روحانیون (مخاطب) / طلاب/ طلبه
اغلب قضایای مهمّی که در این ۱۵۰ سال اخیر در کشور ما واقع شده... [با مرجع تقلید، با عالِم روحانی، با دین و با مسائل دینی ارتباط دارد.] تقریباً در همهی حوادث تاریخی، حوادث اجتماعی، حوادثی که مردم وارد میدان شدند و توانستند یک کاری را به ثمر برسانند و انجام بدهند -یعنی تا آنجایی که بنده در ذهنم هست- پای یک مرجع دینی، یک عالِم دینی و عالِم شجاع، مبارز و سیاستشناس در میان است. مثلاً فرض بفرمایید که در قضیّهی تنباکو، میرزای شیرازی است؛ در مشروطه مراجع نجفند، علمای بزرگ تهران و تبریز و اصفهان و جاهای دیگرند؛ در مسئلهی حادثهی مهمّ مسجد گوهرشاد، مرحوم حاج آقا حسین قمی (رضوان الله علیه) و علمای مشهدند؛ در سیام تیر، مرحوم آیتالله کاشانی است؛ در پانزدهم خرداد سال ۴۲، امام بزرگوار و برخی از بزرگان و علمای دیگر هستند؛ یک روحانی شجاع، مبارز و سیاستشناس در همهی این حوادث حضور دارد، و این حضور او است که سرمنشأ تحرّک مردمی است. بله، ممکن است مثلاً یک شخصی، یک آدم بانفوذی بتواند یک تعدادی از مردم را یک جایی وادار به یک عکسالعملی، به یک تحرّکی بکند لکن حرکت عظیم مردم، تکان دادن و به موج درآوردن این اقیانوس عظیم، فقط کار عالِم دینی است، فقط کار مرجع روحانی است؛ و از اینجا میشود راز دشمنیِ قدرتهای مستکبر عالم را با علمای دین، علمای سیاسی، با دین سیاسی، با فقه سیاسی، با عالِم سیاسی فهمید که چرا دشمنند؛ چون حضور اینها، حضور ضدّ استکباری و ضدّ استعماری است و این قضایای بزرگ را به وجود آورده؛ اینها میدانند، لذا با عالِم سیاسی مخالفند، با مرجع سیاسی مخالفند، با فقه سیاسی مخالفند، با دین سیاسی و اسلام سیاسی صریحاً میگویند مخالفند؛ و این حقیقتی است که باید [به آن] توجّه داشت.1400/10/19
لینک ثابت
بعضی آقایان تبلیغ میکنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد؛ ابداً، این حرفها چیست؟ [آن دوران] روحانی را در کوچه و خیابان مسخره میکردند. بنده در ایستگاه راهآهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد میشدند، به طور علنی و صریح -آن وقت بنده یک طلبهای بودم، مدرّس رسائل و مکاسب بودم در حوزهی مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هِرهِر خندیدن؛ چه کار میتوانستیم بکنیم؛ با خودم گفتم که این ممکن است سواد خواندن و نوشتن درست هم نداشته باشد [امّا] من مدرّس حوزهام؛ این وضعیّتِ نظم اجتماعی آن روز [بود]. امروز با این همه حملهای که علیه روحانیّت دارد میشود در دستگاههای تبلیغاتی و مانند اینها، ببینید [استقبال] مردم را، ببینید نمازهای جماعت را، ببینید پای منبرها را؛ هیچ وقت، هیچ وقت در هیچ شهری، در هیچ جلسهی منبری، اجتماعاتی که امروز پای این منبرها شما مشاهده میکنید وجود نداشت -نه اینکه [اصلاً] وجود نداشت؛ یکدهمِ این هم وجود نداشت- در مشهد، اصفهان، تهران، و جاهای دیگر؛ ما خب در مجالس بودیم؛ هم خود ما منبر میرفتیم، هم منبرهای منبریهای بزرگ را میدیدیم؛ این اجتماعاتی که امروز پای منبرها تشکیل میشود، که غالباً هم جوانند، وجود نداشت؛ نمازهای جماعت همین جور، وجوهات [همین جور]؛ پول ملاک خوبی است دیگر! امروز وضع مردم هم از لحاظ مالی خوب نیست امّا میآیند وجوهات میدهند؛ به ما، به مراجع دیگر وجوهات میدهند؛ یعنی مردم متدیّنند، در میدان دینند؛ این حرفها چیست؟ روحانیّت محترم است، روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاهنمایی و حرفهای بیربط هم علیه همهی این حرفها گاهی زده میشود؛ بدون تحقیق میدانی، بدون ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی، یک چیزهایی گفته میشود که حرفهای غلطی است، یک عدّه هم باور میکنند؛ لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم و این، آن وقت وظیفهی حوزهها را سنگین میکند.1398/02/18
لینک ثابت
بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزشهای اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوهی حکومت است؛ و همهی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما [روحانیون] محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید -خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد- امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد.1398/02/18
لینک ثابت
در حوزه از یک طرف طلبههای جوان باید ادب را، اطاعت را نسبت به بزرگان حوزه، نسبت به مراجع تقلید حفظ کنند، همین طور که در همین منشور روحانیّت امام (رضوان الله علیه) همینها هست. آن بزرگان حوزه هم باید حلم را و تحمّل را نسبت به جوانها در نظر داشته باشند. از یک طرف حلم و تحمّل لازم است، از یک طرف هم ادب و اطاعت لازم است.1398/02/18
لینک ثابت
«اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما روحانیون محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید؛ امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید.1398/02/18
لینک ثابت
در حوزه از یک طرف طلبههای جوان باید ادب و اطاعت را نسبت به بزرگان حوزه، نسبت به مراجع تقلید حفظ کنند، همین طور که در همین منشور روحانیّت امام (رضوان الله علیه) همینها هست. آن بزرگان حوزه هم باید حلم و تحمّل را نسبت به جوانها در نظر داشته باشند.1398/02/18
لینک ثابت
یکی از آفاتی که ما مجموعههای روحانی، در بخشهایی از زمان به آن دچار بودیم، دور ماندن از مبارزهی با دشمنان دین و دشمنان استقلال و دشمنان خارجی و مستبدّین و مستعمرین بوده؛ ما در برهههایی از زمان حقّاً دچار این مشکل شدیم و این به ما ضربه زده، و به روحانیّت ضربه زده. هرگاه روحانیّت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و در مقابل دشمنی دشمنان دین و دشمنان اسلام سینه سپر کرد و در این راه واقعاً مبارزه کرد، مجاهدت کرد و آسیب دید و به قتل رسید، سربلند بوده؛ در دورههای مختلفی از این قبیل روحانیّون داشتهایم. امّا حالا در دورهی اخیر -[یعنی] دورهی ما، زمان ما، دورهی انقلاب- بحمدالله دایرهی این میدان، دایرهی وسیعی بوده؛ کسان زیادی وارد میدان شدند، به برکت حرکت عظیمی که امام بزرگوار ما، به توفیق الهی، به هدایت الهی و با پشتیبانی این ملّت انجام داد که روحانیّت واقعاً وارد میدان مبارزه شد.1396/08/22
لینک ثابت
و این را... مسلّم باید بدانیم که اگر... مبارزاتی که منتهی شد به تشکیل نظام جمهوری اسلامی و انقلاب، روحانیّت وارد نمیشد، این اتّفاق هرگز نمیافتاد؛ یعنی هیچ حزبی، هیچ مجموعهای، هیچ گروهی از گروههای روشنفکر، تا گروههای سیاسی، تا گروههای چریکی، قادر نبودند بساط حکومت استبدادی و سلطنتی را در این کشور براندازی کنند و از بین ببرند و تسلّط دیرین استعمار را بر این کشور نابود کنند و زمینهاش را از بین ببرند. اگر روحانیّت در این میدان وارد نمیشد، امکان نداشت چنین اتّفاقی بیفتد. کار را مردم کردند، امّا حضور مردم ناشی بود از حضور روحانیّت. اگر روحانیّت نبود، مردم اینقدر، با این حجم، با این جدّیّت وارد نمیشدند؛ اگر روحانیّت نبود، جنبهی دینی این مبارزه و این مجاهدت پنهان میماند و مطرح نمیشد. اگر جنبهی دینی مطرح نمیشد، اینهمه شهید، اینهمه مخلصِ فیسبیلالله، اینهمه مادر و پدر ایثارگر که فرزندانشان را مثل دستهی گل تربیت کردند و به جوانی رساندند و فرستادند به میدان جنگ و شهادت آنها را تحمّل کردند، تحقّق پیدا نمیکرد و به وجود نمیآمد. بنابراین حضور روحانیّت در میدان مبارزه، یک پدیدهی بسیار مهمّ تاریخی است و این شهادت، نشانهی آن حضور است. بنابراین، خود شهادت، ارزش است؛ توأم شدنش با روحانیّت و حضور علمی و دینی و مانند اینها، یک ارزش مضاعف است؛ اخلاصی که در مجموعهی طلّاب جوانی که به جبهه رفتند هست، مثل اخلاص خیلی از جوانهای دیگر، یک ارزش است؛ همهی اینها به جای خود محفوظ، [امّا] آنچه ویژهی مجموعهی روحانی و شهادت روحانیّون است، همین جنبهی نمادین است؛ یعنی نشاندهندهی حضور آنها در مجاهدت و مبارزه است. و این حضور بسیار چیز مهمّی است و رحمت خدا بر بزرگانی که این راه را هموار کردند.1396/08/22
لینک ثابت
خود شهادت، ارزش است؛ توأم شدنش با روحانیّت و حضور علمی و دینی و مانند اینها، یک ارزش مضاعف است؛ اخلاصی که در مجموعهی طلّاب جوانی که به جبهه رفتند هست، مثل اخلاص خیلی از جوانهای دیگر، یک ارزش است؛ همهی اینها به جای خود محفوظ، [امّا] آنچه ویژهی مجموعهی روحانی و شهادت روحانیّون است، همین جنبهی نمادین است؛ یعنی نشاندهندهی حضور آنها در مجاهدت و مبارزه است. و این حضور بسیار چیز مهمّی است و رحمت خدا بر بزرگانی که این راه را هموار کردند.1396/08/22
لینک ثابت
یکی از آفاتی که ما مجموعههای روحانی، در بخشهایی از زمان به آن دچار بودیم، دور ماندن از مبارزهی با دشمنان دین و دشمنان استقلال و دشمنان خارجی و مستبدّین و مستعمرین بوده؛ ما در برهههایی از زمان حقّاً دچار این مشکل شدیم و این به ما ضربه زده، و به روحانیّت ضربه زده است.1396/08/22
لینک ثابت
هرگاه روحانیّت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و در مقابل دشمنی دشمنان دین و دشمنان اسلام سینه سپر کرد و در این راه واقعاً مبارزه کرد، مجاهدت کرد و آسیب دید و به قتل رسید، سربلند بوده است.1396/08/22
لینک ثابت
خود شهادت، ارزش است؛ توأم شدنش با روحانیّت و حضور علمی و دینی و مانند اینها، یک ارزش مضاعف است.1396/08/22
لینک ثابت
درس خواندن را دستِ کم نگیرید... من مشهد درس رسائل و مکاسب میگفتم... همیشه من به اینها میگفتم: بچّههای عزیز من! بدانید اگر درس نخوانید نمیتوانید تأثیرگذار خوبی باشید؛ به اینها میگفتم بیمایه فطیر است باید درس بخوانید. اگر میخواهید افکارتان، پیشنهادهایتان، خصوصیّات برجستهای که روحیّهی شما بحمدالله از آن برخوردار است، در جامعه تأثیر بگذارد، باید باسواد باشید، باید درس بخوانید، باید ملّا باشید. درس را جدّی بگیرید؛ نگویید حالا دنیا دارد براساس پیشرفتهای فنّی و فنّاوری و مانند اینها اداره میشود، ما نشستهایم داریم مثلاً فرض کنید حاشیهی ملّاعبدالله میخوانیم یا فرض کنید منطق مظفّر میخوانیم! نه، این منطق مظفّر را باید بخوانید؛ این کتاب نحو را یا کتاب صرف را بهعنوان مقدّمه باید بخوانید؛ این کتاب فقه را و کتاب اصول را باید بخوانید تا بتوانید بهعنوان یک روحانی... اثرگذار باشید. باید درس خواند. ما در بین روحانیّون کسانی را داشتیم که ازلحاظ مبارزه چیزی کم نداشتند، امّا ازلحاظ علمی، نصاب لازم را نداشتند؛ اینها نتوانستند تأثیر قابل توجّهی در پیشرفت این مبارزه یا در ایجاد این حرکت عظیم بگذارند. آن کسی توانست که -مثل امام- در حدّ نصاب کامل بود. درس بخوانید! این توصیهی... من است؛ درس را جدّی بگیرید.1396/06/06
لینک ثابت
مجموعهی روحانیّت -که شماها جوانهای روحانی جزو بخش پُرشور و تأثیرگذارِ در حرکت روحانیّت هستید- کارش ادامهی کار انبیا است؛ با این دید باید کار روحانیّت را نگاه کرد. درسی که شما میخوانید، برنامهای که برای آیندهتان میریزید، با این نگاه باشد؛ شما دنبالهروی کار انبیا هستید. خب، کار انبیا در سورهی مبارکهی اعراف [چنین آمده]: وَ اِلیٰ عادٍ اَخاهُم هودًا قالَ یٰقَومِ اعبُدُوا اللَهَ ما لَکُم مِن اِلٰهٍ غَیرُه؛ مسئله، مسئلهی توحید است. حرکت انبیا، حرکت برای توحید است؛ اصلاً اساس کار دعوت انبیا، دعوت به توحید است. دعوت به توحید فقط به معنای این نیست که عقیده پیدا کنید که خدا یک است و دو نیست و این بتها یا این خدایان -موجودی که هستند- ارزش الوهیّت ندارند؛ فقط این نیست، عقیدهی به توحید، یک پایه و استوانه یا زمینهی اساسیِ یک جهانبینی است که زندگی را میسازد. عقیدهی به توحید یعنی جامعهی توحیدی به وجود آوردن؛ جامعهای که بر مبنای توحید شکل بگیرد و اداره بشود؛ عقیده به توحید این است؛ اگر این نبود، دشمنیهای با انبیا هم به وجود نمیآمد. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛ این دشمنیها بهخاطر این است که انبیا آمدند، شکل جامعه را مورد اعتراض و تعرّض خودشان قرار دادند؛ یک شکل جدید را، یک هندسهی جدید را برای شیوهی زندگی بشر ارائه کردند.... این شأن روحانیّت است. شما میخواهید حیات ببخشید به جامعهی بشری. این طبعاً همان مشکلات انبیا را دارد، همان اجر نبوّتها را هم دارد، همان توفیقات انبیا را هم دارد؛ چون انبیا موفّق شدند، انبیا توفیق پیدا کردند. همهی انبیا حتّی آنهایی که به شهادت رسیدند، حتّی آنهایی که قومشان آنها را انکار کردند، بالاخره حرفشان سبز شد. شما نگاه کنید ببینید حرف حضرت نوح و حضرت هود و پیغمبرهای گوناگون که آنروز اینهمه دشمن داشت، امروز در دنیا خواستگاران و طلبکاران و علاقهمندان و مریدان بیشمار دارد. خب، پس این حرف زنده ماند، پیروز شد. آنروز با انکار مواجه شد امّا بعد بتدریج همینطور سلسلهی انبیا آمدند، حرف پیروز شد. پس کار شما کار پیغمبران است؛ هم حرفتان سبز خواهد شد و بلاشک پیش خواهد رفت، هم توفیقات الهی شامل حالتان خواهد بود یعنی خدای متعال کمکتان میکند: اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنوا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا؛ خداوند نصرت میکند شما را -این هم یک بخش دیگر- و همچنین مثل انبیا بلاشک دشمنان و مخالفین و معارضینی هم خواهید داشت، پس همان وضعیّت است؛ خود را برای آن آماده کنید... خودتان را آماده کنید برای پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال تلاش کردن و کار کردن و زحمت کشیدن، و بدانید که در پایان این راه، دنیا دگرگون خواهد شد بر اثر تلاش شما و بدون تردید به سمت مطلوب پیش خواهد رفت؛ حتماً اینجور خواهد شد.1396/06/06
لینک ثابت
دوران کنونی برای حوزههای علمیّه و برای روحانیّت یک اختصاصاتی دارد، یک ویژگیهایی دارد که با دورانهای قبل فرق میکند که این اختصاصات به نفع روحانیّت است، در جهت توفیق روحانیّت است. یکی تشکیل نظام اسلامی است؛ نظام اسلامی وقتی تشکیل میشود، یعنی فضا اسلامی است. نه اینکه معارضت وجود ندارد؛ چرا، معارضه که هست، همیشه هست، باز هم خواهد بود؛ امّا جریان اصلی، جریان اسلامی است... این به نفع شما است؛ از این خصوصیّت هرچه میتوانید باید استفاده کنید. یک امتیاز دیگرِ این دوران این است که در سطح جهان، یک احساس خلأ فکری و نیاز به یک فکر جدید موج میزند؛ در سطح جهان اینجور است؛ دلزدگی و سرخوردگی از «ایسم»های مختلف -چه «ایسم»های چپ، چه «ایسم»های راست- در بین کشورها و بین اندیشمندان و بین جوانها بسیار زیاد شده؛ یک حالت خلأ فکری [وجود دارد]، حرف نو جا میافتد. جمهوری اسلامی، هم در مسئلهی انسان، هم در مسئلهی جامعه، هم در مسئلهی سیاست حرفهای نو دارد؛ اسلام حرفهای نو دارد. ما اگر بتوانیم این حرفهای خودمان را حرفهای نویی است در دنیا منتشر کنیم و به گوشها برسانیم، پذیرنده و طلبکار زیاد خواهد داشت. این یکی از خصوصیّات امروز است... یکی از خصوصیّات ممتاز دیگر امروز، آماده بودن وسایل رساندن پیام است؛ همین فضای مجازی... که «اسمش فضای مجازی است درحالیکه واقعاً فضای حقیقی است»؛ یعنی این فضا درون زندگی بسیاری از مردم حضور دارد. خب همین فضای مجازی یک ابزار است؛ یک ابزار بسیار کارآمد برای اینکه شما بتوانید پیامتان را به اقصیٰ نقاط دنیا برسانید، به گوش همه برسانید. این [امکان] دیروز نبود، امروز هست. یکی از امتیازات این است .یکی از امتیازات، خلق سؤال است؛ سؤال خیلی چیز بابرکتی است... [البتّه] در سؤالها متوقّف نمانید! این توصیّهی من به شما است. در سؤالها متوقّف نمانید؛ بروید سراغ جواب. همهی سؤالها جواب دارد؛ لازم است که ذهن، کار کند، تلاش کند، فعالیّت کند و به جواب مناسب [برسد]. البتّه در مورد جوابها هم سهلاندیشی و سهلانگاری نباید کرد؛ یعنی هر سؤالی با هر جوابی تناسب ندارد؛ پاسخ باید پاسخ منطقی و محکم و صحیح باشد. یکی از امتیازات امروز، کثرت سؤالات است؛ سؤال زیاد است. وقتی سؤال زیاد بود، مسائلی که به وجود میآید، میدان را باز میکند برای فعالیّت ذهنی، برای عبور از مرزهای علم؛ آنوقت آثار تولید میشود.... بنابراین امتیازات این دوره امتیازات زیادی است؛ خدا را شکر کنید که در این دوره قرار گرفتهاید و میتوانید از امتیازاتش استفاده کنید.1396/06/06
لینک ثابت
[یکی از امتیازات دوران کنونی برای حوزه و روحانیت نسبت به قبل] تشکیل نظام اسلامی است؛ نظام اسلامی وقتی تشکیل میشود، یعنی فضا اسلامی است. نه اینکه معارضت وجود ندارد؛ چرا، معارضه که هست، همیشه هست، باز هم خواهد بود؛ امّا جریان اصلی، جریان اسلامی است. آن روزی که ما در سنین شماها بودیم، جریان اصلی، جریان ضدّ اسلامی بود؛ نه غیر اسلامی، [بلکه] ضدّ اسلامی بود. بنده در مشهد طلبهای بودم که هم در حوزه درس میگفتم، هم جلسه برای دانشجوها داشتم؛ مسجد پر میشد از دانشجو، تفسیر برایشان میگفتم. با یک دوستی -خدا رحمتش کند- میخواستیم بیاییم تهران، داخل ایستگاه راهآهن قدم میزدیم تا وقت حرکت قطار بشود؛ آن جوانهایی که آنها هم مثل ما داشتند راه میرفتند برای اینکه وقت قطار بشود، همینطور گُلهبهگُله بنده را مسخره میکردند؛ آن رفیقی که با من همراه بود دانشگاهی بود، او خجالت میکشید. حالا آن کسی که بنده را مسخره میکرد، نه دشمنیای با هم داشتیم، نه سابقهای با هم داشتیم، نه بنده به او بدیای کرده بودم، نه او احتمالاً سواد درستی [هم] داشت، امّا درعینحال این کارش بود. روحانیّت -یعنی یک طلبهی جوانی که حالا مشغول هم هست و درس هم میخواند و درس هم میدهد- بیدلیل و بیجهت باید مورد تمسخر قرار میگرفت؛ فضا اینجوری بود. حالا مشهد قبّةالاسلام بود و اینجوری بود، تهران خیلی بدتر [بود]؛ تهران هم برای ما پیش میآمد، برای خیلیها پیش میآمد. امروز اینجوری نیست؛ نهاینکه امروز طلبه و روحانی و عمامهبهسر دشمن و مخالف و مسخرهکن نداشته باشد؛ چرا، امروز هم هستند و همیشه هم خواهند بود -پیغمبران را هم مسخره میکردند- لکن امروز جریان، جریان اسلامی است. این یک خصوصیّت؛ این به نفع شما است؛ از این خصوصیّت هرچه میتوانید باید استفاده کنید.1396/06/06
لینک ثابت