[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دانشگاه فرهنگیان - 1397/02/19
عنوان فیش :نامه ترامپ به رؤسای کشورهای خلیج‌فارس
کلیدواژه(ها) : مخالفت با نظام اسلامی, رابطه ایران و امریکا, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
علّت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی آمد دستِ سلطه‌ی آمریکایی را از کشور کوتاه کرد؛ همه‌ی مسئله این است. آمریکایی‌ها بر یک کشوری با ثروت، با امکانات و در موقعیّت راهبردی حسّاس جغرافیایی مثل ایران، به‌طورکامل مسلّط بودند؛ انقلاب و جمهوری اسلامی آمدند دست اینها را کوتاه کردند؛ اینها میخواهند انقلاب و جمهوری اسلامی را نابود کنند به‌خاطر این؛ میخواهند تسلّط داشته باشند؛ همچنان‌که بر بسیاری از کشورهای منطقه متأسّفانه تسلّط دارند. آنها میخواهند دستور بدهند «باید این کار را بکنید» و حاکم فلان کشورِ این منطقه‌ی حسّاس، «بایدِ» آنها را روی چشم بگذارد و قبول بکند! آنها این را میخواهند. توجّه بفرمایید! اینها نکته‌ی مهمّی است؛ مسئله، مسئله‌ی احساسات نیست؛ مسئله، مسئله‌ی این نیست که انسان ناگهان به‌خاطر یک حادثه‌ی دفعی مثلاً فرض کنید موضع‌گیری بکند؛ مسئله، مسئله‌ی اساسی و ریشه‌ای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزّت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمیتوانند تحمّل کنند. آنها میخواهند حکّامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هروقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیس‌ها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را میخواهند. متأسّفانه در کشورهای خلیج‌فارس، در کشورهای منطقه‌ی غرب آسیا، این حالت در بسیاری از [این] کشورها وجود دارد؛ اینها در مقابل آمریکا خاضعند، خاشعند؛ انسان چه بگوید: مثل عبد ذلیل!

همین دو سه روز قبل از این، ترامپ یک نامه‌ای نوشته است به رؤسای کشورهای خلیج‌فارس -که به این نامه ما توانستیم دست پیدا کنیم و ببینیم- و در این نامه به اینها میگوید که باید همه‌تان متّفق بشوید، باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید، من هفت تریلیون دلار اینجا خرج کرده‌ام برای شما. مردک! هفت تریلیون دلار شما برای اینها خرج کردی! هفت تریلیون دلار خرج کردی برای اینکه بر عراق مسلّط بشوی، بر سوریه مسلّط بشوی؛ خب نتوانستی؛ به درک! میگوید باید این کار را بکنید، این کار را بکنید، این کار را بکنید؛ [در جملاتش] «باید» دارد! به همه‌ی این رؤسا هم این نامه را نوشته و فرستاده. اینها میخواهند به جمهوری اسلامی هم «باید» بگویند؛ چون نمیتوانند، [لذا] دشمنند و میخواهند آن را بردارند؛ دعوا [سرِ] این است. ملّت ایران، یک ملّت مستقلّی است، ملّت عزیزی است. حکّام گذشته‌ی این ملّت -پادشاهان دوران قاجار و پادشاهان پهلوی- عزّت این ملّت را گرفتند، این ملّت را ذلیل کردند، عقب نگه داشتند، زیر بار تحمیل قدرتها بردند، [لذا] اینها عادت کردند و دلشان میخواهد که همین قضیّه اتّفاق افتاده باشد. حالا اسلام -جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، انقلاب اسلامی- آمده این ملّت را به عزّت خودش برگردانده، این ملّت ایستاده‌اند، اینها نمیتوانند تحمّل کنند؛ دعوا سرِ این است. این‌جوری خیال نکنند که «آقا شما چه اصراری دارید که سرِ فلان قضیّه می‌ایستید»! که می‌آمدند بعضی‌ها به ما میگفتند؛ خدا از سر تقصیراتشان بگذرد. خب، این مسئله‌ی آمریکا است.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش - 1396/11/19
عنوان فیش :راه اندازی و حمایت آمریکا از داعش
کلیدواژه(ها) : داعش, پشتیبانی آمریکا از جریان تکفیری, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
ظلمِ استکبار بایستی آشکار بشود. امروز ظالم‌ترین و بی‌رحم‌ترین مجموعه‌ی دنیا حکومت آمریکا است؛ از همه ظالم‌تر است. این داعش را ملاحظه کردید که چقدر بد و ظالم و وحشی بودند؟ حکومت آمریکا از اینها بدتر است. حکومت آمریکا همان دستگاهی است که داعشها را به وجود آورد -نه‌فقط داعش را- و کارهای آنها را برایشان تسهیل کرد؛ [بلکه] مسبّب، او بود. این دیگر ادّعای ما نیست؛ حرف خودشان است. همین کسی که الان رئیس‌جمهور آمریکا است، در تبلیغات انتخاباتی‌اش همین ایجاد داعش را به‌عنوان یکی از کارهای دموکرات‌ها -آن حزب مقابل خودش- مدام مطرح کرد، مدام تکرار کرد؛ راست هم میگفت، سند و مدرک هم وجود داشت برای این قضیّه، الان هم وجود دارد. خود اینها داعش را به وجود آوردند، خود اینها او را تقویت کردند، خود اینها پشتیبانی تسلیحاتی و مالی و غیره کردند، احتمالاً بعضی از شیوه‌ها را [هم] خود اینها به آنها یاد داده‌اند. آن مجموعه‌های وحشی آمریکایی که وابسته به دولتند -مثل بلک‌واتر و مانند آن- آنها همین کارها را میکنند دیگر؛ آنها خوب بلدند، آنها متخصّص این وحشیگری‌های نسبت به انسانهایند، ای‌بسا اصلاً آنها آموزش دادند داعشی‌ها را؛ وَالّا فلان بدبختِ از قفقاز آمده، چه‌جوری بلد است که مثلاً چه‌جور میشود یک انسان را شکنجه کرد، با شکنجه تدریجاً غرق کرد یا تدریجاً سوزاند؟ احتمالاً آنها یادش داده‌اند.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1396/03/22
عنوان فیش :فروش نفت عراق توسط داعش زیر چشم آمریکایی‌ها بود
کلیدواژه(ها) : داعش, دخالت آمریکا در عراق, پشتیبانی آمریکا از جریان تکفیری, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
داعش را چه‌ کسی به وجود آورد؟ داعش را چه کسی تقویت کرد؟ امروز همین هم که ادّعا میکنند «ائتلاف علیه داعش»، دروغ است؛ همین هم دروغ است. بله، اینها با کنترل‌نشدگی داعش مخالفند؛ امّا داعشِ کنترل‌شده را که توی دست خودشان باشد میخواهند و اگر کسی بخواهد این پدیده را نابود کند و از بین ببرد، جدّاً جلویش می‌ایستند. می‌بینید، امروز هواپیماهای آمریکایی می‌آیند نیروهای نظامی سوریه را که با داعش یا چیزی شبیه داعش مواجهند، بمباران میکنند. عین همین قضیّه در عراق هم اتّفاق افتاد. نفت عراق را داعش میفروخت؛ اینجا یک مسئول دولتیِ مهمان -که اینجا مهمان ما بود؛ شخصیّت معروف بین‌المللی- به من گفت که تصویر کامیونهای داعشی که نفت را از منابع عراقی میدزدیدند و میبردند به فلان کشور میفروختند، زیر چشم آمریکایی‌ها بود،‌ [امّا] هیچ‌وقت آمریکایی‌ها یک دانه بمب روی سر اینها نینداختند، هیچ‌وقت ممانعت نکردند! جلوی چشم آنها این کار انجام میگرفت، ادّعا هم میکردند که با داعش مخالفند؛ درحالی‌که اگرچنانچه با کسی مخالف باشند، با این‌جور پشتیبانی او مخالفت خواهند کرد؛ [اینها] نه، کمک هم میکردند! خب اینها هستند که بی‌ثباتی را در این منطقه به وجود آورده‌اند

مربوط به :بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان - 1395/08/12
عنوان فیش :شکست طرح آمریکایی «خاورمیانه‌ی بزرگ»
کلیدواژه(ها) : سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
[آمریکایی ها]از لحاظ سیاسی [هم] دچار بحرانند. امروز بدون استثنا، در هر نقطه‌ای از دنیا -این را من با قاطعیّت عرض میکنم- که یک ملّتی قیام کند، حرکت کند علیه مستبدّی، علیه دولتی، علیه حکومتی، شعارش «مرگ بر آمریکا» است؛ یک‌روز شعار مرگ بر آمریکا فقط مال اینجا بود؛ امروز در منطقه‌ی غرب آسیا، در منطقه‌ی شرق آسیا، [حتّی] در خود اروپا، در منطقه‌ی آمریکای لاتین، در منطقه‌ی آفریقا، ملّتهایی که قیام میکنند، اوّلین شعارشان علیه آمریکا است؛ این وضع سیاسی آمریکا است. بحران از این بالاتر؟

آمریکا برای منطقه‌ی غرب آسیا نقشه داشت. ببینید، شماها یادتان نیست، البتّه مال خیلی وقت نیست، مال ده دوازده‌سال قبل است، ولی خب شما جوانها آن روز را هم یادتان نیست. وزیرخارجه‌ی آمریکا آن روز آمد گفت که «ما میخواهیم یک خاورمیانه‌ی بزرگ درست کنیم»؛ در قضیّه‌ی لبنان و جنگ ۳۳ روزه، اسم خاورمیانه‌ی بزرگ را آورد. خاورمیانه‌ی بزرگ یعنی چه؟ آنها اسم منطقه‌ی غرب آسیا را میگویند خاورمیانه؛ خاورمیانه‌ی بزرگ یعنی یک منطقه‌ای از حدود پاکستان تا مدیترانه، یعنی تمام این کشورهای این منطقه، خاورمیانه است و آمریکا برای همه‌ی این منطقه یک نقشه‌ی کلّی کشیده بود که همه‌ی اینها را با محوریّت اسرائیل توی مشت نگه‌دارد؛ خاورمیانه‌ی بزرگ یعنی این. امروز وضع این خاورمیانه‌ی بزرگِ آن وزیرخارجه -که بیچاره یک خانمی هم بود که این حرف را زد- به جایی رسیده که اینها در قضیّه‌ی سوریه مانده‌اند، در قضیّه‌ی عراق مانده‌اند، در قضیّه‌ی لبنان مانده‌اند، در قضیّه‌ی شمال آفریقا مانده‌اند، در قضیّه‌ی لیبی پا در گِل مانده‌اند، در قضیّه‌ی یمن خودشان را وارد قضیّه کرده‌اند [امّا] مانده‌اند؛ این وضع سیاسی بین‌المللی آمریکا است.

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1395/04/16
عنوان فیش :تلاش سفیرآمریکا برای تبدیل منازعات سیاسی سوریه به جنگ داخلی
کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, بحران سوریه, دخالت‌های آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
مشکلات[کشورهای اسلامی] از کجا مى‌آید؟ این مشکلات از کدام منبع خبیث و نامبارکى ناشى میشود؟ چه کسى این نطفه‌ى ناپاک تروریسم را در دنیاى اسلام ترویج میکند؟ در زبان، همه از تروریسم تبرّى میجویند و گاهى على‌الظّاهر یک تظاهر عملى هم علیه تروریسم میکنند -به تعبیر رئیس جمهور محترم یک ائتلاف ظاهرى و دروغین و مصنوعى علیه تروریسم تشکیل میدهند- امّا در باطن این‌جور نیست؛ در باطن تروریسم را ترویج میکنند. ما فراموش نکرده‌ایم آن روزهایى را که در اوایل قضایاى سوریه، سفیر آمریکا بلند شد رفت در بین معارضین تا به آنها دلگرمى بدهد و آنها را وادار کند که یک منازعه‌ى سیاسى را تبدیل کنند به یک جنگ داخلى. این کار کوچکى است؟ خب منازعات سیاسى در خیلى از کشورها هست؛ چرا باید منازعه‌ى سیاسى را تبدیل کنند به جنگ؟ [آن‌هم‌] جنگ در خود یک ملّت و برادرکشى. بعد هم با پول و با درآمدهاى نفتى حرام، جوانهایى را از اطراف و اکناف جمع کنند [و به آنجا] متوجّه کنند؛ در سوریه یک‌جور، در عراق یک‌جور. حالا که دیگر گسترش پیدا کرده است؛ در بنگلادش، ترکیه و دیگر جاها. اینها است که دنیاى اسلام را دچار این بدبختى‌ها میکند و این ناامنى را به وجود مى‌آورد. چرا ما دشمن خودمان را نمى‌شناسیم؟

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌ها - 1395/03/29
عنوان فیش :محدودیت آمریکا برای مخالفانش از جمله جان‌اشتاین‌بک
کلیدواژه(ها) : آزادی در آمریکا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, اشتاین بک، جان, استاد دانشگاه ایده آل
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
بنده گفتم افراد نامطمئن در دانشگاه‌ها حضور پیدا نکنند؛ میگویند آقا، نامطمئن کیست؟ نامطمئن آن کسی است که به یک بهانه‌ای نظام را به چالش میکشد. کدام کشور اجازه میدهد که نظامِ حاکم بر آن کشور به چالش کشیده بشود؟ آمریکا که به ادّعای خودشان مرکز آزادی است اجازه میدهند؟ جان‌اشتاین‌بک -که چند رمان نوشته بود، [مانند] خوشه‌های خشم و مانند اینها که معروف است- مورد سخت‌ترین فشارها قرار گرفت؛ هرکسی اندک کلمه‌ای در آمریکا میگفت که بوی سوسیالیسم -نه سوسیالیسم، تا اندازه‌ای بوی ضعیفی از سوسیالیسم- در آن بود، به انواع مختلف محاصره میکردند؛ از ترور جسمی گرفته تا ترور آبرویی و مانند اینها. این‌جوری هستند؛ نظام را به چالش [نمیگذارند بکشانند]. حالا ما به بهانه‌ی انتخابات، به بهانه‌ی فلان، به بهانه‌ی بَهمان نظام را به چالش [بکشیم‌]! این کسی که نظام را به چالش میکشد به بهانه‌های مختلف، نامطمئن است.

مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام - 1394/01/20
عنوان فیش :انجام آزمایش های هسته ای توسط فرانسه
کلیدواژه(ها) : فرانسه, سلاح هسته‏‌ای, مسئله هسته‌ای ایران, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
غنی‌سازی و آنچه در زمینه‌ی هسته‌ای تا امروز پیش‌آمده است، یک دستاورد بسیار مهم است؛ این چیز کمی نیست. و این گامهای ابتدائی ما در این صنعت است. باید در این صنعت کار بشود، حرکت بشود، پیشرفت بشود. حالا چند کشور جنایتکاری که خودهاشان یا بمب هسته‌ای را علیه ملّتها به کار بردند مثل آمریکا، یا آزمایش کردند مثل فرانسه ــ فرانسه همین ده دوازده سال قبل از این سه آزمایش هسته‌ای پشت سر هم در اقیانوس کرد که اینها مخرّب است و محیط دریایی را نابود میکند؛ سه آزمایش هسته‌ای بسیار خطرناک؛ [در] دنیا هم یک جنجال مختصری کردند، بعد هم دهنها را بستند، تمام شد ــ اینها دارند به ما میگویند! ما دنبال انفجار هسته‌ای نیستیم، دنبال آزمایش هسته‌ای نیستیم، دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم؛ نه به‌خاطر اینکه آنها میگویند، [بلکه] به‌خاطر خودمان، به‌خاطر دینمان و به‌خاطر عقلمان. هم فتوای شرعی ما این است، هم فتوای عقلی ما این است. فتوای عقلی ما هم این است که ما امروز و فردا و هیچ وقت به سلاح هسته‌ای احتیاج نداریم؛ سلاح هسته‌ای برای یک کشوری مثل کشور ما مایه‌ی دردسر است که حالا تفصیل این بماند. بنابراین دستاورد هسته‌ای، بسیار مهم است و دنبال کردن این صنعت و صنعتی کردن کشور، بسیار چیز لازمی است؛

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و فعالان محیط زیست، منابع طبیعى و فضاى سبز - 1393/12/17
عنوان فیش :کارشکنی آمریکا در پیمان کیوتو
کلیدواژه(ها) : تخریب محیط زیست, پیمان کیوتو, دولت آمریکا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
قضیّه‌ی محیط زیست خیلی قضیّه‌ی مهمّی است. خلاصه‌ی اهمّیّت این قضیّه عبارت است از مسئولیّت انسان در قبال طبیعت؛ باید احساس مسئولیّت کند. همچنان‌که در قبال انسانها احساس مسئولیّت میکنیم، در قبال طبیعت هم باید احساس مسئولیّت کنیم. اسلام و ادیان الهی خواسته‌اند تعادل میان انسان و طبیعت را حفظ کنند؛ این، آن هدف اساسی و اصلی است. عدم حفظ این تعادل ناشی از عواملی است که عمده‌اش خودخواهی‌های انسان است؛ قدرت‌طلبی است؛ قلدری و گردن‌کلفتی بعضی از ما انسانها است. وقتی این اتّفاق نیفتاد - یعنی این تعادل حفظ نشد - آن‌وقت بحران محیط زیست پیش می‌آید؛ بحران محیط زیست به همه‌ی بشر و به‌همه‌ی نسلها آن‌وقت ضرر میزند.
امروز این بحران مخصوص ما نیست - حالا اگر تعبیر «بحران» صحیح باشد؛ لااقل «چالش بزرگ» - این چالش بزرگ، امروز مخصوص ما نیست؛ امروز در همه‌ی دنیا این چالش وجود دارد و ناشی از همان عدم احساس مسئولیّت است. شما دیدید در قضیّه‌ی «پیمان کیوتو» (1) آمریکا به‌عنوان یک دولت قلدر ایستاد - چندسال قبل از این من در نماز جمعه هم مطرح کردم و همین را گفتم یعنی یک برخورد قلدرمآبانه با یک پیمانی که این پیمان مربوط به یک کشور و دو کشور و این گوشه‌ی دنیا و آن گوشه‌ی دنیا نیست؛ مربوط به همه‌ی جهان است. مسئله‌ی گازهای گلخانه‌ای چیزی نیست که به یک کشور و به یک عدّه از مردم صدمه بزند؛ نه، مال همه‌ی بشریّت است. منتها مشکل اساسی در باب مسائل محیط زیست این است که آثار تخریب با آسانی و بزودی ظاهر نمیشود؛ وقتی ظاهر شد، علاج آن آسیب‌ها و مشکلها هم بعضاً بلندمدّت و بعضاً ناممکن است. فرض بفرمایید که آب شدن یخهای قطبی - که منتهی بشود به بالا آمدن سطح آب دریاها و مسائل گوناگون زیستیِ فراوان دیگری که برایش پیش می‌آید - دیگر چیزی نیست که قابل علاج باشد برای بشر؛ اینها دیگر چیزهایی نیست که بشود در ظرف ده سال و بیست سال و صد سال جبران کرد؛ آثار ماندگاری برای بشریّت دارد. یعنی وقتی انسانهایی پیدا شدند که احساس مسئولیّت نکردند، ثروتهای عمومی عالم را خواستند تبدیل کنند به ثروت شخصی، از هر امکانی برای فربه کردن وجود خودشان استفاده کنند، نتیجه میشود این. قلدری بشر، خطشکنی‌های قلدرمآبانه و گردن‌کلفتی‌های قدرتهای بشری، قدرتهای زر و زور در دنیا و در سطح جهان یک‌چنین نتایج و آثاری دارد.
1) پیمان بین‌المللی بین کشورهای صنعتی به‌منظور کاهش گازهای گلخانه‌ای که عامل اصلی گرم شدن کره‌ی زمین هستند.

مربوط به :بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور - 1392/08/29
عنوان فیش :حمله اتمی به ژاپن و دادن سلاح شیمیایی به صدام؛ نمونه‌های رفتار منافقانه استکبار
کلیدواژه(ها) : شاخص‌های استکبار, عملکرد استکبار, حمله اتمی به شهرهای ژاپن, تاریخ جنگ جهانی دوم, سیاهه‌‌ی جنایات امریکا, حمله به هواپیمای مسافربری ایران, بحران سوریه, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس, سیاهه‌‌ی جنایات امریکا, عملکرد استکبار, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
از خصوصیّات استكبار كه باز یكی [دیگر] از شاخصها[ی رفتار نظام استكباریِ] است، فریبگری و رفتار منافقانه است؛ این را توجّه كنید. همین جنایاتی كه گفته شد، همه‌ی اینها را در تبلیغات خودشان سعی میكنند توجیه كنند و جنایت را در لباس خدمت نشان بدهند! این نظام استكبار كه قصد سلطه‌ی بر ملّتها را دارد، از این شیوه به طور متعارف و معمول در همه‌ی زندگی‌اش استفاده میكند؛ شیوه‌ی توجیه جنایت و پوشاندن لباس خدمت به جنایت. [در] همین حمله‌ی به ژاپن، یعنی دو بمبی كه در هیروشیما و ناكازاكی منفجر شد، [وقتی] آمریكاییها عذرخواهی میكنند، به این صورت میگویند كه اگرچه با این دو بمبی كه ما به این دو شهر پرتاب كردیم، دهها هزار در وهله‌ی اوّل، [یا] شاید صدها هزار كشته شدند، [امّا این كار] هزینه‌ی تمام كردن جنگ جهانی دوّم بود؛ اگر ما آمریكاییها این بمبها را نمی‌انداختیم، جنگ ادامه پیدا میكرد؛ حالا اگر دویست هزار [انسان] كشته شدند، آنوقت دومیلیون كشته میشدند؛ بنابراین ما خدمت كردیم كه این بمبها را انداختیم! ببینید این حرفی است كه آمریكاییها در تبلیغات رسمی [میگویند]. الان شاید از آن روز ۶۵ سال میگذرد؛ دائماً همین حرف را تكرار كرده‌اند و گفته‌اند. این یكی از آن حرفهای فریبگرانه و منافقانه و از دروغهای عجیب و غریبی است كه جز از دستگاههای استكباری بر نمیآید. این بمبها در تابستان ۱۹۴۵ میلادی بر روی این دو شهر افتاد و منفجر شد و این جنایت اتّفاق افتاد؛ در حالی كه چهار ماه قبل از آن - یعنی در اوّل بهار ۱۹۴۵ - هیتلر كه ركن اصلی جنگ بود خودكشی كرده بود؛ دو روز قبل از او هم موسولینی - رئیس جمهور ایتالیا - كه او هم ركن دوّم جنگ بود دستگیر شده بود و جنگ عملاً خاتمه پیدا كرده بود؛ ژاپن هم كه پای سوّم جنگ بود، از دو ماه قبل اعلام كرده بود كه آمادهی تسلیم است؛ جنگی وجود نداشت امّا این بمبها منفجر شد. چرا؟ چون این بمبها ساخته شده بود، باید یك جایی آزمایش میشد؛ سلاحی ساخته بودند، باید آن را آزمایش میكردند. كجا آزمایش كنند؟ بهترین فرصت، این بود كه به بهانه‌ی جنگ این بمبها را ببرند روی سر مردم بیگناه هیروشیما و ناكازاكی بیندازند تا معلوم بشود كه آیا درست عمل میكند یا نه! چهره‌ی فریبگرانه.
ادّعا میكنند طرفدار بشرند؛ هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان میزنند، قریب سیصد نفر مسافر بی‌خبر را از بین میبرند، نابود میكنند، عذرخواهی هم نمیكنند، به آن كسی كه این جنایت را انجام داده، مدال هم میدهند! در همین هفته‌های اخیر شنیدید كه آمریكاییها - از رئیس جمهور گرفته تا دیگران - درباره‌ی استعمال سلاح شیمیایی در سوریّه جنجال بپا كردند، دولت سوریّه را متّهم كردند كه شیمیایی به كار برده. من كاری ندارم كه قضاوت كنم چه كسی به كار برده؛ البتّه قرائن نشان میداد كه گروههای تروریستی این را به كار بردند، امّا به هر حال آنها گفتند كه دولت این را به كار برده؛ جنجال و های‌وهوی [كردند] كه استعمال سلاح شیمیایی خطّ قرمز ما است! این را ده بار یا بیشتر مسئولین آمریكایی گفتند؛ درست، [امّا] همین دولت آمریكا و رژیم ایالات متّحده، در حملات جنایتكارانهای كه صدّام به ایران میكرد و سلاح شیمیایی به كار میبرد، نه فقط كوچكترین مخالفتی با آن نكردند، بلكه پانصد تُن مادّه‌ی شیمیایی مرگ‌آور و خطرناك قابل تبدیل به گاز خردل را - كه هنوز بسیاری از جوانهای عزیزِ آن روزِ ما مبتلا [به عوارض آن] هستند و سالها است دارند بیماری میكشند - صدّام از آمریكا وارد كرد؛ كمك كردند؛ البتّه از جاهای دیگر هم خریده بود، امّا پانصد تُن مادّه‌ی شیمیایی مرگ‌آور قابل تبدیل به گاز خردل را صدّام از آمریكا تهیّه كرد و به كار برد؛ بعد هم كه میخواستند علیه او در شورای امنیّت قطعنامه صادر كنند، آمریكا مانع شد. رفتار منافقانه یعنی این؛ اینجا سلاح شیمیایی میشود خطّ قرمز، آنجا سلاح شیمیایی - چون در مقابل نظام مستقلّ اسلامی است، چون در مقابل ملّتی است كه حاضر نیست زیر بارِ آمریكا برود - میشود یك امر مجاز كه باید به آن كمك هم كرد! این بخشی از خصوصیّات و شاخصها است؛ البتّه شاخصهای استكبار بیش از اینها است: جنگ‌افروزی میكنند، اختلاف‌افكنی میكنند، با حكومتهای مستقل درمی‌افتند، با ملّت خودشان حتّی آنوقتی كه منافع گروههای خاص اقتضا میكند درمی‌افتند، در جنگ صدّام با ایران همه‌گونه كمكی كه برایشان ممكن بود كردند؛ مثال شیمیایی را گفتم، اطّلاعات [هم] میدادند؛ رئیس استخبارات آن روز صدّام، بعدها مصاحبه كرد و گفت هفته‌ای سه مرتبه من میرفتم به سفارت آمریكا در بغداد و آنها یك پاكتِ دربسته‌ای به من میدادند كه همه‌ی اطّلاعات ماهوارهای مربوط به نقل و انتقالات نیروهای مسلّح ایران در آن بود و ما میدانستیم كجا هستند. یك چنین كمكهایی میكردند.

مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه تهران - 1388/03/29
عنوان فیش :سوزاندن افراد فرقه داوودی؛ نمونه ای از نقض حقوق بشر در آمریکا
کلیدواژه(ها) : دیویدی‌ها, نقض حقوق بشر, سوء استفاده از مفاهیم شریف, حقوق بشر در غرب, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, توجه به حقوق بشر در جمهوری اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
آن چیزی كه در این بین[گفتارهای سران کشورهای دیگر در مورد انتخابات 88] از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهائی بود كه به عنوان دلسوزی از حقوق بشر و سختگیری به مردم، از زبان این دولتمردان آمریكائی صادر شد كه: ما از اینكه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزی به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را كی به خاك و خون كشید و هنوز هم دارد میكشد؟ عراق را كی زیر چكمه‌ی نظامیان خودش تحقیر كرد؟ در فلسطین چه كسی به دولت صهیونیست ظالم این همه كمك سیاسی و مادی كرد؟ در خود آمریكا - انسان واقعاً تعجب میكند - در زمان دولت همین حزب دمكرات، در زمان ریاست جمهوری شوهر همین بانوئی كه حالا اظهار نظر میكند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‌ی داوودی را زنده زنده در آتش سوزاندند. این كه دیگر جای انكار نیست. همین حضرات، همین دمكراتها این كار را كردند. فرقه‌ی داوودی‌ها به قول خودشان دیویدی‌ها - به دلیلی مورد غضب دولت آمریكا قرار گرفتند و به منزلی رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه كردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنی چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپائی و آمریكائی قدری بایستی شرم و حیا را هم برای خودشان وظیفه بدانند. جمهوری اسلامی، پرچم‌دار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطه‌ای كه مردم مظلوم واقع شدند، نشانه‌ی همین است. نشانه‌ی این است كه پرچم حقوق بشر به وسیله‌ی اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این كشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم كه برای حقوق بشر كسی ما را نصیحت كند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19
عنوان فیش :واقعی نبودن آزادی در آمریکا
کلیدواژه(ها) : آزادی رسانه در امریکا, رسانه‌ها در امریکا, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در تجربه‌ى غربى، عدالت اجتماعى و حتّى دمکراسىِ واقعى نیست. شما ببینید امروز در کشورهاى پیشرفته‌ى غربى - به قول خودشان - اپوزیسیون به معناى واقعى کلمه وجود ندارد؛ اختلاف بر سر این است که به عراق حمله کنیم یا نکنیم؛ حزب کارگر در انگلیس معتقد به حمله است، حزب محافظه‌کار معتقد است که نه، حمله نکنیم. در فرانسه، فلان آقا معتقد است که با اسرائیل این‌طورى برخورد کنیم؛ دیگرى معتقد است که نخیر، آن‌طورى برخورد کنیم. در اتریش و جاهاى دیگر هم همین‌طور است. دعوا بر سر این نیست که اصول پذیرفته شده‌ى آن کشورها مورد خدشه قرار بگیرد و خدشه‌کننده اجازه داشته باشد در صحنه‌ى انتخابات یا تبلیغات وارد شود یا به او اعتنایى بشود؛ این‌طورى نیست. در دوره‌ى قبل ریاست‌جمهورى امریکا شخصى که جزو دو حزب معروف امریکا نبود، آمد وارد صحنه شد؛ ثروت زیادى هم داشت و پول زیادى هم خرج کرد؛ اما مطلقاً نگذاشتند به مراحل مقدماتى و ابتدایىِ انتخاب هم برسد؛ با شیوه‌هاى گوناگون و روش‌هاى خاص، او را از صحنه خارج کردند.

در آن‌جا رسانه‌ها آزاد است؛ اما رسانه‌ها متعلق به چه کسانى است؟ رسانه‌ها متعلق به سرمایه‌داران بزرگ است. در امریکا، معناى آزادى رسانه‌ها، آزادىِ سخن گفتنِ بزرگ سرمایه‌داران است. عمده‌ترین مطبوعات، متعلق به آنهاست. مهمترین چاپخانه‌ها و ناشران کتاب متعلق به سرمایه‌داران است. یکى از مسؤولان کنونى درباره‌ى تسخیر لانه‌ى‌جاسوسى کتابى به زبان انگلیسى نوشته بود. این مسؤول محترم خودش به من مى‌گفت: به هر ناشرى در امریکا مراجعه کردیم، حاضر نشدند این کتاب را چاپ کنند؛ چون ناشران عمده، وابسته به دستگاه‌هاى سرمایه‌دارى‌اند؛ بنابراین مجبور شدیم به کانادا برویم. در آن‌جا با زحمت توانستیم یک ناشر پیدا کنیم که این کتاب را چاپ کند. ایشان مى‌گفت آن ناشر بعداً با من تماس گرفت و گفت از وقتى من تعهد کرده‌ام این کتاب را چاپ کنم و آنها این را فهمیده‌اند، به من تلفن‌هاى تهدیدآمیز مى‌شود و جان من را تهدید مى‌کنند! آزادى واقعىِ بیان و آزادى انتخاب هم به معنایى که آنها شعارش را مى‌دهند، در آن‌جا نیست.

دو سال قبل همه‌ى مطبوعات نوشتند که یک مأمور عالى‌رتبه‌ى امنیتى در امریکا معلوم شده جاسوس شوروى سابق بوده؛ بعد هم براى روسیه‌ى کنونى جاسوسى مى‌کرده. او را گرفتند و با او مصاحبه کردند. بنده این مصاحبه را در یکى از مجلات امریکایى دیدم؛ یا تایم بود یا نیوزویک. از او پرسیدند تو که مأمور عالى‌رتبه‌ى امنیتى بودى، چرا براى بیگانه‌ها جاسوسى مى‌کردى؟ گفت من در آرزوى ساختن یک ویلاى کوچک و یک زندگى راحت بودم؛ و این آرزو از این طریق براى من حاصل نمى‌شد! این، زندگى یک مأمور عالى‌رتبه است که براى این‌که ویلاى کوچکى براى خودش بسازد، ناچار است جاسوسى کند؛ آن هم در موقعیت شغلىِ حساس و خطیرى که دارد!

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26
عنوان فیش :بهتر و بیشتر شدن تجهیزات نظامی ایران در طول هشت سال جنگ
کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, ایستادگی ملت ایران, ایستادگی مقابل استکبار, تحریم اقتصادی, عملکرد استکبار, معادلات استکبار, عملکرد استکبار, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, استقامت ملت‌ها, ایستادگی ملت ایران
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
جوانان و صاحبان دانش و اندیشه و خرد باید تلاش کنند. تصوّر هم نکنید که دشمن می‌تواند جلوِ این تلاش را بگیرد؛ نه. حداکثر کاری که این دشمن که امروز در مقابل ملتهاست- یعنی امریکا- می‌تواند بکند، عبارت است از کار نظامی و جاسوسی، که یکی مثل صدّامِ مفلوکِ بدبخت را در بیغوله و حفره پیدا کند، یا اینکه به کار فساد و ابتذال‌پراکنی به وسیله‌ی رسانه‌های جمعی و کارهای فرهنگی بپردازد؛ و الّا حتی از راه فشارهای اقتصادی هم آن‌چنان‌که می‌خواهد، برایش میسّر نیست؛ چون درزمینه‌ی ارتباطات اقتصادی در دنیا، گوشه و کنارها و پیچیدگیهایی وجود دارد و این‌طور نیست که اگر بخواهند ملتی را از لحاظ اقتصادی بیچاره کنند، بتوانند. در دوره‌ی جنگ، دنیای غرب- امریکا و اروپا و وابسته‌هایشان- و دنیای شرقِ آن روز که شوروی بود، ما را تحریم کردند و از تعداد سلاحها و هواپیماها و تانک‌هایمان هم خبر داشتند و فکر می‌کردند ظرف شش ماه همه‌ی این‌ها تمام خواهد شد! هشت سال جنگ را کش دادند که در پایان این هشت سال امکانات و تجهیزات ما بهتر و بیشتر از اوّل شد! نتیجه‌ی غلبه‌ی نظامی بر مجموعه‌ای مثل مجموعه‌ی صدّام که هم خودش خائن و زبون بود و هم اطرافیانش خیانتکار- او به ملتش خیانت می‌کرد، اطرافیانش هم به او- می‌شود همین. غلبه بر مثل صدّام دلیل اقتدار نیست که کسی خیال کند حالا این قطب ابر قدرت جهانی هر کاری دلش می‌خواهد، می‌کند؛ نه، این‌طور نیست که هر غلطی بخواهند، بتوانند بکنند. غلبه‌ی نظامی را مهاجمانِ به ملتها مثل «چنگیز» و «تیمور» و امثال این‌ها پیدا می‌کنند، که آمدند، بعد هم رفتند و نابود شدند؛ اما ملتها دوباره سر بلند کردند. آنجایی که ملتها بخواهند و بایستند، هیچ دشمنی نمی‌تواند در مقابل آن‌ها پایداری کند و به تعرّض، تجاوز و افزون‌طلبیِ خود ادامه دهد. ضربه‌ای می‌زند، ضربه‌ای هم می‌خورد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1382/08/23
عنوان فیش :ادعای دموکراسی با رای 25 درصدی مردم
کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, دموکراسی غربی, دموکراسی دروغین, ایالات متحده امریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
افرادی كه این‌قدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بی‌اعتنا هستند، غلط می‌كنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند. الآن هم خطكشی‌ای كه در این منطقه كرده‌اند و گفته‌اند كدام كشور در خطّ دمكراسی هست، كدام كشور نیست، نشان‌دهنده‌ی نیّتهای شوم و مقاصد رسوای آن‌هاست.
آن‌ها به دمكراسی هم عقیده ندارند. رئیس‌جمهور فعلی امریكا با كمتر از بیست و پنج درصد آراءِ مردمش و با حكم قاضی رئیس‌جمهور شده است! چه دمكراسی‌ای؟!
كدام دمكراسی؟! به آراءِ مردم اهمیت نمی‌دهند و اعتنایی نمی‌كنند. همان‌طور كه عرض كردیم، دمكراسی حربه‌ای است برای اینكه ندای عدالتخواهی در حلقوم ملتهای جهان خفه شود؛ برای اینكه حق مردم فلسطین پامال شود و كسی نفهمد؛ برای اینكه هرجا منفعتی وجود دارد و یك نقطه‌ی حسّاس جغرافیایی هست كه به درد منافع نامشروع امریكا می‌خورد، بتوانند به آن دست بیندازند و كسی صدایش درنیاید. كیست كه امروز این حرفها را در دنیا نداند؟ این مطالب قابل اعتنا نیست و من هم قصد جواب دادن به این حرفها را ندارم؛ این حرفها رسواتر از آن است كه بخواهیم جواب دهیم.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1382/08/23
عنوان فیش :ادعای دموکراسی با وجود قتل عام مردم عراق و افغانستان
کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ آسیا و آفریقا, حمله آمریکا به عراق, حمله امریکا به افغانستان, دموکراسی غربی, سوء استفاده از مفاهیم شریف, دموکراسی دروغین
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اظهارات مسئولان دولتِ استكباری امریكا نشان می‌دهد كه این‌ها در منطقه‌ی خاورمیانه، علیه همه‌ی ملتهای این منطقه مقاصد و نقشه‌هایی دارند. این ایجاب می‌كند كه ملتهای منطقه بیدار شوند. رئیس‌جمهور امریكا راجع به وجود دمكراسی در این منطقه حرفهایی بر زبان آورده است كه اگر كسی نقش امریكا را در دفاع از قدرتهای مستبد در طول چهل، پنجاه سال گذشته- بعد از جنگ دوم به این طرف- بداند، از اینكه رئیس‌جمهور چنین رژیمی ادّعا كند متولّی دمكراسی است، شرمنده می‌شود كه چرا باید چنین حرف بی‌حساب و غلطی، این‌طور با گستاخی و وقاحت بر زبان كسی جاری شود...
عراق یك كشور سی‌میلیونیِ مستقل در یك منطقه‌ی حسّاس است؛ اما این‌ها بی‌اعتنا به آراء و خواست مردم آمده‌اند یك حاكم امریكایی در عراق گذاشته‌اند. این‌ها كسانی هستند كه صدها نفر از مردم افغانستان و عراق را به صِرف سوءظن و تهمت یكجا به قتل رساندند و حتّی عذرخواهی هم نكردند! در افغانستان كاروان مردم را كه برای عروسی می‌رفتند، زدند و كشتند، بعد گفتند اشتباه شده؛ لازم هم ندانستند عذرخواهی كنند! در عراق هر روز با مردم درگیر می‌شوند و خانه‌ها و محیط امن زندگی مردم را لگدكوب می‌كنند؛ اما عذرخواهی هم نمی‌كنند! افرادی كه این‌قدر به حقوق انسانها و ملتها و به آراء مردم بی‌اعتنا هستند، غلط می‌كنند خود را متولّیِ دمكراسی بدانند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1382/02/10
عنوان فیش :همکاری منافقان با صدام در قتل عام شیعیان انتفاضه سال 1369
کلیدواژه(ها) : سازمان مجاهدین خلق, رژیم بعثی عراق, رژیم بعثی عراق, حمله آمریکا به عراق, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
پرچم مبارزه با تروریسم را به دست گرفته‌اند و هنوز هم بدون خجالت، ادّعای خود را تكرار می‌كنند؛ اما با منافقین كه دستشان به خون ملت ایران و كردهای عراق و شیعیان این كشور آغشته است - كه در قضیه‌ی انتفاضه‌ی سال 1369 عراق كه صدّام شیعیان را در جنوب عراق و در مناطق زیادی از این كشور قتل عام كرد، منافقین در كنار صدّامیها با شیعیان جنگیدند - همكاری می‌كنند! ترور، كار آنهاست؛ خودشان هم اقرار و به آن افتخار می‌كنند؛ دنیا هم اینها را تروریست شناخته است؛ اما امریكا اینها را زیر بال گرفت! معلوم شد تروریسم بد است، آن‌وقتی كه نوكر امریكا نباشد؛ اما اگر تروریسم نوكر امریكا شد، نه، خیلی خوب است و هیچ اشكالی هم ندارد! این، بوته‌ی آزمایش است؛ نشان می‌دهد كه مبارزه با تروریسم یعنی چه؛ دمكراسی یعنی چه.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1382/01/22
عنوان فیش :پیوندها و تضادهای منافع آمریکا و عراق در جنگ تحمیلی
کلیدواژه(ها) : تاریخ دشمنی آمریکا با ایران, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله آمریکا به عراق, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ, صدام حسین, پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
[در حمله آمریکا به عراق]قضیه، آزاد كردن مردم عراق نیست. چهار قضیه است كه باید از هم تفكیك كرد. یكی مسأله‌ی سقوط صدّام است. یك مزاحمت و تضادی بین منافع صدّام و منافع هیئت حاكمه‌ی آمریكا پیش آمد كه به درگیری و كشمكش انجامید. آن‌ها قوی‌تر بودند و صدّام را ساقط كردند؛ این یك قضیه است. در مورد این قضیه، ما موضع روشنی داریم كه این موضع را هم عرض خواهم كرد. موضع ما در مورد هریك از این چهار قضیه، روشن است. قضایا را تفكیك می‌كنیم تا موضع نظام جمهوری اسلامی كه برخاسته از فكر و تدبیر اسلامی و رعایت مصالح و منافع كشور است، معلوم شود. پس یكی مسأله‌ی سقوطِ صدام است...
در مورد مسأله‌ی اوّل كه سقوط صدّام است، قضیه اساساً به این صورت است كه صدّام از اوّلِ كار با آمریكا هیچ‌گونه تضاد منافع نداشت. البته در گزارشها هم هست، من این را نمی‌توانم به‌جد ادّعا كنم؛ لكن خود آمریكاییها ادّعا كردند كه سازمان‌«سیای آمریكا از اوّل در كودتای بعثیها در عراق در سال 1347 هجری شمسی نقش داشته است. ممكن است راست باشد و ممكن است راست نباشد. من نمی‌خواهم چیزی را كه یقین نداریم بگویم، لكن شكّی نیست كه بعد از آن، بخصوص بعد از قیام انقلاب اسلامی و تشكیل نظام جمهوری اسلامی، منافع این‌ها به هم گره خورد. قبل از آن هم نشستند با طاغوت ایران، محمّد رضا، توافق كردند. پیدا بود كه منافعشان به هم نزدیك است. بعد كه انقلاب به وجود آمد، منافع این‌ها مشترك شد. صدّام طمع ارضی به كشور ما داشت، آمریكا هم با تشكیل نظام جمهوری اسلامی مخالف بود و می‌خواست حكومت طاغوتیِ دست‌نشانده را برگرداند. این منافع باهم گره خوردند، لذا در سال 1359 وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و صدّام در روز اوّل به همین تهران هجوم هوایی كرد، آمریكاییها از ساعت اوّل حتّی چشم‌غرّه‌ای به او نرفتند و كمك خودشان را به او روز به روز بیشتر كردند. این‌ها چیزهای یقینی است، یعنی جای احتمال نیست. البته یك احتمال این است كه از قبل با آمریكا هماهنگ كرده بود. این را نمی‌توانم ادّعا كنم، چون نمی‌دانم. البته در این زمینه گزارشهایی هست. در سفرهایی كه بنده در زمان ریاست جمهوری داشتم، بعضی از رؤسای كشورهای اسلامی به ما می‌گفتند كه او قبلًا با بعضی جاها هماهنگ كرده بود. به‌هرحال ما یقین نداریم. آنچه كه یقین داریم این است كه بعد از شروع جنگ، از طرف آمریكا حدّ اكثر حمایت نسبت به صدّام صورت گرفت و از صدّام حمایت كردند. حتّی سازمان ملل را زیر فشار خود به انحای مختلف به حمایت از صدّام وادار كردند. ما هشت سال این جنگ را تحمّل كردیم. صدّام به درد آمریكاییها خورد؛ چون توانست به نفع آن‌ها هشت سال انقلاب اسلامی را به یك مسأله‌ی داخلی خونین، یعنی جنگ، مشغول كند. خوب؛ جنگ همّ و اشتغال و توجّه ذهنی زیادی می‌طلبد. اگر انقلابِ یك كشوری در اوّلِ كار مبتلا به چنین جنگ خونینی نشود، مجال بازسازی و مجال كارهای بزرگ برای آن وجود دارد. صدّام هشت سال از بهترین اوقات ما را به نفع آمریكا مشغول كرد؛ برای اینكه منافعشان به هم گره خورده بود. بعد كه در سال 1369 صدّام به كویت حمله كرد، تضاد منافع پیدا شد و دیدند بلندپروازی این آدم طوری است كه منافع آمریكا را در منطقه به خطر می‌اندازد؛ چون حمله به كویت، حمله به منافع آمریكا بود. اگر جلوِ صدّام را نمی‌گرفتند، ممكن بود پس از آن به عربستان سعودی هم حمله كند. خودِ او این را همان وقت هم می‌گفت! می‌گفت من كویت را كه بگیرم، می‌روم جلو، تا امارات، تا بحرین و تا قطر و تا هرجا كه بشود! نیّت صدّام این بود. خوب؛ اینجا منافعشان با همدیگر تضاد پیدا كرد. از اینجا فشارهای سازمان مللی و تبلیغاتی علیه صدام شروع شد. صدّام آدمی نبود كه در مقابل آمریكا مقاومت كند. او حاضر بود كوتاه آمده و با آن‌ها كنار بیاید، منتها آمریكاییها نمی‌توانستند و صدّام معضلی برایشان بود. اگر آمریكاییها با او كنار می‌آمدند، رفقای خود را در خلیج فارس از دست می‌دادند. حكّام خلیج فارس حاضر نبودند كه آمریكا صدّام را مجدّداً و مثل سابق تقویت كند، چون می‌ترسیدند. از طرف دیگر، اگر بنا بود آمریكا صدام را به‌كلّی زیر فشار قرار دهد، منافعی كه در عراق هست از دست آمریكا می‌رفت. لذا تضادی برای آمریكا وجود داشت. عراق كشوری بااین‌همه نفت، بااین‌همه منابع و با حدود بیست میلیون جمعیت برای آمریكا در این نقطه‌ی مهمّ خاورمیانه خیلی جذّاب بود. آمریكا می‌خواست در عراق حضور داشته باشد، فعالیت كند، چپاول كند، اما نمی‌توانست. به‌خاطر اینكه اگر با صدّام كنار می‌آمد، از آن‌طرف مشكل وجود داشت و اگر كنار نمی‌آمد، این منافع از دست او می‌رفت. این تضاد بین آمریكا و رژیم صدّام بتدریج شدّت گرفت. لذا در فكر رفتند كه به‌گونه‌ای صدّام را از میان بردارند، عراق را برای خود صاف و راحت كنند. این قضایا دنبال آن است. بنابراین اینكه آمریكاییها یا انگلیسی‌ها ادّعا كنند كه ما آمدیم به‌خاطر مردم عراق صدّام را برداشتیم، یك دروغ كاملًا مفتضح و آشكار است. این كار ابداً به‌خاطر مردم عراق نبود. این‌ها صدّام را برداشتند، چون منافعشان با منافع صدّام تضاد پیدا كرد، و الّا آن وقتی‌كه منافعشان یكی بود، حمایتش هم می‌كردند؛ كمااینكه در دوران جنگ حمایت كردند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1382/01/22
عنوان فیش :چاپ کتاب توسط آمریکایی‌ها برای تغییر دیدگاه افغانها نسبت به آنها
کلیدواژه(ها) : حمله امریکا به افغانستان, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله امریکا به افغانستان
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
آمریكاییها پیش خودشان همه‌ی حسابها را كرده‌اند. فكر می‌كنند كه ما این شخص را نصب می‌كنیم، بعد زمام امور را در دست می‌گیریم و كمكهایی هم می‌كنیم و سپس فرهنگ مردم را عوض می‌كنیم؛ یعنی آموزش و پرورش را قبضه می‌كنیم. به خیال خودشان در افغانستان هم همین كار را می‌كنند. آمریكاییها در یكی از كشورهای آسیایی چندین تُن كتاب دبستانی به زبان فارسی و پشتو برای افغانستان چاپ كردند كه در دبستانهای افغانستان پخش كنند، تا چهره‌ی آمریكا در خلال این درسها برای بچه‌های افغانی چهره‌ی زشتی جلوه نكند و فرهنگ و دید و نگاه تاریخی افغانها به‌كلّی طور دیگری شكل بگیرد. این فكر را به خیال خودشان برای عراق هم می‌خواهند بكنند. این كار قطعاً با نتیجه‌ی مطلوب آن‌ها شكل نخواهد گرفت.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1382/01/22
عنوان فیش :سقوط بغداد در جنگ آمریکا با عراق در مدتی کوتاه به علت عدم حمایت ملت عراق از صدّام
کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله آمریکا به عراق
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اگر ملت عراق در این جنگ [آمریکا و عراق] طرفِ صدّام را می‌گرفت، خود مهاجمان هم می‌دانند كه نمی‌توانستند این‌طور پیشروی كنند. وقتی دل ملت یك كشوری با مدیران آن كشور صاف نباشد، قضیه همین است. ملت عراق از مدیران كشور خود كتك خورده بود، اهانت، تحقیر، غصب، سنگدلی و ضربت دیده بود، لذا از آن‌ها هیچ حمایتی نكرد. لذا دشمنِ آن كشور، یعنی مهاجمان، توانستند سریع پیشروی كنند. البته در این قضیه هم حرفها و بحثها هست. عرض كردیم كه ملت ما در این قضیه خوشحال است. دولت و مسئولان ما هم خوشحالند. البته هم ملت، هم دولت و هم مسئولان ما به این قضیه قدری شك دارند؛ از اینكه چرا بغداد مثل بصره مقاومت نكرد. یعنی هفته‌ی اوّل جنگ كه گذشت، وضع جنگ طور دیگری شد. در هفته‌ی اوّل، جنگ جدّی بود و می‌گفتند جنگِ جدّی بعد از این است. اما بعد از آن، مهاجمان چند روزی متوقّف شدند، بعد كه راه افتادند، دفاع درستی نشد. در واقع، بغداد در ظرف دو سه روز تسلیم شد، یعنی سقوط كرد و كسی دفاع درستی از بغداد نكرد. درحالی‌كه در خودِ بغداد- آن‌طور كه به ما اطّلاع دادند- حدود صد و بیست هزار نیروی مسلّح بود. حالا حلقه‌های دفاعی كه به فاصله‌ی تقریباً صد كیلومتر دور بغداد چیده بودند و لشكرهای گارد صدّام حفاظت می‌كردند، خیلی بیشتر بود. حتّی خودِ بغداد هم كه حدود صد و بیست هزار نیروی مسلّح داشت، نتوانست دو سه روز در مقابل تهاجم مقاومت كند؛ یا نتوانست و یا دستور دادند كه مقاومت نكند؛ حالا معلوم نیست. آینده این ابهامها را روشن خواهد كرد. الآن نمی‌توانیم قضاوت كنیم. مهم هم نیست كه قضاوت ما چه باشد. باید صبر كنیم و ببینیم آینده چه قضاوتی نسبت به این قضیه خواهد كرد.

مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1382/01/01
عنوان فیش :شباهت بهانه امریکا برای حمله به عراق با توجیه هیتلر برای شروع جنگ جهانی دوم
کلیدواژه(ها) : تاریخ جنگ جهانی دوم, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, حمله آمریکا به عراق, هیتلر
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
این حمله[آمریکا به عراق] ابعادی دارد و وسیع‌تر از عراق است. موضوع فقط حمله‌ی به عراق نیست. حمله‌ی به یك كشور- چه عراق و چه غیر عراق- از سوی قدرتی از راه دور و با بهانه‌های مصنوعی و ساختگی، به هر صورت غلط است. مردم و افكار عمومی دنیا هم این كار را محكوم كردند. الآن در تلویزیون‌ها، اجتماعات عظیم مردم را در شرق و غرب دنیا حتّی در خود امریكا مشاهده می‌كنید. اما موضوع برای دنیای اسلام، خطرناك‌تر است و ابعاد وسیع‌تری دارد. نباید به موضوع فقط این‌طور نگاه كرد كه دولت و قدرتی با انگیزه‌های مختلف به كشوری حمله كرده است. البته امریكایی‌ها سعی می‌كنند مطلب را جور دیگری جلوه بدهند. آن‌ها وانمود می‌كنند كه هدفشان ساقط كردن صدام است. علت هم این است كه صدام حسین سلاح كشتار جمعی دارد یا تروریسم را ترویج و تأیید می‌كند. آن‌ها از ملت عراق می‌خواهند امریكایی‌ها را حمایت كنند. امریكایی‌ها این‌طور در دنیا وانمود می‌كنند؛ لیكن این فریب است؛ امروز خیلی‌ها در دنیا به این موضع واقف‌اند. مطلب اساسی این است كه یك هیتلریسم جدید و بسیار خطرناك و وقیح در تاریخ ظهور كرده است. آن‌ها درست مثل هیتلر در مقدمات جنگ جهانی دوم عمل می‌كنند. وقتی در آن زمان هیتلر حملات خود را به كشورهای همسایه‌ی خود در اروپا شروع كرد، كار خود را برای افكار عمومی جهان این‌طور توجیه كرد كه آلمان به فضای حیاتی احتیاج دارد؛ به این معنا كه كشور آلمان برای ملت و رژیم آلمان كوچك است. آن‌ها فضای وسیع‌تری احتیاج دارند تا بتواند تنفس كنند و زنده بمانند. هیتلر مردم خود و همچنین افكار عمومی را این‌طور توجیه می‌كرد؛ یك توجیه مسخره و غلط.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1380/12/27
عنوان فیش :نقش آفرینی دولت امريكا در سرنگونی چهل دولت مستقل از سال 1945 تا امروز
کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, نظام سلطه, قدرتهای سلطه ‏گر, استکبار, استکبار جهانی, سیاهه‌‌ی جنایات امریکا, نظم نوین جهانی, دنیای تک قطبی, استکبار جهانی, عملکرد استکبار, نظام سلطه, سلطه طلبی, قدرتهای سلطه ‏گر, دخالت‌های آمریکا, حمایت امریکا از کودتاها, کودتای 28 مرداد, عملکرد استکبار
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
آن روزی كه بعد از فروپاشی اردوگاه كمونیزم، رئیس جمهور وقت امریكا نظم نوین جهانی را اعلام كرد، هدف استكباریِ دیرین امریكا را آشكار كرد؛ ما فی‌الضّمیر خودش و دستگاه سیاستگذار امریكایی را نشان داد و آشكار كرد. البته این مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پیش تصمیم گرفتند و اعلان كردند كه اجازه نخواهند داد هیچ قدرت دیگری وارد امریكای لاتین شود. امریكای لاتین به عنوان یك منطقه‌ی اختصاصی دولت ایالات متحده امریكا به حساب آمد. بعد بتدریج این به همه‌ی دنیا توسعه داده شد؛ منتها این را به عنوان یك هدف اعلام‌شده ذكر نمی‌كردند و بر زبان نمی‌آوردند. بعد از آن‌كه احساس كردند در مقابلشان رقیب بزرگی مثل شوروی وجود ندارد، این هدف را تقریباً به‌صراحت اعلام كردند: دنیای تك قطبی؛ نظم نوین جهانی با یك قدرت واحد و مسلّط بر همه‌ی عالم. هدفی كه برنامه‌های كاری امریكا در طول این دهها سال گذشته، همه همین را نشان می‌دهد. هدف، گسترش سلطه‌ی نظامی و به دنبال آن، سلطه‌ی سیاسی و اقتصادی است؛ و تماماً در جهت منافع كمپانیهایی كه در واقع سیاست دولت امریكا را آنها تعیین می‌كنند؛ جهتگیریها را آنها به وجود می‌آورند. اینها واقعیّاتی است كه بشرِ امروز اگر این واقعیات را بداند، به‌موقع تصمیم خواهد گرفت. انسانها اگر بفهمند در دنیای آنها چه می‌گذرد، قدرت تصمیم‌گیری و موضعگیری دارند. آحاد ملتها كارهای بزرگی می‌توانند انجام دهند.
به من آماری دادند كه دولت امریكا از سال 1945 تا امروز در سرنگونی چهل دولت مستقل، كه تابع امریكا نبودند، نقش ایفا كرده و در بیست و چند مورد دخالت نظامی داشته است! این دخالتها بدون استثناء با كشتار عمومی و با فجایع بزرگ همراه بوده است. البته در مواردی موفّق شده و در مواردی هم ناكام مانده و موفّق نشده است. آنچه كه در ذهن خود ماست و از یاد ماها دور نیست، مثالهای روشنی است؛ از جمله بمباران اتمی ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، كه آقای رئیس جمهور اشاره كردند؛ مثال ویتنام، آن جنگهای خونین، آن فجایع فراموش نشدنی كه بالاخره هم با ناكامی امریكا تمام شد؛ مثال شیلی؛ مثال خود ایران در كودتای 28 مرداد - كه مأمور امریكایی به تهران آمد و مشغول برنامه‌ریزی و اقدام شد؛ و بعد هم خودشان این موضوع را اعلام كردند و اسنادش نیز منتشر شد كه الان در دسترس همه است - و همچنین در جاهای متعدّد دیگر. عامل همه‌ی اینها، كمپانیهای بزرگ اقتصادی، سردمداران مالی بزرگ امریكا، احزاب اقتدارطلب، دستجات پُرنفوذ صهیونیستی، شخصیتهای معیوب از لحاظ فكری و اخلاقی - كه در رأس كارها هستند - می‌باشند. این پرونده‌ی بسیار سنگین و گذشته‌ی بسیار ننگینی است. اینها چیزهای كوچكی نیست. برای اینها نابودی انسانها مهم نیست، نابودی ثروتها مهم نیست، نابودی عدالت مهم نیست، فاجعه‌های بشری مهم نیست؛ این مسائل هیچ كدام مانع سر راه اینها محسوب نمی‌شوند. البته برای حفظ ظاهر، امكانات فراوان تبلیغی و رسانه‌ای را هم در اختیار دارند. تعبیر كردند به «صدای بلندتر»، تعبیر درستی است. سعی می‌كنند با صدای بلندتری فضای دنیا را آن‌طور تنظیم كنند كه این فاجعه‌آفرینی را بپوشاند؛ چهره‌ی آنها را باز هم طرفدار صلح، طرفدار مردم‌سالاری و دموكراسی، طرفدار حقوق بشر نشان دهد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان اردبیل‌ - 1379/05/05
عنوان فیش :ویرانی درونی آمریکا به مانند دهه 1960 میلادی
کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, افول آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
امروز حتّى قدرتى مثل قدرت امریکا - که البته از لحاظ اقتصادى، از لحاظ ثروت ملى، از لحاظ پیشرفت علمى و نظامى در سطح بالاست - به‌شدّت آسیب‌پذیر است و از درون تهدید مى‌شود. در تظاهرات امریکایى این را نمى‌شود دید؛ ما که از بیرون نگاه مى‌کنیم، نمى‌توانیم این را درست ببینیم؛ اما اندیشمندان و فیلسوفان سیاسى خودِ امریکا این هشدار را مى‌دهند و در کتابهاى متعدّد نوشته‌اند.
امروز را در امریکا تشبیه مى‌کنند به دهه 60 امریکا - از 1960 تا 1970؛ دهه جنگ ویتنام - و معتقدند دهه 1960، دهه تزلزل امریکا بود؛ دورانى که جنگ ویتنام بود و دانشگاههاى امریکا، خیابانهاى امریکا و محیطهاى مردمى امریکا در یک چالش دائمى با دولت بود. جنگ تمام شد، آن آتش هم تا حدودى فرو نشست؛ چون مظهرى نداشت.
امروز و در دهه اوّلِ هزاره سوّم، مى‌گویند شرایط براى آنها، شرایط دهه 60 است؛ منتها ویرانى از درون است - ویرانى اخلاقى است، ویرانى ایمانى است - نقطه تمرکز ایمان براى مردم و جوانها نیست. علم پیشرفت مى‌کند، آزمایشگاهها کار مى‌کنند، ساخت و ساز علمى و صنعتى و اتمى و غیره پیش مى‌رود؛ اما روزبه‌روز هویّت ملى ضعیفتر مى‌شود. این را آنها مى‌گویند؛ این آسیب‌پذیرىِ مهمى است. انتظار نیست که ما این را در ژستهاى رئیس‌جمهور امریکا مشاهده کنیم، یا در حرفهاى آنها اقرار به آن را بشنویم؛ اما واقعیتى است.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16
عنوان فیش :نابودی نسل مسلمان از اروپا؛ هدف جنايات دشمنان عليه مسلمانان کوزو و بوسني
کلیدواژه(ها) : حکومت الهی, مسلمانان در اروپا, مسلمانان بوسنی و هرزگوین, بوسنی و هرزگوین, مسلمانان بوسنی و هرزگوین, مسلمانان کوزو, ظلم به مسلمانان در اروپا, دموکراسی غربی, حقوق مسلمانان در غرب, حقوق بشر در غرب, حقوق مسلمانان در غرب, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایه‌ی امیرالمؤمنین، برای همه حاصل خواهد شد - برای مؤمن، برای فاسق و برای كافر - حتی كفّار هم در آن، راحت زندگی می‌كنند. این طور نیست كه در آن، فقط آدمهای پرهیزكار، راحت باشند، غیر پرهیزكار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده می‌كند. اگر حكومت الهی نشد، جامعه، جامعه‌ی تبعیض‌آمیز است. تبعیض هم انواعی دارد. آن‌جایی كه زمامداران حكومت و قدرت، مردمانی باشند كه یا از كسی نترسند، یا اخلاقیّاتی نداشته باشند و در درون آنها ناظری از خدا نباشد، همین وضعی است كه امروز شما در دنیا ملاحظه می‌كنید! كشتن مسلمانان كوزو و به دنبال مسلمانان بوسنی و هرزگوین، با هدف نابود كردن نسل مسلمان از منطقه‌ی اروپا! این كار انجام می‌گیرد! مسلمانان در اروپا صاحب مملكتی باشند، نمی‌شود. اگر به‌عنوان یك انسان درجه‌ی دو زندگی كنند، مانعی ندارد! اینها حقایقِ حوادث این روزگار است. این هدف كسانی است كه از همه طرف، دست به‌دست هم دادند تا قضایای بوسنی راه افتاد و امروز قضایای كوزوو راه افتاده است! شما ملاحظه كنید، یوگسلاوی از یك طرف و متّحدین غربی - ناتو - از یك طرف، با هم جنگ دارند؛ اما نتیجه چیست؟ آیا یك مسلمان به‌خاطر این‌كه - ظاهراً - یوگسلاوی را مجازات می‌كنند، احساس آرامش كرد؟! ابداً! از روزی كه این حملات شروع شده است، شدّت عمل نسبت به مسلمانان بیشتر است!
البته ارتباط خودشان با هم بر سر قضیه‌ی حكومت و استبداد و قلدری - و این‌كه یكی حتماً باید صربها را زیر بند و فرمان خود بیاورد - چیزهایی را ایجاب می‌كند؛ اما برای مسلمانان فرقی نمی‌كند. مسلمانان در بوسنی و هرزگوین هم چند سال مورد تجاوز قرار گرفتند، كتك خوردند، كشته و در گورهای دستجمعی دفن شدند؛ به قصد این‌كه آنها را متفرّق و متلاشی كنند! آخرِ سر آمدند و با شكل به‌كلّی نامطلوبی، صلح را برقرار كردند. البته وقتی دیدند چاره‌ای نیست، اقدام كردند؛ زیرا مسلمانان بوسنی، انصافاً ایستادگی كردند. اگر چاره‌ای بود، آن‌قدر ادامه پیدا می‌كرد تا یك نفر از آن جمعیتی كه در بوسنی و هرزگوین بودند، در آن منطقه باقی نماند! با این‌كه خیلی از آنها هم از همان نژاد «اسلاو» و جزو همان جمعیتند؛ منتها دینشان فرق می‌كند! این‌جاهم همین است؛ تا راندن مسلمانان و نابود كردن اسلام و اجتماع و تجمّع اسلامی ادامه می‌دهند! چرا؟ به‌خاطر این‌كه وجود مسلمانان را در این‌جا برخلاف اهداف خود خواهانه و مستبدانه‌ی خودشان می‌دانند. حالا اسمش دمكراسی است، باشد؛ اسم كه چیزی را عوض نمی‌كند! همه‌ی این آقایانی كه در آن‌جا هستند، حاكمان دمكراتیك و حكومتهای دمكراسی هستند! آیا این دمكراسی است؟! معنای دمكراسی، این است؟! آیا بشریت برای این مقاصد، باید تحمّل این همه مشكلات را بكند؟! اگر واقعاً دمكراسی این است، پس استبداد و دمكراسی فرقی با هم ندارد! كشورهای دمكرات دنیا و كسانی كه با حكومتهای به‌اصطلاح دمكراسی بر سرِ كارند، در برخورد با جماعاتی كه با آنها همفكر نیستند - یا به دلیلی وجود آنها را برای خودشان مفید نمی‌دانند، یا مضر می‌دانند - حق داشته باشند با شدیدترین ابزارها رفتار كنند! پس اگر بشریت، دمكراسی غربی را رد كند، نفی و انكار كند و از آن اظهار برائت نماید، حق دارد.
ولایت اسلامی این‌گونه نیست. ولایت اسلامی این‌طور است كه وقتی مخالفین در حكومت امیرالمؤمنین، خلخال از پای زن یهودی بیرون می‌آورند، امامِ آن جمعیت و حاكمِ حكیم می‌گوید: اگر مسلمانی از این امر بمیرد - از غصّه‌ی این‌كه در حكومت او خلخال از پای یك زن یهودی درآورده‌اند - حق دارد! مثل امیرالمؤمنین كه مبالغه نمی‌كند؛ می‌گوید اگر از این غصّه، انسان بمیرد، حق دارد. این، حكومت و ولایت اسلامی است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :تبیین حدود آزادی در غرب
کلیدواژه(ها) : دیویدی‌ها, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, آزادی جنسی در غرب, آزادی مطبوعات, لیبرالیسم, آزادی در آمریکا, حقوق بشر آمریکایی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشکیل مى‌دهد. ابتدا براى آزادیهاى اجتماعى و فردى، محدودیتهایى را معیّن کردند؛ این یکى از آنهاست. آن وقتى که منافع مادّى به خطر بیفتد، آزادى را محدود مى‌کنند. منافع مادّى، مثل عظمت این کشورها و سلطه علمى این کشورها. تعلیم و تربیت، یکى از مقولاتى است که آزادى در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادى» در دانشگاههاى بزرگ دنیاى غربى محدود مى‌شود! دانش و فنآورى والا - به قول خودشان HIGH TEC - قابل انتقال نیست! انتقال فنآورى به کشورهاى معیّنى ممنوع است! چرا؟ چون اگر این دانش و این علم انتقال داده شد، از انحصار این قدرت خارج شده است و این قدرت مادّى و این سلطه، به حال خود باقى نخواهد ماند. آزادى مرز پیدا مى‌کند؛ یعنى استاد حق ندارد که فرضاً به شاگرد کشور جهان سومى - شاگرد ایرانى، یا دانش‌پژوه چینى - فلان راز علمى را بیاموزد!
آزادى انتقال اطّلاعات و اخبار هم این‌گونه است. امروز همه جنجال دنیا، براى آزادى اطّلاعات و اخبار است؛ بگذارید مردم باخبر شوند؛ بگذارید مردم بدانند. ترویج آزادى در غرب، یکى از مصادیق و مصرعهاى بلندش این است؛ اما در حمله امریکا به عراق - در زمان ریاست جمهورى بوش - براى مدّت یک هفته یا بیشتر، رسماً همه اطلاعات سانسور شد. افتخار هم کردند و گفتند که هیچ خبرنگارى حق ندارد یک عکس یا یک خبر از حمله امریکا به عراق منتقل و منتشر کند! همه مى‌دانستند که حمله شده؛ خود امریکاییها هم خبر دادند؛ اما از جزئیات آن هیچ‌کس مطّلع نبود؛ چون مدّعى بودند که این کار، امنیت نظامى را به خطر مى‌اندازد! پس، امنیت نظامى، حقّ آزادى را محدود کرد؛ یعنى یک مرز مادّى و یک دیوار مادّى.
استحکام پایه‌هاى این حکومت هم، مرز دیگر است. چند سال قبل از این - حدود چهار، پنج سال پیش - در امریکا گروهى پیدا شدند، که خبرش را هم همه کسانى که اهل روزنامه‌اند، خوانده‌اند. البته بنده همان وقت تفاصیل بیشترى را از آن اطّلاع پیدا کردم؛ لیکن همه در روزنامه‌هاى ما هم نوشتند و گفتند. گروهى پیدا شدند که اینها با گرایش مذهبى خاصى علیه حکومت فعلى امریکا - زمان همین آقاى کلینتون - اقدام کردند. علیه آنها مقدارى کارهاى امنیتى و انتظامى شد، اما فایده‌اى نبخشید. خانه‌اى را که آنها در آن جمع شده بودند، محاصره کردند و آتش زدند که حدود هشتاد نفر در آتش سوختند! عکسهایش را هم منتشر کردند و همه دنیا هم دیدند. در میان این هشتاد نفر، زن هم بود، کودک هم بود، شاید یک نفرشان هم نظامى نبود. ببینید؛ آزادى زنده ماندن، آزادى عقیده، آزادى مبارزه سیاسى، به این حد محدود مى‌شود. بنابراین، آزادى در دنیاى مادّى غرب هم حدود و مرزهایى دارد؛ منتها این مرزها، مرزهاى مادّى است.
ارزشهاى اخلاقى در آن‌جا، هیچ مانعى براى آزادى نیستند. مثلاً نهضت همجنس‌بازى در امریکا، یکى از نهضتهاى رایج است! افتخار هم مى‌کنند؛ در خیابانها تظاهرات هم راه مى‌اندازند؛ در مجلّه‌ها عکسهایشان را هم چاپ مى‌کنند؛ با افتخار هم ذکر مى‌کنند که فلان تاجر و فلان رجل سیاسى جزو این گروه است؛ هیچ کس هم خجالت نمى‌کشد و انکار نمى‌کند! بالاتر از این، بعضى از اشخاصى که با این نهضت مخالف مى‌کنند، مورد تهاجم شدید بعضى از مطبوعات و روزنامه‌ها واقع مى‌شوند که ایشان با نهضت همجنس‌بازى مخالف است! یعنى ارزش اخلاقى، مطلقاً حدّ و مرزى براى آزادى معیّن نمى‌کند.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان‌ - 1374/08/10
عنوان فیش :حفظ نظام سلطه؛ مسئله مورد توافق نظام غرب و شرق
کلیدواژه(ها) : نظام سلطه, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ جنگ سرد
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
معنای نظام سلطه آن است كه كشورها، ملتها و دولتها یا باید سلطه‌گر باشند، یا سلطه‌پذیر. دنیا تا چند سال قبل، دو قطبی بود؛ یك طرف نظام غربی به سرپرستی و رهبری امریكا بود، یك طرف هم نظام شرقی به سرپرستی شوروی. این دو نظام، در صد مسأله هم با یكدیگر توافق داشتند. یكی از آن مسائل حفظ نظام سلطه بود. یعنی هر دو این را پذیرفته بودند كه دنیا به دو منطقه تقسیم می‌شود. با هم توافق كرده بودند كه هر دو طرف به یكدیگر كاری نداشته باشند و هر كدام نظام سلطه را در مجموعه‌ی خودش مستقر كند. امروز هم كه یكی از این دو قطب فرو پاشید و از بین رفت، آن دیگری از فروپاشی رقیب عبرت نمی‌گیرد؛ بلكه در فكر دست‌اندازی و كسب میراث بازمانده از اوست.

مربوط به :بیانات در دیدار مردم یاسوج - 1373/03/17
عنوان فیش :ادعای ریاست دنیا توسط آمریکا بعد از فروپاشی شوروی و واکنش ملت‌ها به آن
کلیدواژه(ها) : فروپاشی شوروی, تاریخ عملکرد اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, نظام سلطه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
فروپاشیِ شورویِ سابق را هیچ‌کس باور نمی‌کرد. نه خودِ سردمداران آن اتّحاد جماهیری، نه آمریکاییها، نه اقمار آن دو قدرت بزرگ جهانی و نه توده‌های مردم، باور نمی‌کردند که چنین حادثه‌ای اتّفاق بیفتد. ناگهان یک امپراتوری عظیم از هم فرو پاشید و شوروی سابق به چندین کشور کوچک و بزرگ تبدیل شد که بعضی از آنها هنوز هم با یکدیگر جنگ و دعوا و اختلاف دارند. دیگر آن قدرتی که خود را مالکِ نیمی از دنیا می‌دانست، وجود ندارد. به‌خلاف انتظار همه، دود شد و از بین رفت! پس از گذشت چند صباحی از آن حادثه، قدرتهای گوناگون و ریز و درشت عالم، گیج بودند و نمی‌دانستند چه حادثه‌ای رخ داد و چگونه اتّفاق افتاد! لکن، پس از مدّتِ کوتاهی، آن قدرت دیگر آمریکا - به وسطِ میدان آمد و گفت: «امروز من رئیس کلّ دنیایم!» چون رقیب را در صحنه ندید، فکر کرد همه‌ی دنیا زیرِ نگینِ اوست.
مردمِ دنیاپرستِ کوته‌بین، همین گونه‌اند و نمی‌توانند دو واسطه آن طرفترِ حوادث را ببینند. «یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا.» ظواهر دنیا و همین پدیده‌های ظاهری را می‌بینند، و بر اساس آنها حکم می‌کنند. اما حکمِ خدا، چیز دیگری است. آمریکا به گمان خود، به عنوان رئیس دنیا و رهبر سیاسی عالم، وارد میدان شد، به امر و نهی کردن پرداخت و عدّه‌ای هم باورشان آمد. بخصوص بعد از قضیه‌ی خلیج فارس و جنگ با عراق - بمباران عراقِ بی‌دفاع و کشتن مردم - هم خودِ آمریکاییها و هم بعضی دیگر، امر برایشان مشتبه شد. خیال کردند که واقعاً آمریکا رئیس دنیاست. اما آنچه که برای شما برادران و خواهران عزیز اهمیت دارد، این نکته است که امروز، هم برای خودِ آمریکاییها، هم برای همپیمانانشان، هم برای رقبایشان در اروپا و آسیا و هم برای دولتهای وابسته‌ی ضعیفِ بی‌عرضه، این حقیقت روشن شده است که نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری نمی‌تواند زمام ریاست ملتهای دنیا را به دست گیرد. بعضی از آنها پیش از این فهمیدند و بعضی هم امروز می‌فهمند که خیلی کوچکتر از آنند که بخواهند رهبریِ ملتهایِ دنیا را به دست گیرند. البته به دست گرفتن رهبری و ریاست دولتهای ضعیف و دست‌نشانده، در توان آنها هست؛ اما ابداً نمی‌توانند چنین وضعیتی را بر ملتها تحمیل کنند. چون ملتها هرگز زیر بار ظلم و تحمیل قدرتهایِ تحمیلیِ دیگر نمی‌روند.

مربوط به :بیانات در جلسه بیست و هشتم تفسیر سوره بقره - 1371/03/06
عنوان فیش :اتکا به مردم ؛علت پایداری حکومت کمونیستی کوبا
کلیدواژه(ها) : انقلاب کوبا, فیدل کاسترو, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حضور مردم در صحنه, انقطاع از مردم, روشنفکران
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در کشور خودمان بسیاری از حقایق هست که خیلی از روشنفکران نمیفهمند فرضاً امکان ایستادگی در مقابل قدرتهای مستکبر و مسلط امروز عالم را تحلیل‌گران سیاسی نمیفهمند و میگویند مگر میشود در مقابل آمریکا ایستاد!؟ شما اگر به تحلیل‌های تحلیل‌گران سیاسی نگاه کنید هرجا که باشند وقتی محاسبه میکنند، میگویند دودوتا چهارتاست، آنها پول دارند، تکنولوژی دارند، پیشرفت‌های علمی دارند، مغزهای فعال دارند، قدرت تبلیغاتی دارند، قدرت سیاسی دارند، قدرت لشگرکشی دارند، ببینید با کویت چه کردند؟ با عراق چه کردند؟ و در جاهای دیگر چه کردند؟ چگونه میشود در مقابل آمریکا ایستاد؟ به هرحال اگر واقعاً کار دست تحلیل‌گرها و حسابگرهای روشنفکر و متخصصین و کارشناسان باشد همه باید بروند در مقابل آمریکا سرخم کنند و بگویند: هر چه شما میفرمائید همان است، اما توده‌ی مردم میگویند چرا نمیشود ایستاد؟ یعنی یک احساس روشنی دارند و اگر چه آن احساس علمی و تحلیلی که مخصوص روشنفکران است را ندارند اما احساس روشن غیرعملی و ادراکی دارند و میگویند چرا نمیشود ایستاد، بعد هم در عمل که نگاه میکنیم میبینیم واقعاً میشود ایستاد! چون وقتی یک ملتی تصمیم گرفت میایستد. امروز هم دنیای استکباری در یک تحلیل نهایی، یک روشنفکر متخصصی که احساسات صحیح و دقیق داشته باشد و مسائل را بدون زاویه‌های دید مخصوص دنبال بکند، بالاخره به همین نتیجه میرسد و میبیند که تمام همّ و غمّ استکبار دنیا این است که عقاید توده‌ها را برگرداند به آن طرفی که خودشان میخواهند، چون اگر عقاید توده‌ها در آن طرفی که آنها میخواهند قرار نداشته باشد، واقعاً نمیشود با اینها مقابله کرد. ولذا با توده‌های مردم چه باید کرد؟ آیا میشود آنها را کشت؟ چنین چیزی امکان پذیر نیست. آیا امروز میشود حکومت‌های متکی به مردم را تکان داد؟ شما ببینید حکومت‌های اروپای شرقی که غیرمردمی و حکومت‌های حزبی صدرصد و متکی به حزب کمونیست بودند، مکانیزم مخصوص حزب کمونیست یک نفر را بر سرکار میآورد، مثل بسیاری از دولت‌های اروپای شرقی که به پشتیبانی دولت شوروی سرکار آمده بودند. هرجا با شوروی مخالفت میکردند آنها وارد میشدند. در چکاسلواکی، در لهستان، در مجارستان و در بلغارستان شورویها هرچه میخواستند همان میشد، یعنی حکومت واقعاً از مردم منقطع بود و هیچ‌ منش مردمی نداشت، لذا با یک اشاره در ظرف چند ماه همه‌ی اینها مثل ساختمانهای مقوایی که آب زیر پایشان بیفتد، همه خم شدند و فرو ریختند. حکومت کوبا که در قلب آمریکا و زیر گوش آمریکاست با آن همه دشمنی که آمریکا دارد هنوز آنگونه نشده است و با وجود اینکه آقای بوش و دیگران در مصاحبه‌هایشان حرص و جوش میخوردند هنوز سرجایش ایستاده است و من بعضی از اوقات که مجله‌های آمریکائی را مطالعه میکنم، ‌ میبینم مرتب کاریکاتور و طنز درست میکنند و این مطلب در آنجا منعکس است. البته حکومت کوبا مشکلات دارد، اما چون بطور نسبی یک اتکائی به مردم دارد و چون با مردم خودش مبارزه کرد. و به اتفاق مردم سرکار آمده، مردم هم او را به اسم فیدل میشناسند و من که از نزدیک با او مفصل صحبت کردم اخلاقاً یک آدم مردمی است و اینکه هنوز نتوانستند با او کاری بکنند، به خاطر این است که متکی به مردم است. گرچه بر اثر تبلیغات و فشار آوردن روی افکار عمومی و بر اثر فشار اقتصادی ممکن است او را هم از پای درآورند و نهایتاً هم این کار را میکنند، اما ببینید چقدر تفاوت دارد؟ اینجا افکار عمومی پشت سر دولت هست و آنجاها نبود، لذا مشکل برایشان افکار عمومی است، پس اینکه قدرتهای گردن کلفت، آنجاهایی که افکار و تبلیغا‌تشان کارگر نشده باشد نمیتوانند کاری بکنند یک حقیقتی است که این حقیقت را یک متخصص و یک کارشناس و یک اقتصاددان و یک سیاسی حرفه‌ای نمیفهمد، اگر هم بگوئیم: میگوید ممکن نیست با آمریکا در افتاد. لکن توده‌ی مردم این حقیقت بسیاری از حقایق از همین قبیل را میفهمند، البته مشروط براینکه با توده‌های مردم در میان گذاشته شده باشد.