خطبهی اوّل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله
ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی
القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة
الله
فی الارضین. قال الله
الحکیم فی کتابه: یَـٰٓأَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.
(۲)
شروع ماه مبارک رمضان در حقیقت عید بزرگی برای مسلمانها است و جا دارد که ورود این ماه را مؤمنین به یکدیگر تبریک بگویند و یکدیگر را به استفاده
ی هر چه بیشتر از این ماه توصیه کنند؛ چون ماه ضیافت الهی است
. بر سر سفره
ی پروردگار منّان و کریم در این ماه، فقط مؤمنین و کسانی که اهل ورود در این ضیافتند، می
نشینند؛ این غیر از سفره
ی عامّ کرم الهی است که همه
ی انسانها، بلکه همه
ی موجودات عالم از آن بهره
مندند؛ این سفره
ی خواص است؛ ضیافت خاصّان پروردگار است.
و امّا یک بخشی از مسائل مهمّ مربوط به این ماه، در ذیل این آیه
ی شریفه و آیاتی که بعد از این آیه در سوره
ی بقره ذکر شده است، قرار دارد که گوشه
ی کوچکی از آن را من در این خطبه عرض میکنم. اوّلاً میفرماید: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم. ما میدانستیم که نماز و زکات مخصوص امّت اسلام نبوده است؛ بلکه پیغمبران قبل از رسول اکرم اسلام (صلّی الله
علیه و آله و سلّم) در صدر احکام خود، نماز و زکات را داشته
اند: وَ اَوصٰنی بِالصَّلْوٰةِ وَ الزَّکْوٰةِ
ما دُمتُ حَیًّا؛
(۳) از قول حضرت عیسیٰ است که به مخاطبان خود میفرماید: خدا مرا به نماز و زکات وصیّت کرده است. همچنین از آیات دیگر قرآن هم این معنا استفاده میشود.
(۴) این آیه میفرماید روزه هم مثل نماز و زکات در شمار احکامی است که مخصوص امّت اسلام نیست، بلکه امم سابقه و پیغمبران گذشته هم مأمور به روزه بوده
اند. این نشان
دهنده
ی این حقیقت است که در بنای زندگی معنوی انسانها در هر زمان، همچنان
که نماز لازم است ــ که رابطه
ی معنوی میان انسان و خدا است ــ و همچنان
که زکات لازم است ــ که تزکیه
ی مالی انسان است ــ روزه هم واجب و ضروری است؛ و این یکی از پایه
های اصلی تکامل انسان و تعالی معنوی او است؛ وَالّا در طول زمان و با تغییر ادیان مختلف، این خط، ثابت و مستمر نمیمانْد. البتّه روزه در ادیان مختلف، در زمانهای مختلف و با شکلهای مختلف است؛ امّا گرسنگی کشیدن و اندرون را از طعام خالی داشتن و لب و زبان و دهان را در ساعات معیّنی بر روی تمتّعات جسمانی بستن، خصوصیّتی است که در روزه
ی ادیان مختلف وجود دارد. پس روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.
بعد میفرماید: لَعَلَّکُم تَتَّقون؛ یعنی این روزه یک پلّکانی به سمت تقوا است؛ وسیله
ای برای تأمین تقوا در وجود شما، در دل و جان شما است. تقوا این است که انسان در همه
ی اعمال و رفتار خود مراقب باشد که آیا این کار مطابق رضای خدا و امر الهی است یا نه. اسم این مراقبت دائمی، حالت پرهیز و برحذر بودن دائمی، تقوا است. نقطه
ی مقابل تقوا، غفلت و بی
توجّهی و حرکت بدون بصیرت است. خدا ناهوشیاری مؤمن را در امور زندگی نمی
پسندد؛ مؤمن باید در همه
ی امور زندگی، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار، در همه
ی امور زندگی برای انسان مؤمن این اثر و فایده را دارد که متوجّه باشد کاری که میکند، بر خلاف خواست خدا و طریقه و ممشای
(۵) دین نباشد. وقتی این مراقبت در انسان به
وجود آمد که گفتار او و عمل او و سکوت او و قیام او و قعود او و هر اقدام و تصرّف او بر طبق خطّمشی
ای است که خدای متعال معیّن کرده، اسم این حالت هوشیاری و توجّه و تنبّه در انسان تقوا است؛ که در فارسی ترجمه شده است به «پرهیزکاری». و مقصود از پرهیزکاری این است که حالت پرهیز و برحذر بودن در انسان، همیشه زنده باشد. فایده
ی روزه این است. و اگر ملّتی و فردی دارای تقوا بود، تمام خیرات دنیا و آخرت برای او جلب خواهد شد. فایده
ی تقوا فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی در قیامت نیست؛ فایده
ی تقوا را انسانِ باتقوا در دنیا هم میبیند. جامعه
ای که با
تقوا است، جامعه
ای که راه خدا را با دقّت انتخاب میکند و با دقّت در آن راه حرکت میکند، از نِعم الهی در دنیا هم برخوردار میشود، عزّت دنیوی هم به دست می
آورد، علم و معرفت در امور دنیا هم خدا به او میدهد. جامعه
ای که در راه تقوا حرکت میکند، فضای زندگی آن جامعه، فضای سالم و محبّت
آمیز و همراه با تعاون و همکاری بین آحاد جامعه است.
تقوا کلید خوشبختی دنیوی و اخروی است. بشریّت گمراه که از انواع سختی
ها و رنجهای شخصی و اجتماعی مینالد، چوب بی
تقوایی خود را و چوب غفلت و بی
توجّهی و غرق شدن در منجلابی را که شهوات او برای او فراهم کرده است، میخورد. جوامعی که عقب
افتاده
اند، حالشان معلوم است؛ جوامع پیشرفته
ی عالم هم اگرچه از بعضی از جهات خوشبختی
هایی دارند ــ که همان هم ناشی از هوشیاری و بیداری در بعضی از امور زندگی است ــ امّا دچار خلأها و کمبودهای مرگ
باری هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آنها با صد زبان آن را دارند امروز بیان میکنند.
و تقوا وصیّت اوّل و آخر پیغمبران است. در قرآن، در سوره
های مختلف میخوانید که انبیای الهی اوّلین سخنی که به مردم گفته
اند، توصیه
ی به تقوا است. اگر تقوا باشد، هدایت الهی هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهی هم به
صورت کامل، گیر فرد و جامعه
ای نمی
آید. این روزه مقدّمه
ی تقوا است. در یک آیه
ی قرآن در سوره
ی حدید، خداوند میفرماید: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَءامِنوا بِرَسولِه؛ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَّحۡمَتِهِ ۦوَیَجۡعَل لَکُم نورًا تَمشونَ بِه؛
(۶) تقوا موجب میشود که خدای متعال نوری را در قلب شما و زندگی شما و راه شما قرار بدهد که بتوانید در پرتو آن نور حرکت کنید و راه زندگی را پیدا کنید. بشر نمیتواند با سردرگمی حرکت کند. بدون شناختن مقصد و هدف، حرکت انسانی میسور نیست. این نوری که میتواند هدف را و سرمنزل را و راه را به ما نشان بدهد، ناشی از تقوا و پرهیزکاری است. و توصیه
ی همه
ی انبیا و اولیا تقوا است.
و من به شما برادران و خواهران نمازگزار توصیه میکنم تقوای الهی و پرهیزکاری را در همه
ی امور زندگی
تان و در همه
ی آنات زندگی
تان بر خود فرض و لازم بشمارید؛ مخصوصاً کسانی که در جامعه مسئولیّت بیشتری دارند. اگرچه در جامعه
ی اسلامی همه مسئولند، امّا هر چه مسئولیّت بیشتر و بار سنگین
تر، زاد و توشه
ی تقوا بیشتر مورد نیاز است و باید آن کسانی که در جامعه مسئولند، بر مایه
ی تقوای خود بیفزایند؛ بدانند چه میکنند و بفهمند در این حرفی که میزنند، در این اقدامی که میکنند، در این عملی که میکنند، آیا رضای الهی هست یا نه؛ این معیار و ملاک است. و اگر ما تقوا را پیشه
ی خودمان بکنیم، والله
قوی
ترینِ قدرتهای مادّی هم نخواهد توانست سر سوزنی در این راه مستقیمی که ما طی میکنیم، انحراف به
وجود بیاورد.
ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزه
داری، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم همین ماه مبارک است؛ اگرچه همیشه انسان با رشته
ی دعا باید با خدا متّصل باشد. آیه
ی «وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان»
(۷) در سوره
ی بقره در خلال همین آیات مبارکه
ی مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه آمده که همه
ی انسانها را، همه
ی بندگان را به دعا و توجّه سوق میدهد و دعوت میکند. رابطه
ی دعا، رابطه
ی قلبی شما است با خدا. «دعا» یعنی خواستن، یعنی خدا را خواندن. خواستن یعنی امیدواری؛ و تا امید نداشته باشید، از خدا چیزی را درخواست نمیکنید. انسانِ ناامید که طلب نمیکند. پس دعا یعنی «امید» که ملازم با «امید به اجابت» است. این امید به اجابت، دلها را مشتعل میکند و منوّر نگه میدارد. به برکت دعا، جامعه بانشاط و اهل حرکت [میشود].
این ماه همچنین بهار قرآن است. اُنس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قوی
تر و عمیق
تر میکند. بدبختی جوامع اسلامی به
خاطر دوری از قرآن، دوری از حقایق قرآن و معارف قرآن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمیفهمند و با آن اُنس ندارند که وضعشان معلوم است؛ حتّی آن کسانی هم که زبان قرآن زبان آنها است و میفهمند، به خاطر عدم تدبّر در آیات قرآن، با حقایق قرآنی آشنا نمیشوند و اُنس نمیگیرند. می
بینید که آیه
ی «لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکٰفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»
(۸) ــ یعنی خداوند مؤمنین را زیردست و زبون کفّار قرار نداده ــ در کشورهای عربی و به وسیله
ی مردم عرب
زبان در دنیا خوانده میشود، امّا عمل نمیشود؛ [چون] توجّه نیست، تنبّه نیست، تدبّر در آیات قرآن نیست، لذا کشورهای اسلامی عقب
مانده
اند. اُنس با قرآن، یعنی قرآن را خواندن و باز خواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبّر کردن و آنها را فهمیدن. و فارسی
زبان
ها میتوانند از ترجمه
ی قرآن استفاده کنند و کلمات قرآنی را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آنها فکر کنند و تأمّل کنند. اگر در آیات قرآن تأمّل کنیم، اراده
ی ما قوی
تر از این خواهد شد، استقامت ما بیشتر خواهد شد. همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری انسانهایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند، و همین معارف است که ملّت بزرگ ما را وادار کرد و مجهّز کرد که با دنیای مدرنِ مُظلَمِ
(۹) جاهلیّت ــ جاهلیّت مدرن، جاهلیّت قرن بیستم ــ مقابله کند. امیدواریم ملّت ما روزبه
روز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیک
تر بشود.
پروردگارا! تو را به حقّ اولیائت سوگند میدهیم همه
ی ملّت ما را مشمول برکات این ماه مبارک قرار بده. پروردگارا! ما را جزو آن کسانی قرار بده که از این آیات مبارکات در این روزها و شبهای متبرّک حدّاکثر استفاده را کرده باشیم؛ ما را متّقی و پرهیزکار قرار بده.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.
(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله
ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی
القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّ
بن
الحسین و محمّدبن
علیّ و جعفربن
محمّد و موسی
بن
جعفر و علیّ
بن
موسی و محمّدبن
علیّ و علیّ
بن
محمّد و الحسن
بن
علیّ و الخلف القائم المهدیّ حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله
بتقوی الله
.
مطلبی که در خطبه
ی دوّم عرض خواهم کرد، یک مطلب کوتاهی در باب جمهوری اسلامی است، به
مناسبت نزدیکی دوازدهم فروردین که «روز جمهوری اسلامی» اعلام شد
(۱۱) و در روز دوازدهم فروردین در سال ۱۳۵۸ بود که دنیا حکومتی به این نام و با این خصوصیّات را مشاهده کرد.
جمهوری اسلامی از لحاظ معنای تحت
اللفظی به معنای این است که این حکومت، بر دو پایه استوار است: یکی «جمهور مردم»، یعنی آحاد مردم و جمعیّت کشور هستند که امر اداره
ی کشور و تشکیلات دولتی و مدیریّت کشور را تعیین میکنند؛ و دوّم «اسلامی»، یعنی این حرکت مردم بر پایه
ی تفکّر اسلام و شریعت اسلامی است؛ و این یک امر طبیعی است. در کشوری که اکثریّت قریب به تمام آن، مسلمان هستند ــ آن هم مسلمان مؤمن و معتقد و عامل، که در طول زمان این ایمان عمیق خودشان به اسلام را ثابت کرده
اند و نشان داده
اند ــ اگر حکومتی مردمی است، پس اسلامی هم هست. مردم اسلام را میخواهند؛ این از روز اوّل گفته شد و در طول سالهای متمادی تجربه شد؛ و امروز هم واضح
ترین حقیقت در نظام ما این است که آحاد مردم و توده
ی مردم از نظام حاکم بر کشور میخواهند که مسلمان باشد و مسلمانی عمل کند و اسلام را در جامعه تحقّق ببخشد. خب، این حکومت و این نظام با این نام در دنیا اعلام شد و تشکیل شد؛ مردم هم رأی دادند. رأی را هم ـ همان
طور که عرض کردم ـ در حقیقت مردم به اسلام دادند؛ نام جمهوری اسلامی را حاکی از اسلام دانستند، لذا آرائشان را به نام «جمهوری اسلامی» به صندوق ریختند.
دنیا چنین نظامی را نمی
شناخت؛ تا آن
وقت سابقه نداشت. البتّه به نام «جمهوری اسلامی» باز هم در دنیا قبل از ما کشورهایی بود؛ هم در آسیا کشوری هست که عنوان رسمی آن جمهوری اسلامی است،
(۱۲) و هم در آفریقا کشوری هست که عنوان رسمی آن جمهوری اسلامی است.
(۱۳) شاید کسانی در دنیا و حتّی کسانی در داخل کشور هم بودند که در اوّل کار تصوّر میکردند که این جمهوری اسلامی هم مثل آن دو جمهوری اسلامی است که قبلاً و سالها پیش تشکیل شده و اسم آن اسلامی است و در عمل هیچ
گونه فرقی با کشورهای غیر اسلامی ندارد؛ نه مجلس و دستگاه قانونگذاری آن موظّف است که قوانین را بر اساس شریعت اسلام وضع کند، نه رؤسای این کشورها موظّفند که ترویج از اسلام بکنند، نه مردم در این کشورها توقّع اسلامی از این دولتها دارند. آن جمهوری اسلامی
هایی که در دو کشور دیگر سابقه داشت ــ تا آنجایی که ما میدانیم ــ عملاً تفاوتی با کشورهای غیر اسلامی و حتّی ضدّاسلامی نداشت؛ فقط اسم آن جمهوری اسلامی بود. شاید یک عدّه
ای خیال میکردند که جمهوری اسلامی در ایران هم مانند آنها خواهد بود: یک نام بی
محتوا، اسم بی
مسمّا، امّا گذشتِ مدّت کوتاهی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به
وسیله
ی اسلام
شناسان و مسلمانان و کسانی که بعضی سالها برای اسلام مبارزه کرده بودند، بعضی جزو فقهای اسلام و متفکّرین اسلامی بودند،
(۱۴) نشان داد که نه، این جمهوری اسلامی حقیقتاً اسلامی است؛ بنا است بر مبنای فکر اسلامی، جامعه را راه ببرد و اداره کند؛ اینجا بود که صف
بندی
ها شروع شد. شاید کسانی که قضایا را با دقّت تعقیب کرده
اند، یادشان باشد که در اواسط مجلس خبرگانِ اوّل که قانون اساسی را تدوین میکرد، بتدریج زمزمه
های خشونت
آمیز و مقابله
آمیز با مسائل اسلامی بلند شد.
