جنگ میان جبههی حسینی و جبههی یزیدی تمامنشدنی است در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم اِلىٰ یَومِ القِیامَة. (1) «اِلىٰ یَومِ القِیامَة» یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبههی حسینی و جبههی یزیدی تمامنشدنی است؛ این کارزار ادامه دارد. جبههی حسینی خودش را معرّفی کرده؛ امام حسین (علیه السّلام)، در همین سفر کربلا، در چند جا مشخّص کرده که حرفش چیست، هدفش چیست. فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جَائِرا؛ مسئله، مسئلهی ظلم است، مسئلهی جُور است. مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللهِ ... یَعمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالجَورِ وَ العُدوان؛(2) مسئله این است. این جبههی حسینی است که در مقابلهی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطهی مقابلش هم جبههی جُور است، جبههِی ظلم است، جبههی شکستن عهد الهی است.1403/06/04
إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ترجمه: «امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: ...من بیزاری می جویم به سوی خدا و به سوی شما از ایشان و از شیعیان و پیروان و دوستدارانشان، ای اباعبدالله من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما جنگید...»
2 )
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۳۸۱ (با اندکی تفاوت)
أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله قالَ : «مَن رَأى سُلطاناً جائِراً ، مُستَحِلّاً لِحُرَم اللَّهِ ، ناكِثاً لِعَهدِ اللَّهِ ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللَّهِ ، يَعمَلُ في عِبادِ اللَّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَلَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ ، كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ ترجمه: «امام حسین(علیهالسّلام) فرمودند: هر مسلمانی با سلطان ستمگری مواجه شود که حرام خدا را حلال میکند و پیمان الهی را در هم میشکند و با سنت (و قانون) پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مخالفت برخاسته و در میان بندگان خدا، راه گناه و دشمنی در پیش گرفته است، ولی او در مقابل چنین حاکمی، با عمل یا با گفتار، اظهار مخالفت نکند، بر خداوند است که این فرد (ساکت) را به جایگاه همان طغیانگر، (در آتش جهنم) داخل کند.»
مقابله با جبههی کفر و استکبار، فلسفه حرکت امام حسین علیه السلام در یکی از منازلِ بینِ راه، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند: اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه.(۱) خیلی حرف بزرگی است، خیلی حرف عجیبی است؛ اوّلاً خطاب به ناس است، ما هم جزو ناسیم؛ این خطاب، خطاب به ما هم هست. خطاب به مؤمنین نیست، خطاب به آن عدّهی همراهان فقط نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همهی زمانها تا امروز. از قول پیغمبر نقل میکند، دارد فلسفهی حرکت خودش را بیان میکند؛ میگوید من دارم به حرف پیغمبر عمل میکنم، پیغمبر به من دستور داده که این کار را بکنم. پیغمبر چه فرموده؟ مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا؛ فرمود که هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند -سلطان فقط به معنای پادشاه نیست؛ سلطان یعنی قدرت؛ امروز سلطان، جبههی کفر و استکبار است، جبههی صهیونیسم و آمریکا است؛ این سلطان است؛ میبینید ستمِ امروزِ دنیا را که این ستم همه جا گسترده است: جنگافروزی، فشار استعمار، مکیدن خون ملّتها، فشار آوردن به ملّتها، ایجاد جنگهای داخلی و بقیّهی فجایعی که امروز استکبار انجام میدهد- یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان؛ نمیگوید «یعمل فی المؤمنین»؛ این چیزی که موجب میشود شما وظیفه پیدا کنید، این نیست که آن قدرت با مؤمنین بد عمل کند؛ نه، یَعمَلُ فی عِبادِ الله؛ در بین بندگان خدا، در بین آحاد بشر، هر جبههای، هر قدرتی، هر مرکز ستمگری که در بین مردم این کارها را انجام بدهد: یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان، آن وقت نتیجه چیست؟ وظیفه چیست؟ و لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد، موضع نگیرد، مخالفت نکند ــ حالا این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛ هر دو جور؛ گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل بشوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست، اقلّاً موضع بگیرید؛ ببینید! اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ کانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه، خدای متعال حقّی بر عهدهی خودش قرار داده که این کسی را که در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نمیگیرد و حرکت نمیکند، به همان جایی، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. امام حسین میگوید من برای این حرکت کردم. بنده مفصّل یک وقتی راجع به تبیین حرکت اباعبدالله عرض کردهام؛ بعضی میگویند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد -از مردمان مؤمن هم این حرف را میزنند- اشتباه میکنند؛ بعضی [هم] میگویند حرکت کرد تا شهید بشود. من میگویم حرکت کرد تا وظیفه را انجام بدهد؛ منتها در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که آدم به قدرت برسد، چه عیب دارد؟ یک احتمال این است که انسان شهید بشود، چه عیب دارد؟ مقصود این است که ما بتوانیم این عمل را انجام بدهیم، این وظیفه را انجام بدهیم؛ مسئله این است؛ در پیشِ روی جمهوری اسلامی این است. علّت اینکه ما در مقابلهی با آمریکا کوتاه نمیآییم این است. اینکه ما در مقابل فشار تبلیغاتی دشمنان، کم نمیآوریم به توفیق الهی، به خاطر این است؛ چون یک وظیفه است؛ اگر چنانچه نکردیم، کان حقّاً على الله ان یدخلنا مدخله. اگر ما کوتاه بیاییم، خدای متعال ما را هم به همان سرنوشتی و همان دوزخی که آن ستمگر را مبتلا خواهد کرد مبتلا میکند؛ وظیفهی ما این است، این جمهوری اسلامی است.1398/07/21
خطب الحسين [عليه السّلام] أصحابه و أصحاب الحر:
فحمد اللّه و أثني عليه، ثم قال: أيها الناس؛ إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه [و آله] و سلّم قال: «من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللّه؛ ناكثا لعهد اللّه؛ مخالفا لسنّة رسول اللّه؛ يعمل في عباد اللّه بالإثم و العدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لا قول، كان حقّا على اللّه أن يدخله مدخله» ألا و إنّ هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان، و تركوا طاعة الرحمن، و اظهروا الفساد، و عطّلوا الحدود، و استأثروا بالفيء، و أحلّوا حرام اللّه، و حرّموا حلال اللّه، و أنا أحقّ من غيّر. ترجمه:
در جدال حق و باطل، اهل حق، پیروز نهاییاند بخش چهارم و عنصر چهارم از منطق مقاومتی که امام بزرگوار پایهگذاری کرد در نظام جمهوری اسلامی، این بخشِ قرآنیِ وعدهی الهی است. خداوند متعال در آیات مکرّر قرآن این وعده را داده است که اهل حق، طرفداران حق، پیروز نهاییاند؛ آیات فراوان قرآن بر این معنا دلالت میکند. ممکن است قربانی بدهند امّا در نهایت شکست نمیخورند؛ آنها پیروز هستند در این صحنه؛ قربانی دارند امّا ناکامی ندارند. از مثالهای آیات کریمهی قرآن، من دو سه آیه را اینجا ذکر میکنم؛ جوانهای عزیزی که اهل قرآنند، به اینها مراجعه کنند، روی آنها فکر کنند. اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛(1) خیال میکنند دارند زمینهسازی میکنند، توطئه برای جبههی حق و مقاومت درست میکنند، [امّا] نمیدانند که توطئه علیه خود آنها دارد چیده میشود طبق طبیعت و سنّت الهی. آیهی دیگر: «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ»(2) تا آخر آیه. آیهی دیگر: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(3) آیهی دیگر: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه.(4) آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید میدهند به آن کسانی که در راه مقاومتند. این هم یک استدلال. یک بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است -دهها آیه است در قرآن کریم- که من حالا سه چهار آیه را خواندم.1398/03/14
1 )
سوره مبارکه الطور آیه 42 أَم يُريدونَ كَيدًا ۖ فَالَّذينَ كَفَروا هُمُ المَكيدونَ ترجمه: آیا میخواهند نقشه شیطانی برای تو بکشند؟! ولی بدانند خود کافران در دام این نقشهها گرفتار میشوند!
2 )
سوره مبارکه القصص آیه 5 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ترجمه: ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!
3 )
سوره مبارکه محمد آیه 7 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
4 )
سوره مبارکه الحج آیه 40 الَّذينَ أُخرِجوا مِن دِيارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ إِلّا أَن يَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذكَرُ فيهَا اسمُ اللَّهِ كَثيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه: همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
شعر باید در خدمت هدایت الهی باشد این قدرت تأثیری که در شعر وجود دارد، مسئولیّتآور است. به طور کلّی همهی اشیاء، همهی اشخاص، همهی پدیدههایی که شأن بالاتری دارند، مسئولیّت بالاتری هم دارند. جنابعالی هم اگر چنانچه در مجموعهای از آحاد جامعه بُرشِ بیان و نظر و رأی داشته باشید، مسئولیّتتان بیشتر از آن کسی است که این بُرش را ندارد. بنابراین شعر به مناسبت همین قدرت تأثیرگذاری، دارای مسئولیّت است، تعهّد دارد، تعهّدی بر دوش شعر هست؛ این تعهّد چیست؟ قرار گرفتن در خدمت جریان روشنگریِ الهی در طول تاریخ بشر. دو جریان در طول تاریخ وجود داشته: جریان بیّنات و جریان اغوا؛ جریان هدایت و جریان ضلالت، اضلال. «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰت»(1) یک جریان است در طول تاریخ، «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین»(2) هم که حرف شیطان است، یک جریان دیگر است. مسئولیّتِ شعر این است که در خدمت آن جریان اوّل قرار بگیرد؛ علّتش هم واضح است، چون این را خدا داده، مال خدا و نعمت الهی است و ما بندگان خدا هستیم [پس] بایستی هر چه به ما نعمت داده، در خدمت جریان نبوّت و هدایت از سوی پروردگار قرار بدهیم؛ خب بنابراین، تعهّد این است.1398/02/30
1 )
سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است!
2 )
سوره مبارکه ص آیه 82 قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعينَ ترجمه: گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد،
پیروزی جبهه حق بر باطل به شرط مبارزه محقق میشود در این مصافی که وجود دارد، این مصاف حق و باطل، مصاف توحید و طاغوت -که ناگزیر چنین مصافی وجود دارد- آن که خدای متعال مقدّر کرده است که پیروز بشود، جبههی حق است؛ یعنی شما ملّت ایران، اگر همان جور که تا حالا حرکت کردهاید، حرکت را ادامه بدهید، قطعاً بر دشمنانتان پیروز خواهید شد؛ یعنی بر آمریکا پیروز [خواهید شد]: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین.(1) هُوَ الَّذیِ اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُـظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه؛(2) خدای متعال این جور مقدّر فرموده، [امّا] من و شما میتوانیم این نتیجه را عوض کنیم؛ چه جوری؟ کوتاهی بکنیم، همراهی نکنیم، در حرکتی که انجام میدهیم صداقت به خرج ندهیم، از خودمان مایه نگذاریم، مجاهدت و تلاش فیسبیلالله نکنیم. بله، اگر این کارها را نکنیم، این جبهه که بهاصطلاح جبههی حق است، پیروز نخواهد شد؛ امّا ملّت ایران نشان دادند که این جوری نیستند؛ و هر چه میگذرد، این معنا واضحتر میشود. جوانهای امروز ما از ماها که یک دورهای دورهی جوانیمان را در خدمت این مبارزه و مانند اینها گذراندیم، انگیزهشان بیشتر، معرفتشان بیشتر، آمادگیشان بیشتر است.1398/01/14
1 )
سوره مبارکه القصص آیه 5 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ترجمه: ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!
2 )
سوره مبارکه التوبة آیه 33 هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ ترجمه: او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
وقتی حق آمد باطل به خود میلرزد مسئلهی اصلی، مسئلهی تقابلِ دو حرکت است؛ تقابل حق و باطل است: جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعید؛(1) (که الان این قاری محترم تلاوت کردند این آیه را) حق وقتی که آمد، باطل به طور طبیعی، به خود میلرزد. اینها استکبارند، اینها استعمارند و تنفّس اینها، تغذیهی اینها با خون ملّتها است؛ حالا یک قدرتی پیدا شده است در دنیا که با این پدیدهی ظالمانه مخالف است، مخالفت میکند، زیر بار آنها نمیرود، تا آنجایی که بتواند صدا را به گوش ملّتها میرساند، تا امروز هم موفّق بوده. ما در این چهل سال تا امروز موفّق بودیم. شما ببینید در کدام کشورها در بین ملّتها، فریاد مرگ بر آمریکا بلند میشود؟ این سابقه نداشت. حرکت عظیم ملّت ایران، اینها را میترساند، قدرتمندان مادّی ظالمِ زورگو را میترساند، کمپانیهای بینالمللیِ مکندهی خون ملّتها را میترساند؛ میبینند که به پایان راه رسیدهاند.1397/10/19
1 )
سوره مبارکه سبإ آیه 49 قُل جاءَ الحَقُّ وَما يُبدِئُ الباطِلُ وَما يُعيدُ ترجمه: بگو: «حق آمد! و باطل (کاری از آن ساخته نیست و) نمیتواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدیدکننده آن!»
مبارزهی همهجانبه جمهوری اسلامی با جبهه باطل جمهوری اسلامی در حال یک مبارزهی همهجانبه است، کسی تردید ندارد؛ همه این را قبول داریم که جمهوری اسلامی در حال یک مبارزهی سخت و یک مبارزهی همهجانبه است؛ نهفقط در زمینهی سیاسی، [بلکه] در زمینهی فرهنگی، در زمینهی اقتصادی، در زمینهی اجتماعی، در زمینهی امنیّتی، ما در حال مبارزهایم. [البتّه] جنگ نظامی و مبارزهی نظامی هم در برههای از زمان بوده که متوقّف شده و [الآن] نیست امّا سختتر از آن، جنگهای امنیّتی است، جنگهای اقتصادی است، جنگهای فرهنگی است که ما در جریانیم و در حال جنگیم؛ این را هیچکس نمیتواند انکار کند. بله، کسانی هستند که به اینکه ما در این وضعیّت هستیم -در حال جنگ هستیم- اعتراض دارند که چرا با دنیا باید ما جنگ داشته باشیم؟ کسانی هستند که معترضِ به این معنا هستند. تصوّر آنها این است که جمهوری اسلامی این جنگ را شروع کرده؛ لذا میگویند خب چرا ما اینجور و در این وضع هستیم؟ به نظر ما این غفلت است؛ جمهوری اسلامی جنگی را با این ابعاد با دنیا شروع نکرده، بلکه نفسِ وجود جمهوری اسلامی یعنی آرمانها و اهداف و شعارهایی که در جمهوری اسلامی مطرح است -که خلاصه میشود در حکومت دین، خلاصه میشود در جامعهی دینی- دشمندرستکن است، دشمنتراش است، جنگراهبینداز است. این همان جنگ معروف حق و باطل است که در طول تاریخ بوده؛ این چیز جدیدی هم نیست؛ هرجایی که نغمهی توحید بلند شد و عدالت مطرح شد، دشمنانی در آنجا به وجود آمدند؛ این مال امروز نیست؛ وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا ۚ وَلَو شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلوهُ ۖ فَذَرهُم وَما یَفتَرونَ * وَلِتَصغىٰ إِلَیهِ أَفئِدَةُ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ وَلِیَرضَوهُ وَلِیَقتَرِفوا ما هُم مُقتَرِفونَ؛(1) اَبعاض جبههی باطل با یکدیگر همکاری میکنند، یعنی هم همکاری میکنند و هم طرفدار پیدا میکنند؛ کسانی اِصغاء میکنند حرفهای اینها را و گوش میکنند و دنبال اینها حرکت میکنند؛ این[طور] هست. ما در جمهوری اسلامی شعارمان عبارت است از توحید، از ولایتالله و ولایت اولیاءالله، عدالت اجتماعی، تکریم انسان؛ این شعارهایی که ما داریم و دنبالش هستیم، اینها است، و اینها دشمن دارد. ما با ظلم مخالفیم؛ کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا؛(2) ما این مکتب را داریم؛ خصم ظالمیم، عون مظلومیم. این موضع، طبعاً دشمن به وجود میآورد، دشمنی به وجود میآورد، دعوا راه میاندازد؛ این هست.1396/12/24
1 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 112 وَكَذٰلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الإِنسِ وَالجِنِّ يوحي بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا ۚ وَلَو شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلوهُ ۖ فَذَرهُم وَما يَفتَرونَ ترجمه: اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند؛ و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند؛ (و میتوانست جلو آنها را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار!
1 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 114 أَفَغَيرَ اللَّهِ أَبتَغي حَكَمًا وَهُوَ الَّذي أَنزَلَ إِلَيكُمُ الكِتابَ مُفَصَّلًا ۚ وَالَّذينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ يَعلَمونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّكَ بِالحَقِّ ۖ فَلا تَكونَنَّ مِنَ المُمتَرينَ ترجمه: (با این حال،) آیا غیر خدا را به داوری طلبم؟! در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را، که همه چیز در آن آمده، به سوی شما فرستاده است؛ و کسانی که به آنها کتاب آسمانی دادهایم میدانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده؛ بنابر این از تردیدکنندگان مباش!
2 )
نامه 47 :از وصيتهاى آن حضرت است به حسن و حسين عليهما السّلام وقتى كه ابن ملجم لعنة اللّه عليه به او ضربت زد أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ .
ثُمَّ قَالَ : يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ . ترجمه: شما را به تقواى الهى سفارش مىنمايم، و اينكه دنيا را مجوييد گرچه دنيا شما را بجويد، و بر آنچه از دنيا از دستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد، و براى ثواب الهى بكوشيد. دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد.
شما و همه فرزندان و خاندانم و هر كه اين وصيتم به او مىرسد را به تقواى الهى، و نظم در زندگى، و اصلاح بين مردم سفارش مىكنم، چرا كه از جد شما (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدم مىفرمود: «اصلاح ذات البين از عموم نماز و روزه بهتر است».
خدا را خدا را در باره يتيمان، آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه مگذاريد، مباد كه در كنار شما تباه شوند.
خدا را خدا را در رابطه با همسايگان، كه مورد سفارش پيامبر شمايند، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه گمان برديم ميراث برشان خواهد ساخت
خدا را خدا را در باره قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى جويند. خدا را خدا را در باره نماز، كه نماز عمود دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه پروردگارتان، تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد.
خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا.
بر شما باد به پيوند با هم و بخشش مال به يكديگر، و بپرهيزيد از دورى و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منكر را وانگذاريد، كه بد كارانتان بر شما مسلّط شوند، آن گاه دعا كنيد و به اجابت نرسد.
سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نيابم شما را كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و گوييد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود.
ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد، و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: «از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ گاز گيرنده باشد»
استقبال مردم پاکستان از رهبری در دوران ریاست جمهوریشان در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ ارادهها و عزمها و سیاستها و تدبیرهاست. ایران در کجای این جنگ است؟ ایران در جبههای از این جنگ در مرکز فرماندهی قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل میدهند. سرسری عبور نکنیم از اینکه وقتی رئیس جمهور ایران به اندونزی میرود، در نماز جمعه برایش شعار میدهند، در دانشگاه برایش شعار میدهند، در مجموعهی اساتید برایش شعار میدهند و اگر اجازه میدادند در کوچه و بازار راه برود، مردم هم برایش شعار میدادند. اینها چیزهای مهمی است.
بنده زمان ریاست جمهوری به پاکستان رفتم؛ آنچنان تظاهراتی شد که با وجود اینکه قرار بود ریگان - رئیس جمهور امریکا - بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزی است برای او؛ چون آن وضعی که مردم در استقبال از رئیس جمهوری اسلامی ایران بوجود آوردند، اگر او میرفت آنگونه نمیشد. الان رئیس جمهوری اسلامی ایران به هر کشوری از کشورهای منطقهی شرقی - چه اسلامی و چه حتّی غیراسلامی - بخواهد برود، وقتی به مردم بگویند، عکسالعمل آنها شوقآمیز، با اظهار علاقه و با اظهار طرفداری است؛ به هرکدام از آنها بگویند رئیس جمهور امریکا میخواهد بیاید، عکسش را آتش میزنند و پرچمش را پاره میکنند! اینطوری است. امروز در دنیا، جبههی سیاسی و جنگ ارادهها و عزمها و تدبیرها به این شکل است؛ آرایش این جبهه اینگونه است.1386/02/31
مشخص شدن جبهههای حق و باطل؛ رهآورد ماجراي تاريخي صلح حديبيه من از این آیهای [اذ جعل الّذین كفروا فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّه فانزل اللَّه سكینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم كلمة التّقوی و كانوا احقّ بها و اهلها و كان اللَّه بكلّ شیء علیما] كه خواندم، قصدم اشاره به همین عنصری بود كه به سكینه ارتباط هم دارد، و آن تقواست. در این آیه، بین جبههی كفر و جبههی ایمان، مقابلهای درست شده است. در این آیهی شریفه، برای جبههی كفر، احساس حمیّت و تعصّب جاهلانه شده است؛ این مربوط به قضایای حدیبیّه و قضایای بعد از حدیبیّه است كه از آزمایشهای بسیار مهم و پُرمعنا و پُرمضمونِ دوران حیات مقدّس پیامبر است. بعد از آنكه رسول اكرم و مسلمانان به قصد مكه به حدیبیّه رفتند و در حدیبیّه متوقّف شدند، دشمن میخواست جنگ را بر آنها تحمیل كند، اما تدبیر الهی نبیّاكرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پیامبر به قراردادی با مشركین رسید كه این قرارداد آن قدر مهم بود كه بنابر روایاتی، سورهی «انّا فتحنا» دربارهی همین قرارداد حدیبیّه نازل شده و از آن به فتح تعبیر شده است: «انا فتحنا لك فتحناً مبینا» - یعنی همین صلح حدیبیّه - آن حضرت در خلال آیات قرآن، اوضاع را برای مسلمانان روشن میكند و جبههها را مشخص مینماید. آنچه كه در نظام اسلامی باید همیشه مورد توجّه باشد، مشخّص بودن جبهههاست؛ مخلوط نشدن جبههی حق با جبههی ناحقّ است. ممكن است جبههی ناحق مورد مدارا قرار گیرد مانعی ندارد ممكن است در جایی دستِ دوستی هم با او داده شود در جای خود مانعی ندارد اما زنهار! خطوط فاصل نبایستی به هم بخورد. باید مشخّص باشد كه حق كیست و كجاست و چرا و چه میخواهد بكند هدف و روش و تدبیر و تاكتیك و عملكردش چگونه است و ناحق كیست و چرا و هدفش چیست و چه كار میخواهد بكند. اینها نباید مورد غفلت قرار گیرد. غفلت از این مرزبندی و تشخّص، به نفع هیچ جبههی حقّی تمام نخواهد شد. هیچكس، اهل حق را از اینكه ندانند چرا حقّند و حالا چه باید بكنند و چه كسی در مقابل آنهاست، تحسین نخواهد كرد؛ حتّی دشمنانشان هم آنها را تحسین نمیكنند. پیامبر مرزها را روشن و اوّلًا وضعیت كفّار را مشخّص میكند؛ یعنی آن جبههی مقابل كه پیامبر اساساً بعثتش، ظهورش، نظامش و جهادش، برای نفوذ در آنها و عقب زدن آنها و گستردن دایرهی حقّانیت خود است. جبههی كفر را نمیشود نادیده گرفت. جبههی كفر، بهعنوان كسانی كه در مقابل دعوت حق قرار دارند، باید مشخّص شود. باید مشخّص شود كه حق با جبههی كفر چه كار دارد؛ اصلًا چرا حق به وجود میآید؛ دعوت حق چرا از طرف خداوند به پیامبران الهام و ابلاغ میشود و آنها چرا آن را مطرح میكنند؟ اگر پدید آمدن پیام حق كه پیام حق هم عبارت است از پیام رستگاری انسانها فلسفه و حكمت و لزومی دارد و مسئولیتی بر دوشِ آورندگان آن پیام كه پیامبر و ادامههای راه پیامبر تا ابد است میگذارد. پس باید فهمید كه این جبههی حق، هدفش چیست و چگونه میخواهد به این هدف برسد. رستگاری انسان با چه چیزی حاصل خواهد شد؟ فقط با نصیحت و موعظه كه حاصل نمیشود. لذا جبههی حق یعنی همهی انبیا در هر برههای از زمان كه فرصتی پیدا كرده و توانسته است خود را نشان دهد و قدمی به جلو بردارد، كاری كه كرده، این بوده كه حقایقی را كه انسانها باید بدانند تا به فلاح و رستگاری نزدیك شوند، این حقایق را در ذهن انسانها و در واقع زندگی انسانها تحقّق بخشیده است. این كار جبههی حقّ است؛ همین است كه مجاهدت را ایجاب میكند. چرا؟ چون در مقابل حقّانیت حق، معارض وجود دارد. حق اگر از رستگاری انسانها سخن میگوید، كسانی در دنیا هستند كه از اسارت انسانها سخن میگویند. حق اگر از عدالت سخن میگوید، كسانی هستند كه مخالف و دشمن عدالتند یا طرفدار ظلمند. حق اگر از پرستش خدا سخن میگوید، كسانی هستند كه مدّعیِ خداییاند و وجود خدا و تسلیم در مقابل خدا را انكار میكنند. طبیعی است همهی اینها معارض میشوند. در مقابل معارض، بدون مجاهدت، نه آن پیام پیش خواهد رفت و نه در ذهنها و نه در واقعیت تحقّق پیدا نخواهد كرد. پیامبر اكرم وضعیت كفّار را مشخّص میكند؛ وضعیت ضعفای از مؤمنین را هم مشخّص میكند؛ یعنی نیمهكارهها؛ چه منافقین، چه آنهایی كه منافق به معنای غلیظ نفاق نیستند و به آن صورت نفاقی ندارند كه بخواهند دورویی كنند؛ اما طبیعتشان، یك طبیعت متزلزل است. اسلام میخواهد اینها را هم به انسانهای مؤمن و باصلابت تبدیل كند. عدّهای از مسلمانان، از ترس، همراه پیامبر در جنگ حدیبیّه شركت نكرده بودند. میگفتند اگر ما برویم، پیامبر و همهی مسلمانانی كه با او هستند، بهوسیلهی كفّار تارومار خواهند شد! وقتیكه پیامبر برگشت، پیش آن حضرت آمدند و گفتند ما نتوانستیم بیاییم؛ گرفتاری پیدا كردیم؛ اشتغال پیدا كردیم؛ حال برای ما از خدای متعال آمرزش بطلب! در حالی كه همین حرف هم یك نوع ظاهرسازی بود. در واقع اینها دنبال آمرزش الهی هم نبودند؛ فكر میكردند زرنگی كردند كه نرفتند. آیهی قرآن میفرماید: «سیقول لك المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم » به زبان چیزی را میگویند كه به دلشان نیست. نمیشود گفت كه اینها منافق و كافر و دشمنند؛ نه، روحهای ضعیف، دلهای ضعیف، انسانهای ضعیف، نمیتوانند در مشكلات نقش ایفا كنند.1378/10/04
وعده الهی مبنی بر پیروزی جبهه حق است در این حرکت[مبارزه با قدرت شیطانی امپریالیسم] و در این مبارزه، پیروزی با ما است؛ ما این پیروزی را آنچنان میبینیم که صبح روز بعد را. ما معتقدیم که در تاریخ بشریّت، در تاریخ زندگی انسان، شبهای قدر فراوان است امّا شب قدر، بهتر از هزار ماه است. شب، تاریک است؛ شب در دل خود بیمها پنهان دارد؛ شب، مبهم است امّا بیگمان صبحی به دنبال خود دارد. شب تقدیر، شب تقدیر سرنوشت، شب تقدیر یک ملّت، شب تقدیر ملّتهای مستضعف، از هزار ماه زندگی ارزشمندتر است: لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر * تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرّوحُ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم مِن کـُلِّ اَمر.(1) نیروهای طبیعت، نیروهای تاریخ، سنّتها و قوانین لایزال و لایتخلّف تاریخ و انسانیّت، به کمک انسانِ سرنوشتساز در شب قدر میشتابد، آنها را کمک میکند، بازوان آنها را نیرومند میکند، عزم جزم را در روح و در دل آنان تشدید میکند. و ما که در دعا میخوانیم «یا ربِّ یا ربِّ یا ربِّ قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکَ جَوارِحی وَ اشدُد عَلَی العَزیمَةِ جَوانِحی»،(2) از خدا میخواهیم که نیروی جسمانی و مادّی ما را افزون کند و میکند، و از خدا میخواهیم که دل ما را مصمّمتر کند و میکند؛ این تجربهای است که یک بار کردهایم و این بارِ دوّم است. دیروز هم قدرتهایی که در برابر ملّت ایران قرار داشتند، نه خود باور میکردند و نه شاهدان و نگرندگانِ بیطرف و بیتفاوت باور میکردند که یک ملّت بتواند بر آنچنان شُکوه و جاه و جلال ظاهری که با همهی زرق و برقش در داخل پوسیده و پوک بود، فائق بیاید. امروز هم کسانی ممکن است باور نکنند امّا وعدهی الهی است، این وعدهای لایتخلّف است؛ ما پیروز هستیم و در این تردید نداریم.1358/09/09
1 )
سوره مبارکه القدر آیه 3 لَيلَةُ القَدرِ خَيرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ ترجمه: شب قدر بهتر از هزار ماه است!
1 )
سوره مبارکه القدر آیه 4 تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَالرّوحُ فيها بِإِذنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمرٍ ترجمه: فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل میشوند.
2 )
مصباحالمتهجّد و سلاح المتعبّد ،شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۴۹ (دعای کمیل)
«یا ربِّ یا ربِّ یا ربِّ قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکَ جَوارِحی وَ اشدُد عَلَی العَزیمَةِ جَوانِحی» ترجمه: « اى پروردگارم، اى پروردگارم اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن...»