newspart/index2
علامه طباطبایی / فلسفه اسلامی/شیعه در اسلام/هانری کربن / علامه سید محمد حسین طباطبایی/علّامه طباطبایی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
متحقّق شدن مفهوم «کَلِم طیّب» در علامه طباطبائی

[علامه طباطبائی] در عرصه‌ی معارف توحیدی و مفاهیم عرشی‌ای که به آنها در فکر رسیده بود، صرفاً به زایش فکری بسنده نکرد؛ در نفْس شریف خودش و قلب شریف خودش به آن حقایق و معارف متحقّق شد، عمل کرد به آنچه میدانست. به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیه‌ی شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه.(۱) آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقّق شد. این خصوصیّات اخلاقی‌ای که از ایشان معروف است، تواضع فوق‌العاده، بی‌هوائی، اینها همه ناشی از آن معنا است.1402/08/17

1 ) سوره مبارکه فاطر آیه 10
مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَميعًا ۚ إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ ۚ وَالَّذينَ يَمكُرونَ السَّيِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ ۖ وَمَكرُ أُولٰئِكَ هُوَ يَبورُ
ترجمه:
کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد؛ و آنها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می‌شود (و به جایی نمی‌رسد)!
لینک ثابت
علامه طباطبایی

مرحوم علّامه‌ی طباطبائی از پدیده‌های کم‌نظیر حوزه‌های علمیّه‌ی ما در طول قرنها است؛ انصافاً یک پدیده‌ی کم‌نظیری است. یک خصوصیّاتی در ایشان وجود دارد... که همه‌ی این خصوصیّات جزو فضایل ممتاز انسانی است؛ همه‌ی این خصوصیّاتی که تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت این مرد است، جزو فضایل ممتاز یک انسان است. این خصوصیّات مثلاً اینها است که حالا بعضی‌هایش را من نوشته‌ام: علم، پارسایی و پرهیزکاری، مَلَکات اخلاقی، ذوق و هنر، صفا و رفاقت ــ وفاداری و دوستی و رفاقت و مانند اینها ــ و بسیاری از خصوصیّات دیگری که حالا من لازم ندانستم اینجا بشمرم. مجموعه‌ی این خصوصیّات، تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت این مرد بزرگ است و هر کدام از این خصوصیّات یک فضیلتی از فضایل انسانی است.1402/08/17
لینک ثابت
علامه طباطبایی

درباره‌ی علم [مرحوم علّامه‌ی طباطبائی]... یکی مسئله‌ی تنوّع گسترده‌ی دانشیِ این مرد بزرگ است؛ یعنی ایشان در تنوّع دانشی انصافاً کم‌نظیر است. در طول تاریخ، ما افرادی مثل شیخ طوسی، علّامه‌ی حلّی و امثال اینها را داریم که تنوّع علمی دارند، امّا در زمان ما انصافاً کم است؛ یعنی بنده غیر از ایشان کسی را با این تنوّع علمی نمی‌شناسم. ایشان فقیه است، اصولی است، فیلسوف است، دارای غُور شدید در عرفان نظری است، عالِم به هیئت و ریاضیات است، عالِم برجسته‌ی تفسیر و علوم قرآنی است ــ که در این زمینه انصافاً ایشان بی‌نظیر است ــ شاعر است، ادیب است، در علم انساب، علم نسب، ایشان یک فرد ماهر و فعّال است؛ یعنی از چیزهایی که مثلاً در کنار فلسفه‌ یا عرفانِ آقای طباطبائی این را انسان [میتواند] نگاه کند، علم انساب است. ایشان یک جدولی دارند که خانواده‌ی قاضی طباطبائی را معرّفی میکنند؛ یک جدول تاریخی است که به نظر من یک اثر هنری درجه یک است که چاپ شده و در اختیار افراد هست. مرحوم والد ما که با آقای طباطبائی از نجف رفیق بودند، دوست بودند ــ خود پدرم برای من نقل کردند این را ــ ایشان به آقای طباطبائی مینویسد که شما ترتیب شجره‌نامه‌ی ما را از فلان کس ــ یک آقای معروفی در قم ــ بپرسید بگیرید برای من بفرستید؛ آقای طباطبائی در جواب مینویسد که خود من به قدر ایشان میدانم یا بیشتر از ایشان میدانم؛ یکی از این دو عبارت است که حالا من یادم نیست. و ایشان شجره‌نامه‌ی ما را تنظیم کرده و فرستاده؛ یعنی این شجره‌نامه‌ای که الان در اختیار ما هست، تنظیم‌شده‌ی آقای طباطبائی است. یعنی انسان یک تنوّع علمی عجیبی در ایشان مشاهده میکند. حالا مثلاً گفتم ریاضیات و هیئت؛ میدانید ــ یعنی شاید معروف است ــ که نقشه‌ی مدرسه حجّتیّه‌ی فعلی را ایشان کشیده؛ یعنی یک معمار به تمام معنا و یک معمار کامل است. این تنوّع علمی یک جنبه‌ی خاصّی از جنبه‌ی علمی آقای طباطبائی است. یک جنبه‌ی دیگر، عمق علمی و فکری ایشان است. ایشان در همین علومی که حالا ما میدانیم و اطّلاع داریم، عمق [زیادی دارند]. اوّلاً در اصول صاحب‌مبنا است. حالا من در فقه از ایشان اثری ندیدم، امّا ایشان در اصول کاملاً صاحب‌مبنا است؛ یعنی حاشیه‌ی کفایه‌ی ایشان [این را] نشان میدهد. در فلسفه یک فیلسوف نو‌آور است؛ ایشان دستگاه فلسفی جدیدی را ارائه میکند که مظهرش همان اصول فلسفه و روش رئالیسم است، و بعد هم این دو کتابی که اخیراً ایشان نوشتند و منتشر کردند: بدایه و نهایه. در تفسیر، به نظر من یک مفسّر شگفتی‌ساز است؛ یعنی کسی تفسیر المیزان را نگاه کند، [میفهمد که] تفسیر المیزان به معنای واقعی کلمه یک تفسیر شگفت‌آور است، از لحاظ کثرت و تنوّع و عمق مطالب... این هم یک جنبه که مسئله‌ی عمق علمی و فکری ایشان است.1402/08/17
لینک ثابت
علامه طباطبایی

شاگردپروریِ مرحوم آقای طباطبائی چیز عجیبی است. این یکی از هنرهای هر عالِمی است؛ در بین علما داریم کسانی که شاگردپرورند و شاگردهای زیادی دارند؛ مرحوم آقای طباطبائی از این قبیل آدمها است. در بین این فلاسفه‌ی دوره‌ی اخیرِ فلسفه در ایران ــ که مرکز فلسفه‌ی کشور هم در واقع تهران بوده ــ از دوره‌ی مرحوم ملّا عبدالله زنوزی و پسر ایشان، آقا علی حکیم، بعد مرحوم میرزای جلوه، میرزا اسدالله قمشه‌ای، اینهایی که برجستگان حکمت و عرفانند که عمدتاً در تهران متمرکز بودند و بخشی هم در جاهای دیگر، مثل مرحوم حاجی سبزواری در سبزوار، یکی دو نفر در قم، یکی دو نفر در اصفهان، یکی دو نفر در مشهد ــ که اینها برجستگان فلسفه‌اند ــ هیچ کدام از اینها به قدر مرحوم آقای طباطبائی شاگرد برجسته‌ی معروف فیلسوف ندارند. بله، مثلاً‌ حاجی سبزواری شاگردان زیادی دارد که می‌آمدند پیش ایشان درس میخواندند؛ مرحوم آخوند خراسانی هم شاگرد ایشان است، لکن آخوند خراسانی فیلسوف نیست، فقیهی است که یک مقدار فلسفه خوانده. تربیتِ شاگردِ فیلسوف مثل شهید مطهّری، مثل شهید بهشتی، مثل مرحوم آقای مصباح و دیگران، و مثل بعضی از بزرگانی که امروز هستند، تربیت امثال اینها را به تعدادی که از درس مرحوم آقای طباطبائی استفاده کردند، بنده هیچ سراغ ندارم در هیچ کس دیگری؛ مسئله‌ی شاگردپروری. تا فلاسفه‌ی بعدیِ زمانِ ما که در تهران کسانی بودند [مثل] مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی، قبل از ایشان مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، یا مرحوم آقای آملی (رضوان الله علیهم)؛ خب اینها فیلسوف بودند، منتها تربیت شاگرد از اینها به قدر آقای طباطبایی معهود نیست؛ ایشان زنده کرد فلسفه را و انصافاً فیلسوف‌سازی کرد. حالا این نکته هم جالب است که شاگردان ایشان ــ یعنی بسیاری از شاگردان ایشان ــ غالباً جزو نقش‌آفرینان در انقلاب اسلامی‌اند. در این مجلس خبرگانی که قانون اساسی را نوشت، تعداد زیادی از آن افراد شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند؛ چه در مجلس خبرگان، چه قبل از مجلس خبرگان در آن جمعی که قانون اساسی نوشته میشد که مرحوم آقای مطهّری هم جزو آنها بود، اینها شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند. و تعدادی از شهدای بنامِ انقلاب اسلامی از شاگردهای آقای طباطبائی‌اند؛ شهید مطهّری شاگرد ایشان است، شهید بهشتی شاگرد ایشان است، شهید قدّوسی شاگرد ایشان است، شهید آشیخ علی حیدری نهاوندی شاگرد ایشان است؛ از این قبیل شهدای برجسته شاگردهای آقای طباطبائی (رضوا‌ن الله علیه) هستند، بعضی هم بحمدالله در قید حیاتند که منشأ افادات زیادی هستند.1402/08/17
لینک ثابت
علامه طباطبایی

خصوصیّت... [علامه طباطبایی] ایشان در مورد مسئله‌ی علم این است که آثار ایشان در زمان حیات ایشان منتشر شد و برکات آثار ایشان در زمان حیاتش دیده شد. خود مرحوم آقای طباطبائی این‌قدر مطرح نبود که المیزان مطرح بود یا فرض بفرمایید که آن کتابهای حِکمی ایشان مطرح بود؛ یعنی خود ایشان مطلقاً اهل تظاهر نبود، امّا کتابهای ایشان اصلاً همه جا [مطرح بود]؛ المیزان ایشان، اصول فلسفهی ایشان، بدایه و نهایه‌ی ایشان، شیعه در اسلام ایشان، قرآن در اسلام ایشان، رسائل متعدّد توحیدی و غیره در زمان حیات ایشان منتشر شد. بنابراین، جنبه‌ی علمی مرحوم آقای طباطبائی یک خصوصیّات منحصربه‌فردی دارد.1402/08/17
لینک ثابت
علامه طباطبایی

درباره‌ی خصوصیّت پارسایی و پرهیزکاری و تعبّد و ارادت ایشان به اهل‌بیت و این خصوصیّات این‌جوری... ایشان فوق‌العاده بود و واقعاً در این زمینه‌ها هم یک انسان برجسته و فوق‌العاده‌ای بود، واقعاً پارسا و پرهیزکار بود. لکن دو خصوصیّت از برجستگی‌های مرحوم آقای طباطبائی بنده را خیلی متوجّه خودش میکند و جذب میکند؛ یک خصوصیّت، جهادِ فکریِ کم‌نظیرِ آقای طباطبائی در بحبوحه‌ی تهاجم اندیشه‌های وارداتی و بیگانه است، در بحبوحه‌ی تهاجم به معنای واقعی کلمه. شاید آن کسانی که آن زمانها را درک نکرده‌اند، توجّه نداشته باشند که آن روز در محیط جوان کشور و محیط فکری کشور چه وضعیّتی وجود داشت؛ یک تهاجم به معنای واقعی کلمه وجود داشت؛ چه افکار وارداتی مکتبی و مسلکی مثل مارکسیسم، چه شبهه‌آفرینی‌ها؛ شبهه‌آفرینی‌هایی که این[جور] نبود که یک مکتب را بخواهند ارائه بکنند، [بلکه] شبهه درست میکردند؛ همین کاری که مرحوم آقای مطهّری (رضوان الله علیه) کمر به مقابله‌ی با آن بسته بود که کتابهای ایشان غالباً مواجهه‌ی با شبهات مطرح آن روزگار است. در بحبوحه‌ی این حوادث، مرحوم آقای طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) توانست یک پایگاه فکری مستحکم با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد؛ یعنی آن کسانی که با افکار ایشان آشنا میشدند، موضعشان در مقابل مارکسیسم و در مقابل افکار گوناگون موضع تدافعی نبود، موضع تهاجمی بود که یک نمونه‌اش همین کتابهای آقای مطهّری (رضوان الله علیه) است که مشاهده میکنید. این پایگاه فکری را آقای طباطبائی به وجود آورد؛ هم با اصول فلسفه و هم با بیانات تفسیری که این تفسیر، دریایی از معارف سیاسی و اجتماعی است؛ غیر از مسائل معرفتی و مبانی فکری و حِکمی و امثال اینها و آن جنبه‌های خاصّ تفسیری که تبیین آیات است ــ که خب این کتاب در این زمینه‌ها کم‌نظیر است ــ این کتاب المیزان سرشار است از مسائل سیاسی و اجتماعی که آن زمان اصلاً این مسائل مطرح نبود، [امّا] امروز که انسان به این مسائل نگاه میکند، میبیند اینها امروز هم مسائلِ روزِ ما است؛ اینها در اختیار افراد قرار میگرفت. این پایگاه فکری تهاجمی را مرحوم آقای طباطبائی به وجود آورد؛ این، آن کاری است که به نظر من ماها باید این کار را از آقای طباطبائی یاد بگیریم: تشکیل پایگاه‌های فکری پُرکننده‌ی خلأ‌ها و دارای جنبه‌ی تهاجم، نه موضع انفعالی و تدافعی. این، یک خصوصیّت که برای من خیلی جذّاب است.1402/08/17
لینک ثابت
علامه طباطبایی

[یک] خصوصیّت... ایشان که آن هم به نظر من خیلی خصوصیّت برجسته و مهمّی است، این است که ایشان در عرصه‌ی معارف توحیدی و مفاهیم عرشی‌ای که به آنها در فکر رسیده بود، صرفاً به زایش فکری بسنده نکرد؛ در نفْس شریف خودش و قلب شریف خودش به آن حقایق و معارف متحقّق شد، عمل کرد به آنچه میدانست. به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیه‌ی شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه. آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقّق شد. این خصوصیّات اخلاقی‌ای که از ایشان معروف است، تواضع فوق‌العاده، بی‌هوائی، اینها همه ناشی از آن معنا است. این حلم ایشان، این تواضع ایشان ناشی از تحقّق همان معانی و معارف عالیه در نفْس خود ایشان است. خودش را تربیت کرد، خودش را از این مدارج عالی انسانی و معرفتی توانست بالا بکشد و بالا ببرد؛ لذا بود که در بین مردم بود، ولیکن با خدا بود. واقعاً انسان در برخورد با ایشان احساس میکرد هیچ شخصیّتی برای خودش کأنّه قائل نبود. حلیم بود، برخوردش برخورد نرم بود. حتّی با کسانی که با ایشان محاجّه میکردند و مخاصمه میکردند، با حلم و بردباری برخورد میکرد و از آنها گذشت میکرد. ایشان بشدّت متواضع بود که گاهی اوقات تواضع ایشان مایه‌ی تعجّب بود. بنده یک خاطره‌ای را به آقایان عرض بکنم. مرحوم علّامه‌ی سمنانی(رضوان الله علیه) یک ملّای معمّری بود ساکن سمنان، مرد موجّه معروفی بود؛ ایشان آمد قم، علما میرفتند دیدن ایشان و رفت‌وآمد در منزل ایشان زیاد بود. یک روز من در حجره نشسته بودم، یکی از دوستان ما که ارادتمند به آقای طباطبائی بود و عاشق آقای طباطبائی بود، با هیجان وارد حجره شد و گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ گفتم قضیّه چیست، گفت منزل علّامه‌ی سمنانی بودیم، آقای خمینی هم بود، آقای طباطبائی هم بود، بعضی دیگر از آقایان هم بودند؛ آقای علّامه‌ی سمنانی رو کرد به آقای خمینی گفت که آقا! این تفسیر المیزان شما را ما مشاهده کردیم، خیلی خوب بود، خیلی عالی بود، واقعاً لذّت بردیم و شروع کرد تعریف از تفسیر المیزان، به خیالی که ایشان آقای طباطبائی است. آقای خمینی هم آدمی نبود که در این قضایا دستپاچه بشود، ساکت نشسته بود و حرفی نمیزد. آقای طباطبائی این طرف نشسته بود، رو کرد به آقای علّامه‌ی سمنانی، گفت آقا! طباطبائی بنده هستم، ایشان استاد من آقای خمینی است. گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ یعنی به این خصوص تحت تأثیر قرار گرفته بود.1402/08/17
لینک ثابت
علامه طباطبایی

مرحوم آقای طباطبائی با همه‌ی این خصوصیّات معنوی و علمی و سلوکی و این چیزهایی که خب دیگر حالاها تقریباً همه در [مورد] ایشان میدانند، از لحاظ برخورد شخصیّتی و رفاقتی یک انسان دلنشین و دلچسب بود؛ جلسه‌ی شیرینی داشت، زبان شیرینی داشت، خوش‌صحبت بود، خوش‌تعریف بود. در جلسات اُنسی، یک آدمی بود که آن حالت سکوتی که انسان در جلسات عمومی و بحثی و درسی و مانند اینها از ایشان میدید، آن خصوصیّات در ایشان نبود؛ گرم، گیرا، شیرین و خوش‌صحبت بود؛ یک قضیّه‌ای را که ایشان نقل میکرد، با رنگ و لعاب و تفصیلات [همراه بود]. یک شخصیّت این‌جوری [بود]؛ یک شخصیّت جامع، باذوق، اهل شعر، اهل ادبیّات و جامع خصوصیّاتی که یک انسان برجسته و والا میتواند داشته باشد. به نظر من این دو خصوصیّتی را که عرض کردم، یکی مسئله‌ی پُر کردن خلأ، یکی متحقّق شدن به معارفی که انسان بلد است ــ «وَ اَفئِدَةَ العارِفینَ‌ مِنکَ‌ فازِعَة»؛ دانستن عرفان غیر از «اَفئِدَةَ العارِفینَ‌ مِنکَ‌ فازِعَة» است؛ اینها، دو مقوله است ــ باید دنبال کنیم؛ همه‌ی ما باید این دو خصوصیّت را دنبال کنیم؛ هر کسی در این راه حرکت میکند بایستی دنبال کند.
امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال درجات ایشان را عالی کند، ما را جزو قدردان‌های ایشان قرار بدهد. و بحمدالله برکات الهی درباره‌ی ایشان این‌جوری است؛ امروز آقای طباطبائی بمراتب شناخته‌شده‌تر از زمان حیاتش است. زمان حیاتشان شاید یک‌دهمِ حالا هم شناخته‌شده نبودند؛ حالا بحمدالله ایشان در سطح کشور، در مجامع علمی، در سطح دنیا، تا حدود زیادی شناخته‌شده ‌هستند، و بیشتر از این هم آقای طباطبائی شناخته خواهد شد ان‌شاءالله.1402/08/17

لینک ثابت
علامه طباطبایی

ببینید، یک روز در این کشور ــ شماها البتّه آن روزها «لَم یَکُن شَیئاً مَذکورا» بودید؛ صحبتِ پنجاه شصت سال قبل است ‌ــ توده‌ای‌ها فعّالیّت میکردند؛ فعّالیّت تبلیغی و غیره. ظاهر مطلب این بود که این یک جوانِ توده‌ای است، به منِ مثلاً ‌فرض کنید که جوانِ آخوند یا غیر آخوند رسیده و مثلاً میخواهد حرف خودش را بر ذهن من غالب کند؛ این ظاهر قضیّه بود، ‌امّا باطن قضیّه این نبود. باطن قضیّه این بود که حزب توده اساساً متّکی بود به یک دستگاه فکری و سیاسیِ گسترده‌ای به ‌نام «شوروی»؛ توده‌ای‌ها اصلاً از آنجا استفاده میکردند، تغذیه میشدند، ارتزاق مادّی و فکری میکردند؛ با منبع مارکسیسم ‌مواجهید. لذا اینجا دانشمندان هوشمند آن روز ما، مثل مرحوم علّامه‌ی طباطبائی، نرفتند سراغ اینکه جواب اینها را بدهند، ‌جواب مارکسیسم [را دادند]؛ این روش رئالیسم جواب مبانی فکری مارکسیستی است؛ مبنای فکری نقطه‌ی مقابل را پیدا ‌کنند، آن را هدف قرار بدهند؛ بسیاری از کارهای مرحوم شهید مطهّری از این قبیل است؛ یعنی صحنه را بشناسیم، بدانیم ‌چه کسی با ما طرف است.‌1402/04/21
لینک ثابت
علامه طباطبایی

یک حدیثی را مرحوم علّامه‌ی طباطبائی (رضوان الله علیه) نقل میکنند، من خوشم آمد که این را به شما عرض بکنم؛ این ‌حدیث از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است که مرحوم طباطبائی میفرماید: و هو من غرر الاحادیث؛ این از برجسته‌ترین و ‌زبده‌ترین احادیث اهل‌بیت (علیهم السّلام) است. قیل له هَل عِندَکُم شَی‌ءٌ مِنَ الوَحی؛ یک نفر از امیرالمؤمنین میپرسد که ‌غیر از این قرآنی که حالا در اختیار ما هست، چیزی از وحی در اختیار شما هست؟ قالَ لَا وَ الَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَاَ النَّسَمَة؛ ‌حضرت میفرمایند که نه، به خدا قسم، چیزی بیش از این در اختیار ما نیست؛ اِلَّا اَن یُعطِیَ اللَهُ عَبداً فَهماً فی کِتابِه؛ ترجمه‌ی ‌فارسی این، به زبان متعارف ما این جوری میشود: بله، اگر خدای متعال راه را باز کند، ما در همین چیزی که هست غور ‌کنیم، آن وقت چیزهای زیادی در اختیار ما هست. مرحوم علّامه طباطبائی میگویند که این بیانات امیرالمؤمنین در توحید، در ‌معارف الهی که به تعبیر ایشان از بیانات عجیب امیرالمؤمنین است ــ که شما نهج‌البلاغه را که نگاه کنید، این واقعاً به ‌تعبیر ایشان از اعاجیب است ــ همه‌ی اینها را امیرالمؤمنین از قرآن استفاده کرده؛ از این حدیث استفاده میشود که همه‌ی ‌این معارف عالی و ممتاز که برای فهمیدن آنها عقول متعارف عادّی کافی نیست، و باید انسان فکر کند، یاد بگیرد، درس ‌بگیرد تا بفهمد، همه‌ی این معارف را امیرالمؤمنین از قرآن گرفته، از قرآن استفاده کرده. قرآن این [جور] است. این اقیانوس ‌عمیق، این [جور] است‌.‌1401/01/14
لینک ثابت
علامه طباطبایی

در مورد هدایت قرآنی. ببینید، خداوند متعال در میان امتیازات متعدّد ماه مبارک رمضان امتیاز نزول قرآن را ذکر میکند: شَهرُ ‌رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ القُرءان؛ پیدا است که این شاید بالاترین موضوع در میان امتیازات ماه رمضان است. و در مورد قرآن ‌هم که هزاران برجستگی در قرآن وجود دارد و خیلی بیش از اینها که عقل ما و فهم ما قادر به درک آنها نیست، در میان ‌همه‌ی اینها هدایت قرآنی را مطرح میکند: شَهرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ هُدًی لِلنّاسِ وَ بَیِّنٰتٍ مِنَ الهُدیٰ وَ ‌الفُرقان؛ پیدا است که هدایت قرآنی در میان موضوعات‌ مربوط به قرآن شأن بالایی دارد. خود قرآن مجید هم با مسئله‌ی ‌هدایت آغاز میشود؛ هم در سوره‌ی حمد این [مطلب] هست: اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم -که به تعبیر مرحوم علّامه‌ی طباطبائی ‌‌(رضوان الله تعالی علیه)‌ سوره‌ی حمد از اوّل تا آخر، ادب سخن گفتن با خدا را به ما تعلیم میدهد، یعنی خود خدای متعال ‌به ما تعلیم میدهد که چه جوری باید با او صحبت کنیم؛ از آغاز «بِسمِ الله» تا آخرِ هدایت‌خواهی؛ که «اِهدِنَا الصِّراطَ ‌المُستَقیم، صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم»؛ که راه مستقیم، راه آن کسانی است که خدای متعال به آنها اِنعام کرده است؛ آن ‌هم آن اِنعام‌شدگانی که گمراه نشدند و مورد غضب قرار نگرفتند- هم در اوّل سوره‌ی بقره: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، ‌الࣤمࣤ، ذٰلِکَ الکِتٰبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین. بنابراین آغاز قرآن هم با ذکر هدایت قرآنی آغاز شده است؛ و بعد از ‌آن هم در جاهای متعدّدی از قرآن، ده‌ها مورد هست که سخن از هدایت قرآن است و راهنمایی‌ها و دستگیری‌های قرآن.‌1400/01/25
لینک ثابت
علامه طباطبایی

توصیه‌ی دوّم [به دانشجویان] تقویت مبانی معرفتی است؛ این خیلی مهم است. الحمدلله در شماها خوش‌فکر خیلی زیاد ‌است و در زمینه‌های مختلف فکر میکنید، کار میکنید، منتها محیط‌های جوان از جمله دانشگاه از قدیم آماج آسیب‌هایی ‌بوده، از جمله دو آسیب بزرگ متوجّه محیط‌های جوان بوده که این دو آسیب یکی انفعال است، یکی انحراف است. انفعال ‌یعنی احساس دست‌بسته بودن، بی‌فایده بودن، ناامیدی در مقابل حوادث سخت، که این با آن توصیه‌ی قبلی برطرف ‌میشود؛ یعنی معنویّت که تقویت شد، انفعال مطلقاً به وجود نخواهد آمد. انحراف -انحراف فکری، انحراف در مبانی معرفتی- ‌با این توصیه برطرف میشود. ببینید ما در اوایل انقلاب جوانهایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام ‌وارد میدان شده بودند امّا چون مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود، پایه‌های معرفتی‌شان محکم نبود -حالا به هر دلیلی محکم ‌نبود- اینها جذب گروه‌های التقاطی شدند و از یک جوان مؤمن سالمِ اسلام‌طلب و مؤمن تبدیل شدند به کسانی که بر روی ‌هم‌میهن خودشان اسلحه کشیدند، جوان را، پیر را، کاسب بازاری را هدف قرار دادند و آماج حمله‌ی خودشان قرار دادند و ‌آن فجایع را، آن جنایات را به وجود آوردند؛ به خاطر ضعف مبانی معرفتی جذب آن گروه‌های ناسالم شدند و به این راه‌ها ‌کشانده شدند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدّام درآوردند؛ یعنی آخرش هم کارشان به اینجا رسید؛ منشأ همه‌ی اینها همان ‌عدم استقرار فکری بود. کسان دیگری در همان زمان بودند -ما می‌شناختیم افراد را، بنده قبل از انقلاب با خیلی از این ‌افراد آشنا بودم در همین مجموعه‌های گروهی و مانند اینها- که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکری‌شان درست ‌بود، با کتابهای شهید مطهّری مرتبط بودند، با تفکّرات علّامه طباطبائی آشنا بودند، با حرفهای مرحوم شهید صدر آشنا بودند، ‌مبانی فکری و معرفتی‌شان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند؛ بعضی هم مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود و متأسّفانه ‌رفتند. یا بعدها در اوایل انقلاب کسانی کارهای انقلابی کردند و بعد از مدّتها جزو پشیمانها شدند -جمع پشیمانها- که یکی ‌از مسائل انقلاب ما عبارت از همین مسائل حضرات پشیمان است که یک روز انقلابی بودند و بعد، از انقلابی‌ بودن پشیمان ‌شدند‌.‌1399/02/28
لینک ثابت
علامه طباطبایی

نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی(رضوان‌ الله ‌علیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا ‌علی ‌آقای قاضی تازه آشنا شده بودند؛ یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ ‌نامدار(رضوان‌ الله ‌تعالی‌علیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب ‌بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است. برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به ‌این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاری‌ها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطه‌ی خوبی، یک ‌استغاثه‌ای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره‌ منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛ این [عبارت] ظاهراً آن سحر ‌را بیان میکند. این، یک صنف.‌1398/11/14
لینک ثابت
علامه طباطبایی

عقیده‌‌ی بنده این است که شعر زمینی در دیوان حافظ هست امّا بلاشک شعر عرفانی، شعر برجسته و شعر ممتاز است؛ ‌بزرگانی مثل مرحوم علّامه‌ی طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشسته‌اند آن ‌تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است.‌1398/02/30
لینک ثابت
علامه طباطبایی

یک مطلب دیگری که به نظرم مهم است، سؤال یکی از این خانمهای فاضل بود که جایگاه اجتماعی طلّابِ خواهر کجا ‌است؟ بله، واقعاً سؤال بجایی است؛ البتّه به طور اجمال میدانیم. این خانمهای طلبه وقتی درس طلبگی میخوانند و ما این ‌همه فاضل زن داریم، حضور اینها در بین خانواده‌ها، در اجتماعات زنان خیلی مغتنم است. یک روز یک بانوی اصفهانی بود، ‌ملّای خوبی بود و در علوم عقلی و مانند اینها بیشتر تخصّص داشتند، خانم محترمی بود؛ مرحوم آقای طباطبائی دیدن ایشان ‌رفته بودند، با ایشان ملاقات کرده بودند، مباحثه کرده بودند و مانند اینها؛ و خب افتخار میکردیم که یک بانوی فاضله‌ی ‌عالمه‌ای داریم؛ حالا چند ‌ده هزار طلبه‌ی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه‌ی ‌علوم عقلی، چه در زمینه‌ی فقه و بقیّه‌ی دانشهای رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم ‌بشود‌.‌1398/02/18
لینک ثابت
علامه طباطبایی

نقل شد از مرحوم آقای طباطبائی(رضوان ‌الله‌ ‌علیه) -صاحب المیزان که ایشان جزو شاگردهای نزدیک و مخصوصِ مرحوم ‌آقای حاج میرزا علی‌آقای قاضیِ معروف،‌ [آن] عارف بزرگوار بودند و سالها پیش ایشان تلمّذ کردند؛ از ایشان نقل شد، بنده ‌خودم نشنیدم از ایشان، یک فرد ثقه‌ای نقل کرد از مرحوم آقای طباطبائی‌- ‌که آن اوایل وقتی وارد نجف شدیم، خب، ‌آقای قاضی را که نمی‌شناختند،‌ دورادور یک قوم و خویشی‌ای داشتند، میدانستند که شخصی هست با این نام، از نزدیک با ‌ایشان آشنا نبودند؛ میگفتند یک روز در یک راهی که میرفتم، آقای قاضی من را دید، صدا کرد و گفت: «پسرم! اگر دنیا ‌میخواهی،‌ نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان».‌ این حرفِ مرحوم آقای قاضی است به ‌آقای طباطبائی که خب‌ الحمدلله خدای متعال خیر دنیا و آخرت را به این بزرگوار عنایت میکند. نماز شب را فراموش نکنید، ‌از دست ندهید‌.‌1397/11/02
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی