newspart/index2
جنبش دانشجویی / حرکت دانشجویی/ جریان دانشجویی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
جنبش دانشجویی

نظر قطعی و حتمی من این است: فعّالیّتهای دانشجویی مثل خود دانشجو یک فرصت است برای کشور. اینکه حالا بعضی‌ها از فعّالیّتهای دانشجویی یا هر جور فعّالیّتی که [انجام میشود] ــ البتّه فعّالیّت سالم؛ حالا به بعضی از آفتهایش اشاره میکنم ــ ممکن است احساس تهدید بکنند، اشتباه میکنند؛ فعّالیّت دانشجویی برای کشور یک فرصت است؛ مطالبات دانشجویی فرصت است؛ زبان دانشجو فرصت است؛ این احساس مسئولیّتی که دانشجوها درباره‌ی حوادث کشور میکنند، فرصت است. اینکه شما می‌آیید اینجا با شور و شوق و اهتمام، فلان اشکال را ذکر میکنید، این یک فرصت است برای کشور، این یک ارزش است برای کشور. شوقی که جامعه‌ی دانشجویی و جوان دانشجو برای برطرف کردن نابسامانی‌ها دارند، یک فرصت است. حضور شورانگیز دانشجوها در حوادث گوناگون، چه در حوادث طبیعی، چه در حوادث سیاسی مثل همین راه‌پیمایی‌ها ــ قدس، بیست‌ودوّم بهمن و امثال اینها ــ همه‌ی اینها فرصتهای مهمّی است. اظهار نظرهای در مسائل سیاسی، اقتصادی، در برخی تصمیم‌ها، اینها فرصت است. این اظهار نظرها فرصت است. نمیگویم درست است؛ حواستان باشد. ممکن است بعضی‌اش درست باشد، بعضی‌اش هم درست نباشد، امّا خود نفْس اظهار نظر، فکر کردن، روی مسئله اندیشیدن، این یک فرصت است برای کشور. البتّه آفاتی هم دارد؛ فعّالیّت دانشجویی نباید دچار آفات بشود؛ مواظب باشید.1402/01/29
لینک ثابت
جنبش دانشجویی

نوع برخورد با مشکلات درون نظام، باید علاج‌جویانه و طبیبانه باشد. طبیب، گاهی اوقات به مریض خودش هم ممکن است تشر بزند، یک حرف تلخی هم بزند، امّا مقصودش معالجه‌ی او است. در مقابله‌ی با دشمن، نوع برخورد باید قاطع و صریح و طبق برخورد خود او -که خصمانه است- خصمانه باشد؛ امّا در داخل و با نظام، نه؛ دلسوزانه، علاج‌جویانه و مانند اینها. البتّه شما در برخورد با دشمن خارجی در حرف زدن و در موضع گرفتن و مانند اینها آزادید. حالا البتّه در زمینه‌های دیپلماسی یک رنگ‌وروغن‌های دیپلماسی لازم است، آن به عهده‌ی دیپلمات‌ها، آنها هرکار خواستند [بکنند] و بروند هرجور میخواهند رنگ‌وروغن بزنند؛ [امّا] شما به‌عنوان دانشجو، به‌عنوان مجموعه‌های دانشجویی، حرفتان را صریح و قاطع و با صدای بلند بیان کنید.1396/03/17
لینک ثابت
جنبش دانشجویی

