newspart/index2
شخصیت امام خمینی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
ایمان داشتن به مردم در قرآن کریم

شهید مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) در پاریس یک ملاقاتی با امام کرده بود ــ خود شهید مطهّری کوه ایمان بود؛ او در ‌مقابل ایمانِ امام اظهار حیرت و شگفتی میکرد ــ ایشان بعد از برگشتن گفت که من چهار ایمان در امام مشاهده کردم: ‌یکی ایمان به هدف؛ هدف یعنی اسلام؛ هدف امام اسلام بود؛ یکی ایمان به راه؛ راهی که در پیش گرفته بود؛ راه امام راه ‌مبارزه بود؛ یکی ایمان به مردم، به مؤمنین؛ یعنی همان چیزی که خداوند متعال درباره‌ی پیغمبر میفرماید: یُؤمِنُ بِاللهِ وَ ‌یُؤمِنُ لِلمُؤ‌منین؛(1)... و چهارم، از همه بالاتر، ایمان به رب، ایمان به خدا، اعتماد به خدا... معنای درست «یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین» ‌همان «یؤمن بالمؤمنین» است. «ایمان»، در استعمالات قرآن کریم، با لام متعدّی شده؛ مثلاً «فَآمَنَ لَهُ لوط».(2) «یُؤمِنُ ‌لِلمُؤمِنین» یعنی اعتماد به مردم، اعتقاد به مردم.‌1402/03/14

1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 61
وَمِنهُمُ الَّذينَ يُؤذونَ النَّبِيَّ وَيَقولونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكُم يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤمِنُ لِلمُؤمِنينَ وَرَحمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنكُم ۚ وَالَّذينَ يُؤذونَ رَسولَ اللَّهِ لَهُم عَذابٌ أَليمٌ
ترجمه:
از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!
2 ) سوره مبارکه العنكبوت آیه 26
فَآمَنَ لَهُ لوطٌ ۘ وَقالَ إِنّي مُهاجِرٌ إِلىٰ رَبّي ۖ إِنَّهُ هُوَ العَزيزُ الحَكيمُ
ترجمه:
و لوط به او [= ابراهیم‌] ایمان آورد، و (ابراهیم) گفت: «من بسوی پروردگارم هجرت می‌کنم که او صاحب قدرت و حکیم است!»
لینک ثابت
امید داشتن امام در قیام لله

امید در دل امام یک عنصر دائمی بود. امید، موتور حرکت امام بزرگوار بود. این امید در رفتار امام، در گفتار امام بوضوح دیده ‌میشود. امام در دهه‌ی ۲۰، در آن نوشته‌ی معروف، از قیام لله سخن میگوید؛ آیه‌ی «اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنیٰ وَ فُرادیٰ»(1) ‌را [نوشته است]. آن نوشته‌ای که به خطّ خود امام است و امروز در کتابخانه‌ی مرحوم وزیری در یزد حفظ میشود، مال ‌دهه‌ی ۲۰ است. در دهه‌ی ۴۰، این قیام را به طور عملی خودش انجام داد و وارد میدان قیام شد.1402/03/14

1 ) سوره مبارکه سبإ آیه 46
قُل إِنَّما أَعِظُكُم بِواحِدَةٍ ۖ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَفُرادىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّروا ۚ ما بِصاحِبِكُم مِن جِنَّةٍ ۚ إِن هُوَ إِلّا نَذيرٌ لَكُم بَينَ يَدَي عَذابٍ شَديدٍ
ترجمه:
بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [= محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد؛ او فقط بیم‌دهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!»
لینک ثابت
شخصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام), شخصیت امام خمینی

امام بزرگوار ما را که خب یک شخصیّت انصافاً کامل، بزرگ، باعظمت، جامع‌الاطراف و از همه‌جهت یک شخصیّت برجسته و ممتاز بود، اگر بخواهیم با امیرالمؤمنین قیاس کنیم، قیاسش همین است: نور خورشید را مقایسه کنید با آن پرتویی که ته چاه از خورشید یا از نور دیده میشود.1395/06/30
لینک ثابت
امام (ره) مومن به خدا،هدف،راه و مردم بود

یکی از عناوین و اوصافی که درباره‌ی امام راحل عظیم‌الشّأن ما، کمتر به‌کار رفته است و کمتر از این عنوان استفاده کرده‌ایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من این‌جور تعبیر میکنم: مؤمنِ متعبّدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف میکنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کرده‌ایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است.

مؤمن: یعنی مؤمن به خدا است، مؤمن به هدف است، مؤمن به راهی است که او را به این هدف میرسانَد، و مؤمن به مردم است. یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین؛(1) درباره‌ی رسول اکرم هم این تعبیر در قرآن آمده است: مؤمن به خدا، و مؤمن به هدف، و مؤمن به راه، و مؤمن به مردم.1395/03/14


1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 61
وَمِنهُمُ الَّذينَ يُؤذونَ النَّبِيَّ وَيَقولونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكُم يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤمِنُ لِلمُؤمِنينَ وَرَحمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنكُم ۚ وَالَّذينَ يُؤذونَ رَسولَ اللَّهِ لَهُم عَذابٌ أَليمٌ
ترجمه:
از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!
لینک ثابت
برجستگی صفت عبودیت در میان صفات پیغمبر اکرم(ص)

یکی از عناوین و اوصافی که درباره‌ی امام راحل عظیم‌الشّأن ما، کمتر به‌کار رفته است و کمتر از این عنوان استفاده کرده‌ایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من این‌جور تعبیر میکنم: مؤمنِ متعبّدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف میکنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کرده‌ایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است.
... عبد است، متعبّد است؛ یعنی خود را عبد میداند در مقابل پروردگار؛ این هم صفت بسیار مهمّی است. شما ملاحظه کنید، خدای متعال در قرآن، پیغمبر اکرم را با صفات متعدّدی ستوده است: وَ اِنَّکَ لَعَلَی‌ٰ خُلُقٍ عَظیم،(1) فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم؛(2) و صفات متعدّد دیگر که هر کدام از اینها یک فصل فراوانی از خصوصیّات پیغمبر را بیان میکند؛ ولی آن صفتی که به ما مسلمانها دستور داده شده است که هر روز درباره‌ی پیغمبر در نمازهایمان تکرار کنیم این است که «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه»؛ این نشان‌دهنده‌ی اهمّیّت عبودیّت است؛ عبد بودن آن‌چنان برجسته است که خدای متعال این صفت را به مسلمانان تعلیم میدهد که در نماز خود، هر روز چند مرتبه تکرار کنند؛ امام دارای این صفت بود، صفت عبودیّت؛ اهل خشوع بود، اهل تضرّع بود، اهل دعا بود؛ مؤمن متعبّد1395/03/14


1 ) سوره مبارکه القلم آیه 4
وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ
ترجمه:
و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!
2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 159
فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ
ترجمه:
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
لینک ثابت
تحقق شخصیّت اصلی امام(ره) در جهاد فی سبیل الله بود

امام مظهر عینی حرکت عظیمی است که ملّت ایران آغاز کرد و تاریخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنیان‌گذار یک مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است. ملّت ایران این مکتب را، این راه را، این نقشه را پذیرفت و در آن مشغول حرکت شد؛ ادامه‌ی این راه بستگی دارد به اینکه این نقشه‌ی راه، درست شناخته بشود؛ بدون اینکه امام را درست بشناسیم - به‌معنای شناخت اصول امام - این نقشه‌ی راه، شناخته نخواهد شد. بدیهی است بحث ما بر مبانی فکری امام است؛ بحث بر سر تصمیم‌های مقطعی و مربوط به زمان یا مکان نیست؛ بحث بر سرِ آن شاکله‌ی اصلی تفکّر امام بزرگوار ما است؛ این را میخواهیم درست بشناسیم.

امام البتّه یک فقیه بزرگ بود؛ هم یک فقیه برجسته و بزرگ بود، هم فیلسوف بود، هم صاحب‌نظر در عرفان نظری بود، در این مسائل [و] بخشهای فنّی و علمی یک سرآمد به‌حساب می‌آمد لکن شخصیّت برجسته‌ی امام به هیچ‌کدام از اینها وابسته نیست؛ بلکه شخصیّت اصلی امام در تحقّق مضمون آیه‌ی «وَ جهِدوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه»(1) [بود]؛ امام بزرگوار با داشتن آن زمینه‌های برجسته‌ی علمی، وارد میدان مجاهدت فی‌سبیل‌اللَّه شد و این مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد و حرکت عظیمی را به‌وجود آورد؛ نه فقط در کشور خود بلکه در همه‌ی منطقه‌ی ما و در همه‌ی دنیای اسلام و به یک اعتبار در همه‌ی جهان. محصول این حرکت، یک محصول بی‌نظیر بود.

دو کار بزرگ و بی‌سابقه‌ی در تاریخ کشور به‌وسیله‌ی امام تحقّق پیدا کرد؛ یکی برانداختن بنای سلطنت موروثی ظالمانه و غیر عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. این بنای پوسیده‌ی کهنه‌ی غلط که حکومت کشور به دست انسانهایی باشد و به‌صورت موروثی از کسی به کسی برسد، یا با شمشیر و زور نظامی حکومت به دست بیاید و بعد نسل به نسل از یکی به دیگری به ارث برسد، یک سنّت غلط و بی‌منطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام این بود که این بنای غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.
کار بزرگ دوّمی که امام بزرگوار انجام داد، ایجاد یک حکومت و نظامی بر اساس اسلام بود که این هم در تاریخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاریخ کلّ اسلام بی‌سابقه بود. این جهاد بزرگ امام بزرگوار ما یک چنین محصول ارزشمندی داشت و لذا جا دارد واقعاً گفته بشود که «جاهَدَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه»؛(2) همچنان‌که در قرآن هست: وَ جهِدوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه؛ و همچنان‌که درباره‌ی اولیای دین گفته میشود، این مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه» است.1394/03/14


1 ) سوره مبارکه الحج آیه 78
وَجاهِدوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ ۚ هُوَ اجتَباكُم وَما جَعَلَ عَلَيكُم فِي الدّينِ مِن حَرَجٍ ۚ مِلَّةَ أَبيكُم إِبراهيمَ ۚ هُوَ سَمّاكُمُ المُسلِمينَ مِن قَبلُ وَفي هٰذا لِيَكونَ الرَّسولُ شَهيدًا عَلَيكُم وَتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ ۚ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَاعتَصِموا بِاللَّهِ هُوَ مَولاكُم ۖ فَنِعمَ المَولىٰ وَنِعمَ النَّصيرُ
ترجمه:
و در راه خدا جهاد کنید، و حقّ جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار ندارد؛ از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید؛ خداوند شما را در کتابهای پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته‌ای!
2 )
كفاية الأثر، على بن محمد خزاز قمى‏، ص 120 ؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج ‏33 ، ص 6 ؛ الإنصاف في النص على الأئمة الإثني عشرعليهم السلام، سید هاشم بحرانی، ترجمه رسولى محلاتى ، ص 404 .

كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَتَلَ عَلِيٌّ ع أَصْحَابَ الْأَلْوِيَةِ وَ فَرَّقَ جَمْعَهُمْ وَ قَتَلَ عَمْرَو بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْجُمَحِيَّ وَ قَتَلَ شَيْبَةَ بْنَ نَافِعٍ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص‏ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ إِنَّ عَلِيّاً قَدْ جَاهَدَ فِي‏ اللَّهِ‏ حَقَ‏ جِهَادِهِ‏ فَقَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَارِثُ عِلْمِي وَ قَاضِي دَيْنِي وَ مُنْجِزُ وَعْدِي وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ لَوْلَاهُ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُ الْمَحْض‏.
ترجمه:
محمد بن عمار از جدش عمار حديث كند كه گفت: در برخى از غزوات رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله با آن حضرت بودم و على عليه السّلام علمداران لشكر دشمن را كشت و صف آنها را دريد و همچنين عمر و بن عبد اللَّه جمحى و شيبة بن نافع (دو تن از پهلوانان آنها را) كشت، من (در اين هنگام) نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله آمده عرض كردم: اى رسول خدا به راستى «على در راه خدا حق جهاد را ادا كرد». فرمود: او از من است و من از اويم، و او وارث علم من و اداكننده دين من و وفاكننده وعده من و جانشين پس از من است؛ و اگر او نبود مؤمنين خالص پس از من شناخته نمى‏‌شدند.
لینک ثابت
مصادیق اعتماد نکردن امام(ره) به مستکبرین

اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب میشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت میکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صریح بیان میکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان می‌آید، نه اینکه نمیدانست آنها عصبانی میشوند، میدانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد؛ به یکی از نامه‌ها - امام شاید به دو نامه از نامه‌های سران مستکبر دنیا یا وابستگان به مستکبر، - که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همان‌وقت در صداوسیمای جمهوری‌اسلامی پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف میزد امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامه‌ها بیان کرد و این توکّل خود را امام مثل خونی در شریان ملّت جاری کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خدای متعال شد، به نصرت الهی معتقد شد، و در این راه وارد شد. اینکه امام به مستکبرین هیچ اعتمادی و هیچ اعتقادی نداشت، موجب میشد که به وعده‌های آنها اعتنائی نکند. رئیس‌جمهور آمریکا - ریگان، که رئیس‌جمهور مقتدری هم بود - به امام نامه نوشت و پیغام فرستاد و آدم فرستاد، امام به او اعتنائی نکرد، پاسخی به او نداد و اعتنائی نکرد و وعده‌ای را که او داده بود، امام به هیچ گرفت.
در یک مورد دیگر، یک وعده‌ای در مورد پایان جنگ تحمیلی، یکی از دولتهای وابسته‌ی به آمریکا داده بود، بحث صدها میلیارد یا هزار میلیارد در میان بود، امام اعتنائی به آن نکردند، اعتماد نکردند. ما حالا در قضایای گوناگون جاری خودمان داریم همین معنا را لمس میکنیم، می‌بینیم که چطور نمیشود به وعده‌ی مستکبرین اعتماد کرد، به حرفهایی که در جلسه‌ی خصوصی میزنند نمیشود اعتماد کرد، این را داریم لمس میکنیم. امام آن را جزوِ خطوط اصلیِ کار خود قرار داد، اعتماد به خدا، بی‌اعتمادی به مستکبران. این البتّه به معنای قطع رابطه‌ی با دنیا نبود، [چون‌] سران کشورها به مناسبتهای مختلف برای امام پیام تبریک میفرستادند، امام هم به پیام تبریک آنها جواب میداد. ارتباط این‌جوری، در حدّ معمول، مؤدّبانه و محترمانه وجود داشت امّا هیچ‌گونه اعتمادی به مستکبرین و قلدران و تبعه و دنباله‌روان آنها وجود نداشت.1394/03/14

لینک ثابت
دلبستگی خاص امام(ره) به دعای کمیل و مناجات شعبانیه

مناجات شعبانیّه یك تحفه‌ای است كه در اختیار ما قرار داده شده است. خب ما دعا خیلی داریم، همه ی این دعاها هم پر از مضامین عالی است، امّا بعضی یك برجستگی خاصّی دارند. من از امام بزرگوار(رضوان الله علیه) سؤال كردم، گفتم در میان این دعاهایی كه از ائمّه علیهم‌السّلام رسیده است، شما به كدام دعا بیشتر علاقه مندید و دلبسته اید؟ فرمودند به دعای كمیل و مناجات شعبانیّه؛ به این دو دعا. امام یك دلِ متوجّه به خدا بود، اهل توسّل بود، اهل تضرّع بود، اهل خشوع بود، اهل اتّصال با مبدأ بود؛ وسیله ی بهتر در چشم او، این دو دعا بود: دعای كمیل، مناجات شعبانیّه. وقتی انسان مراجعه میكند به این دو دعا، دقّت میكند، می بیند چقدر هم شبیه همند این دو دعا؛ شباهت های زیادی به هم دارند؛ مناجات انسان خاشع، مناجات انسان متوكّل به خدا؛ كَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدَیك، وَ قَد اَظَلها حُسنُ تَوَكُّلی عَلَیك، فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُه، وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِك؛امید، امید به مغفرت الهی، به رحمت الهی، به توجّه الهی، بلندهمّتیِ در درخواست از پروردگار؛ اِلهی هَب لی كَمالَ الانقِطاعِ اِلَیك، و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیك.1392/03/22
لینک ثابت
تهدید امام برعلیه شاه، در عاشورای سال 42

سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همه ی حرکت های امام، خود را به معنای واقعی کلمه نشان داد. امام با دل خود با مردم حرف زد، مردم هم با جان خود به او لبیک گفتند، به وسط میدان آمدند و مردانه ایستادند و حرکتی که از هیچ نقطه ای از دنیا نسبت به آن، نگاه محبت آمیزی وجود نداشت و دست کمکی دراز نشد، بتدریج به سمت پیروزی حرکت کرد و در نهایت به پیروزی رسید.
من این سه باوری را که در امام وجود داشت، اندکی باز کنم. اینها مطالب مهمی است که اگر چنانچه در دل ما جائی باز کند، مسیر حرکت ما را روشن خواهد کرد...در باور به خود - اعتماد به نفس - امام به مردم ایران «ما میتوانیم» را تعلیم داد. امام قبل از آنکه «ما میتوانیم» را به مردم ایران تلقین کند و تعلیم دهد، «ما میتوانیم» را در وجود خود زنده کرد؛ اعتقاد خود را به توانائی شخصیتی خود، به معنای حقیقی کلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند. در روز عاشورای سال ۴۲ امام در عین غربت، در میان طلاب و مردم قم در مدرسه ی فیضیه، محمدرضا شاه را که با اتکای آمریکا و قدرتهای خارجی، به طور بی قید و شرط و بی مهاری بر کشور حکومت میکرد، تهدید کرد که اگر اینجور حرکت کنی، این راه را ادامه دهی، من به مردم ایران خواهم گفت تو را از ایران بیرون کنند! این را چه کسی میگوید؟ یک روحانی ساکن در قم، بدون سلاح، بدون تجهیزات، بدون پول، بدون پشتوانهی بینالمللی؛ فقط به اتکاء ایمان به خدا و اعتماد به نفس، که میتواند در این میدان بایستد. آن روزی که امام از تبعید برگشت، در همین بهشت زهرا دولت بختیار را تهدید کرد و با صدای بلند گفت: من توی دهن دولت بختیار میزنم، من دولت تعیین میکنم. این، اعتماد به نفس بود. امام به خود و به نیروی خود و به توانائی های خود ایمان و باور داشت. همین باور به خود، در عمل امام، در گفتار امام، به ملت ایران منتقل شد.1392/03/14

لینک ثابت
معنویت و صفای باطن؛ از علل تاثیرگذاری امام خمینی(ره) در فضای کشور

یکی از بزرگترین نعمتهای خدا نماز است. نماز به ما این فرصت را میدهد که هر روزی چند بار ناگزیر با خدای خودمان حرف بزنیم، با خدای متعال تخاطب کنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم، سرسپردگی خودمان به ساحت ربوبی را با این تضرع و با این نیاز تقویت کنیم. بزرگان به نماز خیلی اهمیت میدادند. نماز در اختیار همه است. غالباً قدر نماز و اهمیت نماز را نمیدانیم. فقط این نیست که باید یک اسقاط تکلیفی کرد؛ نه، یک فرصت بزرگی است که باید از آن استفاده کرد. فرمود نماز مثل چشمه‌ی آبی است درِ خانه‌ی شما، که روزی پنج بار شما در این چشمه‌ی آب شستشو میکنید. این شستشو میتواند برای دلهای جوان آثار ماندگاری داشته باشد. با طهارت و تقواست که میتوان سخن نافذ و تأثیرگذار را از خدای متعال هدیه گرفت.
یک علت اینکه امام بزرگوار ما یک کلمه‌اش در این فضای عظیم عمومی کشور، در شدت و محنت، در همه‌ی حالات اثر شگفت‌آوری میگذاشت، معنویت او بود، صفای باطن او بود، ارتباط و اتصال او به خدا بود، اشکهای نیمه شب او بود. فرزند امام - مرحوم حاج سید احمد - همان وقت در زمان حیات امام به من گفت: نیمه شب که امام بلند میشود، از بس گریه میکند، این دستمالهای معمولی برای پاک کردن اشکش کفاف نمیدهد؛ مجبور است اشک چشمش را با حوله پاک کند؛ اینقدر اشک میریزد. آن مرد پولادین، آن مردی که حوادث و لطماتی به سمت او سرازیر میشد که یک ملت را تکان میداد و او را تکان نمیداد، آن مردی که عظمت و هیمنه‌ی قدرتهای جهانی در نظر او هیچ و پوچ بود، آن مرد در مقابل عظمت الهی، در حال دعا و استغاثه، آنجور اشک میریخت. اینها خیلی قیمت دارد. این فرصتها را قدر بدانید.1389/08/03

لینک ثابت
نمونه‌هایی از توکل و اعتماد امام خمینی(ره) به قدرت الهی

بسیج یكی از آیات قدرت الهی است كه خدای متعال به آن بنده‌ی صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصیت كم‌نظیر یا بی‌نظیر تاریخ اسلام بعد از ائمه (علیهم‌السّلام) عطا كرد. فكر پردازش بسیج عمومی، بسیج مستضعفین كه امام بزرگوار آن را مطرح كرد و عمل كرد و با همه‌ی توان پشت سر این فكر ایستاد، این نهال را آبیاری كرد تا تبدیل شد به شجره‌ی طیبه‌ای كه «تؤتی اكلها كلّ حین باذن ربّها»، یكی از الطاف الهی نسبت به آن مرد بزرگ و آن بنده‌ی صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصیرت امام این نشانه‌های قدرت و اعانت الهی را میدید. عیب ماها این است كه گاهی كمكهای الهی را لمس میكنیم، اما آنها را درست نمی‌بینیم؛ تشخیص نمیدهیم كه این چه كمك بزرگی است كه خدا دارد به ما میكند؛ اما او میدید.
در یك قضیه‌ای كه من مكرر این را نقل كردم، ایشان به من فرمود كه از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتی را مشاهده میكنیم كه دارد ما را كمك میكند و جلو میبرد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیاری از نخبگان علمیِ دینی و غیر دینی و سیاسی و غیره را درباره‌ی ملت ایران مشاهده كنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهای عجیب و غریبی است. بعضی این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضی دارای صداقت نمیدانستند، بعضی به نیرو و به وفای آنها شك میكردند - كه ما اینها را شنیدیم، از خیلی‌ها شنیدیم - اما امام در سال 1341 در همین شهر قم، آن وقتی كه هنوز هیچ خبری از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحرای قم را از جمعیت پر میكنند؛ لبیك میگویند. نگاه او به مردم، یك چنین نگاهی بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اكسیرگونه‌ای كه مسها را طلا میكند، این را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با این موانع بزرگی كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگری باور نمیكرد كه این اتفاق در اینجا بیفتد. او تكیه‌ی به خدا كرد، توكل به خدا كرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و این حركت عظیم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئله‌ی بسیج را مطرح كرد.1389/08/02

لینک ثابت
رعایت امام(ره) نسبت به قضاوت در مورد اشخاص

یکی از چیزهائی که در همین زمینه [مسئله ی محاسبات معنوی و الهی در خط امام] وجود داشت، رعایت تقوای عجیب امام در همه‌ی امور بود. تقوا در مسائل شخصی یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و عمومی خیلی مشکلتر است، خیلی مهمتر است، خیلی اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه میگوئیم؟ اینجا تقوا اثر میگذارد. ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ درباره‌ی او چگونه قضاوت میکنید؟ اگر قضاوت شما درباره‌ی آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدی از جاده‌ی تقواست. آیه‌ی شریفه‌ای که اول عرض کردم، تکرار میکنم: «یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا». قول سدید، یعنی استوار و درست؛ اینجوری حرف بزنیم. من میخواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهای انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده‌ی حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.
من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست - نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهره‌های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه میشناسند - امام یک تأملی کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جمله‌ی مذمت‌آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فردای آن روز یا پس‌فردا - درست یادم نیست - صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمیشناسم». یعنی آن جمله‌ی مذمت‌آمیزی را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله‌ی مذمت‌آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کم‌حافظگی من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جمله‌ی مذمت‌آمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فی رسول‌اللَّه اسوة حسنة».
درباره‌ی زیدی که شما او را قبول ندارید، دو جور میشود حرف زد: یک جور آنچنانی که درست منطبق با حق است، یک جور هم آنچنانی که در آن آمیزه‌ای از ظلم وجود دارد. این دومی بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانی که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهی میتوانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکی از خطوط اصلی حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم.1389/03/14

لینک ثابت
اندیشه سیاسی امام خمینی, امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), مکتب امام خمینی, شخصیت امام خمینی

مکتب سیاسی امام نمی‌تواند از شخصیت پُرجاذبه‌ی امام جدا شود.1383/03/14
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), هویت انقلاب اسلامی, شخصیت امام خمینی, انقلاب اسلامی

در حقیقت، هویّت و اصول انقلاب ما خطوط برجسته‌ی شخصیت امام(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) را هم تشکیل می‌دهد. هر چه راجع به انقلاب بگوییم، در واقع درباره‌ی امام(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) سخن گفته‌ایم.1381/03/14
لینک ثابت
جايگاه رهبري امام خميني در پيروزي انقلاب اسلامي ايران

خیلی‌ها در داخل كشور كارهای بزرگ و مخلصانه و فداكارانه‌ای انجام می‌دادند، اما اگر مركزیّت امام نبود، هیچ‌كدام از این كارها نبود؛ همه‌ی این تلاشها شكست می‌خورد و همه‌ی این انسانها از نفس می‌افتادند. آن كسی كه از نفس نمی‌افتاد، او بود و دیگران هم به نیروی او قوّت و نیرو می‌گرفتند. بعد هم هدایت حقیقی یك حركت انقلابی و یك نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود. طوری شد كه افكار غیر اسلامی و ضدّ اسلامی به انزوا گراییدند و به حاشیه رانده شدند؛ روز به روز فكر اسلامی و این تفكّر منطقی و مستحكم و قوی، غلبه‌ی خود را بر افكار دیگر ثابت و آشكار كرد. در همه‌ی قضایای مهم، حضور امام محسوس بود. در سال 1347، امام در نجف مركز فقاهت فكر «ولایت فقیه» را با اتّكاء به مایه‌های محكم فقهی از آب درآورد. البته «ولایت فقیه» جزو مسلّمات فقه شیعه است. اینكه حالا بعضی نیمه‌سوادها می‌گویند امام «ولایت فقیه» را ابتكار كرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند، ناشی از بی‌اطّلاعی است. كسی كه با كلمات فقها آشناست، می‌داند كه مسأله‌ی «ولایت فقیه» جزو مسائل روشن و واضح در فقه شیعه است. كاری كه امام كرد این بود كه توانست این فكر را با توجّه به آفاق جدید و عظیمی كه دنیای امروز و سیاستهای امروز و مكتبهای امروز دارند، مدوّن كند و آن را ریشه‌دار و مستحكم و مستدل و باكیفیت سازد؛ یعنی به شكلی درآورد كه برای هر انسان صاحب‌نظری كه با مسائل سیاسی روز و مكاتب سیاسی روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد. عزیزان من! در ایران، در آن دوران چهارده‌ساله بخصوص در این سالهای آخر مبارزان اسلامی احساس تنهایی نمی‌كردند؛ همیشه احساس می‌كردند كه امام با آن‌ها مرتبط و متّصل است. در ماجرای درگذشت فرزندش، یك بُعد دیگر از ابعاد این شخصیت عظیم آشكار شد. خیلی‌ها بزرگند، عالمند، شجاعند؛ اما آن كسانی كه این عظمتها در درون عواطف و در زوایا و اعماق دل آن‌ها امتداد داشته باشد، خیلی زیاد نیستند. مرد مسنّی در سنین نزدیك به هشتاد سال در آن زمان، وقتی‌كه فرزند فاضل و برجسته‌اش از دنیا رفت كه در واقع پسر او هم یك پسر برجسته و یك فاضل و یك عالم ممتاز و یك امید آینده بود جمله‌ای كه از او نقل شد و شنیده شد، این بود كه «مرگ مصطفی از الطاف خفیّه‌ی الهی است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی كرد؛ این‌طور فهمید كه خدا به او لطف كرده است؛ آن هم لطفی پنهانی! ببینید چقدر عظمت می‌خواهد در یك انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی كه در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل كوه استواری آن‌ها را تحمّل كرد، ریشه‌اش در همین عظمت روحی است كه در مقابل مرگ عزیزی این‌چنین، چنین برخوردی پیدا می‌كند. بعد هم قضیه‌ی تبعید ایشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به كویت و سپس به فرانسه بود؛ كه فرمود اگر به من اجازه‌ی اقامت در كشوری ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پیامم را به همه‌ی دنیا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن شرح صدر، آن استقامت كم‌نظیر، آن قدرت رهبری الهی و پیامبرگونه، باز خودش را در اینجا نشان داد. این هم بُعد جدیدی از ابعاد شخصیت آن بزرگوار بود. بعد هم كه جریانِ آمدن ایشان به ایران و مواجهه با آن قضایا و تشكیل نظام جمهوری اسلامی بود.1378/03/14
لینک ثابت
ابعاد عظیم وجودي امام خميني(ره) بعد از تشكيل نظام اسلامي

آنچه كه در دوره‌ی بعد از تشكیل نظام اسلامی، از ابعاد وجودی امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهم‌تر و عظیمتر بود از آنچه كه قبلًا دیده شده بود. در این دوران، امام این شخصیت برجسته و ممتاز در دو بُعد و دو چهره مشاهده می‌شود: در دوران حكومت، یك چهره، چهره‌ی رهبر و زمامدار است؛ یك چهره، چهره‌ی یك زاهد و عارف. تركیب این دو باهم، از آن كارهایی است كه جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم انسان نمی‌تواند دیگر پیدا كند. این‌ها حقایقی است كه ملت ایران در طول سالهای متمادی آن‌ها را لمس كرده؛ ما هم كه از نزدیك شاهدش بودیم و دیدیم. تربیت اسلامی و قرآنی این است. امام به چنین چیزی همه را دعوت می‌كرد؛ نظام اسلامی را برای تربیت انسان‌هایی از این قبیل می‌خواست و می‌پسندید؛ همان‌طور كه خود او مظهر اعلای آن بود. در چهره‌ی یك حاكم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردی هوشیار، باشهامت، باتدبیر، با ابتكار و دریادل بود. امواج سهمگین در مقابل او چیز كم‌اهمیتی محسوب می‌شدند. هیچ حادثه‌ی سنگینی نبود كه بتواند او را شكست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار كند. در همه‌ی حوادث تلخ و سختی كه در زمان ده‌ساله‌ی رهبریِ آن بزرگوار پیش آمد كه خیلی زیاد هم بود امام از همه‌ی آن‌ها بزرگتر بود. هیچ‌كدام از این حوادث آن جنگ، آن حمله‌ی امریكا، آن توطئه‌های كودتا، آن ترورهای عجیب و غریب، آن محاصره‌ی اقتصادی، آن كارهای عظیم و عجیب و غریبی كه دشمنان با شكلهای مختلف می‌كردند نمی‌توانست این مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شكست كند او از همه‌ی این حوادث، قوی‌تر و بزرگتر بود. او معتقد به مردم بود؛ حقیقتاً به آراءِ مردم اعتقاد داشت. او به نظر و به رأی مردم اعتقاد داشت... به مردم از صمیم قلب علاقه داشت؛ به مردم عشق می‌ورزید و آن‌ها را دوست می‌داشت.اغلب آن صفاتی كه در زمامداران مختلف عالم، مایه‌ی امتیاز آن‌ها می‌شد، تا آنجایی كه من بررسی كردم و به ذهنم رسیده است ما در امام مجتمع می‌دیدیم. او، هم عاقل بود، هم دوراندیش بود، هم محتاط بود، هم دشمن‌شناس بود، هم به دوست اعتماد می‌كرد و هم ضربه‌ای را كه به دشمن وارد می‌كرد، قاطع وارد می‌كرد. همه‌ی صفات و خصوصیاتی كه برای یك انسان لازم است تا بتواند در چنین جایگاه حسّاس و خطیری انجام وظیفه كند و خدا و وجدان خود را راضی نماید، در این مرد جمع بود.امام به مردم اعتماد داشت. انقلاب كه پیروز شد، امام می‌توانست اعلان كند كه نظام ما، یك نظام جمهوری اسلامی است؛ از مردم هم هیچ نظری نخواهد؛ هیچ‌كس هم اعتراضی نمی‌كرد؛ اما این كار را نكرد. در باره‌ی اصل و كیفیت نظام، رفراندم راه انداخت و از مردم نظر خواست؛ مردم هم گفتند «جمهوری اسلامی»؛ و این نظام تحكیم شد. برای تعیین قانون اساسی، امام می‌توانست یك قانون اساسی مطرح كند؛ همه‌ی مردم، یا اكثریت قاطعی از مردم هم یقیناً قبول می‌كردند. می‌توانست عدّه‌ای را معیّن كند و بگوید این‌ها بروند قانون اساسی بنویسند؛ هیچ‌كس هم اعتراض نمی‌كرد؛ اما امام این كار را نكرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداخت و حتّی عجله داشت كه این كار هرچه زودتر انجام گیرد. در انقلاب‌های دنیا كه البته غالباً هم كودتاست و انقلاب نیست كسانی كه در رأس قرار می‌گیرند و زمامدارمی‌شوند، برای خودشان یك سال، دو سال فرصت قرار می‌دهند و می‌گویند تا وقتی آماده برای رأی‌گیری شویم، باید این مدّت بگذرد؛ اما همان را هم غالباً تمدید می‌كنند! امام دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه اولین انتخابات یعنی همان رفراندم جمهوری اسلامی را به راه انداخت. یكی، دو ماه بعد، انتخابات خبرگان قانون اساسی بود. چند ماه بعد، انتخابات ریاست جمهوری بود. چند ماه بعد، انتخابات مجلس بود. در یك سال كه همان سال 58 باشد امام چهار بار از آراء مردم برای امور گوناگون استفسار كرد: برای اصل نظام، برای قانون اساسی نظام كه قانون اساسی یك‌بار خبرگانش انتخاب شدند، یك‌بار خود قانون اساسی به رأی گذاشته شد برای ریاست جمهوری و برای تشكیل مجلس شورای اسلامی.امام به معنای واقعی كلمه معتقد به آراءِ
مردم بود؛ یعنی آنچه را كه مردم می‌خواهند و آرائشان بر آن متمركز می‌شود. البته در این كارها هیچ‌وقت سررشته‌ی كار را هم به دست سیاست‌بازان نمی‌داد. مردم، غیر از سیاست‌بازانند؛ غیر از مدّعیان سیاستند؛ غیر از مدّعیان طرف‌داری مردمند. امام به مردم اعتماد داشت. خیلی از گروهها و احزاب و داعیه‌داران و سیاست‌بازان و حزب‌بازان و امثال این‌ها بودند؛ امام به این‌ها كاری نداشت؛ میدان هم به این‌ها نمی‌داد كه بیایند زیاده‌طلبی كنند و به نام مردم حرف بزنند و عوض مردم تصمیم بگیرند؛ لیكن به آراء مردم احترام می‌گذاشت. جنگ پیش آمد؛ در نقش فرمانده‌ی نیروهای مسلّح ظاهر شد. مسأله‌ی محاصره‌ی اقتصادی پیش آمد؛ امام پشتیبان كامل بود؛ پشتیبان روحی دستگاه‌های دولتی. اوّل انقلاب، برای كارهای گوناگون و برای حمایت از مستضعفان و محرومان، امام دستورات فراوانی داد و كارهای زیادی انجام گرفت. مؤسّساتی مثل جهاد سازندگی، مثل بنیاد مسكن، مثل كمیته‌ی امداد، مثل بنیاد مستضعفان و جانبازان و مثل بنیاد پانزده خرداد، برای كمك‌رسانی به مردم تشكیل شد. مسائلی كه برای امام در حاكمیت و در اداره‌ی كشور مطرح بود، این‌ها بود. این، بُعد حاكم و رهبر بودن امام در موضع یك انسان مقتدر و یك انسان بااراده بود؛ انسانی كه اگر جنگ پیش بیاید، می‌تواند تصمیم بگیرد؛ اگر صلح هم باشد، می‌تواند تصمیم بگیرد. برای اداره‌ی یك كشور و برای مواجهه با دشمنان، می‌تواند تصمیم‌گیری كند. اما همین انسان، در چهره‌ی زندگی شخصی و خصوصی خود، یك انسان زاهد و عارف و منقطع از دنیاست. البته منظور، دنیای بد است؛ همان چیزی كه خود او می‌گفت دنیای بد، آن چیزی است كه در درون شماست. این ظواهر طبیعت زمین و درخت و آسمان و اختراعات و امثال این‌ها دنیای بد نیست. این‌ها نعمتهای خداست؛ باید این‌ها را آباد كرد. دنیای بد، آن خودخواهی، آن افزون‌طلبی و آن احساس تعلّقی است كه در درون انسان است. امام از این دنیای بد به‌كلّی منقطع بود. او برای خودش هیچ‌چیز نمی‌خواست. برای تنها پسرش كه عزیزترین انسانها برای امام، مرحوم حاج احمد آقا بود و ما بارها این را از امام شنیده بودیم كه می‌فرمود اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است در ده سال آن حكومت و آن زمامداری و رهبری بزرگ، یك خانه نخرید. ما مكرّر رفته بودیم و دیده بودیم كه عزیزترین كس امام، در آن باغچه‌ای كه پشت حسینیه‌ی منزل امام بود، داخل دو، سه اتاق زندگی می‌كرد. آن بزرگوار برای خود، زخارف دنیوی و ذخیره و افزون‌طلبی نداشت و نخواست؛ بلكه بعكس، هدایای فراوانی برایش می‌آوردند كه آن هدایا را در راه خدا می‌داد. آنچه را هم كه داشت و متعلّق به خود او بود و مربوط به بیت‌المال نبود، برای بیت‌المال مصرف می‌كرد. همان آدمی كه حاضر نبود آن روز با ده پانزده میلیون تومان خانه‌ی قابل قبولی برای پسرش بخرد و لو از مال شخصی خودش صدها میلیون تومان مال شخصی خود را برای نقاط مختلف برای آبادانی، برای كمك به فقرا، برای رسیدگی به سیل‌زدگان و جاهای مختلف دیگر صرف می‌كرد. ما اطلاع داشتیم كه در مواردی پولهای شخصی خود امام بود كه به اشخاصی داده می‌شد، تا بروند آن‌ها را مصرف كنند؛ این‌ها هدایایی بود كه مریدان و علاقه‌مندان و دوستان برای امام آورده بودند. او اهل خلوت، اهل عبادت، اهل گریه‌ی نیمه‌شب، اهل دعا، تضرّع، ارتباط با خدا، شعر و معنویت و عرفان و ذوق و حال بود. آن مردی كه چهره‌ی باصلابتش دشمنانِ ملت ایران را می‌ترساند و به خود می‌لرزاند آن سدّ مستحكم و كوه استوار وقتی‌كه مسائل عاطفی و انسانی پیش می‌آمد، یك انسان لطیف، یك انسان كامل و یك انسان مهربان بود. من این قضیه را نقل كرده‌ام كه یك‌وقت در یكی از سفرهای من، خانمی خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید كه پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر كشته شدن او را برایم آورده‌اند. من پسرم كشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ برای من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل كردم؛ دیدم این كوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناوری كه ناگهان بر اثر توفانی خم شود، در خود فرورفت. مثل كسی كه دلش بشكند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشك شد! شبی در یك جلسه‌ی خصوصی، با دو سه نفر از دوستان، منزل مرحوم حاج احمد آقا نشسته بودیم؛ ایشان هم نشسته بود. یكی از ما گفتیم: آقا شما مقامات معنوی دارید، مقامات عرفانی دارید؛ چند جمله‌ای ما را نصیحت و هدایت كنید. آن مردِ باعظمتی كه آن‌گونه اهل معنا و اهل سلوك بود، در مقابل این جمله‌ی ستایش‌گونه‌ی كوتاه یك شاگردش كه البته همه‌ی ما مثل شاگردان و مثل فرزندان امام بودیم؛ رفتار ما مثل فرزند در مقابل پدر بود آن‌چنان در حال حیا و شرمندگی و تواضع فرورفت كه اثر آن در رفتار و جسم و كیفیّت نشستن او محسوس شد! در حقیقت ما شرمنده شدیم كه این حرف را زدیم كه موجب حیای امام شد. آن مرد شجاع و آن نیروی عظیم، در قضایای عاطفی و معنوی، این‌گونه متواضع و باحیا بود. نكته‌ی آخری كه من می‌خواهم عرض كنم، این است كه همه‌ی این‌ها را امام از عمل به دین، از پایبندی به دین، از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت. خود او هم بارها این مضمون را در گونه‌گونه‌ی كلمات خود بر زبان می‌آورد و بیان می‌كرد: هرچه هست، از خداست. او همه چیز را از خدا می‌دانست؛ هضم در اراده‌ی خدا بود؛ حل در حكم الهی بود: انقلاب را خدا پیروز كرد؛ خرمشهر را خدا آزاد كرد؛ دلهای مردم را خدا جمع كرد. او همه چیز را از منظر الهی می‌دید و عامل به احكام بود؛ خدای متعال هم درهای رحمت را به روی او باز كرد.1378/03/14

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی