نامه ترامپ به رؤسای کشورهای خلیجفارس علّت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی آمد دستِ سلطهی آمریکایی را از کشور کوتاه کرد؛ همهی مسئله این است. آمریکاییها بر یک کشوری با ثروت، با امکانات و در موقعیّت راهبردی حسّاس جغرافیایی مثل ایران، بهطورکامل مسلّط بودند؛ انقلاب و جمهوری اسلامی آمدند دست اینها را کوتاه کردند؛ اینها میخواهند انقلاب و جمهوری اسلامی را نابود کنند بهخاطر این؛ میخواهند تسلّط داشته باشند؛ همچنانکه بر بسیاری از کشورهای منطقه متأسّفانه تسلّط دارند. آنها میخواهند دستور بدهند «باید این کار را بکنید» و حاکم فلان کشورِ این منطقهی حسّاس، «بایدِ» آنها را روی چشم بگذارد و قبول بکند! آنها این را میخواهند. توجّه بفرمایید! اینها نکتهی مهمّی است؛ مسئله، مسئلهی احساسات نیست؛ مسئله، مسئلهی این نیست که انسان ناگهان بهخاطر یک حادثهی دفعی مثلاً فرض کنید موضعگیری بکند؛ مسئله، مسئلهی اساسی و ریشهای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزّت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمیتوانند تحمّل کنند. آنها میخواهند حکّامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هروقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیسها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را میخواهند. متأسّفانه در کشورهای خلیجفارس، در کشورهای منطقهی غرب آسیا، این حالت در بسیاری از [این] کشورها وجود دارد؛ اینها در مقابل آمریکا خاضعند، خاشعند؛ انسان چه بگوید: مثل عبد ذلیل!
همین دو سه روز قبل از این، ترامپ یک نامهای نوشته است به رؤسای کشورهای خلیجفارس -که به این نامه ما توانستیم دست پیدا کنیم و ببینیم- و در این نامه به اینها میگوید که باید همهتان متّفق بشوید، باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید، من هفت تریلیون دلار اینجا خرج کردهام برای شما. مردک! هفت تریلیون دلار شما برای اینها خرج کردی! هفت تریلیون دلار خرج کردی برای اینکه بر عراق مسلّط بشوی، بر سوریه مسلّط بشوی؛ خب نتوانستی؛ به درک! میگوید باید این کار را بکنید، این کار را بکنید، این کار را بکنید؛ [در جملاتش] «باید» دارد! به همهی این رؤسا هم این نامه را نوشته و فرستاده. اینها میخواهند به جمهوری اسلامی هم «باید» بگویند؛ چون نمیتوانند، [لذا] دشمنند و میخواهند آن را بردارند؛ دعوا [سرِ] این است. ملّت ایران، یک ملّت مستقلّی است، ملّت عزیزی است. حکّام گذشتهی این ملّت -پادشاهان دوران قاجار و پادشاهان پهلوی- عزّت این ملّت را گرفتند، این ملّت را ذلیل کردند، عقب نگه داشتند، زیر بار تحمیل قدرتها بردند، [لذا] اینها عادت کردند و دلشان میخواهد که همین قضیّه اتّفاق افتاده باشد. حالا اسلام -جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، انقلاب اسلامی- آمده این ملّت را به عزّت خودش برگردانده، این ملّت ایستادهاند، اینها نمیتوانند تحمّل کنند؛ دعوا سرِ این است. اینجوری خیال نکنند که «آقا شما چه اصراری دارید که سرِ فلان قضیّه میایستید»! که میآمدند بعضیها به ما میگفتند؛ خدا از سر تقصیراتشان بگذرد. خب، این مسئلهی آمریکا است.1397/02/19
راه اندازی و حمایت آمریکا از داعش ظلمِ استکبار بایستی آشکار بشود. امروز ظالمترین و بیرحمترین مجموعهی دنیا حکومت آمریکا است؛ از همه ظالمتر است. این داعش را ملاحظه کردید که چقدر بد و ظالم و وحشی بودند؟ حکومت آمریکا از اینها بدتر است. حکومت آمریکا همان دستگاهی است که داعشها را به وجود آورد -نهفقط داعش را- و کارهای آنها را برایشان تسهیل کرد؛ [بلکه] مسبّب، او بود. این دیگر ادّعای ما نیست؛ حرف خودشان است. همین کسی که الان رئیسجمهور آمریکا است، در تبلیغات انتخاباتیاش همین ایجاد داعش را بهعنوان یکی از کارهای دموکراتها -آن حزب مقابل خودش- مدام مطرح کرد، مدام تکرار کرد؛ راست هم میگفت، سند و مدرک هم وجود داشت برای این قضیّه، الان هم وجود دارد. خود اینها داعش را به وجود آوردند، خود اینها او را تقویت کردند، خود اینها پشتیبانی تسلیحاتی و مالی و غیره کردند، احتمالاً بعضی از شیوهها را [هم] خود اینها به آنها یاد دادهاند. آن مجموعههای وحشی آمریکایی که وابسته به دولتند -مثل بلکواتر و مانند آن- آنها همین کارها را میکنند دیگر؛ آنها خوب بلدند، آنها متخصّص این وحشیگریهای نسبت به انسانهایند، ایبسا اصلاً آنها آموزش دادند داعشیها را؛ وَالّا فلان بدبختِ از قفقاز آمده، چهجوری بلد است که مثلاً چهجور میشود یک انسان را شکنجه کرد، با شکنجه تدریجاً غرق کرد یا تدریجاً سوزاند؟ احتمالاً آنها یادش دادهاند.1396/11/19
فروش نفت عراق توسط داعش زیر چشم آمریکاییها بود داعش را چه کسی به وجود آورد؟ داعش را چه کسی تقویت کرد؟ امروز همین هم که ادّعا میکنند «ائتلاف علیه داعش»، دروغ است؛ همین هم دروغ است. بله، اینها با کنترلنشدگی داعش مخالفند؛ امّا داعشِ کنترلشده را که توی دست خودشان باشد میخواهند و اگر کسی بخواهد این پدیده را نابود کند و از بین ببرد، جدّاً جلویش میایستند. میبینید، امروز هواپیماهای آمریکایی میآیند نیروهای نظامی سوریه را که با داعش یا چیزی شبیه داعش مواجهند، بمباران میکنند. عین همین قضیّه در عراق هم اتّفاق افتاد. نفت عراق را داعش میفروخت؛ اینجا یک مسئول دولتیِ مهمان -که اینجا مهمان ما بود؛ شخصیّت معروف بینالمللی- به من گفت که تصویر کامیونهای داعشی که نفت را از منابع عراقی میدزدیدند و میبردند به فلان کشور میفروختند، زیر چشم آمریکاییها بود، [امّا] هیچوقت آمریکاییها یک دانه بمب روی سر اینها نینداختند، هیچوقت ممانعت نکردند! جلوی چشم آنها این کار انجام میگرفت، ادّعا هم میکردند که با داعش مخالفند؛ درحالیکه اگرچنانچه با کسی مخالف باشند، با اینجور پشتیبانی او مخالفت خواهند کرد؛ [اینها] نه، کمک هم میکردند! خب اینها هستند که بیثباتی را در این منطقه به وجود آوردهاند1396/03/22
شکست طرح آمریکایی «خاورمیانهی بزرگ» [آمریکایی ها]از لحاظ سیاسی [هم] دچار بحرانند. امروز بدون استثنا، در هر نقطهای از دنیا -این را من با قاطعیّت عرض میکنم- که یک ملّتی قیام کند، حرکت کند علیه مستبدّی، علیه دولتی، علیه حکومتی، شعارش «مرگ بر آمریکا» است؛ یکروز شعار مرگ بر آمریکا فقط مال اینجا بود؛ امروز در منطقهی غرب آسیا، در منطقهی شرق آسیا، [حتّی] در خود اروپا، در منطقهی آمریکای لاتین، در منطقهی آفریقا، ملّتهایی که قیام میکنند، اوّلین شعارشان علیه آمریکا است؛ این وضع سیاسی آمریکا است. بحران از این بالاتر؟
آمریکا برای منطقهی غرب آسیا نقشه داشت. ببینید، شماها یادتان نیست، البتّه مال خیلی وقت نیست، مال ده دوازدهسال قبل است، ولی خب شما جوانها آن روز را هم یادتان نیست. وزیرخارجهی آمریکا آن روز آمد گفت که «ما میخواهیم یک خاورمیانهی بزرگ درست کنیم»؛ در قضیّهی لبنان و جنگ ۳۳ روزه، اسم خاورمیانهی بزرگ را آورد. خاورمیانهی بزرگ یعنی چه؟ آنها اسم منطقهی غرب آسیا را میگویند خاورمیانه؛ خاورمیانهی بزرگ یعنی یک منطقهای از حدود پاکستان تا مدیترانه، یعنی تمام این کشورهای این منطقه، خاورمیانه است و آمریکا برای همهی این منطقه یک نقشهی کلّی کشیده بود که همهی اینها را با محوریّت اسرائیل توی مشت نگهدارد؛ خاورمیانهی بزرگ یعنی این. امروز وضع این خاورمیانهی بزرگِ آن وزیرخارجه -که بیچاره یک خانمی هم بود که این حرف را زد- به جایی رسیده که اینها در قضیّهی سوریه ماندهاند، در قضیّهی عراق ماندهاند، در قضیّهی لبنان ماندهاند، در قضیّهی شمال آفریقا ماندهاند، در قضیّهی لیبی پا در گِل ماندهاند، در قضیّهی یمن خودشان را وارد قضیّه کردهاند [امّا] ماندهاند؛ این وضع سیاسی بینالمللی آمریکا است.1395/08/12
تلاش سفیرآمریکا برای تبدیل منازعات سیاسی سوریه به جنگ داخلی مشکلات[کشورهای اسلامی] از کجا مىآید؟ این مشکلات از کدام منبع خبیث و نامبارکى ناشى میشود؟ چه کسى این نطفهى ناپاک تروریسم را در دنیاى اسلام ترویج میکند؟ در زبان، همه از تروریسم تبرّى میجویند و گاهى علىالظّاهر یک تظاهر عملى هم علیه تروریسم میکنند -به تعبیر رئیس جمهور محترم یک ائتلاف ظاهرى و دروغین و مصنوعى علیه تروریسم تشکیل میدهند- امّا در باطن اینجور نیست؛ در باطن تروریسم را ترویج میکنند. ما فراموش نکردهایم آن روزهایى را که در اوایل قضایاى سوریه، سفیر آمریکا بلند شد رفت در بین معارضین تا به آنها دلگرمى بدهد و آنها را وادار کند که یک منازعهى سیاسى را تبدیل کنند به یک جنگ داخلى. این کار کوچکى است؟ خب منازعات سیاسى در خیلى از کشورها هست؛ چرا باید منازعهى سیاسى را تبدیل کنند به جنگ؟ [آنهم] جنگ در خود یک ملّت و برادرکشى. بعد هم با پول و با درآمدهاى نفتى حرام، جوانهایى را از اطراف و اکناف جمع کنند [و به آنجا] متوجّه کنند؛ در سوریه یکجور، در عراق یکجور. حالا که دیگر گسترش پیدا کرده است؛ در بنگلادش، ترکیه و دیگر جاها. اینها است که دنیاى اسلام را دچار این بدبختىها میکند و این ناامنى را به وجود مىآورد. چرا ما دشمن خودمان را نمىشناسیم؟1395/04/16
محدودیت آمریکا برای مخالفانش از جمله جاناشتاینبک بنده گفتم افراد نامطمئن در دانشگاهها حضور پیدا نکنند؛ میگویند آقا، نامطمئن کیست؟ نامطمئن آن کسی است که به یک بهانهای نظام را به چالش میکشد. کدام کشور اجازه میدهد که نظامِ حاکم بر آن کشور به چالش کشیده بشود؟ آمریکا که به ادّعای خودشان مرکز آزادی است اجازه میدهند؟ جاناشتاینبک -که چند رمان نوشته بود، [مانند] خوشههای خشم و مانند اینها که معروف است- مورد سختترین فشارها قرار گرفت؛ هرکسی اندک کلمهای در آمریکا میگفت که بوی سوسیالیسم -نه سوسیالیسم، تا اندازهای بوی ضعیفی از سوسیالیسم- در آن بود، به انواع مختلف محاصره میکردند؛ از ترور جسمی گرفته تا ترور آبرویی و مانند اینها. اینجوری هستند؛ نظام را به چالش [نمیگذارند بکشانند]. حالا ما به بهانهی انتخابات، به بهانهی فلان، به بهانهی بَهمان نظام را به چالش [بکشیم]! این کسی که نظام را به چالش میکشد به بهانههای مختلف، نامطمئن است.1395/03/29
انجام آزمایش های هسته ای توسط فرانسه غنیسازی و آنچه در زمینهی هستهای تا امروز پیشآمده است، یک دستاورد بسیار مهم است؛ این چیز کمی نیست. و این گامهای ابتدائی ما در این صنعت است. باید در این صنعت کار بشود، حرکت بشود، پیشرفت بشود. حالا چند کشور جنایتکاری که خودهاشان یا بمب هستهای را علیه ملّتها به کار بردند مثل آمریکا، یا آزمایش کردند مثل فرانسه ــ فرانسه همین ده دوازده سال قبل از این سه آزمایش هستهای پشت سر هم در اقیانوس کرد که اینها مخرّب است و محیط دریایی را نابود میکند؛ سه آزمایش هستهای بسیار خطرناک؛ [در] دنیا هم یک جنجال مختصری کردند، بعد هم دهنها را بستند، تمام شد ــ اینها دارند به ما میگویند! ما دنبال انفجار هستهای نیستیم، دنبال آزمایش هستهای نیستیم، دنبال سلاح هستهای نیستیم؛ نه بهخاطر اینکه آنها میگویند، [بلکه] بهخاطر خودمان، بهخاطر دینمان و بهخاطر عقلمان. هم فتوای شرعی ما این است، هم فتوای عقلی ما این است. فتوای عقلی ما هم این است که ما امروز و فردا و هیچ وقت به سلاح هستهای احتیاج نداریم؛ سلاح هستهای برای یک کشوری مثل کشور ما مایهی دردسر است که حالا تفصیل این بماند. بنابراین دستاورد هستهای، بسیار مهم است و دنبال کردن این صنعت و صنعتی کردن کشور، بسیار چیز لازمی است؛1394/01/20
کارشکنی آمریکا در پیمان کیوتو قضیّهی محیط زیست خیلی قضیّهی مهمّی است. خلاصهی اهمّیّت این قضیّه عبارت است از مسئولیّت انسان در قبال طبیعت؛ باید احساس مسئولیّت کند. همچنانکه در قبال انسانها احساس مسئولیّت میکنیم، در قبال طبیعت هم باید احساس مسئولیّت کنیم. اسلام و ادیان الهی خواستهاند تعادل میان انسان و طبیعت را حفظ کنند؛ این، آن هدف اساسی و اصلی است. عدم حفظ این تعادل ناشی از عواملی است که عمدهاش خودخواهیهای انسان است؛ قدرتطلبی است؛ قلدری و گردنکلفتی بعضی از ما انسانها است. وقتی این اتّفاق نیفتاد - یعنی این تعادل حفظ نشد - آنوقت بحران محیط زیست پیش میآید؛ بحران محیط زیست به همهی بشر و بههمهی نسلها آنوقت ضرر میزند. امروز این بحران مخصوص ما نیست - حالا اگر تعبیر «بحران» صحیح باشد؛ لااقل «چالش بزرگ» - این چالش بزرگ، امروز مخصوص ما نیست؛ امروز در همهی دنیا این چالش وجود دارد و ناشی از همان عدم احساس مسئولیّت است. شما دیدید در قضیّهی «پیمان کیوتو» (1) آمریکا بهعنوان یک دولت قلدر ایستاد - چندسال قبل از این من در نماز جمعه هم مطرح کردم و همین را گفتم یعنی یک برخورد قلدرمآبانه با یک پیمانی که این پیمان مربوط به یک کشور و دو کشور و این گوشهی دنیا و آن گوشهی دنیا نیست؛ مربوط به همهی جهان است. مسئلهی گازهای گلخانهای چیزی نیست که به یک کشور و به یک عدّه از مردم صدمه بزند؛ نه، مال همهی بشریّت است. منتها مشکل اساسی در باب مسائل محیط زیست این است که آثار تخریب با آسانی و بزودی ظاهر نمیشود؛ وقتی ظاهر شد، علاج آن آسیبها و مشکلها هم بعضاً بلندمدّت و بعضاً ناممکن است. فرض بفرمایید که آب شدن یخهای قطبی - که منتهی بشود به بالا آمدن سطح آب دریاها و مسائل گوناگون زیستیِ فراوان دیگری که برایش پیش میآید - دیگر چیزی نیست که قابل علاج باشد برای بشر؛ اینها دیگر چیزهایی نیست که بشود در ظرف ده سال و بیست سال و صد سال جبران کرد؛ آثار ماندگاری برای بشریّت دارد. یعنی وقتی انسانهایی پیدا شدند که احساس مسئولیّت نکردند، ثروتهای عمومی عالم را خواستند تبدیل کنند به ثروت شخصی، از هر امکانی برای فربه کردن وجود خودشان استفاده کنند، نتیجه میشود این. قلدری بشر، خطشکنیهای قلدرمآبانه و گردنکلفتیهای قدرتهای بشری، قدرتهای زر و زور در دنیا و در سطح جهان یکچنین نتایج و آثاری دارد. 1) پیمان بینالمللی بین کشورهای صنعتی بهمنظور کاهش گازهای گلخانهای که عامل اصلی گرم شدن کرهی زمین هستند.1393/12/17
حمله اتمی به ژاپن و دادن سلاح شیمیایی به صدام؛ نمونههای رفتار منافقانه استکبار از خصوصیّات استكبار كه باز یكی [دیگر] از شاخصها[ی رفتار نظام استكباریِ] است، فریبگری و رفتار منافقانه است؛ این را توجّه كنید. همین جنایاتی كه گفته شد، همهی اینها را در تبلیغات خودشان سعی میكنند توجیه كنند و جنایت را در لباس خدمت نشان بدهند! این نظام استكبار كه قصد سلطهی بر ملّتها را دارد، از این شیوه به طور متعارف و معمول در همهی زندگیاش استفاده میكند؛ شیوهی توجیه جنایت و پوشاندن لباس خدمت به جنایت. [در] همین حملهی به ژاپن، یعنی دو بمبی كه در هیروشیما و ناكازاكی منفجر شد، [وقتی] آمریكاییها عذرخواهی میكنند، به این صورت میگویند كه اگرچه با این دو بمبی كه ما به این دو شهر پرتاب كردیم، دهها هزار در وهلهی اوّل، [یا] شاید صدها هزار كشته شدند، [امّا این كار] هزینهی تمام كردن جنگ جهانی دوّم بود؛ اگر ما آمریكاییها این بمبها را نمیانداختیم، جنگ ادامه پیدا میكرد؛ حالا اگر دویست هزار [انسان] كشته شدند، آنوقت دومیلیون كشته میشدند؛ بنابراین ما خدمت كردیم كه این بمبها را انداختیم! ببینید این حرفی است كه آمریكاییها در تبلیغات رسمی [میگویند]. الان شاید از آن روز ۶۵ سال میگذرد؛ دائماً همین حرف را تكرار كردهاند و گفتهاند. این یكی از آن حرفهای فریبگرانه و منافقانه و از دروغهای عجیب و غریبی است كه جز از دستگاههای استكباری بر نمیآید. این بمبها در تابستان ۱۹۴۵ میلادی بر روی این دو شهر افتاد و منفجر شد و این جنایت اتّفاق افتاد؛ در حالی كه چهار ماه قبل از آن - یعنی در اوّل بهار ۱۹۴۵ - هیتلر كه ركن اصلی جنگ بود خودكشی كرده بود؛ دو روز قبل از او هم موسولینی - رئیس جمهور ایتالیا - كه او هم ركن دوّم جنگ بود دستگیر شده بود و جنگ عملاً خاتمه پیدا كرده بود؛ ژاپن هم كه پای سوّم جنگ بود، از دو ماه قبل اعلام كرده بود كه آمادهی تسلیم است؛ جنگی وجود نداشت امّا این بمبها منفجر شد. چرا؟ چون این بمبها ساخته شده بود، باید یك جایی آزمایش میشد؛ سلاحی ساخته بودند، باید آن را آزمایش میكردند. كجا آزمایش كنند؟ بهترین فرصت، این بود كه به بهانهی جنگ این بمبها را ببرند روی سر مردم بیگناه هیروشیما و ناكازاكی بیندازند تا معلوم بشود كه آیا درست عمل میكند یا نه! چهرهی فریبگرانه. ادّعا میكنند طرفدار بشرند؛ هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان میزنند، قریب سیصد نفر مسافر بیخبر را از بین میبرند، نابود میكنند، عذرخواهی هم نمیكنند، به آن كسی كه این جنایت را انجام داده، مدال هم میدهند! در همین هفتههای اخیر شنیدید كه آمریكاییها - از رئیس جمهور گرفته تا دیگران - دربارهی استعمال سلاح شیمیایی در سوریّه جنجال بپا كردند، دولت سوریّه را متّهم كردند كه شیمیایی به كار برده. من كاری ندارم كه قضاوت كنم چه كسی به كار برده؛ البتّه قرائن نشان میداد كه گروههای تروریستی این را به كار بردند، امّا به هر حال آنها گفتند كه دولت این را به كار برده؛ جنجال و هایوهوی [كردند] كه استعمال سلاح شیمیایی خطّ قرمز ما است! این را ده بار یا بیشتر مسئولین آمریكایی گفتند؛ درست، [امّا] همین دولت آمریكا و رژیم ایالات متّحده، در حملات جنایتكارانهای كه صدّام به ایران میكرد و سلاح شیمیایی به كار میبرد، نه فقط كوچكترین مخالفتی با آن نكردند، بلكه پانصد تُن مادّهی شیمیایی مرگآور و خطرناك قابل تبدیل به گاز خردل را - كه هنوز بسیاری از جوانهای عزیزِ آن روزِ ما مبتلا [به عوارض آن] هستند و سالها است دارند بیماری میكشند - صدّام از آمریكا وارد كرد؛ كمك كردند؛ البتّه از جاهای دیگر هم خریده بود، امّا پانصد تُن مادّهی شیمیایی مرگآور قابل تبدیل به گاز خردل را صدّام از آمریكا تهیّه كرد و به كار برد؛ بعد هم كه میخواستند علیه او در شورای امنیّت قطعنامه صادر كنند، آمریكا مانع شد. رفتار منافقانه یعنی این؛ اینجا سلاح شیمیایی میشود خطّ قرمز، آنجا سلاح شیمیایی - چون در مقابل نظام مستقلّ اسلامی است، چون در مقابل ملّتی است كه حاضر نیست زیر بارِ آمریكا برود - میشود یك امر مجاز كه باید به آن كمك هم كرد! این بخشی از خصوصیّات و شاخصها است؛ البتّه شاخصهای استكبار بیش از اینها است: جنگافروزی میكنند، اختلافافكنی میكنند، با حكومتهای مستقل درمیافتند، با ملّت خودشان حتّی آنوقتی كه منافع گروههای خاص اقتضا میكند درمیافتند، در جنگ صدّام با ایران همهگونه كمكی كه برایشان ممكن بود كردند؛ مثال شیمیایی را گفتم، اطّلاعات [هم] میدادند؛ رئیس استخبارات آن روز صدّام، بعدها مصاحبه كرد و گفت هفتهای سه مرتبه من میرفتم به سفارت آمریكا در بغداد و آنها یك پاكتِ دربستهای به من میدادند كه همهی اطّلاعات ماهوارهای مربوط به نقل و انتقالات نیروهای مسلّح ایران در آن بود و ما میدانستیم كجا هستند. یك چنین كمكهایی میكردند.1392/08/29
سوزاندن افراد فرقه داوودی؛ نمونه ای از نقض حقوق بشر در آمریکا آن چیزی كه در این بین[گفتارهای سران کشورهای دیگر در مورد انتخابات 88] از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، این حرفهائی بود كه به عنوان دلسوزی از حقوق بشر و سختگیری به مردم، از زبان این دولتمردان آمریكائی صادر شد كه: ما از اینكه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزی به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را كی به خاك و خون كشید و هنوز هم دارد میكشد؟ عراق را كی زیر چكمهی نظامیان خودش تحقیر كرد؟ در فلسطین چه كسی به دولت صهیونیست ظالم این همه كمك سیاسی و مادی كرد؟ در خود آمریكا - انسان واقعاً تعجب میكند - در زمان دولت همین حزب دمكرات، در زمان ریاست جمهوری شوهر همین بانوئی كه حالا اظهار نظر میكند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقهی داوودی را زنده زنده در آتش سوزاندند. این كه دیگر جای انكار نیست. همین حضرات، همین دمكراتها این كار را كردند. فرقهی داوودیها به قول خودشان دیویدیها - به دلیلی مورد غضب دولت آمریكا قرار گرفتند و به منزلی رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه كردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنی چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپائی و آمریكائی قدری بایستی شرم و حیا را هم برای خودشان وظیفه بدانند. جمهوری اسلامی، پرچمدار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطهای كه مردم مظلوم واقع شدند، نشانهی همین است. نشانهی این است كه پرچم حقوق بشر به وسیلهی اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این كشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم كه برای حقوق بشر كسی ما را نصیحت كند.1388/03/29
واقعی نبودن آزادی در آمریکا در تجربهى غربى، عدالت اجتماعى و حتّى دمکراسىِ واقعى نیست. شما ببینید امروز در کشورهاى پیشرفتهى غربى - به قول خودشان - اپوزیسیون به معناى واقعى کلمه وجود ندارد؛ اختلاف بر سر این است که به عراق حمله کنیم یا نکنیم؛ حزب کارگر در انگلیس معتقد به حمله است، حزب محافظهکار معتقد است که نه، حمله نکنیم. در فرانسه، فلان آقا معتقد است که با اسرائیل اینطورى برخورد کنیم؛ دیگرى معتقد است که نخیر، آنطورى برخورد کنیم. در اتریش و جاهاى دیگر هم همینطور است. دعوا بر سر این نیست که اصول پذیرفته شدهى آن کشورها مورد خدشه قرار بگیرد و خدشهکننده اجازه داشته باشد در صحنهى انتخابات یا تبلیغات وارد شود یا به او اعتنایى بشود؛ اینطورى نیست. در دورهى قبل ریاستجمهورى امریکا شخصى که جزو دو حزب معروف امریکا نبود، آمد وارد صحنه شد؛ ثروت زیادى هم داشت و پول زیادى هم خرج کرد؛ اما مطلقاً نگذاشتند به مراحل مقدماتى و ابتدایىِ انتخاب هم برسد؛ با شیوههاى گوناگون و روشهاى خاص، او را از صحنه خارج کردند.
در آنجا رسانهها آزاد است؛ اما رسانهها متعلق به چه کسانى است؟ رسانهها متعلق به سرمایهداران بزرگ است. در امریکا، معناى آزادى رسانهها، آزادىِ سخن گفتنِ بزرگ سرمایهداران است. عمدهترین مطبوعات، متعلق به آنهاست. مهمترین چاپخانهها و ناشران کتاب متعلق به سرمایهداران است. یکى از مسؤولان کنونى دربارهى تسخیر لانهىجاسوسى کتابى به زبان انگلیسى نوشته بود. این مسؤول محترم خودش به من مىگفت: به هر ناشرى در امریکا مراجعه کردیم، حاضر نشدند این کتاب را چاپ کنند؛ چون ناشران عمده، وابسته به دستگاههاى سرمایهدارىاند؛ بنابراین مجبور شدیم به کانادا برویم. در آنجا با زحمت توانستیم یک ناشر پیدا کنیم که این کتاب را چاپ کند. ایشان مىگفت آن ناشر بعداً با من تماس گرفت و گفت از وقتى من تعهد کردهام این کتاب را چاپ کنم و آنها این را فهمیدهاند، به من تلفنهاى تهدیدآمیز مىشود و جان من را تهدید مىکنند! آزادى واقعىِ بیان و آزادى انتخاب هم به معنایى که آنها شعارش را مىدهند، در آنجا نیست.
دو سال قبل همهى مطبوعات نوشتند که یک مأمور عالىرتبهى امنیتى در امریکا معلوم شده جاسوس شوروى سابق بوده؛ بعد هم براى روسیهى کنونى جاسوسى مىکرده. او را گرفتند و با او مصاحبه کردند. بنده این مصاحبه را در یکى از مجلات امریکایى دیدم؛ یا تایم بود یا نیوزویک. از او پرسیدند تو که مأمور عالىرتبهى امنیتى بودى، چرا براى بیگانهها جاسوسى مىکردى؟ گفت من در آرزوى ساختن یک ویلاى کوچک و یک زندگى راحت بودم؛ و این آرزو از این طریق براى من حاصل نمىشد! این، زندگى یک مأمور عالىرتبه است که براى اینکه ویلاى کوچکى براى خودش بسازد، ناچار است جاسوسى کند؛ آن هم در موقعیت شغلىِ حساس و خطیرى که دارد!1384/02/19
بهتر و بیشتر شدن تجهیزات نظامی ایران در طول هشت سال جنگ جوانان و صاحبان دانش و اندیشه و خرد باید تلاش کنند. تصوّر هم نکنید که دشمن میتواند جلوِ این تلاش را بگیرد؛ نه. حداکثر کاری که این دشمن که امروز در مقابل ملتهاست- یعنی امریکا- میتواند بکند، عبارت است از کار نظامی و جاسوسی، که یکی مثل صدّامِ مفلوکِ بدبخت را در بیغوله و حفره پیدا کند، یا اینکه به کار فساد و ابتذالپراکنی به وسیلهی رسانههای جمعی و کارهای فرهنگی بپردازد؛ و الّا حتی از راه فشارهای اقتصادی هم آنچنانکه میخواهد، برایش میسّر نیست؛ چون درزمینهی ارتباطات اقتصادی در دنیا، گوشه و کنارها و پیچیدگیهایی وجود دارد و اینطور نیست که اگر بخواهند ملتی را از لحاظ اقتصادی بیچاره کنند، بتوانند. در دورهی جنگ، دنیای غرب- امریکا و اروپا و وابستههایشان- و دنیای شرقِ آن روز که شوروی بود، ما را تحریم کردند و از تعداد سلاحها و هواپیماها و تانکهایمان هم خبر داشتند و فکر میکردند ظرف شش ماه همهی اینها تمام خواهد شد! هشت سال جنگ را کش دادند که در پایان این هشت سال امکانات و تجهیزات ما بهتر و بیشتر از اوّل شد! نتیجهی غلبهی نظامی بر مجموعهای مثل مجموعهی صدّام که هم خودش خائن و زبون بود و هم اطرافیانش خیانتکار- او به ملتش خیانت میکرد، اطرافیانش هم به او- میشود همین. غلبه بر مثل صدّام دلیل اقتدار نیست که کسی خیال کند حالا این قطب ابر قدرت جهانی هر کاری دلش میخواهد، میکند؛ نه، اینطور نیست که هر غلطی بخواهند، بتوانند بکنند. غلبهی نظامی را مهاجمانِ به ملتها مثل «چنگیز» و «تیمور» و امثال اینها پیدا میکنند، که آمدند، بعد هم رفتند و نابود شدند؛ اما ملتها دوباره سر بلند کردند. آنجایی که ملتها بخواهند و بایستند، هیچ دشمنی نمیتواند در مقابل آنها پایداری کند و به تعرّض، تجاوز و افزونطلبیِ خود ادامه دهد. ضربهای میزند، ضربهای هم میخورد.1382/09/26
ادعای دموکراسی با رای 25 درصدی مردم افرادی كه اینقدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بیاعتنا هستند، غلط میكنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند. الآن هم خطكشیای كه در این منطقه كردهاند و گفتهاند كدام كشور در خطّ دمكراسی هست، كدام كشور نیست، نشاندهندهی نیّتهای شوم و مقاصد رسوای آنهاست. آنها به دمكراسی هم عقیده ندارند. رئیسجمهور فعلی امریكا با كمتر از بیست و پنج درصد آراءِ مردمش و با حكم قاضی رئیسجمهور شده است! چه دمكراسیای؟! كدام دمكراسی؟! به آراءِ مردم اهمیت نمیدهند و اعتنایی نمیكنند. همانطور كه عرض كردیم، دمكراسی حربهای است برای اینكه ندای عدالتخواهی در حلقوم ملتهای جهان خفه شود؛ برای اینكه حق مردم فلسطین پامال شود و كسی نفهمد؛ برای اینكه هرجا منفعتی وجود دارد و یك نقطهی حسّاس جغرافیایی هست كه به درد منافع نامشروع امریكا میخورد، بتوانند به آن دست بیندازند و كسی صدایش درنیاید. كیست كه امروز این حرفها را در دنیا نداند؟ این مطالب قابل اعتنا نیست و من هم قصد جواب دادن به این حرفها را ندارم؛ این حرفها رسواتر از آن است كه بخواهیم جواب دهیم.1382/08/23
ادعای دموکراسی با وجود قتل عام مردم عراق و افغانستان اظهارات مسئولان دولتِ استكباری امریكا نشان میدهد كه اینها در منطقهی خاورمیانه، علیه همهی ملتهای این منطقه مقاصد و نقشههایی دارند. این ایجاب میكند كه ملتهای منطقه بیدار شوند. رئیسجمهور امریكا راجع به وجود دمكراسی در این منطقه حرفهایی بر زبان آورده است كه اگر كسی نقش امریكا را در دفاع از قدرتهای مستبد در طول چهل، پنجاه سال گذشته- بعد از جنگ دوم به این طرف- بداند، از اینكه رئیسجمهور چنین رژیمی ادّعا كند متولّی دمكراسی است، شرمنده میشود كه چرا باید چنین حرف بیحساب و غلطی، اینطور با گستاخی و وقاحت بر زبان كسی جاری شود... عراق یك كشور سیمیلیونیِ مستقل در یك منطقهی حسّاس است؛ اما اینها بیاعتنا به آراء و خواست مردم آمدهاند یك حاكم امریكایی در عراق گذاشتهاند. اینها كسانی هستند كه صدها نفر از مردم افغانستان و عراق را به صِرف سوءظن و تهمت یكجا به قتل رساندند و حتّی عذرخواهی هم نكردند! در افغانستان كاروان مردم را كه برای عروسی میرفتند، زدند و كشتند، بعد گفتند اشتباه شده؛ لازم هم ندانستند عذرخواهی كنند! در عراق هر روز با مردم درگیر میشوند و خانهها و محیط امن زندگی مردم را لگدكوب میكنند؛ اما عذرخواهی هم نمیكنند! افرادی كه اینقدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بیاعتنا هستند، غلط میكنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند.1382/08/23
همکاری منافقان با صدام در قتل عام شیعیان انتفاضه سال 1369 پرچم مبارزه با تروریسم را به دست گرفتهاند و هنوز هم بدون خجالت، ادّعای خود را تكرار میكنند؛ اما با منافقین كه دستشان به خون ملت ایران و كردهای عراق و شیعیان این كشور آغشته است - كه در قضیهی انتفاضهی سال 1369 عراق كه صدّام شیعیان را در جنوب عراق و در مناطق زیادی از این كشور قتل عام كرد، منافقین در كنار صدّامیها با شیعیان جنگیدند - همكاری میكنند! ترور، كار آنهاست؛ خودشان هم اقرار و به آن افتخار میكنند؛ دنیا هم اینها را تروریست شناخته است؛ اما امریكا اینها را زیر بال گرفت! معلوم شد تروریسم بد است، آنوقتی كه نوكر امریكا نباشد؛ اما اگر تروریسم نوكر امریكا شد، نه، خیلی خوب است و هیچ اشكالی هم ندارد! این، بوتهی آزمایش است؛ نشان میدهد كه مبارزه با تروریسم یعنی چه؛ دمكراسی یعنی چه.1382/02/10
پیوندها و تضادهای منافع آمریکا و عراق در جنگ تحمیلی [در حمله آمریکا به عراق]قضیه، آزاد كردن مردم عراق نیست. چهار قضیه است كه باید از هم تفكیك كرد. یكی مسألهی سقوط صدّام است. یك مزاحمت و تضادی بین منافع صدّام و منافع هیئت حاكمهی آمریكا پیش آمد كه به درگیری و كشمكش انجامید. آنها قویتر بودند و صدّام را ساقط كردند؛ این یك قضیه است. در مورد این قضیه، ما موضع روشنی داریم كه این موضع را هم عرض خواهم كرد. موضع ما در مورد هریك از این چهار قضیه، روشن است. قضایا را تفكیك میكنیم تا موضع نظام جمهوری اسلامی كه برخاسته از فكر و تدبیر اسلامی و رعایت مصالح و منافع كشور است، معلوم شود. پس یكی مسألهی سقوطِ صدام است... در مورد مسألهی اوّل كه سقوط صدّام است، قضیه اساساً به این صورت است كه صدّام از اوّلِ كار با آمریكا هیچگونه تضاد منافع نداشت. البته در گزارشها هم هست، من این را نمیتوانم بهجد ادّعا كنم؛ لكن خود آمریكاییها ادّعا كردند كه سازمان«سیای آمریكا از اوّل در كودتای بعثیها در عراق در سال 1347 هجری شمسی نقش داشته است. ممكن است راست باشد و ممكن است راست نباشد. من نمیخواهم چیزی را كه یقین نداریم بگویم، لكن شكّی نیست كه بعد از آن، بخصوص بعد از قیام انقلاب اسلامی و تشكیل نظام جمهوری اسلامی، منافع اینها به هم گره خورد. قبل از آن هم نشستند با طاغوت ایران، محمّد رضا، توافق كردند. پیدا بود كه منافعشان به هم نزدیك است. بعد كه انقلاب به وجود آمد، منافع اینها مشترك شد. صدّام طمع ارضی به كشور ما داشت، آمریكا هم با تشكیل نظام جمهوری اسلامی مخالف بود و میخواست حكومت طاغوتیِ دستنشانده را برگرداند. این منافع باهم گره خوردند، لذا در سال 1359 وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و صدّام در روز اوّل به همین تهران هجوم هوایی كرد، آمریكاییها از ساعت اوّل حتّی چشمغرّهای به او نرفتند و كمك خودشان را به او روز به روز بیشتر كردند. اینها چیزهای یقینی است، یعنی جای احتمال نیست. البته یك احتمال این است كه از قبل با آمریكا هماهنگ كرده بود. این را نمیتوانم ادّعا كنم، چون نمیدانم. البته در این زمینه گزارشهایی هست. در سفرهایی كه بنده در زمان ریاست جمهوری داشتم، بعضی از رؤسای كشورهای اسلامی به ما میگفتند كه او قبلًا با بعضی جاها هماهنگ كرده بود. بههرحال ما یقین نداریم. آنچه كه یقین داریم این است كه بعد از شروع جنگ، از طرف آمریكا حدّ اكثر حمایت نسبت به صدّام صورت گرفت و از صدّام حمایت كردند. حتّی سازمان ملل را زیر فشار خود به انحای مختلف به حمایت از صدّام وادار كردند. ما هشت سال این جنگ را تحمّل كردیم. صدّام به درد آمریكاییها خورد؛ چون توانست به نفع آنها هشت سال انقلاب اسلامی را به یك مسألهی داخلی خونین، یعنی جنگ، مشغول كند. خوب؛ جنگ همّ و اشتغال و توجّه ذهنی زیادی میطلبد. اگر انقلابِ یك كشوری در اوّلِ كار مبتلا به چنین جنگ خونینی نشود، مجال بازسازی و مجال كارهای بزرگ برای آن وجود دارد. صدّام هشت سال از بهترین اوقات ما را به نفع آمریكا مشغول كرد؛ برای اینكه منافعشان به هم گره خورده بود. بعد كه در سال 1369 صدّام به كویت حمله كرد، تضاد منافع پیدا شد و دیدند بلندپروازی این آدم طوری است كه منافع آمریكا را در منطقه به خطر میاندازد؛ چون حمله به كویت، حمله به منافع آمریكا بود. اگر جلوِ صدّام را نمیگرفتند، ممكن بود پس از آن به عربستان سعودی هم حمله كند. خودِ او این را همان وقت هم میگفت! میگفت من كویت را كه بگیرم، میروم جلو، تا امارات، تا بحرین و تا قطر و تا هرجا كه بشود! نیّت صدّام این بود. خوب؛ اینجا منافعشان با همدیگر تضاد پیدا كرد. از اینجا فشارهای سازمان مللی و تبلیغاتی علیه صدام شروع شد. صدّام آدمی نبود كه در مقابل آمریكا مقاومت كند. او حاضر بود كوتاه آمده و با آنها كنار بیاید، منتها آمریكاییها نمیتوانستند و صدّام معضلی برایشان بود. اگر آمریكاییها با او كنار میآمدند، رفقای خود را در خلیج فارس از دست میدادند. حكّام خلیج فارس حاضر نبودند كه آمریكا صدّام را مجدّداً و مثل سابق تقویت كند، چون میترسیدند. از طرف دیگر، اگر بنا بود آمریكا صدام را بهكلّی زیر فشار قرار دهد، منافعی كه در عراق هست از دست آمریكا میرفت. لذا تضادی برای آمریكا وجود داشت. عراق كشوری بااینهمه نفت، بااینهمه منابع و با حدود بیست میلیون جمعیت برای آمریكا در این نقطهی مهمّ خاورمیانه خیلی جذّاب بود. آمریكا میخواست در عراق حضور داشته باشد، فعالیت كند، چپاول كند، اما نمیتوانست. بهخاطر اینكه اگر با صدّام كنار میآمد، از آنطرف مشكل وجود داشت و اگر كنار نمیآمد، این منافع از دست او میرفت. این تضاد بین آمریكا و رژیم صدّام بتدریج شدّت گرفت. لذا در فكر رفتند كه بهگونهای صدّام را از میان بردارند، عراق را برای خود صاف و راحت كنند. این قضایا دنبال آن است. بنابراین اینكه آمریكاییها یا انگلیسیها ادّعا كنند كه ما آمدیم بهخاطر مردم عراق صدّام را برداشتیم، یك دروغ كاملًا مفتضح و آشكار است. این كار ابداً بهخاطر مردم عراق نبود. اینها صدّام را برداشتند، چون منافعشان با منافع صدّام تضاد پیدا كرد، و الّا آن وقتیكه منافعشان یكی بود، حمایتش هم میكردند؛ كمااینكه در دوران جنگ حمایت كردند.1382/01/22