1378/10/04
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما بقیّةاللَّه فیالارضین. قال اللَّه الحکیم فیکتاب: «اذ جعل الّذین کفروا فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّه فانزل اللَّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوی و کانوا احقّ بها و اهلها و کان اللَّه بکلّ شیء علیما(۱).»
جلسه بسیار معطّر و منوّری است. اوّلاً ایّام مبارک ماه رمضان است، که ماه رمضان مثل باران رحمتی بر فضای زندگی ما میبارد؛ آلودگیها، زیادیها، زنگار گرفتگیها و کثافتهایی را که به دست خود ما در محیط زندگی و در جان و دلمان پدید آمده است، میشوید و فضا را مصفّا و دلها را نورانی میکند؛ ثانیاً اعضای این جلسه جزو کسانی هستند که این اقبال را دارند که اگر انشاءاللَّه آنچه را انجام میدهند، نیّت درستی بهدنبال آن باشد - که به امید خدا هست - در ردیف بهترین بندگان خدا قرار گیرند. کاری که شما میکنید، مهمّ است. اثری که میگذارید، عمیق و وسیع است. لذا اگر انشاءاللَّه نیّتها همان که باید باشد، باشد، نمیشود شما را با مردمِ عادّی قیاس کرد؛ به همان دلیلی که عرض شد. شما برادرانِ مؤثّر و مؤمن و کارگردان مسائل این کشور و این نظام، در فضای ماه رمضان، با دهنهای روزه و نفسهایی که امروز به حسب معنا معطّر به عطر معنویت و روزه داری است، اینجا گرد آمدهاید. لذا جلسه مهمّ است.
من سال گذشته در این جلسه راجع به «سکینه» عرایضی عرض کردم. اثر این سکینه - یعنی اطمینان و آرامش و عدم اضطراب و نداشتن تلاطم - در مسؤولان، این است که اگر مشکلی پیش آید، آنها میتوانند در سایه آن آرامش، تصمیم درست را اتّخاذ کنند؛ دستپاچه و مضطرب و دلباخته در حوادث نشوند؛ مثل صخرهای، بلکه مثل کوهی، در مقابل حوادثِ دشوار و سخت بایستد و اگر خوشی و راحتی و گشایشی پیش آید، خود را گم نکنند. این هم یک خطر دیگر برای انسانهای مؤثّر است که به مجرّد این که دستشان به جایی بند شد و تا در مقابل خود میدانی را مشاهده کردند و توانستند قبض و بسطی صورت دهند و احساس گشایش و آسایشی کنند، خودشان را گم کنند؛ تصمیمهای عجولانه بگیرند؛ دیگران را تحقیر نمایند؛ خودخواهیهای خودشان را گسترش و به آن میدان دهند. اگر «سکینه» باشد - یعنی آن وقار و اطمینان الهی - از این هم جلوگیری میکند؛ نمیگذارد کارهایی از انسان سربزند که لازمه و نشانه انسانهایی کوچک است؛ انسانهایی که مثل پر کاه با هر نسیمی به حرکت در میآیند. در واقع انسانی که این سکینه را دارد، در این تشبیه، مثل اقیانوس پُرعمقی میشود که هر نسیم و هر وزش بادی نمیتواند او را توفانی کند. در فقر و غنا، در تنهایی و در کثرت، «سکینه» به درد انسان میخورد.
در قرآن مکرّر درباره «سکینه» صحبت شده است و من هم پارسال جملاتی عرض کردم. این سکینه مسؤولان است که اتّفاقاً خودش را نشان داد. ما امسال - سالی که در اواخرش هستیم - حوادثی داشتیم که در آن سکینه مسؤولان کارساز بود. کمىِ درآمدهای اقتصادی را داشتیم؛ مشکلات اقتصادی را داشتیم؛ مشکلات سیاسی را داشتیم؛ مشکلات امنیتی را داشتیم. دیدید که دشمنان در تابستان امسال در همین تهران حوادثی بهوجود آوردند. انسانها اگر از سکینه و آرامش و توکّل و اعتماد به خدا و اعتماد به آینده و اعتماد به آنچه که از مبانی حق در اختیار آنهاست، برخوردار نباشند، در مقابل اینطور حوادث دست و پایشان را گم میکنند؛ بخصوص اگر انسان بداند که این حوادث را دشمن برنامهریزی کرده است؛ که بعید هم نیست و قرائنی هم دارد. دشمن از بعد از رحلت امام یک برنامه ده ساله را طرّاحی کرد تا در طول ده سال آن را به نهایت برساند. شاید قضایای اقتصادی ما - ارزان شدن قیمت نفت - مسائل سیاسی، برخی از مسائل فرهنگی، بعضی از گرفتاریهای اقتصادی و بعضی از گرفتاریهای امنیتی، به این برنامهریزیها بیارتباط نباشد. اگر اینطور فرض کنیم، شواهدی دارد. این از سکینه مسؤولان - یعنی شما حضرات و دوستانی که اینجا هستید - اما سکینهی مردم چه؟ ملت هم به سکینه و آرامش احتیاج دارد. چگونه میشود این سکینه زبدگان را به سطح عموم مردم سرریز کرد؟ البته بسیاری از مردم، ایمان خوب و روشن و شفّافی دارند و عموم مردم نشان دادند که در مشکلات دارای یک اقتدار حقیقیاند؛ اقتداری که از دین و ایمان سرچشمه گرفته است؛ لیکن وقتی گروهی مسؤولیت اداره امور کشور و ملت را بر دوش میگیرند، نمیتوانند نسبت به این قضیه خود را برکنار بدانند. همه وظایف ما، در وظایف اقتصادی و سیاسی خلاصه نمیشود؛ ما در مقابل معنویات مردم هم مسؤولیت داریم. اگر مردم از لحاظ روحی و اخلاقی عقبگرد داشته باشند، نمیشود بگوییم در جامعه هیچکس مسؤول این نیست. حالا اگر بنا شد کسی مسؤول باشد، مسؤول کیست؟ یقیناً مسؤولان کشور نمیتوانند خودشان را بر کنار بدانند؛ هر کدام یکطور و بهنحوی مسؤولیت دارند. پس، مسؤولیتِ معنویات مردم هم بر دوش مدیران کشور در طبقات مختلف - از بالا تا پایین - است.
اینجا عنصر دیگری پیش میآید، که من از این آیهای که خواندم، قصدم اشاره به همین عنصری بود که به سکینه ارتباط هم دارد، و آن تقواست. در این آیه، بین جبهه کفر و جبهه ایمان، مقابلهای درست شده است. در این آیه شریفه، برای جبهه کفر، احساس حمیّت و تعصّب جاهلانه شده است؛ این مربوط به قضایای حدیبیّه و قضایای بعد از حدیبیّه است که از آزمایشهای بسیار مهم و پُرمعنا و پُرمضمونِ دوران حیات مقدّس پیامبر است. بعد از آن که رسول اکرم و مسلمانان به قصد مکه به حدیبیّه رفتند و در حدیبیّه متوقّف شدند، دشمن میخواست جنگ را بر آنها تحمیل کند، اما تدبیر الهی نبىّاکرم نگذاشت و بدون جنگ برگشتند و پیامبر به قراردادی با مشرکین رسید که این قرارداد آن قدر مهم بود که بنابر روایاتی، سوره «انّا فتحنا» درباره همین قرارداد حدیبیّه نازل شده و از آن به فتح تعبیر شده است: «انا فتحنا لک فتحناً مبینا(۲)» - یعنی همین صلح حدیبیّه - آن حضرت در خلال آیات قرآن، اوضاع را برای مسلمانان روشن میکند و جبههها را مشخص مینماید.
آنچه که در نظام اسلامی باید همیشه مورد توجّه باشد، مشخّص بودن جبهههاست؛ مخلوط نشدن جبهه حق با جبهه ناحقّ است. ممکن است جبهه ناحق مورد مدارا قرار گیرد - مانعی ندارد - ممکن است در جایی دستِ دوستی هم با او داده شود - در جای خود مانعی ندارد - اما زنهار! خطوط فاصل نبایستی به هم بخورد. باید مشخّص باشد که حق کیست و کجاست و چرا و چه میخواهد بکند - هدف و روش و تدبیر و تاکتیک و عملکردش چگونه است - و ناحق کیست و چرا و هدفش چیست و چه کار میخواهد بکند. اینها نباید مورد غفلت قرار گیرد. غفلت از این مرزبندی و تشخّص، به نفع هیچ جبهه حقّی تمام نخواهد شد. هیچکس، اهل حق را از این که ندانند چرا حقّند و حالا چه باید بکنند و چه کسی در مقابل آنهاست، تحسین نخواهد کرد؛ حتّی دشمنانشان هم آنها را تحسین نمیکنند. پیامبر مرزها را روشن و اوّلاً وضعیت کفّار را مشخّص میکند؛ یعنی آن جبهه مقابل که پیامبر اساساً بعثتش، ظهورش، نظامش و جهادش، برای نفوذ در آنها و عقب زدن آنها و گستردن دایره حقّانیت خود است. جبهه کفر را نمیشود نادیده گرفت. جبهه کفر، بهعنوان کسانی که در مقابل دعوت حق قرار دارند، باید مشخّص شود. باید مشخّص شود که حق با جبهه کفر چه کار دارد؛ اصلاً چرا حق بهوجود میآید؛ دعوت حق چرا از طرف خداوند به پیامبران الهام و ابلاغ میشود و آنها چرا آن را مطرح میکنند؟ اگر پدید آمدن پیام حق - که پیام حق هم عبارت است از پیام رستگاری انسانها - فلسفه و حکمت و لزومی دارد و مسؤولیتی بر دوشِ آورندگان آن پیام - که پیامبر و ادامههای راه پیامبر تا ابد است - میگذارد. پس باید فهمید که این جبهه حق، هدفش چیست و چگونه میخواهد به این هدف برسد.
رستگاری انسان با چه چیزی حاصل خواهد شد؟ فقط با نصیحت و موعظه که حاصل نمیشود. لذا جبهه حق - یعنی همه انبیا - در هر برههای از زمان که فرصتی پیدا کرده و توانسته است خود را نشان دهد و قدمی به جلو بردارد، کاری که کرده، این بوده که حقایقی را که انسانها باید بدانند تا به فلاح و رستگاری نزدیک شوند، این حقایق را در ذهن انسانها و در واقع زندگی انسانها تحقّق بخشیده است. این کار جبهه حقّ است؛ همین است که مجاهدت را ایجاب میکند. چرا؟ چون در مقابل حقّانیت حق، معارض وجود دارد. حق اگر از رستگاری انسانها سخن میگوید، کسانی در دنیا هستند که از اسارت انسانها سخن میگویند. حق اگر از عدالت سخن میگوید، کسانی هستند که مخالف و دشمن عدالتند یا طرفدار ظلمند. حق اگر از پرستش خدا سخن میگوید، کسانی هستند که مدّعىِ خداییاند و وجود خدا و تسلیم در مقابل خدا را انکار میکنند. طبیعی است همه اینها معارض میشوند. در مقابل معارض، بدون مجاهدت، نه آن پیام پیش خواهد رفت و نه در ذهنها و نه در واقعیت تحقّق پیدا نخواهد کرد.
پیامبر اکرم وضعیت کفّار را مشخّص میکند؛ وضعیت ضعفای از مؤمنین را هم مشخّص میکند؛ یعنی نیمهکارهها؛ چه منافقین، چه آنهایی که منافق به معنای غلیظ نفاق نیستند و به آن صورت نفاقی ندارند که بخواهند دورویی کنند؛ اما طبیعتشان، یک طبیعت متزلزل است. اسلام میخواهد اینها را هم به انسانهای مؤمن و با صلابت تبدیل کند. عدّهای از مسلمانان، از ترس، همراه پیامبر در جنگ حدیبیّه شرکت نکرده بودند. میگفتند اگر ما برویم، پیامبر و همه مسلمانانی که با او هستند، بهوسیله کفّار تار و مار خواهند شد! وقتی که پیامبر برگشت، پیش آن حضرت آمدند و گفتند ما نتوانستیم بیاییم؛ گرفتاری پیدا کردیم؛ اشتغال پیدا کردیم؛ حال برای ما از خدای متعال آمرزش بطلب! در حالی که همین حرف هم یک نوع ظاهرسازی بود. در واقع اینها دنبال آمرزش الهی هم نبودند؛ فکر میکردند زرنگی کردند که نرفتند. آیه قرآن میفرماید: «سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفرلنا یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم(۳)» به زبان چیزی را میگویند که به دلشان نیست. نمیشود گفت که اینها منافق و کافر و دشمنند؛ نه، روحهای ضعیف، دلهای ضعیف، انسانهای ضعیف، نمیتوانند در مشکلات نقش ایفا کنند. این، آن معنویاتی است که نظام اسلامی، جامعه اسلامی، مسؤول اسلامی، مدیر اسلامی، نسبت به آن مسؤول است.
دوستان عزیز؛ برادران و خواهران! کی ممکن میشود ما نقش ایفا کنیم؟ وقتی که «و الزمهم کلمة التّقوی(۴)»؛ برای خودمان، تقوا را بهعنوان کلمه ثابت، کلمه حق و تکلیفِ دائم در نظر بگیریم. تقوا باید در گفتار، در عمل، در تصمیمگیری، با زیردستان خود و با مجموعه کسانیکه با ما کار میکنند، مورد توجّه قرار گیرد؛ که اینها درسی به آنهاست؛ رفتار آنها هم درسی برای مردم است.
از جمله زمینههایی که بعد از انقلاب تا امروز، با همه تلاشی که شده است، نتوانستهایم در آن پیشرفت شایستهای را بهدست آوریم، زمینه نظام اداری متناسب با هدفهای جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی میخواهد انسان ایرانی، حداقل در درجه اوّل رستگار شود - رستگاری معنوی، رستگاری اجتماعی، رستگاری فردی، رستگاری سیاسی - و از اسارتها و بندها خارج گردد؛ بندهایی که او را از سیرْ باز میدارد؛ بعکس، در مقابل حدود و قوانین و قیودی که در این حرکت و سیر، به او کمک میکند، تعبّد و پایبندی داشته باشد. نماز هم یک قید است؛ اما «معراج المؤمن» است. این تقیّد و این پایبندی، انسان را به معراج میرساند و از گناهان و آلودگیها پاک میکند. این رستگاری چه موقع حاصل خواهد شد؟ نظام ادارىِ متصدّی امور کشور، چقدر میتواند نقش داشته باشد؟ خیلی. ما نمیتوانیم بگوییم در این زمینه کمکاری داشتهایم - شاید هم خیلی کار کردهاند - اما به هر حال کم پیشرفت داشتهایم. الان هم با این که مکرّر گفته میشود و همه هم میگویند، اما انسان عمل و تلاشِ بایسته را مشاهده نمیکند. این از نقایص ماست؛ مسؤولان ذیربط باید در این زمینه کار کنند. آن مقداری که به نصیحت و تذکّر ارتباط پیدا میکند، این چیزی است که من حالا عرض میکنم؛ که البته این کافی هم نیست؛ این فقط نصحیت و تذکّر به خودم و به شماست.
برادران و خواهران! هر جا هستید و در هر مسؤولیتی قرار دارید، باید مراقب باشید. یک رفتار شما، یک گفتار شما، یک حرکت شما میتواند تأثیر ماندگار بگذارد؛ میتواند تأثیرهای وسیعی در زندگی مردم بگذارد. سالهاست که بنده درباره زندگی تشریفاتی مکرّر تذکّر میدهم. این دو جنبه دارد: یک جنبه از لحاظ اصل پایبندی به تجمّلات و تشریفات است که این بد و دون شأن انسان والاست؛ یعنی یک وقت انسان به یک چیزِ غیر لازم پایبند میشود که دون شأن انسان است؛ بعلاوه، مسرفانه است؛ تضییع سرمایهها، تضییع اموال و تضییع موجودیها در آن هست. این یک بعد قضیه است که اصل اسراف بد است؛ اصل تجمّل همراه با اسراف و همراه با زیاده روی است و بد است؛ لیکن جنبه دومی دارد که اهمیتش کمتر از جنبه اوّل نیست و آن انعکاس تجمّل شما در زندگی مردم است. بعضیها از این غفلت میکنند. وقتی شما جلوِ چشم مردم، وضع اتاق و دفتر و محیط کار و محیط زندگی را آنچنانی میکنید، این یک درس عملی است و هرکسی این را میبیند، بر او اثر میگذارد. حدّاقل این را باید رعایت کرد. فضا را، فضای تجمّلاتی و تجمّلگرایی و عادت کردن به تجمّل قرار ندهیم؛ چون امروز اگر این روحیه تجمّلگرایی در جامعه ما رواج پیدا کند - که متأسفانه تا میزان زیادی هم رواج پیدا کرده است - بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی کشور اصلاً حل نخواهد شد. تجمّلگرایی و گرایش به اشرافیگری در زندگی، ضررها و خطرهای زیادی دارد: هیچ وقت عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد؛ هیچوقت روحیه برادری و الفت و انْس و همدلی - که برای همه کشورها و همه جوامع، بخصوص جامعه ما، مثل آب و هوا لازم است - پیش نخواهد آمد. این همان تأثیر حرف و اقدام و عملکرد من و شما در روحیه مردم است. این اهمیت تقوای ما را اینقدر زیاد میکند. این که من در این اواخر، مکرّر به همدلی مسؤولان با یکدیگر توصیه کردهام، برای این است که جریانها و خطوط و دنبالههایشان بدانند که این حرفهایی که بین آنهاست، بین مسؤولان نیست. مسؤولان هم اختلاف سلیقه دارند - نه این که ندارند - اما اختلاف سلیقه یک مسأله است و اختلاف سلیقه را برای کشمکش بهانه قرار دادن، یک حرف دیگر است. این دومی زندگی را بر مردم تلخ میکند.
بههرحال، آنچه که ما در این آیه و در آیاتِ زیادی بهدست میآوریم، این است که تقوا، هم یک وسیله است، هم یک راه علاج است. فقط تکلیف و وظیفه نیست؛ فقط این نیست که خدای متعال از تقوای ما در هنگامه حساب سؤال خواهد کرد؛ که البته اگر بفهمیم و توجّه کنیم، این هم چیز عظیمی است. ما که مسؤول هستیم، از حساب الهی، از سختی حساب الهی، از فزعِ یومالحساب غفلت داریم و هرچه مسؤولیتمان بیشتر باشد، این خطر سنگینتر است. باید بدانیم که اگر خدای متعال با فضل و رحمت و مغفرت خود با ما عمل نکند، کار ما خیلی سخت است. جزئیّات مخارجی که میکنیم، جزئیّات تصرّفاتی که میکنیم، جزئیّات برخورد و رفتاری که با مخاطبان خود و با مردم میکنیم، هر کدام از اینها پیش خدای متعال حساب دارد. علاوه بر این که باید به فکر حساب الهی و مؤاخذه الهی بود، باید دانست که تقوا راه را هم باز میکند: «و من یتق اللَّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب(۵)». تقوا موجب میشود که در همه بن بستها - بخصوص بنبستهای اجتماعی - شما راه نجات پیدا کنید. در بن بستهای بزرگ، تقوای مسؤولان، برای آنها راه نجات پدید خواهد آورد: «و یرزقه من حیث لا یحتسب». این محاسبههای ما و شما که همیشه محاسبههای تمام نیست. پس، اصل قضیه تقواست. توصیه ما هم به تقواست؛ روزه این ماه هم کمک به تقواست. به مشکلات مردم باید براساس همین روحیه تقوا برسید.
من واقعاً خوشوقت شدم از اینکه دیدم آقای رئیس جمهور در بیانات خودشان مسأله مشکلات و گرفتاریهای اقتصادی مردم را با شما مسؤولان مطرح کردند. این حقیقتاً مهمّ است. مردم حقیقتاً مشکلات اقتصادی دارند؛ سختی دارند؛ نارسایی دارند. گرفتاریهای زیادی وجود دارد؛ خطر عمده این است که شما این را ندانید، که امیدوارم بدانید. گمانم شاید در بین مسؤولان ما بعضیها هستند که به گرفتاریها و مشکلات مردم درست توجّه ندارند، و الاّ برای رفع این مشکلات، تلاش مجدّانهتری میشد. هرچه که مسؤولان به مناقشات سرگرم باشند، از این رسیدگی به مشکلات بیشتر خواهند ماند. مسؤولان - فرقی نمیکند؛ مسؤولان دولتی، مسؤولان قوّه مقنّنه، مسؤولان قوّه قضایّیه؛ یعنی همه کسانی که دستاندر کار مسائل اداره کشورند - باید به آن مسؤولیت خودشان بپردازند و وجود خودشان را به آن بدهند. خوشبختانه مردم به اسلام و به نظام اسلامی و به عزم مسؤولان امیدوارند. خدا نکند که این امید، سستی و کاستی گیرد؛ نباید بگذارید. همهاش هم با گفتن نمیشود؛ باید در عمل نشان داد. همین «طرح ساماندهی اقتصادی» را که امیدهایی در مردم بهوجود آورد، باید تلاش کنید که اقدام شود. آن بخشهایی از برنامه که بیشتر ناظر به زندگی مردم است، باید تلاش کنید که عمل شود. برنامه سوم تقریباً خوشبختانه تصویب شد؛ ولی تنظیم برنامه، نوشتن برنامه و تصویب برنامه، یک مسأله است؛ تحقّق برنامه، یک مسأله دیگر است. این اهتمامی که به مسأله اشتغال در برنامه شده، باید تحقّق پیدا کند. همه باید دستبهدست هم دهند و تلاش کنند تا این قضیه تحقّق پیدا کند. بیکاری حقیقتاً معضل بزرگ و مشکل عظیمی است. به هرحال، امیدواریم که خداوند متعال کمک کند.
من این جملهای را هم که بارها به مسؤولان عرض کردهام، در پایان عرایضم عرض کنم: شما که مسؤول هستید و بخشی از بودجه در اختیارتان است، در صرف و خرج بودجه هم باید خیلی دقّت کنید. یکی از مشخّصههای تقوای شما همین است. اینطور نباشد که ما هر اقدامی که میخواهیم بکنیم که مستلزم هزینهای است، به این اکتفا کنیم که این اقدام، اقدام مفیدی است. این کافی نیست. صرف مفید بودن این کار، کافی نیست برای این که ما این هزینه را بکنیم. در شرایط کنونىِ ما، باید اولویّت داشته باشد. بدون اولویّت، هزینه کردن جایز نیست. بعضیها در محیط کارشان و در دفترشان بعضی کارها را میکنند؛ بعضی سمینارها و بعضی از اجتماعات و دعوتها و مهمانیها و سفرها را برگزار میکنند؛ بلاشک اینها فوایدی هم دارد؛ اما این فایده داشتن کافی نیست. در حالی که درآمدهایمان محدود و نیازهایمان بسیار زیاد است، باید اولویّتها را رعایت کنیم. بههرحال، امیدوارم که خدای متعال به بنده حقیرِ ضعیفی که بار مسؤولیت سنگینی بر دوش دارم و این توصیهها را به شما میکنم و همچنین به یکایک شما مسؤولان، از بالا تا پایین و در همه بخشها، توفیق دهد که بتوانیم او را از خودمان راضی کنیم. انشاءاللَّه که دلهای شما به نور معرفت الهی و به انوار ساطعه رحمت الهی منوّر شود و برکات ماه رمضان در وجود و در اعماق ذهنیّات و هستی و دل شما نفوذ کند و اثر بگذارد و برکات الهی شامل حال خودِ شما و آن حوزه تحت مدیریّت شما شود وانشاءاللَّه خدای متعال قصورها و تقصیرهای ما را به کرم و لطف خود مورد عفو و بخشش قرار دهد و ما را هرچه بیشتر با رفتار و مواضع نبىّ اکرم و امیرالمؤمنین و اولیای خودش و مجاهدینِ فیسبیلاللَّه باموالهم و انفسهم، نزدیکتر کند و روح مقدّس امام بزرگوار را انشاءاللَّه از عالیترین برکات خودش برخوردار فرماید و ارواح طیّبه شهدای عزیز ما و دلهای ایثارگران ما را - از جانبازان و از مؤمنین و از بسیجیان و از کسانیکه در راه خدا تلاش کردند و میکنند - مشمول رحمت و برکت خودش قرار دهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) فتح: ۲۶
۲) فتح: ۱
۳) فتح: ۱۱
۴) فتح: ۲۶
۵) طلاق: ۲ و ۳