1379/12/26
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. نحمده و نستعینه. و نؤمن به و نستغفره. و نتوکّل علیه و نصلّی علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه. حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته. بشیر رحمته و نذیر نقمته. سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین المعصومین. سیّما بقیّةاللَّه فیالأرضین.
همه برادران و خواهران نمازگزارِ عزیز و همچنین خودم را به رعایت تقوا و پرهیزگاری دعوت و توصیه میکنم. توشه ما از هر یک از اجتماعات نماز جمعه، در درجه اوّل باید این باشد که یک گام به زیور تقوا نزدیکتر شویم. تقوا عبارت است از مراقبت دائم از خود؛ در رفتار و گفتارمان، حتّی در اندیشهها و واردات ذهنیمان؛ که مبادا در گفتار یا رفتار یا حتّی در ذهنیّات خودمان، به آنچه که مورد خشم الهی است، نزدیک شویم. امید است خدای متعال به برکت اجتماع نورانىِ نماز جمعه و به برکت این ایام که به امیر مؤمنان علیهالصّلاةوالسّلام - آن مجسّمه تقوا - متعلّق است، در نزدیک شدن ما به آن دستور عمومی پیغمبران و اولیایش، کمک کند.
امروز در خطبه اوّل راجع به امیر مؤمنان - که امسال به نام آن بزرگوار مزیّن بود - مطالبی را عرض میکنم. این روزها سال امیرالمؤمنین به پایان میرسد. البته همه سالها، همه روزها و همه تاریخ، متعلّق به امیر مؤمنان و به خط و راه روشن اوست. در این سال که به نام امیرالمؤمنین موسوم و مزیّن شد، کارهای فکرىِ خوبی در باب معرفت امیرالمؤمنین بهوسیله علاقهمندان به آن بزرگوار انجام گرفت. از این جهت، این نامگذاری بجا بود و محصول قابل توجّهی هم داشت: دلها متوجّه امیرالمؤمنین است؛ از این امر استقبال کردند و یاد آن بزرگوار در سرتاسر سال، در مجامع و مراکزی که برای آگاهی بخشیدن است و نیز در دل مردم، زنده ماند. این خوب بود. اما آنچه که مهم است و امروز برای ما از معرفت و آگاهیها مهمتر است، عبارت است از نزدیک شدن عملی به امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام؛ زیرا او اسوه است. شناختن علی کافی نیست؛ شناختن باید مقدّمه نزدیک شدن به جایگاه امیرالمؤمنین باشد. اگر حکومتی خیر و صلاح مردم را میطلبد، باید علی بن ابی طالب علیهالسّلام را اسوه و الگوی خود قرار دهد. اینجاست که انسانها احساس خواهند کرد که سعادت در زندگی آنها حضور دارد. هم امروز اینطور است و هم در آینده تاریخ همیشه همینگونه خواهد بود. اگر جامعهای در انتظار سعادت است، راه عملی آن است که حکومتها، زندگی و حکومت امیرالمؤمنین را اسوه قرار دهند و به آن سمت حرکت کنند. حرف و عملِ ریاکارانه حکومتهای غربی - که امروز تبلیغات دنیا در دست آنهاست - نمیتواند انسانها را سعادتمند کند و جامعه را از طعم واقعی عدالت شیرینکام نماید.
در زندگی و شخصیت امیرالمؤمنین، واژه و مفهوم «عدالت» برجستگی خاصی دارد. بسیاری از خصوصیات در آن بزرگوار بود، اما یکی از برجستهترین این خصوصیات - که همیشه با نام آن بزرگوار همراه است - مسأله عدالت است. مفاهیم گوناگونی که شُعب مختلف عدالت دارد، در وجود امیرالمؤمنین درهمتنیده است. امیرالمؤمنین مظهر عدل الهی هم هست. عدل به آن معنایی که ما جزو اصول دین میدانیم، اقتضاء میکرد که خداوند متعال شخصیتی مثل امیرالمؤمنین را برای رهبری و هدایت مردم انتخاب کند؛ و این کار را خدای متعال کرد. وجود امیرالمؤمنین، شخصیت او، تربیت او، اوج مقام او، و بعد نصب او به خلافت، اینها مظهر عدل الهی است؛ اما در وجود خود او، عدالت به معنای انسانىِ آن هم به طور کامل متجلّی است. عدالت انسانی در دو قلمرو فردی و اجتماعی، خود را نشان میدهد: عدالت یک انسان در قلمرو فردی او، و عدالت یک انسان در زمینه حکومت و فرمانروایی او، که به آن عدالت اجتماعی میگوییم. هر دوی اینها در زندگی امیرالمؤمنین برجسته است. اینها را ما باید به قصد عمل کردن بدانیم؛ بخصوص کسانی که در جامعه مسؤولیتهایی بر دوش دارند و در قلمرو حکومت، صاحب شأنی هستند.
در امیرالمؤمنین عدالت شخصی در حدّ اعلی بود؛ همان چیزی که از آن به تقوا تعبیر میکنیم. همین تقواست که در عمل سیاسی او، در عمل نظامی او، در تقسیم بیتالمال توسط او، در استفاده او از بهرههای زندگی، در هزینه کردن بیتالمال مسلمین، در قضاوت او و در همه شؤونِ او خودش را نشان میدهد. در واقع در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانه عدالت جمعی و منطقه تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. نمیشود کسی در درون خود و در عمل شخصىِ خود تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادّعا کند که میتواند در جامعه عدالت را اجرا کند. چنین چیزی ممکن نیست. هرکس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشأ عدالت شود، اوّل باید در درونِ خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا - به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم - یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر. بالأخره هر انسانِ غیر معصومی دچار خطا میشود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری میکند و به انسان قدرت میبخشد. انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصىِ خود دچار بیعدالتی و بیتقوایی است، نمیتواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعی باشد. این جاست که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام درس همیشگی خودش را به همه کسانی که در امور سیاسی جامعه خود نقشی دارند، بیان کرده است: «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ (۱) هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشوایىِ جامعه میگذارد - در هر محدودهای - اوّل باید شروع به تأدیب و تربیت خود کند؛ بعد شروع به تربیت مردم کند. یعنی اوّل خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ دیگران برود. میفرماید: «ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه»؛ (۲) اگر میخواهد دیگران را تربیت کند، باید با سیره و روش و رفتارِ خود تربیت کند؛ نه فقط با زبان خود. به زبان بسیار چیزها میشود گفت؛ اما آن چیزی که میتواند انسانها را به راه خدا هدایت کند، سیره و عمل کسی است که در محدودهای - چه در آفاق یک جامعه و، چه در محدودههای کوچکتر - او را به عنوان پیشوا و معلّم و کسی که مردم بناست از او پیروی کنند، منصوب کنند. بعد میفرماید: «و معلّم نفسه و مؤدّبها احقّ بالأجلال من معلّم النّاس و مؤدّبهم»؛ (۳) کسی که خود را تعلیم میدهد و تأدیب میکند، بیشتر مستحقِّ اجلال و تکریم است، از آن کسی که میخواهد دیگران را تأدیب کند، در حالی که خودش را تأدیب نکرده است. این، منطق و درس امیرالمؤمنین است. حکومت، فقط فرمانروایی نیست. حکومت، نفوذ در دلها و مقبولیت در ذهنهاست. کسی که در چنین موقعیتی قرار میگیرد یا خود را قرار میدهد، اوّل باید در درونِ خود به صورت دائمی مشغول تأدیب باشد؛ خود را هدایت کند، به خود تذکّر دهد و خود را موعظه نماید.
امیرالمؤمنین درباره کسی که سزاوار امارت بر مردم یا به دست گرفتن بخشی از کارهای مردم است؛ که البته این از موضع ریاست یک کشور شروع میشود و تا مدیریّتهای پایینتر و کوچکتر ادامه پیدا میکند - امیرالمؤمنین این توصیهها را برای فرمانداران و استانداران خود میفرمودند؛ اما برای قاضی یک شهر و مسؤول یک بخش و مدیر گوشهای از گوشههای این دستگاه عریض و طویل هم صادق بود - میفرمایند: «فکان اوّل عدله نفی الهوی عن نفسه»؛ (۴) اوّلین قدم او در راه عدالت این است که هوی و هوس را از خودش دور کند. «یصف الحق و یعمل به»؛ (۵) حق را بر زبان جاری و توصیف کند و نیز به آن عمل نماید. به همین خاطر است که در اسلام، قدرت با اخلاق پیوسته است و قدرت عاری از اخلاق، یک قدرت ظالمانه و غاصبانه است. روشهایی که برای کسب قدرت و حفظ آن به کار گرفته میشود، باید روشهای اخلاقی باشد. در اسلام، کسب قدرت به هر قیمتی، وجود ندارد. اینطور نیست که کسی یا جمعی حق داشته باشند به هر روش و وسیلهای متشبّث شوند، برای این که قدرت را به دست آورند - همانگونه که امروز در بسیاری از مناطق دنیا رایج است - نه۴ قدرتی که از این راه به دست آید و یا حفظ شود، قدرتِ نامشروع و ظالمانه است.
در اسلام، روشها بسیار مهمّند؛ روشها مثل ارزشها هستند. در اسلام همچنان که ارزشها بسیار اهمیت دارند، روشها هم اهمیت دارند و ارزشها باید در روشها هم خودشان را نشان دهند. امروز اگر میخواهیم حکومت ما به معنای حقیقی کلمه اسلامی باشد، بدون ملاحظه باید در همین راه حرکت کنیم. مسؤولان بخشهای مختلف، قوای سهگانه، مدیران میانی، همه و همه باید سعیشان این باشد که برای کارها و پیشبرد اهدافشان، از روش سالم و اخلاقی استفاده کنند. استفاده از این روش ممکن است در جایی ناکامیها و دردسرهایی را هم به لحاظ کسب قدرت به وجود آورد؛ اما درعینحال این متعیّن است که از نظر اسلام و از نظر امیرالمؤمنین، تشبّث به روشهای غیر اخلاقی بههیچوجه صحیح نیست. راه علی این است و ما باید اینگونه حرکت کنیم. این مطالبی که عرض کردم، در زمینه عدالت در قلمرو مسائل شخصی علی بن ابی طالب علیهالصّلاةوالسّلام بود.
و اما عدالت علی علیهالسّلام در قلمرو جامعه؛ یعنی تأمین عدالت اجتماعی. در اینجا امیرالمؤمنین نسخه کامل اسلام است. حکومت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام یک حکومت صددرصد اسلامی است، نه ۹۹ درصد یا ۹۹/۹۹ درصد؛ نه. صددرصد یک حکومت اسلامی است. تا آنجایی که به امیرالمؤمنین و دامنه اختیار و قلمرو قدرت او ارتباط پیدا میکند، یک لحظه حرکت و تصمیم غیر اسلامی در او نیست؛ یعنی عدالت مطلق. البته در مناطق گوناگونی از حکومت امیرالمؤمنین کاملاً ممکن بود و اتّفاق هم افتاد، که کارهای غیر عادلانهای انجام گیرد؛ اما امیرالمؤمنین به عنوان یک فرد مسؤول، هرجا که با چنین چیزی مواجه شد، احساس تکلیف کرد. نامهها و هشدارها و خطبههای جانسوز و جنگهای امیرالمؤمنین، همه در راه اجرای این عدالت بود.
امروز تکلیف ما نیز همین است. من نمیخواهم این گمان حتّی در ذهنها بهوجود آید که ممکن است انسانهایی مثل ما، یا حتّی بالاتر از ما، بتوانند شبیه امیرالمؤمنین شوند؛ نه. امیرالمؤمنین یک مثال اعلی و یک نمونه ناب است. این نمونه برای آن است که همه به آن سمت حرکت کنند؛ والّا امیرالمؤمنین قابل تشبیه نیست و هیچکس را نمیشود به او تشبیه کرد. این بزرگوارانی که خدای متعال آنها را انتخاب کرد و به آنها عصمت بخشید - چه انبیای عظام الهی و چه ائمّه اطهار علیهمالسّلام - ستارگان آسمان بشریت و مُلک و ملکوتند. اینها کسانی نیستند که افراد عادی - امثال ما - با نفسهای حقیر و ظرفیتهای کوچک بتوانند آنگونه حرکت کنند یا به آنجا برسند؛ اما آنها راهنمایند. انسان، با ستاره، راه را پیدا میکند. بنابراین ما باید در آن سمت حرکت کنیم. امروز وظیفهی ما این است. امروز در نظام جمهوری اسلامی هیچ کس حق ندارد بگوید چون ما نمیتوانیم مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم، پس تکلیفی نداریم؛ نه. بین آنچه که ما میتوانیم عمل کنیم و آنجا که امیرالمؤمنین بود، مراتب بسیاری فاصله است. ما هرچه میتوانیم، باید این مراتب را طی کنیم و پیش برویم.
عدالت باید واقعیتِ خودش را در جامعه نشان دهد؛ و این ممکن است؛ کمااینکه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بخشهایی از عدالت را که در دورهای اجرای آن در ایران جزو محالات شمرده میشد، محقّق کرد. یک روز بود که در کشور ما امکان دستیابی به مراکز سیاسی برای کسانی که وابسته به امریکا نبودند، قبل از آن وابستهبه انگلیس نبودند، وابسته به قدرتهای فاسد نبودند، وابسته به آن دربار فاسد نبودند، جزو محالات بود. مردم عادی کارهای نبودند. کسی به ذهنش هم خطور نمیکرد که بتواند بدون این آلودگیها و وابستگیها، در مجموعه فلک سیاست و قدرت در این کشور تأثیری بگذارد؛ اما امروز همه آحاد این کشور میبینند که اگر بخواهند و اگر شرایط لازم را در خودشان فراهم کنند، به بالاترین مقامات سیاسی این نظام نایل میشوند. یک روز بود که در این کشور عدالت اجتماعی برای کسی قابل تصوّر نبود؛ اما امروز بخشی از آن محقّق شده است. پس ما میتوانیم. با همّت مردم، میشود کارهای زیادی کرد.
مسؤولان باید همّت کنند تا بتوانند این عدالتِ مورد نظر اسلام را در همه ابعاد - در ابعاد قضایی، در ابعاد اقتصادی، در تقسیم منابع ثروت ملی و فرصتهای گوناگون و در همه چیزهایی که در کشور برای انسانها اهمیت دارد - اجرا کنند. در هزینه بیتالمال، در استفاده شخصی، در عزل و نصب و در همه کارهایی که یک مسؤول در قوای سهگانه - چه در قوّه مجریّه، چه در قوّه قضایّیه و چه در قوّه مقنّنه - میتواند انجام دهد، باید هدف، اجرای عدالت؛ و روش، روشِ عادلانه باشد. اگر اینطور شد - که در هر بخشی از بخشهای این کشور و این نظام به تحقّق عدالت همت گماشته شد و کسانی دنبالش را گرفتند و عدالت در دسترس بود و مردم طعم آن را چشیدند؛ در همه بخشهای زندگی باید سعی کنیم اثری از بیعدالتی نماند - آن روز است که جمهوری اسلامی خواهد توانست به همه مردم دنیا و به همه امتهای اسلامی، به عنوان الگوی حقیقی اسلام، خودش را نشان دهد.
امروز کشورهای مسلمان، مجذوب حاکمیت اسلامند و آن روزی که تحقّق واقعی حاکمیت اسلام را ببینند، این جاذبه ده برابر خواهد شد. یعنی ببینند حدود الهی در جامعهای رعایت میشود؛ ببینند حقوق مردم در یک جامعه به طور کامل رعایت میشود؛ ببینند هیچ کس به خاطر برخورداریهای گوناگون، دیگران را در دامان بیعدالتی و ظلم نمیاندازد؛ ببینند هیچکس به خاطر شخصیت و مقام، از اجرای عدالت حقیقی و واقعی در حقّ او برکنار نمیماند؛ ببینند تخلّف از همه کس جرم است؛ ببینند به همه آحاد مردم به خاطر شأن انسانی و برادرىِ اسلامی، یکسان نگاه میشود. اگر ما اینطور عمل کردیم، این امانت الهی را که در دست ماست، پاسداری کردهایم؛ اما اگر اینگونه عمل نکنیم، آنگاه امیرالمؤمنین قضاوت سختی دارد: «اعلم یا رفاعة انّ هذه الأمارة امانة(۶)»؛ امیرالمؤمنین میفرماید: این ریاست و مدیریّتی که در اختیار من و شماست، یک امانت است؛ «فمن جعلها خیانة»؛ هر کس این را به خیانت تبدیل کند و به هوی و هوس آلوده نماید و در خدمت مطامع شخصی و وسیله اجرای مقاصد غیرالهی و غیرعادلانه خود قرار دهد، «لعنه اللَّه الی یوم القیامة»؛ تا روز قیامت لعنت خدا بر او خواهد بود.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، همه ما و مسؤولان نظام جمهوری اسلام را به اجرای احکام نورانی اسلام موفق گردان. پروردگارا! ما را که به نام علی حرف میزنیم و با یاد او حرکت میکنیم، در عمل هم در راه مستقیم امیرالمؤمنین قرار بده. پروردگارا! عدالت را - که یادگار اسلام و امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است - در جامعه ما بر پا بدار.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر. (۷)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین والحسن والحسین سبطی الرّحمة و سیّدی شباب اهل الجنّة و علیبنالحسین زین العابدین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیبنموسی و محمّدبنعلی و علیبنمحمّد و الحسنبنعلی و الخلف القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
همه برادران و خواهران عزیز و همچنین خود را به رعایت تقوا و گزینش این راه نورانی و پُربرکت دعوت و توصیه میکنم.
امروز به مناسبت سالگرد ارتحال یادگار ارزنده امام بزرگوارمان - مرحوم آقای حاج احمد آقا رضواناللَّهتعالیعلیه - اجتماع نمازمان را در کنار مرقد او و مرقد امام بزرگوارمان قرار دادهایم. تجلیلِ از این عزیز سفرکرده ما از دو نظر برعهده ماست و به عنوان یک فریضه، همیشه وجود دارد: یکی به خاطر امام، یکی بهخاطر خود او.
اما به خاطر امام: این مرد صبور و پُرکار و بسیار جدّی، به معنای حقیقی کلمه، بیشتر عمر مفید خود را در خدمت امام و برای امام و هدفهای امام گذرانید. امام هم قدر این فرزند باکفایت خود را میدانستند. حداقل دو مرتبه بنده خودم از امام شنیدم که فرمودند: احمد عزیزترین افراد برای من است. امام از آن آدمهایی نبودند که به عنوان یک کار احساساتی و شخصی، بخواهند به نزدیکان خود اظهار علاقه کنند؛ آن جمله را فرمودند که ما هم بگوییم؛ نفرمودند که فقط خود ما بدانیم. در موارد متعددی امام نسبت به حاج احمد آقا اظهار اعتماد کردند. من فراموش نمیکنم جلسه بسیار پُرهیجانی را که امام رضواناللَّهعلیه بهطور صریح جلوی من و چند نفر دیگر اظهار کردند که به حاج احمد آقا اعتماد کامل دارند. پس به خاطر امام، خوب است که ما همیشه از یادگار فقید امام تجلیل کنیم.
اما به خاطر خود او: او حقیقتاً رنج کشید و تلاش و فعالیت کرد. در آن راهی که تشخیص میداد راه انقلاب و راه اسلام و راه مورد نظر امام است، بیملاحظه حرکت کرد و خیلیها را هم با خودش دشمن کرد. بعضی از این دشمنیهایی که ولو با نام اسلام و با نام بعضی از دلسوزیها نسبت به مفاهیم زیبا انجام میگیرد، دشمنیهای شخصی است؛ عقدههایی است که از شخص این عزیز مظلوم در دل داشتند؛ چون او در مواضع امام متصلّب بود و تسلیم نمیشد و زیر بار خیلیها نمیرفت. کسانی که برای دلخوشی دشمنان انقلاب و اسلام، زبان به هجو و بدگویی از مرحوم آقای حاج احمد آقا باز کردند، اینها در واقع پشت سر حاج احمد آقا، از امام و انقلاب عقده دارند. دشمنىِ شخصی آنها با آن مرحوم به خاطر این است که او به معنای حقیقی کلمه مدافع بود: مدافع امام و انقلاب در زمان حیات امام و بعد از حیات امام. ایشان از ارزشها و اصول دفاع کرد و ایستاد و خلاف انتظار و توقّع خیلیها رفتار نمود. خود ایشان در یک سال آخر عمرش، دوسه مرتبه پیش من از بعضی کسان که از او توقّعات دیگری داشتند و چیزهای دیگری میخواستند، درد دل کرد. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، رحمت و مغفرت و رضوان خود را بر روح آقای حاج احمد آقا و بر روح امام بزرگوارمان - که منشأ وجود و تربیت او بودند - فرو بریز.
مطلبی که من امروز لازم میدانم در جمعه آخر سال و در آستانه یک سال جدید در زمینه مسائل عمومی کشور عرض کنم، این است که امروز اگرچه ما همه مردم را به دقّت و هوشیاری در مقابل توطئههای پیچیده دشمن توصیه میکنیم، اما کسانی را که با مسؤولیتهای گوناگون سروکار دارند، بیشتر توصیه میکنیم؛ چون امروز دشمن با ملاحظه شوکت و اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی، آهنگ حملات خود را نسبت به این نظام، پُرشتابتر و تندتر کرده است. از دو سه طریق حمله به نظام جمهوری اسلامی را پیش میبرند، شاید بتوانند ضربهای بزنند؛ و چون میبینند که ضربهها کاری نیست و اثری نمیکند، مرتّب در روشهایشان تجدید نظر میکنند. اقتدار این نظام که به عواطف و آراء عمومی و ایمان مردم متّکی است، دشمن را سراسیمه کرده؛ اما هنوز از میدان خارج نشده است. دشمن هنوز توطئه میکند و تا مدتها توطئه خواهد کرد. ما باید بیدار باشیم و همچنان که دشمن روشهای دشمنىِ خود را تغییر میدهد، هوشیاریهای خودمان را زیاد کنیم؛ هم همه آحاد این مردم عزیز - خوشبختانه مردم ما، جوانهای ما، قشرهای مختلف ما، همه آگاه و هوشیار و حسّاسند؛ که این حسّاسیتِ عمومی در کشور ما، امر بسیار مهمی است و خیلی چیزهای ریز به چشم مردم میآید - و هم مسؤولان.
بنده در ابتدای سال ۷۹ از مردم و مسؤولان خواهش کردم که تلاششان را در دو جهتِ وحدت عمومی و امنیت ملی قرار دهند؛ البته تلاشهایی هم شد و من از همه کسانی که در طول سال در این زمینه تلاش کردند، صمیمانه و قلباً سپاسگزاری میکنم. بخصوص در زمینه امنیت کارهای خوبی انجام گرفته، در زمینه وحدت هم کارهایی شده است؛ اما من میخواهم همان حرف اوّلِ سال را در آخر سال هم تکرار کنم؛ با این توضیح که دشمن وقتی میتواند به هدفهای خودش برسد که بتواند در بدنه حاکمیت نظام و در مسؤولان بخشهای مختلف، اختلاف و شکاف ایجاد کند. دشمن دنبال این قضیه است.
چگونه میشود شکاف ایجاد کرد؟ میتوان دو راه را در پیش گرفت: اینها از یک راهِ آن تقریباً مأیوس شدهاند؛ البته نمیگویم کامل، اما از آن راه نتوانستهاند عمل کنند. راهی که آنها نتوانستند در آن خیلی مانور کنند و تحرّک نشان دهند، راه نفوذ در ارکان حاکمیت بود. اینها نمیتوانند در مراکز بالای حاکمیت نفوذ کنند و هنوز هم نتوانستهاند. راه دیگری که همیشه از اوّل انقلاب آن را طی کردهاند و بنده از دوران ریاست جمهوری و بعد از آن، در این زمینه بسیار خاطرهها و نمونهها در ذهن دارم، این است که جمعی یا شخصی از حاکمیت را مورد توجّه خود قرار دهند؛ از او تمجید و حمایت کنند و خود را طرفدار او نشان دهند؛ شاید بتوانند از این طریق، هم دیگران را به او بدبین کنند، هم او را به خودشان خوشبین نمایند؛ یعنی در حاکمیت شکاف به وجود آورند. این جزو برنامههای همیشگی تبلیغات دشمنان بوده است؛ هم قبلاً بوده، هم امروز وجود دارد؛ بارها هم این را تجربه کردهاند و در موارد متعدّدی هم شکست خوردهاند. لازم است به عنوان شکرانه این نعمتِ خدای متعال، من این نکته را به شما عرض کنم: خدای متعال یکی از بزرگترین نعمتهایی که به ما داده، همین است که بسیاری از مسؤولان ما با مسائل، هوشیارانه و خردمندانه برخورد کردند و فهمیدند زبان چرب دشمن، یک دام دشمنانه است. نسبت به رئیسجمهور محترم فعلی و رئیسجمهور محترم قبلی، همین نقشه را عمل کردند و ناکام شدند. قبل از انتخاب رئیس جمهور محترم فعلی ما و بعد از انتخاب ایشان، تبلیغات جهانی را پُر کردند از اینکه دستگاههای مختلف غربی از ایشان حمایت میکنند. البته ایشان از همان اوّلین مصاحبهای که بعد از شروع مسؤولیت انجام دادند، دشمن را مأیوس کردند. تا امروز هم الحمدللَّه همینطور بوده است. لیکن دشمن در مواردی موفّق شد و در مواردی توانست از این ترفند استفاده کند. به مجرّد اینکه بر سر مسألهای در داخل کشور اختلاف نظری به وجود میآید، بنا میکند یک طرف را کوبیدن، به نفع یک طرف دیگر؛ یک طرف را تعظیم و تجلیل و تکریم کردن، علیه یک طرف دیگر! ما باید هوشیار باشیم، حواسمان جمع باشد و بفهمیم که دشمن در چه فکر و چه خیالی است. خیلیها این ترفند را میفهمند، بعضیها هم نمیفهمند و فریب میخورند. امام رضواناللَّهعلیه در اینگونه موارد یک قاعده کلّی ابراز میکردند. بنده در طول این بیستودو سال تجربهای که از آغاز جمهوری اسلامی تا امروز داشتهام، همهجا دیدهام که این روش و منطقی که امام به کار میزدند، درست بوده است. امام میگفتند که هر وقت دشمنان از شما تعریف کردند، بدانید طمعی در شما دارند؛ لذا مراجعه کنید و زمینه آن طمع را از بین ببرید. هرچه که آنها مردم را، جماعت را، جوانان و قشرهای مختلف را به آن دعوت کردند، بدانید که آن به ضرر شماست. ما هرجا تاکنون تجربه کردهایم، همینطور بوده است؛ بنابراین بسیار باید مراقب بود.
دشمن روشهای تبلیغاتىِ بسیار فعّالی دارد. امروز تقریباً همه رسانههای تبلیغاتی مهمّ دنیا در انحصار دستگاههای زرسالارِ قدرتمندی است که بر بسیاری از حکومتها تسلّط دارند. بسیاری از آنها صهیونیست و یا از همپیمانهای صهیونیستهایند. اینها بیحساب و بیهدفتبلیغ نمیکنند، کسی را مورد تهاجم قرار نمیدهند یا کسی را بالا نمیکشند. یا طمع دارند، یا هدفی دارند؛ بنابراین باید مراقب بود.
راه علاجش نیز همین چیزی است که عرض کردم - همچنان که از رئیسجمهور محترممان و همچنین رئیسجمهور محترم قبلی نقل کردم - یعنی انسان طوری حرف بزند و موضعگیری و مشی کند که آن کسی که با تعریف از او چالهای کنده است، خودش بفهمد که ناکام شده و به نتیجه نرسیده است. گاهی اتّفاق افتاده که رادیوهای بیگانه به مناسبتی از مسؤولان بلندپایه کشور و مدیران سطح بالا - از شخصشان، از مجموعهشان، از جناحشان، از حزبشان - تمجید و تعریف و طرفداری کردهاند. من به آنها گفتهام که شما کاری کنید که با آنها اشتباه نشوید؛ یعنی فاصله خودتان را با آنها صریحاً روشن کنید. اگر این کار انجام گیرد، آنها به هدف خود نمیرسند و توطئهشان خنثی خواهد شد؛ حال هر چه میخواهند تعریف کنند، بکنند. وقتی در خصوص مسألهای بین دو جناح و دو گروه فکری در جامعه ما، اختلاف وجود دارد - البته اختلافهای فکری و سلیقهای یک امر طبیعی است و اشکالی هم ندارد - آنها یک طرف را مورد حمایت قرار میدهند و یک طرف دیگر را میکوبند. راه خنثی کردن توطئه آنها این است که آن طرفی که مورد حمایت آنها قرار گرفته، صریحاً و علناً از آنها برائت بجوید. اگر این کار را بکنند، دشمن به هدف خود - که ایجاد شکاف است - نمیرسد. اگر این کار نشد، دشمن به هدف خود امیدوار میشود.
عزیزان من! بدانید که اگر در حاکمیت شکاف افتاد، هیچ کار اساسیای پیش نخواهد رفت؛ هر کاری که جمعی انجام دهند، یک جمع دیگر روی آن علامت سؤال میگذارند و مانع از پیشرفت کار میشوند، که شما در موارد متعدّدی نمونههایش را ملاحظه کردهاید. دستگاهی اقدامِ مثبتِ خوبی را انجام میدهد؛ ولی هنوز هیچ چیز معلوم نشده، ناگهان میبینید که عدّهای در مقابل آن موضعگیری و علیه آن انتقاد و به آن حمله میکنند! اینطوری، کاری پیش نمیرود. وقتی یک شعار و یک حرفِ خوب از دهانی خارج میشود، یک عدّه دیگر از آن طرف به او حمله میکنند و نمیگذارند این شعار به نتیجه برسد. دو دستگی در مراکز اصلی حاکمیت، این اشکالات بزرگ را دارد؛ والّا اختلاف فکری اشکالی ندارد. شکاف و دوئیّت و دشمنی و تخاصمِ به نفع دشمن است که اشکال دارد. من گاهی از بعضی موضعگیریهایی که بعضی از اشخاص - چه در قوّه مقنّنه و چه در بعضی جاهای دیگر - میکنند، گلهمندم. نباید به گونهای موضعگیری کرد که دشمن آن را به نفع خود و در جهت اهداف و مقاصدش مشاهده کند. باید بگذاریم دستگاههای کشور - چه قوّه مجریّه، چه قوّه قضایّیه، و چه قوّه مقنّنه - با قدرت و جسارتِ لازم و اعتماد به نفس، کارهایشان را انجام دهند.
درگیری در سطوح بالای حکومت، همان چیزی است که دشمن آن را میخواهد و آن را بهجدّ تعقیب میکند. همان چیزی که قبلاً عرض کردم: اگر توانستند کسی را نفوذ دهند، این کار را میکنند - که خوشبختانه تاکنون در مراکز بالا چنین توفیقی پیدا نکردهاند و انشاءاللَّه بعد از این هم توفیق پیدا نخواهند کرد - اما راه دیگری که در دسترس آنهاست، این است که خودشان را به بعضی نزدیک نشان دهند و علیه بعضی و به نفع بعضی دعوا را تشدید کنند. یکی از سیاستهای واضح و روشن ضدّ انقلاب در چند سال اخیر همین نکته بوده است. اگر حرف میزنند، با این هدف است؛ اگر موضعگیری میکنند، با این هدف است؛ اگر رادیو به راه میاندازند، با همین هدف است. در داخل هم دنبالههای ضدّ انقلاب و عوامل سرویسهای جاسوسىِ خارجی هستند - اینطور نیست که نباشند - اینها نیز همانطور موضعگیری میکنند، همانطور حرف میزنند و همان هدف را تعقیب میکنند. فقط ایجاد شکاف در دستگاههای بالای حکومتی، هدف آنها نیست؛ ایجاد شکاف در حوزه علمیه هم هدف دیگر آنها بود. سعیشان این بود که بین مراجع و بزرگان و علمای نامدار در سطح حوزه علمیه، اختلاف ایجاد کنند، که خوشبختانه نتوانستند و امیدواریم در هیچ جا نتوانند.
من در این جمعه آخر سالِ امیرالمؤمنین، به نام و به یاد آن بزرگوار، در درجه اوّل خودم را - که از همه بیشتر به توصیه به تقوا احتیاج دارم - و سپس مسؤولان کشور و آحاد مردم و شما نمازگزاران عزیز را دعوت میکنم که به توصیه امیرالمؤمنین، تقوا را رعایت کنیم؛ با همان معنای مراقبتِ هوشیارانه از رفتار و حرکات و اعمال خود؛ برای این که دشمن امیدوار نشود و احساس نکند که میتواند در حاکمیت شکاف ایجاد کند و مانع از پیشرفت کارهای صحیح شود. از خدای متعال میخواهم که این سال را - که به نام امیرالمؤمنین مزیّن بود - ذخیره این ملت قرار دهد و انشاءاللَّه سال آینده را برای این ملت، سال موفّقیتهای بزرگی قرار دهد. البته در زمینه مسائل سال آینده و مسأله انتخابات - که در اوایل سال آینده است - مطالب متعدّد دیگری با مردم عزیز دارم، که در هنگامِ خود عرض خواهم کرد.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
انّا اعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک و انحر. انّ شانئک هو الأبتر. (۸)
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) نهجالبلاغه، حکمت ۷۰
۲) نهجالبلاغه، حکمت ۷۰
۳) نهجالبلاغه، حکمت ۷۰
۴) نهجالبلاغه، خطبه ۸۶
۵) نهجالبلاغه، خطبه ۸۶
۶) .
۷) عصر: ۴ - ۱
۸) کوثر: ۱ - ۳