[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دانشگاه فرهنگیان - 1397/02/19 عنوان فیش :دعوای بنیادی آمریکا با جمهوری اسلامی کلیدواژه(ها) : دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مسئلهی آمریکا یک مسئلهی جدّی است. آمریکا با ما دشمن است؛ این دشمنی هم با شخص این حقیر یا با شخص سردمداران نظام نیست، با مجموعهی نظام اسلامی است که امروز ملّت ایران، این نظام را پذیرفته و در راه او دارد حرکت میکند؛ این دشمنی یک چنین دشمنیای است. مخصوص این شخص هم نیست؛ دولت آمریکا و نظام آمریکایی، از آغاز پیدایش جمهوری اسلامی با او دشمن بود و بد بود و در صدد براندازی بود. حتّی دولت قبل -دولت اوباما- که هم در نامه به بنده، هم در اظهارات میگفتند که ما در صدد براندازی نیستیم، دروغ میگفتند؛ آنها هم در صدد براندازی بودند؛ براندازی نظام جمهوری اسلامی؛ مسئلهی برجام و این حرفها بهانه است. ببینید، آن وقتی که مسئلهی هستهای و تحریمها شروع شده بود، بودند کسانی از معاریف این کشور و مسئولان سطح بالا که به بنده مراجعه میکردند و میگفتند «شما چه اصراری دارید که روی این مسئلهی هستهای میایستید؟ چه اصراری دارید؟ خب آمریکاییها بهانهگیری میکنند، بدجنسی میکنند، خباثت میکنند؛ بگذارید کنار، خودمان را راحت کنیم»؛ این را به من میگفتند. البتّه این حرف غلط بود چون مسئلهی هستهای، نیاز کشور است؛ این را من بارها گفتهام؛ ما تا چند سال دیگر احتیاج داریم بیست هزار مگاوات برق هستهای داشته باشیم؛ این محاسبهی مسئولان ذیربطِ کشور است؛ نیاز به این داریم؛ خب از کجا [بیاوریم]؟ آن روزی که ما نیاز پیدا کردیم، میگویند شما امروز نفت دارید؛ خب این نفت ابدی که نیست؛ آن روزی که این نفت در اختیار این کشور نبود یا با این شدّت و فراوانی نبود، آنوقت ما باید تازه شروع کنیم به دنبالهی انرژی هستهای و امکانات هستهای؟ آن روز باید شروع کنیم؟ نسلهای آن روز، ما را لعنت نخواهند کرد که آن وقتی که شما باید شروع میکردید، شروع نکردید؟ این حرف غلط بود که «ما چه احتیاجی داریم»؛ چرا، احتیاج داریم. حالا گیرم احتیاج نداشتیم؛ بنده به آنها میگفتم مسئلهی ایرادگیری آمریکا و تحریمهایی که علیه ما اعمال میکنند و دشمنیای که با ما میکنند، مربوط به انرژی هستهای نیست، این بهانه است؛ این را اگر گذاشتیم کنار، یک بهانهی دیگر پیدا میکنند و همین دشمنی را میکنند. میگفتند «نه آقا اینجوری نیست»؛ حالا ملاحظه کردید که اینجوری است. مسئلهی انرژی هستهای را ما در برجام به شکلی که مخالفین ما میخواستند، زیر بار رفتیم و قبول کردیم امّا دشمنیها تمام نشد؛ مسئلهی حضور ما در مناطق خاورمیانه را مطرح میکنند، مسئلهی موشک را مطرح میکنند. شما اگر فردا اعلام کنید که ما دیگر موشک درست نمیکنیم یا بیشتر از فلان مقدار بُرد، موشک تولید نمیکنیم، این قضیّه [هم] تمام خواهد شد امّا یک قضیّهی دیگر درست خواهد شد، یک موضوع دیگر را مطرح میکنند. دعوا، دعوای بنیادی است؛ با نظام جمهوری اسلامی مخالفند. مربوط به :بیانات در دانشگاه فرهنگیان - 1397/02/19 عنوان فیش :نامه ترامپ به رؤسای کشورهای خلیجفارس کلیدواژه(ها) : مخالفت با نظام اسلامی, رابطه ایران و امریکا, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : علّت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی آمد دستِ سلطهی آمریکایی را از کشور کوتاه کرد؛ همهی مسئله این است. آمریکاییها بر یک کشوری با ثروت، با امکانات و در موقعیّت راهبردی حسّاس جغرافیایی مثل ایران، بهطورکامل مسلّط بودند؛ انقلاب و جمهوری اسلامی آمدند دست اینها را کوتاه کردند؛ اینها میخواهند انقلاب و جمهوری اسلامی را نابود کنند بهخاطر این؛ میخواهند تسلّط داشته باشند؛ همچنانکه بر بسیاری از کشورهای منطقه متأسّفانه تسلّط دارند. آنها میخواهند دستور بدهند «باید این کار را بکنید» و حاکم فلان کشورِ این منطقهی حسّاس، «بایدِ» آنها را روی چشم بگذارد و قبول بکند! آنها این را میخواهند. توجّه بفرمایید! اینها نکتهی مهمّی است؛ مسئله، مسئلهی احساسات نیست؛ مسئله، مسئلهی این نیست که انسان ناگهان بهخاطر یک حادثهی دفعی مثلاً فرض کنید موضعگیری بکند؛ مسئله، مسئلهی اساسی و ریشهای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزّت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمیتوانند تحمّل کنند. آنها میخواهند حکّامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هروقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیسها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را میخواهند. متأسّفانه در کشورهای خلیجفارس، در کشورهای منطقهی غرب آسیا، این حالت در بسیاری از [این] کشورها وجود دارد؛ اینها در مقابل آمریکا خاضعند، خاشعند؛ انسان چه بگوید: مثل عبد ذلیل! همین دو سه روز قبل از این، ترامپ یک نامهای نوشته است به رؤسای کشورهای خلیجفارس -که به این نامه ما توانستیم دست پیدا کنیم و ببینیم- و در این نامه به اینها میگوید که باید همهتان متّفق بشوید، باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید، من هفت تریلیون دلار اینجا خرج کردهام برای شما. مردک! هفت تریلیون دلار شما برای اینها خرج کردی! هفت تریلیون دلار خرج کردی برای اینکه بر عراق مسلّط بشوی، بر سوریه مسلّط بشوی؛ خب نتوانستی؛ به درک! میگوید باید این کار را بکنید، این کار را بکنید، این کار را بکنید؛ [در جملاتش] «باید» دارد! به همهی این رؤسا هم این نامه را نوشته و فرستاده. اینها میخواهند به جمهوری اسلامی هم «باید» بگویند؛ چون نمیتوانند، [لذا] دشمنند و میخواهند آن را بردارند؛ دعوا [سرِ] این است. ملّت ایران، یک ملّت مستقلّی است، ملّت عزیزی است. حکّام گذشتهی این ملّت -پادشاهان دوران قاجار و پادشاهان پهلوی- عزّت این ملّت را گرفتند، این ملّت را ذلیل کردند، عقب نگه داشتند، زیر بار تحمیل قدرتها بردند، [لذا] اینها عادت کردند و دلشان میخواهد که همین قضیّه اتّفاق افتاده باشد. حالا اسلام -جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، انقلاب اسلامی- آمده این ملّت را به عزّت خودش برگردانده، این ملّت ایستادهاند، اینها نمیتوانند تحمّل کنند؛ دعوا سرِ این است. اینجوری خیال نکنند که «آقا شما چه اصراری دارید که سرِ فلان قضیّه میایستید»! که میآمدند بعضیها به ما میگفتند؛ خدا از سر تقصیراتشان بگذرد. خب، این مسئلهی آمریکا است. مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1396/12/17 عنوان فیش :ایستادگی امام در مقابل تجارت مشروبات الکی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حجاب, نقشه دشمن, یارگیری دشمن, ترفندهای دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من میخواهم مسئلهی حجاب را ذکر کنم و اشاره کنم: پولهای زیادی خرج میکنند، فعّالیّت زیادی میکنند، صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانهها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطهی حسّاس، [یعنی] نقطهی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیونها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایتهای اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟ که نتیجهاش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند. اینهمه خرج، اینهمه زحمت، اینهمه فکر، پشت سر این کار است، دارند تلاش میکنند، [امّا] تلاششان عقیم است؛ نتیجهاش این است که چهار نفر -حالا چهار دختر در گوشه کناری- فریب بخورند یا انگیزههای گوناگونی پیدا کنند؛ بعضیشان هم ممکن است پول بگیرند -حالا من نمیدانم، نمیتوانم قطعاً بگویم- و این روسری را از سرشان بردارند یعنی مثلاً ما چه شدیم! نتیجهی همهی آن تلاش، خلاصه میشود در این نتیجهی کوچکِ حقیر. خب، تا اینجا مسئلهای نیست؛ [امّا] آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما میبینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئلهی «حجاب اجباری» مطرح میشود؛ معنایش این است که یک عدّهای نادانسته -حالا من میگویم نادانسته؛ انشاءالله نادانسته است- همان خطّی را دنبال میکنند که دشمن با آنهمه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند؛ همان خط را دارند دنبال میکنند؛ در بین اینها روزنامهنگار هست، در بین اینها روشنفکرنما هست، در بین اینها آخوند و معمّم هست. [میگویند] «امام که فرمودند باید زنها باحجاب باشند، همهی زنها را نگفتند»! حرف بیخود! ما بودیم آنوقت، ما خبر داریم؛ چطور اینجور است؟ امام در مقابل یک منکر واضحی که بهوسیلهی پهلوی و دنبالههای پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد. در مقابل همهی منکرات، امام همینجور محکم ایستاد. همان وقت بحث تجارت مشروبات الکلی بود؛ ما در شورای انقلاب بودیم، جلسات مشترکی با دولت داشتیم، همان وقت کسانی بودند که معتقد بودند تجارت مشروبات الکلی برای کشور فایده دارد، ما از این فایده چطور صرفنظر کنیم؛ مایل بودند این تجارت ادامه پیدا بکند، از بیرون شراب بیاورند. امام قرصومحکم ایستاد؛ در مقابل حرام الهی، امام بزرگوار میایستاد و ایستاد؛ این حرام الهی بود. حالا آقا از آن طرف درآمده [میگوید] که «آقا! این گناه که مثلاً از غیبت بزرگتر نیست؛ چرا شما در مقابل غیبت کسی را تعقیب نمیکنید، در مقابل این [کار] که مثلاً روسری را بردارد یا بیحجاب باشد، تعقیب میکنید». ببینید چه [خطایی]؟ عدم تشخیص؛ آنچه انسان [از آن] رنج میبرد، این است که تشخیص نیست. ما که نگفتیم اگر کسی در خانهی خودش در مقابل نامحرم روسریاش را برداشت، ما او را تعقیب میکنیم؛ [خیر] ما او را تعقیب نمیکنیم، در خانهی خودش است، کار شخصی میکند. آن کاری که در ملأ انجام میگیرد، در خیابان انجام میگیرد، یک کار عمومی است، یک کار اجتماعی است، یک تعلیم عمومی است؛ این [خطا]، برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد میکند. حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی بهصورت آشکار در کشور انجام بگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1396/11/29 عنوان فیش :مردم تبریز دارای یک حقیقتِ انقلابیِ پرشور هستند کلیدواژه(ها) : مردم آذربایجان شرقی (مخاطب), حضور مردم آذربایجان در صحنه انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما[مردم آذربایجان شرقی]عزیزانی هستید که کسی مثل بنده از بُن دندان به شماها قهراً ارادت و محبّت و اخلاص دارد؛ یعنی این صفائی که در شما هست، این غیرتی که در شما هست، این حرکت آشکار انقلابیای که در شما وجود دارد و احساس میشود و نهفقط در زبان، [بلکه] انسان در عمل آن را میبیند، هرکسی را مجذوب میکند. بنده هم از اوّلین باری که بعد از انقلاب به تبریز آمدم یا به آذربایجان آمدم و برگشتم -که سفرهای متعدّدی بوده است- بهمعنای واقعی کلمه این را احساس کردم، همان وقت خدمت امام هم آمدم و گفتم -زمان ریاستجمهوری آمدم تبریز، بعد خدمت امام آمدم گفتم- تبریز از جنس دیگری است. مردم تبریز یک حقیقتِ انقلابیِ پرشور و پرتوان و توفندهی دیگری را نشان میدهند به انسان؛ بااینکه همهی ملّت ایران آن روزها همان شور انقلابی را داشتند، امّا تبریز چیز دیگری بود. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1396/11/29 عنوان فیش :تغییر رویکرد انقلابی رئیس جمهور آفریقایی کلیدواژه(ها) : جهتگیری انقلابی, مدیریت انقلابی, فرهنگ اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : انقلاب یعنی نظام انقلابی؛ این نظام اسلامی، همین نظام امّت و امامت، نظام مردمسالاری دینی باید باشد با هدفهای انقلاب، با حرکت انقلابی، با جهتگیری انقلاب؛ این باید اتّفاق بیفتد. خب خوشبختانه ما [افراد] انقلابی کم نداریم و در بین آحاد مردم، انقلاب بحمدالله سکّهی رایج است؛ در بین مدیران هم کم نیستند کسانی که به معنای واقعی کلمه طرفدار انقلابند. این حسّاسیّتها نباید از بین برود. بنده در یکی از سفرها در زمان ریاست جمهوری، رفتم در یکی از کشورهای آفریقایی. چند سالی -مثلاً هفت هشت ده سال- از پیروزی انقلاب در آن کشور گذشته بود؛ این مردِ رئیس دولت، یک سیاهپوستی بود که رهبر انقلاب و فرمانده انقلاب و حالا هم رئیس دولت بود. من دیدم این رئیس کشور که میزبان ما بود، رفتارش در همان کشور خودش مثل رفتار آن ژنرال پرتغالیای است که قبل از انقلابِ اینها بر این کشور حکومت میکرده؛ رفتار، همان رفتار است. ظاهراً این کشور، سابقهی استعمار اسپانیا یا پرتغال را داشت؛ طبعاً یک سیاستمدار نظامی پرتغالی بر این کشور سالها حکومت میکرده، حالا این آقایی که رئیس انقلاب است رفتارش مثل رفتار او است! خب این چه انقلابی است؟ نگاهش به مردم، نگاهش به دوروبریها، برخوردش با مخاطبین [همانجور بود]. جمهوری اسلامی از این حالت دور است؛ بحمدالله تاکنون دور بوده، بعد از این هم دور خواهد بود. اشرافیگریِ مسئولان، امتیازطلبیِ مسئولان، بیمبالاتیِ به بیتالمال، بیاعتنائیِ به طبقهی مستضعف، اینها حرکتهای ضدّ انقلابی است. همهی تشکیلات نظام بایستی با نگاه به اهداف انقلاب حرکت بکند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1396/11/29 عنوان فیش :اقتصاد باید خوداتکا باشد کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, روحیه خوداتکایی, استقلال اقتصادی, اقتصاد درونزا, صادرات نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : گر بخواهیم اقتصاد داخلی رونق پیدا کند باید صادراتِ خوب داشته باشیم، وارداتِ بهمورد داشته باشیم، ارتباطات اقتصادی داشته باشیم؛ در این تردیدی نیست. سرمایهگذاری خارجیها در داخل باشد؛ بنده مخالف نیستم با اینکه خارجیها بیایند سرمایهگذاری کنند، منتها تدبیر کار و سررشتهی کار باید دست مدیران داخلی باشد، اینها بایستی تصمیم بگیرند، اینها باید اراده کنند؛ کار سپرده نشود دست بیگانهها. اگر کار دست بیگانهها سپرده شد، سررشتهی کار از دست مدیران کشور خارج خواهد شد. حوادث عبرتانگیزی در این زمینه اتّفاق افتاده است. در همین تهران، رئیس یکی از کشورهای معروف منطقه -که دیگر نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکی از کشورهای بالنّسبه پیشرفتهی آسیا که واقعاً پیشرفتهای اقتصادی خیلی خوبی داشت و رشد بالای اقتصادی داشت- حدود دوازده سال، سیزده سال قبل از این، اینجا آمد و با بنده ملاقات کرد؛ آنوقتی بود که آن زلزلهی اقتصادی بزرگ در کشورهای شرق آسیا به وجود آمده بود؛ این [فرد] رئیس یکی از همان کشورها بود. آمد پهلوی من؛ وارد اتاق که شد، جزو اوّلین کلماتش این بود که گفت «ما در یک شب گدا شدیم». اقتصاد وقتی وابستهی به سرمایه و ارادهی یک سرمایهدار یهودی و غربی و آمریکایی است، اینجوری میشود. یک کشورِ سرِپای با نشاطِ اقتصادی و دارای رشد اقتصادی بالا، رئیسش به من میگوید که ما در یک شب گدا شدیم! اتّکاء به خارج این است. ما خودمان اتّکاء به خارجیها را در قضیّهی برجام مشاهده کردیم؛ در قضیّهی مذاکرات هستهای اعتماد کردیم به اینها و از اعتمادمان سودی نبردیم. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان سیستان و بلوچستان - 1396/11/16 عنوان فیش :تعطیلی کارخانه بافت بلوچ کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ایرانشهر, پیگیری از امور نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : کارهای زیادی هم برای سیستان و بلوچستان انجام گرفته. همهی این کارهایی هم که حالا آقای استاندار گفتند، کارهای لازمی است، منتها من به ایشان توصیه میکنم که به این اکتفا نکنید که حالا در این جلسه به بنده بگویید؛ من که کنندهی این کارها نیستم، کنندهی این کارها مسئولین دولتیاند؛ چه خطّآهن، چه آبشیرینکن، چه خیلی چیزهای دیگر؛ بروید دنبال کنید، بروید در دولت از مسئولین بالادستِ خودتان بهطورجدّی بخواهید که دنبال کنند؛ آنها هم راههایش را بلدند؛ اگر راهی واقعاً داشته باشد -که دارد- راهش را بلدند. نگاه کنید به کارهای واجب در صحن استان. مثلاً فرض کنید حالا در ایرانشهر که من یکخردهای با مسائل آن بیشتر از جاهای دیگر استان آشنا بودم، «بافت بلوچ» چرا باید بخوابد و از بین برود؟ چرا؟ این آن چیزی است که من آنوقت -از اوایل- دنبال این قضیّه بودم و راه افتاد و خوب شد، [امّا] بعد مورد بیاعتنائی قرار گرفت؛ بروید اینها را حل کنید، بروید آدم پیدا کنید، بخش خصوصی پیدا کنید که بیایند متکفّل بشوند و این کارها را انجام بدهند؛ آنوقت از صندوق توسعه هم -صندوق توسعه مال بخش خصوصی است- بروند استفاده بکنند، هیچ اشکالی ندارد؛ یعنی بروید دنبال کنید این مسائل را. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم - 1396/10/19 عنوان فیش :سختی ادارهی یک کشور کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کارگزاران نظام, رفع مشکلات نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : همه بدانند که مسئولین ارشد کشور دارند کار میکنند. اینکه ما خیال کنیم که [مسئولین] گرفتهاند خوابیدهاند، کار نمیکنند، غلط است؛ اینجوری نیست؛ بنده از نزدیک شاهدم، میبینم. مسئولین ارشد بهقدر وسعشان دارند کار میکنند؛ البتّه یک جاهایی قصور هست، تقصیر هست -نه اینکه اینها را منکر باشیم؛ بندهی حقیر هم، هم قصور دارم، هم تقصیر دارم؛ خدا ببخشد- ولی مسئولین دارند کار میکنند، دارند تلاش میکنند. اینکه شایع کنند که «آقا، فایدهای ندارد، کاری نمیتوانند بکنند؛ کاری [ممکن] نیست، همهجا قفل است»، قضیّه اینجوری نیست؛ بعضی از مشکلات در حال حل است، بعضی از مشکلات قابل حل است، بعضی از مشکلات حلّش زمانبر است؛ اینها را باید توجّه داشت. خیلی از مشکلات را انسان از دور وقتی نگاه میکند، بسادگی حل میکند، نزدیک که میشویم، میبینیم آنقدر ساده نیست. من یادم هست زمان حیات امام (رضوان الله علیه) بعضیها میآمدند خدمت ایشان، شکایت میکردند مثلاً از فلان مسئول دولتی -حالا بنده آنوقت رئیسجمهور بودم؛ از بنده یا از نخستوزیر یا از فلان وزیر- که آقا اینها مثلاً فرض کنید که فلان کار را باید میکردند، نکردند و مانند اینها؛ امام گوش میدادند، وقتی حرفش تمام میشد، میگفتند ادارهی یک کشور سخت است؛ واقعاً هم همینجور بود. سخت است، کار سختی است، کار آسانی نیست؛ تلاش لازم است، ابتکار لازم است، بِروز بودن، بهنگام بودن لازم است، آمادگیهای جسمی لازم است، آمادگیهای عصبی لازم است؛ خب، مسئولینی هستند که همه هم تقریباً مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب خود مردمند، دارند هم کار میکنند؛ باید کمک کرد؛ همه باید به مسئولین کمک کنند تا بتوانند کار خوب انجام بدهند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی - 1396/10/06 عنوان فیش :مقایسه انقلاب اسلامی با دیگر نهضت ها کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, بیداری اسلامی, انحراف انقلابها نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ملّت ایران از هفتخوانی عبور کرد که ملّتهای دیگر از یک خوانَش هم نمیتوانستند عبور کنند؛ مقایسه کنید. بیداری اسلامی یادتان هست؟ در کشورهایی حرکتهایی شروع شد، عظمتهایی [دیده شد]، ملّتهایی ایستادند، حرکت کردند، سرنوشتش چه شد؟ به کجا رسید؟ چهکار توانستند بکنند؟ حرکت بیداری اسلامی در کشورهای عربی -در شمال آفریقا و در منطقهی غرب آسیا- منتهی شد به جنگ داخلی، به فتنهی داخلی، به برادرکشی، به اختلافات مذهبی، به اختلافات قومی، و هنوز هم گرفتارند؛ این خوان اوّل بود. از خوان اوّل هم نتوانستند عبور کنند، [امّا] ملّت ایران با قدرت، با سربلندی از این مراحل عبور کرد. از پا انداختن و ریشهکن کردنِ سلطنت، کار کوچکی نبود که در این کشور انجام گرفت. این کشور قرنهای متمادی با سلطنت بار آمده بود؛ قدرت مطلقهی بیاعتنای به مردم، بدون اتّکای به افکار عمومی، فعّالِ مایشاء، حاکمِ مایُرید؛ ما قرنها اینجور زندگی کرده بودیم. جمهوری اسلامی، امام امّت، ملّت پشت سر امام، توانستند این ریشه را قلع کنند؛ کار بسیار بزرگی بود؛ امّا بعضی از کارهایی که بعد از قلع ریشهی سلطنت اتّفاق افتاد، بزرگتر از اصل آن کار بود. حفظ نظام اسلامی در طول این چهل سال، میدانید چه فشار عظیمی را بر این کشور و بر این ملّت وارد میکند؟ و این ملّت توانست تحمّل کند، توانست ایستادگی بکند. این مقایسهی بین انقلاب اسلامی و این جنجالها و شورشها و قیامها و انقلابهایی که در کشورهای عربی اتّفاق افتاد، مقایسهی عبرتآموزی است. آنهایی هم که موفّق شدند -مثلاً فرض کنید مثل بعضی از کشورهای شمال آفریقا که در مبارزهی با فرانسه و مانند اینها توانستند استقلال به دست بیاورند- بعد از اندکمدّتی در فرهنگ همان گروه استعمارگر هضم شدند. نخستوزیر یکی از همین کشورها -که حالا نمیخواهم اسم بیاورم- آمد؛ اینجا با بنده ملاقات داشت در زمان ریاستجمهوری ما؛ شروع کرد با من صحبت کردن، عربی حرف میزد؛ یک مطلبی را میخواست بگوید که کلمهی عربی آن مطلب را بلد نبود، رو کرد به آن مشاور و همراهش که پهلویش بود، کلمهی فرانسوی آن را گفت که این چه میشود به عربی، بعد او به این [نخست وزیر] گفت که بله معنای این کلمه به عربی این است! یعنی آنچنان فرهنگ فرانسوی بر آن کشور تسلّط پیدا کرده بود که آنکسی که نخستوزیر آن کشور بود، زبان خودش را که زبان عربی بود درست بلد نبود؛ باید فرانسه را برایش به عربی ترجمه میکردند تا میفهمید که معنای این کلمه چیست. اینجوری این کشورها گیر کردند؛ اینجوری وسط راه ماندند؛ راهی که چهلسال است جمهوری اسلامی با قدرت دارد حرکت میکند و میآید. خب، این دشمنیها بوده، امروز هم هست. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدا و ایثارگران روحانی استان قم - 1396/08/22 عنوان فیش :دور ماندن مجموعههای روحانی از مبارزهی با دشمنان دین در برهههایی از زمان کلیدواژه(ها) : علامه طباطبایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حوزههای علمیه, حوزه و نیازهای روز نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از آفاتی که ما مجموعههای روحانی، در بخشهایی از زمان به آن دچار بودیم، دور ماندن از مبارزهی با دشمنان دین و دشمنان استقلال و دشمنان خارجی و مستبدّین و مستعمرین بوده؛ ما در برهههایی از زمان حقّاً دچار این مشکل شدیم و این به ما ضربه زده، و به روحانیّت ضربه زده. هرگاه روحانیّت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و در مقابل دشمنی دشمنان دین و دشمنان اسلام سینه سپر کرد و در این راه واقعاً مبارزه کرد، مجاهدت کرد و آسیب دید و به قتل رسید، سربلند بوده؛ در دورههای مختلفی از این قبیل روحانیّون داشتهایم. امّا حالا در دورهی اخیر -[یعنی] دورهی ما، زمان ما، دورهی انقلاب- بحمدالله دایرهی این میدان، دایرهی وسیعی بوده؛ کسان زیادی وارد میدان شدند، به برکت حرکت عظیمی که امام بزرگوار ما، به توفیق الهی، به هدایت الهی و با پشتیبانی این ملّت انجام داد که روحانیّت واقعاً وارد میدان مبارزه شد[...] مرحوم علّامهی طباطبائی (رضواناللهعلیه) جزو روحانیّون روشنفکر و دارای افکار اجتماعی بود، در تفسیر المیزان ایشان، این خصوصیّت سرتاپا در مرحوم علّامهی طباطبائی مشخّص است؛ لکن ایشان در میدان مبارزه حضور نداشتند، نبودند. یکوقتی با ایشان صحبت بود -صحبت خصوصیِ بینالاثنینیِ جلسهی خصوصی- ایشان میگفت در اینکه در گذشته یک کوتاهیِ بزرگی -یا شاید میگفت تقصیر یا گناه بزرگی- انجام گرفته از طرف ما روحانیّون، هیچ تردیدی نیست؛ من حالا درست جزئیّات آن فرمایش ایشان یادم نیست؛ مضمون این بود، الفاظ یادم نیست. این را ایشان قبول میکردند و تصدیق میکردند که در گذشته یک چنین اشکالی در ما وجود داشته، [درحالیکه] این در دورهی کنونی ما نبود. روحانیّت وقتیکه انقلابی باشد، وقتی درحال مبارزه باشد، وقتی درحال مجاهدت باشد، وقتیکه دشمن را بشناسد، وقتیکه شیوهها و ترفندهای دشمن را تشخیص بدهد، وقتی خود را آمادهی برای مقابلهی با این شیوهها و ترفندها بکند، آنوقت به جایگاه اصلی و واقعی خودش حقیقتاً نزدیک شده یا رسیده. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت ۱۲ هزار شهید آذربایجان غربی - 1396/07/30 عنوان فیش :سابقه آشنایی رهبر انقلاب با شهید مهدی باکری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید مهدی باکری, آذربایجان غربی, مردم آذربایجان غربی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : استان آذربایجان غربی ازجملهی دو سه استانی است که مجاهدت و فداکاری در آن با آغاز جنگ تحمیلی آغاز نشد،[بلکه] از قبل وجود داشت. خیلی از استانها در امنیّت و راحت و آسایش بودند؛ جنگ تحمیلی که شروع شد، جوانهایشان رفتند و مشغول مبارزه شدند، [امّا] آذربایجان غربی در واقع از روز اوّل انقلاب، مثل کردستان و مثل بعضی از استانهای دیگر -چند استان [اینجور] هستند- دچار مسائل نیازمند به مبارزه و نیازمند به مجاهدت بود. و آذربایجان غربی ایستاد در مقابل همهی حوادث، و واقعاً مبارزه کرد. و جوانهای مؤمن خوب [داشت]؛ مرحوم شهید آقامهدی باکری را من از قبل از انقلاب میشناختم، ایشان دانشجوی دانشگاه تبریز بود، با یکی از دوستان ما که ایشان هم دانشجوی دانشگاه تبریز بود آمدند مشهد؛ اتّفاقاً تابستان بود و من در یکی از همین ییلاقات اطراف مشهد بودم؛ آمدند آنجا و دیدم این جوان را. اهل کار بودند، اهل مبارزه بودند، فهیم بودند؛ مسائل کشور را، موقعیّت کشور را میفهمیدند. لذا بهمجرّداینکه انقلاب شد و حوادث بعد از انقلاب پدید آمد، اینها صحنه را حفظ کردند؛ یعنی حضور کامل در صحنه پیدا کردند. [این] بیداری اینها را نشان میدهد. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت ۱۲ هزار شهید آذربایجان غربی - 1396/07/30 عنوان فیش :همراهی اقشار مختلف آذربایجان غربی در غائله دموکرات و کومله ها کلیدواژه(ها) : غلامرضا حسنی, آذربایجان غربی, مردم آذربایجان غربی, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : خوب است یاد کنیم از آقای حسنی (حفظهالله)؛ ایشان هم واقعاً جزو کسانی است که در این حوادث[جنگ تحمیلی و قبل از آن] حقّاً و انصافاً امتحان خوبی داد در دوران مبارزات و در دوران بعد از انقلاب؛ چه قبل از جنگ، چه زمان جنگ، چه بعد از جنگ. همچنین سرهنگ زکیانی، آن فرمانده لشکر ۶۴ که ایشان هم یک افسر شجاعی بود -خدا انشاءالله رحمت کند- یعنی جزو افسران شجاع بود که با همین آقای حسنی فعّال بودند؛ در قضایای اشنویّه، در قضایای نقده، قضایای گوناگون. و مهم این است که در آنجا -همانطور که آقای قرشی اشاره کردند- شیعه و سنّی، کُرد و ترک با هم همکاری کردند در این میدان. من که رفتم مهاباد، در آن دیداری که مردم مهاباد با ما داشتند، در سخنرانی، آن عالِم بزرگ سنّی اهل اشنویّه -مرحوم قاضیخضری که دوست من بود- بااینکه پیر بود و خیلی سنّ بالایی داشت، خودش را از اشنویّه رساند به مهاباد؛ گفت آمدهام برای اینکه اینجا سخنرانی کنم. آمد آنجا ایستاد و سخنرانی کرد و با تعبیرات خیلی خوبی، از امام (رضواناللهعلیه) چه تجلیلی کرد و همینجور از مسئولین کشور؛ یعنی واقعاً همه با هم همکاری کردند، همراهی کردند، تا توانستند این بار سنگین را به منزل برسانند. مربوط به :بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه استان تهران - 1396/06/06 عنوان فیش :تفاوت عرصه ی عمل با فکر کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, عمل نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از دوستان دربارهی حوزه گفتند که «ما به حوزه آمده بودیم که این کار بشود، آمده بودیم که آن کار بشود»؛ من با این تعبیر مخالفم. نگویید «آمده بودیم»؛ بگویید «آمدهایم». «بودیم» یعنی چه؟ بگویید «ما آمدهایم برای اینکه این کار بشود»؛ یعنی دوام حضور خودتان را در تعبیرتان هم بیان کنید. در بیانات خودتان، آن عزم راسخ را، مثل یک رونده، مثل یک دونده، مثل یک پیمایندهی قاطع و مصمّمِ این راه، همینطور عزم را شما نشان بدهید و بگویید؛ بگویید «آمدهایم که این کار بشود». بله، باید هم بشود و خواهد هم شد؛ وقتی شماها تصمیم بگیرید، پایش بِایستید، حرف را پخته کنید، حتماً انجام میگیرد. البتّه این را هم بدانید که مقام عمل با مقام فکر و مطالعه و طرّاحی و مانند اینها فاصله دارد؛ یک فاصلهی کاملاً معنیدار و محسوسی دارد. خیلی از حرفهایی که ما میزنیم، آرزوهایی است که بر زبان جاری میشود در قالب جملات و کلمات؛ امّا همین آرزو را وقتی شما بخواهید عمل بکنید، تلاشهای بسیار زیادی لازم دارد. اشتباه نکنیم ما؛ میدان کار، میدان عمل، میدان واقعیّت، با عرصهی ذهنیّت و مطالعه و تصویر ذهنی، فاصلهی کاملاً آشکاری دارد؛ در مقام عمل، خیلی از کارها به این آسانی پیش نمیرود؛ یکی از گرفتاریهای ما در دوران دفاع مقدّس [همین بود]. بنده آنوقت رئیسجمهور بودم؛ در دفتر ما [جلسات نظامی] تشکیل میشد؛ میآمدند این نقشهها و کالکهای نظامی را پهن میکردند و میگفتند که میخواهیم از اینجا حرکت کنیم، برسیم به اینجا؛ مثلاً فرض کنید این تعداد نیرو یا چیزهایی مانند آن لازم است. بعضی از دوستان ما که تدریجاً دستاندرکار جنگ شده بودند، نگاه میکردند میدیدند از اینجا تا آنجا یک خطّ خیلی کوتاهی است، [لذا] خیلی زود قانع میشدند، قول میدادند و تصمیم میگرفتند؛ درحالیکه واقعیّتِ «از اینجا تا آنجا» یعنی مثلاً فرض کنید یک عملیّات رمضان؛ عمل فرق دارد؛ میدان عمل با عرصهی ذهن و فکر و مانند اینها تفاوت دارد؛ این هم یک نکته که [خواستیم] عرض بکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت آیتالله آقانجفی همدانی - 1396/05/30 عنوان فیش :ارتباط آیتالله آقانجفی همدانی با رزمندگان جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : سیدمحمد آقانجفی همدانی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ایشان[آیتالله آقانجفی همدانی] انصافاً مردی پارسا و مؤمن [است]، لکن در کنار اینها آن چیزی که به چشم انسان خیلی میآید و خیلی جلوه میکند، سلوک انقلابی ایشان است. در دوران جبهه و در دوران جنگ، بنده یکی دو بار همدان رفتوآمد کردم؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای تألّهی، این دوتا پیرمرد ملّا، با جوانهای جبههبرو آنچنان گرم و گیرا بودند که کأنّه یکی از آنها هستند. و همیشه [برای ما] میگفتند و ما اینجا هم از دوستانی که با همدان مرتبطند شنیده بودیم و نقل میکردند و به نظرم میرسد آنجا هم برای ما نقل کردند که این دو بزرگوار جوری بودند که مرجع جوانهای جبههای بودند؛ هم مسجدشان، هم نمازشان، هم منزلشان، هم برای رفتن به جبهه. این خیلی چیز مهمّی است که یک کسی در این سن و با این مقامات و مرتبهی علمی، غافل از مسئلهی مهمّ زمان خودش نباشد. بعضیها از مسئلهی مهمّ زمان خودشان که آن تهاجم دشمن و تهدید کشور و تهدید ملّت و تهدید انقلاب و تهدید نظام و همهچیز بود، غافل بودند؛ کسانی بودند که از این مسئله غافل بودند؛ این توجّه داشتن این مرد به این معنا، و این جوانها را ارجگذاری کردن، این خیلی به نظر ما نقطهی برجستهای است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1396/03/22 عنوان فیش :فروش نفت عراق توسط داعش زیر چشم آمریکاییها بود کلیدواژه(ها) : داعش, دخالت آمریکا در عراق, پشتیبانی آمریکا از جریان تکفیری, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : داعش را چه کسی به وجود آورد؟ داعش را چه کسی تقویت کرد؟ امروز همین هم که ادّعا میکنند «ائتلاف علیه داعش»، دروغ است؛ همین هم دروغ است. بله، اینها با کنترلنشدگی داعش مخالفند؛ امّا داعشِ کنترلشده را که توی دست خودشان باشد میخواهند و اگر کسی بخواهد این پدیده را نابود کند و از بین ببرد، جدّاً جلویش میایستند. میبینید، امروز هواپیماهای آمریکایی میآیند نیروهای نظامی سوریه را که با داعش یا چیزی شبیه داعش مواجهند، بمباران میکنند. عین همین قضیّه در عراق هم اتّفاق افتاد. نفت عراق را داعش میفروخت؛ اینجا یک مسئول دولتیِ مهمان -که اینجا مهمان ما بود؛ شخصیّت معروف بینالمللی- به من گفت که تصویر کامیونهای داعشی که نفت را از منابع عراقی میدزدیدند و میبردند به فلان کشور میفروختند، زیر چشم آمریکاییها بود، [امّا] هیچوقت آمریکاییها یک دانه بمب روی سر اینها نینداختند، هیچوقت ممانعت نکردند! جلوی چشم آنها این کار انجام میگرفت، ادّعا هم میکردند که با داعش مخالفند؛ درحالیکه اگرچنانچه با کسی مخالف باشند، با اینجور پشتیبانی او مخالفت خواهند کرد؛ [اینها] نه، کمک هم میکردند! خب اینها هستند که بیثباتی را در این منطقه به وجود آوردهاند مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1396/03/17 عنوان فیش :مجسمه سردار انگلیسی در هند کلیدواژه(ها) : عملکرد استعمار انگلیس در هند, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, نظام سلطه, انگلیس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از بهاصطلاح لوازم و تبعات این نظام سلطه، این است که آن کشورهایی که ابتکار دارند، پیشرفت دارند، اعتماد به نفس دارند؛ عادات خودشان و رسوم خودشان و جهانبینی خودشان را منتقل میکنند به کشورهای زیر سلطه؛ اینها هم از آنها قبول میکنند؛ بهصورت کتاب، بهصورت تحقیقات و انواع و اقسام [دیگر] که اینها هرکدام شواهد تاریخی واضح و روشنی دارد که [اگر] اهل مطالعه باشید و اینها را دنبال کنید، کاملاً پیدا میکنید. آنوقت علاوهی بر همهی اینها، برنامهریزی برای ادامهی همین حالت. یعنی آن کشورهایی که مسلّط بودند، برنامهریزی علمی دقیقی کردند برای اینکه این حالت ادامه پیدا کند؛ یعنی ابدی بشود؛ تغییرپذیر نباشد. یک همچنین حالتی در دنیا به وجود آمد. این وضعیّت دنیا در این دو سه قرن اخیر بوده. البتّه در این میان، حوادثی اتّفاق افتاده و بعضی از کشورها توانستند خودشان را از این منجلاب نجات بدهند؛ البتّه نه بهطور کامل، لکن در بخشی؛ مثلاً فرض کنید کشور ایالات متّحدهی آمریکا که تحت سلطهی انگلیس و تحت استعمار انگلیس بود، توانست ازلحاظ سیاسی و اقتصادی، خودش را نجات بدهد امّا ازلحاظ فرهنگی، نه؛ ازلحاظ فرهنگی کاملاً تحت تأثیر و منفعلِ در مقابل اروپا بود و همانطور هم ادامه پیدا کرد و تا امروز هم ادامه پیدا کرده. یا مثلاً کشوری مثل هند، ازلحاظ سیاسی توانست خودش را نجات بدهد یا ازلحاظ اقتصادی توانست تا حدود زیادی خودش را بیرون بکشد امّا ازلحاظ فرهنگی، نه؛ ازلحاظ فرهنگی نتوانست خودش را نجات بدهد؛ که حالا چیزهایی وجود دارد. بنده در یکی از شهرهای هند، وسط میدان دیدم یک مجسّمهای است. پرسیدم این مجسّمهی چه کسی است؟ گفتند این مجسّمهی سردار انگلیسی است که بر این شهر حکومت میکرده. پناه بر خدا! چرا مجسّمهی یک ظالمی را که شما سالها مبارزه کردید و اینها را بیرون کردید، حالا اینجا نصب کردهاید؟ مجسّمهاش آنجا بود؛ شاید الان هم هست؛ در یکی از استانهای جنوبی هند. در آفریقا هم شبیه همین را من دیدم. در یکی از کشورهای آفریقایی، وسط یک جنگل خیلی توریستی -از جنگلهایی بود که ما را برای بازدید به آنجا بردند- آنجا هم دیدم یک مجسّمهای است؛ گفتم چه کسی است این؟ گفتند این کسی است که حاکم مثلاً انگلیسی بر این کشور بوده؛ اسمش هم آنجا هست، جنگل هم به اسم او است! [یعنی] ازلحاظ فرهنگی نتوانستند خودشان را نجات بدهند. این وضع دنیا است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1396/03/17 عنوان فیش :مقابله ی چپهای مارکسیست و ساواکیها با دانشجویان مسلمان کلیدواژه(ها) : ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, انحراف, انحراف فکری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از روزی هم که این نظام تشکیل شد و این انقلاب به پیروزی رسید، دانشگاه درگیر شد. مبارزه، خیلیها را درگیر کرد امّا یکی از مهمترین مراکز، دانشگاه و دانشجو بود. آنوقت دشمن بر روی دانشگاه و دانشجو متمرکز شد و اوایل انقلاب، [بر آن] مسلّط شدند؛ یعنی دشمن سوار شد بر دانشگاه. خیلی از شماها خب آنوقت شاید در دنیا هم نبودید، دانشجو که قطعاً نبودید، امّا بنده همانوقتها هر هفته در دانشگاه تهران جلسه داشتم. هر هفته من میرفتم مسجد دانشگاه تهران نماز و سخنرانی و پاسخ به سؤالات؛ و دانشجوها جمع میشدند، سؤال میکردند، ابهام داشتند، حرف میزدند، ما هم جواب میدادیم؛ جنگ بهمعنای واقعی، و تیراندازی [بود] داخل دانشگاه تهران به جوری شد که یکی از روزها که هفتهای یک بار دوشنبهها یا یکشنبهها میرفتم، وقتیکه آمدم جلوی در دانشگاه، بعضیها آمدند گفتند وارد نشوید، دانشگاه خطرناک است؛ چند نفر محافظ هم خود ما داشتیم، اینها هم گفتند نروید؛ گفتم نمیشود، من باید بروم دانشگاه، در مسجد لابد منتظر من هستند؛ آمدیم وارد دانشگاه شدیم. خلوت! تیراندازی بود، همدیگر را میزدند؛ همین دانشگاه تهران! آمدم مسجد دانشگاه، دیدم هیچ خبری نیست، دانشجوها هم نیامدهاند، ترسیدهاند. دیدیم وقتی جوانها بترسند، ما [هم] به طریق اولیٰ! برگشتیم؛ یک چنین وضعیّتی در دانشگاه بود. واقعاً دانشگاه میدان جنگ شده بود؛ این تسلّط دشمن بود. حالا چهکسانی بودند؟ چپها بودند، طرفدارهای سلطنت هم بودند! اینهایی که همیشه در مقابل هم بودند، در مقابل انقلاب و نظام اسلامی و امام بزرگوار، دستشان در دست هم متّحد شده بودند؛ باهم متّفق بودند؛ بچّههای ساواکیها هم بودند -بالاخره ساواکیها هم، زن و بچّه و جوان و دانشجو داشتند؛ آنها هم بودند- چپهای مارکسیست هم بودند؛ فدائیان خلق و مجاهدین و همینهایی که میشناسید و شنیدهاید و شاید خواندهاید و مانند اینها، همه در مقابل مجموعهی دانشجویان مسلمان [بودند]. البتّه دانشجوی انقلابی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد؛ این را شما بدانید. یعنی دانشجوهای مسلمان، هم در مباحثات توانستند دانشگاه را فتح کنند، هم در مبارزات جنگی؛ یعنی در همین اتّفاقاتی که افتاد، دانشجوها توانستند دانشگاه را فتح کنند؛ بعد هم که خب به تعطیلی دانشگاه و مانند اینها [انجامید]. منتها [بعد] در بین خود مجموعهی دانشجوی مسلمان، یک اختلالاتی به وجود آمد. دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانهی جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد! این به نظر من نکتهی قابل توجّهی است. چرا؟ برای خاطر اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛ هیجانات بود، خیلی هم تند -بعضی از بچّههای دانشجو در آن روز، ماها را که آنوقت تازه از زیر زندان و تبعید و این قبیل چیزها بیرون آمده بودیم، انقلابی نمیدانستند؛ یعنی در مقام قضاوت، ماها را تخطئه میکردند؛ همینهایی که الان هم هستند؛ حالا بعضیهایشان هنوز هم هستند؛ یعنی واقعاً اُرتدُکس [بودند]، یک انقلابی اُرتدُکسِ سفت و سخت، خیلی قرص و محکم- منتها آن ذهنیّت، از محتوای لازم خالی بود، [لذا] در یک نقطهی حسّاسی ضربه خورد. خب، حوادث زیاد است؛ دیگر من نمیخواهم مرور کنم، [فقط] خواستم یک اشارهای بکنم به ریشههای حوادث دانشگاه. مربوط به :بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس - 1396/03/03 عنوان فیش :صف طولانی عراقی ها برای اسیرشدن در روز آزادسازی خرمشهر کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, روز آزاد سازی خرمشهر, شهید صیاد شیرازی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : خاطرات امثال حقیر، خاطرات مهمّی نیست، چون همانطور که ایشان گفتند که وقتی خرّمشهر فتح شد ایشان در کرمانشاه خبرش را شنفتند، ما هم در تهران خبرش را شنفتیم. البتّه بد نیست این را عرض بکنم که -حالا یادم نیست که خبر از رادیو اعلام شده بود یا نه، شهید صیّاد تماس گرفت با من در دفتر ریاست جمهوری و گفت و بعضی از تفصیلات را هم گفت؛ از جمله گفت «الان که من دارم با شما حرف میزنم، عراقیها صف کشیدهاند برای اینکه اسیر بشوند»، خیلی تعبیر جالبی بود - من سوار شدم، بلافاصله همان بعدازظهر، رفتم خدمت امام که البتّه دیگر مردم در خیابانها پُر بودند و اظهار محبّت میکردند و اظهار شادی میکردند؛ رفتم همین تعبیر را به امام گفتم. گفتم آقای صیّاد میگوید که عراقیها صف کشیدهاند که بیایند اسیر بشوند؛ یک صف طولانی، ده پانزده هزار نفر! خاطرات ما خاطرات مهمّی نیست، [بلکه] خاطرات برادران و خواهرانی که مدّتهای طولانی در جنگ بودند و حوادث را دیدند، آنها مهم است. مربوط به :بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس - 1396/03/03 عنوان فیش :عدم دلسوزی افراد مسئول در اوائل شروع جنگ کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کمبود امکانات در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این حادثهی پُربرکت[جنگ هشت ساله و دفاع هشتساله] ، این حادثهی عظیم و در شکل معمولی ما آدمهای ساده و سطحینگر، واقعاً باورنکردنی، در کشور ما اتّفاق افتاد؛ یعنی ما اوّلِ جنگ هیچ چیز نداشتیم؛ من به شما عرض بکنم، ما هیچ چیز نداشتیم؛ دست خالی؛ سلاحمان، هم کم بود، هم ناقص بود، هم خارج از دسترس بود؛ برخی از اقلام موجود را [هم] که در انبارهای ما وجود داشت، تا مدّتها بعد از شروع جنگ به معرض استفاده نیاورده بودند. بنده اینجا در ستاد کل، در دفتر مشاورت بودم و در معرض رفت و آمد نظامیها قرار داشتم؛ خب جوانهای متعهّد و مؤمنی در ارتش بودند و میآمدند به ما گزارش میدادند؛ بنده هم بهعنوان نمایندهی امام دنبال میکردم. آمدند گفتند که ما یک توپهایی داریم به نام توپ ۲۰۳ که سنگینترین توپّ ما است و این [به میدان] نیامده، اصلاً مطرح نشده. حالا ما در یک چنین جنگی با اینهمه ابزارهایی که دشمن دارد، یک وسیلهای را داریم که میتوانیم استفاده کنیم و نکردیم. من در جلسهی خودمان، جلسهای که با همین آقایان - بنیصدر و دیگران - داشتیم، مطرح کردم؛ بنیصدر که اصلاً خبر هم نداشت، بعضیهای دیگر هم دلشان نمیخواست اینچیزها مطرح بشود؛ بعد یکی از فرماندهان شهید که در جلسه بود - خدا رحمت کند ــ گفت: بله، ما این را داریم، این چیز بسیار مهمّی است. گفتیم خب چرا استفاده نمیکنید؟ یعنی چیزهایی وجود داشت که بود و استفاده نمیکردیم. در اهواز یک ارتشیِ جوانی آمد به ما اطّلاع داد که در پادگان لشکر ۹۲، ما از این نفربرهای جدید - بهاصطلاح «بیامپیتو» که بعد در اختیار قرار گرفت - داریم. ما مکرّر میگفتیم که مثلاً فلان وسیله نیاز است؛ میگفتند نداریم. ما یک روز صبح بلند شدیم و با همان شخص - همان برادر ارتشی ــ چون از درِ معمولی پادگان نمیشد داخل رفت، از یک راه دیگری و از یک محلّ دیگری وارد پادگان شدیم و رفتیم وسط پادگان؛ بنده دیدم بله! شاید تعداد مثلاً نهتا، دهتا از این «بیامپی»ها آکبند - یعنی هنوز در آن تختههای بستهشده - آنجا بود؛ که اینها البتّه یکمقداری هوا و باد و باران خورده بود؛ زیر آسمان [بود]! اوّل جنگ ما اینجوری بودیم. ابزارهای جنگی نداشتیم، نیروی مرتّب و منظّم آمادهبهکار و پایکار نداشتیم یا خیلی کم داشتیم؛ یکمقدار چیزهایی هم داشتیم ازاینقبیل که از اینها استفاده نمیشد؛ بهخاطر اینکه در رأس کار کسی یا کسانی بودند که دلسوزی نداشتند؛ با این وضعیّت ما جلو رفتیم. این مطالبی که گفتم، مربوط به نیمهی دوّم سال ۵۹ است؛ یعنی شش ماه اوّلِ شروع جنگ. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1396/02/27 عنوان فیش :انس امام(ره) با مناجات شعبانیّه و دعای کمیل کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, فرصت ماه مبارک رمضان, دعای کمیل, مناجات شعبانیه, معنویت امام خمینی, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ماه رمضان، ماه ضیافت الهی است؛ ورود در عرصهی ضیافت الهی احتیاج به آمادگیهایی دارد، این آمادگیها را در خودمان به وجود بیاوریم. کار شما جوانهای عزیز آسانتر از ما است. جوانها با دلهای پاکشان، با دلهای صافشان، با عدم آلودگیهایی که در طول زمان برای انسان به وجود میآید، بیشتر آمادگی دارند؛ و قدر بدانند این آمادگی را، این دعاهای ماه مبارک شعبان را، بخصوص این مناجات [شعبانیّه] را؛ مناجات معروفی که از ائمّه (علیهمالسّلام) نقل شده است. بنده یکوقتی از امام بزرگوار سؤال کردم که در بین این دعاهای مأثور از اهلبیت (علیهمالسّلام)، شما بیشتر دلبستهی کدام دعا هستید و به آن اُنس دارید؛ فرمودند مناجات شعبانیّه و دعای کمیل. ایشان، این مرد عارفِ پختهی عملکنندهی در راه خدا، به این دو دعا توجّه داشتند. انشاءالله که در این ایّام باقیمانده همهمان بتوانیم از این روزها استفاده کنیم و خودمان را در این وادی رحمت الهی به معنویّت وارد کنیم و بهره ببریم؛ اصل این است. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش - 1396/01/30 عنوان فیش :حمایت امام(ره) از ارتش کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتش جمهوری اسلامی, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از بهترین و هوشمندانهترین کارهای بزرگ امام عزیزمان، تعیین روز ارتش بود؛ این کار همچنانکه پایهی ارتش را محکم کرد، ریشهی ارتش را در [این] سرزمین مستحکم کرد، خیلی از توطئهگران و خیالپردازان را مأیوس کرد؛ آنها فکرهای دیگری کرده بودند. تعیین روز ارتش از طرف امام به این معنا بود که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ارتش را با همین هویّت، با همین مجموعه قبول دارد و تأیید میکند. خب، آن هویّت از لحاظ مردمشناسی، انسانشناسی و تشکیلاتشناسی قابل تأمّل بود؛ یعنی یک بدنهی مسلمان و مؤمن مثل بقیّهی مردم و یک رأس نامطمئن و احیاناً خُلَلوفُرَجی در درون سازمان؛ اینجوری بود. امّا امام برای اینکه هرگونه توطئهای را در مورد نیروهای مسلّح و ارتش جمهوری اسلامی خنثی بکند، روز ارتش را معیّن کرد؛ یعنی من همین ارتش را، با همین خصوصیّاتش قبول دارم و نظام اسلامی [هم] قبول دارد. حالا بنده که دهها بار، دهها جلسه در خصوصیّات ارتش با امام (رضواناللهعلیه) صحبت خصوصی کرده بودم -یا دو به دو یا با حضور بعضی دیگر- میدانم این فکر قلبی و عمیق امام بود که باید ارتش را حمایت کرد، باید ارتش را حفظ کرد، باید ارتش را تقویت کرد که انصافاً فکر درستی بود. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش - 1396/01/30 عنوان فیش :وجود نیروهای ارتش در سطوح بالای معنوی و اخلاقی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, ارتش جمهوری اسلامی, حضور ارتش در دفاع مقدس, فرماندهان ارتش (مخاطب) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : تجربهی ارتش در دوران دفاع مقدّس، تجربهی انصافاً افتخارآمیزی است. این را بنده که از نزدیک شاهد بودم، دارم به شما میگویم. خیلی از شما جوانید و آن دوران را درک نکردید -یا در ارتش نبودید، [حتّی] بعضیهایتان متولّد نشده بودید- ما خب از نزدیک میدیدیم؛ ارتش نقشهای خوبی ایفا کرد و جلوههای خوبی نشان داد؛ حالا غیر از نقش ایفا کردن در زمینهی نبرد و رزم و کارهای جنگی، یک چیزهای شیرینی از خود نشان داد. مثلاً باز از باب مثال اگر عرض کنم، افرادی از ارتش نشان دادند که در یک سطوح بالای معنوی و اخلاقی قرار دارند؛ این را عملاً نشان دادند. خب در مقام حرف همهمان حرف میزنیم؛ بنده را هم که از خدا و قیامت و بهشت و جهنّم اینهمه میگویم، باید در هنگام حادثه امتحان کرد، تجربه کرد و دید چقدر واقعاً از خدا میترسم، چقدر ملاحظه میکنم، چقدر از جهنّم [میترسم]؛ این است دیگر؛ باید در عمل مشاهده کرد. ما آدمهایی را در ارتش داشتیم و داریم که اینها در عمل نشان دادند که در سطوح بالای معنویّتند؛ یکیاش همین صیّاد شیرازی، یکیاش همین بابایی. ازاینقبیل کم نداریم؛ حالا این افراد معروف و نامدار را من اسم آوردم؛ ازاینقبیل زیاد داریم. بنده نمونههایش را در خود اهواز که مدّتی آنجا بودیم دیدم و از نزدیک مشاهده کردم. من بارها گفتهام اینها را که نیمهی شب بود، بنده از یک تیپی در اهواز -که بهقدر یک گردان بیشتر استعداد نداشت- داشتم بازدید میکردم، پهلوی تانک، نظامیِ مسئول تانک ایستاده بود نماز شب میخواند. چه کسی در آن بیابان، در آن هوای سرد به این فکر میافتاد؛ نیمهی شب، وسط زمستان ایستاده بود و نماز شب میخواند. آنوقتها هنوز این حرفهایی که حالا رایج است، گریهها و بچّههای بسیجی و مانند اینها، خیلی باب نشده بود که ما اینها را از نزدیک دیدیم. یا بهنظرم آن سرگردی یا سرهنگ دوّمی بود که آمد پیش من با حال تأثّر و نزدیک به گریه، که بنده خیال کردم میخواهد از من درخواست کند که به او مرخّصی بدهیم؛ مثلاً نگرانی دارد و میخواهد مرخّصی بگیرد و از اهواز برود. آمده بود و درخواستش این بود که شماها یک کاری بکنید که شبها که این جوانهای داوطلب با آقای چمران میروند برای به قول خودشان شکار تانک، من هم با اینها بروم. میشد فکرش را بکنید؟ یک افسرِ ارشد -حالا درجهاش درست یادم نیست؛ بگویید سرهنگ دوّمی بود، در همین حدودها- میآید و داوطلبانه میخواهد با جوانهای بسیجی که از تهران آمدهاند و میخواهند شبها بروند در تاریکی یا با استفادهی از تاریکی، ضربههای نقطهای به دشمن بزنند -آنوقت اینجوری بود، اوایل جنگ اینجوری بود- همکاری [کند] و ازاینقبیل. مربوط به :بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان - 1395/08/12 عنوان فیش :وجود تحرّکاتی برای خنثی کردن تسخیر لانه جاسوسی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, لانه جاسوسی, تسخیر لانه جاسوسی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده در جزئیّات وقایع آن روز[سیزده آبان 58] قرار داشتم؛ همان روزها مکرّر به لانهی جاسوسی رفتهام، آمدهام، نشستهایم، صحبت کردهایم، با جوانهایی که آنجا بودند، با دیگران، در شورای انقلاب -که آنوقت ما عضو شورای انقلاب بودیم- میدانم که چه تحرّکاتی از گوشهوکنار انجام میگرفت برای خنثی کردن این حرکت؛ امّا امام ایستاد. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران - 1395/05/31 عنوان فیش :تذکر رهبری به یکی از سران فتنه کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کیفیت مسجد, مدیریت محتوایی و معنویِ مسجد, فتنه ۸۸, سران فتنه (مخاطب) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مسجد، [هم] پایگاه مقاومت است، هم [پایگاه] رشد فعّالیّتهای فرهنگی و هدایت فرهنگی و بصیرت فرهنگی [است]؛ در دل فرهنگ، سیاست هم هست. این را هم عرض بکنیم که معنای سیاست فقط این نیست که انسان طرفدار زید و مخالف عمرو باشد یا بعکس؛ سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه که کدام طرف داریم میرویم؛ آیا به سمت هدفها داریم حرکت میکنیم یا زاویه گرفتهایم و داریم از هدفها دور میشویم؟ معنای واقعی سیاست این است. آنوقت در خلال این نگاه، تکلیف آدمها و اشخاص و گروهها و احزاب و جریانها روشن میشود که آیا داریم به سمت عدالت اجتماعی میرویم؟ آیا داریم به سمت استقلال واقعی دینی میرویم؟ آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحتتأثیر قرار گرفتن نسبت به بافتهها و یافتههای بیمغز غربیها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئلهی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که میبینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست. با این نگاه به حوادث جامعه باید نگاه کرد. بعضی کوتهنظری میکنند، کوتهبینی میکنند و همهی چیزها را منحصر میکنند در دوستی یا دشمنی با یک شخص. یک شخص یا یک جریان چه اهمّیّتی دارد؟ باید نگاه کرد، جریانشناسی کرد؛ در اغلب کسانی که پایشان میلغزد این[جور] است. در ایّام فتنه در سال ۸۸ در اوّل کار، بنده یکی از این سران فتنه را خواستم و به او گفتم که آقاجان، این کاری که شما شروع کردهاید و دارید میکنید، دست بیگانهها خواهد افتاد و دشمن از این استفاده خواهد کرد؛ شما حالا بظاهر درون نظام هستید، با نظام هستید و به قول خودتان دارید یک اعتراض مدنی -منبابمثال یک اعتراض به انتخابات- میکنید امّا این کاری که دارید میکنید مورد استفادهی دشمنانِ اصل نظام قرار خواهد گرفت؛ گوش نکرد؛ یعنی نفهمیدند که چه داریم میگوییم؛ حالا البتّه این نگاه خوشبینانهی بنده است که میگویم نفهمیدند، بعضی هم ممکن است جور دیگری فکر کنند. وارد شدند؛ بعد دیدید از درونش چه درآمد؛ گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». خب، حالا عذر بیاوریم که اینها که یک مشت جوان بودند، یک چرندی، یک حرف بیربطی گفتند؛ نه، اینجوری نیست. اگرچنانچه در زیر عبای بنده کسی حرفی بزند که من با آن مخالفم، خب بایستی او را از زیر عبایم بیرون کنم؛ بایستی اعلام کنم که مخالفم وَالّا بهحساب من گذاشته خواهد شد؛ همهی وزن و وزانتی که صاحب عبا دارد، پشتوانهی آن حرف خواهد شد. حرف، اینها است؛ ببینید! نگاه به مسائل جاری، اینجوری باید باشد؛ بصیرت سیاسی که ما میگوییم یعنی این. بفهمیم که چه کسی دارد ما را به کجا میبرد، به کجا دعوت میکند، به کجا میکشانَد. آیا به سمت اهداف اسلامی داریم حرکت میکنیم؟ به سمت تدیّنِ روزافزون جامعه داریم حرکت میکنیم؟ یا آنچنانکه دشمن مایل است، به سمت بیمبالاتی بیشتر حرکت میکنیم، به سمت دلباختگی بیشتر به اقطاب مخالف دین داریم حرکت میکنیم. آن بصیرت سیاسی، این است. اگرچنانچه این را فهمیدیم، آنوقت معلوم میشود که بایستی با زید باشیم یا با عمرو باشیم، یا از این حمایت کنیم یا از آن حمایت کنیم؛ در سایهی این نگاه کلان باید فهمید. این هم یک مسئله است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت آیتالله سیدمحمود طالقانی - 1395/05/25 عنوان فیش :تواضع آیتالله طالقانی در مقابل امام(ره) کلیدواژه(ها) : سیدمحمود طالقانی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ایشان[آیتالله طالقانی] واقعاً مؤمن بود. آنوقت همین ایشان، در مقابل امام تواضع میکردند. من تواضع ایشان را در مقابل امام دیدم، هم در غیاب امام، هم در حضور امام. در غیاب امام ایشان به بنده گفتند که آقای خمینی گاهی یک حرفهایی میزند که به نظر آدم نشدنی میآید، بعد میبینیم واقعاً شد، ایشان به یکجایی متّصل است! یعنی برداشت آقای طالقانی این بود -به این مضمون، حالا عین عبارت ایشان یادم نیست- میگفت از یکجایی به ایشان خبر میرسد، به یکجایی ایشان متّصل است. در حضور امام هم من دیده بودم، ایشان کمال تواضع را در مقابل امام میکردند؛ این آدمی که آن جاه و جلال آن دستگاهها برایش صفر بود و هیچ نبود، در مقابل امام تواضع میکرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1395/04/12 عنوان فیش :رشدکیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به دانشجوی انقلابی اول انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جنبش دانشجویی, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجستهای بود؛ درحالیکه دانشجویان آنروز کشور از لحاظ تعداد و کمیّت، با دانشجوی امروز قابل مقایسه نبودند، ما آنروز حدود دویستوخردهای هزار در کلّ کشور دانشجو داشتیم، امروز حدود نزدیک به پنج میلیون داریم؛ یعنی جمعیّت کشور شده حدوداً دو برابر، [امّا] جمعیّت دانشجو در کشور شده حدوداً بیست و یکیدو برابر؛ از لحاظ کیفیّت هم مثل شماها نبودند، بله پُرشور بودند، انقلابی بودند، انگیزه داشتند امّا عمق انقلابیشان و عمق تفکّر اسلامیشان مثل دانشجوی امروز نبود؛ یعنی این حرفهایی که امروز این برادرها اینجا زدند، اینها خیلی سطحش بالاتر است از آنچه آنروز دانشجوی زُبده و نخبهی انقلابی برزبان میآورد. ما اینجا یک جلسهای داشتیم، چندین جلسه پشت سر هم با تعدادی دانشجو در دانشگاه امیرکبیر فعلی -که آنروز اسمش پُلیتکنیک بود- و بحث دربارهی این بود که آیا خطّ امام یک واقعیّتی است و اصلاً چیزی است که وجود دارد یا نه؟ نمیتوانستند منظومهی فکری امام را درک کنند و تحمّل کنند؛ بنده هم جزو مدعوّین آن جلسه بودم، بنیصدر هم جزوشان بود، بعضیهای دیگر هم بودند، سه چهار نفر هم دانشجو بودند؛ بحث در این بود که اصلاً آیا یک منظومهی فکریای بر حرفهای امام حاکم هست یا نه؟ یعنی یکچیز به این واضحی را نمیتوانستند درک کنند؛ امروز برای شما این مسئله جزو واضحات است. کیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به کیفیّت دانشجوی انقلابی آنروز خیلی بالاتر است. مربوط به :بیانات در دیدار شاعران - 1395/03/31 عنوان فیش :اثرگذاری سریع سرود کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شعر, حمید سبزواری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : به نظر من سرود یک نوعی از شعر بسیار پرتأثیر است، اثرگذار است. از بسیاری از انواع شعر، شاید بگوییم از همهی انواع شعر اثرگذاریاش بیشتر است؛ یعنی گسترش اثرگذاری و سرعت اثرگذاری آن بیشتر است. فرض کنید اگر ما یک سرود مناسبی مناسب با وضع زمان داشته باشیم که این را جوانها در اردوها بخوانند، مثلاً یک مشت جوان در کوهنوردی که میروند با همدیگر بخوانند؛ در اجتماعاتی که هست بخوانند؛ فرض کنید یک مشت جوان در راهپیمایی بیستودوّم بهمن همان سرود را بخوانند. اینها خیلی چیزهای مهمّی است، اینها تکرار معارف و گسترش دادن معارفی است که ما احتیاج به گسترش آنها داریم. سرود این کار را میکند و زود هم اثر میگذارد. فرهنگسازی میکند؛ یکی از خصوصیّات سرود این است که در جامعه فرهنگسازی میکند و سطح هم نمیشناسد؛ یعنی از سطوح بالای معرفتی و علمی و مانند اینها تا سطوح عامّهی مردم همه را با سرعت فرا میگیرد که ما این را در سرودهای مرحوم حمید دیدیم. خدا رحمت کند شهید مجید حدّاد عادل را -برادر آقای دکتر حدّاد عادل خودمان- که در اوایل سال ۶۰ این را به من میگفت؛ میگفت وقتی در سال ۵۹، سنندج از دست ضدّ انقلاب آزاد شد -دست ضدّ انقلاب بود، مسلّط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابانها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابانها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا میآمد، بعد که ضدّ انقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب، سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیدهاند، میدانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان میگفت که دیدم یکی از این آبمیوهگیریها یک بساط آبمیوهگیری کنار خیابان راه انداخته؛ این جوانها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها. او همینطور که هویج را میگذارد در ماشین آبمیوهگیری و دسته را فشار میدهد، این را دارد میخواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، دو ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آبهویج میگیرد، کسی هم به او نگفته بخوان، به قول آقای فیض طرفدار نظام هم نبوده که به او گفته باشند این شعر را بخوان؛ نه، همینطور خودش بهطور طبیعی [میخواند]. ببینید، سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ میکند؛ هیچ لازم نیست وادار بشوند کسانی که آن را ترویج کنند، تقریظ بنویسند، شعر بگویند؛ نه، خود سرود وقتی که خوب تنظیم شد [اثر میکند]. ما این را امروز کم داریم؛ امروز به نظر میرسد که ما به این احتیاج داریم و مرحوم حمید سبزواری (رضواناللهعلیه) در این زمینه بهترین بود. حالا من درست یادم نیست، به نظرم آماری که به من دادند حدود چهارصد یا بیش از چهارصد سرود ایشان گفته؛ اینها خیلی باارزش است. اینها را نباید از نظر دور داشت. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1395/03/16 عنوان فیش :مهم تر بودن مجلس نسبت به دولت از نظر امام(ره) کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, احساس مسئولیت نمایندگان مجلس, جایگاه مجلس شورای اسلامی, همکاری دولت و مجلس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما[نمایندگان مجلس] موقعیّت خوبی گیرتان آمده؛ چهار سال در مجلس شورای اسلامی، جایی که ادارهی کشور و قانونگذاری کشور آنجا است. اهمّیّت این قانونگذاری خیلی زیاد است؛ این واقعاً همانطور که بارها عرض کردهایم، ریلگذاری است. شما حرکت دولت را اوّلاً ریلگذاری میکنید، بعد با اختیاراتی که قانون اساسی به شما داده -که ازجملهاش تحقیق و تفحّص است که در قانون اساسی تصریح شده- میتوانید تضمین کنید که این حرکت انجام بگیرد. صِرف توصیه نیست؛ برطبق قانون میتوانید دنبال کنید، تحقیق کنید، تفحّص کنید؛ هیچ منافاتی هم با همکاری با دولت ندارد. اعتقاد بنده این است و همیشه عقیدهام در همهی دولتها این بوده که مجلس باید با دولت همکاری کند؛ امّا این همکاری بهمعنای گذشت از حقوق مجلس نیست؛ بایستی حقّتان را استیفاء کنید؛ تحقیق کنید، تفحّص کنید، مؤاخذه کنید که چرا نشد، چرا کم شد، چرا جور دیگر شد. این یک فرصت بسیار مهمّی است؛ این را قدر بدانید. اوّل انقلاب، آنوقتی که صحبت انتخاب رئیسجمهور بود و مدام نامزدهای مختلف مطرح میشدند، بنده و یک نفر دیگر از دوستانمان، از تهران رفتیم قم خدمت امام -آنوقت ایشان قم بودند- در یک وقت تنگِ سختی هم بود، ایشان هم داخل بودند، بالاخره هرجور بود گفتیم باید ببینیم امام را. چون امام فرموده بودند که معمّمین مطرح نشوند، نامزد نشوند برای ریاست جمهوری؛ ما رفته بودیم با امام بحث کنیم، محاجّه کنیم که بگوییم نه، این منع را شما بردارید تا آقای بهشتی را ما مطرح کنیم؛ به نظر ما بهتر از همه، شهید بهشتی (رضواناللهتعالیعلیه) بود؛ رفته بودیم با ایشان بحث کنیم سر این قضیّه. یک قدری گفتیم و شنفتیم و ایشان یک چیزهایی گفت، ما یک چیزهایی گفتیم؛ بعد ایشان به ما گفتند شما بروید مجلس را نگه دارید؛ بروید دنبال مجلس؛ آنوقت هنوز انتخابات مجلس [برگزار] نشده بود؛ گفتند بروید سراغ مجلس، مجلس مهم است. توصیهشان به ما -به من و آن دوستمان- این [بود]؛ یعنی روی مسئلهی دولت اصرار نکنید؛ مجلس از نظر ایشان مهمتر از دولت و قوّهی مجریّه بود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1395/03/16 عنوان فیش :اقتدار مجلس باید حفظ شود کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ نهضت مشروطیت, جایگاه مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در قانون اساسی شما موظّف شدهاید از دستاوردهای انقلاب و مبانی اسلام دفاع کنید؛ در سوگندتان بود. من در پیامم به شما عرض کردم این سوگند، سوگند حقیقی است؛ یعنی اگر این سوگند نقض بشود، کفّاره دارد. سوگند خوردهاید که مبانی اسلام را و دستاوردهای انقلاب را حفظ کنید؛ خب، این چیز مهمّی است. این کِی ممکن خواهد شد؟ آنوقتی که مجلس واقعاً در رأس امور باشد؛ این کار هم دست شما است. «مجلس در رأس امور» تعارف نیست که بخواهیم تعارف بکنیم؛ نه واقعاً باید مجلس در رأس امور باشد؛ یعنی تصمیم بگیرد و آن تصمیم اجرائی بشود. البتّه من این را به شما عرض بکنم که در دولتهای مختلف -هم این دولت کنونی، هم دولت قبلی، هم دولتهای قبلی؛ همهشان از بعد از رحلت امام؛ و در زمان امام، دولت خود بنده- اتّفاق میافتاد یک جاهایی، در یک تنگناهایی گیر میکردیم و الان دولتها گیر میکنند که از اختیارات ولیّفقیه استفاده میکنند؛ این هست، امّا در همانها هم بنده مکرّراً در نظر داشتم مراقبت بکنم تا آنجایی که ممکن است به مصوّبهی مجلس خدشه وارد نشود. یکی از دولتهای گذشته آمده بودند یک چیزی میخواستند که درست نقطهی مقابل قانون بودجهی آن سال بود؛ آنوقت [قانون] برنامه نبود، قانون بودجه بود. هرچه اصرار کردند، من زیرِ بار نرفتم؛ با اینکه مشکلاتی داشتند امّا گفتم ما یک مجلسی داریم که نشستهاند تصمیم گرفتهاند و قانون بودجه را با اینهمه زحمت تصویب کردهاند، حالا شما بیا با یک کلمه حرف، همهی قانون را برگردان از اینطرف به آنطرف؛ اینکه نمیشود. مجلس را باید در رأس امور قرار داد. احترام مجلس، وقار مجلس، هیبت مجلس باید محفوظ باشد. من یکوقت -ظاهراً یا با آقای لاریجانی یا یکی از رؤسای مجلس- گفتم که از اوّل مشروطه اینجوری بود تا وقتی رضاخان سرِ کار آمد. رضاخان که آمد، مجلس و قانون و قانونگذاری و مانند اینها همه دود شد رفت هوا؛ امّا قبل از آمدن رضاخان -که خب مسئلهی قانونگذاری و مجلس و مجلس شورا است و تازه هم مشروطیّت سرِکار آمده بود؛ ظاهراً در دورهی دوّم یا سوّم مجلس؛ بالاخره قبل از قدرت گرفتن رضاخان- رئیس مجلس مؤتمنالملک بود که از رجال خوشنامِ زمان قاجار است، برادر مؤتمنالملک، نخستوزیر بود که مشیرالدّوله است. او هم اتّفاقاً از رجال خوشنام است؛ یعنی این دو برادر جزو رجال نسبتاً خوشنام دورهی قاجار و اوّل پهلوی هستند. پس برادر بزرگتر که مشیرالدّوله بود، رئیس دولت بود، نخستوزیر بود؛ مؤتمنالملک -برادر کوچکتر- رئیس مجلس بود. رئیس دولت -نخستوزیر- از مجلس وقت گرفت که بیاید آنجا یک گزارشی بدهد؛ مثلاً ساعت هشت صبح یک سخنرانی بکند. ساعت هشت صبح شد، مشیرالدّوله نرسید؛ مؤتمنالملک به ساعتش نگاه کرد، دید پنجدقیقه از هشت گذشت، گفت نخستوزیر را دیگر راه ندهید؛ نخستوزیر را راه ندهید؛ پنجدقیقه بعد مشیرالدّوله رسید به مجلس، راهش ندادند! اینجور است. نخستوزیر پنجدقیقه از وقت معیّن تأخیر کرده، رئیس مجلس که برادرش بود -برادر کوچکترش هم بود- راهش نداد؛ این یعنی اقتدار مجلس، هیبت مجلس این است؛ این را باید حفظ کنید. این دست خود شما است و شما میتوانید این کار را بکنید. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1395/03/16 عنوان فیش :مطرح بودن طرح آمایش سرزمینی از زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای کلیدواژه(ها) : انضباط قانونی, قانونگذاری, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از چیزهایی که ما دچارش هستیم، مسئلهی تراکم قوانین است؛ اینقدر که در مسائل مختلف قانون داریم! حالا آقای دکتر لاریجانی اشاره کردند به مسئلهی آمایش سرزمین؛ آمایش سرزمین، از زمانی که بنده رئیس جمهور بودم، در هیئت دولت مطرح شد؛ زمان ریاست جمهوریِ خود من که حالا سی سال، سی و چند سال از آنوقت گذشته، مسئلهی آمایش [سرزمین] در دولت مطرح شد -که روی کلمهی آمایش هم بحث کردیم که این کلمه فارسی است، چیست، ریشهاش چیست- و [بنا شد] دنبال کند؛ در همهی دولتها هم دنبال شده، [امّا] هنوز هم [عملی] نشده. خب، حالا قانون هم گذاشتهایم، برای آمایش سرزمین قانون هم وجود دارد؛ حالا شما بیا چند قانون دیگر هم روی آن اضافه کن! راههای میانبُر را باید طی کرد. فرض بفرمایید حالا شما میخواهید به برکت آمایش سرزمین و آشناییای که با استعدادها و ظرفیّتهای استانها یا منطقهها پیدا میکنید، از امکانات استانها و مناطق گوناگون کشور استفاده کنید؛ خیلی خب، حالا [اگر] این نشد، راه دیگری در کنار این وجود دارد. خب، درست است که آمایش علمی، مثلاً فرض کنید در زمینهی استان خراسان اتّفاق نیفتاده امّا استاندار آنجا و مسئولین محلّیِ آنجا چیزی از استعدادهای آن استان میدانند که کسی که در مرکز نشسته آن چیز را نمیداند؛ این خودش یک فرصت است؛ از این راهها استفاده بشود. بنابراین میخواهم این را عرض بکنم که تراکم قانون و افزایش کمّیّت قانون، حُسن نیست؛ عمده این است که قانون کیفیّت داشته باشد؛ جامع باشد. مربوط به :بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام - 1395/03/03 عنوان فیش :برپایی جشن عمومی در روز فتح خرّمشهر کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, روز آزاد سازی خرمشهر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در مورد فتح خرّمشهر، اغلب شما جوانها آن روز نبودید یا اگر هم بودید کودک بودید خیلی، کوچک بودید؛ روز فتح خرّمشهر حادثهی عظیمی بود. شاید هنوز چند ساعت از خبر نگذشته بود که بنده از [ساختمان] ریاست جمهوری میرفتم طرف بیت امام که خدمت امام (رضوانالله تعالی علیه) برسم. در این خیابان و سر راه، مردم غوغا کرده بودند؛ مثل یک راهپیمایی، مثل یک تظاهرات [بود]. ماشین ما را که میدیدند، میآمدند جلو تبریک میگفتند. در همهی کشور یک جشن عمومیِ خودجوش به وجود آمد؛ مسئله اینقدر مسئلهی مهمّی بود. مربوط به :بیانات در دیدار کارگران - 1395/02/08 عنوان فیش :مقابله جامعه کارگری با توطئه مارکسیست ها در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), حضور کارگران در صحنه انقلاب اسلامی, ارتباط آیت الله خامنه ای با کارگران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جامعهی کارگری ما یک جامعهی وفادار به کشور و وفادار به نظام بودند؛ این را من بهخاطر تماس نزدیک با مسائل کارگری در طول این ۳۷ یا ۳۸ سال عرض میکنم. جامعهی کارگری در انقلاب وفاداری نشان داد، حضور نشان داد؛ در حوادث بسیار مهم و تعیینکنندهی اوایل انقلاب حضور نشان داد. در اوایل انقلاب چپهای آن روز، مارکسیستهای آن روز که بعد همهی آنها شدند نوکر و مزدور استکبار آمریکایی و غیره، در داخل کشور سعی میکردند حرکت عمومی ملّت ایران را به همان شکلهای بسته و منجمدِ بهاصطلاح خودشان «انقلابهای کارگری» تبدیل کنند و زمام کار را از دست مردم، از دست دین، از دست اسلام خارج کنند و بسپارند دست یک عدّهای بهعنوان حکومت کارگری و بهعنوان انقلاب کارگری؛ اوایل انقلاب این کارها بود. بنده خودم در یک کارخانهای در همین جادّهی قدیم کرج رفتم، [در جمعشان] شرکت کردم، کارگرها را آنجا دیدم؛ عناصر غیر کارگری را که آنجا آمده بودند برای اینکه آنجا را یک مبدأ حرکتی قرار بدهند تا کارگرهای کشور را -اوّل کارگرهای تهران را، بعد هم بهتَبَع آن، کشور را- بکشانند به مقابلهی با امام و با انقلاب و با مردم، از نزدیک دیدم. رفتم آنجا -روز رفتم، شب رفتم- دیدم که کارگر مؤمن، کارگر مسلمان و مسلمانزاده چطور در مقابل توطئههای دشمنان آگاهی و بصیرت نشان میدهد؛ و این بصیرت را کارگرهای ما نشان دادند؛ آن در انقلاب بود، این در حوادث اوّل انقلاب بود، بعد مسئلهی جنگ تحمیلی بود، بعد مسائل گوناگون سیاسی و جریانهای مختلف سیاسی در این کشور بود؛ در همهی اینها کارگران ما نسبت به نظام وفاداری نشان دادند؛ نهفقط وفاداری زبانی، [بلکه] با تن خودشان، با جسم خودشان وارد میدان شدند و حضور خودشان را نشان دادند و تأثیرگذار شدند؛ این یک واقعیّتی است؛ تا امروز هم همینجور [است]. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1395/01/11 عنوان فیش :تلاش یک از رجال دولت موقّت برای فروش هواپیماهای افچهارده کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), آمادگی برابر دشمن, آمادگی نظامی, اقتدار نظامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از بیشترین ابزارها و وسیعترین و سریعترین ابزارها علیه جمهوری اسلامی دارند استفاده میکنند؛ جمهوری اسلامی [هم] باید خودش را آماده کند؛ از همهی ابزارها استفاده کند. [دشمن] از ابزار دیپلماسی استفاده میکند. دیپلماسی، گفتگوی سیاسی، مذاکرهی سیاسی، بدهبستان سیاسی یکی از ابزارها است؛ اینها از آن ابزار استفاده میکنند. بنده هم با گفتگوی سیاسی مخالف نیستم؛ البتّه نه با همه -استثناء دارد- بنده در سطح مسائل جهانی، با گفتگوی سیاسی موافقم؛ من در این زمینهها از زمان ریاست جمهوری حرف داشتم و دنبالگیری میکردم؛ اینجور وانمود نکنند که کأنّه ما اصلاً با گفتگوکردن و مانند آن مخالفیم؛ نخیر، ما، هم بیشتر از اینها موافقیم، هم در یک جاهایی بیشتر از اینها بلدیم این کارها را؛ میدانیم هم که چهجوری باید عمل کرد. دشمن از گفتگوی سیاسی هم استفاده میکند. باید مراقب بود. پس، از مذاکره استفاده میکند، از مبادلات اقتصادی استفاده میکند، از تحریم اقتصادی استفاده میکند، از تهدید به جنگ و سلاح استفاده میکند؛ در مقابل همهی اینها بایستی نیروی دفاعی داشت. اینکه بعضیها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکرهی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همهی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بیسَروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائیای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقبنشینی کنید. قدرتهای دنیا که شما میبینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آنوقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایهی افتخار و مباهات ایرانیها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادیخواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند. وقتی اینها انجام میگیرد، ما بیاییم اینها را بکوبیم و بگوییم آقا! امروز دیگر روز موشک گذشته! نه، روز موشک نگذشته. دشمن دائم در حال بهروز کردن خود و آماده کردن خود است، [بعد] ما اینجا سادهلوحانه خودمان را عقب بکشیم و بگوییم نه. مثل اوّل انقلاب که همین افچهاردههای ما را میخواستند بفروشند و میخواستند پس بدهند و بنده نگذاشتم. من خبر شدم که یکی از رجال دولت موقّت آن روز گفته است این افچهاردههایی که رژیم طاغوت خریده به درد ما نمیخورد، میخواهیم چه کار کنیم این افچهاردهها را! پس بدهیم بهشان. آنجا خب ما ایستادیم، هیاهو کردیم، مصاحبه کردیم و مقابله کردیم، جرئت نکردند این کار را بکنند؛ میخواستند پس بدهند. چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین افچهارده و همین افچهار و امثال اینها. امروز هم بعضیها همین آهنگ را پیش گرفتهاند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟[امروز] روزگارِ همهچیز است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى - 1394/12/20 عنوان فیش :مصادیق خیانت های غرب بر علیه ملت ایران کلیدواژه(ها) : خیانتهای غرب, ماجرای میکونوس, برسر کار آمدن رضاخان, برسر کار آمدن رضاخان, روابط و تعامل جمهوری اسلامی, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, ضعف اروپا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از چیزهایی که نفوذ در باورهای مردم هدف قرار میگیرد این است که خیانتهای غرب را فراموش کنند. آقایان! ما از غرب صدمه دیدهایم. در تبلیغات جهانی تکیه میکنند روی اینکه چرا در جمهوری اسلامی، بعضیها -گاهی هم اسم بنده را بالخصوص میآورند- با غرب مخالفند، چرا با آمریکا مخالفند. باید فراموش نکنیم که غرب با ما چه کرده. من طرفدار قطع رابطهی با غرب نیستم -حالا این را هم عرض خواهم کرد- این را همه میدانند. من هشت سال رئیسجمهور بودم، با همین کشورها و با همین رؤسای جمهور نشستهام، برخاستهام و صحبت کردهام. الان هم همینجور است؛ الان هم ازجملهی برنامههای میهمانهای آقای رئیسجمهور ملاقات با بنده است. در حرفها هم که با همدیگر فحش و فحشکاری نمیکنیم؛ حرف میزنیم و تفاهم میکنیم. ما مخالف ارتباط با غرب نیستیم [امّا] مسئله این است که بدانیم با چه کسی داریم تعامل میکنیم و بدانیم طرف ما چه کسی است. غرب، کشورهای غربی، از اواسط دوران قاجار، علیه کشور ما فعّالیّتهایشان را شروع کردند؛ ضعف سلاطین قاجار موجب شد اینها دائماً همینطور امتیاز بگیرند، مدام فشار بیاورند، مدام دایرهی زندگی ما را تنگ کنند و پیشرفتهای ما را متوقّف کنند. بعد به این نتیجه رسیدند که باید یک نفر از خودشان را بیاورند، که آوردند؛ رضاخان از خودشان بود. حالا بعضیها همین را هم دارند خدشه میکنند و [میگویند] رضاخان را انگلیسها نیاوردند؛ یک امر به این وضوح را که خودهایشان اقرار کردند، تکرار کردند، خود انگلیسها گفتند، خود مسئولان حکومت طاغوت این را مکرّر گفتند، امّا اینها دارند انکار میکنند. واقع قضیّه این است که رضاخان را آوردند، بعد که احساس کردند ممکن است آنچنانکه مایلند در مشتشان نچرخد، او را برداشتند و پسرش را گذاشتند. بعد که باز از درون کشور یک حرکتی بهعنوان نهضت ملّی شروع شد، سرکوب کردند و بیستوهشتم مرداد را بهوجود آوردند. بعد از بیستوهشتم مرداد، دستگاه جهنّمی ساواک را بهوجود آوردند. اینها را غربیها کردند، اینها را همین انگلیسها کردند؛ بعد از انگلیسها نوبت آمریکاییها بود. کشاورزی کشور را نابود کردند، پیشرفت علمی کشور را متوقّف کردند، مغزهای فعّال را دزدیدند و بردند یا متوقّف کردند، طبقهی جوان را به فساد و لاابالیگری و اعتیاد و مشروبخواری و مانند اینها کشاندند؛ این کارهایی است که غرب در کشور ما کرده. نمیگویم ماها بیتقصیر بودیم، امّا ادارهی کار و تدبیر کار دست آنها بوده است و آنها کردهاند. تقصیر ما این است که ما در صدد علاج برنیامدیم، در صدد مقاومت برنیامدیم. امروز هم اگر مقاومت نکنیم، همان آش است و همان کاسه؛ بازهم همین خواهد شد. بعد، انقلاب اسلامی رخ داد؛ از روز اوّلی که انقلاب رخ داد غرب شروع کرد با ما مخالفت کردن. نه فقط مخالفت [بلکه] بنا کرد معارضه کردن. به صدّام اینها کمک کردند، به ضدّ انقلابها در بخشهای مرزی کشور اینها کمک کردند؛ هم پول دادند، هم سلاح دادند، هم کمک سیاسی و فکری کردند. علیه انقلاب و دستگاه انقلاب و شخص امام راحل (رضواناللهتعالیعلیه) و مسئولین انقلابی اینها بودند که شایعهپراکنی کردند، لجنپراکنی کردند و دشمنی کردند. در جنگ هرچه توانستند به صدّام کمک کردند؛ بمباران شهرهای ما بهوسیلهی صدّام انجام گرفت امّا با پشتیبانی آنها؛ اگر آنها نبودند صدّام نمیتوانست این کار را انجام بدهد. [سلاح] شیمیایی را آنها به صدّام دادند، موشک را آنها دادند، میراژ را آنها دادند، برنامههای جنگی را آنها برایش تنظیم کردند، این صحنههای جنگ بهوسیلهی آنها طرّاحی شد، عکسهای هوایی از رفتوآمدهای سربازهای ما را آمریکاییها به عراق و به صدّام دادند؛ با ما اینجوری رفتار کردند. بعد [هم] که جنگ تمام شد، تحریمها را آنها بر ما تحمیل کردند. ما با اینها مخالفتی [و دشمنیای] نکردیم؛ خود ما یک بنائی را گذاشتیم و گفتیم ما به این بنا وفاداریم؛ اینها برای اینکه ما این بنا را گذاشتیم و مستقل از آنها است و تابع آنها نیست شروع کردند با ما دشمنی کردن. چه کار کنیم ما؟ من میبینم بعضی از برادران ما گاهی اوقات میگویند که ما باید با همهی دنیا رابطه داشته باشیم؛ خب بله، با همهی دنیا -البتّه منهای آمریکا و رژیم صهیونیستی- باید رابطه داشته باشیم؛ ما مشکلی نداریم. اوّلاً همهی دنیا فقط اروپا و فقط غرب نیست؛ در همین حدود چهار سال قبل از این و در همین شهر تهران، مگر اجلاسی تشکیل نشد که بیش از ۱۳۰ یا ۱۴۰ کشور در آن شرکت کردند؟ حدود چهل یا بیشتر رئیس دولت و رئیس کشور شرکت کردند؛ از همه جا آمدند اینجا و در اجلاس غیر متعهّدها شرکت کردند. ما مشکلی نداریم با اینها؛ دنیا که فقط اروپا نیست؛ دنیا جای وسیعی است. قدرتها هم امروز در دنیا پخش شده و تقسیم شده؛ شرق دنیا -یعنی منطقهی آسیا- امروز مرکز یک قدرت عظیمی است. ما با اینها ارتباط داریم؛ ما حرفی نداریم. با اروپا هم ما مشکلی نداریم، اروپاییها با ما مشکل ایجاد کردهاند. بنده به یکی از این رؤسای اروپایی که اخیراً اینجا آمده بود گفتم که اروپا باید خودش را از تبعیّت آمریکا در سیاستهایش نجات بدهد. اروپاییها تبعیّت از سیاست آمریکا کردند؛ او ما را تحریم کرد، اینها هم تبعیّت کردند؛ او علیه ما تبلیغات کرد، اینها هم تبعیّت کردند. خب، ما چه کار کنیم؟ در قضایای مختلف، اروپاییها بودند که ابتدای به دشمنی کردند. سر قضیّهی آن قهوهخانهی میکونوس، رئیسجمهور وقت ما را متّهم کردند و به دادگاه میخواستند بکشانند؛ اسمش را بهعنوان متّهم در دادگاه مطرح کردند! خب چهکار کنیم ما با اینها؟ برویم التماس کنیم؟ برویم بگوییم آقا با ما بهتر از این باشید؟ ما کاری نکردیم با اینها؛ اینها هستند که دشمنی میکنند. اگر ما در مقابل دشمنی دشمنانمان با شجاعت و با اقتدار نایستیم، ما را خواهند خورد، خواهند بلعید. «ما» که میگویم، یعنی کشور را، یعنی ملّت را؛ وَالّا شخص بنده و امثال بنده که اهمّیّتی نداریم؛ کشور را [خواهند بلعید]. ما مسئول کشوریم، مسئول ملّتیم، مسئول تاریخیم؛ نباید اجازه بدهیم. خب، بنابراین اینها رفتارشان با ما اینجوری بوده. مربوط به :بیانات در دیدار مردم نجفآباد - 1394/12/05 عنوان فیش :حضور مردم نجف آباد در صفوف مقدّم انقلاب کلیدواژه(ها) : مردم نجف آباد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, لشکر 8 نجف اشرف نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مردم نجفآباد امتیازی بر بسیاری از مناطق کشور دارند؛ در صداقتشان، در وفاداریشان، در سابقهشان نسبت به انقلاب. آنوقتی که مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در غربت بود، نجفآباد محلّ شکوفایی تفکّرات این مبارزات بود. بنده در همان دوران -سالهای پیش از انقلاب- آمدم و از نزدیک نجفآباد را دیدم و شور مردم، شعور مردم، حضور مردم و فهمشان از مسائل انقلاب را؛ همهی قشرها؛ نهفقط قشر جوانِ آن روز یا قشر روشنفکرِ آن روز؛ با بعضی افراد روستایی و عامی هم انسان وقتی در[بارهی] مسائل انقلاب حرف میزد، میدید روشنند، آگاهند، پایبندند. رحمت خدا بر آن کسانی که در این راه زحمت کشیدند، تلاش کردند، مردم را آگاه کردند. و انقلاب که پیروز شد، نجفآباد باز هم در صفوف مقدّم قرار داشت. اشاره کردند به لشکر نجف، شهید کاظمی و دیگر شهدای این لشکر؛ آن فرماندهان صادق، مؤمن، وفادار، غیور، کارآمد. بنده رفتم لشکر را در منطقهی عملیّات در خودِ جبهه بازدید کردم -بیش از یکبار- نشانههای همین خصوصیّات بارز را انسان در آنجا هم میدید. ایستادید، ایستادگی کردید، صدق و وفا بهخرج دادید، شهید دادید، جانباز دادید؛ اجر شما پیش خداوند محفوظ است؛ نام شما در لوحهی زرّین تاریخ انقلاب درخشنده است. راه را باید ادامه بدهید؛ هنوز به آخر منزل نرسیدهایم؛ باید همچنان پیش برویم، باید همچنان تلاش کنیم، باید همچنان جهاد کنیم؛ میدانها تفاوت کرده است امّا اصل جهاد برقرار است. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش - 1394/11/19 عنوان فیش :استحکام درونی؛ وجه تمایز نیروی هوایی قبل و بعد از انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, پیشرفت نیروی هوایی ارتش, نیروی هوایی ارتش نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بحمدالله تفاوت نیروی هوایی [فعلی] با نیروی هوایی آن روز و نیروی هوایی قبل از انقلاب، از زمین تا آسمان است. نگویند که قبل از انقلاب، هواپیماهای نو و ساختِ کجا در اختیار نیروی هوایی بود، امروز آنجور هواپیماهایی را نداریم. بله، درست است که آن روز نیروی هوایی زرقوبرق داشت امّا پوک بود؛ امروز آن زرقوبرق را ممکن است آنچنان نداشته باشد امّا مستحکم است، استوار است، از درون جوشیده؛ امروز شما متّکی به خودتان هستید. در گزارش فرمانده محترم نیرو شنفتید که قطعه را شما میسازید، ابزار را شما میسازید، امکانات را شما میسازید، حرکت را شما با تدبیر خودتان انجام میدهید؛ آنروز اینجور نبود. بله، آن روز پولها را بیحسابوکتاب میگرفتند -که حالا امروز مسئولین دولتی برخورد کردهاند به بیحسابوکتابیِ آن پولهایی که آن روز میگرفتند- در مقابلش به هر قیمتی که میخواستند، ابزار در اختیار نیروی هوایی میگذاشتند. البتّه بعد از انقلاب هم یک عدّهای میخواستند افچهاردهها را که تازه خریده بودند، برگردانند که به حولوقوّهی الهی نگذاشتیم؛ میخواستند برگردانند تا همین ابزار هم نباشد. امروز نیروی هوایی دارای ابتکار است، دارای اقتدار است، تواناییاش قابل مقایسهی با آن روز نیست؛ و روزبهروز هم باید قویتر بشود. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - 1394/10/14 عنوان فیش :محرومیت مردم ایران از نماز جمعه در دوران حکومت طاغوت کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, نماز جمعه, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی, حدیث متن فیش : ما قدردان نماز جمعه هستیم، از خدای متعال هم واقعاً متشکّریم. یکوقتی با ائمّهی جمعه، خدمت امام رفته بودیم؛ آن سالهای اوّل که تازه تشکیل شده بود و امام هم بنده را مفتخر کرده بودند به امامت جمعهی تهران، ما با ائمّهی جمعه خدمت ایشان رفتیم و بنده یک صحبتی کردم. آن جملهای که من گفتم که از دلم برآمده بود، این بود که گفتم همچنانکه خدای متعال برای مردم لیلةالقدر را قرار داد، و در تفسیر سورهی انّاانزلنا از ائمّه (علیهمالسّلام) نقل شده است که در حکومت بنیامیّه هزار ماه گذشت و مردم لیلةالقدر نداشتند -هزار ماه حکومت بنیامیّه بود، در آن هزار ماه لیلةالقدر نبود و مردم محروم بودند از این لیلةالقدر؛ این در روایات ما هست- همینطور ما از نماز جمعه در دوران حکومت طاغوت محروم بودیم. در بعضی از شهرها، بهعنوان همان روش قدیم، حکّام یک نفر را معیّن میکردند و میگذاشتند. البتّه در بعضی از شهرها هم مثل مشهد، امامجمعهی محترم و مکرّمی بود -مرحوم آقای حاج شیخ غلامحسین تبریزی که مرد بسیار: هم عالم، هم متّقی، هم زاهد [بود]- که ربطی به حکومت نداشت؛ ازاینقبیل هم داشتیم، لکن در خیلی از شهرهای دیگر، امامجمعه منصوب آن حکومتهای طاغوت بود؛ مردم هم نمیرفتند و اعتنا هم نمیکردند. آن نماز جمعهای که حاکم طاغوتی آن را بگذارد، برای مردم جذّاب نیست و مردم هم نمیرفتند. گفتم ما در سالهای متمادی محروم بودیم از نماز جمعه و شما نماز جمعه را به ما دادید، به ملّت ایران دادید. واقعاً نعمت بزرگی است. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج - 1394/09/04 عنوان فیش :افول نیروهای مقاومت انقلابهای جهان کلیدواژه(ها) : بسیج مستضعفین, الجزایر, مقایسهی انقلابهای جهان, الجزایر, تاریخ جنگ جهانی دوم, انحراف انقلابها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : پدیدهی بسیج، یک پدیدهی ابتکاری است؛ نه به این معنا که در کشورهای دیگر و در جاهای دیگر، نیروهای مقاومت مردمی وجود نداشتند؛ چرا، اینها را میدانیم لکن نیروهای مقاومت در کشورهای مختلف دنیا -در غرب و شرق و مانند اینها- معمولاً مربوطند به دوران اختناق، دوران فشار، دوران مبارزات؛ بعد از آنکه دوران مبارزات تمام شد، حالا یا خود این گروههای مقاومت به قدرت رسیدند یا دیگران با کمک اینها به قدرت رسیدند، این نیروی مقاومت تمام میشود و این تشکیلات مردمی به پایان میرسد؛ در دنیا اینجور است؛ کسانی که با مقاومتهای مردمی در آفریقا، در اروپا، در آسیا، در کشورهای مختلف آشنا هستند میدانند. در دورهی فرض بفرمایید تسلّط فرانسویها بر الجزائر، خب گروههای مردمیِ مقاومت تشکیل شد، سالها هم جنگیدند -شاید حدود هشت سال، ده سال، جنگ شدید داشتند- سختیهای زیادی هم متحمّل شدند لکن بعد که دولت انقلابی تشکیل شد، دیگر از این گروهها خبری نبود؛ بعضیشان به قدرت رسیدند، بعضیشان حزب تشکیل دادند، [ولی] چیزی به نام گروه مقاومت باقی نماند. یا مثلاً در فرانسهی دوران اشغال آلمان، گروههای مقاومت بودند -چپ، راست، میانه- خیلی هم میجنگیدند لکن بعد از آنکه اشغال برطرف شد و حکومت تشکیل شد، دیگر از گروهها خبری نبود؛ تمام شد، میرفتند. عرض کردیم، یا به قدرت میرسیدند -که همانهایی که به قدرت میرسیدند، به آفات قدرت هم دچار میشدند؛ این را بنده بالعیان در بعضی از کشورها دیدم؛ همان کسانی که در سنگرهای سخت، روی خاک، روی زمین، چند سال مبارزه کرده بودند تا به حکومت رسیده بودند، بعد در دوران حاکمیّتشان همانجور رفتار میکردند که مثلاً فرماندهی پرتغالی که قبل از اینها بر این کشور حاکم بود رفتار میکرد؛ رفتار اینها هم مثل رفتار آنها بود، فرقی نمیکرد؛ هدف از مبارزه رسیدن به قدرت بود؛ این را بنده در موارد متعدّدی خودم مشاهده کردم- و به این شکل میشد و در واقع تبدّل ماهیّت میدادند؛ یا نه، دیگران به قدرت میرسیدند، اینها مثلاً حزب تشکیل میدادند؛ مثل بعضی از احزابی که در همین کشورها هست که آن حزبها هم در واقع مبارزهشان مبارزهی برای رسیدن به قدرت بود. الان احزاب غربی و به تبع آنها احزاب در همهی دنیا، هدفشان رسیدن به قدرت است؛ یعنی یک حزب مبارزه میکند برای اینکه دولت را در اختیار بگیرد؛ بعد آن حزبِ دیگر مبارزه میکند تا دولت را از دست این دربیاورد. یعنی امروز احزاب -آنچه بهعنوان حزب در دنیا نامیده میشود- در واقع بستری برای رسیدگی به مفاهیم و معارف عالیهی مورد اعتقاد آن حزب نیست، مثل آن چیزی که ماها در اوّل انقلاب از حزب در ذهنمان بود، امروز در دنیا این نیست؛ هدف این است که یک گروهی باشند -مثل یک باشگاهی یا یک مجموعهای- که تلاش کنند خودشان را برسانند به قدرت؛ بعد که رسیدند به قدرت، همان آش و همان کاسهی حکومت قبلی است؛ تفاوتی نمیکند. بنابراین گروههای مقاومت، با پیروزیها حل میشدند، آب میرفتند، تمام میشدند. اینکه گروههای مقاومت، مثل یک جریان ممتد، مثل یک شطّ جوشان، در دوران پیروزی بمانند و روزبهروز بالندهتر بشوند، آگاهیهایشان بیشتر بشود، در میدانهای مختلفی که کشور به آنها احتیاج دارد بهطور متشکّل شرکت کنند، از لحاظ کمّیّت و از لحاظ کیفیّت توسعه پیدا کنند، به مفاهیم جدید دست پیدا کنند، در نبردهای نوتولّدیافته بتوانند نقش ایفا کنند، آنچنانکه بسیج ما است، این در دنیا بیسابقه است؛ چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج - 1394/09/04 عنوان فیش :نفوذ دشمن در بیت مرجع تقلید کلیدواژه(ها) : نفوذ فردی, نفوذ جریانی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سیّد حسن تهامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دمودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایششده، بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالیکه او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همهی دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. مرحوم آقای آسیّد حسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملّای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف میماند، حتماً مرجع تقلید میشد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آنوقتی که عراقیها با انگلیسها میجنگیدند -در [سال] ۱۹۱۸؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبهها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ اسمش را هم ایشان میگفت؛ من یادم نیست. گفت بعد که انگلیسها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبهها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است! گفت من باور نکردم؛ گفتم مگر میشود چنین چیزی؟ بعد میگفت در بازار حُوِیش -بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند میآیند -آنوقت با اسب رفتوآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار واایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم. گاهی نفوذ اینجوری است؛ نفوذ شخصی است؛ وارد خانهی کسی، وارد دستگاه کسی میشوند. در دستگاههای سیاسی هم الیماشاءالله از این قبیل وجود داشته است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است. منتها از این خطرناکتر، نفوذ جریانی است. نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا» - 1394/07/22 عنوان فیش :رشد علمی ایران به برکت انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, کمبود امکانات در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما[نخبگان] موجودیِ خودتان را، یعنی این نخبگی را، از خدا بدانید؛ این نعمت خدا است، این موهبت الهی است، این یک نعمتی است که خدا به شما داده؛ شکر کنید خدا را، ارتباطتان را با خدا زیاد کنید، از خدای متعال متشکّر باشید و این تشکّر را بین خودتان و خدا، به زبان بیاورید. این بر توفیقات شما میافزاید، بر نعمت الهی که به شما داده میافزاید؛ از خدا بدانید. و از انقلاب بدانید؛ این هم یک نگاه و یک لایهی تفکّر دربارهی این موجودی است که این حرکت عظیم عمومی کشور در راه علم، از برکات انقلاب است. اگر انقلاب نبود، این چیزها نبود. حالا آقای ستّاری یک خاطرهای را از قول بنده خواندند،(1) دنبالهاش این است که همان هواپیماهایی که به ما میگفتند تا ۳۰ روز، ۳۱ روز، همه بکلّی زمینگیر خواهد شد، تا امروز دارند کار میکنند؛ امروز سیوچند سال از آن روز دارد میگذرد جوانهای ما در نیروی هوایی، نیروهای فنّیمان، همّت کردند، وارد شدند؛ -که پدر خود ایشان یکی از همان جوانهای آن روز بود-(2) دستهای معجزهگر خودشان را به کار انداختند، ذهنشان و فکرشان را به کار انداختند و همان هواپیماهایی که به ما گفته میشد اینها زمینگیر خواهند شد، تا آخر جنگ کار کردند، و تا امروز هم همانها دارند کار میکنند؛ همان سیصدوسیها، همان افچهاردهها، همان افچهارها، همان افپنجها، الان هستند و مشغول کارند. معجزهی دستها را انقلاب بهوجود آورد. آن برادرانی که به من میگفتند کار تمام شد، مردمان خوبی بودند -چند نفرشان هم شهید شدند- لکن تفکّرشان تفکّر انقلاب نبود، تفکّر مربوط به قبل از انقلاب بود و با آن دید نگاه میکردند. قطعات این هواپیماها را وقتی میخواستند تعمیر کنند، قطعههای دربسته را -یعنی یک قطعهی بزرگ که متشکّل است در درون خودش از مثلاً چهل پنجاه قطعه- حق نداشتند باز بکنند؛ این قطعهی دربسته را در هواپیما میگذاشتند میبردند آمریکا، آنجا عوض میکردند و برمیگرداندند. یعنی هُمافر ایرانی، افسر فنّی ایرانی حق نداشت دست بزند به این قطعه تا ببیند چه هست و چهجوری باید عمل کند؛ تفکّر قبل از انقلاب اینجوری بود. انقلاب آمد ورق را برگرداند؛ به ایرانی شخصیّت داد، هویّت داد، جرئت داد، او را تشویق کرد به اینکه نیروی درونی خودش را به کار بیندازد. نتیجه این شده که ما در بین اینهمه کشور دنیا در رتبهی پانزدهم علمی قرار بگیریم؛ این خیلی حرف بزرگی است. در بین دویست کشور دنیا که در این دویست کشور کشورهایی هستند که دویست سال، سیصد سال سابقهی صنعت و سابقهی کار علمی دارند، ایران بعد از انقلاب -قبل از انقلاب که هیچ؛ هیچچیز نبود- با فشار جنگ، با تحریم، با اینهمه مشکلات بتواند خودش را برساند به این سطح؛ این را انقلاب به ما داد. این تواناییها را، [این] «هر کاری میتوانید بکنید» را از انقلاب و نیز از تأمینکنندگان امنیّت کشور بدانید. 1) اشارهی رئیس بنیاد ملّی نخبگان به خاطرهای که معظّمٌله در دیدار ۱۳۸۸/۵/۵ نقل کرده بودند. 2) تیمسار سرلشکر شهید منصور ستّاری (فرمانده نیروی هوایی ارتش) مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگره شهدای استان چهارمحال و بختیارى - 1394/07/13 عنوان فیش :خاطرههای خوب رهبری از مردم چهارمحالوبختیاری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, استان چهارمحال بختیاری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من خاطرههای خوبی از چهارمحالوبختیاری دارم. یک سفر در سالهای دههی ۶۰ -زمان ریاست جمهوری- رفتم به شهرکرد برای تشجیع و تحریص مردم به حضور در جبههها؛ این یک سفر استانی بود که استانهای متعدّدی میرفتیم، ازجمله رفتم شهرکرد. خب، همهجا مردم اجتماع میکردند و تجاوب میکردند لکن شهرکرد در ذهن من همینطور زنده مانده. هوا هم سرد بود -آنجاها هم سرد است- محلّ سخنرانی ما را گذاشته بودند یک جایی که دو خیابان از آن منشعب میشد. من همینطور که نگاه کردم، دیدم تا آنجایی که چشم کار میکند، این مردم در هر دو خیابان با لباسهای محلّی، با پرچمهای گوناگون، با آثار حضور واقعی و قلبی -و نه فقط جسمانی- شرکت دارند و حضور دارند. بهقدری این حضور بارز بود و انگیزهی مردم آشکار بود که انسان با یک نگاه کردن، خیلی چیزها را میفهمید از این مردم و از این منطقه. من فراموش نمیکنم و این در یادم است. البتّه قبل از آن و بعد از آن هم شهرکرد رفتهام و با مردم و با اجتماعات مواجه شدهام لکن آن سفر سفر عجیبی بود و تأثیر عجیبی در ذهن بنده باقی گذاشت. یک بار هم قبل از آن، برای ملاقات با تیپ قمربنیهاشم رفتم شهرکرد و رفتم مرکز تیپ؛ آن هم هرگز از یاد من نمیرود. خب، من [به] مراکز بچّههای سپاه [در] اغلب جاها رفتهام؛ میرفتیم مینشستیم حرف میزدیم، بحث میکردیم. یک جاهایی در بین این مراکز، یک خصوصیّاتی داشت که در ذهن انسان باقی میماند؛ یکیاش همین تیپ قمربنیهاشم شهرکرد است که من یادم نمیرود؛ رفتیم آنجا، بچّههای بااخلاص، مؤمن، وضعیّت فقیرانه، آنجایی که اینها داشتند، خیلی وضعیّتِ با امکانات محدود امّا درعینحال انگیزههای محکم؛ و رفتیم و ساعتهایی -حالا یادم نیست چند ساعت- با اینها بودیم، ناهار هم با اینها خوردیم؛ من با یک احساس بسیار رضایتمندی از آنجا بیرون آمدم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیأت دولت - 1394/06/04 عنوان فیش :ممانعت آمریکا از چاپ کتاب خانم ابتکار کلیدواژه(ها) : آزادی در آمریکا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کار فرهنگی, مصونسازی فرهنگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دو کار اساسی و اصلی [درمسائل فرهنگی]است که باید انجام بگیرد؛ یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینههای مختلف، و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و بهاصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی؛ به نظر من این جزو کارهای اساسی است. در همهی دنیا مراقبت از محصولات فرهنگی و کتاب و مانند اینها وجود دارد؛ کجای دنیا است که وجود نداشته باشد؟ یکجا را به من نشان بدهید. این خانم ابتکار اینجا حاضر است؛ خود ایشان به من گفت کتابی که ایشان نوشته بود، در آمریکا امکان چاپ پیدا نکرد؛ هیچ ناشری حاضر نشد -نه اینکه آن ناشر آنقدر تعصّب داشته باشد؛ نه، اگر کتاب پرفروشی باشد، هر ناشری میآید این کار را انجام بدهد؛ [بلکه] از ترس و از مراقبت- تا بالاخره در کانادا مثلاً فرض کنید یک ناشری را پیدا میکند و آن ناشر، آن هم به نظرم با ترسولرز [چاپ کرد یا نکرد]؛ چون تفاصیلش را چند سال پیش ایشان میگفت، شاید جزئیّاتش یادم نمانده. اینها را بگویید تا این آقایان بدانند و بفهمند که اینجور نیست که اگر ما جلوی کتاب را گرفتیم، فقط آقای جنّتی است که این کار را میکند؛ نخیر، در آمریکا هم همین کار میشود، در اروپا هم همین کار میشود. راجع به هولوکاست کسی جرأت ندارد حرف بزند؛ خب هولوکاست که یک مسئلهی اعتقادی نیست. بله، وقتی نوبت به کاریکاتورهای اهانتآمیز به مقدّسات دینی اسلام میرسد، آنجا آقایان میشوند آزادیخواه و طرفدار آزادی بیان! امّا راجع به هولوکاست که پیش میآید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئلهی حجاب همینجور است، مسائل دیگر همینجور است؛ بله، هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاهها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان - 1394/04/20 عنوان فیش :توسل مارکسیست ها به ضرب و زور برای ترویج افکارشان کلیدواژه(ها) : حزب توده, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تبلیغات کمونیستی, گرایشات مارکسیستی در ایران, تاریخ انقلابهای چپ و مارکسیستی, تشکلهای دانشجویی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از راههای تأثیرگذاری و جذّاب شدن تشکّلها، اقناع فکری است؛ اقناع فکری؛ طرف را بتوانید قانع کنید. این، فرع بر این است که خودتان درست کار کرده باشید. خودتان درست کار کنید؛ حقیقتاً [وقتی] یک حقیقتی جزو فکر شما و ذهن شما شد، میتوانید، قدرت اقناع پیدا میکنید، مخاطبتان را اقناع میکنید؛ اقناع فکری. اگر چنانچه ما بخواهیم با تشر و تُشور و تهدید و ضرب و زور، یک چیزی را به ذهن طرف تحمیل بکنیم، ممکن هم هست مثلاً فرض کنید که تحت تأثیر هیجانات، [بهصورت] لحظهای قبول هم بکند امّا ماندگار نیست. کمونیستها در آن دورانی که بودند [با زور پیش بردند]. حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیدهام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کورهی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. با آنهمه ادّعامدّعا و با آنهمه سروصدا و آنهمه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح، چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدیشان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد. لکن حالا شنیدهام بعضیها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد، قطعاً پول آمریکاییها دنبالش است؛ برای خاطر اینکه انگیزهای وجود ندارد. پول میدهند؛ برای اینکه بالاخره خود این شقّه شقّه کردن دانشجوها برای آنها یک نعمت بزرگی است. یکی از شقّه شقّه کردنها هم این است که مارکسیستها را دوباره زنده کنند. همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلطکردمنامه» را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دههی] ۶۰ است. ده دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی - بنده آنوقت رئیس جمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجهی یک کشور تعجّب کردیم که اینها چطور [آمدهاند]؛ بعضی از اینها را ما از نزدیک میشناختیم؛ بعضیها با ما همزندان بودند؛ بعضیها را بعد از زندان دیده بودیم و میشناختیمشان، ادّعا و مدّعاهایشان تا عرش میرفت - اینها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان بهعنوان مجری شروع کرد از اینها سؤال کردن [دربارهی] مواردی که خیانتهای حزب توده را به کشور اثبات میکرد. بعد آنها هرکدام که یک خرده کوتاه میآمدند و حرف نمیزدند، این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند. این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند بهعنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است. خب، مارکسیستها در آنجاهایی که انقلاب کردند و حکومت را به دست آوردند، با ضرب و زور کارشان را پیش بردند، حتّی در محیطهای دانشجویی. میدانید در همین افغانستانِ همسایهی خودمان بعد از ظاهرشاه و بعد از آن داوود، یک حکومت مارکسیستی سرِ کار آمد؛ اوّلش قبل از پیروزی انقلاب ما بود و بعد مصادف شد با سالهای انقلاب و ادامه پیدا کرد - که آنوقتی که حکومت کمونیستی اعلام شد، بنده در ایرانشهر تبعید بودم؛ آنجا من شنفتم که در افغانستان حکومت کمونیستی آمده سرِکار و از قضایا خبر نداشتیم؛ حالا یواشیواش دارد خبرها منتشر میشود - در داخل دانشگاه کابل، مجموعههای وابسته به آن حزب خلق که حکومت را با کودتا در دست گرفته بود، میرفتند از داخل اتاقهای دانشجوها، دانشجوهایی را که فکر میکردند مخالفند میکشیدند بیرون، اینقدر کتکشان میزدند که یا میمردند یا مُشرِف به مردن میشدند؛ همانها میآمدند این دانشجوها را میگرفتند میبردند و تحویل نیروهای حکومتی میداند که زندانی [کنند]؛ یعنی حتّی محیط دانشگاه را آلودهی به اینجور فشارها و خشونتها کرده بودند؛ [امّا] در بین ما اینجور نبود. همین دانشگاه تهران، محیط ضرب و زور شد، امّا از طرف گروههای مارکسیستی؛ از طرف منافقین، مجاهدین خلق؛ آنها بودند که آنجا را تبدیل کردند به انبارهای سلاح؛ بچّههای مسلمان، نه. من همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّههای مسلمان، انقلابی، میآمدند آرام مینشستند، میشنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آنهم در محیط دانشجویی، آن هم تهران، آن هم بنده که آنوقت هنوز رئیسجمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم - یعنی همهی عوامل انقلابی بودن جمع بود، میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سالها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سالها را. آنروزی که دانشگاه را گروههای کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود، اتّفاقاً روزی بود - نمیدانم دوشنبه بود یا یکشنبه بود - که من آنروزهای از هفته میرفتم دانشگاه تهران. بنده طبق عادت آمدم. چندنفر از بچّههای پاسدار همراه من بودند، گفتند آقا، نروید خطرناک است؛ من گفتم چه خطری؟ خب میرویم. آمدیم داخل مسجد که خب کسی نبود، طبعاً برگشتیم. آنکسی که محیطِ دانشگاه را ناامن میکرد، شلوغ میکرد، با ضرب و زور و اگر نشد با گلوله میخواست فکر خودش را به طرف مقابل تزریق بکند، گروهای اسلامی نبودند؛ یا گروههای مارکسیستی بودند، یا گروه مجاهدین خلق که نسخهی بدل گروههای مارکسیستی بود؛ اسمشان اسلامی بود، باطنشان، تفکّرشان، ایدئولوژیشان، همهی نوشتههایشان مارکسیستی محض بود. ما در اسلام این را نداریم، در اسلام، اقناع داریم؛ معنای این «لآ اِکراهَ فِی الدّین» (۱۶) هم که در قرآن هست، این است، یعنی تفکّر دینی را جز با اقناع نمیشود منتقل کرد و منعکس کرد. بتوانید اقناع کنید؛ این، جاذبه ایجاد میکند. بنابراین یکی از عواملِ جاذبه این است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1394/04/02 عنوان فیش :یکی از چالشهای اقتصادی ما، راههای موازی و آسان است کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از چالشهای ما[در اقتصاد] راههای موازی و آسان ولی مهلک [است]؛ این یکی از چالشهای ما است. بنده فراموش نمیکنم زمان ریاستجمهوری خودم - صحبتِ ۲۵ سال [قبل] است - برای واردات یک کالای مورد نیاز جامعه، که ما با زحمت زیاد آن را از اروپاییها میگرفتیم، آفریقاییها همان کالا را داشتند، خوبش را هم داشتند، [امّا] دوستان دستاندرکار آماده نبودند. توصیه شد، تأکید شد، در جلسه که نشستیم، تأیید هم کردند، تصدیق هم کردند، منتها سخت بود؛ کار با اروپا آسانتر بود. راه موازیِ آسان امّا درعینحال مضر، که انسان را در تنگنا نگه میدارد، دوستانِ انسان را ضعیف میکند، دشمنان انسان را قوی میکند و زمام اختیارِ امری را در داخل کشور به دستِ کسانی که در دل با ما دشمنند قرار میدهد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از کارگران سراسر کشور - 1394/02/09 عنوان فیش :ایستادگی جامعهی کارگری در مقابل توطئه ها کلیدواژه(ها) : حضور کارگران در صحنه انقلاب اسلامی, ارتباط آیت الله خامنه ای با کارگران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جامعهی کارگری ما حقّاً و انصافاً جامعهی نجیبی است. جامعهی کارگری ما جامعهی نجیبی است. بنده در جریان تلاشهایی که میشد و تحریکاتی که میخواست جامعهی کارگری را از روز اوّل انقلاب، حتّی از پیش از پیروزی قاطع انقلاب - در آن اوقات تظاهرات و هیاهوی عجیب کشور در سال ۵۷ - در مقابل انقلاب قرار بدهد بودم، میشناختم، میدیدم؛ از نزدیک بعضیها را بنده مشاهده کردم و دیدم. در طول سالهای متمادی هم همینجور بوده؛ در دوران ریاستجمهوری خودم و بعد از آن همیشه کسانی بودند که خواستند جامعهی کارگری را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند [ امّا ]جامعهی کارگری کشور با استحکام تمام، با ثبات قدم، با نجابت، مشکلات را تحمّل کرده است و ایستاده است؛ این خیلی ارزش دارد. مسئولین باید قدر این جامعهی عظیم کارگری را بدانند که مشکلات را تحمّل میکنند و کار میکنند. پاداش این نجابت این است که همه تلاش کنند انشاءاللَّه این مشکلات را برطرف کنند. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان اقلیتهای مذهبی کشور در مجلس شورای اسلامی - 1393/11/06 عنوان فیش :حضور فعال ارامنه در جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, خانواده شهدا, احساس مسئولیت, مسیحیان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من غالباً به منازل شهدای ارامنه و آشوری که رفتهام - که امسال هم خوشبختانه موفّق شدم منزل چند شهید ارمنی رفتم - میبینم اینها نسبت به کشورشان احساس تعهّد میکنند؛ یعنی واقعاً متعهّدانه رفتار کردند. زمان جنگ هم من یادم است که عدّهای از همین مسیحیان ارمنی آمدند اهواز؛ من در فرودگاه دیدم یک جماعتی نشستهاند، گفتم اینها چهکسانی هستند؟ گفتند اینها ارامنهاند، دارند میآیند جبهه برای کارهای صنعتی - ارامنه در کارهای صنعتی و فنّی و ماشین و این چیزها مسلّطند - و برای کمک و خدمت. آمدند؛ مرحوم چمران اینها را به کار گرفت. مبالغی اینها زحمت کشیدند، خدمت کردند، کار کردند و کسانی هم شهید شدند. یکی از [اعضای] این خانوادههای ارمنی که من همین هفتهی پیش رفتم منزلشان، پسرش سرباز بوده؛ گفت سربازیاش تمام شد و ناراحت بود که جنگ هنوز هست؛ [میگفت] من سربازیام تمام شده و چه کار کنم. بعد گفت اتّفاقاً اعلام کردند مثلاً آن کسانی که سربازی رفتند، چند ماه - سه ماه یا فلان قدر - بیایند مجدّداً جبهه. گفت این خوشحال شد؛ خوشحال شد که باز دوباره فراخوانی کردند؛ آمد و رفت جبهه و بعد هم شهید شد، جسدش را آوردند؛ یعنی اینجور احساساتی را انسان در بین هممیهنان غیر مسلمان ما در کشور مشاهده میکند. خب تلاش کردند. و امیدواریم که نظام اسلامی بتواند به وظایف خودش در این زمینهها عمل کند؛ آنها هم حقیقتاً نسبت به کشور با تعهّد به معنای واقعی کلمه رفتار کنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :حضور پزشکان ، در بیمارستانهایى نزدیک خطّ مقدّم جبهه کلیدواژه(ها) : عرصههای حضور بسیج, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما بسیج را از اوّل تا امروز در میدانِ عمل دیدهایم؛ در عرصههاى مختلف امّا همه عمل. در دفاع مقدّس - جنگ هشتساله - در سازندگى؛ در فنّاورىهاى متنوّع - از سلّولهاى بنیادى بگیرید تا انرژى هستهاى، اینها کار بسیج است - از حضور پزشکان در بیمارستانهایى نزدیک به خطّ مقدّم جبهه، که بنده خودم در آن دوران دیدم این بیمارستانها را که دشمن با خمپارههاى کوتاهبُرد میتوانست این مراکز را بزند. پزشکان از تهران، از شهرستانها آماده بودند، بمجرّد اینکه از مرکز جبهه به آنها اطّلاع داده میشد که راه بیفتند، کیفشان، ساکشان حاضر بود و راه مىافتادند میرفتند در آنچنان موقعیّتى کار میکردند؛ از فعّالیّتهاى هنرىِ بسیجى، کارهاى هنرى برجسته، فعّال و مؤثّر که روزبهروز هم بحمدالله تا امروز تکامل پیدا کرده؛ همهجا بسیج را ما در میدانِ عمل ملاحظه کردهایم. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :امام (ره) فرمودند: راه قدس از کربلا می گذرد کلیدواژه(ها) : بصیرت امام خمینی(ره), تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ دفاع مقدس, حفظ نظام اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد. در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ماها مسئول بودیم در کشور - بنده رئیسجمهور بودم، یکى دیگر مسئول دیگرى بود - هزار جور کار داشتیم. مأمور و مسئول وقتىکه اینهمه کارهاى اجرایى دوروبرش هست، گاهى غفلت میکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولین، به مردم، به جوانها - [که] جنگ در رأس امور است. همین هم بود. جهت داد به همه که بروید سراغ این کار؛ این مهم است. در قضیّهى حرکت به سوریّه براى جنگیدن با رژیم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاى ما - دو نفرشان هم پیش من آمدند که هر دو الان جزو شهداى عالىمقام ما هستند - که میخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزهى با اسرائیل از عراق میگذرد؛ جلوى آن را گرفتند. و آنهایى که رفته بودند برگشتند. ببینید؛ این، فهمیدن اولویّتها است، شناختن اولویّتها است. امام راه را، جهت را نشان میداد. فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات یا اوجب واجبات است؛ یعنى همهى مسائل بعدى، فرع این مسئله است. این جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالى با رفیقت سرِ یک قضیّهاى کوچک یا بزرگ اختلافِنظر داشته باشید امّا در حفظ نظام، هردو بهقدرِ هم مسئولید. آنهایى که نفهمیدند این حرف امام را، در یک جاهایى خطاهاى فاحش کردند. امام، جهت را نشان میداد. این مرد بزرگ، اینجورى حرکت میکرد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :وجود الگوهای برجسته برای بسیجیان کلیدواژه(ها) : عرصههای حضور بسیج, شهید چمران, ارتباط آیت الله خامنه ای با شهید چمران, شهید برونسی, شهید مجید شهریاری, دکتر کاظمی آشتیانی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, غنیسازی هستهای, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عرصهها[ی حضور بسیج] بىپایان است. عرصهها هیچ محدودیّتى ندارد. عرصهى دفاع، عرصهى سیاست، عرصهى سازندگى، عرصهى اقتصاد، عرصهى هنر، عرصهى علم و تحقیق، تشکّلهاى مذهبى، عزادارىها؛ همهجا و همهجور؛ اینها عرصههاى حضور بسیج است؛ همهجا در همهى این مراکز هم ما الگو داریم؛ الگوهاى برجستهاى داریم که اینها نشان دادند که برجستهاند، بزرگند. در جنگ سرداران بزرگى داشتیم، شخصیّتهاى برجسته؛ حالا بعضىها نخبهى علمى بودند، آمدند در جنگ شدند سرباز و فعّال و تفنگبهدست؛ مثل مرحوم شهید چمران. چمران یک نخبهى علمى بود، نخبهى هنرى هم بود؛ خودش به من میگفت: من در عکّاسى هنرمندم. آمده بود جنگ، لباس نظامى پوشیده بود، شد نظامى؛ [امّا] قبل از اینکه وارد این میدان بشود، نخبه بود. بعضى قبل از اینکه وارد این میدان بشوند نخبه نبودند، این میدان آنها را به فلک رساند؛ مثل اوستا عبدالحسین بنّا، که یک شاگرد بنّا بود؛ وارد میدان جنگ شد، رسید به خورشید، اوج گرفت، نخبه شد، آن هم چه نخبهاى! اینها برجستهاند. ما در علم و تحقیق نخبههاى برجستهاى داریم، مثل مرحوم کاظمى آشتیانى که این سلّولهاى بنیادى و این تشکیلات عظیم را راه انداخت و انسانهاى زیادى را تربیت کرد - همکارانش هم همانجور هستند؛ امروز هم بحمدالله این حرکت ادامه دارد - یا مثل شهید شهریارى؛ که این روزها اسم شهید شهریارى را مىآوریم، چون این روزها سالگرد شهادت او است؛بقیّه هم همینطور: رضایىنژاد، علىمحمّدى، احمدى روشن؛ اینها نخبگانى بودند در وادى علم و تحقیق که بسیجىوار کار کردند؛ شهید شهریارى بسیجىوار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملّت ایران خواستند ببندند - با آن شیوههایى که حالا خیلىها از آحاد مردم در تلویزیون، در خبرها چیزهایى را شنفتند، خیلىها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند - که محصول این رادیوداروها به دست مردم نرسد و جمهورى اسلامى دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لولهى سوخت و صفحهى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیّر] ماند. این کار کار بسیجى بود؛ این کار کار معمولى نبود. در همهى این میدانهایى که ذکر کردیم، هزاران انسان بزرگ بودند و هستند و تلاش کردند که بعضى را اسم آوردیم. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى - 1393/06/13 عنوان فیش :راه اندازی گروه های القاعده و طالبان برای مقابله با ایران توسط آمریکا کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, بحران غرب, انحطاط غرب, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, القاعده, طالبان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز هر دو عامل[پایه های اساسی غرب] دچار چالش شده؛ هم آن عامل اول[یعنی پایهى فکرى و ارزشی] و هم عامل دوم[ یعنى نظامى و سیاسى]. آن دو ابزار و دو سلاحى - که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلط بر دنیا را بهدست گرفته بود و مدیریت دنیا را بهدست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف شده است. اما آن عامل اول که عامل ارزشى بود - یعنى رجحان ارزشهاى غربى بر ارزشهاى ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلى. عواملى موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کردهام که عرض میکنم: ... عامل پنجم هم جریانسازىهایى از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ اما همه میدانند. من یک چیزى را نقل کردم از قول یکى از مسئولان معروف آمریکایى، بعد خودشان منکر شدند. علىالظاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداختهاند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالى ندارد - عالم معروف اهلسنت، در مشهد - آنوقتى بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطلاع دارم که دارند تلاش میکنند براى اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسى و روحانىِ اهلسنت، در جاهاى حساسى حضور داشت، شخص بسیار محترمى بود، مطلع شده بود، گفت من وظیفهى خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکى هم همین حوادث اتفاق افتاد و دیدیم که همینجور بود که گفت. بنابراین شبههاى وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، بهدست همین قدرتهاى غربى و عوامل منطقهاى آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردى خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البته مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیهى طالبان من فراموش نمیکنم در مجلات آمریکایى، جورى از طالبان حرف میزدند که بهنحوى ترویج آنها بود؛ [البته] صریحاً ترویج نمیکردند اما کیفیت کار تبلیغاتى، ترویج طالبان بود آن اوایلى که اینها سرِکار آمده بودند. بنابراین اینها عواملى است که آن نظام ارزشى مدعىِ برترى را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربىها و از قدرتهاى غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهاى انسانى هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایى که در اعلامیهى استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا - 1393/02/10 عنوان فیش :ناامیدی برخی مسئولان از اتمام نیروگاه گازی در اوائل دههی ۶۰ کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, روحیه خوداتکایی, اعتماد به نفس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شعار مطرحشدهی بهوسیلهی امام بزرگوار ما، یعنی شعار «ما میتوانیم» شعار واقعی است؛ صرفاً شعار لفظی نیست؛ حقیقتاً اینجور است. کارهایی که برای کشور ما یک روز از نظر برخی از خواص و مدیران ما دستنیافتنی بود، امروز دارد بهآسانی و با روانی در این مجموعهی شما[گروه صنعتی مپنا] انجام میگیرد. من فراموش نمیکنم در سالهای اوائل دههی ۶۰ که بنده رئیس جمهور بودم، ما در یک نقطهای از کشور که نمیخواهم بگویم کجا، یک نیروگاه گازی نصفهکاره داشتیم؛ ما اصرار میکردیم، میگفتیم به آنها که این نیروگاه را باید خودمان تمام کنیم؛ مسئولانی آمدند پیش من - بعضیشان زندهاند، بعضیشان هم خدا رحمت کند، از دنیا رفتهاند - میگفتند آقا! نمیشود؛ بیخود زحمت نکشید، بیخود تلاش نکنید. آمده بودند به بنده اثبات کنند و بنده را قانع کنند که ما نمیتوانیم؛ بایستی از آن شرکت سازنده یا یک شرکت دیگر در دنیا، بخواهیم بیاید؛ در بحبوحهی جنگ بود، دورهی جنگ، دورهی فشارهای فراوان، دورهی تحریمهای سخت. امروز شما جوانهای این کشور، فعّالان این کشور و مدیران جهادیِ باارزش، توانستهاید خودتان را به رتبهی بالای ساخت نیروگاههای گازی - یعنی رتبهی ششم دنیا - برسانید؛ یک شرکتی در آمریکا، شرکتی در آلمان، شرکتی در فرانسه، شرکتی در ایتالیا، شرکتی در ژاپن، ششمین در دنیا شما هستید؛ و شما نیروگاههای گازی را دارید میسازید؛ این خیلی مهم است. آن سالها به ما میگفتند نمیشود، امّا با پشتکار، با همّت، با توکّل به خدای متعال، با تشویق نیروهای بااستعداد، با عزم راسخی که مدیران ما به کار بردند، این کار اتّفاق افتاد. مربوط به :خاطره رهبر انقلاب از پدر شهید کاوه - 1392/12/25 عنوان فیش :تبیین شخصیت شهید کاوه از نگاه رهبری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, شهید محمود کاوه, مسجد امام حسن(علیه الاسلام) مشهد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من در خود سپاه عناصر بسیار خوبی را سراغ دارم که اینها آمادگی خودسازی و دیگرسازی داشتند و دارند، خوب است من از برادر شهید عزیزمان محمود کاوه یاد کنم؛ که من او را از بچگیاش میشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن بود - که بنده آنجا نماز میخواندم و سخنرانی میکردم - دست این بچه را هم میگرفت با خودش میآورد، و من میدانستم همین یک پسر را دارد، پدرش هم میشناسید شما دیگر - قاعدتاً برادرهای مشهدی میشناسند - از همان وقتها همینجور بود. پرشور و بیمهابا در برخورد، گاهی حرفهای تندی هم میزد که در دوران اختناق آنجور حرفی کسی نمیزد. این بچه آنجور توی این محیط خانوادگی پرشور و پرهیجان تربیت شد و خوراک فکری او از دوران نوجوانیش - که شاید آن سالهایی که من دیدم ایشان مثلاً دوازده - سیزده سال چهارده سال شاید بیشتر نداشت - حالا دقیقاً البته درست یادم نیست - عبارت بود از مطالب مسجد امام حسن. که اگر از شماها برادرهایی آن وقت بودند میدانند چه صنف مطالبی بود؟ و میشود فهمید دیگر. از نوارها و آثار آن مسجد [میشد فهمید] که چه نوع مطالبی بود. در یک چنین محیط فکری این جوان تربیت شد، و جزو عناصر کمنظیری بود که من او را در صدد خودسازی یافتم؛ حقیقتاً اهل خودسازی بود - هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی، هم خودسازی رزمی - در یکی از عملیات اخیر دستش مجروح شده بود - که آمد مشهد و مدتی هم اینجا بیمارستان بود، مدت کوتاهی ظاهراً، بعد برگشت مجدداً جبهه - تهران آمد سراغ من؛ من دیدم دستش متورّم است. بنده نسبت به این کسانی که دستهایشان آسیب دیده یک حساسیتی دارم، فوری میپرسم دستت درد میکند. پرسیدم دستت درد میکند گفت که نه. بعد من اطلاع پیدا کردم، برادرهای که آنجا بودند، برادرهای مشهدیای که آنجا هستند، گفتند دستش شدید درد میکند، این همه درد را کتمان میکرد و نمیگفت - که این مستحب است، که انسان حتیالمقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید - یک چنین حالت خودسازی ایشان داشت. یک فرماندهی بسیار خوب بود، از لحاظ ادارهی واحد خودش که تیپ ویژهی شهدا - تیپ ویژهی آن روز شهدا فکر میکنم حالا لشگر شده، آن وقت تیپ بود - یک واحد خوب بود جزو واحدهای کارآمد ما محسوب میشد و به این عنوان از آن نام برده میشد، خود او هم در عملیات گوناگونی شرکت داشت، و کارآزمودهی میدان جنگ شده بود؛ از لحاظ نظم ادارهی واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشگر و از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت توجه و ذکر یک انسان جوان اما برجسته بود. این هم یکی از خصوصیات دوران ماست، که برجستگان همیشه از پیرها نیستند، آدم جوانها و بچهها را میبیند که جزو چهرههای برجسته میشوند. رهبان اللیل و اسد النهار غالباً توی همین بچههایند، توی همین جوانهایند. ما نشستیم از دور داریم نگاه میکنیم حسرت میخوریم، و آرزو میکنیم کاش برویم توی محیط آنها. کمتر وقتی است که بنده همین حالاها دلم پرواز نکند به سمت محفل سنگرنشینان؛ آنجا انسان ساخته میشود و خوب هم ساخته میشود، و این جوانها خوب ساخته شدند، و شهید کاوه حقیقتاً خوب ساخته شد. مربوط به :بیانات در جلسه تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی - 1392/12/20 عنوان فیش :شکست اقتصاد یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی به علت مقاوم نبودن اقتصادشان کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, اقتصاد مقاومتی, ماهاتیر محمد, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من یک فهرست اجمالی از مؤلفهها و ویژگیهای الگوی اقتصاد مقاومتی را مطرح میکنم. من در سه بخش، عرایضم را تقسیم کردهام: یکی فهرست این مؤلفهها است؛ بعد چند نکته برای اینکه ما چرا اقتصاد مقاومتی را امروز یک ضرورت میدانیم و دنبال میکنیم؛ و در بخش سوم هم الزاماتی که بایستی به آنها پابند باشیم. در این بخش [اول] من ده ویژگی را یادداشت کردهام که به شما عرض میکنم که اینها ویژگیهای این سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که مطرح شده و در واقع مؤلفههای این مجموعه است.... دوم، توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا است که در این سیاستها دیده شده و مورد ملاحظه قرار گرفته. همانطور که عرض کردم برخی از عوارض مؤثر بر اقتصاد کشورها تکانههای اقتصادی دنیا است که پیش میآید؛ مثل همان چیزی که در این سالها پیش آمد و در برهههای دیگری پیش آمده که این تأثیر میگذارد برروی کشورها. من یکوقتی گفتم، رئیس یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی [ماهاتیر محمد]آمد و با من ملاقات کرد؛ در آن دورهای که در این منطقه آن شکست عجیب به وجود آمد؛ حرف او به من این بود، گفت شما فقط بدانید، ما در یک شب از یک کشور غنی تبدیل شدیم به یک کشور فقیر! یعنی اقتصاد غیر مقاوم اینجوری است. پس یک عامل برای تأثیرگذاری برروی اقتصادها همین تکانههای گوناگون اقتصادی دنیا است که سرریز میشود به کشورها، یک عامل بلاهای طبیعی است که پیش میآید، و یک عامل هم تکانههای تخاصمی است؛ مثل تحریمها و امثال تحریمها. فرض بفرمایید که در مراکز تصمیمگیری، تصمیمگیری بشود روی قیمت نفت، یکوقت قیمت نفت را مِنباب مثال بیاورند به شش دلار، کما اینکه برای ما اتفاق افتاد؛ خیلی از اینها عادی نیست؛ اینها کارهای پیشبینیشده و مؤثر و به دنبال تصمیمگیریهای مشخصی است که از مراکزی دنبال میشود. بنابراین مؤلفهی دوم، توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا است؛ به همین شرحی که عرض شد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1392/12/15 عنوان فیش :استقامت ملت ایران بر اهداف انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, انحراف انقلابها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ثبات انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : توقع دشمنان اسلام و دشمنان ایران این بود که مردم بعد از یک سال دو سال پنج سال، خسته بشوند، یادشان برود، از انقلاب دست بکشند؛ کمااینکه در بسیاری از انقلابهای دنیا همین اتفاق افتاده است؛ اینکه من میگویم "بسیاری"، در واقع باید گفت همه؛ در این انقلابهایی که در دویست، دویستوپنجاه سال اخیر در دنیا اتفاق افتاده است، تا آنجایی که بنده سراغ دارم همهجا همینجور بوده است، بعد از گذشت یک مدتی آبها از آسیاب افتاده است و آن موج انقلاب فروکش کرده و تمام شده، برگشته به حالت سابق. بنده به یک کشوری رفتم زمان ریاست جمهوری، یک کشور انقلابی که هفت هشت ده سالی بود انقلاب کرده بودند، رئیس آن کشور هم جزو همان عناصر انقلابکننده بود وقتی ما رفتیم آنجا. وقتی من وارد شدم [به] آنجایی که مارا بردند بهعنوان ضیافت و بهعنوان مهمانی و اینها، دیدم عیناً همان وضعیتی که حاکم استعمارگر قبلی - که پرتغالی بوده است؛ آنجا مستعمرهی پرتغال بود - با آن وضع زندگی میکرده، عیناً همان وضع وجود دارد، هم از لحاظ تشریفات ظاهری، هم از لحاظ احترامات، [هم از لحاظ] آداب! هیچی فرق نکرده است؛ یعنی اولی که اینها سرِکار آمدند اینجور نبوده، بعد بتدریج مغلوب عادات مستکبرین و مستبدینِ قبل از خودشان شدند و همان وضعیت را انجام دادند؛ انقلاب اسلامی مغلوب نشد، جمهوری اسلامی مغلوب نشد؛ آن کسانی که میخواستند عادات قبلی، سنن قبلی، شیوهی قبلی را بر این کشور و بر این انقلاب تحمیل کنند، نتوانستند؛ و انقلاب همچنان حرف اسلام را میزند، حرف انقلاب را میزند، حرف استقلال را میزند، حرف ایستادگی ملی را میزند، حرف توسعهی درونزای کشور را میزند، حرف عدل را میزند و برای این اهداف بزرگ تلاش میکند و کار میکند؛ همهی اینها مسائل انقلاب است؛ اینها چیزهای مهمی است. این یک واقعیتی است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت مرحوم عسگراولادی - 1392/10/17 عنوان فیش :دین؛ انگیزه مبارزات مرحوم عسگر اولادی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حبیب الله عسگراولادی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حیات و ممات مؤمن مبارک است، داراى برکات است؛ و آقاى عسگراولادى این جورى بود، هم حیاتش حیات بابرکتى بود، هم بعد از ممات برکاتى داشته، به نظر من مرحوم عسگراولادى در سه بخش آدم برجسته اى بود: یک بخش، بخش دینى بود؛ تدین. ایشان انصافا متدین به معناى واقعى، متعبد، پایبند به مسائل شرعى و دینى به معناى واقعى کلمه [بود]. انگیزه ى این مبارزاتى هم که ایشان میکرد - چه از دوران جوانى و در مجموعه ى مؤتلفه؛ و بعد داخل زندان، چون ایشان داخل زندان هم مبارزه، میکرد و بعد از زندان تا پیروزى انقلاب؛ و بعد از پیروزى انقلاب تا آخر؛ و در این اواخر هم با این نامه نگارى ها و این کارهایى که ایشان میکرد؛ همه ى اینها مبارزه بود دیگر - تدین بود، یعنى واقعا احساس مسئولیت میکرد. ایشان براى من همین اواخر در نامه اى نوشته بودند - مضمون نامه این است - که به نظرم رسید که حالا مثلا در این اواخر زندگى ام، هرچه توان دارم، [امکان] تلاش دارم، به کار ببرم؛ این نامه ها را دارم مینویسم، این ارتباطات را برقرار میکنم به عنوان یک وظیفه ى شرعى و دینى. یعنى حقیقتا انگیزه ى تدین بود که ایشان را وادار میکرد به کار، به این مبارزات دشوار در طول این سالهاى متمادى، از قبل از مبارزات انقلاب و آن طور که شنیده ام من زمان فدائیان و بعضى [دیگر] از اینها، تا دوره ى مبارزات روحانیت و سال ۴۱ و ۴۲ تا آخر عمر؛ [یعنى] انگیزه ى ایشان انگیزه ى دینى بود. این یک نقطه ى برجسته است که به نظر من در شخصیت یک انسان خیلى تأثیر دارد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1392/09/19 عنوان فیش :باور نکردن پیشرفت هسته ای ایران توسط برخی افراد کلیدواژه(ها) : مسئله هستهای ایران, پیشرفت هستهای ایران, پیشرفت علمی ایران, پیشرفت ملت ایران, تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : پیشرفت علمی ما در این ده دوازده سال اخیر یك واقعیّت است؛ بعضی این را باور نكردند؛ بعضی حتّی این را انكار كردند. یك شخص عزیزی - كه حالا بعضی از دوستانی كه در جلسه هستند، توجّه دارند كه من چه كسی را میگویم؛ نمیخواهم اسم بیاورم - همان اوائلی كه این قضیّهی هستهای و سانتریفیوژ و این حرفها باب شده بود و مكرّر گفته میشد، در یك نامهای به من نوشت كه آقا، این حرفها دروغ است، باور نكنید - هم این را، هم گمان میكنم مسئلهی سلّولهای بنیادی را؛ حالا الان درست یادم نیست، نامهی او بین كاغذهای ما هست - اینهایی كه میآیند به شما گزارش میدهند، [حرف] اینها را باور نكنید، اینها واقعیّت ندارد، اینها خلاف واقع است! خود این شخص هم آدم دانشمندی است، آدم مورد قبول و مورد اعتماد من است، بنده هم دوست دارم آن شخص را، امّا باور نمیكرد؛ البتّه ما باور كرده بودیم و الحمدلله روزبهروز هم این باور تأیید شد. بعد از چندینسال، چندی قبل اینجا یك جلسهای بود كه بعضی از دوستان این جلسه هم در آن حضور داشتند، همان شخص عزیز به من رو كرد و گفت كه در دانشگاههای ما از این پیشرفتهایی كه این جوانها دارند انجام میدهند استقبال نمیشود و شروع كرد شكایت از این طرف قضیّه كه حالا جوانهای ما دارند كارهای زیادی انجام میدهند و استقبال نمیشود. من یادم آمد از آن حرفی كه ایشان سالها پیش به من گفته بود كه این پیشرفتها دروغ است. نه آقا، این پیشرفتها راست است؛؛ اینكه ما سیزده برابرِ متوسّط رشد جهانی، سرعت پیشرفت [علم] داشتهایم، راست است؛ این را دیگران گفتند، مخالفین ما گفتند. در بخشهای مختلف، جوانهای ما كارهای بزرگی را بحمدالله توانستند انجام بدهند و كار كردند و پیش رفتند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1392/09/19 عنوان فیش :تاریخچه زبان فارسی کلیدواژه(ها) : نفوذ زبان فارسی, زبان فارسی در هند, عملکرد استعمار انگلیس در هند, تاریخ استعمار کهن, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ حکومت عثمانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من خیلی نگران زبان فارسیام؛ خیلی نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه كار كردیم، اقدام كردیم، جمع كردیم كسانی را دُور هم بنشینند. من میبینم كار درستی در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجی [بهكار میبرند]. ننگش میكند كسی كه فلان تعبیر فرنگی را به كار نبرد و به جایش یك تعبیر فارسی یا عربی به كار ببرد؛ ننگشان میكند. این خیلی چیز بدی است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومی است كه باید با این مبارزه كرد. دوستان! زبان فارسی یك روزی از قسطنطنیّهی آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمی بوده تا شبه قارّهی هند؛ اینكه عرض میكنم از روی اطّلاع است. در آستانه- مركز حكومت عثمانی - زبان رسمی در یك برههی طولانیای از زمان، زبان فارسی بوده. در شبه قارّهی هند برجستهترین شخصیّتها با زبان فارسی حرف میزدند و انگلیسها اوّلی كه آمدند شبه قارّهی هند، یكی از كارهایی كه كردند این بود كه زبان فارسی را متوقّف كنند؛ جلو زبان فارسی را با انواع حیَل و مكرهایی كه مخصوص انگلیسها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسی آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ كسانی هستند در هند - كه بنده رفتهام دیدهام، بعضیهایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم - عاشق زبان فارسیاند؛ امّا ما در كانون زبان فارسی، داریم زبان فارسی را فراموش میكنیم؛ برای تحكیم آن، برای تعمیق آن، برای گسترش آن، برای جلوگیری از دخیلهای خارجی هیچ اقدامی نمیكنیم. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1392/09/19 عنوان فیش :قانون بودن مصوبات شورای انقلاب فرهنگی طبق دستور امام (ره) کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شورای عالی انقلاب فرهنگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از آن ابتکارات واقعا بابرکت امام بزرگوار بود. اول ستاد انقلاب فرهنگی بود، بعد مسئلهی شورای انقلاب فرهنگی که به ایشان پیشنهاد شد، بدون هیچ گونه لِمَوبمَای (۱) پذیرفتند و حکم مستحکمی دادند. بعد من از ایشان - رئیس جمهور بودم - سؤال کردم مصوبات ما [قانون باشد]، ایشان گفتند بایستی به مصوبات عمل بشود؛یعنی حکم قانون به مصوبات دادند. یکی از آن کارهای مهم امام بزرگوار این بود. ۱) کنایه از سوال و جواب مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1392/09/19 عنوان فیش :توجه به مسائل جزئی ؛ یکی از مشکلات شورای انقلاب فرهنگی دهه 60 کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شورای عالی انقلاب فرهنگی نوع(ها) : جستار, روایت تاریخی متن فیش : [در مورد] مصوبات[شورای عالی انقلاب فرهنگی]؛ بله، من هم کاملا اعتقادم بر همین است که به کلیات و مسائل اهم، مسائل بنیانی و زیرساختی باید پرداخته بشود؛ همچنان که در این چند سال اخیر بخصوص به این معنا توجه شده. ما قبلها از این جهت ناراحت بودیم که در شورا چیزهای جزئی گاهی وقت طولانیای میگرفت؛ همان وقت در سالهای دههی ۶۰ که خود بنده هم در شورا بودم، همین مشکل را داشتیم که گاهی اوقات سرِ یک فرد و یک شخص مبالغی وقت گرفته میشد؛ کارهای اساسی میماند زمین؛ لکن خب بحمدالله حالا اینجور نیست. مربوط به :بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان - 1392/08/12 عنوان فیش :تداوم مقابله ملت ایران با استکبار در طول انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ استعمار کهن, ایستادگی ملت ایران, ایستادگی مقابل استکبار نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ملّت ایران [در مقابل حكومت طاغوتیِ پادشاهی]ایستاد، انقلاب كرد، بعد هم ریشههای مستكبرین را در كشور قطع كرد؛ مثل بعضی از كشورهای دیگر نبود كه مقابلهی با استكبار كردند امّا كار را نیمهتمام گذاشتند و چوبش [را] هم خوردند. بنده در یك كشوری - كه اسم نمیآورم - كه با انگلیسها مبارزه كرده بودند و سالها ظلم و جور انگلیسها را با مبارزهی خودشان تمام كرده بودند و استقلال پیدا كرده بودند، دیدم كه مجسّمهی یك سردار انگلیسی را در یكی از مراكز مهمّ تفریحی خودشان نصب كردند! گفتیم خب این دیگر چیست؟ اسم آن مركز را هم، به اسم آن مستكبرِ مستعمری كه هزاران جنایت در آنجا كرده بود، گذاشته بودند! البتّه از این ملاحظهكاری و مماشاتكاری هم سودی نبردند؛ یعنی فشار بر آن كشور ادامه داشت، هنوز هم [ادامه]دارد؛ مماشات با مستكبر برای هیچ كشوری سود به ارمغان نمیآورد. جمهوری اسلامی ایران و انقلاب عظیم این ملّت با استكبارِ آمریكایی در افتاد و كار را نیمهكاره هم رها نكرد. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان - 1392/07/17 عنوان فیش :بالاتر بودن استعداد ایرانی ها از سطح متوسط جهانی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید چمران, استعداد ایرانی, پیشرفت علمی ایران, مرجعیت زبان فارسی, مرجعیت علمی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده تصوّر نمیکنم که حالا این کار[ رسیدن ایران به مرجعیت علمی دنیا] در ظرف پنج سال و ده سال و پانزده سال انجام بگیرد؛ نه، من چند سال پیش گفتم شما پنجاه سال دیگر، چهل سال دیگر این آینده را تصویر کنید که در دنیا هر کسی بخواهد به یافتههای تازهی علمی دست پیدا کند، مجبور بشود زبان فارسی یاد بگیرد؛ همّت را این قرار بدهید. کاری کنید که در دنیا دیگران محتاج دانش شما باشند، مجبور باشند زبان شما را یاد بگیرند تا به دانش شما دست پیدا کنند؛ این کار هم ممکن است؛ این کار ممکن است. مرحوم دکتر چمران - شهید چمران - یک نخبهی علمی بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبهی علمیِ برجسته بود؛ در یکی از دانشگاههای برجستهی آمریکا هم درس میخواند که بعد رها کرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در کشور خودش مشغول جهاد شد. او به من میگفت که در دانشگاههای آمریکا - و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهی که ایشان تحصیل میکرد - برجستههای درجهی یک، معدود بودند و ایرانیها در بین آنها بیشتر از همه بودند. ایرانیها از متوسّط استعداد جهانی بالاترند؛ این را ما از افراد دیگر هم مکرّر شنیدهایم؛ عرض کردم حالا هم که تجربهها این را نشان میدهد. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان - 1392/05/06 عنوان فیش :ایستادگی غیرقانونی جماعتی مقابل جریان قانونی کشور در سال 88 کلیدواژه(ها) : فتنه ۸۸, انتخابات دهم, تقلب در انتخابات, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من خواهش میکنم اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح میکنید، مسئلهی اصلی و عمده را در این قضایا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهید؛ آن مسئلهی اصلی این است که یک جماعتی در مقابل جریان قانونی کشور، به شکل غیر قانونی و به شکل غیر نجیبانه ایستادگی کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید؟ البته ممکن است در گوشه و کنار یک حادثهی بزرگ زد و خوردهائی انجام بگیرد که انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخیص دهد؛ یا یک نفر در موردی ظالم، در موردی مظلوم باشد؛ این کاملاً امکانپذیر است؛ اما در این قضایا، مسئلهی اصلی گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن کسانی که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجههی با تقلب، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت بهخرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟ دربارهی حادثهی سال ۷۸ هم ما حرف زیاد داریم؛ آن هم داستان دیگری است. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای نجف آباد - 1392/04/10 عنوان فیش :برجستگی لشکر 8 نجف اشرف در دفاع مقدس کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, لشکر 8 نجف اشرف, تاریخ دفاع مقدس, شهید احمد کاظمی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این لشگر هشت نجف که آقایان اسم آوردند، یکی از لشگرهای قَدَر در میدانهای دفاع هشتساله بود و خود مرحوم شهید کاظمی (رضواناللهتعالیعلیه) واقعا یکی از آن فرماندهان برجسته بود. بنده در همان دوران جنگ رفتم خوزستان به مرکز لشگر نجف، [از] آنجا بازدید کردم؛ چیزهایی در آنجا دیدم که در کمتر لشگری آدم میتوانست آنها را مشاهده کند: آمادگیها از یکسو، روحیهی خیلی بالا از یکسو و نظم و ترتیب؛ نظم و ترتیبی که من در آن لشگر دیدم، در کمتر جایی انسان آن را مشاهده میکرد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش :دلبستگی خاص امام(ره) به دعای کمیل و مناجات شعبانیه کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی, مناجات شعبانیه, دعای کمیل, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شخصیت امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مناجات شعبانیّه یك تحفهای است كه در اختیار ما قرار داده شده است. خب ما دعا خیلی داریم، همه ی این دعاها هم پر از مضامین عالی است، امّا بعضی یك برجستگی خاصّی دارند. من از امام بزرگوار(رضوان الله علیه) سؤال كردم، گفتم در میان این دعاهایی كه از ائمّه علیهمالسّلام رسیده است، شما به كدام دعا بیشتر علاقه مندید و دلبسته اید؟ فرمودند به دعای كمیل و مناجات شعبانیّه؛ به این دو دعا. امام یك دلِ متوجّه به خدا بود، اهل توسّل بود، اهل تضرّع بود، اهل خشوع بود، اهل اتّصال با مبدأ بود؛ وسیله ی بهتر در چشم او، این دو دعا بود: دعای كمیل، مناجات شعبانیّه. وقتی انسان مراجعه میكند به این دو دعا، دقّت میكند، می بیند چقدر هم شبیه همند این دو دعا؛ شباهت های زیادی به هم دارند؛ مناجات انسان خاشع، مناجات انسان متوكّل به خدا؛ كَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدَیك، وَ قَد اَظَلها حُسنُ تَوَكُّلی عَلَیك، فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُه، وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِك؛امید، امید به مغفرت الهی، به رحمت الهی، به توجّه الهی، بلندهمّتیِ در درخواست از پروردگار؛ اِلهی هَب لی كَمالَ الانقِطاعِ اِلَیك، و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیك. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی - 1392/01/01 عنوان فیش :توصیه هجده سال قبل رهبر انقلاب درباره بستن چاههای نفت کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اقتصاد بدون نفت نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابستهی به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله، میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامهی اقتصادی یک کشور به یک نقطهی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهی خاص تمرکز پیدا میکنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی - 1391/11/23 عنوان فیش :عرفان نظری باید به عرفان عملی و سلوک بینجامد. کلیدواژه(ها) : عرفان, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, محمدعلی شاه آبادی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته میشود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمولهای ذهنی مثل بقیهی علوم ببینیم. عرفان، همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملا حسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلائی است؛ عرفان واقعی اینهاست. مرحوم آقای طباطبائی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است. موضوع عرفان، خداست. از این جهت، برتر از همهی علوم است. خب، این خدا باید در زندگی کسی که اهل عرفان است، تجلی پیدا کند. ما کسانی را دیدیم که گفته میشد در عرفان نظری از همه بهترند، اما در عرفان عملی یک قدم برنداشته بودند. ما افراد اینجوری را دیدیم و درک کردیم که اصلاً مسائل سلوکی و اینها را مس نکرده بودند. آنچه که من به آن تکیه دارم، این است که واقعاً یک حرکت عملی دیده شود؛ که این در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است. آن کسانی هم که به عنوان اهل حکمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً کسانیاند که این جنبهی معنوی در آنها وجود داشته. حالا شما از قول مرحوم آقای فاضل، از امام (رضوان الله علیه) خاطرهای نقل کردید؛ خود من هم یک خاطرهای دارم که آن را هم بگویم. من از ایشان پرسیدم که شما درس مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید یا نه؟ ایشان گفتند که نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخی کتابها مینویسند که امام جزو شاگردهای آ میرزا جواد آقا بودند؛ در حالی که نخیر، قطعاً ایشان نبودند. ایشان گفتند که آقای آ شیخ محمدعلی اراکی آمد من را دو جلسه برد درس ایشان. ظاهراً شبهای جمعه جلسه داشتند. ایشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسندیدم. میگفتند آن وقتها ذهن ما پر بود از آن حرفها. یعنی همان حرفهای عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس میخورد که درس آ میرزا جواد آقا نرفته؛ با اینکه ایشان شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاهآبادی بوده. یک خاطرهی دیگر هم به مناسبت عرفان نقل کنم. گفتند اوّلی که ایشان مرحوم آقای شاهآبادی را در قم دیده بودند، یک کسی گفته بود آن که شما دنبالش میگردید، این است. مرحوم شاهآبادی چند سالی هم در قم مانده بودند. ایشان گفتند که من و فلانی - یک کس دیگری را اسم آوردند، که من حالا یادم نیست - دو نفری رفتیم پیش ایشان و گفتیم یک درسی برای ما شروع کنید. ایشان اول امتناع میکرد، اما بعد با اصرار زیاد ما گفت: خب، حالا چه میخواهید؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتیم نه، ما از این چیزها گذشتهایم؛ «مصباح الانس» میخواهیم. ایشان گفت: اِ، «مصباح الانس»؟! خانهی ایشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام میگفتند از مدرسهی دارالشفاء یا فیضیه تا گذر جدّا با ایشان همین طور رفتیم، تا اینکه بالاخره ایشان را وادار کردیم که برای ما «مصباح الانس» بگوید. امام از اول هم از «مصباح الانس» شروع کرده.ایشان خیلی هم به عرفان علاقهمند بودند. میدانید تبحر امام بیشتر در عرفان بود، بیش از فلسفه - یعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند - خب، در فلسفه هم که ایشان بلاشک استاد بودند؛ لیکن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، که یادم نیست چه سالی بود، ایشان به من اینجوری میگفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهای عرفان نظری، حرفهای پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چیز دیگری است، راه دیگری است، حرف دیگری است. من حرفم این است؛ والّا نخیر، بنده هیچ مخالفتی به این معنا با این مسئله ندارم. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم - 1391/10/19 عنوان فیش :جلوگیری رهبری از به تعویق افتادن انتخابات مجلس کلیدواژه(ها) : برنامه دشمن در انتخابات, تاخیر انتخابات, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز آنچه بنده تشخیص میدهم - که بررسی حرکات دشمن نشان میدهد - این است: با اینکه ما حدود پنج ماه به انتخابات داریم، ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتی که در خرداد آینده در پیش داریم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است. اگر میتوانستند کاری میکردند که اصلاً انتخابات انجام نگیرد، این کار را میکردند. خب، این کار برای آنها میسور نیست، مقدور نیست؛ مأیوسند از این که بتوانند این کار را انجام دهند. یک بار بعضیها تلاش کردند که انتخابات مجلس را عقب بیندازند؛ حتّی به ما گفتند اگر میشود، دو هفته عقب بیندازید. گفتیم نمیشود؛ انتخابات باید در همان روزِ خودش انجام بگیرد؛ یک روز هم نباید عقب بیفتد. نتوانستند، دستشان به جائی نرسید. آنها این را تجربه کردهاند، میدانند انتخابات عقبافتادنی نیست؛ لذا دنبال راههای دیگرند. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی - 1391/09/21 عنوان فیش :توصیه امام خمینی(ره) مبنی بر اقدام بدون ترس از آمریکا کلیدواژه(ها) : نخبگان, وظایف خواص, گفتمانسازی, علمای اسلام, علمای دین (مخاطب), علمای اسلام, وظایف روحانیت, علمای دین (مخاطب), استکبارستیزی, ایستادگی مقابل استکبار, آمادگی برابر دشمن, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی, رهبری امام خمینی, دوران رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, شورای انقلاب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ایجاد یك فكر، یك گفتمان، یك جریان فكری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه میتوانند فكر ملتها را به یك سمتی هدایت كنند كه مایهی نجات ملتها شود؛ همچنان كه خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند كه مایهی بدبختی و اسارت و تیرهروزی ملتها شود. این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد. روایتی است از رسول مكرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، كه میفرماید «:لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قیل یا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذكر كرد، بعد چند دستهی دیگر را. بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر كشوری میتوانند سررشتهدار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، كار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن وقت كار درست خواهد شد. اوائل انقلاب، سی و یكی دو سال قبل از این، در یك قضیهی بسیار مهمی، من و دو نفر دیگر كه آن روز عضو شورای انقلاب بودیم، از تهران رفتیم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نیامده بودند - تا نظر ایشان را نسبت به آن قضیه و اقدام مهم بپرسیم. وقتی قضیه را برای ایشان شرح دادیم، امام رو كردند به ما، گفتند از آمریكا میترسید؟ گفتیم نه. گفتند پس بروید اقدام كنید. ما هم آمدیم اقدام كردیم و موفق شدیم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرایشهای انحرافی پا در میان گذاشت، كارها مشكل خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار بسیجیان استان خراسان شمالی - 1391/07/24 عنوان فیش :حکایت «نور بالا زدن» شهید رستمی کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, حضور بسیج در صحنه انقلاب, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حضور بسیجی در عرصهی نبرد، به او یک نورانیتی میبخشد. معروف بود در دوران دفاع مقدس میگفتند فلانی نور بالا میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار. یک موردی که مربوط به همین استان شماست، بد نیست عرض کنم. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعهی گروه شهید چمران، آنجا فعالیت میکرد. بنده مکرراً او را میدیدم؛ میآمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گلآلود است؛ این پوتینها گلآلود، بدنش خاکآلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقهی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعهی بسیجىِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلیها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوقالعاده است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالی - 1391/07/20 عنوان فیش :رشد دانشجو و هئیت علمی بعد از انقلاب با وجود مشکلات فراوان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, دانشگاه, دانشجو نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما در آغاز انقلاب، حدود صد و هفتاد هزار دانشجو داشتیم، امروز بیش از چهار میلیون دانشجو داریم. در آن زمان، پنج هزار عضو هیئت علمی داشتیم. همان اوائل، بنده خودم یادم هست که این رقمِ پنج هزار، هِی تکرار میشد. بعضیها میگذاشتند میرفتند، که قابل شمارش بود؛ میگفتند آقا یکی کم شد، ده تا کم شد! امروز اعضای هیئت علمی ما بسیار فراتر از اینهاست. خوشبختانه ما دهها هزار اعضای هیئت علمی داریم. امروز دویست دانشگاه جامع در سرتاسر کشور هست، دو هزار دانشگاه و مرکز آموزش عالی در سطح کشور وجود دارد؛ اینها چیزهای کمی نیست. ما همهی اینها را در شرائط تنگدستی انجام دادیم. همین تحریمی که حالا گفته میشود تشدید کردند یا رو به تشدید دائمی است، خب، از اول وجود داشته. ما علاوهی بر این، جنگ هم داشتیم؛ علاوهی بر این، در دورانهای مختلفی کاهش قیمتهای نفت داشتیم؛ مشکلات فراوان داخلی بر ما تحمیل کرده بودند؛ افزایش جمعیت را داشتیم - جمعیت ما اول انقلاب سی و پنج میلیون بود؛ جمعیت دو برابر شده - همهی این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم. مربوط به :بیانات در دیدار نیروهای مسلح منطقهی شمال کشور و خانوادههای آنان - 1391/06/28 عنوان فیش :ناباوری عده ای از دانشمندان داخلی نسبت به پیشرفتهای هسته ای ایران کلیدواژه(ها) : استحکام ساخت درونی, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, پیشرفت هستهای ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز بدنهی نظام جمهوری اسلامی، استحکامش از سال ۵۹ و ۶۰ و ۶۱ و آن سالهای اولیه بیشتر است. آن روز دشمنان ما احتمال بیشتری میدادند که بتوانند نظام را سرنگون کنند. امروز امیدهای آنها بمراتب ضعیف شده است و در موارد بسیاری این امیدها تبدیل به یأس شده. این استحکام نظام را نشان میدهد. ...خب، این یک بحث دیگری است که این استحکام از کجا میآید، ناشی از چیست؟ این استحکام روزافزون، این ریشهدار شدن پیدرپی، ناشی از چیست؟ ناشی از ایمانهای عمیق است؟ ناشی از معرفت عمیق است؟ ناشی از نفوذ ایمان در دلهاست؟ ناشی از سلامت شعارهاست؟ ناشی از نفس گرم آن بنیانگذار بزرگ و به معنای حقیقی کلمه عظیم، امام بزرگوار است؟ ناشی از چیست؟ اینها البته یک بحثهای مهمی است که جوانهای ما، دانشوران ما در حوزه و دانشگاه این بحثها را کردند، میکنند، باز هم باید بکنند، من به این بحثها کاری ندارم، آنچه که وجود دارد، این حرکت، رو به جلو و پیشرفت است. این پیشرفت حاصل شده. این، اصل قضیه است. آن وقت وارد شاخهها که میشوید، باز نشانهی پیشرفت را میبینید. مثلاً در علم ما پیشرفت کردیم، در فناوری برخاستهی از علم پیشرفت کردیم. من همین دانشگاه علوم دریائی را بیست سال، بیست و چهار سال، بیست و پنج سال قبل آمدهام بازدید کردم. البته از آن وقت تا حالا، بارها بازدید کردم. آن وقتِ این دانشگاه را هم دیدم، امروزِ این دانشگاه را هم دارم میبینم، قابل مقایسه نیستند. رشد انگیزهها که دنبال خود، رشد حرکت علمی را دارد، یک پدیدهی شگفتآور است که انسان را واقعاً دچار خرسندی عمیق میکند؛ آدمی را که آگاه هست، دچار شگفتی میکند. البته در همه جا همین جور است؛ در دانشگاههای کشور همین جور است، در پژوهشگاههای کشور همین جور است، در مراکز علمیای که نبوده است و تولید شده است و به وجود آمده است، همین طور است، امید دانشمندان ما همین جور است. دانشمندان نسلهای گذشتهی ما که وجودشان هم خیلی برای ما محترم است و ما از هر کسی که در راه دانش زحمتی کشیده تقدیر میکنیم و احترام برایش قائلیم، چون مال یک مرتبهی دیگری بودند، پیشرفتهای علمیِ نسل جوان را سرِ همین قضیهی پیشرفتهای صنعت هستهای باور نمیکردند! من این را شاید یک بار دو بار دیگر هم گفتهام. وقتی این پیشرفتها حاصل شده بود، چند نفر از دانشمندان برجستهی ما که من اینها را میشناختم، هم از لحاظ علمی برجستهاند، هم از لحاظ نیت، انسانهای صادقالنیّهای هستند، به من نامه نوشتند، گفتند آقا باور نکنیدها، باور نکنید! اینی که میگویند، این نمیشود، نشده! هم پیشرفتهای هستهای را، هم آن پیشرفتهای مربوط به سلولهای بنیادی را که جزو جلودارهای این حرکت علمیِ جدیدِ چندین سالهی اخیر بود. باور نمیکردند، اما اتفاق افتاده بود و بود. گذشت زمان هم بیشتر نشان داد که بله، این پیشرفتها واقع شده. یعنی حرکت علمی، حرکتی است که برای آن نسل گذشتهی ما که گفتم هم دانششان، هم خیرخواهی و نیت صادقانهشان برای ما معلوم است، قابل باور نبود. و من امروز به شما عرض میکنم این جوانهای ما کارهائی دارند در زمینههای علمی و پیشرفتهای علمی و اکتشافات و ساخت و سازهای علمی میکنند که باز شاید برای بعضی نسلهای متوسط ما هم قابل باور نباشد، اگرچه حالا یواش یواش دیگر همه این پیشرفت را باور کردند. مراکز جهانی اعلام میکنند که رشد علمی ایران گاهی یازده برابر، گاهی سیزده برابر در آمارهای گوناگون، نسبت به رشد علمی متوسط دنیا جلو است! البته معنایش این نیست که ما از لحاظ علمی جلوتر از همهی مراکز دنیا هستیم؛ نه، ما عقبماندگیمان زیاد است، رشدمان سریع است. اگر به این رشد با همین سرعت ادامه بدهیم، بله ممکن است در سالهای آینده، ده سال دیگر، پانزده سال دیگر در رتبههای اول دنیا قرار بگیریم در همهی بخشهای دانش و فناوری، اما الان هنوز نه، الان وسط راهیم، داریم حرکت میکنیم. این، بخش علمی. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1391/05/03 عنوان فیش :گستاخانه تر شدن دشمن به هنگام عقب نشینی مسئولان از قضیه هسته ای کلیدواژه(ها) : دشمنشناسی, نقشه دشمن, چهرهی واقعی دشمن, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مسئله هستهای ایران, پیشرفت هستهای ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در هر برههای که ما در مقابل جبههی دشمن انعطاف نشان دادیم و با توجیههائی عقبنشینی کردیم - مثلاً یک وقت گفتیم بگذارید بهانه را از دست دشمن بگیریم، یک وقت گفتیم بگذارید سوءظن دشمن را از خودمان زائل کنیم - دشمن مواضع گستاخانهتری علیه ما گرفته. در آن روزی که ادبیات مسئولین ما آلوده شد به حرفها و تعبیرات تملقآمیز نسبت به غرب و فرهنگ غربی، در آن روز اینها ما را «محور شرارت» معرفی کردند! چه کسی؟ آن کسی که خودش مجسمهی شرارت بود. رئیس جمهور قبلی آمریکا - مجسمهی شرارت - ایران اسلامی را «محور شرارت» معرفی کرد! این کِی بود؟ آن وقتی که ما در ادبیات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهای تملقآمیز نسبت به غرب و نسبت به آمریکا و اینها را تکرار میکردیم. اینها اینجوریاند. در همین قضیهی هستهای، آن وقتی که ما با اینها همراهی کردیم و عقبنشینی کردیم - البته برای ما تجربهای بود، اما این واقعیت است - اینها جلو آمدند؛ اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد که این روال از سوی آنها ادامه پیدا کند، من خودم وارد قضیه خواهم شد؛ و وارد قضیه شدم؛ ناچار شدیم؛ اینها کار ما نیست. عقبنشینیها آنها را گستاختر کرد، طلبگارتر کرد. یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقبنشینیها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هستهای که هیچ خبری نبود، به این نشاط علمی هم که در چند سال اخیر در کشور وجود پیدا کرده - این حرکت علمی، این جوانها، این ابتکارات، اختراعات، پیشرفتهای گوناگون در بخشهای مختلف - قطعاً لطمه میخورد؛ چون اولاً نسبت به هر یک از آنها ممکن بود یک بهانهای بیاورند؛ ثانیاً حرکت هستهای و صنعت هستهای، نماد پیشرفت یک کشور است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری همایش علامه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی - 1391/03/22 عنوان فیش :جهات برجستگی مرحوم آسیّد محمّدکاظم یزدی کلیدواژه(ها) : سیدمحمدکاظم یزدی, آخوند خراسانی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ نهضت مشروطیت, نقش علما در مشروطیت, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مبارزه علما با انگلیس, مبارزات ضد استعماری علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در مرحوم آسیّد محمّدکاظم یزدی سه جهت به نظر من وجود دارد که این سه جهت در کمتر ملّایی در این سطح با همدیگر دیده میشود. یکی تسلّط و تبحّر و مهارت فقهی این مرد است؛ فقیه انصافاً بزرگی است. آن طور که خواندم من در همین نوشتجات – هم کتاب مرحوم مُنذر، هم بعضی جاهای دیگر این را نقل کردند – مرحوم آخوند خراسانی که خب مستغنی از تعریف و توصیف است، ایشان را از لحاظ فقهی بر همه ی معاصرین خودش ترجیح میدهد؛ معاصرین ایشان مرحوم آمیرزا محمدتقی شیرازی است – با آن مقام دقتی که آن مرد دارد – مرحوم آقای آسیّد اسماعیل صدر است که ملّای بزرگی است، همین جور مرحوم حاج آقا رضای همدانی است، مرحوم آسیّد محمد اصفهانی است، این بزرگانی که بودند. از آقای آخوند که سؤال میکنند که شما افقهید یا مثلاً آسیّد محمد کاظم، ایشان – ظاهراً تعبیر ایشان از مرحوم آسید محمد کاظم معمولاً «آقا» [است] - یک ابراز تردیدی میکند؛ بعد راجع به تفاضل مرحوم آخوند با دیگران میپرسند، ایشان میگوید وقتی آقا اینجور باشد، دیگران وضعشان روشن است! یعنی یک ترجیح واضحی را مرحوم آخوند نسبت به ایشان قائل است. این خیلی چیز مهمی است. یک معاصری آن هم در حدّ مرحوم آخوند خراسانی، اینجور یک معاصر خودش را مثلاً تجلیل کند، تعظیم کند؛ این خیلی مهم است. بنابر این جنبه ی علمی ایشان خیلی به نظر من برجسته است. هم در عروه این معنا واضح است، هم در حاشیه ی مکاسب این معنا واضح است. این یک جهت است در شخصیّت این بزرگوار. یک جهت دیگر، آن جهت تقوایی و ملاحظات فردی و شخصی و جهات معنوی است که این هم در نقلهای فراوانی که از ایشان میشود، واضح است. حتّی در همین قضیّه ی مشروطه، خب مرحوم آسیّد محمد کاظم جزو اولین کسانی است که مشروطه را امضاء کرد و قبول کرد در اول کار. وقتی مرحوم شیخ فضل الله نوری نوشت که یک چنین کاری در تهران دارد انجام میگیرد، جزو اولین کسانی که این را امضاء کردند و قبول کردند، مرحوم آسیّد محمد کاظم بود. بعد که اساسنامه – یعنی همان قانون اساسی – مطرح شد، ایشان گفت که من باید قانون اساسی را ببینم، من باید این که بنا است تأیید بکنم را ببینم. مرحوم آشیخ فضل الله از تهران نوشت که ما دیدیم، درست است، خوب است. خب، آشیخ فضل الله هم معاصر اینها بود، هم دوره ی اینها بود، مرد بزرگی بود، به او اطمینان داشتند. ایشان گفت نه، من خودم باید ببینم! این نهایت اهتمام این مرد را نشان میدهد که با اینکه کسی مثل شیخ فضل الله نوری که مورد قبول اینها بوده تأیید میکند، ایشان میگوید من [باید ببینم]؛ چون کار، کار بزرگی است، میفهمیده که کار ریشه دار و دنباله داری است، نمیشود این را با سهل انگاری از سر گذراند؛ که بعد هم قضایای بعدی تأیید کرد که همین درست بوده؛ یعنی باید از اول همین کار را میکردند. خود مرحوم شیخ فضل الله سر قضیه ی متمّم قانون اساسی چه کشید در تهران! آخرش هم چه شد؛ هم ایشان، هم مخالفین ایشان از علمای بزرگ، به چه وضعی دچار شدند. این دقّت و احتیاط این مرد را نشان میدهد در امر دین. این به نظر من خیلی مهم است. با اینکه فشار هم زیاد بود – یعنی شرائط، شرائط عادی نبود؛ فشار فکری، فشار سیاسی، از اطراف روی این مرد [بود]؛ عشایر نجف و اینها مرید ایشان بودند، لکن در خود حوزه ی نجف اغلب مخالف بودند – ایشان ایستاد. این هم جنبه ی تقوایی و معنویی این مرد. جنبه سوم هم – که باز شاید بر میگردد به همین جنبه ی دوم – جنبه ی آمادگی برای جهاد است. قضایای مبارزه ی با انگلیسهای اشغالگر و جنگی که در عراق اتفاق افتاد، بر محور مرحوم آسیّد محمد کاظم یزدی میگردد. ایشان پسر خودش – مرحوم سید محمد – را فرستاد؛ البته مرحوم سید محمد در جنگ به شهادت نرسید، بعداً از دنیا رفت؛ لکن فرزند خودش را فرستاد. بزرگانی از علما آن وقت بودند – مرحوم سید علی داماد بود، مرحوم سید مصطفای کاشانی پدر مرحوم آقای کاشانی بود، بزرگان دیگری بودند – اما محور پسر مرحوم آسیّد محمد کاظم بود که خب همه به عنوان شخصیّت برجسته ای دنبال او بودند. آمدند در مناطق جنوبی عراق – در همین مناطق مرزی ایران – جنگیدند، مبارزه کردند. من آن سفری که رفته بودم خوزستان چند سال قبل از این، چند پیر مرد از بازمانده های دوران آن جنگ آمدند در یک جلسه ای با من ملاقات کردند، پرچم آن جنگ را برای ما آوردند – یک پرچم مندرس شده ی فرسوده ای بود – آن را دادند، گفتند این پرچم مرحوم سید محمد کاظم یزدی است؛ عربهای خوزستانی خودمان به نسبت این پرچم به این بزرگوار توجه داشتند. بنابراین ایشان شخصیت جامع الاطراف بزرگی بوده. اگر در قضیه ی مشروطه نظر ایشان تأمین میشد و آن شرطی که ایشان گذاشته بود تحقق پیدا میکرد، بنده گمان میکنم مسیر مشروطه عوض میشد؛ یعنی آدم احتمال میدهد که مسیر مشروطه عوض میشد، سهل انگاری هایی که انجام گرفت انجام نمیگرفت. مربوط به :بیانات در دیدار دانشمندان هستهای - 1390/12/03 عنوان فیش :برتری یک دانشمند از چندین میلیارد تومان پول کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, منافع انرژی هسته ای, جهانبینی مادی, مسئله هستهای ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : انقلاب به ملت ما، به کشور ما عزت نفس داد. بارها و بارها سعی کردند توی سر فکر و روحیهی این ملت بزنند، بگویند شماها نمیتوانید؛ بله، انقلاب کردید، اما نمیتوانید خودتان را اداره کنید؛ نمیتوانید پیش بروید؛ نمیتوانید پا به پای دنیا حرکت کنید. هر پیشرفت علمیای، یک حرکت بزرگ و یک بشارت بزرگ به این ملت است که میتواند؛ و این کار شماها - مسئلهی هستهای - توانست به این ملت عزت نفس بدهد. این یکی از ابعاد اهمیت کار شماست. این ارزشها را نمیشود با محاسبهی مادی سنجید. البته دنیای مادی همهی این چیزها را با پول میسنجد؛ همه ارزشهای بشری هم در نهایت منتهی میشود به پول؛ گرفتاری دنیای مادی هم این است، و همین است که قطعاً اینها را زمین خواهد زد. لیکن حقیقت قضیه این است که یک چیزهائی اصلاً با پول قابل سنجش نیست. حالا ممکن است انسان در مقام مقایسه، مسامحتاً اسم پول را هم بیاورد. من رفته بودم به یکی از این استانهای کشور. جزو دیدارهائی که داشتیم، دیدار با دانشگاهیها و دانشجوها و اساتید و اینها بود؛ دیدار خیلی پرشورِ قشنگی بود. یکی از اساتید آنجا که دانشمندی است - من او را میشناختم و هست - سخنرانی کرد. چند نفر سخنرانی کردند؛ از جمله این مرد دانشمند سخنرانی کرد. برای اینکه توجه این بندهی حقیر و مجموعهی دستگاه را به این استان جلب کند، امتیازات این استان را میگفت؛ که مثلاً این امتیاز را دارد، این امتیاز را دارد، اینها مثلاً اینقدر میلیارد میارزد و جا دارد که اینقدر خرج بشود. مضمون حرفی که آن وقت زدم - حالا الفاظش را دقیق نمیتوانم به یاد بیاورم - این بود که گفتم شما این چیزهائی را که ذکر کردید، مادی است؛ خود شما چند میلیارد بیشتر از اینها میارزید. یک دانشمند و استادی توی یک شهری، توی یک مرکز استانی، مگر قابل مقایسه است با امتیازات مادی یک استان؟ فکر این است، انسان این است، شخصیت این است. باید بدانید کاری که میکنید، مهم است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت ۹ دی - 1390/09/21 عنوان فیش :حضور مردم در صحنه انقلاب؛ هنر امام خمینی(ره) کلیدواژه(ها) : حضور در صحنه, حضور مردم در صحنه, عمل صالح, هویت انقلاب اسلامی, حماسه نهم دی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اتکا امام خمینی(ره) به مردم, هنر امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در قضیهی ۹ دی سال ۸۸ یک نکته اساسی است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب. یعنی همان روحی که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظیمِ بینظیرِ تاریخی در سال ۵۷، همان روح در ماجرای ۹ دی نشان داده شد؛ کمااینکه در قضایای گوناگونِ دیگر هم نشان داده شده، لیکن در ۹ دی به شکل بارزی نشان داده شد؛ به طوری که جای انکار و تردید و تأمل برای هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقی نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانتِ حاکم بر دلهای مردم بود. پس اینجا ما دو تا عنصر در کنار هم داریم: یک عنصر، عنصر مردم است؛ که مردم در هر کشوری، در هر جامعهای، اگر چنانچه همت کنند، بصیرت به خرج بدهند، عمل کنند و وارد میدان بشوند، میتوانند همهی مشکلات را حل کنند. یعنی بزرگترین کوهها در مقابل حضور مردم از بین میرود؛ میتوانند کوههای بزرگ را جابهجا کنند. این یک حقیقت آشکاری است که بسیاری از تحلیلگران اجتماعی در کشورهای اسلامی و دیگر کشورها آن را درست لمس نکردند، درک نکردند؛ ما این را لمس کردیم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همین بود. من یک وقتی، پانزده سال، بیست سال پیش، به یکی از فعالان عرصهی مبارزات ضد استعماری - که خب، آدم معروفی است؛ نمیخواهم اسم بیاورم - این را گفتم؛ او رفت بلافاصله این نسخه را عمل کرد. ما این را حس کردیم. گفتم هنر امام بزرگوار ما این بود که مردم را وارد صحنه کرد. مردم با جسمشان، با حضورشان آمدند و آنچه را که میخواستند، آنچه را که بر آن همت گماشته بودند، با حضور خودشان تثبیت کردند. همهی موانع سیاسی و غیر سیاسی و استعمار و قدرتهای عظیم جهانی که بر امور ملتها مسلطند، در مقابل این حادثه مجبورند عقبنشینی کنند. الان هم همین جور است. الان هم در هر نقطهای از دنیا اگر ملتها وارد میدان بشوند با یک هدف مشخص، با شعارهای مشخص، و اگر آن ایمان راسخ در دل و همچنین عمل صالح در کنار این ایمان راسخ وارد میدان شود، هیچ مانعی در مقابل آنها قادر بر مقاومت نیست. این یک نسخه است؛ این نسخه را امام بزرگوار ما در انقلاب ما عمل کرد. خدای متعال به امام کمک کرد و در بیان او این نفوذ و تأثیر را قرار داد که در دلهای مردم اثر گذاشت؛ مردم، مؤمن به آن راه و به آن هدف شدند و به دنبال این ایمان، عمل خودشان را انجام دادند. عمل صالح، یعنی همان عملِ متناسب با ایمان. در همه جا همین جور است. لذا در اینجا کاری انجام گرفت که برای همهی تحلیلگران سیاسىِ جهانی غیر قابل باور بود و متحیر ماندند؛ هم قدرتمندان، هم حاشیهها، هم دنبالهها، هم دامنهها. بنابراین عنصر اول، عنصر حضور مردم است. مربوط به :بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه - 1390/07/20 عنوان فیش :آیةاللَّه اشرفی و آقای نجومی؛ دو تن از علمای بزرگ کرمانشاه کلیدواژه(ها) : شهید عطاءاللّه اشرفی اصفهانی, سید مرتضی نجومی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, علمای کرمانشاه, شهادت, حاج آقا بهاءالدین محمدی عراقی, حاج آقا مجتبی حاج آخوند, تزکیه نفس, خودسازی اخلاقی, خودسازی اخلاقی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : لازم میدانم یاد نیکی بکنم و تجلیل کنم از عالم بزرگوار و اخلاقی و زاهدی که عمرش را به دستور مرحوم آیةاللَّه بروجردی در این استان [کرمانشاه]گذرانید و اجر زحمات خود را با شهادت دید؛ شهید بزرگوار محراب، مرحوم آیةاللَّه اشرفی، که شنیدم همین روزها سالگرد آن بزرگوار است. من توفیق پیدا کردم مکرر در منزلشان در کرمانشاه با ایشان ملاقات کنم؛ دو نفری بنشینیم و گفتگو کنیم. در جلسات دیگر هم ایشان را دیده بودیم؛ در جلسهی ائمهی جمعهی استان در اسلامآباد، که مرحوم شهید صدوقی از یزد آمده بود و دیگران هم بودند. زیر بمباران، جلسهی ائمهی جمعهی استان را تشکیل دادند و ما هم شرکت کردیم. در جلسات متعدد، من این مرد بزرگوار را از نزدیک دیده بودم؛ حقاً و انصافاً مصداق یک عالمِ عامل بود. فقط زبان او تبلیغ نمیکرد؛ عمل او هم تبلیغ میکرد. تواضع او، زهد او، بیاعتنائی او به بسیاری از چیزهای ظاهری، از ویژگیهای او بود؛ مرد بزرگی بود. خدای متعال هم به او اجر داد؛ در آخرِ یک عمر نسبتاً طولانی، خدای متعال مرگ ناگزیر را برای او به شهادت قرار داد. بارها عرض کردیم؛ شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ پرسود است، این روغنِ ریخته را نذر امامزاده کردن است. بالاخره این روغن که خواهد ریخت؛ «کلّ نفس ذائقة الموت». اگر چنانچه انسان سعادت پیدا کند - پروردگارا ! ما هم مشتاق این سعادتیم - این حادثهی ناگزیر را به خدا بفروشد، سود سرشاری کرده است. «انّ اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم»؛خدا جان را میخرد، خدا مشتری است. این خیلی سعادت بزرگی است، و این مرد این سعادت را پیدا کرد. در این استان[کرمانشاه]، رفیق قدیمیِ عزیز ما، مرحوم حاج آقا بهاءالدین محمدی عراقی هم جزو همین سعادتمندانی بود که به شهادت رسید. مرحوم آقای حاج آقا بهاء از شاگردان خوب امام و از دوستان ما بود در قم. رحمت خدا بر این دو شهید. همچنین یادی بکنیم از عالم اخلاقیِ مهربانِ متواضعِ دوستداشتنی و صمیمیمان، مرحوم حاج آقا مجتبی حاج آخوند، که ایشان هم از رفقای قدیمی ما بود از مدرسهی حجتیه در قم؛ مؤمن، با صفا، صالح، صادق. رحمت خدا بر او. همچنین یاد کنیم از مرحوم آقای نجومی (رضوان اللَّه علیه)؛ عالم، فاضل، درسخوانده، زحمتکشیده، در عین حال یک قلهی هنری و حقیقتاً یک هنرمند. بعد از انقلاب، قبل از دورهی ریاست جمهوری، من یکی از سفرهائی که به کرمانشاه آمدم، منزل ایشان رفتم و کارهای هنریاش را از نزدیک دیدم. بعد هم پس از رحلت امام، ایشان یکی از کارهایش را برای من فرستاده بود. من از ایشان درخواست کردم که این حدیث شریف را: «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» برای من بنویسید تا جلوی چشم من باشد؛ فراموش نکنیم وظیفهی تعلیم خودمان را. ایشان با یک خط بسیار زیبائی نوشتند، من هم تابلو کردم و توی اتاق جلوی چشم من است. «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ اگر این تعلیم انجام گرفت، تعلیم غیر، آسان خواهد شد؛ مشکل کار ما این است. مربوط به :بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه - 1390/07/20 عنوان فیش :شهادت؛ اجر اعمال نیک آیتالله اشرفی کلیدواژه(ها) : شهادت, شهید عطاءاللّه اشرفی اصفهانی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : لازم میدانم یاد نیکی بکنم و تجلیل کنم از عالم بزرگوار و اخلاقی و زاهدی که عمرش را به دستور مرحوم آیةاللَّه بروجردی در این استان [کرمانشاه]گذرانید و اجر زحمات خود را با شهادت دید؛ شهید بزرگوار محراب، مرحوم آیةاللَّه اشرفی، که شنیدم همین روزها سالگرد آن بزرگوار است. من توفیق پیدا کردم مکرر در منزلشان در کرمانشاه با ایشان ملاقات کنم؛ دو نفری بنشینیم و گفتگو کنیم. در جلسات دیگر هم ایشان را دیده بودیم؛ در جلسهی ائمهی جمعهی استان در اسلامآباد، که مرحوم شهید صدوقی از یزد آمده بود و دیگران هم بودند. زیر بمباران، جلسهی ائمهی جمعهی استان را تشکیل دادند و ما هم شرکت کردیم. در جلسات متعدد، من این مرد بزرگوار را از نزدیک دیده بودم؛ حقاً و انصافاً مصداق یک عالمِ عامل بود. فقط زبان او تبلیغ نمیکرد؛ عمل او هم تبلیغ میکرد. تواضع او، زهد او، بیاعتنائی او به بسیاری از چیزهای ظاهری، از ویژگیهای او بود؛ مرد بزرگی بود. خدای متعال هم به او اجر داد؛ در آخرِ یک عمر نسبتاً طولانی، خدای متعال مرگ ناگزیر را برای او به شهادت قرار داد. بارها عرض کردیم؛ شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ پرسود است، این روغنِ ریخته را نذر امامزاده کردن است. بالاخره این روغن که خواهد ریخت؛ «کلّ نفس ذائقة الموت». اگر چنانچه انسان سعادت پیدا کند - پروردگارا ! ما هم مشتاق این سعادتیم - این حادثهی ناگزیر را به خدا بفروشد، سود سرشاری کرده است. «انّ اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم»؛ خدا جان را میخرد، خدا مشتری است. این خیلی سعادت بزرگی است، و این مرد این سعادت را پیدا کرد. مربوط به :بیانات در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین - 1390/07/09 عنوان فیش :مروری بر سرگذشت فاجعهبار غصب فلسطین کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مقاومت اسلامی فلسطین, کمپ دیوید, مقاومت اسلامی, اثرات انقلاب اسلامی, جبهه مقاومت فلسطین, نصرت الهی, نصرت الهی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بیش از شش دهه از فاجعهى غصب فلسطین میگذرد. عوامل اصلى این فاجعهى خونین، همه شناختهشدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنهاست، که سیاست و سلاح و نیروى نظامى و امنیتى و اقتصادى و فرهنگى آن و سپس دیگر دولتهاى مستکبر غربى و شرقى، در خدمت این ظلم بزرگ به کار افتاد. ملت بىپناه فلسطین در زیر چنگال بىرحم اشغالگران، قتلعام و از خانه و کاشانهى خود رانده شد. تا امروز هنوز یکصدم فاجعهى انسانى و مدنىاى که به دست مدعیان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد، به تصویر کشیده نشده و بهرهاى از هنرهاى رسانهاى و تصویرى نیافته است. اربابان عمدهى هنرهاى تصویرى و سینما و تلویزیون و مافیاهاى فیلمسازىِ غربى این را نخواسته و اجازهى آن را ندادهاند. یک ملت در سکوت، قتلعام و آواره و بىخانمان شد. مقاومتهائى در آغاز کار پدید آمد که با شدت و قساوت سرکوب شد. از بیرون مرزهاى فلسطین و عمدتاً از مصر، مردانى با انگیزهى اسلامى تلاشهائى کردند که از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیرى در صحنه بگذارد. پس از آن، نوبت به جنگهاى رسمى و کلاسیک میان چند کشور عرب با ارتش صهیونیست رسید. مصر و سوریه و اردن نیروهاى نظامى خود را وارد صحنه کردند، ولى کمک بىدریغ و انبوه و روزافزون نظامى و تدارکاتى و مالى از سوى آمریکا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب، ارتشهاى عربى را ناکام کرد. آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین کمک کنند، که بخشهاى مهمى از سرزمینهاى خود را هم در این جنگها از دست دادند. با آشکار شدن ناتوانى دولتهاى عرب همسایه با فلسطین، بتدریج هستههاى مقاومتِ سازمانیافته در قالب گروههاى مسلح فلسطینى شکل گرفت و پس از چندى از گرد آمدن آنها، «سازمان آزادیبخش فلسطین» تشکیل یافت. این برق امیدى بود که خوش درخشید، ولى طولى نکشید که خاموش شد. این ناکامى را میتوان به علل متعددى منسوب کرد، ولى علت اساسى، دورى آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامى آنان بود. ایدئولوژى چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستى، آن چیزى نبود که مسئلهى پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت. آنچه میتوانست ملتى را به میدان مقاومت وارد کند و نیروئى شکستناپذیر از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها این را بدرستى درک نکردند. من در ماههاى اول انقلاب کبیر اسلامى که سران سازمان آزادیبخش روحیهى تازهاى یافته و به تهران مکرراً آمد و شد میکردند، از یکى از ارکان آن سازمان پرسیدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزهى بحق خود بلند نمیکنید؟ پاسخ او این بود که در میان ما، بعضى هم مسیحىاند. این شخص بعدها در یک کشور عربى به دست صهیونیستها ترور و کشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهى قرار گرفته باشد؛ ولى این استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من، یک مبارز مسیحىِ مؤمن در کنار یک جمع مجاهد فداکارى که خالصانه، با ایمان به خدا و قیامت و با امید به کمک الهى میجنگد و از حمایت مادى و معنوى مردمش برخوردار است، انگیزهى بیشترى براى مبارزه مىیابد تا در کنار گروه بىایمان و متکى به احساسات ناپایدار و دور از پشتیبانىِ وفادارانهى مردمى. نبود ایمان راسخ دینى و انقطاع از مردم، بتدریج آنان را خنثى و بىتأثیر کرد. البته در میان آنان، مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند، ولى مجموعه و سازمان به راه دیگرى رفت. انحراف آنان، به مسئلهى فلسطین ضربه زد و هنوز هم میزند. آنها هم مانند برخى دولتهاى خائن عربى، به آرمان مقاومت - که تنها راه نجات فلسطین بوده و هست - پشت کردند؛ و البته نه فقط به فلسطین، که به خود هم ضربهى سختى وارد کردند. به قول شاعر مسیحى عرب: لئن اضعتم فلسطیناً فعیشکم طول الحیاة مضاضات و ءالام سى و دو سال از عمر نکبت، بدین ترتیب سپرى شد؛ ولى ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگردانید. پیروزى انقلاب اسلامى در ایران در سال 1979 - 1357 هجرى شمسى - اوضاع این منطقه را زیر و رو کرد و صفحهى جدیدى را گشود. در میان تأثیرات شگرف جهانىِ این انقلاب و ضربههاى شدید و عمیقى که بر سیاستهاى استکبارى وارد ساخت، از همه سریعتر و آشکارتر، ضربه به دولت صهیونیست بود. اظهارات سران آن رژیم در آن روزها، خواندنى و حاکى از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنهاست. در اولین هفتههاى پیروزى، سفارت دولت جعلى اسرائیل در تهران تعطیل و کارکنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگى سازمان آزادیبخش فلسطین داده شد؛ که تا امروز هم در آنجا مستقرند. امام بزرگوار ما اعلام کردند که یکى از هدفهاى این انقلاب، آزادى سرزمین فلسطین و قطع غدهى سرطانى اسرائیل است. امواج پرقدرت این انقلاب، که آن روز همهى دنیا را فرا گرفت، هر جا رفت - با این پیام رفت که «فلسطین باید آزاد شود». گرفتارىهاى پیاپى و بزرگى که دشمنان انقلاب بر نظام جمهورى اسلامى ایران تحمیل کردند - که یک قلم آن، جنگ هشت سالهى رژیم صدام حسین به تحریک آمریکا و انگلیس و پشتیبانى رژیمهاى مرتجع عرب بود - نیز نتوانست انگیزهى دفاع از فلسطین را از جمهورى اسلامى بگیرد. بدینگونه خون تازهاى در رگهاى فلسطین دمیده شد. گروههاى مجاهد فلسطینىِ مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان، جبههى نیرومند و تازهاى در برابر دشمن و حامیانش گشود. فلسطین به جاى تکیه به دولتهاى عربى و بدون دست دراز کردن به سوى مجامع جهانى، از قبیل سازمان ملل - که شریک جرم دولتهاى استکبارى بودند - به خود، به جوانان خود، به ایمان عمیق اسلامى خود و به مردان و زنان فداکار خود تکیه کرد. این، کلید همهى فتوحات و موفقیتهاست. در سه دههى گذشته، این روند روزبهروز پیشرفت و افزایش داشته است. شکست ذلتبار رژیم صهیونیستى در لبنان در سال 2006 - 1385 هجرى شمسى - ناکامى فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال 2008 - 1387 هجرى شمسى - فرار از جنوب لبنان و عقبنشینى از غزه، تشکیل دولت مقاومت در غزه، و در یک جمله، تبدیل ملت فلسطین از مجموعهاى از انسانهاى درمانده و ناامید، به ملت امیدوار و مقاوم و داراى اعتماد به نفس، مشخصههاى بارز سى سال اخیر است. این تصویر کلى و اجمالى آنگاه کامل خواهد شد که تحرکات سازشکارانه و خیانتبارى که هدف از آن، خاموش کردن مقاومت و اعترافگیرى از گروههاى فلسطینى و دولتهاى عرب به مشروعیت اسرائیل بود، نیز بدرستى دیده شود. این تحرکات که آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین «کمپ دیوید» اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفاء کند. در قرارداد کمپ دیوید، براى نخستین بار، یک دولت عرب، رسماً به صهیونیستى بودن سرزمین اسلامى فلسطین اعتراف کرد و پاى نوشتهاى را که در آن، اسرائیل خانهى ملى یهودیان شناخته شده است، امضاى خود را گذاشت. از آن پس تا قرارداد «اسلو» در سال 1993 - 1372 هجرى شمسى - و پس از آن در طرحهاى تکمیلى که با میداندارى آمریکا و همراهى کشورهاى استعمارگر اروپائى، پىدرپى بر دوش گروههاى سازشکار و بىهمتى از فلسطینیان گذاشته شد، همهى سعى دشمن بر آن بود که با وعدههاى پوچ و فریبآمیز، ملت و گروههاى فلسطینى را از گزینهى «مقاومت» منصرف کنند و به بازى ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازند. بىاعتبارى همهى این معاهدات، بسیار زود آشکار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند که به آنچه نوشته شده است، به چشم ورق پارههاى بىارزشى مینگرند. هدف از این طرحها، پدید آوردن دودلى در فلسطینیان، و به طمع انداختن افراد بىایمان و دنیاطلبِ آنان، و زمینگیر نمودن حرکت مقاومت اسلامى بوده است و بس. پادزهر همهى این بازىهاى خیانتآمیز تاکنون، روحیهى مقاومت در گروههاى اسلامى و ملت فلسطین بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همان طور که خداوند وعده داده است که: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوىّ عزیز»، از کمک و نصرت الهى برخوردار شدند. ایستادگى غزه با وجود محاصرهى کامل، نصرت الهى بود. سقوط رژیم خائن و فاسد حسنى مبارک، نصرت الهى بود. پدید آمدن موج پرقدرت بیدارى اسلامى در منطقه، نصرت الهى است. برافتادن پردهى نفاق و تزویر از چهرهى آمریکا و انگلیس و فرانسه و تنفر روزافزون ملتهاى منطقه از آنان، نصرت الهى است. گرفتارىهاى پىدرپى و بیشمار رژیم صهیونیست، از مشکلات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى داخلىاش گرفته تا انزواى جهانى و انزجار عمومى و حتّى دانشگاههاى اروپائى از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهى است. امروز رژیم صهیونیستى از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزوىتر، و حامى اصلىاش آمریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگمتر است. اکنون صفحهى کلى و اجمالى فلسطین در شصت و چند سال گذشته، پیش روى ماست. آینده را باید با نگاه به آن و درسگیرى از آن تنظیم کرد. مربوط به :بیانات در دیدار فعالان بخشهای اقتصادی کشور - 1390/05/26 عنوان فیش :مبارزه با مفاسد اقتصادی؛ تشویقکننده فعالیت اقتصادی سالم کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مبارزه با مفاسد اقتصادی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : همیشه در کنار فعالیتهای سالم، فعالیتهای ناسالم هم وجود دارد. بنده چند سال است که روی مفاسد اقتصادی تأکید میکنم. آن وقتی که من این مسئله را مطرح کردم، یک عدهای به ما مراجعه میکردند که آقا شما روی مسئلهی مفاسد اقتصادی اینقدر تکیه میکنید، ممکن است فعالان اقتصادی ما را از ورود در عرصهی فعالیت اقتصادی بترساند. من گفتم بعکس، آنها را تشویق میکند. اگر فعال اقتصادی که میخواهد نان حلال دربیاورد و کار حلال و مطابق وجدان و شرع انجام بدهد، بداند که دستگاه با افراد متخلف برخورد میکند، او بیشتر تشویق میشود. ما با مفسد مخالفیم، با ایجاد کنندهی مفسده مخالفیم، با سوءاستفاده کننده مخالفیم. فعال اقتصادی که با وجود خودش، با فکرش، با پولش، با سرمایهگذاریاش، با کارآفرینیاش دارد به کشور کمک میکند، باید مورد تشویق و تقدیر قرار بگیرد، و میگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1390/03/23 عنوان فیش :تبدیل ستاد انقلاب فرهنگی به شورای انقلاب فرهنگی کلیدواژه(ها) : شورای عالی انقلاب فرهنگی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شورای عالی انقلاب فرهنگی جزو نهادهای قطعی نظام است. خب، قبل از این شورا، ستاد انقلاب فرهنگی بود، که امام یک عدهای از دوستان را برای مسئلهی دانشگاهها معین کرده بودند. بنده رئیس جمهور بودم، مسئول بودم، حضور داشتم، میآمدیم، میرفتیم؛ به این نتیجه رسیدیم که این کافی نیست؛ ما بایستی اینجا را، هم دائرهاش را وسیعتر کنیم، هم مسئولیتش را بیشتر تبیین کنیم، و هم ضمانت بدهیم. آن وقت رؤسای سه قوه و بعضی دوستان دیگر را وارد کردیم و «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را به امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) پیشنهاد کردیم، ایشان هم تأیید کردند. خب، چند سال ادامه داشت و روزبهروز تکمیل شده. این شورائی که امروز ما داریم، نسبت به آن شورائی که ما آن وقت داشتیم، کاملتر، قویتر، مجربتر و پختهتر است. علاوه بر این، کارهائی که در این شورا انجام میگیرد، خیلی گستردهتر است و دائرهی وسیعتری دارد. آن وقت بیشتر توجه ما به دانشگاهها بود و اندکی هم به آموزش و پرورش و بخش دیگر؛ امروز دائره خیلی وسیعتر است. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1390/03/08 عنوان فیش :جایگاه برجسته مجلس در نگاه امام خمینی(ره) کلیدواژه(ها) : تقوای جمعی, خودنظارتی, جایگاه مجلس شورای اسلامی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی, حزب جمهوری اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در داخل مجلس شورای اسلامی، خود نظارتی بگذارید. این، همان تقوای جمعی است. مجموعه، خود را بپاید. حالا حرفهائی گوشه کنار زدند که نماینده باید آزاد باشد، چه باشد. کسی با آزادی نماینده مخالف نیست؛ با کجرفتاری نماینده مخالف است. یک نمایندهی کجرفتار ممکن است مجلس شورای اسلامی را بدنام کند، متهم کند؛ حیف نیست؟ مجلسِ به این عظمت، این نهاد قانونیِ اساسی در کشور. اول انقلاب خدمت امام رفتیم، برای اینکه یکی از بزرگانِ بین خودمان را به عنوان رئیس جمهور به امام معرفی کنیم تا امام ایشان را قبول کنند و ما بیائیم ایشان را در حزب جمهوری اسلامی به عنوان رئیس جمهور مطرح کنیم. امام به دلیلی قبول نکردند. بعد به ما گفتند که بروید سراغ مجلس؛ مجلس مهم است. از نگاه رهبر انقلاب و بنیانگذار این نظام و پدید آورندهی این مجموعه، مجلس یک چنین جایگاهی دارد. خب، این را باید نگه داشت، باید آبرویش را حفظ کرد، باید چهرهاش را حفظ کرد؛ این، خودنظارتی لازم دارد. اگر این خودنظارتی نباشد، اشکال به وجود میآید. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره آیتالله مرعشی - 1389/11/18 عنوان فیش :کتابخانه آیت الله مرعشی؛ نشانهای از اهميت و عظمت ميراث مكتوب ما کلیدواژه(ها) : کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عظمت میراث مکتوب ما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : خیلی از اینها [كتابخانههای بزرگان] تلف شده،[دیگر] نیست، مثلا در نجف كتابخانه مرحوم شیخ علی كاشفالغطاء از كتابخانههای بسیار مهم و معتبر بوده است و بد نیست [این قضیه] دنبال شود، پیگیری شود، كتابخانه مرحوم آشیخ علی كاشف الغطاء پدر شیخ محمدم حسین كاشفالغطاء معروف، اینها معلوم نیست چه شده و كجاست. در نجف كتابخانههای زیادی وجود داشت، در قم البته همین جور بود، در قم نیز مرحوم آقای صفایی كتابخانه خوبی داشت. مرحوم آقای كلباسی هم كتابخانه خوبی داشت. اینها را ما نگذاشتیم بعد از وفات این بزرگواران متفرق بشود، دست ورثه تقیسم بشود، دست دیگران بیفتد، همه را یكجا از اینها خریداری و به آستان قدس منتقل كردیم، بنابراین بعضی از این كتابخانهها الحمدالله محفوظ است، لكن هیچ كتابخانهای با این عظمت، آراستگی و شایستگی، انسان نمیبیند. در بین كتابخانههای كه شخصی بود و مال اشخاص بود و از مال شخصی فراهم شده بود، تنها این كتابخانه مرحوم بزرگوار [آیت الله مرعشی] هست كه الحمدالله نشانهای است از اهمیت و عظمت میراث مكتوب ما و امیدواریم ان شاءالله روزبه روز این كتابخانه بهتر بشود. امام كمك كردند یعنی واقعا توجه امام و عنایت امام به این كتابخانه به نظر من، این كتابخانه را نجات داد و كمك كرد به بازماندگان محترم كه اینجا را بتوانند ترتیب بدهند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان - 1389/08/26 عنوان فیش :تشییع سیصد و هفتاد شهید در یک روز ؛ نشانه حضور مردم اصفهان در قضایای انقلاب کلیدواژه(ها) : مردم اصفهان, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مردم اصفهان در یک روز سیصد و هفتاد شهید را تشییع کردند، خم به ابرو نیاوردند؛ بماند که همان روز اعزام به جبهه داشتند، پشتیبانی داشتند و حرکت کردند؛ این خیلی مهم است. همان طور که فرمودند، امام از این حرکت اصفهان تجلیل کردند. در آبان سال 61 که در یک روز سیصد و هفتاد شهید در اصفهان تشییع شد، تعداد شهدای اصفهان در همان ماه بیش از هزار نفر است. هزار و اندی شهید در یک ماه! خوب، چه کسی شهید میشود؟ آن کسی که در میدان است، در میدان خطر است، پیشرو است. قبل از انقلاب اصفهان در قضایای مختلف حضور نمایانی داشت، در قضایای انقلاب هم همین جور، در جنگ تحمیلی هم همین جور. یگانهای نظامی مستقر در اصفهان، چه آنچه که متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود؛ لشکر امامحسین با مرکزیت اصفهان، لشکر نجف با مرکزیت نجفآباد، تیپ قمر بنیهاشم، و چه آنچه که مربوط به ارتش بود؛ پایگاه هشتم شکاری که مرکز تحرک عظیمی بود و من از نزدیک کار آن پایگاه را در اصفهان دیده بودم - رحمت خدا بر شهید بابائی - و چه مرکز توپخانه در اصفهان؛ مجموعهی این نقاط خیلی معنا پیدا میکند. نتیجه این میشود که بعد از انقلاب، در عرض جنگ تحمیلی هشتساله و بعد از جنگ تحمیلی هشتساله، در میدانهائی که برای کشور میدانهای حساسی بوده است، اصفهانیها جزو پیشروان محسوب میشدهاند؛ در رتبهی رشد و توسعهی کشور، در مسائل علمی کشور. برخی از گرههای کور ما در نیروهای مسلح، در مراکز علمی و تحقیقاتی اصفهان باز شد. اینها افتخار است، نه برای به خود بالیدن؛ بلکه به معنای پی بردن به هویت خود، به استعداد درونی خود و بر اساس این زمینه، حرکت کردن و به پیش رفتن. مربوط به :بیانات در دیدار طلاب غیرایرانی حوزهی علمیهی قم - 1389/08/03 عنوان فیش :معنویت و صفای باطن؛ از علل تاثیرگذاری امام خمینی(ره) در فضای کشور کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی, شخصیت امام خمینی, تضرّع به درگاه الهی, نماز, اهمیت نماز, اهمیت نماز, رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عبادت امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از بزرگترین نعمتهای خدا نماز است. نماز به ما این فرصت را میدهد که هر روزی چند بار ناگزیر با خدای خودمان حرف بزنیم، با خدای متعال تخاطب کنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم، سرسپردگی خودمان به ساحت ربوبی را با این تضرع و با این نیاز تقویت کنیم. بزرگان به نماز خیلی اهمیت میدادند. نماز در اختیار همه است. غالباً قدر نماز و اهمیت نماز را نمیدانیم. فقط این نیست که باید یک اسقاط تکلیفی کرد؛ نه، یک فرصت بزرگی است که باید از آن استفاده کرد. فرمود نماز مثل چشمهی آبی است درِ خانهی شما، که روزی پنج بار شما در این چشمهی آب شستشو میکنید. این شستشو میتواند برای دلهای جوان آثار ماندگاری داشته باشد. با طهارت و تقواست که میتوان سخن نافذ و تأثیرگذار را از خدای متعال هدیه گرفت. یک علت اینکه امام بزرگوار ما یک کلمهاش در این فضای عظیم عمومی کشور، در شدت و محنت، در همهی حالات اثر شگفتآوری میگذاشت، معنویت او بود، صفای باطن او بود، ارتباط و اتصال او به خدا بود، اشکهای نیمه شب او بود. فرزند امام - مرحوم حاج سید احمد - همان وقت در زمان حیات امام به من گفت: نیمه شب که امام بلند میشود، از بس گریه میکند، این دستمالهای معمولی برای پاک کردن اشکش کفاف نمیدهد؛ مجبور است اشک چشمش را با حوله پاک کند؛ اینقدر اشک میریزد. آن مرد پولادین، آن مردی که حوادث و لطماتی به سمت او سرازیر میشد که یک ملت را تکان میداد و او را تکان نمیداد، آن مردی که عظمت و هیمنهی قدرتهای جهانی در نظر او هیچ و پوچ بود، آن مرد در مقابل عظمت الهی، در حال دعا و استغاثه، آنجور اشک میریخت. اینها خیلی قیمت دارد. این فرصتها را قدر بدانید. مربوط به :بیانات در دیدار بسیجیان استان قم - 1389/08/02 عنوان فیش :نمونههایی از توکل و اعتماد امام خمینی(ره) به قدرت الهی کلیدواژه(ها) : اعتماد به خدا, اعتماد امام خمینی(ره) به مردم, توکل به خدا, بسیج مستضعفین, شجره طیبه بسیج, معنویت امام خمینی, شخصیت امام خمینی, باورهای امام خمینی, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بسیج یكی از آیات قدرت الهی است كه خدای متعال به آن بندهی صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصیت كمنظیر یا بینظیر تاریخ اسلام بعد از ائمه (علیهمالسّلام) عطا كرد. فكر پردازش بسیج عمومی، بسیج مستضعفین كه امام بزرگوار آن را مطرح كرد و عمل كرد و با همهی توان پشت سر این فكر ایستاد، این نهال را آبیاری كرد تا تبدیل شد به شجرهی طیبهای كه «تؤتی اكلها كلّ حین باذن ربّها»، یكی از الطاف الهی نسبت به آن مرد بزرگ و آن بندهی صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصیرت امام این نشانههای قدرت و اعانت الهی را میدید. عیب ماها این است كه گاهی كمكهای الهی را لمس میكنیم، اما آنها را درست نمیبینیم؛ تشخیص نمیدهیم كه این چه كمك بزرگی است كه خدا دارد به ما میكند؛ اما او میدید. در یك قضیهای كه من مكرر این را نقل كردم، ایشان به من فرمود كه از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتی را مشاهده میكنیم كه دارد ما را كمك میكند و جلو میبرد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیاری از نخبگان علمیِ دینی و غیر دینی و سیاسی و غیره را دربارهی ملت ایران مشاهده كنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهای عجیب و غریبی است. بعضی این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضی دارای صداقت نمیدانستند، بعضی به نیرو و به وفای آنها شك میكردند - كه ما اینها را شنیدیم، از خیلیها شنیدیم - اما امام در سال 1341 در همین شهر قم، آن وقتی كه هنوز هیچ خبری از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحرای قم را از جمعیت پر میكنند؛ لبیك میگویند. نگاه او به مردم، یك چنین نگاهی بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اكسیرگونهای كه مسها را طلا میكند، این را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با این موانع بزرگی كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگری باور نمیكرد كه این اتفاق در اینجا بیفتد. او تكیهی به خدا كرد، توكل به خدا كرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و این حركت عظیم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئلهی بسیج را مطرح كرد. مربوط به :بیانات در دیدار بسیجیان استان قم - 1389/08/02 عنوان فیش :سیاه نمایی وضعیت کشور توسط برخی افراد در مراجعه به رهبری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تبلیغات دشمن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز اگر به تبلیغات دشمن نگاه کنید، میبینید اگر در مسائل اقتصادی اظهارنظر میکنند، همهی حرفشان این است که بنبست است، گره ناگشودنی است، اشکالات فراوان است، فردا چنین خواهد شد. یک عدهای هم این مسائل را باور میکنند و همانها را در داخل تکرار میکنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضایای فتنه، بعضی از کسانی که بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه میکردند که آقا سال آینده، سال سختی است - یعنی همان سال 88 - از لحاظ اقتصادی چنین است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاریک، مشکل، غیر قابل عبور جلوه میدادند؛ مسئولین را یک جور میخواستند دلسرد کنند، مردم را یک جور. این تبلیغات نشانهی این است که آنها از این حرکت عظیم و پرشتابِ مسئولین و مردم عقب ماندند. مربوط به :بیانات در دیدار جهادگران بسیج سازندگی - 1389/06/31 عنوان فیش :حرکت خودجوش جوانان در خدمتگزاری به روستاها؛ عامل فرمان جهاد سازندگی از طرف امام(ره) کلیدواژه(ها) : سازندگی کشور, جهاد سازندگی, بسیج سازندگی, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, اردوهای هجرت, اردوی جهادی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در مورد این حركت عظیم بسیج سازندگی و اردوهای هجرت كه به طور رسمی، ده سال است آغاز شده. البته این را من باید اقرار كنم كه این كار، اول از خود جوانها شروع شد؛ خود جوانهای دانشجو و دانشآموز در بخشهای مختلف، این حركت را شروع كردند؛ در سال 79 گزارش این حركت زیبا و پرشكوه به ما رسید و منجر شد به اینكه پیام بسیج سازندگی به قاطبهی جوانان كشور داده شود. یعنی این یك حركت خودجوش مردمی است؛ درست مثل جهاد سازندگی در آغاز انقلاب. جهاد سازندگی هم همین جور بود؛ اول، خود جوانها شروع كردند، خودشان رفتند توی روستاها مشغول خدمتگزاری شدند در آن اوضاع بسیار دشوار و پیچیده. این حركت، امام بزرگوار را به فرمان جهاد سازندگی تشویق كرد. كار مردم، الهامبخشِ اقدام مدیران و مسئولان است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1389/06/25 عنوان فیش :نوشته شدن کتب الذّريعة، مبسوط و رجال در پاسخ به تهمتهای مخالفین کلیدواژه(ها) : شیخ آقا بزرگ تهرانی, الذّریعة, الذّریعة, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, اهانت به مقدسات اسلامی, اهانت به قرآن, فجر الاسلام, احمدامین مصری, مبسوط, رجال, حوادث دنیای اسلام, فتنه ۸۸, بصیرت, تاریخ علما و فقهای سلف, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), آمادگی برابر دشمن, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این حوادث گوناگون، هجمههای مختلف، همین حادثهی ننگین اهانت به قرآن شریف و عزیز در كشور آمریكا، حوادث بیدار كننده است؛ اینها آن زنگهائی است كه میخورد تا انسان در خواب غفلت فرو نرود، خواب انسان سنگین نشود، از پیرامون خود غافل نشود؛ این نعمت بزرگی است. ما در طول تاریخ و در طول انقلاب از اینگونه حوادث داشتیم و افراد مؤمن و بصیر و هوشیار از این استفاده كردند؛ از دشمنی دشمنها استفاده كردند. معروف بود، ما شنیده بودیم - حالا من یادم نیست جائی هم این را خواندهام یا نه، اما از قدیم در دهنها بود - كه این كتاب «فجر الاسلام» را كه احمدامین مصری نوشت كه تهمتهای زیادی و اهانتهای زیادی در این كتاب به شیعه كرده است - كه بعد هم «ضحی الاسلام» و «ظهر الاسلام» و «عصر الاسلام» را نوشت و همین طور در همهی اینها همین اهانتها تكرار شده - وقتی منتشر شد، موجب شد كه تعدادی از بزرگان و روشنفكران حوزهی علمیهی نجف به فكر بیفتند و پاسخ عملی بدهند. لذا مرحوم آشیخ آقا بزرگ تهرانی كتاب «الذّریعة» را نوشت؛ مرحوم سید محسن جبل عاملی كتاب «رجال» معروف خودش را و «اعیان الشیعة» را نوشت؛ مرحوم صدر كتاب «تأسیس الشیعة لفنون الاسلام» را نوشت؛ اینها دفاع كردند، دفاع عملی. یعنی یك كتاب سیصد چهارصد یا دویست سیصد صفحهایِ فجر الاسلام موجب شد كه چند دائرةالمعارف بزرگ در شیعه به وجود آمد. این، زنگ بیدارباش بود؛ خورد، این طرف بیدار شد و كاری كه باید بكند، انجام داد. در گذشته هم همین جور بوده. شما نگاه كنید اولِ كتاب «مبسوط» شیخ (رضوان اللَّه علیه) - كه در اُخریات حیات مباركشان این كتاب را نوشتند - ایشان میگوید كه ما زیاد میشنویم كه مخالفین ما فقه ما را تحقیر میكنند؛ «یستحقرونه و یستنزرونه» - یعنی یستقلّونه - و میگویند فقه شما فروع ندارد، چه ندارد؛ لذا من این كتاب را نوشتم. كتاب مبسوطِ به این عظمت، با این همه فروع، كه خود ایشان میگوید كه من در هیچ یك از مذاهب اسلامی تاكنون كتابی در همهی ابواب فقه كه با این همه فرع نوشته شده باشد، ندیدم؛ این را شیخ، خودشان در اول كتاب بیان میكنند. یعنی یك اهانت، یك طعن، موجب پدید آمدن یك چنین حادثهی شیرینی میشود. یا شیخ نجاشی (رضوان اللَّه علیه) در اول كتاب «رجال» كه یكی از بهترین و اساسیترین سندهای رجالی ما از هزار سال به این طرف است كه برای ما حفظ شده، میگوید كه من شنیدم كه سید شریف فرمود - ظاهراً سید مرتضی را میگویند - كه مخالفین ما میگویند كه: «ان لا سلف لكم»؛ شما گذشته ندارید؛ «و لا مصَنَّف» یا «مصَنِّف»؛ علمای مصنِّف ندارید، سلف ندارید، گذشته ندارید. من این كتاب را نوشتم تا ببینند كه چرا، ما اینها را داریم. ببینید، بزرگان از حوادث اینجور استفاده كردند. به نظر من، باید با این چشم به این حوادث تلخ نگاه كرد. نه اینكه اهانت به قرآن كار كوچكی است؛ خیلی بزرگ است، خیلی زشت است، خیلی ننگین است؛ اما برای ما باید زنگ بیدارباش باشد، باید حواسمان را جمع كنیم، بفهمیم كه: «من نام لم ینم عنه»؛ اگر ما اینجا خواب برویم، جبههی دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد كرد. به نظر من، فتنهی سال 88 هم همین بود؛ برای ما یك زنگ بود، یك زنگ بیدارباش بود. بعد از آنی كه در یك انتخاباتی، چهل میلیون شركت میكنند و همهی ما تا آخر شب، خوشحال، خرسند كه پای صندوقهای رأی مردم جمع شدند و تا آخر شب رأی دادند - و البته هنوز عدد گفته نشده بود، همه هم لذت میبردند - ناگهان از یك گوشهای، فتنهای شروع میشود؛ ما را بیدار میكند؛ میگوید: به خواب نروید، غفلت نكنید، خطرهائی در مقابل شما وجود دارد و آن خطرها اینهاست. به نظر من، همهی حوادث را اینجوری باید نگاه كرد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - 1389/06/08 عنوان فیش :تلاش عده ای برای غليظتر كردن اقتصاد دولتی در دههی 60 کلیدواژه(ها) : اقتصاد دولتی, بخش خصوصی, آزادی اقتصادی, اقتصاد دولتی, اصل ۴۴ قانون اساسی, سیاستهای کلی اصل 44, اقتصاد مردمی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از جملهی چیزهائی كه ما در باب مسائل اقتصادی رویش تكیه میكنیم و به عنوان توصیهی جزمی مطرح میكنیم، مسئلهی سیاستهای اصل 44 است. خیلی بایستی به این سیاستها اهتمام ورزید. خوب، حالا در مقایسهی خصوصیسازی در سالهای طولانیِ گذشته با این چند سال، آماری ذكر میشود؛ این آمار، آمار درستی است؛ منتها آن زمان سیاستهای اصل 44 ابلاغ نشده بود. یعنی آن زمانی كه اصلاً بحث سیاستهای اصل 44 نبود، آن وقت را نباید ملاحظه كرد؛ بعد كه آن سیاستها ابلاغ شد، اصلاً وضع مسئلهی اقتصاد عوض شد؛ در واقع حركت جدیدی در اقتصاد كشور آغاز شد. لذا مقایسهی با قبل از آن دوران، مقایسهی تعیینكنندهای نیست. در همین دوران، ما بایستی ببینیم در باب اصل 44 چه كار كردیم؛ این مهم است. ببینید، روح اصل 44 هم این بود كه ما بتوانیم اولاً سرمایههای مردم و بعد مدیریت مردم را وارد عرصهی اقتصاد كنیم. باید سرمایههای مردم و مدیریت مردم - بخش خصوصی - وارد عرصهی اقتصاد بشود؛ والّا اگر مدیریتها دولتی باقی ماند، آن مقصود حاصل نخواهد شد. البته در همان محدودهای كه این سیاستها اجازه میدهند و با همان رعایتهائی كه در قانون پیشبینی شده - كه قانون هم قانون دقیقی است، قانون خوبی است - این را باید رعایت كنید. البته در برخی از سرمایهگذاریها بخش خصوصی ناتوان است؛ یعنی واقعاً توانائی سرمایهگذاری ندارد. خوب، علاجش چیست؟ اگر بخش خصوصی همین طور ناتوان بماند، هیچ گرهی باز نخواهد شد؛ باید سیاستها برود به این سمت كه شما بخش خصوصی را قادر كنید بر اینكه بتواند زیر بار برخی از سرمایهگذاریهای بزرگ برود. این هم میشود یكی از سیاستها. البته دولت وقتی كه شانهی خودش را از فعالیتهای اقتصادی خالی میكند، معنایش این نیست كه از اقتصاد كناره میگیرد؛ نه، سیاستگذاریها باز هم در اختیار دولت است، دست دولت است؛ یعنی بایستی سیاست را دولت بگذارد، بایستی نظارت را دولت بكند. در آن سالهای دههی 60 كه آقایان همین طور به سمت روزبهروز غلیظتر كردن اقتصاد دولتی میرفتند، من مثال میزدم و میگفتم فرض كنید یك موتوری است كه میتواند این بار سنگین را برساند و شما هم در كنار موتور راه میروید، یا خودتان پشت فرمان مینشینید و هدایتش میكنید. شما این موتور را كنار گذاشتید و همهی باری را كه توی این وانت است، خودتان روی دوش گرفتید، هِن و هِن دارید جلو میروید؛ هم نمیرسید، هم خسته میشوید، هم همهی بار حمل نمیشود، هم این موتور اینجا بیكار میماند. این موتور، بخش خصوصی است. این را آن زمان به آنها میگفتیم، اثر هم نمیكرد. امام هم هرچه میگفتند به مردم بدهید، اینها میگفتند مراد از مردم، بخش خصوصی نیست - مراد نظر امام را توجیه میكردند! - مردم یعنی تودهی مردم. به تودهی مردم چه جوری میشود كمك كرد؟ دولت اقتصاد را در دست بگیرد، به تودهی مردم كمك كند. فرمایش امام را اینجوری معنا میكردند! خوب، این توجیه، غلط بود. الان فضا، فضای دیگری است. همان كسانی كه آن زمان آنجور حرف میزدند، حالا صد و هشتاد درجه برگشتهاند؛ یعنی باز هم در حد تعادل قرار ندارند، خط وسط نیستند. آن افراط بود، این طرف هم همانها دارند تفریط میكنند. بالاخره یك خط متعادلی وجود دارد. خط متعادل همین است: سرمایهی مردم و مدیریت مردم اقتصاد را بر دوش بگیرد و كنترل و هدایت به عهدهی دولت باشد. اگر چنانچه انشاءاللَّه این كار بخوبی انجام بگیرد - كه البته در كوتاهمدت هم انجام نمیگیرد؛ این جزو كارهای میانمدت و بلندمدت است و زحمت هم دارد - واقعاً یك فرجی برای اقتصاد كشور خواهد شد. مربوط به :خطبههای نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1389/03/14 عنوان فیش :رعایت امام(ره) نسبت به قضاوت در مورد اشخاص کلیدواژه(ها) : شخصیت امام خمینی, اخلاق امام خمینی, تقوای امام خمینی, رفتار امام خمینی, تقوای سیاسی, تقوای اجتماعی, خط امام, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, رفتار امام خمینی, تقوای اجتماعی, برخورد با مخالفان, تقوای امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از چیزهائی که در همین زمینه [مسئله ی محاسبات معنوی و الهی در خط امام] وجود داشت، رعایت تقوای عجیب امام در همهی امور بود. تقوا در مسائل شخصی یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و عمومی خیلی مشکلتر است، خیلی مهمتر است، خیلی اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه میگوئیم؟ اینجا تقوا اثر میگذارد. ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ دربارهی او چگونه قضاوت میکنید؟ اگر قضاوت شما دربارهی آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدی از جادهی تقواست. آیهی شریفهای که اول عرض کردم، تکرار میکنم: «یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا». قول سدید، یعنی استوار و درست؛ اینجوری حرف بزنیم. من میخواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهای انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهی حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد. من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست - نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهرههای معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه میشناسند - امام یک تأملی کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جملهی مذمتآمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فردای آن روز یا پسفردا - درست یادم نیست - صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمیشناسم». یعنی آن جملهی مذمتآمیزی را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جملهی مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کمحافظگی من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جملهی مذمتآمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فی رسولاللَّه اسوة حسنة». دربارهی زیدی که شما او را قبول ندارید، دو جور میشود حرف زد: یک جور آنچنانی که درست منطبق با حق است، یک جور هم آنچنانی که در آن آمیزهای از ظلم وجود دارد. این دومی بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانی که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهی میتوانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکی از خطوط اصلی حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم. مربوط به :بیانات در منطقه عملیاتی فتحالمبین - 1389/01/11 عنوان فیش :بازدید رهبری از مناطق اشغال شده قبل از عملیات فتح المبین کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, حضور جوانان در صحنه دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جوانهای عزیز! فرزندان عزیز من! که اغلب شما در آن روزها[جنگ تحمیلی] نبودید، آن روزهای سخت و تلخ را ندیدید؛ این دشت زیبا، این صحنهی چشمنواز، این زمین حاصلخیز، در یک روزی زیر پای دشمنان شما بود؛ چکمهپوشان رژیم بعثی در همین سرزمینی که مال شماست، متعلق به شماست، آن چنان جهنمی بر پا کرده بودند که انسان از جهات مختلف تأسف میخورد، از جمله از این جهت که چطور این سرزمین زیبا و این طبیعت چشمنواز را تبدیل کرده بودند به یک آتش، به یک دوزخ. در ایام محنت جنگ، قبل از عملیات فتحالمبین، بنده از این منطقهی شمالىِ مشرف بر این دشت، این چشمانداز وسیع را دیده بودم؛ این خاطره از یاد من نمیرود که نیروهای دشمن در این سرزمین پهناور با چندین لشکر در اینجا متفرق بودند؛ زمین شما را، خاک شما را با چکمههای خودشان میکوبیدند و ملت ایران را تحقیر میکردند. آن کسی که کشور شما را نجات داد، همین جوانهای فداکار و مبارز بودند؛ همین بسیج، همین ارتش، همین سپاه، همین رزمندگان فداکار، که امروز هم بازماندگان آنها در مناطق گوناگونی از کشور حضور دارند؛ بعضی از آنها هم به شهادت رسیدهاند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا» مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در افتتاحیهی همایش غزه - 1388/12/08 عنوان فیش :بازگشت جوانان از فرودگاه در قضیه غزه با پیغام رهبری کلیدواژه(ها) : جنگ بیست و دو روزه غزه, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, دفاع از فلسطین, مسئله فلسطین نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در روز قدس هم مردم در همهی شهرهای کشور، در همهی شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها، میآیند در خیابانها؛ هوا گرم باشد، هوا سرد باشد؛ و حضور خودشان و انگیزهی خودشان را نشان میدهند. بدانید اگر ما - ما که مسئولین کشور هستیم - جلو مردم را نمیگرفتیم، بسیاری از جوانهای ما راه میافتادند برای اینکه با جسم خودشان و با تن خودشان هم در عرصهی فلسطین حضور داشته باشند. در قضیهی غزه جوانهای ما به فرودگاه رفتند، هر کار هم میکردند، نمیآمدند؛ با پیغام من برگشتند. اگر من پیغام نمیدادم، از فرودگاه برنمیگشتند. میگفتند ما را ببرید که ما برویم غزه؛ خیال میکردند که میتوانند خودشان را به غزه برسانند. این، انگیزهی جوانهای ماست. مسئلهی غزه و مسئلهی فلسطین، مسئلهی ماست؛ مسئلهی اسلامی ماست؛ مسئلهی همهی مسلمین است و وظیفهی ماست. آنچه که انجام هم میدهیم، وظیفهی ماست؛ بر کسی هم منت نداریم؛ وظائفمان را انجام دادیم. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای خانواده و ستاد برگزاری یادوارهی شهید عبدالحسین برونسی - 1388/12/03 عنوان فیش :شهید برنسی از عجایب انقلاب ماست کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید برونسی, فرماندهان دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, فرماندهان دفاع مقدس, درسهای دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در دفاع هشت ساله - در مجموعهی داوطلبان و سپاه و اینها - هیچکس بعنوان فرمانده و رئیس وارد میدان نمیشد؛ همه بر اساس تلاش خودشان به مقامات بالا میرسیدند؛ یعنی یک نفری وارد میشد، بسیجی معمولی بود؛ بعد میدیدند آدم قابلی است، میشد فرماندهی دسته یا فرماندهی گروهان، بعد میشد فرماندهی گردان، بعد میشد فرماندهی تیپ، میرفت بالا. مدیریت جنگِ آن زمان هم فقط مدیریت نظامی نبود؛ من چون اوائل کار، مدت کوتاهی از نزدیک کارها را میدیدم، بعد هم که از دور؛ تهران بودیم، لاکن جریانها را میفهمیدم و میدانستم. مدیریت، صرفاً مدیریت نظامی نبود؛ مدیریت سیاسی بود، مدیریت فکری بود، مدیریت انسانی و ادبی و اخلاقی بود؛ تا کسی این چیزها را نداشت، نمیتوانست مجموعهی زیردست خودش را اداره کند و هدایت بکند. این شهید عزیز[شهید برونسی] وارد میشود؛ نه معلومات دانشگاهی دارد، نه عنوان و تیتر رسمی و دانشگاهی دارد، اما آنچنان در کار مدیریت جنگ پیشرفت میکند که به مقامات عالی میرسد و شخصیت برجستهای میشود؛ شخصیت جامعالاطرافی که مثلاً فرماندهی تیپ میشود، بعد هم به شهادت میرسد. ایشان اگر چنانچه به شهادت نمیرسید، مقامات خیلی بالاتر - از لحاظ رتبههای ظاهری - را هم طی میکرد. اینها جزو عجایب انقلاب ماست. جزو چیزهای استثنائی انقلاب ماست که دیگر نظیر ندارد؛ نمیشود هیچ جای دیگر را با این مقایسه کرد. همانطور که آقای استاندار خراسان نقل کردند، من از افرادی شنیدم که ایشان در آن وقت، برای مجموعههای دانشجوئی و دانشگاهی که از مشهد میرفتند آنجا، صحبت میکرد و همه را مجذوب خودش میکرد. خود من هم نظیر این را باز دیده بودم. مرحوم شهید رستمی - که او هم از شهدای خراسان است؛ یک فرد روستائی و به ظاهر عامی - توی جمعی که فرماندهان درجهی یک نشسته بودند و رئیس جمهور وقتِ آن روز هم نشسته بود، آمد صحبت کرد و گزارش میدان جنگ داد، جوری که همهی این فرماندهان رسمیای که نشسته بودند مبهوت شدند! استعداد انقلاب برای پرورش شخصیتهای برجسته و افراد، تا این حد است. مربوط به :بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران - 1388/11/13 عنوان فیش :سابقه ارتباط رهبری با دانشگاه تهران کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, دانشگاه تهران, مسجد دانشگاه تهران, سوابق مبارزاتی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده با اینکه یک عنصر دانشگاهی نیستم - حالا یکی از آقایان فرمودند «دانشگاهی»؛ نه، من دانشگاهی نیستم - لیکن با دانشگاه و دانشجو و دانشگاهی از قدیم ارتباط طولانی ای داشتم. گاهی به یک مناسبتی در دانشگاه تهران کار داشتم، می آمدم دانشگاه تهران؛ احساس میکردم که به یک محیط خودمانی وارد شدم. با اینکه محیط از لحاظ ظواهر آن روز با لباس ما و عمامهی ما و اینها هیچ تناسبی نداشت، اما آدم احساس میکرد که یک محیط خودمانی است. دوستان دیگری هم که از قبیل ما بودند، همین جور احساسی میکردند. شاید همین هم موجب شد که مجموعهی دستاندرکاران و سررشتهداران امور استقبال امام بعد از اینکه آمدن ایشان در مثل این روزها به تأخیر افتاد، محل تحصن را دانشگاه تهران انتخاب کردند. این یک تصادف محض نبود، این نشاندهندهی یک نوع ارتباط معنوی و روحی با دانشگاه بود؛ بخصوص با این دانشگاه. من فراموش نمیکنم آن روز با مرحوم آقای بهشتی دو نفری آمدیم و از در شرقی دانشگاه وارد شدیم. یکی از دوستان عزیز و علمای محترم که الان هم بحمداللَّه تشریف دارند، قبلاً رفتند آنجا، هماهنگی کردند و در شرقی دانشگاه را باز کردند - چون در جنوبی که در اصلی بود، روی ما باز نمیشد - و ما از آنجا وارد دانشگاه شدیم، رفتیم توی مسجد دانشگاه، و بنده رفتم توی آن اتاق عقب مسجد - که یک اتاق کوچکی بود، نمیدانم حالا هم هست یا نه - آنجا مستقر شدیم و از همان روز اول، نشریهی تحصن را راه انداختیم. ما یک نشریه منتشر کردیم که چند شماره از همان روز اول آنجا منتشر شد؛ نشریهی تحصن. این انسها و این ارتباطها ریشه در ذهنیات دارد، ریشه در سوابق دارد. یعنی هم ما نسبت به دانشگاه حسن ظن و نگاه مثبت داشتیم، هم دانشگاه نسبت به ما یک حالت خودمانی و پذیرائی داشت.بعد هم باز علیالظاهر به همین دلیل، محل نماز جمعه، دانشگاه تهران انتخاب شد. خوب، در تهران انسان میتوانست جور دیگری عمل کند. محل نماز جمعه، شد چمن دانشگاه تهران؛ تا الان هم ملجأ و محل رجوع مردم با انگیزهی قلبی در روزهای جمعه دانشگاه تهران است، که این خیلی چیز مهمی است. آن سالهای اول و دوم انقلاب هم بنده هفتهای یک بار به دانشگاه تهران میآمدم و با دانشجوها دیدار و گفتگو میکردم. حضور در مسجد دانشگاه شاید به نظرم مستمراً بیش از یک سال طول کشید. میآمدیم دانشگاه تهران، آنجا در مسجد با دانشجوها صحبت میکردیم و به سؤالات پاسخ میدادیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور - 1388/08/06 عنوان فیش :پیغام خصوصی رهبری به سران فتنه نسبت به عاقبت کارشان کلیدواژه(ها) : فتنه ۸۸, خدشه در انتخابات, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مسئلهی اصلی در این قضایای اخیر[فتنه سال 88]، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمی بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید؟! این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصابشکنی، یک رکودشکنی در دنیا در مردمسالاری، در دمکراسیای که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فردای انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکی است؟! این جرم کمی است؟! یک قدری باید منصف بود توی این قضایا. دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور، از اول با نظام جمهوری اسلامی موافق نبودند - مال امروز و دیروز نیست، سی سال است که موافق نیستند - از این فرصت استفاده کردند، دیدند عناصری وابستهی به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند این جور میدان داری میکنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان؛ و دیدید. من روز اول این را پیغام دادم به همین حضراتی که صحنهگردان این قضایا هستند؛ آن ساعات اول من به آنها پیغام خصوصی دادم. من اگر یک وقتی توی نماز جمعه یک حرفی میزنم، این ابتدا به ساکن نیست؛ حرف خصوصی، پیغام خصوصی، نصیحتِ لازم انجام میگیرد، وقتی انسان ناچار میشود، یک حرفی را میآورد در علن بیان میکند. من پیغام دادم، گفتم این را شما دارید شروع میکنید، اما نمیتوانید تا آخر کنترل کنید؛ میآیند دیگران سوءاستفاده میکنند. حالا دیدید آمدند سوءاستفاده کردند. مرگ بر اسرائیل را خط زدند! مرگ بر آمریکا را خط زدند! معنای این کار چیست؟ آنی که وارد عرصهی سیاست میشود، باید مثل یک شطرنجباز ماهر هر حرکتی را که میکند، تا سه تا چهار تا حرکت بعد از او را هم پیشبینی کند. شما این حرکت را میکنی، رقیبت در مقابل او آن حرکت دیگر را خواهد کرد؛ باید فکرش باشی که تو چه حرکتی خواهی کرد. اگر دیدی در آن حرکت دوم، تو درمیمانی، امروز این حرکت را نکن؛ اگر کردی، ناشی هستی - حالا تعبیر بهترش این است - توی این کار، توی این بازی، توی این حرکت، ناشی هستی، ناواردی. اینها نمیفهمند چه کار میکنند؛ یک حرکتی را شروع میکنند، ملتفت نیستند که در حرکات بعد و بعد و بعد، چطور در خواهند ماند؛ مات خواهند شد. اینها را باید محاسبه میکردند. مطلب اصلی این بود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت - 1388/06/16 عنوان فیش :جلوگیری امام(ره) از مغرورشدن مردم و مسئولین بعد از فتح خرمشهر کلیدواژه(ها) : غرور, روز آزاد سازی خرمشهر, تواضع مسئولان, عملیات بیتالمقدّس, سنتهای الهی, سنتهای الهی در تاریخ, تاریخ دفاع مقدس, شکست و انهزام در جبههی حق, رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [شما اعضای هیئت دولت] تواضعتان را [نسبت یه مردم] بیشتر كنید. مفتخر باشید به رأی مردم، مستظهر باشید به رأی مردم؛ اما مغرور نشوید، كه اگر خدای نكرده غرور به سراغ ماها آمد، آن وقت انحرافها و انحطاطهای گوناگونی را در پیش پای خودمان خواهیم دید. مراقب باشید؛ این از آن دامهای بزرگ شیطان است. معمولًا بعد از پیروزیهای بزرگ، خطرهای بزرگ وجود دارد. ببینید، خرمشهر وقتی آزاد شد، خوب، خیلی پیروزی بزرگی بود- آنهائی كه درست یادشان هست، سال 61- خیلی كار عظیمی بود؛ هم از لحاظ سیاسی مهم بود، هم از لحاظ نظامی بسیار پیچیده و مهم بود، هم از لحاظ اجتماعی و نگاه عمومی و دل مردم، چقدر مهم بود و تأثیر داشت. از همه جهت كار عظیمی بود. همه، از جاهای مختلف آمدند. من آن وقت رئیسجمهور بودم. آقایان رؤسای جمهور چندین كشور- پنج شش تا، هفت تا كشور- آمدند اینجا با ما ملاقات كردند و صریحاً به ما گفتند كه الآن دیگر وضع شما با گذشته فرق میكند؛ بعد از این فتح بزرگی كه انجام گرفت. یعنی اینقدر ابعاد داخلی و خارجی این حادثه عظیم بود. امام واقعاً یك معلم بود. امام یك معلم اخلاق بود. تا این حادثهی عظیم، با این عظمت، با این حجم پیدا شد، از همان ساعت اول تو خیابان اثرش در روحیهی مردم فهمیده شد، امام فوراً درد را احساس كرد، درمانش را بلافاصله داد: «خرمشهر را خدا آزاد كرد». این معنایش این بود كه فرماندهان مسلحی كه این همه سختی كشیده بودند، این همه رنج برده بودند، آن خون دلها را خورده بودند، چقدر شهیدهای خوب و بزرگ ما در همین فتح بیتالمقدس دادیم، بر اثر این همه مجاهدت، حالا این كار بزرگ انجام گرفته، اینها مغرور نشوند. سیاسیونی كه در مساند قدرت نشستهاند، از این پیروزی بزرگی كه در عرصهی سیاسی برایشان پیدا شد، بر اثر این حادثه مغرور نشوند: «و ما رمیت اذ رمیت و لكنّ اللَّه رمی»؛ من و شما كارهای نیستیم؛ دست قدرت الهی است. من و شما وسائلی هستیم كه اگر عقل به خرج بدهیم، اختیار خودمان را به كار بیندازیم، وارد میدان بشویم، از ما برای حصول این هدف استفاده خواهد شد و افتخار و شرفش برای ما میماند. اما اگر ما هم نباشیم: «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه». اینجور نیست كه، بار خدا بر زمین نمیماند، پیش خواهد رفت؛ یك حركت طبیعی، ناموس طبیعت است، ناموس تاریخ است. «سنّة اللَّه الّتی قد خلت من قبل». با تعبیرات مختلف در جاهای مختلف قرآن آمده: «و لن تجد لسنّة اللَّه تبدیلا». این سنت الهی است. «و لو قاتلكم الّذین كفروا لولّوا الادبار ثمّ لا یجدون ولیّا و لا نصیرا سنّة اللَّه الّتی قد خلت من قبل». این، یك جایش است. «و لن تجد لسنّة اللَّه تبدیلا»؛ یعنی اگر شما بیائید توی میدان، بر دشمنتان پیروز خواهید شد؛ یعنی این سنت الهی است؛ حالا این پیروزی ممكن است یك روزه و یك ساله نباشد، اما در نهایت پیروزی است. این پیروزی قطعاً حاصل خواهد شد. شكست و انهزام در جبههی حق معنی ندارد؛ مگر آن وقتی كه اهل حق توی میدان نیایند؛ كار لازم را نكنند؛ این است دیگر. بنابراین، كار، كار خداست: «و ما رمیت اذ رمیت». اینجا هم همین جور است. روزبهروز شما مسئولین، شما رئیس جمهور محترم، همهی كسانی كه دلبستهی به این حركت هستند، روزبهروز قدرشناسیتان از لطف الهی، از دست قدرتی كه دلهای مردم را به این جهت هدایت میكند، باید بیشتر بشود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - 1388/05/05 عنوان فیش :واکنش امام خمینی(ره) در مقابل کمبود امکانات نیرو هوایی در جنگ کلیدواژه(ها) : نصرت الهی, صداقت وعده الهی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, وعدههای الهی, اطمینان به وعده الهی, وعدهی الهی, تجربههای دفاع مقدس, خودکفایی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, توکل به خدا, جهاد خودکفایی, فرصت تحریم, اعتقاد به امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما به یک قولِ متعارفِ معمولی از سوی آدمی که کار بدی از او ندیدهایم، اعتماد میکنیم؛ قرضی از او میخواهیم، کاری دست او داریم، او به ما وعده میکند که بسیار خوب، من این کار را برای شما انجام میدهم. ما معمولاً اعتماد میکنیم، راه میافتیم مقدمات کار را فراهم میکنیم، در حالی که او یک انسانی بیش نیست؛ ممکن است پشیمان بشود، ممکن است کسی بیاید رأی او را بزند، ممکن است فراموش کند، ممکن است آن امکانی که به وسیلهی او میخواست به ما کمک بکند، از دستش برود؛ ده جور یا دهها جور احتمال تخلف این وعده هست، لیکن ما اعتماد میکنیم. خوب، خدای متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعدهی نصرت، وعدهی هدایت، وعدهی تعلیم؛ «و اتّقوا اللَّه و یعلّمکم اللَّه»، وعدهی حفظ و صیانت، وعدهی کمک در امور دنیا؛ این همه خدای متعال به ما وعده کرده. البته این وعدهها مطلق نیست؛ شروطی دارد، شروطش هم خیلی شروط دشواری نیست، از دست ماها بر میآید. دلیلش هم این است که جاهائی که به این شروط عمل کردیم، خدای متعال به ما کمک کرد؛ نمونهاش جنگ تحمیلی. شما جوانهائی که دوران جنگ تحمیلی را درک نکردید، بدانید؛ آن روزی که جنگ تحمیلی شروع شد، همهی صاحبنظران، همهی تحلیلگران، همهی نخبگان به طور قاطع میگفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکستخورده است؛ جز یک عدهی معدودی، آن کسانی که به نگاه اسلامی و ایمانی اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آنها نه، آنها در دلشان امیدی بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضی کورسوی امیدی بود، بعضی نه، دلشان روشن بود. من این خاطره را بارها نقل کردهام: در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر - آن وقت رئیس جمهور بنیصدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائی بود - چند نفری از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامیها هم بودند. بعد یکی از نظامیها آمد کنار من، گفت: این دوستان توی اتاق دیگر، یک کار خصوصی با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود - اینهائی که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذی در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توی یادداشتها نگه داشتهام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهای ما اینهاست؛ مثلاً اف 5، اف 4، نمیدانم سی 130، چی، چی، انواع هواپیماهای نظامیِ ترابری و جنگی؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آمادهی به کار داریم که تا فلان روز آمادگیاش تمام میشود. اینها قطعههای زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعههائی هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند ما این قطعهها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش سی 130 بود. همین سی 130 هائی که حالا هم هست که حدود سی روز یا سی و یک روز گفتند که برای اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنی جمهوری اسلامی بعد از سی و یک روز، مطلقاً وسیلهی پرندهی هوائی نظامی - چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاً خالی شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً میآید. حالا خلبانهایش عرضهی خلبانهای ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم میآمدند؛ انواع کلاسهای گوناگون میگ داشتند. گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری میگویند؛ میگویند ما هواپیماهای جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیمای سی 130 است و ترابری است، تا سی روز و سی و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهی کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون میکنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائی عین عبارات ایشان را نوشته باشم - این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید. همان هواپیماهای اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهائی که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائی ما کار میکند! بیست و نُه سال از سال 59 میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! البته تعدادی از آنها توی جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشی وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاههای ذیربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضی از قطعات را علیرغم تحریم، به کوری چشم آن تحریم کنندهها، از راههائی وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند و دو نوع هواپیمای جنگی خودشان بسازند. الان شما میدانید که در نیروی هوائی ما، دو نوع هواپیمای جنگی - البته عین آن هواپیماهای قبلیِ خود ما نیست، اما بالاخره از آنها استفاده کردند. مهندس است دیگر، نگاه میکند به کاری، تجربه میاندوزد، خودش طراحی میکند - هواپیمای دو کابینهی برای آموزش و یک کابینهی برای تهاجم نظامی، ساخته شده است. علاوه بر اینکه همانهائی هم که داشتیم، هنوز داریم و توی دستگاههای ما هست. این، توکل به خداست؛ این، صدق وعدهی خداست. وقتی خدای متعال با تأکید فراوان و چندجانبه میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ بیگمان، بیتردید، حتماً و یقیناً خدای متعال نصرت میکند، یاری میکند کسانی را که او را، یعنی دین او را یاری کنند - وقتی خدا این را میگوید - من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یاریِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1388/04/03 عنوان فیش :توجه امام خمینی(ره) به سختی کار دولت کلیدواژه(ها) : کار اجرایی, حمایت امام خمینی(ره) از دولتها, حمایت از مسئولین, مدارا با دولت, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, رهبری امام خمینی, دوران رهبری امام خمینی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من هم توی مجلس بودم، مثل شماها نماینده بودم، هم توی دولت بودم؛ هر دو حالت را من درک کردم. خوب، بله، نماینده متوقع است که من زحمت میکشم، مینشینم قانون میگذارم، باید به این قانون عمل بشود؛ این حرف درستی است، حرف حقی است؛ اما دولت هم حرف حقی دارد؛ دولت میگوید من توی این سنگلاخ، توی این راه دشوار، توی این سربالائىِ نفسگیر، دارم با این همه بار میروم؛ یک جا گیر میکنم، کمکم کنید؛ سختگیری نکنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معرکه است. توی این دستهجات سینهزنی عَلمهائی حمل میشود - ظاهراً اینجاها به آن میگویند عَلم یا علامت؛ ما در مشهد به آن میگوئیم جریده، یعنی همین علامتهای بزرگ - که گاهی ده شاخه، دوازده شاخه است و خیلی هم سنگین است. این گردنکلفتهای مشهد مأمور کشاندن این جریده بودند؛ خیلی هم سخت بود. یادم هست این جریدهها را توی بازار میآوردند. یک جائی از بازار بود که یک قدری وسیعتر هم بود؛ آنجا باید این را دور میزدند و نمایش میدادند و کارهائی میکردند. این یک نفری که داشت جریده را حمل میکرد، ده نفر، دوازده نفر از او پذیرائی میکردند: یکی عرقش را پاک میکرد، یکی آب توی دهنش میکرد، یکی خداقوّت میگفت، یکی گاهی شانهاش را مالش میداد. کار اجرائی سخت است. من یادم هست افراد خدمت امام میرفتند، میگفتند که آقا فلانجا اشکال دارد، بازرگانی چنین شده. خوب، هر بخشی از کشور نابسامانیها زیاد است و همیشه هم هست؛ آن روز هم بود، خیلی هم بود. میرفتند به امام شکایت میکردند. بنده دیده بودم یا از بعضیها شنیده بودم که امام حرفها را گوش میکردند و بعد میگفتند آقا کار سخت است. واقعش هم همین است. کار توی برنامهریزی و روی کاغذ و چارت و نمودارهای گوناگون و فلان یک معنا دارد، اما کار در میدان عمل یک معنای دیگری دارد. همانی که انسان روی کاغذ خیلی راحت میکشد، در عمل خیلی سخت است. این کالکهای جنگ را میآوردند توی اتاق بنده، دوستانِ دستاندرکار در مسائل جنگی هم جمع میشدند؛ فرماندهان جنگ توضیح میدادند که نقشهی عملیات این است، از اینجا میرویم اینجا. من میدیدم بعضی از دوستان ما نگاه میکردند، میگفتند عجب، اینکه خیلی کار آسانی است. این یک خط کوتاه مثلًا به قدر نصف چوب کبریت، حرکت است. خوب، این نصف چوب کبریت، یعنی مثلًا فرض کنید ده کیلومتری که بناست چند هزار نفر در اینجا درگیر بشوند و تعداد خیلی زیادی کشته و مجروح بشوند. روی نقشه، نصف چوب کبریت راه است و به نظر میرسد زحمتی هم ندارد؛ اما در عمل سخت است. غرض، مشکل است؛ باید با دولت مدارا کرد. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1388/04/03 عنوان فیش :پارازیت انداختن نماینده مجلس بین صحبتهای رهبری در دوران ریاست جمهوریشان کلیدواژه(ها) : تشنج در مجلس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, روحیهی تحمل حرف مخالف نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مجلس جای گفتگوست. سطح گفتگوها هم علیالقاعده بالاست؛ چون سطح فکر و علم و معرفت دوستان بحمداللَّه بالاست. اظهارنظر میشود، مشورت میشود، جای مشاوره است. آنی که من میخواهم تأکید کنم و به همهی شما برادران و خواهران عرض کنم، این است که روحیهی تحمل حرف مخالف را در مجلس بالا ببرید. یک چیزی برخلاف نظر شماست؛ خوب، بگوید؛ آسمان که به زمین نمیآید. گوش کنید، بعد هم با استدلال آن را رد کنید. اگر وقت رد کردن و جواب گفتن ندارید، برطبق آن رأی ندهید، عمل نکنید. اگر رفیقی، دوست و آشنائی دارید که میخواهید ذهن او را روشن کنید، خیلی خوب، آهسته به او بگوئید. نگذارید گفتنها و اظهار نظر کردنها ابتر و ناقص بماند. متأسفانه در مجالس ما از اوائل هم این حالت بود که یک عدهای وسط صحبتی، وسط حرفی، پرخاشگرانه صدا را بلند کنند و حرف بزنند. من یادم هست زمان ریاست جمهوری یک بار رفتم مجلس برای یک موضوعی، یک سخنرانی در مجلس داشتم؛ سخنرانی طولانی و مفصلی هم شد. یکی از نمایندگان که با ما دوست هم بود، اما زاویه داشت دیگر - از لحاظ افکار سیاسی، یک زاویهای با ما داشت؛ که آن وقتها میدانید یک مقداری برخوردها تند و تیز بود - از آن ته مجلس هی شروع کرد با صدای بلند حرف زدن؛ به قول آقایان پارازیت دادن. من میگفتم خوب، برادر عزیز! من حرفهایم را میزنم، شما هم قبول نکن؛ اینکه اشکالی ندارد. ساکت میشد، اما بعد از یک لحظهای باز صدایش را بلند میکرد. او را بعد دیدم، گفتم شما چرا اینجوری میکنید؟ خوب، حرف را گوش کنید؛ بعد هم بیائید شما بایستید آنجا - مجلس است، مال شماست - حرف خودتان را بزنید. من که آمدم حرف بزنم، رئیس جمهورم، میروم بیرون؛ مجلس در اختیار شماست؛ هرچه خواستید، بگوئید. گفت نه، نکتهاش این است که شما وقتی میگوئید، در دل بعضیها اثر میگذارید؛ من میخواهم از همین اثر جلوگیری کنم! خوب، این یک روشی است؛ اما به نظر من روش مجلس شورای اسلامیِ مجمع نخبگان جامعهی اسلامی نیست. ما توی بحثهای طلبگیِ خودمان همیشه عادت کرده بودیم. رسم بحثهای طلبگی، حرف تو حرف آوردن است. یعنی یک نفر بنا میکند استدلال کردن؛ وسط حرف او میگویند نخیر، اینجوری نیست؛ او میگوید نخیر، اینجوری نیست. بحثها غالباً هم به آخر نمیرسد. شنفتید بحثهای طلبگی که کتاب به هم میزنند و اینها؟ این ناشی از همین است. یواش یواش توی حوزه از سالها پیش این عادت رائج شد که در مباحثات، انسان گوش کند؛ حرفهائی که به نظر انسان غلط، خلاف واقع، سست و ضعیف میآید، همهی اینها را گوش کند؛ بعد بگوید خیلی خوب، حالا شما گوش کن؛ این حرفت جوابش این است، این حرفت خدشهاش این است. بعضی از رفقای ما، من میدیدم، میبینم تا این اواخر هم آن حالت را حفظ کردهاند؛ حرفهایشان را میزنند، آدم گوش میکند تا حرفها تمام میشود؛ بعد که انسان شروع میکند به حرف زدن، باز آنها شروع میکنند همین طور هی جواب دادن! این باب یک مجلسی مثل مجلس شورای اسلامی نیست. بنابراین، هم به این معنا که انسان در مجلس حالت تحمل را بالا ببرد، هم به اینکه سعی شود اظهارنظرها از سر لجاجت نباشد، توجه شود. البته گفتنش آسان است، اما عملش سخت است. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1388/04/03 عنوان فیش :تاثیر پذیری معنوی رهبری از رفیق طلبه اش کلیدواژه(ها) : خودسازی اخلاقی, نمایندگان مجلس شورای اسلامی, مراقبت معنوی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, دوران جوانی آیت الله خامنه ای نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما [نمایندگان مجلس] که میخواهید رعایت اخلاق اسلامی را در قوانینتان مورد توجه قرار بدهید، خوب است که عملاً هم جلسات اخلاقی و معرفتی داشته باشید. انسان خالی میشود. در بحبوحهی کار، انسان تهی میشود. یک مقداری باید در وسط این گرماگرمِ کارهای اجرائی، آسمانی شد، خدائی شد، بالا رفت، سبک شد و دوباره برگشت. بنده یک وقتی مثال میزدم به این آبی که از آسمان میآید پاکیزه و طاهر و طیب، بعد توی این استخرها و توی این دریاها و دریاچهها آلوده میشود؛ بعد از آلوده شدن، باز تبخیر میشود، میرود بالا؛ دوباره پاکیزه میشود، برمیگردد. برویم بالا و پاکیزه شویم و برگردیم. من و شما خیلی احتیاج داریم. ما از دورانی که در قم بودیم، یک رفیقی داشتیم که از لحاظ معنوی خیلی من به او دلبستگی داشتم؛ از جلسات ایشان - جلسات دوستانهی دو نفری، سه نفری که مینشستیم با هم گعدههای طلبگی میکردیم - من خیلی بهره میبردم؛ از معنویات او، از خلقیات او، از گفتارها و رفتارهای معرفتی او. ایشان را سالها ندیده بودیم؛ چون رفته بود نجف و ما هم که اینجاها مشغول بودیم، سرگرم بودیم. بعد از آنکه من رئیس جمهور شده بودم، ایشان به ایران آمده بود. یک وقت تصادفاً ایشان را دیدم، گفتم رفیق! من الان به تو احتیاجم بیشتر از آن وقت است. من حالا رئیس جمهورم؛ آن وقت یک طلبهی معمولی بودم. قرار گذاشتیم که هر هفتهای، دو هفتهای یک بار بیاید پیش ما؛ و همین جور هم بود تا از دنیا رفت؛ رحمة اللَّه علیه. ما نیاز داریم. هر کدام مسئولیتمان بیشتر است، نیازمان بیشتر است. «آنان که غنیترند، محتاجترند» به این جلسات اخلاقی، به این جلسات معنوی. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1388/03/29 عنوان فیش :هاشمی رفسنجانی؛ از اصلیترين افراد نهضت در دوران مبارزات کلیدواژه(ها) : اکبر هاشمی رفسنجانی, خدمات هاشمی رفسنجانی به نهضت و نظام, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال 1336 - یعنی 52 سال قبل - ایشان را از نزدیك میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میكرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم كه ایشان برای خودش از انقلاب یك اندوختهای درست كرده باشد. اینها یك حقایقی است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده. مربوط به :بیانات در دیدار برگزیدگان استان کردستان - 1388/02/24 عنوان فیش :نثر مستحکم عبد الرحمن شرفكندی در ترجمه قانون ابن سینا کلیدواژه(ها) : عبدالرحمن شرفکندی, ترجمه کتاب قانون, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نثر مرحوم عبد الرحمن شرفكندی (هجار) كه دوستان اشاره كردند. حقاً كار بسیار بزرگی را انجام داده؛ این ترجمهی كتاب قانون ابن سینا یك كار پیچیده و مركب و بسیار ارزشمند است. هزار سال این كتاب كه به زبان عربی به وسیلهی یك ایرانی نوشته شده و در طول قرنها در دانشگاههای بزرگ پزشكی عالم مورد استفاده قرار گرفته، به فارسی ترجمه نشده بود. من اطلاع داشتم كه تا اندكی قبل، مثلاً شاید تا صد سال قبل، در مدارس پزشكی كشورهای اروپائی، قانون به عنوان یك مرجع مطرح بوده و به زبانهای اروپائی ترجمه شده بوده؛ اما فارسیزبان از دانستن قانون محروم بود! در سالهای اواسط ریاست جمهوری به این نكته توجه كردم كه ما چرا قانون را ترجمه نكردیم. یك جمعی را صدا كردم، گفتم بیائید همت كنید قانون را ترجمه كنید. یك حكمی داده شد و رفتند دنبال این كار. خوب، این كارها عشق لازم دارد؛ با حكم و با فرمان این كارها انجام نمیگیرد. در همین اثنا به من خبر دادند كه این كتاب ترجمه شده و - به نظرم كتاب حدود هشت جلد است - كتاب مرحوم هجار را آوردند. من كتاب را كه خواندم - حالا ما نه از پزشكی سررشته داریم، نه نشستهام این كتاب را با متن عربی قانون تطبیق كنم - دیدم هر كسی این كتاب را بخواند، حقاً و انصافاً در مقابل استحكام و استواری این نثر زیبا سر تعظیم فرود میآورد. خیلی خوب این ترجمه انجام گرفته. من البته ایشان را نمیشناختم؛ پرسیدم، گفتند ایشان كرد هستند. بعد هم چند سال قبل اطلاع پیدا كردم ایشان از دنیا رفتند. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان - 1388/02/23 عنوان فیش :یادگیری زبان فارسی توسط عرب زبانان به خاطرعشق به انقلاب کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جنگ شیعه و سنی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عزیزان من! مسئلهی دعوای شیعه و سنی که شما میبینید در یک دورهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داغتر از قبل شد، ناشی از این[تاثیر شگرف و عمیق انقلاب اسلامی ] است. در دورهی حکومت اسلامی، ناگهان دیدیم دعوای شیعه و سنی در ایران، در عراق و در کشورهای دیگر داغتر شده. الان کسهائی را در بعضی از کشورها به اتهام اینکه دارند شیعه را ترویج میکنند، میگیرند! حرف بیمحتوا و غلط و دروغ. آن هم در کشورهائی که مردمشان محب اهل بیتند؛ اهل سنتند، لیکن اهل سنتِ محب اهل بیت، عاشق اهل بیت. این را ما میبینیم و دیدیم. کار به جائی رسید که خیلی از عربها که از روی علاقه و محبت به رادیوهای ایران در آن اوائل انقلاب گوش میکردند، زبان فارسی را یاد گرفتند. افراد متعددی در آن سالهای اول با بنده ملاقات میکردند، میگفتند ما فارسی را از روی عشق و علاقهی به انقلاب یاد گرفتیم. همین طور دائم به رادیوی فارسی که نمیفهمیدیم چه میگوید، گوش دادیم، بتدریج فارسی را یاد گرفتیم. فارسی حرف میزدند؛ بلد بودند. نفوذ انقلاب این است. سید قطب درست گفت. از هزاران کتاب، اثر این - نظامی که بر اساس اسلام به وجود آمده - بیشتر است. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت - 1387/09/24 عنوان فیش :نمونه هایی از مبارزات تاریخی جنبش دانشجویی علیه استکبار کلیدواژه(ها) : جنبش دانشجویی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, سوابق مبارزاتی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ دفاع مقدس, احمد متوسلیان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تحصن مشهد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی, حضور روحانیون در دانشگاه, ارتباط روحانیون با دانشگاه, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, خدمات جنبش دانشجویی به انقلاب اسلامی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی, خصوصیات جنبش دانشجویی, نقش دانشجویان در انقلاب اسلامی, جهاد سازندگی, حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در کشور ما[جنبش دانشجویی] تاریخ بسیار جالبی دارد. این را از این جهت میگویم و رویش تکیه میکنم که این حرکت باید ادامه پیدا کند و این چیزی نیست که بتواند متوقف بشود؛ چون کشور در شرائطی است و نظام جمهوری اسلامی، ساخت و ویژگیها و مختصاتی دارد که حتماً جنبش دانشجوئی در کنارش بایستی حضور داشته باشد. این جنبش دانشجوئی در کشور ما در تاریخِ ثبت شده و شناخته شدهی خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است. این ممیزات جنبش دانشجوئی ما از روز اول است تا امروز. اگر کسی مدعی جنبش دانشجوئی باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجوئی نمیتواند در دست کسانی باشد که در فلسطین قتل عام میکنند، در عراق جنایت میکنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ میگذرانند؛ این جنبش دانشجوئی نیست. جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شدهی این حرکت، همین 16 آذر است. جالب است توجه کنید که 16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای 28 مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همهی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیلهی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا 16 آذر در همهی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است. بعد، از آن سال تا سال 42 - که شروع نهضت روحانیت و نهضت دینی و اسلامی در کشور ماست - جنبش دانشجوئی کم و بیش تحرکاتی دارد. من یادم است سالهای 38 و 39 و 40 و ...، دانشجوها تحرکاتی داشتند، منتها بشدت سرکوب میشد و اجازه نمیدادند بروز پیدا کند؛ تا نهضت روحانیت در سال 1341 و اوجش در سال 42 شروع شد، که اینجا باز شما نشانهی جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید؛ یعنی در تمام پانزده سالی که بین 1342 است که شروع نهضت روحانیت باشد، تا 1357 که پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، شما در همه جا و دوشادوش روحانیت و در کنار او، جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید. دانشگاههای کشور، محیطهای دانشجوئی کشور، مرکز تحرک و فعالیت است و یکی از بازوهای اساسی نهضت در تمام طول این مدت - که این را ما از نزدیک هم خودمان شاهد بودیم؛ هم دوستانی که در کار نهضت و مبارزات بودند و هم همه این را تجربه کردهاند و آزمودهاند - دانشجویانند. بنابراین، دانشگاهها یک بخش لاینفک از نهضت روحانیت بودند. البته در دانشگاهها جریانهای الحادی و ضد دینی و مارکسیست و غیره هم بودند، لکن آن حرکت غالب، مربوط بود به دانشجوهای مسلمان. لذا گروههائی که تشکیل میشد - گروههای مبارز - و کارهائی که انجام میگرفت مثلاً در زندانها - این زندانهای گوناگون در سالهای مختلف که ما خودمان تجربه کردیم - در همه جا، دانشجوها هم حضور داشتند؛ یعنی روحانیون و دانشجویان عمدهی زندانیها را تشکیل میدادند. همین موجب شد که ما روحانیون مشهد، علمای مشهد و جمع کثیری از مردم مشهد در سال 57، قبل از پیروزی انقلاب، وقتی میخواستیم تحصن انجام بدهیم، این تحصن در مرکز دانشگاهی پزشکی امام رضا انجام گرفت؛ یعنی مرکزیت دانشگاه. در تهران هم تحصنِ علما و روحانیون و انقلابیون و مبارزین برای ورود امام - که در ورود ایشان تأخیر شده بود - در دانشگاه تهران انجام گرفت. اینها نشاندهندهی نقش دانشگاه و نقش دانشجوست، تا انقلاب پیروز شد. بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجوئی - جنبش دانشجوئی، حضور دانشجوئی - صحنهی عجیبی است. در همان ماههای اول، مسئلهی تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصلهی چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیلهی خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود. چند ماه بعد از این، موج دوم حضور دانشجویان در مواجهه و مقابلهی با عناصر مسلحی بود که دانشگاه را لانهی خودشان کرده بودند، که اتفاقاً خیلی از آنها غیر دانشجو بودند و همین دانشگاه تهران تبدیل شده بود به مرکز تسلیحات و تفنگ و مهمات و نارنجک! آنها این وسائل را جمع کرده بودند برای اینکه با انقلاب مبارزه کنند. کسی که توانست اینها را از دانشگاه تهران ازاله کند، خود دانشجوها بودند؛ حرکت عظیم دانشجوها که اینجا هم خودش را نشان داد. سال 59 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است که نمونههای مختلفی از آن وجود دارد که یکی از آنها همین حاج احمد متوسلیان و امثال اینها بودند که بلند شدند رفتند منطقهی غرب در کردستان، در عین غربت - بنده در همان ماههای اول جنگ، پنج شش ماه بعد از اول جنگ، منطقهی کردستان را از نزدیک دیدم؛ گرد غربت آنجا بر سر همه کأنه پاشیده شده بود - و در تنهائی، بیسلاحی و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمی دشمن، این مخلصترین نیروها در آنجا کارهای بزرگی را انجام دادند که قبل از عملیات فتحالمبین - عملیاتی که این سردار بزرگوار و دوستانش انجام دادند - عملیات محمد رسولاللَّه (صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم) را انجام دادند که آن، یک نمونه از حضور دانشجویان است. یک نمونهی دیگر دانشجوهائی هستند که در ماجرای هویزه حضور پیدا کردند که آن دانشجوها را هم بنده، تصادفاً در همان روزی که اینها داشتند میرفتند - روز 14 دی - به طرف منطقهی نبرد و درگیری، دیدم؛ شهید علمالهدی و شهید قدوسی و دیگران. این مربوط به سالهای 60 و 61 است که البته ادامه پیدا کرد تا آخر جنگ. یعنی واقعاً یکی از بخشهای تأمین کنندهی نیروهای فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاهها بودند. بعد هم که در همان اوائل دههی 60، وقتی بازگشائی دانشگاهها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایهی افتخار، جهاد دانشگاهی است. قبل از اینها هم در سال 58، تسخیر لانهی جاسوسی به دست جنبش دانشجوئی است. حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجوئی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانهی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود - کمااینکه ما پشیمانشدههائی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجوئی حضور داشتند، در برههی دیگری، گرفتاریهای زندگی و انگیزههای مختلف، ثبات قدم را از اینها گرفت - لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانهی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است. حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظههای حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجوئی و نگاه من به جنبش دانشجوئی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجملگرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجوئی است. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز - 1387/02/14 عنوان فیش :به سجده افتادن دانشمند جوان سلول های بنیادی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, معنویتگرایی, مراقبت معنوی, فرصت جوانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جوانهای عزیز! تدین، رعایت دینی، در حد وسع و امکان، این مایهی توجهات الهی است؛ مایهی توفیقات انسانی است؛ مایهی پیشرفت است؛ این را دست کم نگیرید. من میخواهم بگویم شما اگر فلان فرمول ریاضی، یا فلان عنصر شیمیایی، یا فلان اختراع را به وجود میآورید یا کشف میکنید و پیدا میکنید و حل میکنید، در همان حال توجهتان به خدا، به شما کمک خواهد کرد. اولاً خدای متعال مدد میکند شما را؛ کارها دست خداست. شاید گفته باشم من، آن روزی که همین مسئلهی سلولهای بنیادی را جوانهای ما داشتند دنبال میکردند و کشف میکردند، خدا رحمت کند مرحوم مهندس کاظمی، رئیس این مؤسسهی رویان آمده بود با همان جمع پیش من گزارش میداد. گفت من تلفن کردم که ببینم مهندس جوانی که مشغول تعقیب این قضیه بود، کار را به کجا رسانده - چون مثلاً دیروز گفته بود که فردا کار را تمام میکنیم - خانمش بود، گوشی را برداشت و گفت آقای مهندس آن نقطهی آخر را توانسته پیدا کند و افتاده به سجده، دارد گریه میکند. وقتی مرحوم مهندس کاظمی این قضیه را میگفت، هم خودش گریهاش گرفت، هم آن جوان که در مجلس بود، گریهاش گرفت. بنا کردند گریه کردن. نقش معنویت را دست کم نباید گرفت. با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهی و ذیل عنایت الهی میتوان خیلی کارهای دشوار را انجام داد. مربوط به :بیانات در دیدار جانبازان و ایثارگران و خانوادههای شهدای استان فارس - 1387/02/13 عنوان فیش :حضور رزمندگان شیرازی در اوائل جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : شهید آیتالله دستغیب, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, حضور مردم شیراز در دفاع مقدس, شیراز نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شیراز مأمن امامزادگان بزرگوار بود؛ در هیچ نقطهای از کشور به قدر فارس، مرقدِ امامزاده وجود ندارد. معنای این حرف این است که از هر کجا امامزادهها و فرزندان معصومین، یا از جور خلفا میگریختند و یا به امیدِ کمک مردم حرکت میکردند، متوجه شهر شیراز یا شهرهای دیگر استان فارس میشدند. آن معنویتی که شخصیتی مثل شهید بزرگوار مرحوم آیتاللَّه دستغیب مظهر آن معنویت بود، از این خانواده و از این مرکز فیاضِ تمام نشدنی اهل بیت (علیهمالسّلام) سرچشمه گرفته است. این عمق انگیزهی دینی را نشان میدهد. این نورانیت، شخصیتی مثل شهید دستغیب میسازد و میپروراند و نفَس گرم آن شهید عزیز، در این منطقه این همه دل جوان و جوینده را شیدای معنویت میکند؛ دلهای جوانی که از همان روزهای اول به میدانهای جنگ رفتند. من دیروز در جمع نظامیان مستقر در شیراز گفتم: اولِ انقلاب و اوائل جنگ تحمیلی، در دورانی که جبههها از همه طرف محنتبار بود و اکثر خرمشهر زیر چکمهی اشغالگران بود، بنده به منطقهی آبادان و این بخشِ خرمشهر رفتم؛ یک عده جوانِ بااخلاص نورانىِ پرشور، با سلاحهای ابتدائی به آنجا آمده بودند برای اینکه بجنگند؛ گفتم: از کجا آمدهاید؟ گفتند: از شیراز. در سرتاسر دوران جنگ تحمیلی بچههای استان فارس - چه در لشکر فجر، چه در لشکر المهدی و چه در یگانهای ارتشی که در شیراز مستقرند و بسیاری از کارکنان آنها شیرازی یا اهل شهرهای استان فارسند - وجودشان اثرگذار و نمایان بود. این نفَس گرمی که این همه جوان را در راه دفاع از اسلام، دفاع از استقلال ملی، دفاع از کشور و دفاع از بزرگترین حادثهی تاریخ ما - یعنی انقلاب اسلامی - اینجور به میدان کشانده بود، نفَس گرم مردان بزرگی مانند مرحوم آیتاللّه شهید دستغیب و دیگران، و پشت سر همه و قویتر از همه نفَس گرم امام بود. این یکی از آن شگفتیهای بسیار برجستهی انقلاب ماست! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور - 1386/09/08 عنوان فیش :نیمه کاره ماندن مرکز آموزش تخصصی تبلیغات بین المللی در قم کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حوزه و نیازهای روز, تبلیغ نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از پیشنهادهائی که آقایان کردید و من میپسندم، تشکیل یک مؤسسهی آموزشی است برای تبلیغات بینالمللی. البته این را بنده اگر بخواهم درست به یاد بیاورم، شاید حدود چهارده پانزده سال قبل مطرح کردم. در آنوقت یکی از آقایانِ بزرگان حوزه که امروز بحمداللَّه حیات بابرکتشان ادامه دارد، یک بیماریای پیدا کردند، رفتند خارج از کشور - یکی از کشورهای اروپائی - برای معالجه. در آنجا جوانها و دانشجوها و ایرانیها به ایشان مراجعه کردند که آقا مثلاً بیائید اینجا در فلان جلسه صحبت کنید، بیائید فلانجا سخنرانی کنید. یک ماه یا بیشتر این آقای بزرگوار و محترم را نگه داشتند و ایشان نیازها را دید. بعد که ایشان آمدند اینجا، از من وقت ملاقات خواستند و آمدند ملاقات کردند با من، و اوقات تلخی با من، که آقا چرا شما به این نیازها جواب نمیدهید؟ چرا پاسخ نمیدهید؟ این همه نیاز هست. من گفتم حالا ما یک کارهائی البته کردهایم، اما دست ما هم خالی است؛ حالا الان این گوی و این میدان. شما بروید در قم یک مدرسه برای تربیت مبلّغین دینی برای دنیای خارج از ایران برنامهریزی کنید و علىّ نفقة عیاله - همینجور گفتم - خرجش با من؛ هزینههایش را من، همه را متحمل میشوم. مدرسهاش را شما بسازید؛ من که نمیتوانم بیایم قم، مدرسه درست کنم. ایشان رفتند و یک مدتی هم تلاش کردند و به نظرم یک اطلاعیهای هم در قم داده شد که کسی که میخواهد شرکت کند، بیاید اینجا، و بعد هم فراموش شد! تا حالا هم فراموششده است. این کار را بکنید. این کار بسیار کار خوبی است؛ کار لازمی است. مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان - 1386/06/12 عنوان فیش :شهیدچمران میگفت:برجستگی نخبگان ایرانی نسبت به دیگران در دانشگاه بیشتر بود کلیدواژه(ها) : استعداد ایرانی, شهید چمران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من از افراد متعدد شنیدهام که در بهترین دانشگاههای دنیا، تعداد نخبگان ایرانی - وقتی ایرانیها آنجا هستند - به نسبت، دوبرابر، سهبرابرِ کشورهای دیگر است. مرحوم دکتر چمران حقاً و انصافاً خودش یک نخبه علمی بود - حالا جنبهی علمی او تحت الشعاع جنبهی نظامی و مجاهدت و فداکاری و شهادت او قرار گرفته - و در بالاترین و پیشرفتهترین دانشگاههای امریکا درس خواندهبود. او به من میگفت در آن مرکز، نخبههائی از کشورهای دیگر بودند؛ اما ایرانیها در اغلب بخشهای دانشگاه و دانشگاههای دیگر، تعدادشان بیشتر بود و برجستگی و نمود بیشتری داشتند. البته ایشان یک ناقل بود؛ ولی من از افراد متعدد این را شنیدهام و گزارشهای فراوان و متعدد و غیرواحدی در این زمینه دارم. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاهها - 1386/02/31 عنوان فیش :استقبال مردم پاکستان از رهبری در دوران ریاست جمهوریشان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جبهه حق و باطل, انزوای آمریکا, خیمه فرماندهی مبارزه با کفر, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ ارادهها و عزمها و سیاستها و تدبیرهاست. ایران در کجای این جنگ است؟ ایران در جبههای از این جنگ در مرکز فرماندهی قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل میدهند. سرسری عبور نکنیم از اینکه وقتی رئیس جمهور ایران به اندونزی میرود، در نماز جمعه برایش شعار میدهند، در دانشگاه برایش شعار میدهند، در مجموعهی اساتید برایش شعار میدهند و اگر اجازه میدادند در کوچه و بازار راه برود، مردم هم برایش شعار میدادند. اینها چیزهای مهمی است. بنده زمان ریاست جمهوری به پاکستان رفتم؛ آنچنان تظاهراتی شد که با وجود اینکه قرار بود ریگان - رئیس جمهور امریکا - بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزی است برای او؛ چون آن وضعی که مردم در استقبال از رئیس جمهوری اسلامی ایران بوجود آوردند، اگر او میرفت آنگونه نمیشد. الان رئیس جمهوری اسلامی ایران به هر کشوری از کشورهای منطقهی شرقی - چه اسلامی و چه حتّی غیراسلامی - بخواهد برود، وقتی به مردم بگویند، عکسالعمل آنها شوقآمیز، با اظهار علاقه و با اظهار طرفداری است؛ به هرکدام از آنها بگویند رئیس جمهور امریکا میخواهد بیاید، عکسش را آتش میزنند و پرچمش را پاره میکنند! اینطوری است. امروز در دنیا، جبههی سیاسی و جنگ ارادهها و عزمها و تدبیرها به این شکل است؛ آرایش این جبهه اینگونه است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاهها - 1386/02/31 عنوان فیش :هرجا امام(ره) بگوید میروم کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عمل به تکلیف, روحیه بسیجی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : افتخار خود من این است که یک بسیجی باشم؛ سعی کردهام اینجوری عمل کنم. سال آخر ریاست جمهوری - دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاستجمهوری من - در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزیِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آنجا و مشغول خدمت میشوم! اگر این کار از من برمیآید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آنجا میروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم میگویم. صحبت پدرفرزندی است؛ نمیخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانی به شما نیاز هست، آنجا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد - 1386/02/25 عنوان فیش :ناباوری عده ای نسبت به پیشرفت علمی کشور کلیدواژه(ها) : پیشرفت هستهای ایران, پیشرفت علمی ایران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من به یاد دارم، شاید حدود دو سال، دو سال و نیم قبل، آن وقتی که این سانتریفیوژهای ما مشغول کار شده بود و جوانان و دانشمندان ما توانسته بودند اینها را راه بیندازند و مسئولان وقت؛ رئیسجمهور و دیگران خبرش را گفتند، تعدادی از فیزیکدانهای دانشگاهی که مردمان خوب و بسیار سالم و صادقی هم هستند، بعضیشان هم من را میشناسند، به من نامه نوشتند، که آقا! نبادا اینها را باور کنید! چنین چیزی اتفاق نیفتاده و ممکن نیست! حاضر نبودند باور کنند؛ قبول کنند. این، همان تلقین است. تا غربیها؛ آژانس و دیگران، خودشان آمدند نگاه کردند، تصدیق کردند، اعتراف کردند که چنین چیزی را باور نمیکردند در ایران به وجود بیاید، آن وقت دیگران؛ دیرباورها، در داخل کشور باور کردند. عین همین قضیه در مورد سلولهای بنیادی به وجود آمد. بنده چندبار پیشرفتهای سلولهای بنیادی را در چند سخنرانی بر زبان آورده بودم. از دانشمندان کشور و از بعضی از دانشگاهها به من نامه نوشتند: آقا! این قضیه را شما اینقدر نگوئید، این واقعیت ندارد؛ این جور نیست! اینی که میگوئید در سلولهای بنیادی پیشرفت کردهاند و در شبیهسازی (کلونینگ) دارند تمرین و کار میکنند، باور نکنید؛ چنین چیزی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! بعد که گوسفند شبیهسازی شده را جلو چشم همه قرار دادند، بعد که در سمیناری که تشکیل دادند، دانشمندان معروف دنیا، زیستشناسهای درجهی یک دنیا آمدند مصاحبه کردند و تصدیق کردند که پیشرفتها، پیشرفتهای محیرالعقولی است، آن وقت یک عده از دیرباورها باور کردند! مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان اقتصادی و دستاندرکاران اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی - 1385/11/30 عنوان فیش :گسترده شدن مالکیت دولتی در دهه 60 به دلایل گوناگون کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), اصل ۴۴ قانون اساسی, مالکیت دولتی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما در دههی اول انقلاب به خاطر مسائل دفاع مقدس و جنگ و گرفتاریهای گوناگون و محاصرات عجیب و غریب اقتصادی و غیره، اقداماتی را کردیم که به مالکیت گستردهی دولت منتهی شد؛ بیش از آن مقداری که در این اصل قانون اساسی ذکر شده بود. البته همان وقتها هم در بسیاری از اینها جای حرف بود. من خودم در بخش عمدهی آن دوره رئیس جمهور بودم و با مسئولان اقتصادی دولت و با رئیس دولت و مسئولان اقتصادی مباحثات فراوانی داشتیم، لکن بههرحال ضرورتها بر آنها و بر کشور این مسائل را تحمیل کرد و مالکیت دولتی به شکلی فراتر از آنچه که در اصل ۴۴ دیده شده بود، گسترش پیدا کرد، اما در دههی دوم و سوم، یعنی بعد از جنگ تا امروز، ما نباید با گسترش شرکتهای دولتی غیرضروری - که چند هزار شرکت دولتی وجود دارد که تعداد مهمی از اینها حقیقتاً غیرضروری بودند - موافقت میکردیم؛ یعنی تشکیل آنها به وسیلهی دولت، یا واگذار نکردنِ بنگاههای ذیل اصل ۴۴ به مردم، عمل موافق مصلحت نبود. یکی از وظائفی که ما در اصل ۴۴ و بر اساس قانونی که در شورای انقلاب تصویب کرده بودیم، مسلم بود، این بود که بنگاههای غیر مشمول صدر اصل ۴۴ را کلاً به مردم واگذار کنند. آنجا هم ما یک مصوبه و یک قانونی داشتیم که بند «الف» و «ب» و «ج» و «د» داشت. بند «ج» شرکتها و بنگاههایی بود که از رژیم گذشته به دولت مقروض بودند. مقرر شده بود که اینها قرضشان را که دادند، شرکت به آنها داده شود، اما این کار را نکردند. من الان یادم هست که در اول ریاست جمهوری، گمان میکنم که با استناد به قانون اساسی، به آن هیئتی که شرکتهای بند «ج» را به عناوین مشمول بند «ب» متصل میکردند - بند «ب» یک تعداد شرکت بود که باید در اختیار دولت قرار میگرفت - اعتراض کردم. اگر ضرورتهایی هم این کار را در آن دوره ایجاب میکرد، نباید دیگر این کارها در دورهی بعد از جنگ، در دههی دوم و سوم، انجام میگرفت؛ نباید بیخود شرکت تولید میشد؛ نباید از واگذاری شرکتهای دولتی به مردم، در آن بخشی که قانون اساسی تصریح به آن کرده بود، کوتاهی میشد؛ باید میدادیم. باید مالکیت دولت را روزبهروز کمتر میکردیم. اینطور نشد، بلکه بیشتر و گستردهتر شد! و خیلی از درآمدهایی که باید در خدمت تولید، در خدمت گردش صحیح پول در جامعه قرار میگرفت، صرف کارهای غیرلازم شد؛ فعالیتهای اسرافآمیز، ساختمانسازیهای بیخودی. و حتماً به اقتصاد کشور لطمه خورد. بههرحال، این کار در این دو دهه نباید انجام میگرفت. واقعیت وضع کنونی این است: گسترهی عظیم مالکیتهای دولتی، بعضاً برخلاف همان متن موجود اصل ۴۴، و بسیاری هم برخلاف این شرطی که در ذیل اصل ۴۴ آمده. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هماندیشی علمای اهل تسنن و تشیع - 1385/10/25 عنوان فیش :حمایت امام(ره) از افغانستان در قضیه حمله شوروری به افغانستان کلیدواژه(ها) : دفاع از فلسطین, حمله شوروی به افغانستان, دفاع از مظلوم, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ویژگیهای انقلاب اسلامی, علت دشمنی با انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جدیترین دفاع را از فلسطین، انقلاب اسلامی کرد. هیچکس، هیچ کشوری، هیچ دولتی و هیچ مردمی، از فلسطین و مبارزات فلسطینیها و انتفاضهی فلسطین، مثل ملت ایران و دولت ایران و نظام اسلامی دفاع نکردند. کمک معنوی، کمک مادی؛ ما هر چه توانستیم، کردهایم. آن وقتی که شورویها آمدند و وارد افغانستان شدند، همهی این دولتهای مسلمانی که در این منطقه بودند، با ملاحظات گوناگون سکوت کردند. امام (رضواناللَّهعلیه) صریح پیغام داد به شورویها که: باید شما از افغانستان خارج شوید. من خودم در یک مجمع بینالمللی بزرگ حضور داشتم - که آنجا غیرمتعهدها و تعداد زیادی از کشورهای اسلامی هم بودند - شاهد بودم که هیچکدام از آنها اسمی از ورود شوروی به افغانستان نیاوردند و فقط من آنجا در نطقم شدیداً حمله کردم؛ چون در آنجا یک عدهای چپها و دولتهای سوسیالیست و طرفدار شوروی بودند، به ملاحظهی آنها هیچکدام از کشورهای اسلامی، کلمهای حرف نزدند؛ فقط ما گفتیم؛ ما آنجا هم به امریکا حمله کردیم، هم به شوروی حمله کردیم؛ بدون تفاوت؛ آنها از این ناراحتند. چون این انقلاب، انقلاب اسلامی است؛ نگاه نمیکند که ملت فلسطین شیعهاند یا سنی؛ از آنها دفاع میکند. از حرکت عظیم لبنانیها دفاع میکند، از هر جمع مسلمانی در هر نقطهی از عالم که برای اسلام حرکت کنند و کار کنند، دفاع میکند؛ آنها از این ناراحتند. چون انقلاب، اسلامی است ناراحتند. مربوط به :بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان - 1385/08/18 عنوان فیش :قبیلهگرایی گروههای سیاسی در دهه شصت کلیدواژه(ها) : اختلاف سیاسی, مخالفت با نظام اسلامی, رفتار قبیلهای در سیاست, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اختلاف سیاسی, جناحهای سیاسی, اختلاف سیاسی, هویت نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : چرا همدیگر را تحمل نمیکنیم و عیبجویی میکنیم؟ در یک محیط واحد، با یک جهتگیری واحد، یک نقطه و خدشهی کوچکی موجب میشود که این گروه در مقابل آن گروه بایستد و آن گروه در مقابل این گروه. من این را به شما بگویم - با تجربهای که بنده از اول انقلاب تا حالا دارم - که غالبِ دستهبندیهای سیاسیِ کشور ما از این قبیل بود که متأسفانه بعد به دستهبندیهای عمیقتر هم منتهی شد. در آن سالهای ریاست جمهوریِ بنده، دو گروه در کشور بودند: چپ و راست. یک عدهای میگفتند چپ، یک عده میگفتند راست. بنده یک بحث تحلیلیِ مفصلی کردم - سالهای 62، 63 بود؛ حالا دقیقاً یادم نیست - و ثابت کردم که این اختلافات مثل اختلافات قبائل قدیمی عرب است. یک قبیله با یک قبیلهی دیگر بد بود؛ منشأش نه یک مبنای اقتصادی بود و نه یک مبنای اعتقادی. فرض کنید یک وقتی اسب این قبیله در مرتع یکی از افراد آن قبیله چریده، او هم مثلاً گفته بالای چشمت ابروست؛ این هم یک جوابی داده و احیاناً خونی هم بینشان ریخته شده یا نشده، اما این دو تا قبیله دیگر تا ابد باید با هم دشمن باشند! بنده ثابت کردم که اختلافات آن روزِ چپ و راست در کشور ما از این قبیل است؛ و بود. اختلافات عاطفی و اخلاقی به دستهبندیهای سیاسی تبدیل شده بود. البته امروز آنطور نیست. امروز یک عده عمیقاً با نظام جمهوری اسلامی مخالفند؛ حالا با زبانها و شعارهای گوناگون و تحت پرچمهای مختلف با اصل نظام مخالفند. مخالفت هم نه به خاطر اینکه یک جایگزین بهتری برای آن دارند. با همان شعارهایی که جمهوری اسلامی به خاطر مبارزه با آنها به وجود آمد، میخواهند با جمهوری اسلامی مخالفت کنند. جمهوری اسلامی براساس نفی سلطهی غرب و امریکا سرکار آمد؛ اما اینها طرفدار سلطهی غربند. جمهوری اسلامی برای گسترش دین و معنویت و مفاهیم اسلامی سرکار آمد؛ در حالی که اینها اصلاً مخالف گسترش این مفاهیمند. جمهوری اسلامی شعار خودش را وحدت دین و سیاست قرارداد؛ در حالی که اینها اصلا دشمنِ وحدت دین و سیاستند. بعضیها اینطوریاند؛ حالا کمند، زیادند، چه کسانیاند و چه هستند، اینها را کار نداریم، لکن باز در بین همین مجموعههایی که همفکرند و هم جهتند، انسان میبیند یک اختلافاتی هست که باز از قبیل همان اختلافات قبیلهای سابق است. راه مقابله با این بیتحملی چیست؟ این، تحقیق نظری میخواهد؛ به قول شماها کار تئوریک بکنید و بعد هم این را عملیاتی کنید. مربوط به :بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان - 1385/08/18 عنوان فیش :برشکسته شدن کشورهای آسیای شرقی به علت وابستگی اقتصادی به سرمایه داران صهیونیست کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ آسیا و آفریقا, سرمایهدارهای صهیونیست, ماهاتیر محمد, ناتوی فرهنگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [سررشته تحولات منفی در سطح بین المللی در دست کسانی است ]كه آنها به وسیلهی این تحولات میخواهند اهداف خودشان را - كه یا زر است یا زور - تأمین كنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملتها اصلاً ارزش ندارد؛ كه متأسفانه این در صد سال، صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ تحولات كشورهای آسیایی و آفریقایی و امریكای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بینالمللی افتاده است و طراح اینها صهیونیست و سرمایهداران بینالمللی بودهاند. برای اینها آنچه مهم بوده، كسب قدرت سیاسی است كه بتوانند در كشورها و دولتهای اروپایی و غیره نفوذ كنند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند و پول كسب كنند و این كمپانیها، سرمایههای عظیم، كارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضاء میكرده است كه اخلاق جنسی ملتها را خراب كنند، راحت میكردند؛ مصرف گرایی را در بین آنها ترویج كنند، بهراحتی این كار را انجام میدادند؛ بیاعتنایی به هویتهای ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج كنند، این كار را میكردند. اینها، اهداف كلان آنها بوده است كه تصویر میكردند. آن وقت همیشه لشگری هم از امكانات فرهنگی و رسانهای و روزنامههای فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت اینها بوده است، كه اینها امروز یواش یواش دارد پخش میشود و من پریروز در روزنامه - البته سه، چهار ماه قبل از این، من مقالهاش را دیده بودم - گزارشی از تشكیلِ «ناتوی فرهنگی» را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو كه امریكاییها در اروپا به عنوان مقابلهی با شوروی سابق یك مجموعهی مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سركوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاور میانه و آسیا و غیره از آن استفاده میكردند، حالا یك ناتوی فرهنگی هم به وجود آوردهاند. این، بسیار چیز خطرناكی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست كه این اتفاق افتاده است. مجموعهی زنجیرهی به هم پیوستهی رسانههای گوناگون - كه حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهوارهها و تلویزیونها و رادیوها - در جهت مشخصی حركت میكنند تا سررشتهی تحولات جوامع را به عهده بگیرند؛ حالا كه دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است.در گرجستان كه یك تحول سیاسی اتفاق افتاد و جا بهجایی قدرت انجام گرفت، یك سرمایهدار امریكایی و صهیونیست یهودی - البته اسمش معروف است، من نمیخواهم اسمش را بیاورم - اعلام كرد كه من ده میلیون دلار در كشور گرجستان خرج كردم و تحول سیاسی ایجاد كردم؛ خیلی راحت. ده میلیون دلار خرج میكنند، یك حكومت را كنار میگذارند، یك حكومت دیگر را سرِ كار میآورند! اینها باید روی مردم اثر بگذارند؛ باید اجتماعات درست كنند. در اوكراین هم همین كار را كردند؛ در جاهای دیگر هم همین كار را كردند. گاهی اوقات تأثیراتشان به شكل دیگری است و تعیین كننده است؛ شاید این را در یك جمع دانشجویی دیگر گفته باشم كه ماهاتیر محمد، نخست وزیر سابق مالزی - كه بسیار هم آدم پُركار و دقیق و جدی و پایبندی بود - به تهران آمد، به دیدن من هم آمد؛ همان اوقات بود كه تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود؛ در مالزی، اندونزی و تایلند، و زلزلهی اقتصادی به وجود آمده بود. همین سرمایهدار صهیونیستی و بعد سرمایهدارهای دیگر، با بازیهای بانكی و پولی توانستند چند تا كشور را به برشكستگی بكشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم كه ما یك شبه گدا شدیم! البته وقتی كشوری وابستگی اقتصادی پیدا كرد و خواست نسخههای اقتصادی بانك جهانی و صندوق بینالمللی پول را عمل بكند، همینطور هم خواهد شد.خود این بانك جهانی و صندوق بینالمللی هم یكی از بخشها و قطعههای این پازل بزرگند. این خیلی خطرناك است كه سر رشتهی تحولات جهانی دست باندهای قدرت بینالمللی باشد؛ كه امروز هست. اینها صهیونیستها و سرمایهدارهایند و عمدتاً هم در امریكا و در اروپایند. مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران استان سمنان - 1385/08/18 عنوان فیش :حرکت سیل جمعیت به سمت پاوه بعد از فرمان امام خمینی(ره) کلیدواژه(ها) : تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, جوان امروز انقلاب اسلامی, پاوه, تاریخ دفاع مقدس, تبعیت مردم از امام خمینی(ره), تاریخ شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی, آزادسازی پاوه, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, ارتش دوران پهلوی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید چمران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز نسل جوان ما در برابر هر امتحانی مثل همان نسل جوان دوران جبهه است. بعضی با دیدن یک ناهنجاری در یک دختر یا پسری در خیابانی یا در محیطی، فوراً قضاوت میکنند که نسل جوان ما از بین رفت؛ نه آقا! آن وقت هم داشتیم. نسل جوان، نسل جوانِ مؤمنی است. در آزمونهای دشوار است که یک ملت را میتوان شناخت؛ یک ملت در آزمونهای دشوار خودش را نشان میدهد. نخبگان یک ملت تأثیر خودشان را در سرنوشت کشورشان آن وقتی میتوانند نشان دهند که آزمایشهای دشوار پیش بیاید.یک روز - در شهریور 1320 - چند لشگر از شرق و چند لشگر از غرب وارد کشور شدند و چند تا هواپیما در آسمانها پیدا شدند؛ نیروهای نظامی آن روزِ کشور از پادگانها هم گریختند! نه فقط در جبههها نماندند، بلکه آنهایی هم که در پادگان بودند، خزیدند تو خانهها و خود را مخفی کردند! یک روز هم همین ملت ساعت 2 بعد از ظهر امام اعلام کرد که مردم بروند پاوه را از دست دشمنان خارج کنند؛ مرحوم شهید چمران به خود من گفت: بهمجرد اینکه پیام امام از دیوار پخش شد، ما که آنجا در محاصرهی دشمن بودیم، احساس کردیم که دشمن دارد شکست میخورد. بعد از چند ساعت هم سیل جمعیت به سمت پاوه راه افتاد. من ساعت چهار و پنج همان روز در خیابان به طرف منزل امام میرفتم؛ دیدم اصلاً اوضاع دگرگونه است. همینطور مردم در خیابانها سوار ماشینها میشوند و از مراکز سپاه و مراکز مربوط به اعزام جبهه، به جبههها میروند. این همان مردمند؛ اما فکر و محتوای ذهن تغییر پیدا کرده است؛ آرمان پیدا کردند؛ به هویت خودشان واقف شدند؛ خود را شناختهاند. همینطور باید پیش برود. مربوط به :بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان - 1385/08/18 عنوان فیش :توجه رهبری نسبت به رعایت مسائل انضباط اجتماعی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, انضباط اجتماعی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده گاهی صبحها به ارتفاعات تهران می روم. وقتی ما حرکت می کنیم، هوا تاریک است؛ یعنی بعد از نماز صبح خیابانها خلوت است؛ وقتی به چراغ قرمز می رسیم، می ایستیم. بنای ما بر این است. هیچ کس هم در خیابان نیست؛ یعنی هیچ ماشینی هم از آن طرف نمی آید؛ می ایستیم تا چراغ سبز می شود، بعد عبور می کنیم. من دیده ام وقتی ما این طرف چهارراه ایستاده ایم - مثلاً سه، چهار تا ماشین همراه هستیم - از آن طرف چهارراه یک ماشین دارد می آید و تصمیم هم دارد از چراغ قرمز عبور کند؛ یک خرده هم عبور می کند؛ اما وقتی می بیند سه، چهار تا چراغ آن طرف روشن است و ماشینها ایستاده اند، او هم آهسته ترمز می گیرد و گاهی هم یک ذره به عقب می رود. یعنی انضباط اجتماعیِ یک نفر، در احساس لزوم انضباط اجتماعی در افراد مقابل تأثیر می گذارد. رفتارهای فردی ما تأثیر گذار است، حتّی در فرهنگ سازی و بسیاری چیزهای دیگر. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان - 1385/08/17 عنوان فیش :پیروزی انقلاب محصول هزار سال آبروی روحانیت شیعه است کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, روحانیت شیعه, آبروی روحانیت نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یک وقتی به مناسبتی خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک روحانی بود که یک تخلفی کرده بود و امام با ما مشورت میکردند که با او چگونه رفتار شود. من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزی شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروی روحانیت شیعه است - والّا چرا باید وقتی یک مرجع به میدان آمد، مردم اینطور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا کنند، که در نهضت امام بزرگوار ما کردند. هزار سال آبروی شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید که یک مرجعی مثل امام بزرگوار ما که جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداکاری و آگاهی به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند - حالا بعضی از این هملباسهای ما مثل موریانهای که در یک بنایی بیفتد، دارند این آبروی هزارساله را ذره ذره میخورند و از بین میبرند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق کردند. واقع قضیه همین است. باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانهها نباشیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس - 1385/07/29 عنوان فیش :هماهنگی شوروی و آمریکا در حمایت از عراق و کمک نکردن به ایران کلیدواژه(ها) : پشتیبانی ابرقدرتها از رژیم بعثی عراق, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, حامیان عراق در جنگ علیه ایران, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, سفر آیت الله خامنه ای به یوگسلاوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در دفاع مقدس، حادثهای که اتفاق افتاد، چه بود؟ یکوقت بین دو کشور- حالا همسایه یا غیر همسایه- جنگی اتفاق میافتد، این یک طور است؛ یکوقت هم یک اتحاد نانوشته و اعلامنشده و بعضاً اعلامشده از سوی همهی قدرتهای بینالمللی- قدرتهای حاضر در جهان- علیه یک نقطه و یک کانون و یک مرکز است؛ این دو باهم فرق دارند. این جنگ، با آن جنگ تفاوت دارد. جنگ ما، از نوع دوم بود؛ یعنی همهی کانونهای قدرت بینالمللی- قدرت نظامی و سیاسی و پولی و امنیتی و غیره- متفقالقول و متحد العمل بر سر ایران ریختند؛ جنگ احزاب به معنای واقعی کلمه؛ یعنی همهی احزاب قدرت دنیا و باندها و مجموعههای قدرت، بر سر ایران ریختند. چرا؟ آن یک تحلیل سیاسی دارد؛ به هر دلیل. یعنی شوروی و امریکا با همهی اختلافاتشان، در این قضیه هماهنگی داشتند. همین سنگرها و پنجضلعیهایی که آقایان اشاره کردند، تاکتیکهای شوروی بود که به عراقیها منتقل شده بود. شماها که دستتان توی کار جنگ بوده، اینها را میدانید و مطلعید. هواپیمای غربی و شرقی، موشک غربی و شرقی، توپخانهی غربی و شرقی، تانک پیشرفتهی غربی و شرقی و انواع مهماتهای غربی و شرقی، به وسیلهی رژیم بعثی عراق، علیه ما به کار رفت؛ یعنی همه به آن کمک میکردند. بعد از اینکه جنگ تمام شده بود - به نظرم آخر سال 67 بود - در سفری که بنده - آنوقت رئیسجمهور بودم - و مسئولان به یوگسلاوی سابق - که از هم پاشید و یکی از مراکز مهم پشتیبانی عراق بود - داشتیم، پس از یک مذاکرهی طولانی و مفصل، حاضر نشد حتّی تانگش را به ما بفروشد! در حالی که هر وقت عراقیها در جبهه کم میآوردند، بلافاصله انواع و اقسام تانگهای شرقی و غربی برایشان میآمد؛ وقتی یک تانگشان ضربت میخورد، معطّلش نمیشدند، جرثقیل را میآوردند و آن را به داخل هور یا رودخانه پرتاب میکردند و از دُوْر خارجش میکردند؛ برایشان اهمیتی نداشت. حالا بچههای ما با چه زحمتی این تانگهای غنیمتی را گیر میآوردند، وصلهپینه میکردند و استفاده میکردند. یعنی از امکانات جنگی - انواع و اقسام مهمات و ابزار - از تاکتیک، از اطلاعات فضایی، از همهی انواع پشتیبانیها - پول، پشتیبانی سیاسی و غیره - در اختیار یک طرف جنگ بود - که رژیم بعثی بود - و همه در آنجا متمرکز شده بودند؛ یک طرف هم جمهوری اسلامی به تنهایی - تنهاییِ واقعی - بود. مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامهی نماز - 1385/06/27 عنوان فیش :ایجاد جنگ بین مسیحیان و مسلمانان ؛ هدف حادثه 11سپتامبر کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جنگهای مذهبی, حادثه یازده سپتامبر, جنگهای جهانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : چند سال قبل یکی از رؤسای اروپایی آمده بود تهران و در ملاقات با من، با یک تعبیری، اشارهای کرد به جنگ مسیحی و مسلمان. من در مخاطبهی با او اظهار تعجب کردم و گفتم مگر بناست جنگی بین مسلمانان و مسیحیها بشود! گفتم مسلمانها انگیزهی جنگیدن با مسیحیان را ندارند. در این صدسال اخیر هم - شاید هم بیشتر - هر چه جنگ در دنیا - جنگهای بزرگ - اتفاق افتاده است، جنگِ بین خود مسیحیها بوده است؛ جنگ اول جهانی، جنگ دوم جهانی، جنگهای فرانسه و آلمان؛ اسم آوردم و به او گفتم که این جنگها بین دولتهای مسیحی بوده و بین مسیحیان و مسلمانان نبوده است. آن وقت، تعجب کردم از این که چرا این حرف را مطرح کرد. بعد از چندی این ماجرای برجهای نیویورک اتفاق افتاد و اظهارنظر رئیسجمهور امریکا که: جنگ صلیبی شروع شده است! این شخصی که مورد بحث ماست - که با من صحبت میکرد - یکی از کسانِ اصلیای بود که پس از بیانات جورج بوش در پروژهی امریکایی - صهیونیستیِ حملهی به عراق، دخالت مستقیم داشت. من آنجا توجه کردم که این حرفی که با من در اینجا مطرح شده بود، مسبوقِ به یک مذاکره، به یک گفتگو، به یک قرار در بین سران استکبار جهانی بوده است. آن کسانی که حلقهی توطئهی امریکایی - صهیونیستی را در مورد خاورمیانه تشکیل داده بودند، که قدم اولشان هم حملهی به عراق بود. آنجا معنای آن حرف برای من آشکار شد؛ جنگ صلیبی! جنگ مسلمانان و مسیحیان! البته موفق نشدند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون - 1385/03/23 عنوان فیش :عدم انتشار کتاب تسخیر خانم ابتکار توسط ناشران آمریکا کلیدواژه(ها) : هنر انقلابی, کارگردانان سینما (مخاطب), آزادی در آمریکا, آزادی رسانه در امریکا, ابتکار، معصومه, تسخیر لانه جاسوسی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, استقلال فرهنگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده به عنوان یک روحانی، حقیقتاً از شما مجموعهی کارگردانها انتظار دارم. شما باید ارزشهای دینی و ملی را تقویت کنید. وقتی ارزش ملی میگوییم، نباید فوراً ذهن به سمت چهارشنبهسوری برود؛ ارزش ملی یعنی احساس استقلال یک ملت؛ استقلال فرهنگی. در مقابل این القای دویست سالهی فرهنگیِ غرب، یک ملتی بیاید به فرهنگ خودش تکیه بکند، این خیلی ارزش دارد؛ این را تقویت کنید. حالا گاهی با رفتن به جشنواره، ممکن است این تقویت بشود، گاهی با نرفتن به جشنواره این تقویت میشود. آنجایی که لازم است نروید، نروید؛ آنجایی که لازم است به جشنوارههای بینالمللی بروید، بروید؛ با این نیت بروید - حالا آقای عیاری به دوستان «کَن» لطف کردند و از آنها دفاع کردند که به ایشان گفتهاند، شما چرا اینقدر سیاهنمایی میکنید که فیلم شما را ما نتوانیم نشان بدهیم؛ باید دید آقای عیاری چه کار کرده بوده که آنها دلشان به حال ملت ایران سوخته - بالأخره من حرفی ندارم که شما از آنها دفاع کنید؛ اما این را واقعاً من هم خبر دارم. من با اینکه نه سینمایی هستم و نه با این چیزها ارتباط دارم؛ اما بالأخره میدانید طبعاً اطلاعات ما محدود به راههای اطلاعگیری شماها نمیشود؛ ما اطلاعات وسیعتری داریم. ما خبر داریم که همین مجموعههای جهانی، از جمله کَن - حالا که اسمش را آوردید - و بعضی از جشنوارههای دیگر، واقعاً دارند کار میکنند؛ اینها هدف دارند. اینها دوست میدارند که از حضور هنرمند برجستهی ایرانی در آنجا، در جهت سیاسی، یک استفادهای ببرند. حالا من نمیدانم فیلم آقای مجیدی را چقدر اکران میکنند، چقدر در جلو چشم مردم میگذارند. بله، در جشنواره احترام میکنند. من آن وقتی علاقهی آنها را به هنرمند خودمان باور میکنم که این فیلم را ترویج کنند؛ جلو چشم مردمشان بگذارند و در تلویزیونشان نشان بدهند، در سینماهایشان نمایش بدهند؛ این کارها را یا نمیکنند و یا خیلی کم میکنند. لذا وقتی که تشویق و تقدیر فقط به سالن جشنواره و سکوی جایزهی جشنواره منحصر است، آدم خیلی باورش نمیآید که نیتشان - به قول ماها - زیاد خدایی باشد. بالأخره نیات سیاسی هست. عجیب هم نیست؛ ما هم در برخی از مسایل فرهنگی بینالمللی، نیات سیاسی داریم، پنهان هم نمیکنیم. ما در رابطهی با خیلی از کشورها با جهتگیری سیاسی کار فرهنگی میکنیم. آنها هم همین کار را دارند با ما میکنند. ما باید حواسمان جمع باشد و هوشیار باشیم. مرحوم حاج احمد آقا به من گفت، حاضر شدند بابت یک اعلامیهی حج امام هشتاد هزار دلارِ آن روز بدهند که در یکی از روزنامههای امریکا - همین روزنامههای معروفی که هست - چاپ بشود، ولو به صورت آگهی؛ اما نکردند. این را حاج احمد آقا خودش به من گفت، گفت ما تلاش کردیم؛ اما حاضر نشدند چاپ کنند. همین خانم ابتکار که در گذشته معاون رئیس جمهور بودند، یک کتابی در باب قضیهی سفارت امریکا، به اصطلاح این لانهی جاسوسی نوشتند. خود ایشان جزوِ آن دانشجوهایی بوده که در آن کار شرکت کرده بودند. ایشان دورهی کودکیاش را در امریکا گذرانده است؛ مرحوم دکتر ابتکار - که از دوستان ما بود - سالها در امریکا بوده و این خانم خیلی به زبان مسلط است و نگارش و تکلمش خیلی خوب است. این کتاب را به انگلیسی نوشته و بعد یک نفر آن را به فارسی ترجمه کرده بود. خود ایشان به من گفت، پیش هر ناشر امریکایی که رفته بود، حاضر نشده بود این کتاب را چاپ کند! در حالی که آنها اصرار دارند که مسئلهی اشغال سفارت را به عنوان یک زخم التیام نیافتنی، دائماً تکرار کنند. من زمان ریاست جمهوری، سفر سازمان ملل که رفته بودم، یک مصاحبهگر خیلی معروفی آمد و با من یک مصاحبهای کرد که خیلی هم به صورت گسترده پخش شد. اولین سؤالش این بود که، شما چرا سفارت را گرفتید؟ گفتم بابا! حالا ما آمدهایم سازمان ملل و تو میخواهی با ما مصاحبه کنی؛ اولین سؤال را این قرار میدهی؟! حاضر نیستند رها کنند. از دیدگاه خودشان، آن را به عنوان یک حرکت تروریستی و وحشیانه و تلقی میکنند. حالا یک دختر خانمِ دانشجوی روشنفکری که نه اُمّل است، نه عقبافتاده است، نه تحصیلنکرده است، نه سابقهی تروریستی دارد و خودش در آن قضیه بوده، ایشان قضیه را تشریح میکند؛ حاضر نیستند این را چاپ کنند. ببینید مسئله این است. خوب، او ملاحظهی سیاست خودش را میکند. در امریکا این نمایش بیسانسوری فقط در مورد آن جاهایی است که به اصول امریکایی اصطکاک نداشته باشد. آنجایی که اصطکاک پیدا میکند، چه به اصول امریکایی و چه به مصالح فوری امریکایی - مثل مسئلهی جنگ خلیجفارس که زمان بوش پدر انجام گرفت - سانسور وجود دارد؛ خیلی کامل و خیلی رسمی و علنی؛ بدون پردهپوشی. خوب، آنها مصالح فرهنگیشان را رعایت میکنند، ما هم باید مصالح فرهنگی خودمان را رعایت کنیم. ما که از او توقع نداریم که مصالح ما را رعایت کند؛ ما از خودمان توقع داریم که مصالح خودمان را رعایت کنیم. بنابراین شما اگر جشنواره هم میروید، آن وقتی بروید و آنطوری بروید که مصالح فرهنگی کشورتان را مراعات بکنید. اگر طوری شد که او بناست مصالح خودش را علیه مصالح کشور شما رعایت کند، بله، ترجیح با نرفتن است، ترجیح با حضور پیدا نکردن است؛ این چیز روشن و واضحی است مربوط به :بیانات در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه - 1384/10/21 عنوان فیش :درخواست شهید کاظمی از رهبری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید صیاد شیرازی, شهید احمد کاظمی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی اینکه دعا کنید من روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند! فاصلهی بین مرگ و زندگی، فاصلهی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات میکنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند. ما باید سعیمان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظهی دیگر، اصلاً نمیدانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگی باشد که خود آن مرگ هم انشاءاللَّه مایهی روسفیدی ما باشد. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید دانشگاه - 1384/07/21 عنوان فیش :طرح دفتر جذب نخبگان در شورای عالی انقلاب فرهنگی دوران حضرت آیت الله خامنه ای کلیدواژه(ها) : نخبگان, شورای عالی انقلاب فرهنگی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دفتر جذب نخبگان را هم خود ما مطرح کردیم. بنده آن وقت رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم و در آنجا ایجاد دفتر جذب نخبگان مطرح شد. آن وقت مشکل ما مشکلی بود که امروز در کشور وجود ندارد. آن سالها ما پزشک به قدر لازم نداشتیم؛ استاد دانشگاه به قدر لازم نداشتیم؛ بارهای سنگینِ کاری زمین مانده بود. مراد از جذب نخبگان، آن بود. در همهی بخشهای مختلف ما مشکل داشتیم؛ مشکل تحصیلکرده و دانشمند و عالم و استاد داشتیم. امروز خوشبختانه همان تلاشها به نتیجه رسیده و نتیجهاش چیزی است که شماها دارید بیان میکنید. کشور بحمداللَّه بخشهای علمیِ محض، بخشهای تجربی، بخشهای علوم مختلف و پیشرفتهای گوناگون را شاهد است. البته همانطور که شماها مکرر گفتید، بنده هم عقیدهام این است که ظرفیت، خیلی بیش از اینهاست. من این نکته را روی شواهد علمی و قطعی عرض میکنم، نه روی خطابیات. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطرهگویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت - 1384/06/31 عنوان فیش :ایستادگی جوانان اهوازی در جنگ علیرغم نبود وسایل ابتدایی کلیدواژه(ها) : شهر اهواز, تجربههای دفاع مقدس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, حضور جوانان در صحنه دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, اهواز در دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اولِ جنگ، ما هیچچیز نداشتیم. همهی شما یا اغلبتان در جنگ بودید؛ بنده هم از نزدیك شاهد بودم؛ واقعاً دست ما خالی بود؛ نه ارتش ما امكاناتی داشت، نه سپاه كه آن روز اصلًا تشكل درستی نداشت؛ حتّی تفنگ انفرادی در دست افراد نبود؛ وسایل ابتداییِ یك جنگ حقیقی در اختیار نبود. در منطقهی اهواز- كه بنده آنجاها بودم- بعضی از یگانهای یك تیپ ما شاید حدود ده دستگاه تانك در اختیار داشتند؛ یعنی یكدهمِ آنچه باید داشته باشند. تانكهایشان از بین رفته بود، منهدم شده بود؛ درعینحال جوانهای ما ایستاده بودند و تلاش میكردند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطرهگویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت - 1384/06/31 عنوان فیش :بروزجلوهای معنویت در ارتش بعداز پیروزی انقلاب کلیدواژه(ها) : حضور ارتش در دفاع مقدس, ستاد جنگهای نامنظم, شهید چمران, ستاد جنگهای نامنظم, تاریخ دفاع مقدس, پیدایش ارتش در ایران, ارتش دوران پهلوی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما هنوز از دنیا خیلی عقبیم؛ چون مدتهای مدیدی ما را عقب نگهداشته بودند - این را خودمان بروشنی میدانیم - ولی ما داریم با سرعت این فاصله را طی میكنیم تا به جلو برسیم. این، مظهر كاملش در جنگ است؛ هم از جهت روحیات انسانی، و هم از جهت استعداد گرایش معنوی، صفا و معنویت و لطافت، كه این همهجا بود. شما ببینید ارتش ایران را در چه شرایطی بهوجود آوردند؛ چگونه تربیت كردند و با چه شرایطی اینها را رشد دادند. شرایط، كاملاً شرایط ضدمذهب بود. آنوقت همین ارتش، در نیروی هواییاش، در نیروی زمینیاش، در نیروی دریاییاش، یكسالونیم تا دو سال بعد از پیروزی انقلاب كه جنگ شروع شد، كارهایی كرد و جلوههایی نشان داد كه حقیقتاً محیرالعقول است. جوانهایی كه بمبارانها و حملات هواییِ اول جنگ را با هواپیماهای خود بهوجود آوردند، تربیتشدههای ارتش سابق بودند؛ اما جوهر معنویت، خلوص و صفا در اینها بود. من در منطقهی اهواز غالباً نیمههای شب میرفتم از منطقه بازدید میكردم. این منظره را خودم دیدم؛ پشت خاكریز و پای تانك، فسری ایستاده بود و داشت نماز شب میخواند. بچههای شهید چمران در ستاد جنگهای نامنظم جمع میشدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان میبردند. یك شب دیدم افسری با من كار دارد؛ بهنظرم سرهنگ 2 یا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر 92 بود، لذا به اینها نزدیك بودیم. آن افسر پیش من آمد و گفت: من با شما یك كار خصوصی دارم. من فكر كردم مثلاً میخواهد درخواست مرخصی بدهد. یكخرده لجم گرفت كه حالا در این حیص و بیص چه وقت مرخصی رفتن است. اما دیدم با حالت گریه آمد و گفت: شبها كه این بچهها به عملیات میروند، اگر میشود، من را هم با خودشان ببرند(!) بچهها شبها با مرحوم شهید چمران به قول خودشان به شكار تانك میرفتند و این سرهنگ آمده بود التماس میكرد كه من را هم ببرید! چنین منظرهها و جلوههایی را انسان مشاهده میكرد؛ این نشاندهندهی آن ظرفیت معنوی است. بچههای بسیجی و بچههای سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهایی از قبیل شهید چمران كه جای خود دارند. این، یك بعد از ظرفیت این ملت عظیم است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1384/06/17 عنوان فیش :واکنش افرادی به فتوای تحریم قمه زنی رهبری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, قمهزنی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما چند سال پیش اینجا راجع به قمهزنی - امری که «بیّن الغیّ» است - مطالبی گفتیم؛ بزرگانی صحبت کردند، نجابت کردند، قبول کردند و مردمِ زیادی هم پذیرفتند؛ یک وقت دیدیم از گوشههایی سروصدا بلند شد که آقا شما با امام حسین مخالفید! معنای «سفینةالنجاة و مصباح الهدی» این است که ما عملی را که بلاشک شرعاً محل اشکال است و به عنوان ثانوی هم حرام مسلّم و بیّن است، انجام دهیم؟ باید این روشنگریها را بکنیم تا نسل جوان ما به اسلام بیشتر علاقهمند شود. گرایش جوانها را به اسلام میبینید. مربوط به :بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1384/03/14 عنوان فیش :توصیه امام(ره) به بیان عدم تفکیک دین از سیاست در مجامع بین المللی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جدایی دین از سیاست, توصیههای امام خمینی, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در میدانى که آنها [دشمنان] ترسیم کردهاند، همه دارند بازى مىکنند؛ ولى امام این قاعده را به هم زد؛ رفت روى همان اهداف حقیقىِ خود و براى آنها کار کرد و اسم اسلام را آورد. من شاید یک وقت دیگر هم در جمع شما گفتهام که بنده مىخواستم در یکى از مجامع بینالمللى شرکت کنم. مطالبى فراهم کرده بودم، بردم خدمت ایشان دادم. معمولاً اگر مىخواستم در جایى نطقى داشته باشم، مىدادم ایشان نگاهى بکنند. ایشان مطالب سخنرانى من را نگاه کردند و بعد از دو سه روز آن را به من برگرداندند و در حاشیهاش چند نکته نوشته بودند؛ یکى از آنها این بود که راجع به عدم تفکیک دین از سیاست هم در آنجا صحبت کنید. من اول تعجب کردم. درعینحال رفتم چند صفحه دربارهى همین نکته نوشتم و به متن سخنرانى اضافه کردم. در آن اجتماع بینالمللى حدود صد کشور شرکت داشتند. من این متن را در آنجا خواندم و خودم ملتفت شدم که نقطهى اساسى و اصلى و جذاب نطق که براى همهى آنها تازه و مهم بود، همین قسمت بود؛ در حالىکه مثلاً فکر مىکردم بقیهى مطالب چون لفظ و معناى آن سنجیده انتخاب شده، قشنگتر است؛ اما بعد دیدم این قسمت مهمتر بوده است. اینکه انسان در منبرهاى درجهى یک جهان روى عدم تفکیک دین از سیاست متمرکز شود، یعنى درست سر اصل مطلب رفته است. کسانى هستند که از دهان دشمن حرف مىزنند؛ «و ان کان النّاطق ینطق عن لسان ابلیس». عدهیى در داخل کشور ما راجع به جدایى دین از سیاست قلمفرسایى مىکنند. چند قرن در کشور ما جدایى دین از سیاست، یک واقعیت بوده است؛ امام آمد این ورق را برگرداند و در دنیا این فکر را فریاد کرد. مربوط به :بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1384/03/14 عنوان فیش :اشتباه ملاقات با زمامداران اسرائیل به بهانه ی تاکتیکی بودن این حرکت کلیدواژه(ها) : اصولگرایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مذاکره با اسرائیل نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده طرفدار تحجر نیستم؛ طرفدار نوگرایى هستم. نوگرایى در روشهاست. ممکن است روشها تغییر پیدا کند؛ اما با تغییر روشها اصول تغییر پیدا نمىکند و خودش را آشکار نشان مىدهد. روشى که به عنوان نوگرایى رو مىآید و انسان مىبیند اصول گم شد، باید بفهمد که آن روش، غلط است. تاکتیکى که ما را از استراتژى دور مىکند، پیداست که غلط است. بنده زمان ریاستجمهورى به یکى از کشورهاى مسلمانِ مدعى مبارزهى با اسرائیل رفتم و با رئیس آن کشور گفتگو کردم. او قبلاً گفته بود ما حاضریم با زمامداران اسرائیل ملاقات کنیم و مراوده داشته باشیم! من به او گفتم این چه حرفى است که از قول شما نقل شده است. به معاونش نگاهى کرد و بنا کردند قاهقاه خندیدن! من با خودم گفتم لابد جواب مهمى دارند. گفتند بله، این حرفها تاکتیک بود! گفتم عجب؛ تاکتیکى است که انسان را از اصل اهداف دور مىکند! مبناى کار شما تحریم اسرائیل بود؛ شما مىخواستید اسرائیل در محیط اسلامى و عربى بهصورت یک سکهى رایج درنیاید؛ اما به عنوان تاکتیک دارید درست عکس این را عمل مىکنید. گاهى بعضىها به عنوان اینکه ما تاکتیک و روش خود را عوض کردیم، اصل راهبرد را دگرگون مىکنند! باید مراقب باشید اینطورى نشود. کسانىکه اینگونه عمل مىکنند، غلط و برخلاف این عمل مىکنند. بههرحال باید از خداى متعال بخواهیم به ما توفیق دهد مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) - 1384/03/10 عنوان فیش :امام (ره) فرمودند: همه ی کارهای این کشور را دست قدرتی دارد به پیش میبرد کلیدواژه(ها) : نصرت الهی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عمل به تکلیف نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال دست کمک و هدایت خودش را همواره بر سر این ملت باقی بدارد؛ همچنانکه امام در سال ۶۵ یک وقت به من فرمودند: من میبینم که در همهی کارهای این کشور، دست قدرتی دارد کارها را پیش میبرد. انشاءاللَّه ما لایق و قابل باشیم که این دست قدرت، ما را رها نکند؛ چون اینطور هم نیست که خیال کنیم ما دیگر مورد لطف خدا هستیم و هر کاری هم کردیم، دست خدا همراه ما خواهد بود؛ نخیر، این دست قدرت گاهی هم مشت میشود و توی مغز انسان کوبیده میشود! اگر ملاحظه نکنیم، رعایت نکنیم، حدود خودمان را در نظر نگیریم و وظایفمان را بد انجام دهیم یا انجام ندهیم، دست قدرت به ما کمکی نخواهد کرد؛ ممکن است - پناه بر خدا - مخالف ما هم عمل کند. بنابراین اگر در راه او باشیم، انشاءاللَّه خدای متعال به ما کمک خواهد کرد. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) - 1384/03/10 عنوان فیش :اشتباه اصولی یکی از کشورهای مسلمان در تحریم اسرائیل کلیدواژه(ها) : اصولگرایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تحجّر, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده طرفدار تحجر نیستم؛ طرفدار نوگرایی هستم. نوگرایی در روشهاست. ممکن است روشها تغییر پیدا کند؛ اما با تغییر روشها اصول تغییر پیدا نمیکند و خودش را آشکار نشان میدهد. روشی که به عنوان نوگرایی رو میآید و انسان میبیند اصول گم شد، باید بفهمد که آن روش، غلط است. تاکتیکی که ما را از استراتژی دور میکند، پیداست که غلط است. بنده زمان ریاستجمهوری به یکی از کشورهای مسلمانِ مدعی مبارزهی با اسرائیل رفتم و با رئیس آن کشور گفتگو کردم. او قبلاً گفته بود ما حاضریم با زمامداران اسرائیل ملاقات کنیم و مراوده داشته باشیم! من به او گفتم این چه حرفی است که از قول شما نقل شده است. به معاونش نگاهی کرد و بنا کردند قاهقاه خندیدن! من با خودم گفتم لابد جواب مهمی دارند. گفتند بله، این حرفها تاکتیک بود! گفتم عجب؛ تاکتیکی است که انسان را از اصل اهداف دور میکند! مبنای کار شما تحریم اسرائیل بود؛ شما میخواستید اسرائیل در محیط اسلامی و عربی بهصورت یک سکهی رایج درنیاید؛ اما به عنوان تاکتیک دارید درست عکس این را عمل میکنید. گاهی بعضیها به عنوان اینکه ما تاکتیک و روش خود را عوض کردیم، اصل راهبرد را دگرگون میکنند! باید مراقب باشید اینطوری نشود. کسانیکه اینگونه عمل میکنند، غلط و برخلاف این عمل میکنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) - 1384/03/10 عنوان فیش :امام (ره) فرمودند:راجع به عدم تفکیک دین از سیاست صحبت کنید کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جدائی دین از سیاست, مکتب سیاسی اسلام, اندیشه سیاسی امام خمینی, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده میخواستم در یکی از مجامع بینالمللی شرکت کنم. مطالبی فراهم کرده بودم، بردم خدمت ایشان [امام (ره)]دادم. معمولاً اگر میخواستم در جایی نطقی داشته باشم، میدادم ایشان نگاهی بکنند. ایشان مطالب سخنرانی من را نگاه کردند و بعد از دو سه روز آن را به من برگرداندند و در حاشیهاش چند نکته نوشته بودند؛ یکی از آنها این بود که راجع به عدم تفکیک دین از سیاست هم در آنجا صحبت کنید. من اول تعجب کردم. در عین حال رفتم چند صفحه دربارهی همین نکته نوشتم و به متن سخنرانی اضافه کردم. در آن اجتماع بینالمللی حدود صد کشور شرکت داشتند. من این متن را در آنجا خواندم و خودم ملتفت شدم که نقطهی اساسی و اصلی و جذاب نطق که برای همهی آنها تازه و مهم بود، همین قسمت بود؛ در حالیکه مثلاً فکر میکردم بقیهی مطالب چون لفظ و معنای آن سنجیده انتخاب شده، قشنگتر است؛ اما بعد دیدم این قسمت مهمتر بوده است. اینکه انسان در منبرهای درجهی یک جهان روی عدم تفکیک دین از سیاست متمرکز شود، یعنی درست سر اصل مطلب رفته است. کسانی هستند که از دهان دشمن حرف میزنند؛ «و ان کان النّاطق ینطق عن لسان ابلیس». عدهای در داخل کشور ما راجع به جدایی دین از سیاست قلمفرسایی میکنند. چند قرن در کشور ما جدایی دین از سیاست، یک واقعیت بوده است؛ امام آمد این ورق را برگرداند و در دنیا این فکر را فریاد کرد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا - 1384/03/03 عنوان فیش :مژدهی تلفنی شهید صیاد شیرازی به رهبری در روز فتح خرمشهر کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, خرمشهر, روز آزاد سازی خرمشهر, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, ایمان رزمندگان, ایمان همراه با مجاهدت, جامعه اسلامی, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما باید عدالت و اخلاق را مستقر کنیم و جامعهی خود را به معنای واقعی اسلامی کنیم. این احتیاج دارد به کار و تلاش و ایمان و عمل صالح و مجاهدت در راه خدا. آیا این مجاهدت اثر دارد؟ آیا به نتیجه میرسد؟ بله. دلیل؛ سوم خرداد. دلیل؛ فتح خرمشهر. دلیل؛ هشت سال دفاع مقدس. شهید محمد جهانآرا که پدر بزرگوارش اینجا صحبت کرد، در کدام کلاس نظامی دوره دیده بود؟ شهدای عزیز ما کدامیک از ابزارهای پیشرفتهی نظامی را در اختیار داشتند؟ بنده در همان دوران غربت - وقتی خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود - نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشمِ خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غمآلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکاء به نیروهای بیگانه که به او کمک میکردند - همین امریکا و غربیها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر - در خرمشهر مستقر شده بود. تانکهای او، وسایل پیشرفتهی او، هواپیماهای مدرن او، نیروهای تا دندان مسلح او؛ بچههای ما آر.پی.جی هم نداشتند؛ با تفنگ میجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت. همین جوانان، با دست خالی، اما با دل پُر از امید و ایمان به خدا، بدون اینکه ابزار پیشرفتهیی داشته باشند و بدون اینکه دورههای جنگ را دیده باشند، وسط میدان رفتند و بر همهی آن عوامل غلبه پیدا کردند. روز سوم خرداد، همان ساعت اولی که رزمندگان ما خرمشهر را گرفته بودند، مرحوم شهید صیاد شیرازی به من تلفن کرد - بنده آن وقت رئیس جمهور بودم - و گزارش اوضاع جبهه را میداد. میگفت الان هزاران سرباز و افسر عراقی صف بستهاند، برای اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند! قدرت معنوی یک ملت این است. فقط خرمشهر نیست - خرمشهر یک نماد است - کربلای 5 ما هم همینطور بود؛ والفجر 8 ما هم همینطور بود؛ فتوحات فراوان دیگر ما هم همینطور بود؛ عملیات خیبر و بدر و مجموعهی هشت سال دفاع مقدس ما هم همینطور بود. البته ناکامی و شکست هم داشتیم و شهید هم دادیم؛ میدان مبارزه است. به برکت ایمان شهیدان ما و ایمان شما پدران و مادران و همسران - که شماها هم پشت سر شهدا قرار دارید؛ چون اگر پدر شهید، مادر شهید و همسر شهید با او همدل و همایمان نباشند، او نمیتواند برود بجنگد - توانستید در این مبارزه پیروز شوید. این همان درسی است که باید همواره جلوی چشم ما باشد و به آن نگاه کنیم.مبارزهی مجدانهی توأم با ایمان، در همهی مراحل با پیروزی همراه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش :اعتراض عده ای ازنمایندگان مجلس ششم به نامه 8 ماده یی رهبری کلیدواژه(ها) : هدف دشمن, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), حاکمیت دوگانه, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مبارزه با فساد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : هدف دشمن فقط دامن زدن به اختلافات سیاسى در بین جناحهاى سیاسى نیست؛ ایجاد اختلاف و دوگانگى در رأس حاکمیت نظام و ایجاد شکاف هم هدف مهم اوست. یعنى در رأس نظام و در تصمیمگیرى نظام، دو فکر متعارض وجود داشته باشد که سر هیچ مسألهیى نتوانند با هم کنار بیایند. روى این پروژه کار کردهاند؛ یک عده هم در داخل فشار آوردند که همین کار بشود. روى آقاى خاتمى هم خیلى فشار آوردند، اما ایشان تدین و عقل به خرج داد و زیر بار نرفت. اینها مىخواستند کارى کنند که در رأس نظام، بین رهبرى، رئیس جمهور و دیگر مسؤولان دعوا و اختلاف باشد؛ دائم این تصمیم بگیرد، آن نقض کند. صریحاً هم گفتند حاکمیت دوگانه، و در خیلى از جاها این را اعمال کردند. چند سال قبل بنده مسألهى مبارزه با فساد را مطرح کردم و آن نامهى هشت مادهیى را نوشتم؛ اما از داخل مجلس شوراى اسلامى - که باید مرکز مبارزهى با فساد باشد - فریاد اعتراض به این شعار بلند شد؛ با این بهانه که مبارزهى با فساد، سرمایهها را از کشور فرارى مىدهد! در حالىکه قضیه بعکس است. بنده همان وقت هم گفتم که اتفاقاً مبارزهى با فساد، سرمایهگذار سالم را که قصد فسادانگیزى و سوءاستفاده ندارد، به کار تشویق مىکند. اخیراً گزارشى از یک سازمان معتبر بینالمللى خواندم که دربارهى همین مسائل کار مىکند. این سازمان اعلام کرده که یکى از موانع اصلى سرمایهگذارى در بعضى از کشورها عبارت است از فساد اقتصادى. اینها مىگفتند مبارزهى با فساد جزو موانع سرمایهگذارى است؛ ببینید چقدر فاصله است! مبارزهى با فساد مطرح مىشود؛ به جاى اینکه عناصر دستاندرکار استقبال کنند و در حد وظایفِ خود ایفاى نقش کنند، بعکس عمل مىکنند. این، یکى از گوشههاى کوچک حاکمیت دوگانه است که اینها دنبال مىکردند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1383/12/27 عنوان فیش :استقبال مردم دنیا از مسئولان جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, اثرات انقلاب اسلامی, انزوای آمریکا, بوسنی و هرزگوین نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما مایل نیستیم در دنیاى اسلام منزوى باشیم، و منزوى هم نیستیم و نخواهیم شد. انزوا به معناى دیپلماتیک و رایج آن در دنیا، آنچنان مضر نیست که انزواى از ملتها مضر است. امروز امریکا به حسب ظاهر منزوى نیست؛ حضور سیاسى و حتى حضور نظامى او در همه جاى این منطقه محسوس است؛ اما در حقیقت منزوى است؛ چرا؟ چون ملتها که تعیینکننده و تصمیمگیرندهاند، همه از حضور امریکا و سیاستهاى امریکا متنفر و بیزارند؛ این انزوا مضر است. جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام این انزوا را ندارد. شما الان هر جاى دنیاى اسلام بروید، خواهید دید که مردم دلهایشان براى جمهورى اسلامى مىتپد؛ این واقعیت است. سفر اخیر رئیس جمهور محترم ما به بوسنى، یک نمونه است. مگر ما با بوسنى چقدر ارتباط مردمى داریم؟ مگر مردم بوسنى چقدر به اینجا آمدهاند؟ بعد از قرارداد دیتون و خاتمهى جنگهاى بالکان، آن همه علیه ایران در آنجا تبلیغات و فعالیت شده بود؛ عوامل جمهورى اسلامى را از آنجا بیرون کردند، به آنها توهین کردند، در تبلیغاتشان آنها را متهم کردند و همه چیز راجع به آنها گفتند؛ درعینحال مردم بوسنى از رئیس جمهور ما آنگونه استقبال کردند. ایشان مىگفتند در برف سنگین سارایوو - که شاید تا نزدیک زانوى انسان برف باریده بود - مردم در خیابانهاى شهر اجتماع متراکمى کرده بودند تا رئیس جمهورى اسلامى ایران را ببینند. ایشان مىگفتند به کتابخانهى قاضى خسروبیک رفتیم - که بنده هم زمان ریاستجمهورى به آنجا رفته بودم - تقریباً 45 دقیقه بازدید ما طول کشید؛ اما وقتى برگشتیم، دیدیم مردم هنوز آنجا ایستادهاند. در مسجدِ آنجا مردم اجتماع متراکمى کرده بودند و براى خوشآمدگویى به رئیس جمهورى اسلامى ایران، به زبان فارسى سرود مىخواندند! این استقبال مربوط به اشخاص نیست. من از سفر الجزایر برگشته بودم و منظرهیى را که در آن کشور دیده بودم، براى امام تشریح کردم و گفتم این استقبال مربوط به شخص من نبود؛ تکریم شما بود. الان هم نه شخص من، نه شخص آقاى خاتمى، نه هیچکدام از مسؤولان کشور که به دیگر کشورها مىروند و اینگونه مورد استقبال قرار مىگیرند، مورد نظر نیستند؛ مردم اشخاصِ ماها را نمىشناسند؛ شاید اسم ما را بدانند، اما انقلاب و امام را مىشناسند؛ همان شخصیتى که مثل خورشید در آسمان دنیاى اسلام مىدرخشید و همه - چه دشمنها مىخواستند، چه نمىخواستند - آن را لمس مىکردند. الان هم نمودار و برگهیى از آن شخصیتِ ممتاز را مشاهده مىکنند. شما هرجا بروید، وضعیت همینگونه است. یکى از مسؤولان ما - یادم نیست آقاى رئیس جمهور بود یا کس دیگرى - به یکى از کشورهاى عربى رفته بود و از او استقبال خوبى کرده بودند. من گفتم شما به هر کدام از کشورهاى عربى بروید، قضیه همین است؛ اگر به مصر بروید، اجتماع مردم از همهجا بیشتر خواهد بود؛ به سودان بروید، همینطور است، به دیگر کشورها بروید، همینطور است؛ البته مشروط بر اینکه دولتها مانع نشوند. امروز در سرتاسر دنیاى اسلام، جمهورى اسلامى مطرح است؛ علت هم این است که بر سر حرف و شعار اصلى خود - که اسلام است - ایستاده است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مهندسان - 1383/12/05 عنوان فیش :مصادیق پیشرفت ایران با وجود تحریم های خارجی کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, کمبود امکانات در دفاع مقدس, تحریم اقتصادی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, جهاد سازندگی, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت ملت ایران, تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی, خودکفایی, جهاد خودکفایی, جهاد سازندگی, فرصت تحریم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : تحریمها و اخم و تخمهایی كه [دنیای صنعتی و دنیای غربی ]از اول انقلاب تا الان با ما داشتهاند[در پیشرفت ما کمک کرده است]. بعضیها از تصور این تحریمها دلشان آب میشود؛ من میخواهم بگویم نه، این به ما كمك كرد. بارها من این خاطره را ذكر كردهام. اوایل جنگ، ما سیم خاردار لازم داشتیم؛ آن را از یك كشور خارجی خریدیم تا به داخل كشور بیاوریم. این محموله باید از شورویِ آن روز عبور میكرد. چون آنها پشتیبان عراق بودند، اجازهی عبور ندادند! سیمخاردار كه نه بمب اتم است، نه توپ است، نه تانك است؛ اما اجازهی عبور ندادند! اینقدر با ما بد بودند. وقتی ما میخواستیم توپ بخریم، به ما نمیفروختند؛ تانك میخواستیم بخریم، به ما نمیفروختند؛ سیمخاردار میخواستیم بخریم، به ما نمیدادند؛ امكانات میخواستیم، به ما نمیدادند؛ اما قاچاقچی با قیمت دو برابر و سه برابر میفروخت و ما مجبور بودیم بالاخره این لوازم را به قدر نیاز، با قیمت بالا تأمین كنیم. نتیجهی این تحریمها این شد كه امروز ما در زمینهی ضد زره، جزو ده كشور سطح اول دنیا هستیم. امروز ما در زمینهی غنیسازی اورانیوم جزو ده، یازده كشور دنیا هستیم كه این فناوری را در این حد داریم. این فناوری، بومی هم هست. ما فرق داریم با آن كشوری كه چون نظام كمونیستی داشت، شورویِ آن روز به او كمك كرد. بعضیها چین را به رخ ما میكشند. چین در ده سالِ اولِ انقلابش تمام امكانات را از شورویِ آن روز گرفت؛ آن موقعی كه هنوز میانهشان بههم نخورده بود. اما در هیچ سالی از سالها، هیچ قدرتِ دارای دانش و صنعت به ما كمك نكرد. هر كار كردیم، خودمان كردیم. قبل از انقلاب جزو حرفهایی كه ما همیشه میزدیم، این بود كه ما گندم را از امریكا میخریم و سیلوی ما را هم شورویها میسازند. بنده اوایل انقلاب به منطقهی جنوب رفتم و دیدم بچههای جهاد سازندگی و مهندسان شما یك سیلوی با ظرفیت كم ساختهاند. به نظرم همانجا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازهی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه میكند، چیز سادهیی بهنظر میآید؛ اما سازهی پیچیدهیی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست كنیم. امروز ما یكی از سیلوسازهای معتبر بینالمللی با ظرفیتهای بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساختهایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و كجتابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی - 1383/10/23 عنوان فیش :تاثیر گذاری شهید بابایی بر دیگران کلیدواژه(ها) : شهید بابایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, انس با مردم نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر ما[روحانیون] با مردم باشیم، افراد به تظاهر وادار نمىشوند. ما که عقیدتى، سیاسى هستیم، بد است که در فلان نیروى مسلح طورى رفتار کنیم که آن آدم زرنگِ رِند به مذهب تظاهر کند، اما باطنش خبرى نباشد؛ جلوى ما تسبیح به دست بگیرد و صلوات بفرستد، اما باطن قلبش چیزى نداشته باشد؛ یا دوره و کلاسى را که ما اجبار کردهایم، بگذراند، اما فقط الفاظ را یاد گرفته باشد؛ ایمان و اعتقادى پیدا نکرده باشد. این خوب نیست، این بُرد نیست. بُرد این است که ما بتوانیم دل او را تسخیر و جذب کنیم، نه براى خودمان؛ او را دلدادهى حق و دلدادهى معنا کنیم؛ و این با عمل ممکن است. این را روحانى، خوب مىتواند. افراد غیرروحانى هم مىتوانند. چند روز قبل خانوادهى شهید بابایى اینجا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و براى آنها گفتم. سال 61 شهید بابایى را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکارى اصفهان. درجهى این جواب حزباللّهى سرگردى بود، که او را به سرهنگ تمامى ارتقاء دادیم. آنوقت آخرین درجهى ما سرهنگ تمامى بود. مرحوم بابایى سرش را مىتراشید و ریش مىگذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختى بود. دل همه مىلرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، مىلرزید، که آیا مىتواند؟ اما توانست. وقتى بنىصدر فرمانده بود، کار مشکلتر بود. افرادى بودند که دل صافى نداشتند و ناسازگارى و اذیت مىکردند؛ حرف مىزدند، اما کار نمىکردند؛ اما او توانست همانها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونهیى از این قضایا را نقل کرد. خلبانى بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبانهایى بود که از اول با نظام ناسازگارى داشت. شهید عباس بابایى با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتى یک شب او را با خود به مراسم دعاى کمیل برده بود؛ با اینکه نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایى تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقهى خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامىها این چیزها خیلى مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایى شده بود. شهید بابایى مىگفت دیدم در دعاى کمیل شانههایش از گریه مىلرزد و اشک مىریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایى پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. او الان در اعلىعلیین الهى است؛ اما بنده که سى سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیاى خاکى گیر کردهام و ماندهام! ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد. تأثیر معنوى اینگونه است. خود عباس بابایى هم همینطور بود؛ او هم یک انسان واقعاً مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود. اگر مىخواهید اثر بگذارید - چه شما برادران عزیز طلبه و روحانى، چه شما برادران عزیزى که نظامى هستید و با عقیدتى، سیاسى همکارى مىکنید - راهش این است که دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ براى خدا کار کنید؛ آنوقت خداى متعال برکت خواهد داد. این مىشود عقیدتى، سیاسىِ مطلوب. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از رؤسای دانشگاهها - 1383/10/17 عنوان فیش :ناامیدی برخی مسئولان از اتمام نیروگاه بخاری در دههی ۶۰ کلیدواژه(ها) : اعتماد به نفس, روحیه خوداتکایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اینکه بگوییم نمیتوانیم، بزرگترین مانع در راهِ توانستن و پیشرفت کردن است؛ باید گفت ما میتوانیم. حقیقت قضیه هم این است که ما میتوانیم. امروز خیلی کارها کردهایم. چون سالهای متمادی است که مسائل کشور از زمان ریاستجمهوری تا امروز به من گزارش میشود، میبینم چه کارهایی بوده که یک روز برای ما افسانه بود؛ اما امروز برای ما جزو کارهای عادی است. یک شب زمان ریاستجمهوری، چند نفر از مسؤولان کشور به دفتر ما آمدند - رؤسای دو قوهی دیگر هم آنجا بودند - برای اینکه به ما ثابت کنند که فلان نیروگاه بخاری را که از قبل از انقلاب نصفهکاره رها شده بود، نمیتوانیم بسازیم. ما زیر بار نرفتیم؛ گفتیم اگر شما نمیتوانید، دیگرانی که میتوانند، بیایند بسازند. آن نیروگاه ساخته شد، محصولش را به کشور داد و استفادهاش را کردند؛ و البته نظایر آن هم متعدد ساخته شد. یأسپراکنی، خیلی بد است. مربوط به :بیانات در دیدار وزیر و مدیران وزارت اطلاعات - 1383/07/13 عنوان فیش :علاقه خاص امام (ره) به دعای کمیل و مناجات شعبانیه کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, دعای کمیل, مناجات شعبانیه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتی از امام (رضواناللَّهعلیه) پرسیدم در این دعاهای مأثوری که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان میآید و دوست دارید. فرمودند: دعای کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعای کمیل که میدانید اصلاً ورود اصلیاش مال شب نیمهی شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنی النّار اعملت اهلها انّی احبّک»؛ جهنم هم که من را ببری، فریاد میکشم تو را دوست دارم. و در دعای کمیل: «لان ترکتنی ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهی و نطق را از من نگیری، فریاد میکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را. باید با اینها مأنوس بشویم و قدری دلمان را نرم کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان همدان - 1383/04/17 عنوان فیش :طرح بحث لباس ملی در شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط آیت الله خامنه ای کلیدواژه(ها) : تقلیدگرایی, مدگرایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, لباس ملی, تقلید فرهنگی, استقلال فرهنگی, الجزایر, عملکرد استعمارگران در الجزایر, بیتلها نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : تقلید فرهنگی خطر خیلی بزرگی است، اما این حرف اشتباه نشود بااینكه بنده با مُد و تنوع و تحول در روشهای زندگی مخالفم؛ نخیر، مُدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر روی چشم و همچشمیِ رقابتهای كودكانه نباشد، عیبی ندارد. لباس و رفتار و آرایش تغییر پیدا میكند، مانعی هم ندارد؛ اما مواظب باشید قبلهنمای این مُدگرایی به سمت اروپا نباشد؛ این بد است. اگر مدیستهای اروپا و امریكا در مجلاتی كه مُدها را مطرح میكنند، فلان طور لباس را برای مردان یا زنانِ خودشان ترسیم كردند، آیا ما باید اینجا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را تقلید كنیم؟ این بد است. خودتان طراحی كنید و خودتان بسازید. بنده زمان ریاست جمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیهی طرح لباس ملی را مطرح كردم و گفتم بیایید یك لباس ملی درست كنیم؛ بالاخره لباس ملی ما كه این كت و شلوار نیست. البته من با كت و شلوار مخالف نیستم؛ خود من هم گاهی اوقات در ارتفاعات یا جاهای دیگر ممكن است كاپشن هم بپوشم؛ ایرادی هم ندارد؛ اما بالاخره این لباس ملی ما نیست. عربها لباس ملی خودشان را دارند، هندیها لباس ملی خودشان را دارند، اندونزیاییها لباس ملی خودشان را دارند، كشورهای گوناگون شرقی لباسهای ملی خودشان را دارند، آفریقاییها لباسهای ملی خودشان را دارند و در مجامع جهانی هركس لباس ملی خود را دارد؛ افتخار هم میكنند. ما در جایی رئیسجمهوری را دیدیم كه لباس ملیاش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشیده بود! پاهای او هم لخت بود! یك دامن تقریباً تا حدود زانو، و هیچ احساس حقارت هم نمیكرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شركت میكرد؛ میآمد و میرفت و مینشست. این، لباس ملی اوست؛ ایرادی هم ندارد. عربها با تفاخر، لباس ملی خودشان را میپوشند- پیراهن بلند و چفیه و عقال- و ممكن است به نظر من و شما هیچ منطقی هم نداشته باشد؛ اما لباسِ آنهاست و آن را دوست دارند. من و شما كه ایرانی هستیم، لباسمان چیست؟ شما نمیدانید لباس ما چیست. البته من نمیگویم طرح این لباس حتماً باید برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابداً. من میگویم بنشینید برای خودتان یك لباس طراحی كنید. البته الآن این را از شما نمیخواهم؛ این را من در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح كردم. آن روز ما یك بخش دولتی را مأمور كردیم و گفتیم دنبال این كار بروید. یك كارِ مقدماتی هم كردند، اما آن را به جایی نرساندند؛ دورهیریاست جمهوری ما هم تمام شد! من میخواهم بگویم اگر شما موی سرتان را میخواهید آرایش كنید، اگر میخواهید لباس بپوشید، اگر میخواهید سبك راه رفتن را تغییر دهید، بكنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید. در كشورهای غربی و بیشتر از همه در امریكا، حدود سه چهار دهه پیش یكمشت جوان بر اثر واخوردگی از شرایط اجتماعی، دچار حركتهایی شدند، كه البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر این افراد، بیتلها بودند كه با آرایش عجیب و غریب و با نوعی موسیقی شبیه موسیقی پاپ- كه الآن در دنیا معمول است- ظاهر میشدند. بنده بعد از انقلاب به الجزائر رفتم. در خیابان ماشین ما عبور میكرد. یكوقت دیدم پسر جوانی نصف موی سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقی گذاشته است. هرچه من نگاه كردم، دیدم این آرایش، هیچ زیبایی ندارد. مشخص بود او از كسانی تقلید كرده است. در الجزائر، فشار صنعتی و فشار ابزار تولید و تكنیك بر زندگی مردم اصلًا آنقدر نیست كه یك جوان، احساساتی را پیدا كند كه در امریكا یا انگلیس یا در جای دیگر پیدا میكرد؛ اما چون دیده بود آنها انجام دادهاند، او هم انجام میداد. بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمیدارم جوان ما اینطوری حركت كند و دختر و پسرِ ما دائم چشمشان به آنها باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش - 1382/11/19 عنوان فیش :اداره نیروی هوایی در دوران جنگ با وجود امکانات کم کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دفاع مقدس, نیروی هوایی, کمبود امکانات در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نیروی هوایی[ در دوران جنگ تحمیلی] نقشآفرینی کرد و وسط میدان ظاهر شد. با اینکه نیروی هوایی نیروی پشتیبانی است، اما در برهه مهمّی از زمان در آغاز جنگ، محور دفاع مقدّس شد. بنده آن وقت نماینده مجلس شورای اسلامی بودم؛ به مجلس رفتم و از تعداد سورتیهای پرواز نیروی هوایی در جنگ گزارش دادم؛ نمایندگان مبهوت ماندند! یک بار دیگر نیروی هوایی دیگران را متعجّب کرد؛ آن زمان که دستگاههای - به گمان بعضیها - از کار افتاده و معطّل مانده و رو به تمام شدن را احیاء کرد. شاید روز اوّل یا دوم جنگ بود که چند نفر از بزرگان نظامیِ آن روز کاغذی به من دادند که در آن طبق آمار نشان داده شده بود که ما حداکثر تا بیست روز دیگر پرندهای در آسمان کشور نخواهیم داشت؛ نه ترابری و نه جنگنده. من هنوز آن کاغذ را نگه داشتهام. به ما میگفتند اصلاً امکان ندارد؛ اما جوانان ما - از خلبان ما، فنّی ما، پدافندی ما، همه و همه - دست به هم دادند و هشت سال جنگ را بدون اینکه ما چیز قابل توجّهی به موجودی ارتش اضافه کرده باشیم، اداره کردند؛ آن هم در مقابل پشتیبانیهای جهانی از رژیم صدّام. به آن رژیم هواپیما و امکانات راداری و پدافندی میدادند و مدرنترین وسایل و تجهیزات را در اختیارش میگذاشتند؛ اما نیروی هوایی ایستادگی کرد: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا». مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :تذکر رهبری به مجلس ششم در قضیهى قانون مطبوعات کلیدواژه(ها) : وظایف رهبری, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سیاستهای کلی نظام, قانونگرایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مهمترین وظیفهى رهبرى در قانون اساسى، تنظیم سیاستهاى کلّى است. فرایند تنظیم سیاستهاى کلّى یکى از منطقىترین و زیباترین فرایندهاست. حالا عدّهاى دلشان مىخواهد که دائم بر طبل دروغگویى و بهتانزنى بکوبند. ما هم حرفى نمىزنیم و آنها هم هرچه مىخواهند مىگویند؛ اشکالى هم ندارد؛ اما شما جوانان شاید بدانید و اگر نمىدانید، بدانید که فرایند تنظیم سیاستهاى کلّى، فرایند بسیار قوى و مستحکمى است. این سیاستها اوّل در کمیسیونهاى دولت تنظیم مىشود و بعد به دولت مىآید. دولت آنها را بررسى و تصویب مىکند و به رهبرى پیشنهاد مىکند. رهبرى هم آن را به مجمع تشخیص مصلحت مىدهد. این سیاستها در کمیسیونهاى مجمع تشخیص مصلحت با حضور کارشناسان متعدّد از بخشهاى مختلف اقتصادى، فرهنگى، دانشگاهى، علمى که از خود مجمع و بیرون آن هستند، بررسى و تکمیل مىشود؛ بعد مجدّداً به رهبرى مىدهند. رهبرى هم آن سیاستها را با آن مبانى و اصول ارزشى نظام جمهورى اسلامى تطبیق مىدهد، تصویب مىکند و آن سیاستها به دولت برمىگردد و به مجلس ابلاغ مىشود. نقش رهبرى در تنظیم سیاستها این است که مراقب باشد تا زمینهها قصورى یا تقصیرى پیش آید، متوجّهِ رهبرى است. بعد که این سیاستها ابلاغ شد، آن وقت مجلس موظّف است برطبق این سیاستها قانون بگذراند و دولت هم موظّف است سیاستهاى اجرایى خودش را تنظیم و بر طبق آنها عمل کند. مجموعهى این ساز و کار مفصّل دستگاههاى اجرایى و قضایى و تقنینى در این چهارچوب بهکار مىافتند و کار مىکنند که هر کدام مسؤولانى دارند و مسؤولیتهایى، که باید کار را انجام دهند. رهبرى در مسؤولیتهاى این دستگاهها دخالت نمىکند، مگر خیلى بندرت و در مواردى که احساس کند تخلّف آشکارى صورت مىگیرد. مسؤولیتهاى مجلس با خودِ مجلس است. بنده به خیلى از این قوانینى که در مجلس تنظیم مىشود، اعتقادى ندارم و آنها را قبول ندارم، ولى وقتى قانون شد، بنده هم بهصورت یک قانون عمل مىکنم و مخالفت نمىکنم. موارد متعدّدى پیش مىآید از اقدامهایى که در دولت انجام مىگیرد و مورد قبول من نیست؛ اما مسؤولانى دارد که تنظیم و تصمیمگیرى کردهاند؛ وظیفهى آنهاست. اگر آن تصمیمگیرى شامل خودِ رهبرى هم باشد، ما طبق آن تصمیمگیرى عمل مىکنیم و نمىگوییم نه؛ اما جاهایى هست که رهبرى احساس مىکند اگر در اینجا به مسؤولى که وظیفهاى داشته و به آن توجّه نکرده، تذکّر و توجّه ندهد، زاویهى بسیار خطرناکى در مسیر عمومى ملت پیش مىآید. لذا وارد میدان مىشود. در مورد این دورهى مجلس شوراى اسلامى یکبار چنین چیزى تقریباً در دو یا دو سال و نیم قبل پیش آمد و آن در قضیهى قانون مطبوعات بود که بنده احساس کردم تکلیف شرعى دارم که به مجلس تذکّر دهم و تذکّر دادم. مجلس هم با کمال موافقت و مرافقت در این زمینه با رهبرى همکارى کرد و خطّى را که در کمیسیون پیشبینى شده بود دنبال نکرد که از آنها متشکّر هستیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :سؤالات عجیب عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها در دههی شصت کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تفتیش عقاید, تکلیف مسئولان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و دانایىِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. البته این حرف من نباید موجب شود که تفتیش عقاید راه بیندازند و نفر به نفر سؤال کنند که عقیدهی شما راجع به فلان موضوع چیست. من با تفتیش عقاید موافق نیستم و آن زمان هم که در سالهای دههی شصت عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها چیزهای عجیب و غریب سؤال میکردند، بنده مخالف بودم و بارها هم اعلام مخالفت کردم. کسی که عملاً و صریحاً نشان داده و اثبات کرده؛ اصرار دارد که تظاهر کند با مبانی ارزشی نظام مخالف است و موافقت ندارد، نمیتواند نمایندهی مردم شود و به مجلس شورای اسلامی که رکن نظام است، برود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :اجازه رهبری از امام (ره) در مضیقه های قانونی کلیدواژه(ها) : ولایت فقیه, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, قانونگرایی, وظایف رهبری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بعضیها خیال میکنند که این «ولایت مطلقهی فقیه» که در قانون اساسی آمده، معنایش این است که رهبری مطلقالعنان است و هر کار که دلش بخواهد، میتواند بکند! معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی موبهمو قوانین را اجرا کند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسؤولان و دستاندرکاران امور بخواهند قانونی را که معتبر است موبهمو عمل کنند، دچار مشکل میشوند. قانون بشری همینطور است. قانون اساسی راه چارهای را باز کرده و گفته آنجایی که مسؤولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچکار نمیتوانند بکنند - مجلس هم اینطور نیست که امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب کنند و به شما جواب دهند - رهبری مرجع است. زمان امام هم همینطور بود. بنده خودم آنوقت رئیس جمهور بودم و جایی که مضیقههایی داشتیم، به امام نامه مینوشتیم و ایشان اجازه میدادند. بعد از امام، دولت قبلی و دولت فعلی گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند که در اینجا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید که این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میکند و اگر احساس کرد که بناگزیر باید اینکار را بکند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم که بهصورت معضل مهمّ کشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای ولایت مطلقه است، والّا رهبر، رئیس جمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان زنجان - 1382/07/22 عنوان فیش :استقبال خیرهکنندهای مردم لاهور و اسلامآباد از حضرت ایت الله خامنه ای کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من میگویم کدامیک از رؤسایجمهور دنیاست که وقتی به کشور بیگانهای میرود، مردم از او آنچنان استقبال میکنند که برای مسوؤلان خود آن کشورها شگفتآور است؟ بنده در زمان ریاستجمهوری به پاکستان رفتم. در لاهور و اسلامآباد آنچنان استقبال شد که همه دنیا را متوجّهِ خود کرد و خبرش روی همه آنتنهای دنیا رفت. مانند همین قضیه، در زمان ریاست جمهوری آقای «خاتمی» در پاکستان و لبنان، و زمان ریاست جمهوری آقای «رفسنجانی» در سودان اتّفاق افتاد. امروز مسؤولان برجسته کشور ما به هر یک از کشورهای اسلامی سفر کنند، با استقبال، احساسات و هیجان مردمی روبهرو میشوند. نظیر این در کدام کشور - چه کشورهای اسلامی و چه کشورهای غیراسلامی - وجود دارد؟ فرضاً اگر رئیسجمهور امریکا بخواهد به ایتالیا یا فلان کشور برود، مردم یک ماه قبل از سفرش تظاهرات میکنند که نیا! چون امریکا شرّ مطلق است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1382/06/05 عنوان فیش :توصیه رهبری به سازندگان ساختمان اجلاس بینالمللى کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کالای داخلی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در باب تولید عرض کنم که باید به طرف مصرف تولیدات داخلى رفت. وقتى مىخواستند ساختمان اجلاس بینالمللى را بسازند - ساختمانى که امروز ما پُزش را مىدهیم - مهندسان آن اینجا آمدند. من به آنها گفتم تصمیم قطعى بگیرید که در این ساختمان هیچ مصالح خارجى به کار نرود. فقط در آخرِ کار در بخشى از کارهاى صوتى و الکترونیکى و استفاده از موکت نسوزى که در داخل نمىتوانیم تولید کنیم، از تولیدات خارجى استفاده کردند. این ساختمانِ به آن عظمت، نودوچند درصد مصالحش از تولیدات داخلى است. بنده در قضیه ساختِ آن ساختمان چند بار قاطع این موضوع را گفتم و ابلاغ کردم که رفتند و دنبال کردند و شد. ما مىتوانیم؛ این همه تولید داخلى داریم: چینى، بلور و کارهاى چوبىِ به این خوبى داریم، که باز آقایان و بخصوص این شرکتها از خارج مىآورند! مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس - 1382/03/07 عنوان فیش :متحیر شدن دنیا از سفر رهبری به پاکستان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من بعد از سفر آقای خاتمی به لبنان به ایشان گفتم شما به هر کشور اسلامی بروید، اگر بگذارند، همین استقبالی که در لبنان از شما شد، در آن کشور هم انجام خواهد گرفت. واقعیت هم همین است. کدام رئیس جمهور از کدام کشور وقتی به یک کشور بیگانه سفر میکند، مردم اینطور نسبت به او اظهار شور و شوق میکنند!؟ این در همه ادوار مخصوص جمهوری اسلامی است. سفری که بنده در زمان ریاست جمهوری به پاکستان کردم، دنیا را متحیّر کرد؛ سفری که آقای هاشمی رفسنجانی در دوره ریاست جمهوریاش به سودان کرد نیز همه دنیا را متحیّر کرد. اینها موضوعهای شناخته نشدهای در عرف بینالمللی است؛ چنین چیزی وجود ندارد. شما یک مورد نشان بدهید؛ یک مورد دیگر وجود ندارد که رئیس یک کشور به کشور بیگانهای برود و آحاد مردم آن کشور سینه چاک بیایند؛ ماشین را ببوسند، محاصره کنند، شعار بدهند، دست بلند کنند، عکس بلند کنند. اینها فوقالعاده است و نشاندهنده امتداد وجود شما در دنیاست. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی - 1382/02/22 عنوان فیش :عروج معنوی جوان بیست ساله دانشجو کلیدواژه(ها) : دانشجو, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من پرهیزکارترین و نورانیترین جوانان را هم در مواردی در میان دانشجویان دیدهام. فراموش نمیکنم خاطره جوان نوزده یا بیست سالهای که بعد از شهادتش وصیتنامه او را دیدم. او نوه یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالِم معروف، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده میشد. وقتی وصیتنامه جوان را خواندم، اینطور فهمیدم که این جوانِ نوزده، بیست ساله دانشجو، در رسیدن به آن حالت حضور، کشف و عروج معنوی و روحی - چیزی که هر سالک و عارف و هر جویای حقیقتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت، هفتاد سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقبتر نیست. البته این حالت، همیشه و برای همه پیش نمیآید. شرایطی که در آن، انسان به معنای حقیقیِ کلمه مجاهدت میکند و منِ نامطلوب در عروج انسانی را که مزاحم حرکت او به سمت بالاست، زیر پا لگد میکند و از شهوات و غرایز و حیوانیّت خود صرفنظر میکند، ناگهان چنین عروجی را برای یک جوان پیش میآورد. بههرحال ما این نمونهها را در بین جوانان دانشجو دیدهایم و این یک نمونه بود که عرض کردم. موارد دیگری را هم من از دور یا از نزدیک مشاهده کردهام. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1382/01/01 عنوان فیش :سازماندهی طالبان توسط آمریکایی ها برای مقابله با ایران کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, بیداری اسلامی, طالبان, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دنیای اسلام در حال بیدار شدن است. شما به تبلیغات دروغین رادیوهایی که به دست خودِ استکبار و صهیونیستها امواج رادیویی پخش میکنند و دروغ به گوش مردم دنیا میرسانند، توجّه نکنید. واقعیتها این نیست. ادبیّات و فرهنگ انقلاب اسلامی در فضای عمومی زندگی ملتهای مسلمان و عرب بهطور کامل رسوخ و نفوذ کرده و به خورد ذهنها و فکرها رفته است. در شرق کشور ما، طالبان توسط خودِ امریکاییها سازماندهی شده بودند. آنها از لحاظ فکری، اعتقادات سلفی داشتند و با شیعه، ایران، انقلاب اسلامی و امام هم سخت دشمن بودند. ما این موضوع را میدانستیم و مشهود بود و گزارشهای فراوانی در مورد آن داشتیم. چند سال قبل در زمان ریاستجمهوری من، آن زمانکه وضع در افغانستان طور دیگری بود، یک شخصیت عربِ متّصل به محافل بالای عربی، همینجا در آستان قدس به من گفت: «تهدید بعدی شما از طرف افغانستان است. کسانی را از طرف افغانستان علیه شما تحریک میکنند». نتیجه آن شد که طالبان را خودِ امریکاییها سازماندهی و تغذیه کردند؛ موشکهای پیشرفته ضدّهوایی در اختیارشان گذاشتند و تا مدّتها به حمایت از آنها میپرداختند. خود امریکاییها، «صدّام حسین» را تقویت و تجهیز کردند؛ اما این توطئهها به سمت طرّاحان توطئه کمانه کرد و متوجّه خودِ آنها شد. علّت چه بود؟ علّت این بود که فرهنگ و ادبیّات انقلاب در دنیای اسلام مفاهیمی را زنده کرد. درست است که سازماندهی و تأسیس از طرف خود امریکاییها و دستنشاندههای آنها بود؛ اما فرهنگ ضدّ استکباری، ضدّیت با تسلّط دنیای کفر بر اسلام، ضدّیت با وابستگی سیاسی و اقتصادی بتدریج همه توطئههای آنها را علیه خودشان تربیت کرد. این فرهنگها به وسیله انقلاب و با تعالیم امام راحل گسترش پیدا کرده است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1382/01/01 عنوان فیش :امام(ره) فرمودند: که من از اوّلِ انقلاب دست قدرت الهی را در همه جریانهای کشور دیدهام کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, نصرت الهی, توکل به خدا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ملت ما باید به خدای متعال توکّل کند. توکّل به خدا به معنای کار نکردن و عمل نکردن نیست؛ توکّل به خدا به این معناست که انسان کارهای لازم برای حفظ اقتدار، عزّت، استقلال و امنیت کشور را انجام دهد و پشت سر همه آنها هم خدای متعال و دست قدرت الهی را ببیند. امام راحل در سال شصتوپنج به من فرمودند که من از اوّلِ انقلاب دست قدرت الهی را در همه جریانهای این کشور دیدهام. بنده هم بعد از رحلت امام تا به امروز دست قدرت پروردگار را در همه جریانهای این کشور مشاهده کردهام. مربوط به :بیانات در دیدار مردم زاهدان - 1381/12/02 عنوان فیش :سفر رهبری در اوائل انقلاب به سیستان در پی حکم امام(ره) کلیدواژه(ها) : سیستان و بلوچستان, سوابق اجرایی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, توجه به مناطق محروم در جمهوری اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : محرومیتهایى که در این استان [سیستان و بلوچستان در قبل از انقلاب] دیدم، یک انگیزه قوى و آرزوى بزرگ در من بهوجود آورد و آن اینکه باید به این استانِ با این همه استعداد و به این مردمِ با این همه صفا کمک کرد تا بتوانند زندگى سعادتمند و لایق شأن خود را در پیش گیرند. لذا بعد از پیروزى انقلاب، اوّلین حکم مأموریتى که امام رضواناللَّهعلیه صادر کردند، حکمى به این بنده حقیر براى سفر به استان سیستان و بلوچستان بود. من آمدم و مناطق گوناگون این استان را از نزدیک دیدم و انقلاب وظیفه خود را در قبال این استان حس کرد. از جنوبىترین نقاط استان، از منطقه چابهار و نیکشهر و نِبت و فَنّوج و اِسپَکه و غیره تا مناطق شرقى این استان، منطقه سراوان و جالق و سرباز و از مناطق شمالى این استان، منطقه زابل و دریاچه هامون تا غرب این استان، منطقه بَزمان و دَلگان و چاههاشم و جازموریان و غیره خبرها گرفتم، با مردم این مناطق نشستم، داخل کپرها رفتم و با دردها و رنجهاى اینها که در دوران رژیم طاغوت بر روى هم انباشته و متراکم شده بود، آشنا شدم. انقلاب خود را در قبال سیستان و بلوچستان موظّف دید و کار از روزهاى اوّل شروع شد. جهاد سازندگى و اجتماعات و جمعیتهاى مردمىِ خودجوش در این مناطق مشغول کار شدند. جوانان امروزِ زاهدان و ایرانشهر و چابهار و زابل نمىدانند که گذشته این استان چگونه بود. اگر گذشته وحشتناکِ زندگى در این استان تصویر شود، معلوم مىشود که نظام اسلامى در این منطقه چه خدمات بزرگ و گرانبهایى انجام داده است. اما آن حقیقتى که از یاد من نمىرود و امیدوارم یکایک مسؤولان همیشه آن را به یاد داشته باشند، این است که این استان چندین برابر آنچه که به آن خدمت شده، نیازمند خدمت است. محرومیتهایى که بر اثر تسلّط طولانى پادشاهان جبّار و بىفکر و بىکفایت بر مردم این استان تحمیل شده است، باید در طول مدّت برطرف شود. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما - 1381/11/15 عنوان فیش :چاپ نکردن کتاب خاطرات راجع به تسخیر لانه جاسوسی در آمریکا؛ نشانه دیکتاتوری بینالمللی پول کلیدواژه(ها) : تسخیر لانه جاسوسی, دیکتاتوری بینالمللی, ابتکار، معصومه, آزادی رسانه در امریکا, رسانهها در امریکا, سلاح ارتباطات رسانهای, آزادی در آمریکا, آزادی رسانه در امریکا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز پول در دنیا دیكتاتوری میكند و هرچه پول بخواهد و پولدارها بخواهند، تحقّق مییابد، ولو بهدست خودِ مردم. چون مردم در رأی دادنها و اقدامات عمومی معمولاً تحت تأثیر رسانههایند و رسانهها هم معمولاً در اختیار پولدارهاست. چند درصد رسانههای دنیا دست غیرصهیونیستها و غیر سرمایهدارهای بزرگ است؟ شاید بتوان گفت كه همهی این دستگاههای مهم و اثرگذارِ دنیا دست سرمایهدارهای مهم و عمدتاً صهیونیستهاست. آنها هستند كه خبرگزاریها را اداره میكنند، خبر تولید میكنند و به همهی دنیا میفرستند و تلویزیونها را همانطور كه خودشان میخواهند، اداره میكنند. حالا هم كه این روشهای ارتباطی جدید، این سایتهای اینترنتی و فعّالیتهای رفت و آمد سریع اطلاعات در اختیار آنهاست. هر كس پول بیشتر دارد، میخواهد در این زمینهها فعّالیت بیشتری كند و مقصود خود را برآورده سازد. بنده بارها گفتم اینكه میگویند رسانهها و روزنامهها در دنیا آزادند، درست است؛ اما روزنامهها مال چه كسانیاند؟ البته صاحبانِ روزنامهها آزادند، هرچه میخواهند مینویسند، هرچه به صرفشان باشد، مینویسند و هرچه به صرفشان نیست، قطعاً نمینویسند... یكی از همین آشناهای خودمان از همان دانشجویان آنوقت كه امروز مشغول یك كار دولتی است، كتابی راجع به لانهی جاسوسی و جریان تسخیر لانهی جاسوسی و جوانان نوشته است - اصلِ كتاب را به انگلیسی نوشته و بعد هم داده به فارسی ترجمه كردهاند - گفت هرچه كردیم ناشرین امریكایی حاضر نشدند این كتاب را چاپ كنند! میگفت بالاخره یك ناشر كانادایی پیدا شد و با او قرارداد بستم و قبول كرد. بعد از مدّتی آن كانادایی میگفت پدرم درآمد، آنقدر مرا تهدید میكردند، آنقدر به من تلفن میزدند! مسألهی نشر در دنیا اینطور است. این، دیكتاتوریِ كاملاً پنهان و بسیار نافذ پول و شهوت است. البته در قبال كارهای آنها اگر كسی حرفی هم بخواهد بزند، خفه میكنند. خوب؛ این واقعیّتی است كه در دنیا وجود دارد. شما چرا نباید كاری كنید كه یكایك مردم و جوانان ما با این واقعیّت آشنا شوند و بدانند كه چنین چیزی وجود دارد تا لازم نباشد انسان برای بیان آن استدلال كند. باید كاری كنید كه بدانند چنین دیكتاتوریای وجود دارد. دشمن، دیكتاتوریای را كه نیست، با انواع شیوهها و ترفندهای تبلیغاتی واقعیّت جلوه میدهد؛ امّا دیكتاتوریای را كه با این وضوح وجود دارد، نمیگذارد كه مردم بفهمند و بدانند. این در تصمیمگیری مردم خیلی مؤثّر است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما - 1381/11/15 عنوان فیش :توانایی جوانان برای ادامه دادن راه انقلاب کلیدواژه(ها) : صدا و سیما, رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی, جوان امروز انقلاب اسلامی, اعتماد به جوانان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, جوان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما [ مسئولان صدا و سیما] این پیام را باید منتقل کنید که انقلاب چیست؛ انقلاب یک ضرورت است، تمام نشده و وظیفهی انقلابی بر دوش همه وجود دارد. نسلهای پیدرپی این را میپذیرند. حالا شایع شده که نسل دوم و نسل سوم و نسل چهارم، و هرکس برای خودش نسلی را تصویر و برایش احکامی صادر میکند. نسل سوم با نسل دوم هیچ تفاوتی ندارد. اینها جوان، آرمانخواه، دارای نشاط و نیرو و آمادهی حقپذیریاند. آن نسل اوّلِ انقلاب که آن حرکت عظیم را انجام داد، تربیتشدهی چه محیطی بود؟ کسانی که یادشان است، میدانند که آنها تربیتشدهی محیط بیبندوباری و فحشا و ترویج همهی منکرات بودند. اما همین خصوصیات در جوان - یعنی حقطلبی، آرمانگرایی، بیتقیّدی و ناوابستگی او به تعلّقات زندگی و شنیدن حرف درست و سخن صحیح و منطقی - او را وادار به حرکت کرد و این کار بزرگ را انجام داد. چرا جوانِ امروز نتواند ادامهی آن راه را با همان نیّت و همّت انجام دهد؟ میگویند مذاق، مزاج و فهم جوانان نسبت به مسائل زندگی عوض شده و چیزهای دیگری را میپسندند. کسانی که این حرف را میزنند، خودشان درصددند که ذائقهی نسل جوان را عوض کنند. فرض بفرمایید در زمینهی تولیدات فرهنگی - چون همهی شما فرهنگی هستید، از فرهنگ میگویم - فیلم و آهنگ بسازیم و جوان را به شهوترانی، کامجویی و عشقورزیِ به معنای شهوت، تحریض و تحریک کنیم. بعد در جشنواره که فیلم را نشان میدهند، میبینید منظرهی نامناسبی در آن هست. در همان حال، انسان میبیند در بین این جماعت، صد جوان سرشان را پایین انداختهاند؛ یعنی حاضر نیستند آن منظره را ببینند؛ اما مثل اینکه بعضی به زور زیر چانهیشان میزنند تا سرشان را بلند کنند و این منظره را ببینند و مفهومی در آنها القا شود! جوانِ امروز ما همان جوانِ آنروز است، با این تفاوت که آنروز تحت تأثیر تربیتهای غلط بود. یکی از مدیران دستگاههای فرهنگی دربارهی یک نفر از همین چهرههای معروفِ فرهنگیِ خوب - که امروز جزو شهدای عالی مقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای مختلف فرهنگی توصیه میکردم که از وجودش استفاده کنید - چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلابِ او بود و او را در مناظری - که آن زمان برای جوانان خیلی پیش میآمد - نشان میداد. آن آقا به من گفت: بفرما! این همان کسی است که شما اینطور از او تعریف میکنید! من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد، چون او در این محیط بوده و حالا اینگونه شده است؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید! در سالهای اوّلی که ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شده بود، نسبت به ریخت و قیافهی جوانانی که میخواستند وارد دانشگاه شوند، خیلی سختگیری میکردند - حالا از طنزهای روزگار این است که همان آدمهایی که آنوقت آن کارها را میکردند، الان از این طرف پشتبام پایین افتادهاند که دیگر به هیچوجه نمیشود جلوشان را گرفت! - من یکبار در جمعشان حاضر شدم و عکسی را - که یا همراهم بود، یا دیده بودم - نشان دادم که جوانی را با مُد آن روز که موهای سرش را بهطور خاصی آرایش کرده و کراوات بسته بود، نشان میداد. به آنها گفتم این یکی از شهدای ماست! شهدای ما کسانی نبودند که از اوّلِ زندگیشان با دعا و تقوا و زیارت و میل به شهادت مأنوس باشند، بلکه اینها منقلب شدند. شما چرا به ظواهر کوچکی در شخصی - که میتواند حقیقتاً منقلب شود - تکیه میکنید؟ حقیقت قضیه این است که جوانان امروزِ ما این تفاوت را با جوانان آن روز دارند که در آن محیط تربیت نشدهاند، بلکه در محیط دینی و با ظواهر اسلامی که آنطور عوامل شهوترانی وجود نداشته، تربیت شدهاند و حالا عدّهای به زور میخواهند اینها را فاسد کنند، بعد هم بگویند جوانان قادر نیستند که راه انقلاب را ادامه دهند! بنابراین، این یکی از پیامهایی است که شما باید به همین نسل و نسلهای آینده و نسل قبلی - همان نسل اوّلِ انقلاب که از انقلاب برگشتهاند و خیلی بدشان میآید که به آنها مرتدین از انقلاب بگوییم؛ اما ارتداد همین است و ارتداد فقط برگشتن از دین نیست، برگشتن از راه است - که بعضی از آنها بهمراتب از نسل جدید بدترند و گرفتاریهای فراوان مالی و اقتصادی و اخلاقی و قدرتی و تشکیلاتی گریبانشان را گرفته، در حالیکه این جوان متعلّق به نسل سوم انقلاب - به قول آنها - اینگونه نیست و جوانِ سادهی سالمِ حقپذیری است، انتقال دهید. اثرگذاری در آنهاست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش :علاقه خاص امام(ره) به مناجات شعبانیه و دعای کمیل کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, دعای کمیل, مناجات شعبانیه, ایستادگی در راه خدا, مراقبت معنوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دل و جان ما در برخورد با حوادث روزمرّه زندگی، به طور دائم در حال فرسایش است. باید حساب این فرسایشها را کرد و جبران آن را با وسایل درست، پیشبینی نمود، و الّا انسان از بین خواهد رفت. ممکن است انسان از لحاظ مادّی و صوری، تنومند و فربه هم بشود؛ اما اگر به فکر جبران این سایشها نباشد، از لحاظ معنوی نابود خواهد شد. قرآن میفرماید: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة». «ربّنا اللَّه» یعنی اعتراف به عبودیّت در مقابل خدا و تسلیم در مقابل او. این چیز خیلی بزرگی است؛ اما کافی نیست. وقتی میگوییم «ربّنا اللَّه»، برای همین لحظهای که میگوییم، خیلی خوب است؛ اما اگر «ربّنا اللَّه» را فراموش کردیم، «ربّنا اللَّه» امروزِ ما دیگر برای فردای ما کاری صورت نخواهد داد. لذا میفرماید: «ثمّ استقاموا»؛ پایداری و استقامت کنند و در این راه باقی بمانند. این است که موجب میشود «تتنزّل علیهم الملائکة»، والّا با یک لحظه و یک برهه خوب بودن، فرشتگان خدا بر انسان نازل نمیشوند، نور هدایت و دست کمک الهی به سوی انسان دراز نمیشود و انسان به مرتبه عباد صالحین نمیرسد. باید این را ادامه داد و در این راه باقی ماند؛ «ثمّ استقاموا». اگر بخواهید این استقامت به وجود آید، باید به طور دائم مراقبت کنید که این بارِ مبنای معنویت از سطح لازم پایین نیفتد. این ماهها، فرصت بازبینی است. اولیای خدا و ائمّه هدی علیهمالسّلام - آنطور که در روایت آمده است - بر مناجات شعبانیّه مواظبت میکردند. من یکبار از امام بزرگوار پرسیدم: در بین دعاها به کدامیک بیشتر علاقه دارید؟ ایشان اسم دو دعا را بردند: یکی مناجات شعبانیّه، دیگری هم دعای کمیل. این دو دعا مضامین فوقالعادهای دارند. این دعاها فقط برای خواندن نیست؛ یعنی فقط برای این نیست که انسان موجی در فضا ایجاد کند و این کلمات را بر زبان جاری نماید - این خیلی سطحی و خیلی کم است - این مفاهیم را باید با دل آشنا کرد؛ باید دل را وارد این حریم نمود. این معانی بلند و مضامین برجسته با این الفاظ زیبا، برای این است که در دل انسان جایگزین شود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا - 1381/03/01 عنوان فیش :عدم برخورداری رزمندگان از کمترین امکانات نظامی در اوایل جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, کمبود امکانات در دفاع مقدس, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : درچنان شرایطی [اویل جنگ تحمیلی] كه غم، دلها را فرا گرفته و رجزخوانیهای عراق همهی دنیا را پُر كرده بود، نیروهای ما از كمترین امكانات مادّی برخوردار نبودند. اینكه میگویم كمترین امكانات مادّی، یك حقیقت است. من فراموش نمیكنم، یكی از سرداران و فداكاران آن روز - كه امروز بحمداللَّه در همین جلسه حضور دارند - به اتّفاق چند نفر در اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز میخواستند تا بتوانند قدری در مناطقِ جلوتر ایستادگی و مبارزه كنند؛ اما كسی نبود به اینها این چند قبضه خمپارهانداز را بدهد! ما برای سیم خاردار و گلوله و آر.پی.جی مشكل داشتیم؛ تانك و نفربر و امثال اینها كه به جای خود. آنچه در اختیار ملت ایران بود، عبارت بود از یك ارادهی قوی و نشاط همهجانبه كه برخاسته از ایمان و آگاهی بود. اینكه امام فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد كرد»، یعنی این. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا - 1381/03/01 عنوان فیش :عزم و جزم نیروهای مسلح برای مقابله با ارتش عراق در اوائل جنگ کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, هفته دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نیروهای عراقی [در اوائل جنگ] پیشرفتهایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر - که مرزِ نزدیکتر بود - حمله کنند، دچار مانع شدند. علّت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانان مؤمن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند؛ یعنی در اینجا انقلاب شروع کرد خود را نشان دادن؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمینگیر شد. آنجا نیروهای مسلّح و ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند و این اوّلین تودهنیای بود که به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ایران را گرفته بود؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه دشمن قرار داشت. بنده در ماههای اوّلِ جنگ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلّح را میدیدم. نیروهای مسلّح، عازم و جازم بودند؛ اما غم سنگینی بر دلشان نشسته بود. بتدریج عظمت نیروهای مردمی، خود را نشان داد. سپاه پاسداران بهسرعت خود را سازماندهی کرد و نیروهای مردمی و بسیج مردمی بتدریج سازمان پیدا کردند؛ یعنی جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان - 1380/08/12 عنوان فیش :تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در ابعاد جهانی کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, ژان پل سارتر, راسل، برتراند, جنگ ویتنام, تاریخ آسیا و آفریقا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در ابعاد جهانى - حتّى در دنیاى غیر اسلام - هم انقلاب اسلامى تأثیر گذاشت و توجّه به قدرت مذهب در بسیج انسانها را در دنیا مطرح کرد. مذهب - که یک پدیده منزوى و تشریفاتىِ محض بود - ناگهان آنچنان یک ملت را بسیج کرد که توانست یک نظام متّکى به حمایتهاى بینالمللى را بهکلّى به خاک سیاه بنشاند و اجازه ندهد بر روى ویرانههاى آن، خلأ به وجود آید؛ بلکه نظامى با حرفهاى نو بر سر پا کند. قائلین همه حرفهایى که براى بشریّت ایدهآل بود - مسأله عدالت، انسانیّت و تکریم انسان، برابرى انسانها، برابرى نژادها، لزوم مبارزه و مقابله با زورگوییهاى بینالمللى - و کسانى که در دلهایشان حرفهایى بود، ولى جرأت نمىکردند آنها را ابراز کنند و یا میدانى براى ابراز نمىیافتند، دیدند نظام سیاسىِ مستقرّىِ در یک گوشه از دنیا به وجود آمده، این حرفها را روى پلاکارد نوشته و در مقابل چشم جهانیان بلند کرده است. این براى آنها، بسیار فوقالعاده بود. در زمان جنگ ویتنام که علیه امریکا تبلیغات زیاد بود، اما کسى گوشش بدهکار نبود و اعتنا نمىکرد، ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسوى و برتراندراسل فیلسوف و نویسنده انگلیسى و چند نفر دیگر دور هم جمع شدند و گفتند بیاییم علیه امریکا دادگاهى تشکیل دهیم و جنایات این رژیم در ویتنام را در این دادگاه محاکمه کنیم. آنطور که به ذهنم مىآید، برتراندراسل به عنوان دادستان، ژان پل سارتر به عنوان رئیس دادگاه، و چند نفر دیگر هم از متفکران سیاسى دنیاى غرب بودند. آنها در دنیا هیچ نقطهاى را پیدا نکردند که این دادگاه را در آنجا تشکیل دهند! کشورهاى غربى - از جمله فرانسه و انگلیس - کشورهاى خودِ اینها بود و شریک جرم امریکا بودند؛ بنابراین معنا نداشت چنین دادگاهى در این کشورها تشکیل شود. در کشورهاى کمونیستى هم اگر این دادگاه تشکیل مىشد، صبغه کمونیستى پیدا مىکرد و چون اینها ضدّ مارکسیسم بودند، نمىخواستند در این کشورها برگزار شود. بنابراین هیچ نقطه آزادى در دنیا وجود نداشت که اینها دادگاه را در آنجا تشکیل دهند. راه حلّى که به نظرشان رسید، این بود که رفتند یک کشتى اجاره کردند و در آبهاى آزاد اقیانوسها این دادگاه نمایشى را تشکیل دادند! بنابراین وقتى عدّهاى متفکّر مىخواستند به جنایات آشکار امریکا در ویتنام اعتراض کنند، یا باید به اعتراضات خیابانى متوسّل مىشدند - مثل همین کارهایى که امروز در دنیا علیه جهانىگرى مىشود. هرجا کنفرانس جهانىسازى (گلوبالیسم تحت رهبرى امریکا) تشکیل مىشود، تظاهرات خیابانى شکل مىگیرد و عدّهاى شعار مىدهند و چهار نفر پلیس هم با باتوم مىآیند؛ ولى این تظاهرات چندان اهمیتى ندارد و تأثیرگذار نیست؛ صرف یک ابراز اعتراض است - یا اگر مىخواستند کارى بکنند که بتواند در افکار عمومى دنیا اثر بگذارد، هیچ نقطهاى در دنیا وجود نداشت که آنها بتوانند به آن متّکى باشند؛ لذا یک کشتى انتخاب کردند و وسط آبها رفتند و بدون اتّصال به هیچ مردمى و بدون داشتن امتداد ملّىاى، این کار را کردند. در چنین دنیایى؛ در قحط یک فضا و محیط مناسب براى زدن یک حرف حساب، ناگهان بر روى خاک، روى همین زمین، آن هم نه در یک زمین اجارهاى یا میدان فوتبال؛ بلکه در یک کشور، آن هم نه در یک نقطه دورافتاده دنیا؛ بلکه در خاورمیانه و حسّاسترین منطقه جغرافیاى سیاسى دنیا، یک ملت چند ده میلیونى، با یک انگیزه تمام نشدنى، ناگهان وسط میدان آمد و نه فقط به امریکا و پشتیبانان او اعتراض کرد و به همه انگیزههاى استکبارى امریکا «نه» گفت که حتّى به شوروى هم که قطب مقابل امریکا بود، اعتراض مىکرد! من در زمان ریاست جمهورى، در کنفرانس غیر متعهّدها در زیمباوه شرکت کردم. کنفرانس غیر متعهّدها عمدتاً در اختیار چپها بود. البته دولتهاى متمایل به غرب و امریکا هم در آنجا بودند؛ اما کارگردان عمده، یکى رابرت موگابه و یدیگرى فیدل کاسترو بود - که اینها چپ بودند - بقیه رؤساى جمهورِ چپ دنیا هم که طرفدار شوروى بودند، حضور داشتند و عمده کارگردانى در دست اینها بود. من رفتم در آنجا سخنرانى کردم. سخنرانى من صددرصد ضدّ امریکایى و ضدّ استکبارى بود. حقایق انقلاب، حقایق کشور، جرایم امریکا، جرایم علیه ملت ایران، مسائل مربوط به جنگ تحمیلى و امثال اینها را گفتم. بعد با همان صراحت و شدّت، به تجاوز شوروى به افغانستان حمله کردم. اینها مبهوت مانده بودند! یکى از همان رؤساى جمهور چپ به من گفت، تنها غیر متعهّد در این کنفرانس، ایران است. ببینید؛ نظام اسلامى در ابعاد جهانى، اینطور اهمیت و جلوه پیدا مىکند و حتّى دشمنانش مجبور مىشوند به آن احترام کنند. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان - 1380/08/12 عنوان فیش :احمد سکوتوره شخصیتی قوی دربین رجال سیاسی دنیا کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, احمد سکوتره, حمایت استکبار از عراق در جنگ تحمیلی, تاریخ آسیا و آفریقا, آمادگی برابر دشمن, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما امروز در دوران حساسى هستیم. آیا جوان مىتواند بىتفاوت بماند؟ حمله دشمن به ما یک امر طبیعى است. هیچ لازم نیست که ما دستگاههاى ویژهاى داشته باشیم تا از اعماق کارهاى آنها براى ما خبر بیاورند - که البته خبرهاى ویژه هم داریم؛ اینطور نیست که نداشته باشیم - اما اگر آن خبرها را هم نداشتیم، خیلى واضح و منطقى و طبیعى است که دشمن علیه ما توطئه کند. عدّهاى مىآیند و بحث توهّم توطئه را مطرح مىکنند. در دانشگاه و محیط روشنفکرى کشور، انسانى خجالت نکشد و بگوید توطئه توهّم است؛ دشمن علیه ما توطئه نمىکند؛ امریکا علیه ما توطئه نمىکند! گفت: مادر من چه اشتباه کند به خیالش که گربه هم لولوست! امریکاییهاى به این نازنینى! در دوره جنگ تحمیلى، شخصیّتهاى متعدّدى به ایران مىآمدند و مىرفتند. یکى از شخصیّتهایى که من او را فراموش نمىکنم، احمد سکوتوره است. او رئیس جمهور گینه کوناکرى در غرب آفریقا و یکى از شخصیّتهاى برجسته و بسیار محترم در قارّه آفریقا بود. متأسفانه مطالعات تاریخى، سیاسى جوانان ما ضعیف است. اینها را باید شما خیلى مطالعه کنید و بدانید. در کشور غنا در غرب آفریقا انقلاب شد و شخصیت آفریقایىِ بسیار برجستهاى به نام قوام نکرومه بر سر کار آمد که بعد علیه او توطئههاى زیادى - توطئههاى غربى و امریکایى و غیرامریکایى - صورت گرفت. در یکى از سفرهایى که قوام نکرومه به خارج رفته بود، در غیاب او یک کودتاى دستِ راستىِ غربى در این کشور راه انداختند که او دیگر مجبور شد به کشورش نیاید. همان موقع احمد سکوتوره از قوام نکرومه دعوت کرد و گفت به کشور من بیا و تو رئیس جمهور کشور من باش. چنین شخصیتى، قوام نکرومه را به کشور خودش آورد. در زمان ریاست جمهورى و آن دورهاى که بنده در سیاست خارجى به طور اجرایى و عملى فعّال بودم، از رجال سیاسى دنیا، کمتر شخصیتى را به قوّت او دیدم. او تقریباً سه مرتبه به ایران آمد. البته فشار آورده بودند تا براى میانجیگرى جنگ به ایران بیاید. او در دیدارهاى خصوصى - داخل اتومبیل و در رفت و آمدها - حرفهاى خوبى مىزد. مىگفت اگر بعد از انقلاب به شما حمله نظامى نمىشد، من تعجّب مىکردم؛ بنابراین تعجبى ندارد که به شما حمله کردهاند. تصریح مىکرد که حمله عراق علیه شما، سازمانیافته، از پیش طرّاحى شده و کار بینالمللى است، نه کار کشور عراق. راست هم مىگفت، همینطور بود. حمله نظامى کردند، به خیالشان قضایا تمام مىشود، اما نشد. محاصره اقتصادى کردند، اما نشد. این بیستودو سال مرتّب فشار مىآورند و اذیّت مىکنند. این دشمنیها طبیعى است. راه مقابله با این دشمنیها تسلیم شدن نیست. این نکته را داخل پرانتز بگویم؛ عدّهاى نگویند دشمنى که اینقدر اذیّت مىکند، شما چه داعىاى دارید؟ بروید با او کنار بیایید! در قضایاى مهم سیاسى که به سرنوشت ملتها ارتباط پیدا مىکند، کنار آمدن یعنى تسلیم شدن؛ یعنى همان چیزى را که دشمن مىخواهد، عمل کردن. مثل یک نفر که مىخواهد خانه شما را بگیرد و شما زیر بار نمىروید؛ مرتّب سنگ مىاندازد و شیشهها را مىشکند و اذیّت مىکند. آن وقت یکى به شما بگوید با دشمنى که اینقدر اذیّت مىکند، کنار بیایید! کنار آمدن این است که شما از خانه بیرون بروید و کلید خانه را به او بدهید! کنار آمدن، یعنى تحقیر و به اسارت دادن یک ملت؛ یعنى تأمین خواسته دشمن درباره یک ملت. نجات از این دغدغهها و مشکلات، یک راه بیشتر ندارد و آن، فکر کردن، اندیشیدن، ضدّ حمله فراهم کردن و دشمن را به ستوه آوردن است. نسل جوان در چنین میدانى است که تکلیف و مسؤولیت دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان - 1380/08/12 عنوان فیش :تغییر تفکر عده ای از مسئولان از کمونیستی به سرمایه داری کلیدواژه(ها) : لغزش مسئولین, مسئولان نظام(مخاطب), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), شبههافکنی, شورای انقلاب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مهمترین نقاط ضعفى که در زمینه مسؤولان وجود دارد - که من آن روز هم در میدان امام اشاره مختصرى به آن کردم و الان آن را براى شما جوانان بیشتر باز مىکنم - چند مورد است: ... در حوزه اندیشه، قانونشکنى مىکنند. حوزه اندیشه و فکر هم قوانینى دارد و باید از آن قوانین پیروى کرد. اگر کسى درباره یک مبناى فکرى شبههاى دارد، قانونش این است که آن را در مراکز تخصّصى و محافل علمى مطرح کند. یا باید شبهه را برطرف کرد و از ذهن خود زدود، یا اگر شبهه اشکال واقعى است، آن را به یک نظریّه تبدیل کرد و ذهنهاى اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد نمود. این حضرات از این قانون پیروى نمىکنند. شبههاى به ذهن آنها مىآید، خودشان دچار بىاعتقادى مىشوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتارى، پایههاى ایمان عمیق قلبىشان را موریانه هوى و هوس و رفاهزدگى و دنیاطلبى مىجود و مىخورد و شبههدار مىشوند؛ آنگاه مىآیند شبهه را در افکار عمومى مطرح مىکنند و اسمش را هم تجدیدنظر مىگذارند! این خیانت به افکار عمومى است. تجدیدنظر یعنى چه؟ یک وقت معناى تجدیدنظر این است که انسان از خطایى، اندیشمندانه و منصفانه برمىگردد. این امر بسیار خوبى است؛ اما تجدیدنظرهاى سیاسى، مصلحتى و ناشى از تغییر موقعیّتها و تطمیع دشمن، تجدیدنظر نیست؛ اینها هُرهُرىمسلکى است. ما در اسلام اجتهادِ دائم داریم. اجتهاد دائم، یعنى انسانِ صاحبنظر همیشه در صدد تکمیل فکر خود است. در راه تکامل، گاهى انسان خطایى را تصحیح مىکند؛ این درست و خوب است. در طریق فکر اسلامى، صاحبنظران، اندیشمندان و انسانهایى که قدرت اجتهاد و استنباط در مبانى فکرى و نظرى انقلاب را دارند - نه هر کسى که ادّعا دارد، نه کسى که صلاحیتهاى علمى و فکرى لازم را کسب نکرده است - دائم باید فکر کنند و اندیشه را تکمیل نمایند. این امر خوبى است. نباید تابع حزب باد باشیم و هر روز، باد به هر طرف که وزید، آنگونه تصمیم بگیریم؛ یا نگاه کنیم ببینیم دشمن چه ژستى مىگیرد، ما هم ژست خود را با او تطبیق کنیم؛ اگر او اخم کرد، ما چهره ترسآلود بگیریم؛ اگر او حرف تندى زد، ما چهره معذرتطلبانه به خود بگیریم! اینکه نشد. انسان اگر زندگى سیاسى بعضى افراد را از اوّلِ انقلاب تا بهحال نگاه کند، مىبیند ملغمه عجیبى از انواع و اقسام فکرهاست! یک روز بود که چنین آدمهایى به این اکتفا نمىکردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروى» بگویند. مىگفتند باید بگوییم «مرگ بر شرق و غرب»! ما مىگفتیم شوروى سمبل یک تفکّر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلى دارد شما بگویید «مرگ بر شرق و غرب»؟! مىگفتند شما محافظهکار و سازشطلبید! از جمله همین حضرات، امروز کسانى هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهى کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویى کردیم؛ ما را ببخشید! بعضى از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روى تندیهاى بىرویّه، چنان نظرات عجیب و غریب اقتصادىاى مطرح مىکردند که انسان شاخ درمىآورد! مىگفتیم اینها کجایش اسلامى است؟ مىخواستند تفکّرات بسیار تندِ چپِ سوسیالیستى را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند. بعضى از آنها که مسؤولیت داشتند، کارهاى بدى هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمىکنم، ما در شوراى انقلاب - سالهاى 57 و 58 - قانونى داشتیم که سرمایهداران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند (الف)، بند (ب)، بند (ج)، بند (د). بند (ب) کسانى بودند که سرمایههاى آنها از طریق نامشروع و غیرقانونى به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایهها را تصرّف کند. بند (ج) کسانى بودند که سرمایههاى آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهاى کلانى از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها مىبایست وامهاى خود را ادا مىکردند. اگر ادا مىکردند، کارخانهها مال خودشان مىشد؛ اما اگر پرداخت نمىکردند، کارخانههاى آنها تصرّف مىشد. اوایل ریاست جمهورىِ من گروهى مسؤول تشخیص بند (ب) و (ج) و اینطور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخستوزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند (ج) را به بند (ب) تبدیل کنند؛ یعنى کارخانهاى که مىشد صاحب آن بدهکارىاش را به بانک بدهد، بعد کارخانهاش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بىکار نباشند، مىخواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایهدارى افراطىِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانى هستند که حاضرند در مقابل کمپانىداران و سرمایهداران صهیونیستى فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذارى کنند! انسان از چپترین ایده مارکسیستى، به افراطىترین ایده دست راستىِ اقتصادى متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُرى مسلکى است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهاى تجدیدنظرطلب در برخى از دستگاههاى گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر مىرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر مىرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر مىرسانند؛ هرجا و در هر نقطهاى باشند، ضرر مىرسانند. یکى از آسیبهاى ما این است. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :ارتیاط شهید آیتالله مدنی با اقشار مختلف مردم کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید آیت الله مدنی, ارتباط با مردم, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, ارتباط آیت الله خامنه ای با علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان ملّا بود، عالم بود، فقیه بود. در قم و نجف تحصیلات عالیهی فقه و اصول، همچنین معقول کرده بودند و مرد عالمی بود. آگاهانه و از روی معرفت عمل میکرد، کار میکرد، اقدام میکرد. خاصیّت علم در انسان همین است که حرکات او و سکنات او عالمانه است، منطقی است؛ این خصوصیّت در ایشان بود. ثانیاً روحانیِ ناطق بود. در روایات داریم: بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِه.(۱) اهل بیان و تبیین بود در [ بین ]قشرهای مختلف؛ ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعهی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال، بیست ساله، بیستویک ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! آن هیمنهی علمی در رابطهی ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود، یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد؛ با جوانها اینجوری بود. با عامّهی مردم و قشرهای خیلی عمومی مردم هم باز همینجور بود. در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود -- در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد -- ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم میآیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم. خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجهی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجهی هسچهی عربی با اینها حرف میزند! یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطرهای مکرّر نقل کردهام: آنوقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند. با طبقهی علما؛ در اوّلین سمینار ائمّهی جمعه که ما در قم تشکیل دادیم، همهی علمای ائمّهی جمعهی سراسر کشور و علمای بزرگ و همین شهدای معروف در آنجا بودند - علمای سنّی و شیعه - که چند نفر سخنرانی کردند. بعد آقای مدنی پا شد آنجا، آن کنج ایستاد - من آن منظره را یادم نمیرود - و شروع کرد صحبت کردن و اشک از چشمهای او روی محاسن شریفش همینطور جاری بود و حرف میزد. در روایات داریم که حضرت دعا میخواندند، اشک مثل قطراتی که از لب مشک، مشک را میبندند جاری میشود همینطور مرتّب چک چک. این را من در چهرهی آقای مدنی دیدم، که همینطور این جریان اشک از دو چشم ایشان سرازیر بود. ایشان در آن روز تمام مجلس را منقلب کرد، ایشان اینجوری بود. با طبقهی روشنفکر مینشست، جذبشان میکرد؛ با طبقهی عوام مینشست، جذب میکرد؛ با طلبهها مینشست؛ یعنی عالم ناطق و مبیّن و کسی بود که میتوانست آن ذخیرهای که در وجود او و در روح او، در دل پاک و نورانی او از نور معرفت و علم جمع شده بود، آن را براحتی به مخاطب خودش منتقل کند؛ این هم یک خصوصیّتی بود که در ایشان وجود داشت. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :شجاعت آیت الله مدنی در بیان اعلمیّت امام و مقابله با فتنهی خلق مسلمان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید آیت الله مدنی, فتنه حزب خلق مسلمان, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]مرد[ی] شجاع، صریح، [و] آمادهی خطرپذیری[بودند]. لذا ایشان وقتی که در نجف هم بودند، جزو کسانی بودند که شجاعتشان را در نجف هم ثابت کردند؛ یعنی در نجف آن کسی که بایستد و صریح مرجعیّت امام یا اعلمیّت امام را بیان بکند و تصریح بکند [خیلی شجاعت میخواهد]. خیلیها حاضر نبودند؛ با اینکه قلباً هم ممکن بود معتقد باشند، امّا حاضر نبودند؛ ایشان یکی از چند نفر معدودی بود که به مرجعیّت امام و اعلمیّت امام شهادت داد؛ و پخش شد. ما آن وقت در مشهد بودیم، خبرش از نجف به مشهد رسید و چقدر در قشرهای اهل علم و اهل معرفت تأثیر گذاشت که خب یک شخصی مثل آقای مدنی، اینجور ترویجی از امام کرده بود. هم در آنجا با این اعلام صریح شجاعت نشان داد، هم در وقتی که به ایران آمدند، در مقابل دستگاه شجاعت نشان دادند. و بالاتر از همه در تبریز بود، در اوایل رفتن ایشان [ به تبریز و] در آن فتنهی موسوم به فتنهی خلق مسلمان که یک آمیختهی نفاقآمیزی بود از احساسات قومی و ضدّ اسلامی و در هدف، ضدیّت با نظام جمهوری اسلامی. یک چنین حرکتی را درست کرده بودند و از جاهای مختلف، از نقاط مختلف مردم را به تبریز ریختند برای ایجاد آشوب و فتنه. این مرد مثل کوه ایستاد و حتّی جانش در خطر افتاد و در آن جمعیّت، در آن میدان، نزدیک بود ایشان را به شهادت برسانند؛ که خب، بعد جوانهای حزبالّلهی و مردم مؤمن تبریز آمدند و خودشان غائله را ختم کردند و تمام کردند. اگر ایستادگی ایشان نبود، معلوم نبود که چه میشد. ما آن روزها در شورای انقلاب بودیم و لحظه به لحظه مسائل تبریز را دنبال میکردیم و در جریان بودیم. افرادی میرفتند، میآمدند، با علما تماس میگرفتند، با مردم تماس میگرفتند، چه در رابطهی با قم، چه با تبریز یک ارتباط دائمی بود. نقش آقای مدنی، یک نقش حقیقتاً مؤثّر و تعیین کنندهای در آن قضایا بود. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :مرحوم دادمان ؛ نماد مسئول با همت کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, روحیه کار و تلاش نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از خصوصیات دولتِ کار بودن این خواهد بود که ما تلاش کنیم زمان پروژهها را کوتاه کنیم، و این میشود. باز من در اینجا ذکر خیری از مرحوم دادمان بکنم. من وقتی در سفر گیلان، به بندر انزلی رفتم و آن پل قدیمی را - که خود من حدود چهل سال قبل از آن عبور کرده بودم - دیدم، در دل شرمنده شدم. غازیانِ امروز شاید ده برابر غازیانِ آن روز شده؛ بندر انزلی هم چند برابر بندر پهلویِ آن روز شده؛ اما پل بین این دو از روی آن رودخانه عریض، یک پل قدیمی با عرضِ بسیار کم است. بعد هم که رفتیم، دیدیم مردم و به تبع آنها آقای امام جمعه، همه از ما ساخت پل را میخواهند. من وقتی به رشت برگشتم - در خانه آقای صوفی، آقایان وزرا جمع شدند؛ آقای عارف و دیگران هم بودند - مسأله پل را مطرح کردم و به مرحوم دادمان گفتم شما این پل را میسازید؟ ایشان فکری کرد و گفت بله، ما سه ساله آن را تحویل میدهیم. من گفتم آن را دوساله تحویل دهید. ایشان سری تکان داد و من فکر کردم که تلقّی به قبول کرده که دوساله تحویل دهد. گفتم من دلم میخواهد دو سال دیگر رئیس جمهور بیاید و در همین موقع این پل را افتتاح کند. وقتی دادمان از دنیا رفت، کسانی از دوستان ما که با خانواده ایشان مرتبطند، گفتند دادمان در خانه گفته بود که فلانی به من گفت دو ساله پل را بسازید؛ اما من آن را یکساله تمام میکنم! همت آن مرد، اینگونه بود. ببینید انسان از فقدان چنین آدمهایی چقدر میسوزد. او میتوانست این کار را بکند؛ من معتقدم آقای خُرّم هم میتواند. البته همیشه ما وقتی از وزرا میپرسیم چرا زمان پروژهها اینقدر طولانی است؛ باید سه سال طول بکشد، اما هشت سال طول میکشد و این برای کشور خسارت دارد؛ همه تقصیرها را گردن سازمان مدیریّت و برنامهریزی و بانک مرکزی میاندازند و میگویند اینها نکردند. شاید هم واقعاً حق با آنهاست. بالاخره روز از نو و روزی از نو؛ باید کاری بشود که هرچه ممکن است، این زمانها را کوتاه کنید. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :لزوم شناخت نقاط قوت و ضعف دولتهای گذشته کلیدواژه(ها) : اعتماد مجلس به دولت, نقاط قوت و ضعف انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید کلانتری, انضباط اقتصادی و مالی, زهد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : خوشبختانه دولت در موسم قانونی خود تشکیل شد و من لازم میدانم از مجلس شورای اسلامی تشکّر کنم. مجلس که به همهی وزرا رأی موافق داد، واقعاً به کشور خدمت کرد. اگر خدای نکرده آنطور میشد که بعضی اشخاص پیشبینی میکردند و میگفتند چند نفر از وزرای پیشنهادی رأی نمیآورند، شما بدانید ما نمیتوانستیم امروز کار خود را شروع کنیم. امروز شما راحت میتوانید کارتان را شروع کنید. این کمک مجلس بود و بنده، هم از آنها متشکّرم؛ هم آنها را بهخاطر کاری که انجام دادند، دعا کردم. الان ما باید چه کار کنیم؟ من عرض میکنم که دولتهای گذشته و وزرایی که قبل از شما بودند، نقاط قوّت و ضعفی داشتند. نقاط قوّت و ضعف آنها را بهدرستی پیدا کنید و بنا را بر افزودن بر قوّتها و کاستن از ضعفها بگذارید؛ به شرطی که در شناخت نقاط قوّت و ضعف، اشتباه پیش نیاید. من باز به برخی از امواج تبلیغاتیِ فرهنگیِ مصنوعی و عمدتاً وارداتی اشاره میکنم که سعی میکنند برخی از نقاط قوّت دولتهای قبلی را نقاط ضعف وانمود کنند. اگر ما در دوره جنگ یا در دوره مرحوم شهید رجایی در زمینههای اقتصادی، فلان تصمیمها را گرفتیم و در زمینههای امنیتی فلان کارها را کردیم که نیاز کشور بود، امروز بعضی سعی میکنند اینها را به عنوان یک نقطه ضعف معرفی کنند. اگر ما در آن زمان وزرایی داشتیم که بعد از آن که دوره وزارتشان تمام شد، وقتی میخواستند روز جمعه به نماز بروند، همراه با زنشان سوار موتورسیکلت شدند و به نماز جمعه رفتند، این نقطه قوّت است؛ اینها جزو افتخارات ماست؛ اینها تابلوست و باید بماند. اگر ما وزرایی داشتیم که مقیّد بودند در نماز جمعه شرکت کنند و در میان مردم بنشینند و حرف آنها را بشنوند، اینها نقطه قوّت است. مرحوم شهید کلانتری به من گفت در نماز جمعه نشسته بودم، یک نفر به من رو کرد و گفت ببین چقدر زمانه عوض شده است. گفتم چطور؟ آن شخص به کسی که در صفِ جلو نشسته بود، اشاره کرد و گفت: او وزیر است. مرحوم شهید کلانتری میگفت به صف جلو نگاه کردم، دیدم عباسپور - وزیر نیرو - است. به او گفتم پس من یک چیز عجیبتر به تو بگویم؛من هم وزیرم! خدا شهید کلانتری را رحمت کند. آنهایی که او را دیده بودند و میشناختند، میدانند که آدم بسیار پُرتحرک، پُرخون، پُرعزم و خیلی به دردبخوری بود. او هم واقعاً از جمله کسانی بود که از دستمان رفت. اگر وزرا به مناطق محروم سرکشی میکردند، اگر در کارتابلها غرق نمیشدند و به میان مردم میآمدند، اینها نقاط قوّت بوده است. نقاط ضعف هم وجود داشته است. اگر ما انضباط اداریِ کم و کاربلدیِ اندک و تجربه ناچیزی داشتیم، اینها نقاط ضعف است؛ باید اینها را برطرف کنیم. نباید در شناخت نقاط قوّت و ضعف اشتباه کنیم. اگر آن زمان وزیری مثلاً به خودش حق میداده که در زمینه کارهای مالی برخلاف قانون عمل کند، به خیال اینکه دوران انقلاب است، کارش نقطه ضعف محسوب میشده است. اوایل انقلاب وزیری به من گفت من فلان چیز را از فلان جا میآورم؛ اما اگر اجازه ندهند، دیوار را سوراخ میکنم و آن را میآورم! البته آن روز شاید کسی او را به خاطر آن کار مذمّت نمیکرد؛ اما این نقطه ضعف است. نقاط ضعف را کم کنیم، نقاط قوّت را اضافه کنیم و در شناخت نقاط قوّت و ضعف، اشتباه نکنیم. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :تذکر رهبری به وزیری که سنگهای گرانقیمت در ساختمان وزارتخانهاش استفاده کرده بود کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اشرافیگری, اشرافیگری مسئولان, تجملگرایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند میکند، نمود اشرافیگری در مسؤولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید. اشرافیگری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اوّلش بزرگتر است. عیب اوّلِ اشرافیگری، اسراف است - اشرافیگریِ حلال را میگوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده - اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگسازی میکند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست میکند. البته در این زمینه مسؤولان درجه یک بسیار نقش دارند؛ تلویزیون بسیار نقش دارد؛ منش من و شما هم بسیار نقش دارد. من یک وقت شنیدم که یکی از وزرای معادن - نمیگویم در چه سالی - انواع و اقسام سنگهای گرانقیمتی را که ما در کشور داریم، آورده و در وزارتخانهاش کار کرده است! من در اینجا او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این کار را کردی؟ گفت: وقتی مسافران خارجی به وزارتخانه میآیند، این سنگها جلوِ چشمشان قرار گیرد و مشتری پیدا شود! شما را به خدا، این منطق، قابل قبول است؟! ما این همه خرج کنیم و سنگهای وزارتخانه را - که دارد یا ندارد - جمع کنیم و سنگ جدید نصب کنیم، برای اینکه مشتری پیدا کنیم! شما میتوانید در سالن اصلی وزارتخانه خود چارچوب بزرگی را به طول پنج و عرض سه متر درست کنید و انواع و اقسام سنگهایتان را به شکل بسیار بدیع و زیبا در آنجا بچینید - کسانی هستند که کارشان همین چیدنهاست - بعد هر میهمانی آمد، به عنوان ادای احترام، او را به آنجا ببرید تا سنگها را تماشا کند؛ هم تماشاست، هم مشترییابی؛ اینکه بهتر است. بهانه برای تجمّلسازی، واقعاً مناسب نیست. به نظر من زرق و برق در زندگی شما وقتی به بیرون منعکس شود، آن اشکال دوم را دارد: فرهنگ میسازد و یک عدّه نوکیسه و تازه به دوران رسیده را به خرجها و تجمّلبازیِ زیادی تشویق میکند. بعد هم میبینند رؤسای نظام هستند؛ همه به آن طرف حرکت میکنند؛ آنوقت از شما تندتر هم میروند؛ چون شما بالاخره ملاحظاتی دارید که بسیاری از آنها ندارند. البته من در این زمینهها قبلاً سفارشهایی به عزیزان کردهام. در همین چند ماه قبل دو گزارش جداگانه از بوشهر و اصفهان به من رسید که به معنای حقیقیِ کلمه خواب را از چشم من ربود؛ هر دو هم مربوط به دستگاههای دولتی بود. گزارش اصفهان مربوط به محل سدّ است؛ مظهر فاصله و درّه بین وضع زندگی قشرهای فقیر و قشرهای دولتی. در آنجا خانهها و ویلاهایی ساختهاند - البته بخش خصوصی هم هست، اما دولت هم در آنجا از این کارها کرده است - کنارشان هم مردم زندگی عادیای ندارند؛ نان ندارند که شکمشان را سیر کنند؛ دروازه هم گذاشتهاند که کسی حق ندارد از آنجا عبور کند و به آن طرف برود! در یکی از جزایر بوشهر هم همین اتفاق افتاده و مربوط به یک بخش دولتی است. اینها اصلاً قابل قبول نیست. بنده خبر نداشتم؛ اما اگر اطلاع داشتم که میخواهند چنین جایی را در اصفهان و یا بوشهر بسازند، با اینکه بنا ندارم در کار اجرایی دخالت کنم، قطعاً به آن استاندار یا آن وزیر، کتباً و یا شفاهاً میگفتم شما حق نداری این کار را بکنی. بههرحال این کار را کردهاند؛ ساختهاند و تمام کردهاند. تأثیر این کارها خیلی بزرگ است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :تخلفات گوناگون شرکت های وابسته در اوایل ریاست جمهوریِ آقای خاتمی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مبارزه با مفاسد اقتصادی, مبارزه با بی عدالتی, مبارزه با فساد, امانت نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دولت باید شعار خودش را امانت و درستکاری قرار دهد. البته شما درستکارید. من بارها از وزرا - چه شما، چه کسانی که قبل از شما بودند - با همین عنوان و صفت، تمجید و تجلیل کردهام؛ چون عقیده ما این است. بالاخره نمیشود وزرای ما درستکار و امین نباشند. این جمله امیرالمؤمنین معروف است که فرمود: «انّ عملک لیس لک بطعمة»؛ این طعمهای نیست که تو به دست آورده باشی و بخواهی از آن، لقمهی چربی بزنی؛ «ولکنّه فی عنقک امانه»؛ این یک امانت و مسؤولیت بر دوش شماست. از فرصتهای شغلی نباید استفادهی شخصی شود. نباید ریخت و پاش صورت گیرد. این نامه هشت مادّهای که من به آقایان رؤسای سه قوه نوشتهام، جدّی است. ما گذاشتهایم آقایان اقدام کنند؛ اما اگر اقدام نکنند، بنده خودم وارد میدان میشوم و اقدام میکنم؛ بعد هم اینها میآیند گله میکنند، اما گلهشان به جایی نخواهد رسید؛ چون بالاخره باید کار بشود. شما این همه زحمت میکشید؛ من واقعاً میبینم که این همه غصّه و جوش خورده میشود؛ خود رئیس جمهور و دیگران کار میکنند؛ بعد یک نفر آدم بیاید از این اوضاع و احوال استفاده کند و پولی به جیب بزند و همه را بدنام و دولت را خراب و مردم را ناامید کند. مگر این قابل اغماض است؟ تخلّفاتی که به من گزارش میشود، غالباً از شرکتهای وابسته است. اوایل ریاست جمهوریِ آقای خاتمی، گزارشی راجع به شرکتها به ایشان دادند، به من هم دادند. البته انتظار من این بوده و هست که نسبت به این مسائل تصمیمگیری شود. در بعضی از این شرکتها کارهایی صورت میگیرد؛ مثل خریدهای کلان، بدون توجیه اقتصادی؛ احداث ساختمان، حتّی همراه با تخلّف؛ سرمایهگذاری، بدون توجیه اقتصادی؛ سفرها و مأموریتهای خارج، بدون توجیه واقعی و بدون تخصّص لازم - برای یک کارِ بیخود و کماهمیت، هیأتی را به خارج میفرستند - توزیع امکانات، غیرعادلانه و بدون توجیه؛ یک بار خودرو را به آنها میفروشند، یک بار خودروی دولتی به آنها میدهند؛ یک بار پول میدهند که خانه رهن کنند، یا خانه سازمانی به آنها میدهند، در حالی که خانه دارند؛ پرداختهای کلان و هدایا و جوایزِ بیمورد هم دیده میشود. یکی از کارهای بسیار بدی که میخواست رایج شود و خوشبختانه به نحوی جلوِ آن گرفته شد، مسأله هدایا بود. کسی میخواهد از مسؤولیتی برود، هدایای فراوانی به او داده میشود! کسی که هدیه میدهد، از کجا میدهد؟ از جیب خودش؟ نه، از بیتالمال. به چه مناسب؟! این هدیه چیست؟! استخدامهای بیضابطه وابستگان و تنظیم اسناد صوری را هم به ما گزارش کردهاند. دفتر ارتباط مردمی ما این اسناد را به وزارت اطّلاعات فرستاد؛ جوابیه وزارت اطلاعات را هم برای من فرستادند. آنها در همه موارد اسناد را تصدیق کردند و گفتند درست همینطور است. باید برخورد شود؛ نگذارید اینها به قوّه قضایّیه برسد؛ خودتان با اینها در داخل دولت برخورد کنید. آن دستگاه مربوط به این شرکت، بیملاحظه با اینها برخورد کند. آقا میآید جنسی را که متعلّق به این شرکت است، یک بار میفروشد، یک بار اجاره میدهد! این کار معنا ندارد؛ چرا؟! چون در فلان شرکت وابسته، چند نفر از خویشاوندانش هستند. اینطور کارها اصلاً قابل قبول نیست؛ اینها با امانت و درستکاری، بسیار منافات دارد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :به وزرای آقای هاشمی گفتم : برای حزب کارگزاران نباید وقت صرف کنید کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, وظیفه مسئولان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دولت نباید به جایی تبدیل شود که احزاب میخواهند دیدگاهها و گرایشهای خودشان را در آنجا رسمی و پرچمش را بلند کنند. این درست نیست؛ نتیجهاش این خواهد شد که از کار میمانید و آن وظیفهای که بر عهده شماست، به بار نخواهد نشست. به نظر من آقایانِ وزرا هم نباید وقت خود را در کارهای حزبی صرف کنند. زمان آقای هاشمی وقتی حزب آقایان کارگزاران درست شد، یکی از اشکالات اساسیای که من به کار آنها گرفتم و به آنها گفتم، این بود که برای حزب باید وقت صرف کنید - دور هم بنشینید و حرف بزنید، تبادل نظر کنید، بلی و خیر بگویید، بحثهای سیاسی و روشنفکری کنید - که ولو در کار شما هیچ اثری هم نگذارد، باید بدانید که این مقدار همّت و وقت، متعلّق به دولت است. وزیر که در وزارتخانه هشت ساعت کار ندارد؛ وزیر، تمام وقت در اختیار وزارتخانه است. اگر شما همّت و نشاط حرف زدن و فکر کردنتان را جای دیگری صرف کردید، در حقیقت وقت وزارتخانه را غصب کردهاید. این فعلِ حرام است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :سرکشی شهید رجائی به محل کار وزیرش کلیدواژه(ها) : کارآمدی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید رجائی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دو سه نقطه اساسی در مورد کارآمدی وجود دارد که من به آنها اشاره میکنم...عامل مؤثّر دیگر در کارآمدی، زیر نظر داشتن دائمی مدیران است. وزیر، کار اجرایی به معنای تحرّک فیزیکی خیلی ندارد؛ با نامه و مکاتبه هم شاید چندان سروکار نداشته باشد و چه بهتر که نداشته باشد و غرق در کارتابل نشود. یک وقت مرحوم رجایی به من گفت که به محل کار یکی از وزرای خود در دوره نخست وزیریاش رفته و در آنجا دیده که وزیر پشت میز پنهان است؛ از بس روی میز او کارتابل چیده بودند! ایشان میگفت رفتم وزیر را از آنجا بیرون کشیدم و به او گفتم کارت را بکن. این کارتابل دادن و گزارش دادن هم یکی از آن شگردهاست؛ این را بنده تجربه دارم؛ هم در دورهی ریاست جمهوری، هم قبل از آن در تشکیلات نظامی و وزارت دفاع. بعضی اشخاص، عمداً مدیر برتر را به مسائل روی میز سرگرم میکنند تا او اصلاً فرصت سر خاراندن پیدا نکند. حواستان باشد؛ گاهی اوقات شگردهای ظریف هم اعمال میشود. کار وزیر این نیست. مهمترین کار وزیر این است که به طور دائم حرکات مجموعه مدیران خودش را زیر نظر داشته باشد؛ درست مثل مربّیِ کهنهکارِ یک تیم ورزشی که بیرون یا نزدیک میدان ایستاده و دائم بازیکنانِ خودش را زیر نظر دارد: یکی خسته شده، او را از بازی بیرون میآورد؛ یکی بد بازی میکند، یکی ناهماهنگ بازی میکند - بازی شخصی و فردی میکند - فوری اینها را اخراج میکند و یکی دیگر را به جایشان میفرستد؛ یکی هست که بازیاش بد نیست، اما الان در میدان به یک کار برجسته نیاز است؛ لذا بازیکن ذخیرهای را که روی نیمکت نشسته، وارد میدان میکند و میداند که او میتواند آن حرکت برجسته را بکند. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت - 1380/06/05 عنوان فیش :بی خوابی مسئولین در برطرف کردن مشکل گندم کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), خودکفایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من امروز بر آن سه نکتهای که به ایشان[ آقای خاتمی]عرض کردم، مسأله کشاورزی را اضافه میکنم؛ همان چیزی که آقای حجّتی در اینجا قولش را به من دادند و من توقّع داشتم که ایشان در مجلس هم آن را بگویند - که متأسفانه نگفتند - و آن این است که ما در مواد اصلی غذایی کشور، یعنی گندم و برنج و احتمالاً روغن، خودکفا شویم. ایشان به من قرص و محکم گفتند که میتوانیم خودکفا شویم؛ اما هرچه گوش تیز کردم ببینم ایشان در مجلس کلمه «خودکفایی» را میآورند، دیدم نه! ایشان گفتند ما میتوانیم اینها را پیش ببریم. پیش بردن کجا، خودکفایی کجا؟! البته این آقای حجّتیای که من شناختهام، میتواند این کار را بکند. الان کشور برای این کار آماده است. ایشان باید همّت کند و انشاءاللَّه سازمان مدیریّت و برنامهریزی به ایشان کمک کند و آقای رئیس جمهور هم حتماً کمک خواهد کرد؛ من هم با همه وجود کمک خواهم کرد. این کار جزو کارهای اساسی است که اگر صورت گیرد، دیگر آن دغدغهای که آقای رئیس جمهوری در مجلس اسم آوردند و آن کمخوابی و یا بیخوابیِ دو سه شبه ایشان و آقای شریعتمدار پیش نخواهد آمد. البته آقای حجازیِ ما هم در آن دغدغه شریک بودند، فقط به بنده نگفته بودند. البته نه اینکه مثلاً تا ده روز نگفتند؛ نه، همان دو سه روزِ اوّل نگفتند؛ اما بعد که قدری مشکل برطرف شد، این قضیه را به ما گفتند. ما باید مشکل گندم را از دوش وزارت بازرگانی برداریم و روی دوش کشاورز خودمان و وزارت جهاد کشاورزی بگذاریم. دولت این چهار کار را در محور برنامههای خود قرار دهد. اینها کارهایی است که به بعضی از بخشها ارتباط مستقیم و به بعضی بخشها ارتباط غیر مستقیم دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر - 1380/05/01 عنوان فیش :اروپاییها جنگ به راه میاندازند، بعد هم دم از صلح میزنند! کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تبلیغات دشمن, اروپا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این حرفهایی که گاهی آدم میشنود که در دنیا ما را به خشونتطلبی متّهم میکنند، حرفهایی نیست که آدمهای هوشمند و زیرک آن را بپذیرند یا بر زبان جاری کنند. برای از رو بردن یک ملت، بهترین راه این است که با انبوه تبلیغات متراکم او را از میدان خارج کنند؛ دائماً او را متهم کنند و در موضع دفاع قرار دهند؛ این یک شیوه شناخته شده است. ما را به خشونت متهم میکنند. چه کسانی این کار را میکنند؟ یکی، دو سال پیش، یکی از رؤسای کشورهای اروپایی به اینجا آمده بود. میدانید که در دیدارهای بینالمللىِ سطوح بالا، بسیاری از حرفها، کلیّات و نوعاً تعارفآمیز و ایدهپراکنی است. او راجع به صلح صحبت کرد که بله، ما طرفدار صلح هستیم. من خارج از پروتکلهای معمولىِ اینگونه ملاقاتها، حالت طلبگی به خودم گرفتم و گفتم شما اروپاییها جنگ را به راه میاندازید، خودتان هم دم از صلح میزنید! بزرگترین جنگهای تاریخ بشر را شما اروپاییها به راه انداختید و آن همه آدم کشته شدند. ما که این طرف دنیا بودیم، باد جنگِ شما این همه به ما خسارت وارد کرد؛ حالا هم آمدهاید و دم از صلح میزنید! «خود گویی و خود خندی، خود مرد هنرمندی». گفتم ما مشکلی به نام جنگ نداریم. هیچکدام از کشورهای اسلامی، طالب جنگ نیستند. شما از جنگ حرف میزنید، خودتان هم میآیید شعار صلح میدهید! مربوط به :بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت - 1380/02/12 عنوان فیش :کمبود امکانات نظامی در جنگ تحمیلی کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, کمبود امکانات در دفاع مقدس, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : معجزه انقلاب اسلامی در دهه پنجاه، و معجزه جنگ هشت ساله در دهه شصت اتّفاق افتاد. اوایل جنگ، بعضی از برادرانِ عادتکرده به بخشنامهها و دستورالعملهای سنّتیِ نظامی، میگفتند شما چه میگویید؟! در مقابل پنجاه تانک، پنجاه تانک لازم است. عراق وقتی پنجاه تانک به میدان میآورد، باید با پنجاه تانک با او مقابله کرد؛ ولی ما نداریم! راست هم میگفتند؛ نداشتیم. من خودم یک شب رفتم تعداد تانکهای تیپی را که به طور سازمانی باید در حدود صدوبیست دستگاه تانک میداشت، شمردم؛ دیدم هفده تانک دارد! یک تیپ ارتشی در دُبّ حردان جلوِ نیروهای عراقی مستقر شده بود؛ اما به جای صدوبیست تانک، هفده دستگاه تانک داشت! میگفتند نمیشود؛ اما جوان ایرانی نشان داد که میشود. جوان بسیجی، جوان سرباز، جوان افسر - چه ارتشی و چه سپاهی - معجزه آفرید و نشان داد که میشود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش :اعتماد کامل امام (ره) به حاج احمدآقا کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سید احمد خمینی, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : (احمدآقا)این مرد صبور و پُرکار و بسیار جدّى، به معناى حقیقى کلمه، بیشتر عمر مفید خود را در خدمت امام و براى امام و هدفهاى امام گذرانید. امام هم قدر این فرزند باکفایت خود را مىدانستند. حداقل دو مرتبه بنده خودم از امام شنیدم که فرمودند: احمد عزیزترین افراد براى من است. امام از آن آدمهایى نبودند که به عنوان یک کار احساساتى و شخصى، بخواهند به نزدیکان خود اظهار علاقه کنند؛ آن جمله را فرمودند که ما هم بگوییم؛ نفرمودند که فقط خود ما بدانیم. در موارد متعددى امام نسبت به حاج احمد آقا اظهار اعتماد کردند. من فراموش نمىکنم جلسهى بسیار پُرهیجانى را که امام رضواناللَّهعلیه بهطور صریح جلوى من و چند نفر دیگر اظهار کردند که به حاج احمد آقا اعتماد کامل دارند. پس به خاطر امام، خوب است که ما همیشه از یادگار فقید امام تجلیل کنیم. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش :پیشرفت زیاد جمهوری اسلامی به سمت آرمانهای انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, فساد رژیم پهلوی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, مصادره اموال ایران توسط آمریکا, پیشرفت ملت ایران, پیشرفت علمی ایران, پیشرفت علمی ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اگر از من بپرسید که چقدر[به سمت آرمانهای انقلاب] پیش رفتهایم، خواهم گفت ما زیاد پیش رفتهایم. همانطور که گفتم، اگر کسى با گذشتهى این کشور آشنا باشد، خواهد دید که ما بسیار پیشرفت کردهایم. در این کشور مردم به حساب نمىآمدند، اما امروز مردم محور تصمیمگیریهایند. معنویت در این کشور بهشدّت مورد تهاجم بود؛ سعى مىشد معنویت ازاله شود؛ اما امروز چراغ معنویت در بین مردم روشن و پُرفروغ است. آن روزها جوانها عمداً به فساد کشانده مىشدند. شاید شما شنیدهاید که رؤساى کشور و خانوادههایشان، مهمترین شرکاى باندهاى مواد مخدّر در این کشور بودند! اوّل بار آنها هروئین را به این کشور آوردند و پخش کردند. فساد و اعتیاد و بدبختى را به دست خودشان ترویج مىکردند. امروز شما مىبینید که نظام، با همهى وجود و با تلاش فراوان، در مقابل این مشکلات ایستاده - که همهى دنیا هم کار او را تصدیق مىکنند - اما آن روز براى مسؤولان کشور کارهاى نمایشى در درجهى اوّل بود. به روستاها، به جادههاى روستایى، به برقرسانى روستایى، به بقیهى چیزهایى که در شهرهاى دور بود، مطلقاً اعتنایى نمىشد. اسم مىآوردند که ما مىخواهیم زبده پرورش بدهیم؛ اما در طول پنجاه سال، آنها توانسته بودند حدود صدوپنجاه هزار دانشجو در این کشور داشته باشند. من در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم - آن روز دقیقاً آمارش را مىدانستم، اما الان درست یادم نیست - گمانم در همهى استان که آن روزها حدود ششصد، هفتصد هزار نفر جمعیت داشت، سه نفر لیسانسیه بودند! تعداد دیپلمههاى آن استان بسیار کم بود؛ مثلاً بیست نفر بودند! امروز شما مىبینید که تمام شهرهاى کشور دانشگاه دارند. حتّى در بسیارى از شهرها دانشگاههاى متعدّد و دانشجویان فراوان و رشتههاى متنوّع و پیشرفتهاى علمىِ فراوانى دارند. من این مطلب را بارها گفتهام که امریکاییها هواپیماهاى جنگى و بقیهى ابزارهاى خودشان را به ما مىفروختند؛ ولى اجازهى تعمیر آنها را به ما نمىدادند! البته داستان آن فروشها هم داستان عجیبى است. آن روز صندوق مشترکى بین ایران و امریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آنجا مشغول کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیرى کردم، که متأسفانه تا امروز هم امریکاییها جواب ندادهاند! صندوقى با نام اختصارى F.M.S داشتند که دولت ایران پول را در آن صندوق مىریخت؛ اما قیمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را امریکاییها به عهده داشتند! وقتى انقلاب پیروز شد، میلیاردها دلار در این صندوق پول بود که هنوز هم امریکاییها جوابى ندادهاند و آن پولها را به ملت ایران برنگرداندهاند. وقتى همین وسیلهى پرنده به ایران مىآمد، بعد از مدتى محتاج تعمیر مىشد. شما خیال مىکنید اینجا تعمیرگاه و کارگاه و امثال اینها داشتند؟ ابداً. آن قطعهاى که خراب شده بود و آن را از داخل هواپیما بیرون آورده بودند - چون قطعههاى بزرگى وجود دارد که گاهى مرکّب از دهها قطعه است - اجازه نمىدادند که در اینجا باز شود و روى آن تعمیرى صورت گیرد. با هواپیما به امریکا مىبردند و آن را با قطعهاى جدید عوض مىکردند و مجدداً به ایران باز مىگرداندند! با این ملت، اینگونه رفتار کرده بودند. امروز ملت ایران، مثل همان هواپیما را مىسازد. هواپیماى «تندر»ى که پرسنل ما ساخته بودند، پرواز کرد. این وضعیت اصلاً با آن دوره قابل مقایسه نیست. بنابراین ما پیشرفتِ زیادى کردهایم؛ منتها اگر از من بپرسید که آیا به این حد قانعم، پاسخ من این است: ابداً. ما هنوز راه زیادى داریم. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش :برنگرداندن میلیاردها دلار پول از صندوق F.M.S به ملت ایران توسط آمریکا کلیدواژه(ها) : تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, مصادره اموال ایران توسط آمریکا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من این مطلب را بارها گفتهام که امریکاییها هواپیماهاى جنگى و بقیهى ابزارهاى خودشان را به ما مىفروختند؛ ولى اجازهى تعمیر آنها را به ما نمىدادند! البته داستان آن فروشها هم داستان عجیبى است. آن روز صندوق مشترکى بین ایران و امریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آنجا مشغول کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیرى کردم، که متأسفانه تا امروز هم امریکاییها جواب ندادهاند! صندوقى با نام اختصارى F.M.S داشتند که دولت ایران پول را در آن صندوق مىریخت؛ اما قیمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را امریکاییها به عهده داشتند! وقتى انقلاب پیروز شد، میلیاردها دلار در این صندوق پول بود که هنوز هم امریکاییها جوابى ندادهاند و آن پولها را به ملت ایران برنگرداندهاند. وقتى همین وسیلهى پرنده به ایران مىآمد، بعد از مدتى محتاج تعمیر مىشد. شما خیال مىکنید اینجا تعمیرگاه و کارگاه و امثال اینها داشتند؟ ابداً. آن قطعهاى که خراب شده بود و آن را از داخل هواپیما بیرون آورده بودند - چون قطعههاى بزرگى وجود دارد که گاهى مرکّب از دهها قطعه است - اجازه نمىدادند که در اینجا باز شود و روى آن تعمیرى صورت گیرد. با هواپیما به امریکا مىبردند و آن را با قطعهاى جدید عوض مىکردند و مجدداً به ایران باز مىگرداندند! با این ملت، اینگونه رفتار کرده بودند. امروز ملت ایران، مثل همان هواپیما را مىسازد. هواپیماى «تندر»ى که پرسنل ما ساخته بودند، پرواز کرد. این وضعیت اصلاً با آن دوره قابل مقایسه نیست. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش :سختگیری بر کار روحانیون ؛ علت تشکیل دادگاه روحانیت توسط امام کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, دادگاه ویژه روحانیت, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : وجود دادگاه ویژهى روحانیت اصلاً امتیازى براى روحانیون نیست. شما باید بدانید که یکى از منتقدان سرسخت دادگاه ویژهى روحانیت، عدّهاى از روحانیونند؛ بنابراین امتیازى نیست. این دادگاه، اوّل از طرف امام به عنوان سختگیرى بر کار روحانیون تأسیس شد. علّت تشکیل این دادگاه این بوده که همیشه تصوّر مىشده است روحانیون وقتى وارد یک دادگاه معمولى مىشوند، ممکن است بهطور طبیعى امتیازى برایشان وجود داشته باشد. بالاخره روحانىِ محترمى است و اتّهامى هم دارد؛ ممکن است بین او و یک آدم معمولى تفاوت قائل شوند. وقتى دادگاه ویژهى روحانیت باشد، دیگر این تفاوت وجود ندارد. دادگاه ویژهى روحانیت هم دادگاهى مثل بقیهى دادگاههاست و با یک شعبهى دادگاه دادگسترى تهران تفاوتى ندارد. اینکه شما خیال کنید براى آنها امتیازى وجود دارد، بههیچوجه اینطور نیست. این یک نوع سختگیرى براى آنهاست. من به عنوان یک روحانى - که خودم هم نسبت به مسألهى فساد در روحانیت بسیار حسّاسم - به شما عرض کنم، این دادگاه به نفع است؛ مُضر نیست. البته بعضى افراد جنجال سیاسى به راه مىاندازند و چون فلان روحانىِ متعلّق به فلان خطّ و ربط سیاسى به آنجا برده شده است، علیه دادگاه ویژهى روحانیت جنجال درست مىکنند؛ والّا این دادگاه بههیچوجه امتیازى براى روحانیون نیست و چیز خوب و مفیدى است. امام این دادگاه را تأسیس کردند و از جمله کسانى که به این کار نظر موافق داد، من بودم. ایشان با بعضى از اشخاص - از جمله با من - مشورت کردند. من گفتم این کار بسیار خوبى است. الان هم اعتقادم همین است که چیز خوبى است و امتیازى محسوب نمىشود. مربوط به :بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/09 عنوان فیش :تبیین ماهیت خطِّ امام توسط رهبری در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, بنی صدر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : براى شروع مطلب، بد نیست دو خاطره از این دانشگاه [امیرکبیر] را براى شما عرض کنم . البته صحبت امروز من دو بخش است: یک بخش، عرایضى را عرض مىکنم؛ یک بخش هم به سؤالات پاسخ خواهم داد. در بخش اوّل، مطالبى که عرض خواهم کرد، عمدتاً مربوط به دانشگاه و مسائل مورد علاقه دانشگاه و دانشجو خواهد بود. آن دو خاطره مربوط به سالهاى اوّلِ انقلاب است. یک خاطره مربوط به جلسات متعدّدى است که با جمعى از دانشجویان در این دانشگاه گذاشته بودیم. تعدادى از آن دانشجویان امروز هم هستند و بعضى از آنها جزو مسؤولان کشور و از چهرههاى نسبتاً معروفند. جلساتى را گذاشته بودند و از بنده از یک طرف، و از بنىصدر - که آن وقت هنوز رئیس جمهور هم نبود - از سوى دیگر دعوت کرده بودند تا ما درباره ماهیت خطِّ امام بحث کنیم. عدّهاى از همان روز اوّل منکر بودند که چیزى به نام خطِّ امام وجود دارد. مىگفتند خطِّ امام چیست!؟ براى تبیین ماهیت و حدود خطِّ امام، جلسات متعدّدى در اینجا تشکیل شد که براى من فراموش نشدنى است. مربوط به :بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/09 عنوان فیش :نگاه مقام معظم رهبری به انتخاب مسئولیت های بعد از ریاست جمهوربشان کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عمل به تکلیف نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : براى شروع مطلب، بد نیست دو خاطره از این دانشگاه [امیرکبیر] را براى شما عرض کنم … یک خاطره دیگر هم آن حرفى است که از قول بنده مکرّر نقل شده است. در این دانشگاه بود که بنده آن مطلب را گفتم. در زمان ریاست جمهورى در این دانشگاه سخنرانى داشتم و به سؤالات پاسخ مىدادم. یکى از دانشجویان در سؤال کتبى خود از من پرسید که شما بعد از ریاست جمهورى قصد دارید چه شغلى انتخاب کنید؟ - چون همه نوع حدسى زده مىشد - من گفتم براى خودم شغلى در نظر نگرفتهام و نمىدانم چه پیش مىآید؛ اما همینقدر بگویم که اگر امام مرا مأمور عقیدتى، سیاسى گُردان انتظامى زابل کنند و بگویند به آنجا برو، من دست زن و بچهام را مىگیرم و به زابل مىروم و در آنجا مسؤول عقیدتى، سیاسى آن گردان مىشوم. یعنى من هیچ خواسته مشخصى در این زمینه براى خودم قائل نیستم. مربوط به :بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/09 عنوان فیش :متهم شدن امام (ره) به خشونت توسط دشمنان انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, خشونت, مجازات مجرم, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, دشمنی با امام خمینی(ره), خصوصیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده بارها گفتهام، در نماز جمعه هم گفتهام که با یکى دانستن معناى خشونت و مجازات اسلامى مخالفم؛ از هر جناحى هم باشد، فرق نمىکند. وقتى کار بدى صورت گرفت، نمىشود گفت که مثلاً فلان جوانِ خوب، یا فلان جوانِ فلان جناح، یا فلان جوان وابسته به فلان جا این کار را کرده، پس از بدى آن کار یک مقدار کم مىشود؛ نه. وقتى بد است، بد است؛ در این هیچ بحثى نیست. اما یک فاز تبلیغاتى هم وجود دارد که یک جنگ روانى علیه انقلاب راه انداخته است. اوّلین بار چه کسانى اسم خشونت را به عنوان یک نقطه منفى براى کشور ما در دنیا مطرح کردند؟ همان کسانى که دستشان تا مرفق در خون بیگناهان فرو رفته است - یعنى امریکاییها - همان کسانى که تا بهحال هر کسى را مىخواستند، در دنیا غیرقانونى ترور مىکردند؛ اما حالا مىخواهند آن را قانونى کنند! اینها هستند که از خشونت دم مىزنند و خشونت را تقبیح مىکنند. رادیوى صهیونیستى و صهیونیستها هستند که راجع به خشونت بحث مىکنند. اینها به صورت مسائل سیاسى و تبلیغاتى مطرح مىشود. چیزى نیست که انسان بتواند آن را به عنوان یک واقعیت در نظر بگیرد، تا بخواهد درباره آن اظهارنظرى کند. از این هم نباید غفلت کرد. عدّهاى تشنه قدرتند، یا مریضند و یا سفیهاند؛ لذا همان حرفها را مجدّداً تکرار مىکنند. امام بزرگوار را که مظهر رحمت و عطوفت بود، به خشونت متّهم مىکنند. امام یک انسان عارف و حقیقتاً مظهر رحمت بود؛ مردى که آن گونه با صلابت انقلاب را پیش مىبرد، در مقابل مسائل عاطفى آنقدر دقیق بود. من چند بار این را در شخص امام تجربه کردم. در یکى از سفرهاى من به یکى از استانهاى کشور، مادر اسیرى که بعد، فرزندش به شهادت رسید، پیش من آمد و جملهاى را که حاکى از ارادت به امام بود، گفت و تأکید کرد که من آن را به ایشان بگویم. من آمدم به امام گفتم، دیدم ایشان مثل یک انسانِ بهشدّت رنجور، درهم شد و اشک چشمش را پُر کرد. در زمان جنگ نیز که بچهها قلّکهاى پولشان را براى کمک به جبهه به نماز جمعه آورده بودند و هدیه مىکردند، من فرداى آن روز خدمت امام رفتم. ایشان این منظره را از تلویزیون دیده بود و به قدرى بههیجانآمده و متأثّر به نظر مىرسید که من واقعاً تعجّب کردم! امام مظهر احساس بود. انسانى عطوف، مهربان و بهشدّت عاطفى بود. چنین انسانى را به قساوت متّهم کنند. چرا؟ چون در زمان او - در قضیه عملیات مرصاد - حکم قانون نسبت به یک عدّه محارب و آدمکشِ جنایتکار اجرا شده بود. عدّهاى با این مردم جنگیده بودند، که مجازات مشخّصى هم در قانون دارد. امام هم مُرّ قانون را اجرا کرده بود. البته امام که این کار را نکرده بود؛ دستگاههاى مسؤولِ آن موقع انجام داده بودند؛ اما امام را به قساوت متّهم مىکردند! امروز هم یک عدّه آدم غافل، یا سفیه، یا بىاطّلاع از نقشه دشمن، اینها را در داخل تکرار مىکنند. اینها واقعاً ظلم است. کسى بیاید این را - که یک دعواى تبلیغاتى و یک جنگ روانى علیه انقلاب و امام و ارزشهاى اسلامى است - به عنوان مبارزه با خشونت مطرح کند. این به مسأله خشونت چه ربطى دارد؟ نظر همه درباره خشونت معلوم است. همان وقتها امام علیه کسانى که گاهى در بعضى از برخوردها با آدمهایى که ظواهر را رعایت نمىکردند، قدرى تندى بهخرج مىدادند، اطلاعیّه تندى صادر کرد. آنها نیروهاى انقلاب بودند، اما امام حتى علیه آنها اطّلاعیه صادر کرد؛ چون خشونت بهخرج مىدادند و کارشان غیرقانونى و غیرمنطقى بود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1379/11/27 عنوان فیش :به امام توصیه کردند شما به قم بروید ما مملکت را ادره میکنیم! کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, انحراف انقلابها, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ویژگیهای انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مثل بسیاری از انقلابهای دیگر، انتظار آنها[استعمار و استکبار]این بود که این انقلاب هم اگرچه با حول و قوّه دین شروع شده است، اما اهل دین آن را کنار بگذارند و بروند؛ کما اینکه در بسیاری از نقاط عالم نیز همین اتّفاق افتاد. بسیاری از این نهضتهای آزادیبخش و مبارزات ضدّ استعماری، به وسیله علما و اهل دین به وجود آمد؛ لیکن اهل دین بعد از آنکه یک مقدار جلو رفتند، اندکی قبل از پیروزی یا پس از آن، کنار کشیدند. علل کنار رفتن آنها چه بود؟ انواع و اقسام عوامل وجود داشت. گاهی سادهاندیشی بود؛ گاهی از میدان خارج شدنِ بهزور بود؛ گاهی از میدان خارج شدنِ با تبلیغات دشمن بود - که اینها را تمسخر میکردند و مورد تهاجم قرار میدادند - گاهی با سرگرم کردن اینها به مسائل گوناگون بود؛ که ما نمونهاش را در الجزایر و بعضی از کشورهای شمال آفریقا دیدیم، که حتّی حکومت دینی هم در آنجا تشکیل شد - مثل کشور تونس - اما بعد از اندک مدتی بهخاطر اشتباهاتی که میشد، آن حکومتهای دینی از هم پاشید و یک عدّه از افرادی که خودشان عامل استعمار در همان کشورها بودند، بر سرِ کار آمدند. در هند نیز همینطور شد؛ یعنی رهبران مذهبی در وسط راه، کار را رها کردند. در مصر هم کم و بیش همین وضعیت پیش آمد؛ در عراق هم نظیر این وضعیت اتّفاق افتاد. امیدوار بودند که در ایران هم اینگونه شود؛ حتّی یکی از همین کسانی که به برکت انقلاب وارد میدان شده بود، ولی پرورشیافته فکر غربی بود، در همان اوایل انقلاب به امام توصیه کرد که شما به قم بروید و مشغول کارهای خودتان باشید، ما هم در اینجا مملکت را اداره میکنیم! آنها این امید را داشتند، اما نشد. دیدند عزم راسخ و کوه استواری پشت سرِ این حرکت وجود دارد؛ مردم هم رها نمیکنند و با معرفت و آگاهی آمدهاند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1379/09/17 عنوان فیش :اخراج گروهک ها از دانشگاه تهرن توسط جوانهای دانشجو و مردم کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمنان اسلام و دشمنان ایران و دشمنان سربلندی این کشور همیشه میخواستند مانع شوند از اینکه نسل جوان این کشور در میدان تحرّک علمی، همراه با تعهّد ایمانی حرکت کند و به جایی برسد و کشور خودش را به جایی برساند. اینها همیشه در مقابل نسل جوان، لجنزار ایجاد میکردند و لغزشگاه بهوجود میآوردند. البته پشتوانهی غرایز هم وجود دارد. گاهی پیرها هم در مقابل بعضی از وسوسهها دچار لغزش میشوند؛ جوان که جای خود دارد. همیشه هم از این چیزها بوده است. لذا قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در اوایل انقلاب، همهی گروههایی که با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مخالف بودند، بر روی دانشگاه متمرکز شدند؛ بلکه بتوانند محیط دانشگاه را تصرف کنند؛ بلکه بتوانند جوانها را به سمتی بکشانند؛ بلکه بتوانند انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و این حرکت عظیمِ پُرجاذبهی اسلامی را از طرفدارانِ جوانِ فرزانهی اهل فکرِ دارای آیندهی علمی محروم کنند. از اینرو در دانشگاه کارهای زیادی کردند؛ البته اکثر شما یقیناً آن را به یاد ندارید؛ اما برای من مثل همین دیروز است که آن را میدیدم. آن زمان هم دانشجویان مؤمن، دانشجویان خوب، دانشجویان اصیل و قشر فعّال دانشجو، در مقابل آن فریبخوردهها، مهمترین نقش را بر عهده گرفتند. در همین خیابان غربی دانشگاه تهران، قدم به قدم تابلو زده بودند و گروهکهای گوناگون - تعبیر گروهک هم آن وقت پیدا شد - با نامهای مختلف هر کدام ستادی داشتند! در داخل دانشگاه هم اتاقهای مشخّصی را از دانشکدههای گوناگون به خودشان اختصاص داده بودند و آنجا را اوّل مرکز مباحثات سیاسی و کارهای حزبی خودشان قرار داده بودند، بعد هم به اسلحهخانه تبدیل کرده بودند! بنده در یکی از روزهای هفته به مسجد دانشگاه تهران میرفتم و ظهرها نماز میخواندم؛ بعد از نماز هم سخنرانی مختصری میکردم و پاسخ سؤالات دانشجویان را میدادم. این برنامهی هر هفتهی من بود. یک روز نزدیک ظهر بود که به طرف دانشگاه حرکت کردم. به دانشگاه که رسیدم، دیدم خلوتِ خلوت است. چند نفر از بچههای مؤمن که آنجا بودند، آمدند به محافظان من گفتند نگذارید فلانی به دانشگاه بیاید؛ خطر ناک است! من گفتم نه، ما قرار داریم. روز یکشنبه است و من باید بروم و برنامهی مسجد دانشگاه را تعطیل نمیکنم. بالاخره از نقطهای به مسجد دانشگاه آمدیم و دیدیم تعداد بسیار معدودی از بچهها آنجا ماندهاند. بالاخره آمدند و ما را قانع کردند که در دانشگاه نمانیم. من از دانشگاه بیرون آمدم، آنها هم بیرون آمدند؛ بعد هم خود همین جوانهای دانشجو و مردم، اینها را از دانشگاه اخراج کردند. در آن زمان دولت اعلام کرد و امام پشتیبانی کردند و مردم به دانشگاه ریختند و سطح دانشگاه را چنان مملو از جمعیت کردند که این گروهها مثل نمکی که در آب حل شود، حل شدند. دانشگاه از دست گروهکها بیرون آمد؛ پیشروش هم خود دانشجویان بودند. محیط دانشجویی این است؛ محیط صفا، محیط صداقت، محیط صمیمیت، محیط پاسخگویی به احساسات درست. مربوط به :بیانات در جمع بسیجیان حاضر در اردوی فرهنگی رزمىِ یاران امام علی(ع) - 1379/07/29 عنوان فیش :باور نداشتن برخی سران فلسطینی به اسلام کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, مسئله فلسطین, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن وقتى که سرنوشت قضیه فلسطین، دستِ چند نفر سیاستمدار باشد، مردم در آن نقشى نداشته باشند، جوانان در آن حرفى نداشته باشند؛ سرنوشت همان مىشود که دیدید: ذلّت پشت سرِ ذلّت؛ عقبنشینى پشت سرِ عقبنشینى؛ میدان دادن به دشمن؛ سنگرها را یکى پس از دیگرى به نفع دشمن زورگو، متجاوز، پُر رو و وقیح، خالى کردن. این آن وقتى است که مردم در صحنه نیستند. مردم را کنار گذاشتند؛ انگیزههاى حقیقىاى که مردم را جذب مىکند - یعنى انگیزه ایمانى - فراموش کردند و دهها سال مسأله فلسطین را عقب انداختند. من اوّلِ انقلاب به یکى از این سران فلسطینى که اینجا آمده بود، گفتم چرا شما شعار اسلام را مطرح نمىکنید؟ عذرهاى بیهودهاى آورد. نمىخواستند بکنند؛ دلشان به اسلام باور نداشت. امروز بیش از دوازده، سیزده سال است که ملت مسلمان فلسطین، با نام اسلام و با شعار اسلام به میدان آمده است. دشمن فوراً فهمید قضیه چیست. وقتى که در دهه قبل، انتفاضه در فلسطین شروع شد، دشمنان - یعنى صهیونیستها و رفیقهاى امریکایىشان - زودتر از همه احساس خطر کردند. دیدند باید این را نابود کنند؛ چون به نام اسلام است. درصدد علاج برآمدند؛ اما قادر به علاج نیستند؛ چون طبیعتاً زورگویند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان اردبیل - 1379/05/06 عنوان فیش :حرکت آگاهانه بسیجی تاجر در دفاع مقدس کلیدواژه(ها) : ارکان بسیجی بودن, حضور آیت الله خامنه ای در دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بسیجی آگاه است؛ بسیجی با آگاهی شروع میکند؛ کمااینکه بسیج با آگاهی شروع شد. چون آگاهی بود، خشنودی هم بود؛ بسیجیها در جبهه شاد بودند. من خودم در اهواز مردی را دیدم که جوان هم نبود - به گمانم همان وقت بعد از شهادتش، در نماز جمعهی تهران هم این خاطره را گفتم - شب میخواستند به عملیات بسیار خطرناکی بروند؛ آن وقتی بود که عراقیها از رود کارون عبور کرده بودند و به این طرف آمده بودند و در زمین پهن شده بودند. خرمشهر داشت بهکلّی محاصره میشد - سال ۵۹؛ در عین خطر - شب لباس رزم، لباس نظامی - همین لباس بسیجی - را پوشیده بود و با رفقایش داشتند میرفتند. او آذربایجانی بود، اما در تهران تاجر بود؛ داشت با تلفن از منزلش خداحافظی میکرد. من نشسته بودم، نمیدانست که من هم ترکی بلدم. به زنش میگفت «گد یروخ گُناخلقا»؛(۱) او هم میفهمید که «گناخلوق، نجور گناخلو خدی»!(۲) هم این آگاه بود، هم آن آگاه بود؛ میفهمیدند چه کار میکنند. بسیجیان آگاهانه حرکت کردند: جوان، آگاه؛ نوجوان، آگاه - نوجوان سیزده، چهارده ساله آگاهانه رفت؛ از این قبیل هم ما دیدیم - پیرمردهایی را هم دیدیم با محاسن سفید - از امروزِ من پیرتر - که در جبهه مشغول بودند؛ دکتر هم دیدیم، روستایی بیسواد هم دیدیم، دانشجو هم دیدیم، کاسب هم دیدیم. بسیجی با آگاهی شروع میکند. بسیج از روی آگاهی شروع شد. چطور ممکن است کسی بسیج را به ناآگاهی متهم کند؟! ۱) میهمانی میرویم. ۲) مهیمانی، چه جور میهمانی است! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان اردبیل - 1379/05/05 عنوان فیش :ترس مقابله با آمریکا در سران بعضی از کشورها کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, ترس از دشمن, حمایت آمریکا از رژیم پهلوی, صدور انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آیا این سیاست[استکباری آمریکا] فقط علیه نظام جمهورى اسلامى است؟ نه. این سیاستِ همه جایى است. ما در جمهورى اسلامى با این سیاست مواجهیم، دولتهاى دیگر هم مواجهند؛ منتها دولتها متفاوتند. بعضى از دولتها و دولتمردان، مصلحت خودشان را در این مىدانند که در مقابل این خواستههاى افزونطلبانه تسلیم شوند؛ بعضى از دولتها برایشان منافع ملتها مطرح نیست و بعضى از دولتها از نفوذ و سلطه دستگاههاى خبرى و جاسوسى امریکا با همه وجود مىترسند. من در دوره ریاست جمهورى در اجلاس غیرمتعهدها شرکت کردم و یک نطق بسیار پُرشور در آنجا ایراد کردم - حدود صد و یک کشور آنجا جمع بودند - بعد غالباً سران کشورها آمدند و - به قول ما - طیّب اللَّه گفتند و تأیید کردند. در بین آنها که غالباً کشورهاى جهان سومى و آفریقایى و آسیایى بودند، یک رئیس جمهورى آفریقایى که نسبتاً هم جوان و بسیار فعّال بود، آمد و گفت: این حرفهایى که شما زدید، همه حرفهاى ما هم هست. در سازمان وحدت آفریقا و در جاهاى دیگر، ما هم عیناً همین حرفها را داریم. فرق ما و شما این است که شما جرأت مىکنید این حرفها را بر زبان مىآورید، ولى ما از امریکا مىترسیم! اتفاقاً بعد از چندى همان بیم و ترسى که این جوان داشت، تحقّق هم پیدا کرد. چون ضدّ استکبارى بود، علیه او کودتا کردند و او را کشتند. بعد از یکى، دو سال این اتفاق افتاد. بعضى از کشورها مىترسند؛ بعضى از کشورها ملاحظه مىکنند؛ سران بسیارى از کشورها از این سیاست سلطهطلبى امریکا دلشان خون است؛ راهى ندارند؛ ارتباطشان با مردم قطع است و پشتیبانى مردمى ندارند که بتوانند بایستند؛ مجبورند همصدایى کنند. بعضى هم وابستهاند؛ خود امریکاییها آنها را سرِ کار آوردهاند. رژیم پهلوى نه این که این سیاست را نمىفهمید، نه اینکه نمىدانست؛ خوب مىفهمید که امریکا در این کشور چه مىخواهد؛ منتها چه کسى مىخواست با این مقابله کند؟ شاه را خود امریکاییها سرِ کار آورده بودند؛ کودتاى مرداد سال 32 بهوسیله امریکاییها در ایران راه افتاد و محمّدرضا را که از ایران گریخته بود، برگرداندند و پادشاه کردند. او مىتواند با امریکا مبارزه کند؟! بسیارى از این کشورهایى که مىبینید - من نمىخواهم اسم بیاورم - امروز در مقابل افزونطلبى و زیادهخواهى امریکا تسلیم مىشوند. کسانى هستند که سرانشان راضى نیستند؛ منتها یا شجاعت و جسارت لازم را ندارند، یا پشتیبانى ملى را ندارند، یا منافعشان اجازه نمىدهد، یا به مقامشان چسبیدهاند. ما در جمهورى اسلامى هیچیک از این مشکلات را نداریم. ما انقلاب و نظاممان اساساً بر علیه امریکا شکل گرفت. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان اردبیل - 1379/05/05 عنوان فیش :استقبال بی نظیر مردم کشورهای دیگر از رؤساى جمهورى اسلامى کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفرهای خارج از کشور آیت الله خامنه ای, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, انزوای آمریکا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما ببینید در کدام کشور ممکن است این اتّفاق بیفتد که رهبر کشورى، رئیس جمهور کشورى به یک کشور دیگر برود، مردم آنجا آنچنان از او استقبال کنند که از رئیس و از رهبر خودشان استقبال نمىکنند. کجا چنین اتّفاقى مىافتد؟ ببینید کجا را اینطور مىشناسید. این اتّفاق دربارهى رؤساى جمهورى اسلامى در کشورهاى دیگر، مکرّر و بارها اتفاق افتاده و مىافتد. من در دوران ریاست جمهورى به پاکستان رفتم. استقبالى که در پاکستان شد، حادثهاى عظیم بود. علىرغم اینکه رسانههاى جهانى مىخواستند چیزى در این باره نگویند، مجبور شدند. در همه رسانههاى جهانى، چند روز اظهار شگفتى از این حادثه عظیم بود. میلیونها انسان در اسلام آباد و در لاهور و دیگر مناطقى که رفتیم، از ما استقبال کردند؛ همانند استقبالى که شما امروز در مشگینشهر و پریروز در اردبیل مشاهده کردید. رئیس جمهور ما به سودان رفت؛ رئیس جمهور دیگر ما به پاکستان رفت؛ چنین رفتارى را کردند. و امروز هرجا که مسلمانهاى آنجا - چه شیعه و چه سنّى - بخواهند آزادانه ابراز احساسات کنند، اگر از مسؤولان جمهورى اسلامى بروند، همینطور ابراز احساسات مىکنند. البته طبیعى است که خلقیّات ملتها مختلف است؛ بعضى شدیدتر، بعضى ضعیفتر؛ اما این عقبه سیاسى در همه جا هست. امریکا مىخواهد این طرفدارى کشورها را با پول بخرد و گیرش نمىآید. در همان پاکستانى که گفتم - پاکستان زمان ضیاءالحق بود که من رفتم - امریکاییها و بعضى رژیمهاى وابسته به امریکا در آنجا خرجهاى میلیاردى مىکردند؛ اما فایدهاى نداشت. دو، سه سال بعد از رفتن من، یک رئیس جمهور امریکا مىخواست به پاکستان برود؛ مردم در آن منطقه جنوبى پاکستان تظاهرات کردند و او مجبور شد نرود! این عقبه سیاسى، خاص جمهورى اسلامى است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1379/04/19 عنوان فیش :تبیین طرح امریکایى فروپاشى شوروى کلیدواژه(ها) : محاسبه غلط دشمن, فروپاشی انقلاب اسلامی, دشمنی استکبار با انقلاب و نظام اسلامی, فروپاشی شوروی, تاریخ عملکرد اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن, گورباچف، میخائیل, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده به عنوان کسى که از اوّلِ این انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصههاى مختلفِ این نظام، با جوانب و جریانهاى گوناگون مواجه بودهام؛ هم آدمها را مىشناسم، هم حرفها را مىشناسم و هم با تبلیغات رسانهاى دنیا آشنا هستم؛ به یک جمعبندى رسیدهام که بهطور خلاصه این است: یک طرح همهجانبهى امریکایى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى طرّاحى شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازىشدهاى است از آنچه که در فروپاشى اتّحاد جماهیر شوروى اتفاق افتاد. به نظر خودشان مىخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را مىخواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد این معنا را بگویم، الآن در ذهنم هست؛ نه اینکه بخواهم دنبال نشانههایش بگردم؛ شواهد آشکارى در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول این چند سال، از اظهارات مغرورانه و قدرتمندانه و احیاناً حسابنشدهى آنها که خودشان هم مىگویند فلان مصاحبهاى که ما کردیم، عجولانه بود صحّت این ادعا کاملًا آشکار مىشود که آنها به خیال خودشان طرح فروپاشى شوروى سابق را منطبق با شرایط ایران بازسازى کردند و مىخواهند در ایران پیاده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که این هم از الطاف الهى است. دشمنان ما در مواقع حسّاس در محاسبات خود دچار اشتباه مىشوند. البته اینها اشتباهاتى نیست که اگر من ذکر کردم، آنها بتوانند اصلاحش کنند؛ نه، اشتباه در شناختِ واقعیتها دارند. براساس این اشتباه برنامهریزى مىکنند و برنامهریزى غلط از آب درمىآید؛ لذا موفّق نمىشوند. آنها براى دفاع از رژیم پهلوى برنامهریزى کردند و با همهى قدرت هم ایستادند؛ منتها در شناختِ مسائل ایران، در شناختِ مردم، در شناختِ روحانیت و در شناختِ دین اشتباه کرده بودند؛ لذا شکست خوردند. اینجا هم سرنوشتشان جز این نیست و شکست خواهند خورد. اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقاى خاتمى، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهورى اسلامى، نظام دیکتاتورى پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل از سرزمینهاى به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان ایناست که نقش بىبدیل رهبرى دینى و معنوى در ایران، شوخى نیست. این اشتباهات را بعداً توضیح خواهم داد. اشارهاى به طرح آمریکایىِ فروپاشى شوروى بکنم. این چیزى که الآن از این تصویر در ذهن من هست، بخش عمدهاش از یادداشتهایى است که خود من روز به روز در سال 1370 از خبرهاى ماجراى شوروى یادداشت کردهام. البته بعداً با اطّلاعات فراوانى که دوستان ما از منابع مهم روسى و غیر روسى فراهم کردند و به بنده دادند، تکمیل شد که حال نمىخواهم با تفصیل آنها را بیان کنم؛ اما ماجراى عظیمى است. وقتى مىگوییم طرح امریکایى فروپاشى شوروى، لازم است سه نکته را در کنار این کلمهى امریکایى عرض کنیم: نکتهى اول این است که وقتى مىگوییم طرح امریکایى، معنایش این نیست که بقیهى بلوک غرب در این زمینه با امریکا همکارى نداشتند؛ چرا، همهى غرب و همهى اروپا در این زمینه به شدّت با امریکا همکارى مىکردند. مثلًا نقش آلمان و انگلیس و بعضى کشورهاى دیگر به صورت بارز بود. اینها همکارى جدّى داشتند. نکتهى دوم این است که وقتى مىگوییم طرح امریکایى، معنایش این نیست که ما عوامل داخلى فروپاشى شوروى را ندیده مىگیریم؛ نخیر، عوامل فروپاشى در درون نظام شوروى وجود داشت و از آن عوامل دشمنشان بهترین استفاده را کرد. آن عوامل داخلى چه بود؟ فقر شدید اقتصادى، فشار بر مردم، اختناق شدید، فساد ادارى و بوروکراسى. البته انگیزههاى قومى و ملى هم در گوشه و کنار وجود داشت. نکتهى سوم این است که این طرح امریکایى یا غربى به هر تعبیرى که مىگوییم یک طرح نظامى نبود. در درجهى اوّل یک طرح رسانهاى بود که عمدتاً بهوسیلهى تابلو، پلاکارد، روزنامه، فیلم و غیره اجرا شد. اگر کسى محاسبه کند، مىبیند که حدود پنجاه، شصتدرصدِ آن مربوط به تأثیر رسانهها و ابزارهاى فرهنگى بود. عزیزان من! مسألهى تهاجم فرهنگى را که من هفت، هشت سال پیش مطرح کردم جدّى بگیرید. شبیخون فرهنگى، شوخى نیست. بعد از عامل رسانهاى و تبلیغى، در درجهى دوم، عامل سیاسى و اقتصادى بود. عامل نظامى هیچ نبود. و اما این طرح چه بود؟ گورباچف وقتى در سال 1985 حدود سالهاى 64 و 65 سرِ کار آمد، یک عنصر جوان در قبال دبیرکلهاى پیر قدیمى بود. روشنفکر و خوشبرخورد بود؛ شعارى که او مطرح کرد، شعار پروستریکا در درجهى اوّل و گلاسنوست در درجهى دوم بود. تعبیر فارسى پروستریکا، بازسازى و اصلاحات اقتصادى است؛ و گلاسنوست یعنى اصلاحات در زمینهى مسائل اجتماعى، آزادى بیان و امثال اینها. در یکى، دو سال اوّل، به وسیلهى رسانهها، آوارى از حرف و تحلیل و تفسیر و تشویق و جهتدهى و پیشنهاد بر سر گورباچف فروریخت و کار بهجایى رسید که توسط مراکز امریکایى، گورباچف به عنوان مرد سال معرفى شد! این در همان دوران جنگ سرد هم بود؛ یعنى در دورانى که آمریکاییها شبح هر موفّقیتى را در شوروى با تیر مىزدند! قبل از گورباچف، اگر واقعیتهاى خوبى هم در شوروى وجود داشت، به شدّت آن را انکار مىکردند و علیه آن تهاجم تبلیغاتى راه مىانداختند. اما ناگهان نسبت به گورباچف چنین وضعى را پیش گرفتند! این آغوش باز غرب، بهعنوان یک مشوّق بزرگ، گورباچف را فریب داد! من نمىتوانم ادّعا کنم که گورباچف کسى بود که غربىها یا دستگاههاى سیا او را سر کار آورده بودند آنچنان که بعضى کسان در دنیا ادّعا مىکردند من نشانههاى این را واقعاً نمىبینم و البته خبرى هم از پشت پرده ندارم؛ اما آنچه که مسلّم است، آغوش باز، چهرهى باز، چهرهى خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربىها، گورباچف را فریب داد. او به غربىها و آمریکاییها اعتماد کرد؛ اما فریب خورد. گورباچف کتابى به نام پروستریکا انقلاب دوم نوشته که انسان نشانههاى این فریبخوردگى را در آن مشاهده مىکند. در محیط اختناق آن روز شوروى، این شعارها به شدّت فضاشکن بود. حدوداً در همین سال 1369 یا 1370 است من در یادداشتهاى خودم این را نوشتهام که گورباچف قید جواز عبور براى سفر از شهرى به شهر دیگر در شوروى را برمىداشت! هفتاد و سه سال بعد از ایجاد شوروى، بعد از پایان یافتن دورهى سىسالهى استالین و دورهى هجده، نوزدهسالهى برژنف و غیر ذلک، آقاى گورباچف از جمله کارهایى که در زمینهى گلاسنوست کرد، این بود که جواز عبور را برداشت! در چنین جوّى شما ببینید فکر و طرح مسألهى آزادى بیان به چه معناست. وقتى مىگوید آزادى بیان، براى مردم چقدر شگفتىآور و چقدر فضاشکن است! در تمام این دوران، روزنامهى مهم قابل توجّه در تمام شوروى «پراوداست که یک روزنامه عمومى است. یکى هم یک روزنامه مربوط به جوانان است. چند مطبوعهى دیگر تخصّصى هم وجود داشت؛ اما تکثّر روزنامهها و وجود کتابهاى چنین و چنان اصلًا به چشم نمىخورد. نویسندهاى که از برخى از مبانى سوسیالیسم نه همهى آنها انتقاد کرده بود؛ سالهاى متمادى اجازهى خروج از شوروى را نداشت. البته آمریکاییها روى او هم بسیار تبلیغ مىکردند و بسیار حرف مىزدند که بنده از دورهى قبل از انقلاب این قضیه در یادم مانده است. در چنین فضایى این شعار توسط گورباچف داده شد؛ منتها اشتباهاتى کردند که من نمىخواهم این اشتباهات را الآن بگویم. در خلال صحبت، بعضى از اشتباهاتشان معلوم خواهد شد. مدتى گذشت، سیل تبلیغات غربى و فرهنگ غربى و نمادهاى غربى سمبلهاى لباس و «مکدونالد» و از این چیزهایى که در واقع جزو سمبلهاى امریکایى است در شوروى راه پیدا کرد. اینکه من مىگویم، تفکّر یک طلبهى گوشهنشین نیست؛ در همان روزها بنده در خود مجلات امریکایى تایم و نیوزویک خواندم که از اینکه قهوهخانههاى «مکدونالد» در مسکو رواج پیدا کرده، اینها بهعنوان یک خبر مهم و بهعنوان پیشاهنگ فرهنگ غربى و فرهنگ امریکایى در کشور شوروى یاد کرده بودند! شعارهاى گورباچف یکى، دو سال رو به اوج بود؛ اما بعداً ناگهان یک عنصر دیگر به نام یلتسین در کنار گورباچف پیدا شد. نقش یلتسین، نقش تعیینکننده است. نقش او این است که مرتب پا به زمین بکوبد و بگوید که این شعارها فایدهاى ندارد؛ این شتاب کم است؛ دیر شد؛ اصلاحات عقب افتاد! اگر آدم عاقل مدبّرى بهجاى گورباچف بود، شاید در طول بیست سال مىتوانست آن اصلاحات را بىدغدغه انجام دهد همچنان که این کار در چین اتفاق افتاد اما همین مقدار خوددارى و خویشتندارى را هم از دست گورباچف بیرون کشید. کار بهجایى رسید که گورباچف معاون خود یلتسین را عزل کرد؛ اما رسانههاى امریکایى و غربى نه فقط عزلش نکردند، بلکه تقویتش کردند! او حدود یک سال یا بیشتر، بهعنوان یک چهرهى برجستهى روشنبین اصلاحطلب مغضوب و مظلوم در تبلیغات غربىها و آمریکاییها مطرح شد. بعداً انتخابات ریاست جمهورى روسیه پیش آمد. مىدانید که دیگر جمهوریها انتخابات جداگانه داشتند. البته انتخابات که نداشتند؛ بنا شد انتخابات داشته باشند. یکى از کارهاى گورباچف این بود که گفت انتخابات داشته باشیم. در کشور شوروى، از بعد از دوران تزارها، حتى یک انتخاب هم اتفاق نیفتاده بود. انتخابات در دوران تزارها هم شبیه انتخابات زمان شاه ما بود. اتفاقاً تاریخ مشروطیتشان هم با یک سال اختلاف دقیقاً منطبق با تاریخ مشروطیت ایران است. در دورهى تزارها مجلس ملى دوما یک صورت بود؛ مثل مجلس شوراى ملى ما در دوران رژیم پهلوى. بعد هم که کمونیستها سرِ کار آمدند، مجلس، بىمجلس؛ انتخابات، بىانتخابات؛ تمام شد! حال بعد از گذشت هفتاد و سه سال، بناست اولین انتخابات در جمهورى روسیه نه همهى شوروى انجام گیرد. کاندیدا کیست؟ آقاى یلتسین! با رأى بالایى یلتسین یعنى همان عنصر تندرو رئیسجمهور شد. از اینجا داستانِ شیرینى است. از روزى که یلتسین در ژوئن 1991 یعنى 24/ 3/ 1370 رئیسجمهور شد، تا حدود چهارم یا پنجم دىماه که رسماً شوروى منحل شد، حدود هفت ماه طول کشید. یعنى این چند سال صرف مقدّمات شد. بخشى از مقدّمات بهدست گورباچف، برخى هم وقتى تاریخ مصرف گورباچف تمام شد، به دست یلتسین انجام شد و برنامهى مورد نظر امریکا و غرب، تا رسیدن یلتسین به قدرت شتاب گرفت. به مجرّد اینکه یلتسین به قدرت رسید و رئیسجمهور روسیه و نفر دوم شوروى شد، ابتکار عمل به دست او افتاد. در روز 24/ 3/ 1370 یلتسین رئیسجمهور شد و در روز 26/ 3/ 1370 یعنى سه روز بعد جورج بوش رئیسجمهور امریکا اعلام کرد که سه جمهورى بالتیک لتونى، استونى و لیتوانى متعلق به شوروى نیست و شوروى بایستى این سه جمهورى را رها کند و استقلال آنها را به رسمیت بشناسد؛ اگر به رسمیت نشناسد، کمکهایى را که امریکا قول داده است، قطع خواهد شد. البته من الآن درست یادم نیست که آیا کمکهایى بود که در زمان رونالد ریگان قول داده شده بود، یا در زمان بوش؛ بههرحال به آقاى گورباچف قولِ کمک داده بودند. چندى بعد یلتسین اعلام کرد که ما استقلال جمهوریهاى سهگانه را به رسمیت مىشناسیم! دو ماه بعد براى اینکه یلتسین چهرهاش برجستهتر شود، کودتاى معروف مردادماه شوروى اتفاق افتاد؛ کودتایى که در همان اوان کاملًا مشکوک به نظر مىآمد. دوربین تلویزیونهاى امریکایى سى. ان. ان و غیره در مسکو فعّال شدند و روى یلتسین متمرکز گردیدند. در اینجا تلویزیون خودمان تصویر سى. ان. ان را که پخش مىکرد، ما دیدیم که یلتسین روى تانک رفته و در میان مردم شعار مىدهد و مىگوید که نخیر، ما تسلیم کودتاچىها نمىشویم! بعد هم به مجلس رفت، اما کودتاچىها با یلتسین که دم دستشان در مجلس ملى دوما متحصّن شده بود، هیچ کارى نداشتند و به سراغ او نرفتند؛ ولى به سراغ گورباچف که در شبه جزیرهى کریمه مشغول گذراندن روزهاى تعطیلاتش بود، رفتند و او را دستگیر کردند! یلتسین هم رجزخوانى مىکرد و شعار مىداد! یک جنجال رسانهاى در دنیا به وجود آوردند و البته از واقعیت هم چندان خبرى نبود! یک تعداد تانک در خیابانهاى مسکو ظاهر شدند، اما سه روز هم نبودند؛ بعد از سه روز هم گفتند که کودتاچىها را در خواب دستگیر کردهاند! نتیجه کودتا این شد که یلتسین که شخصیت دوم بود در حقیقت شخصیت اول شد! در همان اوقات وزیر امور خارجهى ما سفرى به جمهوریهاى آسیاى میانه کرد و برگشت. من از ایشان پرسیدم چه خبر؟ ایشان گفت واضح است که رئیس شوروى یلتسین است نه گورباچف! در دنیا هم مشخص بود که قضیه اینگونه است. بعد هم جمهوریها یکىیکى طالب استقلال شدند. مثلًا اوکراین ادّعا کرد که مىخواهد مستقل شود. گورباچف مخالفت مىکرد، اما یلتسین مىگفت ما قبول داریم؛ بهناچار بعد از دو، سه روز گورباچف هم قبول مىکرد! بنابراین مسألهاى درست شد که گورباچف یا مجبور بود براى عقب نماندن، خودش را جلو بیندازد و همان شعارها را او هم بدهد؛ یا مجبور بود بعد از چند روز تبعیت کند؛ چون فشار تبلیغات جهانى مجالى نمىگذاشت براى اینکه غیر از آنچه که یلتسین گفته، شود چیزى گفت. این روند از اواخر خردادماه شروع شده بود. به دنبال آن، کنارهگیرى گورباچف از دبیرکلى حزب مطرح شد؛ بعد پیشنهاد انحلال حزب کمونیست، سپس شکست کمونیزم اعلان شد همان چیزى که آمریکاییها بسیار از آن کیف مىکردند و بعد هم بالاخره شایعهى استعفاى گورباچف منتشر شد. در همان زمان طى مصاحبهاى از گورباچف سؤال شد که شما استعفا خواهید کرد یا نه؟ گفت منتظرم وزیر امور خارجهى امریکا به مسکو بیاید تا ببینم چه مىشود! وزیر امور خارجهى امریکا به مسکو آمد و قبل از آنکه با گورباچف تماس بگیرد، رفت با یلتسین تماس گرفت؛ آن هم در کاخ اصلى ملاقاتهاى کرملین. معناى کارش این بود که گورباچف تمام شد! سه روز بعد هم گورباچف استعفا کرد و انحلال شوروى اعلام شد! این طرح موفّق امریکا در شوروى بود. یعنى یک ابرقدرت را با یک طرح کاملًا هوشمندانه، با صرف مقدارى پول، با خریدن برخى اشخاص و با به کار گرفتن رسانههاى تبلیغى، توانستند طى یک طرّاحى سه، چهارساله و یک نتیجهگیرى شش، هفتماهه بهکلّى منهدم کنند و از بین ببرند! البته همینجا به شما بگویم که روسیه بعد از انحلال شوروى، آنطور که آنها مىخواستند، تبدیل به برزیل دوم نشد. آنها مىخواستند روسیه به یک برزیل یعنى یک کشور دست سوم دنیا تبدیل شود؛ تولید بالا، اما گرفتارى و فقر عمیق و بدون هیچگونه نقشى در سیاست دنیا. شما ببینید امروز در کجاى دنیا حرف و رأى و نظر و حضور برزیل کسى را به خود متوجّه مىکند؟ مىخواستند روسیه را اینطورى کنند، اما نشد؛ چرا؟ چون روسیه ملت خوب و قوىاى دارد؛ از لحاظ نژادى مردم مستحکمى هستند؛ بعد هم پیشرفت صنعتشان، اتمشان، دانشمندانشان، تحقیقاتشان و سایر امکاناتشان قابل توجّه است. طرّاحان این قضایا که نشستند خودشان بریدند و خودشان دوختند، براى جمهورى اسلامى نیز چنین خوابى دیدهاند. آنها فکر نمىکنند که جمهورى اسلامى ایران اگر به سرنوشت شوروى دچار شود، کشورى مثل روسیهى امروز خواهد شد؛ نه، آنها فکر مىکنند که ایران کشورى در سطح کشور دورهى پهلوى خواهد شد؛ یعنى در ردیف دهم بعد از ترکیه! چون تصور مىکنند که در اینجا اتم که نیست؛ پیشرفت علمىِ آنچنانى که نیست؛ جمعیت سیصد میلیونى که نیست؛ کشورى به عظمت روسیه که امروز بازهم تقریباً بزرگترین کشور دنیاست که نیست. اما اکنون واقعیت چیست؟ واقعیت با آنچه که آنها طرّاحى کردند، به قدر زمین تا آسمان متفاوت است! اشتباه بزرگى را مرتکب شدند. من واقعاً دریغم مىآید که اسم خاتمى عزیزمان این سید آقازادهى شریف مؤمن دلباختهى به معارف دینى و دلباختهى به امام و طلبهاى مثل خود ما را آنطورى که غربىها مطرح کردند، مطرح کنم و ایشان را با گورباچف مقایسه کنم؛ ولى آنها این مقایسه را کردند و صریحاً گفتند که در ایران هم گورباچفى به قدرت رسید! البته فراموش نکنیم که متأسفانه یک عدّه هم در داخل خوششان آمد و این اهانت را نفهمیدند و آن توطئهاى را که پشت این اهانت هست، به طریق اولى نفهمیدند! به مغرضان و آنهایى که مىفهمند چه دارد اتفاق مىافتد و چه مىخواهند پیش بیاورند، کارى ندارم؛ اما یک عدّه از آنهایى که مغرض هم نبودند، نفهمیدند که چه شد و دشمن چه مىخواهد انجام دهد. به آن تفاوتها برگردیم. تفاوت اوّل، تفاوت رئیسجمهور ما با آقاى گورباچف است. گورباچف روشنفکرى بود که حتى به احتمال زیاد به اصل و مبانى مارکسیزم هم اعتقاد زیادى نداشت؛ آدمى بود که اصلًا ساختار شوروى را قبول نداشت؛ خود او هم به زبانهاى مختلف این را اظهار کرده بود. البته در آن وقتىکه سرِ کار آمد، چندان صریح نمىتوانست اینها را بگوید؛ اما بالاخره اظهار مىکرد. رئیسجمهور ما، جمهورى اسلامى، دین و اعتقاد قلبى اوست؛ امام مراد و مقتداى اوست؛ یک روحانى است. آنها اول در خوشخیالىهاى خود حرفهایى زدند، هنوز هم سیاستمدارترین و موذىترینهایشان آن حرفها را مىزنند؛ اما عدّهاى از آنها از این دو سال اخیر به وحشت افتادند و بارها در تبلیغات خودشان گفتند که نه، این هم از خودشان است؛ جزو همین بنیادگراهاست! اتفاقاً این را درست فهمیدهاند! گورباچف به مبانى مارکسیزم بىاعتقاد و دلباختهى غرب بود؛ حرفهایى هم که مىزد، حرفهاى غربىها بود؛ منتها با زبان روسى آنها را بیان مىکرد؛ و الّا شعارهاى او هم غیر از شعارهاى آنها نبود؛ او دلباختهى آنها بود! البته در اینجا قضایاى بسیار ریزى مثل سفرها، امتیاز دادنهاى دروغین و بیخودى و ... هست که نمىخواهم آنها را بگویم؛ چون جاى این جلسه نیست؛ خود شما هم مىتوانید آن قضایا را پیدا کنید. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای هیأت علمی کنگره امام خمینی(ره) - 1378/11/04 عنوان فیش :اعتقاد امام (ره) مبنی بر تبعیت از خطوط اسلامی در اقتصاد کلیدواژه(ها) : اندیشه سیاسی امام خمینی, ولایت فقیه, امانت, فقاهت امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حکومت اسلامی و ولایت فقیهی که امام آوردند و ابتکار و مطرح کردند به همان معنای حکومت اسلامی است؛ یعنی حکومت اسلام، حکومت دین و حکومت شریعت، به همین معنا فهمیده شود. ممکن است فقهاو فضلای ما تلاش کنند و فقهی را که در اختیار ماست و ضعفها و کمبودهای فراوانی هم دارد، پالایش کنند. این بحث دیگری است؛ این کار را بکنند؛ اما چیزیکه باید مطرح باشد - و نظر امام قطعاً این بود - این است که مِلئ فضای جامعه، با شریعت و فقه و احکام و عمل اسلامی پُر شود. ایشان غیر از این را در هیچ موردی قبول نداشتند. من یک وقت درباره ولایت فقیه با ایشان صحبت میکردم؛ گفتم قبل از انقلاب، ما با بعضی از فضلا و دوستان بحث داشتیم؛ بعضیها میگفتند اسلام شیوه خاصّی در باب اقتصاد ندارد. هر شیوهای که بتواند آرمانهای اسلامی - مثلاً عدالت - را تأمین کند، اسلامی است؛ ولی عقیده ما این بود که نه، اسلام خطوطی معیّن کرده و شیوهای بنا نهاده و چارچوبی برای اقتصاد اسلامی درست کرده و این چارچوب باید تبعیّت شود. ایشان گفتند: بله، این درست است. من نمیخواهم به این قضیه استناد کنم که این حرف درست است؛ میخواهم استناد کنم که نظر امام این بود؛ یعنی ایشان به کمتر از این اصلاً قانع نمیشدند. آنجایی هم که بحث سرِ احکام ثانوی بود، ایشان به عنوان یک حکم اسلامی و فقهی بر آن تأکید میکردند. ایشان تا آخر هم همینطور بودند. در خصوص غنا - موسیقی - ایشان حرف جدیدی مطرح کردند. مبنای فقهی ایشان اینطور بود. برای این قضیه، ایشان استناد فقهی داشتند. البته چیزیکه در کتاب مکاسب گفتند، در جهاتی با این تفاوت دارد؛ اما براساس مبنای فقهی میگفتند؛ بر اساس ضرورت و مصلحت و پسند دنیا نبود. البته ممکن است کسی با کلیّات و جزئیّاتِ این نظر موافقت نداشته باشد؛ خیلی خوب، نظر خودش است؛ لیکن نظر امام تحریف نشود. شما باید خیلی مراقبت کنید که نظر امام واقعاً به گونهای درآید که در کلمات و کتابها و حرفها و منش ایشان معلوم است. این نکته خیلی مهمّ است و به نظر من یک مسؤولیت تاریخی و امانتی بردوش شماست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :خیانت یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش به ملت فلسطین کلیدواژه(ها) : مذاکره با اسرائیل, یاسر عرفات, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مسئله فلسطین نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : براى این که قضیه فلسطین بهدست فراموشى سپرده شود و از طرح آن در افکار عمومى امّت اسلامى جلوگیرى کند، همین مذاکرات به اصطلاح صلحى است که بین گروهى از فلسطینیها - یعنى همین عرفات و دارودسته او - با اسرائیلیها در جریان است؛ یعنى قضیه سازش و حکومت بهاصطلاح خودمختار فلسطینى و از این حرفها. این هم یکى از آن زشتترین فریبها و ترفندهاى اسرائیلیهاست که متأسّفانه عدّهاى از مسلمانان و عدّهاى از خود فلسطینیها به دام آن افتادهاند. یکى از حرفهایى که امروز مطرح مىکنند، همین مسأله مذاکرات سازش بین این جماعت و سران اسرائیل است، که یکى از آن زشتترین ترفندهاست. چرا؟ بهخاطر این که براساس بهترین فرضها در آخرین مذاکراتى که اینها انجام دادند - به قول خودشان «واى ریور 2» - اگر همه این تعهّداتى که اسرائیلیها کردند، تحقّق پیدا کند، آنچه که گیر این جماعت فلسطینىِ بیچاره مىآید، اندکى بیش از چهار درصد سرزمین فلسطین است! یعنى از این کشور فلسطینى که متعلّق به فلسطینیهاست و همهاش را مردم فلسطین مالکند و حقّ آنهاست، چهاردرصدش را به اینها مىدهند؛ آن هم چطور چهاردرصدى؟! این چهاردرصد، در یک جا مجتمع نیست؛ شاید در ده جا تکّهتکّه شده و متفرّق است! به آن کسانى هم که گفتند بیایید شما اینجا حکومت تشکیل دهید - که همین دارودسته این روسیاهان باشند - به هیچوجه اجازه ندادند که مثل یک حکومت عمل کنند. از اینها خواستند به آنجا بروند و مواظب باشند که فلسطینیهاى این منطقه علیه دولت اسرائیل اقدامى نکنند! یعنى منطقه محدودِ کوچکِ متفرّقِ غیرقابل ادارهاى را بهعنوان یک کشور، بهصورت ناقص و نیمهکاره در اختیار اینها قرار دادند! آنچه اینها در مقابل باید انجام دهند، این است که علاوه بر خود آن دستگاههاى امنیتى اسرائیل، اینها هم علیه فلسطینیهاى مبارزِ داخل سرزمین اشغالى، اقداماتى بکنند! خیانت از این بالاتر؟! خیانت این کسانىکه بهنام فلسطینیها این کار را انجام مىدهند، از همه خیانتهایى که تا امروز به فلسطین شده، زشتتر و سهمگینتر و بدتر است! هیچ کارى هم براى آن مردم، نه کردند و نه مىتوانند بکنند. یک نویسنده فلسطینىِ عربِ ساکن امریکا نوشته است که این دارودسته عرفات هنوز نتوانستهاند زبالههاى شهر غزّه را از خیابانها جمع کنند؛ اما در همین مدّت، پنج سازمان امنیتى و اطّلاعاتى تشکیل دادند که جاسوسى مردم را مىکنند! این شد دولت فلسطین؟! این شد بازگشت مردم فلسطین؟! این شد احقاق حقّ فلسطین؟! اینقدر اینها بىشرمند! همان وقتى که این شخص، اوّلین مذاکرات را با اسرائیلیها کرد، من گفتم او، هم خائن است و هم احمق! اگر خائن بود، اما عاقل بود، بهتر از این عمل مىکرد! البته بنده درست نمىدانم؛ حدس مىزنم که امریکاییها و سازمانهاى جاسوسى اسرائیل از نقاط ضعف اینها استفاده کردند. اینها نقاط ضعف زیاد دارند؛ اهل دنیایند. وقتى دین در کار نباشد، همینطور مىشود. اینها در طول این چند سالى که مشغول اداره سازمان آزادیبخش فلسطین بودند، خدا مىداند که از لحاظ مالى و از لحاظ رفتارى و اخلاقى چه مشکلاتى داشتند؛ آنها هم ظاهراً روى همان نقاط تکیه کردند. از طرفى هم خسته شدن و بریدن و از آرمانها چشم پوشیدن، اینها را به این ورطه هولناک و این مرداب هلاکت و بدبختى و لعنت ابدى انداخت. شما خیال مىکنید هیچ فلسطینىاى ممکن است وجود داشته باشد که اینها را از ته دل لعن نکند؛ مگر این که جزو عمله و اکره خود اینها و در منافع با اینها سهیم باشد؟ بین چهار تا پنج میلیون نفر آواره فلسطینى بیرون از فلسطینند؛ در حدود سه میلیون نفر فلسطینى در داخلند. باید دید اینها درباره فلسطین چه نظرى دارند. اینها مشتهایشان محکم است؛ اینها دلهایشان پُر خون است. بنده از زمان ریاست جمهورىِ خودم این چالش را با بعضى از این کشورهاى عربى داشتم. حرفى را مطرح کردم، اما دولتهاى این کشورها مىگفتند ما از فلسطینیها که فلسطینىتر نیستیم! هرچه خود آنها بخواهند، باید انجام شود. البته آن وقت مذاکرات سازش به این شکل مطرح نبود؛ اما نشانههاى سازش پیدا بود. اوّلاً مسأله فلسطین، یک مسأله دنیاى اسلام است. غیر از جنبههاى سیاسى و امنیتى و اقتصادى، مسأله تکلیف الهى و اسلامى است. بالاتر از همه، مسأله خدایى است؛ اما اگر کسى به خدا هم اعتقادى نداشته باشد و بخواهد فقط براى مردم فلسطین کار کند، باید ببیند آحاد مردم فلسطین چه مىگویند. امروز ملت فلسطین همانهایى هستند که دستگیر شدههایشان در زندانهاى دولت غاصب هستند و دهها برابر آنها در خیابانها و در مسجدالاقصى و در بازارها و در سرتاسر سرزمین غصب شده شعار مىدهند و عملیات مىکنند. یک اقلیتِ کوچکِ تطمیع شده که رفتند سازش کردند، ملت فلسطین نیستند که ما بگوییم ما از فلسطینیها فلسطینىتر نیستیم. در همان سیزده، چهارده سال پیش، من یادم است یکى از دولتهاى عرب - حالا نمىخواهم اسم بیاورم - که آن روز نشان نمىداد یک دولت رو به فسادى است - چون سوابق انقلابى داشت - این حرف را زد. بنده همان وقت استشمام کردم اینها انحراف پیدا مىکنند؛ بعد هم انحرافشان آشکارتر شد. که حالا دیگر نمىخواهیم بعضى از خصوصیات را ذکر کنیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/09/26 عنوان فیش :توصیه رهبری به خاتمی برای موضعگیری در برابر رادیوهای دشمن کلیدواژه(ها) : نقشه دشمن, سیدمحمد خاتمی, بنیهی انقلاب اسلامی ایران, تبلیغات دشمن, برنامه دشمن در انتخابات, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عمده قوای حیاتی این کشور، در اختیار اسلام و انقلاب است. اساسیترین پایههای قدرت در این کشور - یعنی مردم - دلبسته اسلام و انقلاب و راه امام و ارزشهای الهی و اسلامیاند. جوان اینطور است؛ دانشجو اینطور است؛ قشرهای غیرجوان اینطورند؛ روحانیون اینطورند؛ کسبه و متوسّطین اینطورند؛ کارگران و اکثریت قشرهای مختلف مردم اینطورند؛ دستگاه اداره کننده کشور اینطور است؛ رؤسای کشور اینطورند. بحمداللَّه رؤسای کشور، رؤسای سه قوّه، در خدمت اسلام و برای اسلاممند. واقعاً خیلی چیزها را بعضیها نمیدانند؛ دشمنان هم طور دیگری قضایا را منعکس میکنند. بد نیست همه این چیزها را بدانند. دو سال قبل از این در دوم خرداد و در انتخابات ریاست جمهوری، ملت ایران حماسه بزرگی آفرید. سی میلیون نفر پای صندوقها آمدند. تا قبل از اینکه روز انتخابات شود، رادیوهای بیگانه هرچه توانستند، علیه این انتخابات حرف زدند. مرتّب گفتند تقلّب خواهد شد. مرتّب گفتند چنین خواهد شد، چنان خواهد شد؛ برای آنکه مردم را دلسرد کنند. هدفشان این بود. اگر شما به مجموعهها و بولتنهایی که اخبار رادیوهای بیگانه را در آن سه، چهار ماه منتهی به انتخابات دوم خرداد پخش میکردند، نگاه کنید، خیلی از حقایق روشن خواهد شد. طوری حرف میزدند که مردم را دلسرد کنند تا پای صندوقهای رأی نیایند؛ اما مردم به حرف دلسوزانِ خودشان گوش کردند و به وسط میدان آمدند و با سی میلیون رأی در انتخابات شرکت کردند. واقعاً حرکت خیلی عظیمی بود و موفقیّت بزرگی برای ملت ایران و برای نظام جمهوری اسلامی شد. به مجرّد اینکه این انتخابات به پایان رسید و معلوم شد که جمعیتِ زیادی آمدهاند و رئیس جمهوریِ منتخب مشخّص شد، رادیوهای بیگانه طوری لحنهایشان را برگرداندند که انگاری دوم خرداد را آنها راه انداختهاند؛ انگاری که دوم خرداد مال آنهاست! تا بهحال هم هنوز رها نکردهاند؛ تا الان هم که تقریباً دو سال و نیم میگذرد، همچنان همانطور حرکت میکنند! تبلیغات کردند و راجع به رئیس جمهوری محترممان حرف زدند و مطالبی گفتند. من این خاطره را میخواهم عرض کنم: در همان روزهای اوّل، دومِ بعد از انتخابات بود که جناب آقای خاتمی - رئیس جمهور عزیزمان - از من وقت ملاقات خواستند و آمدند با من ملاقات کردند. به ایشان گفتم من نمیدانم شما در این چند روز که گرفتار مسائل انتخابات بودهاید، فرصت کردهاید این رادیوها را گوش کنید یا نه؟ اما من گوش کردهام. این رادیوها اینطور وانمود میکنند که حرکت دوم خرداد، حرکتی بر ضدّ انقلاب، بر ضدّ امام و بر ضدّ اسلام بود! روشهای تبلیغات است؛ اینطور حرکت میکنند. من مایلم شما در همین اوّلین صحبتی که خواهید کرد، تو دهن اینها بزنید و نشان دهید که نه، قضیه اینطور نیست؛ راه، راه امام است؛ راه، راه انقلاب است. بعد از سه، چهار روز ایشان یک مصاحبه مطبوعاتی داشتند. بعد که ایشان با من مجدّداً ملاقات کردند، گفتند من در حال آن مصاحبه مطبوعاتی چیزهایی در ذهنم آماده کرده بودم که بگویم؛ اما همهاش از یادم رفت. تنها چیزی که به یادم بود، همان حرف شما بود که گفتید تو دهن اینها بزنید. ایشان در آن مصاحبه، تو دهن آنها زد. تا امروز هم بحمداللَّه رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوّه قضایّیه و مسؤولان کشور، موضع انقلاب، موضع امام، موضع اسلام و پایبندی به ارزشهای اسلامی را هر روز تکرار میکنند. این مایه افتخار است؛ این خودش یکی از وسایل وحدتبخش است. یکی از عواملی که میتواند در سطح کشور دلها را به هم نزدیک کند، همین است. این است که بنده مکرّر عرض میکنم دلها باید با هم اُنس پیدا کند، وفاق پیدا شود و جریانها به هم نزدیک شوند. مربوط به :خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1378/03/14 عنوان فیش :ابعاد عظیم وجودي امام خميني(ره) بعد از تشكيل نظام اسلامي کلیدواژه(ها) : شخصیت امام خمینی, رهبری امام خمینی, اعتماد امام خمینی(ره) به مردم, احترام امام خمینی(ره) به آراء مردم, رهبری امام خمینی, اخلاق امام خمینی, امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), اخلاق امام خمینی, معنویت امام خمینی, شخصیت امام خمینی, عزم امام خمینی, شجاعت امام خمینی (ره), رهبری امام خمینی, دوران رهبری امام خمینی, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آنچه كه در دورهی بعد از تشكیل نظام اسلامی، از ابعاد وجودی امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه كه قبلًا دیده شده بود. در این دوران، امام این شخصیت برجسته و ممتاز در دو بُعد و دو چهره مشاهده میشود: در دوران حكومت، یك چهره، چهرهی رهبر و زمامدار است؛ یك چهره، چهرهی یك زاهد و عارف. تركیب این دو باهم، از آن كارهایی است كه جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم انسان نمیتواند دیگر پیدا كند. اینها حقایقی است كه ملت ایران در طول سالهای متمادی آنها را لمس كرده؛ ما هم كه از نزدیك شاهدش بودیم و دیدیم. تربیت اسلامی و قرآنی این است. امام به چنین چیزی همه را دعوت میكرد؛ نظام اسلامی را برای تربیت انسانهایی از این قبیل میخواست و میپسندید؛ همانطور كه خود او مظهر اعلای آن بود. در چهرهی یك حاكم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردی هوشیار، باشهامت، باتدبیر، با ابتكار و دریادل بود. امواج سهمگین در مقابل او چیز كماهمیتی محسوب میشدند. هیچ حادثهی سنگینی نبود كه بتواند او را شكست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار كند. در همهی حوادث تلخ و سختی كه در زمان دهسالهی رهبریِ آن بزرگوار پیش آمد كه خیلی زیاد هم بود امام از همهی آنها بزرگتر بود. هیچكدام از این حوادث آن جنگ، آن حملهی امریكا، آن توطئههای كودتا، آن ترورهای عجیب و غریب، آن محاصرهی اقتصادی، آن كارهای عظیم و عجیب و غریبی كه دشمنان با شكلهای مختلف میكردند نمیتوانست این مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شكست كند او از همهی این حوادث، قویتر و بزرگتر بود. او معتقد به مردم بود؛ حقیقتاً به آراءِ مردم اعتقاد داشت. او به نظر و به رأی مردم اعتقاد داشت... به مردم از صمیم قلب علاقه داشت؛ به مردم عشق میورزید و آنها را دوست میداشت.اغلب آن صفاتی كه در زمامداران مختلف عالم، مایهی امتیاز آنها میشد، تا آنجایی كه من بررسی كردم و به ذهنم رسیده است ما در امام مجتمع میدیدیم. او، هم عاقل بود، هم دوراندیش بود، هم محتاط بود، هم دشمنشناس بود، هم به دوست اعتماد میكرد و هم ضربهای را كه به دشمن وارد میكرد، قاطع وارد میكرد. همهی صفات و خصوصیاتی كه برای یك انسان لازم است تا بتواند در چنین جایگاه حسّاس و خطیری انجام وظیفه كند و خدا و وجدان خود را راضی نماید، در این مرد جمع بود.امام به مردم اعتماد داشت. انقلاب كه پیروز شد، امام میتوانست اعلان كند كه نظام ما، یك نظام جمهوری اسلامی است؛ از مردم هم هیچ نظری نخواهد؛ هیچكس هم اعتراضی نمیكرد؛ اما این كار را نكرد. در بارهی اصل و كیفیت نظام، رفراندم راه انداخت و از مردم نظر خواست؛ مردم هم گفتند «جمهوری اسلامی»؛ و این نظام تحكیم شد. برای تعیین قانون اساسی، امام میتوانست یك قانون اساسی مطرح كند؛ همهی مردم، یا اكثریت قاطعی از مردم هم یقیناً قبول میكردند. میتوانست عدّهای را معیّن كند و بگوید اینها بروند قانون اساسی بنویسند؛ هیچكس هم اعتراض نمیكرد؛ اما امام این كار را نكرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداخت و حتّی عجله داشت كه این كار هرچه زودتر انجام گیرد. در انقلابهای دنیا كه البته غالباً هم كودتاست و انقلاب نیست كسانی كه در رأس قرار میگیرند و زمامدارمیشوند، برای خودشان یك سال، دو سال فرصت قرار میدهند و میگویند تا وقتی آماده برای رأیگیری شویم، باید این مدّت بگذرد؛ اما همان را هم غالباً تمدید میكنند! امام دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه اولین انتخابات یعنی همان رفراندم جمهوری اسلامی را به راه انداخت. یكی، دو ماه بعد، انتخابات خبرگان قانون اساسی بود. چند ماه بعد، انتخابات ریاست جمهوری بود. چند ماه بعد، انتخابات مجلس بود. در یك سال كه همان سال 58 باشد امام چهار بار از آراء مردم برای امور گوناگون استفسار كرد: برای اصل نظام، برای قانون اساسی نظام كه قانون اساسی یكبار خبرگانش انتخاب شدند، یكبار خود قانون اساسی به رأی گذاشته شد برای ریاست جمهوری و برای تشكیل مجلس شورای اسلامی.امام به معنای واقعی كلمه معتقد به آراءِ مردم بود؛ یعنی آنچه را كه مردم میخواهند و آرائشان بر آن متمركز میشود. البته در این كارها هیچوقت سررشتهی كار را هم به دست سیاستبازان نمیداد. مردم، غیر از سیاستبازانند؛ غیر از مدّعیان سیاستند؛ غیر از مدّعیان طرفداری مردمند. امام به مردم اعتماد داشت. خیلی از گروهها و احزاب و داعیهداران و سیاستبازان و حزببازان و امثال اینها بودند؛ امام به اینها كاری نداشت؛ میدان هم به اینها نمیداد كه بیایند زیادهطلبی كنند و به نام مردم حرف بزنند و عوض مردم تصمیم بگیرند؛ لیكن به آراء مردم احترام میگذاشت. جنگ پیش آمد؛ در نقش فرماندهی نیروهای مسلّح ظاهر شد. مسألهی محاصرهی اقتصادی پیش آمد؛ امام پشتیبان كامل بود؛ پشتیبان روحی دستگاههای دولتی. اوّل انقلاب، برای كارهای گوناگون و برای حمایت از مستضعفان و محرومان، امام دستورات فراوانی داد و كارهای زیادی انجام گرفت. مؤسّساتی مثل جهاد سازندگی، مثل بنیاد مسكن، مثل كمیتهی امداد، مثل بنیاد مستضعفان و جانبازان و مثل بنیاد پانزده خرداد، برای كمكرسانی به مردم تشكیل شد. مسائلی كه برای امام در حاكمیت و در ادارهی كشور مطرح بود، اینها بود. این، بُعد حاكم و رهبر بودن امام در موضع یك انسان مقتدر و یك انسان بااراده بود؛ انسانی كه اگر جنگ پیش بیاید، میتواند تصمیم بگیرد؛ اگر صلح هم باشد، میتواند تصمیم بگیرد. برای ادارهی یك كشور و برای مواجهه با دشمنان، میتواند تصمیمگیری كند. اما همین انسان، در چهرهی زندگی شخصی و خصوصی خود، یك انسان زاهد و عارف و منقطع از دنیاست. البته منظور، دنیای بد است؛ همان چیزی كه خود او میگفت دنیای بد، آن چیزی است كه در درون شماست. این ظواهر طبیعت زمین و درخت و آسمان و اختراعات و امثال اینها دنیای بد نیست. اینها نعمتهای خداست؛ باید اینها را آباد كرد. دنیای بد، آن خودخواهی، آن افزونطلبی و آن احساس تعلّقی است كه در درون انسان است. امام از این دنیای بد بهكلّی منقطع بود. او برای خودش هیچچیز نمیخواست. برای تنها پسرش كه عزیزترین انسانها برای امام، مرحوم حاج احمد آقا بود و ما بارها این را از امام شنیده بودیم كه میفرمود اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است در ده سال آن حكومت و آن زمامداری و رهبری بزرگ، یك خانه نخرید. ما مكرّر رفته بودیم و دیده بودیم كه عزیزترین كس امام، در آن باغچهای كه پشت حسینیهی منزل امام بود، داخل دو، سه اتاق زندگی میكرد. آن بزرگوار برای خود، زخارف دنیوی و ذخیره و افزونطلبی نداشت و نخواست؛ بلكه بعكس، هدایای فراوانی برایش میآوردند كه آن هدایا را در راه خدا میداد. آنچه را هم كه داشت و متعلّق به خود او بود و مربوط به بیتالمال نبود، برای بیتالمال مصرف میكرد. همان آدمی كه حاضر نبود آن روز با ده پانزده میلیون تومان خانهی قابل قبولی برای پسرش بخرد و لو از مال شخصی خودش صدها میلیون تومان مال شخصی خود را برای نقاط مختلف برای آبادانی، برای كمك به فقرا، برای رسیدگی به سیلزدگان و جاهای مختلف دیگر صرف میكرد. ما اطلاع داشتیم كه در مواردی پولهای شخصی خود امام بود كه به اشخاصی داده میشد، تا بروند آنها را مصرف كنند؛ اینها هدایایی بود كه مریدان و علاقهمندان و دوستان برای امام آورده بودند. او اهل خلوت، اهل عبادت، اهل گریهی نیمهشب، اهل دعا، تضرّع، ارتباط با خدا، شعر و معنویت و عرفان و ذوق و حال بود. آن مردی كه چهرهی باصلابتش دشمنانِ ملت ایران را میترساند و به خود میلرزاند آن سدّ مستحكم و كوه استوار وقتیكه مسائل عاطفی و انسانی پیش میآمد، یك انسان لطیف، یك انسان كامل و یك انسان مهربان بود. من این قضیه را نقل كردهام كه یكوقت در یكی از سفرهای من، خانمی خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید كه پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر كشته شدن او را برایم آوردهاند. من پسرم كشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ برای من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل كردم؛ دیدم این كوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناوری كه ناگهان بر اثر توفانی خم شود، در خود فرورفت. مثل كسی كه دلش بشكند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشك شد! شبی در یك جلسهی خصوصی، با دو سه نفر از دوستان، منزل مرحوم حاج احمد آقا نشسته بودیم؛ ایشان هم نشسته بود. یكی از ما گفتیم: آقا شما مقامات معنوی دارید، مقامات عرفانی دارید؛ چند جملهای ما را نصیحت و هدایت كنید. آن مردِ باعظمتی كه آنگونه اهل معنا و اهل سلوك بود، در مقابل این جملهی ستایشگونهی كوتاه یك شاگردش كه البته همهی ما مثل شاگردان و مثل فرزندان امام بودیم؛ رفتار ما مثل فرزند در مقابل پدر بود آنچنان در حال حیا و شرمندگی و تواضع فرورفت كه اثر آن در رفتار و جسم و كیفیّت نشستن او محسوس شد! در حقیقت ما شرمنده شدیم كه این حرف را زدیم كه موجب حیای امام شد. آن مرد شجاع و آن نیروی عظیم، در قضایای عاطفی و معنوی، اینگونه متواضع و باحیا بود. نكتهی آخری كه من میخواهم عرض كنم، این است كه همهی اینها را امام از عمل به دین، از پایبندی به دین، از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت. خود او هم بارها این مضمون را در گونهگونهی كلمات خود بر زبان میآورد و بیان میكرد: هرچه هست، از خداست. او همه چیز را از خدا میدانست؛ هضم در ارادهی خدا بود؛ حل در حكم الهی بود: انقلاب را خدا پیروز كرد؛ خرمشهر را خدا آزاد كرد؛ دلهای مردم را خدا جمع كرد. او همه چیز را از منظر الهی میدید و عامل به احكام بود؛ خدای متعال هم درهای رحمت را به روی او باز كرد. مربوط به :خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1378/03/14 عنوان فیش :پیشقدمی امام(ره) در مخالفت با قانون انجمنهای ایالتی ولایتی کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی, مواضع امام خمینی, شجاعت امام خمینی (ره), اعتماد امام خمینی(ره) به مردم, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ایستادگی امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در سال ۱۳۴۰ مرحوم آیةاللَّه بروجردی - مرجع تقلید - درگذشت. مراجع بزرگواری بودند که مطرح شدند و دوستانشان نام آنها را میآوردند. اینجا صحنهای شد برای اینکه این مرد - امام بزرگوار - به همه نشان دهد این درس اخلاقی که میگفته است، فقط زبانی و به قصد یاد دادن به دیگران نبوده است؛ بلکه خود او اوّلین عامل به درسهای تهذیب نفس است. همه دیدند، همه فهمیدند و تصدیق کردند که این مرد از مقام و از مطرح شدن برای ریاست - حتّی اگر آن ریاست، مرجعیّت باشد که یک ریاست روحانی و معنوی است - رویگردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچگونه تلاشی نمیکند؛ بلکه اگر دیگران هم بخواهند برای مطرحکردنش تلاش کنند، تا آنجایی که بتواند، مانع میشود. بعد از گذشت حدود یک سالونیم از فوت مرحوم آیةاللَّه بروجردی، نهضت اسلامی شروع شد. در نیمه دوم سال ۱۳۴۱، بُعد دیگری از ابعاد این شخصیت آشکار شد و آن، هوشیاری و تیزفهمی و توجّه به نکاتی که غالباً به آن توجّه نمیکردند، از یک طرف، و غیرت دینی از طرف دیگر بود. خیلیها شنیدند که تصویبنامه دولت در آن زمان، قید مسلمان بودن و سوگند به قرآن برای فرد منتخب را حذف کرده است؛ اما خیلی توجّه نکردند که این چقدر اهمیت دارد! درعینحال خیلی اهمیت داشت؛ دلیل هم این بود که با آنکه مجلس شورای ملىِ آن زمان، مجلس فرمایشی بود - خودشان آن را تشکیل میدادند و فقط نامزدهای مورد قبول خودشان به آنجا میرفتند؛ در واقع انتخاب مردم وجود نداشت و انتصاب بود - با وجود این، آن رژیم جرأت نکرد آن مقرّرات مربوط به انجمنها و این مسأله اسلام را در وقتی که مجلس سرِپا بود، مطرح کند. ترسیدند منعکس شود؛ گذاشتند در غیاب مجلس! مجلس را در آن وقت منحل کرده بودند؛ مجلس نبود؛ در محیط دربستهای آن را تصویب کردند! این نشان میداد که پشت سرِ این قضیه، حرفهای فراوان و مقاصد زیادی هست. این را کسی نمیفهمید؛ اما امام این را فهمید و ایستاد. غیرت دینی او، او را وادار کرد که در این مسأله پیشقدم شود و مبارزه برای این زاویه علیالظّاهر کوچکِ ضدّ اسلامی را شروع کند و این کار را هم کرد. در همینجا یک نکته مهم وجود دارد: امام بزرگوار حتّی در میدان مبارزه هم نخواست جلو بیفتد. خود ایشان برای ما نقل کرد که در اوّل شروع نهضت، در منزل مرحوم آیةاللَّه حائری، با یک نفر از مراجع معروفِ وقت آن زمان، و از همدورههای خودشان صحبت میکرد و به ایشان گفته بود شما جلو بیفتید، ما هم دنبال شما حرکت میکنیم. امام مقصودش این بود که تکلیف انجام بگیرد؛ آن فریضیهای را که بر دوش خود احساس میکرد، انجام دهد؛ جلو افتادن مطرح نبود. البته دیگران آنقدر توانایی و جرأت ورود در این میدان را نداشتند و به امام نمیرسیدند. امام به طور طبیعی رهبری و سررشتهداری این حرکت را برعهده داشت؛ این مبارزه را شروع کرد و به مردم تکیه نمود. تا آن روز هیچ کس از بزرگان حوزههای علمیه و مراجع حدس نمیزد که یک حرکت دینی، آن هم در آن دوران اختناق، اینگونه بتواند پشتیبانی مردم را جلب کند؛ اما امام در همان روز گفت من به پشتیبانی این مردم حرکت میکنم؛ مردم را به این بیابان قم دعوت میکنم. او میدانست که اگر مردم را دعوت کند، از همه ایران جمع میشوند و یک اجتماعِ عظیمِ غیرقابل علاج برای دولت آن وقت و رژیم فاسد به وجود میآورند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش - 1378/01/25 عنوان فیش :ماجرای آشنایی رهبر انقلاب با شهید صیاد شیرازی کلیدواژه(ها) : ارتش جمهوری اسلامی, شهید صیاد شیرازی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز در ارتش ما، انسانهای خوب، انسانهای صادق و انسانهایی که بیسروصدا برای خدا کار میکنند، سختی هم دارند، بعضی محرومیتها هم دارند، مشکلات هم دارند؛ اما در محیط زندگی و در محیط کار، با همه این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند؛ با دلگرمی و با روحیه، چه در مرکز، چه در نقاط دور دست و چه در فلان پادگان دور افتاده بین بیابانها کار خودشان را خوب انجام میدهند. از این قبیل اشخاص ما در ارتش کم نداریم؛ الی ماشاءاللَّه وجود دارند. این شهید[صیاد شیرازی] هم چنین آدمی بود. من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما میآمد، گزارش میداد و کمک میخواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این که شما میبینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود میآورند - که جزو تشییعهای کم نظیر در دوران انقلاب بود - بهخاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دلها را متوجّه میکند. ما این را لازم داریم و الحمدللَّه امروز هم افرادِ اینگونه داریم. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسی انقلاب - 1377/12/15 عنوان فیش :مقایسه عوامل آسیب زننده به انقلاب اسلامی با انقلاب فرانسه و شوروی کلیدواژه(ها) : آسیبشناسی انقلاب اسلامی, مقایسهی انقلابهای جهان, تاریخ انقلاب روسیه و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی, تاریخ دفاع مقدس, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, کمبود امکانات در دفاع مقدس, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, تاریخ انقلابهای فرانسه, انقلاب فرانسه, عملکرد روشنفکران غربزده در ایران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در آسیبشناسى انقلاب، باید نقش عوامل درونى و بیرونى، هر دو ملاحظه بشود. البته اینجا دو افراط وجود دارد که من مایلم ذهن خودم را همواره از هر دو افراط، رها کنم و ذهن مردم را هم برحذر بدارم که دچار این دو افراط نشوند. یکى این که ما عوامل برونى را عمده کنیم و از عوامل درونى غافل بمانیم؛ دیگرى بهعکس، عوامل درونى را عمده کنیم و از عوامل بیرونى غافل بمانیم. الآن کسانى هستند که به هر دو این افراطها هم مبتلا هستند؛ هر دو عامل، جداً وجود دارد. اگر انسان نگاه کند، مىبیند که عوامل بیرونى، دشمنى دشمنان انقلاب از هر دو جهت است. ببینید، این مهم است که آن روز در دنیا با انقلاب کبیر فرانسه، به آن صورت قدرتى وجود نداشت و ارتباطات، آنجور نبود که بخواهد بایستد و مقابله و مبارزه کند؛ ولى بعد که فتوحات ناپلئون شروع شد، انگلیس و دیگران با او مقابله کردند. البته صرافهاى انگلیس، مخالف بودند، لردهاى خود فرانسه، یا آلمان، یا فلان ملّاکین عمده، مخالف بودند؛ اما قدرت سازمانیافتهى منسجم سیاسى که بنشیند طراحى کند و مبارزهى سیاسى و نظامى و تبلیغاتى و روانى و همه را باهم بکند، اصلًا وجود نداشت. و اما انقلاب شوروى، وقتىکه واقع شد، یکخرده از دشمنان خود روسیه هم کم شد! چون روسیه، یک دشمنان سنتى هم داشت. روسیه، در جنگ بینالملل اول هم بود. یکى از دشمنهاى روسیه در همان جا آلمان بود؛ به مجرد این که انقلاب شوروى پیروز شد عکس انقلاب ما که وقتى پیروز شد، جنگ را به آن تحمیل کردند جنگش تمام شد! موقتاً شوروى روسیه از جنگ بینالملل اول کنار کشید و جبههى به اصطلاح متفقین آن جنگ را که در مقابل آلمان و اینها بودند، تنها گذاشت؛ یعنى جبههى شرقى را بکلى خالى کرد و ضربههاى محکمى خورد. تقریباً حدود یک سال به همین شکل بود، بعد دوباره شوروى در اواخر جنگ، وارد جنگ شد و در منافع جنگ سهیم گردید! بنابراین در آن زمان، آن هم دشمنان آنچنانى نداشت. آنچه که مهم است، این است که دشمنان انقلاب شوروى که دشمنان سیاسى، یا دشمنان اقتصادى بودند با آن محتواى خودش مبارزه کردند؛ اما با انقلاب ما، هم دشمنان انقلاب یعنى دشمنانى که از لحاظ سیاسى ضربه مىدیدند، مثل کسانى که در ایران نفوذ داشتند؛ یا از لحاظ اقتصادى ضربه مىدیدند، مثل کسانى که از ایران، بهره مىبردند؛ چه داخلیها، چه خارجیها با انقلاب، دشمن شدند، هم دشمنان دین! یعنى کسانى که در دنیا به خاطر اهداف بلندمدت، یعنى بهخاطر ایدهها و تفکرها، با اصل دین مخالف بودند. لذا شوروى با انقلاب ما تقریباً همان قدر دشمنى کرد که امریکا! لااقل در جنگ، اینجور بود دیگر؛ درحالىکه شوروى، سابقهى حضور در ایران نداشت که از دست داده باشد. بهعکس، چون رقیبش رفته بود و دستگاههاى استراق سمع آمریکاییها در پشت مرز شوروى سابق، برچیده شده بود، باید از ما ممنون مىشد و با ما همکارى و به ما کمک مىکرد؛ ولى نکردند! چرا؟ براى خاطر این که آنها از دین، ضربه مىخوردند. ایجاد یک حکومت دینى براى شوروى بخصوص با همسایگى این جمهوریهاى مسلماننشین همان قدر ضرر داشت که انقلاب براى امریکا و از دست رفتن نفوذ کمپانیهاى امریکایى و مستشاران امریکایى، ضرر داشت! ببینید، پس ما دو جور دشمن در داخل داشتیم. در انقلاب شوروى، سرمایهدارها، زمین دارها و اینگونه افراد با انقلاب، مخالفت کردند؛ اما یکمشت روشنفکرهایى بودند که نان و آبى از رژیم گذشتهى شوروى عایدشان نمىشد، بعد هم با این رژیم، کنار آمدند و این رژیم هم زرنگى کرد و جلبشان کرد. لذا مىبینید روشنفکرهایى که حتى در برههاى، ناراضى بودند، جزو رژیم جدید شوروى شدند و با آن همکارى کردند؛ برایش کتاب نوشتند! کتابهایشان الآن هست؛ همان روشنفکرهاى قبلى بودند رمان نویس، شاعر، موسیقىدان و غیره همه همکارى کردند! در ایران نه، کسانى بودند که از لحاظ آسیب دیدن از برخوردارىهاى مادى، هیچ مشکلى با انقلاب نداشتند، تنها از لحاظ اینکه یک حکومت دینى بود و آنها از دین، لجشان مىگرفت و دین را قبول نداشتند، با انقلاب، مقابل شدند! این یکى از مسایل و حقایق قابل توجه است؛ چون انقلاب، مدعى و مروّج دین بود و مردم را به دیندارى سوق مىداد و آنها تحت تأثیر فرهنگ غربى، یا تفکرات گوناگون و به قول خودشان گرایش به ایدئولوژىها و مکتبهاى گوناگون با دین، میانهیى نداشتند، قبول نداشتند. در صورتى که حکومتهایى بودند که اصلًا انگیزههاى استعمارى نداشتند، نمىتوانستند هم داشته باشند؛ اما به هر دلیلى چه به دلایل سیاسى، چه به دلایل عقیدتى که با دین مخالف بودند، با انقلاب اسلامى، مخالف شدند! لذا یک چنین صفآراییهاى عظیمى در مقابل کشور ما شده است؛ الآن هم ادامه دارد! اینها عوامل بیرونى هستند که همه، روى تضعیف انقلاب، کار کردند! شما خیال نکنید اینها بىکار نشستند؛ اینها همه کار و تلاش کردند، تا جنگى شروع شد و همه به دشمن ما در آن جنگ، کمک کردند! یکى از کارهایى که به نظر من فرض و واجب است، این است که شما جوانها لااقل تاریخ جنگ را بخوانید؛ حالا تاریخ انقلاب، یکخرده دورتر است، تاریخ جنگ را که نزدیکتر است، ببینید. قضایاى جنگ را بدانید. از آنچه که در دوران هشت سال دفاع مقدس در ایران اتفاق افتاده، مطلع بشوید. در این دوران هشت سال جنگ، همهى دنیا دنیایى که مىتوانست به میدان بیاید به عراق کمک کرد! من شاید یکوقت گفته باشم، ما سیمخاردار، لازم داشتیم، از جایى خریدیم؛ وقتىکه به ایران مىآوردند، چون جادهاى که از ترکیه مىآمد، به دلیلى بسته بود، مجبور بودیم آنها را از طریق شوروى بیاوریم؛ اجازه ندادند! سیمخاردار را اجازه ندادند! ما در جنگ، آر پى جى لازم داشتیم آنهایى که در جنگ بودند، مىدانند دیگر، آر پى جى، یک سلاحانفرادى دمِ دستى است ولى به ما نفروختند و اجازه ندادند به ما فروخته بشود! توجه مىکنید؟! همان کسانى با ما اینجور عمل کردند که پیشرفتهترین هواپیماها و پیشرفتهترین تجهیزات جنگى را به عراق دادند و بهترین کارشناسهاى نظامى خود را به عراق فرستادند، تا عراق در بیابانهاى اطراف خرمشهر و بین مرز ما و مرز خودشان که در اختیار عراق بود، سالها مستحکمترین استحکامات جنگى را به وجود بیاورد! امریکا که جاى خود دارد؛ آمریکاییها کمک کردند. ما آن وقت به حدس دریافتیم فقط به حدس، مستند به هیچ اطلاعى نبود که آمریکاییها کمک اطلاعاتى ماهوارهیى به عراق مىکنند. بنده در نماز جمعه، همان وقتها گفتم ماها همه مىگفتیم خیلىها هم باور نمىکردند؛ ولى یکى دو سال اخیر، خواندید و شنیدید که آمریکاییها در دوران جنگ، اطلاعات ماهوارهیى خود را به عراق مىدادند! یعنى همان چیزى که ما به حدس دریافته بودیم و از قراین مىفهمیدیم، معلوم شد که تحقق دارد! خوب، این دشمنیها با انقلاب، الآن هم وجود دارد، الآن هم هست، الآن هم سرمایههاى زیاد و پولهاى بسیارى دارد صرف مىشود. بعضى از این موارد را اخیراً آمریکاییها به خاطر این که قدرى وقیحتر شدهاند، اظهار مىکنند؛ لیکن خیلى بیشتر از این را نمىگویند! مثلًا بیست میلیون دلارى را که در مجلسشان رسماً تصویب کردند؛ ولى خرجهایى مىکنند که خیلى بیشتر از این حرفهاست! علیه انقلاب، تبلیغاتى سازمانیافتهیى دارد مىشود؛ کار مطبوعاتى، کار سیاسى و کار دیپلماسى بسیار قوى دارد مىشود! عوامل آنها در داخل هم هستند؛ که این هم جزو عوامل بیرونى است. من که مىگویم عوامل بیرونى، حتى کسانى منظور است که از آنها الهام مىگیرند و در داخل، علیه انقلاب کار مىکنند، یا قلم مىزنند، یا توطئه مىکنند، یا ضربهى اقتصادى و ضربهى سیاسى مىزنند! این عوامل است؛ نباید اینها را ندیده گرفت. هرکس اینها را توهّم بداند کمااینکه کسانى مىخواهند بگویند اینها توهّم است مثل کسى است که شب در جنگلى قرار گرفته، اطرافش را گرگها احاطه کرده و منتظر یکلحظه غفلت او هستند، تا او را بدرند، ولى او بگوید که من خیال مىکنم! خیلى خوب، خیال مىکنى، بگیر بخواب! کسى غیر از خودت که ضرر نخواهد دید. لذا با «خیال مىکنم»، این دشمن موجود و مترصّد، از دست نخواهد رفت. این یک طرف قضیه است. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسی انقلاب - 1377/12/15 عنوان فیش :مقایسه بیست ساله انقلاب اسلامی با انقلاب فرانسه ، شوروی،الجزائر کلیدواژه(ها) : مقایسهی انقلابهای جهان, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, انقلاب فرانسه, بینوایان, تاریخ انقلابهای فرانسه, تاریخ انقلاب روسیه و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی, انقلاب اکتبر روسیه, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, عملکرد استعمارگران در الجزایر, الجزایر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من یادداشت کرده ام که انقلابمان را با سه انقلاب معروف که کم وبیش شما آقایان می شناسید مقایسه کنم؛ البته غیر از اینها هم مواردى هست، اما این سه انقلاب، مهم است. یکى انقلاب کبیر فرانسه است از انقلابهاى دور دست؛ با دویست و خردهاى سال فاصله یکى انقلاب شوروى در فاصلهى تقریباً نزدیک به ما که یکى از بزرگترین انقلابهاى قرون اخیر است، یکى هم یک انقلاب اسلامى، یعنى انقلاب الجزائر که حقیقتاً انقلاب بود. آدم نمىتواند این کودتاهایى که به اسم انقلاب، در آفریقا و امریکاى لاتین انجام گرفت، واقعاً خیلى انقلاب بداند؛ و الا من بعضى از این جاهایى که انقلاب کردند کشورهاى آفریقایى و غیر آفریقایى، موزامبیک، زیمبابوه، یا آنچه در هند اتفاق افتاد دیدهام؛ اگر بشود اسم آنها را انقلاب گذاشت! ما اینها را از نزدیک مشاهده کردیم؛ هیچکدام آنچنان خصوصیتى را ندارند که اصلًا بشود آنها را با انقلاب ما مقایسه کرد. اما این سه انقلاب، تا حدودى قابل مقایسهاند. البته به نظر من مقایسهى اینها هم یک کار بسیار شیرین علمى است؛ چقدر خوب است که کسانى هم این کار را بکنند! هم علمى، به معناى جامعهشناسى است، هم علمى، به معناى تاریخى است. بیست سال از انقلاب ما گذشته است؛ شما بیست سال بعد از انقلاب کبیر فرانسه را، بیست سال بعد از انقلاب اکتبر، یا بیست سال بعد از انقلاب الجزائر را در نظر بگیرید. شما بیست سال بعد از انقلاب کبیر فرانسه حدود سال 1809 را نگاه کنید، چیزى که از فرانسهى دوران لوئى شانزدهم تغییر پیدا کرده، شخص پادشاه است! در سال 1809، پادشاهى به نام ناپلئون بناپارت بر سر کار است؛ یک امپراطور، تاجگذارى کرده و به معناى واقعى کلمه، پادشاهى مىکند! آراى مردم و آزادى به آن معنایى که انقلاب کبیر فرانسه برایش تلاش کرد در زندگى و در حکومت مطلقهى ناپلئون، یکذرّه وجود ندارد! بله، تفاوت دیگرش آن است که لوئى شانزدهم، پادشاه کمعرضهیى بود، در حالى که بناپارت، پادشاهى با عرضه و قوى بود. آن چیزى که امروز فرانسه مىتواند بهعنوان افتخار بناپارت یاد کند، این است که او ایتالیا و اتریش و بلژیک را فتح کرد کارهاى او این است دیگر و الا بیست سال بعد از انقلاب براى بناپارت، هیچ افتخار دیگرى از لحاظ آرمانهاى انقلاب آن حرفهایى که «ژان ژاپلوسه» و «ولتر» و دیگران مىگفتند در حکومت فرانسه، مطلقاً وجود ندارد! البته اگر شما در این بیست سال نگاه کنید و ببینید در فرانسه چه گذشته است، حقیقتاً خواهید دید که انقلاب عظیم و شکوهمند ما، اصلًا برترین پدیدهاى است که مىتواند در این نمونهها مورد نظر قرار بگیرد. در طول این بیست سال در فرانسه تا قبل از این که ناپلئون روى کار بیاید سه گروه، هر سه بهعنوان انقلاب، سرکار آمدند. گروه اول، گروه انقلابیونى بودند که شاید ماجراهایش را شنیده، یا خواندهاید آن برخوردهاى خشن، کور و فراموشنشدنى و آن ویرانیها را در تاریخ فرانسه کردند! به هر حال، یک انقلاب کردند؛ تا حدودى قابل تحمل بود. بعد از حدود پنج سال، گروه دوم سرکار آمدند و گروه اول را قلعوقمع کردند! شخصیتهاى برجستهى انقلابى تقریباً بدون استثنا اعدام شدند! این گروه دوم، گروه افراطیون بودند؛ کسانى بودند که انقلابیون اولیه را متهم به سازشکارى کرده و آنها را اعدام کردند. گروه سوم آمدند و گروه دوم را متهم به تندروى کردند؛ بعضى از آنها را اعدام و خیلى را تبعید کردند و این تبعید، تا سالها ادامه داشت! شما اگر بینوایان ویکتور هوگو را خوانده باشید، در اول داستان، صحبت پیرمردى است که جزو منتخبین همان گروه دوم بوده است. تا آن تاریخى که داستان ویکتور هوگو شروع مىشود تقریباً اواخر قرن نوزدهم، یعنى حدود سال 1825، شاید هم بیشتر هنوز آن تبعیدى وجود داشته است؛ که شما ماجراى آن تبعیدى را و این که چه مىکرد و چه مىگفت و چطور هنوز مىترسید، در آن داستان مشاهده مىکنید! بعد، گروه سوم که کار خودشان را انجام دادند البته با ضعف تمام زمینه را براى روى کار آوردن ناپلئون فراهم کردند و ناپلئون با استفاده از زرنگىها و نبوغ خودش و اوضاع نابسامان فرانسه، در رأس قدرت آمد و پادشاهى را برگرداند؛ منتها نه پادشاهى به اصطلاح سلسلهى برنبها که همان لوئى شانزدهم و غیره، جزوش بودند. البته این وضعیت، تا زمانى بود که ناپلئون زنده بود؛ بعد که ناپلئون مرد، باز همان گروه یعنى پادشاهان برنبها، لوئى هجدهم و اینها سرکار آمدند و فرانسه تا دهها سال دچار اضطراب بود تقریباً صد سال بعد از انقلاب فرانسه اینها واقعاً چیزهاى عجیب و داستانهاى مهمى است! من افسوس مىخورم که چرا بعضى از جوانهاى ما با این ماجراها آشنا نیستند! راست مىگویید؛ من هم اتفاقاً مىخواستم به رادیو تلویزیون بگویم که شما جلو افتادید! یک مقدار هم تقصیر همین آموزشها و همین چیزهاست که متأسفانه نداریم؛ ولى کتابخوانى هم بىنقص نیست، باید کتاب هم نوشته شود. خلاصه، صد سال بعد از انقلاب، فرانسه مثل یک کشتى در حال تلاطم بوده است؛ پادشاهان متعدد سرکار آمدند و رفتند! بعد از ناپلئون، باز برنبها آمدند و رفتند؛ تا بالاخره کمونیستها سرکار آمدند و باز رفتند؛ تا بالاخره بعد از یکصد و خردهاى سال، جمهورى فرانسه سروسامانى به خودش گرفت! حالا شما آن را با بیست سال بعد از انقلاب ما مقایسه کنید. ما الآن سر بیستسالگى هستیم دیگر؛ ببینید آنجا چه خبر بوده و اینجا چه خبر است! شما بیست سال بعد از انقلاب اکتبر یعنى سال 1937 شوروى را نگاه کنید؛ اینها را من و امثال من یادمان است؛ دیکتاتورى سیاه استالین بر شوروى در آن بیست سال حاکم بود، که صدها هزار آدم به جرم مخالفت با حکومت استالین یا توهّم مخالفت اعدام و نابود شدند! و چند برابر آن در سیبرى، تبعید شدند و چه شدند! تمام رؤساى سطح اول انقلاب، یکسره بهوسیلهى کسانى که بعداً وارث آنها بودند، اعدام، یا فرارى شدند و عدهیى در تبعید کشته شدند! شما خود شوروى را هم که در 1937 نگاه کنید، مىبینید که آن اوج دیکتاتورى سیاه استالین است. این دیکتاتورى، با حفظ مبانى انقلاب نبوده؛ یعنى استالین، یک تزار واقعى بود. فقط از خانوادهى رُمانف نبود، فرد دیگرى بود؛ اما یک تزار و یک پادشاه مطلق بود! من گمان نمىکنم هیچ پادشاهى که در قصر «کرملین» حکومت کرده بود، به قدر استالین پادشاهى کرده باشد! چون او هم در همان قصر و با همان تشریفات و همان امکانات و همان زندگى و اینها بود. استالین، تنها چیزى که از انقلاب حفظ کرد، آن نیمتنهاى بود که تا آخر عمرش به شکل یک فرم مىپوشیدند که تا بالا دکمه مىخورد! آن را هم به مُجردى که مرد، اعقابش همان چند نفرى که بودند کنار گذاشتند و هیچچیز دیگر نماند؛ تمام شد! از انقلاب، فقط اسمش ماند؛ اگرچه از اول هم که انقلاب شد و سرکار آمده بودند، حکومت کارگرى، فقط اسم بود! این هم انقلاب شوروى، بعد از بیست سال! انقلاب الجزائر را بعد از بیست سال، خود من دیدم؛ سالى که من به الجزائر رفتم، حدود نوزده سال از انقلاب گذشته بود. وضع آنها واقعاً عبرتانگیز است. انقلاب الجزائر، انقلاب اسلامى، انقلاب مساجد و انقلاب علماى دین بود؛ انقلاب، از مساجد، از مدارس دینى و از حوزههاى علمیه شروع شد مثل انقلاب خود ما لیکن حتى یک روز، حکومت دینى در الجزائر به وجود نیامد! از همان اول، فرانسویها توانستند هم فرهنگ و آداب خودشان، هم بىاعتقادى به دین را در الجزائر که تحت نفوذشان بود و داشت از استعمارشان خلاص مىشد نفوذ بدهند! در زمان ریاست جمهورى من، یکى از بزرگان الجزائر به دیدن من آمد؛ با من که صحبت مىکرد، به زبان عربى حرف مىزد. بعد مىخواست جملهاى را بگوید، لغت عربى به یادش نیامد؛ با این که زبان خودش و سخنگوى دولت بود! یکخرده فکر کرد، یادش نیامد؛ برگشت و به زبان فرانسه، از همراهش پرسید که این لغت، چه مىشود؟ او لغت عربى را به وى گفت؛ بعد او حرفش را با بنده ادامه داد! یعنى آنها حتى زبان عربى را نه دین را، بلکه زبان عربى و عربیت را که ظاهراً خیلى برایش اهمیت قائل بودند، نتوانستند در الجزائر حفظ کنند و نگه بدارند و زنده کنند! در آنجا از اسلام، مطلقاً خبرى نبود؛ از لحاظ وضع زندگى و مادى و اقتصادى هم زیر بد! وضع آنها از لحاظ کشاورزى، از لحاظ اقتصادى همهچیزشان واقعاً زیر بد بود! البته یک ظاهر حکومت انقلابى داشتند و مواضع سیاسى خوبى در دنیا مىگرفتند. الجزایریها فقط در زمان «بومدین» که رئیسجمهورى بود وقتى انقلاب پیروز شد، بر سر کار آمد مواضع انقلابى، به معناى موضع مستقلى در مقابل امریکا و استکبار مىگرفتند و از مسألهى فلسطین دفاع مىکردند! بعد از گذشت چند سال، همین هم عوض شد! البته من وقتى به وضع آنها نگاه مىکنم یادم است، خودم هم در یادداشتهاى روزانهاى که گاهى مىنوشتم، چیزهایى را در همین زمینه نوشتهام؛ حالا که ملاحظه مىکنم، خیلى عبرتانگیز است حرفهایى را که آن روز الجزایریها مىگفتند، براى اینکه دفاع خودشان از قضیهى فلسطین را پس بگیرند و از قضیهى فلسطین دفاع نکنند و بخصوص به امریکا نزدیک بشوند، خیلى شبیه به حرفهایى است که مرتب رادیوهاى بیگانه، در شرایط کنونى القا مىکنند تا در ذهنیت ماها مسئولین کشور بیاید! نوع حرفها همان حرفهایى است که الآن هم وقتى آدم، رادیوBBC ، رادیو آمریکا و رادیوى صهیونیستى را مىشنود، مىبیند که آنها مىکوشند بلکه بتوانند همان جور استدلالها و همان حرفها را که آن روز در زبان الجزایریها بود، در زبان ما هم جارى کنند! که خوشبختانه نتوانستهاند و نخواهند توانست. آنها حرفهاى رادیوهاى بیگانه را قبول کرده بودند و بیست سال بعد از انقلاب الجزائر، دیگر انقلابى، اسلامى و دینى نبود! ارزشهاى اخلاقى و معنوى، مطلقاً وجود نداشت؛ پیشرفت مادى هم نبود! شورویها اگر نتوانستند زندگى مردم را درست کنند، لااقل توانستند در مسابقهى فضایى، کار برجستهاى نشان بدهند. فرانسویها اگر نتوانستند آزادى و استقلال و اصول انقلابشان را تحقق ببخشند، لااقل توانستند فتوحات جهانى بکنند؛ اگرچه آن، مثبت نیست، اما از لحاظ مثلًا عنوان تاریخى مىگفتند که ناپلئون از لحاظ فتوحات نظامى، شخص برجستهاى بود. که او هم آخر کار، نابود شد؛ یعنى در جنگ با روسیه، به خاکستر نشست و بکلى از بین رفت. بنابراین وقتىکه ما مقایسه مىکنیم، مىبینیم انقلاب ما بعد از بیست سال، آسیبهاى گوناگون یک انقلاب بزرگ مثل انقلاب فرانسه، یک انقلاب پرسروصدا مثل انقلاب شوروى و یک انقلاب به اصطلاح اسلامى مثل انقلاب الجزائر را مطلقاً نداشته است؛ و این نشاندهندهى بنیهى این انقلاب است. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی - 1377/12/04 عنوان فیش :وجود ریشه حزب جمهوری اسلامی در قبل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تحزب, حزب جمهوری اسلامی, وضعیت سیاسی در رژیم پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : راجع به خودِ تحزّب. اوّلاً بدانید من خودم قبل از پیروزى انقلاب، سالهاى متمادى دنبال همین تحزّب بودم. بعد هم دو، سه سال به پیروزى انقلاب مانده بود که ما نشستیم و یک حزب را پایهریزى کردیم. البته آن وقت تشکیل حزب خیلى خطرناک بود؛ چون به ما که اجازه نمىدادند؛ باید مخفى مىبود و کار مخفى هم واقعاً خطر داشت. کافى بود که یک مجموعهى مثلاً ده نفرى، بیست نفرى دور هم جمع شوند ولو برود؛ هرچند هنوز هیچ کار هم نکرده باشند، یا یک کار سیاسى خیلى ساده کرده باشند، که هر کدام به سالهاى متمادى زندان محکوم شوند و بعضى از آنها زیر شکنجهها تلف گردند. لذا اینطور بود که ما آن وقت مصلحت نمىدانستیم که بیاییم اساسنامهى حزبى براى این تشکّل درست کنیم. البته تشکّل بود، ارتباطات بود؛ حتّى بعد از آن هم که من در سال پنجاه و شش به ایرانشهر تبعید شده بودم، ارتباط حزبى ما برقرار بود؛ یعنى مثلاً گاهى اوقات مرحوم باهنر از تهران به آنجا مىآمدند و با هم تبادل نظر مىکردیم. در آن زمان بعضى مواقع بحثهایى مطرح مىشد و مثلاً مىگفتند که این موضوعات را شما بررسى کنید؛ اما نه روى کاغذ. تا اینکه پیروزى انقلاب شد و ما همان چند روز اوّل نشستیم و آن اساسنامه را تدوین کردیم و حزب[جمهوری] را راه انداختیم. بنابراین، من به حزب به معناى صحیحش معتقدم؛ لیکن آن چیزى که امروز در جامعهى ما مىگذرد - این تشکیلات حزبىاى که الان به وجود مىآید - شکل غلط حزبى است. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی - 1377/12/04 عنوان فیش :دادگاه ویژه روحانیت؛ یکی از حسنات امام (ره) کلیدواژه(ها) : دادگاه ویژه روحانیت, ارتباط آیت الله خامنهای با امام خمینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [دادگاه روحانیت] یکى از حسنات امام است و خلاف قانون نیست؛ قانون اساسى آن را نفى نکرده است. من در اینجا فلسفهى دادگاه ویژهى روحانیت را براى شما بگویم. ببینید؛ در نظامى که مسؤولان بلندپایهى کشور مىتوانند روحانى باشند - مثل رئیس جمهور - یا باید روحانى باشند - مثل رئیس قوّهى قضایّیه (رئیس قوّهى قضاییّه شرایطى دارد که در غیرروحانیون نیست؛ باید مجتهد باشد) - یا نمایندگان مجلس که مىتوانند روحانى باشند، مىتوانند غیرروحانى باشند؛ یعنى روحانیون براى اینکه در داخل تشکیلات نظام بیایند و نفوذ قانونى پیدا کنند، میدان دارند؛ از طرف دیگر، روحانیون نفوذ مردمى دارند، مسجد دارند، محراب دارند، دست و پا دارند؛ در چنین نظامى، دادگاههاى معمولى قادر نیستند روحانى را درست و بجا و کماهوحَقّه محاکمه کنند. مثلاً اگر یک روحانى سرشناس خطایى را مرتکب شود، کدام دادگاهى است که جرأت کند سراغ او برود؟ کدام مأمورى است که جرأت کند سراغ او برود؟ کدام بازجویى است که بتواند از او بازجویى کند؟ البته ممکن است کسانى شجاع باشند و بگویند نخیر، ما این کار را انجام مىدهیم؛ اما باید هزینهى زیادى صرفش بشود؛ در حالى که یک طلبهى جوان در یک دادگاه ویژه راحت مىتواند این آقا را پاى سؤال و جواب و استنطاق بنشاند. مثلاً یک طلبهى نسبتاً جوان مثل آقاى رىشهرى، یک مرجع تقلید مثل آقاى شریعتمدارى را راحت محاکمه کرد. این جز از دادگاه ویژهى روحانیت برنمىآمد؛ امام این را مىدانستند. از طرف دیگر، وقتى این تمکّن در روحانیون هست، در میان آنها کسانى هم پیدا مىشوند که تخلّف کنند. امام رضواناللَّهتعالىعلیه در یک سخنرانى راجع به روحانیون صحبت مىکردند و از آنها تعریف مىکردند؛ بعد گفتند: «اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد»! یعنى این طور نیست که هر کس لباس روحانیت بر تنش هست، آدم مقدّسى است؛ نخیر، کسانى هم از روحانیون ممکن است تخلّف کنند. وقتى دادگاه روحانیت هست، جلوِ این تخلّفات را مىگیرد؛ چون کاربرد و نفوذ و اقتدارش را نسبت به خودشان مىدانند. بنابراین، دادگاه روحانیت یک ضرورت بود و هست و جزو کارهاى خوب امام رضواناللَّهتعالىعلیه محسوب مىشود. البته بنده هم در ایجاد این دادگاه بىنقش نبودم. خود امام به این کار معتقد بودند و در ذهنشان بود؛ من هم یک روز خدمتشان رفتم و مطلبى را گفتم، که همانجا فهمیدم در ایشان خیلى اثر کرده است. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان) - 1377/11/13 عنوان فیش :سیاسی جلوه دادن بازی فوتبال ایران و آمریکا توسط آمریکایی ها کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی(ره), دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ایشان [حمید استیلی] که بعداً پیش من آمد، گفتم به پاداش آن گل، پیشانی شما را میبوسم و بوسیدم. متأسّفانه من خیلی فرصت نمیکنم برنامههای ورزشی تلویزیون را تماشا کنم؛ خیلی بهندرت اتّفاق میافتد. از طرفی بیشتر ورزشهایی هم که پخش میشود، فوتبال است. من در فوتبال هیچ سررشتهای ندارم و در جوانی هم فوتبال بازی نمیکردم؛ به والیبال میپرداختم. در عین حال، آن شبی که بازی ایران و امریکا بود، من آن بازی را نگاه کردم. البته حقیقتش این است که آن شب هم نمیخواستم نگاه کنم؛ چون دیروقت بود و وقت خواب من بود؛ لیکن همینطور که نشسته بودم، تلویزیون را روشن کردم و ناگهان با گل ایشان مواجه شدیم و دیگر خواب از سرم رفت و نشستم تا آخر بازی را تماشا کردم. اما علّت این که من آن پیام را دادم. این آقایان - فوتبالیستها - وقتی که پیش من آمدند، مفصّل با آنها صحبت کردم که البته گزارش آن دیدار پخش نشد و مردم از محتوای آن ملاقاتی که با این جوانان داشتم، مطّلع نشدند؛ اما حالا من چند جملهاش را به شما میگویم. قبل از آن دیدار - شاید چند هفته، و یا یک ماه و یا بیشتر - رسانههای وابسته به امپراتوری رسانهای خبری روی این بازی تبلیغ میکردند که این بازی، بازی سیاسی است! با این که همه میگویند فوتبال و ورزش، سیاسی نیست؛ اما در آن موقع همه تبلیغ میکردند که این یک بازی سیاسی است! از این کار، دو هدف مورد نظرشان بود: یکی مسأله تعامل ایرانی، امریکایی در این بازی بود - من نمیدانم شما چقدر مطّلع بودید؛ ولی ما که در جریان خبرهای خارجی و گفتارهای رادیوهای گوناگون دنیا قرار میگیریم، میدیدیم از این مسأله پُر است - دوم این که پیشبینیهای عمده، بخصوص از طرف خودِ امریکاییها - ولو صریحاً هم اظهار نمیکردند - مبیّن این بود که ایران گل خواهد خورد؛ نه این که گل خواهد زد و در یک موقعیت ویژه، رئیسجمهور امریکا هم میآمد و از موضع اقتدار و بزرگمنشی و بزرگواری، یک پیام هم میداد که «بله؛ حالا گل را به شما زدیم، اما بالاخره بیایید دست دوستی هم به هم بدهیم!» بنابود آن شب پیام رئیس جمهور امریکا از تلویزیون سراسریشان پخش شود. این گل و بعد دنباله بازیای که بچههای عزیزمان ادامه دادند، قضایا را صد و هشتاد درجه تغییر جهت داد و حقیقتاً مظهری شد از وضعیت ملت ایران در مقابل امریکا. این که من در آن پیام گفتم «مظهر» است، نمیخواستم بگویم که این آقا به خاطر جنبه سیاسی گلزده؛ نه. ایشان بازی فوتبال میکند، ماهر است، با تکنیک آشناست، از حریفش قویتر است و گل را زده است. هرکسی هم جای ایشان بود، این گل را میزد؛ هرکسی هم جای او بود، آن گل را میخورد. بنابراین، بحث این نبود که این گل بهخاطر مسأله سیاسی زده شده؛ اما این گل هویت سیاسیای را که در دنیا به این بازی داده بودند، بهکلّی به عکس خواست آنها عوض کرد و من از این موقعیت حداکثر استفاده را کردم. البته آنها خیلی عصبانی شدند و بعد هم همان عناصر امپراتوری خبری دنیا گفتند که فلانی فوتبال را سیاسی کرد! نگفتند که ما چند هفته است که خودمان این بازی را سیاسی میکنیم! مربوط به :بیانات در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران - 1377/10/24 عنوان فیش :ساده انگاری دولت موقت نسبت به رابطه با آمریکا کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, شورای عالی دفاع, کودتای نوژه, سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, ارتش جمهوری اسلامی, نیروی هوایی, رهبری امام خمینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از اوّلِ انقلاب، کسانی در این کشور بودند که - شما جوانان یادتان نیست. ما وسط میدان بودیم و تکتک آنها را از نزدیک هم میشناختیم و میشناسیم - اعتقادشان این بود حال که حکومت پادشاهی رفت و حکومت دیگری سرِکار آمد، دیگر شعارهای انقلاب را کنار بگذاریم! نه خانی آمد، نه خانی رفت؛ وِلِش کنیم! دیگر مثل قبل بشویم؛ با امریکا و با دیگران، ارتباطات، رفتارها و مراودات، به همان شکل سابق باشد. این چیزی بود که خودِ امریکاییها آن را دنبال میکردند! آن آقایانی که در اوایل انقلاب، دنبال این قضیه بودند، به اعتقاد من خائن نبودند. بسیار سادهنگر بودند؛ ملتفت نبودند که پشت سر این چیست! خیال میکردند امریکا، یعنی قدرتی که سی سال در این کشور، این همه از لحاظ تصرّفِ مناطق حسّاس این کشور، پیشرفت کرده - قبل از آن هم انگلیسیها در حدود پنجاه، شصت سال در این مملکت تلاش کردند که این کشور را قبضه کنند و منابع مالی و منابع نظامیش را بگیرند - قدرتی که پنجاه سال حکومت پهلوی را اینجا سرِپا نگه داشت، برای اینکه ایران را در دست داشته باشد، حالا حاضر است به خاطر گُل روی انقلاب و انقلابیون، به این عدّهای که سرِکار هستند، بگوید ببخشید، ما دیگر با شما هیچ کار نداریم! حالا مثل دو نفر دوست برابر شویم؛ با روابط عادّی و معمولی!! ساده لوحی است که کسی این را قبول کند. در همسایگی ما کشور ترکیه است، این طرف ما کشور پاکستان است؛ هیچ کدام از این دو کشور هم بهقدر ایران، تحت نفوذ امریکا نبودند. شما ببینید آیا امریکا در این دو کشور و کشورهای دیگر به یک روابط ساده و طرفینی قانع است؟ آیا جز به تسلّط و تصرّف مطلق، به چیز دیگری راضی است؟! من یادم نمیرود در اوایل انقلاب، جلسهای به اسم جلسهی شورای عالی دفاع تشکیل شد؛ نخستوزیر وقت و چند نفر از مسؤولین، بنده و مرحوم چمران هم بهعنوان دو نمایندهی امام در آن جلسه شرکت کردیم. بعضی از مسائل نظامیِ خیلی سطحی در آنجا مطرح میشد. البته آنوقت، سپاه پاسداران تشکیل شده بود؛ منتها آن را به بازی نمیگرفتند! سپاه را جدّی فرض نمیکردند، چندان هم از بودن آن راضی نبودند و دلشان میخواست سپاه را حذف کنند! عمده، ارتش در آنجا مطرح بود. فرماندهان ارتش هم همان کسانی بودند که در گذشته بودند. البته فرماندهان نیروها فرار کرده، یا دستگیر شده، یا محاکمه شده بودند؛ اینها هم معاونین آنها بودند. مثلاً یک نفر معاون فرمانده نیروی هوایی رژیم شاه، آن روز همهکارهی نیروی هوایی شده بود! فرمانده نبود؛ اما همه کاره بود و دلش میخواست و میکوبید که فرمانده شود؛ بعید هم نبود! اگر آنها بودند، فرمانده میگذاشتند؛ کمااینکه برای فرماندهی نیروی دریایی، یکی مثل آنها را انتخاب کردند! همان روزهای اوّل که ما در مدرسهی رفاه بودیم - در همان جوش انقلاب - دیدیم یک جناب، با یال و کوپال - ما درست هم این گونه قیافههایی را ندیده بودیم - و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرماندهی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است! بعد هم چند روز که گذشت و یک خرده سوابق اعمالش معلوم شد، کمیتهی انقلاب او را گرفت، محاکمه و اعدامش کردند! وضعشان این طور بود؛ اینها را به عنوان فرمانده گذاشته بودند! فرماندهان ارتش آن روز، مثل فرماندهان صالح و مؤمن و انقلابی امروز نبودند. امروز فرماندهان ارتش، واقعاً همه انقلابی و مؤمن و سالمند. چند نفر از این ارتشیها هم در آن جلسه بودند؛ من دیدم چیزی را برای تصویب مطرح کردند که این دفاتر امریکایی نیروی هوایی، اسمش فلان باشد. آن کس که رئیس جلسه بود - حالا نمیخواهم اسم بیاورم - گفت: آقایانی که موافقند، دست بلند کنند. همه - هفت، هشت نفر بودند - دست بلند کردند! ما گفتیم چه شد؟ دفاتر امریکایی چیست؟ درست توضیح بدهید. گفتند: چیزی نیست. بعد که یک خرده بیشتر تفحّص کردیم، معلوم شد که امریکاییها در زمان رژیم گذشته در داخل ارتش، دفاتری داشتند - هم در ستاد مشترک، هم در نیروها؛ بخصوص در نیروی هوایی. اسمش ظاهراً دفتر مستشاری نظامی امریکایی بود - این دفاتر با آمدن نیروهای انقلابی و بعضی از همافران و افسران مؤمن و جوانان، بهکلّی تعطیل شده بود؛ حالا میخواستند مجدّداً آنها را تجدید کنند! تازه پنج ماه، یا شش ماه از انقلاب گذشته بود، میخواستند از شورای دفاع آن روز، اجازه بگیرند که آنها باز در ارتش بمانند!! شما ببینید چه خبر عظیمی! اینها از کنار خبر به این مهمّی، همینطور عادّی عبور میکردند! تحت چه نامی؟ میترسیدند بگویند آنها بمانند که افراد، حسّاس شوند. میگفتند معین کنید که اسم آنها چه باشد. تحت عنوانی که اسمشان چه باشد، اسمی هم برایش معین میکردند! مثلاً دفتر مشورت، یا کمیتهی مشورت - یک ذرّه نجیبانهتر از آنچه که قبلاً بود - که آنها تحت این اسم، همان کارهایی را که قبل از انقلاب میکردند، در داخل ارتش شروع کنند! همان تصرّفات، همان جاسوسیها، همان بخور بخورها، همان یارگیریها، همان جاسوس پروریها و بالاخره کودتا! همان کارها را ادامه دهند. اهداف آنها از اوّلِ انقلاب، این طور بود. کسانیکه آن روز بر سر مسؤولیتهای رسمی دولتی بودند، از این چیزها غفلت داشتند. واقعاً اگر هوشیاری و بیداری امام نبود - که مظهر کامل تقوا و متوجّه همهی جوانب بود - انقلاب، رفته بود و ارتش را قبضه میکردند. البته تقریباً در حدود یک سال بعد، کودتای معروف شهید نوژه - که البته به آن کودتای نوژه گفته میشود و اشتباه است؛ نوژه یکی از شهدای ماست که پایگاه همدان را به اسم شهید نوژه گذاشتند - راه افتاد که البته اینجا بچههای سپاه به موقع فهمیدند و آن هم داستان عجیب و معجزهآسایی دارد. طبیعت جوان، طبیعت دانشجو و نهضت دانشجویی، مقابله با نفوذ بیگانه، نفوذ دشمن، نفوذ قلدرها، زورگوها و دیکتاتورهای بینالمللی در داخل مسائل یک کشور است. اگر جنبش دانشجویی وجود دارد، این طبیعت جنبش و بیداری دانشجویی است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی - 1377/09/25 عنوان فیش :تاثیری پذیری جوانان کشورهای عربی از جوانان حزباللّهی ایران کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, اثرات فرهنگی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در کشورهایی که اسمشان اسلامی بود، اما از گرایش و میل و عزّت اسلامی، هیچ خبری در آنها نبود، دختران و پسران بدون اینکه ایران و ایرانی و امام ایران و جوانان ایرانی را دیده باشند، با امواج نورانیای که جوانان ایرانی فرستادند، منقلب شدند. در سالهای اواسطِ دههی شصت در سفر به یکی از کشورهای عربی که بهشدّت تحت تأثیر فرهنگ منحطّ غرب قرار داشت، من در خیابانها به چشم خود دیدم که سبک لباس پوشیدن دختران و پسران، سبک جوانهای حزباللّهی ماست؛ در حالی که آنها به ایران نیامده بودند و از تلویزیونها و از بعضی خبرها توانسته بودند جوان ایرانی را از دور ببینند و تحت تأثیر عظمت او قرار گیرند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی - 1377/09/25 عنوان فیش :منقلب شدن مصعب بن عمیر به برکت اسلام کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, اثرات انقلاب اسلامی, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من یک وقت بر سرِ بحثی در قضیهی انقلاب فرهنگی و مسائل دانشگاهها، به دوستان آن روزِ ستاد انقلاب فرهنگی گفتم: به داخل خانههای همین چهرههای منوّر شهدای حزباللَّه بروید و بگویید آلبوم عکسهای چهار، پنج سال پیشِ آنها را بیاورند و به شما نشان دهند! بنده خودم این کار را نسبت به بعضیها کرده بودم؛ دارای چهرههای عجیب و غریب، موها و آرایشهای گوناگون! گفتم: این جوانی که امروز اسوهی دین و تقوا و معنویت است، همانی است که عکسش را در آن آلبوم میبینید! چهار، پنج سال پیش، آرایشش، نگاه کردن و مدگراییاش، مثل یک مقلّد محض نسبت به فرهنگ منحط و فاسد غربی بود و مثل یک موجود پوک، هیچ چیز از درخششهای انسانی را که آدم دوست میدارد در یک جوان ببیند، در او نبود! گفتم: اینها همانها هستند که انقلاب مثل کیمیا، مثل اکسیر و مادهای که با زحمت به دست میآید - اما به دست میآید - مس وجودشان را تبدیل به طلا کرد. این انقلاب، آن اکسیر بود؛ مسها را طلا و فلزها و ظرفیتها را عوض نمود. جوانِ انقلاب، اینگونه بود. درست مثل همان کاری که پیامبر در صدر اسلام کرد. وقتی «مصعببنعمیر» در جنگ اُحد شهید شد، پیامبر بالای سر او آمد و گریه کرد - طبق آنچه که در روایت و تاریخ هست - و به اصحابش گفت: این جوان در مکه - البته قبل از مسلمان شدنش - بهترین و زیباترین و فاخرترین لباسها را میپوشید و با زیباترین آرایشها میخرامید (به تعبیر من) و همهی مرد و زن مکه به او نگاه میکردند. جوانی طبق ارزشهای جاهلی و غرق در همان ارزشها که همهی همّتش در آن روز این بود که لباس زیباتر و فاخرتری بپوشد و چهرهی جذّابتری داشته باشد. اسلام، این جوان را منقلب و تبدیل به یک قهرمان و یک آدم معنادار کرد. مدتها قبل از آن هم که پیامبر از مکه به مدینه هجرت کند، برای اینکه یثربیهای آن روز، قرآن یاد بگیرند، این جوان را فرستاد. پیرمرد هم دور و برِ خود داشت، ولی این جوان را فرستاد و او معلّم قرآن اهل یثرب شد! در جنگ اُحد هم به شهادت رسید. روی خاکهای داغ بیابان افتاده بود؛ پیامبر ایستاد، به جسد مطهّر او نگریست و بنا کرد گریه کردن! این انقلاب است؛ انقلابِ ارزشها یعنی این؛ یعنی آن چیزهایی را که برای یک جوان، مهمّ است تغییر میدهد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه - 1377/08/08 عنوان فیش :حضور پرشور مردم در نمازجمعه با وجود خطرات مختلف کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, نماز جمعه, بمبگذاری نماز جمعه تهران سال1363, تبلیغات دشمن, حضور مردم در صحنه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دشمنىهایى است که از اوّل انقلاب تا امروز با نماز جمعه شده است. هر هفته تبلیغات سنگین حجیمى از طرف دشمنان نسبت به نماز جمعه صورت مىگرفت. حرفهایى مىزدند که تقصیر هم نداشتند؛ چون ملت ایران را نمىشناختند. به ضرر خودشان حرف مىزدند؛ مثل بسیارى از جاهاى دیگر که رادیوهاى بیگانه و صداهاى دشمن، نسبت به مردم ایران حرف مىزنند و اظهار نظر مىکنند. اینها در واقع خود را پیش ملت ایران رسوا مىکنند و بىخبرىِ خودشان را نشان مىدهند. حرفها مىزدند که مایهى خندهى مردم شرکتکننده در نماز جمعه بود. مىگفتند به هرکدام از افراد شرکتکننده در نماز جمعهى تهران، فلان قدر پول مىدهند، فلان قدر جنس مىدهند! اینها همان مردمى بودند که با پشتیبانیهاى مالى خودشان، آن جنگ عظیم را پشتیبانى کردند. در همین نماز جمعهى تهران، انبوه پول و جنس و هدایاى مردمى به سمت جبههها روانه مىشد. اینقدر این ایرانىناشناسها، در بارهى این مردم اشتباه مىکردند، جفا مىنمودند و سخن به یاوه مىگفتند! آنها به تبلیغات هم اکتفا نکردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونین قرار دادند. پنج امامجمعهى معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آیتاللّه قاضى، مرحوم آیتاللّه مدنى، مرحوم آیتاللّه صدوقى، مرحوم آیتاللّه دستغیب، مرحوم آیتاللّه اشرفى. پنج عالمِ مجتهدِ پیرمردِ باتقواى پرهیزکارِ پارسا و پاکدامن را که هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها مىایستادند و به آنها اقتدا مىکردند، جلوِ چشم همین مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسیارى دیگر هم سوء قصد کردند که بحمد اللّه به جایى نرسید. همین نماز جمعهى تهران و همین محوطهاى که در آن نشستهاید، بسیارى از شما به یاد دارید که شاهد چه حوادثى بوده است. در موشکباران طولانى مدّت تهران که در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شرکت مىکردند. یک نوبت که در حدود پنجاه روز یا دو ماه بود و هر روز و شبى موشکهاى دشمن به این شهر فرود مىآمد، این نماز جمعه با اجتماعى عظیم شاید بشود گفت بیش از سایر اوقات مملو از جمعیت مىشد. چون خطر بود و مردم احساس مىکردند که حضورشان در اینجا خطرپذیرى است و براى خداست، لذا براى ثوابِ مضاعف شرکت مىکردند! بنده نماز جمعههایى را به یاد دارم که در اثناى آن، صداى انفجار موشکها از اطرافِ همین محلّ نماز جمعه مىآمد. در همین نماز جمعه، دشمن انفجار خونینى را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همین نقطه عدّهاى به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل کوه استوار ایستادند و تکان نخوردند. بنده آن روز در همینجا ایستاده بودم که آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خیال کردیم موشک یا بمباران هوایى است؛ نگران شدم که نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم مىشود که ما هم مردممان را درست نشناخته بودیم. خدا مىداند که این صفها تکان نخورد. یک گُلهجا این انفجار واقع شد و چند لحظه همان جا یک هیاهویى شد، بعد شهدا و مجروحان را بردند؛ اما مردم همان جا نشستند و نماز جمعه و خطبهها ادامه پیدا کرد! این نماز جمعه، چنین مناظرى را شاهد بوده است. نماز جمعهى تهران، به خاطر همان آثار و برکاتى که عرض شد، در این بیست سال مرکز و آماج سختترین حملات دشمن قرار گرفت. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس - 1377/06/12 عنوان فیش :ساخت سیلوی عظیم گندم در زمان جنگ توسط جهاد سازندگی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), سدسازی, خودکفایی, صنعت سیلوسازی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, جهاد سازندگی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در زمینه سازندگى، در زمینه معمارى، در زمینه کارهاى زیربنایى - سدها، جادهها، راهآهنها، کارخانههاى بزرگ، نیروگاهها - در داخل کشور به دست عناصر خودى کارهایى انجام مىگیرد که در گذشته فکرش را هم نمىشد کرد. اوایل انقلاب در زمان ریاست جمهورى بنده، صحبت شد که چطور است این سدها را بدهیم مهندسان خودمان بسازند. بعضیها فریاد برآوردند که آقا مگر مىشود؟! بعد اتّفاقاً من براى کارى به خوزستان رفته بودم؛ برادران جهاد سازندگى مرا بردند و یک سیلوى عظیم چهل، پنجاه هزار تنى را به من نشان دادند، که خودشان ساخته بودند. سیلو - آنطور که من شنیدهام - جزو کارهاى نسبتاً پیچیده در زمینههاى معمارى است. در گذشته هم سیلوهاى ایران را روسها مىساختند. رژیم، گندم را از امریکاییها مىگرفت؛ سیلوهایش را روسها مىساختند! اصلاً مهندس ایرانى به خودش اجازه نمىداد که وارد اینگونه کارها شود. من دیدم که بچههاى جهاد سازندگى و جوانان بىنام و نشان - که عنوان خیلى بلندبالایى براى خودشان درست نکرده بودند - چنین چیز باعظمتى را ساختهاند. واقعاً دل من محکم شد و آمدیم دنبال کردیم. الان هم در کشور، سدها، راهها، کارهاى زیربنایى عظیم، کارخانهها و نیروگاهها، ساخته شده و مىشود . مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان - 1377/02/23 عنوان فیش :مقایسه گسترس زبان فارسی در قبل و بعد از انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, زبان فارسی, ارتش دوران پهلوی, وضعیت فرهنگی در رژیم پهلوی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [زبان فارسی] بعد از انقلاب مقدارى گسترش پیدا کرده ولى قبل از انقلاب بر اثر تنگنظرى و نادانى و بىسوادى مسؤولان کشور در دورهى اواخر قاجار تا آخر زمان محمّدرضا پهلوى، زبان و ادبیّات فارسى انحطاط پیدا کرد. با اینکه ما در همین دوره، انصافاً شخصیتهاى خوب ادبى، شاعر و نویسندهى بزرگ هم داشتیم، لیکن از لحاظ گسترش سیاسى و از لحاظ قدر و قیمت بینالمللى، در پایینترین وضعیت قرار گرفتیم! علّت هم این بود که در مهد زبان فارسى - یعنى ایران - کسانى که متصدّیان امور بودند، از زبان فارسى تبرّى مىجستند! این نهایت انحطاط است. عدّهاى راجع به تغییر خط حرف مىزدند و عدّهاى در مورد به کار بردن لغات و اصطلاحات فرنگى افتخار مىکردند و خودشان را در مقابل آن کوچک مىدانستند! آنجایى هم که مىخواستند فارسىسازى کنند، حتّى لغتسازىِ فارسیشان نوعى اظهار ارادت به لغت بیگانه بود! واقعاً از چیزهاى عجیبى که انسان مشاهده مىکند، اینکه یک دستگاه لغتسازى در ارتش زمان شاه وجود داشت؛ آنها مىنشستند و لغتى را از لغتنامهى کهن فارسى انتخاب مىکردند که یک نوع شباهتى به زبان خارجى داشته باشد! گاهى هم لغت فارسى جعل مىکردند؛ لغتسازى مىکردند. البته لغتسازى، کار جایزى است؛ به شرط اینکه آن کسى که لغتسازى مىکند، صلاحیت این کار را داشته باشد - اشکالى ندارد، پیشرفت زبان است - اما آنها صلاحیت داشتند یا نداشتند، کارى ندارم؛ لیکن لغتسازىشان با توجّه به لغت خارجى بود! «تک» را در مقابل «اَتک» و براى تقلید از «اَتک» مىآوردند! «چالش» را براى تقلید از «چلنج» مىآوردند! اینطور لغتسازى مىکردند. از این قبیل، زیاد است و شاید اگر کسى واقعاً دنبال کند، بتواند یک دفتر از اینگونه لغتهایى که عمدتاً بر محور لغت انگلیسى مىگشته، بیابد. خوب؛ وقتى که در مهد زبان فارسى، زبان فارسى اینگونه مورد بىاعتنایى است که بلد نیستند درست فارسى حرف بزنند، انتظار پیشرفتِ آن بیجاست! یک وقت یک نخستوزیر عربزبان، در زمان ریاست جمهورى بنده آمده بود با من ملاقات مىکرد - یادم نیست که رئیس جمهور بود یا نخستوزیر - وزیر خارجهاش هم پهلویش نشسته بود. با من عربى صحبت مىکرد، یک جمله را خواست بگوید، آن مفهوم را نتوانست در عربى پیدا کند! هرچه فکر کرد، دید یادش نمىآید. به طرف وزیر خارجهاش برگشت و به فرانسوى پرسید که این چه مىشود؟ آن مفهوم را به لغت فرانسوى گفت و عربى معادلش را به رئیسش گفت؛ آن وقت ایشان به من گفت! جالب اینجاست که من بهعنوان مخاطب او که زبانم هم عربى نبود، آن معادل را مىدانستم و برایم سخت نبود! من فارسى زبان بودم و آن آقا لغت عربى خودش را بلد نبود و از راه لغت معنى فرانسوى - عربى، از وزیر خارجهاش پرسید! من در دلم گفتم بیخود نیست شما اینقدر بدبختید که زبان خودتان را هم بلد نیستید؛ در حالى که شما رئیس کشورتان هستید! عزیزان من! این وضع، قبل از انقلاب در ایران هم وجود داشت. خیلى تعجّب نکنید؛ زبان خودشان را بلد نبودند! تو در اوج فلک چه دانى چیست که ندانى که در سرایت کیست تو در داخل خانهى خودت اینگونه حرکت مىکنى، آن وقت دلت مىخواهد که زبان به بنگال و به چین و ماچین و به قسطنطنیه برود!؟ معلوم است که زبان، محدود مىشود. البته بعد از انقلاب، تا حدودى تکان خورد. امروز در مناطق جزیرةالعرب - اینها که عرض مىکنم، اطّلاع است، حدس و تخیّل نیست؛ خبر دارم - عربى که مثلاً اهل منطقهى احسا و قطیف است، که هیچ وقت ممکن نبود یک کلمهى فارسى هم یاد بگیرد، با نشستن پاى رادیو و تلویزیون فارسى ایران - که تلویزیون را با بشقاب مىگیرد - زبان فارسى مىآموزد؛ یعنى مىتواند فارسى حرف بزند. آنقدر پاى رادیو و تلویزیون فارسى مىنشینند، تا بتوانند بتدریج فارسى یاد بگیرند! یعنى انقلاب، زبان را منتشر کرد. امروز به برکت انقلاب در نقاطى از دنیا، زبان فارسى به عنوان زبان دوم دانشگاهى یا به عنوان زبان رشتهى اختصاصى، باز مورد توجّه قرار گرفته است. انقلاب پیام و سخنى دارد؛ کسى که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب مىگیرد، کسى هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب مىگیرد، دلش مىخواهد - مثلاً - بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتى حرف مىزد، چه مىگفت که در ترجمه نمىشود فهمید؛ لذا زبان فارسى یاد مىگیرند. امروز اینطور است. |