛ فریب نخوردن، همه جا حضور داشتن. این سه خصوصیّتِ «ایمان» و «اقتدار» و «هوشیارى» را نیروهاى انتظامى باید در خود به طور روزافزون به وجود بیاورند و هرچه هست بیشتر کنند و مردم هم با چشم برادران حافظ نظم و امنیّت به آنها نگاه کنند. و مطلب اصلى که مورد نظر من است که امروز عرض کنم، آن هم به مناسبت اینکه جمعى از برادران فنّى(۳) در این جلسهى ما هستند، این است که کشور ایران باید به دست ایرانىها آباد بشود. این یک تفکّر است، این یک راه و روش است. نیّت و همّت ملّت ایران باید این باشد که کشور را خودشان بسازند. دو طرز تفکّر وجود دارد در کشورهایى که از کاروان پیشرفتهاى علمى و صنعتى عقب ماندهاند؛ یک طرز تفکّر، غلط است، مایهى بدبختى ملّت است؛ یک طرز تفکّر، درست است. آن طرز تفکّر غلط، همان تفکّرى است که در دوران حاکمیّت عوامل آمریکا بر این کشور حاکم بود و آن اینکه علم و صنعت و تکنولوژى و امور فنّى باید بهوسیلهى خارجىها، اروپایىها، غربىها آماده بشود و به صورت محصول در اختیار ما قرار بگیرد؛ ما باید پول بدهیم، نفت بدهیم، از محصول کار آنها استفاده کنیم. این یک طرز تفکّرى بود. الان هم متأسّفانه این طرز تفکّر در بعضى از کشورهاى استعمارزده هنوز وجود دارد. میگویند ما پول میدهیم، غربىها براى ما میسازند، مىآورند اینجا نصب میکنند. گاهى احمقانه تصوّر میکنند که این یک نوع اربابى نسبت به غربىها است که ما پولدار هستیم، آنها مىآیند براى ما میسازند! این طرز تفکّر امروز وجود دارد، در دوران گذشته در کشور ما هم وجود داشت. در دوران حاکمیّت ستمشاهى این فکر در قشر تعیینکننده و تصمیمگیر کشور بود؛ ما هم حتّى این حرف را از دهان بعضى از عوامل آنها شنیده بودیم. البتّه این به معناى آن نیست که آنها به فکر نبودند که کارخانهجاتى هم وارد کشور کنند؛ چرا، امّا همان کارخانهجات هم باز در اختیار بیگانه بود، با مدیریّتِ بیگانه بود. در ایران کارخانهى ذوبآهن آوردند، امّا به دست بیگانه، با مدیریّت بیگانه، حتّى با ملکیّت بیگانه! آن روزى که انقلاب پیروز شد، جمع کثیرى از بیگانههایى که اینجا بودند، از کارخانهجات حسّاس این کشور رفتند؛ آن کسانى که فقط کارشان این نبود که بیایند به مردم ایران علم و تکنولوژى را بیاموزند و تعلیم بدهند؛ کارشان این بود که بیایند به عنوان یک صاحبکار بزرگ، به عنوان یک دانا، یک مشت آدمهاى زیردستى را از این کشور انتخاب کنند، هم سرمایهى کشور را ببرند، هم کلید صنایع کشور دست خودشان باشد. لذا شما وقتى نگاه کنید به نقشهى صنعتى کشور، آن روزى که غربىها از این مملکت رفتند، آمریکایىها رفتند، بعضى از اروپایىها رفتند، خواهید دید که جورى ترتیب داده بودند این نقشه را که اگر دروازههاى این مملکت به روى غربىها بسته شد، ایرانىها خودشان عاجز بمانند از پیشبرد صنعت و ادارهى صنعت؛ یعنى حلقههاى مفقودهاى در سلسلهى صنعت این کشور عمداً به وجود آورده بودند با قصد اینکه این ملّت هیچ وقت نتواند روى پاى خودش بِایستد و کمر راست کند؛ میخواستند همیشه محتاج آنها باقى بماند. این یک طرز تفکّر. این طرز تفکّر در دانشگاهها هم اثر میکند؛ علوم دانشگاهى هم بر اساس همین روش شکل میگیرد؛ مهندس ما هم داراى ابتکار نمیشود، سازنده و خلّاق نمیشود. این کارى بود که آنها آن روز کردند و نتایج سوء تدبیر آنها مدّتها گریبانگیر کشور ما هم بوده و شاید در آینده هم تا زمانهایى باشد. یک طرز فکر، طرز فکر درست است و آن، این است که ما ممکن است علم را و فن را و صنعت را از بیگانهاى که دارد و ما نداریم بگیریم، امّا ادارهى آن کار را خودمان به دست خواهیم گرفت؛ انتخاب صنعت را خود ما خواهیم کرد؛ آنچه براى کشور ما لازم است، خودمان به وجود خواهیم آورد. علم را انسان از هر کسى که دارد باید یاد بگیرد، امّا نه اینکه یاد بگیرد تا مزدور او باشد ــ غربىها این را میخواستند براى ملّت ایران و ملّتهاى مسلمان دیگر ــ علم را یاد بگیریم براى اینکه خودمان کشور را بسازیم. در میان ملّت ما استعدادها زیاد است، روح خلّاقیّت زیاد است. این همان ملّتى است که تا چند قرن پیش مشعلدار علم در دنیا بوده است. ما که از لحاظ استعداد و توان علمى بالقوّه چیزى کم نداریم، چرا باید از کاروان علم و صنعت عقب بمانیم تا آنجایى که کوچکترین چیزها را هم براى ما آنها درست کنند؟ در دوران ستمشاهى اجازه نمیدادند آن هواپیمایى که پول آن را دادهاند و از بیگانهها خریدهاند، مهندس ایرانى تعمیر بکند! اجازه نمیدادند که مهندس ایرانى نزدیک بشود به آن وسیلهاى که خودش پول داده و خریده و متعلّق به او است تا نبادا از اسرار آن آگاه بشود. این بزرگترین ظلم به یک ملّت است. امروز وضع خیلى عوض شده است. ملّت ایران از لحاظ علم و صنعت و اتّکاء به استعداد و ادارهى زندگى صنعتى به دست خود با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست به برکت انقلاب. جوانهاى زیادى ــ چه مرد و چه زن ــ چه در ناحیهى صنعت، چه در ناحیهى پزشکى، چه در ناحیهى علوم گوناگون به مراتب بالایى نائل شدهاند و کارهاى برجستهاى کردهاند؛ بعضى از آنها را ملّت ایران میداند، بعضى را هم در آینده خواهد دانست؛ وقتى که کارها تمام بشود، اطّلاع آن در اختیار ملّت ایران قرار داده خواهد شد. ملّت پیشرفت کردند امّا باید همین روش اتّکاء به نفْس ادامه پیدا بکند. مبادا بخشهاى گوناگون وسوسه بشوند که کارها را دربسته و سربسته به خارجىها واگذار بکنند. یک ملّت باید بداند که تنها خود او است که میتواند نیازهاى خودش را بفهمد و آن نیازها را برطرف کند. ما نمیگوییم از علم دیگران و اندوختههاى صنعتى و علمى دیگران استفاده نشود؛ چرا، باید استفاده بشود، [چون] مال آنها نیست. علم مال یک شخص نیست، مال یک ملّت نیست؛ علم مال بشریّت است. علم بین ملّتها دستبهدست میگردد. یک روزى بود اروپاى متمدّنِ امروز در نهایت جهل و بىخبرى بود و مسلمین، دانشمندان بزرگِ آن روز بودند و علم را به اروپایىها یاد دادند. این حرفى است که خود آنها گفتند و میگویند و مینویسند و نوشتند؛ چیز مجهولى نیست که ما آن را ادّعا بکنیم. یک روز علم در آسیا بود، یک روز علم در اروپا است، یک روز علم در یک نقطهى دیگر است. علم متعلّق به همهى بشریّت است. علم چیزى نیست که یک ملّتى بگوید مال من است و مال بشریّت نیست؛ نه، علم مال بشریّت است. ما هرجا پیدا کردیم علم را، آن را به دست مىآوریم. این را در چهارده قرن پیش پیغمبر ما فرمود که «اُطلُبُوا العِلمَ وَلَو بِالصّین»؛(۴) در نقطهى دوردستى هم اگر باشد، بروید علم را یاد بگیرید؛ از علماى آنها استفاده کنید؛ آنها را در علم و صنعت مورد استفاده قرار بدهید. ما نمیگوییم این کار را نکنید، امّا خود ما باید همّت کنیم براى یاد گرفتن، براى ساختن. این جوانهاى ما که امروز در مراکز فنّى و صنعتى یا علمى حضور دارند، باید بدانند که ایران را آنها باید بسازند. در یک دید وسیعتر، دنیاى اسلام را مورد نظر قرار بدهید. چرا دنیاى اسلام باید اینقدر ضعیف و محتاج باشد؟ چرا باید همهچیزش گدایىشدهى از درِ خانهى دشمنانش باشد که امروز در بعضى از کشورهاى پولدار اسلامى، میوهشان را هم، سبزى خوردنشان را هم باید پول بدهند از کشورهاى اروپایى سوار هواپیما کنند بیاورند؛ ماشینآلات که به جاى خود؛ بندرسازى که به جاى خود؛ اکتشافات که به جاى خود؛ چرا باید اینجور باشد؟ ملّت اسلام مگر چه کم دارد؟ بیش از یک میلیارد نفوس مسلمان امروز در دنیا هست؛ آن هم در این کشورهاى حسّاسى که ما مسلمانها داریم. بخش عظیمى از دنیا، امروز زیر پاى فرزندان اسلام است. با اینهمه منابع غنى، با این موقعیّت جغرافیایى، باز هم بایستى آمریکا و انگلیس و اینجور دولتها بر این کشورها حکومت کنند؟ باید مسلمانها بیدار بشوند؛ بین خودشان مثل یک خانواده از علم یکدیگر، صنعت یکدیگر، منابع یکدیگر، پول یکدیگر استفاده کنند و در مقابل دشمن جهانى یک جبههى قوى تشکیل بدهند. این چه وضعى است امروز مسلمانها دارند؟ و بخصوص امروز که آمریکا تصوّر میکند دنیا متعلّق به او است ــ البتّه تصوّر ابلهانهاى است، امّا این تصوّر را دولتمردان آمریکا دارند ــ چون رقیب آنها که اتّحاد جماهیر شوروى سابق باشد، اینجور تکّهتکّه شده و به ضعف و ذلّت کشیده شده است، خیال میکنند دیگر دنیا مال آنها است! گویا دنیا مال دو نفر رقیب بود و حالا که آن رقیب زمین نشست، سهم او هم مال این است و دنیا مال این است! چه کسى چنین منطق غلطى را به این دولتمردان کمعمقِ بىاطّلاع از غریزهى بشرى و طبیعت بشرى تلقین کرده است؟ انسانها آزادند، انسانها مستقلّند، ملّتها مستقلّند. به شما چه ربطى دارد مسائل دنیا؟ خیال میکنند همهجاى دنیا مال آنها است. در همهى قضایا هم دخالت میکنند. هر گوشهى دنیا یک حادثهاى هست، یک بگومگویى هست، یک چیز پولسازى هست، فوراً آنها خودشان را آنجا میرسانند. مثل این گردنکلفتهاى چاقوکش محلّات سابق؛ وقت باجگیرى حاضر بودند، وقت دعواى زن و شوهر حاضر بودند، همهجا حاضر بودند. به شما چه! مثل کلانتر دنیا براى خودشان مقام قائلند. [مگر] شما که هستید؟ اینکه شما احساس قدرت میکنید، به خاطر این است که بعضى از ملّتها و دولتها حاضر نشدند قدرت خودشان را بفهمند و احساس قدرت بکنند؛ وَالّا اگر ملّتهاى مسلمان از قدرت خودشان سر در مىآوردند و میفهمیدند که چه قدرت عظیمى دارند، شما کِى میتوانستید اینجور در دنیا رجزخوانى کنید؟ و حالا ایستادهاند پشت سر اسرائیل متجاوزِ پُرروىِ بداخلاقِ خشنِ غاصبِ این منطقه، براى اینکه حقّ فلسطینىها را بکلّى از بین ببرند. پس کِى میخواهند ملّتهاى اسلامى در مقابل این زورگویىها اظهار وجودى بکنند؟ مدام گفتند صلح صلح، یک اسمى را تکرار کردند، اینها را کشاندند بردند آنجا، دُور هم نشاندند؛ نشستند امضا کردند و حقوق یک ملّت را ضایع کردند.(۵) هرچه هم مسلمانها کوتاه بیایند، آن دشمن خبیث و وقیح پُرروتر خواهد شد. الان ببینید اینها در جنوب لبنان چه میکنند! کمتر هفتهاى و شاید گاهى کمتر روزى است که نیایند یک منطقهاى را بمباران نکنند و یک عدّه مردم بیچارهى روستایى جنوب لبنان را بدون هیچگونه جرمى بیخود نکُشند. این سازمانهاى حقوق بشر هم مردهاند. یک کلمه حرف از کسى بیرون نمىآید؛ کسى نفَس نمیکشد. آنوقت اگر چهار نفر یهودى روسى را آن روزها نمیگذاشتند که از شوروى خارج بشوند و بیایند اسرائیل، تمام دنیا جنجال میشد که آقا، چرا مانع میشوید؛ یک شهروند روسى میخواهد بیاید به زیر سایهى دولت اسرائیل؛ چرا دولت شوروى مانع میشود؟ در تمام دنیا رسانهها پُر میشد ــ حالا رسانهها که مال خود صهیونیستها است ــ سازمانهاى حقوق بشر هم ــ همینهایى که حالا ادّعاى حقوق بشر میکنند ــ با آنها هماهنگ میشدند. پس حالا مردهاید؟ چرا خفه شدهاید؟ ملّت فلسطین را قتلعام میکنند، ملّت لبنان را قتلعام میکنند، هیچکس هم هیچ حرفى نمیزند! ما البتّه از آنها نباید هم انتظارى داشته باشیم؛ دشمنند آقا، دشمنند! از دشمن چه انتظارى [است]؟ اینها با اسلام دشمنند، با ملّتهاى اسلامى دشمنند، با هرچه جلوی زورگویىها را بگیرد دشمنند. ما از اینها نباید انتظارى داشته باشیم؛ ما از خودمان باید انتظار داشته باشیم؛ از ملّتهای اسلامی باید انتظار داشته باشیم؛ چرا ملّتهاى اسلامى بیدار نمیشوند؟ چرا دولتهاى اسلامى و بخصوص بعضى از دولتهاى عربى به خود نمىآیند؟ شما ملّت ایران قدر این موقعیّت خودتان را بدانید. شما تنها ملّتى هستید که دارید قدرتمندانه و با صداى رسا میگویید: فلسطین آرى، اسلام آرى، اسرائیل نه، آمریکا نه، استکبار نه، قلدرى نه؛ و این به برکت اسلام است. اسلام شماها را زنده کرد، بیدار کرد، مستقل کرد. زیر پرچم کسى نیستید، زیر بلیت کسى نیستید. قدرتها نمیتوانند به شما بگویند این کار را بکن، این کار را نکن؛ هرچه تکلیفتان است، همان کار را میکنید؛ این خیلى نعمت بزرگى است، خیلى افتخار بزرگى است. الان ملّتهاى مسلمانى هستند که دلشان هم پُرِ خون است امّا نمیتوانند کارى بکنند؛ البتّه به نظر ما بىهمّتى هم میکنند. اسلام را حفظ کنید، پایبندى به احکام اسلام و موازین اسلام و روش اسلامى را حفظ کنید، نظم اسلامى را حفظ کنید، وحدت اسلامى را در بین خودتان با کمال قوّت حفظ کنید. نگذارید همین دشمنهاى خبیثى که حالا از آنها اسم آوردیم، بتوانند یا طمع کنند که بین شما ملّت اختلاف ایجاد کنند. امید است وحدت شما، یکپارچگى شما، ایمان شما، اقتدار شما، به فضل الهى دنیاى اسلام را هم بیدار کند. از خداوند متعال میخواهیم که ما را مشمول ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد. چند روز دیگر ــ روز سهشنبهى هفتهى آینده ــ شهادت سیّدهى زنان عالم، فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) است طبق روایتِ سوّم جمادىالثّانیه؛ من از ملّت ایران درخواست میکنم که در آن روز مغازههایشان را و محلّ کسبشان را تعطیل کنند؛ احترام کنند به فاطمهى زهرا (سلام الله علیها). حالا به دستگاههاى ادارات دولتى و کارخانهجاتى که کارهاى خاصّى دارند، چیزى نمیگوییم، لکن کسبه و دکّاندارها و بازارها و مانند اینها احترام کنید و روز سهشنبه را انشاءالله تعطیل کنید [تا] از برکات فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) بهرهمند بشویم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ جمعى از خانوادههاى شهدا و اقشار مختلف مردم شهرهاى شیروان، رودسر، کلیبر، برزوک، ساوه و تهران، به همراه جمعى از ائمّهى جمعه، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و مسئولان اجرائى این شهرها، گروهى از جانبازان استانهاى خراسان و تهران، مدیران و کارکنان کارخانهى ایرانخودرو و فرمانده نیروى انتظامى جمهورى اسلامى ایران به همراه فرماندهان ناحیهى انتظامى تهران در این دیدار حضور داشتند.
(۲ اشاره به ادغام شهربانى کلّ کشور، ژاندارمرى کلّ کشور و کمیتهى انقلاب اسلامى در مجموعهی واحدی به نام «نیروى انتظامى»
(۳ کارکنان کارخانهی ایرانخودرو
(۴ وسائلالشّیعه، ج ۲۷، ص ۲۷
(۵ اشاره به کنفرانس مادرید. برای آگاهی بیشتر نک : خطبههای نماز جمعهی تهران (۱۳۷۰/۷/۵)، پینوشت شمارهی ۱۷
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|








