news/content
نسخه قابل چاپ
۱۳۶۹/۰۵/۰۷

بیانات در دیدار رئیس و جمعی از مدیران سازمان صداوسیماى جمهورى اسلامى ایران

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

... آنچه را که به نظر میرسد انشاءالله به پیشرفت کار صداوسیما و رسیدن به همان نقطهاى که برادر عزیزمان(۲) در صحبتشان مکرّر اشاره کردند، کمک خواهد کرد، در میان بگذاریم و بگوییم. البتّه این را برادرها بدانید، میل من و شوقم به این بود که جلسهاى باشد که بتوانیم از شما یک قدرى بشنویم. درست است که رادیو و تلویزیون ــ که کار شما است ــ دائم دارد میگوید امّا یک قدرى هم نظرتان را، دیدتان را نسبت به مسائل مختلف، نسبت به پیشرفت این کار مهم از خودتان بشنویم؛ که آن [فرصت] متأسّفانه دست نداده؛ حالا در این جلسه که دیگر نمیشود؛ مگر باز یک جلسهى محدودترى که بتوانند برادرانى که تشریف مىآورند، در آنجا یک چیزى را بگویند و قضیّه به صورت یک سخنرانىِ بنده براى مسئولین تمام نشود. حالا از مقدّمات بگذریم.

رسانهى جمعى در همه جاى دنیا یکى از حسّاسترین مراکز است؛ مخصوص ایران نیست. دلیل آن هم واضح است؛ زیرا همه چیز یک دستگاه تبلیغاتى و یک وسیلهى عمومى مثل صداوسیما در هر لحظهاى جلوى چشم مردم است؛ خوبىاش، بدىاش، کارى که در آن انجام گرفته باشد، تلاشى که شما انجام میدهید. این‌‌جور نیست که امروز شما یک کارى را در صداوسیما انجام بدهید و اثر آن مشهود نباشد؛ نه، هر کارى که در صداوسیما انجام بگیرد، آثار آن خیلى زود مشاهده میشود. البتّه برنامههاى بلندمدّت هم هست مثل همین تربیت عناصر کارآمد که بعدها انسان نتایج آن را میبیند، لکن آن، خارج از ادارهى روزمرّهى این تشکیلات است.

طبیعت ادارهى روزمرّهى این تشکیلات این است که انعکاس آن و تلقّى مردم و فهم مردم از آن تقریباً بلافاصله است. شما امروز که برنامه میسازید، حدّاکثر یک هفتهی دیگر، دو هفتهی دیگر، یک ماه دیگر این برنامه را اجرا خواهید کرد و خیلى زود دیده میشود. خب، دستگاهى که اثر آن این‌‌جور سریع است، وانگهى عمومى است، انتظارات مختلفى در قبال آن هست، انصافاً خیلى جای حسّاسى است. حالا گیرم که نظامى پشت سر این رسانه نباشد که یک مکتبى دارد، یک خطّ مشىاى دارد، یک راهى دارد؛ ولو این هم نباشد. اگر این باشد ــ که هست ــ طبعاً حسّاسیّت این تشکیلات خیلى بیشتر خواهد شد. لذا تشکیلات، تشکیلات فوقالعاده حسّاس، مهم و تعیینکننده در زندگى مردم است. کار خوب و کار بد و خدمت و خداى ناکرده سوء عمل در این تشکیلات با جاهاى دیگر فرق میکند؛ تأثیرش عمومى است، تأثیرش سریع است، سطح کارش خیلى وسیع و محسوس و مشهود است.

لذا واقعاً این را من از صمیم قلب عرض میکنم؛ اوّلحرفى که باید به مسئولین این تشکیلات زد، خداقوّتى و تشکّر است؛ این واقعیّت است. شما خیلى کار مهم و کوبندهى اعصاب و پُردغدغهاى را انتخاب کردهاید. هر نمونهى خوبى، هر اثر مطلوبى که در کار شما مشاهده بشود، واقعاً جاى این دارد که عمیقاً و صمیمانه از شما تشکّر بشود. بنده هم این تشکّر را از شما دارم و امیدوارم خداوند به شماها کمک کند تا بتوانید این کار را خوب و کامل و متکامل ادامه بدهید. امّا باید به این فکر باشید که کار را متکامل کنید، یعنى روزبهروز باید بهتر بشود. درست است و من هم این معنا را تصدیق میکنم که بین صداوسیماى کنونى جمهورى اسلامى و آنچه مورد توقّع است، فاصله است. این فاصله را چه کسى باید پُر کند؟ هیچ کس نمیتواند پُر کند مگر شما؛ یعنى مسئولین و دستاندرکاران. از بیرون و بدون اطّلاع و آشنایى با مشکلات نمیشود این کار را کرد؛ از درون و با مدیران دلسوز، با کارگزاران علاقهمند، با ابتکارهایى که در کارها اِعمال خواهد شد، با بشدّت احساس مسئولیّت [کردن]؛ این عملى است و ما باید این کار را بکنیم.

نکتهى خوبى در صحبت جناب آقاى هاشمى، برادر عزیزمان بود؛ اینکه گفتند بعضى جاها به ما میگویند که شما چه کار میکنید با رادیو که ما هم آن کار را بکنیم؛ این خیلى نکتهى مهمّى است. این لزوماً به این معنا نیست که حالا آنها همه آمدند و رادیوى ما را دیدند؛ دیدند این خیلى سطح بالا است، گفتند شما چه کار میکنید. نه، آنها که غالباً ندیدند رادیو و تلویزیون ما را؛ آن به معنى انتظارات آنها است. یعنى الان در کشورهاى اسلامى، در کشورهاى انقلابى، در بسیارى از کشورهایى که نه اسلامىاند، نه انقلابىاند، [امّا] میخواهند کشورشان را خوب اداره کنند، این فکر وجود دارد که نظام جمهورى اسلامى با این داعیه که اعلام میکند صداوسیمایش دانشگاه است، چه کار میکند؟ میخواهند از تجربیّات ما سر در بیاورند و از آن استفاده کنند. من خوف این را دارم که اگر ما آنچه را در اختیار است به آنها بدهیم، توقّع آنها برآورده نشود! امّا به هر حال این توقّع و انتظار از ما وجود دارد و ما باید این را بدانیم و صداوسیما را واقعاً در جهت یک دانشگاه باید پیش ببریم.

حالا البتّه اینجا حرفهاى زیادى هست و میدانید بنده هم اهل حرف و بحثم؛ یعنى در این زمینههاى فرهنگى و مانند اینها خیلى حرف گفتنى و شنفتنى هست. من حالا چیزهایى یادداشت کردهام که آنها را به شما بگویم؛ نمیخواهم وارد آن مقولات بشوم.

اینکه کسى بگوید که آقا، حالا صداوسیما مثلاً یک کانالى است، تا فقط یک فکر خاصّى را، یک ایدهى خاصّى را به مردم بدهند و این مثلاً منافى با اصول دموکراسى است یا نیست، این حرفها، به نظر ما حرفهاى تمامشده و حلشدهاى است. یک نظام، با یک انقلابى، با یک مکتب مترقّى و پیشرفتهاى، با یک حالت بسیار ممتاز سیاسىاى در دنیا دارد اداره میشود و سخنى گفتنى دارد و این سخن را میخواهد به مخاطبان خودش ــ چه در داخل و چه در خارج ــ بگوید؛ باید از رسانهها این سخن گفته بشود و نه چیز دیگر. این حرفى که از سابق هم بین بعضى از هنرمندها بود و بحث وقتپُرکنِ باب اوقات بیکارى بود: هنر موظّف، هنر غیر موظّف، هنر فرمایشى، و مانند اینها، یا [این حرف که] به هنرمند میشود گفت این کار را بکن یا نمیشود گفت، اینها به نظر بنده حرفهاى خیلى کهنهاى است. یعنى اصلاً امروز در این میدان عظیمِ کارى که ما در پیش داریم، در یک دنیاى سرشار از فساد، غرقهى در فساد ــ اینکه دیگر امروز منکِر ندارد؛ یعنى آدم لازم نیست آخوند باشد و مقدّسمآب باشد که بگوید این دنیا، دنیاى فاسدى است ــ دنیایى که در آن سیاست در خدمت دوشیدن و داغ کردن انسانها است، دنیایى که در آن پول براى یک قشر عظیمى که قدرتها هم دست آنها است، معبود و مطلوب نهایى است و هیچ کدام از ایدئالهاى بشرى براى اینها مطرح نیست [این حرفها جایی ندارد]. خب نگاه کنید دیگر؛ این کمپانىدارها، این ادارهکنندگان سیاست و اقتصاد دنیا چه کسانى هستند؟ یک ذرّه آرمانهاى بشرى براى اینها مطرح است؟

در دنیایى که در آن، سیاست و روابط بینالمللى و حتّى روابط دولتها و مردمشان بر مبناى دروغ، فریب و ریاکارى استوار است، در دنیایى که یک دولت خجالت نمیکشد که اعتراف کند به کشتار عظیم هزاران انسانى که با او هیچ دشمنى ندارند و نداشتند ــ کما اینکه آمریکا اعتراف هم نه، افتخار کرد به حادثهی هیروشیما!(۳) همین دو سال قبل از این، آمریکا اعلام کرد که نخیر، ما از حادثهى هیروشیما احساس خجلت نمیکنیم! ببینید این انحطاط دنیا است ــ خب در یک چنین دنیایى، یک کشورى، یک ملّتى، بعد از چند قرن قربانىِ سیاستهاى مداخلهگر و سودجو شدن، حالا به خود آمده، احساس شخصیّت کرده، احساس قدرت کرده، حرفى داشته، ایمانى داشته، آن ایمان را در یک چهارچوب قابل ارائهاى ارائه کرده در دنیا، انقلابى به وجود آورده، یک نظام وابستهى فاسد بدبختى را زده، رانده و بیرون کرده، یک نظامى خودش به وجود آورده، با معارضهطلبىهاى دنیا و با شاخ و شانه کشیدنهاى قدرتها هم دارد مقابله میکند. خب یک چنین نظامى حرف دارد.

اسلام امروز چیز کمى نیست؛ اسلام امروز زیباترین و پُرمعناترین و پُرفایدهترین پیامها را براى انسان دارد؛ این یک واقعیّت است. حالا در این حیص و بیص،(۴) اسلام آمده، حکومتى تشکیل داده، نظامى، انقلابى با این عظمت راه انداخته، همهى گرگهاى دنیا هم دندان تیز کردهاند در مقابل این نظام؛ حالا ما بیاییم در داخل رادیو و تلویزیون یا خارج آن بنشینیم بحث کنیم که آیا رادیو و تلویزیون حتماً بایستى مفاهیم پذیرفتهشدهى دولت را یا نظام را مطرح کند به عنوان نظرات اصلى یا نه؟ آن هم یک نظر مثل نظرات دیگر! این اصلاً قابل بحث نیست، قابل طرح نیست. من از این قضیّه واقعاً گذشتم، من نمیخواستم این را هم مطرح بکنم، حالا پیش آمد.

بنابراین صداوسیما را دانشگاهى بدانید براى تدریس اصول اسلام انقلابى؛ برداشت ما از صداوسیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»،(۵) خب، در دانشگاه یک چیزى تدریس میشود؛ در اینجا چه میخواهد تدریس بشود؟ آنچه در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت است از پیامها، پایهها، مفاهیم و درسهاى اسلام؛ اسلام ناب، اسلام انقلابى، اسلام واقعى. این، آن چیزى است که در صداوسیما ایدئال است؛ حالا میخواهیم به این برسیم. البتّه فاصله داریم؛ شما بیش از من هم میدانید. یعنى عیوب صداوسیما را من هم خیلى میدانم، امّا شما مطمئنّاً هر کدام در بخش خودتان بیش از من معایب را میدانید. البتّه بیش از من هم تلاشها را میدانید؛ بیش از من اخلاصهایى را که آنجا خرج شده و دارد میشود، میدانید؛ در این هم بحثى نیست.

حالا من آن نکاتى که یادداشت کردهام [عرض بکنم]؛ البتّه این صحبت براى پخش شدن نیست، این صحبت واقعاً فقط براى شما است. من وقتى که فکر میکردم براى این دیدار، هیچ به فکر این نبودم که این دیدار به صورت یک دیدار تبلیغاتى و مانند آن مطرح بشود؛ نه، فقط من میخواهم با شما برادران کارگزار صحبت بکنم. البتّه از این گونه صحبتها خوشبختانه ما با مسئولین صداوسیما داریم؛ با آقاى هاشمى مکرّر و تقریباً مرتّب، با بعضى از مسئولین دیگر هم کم و بیش تبادل نظر هست؛ امّا در مجموع میخواهم با شما اینها را صحبت کنم. اوّلاً رادیو و تلویزیون ما باید گرایشهاى اصولى نظام را با تمام قوّت و قدرت و هنر از آب در بیاورد و ارائه کند؛ در تمام بحثهاى شما، در تمام آنچه شما از این رسانه، از این قوطى خارج میکنید و به گوش و قلب مستمعتان میرسانید، باید این رعایت بشود. گرایشهاى اصولى نظام را پیدا کنید، ببینید اینها چیست؛ اینها باید منعکس بشود. حالا مثلاً اصل اسلام ــ البتّه الان پایین با آقایان صحبت داشتیم راجع به گروه معارف و مسائل اسلامى و مانند اینها، یک خاطرهاى را برایشان نقل کردم ــ نه به این معنا که به نام اسلام یک چیزى را بگوییم که سست باشد، یا یک چیزى را ببافیم که شکل، شکل اسلامى [باشد]؛ مثل این نماهاى تلویزیونى که شماها درست میکنید براى فیلم، [که برای] عکس گنبد و بارگاه و مانند اینها، یک چیزى را از دور نشان میدهد؛ مثلاً یک چنین چیزى را، یک چیز پوک پوچِ کممایهاى را، آن هم فقط یک زر و زیور دروغى، ظاهرى و سطحى را از اسلام ارائه بدهید؛ نه، حقیقتاً مفاهیم اسلامى، معارف اسلامى بایستى پخش بشود و منعکس بشود. و علاوهى بر این، صداوسیما کوشش کند که مردم متدیّن بشوند؛ متدیّنساز [باشد]. یکى از وظایفى که باید آقایان واقعاً به آن توجّه کنند، این است که کارى بکنید که مستمع شما بر اثر صحبت شما، حقیقتاً به صورت عمیق متدیّن بشود. یا مثلاً یکى دیگر از این گرایشهاى اصولى، ضدّیّت با سلطههاى استکبارى است. حالا امروز دیگر شاید شرق و غرب نشود خیلى مثل سابق گفت؛ شرق و غرب به این معنا، تقسیمبندى به این شکل خیلى معنا ندارد؛ امّا این سلطههایى که هستند، ضدّیّت با دخالت اینها، با مقابلهى اینها، ضدّیّت با دشمنان نظام جمهورى اسلامى، باید در تمام برنامههاى صداوسیما محسوس باشد. تکریم انسان و شأن انسان در نظام جمهورى اسلامى که این یکى از ویژگىهاى اسلام است. ارزش دادن به انسان، رشد دادن انسان، انسان را در کار شایستهى خود به کار گرفتن و نیروهاى او را جوشاندن در خدمت اهداف متعالى؛ اینها گرایشهاى اصولى است. از باب مثال عرض میکنم، بناى احصاء(۶) ندارم، وَالّا [گفتن] همه شاید زیاد بشود.

طرفدارى از دولت در زمینهى مسائل سیاسى، طرفدارى از دولتى که امروز بر سر کار است، یک گرایش اصولى است که در تمام برنامههاى شما باید محسوس باشد؛ از خبرتان گرفته، تا برنامهى اقتصادىتان، تا برنامهى سیاسىتان. و این، آن گرایشى است که ملاحظه کردید امام در طول این ده سالى که حیات بابرکت ایشان ادامه داشت، در تمام دورهها، هر دولتى سرِ کار بود، امام مقیّد بودند به دفاع از او. با اینکه شما میدانید دولتهایى سرِ کار بودند که بعضى از اینها وقتى کنار رفتند، مغضوب امام و امّت بودند؛ امّا تا سرِ کار بودند، امام از اینها حمایت میکرد. حمایتهایى که از بعضى از رؤساى جمهور و نخستوزیرها، ایشان در اوایل انقلاب کردند، هنوز یادمان است. چرا؟ چون دولتى بود که مسئول بود. این صداوسیمایى که مال این ملّت است ــ که دولت هم مال ملّت است ــ و با پول جیب این ملّت دارد اداره میشود، نمیتواند بزرگترین مصلحت ملّت را ندیده بگیرد و فدا کند. حالا گیرم در برنامههاى معمولى بیایند قصاید غرّائى هم در مدح دولت و رئیس دولت بخوانند، امّا در یک برنامهى طنز، در یک برنامهى سیاسى، در یک برنامهى اقتصادى، بیایند کاری کنند زیرآب همه چیز را بزنند! کما اینکه متأسّفانه گاهى این چیزها دیده میشود. همین اواخر ــ که حالا این را من انشاءالله بعد با خود ایشان(۷) صحبت میکنم ــ یک برنامهاى بود که متأسّفانه به شکل ظالمانهاى ــ نه حالا یک چیز صحیح و منطقی؛ واقعاً ظالمانه ــ یکى از سیاستهاى دولت را با صورت حقبهجانبى کوبید؛ [آن هم در] رسانهى متعلّق به دولت و متعلّق به نظام! خب، این هیچ به مصلحت نیست. یعنى واقعاً یکى از گرایشهاى اصولى ما این است.

حالا این را من واقعاً بد نیست به شما عرض بکنم: گاهى بعضىها ایراد میگیرند ــ آن وقت هم ایراد میگرفتند به حضرت امام (رضوان الله علیه) ــ که آقا چرا این قدر شما از دولت با این مراقبت و دقّت و وسواس پشتیبانى میکنید؟ من واقعاً تعجّب میکنم از این حرف! بنده گاهى به بعضى از نزدیکان و دوستان گفتم که این [مثل] یک اتومبیلى است که تمام دار و ندار من، فرزندان من، عزیزان من، ثروت من، موجودى من، داخل این اتومبیل است؛ یک رانندهى ماهرى پیدا کردیم، گذاشتیم، دارد این اتومبیل را از یک راه بسیار خطرناکى میبرد. من همه چیزم به این اتومبیل بسته است؛ اگر یک وقتى یک چیزى هم ببینم که به نظرم ناخوشایند بیاید، مطلقاً کلمهای که یک ذرّه حواس آن راننده را پرت کند، مشغول کند او را، که نتواند این راه پُرپیچ‌‌وخم و خطرناک را بسلامت طى کند و با عافیت به سرمنزل برساند، من نخواهم گفت، که خدشهاى به این وارد نشود. حالا شما میگویید که مثلاً چرا ناگهان ما از این طرف، یک وزنهاى را محکم نمیکوبیم به این ماشین که آقا ــ خطاب به راننده ــ این چه جور رانندگى است؟ یا چرا فلان نقطه آن‌‌جورى شد؟ یعنى به دست خودمان به خطر بیندازیم همه چیز نظام را؛ این خیانت است. آن کسى که از پشت گردنه، ناگهان میپرد جلوى اتومبیل، بىخودى یک داد میکشد، او دارد خیانت میکند؛ خیال میکند خدمت میکند! حالا در این وضع حسّاس بعد از انقلاب وقتش نیست.

واقعاً دوازده سال است ما در نهایت حسّاسیّت داریم حرکت میکنیم. کمتر ملّتى را من میشناسم ــ حتّى ملّتهاى انقلابى، بعد از دوران انقلاب ــ که وضعشان مثل ما حسّاس باشد. این انقلابهایى که زمان ما اتّفاق افتاده که ما از اینها خبر داریم، آنهایى هم که قبل اتّفاق افتاده که خواندهایم؛ خب، شما نگاه کنید؛ مثلاً دوران ده سال اوّلِ بعد از انقلاب این کشور همسایهى ما شوروى را، یا ده سال اوّلِ انقلابهایى که در آفریقا و آمریکاى لاتین در این چند ده ساله این همه اتّفاق افتاده، مقایسه کنید با ده سال اوّل انقلاب ما؛ اوضاع هیچ کدام به حسّاسیّت و خطورت و اهمّیّت وضع ما نیست و نبوده؛ هر کدام به یک دلیلى: اوضاع جهانى، سرگرمى قدرتها، مسائل گوناگون داخلى و خارجى. خب، در یک چنین وضع حسّاسى ما چطور میتوانیم رها کنیم و اجازه بدهیم کسانى همینطور بىمسئولیّت یک نقطهاى را بگیرند که به نظر آنها نقطهى ضعف است و حمله کنند به دولت و به مسئولین؟ غرض، این را بنده خیانت میدانم که هر گونه تضعیفى نسبت به مسئولین نظام، بخصوص دولت، در این شرایط انجام بگیرد. حالا گرایشهاى اصولى نظام را عرض میکردم که این پرانتز یک قدرى طولانى شد. پس اینها را باید رعایت کرد.

من میگویم صداوسیما باید سینه سپر کند در مقابل تبلیغات دشمن نسبت به انقلاب. الان رسانههاى زیادى هستند در دنیا که با تبلیغات، کارِ براندازى در دنیا را به شکل سنّتى انجام میدهند. ملتفتید؟ خیلى هم عملى است؛ یعنى اگر واقعاً یک نظامى روى پاى خودش محکم نباشد، با یک رادیوى برونمرزى راحت میشود او را از صحنه خارج کرد، نابود کرد. همین کارى که الان ابرقدرتها نسبت به انقلابهاى گوناگون و نسبت به ما بیش از همه دارند میکنند ــ منتها آنها کور خواندهاند؛ نظام پایهى محکمى دارد، روى دوش مردم است، در دل مردم است ــ خب، شما باید در مقابل این حرکت موذیانهى رسانهها واقعاً سینه سپر کنید. هر جا رسانهها روى نقطهاى تکیه میکنند، شما پادزهر آن را اگر قبلاً ندادید، بعداً بدهید. تبلیغات دروغى که الان اینها دارند میکنند، رسانههاى ما باید خیلى قوى در مقابل آن بِایستند. ابتکار هم بکنید؛ این ابتکار صبح جمعه که رادیوهاى بیگانه را بررسى میکردند،(۸) [خوب بود.] البتّه یک قدرى یکنواخت و دور از آن انتظار شده، چون یک روزهایى خیلى خوب حرکت میکرد؛ الان آن شکل نیست، که باید ابتکار انجام بگیرد. یعنى باید به طور همهجانبه ببینند، مطالعه کنند، آن سخن درست را، آن نکتهى بهجا را، نقاط زیباى نظام را در مقابل آنچه دشمن میگوید، بیاورند بیرون و به چشم مردم بکشانند.

یک چیزهایى گاهى مشاهده میشود که انصافاً سزاوار نیست. من یک وقتى تلویزیون نگاه میکردم، مدّتى پیش به مناسبت سالگرد انقلاب بود؛ [برنامهاى در] تعریف از پیشرفتهاى انقلاب. من دیدم عکسى که دارد نشان داده میشود، به هیچ وجه پیشرفتى را، بنائى را، سازندگىاى را نشان نمیدهد! مثل این است که فرض کنید فرضاً سرپرست یک بچّهى یتیمى در مقابل کسانى که اعتراض میکنند، بگوید بله، من واقعاً به این بچّه خیلى کمک میکنم؛ در همان حالى که دارد این حرفها را میزند، گوش این بچّه را همینطور مدام بپیچاند! درست است که شما دارید میگویید من حمایت میکنم و کمک میکنم، امّا دستت دارد خلاف گفتهى تو را ثابت میکند؛ آنچه به چشم دیده میشود، آنچه در واقع وجود دارد ــ که چشم میبیند ــ با زبان تطبیق نمیکند. من دیدم تلویزیون همین کار را کرده؛ رفته از یک چیزهاى بىربطى فیلمبردارى کرده و دارد نشان میدهد، آن وقت از پیشرفتهاى انقلاب میگوید! حالا واقعاً پیشرفت انقلاب و این همه کارى که در طول دوران انقلاب شده همینها است؟ این نکتهاى که ایشان(۹) گفتند، خیلى مهم است. ایشان میگویند سرمایهگذارىهایى که ما بعد از انقلاب کردیم، دو برابرِ همهى سرمایهگذارىهایى است که در گذشته شده. خیلى خب، این یک قلم و از این قبیل در آموزش‌‌وپرورش، در کارهاى جادّهسازى، در مدرسهسازى، در عمران روستاها، در شهرهاى مختلف الىماشاءالله داریم؛ خب، اینها را نشان بدهند. این [بیسلیقگیها] به نظر بنده موذیانه است. نقاط زیباى نظام را روشن کنند و نشان بدهند؛ چه در رادیو و چه در تلویزیون.

من عرض میکنم آنچه در مورد این رسانهى مهم، مطلوب و ایدئال است، عبارت است از اینکه یک دانشگاهى باشد که در آن عالىترین و زیباترین مفاهیم انقلاب ارائه بشود به شکل هنرمندانه، و جاذبه داشته باشد؛ نه اینکه فقط بگویند یک چیزى را، بدون اینکه فکر جاذبهى آن و تأثیر آن باشند. از هنر استفاده بشود و حرکتبخش باشد و تکلیف قشرهاى مختلف مردم را معلوم کند؛ یعنى زن انقلابى و مسلمان، جوان انقلابى و مسلمان، روستایى و شهرى، باسواد و کمسواد، متخصّص و معمولى، هر کدام وقتى که پاى رادیو یا تلویزیون مىنشینند، در برنامههایى که شما به اینها میدهید، اینها تکلیف خودشان را بفهمند که باید چه کار بکنند و راهشان روشن بشود.

فیلم خنثاى بىاثرِ بىمحتواى بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامهى بىفایدهى بىمحتوایى که فقط یک وقتى را، یک فاصلهى زمانى را پُر میکند، مطلقاً پخش نکنید. بعضى از برنامهها این‌‌جورى است؛ حالا مثلاً فرض کنید برنامهى مذهبى ــ همانطور که به آقایان من داشتم حالا میگفتم ــ یک برنامهى مذهبى را من از رادیو چند سال قبل از این گوش کردم، مذهبى بود، الفاظ علىالظّاهر مذهبى و باطناً پوک! یک سجعهاى بىخودى، عبارتهاى قدیمى، حالا نه اینکه یک نثر زیباى قدیمى باشد؛ نه، یک عبارت مندرآوردىِ ساختنىِ چرندى را به شکل عبارات مذهبى درآورده بودند؛ گوینده داشت همینطور پشت سر هم میگفت. بنده که آخوندم، اهل دینم، اهل این فنّم، هر چه گوش کردم که ببینم این آخر چه میخواهد بگوید و در این بحثِ مثلاً بیستدقیقهاى، نیمساعتى که دارد مدام هم حرف میزند، [آیا] توحید را میخواهد ثابت کند، نبوّت را میخواهد ثابت کند، قیامت را میخواهد ثابت کند، چه میخواهد بگوید، دیدم اصلاً هیچ مفهومى ندارد؛ خب، این یک بحث خنثىٰ است. من میگویم اگر شما این برنامه را براى این آوردید که اینجا خالى است، عذرخواهى کنید از شنوندگان؛ بگویید: شنوندگان! ما به قدر این یک ساعت متأسّفانه برنامهى مناسب شما پیدا نکردیم. این یک ساعت تعطیل! این خیلى بهتر است، خیلى پُرجاذبهتر است، خیلى منصفانهتر است. حالا بنده چون اهل فن نیستم، متأسّفانه نمیتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهاى هنرى فیلمها نظرى بدهم؛ اى کاش میتوانستم در آن زمینهها هم نظرى بدهم امّا به عنوان یک بیننده میتوانم نظر بدهم؛ به عنوان یک بیننده که مىنشیند پاى تلویزیون، و خیلى هم از معارف زمان، برّانى(۱۰) و بیگانه نیست، انصافاً بعضى از فیلمهایى که ساخته میشود و نشان داده میشود، بىجاذبه و بىمحتوا [است]. حالا میترسم اشاره کنم، آن فیلمى که مورد اشاره قرار میگیرد، بالاخره کارگردانش، هنرمندش، بىخودى مورد طعن قرار بگیرند؛ امّا واقعاً الان جلوى چشمم هست مواردى که بتوانم اشاره کنم و بگویم آقا فلان فیلم است، فلان فیلم است. اینها را پخش نکنید؛ اینها را حتّى تولید نکنید.

همین جا من استفاده کنم این نکتهاى را که اینجا نوشتم [بگویم]؛ از تولید، بخصوص در سیما مراقبت باید بشود. آقایانى که مسئول این کار هستند، به این اکتفا نشود که به یک تهیّهکننده گفته بشود که آقاى تهیّهکننده شما مثلاً یک فیلم بیست دقیقهاى، یک ساعتى، ده ساعتى، در این موضوع برو تهیّه کن؛ نه، در تمام طول مدّت کار، ابزارها و چشمها و بینشهاى سرشار از بصیرتى مراقبت داشته باشند، ببینند چه از آب دارد درمىآید. یک تهیّهکننده، یک ذرّه خداى نکرده مسئولیّتش ضعیف باشد، کار خراب خواهد شد! اگر شما مراقبت نکردید، ممکن است در فیلمنامه یک چیزى گنجانده بشود، آن کارگردان بیچاره، آن بازیکن(۱۱) بیچاره هم همان را باید اجرا بکند، یک چیز بدى از آب درمىآید؛ کما اینکه گاهى مشاهده میشود. اینهایى که عرض میکنم، از بر نیست، از رو است؛ یعنى چیزهایى است که دیده شده، مشاهده شده، نمونههایى را میشود ذکر کرد؛ فرض بفرمایید یک فیلمى نسبت به یک داستان تاریخى بسازیم که نتیجه و مفهوم این فیلم، چیزى باشد خلاف واقعیّت، دروغ؛ این درست است؟ باید شما بالاسر آن فیلمنامه و فیلمنامهنویس باشید و مراقبت کنید. حالا اگر فیلمنامه خوب از آب درآمد، آن کارگردان یا حتّى یک نفر از هنرمندها، یک جا بخواهند یک حرکتى انجام بدهند، یک کلمهاى را اضافه بکنند ــ که به طور معمول این کار انجام میگیرد؛ خب میتوانند این کار را بکنند ــ بعد شما باید بیایید بگویید خب، فیلم حالا ساخته شده؛ چه کار کنیم، باید پخش کنیم! یا مقدار زیادى پول خرج کنید، بعد آنچه را خرج شده، پاره کنید یا ببُرید و دور بریزید. مراقبت خیلى چیز مهمّى است.

مدیران بخشهاى مختلف به مراقبت به محوطهى کار خودشان و تشویق و تنبیه خیلى باید اهمّیّت بدهند. حالا تنبیه که عرض میکنیم، منظورمان تنبیه از نوع کار قضائى نیست؛ بالاخره ترتیب اثر داده بشود. اگر کسى خوب کار میکند، صحیح کار میکند، مطابق برنامه کار میکند، [تشویق بشود و] با آن کسى که تخطّى میکند، کارِ بد انجام میدهد و رعایت مصلحت نظام و مفاهیم مطلوب براى نظام را نمیکند، بر خلاف اسلام، بر خلاف مفاهیم انقلاب یک چیزى را میگنجاند، باید برخورد بشود. خب حالا مثلاً من براى همین برنامههاى ایّام اوّل فروردین امسال دو سه تذکّر دادم؛ هنوز فرصت نکردم بپرسم از آقاى هاشمى که چه شد؛ رسیدگى شد یا نشد. نمیشود که یک ملّت منتظر بنشینند، بعد یک نفر بر خلاف میل یک ملّت، بر خلاف خواست یک انقلاب، بیاید یک چیزى را بگنجاند، یک برنامهاى را لاى برنامهها بپیچد، بگذارد آنجا! اینکه نمیشود.

یک چیزى که به نظر بنده خیلى مهم است ــ یک بار دیگر هم چند سال قبل از این، در همان محلّ خودتان که آمده بودیم آنجا، من این را بحث کردم(۱۲) ــ راجع به زبان فارسى است؛ من هر وقتى که میبینم یک غلطى گفته میشود، واقعاً مثل اینکه یک کسى یک سیلى به من میزند! خیلى انسان واقعاً جوش میخورد؛ بخصوص در بخشهاى پُرشنونده مثل خبر؛ غلط عبارتى، غلط ناشى از بىتوجّهى، غلط ناشى از اینکه از کتاب درست منتقل نشده. حالا مثلاً فرض کنید در یک برنامهى خوبى که رادیو پیش از ساعت دو دارد [دربارهی] تاریخ و برنامهى پُرجاذبهاى است، ناگهان یک غلط در این برنامه [باشد]. بنده یک روز بعدازظهر میخواستم بخوابم، این برنامه را گوش میکردم که بعد هم اخبار را گوش کنم و یک قدرى بخوابم. آن آقا یک چیزى را غلط خواند ــ غلط ادبى، غلط عبارتى ــ بنده واقعاً چند ساعت آن روز خواب از سرم رفت. اینکه میگویم مثل اینکه یک سیلى میزنند، این مبالغه نیست، این کمش است؛ گاهى بعضى از غلطها مثل یک سیلى و یک مشت؛ بعضى از غلطها مثل یک سیلى و یک مشت و یک لگد [است]! اینجور [است]. حالا من اتّفاقاً یادم هم هست که آن آقا راجع به جاحظ میخواست صحبت کند؛ اسم جاحظ، عمرو بن بحر بن محبوب است؛ او خواند عُمربنبحرین محبوب! خب، جاحظِ به این معروفى را آدم عُمربنبحرین محبوب بشنود، واقعاً آدم خیلى جوش میخورد. آخر یکى میشنود رادیوى ما را؛ اى کاش آن وقتى که یک غلطى گفته میشود، کسى غیر از من شنونده نباشد! یک ادیبى، یک فاضلى، یک منتقد نظامى، یک دشمن شما [نشنود]؛ من خوفم از دشمنهاى شما است که نگویند ببینید چه میکنند با زبان فارسى! این زبان فارسى واقعاً خیلى مهم است؛ مراقبت بشود، دقّت بشود، جایزه گذاشته بشود براى کسانى که خوبند.

این مسئلهى موسیقى هم یک مسئلهى دیگر است که ما اینجا یادداشت کرده بودیم که بگوییم. آقاى هاشمى راست میگویند؛ واقعاً یکى از مشکلات، این مسئلهى موسیقى است که به آن اشاره کردند. خیلى سخت است که ما بتوانیم یک خطّى بکشیم و بگوییم این [مرز موسیقى حلال و حرام است]. امّا من میخواهم عرض بکنم که مصداقهاى واضحى دارد. حالا ما، بین آن ساز و آواز حلال طیّب و طاهر با آن چیزى که مکروه است و یا حرام است، یک خطّ دقیقى نکشیدیم که بگوییم این یکى، این مقدار که بالا رفت، مثلاً خراب شد، یا این ساز که اضافه شد، این [حرام است]؛ حالا به این دقّت نمیتوانیم، امّا بالاخره در این طیف وسیع دو نقطه وجود دارد که یکى قطعاً حلال است و یکى قطعاً حرام است. یک بخشِ قطعاً حرامى وجود دارد، که آن را دیگر نباید مصرف کنیم؛ حالا اسم آن را موسیقى سنّتى بگذارید یا موسیقى غیر سنّتى؛ هر چه فرض کنیم یک خوانندهاى دارد یکى از دستگاههاى معمولى موسیقى خودمان را با یک ساز سادهاى هم میزند امّا شعر، یک شعر برانگیزانندهى مهیّجِ شهوت است، این حرام است؛ خواننده هر کس میخواهد باشد. آن صداى خوشى و سازى که با هم به کار بیفتند تا یک جوانى را تحریک کنند به عمل حرام شرعى، خب این کار، کار حرامى است. یک شعر عشقىِ محض را از یک شاعرى حالا ــ یا حافظ یا سعدى؛ حافظ هم شعر عشقىِ محض دارد و اینطور نیست که حالا همهاش عرفانى باشد ــ [بخوانند، حرام است.] بعضىها از خود ما به مسائل دینى و عرفانى واردتر شدهاند! ما میگوییم آقا، این شعر اشکال دارد؛ میگویند نه، این مفاهیم عرفانى دارد؛ خب، این مفاهیم عرفانى که من نفهمم، این چه مفاهیم عرفانىای است؟ مفاهیم عرفانى آن وقتى مفاهیم عرفانى است و قابل استناد و قابل تکیه است که فهمیده بشود عرفانى است؛ امّا آنچه هیچ فهمیده نمیشود عرفانى است، این کجا [عرفانی است]؟ چه کسى میگوید عرفانى است؟ نخیر، اگر مهیّج شهوت، مهیّج گناهان جنسى، مهیّج بىبندوبارى بود، این اِشکال دارد. موسیقىهاى تند و محرّک خارجى و غربى اشکال دارد. البتّه موسیقىهایى هم هست که اشکال ندارد که حالا نمونههاى آنها را من نمیتوانم مشخّصاً ذکر بکنم. البتّه اگر بخواهید، بنا باشد، میشود یک قدرى محدودتر هم کرد، محصورتر هم کرد، امّا آن موارد اِشکالدار آن را عرض میکنیم.

یک چیز هم من عرض بکنم؛ توسعهى فنّى هم مهم است. من با آقاى رئیسجمهور(۱۳) که صحبت کردم، دیدم دولت کاملاً آمادگى دارد براى توسعهى فنّى صداوسیما. من معتقدم اگر ما از لحاظ مالى از هر جاى کشور بزنیم، به صداوسیما بپردازیم جا دارد؛ البتّه تا یک حدّى؛ معتقد به بلندپروازىهاى غیر عاقلانه هم نیستیم؛ نه، یک حدّى دارد که ما البتّه از لحاظ فنّى هم متأسّفانه تا آن حد فاصله داریم. ما از هر کدام از بخشهاى کشور بزنیم، صَرف صداوسیما کنیم، به نظر من سرمان کلاه نرفته. و واقعاً استدلالی هم دارم که اینجا جاى بحث آن نیست؛ این استدلال را من براى برادران عزیزمان در دولت و آقاى رئیسجمهور گفتم؛ برایشان کاملاً قابل قبول بود. گفتند اگر شما بگویید، ما حرفى نداریم که مصرف کنیم براى صداوسیما، که من به آقاى محمّد هاشمى هم عرض کردم، حالا هم عرض میکنم: بنشینید واقعاً یک توسعهى فنّى مناسبى را ــ نه چندان بلندپروازانه؛ به قدر نیاز، یا لااقل بخش قابل توجّهى از نیاز و منطبق با امکانات دولت ــ فراهم بکنید؛ تا ما بخواهیم که کمک کنند و بخش فنّى را توسعه بدهید. افراد خوبى لابد هستند ــ بنده که نمیشناسم ــ افراد لایق، قابل، متدیّن، متعهّد در بخش فنّى گماشته بشوند به کار و مشغول بشوند.

حوزهى فعّالیّت صداوسیما انصافاً محدود است. بنده یک وقتى، ایّام فروردین در یک قسمتى از [جادّهى] شمال، بین کوهها داشتم میرفتم با ماشین ــ بنده چون عادت دارم که هر وقت داخل ماشین مىنشینم، باید رادیو را روشن کنند که من بشنوم؛ بنایم بر این است ــ گفتیم رادیو را روشن کنید؛ شاید [صدای] ده ایستگاه بیگانه ــ در کوههاى شمال ما ــ آمد در این رادیوى ما، در این جعبهى نابهفرمانِ سر به هوا، [صدای] رادیوى تهران نیامد! من واقعاً پیش آن راننده و بعضى از برادرهاى محافظ و سپاهى که با ما بودند، خجالت کشیدم که آخر چرا! بعضى از رادیوها چند بار آمد، بعضى از رادیوهاى ضدّانقلاب که اتّفاقاً داشتند پیام تبریک و مانند اینها میدادند به ایرانىها، چند بار دائم آمد، رادیوى تهران نیامد! من همین طور واقعاً درماندم که چه بکنیم! البتّه الان خیلى فرق کرده؛ اینکه میگویم شاید مال سه سال قبل از این است؛ الان بحمدالله بهتر است لکن در عین حال باز هم شهرهایى هستند، استانهایى هستند [که مشکل دارند]. من در دورهى ریاست جمهورى که سفر زیاد میکردم به استانها، غالب جاهایى که من رفتم، شکایت از رادیو داشتند. ایلام که ما رفتیم و تلویزیون را روشن کردیم، تلویزیون عراق را بهتر از تلویزیون ما میگرفت! تلویزیون را باز کردند، دیدیم بله، تلویزیون عراق است؛ منتها خب، بد بود، فاسد بود، آن را بستیم؛ [امّا] تلویزیون خودمان که خوب بود و صالح بود و میخواستیم تماشا کنیم، بزحمت، با مشکلات [نشان میداد]؛ این خیلى واقعاً چیز مهمّى است. خب، شما حرف حسابى دارید و میخواهید به دنیا بگویید؛ چطور میشود با بلندگوى ضعیف گفت؟ باید بلندگویتان قوى باشد. این هم یک نکته است. البتّه حرف باز هم نوشته بودم که دیگر وقت گذشت.

من در پایان صحبتم ــ البتّه قبل از پایان؛ حرف پایانى انشاءالله باید صَرف تشکّر از شما بشود ــ باید یک نکتهاى را عرض بکنم و آن، این است: من یک وقتى با آقاى هاشمى(۱۴) صحبت میکردم راجع به بعضى از اشکالات؛ از ایشان شنیدم در ضمن صحبتهایشان که بله، فلان کس، فلان مدیر، در فلان بخش صداوسیما، شنیده که فلانى به آن کار تو معترض بوده، این دیگر روحیه ندارد و معترض است و ناراحت است و حال کار کردن ندارد. من این را به شما عرض بکنم: برادرها! از تذکّر، بىتوقّعىتان نشود. یعنى کار باارزش شما، آن وقتى آن ارزش والا را خواهد داشت که از عیوب اساسى خالى باشد. اگر چنانچه کسى عیوب اساسى را یادآورى کرد، شما باید از او تشکّر کنید. آن دستگاهى که در دستان هنرمند و باقدرت و زیر نظر مسئول(۱۵) و صائب(۱۶) شما است ــ یعنى دستگاه صداوسیما ــ دستگاه بسیار حسّاسى است؛ این شوخى نیست؛ این چیزى نیست که اگر آدم مثلاً مشاهده کرد که فلان گوشهى آن هم یک اشکالى دارد، بگوییم حالا دیگر بالاخره این اشکال به خوبىهایش در! نه، خوبىها باید گسترش پیدا کند؛ خوبىها باید زیاد بشوند. شما میتوانید؛ من اعتقادم این است که شما مسئولین مؤمن، علاقهمند و کارآمد میتوانید؛ ما ابزار آن را هم داریم. ما به قدرى که بتوانیم همین حرفها را با مایههاى هنر به قدر کافى بیامیزیم و هنرمندانه این حرفها را [ارائه دهیم]، ابزار خوب داریم، هنرمند [هم] زیاد داریم. منتها خب، باید توجّه کنید به حیطهبندىهاى نظام؛ و هیچ گونه تخطّى و تخلّفى را از اصول اساسى نظام اسلامى و انقلاب اسلامى تحمّل نکنید، اغماض نکنید. وقتى اغماض نکردید، وقتى رسیدگى کردید، همه چیز درست خواهد شد. این هم آن مطلبى که عرض کردم که میخواهم عرض بکنم. تذکّرات، دوستانه است، برادرانه است، از روى دلسوزى است، از روى علاقهى به شما است و از روى علاقهى به ملّت است که پاى این تلویزیون و رادیو باید بنشینند و باید این را داشته باشند. خداى نکرده [اگر] جورى باشد که یک عدّهاى به یک دلیل، یک عدّهاى به یک دلیل دیگر، پاى تلویزیون شما ننشینند، خیلى خسارت بزرگى است! [اینکه] خرج کنید و مستمع نداشته باشید، فایدهاى ندارد. [اگر] یک عدّه مؤمنین به یک دلیل ننشینند، یک عدّه آدمهاى باذوق و بامعرفت و سطح اندیشهى بالا به یک دلیل ننشینند، یک عدّه عناصر انقلابى دلسوز به یک دلیل ننشینند، آن وقت چه کسى پاى این مىنشیند؟ این همه خرج، این همه نیروى انسانى، این همه تلاش مخلصانه ــ بنده بخشىاش را از نزدیک شاهد بودم در بازدیدى که چند سال پیش داشتم ــ هدر خواهد رفت؛ حیف است. این تذکّرات از این جهت است.

و امّا سخن آخر این است که این کار را یک مجاهدت فىسبیلالله بدانید؛ اینجا را یک سنگر اساسى بدانید. من از اوضاع کشور در طول این دهساله هیچ وقت بىخبر نبودم. من به شما عرض میکنم، اتّفاق افتاد مواردى که سهم شما ــ یعنى رادیو و تلویزیون ــ حتّى در یک پیروزى نظامى بیش از سهم عملیّات جنگىای بود که در خود منطقه انجام میگرفت! توجّه کردید؟ یعنى طرّاحى عملیّات جنگى را کسى میکرد، تاکتیک را کسى تأیید میکرد، فرماندهى و اداره را کسى میکرد، امّا پیروزى را عامل دیگرى داشت به دست مىآورد؛ آن عامل را شما داده بودید؛ صداوسیما مؤثّر بود. در دوران جنگ این را داشتیم و من به جنگ نظامى مثال زدم تا میدانهاى سیاسى و تبلیغاتى که خیلى واضحتر، قابل فهم است این معنا، به خودى خود روشن و واضح میشود. شما واقعاً سرباز مجاهد فىسبیلالله هستید؛ کارتان مهم است؛ کارتان تعیینکننده است و همانطورى که ایشان(۱۷) گفتند و واقعاً هم همین‌‌جور است، خیلى بىنامونشان [کار میکنید]؛ یک روز، روز رادیو یا روز رادیو و تلویزیون، واقعاً لازم است که معرّفى بشود؛ اگرچه حالا خودتان گوشه و کنار [کارهایی میکنید]. گفت:

پرىرو تاب مستورى ندارد
چو در بندى سر از روزن برآرد(۱۸)

شما که الحمدلله مصاحبه و مانند اینها [دارید]؛(۱۹) آقایان هم که ماشاءالله در بخشهاى مختلف [دیده میشوند]؛ البتّه گاهى، آن مقدارى که هست نشان داده نمیشود لکن گاهى چرا، که این هم خوب است؛ ما دیدیم گاهى اوقات میروند بخشهاى مختلف را نشان میدهند، جزو چیزهایى است که مردم دوست میدارند. مردم صداوسیما را دوست میدارند؛ عاملین [آن] را دوست میدارند. خب، طبیعت کار این است و ما میخواهیم این دوست داشتن روزبهروز بیشتر بشود و به همین شکل بماند و بیشتر هم بشود. لذا واقعاً عیبى ندارد، به فکر باشید، یک وقتى را، یک روز مناسبى را، به مناسبت یک چیزى بگذارید روز رادیو و تلویزیون، روز صداوسیما. خب، آن روز مردم همه به شماها اظهار محبّت کنند؛ شما خودتان را معرّفى کنید و فرض کنید کادو بدهند و از این قبیل! انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید. جلسه، جلسهى خوبى بود؛ لکن جاى آن جلسهاى را که من عرض کردم، پُر نمیکند؛ من خیلى دوست میدارم که یک مقدارى حرف و سخن از شماها صادر بشود و ما از شما بشنویم بعضى از مطالب را. انشاءالله اگر در آینده فرصتى شد، ممکن است آن را هم قرار بگذاریم.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته


در ابتدای این دیدار، آقای محمّد هاشمی (رئیس سازمان صداوسیما) گزارشی ارائه کرد. حجّتالاسلام والمسلمین محسن دعاگو ــ رئیس شوراى سیاستگذارى سازمان صداوسیما ــ نیز در این دیدار حضور داشت.
رئیس سازمان صداوسیما
در جنگ جهانى دوّم، شهر هیروشیما به عنوان نخستین هدف بمباران اتمى آمریکا انتخاب شد. در این فاجعه بیش از ۷۸ هزار تن کشته شدند، دوسوّم شهر ویران شد و باقى مردم به عوارض درازمدّت ناشى از تشعشعات اتمى دچار شدند. پس از این اقدام جنایتبار، هنرى ترومن (رئیسجمهور آمریکا) با افتخار، این جنایت را بزرگترین رویداد تاریخ نامید.
سختی و تنگی، گیرودار
صحیفهى امام، ج ۶، ص ۳۹۹؛ سخنرانی در جمع هیئت دولت موقّت (۱۳۵۷/۱۲/۲۹): «تمام مطبوعات [هم] اینطور است، منتها اهمّیّت تلویزیون بیشتر از همه است، اهمّیّت رادیو و تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاهها، دستگاههاى تربیتى است؛ باید تمام اقشار ملّت با این دستگاهها تربیت بشوند. یک دانشگاه عمومى است. دانشگاهها، دانشگاههاى موضعى است؛ این یک دانشگاه عمومى است؛ یعنى دانشگاهى است که در تمام سطح کشور گسترده است.»
شمارش
رئیس سازمان صداوسیما
برنامهى «بررسى رادیوهاى بیگانه»
رئیس سازمان صداوسیما
(۱۰ بىاطّلاع
(۱۱ بازیگر (در گویش مشهدی)
(۱۲ بیانات پس از بازدید از سازمان صداوسیماى جمهورى اسلامى ایران (۱۳۶۷/۱۲/۲۸)
(۱۳ حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى
(۱۴ رئیس سازمان صداوسیما
(۱۵ متعهّد
(۱۶ درست
(۱۷ رئیس سازمان صداوسیما
(۱۸ جامى. هفت اورنگ، یوسف و زلیخا (با اندکی تفاوت)
(۱۹ خندهی معظّمٌله و حضّار
 

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
ایران همدل

شرکت در پویش ایران همدل

ورود به صفحه پرداخت