newspart/index2
اصولگرایی / اصل اسلامی/بنیادگرایی/ اصلاح‌طلبی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اصولگرایی

جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند.1397/11/22
لینک ثابت
ارزش‌های انقلاب اسلامی, اصولگرایی

آن چیزی هم كه میتواند استقلال را تأمین بكند برای انقلاب اسلامی ما، تكیه‌ی صریح و شفّاف بر مبانی انقلاب است؛ اصول انقلاب، مبانی انقلاب، ارزشهای انقلاب، به‌شكل صریح و شفّاف مورد تكیه باید قرار بگیرد. همچنان‌كه امام بزرگوار این‌جور بود؛ امام از اوّل شروع نهضت، همه‌ی حرف خود را صریح، بدون ابهام بیان كرد. از اوّل، امام رژیم طاغوتیِ موروثیِ استبدادیِ سلطنتی را نفی كرد، ملاحظه نكرد؛ از اوّل معلوم بود كه امام دنبال یك نظام و یك تشكیلات مردمی است. سلطنت موروثی، مردود؛ نظام استبدادی، مردود؛ نظام فردی و متّكی به اراده‌ی فرد، مردود؛ اینها را امام صریح بیان كرد؛ پرده‌پوشی نكرد. امام بصراحت بیان كرد كه نظام اسلامی - نظامی بر مبنای اندیشه‌ی اسلام و ارزشهای اسلامی - باید سرِ كار بیاید؛ پرده‌پوشی نكرد. امام در قضیّه‌ی مقابله‌ی با شبكه‌ی صهیونیستیِ خطرناكی كه بر دنیا میخواهد حكومت بكند، هیچ ملاحظه‌ای نكردند، حرفی را پوشیده نگذاشتند، صراحتاً در مقابل صهیونیسم موضع گرفت. امام در مقابل رژیم صهیونیستی كه یك رژیم جعلی و غاصب است كه بر منطقه‌ی فلسطینِ مظلوم حكومت میكند، صریحاً موضع گرفت؛ هیچ ملاحظه و پرده‌پوشی نكرد؛ ببینید اینها اصول و پایه‌ها است. امام در اینكه ما با نظام سلطه مخالفیم، هیچ پرده‌پوشی نكرد. نظام سلطه یعنی آن نظام بین‌المللی‌ای كه متّكی است به تقسیم دنیا به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ امام قاطعاً این را رد كرد. آن نظام سلطه هم در شكل كامل خود تجسّم و تجسّد پیدا میكند در رژیم و دولت كنونی ایالات متّحده‌ی آمریكا؛ لذا امام صریحاً در مقابل آمریكا موضع گرفت. موضع‌گیری ما در مقابل آمریكا به مناسبت این نیست كه اینها یك ملّتی باشند كه ما با این ملّت مخالف باشیم یا خصوصیّات نژادی تأثیری داشته باشد؛ مسئله اینها نیست؛ مسئله این است كه منش و ذات و رفتار دولت ایالات متّحده‌ی آمریكا، مداخله‌گری و سلطه‌گری است؛ امام در مقابل این، موضع صریح و شفّاف گرفت. برای همین است كه شما می‌بینید انقلاب بعد از گذشت ۳۵ سال بر اصول و مبانی و بر ریل حقیقی خود استوار و پابرجا است؛ انقلاب عوض نشد، حرف خود را عوض نكرد، راه خود را عوض نكرد، هدفهای خود را عوض نكرد؛ خیلی مهم است.1392/11/19
لینک ثابت
اصولگرایی, خط امام

راز ماندگاری نظام جمهوری اسلامی بر ریل انقلاب و بر خطوط اصلی امام بزرگوار، همین صراحت بوده است؛ هیچ نبایستی این شفّافیّت را، این صراحت را از دست داد. در مقابل مخالفان، در مقابل دوستان، در مقابل دشمنان، مواضع جمهوری اسلامی باید مواضع شفّافی باشد. تاكتیك‌ها را میتوانند عوض كنند، شیوه‌های كار را میتوانند عوض كنند، [ امّا] اصول، همچنان مستحكم باید بماند؛ این راز استحكام انقلاب و راز پیشرفت كشور است.1392/11/19
لینک ثابت
اصولگرایی

مردم، تشنه‏ی عدالت، تشنه‏ی مبارزه با فساد و تشنه‏ی تمسک به اصول انقلاب بودند، که وقتی دیدند یک نفر صادقانه این شعارها را سر دست گرفته و مطرح میکند، حول محور او جمع شدند؛ خود این نعمت بزرگی است که این تفکر به صورت یک گفتمان مسلط در جامعه درآمد و همچنان ادامه دارد و بعد از روی کار آمدن این دولت، بحمداللَّه تقویت هم شده است. طبیعت کار هم این است، هر چه شما بهتر، بیشتر، صمیمی‏تر و پایبندتر به اصول حرکت کنید و پیش بروید، عمق این ایمان در دلهای مردم ما بیشتر خواهد شد و تغییر آن به وسیله‏ی دستهای بیگانه، برای آنها دشوارتر خواهد شد. بنابراین فرصت، واقعاً فرصت مهمی است. مردم به دولت اعتماد دارند؛ دولت، خود را جزوِ مردم و از جنس مردم میداند و می‏شمارد؛ از لحاظ انعکاس بین‏المللی، کشور از یک عزت کم‏سابقه یا بی‏سابقه‏ای برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی، عظمت ملت ایران، رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتی در دنیای غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است و این را همه تصدیق میکنند و از نشانه‏ها و عکس‏العملهای خارجی‏اش هم این را می‏فهمیم. به هر حال، فرصت بسیار مهمی است.

آنچه که من به این مناسبت میخواهم عرض بکنم، این است که من و شما - همه مان، یکایکمان - توجه داشته باشیم که این فرصت را نباید از دست بدهیم. در گزارش دولت - که به مناسبت این روزها به من داده شده - خوانده‏ام که دولت حتّی یک روز را هم بیهوده از دست نداده؛ همین‏طور درست است. من میخواهم تکیه کنم که حتّی یک روز را هم نگذارید هدر برود. از تمام روزهای این سه سالی که علی‏العجاله از عمر این دولت باقی است، حداکثر استفاده را بکنید؛ این فرصت، بسیار فرصت مهمی است. اگر خدای نکرده طوری بشود که نتوانیم آنچه را که مردم درباره‏ی مجموعه‏مان تصور میکنند، آن را تحقق ببخشیم، خسارت بزرگ خواهد بود و به این جریان و جهت‏گیری حتماً ضربه وارد خواهد آمد. آن وقت امیرالمؤمنین فرمود: «و لقلّ ما شی‏ء ادبر ثمّ اقبل»؛ موجی که برگشت و رفت، دیگر خیلی آسان این طرف نمیاید و برنمیگردد. خون دلها باید خورد و زحمتها باید کشید تا اینکه باز برای اقبال و توجهی که امروز وجود دارد، زمینه فراهم شود. این را نباید از دست داد.

خوب، نتیجه‏ی این چیست؟ نتیجه‏اش این است که هم شما و هم همه‏ی دلسوزان کشور باید به دولت کمک کنند تا بتواند این شعارهایی را که مطرح کرده، تحقق ببخشد. همه، بدون اغماض، و هر کسی که حقیقتاً برای این کشور و نظام دلسوز است، باید در این زمینه، خود را متعهد بداند.

نکته‏ی بعدی این است که این دولت به عنوان یک دولت «اصولگرا» شناخته شده و رفتار و تلاشی هم که تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعکس شده، همین اصولگرایی را نشان میدهد؛ که ان‏شاءاللَّه خودِ همین برای کشور و شما برکاتی خواهد داشت. شاخصه‏های اصولگرایی، شاخصه‏های مهمی است؛ این شاخصه‏ها باید مورد توجه قرار بگیرد، که من به بعضی از اینها اشاره میکنم. در اظهارات شما هم هست، آن را میگویید و تکرار میکنید و در برنامه‏هایتان میگنجانید. تحقق مجموعه‏ی این شاخصه‏ها به معنای حقیقی کلمه، آن وقت دولت را به عنوان یک دولت اصولگرا معرفی خواهد کرد.

شاخصه‏ی اول «عدالتخواهی و عدالت‏گستری» است. به زبان آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشواری است و مقدمات بسیاری لازم دارد. باید خیلی کار کرد تا اینکه عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایی، عدالت طبقاتی، عدالت در زمینه‏های مسایل اقتصادی، عدالت در زمینه‏های مسایل فرهنگی، عدالت در جایگزین شدن و جای گرفتن در مسئولیتها و مناصب و عدالت در قضاوتهای ما - نه فقط قضاوتی که قاضی در دادگاه می‏کند، بلکه داوریهایی که ما نسبت به اشخاص و قضایا میکنیم - اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهی و عدالت‏گستری به معنای همه‏ی اینهاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنه‏ی عدالت اقتصادی است. علت هم این است که واقعاً یک شکافی به صورت میراث معیوبی از گذشته بود و این شکاف باید پُر میشد، که نشده است. البته به شکل معقولی باید پُر شود. ما پُر کردنِ این شکاف را به همان شکلی میگوییم که اسلام توصیه میکند؛ حرفهای غیر منطقی و ناممکن و نامعقول را نمیخواهیم به میان بیاوریم؛ همان‏طوری که اسلام میگوید: فرصتها در مقابل همه باشد و امکانات عمومی مورد استفاده‏ی همه قرار گیرد. بنابراین یک شاخصه، مسئله‏ی عدالتخواهی و عدالت‏گستری است که پهنه‏ی وسیعی دارد.

«فسادستیزی» شاخصه‏ی دیگری است. «سلامت اعتقادی و اخلاقیِ مسئولان کشور» - بخصوص مسئولان عالی‏رتبه، در سطوح دولت و معاونین و از این قبیل - بسیار مهم است و شاخصه‏ی دیگری است که از لحاظ اعتقادی و اخلاقی اشخاص سالمی باشند.

«اعتزاز به اسلام» یکی دیگر از شاخصه‏های اصولگرایی است. ما در دورانِ این بیست‏وهفت سال، بعضی از مسئولان نظام اسلامی را دیده بودیم که خجالت میکشیدند یک حکم اسلامی یا یک جهتگیری اسلامی را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبگاریم. من بارها گفته‏ام، در قضیه‏ی «زن»، ما پاسخگوی غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوی ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح میکنیم. در زمینه‏ی حقوق‏بشر، ماییم که طلبگار مدعیان منافق و دو روی حقوق‏بشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کج‏فکری و انحراف و غلط فهمی نشده باشیم، چیزی است که باید به آن افتخار کنیم.

«ساده‏زیستی و مردم‏گرایی» شاخصه‏ی دیگری است که بحمداللَّه دارید.

«تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکی از شاخصه‏هایی است که لازمه‏ی اصولگرایی است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایی قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها میآیند و تعریف و تمجید میکنند - بعضی از روی اعتقاد، بعضی بدون اعتقاد - برای اینکه شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرفهایی که در تمجید و ستایش ما میزنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان علی نفسه بصیرة»؛ نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور می‏اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمیکند.

«اجتناب از اسراف و ریخت‏وپاش» که جزو برنامه‏های بسیار خوب شماهاست.

«خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیم‏گیری و عمل»، این جزو مسائلی است که حتماً به آن احتیاج دارید؛ همه‏مان در تصمیم‏گیریها و عملمان به آن احتیاج داریم. البته بعضی از اینها را من بعداً باز مختصری توضیح میدهم و باز می‏کنم.

«مسئولیت‏پذیری و پاسخگویی»؛ در هر بخشی که ما هستیم، مسئولیت آن کاری که بر عهده گرفته‏ایم، این را بپذیریم. زیرمجموعه، زیرمجموعه‏ی ماست، احساس مسئولیت کنیم. در هر نقطه‏ای مسئولیت تعریف‏شده‏ای وجود دارد، آن مسئولیت را بایستی پذیرفت.

از جمله‏ی شاخصه‏های مهم اصولگرایی، یکی «اهتمام به علم و پیشرفت علمی» است. شما ببینید چه زمانی در آغاز پیدایش اسلام گفته شد که: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» یا «مؤمن و مؤمنة»؛ یعنی همان وقتی که نماز و زکات و این چیزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصین» هم آمد. من بارها تکرار میکنم، این به خاطر همین است که جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمانهای خودش را بالا بیاورد. مثل این است که انسان حرف حقی داشته باشد؛ اما اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم این‏طوری است. علم موجب میشود که شما بتوانید آن آرمانها، آن اهداف و آن خط روشن و جاده‏ی روشنِ صراط مستقیمی را که در دست و اختیار شماست، مطرح کنید و کسان بیشتری را از بشریت، به آن هدایت کنید. علم نداشته باشید، این امکان‏پذیر نخواهد بود. بنابراین علم - که وسیله‏ی رشد ملی، بشری، انسانی و اوج گرفتن در محیط عام بشریت است - جزوِ چیزهای لازم است و باید به این اهتمام داشته باشید.

«سعه‏ی صدر و تحمل مخالف»؛ که از جمله‏ی شاخصه‏هایی است که جزوِ پایه‏های اصولگرایی است. گاهی انسان از حرفی که میزنند، ناراحت هم میشود؛ حرص هم میخورد، گاهی به خدا هم شکایت میکند که خدایا! تو که می‏بینی واقع قضیه چیست و چقدر با چیزی که اینها میگویند، فاصله دارد؛ اما در عین حال، انسان بایستی حلم به خرج دهد. حلم یعنی ظرفیت و تحمل صدای مخالف را داشتن. البته این - شاید بعداً هم عرض بکنم - به معنای آن نیست که دولت از عملکرد خودش دفاع نکند؛ نه، حتماً بایستی دفاع کند.

«اجتناب از هواهای نفس»؛ چه هوای نفس شخصی، چه هوای نفس گروهی؛ که حالا آقای رئیس‏جمهور گفتند و این نکته‏ی خوبی است. بحمداللَّه عناصر دولت به هیچ گروه و دسته و باند و جریانی وابسته نیستند؛ این خیلی نکته‏ی مهمی است. مراقب باشید حرکت، اظهارنظر و حرف، انتساب به یک جریان، به یک باند و به یک گروه را پیش نیاورد، که اگر این‏طور شود، هوای نفس تقریباً انفکاک‏ناپذیر است. هوای نفس گروهی هم مثل هوای نفس شخصی است؛ آن هم همین‏طور است. هوای نفس گروهی هم انسان را بی‏حساب و کتاب به این طرف و آن طرف میکشاند و از خرد و جاده‏ی مستقیم منحرف میکند. این هم جزو لوازم اصولگرایی است.

«شایسته‏سالاری»، «نظارت بر عملکرد زیرمجموعه» و «تلاش بی‏وقفه برای این خدمات»، که انصافاً این مورد در این دولت برجسته است. این تلاش بی‏وقفه را حقیقتاً همه شاهدند و ما هم شاهدیم. این حرکت پُرتلاشی که همه‏ی دولت - بخصوص شخص آقای رئیس‏جمهور - نشان میدهند، خیلی باارزش است. «قانون‏گرایی»، «شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است».

«انس با خدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمی از خدا»؛ این آخری - که از شاخصه‏های اصولگرایی است - تضمین‏کننده‏ی همه‏ی آن چیزهایی است که قبلاً عرض کردیم. انس با خدا یادتان نرود. ما بارها میگوییم که خدمات مسئولان نظام از هر عبادتی بالاتر است؛ این حرف درستی است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتی خدمت خواهد شد و آن وقتی با خلوص و درخشش و شفافیت خود باقی خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطه‏ی خودش را با ذکر و توجه و خشوع از دست داد، همین خدمتی که ما میگوییم بالاترین عبادت است، همین خدمت، مشوب خواهد شد؛ اصلاً به کلی مشوب می‏شود و در آن اغراض و هواها میآید. جهاد در میدان جنگ و میدان نظامی که این‏قدر عظمت دارد، اگر با اهداف خدایی نباشد و بدون ارتباط با خدا باشد، به یک چیز کم‏ارزش یا بی‏ارزش و گاهی هم ضد ارزش، تبدیل میشود!1385/06/06

لینک ثابت
تواضع ، یکی از شاخصه‌های لازم اصولگرایی

«تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکی از شاخصه‌هایی است که لازمه‌ی اصولگرایی است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایی قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها میآیند و تعریف و تمجید میکنند - بعضی از روی اعتقاد، بعضی بدون اعتقاد - برای اینکه شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرفهایی که در تمجید و ستایش ما میزنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان علی نفسه بصیرة»(1) نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور می‌اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمیکند.1385/06/06

1 ) سوره مبارکه القيامة آیه 14
بَلِ الإِنسانُ عَلىٰ نَفسِهِ بَصيرَةٌ
ترجمه:
بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است،
لینک ثابت
اصولگرایی, پیشرفت‏ علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, حرکت علمی ایران

از جمله‌ى شاخصه‌هاى مهم اصولگرايى، «اهتمام به علم و پيشرفت علمى» است1385/06/06
لینک ثابت
انجام فجایع و جنایات دوران رضاشاه تحت عنوان پرچم اصلاحات

امروز اركان تصمیم‌گیری كشور - مجلس شورای اسلامی و دولت و قوه‌ی قضائیه - با مدیریت تفكر اصولی اسلام (به تعبیر رایج: اصولگرایی) اداره می‌شود كه این یكی از نعمتهای بزرگ خداست. حالا این اصولی كه از آن دم می‌زنیم، چیست؟ این، خیلی مهم است. من نمی‌خواهم حالا الان اصول راتدوین كنم؛ اما تعدادی از شاخصترین اصولی را كه به آنها پایبندیم، عرض می‌كنم.اصول‌گرایی به حرف نیست؛ اصول‌گرایی در مقابل نحله‌های سیاسی رایج كشور هم نیست. این غلط است كه ما كشور یا فعالان سیاسی را به اصول‌گرا و اصلاح‌طلب تقسیم كنیم: اصول‌گرا و فلان؛ نه. اصول‌گرایی متعلق به همه‌ی كسانی است كه به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آن‌ها را دوست می‌دارند؛ حالا اسمشان هرچه باشد.
این «اصول» چه هستند؟ ... اصل هفتم، اصلاح و تصحیح روشهاست؛ اصلاحات. اصلاحات جزوِ مبانی اصول‌گرایی است. من به نظرم پارسال بود كه در سفر كرمان، با جوانها و مجموعه‌ی دانشجوها و دانشگاهی‌ها كه روبه‌رو شدم، گفتم كه اصلاحاتِ اصول‌گرایانه و اصول‌گراییِ مصلحانه در هم تنیده هستند. آن اصلاحاتی كه بخواهد با معیار امریكایی در كشور انجام بگیرد، مثل همان اصلاحات رضاخانی است. می‌دانید كه رضا خان در مهم‌ترین بخشها و سالهای سلطنتش، شعارش اصلاحات بود! همه‌ی این فجایع و جنایاتی كه شما در دوره‌ی رضا خان سراغ دارید، تحت نام و زیر پرچم اصلاحات انجام گرفته است؛ اسناد بازمانده‌ی از دوره‌ی رضا خان را بخوانید. افراد را بركنار می‌كردند؛ چون می‌گفتند این‌ها ضد اصلاحاتند؛ افرادی را سر كار می‌آوردند؛ چون می‌گفتند این‌ها مؤمن به اصلاحاتند. آن اصلاحاتی كه با معیار رضاخانی، با معیار امریكایی و با معیار فرهنگ غربی انجام بگیرد، اصلاحات نیست، افسادات است. بنده سه، چهار سال قبل، چند سخنرانی در نماز جمعه و غیر نماز جمعه در این باره كرده‌ام. اصلاحات باید ضابطه‌مند و مبتنی بر ارزشها و معیارها و خطكش‌های اسلامی و ایرانی باشد. معیار اصلاحات، قانون اساسی است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات كنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهای ماست؛ تصحیح هدفهای مرحله‌ای ماست؛ تصحیح تصمیم‌گیری‌های ماست؛ تعصب نورزیدن روی تصمیم‌گیری‌ها ناحق است. این، غیر از ساختارشكنی و مبارزه‌ی با قانون اساسی، مبارزه‌ی با اسلام و مبارزه‌ی با استقلال یك كشور است.1385/03/29

لینک ثابت
اصولگرایی, اصل اسلامی, مقاومت اسلامی فلسطین, مقاومت اسلامی, جهاد اسلامی

در جهادِ فلسطین و در جهادِ دنیای اسلام، شرط اصلی موفقیت، پای فشردنِ بر اصول است.1385/01/25
لینک ثابت
دشمن, اصولگرایی, اصل اسلامی, هدف دشمن, نقشه دشمن, دشمن‌شناسی

دشمن همواره ربودن اصول را هدف می‌گیرد و با خدعه و وعده و تهدید، بر چشم پوشیدن از آن اصرار می‌ورزد.1385/01/25
لینک ثابت
دشمن, اصولگرایی, اصل اسلامی

با حذف یا کمرنگ شدن اصول، دنیای اسلام شاخص‌های راهنما را گُم می‌کند و محکومِ قواعدی می‌شود که دشمن آن را تعیین کرده است و نتیجه معلوم است.1385/01/25
لینک ثابت
اشتباه ملاقات با زمامداران اسرائیل به بهانه ی تاکتیکی بودن این حرکت

بنده طرفدار تحجر نیستم؛ طرفدار نوگرایى هستم. نوگرایى در روشهاست. ممکن است روشها تغییر پیدا کند؛ اما با تغییر روشها اصول تغییر پیدا نمى‌کند و خودش را آشکار نشان مى‌دهد. روشى که به عنوان نوگرایى رو مى‌آید و انسان مى‌بیند اصول گم شد، باید بفهمد که آن روش، غلط است. تاکتیکى که ما را از استراتژى دور مى‌کند، پیداست که غلط است.
بنده زمان ریاست‌جمهورى به یکى از کشورهاى مسلمانِ مدعى مبارزه‌ى با اسرائیل رفتم و با رئیس آن کشور گفتگو کردم. او قبلاً گفته بود ما حاضریم با زمامداران اسرائیل ملاقات کنیم و مراوده داشته باشیم! من به او گفتم این چه حرفى است که از قول شما نقل شده است. به معاونش نگاهى کرد و بنا کردند قاه‌قاه خندیدن! من با خودم گفتم لابد جواب مهمى دارند. گفتند بله، این حرفها تاکتیک بود! گفتم عجب؛ تاکتیکى است که انسان را از اصل اهداف دور مى‌کند! مبناى کار شما تحریم اسرائیل بود؛ شما مى‌خواستید اسرائیل در محیط اسلامى و عربى به‌صورت یک سکه‌ى رایج درنیاید؛ اما به عنوان تاکتیک دارید درست عکس این را عمل مى‌کنید. گاهى بعضى‌ها به عنوان این‌که ما تاکتیک و روش خود را عوض کردیم، اصل راهبرد را دگرگون مى‌کنند! باید مراقب باشید این‌طورى نشود. کسانى‌که این‌گونه عمل مى‌کنند، غلط و برخلاف این عمل مى‌کنند. به‌هرحال باید از خداى متعال بخواهیم به ما توفیق دهد1384/03/14

لینک ثابت
اشتباه اصولی یکی از کشورهای مسلمان در تحریم اسرائیل

بنده طرفدار تحجر نیستم؛ طرفدار نوگرایی هستم. نوگرایی در روشهاست. ممکن است روشها تغییر پیدا کند؛ اما با تغییر روشها اصول تغییر پیدا نمی‌کند و خودش را آشکار نشان می‌دهد. روشی که به عنوان نوگرایی رو می‌آید و انسان می‌بیند اصول گم شد، باید بفهمد که آن روش، غلط است. تاکتیکی که ما را از استراتژی دور می‌کند، پیداست که غلط است.

بنده زمان ریاست‌جمهوری به یکی از کشورهای مسلمانِ مدعی مبارزه‌ی با اسرائیل رفتم و با رئیس آن کشور گفتگو کردم. او قبلاً گفته بود ما حاضریم با زمامداران اسرائیل ملاقات کنیم و مراوده داشته باشیم! من به او گفتم این چه حرفی است که از قول شما نقل شده است. به معاونش نگاهی کرد و بنا کردند قاه‌قاه خندیدن! من با خودم گفتم لابد جواب مهمی دارند. گفتند بله، این حرفها تاکتیک بود! گفتم عجب؛ تاکتیکی است که انسان را از اصل اهداف دور می‌کند! مبنای کار شما تحریم اسرائیل بود؛ شما می‌خواستید اسرائیل در محیط اسلامی و عربی به‌صورت یک سکه‌ی رایج درنیاید؛ اما به عنوان تاکتیک دارید درست عکس این را عمل می‌کنید. گاهی بعضی‌ها به عنوان این‌که ما تاکتیک و روش خود را عوض کردیم، اصل راهبرد را دگرگون می‌کنند! باید مراقب باشید این‌طوری نشود. کسانی‌که این‌گونه عمل می‌کنند، غلط و برخلاف این عمل می‌کنند.1384/03/10

لینک ثابت
اصولگرایی

بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصولگرا نیست. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می‌کند که بشدت ضد سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند، یک روز هم منافع‌اش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛ حتی به شکل وابسته و نابابش! نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح‌طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روزبه‌روز و نوبه‌نو.1384/02/19
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی