newspart/index2
قیام امام حسین(علیه السلام) / نهضت امام حسین(علیه السلام)/ حرکت امام حسین (علیه السلام)
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مقابله با جبهه‌ی کفر و استکبار، فلسفه حرکت امام حسین علیه السلام

در یکی از منازلِ بینِ راه، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند: اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه.(۱) خیلی حرف بزرگی است، خیلی حرف عجیبی است؛ اوّلاً خطاب به ناس است، ما هم جزو ناسیم؛ این خطاب، خطاب به ما هم هست. خطاب به مؤمنین نیست، خطاب به آن عدّه‌ی همراهان فقط نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همه‌ی زمانها تا امروز. از قول پیغمبر نقل میکند، دارد فلسفه‌ی حرکت خودش را بیان میکند؛ میگوید من دارم به حرف پیغمبر عمل میکنم، پیغمبر به من دستور داده که این کار را بکنم. پیغمبر چه فرموده؟ مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا؛ فرمود که هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند -سلطان فقط به معنای پادشاه نیست؛ سلطان یعنی قدرت؛ امروز سلطان، جبهه‌ی کفر و استکبار است، جبهه‌ی صهیونیسم و آمریکا است؛ این سلطان است؛ می‌بینید ستمِ امروزِ دنیا را که این ستم همه جا گسترده است: جنگ‌افروزی، فشار استعمار، مکیدن خون ملّتها، فشار آوردن به ملّتها، ایجاد جنگهای داخلی و بقیّه‌ی فجایعی که امروز استکبار انجام میدهد- یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان؛ نمیگوید «یعمل فی المؤمنین»؛ این چیزی که موجب میشود شما وظیفه پیدا کنید، این نیست که آن قدرت با مؤمنین بد عمل کند؛ نه، یَعمَلُ فی عِبادِ الله؛ در بین بندگان خدا، در بین آحاد بشر، هر جبهه‌ای، هر قدرتی، هر مرکز ستمگری که در بین مردم این کارها را انجام بدهد: یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان، آن وقت نتیجه چیست؟ وظیفه چیست؟ و لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد، موضع نگیرد، مخالفت نکند ــ حالا این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛ هر دو جور؛ گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل بشوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست، اقلّاً موضع بگیرید؛ ببینید! اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ کانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه، خدای متعال حقّی بر عهده‌ی خودش قرار داده که این کسی را که در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نمیگیرد و حرکت نمیکند، به همان جایی، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. امام حسین میگوید من برای این حرکت کردم.
بنده مفصّل یک وقتی راجع ‌به تبیین حرکت اباعبدالله عرض کرده‌ام؛ بعضی میگویند امام حسین (علیه ‌السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد -از مردمان مؤمن هم این حرف را میزنند- اشتباه میکنند؛ بعضی [هم] میگویند حرکت کرد تا شهید بشود. من میگویم حرکت کرد تا وظیفه‌ را انجام بدهد؛ منتها در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که آدم به قدرت برسد، چه عیب دارد؟ یک احتمال این است که انسان شهید بشود، چه عیب دارد؟ مقصود این است که ما بتوانیم این عمل را انجام بدهیم، این وظیفه را انجام بدهیم؛ مسئله این است؛ در پیشِ روی جمهوری اسلامی این است.
علّت اینکه ما در مقابله‌ی با آمریکا کوتاه نمی‌آییم این است. اینکه ما در مقابل فشار تبلیغاتی دشمنان، کم نمی‌آوریم به توفیق الهی، به خاطر این است؛ چون یک وظیفه است؛ اگر چنانچه نکردیم، کان حقّاً على الله ان یدخلنا مدخله‌. اگر ما کوتاه بیاییم، خدای متعال ما را هم به همان سرنوشتی و همان دوزخی که آن ستمگر را مبتلا خواهد کرد مبتلا میکند؛ وظیفه‌ی ما این است، این جمهوری اسلامی است.1398/07/21


1 )
وقعةالطّف، ص ۱۷۲

خطب الحسين [عليه السّلام‏] أصحابه و أصحاب الحر: فحمد اللّه و أثني عليه، ثم قال: أيها الناس؛ إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه [و آله‏] و سلّم قال: «من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللّه؛ ناكثا لعهد اللّه؛ مخالفا لسنّة رسول اللّه؛ يعمل في عباد اللّه بالإثم و العدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لا قول، كان حقّا على اللّه أن يدخله مدخله» ألا و إنّ هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان، و تركوا طاعة الرحمن، و اظهروا الفساد، و عطّلوا الحدود، و استأثروا بالفي‏ء، و أحلّوا حرام اللّه، و حرّموا حلال اللّه، و أنا أحقّ من غيّر.
ترجمه:
لینک ثابت
حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام)

امروز ۱۳۰۰ سال یا بیشتر از شهادت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) میگذرد و روزبهروز این داستان برجستهتر و زندهتر شده. این داستان در بطن خود دارای یک مضامینی است که این مضامین برای حیات اسلامی جامعه ضروری است.اگر این مضامین گسترش پیدا نمیکرد، از اسلام و از قرآن و از حقایق معارف اسلامی هم امروز خبری نبود1393/11/27
لینک ثابت
ایستادگی امام حسین(ع)؛ عامل جلوگیری از انحراف و حفظ اسلام

تمام راه‌هائی که میشود فرزند پیغمبر از آن راه‌ها استفاده کند برای حفظ میراث عظیم اسلام ـ که میراث جد او و پدر او و پیروان راستین آنهاست ـ در زندگی سیدالشهداء محسوس است؛ از تبیین و انذار، از تحرک تبلیغاتی، از بیدار کردن و حساس کردن وجدانهای عناصر خاص ـ همین خواص که ما تعبیر میکنیم ـ در آن خطبه‌ی منا، اینها همه در طول زندگی سیدالشهداء است. بعد هم ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان؛ نه این‌که امام حسین از سرنوشت این حرکت بی‌اطلاع بود؛ نه، اینها امام بودند. مسئله‌ی معرفت امام و علم امام و آگاهی وسیع امام بالاتر از این حرفهائی است که ماها در ذهنمان میگنجد؛ بلکه به معنای ترسیم یک دستورالعمل می‌ایستد، تسلیم نمیشود، مردم را به یاری میطلبد، بعد هم وقتی یک عده‌ای پیدا میشوند ـ که همان اهل کوفه باشند ـ و اظهار میکنند که حاضرند در کنار آن بزرگوار در این راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت میکند و به طرف آنها میرود؛ بعد هم در میانه‌ی راه پشیمان نمیشود. بیانات امام را که انسان نگاه میکند، می‌بیند حضرت عازم و جازم بوده است برای این که این کار را به پایان ببرد. این‌که در مقابله‌ی با حرکت انحرافی فوق‌العاده خطرناک آن روز، امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) می‌ایستد، این میشود یک درس، که خود آن بزرگوار هم همین را تکرار کردند؛ یعنی کار خودشان را به دستور اسلام مستند کردند: «انّ رسول الله قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلاّ لحرمات الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنّة رسول‌الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقاّ علی الله ان یدخله مدخله»؛ حضرت این را بیان کردند. یعنی من وظیفه‌ام این است، کاری که دارم انجام میدهم، بایستی ابراز مخالفت کنم، باید در جاده‌ی مخالفت و ایستادگی قدم بگذارم، سرنوشت هرچه شد، بشود؛ اگر سرنوشت پیروزی بود، چه بهتر؛ اگر شهادت بود، باز هم چه بهتر. یعنی اینجوری امام حسین (علیه السّلام) حرکت کردند.
این شد ایثار کامل و اسلام را هم حفظ کرد. همین حرکت، اسلام را حفظ کرد. همین حرکت موجب شد که ارزشها در جامعه پایدار بشوند، بمانند. اگر این خطر را نمیپذیرفت، حرکت نمیکرد، اقدام نمیکرد، خونش ریخته نمیشد، آن فجایع عظیم برای حرم پیغمبر، دختر امیرالمؤمنین و فرزندان خاندان پیغمبر پیش نمی‌آمد، این واقعه در تاریخ نمیماند. این حادثه‌ای که میتوانست جلوی آن انحراف عظیم را بگیرد، باید به همان عظمت آن انحراف در ذهن جامعه و تاریخ، شوک ایجاد میکرد و کرد. این فداکاری امام حسین است.1390/04/13

لینک ثابت
ایستادگی در برابر تردیدافکنی خواص؛ کارِ بزرگ امام حسین(ع)

کاری که امام حسین (علیه السّلام) کردند، یک کار فوق‌العاده‌ای است. یعنی ابعاد آن از آنچه که ما امروز محاسبه میکنیم، خیلی بالاتر است. ما جوانبش را، ریزه‌کاری‌هایش را غالباً ندیده میگیریم. صبرش فقط این نبود که بر تشنگی صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سخت‌تر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هی بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هی ایجاد تردید کنند. کی‌ها؟ افرادی مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهای برجسته‌ی بزرگ آن روز دنیا، آقازاده‌های مهم اسلام، اینها هی بگویند نکن این کار را. هر که باشد، اگر چنانچه آن عزم و آن اراده و آن ثبات در او نباشد، با خودش فکر میکند که من دیگر تکلیفی ندارم، اینها که دارند اینجوری میگویند، دنیا هم که دارد آنجوری حرکت میکند، بگوئیم و بگذریم. آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسه‌ها، تردیدافکنی‌ها، راه شرعی درست‌کردن‌ها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسی است که میتواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد. و امام بزرگوار ما در این جهت تشبّه کردند و اقتفاء کردند به سید و سالار شهیدان.1390/04/13
لینک ثابت
حضرت امام حسین(علیه السلام), عزت و افتخار حسینی, مقاومت, قیام امام حسین(علیه السلام), فداکاری امام حسین(علیه السلام)

امام حسین علیه‌السّلام پرچم آزادگی را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد. عزّت و افتخار - در بُعد یک حرکت انقلابی- این است.1381/01/09
لینک ثابت
ابعاد حرکت حسینی, قیام امام حسین(علیه السلام), ابعاد حرکت حسینی, تحلیل حادثه عاشورا, عزت, حضرت امام حسین(علیه السلام)

حرکت امام حسین، حرکت عزت بود؛ یعنى عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهى که پیغمبر ارائه کرده بود.1381/01/09
لینک ثابت
سرکوب طاغوت با حکومت یا شهادت؛ هدف امام حسین(ع)

انبیاء نجات‌دهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یك هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامه‌ی عدل معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط». اصلاً انزال كتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است كه قسط و عدل در میان جوامع حاكم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد. حركت امام حسین علیه‌السّلام، چنین حركتی بود. فرمود: «انّما خرجت لطلب الأصلاح فی امّة جدّی». همچنین فرمود: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام اللَّه او تاركا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‌اللَّه فعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل كان حقا علی اللَّه أن یدخله مدخله»؛ یعنی اگر كسی كانون فساد و ظلم را ببیند و بی‌تفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او هم‌سرنوشت است. فرمود: من برای گردنكشی و تفرعن حركت نكردم. دعوت مردم عراق از امام حسین علیه‌السّلام برای این بود كه برود و حكومت كند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنی چنین نیست كه امام حسین علیه‌السّلام به فكر حكومت نبود، امام حسین علیه‌السّلام به فكر سركوب كردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حكومت و چه با شهادت و دادن خون.
امام حسین علیه‌السّلام می‌دانست كه اگر این حركت را نكند، این امضای او، این سكوت او، این سكون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه‌ی امكانات جوامع و یا یك جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش می‌گیرد و جلو می‌رود، اگر مردان و داعیه‌داران حق در مقابل او اظهار وجود نكنند و حركت او را تخطئه نكنند، با این عمل، كار او را امضا كرده‌اند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق می‌رسد، بدون این‌كه خودشان خواسته باشند. این گناهی بود كه آن روز بزرگان و آقازادگان بنی‌هاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتكب شدند. امام حسین علیه‌السّلام این را برنمی‌تافت؛ لذا قیام كرد.
نقل شده است بعد از آن‌كه امام سجاد علیه‌السّلام پس از حادثه‌ی عاشورا به مدینه برگشت - شاید از آن وقتی كه این كاروان از مدینه بیرون رفت و دوباره برگشت ده، یازده ماه فاصله شده بود - یك نفر خدمت ایشان آمد و عرض كرد: یابن‌رسول‌اللَّه! دیدید رفتید، چه شد! راست هم می‌گفت؛ این كاروان در حالی رفته بود كه حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، خورشید درخشان اهل‌بیت، فرزند پیغمبر و عزیزِ دل رسول‌اللَّه، در رأس و میان آنها بود؛ دختر امیرالمؤمنین با عزت و سرافرازی رفته بود؛ فرزندان امیرالمؤمنین - عباس و دیگران - فرزندان امام حسین، فرزندان امام حسن، جوانان برجسته و زبده و نامدار بنی‌هاشم، همه با این كاروان رفته بودند؛ حالا این كاروان برگشته و فقط یك مرد - امام سجّاد (علیه‌السّلام) - در این كاروان هست؛ زنها اسارت كشیده، رنج و داغ دیده‌اند؛ امام حسین نبود، علی‌اكبر نبود، حتی كودك شیرخوار در میان این كاروان نبود. امام سجّاد علیه‌السّلام در جواب آن شخص فرمود: فكر كن اگر نمی‌رفتیم، چه می‌شد! بله، اگر نمی‌رفتند، جسمها زنده می‌ماند، اما حقیقت نابود می‌شد؛ روح ذوب می‌شد؛ وجدانها پایمال می‌شد؛ خرد و منطق در طول تاریخ محكوم می‌شد و حتی نام اسلام هم نمی‌ماند.
در دوران ما حركت انقلاب اسلامی و نظام اسلامی در این راه بود. كسانی كه این حركت را شروع كردند، ممكن بود در ذهنشان بگذرد كه یك روزی بتوانند حكومت و نظامِ مورد نظر خود را تشكیل دهند؛ اما كاملاً در ذهن آنها این معنا هم وجود داشت كه ممكن است در این راه شهید شوند یا تمام عمرشان را در مبارزه و سختی و ناكامی به سر ببرند. هر دو راه وجود داشت، درست مثل حركت امام حسین علیه‌السّلام. در سال 41 و 42 و بعد سالهای سخت و سیاه اختناق در این زندانها، تنها شعله‌ای كه دلها را گرم نگه می‌داشت و آنها را به حركت وادار می‌كرد، شعله‌ی ایمان به مبارزه بود؛ نه عشقِ رسیدن به حكومت. این راه، همان راه امام حسین علیه‌السّلام بود؛ منتها دو طرف دارد، شرایط زمانی و مكانی متغیّر است. یك وقت امكانات به وجود می‌آید، حكومت اسلامی پرچمش برافراشته می‌شود؛ یك وقت هم راه بدون این امكانات است و با شهادت تمام می‌شود. از این قبیل در طول تاریخ زیاد داشته‌ایم.1380/12/27

لینک ثابت
قیام امام حسین علیه السلام برای امر به معروف و نهی از منکر

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة ‌الله‌ على اعدائهم اجمعین.
محرّم را در پیش داریم. یکى از جهاتی که محرّم مورد اهتمام است بزرگداشت یک خاطره‌ى بى‌نظیر تاریخ است، [منتها] نه بى‌نظیر در مصیبت و غم و اندوه -که البتّه هست- بلکه بى‌نظیر در حماسه و بُروز برجستگى‌هاى انسان، برجستگى‌هاى اهل حق. اگر شما وضعیّت امام حسین را ملاحظه کنید خواهید دید که آن حرکت، آن قیام، با این خصوصیّات، بى‌نظیر است. ما خیلى قیام داشته‌ایم امّا این قیام با این خصوصیّات، بى‌نظیر است. [وضعیّت چنین بوده:] سلطه‌ى باطل با قساوت تمام و با وقاحت تمام روزبه‌روز رو به افزایش است. هیچ امر به معروف و نهى از منکرى هم ممکن نیست. به قدرى فضاى رعب زیاد است که آمرین به معروف و ناهین عن ‌المنکر سعى میکنند در معرض امر به معروف و نهى از منکر قرار نگیرند؛ حتّى افراد جسور و گستاخ. یعنى مثلاً عبدالله‌بن‌زبیر آدم جسورى است، آدم خیلى گستاخى است امّا سعى میکند با دستگاه خلافت مواجهه پیدا نکند؛ این قدر وضعیّت سخت است. یک کسى مثل عبدالله‌بن‌جعفر که برادرزاده‌ى امیرالمؤمنین و داماد امیرالمؤمنین و شوهر جناب زینب است، سعى میکند که به دستگاه خلافت حتّى نزدیک بشود، چون اصلاً غیر از این چیزى متصوَّر نیست. یک کسى مثل عبدالله‌بن‌عبّاس حالت انزوا از جامعه پیدا میکند، کأنّه کناره‌گیرى میکند، یک گوشه‌اى مى‌نشیند؛ یعنى این کسانى که زبانهاى ناطق و گویا و شخصیّت‌هاى برجسته و آقازادگان بزرگ بنى‌هاشم و قریش و جوانهاى نامدار صدر اسلام بودند -که هر کدام تاریخچه‌اى از افتخارات پشت سرشان است- جرئت نمیکنند بیایند وسط میدان، چه برسد مردم عادّى؛ نه فقط در شام، حتّى در خود مدینه. آن وقت شما وضع مدینه را با بقیّه‌ى جاهاى دیگر که آن مرکزیّت را هم نداشته مقایسه کنید. این شرایطِ آن اختناق عجیب و غریب است. آن وقت قیام امام حسین در اینجا براى این است که این سلطه را در هم بشکند؛ حرکت امام حسین براى در هم شکستن این سلطه است، منتها به قصد قدرت‌طلبى نیست؛ ما خَرَجتُ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا ظالِماً وَ لا مُفسِدا؛(1) مثل بقیّه‌ى افرادى که قیام میکنند، خروج میکنند، میزنند، میکُشند براى اینکه قدرت را قبضه کنند نیست، بلکه براى امر به معروف و نهى از منکر است.1380/12/21

لینک ثابت
محسوس بودن معنويّت و عزّت و عبوديّت در حرکت امام حسین(ع)

در رفتار امام حسین، از اوّلی كه از مدینه حركت كرد، تا مثل فردایی كه در كربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعین‌حال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همه‌ی مراحل هم این‌طور است. آن روز كه صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند كه ما شیعیان و مخلصان توایم و در كوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا كه سخنرانی كرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة فی جید الفتاة»، صحبت از مرگ كرد. نگفت چنان و چنین می‌كنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب كوفه نكرد. حركت مسلمانانه‌ی همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است كه همه دستها را به طرفش دراز كرده‌اند و نسبت به او اظهار ارادت می‌كنند. آن روز هم كه در كربلا همراه یك جمعِ كمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمعیت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید كردند، عزیزانش را تهدید كردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت كردند، ذرّه‌ای اضطراب در این مرد خدا و این بنده‌ی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد.
آن راوی‌ای كه حوادث روز عاشورا را نقل كرده و در كتابها دهن به دهن منتقل شده است، می‌گوید: «فو الله ما رأیت مكثورا».مكثور، یعنی كسی كه امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچه‌اش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همه‌ی امواج بلا به طرفش بیاید. راوی می‌گوید من هیچ‌كس را در چهارموجه‌ی بلا مثل حسین بن علی محكم‌دل‌تر و استوارتر ندیدم؛ «اربط جاشا». در میدانهای گوناگون جنگها، در میدانهای اجتماعی، در میدان سیاست، انسان به آدم‌های گوناگونی برخورد می‌كند؛ كسانی كه دچار غمهای گوناگونند. راوی می‌گوید هرگز ندیدم كسی در چنین هنگامه‌ای با این همه مصیبت، مثل حسین بن علی، چهره‌ای شاد، مصمّم، حاكی از عزم و اراده و متوكل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است. این جریان را امام حسین در تاریخ گذاشت و بشر فهمید كه باید برای چنان حكومت و جامعه‌ای مبارزه كند؛ جامعه‌ای كه در آن پستی و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید برای چنان اجتماعی جهاد كنند كه به وجود بیاید و می‌آید و ممكن است.1379/01/26

لینک ثابت
بصیرت و وفا؛ ویژگیهای بارز حضرت ابالفضل العباس (ع)

روز عاشورا، اوج همین حادثه‌ی عظیم و بزرگ است. حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام با ساز و برگ جنگ به كربلا نیامده بود. كسی كه می‌خواهد به میدان جنگ برود، سرباز لازم دارد؛ اما امام حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است. این به معنای آن است كه این‌جا باید حادثه‌ای اتفاق بیفتد كه عواطف انسانها را در طول تاریخ همواره به خود متوجّه كند؛ تا عظمت كار امام حسین معلوم شود. امام حسین می‌داند كه دشمن پست و رذل است. می‌بیند كسانی كه به جنگ او آمده‌اند، عدّه‌ای جزو اراذل و اوباش كوفه‌اند كه در مقابل یك پاداش كوچك و حقیر، حاضر شده‌اند به چنین جنایت بزرگی دست بزنند. می‌داند كه بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد. امام حسین از اینها غافل نیست؛ اما درعین‌حال تسلیم نمی‌شود؛ از راه خود برنمی‌گردد؛ بر حركت در این راه پافشاری می‌كند. پیداست كه این راه چقدر مهم است؛ این كار چقدر بزرگ است...
آن‌طور كه از مجموع قراین به دست می‌آید، از مردان رزم‌آور - غیر از كودك شش ماهه، یا بچه‌ی یازده ساله - اباالفضل العبّاس آخرین كسی است كه قبل از امام حسین به شهادت رسیده است؛ و این شهادت هم باز در راه یك عمل بزرگ - یعنی آوردن آب برای لب‌تشنگان خیمه‌های اباعبداللَّه الحسین - است. در زیارات و كلماتی كه از ائمه علیهم‌السّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأكید شده است: یكی بصیرت، یكی وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس كجاست؟ همه‌ی یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی كه فرصتی پیدا شد كه او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه كردند و گفتند ما تو را امان می‌دهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌ای كرد كه دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم؟! وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه‌ی شما! نمونه‌ی دیگرِ بصیرت او این بود كه به سه نفر از برادرانش هم كه با او بودند، دستور داد كه قبل از او به میدان بروند و مجاهدت كنند؛ تا این‌كه به شهادت رسیدند. می‌دانید كه آنها چهار برادر از یك مادر بودند: اباالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین‌بن‌علی قربانی كند؛ به فكر مادر داغدارش هم نباشد كه بگوید یكی از برادران برود تا این‌كه مادرم دلخوش باشد؛ به فكر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد كه در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است. وفاداری حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه‌ی وارد شدن در شریعه‌ی فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفی در همه‌ی دهانها است كه امام حسین علیه‌السّلام حضرت اباالفضل را برای آوردن آب فرستاد. اما آنچه كه من در نقلهای معتبر - مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابن‌طاووس - دیدم، اندكی با این نقل تفاوت دارد. كه شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر می‌كند. در این كتابهای معتبر این‌طور نقل شده است كه در آن لحظات و ساعت آخر، آن‌قدر بر این بچه‌ها و كودكان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد كه خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حركت كرد و به طرف همان شریعه‌ی فرات - شعبه‌ای از نهر فرات كه در منطقه بود - رفتند، بلكه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قوی‌پنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یكی امام حسین در سن نزدیك به شصت سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نام‌آوران بی‌نظیر است. دیگری هم برادر جوان سی‌وچند ساله‌اش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتی كه همه او را شناخته‌اند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشكر را می‌شكافند. برای این‌كه خودشان را به آب فرات برسانند، بلكه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است كه ناگهان امام حسین احساس می‌كند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است كه اباالفضل به آب نزدیكتر شده و خودش را به لب آب می‌رساند. آن‌طور كه نقل می‌كنند، او مشك آب را پر می‌كند كه برای خیمه‌ها ببرد. در این‌جا هر انسانی به خود حق می‌دهد كه یك مشت آب هم به لبهای تشنه‌ی خودش برساند؛ اما او در این‌جا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتی كه آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذكر عطش الحسین»؛ به یاد لبهای تشنه‌ی امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و كودكان، شاید به یاد گریه‌ی عطشناك علی‌اصغر افتاد و دلش نیامد كه آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است كه آن حوادث رخ می‌دهد و امام حسین علیه‌السّلام ناگهان صدای برادر را می‌شنود كه از وسط لشكر فریاد زد: «یا اخا ادرك اخاك».1379/01/26

لینک ثابت
هدف قیام امام حسین؛ عمل به احکام دین توسط مردم

من در بین فرمایشهای حضرت ابی‌عبداللَّه الحسین علیه‌الصّلاةوالسّلام - که هر کدام نکته‌ای دارد و من به شما عزیزان عرض میکنم که به منظور بیان گفتارهای گویا و روشنگر برای مردم، از کلمات این بزرگوار باید حدّاکثر استفاده بشود - این جمله را مناسب مجلس خودمان میبینم که بنابرآنچه که از آن بزرگوار نقل کرده‌اند، آن حضرت فرمود: «اللّهم انّک تعلم انّ الّذی کان منا لم یکن منافسة فی سلطان ولاالتماس شیء من فضول الحطام» (1)؛ پروردگارا! این حرکتی که ما کردیم، این قیامی که ما کردیم، این تصمیمی که بر این اقدام گرفتیم، تو میدانی که برای قدرت طلبی نبود. قدرت‌طلبی برای یک انسان نمیتواند هدف واقع شود. نخواستیم زمام قدرت را در دست گیریم. برای منال دنیوی هم نبود که چرب و شیرین زندگی را به کام خودمان برسانیم و شکمی از عزا درآوریم؛ مال و ذخیره‌ای درست کنیم و ثروتی به هم بزنیم. برای اینها نبود. پس برای چه بود؟ ایشان چند جمله فرموده است که خط و جهت ما را ترسیم میکند. در همه ادوار تبلیغ اسلام، اینها جهت است. «ولکن لنری المعالم من دینک»؛ پرچمهای دین را برای مردم برافراشته کنیم و شاخصها را به چشم آنها بیاوریم.

شاخصها مهم است. همیشه شیطان در میان جماعات اهل دین، از تحریف استفاده میکند و راه را عوضی نشان میدهد. اگر بتواند بگوید «دین را کنار بگذار»، این کار را میکند، تا از طریق شهوات و تبلیغات مضر، ایمان دینی را از مردم بگیرد. اگر آن ممکن نشد، این کار را میکند که نشانه‌های دین را عوضی بگذارد؛ مثل این که شما در جاده‌ای حرکت میکنید، ببینید آن سنگ نشان - آن نشانه راهنما - طرفی را نشان میدهد؛ در حالی که دست خائنی آمده آن را عوض کرده و مسیر را به آن طرف نشان داده است.

امام حسین علیه‌السّلام هدفِ اوّل خود را این قرار میدهد: «لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک»؛ در میان کشور اسلامی، فساد را ریشه کن کنیم و اصلاح به‌وجود آوریم. اصلاح یعنی چه؟ یعنی نابود کردن فساد. فساد چیست؟ فساد انواع و اقسامی دارد: دزدی فساد است، خیانت فساد است، وابستگی فساد است، زورگویی فساد است، انحرافهای اخلاقی فساد است، انحرافهای مالی فساد است، دشمنیهای بین خودیها فساد است، گرایش به دشمنان دین فساد است، علاقه نشان دادن به چیزهای ضدّ دینی فساد است. همه چیز در سایه دین به‌وجود می‌آید. در جملات بعدی میفرماید: «و یأمن المظلومون من عبادک»؛ بندگان مظلوم تو امنیت پیدا کنند. منظور، مظلومان جامعه است، نه ستمگران، نه ستم‌پیشگان، نه مدّاحان ستم، نه عمله ستم! «مظلومون»، مردمانی هستند که دست و پایی ندارند؛ راه به جایی ندارند. هدف این است که مردمان مستضعف جامعه و انسانهای ضعیف - در هر سطحی و در هر جایی - امنیت پیدا کنند: امنیت حیثیّتی، امنیت مالی، امنیت قضایی؛ همینی که امروز در دنیا نیست. امام حسین علیه‌السّلام درست نقطه مقابل آن چیزی را میخواست که در زمان سلطه طواغیت در آن روز بود. امروز هم در سطح دنیا که نگاه میکنید، میبینید همین است؛ پرچمهای دین را وارونه میکنند، بندگان مظلوم خدا را مظلومتر میکنند و ستمگران، پنجه‌شان به خون مظلومان بیشتر فرو میرود.
ببینید در دنیا چه خبر است! ببینید با مسلمانان کوزوو چگونه عمل میکنند! پانصدهزار انسان - بلکه بیشتر - بچه، بزرگ، زن، مرد و مریض، در بیابانها، در مرزها؛ آن هم نه مرزها و بیابانهای مهربان که در بین دشمن، زیر فشار دشمنی که راه را در مقابلشان مین‌گذاری میکند و پشت سرشان گلوله می‌اندازد. هدف این است که اینها را تار و مار کنند.

امروز من به شما عرض کنم - دیگر نمیخواهم آن را خیلی باز کنم - اراده جمعی بر این است که مسلمانان را در منطقه بالکان تار و مار و پراکنده کنند؛ از سر برآوردن یک دولت اسلامی و یک مجموعه اسلامی - هرگونه اسلامی، ولو اسلامی که صدسال است معارف الهی را درست به گوشش نرسانده‌اند - جلوگیری کنند؛ چون همان هم برایشان خطرناک است! میدانند که اگر نسل امروز مسلمانان بالکان، به فرض با اسلام آشنا نباشند، نسل فردای آنها با اسلام آشنا خواهد شد. همین که هویّت اسلامی در آنها زنده شود، خطر است؛ که بعضیها هم در بیاناتشان به این نکته اشاره کردند. آن دولتها با هم میجنگند؛ اما آنچه که در بین این زد و خوردها مورد توجّه قرار ندارد و به آن اهمیت واقعی داده نمیشود - هرچند به زبان چیزهایی میگویند - وضع مسلمانان مظلوم است؛ «یأمن المظلومون من عبادک».هدف از هر قیامی، هدف از هر انقلابی، هدف از هر قدرت اسلامیای و اصلاً هدف از حاکمیت دین خدا، رسیدگی به وضع «مظلومون» و عمل به فرایض، احکام و سنن الهی است.
امام حسین علیه‌السّلام در آخر میفرماید: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک». هدف آن بزرگوار اینهاست. حالا فلان آقا از گوشه‌ای درمی‌آید و بدون اندک آشنایی با معارف اسلامی و با کلمات امام حسین علیه‌السّلام و حتی با یک لغت عربی، درباره اهداف قیام حسینی قلم‌فرسایی میکند، که امام حسین برای فلان هدف قیام کرده است! از کجا میگویی!؟ این کلام امام حسین علیه‌السّلام است: «و یعمل بفرائضک و احکامک و سننک»؛ یعنی امام حسین علیه‌السّلام جان خودش و جان پاکیزه‌ترین انسانهای زمان خودش را فدا میکند، برای این که مردم به احکام دین عمل کنند. چرا؟ چون سعادت، در عملِ به احکام دین است؛ چون عدالت، در عمل به احکام دین است؛ چون آزادی و آزادگی انسان، در عمل به احکام دین است. از کجا میخواهند آزادی را پیدا کنند!؟ زیر چتر احکام دین است که همه خواسته‌های انسانها برآورده میشود.1378/01/23


1 )
تحف العقول، النص، ص: 239؛

و روي عن الإمام الشهيد أبي عبد الله الحسين بن علي علیه السلام: ‏... اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ «3» وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ.
ترجمه:
...بار خدايا تو ميدانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در سلطنتى نيست،و بخواهش كالاى دنيا نيست ولى براى اينست كه دين تو را بر پا بينيم(بر گردانيم)و در بلادت اصلاح نمائيم،و ستم رسيده‌هاى از بنده‌هايت را آسوده خاطر كنيم،و بواجب و سنت و احكام تو عمل شود.شماها بايد ما را يارى كنيد،و بما حق بدهيد.نيروى ستمكاران بر سر شماها است،و آنها در خاموش كردن نور پيغمبر شما ميكوشند،و خدا ما را بس است،و بر او توكل داريم،و بدرگاه او باز گرديم.و سرانجام بسوى او است.
لینک ثابت
حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, اثرات قیام عاشورا

ماجرای امام حسین(علیه السلام)، نجات بخشیِ یک ملت ویا یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود.1377/02/18
لینک ثابت
حضرت امام حسین(علیه السلام), حضرت زینب (سلام الله علیها), تاریخ, عاشورا, حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام)

امام حسین،خواهرش زینب واصحاب ودوستانش،بااین حرکت،تاریخ را نجات دادند.1377/02/18
لینک ثابت
حادثه عاشورا, تاریخ, حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام)

حادثه‌ی کربلا مثل خورشیدی بر تارک تاریخ درخشید؛ هنوز هم می‌درخشد، و تا ابدالدّهر هم خواهد درخشید.1375/03/14
لینک ثابت
عاشورا, حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, قیام امام حسین(علیه السلام), تحلیل حادثه عاشورا, مقاومت

یکى از خطوط روشن نهضت عاشورا و بلکه خط نشان نهضت عاشورا، عبارت است از استقامت امام حسین، علیه‌السلام.1375/03/14
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی