رد شدن افراد در انتخابات آمریکا، به دلیل وجود تفکّرات اقتصادیِ سوسیالیستی بنده گفتهام و باز هم میگویم که آن کسانی که حتّی نظام را قبول ندارند بیایند در انتخابات شرکت کنند، رأی بدهند، امّا نهاینکه کسی که نظام را قبول ندارد، بخواهند مجلس بفرستند. هیچجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد که [وقتی] ما گفتیم آقا شما که نظام را قبول نداری بیا، بگوید خیلی خب، پس اجازه بدهید من به کسی رأی بدهم که او هم نظام را قبول ندارد؛ این معنی ندارد. در هیچجای دنیا در مراکز تصمیمگیری، آن کسی که اصل نظام کشور را قبول ندارد راه نمیدهند؛ [حتّی] یک جاهایی با اندک تهمتی طرف را کنار میزنند. همین کشور آمریکا که امروز خودش را نماد آزادی و مانند اینها معرّفی میکند و یک عدّه آدمهای سادهلوح هم قبول میکنند و ترویج میکنند، در آن دورانی که جریان چپ در دنیا وجود داشت -اینها البتّه حالا مطرح نیست- اینها هرکسی را به اندک بیانی که نشاندهندهی یک گرایش ضعیف به تفکّرات اقتصادیِ سوسیالیستی مثلاً بود، با قاطعیّت رد میکردند. کمونیست نبود، معتقد به کمونیسم هم نبود، معتقد به سوسیالیسم هم نبود، امّا [اگر] یک رگهی مختصری در مسائل اقتصادی نشان میداد، ردّش میکردند؛ همینجایی که حالا اسم آزادی و اسم دموکراسی و مانند اینها را میآورند و به ما اعتراض میکنند که شما چرا شورای نگهبان دارید. بیحیاها! بنابراین اینکه ما مقیّد باشیم کسی برود در مجلس که نظام را، مصالح کشور را، ارزشهای اساسی کشور را تأیید بکند، تقویت کند، دنبال بکند، یک حقّ عمومی است. این هم در انتخابات و در سلامت انتخابات مؤثّر است.1394/10/30
وحدت نیاز؛ مبنای تشکیل عدم تعهد ما [سران و هیئتهای نمایندگی كشورهای جنبش عدم تعهد]در اینجا گرد آمدهایم تا به هدایت و كمك پروردگار، حركت و جریانی را كه در شش دههی قبل با هوشمندی و موقعیتشناسی و شجاعت چند تن از رهبران سیاسیِ دلسوز و مسئولیتپذیر پایهگذاری شد، به اقتضای موقعیتها و نیازهای امروز جهان ادامه دهیم و بلكه به آن جانی تازه و تحركی دوباره ببخشیم. میهمانان ما از مناطق جغرافیائی دور و نزدیك در اینجا گرد آمده و متعلق به ملیتها و نژادهای گوناگون و دارای تعلقات اعتقادی و فرهنگی و تاریخی و وراثتیِ متنوعند؛ ولی همان طور كه «احمد سوكارنو» یكی از بنیانگذاران این جنبش در كنفرانس معروفِ باندونگ در سال 1955 گفت، مبنای تشكیل عدم تعهد، نه وحدت جغرافیائی یا نژادی و دینی، بلكه وحدت نیاز است. آن روز كشورهای عضو جنبش عدم تعهد، به پیوندی كه بتواند آنها را از سیطرهی شبكههای اقتدارگرا و مستكبر و سیریناپذیر مصون بدارد، نیازمند بودهاند؛ امروز با پیشرفت و گسترش ابزارهای سلطهگری، این نیاز همچنان پابرجا است.1391/06/09
نابودی منافع ملتها در خاورمیانه بر اثر زد و بند قدرتها امروز خاورمیانه بیدار شده است، دنیای اسلام بیدار شده است. سالهای سلطهی قدرتمندانِ دور از این منطقه - كه به خاطر وجود منابع عظیم این منطقه هجوم آوردند و دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه كردند - دارد به پایان میرسد؛ این یك واقعیتی است. یك روزی در منطقهی ما این دو قدرت بزرگی كه آن روز بودند - یعنی آمریكا و شوروی سابق - بر همهی امور سیاسی این منطقه مسلط بودند. یك بخشی مربوط به چپ بود، یك بخشی مربوط به راست بود؛ با هم اختلاف و دعوا، بعد هم یك وقتی با هم میساختند - در رأس، قدرتهای پشت سر اینها، آمریكا و شوروی با هم میساختند - یكهو میدیدیم مصر را فروختند! كمااینكه در یك دورهای فروختند. در واقع جنگ بین دو اردوگاه بود. بعد در بالا با هم نشستند پشت پرده مذاكره كردند، ملتها، زمامدارانشان، منافعشان، همه زیر پا له میشد. امروز اینجوری نیست. امروز ملتهای منطقه افول تدریجی قدرتها را میبینند. و در این زمینه، پیشرو، ایران اسلامی است با پشتوانه و عقبهی عظیم فرهنگی و امكاناتی كه در این كشور هست؛ آن هم ایران متكی به اسلام، كه اسلام آمیخته است با جان و روح و فكر این ملت و این مجموعه. این را بایستی نگه داشت؛ این خیلی باارزش است.1389/11/19
راهاندازی هشتاد کودتای نظامی توسط آمریکا، از دههی 40 تا دههی 90 من میخواهم به شما جوانها عرض کنم؛ شما برای اینکه ایران اسلامی را بسازید، یعنی هم ملت و میهن عزیز و تاریختان را سربلند کنید، هم وظیفهی خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهید - که امروز اگر کسی برای سربلندی ایران اسلامی تلاش کند، هم به میهن خود، به ملت خود، به تاریخ خود خدمت کرده است، هم به اسلام عزیز که مایهی نجات بشریت است، خدمت کرده - باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، باید در صحنه باشید، باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید. مواظب باشید دچار بیبصیرتی نشوید. دشمن را بشناسید. به ظواهر دشمن فریب نخورید. مادیگری، گرایش مادی، تفکر مادی، تمدن مادی، دشمن بشریت و دشمن شماست. دنیای غرب از دو سه قرن قبل از این به دانش برتر و فناوری برتر دست یافت و سوراخ دعای ثروت و انباشت ثروت را پیدا کرد. مکتبهای اجتماعی گوناگونی پدید آمد، تفکرات فلسفیِ اجتماعی گوناگونی پدید آمد - لیبرالیسم مبتنی بر تفکر اومانیستی، فکر دموکراسی و امثال اینها - هدف اینها یا هدف آن کسانی که دنبال این افکار رفتند، این بود که بتوانند بشر را به آسایش، به آرامش و به رفاه برسانند؛ لیکن آنچه در واقع تحقق پیدا کرد، عکس اینها بود. بشر در سایهی تفکر اومانیستی و در جهت نظامهای انسانگرا نه فقط به انسانیت دست نیافت، به آسایش دست نیافت، بلکه بیشترین جنگها، بیشترین کشتارها، بدترین قساوتها، زشتترین رفتارهای انسان با انسان در این دوره به وجود آمد. آن کسانی که در این میدان پیشرفتهتر بودند، بدتر بودند. دیروز توی روزنامه خواندم که از منابع آمریکائی نقل کرده بود که آمریکا از دههی 40 تا دههی 90 - یعنی در ظرف پنجاه سال - هشتاد کودتای نظامی در دنیا راه انداخته! شما ببینید این کسانی که به قلههای ثروت و فناوری و سلاح و ساخت تجهیزات و چه و چه و چه دست پیدا کردند، وحشیگریشان این است. آدمکشی برای آنها عادی است؛ به قول خودشان خونسرد! در تعبیرات ادبیات غربی میگویند فلانی با خونسردی آدم کشت! این نشانهی قساوت کامل است. نه فقط در افغانستان و در عراق و در آن مناطقی که تحت اشغال آنهاست و فتوحات نظامی کردهاند، که در داخل مجموعههای خودشان هم همین است. مراجعه کنید به ادبیات اینها، که نشانهی واقعیتهای زندگی آنهاست. هنرشان، ادبیاتشان نشان میدهد که در زندگیشان چه میگذرد. آدمکشی برای آنها یک کار بسیار آسانی است. از این طرف هم در داخل اجتماعات مردمیشان، در میان جوانهاشان، افسردگی، یأس از زندگی و شوریدن بر آداب اجتماعی زندگی دیده میشود. نوع لباس پوشیدنها و نوع آرایش کردنهای اینها غالباً به خاطر این است که جوان از فضائی که بر او حاکم است، به ستوه آمده. این تجربه شدهی مکتبها و نظامهائی است که غربیها درست کردهاند. عامل همهی اینها هم این است که اینها از دین، از معنویت، از خدا دور شدهاند. بنابراین رفتار اینها دشمن بشریت است. شما امروز دارید نقطهی مقابل آنها حرکت میکنید. شما میخواهید با تفکر الهی دانش را مسخر کنید؛ شما میخواهید امکانات طبیعی و انسانی را جمع کنید برای خیر مادی و معنوی ملتها و ملت خودتان، برای خیر مادی و معنوی بشر. جهتگیری شما جهتگیری خدائی است؛ این موفق خواهد شد، این پیش خواهد رفت؛ این همان حرکتی است که نقطهی مقابل حرکت دو سه قرنیِ غلط منحرفانهی شروع شدهی از سوی غرب است. این حرکت، حرکت مبارکی است و ادامه خواهد داشت.1389/08/04
وجود جنگهای پیدرپی در دوران جنگ سرد داستان تسلیحات و هزینههای نظامی، امروز در دنیا یکی از داستانهای غمانگیز بشریت است. امروز در دنیا کارخانههای اسلحهسازی انواع سلاحها را میسازند، برای اینکه این سلاحها فروش برود. در دنیا جنگ ایجاد میکنند، انسانها را به جان هم میاندازند، دولتها را در مقابل هم قرار میدهند، ایجاد تهدید میکنند تا بتوانند فکر خائنانه و طمع خباثتآلود خودشان را تأمین و اشباع و ارضاء کنند. لذا تا وقتی که ابرقدرتها سلسلهجنبان مسائل جهانی هستند، جنگ در دنیا تمام نمیشود. جنگ برای آنها دارای منافع مادی است. این جنگ، جنگ در راه عدالت نیست. دروغ میگویند آمریکائیها و دیگران که میگویند ما جنگ میکنیم برای اینکه امنیت بدهیم؛ نه، درست عکس این است. هر جا حضور نظامی و حرکت نظامی دارند، موجب ناامنی و موجب بیعدالتی و موجب سخت کردن زندگی برای انسانها هستند. از وقتی که این ابزارهای مدرن در دنیا به وجود آمده است، انسانها دچار فشارند. در طول چهل و پنج سال - یعنی از بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1990 مسیحی - که به اصطلاح دوران «جنگ سرد» نامیده میشود، در گزارشهای رسمیِ بینالمللی آمده است که فقط سه هفته در دنیا جنگ وجود نداشته است! در تمام این چهل و پنج سال، در گوشه و کنار دنیا جنگهائی وجود داشته است. این جنگها را کی به وجود میآورد؟ همان کسانی که تسلیحات را تولید میکنند. هزینههای نظامی قدرتهای بزرگ، امروز یکی از سرسامآورترین هزینههاست.1389/04/19
وجود اجماع جهانی در محکوم کردن حمله آمریکا به عراق به خلاف جنگ ویتنام تجاوز نظامی به یك كشور به بهانهی وجود سلاح كشتارِ جمعی. این جزو زشتترین و بدترین كارهاست و وجدان جهانی این كار را محكوم كرد و نامشروع دانست. بنده زمان جنگ ویتنام به یادم هست كه گاهی در بعضی جاهای دنیا علیه آمریكا تظاهراتی انجام میگرفت، اما این اجماع جهانی كه امروز در این قضیه دیدیم، در قضیهی جنگ ویتنام ندیدم. این اجماع جهانی در جنگ ویتنام وجود نداشت. آن روز گفته میشد كه این اجتماعات و تظاهرات را شوروی سازماندهی میكند. امروز چه كسی سازماندهی میكند؟ در هند، در پاكستان، در اندونزی، در مالزی، در آفریقا، در اروپا و در خود آمریكا مردم جمع میشوند و اجتماعات عظیم چند هزار نفری، چند دههزار نفری و چند صد هزار نفری تشكیل میدهند، شعارهایشان هم یكی است. اینها را چه كسی سازماندهی میكند؟ برای سازماندهیِ اینها مركزی وجود ندارد، بلكه این وجدان جهانی و وجدان بشری است كه این كار را محكوم میكند. این كار محكوم است.1382/01/22
تلفات 50 هزار نفری آمریکا در جنگ ویتنام آنها[آمریکایهای در جنگ با عراق] چهار شكست عمده داشتهاند: ... شكست چهارم، شكست اعتبار رسانهای آنهاست. در دنیا اعتبار خبررسانی و رسانهای آنها بهكلّی درهم شكست. همهی دنیا فهمیدند كه آمریكاییها آشكارا سانسور میكنند و خبرنگاران را میزنند. بعد گفتند اشتباه كردهایم؛ اما هیچكس از آنها این اشتباه را قبول نكرد. دیگر اینكه از تلفات خودشان خبرهای دروغ میدهند. در طول این مدّت گفتند ما هشتاد، نود یا صد نفر مثلًا كشته داشتهایم. این را همه میدانند كه دروغ است. ما نمیدانیم آمار تلفات آنها چقدر است. باید آمار تلفات آمریكاییها را از مأموران سردخانههای كویت پرسید؛ مردم آمریكا هم بعدها خواهند فهمید. در جنگ ویتنام هم بعدها گفتند پنجاه هزار كشته داشتهاند؛ اما در هنگام جنگ همین عددهای كوچكِ ده، بیست، صد و دویست كشته را بیان میكردند.1382/01/22
شکست آمریکا در جنگ ویتنام با وجود برتریهای نظامی باید به این نكته توجّه كرد كه همهی رجزخوانیهای امریكا از سرِ قدرت نیست. البته آنها خود را بزرگترین قدرت دنیا تلقّی میكنند. قطعاً تجهیزات نظامیشان هم پیشرفته است، پول بسیاری هم در اختیار دارند؛ اما این موارد دلیل قدرتمندیِ واقعی در میدان عمل نیست. همین امریكا با این همه قدرت، بعد از ده سال جنگ، از چریكهای ویتنام شكست خورد. ویتنام، یك كشور دورافتاده و ضعیف بود. در آن زمان امریكا با تجهیزات فراوان، هواپیما، بمب، موشك و همهی امكانات ارتباطاتی با مردمی جنگید كه هیچ امكاناتی نداشتند. اكثر آنها حتّی سلاح گرم نیز نداشتند. امریكا از آن مردم شكست خورد و سرافكنده و زبون از ویتنام خارج شد. پول و سلاح مدرن داشتن دلیل قدرت واقعی نیست. بعضی از رجزخوانیها نشانهی ترس است. وقتی بعضی از آدمهای ترسو در تاریكی قرار میگیرند، از ترس سوت میزنند! افرادی كه از بیرون به آنها مینگرند، خیال میكنند آنها سرخوش و بیخیال راه میروند و برای خود سوت میزنند؛ در حالی كه از ترس مبادرت به این كار میكنند! بعضی از این رجزخوانیها مثل همان سوت زدن آدمِ ترسو در تاریكیِ شب است.1382/01/01
حفظ نظام سلطه؛ مسئله مورد توافق نظام غرب و شرق معنای نظام سلطه آن است كه كشورها، ملتها و دولتها یا باید سلطهگر باشند، یا سلطهپذیر. دنیا تا چند سال قبل، دو قطبی بود؛ یك طرف نظام غربی به سرپرستی و رهبری امریكا بود، یك طرف هم نظام شرقی به سرپرستی شوروی. این دو نظام، در صد مسأله هم با یكدیگر توافق داشتند. یكی از آن مسائل حفظ نظام سلطه بود. یعنی هر دو این را پذیرفته بودند كه دنیا به دو منطقه تقسیم میشود. با هم توافق كرده بودند كه هر دو طرف به یكدیگر كاری نداشته باشند و هر كدام نظام سلطه را در مجموعهی خودش مستقر كند. امروز هم كه یكی از این دو قطب فرو پاشید و از بین رفت، آن دیگری از فروپاشی رقیب عبرت نمیگیرد؛ بلكه در فكر دستاندازی و كسب میراث بازمانده از اوست.1374/08/10