1369/01/10
خطبههای نماز جمعه تهران
خطبهی اوّل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه: یَـٰٓأَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۲)
شروع ماه مبارک رمضان در حقیقت عید بزرگی برای مسلمانها است و جا دارد که ورود این ماه را مؤمنین به یکدیگر تبریک بگویند و یکدیگر را به استفادهی هر چه بیشتر از این ماه توصیه کنند؛ چون ماه ضیافت الهی است. بر سر سفرهی پروردگار منّان و کریم در این ماه، فقط مؤمنین و کسانی که اهل ورود در این ضیافتند، مینشینند؛ این غیر از سفرهی عامّ کرم الهی است که همهی انسانها، بلکه همهی موجودات عالم از آن بهرهمندند؛ این سفرهی خواص است؛ ضیافت خاصّان پروردگار است.
و امّا یک بخشی از مسائل مهمّ مربوط به این ماه، در ذیل این آیهی شریفه و آیاتی که بعد از این آیه در سورهی بقره ذکر شده است، قرار دارد که گوشهی کوچکی از آن را من در این خطبه عرض میکنم. اوّلاً میفرماید: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم. ما میدانستیم که نماز و زکات مخصوص امّت اسلام نبوده است؛ بلکه پیغمبران قبل از رسول اکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در صدر احکام خود، نماز و زکات را داشتهاند: وَ اَوصٰنی بِالصَّلْوٰةِ وَ الزَّکْوٰةِ ما دُمتُ حَیًّا؛(۳) از قول حضرت عیسیٰ است که به مخاطبان خود میفرماید: خدا مرا به نماز و زکات وصیّت کرده است. همچنین از آیات دیگر قرآن هم این معنا استفاده میشود.(۴) این آیه میفرماید روزه هم مثل نماز و زکات در شمار احکامی است که مخصوص امّت اسلام نیست، بلکه امم سابقه و پیغمبران گذشته هم مأمور به روزه بودهاند. این نشاندهندهی این حقیقت است که در بنای زندگی معنوی انسانها در هر زمان، همچنان که نماز لازم است ــ که رابطهی معنوی میان انسان و خدا است ــ و همچنان که زکات لازم است ــ که تزکیهی مالی انسان است ــ روزه هم واجب و ضروری است؛ و این یکی از پایههای اصلی تکامل انسان و تعالی معنوی او است؛ وَالّا در طول زمان و با تغییر ادیان مختلف، این خط، ثابت و مستمر نمیمانْد. البتّه روزه در ادیان مختلف، در زمانهای مختلف و با شکلهای مختلف است؛ امّا گرسنگی کشیدن و اندرون را از طعام خالی داشتن و لب و زبان و دهان را در ساعات معیّنی بر روی تمتّعات جسمانی بستن، خصوصیّتی است که در روزهی ادیان مختلف وجود دارد. پس روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.
بعد میفرماید: لَعَلَّکُم تَتَّقون؛ یعنی این روزه یک پلّکانی به سمت تقوا است؛ وسیلهای برای تأمین تقوا در وجود شما، در دل و جان شما است. تقوا این است که انسان در همهی اعمال و رفتار خود مراقب باشد که آیا این کار مطابق رضای خدا و امر الهی است یا نه. اسم این مراقبت دائمی، حالت پرهیز و برحذر بودن دائمی، تقوا است. نقطهی مقابل تقوا، غفلت و بیتوجّهی و حرکت بدون بصیرت است. خدا ناهوشیاری مؤمن را در امور زندگی نمیپسندد؛ مؤمن باید در همهی امور زندگی، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار، در همهی امور زندگی برای انسان مؤمن این اثر و فایده را دارد که متوجّه باشد کاری که میکند، بر خلاف خواست خدا و طریقه و ممشای(۵) دین نباشد. وقتی این مراقبت در انسان به وجود آمد که گفتار او و عمل او و سکوت او و قیام او و قعود او و هر اقدام و تصرّف او بر طبق خطّمشیای است که خدای متعال معیّن کرده، اسم این حالت هوشیاری و توجّه و تنبّه در انسان تقوا است؛ که در فارسی ترجمه شده است به «پرهیزکاری». و مقصود از پرهیزکاری این است که حالت پرهیز و برحذر بودن در انسان، همیشه زنده باشد. فایدهی روزه این است. و اگر ملّتی و فردی دارای تقوا بود، تمام خیرات دنیا و آخرت برای او جلب خواهد شد. فایدهی تقوا فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی در قیامت نیست؛ فایدهی تقوا را انسانِ باتقوا در دنیا هم میبیند. جامعهای که باتقوا است، جامعهای که راه خدا را با دقّت انتخاب میکند و با دقّت در آن راه حرکت میکند، از نِعم الهی در دنیا هم برخوردار میشود، عزّت دنیوی هم به دست میآورد، علم و معرفت در امور دنیا هم خدا به او میدهد. جامعهای که در راه تقوا حرکت میکند، فضای زندگی آن جامعه، فضای سالم و محبّتآمیز و همراه با تعاون و همکاری بین آحاد جامعه است.
تقوا کلید خوشبختی دنیوی و اخروی است. بشریّت گمراه که از انواع سختیها و رنجهای شخصی و اجتماعی مینالد، چوب بیتقوایی خود را و چوب غفلت و بیتوجّهی و غرق شدن در منجلابی را که شهوات او برای او فراهم کرده است، میخورد. جوامعی که عقبافتادهاند، حالشان معلوم است؛ جوامع پیشرفتهی عالم هم اگرچه از بعضی از جهات خوشبختیهایی دارند ــ که همان هم ناشی از هوشیاری و بیداری در بعضی از امور زندگی است ــ امّا دچار خلأها و کمبودهای مرگباری هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آنها با صد زبان آن را دارند امروز بیان میکنند.
و تقوا وصیّت اوّل و آخر پیغمبران است. در قرآن، در سورههای مختلف میخوانید که انبیای الهی اوّلین سخنی که به مردم گفتهاند، توصیهی به تقوا است. اگر تقوا باشد، هدایت الهی هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهی هم به صورت کامل، گیر فرد و جامعهای نمیآید. این روزه مقدّمهی تقوا است. در یک آیهی قرآن در سورهی حدید، خداوند میفرماید: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَءامِنوا بِرَسولِه؛ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَّحۡمَتِهِ ۦوَیَجۡعَل لَکُم نورًا تَمشونَ بِه؛(۶) تقوا موجب میشود که خدای متعال نوری را در قلب شما و زندگی شما و راه شما قرار بدهد که بتوانید در پرتو آن نور حرکت کنید و راه زندگی را پیدا کنید. بشر نمیتواند با سردرگمی حرکت کند. بدون شناختن مقصد و هدف، حرکت انسانی میسور نیست. این نوری که میتواند هدف را و سرمنزل را و راه را به ما نشان بدهد، ناشی از تقوا و پرهیزکاری است. و توصیهی همهی انبیا و اولیا تقوا است.
و من به شما برادران و خواهران نمازگزار توصیه میکنم تقوای الهی و پرهیزکاری را در همهی امور زندگیتان و در همهی آنات زندگیتان بر خود فرض و لازم بشمارید؛ مخصوصاً کسانی که در جامعه مسئولیّت بیشتری دارند. اگرچه در جامعهی اسلامی همه مسئولند، امّا هر چه مسئولیّت بیشتر و بار سنگینتر، زاد و توشهی تقوا بیشتر مورد نیاز است و باید آن کسانی که در جامعه مسئولند، بر مایهی تقوای خود بیفزایند؛ بدانند چه میکنند و بفهمند در این حرفی که میزنند، در این اقدامی که میکنند، در این عملی که میکنند، آیا رضای الهی هست یا نه؛ این معیار و ملاک است. و اگر ما تقوا را پیشهی خودمان بکنیم، والله قویترینِ قدرتهای مادّی هم نخواهد توانست سر سوزنی در این راه مستقیمی که ما طی میکنیم، انحراف به وجود بیاورد.
ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزهداری، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم همین ماه مبارک است؛ اگرچه همیشه انسان با رشتهی دعا باید با خدا متّصل باشد. آیهی «وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان»(۷) در سورهی بقره در خلال همین آیات مبارکهی مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه آمده که همهی انسانها را، همهی بندگان را به دعا و توجّه سوق میدهد و دعوت میکند. رابطهی دعا، رابطهی قلبی شما است با خدا. «دعا» یعنی خواستن، یعنی خدا را خواندن. خواستن یعنی امیدواری؛ و تا امید نداشته باشید، از خدا چیزی را درخواست نمیکنید. انسانِ ناامید که طلب نمیکند. پس دعا یعنی «امید» که ملازم با «امید به اجابت» است. این امید به اجابت، دلها را مشتعل میکند و منوّر نگه میدارد. به برکت دعا، جامعه بانشاط و اهل حرکت [میشود].
این ماه همچنین بهار قرآن است. اُنس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قویتر و عمیقتر میکند. بدبختی جوامع اسلامی به خاطر دوری از قرآن، دوری از حقایق قرآن و معارف قرآن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمیفهمند و با آن اُنس ندارند که وضعشان معلوم است؛ حتّی آن کسانی هم که زبان قرآن زبان آنها است و میفهمند، به خاطر عدم تدبّر در آیات قرآن، با حقایق قرآنی آشنا نمیشوند و اُنس نمیگیرند. میبینید که آیهی «لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکٰفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»(۸) ــ یعنی خداوند مؤمنین را زیردست و زبون کفّار قرار نداده ــ در کشورهای عربی و به وسیلهی مردم عربزبان در دنیا خوانده میشود، امّا عمل نمیشود؛ [چون] توجّه نیست، تنبّه نیست، تدبّر در آیات قرآن نیست، لذا کشورهای اسلامی عقبماندهاند. اُنس با قرآن، یعنی قرآن را خواندن و باز خواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبّر کردن و آنها را فهمیدن. و فارسیزبانها میتوانند از ترجمهی قرآن استفاده کنند و کلمات قرآنی را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آنها فکر کنند و تأمّل کنند. اگر در آیات قرآن تأمّل کنیم، ارادهی ما قویتر از این خواهد شد، استقامت ما بیشتر خواهد شد. همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری انسانهایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند، و همین معارف است که ملّت بزرگ ما را وادار کرد و مجهّز کرد که با دنیای مدرنِ مُظلَمِ(۹) جاهلیّت ــ جاهلیّت مدرن، جاهلیّت قرن بیستم ــ مقابله کند. امیدواریم ملّت ما روزبهروز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیکتر بشود.
پروردگارا! تو را به حقّ اولیائت سوگند میدهیم همهی ملّت ما را مشمول برکات این ماه مبارک قرار بده. پروردگارا! ما را جزو آن کسانی قرار بده که از این آیات مبارکات در این روزها و شبهای متبرّک حدّاکثر استفاده را کرده باشیم؛ ما را متّقی و پرهیزکار قرار بده.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّبنالحسین و محمّدبنعلیّ و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیّبنموسی و محمّدبنعلیّ و علیّبنمحمّد و الحسنبنعلیّ و الخلف القائم المهدیّ حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوی الله.
مطلبی که در خطبهی دوّم عرض خواهم کرد، یک مطلب کوتاهی در باب جمهوری اسلامی است، به مناسبت نزدیکی دوازدهم فروردین که «روز جمهوری اسلامی» اعلام شد(۱۱) و در روز دوازدهم فروردین در سال ۱۳۵۸ بود که دنیا حکومتی به این نام و با این خصوصیّات را مشاهده کرد.
جمهوری اسلامی از لحاظ معنای تحتاللفظی به معنای این است که این حکومت، بر دو پایه استوار است: یکی «جمهور مردم»، یعنی آحاد مردم و جمعیّت کشور هستند که امر ادارهی کشور و تشکیلات دولتی و مدیریّت کشور را تعیین میکنند؛ و دوّم «اسلامی»، یعنی این حرکت مردم بر پایهی تفکّر اسلام و شریعت اسلامی است؛ و این یک امر طبیعی است. در کشوری که اکثریّت قریب به تمام آن، مسلمان هستند ــ آن هم مسلمان مؤمن و معتقد و عامل، که در طول زمان این ایمان عمیق خودشان به اسلام را ثابت کردهاند و نشان دادهاند ــ اگر حکومتی مردمی است، پس اسلامی هم هست. مردم اسلام را میخواهند؛ این از روز اوّل گفته شد و در طول سالهای متمادی تجربه شد؛ و امروز هم واضحترین حقیقت در نظام ما این است که آحاد مردم و تودهی مردم از نظام حاکم بر کشور میخواهند که مسلمان باشد و مسلمانی عمل کند و اسلام را در جامعه تحقّق ببخشد. خب، این حکومت و این نظام با این نام در دنیا اعلام شد و تشکیل شد؛ مردم هم رأی دادند. رأی را هم ـ همانطور که عرض کردم ـ در حقیقت مردم به اسلام دادند؛ نام جمهوری اسلامی را حاکی از اسلام دانستند، لذا آرائشان را به نام «جمهوری اسلامی» به صندوق ریختند.
دنیا چنین نظامی را نمیشناخت؛ تا آن وقت سابقه نداشت. البتّه به نام «جمهوری اسلامی» باز هم در دنیا قبل از ما کشورهایی بود؛ هم در آسیا کشوری هست که عنوان رسمی آن جمهوری اسلامی است،(۱۲) و هم در آفریقا کشوری هست که عنوان رسمی آن جمهوری اسلامی است.(۱۳) شاید کسانی در دنیا و حتّی کسانی در داخل کشور هم بودند که در اوّل کار تصوّر میکردند که این جمهوری اسلامی هم مثل آن دو جمهوری اسلامی است که قبلاً و سالها پیش تشکیل شده و اسم آن اسلامی است و در عمل هیچ گونه فرقی با کشورهای غیر اسلامی ندارد؛ نه مجلس و دستگاه قانونگذاری آن موظّف است که قوانین را بر اساس شریعت اسلام وضع کند، نه رؤسای این کشورها موظّفند که ترویج از اسلام بکنند، نه مردم در این کشورها توقّع اسلامی از این دولتها دارند. آن جمهوری اسلامیهایی که در دو کشور دیگر سابقه داشت ــ تا آنجایی که ما میدانیم ــ عملاً تفاوتی با کشورهای غیر اسلامی و حتّی ضدّاسلامی نداشت؛ فقط اسم آن جمهوری اسلامی بود. شاید یک عدّهای خیال میکردند که جمهوری اسلامی در ایران هم مانند آنها خواهد بود: یک نام بیمحتوا، اسم بیمسمّا، امّا گذشتِ مدّت کوتاهی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به وسیلهی اسلامشناسان و مسلمانان و کسانی که بعضی سالها برای اسلام مبارزه کرده بودند، بعضی جزو فقهای اسلام و متفکّرین اسلامی بودند،(۱۴) نشان داد که نه، این جمهوری اسلامی حقیقتاً اسلامی است؛ بنا است بر مبنای فکر اسلامی، جامعه را راه ببرد و اداره کند؛ اینجا بود که صفبندیها شروع شد. شاید کسانی که قضایا را با دقّت تعقیب کردهاند، یادشان باشد که در اواسط مجلس خبرگانِ اوّل که قانون اساسی را تدوین میکرد، بتدریج زمزمههای خشونتآمیز و مقابلهآمیز با مسائل اسلامی بلند شد.(۱۵) تا آن وقت کسی روی کلمهی اسلام و اسلامی بودن و جمهوری اسلامی حسّاسیّتی نشان نمیداد؛ از آنجا بود که بتدریج گروههایی در داخل و شاید بلندگوهایی در خارج به مقابلهی تبلیغاتی با تفکّر اسلامی پرداختند؛ چون اسلامی بودنِ جمهوری معلوم شد.
تا قبل از آن، غیر از حکومتهای استبدادیِ دوران قدیم که سلاطینی حکومت میکردند با استبداد رأی و بدون اینکه قانونی برایشان وجود داشته باشد [یعنی] قانون را هم خودشان وضع میکردند و ارادهی آنها، کارگزار و حاکم مطلق در بین مردم بود؛ که این یک روش مرتجعانه و باستانی است در حکومت ــ اگرچه همین امروز هم کشورهایی هستند که با همین روش اداره میشوند و قبل از انقلاب، کشور خود ما با همین روش اداره میشد؛ مطلقِ استبداد و دیکتاتوری با شکلهای مختلف و با نامهای مختلف ــ دنیا دو نوع حکومت را در طول سالهای متمادی تجربه کرده بود و پذیرفته بود؛ [یعنی] بعد از آنکه کشورهای مترقّی عالم توانسته بودند از زیر اینجور استبدادهایی خودشان را خلاص بکنند، دو جور حکومت را تجربه کرده بودند و میشناختند و پذیرفته بودند: یکی دموکراسیهای غربی که در کشورهای غربی و اقمار آنها رایج بود، یکی هم حکومتهای کمونیستی که خودشان اسم آن را میگذاشتند حکومتهای کارگری؛ اگرچه در رأس حکومتها اعیان و اشراف بودند، نه کارگرها؛ و در بالای رأس هرم آن قدرتها، کسانی که قدرترانی و حکمرانی میکردند، با همان سلاطین و رؤسای غیر سبْک خودشان تفاوتی نداشتند؛ امّا اسمشان حکومتهای کارگری بود و دیکتاتوری پرولتاریا؛(۱۶) همین حکومتهای مارکسیستی و سوسیالیستی.
دنیا این دو جور حکومت را میشناخت. با یکدیگر هم بد بودند؛ یکی اردوگاه غرب بود، یکی اردوگاه شرق؛ با هم بشدّت مقابله داشتند و همدیگر را نفی میکردند و با هم مبارزه میکردند امّا وقتی جمهوری اسلامی و این سبْک جدید حکومت پدید آمد، هر دو اردوگاه با حیرت و سپس با وحشت در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند. چرا؟ علّت چه بود؟ علّت این بود که جمهوری اسلامی دارای خصوصیّاتی بود که هر دو سبْک حکومت را که در آن دو اردوگاه رایج بود، نفی میکرد؛ آنها را غلط و برای زندگی بشر مضر میدانست و اعلام میکرد. یا به زبان دیگر بگوییم؛ آن دو سبْک حکومت که در شرق و غرب رایج بودند، در یک چیزهایی شریک بودند؛ مشترکاتی داشتند؛ [مثلاً] فرهنگ عمومی در این کشورها یکسان بود و آن فرهنگ عبارت بود از کشاندن آحاد مردم به غفلت و رها کردن زمام شهوات و هواهای نفسانی. این چیزی بود که در هر دو سبْک حکومت وجود داشت و وجود دارد و این، فرهنگ مشترک شرق و غرب است. با این خصوصیّت مشترک، اسلام مخالف بود و اعلام مخالفت کرد و اعلام کرد که جمهوری اسلامی استقلال کاملِ ملّتِ تحت تابعیّت خود را تضمین میکند و تأمین میکند و این استقلال کامل، شامل استقلال سیاسی و اقتصادی و بالاتر از همه، استقلال فرهنگی است. یعنی جمهوری اسلامی اکتفا نکرد به اینکه یک حکومتی را مستقل از قدرتها به وجود بیاورد؛ که این قدم اوّل است.
کشورهایی که به استقلال میرسند، قدم اوّل استقلال آنها همین است که نظام سیاسی خودشان را مستقل کنند؛ یعنی حکومتی به وجود بیاورند مستقل از نفوذ قدرتهای بیگانه؛ جمهوری اسلامی به این اکتفا نکرد؛ به این هم اکتفا نکرد که در جهت استقلال اقتصادی حرکت بکند، که استقلال اقتصادی از استقلال سیاسی مشکلتر و دیریابتر است؛ بهآسانی نمیشود رشتههای نفوذ و سلطهی اقتصادی قدرتها و دولتهای بیگانه را قطع کرد. یک کشوری اگر بخواهد به سمت استقلال اقتصادی برود، احتیاج دارد به نیروی انسانیِ کارآمد، منابع درآمدزا، امکانات فراوان، دانش، تخصّص، همکاریهای علمی و فنّی بینالمللی و بسیاری از چیزهای دیگر؛ و کشورهایی که تازه به استقلال میرسند و کشورهای انقلابی، برای به دست آوردن همهی این مقدّمات و ابزارِ استقلال اقتصادی دچار زحمت و دردسرند. کشور ما از ساعت اوّل در جهت استقلال اقتصادی حرکت کرد. درست است که قبل از انقلاب، تسلّط حکومتهای وابسته، یک اقتصاد کاملاً وابستهی به غرب و بخصوص آمریکا را در این کشور رشد داده بود و بسیار کار دشواری بود بریدن این رشتهها، امّا این رشتهها بریده شد و ما توانستیم در جهت استقلال اقتصادی حرکت کنیم.
البتّه تا رسیدن به یک استقلال اقتصادی کامل، هنوز فاصله داریم و راه داریم و مردم باید کار کنند و جوانها باید درس بخوانند و متخصّصین باید تلاش کنند و کسانی که میتوانند در این مقصودِ مهمّ ملّی کمک کنند ــ هر گونه کمکی ــ این کمک را باید بکنند. برای یک کشور، استقلال اقتصادی یک ضرورت حیاتی است. وقتی رشتههای اقتصاد یک کشور به بیگانهها وصل باشد، معنای آن این است که رگ حیات و تغذیهی این پیکر به جایی دیگر وصل است؛ پس اختیار دست آن دیگری خواهد بود. باید تلاش کنیم [به این استقلال برسیم]. کشورهای انقلابی که گرایش به شرق داشتند ــ که بیشتر کشورهای انقلابی در قرن معاصر، متمایل به شرق بودند ــ از دولتها و قدرتهای شرقی استفاده میکردند. مثلاً چین وقتی که انقلاب کرد، تا ده سال بلکه بیشتر، کشور شوروی ــ که برادر بزرگ او محسوب میشد و در انقلاب سوسیالیستی(۱۷) پیشگام بود ــ و همچنین دیگر کشورهای کمونیستی به او کمک میکردند؛ کمک اقتصادی، کمک فنّی، فرستادن متخصّصین، کارشناسان؛ امّا جمهوری اسلامی برای بریدن رشتههای پیوند و وابستگی اقتصادی خود، فقط به ارادهی نیرومند ملّت خود و استعداد درخشان ایرانیان متّکی بود و هست. پس در راه استقلال اقتصادی، ملّت ما پیش رفت و باز هم پیش میرود و برنامهریزیها بحمدالله در همین جهت حرکت میکند و باید هم [حرکت] بکند.
امّا از همهی اینها مهمتر، استقلال فرهنگی بود. جمهوری اسلامی از اوّل نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربی نخواهد رفت. و این نکته را من عرض کنم که سلطهی واقعی قدرتها با سلطهی فرهنگی است. یعنی اگر یک ملّتی بتواند فرهنگ خود و باورهای خود و اعتقادات خود و رسوم و آداب و عادات و در مرحلهی بالاتر، زبان و خطّ خود را در یک ملّت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملّت مسلّط است؛ سلطهی او یک سلطهی حقیقی است؛ کاری که در یک دورهای در این دویست سال گذشته، فرانسویها با کشورهای دیگر کردند؛ در یک دوره انگلیسیها، و در این اواخر آمریکاییها کردند؛ زبان خودشان و خطّ خودشان و فرهنگ خودشان و روشهای زندگی را که آنها قبول کردند، به تمام کشورهایی که توانستند، صادر کردند. اگر یک کشوری از لحاظ اقتصادی هم مستقل باشد و وابستهی به قدرتها نباشد امّا قدرتهای بیگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در این کشور نفوذ بدهند، بر این کشور مسلّطند.
فرهنگ مثل آب و هوا است. فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است. فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و چیزهایی که در یک جامعه، زندگی شخصی، زندگی اجتماعی، داخل خانه، داخل محیط کسب، با آنها روبهرو است. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقلّ اسلامی داریم. اسلام تکلیف مسلمانها را در معاشرتشان معلوم کرده؛ تکلیف آنها را در کیفیّت زندگی فردیشان، در خورد و خوراکشان، در لباس پوشیدنشان، در درس خواندنشان، در روابطشان با حکومت، در روابطشان با یکدیگر، در معاملاتشان معیّن کرده. ما نمیخواهیم اینها را از غربیها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. از اوّل، جمهوری اسلامی این را نشان داد.
در غرب، ارتباط بیبندوبار زن و مرد، یک کار رایج است؛ عدم حجاب و واسطهای و فاصلهای بین زن و مرد در معاشرتها، یک کار معمولی است. نمیگوییم همهی مردها یا همهی زنها در کشورهای غربی فاسدند؛ نه، چنین ادّعایی نمیکنیم، چنین تهمتی نمیزنیم، واقعیّت هم ندارد؛ بین آنها مردها و زنهای خوب و نجیب هم یقیناً هستند؛ امّا آزادی جنسی در جوامع غربی حاکم است؛ در آنجا این یک فرهنگ است. شهوات جنسی در فرهنگ غربی یک امر مباح و مجاز و بیقیدوشرط است. بعضی از کشورهای غربی در این قسمتها خیلی هم پیش رفتند و به شکلهای شرمآوری زندگی خودشان را درآوردند و البتّه پشیمانند. این در غرب هست، امّا چیز بدی است. این چیزی است که متفکّرین و سیاستمدارها و برنامهریزها و مدیران کشورهای غربی در آن گیر کردهاند و برایشان مشکل درست کرده. خب، غرب این فرهنگ را، این خصلت و خو و عادت را به تمام کشورهای دیگر هم صادر کرد. در کشورهای دیگر نبود، در کشورهای اسلامی و حتّی کشورهای غیر اسلامیِ شرق هم چنین چیزی وجود نداشت؛ این را غربیها وارد کردند. جمهوری اسلامی در مقابل این ایستاد. جمهوری اسلامی از اوّل اعلام کرد که معتقد به روابط بیبندوبار زن و مرد نیست؛ معتقد به وجود حجاب میان زن و مرد است؛ معتقد به روابط اسلامی میان زن و مرد است و بر این مسئله پافشاری کرد. به نظر بعضیها این یک مسئلهی فرعی است، یک مسئلهی جزئی است، در حالی که اشتباه میکنند؛ این بسیار مسئلهی مهمّی است.
همین جا من عرض بکنم که یکی از مهمترین علل مخالفت شدید و خصمانهی دولتهای غربی با جمهوری اسلامی، همین مسئله است؛ روی این مسئله بسیار حسّاسند. اگر جمهوری اسلامی همین یک مسئله را یک مقداری کوتاه میآمد و اجازه میداد که فرهنگ بیبندوبار غربی در زمینهی روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقّق پیدا بکند، بسیاری از مخالفتهایی که مجامع سیاستمدار و غیر سیاسی غرب با جمهوری اسلامی دارند، کم میشد یا بعضی از بین میرفت؛ روی این مسئله حسّاسند.
شما میبینید در همین کشور ما یک روزی بیحجابی را اجباری کردند؛(۱۸) در دنیا احدی اعتراض نکرد که چرا بیحجابی را اجبار میکنید. در کشور همسایهی ما ترکیه بیحجابی را اجباری کردند(۱۹) و تا همین اواخر هم حتّی بعضی از دولتهای ترکیه همین اجبار و الزام را ادامه میدادند ــ که نمونههایی در همین اواخر دیده شد(۲۰) ــ [امّا] هیچ کس در دنیا اعتراض نکرد و اعتراض نمیکند. بالاتر از این، در کشورهای اروپایی که خودشان را پیشرفته میدانند و مسائل حقوق بشر و آراء انسانها در ادّعا و تبلیغات برایشان حائز اهمّیّت است ــ یعنی فرانسه و انگلیس ــ اجازه ندادند که چند نفر زن مسلمان یا دختر مسلمان با حجاب اسلامی رفت و آمد کنند و به مدارس بروند.(۲۱) اینجا اجبار و الزام را جایز میشمارند و در آن ایرادی و عیبی نمیبینند امّا همهی این محافل، جمهوری اسلامی را به خاطر اینکه حجاب را در جامعه الزامی میداند، مورد اعتراض قرار میدهند! اگر الزام زنان به شکلی از لباس و زیّ(۲۲) ایراد دارد، ایراد آن بیشتر از این است؛ برای خاطر اینکه این به سلامت نزدیکتر است. لااقل این دو با یک نظر باید دیده بشوند، امّا غرب اینجوری عمل نمیکند. جمهوری اسلامی را به عنوان کشوری که لباس زنان در آن، شکل الزامی دارد، مورد انتقاد قرار میدهد امّا آن دولتهایی که برهنگی را و نبودن حجاب میان زن و مرد را الزامی میکنند، مورد انتقاد قرار نمیدهد! این برای چیست؟ برای همین است که این بر خلاف فرهنگ پذیرفتهی غرب است. اینها روی این مسئله بشدّت حسّاسند؛ غرب روی رواج مشروبات الکلی حسّاس است؛ این را به عنوان یک نکتهی مثبت در عادات و آداب ملّتها میشمرد. اگر در یک کشوری مشروبات الکلی ممنوع بود و مصرف کردن آن مجازات داشت، غربیها حسّاسیّت نشان میدهند و این را ارتجاع به حساب میآورند امّا اگر در کشوری مشروبات الکلی آزاد باشد و مجاز باشد و رایج باشد و حکومت نسبت به آن حسّاسیّتی نشان ندهد، بلکه ترویج بکند، این را مستحسن میشمرند!
الزام و اجبار مردم به روشهای گوناگون زندگی، تا آنجایی که منافات با فرهنگ غربی نداشته باشد، برای غربیها مجاز است؛ هیچ ایرادی ندارد. بارها عرض کردهایم،(۲۳) غرب با کشورها و دولتهایی رابطهی حسنه دارد که این دولتها و کشورها از ابتدائیترین روشهای دموکراسی هم محروم و دورند. الان در همین منطقهی خلیج فارس شما نگاه کنید؛ کشورهایی که پارلمان ندارند، انتخابات ندارند، مجلس قانونگذاری ندارند، رئیس کشور را مردم انتخاب نمیکنند ــ ارثی انتخاب میشود، روشهای عهد دقیانوس! ــ قوانین کشور را پارلمان و نمایندگان مردم وضع نمیکنند، [بلکه] امیر و سلطان وضع میکند؛ از اینجور کشورها ما در حاشیهی خلیج فارس کم نداریم؛ غرب نسبت به اینها هیچ حسّاسیّتی نشان نمیدهد؛ نه دولتهای غربی، نه مجامع بهاصطلاح حقوقی که برای دفاع از آزادیها و حقوق بشر تشکیل شدهاند و کار میکنند، نسبت به آنها هیچ حسّاسیّتی نشان نمیدهند. در حالی که جمهوری اسلامی ایران مستقلترین و قویترین پارلمان و مجلس شورا را دارد. در کمتر کشوری در دنیا و شاید بتوانم بگویم در هیچ کشوری، شما پارلمانی به قوّت و استقلال مجلس شورای اسلامی ما پیدا نمیکنید؛ چون آن پارلمانهایی که به وسیلهی احزاب اداره میشوند، فردِ وکیل و نماینده، تابع نظر حزب است؛ اینجا نه، حزبی هم در کار نیست؛ جناحهای سیاسی هستند، امّا جناحها هیچ کدام سلطهای بر رأی آن نمایندهی مجلس ندارند؛ او خودش است که آزاد و مستقل انتخاب میکند. ما در دنیا چنین مجلسی را کجا داریم؟
انتخابات آزاد برای تعیین رئیسجمهور در کشور ایران و در جمهوری اسلامی در دنیا کمنظیر است. آحاد مردم میروند پای صندوقهای رأی، بدون اینکه تبلیغات حزبی در ذهن آنها اثر داشته باشد، یک نفری را که شناختهاند، فهمیدهاند، تجربه کردهاند، برای یک مدّتی به ریاست جمهوری انتخاب میکنند. در کجای دنیا چنین چیزی هست؟ در بعضی از کشورها که انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد به وسیلهی احزاب، مردم حتّی آن کاندیدای ریاست جمهوری را نمیشناسند! حزب [کسی را] معرّفی کرده، مردم هم چون به این حزب عقیده دارند یا [آن را] دوست دارند یا قبول دارند یا انگیزههای دیگر، آن کسی را که او ــ به عنوان رئیس ــ انتخاب کرده، معیّن کرده، کاندید کرده، انتخاب میکنند؛ [امّا] در اینجا اینجور نیست. پس آزادانهترین انتخاب، مستقلترین مجلس، مردمیترین حکومت، در جمهوری اسلامی است که آحاد مسئولان کشور با مردم در رابطهی نزدیک و صمیمانه هستند؛ مردم به آنها علاقه دارند، آنها هم خودشان را خدمتگزار مردم میدانند. زندگی مسئولان کشور، یک زندگی مردمی و متوسّط است؛ زندگی اشرافی و مثل بقیّهی مسئولان کشورها در دنیا نیست. یک چنین کشور مردمی، یک چنین حکومت مردمی، یک چنین کشورِ دارای انتخابات آزاد، چون از لحاظ فرهنگ با غرب مخالف است، غربِ معتقد به دموکراسی، حتّی حاضر نیست این نقاط قوّت را در جمهوری اسلامی ببیند! این همه برای این است که جمهوری اسلامی از اوّل اعلام کرد که فرهنگ بیگانه را و فرهنگ غربی را قبول نخواهد کرد.
جمهوری اسلامی با این خصوصیّات در روز دوازدهم فروردین سال ۵۸ اعلام وجود کرد و امروز یازده سال است که این جمهوری اسلامی مشغول ادامهی حیات و رشد و تکامل است. تمام قدرتهای ضدّاسلامی با جمهوری اسلامی مخالفت کردند. همیشه ما در این چند سال گفتیم که کمک غرب و شرق در جنگ تحمیلی به رژیم عراق و ارتش عراق برای خاطر ترس از اسلام و دشمنی با اسلام بود؛ سالها ما این حرف را در همین تریبون نماز جمعه و جاهای دیگر تکرار کردیم.(۲۴) شاید بعضیها برایشان سخت بود که این حرف را قبول کنند؛ امروز تبلیغات جهانی به این تصریح میکند؛ امروز روزنامهها و مطبوعات و خبرگزاریها این را صریحاً مینویسند. در همین خبرهای یکی دو هفتهی اخیر، بارها روزنامهنگارها و مطبوعاتچیها و خبرگزاریها گفتند که غرب به خاطر دشمنی با اسلام و ترس از اسلامِ مبارز به عراق کمک کرد تا نگذارد جمهوری اسلامی در جنگ به پیروزی قاطع نظامی دست پیدا کند و عراق را از صحنه خارج کند؛ این را دارند اقرار میکنند و اعتراف میکنند. و جمهوری اسلامی در مقابل این همه خصومت و دشمنی، با قدرت و استحکام ایستاد؛ ضعیف نشد، بلکه قویتر شد؛ بلکه در خارج از وجود خود، مسلمانها را هم بیدار کرد و امروز ما شاهد بیداری مسلمین هستیم.(۲۵) و عرض کردیم، باز هم تأکید میکنیم که این دوران، دوران پیشرفت اسلام و بیداری اسلام و پیروزی اسلام و مسلمین است؛ و این به برکت جمهوری اسلامی است.
عواملی که ملّت ایران را و جمهوری اسلامی را در این یازده سال موفّق کرد، چند چیز بود: پایبندی به اسلام بود، رهبری بینظیر امام راحل عظیم و بزرگوارمان (رضوان الله تعالی علیه) بود، مجاهدت و فداکاری شما مردم بود، و ناآشنایی دشمن با رموز اعتقادات اسلامی بود. این ناآشنایی هنوز هم هست، این ایمان بحمدالله هنوز هم هست، این فداکاری هنوز هم هست. با وحدت کلمه این راه را ادامه بدهید؛ دنیا در انتظار شما است.
من دربارهی بعضی از افراد و خطوط مخالف جمهوری اسلامی در داخل کشور و خارج کشور، مطالبی را میخواستم عرض بکنم که چون وقت گذشته، آن را موکول میکنم به یک فرصت دیگر؛ امّا این توصیه را به شما آحاد ملّت و مردم مبارز و مؤمن کشورمان عرض میکنم و تکرار میکنم: با اتّحاد شما مردم، با شجاعت شما مردم، با ایمان شما به اسلام و نترسیدن شما از دشمن، این مشعل نوری که شما در دست گرفتهاید ــ یعنی اسلام ــ روزبهروز پُرنورتر و منوّرتر خواهد شد و چشم ملّتها را به شما بیشتر جلب خواهد کرد. این نقاط قوّت جمهوری اسلامی است که بحمدالله ملّت ایران اینها را در این مدّت حفظ کردند، باز هم حفظ خواهند کرد. با اتّکاء به خدا، با اتّکال(۲۶) به خدا، این راه را شما ادامه خواهید داد.
البتّه ما کشور را باید به شکل نمونهی اسلامی بسازیم؛ این چیزی است که دشمن از آن میترسد. همهی دلسوزان اسلام و جمهوری اسلامی بدانند که ما دیگر از حالا به بعد باید بتوانیم به صورت عینی و ملموس به دنیا نشان بدهیم که این مجاهدت و فداکاری ما، در واقعِ زندگی و در متن زندگی چه تأثیری گذاشته. تا حالا جنگ بود. البتّه هشت سال جنگ، دارای تأثیراتی بیش از هشت سال است. ویرانیهای جنگ و ضررها و خسارتهای جنگ طول میکشد تا جبران بشود. اینجور نیست که تا جنگ تمام شد، همهی مشکلات جنگ هم تمام بشود؛ نه، علاوه بر اینکه قدرتمندان مستکبر عالم هنوز در صددند که به جمهوری اسلامی لطمه و ضربه وارد کنند و ما باید هوشیار باشیم. امّا با همهی اینها از آنجا که ملّت ما یک ملّت زنده است، از آنجا که نعمتها و برکات الهی بر کشور ما و ملّت ما بسیار بزرگ و عظیم است و امکانات ما زیاد است، از آنجا که بحمدالله جوانهای ما و مردم ما بسیار بااستعداد و هوشمند و دارای کارایی زیاد هستند ــ که در حال و گذشته و در تاریخ، این ثابت شده ــ لذا ما امیدوار هستیم که این ملّت به پیشگامی مدیران و مسئولان کشور، خواهد توانست از جهات مادّی و معنوی، بنای جمهوری اسلامی را آنچنان بسازد که موجب تشویق ملّتها و ترغیب آنها و دلگرمی آنها به اسلام بشود؛ و این باید بشود. همه باید در این دوران سازندگی که همین مبارزه در راه سازندگی کشور یک مبارزهی عظیمی است، متّحد و با وحدت کلمه و با فداکاری و پشت سر مسئولان کشور حرکت بکنند. انشاءالله جامعهی اسلامی باید پرچمدار علم، پرچمدار صنعت، پرچمدار پیشرفت، پرچمدار آزادی و پرچمدار معنویّت و عبودیّت الهی و دین و باورهای دینی در همهی دنیا باشد.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۲۷)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه: یَـٰٓأَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۲)
شروع ماه مبارک رمضان در حقیقت عید بزرگی برای مسلمانها است و جا دارد که ورود این ماه را مؤمنین به یکدیگر تبریک بگویند و یکدیگر را به استفادهی هر چه بیشتر از این ماه توصیه کنند؛ چون ماه ضیافت الهی است. بر سر سفرهی پروردگار منّان و کریم در این ماه، فقط مؤمنین و کسانی که اهل ورود در این ضیافتند، مینشینند؛ این غیر از سفرهی عامّ کرم الهی است که همهی انسانها، بلکه همهی موجودات عالم از آن بهرهمندند؛ این سفرهی خواص است؛ ضیافت خاصّان پروردگار است.
و امّا یک بخشی از مسائل مهمّ مربوط به این ماه، در ذیل این آیهی شریفه و آیاتی که بعد از این آیه در سورهی بقره ذکر شده است، قرار دارد که گوشهی کوچکی از آن را من در این خطبه عرض میکنم. اوّلاً میفرماید: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم. ما میدانستیم که نماز و زکات مخصوص امّت اسلام نبوده است؛ بلکه پیغمبران قبل از رسول اکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در صدر احکام خود، نماز و زکات را داشتهاند: وَ اَوصٰنی بِالصَّلْوٰةِ وَ الزَّکْوٰةِ ما دُمتُ حَیًّا؛(۳) از قول حضرت عیسیٰ است که به مخاطبان خود میفرماید: خدا مرا به نماز و زکات وصیّت کرده است. همچنین از آیات دیگر قرآن هم این معنا استفاده میشود.(۴) این آیه میفرماید روزه هم مثل نماز و زکات در شمار احکامی است که مخصوص امّت اسلام نیست، بلکه امم سابقه و پیغمبران گذشته هم مأمور به روزه بودهاند. این نشاندهندهی این حقیقت است که در بنای زندگی معنوی انسانها در هر زمان، همچنان که نماز لازم است ــ که رابطهی معنوی میان انسان و خدا است ــ و همچنان که زکات لازم است ــ که تزکیهی مالی انسان است ــ روزه هم واجب و ضروری است؛ و این یکی از پایههای اصلی تکامل انسان و تعالی معنوی او است؛ وَالّا در طول زمان و با تغییر ادیان مختلف، این خط، ثابت و مستمر نمیمانْد. البتّه روزه در ادیان مختلف، در زمانهای مختلف و با شکلهای مختلف است؛ امّا گرسنگی کشیدن و اندرون را از طعام خالی داشتن و لب و زبان و دهان را در ساعات معیّنی بر روی تمتّعات جسمانی بستن، خصوصیّتی است که در روزهی ادیان مختلف وجود دارد. پس روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.
بعد میفرماید: لَعَلَّکُم تَتَّقون؛ یعنی این روزه یک پلّکانی به سمت تقوا است؛ وسیلهای برای تأمین تقوا در وجود شما، در دل و جان شما است. تقوا این است که انسان در همهی اعمال و رفتار خود مراقب باشد که آیا این کار مطابق رضای خدا و امر الهی است یا نه. اسم این مراقبت دائمی، حالت پرهیز و برحذر بودن دائمی، تقوا است. نقطهی مقابل تقوا، غفلت و بیتوجّهی و حرکت بدون بصیرت است. خدا ناهوشیاری مؤمن را در امور زندگی نمیپسندد؛ مؤمن باید در همهی امور زندگی، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار، در همهی امور زندگی برای انسان مؤمن این اثر و فایده را دارد که متوجّه باشد کاری که میکند، بر خلاف خواست خدا و طریقه و ممشای(۵) دین نباشد. وقتی این مراقبت در انسان به وجود آمد که گفتار او و عمل او و سکوت او و قیام او و قعود او و هر اقدام و تصرّف او بر طبق خطّمشیای است که خدای متعال معیّن کرده، اسم این حالت هوشیاری و توجّه و تنبّه در انسان تقوا است؛ که در فارسی ترجمه شده است به «پرهیزکاری». و مقصود از پرهیزکاری این است که حالت پرهیز و برحذر بودن در انسان، همیشه زنده باشد. فایدهی روزه این است. و اگر ملّتی و فردی دارای تقوا بود، تمام خیرات دنیا و آخرت برای او جلب خواهد شد. فایدهی تقوا فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی در قیامت نیست؛ فایدهی تقوا را انسانِ باتقوا در دنیا هم میبیند. جامعهای که باتقوا است، جامعهای که راه خدا را با دقّت انتخاب میکند و با دقّت در آن راه حرکت میکند، از نِعم الهی در دنیا هم برخوردار میشود، عزّت دنیوی هم به دست میآورد، علم و معرفت در امور دنیا هم خدا به او میدهد. جامعهای که در راه تقوا حرکت میکند، فضای زندگی آن جامعه، فضای سالم و محبّتآمیز و همراه با تعاون و همکاری بین آحاد جامعه است.
تقوا کلید خوشبختی دنیوی و اخروی است. بشریّت گمراه که از انواع سختیها و رنجهای شخصی و اجتماعی مینالد، چوب بیتقوایی خود را و چوب غفلت و بیتوجّهی و غرق شدن در منجلابی را که شهوات او برای او فراهم کرده است، میخورد. جوامعی که عقبافتادهاند، حالشان معلوم است؛ جوامع پیشرفتهی عالم هم اگرچه از بعضی از جهات خوشبختیهایی دارند ــ که همان هم ناشی از هوشیاری و بیداری در بعضی از امور زندگی است ــ امّا دچار خلأها و کمبودهای مرگباری هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آنها با صد زبان آن را دارند امروز بیان میکنند.
و تقوا وصیّت اوّل و آخر پیغمبران است. در قرآن، در سورههای مختلف میخوانید که انبیای الهی اوّلین سخنی که به مردم گفتهاند، توصیهی به تقوا است. اگر تقوا باشد، هدایت الهی هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهی هم به صورت کامل، گیر فرد و جامعهای نمیآید. این روزه مقدّمهی تقوا است. در یک آیهی قرآن در سورهی حدید، خداوند میفرماید: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَءامِنوا بِرَسولِه؛ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَّحۡمَتِهِ ۦوَیَجۡعَل لَکُم نورًا تَمشونَ بِه؛(۶) تقوا موجب میشود که خدای متعال نوری را در قلب شما و زندگی شما و راه شما قرار بدهد که بتوانید در پرتو آن نور حرکت کنید و راه زندگی را پیدا کنید. بشر نمیتواند با سردرگمی حرکت کند. بدون شناختن مقصد و هدف، حرکت انسانی میسور نیست. این نوری که میتواند هدف را و سرمنزل را و راه را به ما نشان بدهد، ناشی از تقوا و پرهیزکاری است. و توصیهی همهی انبیا و اولیا تقوا است.
و من به شما برادران و خواهران نمازگزار توصیه میکنم تقوای الهی و پرهیزکاری را در همهی امور زندگیتان و در همهی آنات زندگیتان بر خود فرض و لازم بشمارید؛ مخصوصاً کسانی که در جامعه مسئولیّت بیشتری دارند. اگرچه در جامعهی اسلامی همه مسئولند، امّا هر چه مسئولیّت بیشتر و بار سنگینتر، زاد و توشهی تقوا بیشتر مورد نیاز است و باید آن کسانی که در جامعه مسئولند، بر مایهی تقوای خود بیفزایند؛ بدانند چه میکنند و بفهمند در این حرفی که میزنند، در این اقدامی که میکنند، در این عملی که میکنند، آیا رضای الهی هست یا نه؛ این معیار و ملاک است. و اگر ما تقوا را پیشهی خودمان بکنیم، والله قویترینِ قدرتهای مادّی هم نخواهد توانست سر سوزنی در این راه مستقیمی که ما طی میکنیم، انحراف به وجود بیاورد.
ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزهداری، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم همین ماه مبارک است؛ اگرچه همیشه انسان با رشتهی دعا باید با خدا متّصل باشد. آیهی «وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان»(۷) در سورهی بقره در خلال همین آیات مبارکهی مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه آمده که همهی انسانها را، همهی بندگان را به دعا و توجّه سوق میدهد و دعوت میکند. رابطهی دعا، رابطهی قلبی شما است با خدا. «دعا» یعنی خواستن، یعنی خدا را خواندن. خواستن یعنی امیدواری؛ و تا امید نداشته باشید، از خدا چیزی را درخواست نمیکنید. انسانِ ناامید که طلب نمیکند. پس دعا یعنی «امید» که ملازم با «امید به اجابت» است. این امید به اجابت، دلها را مشتعل میکند و منوّر نگه میدارد. به برکت دعا، جامعه بانشاط و اهل حرکت [میشود].
این ماه همچنین بهار قرآن است. اُنس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قویتر و عمیقتر میکند. بدبختی جوامع اسلامی به خاطر دوری از قرآن، دوری از حقایق قرآن و معارف قرآن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمیفهمند و با آن اُنس ندارند که وضعشان معلوم است؛ حتّی آن کسانی هم که زبان قرآن زبان آنها است و میفهمند، به خاطر عدم تدبّر در آیات قرآن، با حقایق قرآنی آشنا نمیشوند و اُنس نمیگیرند. میبینید که آیهی «لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکٰفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»(۸) ــ یعنی خداوند مؤمنین را زیردست و زبون کفّار قرار نداده ــ در کشورهای عربی و به وسیلهی مردم عربزبان در دنیا خوانده میشود، امّا عمل نمیشود؛ [چون] توجّه نیست، تنبّه نیست، تدبّر در آیات قرآن نیست، لذا کشورهای اسلامی عقبماندهاند. اُنس با قرآن، یعنی قرآن را خواندن و باز خواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبّر کردن و آنها را فهمیدن. و فارسیزبانها میتوانند از ترجمهی قرآن استفاده کنند و کلمات قرآنی را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آنها فکر کنند و تأمّل کنند. اگر در آیات قرآن تأمّل کنیم، ارادهی ما قویتر از این خواهد شد، استقامت ما بیشتر خواهد شد. همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری انسانهایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند، و همین معارف است که ملّت بزرگ ما را وادار کرد و مجهّز کرد که با دنیای مدرنِ مُظلَمِ(۹) جاهلیّت ــ جاهلیّت مدرن، جاهلیّت قرن بیستم ــ مقابله کند. امیدواریم ملّت ما روزبهروز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیکتر بشود.
پروردگارا! تو را به حقّ اولیائت سوگند میدهیم همهی ملّت ما را مشمول برکات این ماه مبارک قرار بده. پروردگارا! ما را جزو آن کسانی قرار بده که از این آیات مبارکات در این روزها و شبهای متبرّک حدّاکثر استفاده را کرده باشیم؛ ما را متّقی و پرهیزکار قرار بده.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَه کُفُوًا اَحَدٌ.(۱۰)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّبنالحسین و محمّدبنعلیّ و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیّبنموسی و محمّدبنعلیّ و علیّبنمحمّد و الحسنبنعلیّ و الخلف القائم المهدیّ حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوی الله.
مطلبی که در خطبهی دوّم عرض خواهم کرد، یک مطلب کوتاهی در باب جمهوری اسلامی است، به مناسبت نزدیکی دوازدهم فروردین که «روز جمهوری اسلامی» اعلام شد(۱۱) و در روز دوازدهم فروردین در سال ۱۳۵۸ بود که دنیا حکومتی به این نام و با این خصوصیّات را مشاهده کرد.
جمهوری اسلامی از لحاظ معنای تحتاللفظی به معنای این است که این حکومت، بر دو پایه استوار است: یکی «جمهور مردم»، یعنی آحاد مردم و جمعیّت کشور هستند که امر ادارهی کشور و تشکیلات دولتی و مدیریّت کشور را تعیین میکنند؛ و دوّم «اسلامی»، یعنی این حرکت مردم بر پایهی تفکّر اسلام و شریعت اسلامی است؛ و این یک امر طبیعی است. در کشوری که اکثریّت قریب به تمام آن، مسلمان هستند ــ آن هم مسلمان مؤمن و معتقد و عامل، که در طول زمان این ایمان عمیق خودشان به اسلام را ثابت کردهاند و نشان دادهاند ــ اگر حکومتی مردمی است، پس اسلامی هم هست. مردم اسلام را میخواهند؛ این از روز اوّل گفته شد و در طول سالهای متمادی تجربه شد؛ و امروز هم واضحترین حقیقت در نظام ما این است که آحاد مردم و تودهی مردم از نظام حاکم بر کشور میخواهند که مسلمان باشد و مسلمانی عمل کند و اسلام را در جامعه تحقّق ببخشد. خب، این حکومت و این نظام با این نام در دنیا اعلام شد و تشکیل شد؛ مردم هم رأی دادند. رأی را هم ـ همانطور که عرض کردم ـ در حقیقت مردم به اسلام دادند؛ نام جمهوری اسلامی را حاکی از اسلام دانستند، لذا آرائشان را به نام «جمهوری اسلامی» به صندوق ریختند.
دنیا چنین نظامی را نمیشناخت؛ تا آن وقت سابقه نداشت. البتّه به نام «جمهوری اسلامی» باز هم در دنیا قبل از ما کشورهایی بود؛ هم در آسیا کشوری هست که عنوان رسمی آن جمهوری اسلامی است،(۱۲) و هم در آفریقا کشوری هست که عنوان رسمی آن جمهوری اسلامی است.(۱۳) شاید کسانی در دنیا و حتّی کسانی در داخل کشور هم بودند که در اوّل کار تصوّر میکردند که این جمهوری اسلامی هم مثل آن دو جمهوری اسلامی است که قبلاً و سالها پیش تشکیل شده و اسم آن اسلامی است و در عمل هیچ گونه فرقی با کشورهای غیر اسلامی ندارد؛ نه مجلس و دستگاه قانونگذاری آن موظّف است که قوانین را بر اساس شریعت اسلام وضع کند، نه رؤسای این کشورها موظّفند که ترویج از اسلام بکنند، نه مردم در این کشورها توقّع اسلامی از این دولتها دارند. آن جمهوری اسلامیهایی که در دو کشور دیگر سابقه داشت ــ تا آنجایی که ما میدانیم ــ عملاً تفاوتی با کشورهای غیر اسلامی و حتّی ضدّاسلامی نداشت؛ فقط اسم آن جمهوری اسلامی بود. شاید یک عدّهای خیال میکردند که جمهوری اسلامی در ایران هم مانند آنها خواهد بود: یک نام بیمحتوا، اسم بیمسمّا، امّا گذشتِ مدّت کوتاهی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به وسیلهی اسلامشناسان و مسلمانان و کسانی که بعضی سالها برای اسلام مبارزه کرده بودند، بعضی جزو فقهای اسلام و متفکّرین اسلامی بودند،(۱۴) نشان داد که نه، این جمهوری اسلامی حقیقتاً اسلامی است؛ بنا است بر مبنای فکر اسلامی، جامعه را راه ببرد و اداره کند؛ اینجا بود که صفبندیها شروع شد. شاید کسانی که قضایا را با دقّت تعقیب کردهاند، یادشان باشد که در اواسط مجلس خبرگانِ اوّل که قانون اساسی را تدوین میکرد، بتدریج زمزمههای خشونتآمیز و مقابلهآمیز با مسائل اسلامی بلند شد.(۱۵) تا آن وقت کسی روی کلمهی اسلام و اسلامی بودن و جمهوری اسلامی حسّاسیّتی نشان نمیداد؛ از آنجا بود که بتدریج گروههایی در داخل و شاید بلندگوهایی در خارج به مقابلهی تبلیغاتی با تفکّر اسلامی پرداختند؛ چون اسلامی بودنِ جمهوری معلوم شد.
تا قبل از آن، غیر از حکومتهای استبدادیِ دوران قدیم که سلاطینی حکومت میکردند با استبداد رأی و بدون اینکه قانونی برایشان وجود داشته باشد [یعنی] قانون را هم خودشان وضع میکردند و ارادهی آنها، کارگزار و حاکم مطلق در بین مردم بود؛ که این یک روش مرتجعانه و باستانی است در حکومت ــ اگرچه همین امروز هم کشورهایی هستند که با همین روش اداره میشوند و قبل از انقلاب، کشور خود ما با همین روش اداره میشد؛ مطلقِ استبداد و دیکتاتوری با شکلهای مختلف و با نامهای مختلف ــ دنیا دو نوع حکومت را در طول سالهای متمادی تجربه کرده بود و پذیرفته بود؛ [یعنی] بعد از آنکه کشورهای مترقّی عالم توانسته بودند از زیر اینجور استبدادهایی خودشان را خلاص بکنند، دو جور حکومت را تجربه کرده بودند و میشناختند و پذیرفته بودند: یکی دموکراسیهای غربی که در کشورهای غربی و اقمار آنها رایج بود، یکی هم حکومتهای کمونیستی که خودشان اسم آن را میگذاشتند حکومتهای کارگری؛ اگرچه در رأس حکومتها اعیان و اشراف بودند، نه کارگرها؛ و در بالای رأس هرم آن قدرتها، کسانی که قدرترانی و حکمرانی میکردند، با همان سلاطین و رؤسای غیر سبْک خودشان تفاوتی نداشتند؛ امّا اسمشان حکومتهای کارگری بود و دیکتاتوری پرولتاریا؛(۱۶) همین حکومتهای مارکسیستی و سوسیالیستی.
دنیا این دو جور حکومت را میشناخت. با یکدیگر هم بد بودند؛ یکی اردوگاه غرب بود، یکی اردوگاه شرق؛ با هم بشدّت مقابله داشتند و همدیگر را نفی میکردند و با هم مبارزه میکردند امّا وقتی جمهوری اسلامی و این سبْک جدید حکومت پدید آمد، هر دو اردوگاه با حیرت و سپس با وحشت در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند. چرا؟ علّت چه بود؟ علّت این بود که جمهوری اسلامی دارای خصوصیّاتی بود که هر دو سبْک حکومت را که در آن دو اردوگاه رایج بود، نفی میکرد؛ آنها را غلط و برای زندگی بشر مضر میدانست و اعلام میکرد. یا به زبان دیگر بگوییم؛ آن دو سبْک حکومت که در شرق و غرب رایج بودند، در یک چیزهایی شریک بودند؛ مشترکاتی داشتند؛ [مثلاً] فرهنگ عمومی در این کشورها یکسان بود و آن فرهنگ عبارت بود از کشاندن آحاد مردم به غفلت و رها کردن زمام شهوات و هواهای نفسانی. این چیزی بود که در هر دو سبْک حکومت وجود داشت و وجود دارد و این، فرهنگ مشترک شرق و غرب است. با این خصوصیّت مشترک، اسلام مخالف بود و اعلام مخالفت کرد و اعلام کرد که جمهوری اسلامی استقلال کاملِ ملّتِ تحت تابعیّت خود را تضمین میکند و تأمین میکند و این استقلال کامل، شامل استقلال سیاسی و اقتصادی و بالاتر از همه، استقلال فرهنگی است. یعنی جمهوری اسلامی اکتفا نکرد به اینکه یک حکومتی را مستقل از قدرتها به وجود بیاورد؛ که این قدم اوّل است.
کشورهایی که به استقلال میرسند، قدم اوّل استقلال آنها همین است که نظام سیاسی خودشان را مستقل کنند؛ یعنی حکومتی به وجود بیاورند مستقل از نفوذ قدرتهای بیگانه؛ جمهوری اسلامی به این اکتفا نکرد؛ به این هم اکتفا نکرد که در جهت استقلال اقتصادی حرکت بکند، که استقلال اقتصادی از استقلال سیاسی مشکلتر و دیریابتر است؛ بهآسانی نمیشود رشتههای نفوذ و سلطهی اقتصادی قدرتها و دولتهای بیگانه را قطع کرد. یک کشوری اگر بخواهد به سمت استقلال اقتصادی برود، احتیاج دارد به نیروی انسانیِ کارآمد، منابع درآمدزا، امکانات فراوان، دانش، تخصّص، همکاریهای علمی و فنّی بینالمللی و بسیاری از چیزهای دیگر؛ و کشورهایی که تازه به استقلال میرسند و کشورهای انقلابی، برای به دست آوردن همهی این مقدّمات و ابزارِ استقلال اقتصادی دچار زحمت و دردسرند. کشور ما از ساعت اوّل در جهت استقلال اقتصادی حرکت کرد. درست است که قبل از انقلاب، تسلّط حکومتهای وابسته، یک اقتصاد کاملاً وابستهی به غرب و بخصوص آمریکا را در این کشور رشد داده بود و بسیار کار دشواری بود بریدن این رشتهها، امّا این رشتهها بریده شد و ما توانستیم در جهت استقلال اقتصادی حرکت کنیم.
البتّه تا رسیدن به یک استقلال اقتصادی کامل، هنوز فاصله داریم و راه داریم و مردم باید کار کنند و جوانها باید درس بخوانند و متخصّصین باید تلاش کنند و کسانی که میتوانند در این مقصودِ مهمّ ملّی کمک کنند ــ هر گونه کمکی ــ این کمک را باید بکنند. برای یک کشور، استقلال اقتصادی یک ضرورت حیاتی است. وقتی رشتههای اقتصاد یک کشور به بیگانهها وصل باشد، معنای آن این است که رگ حیات و تغذیهی این پیکر به جایی دیگر وصل است؛ پس اختیار دست آن دیگری خواهد بود. باید تلاش کنیم [به این استقلال برسیم]. کشورهای انقلابی که گرایش به شرق داشتند ــ که بیشتر کشورهای انقلابی در قرن معاصر، متمایل به شرق بودند ــ از دولتها و قدرتهای شرقی استفاده میکردند. مثلاً چین وقتی که انقلاب کرد، تا ده سال بلکه بیشتر، کشور شوروی ــ که برادر بزرگ او محسوب میشد و در انقلاب سوسیالیستی(۱۷) پیشگام بود ــ و همچنین دیگر کشورهای کمونیستی به او کمک میکردند؛ کمک اقتصادی، کمک فنّی، فرستادن متخصّصین، کارشناسان؛ امّا جمهوری اسلامی برای بریدن رشتههای پیوند و وابستگی اقتصادی خود، فقط به ارادهی نیرومند ملّت خود و استعداد درخشان ایرانیان متّکی بود و هست. پس در راه استقلال اقتصادی، ملّت ما پیش رفت و باز هم پیش میرود و برنامهریزیها بحمدالله در همین جهت حرکت میکند و باید هم [حرکت] بکند.
امّا از همهی اینها مهمتر، استقلال فرهنگی بود. جمهوری اسلامی از اوّل نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربی نخواهد رفت. و این نکته را من عرض کنم که سلطهی واقعی قدرتها با سلطهی فرهنگی است. یعنی اگر یک ملّتی بتواند فرهنگ خود و باورهای خود و اعتقادات خود و رسوم و آداب و عادات و در مرحلهی بالاتر، زبان و خطّ خود را در یک ملّت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملّت مسلّط است؛ سلطهی او یک سلطهی حقیقی است؛ کاری که در یک دورهای در این دویست سال گذشته، فرانسویها با کشورهای دیگر کردند؛ در یک دوره انگلیسیها، و در این اواخر آمریکاییها کردند؛ زبان خودشان و خطّ خودشان و فرهنگ خودشان و روشهای زندگی را که آنها قبول کردند، به تمام کشورهایی که توانستند، صادر کردند. اگر یک کشوری از لحاظ اقتصادی هم مستقل باشد و وابستهی به قدرتها نباشد امّا قدرتهای بیگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در این کشور نفوذ بدهند، بر این کشور مسلّطند.
فرهنگ مثل آب و هوا است. فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است. فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و چیزهایی که در یک جامعه، زندگی شخصی، زندگی اجتماعی، داخل خانه، داخل محیط کسب، با آنها روبهرو است. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقلّ اسلامی داریم. اسلام تکلیف مسلمانها را در معاشرتشان معلوم کرده؛ تکلیف آنها را در کیفیّت زندگی فردیشان، در خورد و خوراکشان، در لباس پوشیدنشان، در درس خواندنشان، در روابطشان با حکومت، در روابطشان با یکدیگر، در معاملاتشان معیّن کرده. ما نمیخواهیم اینها را از غربیها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. از اوّل، جمهوری اسلامی این را نشان داد.
در غرب، ارتباط بیبندوبار زن و مرد، یک کار رایج است؛ عدم حجاب و واسطهای و فاصلهای بین زن و مرد در معاشرتها، یک کار معمولی است. نمیگوییم همهی مردها یا همهی زنها در کشورهای غربی فاسدند؛ نه، چنین ادّعایی نمیکنیم، چنین تهمتی نمیزنیم، واقعیّت هم ندارد؛ بین آنها مردها و زنهای خوب و نجیب هم یقیناً هستند؛ امّا آزادی جنسی در جوامع غربی حاکم است؛ در آنجا این یک فرهنگ است. شهوات جنسی در فرهنگ غربی یک امر مباح و مجاز و بیقیدوشرط است. بعضی از کشورهای غربی در این قسمتها خیلی هم پیش رفتند و به شکلهای شرمآوری زندگی خودشان را درآوردند و البتّه پشیمانند. این در غرب هست، امّا چیز بدی است. این چیزی است که متفکّرین و سیاستمدارها و برنامهریزها و مدیران کشورهای غربی در آن گیر کردهاند و برایشان مشکل درست کرده. خب، غرب این فرهنگ را، این خصلت و خو و عادت را به تمام کشورهای دیگر هم صادر کرد. در کشورهای دیگر نبود، در کشورهای اسلامی و حتّی کشورهای غیر اسلامیِ شرق هم چنین چیزی وجود نداشت؛ این را غربیها وارد کردند. جمهوری اسلامی در مقابل این ایستاد. جمهوری اسلامی از اوّل اعلام کرد که معتقد به روابط بیبندوبار زن و مرد نیست؛ معتقد به وجود حجاب میان زن و مرد است؛ معتقد به روابط اسلامی میان زن و مرد است و بر این مسئله پافشاری کرد. به نظر بعضیها این یک مسئلهی فرعی است، یک مسئلهی جزئی است، در حالی که اشتباه میکنند؛ این بسیار مسئلهی مهمّی است.
همین جا من عرض بکنم که یکی از مهمترین علل مخالفت شدید و خصمانهی دولتهای غربی با جمهوری اسلامی، همین مسئله است؛ روی این مسئله بسیار حسّاسند. اگر جمهوری اسلامی همین یک مسئله را یک مقداری کوتاه میآمد و اجازه میداد که فرهنگ بیبندوبار غربی در زمینهی روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقّق پیدا بکند، بسیاری از مخالفتهایی که مجامع سیاستمدار و غیر سیاسی غرب با جمهوری اسلامی دارند، کم میشد یا بعضی از بین میرفت؛ روی این مسئله حسّاسند.
شما میبینید در همین کشور ما یک روزی بیحجابی را اجباری کردند؛(۱۸) در دنیا احدی اعتراض نکرد که چرا بیحجابی را اجبار میکنید. در کشور همسایهی ما ترکیه بیحجابی را اجباری کردند(۱۹) و تا همین اواخر هم حتّی بعضی از دولتهای ترکیه همین اجبار و الزام را ادامه میدادند ــ که نمونههایی در همین اواخر دیده شد(۲۰) ــ [امّا] هیچ کس در دنیا اعتراض نکرد و اعتراض نمیکند. بالاتر از این، در کشورهای اروپایی که خودشان را پیشرفته میدانند و مسائل حقوق بشر و آراء انسانها در ادّعا و تبلیغات برایشان حائز اهمّیّت است ــ یعنی فرانسه و انگلیس ــ اجازه ندادند که چند نفر زن مسلمان یا دختر مسلمان با حجاب اسلامی رفت و آمد کنند و به مدارس بروند.(۲۱) اینجا اجبار و الزام را جایز میشمارند و در آن ایرادی و عیبی نمیبینند امّا همهی این محافل، جمهوری اسلامی را به خاطر اینکه حجاب را در جامعه الزامی میداند، مورد اعتراض قرار میدهند! اگر الزام زنان به شکلی از لباس و زیّ(۲۲) ایراد دارد، ایراد آن بیشتر از این است؛ برای خاطر اینکه این به سلامت نزدیکتر است. لااقل این دو با یک نظر باید دیده بشوند، امّا غرب اینجوری عمل نمیکند. جمهوری اسلامی را به عنوان کشوری که لباس زنان در آن، شکل الزامی دارد، مورد انتقاد قرار میدهد امّا آن دولتهایی که برهنگی را و نبودن حجاب میان زن و مرد را الزامی میکنند، مورد انتقاد قرار نمیدهد! این برای چیست؟ برای همین است که این بر خلاف فرهنگ پذیرفتهی غرب است. اینها روی این مسئله بشدّت حسّاسند؛ غرب روی رواج مشروبات الکلی حسّاس است؛ این را به عنوان یک نکتهی مثبت در عادات و آداب ملّتها میشمرد. اگر در یک کشوری مشروبات الکلی ممنوع بود و مصرف کردن آن مجازات داشت، غربیها حسّاسیّت نشان میدهند و این را ارتجاع به حساب میآورند امّا اگر در کشوری مشروبات الکلی آزاد باشد و مجاز باشد و رایج باشد و حکومت نسبت به آن حسّاسیّتی نشان ندهد، بلکه ترویج بکند، این را مستحسن میشمرند!
الزام و اجبار مردم به روشهای گوناگون زندگی، تا آنجایی که منافات با فرهنگ غربی نداشته باشد، برای غربیها مجاز است؛ هیچ ایرادی ندارد. بارها عرض کردهایم،(۲۳) غرب با کشورها و دولتهایی رابطهی حسنه دارد که این دولتها و کشورها از ابتدائیترین روشهای دموکراسی هم محروم و دورند. الان در همین منطقهی خلیج فارس شما نگاه کنید؛ کشورهایی که پارلمان ندارند، انتخابات ندارند، مجلس قانونگذاری ندارند، رئیس کشور را مردم انتخاب نمیکنند ــ ارثی انتخاب میشود، روشهای عهد دقیانوس! ــ قوانین کشور را پارلمان و نمایندگان مردم وضع نمیکنند، [بلکه] امیر و سلطان وضع میکند؛ از اینجور کشورها ما در حاشیهی خلیج فارس کم نداریم؛ غرب نسبت به اینها هیچ حسّاسیّتی نشان نمیدهد؛ نه دولتهای غربی، نه مجامع بهاصطلاح حقوقی که برای دفاع از آزادیها و حقوق بشر تشکیل شدهاند و کار میکنند، نسبت به آنها هیچ حسّاسیّتی نشان نمیدهند. در حالی که جمهوری اسلامی ایران مستقلترین و قویترین پارلمان و مجلس شورا را دارد. در کمتر کشوری در دنیا و شاید بتوانم بگویم در هیچ کشوری، شما پارلمانی به قوّت و استقلال مجلس شورای اسلامی ما پیدا نمیکنید؛ چون آن پارلمانهایی که به وسیلهی احزاب اداره میشوند، فردِ وکیل و نماینده، تابع نظر حزب است؛ اینجا نه، حزبی هم در کار نیست؛ جناحهای سیاسی هستند، امّا جناحها هیچ کدام سلطهای بر رأی آن نمایندهی مجلس ندارند؛ او خودش است که آزاد و مستقل انتخاب میکند. ما در دنیا چنین مجلسی را کجا داریم؟
انتخابات آزاد برای تعیین رئیسجمهور در کشور ایران و در جمهوری اسلامی در دنیا کمنظیر است. آحاد مردم میروند پای صندوقهای رأی، بدون اینکه تبلیغات حزبی در ذهن آنها اثر داشته باشد، یک نفری را که شناختهاند، فهمیدهاند، تجربه کردهاند، برای یک مدّتی به ریاست جمهوری انتخاب میکنند. در کجای دنیا چنین چیزی هست؟ در بعضی از کشورها که انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد به وسیلهی احزاب، مردم حتّی آن کاندیدای ریاست جمهوری را نمیشناسند! حزب [کسی را] معرّفی کرده، مردم هم چون به این حزب عقیده دارند یا [آن را] دوست دارند یا قبول دارند یا انگیزههای دیگر، آن کسی را که او ــ به عنوان رئیس ــ انتخاب کرده، معیّن کرده، کاندید کرده، انتخاب میکنند؛ [امّا] در اینجا اینجور نیست. پس آزادانهترین انتخاب، مستقلترین مجلس، مردمیترین حکومت، در جمهوری اسلامی است که آحاد مسئولان کشور با مردم در رابطهی نزدیک و صمیمانه هستند؛ مردم به آنها علاقه دارند، آنها هم خودشان را خدمتگزار مردم میدانند. زندگی مسئولان کشور، یک زندگی مردمی و متوسّط است؛ زندگی اشرافی و مثل بقیّهی مسئولان کشورها در دنیا نیست. یک چنین کشور مردمی، یک چنین حکومت مردمی، یک چنین کشورِ دارای انتخابات آزاد، چون از لحاظ فرهنگ با غرب مخالف است، غربِ معتقد به دموکراسی، حتّی حاضر نیست این نقاط قوّت را در جمهوری اسلامی ببیند! این همه برای این است که جمهوری اسلامی از اوّل اعلام کرد که فرهنگ بیگانه را و فرهنگ غربی را قبول نخواهد کرد.
جمهوری اسلامی با این خصوصیّات در روز دوازدهم فروردین سال ۵۸ اعلام وجود کرد و امروز یازده سال است که این جمهوری اسلامی مشغول ادامهی حیات و رشد و تکامل است. تمام قدرتهای ضدّاسلامی با جمهوری اسلامی مخالفت کردند. همیشه ما در این چند سال گفتیم که کمک غرب و شرق در جنگ تحمیلی به رژیم عراق و ارتش عراق برای خاطر ترس از اسلام و دشمنی با اسلام بود؛ سالها ما این حرف را در همین تریبون نماز جمعه و جاهای دیگر تکرار کردیم.(۲۴) شاید بعضیها برایشان سخت بود که این حرف را قبول کنند؛ امروز تبلیغات جهانی به این تصریح میکند؛ امروز روزنامهها و مطبوعات و خبرگزاریها این را صریحاً مینویسند. در همین خبرهای یکی دو هفتهی اخیر، بارها روزنامهنگارها و مطبوعاتچیها و خبرگزاریها گفتند که غرب به خاطر دشمنی با اسلام و ترس از اسلامِ مبارز به عراق کمک کرد تا نگذارد جمهوری اسلامی در جنگ به پیروزی قاطع نظامی دست پیدا کند و عراق را از صحنه خارج کند؛ این را دارند اقرار میکنند و اعتراف میکنند. و جمهوری اسلامی در مقابل این همه خصومت و دشمنی، با قدرت و استحکام ایستاد؛ ضعیف نشد، بلکه قویتر شد؛ بلکه در خارج از وجود خود، مسلمانها را هم بیدار کرد و امروز ما شاهد بیداری مسلمین هستیم.(۲۵) و عرض کردیم، باز هم تأکید میکنیم که این دوران، دوران پیشرفت اسلام و بیداری اسلام و پیروزی اسلام و مسلمین است؛ و این به برکت جمهوری اسلامی است.
عواملی که ملّت ایران را و جمهوری اسلامی را در این یازده سال موفّق کرد، چند چیز بود: پایبندی به اسلام بود، رهبری بینظیر امام راحل عظیم و بزرگوارمان (رضوان الله تعالی علیه) بود، مجاهدت و فداکاری شما مردم بود، و ناآشنایی دشمن با رموز اعتقادات اسلامی بود. این ناآشنایی هنوز هم هست، این ایمان بحمدالله هنوز هم هست، این فداکاری هنوز هم هست. با وحدت کلمه این راه را ادامه بدهید؛ دنیا در انتظار شما است.
من دربارهی بعضی از افراد و خطوط مخالف جمهوری اسلامی در داخل کشور و خارج کشور، مطالبی را میخواستم عرض بکنم که چون وقت گذشته، آن را موکول میکنم به یک فرصت دیگر؛ امّا این توصیه را به شما آحاد ملّت و مردم مبارز و مؤمن کشورمان عرض میکنم و تکرار میکنم: با اتّحاد شما مردم، با شجاعت شما مردم، با ایمان شما به اسلام و نترسیدن شما از دشمن، این مشعل نوری که شما در دست گرفتهاید ــ یعنی اسلام ــ روزبهروز پُرنورتر و منوّرتر خواهد شد و چشم ملّتها را به شما بیشتر جلب خواهد کرد. این نقاط قوّت جمهوری اسلامی است که بحمدالله ملّت ایران اینها را در این مدّت حفظ کردند، باز هم حفظ خواهند کرد. با اتّکاء به خدا، با اتّکال(۲۶) به خدا، این راه را شما ادامه خواهید داد.
البتّه ما کشور را باید به شکل نمونهی اسلامی بسازیم؛ این چیزی است که دشمن از آن میترسد. همهی دلسوزان اسلام و جمهوری اسلامی بدانند که ما دیگر از حالا به بعد باید بتوانیم به صورت عینی و ملموس به دنیا نشان بدهیم که این مجاهدت و فداکاری ما، در واقعِ زندگی و در متن زندگی چه تأثیری گذاشته. تا حالا جنگ بود. البتّه هشت سال جنگ، دارای تأثیراتی بیش از هشت سال است. ویرانیهای جنگ و ضررها و خسارتهای جنگ طول میکشد تا جبران بشود. اینجور نیست که تا جنگ تمام شد، همهی مشکلات جنگ هم تمام بشود؛ نه، علاوه بر اینکه قدرتمندان مستکبر عالم هنوز در صددند که به جمهوری اسلامی لطمه و ضربه وارد کنند و ما باید هوشیار باشیم. امّا با همهی اینها از آنجا که ملّت ما یک ملّت زنده است، از آنجا که نعمتها و برکات الهی بر کشور ما و ملّت ما بسیار بزرگ و عظیم است و امکانات ما زیاد است، از آنجا که بحمدالله جوانهای ما و مردم ما بسیار بااستعداد و هوشمند و دارای کارایی زیاد هستند ــ که در حال و گذشته و در تاریخ، این ثابت شده ــ لذا ما امیدوار هستیم که این ملّت به پیشگامی مدیران و مسئولان کشور، خواهد توانست از جهات مادّی و معنوی، بنای جمهوری اسلامی را آنچنان بسازد که موجب تشویق ملّتها و ترغیب آنها و دلگرمی آنها به اسلام بشود؛ و این باید بشود. همه باید در این دوران سازندگی که همین مبارزه در راه سازندگی کشور یک مبارزهی عظیمی است، متّحد و با وحدت کلمه و با فداکاری و پشت سر مسئولان کشور حرکت بکنند. انشاءالله جامعهی اسلامی باید پرچمدار علم، پرچمدار صنعت، پرچمدار پیشرفت، پرچمدار آزادی و پرچمدار معنویّت و عبودیّت الهی و دین و باورهای دینی در همهی دنیا باشد.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۲۷)
(۱ این نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد.
(۲ سورهی بقره، آیهی ۱۸۳؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما مقرّر شده است؛ همان گونه که بر کسانی که پیش از شما [بودند] مقرّر شده بود؛ باشد که پرهیزکاری کنید.»
(۳ سورهی مریم، بخشی از آیهی ۳۱؛ «... و تا زندهام، به نماز و زکات سفارش کرده است.»
(۴ از جمله، سورهی بقره، آیهی ۸۳؛ سورهی مائده، آیهی ۱۲
(۵ راه، روش
(۶ سورهی حدید، بخشی از آیهی ۲۸؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به [برکت] آن، راه سپرید ...»
(۷ سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۸۶؛ «و هر گاه بندگان من از تو دربارهی من بپرسند، [بگو] من نزدیکم و دعای دعاکننده را ــ به هنگامی که مرا بخواند ــ اجابت میکنم ...»
(۸ سورهی نساء، بخشی از آیهی ۱۴۱؛ «... و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان، برای کافران راه [تسلّطی] قرار نداده است.»
(۹ تیره و تاریک
(۱۰ سورهی اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو: او خدایی است یکتا. خدای صمد. نه کس را زاده، نه زاییده از کس. و او را هیچ همتایی نباشد.»
(۱۱ دوازدهم فروردین ۱۳۵۸، روز اعلام نتایج همهپرسی در مورد نوع نظام سیاسی، پس از انقلاب اسلامی ایران بود که طیّ آن، از میان ۹۷.۳۴ درصد واجدان شرایط شرکت در انتخابات، ۹۹.۲۴ درصد مردم ایران به نظام «جمهوری اسلامی» رأی «آری» دادند.
(۱۲ جمهوری اسلامی پاکستان (تأسیس: ۱۹۵۷ م / ۱۳۳۶ ش)
(۱۳ جمهوری اسلامی موریتانی (تأسیس: ۱۹۶۰ م / ۱۳۳۹ ش)
(۱۴ مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، مجلسی بود که نمایندگان آن در دوازدهم مرداد ۱۳۵۸ با رأی مردم انتخاب شدند تا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تدوین کنند.
(۱۵ در جلسهی پانزدهم مجلس خبرگان و به دنبال مطرح شدن اصول پنجم وششم قانون اساسی پیرامون ولایت فقیه و شوراها، برخی از افراد و جریانها در داخل و خارج از مجلس خبرگان، نسبت به حدود اختیارات و نحوهی عمل این دو نهاد شبهاتی را مطرح کردند که مشخّصاً نظرات بعضاً مارکسیستی را به ذهن تداعی میکرد و برخی نیز از همان منظر سخن میگفتند.
(۱۶ مقصود از پرولتاریا، طبقهی کارگران مزدبگیری است که مالک هیچ وسیلهی تولیدی نیستند و برای تأمین زندگی، نیروی کار خود را میفروشند. از دیدگاه مارکسیسم، برای رسیدن به جامعهی کمونیستی، باید یک مرحلهی میانی و گذاری را بین نظام سرمایهداری و جامعهی کمونیستی پشت سر گذاشت که عبارت است از "مرحلهی سوسیالیسم". سوسیالیسم با کنار زدن جامعهی سرمایهداری، در یک انقلاب به رهبری پرولتاریا، استقرار مییابد. پرولتاریا پس از برانداختن سلطهی سرمایهداران، حکومت طبقاتی خود را به عنوان یک حکومت گذری مستقر میکند که این حکومت را «دیکتاتوری پرولتاریا» میگویند.
(۱۷ سوسیالیسم به نظامی اقتصادی اطلاق میشود که در آن مالکیّت منابع طبیعی و ابزارهای تولید کالا و خدمات همگانی است. اقتصاد سوسیالیستی در شکل ایدئال خود، درست نقطهی مقابل سرمایهداری است. به عبارت دیگر در چنین نظامی، کارگران و یا نمایندگان آنها و یا اغلب خود دولت، به نام تودههای مردم در مورد چگونگی تولید و توزیع کالا تصمیم میگیرند. مهمترین عامل جذّابیّت چنین نظامی نزد مردم، بویژه مردم فقیر، «برابری» است.
(۱۸ فرمان کشف حجاب به صورت رسمی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ شمسی صادر شد. از این تاریخ به بعد، استفاده از چادر یا هر سرپوشی، به جز کلاههای اروپایی ممنوع اعلام شد. زنان محجّبه حقّ ورود به خیابانها یا استفاده از وسایط نقلیه را نداشتند. کسبه نیز مجاز به فروش اجناس به زنان باحجاب نبودند. آنهایی که جرئت میکردند در مقابل این بیقانونی خشونتبار ایستادگی کنند، با حمله و بیحرمتی مأموران شهربانی مواجه میشدند. مأموران انتظامی مجاز بودند زنان محجّبه را تعقیب کنند و به منزل آنها وارد شوند؛ صندوقهای لباس آنها را تفتیش کنند و اگر چادر بیابند، به غنیمت ببرند یا آن را پاره کنند. به وزارت معارف نیز دستور داده شده بود که در کلّیّهی مدارس دخترانه، معلّمان و دانشآموزان بدون حجاب باشند و در غیر این صورت به مدارس راه داده نشوند.
(۱۹ در ترکیه مطابق قانون (۱۹۲۶)، حجاب به عنوان پوشش رسمی ملغا شد.
(۲۰ الزام عدم استفاده از حجاب و نمادهای مسلمانی خصوصاً برای دختران در دانشگاهها و ممنوعیّت ورود آنها به دانشگاه در ترکیه مورد اعتراض مسلمانان و نیز زنان محجّبه قرار گرفت که از سوی دولتِ بهاصطلاح اسلامی تورگوت اوزال (رئیسجمهور ترکیه) لغو گردید و اختیار آن به رؤسای دانشگاهها سپرده شد، که همچنان مانع از ورود دانشجویان دختر محجّبه به دانشگاه میشدند.
(۲۱ مسئلهی مخالفت با حضور دانشآموزان محجّبه، از یکی از مدارس فرانسه واقع در حومهی پاریس آغاز شد و بتدریج به برخی از مدارس شهرهای دیگر این کشور نیز سرایت کرد. به طور کلّی جلوگیری از ادامهی تحصیل دختران دانشآموز مسلمان ــ که جرم آنها حفظ حجاب اسلامی بود ــ نقطهی آغاز مخالفت فرانسویها با پوشش اسلامی را رقم زد و سپس مخالفت دو وزیر فرانسوی با حجاب اسلامی، نشان داد که این موضعگیری در دولت فرانسه ریشه دارد.
(۲۲ پوشش، جلوههای آشکار و ظاهری فرد
(۲۳ از جمله، بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (۱۳۶۹/۱/۲)
(۲۴ از جمله، خطبههای نماز جمعهی تهران (۱۳۶۶/۱۲/۲۷)
(۲۵ اشاره به حرکات مسلمین در مناطقی مانند کشمیر، افغانستان، آذربایجان و... که سالیان متمادی در زیر فشار و سختی قرار داشتهاند به تبعیّت و درسآموزی از انقلاب اسلامی مردم ایران.
(۲۶ توکّل کردن، واگذاشتن کار
(۲۷ سورهی عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهی حق بر باطل]، که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کردهاند.»