هنر امام خمینی اینکه گروههای مقاومت، مثل یک جریان ممتد، مثل یک شطّ جوشان، در دوران پیروزی بمانند و روزبهروز بالندهتر بشوند، آگاهیهایشان بیشتر بشود، در میدانهای مختلفی که کشور به آنها احتیاج دارد بهطور متشکّل شرکت کنند، از لحاظ کمّیّت و از لحاظ کیفیّت توسعه پیدا کنند، به مفاهیم جدید دست پیدا کنند، در نبردهای نوتولّدیافته بتوانند نقش ایفا کنند، آنچنانکه بسیج ما است، این در دنیا بیسابقه است؛ چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد. این هم هنر امام بود؛ امام (رضواناللهعلیه) بسیج را تشکیل داد از متن مردم. بسیج، چیزی جدای از مردم نیست؛ بسیج، همین انسانهای موجود در اقشار مختلف مردمند -در دانشگاهند، در مزرعهاند، در بازارند، در دستگاههای گوناگون مسئول و غیرمسئولند- امّا بسیجیاند، جزو مجموعهی بسیجند. بسیج در واقع یک انتخاب ویژه از میان آحاد ملّت است؛ یک نماینده از مجموعهی ملّت است؛ بسیج این است. این را امام (رضواناللهعلیه) تشکیل داد و روزبهروز توسعه پیدا کرد؛ از آنها چیزهای عجیب و عظیم و برجستهای بُروز کرد. خیلی از این سرداران سپاهی ما -که یا شهید شدند، یا زندهاند بحمدالله، که از آنها چیزهای شگفتآوری میشنوید یا میخوانید در نوشتهجات- اینها بسیجیاند؛ اینها اوّل بهعنوان بسیج وارد شدند، موظّف نبودند؛ بهعنوان بسیجی وارد میدان دفاع مقدّس شدند و استعداد اینها بُروز کرد و تبدیل شدند به سرداران بزرگی مثل شهید باقری، مثل شهید کاظمی، مثل شهید بروجردی و دیگران و دیگران و دیگران؛ این در عرصهی جنگ. در عرصهی علم هم همینجور؛ بسیاری از این افرادی که در عرصهی علم و فنّاوری کارهای بزرگ انجام دادند، یا سابقهی بسیجی دارند، یا خودشان الان بسیجیاند؛ ولو اسمشان هم در فهرست سازمان بسیج نوشته نشده باشد، [ولی] خودشان را بسیجی میدانند؛ همین شهدای هستهای -رضایینژاد، احمدیروشن، شهریاری، علیمحمّدی، دیگران، دیگران- همانهایی که در مسائل فنّی فوقالعادهی هستهای نقشآفرینی کردند که ما اینها را از نزدیک دیدهایم، اینها همه در واقع عناصر بسیجند.1394/09/04
حضور مردم در صحنه انقلاب؛ هنر امام خمینی(ره) در قضیهی ۹ دی سال ۸۸ یک نکته اساسی است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب. یعنی همان روحی که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظیمِ بینظیرِ تاریخی در سال ۵۷، همان روح در ماجرای ۹ دی نشان داده شد؛ کمااینکه در قضایای گوناگونِ دیگر هم نشان داده شده، لیکن در ۹ دی به شکل بارزی نشان داده شد؛ به طوری که جای انکار و تردید و تأمل برای هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقی نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانتِ حاکم بر دلهای مردم بود. پس اینجا ما دو تا عنصر در کنار هم داریم: یک عنصر، عنصر مردم است؛ که مردم در هر کشوری، در هر جامعهای، اگر چنانچه همت کنند، بصیرت به خرج بدهند، عمل کنند و وارد میدان بشوند، میتوانند همهی مشکلات را حل کنند. یعنی بزرگترین کوهها در مقابل حضور مردم از بین میرود؛ میتوانند کوههای بزرگ را جابهجا کنند. این یک حقیقت آشکاری است که بسیاری از تحلیلگران اجتماعی در کشورهای اسلامی و دیگر کشورها آن را درست لمس نکردند، درک نکردند؛ ما این را لمس کردیم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همین بود.
من یک وقتی، پانزده سال، بیست سال پیش، به یکی از فعالان عرصهی مبارزات ضد استعماری - که خب، آدم معروفی است؛ نمیخواهم اسم بیاورم - این را گفتم؛ او رفت بلافاصله این نسخه را عمل کرد. ما این را حس کردیم. گفتم هنر امام بزرگوار ما این بود که مردم را وارد صحنه کرد. مردم با جسمشان، با حضورشان آمدند و آنچه را که میخواستند، آنچه را که بر آن همت گماشته بودند، با حضور خودشان تثبیت کردند. همهی موانع سیاسی و غیر سیاسی و استعمار و قدرتهای عظیم جهانی که بر امور ملتها مسلطند، در مقابل این حادثه مجبورند عقبنشینی کنند. الان هم همین جور است. الان هم در هر نقطهای از دنیا اگر ملتها وارد میدان بشوند با یک هدف مشخص، با شعارهای مشخص، و اگر آن ایمان راسخ در دل و همچنین عمل صالح در کنار این ایمان راسخ وارد میدان شود، هیچ مانعی در مقابل آنها قادر بر مقاومت نیست. این یک نسخه است؛ این نسخه را امام بزرگوار ما در انقلاب ما عمل کرد. خدای متعال به امام کمک کرد و در بیان او این نفوذ و تأثیر را قرار داد که در دلهای مردم اثر گذاشت؛ مردم، مؤمن به آن راه و به آن هدف شدند و به دنبال این ایمان، عمل خودشان را انجام دادند. عمل صالح، یعنی همان عملِ متناسب با ایمان. در همه جا همین جور است. لذا در اینجا کاری انجام گرفت که برای همهی تحلیلگران سیاسىِ جهانی غیر قابل باور بود و متحیر ماندند؛ هم قدرتمندان، هم حاشیهها، هم دنبالهها، هم دامنهها. بنابراین عنصر اول، عنصر حضور مردم است.1390/09/21
هنر امام خمینی مردم در هر كشوری، در هر جامعهای، اگر چنانچه همت كنند، بصیرت به خرج بدهند، عمل كنند و وارد میدان بشوند، میتوانند همهی مشكلات را حل كنند. یعنی بزرگترین كوهها در مقابل حضور مردم از بین میرود؛ میتوانند كوههای بزرگ را جابهجا كنند. این یك حقیقت آشكاری است كه بسیاری از تحلیلگران اجتماعی در كشورهای اسلامی و دیگر كشورها آن را درست لمس نكردند، درك نكردند؛ ما این را لمس كردیم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همین بود. من یك وقتی، پانزده سال، بیست سال پیش، به یكی از فعالان عرصهی مبارزات ضد استعماری - كه خب، آدم معروفی است؛ نمیخواهم اسم بیاورم - این را گفتم؛ او رفت بلافاصله این نسخه را عمل كرد. ما این را حس كردیم. گفتم هنر امام بزرگوار ما این بود كه مردم را وارد صحنه كرد. مردم با جسمشان، با حضورشان آمدند و آنچه را كه میخواستند، آنچه را كه بر آن همت گماشته بودند، با حضور خودشان تثبیت كردند. همهی موانع سیاسی و غیر سیاسی و استعمار و قدرتهای عظیم جهانی كه بر امور ملتها مسلطند، در مقابل این حادثه مجبورند عقبنشینی كنند. الان هم همین جور است. الان هم در هر نقطهای از دنیا اگر ملتها وارد میدان بشوند با یك هدف مشخص، با شعارهای مشخص، و اگر آن ایمان راسخ در دل و همچنین عمل صالح در كنار این ایمان راسخ وارد میدان شود، هیچ مانعی در مقابل آنها قادر بر مقاومت نیست. این یك نسخه است؛ این نسخه را امام بزرگوار ما در انقلاب ما عمل كرد. خدای متعال به امام كمك كرد و در بیان او این نفوذ و تأثیر را قرار داد كه در دلهای مردم اثر گذاشت؛ مردم، مؤمن به آن راه و به آن هدف شدند و به دنبال این ایمان، عمل خودشان را انجام دادند. عمل صالح، یعنی همان عملِ متناسب با ایمان. در همه جا همین جور است. لذا در اینجا كاری انجام گرفت كه برای همهی تحلیلگران سیاسیِ جهانی غیر قابل باور بود و متحیر ماندند؛ هم قدرتمندان، هم حاشیهها، هم دنبالهها، هم دامنهها.1390/09/21
هنر امام خمینی یكی از چیزهائی كه در هر حركت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است كه بر اساس تفكرات و مبانی پایهای این نهضت و این جریان، هم بایستی «واژهسازی» بشود، هم بایستی «نهادسازی» بشود. وقتی یك فكر جدید - مثل فكر حكومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی - مطرح میشود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القاء میكند؛ لذا این حركت و این نهضت باید واژههای متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژههای بیگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند... انقلاب اسلامی هر دو را انجام داد. فرض كنید در مقولهی نظامی، ارتش كه ساخته و پرداختهی فرهنگ دیگری و نظام دیگری و كسان دیگری بود، تبدیل شد به یك ارتش انقلابی، به یك ارتش متدین و مؤمن؛ ساختهایش هم تغییر پیدا كرد، روشهایش هم تغییر پیدا كرد، شعارهایش هم تغییر پیدا كرد؛ در آن، تحول به وجود آمد. در كنار این، نهاد نوپا و تازهای از خود انقلاب روئید و آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود؛ كه اگر این دومی نمیشد، اوّلی هم امكانپذیر نبود. اینها هنرهای انقلاب است كه امام بزرگوار ما مظهر اِعمال این هنرها و فهم دقیق از نیاز جامعه و نیاز آینده بود و این را با قدرت، با قاطعیت و با پیگیری انجام داد. این حركت عظیم بسیج، این اقدامی كه امام در سازماندهی بسیج كرد - مطالبهی سازماندهی بسیج را امام كرد، ارتش بیست میلیونی را امام مطرح كرد - یكی از همان كارهای معجزآسای انقلاب بود كه امام انجام داد... البته بسیجی كه در سال ۵۸ تشكیل شد، نیازهای آن روز را تأمین میكرد - این یك نیاز بود - امروز بسیج نوع نیازهای دیگری را برآورده میكند. مسائلی كه امروز مطرح است، آن روز مطرح نبود. امروز بسیج ما در زمینهی علم، در زمینهی ابتكار، در زمینهی نوآوری، پیشرو است. این هم هنر امام بود.1390/07/22
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), مردم ایران, هنر امام خمینی, اعتماد به مردم, اعتماد امام خمینی(ره) به مردم به نظر ما یکی از بزرگترین هنرهای امام راحل ما این بود که نیروی مردم را شناخت و آن را کشف کرد و از آن بهره گرفت؛ و به مردم اعتماد کرد.1385/05/30
هنر امام خمینی یكی از بزرگترین هنرهای امام راحل ما این بود كه این نیروی مردم را شناخت و آن را كشف كرد و از آن بهره گرفت؛ و به مردم اعتماد كرد. وضع ایران قبل از پیروزی انقلاب، وضع خوبی نبود؛ مردم در حال بیتكلیفی، دشمنان مسلط، اینجا پایگاه اسرائیل و استراحتگاه سران رژیم صهیونیستی، كه میآمدند میبردند، میخوردند و استفادهی سیاسی و مالی میكردند. آن روزی كه بعضی از كشورهای عرب تصمیم گرفتند كه از نفت علیه اسرائیل استفاده كنند، شاه ایران دل صهیونیستها را گرم كرد و گفت من به شما نفت میدهم. وضع ایران در آن روز اینگونه بود و كسی امیدی نداشت؛ اما امام راحل ما (قدّساللَّه نفسهالزّكیه) وقتی همت گماشت و بر این مبارزه عزم كرد، هیچ نیرویی جز نیروی مردم نداشت. او به این نیرو معرفت پیدا كرد؛ به این نیرو تكیه كرد و خدای متعال هم كه همه چیز دست اوست - كه «و ما رمیت اذ رمیت و لكنّ اللَّه رمی» - دلها را منقلب كرد. وقتی دلها متوجه به این حقیقت شد، نیروها به میدان آمدند و قدرت رژیم طاغوتی و وابسته شاه متزلزل شد و نظام اسلامی در این كشور سربلند كرد. ما در حساسترین نقطهی دنیای اسلام و بر سر چهارراه قرار داریم و بیشترین نقطه اعتماد امریكا و استكبار در این منطقه، بر رژیم سلطنتی شاه بود.1385/05/30
علل کامیابی غربی ها در مسئله مشروطه چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله[مشروطه] كامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده كردند كه كامیاب شدند. در حالی كه مردم كه جمعیت اصلی هستند، میتوانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود كه شیخ فضلاللَّه جلو چشم همین مردم به دار كشیده شود؛ قاعدهی قضیه این بود. به نظر من مشكل كار از اینجا پیش آمد كه اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد كنند. انسان وقتی به اظهاراتی كه مرحوم آسید عبداللَّه بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابلهی با حرفهای شیخ فضلاللَّه و جناح ایشان داشتهاند، نگاه میكند، این مسأله را درمییابد كه عمدهی حرفها به همین است كه اینطور میگفتهاند. این حرفها به نجف هم منعكس میشده و شما نگاه میكنید كه همین اظهارات - انسان در كار مرحوم آقا نجفی قوچانی، در آن كتاب و در مذاكراتی كه در نجف در جریان بوده، اینها را میبیند - و حرفهایی را كه از سوی روشنفكرها و بهوسیلهی عمال حكومت گفته میشد و وعدههایی را كه داده میشد، حمل بر صحت میكردند. اینطور میگفتند كه: شما دارید عجله میكنید؛ سوءظن دارید؛ اینها قصد بدی ندارند؛ اینها هم هدفشان دین است! این مسائل در مكاتبات، نامههای صدر اعظم و ... به مرحوم آخوند منعكس شده است. انسان میبیند كه حساسیت آنها را در مقابل انحراف كم كردهاند؛ اما حساسیت بعضیها مثل مرحوم آشیخ فضلاللَّه باقی ماند؛ اینها حساس ماندند؛ اصرار كردند و در متمم، آن مسألهی پنج مجتهد جامعالشرایط را گنجاندند و مقابله كردند. یك جمع دیگری از همین جبهه، این حساسیت را از دست دادند و دچار خوشباوری و حُسنظن و شاید هم نوعی تغافل شدند. البته انسان حدس میزند كه بعضی از ضعف شخصیتیها و ضعفهای اخلاقی و هوای نفس بیتأثیر نبود؛ حالا ولو نه در مثل مرحوم سید عبداللَّه یا سید محمد؛ اما در طبقات پایین، بلاشك بیتأثیر نبوده كه نمونهی واضحش امثال شیخ ابراهیم زنجانیست. اینها بالاخره جزء علما بودند. شیخ ابراهیم هم تحصیلكردهی نجف بود، هم مرد فاضلی بود؛ اما تحت تأثیر حرفهای آنها قرار گرفتند و غفلتزده شدند و مقداری هوای نفسانی در اینها اثر گذاشت و اختلاف از اینجا شروع شد. من به انقلاب خودمان كه نگاه میكنم، میبینم هنر بزرگ امام این بود كه دچار این غفلت نشد؛ اساس كار امام این است. امام اشتباه نكرد كه حرفی را كه گفته بود و هدفی را كه اتخاذ كرده بود، در سایهی تنبیه و ظاهرسازیهای شعارهای دیگران گم كند و فراموش كند. این، اساس كار موفقیت امام بود كه مستقیم به طرف هدف پیش رفت؛ صریح و عریان آن را جلوی چشمش قرار داد و به طرف آن حركت كرد. متأسفانه این كار را زعمای روحانی و مشروطه نكردند و بر ایشان غفلت ایجاد شد؛ فلذا اختلاف شد. اختلاف كه به وجود آمد، آنها تسلط پیدا كردند. وقتی قدرت دست آنها آمد، دیگر كاری نمیشد كرد. عین همین قضیه را من در قضایای عراق دیدم. در قضایای عراق هم اول علما به طور جدی وارد شدند، بعد تعبیر و توجیه شروع شد: حالا شاید اینها راست بگویند! شاید هدف بدی نداشته باشند!انگلیسها در آنجا بین مردم عراق شعارهایی را پخش كردند: «جئنا محررین لا مستعمرین!»؛ ما نیامدهایم برای استعمار شما، ما آمدهایم شما را از دست عثمانیها آزاد كنیم! همین حرفی كه حالا آمریكاییها در این برههی اخیر به عراقیها میگفتند: ما آمدهایم شما را از دست صدام آزاد كنیم، نیامدهایم برای اینكه بر شما تسلط پیدا كنیم! آن وقت آنها در آنجا از 1920 تا 1958 ظاهراً یا 57، سیوهشت سال عراق را آنچنان فشردند كه وقتی انسان این سالهای طولانی را نگاه میكند و میخواند، گریهاش میگیرد كه اینها در عراق و البته غالباً هم بهوسیلهی خودِ همین عناصر عراقی چه كردهاند: از كشتار مردم، از نهب مردم، از غارت كشور، عقب نگه داشتن كشور و ذلتهایی كه بر ملت عراق تحمیل كردند. در اینجا هم همینجور است؛ در اینجا هم آمدند و شعارهای برّاقی را مطرح كردند و عدهای را غافل كردند، كه ما اگر میخواهیم از تجربهی مشروطیت استفاده كنیم، نباید بگذاریم این اشتباه تكرار شود؛ یعنی بایستی آن هدفی را كه انقلاب اسلامی ترسیم كرده، صریح و بدون هیچگونه مجامله در نظر داشته باشیم. البته رعایت اقتضائات زمان غیر از این حرفهاست؛ غیر از این است كه ما هدف را فراموش و گم كنیم و به شعارهای دیگران دل ببندیم.1385/02/09
هنر امام خمینی چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله [مشروطه] كامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده كردند كه كامیاب شدند. در حالی كه مردم كه جمعیت اصلی هستند، میتوانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود كه شیخ فضلاللَّه جلو چشم همین مردم به دار كشیده شود؛ قاعدهی قضیه این بود. به نظر من مشكل كار از اینجا پیش آمد كه اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد كنند... من به انقلاب خودمان كه نگاه میكنم، میبینم هنر بزرگ امام این بود كه دچار این غفلت نشد؛ اساس كار امام این است. امام اشتباه نكرد كه حرفی را كه گفته بود و هدفی را كه اتخاذ كرده بود، در سایهی تنبیه و ظاهرسازیهای شعارهای دیگران گم كند و فراموش كند. این، اساس كار موفقیت امام بود كه مستقیم به طرف هدف پیش رفت؛ صریح و عریان آن را جلوی چشمش قرار داد و به طرف آن حركت كرد. متأسفانه این كار را زعمای روحانی و مشروطه نكردند و بر ایشان غفلت ایجاد شد؛ فلذا اختلاف شد. اختلاف كه به وجود آمد، آنها تسلط پیدا كردند. وقتی قدرت دست آنها آمد، دیگر كاری نمیشد كرد.1385/02/09
هنر امام خمینی هنر بزرگِ امام بزرگوار ما این بود كه چارچوب محكمی را برای این انقلاب به وجود آورد و نگذاشت این انقلاب در هاضمه قدرتها و جریانهای سیاسیِ مسلّط هضم شود. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، یا شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» كه تعالیم امام و خطّ اشاره انگشت ایشان در دهان مردم انداخت، معنایش این بود كه این انقلاب متّكی به اصول ثابت و مستحكمی است كه نه به اصول سوسیالیزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطی دارد، نه به اصول سرمایهداریِ لیبرال اردوگاه غرب. علّت اینكه شرق و غرب با این انقلاب دشمنی كردهاند و سرسختی نشان دادهاند، همین بود.1381/03/14
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), هنر امام خمینی هنر بزرگ امام بزرگوار ما این بود كه چارچوب محكمی را برای این انقلاب به وجود آورد و نگذاشت این انقلاب در هاضمهی قدرتها و جریانهای سیاسی مسلط هضم شود.1381/03/14
هنر امام خمینی بیتالغزل كار امام، ایجاد حكومت اسلامی بود. اگر فرض كنیم چنین انقلابی بدون شعار حكومت به راه میافتاد - به عنوان اصلاحات و همان كارهایی كه در تأسیس عدالتخانه و تشكیلات مشروطیت شد - بلاشك كار امام، یك دهم كار الان اهمیت نداشت؛ چون بالاخره آن خاندان میرفتند و جناح و جریانی از متدیّنین - كه قاعدتاً منتخبان امام، متدیّنین بودند - روی كار میآمدند؛ اما آن كار چیزی بود، این كار یك چیز دیگر است. اهمیت كار امام - كه توقّع این است ما این كار را تقویم درستی بكنیم - این بود كه مسأله حاكمیت اسلام را مطرح كردند. حكومت اسلامی به معنای حكومت مسلمین نیست؛ به معنای حكومت اسلام است، والّا اگر فقط حكومت مسلمین باشد، حدّاكثرش این است كه مسلمانی در رأس كار میآید و رفتار شخصی او، رفتار خوبی خواهد بود. احیاناً نمیگذارد در ظواهر جامعه هم فسق و فجوری صورت گیرد؛ اما نظام كشور و اداره زندگی براساس اسلام نخواهد بود؛ سلایق و فرهنگها و عادات و كجفهمیهای گوناگون تأثیر میگذارند. چیزی كه جامعه اسلامی را مصونیت میبخشد، «حكومت اسلامی» است؛ یعنی حاكمیت اسلام. هنر بزرگ امام این بوده است كه حاكمیت اسلام را در اینجا مطرح كردند. صیغه خاص ایشان هم برای حاكمیت اسلام، «ولایت فقیه» بود.1378/11/04
مقایسه نظام سیاسی پهلوی با انقلاب اسلامی آن نظام سیاسیای که امام بزرگوار ما با نهضت خود و به کمک این ملت از بین برد - یعنی نظام فاسد و وابستهی پادشاهی - نظامی بود که سردمداران و مسؤولان و رؤسای آن، به سرنوشت ملت ایران و جوانان این کشور اهمیتی نمیدادند و کشور و ملت را به سمت وابستگی هر چه بیشتر سوق میدادند. سعادت مردم به عنوان یک هدف، برای آنها مطلقاً مطرح نبود. ادارهی کشور، با الگوهای غلط و نامتناسبی انجام میشد، که از کشورهای بیگانه به طور ناقص گرفته شده بود و تازه همان هم اجرا نمیشد؛ یعنی یک نظام استبدادی و دیکتاتوری محض، تحت نامهای گوناگون و با روشهایی که هیچکدام از آن روشها، برخاسته از اراده و خواست ملت و متوجّه به مصالح آنها نبود. در نظام وابستهی منسوخ و برافتادهی قبل از انقلاب، مردم دچار فساد و بیبند و باری بودند، یا به تعبیر درستتر، به سمت فساد و بیبند و باری و خودباختگی و بیایمانی سوق داده میشدند. یعنی حرکت ملت را این طور تنظیم کرده بودند که روزبهروز در کشور، بیایمانی همهگیرتر شود و مردم از ایمان معنویِ درست محروم بمانند و به فساد و بیبند و باری کشانده شوند و خودباختگی در مقابل بیگانگان در آنها تقویت گردد و استقلال اقتصادی و فرهنگی در کشور، مفهومی نداشته باشد. جهت کلّیِ حرکت در آن نظام منسوخ و فاسد، این بود. در این مرحله، هنر بزرگ امام بزرگوار در این بود که به جای آن نظام فاسد، یک نظام سیاسی در این کشور برقرار کرد که به جای بیاعتنایی به مردم، عشق به مردم بر آن حاکم است. به جای بیتوجّهی به سرنوشت ملت، بخصوص سرنوشت جوانان، عشق به سرنوشت ملت و عشق به سرنوشت جوانان و اهمیت فوقالعاده به آنها در آن مطرح است. به جای خودباختگی در مقابل بیگانگان، خودباوری در میان مردم روزبهروز توسعه پیدا میکند. به جای وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به بیگانگان، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی هدف قرار گرفته است.1376/03/14
هنر امام خمینی امام واقعاً دنیا را عوض كرد. روی آوردن روحانیون به آموزش نظامی، هنر امام بود. این قدرت خدا بود كه به دست آن بزرگوار این كارها انجام گرفت. امروز آقای حاج شیخ علی پناه، یا آقای حاج شیخ جلال طاهر شمس، یا آقای مكارم و آقای آذری و آقای فاضل تفنگ به دستشان میگیرند و آموزش نظامی میبینند. این واقعاً همان «انّاللَّه فی ایّام دهركم نفحات» است.1370/09/11
خاطره مقام معظم رهبری از دیدار امام (ره) با لباس نظامی امام واقعاً دنیا را عوض کرد. روى آوردن روحانیون به آموزش نظامى، هنر امام بود. این قدرت خدا بود که به دست آن بزرگوار این کارها انجام گرفت. امروز - همانطور که اشاره کردید - آقاى حاج شیخ على پناه، یا آقاى حاج شیخ جلال طاهر شمس، یا آقاى مکارم و آقاى آذرى و آقاى فاضل تفنگ به دستشان مىگیرند و آموزش نظامى مىبینند. این واقعاً همان «انّ اللَّه فى ایّام دهرکم نفحات»است. این چندساله جزو همان نفحات است. این فرصت الهى است که خداى متعال پیش آورده و کمک کرده، تا ما بتوانیم از آن استفاده کنیم. یک زمانى برخى از آقایان علما منبر نمىرفتند؛ چون آن را خلاف شأن خود مىدانستند؛ مىگفتند منبر رفتن دلیل بىسوادى است! ولى حالا شما ملاحظه کنید، فردى مثل آقاى جوادى، مرد ملاى فاضل - معقولاً و منقولاً - مثلاً در پایان یک میتینگ منبر مىرود، سخنرانى مىکند و فریاد مىکشد. ببینید الان با گذشته چهقدر فرق کرده است. من یکى از دفعاتى که سال 59 از اهواز به تهران مىآمدم، چون لباس نظامى تنم بود، رویش قبا مىپوشیدم. رسم ما هم این بود که از راه که مىرسیدیم، مستقیم خدمت امام مىرفتیم. عصر یک روز پنجشنبه که براى نماز جمعه به تهران آمده بودم، مستقیم خدمت ایشان رفتم و چیزى راجع به جبهه گفتم و آمدم. شاید بار اولى بود که از جبهه خدمت ایشان مىرسیدم. تا این چکمههایم را دم در در بیاورم، ایشان از پشت شیشه همینطور به آن هیأت بنده که لباس نظامى زیر قبا تنم بود، نگاه مىکردند. وقتى رسیدم، دستشان را بوسیدم. خودشان گفتند که یک وقت بود که این لباس شما خلاف مروت بود، و حالا بحمداللَّه وضع به اینجا رسیده است. من احساس کردم که ایشان خوشحالند. در ابتدا قدرى هم در دلم تردید بود. اول بار که در اهواز قبا را کندم و لباس نظامى پوشیدم، در ذهنم بود که آیا این کار درست است یا نه. بعد که دیدم ایشان لبخند زدند و لطفى کردند، فهمیدم که خوشحالند. واقعاً جاى امام خالى است. اگر ایشان تشریف مىداشتند و مىدیدند که آقایان در تکواندو، دانِ 4 دارند و اینگونه پیشرفت کردهاند، خیلى خوشحال مىشدند؛ این واقعاً در طریق همان خواست ایشان است.1370/09/11
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), هنر امام خمینی, خدمات امام خمینی هنر بزرگ و خدمت بیبدیل امام خمینی(ره)این بود كه اسلام را از غربت درآورد.1370/03/15