1372/03/14
خطبههای نمازجمعه در چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. الحمدللَّه بجمیع محامده کلّها، علی جمیع نعمه کلّها. الحمدللَّه الّذی خلق السّموات و الارض، و جعل الظّلمات و النّور، ثّم الّذین کفروا برّبهم یعدلون. احمده و استعینه، و استغفره و اتوکّل علیه، و اُصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجیبه و صفیّه و خیرته فی خلقه، و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته. اوّل رسله و خاتم انبیائه، البشیر النّظیر و السّراج المنیر، سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محّمد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین المکرّمین، سیّما بقیّةاللَّه فی الارضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «یریدون لیطفؤُا نوراللَّه بافواههم واللَّه متّم نوره و لو کره الکافرون. هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق، لیظهره علی الدّین کلّه، و لوکره المشرکون. (۱)»
اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه، فاتباع امره و نهیه.
همه برادران و خواهران عزیز را به حفظ تقوای الهی دعوت و توصیه میکنم. بخصوص در این نماز جمعه که به یاد و در کنار مرقد کسی نماز را اقامه میکنیم که شاید بشود گفت بزرگترین خصوصیات او، تقوا و پرهیزکاری بود. امروز به مناسبت اینکه مراسم چهارمین سالگرد ارتحال امام بزرگوار را در این جمع عظیمِ مردم سراسر کشور، بخصوص مردم عزیز تهران و همچنین مسافرانی که از شهرهای مختلف کشور، بعضی پای پیاده و بعضی سواره آمدهاند، و نیز جمع علاقهمندی از میهمانان خارجی برگزار میکنیم، خطبه اوّل را به مطلبی درباره امام بزرگوارمان اختصاص میدهم. اگر چه، سخن درباره امام عزیز و بزرگوار، بسیار گفته شده و بسیارها هم ناگفته مانده است.
مطلبی که امروز در خطبه اوّل عرض میکنم، این است که دو جریان در زمان حیات امام، در سطح جهان، در ارتباط با انقلاب و با شخص امام وجود داشت. بعد از رحلت امام بزرگوار تا امروز هم، هر دو جریان باقی است و علیالظّاهر تا مدّتهایی که خدای متعال امد آن را میداند، باقی خواهد بود. این دو جریان، یکی عبارت است از جریان خصومت و دشمنی خباثت آمیزی که استکبار جهانی با انقلاب ما داشت و آن را با انواع و اقسام روشها نشان میداد و اِعمال میکرد و این دشمنیها امروز هم ادامه دارد و گویا باز هم تا آن زمانی که خدای متعال اراده کرده است ادامه خواهد داشت. جریان دوم عبارت است از جریان گسترش نهضت گرایش به اسلام و پیوستن نسلهای جوان در بسیاری از کشورهای اسلامی به نهضت امام رضواناللَّهتعالیعلیه که این جریان هم در زمان امام، با وسعت و گسترش و سرعت بسیار وجود داشت و امروز هم که چهارسال از در گذشت امام میگذرد، باز همین جریان ادامه دارد. وقتی شما به سطح عالم نگاه کنید، میبینید هر روز که میگذرد، در کشورهای اسلامی، جمعی به نهضت بیدارىِ اسلامی، که امام بزرگوار ما برانگیزاننده آن بود، میپیوندند و آن را توسعه میدهند.
در باب خصومت دشمنان استکباری ما و شیوههای دشمنی آنها با جمهوری اسلامی و انقلاب، سخن زیاد گفتهایم و مطالب برای مردم خود ما و شاید بسیاری از ملتهای علاقهمند به انقلاب و جمهوری اسلامی، روشن است. فقط همین اندازه لازم است تأکید کنیم که در رأس این خصومت و دشمنی با اسلام، بیداری اسلامی و نیز جمهوری اسلامی، رژیم امریکاو کسانی که به آن رژیم - چه در کشورهای پیشرفته دنیا و چه در میان کشورهای عقبافتاده عالم - وابستهاند، قرار دارند. علّت این خصومت هم روشن است: چون انقلاب اسلامی، جمهوری مستقلّی را بر پایه اسلام بنیان گذاشت، به نفوذ امریکا در این کشور پایان داد و شاید در بسیاری از مناطق جهان، چنان نفوذی را به خطر انداخت.
البته امریکا و قدرتهای استکباری، در گذشته، به صراحت این دشمنی را - مگر در مواردی نادر - ابراز نمیکردند؛ اما امروز صریحاً دشمنی خودشان را با جمهوری جوان ما، با انقلاب اسلامی و با نهضت بیداری اسلام، بیان میکنند و به آن مباهات و تصریح مینمایند. آنچه برای ما مهمّ است نکتهای است که امروز میخواهم درباره آن مقداری صحبت کنم.
ما درباره علّت این دشمنی، نباید دچار اشتباه شویم. خود آنها علّت دشمنىِ ریشهدارشان را با اسلام انقلابی و با نظام جمهوری اسلامی، مسائلی ذکر میکنند که به نظر ما، خلاف واقع است. واقعیت غیر از آن است که آنها میگویند. آنها چنین وانمود میکنند که گویا نظام اسلامی، طرفدار تروریسم و مخالف با دمکراسی است، یا رعایت حقوق بشر را نمیکند، یا از نهضتهای اسلامی در کشورهای دیگر پشتیبانی مالی یا پشتیبانی تسلیحاتی به عمل میآورد. ما عرض میکنیم: آنچه که آنها در بیان علّت دشمنی و کارشکنیها و روشهای خباثتآمیز خود با نظام اسلامی ذکر میکنند، خلاف واقع است. آنها خودشان هم میدانند که واقعیت غیر از آن چیزی است که بیان میکنند. چگونه کسی میتواند نظام جمهوری اسلامی را به مخالفت با دمکراسی و حاکمیت مردم متّهم کند؛ در حالی که لااقل در میان کشورهای این منطقه، هیچ کشوری مانند ایران در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد که به آرای مردم و حضور مردم و دخالت مردم و انتخابات آزاد، این قدر توجّه نشان داده باشد. ناظران خارجی، در هیچ یک از کشورهای منطقه، چنین چیزی را ندیدهاند. ملت ما هم قبل از دوران جمهوری اسلامی، هرگز چنین فضاهایی را تجربه نکرده بود. در چند روز آینده، انشاءاللَّه ملت ما در انتخابات ریاست جمهوری شرکت خواهد کرد، که انشاءاللَّه در پایان عرایضم، نکته و توصیهای را در این خصوص به شما عرض خواهم کرد.
از اوّلِ انقلاب تاکنون به آرای مردم و دخالتشان در سرنوشت کشور، توجّه شده است و این چیزی است که از نظر کسانی که جمهوری اسلامی را متّهم به نادیده گرفتن دمکراسی میکنند، پوشیده نیست.
جمهوری اسلامی را به حمایت از تروریسم متّهم میکنند. این هم خلاف واقع است. خودشان هم میدانند که خلاف واقع است. واقعیت این است که نظامی که امروز در دنیا حامی تروریسم است، رژیم ایالات متّحده امریکاست. حمایت از رژیم تروریست صهیونیستی در کشور غصب شده فلسطین، بزرگترین حمایت از تروریسم است. روشهای خود امریکاییها، یعنی دخالتشان در کشورها، ربودن افراد و اشخاص مخالف، کشتن افراد، دخالت سازمان جاسوسی سیا در کشورهای مختلف و ایجاد کودتاهای نظامی و از بین بردن حکومتها و دولتهای ضعیفی که امریکا با آنها مخالف بوده است، همه از قلمهای درشت تروریسم است. با این وضع، خیلی روشن است که اگر امریکا، جمهوری اسلامی را متهم به تروریسم کند، خودش هم میداند که این ادّعایی کذب و سخنی خلاف واقع است. یا در موضوع نقض حقوق بشر، خودِ آن دولتها و از جمله رژیم امریکا، که جمهوری اسلامی ایران و هر نظام اسلامی را در هر جا که بخواهد به وجود بیاید - یا به وجود آمده باشد - به نقض حقوق بشر متّهم میکنند، میدانند که قلمهای درشت نقض حقوق بشر، در نزدِ خودِ آنهاست.
در نظام اسلامی، حقوق انسان از همه جا بیشتر رعایت میشود و نظام جمهوری اسلامی، به فضل پروردگار این را نشان داده است. امروز هم در مقابل چشم همه کسانی که میتوانند قضایا را بیطرفانه و منصفانه نگاه کنند، این معنا روشن و واضح است. بنابراین، آنچه که دشمنان جهانی اسلام و نهضت اسلامی و بیداری اسلامی، به عنوان علل و دلایل دشمنی خودشان میشمارند، سخن بیجا و بیهودهای است. خودِ آنها هم این را میدانند. جالب اینجاست که بسیاری از همین رجال و شخصیتهای سیاسی که در کشورهای غربی - چه امریکا و چه بعضی از کشورهای اروپایی - جمهوری اسلامی و مسلمانان را با تهمتهای ناروا، متّهم به نقض حقوق بشر میکنند، چند صباحی که میگذرد و دوران مسؤولیت و ریاستشان به سر میآید، ناگهان معلوم میشود که مثلاً با مافیا مرتبط بودهاند یا در فلان معاملات قاچاق سلاح و یا در فروش مواد سلاحهای شیمیایی دخالت داشتهاند! مثلاً در فروش مواد شیمیایی به عراق و کشتار مردم حلبچه، خودشان دخالت داشتند و آن را تصویب یا تسهیل کردند. چه کسانی؟ همین کسانی که دهان باز میکنند و بهخلاف حقیقت و واقعیت سخن میگویند و مسلمین و اسلام و ملتهای حقطلب و جمهوری اسلامی را متّهم میکنند! گذشت زمان - نه زمانهای بسیار طولانی؛ بلکه زمانهای کوتاه - ثابت خواهد کرد که خود آنها به آن چیزی که تهمت آن را به مردمان و دامنهای پاک میزدند، آلوده بودهاند.
در باب علل دشمنی استکبار جهانی با ما، حقیقت چیز دیگری است که میتوانیم آن را بهطور روشن بیان کنیم. ما میدانیم چرا امریکا با جمهوری اسلامی در ایران دشمن است. میدانیم چرا با نهضت بیداری اسلامی - در هر کشور از کشورهای اسلامی که اتّفاق بیفتد - دشمن است. میدانیم چرا کشورهای استکباری، اگر ببینند در کشوری، اسلام پیروز میشود - ولو با شیوههای دمکراسی - برای مقابله با آن، هرچه بتوانند انجام میدهند.
چرا هرجا که نشانی از نداىِ امامِ راحلِ عظیم الشّأنِ ما در آنجاست و دلها مجذوب آن نداست و قدمها در راه اهداف آن حرکت میکنند، استکبار موضعگیری میکند؟ علل این دشمنیها، مواردی است که عرض میکنم: در درجه اوّل مسأله تفکیک نشدن دین از سیاست و از صحنه زندگی است. جمهوری اسلامی عملاً اثبات کرد و نشان داد که دین در صحنه زندگی انسانها دخالت دارد و دین مقدّس اسلام نیامده است تا انسانها در کنج معبدها، فقط به عبادت مشغول شوند. بلکه صحنه زندگی مردم، صحنه سیاست و عرصه مسائل عظیم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، در قلمرو احکام مقدّس اسلامی است. این، مسأله اوّل است. این، مهمترین خصوصیتی است که استکبار با آن مخالفت میکند. هرکس که طرفدار دین مقدّس اسلام باشد، اگر دین را از سیاست جدا کند، استکبار جهانی با او کاری ندارد. آنجایی که دین وارد میدان سیاست میشود و به زندگی مردم و امور اساسی حیات جهان و امور دنیوی مردم کار دارد، استکبار جهانی ظاهر میشود. چون میداند که در چنان وضعی، دین، جلوِ زورگوییها و سوء استفادههای آنها را میگیرد و مانع چپاولهایشان آنها از منابع طبیعی و انسانی جهان اسلام میشود.
این از اساسیترین مسائل است. در گذشته، این معنا را تصریح نمیکردند؛ امّا امروز، به صراحت میگویند که «دین را باید از سیاست جدا کنید!» ما عرض میکنیم که دین اسلام - بلکه همه ادیان الهی - سیاست و علم و زندگی و مسائل اجتماعی را در متن خود دارند. نمیشود کسی به بخشی از دین معتقد و عامل باشد و به بخشی دیگر نباشد. دین، ادارهکننده زندگی انسان در همه صحنهها، از جمله صحنه سیاست است. آنها میگویند: «بگذارید در رأس سیاست کشورهای اسلامی، کسانی باشند که بشود با آنها معامله کرد. بشود آنها را وادار به صرف نظر کردن از مصالح ملتها کرد. بشود نفوذ سیاسی خود را، به وسیله آنها، در کشورها گسترش داد.» کسی که با انگیزه دینی و برای رضای خدا در کرسی و عرصه سیاست حضور پیدا میکند، پیداست که زیر بار قدرتها نمیرود. این، اساسیترین مسأله است.
مسأله دوم، تأثیرناپذیری از خواست قدرتهای بزرگ است. از دیدگاه امریکا و مستکبرین، یکی از جرمهای بزرگ جمهوری اسلامی ایران این است که در مسائل جهانی، تحت تأثیر نظر امریکا و امثال امریکا قرار نمیگیرد. امروز شما نگاه کنید! یک مثال واضحش، مسأله فلسطین است. روی کشورهای عرب و بسیاری از کشورهای اسلامی فشار آوردند که مسأله فلسطین را ندیده بگیرند و متأسفانه بسیاری از دولتها هم تحت تأثیر این فشار قرار گرفتند و آن را قبول کردند. اما جمهوری اسلامی، حرف صریح خود را در یک جمله رسا و روشن بیان کرده است که همه منصفین عالم، آن را قبول میکنند. آن جمله این است که «فلسطین متعلّق به مردم فلسطین است.»
یکی دیگر از علل دشمنیهای استکبار با ما، همین موضوع است که گفتهایم: دولت غاصب صهیونیست، باید بساط خود را جمع کند. یهودیها میتوانند در فلسطین بمانند، اما حکومت در فلسطین، متعلّق به ملت فلسطین و فلسطینیهاست و آنها، مثل همه کشورهای دیگر، هرکس را خواستند آنجا نگه میدارند. امّا دولت صهیونیست، دولت غاصبی است. این، موضع ما در قبال مسأله فلسطین است. امام راحل، بارها این موضع را اعلام کردهاند و نظر قطعی جمهوری اسلامی ایران است. این را ما بارها گفتهایم و باز هم خواهیم گفت. اعلام این موضع، از موضوعهایی است که دشمنان استکباری را از ما عصبانی میکند.
مسأله دیگر، حمایت معنوی و سیاسی ما از همه کسانی است که در راه اسلام و حاکمیت اسلامی تلاش میکنند. هرکس، در هر جای دنیا برای عزّت اسلام قیام کند، ما از او حمایت معنوی و سیاسی میکنیم. دشمن میخواهد بگوید «شما پشتیبانی مادّی میکنید.» این، دروغ است. دشمن میخواهد بگوید «شما با نهضتهایی که در کشورهای اسلامی است، ارتباط دارید.» ما ارتباط سازمانی را، ارتباط رسمی را، ارتباط به آن معنایی را که دشمن در نظر دارد، جدّاً تکذیب میکنیم. البته امروز همه کسانی که در دنیای اسلام، به نام اسلام صدا بلند میکنند، تحت تأثیر امام بزرگوار ما هستند. در اینکه تردیدی نیست. من در خطبه عید فطرِ امسال گفتم: دشمن به ما میگوید چرا انقلابتان را صادر میکنید؟ ما در جواب دشمن میگوییم انقلابمان را صادر نمیکنیم. انقلاب ما صادر شد و گذشت و تمام شد! شما در مقابل یک عمل انجام شده قرار دارید. صدور انقلاب به معنای صدور یک کالا نیست که بهطور دائم، آن هم به وسیله اشخاص بخواهد ادامه داشته باشد. صدور یک فکر و یک اندیشه، به معنای آن است که آن اندیشه، صحیح است و دل انسانها را در اکناف عالم، به خود جذب میکند. این کار انجام گرفت و روزبهروز آثارش را در دنیا - حتّی بعد از رحلت امام بزرگوار ما - نشان میدهد. ولی ما حمایت معنوی و سیاسی میکنیم. ما جوانانی را که در مصر، یا در الجزایر، یا در سایر کشورهای اسلامی، بهنام اسلام سخن میگویند، یا مسلمانانی را که در تاجیکستان از تفکّر اسلامی و قرآنی حمایت میکنند، یا مسلمانانی را که در هند، هویّت اسلامی خودشان را میخواهند حفظ کنند، یا مسلمانان مظلومی را که در عراق زیر فشار رژیم بعثی قرار دارند، یا هر گروه مسلمانی را که در هر نقطه عالم تفکّر اسلامی را احیا میکند، قبول داریم و حمایت میکنیم. قلباً برای آنها دعا میکنیم و از بُعد سیاسی، در سطح جهان از آنها حمایت مینماییم. این هم یکی از مسائل است.
یکی دیگر از مسائلی که دشمن را خشمگین میکند، دفاع از ملتهای مسلمان است. برادران و خواهران عزیز! بیش از یک سال است که ملت و دولت ایران، از مردم مظلوم بوسنی دفاع میکنند و سخن حق را در آن مورد به زبان میآورند. آنچه را که باید انجام گیرد، ما اعلام کردیم. باز هم اعلام میکنیم که غرب و بعضی از کشورهای اروپایی و بهویژه امریکا، در قضیه بوسنی به اندازه گروههای افراطی و متعصّب و نژادپرست صرب، گناهکارند. گناه همه اینها به یک اندازه است. ماههاست اعلام کردهایم که راه حلِّ مسأله بوسنی این است که راه را باز کنید، بگذارید مسلمانان بوسنی بتوانند به امکانات دفاعی دسترسی داشته باشند و از خودشان دفاع کنند. این، حرفی است که همه منصفین عالم آن را میفهمند و میپذیرند. ما نخواستیم مثل بعضی از دولتهای دیگر، خودمان را در قالب الفاظ فریبنده و بیمحتوا و پوچ - مثل قطعنامههای بیحاصلِ شورای امنیت سازمان ملل - محصور و زندانی کنیم. ما راه را بهطور دقیق و مشخّص گفتیم: حمایت از ملتها. حمایت از ملت بوسنی. حمایت از ملت فلسطین. این راهی است که پیمودنش وظیفه ماست و درست همین موضوع است که دشمنان استکباری ما را خشمگین میکند.
از دیگر مسائلی که دشمن استکباری را نسبت به جمهوری اسلامی خشمگین میکند، این است که ما با تحمیل فرهنگ غرب بر ملتهای مسلمان، مخالفیم. فرهنگ غرب، فرهنگی است که در عین برخورداری از نقاط مثبت، نقاط منفی هم دارد. ما معتقد به تبادل فرهنگها هستیم. ما میگوییم ملتی مثل ملت ایران، یا دیگر ملل مسلمان، باید در میان فرهنگهای عالم نگاه کنند و آنچه را که برایشان مفید و به درد بخور است، جذب و از آن استفاده کنند. از این فرهنگها، آنچه را هم که برایشان لازم و مفید نیست باید طرد کنند. اما دولتهای غربی، سردمداران نظامهای استکباری و بخصوص نظام امریکا، اصرار دارند با انواع و اقسام طرق، فساد و بیبندوباری را که جزو خصوصیات فرهنگ غربی است، به ملتهای مسلمان و کشورهای اسلامی تزریق و تحمیل کنند. ما با این روشها، که مختصِّ امروز هم نیست و در تاریخ معاصر، مسبوق به سابقه است، مخالفیم. ما میگوییم چرا شما آن روشی را که خودتان درباره زنان انتخاب کردید و صددرصد به زیان آنان و منافع جوامع و مصالح انسانیّت و بر خلاف عقل سلیم و منطق درست است، میخواهید به ملتهای دیگر تحمیل کنید!؟ شما برای این منظور، از وسایل تبلیغاتی و طرق گوناگون استفاده میکنید. ما با این مخالفیم. و این از جمله مواردی است که سردمداران استکباری را خشمگین میکند.
برادران و خواهران مسلمانِ سراسر جهان! اینهاست آن مسائلی که استکبار را علیه جمهوری اسلامی و نظام اسلامی تحریک میکند. لذا شما میبینید وقتی در کشور الجزایر، نزدیک بود که گروههای مسلمان، حکومت را از طریق انتخابات به دست گیرند، عدّهای فریاد برآوردند که «دمکراسی از بین خواهد رفت!» دمکراسی را کوبیدند، برای اینکه میگفتند: «دمکراسی از بین خواهد رفت!» اینها تهمت زدن به نظامها و نهضتهای اسلامی است.
مطلبی را که در پایان میخواهم جمعبندی و نتیجه گیری کنم و به شما برادران و خواهران عزیز یادآور شوم، این است: در طول نزدیک به پانزده سال که از پیروزی انقلاب ما میگذرد، این خصومت و دشمنی، به همین عللی که گفتیم، از سوی ابرقدرتها علیه ما بوده است و الان هم هست. من نمیگویم که دشمنیهای امریکا، بر اوضاع کشور و ملت عزیز ما اثری نگذاشته است. چرا؛ اینها به مصالح ملت ما ضرر زدند. اینها با تحمیل جنگ، ما را هشت سال عقب انداختند. ما را که باید در جاده سازندگی حرکت میکردیم، مجبور به دفاع از کشور کردند و بسیاری از منابع اساسی ما را نیز در داخل کشور و در حین جنگ از بین بردند. بنابراین، ضرر از سوی دشمن حتمی است و در این، تردیدی نیست. منتها یک واقعیت بسیار روشن هم وجود دارد و آن این است که ملت ایران، با ایستادگىِ و مقاومت خود، توانسته است توطئههای دشمنان را که میخواستند او را به تسلیم وادارند و دوباره بر سرنوشت این کشور مسلّط شوند و داراییهای این ملت را مثل پنجاه سال، صدسال گذشته غارت کنند، خنثی و آنان را ناامید کند. ملت ما با ایستادگی خود در مقابل توطئهها، توانسته است دشمن را علی رغم این همه خصومت و خباثت، در پانزده سال گذشته ناکام کند. من عرض میکنم: شما ملت، باز هم قادرید امریکا و متّحدانش را در صحنه رویارویی با جمهوری اسلامی، به شکست مطلق بکشانید. البته در یک مبارزه، هر دو طرف ضربهها و ضررهایی میبینند. اما موضوع این است که هر طرفی که تسلیم شود و شکست را بپذیرد، همه چیزش دستخوشِ دشمنیهای طرف مقابل خواهد شد. اینها میخواهند همچنان که در دوران سلطنت پهلوی بر این مملکت مسلّط بودند، باز مسلّط شوند. شما امروز میتوانید در پروندههایی که خود عُمّال رژیم گذشته بتدریج رو میکنند، ببینید که امریکا بر همه امور این کشور مسلّط بوده است. میخواهند همان نفوذ را مجدّداً زنده کنند.
من عرض میکنم: ملت ایران، با قدرت تمام، در مقابل این توطئه خباثتآمیز خواهد ایستاد و ما اجازه نخواهیم داد اصولی که قوام جمهوری اسلامی از آن است - ولو دشمنی دشمنان هم به خاطر همان اصول است - متزلزل شود.
من این جمله را هم در پایان خطبه اوّل عرض کنم: برادران و خواهران عزیز؛ ملت بزرگ ایران! شما امتحانهای بسیار خوبی را در این دوران طولانی دادید: امتحان اتّحادتان، امتحان آگاهیتان، امتحان همراهی و همکاریتان با مسؤولین، امتحان حضورتان در صحنههای گوناگون. امروز موضوع انتخابات ریاست جمهوری مطرح است. شرکت در انتخابات یک وظیفه عمومی برای آحاد ملت ایران است. شما برای اینکه دریابید چرا این مشارکت وظیفه است، دو راه دارید: یکی اینکه بدانید رأی شما به کسی که توفیق پیدا خواهد کرد از طرف شما منتخب شود، در روحیه او، در عملکرد او، در تواناییهای او، در حیثیّت جهانی او و در قدرت فعّالیت او در داخل، چقدر اثر میگذارد! بدانید که حضور شما، بسیار تعیین کننده است. شما کسی را که تشخیص میدهید برای تصدّی بالاترین مقام اجرایی کشور و در رأس قوه مجریه کشور مناسب است، انتخاب میکنید. این، همان حضور مردمی است که هنر بزرگ انقلاب اسلامی بوده است و در این کشور، تا قبل از انقلاب اسلامی، در طول تاریخ و در طول قرنها، سابقه نداشته است. این، یک راه. راه دوم این است که ببینید دشمنان از دو، سه ماه قبل - بلکه بیشتر - تاکنون، هر کدام که بلند گویی و بوقی در دست دارند، شروع به تبلیغات کردهاند تا شاید بتوانند کاری کنند که انتخابات ریاست جمهوری خلوت باشد. هر کدام در هر گوشه دنیا قد علم کردهاند. یک عدّه با پول امریکا رادیو راه میاندازند؛ یک عدّه با پول عراق؛ یک عدّه با پول دیگری و دیگری. همین گروهکهای ضدّ انقلاب؛ همین دشمنان حقیر که رادیوهایی از قبیل رادیوهای کشورهای گوناگونْ منعکس کننده افکار آنهاست - علاوه بر وسایلی که خودشان دارند - به میدان آمدهاند و شلتاق میکنند تا شاید بتوانند ملت ایران را تحت تأثیر قرار دهند و اگر برایشان ممکن شود، هرچه بتوانند از آرای ریاست جمهوری و حضور شرکت کنندگان در انتخابات بکاهند.
چرا دشمنْ این قدر هزینه و اصرار میکند که انتخابات ریاست جمهوری را خلوت کند؟ آیا از این تلاش مذبوحانه دشمن، نباید فهمید که حضور در سرِ صندوقهای رأی و انتخابات، مشت محکمی به دهان آنهاست؟ آیا از این ترفند محکوم به شکست، نباید فهمید که دشمن از حضور مردم در صحنه ناراضی است؟ این خود، راه بسیار روشن و تعیین کنندهای است.
من البته اطمینان دارم که ملت عزیزمان، در این انتخابات هم مثل انتخابات دورههای گذشته، شرکت خواهد کرد. لکن گمان میکنم این انتخابات، خصوصیتی دارد. امروز امریکا، صهیونیستها، سرمایهداران، گروهکها، پسماندهها و تفالههای رژیم گذشته، همه دست به دست هم دادهاند، تا بگویند با گذشت چهارسال از رحلت امام بزرگوار، مردم نسبت به انقلاب و راه امام، سرد شدهاند. میخواهند این را وانمود کنند. ملت ایران باید با قاطعیت و قدرت تمام، با حضور در سرِ صندوقهای رأی و انتخابات، ثابت کند که اگر چه چهارسال از رحلت آن بزرگوار گذشته است، اما مردم به راه او، به توصیه او و به وصیتنامه او، که به مردم فرموده است «باید در انتخابات شرکت کنید»، همچنان وفادارند.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم.
انّا اعطیناک الکوثر. فصّل لرّبک وانحر. انّ شانئک هوالابتر.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه رّب العالمین. والصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین، سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الصدّیقه الطّاهرة. سیّدة نساء العالمین، و الحسن و الحسین، سیّدی شباب اهل الجنّه، و علیبنالحسین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبن جعفر و علیبنموسی و محمّدبنعلی و علیبنمحمّد والحسنبنعلی و الخلف القائم المهدی. حججک علی عبادک، و امنائک فی بلادک. و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه.
من در خطبه دوم، با استفاده از روحانیتی که در این فضا موج میزند، به برادران و خواهران عزیز میخواهم چند جمله در قالب نصیحت عرض کنم:
یک جمله درباره امام بزرگوارمان است. میخواهم به شما برادران و خواهران، استنباط خودم را از عظمت و مکانت این بزرگوار بگویم. اعتقاد من این است که عظمتی که این مرد الهی و معنوی، حتّی بعد از در گذشت خود، در دلها و چشمها پیدا کرد و مرقد او محل زیارت مشتاقان در تمام دوره سال شده و دلها متوجّه به او و مجذوب اوست، بهخاطر این است که او یک انسان مخلص و پرهیزکار بود. آن بزرگوار، در همه کارها، برای خدا و در راه خدا و بهنامخدا، حرکت و عمل میکرد. ما راه خدا را باید برای خدا و به کمک الهی بپیماییم و طی کنیم. امروز ملت عزیز ما، احتیاج به این دارد که هر فردی، در درون و در دل خود، راهی به سوی خدا و معنویّت باز کند. باید روزبهروز بر معنویّت خودمان اضافه کنیم. جلوههای دنیا و فریبندگیهای زندگی مادّی، نباید ما را مجذوب خود کند.
تلاش مادّی، یک وظیفه است. فعّالیت در مسیر سازندگی، یک وظیفه است. اما مجذوب شدن و دلبسته شدن و ترجیح دادنِ لذّتهای دنیا و لذّتهای مادّی بر راه خدا، یک امر ضدّ ارزش و خلاف وظیفه است. بخصوص به جوانان عزیز عرض میکنم که پیروزی این انقلاب، به خاطر صفا و اخلاص گروههایی از شما مردم بود. بقای این انقلاب هم بهخاطر صفا و صداقت و ایمان شما ملت بود. پیروزی در جنگ تحمیلی و ناکام کردن دشمن، بهخاطر توکّل به خدا و تقوا و پرهیزکاری بود. امروز هم در میدانهای دشوار، آنچه ما را قطعاً موفّق میکند، توکّل و توجّه به خدا، حفظ تقوا و بیاعتنایی به زخارف و جذابیّتهای زندگی مادّی است. این نکته به معنای آن نیست که به فکر نیازهای مادّی خود نباشیم. هرکس حق دارد - بلکه وظیفه دارد - به دنبال نیازهای مادّی خود باشد؛ معاش خود را تأمین و حتّی لذایذ مشروع خود را هم تأمین کند. اما همه اینها غیر از این است که کسی دل به دنیا بسپارد، راه خدا را فراموش کند و همه فعّالیت و فکر و حرکت و سکون او را توجّه به امور مادّی تشکیل دهد.
از خدای متعال میخواهیم که دلهای ما را با خودش آشنا کند.
پروردگارا! تو رابه محمّد و آل محمّد سوگند میدهیم، ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن بمیران. پرچم اسلام را در عالم، سر بلند کن. دشمنان اسلام را مخذول و منفور کن.
پروردگارا! ما و ذریّه ما و همه کسان ما را جزو متمسّکین به قرآن و اهل بیت علیهمالسلام قرار بده.
پروردگارا! دست توسّل ما را از قرآن و اهل بیت علیهمالسلام، در دنیا و آخرت کوتاه مکن.
پروردگارا! دلهای ملل مسلمان را بایکدیگر آشنا و مهربان کن. دستهای تفرقه افکن را قطع کن.
پروردگارا! راه صلاح و نجات را به همه ما نشان بده. ما را از هدایت خود محروم مفرما و ما را بر پیمودن این راه کمک کن.
پروردگارا! ما را مشمول توجّهات و ادعیّه زاکیّه وجود مقدّس ولىّعصر ارواحنا فداه، قرار بده. ما را، در ظهور و غیبتش، از سربازان حضرتش قرار بده. پروردگارا! روح مقدّس امام را از ما شاد بگردان.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم.
والعصر، انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات، و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
والسّلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
۱) صف: ۹ - ۸