• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1369/05/07

بیانات در دیدار مسئولان صدا و سیما

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

به نظر میرسد آنچه را که ان‌شاءاللَّه به پیشرفت کار صدا و سیما و رسیدن به همان نقطه‌یی که برادر عزیزمان (1) مکرر در صحبتشان اشاره کردند، کمک خواهد کرد، در میان بگذاریم و بگوییم. البته این را بدانید که میل و شوق من به این بود که بتوانیم قدری از شما بشنویم. درست است که رادیو و تلویزیون که کار شماست، دایم میگوید؛ اما مناسب است که قدری هم نظر و دیدتان را نسبت به مسایل مختلف و نسبت به پیشرفت این کار مهم، از خودتان بشنویم، که متأسفانه چنین کاری دست نداده است. حالا دیگر در این جلسه نمیشود؛ مگر باز جلسه‌ی محدودتری باشد که برادران بتوانند درآن چیزی بگویند و قضیه به صورت یک سخنرانی من برای مسؤولان، تمام نشود.

رسانه‌های جمعی در همه جای دنیا، یکی از حساسترین مراکز است؛ مخصوص ایران نیست. دلیل آن هم واضح است؛ زیرا همه چیز یک دستگاه تبلیغاتی و یک وسیله‌ی عمومی مثل صدا وسیما - خوبی و بدی آن، کاری که در آن انجام گرفته باشد و تلاشی که شما انجام میدهید - هر لحظه جلوی چشم مردم است. این‌طور نیست که شما امروز کاری را در صدا و سیما انجام بدهید و اثرش مشهود نباشد. نه، هر کاری که در صدا و سیما انجام بگیرد، آثارش خیلی زود مشاهده میشود. البته برنامه‌های بلندمدت هم هست؛ مثل همین تربیت عناصر کارآمد که نتایج آن را بعدها انسان میبیند؛ لیکن آن خارج از اداره‌ی روزمره‌ی این تشکیلات است.

طبیعت اداره‌ی روزمره‌ی این تشکیلات آن است که انعکاسش و تلقی و فهم مردم از آن، تقریباً بلافاصله است. شما امروز برنامه میسازید و این برنامه را حداکثر یک هفته، دو هفته، یا یک ماه دیگر اجرا خواهید کرد؛ یعنی خیلی زود دیده میشود. دستگاهی که اثرش این‌طور سریع و عمومی است، انتظارات مختلفی در قبال آن هست. این‌جا انصافاً جای خیلی حساسی است؛ گیرم که نظامی پشت سر این رسانه نباشد که مکتب و خط مشی و راهی دارد. اگراین گونه باشد - که هست - طبعاً حساسیت این تشکیلات خیلی بیشتر خواهد شد. لذا در زندگی مردم، این تشکیلات، تشکیلات فوق‌العاده حساس، مهم و تعیین‌کننده‌یی است. کار خوب و بد و خدمت و خدای نکرده سوءعمل در این تشکیلات، با جاهای دیگر فرق میکند؛ چون تأثیرش عمومی و سریع است و سطح کارش خیلی وسیع و محسوس و مشهود میباشد. لذا من این را واقعاً از صمیم قلب میگویم.

اولین حرفی که باید به مسؤولان این تشکیلات زد، خداقوّتی و تشکر است. این واقعیت است که شما کار خیلی مهم و کوبنده‌ی اعصاب و پُردغدغه‌یی را انتخاب کرده‌اید. هر نمونه‌ی خوب و هر اثر مطلوبی که در کار شما مشاهده گردد، واقعاً جای آن دارد که عمیقاً و صمیمانه از شما تشکر بشود. من هم این تشکر را از شما دارم و امیدوارم که خداوند به شماها کمک کند، تا بتوانید این کار را خوب و کامل و متکامل ادامه بدهید. باید به این فکر باشید که کار را متکامل کنید؛ یعنی باید روزبه‌روز بهتر بشود.

درست است، من هم این معنا را تصدیق میکنم که بین صدا و سیمای کنونی جمهوری اسلامی، و آنچه که مورد توقع است، فاصله است. این فاصله را چه کسی باید پُر کند؟ هیچ‌کس نمیتواند پُر کند، مگر شما مسؤولان و دست‌اندرکاران. بدون اطلاع و آشنایی با مشکلات، از بیرون نمیشود این کار را کرد.این کار از درون، با مدیران دلسوز، با کارگزاران علاقه‌مند، با ابتکارهایی که در کارها اعمال خواهد شد و با شدت احساس مسؤولیت عملی است، و ماباید این کار را بکنیم.

نکته‌ی خوبی در صحبت برادر عزیزمان، جناب آقای هاشمی بود. ایشان گفتند بعضی جاها به ما میگویند که شما با رادیو چه کار میکنید، تا ما هم آن کار را بکنیم. این، نکته‌ی خیلی مهمی است. لزوماً به این معنا هم نیست که همه‌ی آنها آمده‌اند و رادیوی ما را دیده‌اند و چون ملاحظه کرده‌اند که خیلی سطح بالاست، گفته‌اند که شما چه‌کار میکنید. نه، آنها غالباً رادیو و تلویزیون ما را ندیده‌اند. این به معنی انتظارات آنهاست. یعنی الان در کشورهای اسلامی و انقلابی و نیز در بسیاری از کشورهایی که نه اسلامیند و نه انقلابی، و میخواهند کشورشان را خوب اداره کنند، این فکر وجود دارد که نظام جمهوری اسلامی، با این‌که اعلام میکند صدا و سیمایش دانشگاه است، چه‌کار میکند. میخواهند از تجربیات ما سر دربیاورند و استفاده کنند. من خوف این را دارم که اگر آنچه را در اختیار است، به آنان بدهیم، توقع آنها برآورده نشود. به‌هرحال، این توقع و انتظار از ما وجود دارد؛ ما باید این را بدانیم.

صدا و سیما را واقعاً باید در جهت یک دانشگاه پیش ببریم. البته این‌جا حرفهای زیادی هست و میدانید که من هم اهل حرف و بحثم. در این زمینه‌های فرهنگی، خیلی حرفِ گفتنی و شنیدنی وجود دارد. من نمیخواهم وارد آن مقولات بشوم که کسی مثلاً بگوید صدا و سیما یک کانال است و اگر فقط یک فکر و ایده‌ی خاص را به مردم بدهند، آیا منافی با اصول دمکراسی است یا نه. به نظر ما، این حرفها، حرفهای تمام‌شده و حل‌شده‌یی است.

یک نظام، با یک انقلاب و با یک مکتب مترقی و پیشرفته و با یک حالت بسیار ممتاز سیاسی در دنیا اداره میشود و سخن گفتنی دارد و میخواهد آن را به مخاطبان خودش - چه در داخل و چه در خارج - بگوید. این سخن، باید از رسانه‌ها گفته بشود و نه چیز دیگر. از سابق هم در میان بعضی از هنرمندان، بحث وقت پُرکن باب اوقات بیکاری، هنر موظف، هنر غیرموظف، هنر فرمایشی، این‌که آیا به هنرمند میشود گفت این کار را بکن، یا نمیشود گفت، مطرح بوده است که به نظر من اینها حرفهای خیلی کهنه‌یی است.

دنیای امروز، یک دنیای سرشار از فساد و غرقه‌ی در فساد است؛ این‌که اصلاً منکر ندارد. لازم نیست که آدم آخوند و مقدس‌مآب باشد، تا بگوید این دنیا، دنیای فاسدی است. دنیا، دنیایی است که در آن، سیاست در خدمت دوشیدن و داغ کردن انسانهاست؛ دنیایی است که در آن، پول برای قشر عظیمی - که قدرت هم در دست آنهاست - معبود و مطلوب نهایی است و هیچکدام از ایده‌آلهای بشری برای آنها مطرح نیست. این کمپانیداران و این اداره‌کنندگان سیاست و اقتصاد دنیا را نگاه کنید؛ اینها چه کسانی هستند؟ آیا برای اینها، آرمانهای بشری یک ذره مطرح است؟

دنیایی که در آن، سیاست و روابط بین‌المللی و حتّی روابط دولتها و مردم، بر مبنای دروغ و فریب و ریاکاری استواراست؛ دنیایی که یک دولت خجالت نمیکشد که به کشتار عظیم هزاران انسانی که با او هیچ دشمنی ندارند و نداشتند، اعتراف کند! اعتراف که نه، به حادثه‌ی هیروشیما افتخار کند! همین دو سال قبل از این، امریکا اعلام کرد که ما از حادثه‌ی هیروشیما احساس خجلت نمیکنیم! این، انحطاط دنیاست. در چنین دنیایی، یک کشور و یک ملت، بعد از چند قرن قربانی سیاستهای مداخله‌گر وسودجو شدن، حالا به خود آمده، احساس شخصیت و قدرت کرده، حرفی داشته، ایمانی داشته، ایمانش را در یک چارچوب قابل ارایه در دنیا ارایه کرده، انقلابی به وجود آورده، نظام وابسته‌ی فاسد بدبختی را بیرون کرده، خودش نظامی را ایجاد نموده و با معارضه‌طلبیها و شاخ و شانه کشیدنهای قدرتهای دنیا هم دارد مقابله میکند. چنین نظامی حرف دارد.

اسلام امروز چیز کمی نیست. اسلام امروز زیباترین و پُرمعناترین و پُرفایده‌ترین پیامها را برای انسان دارد. این، یک واقعیت است. حالا در این شرایط و موقعیت که اسلامی آمده، حکومتی تشکیل داده، نظام و انقلابی را با این عظمت راه انداخته و همه‌ی گرگهای دنیا هم در مقابل این نظام دندان تیز کرده‌اند، ما بیاییم و در داخل رادیو و تلویزیون و یا خارج آن بحث کنیم که آیا حتماً رادیو و تلویزیون بایستی مفاهیم پذیرفته شده‌ی دولت یا نظام را به عنوان نظرات اصلی مطرح کند؛ یا نه، آن هم یک نظر مثل نظرات دیگر است! این، اصلاً قابل بحث و قابل طرح نیست. من از این قضیه گذشتم، نمیخواستم آن را مطرح بکنم؛ ولی پیش آمد.

بنابراین، صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابیبدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزی تدریس میشود؛ در این دانشگاه چه چیزی میخواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت از پیامها، پایه‌ها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایده‌آل است.

ما میخواهیم به این نقطه برسیم؛ ولی فاصله داریم. شما بیش از من هم این را میدانید. من عیوب صدا و سیما را خیلی میدانم؛ اما مطمئناً هر کدام از شما در بخش خودتان، بیش از من معایب را میدانید. البته بیش از من هم تلاشها و اخلاصهایی را که در آن‌جا خرج شده و میشود، میدانید؛ در این هم بحثی نیست.

من وقتی که برای این دیدار فکر میکردم، هیچ به فکراین نبودم که این دیدار به صورت یک دیدار تبلیغاتی مطرح بشود؛ فقط میخواستم با شما برادران کارگزار صحبت بکنم. البته خوشبختانه ما از این‌گونه صحبتها با مسؤولان صدا و سیما داریم؛ با آقای هاشمی مکرر و تقریباً مرتب، با بعضی از مسؤولان دیگر هم کم و بیش تبادل نظر هست؛ اما در مجموع میخواهم اینها را با شما صحبت کنم.

رادیو و تلویزیون ما باید گرایشهای اصولی نظام را با تمام قوّت و قدرت و هنرش از آب در بیاورد و ارایه کند. در همه‌ی بحثها و تمام آنچه که شما از این رسانه و از این قوطی خارج میکنید و به گوش و قلب مستمعتان میرسانید، باید این نکته رعایت بشود. گرایشهای اصولی نظام را پیدا کنید و آنها را منعکس نمایید.

البته قبل از این جلسه، با آقایان راجع به مسایل اسلامی و گروه معارف صحبت داشتیم و خاطره‌یی را برای آنان نقل کردم. این‌طور نباشد که به نام اسلام چیزی را بگوییم که سست باشد، یا چیزی را ببافیم که فقط شکل، شکل اسلامی باشد؛ مثل این نماهای تلویزیونی - عکس گنبد و بارگاه و مانند آن - که شماها برای فیلمها درست میکنید و چیزی را از دور نشان میدهید. ارایه‌ی چنین چیزهایی از اسلام، یک چیز پوکِ پوچِ کم‌مایه است که فقط یک زر و زیور دروغی، آن هم ظاهری و سطحی را نشان میدهد.

حقیقتاً بایستی مفاهیم و معارف اسلامی پخش و منعکس بشود. علاوه‌ی بر این، صدا و سیما کوشش کند که مردم متدین بشوند. یکی از وظایفی که واقعاً باید آقایان به آن توجه کنند، متدین‌سازی است. کاری کنید که مستمعتان بر اثر صحبت شما، حقیقتاً به صورت عمیق متدین بشود.

یکی دیگر از این گرایشهای اصولی، ضدیت با سلطه‌های استکباری است. امروز دیگر شاید نشود مثل سابق، خیلی «شرق و غرب» گفت. شرق وغربی به این معنا و تقسیم‌بندییی به این شکل، خیلی معنا ندارد؛ اما ضدیت با دشمنان نظام جمهوری اسلامی و مقابله با دخالت این سلطه‌هایی که هستند، باید در تمام برنامه‌های صدا و سیما محسوس باشد.

در نظام جمهوری اسلامی، تکریم شأن انسان - که یکی از ویژگیهای اسلام است - ارزش دادن به انسان، رشد دادن انسان، انسان را در کار شایسته‌ی خودش به کار گرفتن و نیروهای او را در خدمت اهداف متعالی جوشاندن، یکی دیگر از گرایشهای اصولی است.

طرفداری سیاسی از دولتی که امروز بر سر کار است، یک گرایش اصولی است. باید این در تمام برنامه‌های شما محسوس باشد؛ از خبرتان گرفته، تا برنامه‌های اقتصادی و سیاسی. ملاحظه کنید، در طول این ده سالی که حیات بابرکت امام ادامه داشت، هر دولتی سر کار بود، امام مقید به دفاع از آن بودند. با این‌که شما میدانید، دولتهایی سر کار بودند که بعضی از آنها وقتی کنار رفتند، مغضوب امام و امت بودند؛ اما تا وقتی که سر کار بودند، امام از آنها حمایت میکرد. حمایتهایی که ایشان از بعضی از رؤسای جمهور و نخست‌وزیران در اوایل انقلاب کردند، هنوز یادمان است. چرا؟ چون دولتی سرکار بود که مسؤول بود.

این صدا و سیمایی که متعلق به این ملت است - دولت هم که متعلق به ملت و با پول جیب این ملت اداره میشود - نمیتواند بزرگترین مصلحت ملت را ندیده بگیرد و فدا کند. مثلاً در برنامه‌های معمولی، قصاید غرایی در مدح دولت و رئیس دولت بخوانند؛ اما در یک برنامه‌ی طنز، یا در یک برنامه‌ی سیاسی و اقتصادی، زیرآب همه چیز را بزنند! متأسفانه گاهی این چیزها دیده میشود.

همین اواخر، برنامه‌یی بود که متأسفانه به شکلی ظالمانه یکی از سیاستهای دولت را با صورت حق‌به‌جانبی کوبید؛ آن هم رسانه‌ی متعلق به دولت و نظام! این، هیچ به مصلحت نیست. واقعاً یکی از گرایشهای اصولی ما این است.

بد نیست من این را به شما بگویم که گاهی بعضیها ایراد میگیرند، و آن وقت هم به حضرت امام(رضوان‌اللَّه‌علیه) ایراد میگرفتند که چرا شما این‌قدر با مراقبت و دقت و وسواس، از دولت پشتیبانی میکنید. من واقعاً از این حرف تعجب میکنم. من گاهی برای بعضی از نزدیکان و دوستان مثال زده‌ام و گفته‌ام که اتومبیلی است که تمام دار و ندار من - فرزندان، عزیزان، ثروت و موجودیم - در آن است و راننده‌ی ماهری هم پیدا کرده‌ام که از راه بسیار خطرناکی این اتومبیل را می‌برد. من همه چیزم به این اتومبیل بسته است. اگر یک وقت چیزی هم ببینم که به نظرم ناخوشایند بیاید، کلمه‌یی که یک ذره حواس آن راننده را پرت کند و او را مشغول نماید و نتواند این راه پُرپیچ‌وخم و خطرناک را به سلامت طی کند و با عافیت به سرمنزل برساند، من مطلقاً آن کلمه را نخواهم گفت، تا خدشه‌یی به این اتومبیل وارد نشود. حالا شما میگویید که مثلاً چرا ما یک دفعه از این طرف، وزنه‌یی را محکم به این ماشین نمیکوبیم و نمیگوییم که آقای راننده! این چه نوع رانندگی است؟ یا چرا در فلان نقطه آن‌طور شد؟ یعنی به‌دست خودمان، همه چیز نظام را در خطر بیندازیم؟! این خیانت است. آن کسی که از پشت گردنه، یکدفعه جلوی اتومبیل میپرد و یک فریاد بیخود میکشد، دارد خیانت میکند؛ خیال میکند که خدمت میکند. حالا در این وضع حساس بعد از انقلاب، وقتش نیست.

واقعا دوازده سال است که ما در نهایت حساسیت حرکت میکنیم. من کمتر ملتی را میشناسم - حتّی ملتهای انقلابی - که بعد از دوران انقلاب، وضعشان مثل ما حساس بوده باشد. شما به این انقلابهایی که در زمان ما اتفاق افتاده و ما از آنها خبر داریم، و نیز به آنهایی هم که قبلاً اتفاق افتاده و خوانده‌اید، نگاه کنید. مثلاً ده سال اولِ بعد از انقلاب این کشور همسایه‌ی ما - شوروی - را با ده سال اول انقلاب ما مقایسه کنید. یا مثلاً ده سال اولِ این همه انقلابهایی که در آفریقا و امریکای لاتین، در طول این چند ده ساله اتفاق افتاده است، مقایسه کنید، خواهید دید که اوضاع هیچکدامشان - هر کدام به دلیلی: اوضاع جهانی، سرگرمی قدرتها و مسایل گوناگون داخلی و خارجی - به حساسیت و خطورت و اهمیت وضع ما نبوده است.

در چنین وضع حساسی، ما چه‌طور میتوانیم رها کنیم و اجازه بدهیم که کسانی همین‌طور بیمسؤولیت نقطه‌یی را بگیرند - که به نظر آنها نقطه‌ی ضعف است - و به دولت و مسؤولان حمله کنند؟ غرض، در این شرایط، من هرگونه تضعیفی که نسبت به مسؤولان نظام، بخصوص نسبت به دولت انجام بگیرد، خیانت میدانم.

من میگویم که صدا و سیما باید در مقابل تبلیغات دشمن نسبت به انقلاب، سینه سپر کند. الان رسانه‌های زیادی در دنیا هستند که با تبلیغات خود، کار براندازی را به شکل سنتی انجام میدهند! این کار، خیلی هم عملی است. یعنی اگر واقعاً نظامی روی پای خود محکم نباشد، راحت میشود آن را با یک رادیوی برون مرزی از صحنه خارج نمود و نابود کرد؛ همین کاری که الان ابرقدرتها نسبت به انقلابهای گوناگون و بیش از همه نسبت به ما میکنند. منتها آنها کور خوانده‌اند؛ چون نظام ما پایه‌ی محکمی دارد و روی دوش مردم و در دل آنهاست.

شما باید در مقابل این حرکت موذیانه‌ی رسانه‌ها، واقعاً سینه سپر کنید. هرجا رسانه‌ها روی نقطه‌یی تکیه میکنند، شما اگر قبلاً پادزهرش را نداده‌اید، بعداً بدهید. تبلیغات دروغی که آنها الان میکنند، رسانه‌های ما باید در مقابلش خیلی قوی بایستند. شما بایستی ابتکار هم بکنید. این ابتکار برنامه‌ی «بررسی رادیوهای بیگانه» که صبحهای جمعه پخش میشود، یک زمان خیلی خوب حرکت میکرد؛ اما حالا قدری یکنواخت و دور از انتظار شده است و به آن شکل سابق نیست؛ که باید در آن باز هم ابتکار انجام بگیرد. یعنی باید به‌طور همه جانبه، آن سخن درست و آن نکته‌ی بجا را ببینند و مطالعه کنند و در مقابل، آنچه را که دشمن میگوید، بیرون بیاورند و نقاط زیبای نظام را به چشم مردم بکشانند.

گاهی چیزهایی مشاهده میشود که انصافاً سزاوار نیست. مدتی پیش، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب، تلویزیون را نگاه میکردم. برنامه‌یی بود که از پیشرفتهای انقلاب تعریف میکرد. دیدم فیلمی که نشان داده میشود، به هیچ‌وجه پیشرفت و سازندگی را ترسیم نمیکند. مثل این است که فرض کنید سرپرست بچه‌ی یتیمی، در مقابل کسانی که اعتراض میکنند، بگوید من واقعاً به این بچه خیلی کمک میکنم؛ اما در همان حالی که این حرفها را میزند، گوش این بچه را هم همین‌طور بپیچاند! به او متذکر میشوید، درست است که میگویید من حمایت و کمک میکنم، اما عملت خلاف گفته‌ی تو را ثابت میکند؛ یعنی آنچه که در واقع وجود دارد و چشم میبیند، با زبان تطبیق نمیکند. من دیدم که این تلویزیون، همین کار را کرده است؛ یعنی از چیزهای بیربطی فیلمبرداری کرده، آنها را نشان میدهد، و درعین‌حال از پیشرفتهای انقلاب هم میگوید! آیا واقعاً پیشرفتهای انقلاب همین موارد است؟ این همه کار در طول دوران انقلاب شده است.

این نکته‌یی که ایشان گفتند، خیلی مهم است. ایشان میگویند سرمایه گذاریهایی که ما بعد از انقلاب کرده‌ایم، دو برابر همه‌ی سرمایه‌گذاریهایی است که در گذشته شده است. این، یک قلم است؛ در حالی که ما در آموزش و پرورش، در کارهای جاده‌سازی، در مدرسه‌سازی، در عمران روستاها و در شهرهای مختلف، الیماشاءاللَّه از این قبیل داریم؛ اینها را نشان بدهند. به نظر من، آن‌طور کارها موذیانه است. باید نقاط زیبای نظام را، چه در رادیو و چه در تلویزیون، روشن کنند و نشان بدهند.

آنچه در مورد این رسانه‌ی مهم، مطلوب و ایده‌آل است، عبارت از این است که دانشگاهی باشد که در آن، عالیترین و زیباترین مفاهیم انقلاب، به شکل هنرمندانه ارایه بشود و جاذبه داشته باشد؛ نه این‌که فقط چیزی را بگویند، بدون این‌که فکر جاذبه و تأثیر آن باشند.

از هنر استفاده بشود و حرکت‌بخش باشد و تکلیف مردم و قشرهای مختلف را معلوم کند. یعنی زن انقلابی و مسلمان، جوان انقلابی و مسلمان، روستایی و شهری، باسواد و کم‌سواد، متخصص و معمولی، هر کدام وقتی پای رادیو یا تلویزیون مینشینند، در برنامه‌هایی که شما به اینها میدهید، تکلیف خودشان را بفهمند که باید چه‌کار بکنند؛ راهشان روشن بشود.

فیلم خنثای بیاثرِ بیمحتوای بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامه‌ی بی‌فایده‌ی بیمحتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله‌ی زمانی را پُر میکند، مطلقاً پخش نکنید. بعضی از برنامه‌ها این‌گونه است. چند سال قبل از این، من یک برنامه‌ی مذهبی را از رادیو گوش میکردم. الفاظ علیالظاهر مذهبی و باطناً پوک، سجعها بیخودی، و عبارتها قدیمی بودند. یک نثر زیبای قدیمی نبود؛ بلکه عبارت من‌درآوردىِ ساختنىِ چرندی را به شکل عبارات مذهبی درآورده بودند و گوینده هم همین‌طور پشت سرهم میگفت. من که آخوند و اهل دین و اهل این فنّم، هرچه گوش کردم که ببینم در این بحث نیم ساعتی که مرتب هم حرف میزد، چه میخواهد بگوید - میخواهد توحید را ثابت کند؟ میخواهد نبوت یا قیامت را ثابت و یا رد کند؟ - دیدم که اصلاً هیچ مفهومی ندارد. این، یک بحث خنثی است.

من میگویم اگر شما این برنامه را برای این آوردید که این‌جا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این یک ساعت، برنامه‌ی مناسب شما پیدا نکرده‌ایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پُرجاذبه‌تر و منصفانه‌تر است.

بعضی از فیلمها ساخته و نشان داده میشود که بیمحتواست. البته من چون اهل فن نیستم، متأسفانه نمیتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهای هنری آن نظری بدهم - ای کاش میتوانستم در آن زمینه‌ها هم نظر بدهم - اما به عنوان بیننده‌یی که پای تلویزیون مینشیند و خیلی هم از معارف زمان بیگانه نیست، میتوانم نظر بدهم: انصافاً بیجاذبه و بیمحتوا بود. میترسم به آن فیلمی که مورد نظر است، اشاره کنم و کارگردان و هنرمندش بیخود مورد طعن قرار بگیرند؛ اما واقعاً الان مواردی که بتوانم اشاره کنم و اسم فیلمها را بگویم جلوی چشم من است. اینها را پخش نکنید؛ حتّی تولید نکنید.

من همین‌جا استفاده کنم و نکته‌یی را بگویم. از تولید - بخصوص در سیما - باید مراقبت بشود. آقایانی که مسؤول این کار هستند، به این اکتفا نکنند که به یک تهیه‌کننده بگویند مثلاً فیلم بیست دقیقه‌یی، یکساعتی، یا ده‌ساعتی در این موضوع تهیه کن. نه، باید در تمام طول مدت کار، ابزارها و چشمها و بینشهای سرشار از بصیرتی مراقبت داشته باشند، ببینند چه چیزی از آب درمی‌آید. اگر خدای نکرده یک تهیه‌کننده، مسؤولیتش یک ذره ضعیف باشد، کار خراب خواهد شد. اگر شما مراقبت نکردید، ممکن است در فیلمنامه چیزی گنجانده بشود که آن کارگردان و آن بازیکن بیچاره هم همان را اجرا بکند. چیز بدی از آب درمی‌آید؛ کمااین‌که گاهی چنین چیزی هم مشاهده میشود. اینهایی که مطرح میکنم، از بَر نیست؛ از روست؛ یعنی چیزهایی است که دیده و مشاهده شده است و میشود نمونه‌هایی را ذکر کرد.

فرض بفرمایید نسبت به یک داستان تاریخی فیلمی بسازیم که نتیجه و مفهوم آن، چیزی خلاف واقعیت و دروغ باشد. آیا این، درست است؟ باید شما بالایسر فیلمنامه‌نویس باشید و مراقبت کنید. حالا اگر فیلمنامه خوب از آب درآمد، آن کارگردان، یا حتّی یک نفر از هنرمندان، چنانچه بخواهند یکجا حرکتی انجام بدهند، یا کلمه‌یی را اضافه بکنند - که به‌طور معمول این کار انجام میگیرد - میتوانند این کار را بکنند. در غیر این صورت، شما باید بیایید و بگویید حالا که فیلم ساخته شده است، آن را چه‌کار کنیم؟ یا باید آن را پخش کنید، یا فیلمی که این همه پول برایش خرج شده است، پاره کنید و دور بریزید.

مراقبت، چیز خیلی مهمی است. مدیران بخشهای مختلف، باید به مراقبت نسبت به محوطه‌ی کارخودشان و تشویق و تنبیه، خیلی اهمیت بدهند. منظورمان از تنبیه، تنبیه قضایی و نوع کار قضایی نیست؛ بالاخره ترتیب اثر داده بشود. اگر کسی خوب و صحیح و مطابق برنامه کار میکند، باید تشویق شود. کسی هم که تخطی میکند، کار بد انجام میدهد، رعایت مصلحت نظام و مفاهیم مطلوب برای نظام را نمیکند و برخلاف اسلام و مفاهیم انقلاب چیزی را میگنجاند، باید با او برخورد شود.

من برای همین برنامه‌های اول فروردین امسال، چند تذکر داده‌ام؛ ولی هنوز فرصت نکرده‌ام از آقای هاشمی بپرسم که چه شد؟ رسیدگی شد، یا نشد؟ نمیشود که یک ملت منتظر بنشینند، بعد یک نفر برخلاف میل آنها و علی‌رغم خواست یک انقلاب، بیاید و برنامه‌یی را بین برنامه‌ها بپیچد و آن‌جا بگذارد؛ این‌که نمیشود.

نکته‌ی خیلی مهم دیگر، راجع به زبان فارسی است. یک بار دیگر هم چند سال قبل از این، در همان محل خودتان که آمده بودم، این بحث را کردم. از غلطگویی، واقعاً انسان خیلی جوش میخورد. وقتی که غلطی گفته میشود - بخصوص در بخشهای پُرشنونده، مثل خبر و امثال آن - واقعاً مثل این است که کسی یک سیلی به من میزند! غلطهایی که گفته میشود، ممکن است غلط عبارتی، غلط ناشی از بیتوجهی، یا ناشی از این‌که از کتاب درست منتقل نشده است، باشد. فرض کنید در برنامه‌ی خوبی که رادیو پیش از ساعت 2 بعد از ظهر دارد و چیز پُرجاذبه‌یی هم است، یکدفعه یک غلط گفته شود. من یک روز بعدازظهر میخواستم این برنامه را گوش کنم و بعد هم اخبار را بشنوم و قدری بخوابم. گوینده چیزی را غلط خواند - غلط ادبی و عبارتی - و من هم در آن روز واقعاً چند ساعت خواب از سرم رفت! این‌که میگویم مثل آن است که یک سیلی میزنند، مبالغه نیست. تازه این کم است؛ گاهی بعضی از غلطها، مثل یک سیلی ویک مشت است! بعضی از غلطها هم مثل یک سیلی و یک مشت و یک لگد است!

اتفاقاً یادم است که او میخواست راجع به «جاحظ» صحبت کند. اسم جاحظ، «عمرو بن‌بحربن محبوب» است؛ ولی او «عُمر بن بحرین محبوب» خواند! وقتی آدم جاحظ به این معروفی را این‌طوری بشنود، واقعاً خیلی جوش میخورد. ای کاش آن وقتی که غلطی گفته میشود، کسی غیر از من شنونده نباشد. ممکن است شنونده‌تان، یک ادیب، یک فاضل، یک منتقد نظام، یا یک دشمن شما باشد. من خوفم از دشمنان شماست که نگویند ببینید اینها با زبان فارسی چه میکنند. بنابراین، زبان فارسی واقعاً خیلی مهم است. باید مراقبت و دقت گردد و برای کسانی که خوبند، جایزه گذاشته بشود.

مسأله‌ی موسیقی هم یک مسأله‌ی دیگر است. آقای هاشمی راست میگویند، واقعاً یکی از مشکلات، این مسأله‌ی موسیقی است. خیلی سخت است که ما بتوانیم خطی بکشیم و بگوییم این‌جا مرز است؛ اما من میخواهم بگویم که مصداقهای واضح دارد. بین آن ساز و آواز حلال و طیب و طاهر، با آن ساز و آوازی که مکروه و یا حرام است، خط دقیقی نکشیده‌ایم که مثلاً بگوییم این یکی، این مقدارش که بالا رفت، یا این ساز که اضافه شد، خراب گردید. به این دقت نمیتوانیم؛ اما بالاخره در این طیف وسیع، دو نقطه وجود دارد که یکی قطعاً حلال و یکی قطعاً حرام است. قطعاً حرامی وجود دارد که آن را نباید مصرف کنیم.

اگر موسیقییی - حالا اسمش را موسیقی سنتی بگذارید، یا موسیقی غیرسنتی - که یکی از دستگاههای معمولی موسیقی خودمان را هم با ساز ساده‌یی میزند، اما شعر، یک شعر برانگیزاننده‌ی مهیج شهوت باشد، حرام است؛ خواننده هر کس میخواهد باشد. آن صدای خوش و سازی که با هم به کار بیفتد، تا جوانی را فرضاً به عمل حرام شرعی تحریک کند، کار حرامی است.

سعدی و حافظ هم شعر عشقی محض دارند. این‌طور نیست که همه‌ی اشعار آنها عرفانی باشد. بعضیها به مسایل دینی و عرفانی، از خود ما واردتر شده‌اند! ما میگوییم که این شعر اشکال دارد؛ ولی آنها میگویند نه، این مفاهیم عرفانی دارد! این مفاهیم عرفانی که من نفهمم، چه مفاهیم عرفانی است؟! مفاهیم عرفانی، آن وقتی مفاهیم عرفانی است و قابل استناد و قابل تکیه میباشد، که فهمیده بشود عرفانی است. آن‌که هیچ فهمیده نمیشود عرفانی است، چه‌کسی میگوید عرفانی است؟! اگر مهیج شهوت و گناهان جنسی و بیبندوباری بود، اشکال دارد.

موسیقیهای تند و محرک خارجی، اشکال دارد. البته موسیقیهایی هم هست که اشکال ندارد؛ ولی حالا من نمیتوانم نمونه‌های آنها را مشخصاً ذکر بکنم. اگر بخواهید و بنایش باشد، میشود قدری هم محدودتر و محصورترش کرد؛ اما من آن موارد اشکالدار را عرض میکنم.

توسعه‌ی فنی صدا و سیما هم مهم است. متأسفانه ما از لحاظ فنی هم تا آن حد مطلوب فاصله داریم. من با آقای رئیس‌جمهور صحبت کردم، دیدم که دولت برای توسعه‌ی فنی صدا و سیما کاملاً آمادگی دارد. من واقعاً در این قضیه استدلال دارم، که حالا جای بحث آن نیست. معتقدم که اگر ما تا حدی از هر جای کشور بزنیم و از لحاظ مالی به صدا و سیما بپردازیم، جا دارد و سرمان کلاه نرفته است. البته معتقد به بلندپروازیهای غیرعاقلانه هم نیستیم.

آن استدلال را برای آقای رئیس‌جمهور و برادران عزیزمان در دولت گفتم، که برای آنان کاملاً قابل قبول بود. گفتند اگر شما بگویید، ما حرفی نداریم که برای صدا و سیما مصرف کنیم. من حالا هم به آقای محمّد هاشمی میگویم، واقعاً بنشینید و توسعه‌ی فنی مناسبی را، نه چندان بلندپروازانه، بلکه به قدر نیاز، یا لااقل بخش قابل توجهی از نیاز و منطبق با امکانات دولت، فراهم بکنید. اگر ما بخواهیم افرادی کمک کنند، تا بخش فنی را توسعه بدهید، بحمداللَّه لابد افراد خوبی هستند؛ من که نمیشناسم. باید افراد لایق، قابل، متدین و متعهد، در بخش فنی به کار گماشته شوند و مشغول گردند.

حوزه‌ی فعالیت صدا و سیما انصافاً محدود است. من یک وقت در ایام فروردین، با ماشین به قسمتی از کوههای شمال میرفتم. چون من عادت دارم که هر وقت در ماشین مینشینم، باید رادیو را روشن کنند، تا بشنوم، گفتم که رادیو را روشن کنید. شاید ده ایستگاه بیگانه در این رادیوی ما آمد - این جعبه‌ی نابفرمانِ سر به هوا - ولی رادیوی تهران نیامد! من پیش آن راننده و بعضی از برادران محافظ که با ما بودند، واقعاً خجالت کشیدم که آخر چرا؟! اتفاقاً صدای بعضی از رادیوهای ضد انقلاب که به ایرانیها پیام تبریک میدادند، مرتب چندبار آمد؛ ولی صدای رادیوی تهران نیامد!

البته الان خیلی فرق کرده است. آن روزها را که میگویم، شاید مربوط به سه سال قبل از این است. الان بحمداللَّه بهتر است؛ لیکن درعین‌حال باز هم شهرها و استانهایی هستند که شکایت دارند. من در دوره‌ی ریاست جمهوری که به استانها زیاد سفر میکردم، غالب جاهایی که میرفتم، شکایت رادیو داشتند. ما به ایلام رفتیم، تلویزیون را که روشن کردیم، دیدیم تلویزیون عراق را بهتر از تلویزیون ما میگیرد! تلویزیون را که باز کردند، دیدیم بله، تلویزیون عراق است؛ منتها چون بد و فاسد بود، آن را بستیم. تلویزیون خودمان که خوب و صالح بود و میخواستیم آن را تماشا کنیم، به زحمت و با مشکلات توانستیم تصویرش را ببینیم. این، واقعاً چیز خیلی مهمی است. شما حرف حسابی دارید و میخواهید به دنیا بگویید؛ اما چه‌طور میشود با بلندگوی ضعیف این حرفها را گفت؟ باید بلندگویتان قوی باشد.

موارد دیگری را هم یادداشت کرده بودم، تا در این‌جا مطرح کنم؛ ولی وقت گذشته است. درعین‌حال قبل از پایان صحبتم، لازم میدانم که به نکته‌یی اشاره کنم. من یک وقت با آقای هاشمی، راجع به بعضی از همین اشکالات صحبت میکردم. در ضمن صحبتهایشان متوجه شدم که فلان مدیر در فلان بخش صدا و سیما، شنیده است که فلانی به کارش معترض بوده است؛ لذا دیگر روحیه‌ی کار کردن ندارد و معترض و ناراحت است. برادران! من این را به شما بگویم که از تذکر، بیتوقعیتان نشود. آن وقتی کار بااهمیت شما آن ارزش والا را خواهد داشت، که از عیوب اساسی خالی باشد. چنانچه کسی عیوب اساسی را یادآوری کرد، شما باید از او تشکر کنید.

آن دستگاهی که در دستان هنرمند و باقدرت شماست و زیر نظر مسؤول و صاحبتان قرار دارد - یعنی دستگاه صدا و سیما - دستگاه بسیار حساسی است؛ شوخی نیست. این چیزی نیست که اگر مثلاً آدم مشاهده کرد که فلان گوشه‌ی آن هم اشکالی دارد، بگوید این اشکال به خوبیهایش دَر. نه، فقط خوبیها باید گسترش پیدا کنند و زیاد بشوند.

اعتقادم این است که شما مسؤولان مؤمن و علاقه‌مند و کارآمد میتوانید؛ ما ابزارش را داریم. به اندازه‌یی که بتوانیم همین حرفها را به‌قدر کافی با مایه‌های هنر بیامیزیم و هنرمندانه ارایه بدهیم، ابزار خوب داریم. هنرمند زیاد داریم؛ منتها باید به حیطه‌بندیهای نظام توجه کنید و هیچ‌گونه تخطی و تخلفی را از اصول اساسی نظام و انقلاب اسلامی تحمل و اغماض نکنید. وقتی اغماض نکردید، وقتی رسیدگی کردید، همه چیز درست خواهد شد.

این تذکرات، دوستانه و برادرانه و از روی دلسوزی و علاقه‌ی به شما و نیز علاقه‌ی به ملتی است که بایستی پای این تلویزیون و رادیو بنشینند و آن را داشته باشند. اگر خدای نکرده به گونه‌یی باشد که عده‌یی به یک دلیل، و عده‌یی به دلیل دیگر پای تلویزیون شما ننشینند، خسارت خیلی بزرگی است. اگر خرج کنید، ولی مستمع نداشته باشید، فایده‌یی ندارد. چنانچه یک عده از مؤمنین به یک دلیل ننشینند، یک عده آدمهای باذوق و بامعرفت و سطح اندیشه‌ی بالا هم به یک دلیل ننشینند، یک عده عناصر انقلابی دلسوز هم به یک دلیل ننشینند، آن وقت چه کسی پای این دستگاه مینشیند؟! آن‌گاه این همه خرج، این همه نیروی انسانی، این همه تلاش مخلصانه - که من بخشی از آن را در بازدیدی که چند سال پیش داشتم، از نزدیک شاهد بودم - هدر خواهد رفت؛ حیف است. این تذکرات، از این جهت است.

و اما سخن آخر این است که این کار را یک مجاهدت فی‌سبیل‌اللَّه، و این‌جا را یک سنگر اساسی بدانید. من از اوضاع کشور در طول این ده سال، هیچ‌وقت بیخبر نبوده‌ام. من به شما عرض میکنم، مواردی اتفاق افتاد که سهم شما - یعنی رادیو و تلویزیون - در یک پیروزی نظامی، حتّی بیش از سهم عملیات جنگی بود که در خود منطقه انجام میگرفت. یعنی کسی عملیات جنگی را طراحی میکرد، کسی تاکتیک را تعیین میکرد، کسی فرماندهی و اداره میکرد، اما عامل دیگری پیروزی را به‌دست میآورد؛ شما آن عامل را داده بودید. در دوران جنگ، واقعاً صدا و سیما مؤثر بود.

من به جنگ نظامی مثال زدم؛ اما در میدانهای سیاسی و تبلیغاتی، این معنا خیلی واضحتر و قابل فهم است و به خودی خود، روشن و واضح میشود. شما واقعاً سرباز مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه هستید. کارتان مهم و تعیین‌کننده و - همان‌طور که گفتند - خیلی بینام و نشان است. واقعاً لازم است که یک روز، روز رادیو و تلویزیون معرفی بشود؛ اگرچه در گوشه و کنار کشور، حضورتان ملموس و همیشگی است. گفت:

پریرو تاب مستوری ندارد

چو در بندی سر از روزن برآرد

مردم صدا و سیما و عاملان آن را دوست میدارند؛ طبیعت کار این است. ما میخواهیم که این دوست داشتن، روزبه‌روز بیشتر بشود. لذا واقعاً عیبی ندارد که به فکر باشید روز مناسبی را، روز صدا و سیما بگذارید، تا در آن روز همه‌ی مردم به شماها اظهار محبت کنند و مثلاً کادو بدهند و شما هم خودتان را معرفی کنید.

ان‌شاءاللَّه موفق و مؤید باشید. جلسه، جلسه‌ی خوبی بود؛ لیکن جای آن جلسه‌یی را که من اشاره کردم، پُر نمیکند. من خیلی دوست میدارم که مقداری حرف و سخن از شماها صادر بشود و ما بعضی از مطالب را از شما بشنویم. ان‌شاءاللَّه اگر در آینده فرصتی شد، آن را هم قرار بگذاریم.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 


 

1) v آقای محمّد هاشمی، رئیس وقت سازمان صدا و سیما