(۱۵) تا آن
وقت کسی روی کلمه
ی اسلام و اسلامی بودن و جمهوری اسلامی حسّاسیّتی نشان نمیداد؛ از آنجا بود که بتدریج گروه
هایی در داخل و شاید بلندگوهایی در خارج به مقابله
ی تبلیغاتی با تفکّر اسلامی پرداختند؛ چون اسلامی بودنِ جمهوری معلوم شد.
تا قبل از آن، غیر از حکومتهای استبدادیِ دوران قدیم که سلاطینی حکومت میکردند با استبداد رأی و بدون اینکه قانونی برایشان وجود داشته باشد [یعنی] قانون را هم خودشان وضع میکردند و اراده
ی آنها، کارگزار و حاکم مطلق در بین مردم بود؛ که این یک روش مرتجعانه و باستانی است در حکومت ــ اگرچه همین امروز هم کشورهایی هستند که با همین روش اداره میشوند و قبل از انقلاب، کشور خود ما با همین روش اداره میشد؛ مطلقِ استبداد و دیکتاتوری با شکلهای مختلف و با نامهای مختلف ــ دنیا دو نوع حکومت را در طول سالهای متمادی تجربه کرده بود و پذیرفته بود؛ [یعنی] بعد از آنکه کشورهای مترقّی عالم توانسته بودند از زیر این
جور استبدادهایی خودشان را خلاص بکنند، دو جور حکومت را تجربه کرده بودند و می
شناختند و پذیرفته بودند: یکی دموکراسی
های غربی که در کشورهای غربی و اقمار آنها رایج بود، یکی هم حکومتهای کمونیستی که خودشان اسم آن را میگذاشتند حکومتهای کارگری؛ اگرچه در رأس حکومتها اعیان و اشراف بودند، نه کارگرها؛ و در بالای رأس هرم آن قدرتها، کسانی که قدرت
رانی و حکمرانی میکردند، با همان سلاطین و رؤسای غیر سبْک خودشان تفاوتی نداشتند؛ امّا اسمشان حکومتهای کارگری بود و دیکتاتوری پرولتاریا؛
(۱۶) همین حکومتهای مارکسیستی و سوسیالیستی.
دنیا این دو جور حکومت را می
شناخت. با یکدیگر هم بد بودند؛ یکی اردوگاه غرب بود، یکی اردوگاه شرق؛ با هم بشدّت مقابله داشتند و همدیگر را نفی میکردند و با هم مبارزه میکردند امّا وقتی جمهوری اسلامی و این سبْک جدید حکومت پدید آمد، هر دو اردوگاه با حیرت و سپس با وحشت در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند. چرا؟ علّت چه بود؟ علّت این بود که جمهوری اسلامی دارای خصوصیّاتی بود که هر دو سبْک حکومت را که در آن دو اردوگاه رایج بود، نفی میکرد؛ آنها را غلط و برای زندگی بشر مضر میدانست و اعلام میکرد. یا به زبان دیگر بگوییم؛ آن دو سبْک حکومت که در شرق و غرب رایج بودند، در یک چیزهایی شریک بودند؛ مشترکاتی داشتند؛ [مثلاً] فرهنگ عمومی در این کشورها یکسان بود و آن فرهنگ عبارت بود از کشاندن آحاد مردم به غفلت و رها کردن زمام شهوات و هواهای نفسانی. این چیزی بود که در هر دو سبْک حکومت وجود داشت و وجود دارد و این، فرهنگ مشترک شرق و غرب است. با این خصوصیّت مشترک، اسلام مخالف بود و اعلام مخالفت کرد و اعلام کرد که جمهوری اسلامی استقلال کاملِ ملّتِ تحت تابعیّت خود را تضمین میکند و تأمین میکند و این استقلال کامل، شامل استقلال سیاسی و اقتصادی و بالاتر از همه، استقلال فرهنگی است. یعنی جمهوری اسلامی اکتفا نکرد به اینکه یک حکومتی را مستقل از قدرتها به
وجود بیاورد؛ که این قدم اوّل است.
کشورهایی که به استقلال میرسند، قدم اوّل استقلال آنها همین است که نظام سیاسی خودشان را مستقل کنند؛ یعنی حکومتی به
وجود بیاورند مستقل از نفوذ قدرتهای بیگانه؛ جمهوری اسلامی به این اکتفا نکرد؛ به این هم اکتفا نکرد که در جهت استقلال اقتصادی حرکت بکند، که استقلال اقتصادی از استقلال سیاسی مشکل
تر و دیریاب
تر است؛ به
آسانی نمیشود رشته
های نفوذ و سلطه
ی اقتصادی قدرتها و دولتهای بیگانه را قطع کرد. یک کشوری اگر بخواهد به سمت استقلال اقتصادی برود، احتیاج دارد به نیروی انسانیِ کارآمد، منابع درآمدزا، امکانات فراوان، دانش، تخصّص، همکاری
های علمی و فنّی بین
المللی و بسیاری از چیزهای دیگر؛ و کشورهایی که تازه به استقلال میرسند و کشورهای انقلابی، برای به دست آوردن همه
ی این مقدّمات و ابزارِ استقلال اقتصادی دچار زحمت و دردسرند. کشور ما از ساعت اوّل در جهت استقلال اقتصادی حرکت کرد. درست است که قبل از انقلاب، تسلّط حکومتهای وابسته، یک اقتصاد کاملاً وابسته
ی به غرب و بخصوص آمریکا را در این کشور رشد داده بود و بسیار کار دشواری بود بریدن این رشته
ها، امّا این رشته
ها بریده شد و ما توانستیم در جهت استقلال اقتصادی حرکت کنیم.
البتّه تا رسیدن به یک استقلال اقتصادی کامل، هنوز فاصله داریم و راه داریم و مردم باید کار کنند و جوانها باید درس بخوانند و متخصّصین باید تلاش کنند و کسانی که میتوانند در این مقصودِ مهمّ ملّی کمک کنند ــ هر گونه کمکی ــ این کمک را باید بکنند. برای یک کشور، استقلال اقتصادی یک ضرورت حیاتی است. وقتی رشته
های اقتصاد یک کشور به بیگانه
ها وصل باشد، معنای آن این است که رگ حیات و تغذیه
ی این پیکر به جایی دیگر وصل است؛ پس اختیار دست آن دیگری خواهد بود. باید تلاش کنیم [به این استقلال برسیم]. کشورهای انقلابی که گرایش به شرق داشتند ــ که بیشتر کشورهای انقلابی در قرن معاصر، متمایل به شرق بودند ــ از دولتها و قدرتهای شرقی استفاده میکردند. مثلاً چین وقتی که انقلاب کرد، تا ده سال بلکه بیشتر، کشور شوروی ــ که برادر بزرگ او محسوب میشد و در انقلاب سوسیالیستی
(۱۷) پیش
گام بود ــ و همچنین دیگر کشورهای کمونیستی به او کمک میکردند؛ کمک اقتصادی، کمک فنّی، فرستادن متخصّصین، کارشناسان؛ امّا جمهوری اسلامی برای بریدن رشته
های پیوند و وابستگی اقتصادی خود، فقط به اراده
ی نیرومند ملّت خود و استعداد درخشان ایرانیان متّکی بود و هست. پس در راه استقلال اقتصادی، ملّت ما پیش رفت و باز هم پیش میرود و برنامه
ریزی
ها بحمدالله
در همین جهت حرکت میکند و باید هم [حرکت] بکند.
امّا از همه
ی اینها مهم
تر، استقلال فرهنگی بود. جمهوری اسلامی از اوّل نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربی نخواهد رفت. و این نکته را من عرض کنم که سلطه
ی واقعی قدرتها با سلطه
ی فرهنگی است. یعنی اگر یک ملّتی بتواند فرهنگ خود و باورهای خود و اعتقادات خود و رسوم و آداب و عادات و در مرحله
ی بالاتر، زبان و خطّ خود را در یک ملّت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملّت مسلّط است؛ سلطه
ی او یک سلطه
ی حقیقی است؛ کاری که در یک دوره
ای در این دویست سال گذشته، فرانسوی
ها با کشورهای دیگر کردند؛ در یک دوره انگلیسی
ها، و در این اواخر آمریکایی
ها کردند؛ زبان خودشان و خطّ خودشان و فرهنگ خودشان و روشهای زندگی را که آنها قبول کردند، به تمام کشورهایی که توانستند، صادر کردند. اگر یک کشوری از لحاظ اقتصادی هم مستقل باشد و وابسته
ی به قدرتها نباشد امّا قدرتهای بیگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در این کشور نفوذ بدهند، بر این کشور مسلّطند.
فرهنگ مثل آب و هوا است. فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است. فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و چیزهایی که در یک جامعه، زندگی شخصی، زندگی اجتماعی، داخل خانه، داخل محیط کسب، با آنها روبه
رو است. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقلّ اسلامی داریم. اسلام تکلیف مسلمانها را در معاشرتشان معلوم کرده؛ تکلیف آنها را در کیفیّت زندگی فردی
شان، در خورد و خوراکشان، در لباس پوشیدنشان، در درس خواندنشان، در روابطشان با حکومت، در روابطشان با یکدیگر، در معاملاتشان معیّن کرده. ما نمیخواهیم اینها را از غربی
ها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. از اوّل، جمهوری اسلامی این را نشان داد.
در غرب، ارتباط بی
بندوبار زن و مرد، یک کار رایج است؛ عدم حجاب و واسطه
ای و فاصله
ای بین زن و مرد در معاشرتها، یک کار معمولی است. نمیگوییم همه
ی مردها یا همه
ی زنها در کشورهای غربی فاسدند؛ نه، چنین ادّعایی نمیکنیم، چنین تهمتی نمیزنیم، واقعیّت هم ندارد؛ بین آنها مردها و زنهای خوب و نجیب هم یقیناً هستند؛ امّا آزادی جنسی در جوامع غربی حاکم است؛ در آنجا این یک فرهنگ است. شهوات جنسی در فرهنگ غربی یک امر مباح و مجاز و بی
قیدوشرط است. بعضی از کشورهای غربی در این قسمتها خیلی هم پیش رفتند و به شکلهای شرم
آوری زندگی خودشان را درآوردند و البتّه پشیمانند. این در غرب هست، امّا چیز بدی است. این چیزی است که متفکّرین و سیاستمدارها و برنامه
ریزها و مدیران کشورهای غربی در آن گیر کرده
اند و برایشان مشکل درست کرده. خب، غرب این فرهنگ را، این خصلت و خو و عادت را به تمام کشورهای دیگر هم صادر کرد. در کشورهای دیگر نبود، در کشورهای اسلامی و حتّی کشورهای غیر اسلامیِ شرق هم چنین چیزی وجود نداشت؛ این را غربی
ها وارد کردند. جمهوری اسلامی در مقابل این ایستاد. جمهوری اسلامی از اوّل اعلام کرد که معتقد به روابط بی
بندوبار زن و مرد نیست؛ معتقد به وجود حجاب میان زن و مرد است؛ معتقد به روابط اسلامی میان زن و مرد است و بر این مسئله پافشاری کرد. به نظر بعضی
ها این یک مسئله
ی فرعی است، یک مسئله
ی جزئی است، در حالی که اشتباه میکنند؛ این بسیار مسئله
ی مهمّی است.
همین
جا من عرض بکنم که یکی از مهم
ترین علل مخالفت شدید و خصمانه
ی دولتهای غربی با جمهوری اسلامی، همین مسئله است؛ روی این مسئله بسیار حسّاسند. اگر جمهوری اسلامی همین یک مسئله را یک مقداری کوتاه می
آمد و اجازه میداد که فرهنگ بی
بندوبار غربی در زمینه
ی روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقّق پیدا بکند، بسیاری از مخالفتهایی که مجامع سیاستمدار و غیر سیاسی غرب با جمهوری اسلامی دارند، کم میشد یا بعضی از بین میرفت؛ روی این مسئله حسّاسند.
شما می
بینید در همین کشور ما یک روزی بی
حجابی را اجباری کردند؛
(۱۸) در دنیا احدی اعتراض نکرد که چرا بی
حجابی را اجبار میکنید. در کشور همسایه
ی ما ترکیه بی
حجابی را اجباری کردند
(۱۹) و تا همین اواخر هم حتّی بعضی از دولتهای ترکیه همین اجبار و الزام را ادامه میدادند ــ که نمونه
هایی در همین اواخر دیده شد
(۲۰) ــ [امّا] هیچ کس در دنیا اعتراض نکرد و اعتراض نمیکند. بالاتر از این، در کشورهای اروپایی که خودشان را پیشرفته میدانند و مسائل حقوق بشر و آراء انسانها در ادّعا و تبلیغات برایشان حائز اهمّیّت است ــ یعنی فرانسه و انگلیس ــ اجازه ندادند که چند نفر زن مسلمان یا دختر مسلمان با حجاب اسلامی رفت
و آمد کنند و به مدارس بروند.
(۲۱) اینجا اجبار و الزام را جایز میشمارند و در آن ایرادی و عیبی نمی
بینند امّا همه
ی این محافل، جمهوری اسلامی را به خاطر اینکه حجاب را در جامعه الزامی میداند، مورد اعتراض قرار میدهند! اگر الزام زنان به شکلی از لباس و زیّ
(۲۲) ایراد دارد، ایراد آن بیشتر از این است؛ برای خاطر اینکه این به سلامت نزدیک
تر است. لااقل این دو با یک نظر باید دیده بشوند، امّا غرب این
جوری عمل نمیکند. جمهوری اسلامی را به
عنوان کشوری که لباس زنان در آن، شکل الزامی دارد، مورد انتقاد قرار میدهد امّا آن دولتهایی که برهنگی را و نبودن حجاب میان زن و مرد را الزامی میکنند، مورد انتقاد قرار نمیدهد! این برای چیست؟ برای همین است که این بر خلاف فرهنگ پذیرفته
ی غرب است. اینها روی این مسئله بشدّت حسّاسند؛ غرب روی رواج مشروبات الکلی حسّاس است؛ این را به عنوان یک نکته
ی مثبت در عادات و آداب ملّتها میشمرد. اگر در یک کشوری مشروبات الکلی ممنوع بود و مصرف کردن آن مجازات داشت، غربی
ها حسّاسیّت نشان میدهند و این را ارتجاع به حساب می
آورند امّا اگر در کشوری مشروبات الکلی آزاد باشد و مجاز باشد و رایج باشد و حکومت نسبت به آن حسّاسیّتی نشان ندهد، بلکه ترویج بکند، این را مستحسن میشمرند!
الزام و اجبار مردم به روشهای گوناگون زندگی، تا آنجایی که منافات با فرهنگ غربی نداشته باشد، برای غربی
ها مجاز است؛ هیچ ایرادی ندارد. بارها عرض کرده
ایم،
(۲۳) غرب با کشورها و دولتهایی رابطه
ی حسنه دارد که این دولتها و کشورها از ابتدائی
ترین روشهای دموکراسی هم محروم و دورند. الان در همین منطقه
ی خلیج
فارس شما نگاه کنید؛ کشورهایی که پارلمان ندارند، انتخابات ندارند، مجلس قانونگذاری ندارند، رئیس کشور را مردم انتخاب نمیکنند ــ ارثی انتخاب میشود، روشهای عهد دقیانوس! ــ قوانین کشور را پارلمان و نمایندگان مردم وضع نمیکنند، [بلکه] امیر و سلطان وضع میکند؛ از این
جور کشورها ما در حاشیه
ی خلیج
فارس کم نداریم؛ غرب نسبت به اینها هیچ حسّاسیّتی نشان نمیدهد؛ نه دولتهای غربی، نه مجامع به
اصطلاح حقوقی که برای دفاع از آزادی
ها و حقوق بشر تشکیل شدهاند و کار میکنند، نسبت به آنها هیچ حسّاسیّتی نشان نمیدهند. در حالی که جمهوری اسلامی ایران مستقل
ترین و قوی
ترین پارلمان و مجلس شورا را دارد. در کمتر کشوری در دنیا و شاید بتوانم بگویم در هیچ کشوری، شما پارلمانی به قوّت و استقلال مجلس شورای اسلامی ما پیدا نمیکنید؛ چون آن پارلمان
هایی که به وسیله
ی احزاب اداره میشوند، فردِ وکیل و نماینده، تابع نظر حزب است؛ اینجا نه، حزبی هم در کار نیست؛ جناحهای سیاسی هستند، امّا جناحها هیچ
کدام سلطه
ای بر رأی آن نماینده
ی مجلس ندارند؛ او خودش است که آزاد و مستقل انتخاب میکند. ما در دنیا چنین مجلسی را کجا داریم؟
انتخابات آزاد برای تعیین رئیس
جمهور در کشور ایران و در جمهوری اسلامی در دنیا کم
نظیر است. آحاد مردم میروند پای صندوقهای رأی، بدون اینکه تبلیغات حزبی در ذهن آنها اثر داشته باشد، یک نفری را که شناخته
اند، فهمیده
اند، تجربه کرده
اند، برای یک مدّتی به ریاست جمهوری انتخاب میکنند. در کجای دنیا چنین چیزی هست؟ در بعضی از کشورها که انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد به وسیله
ی احزاب، مردم حتّی آن کاندیدای ریاست جمهوری را نمی
شناسند! حزب [کسی را] معرّفی کرده، مردم هم چون به این حزب عقیده دارند یا [آن را] دوست دارند یا قبول دارند یا انگیزه
های دیگر، آن کسی را که او ــ به
عنوان رئیس ــ انتخاب کرده، معیّن کرده، کاندید کرده، انتخاب میکنند؛ [امّا] در اینجا این
جور نیست. پس آزادانه
ترین انتخاب، مستقل
ترین مجلس، مردمی
ترین حکومت، در جمهوری اسلامی است که آحاد مسئولان کشور با مردم در رابطه
ی نزدیک و صمیمانه هستند؛ مردم به آنها علاقه دارند، آنها هم خودشان را خدمتگزار مردم میدانند. زندگی مسئولان کشور، یک زندگی مردمی و متوسّط است؛ زندگی اشرافی و مثل بقیّه
ی مسئولان کشورها در دنیا نیست. یک چنین کشور مردمی، یک چنین حکومت مردمی، یک چنین کشورِ دارای انتخابات آزاد، چون از لحاظ فرهنگ با غرب مخالف است، غربِ معتقد به دموکراسی، حتّی حاضر نیست این نقاط قوّت را در جمهوری اسلامی ببیند! این
همه برای این است که جمهوری اسلامی از اوّل اعلام کرد که فرهنگ بیگانه را و فرهنگ غربی را قبول نخواهد کرد.
جمهوری اسلامی با این خصوصیّات در روز دوازدهم فروردین سال ۵۸ اعلام وجود کرد و امروز یازده سال است که این جمهوری اسلامی مشغول ادامه
ی حیات و رشد و تکامل است. تمام قدرتهای ضدّاسلامی با جمهوری اسلامی مخالفت کردند. همیشه ما در این چند سال گفتیم که کمک غرب و شرق در جنگ تحمیلی به رژیم عراق و ارتش عراق برای خاطر ترس از اسلام و دشمنی با اسلام بود؛ سالها ما این حرف را در همین تریبون نماز جمعه و جاهای دیگر تکرار کردیم.
(۲۴) شاید بعضی
ها برایشان سخت بود که این حرف را قبول کنند؛ امروز تبلیغات جهانی به این تصریح میکند؛ امروز روزنامه
ها و مطبوعات و خبرگزاری
ها این را صریحاً مینویسند. در همین خبرهای یکی دو هفته
ی اخیر، بارها روزنامه
نگارها و مطبوعاتچی
ها و خبرگزاری
ها گفتند که غرب به
خاطر دشمنی با اسلام و ترس از اسلامِ مبارز به عراق کمک کرد تا نگذارد جمهوری اسلامی در جنگ به پیروزی قاطع نظامی دست پیدا کند و عراق را از صحنه خارج کند؛ این را دارند اقرار میکنند و اعتراف میکنند. و جمهوری اسلامی در مقابل این
همه خصومت و دشمنی، با قدرت و استحکام ایستاد؛ ضعیف نشد، بلکه قوی
تر شد؛ بلکه در خارج از وجود خود، مسلمانها را هم بیدار کرد و امروز ما شاهد بیداری مسلمین هستیم.
(۲۵) و عرض کردیم، باز هم تأکید میکنیم که این دوران، دوران پیشرفت اسلام و بیداری اسلام و پیروزی اسلام و مسلمین است؛ و این به برکت جمهوری اسلامی است.
عواملی که ملّت ایران را و جمهوری اسلامی را در این یازده سال موفّق کرد، چند چیز بود: پایبندی به اسلام بود، رهبری بی
نظیر امام راحل عظیم و بزرگوارمان (رضوان الله
تعالی علیه) بود، مجاهدت و فداکاری شما مردم بود، و ناآشنایی دشمن با رموز اعتقادات اسلامی بود. این ناآشنایی هنوز هم هست، این ایمان بحمدالله
هنوز هم هست، این فداکاری هنوز هم هست. با وحدت کلمه این راه را ادامه بدهید؛ دنیا در انتظار شما است.
من درباره
ی بعضی از افراد و خطوط مخالف جمهوری اسلامی در داخل کشور و خارج کشور، مطالبی را میخواستم عرض بکنم که چون وقت گذشته، آن را موکول میکنم به یک فرصت دیگر؛ امّا این توصیه را به شما آحاد ملّت و مردم مبارز و مؤمن کشورمان عرض میکنم و تکرار میکنم: با اتّحاد شما مردم، با شجاعت شما مردم، با ایمان شما به اسلام و نترسیدن شما از دشمن، این مشعل نوری که شما در دست گرفته
اید ــ یعنی اسلام ــ روزبه
روز پُرنورتر و منوّرتر خواهد شد و چشم ملّتها را به شما بیشتر جلب خواهد کرد. این نقاط قوّت جمهوری اسلامی است که بحمدالله
ملّت ایران اینها را در این مدّت حفظ کردند، باز هم حفظ خواهند کرد. با اتّکاء به خدا، با اتّکال
(۲۶) به خدا، این راه را شما ادامه خواهید داد.
البتّه ما کشور را باید به شکل نمونه
ی اسلامی بسازیم؛ این چیزی است که دشمن از آن میترسد. همه
ی دلسوزان اسلام و جمهوری اسلامی بدانند که ما دیگر از حالا به بعد باید بتوانیم به
صورت عینی و ملموس به دنیا نشان بدهیم که این مجاهدت و فداکاری ما، در واقعِ زندگی و در متن زندگی چه تأثیری گذاشته. تا حالا جنگ بود. البتّه هشت سال جنگ، دارای تأثیراتی بیش از هشت سال است. ویرانی
های جنگ و ضررها و خسارتهای جنگ طول میکشد تا جبران بشود. این
جور نیست که تا جنگ تمام شد، همه
ی مشکلات جنگ هم تمام بشود؛ نه، علاوه بر اینکه قدرتمندان مستکبر عالم هنوز در صددند که به جمهوری اسلامی لطمه و ضربه وارد کنند و ما باید هوشیار باشیم. امّا با همه
ی اینها از آنجا که ملّت ما یک ملّت زنده است، از آنجا که نعمتها و برکات الهی بر کشور ما و ملّت ما بسیار بزرگ و عظیم است و امکانات ما زیاد است، از آنجا که بحمدالله
جوانهای ما و مردم ما بسیار بااستعداد و هوشمند و دارای کارایی زیاد هستند ــ که در حال و گذشته و در تاریخ، این ثابت شده ــ لذا ما امیدوار هستیم که این ملّت به پیش
گامی مدیران و مسئولان کشور، خواهد توانست از جهات مادّی و معنوی، بنای جمهوری اسلامی را آنچنان بسازد که موجب تشویق ملّتها و ترغیب آنها و دلگرمی آنها به اسلام بشود؛ و این باید بشود. همه باید در این دوران سازندگی که همین مبارزه در راه سازندگی کشور یک مبارزه
ی عظیمی است، متّحد و با وحدت کلمه و با فداکاری و پشت سر مسئولان کشور حرکت بکنند. ان
شاءالله
جامعه
ی اسلامی باید پرچم
دار علم، پرچم
دار صنعت، پرچم
دار پیشرفت، پرچم
دار آزادی و پرچم
دار معنویّت و عبودیّت الهی و دین و باورهای دینی در همه
ی دنیا باشد.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ
الاِنسانَ
لَفی
خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ
وَ تَواصَوا بِالحَقِّ
وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.
(۲۷)