امّا راجع به تشکّلها. البتّه من که عرض میکنم، میدانم تشکّلهای گوناگونی در دانشگاه وجود دارد؛ پارسال هم گفتم تشکّلهای یکبارمصرف. بعضی‌شان یکبار مصرفند؛ [مثلاً] قبل از انتخابات تشکّل درست میشود. حالا نوع دیگری از تشکّلها هم وجود دارد که یکبارمصرف نیست امّا برای معارضه‌ی با مجموعه‌ی انقلابی و مجموعه‌های متدیّن اصلاً به وجود می‌آید؛ با آنها کاری ندارم؛ من تشکّلهایی را میگویم که تحت هر نامی، معتقد به انقلابند، معتقد به دینند، معتقد به نظام اسلامی‌اند، معتقد به این مبارزه‌ی عظیمند؛ تحت هر نامی که هستند فرق نمیکند؛ خطابم به آنها است.
اوّلاً آرمان‌گرایی را فراموش نکنید آرمان‌گرایی را فراموش نکنید. آرمانها چیست؟ رسیدن به جامعه‌ی عادل، جامعه‌ی آزاد، جامعه‌ی پیشرفته، جامعه‌ی مؤمن، جامعه‌ی متعبّد، جامعه‌ی مرفّه، جامعه‌ی متّحد، جامعه‌ی قوی و مستحکم، جامعه‌ی مستقل؛ اینها آرمان است. ارزش دارد که انسان جانش را در راه این آرمانها، برای خاطر خدا [بدهد]؛ برای همین‌ آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی نساء که: وَ ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛ این است دیگر؛ یعنی در راه نجات کشور، نجات مستضعفان، دستور قتال [صادر شده]. حالا البتّه آن آیه، آیه‌ی قتال است؛ این را توجّه داشته باشند آن برادرمان که این آیه، آیه‌ی قتال است، آیه‌ی جهاد نیست؛ جهاد، چیزی است؛ قتال، چیز دیگری است؛ بینشان عموم و خصوص مطلق است. بنابراین، این مبنای اسلام است، این جهت‌گیری اسلام است. باید در راه این آرمانها [حرکت کرد]. این آرمانهایی که گفتم -یک چنین جامعه‌ای- هدف شما است. آرمان‌گرایی را فراموش نکنید.
واقع‌بینی؛ واقع‌بین باشید. بنده یک‌بار در جلسه‌ی مسئولین در ماه رمضان در همین‌جا گفتم، مدام به ما میگویند واقع‌بین باشید، واقع‌بین باشید؛ مرادشان از «واقع‌بین باشید» این است که موانع را ببینید؛ من میگویم ‌واقع‌بین باشید، یعنی واقعیّات مثبت را ببینید؛ جمعیّت جوان را، جمعیّت بااستعداد را، توانایی‌های بشری فوق‌العاده را، استعداد فوق‌العاده‌ی ملّت را، امکانات زیرزمینی را، موقعیّت جغرافیایی را، پیشرفت جمهوری اسلامی را؛ اینها را ببینید، اینها واقعیّات است. پس اینها بخشی از واقعیّات است که اینها را باید دید.
یک بخش دیگر از واقعیّات این است که شما وقتی آرمان‌گرا هستید و میخواهید به سمت این آرمان حرکت بکنید، باید توجّه داشته باشید که این‌جوری نیست که انسان با معجزه خودش را به آرمان بتواند برساند؛ نه، مشکلاتی وجود دارد، موانعی وجود دارد؛ لابه‌لای این موانع باید راه را پیدا کرد؛ ‌واقع‌بین یعنی این. شما حالا خب حرفهای خیلی خوبی زدید، موانع را مرتّب شمردید؛ آیا لابه‌لای این موانع راهی وجود دارد برای اینکه شما پیش بروید یا نه؟ بگردید آن راه را پیدا کنید. من عرض بکنم قطعاً و یقیناً راه وجود دارد؛ بگردید آن راه را پیدا کنید. ‌واقع‌بینی یعنی این. خب البتّه همه‌ی اینها بحثهای اندیشه‌ورزانه -یعنی به قول فرنگی‌مَآب‌ها بحثهای تئوریک- نیاز دارد. اینهایی که عرض میکنم کارهایی است که باید کار اندیشه‌ورز درباره‌اش کرد.
توصیه‌ی سوّم. تشکّلها نقش فعّال داشته باشند و تماشاچی نباشند. تشکّل نباید بنشیند، در یک حادثه‌ای که پیشرفتی هست اظهار خوشحالی کند، در یک حادثه‌ای که مثلاً پسرفتی هست احساس حزن و اندوه بکند؛ نه، باید فعّال باشد، در هر دو جا باید فعّال باشد؛ تماشاچی نباشد.
توصیه‌ی بعدی؛ تلاش جدّی و همه‌جانبه برای غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه. نگویید در دانشگاه دیگر نمیشود کاری کرد؛ شنفتم این را که بعضی‌ها میگویند که «آقا، دیگر در دانشگاه نمیشود کاری کرد»؛ نه آقا، در دانشگاه خیلی میشود کار کرد، اتّفاقاً در دانشگاه باید کار کرد. چه کسی باید در دانشگاه کار بکند؟ شما. شما تشکّلها هستید که در دانشگاه باید کار بکنید. البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همه‌ی آن هسته‌های فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و به‌قول میدان جنگ، آتش‌به‌اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگرچنانچه رابطه‌ی قرارگاه ‌قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتش‌به‌اختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتش‌به‌اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.
گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاه‌های مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید این‌همه ما مسئله‌ی فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئله‌ی اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئله‌ی سینما، یک مسئله‌ی مهم است، [یعنی] مسئله‌ی فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلم‌ها- اداره‌ی هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئله‌ی این‌جوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان می‌بینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئله‌ی اصلی؛ نامه‌نگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله‌ی اصلی را از مسئله‌ی فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله‌ی اصلاً بی‌اعتبارِ بی‌اهمّیّت فرعی را به‌عنوان یک مسئله‌ی اصلی، درشت میکنند. وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت اینجا جای همان آتش‌به‌اختیاری است که عرض کردم.
اهتمام به تخاطب واقعی. فضای مجازی چیز خوبی است، فرصتی است امّا کافی نیست. بعضی‌ها چسبیده‌اند به فضای مجازی -توئیتر و مانند اینها- برای اینکه پیامهایشان را برسانند، این فایده ندارد؛ تخاطب واقعی لازم است، میزگرد لازم است، سخنرانی لازم است، نشریّه لازم است، بحثهای دونفره و سه‌نفره لازم است، جلسات تحلیل لازم است؛ این‌جور با مخاطبینتان بنشینید؛ و مانند این کارها.
توصیه‌ی بعدی. چند کلیدواژه‌ی اصلی هست، این کلیدواژه‌های اصلی را فراموش نکنید:
- مسئله‌ی «نقش مردم در حکومت» یکی از این کلید‌واژه‌ها است؛ این کلیدواژه است. بعضی‌ها از بچّه‌های خوب و انقلابی تعجّب میکنند که فلانی مدام میگوید در انتخابات شرکت کنید، شرکت کنید؛ از من گله‌مند میشوند که چرا شما مدام گفتید بیایید در انتخابات شرکت کنید. آقاجان! توجّه داشته باشید که مصیبت، آن‌روزی است که مردم پشت کنند به صندوق رأی؛ این مصیبت است؛ و دشمن این را میخواهد. الان شماها باید زودتر از من بشنوید، بنده هم شنفته‌ام صداهایی را که بلند میشود، آرزو میکنند و انتظار میکشند روزی را که نود درصد مردم پای صندوقها شرکت نکنند. حالا مثلاً فرض کنید که گفتند بیست‌وچند درصد پای صندوقها شرکت نکردند، نیامدند؛ میگویند این کافی نیست، باید کاری کنیم که نود درصد مردم پای صندوقهای رأی نیایند؛ مصیبت آن است. بنده آن را میبینم. حضور مردم پای صندوق رأی، یک نعمت بزرگی است. «مردم‌سالاری»، این جزو کلیدواژه‌های اصلی است؛ این را فراموش نکنید. خب، شما میخواهید که مردم پای فلان صندوق بیایند، پای آن صندوق نیایند، خب تلاش کنید تا آن کاری که شما می‌خواهید تحقّق پیدا کند. جلوی حضور مردم پای صندوق رأی نَایستید.
- مسئله‌ی «استقلال» هم که من گفتم، خیلی مهم است. حالا همین مسئله‌ی ۲۰۳۰ -این قضیّه‌ی سند ۲۰۳۰- از همین قبیل است؛ این مسئله‌ی استقلال است. حالا بعضی‌ها می‌آیند میگویند آقا، مثلاً فرض کنیم ما تحفّظ داده‌ایم یا گفته‌ایم فلان‌چیزش را قبول نداریم؛ نه، بحث سر اینها نیست. فرض کنیم در این سند، هیچ‌چیز واضح بیّنی هم که مخالف با اسلام باشد وجود نداشته باشد -که البتّه وجود دارد؛ آنهایی که خیال میکنند ما گزارش درست نگرفته‌ایم؛ نه، گزارشهای ما گزارشهای درستی است- حرف من این است که نظام آموزشی کشور نباید بیرون کشور نوشته بشود؛ حرف من این است. شما میگویید این مثلاً فرض کنید خلاف اسلام ندارد؛ داشته باشد یا نداشته باشد، اینجا ایران است، اینجا جمهوری اسلامی است، اینجا یک ملّت بزرگند. نظام آموزشی ما را چهار نفر در یونسکو یا سازمان ملل یا فلان‌جا بنشینند بنویسند؟ چرا؟ این همان مسئله‌ی استقلال است. استقلال ابعادش تا اینجاها است.

- مسئله‌ی «نفی نظام سلطه» جزو کلیدواژه‌های اصلی‌ است،
- مسئله‌ی «آزادی» جزو کلید‌واژه‌های اصلی‌ است؛ آزادی را درست باید تبیین کنید.
- مسئله‌ی «عدالت» جزو کلیدواژه‌های اصلی ا‌ست؛ و از‌این‌قبیل.
اینها را باید تبیین کنید. یعنی توصیه‌ی من به تشکّلهای دانشجویی این است که این کلید‌واژه‌های اساسی و اصلی را درست تبیین کنند. از بیانات امام استفاده کنید و مانند اینها.
یک توصیه‌ی دیگر هم مسئله‌ی تدیّن و تعبّد در عمل و گفتار است. من فراموش نمیکنم آن‌ روزی را -سالها پیش البتّه- که شنیدم یک مجموعه‌ی دانشجویی که خب با ما هم مرتبط بود و خیلی هم گرم و گیرا، مثلاً در فلان جلسه‌شان یک‌ چیز خلاف شرعی اتّفاق افتاده؛ نگران شدم؛ نه به‌خاطر اینکه اینها گناه کردند -که خب آن البتّه نگرانی داشت- نگران شدم از اینکه راه اینها عوض شده و بعد دیدم همین‌جور هم بود. یعنی واقعاً «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَسآؤُا السّواىٰ‌ اَن کَذَّبُوا بِایٰتِ الله‌»؛ وقتی‌که انسان برطبق تکلیف عمل نمیکند، تعبّد را رها میکند، خدای متعال هدایتش را از او میگیرد.
یک سفارش دیگر هم شجاعت در اقدام است. گاهی اوقات بعضی از تشکّلها میگویند «نکند این کار را بکنیم -مثلاً فرض کنید که- فلان آدم یا فلان دستگاه نگران بشوند، ناراحت بشوند یا فلان»؛ نه، شما اقدامتان را انجام بدهید، منتها آن‌وقتی که فهمیدید این اقدام نادرست است، از همان‌جا متوقّفش کنید، یعنی همان‌جا برگردانید راه را؛ یعنی در انجام کارها و اقدام [شجاعت داشته باشید]. البتّه برای اینکه انسان یک اقدامی بکند، بایستی که جوانب کار را قشنگ بسنجد.
یک توصیه‌ی دیگر، سفارش به دانشجویان خواهر است. این دو دانشجوی خواهر انصافاً خیلی خوب صحبت کردند و هر دو نفرشان خیلی مطالب خوبی را بیان کردند؛ من سفارش میکنم یکی از نکاتی که دانشجویان خواهر در تشکّلها دنبال کنند، مسئله‌ی زن در غرب باشد؛ ما کمتر به این مسئله میپردازیم. البتّه در یکی از جلسات سالهای قبل، یکی از خواهران -یادم نیست که استاد بود یا دانشجو- اینجا صحبت مفصّل خیلی خوبی در این زمینه انجام دادند امّا معتقدم باید کار کرد و میدان کار در این زمینه وجود دارد. این هم این مسئله.
و آخرین حرف ما هم این است که تشکّلها امید را تزریق کنند در دانشگاه‌ها؛ خودشان امیدوار بمانند و امید را هم تزریق کنند در دانشگاه‌ها و نگذارند جوّ ناامیدی به وجود بیاید.1396/03/17

لینک ثابت
گناه، عامل انحراف مجموعه های دانشجویی

یک توصیه‌ی دیگر هم [به مجموعه های دانشجویی]مسئله‌ی تدیّن و تعبّد در عمل و گفتار است. من فراموش نمیکنم آن‌ روزی را -سالها پیش البتّه- که شنیدم یک مجموعه‌ی دانشجویی که خب با ما هم مرتبط بود و خیلی هم گرم و گیرا، مثلاً در فلان جلسه‌شان یک‌ چیز خلاف شرعی اتّفاق افتاده؛ نگران شدم؛ نه به‌خاطر اینکه اینها گناه کردند -که خب آن البتّه نگرانی داشت- نگران شدم از اینکه راه اینها عوض شده و بعد دیدم همین‌جور هم بود. یعنی واقعاً «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَسآؤُا السّواىٰ‌ اَن کَذَّبُوا بِایٰتِ الله‌»؛(۱) وقتی‌که انسان برطبق تکلیف عمل نمیکند، تعبّد را رها میکند، خدای متعال هدایتش را از او میگیرد.1396/03/17

1 ) سوره مبارکه الروم آیه 10
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساءُوا السّوأىٰ أَن كَذَّبوا بِآياتِ اللَّهِ وَكانوا بِها يَستَهزِئونَ
ترجمه:
سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!
لینک ثابت
جنبش دانشجویی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نسل جوان کنونی را بسیار توانا‌تر، آگاه‌تر و هوشمندتر از نسل اول انقلاب برشمردند و با اشاره به جنبش دانشجویی تأکید کردند: جنبش دانشجویی به معنای حرکت جهادی در مسیر و در خدمت آرمان‌های انقلاب است و نه بر ضد آرمان‌ها سخن گفتن.1395/10/13
لینک ثابت
برجستگی نقش دانشجویان در اوائل انقلاب

جماعت دانشجو در کشور، در دوران انقلاب خیلی سوابق خوب و درخشانی از خود به ثبت رسانده؛ از اوّل انقلاب این‌جور است. البتّه قبل از انقلاب هم در مبارزات، دانشجویان حضور فعّالی داشتند لکن آنچه بروز پیدا کرد و عاملی شد در جهت پیشرفت انقلاب، به‌طور واضح فعّالیّتهای دانشجویی بعد از انقلاب بود که یکی از اینها مثلاً فرض کنید تشکیل جهاد سازندگی بود؛ جهاد سازندگی کار بزرگی بود، اوّلین شکوفه‌های خودکفائی و سازندگی و ابتکار ملّی و اعتمادبه‌نفس ملّی در جهاد سازندگی شکل گرفت و منعقد شد. بنده البتّه خاطرات زیادی دارم. در همین جلسه‌ی دانشجویی هم سالهای گذشته، آن‌طوری که در ذهنم هست به بعضی از این خاطرات اشاره کردم، نمیخواهم دیگر حالا تکرار کنم، وقت هم زیاد نیست. خیلی کار کردند. در جهاد سازندگی اینها شریک بودند، در جهاد دانشگاهی اینها شرکت داشتند، در پیراستن دانشگاه از عناصر ضدّ انقلابِ مسلّح در اوّل انقلاب، دانشجوهای مؤمن ما نقش داشتند. همین دانشگاه تهران که ملاحظه میکنید، این ساختمانهای مختلفش، دانشکده‌های مختلفش شده بود اتاق جنگِ گروه‌های مختلف، با اسمهای مختلف با نظام [میجنگیدند]؛ گروه‌های چپ مارکسیستی دو سه نوعش؛ گروه منافقین، و گروه‌های گوناگون مختلفی در این دانشگاه بودند، مسلّح هم بودند؛ پادگانها غارت شده بود، دست اینها سلاح بود، آماده بودند برای اینکه یک شورش علیه انقلاب راه بیندازند؛ دانشجوهای مسلمان، دانشجوهای مؤمن و انقلابی با اینها مواجه شدند، معارضه کردند، شرّ اینها را کم کردند؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ دانشجوها این بود. عضویّت در سپاه پاسداران؛ خیلی از این شخصیّت‌های برجسته‌ی سپاه و این شهدای بزرگ، دانشجو بودند؛ الان هم همین‌جور است، اینهایی از سابقین سپاه که الان هم هستند، خیلی‌هایشان دانشجو بودند، از دانشجویی آمدند سپاه. در نهضت سوادآموزی دانشجوها نقش داشتند، در اقدامِ بهنگامِ تصرّف لانه‌ی جاسوسی در سال ۵۸ اینها نقش داشتند؛یعنی نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجسته‌ای بود.1395/04/12
لینک ثابت
رشدکیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به دانشجوی انقلابی اول انقلاب

نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجسته‌ای بود؛ درحالی‌که دانشجویان آن‌روز کشور از لحاظ تعداد و کمیّت، با دانشجوی امروز قابل مقایسه نبودند، ما آن‌روز حدود دویست‌وخرده‌ای هزار در کلّ کشور دانشجو داشتیم، امروز حدود نزدیک به پنج میلیون داریم؛ یعنی جمعیّت کشور شده حدوداً دو برابر، [امّا] جمعیّت دانشجو در کشور شده حدوداً بیست‌ و یکی‌دو برابر؛ از لحاظ کیفیّت هم مثل شماها نبودند، بله پُرشور بودند، انقلابی بودند، انگیزه داشتند امّا عمق انقلابی‌شان و عمق تفکّر اسلامی‌شان مثل دانشجوی امروز نبود؛ یعنی این حرفهایی که امروز این برادرها اینجا زدند، اینها خیلی سطحش بالاتر است از آنچه آن‌روز دانشجوی زُبده و نخبه‌ی انقلابی برزبان می‌آورد. ما اینجا یک جلسه‌ای داشتیم، چندین جلسه پشت سر هم با تعدادی دانشجو در دانشگاه امیرکبیر فعلی -که آن‌روز اسمش پُلی‌تکنیک بود- و بحث درباره‌ی این بود که آیا خطّ امام یک واقعیّتی است و اصلاً چیزی است که وجود دارد یا نه؟ نمیتوانستند منظومه‌ی فکری امام را درک کنند و تحمّل کنند؛ بنده هم جزو مدعوّین آن جلسه بودم، بنی‌صدر هم جزوشان بود، بعضی‌های دیگر هم بودند، سه چهار نفر هم دانشجو بودند؛ بحث در این بود که اصلاً آیا یک منظومه‌ی فکری‌ای بر حرفهای امام حاکم هست یا نه؟ یعنی یک‌چیز به این واضحی را نمیتوانستند درک کنند؛ امروز برای شما این مسئله جزو واضحات است. کیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به کیفیّت دانشجوی انقلابی آن‌روز خیلی بالاتر است.1395/04/12
لینک ثابت
جنبش دانشجویی

منتها مبارزات دانشجویی همیشه، هم در کشور ما، هم در جاهای دیگر، محدود مانده است در محیط دانشگاه، یا اندکی تأثیرگذاری بر روی برخی از مسائل عمومی کشور [داشته]؛ هیچ‌وقت مبارزات دانشجویی تبدیل به یک انقلاب و به یک حرکت عمومی و تحوّل عمومی نشده؛ این خصوصیّتشان است. وقتی اظهارات عمومی را انسان میبیند، گفته میشود و میگویند که مثلاً حوزه و دانشگاه بنیان‌گذار این مبارزات بودند؛ خیلی خب، حرفی نیست؛ بله، مبارزات دانشگاه، مبارزاتی است که در خود دانشگاه تحوّلاتی ایجاد میکند، حوادثی در شهرها به‌وجود می‌آورد منتها تفاوتش این است که اوّلاً همه‌ی دانشجوها در مبارزات معمولاً شرکت نمیکنند؛ یک گروهی هستند [که مبارزه میکنند]؛ آن گروه هم فعّالیّتهایی میکنند، کارهایی انجام میدهند منتها هرگز ما نه در دوره‌ی خودمان، نه در کشور خودمان، نه در کشورهای دیگر ندیده‌ایم که مبارزات دانشجویی در یک جایی منتهی بشود به تغییر نظام و تغییر رژیم و تحوّل عمومی و انقلاب و از این حرفها؛ حدود دانشجویی این است؛ علّتش هم این است که دانشجو نفوذ و امتداد اجتماعی ندارد؛ حدّاکثر تأثیری که دانشجو دارد، این است که در خانواده‌ی خودش یک فکری را ایجاد بکند یا یک چیزی را مثلاً فرض کنید ترویج کند در داخل خانواده یا یک محیطهای محدود. در کشور ما هم همین‌جور بود؛ بله، ما قدردان مبارزات دانشجویان هستیم، همراهی آنها با انقلاب را خیلی قدر می‌شناسیم، اهمّیّت میدهیم لکن در ارزیابی و در تقویم تأثیر این مبارزات، این چیزی که عرض کردم این درست است؛ یعنی این مبارزات اگر منها میشد از مبارزات روحانیّت و مبارزات روحانیّت نمیبود، مثل همه‌ی مبارزات دانشجویی دیگر، در همان محیط دانشگاه -یا دانشگاه تهران، یا چند دانشگاه در سراسر کشور- محدود میشد و یک حمله‌ای میکردند، یک حرکتی میکردند، یک مبارزه‌ای میشد، یک معارضه‌ای میشد و تمام میشد؛ [امّا] حوزه این‌جور نبود.1394/12/25
لینک ثابت
«اسلام رحمانی» نشئت‌گرفته‌ی از لیبرالیسم؛نه اسلام است، نه رحمانی

یکی از این الزامات[تأثیرگذاری‌ تشکّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی] عبارت است از کار بر روی مفاهیم اسلامی، یعنی عمقی روی مسائل کار کردن؛ سطحی‌نگری ضرر میزند. من البتّه امروز در صحبتهایی که این دوستان کردند - در بعضی از صحبتها، حالا نمیگویم در همه‌ی آنها - نشانه‌های تعمّق را مشاهده کردم. دیدم خوشبختانه جوان دانشجو به مسائل، با نگاه عمقی نگاه میکند. این شرط اوّل است.

گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای به‌ظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جمله‌ی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان می‌شنود در نوشته‌ها و در گفته‌ها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمه‌ی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانی‌اش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ خب، خدای متعال، هم رحمان و رحیم است، هم «اشدّالمعاقبین» است؛ هم دارای بهشت است، هم دارای جهنّم است. خدای متعال، مؤمنین و غیر مؤمنین را یک‌جور به حساب نیاورده؛ اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَوون. (1) اسلام رحمانی که گفته میشود، قضاوتش در مورد مؤمن، در مورد غیر مؤمن، در مورد کافر، در مورد دشمن، در مورد کافرِ غیر دشمن چیست؟ همین‌طور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمق‌یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه‌کننده. بعضی‌ها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژه‌ای است برای معارف نشئت‌گرفته‌ی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. البتّه تعبیر لیبرالیسم و عنوان لیبرالیسم برای تمدّن غربی و فرهنگ غربی و ایدئولوژی غربی هم تعبیر غلطی است؛ چون واقعاً آنها نه لیبرالند، نه اعتقاد به لیبرالیسم به معنای واقعی کلمه دارند؛ ولی خب حالا یک اصطلاحی است لیبرالیسم. اگر اسلام رحمانی اشاره‌ی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا.1394/04/20


1 ) سوره مبارکه السجدة آیه 18
أَفَمَن كانَ مُؤمِنًا كَمَن كانَ فاسِقًا ۚ لا يَستَوونَ
ترجمه:
آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.
لینک ثابت
جنبش دانشجویی, مطالبه‌گری

سازوكار نظارت بر دستگاهی مثل مجلس چگونه است؟ یا سازوكار نظارت بر قوه‌ی قضائیه یا برخی دستگاه‌های دیگر چگونه خواهد بود؟ این یك موضوع مهمی است؛ این میتواند جزو موضوعاتی باشد كه فعالان دانشجوئی در سطح فكر بالا، رویش برنامه‌ریزی كنند، فكر كنند، كار كنند، پیشنهاد تهیه كنند.1392/05/06
لینک ثابت
جنبش دانشجویی

جریان دوم که آن مسئله‌ی آرمان‌خواهی است در دانشگاه‌ها - که در زبان متعارف به او گفته می‌شود جنبش دانشجویی - در کشور ما تاریخ بسیار جالبی دارد. این را از این جهت می‌گویم و رویش تکیه میکنم که این حرکت باید ادامه پیدا کند و این چیزی نیست که بتواند متوقف بشود؛ چون کشور در شرائطی است و نظام جمهوری اسلامی، ساخت و ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که حتما جنبش دانشجوئی در کنارش بایستی حضور داشته باشد. این جنبش دانشجوئی در کشور ما در تاریخ ثبت شده و شناخته شده‌ی خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است. این ممیزات جنبش دانشجوئی ما از روز اول است تا امروز. اگر کسی مدعی جنبش دانشجوئی باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجوئی نمیتواند در دست کسانی باشد که در فلسطین قتل عام میکنند، در عراق جنایت میکنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ میگذرانند؛ این جنبش دانشجوئی نیست. جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شده‌ی این حرکت، همین 16 آذر است.

بعد، از آن سال تا سال 42 - که شروع نهضت روحانیت و نهضت دینی و اسلامی در کشور ماست - جنبش دانشجوئی کم و بیش تحرکاتی دارد. من یادم است سالهای 38 و 39 و 40 و ...، دانشجوها تحرکاتی داشتند، منتها بشدت سرکوب میشد و اجازه نمیدادند بروز پیدا کند؛ تا نهضت روحانیت در سال 1341 و اوجش در سال 42 شروع شد، که اینجا باز شما نشانه‌ی جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید؛ یعنی در تمام پانزده سالی که بین 1342 است که شروع نهضت روحانیت باشد، تا 1357 که پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، شما در همه جا و دوشادوش روحانیت و در کنار او، جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید. دانشگاه‌های کشور، محیطهای دانشجوئی کشور، مرکز تحرک و فعالیت است و یکی از بازوهای اساسی نهضت در تمام طول این مدت - که این را ما از نزدیک هم خودمان شاهد بودیم؛ هم دوستانی که در کار نهضت و مبارزات بودند و هم همه این را تجربه کرده‌اند و آزموده‌اند - دانشجویانند. بنابراین، دانشگاه‌ها یک بخش لاینفک از نهضت روحانیت بودند. البته در دانشگاه‌ها جریانهای الحادی و ضد دینی و مارکسیست و غیره هم بودند، لکن آن حرکت غالب، مربوط بود به دانشجوهای مسلمان. لذا گروه‌هائی که تشکیل میشد - گروه‌های مبارز - و کارهائی که انجام میگرفت مثلا در زندانها - این زندانهای گوناگون در سالهای مختلف که ما خودمان تجربه کردیم - در همه جا، دانشجوها هم حضور داشتند؛ یعنی روحانیون و دانشجویان عمده‌ی زندانی‌ها را تشکیل میدادند. همین موجب شد که ما روحانیون مشهد، علمای مشهد و جمع کثیری از مردم مشهد در سال 57، قبل از پیروزی انقلاب، وقتی میخواستیم تحصن انجام بدهیم، این تحصن در مرکز دانشگاهی پزشکی امام رضا انجام گرفت؛ یعنی مرکزیت دانشگاه. در تهران هم تحصن علما و روحانیون و انقلابیون و مبارزین برای ورود امام - که در ورود ایشان تأخیر شده بود - در دانشگاه تهران انجام گرفت. اینها نشان‌دهنده‌ی نقش دانشگاه و نقش دانشجوست، تا انقلاب پیروز شد.

بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجوئی - جنبش دانشجوئی، حضور دانشجوئی - صحنه‌ی عجیبی است. در همان ماه‌های اول، مسئله‌ی تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصله‌ی چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیله‌ی خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود. چند ماه بعد از این، موج دوم حضور دانشجویان در مواجهه و مقابله‌ی با عناصر مسلحی بود که دانشگاه را لانه‌ی خودشان کرده بودند، که اتفاقا خیلی از آنها غیر دانشجو بودند و همین دانشگاه تهران تبدیل شده بود به مرکز تسلیحات و تفنگ و مهمات و نارنجک! آنها این وسائل را جمع کرده بودند برای اینکه با انقلاب مبارزه کنند. کسی که توانست اینها را از دانشگاه تهران ازاله کند، خود دانشجوها بودند؛ حرکت عظیم دانشجوها که اینجا هم خودش را نشان داد.

سال 59 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است که نمونه‌های مختلفی از آن وجود دارد که یکی از آنها همین حاج احمد متوسلیان و امثال اینها بودند که بلند شدند رفتند منطقه‌ی غرب در کردستان، در عین غربت - بنده در همان ماه‌های اول جنگ، پنج شش ماه بعد از اول جنگ، منطقه‌ی کردستان را از نزدیک دیدم؛ گرد غربت آنجا بر سر همه کأنه پاشیده شده بود - و در تنهائی، بی‌سلاحی و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمی دشمن، این مخلص‌ترین نیروها در آنجا کارهای بزرگی را انجام دادند که قبل از عملیات فتح‌المبین - عملیاتی که این سردار بزرگوار و دوستانش انجام دادند - عملیات محمد رسول‌الله (صلی الله علیه و اله و سلم) را انجام دادند که آن، یک نمونه از حضور دانشجویان است. یک نمونه‌ی دیگر دانشجوهائی هستند که در ماجرای هویزه حضور پیدا کردند که آن دانشجوها را هم بنده، تصادفا در همان روزی که اینها داشتند میرفتند - روز 14 دی - به طرف منطقه‌ی نبرد و درگیری، دیدم؛ شهید علم‌الهدی و شهید قدوسی و دیگران. این مربوط به سالهای 60 و 61 است که البته ادامه پیدا کرد تا آخر جنگ. یعنی واقعا یکی از بخشهای تأمین کننده‌ی نیروهای فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه‌ها بودند. بعد هم که در همان اوائل دهه‌ی 60، وقتی بازگشائی دانشگاه‌ها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایه‌ی افتخار، جهاد دانشگاهی است. قبل از اینها هم در سال 58، تسخیر لانه‌ی جاسوسی به دست جنبش دانشجوئی است.

حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجوئی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه‌ی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود - کمااینکه ما پشیمان‌شده‌هائی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجوئی حضور داشتند، در برهه‌ی دیگری، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از اینها گرفت - لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکت تسخیر لانه‌ی جاسوسی یکی از مهمترین این حرکات است.

حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجوئی و نگاه من به جنبش دانشجوئی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجوئی است. در همه‌ی این سالهای انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنه‌ها، حضور فعال و مؤثری بوده. دانشجوها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضای فکری ساخته‌اند، گفتمانهای سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کرده‌اند، که در موارد زیادی این وجود داشته.1387/09/24

لینک ثابت
جنبش دانشجویی

و دیگر اینکه، تشکل‌های دانشجوئی مواظب باشند هدفهایشان را گم نکنند. هدفهای اصلی تشکل‌های دانشجوئی همان چیزهائی است که بر روی طاق بلند جنبش دانشجوئی نوشته شده: ضدیت با استکبار، کمک به پیشرفت کشور، کمک به اتحاد ملی، کمک به پیشرفت علم، حضور و شرکت در مبارزه و پیکار همگانی ملت ایران برای غالب آمدن بر توطئه‌ها و بر دشمنی‌ها؛ اینها هدف اصلی است؛ این را باید فراموش نکنند. البته تشکل‌ها از بدنه‌ی دانشجوئی هم خودشان را نباید جدا کنند؛ یعنی اینجور نباشد که تشکل، موجب تقسیم دانشجوها بشود. به دانشجوها نزدیک باشند.
1387/09/24

لینک ثابت
جنبش دانشجویی

در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجوئی و نگاه من به جنبش دانشجوئی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجوئی است. در همه‌ی این سالهای انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنه‌ها، حضور فعال و مؤثری بوده. دانشجوها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضای فکری ساخته‌اند، گفتمانهای سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کرده‌اند، که در موارد زیادی این وجود داشته.1387/09/24
لینک ثابت
جنبش دانشجویی, خصوصیات جنبش دانشجویی, مبارزه با فساد, استکبارستیزی, استکبارستیزی, اشرافی‌گری, ایستادگی مقابل انحراف, تجملگرایی

برداشت من از جنبش دانشجوئی و نگاه من به جنبش دانشجوئی این است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی.1387/09/24
لینک ثابت
نمونه هایی از مبارزات تاریخی جنبش دانشجویی علیه استکبار

در کشور ما[جنبش دانشجویی] تاریخ بسیار جالبی دارد. این را از این جهت می‌گویم و رویش تکیه میکنم که این حرکت باید ادامه پیدا کند و این چیزی نیست که بتواند متوقف بشود؛ چون کشور در شرائطی است و نظام جمهوری اسلامی، ساخت و ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که حتماً جنبش دانشجوئی در کنارش بایستی حضور داشته باشد. این جنبش دانشجوئی در کشور ما در تاریخِ ثبت شده و شناخته شده‌ی خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است. این ممیزات جنبش دانشجوئی ما از روز اول است تا امروز. اگر کسی مدعی جنبش دانشجوئی باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجوئی نمیتواند در دست کسانی باشد که در فلسطین قتل عام میکنند، در عراق جنایت میکنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ میگذرانند؛ این جنبش دانشجوئی نیست. جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شده‌ی این حرکت، همین 16 آذر است.
جالب است توجه کنید که 16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای 28 مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه‌ی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله‌ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می‌آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا 16 آذر در همه‌ی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.
بعد، از آن سال تا سال 42 - که شروع نهضت روحانیت و نهضت دینی و اسلامی در کشور ماست - جنبش دانشجوئی کم و بیش تحرکاتی دارد. من یادم است سالهای 38 و 39 و 40 و ...، دانشجوها تحرکاتی داشتند، منتها بشدت سرکوب میشد و اجازه نمیدادند بروز پیدا کند؛ تا نهضت روحانیت در سال 1341 و اوجش در سال 42 شروع شد، که اینجا باز شما نشانه‌ی جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید؛ یعنی در تمام پانزده سالی که بین 1342 است که شروع نهضت روحانیت باشد، تا 1357 که پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، شما در همه جا و دوشادوش روحانیت و در کنار او، جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید. دانشگاه‌های کشور، محیطهای دانشجوئی کشور، مرکز تحرک و فعالیت است و یکی از بازوهای اساسی نهضت در تمام طول این مدت - که این را ما از نزدیک هم خودمان شاهد بودیم؛ هم دوستانی که در کار نهضت و مبارزات بودند و هم همه این را تجربه کرده‌اند و آزموده‌اند - دانشجویانند. بنابراین، دانشگاه‌ها یک بخش لاینفک از نهضت روحانیت بودند. البته در دانشگاه‌ها جریانهای الحادی و ضد دینی و مارکسیست و غیره هم بودند، لکن آن حرکت غالب، مربوط بود به دانشجوهای مسلمان. لذا گروه‌هائی که تشکیل میشد - گروه‌های مبارز - و کارهائی که انجام میگرفت مثلاً در زندانها - این زندانهای گوناگون در سالهای مختلف که ما خودمان تجربه کردیم - در همه جا، دانشجوها هم حضور داشتند؛ یعنی روحانیون و دانشجویان عمده‌ی زندانی‌ها را تشکیل میدادند. همین موجب شد که ما روحانیون مشهد، علمای مشهد و جمع کثیری از مردم مشهد در سال 57، قبل از پیروزی انقلاب، وقتی میخواستیم تحصن انجام بدهیم، این تحصن در مرکز دانشگاهی پزشکی امام رضا انجام گرفت؛ یعنی مرکزیت دانشگاه. در تهران هم تحصنِ علما و روحانیون و انقلابیون و مبارزین برای ورود امام - که در ورود ایشان تأخیر شده بود - در دانشگاه تهران انجام گرفت. اینها نشان‌دهنده‌ی نقش دانشگاه و نقش دانشجوست، تا انقلاب پیروز شد.
بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجوئی - جنبش دانشجوئی، حضور دانشجوئی - صحنه‌ی عجیبی است. در همان ماه‌های اول، مسئله‌ی تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصله‌ی چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیله‌ی خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود. چند ماه بعد از این، موج دوم حضور دانشجویان در مواجهه و مقابله‌ی با عناصر مسلحی بود که دانشگاه را لانه‌ی خودشان کرده بودند، که اتفاقاً خیلی از آنها غیر دانشجو بودند و همین دانشگاه تهران تبدیل شده بود به مرکز تسلیحات و تفنگ و مهمات و نارنجک! آنها این وسائل را جمع کرده بودند برای اینکه با انقلاب مبارزه کنند. کسی که توانست اینها را از دانشگاه تهران ازاله کند، خود دانشجوها بودند؛ حرکت عظیم دانشجوها که اینجا هم خودش را نشان داد.
سال 59 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است که نمونه‌های مختلفی از آن وجود دارد که یکی از آنها همین حاج احمد متوسلیان و امثال اینها بودند که بلند شدند رفتند منطقه‌ی غرب در کردستان، در عین غربت - بنده در همان ماه‌های اول جنگ، پنج شش ماه بعد از اول جنگ، منطقه‌ی کردستان را از نزدیک دیدم؛ گرد غربت آنجا بر سر همه کأنه پاشیده شده بود - و در تنهائی، بی‌سلاحی و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمی دشمن، این مخلص‌ترین نیروها در آنجا کارهای بزرگی را انجام دادند که قبل از عملیات فتح‌المبین - عملیاتی که این سردار بزرگوار و دوستانش انجام دادند - عملیات محمد رسول‌اللَّه (صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم) را انجام دادند که آن، یک نمونه از حضور دانشجویان است. یک نمونه‌ی دیگر دانشجوهائی هستند که در ماجرای هویزه حضور پیدا کردند که آن دانشجوها را هم بنده، تصادفاً در همان روزی که اینها داشتند میرفتند - روز 14 دی - به طرف منطقه‌ی نبرد و درگیری، دیدم؛ شهید علم‌الهدی و شهید قدوسی و دیگران. این مربوط به سالهای 60 و 61 است که البته ادامه پیدا کرد تا آخر جنگ. یعنی واقعاً یکی از بخشهای تأمین کننده‌ی نیروهای فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه‌ها بودند. بعد هم که در همان اوائل دهه‌ی 60، وقتی بازگشائی دانشگاه‌ها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایه‌ی افتخار، جهاد دانشگاهی است. قبل از اینها هم در سال 58، تسخیر لانه‌ی جاسوسی به دست جنبش دانشجوئی است.
حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجوئی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه‌ی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود - کمااینکه ما پشیمان‌شده‌هائی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجوئی حضور داشتند، در برهه‌ی دیگری، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از اینها گرفت - لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانه‌ی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است.
حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجوئی و نگاه من به جنبش دانشجوئی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجوئی است.1387/09/24

لینک ثابت
جنبش دانشجویی, استکبارستیزی, مبارزه با فساد, اشرافی‌گری, تجملگرایی, ایستادگی مقابل انحراف, خصوصیات جنبش دانشجویی

ضد استكباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاكمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجوئی است.1387/09/24
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی