مصالح ملّی -
تعداد فیش :
180 ،
تعداد مقاله :
0
1401/08/08
1400/05/01
1400/05/01
1399/05/10
1398/03/27
1398/02/30
1397/11/29
1394/10/30
1394/10/30
1394/07/15
1394/07/15
1394/04/27
1393/11/29
1393/10/19
1393/03/04
1392/10/19
1392/03/14
1391/11/28
1391/11/19
1391/07/25
1391/07/24
1391/05/16
1391/05/16
1391/03/24
1391/03/24
1390/10/07
1390/02/03
1389/08/12
1389/06/25
1389/05/31
1389/02/15
1388/12/06
1388/09/22
1388/09/04
1388/07/02
1388/06/04
1388/04/15
1387/07/10
1387/06/29
1387/02/16
1386/10/13
1386/07/17
1386/04/20
1386/03/08
1385/11/28
1385/08/21
1385/08/02
1385/08/02
1385/06/25
1385/03/29
1385/03/23
1385/03/14
1385/01/01
1384/06/29
1384/05/28
1383/11/10
1383/11/10
1383/08/24
1383/08/15
1383/08/15
1383/08/10
1383/08/10
1383/08/10
1383/08/10
1383/05/25
1383/04/15
1383/03/27
1383/03/27
1383/03/14
1382/11/24
1382/11/24
1382/11/24
1382/11/18
1382/10/18
1382/09/26
1382/09/05
1382/08/23
1382/08/15
1382/08/11
1382/08/11
1382/03/14
1382/01/22
1381/08/13
1381/08/07
1381/05/05
1381/03/07
1381/02/11
1381/02/11
1380/11/18
1380/10/08
1380/09/16
1380/08/08
1380/07/04
1380/05/11
1380/04/10
1380/01/01
1380/01/01
1380/01/01
1379/10/07
1379/09/25
1379/09/17
1379/09/17
1379/08/11
1379/07/14
1379/07/14
1379/07/14
1379/03/06
1379/03/01
1379/02/23
1379/02/01
1379/01/06
1378/11/26
1378/11/13
1378/11/13
1378/07/09
1378/06/10
1378/06/10
1378/05/08
1378/04/21
1378/03/14
1378/03/10
1377/12/04
1377/12/04
1377/11/13
1377/10/18
1377/08/08
1377/06/24
1377/01/01
1377/01/01
1376/11/09
1376/10/26
1376/10/26
1376/08/14
1376/07/24
1376/01/01
1375/10/28
1375/10/28
1375/06/08
1375/01/28
1374/12/16
1374/11/20
1374/06/08
1374/01/30
1373/07/13
1373/06/04
1372/08/30
1372/08/30
1371/03/14
1371/03/07
1371/02/23
1371/02/17
1371/01/01
1370/11/19
1370/09/06
1370/06/31
1370/04/18
1370/03/13
1370/02/11
1369/10/10
1369/09/28
1369/08/13
1369/05/29
1369/05/24
1369/05/07
1369/05/07
1368/11/09
1368/07/12
1368/07/05
1368/07/05
1368/07/05
1368/06/22
1368/06/08
1368/06/01
1368/05/18
1368/05/12
1366/08/15
1366/02/18
1366/02/18
1366/02/18
1365/12/01
شهادت از یک طرف معاملهی با خدا است؛ آن صِدقی که هست، معاملهی با خدا است: اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة. آن طور که یادم هست، از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و از امام سجّاد (علیه السّلام) نقل شده که قیمت جان شما خیلی بالا است، آن را نفروشید مگر به بهشت. این جان خیلی قیمت دارد؛ قیمت وجود شما خیلی بالا است؛ این را فقط به بهشت بفروشید؛ به هیچ چیزی کمتر از بهشت [نفروشید] که خدای متعال هم خریدارش است؛ جان مال خدا است، خدا هم خریدارش است. اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة؛ پس از یک طرف معاملهی با خدا است. از یک طرف تأمینکنندهی مصالح ملّی است؛ همان تقویت هویّت که گفتیم. شهادت فیسبیلالله مصالح ملّی را و منافع ملّت را تأمین میکند.
مشکل آب مشکل کوچکی نیست، آن هم در آن هوای کذایی خوزستان، آن هم [برای] مردم خوزستان. مردم خوزستان مردم بسیار باوفایی هستند؛ در دوران هشت سال دفاع مقدّس آنهایی که لب خطّ مقدم مشکلات بودند مردم خوزستان بودند و انصافاً ایستادند؛ من از نزدیک شاهد بودم. من از نزدیک دیدم که مردم خوزستان چقدر باوفا و بااهتمام جوانهایشان را فرستادند، مردهایشان را فرستادند، زنهایشان کمک کردند و این مردم باوفا و علاقهمند نبایستی دچار این مشکلات باشند. خب واقعاً نمیشود ملامت کرد مردم را و بایستی به کار مردم رسیدگی بشود، و باید رسیدگی میشد. اگر رسیدگیهای لازم در وقت خود انجام میگرفت، مسلّم این وضعیّت برای مردم پیش نمیآمد. حالا هم که الحمدلله دستگاههای مختلف، دولتی و غیر دولتی و همه مشغول کار شدند، این کارها را با جدّیّت دنبال کنند و دولت بعد هم که خواهد آمد، انشاءالله به این مسئله بِجِد بپردازند.
و البتّه مردم هم مراقبت کنند؛ دشمن از هر چیز کوچکی میخواهد استفاده کند علیه کشور، علیه انقلاب، علیه جمهوری اسلامی، علیه مصالح عمومی مردم؛ مراقب باشند تا دشمن سوءاستفادهای نکند و بهانهای دست دشمنان داده نشود. مشکل آب مشکل کوچکی نیست، آن هم در آن هوای کذایی خوزستان، آن هم [برای] مردم خوزستان. مردم خوزستان مردم بسیار باوفایی هستند؛ در دوران هشت سال دفاع مقدّس آنهایی که لب خطّ مقدم مشکلات بودند مردم خوزستان بودند و انصافاً ایستادند؛ من از نزدیک شاهد بودم. من از نزدیک دیدم که مردم خوزستان چقدر باوفا و بااهتمام جوانهایشان را فرستادند، مردهایشان را فرستادند، زنهایشان کمک کردند و این مردم باوفا و علاقهمند نبایستی دچار این مشکلات باشند. خب واقعاً نمیشود ملامت کرد مردم را و بایستی به کار مردم رسیدگی بشود، و باید رسیدگی میشد. اگر رسیدگیهای لازم در وقت خود انجام میگرفت، مسلّم این وضعیّت برای مردم پیش نمیآمد. حالا هم که الحمدلله دستگاههای مختلف، دولتی و غیر دولتی و همه مشغول کار شدند، این کارها را با جدّیّت دنبال کنند و دولت بعد هم که خواهد آمد، انشاءالله به این مسئله بِجِد بپردازند.
و البتّه مردم هم مراقبت کنند؛ دشمن از هر چیز کوچکی میخواهد استفاده کند علیه کشور، علیه انقلاب، علیه جمهوری اسلامی، علیه مصالح عمومی مردم؛ مراقب باشند تا دشمن سوءاستفادهای نکند و بهانهای دست دشمنان داده نشود. نظام سیاسی آمریکا ادّعای مسائل حیاتی را در مورد جمهوری اسلامی ایران دارد؛ یعنی میگوید شما امکانات دفاعیتان را کنار بگذارید، شما اقتدار منطقهایتان را کنار بگذارید، شما قدرت ملّیتان را کنار بگذارید. خب اینها که نمیشود؛ انسانی که باشَرف است و علاقهمند به حفظ مصالح کشور است که زیر بار این حرفها نمیرود؛ مذاکره یعنی این؛ اینکه بنده مخالفت میکنم با مذاکره، معنایش این است؛ وَالّا ما با همه جای دنیا غیر از آمریکا و غیر از رژیم جعلی صهیونیست مذاکره میکنیم؛ با همه ارتباط داریم، مذاکره میکنیم، مینشینیم، پا میشویم، مشکلی نداریم؛ مسئلهی آمریکا این است.
نکتهی دوّم در مورد کارهای عمرانی و مانند اینها است؛ خب بله، کارهای عمرانی زیادی انجام گرفته منتها در مناطق کُردی عقبماندگی وجود داشته؛ این یک سیاست غلطِ معیوبی در رژیم طاغوت بوده که فکر میکردند که باید این جوری عمل بکنند؛ البتّه بیاعتنائی به مصالح ملّی هم که در آن رژیم بوده. [لذا] عقبماندگی وجود دارد؛ این عقبماندگیها را باید شماها جبران کنید.
خیلی متشکّرم و خدای متعال را سپاسگزارم که کمک کرده تا حرکت شعری در کشور در بین جمعی مثل جمع شما پیشرفت کرده. البتّه جمعهای زیادی هستند در تهران و جاهای دیگر که مشغول کار شعر و مانند اینها هستند؛ بنده کم و بیش گاهی ارتباطی پیدا میکنم، شعرهایشان را میخوانم؛ آنها به قدر شماها پیشرفت نکردهاند؛ شعرهای عاشقانهی محض، شعرهای عشقهای زمینی، شعرهای خالی از حکمت، خالی از معرفت، خالی از ذکر مصالح ملّی و انقلابی -که آن دوستان دنبال آن جور شعرها هستند- و احیاناً شعرهای عریان؛ آنها پیشرفتی نکردهاند. من نگاه میکنم میبینم در این شعری که شما دارید میخوانید، این مضمونیابیها، این صیقلیافتگی الفاظ، نوآوری در مفاهیم، واقعاً بسیار چشمگیر است؛ من خیلی امیدوارم به شعر انقلاب که شعر شما است.
هر جایی از کشور، [از جمله] همین آذربایجان شما و تبریز شما -که آقای امام جمعهی محترم الان گفتند و درست گفتند- دریایی از ظرفیّتهای گوناگون اقتصادی و علمی و اجتماعی و هنری و بقیّهی جنبههای زندگی است؛ دریایی است از ظرفیّت؛ این ظرفیّتها باید شناخته بشود و از آنها استفاده بشود؛ چه کسی باید بکند این کار را؟ ما مسئولین؛ به عهدهی ما مسئولین است. البتّه اینکه میگویم ما مسئولین، معنایش این نیست که تکلیف از گردن جوانها برداشته است. معنای آتش به اختیاری که ما گفتیم،(۴) این است: یعنی همهی جوانها، همهی گروههای مؤمن در زمینههای مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور [است]، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند.
مسئلهی دوّم که سلامت انتخابات و سلامت این رقابت را تأمین و تضمین میکند، این است که مردم با بصیرت، با فکر وارد بشوند و انسانهای صالح را انتخاب بکنند. آدمهایی را انتخاب بکنند که وقتی رفت در آن مسند نشست -حالا آن مسند هرچه باشد؛ چه مسند عضویّت در مجلس خبرگان باشد یا در مجلس شورای اسلامی باشد یا ریاست جمهوری باشد- خودش را سپر بلای مشکلات کشور قرار بدهد، فانی در خدمات و مصالح و منافع عمومی مردم باشد، کشور را به دشمن نفروشد، مصالح کشور را برای رودربایستی با این و آن زیر پا نگذارد؛ باید این را انتخاب کنند. این میشود یک انتخابات خوب.
اینکه ما مقیّد باشیم کسی برود در مجلس که نظام را، مصالح کشور را، ارزشهای اساسی کشور را تأیید بکند، تقویت کند، دنبال بکند، یک حقّ عمومی است. این هم در انتخابات و در سلامت انتخابات مؤثّر است.
یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند.
مشکل کنونی کشور متأسّفانه بهخاطر وجود آدمهای بعضاً بیخیال و بعضاً سهلاندیش [است] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چهکار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دستکاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایدههایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند.
رئیس جمهور محترم و بالخصوص هیئت مذاکرهکننده که حقیقتاً زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیشبینیشدهی خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ این را به خود آن برادران هم از نزدیک عرض کردیم. البتّه برای تصویب این متن، یک مسیر قانونیِ پیشبینیشدهای وجود دارد که باید این مسیر را طی کند و خواهد کرد؛ انشاءالله. انتظار ما این است که دستاندرکاران، با دقّت مصالح را -مصالح کشور را، مصالح ملّی را- در نظر بگیرند و آنچه را تحویل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خدای متعال هم ارائه بدهند.
مبارزهی جدّی با قاچاق از جملهی کارهای لازم در اقتصاد کشور است. مبارزهی جدّی با بدحسابهای بانکی؛ یک عدّهای هستند از تسهیلات بانکی، بناحق و نادرست استفاده میکنند؛ برای یک کار تسهیلات میگیرند، در کار دیگری آن را مصرف میکنند که مصلحت کشور نیست؛ بعد هم بدهی خودشان را با بانکها تسویه نمیکنند؛ اینها واقعاً مجرمند. بنده نمیگویم هرکسی بدهکار بانکی است مجرم است؛ نه، یکی هست ممکن است بدهکار بانکی باشد، [ولی] کمک هم باید به او کرد؛ هستند مواردی که حتّی بدهکارند ولیکن بایستی کمک هم به او بکنند امّا بعضی هم هستند که باید مورد مؤاخذه قرار بگیرند، مورد سؤال قرار بگیرند. این کارها باید در کشور انجام بگیرد.
ما سیاست خارجی خودمان را مبتنی کردیم بر دوستی و برادری و ارتباط با همهی کشورهای مسلمان و کشورهای منطقه از همسایه و غیر همسایه؛ این سیاست ما است؛ ما همینجور هم عمل کردیم، همینجور هم در آینده عمل خواهیم کرد. امروز بحمدالله ملّت ایران این بصیرت، این آگاهی، این معرفت والا را یافته است که بداند مصلحت آیندهی کشورش بستگی دارد به اتّحاد اسلامی، با ملّتهای مسلمان و با کشورهای دیگر. البتّه تلاش میکنند کسانی، کوشش میکنند، سعی میکنند، اختلال ایجاد کنند، بدبینی ایجاد کنند، وسوسه بکنند لکن ملّت بحمدالله این را ملّت ما امروز فهمیده است. این فریاد امام بزرگوار ما - از قبل از پیروزی انقلاب، بعد هم از آغاز تشکیل نظام اسلامی به مسئلهی وحدت - کار خود را کرد، مردم ما آگاه شدند؛ این وظیفهی همه است.
مدیریّت جهادى مخصوص دولت نیست، شامل مجلس هم هست؛ طبعاً در حوزهى کار مسئولیّت خود مجلس، یعنى تقنین و نظارت که عمدهترین مسئولیّتهاى مجلس است. این مسئولیّتها اگر بهطور جدّى، بهدور از انگیزههاى شخصى، بهدور از هرچیزى جز انگیزهى خدمت به مصالح کشور انجام بگیرد، بزرگترین کار جهادى است؛ کار جهادى یعنى این؛ انگیزههاى گوناگون را نباید دخالت داد، اولویّتها را باید نگاه کرد.
وقتی دشمن نگاه كرد، دید یك ملّتی عازم است، ایستاده است، تصمیم دارد كار خودش را پیش ببرد، آن دشمن ناچار به عقبنشینی میشود؛ همین هم هست. این اشتباه آنها را ملّت ایران به هم خواهند زد؛ اینكه خیال میكنند، میگویند ما تحریم كردیم، ایران مجبور شد بیاید پای میز مذاكره، نه، [اینطور نیست]. ما قبلاً هم اعلان كردیم، قبل از این حرفها هم ما گفتیم [كه] نظام جمهوری اسلامی دربارهی موضوعات خاصّی كه مصلحت بداند، با این شیطان برای رفع شرّ او و برای حلّ مشكل، مذاكره میكند؛ معنای این آن نیست كه این ملّت مستأصل شده است، ابداً.
یكی از بركات همین مذاكرات اخیر این بود كه دشمنی آمریكاییها و مسئولین دولت ایالات متّحدهی آمریكا با ایران و ایرانی، با اسلام و مسلمین آشكار شد، برای همه مدلّل شد، همه این را فهمیدند. در سیاست داخلی، اصول امام عبارت است از تكیه به رأی مردم؛ تأمین اتحاد و یكپارچگی ملت؛ مردمی بودن و غیر اشرافی بودن حكمرانان و زمامداران؛ دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت؛ كار و تلاش همگانی برای پیشرفت كشور.
توقع بنده از مسئولین این است كه حالا كه رفتار دشمن شدت پیدا كرده است، شما هم رفاقتهاتان را با هم شدت بدهید و بیشتر با هم باشید. تقوا، تقوا، تقوا، صبر، میدان ندادن به احساسات سركش، ملاحظهی مصالح كشور، متمركز كردن همهی توان و نیرو برای حل مشكلات مردم و مشكلات كشور؛ این توقع ماست. امیدواریم انشاءاللّه این نصیحتِ خیرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولین محترم، بخصوص مسئولین بالا قرار بگیرد؛ به این مسئله پایبند باشند.
ما با كشورهایی كه حركت توطئهآمیز علیه ایران نداشتند و ندارند، مذاكره كردیم، قرار داد بستیم، ارتباط برقرار كردیم؛ ملت ایران اهل مسالمت است؛ ملت ایران اهل حلم است؛ وحدت ملت ایران در خدمت منافع عمومی بشریت است؛ امروز آنچه كه ملت ایران انجام میدهد برای منافع ملی، برای منافع امت اسلامی و برای منافع بشریت است. و بدون تردید كمك الهی پشت سر ملت ایران است. مردم ایران با این بصیرت، با این عزم راسخ، با این ایستادگیای كه در این راه روشن خود نشان دادند و انشاءالله همیشه این را دنبال خواهند كرد، خواهد توانست نه فقط ملت ایران را، انشاءالله امت اسلامی را به اوج قلهی افتخار برسانند. راهش این است كه این بصیرت را حفظ كنیم؛ راهش این است كه اتحاد خودمان را حفظ كنیم؛ راهش این است كه مسئولین كشور مصالح كشور را حفظ كنند. این بداخلاقیهایی كه دیده میشود در برخی از عرصهها و صحنهها از بعضی از مسئولین كشور - كه من حالا در آینده خواهم پرداخت به این بداخلاقیها انشاءاللّه؛ با مردم حرف خواهم زد - این بداخلاقیها را بگذارند كنار. ملت یك دل است، مصمم است، فعال است. اگر اختلاف نظری هم در مسائل گوناگون در میان ملت وجود داشته باشد، در مقابل دشمن، در مقابل استكبار، در مقابل كسانی كه كمر به ریشهكنی این ملت و این نظام بستهاند، همهی مسئولین و آحاد ملت با هم همدستند؛ هیچ اختلافی در این جهت بین آحاد ملت وجود ندارد.
هر سخنی كه نشاندهندهی یأس و خستگی و افسردگی و ملالت و اختلاف باشد، بلاشك به ضرر مصالح كشور است، به ضرر پیشرفت كشور است، به ضرر عزت ملی است.
البته مردم واقعاً هوشیار و بصیرند. انسان چه بگوید در قبال این هوشیاری و بصیرت مردم؟ عامهی مردم همیشه به مصالح كشور با نظر درستی نگاه كردهاند؛ این تجربهی ماست. در طول این سه دهه، هر جا مسئولیتی متوجه مردم بوده است، به بهترین وجه آن را انجام دادهاند. دشمنان خواستند مردم را از میدانهای لازمالحضورِ خودشان دور كنند، نتوانستند؛ خواستند مردم را دچار تشتت آراء كنند، اختلاف كنند، كه گریبان یكدیگر را بگیرند، از مصالح كشور و پیشرفت كشور غافل شوند، نتوانستند. مردم از خودشان بصیرت نشان دادند. حقاً و انصافاً بصیرت مردم مثالزدنی است؛ این هم كار خداست. دلها دست خداست، ارادهها مقهور ارادهی الهی است. مردم مؤمنند، متوجه به حقایقند؛ سفارش ما بیشتر به مسئولین است، به سیاستمداران است، به مدیران گوناگون است؛ مراقب باشند دشمن نتواند این آرامش و استقرار و طمأنینهای را كه به فضل الهی در كشور وجود دارد و دشمن سعی كرده این را به هم بزند و نتوانسته، به هم بزند؛ سعی كنند این آرامش و استقرار را حفظ كنند؛ نگذارند تلاطم به وجود بیاید. گاهی یك حرف، گاهی یك عمل نسنجیده، گاهی یك اقدام نابجا، موجب تلاطم در محیط سیاسی میشود؛ باید خیلی مراقب باشند.
آرمانگرائی بههیچوجه به معنای در همهی زمینهها پرخاشگری كردن، برخی از واقعیات لازم و مصلحتهای لازم را ندیده گرفتن، نیست. مصلحت هم شده یك اسم منفور؛ آقا مصلحتگرائی میكنند! خب، اصلاً باید ملاحظهی مصلحت بشود. هیچ وقت نباید گفت كه آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یكی از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یكی از حقایق است. اگر مصلحتاندیشیِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را كرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را كرد؟ باید مصالح را دید.
فرض بفرمائید از لحاظ موضع نظام، نسبت به فلان حركت سیاسی بلوك مثلاً طاغوت و مجموعههای استبدادیِ دیكتاتوری، معلوم است كه ما مخالفیم، همراهی هم نمیكنیم، كمك هم نمیكنیم - «قد كانت لكم اسوة حسنة فی ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انّا برءاء منكم و ممّا تعبدون من دون اللّه كفرنا بكم و بدا بیننا و بینكم العداوة و البغضاء ابدا حتّی تؤمنوا باللّه وحده»(3) - معلوم است كه موضع ما نسبت به برخی از جهات سیاسیای كه امروز در دنیا وجود دارند یا در منطقه وجود دارند، موضع روشنی است؛ اما این به هیچ وجه به معنای نفی كار دیپلماسیِ سنتیِ متعارف نیست؛ این را توجه داشته باشید. یعنی كار دیپلماسی به جای خودش باید انجام بگیرد، منتها جهتگیری، این جهتگیری است. كمااینكه دشمنان ما هم همین جور عمل میكنند. دشمنان ما هم در عمل دشمنیشان را میكنند، اما تعارفات دیپلماسی را هم انجام میدهند. البته ما هم به آن تعارف دیپلماسی گول نمیخوریم؛ میفهمیم پشتش چیست. بنابراین باید به معنا و عمق آرمانگرائی توجه شود. پس به طور خلاصه، آرمانگرائی یعنی پایبندی به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثیرگذاری و تأثیرناپذیری از جهت مخالف و جبههی مخالف. هیچ منافاتی وجود ندارد بین انجام دادن وظائفی كه جوانی و آرمانگرائی به انسان دیكته میكند، و بین ملاحظهی مصالح مدیریتی كشور، ملاحظهی قانون، ملاحظهی تدبیر و درایت مدیریتی در كشور. یعنی میتوان آرمانگرا بود، به احساسات جوانی هم پاسخ داد و بر طبق اقتضای جوانی و آرمانگرائی عمل كرد؛ در عین حال جوری هم بود كه با مصلحت كشور و با مصالح مدیریتی كشور تعارض و اصطكاكی نداشته باشد. بنابراین به نظر من توقع از مجموعهی دانشجوئی، جزو توقعات زیادی نیست؛ میتوان چنین توقعی را از دانشجوها داشت.
همین نكاتی كه ایشان بیان كردند، نكات درستی است. و اگر انشاءالله نمایندگان محترم مجلس - آنچنان كه امید و رجاء واثق هم به این وجود دارد - در همین جایگاه، با استقلال، با آزادفكری، با رعایت مصالح كشور، با احساس شجاعت در مقابل دشمن، و با امید به آینده، حركتهای خودشان را برنامهریزی كنند، تنظیم كنند، دنبال كنند، قطعاً كشور منتفع خواهد شد و در همین راه پیش خواهیم رفت.
به نظر من امروز از جملهی مسائل مهمی كه ما در كشور به آن نیاز داریم، اتحاد است. اتحاد به معنای همسان بودن فكرها نیست. خب، الحمدلله شماها همه در سطوح بالای فكری و علمی هستید؛ اینها برای شما، گفتن ندارد. ما احتیاج داریم به این كه به ما تذكر داده شود تا عمل كنیم؛ والّا خیلی از چیزها را میدانیم. امروز باید اتحاد وجود داشته باشد. دوئیت و اختلاف و تفرقه، مظهر ضعف و انحطاط و انهزام یك ملت است؛ باید نگذارید این اتفاق بیفتد. اختلاف نظر هم وجود دارد، ابائی هم از گفتن اختلاف نظر نیست؛ بله، ما در این قضیه با هم اختلاف نظر داریم، اما دستمان توی دست هم است. مثلاً او میگوید این كار باید بشود، من میگویم باید نشود. بالاخره یك مرجعی وجود دارد؛ یا مرجع، قانون است؛ یا مرجع، دستگاه قضائی است؛ یا مرجع، شورای نگهبان است - یا هرچه - آن مرجع هم تعیین تكلیف خواهد كرد؛ اما با هم دستبهیقه نمیشویم. این اتحاد باید وجود داشته باشد. باید در جهت مصالح عالیهی كشور، بین دستگاهها همدلی وجود داشته باشد؛ این باید بروز كند. البته همه هم همین را میگویند. یك وقتی یك نفری با عصبانیت داشت از یك چیزی دفاع میكرد، یك نفر به او گفت آقا حالا چرا عصبانی میشوی؟ با همان عصبانیت داد كشید: من عصبانی نیستم! حالا از اطراف - از دو طرف هم نمیشود گفت - بعضی دائم دم از اتحاد هم میزنند، اما در عین حال باز نشانهها و نمونههای تفرق گاهی دیده میشود. من خواهش میكنم به این مسئله توجه كنید؛ هم در درون مجلس بین خود دوستان كه در مجلس هستید، هم در بین مجلس و قوای دیگر - قوهی مجریه و قوهی قضائیه - این اتحاد و اتفاق را حفظ كنید و بدانید كه این ملت، این كشور، این نظام، این جهتگیری، بشارت دادهی به توفیق و پیروزی است؛ این لطف خداست، سنتهای الهی این را اقتضاء میكند.
در زمینهی همین محورهائی كه گفتند - دیپلماسی عمومی، دیپلماسی سایبری - تلاش و فعالیت با این نگاه و با این هدف صورت گیرد؛ و بدانید كه پیش میرود. اینكه ما تصور كنیم اگر ارزشهای معنوی را ملاك قرار دادیم، كار دیپلماسی به بنبست خواهد خورد، غلط است؛ به بنبست نمیخورد. میتوان با حفظ همین ارزشها، با پایفشاری بر همین ارزشها، در عرصهی دیپلماسی وارد شد، فعال شد، تلاش كرد، منطق را حاكم كرد و طرفها را رفته رفته و بتدریج به مواضع خود نزدیك كرد. اینكه گفتیم «عزت، حكمت، مصلحت»، حكمت این است. حكمت این است كه شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حكیمانه به مواضع خودتان نزدیك كنید؛ اینها در تضاد با هم نیستند. حكمت و عزت و مصلحت مكمل همند؛ باید در جهت مصالح ملی باشند؛ و در درجهی اول باید با حفظ عزت ملی و عزت هویتی همراه باشند. یعنی تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحلهی باورهای قلبی و نه در مرحلهی عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد؛ این با حكمت امكانپذیر است. دعوا كردن و اوقاتتلخی كردن و حرف تند زدن، یك وقتی ممكن است به درد بخورد؛ اما این روش عمومی نیست. روش عمومی، حكمت است. حكمت یعنی با منطق، متین در عرصهی دیپلماسی وارد شدن. اگر چنانچه اینجوری پیش برویم، به توفیق الهی پیشرفتهای ما هرگز متوقف نخواهد شد.
مسئولیتها در قانون اساسی مشخص است؛ هر كس مسئولیتی دارد؛ مگر آنجائی كه احساس كنم یك مصلحتی دارد تفویت میشود؛ مثل اینكه در همین قضیهی اخیر اینجوری بود؛ انسان احساس میكند یك مصلحت بزرگی دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود كه جلوی این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئلهی مهمی نیست، نظائرش هم اتفاق میافتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونی، تریبوندارهای بینالمللی، بوقهای تبلیغاتی، از همین مسئله استفاده میكنند برای اینكه فضای تبلیغاتی را شلوغ كنند.
امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع طلاب و مردم قم فریاد كشیدند كه این چه قانونی است. تعبیر امام این بود كه اگر یك مأمور دونپایهی آمریكائی در كشور، یك مرجع تقلید را مورد اهانت قرار بدهد، با ماشین زیر بگیرد و هر جنایتی انجام بدهد، قوانین ایران نسبت به این مأمور كاملاً خنثی هستند؛ هیچ كسی حق تعرض به او را ندارد؛ خود آمریكائیها میدانند با او چه كار كنند؛ كه خوب، معلوم است چه كار میكردند. امام در مقابل این قانون ظالمانه فریاد كشید. امام آن وقت تازه هم از زندان آزاد شده بودند. حبس چند ماههی امام چند ماهی بود كه تمام شده بود. امام ایستاد و فریاد خفتهی ملت ایران را به گوش همگان رساند. البته خیلی از آحاد مردم اطلاع هم نداشتند كه ملت ایران اینجور دارد تحقیر میشود، اما امام اطلاع داشت. دیدهبان حقیقی منافع و مصالح یك كشور اینجور است؛ وقتی اطلاع پیدا میكند كه چه بلائی دارند سر ملت میآورند، چطور دارند ملت را تحقیر میكنند، چطور دارند شرف یك ملت را پامال میكنند، ساكت نمیماند؛ فریاد میزند. آن روز، فریاد هم خطرناك بود؛ لذا بلافاصله امام را دستگیر كردند و به تهران آوردند. امام را در ایران هم نگه نداشتند؛ ایشان را به تركیه تبعید كردند. این، حادثهی اول.
آقایان همه دم از اتحاد و وحدت میزنند و میزنیم؛ همهمان میگوئیم وحدت، اما وحدت را باید در عمل تحقق ببخشیم. وحدت این است كه مشتركاتمان را كه بیشتر از موجبات مفرّق هست، تقویت كنیم و اینها را جلو چشم نگه داریم. اینجور نباشد كه دلخوری از یك نفر آدم، ما را وادار كند عملی بكنیم، حرفی بزنیم، اقدامی بكنیم كه برخلاف مصالح كشور باشد؛ كه گاهی انسان مشاهده میكند! از یك نفر به خاطر یك كاری، به خاطر شخصش، به خاطر یك اظهاری، یك دلخوریای پیدا میكنیم، بعد این دلخوری سایه میافكند بر همهی رفتار ما؛ این درست نیست. باید مشتركات را نگاه كرد، نقاط اصلی را باید پیدا كرد. بعضی از این مسائلی كه ماها مطرح میكنیم و رویش تكیه میكنیم، حقاً و انصافاً مسائل اصلی نیستند، اینها مسائل اصولی نیستند. مسائل اصولیتری وجود دارد كه بر آنها باید تكیه كرد. میبینید دشمن چه چیزی را هدف قرار داده است، كه حالا این را هم عرض میكنم.
گفته میشود كه در دانشگاهها برخوردهای انضباطی و امنیتی صورت میگیرد. من نمیدانم چه جور برخورد تندی از لحاظ انضباطی و امنیتی در دانشگاه شده، اما این را میدانم كه بالاخره در دانشگاه انضباط لازم است. حالا اگر یك وقت در یك جائی در باب انضباط و اِعمال انضباط یك خرده تندروی بشود، من نمیدانم - ممكن هم هست - لیكن بالاخره انضباط هم لازم است، امنیت هم لازم است. نمیشود محیط دانشگاه را رها كرد. آماج خیلی از توطئههای دشمن، اصلاً محیط دانشگاه است. خود شما دانشجویان بدانید كه توی آن دائرهی قرمز قرار دارید. گاهی اوقات توی عكسها یا توی فیلمها وقتی میخواهند یك نقطهای را مشخص كنند، با دائرهی قرمز مشخص میكنند. دشمن، شما دانشجویان را توی دائرهی قرمز گذاشته، مشخصتان كرده؛ اصلاً خیلی از برنامهها برای شماست؛ برای لغزاندن شما، برای منحرف كردن شما، برای بیخیال كردن شما نسبت به سرنوشت كشور و مصالح انقلاب. چطور میشود دانشگاهها را از نظر دور داشت؟ خوب، بالاخره باید توجه باشد. بله، به نظر ما تندروی و زیادهروی در هیچ كاری خوب نیست؛ از جمله در این كار.
معلمین عزیز توجه بكنند كه ما برای فردای این كشور چه جور انسانی نیاز داریم؟ زن و مرد ما برای ساختن مطلوب این كشور، باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟ این به دست شماست. این نوجوان یا كودكی كه در مقابل شما در كلاس درس نشسته است، در اختیار شماست. شما با سخن خود، با منش خود، با رفتار خود، میتوانید به او اعتماد به نفس بدهید؛ میتوانید به او امید بدهید؛ میتوانید او را روانهی میدانهای عمل كنید؛ میتوانید به او روح دیانت را آنچنان كه شایستهی اوست، تزریق كنید؛ میتوانید از او انسانی زیرك، پرتلاش، اجتماعی، علاقهمند به مصالح جمع و جامعه بسازید و به وجود بیاورید؛ میتوانید روح ابتكار را در او زنده كنید. معلم فرزانهی ما میتواند در همان محدودهی كلاس درس خود این كارها را انجام دهد؛ این وظیفهی همگانی و عمومی معلمان است در سراسر كشور.
البته در انتخابات باید منافع نظام، منافع كشور، مصالح كشور بر مصالح حزبی و جناحی و شخصی و امثال اینها ترجیح داده شود و نظرات، نظرات شفاف و روشنی باشد؛ معلوم باشد كه چه میخواهند. اگر چنانچه یك چنین انتخاباتی انجام بگیرد، این بلاشك به نفع نظام، به نفع پیشرفت كشور و به نفع مردم خواهد بود؛ نظام را زنده و بانشاط نگه میدارد و پیش میبرد.
شعار طرفداری از قانون میدهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام میدهند. شعار طرفداری از امام میدهند، بعد كاری میكنند كه در عرصهی طرفداران آنها، یك چنین گناه بزرگی انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عكس امام اهانت بشود. این، كار كمی نیست؛ كار كوچكی نیست. دشمنان از این كار خیلی خوشحال شدند. فقط خوشحالی نیست، تحلیل هم میكنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل میكنند؛ تشویق میشوند علیه مصالح ملی، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزی كه مشكل را ایجاد میكند، همان فریب، همان غبارآلودگی فضا و همان چیزی است كه در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالك یستولی الشّیطان علی اولیائه»؛ یك كلمهی حق را با یك كلمهی باطل مخلوط میكنند، حق بر اولیاء حق مشتبه میشود. اینجاست كه روشنگری، شاخص معیّن كردن، مایز معیّن كردن، معنا پیدا میكند.
آن كسی كه برای انقلاب، برای امام، برای اسلام كار میكند، بمجردی كه ببیند حرف او، حركت او موجب شده است كه یك جهتگیریای علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه میشود. چرا متنبه نمیشوند؟ وقتی شنفتند كه از اصلیترین شعار جمهوری اسلامی - «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» - اسلامش حذف میشود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند كه دارند راه را غلط میروند، اشتباه میكنند؛ باید تبری كنند. اصرار بنده بر این است كه آحاد مردم، ملت ایران، جریانات مختلف سیاسی، همه در مقابل آن افراد معدودی كه با اصل این انقلاب مخالفند، با اصل استقلال كشور مخالفند، هدفشان دودستی تقدیم كردن كشور به آمریكا و به استكبار است، با یكدیگر یكی باشند. دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور كسانی هستند، معدودی از این قبیل پیدا میشوند. متن ملت، آحاد مردم، این تودهی عظیم مردمی - از خواص تا عامهی مردم - اینها را باید از آن عناصر معدود خودفروخته جدا كرد؛ نباید اشتباه اتفاق بیفتد. من میبینم در بعضی از اظهارات، در بعضی از حرفها، فضا آنچنان مغشوش میشود كه افراد سردرگم میشوند؛ مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبین میشوند؛ این درست نیست.
حالا بعضیها - چه مطبوعات، چه بعضی از عناصر گوناگون - توصیهپذیر نیستند؛ آنها از ما توصیه نمیخواهند؛ معلوم نیست سیاستهای بعضی از این دستگاهها و مطبوعات و رسانهها را كی معین میكند و كجا معین میشود - نانشان در ایجاد اختلاف است - اما آن كسانی كه مصالح كشور را میخواهند، مایلند حقائق را غالب كنند، من توصیهام به آنها این است كه از این اختلافات جزئی و غیر اصولی صرف نظر كنند. شایعهسازی و شایعهپراكنی درست نیست. انسان میبیند صریحاً و علناً به مسئولین كشور - كسانی كه بارهای كشور را بر دوش دارند - تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعهسازی میكنند؛ فرق هم نمیكند، چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس مجلس باشد، چه رئیس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رئیس قوهی قضائیه باشد؛ اینها مسئولین كشورند. مسئولین كشور كسانی هستند كه زمام یك كاری به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعهپراكنی كرد؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد شایعهپراكنی كند؛ میخواهد دلها را نسبت به یكدیگر، نسبت به مسئولین بدبین كند. در قضیهی این عید فطر هم كه فرمودند، به نظر من اینی كه ما بگوئیم باید جوری بشود كه همه، در یك روز عقیدهی به عید پیدا كنند، این نشدنی است؛ یعنی طبق مبانی فقهی ما نشدنی است؛ همهی فقها بر یك فتوا متفق بشوند؛ خوب، نمیشود. بالاخره یك فقیهی ممكن است پیدا بشود كه نظرش چیز دیگری باشد؛ بنابراین اختلاف به وجود خواهد آمد. ما این اختلاف را خیلی بزرگ نكنیم؛ چه اهمیتی دارد؟ چه اشكالی دارد؟ یك نفری است، فتوائی دارد یا مقلدینی هم دارد، یا ندارد و طبق فتوای خودش عمل میكند. منتها البته امسال هم مشاهده كردید، با اینكه بعضی از آقایان بزرگ و محترم و مراجع عظام نظرشان نظر دیگری بود، هیچ تظاهری به این نظر مخالف انجام نگرفت؛ شما ملاحظه كردید. این خیلی چیز مهمی است؛ این خیلی چیز عظیمی است؛ خیلی باید قدردانی كرد. اینجور نبود كه حالا یك نماز عید روز یكشنبه تشكیل بشود مثلاً در اصفهان یا در مشهد یا در تهران یا جای دیگر، یك نماز عید هم روز دوشنبه. همچین كاری اتفاق نیفتاد؛ این خیلی مهم است. خوب، بزرگان انصافاً همینطور كه همیشهی عقیدهی ما بوده و الان هم هست، به مصالح نظام، به مبانی نظام خیلی پایبندند، خیلی معتقدند؛ انسان اینها را میبیند؛ و واقعاً باید قدردانی كرد، شكرگزاری كرد.
یکی از سؤالها این بود که چرا علنی موضع نمیگیرید؟ چون لازم نیست علنی موضع گرفتن؛ چه لزومی دارد؟ علنی موضع گرفتن نسبت به یک نقطهی ضعف در یک مسئول، شما خیال میکنید که چقدر کمک میکند به حل آن مشکل؟ هیچی. گاهی اوقات هست که انسان اگر یک چیزی را بدون علنی کردن دنبال علاجش باشد، بهتر علاج خواهد شد، تا اینکه یک چیزی را انسان جنجالی کند. بله، یک وقت هست که هیچ چارهای جز علنی شدن نیست؛ آنجا بله، انسان علنی میکند؛ لیکن اینجور نیست که تصور بشود اگر چنانچه یک ایرادی، اشکالی در مجموعهی مسئولین اجرائی کشور وجود دارد و رهبری با آنها مخالف است، حتماً بایستی این را در بلندگوها بیان کند؛ نه، گاهی اوقات مصلحت قطعی در این است که انسان یک چیزی را علنی نکند.
حالا اینجا نگوئید آقا حقیقت و مصلحت. این تقابل حقیقت و مصلحت جزو آن حرفهای محکم نیست. خود مصلحت هم یکی از حقائق است. اینجور نیست که هرچه اسم مصلحت رویش بود، این یک چیز منفیای باشد. بعضی اینجور خیال میکنند: آقا مصلحتاندیشی میکنید؟ خوب، بله، گاهی انسان مصلحتاندیشی میکند. خود مصلحتاندیشی یکی از حقائقی است که باید به آن توجه داشت؛ این جزو مسلّمات و واضحات اسلام است. البته این مسئله حالا جای بحث و شکافتنش نیست، اما جزو مسلّمات است. صلاح نیست گاهی اوقات انسان یک چیزی را علنی کند. فرض کنید یک نقطهی اشکال کوچکی هست، این را ده برابر بزرگش کنند، مایهی ناامیدی و مایهی سیاهنمائی و اینها قرار بدهند؛ چه لزومی دارد؟ خوب، انسان این را به شکل دیگری حل میکند. بنابراین موضع نگرفتن علنی، ناشی از این علل منطقی و معقول است. یك سطر از سطور كتاب قطور منقبت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) این است كه این بزرگوار در طول این زندگی پرماجرای خود به چیزهائی اهتمام داشتند، از جمله عدالت و وحدت. اینها برای ما درس است. وحدت امت اسلامی برای امیرالمؤمنین مهم بود. استقرار عدالت در میان امت اسلامی هم برای امیرالمؤمنین مهم بود. حقطلبی آن بزرگوار در هر دو جا خود را نشان میدهد؛ هم در آنجائی كه در پی عدالت دشوارترین آزمونهای زندگی خود را تحمل میكند؛ آن سختیها را، آن مجاهدتهای دشوار را، آن جنگهائی را كه بر آن بزرگوار تحمیل شد -آن سه جنگ دوران كوتاه حكومت، كه اینها را تحمل میكند؛ چون دنبال عدالت است. حق را در اینجا با قاطعیت تعقیب میكند- هم در آنجائی كه امیرالمؤمنین به خاطر خدا، به خاطر مصالح اسلام، به خاطر وحدت مسلمانان، از حقی كه برای خود او مسلّم است، چشمپوشی میكند و در مقام معارضه برنمیآید؛ اسلام را، مسلمانان را، جامعهی اسلامی را، وحدت اسلامی را پاس میدارد.
«فامسكت یدی حتّی رأیت راجعة النّاس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محقّ دین محمّد (صلّی اللَّه علیه و اله)»؛1 یعنی آن وقتی كه دیدم مسئلهی اسلام مطرح است، مصالح اسلامی، مصالح جامعهی اسلامی مطرح است، در آنجا دیگر سكوت را جایز ندانستم، آمدم وسط میدان برای ایجاد وحدت. مال دوران اولِ پس از رحلت پیغمبر و آن دوران محنت امیرالمؤمنین است؛ آنجا هم حق را با قاطعیت دنبال میكند. این حق در اینجا وحدت است. اینها برای ما درس است. بحمداللَّه در آستانهی دههی چهارم پیروزی انقلاب، ملت ایران با نشاط، با آمادگی، جوانها - نسل زندهی پرشور انقلابیِ امروز - با انگیزهی كامل در میدان هستند، آمادهاند برای كار كردن. میبینید نتائج كار كردنها را؛ در زمینهی علم، در زمینهی فناوری، در زمینهی فعالیتهای گوناگون اجتماعی، در زمینهی نشاط سیاسی؛ اینها خیلی مغتنم است. برای اینكه این دستاوردها برای ملت ایران حفظ بشود، لازم است همهی آحاد مردم، بخصوص نخبگان سیاسی، نخبگان اجتماعی و شخصیتهای مطرح توجه بكنند كه حفظ وحدت از همهی چیزهائی كه به نظر انسان در محدودههای گروهی و جماعتی مهم بیاید، مهمتر است. باید وحدت را حفظ كرد. خداوند متعال میفرماید: «تلك الدّار الاخرة نجعلها للّذین لایریدون علوّا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتّقین»؛ فرجام نیك كار، متعلق است به كسانی كه متقی باشند و خودشان را از ممنوعهای الهی بر حذر بدارند؛ خودخواهیها را كنار بگذارند، در راه خدا، برای خدا، در جهت مصالح ملی، در جهت اعلای كلمهی اسلام تلاش كنند.
البته دشمن، دشمن است. از دشمنانی كه از اسلام ضربه خوردهاند، سیلی خوردهاند، نباید توقع داشت كه در مقابل نظام جمهوری اسلامی ساكت و آرام بنشینند. یقیناً دشمن دشمنی میكند. انتظار دشمنیِ دشمن را باید داشت، منتها باید آگاهانه، هشیارانه در مواجههی با دشمنیِ دشمن بهترین راه را برای حفظ منافع ملی، حفظ مصالح عموم مردم در نظر گرفت.
آنچه كه من، امروز برای كشورمان مثل گذشته از همه چیز لازمتر میدانم، وحدت كلمهی آحاد ملت و وحدت كلمهی نخبگان و مسئولان در مبانی اصولی است. ولی من به شما عرض بكنم: عزیزان من! مردم مؤمن و جوانان پرشورِ كازرونی! و همهی جوانان در سرتاسر كشور! این مرعوب نشدن صفت خیلی خوبی است، این شجاعت خصوصیت ممتازی است، این آگاهی و هشیاریِ بر توانائی درونی خود، امتیاز بزرگی است؛ اما اینها هیچكدام كافی نیست؛ اینها لازم است، اما كافی نیست. همه باید تلاش كنیم، دولت و ملت باید تلاش كنند؛ این كشور باید به عنوان یك الگوی اسلامی ساخته شود. جنبههای اقتصادی، جنبههای فرهنگی باید به وسیلهی مسئولان، به وسیلهی مردم، به وسیلهی آحاد جوانان باید مورد اهتمام قرار گیرد؛ همه باید احساس مسئولیت كنند.
و اگر بخواهیم این مسئولیت در كشور جواب دهد، و مسئولان كشور به كمك مردم بتوانند ایرانِ آینده را آنچنانی كه لایق ایرانی و لایق نام مقدس اسلام است بسازند، راهش این است كه ارتباط میان مردم، ارتباط میان ملت و مسئولان كشور- همچنانی كه امروز هست- یك ارتباط مستحكم و صمیمانه باقی بماند. هركس ملت را به تفرقه دعوت كند، هركس سعی كند میان ملت و مسئولان كشور فاصله بیندازد، هركس بر طبل اختلافات بكوبد، كاری برخلاف مصلحت این كشور و این ملت انجام داده است؛ هر كی میخواهد باشد. ممكن است كسانی كه این كارها را میكنند، ندانند چه تأثیر سوئی این كار دارد. این، همان ایجاد یأس است؛ یعنی نقطهی مقابل اعتماد به نفس. این، حالت ایجاد خودباختگی و انفعال و خودكمبینی است. خیلی از كسانی كه در این میدانها تلاش میكنند، فعالیت میكنند، متأسفانه نمیفهمند و توجه ندارند كه تأثیر كارشان چیست. اینها آدمهای بدخواهی نیستند. البته بعضی بدخواه هستند، اما غالباً بدخواه نیستند؛ ملتفت نیستند، ارزیابی درستی از كار خودشان ندارند. دولت تصمیم اقتصادی میگیرد، اعتراض پشت سر اعتراض، آن هم با لحنهای اهانتآمیز؛ تصمیم سیاسی میگیرد، همین طور؛ تصمیم بینالمللی میگیرد، همین طور؛ به فلان سفر میرود، همینطور؛ به فلان سفر نمیرود، همین طور. وقتی ما سوار این اتوبوس شدیم و به این راننده اطمینان كردیم، دیگر سر هر پیچی كه نباید گفت آقا مواظب باش، آقا دستم فلان شد، دلم لرزید. خب دارد رانندگی میكند، میرود دیگر. این در حالی است كه این دولت انصافاً دولت پركار و در بعضی از خصوصیات نمونه است. اینكه به همهی شهرها میروند، این خیلی برای من مهم است؛ خیلی برای من جالب است. رئیسجمهور، وزیر و مدیران ارشد اجرائی كشور به شهرهای مختلف میروند. این رفتن به شهرها خیلی تأثیر دارد. بعضی میگویند آقا ما گزارشها را كه میخوانیم؛ نه، گزارش خواندن فرق میكند با رفتن. شاید بیش از اغلب مدیرها برای من گزارش میآید. وقتی انسان میرود به یك شهری، میرود به یك استانی، مینشیند با یك مردمی، مینشیند با یك مجموعهی جوانی، میبیند گزارشها با آنچه كه واقعیت است، تفاوتهائی دارد. انسان آنچه كه میبیند و میشنود، از گزارش خیلی باارزشتر است. این كار را امروز دولت دارد میكند. به همه جای كشور سفر میكنند. یك گوشهای از این را میگیرند، تبدیلش میكنند به نقطهی ضعف و ایراد گرفتن. چرا در این سفر صد تا مصوبه داشتید؛ در حالی كه پنجاهتایش بیشتر قابل عمل نیست؟ خیلی خوب، حالا پنجاهتایش عمل بشود؛ این بهتر از هیچی نیست؟ اینها ایجاد یأس است. ایرادتراشیهای بیخود: چرا به فلان سفر رفتید؟ چرا به فلان سفر نرفتید؟ اینها اشكالتراشیهائی است كه یأسآفرین است. عرض كردم؛ اغلب كسانی هم كه این كار میكنند، توجه ندارند به دنبالهی كارشان. بالاخره هر دولتی ضعفی دارد. نه اینكه این دولت ضعف ندارد؛ چرا، ضعف و خطا دارند؛ مثل بقیهی دولتها. بندهای كه میخواهم خطا بگیرم، مگر خودم خطا ندارم؟ خطاهای ما الی ما شاء اللَّه؛ یكی دوتا كه نیست. انسان جایزالخطاست؛ باید تلاش كند خطا نكند یا كمتر بكند. كسانی هم كه خطای طرف مقابل را میبینند، باید دلسوزی كنند و خطا را به گوش او برسانند؛ اما هوچیگری كردن، مردم را دلسرد كردن، اعتماد به نفس مردم را شكستن، آنها را ناامید كردن نسبت به آینده، هیچ روا نیست. این خطاب من به همه است؛ هم به مطبوعات، هم به رسانهها، هم به مسئولین، هم به كسانی كه منبرهای گوناگون خطابه و سخن گفتنِ با مردم را دارند؛ در مجلس، در نماز جمعه، در جاهای دیگر، در دانشگاهها. این چیزی است كه بحث مصلحت كشور است؛ باید مصلحت كشور را رعایت كرد. این هم یكی از آن راههای مقابلهی با اعتماد به نفس ملی است.
مطلب كلیدیای كه لازم است اول عرض كنم- كه یكی از عزیزان، اینجا مطرح كردند- راجع به گزارههائی است كه درباره ارتباط رهبری و مردم در اینجا و آنجا گفته میشود. این چیزی كه در جلسه گفته شد، ملاك نیست؛ یا تأویل یا توجیه یا تفسیرهای مِن عندی؛ هیچكدامِ اینها درست نیست. من حرفم همانی است كه دارم میگویم.
آنچه را كه برطبق مصلحت كشور و مصلحت نظام نباید گفت، نمیگوئیم؛ نه اینكه خلافِ آن را بگوئیم، بعد بخواهیم در یك جلسهی خصوصی، مثلًا فرض كنید آن خلاف گفته را تصحیح كنیم؛ نخیر، اینجور نیست. بله، بسیاری از مسائل هست كه گفتنِ آن بر مسئولان كشور حرام است؛ نباید بگویند. ما اگر همهی آن چیزهائی را كه میدانیم، بگوئیم، فقط شما كه نمیشنوید، آنهائی كه دشمن شما هستند، آنها هم میشنوند. قطعاً این چیزی كه در جلسه گفته شد، نیست؛ و بلاشك نباید برخی از مطالب را گفت. اما آنچه را كه نباید گفت، نباید گفت؛ نه اینكه باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد كرد؛ شائبهای به وجود آورد. قبلًا این روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانی است كه از ما میشنوید؛ چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای عمومی، چه در دیدارهای دانشجوئی و دیدارهای گوناگونِ اختصاصیِ دیگر. معیار عبارت است از مقررات و قانون. سلائق نباید دخالت كند. گرایش سیاسی، گرایش گروهی، گرایش جناحی نباید دخالت كند. سفارش و توصیه نباید دخالت كند. معیار بایستی بین خود و خدا، همان معیار قانونی باشد؛ هم در مسئلهی نظارتها، هم در مسئلهی قبول یا رد قوانین مجلس. فقط باید معیار را معیار قانون قرار داد. مرّ قانون باید رعایت شود. گاهی ممكن است انسان به نظرش برسد كه اگر اینجا بر طبق قانون عمل كنیم، مصلحت نباشد. در همانجا رعایت قانون از رعایت آن مصلحت بالاتر و لازمتر است؛ چون اگر چنانچه بنا شد كه با نظر اشخاص و افراد و مصلحتاندیشیِ این و آن، معیارها و ضابطهها به هم بخورد، دیگر ضابطهای باقی نخواهد ماند؛ یك روز یك كسی یك جور مصلحت میداند، یك روزِ دیگر كس دیگری جور دیگری ممكن است مصلحت بداند، یا در یك روز دو نفر دو جور مصلحت بدانند؛ لذا دیگر قانونی باقی نمیماند، ضابطهای باقی نمیماند. ضابطه مقدم است بر هر مصلحتاندیشی، بر هر نگاه و دید و بینش. البته در نگاه فقهی یا استنباط حقوقی در شورای نگهبان ممكن است تغییراتی پیش بیاید؛ این ایرادی ندارد؛ برای هر مجتهدی تبدّل رأی پیش میآید. امروز از دلیل، یك چیز میفهمد؛ یك روز دیگر ممكن است به همان دلیل نگاه كند، چیز دیگری بفهمد؛ این اشكالی ندارد. تبدّل رأی شورای نگهبان در موارد گوناگون، عیب نیست؛ منتها همین تبدّل رأی هم بایستی منطبق باشد بر ضوابط و قوانین، و منضبط باشد.
آنچه كه به نظر من میرسد كه در این یك سال انجام بگیرد- با این تصور كه چون شما یك سال دیگر هم فرصت دارید كه برای مردم در قوارهی مجلس شورای اسلامی كار كنید، باز همین یك سال هم فرصت مهمی است- این است كه نگاه كنید و ببینید اولویتها و اهمها چیست و با جدیت دنبال آن بروید. البته یك فهرستی هم رئیس محترم مجلس چندی پیش به من ارائه كردند كه پانزده، شانزده مورد در آن نوشته شده بود؛ خوب بود؛ البته بنده نه تعیین میكنم و نه ترجیح میدهم، شما خودتان میدانید. تعدادی از چیزهائی را كه واقعاً برای كشور مهم و اساسی و ماندگار است، یا فوری و فوتی است- و لو خیلی اساسی نیست، اما برای وضع كنونی از یكفوریتی برخوردار است- انتخاب كنید و بدون نگاه به مسائل خاصی كه ممكن است برای هركسی پیش بیاید- مسائل جناحی و شخصی و غیر ذلك- آنها را دنبال كنید. این یك سال، میتواند سال بابركتی باشد.
البته در آن خطوط اساسیِ مهمی كه لازم بود به عنوان امتیاز عرض بكنیم، مواضع قاطع شما در قضیهی هستهای بود كه آن هم یكی از نقاط برجسته است. خیلی خوب عمل كردید. كار درست همین بود كه دولت را الزام كنید به ایستادگی؛ دولت هم خودش علاقهمند به این كار و پیشرو در این كار است. این درست برطبق مصلحت كشور و مصلحت آینده است. به طبقات كمدرآمد و ضعیف هم مانند قبل اهتمام داشته باشید. همیشه در طول این سالهای طولانی هر وقت با مردم آذربایجان دیداری داشتهایم - چه در اینجا، چه در تبریز و سایر شهرها - نشانهی زنده بودن و طراوت و نشاط و ابتكار در رفتار مردم و در شعارهای مردم دیده میشد؛ امروز هم همینطور است، در تاریخ كشور ما هم همینطور است، گذشتهها هم همینطور بوده است؛ ولی تاریخ دوران نزدیك به زمان ما وقتی مورد كاوش قرار بگیرد، انسان میبیند در صف مقدم غالباً مردم آذربایجان و مردم تبریز حضور و جایگاه خودشان را تثبیت كردهاند؛ مخصوصاً آنجایی كه مصالح عظیم تاریخی كشور درمیان بوده است.
ملت بیدار و متحد است. ما دلهایمان به هم نزدیك است. ملت به مسئولان خود اعتماد دارد؛ میداند كه آنان آنچه میكنند و آنچه میگویند، برای شخص، برای قدرت و برای زر و زور نیست. با نگاه باز نیازها و مصالح كشور مشاهده میشود و مردم هم تشخیص میدهند.
برادران و خواهران بدانید: امروز هم این انتخابات بسیار مهم است و شركت در آن، به مصالح اساسی ملت و كشور ارتباط پیدا میكند. هر چه این مجلس قویتر ،معتبرتر، پایدارتر، بصیرتر و بیناتر باشد، آیندهی كشور بیشتر تضمین شده است.
مسئلهی لبنان هم همینطور است. لبنان و حزب اللّه قهرمان نشان دادند كه با ایستادگی و با همت والا میتوان در مقابل اسرائیل ایستاد و اسرائیل را شكست داد. چیزی كه به مخیّلهی بعضی از سیاستمداران كشورهای اسلامی هم خطور نمیكرد، اما اتفاق افتاد؛ واقع شد؛ اسرائیل در سایهی ایستادگی، مقاومت، توكل به خدای متعال و استفاده از همهی ظرفیت و نیروی حزب اللّه و مردم لبنان شكست خورد. این یك نسخهی عمومی و متعلق به همهی دنیای اسلام است؛ هیچ تفاوت نمیكند. شرطش این است كه ماها كه مسئولان كشورهای اسلامی هستیم، منافع، خواستها و هواهای شخصی خودمان را در قضیه دخالت ندهیم و مصلحت امت و مصلحت كشور را در نظر بگیریم اگر این شرط رعایت شود، این نتیجه قطعی و حتمی است.
ببینید این حركتِ به سمت مهاجرت به خارج از كشور، اولاً همهی انواعش بد نیست، كه من بارها گفتهام، گریختن و فرار از جبهه نیست. فرار از جبهه بد است؛ كشور شما در حال یك تحرك، یك چالش عظیم و یك اقدام بزرگ برای جلو رفتن و پیش رفتن است؛ مثل یك جبههی جنگ. گریختن از این جبهه بد است؛ اما آمدنِ كنار برای یاد گرفتن بیشتر و آماده شدن بیشتر، این بد نیست. من همهی این رفتنهای به خارج را مردود نمیدانم؛ بارها هم در جمع شماها و بقیهی جوانها گفتهام. چه عیب دارد بعضیها بیرون میروند؟ خوب بروند. آن كسانی كه كشور را فراموش میكنند، مصالح كشور و مصالح ملت خودشان - یعنی خانوادهی خودشان - را پشت گوش میاندازند و فقط برای پر كردن جیب خودشان راه میافتند و بیرون میروند، البته اینها از نظر عقل محكومند؛ نه محكوم قضایی، هیچ قانونی وجود ندارد كه این كار را محكوم كند؛ اما وجدان و عقل بشری و وجدان ملی، یك چنین عملی را محكوم میكند. اینها هم اینطور نیست كه نخبهها باشند؛ نه، ممكن است در بین آنها چهار تا نخبه هم باشند، چهل تا غیر نخبه هم هستند. تصور نشود حالا اینهایی كه پا میشوند و بیرون میروند، همه نخبههای ما هستند كه یكییكی بیرون میروند؛ نه، پا میشوند میروند و دچار مشكلات هم میشوند - شما هم توجه داشته باشید، ما در این زمینه اطلاعات زیادی داریم - كسانی كه میروند، غالباً با یك استقبال خوب و قدردانیای مواجه نمیشوند.
من ده، دوازده سال پیش به مسئولان آن روز گفتم آن روزی انسان در قضیهی نفت احساس رضایت میكند، كه كشور قادر باشد با اختیار خودش اعلام كند كه من مصلحت میدانم امروز تولیدم را فلان قدر كم كنم؛ امروز سر فلان تعداد چاه كشور را طبق مصلحت كشور میخواهم ببندم؛ امروز میخواهم صادرات نفتم را این قدر كم كنم و نفت را در كارهای غیر سوخت مصرف كنم- سوخت، بدترین استفادهی از نفت است و دنیا إلی ما شاء اللّه استفادههای بهتر از سوخت نفت را كشف میكند و پیش میرود- آن روز ما میتوانیم خوشحال باشیم و به نفت خشنود باشیم.
در امریكا این نمایش بیسانسوری فقط در مورد آن جاهایی است كه به اصول امریكایی اصطكاك نداشته باشد. آنجایی كه اصطكاك پیدا میكند، چه به اصول امریكایی و چه به مصالح فوری امریكایی - مثل مسئلهی جنگ خلیجفارس كه زمان بوش پدر انجام گرفت - سانسور وجود دارد؛ خیلی كامل و خیلی رسمی و علنی؛ بدون پردهپوشی.
خوب، آنها مصالح فرهنگیشان را رعایت میكنند، ما هم باید مصالح فرهنگی خودمان را رعایت كنیم. ما كه از او توقع نداریم كه مصالح ما را رعایت كند؛ ما از خودمان توقع داریم كه مصالح خودمان را رعایت كنیم. بنابراین شما اگر جشنواره هم میروید، آن وقتی بروید و آنطوری بروید كه مصالح فرهنگی كشورتان را مراعات بكنید. اگر طوری شد كه او بناست مصالح خودش را علیه مصالح كشور شما رعایت كند، بله، ترجیح با نرفتن است، ترجیح با حضور پیدا نكردن است؛ این چیز روشن و واضحی است. آن كسی كه سخن ملت را میگوید، آن كسی كه از زبان این ملت حرف میزند، آن كسی كه با دشمنان این ملت دشمنی میكند، آن كسی كه در راه مصالح این ملت در هر بخشی قدم برمیدارد، جزو سربازان جمهوری اسلامی است.
انرژی هستهای و فناوری هستهای حق مسلم شما ملت ایران است و هیچ كس حق ندارد از این حق مسلّم صرف نظر كند و كوتاه بیاید. دشمن شبههپراكنی میكند و یك عدهای هم نادانسته، شاید بعضی هم دانسته، همین حرفهای دشمن را در داخل پر و بال میدهند. حقیقت قضیه این چیزی است كه من به شما عرض كردم. امروز اگر شما این حق را به چنگ نیاورید، دهها سال ملت ایران به عقب خواهد رفت و عقبمانده خواهد ماند. هیچ فرد مسئولی، هیچ پیروِ پیامبر اعظم راضی نخواهد شد. دنیا هم این حق را قبول دارد. حالا تهدید شورای امنیت كردند، انگار شورای امنیت آخر دنیاست. ما هم شورای امنیت چشیده هستیم. در جنگ تحمیلی، آن روزی كه عراقیها چند هزار كیلومتر خاك ما را زیر پا داشتند، همین شورای امنیت قطعنامه صادر كرد كه بایستی جنگ را تمام كنید، دفاع و مقاومت نكنید؛ ما هم چون برخلاف مصالح كشورمان بود، قبول نكردیم. هر وقت برخلاف مصالح كشور باشد، قبول نمیكنیم. ملت ما ایستاده است. جوانان ما ایستادهاند، خوشبختانه مسئولین ما با نشاط ایستادهاند، خدا پشتیبان ماست و اقتدار آیندهی كشورِ ما امروز در گرو تصمیم و همت مسئولان و مردم ماست. به توفیق الهی، به كمك همت و اراده و عزم بلند مردم و به تأیید ولیعصر (ارواحنافداه) بر این حق پافشاری خواهیم كرد و آن را با همهی وجود به چنگ خواهیم آورد.
امروز دنیای استكبار روی نقاط قوت ملتها متمركز شده، تا آنها را از بین ببرد. البته یك جاهایی موفق میشوند، یك جاهایی هم موفق نمیشوند. از جملهی جاهایی كه به حول و قوهی الهی موفق نشدند و موفق نخواهند شد، ملت ایران است. بحمداللَّه در منبر سازمان ملل و در مقابل چشم سران كشورهای جهان، رئیسجمهور محترم ما حرف دل ملت ایران را بیان كرد. استحكام و متانت و قوت بیان و قوت مواضع در آن تریبون جهانی، به نیابت از ملت ایران، در مقابل چشم همهی دنیا بهدست آمد. این، معنایش چیست؟ این، معنایش این است كه ملت ایران تسلیم تهدید و زور و فشار نخواهد شد؛ این، معنایش این است كه ملت ایران با فشارهای بیستوهفت سالهی از اول انقلاب تا كنون، نه فقط ضعیف نشده، نه فقط ارادهی او متزلزل نشده، بلكه امروز قویتر از گذشته شده است و با ارادهی راسخ برای پیشبرد اهداف و آرمانهای متعالی خود - كه مصالح ملی در آنهاست - همچنان مستحكم ایستاده است. اتكا به خدای متعال و اعتقاد به نگاه رئوفانه و پدرانهی حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) به ملت، این تأثیر بزرگ را در زندگی ما و در رفتار ما دارد كه ما را با قوت قلب در مقابل امواج گوناگون وادار به استقامت میكند. نمیتوانند ملت ایران را شكست بدهند. به توفیق الهی، مسؤولان كشور، دولتمردان مؤمن و صبور، با پیگیری و تلاش باید بتوانند یكی پس از دیگری مشكلات این ملت را حل كنند؛ باید بتوانند سطح علمی و عملی این كشور را آنچنان بالا ببرند كه بهكلی طمع دشمنان از این ملت و از این كشور قطع بشود.
اروپاییها نباید با لحن طلبگار حرف بزنند. امروز قرن نوزدهم نیست. ملت ایران ملتی نیست كه یك روز اگر رژیم دستنشاندهی انگلیس و امریكا در اینجا سر كار بود، هر چه میگفتند، ناچار بود بپذیرد؛ نه، امروز نظام جمهوری اسلامی متكی به هفتاد میلیون جمعیت است. امروز ملت ایران و دولت ایران و مسؤولان ایرانی در خودشان مثل كوه احساس استواری و قدرت میكنند. ما از هیچكس نمیترسیم. ما قدرت و توانایی لازم را برای دفاع از حقوقِ خودمان همیشه داشتهایم و از این حقوق كوتاه نمیآییم. كسی حق ندارد حق ملت را در اینجا مورد معامله قرار دهد. مسألهی هستهیی هم خوشبختانه در كشور ما یك مسألهی جناحی و گروهی نیست؛ یك مسألهی ملی و همگانی است و همه به این موضوع اعتقاد دارند. اروپاییها قدری بیشتر روی ابعاد مسأله فكر كنند؛ بیشتر تعمق و تأمل كنند و تحت تأثیر امریكا و صهیونیستها قرار نگیرند. اروپا توصیهی ما را بشنود و بداند كه امریكا و صهیونیستها نه خیر آنها را میخواهند، نه خیر ما را. امریكا انحصارطلب است؛ همهی دنیا را تحت قدرت و دنبالرو خودش میخواهد. اروپاییها در مقابل او نباید تسلیم شوند. ما در فكر یك كار علمی، یك كار اقتصادی و یك كار مطابق مصالح ملی هستیم؛ ملت ما این را میخواهند؛ ما هم ایستادهایم.
ما به كسانی كه از طرف ایران مشغول مذاكره هستند، اعتماد داریم و از كار آنها حمایت می كنیم؛ منتها طرف مقابل باید بداند كه با ترفندهای سیاسی و با تضییع وقت نمی تواند ملت ایران را از عزم راسخ خود برای پیمودن راه فناوری انرژی هسته یی باز بدارد. مسؤولان ما محاسبه كردند، محاسبه شان هم درست است. پیگیری این كار برای پیشرفت كشور - هم پیشرفت مادی، هم پیشرفت سیاسی، هم پیشرفت علمی - مفید و لازم است؛ این جزو مصالح ملی است؛ این را مسؤولان درست فهمیده اند و پایش هم ایستاده اند. اروپایی ها اگر می خواهند در این زمینه با ایران اسلامی به یك تفاهم واقعی برسند، باید تأثیر فشار امریكا و صهیونیست ها را روی خودشان كم كنند؛ نباید تحت تأثیر قرار بگیرند. با ملت ایران، مثل ملت ایران مواجه شوند. ملت ایران، یك ملت بزرگ و بافرهنگ است - این را ثابت كرده - نمی توانند با ملت ایران مثل یك ملت عقب افتاده و یك كشور مستعمره معامله كنند؛ چنین توهینی را ملت ایران بر آنها نخواهد بخشود.
ما به كسانی كه از طرف ایران مشغول مذاكره هستند، اعتماد داریم و از كار آنها حمایت می كنیم؛ منتها طرف مقابل باید بداند كه با ترفندهای سیاسی و با تضییع وقت نمی تواند ملت ایران را از عزم راسخ خود برای پیمودن راه فناوری انرژی هسته یی باز بدارد. مسؤولان ما محاسبه كردند، محاسبه شان هم درست است. پیگیری این كار برای پیشرفت كشور - هم پیشرفت مادی، هم پیشرفت سیاسی، هم پیشرفت علمی - مفید و لازم است؛ این جزو مصالح ملی است؛ این را مسؤولان درست فهمیده اند و پایش هم ایستاده اند. اروپایی ها اگر می خواهند در این زمینه با ایران اسلامی به یك تفاهم واقعی برسند، باید تأثیر فشار امریكا و صهیونیست ها را روی خودشان كم كنند؛ نباید تحت تأثیر قرار بگیرند. با ملت ایران، مثل ملت ایران مواجه شوند. ملت ایران، یك ملت بزرگ و بافرهنگ است - این را ثابت كرده - نمی توانند با ملت ایران مثل یك ملت عقب افتاده و یك كشور مستعمره معامله كنند؛ چنین توهینی را ملت ایران بر آنها نخواهد بخشود.
ملت عزیز ایران! نمازگزاران عزیز! این وحدت و این یكپارچگی و این تمسك شما به ارزشهای معنوی، بزرگترین دستاوردی است كه به شما كمك می كند كه بتوانید در مقابل افزون طلبی و زیاده خواهی و تعدی و تجاوز استكبار ایستادگی كنید؛ این را حفظ كنید؛ این بسیار ارزش دارد. همین نمازهای عید، همین اجتماعات عظیم، همین راهپیمایی های پُرشكوه، همین جوانهای پُرانگیزه و همین ملت آماده ی برای حركت، قیام، دفاع و جهاد در راه اسلام، توانسته است به همه ی امت اسلامی عزت ببخشد. عزت و قدرت شما مردم در گرو تمسك به همین وحدت، همین یكپارچگی، همین بصیرت و روشن بینی است؛ این را حفظ كنید. مسؤولان در خدمت مردم، مردم در كنار مسؤولان، همه به فكر مصالح این كشور و این مل ت، و همه با اهتمام فراوان به آن چیزی كه ضامن اصلی نجات امت اسلامی است، یعنی تمسك به اسلام، باشند كه می تواند دنیا و آخرت مردم را آباد كند. امروز از خدا بخواهید این روحیه و این ایمان و این نشاط و شادابی را در شما حفظ كند.
پیداست كه مسؤولان كشور هیچ وقت در همه ی مسائل گوناگون و سلائق و سیاستهای مختلف، یك جور فكر نمی كنند؛ این كه معلوم است؛ ممكن نیست كه یك فكر و یك عقیده در همه ی زمینه ها مسلط بر همه ی اركان كشور باشد؛ اما آن چه كه آنها می خواهند، این نیست؛ آن چه كه آنها می خواهند، اختلاف در مسائل اساسی كشور است؛ از نبودِ این ناراحت می شوند. از این كه مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقه مند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای كلان كشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی كه اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می كند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این كه مردم پشتیبان حكومت باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما در مراسم مذهبی شركت كنند، ناراحتند. در همین شبها و در مراسمی كه در این شبهای احیا هست، جوانها از طیفهای مختلف در این مراسم شركت می كنند، اشك می ریزند، دلها را نرم و به هم نزدیك می كنند. اگر اینها را نشان بدهند، دشمنان ملت ایران تمام دلشان پر از غم می شود. بحمدالله ملت ایران حواسش جمع است. هشیار هستید؛ اما هشیار و متوجه باشید.
از این كه مدیریتهای مؤمن، فعال، علاقه مند و پرنشاط وارد میدان مدیریتهای كلان كشور بشوند و امور را با قدرت تمام به همان راهی كه اصول اسلامی و منافع و مصالح ملی ایجاب می كند پیش ببرند، ناراحتند؛ از این كه مردم پشتیبان حكومت باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما روح جهادگر داشته باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما مؤمن باشند، ناراحتند؛ از این كه جوانهای ما در مراسم مذهبی شركت كنند، ناراحتند.
یك كشور از نخبگان خودش میخواهد كه به نیازها و مطالبات عمومی و به مصالح كشور بیندیشند؛ به آنها پاسخ دهند و خودشان را متعهد بدانند. من در جمع نخبگان المپیادی - البته الحمدللَّه الان همهی شما نخبه هستید؛ بنده همهی شما جوانها را به یك معنا نخبه میدانم - مكرر گفتهام كه نخبگان توجه داشته باشند خود را از ملت طلبگار ندانند. ما به مسؤولان مرتب سفارش میكنیم به نخبگان رسیدگی كنند؛ اینها سرمایهها و گنجینههای كشورند و البته باید به اینها رسیدگی شود؛ در این شكی نیست.
عزیزان من! به علم اهمیت دهید. كلید اصلی باز كردن قفلهای گوناگون، اهمیت دادن به علم است. البته در كنار آن، این امر بدیهی را هم باید در نظر داشته باشید كه علم و عالم همانقدر كه میتوانند مفید باشند، میتوانند مضر هم باشند؛ «چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد كالا». اگر كسی كه علم در وجود او هست، تقوا و پرهیزگاری و امانت و صداقت در او نباشد، میتواند موجود مضری باشد؛ میتواند علیه كشور و مصالح كشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراین در كنار علم، فرهنگ و تزكیه و اخلاق و معنویت هم لازم است؛ در این هیچ شبهه نكنید. حركتهایی كه انجام میدهند برای اینكه محیط دانشگاه و دانشجو را محیط بیدینی و بیمعنویتی كنند، به نظر من گرچه یك مقدارش از روی غفلت است، اما یك مقدارش هم حساب شده است. در این قضیه خیلیها مقصرند؛ هم در دانشگاهها مقصر وجود دارد، هم در خود دستگاههای وزارتی و دولتی. عدهیی حساب شده میخواهند محیطهای دانشجویی و دانشگاه را - كه محیط علم و گسترش علمی و رشد علمی و پرورش علمی و آیندهی علمی كشور است - از معنویت تهی كنند تا در آن، ایمان و تقوا و معنویت و خدا و تعهد دینی وجود نداشته باشد؛ این قطعاً حركتی است به ضرر مصالح كشور.
اگر كسی كه علم در وجود او هست، تقوا و پرهیزگاری و امانت و صداقت در او نباشد، میتواند موجود مضری باشد؛ میتواند علیه كشور و مصالح كشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراین در كنار علم، فرهنگ و تزكیه و اخلاق و معنویت هم لازم است؛ در این هیچ شبهه نكنید. حركتهایی كه انجام میدهند برای اینكه محیط دانشگاه و دانشجو را محیط بیدینی و بیمعنویتی كنند، به نظر من گرچه یك مقدارش از روی غفلت است، اما یك مقدارش هم حساب شده است. در این قضیه خیلیها مقصرند؛ هم در دانشگاهها مقصر وجود دارد، هم در خود دستگاههای وزارتی و دولتی. عدهیی حساب شده میخواهند محیطهای دانشجویی و دانشگاه را - كه محیط علم و گسترش علمی و رشد علمی و پرورش علمی و آیندهی علمی كشور است - از معنویت تهی كنند تا در آن، ایمان و تقوا و معنویت و خدا و تعهد دینی وجود نداشته باشد؛ این قطعاً حركتی است به ضرر مصالح كشور.
نخبگان خودش میخواهد كه به نیازها و مطالبات عمومی و به مصالح كشور بیندیشند؛ به آنها پاسخ دهند و خودشان را متعهد بدانند. من در جمع نخبگان المپیادی - البته الحمدللَّه الان همهی شما نخبه هستید؛ بنده همهی شما جوانها را به یك معنا نخبه میدانم - مكرر گفتهام كه نخبگان توجه داشته باشند خود را از ملت طلبگار ندانند.
شما در محیط خارج از كشور این تعهد را كردهاید و این وظیفه و مأموریت را به دوش گرفتهاید كه از نظام جمهوری اسلامی و پیشرفت و منافع و مصالح آن با جدّ و جهد و با همهی وجود دفاع كنید؛ این كار بسیار بزرگی است كه از انسانهای با ایمانِ قوی برمیآید. بنابراین قوّت ایمانی و عمل ایمانی را كه مترتب بر آن است، هر چه میتوانید در خودتان تقویت كنید و همانطور كه گفتم به خودتان هم اكتفا نكنید؛ «قوا انفسكم و اهلیكم نارا وقودها النّاس والحجارة».
در كنار این، وظیفه ی بزرگی كه بر عهده ی مردم است، مطرح می شود. وقتی این عزم و تلاش به نتیجه می رسد كه ضلع دیگر هم باشد. فرهنگ عمومی مردم، باورهای مردم و سرمایه های معنوی و مادی مردم باید به صحنه آورده شود. آنچه بر عهده ی مردم است، این است كه كار را ارزش بدانند؛ سرمایه گذاری را ارزش بدانند؛ دانشجو و دانش آموز درس خواندن را ارزش بداند؛ ایثار و مجاهدت را ارزش بدانیم؛ ترجیح مصالح عمومی بر مصالح فردی را ارزش بدانیم؛ وحدت و هماهنگی آحاد ملت را ارزش بدانیم؛ حضور در صحنه های سیاسی را ارزش بدانیم؛ اینها سرمایه های معنوی یك كشور و یك ملت است. یك ملت با این سرمایه هاست كه پیروز می شود.
مسألهی مهم دیگر، جایگاه سیاسی مجلس است. شما، نماینده و عصاره و خلاصهی ملت هستید. موضعگیری شما در مسائل سیاسی و بینالمللی، به یك معنا حاكی از موضعگیری ملت ایران است. این موضعگیری، دوگونه میتواند باشد: گاهی میتواند دشمن را به دخالت بیشتر امیدوار كند؛ او را نسبت به نظام اسلامی، گستاخ و طلبگار و فزونطلب و به زیادهخواهی تشویق كند؛ میتواند هم درست بعكس باشد؛ احساس كند كه در ملت ایران و نمایندگان او، صلابت، ایستادگی، آگاهی به منافع و مصالح، ایستادگی بر سر منافع ملی و مصالح ملی، و ناسازگاری با كسانی وجود دارد كه همهی همتشان این است كه منافع ملی را به بازیچه بگیرند و راهی برای سیطرهی بر این ملت پیدا كنند. امروز مشكل ما با دشمنانی كه در دنیا با آنها دعوا داریم، این است؛ برادران و خواهران عزیز! یك نقطهی پُرفایده و پُرسود در یك نقطهی بسیار حساس از لحاظ سوقالجیشی - سیاسی و نظامی - در دنیا به نام ایران وجود داشته و سالهای متمادی در قبضهی قدرتهای مستكبر بوده است - یك روز روسیه، یك روز انگلیس، یك روز هم امریكا - بعد این ملت آمده با اتكاء به یك اندیشه و یك فكر و یك اراده، این كشور را از چنگال اینها خلاص كرده؛ اینها میخواهند دوباره سیطره پیدا كنند؛ همهی دعوا بر سر این است. ما با كسی دعوا نداریم. ما به كسی كه میخواهد دوباره بر ما سیطره پیدا كند، میگوییم نخیر، غلط میكنی؛ اجازه نمیدهیم. منازعهی نظام اسلامی با كسانی كه در پی چالش با این نظامند، سر این قضیه است؛ مشكل دیگری نیست.
مسألهی مهم دیگر، جایگاه سیاسی مجلس است. شما، نماینده و عصاره و خلاصهی ملت هستید. موضعگیری شما در مسائل سیاسی و بینالمللی، به یك معنا حاكی از موضعگیری ملت ایران است. این موضعگیری، دوگونه میتواند باشد: گاهی میتواند دشمن را به دخالت بیشتر امیدوار كند؛ او را نسبت به نظام اسلامی، گستاخ و طلبگار و فزونطلب و به زیادهخواهی تشویق كند؛ میتواند هم درست بعكس باشد؛ احساس كند كه در ملت ایران و نمایندگان او، صلابت، ایستادگی، آگاهی به منافع و مصالح، ایستادگی بر سر منافع ملی و مصالح ملی، و ناسازگاری با كسانی وجود دارد كه همهی همتشان این است كه منافع ملی را به بازیچه بگیرند و راهی برای سیطرهی بر این ملت پیدا كنند.
شاخص مهم دیگر مكتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، كه مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ی ولایت فقیه روشن كردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشكیل نظام اسلامی، بسیاری سعی كرده اند مسأله ی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی كنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فكر سیاسی امام بزرگوار. این كه گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراكنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می كردند. عده یی سعی می كنند ولایت فقیه را به معنای حكومت مطلقه ی فردی معرفی كنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت های اركان مسؤول كشور نیست. مسؤولیت دستگاه های مختلف و اركان كشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یك امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت كننده است - آن طوری كه بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می كردند - نه نقش حاكمیت اجرایی در اركان حكومت دارد؛ چون كشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود كارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است كه در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حركت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حركت كلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط كرد؛ همچنان كه در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان كردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نكردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین طور هم هست. این مسؤولیتِ بسیار حساس و مهم، به نوبه ی خود، هم از معیارها و ضابطه های دینی و هم از رأی و خواست مردم بهره می برد؛ یعنی ضابطه های رهبری و ولایت فقیه، طبق مكتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطه های دینی است؛ مثل ضابطه ی كشورهای سرمایه داری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب می كنند، اما ضوابط آنها این است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، كه اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مكتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطه ی معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی می آورد؛ تقوا، شجاعت می آورد؛ درایت، مصالح كشور و ملت را تأمین می كند؛ اینها ضابطه های اصلی است برطبق مكتب سیاسی اسلام. كسی كه در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یكی از این ضابطه ها از او سلب شود و فاقد یكی از این ضابطه ها شود، چنانچه همه ی مردم كشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد. رأی مردم تأثیر دارد، اما در چارچوب این ضابطه. كسی كه نقش رهبری و نقش ولی فقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطه ی علم یا ضابطه ی تقوا یا ضابطه ی درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت می افتد و نمی تواند این مسؤولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر كسی كه دارای این ضوابط است و با رأی مردم كه به وسیله ی مجلس خبرگان تحقق پیدا می كند - یعنی متصل به آراء و خواست مردم - انتخاب می شود، نمی تواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند كه انتخاب می كنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینی و اراده ی مردم تركیب یافته است؛ آن هم در حساس ترین مركزی كه در مدیریت نظام وجود دارد. امام این را آورد. بدیهی است كه دشمنان امام خمینی و دشمنان مكتب سیاسی او از این نقش خوششان نمی آید؛ لذا او را آماج حملات قرار می دهند. در رأس اینها كسانی هستند كه به بركت امام بزرگوار ما و مكتب سیاسی او، دستشان از غارت منابع مادی و معنوی این كشور كوتاه شده است. آنها جلودارند، یك عده هم دنبالشان حركت می كنند. بعضی می فهمند چه كار می كنند، بعضی هم نمی فهمند چه كار می كنند.
استقلال یعنی اینكه ملت و دولت ایران دیگر مجبور نیستند تحمیل قدرتهای بیگانه را قبول كنند. بیگانگان هرچه خواستند، بر طبق میل آنها انجام شود؛ اگر آنها مصالح كشور را قربانی كردند، دولت دم نزند؛ اگر به منابع ملی كشور تعرّض و تجاوز كردند، كسی حرف نزند؛ اگر ملت هم مخالفت كرد، دولت توی سرش بزند! این وضعی بود كه در دوران پهلوی، خود ما با پوست و گوشت و جسم و جانِ خود آن را لمس كردیم. انقلاب آمد ملت و كشور و دولت را مستقل كرد. امروز هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند در مسائل كشور ما اعمال نفوذ و ما را مجبور به كاری كند. مسؤولان كشور نگاه میكنند و هر كاری را كه مصلحت تشخیص دادند، انجام میدهند. ملت، تماشاگر و قضاوتكننده كارهای مسؤولان است؛ اگر آنها را پسندید، پشت سر مسؤولان میایستد؛ اگر نپسندید، آنها را عوض میكند؛ اختیار دست ملت است.
بعضی از پارلمانهای اروپایی هم دخالت خود را در این كار به وقاحت رساندهاند. البته حرف زدنشان اهمیتی ندارد؛ حرف میزنند، بزنند؛ ما هم در بارهی خیلی از كارهای آنها حرف داریم و حرف هم میزنیم؛ نه اینكه ملاحظه كنیم و حرف نزنیم؛ نه، مسئولان كشور ما هم نقاط ضعفی را كه در كارهای آنها وجود دارد، همیشه با صدای بلند بیان میكنند؛ بنابراین از گفتنِ آنها بههیچوجه گلهمند نمیشویم و از آنها بیش از این هم توقّعی نداریم؛ اما همه باید بدانند- چه دولتهایشان، چه پارلمانهایشان- تا كار در مرحلهی حرف زدن و گفتن است، اهمیتی نمیدهیم؛ اما اگر قرار شد این را به دخالت در امور كشور ما منتهی كنند، ملت ایران تودهنیِ محكمی به همهی آنها خواهد زد. مردم و مسئولان طبق وظیفهی انقلابی و دینی خود آنچه را كه مصالح آنها ایجاب میكند، با همان آگاهی و روشنبینی خود به فضل پروردگار عمل خواهند كرد. البته انسان گاهی چیزهایی مشاهده میكند؛ بعضی دستگاهها از هم گله میكنند و گاهی هم گلایهها را بزرگ و درشت مینمایانند. بنده اعتقادی ندارم به اینكه مسئولان در چنین موقعیتهای حسّاسی دست به شكوه و گلایه از یكدیگر بزنند. باید نگاه كرد به آنچه مصلحت این كشور و این ملت است.
اهمیت انتخابات مجلس از دو جهت است؛ اوّل از این جهت كه حضور شما در پای صندوقهای رأی بارزترین مظهر حضور مردمی است و این پشتوانه انقلاب و كشور است. كسانی كه با اخبار سروكار دارند، میبینند كه مراكز سیاسی دنیا از گوشه و كنار سر بلند میكنند و میگویند ما نگران انتخابات ایران هستیم و مسائل انتخابات ایران را پیگیری میكنیم؛ این به همین خاطر است. نگاه میكنند تا ببینند آیا مردم در صحنه حضور دارند یا نه؛ اگر دارند، مثل گذشته نمیشود با این نظام كاری كرد؛ اگر حضور مردم ضعیف شود، آن وقت استنتاج میكنند كه بین مردم و نظام فاصله افتاده است؛ در این صورت راه را برای دخالت و سلطه و پنجه انداختنِ دوباره بر كشور هموار میبینند؛ از این جهت متوجّه انتخاباتند. پس اهمیت اوّلِ انتخابات بهخاطر این است كه انتخابات سنگر كشور است؛ حضور مردم در پای صندوقهای رأی، مصونساز سرنوشت ملت و مردم است و دشمن را از تعرّض و تجاوز و پُرروییِ بیشتر باز میدارد. در این بیستوپنج سال، دشمنان ایران برای تسلّط بر این كشور راههای گوناگونی را پیمودند و همه ناكام. یك راه برای آنها باقی مانده است و آن، جدا كردن مردم از مسؤولان و نظام است؛ چشم به این راه دوختهاند. همه تلاشها و تبلیغاتی كه میكنند و همه حرفهای زیادیای هم كه میزنند، بهخاطر همین است؛ میخواهند مردم را جدا كنند. انتخابات توی دهن دشمن میزند و او را مأیوس میكند؛ احساس میكند كه مردم در میدان دفاع از كشور و مرزها و مصالح و نظامشان قرص و محكم ایستادهاند.
جهت دومِ اهمیت انتخابات مجلس این است كه شما با انتخاب نماینده مجلس، در واقع سرنوشت كشور را در چهار سال آینده رقم میزنید. انتخابات مجلس مظهر دخالت مردم در سرنوشت خود و كشورشان است؛ چون مجلس مركز قانونگذاری است. قانون یعنی جادهای كه باز میشود تا مسؤولان اجرایی از آن جاده حركت كنند و با تلاش خود گوشه و كنار و زوایای كشور را آباد و اصلاح كنند. این جاده بازكنی به عهده قانون است و قانون را هم نماینده شما در مجلس وضع میكند؛ بنابراین مجلس خیلی مهمّ است. علاوه بر این، طبق قانون اساسیِ ما، مجلس ناظر بر دولت است. اگر دولت در جایی بد و یا كج حركت كند، پا در راه نادرستی بگذارد و خدای نكرده سوءاستفادهای بشود و فسادی بهوجود آید، مركزی كه میتواند جلوِ فساد و انحراف را بگیرد، مجلس است؛ ببینید چقدر مهمّ است! این مجلس با آراءِ مردم تشكیل میشود. هرچه آراء بیشتر باشد، مجلس قویتر خواهد شد. شما وقتی كسی را صالح و شایسته دانستید و او را به مجلس فرستادید، توانستهاید بخشی از توان خود را در ساختن و پیشرفت آینده بهكار بگیرید؛ اهمیت مجلس از اینجاست. لذا مردم برای مصالح خود، مصالح كشور و مصالح نظام باید نگذارند انتخابات از آن شكوه و عظمت خودش بیفتد. متأسفانه بعضی از افرادی كه تریبون دارند - یا قلم یا بیان - و میتوانند حرف بزنند، ملتفت نیستند كه انتخابات و مجلس چه عظمتی دارد؛ حرفی ندارند كه كاری كنند یا چیزی بگویند كه مردم را از حضور در صحنه انتخابات و عرصه رأی دادن دلسرد كنند؛ این بر اثر بیتوجّهی و غفلت است، والّا هر ایرانیِ غیور و علاقهمند به عزّت ایران و آبادی كشور و سرنوشت ملت باید تلاش كند تا مجلسی قوی و آبرومند تشكیل شود. البته مجلس هفتم یك خصوصیت اضافه هم دارد و آن این است كه اوّلین قدم دورهای به سمت چشمانداز بیستساله را باید بردارد. چشمانداز بیستسالهای تصویب و به دستگاهها ابلاغ شده است كه حقیقتاً جاده بسیار مستحكمی به سمت یك آینده روشن، زیر پای ملت و مسؤولان باز میكند. اوّلین دوره چهار ساله به سمت آن چشمانداز، بهوسیله این مجلس باید طی شود و اوّلین حركت را این نمایندگان باید انجام دهند كه اهمیت دارد. در دنیا عدّهای هستند كه به مصالح جمهوری اسلامی علاقهمندند؛ در بین ملتها هم هستند، در بین دولتها هم هستند. بعضی از دولتها هم هستند كه به دلایل متعدّد به مصالح جمهوری اسلامی علاقهمندند. بسیاری از ملتها، بخصوص ملتهای اسلامی هم علاقهمندند. نگاه همه اینها به این انتخابات است؛ دلشان میخواهد این انتخابات، قوی، پُرشور و نشاندهنده عزم استوار ملت ایران باشد. یك عدّه هم در دنیا بدخواهِ ملت ایران هستند؛ اینها میخواهند این انتخابات یا اصلاً برگزار نشود تا این پشتوانه مردمی گرفته شود؛ یا اگر برگزار شد، بسیار سرد و بیروح برگزار شود. دو روز قبل بعضی از نمایندگان كنگره امریكا در مقابل چند نفر از مریدان خود ظاهر شدند و به ملت ایران دستور دادند در پای صندوقها حاضر نشوند! چه دلیلی از این واضحتر بر آن مطلبی كه من هفته پیش خطاب به ملت ایران عرض كردم كه راهبرد كلّی دشمن این است كه انتخابات در كشور انجام نگیرد؟ دلیلش هم واضح است؛ چون اگر انتخابات نباشد، كشور و نظام بیپشتوانه خواهد شد؛ اینها این را میدانند؛ لذا میخواهند انتخابات نباشد. امروز كشور بیش از هر زمان، نیازمند وحدت و همدلی مسوولان محترم است و ملت بزرگوار نیز همین انتظار را از مدیران كشور دارند. انتخابات برای مصالح كشور و ملت ما دارای اهمیت حیاتی است و باید سالم، با نشاط و پرشور برگزار گردد. این یكی از وظایف مسوولان و ادای دین در برابر ملت فداكار و مجاهدات و خونهای مطهر شهیدان است و بخاطر آن شایسته است كه برخی گلایههای دستگاهها از یكدیگر نادیده گرفته شود و همه دست در دست، اینگونه وظایف بزرگ را به بهترین و سالمترین وجه به انجام برسانند.
البته در این قضیه زلزله - كه مصیبت بزرگی برای مردم بود - برای عدّهای از سیاستبازان بینالمللی و مستكبر هم فرصت و درواقع حادثه خوشایندی فراهم شد كه بتوانند كارها و اغراض سیاسی خود را دنبال كنند، كه جنجال امریكاییها در این مسأله از همین قبیل است. در مقابل سیل كمكهایی كه از اطراف كشور، با این حجم انبوه و عظیم، به این مردم شد و همچنین در كنار كمكهای بینالمللی، كمكی هم از طرف دولت مستكبر امریكا رسید كه البته برای مردم بود و مسؤولان موظّف بودند كه همه كمكها را قبول كنند و به جای خود برسانند؛ اما این چه ربطی دارد به اینكه دشمنیهای پیوسته، لاینقطع، دائمی، عمیق و بنیانی رژیم مستكبر امریكا با ملت، كشور و منافع و مصالح ایران و نظام مورد علاقه مردم فراموش شود؟! مسؤولان رژیم ایالات متّحده امریكا، تاكنون به هیچوجه نشان ندادهاند كه ذرّهای از دشمنیِ خود را نسبت به نظام اسلامی و مردم ایران كم كرده باشند، بلكه در همین حال هم وقیحانه مردم، دولت و نظام را متّهم كردند و متّهم میكنند. دائم تهدید میكنند و چهره جنگی، خصمانه و خشمآلود به خود میگیرند، بعد از آن طرف هم دو كلمه حرف میزنند؛ پنجه چُدنی خودشان را در یك دستكش حریر پنهان میكنند! نمیشود كه آن دشمنیها و آن نیّات شوم را ندید. البته ما اهل لجبازی نیستیم؛ اهل منطق و استدلالیم. رژیم ایالات متّحده امریكا به ملت ایران سالها ظلم كرده است؛ با نظام اسلامی سالها مخالفت كرده است؛ انواع توطئهها را علیه این ملت و نظام اسلامی به راه انداخته است؛ از رژیم غاصب صهیونیستی، با همه جنایاتی كه این رژیم میكند، بهطور دائم و متزاید دفاع كرده است؛ به ملتهای عراق و افغانستان آن جفاها و ظلمها را كرده است و هنوز هم میكند؛ نیّتِ شوم نسبت به نظام اسلامی و عقاید مردم و مصالح ما دارد و هرجا منافع كشور ما بوده، اگر توانسته دستاندازی كرده است كه جلوش را بگیرد؛ نیّت حضور قدرتمندانه در ایران و بلعیدنِ منابع مالی و حیاتی آن را دارد. آنچه ملت ایران را در مقابل اینگونه ژستهای دروغین، هشیار و خشمگین میكند، اینهاست. این كارها را كنار بگذارد، ما با كسی لجبازی نداریم. یك ملت را اینطور تهدید و تحقیر كردن، مورد تهاجم سیاسی قرار دادن، سعی در تجزیه آن ملت كردن، فشارهای گوناگونِ اقتصادی بر آن وارد آوردن، نظام حاكمِ بر آن ملت و كشور را اینطور تهدید كردن و با زبان استكبار و زورگویی و قلدری حرف زدن و بعد هم یكجا لبخند دروغی تحویل دادن، باعث میشود مردم از این حرفها بدشان بیاید و خشمگین شوند.
تاكنون مجالس متعدّدی در ایران تشكیل شده كه همه برخاسته از آراءِ مردم و متّكی به یك استدلال منطقیِ قوی هستند. مجلسِ امروز مجلس ششم است و همهی این مجالس معتبرند و بایستی آنچه را كه آنها تصویب میكنند، همه عمل كنند. اگر جایی تصوّرمان این است كه این مصوّبه یا این مجلس یا این برهه بر طبق مصالح كشور نیست، باید به خودمان مراجعه كنیم و ببینیم كه اینها را غیر از ما كس دیگری انتخاب نكرده؛ ما انتخابشان كردهایم.
ما انتخابات را در پیش داریم. انتخابات یكی از عرصههای حضور ملی مردم ماست. من میبینم كسانی كه در مراكز قدرت جهانی نمیخواهند ملت ایران با یك انتخابات پُرشور و پُرشكوهِ دیگر، حضور و ایستادگی خود را در صحنه به اثبات برساند، از همین حالا مشغول تبلیغات بسیار موذیانهای علیه انتخاباتی هستند كه انشاءاللَّه حدود سه، چهار ماه دیگر برگزار خواهد شد؛ بیدار باشید! درباره انتخابات حرفهای گفتنی زیاد است كه هنوز تا انتخابات وقت هست و اگر زنده بودیم، گفتنیها را به ملتمان خواهیم گفت. آنچه حالا میخواهم بگویم این است كه همه به انتخابات به چشم یك حادثه بزرگ ملی كه میتواند ملت ما را با استحكام هرچه بیشتر در راه بنای كشور خود مجهّز و مسلّح كند، نگاه كنند. اگر انتخابات، خوب و باشكوه برگزار شود و مردم حضور خود را مؤمنانه و صادقانه در آن نشان دهند - كه به فضل پروردگار نشان هم خواهند داد - به حول و قوّه الهی دشمن را نابود خواهند كرد و آن وقت دشمن میفهمد كه نمیتواند نسبت به آینده مصالح این كشور تصمیمگیری كند. دشمن میخواهد مانند دوران استبداد و طاغوت و وابستگی، سررشته تصمیم را از دست مردم ما بگیرد و برای كشور و ملت ما در ورای مرزهایش، در كاخ سیاه واشنگتن، تصمیمگیری كند.
امروز ما مدّعیِ پیروی از امیرالمؤمنین هستیم. البته علیبنابیطالب مخصوص شیعه نیست؛ دنیای اسلام برای علی شأن و عظمت قائل است و او را امام خود میداند. تفاوتی كه وجود دارد، این است كه در مقام تطبیق با گفتار و كردار دیگران، ما هر فعل و ترك آن بزرگوار را بهخاطر عصمتش برای خود حجّت میدانیم. این خصوصیت شیعه است. بنابراین ما به عنوان شیعه باید این درس را به یاد داشته باشیم كه عدالت قابل اغماض و قابل معامله نیست و هیچیك از مصالح گوناگون - نه مصالح فردی و نه مصالح حكومت و كشور اسلامی - نمیتواند با عدالت معامله شود. امیرالمؤمنین بهخاطر عدالت این مشكلات را متحمّل شد و عقبنشینی نكرد.
یكی از دانشجویان عزیز مطرح كردند كه «شما میگویید دانشجویان مصلحتاندیش نباشند. حالا ما آرمانگرا، پس چرا گاهی اوقات بعضی از دستگاههای اجرایی مصلحتاندیشی میكنند؛ این دو چگونه قابل جمع هستند؟» من این نكته را بگویم كه مصلحتاندیشی بد، منفی و ضدّارزش نیست. مصلحتاندیشی یعنی دنبال مسألهای كه مصلحت است، رفتن. اینكه موضوع بدی نیست. این را بدانید كه دستگاه اجرایی كشور در تعامل بسیار دشوار خود در دنیا، بر سر دوراهیهایی قرار میگیرد كه مجبور میشود مصالحی را در نظر بگیرد؛ چون اداره كشور و كار اجرایی، كار خیلی سختی است. مثال آن، این است كه وقتی كسی از پای تلویزیون كوهنوردی را میبیند كه با زحمت و قدم به قدم جلو میرود، با خودش میگوید: یك ذرّه زودتر و تندتر قدم بردار تنبل! او پای تلویزیون نشسته، در آن ارتفاع چندهزار متری و در آن وضعیت قرار ندارد كه ببیند این كار چقدر عملی است. همین مثال بر كسی كه مسابقه كشتی یا فوتبال را از تلویزیون میبیند، صدق میكند. حتماً دیدهاید كه گاهی اوقات بعضی از تماشاگران فوتبال، دائم به بازیكنها و تیمهای مورد علاقه خود دستور میدهند: تنبل بزن! شوت كن! به هرحال، كار اداره كشور كار سختی است و البته مصلحت، هیچ اشكالی هم ندارد؛ ما به آنها ایراد نمیگیریم. البته حواسمان هم جمع است كه آنها همیشه غرق در مصلحت نشوند و بنده با توجه به مسؤولیتم به این موضوع توجّه میكنم.
اگر شما جوانان نگاه به قلّههای آرمانی را كنار بگذارید، برآیندِ غلطی بهوجود خواهد آمد. برآیندِ آرمانگرایی شما و چالش مسؤولان با مصلحتها، برآیند معتدل و مطلوبی خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحتگرایی رفتید و گرایش مصلحتاندیشانه - یعنی صددرصد با واقعیتها كنار آمدن - وارد محیط فكری و روحی دانشجو و جوان شد، آنوقت همه چیز بههم میریزد و بعضی آرمانها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمانگرایی را رها كنند. توقّع من از شما عزیزان این است كه پایههای معرفتی خودتان را در همه زمینهها عمیق و مستحكم كنید. وظیفه مسؤولِ امین كه خود را جزو دستگاه میداند - آن كه نفوذیِ داخل این دستگاه است، بحث دیگری دارد - این است كه حق ندارد طوری حرف بزند كه نقطه مقابلِ مصالح نظام اسلامی است.
درباره انتخابات فقط همین را عرض كنم: همه سعی كنند انتخابات خوب انجام بگیرد. این كه بعضی از مسؤولان و نخبگان - چه در مجلس و چه در دولت و سایر بخشها - اظهار نظر كنند و ریش بجنبانند كه اگر فلان طور شود، مردم شركت نمیكنند، وظیفهای نیست كه یك مسؤول در نظام جمهوری اسلامی دارد؛ این را توجّه داشته باشید. وظیفه مسؤولِ امین كه خود را جزو دستگاه میداند - آن كه نفوذیِ داخل این دستگاه است، بحث دیگری دارد - این است كه حق ندارد طوری حرف بزند كه نقطه مقابلِ مصالح نظام اسلامی است.
البته آنها میدانند كه جنگ با ایران، هزینه بسیار سنگینی دارد؛ میدانند كه جنگ با ایران، جنگ با یك رژیم نیست، جنگ با یك دولت كودتایی نیست، جنگ با یك حكومت نظامی نیست، جنگ با یك ملت است؛ لذا خود آنها هم از جنگ استقبال نمیكنند؛ اما میخواهند با مطرح كردن نام جنگ و تهدید به جنگ، ملت و در درجه اوّل مسؤولان را مرعوب و وادار كنند كه در مقابل آنها تسلیم شوند؛ منافع آنها را تأمین نمایند و به ملتِ خود خیانت كنند. این را بدانند كه در میان مسؤولان كشور و در قوای سهگانه، هیچ كس نمیتواند اندك انگیزهای داشته باشد برای اینكه ملت ایران و مصالح او را تسلیم دشمن بیگانه كند. اگر كسی در جهت تسلیم منافع ملی و ملت ایران به دشمن حركت كند، ملت او را با نهایت بیرحمی كنار خواهد زد. خدمت به ملت ایران یك افتخار است.مسؤولان كشور روی دفاع از حقوق و حفظ حیثیّت و آبروی این ملت و دفاع از استقلال این كشور، همداستان و همسنخند. این را همه بدانند، كه البته میدانند.
قضیه، آزاد كردن مردم عراق نیست. چهار قضیه است كه باید از هم تفكیك كرد. یكی مسأله سقوط صدّام است. یك مزاحمت و تضادی بین منافع صدّام و منافع هیأت حاكمه آمریكا پیش آمد كه به درگیری و كشمكش انجامید. آنها قویتر بودند و صدّام را ساقط كردند؛ این یك قضیه است. در مورد این قضیه، ما موضع روشنی داریم كه این موضع را هم عرض خواهم كرد. موضع ما در مورد هر یك از این چهار قضیه، روشن است. قضایا را تفكیك میكنیم تا موضع نظام جمهوری اسلامی كه برخاسته از فكر و تدبیر اسلامی و رعایت مصالح و منافع كشور است، معلوم شود. پس یكی مسأله سقوطِ صدام است. مسأله دوم كه در عراق اتّفاق افتاده و باز هم ادامه دارد، فجایعی است كه نسبت به ملت عراق پیش آمده است.
مسؤولان اوّلاً در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، علمی و در زمینه مبارزهی با مفسدان و مخرّبان تلاش كنند و كار را وجهه همّت خود قرار دهند. دوم این كه اختلافات را كنار بگذارند. این اختلافات و دوگانگیها برای مصالح كشور و منافع مردم و نیروی مقاومت در مقابل دشمن، زیانبار است.
البته همهی كسانی كه علم را تحصیل میكنند، باارزشند و هركدام از جوانان ما در هر رشتهای، دانش را زیور وجود و فعّالیتهای دوران زندگی خود قرار میدهند، برای كشور یك ذخیره و مغتنم است؛ اما بعضی از دانشجویان و بعضی از مراكز تحصیلی از جهاتی ارزش و امتیاز دارند و شما از این قبیل هستید. فرق است میان كسی كه دانش را تحصیل میكند و از آن برای تأمین زندگی خود بهره میبرد- كه این هم البته باارزش است- و كسی كه دانش را تحصیل میكند تا برای كشور و در خدمت امنیت ملت، آن را به كار ببرد. در میان كسانی هم كه دانش را برای مصلحت كشور و امنیت ملت به كار میبرند، آنهایی كه صفوف پُرخطرتر را انتخاب كردهاند، بیشتر مورد ستایش قرار میگیرند. علاقه و محبّت من به افسران جوان و دانشجویان رشتههای نظامی بدین خاطر است.
از نظر امریكا، اصلاحطلبان، نقابدارانی هستند كه به خیابانهای تهران بیایند و شیشههای مغازه مردم را بشكنند یا اتومبیل مردم را آتش بزنند! هركس در هر گوشهای از كشور علیه مصالح این ملت، انقلاب و امام حرفی بزند، از نظر آنها اصلاحطلب است! من اصرار دارم كه جناحهای سیاسی، حساب خود و شعارهای خود را از حساب امریكا جدا كنند و روشن نمایند كه آنچه امریكاییها میگویند، چیست و آن چیزی كه آنها میخواهند، چیست. اصلاحات باید تعریف شود. اصلاح واقعی در این كشور این است كه فقر ریشهكن شود؛ تبعیض وجود نداشته باشد و فساد اداری و اقتصادی نباشد. در راه این چیزها مانعتراشی میكنند؛ آنگاه برای ملت ایران دل میسوزانند!
بنابراین قانونگذاری، بسیار بسیار مهمّ است و هر چه قانون با نگاه آگاهانهتر و خبرهتر و شناخت موضوعات و مصالح كشور بیشتر همراه باشد، استحكام آن بیشتر است. وقتی استحكام قانون بیشتر بود، كارایی آن بیشتر خواهد بود و مدّت زمان بیشتری میتواند مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین نقش قانون خیلی مهمّ است.
بهترین كاری كه مسؤولان و دستاندركاران بخشهای مختلف كشور میتوانند بكنند، این است كه به این ملت خدمت كنند. الان مسائل گوناگون قشرهای مختلف - قشر معلّمان و قشر كارگران - مطرح است. قشرهای دیگر هم هر كدام مطالباتی دارند. ببینید عزیزان من! این ملت ثروتهای فراوانی دارد؛ ثروت مادّی دارد، ثروت زیرزمینی دارد، ثروت انسانی دارد كه از همه اینها بالاتر است. ما دهها میلیون جوان داریم، كه این یك ثروت بسیار عظیم است؛ ما استعدادهای برجسته داریم. آن مجموعهای كه بتواند از این استعدادها استفاده كند و آنها را در راه مصالح ملی به كار بیندازد، بزرگترین خدمت را به این كشور كرده است.
ما هیچ احتیاجی به بیگانه نداریم. البته ما با همه دنیا ارتباط داریم؛ ما درهای اقتصاد و تحرّكات گوناگون كشور را بر روی ملتها و كشورهای دیگر نبستهایم؛ ما از تجربهها استفاده میكنیم و مبادلات داریم؛ اما بر اصول و ارزشها و مصالح ملی و هویّت اسلامیِ این ملت تكیه میكنیم. این نباید مورد تهدید قرار گیرد؛ این رمز قدرت ماست. دشمن میخواهد عناصر اقتدار را از درون این كشور بگیرد؛ ملت را بیدفاع كند؛ ایمان و فهم و آگاهی را بگیرد؛ مراكز اساسی نظام جمهوری اسلامی را بیاثر و خنثی نماید تا اگر یك وقت خواست به این ملت تعرّض كند، این ملت نتواند از خود دفاع كند. بعكس، ما باید بر ارزشها و مواضع و مصالح ملی خود پافشاری كنیم. باید از شعارهای انحرافی پرهیز شود. عدّهای اصلاً كأنّه مزد گرفتهاند برای اینكه ذهن مسؤولان كشور را از كارهای اصلی منصرف كنند و به جای دیگری ببرند؛ متأسفانه بعضی از مطبوعات هم در این زمینه خیلی تأثیر دارند. هر چیزی را مینویسند، برخلاف ایمان و اعتقادات و مصالح مردم و برخلاف واقعیت مینویسند و آزادانه منتشر میكنند؛ آخرش هم داد میكشند كه آزادی نیست! از آزادی استفاده میكنند برای اینكه بهدروغ ادّعا كنند آزادی نیست! اگر آزادی نیست، پس این همه فریادهایی كه میكشید، این همه شایعهپراكنی و دروغگویی در مطبوعات و غیرمطبوعات و دستگاههای مختلف چیست؟! البته ما از این اظهارات بیمی به دل راه نمیدهیم؛ این ملت، ملت مؤمنی است.
حكومت شاه، حكومتی مستبد و غیرانسانی بود كه بویی از مفاهیم دمكراسی و امثال اینها نبرده بود؛ اما تسلیم آنها و در اختیارشان بود. نفت ایران متعلّق به آنها بود؛ سیاستهای نفتی صددرصد منطبق با اراده آنها بود؛ حضور آنها در سرتاسر مراكز قدرت در ایران، محسوس بود؛ ارتش در پنجه اقتدار آنها قرار داشت؛ منابع مالی، صددرصد مورد استفاده آنها و در اختیارشان بود؛ لذا شاه مستبد، فاسد، رشوهبگیر و بی اعتنای به مصالح ملی، از نظر آنها مطلوب و مقبول بود.
اینجانب نمایندگان محترم مجلس و نیز مسؤولان محترم قوهی قضائیه را به پیمودن راههای قانونی و تمكین در برابر قانون دعوت میكنم و از مجادلهی بیهوده در امری كه مجرای قانونی آن مشخص است، برحذر میدارم. اختلاف و جنجال بویژه در محضر افكار عمومی ملت عزیز كه برای رفع مشكلات خود چشم به شماها و دیگر مسؤولان قوای سه گانه دوخته است، كاری برخلاف مصالح ملی و در نزد خدا و مردم ناپسندیده است. وظیفهی همهی شما این است كه در هر مسؤولیتی هستید به فكر رفع مشكلات مردم باشید.
در مسائل اساسی دنیای اسلام، دو مسأله از همه مهمتر است كه اتّفاقاً هر دو هم در ارتباطِ نزدیك با ملت ایران و مصالح كشور ماست: یكی مسأله افغانستان است، دیگری مسأله فلسطین است.
البته ممكن است در بخشی از مسائلی كه این سیاستها متضمّن آن است، مسؤولانی نظرات دگرگونهای داشته باشند. ایرادی ندارد، اینها میآیند و نظرات خود را مطرح میكنند. اتّخاذ این سیاستها هم یك روند بسیار معقول و منطقی دارد. در دستگاهِ موظّفِ این كار در دولت، طرّاحی میشود و بعد درجه درجه بالا میآید تا به مجمع تشخیص مصلحت میرسد. بنابراین تمام جوانب مراعات میشود. درعینحال ممكن است یك نفر مخالف باشد. ایرادی ندارد؛ لیكن همچنان كه یك قانون تا وقتی قانون است، مخالفت با آن جایز نیست؛ سیاست هم كه مضمون قانون اساسی است - مرتبه سیاستها از قانون بالاتر است؛ در حدّ قانون اساسی است - تا وقتی تغییر پیدا نكرده است، ولو كسی نظر دیگری داشته باشد، نباید بر طبق نظرِ خود عمل یا تبلیغ كند. بحث در مجامع علمی و فنّی و تخصّصی، بسیار خوب است؛ اما فضاسازی در كشور به شكلی كه اغوای افكار عمومی شود، غلط و برخلاف مصالح كشور است.
ما با ملاحظه همه جوانب، با مطالعه همه تجربههای كشورِ خود و كشورهای همسایه و با مشورت با صاحبنظران عمده و دارای رأی، به این نتیجه میرسیم كه نه فقط رابطه با امریكا، بلكه مذاكره با دولت امریكا امروز برخلاف مصالح ملی و منافع ملت است. این یك نظرِ متعصّبانه نیست؛ این یك اندیشه و فكر است؛ بررسی شده و با ملاحظه همهی جوانب است. مذاكره با امریكا - چه در قضایای كنونی و چه در مسائل دیگر - به معنای باز كردن باب توقّعات و طلبكاریهای امریكاست. در این روزها و سالها كه به بهای خون شهدا و آسیب دیدن سلامتی جانبازان و به بركت مجاهدت رزمندگان، كشور ما از امنیّت و آسایش برخوردار است، كسانی كه علیه نیروهای مسلّح و بسیج حرف میزنند، بدانند به مصالح و آینده كشور هیچ خدمتی نمیكنند. نیروهای مسلّح - چه نیروهای سازمانی مسلّح و چه آحاد بسیج كه برای حضور در میدان خطر و دفاع از یكایك مردم و از مرزهای میهن آمادگی دارند - جزو عزیزترین قشرهای جامعهاند. همه به اینها احتیاج دارند؛ روز خطر معلوم خواهد شد.
اهانت كردن و تخریب كردن و زیر سؤال ناشایست بردنِ قوّه مقنّنه - چه مجلس و چه شورای نگهبان كه جزو قوّه مقنّنه است - برخلاف مصالح ملت و ناسپاسی نسبت به رأی ملت است
امیدواریم دولتی كه بر سر كار خواهد آمد، با همكاری مجلس، به اقتصاد سالم كشور، اهمیت حقیقی دهد. اینها به نشستن و بررسیِ علمی كردن و راهكارها را پیدا كردن احتیاج دارد. با گفتن نمیشود؛ باید اقدام و پیگیری كند و موانع تولید بهینه و تكمیل چرخه صنعتی و موانع صادرات و سرمایهگذاریهای داخلی كشور را بشناسد و آنها را بر طرف كند. اگر امكان جذب سرمایههای خارجی در كشور فراهم میشود، به معنای حقیقی كلمه منافع ملت و هویّت ملی را در نظر بگیرد و مصالح كشور را قربانی نكند. اینطور نباشد كه یك جهت را مورد توجه قرار دهیم و جهات دیگر را فراموش كنیم. جذب سرمایههای خارجی باید به شكلی باشد كه اقتصاد كشور از آن سود ببرد، نه زیان.
اگر شما هر كدام از این رادیوهای بیگانه را باز كنید، در هر یك از برنامههایشان، حداقل چند بار اسم جناح محافظهكار و نوگرا را مطرح میكنند؛ تعبیراتی كه ملت ایران و علاقهمندان به انقلاب و مؤمنان و وفاداران به مصالح عمومی این ملت و این كشور را به جبهههای مختلفی تقسیم میكند. امام میگفتند ایرانِ یكپارچه، ملتِ متّحد و همزبان؛ اما عدّهای سعی میكنند طبق خواست و میل و صلاحدید دشمنان این ملت، جهات غیرعمومی را - قومیتها و مذاهب و دسته دسته كردن مردم و بازی با الفاظی از قبیل حزب و امثال آن را - در میان مردم رایج كنند و یكپارچگی مردم و آن وحدتی را كه میتواند ایران اسلامی را از لابلای توفانها عبور دهد، به هر شكلی دچار انشقاق و پراكندگی كنند.
جمهوری اسلامی، همان الگوی امیرالمؤمنین - الگوی ایمان، تقوا، پاكدامنی، توجّه به ضعفا و خواست طبقات محروم جامعه و توجه به مصالح عمومی ملت - را مورد توجّه قرار داد. بدیهی است كه عدّهای با چنین نظام و حكومت و كشوری كه باج نمیدهد، تسلیم دشمنِ مداخلهگر نمیشود، فرش قرمز در مقابل پای چپاولگران پهن نمیكند، مصالح كشور را به بیگانگان نمیسپارد و میایستد و از حقِّ خود دفاع میكند، مخالف و دشمن میشوند. اقتدار ملی یعنی چه؟ اقتدار ملی دست قدرتمندی است كه مجموعه نیروهای فعّالِ قوای سهگانه در تشكیل آن سهم دارند و باید وظیفه خودشان را با شجاعت و اقتدار و امید و بدون رودربایستی و با همكاریِ كامل انجام دهند. یك ملت اگر اقتدار ملی داشته باشد - اقتدار در زمینه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و سازماندهی دولتی - مشكلات مادّی و معنویاش حل خواهد شد. اگر فرضاً مسؤولی در بخش امنیت، كار خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزّت و اقتدار میكنند. اگر مسؤولی در بخش اقتصاد تلاش كند و كارآمدیِ خود را نشان دهد - پول ملی را تقویت كند، تورّم را مهار كند، در جامعه رونق اقتصادی به وجود آورد و طبقات محروم را از حقوقی كه متعلّق به آنهاست، برخوردار نماید - مردم احساس اقتدار و توانایی میكنند. خودشان را در آن مسؤول، مشاهده و ملاحظه میكنند و او را مظهر خودشان به حساب میآورند. وقتی در عرصه بینالمللی، مسؤولان كشور، با عزّت و سربلندی و استغناء در مجامع جهانی شركت میكنند و حرف حقِّ خودشان را با شجاعت بر زبان میآورند و در معامله و مبادله با دولتها، منافع ملی را مدّ نظر میگیرند و مصالح را ملاحظه و به نفع كشور كار میكنند، ملت كه در جریان این كارها قرار میگیرد، احساس اقتدار میكند.
اقتدار ملی به دو عنصر اصلی نیاز دارد: یكی اینكه همه افراد وظایف خودشان را با قاطعیت انجام دهند. دوم اینكه قوای سهگانه با هم همكاری كنند. در مجلس شورای اسلامی قانون باید طبق مصالح كشور، مصالح ملت و مطابق با اسلام باشد تا قوّه مجریّه و قوّه قضاییّه بتوانند با استفاده از قانون و مجرای صحیح قانونی، وظایف خودشان را انجام دهند. این میشود اقتدار ملی. اقتدار ملی به كار جدّی و قاطعانه از سوی همه مسؤولانِ بخشهای مختلف كشور و هماهنگی دستگاههای مختلف در راه مصالح ملت احتیاج دارد. همدیگر را تخریب نكنند، آنگونه كه دشمن میخواهد.
ما از دشمنی كه میلیونها دلار خرج میكند و كسانی را مسؤول این كارها قرار میدهد - مسؤول جنگ روانی، مسؤول شایعهپراكنی، مسؤول توطئه، مسؤول تفرقهافكنی - نه تعجّب میكنیم و نه گله؛ دشمن است دیگر. اما از كسانی كه در داخل كشور فریب آن دشمن را بخورند، كار او را دنبال نمایند و به او كمك كنند، گله میكنیم. البته اگر یك وقت لازم شود، به گله هم اكتفا نمیكنیم. همكاری با دشمن، دشمنی است؛ البته دشمنی با شخص نیست؛ دشمنی با یك مسؤول یا یك جمع مسؤول نیست؛ دشمنی با مصالح ملت است و این دشمنی را هیچ كس نمیتواند تحمّل كند و نباید تحمّل كند.
بنابراین نجات فلسطین و محو دولت غاصب صهیونیستی، مسألهای است كه با مصالح ملتهای این منطقه - از جمله با مصالح كشور عزیز ما ایران - سرو كار دارد. كسانی كه از روز اوّلِ انقلاب، یكی از برنامهها را مقابله و معارضه با نفوذ و اقتدار صهیونیستها قرار دادند، با محاسبه این كار را كردند. این برنامه، طبق مصالح كشور و مصالح عمومی جمهوری اسلامی و مردم ایران انتخاب شده است. در كشورهای دیگر نیز همینطور است. همه روشنفكران كشورهای اسلامی، همه سیاستمداران آزاداندیش، همه آنهایی كه دستشان در حنای استكباریِ امریكا رنگ نگرفته است، معتقدند كه باید با اسرائیل مقابله كرد؛ یعنی این را جزو مصالح كشورشان میدانند.
در اتّخاذ مواضع سیاسی نیز همین تقوا لازم است. آنجایی که میخواهید موضعگیری سیاسی کنید، باید توجّه داشته باشید که آیا این موضع، موضعی است که با آرمانهای انقلابی، با آرمانهای اسلامی و با مصالح عالی این کشور منطبق و موافق است یا نه؟ اینجا، جایی است که تقوا اثر میگذارد.
امکانات تحصیل آماده است؛ راه خدا و راه دین، راهِ نمایانی است؛ مبنای نظام و مبنای جامعه، بر صلاح است نه فساد؛ مسؤولان کشور کسانی هستند که انگیزه و داعیهشان، داعیهی صلاح و داعیهی خدمت است؛ بیگانگانی که همیشه بدخواه این کشور بودهاند و هر وقت توانستهاند، علیه مصالح کشور فعّالیت کردهاند، در امور داخلی کشور هیچ نقشی ندارند. همهی اینها امکانات است.
حرف امروز و حرف همیشه من به جناحها و شخصیتهای سیاسی در این كشور این است كه در مقابل دشمن بهگونهای نباشید كه او احساس كند از این طریق میتواند در دل انقلاب رخنه كند و نفوذ خودش را گسترش دهد. اگر من گاهی از بعضی از اشخاص یا بعضی از مطبوعات در این كشور گله كردم، به خاطر این است. كاری نكنند كه این احساس را به دشمن بدهند كه میشود از اینجا در داخل نظام رخنه كرد و نفوذ خود را گسترش داد؛ كه گفتیم هرچه دشمن نفوذش بیشتر بشود، عزّت ملی، اقتدار ملی، عظمت ملی و تأمین آینده كشور ضعیفتر خواهد شد. نسبت اینها، نسبت معكوس است. اگر كسی به دشمن میدان میدهد؛ اگر كسی روز سیزده آبان را - كه روز اعلام خصومتهای امریكاست - تبدیل به روز ذلّت در مقابل امریكا میكند و اگر كسی به جای استحكامِ وحدت ملی، دائم در فكر تفرقه است، یقین بدانید میخواهد نفوذ دشمن را زمینهسازی كند. پس این شخص نمیتواند ادّعا كند كه طرفدار وحدت ملی و مصالح ملی است.
من به شما عرض كنم؛ عزیزان من! این اختلافات سیاسی و جناحی كه گاهی بسیار بزرگ نشان داده میشود، به این بزرگی نیست؛ به این اهمیت نیست. مردم راه خودشان را میروند. راه مردم، راه اسلام، راه انقلاب، راه خدا و راه امام بزرگوار است. مردم با این خطكشیهای تصنّعی و مصنوعی كاری ندارند. دشمن دوست میدارد جناحها را بیشتر به جان هم بیندازد. بنده از روی دلسوزی كامل، بارها در نماز جمعه - كه مقدّسترین مكانهاست - و در سایر جاها، جناحهای سیاسی را دعوت كردم؛ گفتم بیایید بنشینید با هم صحبت كنید، با هم مذاكره كنید. بیایید مواردی را كه بر روی آن با هم اتفّاق نظر دارید، اصل قرار دهید و اختلافات را براساس اینها حل كنید. اگر بر روی اصول پافشاری كنید، موارد جزئیِ اختلافی و سیاسی اهمیتی هم ندارد. عدّهای قبول كردند؛ عدّهای لجاجت كردند و میكنند. این لجاجت چه معنا دارد؟! چرا باید كسانی وحدت ملت را، وحدت ملی را، امنیت ملی را، منافع ملی و مصالح این كشور را قربانی اغراض جناحی كنند؛ كه اگر بدون نفوذ دشمن باشد، بسیار بد است و اگر با نفوذ دشمن باشد، چند برابر بدتر است؟
توصیه آخر من این است كه مراكز قانونی باید مورد اعتماد باشند. قوّه قضایّیه مورد اعتماد، دولت مورد اعتماد، شورای نگهبان و مجلس مورد اعتماد، مجمع تشخیص مصلحت مورد اعتماد؛ اینها مراكز قانونیاند. تبلیغات دشمن، هر وقتی برای هر دسته از مخاطبان سعی میكند یكی از این مراكز را بمباران تبلیغاتی كند؛ برای این كه رابطه و امید و اطمینان مردم را از آنها سلب كند. من عرض میكنم، همه این دستگاهها باید مورد اعتماد مردم باشند؛ ملت به آنها اعتماد كنند؛ آنها امین مردمند. نمیگویم خطا نمیشود؛ ممكن است خطا بشود؛ اما هر خطایی راه جبرانی دارد. اگر پیوند میان مردم و دستگاههای قانونی گسسته شود، راه جبران ندارد. دشمن این را میخواهد.
البته دستگاههای مسؤول - هم مجلس، هم شورای نگهبان، هم قوّه قضاییّه، هم دولت و هم مجمع تشخیص مصلحت و دیگرها - باید مراقب و كوشا باشند و آن راه دقیقی را كه اسلام و قانون - شرع و قانون - برایشان معیّن میكند، بدون رودربایستی، بدون ملاحظه و بدون رعایت جنبههای غیرلازم بپیمایند. خدا را رعایت كنند، مردم را رعایت كنند، مصالح ملی را رعایت كنند؛ خدا هم به كار آنها بركت خواهد داد. این كه بعضی بردارند طبق میل دل كارشناسان سیای امریكا، دم از نزدیكی و مذاكره و ارتباط بزنند و فضا را عادّی سازی كنند، این بزرگترین توهین و خیانت به این مردم است. اگر قرار است سخن از رفع دشمنیِ دشمنان سوگند خورده بر زبان آورد، باید آن روزی باشد كه این كشور از لحاظ اقتصادی پایههای خودش را مستحكم كرده باشد؛ محرومیتها را رفع كرده باشد؛ این نسبت بیكاری را از بین برده باشد؛ آینده جوانها را روشن كرده باشد؛ جوان تحصیلكرده و فارغالتحصیل دغدغه معاش و دغدغه كار نداشته باشد؛ از لحاظ مسائل فرهنگی این كشور بتواند هنرمندانی تربیت كند كه بر طبق منافع و مصالح ملی، سینمای كشور را اداره كنند؛ هنر كشور را اداره كنند؛ مطبوعات كشور را اداره كنند. اگر اینطور شد، آنوقت نوبت این خواهد رسید كه برای رفع دشمنی فكر كنیم؛ والّا در غیر آن صورت، هرگونه نزدیك شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تیز كردن آتش دشمنی و ستمگری دشمن است.
در میان گرفتاریها و مشكلات عمومی، شناخت فوریتها و اولویتها، هنر بزرگ مجلس شورای اسلامی است. مشكلات عمومیتر، محسوستر، مرارتبارتر را باید جست و به رفع آنها همت گماشت، مسألهی اشتغال، مسألهی ارزش پول ملی، مسأله امنیت، مسألهی گرانی و مسایل چند دیگری هست كه برای پرداختن به آن از همهی فرصتها باید بهره جست و زمان نمایندگی را كه بسی زود گذر است، برای گشودن این گرهها باید مغتنم شمرد. خطای بزرگ آن است كه این خواستههای حقیقی مردم به دست غفلت سپرده شود و خواستههای جناحی و حزبی و شخصی به جای مصالح ملی بنشیند.
هر دورهی مجلس برای نمایندگان آن، كارنامهیی است كه در كنار نظایر خود، تاریخ و سرنوشت ایران و انقلاب را رقم میزند و محاسبهی الهی و داوری تاریخ را دربارهی آنان، شكل میبخشد. بیشك هر اقدام خیرخواهانه و سخن و عملی كه برای رضای خدا و مصالح كشور و ملت صادر گشته باشد، گوینده و عملكنندهی آن را مشمول رحمت الهی و قضاوت نیك آیندگان قرار خواهد داد.
من دو، سه نكته دیگر را در این جا عرض میكنم: نكته اوّل این است كه هم آن بیگانهها، هم پشتیبانان خارج از كشورشان، هم سرویسهای جاسوسی، هم آنهایی كه در رادیوها پشتیبانی تبلیغاتی برایشان میكنند، هم آنهایی كه احتمالاً به صورت آشكار یا پنهان پول حواله آنها میكنند، اینها بدانند كه این انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسؤولیت دارم و تا نفس میكشم، اجازه نخواهم داد كه اینها با مصالح این كشور بازی كنند. بنده كسی نیستم؛ این را هم بدانند؛ من هم كه نباشم، هركس دیگری در این مقام و مسؤولیت باشد، همینطور است. غیر از این امكان ندارد. آن دست ملكوتی و الهی كه اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گذاشت، فهمید چهكار میكند. آن كسی كه در این مسند هست، اگر همین دفاع از مصالح انقلاب و مصالح كشور و مصالح عالیه اسلام و مصالح مردم و این روحیه و این عمل را نداشته باشد، شرایط از او سلب شده است؛ آنوقت صلاحیت نخواهد داشت؛ لذاست كه شما میبینید با همین اصل مخالفند؛ چون میدانند كه مسأله، مسأله اشخاص نیست. زیدی با این نام، این مسؤولیت را بهعهده گرفته است؛ البته با او دشمنند، اما میدانند كه مسأله با او تمام نمیشود؛ او هم نباشد، یكی دیگر باشد، باز هم قضیه همین است؛ لذا با اصلش مخالفند. بدانند تا وقتی كه این اصل نورانی در قانون اساسی هست و این ملت از بن دندان به اسلام عقیده دارند، توطئههای اینها ممكن است برای مردم دردسر درست كند؛ اما نخواهد توانست این بنای مستحكم را متزلزل سازد.
من نه با آزادی مطبوعات مخالفم، نه با تنوّع مطبوعات. اگر بهجای بیست عنوان روزنامه، دویست عنوان روزنامه در این كشور در بیاید، بنده خوشحالتر هم خواهم بود و از اینكه روزنامههای كشور زیاد شوند، هیچ احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات، آنطوری كه در قانون اساسی هست، مایه روشنگری باشند؛ مصالح كشور را رعایت كنند، به نفع مردم قلم بزنند، به نفع دین قلم بزنند، هرچه بیشتر باشند، بهتر است. اما امروز مطبوعاتی پیدا میشوند كه همه همّتشان، تشویش افكار عمومی و ایجاد اختلاف و بدبینی در مردم و خوانندگانشان نسبت نظام است! ده عنوان، پانزده عنوانروزنامه، گویا از یك مركز هدایت میشوند؛ با تیترهای شبیه به هم در قضایای مختلف. قضایای كوچك را بزرگ میكنند و تیترهایی میزنند كه هركس این تیترها را میبیند، خیال میكند كه همه چیز در كشور از دست رفته است! اینها امید را در جوانان میمیرانند؛ روح اعتماد به مسؤولان را در آحاد مردم كشور تضعیف میكنند و نهادهای اصلی كشور را مورد اهانت و توهین قرار میدهند!
اگر امروز ملت ایران و مسؤولان كشور به امریكا به چشم دشمن نگاه میكنند، این یك عملِ بیدلیل نیست. گفتند بیایید دیوار بیاعتمادی را برداریم. آن جناب در آن جا گفت؛ در این جا هم بعضی قلمبدستها فوراً از خدا خواستند! همینهایی كه به احتمال زیاد بعضیشان وابسته به همان مراكز هم هستند و از آن جا پشتیبانی میشوند؛ فوراً این مسأله را دنبال كردند! مسأله اعتماد و عدم اعتماد نیست؛ مسأله این است كه ملت ایران به گذشته خود كه نگاه میكند، تا اوّلِ انقلاب، از دولت امریكا یكسره دشمنی نسبت به خودش مشاهده میكند. بعد، از اوّلِ انقلاب هم تا امروز، یكسره دشمنیهای امریكا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملی و نسبت به حكومت مورد علاقه خودش ملاحظه میكند. البته بعضی از این دشمنیها را هنوز هم انكار میكنند؛ اما به بعضی دیگر معترفند.
نكته بعدی هم این است كه مجلس باید مجلسی باشد كه بتواند در مقابل زورگوییها و زیاده خواهیها و مرعوب كردنها و تطمیع كردنهای قدرتمندان جهانی بایستد و مصالح كشور و ملت را محاسبه كند و دنبال آن برود. امام رضواناللَّهعلیه بارها اسم «مدرّس» را میآوردند. مگر خصوصیت مدرّس چه بود؟ از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمدهاش این بود كه هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیكرد. همان وقتی كه علیالظّاهر فضا را بر ضدّ او آنچنان متشنّج كرده بودند كه علیهش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد. این خصوصیت یك نماینده خوب در مجلس است.
نكته دیگر این است كه این انتخابات را این ملتْ با امنیتِ كامل و آرامش انجام داد. شاید ما خودمان كه از اوّلِ انقلاب تاكنون بیست و یك انتخاباتِ آرام و همراه با امنیت داشتهایم، درست ندانیم كه این نعمت چقدر بزرگ است! عزیزان من! بدانید كه در خیلی از كشورهای دنیا برای اینطور انتخاباتی، پای صندوقهای رأی و در كشمكشهای تبلیغاتی، نزاعها درمیگیرد؛ بحرانها ایجاد میشود؛ صدمهها وارد میگردد و نفوس بریئهای به قتل میرسند. این ملت، ملتی است كه در هنگامی كه باید شجاعت نشان داد - یعنی در میدانهای نبرد، در مقابل دشمن - شجاعت نشان داده است و آنجا كه پای مصالح ملی در میان است، اینطور با امنیت، با آرامش و با متانت این كار بزرگ را به انجام رسانید. مسؤولان باید از این جهت هم از مردم تشكّر كنند.
بگردید این خصوصیات مهم را در اشخاص پیدا كنید. انسان متدیّن، عفیف، كارآمد، شجاع، دارای قدرت مقاومت در برابر این و آن، اگر به قوّه مقننه برود، طبق تجربهای كه ما در این بیست سال داریم، میتواند در نقاط حسّاس، به نفع مردم و به نفع كشور كار كند. اینطور انسانهایی مهمّند. البته از هر جای كشور كه نماینده به مجلس برود، نماینده همه ایران است، نه نماینده آن محلِّ بخصوص كه از آنجا انتخاب شده است. لذا باید به فكر مصالح همه كشور باشد؛ این را هم توجّه داشته باشید. بگردید و چنین اشخاصی را بشناسید. اگر خودتان نتوانستید درست شناسایی كنید، از آدمهای امین و متدیّن كه نسبت به آنها خاطرجمع هستید، سؤال كنید.
نكتهی دیگری كه من در اینجا لازم میدانم عرض كنم، این است كه جناحهای سیاسی این قضایا را در وسط میدان كارهای سیاسی نیاورند كه بهانهای برای برانگیخته شدن در مقابل هم شود. امروز مصلحت كشور، مصلحت ملت و مصلحت انقلاب، اتّحاد كلمه و اتّحاد دلهاست. بعد از صحبتی كه ما یكی، دو ماه قبل از این در توصیه به وحدت در نماز جمعه به ملت ایران عرض كردیم، برخی از شخصیتهای سیاسی نامه نوشتند و پیغام دادند كه ما حاضر هستیم؛ بنده هم از آقایان خواستم، بتدریج آمدند و با بعضی از این مسئولان و شخصیتهای برخی از گروهبندیها و جناحبندیهای سیاسی كه در بین آنها شخصیتهای محترم، علمای بزرگ و اشخاص سیاسیِ سابقهدار هستند صحبت كردیم؛ همه هم پذیرفتند؛ عملًا هم كارها و اقدامهایی كردند و فضای سیاسی جامعه، به میزان زیادی از آن التهابِ دشمن پسند خارج شد و دلها به هم نزدیك گردید؛ كه بنده خیلی تشكّر میكنم. حالا باز بر سرِ این قضیه، بعضیها چیزی بگویند؛ بعضیها در جواب، چیز دیگری بگویند هایی در مقابل هویی جنجالی درست كنند؛ من مجدّداً تكرار میكنم و از كسانی كه جناحها و گروههای سیاسی جامعهی ما را شكل میدهند، خواهش میكنم كه به متن مردم، به اخلاص و صفای مردم نگاه كنند، ببینند این ملت چگونه ملتی است. نباید كاری كرد كه دلهای مردم به تصوّر اینكه گروههای سیاسی در مركز نشستهاند و با همدیگر دعوا میكنند، بلرزد و آزرده و اندوهگین شود. باهم مهربانی كنند.
من آنوقت هم عرض كردم؛ ممكن است بعضی نقاط اختلاف نظری در بارهی مسائل سیاسی و غیره بین اشخاص باشد باشد اختلاف نظر داشتن، حتّی در مسائل دینی، گاهی موجب دعوا نیست. شما به فقهای اسلام نگاه كنید؛ یك فقیه در مسألهای رأیی دارد، فقیه دیگر صددرصد رأیش مخالف اوست؛ اما پشت سر هم نماز میخوانند؛ به هم اقتدا میكنند؛ یكدیگر را عادل میدانند. در مسائل، اینگونه باید حركت كرد. اگر هوای نفس نباشد، اگر خودخواهی نباشد، اگر مصلحتِ قبیلهگرایی نباشد؛ مصلحت كشور، مصلحت نظام، آیندههای بلندمدّت مورد نظر باشد، این جنجالها و این مناقشهها چیزی نیست كه دو گروه را، دو نفر را، دو انسان انقلابی را به جان هم بیندازد. من الآن هم عرض میكنم كه گروههای خودی، فاصلهی بین خودشان را كم كنند. گروههای خودی، به همان معنایی كه در نماز جمعهی قبل معنا كردم؛ یعنی كسانی كه اسلام را قبول دارند؛ حكومت اسلامی را قبول دارند؛ این مرد بزرگ را كه نشانههای او بحمد اللّه در میان ما به وفور مشاهده میشود قبول دارند؛ راه و خطّ او را قبول دارند. با این معنا، این گروهها اگر نمایندهی مردم باشند، نمایندهی اكثریت قاطع مردمند؛ اگر نمایندهی مردم هم نباشند، باید بدانند كه اكثریت قاطع مردم در این راه حركت میكنند. اگر قرار باشد روزنامهای كه منتشر میشود، با استفاده از امكانات این مردم، با استفاده از بیتالمال این مردم، با استفاده از كمك این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد - آن هم به شكل دروغ و افتراء؛ نه اینكه عقیدهای دارد و مینویسد - و بنا باشد بلندگوی رادیو اسرائیل یا رادیو امریكا در این كشور شود، این قابل قبول نیست. كسانی بیایند احكام و ضروریّات اسلام را انكار كنند - مثلاً قصاص را منكر شوند - این هم یك مقوله دیگر است؛ نوع دیگری از ایجاد ناامنی است.
نیروهای نظامیِ بااخلاص ما سپاه و ارتش الحمد للّه كم نیستند. اینها سازمانهای مبتنی بر ایمانند. در این بحثی نیست؛ اما فرق است بین آن نیروهایی كه به عنوان وظیفهی سازمانی وارد میدان دفاع میشوند، با نیروهایی كه به دنبال وظیفهی ایمان و عشق و به دنبال دستور قاطع عواطف برخاسته از اعماق جان وارد میدان میشوند. این بسیج است. انكار بسیج، انكار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای كشور است. ما در میدان جنگ هم اگر بسیج را نداشتیم، كمیتمان لنگ بود.
درس پنجم، درس به خطوط سیاسی است. من خطوط سیاسی را از یك منظر نگاه میكنم. برای من اسمها اهمیت ندارند؛ برای من مغزها و دلها و عملها اهمیت دارند. هر كسی كه به اسلام و ارزشها، به امام، به مصالح ملی و به سرنوشت این كشور بیشتر علاقه نشان دهد، او برای من عزیزتر است؛ متعلّق به هر خطی باشد؛ متعلق به هر جماعتی باشد؛ متعلق به هر جریان سیاسیای باشد. سعی كنید خودتان را با این معیارها تطبیق دهید. ملت این را از شما میخواهد. ملت، اسلام را میخواهد. ملت، حاكمیت و اقتدار اسلامی خود را میخواهد. به دشمن و ایادی او اعتماد نكنید. این بدحالتی است كه انسان ببیند در داخل خطوط سیاسی، با خطّ مقابل خودشان خصمانه رفتار كنند؛ اما مرزهای خودشان را به روی دشمن باز بگذارند! من این را نمیپسندم؛ این را ملت نمیپسندد؛ به جرأت میتوانم بگویم كه این را خدا هم نمیپسندد.
یك نكته هم به این خطّ و خطوط سیاسی عرض كنیم. آقایانی كه سردمداران خطوط سیاسی و گرایشهای سیاسی هستید، حالا برسید به این حرفی كه ما میگوییم شما خودیها وقتی سر قضایای بیهوده اینطور با هم درگیر میشوید، دشمن سوء استفاده میكند؛ بفرمایید، این یك نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده كرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسائل را كنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم كه همه یك طور فكر كنند؛ اما برای كار سیاسی و درگیری سیاسی، حدّی قائل شوید و خطّ قرمزی بگذارید. بیحساب و كتاب با هم مبارزه نكنید كه آنقدر مشغول شوید كه به دشمن اجازه دهید اینطور بیاید و داخلِ این میدانها بشود. سرِ این قضیه قانون مطبوعات و سرِ قضایای گوناگون دیگر، چه جنجال و چه دعوایی به راه افتاد! همهاش مسائل خطّ و خطوط! برای چه؟ برای این كه قانونی در مجلس تصویب میشود! من به یك جریان سیاسی خاص اشاره نمیكنم؛ خطاب من به همه است. برای من، آن خطّ و این خط و هر خطّ سیاسی و سلیقه سیاسی دیگر، تفاوت نمیكند. برای من، مناط و ملاك، راه خدا و راه امام و راه اسلام و حفظ كشور و رعایت مصالح مردم و حفظ آینده كشور مطرح است. برای من فرقی نمیكند كه فلان كس متعلق به خطّ «الف» است، فلان كس متعلّق به خط «ب» است. من به همه عرض میكنم؛ شما هم هشیار باشید.
من چند مشخّصه مهم را از مجموعهای كه ما آن را راه امام و خطّ امام به حساب میآوریم، عرض میكنم. چند مطلب از نظر امام، در درجه اوّل بود؛ اوّل، اسلام و دین بود. امام، هیچ ارزشی را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمیآورد. انقلاب و نهضت امام، برای حاكمیت اسلام بود. مردم هم كه این نظام را قبول كردند، این انقلاب را به پا كردند و امام را پذیرفتند، برای انگیزه اسلامی بود. سرِّ موفقیت امام این بود كه صریح و بدون پردهپوشی، اسلام را روی دست گرفت و اعلام كرد من میخواهم برای اسلام كار كنم و همه چیز در سایه اسلام است. قبل از دوران انقلاب ما كسانی در كشور ما و در بعضی كشورهای دیگر بودهاند كه حقیقتاً به اسلام اعتقاد داشتند، اما جرأت نمیكردند، یا نمیخواستند صریحاً اسلام را مطرح كنند؛ تحت نامهای دیگری وارد میدان میشدند و عموماً شكست خوردند. علّت این كه امام پیروز شد، چون هدف خود را كه حاكمیت اسلام است، صریح بیان كرد. البته اسلام كه امام فرمود، در دو بخش قابل توجّه است: یكی بخش اسلام در قالب نظام. امام، اینجا خیلی سختگیر بود و به یك كلمه كم یا زیاد، راضی نمیشد؛ به یك مسامحه، چه در مسائل اقتصادی، چه غیره، راضی نمیشد. همه جا مُرّ اسلام. نظام اسلامی، مجلس شورای اسلامی، دولت اسلامی، قضاوت اسلامی و دستگاههای گوناگون باید بر طبق مصالح، خطّ اسلام و راه حاكمیت اسلام را دنبال كنند. امام، این را دنبال میكرد و تا آنجا كه توانست، تلاش كرد. چهره دوم در مورد پایبندی به اسلام، عمل فردی اشخاص است. در اینجا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت، وجود ندارد. اینجا موعظه، نصیحت، زبان خوش و امر به معروف است. امام، به این عقیده داشت. پس اوّل چیزی كه در خطّ امام، مهم است، تعقیب هدف اسلامی و حاكمیت اسلامی در صحنه ایمان و در صحنه عمل است.
این استقلالی كه بحمد اللّه قوهی مقنّنهی ما دارد، چیز خیلی باارزشی است. استقلال، به معنای دعوا كردن با دولت و مسئولان اجرایی نیست؛ به معنای ضدّیت و مخالفت نیست همهی قوا باید باهم همدست و همكار باشند و به هم كمك كنند استقلال به معنای این است كه مصلحت كشور و مصلحت مردم نباید فدای هیچچیز شود. دستگاه مقنّنه طبیعتش این است كه برای جریان امور به وسیلهی قوه مجریّه، خطوطی را ترسیم كند؛ این كار را با دقّت و با وجدان حقیقیِ كاری انجام دهد كه بحمد اللّه تاكنون اینطور بوده است. من واقعاً شایسته میدانم و وظیفهی خودم میدانم كه از یكایك نمایندگان محترم، بخصوص از هیئترئیسهی محترم، بخصوص از شخص رئیس محترم مجلس، بهخاطر حُسن ادارهی این جلسات تشكّر كنم. مجلس ما، برخلاف آنچه كه انسان در بسیاری از مجالس دنیا مشاهده میكند كه مركز نزاعها و كشمكشها و آشوبها و معاملات بسیار زشت و خلاف دین و شرع هستند، اینطور نیست. این ارزش است؛ این را با همهی وجود نگهدارید.
من توصیهام به همهی شما این است كه مواظب باشید صفای دانشجویی و صفای جوانیتان را - حالا دانشجویی در درجهی دوم، جوانی در درجهی اول - فدای این اغراض و توهّمات و خیالاتی كه چهار نفر آدم دور هم جمع شدند، یك منفعت و مصلحتی برای خودشان تعریف كردند - كه گاهی احیاناً هیچ ارتباطی هم به مصلحت كشور ندارد - نكنید.
این آقایانی كه امروز مسؤولان كشور هستند، همهی كارهایشان صددرصد مورد تأیید من نیست. خیلی انتقاد دارم؛ به آنها هم تذكّر میدهم؛ در جلسات خصوصی، به صورت نامه، مكتوب و یا سفارش. بنابراین، انتقادهایی در كارشان هست و به آنها هم میگوییم؛ اما اینكه صریحاً از مسؤولی انتقاد كنیم، این كار هیچ مصلحت و هیچ درست نیست.
بعضی خیال میكنند كه «مصلحت» در مقابل «حقیقت» است؛ در صورتی كه مصلحت هم یك حقیقت است؛ كمااینكه حقیقت هم مصلحت است. اصلاً حقیقت و مصلحت از هم جدا نیستند. مصالحِ پنداری و شخصی است كه بد است. وقتی مصلحت شخصی نیست، وقتی مصلحتِ مردم و مصلحتِ كشور است، این میشود یك امر مقدّس، یك امر خوب، یك چیز عزیز؛ چرا ما باید از آن فرار كنیم؟ لذا من این را واقعاً مصلحت نمیدانم. از آن جا كه نسل جوان، بهویژه دانشجو، در مسائل مختلف حقیقتجو و كنجكاو است، همیشه بهدنبال تحلیلهای شفّاف و صحیحی از مسائل است. مسلماً استمرار چنین جلساتی، كه تبادلی بین پرسشها و مسائل جوانان و پاسخهای جنابعالی میشود، خیلی میتواند كمك كند كه دانشجو به تحلیلهای درست برسد و دنبال سیاستكاریها نرود و به دامن جناحهای مختلف نیفتد و در حقیقت یك اندیشه سیاسیِ و تدبیر سیاسی درست داشته باشد. مسألهای كه ما در سالهای گذشته در دانشگاه داشتیم این بود كه در بحثهای مختلف با دانشجویان به این نكته میرسیدیم كه به دلیل نوپایی نظام و تجربه جدید حكومت اسلامی، به نظر میرسد كه در آغاز، سیاستها و روشها و یا انتخاب و انتصاب افرادی كه در قسمتهای مختلف هستند، بعضاً درست نبوده است و این یك بازنگری در این مسائل را میطلبد. ما با بعضی از دوستان كه در این خصوص بحث میكردیم، به این نتیجه میرسیدیم كه موضوع «مصلحت» و یا «شأن نظام»، عدم پیرایش در این مسائل را ایجاب میكند. همیشه این بحث بین ما دانشجویان هست كه در حقیقت مرز مصلحت چیست؟ فكر میكنم مصلحت اندیشی و مصلحتكاری، بحث ریشهداری در كلّ تاریخ و جریانهای مختلف است و همیشه گروههای مختلف و دشمنان نظام و انقلاب، از این نكات استفاده میكنند، برای این كه با تكیه بر اینها، در نسل جوان شبهه ایجاد كنند. در این جا دو تحلیل وجود دارد: یكی اینكه به خاطر همین بحثِ مصلحت، در مورد این مسائل اصلاً بحث نشود؛ دیگر این كه مردم به عنوان محرمان انقلاب، در مورد این مسائل و جزئیّاتی كه دارد توجیه شوند و در این مورد به آنها توضیح داده شود. شما به عنوان رهبر معظّم انقلاب، نظرتان در مورد برخورد با این مسائل چیست؟
این مسائل یكسان نیستند و نمیشود یك حكم كلّی درباره آنها داد. البته «مصلحت» كه شما میگویید، طبیعی است كه مصلحتاندیشی و رعایت مصالح نظام، واقعاً یك اصل است؛ در این كه شكّی نیست. یك وقت مصلحت یك كشور و مصلحت یك ملت، یك اقدام و حركتی را اقتضاء نمیكند. طبعاً مصلحت چیز مهمّی است و نباید آن را ندیده گرفت؛ اما اینكه به بهانه مصلحت، ما دائماً كار بد بكنیم و آن را استمرار دهیم، این البته خیلی غلط است. البته این را هم عرض كنم كه عدّهای عناصر سوءِ استفادهچی و فرصتطلب، در این جنجال چند روزه، به خیال اینكه حالا وزارت اطّلاعات قدرت و توانی ندارد؛ شیر بییال و دُم و اشكمی شده و مورد تهمت قرار گرفته است، سعی میكنند كه فضای كشور را از چتر امنیتی خالی فرض كنند. من به آنها هم نصیحت میكنم كه این اشتباه را نكنند. اشتباه نكنید؛ این انقلاب آسان به دست نیامده است. این امنیتی كه در این كشور هست، آسان به دست نیامده است. این حكومت مردمی، به قیمت خون صدها هزار نفر از این مردم به دست آمده است. مفسدین، افراد شریر، آدمهای ماجراجو، آدمهای فرصتطلب، آدمهای بددلِ «الّذین فی قلوبهم مرض»(10) خیال نكنند كه حالا دیگر این كشور اطّلاعاتی ندارد، خبری ندارد، كسی را ندارد و میتوانند علیه مصالح این ملت هر كاری دلشان بخواهد، بكنند؛ نخیر، اینطور نیست. این انقلاب، انقلابی است كه به خاطر اقتدارش، در سختترین توطئهها ایستاد؛ امروز هم به فضل پروردگار از همان اقتدار برخوردار است. درست است كه ملت ایران مظلوم واقع شده است؛ درست است كه این انقلاب مظلوم واقع شده است؛ اما این انقلاب و ملت ایران هم مثل مولای خودشان امیرالمؤمنین، مظلوم و درعینحال مقتدرند و به فضل پروردگار مثل امیرالمؤمنین در همه صحنهها پیروز هم خواهند بود.
ورود مراجع عظام در این میدان، تأثیر بسیار زیادی داشت. همه فهمیدند كه این شایعات و حرفها و دودستگیهایی كه گفته میشود، یاوه و پوچ است. همه پای پرچم اسلام ایستادهاند. گروههای سیاسی و مسئولان عالیرتبهی كشور، وارد شدند و صحبت كردند. جناحبندیهای مختلف سیاسی كشور؛ اینهایی كه آنها میخواهند رویشان اسم بگذارند؛ یكی را چپ میگویند، یكی را راست میگویند؛ یكی را افراطی نام میگذارند، یكی را اصلاحطلب لقب میدهند؛ این لقبهای مندرآوردی و خلاف واقع كه فقط برای تفرقه افكندن در بین صفوف مردم است، در هوشمندی مردم، در هوشمندی مسئولان و در هوشمندی جریانات سیاسی اثر نگذاشت. همه فهمیدند كه اینجا مصلحت كشور است. لذا وارد میدان شدند؛ البته به اختلاف، بعضی كمتر، بعضی بیشتر.
اگر قرار شد كسانی بنشینند و توطئه كنند و این توطئه را به شكلی در نوشتهای منعكس كنند، این آزادی توطئه است و مردود است. بنده منتظر میمانم ببینم كه دستگاههای مسؤول چه میكنند، والّا، جلوگیری از این حركات موذیانه، كارِ دشواری نیست. فكر این را هم كه «دنیا چه میگوید» و «روزنامهها و سازمانهای دنیا چه میگویند»، هیچ وقت ما نكردهایم و نباید بكنیم. این سازمانهای جهانی و این مطبوعات دنیا، همان كسانی هستند كه شما دیدید امام بزرگوار ما را كه در جمال معنوی، یك شخصیت واقعاً استثنایی بود - پرچمدار یك انقلاب بزرگ، رهبرِ محبوبِ یك ملت، دارای خصوصیات ویژهای كه هركس یكی از آن خصوصیات را داشته باشد، دستگاههای فرهنگی دنیا برای او احترام قائلند: فیلسوف، عارف، فقیه و حقوقدان، شاعر و هنرشناس - چگونه تلّقی میكردند و چگونه معرفی مینمودند و الان چگونه معرفی میكنند! (حالا چون چند سال گذشته است، دیگر به امام كمتر میپردازند.) همان مطبوعات و سازمانها، فتنه گرانی از قبیل این سفّاكین - طالبان - را با شگردهای مطبوعاتی و تبلیغاتی، با نوع عكسی كه میاندازند، با نوع كاریكاتوری كه میكشند و با نوع خبری كه تنظیم مینمایند، ترویج میكنند. اینها، چنین آدمهاییاند! مگر میشود به فكر حرفهای اینها بود؟! مگر برای مصالح كشور و مصالح یك ملت، باید منتظر این حرفها ماند؟!
من آنچه را كه میخواهم در این برهه عرض كنم این است كه ملت عزیز جدّاً از اسراف و زیادهروی پرهیز كنند. ما حق نداریم به عنوان یك ملت، مصالح بزرگ و ملی و دورنگر - بلكه مصالح نقد مهم و كنونی - خود را به خاطر خواستههای شخصی خودمان - كه ما را به اسراف و بیبندوباری در مصرف میكشاند - فدا كنیم و آنها را ندیده بگیریم. همه باید مسأله صرفهجویی را جدّی بگیرند.
آن كسانی كه با پول بیتالمال قلم میزنند، باید بفهمند كه چه مینویسند. بعضی كسان حق ندارند پول این ملت را بگیرند و با بودجه بیتالمال - با پول بیتالمال كه مال مردم است - علیه مصالح مردم حرف بزنند و خائنانه نظر بدهند!
اگر دیدید كسی مایه اختلاف مینویسد، میگوید و میپراكند، بدانید كه او به مصالح ملت یا واقف نیست، یا احساس مسؤولیت نمیكند و یا بهكلّی علاقهمند نیست.
موضع انقلاب و موضع نظام جمهوری اسلامی این است كه اوّلاً هر تصمیمی كه ما برای انقلاب و به عنوان مواضع اصولی انقلاب بگیریم، باید تابع استدلال باشد. ما اهل منطقیم. ما حكومتمان هم حكومت استدلال است، قوانینمان هم قوانین مستدل است، معارفمان هم معارف استدلالی است، مواضع سیاسی ما هم مواضع استدلالی است. ممكن است یك وقت كسی نسبت به این مواضع شعار بدهد - خیلی خوب؛ مانعی ندارد - اما پشت سرِ این شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس این منطق هم یكی نفع ملت ایران و مصالح كشور است، یكی هم اصول و عقاید و باورهایی است كه ملت ایران در راه این باورها مبارزه و مجاهدت كرده، شهید و جانباز داده، ایستادگی كرده است و مردم دنیا را متوجّه خودش كرده است. مواضع ما تابع این چیزهاست. حال من در سه عنوان كوتاه، مطلب را خلاصه میكنم.
امریكاییها مستكبرند. آدم مستكبر و دولت مستكبر، دنبال سبز كردن حرف خودش است. بنابراین، اینطور نیست كه رابطهبرای كشور ما فایدهای داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد یا مذاكره نباشد، این مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریكا برای ایجاد مشكلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاكره این چنین معجزهگریای برای رفع مشكلات دارد. هیچكدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یك حكومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهی ماست كه بتوانیم در مقابل امریكا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح كشورمان اقدام كنیم.
من در اینجا نكتهای را به شما عرض كنم. بعضی خیال میكنند كه اگر ملت ایران میگوید مبارزه با امریكا، یا مرگ بر امریكا، یا عدم رابطه با امریكا و از این قبیل حرفها، این یك مسألهی شعاری و احساسی محض است؛ نه. این اشتباه است. این یك مسألهی اساسیِ متّكی بر پایههای منطقی و كاملاً خردمندانه و درست منطبق بر مصالح ملی این كشور است. این را باید توجّه كنید. ظاهر قضیه سیاسی است؛ اما باطن قضیه، یك مسألهی ملی، انسانی، تاریخی، وابسته به سرنوشت این كشور و این ملت و شما نسل جوان و نسلهای آینده است. این مسأله، به امروز و فردای این كشور ارتباط پیدا میكند. من امروز مختصری در این زمینه صحبت میكنم؛ لیكن خودِ شما باید فكر كنید؛ جوان باید فكر كند.
مسأله، مسألهی مبارزه با استكبار است. مبارزهی با امریكا بهخاطر این است كه امروز مظهر استكبار در دنیا، رژیم امریكاست، والاّ اگر امریكا بهعنوان یك دولت، روشها و هدفهای استكباری را نداشت، برای ما مثل بقیهی دولتها بود؛ لیكن امروز دولت و رژیم امریكا در این دوره از زمان، مظهر كامل استكبار است. یك بخش دیگر از مظاهر وحدت، وحدت میان ملت و مجریان است. امروز یكی از مشكلات بزرگ كشورها، این بخشِ قضیه است. در كشورهای مختلف، بین عموم و یا بخشهای عمدهای از مردم و دستگاههای اجرایی، اختلافات عمیقی وجود دارد و همه چیزِ مردم قربانی این اختلافات میشود؛ نان و آب مردم، امنیت مردم، آسایش مردم. در بعضی از كشورهای اروپایی، حتّی در طول ده سال، بیش از ده دولت سرِكار آمدند و از بین رفتند. چرا؟ به خاطر رقابتهای مردمی كه به فكر مصالح كشورشان نیستند و به فكر مصالح گروهی خودشانند. در همسایگی ما هم چنین كشوری هست. امروز شما ببینید در كشور افغانستان، گروههای افغانی همه متعلّق به یك كشورند؛ اما چنان به جان هم افتادهاند كه دشمنان خونی جدای از یكدیگر، اینطور باهم نمیجنگند كه اینها با هم میجنگند! این بیچارگی یك ملت است، این تیرهروزی یك ملت است كه خدای متعال آن را به چنین وضعی دچار كند. در كشوری كه برادران با هم بجنگند و هركس به فكر خود باشد، آنچه از دست میرود، مصالح عموم ملت است.
بنابراین، هم كارهایی كه شده است و هم آنچه كه به معنای عدالت مطلق مورد نظر است، یك حركت بلندمدّت لازم دارد؛ ولی آنچیزی كه من میخواهم به مسؤولان و به مردم عرض كنم، این نكته است كه در دوران بازسازی، خطر دنیاطلبی بیشتر از همیشه است. در دوران بازسازی، ثروتها انباشته میشود؛ چون دوران بازسازی، دوران تراكم كارها، دوران انباشت ثروتها، دوران افزایش فعّالیتهای اقتصادی و دورانی است كه اگر كسی میتواند تلاشی بكند و حركتی اقتصادی بكند، راه برای او باز است. در چنین دورانی، آدمهایی كه اهل دنیا هستند، آدمهایی كه دلشان در بند زخارف دنیوی است، آدمهایی كه منافع شخصی خود را بر منافع كشور و ملت و مصالح انقلاب ترجیح میدهند، دستشان باز است، برای این كه بتوانند خدای نكرده به سمت اشرافیگری و زراندوزی و جمع مال و منال و سوءاستفاده بروند. دوران بازسازی، دوران شكوفایی و پیشرفت ملت و دوران ساختن كشور است. اما در همین حال، این دوران، دوران خطرِ گرایش آدمهای ضعیف به سمت اشرافیگری و تجمّل و انباشت ثروت و سوءاستفاده اقتصادی است. لذا همه باید خیلی مراقب باشند؛ هم مسؤولان و هم آحاد مردم.
علّت این كه امریكاییها با این انقلاب و با این ملت بدند، معلوم است. روزگاری این كشور از صدر تا ذیل، در مشت امریكا بود و او منافعش را از این كشور تأمین میكرد. در این كشور، پادشاهی بود كه خود را در مقابل امریكا متعهّد میدانست. به تعبیر رایج، نوكر حلقه به گوش امریكا بود. به تعبیر سیاسی، طرفدار و متعهّد نسبت به مصالح امریكا در این كشور بود. این كشور در رأسش، چنان كسی بوده است كه مصالح امریكا برای او، از مصالح خود ملت و كشور ایران، اهمیت بیشتری داشته است. برای مجموعه دستگاه حكومتی در آن روزگار كه اعم از دوروبریها و دولت و وزرا و رجال حكومت باشند، به اضافه شخص شاه، مطامع و سود كلان خودشان، از مصالح ملی به مراتب اهمیت بیشتری داشت. طبعاً اینطور آدمها، با دشمن زود كنار میآیند. آدمی كه به فكر استفاده مادی خود و پركردن جیب خود است، با دشمن كنار میآید و بهراحتی خیانت انجام میدهد. در رأس حكومت، اینها بودند.
مردم، این انقلاب را به پیروزی رساندند. حكومتی را خود این مردم به وجود آوردند كه حرف اوّلش این است كه میگوید، من مصالح این ملت را محترم میشمارم؛ نه مصالح كشورها و دولتهای دیگران را؛ هر كس میخواهد باشد. در باب سیاست خارجی و ارتباط با دنیا، حرف اساسی نظام جمهوری اسلامی، این است دیگر. از این موضع، عصبانیاند. در گذشته، اگر گفته میشد كه نفت را به فلان قیمت بفروشید، میگفتند چشم. به فلان كشورها بفروشید، میگفتند چشم. به فلان كشورها نفروشید، میگفتند چشم. كما این كه امروز نمونههایش را در اوپك میبینیم. امروز بعضی از كشورها هستند كه به خاطر امریكا، به خاطر سرمایهداران بینالمللی، به خاطر كمپانیها غربی، قیمت نفت خودشان را از صفر هم كمتر میدهند! یعنی واقعاً این پولی كه امروز بابت نفت میگیرند، چیزی نزدیك به صفر است! اگر یك مقدار ملاحظه كنند و مدّت و مهلت بدهند، زیر صفر میشود! برای خاطر این كه مصالح آنها تأمین شود، دستور شركتهای خارجی و كمپانیهای بزرگ این است كه بایستی این مادّه حیاتی - كه امروز تمدّن بشری متوقّف به همین نفتی است كه متعلّق به ماست و اگر نفت ما نباشد، تمام چرخهای بزرگ صنعت عالم از كار خواهد افتاد و تمام شهرها خاموش خواهد شد - با قیمت پایین عرضه شود. نفت هم قسمت عمدهاش در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه است. هر چه كه آنها بخواهند، بعضی از این آقایانی كه در اوپك هستند، همان را عمل میكنند؛ ملاحظه خودشان را نمیكنند.
ما از برادران عزیز درخواست میكنیم كه خدا را در همه احوال، حاضر و ناظر بدانید. حساب الهی را در قیامت باید جدّی بشمارید. محاسبه الهی، حقّ است. كوچكترین كار ما، خدای نكرده، یك لحظه غفلت ما، یك لحظه كم كاری ما، همه در پرونده و صحیفه اعمال ما، مضبوط و محفوظ و باقی است. از یكایك اینها، از ما حساب كشیده میشود؛ همچنان كه هر لحظه دشواری را كه شما در راه مسؤولیت طی میكنید، در نامه عملتان مضبوط و محفوظ است. آن نگرانیای كه شما برای كار دارید، آن تلاشی كه میورزید، آن فشاری كه بر اعصاب و جسم و بر خانواده خودتان میآورید، برای این كه كاری را برای خدا و در راه او انجام دهید، این هم پیش خدای متعال محفوظ است. اگر خدای نكرده، غفلتی، كم كاریای، بیملاحظگیای در هر كاری از كارها، عدم رعایت مصالح عالی مردم و نظام، به خاطر بعضی از ملاحظات شخصی و گروهی باشد، اینها همهاش پیش خدای متعال محفوظ است و خدای متعال از اینها، از ما خواهد پرسید.
اساس قضیه در این انقلاب و این كشور، مسألهی «استقلال» است. به دنبال استقلال از خیرات و بركات، همه چیز به یك كشور میرسد. چنانكه همهی ضعفها از «وابستگی» یك كشور به خارج، واصل و عاید میشود. چون وابستگی، اوّلِ ندیده گرفتن موجودیهای و و موهبات الهی در حق یك ملت است. وابسته شدن به یك مركز قدرت- در هر حدّی كه باشد- و دنبالهرو آن بودن و حركت كردن؛ ندیدن عقاید، ندیدن فرهنگ بومی، ملاحظه نكردن آمال مردم و حتّی ملاحظه نكردن مصلحت ملی، از نتایج وابستگی است. بدترینِ دولتها و حكومتها حكومتی است كه وابستگی را بر ملت خود تحمیل كند.
عزیزان من! آنهایی كه این مراكز را بنا گذاشتند، جز به بیرونِ این مرزها، دل نبسته بودند. همین جا را خارجیها ساختند، خارجیها برنامهریزی كردند و خارجیها از آن بهرهبرداری كردند. شاید بخشهای قدیمی این عمارتها، به وسیله آلمانیها ساخته و به وسیله انگلیسیها برنامه ریزی و اداره شد. بعدها هم، به وسیله امریكاییها بهره برداری میشد. اما امروز، در این مركز، ایرانی میسازد، ایرانی میآموزد، ایرانی فرا میگیرد و ایرانی سود میبرد. هدف، منافع و مصالح ملت است. این، چیز عزیز و عظیمی است و قدرش دانستنی است. شایسته این ملت است كه در همهجا برایش قصد خدمت كنند، برایش بیندیشند و تلاش كنند. ملت ایران، ملتی مؤمن، بزرگ، شجاع و قهرمان است. آنهایی كه از سرِ بدخواهی و بداندیشی با این ملت، بر سر كین و خدعه و دشمنیاند، در پایان شكست خواهند خورد. همچنانكه تا امروز، به فضل پروردگار، شكست خوردهاند. هرجا كه مستكبرین عالم بتوانند اهانتی و عداوتی نسبت به این ملت بكنند، دریغ نمیكنند. درعینحال، این ملت، مثل كوه ایستاده است.
مجلس شورای اسلامی، مهم است. مجلس شورای اسلامی، به اعتباری، حسّاسترین و مؤثّرترین نهاد قانونی كشور است. اگر نمایندهای بیعلاقه به انقلاب و كشور و بیاعتقاد به قانون اساسی به مجلس راه پیدا كند كه مصالح این كشور برایش مهم نباشد؛ دشمنیهای استكبار جهانی را نفهمد، دلش بخواهد كه از استكبار جهانی تملّق بگوید و در روزنامهها و مجلّات وابسته به صهیونیستها اسمش را درشت بنویسند و بگویند فلانی با سیاست نظام جمهوری اسلامی مخالفت كرد؛ چنین نمایندهای مجلس را خراب میكند، ملت را خراب میكند، كشور را هم خراب میكند؛ پس بهدرد نمیخورد. اگر نمایندهای بر سرِ كار آید كه قبل از ورود به مجلس، خود را وامدار دیگران كرده و مجبور باشد در مجلس وام آنها را ادا كند؛ نانهایی به قرض گرفته باشد و بخواهد به مجلس كه رفت، قرض خود را ادا كند؛ بهدرد نمیخورد. اگر نمایندهای به مجلس برود كه از مسائل كشور درك لازم را نداشته باشد؛ فاقد هوشمندی، آگاهی، سواد و معرفت لازم باشد، بهدرد نمیخورد. نمایندگی كار مهّمی است. من خواهش میكنم برادران و خواهرانی كه - بینهم و بین اللَّه - میبینند این كار از عهده آنها برنمیآید، پیشقدم نشوند. البته این حرف ما موجب نشود كه بعضی وسوسهشان بگیرد و احتیاطاً كنار بروند؛ نخیر. كسانی كه احساس میكنند میتوانند، وظیفه شرعی است كه بیایند. همه چیز در این نظام الهی باید از راه تقرّب به پروردگار و قصد قربت حل شود. رأی هم كه میدهید، انتخاب هم كه میكنید، برای خدا باشد. انتخاب هم كه میشوید، باز مسأله، عمل به تكلیف خدایی است. بنده هم كه اینجا حرف میزنم، باید بهعنوان تكلیف خدایی حرف بزنم. آن كسانی هم كه به مردم، نامزد انتخاباتی معرفی میكنند، آنها هم باید برای رضای الهی و مصالح این كشور این اقدام را انجام دهند. البته بحمداللَّه گروههای مختلف در این كشور همه به این انتخابات اظهار علاقهمندی و دعوت كردهاند. من از همه كسانی كه در این كار، تلاشِ صحیح و منطبق بر اصول و ضوابط دارند، تشكّر میكنم. البته مردم هم میدانند بایستی به چه كسانی اعتماد كنند و از چه كسانی حرف بشنوند. هر كس افرادی را میشناسد و معرّفی آنها برایش اطمینان ایجاد میكند؛ یعنی احساس میكند كه از لحاظ شرعی مشكلی ندارد، بر طبق معرفیها اقدام كند. ممكن است همه كاندیداها را نشناسد، یك عدّه هم معرفی میكنند. مهم، رعایت موازین است.
دولت جمهوری اسلامی با دو عاملِ ارتباط واقعی با خدا و توجّهِ مردم دارای یك اقتدار حقیقی است. در واقع اقتدار دولت هم همان اقتدار ملی است. آنچه كه به عنوان اقتدار ملی در یك كشور ذكر میشود، همین است كه دولتی مقتدر و دلسوز و علاقهمند در رأس كارها باشد و مصالح مردم را درست تشخیص دهد و راهها را با قدرت و قوّت بپیماید و از تهدیدهای خارجی و خصومتهای گوناگون و احیاناً بعضی از كارشكنیهای داخلی واهمه نكند. این وضعیت بحمداللَّه در كشور ما مشاهده میشود.
شما میدانید كه همیشه سعیِ قدرتهای ظالم و خودخواه و مستكبر این است كه نیروهای زنده و با نشاط در جامعه را در خدمت خود بگیرند، نه در خدمت مصالح و منافع ملی. این، خاصیت استكبار است. در ایران، سلاطین و سلسلههای پادشاهی در دورههای اخیر، میخواستند از ارتش به عنوان یك منبع قدرتمند ملی استفاده اختصاصی كنند. لذا، شما میدیدید و خود من هم در یكی از پادگانهای تهران، در اوایل انقلاب، دیدم شعاری كه آن بالا زده بودند این بود «ارتش برای شخصِ شاه است، نه برای ملت و مرزها و آرمانهای ملی.» حالا نمیگوییم برای اسلام؛ كه آنها به اسلام عقیدهای نداشتند. اینقدر هم تواضع نمیكردند كه بگویند «ارتش متعلّق به آرمانهای ملی و دفاع از حدود این آرمانها و هدفهاست.» بلكه میگفتند كه «ارتش مال ماست، برای ماست و در خدمت ماست.» این، رسم و عقیده آنها بود. اما حقیقت این است كه ارتش هم مثل بقیه نهادهای ملی، به ملت متعلّق است؛ مال ملت و متشكّل از ملت است. آحاد ارتش، در هر روزگار، بچههای این كشور و مردمند. اصلاً هدف از تشكیل هر ارتشی، دفاع از ملت و كشور و آرمانهاست، نه دفاع از یك شخص. اما آنها این وقاحت را میكردند كه اینگونه بگویند. نه فقط بیندیشند؛ حتّی بر زبان بیاورند و آن را در شعارهایشان علنی هم بكنند.
ما یك ملت آزاد و مستقل هستیم. ما میاندیشیم و عمل میكنیم. ما نگاه نمیكنیم كه این و آن چه میگویند، تا دستورالعمل خود را از گفته قدرتها انتخاب كنیم. ما مصالح ملت و كشور و بینشِ درست و استدلالِ صحیح را چراغِ راهِ خودمان قرار میدهیم.
آنچه كه مستكبران عالم و در رأس آنها امریكا از كشورهای در حال توسعه و جهان سوم و غیره میخواهند، آن است كه دستگاههای حاكم بر این كشورها، در بست تسلیم سیاستهای امریكا باشند. اگر چنین حكومتی بر كشوری حاكم بود، هر عیب و علّتی در آن كشور باشد، برای آنها قابل قبول است و حرفی از عدم رعایت حقوق بشر در آن كشور نمیزنند. حتّی اگر آن كشور یك مجلس صوری قانونگذاری هم نداشته باشد، نمیگویند اینجا دمكراسی نیست؛ نمیگویند اینجا حكومت خانخانی و فامیلی است؛ نمیگویند اینجا حقوق بشر تضییع و پایمال میشود. معیار درنظر آنها تسلیم و سرسپردگی و دست بسته بودن حكومتها و دولتها در مقابل امریكاست. اگر این امر حاصل شود، آن كشور و دولت و مسؤولان، از نظر دولتمردان امریكا مردمانی قابل قبول و بیاشكالند. دیگر نه لازم است فشاری بر آنها وارد آید و نه تبلیغاتی علیهشان انجام شود. اما اگر كشوری دارای دولت مستقل و حكومت متّكی به مردم بود؛ عقاید و فرهنگ خودش برایش معتبر بود؛ مصالح ملتش برایش معیار و ملاك بود؛ مواضع خود را از روی اعتقاد و نه به خاطر فشار این و آن، خود اتّخاذ میكرد، این كشور از نظر آنها مردود است. حتی اگر بهترین نوع دمكراسی، بهترین مجلس مقنّنه و بهترین دولت مردمی را هم داشته باشد، آن را به نداشتن اینها متّهم میكنند. این موضع دستگاههایی مثل دولت امریكاست كه امروز مدّعی رهبری جهانند. آیا این دولتها با این بینش تنگنظرانه و این برخورد عنادآمیز نسبت به كشورها و ملتها، لایق و شایسته رهبری جهانند؟!
جرم جمهوری اسلامی از نظر مستكبرین عالم این است كه به اسلام، به استقلال و به مصالح ملت خود پایبند است. برادران و عزیزان من! رمز قدرت جمهوری اسلامی این است. رمز اینكه تا امروز نتوانستهاند ضربه قاطعی بر جمهوری اسلامی وارد كنند، همین است. من میخواهم به شما عزیزانم و به شما فرزندان و برادران بسیجی خودم، این نكته را عرض كنم كه این را سررشته یك تحلیل طولانی و همیشگی قرار دهید تا دشمن را بشناسید و بفهمید دشمن، امروز چه كار میكند. وقتی در یك نظام، مسؤولینی - عدّهای كه یك كشور بزرگ مثل ایران را اداره میكنند - متّكی به آحاد مردم هستند؛ به این نیروهای زنده و پرنشاط؛ به این جوانانی كه خطر را در مقابل هدفهای خودشان به هیچ میانگارند؛ به این دلهای سرشار از شور و شوق و عشق به هدف والا؛ همینهایی كه جنگ هشت ساله را اداره كردند؛ همینهایی كه امروز اگر ما در مقابل استكبار جهانی با قدرت میایستیم، به خاطر این است كه به ایستادگی این نیروی عظیم در داخل كشور اعتماد و اطمینان داریم؛ وقتی كه بین این نیروی عظیم با مركزیّت كشور، با مسؤولین كشور، با دستگاه اداره كننده كشور، با رهبر، با دولت، پیوند و ارتباطِ مستحكم باشد، اداره كنندگان چنان قدرت روحی پیدا میكنند كه در مقابل فشارها و تحمیلات جهانی بگویند «نه»؛ تا استكبار نتواند بر آنها چیزی را تحمیل كند. كما اینكه امروز آمریكاییها و بقیه قدرتهای ظالم و غاصب، بر خیلی از دولتها تحمیل میكنند. هم آنها قدرت پیدا میكنند، هم نیروی مردم در راه مصالح كشور بهكار میرود. ارادههای مردم، مشتهای گره كرده مردم، در راه استقلال و آباد شدن كشور و در راه آزاد زیستن و عزّت ملت بهكار میافتد. و كدام عزّت برای یك ملت از این بالاتر، كه هیچ قدرتی نتواند آن را ابزار دست و وسیله برای رسیدن به خواستهای خودش قرار دهد؟! این، برای یك ملت، از هر عزّتی بالاتر است.
قدرت استكبار را نباید مورد مبالغه قرار داد. آنی كه به معنای واقعی قدرت است، قدرت ملتهاست؛ در صورتی كه با ایمان به خدای متعال و با آشنایی و معرفت به احكام الهی، دلهایشان محكم و مستحكم شده باشد. وقتیكه آحاد ملت، به محوریّت و تمركز مسئولین دلسوز، ایمان و اعتقاد و امید پیدا كرده باشند، اینهاست كه یك قدرت واقعی را تشكیل میدهد. و این، همان چیزی است كه بحمد اللّه در كشور ما، از اوّل انقلاب، وجود پیدا كرد: امام بزرگوار در جلو، مسئولین كشور در اطراف ایشان و آحاد عظیم ملت هم، به نور هدایت امام، دلهاشان منوّر شد. هر طرفی كه مصلحتاین كشور و این ملت ایجاب میكرد، به همان طرف متوجه شدند؛ كارهای بزرگ را انجام دادند و به فضل پروردگار، كشور را پیش بردند.
پنجم، اصرار بر ایجاد روابط سالم دوستانه با دولتها؛ مگر استثناهایی كه هركدام استدلالی قوی پشت سرش بود. امام به مایاد دادند كه جمهوری اسلامی، در سطح عالم میتواند و باید از روابط سالمی با دولتها برخوردار شود. البته رابطه با امریكا مردود است؛ به سبب اینكه آمریكا یك دولت استكباری و متجاوز و ظالم است و با اسلام و جمهوری اسلامی در حال معارضه و محاربه است. ارتباط با رژیم صهیونیستی و نیز ارتباط با رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی مردود است؛ اما رابطه با بقیه دولتها، بسته به مصالح نظام جمهوری اسلامی است و اصل برایجاد ارتباط است.
برادران و خواهران نماینده را به رعایت تقوا، و توكل به خداوند، و توجه به معنویت و اخلاق و عبادت، و بی اعتنایی به تشریفات زاید و تجملات اسراف آمیز، و اجتناب از گروهگرایی، و مقدم داشتن مصالح كشور و مردم بر مصالح شخصی و گروهی، و انقیاد در برابر حق، و پرهیز از توصیه های خصوصی و شخصی، و دوری از صرف نابجای بیت المال، و دوستی و مهربانی با رقبای دوران انتخابات، و بر حذر بودن از وسوسه ی شیطان و اغوای نفس اماره، توصیه می كنم. و از برادران و خواهران نماینده در مجلس دوره ی سوم كه در مقطعی بسیار حساس، توفیق خدمتگزاری در این سنگر مقدس را داشته اند مخصوصاً رئیس محترم آن مجلس تشكر و تقدیر می كنم و امیدوارم زحمات آنان و همه ی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین منظور نظر حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) قرار گیرد.
سالهای اوّلِ بعد از پیروزی انقلاب، به طور قهری، سالهای سختی است. به فضل الهی، هرچه بگذرد، همّت شما مردم و صدق و امانت مسؤولین كشور، انشاءاللَّه زندگی را بهتر و بهتر، كشور را آبادتر و دشمن را ناشادتر خواهد كرد. شرطش هم این است كه ملت، همیشه در صحنه باشد. مردم با دولتشان، با مجلسشان و با مسؤولینشان، همیشه خود را در یك جبهه و یك جناح بدانند. شرطش این است كه دولت و دولتمردان و مسؤولین، راه خدا و اسلام و توحید را هرگز رها نكنند و به قدرِ سرِسوزنی از این راه منحرف نشوند. ملاحظه مردم را بكنند؛ ملاحظه طبقات ضعیف را بكنند؛ ملاحظه كسانی را بكنند كه در انقلاب همیشه سهم داشتهاند و باز هم خواهند داشت. شرطش این است كه نمایندگان مردم، پس از این تلاش و كوشش كه بحمداللَّه در انتخابات انجام گرفت، خود را وكیل و نماینده مردم بدانند و برای مردم فكر كنند، برای مردم حرف بزنند و برای مردم كار كنند. دنبال این باشند كه مصالح كشور و راه اسلام را دنبال كنند و لاغیر. به فكر چیز دیگری نباشند.
این جمله را هم عرض كنم كه انتخاب صالح - در درجه اوّل - یعنی انتخابِ نماینده متدیّن. برای نماینده، آگاهی سیاسی لازم است؛ جرأت و جسارت در برخورد با مسائل لازم است؛ آگاهی از مسائل كشور لازم است؛ آگاهی از مسائل جهان لازم است. همه اینها لازم است. لكن ركن اصلی، تدیّن است؛ یعنی اعتقاد به اسلام و به اصول و پایههای دینی و عامل بودنِ به اینها. این، اساس قضیه است. نمایندهای كه متدیّن باشد، شما خاطرتان جمع است كه خیانت نخواهد كرد؛ كار خلاف نخواهد كرد؛ حتی كوتاهی و سستی نخواهد كرد. نماینده متدیّن، هر یك ساعتی را كه بخواهد غیبت كند و در مجلس نباشد، احساس میكند این خلاف شرع است و چون متدیّن است، این خلاف شرع را انجام نمیدهد. نماینده متدیّن، ازتریبون مجلس برای گفتن سخن ناحق، استفاده نمیكند. نماینده متدیّن، مصالح انقلاب و كشور را بر مسائل شخصی یا گروهی، مقدّم میداند. تدیّن، این خصوصیات و این خواص مهمرا دارد. اگر این شرط را بتوانید تأمین كنید و نماینده متدیّن را انشاءالله پیدا و انتخاب كنید، آن جهات بعدی قابل تأمینتر است.
به همه توصیه میكنم كه كار را یك ارزش والا بدانند. امروز حقیقتاً كار، در هر جبههای كه باشد، یك جهاد محسوب میشود. كسانی هم كه برای خودشان كار میكنند، باید بكوشند كه كارشان در جهت اهداف كشور، ملت و مصالح عمومی باشد. مردم باید وحدت خودشان را حفظ كنند. باید همدلی و بنیان مرصوص وحدت ملی را كه بسیار با ارزش و ارجمند است حفظ كنند. علاج دردهای ملت، در بلند مدت و كوتاه مدت، وحدت و یكپارچگی است.
شاید اگر ما از راه پرورش یافتن عناصر برجسته هم بخواهیم قضاوت كنیم، نیروی هوایی یكی از آن دستگاههای نمونهی ماست. چهرهیی مثل شهید بابایی را این نیرو به ملت ایران داد. بحمداللَّه چهرههای شبیه بابایی در میان این نیرو هستند و كم هم نیستند؛ كسانی كه دانش و تسلط بر فن را، با اخلاص و عشق بینهایت به اسلام و هدفهای اسلامی و آمادگی برای اقدام در جهت مصالح این ملت و این كشور همراه كردند. امروز هم بحمداللَّه از اینگونه افراد داریم و امید من این است كه امثال این چهرهها روزبهروز در این نیرو بیشتر بشوند. این جوانان، این نورسها، این دلهای پاك و روحهای مطهری كه با خلوص در جرگهی این نیرو وارد میشوند، باید با همان روحیهی فداكاری و اخلاص و آمادگی برای تحمل مشاق و زحمات در هنگام لازم، مدارج علمی و تحقیقی را بپیمایند.
برای یك ملت: هدف استقلال، هدف رها شدن از سلطهی قدرتهای بیگانه، هدف رسیدن به ارزشهای اخلاقی و هدف آلوده نبودن به كالاهای فاسد و پس ماندهی فرهنگ فاسد غربی و (كه امروز در اروپا و امریكا خودشان به ستوه آمدهاند) سر باز زدن از اینها و سرتافتن از اینها، هدفهای والایی است، كه اگر كسی بتواند با یك بینش منصفانه حركت و جهاد و مقاومت این مردم را مشاهده بكند تائید میكند كه اگر سنگی جلو پایشان انداخته شد، این فساد انگیزی است و عیناً صحنهای است از آنچه در صدر اسلام وجود داشت، و مطابق با همان نسخهی اصل است، در آنجا هم همینطور بود، مسلمانها یك حركتی را با راهنمایی وحی به سمت ارزشهای انسانی با تلاش مخلصانه شروع كرده بودند، كه البته (بدون راهنمایی وحی همهی این خطوط برای انسان روشن بشود و هدفها را بشناسد و حركت كند، امكان ندارد) با سختیها هم ساخته بودند و برابری را بین خودشان برقرار كردند، نسبت به آنچه كه كجی بود سرسخت بودند و با تمام وجود با زشتی و بدی و ظلم مبارزه میكردند و به زخارف دنیا، یعنی آن چیزی كه شهوت انسان و هواهای انسانی، او را میطلبد به چشم یك اصل نگاه نمیكردند. البته بسیاری از هوسها صحیح است و برای تأمین آنها راههای مشروعی هم قرار داده شده است، اما تأمین هوس در زندگی نباید اصل باشد چون اشباع غرایز انسانی ابزارهایی است برای زندگی كردن برای رسیدن به تعالی اخلاقی، یعنی جامعهای كه بتواند انسانی بسازد كه این اسان از خصلتهای نكوهیده و زشت و مضر بری باشد، انسانهایی با صفا، انسانهایی شجاع، انسانهایی با گذشت، انسانهایی با روح همكاری و برادری، انسانهایی خلاّق و آفریننده و مبتكر، انسانهایی روگردان از ظلم و طرفدار عدل، انسانهایی خوشبین و نیكخواه نسبت به بشریت، یك چنین موجوداتی را میخواهیم بسازیم، كه امروز در دنیا هیچ جامعهای وجود ندارد كه توانسته باشد چنین انسانهایی را بسازد، كما اینكه میبینید در دنیا چه خبر است؟! اسلام میخواهد یك چنین جامعهای را ایجاد كند و برای ایجاد چنین جامعهای و یك چنین انسانهایی احتیاج به مجاهدت و تلاش و گذشت و تندادن به سختیها و تحمل بسیاری از مشقّتها هست و این مشقّتها البته از طرف كسانی تحمیل میشود كه با آنچنان دنیای نورانی مخالفند یعنی طرفداران تبعیض و طرفداران ظلم و قدرت طلبان بیآذرم و بیشرم كه نمونههایش را در دنیای امروز و دیروز و همیشه دیدهایم. ولذا وقتی یك حركت، با این هدف صحیح وجود دارد، آن كسی كه دارد در راه این حركت سنگ میاندازد، یعنی آن منافق كه با یهودیان و با كفار مكه یا با كشور امپراطوری روم آن روز ارتباط داشت،این فساد به بار میآورد و كارش یك كار فساد انگیزی بود. بنابراین: قرآن قاطع میگوید: اینها مفسدند، اما خودشان نمیفهمند و ملتفت نیستند، لذا به خیال خودشان دارند كار خوب میكنند و شما نمونههایی از این دست میتوانید كسانی را در جامعهی كنونی خودمان مشاهده كنید كه چیزی میگویند چیزی مینویسند یا كاری میكنند، كه در جهت مقابله با این هدف و با این حركت است و خیال میكنند این یك اصلاح است و یك حركت به نفع مردم یا به نفع كشور است، در حالی كه وقتی با بینش درست نگاه كنید، میبینید درست در جهت مصالح دشمنان و جهت عكس مصالح ملت است.
مطلب دهم این است كه در حوزه نسبت به ارزشهای اسلامی، حد اكثر عنایت و احترام بشود؛ مثلًا طلبهی جبههرفته و عمری در جبهه صرف كرده، بایستی ارزش والایی در حوزه داشته باشد. طلبهیی كه بخشی از عمرش را در نظامی، در بخشی، در ارگانی از ارگانها صرف كرده، آنجا مشغول خدمت شده و به خاطر مصلحت نظام، خودش را از شوق و ذوق هر طلبهیی كه عبارت است از بودن در حوزه و درس خواندن و تحقیق و امثال اینها دور نگهداشته، باید به او ارزش داده بشود. مبادا در حوزه طوری مشی بشود كه تصور گردد اگر طلبهیی به ارگانی رفت و فرضاً پنج سال، ده سال مشغول خدمت شد، از ارزش طلبگی او در حوزه چیزی كم میشود؛ نخیر، باید بگوییم كه بر ارزش او اضافه میشود. آیا ارزش این طلبه بیشتر است، یا آن كسی كه اصلًا اعتنایی به این نیاز جامعه نكرد؟ در حالی كه به او احتیاج بود، نیم نگاهی هم نكرد و مشغول درس خواندن خودش شد؟ معلوم است كه راه راحتتر و بیدردسرتر و راه عافیت این است كه انسان آنجا بماند، مشغول كار خودش بشود و اصلًا اعتنایی هم نكند. البته چهار كلمه هم بیشتر خواهد خواند، اما معلوم نیست كه بیشتر و بهتر بفهمد و مسائل را بهتر درك كند.
و اما مصلحت. مراد، مصلحت شخص من و شما نیست، كه اگر ما این اقدام را كردیم، ممكن است برایمان گران تمام بشود. نه، گران هم كه تمام بشود، مگر ما كه هستیم؟ اگر كاری به مصلحت كشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش؛ چه اهمیتی دارد؟ مصلحت، یعنی مصلحت انقلاب، و این مصلحت همهجانبه است؛ یعنی از رفتار شخصی ما بخصوص شما شروع میشود.
جمهوری اسلامی رابطه با رژیم امریكا را كه رمز و نشانهی قلدری و سلطهی ناحق و مظهر ستم به ملتهای ضعیف عالم است، مردود میداند و تا وقتی آن رژیم ، مستكبرانه به ملتها ظلم میكند، دردولت ها و كشورها دخالت میكند، از رژیمهای نامشروعی چون رژیم منفور صهیونیستی حمایت میكند، با نهضتهای آزادیخواهانه و بیداری ملت ها ستیزه میكند و به خصوص با ملت مسلمان پیشگام ایران و ملتهای به پاخاستهی مسلمان دشمنی میورزد، هرگز با آن رژیم رابطه برقرار نخواهد كرد.
رابطهبا دیگر كشورها چه اروپایی و چه آسیایی و آفریقایی، و چه كشورهای پیشرفتهی صنعتی و چه غیر آنها تا آنجا كه به تشخیص مسؤولین در جهت منافع و مصالح كشور و ملت باشد برای ما همیشه مطلوب بلكه لازم بوده و است و مسؤولین دولتی موظف بوده و هستند آن را هوشمندانه و پیگیر، تأمینكنند; و آنان و همهی ملت بدانند و میدانند كه ایجاد این روابط و تحكیم آن هیچگونه خدشهیی به اصل "نه شرقی و نه غربی" وارد نمیسازد. ذلتی كه خاندان پهلوی (لعنةاللَّهعلیهم) و خاندان قاجار (لعنةاللَّهعلیهم) بر سر این مملكت آوردند و بر این ملت تحمیل كردند، ما را صد سال عقب انداختند. اگر بخواهیم این ذلت برداشته شود و این استعداد درخشان ایرانی در اختیار مصالح و منافع ایران و اسلام قرار بگیرد، آیا جز با تربیت نیروی انسانی كارآمد، امكانپذیر است؟ چه كسی این تربیت را خواهد كرد؟ این سنگ علیالظاهر تیره، یا این فلز علیالظاهر گرفته را چه كسی خواهد تراشید و صیقل خواهد داد، تا به تیغ برندهیی تبدیل بشود و همه كار انجام بدهد؟ معلم. این، نقش معلم است.
ملت ما، از چنگ قدرت شیطانیِ خونریزِ ظالمانهی رژیم كافرمنش و فاسق و فاجر و عیاش و ضد مردمی و وابستهی به بیگانه و بیاعتنای به مصالح ملت و نیز سرانی كه فقط خوشیهای خودشان را در نظر داشتند و همهی امكانات عظیم این مملكت را برای چنین چیزی صرف میكردند، نجات پیدا كرد. این، حادثهی خیلی عظیمی است.
هدف اینها معارضهی با دین - به عنوان دین - نبود؛ هدف، همان چیزی بود كه اول عرض كردم؛ یعنی بتوانند بر كشورهای اسلامی سلطه پیدا كنند. برای این كار، مجبور بودند نسلی را پرورش بدهند و تربیت بكنند كه آیندهی كشور را - چه از لحاظ اداره و چه از لحاظ سازندگی كشور - به دست بگیرد و به دین اعتقادی نداشته باشد و به ایمان مذهبی پایبند نباشد و بتواند در تصرف آنها واقع بشود. متأسفانه تا حدود زیادی هم موفق شدند. بنابراین، بنای دانشگاه را بنای بدی گذاشتند.
البته ایمان اسلامی و وجدان ملی در میان مردم ما، آنچنان بود كه عدهیی از دانشمندان و تحصیلكردگان سالم بمانند و سالم هم ماندند. بههیچوجه نمیشود همهی تحصیلكردگان دانشگاه را از دین و مصالح دینی و مصالح كشور، بیگانه توصیف كرد. این، ادعای درستی نیست. اما آن كسانی را كه اینها میخواستند از میان این جمع به مسندهای قدرت برسانند، براحتی این كار را كردند و در اختیار خودشان قرار دادند. لذا رجال سیاسی، تحصیلكردگان این دانشگاهها و كسانی كه در سرتاسر كشور برای پستها یا كارهای مؤثر و حساس احتیاج داشتند، در یك نسل، بكلی با دین بیگانه شدند. آن نسلِ پرورشیافتهی دوران رضاخانی و اوایل دوران نفوذ دانش جدید و فرهنگ اروپایی در ایران، غالباً نسل بیاعتقادی بود. همانامپراتوری قهاری كه یك روز داعیهی سروری و مصونیت قضایی مستشاران و اتباعش در ایران را داشت و نزدیك به سی سال بود كه در صحنهی تصمیمگیری سیاسی و نظامی و اقتصادی ایران قدرت بیرقیب و مسلط به حساب میآمد و همواره منافع نامشروع خود را بر مصالح ملت ایران طلبكارانه ترجیح داده بود، اكنون با بیداری و عزم راسخ ملت ایران كه از ایمانپرشور آنان ناشی میشد ، در برابر حركت گروهی از جوانان مؤمن این ملت انقلابی، احساس ضعف و شكست كرد و دچار انفعال شد. نه فقط ملت ایران بلكه همهی ملتهای مسلمان كه بر اثر تلقین مستمر قدرتهای ضد اسلامی در نیمقرن اخیر به كلی امید به خود و نیروهای خود و حتی نیروی اسلام را از دست داده بودند، در هریك از حوادث انقلاب و در هر سخن و اشارهیی از سوی امام انقلاب و در هر حركتی از سوی مردم، پیامی متضمن امید و نشاط و اعتماد میگرفتند و به نیروی خود معتقد و از ضعف ذاتی استكبار آگاه میشدند اگر دنیا شاهد آن است كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تا امروز، ملتهای مسلمان در همه جای جهان، حركاتی از سر اعتماد به خود، در جهت بازگشت به هویت و فرهنگ اسلامی خود انجام میدهند، درست به این دلیل است كهمبارزهی فداكارانهی ملت ایران این ترفند استعماری و استكباری را كهملل شرق و ملل مسلمان قادر به عقب نشاندن قدرتهای اروپا و امریكا نیستند، ابطال كرده و جایگاه قدرت واقعی را نشان داده است قدرت واقعی، مردمباایمانند و در برابر چنین مردمی، هیچ قدرت مادی هرچند بزرگ و مجهز قادربه اعمال ارادهی خود نخواهد بود.
شما بحمداللَّه برگشتید. دوران سختی بر شما گذشت. بر خانوادههای شما هم خیلی سخت گذشت. بر ملت ایران نیز به خاطر نداشتن جوانان فداكار و مردان مؤمن و رزمندگان مخلصی مثل شماها و بقیهی اسرای آزادهی عزیز ما، سخت گذشت؛ اما صبر و مقاومت و توكل به خدا، همه چیز را در جهت مصلحت ملت ایران و مصلحت صابران پیش برد. این هم تجربهیی شد. خدای متعال فرموده است: «انّ مع العسر یسرا»: هر سختی - اگر صبر كنید - یك آسانی به دنبال خود دارد. ما ملت، این را در این ده، دوازده سال، مكرر تجربه كردهایم. این هم تجربهی دیگری شد. خدا را به این خاطر، شكر میكنیم.
وحدت كلمه را حفظ كنید. مبادا كسانی یا زبانهایی، بدون قصد و غرض سویی، فقط به علت اشتباه و به خاطر اینكه مصلحت را نمیفهمند و نمیدانند كه چه بگویند، چیزهایی بگویند كه مردم را دلسرد بكنند. متأسفانه گاهی در گوشه و كنار دیده میشود كه بعضیها مصلحت خود و مصلحت انقلاب و ملت را نمیفهمند. میخواهند با زید بدی كنند، با نظام بدی میكنند. میخواهند مسئولی را زیر سؤال ببرند، انقلاب را زیر سؤال میبرند. نمیفهمند كه این كار، زیر سؤال بردن انقلاب است. میخواهند یك جبههبندی درست كنند، ولی نمیفهمند كه این جبههبندی، به وحدت ضربه خواهد زد.
مراقبت، چیز خیلی مهمی است. مدیران بخشهای مختلف، باید به مراقبت نسبت به محوطهی كار خودشان و تشویق و تنبیه، خیلی اهمیت بدهند. منظورمان از تنبیه، تنبیه قضائی و نوع كار قضائی نیست؛ بالاخره ترتیب اثر داده بشود. اگر كسی خوب و صحیح و مطابق برنامه كار میكند، باید تشویق شود. كسی هم كه تخطی میكند، كار بد انجام میدهد، رعایت مصلحت نظام و مفاهیم مطلوب برای نظام را نمیكند و برخلاف اسلام و مفاهیم انقلاب چیزی را میگنجاند، باید با او برخورد شود.
این صدا و سیمایی كه متعلق به این ملت است دولت هم كه متعلق به ملت و با پول جیب این ملت اداره میشود نمیتواند بزرگترین مصلحت ملت را ندیده بگیرد و فدا كند. مثلًا در برنامههای معمولی، قصاید غرایی در مدح دولت و رئیس دولت بخوانند؛ اما در یك برنامهی طنز، یا در یك برنامهی سیاسی و اقتصادی، زیراب همه چیز را بزنند! متأسفانه گاهی این چیزها دیده میشود.
پیغمبر اکرم با کفّار قریش در حدیبیّه قرارداد بستند؛ حتّى با بعضى از کفّار قرارهاى بلندمدّت داشتند؛ یعنى هیچ انگیزهی دعوا نداشتند. خب، در خود قرآن هم مشخّص است؛ لا یَنهیٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوِّا اِلَیهِم؛(۲۵) آن کفّارى که با شما مسئلهاى ندارند، دعوا ندارند، سابقهی سوئى با شما ندارند، به شماها ظلم نکردند، شما را بیرون نکردند، شما میتوانید با اینها ارتباطات حسنه داشته باشید؛ «اِنَّما یَنهیٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم» تا آخر آیه.(۲۶) غرض، حکمت که میگوییم، یعنى رعایت مصلحتِ جمهورى اسلامى، و تمام استفادههایى که میتواند این نظام از ارتباط با آن دولت یا آن دولتها ببرد ملاحظه کردن؛ بر این اساس باشد.
اگر حق و باطل قابل امتزاج و اشتباهند، معیاری برای تشخیص لازم است؛ چون ممكن نیست كه خداوند مردم را بدون معالم و نشانهها رها كند. این معیار شناخت حق و باطل چیست؟ آن را باید از قرآن و حدیث و كلمات اولیا و بزرگان با دقت جستجو كرد. باید معیار حق و باطل را شناخت. البته، در مواردی معیار كتاب و سنت مطرح میشود. هر چه را دیدید كه بر طبق شرع است، حق میباشد و هر چه بر خلاف شرع بود، باطل است. البته، در همه جا این معیار برای همهی مردم قابل استفاده نیست؛ چون تشخیص شرع و خلاف شرع هم كار آسانی نیست.
در سیاستهای كلی و امور عمومی جامعه، معیار دیگری هم هست و آن، خواست ومنافع و جهتگیری مصلحت مردم است. یعنی هر كار و حركتی كه در جهت مصلحت و خواست مردم مسلمان و آگاه بود، حق است. در سیاستهای جهانی، این یك معیار است. از رفتار یك جامعه میشود فهمید كه آیا این جامعه، قادر به دفاع از هویت و حیثیت خود هست یا نه. جامعهیی كه مردمِ آن به مسایل شخصی بیشتر اهمیت بدهند تا مسایل كشور و مسایل جمعی، جامعهیی كه در آن جوانان رو به فساد روند، جامعهیی كه افراد مؤثرِ آن نسبت به مصالح انقلاب و كشور بیتفاوت و بیاعتنا شوند، جامعهیی كه در آن اختلافهای سیاسی و مذهبی و گروهی و صنفی و قومی اوج بگیرد و رشد كند، جامعهیی كه زن و مرد آن به عشرت و زندگی مرفه و توأم با فساد گرایش پیدا كنند، بدانید كه این جامعه قادر به دفاع از خود نیست. چنین جامعهیی از مصالح و شرف و حیثیت خود نمیتواند دفاع كند.
بهمناسبت حضور جمعی از برادران گمرك در این مجلس، تأكید میكنم كه روحیهی بسیجی و انقلابی توأم با آمادگی كامل برای كار و تلاش، به نحو صحیح و صادقانه، در سازمانهای مالی و اقتصادی و اجتماعی حكمفرما شود. گمرك، از جمله مراكز انحصاری بیگانگان در زمان سلطهی آنان بر ایران بود كه از طریق آن، علیه مصالح ملت كار میكردند. دروازههای ورودی و خروجی كشور، در اختیار بیگانگان و افراد و مؤسسات و دولتهای وابسته به آنان بود؛ بیگانگانی كه هیچ علاقهیی به مصالح كشور نداشتند و این جز ذلّت و رقت نبود. بعدها هم كه از دست بیگانهها گرفته بودند، فساد دستگاههای مالی - از جمله گمرك - در دوران رژیم گذشته آنچنان بود كه باز برای ملت ضرر و زحمت به همراه داشت. البته، عناصر خوب و امین همه جا بودند - آن جا هم بودند - لیكن گاهی یك آدم فاسد، دستگاهی را به فساد میكشاند. البته در دوران انقلاب، بحمداللَّه مدیران خوب و مسؤولان دلسوز، بر این مجموعهها مدیریت كردهاند و تلاش فراوانی شده است، ولی همچنان كارهای زیادی باقی است.
اینكه شما مشاهده كردید و افراد مسن خودشان دیدند و افراد جوان خبرش را شنیدند كه در صد و پنجاه سال اخیر، استعمار روی فرهنگ كشور و جوانان و آموزش و پرورش ما اعمال نفوذ كرد و مردم را به بیكارگی و فساد و تباهی و اختلاف سوق داد، بدین علت بود كه میخواستند ملت ما از منافع و شخصیت و مصلحت و آیندهی خود نتواند دفاع كند. اگر دشمن به این نتیجه رسید كه جامعه دیگر نمیتواند از خودش دفاع كند، بدانید كه تهدید جدی است و نیت دشمن عملی خواهد شد و ضربهاش را وارد خواهد كرد.
دفاع از انقلاب و تشخیص مصلحت آن، كاری است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) میباشد. آسان است؛ چون فطرتهای پاك عامهی مردم آن را تشخیص میدهد. اگر شما به جمعیت عظیم مردم ایران نگاه كنید، خواهید دید كه در همهی مسایل از اول انقلاب تا امروز، تقریباً عامهی مردم درست فكر كردهاند، درست تشخیص دادهاند و راه را خوب شناختهاند و اصولاً شبهه و وسوسه و خدشهیی در راه مستقیم آنها بهوجود نیامده و یا زود گذر بودهاست. لذا مثلاً در جنگ، عموم مردم از شهرها و روستاها و قشرهای مختلف و زنها و خانوادهها عشایر و كارگران - مخصوصاً قشرهای مستضعف و محروم - هر چه در وسع و توانشان بود، برای جنگ انجام دادند. پس، این بدان معناست كه عامهی مردم و متن جامعه، مصلحت انقلاب را تشخیص داده و درك میكنند.
اما از طرف دیگر، به نظر میرسد تشخیص مصلحت انقلاب و دفاع از آن مشكل است؛ چون بعضی از خواص و بعضی از كسانی كه ادعا میكنند مسایل كشور یا مسایل سیاسی را میشناسند، گاهی اشتباه میكنند و غلط میفهمند و كج تشخیص میدهند و بد عمل میكنند. كسانیكه ادعا میكردند مسایل سیاسی ایران را مثلاً از چهل سال پیش آگاهند، گاهی در مسایلِ واضحِ امروز، درمیمانند. چیزی را كه مردم بروشنی میفهمند، بعضی از این افرادِ به اصطلاح صاحبنظر و فهیم، تشخیص نمیدهند! معلوم میشود چنین فهمی مشكلاتی دارد و خیلی هم آسان نیست. در این ایام، احساس مسؤولیت بسیار خطیر مجلس نیز در دادن رأی اعتماد به همهی اعضای كابینه آشكار شد و نشان داد كه مجلس شورای اسلامی، حقیقتاً واقعیات و مصالح كشور را خوب درك میكند و خود را در مقابل حقایق موجود و مردم، مسؤول میداند. دلیل بزرگ آن، همین بود كه این رأی اعتماد بالا را به شما اعضای كابینهی جدید داد. من، از همهی نمایندگان مجلس شورای اسلامی - بخصوص برادران و خواهران متدین و حزباللّهی - كه با رأی مثبت خود، امكان شروع به كار كابینه را در اسرع وقت فراهم كردند، تشكر میكنم.
در رأی دادن به وزرا، روی لیاقتها و صلاحیتها تأكید شودچقدر بجا و خوب است كه وقتی نمایندگان محترم، در بارهی وزرایی كه پیشنهاد شدهاند، بحث میكنند و میخواهند تصمیمگیری كنند، صددرصد روی لیاقتها و صلاحیتها فكر كنند و نظر بدهند و اگر دیدند كه این آقایان، دارای صلاحیت و لیاقتند، به آنها رأی بدهند. مبادا خدای نكرده به خاطر مسایل گوناگون سیاسی یا خطی یا شخصی و یا هواهای نفسانی، به وزیری رأی داده نشود تا وزارتخانهی او، بدون وزیر بماند. حقیقتاً در شرایط حاضر، یك روز هم برای این ملت مهم است. هریك از وزارتخانهها، اگر یك روز یا دو روز و یا یك هفته هم رئیس و مسئول نداشته باشند، بخش عمدهیی از كارهای مردم بر زمین خواهد ماند و شایسته نیست كه نسبت به این مردم فداكار و بزرگوار و وفادار، اینطور برخورد شود.
انتظار ما این است كه مجلس در عین حفظ آزادی- كه حق آنهاست تا نسبت به وزرا نظر و رأی بدهند- در اظهار نظر، صلاح كشور و ملت را رعایت كنند و مصلحت این زمان را در نظر بگیرند كه نگاه امروز دنیا به این كشور و ملت و دولت جدید و مجلس شورای اسلامی، نگاه دیگری است. دنیا میخواهد ببیند كه اینها، دورهی شروع كار بعد از رحلت امام را چگونه خواهند گذراند. ما نباید به دست دشمن بهانه بدهیم و زبانش را به روی خودمان باز كنیم و دلهای امیدوارِ مردم را ناامید سازیم. قبل از رحلت حضرت امام كه دوران ریاست جمهوری در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع میكردم. مكرر مراجعه میكردند و بعضی از مشاغل را پیشنهاد مینمودند. آدمهای بیمسئولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قد و قوارهی من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم كه اگر یكوقت امام به من واجب كنند و بگویند شما فلان كار را انجام دهید؛ چون دستور امام تكلیف است و بروبرگرد ندارد، آن را انجام میدهم. اما اگر چنانچه تكلیف نباشد- و من از امام خواهش خواهم كرد كه تكلیفی به من نكنند تا به كارهای فرهنگی بپردازم- دنبال كارهای فرهنگی میروم.
نه تنها برای این مقطع، كه برای همیشه خودتان را آماده نگه دارید تا انقلاب- به هر طریق كه اقتضا میكند- از شما استفاده كند. این یادگاری را باهم داشته باشیم. یكوقت، بهترین استفاده از یك انسان زنده و عاقل و باشعور این است كه مثل نردبان بشود و یك نفر پایش را روی دوش او بگذارد تا دستش به جایی برسد كه كاری انجام بدهد. چه اشكالی دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و كشور اقتضا میكند، باید چنین كاری هم كرد. برادران عزیز! این، خصوصیت دوران جدید ما مسؤولان و ملت است. باید با تلاش و همكاری مسؤولانه و محبت و پیوند مستحكم و حضور دایمی مردم در صحنه و دلسوزی كامل علمای اعلام و بزرگان اسلام و قشرهای مختلف كشور و با وحدت كلمه و حفظ حاكمیت نظام جمهوری اسلام و مركزیت این نظام و تجمع حول این محور و تسلیم در مقابل جهتگیریهایی كه برخاسته از همان رهنمودها و اصولی كه بر طبق مصالح كشور است، این خلأ را پر كنیم.
جمع ثروت و عدم انفاق از نظر اسلام یك ضد ارزش و یك گناه و شاید یك گناه كبیره است. اینجور نیست كه چون كار با سرمایه جایز و مباح هست، پس بنابراین انسان حق دارد - ولو از طرق مشروع و حلال - ثروتی را جمع كند و آن را نگه دارد، در حالی كه جامعه به ثروت او و به امكانات او و به دارائی او احتیاج دارد، آن را در راه مصالح عمومی و در راه خدا خرج نكند؛ این جایز باشد و مباح باشد، چنین چیزی نیست. در اسلام انفاق یك اصل است؛ باید در راه خدا خرج كرد. نمیگویند معامله نكنید و تحصیل مال نكنید، بكنید، اما خرج كنید. اسلام مردم را عادت میدهد كه آنچه را كه به دست آوردهاند، به قدر نیاز زندگی - نیاز متوسط، نه حالا با عسرت و فشار، نیاز معمولی و متوسط، ولو توأم با مقداری رفاه و آسایش و گشایش در روزی - برای خودش صرف كند و خرج كند، ماادای او و آنچه زیاد میآید، باید در راه مصالح عمومی جامعه خرج بشود. اگر كسی ثروت را درآورد و آن را با اسراف، با خرجهای بیخودی، با زیادهرویهای گوناگون، با تجمل، با اشرافیگری، با خوراك مسرفانه، با پوشاك مسرفانه، با مركب یا منزل مسرفانه، همهی آن را خرج كرد یا آن را نگه داشت و جمعِ ثروت كرد، این از نظر اسلام مذموم و منفور است؛ عدم انفاق منفور و مذموم است و اگر با جمع ثروت همراه باشد، حرام است.
قبلاً این نكته را باید برادران و خواهران توجه كنند كه این بحث یك بحث ظریف و دقیقی است. چون از هر دو طرف سوء استفادههائی شده است و میشود. هم به عنوان آزادی بیان و آزادی اظهار عقیده كسانی سوء استفاده میكنند و سوء استفادهها كردهاند و علیه مصالح عمومی مردم و به زیان آگاهیِ مردم اقداماتی را كردهاند كه در هیچ عرفی و در هیچ منطق درستی جایز نیست. از آن طرف هم به عنوان مقابلهی با سوء استفادهی از آزادی و به عنوان حفظ مصالح، شدت عملهائی و فشارهائی در طول زمان، در طول تاریخ، در همه جای دنیا انجام گرفته است كه آن هم قابل قبول نیست. بنابراین اگر گفته شود كه اظهار عقیده جایز است، نباید از آن این استفاده را كرد كه حتی در موارد آن سوء استفادهها جایز است و اگر گفته شود كه مصالح عمومی و افكار عامهی مردم در جامعه رعایتش لازم است و اگر بیان و اظهار عقیده به ضرر اینها باشد جایز نیست، از این هم نباید استفاده كرد كه هر جا سوء استفادهای از نام مصالح بشود، مورد قبول ماست. در نظام اسلامی این حد و مرزی كه میان این دو مصلحت بزرگ و این دو اصل اسلامی وجود دارد، حد و مرز روشنی است كه به آن به قدر گنجایش وقت اشاره میكنم.
البته بیان عقیده و بیان فكر همه جا یكسان نیست؛ پس حكم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعكس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد. بعضیها اگر چیزی را، فكری را، نظری را اظهار كنند، هر اثری كه بر این اظهار نظر مترتب بشود، در یك دایرهی محدودی خواهد بود. بعكس بعضی دیگر اگر اظهارنظر بكنند، هر اثری كه مترتب بشود - چه خوب و چه بد - در یك دائرهی وسیع و گستردهای خواهد بود. بعضیها مطلبی را با زبان معمولی و عادی بیان میكنند كه اثر آن عمیق نیست. اما بعضی ممكن است مطلبی را به زبان هنری بیان كنند، زبان مؤثری را به كار ببرند كه دارای اثر عمیقی در دل مردم باشد. این دو با هم یكسان نیستند و اگر آثار سوئی بر اینجور بیانی مترتب بشود، اسلام میان این دو شیوهی بیان فرق میگذارد. بعضی از بیانها و اظهار عقیدهها در شرایط عادی انجام میگیرد؛ روی اینجور اظهار بیان حساسیتی نیست؛ حتی اگر بیان گمراه كنندهای باشد. چون امكان مقابلهی با این بیان و خنثی كردن آثار سوء آن در جامعه هست. اما گاهی یك اظهار نظر، یك بیان عقیده در شرایط حساس اجتماعی انجام میگیرد؛ در آنوقتی كه جامعه و نظام اسلامی محتاج یكپارچگی است، محتاج آرامش است، محتاج تمركز است، جنگی در بین است، تهدید امنیت مرزها مطرح است، حفظ مصالح عمومی نظام مطرح است؛ اینها یك جور نیستند. حساسیت نسبت به این دو گونه ابراز بیان یكسان نیست. گاهی یك بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یك شخص، اهانت به یك شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است كه اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یك ملت است، اهانت به یك نظام است، زیر سئوال بردن یك جامعه است، یك كشور است، این دو با هم یكسان نیستند. پس نمیشود كه ما به طور كلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور كلی یا جایز نیست به طور كلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عكسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یكسان نیست. یك جا رسول خدا در مقابل یك مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میكند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلكه به او احسان هم میكند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر كه مجسمهی اسلام است، هیچ اشكال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میكرد. یك جا هم شما میبینید پیغمبر اكرم فاتحانه وارد مكه میشود و چند هزار نفر مشركِ معاندِ مخالف خود را كه در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میكند، عفو میكند، از تعقیب مصون میدارد، اما یك شاعری را كه در همان مكه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت كرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محكوم به اعدام میكند و میگوید هر كس این را پیدا كرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است كه نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احكام مختلفی هستند، یكسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احكام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد. بنابراین بیان، بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی كه مصالح مملكت، مصالح كشور به این دلایلی كه اشاره شد - شایعه پراكنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی - با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است كه اسلام برای خاطر مصالح عمومی یك جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اكرم یك مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود كه منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود كه دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم كنند و خوراك برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوك كه برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب كرد و آتش زد و صاف كرد و آمد وارد شهر شد؛ یك چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد.
اما نكتهی پایانی در این بحث امروز من این است كه اسلام یك خصوصیت دیگری دارد و آن این است كه یك جاهائی عدم بیان را اسلام ممنوع كرده. یعنی مسئله فقط این نیست كه بیان كردن مجاز است، بلكه بالاتر از این، بیان نكردن حرام است. یك جاهائی باید بیان كرد؛ آنجاهائی كه كتمان حقیقت علیه مصالح نظام اسلامی است، علیه منافع رشد فكری جامعه است، آنجا بیان واجب است، كتمان حقیقت حرام است، كه این هم یكی از خصوصیات اسلام است كه آیات فراوانی در قرآن دارد؛ برادرانی كه میخواهند دنبال كنند، آیات بیان و تبین: «لتبیّننّه للنّاس و لا تكتمونه»،(5) آیات كتمان، اینها را در قرآن ملاحظه كنید، خواهید دید كه بیان كردن و ارائهی حقیقت كردن در یك جاهائی لازم است و این تضمین واقعی بقای نظام بر خط اسلام است. یعنی اگر مصالح نظام اسلامی و مصالح مسئولین، مصالحی كه ارتباط به اسلام دارد، نه مصالح شخصیشان، آنقدر مهم است كه یك جاهائی بیان كردن را غیر مجاز میكند، اما همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد كه راه را عوضی بروند، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا تكلیف چیز دیگری میشود، اینجا بیان كردن واجب است، امر به معروف و نهی از منكر لازم است، نصیحت لائمة المسلمین لازم است و افشای حقایق برای مردم لازم است كه مجموعهی اینها نظر اسلام را در باب بیان و آزادی اظهار عقیده روشن میكند.
آنچه كه اسلام روی او حساسیت به خرج نمیدهد، خود عقیده است، اما آثاری كه در عمل آن شخص مترتب بر عقیده بشود و مخالف مصالح نظام اسلامی باشد، چرا، در مقابل آنها حساسیت زیادی را اسلام نشان میدهد. یعنی اگر این شخصی كه عقاید حق را قبول ندارد، بر طبق عقاید خود عمل بكند، اما آن عمل به حیثیت جامعهی اسلامی، به امنیت جامعه، به سلامت جامعه، به یكپارچگی جامعه و به دیگر مصالحی كه در این جامعه مورد نظر هست، ضربهای نزند، اشكالی ندارد. برای خودش، بر طبق عقاید خودش عمل میكند. مثلاً در معابد خودشان، در كلیساهای خودشان حاضر میشوند و اعمال دینی را انجام میدهند، اما اگر اعمالی بر طبق عقاید خودشان انجام بدهند كه حیثیت جامعه را، سلامت اخلاق را در جامعه، یكپارچگی جامعه را، استقلال جامعه را و جهات گوناگونی را كه دولت اسلامی برای یك جامعه در نظر میگیرد خدشه دار بكند، اینجا دولت اسلامی عكسالعمل نشان میدهد و آنها را از آن كار باز میدارد و اگر اصرار كردند، آنها را مجازات خواهد كرد. پس بنابراین، این آزادی صرفاً در محوطهی عقیده و نیز اعمالی است كه با چهار چوب جامعهی اسلامی منافاتی ندارد، اما اگر اعمالی از آن شخص مخالف با عقیدهی نظام اسلامی سر بزند كه با مصالح جامعهی اسلامی و با چهار چوبها و مقرراتی كه از آن عقاید اسلامی سرچشمه گرفته منافات دارد، با آنها معارضه دارد، نه، اینجا دیگر نظام اسلامی آن را تحمل نمیكند و با او معارضه میكند. این به معنای مخالفت با آزادی عقیده نیست، این به معنای حراست از مرزهای جامعه است؛ مرزهای فرهنگی، مرزهای اقتصادی، مرزهای سیاسی، و این وظیفهی دولت اسلامی است و بایستی آن را رعایت كند. در همهی عقاید و سلائق دیگر هم همین طور است.
نمودار
آخرین مقالات
|