keyword/content
1402/01/01
1400/10/19
1400/03/14
1397/05/28
1396/05/12
1396/03/14
1395/11/01
1395/05/31
1395/03/25
1395/03/14
1395/02/25
1395/02/16
1395/01/11
1394/12/25
1394/06/25
1393/12/21
1393/08/26
1393/07/08
1393/04/08
1391/09/21
1390/02/14
1389/11/23
1389/08/03
1389/03/14
1388/12/13
1388/11/22
1388/07/02
1388/02/28
1388/02/26
1387/01/01
1386/05/28
1386/03/14
1385/08/17
1385/05/31
1385/01/25
1384/10/29
1383/11/24
1382/06/19
1382/03/14
1382/02/29
1382/01/01
1381/07/04
1380/09/03
1378/09/03
1378/07/09
1378/03/12
1378/03/12
1377/12/28
1377/09/23
1377/09/23
1377/08/26
1377/07/15
1377/07/15
1377/07/14
1377/03/14
1376/11/14
1376/07/24
1376/03/03
1376/01/01
1374/03/03
1374/03/03
1372/11/24
1372/10/01
1372/06/15
1372/05/12
1372/04/23
1372/02/28
1372/02/15
1371/04/08
1371/03/14
1371/03/14
1371/02/20
1370/11/30
1370/07/05
1370/06/25
1370/06/25
1370/03/26
1370/03/13
1369/12/14
1369/11/17
1369/09/13
1369/09/07
1369/08/05
1369/06/26
1369/06/04
1369/05/07
1369/03/14
1369/03/14
1369/03/10
1369/03/10
1369/03/10
1369/03/10
1369/03/02
1369/02/12
1369/01/22
1369/01/04
1369/01/02
1368/11/16
1368/10/18
1368/09/07
1368/09/07
1368/09/02
1368/09/02
1368/09/01
1368/08/24
1368/08/24
1368/08/04
1368/07/26
1368/07/15
1368/07/12
1368/05/12
1368/05/12
1368/04/21
1368/04/14
1368/04/14
1368/04/14
1368/04/14
1368/04/11
1368/04/04
1368/03/29
1368/03/24

طلبی که باید عرض بکنم در این باب، تبیین مراد ما از تحوّل است. تحوّل یعنی چه؟ تحوّل یعنی دگرگونی. میخواهیم چه چیزی دگرگون بشود و تغییر پیدا کند؟ مهم‌ترین مسئله این است. دشمنان نظام اسلامی هم میگویند دگرگونی، آنها هم دنبال دگرگونی هستند، [امّا] دگرگونی مورد نظر آنها درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که مورد نظر ما است. آنها این دگرگونی را مطرح میکنند و متأسّفانه در داخل هم بعضی‌ها به تبع آنها یا به تقلید آنها همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان میکنند: مثلاً تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانه‌ها است، همان حرف دشمنها است، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بی‌توجّهی، گاهی هم با انگیزه‌های های دیگر، آن حرف را تکرار میکند. آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد، عبارت است از تغییر هویّت جمهوری اسلامی. دشمنان ایران اسلامی استکبار و صهیونیسم هستند؛ اینها با هویّت جمهوری اسلامی مخالفند؛ اگر میگویند تغییر، تحوّل، تغییر ساختار، انقلاب و امثال اینها، مقصودشان این است که هویّت جمهوری اسلامی تغییر پیدا بکند. هدف آنها حذف همه‌ی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام می‌اندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی. آنها با تکرار نام امام مخالفند، با مطرح شدن تعالیم امام مخالفند، با مسئله‌ی ولایت فقیه مخالفند، با بیست‌ودوّم بهمن مخالفند، با روز قدس مخالفند، با انتخابات در جمهوری اسلامی و حضور پُرشور مردم مخالفند، با هر چیزی که نشانه‌ای از اسلام انقلابی و جمهوری اسلامی در آن پُررنگ است مخالفند؛ نظرشان تغییر این چیزها است. اگر اسم تغییر ساختار می‌آورند، اسم تحوّل می‌آورند، مقصودشان این است که اینها را که اتّفاقاً اینها همه نقاط قوّت کشور ما است، نقاط قوّت جمهوری اسلامی است، میخواهند حذف کنند.

اصول انقلاب در درجه‌ی اوّل، مثل حاکمیّت دین. اصلاً جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی برای حاکمیّت دین خدا تشکیل شد؛ اصلاً برای این است که جامعه با شکل و هندسه‌ی دینی زندگی کند و تنظیم بشود. حکومت با هندسه‌ی دینی تنظیم بشود و حرکت کند و پیش برود و اقدام کند؛ این جزو بیّنات انقلاب بود. مردم جان دادند، خون خودشان را تقدیم کردند، نثار کردند برای اینکه این اتّفاق بیفتد؛ این جزو اصول انقلاب است؛ این را تضعیف میکنند. یا مثلاً عدم تسلیم در برابر دشمن مستکبر؛ این جزو اصول انقلاب است. تسلیم نباید شد؛ زورگویی دشمن را نباید تحمّل کرد؛ اینکه ما با دشمن مِن‌باب‌مثال یک وقتی مذاکره کنیم، صحبت کنیم، تعامل کنیم، این یک حرف دیگر است. انقلاب به ما میگوید که در مقابل زورگویی و حرف زور دشمن، نباید تسلیم شد؛ تا حالا هم به توفیق الهی تسلیم نشده‌ایم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ این جزو اصول است. این را تضعیف میکنند، [میگویند] مثلاً «آقا چرا، چه مانعی دارد، چه اشکالی دارد؟» یعنی کمرنگ کردن یک چنین اصول برجسته‌ای. یا استقلال کشور، یا مبارزه‌ی با فساد، مبارزه‌ی با بی‌عدالتی و امثال اینها؛ اینها اصول انقلاب است.

امام هم در مورد اسلام و هم در مورد مردم‌سالاری بیانات روشن و محکم و قاطعی دارند. امام در مورد اسلام، اسلام متحجّرین و اسلام التقاطیّون را به طور قاطع رد میکنند. از سویی متحجّرین را رد میکنند، از سویی التقاطی‌ها را، یعنی کسانی که به اسم اسلام حرفهای دیگران را به خورد مخاطبین خودشان و به خورد جامعه میدهند؛ اینها را امام به طور قاطع رد میکند. اسلام در نظر امام یک اسلامی است که عدالتخواه است، ضدّ استکبار است، ضدّ فساد است؛ اینها در بیانات امام روشن و واضح است؛ هم در وصیّت‌نامه هست، هم در این حدود بیست و چند جلد بیانات امام که چاپ شده؛ ملاحظه کنید. حالا ما که خودمان مستقیماً از زبان خود امام شنفته‌ایم؛ آنهایی که نبودند و ندیدند، اینها به این بیانات مراجعه کنند؛ متن فرمایشات امام روشن است.
اسلامی که امام به آن معتقد است ضدّ استکبار است؛ یعنی ضدّ آمریکا است؛ ضدّ سلطه‌طلبی بیگانگان است، ضدّ دخالت بیگانگان و قدرتهای بیگانه در امور داخلی کشور است؛ ضدّ زانو زدن در مقابل دشمن است. اسلامِ ضدّ فساد؛ اسلامی که امام به آن معتقد است اسلام ضدّ فساد است، ضدّ ویژه‌خواری است؛ و این چیزهایی که مشخّص میشود در زمینه‌های حضور فساد در بعضی از بخشها، قطعاً اینها نقطه‌ی مقابل اسلام است. اسلام، اسلامی است که با فساد مبارزه کند؛ دولتی اسلامی آن دولتی است که با فساد مبارزه کند. ضدّ تحجّر؛ ]یعنی[ افکار عقب‌مانده‌ی قدیمیِ این جوری را وارد میدان زندگی کردن، از فکر نو اسلامی و فکر نو امام بزرگوار فاصله گرفتن. اسلام، ضدّ اشرافی‌گری است؛ اسلام طرف‌دار محرومان است. اسلام ضدّ اختلاف طبقاتی است، ضدّ فاصله‌های ]بین[ فقیر و غنی است.
امام در یکی از نامه‌هایشان به یک مسئولی -که این مربوط به همین اواخر عمر مبارک امام بزرگوار است؛ چند ماه قبل از رحلتشان- این جور مینویسند: «شما باید نشان دهید که مردم ما بر علیه ظلم و بیداد و تحجّر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمّدی را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و در یک کلام، اسلام آمریکایی کردند»؛(۱۲) این مربوط به دی‌ماه سال ۶۷ است، این جور نیست که بگوییم مال مثلاً دوران شور و نشاط انقلابی اوایل کار است؛ نه، امام چند ماه قبل از رحلتشان این را مرقوم فرمودند. خب، بنابراین نظر امام در مورد اسلام این جوری است.

سازمان تبلیغات اسلامی یکی از مهم‌ترین رویش‌های انقلاب اسلامی است که با تصمیمی روشن‌بینانه و ژرف‌نگرانه با هدف تبلیغ و عرضه‌ی اندیشه‌ی تابناک اسلام ناب محمدی (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) به جامعه‌ی انقلابی بویژه جوانان جویای حقیقت و معرفت، شکل گرفت. این سازمان بحمدالله طی حدود ۴ دهه اخیر منشأ خدمات و برکاتی بوده است و امروز ضرورت وجودی آن نه‌تنها کاهش نیافته بلکه ضریبی فزاینده یافته است.

با استمداد از هدایت و عنایت پروردگار و در سایه‌ی توجّهات حضرت ولیّ‌الله‌اعظم (ارواحنا فداه) و با تبرّک و تفأّل به همزمانی با ایّام ولادت حضرت امام ابی‌الحسن‌الرّضا (علیه‌آلاف‌التّحیّةوالثّناء)، اینجانب به پیروی از گزینش ملّت ایران، رأی آنان را تنفیذ و دانشمند محترم جناب حجّت‌الاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم و با دعا برای موفّقیّت ایشان، مؤکّداً توصیه میکنم که این منصب خطیر را وسیله‌ای برای کسب رضای الهی و ذخیره‌ای برای هنگامه‌ی لقاء پروردگار قرار دهند و همّت خود را متوجّه استقرار عدالت، و جانب‌داری از محرومان مستضعف، و اجرای احکام اسلام ناب، و تقویت وحدت و عزّت ملّی، و توجّه به توانمندی‌ها و ظرفیّتهای عظیم کشور، و صراحت در بزرگداشت ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی نمایند، و مطمئن باشند که ملّت غیور و شجاع، خدمتگزاران کشور را در دشواری‌ها و در مقابله با زورگویی‌ها و زیاده‌خواهی‌های استکبار تنها نخواهد گذاشت. لازم میدانم بار دیگر درباره‌ی اجرای برنامه‌ی اقتصاد مقاومتی و توجّه ویژه به موضوع اشتغال و تولید داخلی تأکید کنم و یادآوری نمایم که رأی ملّت و تنفیذ آن، موکول به حفظ و رعایت تعهّد به صراط قویم و مستقیم اسلامی و انقلابی است.

امام یک جذّابیّتهای شخصی داشت، یک جذّابیّتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذّابیّتها آن‌قدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم و از جوانها را وارد میدان کند.
...
بخشی از جذّابیّتها مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد. مثلاً ازجمله‌ی چیزهایی که امام به مردم ارائه میکرد، اسلام بود؛ اسلام ناب، اسلام ناب محمّدی. اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجّر است، نه اسیر و پابند التقاط است. در دورانی که هم تحجّر وجود داشت، هم التقاط وجود داشت، امام، اسلام ناب را مطرح کرد؛ این برای جوان مسلمان، جذّاب بود. ازجمله‌ی مبانی اعلامی امام و شعارهای امام، استقلال بود؛ ازجمله‌ی آنها آزادی بود؛ ازجمله‌ی آنها عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی بود؛ اینها مبانی امام بود که مطرح میکرد؛ اینها همه جذّاب است.

انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید. در نبرد نامتقارن جبهه‌ی کفر و استکبار با پرچم برافراشته‌ی اسلام ناب، این وظیفه‌ی همه‌ی ما است. هرکدام باید چشمه‌ی بابرکتی از معرفت درست اسلامی و صراط مستقیم الهی باشیم. سرزنده و پرامید و روشن باد دلهای پاک شما.

امروز شما ملاحظه کنید در منطقه‌ی غرب آسیا -که اسمش را گذاشته‌اند خاور میانه- قدرتهای درجه‌ی یک مادّی دنیا زمین‌گیر شده‌اند؛ آمریکا امروز در منطقه‌ی غرب آسیا زمین‌گیر است. [اینها] امروز اهدافی دارند، کارهایی دارند، مقاصدی دارند در این منطقه؛ یک بخش از این مقاصد عبارت است از تقویت پایگاه استکباری رژیم صهیونیستی در این منطقه، یک بخش آن عبارت است از تصرّف همه‌ی منافذ و منابع قدرت در منطقه که دولتها و حکومتها بیایند زیر چتر آنها، از امکانات اینها استفاده کنند؛ فرمانروایی بر منطقه، [امّا] امروز نتوانسته‌اند. چه مانع شده است از اینکه مقاصد اینها تحقّق پیدا کند؟ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی -هر دو تعبیر درست است؛ اسلام انقلابی هم درست است، انقلاب اسلامی هم درست است- که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده. این، مانع شده. اگر اسلام نبود، ایمان به خدا نبود، ایمان به معارف اسلامی نبود، تعهّد و پایبندی به وظایف دینی نبود، نظام جمهوری اسلامی هم مثل دیگران میرفت زیر چتر همین نظام سلطه و قدرت استکباری آمریکا و غیر آمریکا؛ همچنان‌که دیگران رفتند. بنابراین، آماج حمله‌ی آنها همین چیزی است که این بنای اسلامی را به وجود آورده؛ یعنی ایمان. اگر ایمان اسلامی نبود، این کشوری که ما دیده بودیم و این نظامی که ما آن را با گوشت و پوست و استخوان خودمان تجربه کردیم، ممکن نبود که تغییری پیدا بکند؛ این ایمان اسلامی بود.

حالا این توانمندی‌هایی که ما داریم چیست؟ بنده البتّه چند مورد از توانمندی‌هایی را که بیشتر آماج دشمنی‌ها است اینجا یادداشت کرده‌ام:
اوّل، ایمان اسلامی است؛ ایمان اسلامی. ممکن است بعضی تعجّب کنند و بگویند آقا، امروز که دنیا، دنیای آزادیِ فکر و عقیده و مانند اینها است! نه آقا، بیش از همه‌چیز با آن اسلام نابی که امام (رضوان‌الله‌علیه) تعبیر کردند و مبنای حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی است، دشمنند. شما نگاه کنید به فعّالیّتهایی که امروز در دنیا میشود برای شکستن سدّ این ایمان در هرجا و بخصوص در نظام جمهوری اسلامی و در میان مردم. اگر شما اهل شبکه‌های اجتماعی هستید و اهل فضای مجازی هستید، خوب میفهمید و خوب میدانید که بنده کجا را دارم اشاره میکنم؛ از همه‌ی طُرق دارند استفاده میکنند که ایمان اسلامی ما را متزلزل کنند. ما یعنی چه کسی؟ یعنی منِ پیرمرد هفتاد هشتاد ساله؟ نه، نسبت به ماها خیلی نگران نیستند؛ ایمان نسل بعد ما را و نسل بعدِ بعد ما را [میخواهند متزلزل کنند]؛ دارد تلاش میشود. خب، یکی از آن زمینه‌های اقتدار ما و زمینه‌های توانمندی ما، ایمان اسلامی ما است؛ این یکی از آماج دشمنی‌های آنها است.

عرض کردیم که شاخص اوّل، پایبندی به ارزشهای مبنائی و اساسی اسلام است. بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم؛ مبانی اساسی ما اینها است. مبنای اوّل، پایبندی به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است. اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است، اسلام آمریکایی هم دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجّر، یک شاخه اسلام سکولار؛ این اسلام آمریکایی است. استکبار و قدرتهای مادّی از هر دو شاخه پشتیبانی کرده‌اند و میکنند؛ یک جاهایی آنها را به وجود می‌آورند، یک جاهایی آنها را راهنمایی میکنند، یک جاهایی آنها را کمک میکنند؛ اسلام ناب در مقابل آنها است؛ اسلام ناب اسلامی است که همه‌جانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود. اسلام ناب آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و در خلوت شخصی‌مان معیّن میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معیّن میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معیّن میکند؛ این اسلام ناب است. این یکی از مبانی است که باید به این پابند بود.

در لبه‌ی دیگر این قیچی، «اسلام التقاطی» و «اسلام آمریکایی» مشغول مقابله با «اسلام ناب» هستند.

جمهوری اسلامی، از آغاز کار، هیچ جنگی را شروع نکرده است و هیچ حرکت نظامی‌ای علیه هیچ کشوری انجام نداده است امّا حرف خود را و شعار خود را با صدای بلند اعلام کرده است. امام بزرگوار ما اسلام آمریکایی و اسلام متحجّر را در کنار هم قرار داد؛ هر دوی اینها در مقابل اسلام ناب قرار میگیرند. آنها از اسلام ناب میترسند.

یک نظامی در دنیا، در این بلبشو، در این جنگل به‌هم‌ریخته‌ی به‌هم‌آمیخته و ظلم و زور، به وجود آمده است که یک پایه‌هایی دارد که این پایه‌ها درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که امروز نظام جهانی بر آن استوار است؛ نقطه‌ی مقابلِ ظلم است، نقطه‌ی مقابلِ استثمار است، نقطه‌ی مقابلِ جنگ‌طلبی است، نقطه‌ی مقابلِ فساد است؛ آن نظام، نظام جمهوری اسلامی است. این نظام براساس اسلام، براساس دین، براساس تفکّرات اسلامی ناب به وجود آمده و یک جماعتی هم از اوّل در رأس این نظام قرار گرفتند که طبیعت اینها این است که از قدرتهای بزرگ نمیترسند و آن روحانیّونند. این را خود تحلیل‌گرها و جامعه‌شناس‌های غربی، امروز میگویند؛ از اوّل انقلاب هم میگفتند؛ میگفتند این آخوندها نمیترسند از ما.

آن تحلیلی را که حالا باید جلوی انسان بیاورند، تماشا کند، بخواند، دقّت کند، تا به یک نتیجه‌ی عمقی برسد، این را امام همین‌طور نگاه که میکرد میفهمید؛ مرد پخته، مرد آگاه. شما نگاه کنید ببینید روی چه چیزهایی این مردِ حکیمِ پخته‌ی آگاه تکیه کرده، آنها اساسِ مسئله است، مسائل اساسی آنها است. اینها را نبایستی بتوانند تغییر بدهند؛ یک شکل مخالفت با نظام و مخالفت با انقلاب مخالفت با این چیزها است. اگر چنانچه در کارهای ما، در حرفهای ما، در جهت‌گیری‌ها و رویکردهای تبلیغی ما مخالفت با آن مبانی وجود داشته باشد ضدّیّت با انقلاب و ضدّیّت با نظام اسلامی و ضدّیّت با اسلام سیاسی‌ای است که تحقّق پیدا کرده.
بعد از دوران صدر اسلام، اوّلین باری است که اسلامِ صحیحِ نابِ متّکی به قرآن و حدیث در عالم واقع، دارد تحقّق پیدا میکند؛ حتّی در دورانهایی که مثلًا علما، محترم هم بودند، این‌جور نبوده. فرض کنیم در دوران صفویّه؛ خب علما، محترم بودند؛ محقّق‌کَرکی از شام پا میشود می‌آید در اصفهان یا در قزوین یا در کجا و شیخ‌الاسلام کلّ کشور هم میشود؛ پدر شیخ بهایی، خود شیخ بهایی، اینها همه کسانی هستند که جزو علمای بزرگ بودند، خیلی هم محترم بودند، امّا اینها حدّاکثر کاری که میکردند این بود که مثلاً فرض کنید که دستگاه قضاوت را برعهده بگیرند، آن‌هم تا جایی که منافات با برخی از تندروی‌های دستگاه حکومت و سلطنت نداشته باشد؛ وَالّا شاه‌عباس و شاه‌طهماسب و بقیّه‌ی سلاطین، کار خودشان را میکردند، حکومت اسلامی نبود، حکومت دینی نبود. اینکه منشأ و مبدأ احکام حکومتی کتاب و سنّت باشد، روایات ائمّه باشد، از صدر اسلام -یعنی حالا آن مقداری که صدر اسلام بوده، بعد از آن- تا امروز دیگر سابقه نداشته است. امروز در ایران اوّلین بار است که یک چنین حکومتی به‌وجود می‌آید. معنای اسلام سیاسی این است؛ اسلام سیاسی یعنی اسلامی که سیاست اداره‌ی جامعه را و مدیریّت جامعه را برعهده میگیرد؛ یعنی اسلام میشود مدیر جامعه. این بار اوّلی است که در اینجا اتّفاق افتاده است؛ این را میخواهند از بین ببرند، این را میخواهند نابود کنند؛ نابودکردنش هم به همین شکلی است که عرض کردم.

انقلاب، انقلاب اسلامی است. عدّه‌ای اصرار دارند که بگویند «انقلاب ۵۷»؛ اسم اسلام را نمیخواهند بیاورند، از اسم اسلام میترسند، از اسم انقلاب اسلامی میترسند. اسلام، پایه و مایه و همه‌ی محتوای انقلاب ما است؛ البتّه اسلام ما اسلام ناب است، اسلام وابسته‌ی به تفکّرات انحرافی و غلط و عوامانه و ابلهانه‌ی افرادی مثل تکفیری‌ها نیست؛ اسلام مبتنی بر عقل و نقل -اسلام عاقلانه- اسلام متّکی به قرآن، اسلام متّکی به معارف نبوی و معارف اهل بیت (علیهم‌السّلام)، با تفکّرات روشن، با منطق قوی و روشن، یک چنین اسلامی است. این است اسلام؛ اسلامِ قابل دفاع در همه‌ی محافل کاملاً به‌روز عالَم.

ما بایستی تلاش کنیم، یعنی در نظام جمهوری اسلامی، کار بزرگ و مهم این است که ما همه - هر کسی در هر نقطه‌ای قرار دارد که توانی در این زمینه دارد - باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم، اسلامِ طرف‌دار مظلوم و ضدّ ظالم را در دنیا مطرح کنیم. همان جوانی که در اروپا است، یا در آمریکا است، یا در مناطق خیلی دوردست است، از این خصوصیّت مبتهج میشود، به هیجان می‌آید که معلوم بشود اسلام عبارت است از نیرویی، انگیزه‌ای، فکری که علیه ظالمین و ستمگران و به نفع مظلومین حرکت میکند، برنامه دارد و این را وظیفه‌ی خودش میداند. اسلامِ طرف‌دار عقلانیّت، اسلامِ فلسفه‌های عمیق، اسلامِ تفکّر، اسلامی که در قرآن این‌همه به عقل و فکر و لبّ(۱۷) و مانند اینها اهمّیّت داده شده را معرّفی کنیم؛ اسلامِ طرف‌دار عقلانیّت و ضدّ قشری‌گری، ضدّ تحجّر، ضدّ اسیر اوهام و تخیّلات خود شدن - که کسانی به نام اسلام این چیزها را دارند - اسلام ناب را نشان بدهیم، بگوییم اسلام، این است؛ اسلامِ متعهّد در برابر لاابالی‌گری. بله، امروز دستگاه‌های فراوانی جوانها را به بی‌مبالاتی، به لاابالی‌گری، به لاقیدی در امور گوناگون سوق میدهند. خب، اسلامی که انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد میخواهد و میطلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیّت سکولار است که میرود در گوشه‌ی کلیسا، خودش را زندانی میکند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همین‌جور است؛ کسانی هستند امروز دعوت میکنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشه‌ی مسجد یا گوشه‌ی خانه‌ها فرامیخواند. اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزه‌ی با مستکبران. به نظر من این یک وظیفه‌ای است که به‌عهده‌ی همه است؛ دستگاه‌های تبلیغاتی ما، دستگاه‌های علمی ما، حوزه‌های علمیّه‌ی ما باید این هدف را دنبال بکنند. اینکه امروز اسلام را آماج حملات خودشان قرار داده‌اند [به‌خاطر این است]؛ آن کسانی هم که آماج قرار داده‌اند، مشخّص است چه کسانی هستند و چه دستگاه‌هایی و چه جریانهایی هستند؛ مشخّص است؛ اینها وابسته‌ی به یک مجموعه‌ی قدرتمندِ زر و زور سیاسی و اقتصادیِ غالباً صهیونیست یهودی، و اگر صهیونیست یهودی هم نیستند صهیونیست غیر یهودی - که امروز در دنیا صهیونیست‌های غیر یهودی داریم - هستند. در مقابل اینها ما از این فرصت استفاده کنیم و این سؤال را مطرح کنیم در ذهن مردم دنیا و در ذهن جوانها که فکر کنید، ببینید چرا به اسلام این‌همه حمله میکنند؛ آن‌وقت اسلامِ واقعی را در اختیار اینها بگذاریم.
به نظر بنده اگر ما مجموعه‌ی روحانیّون و اهل علم و کسانی که در مسائل دینی کار میکنند، در همه‌ی مسائل خودمان این را هدف قرار بدهیم یعنی تحقّق اسلام بکامله و مقابله‌ی با دشمنی‌ها با این شکل، موفّقیّتهای زیادی خواهیم داشت.

امروز یکی از کارهای اساسی و مهمی که در شرکتهای هنری معروف دنیا مورد استفاده قرار میگیرد عبارت است از ترساندن مردم از اسلام. چرا؟ اگر اسلام منافع جهان‌خواران را تهدید نکرده بود، در مقابل آن، این واکنشها نشان داده نمیشد. اینکه می‌بینید گروه‌هایی را به نام اسلام و به نام حکومت اسلامی میسازند، میتراشند، مسلّح میکنند، پشتیبانی میکنند، به جان انسانها می‌اندازند و کشورها را به‌وسیله‌ی آنها ناامن میکنند، این نشان‌دهنده‌ی نفوذ پیام اسلام است. از اسلام حقیقی میترسند، از اسلام ناب میترسند؛ اسلامی که نسل پیش از شما در میدانهای نبرد، در میدانهای سیاست، در میدانهای انقلاب آن را سرِدست گرفت و به دنیا نشان داد. و همین‌طور که این جوانهای عزیز اشاره کردند و نشان دادند، امروز شما وارثان آن شهدای بزرگ و آن مردان عظیم‌القدر هستید. پیام اسلام برای انسانیّت، پیام آسایش، عزّت، سربلندی و پیام زندگیِ همراه با امن‌وامان است؛ این را دشمنان نمیخواهند در دنیا شناخته بشود و ملّتها با آن آشنا بشوند.

سومین موضوع مهم و دارای اولویت، نگاه هوشمندانه‌ای است که فعالان دلسوز جهان اسلام باید به تفاوت میان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی داشته باشند و از خلط و اشتباه میان این دو، خود و دیگران را برحذر بدارند. نخستین بار امام راحل بزرگ ما به تمایز این دو مقوله همت گماشته و آن را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کرد. اسلامِ ناب، اسلامِ صفا و معنویت، اسلامِ پرهیزکاری و مردم‌سالاری، اسلامِ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم» (۲) است. اسلامِ آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امت اسلامی است. اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند، به جای اعتماد به وعده‌ی الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند، به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد، با آمریکای مستکبر علیه ملت خود یا ملتهای دیگر متحد شود، اسلام نیست؛ نفاق خطرناک و مهلکی است که هر مسلمان صادقی باید با آن مبارزه کند.

آنچه دیده میشود در دنیاى اسلام این است که به نام اسلام، دشمنان اسلام در پوشش اسلام با اسلام مقابله میکنند؛ همان تعبیرى که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) فرمود: اسلام آمریکایى، در مقابل اسلام ناب محمّدى. اسلام آمریکایى، اسلامى است که با طاغوت میسازد، با صهیونیسم میسازد، در خدمت هدفهاى آمریکا قرار میگیرد، ظاهر آن هم اسلام است، اسم آن هم اسلام است، شاید بعضى از مراسم اسلامى را هم انجام میدهند؛ اگرچه آن‌طورى که انسان میشنود - حالا ما اطّلاع خیلى دقیقى نداریم - این کسانى که به نام اسلام، با شکل تعصّب‌آمیزى در برخى از کشورها - اخیراً در عراق و قبلاً در برخى از جاهاى دیگر - ظهور و بُروز پیدا کردند، خیلى هم پابند به احکام و شرایع دینى و وظایف دینىِ شخصى هم نیستند؛ امّا آنچه مسلّم است، در جهت کلّى قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت میکنند. اسلام همراهى با دشمنان دین را، ولایت دشمنان دین را، ولایت مستکبرین را جزو چیزهایى دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ اَلَّذینَ ءامَنُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ‌الله وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ الطّاغُوت؛ اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت میکنید، کشف بکنید که این اسلام، اسلام درست و حسابى‌اى نیست، اسلام واقعى نیست، یک‌جاى کار عیب دارد؛ امروز این‌جور است. البتّه انسان دستهاى دشمن را میتواند ببیند؛ باید باور کرد که دست خبیث سرویس‌هاى امنیّتى و جاسوسى رژیمهاى دشمن اسلام در ایجاد این‌جور قضایا و این‌جور بلواها براى مسلمانها - حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم - نقش حتمى دارند؛ آنها هستند که دارند صحنه‌گردانى میکنند، کمااینکه انسان مشاهده میکند؛ نشانه‌ها و دلایل آنها هم آشکار است. اگر امّت اسلامى با معارف قرآن انس داشته باشد، بیشتر آشنا باشد، این‌جور حوادث کمتر پیش مى‌آید. ارتباط و اتّصال دلها به خدا مانع میشود از اینکه دلها به راه خدا خیانت کنند؛ که امیدواریم این پیش بیاید.

البته دشمنان از کلمه‌ی «بیداری اسلامی» میترسند؛ سعی میکنند عنوان «بیداری اسلامی» برای این حرکت عظیم به کار نرود. چرا؟ چون وقتی اسلام در هیئت حقیقی خود، در قواره‌ی واقعی خود بروز و ظهور پیدا میکند، تن اینها میلرزد. اینها از اسلامِ برده‌ی دلار نمیترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافیگری نمیترسند؛ از اسم اسلامی که امتداد و انتهائی در عمل و در توده‌ی مردم نداشته باشد، نمیترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام توده‌ی مردم، اسلام توکل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهی که فرمود: «و لینصرنّ الله من ینصره»، میترسند. وقتی اسم این اسلام می‌آید، نشانی از این اسلام پیدا میشود، مستکبرین عالم به خودشان میلرزند - «کأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نمیخواهند عنوانِ بیداری اسلامی باشد. ولی ما معتقدیم نخیر، این یک بیداری اسلامی است، بیداری حقیقی است، و رسوخ پیدا کرده است، امتداد پیدا کرده است، به این آسانی‌ها هم دشمنان نمیتوانند آن را از راه خودش منحرف کنند.

اقتصاد ما، معماری ما، زندگی عرفی و فرهنگی ما و خیلی چیزهای دیگر ما به خاطر خیانت یا بدفهمی نخبگان سیاسی دورانهای طاغوت، به این بلا مبتلا شد. خب، الحمدللَّه انقلاب اسلامی آمد مسیر را عوض کرد. ما آمدیم به سمت خودجوشی، خوددانی و خودفهمی؛ لیکن هنوز بسیاری از بنیانها به همان حال سابق موجود است؛ از جمله همین مسئله‌ی آموزش و پرورش. ما باید از تجربه‌های دنیا - چه دنیای غرب، چه دنیای شرق؛ ملتهای گوناگون - حتماً استفاده کنیم برای کیفیت بخشیدن به الگوی خودمان. نیاز ما به تحول، از اینجاست.
این تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوی مستقل ایرانی و برخاسته‌ی از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنی در واقع برخاسته‌ی از اسلام ناب، اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد. ما بایستی یک چنین الگوئی به وجود بیاوریم. تحول باید ناظر به این باشد. هدف این الگوی جدید، این ترکیب و ساخت جدید برای آموزش و پرورش باید چه باشد؟ هدف، تربیت نیروی انسانیِ طراز جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد، میخواهد خودش به سعادت برسد، دنیا و آخرت خود را آباد کند - همچنان که قرآن به ما یاد میدهد که میتوان دنیا و آخرت را با هم آباد کرد و باید این کار انجام بگیرد - اگر میخواهد به ملتهای دیگر کمک برساند، که »کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس«، شاهد و مبشر ملتهای دیگر باشد، خب، طبیعتاً نیازهائی دارد: باید انسانهای شریف، دانا، با استعدادهای جوشان، دارای ابتکار، دارای اخلاق نیک انسانی، دارای شجاعت، قوّت خطرپذیری، ورود در میدانهای جدید، بدون هیچگونه عقده‌ی خودکم‌بینی یا خودبرتربینی، انسانهای دلداده‌ی به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل، انسانهای صبور، انسانهای بردبار و حلیم، انسانهای خوشبین و انسانهای امیدوار تربیت کنید. اسلام همه‌ی اینها را به صورت بسته‌ی کامل در اختیار همه‌ی معتقدین و مؤمنین خود قرار داده. این بسته را باز کنیم، دانه‌دانه از این مواد استفاده کنیم، بهره‌مند شویم، آنها را بچشیم و درون وجود خودمان ذخیره کنیم. خروجی آموزش و پرورش باید اینجور انسانی باشد. انسانهای تنگ‌نظر، انسانهای بدبین، انسانهای ناامید، انسانهای افسرده، انسانهای بی‌تقوا، ناپرهیزگار و آلوده‌دامن نمیتوانند جوامع را پیش ببرند و ملتها را خوشبخت کنند؛ طبعاً نمیتوانند الگو هم باشند. تحول آموزش و پرورش ناظر به این است.

در آستانه پایان یافتن دوره‌ی مسئولیت هیئت اُمناء محترم دفتر تبلیغات اسلامی، اکنون حضرات حجج اسلام جناب آقای محمّدجعفری‌گیلانی، جناب آقای محمّدی‌عراقی، جناب آقای احمد واعظی، جناب آقای سیّدعباس صالحی، جناب‌آقای عبدالرضا ایزدپناه، جناب آقای حمید پارسانیا، جناب آقای احمد عابدی، جناب آقای علیرضا امینی و جناب آقای عبدالحسین خسروپناه و معاونت تبلیغ مدیریت حوزه‌ی علمیه قم را به عضویت هیئت اُمناء و نیز با اطلاع از رأی و نظر آقایان محترم، جناب حجت‌الاسلام آقای احمد واعظی را به مدت پنج‌سال به ریاست آن دفتر منصوب می نمایم. امیدوارم ریاست جدید آن دفتر که خود از چهره‌های برجسته و فاضل حوزه می‌باشد، با بهره‌مندی از توان ارزشمند و بالای فکری و نظری آقایان هیئت اُمناء و به برکت وجود نیروهای کارآمد و متعهد در درون مجموعه دفتر تبلیغات و نیز با جلب هر چه بیشتر همکاری فضلای متعهد و روشن‌بین و انقلابی حوزه‌ی علمیه، بتواند آن دفتر را بیشتر از گذشته در تولید فکر و اندیشه‌ی مبتنی بر معارف اسلام ناب(قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام) و اقدامات نرم‌افزاری فاخر موفق و روزآمد نماید.

خیلی خوشوقتم از اینکه امروز این توفیق را پیدا کردم که در جمع شما طلاب و فضلای عزیز غیر ایرانی، همچنین در کنار مدرسان و اساتید و مدیران این مجموعه، این دقایق باارزش را داشته باشم. طلاب و فضلای غیر ایرانی بدانند که آنها در ایران اسلامی غریبه نیستند. شما حتّی مهمان هم نیستید، شما صاحبخانه‏اید. شما فرزندان عزیز من هستید. ما مقدم این پروانه‏های عاشق را که به شوق فراگیری معارف اسلام ناب به این دیار سفر کرده‏اند، گرامی میداریم. ما وظیفه‏ی خودمان میدانیم که شما عزیزان را در حد توان خودمان، از آنچه که از معارف اسلام ناب و معارف اهل‏بیت (علیهم‏السّلام) در اختیار ماست، برخوردار کنیم.
اولین درسی که انقلاب اسلامی و نظام مبارک جمهوری اسلامی به ما داد، این بود که ما نگاهمان را از حصار و چهاردیواری ملت ایران منعطف کنیم به عرصه‏ی وسیع امت اسلامی. امام بزرگوار ما به ما تعلیم کرد که نگاه ما باید به ساحت عظیم امت باشد. درست است که کشور ایران در دوران طاغوت در زیر فشار استبداد و استعمار به جان آمده بود و له میشد و باید نجات داده میشد، اما فشار اساسی و تهاجم اساسی، تهاجم تاریخی به امت اسلام بود. امت بزرگ اسلامی که در یکی از حساس‏ترین نقاط جغرافیائی عالم استقرار داشته است، بر اثر دخالت قدرتهای بزرگ، طمع‏ورزی دولتهای بزرگ و مقتدر، تجاوز و تعدی استکبار در طول چند قرن، دچار ضعف، انکسار، عقب ماندگی، استعمار زدگی، فقر- هم فقر مادی، هم فقر علمی- شده بود. انقلاب اسلامی نگاهش به دنیای اسلام بود؛ نگاهش به برداشتن دست ظالم و متجاوز استکبار از روی سر امت اسلامی و از زندگی امت اسلامی بود. لذا وقتی انقلاب در ایران پیروز شد، ملتهای مسلمان در شرق و غرب عالم احساس کردند که در زندگی آنها نسیم تازه‏ای وزید، هوا عوض شد؛ احساس کردند گشایشی در کارهاشان پیدا شد؛ لذا در آفریقا، در آسیا، در همه‏ی مناطقی که مسلمانها زندگی میکردند، مسلمانان احساس کردند که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی، راه تازه‏ای در مقابل آنها گشوده شد. این را ما از امام آموختیم و این خط روشنِ نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز بوده است.
بخشی از کار بزرگ، همین کاری است که شما دارید انجام میدهید. شما از نزدیک به صد کشور در اینجا جمع شده‏اید تا با معارف اسلام ناب نجاتبخش آشنا شوید.

اولین و اصلی‏ترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام، مسئله‏ی اسلام ناب محمدی است؛ یعنی اسلام ظلم‏ستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرف‏دار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنج‏دیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائی» را در فرهنگ سیاسی ما وارد کرد. اسلام آمریکائی یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بی‏تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده‏خواهی، اسلام بی‏تفاوت در مقابل دست‏اندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همه‏ی این‏ها می‏سازد. این اسلام را امام نام‏گذاری کرد: اسلام آمریکائی. فکر اسلام ناب، فکر همیشگی امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهوری اسلامی نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکان‏پذیر نبود. اگر نظام سیاسی کشور بر پایه‏ی شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزه‏ی واقعی و حقیقی بکند. لذا امام حراست و صیانت از جمهوری اسلامی را اوجب واجبات می‏دانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات. واجب‏ترین واجبها، صیانت از جمهوری اسلامی است؛ چون صیانت اسلام- به معنای حقیقی کلمه- وابسته‏ی به صیانت از نظام سیاسی اسلامی است. بدون نظام سیاسی، امکان ندارد.

روز هفدهم ربیع‏الاول، روز بسیار بزرگی در تاریخ بشر است. ولادت زبده‏ی بشر، صفوت خوبان و خلاصه‏ی فضائل الهی که در وجود ابناء بشر قرار داده است، در یک چنین روزی است. همچنین ولادت امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) که وصی بحق پیغمبر و ناشر افکار صحیح اسلامی و اسلام ناب است، در یک چنین روزی است.

آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پُر انگیزه در جشن سی و یک‏سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب‏خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دَم از «مردم» می‏زنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟

مسئله‏ی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهم‏السّلام)، چه ولایت فقیه که دنباله‏ی ولایت معصومین و ادامه‏ی او هست. مسئله‏ی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در کشور و در نظام است، که زاویه‏ای پیدا نکند، مشکلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حرکت کند و پیش برود. و این اسلام ناب هم که در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریکائی. اسلام آمریکائی فقط آن نیست که آمریکاپسند باشد؛ هر چیزی که خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همین‏جور است، اسلام التقاطی هم همین‏جور است، اسلام سرمایه‏داری هم همین‏جور است، اسلام سوسیالیستی هم همین‏جور است، اسلام‏هائی که با شکلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همه‏اش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریکائی است. انسان مشاهده می‏کند در این معارضه‏هائی که با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلام‏های گوناگون حضور داشته‏اند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجهه‏ی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشته‏اند. خوب، در این نگاه به اسلام و درک و فهم از اسلام، فرد و جامعه باهم ملاحظه می‏شوند، معنویت و عدالت باهم ملاحظه می‏شوند، شریعت و عقلانیت با یکدیگر ملاحظه می‏شوند، عاطفه و قاطعیت در کنار هم دیده می‏شوند؛ این‏ها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت- که آن هم خارج از شریعت البته نیست- در جای خود؛ همه در کنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومه‏ی مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.

من در این سفر کردستان، خدا را شاکر هستم که بااینکه اطلاعات زیادی از این منطقه از پیش، به طور شنیداری و خواندنی داشتم، اما مطالب زیادتر و حقائق بیشتری از این مردم عزیز، از شما مردم خونگرم و بامحبت و وفادار و شجاع و نجیب، پیدا کردم و حقائق بیشتری به دست آوردم. امیدوارم إن شاء اللَّه مسئولین کشور قدر شما مردم خوب و نجیب و مؤمن و وفادار را بدانند. شما هم قدر این مسئولین خدمتگزار را بدانید. با این اتحاد و همدستی ملت و مسئولان است که ایران عزیز ما خواهد توانست به آن اهدافی که اسلام انقلابی و اسلام ناب ترسیم کرده است، خود را برساند.

ملت ما، جوانان ما، اندیشمندان ما، دانشجویان ما، آینده‏سازان ما، ناتوانی شیوه‏های مدیریت کشورهای غربی را ببینند و ناتوانی آن‏ها را در اداره‏ی این مهم‏ترین بخش مدیریتشان یعنی اقتصاد را ببینند- فرهنگ به جای خود، آداب انسانی به جای خود، بی‏اعتنائی به حرمت بشر به جای خود، تبعیض‏هائی که در قلمرو قدرت خودشان انجام می‏دهند به جای خود؛ در همه‏ی این موارد، تمدن غربی امتحان بدی پس داده است- و آنگاه ملت ما، مسئولین ما، جوانان ما بالخصوص، این را محور فکر خودشان قرار بدهند و بر اساسِ این تأمل کنند که برای مدیریت کشور، برای روشهای گوناگون اداره‏ی این ملت بزرگ، به فکر نسخه‏های خودی، به فکر نسخه‏های بومی باشید. این ایجاب می‏کند به اسلام توجه دقیق‏تری کنید. اسلام نگاه روشن و روشنگری به انسان و انسانیت و شیوه‏های انسانی دارد. از اسلام متحجر دفاع نمی‏کنیم؛ از اسلامی که با کمال تنگ‏نظری به همه‏ی مسائل نگاه کند، مثل آنچه که بعضی از مدعیان اسلام می‏گویند، ما به او دعوت نمی‏کنیم؛ اسلام ناب، اسلام هشداردهنده‏ی انسان و توجه‏دهنده‏ی انسان به تعقل و تفکر و تدبر؛ اسلامِ قرآن، اسلامِ سنت، اسلامِ اهل بیت؛ اسلامی که یک نمونه‏اش در کشور بزرگ ما با این گرفتاری‏های فراوانِ چندین ده‏ساله‏ی دوران تسلط دشمن، توانست یک چنین حرکتی را ساماندهی کند و این آزادی و این استقلال را از خود نشان دهد؛ ما به این اسلام دعوت می‏کنیم.

یک جمله هم در باب میلاد مسعود امام به حق ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق (علیه الصّلاة و السّلام) عرض کنم. این امام بزرگوار در دوران زندگی، بیش از دیگر امامان فرصت پیدا کردند که معارف اهل بیت را- یعنی معارف اسلام ناب را- به دلهای مشتاق و تشنه‏لبان برسانند اشتباه است اگر کسی خیال کند همه‏ی آن هزاران نفری که از امام صادق درس آموختند، شیعیان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، بسیاری بودند که به امامت امام صادق- آن‏چنانی که شیعه معتقد است- معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف اسلامی که در اختیار آن بزرگوار بود استفاده می‏کردند. در روایات ما بسیار است روایاتی که راویان آن‏ها از اهل سنتند- از غیر شیعه هستند- اما از حضرت ابی عبد الله الصّادق نقل می‏کنند و روایت می‏کنند. معنای این حرف این است که امروز هم دنیای اسلام و امت اسلامی نیازمند معارف امام صادق و اهل بیت است. دنیای اسلام محتاج دانستن معارف اهل بیت و تعالیم امام صادق و سایر ائمه است؛ باید استفاده کنند. قشرهای مختلف و اقسام مختلف امت اسلامی، به این وسیله باید با یکدیگر هم‏افزایی کنند تا سطح معارف اسلامی بالا برود. لازمه‏ی این کار این است که حجاب خصومت و دشمنی و کینه‏ورزی میان فرقه‏های مسلمان فاصله نیندازد؛ وحدت اسلامی که می‏گوییم یعنی این.

اصل «ایجاد اختلاف»، یک انگیزه‏ی دیگر هم دارد که آن بعد از قیام ملت ایران و برافراشته شدن پرچم انقلاب اسلامی در این کشور به آن انگیزه‏ی قبلی اضافه شد و آن این است که می‏ترسند از اینکه تفکرات اسلام ناب، اسلام جهاد، اسلام استقلال، اسلام عزت و هویت، اسلامی که تسلط بیگانگان و دشمنان را بر امت اسلامی گناه می‏داند و آن را به هیچ قیمت نمی‏پذیرد، از ایران به بقیه‏ی جوامع اسلامی سرایت کند و مشکله را برای آن‏ها چند برابر کند. سعی می‏کنند بین ایران اسلامی و بین سایر مناطق جهان اختلاف بیندازند. می‏دانند که تفکراتی که یک ملت را- یک ملت استعمارزده مثل ملت ما را در دوران طاغوت- بیدار می‏کند، به صحنه می‏آورد، به مجاهدت وادار می‏کند، ترس او را می‏ریزد، او را به وسط میدان کارزار عظیم بین‏المللی می‏کشاند و او را در همه‏ی مراحل از میدان پیروز خارج می‏کند، برای جهان‏خواران، برای کسانی که برنامه برای منطقه‏ی خاورمیانه و برای نفت اینجا و برای بقیه‏ی چیزهای اینجا دارند، خیلی خطرناک است. نمی‏خواهند بگذارند؛ البته خیلی هم تلاش کرده‏اند، موفق هم نشده‏اند تا امروز.

من با اصرار می‌خواهم به نخبگان سیاسی و فرهنگی خودمان این توصیه را بکنم که مبانی اسلام را آن‌چنانی که از کتاب و سنت فهمیده می‌شود، بیان کنند و در مقابل نگاه پرسشگر مردم دنیا یا مردمی از داخل کشور خودمان قرار بدهند. این بسیار بد است که بعضی از ما احیاناً به خاطر احساس حقارتی که در مقابل غربی‌ها می‌کنند، سعی کنیم افکار اسلامی را آن‌جوری بیان کنیم که با نظرات غربی تطبیق بکند؛ این بسیار نامناسب و ناشایسته است. ما امروز معارفی داریم؛ ادبیات سیاسیِ ما در دنیای امروز دارای جذابیت است. یک عده‌ای چون خودشان دل‌باخته‌ی به مفاهیم غربی هستند، افکار اسلامی، مبانی حکومتی و قواعد گوناگون اجتماعی در اسلام را جوری بیان می‌کنند که با مبانی غربی تطبیق کند؛ برای اینکه آن‌ها خوششان بیاید!ما باید این فکر را بکنیم که این نوآوری اسلامی را که تاکنون برکات خودش را به این روشنی نشان داده است- بااینکه ما در عمل نواقص زیادی داشته‌ایم- بتوانیم به دنیا تفهیم کنیم؛ به دنیا بشناسانیم. امروز مشتاقان معارف معنوی واقعی و راستین- معارف معنوی راستین، نه آنچه که بعضی از مکاتب انحرافی به عنوان معنویت بیان می‌کنند- در دنیا بی‌شمارند؛ زیادند. زندگی مادی، چرخ و پَر زندگی ماشینی، مردم بسیاری را به ستوه آورده است. مکتب اسلام می‌تواند دریچه‌ای در مقابل آن‌ها باز کند؛ عالَم نوی را به آن‌ها نشان بدهد. ما نباید در بیان حقایق اسلامی، نوآوریهای اسلامی را با تطبیق با مبانی غلط دیگران از بین ببریم و این جلوه را خراب کنیم. ما از یاد گرفتن از دیگران ننگ نداریم. هرچه را که بلد نیستیم، از دیگران یاد می‌گیریم. آن حرف خوبی که دیگران بگویند، آن را از آن‌ها می‌پذیریم؛ این دستور اسلام است؛ اما آنجایی که می‌خواهیم سخن اسلام را بیان کنیم، باید سخن اسلامِ ناب را فراهم بکنیم.

در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانی دارند روز به روز خرافات جدیدی را وارد جامعه‏ی ما می‏کنند. مبارزه‏ی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده.

این ملت توانا، این ملت باهوش، این ملت دارای این سابقه‏ی تاریخی عظیم، این ملتی که امروز در میدان علم، در میدان جهاد، در میدان فناوری، در میدان سیاست درخشش خودش را نشان می‏دهد، زیر دست و پا له می‏شد. امام، ملت را به صحنه آورد؛ به مردم اعتماد کرد، مردم هم خودشان را نشان دادند. وقتی او به مردم اعتماد کرد، مردم هم به او اعتماد کردند. اینجا، نقطه‏ای که محل امید کفر بود، شد پرچم‏دار اسلام ناب محمدی و روز به روز إن شاء اللّه ملت ایران در این صراط پیش خواهند رفت. آن کسانی که خیال کردند با فاصله گرفتن از مبدأ انقلاب و با غیبت امام بزرگوارمان و وفات او، مردم از ارزشها فاصله خواهند گرفت، به خطا رفته‏اند؛ اشتباه کرده‏اند و می‏بینند که اشتباه کرده‏اند. ما به این ارزشهای متمسک هستیم؛ ما ارزشهای اسلامی را مایه‏ی عزت ملی خودمان می‏دانیم؛ ما این ارزشها را موجب رشد استعدادها در ملتمان می‏دانیم. ما به برکت اسلام، به حول و قوه‏ی الهی خواهیم توانست با سرعتی بیش از سرعت متعارف و معمول، قله‏های علم را بالا برویم و این قله‏ها را فتح کنیم. ما بر ضعفی که در سالیان متمادی بر ما تحمیل شده است، فائق خواهیم آمد و خودمان را قوی خواهیم کرد

امروز ملت فلسطین، وسط میدانِ یک جهاد دشوار و بلندمدت است و این نه تنها جهاد فلسطین که بخش برجسته‏ای است از جبهه‏ی گسترده‏ی جهاد دنیای اسلام با مستکبرین متجاوز و سفّاک و غارتگر. دنیای اسلام بیدار شده، شعار حاکمیت اسلام در همه‏ی کشورهای اسلامی جایگاه نخست را در میان جوانان و دانشگاهیان و روشن‏فکران این کشورها بازیافته. ایران اسلامی که پروراننده و بعمل‏آورنده‏ی اندیشه‏ی مردم‏سالاری دینی است، روز به روز قوی‏تر و پیشرفته‏تر شده، اسلام ناب که امام خمینی آن را پیراسته از التقاط و انحراف و جمود و تحجّر معرفی کرد، در عرصه‏ی سیاسی بسیاری از کشورها امتداد یافته و در شرق و غرب دنیای اسلام ریشه دوانیده است. طعم تلخ و زهرآگین لیبرال دمکراسی غرب که تبلیغات امریکایی، مزوّرانه می‏خواست آن را داروی شفابخش معرفی کند، جان و تن ملت اسلامی را آزرده و دل آنان را گداخته است. عراق و افغانستان و لبنان، گوانتانامو و ابو غریب و سیاه‏چال‏های پنهان دیگر و پیش از همه، شهرهای غزه و ساحل غربی، واژه‏ی آزادی و حقوق بشر غربی را که رژیم امریکا بی‏شرم‏ترین و وقیح‏ترین مبلّغ آن است، برای ملت‏های ما ترجمه کرده است. امروز لیبرال دمکراسی غرب به همان اندازه در دنیای اسلام رسوا و منفور است که سوسیالیزم و کمونیزمِ دیروز شرق. ملت‏های مسلمان می‏خواهند آزادی و کرامت و پیشرفت و عزت را در سایه‏ی اسلام به دست آورند؛ ملت‏های مسلمان از سلطه‏ی دویست‏ساله‏ی بیگانگان و استعمارگران به ستوه آمده و از فقر و ذلت و عقب‏ماندگی تحمیلی خسته شده‏اند. ما حق داریم و می‏توانیم تحقیر و تکبر دولت‏های سلطه‏گر را به خودشان برگردانیم؛ این احساس صادق ملت‏های ما و نسل کنونی دنیای اسلام از شرق آسیا تا قلب آفریقاست و این، میدانِ جهادی پیچیده و متنوع و دشوار و بلندمدت است، و اگر فلسطین را پرچم این جهاد بنامیم، سخنی به گزاف نگفته‏ایم‏

امروز مهم‏ترین نیاز دنیای اسلام این است که، آن جوهر اسلام ناب و گوهر تابناک- با شکلی که تهمت بی‏سوادی، تحجّر، مقدس‏مآبی و از زمان عقب ماندن و عقب‏مانده بودن دیگر به آن وارد نیاید- بتواند به اهداف خودش برسد؛ ما در دنیای اسلام و امت اسلامی این را نیاز داریم. حرکت ملت‏ها به سمت این آرمان‏های بلند، آن وقت منطقی خواهد شد؛ آن‏ وقت نخبگان جوامع، خودشان سربازان و بسیجیان این راه خواهند شد. شما می‏دانید که در دنیای اسلام، پول‏های زیادی خرج شد. در طول این سال‏ها، از طرف دستگاه استکبار، برای خریدن نخبگان اقداماتی انجام شد؛ نخبگانی که اگرچه از لحاظ علمی یا سیاسی نخبه بودند؛ اما ارزش درونی‏شان، خیلی پایین بود و خیلی راحت خریده شدند؛ قلم‏ها و زبان‏هایشان را فروختند، حتی فکرها و وجودشان را فروختند؛ این از زمان‏های خیلی قدیم شروع شد؛ یعنی از قدیمِ در دوران معاصر؛ از زمانی که روشن‏فکری غربی در این کشور به وجود آمد- که من یک‏وقتی گفتم روشن‏فکری در کشور ما بیمار متولد شد-. از آن روز این‏ها سراغ این نخبه‏ها رفتند و با پول تطمیعشان کردند. این‏ها هم حقیر، ضعیف و اسیر بودند و تن دادند و خودشان را به پول فروختند. چهل سال قبل از این، مرحوم آل احمد می‏نویسد: «اگر می‏فروشی، همان به که بازوی خود را؛ اما قلم خود را هرگز.» این را آل احمد در دهه‏ی چهل، در یکی از کتاب‏هایش نوشته است. انسان بازو و تنش را بفروشد؛ اما قلمش را- یعنی جان و فکرش را- نفروشد. اما آن‏ها فروختند و دیگران هم خریدند؛ نخبگان را گرفتند. لذا حرکت‏های عمومی مردمی در بسیاری از جاها، نه فقط از سوی نخبگان همراهی نشد؛ بلکه حتی نخبگان مثل یک دیواری در مقابل آن ایستادند. آن وقت بهانه‏ی نخبگان در مقابل حرکت‏های اسلامی، پیش خودشان چه بود؟ می‏گفتند این‏ها قدیمی است، این‏ها متحجّرانه است، این‏ها آخوندبازی است، این‏ها نمی‏دانم فلان است.

اگر شما بتوانید گوهر اسلام ناب و آن درخشندگی‏ها را، به آن شکلی که بتواند در جامه‏ی آراسته‏ی علم، خودش را نشان بدهد، ارائه دهید، کار بزرگی که کرده‏اید، این است که راه را برای ورود نخبگان در این میدان‏ها باز کرده‏اید. آمیزش علم و معنویت، علم و ایمان، علم و اخلاق، آن خلأ امروز دنیاست. دانشگاه اسلامی، علم و ایمان، علم و معنویت، علم و اخلاق را باهم همراه می‏کند. علم را می‏آموزد و جهت‏گیری علم را از اخلاق و ایمان می‏گیرد. اینکه گفتند علم با دین می‏سازد یا نمی‏سازد، این ندیدن منطقه‏ی نفوذ علم و دین است؛ این‏ها هرکدام یک منطقه‏ی نفوذی دارند؛ تلفیق این‏ها، این است که علم- یعنی این سلاح را- ایمان- یعنی آن به کار برنده- می‏گیرد و جهتش را مشخص می‏کند؛ با این سلاح می‏شود بهترین و بدترین آدم‏ها را هدف قرار داد؛ منتها تا این سلاح دست که باشد؟ این سلاح «علم» است و «ایمان» جهت آن را مشخص می‏کند. اگر ایمان بر دانش غربی تسلط داشت، دانش غربی به بمب اتم نمی‏رسید، تا بعد این‏قدر تویش گیر کنند که چه کارش کنیم؛ محدودش کنیم؛ نگذاریم تا دنیا ویران نشود. کارشان اصلًا به اینجا نمی‏رسید. اگر ایمان با دانش همراه بود، اصلًا استعمار و استعمار نو- که استعمار نو مخلوق دانش بود- به وجود نمی‏آمد. تسلط بر کشورها، تصرف کشورها، تسلط قهرآمیز بر ملت‏ها و بردن ثروت ملت‏ها- که این بلای این دویست سال گذشته‏ی دنیا و ملت‏هاست- این‏ها اصلًا به وجود نمی‏آمد. علمِ جدا از ایمان، این است و شما در دانشگاه اسلامی، می‏خواهید این خلأ را پُر و علم را با ایمان آمیخته کنید؛ یعنی دانش را چه در بافت درونی خودش، چه در استنتاجش و چه در جهت‏گیری‏هایی که در آن به کار خواهد رفت، از ایمان سیراب کنید.

ملت ما راه اسلام ناب محمدی (ص) را که راه نویدبخش پیشرفت و توسعه همگام با عدالت و آزادی و استقلال ملی است، آگاهانه انتخاب کرده و آن را آگاهانه ادامه خواهد داد.

میدان دوم، نشر فرهنگ اسلام ناب و تفکّر دینی و ترویج تفکّری است که به بیداری دنیای اسلام انجامید. نام اسلام و حقیقت اسلام، به شکل فردی در سراسر دنیای اسلام بود- در بین بعضی غلیظ، در بین بعضی رقیق‏تر- اما نگاه اسلام به دنیا، به ملت و به امّت اسلامی به‏عنوان یک موجود عظیم و دارای استعداد فراوان و قادر به حرکت و بیدار شدن، نگاهی است که در ایران اسلامی ریشه گرفت و ظاهر شد و به همه‏ی دنیا اشعاع کرد. نگاه به اسلام از این دید و ترویج این تفکّر در دنیای اسلام- تفکّری که حکومتی به وجود آورده است که توانسته آزادی، مردم‏سالاری و حکومتِ متّکی به آراءِ مردم را از درون مفاهیم و تعالیم اسلام بیرون آورد- چیزی است که در هیچ نقطه‏ای از دنیای اسلام در زمان ما و لااقل قرنهای پیش از زمان ما سابقه نداشته است. آنچه از حکومت اسلامیِ دوران خلفای عثمانی و خلفای قبل از آن- عبّاسی و اموی- در ذهن مردم وجود داشت، مفهوم دیگری بود که با مفهومی که امروز دنیای اسلام از حکومت با دید ایران اسلامی درک می‏کند، به‏کلّی متفاوت است. این فرهنگ دینیِ برخاسته از نظام اسلامی که خود منشإِ نظام اسلامی هم بوده است و حرکت به سمت وحدت اسلامی- که در همین تفکّر، یکی از چیزهایی که وجود دارد، وحدت امّت اسلامی است؛ یعنی نگاه اسلام به امّت به‏عنوان یک مجموعه‏ی واحد- و همچنین پرهیز از اختلافات قومی و طایفه‏ای در دنیای اسلام و در جوامع اسلامی، چیزی است که پیام‏آور آن، انقلاب اسلامی بود. از این‏ها نباید غفلت نمود و این‏ها را نباید فراموش کرد.
ما باید به آزادی، مردم‏سالاری و عدالت‏طلبی- که انقلاب اسلامی شعار آن‏ها را داد و اسلام را با این نگاهها و شعارها و نقطه نظرها به دنیا معرفی کرد- توجّه داشته باشیم. امروز هم در دنیا و در سطوح مختلف، با همه‏ی مفاهیمی که در مجموعه‏ی تفکّرات نظام اسلامیِ برخاسته از اسلام است، مقابله و مبارزه می‏شود. با حاکمیت دین، با تکفّل دین نسبت به امور زندگی مردم، با سازگاری مردم‏سالاری با دین، هم در میدان نظر و هم در میدان عمل، مقابله و مبارزه می‏شود؛ همچنان که با وحدت امّت اسلامی هم به شدّت مبارزه می‏شود، که این از تجربه‏های قدیمی استعمار است. امروز ما می‏بینیم در نقاط مختلف دنیا دشمنان مسأله‏ی جنگ طایفه‏ای و عقیدتی را بین مسلمانان به‏جد تعقیب می‏کنند. همین الآن در عراق به بخشی از دنیای اسلام این‏طور تفهیم می‏کنند که حکومت آینده‏ی عراق دستِ شیعه خواهد افتاد و این برای آن‏ها خطر است. به شیعه هم این‏گونه تفهیم می‏کنند که دشمنان شما سنّیها هستند. آن‏ها سیاستهای خود را این‏طور پیش می‏برند تا بین شیعه و سنّی و بین طوایف مختلف اسلامی اختلاف بیندازند. این از سیاستهای کهنه و قدیمی استعمار است، که انگلیسی‏ها هم در این سیاست جزو کهنه کارها هستند و خوب بلدند؛ در داخل کشور ما هم تلاش‏هایی در این زمینه می‏کنند. شعار اسلام ناب و اسلامی که نظام اسلامی بر پایه‏ی آن به وجود آمد، این است که مسلمانان با وجود اختلافشان در عقاید و در مبانی مذهبی خود، باید اتّحاد کلمه داشته باشند؛ روی مواردِ اتّفاقی تکیه کنند و از جریحه‏دار کردن احساسات یکدیگر خودداری نمایند. این فرهنگ دینی با این معنا و با این نگاه که در آن، آزادی و عدالت و مردم‏سالاری و بسط وحدت در دنیای اسلام و میان امّت اسلامی وجود دارد، یکی از میدانهای مجاهدت ماست که باید در آن تلاش کنیم.

اسلام سعادت مردم را دنبال می‏کند. اسلام با فساد و ظلم و تبعیض مخالف است. اسلام برای رفاه مردم در کنار معنویت مردم به میدان آمده است. امام این را از آغاز شروع مبارزات تا تشکیل نظام اسلامی و تا آخر عمر، مکرّر بیان کرد. امامِ‏ عظیم‏الشّأن ما در دنیای اسلام این را نشان داد که فقه اسلام- یعنی مقرّرات اداره‏ی زندگی مردم- در کنار فلسفه‏ی اسلام- یعنی تفکّر روشن‏بینانه و عمیق و استدلالی- و عرفان اسلام- یعنی زهد و انقطاع إلی اللّه و دامن برچیدن از هواهای نفسانی- چه معجزه‏ی بزرگی می‏تواند بیافریند. امام عملًا نشان داد که اسلام سیاسی، همان اسلام معنوی است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بیداری ملتهای اسلامی، تبلیغ می‏کردند که اسلامِ معنوی و اسلامِ اخلاقی از اسلامِ سیاسی جداست. امروز هم همین را تبلیغ می‏کنند. امروز هم دستگاه‏های تبلیغاتی دشمن و جبهه‏ی دشمنِ نظام اسلامی با انواع و اقسام وسایل تبلیغاتی سعی می‏کند اسلامِ سیاسی و اسلامِ عدالتخواه و اسلامِ اجتماعی را به عنوان چهره‏ای خشن در دنیا معرفی کند و مردم را به اسلامِ منزوی، اسلامِ تسلیم‏طلبانه و اسلامی که در مقابل متجاوز و ظالم و زورگو هیچ عکس‏العملی از خود نشان نمی‏دهد، سوق دهد. امام این را شکست و این انگاره‏ی دروغین از اسلام را باطل کرد و اسلام ناب را مطرح نمود. اسلام نابی که امام مطرح کرد، یعنی ضدّ اسلام متحجّر و خرافی و همچنین ضد اسلام رنگ باخته در مقابل مکاتب بیگانه و التقاطی. هم آن روز، هم در طول سالهای مبارزه برای تشکیل نظام اسلامی، و هم تا امروز، این یکی از نقاطی است که جبهه‏ی دشمن اسلام روی آن تأکید می‏کند: سیاست را از معنویت جدا کردن؛ یعنی اگر کسی می‏خواهد مسلمان باشد، باید سرِ خود بگیرد و گوشه‏ای بنشیند و به اینکه دشمن چه می‏کند، متجاوز چه می‏کند، اشغالگر چه می‏کند، کاری نداشته باشد. امروز هم این را تبلیغ می‏کنند. امام نقطه‏ی مقابلِ این را در دنیای اسلام مطرح کرد و امروز دنیای اسلام این موج عظیم را در درون خود دارد. شما به هر کشوری از کشورهای اسلامی بروید، می‏بینید اسلامِ زنده، در نظر نخبگان، جوانان، دانشگاهیان، دانشمندان، علما و آزادگانِ آنجا، اسلامی است که بتواند ملت خود را در مقابل زورگویان و قلدران و قدرت‏طلبان و متجاوزان عالَم حفظ و حمایت کند و به آن مصونیّت ببخشد و اجازه‏ی دخالت و تسلّط و سیطره‏ی دشمن را بر مردم ندهد. آن‏ها این اسلام را می‏خواهند و اسلام ناب محمّدی یعنی همین.

امروز دنیای اسلام برای به دست آوردن عزّت و موجودیّت و هویّتِ خود یک راه بیشتر ندارد و آن برگشت به اسلام است؛ البته اسلام واقعی، نه یک اسلام متحجّرِ آمیخته با خرافات که دشمنان اسلام تبلیغ می‏کنند و می‏گویند اسلام این است- این‏طور اسلامی کارآمد نیست- و نه اسلامِ تطبیق‏داده‏شده‏ی با اصول امریکایی و مورد نظر غربی‏ها که آن هم اسلام نیست؛ هر دوی این‏ها اسلام امریکایی است، که امام بزرگوار ما تقابل ایجاد کردند و فرمودند: «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمّدی». اسلام ناب و خالص، اسلامِ توحید و وحدت بین امّت اسلامی، اسلامِ «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا »، اسلامِ «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه »، اسلامی که می‏گوید: «و لو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض ». برگشت به این اسلام، تنها علاج و نسخه‏ی درمان امّت اسلامی است و این ممکن است. امروز حرکت به سمت این اسلام، از شرق تا غرب دنیای اسلام، همه جا را فراگرفته و این همان چیزی است که دشمنان اسلام را دستپاچه کرده است.

فرهنگ و ادبیّات انقلاب در دنیای اسلام مفاهیمی را زنده کرد. درست است که سازماندهی و تأسیس از طرف خود آمریکاییها و دست‏ نشانده‏های آن‏ها بود؛ اما فرهنگ ضدّ استکباری، ضدّیت با تسلّط دنیای کفر بر اسلام، ضدّیت با وابستگی سیاسی و اقتصادی بتدریج همه‏ی توطئه‏های آن‏ها را علیه خودشان تربیت کرد. این فرهنگها به وسیله‏ی انقلاب و با تعالیم امام راحل گسترش پیدا کرده است. کار به آنجا رسید که مجبور شدند افغانستان را اشغال کنند و هنوز هم نظامیهای امریکایی در افغانستانند. فرهنگ انقلاب اسلامی در دنیای اسلام به‏طور کامل رسوخ و نفوذ کرده است. دشمنان می‏دانند تا وقتی‏که دنیای اسلام و امّت اسلامی معتقد به اسلامند و فرهنگ قرآنی بر ذهن آن‏ها حاکم است و اسلام ناب محمّدی- به تعبیر امام راحل- برای مردم هدف و آرمان است، نمی‏توانند کاری از پیش ببرند. لذا سعی کرده‏اند اسلام را در افکار عمومی دنیا خراب کنند.

بار دیگر فرارسیدن روز شهیدان در هفته‏ی دفاع مقدس، دلها را به یاد عزیزترین فرزندان ملت ایران به تپش می‏افکند و خاطره‏ی همیشه زنده‏ی این زندگان جاوید را جلوه‏ای تازه می‏بخشد. ملت ما استقلال و عزت خود را مرهون خون پاک رادمردانی است که سرمایه‏ی حیات و نشاط خود را به آرمان‏های والا و ارزشهای متعالی نظام اسلامی تقدیم کردند و پرچم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را که به دست امام و امت به اهتزاز درآمد، برافراشته نگاه داشتند.

جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ محسن اراکی دامت افاضاته‏
سلام‏علیکم، با عنایت به درخواست مکرر مؤمنین جهت برگزاری نماز وحدت آفرین جمعه در مرکز اسلامی لندن حضرت‏عالی را جهت اقامه این فریضه الهی منصوب می‏نمایم. انتظار می‏رود جناب‏عالی که از مراتب علم و عمل برخوردار هستید نماز جمعه را به پایگاهی جهت بیان اندیشه‏های اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله) و انقلاب اسلامی و محور وحدت و همدلی مسلمین تبدیل نمائید.

انقلاب اسلامی، عزّت اسلام را بر روی دست گرفت و به همه‏ی دنیا نشان داد. انقلاب اسلامی نشان داد که اسلام می‏تواند به یک ملت، سرافرازی و عزّت دهد؛ یک ملت را از زیر بار فشار و تحمیل بیگانگان نجات دهد و از حالت تحقیری که بر آن ملت تحمیل کرده‏اند، بیرون بکشد. می‏تواند استعدادهای یک ملت را در همه‏ی میدانها بروز و ظهور بخشد؛ می‏تواند به یک ملت، قدرت دفاع از خود، قدرت دفاع از عقاید و از هویت و شخصیت خود بدهد. انقلاب اسلامی این را نشان داد. لذا آن وقتی‏که انقلاب اسلامی پیروز شد و وقتی امام بزرگ ما آن شخصیت عظیم، آن شخصیت بی‏نظیر در زمان ما توانست از زبان این ملت، سخن بگوید، همه‏ی مسلمانان عالم احساس افتخار و حیات کردند؛ احساس کردند که زنده شده‏اند. این خون تازه‏ای که در رگهای امّت اسلامی دوید، دشمنان را بسیار دستپاچه و سراسیمه کرد. آن‏ها نیروهایشان را روی هم گذاشتند تا با این پدیده‏ی عظیم یعنی اسلام انقلابی که امروز آن را یک ملت فریاد می‏کند مبارزه کنند. از روزِ اوّل تا امروز در طول این بیست سال مبارزه کردند! مبارزه با چیست؟ مبارزه با عزّت و استقلال ملت ایران و مبارزه با هویت ملت ایران است؛ اما چون اسلام است که این عزّت را داده و به ملت ایران، هویت بخشیده است؛ چون اسلام است که به ملت ایران قدرت بخشیده است تا بتواند آرمان‏ها، آرزوها و خواستهای خود را علناً بر زبان آورد و آن را دنبال کند و از اخم قدرتها و دست‏نشاندگان آن‏ها و حکومتهای فاسد نترسد؛ چون اسلام است که این امتیاز را به ملت ایران بخشیده است، با اسلام دشمنند. دشمنی با اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام زندگی‏بخش، اسلامی که وقتی پرچمش برافراشته می‏شود، همه‏ی دنیا را به خود متوجّه می‏کند؛ همچنانی که امروز هم همین‏طور است. دشمنی با این اسلام به‏خاطر این است که اسلام، دست بیگانگان را از اینجا کوتاه کرد و منابع این کشور را از دست بیگانگان نجات داد. لذا امروز خدمت به ایران و خدمت به ملت ایران، عبارت از خدمت به اسلام است. هرکس که امروز اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام زندگی‏بخش و اسلام مبارزه با ظلم و ستم را گرامی بدارد نه آن چیزی که به نام اسلام در مقابل ظلم و ستم، تعظیم می‏کند! آن اسلام نیست، فریب است هرکس که امروز اسلام حقیقی و به تعبیر امام بزرگوار ما اسلام ناب محمّدی را تأیید و حمایت کند، اوست که برای ایران و ملت ایران، برای تاریخ ایران و آینده‏ی ایران و یکایک آحاد این ملت خدمت می‏کند. بسیجیان این امتیاز را دارند که در میدان این خدمت آماده‏اند. بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‏ای است که اسلام و قرآن و امام زمان أرواحنا فداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر أرواحنا فداه مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

دومین چیزی که امام بر روی آن نهایت اهتمام را داشت، احیای روح دینی و تقویت ایمان در مردم بود؛ همان ایمانی که در خودش وجود داشت؛ لذا روی مسائل دین تعبّد و هرآنچه که به دین مربوط می‏شد نهایت کوشش و دقّت را داشت و هیچ حاضر نبود در این زمینه کوتاه بیاید؛ چون دین علاج‏کننده است. وقتی روح دینی در ملتی بود، اثر آن فقط این نیست که از لحاظ شخصی، مردمِ خوب و پاکیزه و پارسایی خواهند شد؛ اثر روح دینی، در زندگی اجتماعی منعکس می‏شود؛ اگر دینِ درست باشد. برای همین هم بود که با دینی که امام ترویج می‏کرد، اسلامی که امام آن را اسلام ناب می‏نامید، همه‏ی دشمنان بزرگ دنیا و دنباله‏هایشان در داخل کشور، شروع به مخالفت کردند؛ به‏عنوان اینکه این دین، سیاسی و حکومتی است. گاهی هم دایه‏ی دلسوزتر از مادر می‏شدند حالا هم گاهی می‏شوند که آقا شما دینِ سیاسی و دینِ حکومتی را که مطرح می‏کنید، دین از نظر مردم ضعیف می‏شود؛ ایمان دینی مردم سست می‏شود! این، درست عکس واقعیت است. وقتی دین در یک جامعه بود، روح فداکاری در آن جامعه هست. وقتی دین در یک جامعه بود، آگاهی و هوشیاری و احساس مسئولیت در یک جامعه هست. اینکه شما می‏بینید امروز در جامعه و کشور ما نسبت به مسائل دینی تا آنجایی که به اطّلاع مردم می‏رسد در مردم احساس مسئولیت و احساس غیرت هست، این به‏خاطر روح دینی است. دشمن می‏خواهد این روح را تضعیف کند. امام این روح را در همه‏ی ارکان جامعه چه ارکان حکومتی، چه آحاد مردم به شدّت تقویت می‏کرد؛ یعنی در دولت، در مجلس، در قوّه‏ی قضائیّه، در قوانین، در شورای نگهبان، در انتخابات و در همه چیز، امام بر روی ایمان دینی و تعبّد دینی و تقیّد دینی تکیه می‏کرد.

امام جمهوری اسلامی را مطرح کرد. جمهوری اسلامی، یعنی یک نظام حکومتیِ نوبنیاد و نوآورده شده که با هیچ‏یک از نظامهای متعارف دنیایی شباهت نداشت؛ اما همه‏ی خصوصیّات مثبتی را که می‏شود در یک نظام پیش‏بینی کرد، در جمهوری اسلامی هست: اسلام هست، آراءِ مردم هست، ایمان مردم هست، احساس عزّت هست، تعبّد هست، احکام و مقرّرات اسلامی که احیاکننده‏ی زندگی انسان است هست. بله؛ اگر ما اسلام را به معنای شناخته‏شده‏ی به‏وسیله‏ی امام یعنی به همان معنای صحیح و ناب و متّکی به مبانی و اصول به مرحله‏ی عمل بیاوریم، همه جا جواب خواهد داد؛ همچنان که هرجا به میدان آمدیم و دفاع کردیم و اصرار ورزیدیم، جواب داد. این اسلام، در نظام حکومتی جواب داد؛ که حالا مجال نیست من بگویم این قواره‏ی حکومتی که امروز در ایران وجود دارد، از همه‏ی قواره‏هایی که امروز در بخشهای مختلف جهان هست، برای آزادی و پیشرفت یک ملت متناسب‏تر است؛ هم از دمکراسی‏های غربی، هم از انواع و اقسام نظامهای حکومتی دیگر؛ چه برسد به آن نظامهای بسته‏ی استبدادی که راجع به آن‏ها اصلًا بحثی نداریم. آنجایی که پیشنهاد نظام اسلامی، هرچه بود، عمل شد، جواب داد؛ در زمینه‏ی پایبندی به مسائل فرهنگی و مقابله‏ی با دشمن، جواب داد. تا آن روز، همیشه کشور و ملت ما گیرنده‏ی فرهنگ غرب بود؛ اما به برکت اقدام امام، جریان فرهنگی دوسویه شد؛ یک جریان فرهنگی هم از سوی مرکز ما یعنی از سوی جامعه‏ی اسلامی به سمت بیرون این جامعه به حرکت درآمد؛ آن‏چنان شد که سران استکبار را بارها و بارها به وحشت انداخت و تا امروز هم آن را تکرار می‏کنند؛ البته این روزها کمتر. فریاد می‏کردند که شما می‏خواهید انقلابتان را صادر کنید؛ درحالی‏که ما انقلابمان را بسته‏بندی نکرده بودیم تا به جایی صادر کنیم!

تجلیل از امام بزرگوار ما فقط به‏عنوان یک قدردانی و تجلیل از گذشته نیست، بلکه به معنای اصرار و پافشاری بر آن خطّ و راهی است که امام بزرگوار با انقلاب خود، با قیام خود، با سیره‏ی خود، با درسهای خود، با وصیت‏نامه‏ی خود، برای ملت ایران و همه‏ی مسلمانان عالم باقی گذاشت. امام به‏عنوان یک الگو، به‏عنوان یک معلّم، به‏عنوان یک رهبر، در ذهن ما و در واقعیت جامعه‏ی ما حضور دارد. جسم او نیست، اما فکر او هست، راه او هست، درس او هست و این درس، همان چیزی است که ملت ایران و همه‏ی مسلمانان عالم به آن احتیاج دارند؛ دیروز هم احتیاج داشتند، امروز هم احتیاج دارند. لذا درس امام زنده است، راه امام زنده است، خطّ امام زنده است، انگشت اشاره‏ی امام جلوِ چشم همه است. اگر ما بخواهیم این درس را برای مسلمانان عالم خلاصه کنیم، این خلاصه عبارت است از بازگشت به اسلام ناب؛ اسلامی که می‏تواند برای مردم و ملتها همه چیز را به ارمغان آورد.

ساده‏انگاری است اگر امید و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشته‏ی آفت‏زا، نادیده گرفته شود. امروز آماج بسیاری از تبلیغات خصمانه‏ی دشمنان، در درجه‏ی اول، دانشجویان و دانشگاهیانند. امروز درحالی‏که نسل جوان روشن‏فکر در بسیاری از کشورهای اسلامی، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله) است، طراحان تبلیغاتی نظام سلطه‏ی جهانی، در صدد آنند که نسل جوان و نوخاسته‏ی کشورِ انقلاب را با آرمان‏های انقلاب، بیگانه و از ریشه‏ی خود جدا کنند. دستهای طرار و مغزهای مکار و دلارهای بی‏شمار در تلاشی بیهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفته‏اند. آنان از بیداری جوانان و قدرت تحلیلی که در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافل‏اند. بااین‏حال جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتید متعهد، دانشگاهی و روحانی، باید مسئولیت سنگین روشنگری و جهاد فکری و علمی را بیش از پیش بر دوش خود احساس کنند و در میدان علم و دین و آرمان‏گرایی به مسابقه‏یی الهی که پاداش آن بهشت دنیوی و اخروی است، بپردازند.

برادران مسلمان ما در همه جای جهان بدانند که نظام جمهوری اسلامی با قدرت و استحکام در راه روشنی که اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ترسیم کرده، به پیش می‏رود و ایران سرافراز با یکپارچگی مسئولان کشور و وحدت کلمه‏ی مردم مؤمن و رشیدش در ادامه‏ی خط امام خمینی عظیم راحل همه‏ی توطئه‏های اقتصادی و سیاسی و امنیتی و غوغاهای تبلیغاتی دشمن را پشت سر گذارده و روز به روز به هدفهای بزرگ خود نزدیک‏تر خواهد شد، و همان‏طور که در این بیست سال بارها با نصرت الهی، دشمن را ناکام ساخته بازهم با ایمان و عمل صالح خود، نصرت و رحمت الهی را شامل حال خویش خواهد ساخت إن شاء اللّه.

حقیقت ناب و اسلام ناب که امام بزرگوار بر روی آن این همه تأکید می‏کردند، برای این است که ما این متاع را که متاع ذهن مردم و متاع مغزها و متاع دلهاست خالص، بدون غلّ و غش، بدون تقلّب و بدون کم و زیادهایی که دستهای خائن و گنهکار یا غافل و جاهل به وجود آورده‏اند، به مخاطبان برسانیم. این بزرگترین امانت الهی است؛ «ان الله یأمرکم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها» . بزرگترین و نفیس‏ترین و مؤثّرترین و گرانبهاترین امانتی که خدای متعال به ما داده است، معارف الهی و حقایق الهی است. این‏ها را بایستی به صورت ناب و به صورت خالص، هرچه نزدیک‏تر به واقع به دست بیاوریم و آن را به مخاطب برسانیم.

نقطه‏ی بسیار حسّاسِ اوّل برای امریکا همان‏طور که عرض کردم مبارزه با اسلام ناب و نهضت اسلامی و بیداری اسلامی است و که امروز در همه‏ی دنیای اسلام، مظاهر آن به نحوی از انحاء مشاهده می‏شود و خود آن‏ها هم به شدّت نگران این قضیه هستند. با تمرکز بر روی ایران اسلامی هم مبارزه می‏کنند و می‏دانند که کوره‏ی اصلی این حرکت و کانون اصلی این غوغای انسانی و الهی اینجاست. با هر شکلی که می‏توانند، می‏خواهند نظام و دولت جمهوری اسلامی و کشور اسلامی و ملت مسلمان ما را دچار فلج و اختلال کنند.

من اعتقاد ندارم که بایستی هرکس فهم خود را در اسلام مطلق کند؛ نه. این فهمیدنِ اسلام و فهمیدنِ قرآن، مثل همه‏ی استنباطها و فهمهای دیگر، احتیاج به مقدّماتی دارد؛ احتیاج به کار کردن دارد؛ احتیاج به داشتن استعدادی در حدّی دارد و با تنگ‏نظری‏ها، با تحجّرها و با تعصّبها سازگار نیست همچنان که با بی‏بندوباری‏ها هم سازگار نیست لیکن حرف این است که آنچه از اسلام فهمیده می‏شود، آنچه از اسلام مورد قبول قرار می‏گیرد، آنچه به عنوان هدایت اسلامی جلوِ راه ما قرار می‏گیرد، آن را بایستی با قدرت، با شجاعت، با ایمان، با امید و با خوش‏بینی به آینده گرفت و رفت. راه را باید طی کرد و حرکت را باید ادامه داد و این کاری است که امروز ملت ایران می‏کند. امروز دولت و ملت ایران در راه اسلام ناب، در راه اسلامی که به برکت انقلاب توانستند با آن آشنا شوند، طی طریق می‏کنند. البته متّهم می‏کنند؛ گاهی می‏گویند متعصّبند، گاهی می‏گویند مرتجعند، گاهی می‏گویند افراطی‏اند، گاهی می‏گویند تندروند. خوب؛ بگویند. از دشمن که انتظاری نیست. ما اسلام را شناخته‏ایم؛ به اسلام ایمان آورده‏ایم؛ به پیامبر اسلام عشق می‏ورزیم؛ به راهی که می‏رویم، اعتقاد داریم؛ این راه را تجربه کرده‏ایم و این راه را خواهیم رفت. ملت ایران این راه را خواهد رفت.

حقیقتِ درخشان نظام و انقلاب اسلامی، این حرکت عظیم را انجام داد، که هیچ‏کس هم خیال نمی‏کرد چنین چیزی اتّفاق بیفتد. بعضی از آن به اصطلاح روشن‏فکرانی که آن روز گاهی یک کلمه‏ی سیاسی می‏گفتند و دل خودشان را خوش می‏کردند که در میدان مبارزه کار می‏کنند، غایت مطلوبشان این بود که مثل اقمار شوروی سابق، مثل این کشورهای کمونیستی بیچاره‏ی آفریقا و آسیا و غیره، یا مثل کشورهایی از قبیل ترکیه و پاکستان و امثال این‏ها شوند! بیشتر از این به ذهنشان نمی‏رسید. اینکه این ملت، مستقل شود، روی پای خود بایستد، استعدادهای خود را شکوفا کند، حرف خود را خودش بزند، راه خود را خودش برگزیند، مسئولین خود را خودش انتخاب کند، کشور را متعلّق به خود بداند و سرمایه‏های کشور را صرف‏شده‏ی در خود کشور بداند، به ذهن آن‏ها خطور نمی‏کرد! این کار را انقلاب کرد. این کار به رهبری امام و به همّت این مردمی شد که ایمان داشتند. ستون این خیمه‏ی عظیم، ایمان است؛ ایمان به آن حقیقت درخشنده‏ای که چنین معجزه‏ای را می‏کند. ایمان به اسلام انقلابی و اسلام ناب محمّدی. دشمن هم این را فهمید. از روز اوّل، دشمن این را فهمید و تلاش کرد بلکه بتواند این ایمان را متزلزل کند. بیست سال است که دشمن از راههای مختلف، دائم برای ضعیف کردن ایمان مردم وارد می‏شود. به وسیله‏ی انقلاب، تودهنی می‏خورد، ولی باز از راه دیگر می‏آید!

انتخابات، خودش مهمّ است. حضور مردم در انتخابات مهمّ است. البته مجلس خبرگان هم حائز اهمیت است؛ اما اهمیت انتخابات و حضور مردم، اهمیت نقد است و کشور را بالفعل بیمه می‏کند. همه‏ی جناحهای سیاسی در کشور بایستی به این نکته توجّه کنند. کسانی که به نظام معتقدند؛ حالا اسم خودشان را هرچه می‏گذارند بنده که به این تعبیرات چپ و راست و این‏ها هیچ اعتقادی ندارم؛ هرکس اسم خودش را چپ می‏گذارد، هرکس اسم خودش را راست می‏گذارد، هرکس اسم خودش را میانه می‏گذارد، هرچه و هرکه هستند مسائل جناحی را کنار بگذارند؛ مسائل خطّی و درگیریهای برادر با برادر را فعلًا کنار بگذارند. درگیریهای جناحهای گوناگون در کشور ما، درگیریِ برادر با برادر است. وقتی بیگانه جلو می‏آید، اگر برادر با برادر اختلاف هم داشته باشد، اگر با همدیگر قهر هم باشند، باهم می‏آیند و متّحد در مقابل بیگانه قرار می‏گیرند. قضیه‏ی انقلاب این‏گونه است. البته در درون دایره‏ی معتقدینِ به امام و انقلاب و معتقدینِ به اسلام ناب، اختلاف سلیقه‏های گوناگونی هست؛ باشد. وجود این‏گونه اختلافات، در نهایت هیچ ضرری هم نمی‏زند؛ به شرط اینکه مراقب باشند دشمن از این اختلافات، استفاده نکند. آنجایی که لازم است، همه باهم همدست شوند و پشتیبانِ انقلاب و پشتیبانِ نظام باشند؛ نگذارند دشمن از حرف آن‏ها، از اشاره و از کار آن‏ها سوءاستفاده کند. این مسئله مهمّ است.

هدف دشمن هم عبارت است از همان حقیقت درخشانى که امام بزرگوار ما و این ملّت بزرگ با آن‌همه مجاهدات توانستند آن حقیقت را در خارج، تجسُّد ببخشند و تحقّق ببخشند؛ یعنى همان اسلام ناب، اسلام بیدار و زنده، اسلام حقیقى، اسلامِ مسلمین صدر اسلام؛ نه اسلامِ چُرتى و خُمود و تنبل و سازش‌کار؛ هدف آنها [مبارزه با] این است؛ و تا این در داخل کشور ما هست، معارض دارد. البتّه روى دیگر سکّه هم این است که تا این اسلام در بین ما هست، قوّت و استقامت و نشاط و حیات در بین ما روزافزون خواهد بود؛ این هم هست. یعنى درست همان چیزى که دشمن براى ما مى‌آفریند، همان چیزى است که نیرو براى ما مى‌آفریند. این‌جور نیست که ما فکر کنیم خب حالا این اسلامى که این‌قدر براى ما دشمن میتراشد، کنار بگذاریم، زندگی‌مان را بکنیم؛ نه، این اسلام وقتى‌که نیست، دشمن مى‌آید مسلّط میشود بر ما؛ مثل دوره‌ى پیش از انقلاب. خب آن‌وقت هم همین دشمن بود منتها دشمنِ فاتح -دشمنى که آمده خانه را، سرزمین را گرفته، راحت نشسته دارد زندگى خودش را میکند- وَالّا دشمن که از صحنه خارج نمیشود، چون دشمن طمع دارد، زمینه‌هاى استفاده و سوءاستفاده‌ى خودش را در نظر میگیرد و میخواهد آن را تأمین بکند؛ [امّا] این نیروى اسلامى، این قوّت اسلامى آمده دست دشمن را کوتاه کرده؛ دشمن دارد تلاش میکند بلکه بتواند آن وضعیّت را برگردانَد. 
ا

امام بزرگوار، با همه‏ی وجود، از اسلام دم زد. امروز همه امام را با وجودشان و با دلشان قبول دارند. کلمات امام، کلمات واضحی است؛ محکمات و بیّنات است. فرمایشات امام، هنوز در فضا طنین‏افکن است. وصیت‏نامه‏ی امام، میثاق همیشگی امام با امّت است. همه باید این کلمات را درست بفهمیم و بر آن تدبّر کنیم، تا راه امام را اشتباه نکنیم. کسانی که دم از امام می‏زنند، اما حاضر نیستند فکر امام و راه امام را بپذیرند و به آن تن بدهند، اشتباه می‏کنند. امروز ملت، دولت، رئیس‏جمهور، مجلس شورای اسلامی، قوّه‏ی قضائیّه، همه‏ی مسئولان بلندپایه‏ی نظام، آحاد مردم، دانشگاهها و حوزه‏های علمیّه، دلشان برای اسلام می‏تپد. دنیا هم که برای انقلاب ما ارزش قائل است، به خاطر همین است که پشتیبانی عظیم میلیونی از این انقلاب را می‏بیند. اسلام عزیز، اسلام ناب، اسلامی که امام بزرگوار ما عمرش را وقف آن کرده بود و این ملت در راهش این همه فداکاری کرد، کارایی خود را نشان داده است. ملت ایران، هم در به وجود آوردن این انقلاب، هم در جنگ تحمیلی و دفاع از کشور در مقابل دشمنان متجاوز و هم در دوران سازندگی، نشان داد که این اسلام کارآمد است و می‏تواند کشور ویرانه‏ای را بسازد؛ و إن شاء اللّه در میدانهای دیگری که باقی است در زمینه‏های مختلف اقتصادی و فرهنگی اسلام عزیز کارایی خود را نشان خواهد داد.

ملت ایران هم مظلوم است. شیعیان در بسیاری از نقاط عالم همین‏طورند. علّت هم این است که مکتب اهل بیت علیهم‏السّلام از اوّل بر اساس مبارزه با تحریف و کشاندن جریان ایران اسلامی به میل قدرتهای حاکم، حرکت کرده است. کسی که در زندگی ائمّه علیهم‏السّلام مطالعه و تفحّص کند، این را به وضوح می‏یابد. در دوران سلاطین بنی امیّه و بنی عبّاس، اهل بیت علیهم‏السّلام مثل عَلَمها و پرچمهایی بودند که راه اسلام ناب و بری از تحریف را به مردم نشان می‏دادند؛ اسلامی که قدرتها نمی‏توانستند به خاطر حفظ حکومت خودشان، یا به خاطر تأمین تعیّش و عیاشیهای خودشان، به آن چیزی بیفزایند، یا از آن چیزی کم کنند. این چیزی نیست که ما بگوییم شیعه فقط روایت کند؛ در همه تواریخ اسلامی می‏شود از کسانی که به خاطر یک مقتدر و یک حاکم، به جعل حدیث می‏پرداختند و تفسیر آیات کریمه قرآن وضع می‏کردند، نمونه‏هایی پیدا کرد. ائمّه در مقابل این می‏ایستادند. هرکس که در مقابل تحریف و در مقابل کشاندن مذهب به این طرف و آن طرف به میل صاحبان قدرت بایستد، مورد ستم قرار می‏گیرد. نفس این مکتب و این عقیده، این خصوصیت را دارد؛ چاره‏ای هم نیست. با این دشمنیها، مجاهدت را هم نمی‏شود تعطیل کرد.

هم جوانان این ملت، هم مسئولان این کشور، هم قشرهای مختلف و همه‏ی کسانی که ایران را سربلند می‏خواهند، می‏دانند که تا وقتی پرچم اسلام بر این کشور گسترده است و پرتو اسلام ناب محمّدی از این کشور به سرتاسر دنیای اسلام می‏تابد، این کشور عزیز است؛ این کشور در میان ملتها سربلند است و این کشور هم از لحاظ مادّی، هم از لحاظ معنوی، هم از جهات علمی و فرهنگی و هم از همه‏ی جهاتی که برای یک ملت دارای اهمیت است آینده‏دار است. این ملت با این خصوصیات، از اسلام و از قرآن و از ارزشهایی که قرآن آن‏ها را در مقابل ارزشهای طاغوتی مطرح کرده است، دست برنخواهدداشت و به وسیله‏ی اسلام خواهد توانست ملتهای دیگر را هم به فضل پروردگار نجات دهد. این، وضع ملت ایران است که دشمن یا عمداً و یا از روی غلط و اشتباه، آن را بد می‏فهمد، بد تفسیر می‏کند و بد تبلیغ می‏نماید.

صحنه‏ی زیبا و پرشوری که در روز جمعه‏ی دوم خرداد و در پای صندوقهای رأی آفریدید، حقیقتاً یک حماسه‏ی تاریخی بود. آگاهی و هوشیاری سیاسی شما یک‏بار دیگر به کمک خداوند، درست در لحظه‏ی مقتضی، کار خود را کرد و از ایران اسلامی چهره‏ای بانشاط، مصمم، و سرشار از ایمان و آگاهی به دنیا نشان داد و بحمد اللّه کشور را در برابر توطئه‏ی دشمنان و وسوسه‏ی بدخواهان تا مدتها بیمه کرد. شرکت شما در یک مسابقه‏ی سالم و مسئولانه برای انتخاب رئیس‏جمهور، با امنیت و انضباط تمام، و با رعایت بیشتر ملاحظاتی که در چنین حرکت عظیمی با ابعاد یک ملت بزرگ، در دنیا کمیاب و کم‏نظیر است، برای دوست و دشمن ثابت کرد که ملت ما به برکت عمل به اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) در صحنه‏ی جهاد سیاسی نیز مانند صحنه‏ی جهاد نظامی، از انسجام و ابتکار و نظم و قاعده‏ی درست برخوردار است و نَفَس زهرآگین دشمنان که از ماهها پیش به قصد دلسرد کردن مردم، صوری بودن و جدی نبودن انتخابات را با زبانهای مختلف در همه‏ی تبلیغات فرامرزی خود تکرار می‏کردند، در او کمترین تأثیر را ندارند. اکنون با حضور بسیار گسترده‏ی شما ملت عزیز در این آزمایش الهی، و با اختصاص اکثریت قاطع آراء به رئیس‏جمهور منتخب مردم، ایران اسلامی از آزمایشی دیگر، موفق و سرافراز بیرون آمده و دوران تازه‏ای در تاریخ درخشان جمهوری اسلامی آغاز شده است. ملت عزیز ما باید در دل از خداوند متعال شاکر باشد که او را به این حرکت افتخارآمیز هدایت کرد و دشمنان او را ناکام ساخت.

شما امروز اسلام را با پنجاه سال قبل مقایسه کنید. امروز در کشورهایی که رژیمهای آن‏ها با همه‏ی ابزارهای ممکن با اسلام می‏جنگند، اسلام رو به گسترش است. به‏عنوان مثال رژیم ایالات متّحده‏ی امریکا با هر وسیله‏ای که به دستش برسد و بتواند، با اسلام مبارزه می‏کند البته ظاهر مطلب را هم حفظ می‏کند و می‏گوید من با اسلام معارضه‏ای ندارم، یا با مسلمانان دشمنی ندارم؛ اما این، یک ظاهر نفاق‏آلود است، بر ای اینکه مسلمین را از آنچه که می‏گذرد، غافل کند اما در همین کشوری که رژیم آن با اسلام مخالف است و اگر اسلام صحیح و ناب را جایی سراغ کند، با هر وسیله‏ی ممکن با آن مبارزه می‏کند، آن‏گونه که آمارها نشان می‏دهد، اسلام دین دوم است. یعنی تعداد مسلمانان در این کشور، بسیار زیاد است و روز به روز نه فقط سیاهان امریکا، بلکه سفیدپوستان امریکا آمریکایی‏های نژاد بومی اصلی که شاید چند نسل است که در این کشور هستند به اسلام گرایش پیدا می‏کنند. در اروپا همین‏طور است. در آفریقا همین‏طور است. در شرق دور همین‏طور است.

در عصر تسلّط ظلم، کفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصری که عدالتْ خلاف قانون و ظلمْ قانون و مقرّراتِ بین‏المللی شده است، حق به حکومت رسید. اینکه شما می‏بینید ابرقدرت‏ها زورگویی می‏کنند و می‏خواهند نظام جدیدی را بر دنیا حاکم کنند- که البته همان نظام قبلی هم نظام حاکمیّت ابرقدرت‏ها بود- این، همان سلطه‏ی ظلم است. برای هرآنچه در دنیا ظلم، حق‏کشی و تبعیض می‏شود، اسمهای قانونی مثل «حقوق بشر»، «دفاع از ارزشهای انسانی» و از این قبیل می‏گذارند. بدترین نوع سیطره‏ی ظلم این است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنیا مسلّط شود. در چنین زمانی، ناگهان به برکت عاشورا، حجاب ظلمت شکافته و خورشید حقیقت آشکار شد. حق، به قدرت و حکومت رسید. اسلام که همه‏ی دستها سعی می‏کردند آن را منزوی کنند، در وسط عرصه، خودش را مطرح کرد و دنیا مجبور شد که حضور اسلامِ راستین و ناب را در شکل حکومت جمهوری اسلامی بپذیرد. شروع نهضت پانزده خرداد هم به برکت عاشورا بود. امسال بعد از گذشت سی و دو سه سال از حادثه‏ی پانزده خرداد، مثل آن سال اوّل، دوباره خرداد با محرّم هم‏زمان و مقارن شده است.

درست است که امروز تبلیغات دشمن، همه‏ی فضای ذهن بشریّت را فراگرفته است. در این، شکّی نیست. درست است که اموال کلانی برای تشویش چهره‏ی اسلام، بخصوص تشیّع، خرج می‏شود. درست است که هرکس که منافع نامشروعی در زندگی ملتها و کشورها دارد، خود را موظّف به فعالیت علیه اسلام و حکومت اسلامی می‏بیند. درست است که کفر، با همه‏ی تفرّق و تشتّتش، با استفاده از همه‏ی امکانات، در یک امر اتّفاق کرده و آن ضدّیت با اسلامِ ناب است و حتّی اسلام محرّف را هم به جنگِ اسلامِ ناب آورده و به میدان کشانیده است. این‏ها همه درست؛ اما آیا جناح حق و جبهه‏ی اسلامِ نابِ نمی‏تواند در مقابل این تبلیغات خصمانه و خباثت‏آلود، به برکت روح، پیام و حقیقت عاشورا و پیام محرّم، همان معجزه را یک‏بار دیگر تکرار کند؟! چرا نتواند؟! سختی دارد؛ اما ممکن است. همّت و فداکاری لازم دارد. راه باز است؛ بن‏بست نیست.

گردشکار در سازمان صدا و سیما باید در جهت رسیدن به کیفیت برتر در همه‏ی برنامه‏های آن باشد و گسترش کمی در درجه‏ی دوم قرار گیرد با این حال پوشش حد اقل لازم در سراسر کشور و در همه‏ی گوشه‏ها و راه‏ها و روستاهای آن بر هر چیز دیگر مقدم است. تشکیلات آن سازمان مورد بازنگری قرار گیرد و در جهت سبک و کار آمد کردن دگرگونیهای لازم در آن پدید آید. از همکاری دانشگاهیان و محافل دانشگاهی برای مطرح کردن مباحث علمی و اجتماعی و ارائه‏ی دیدگاه‏های تازه برای عموم مردم بهره گرفته شود. در مباحث اسلامی به کیفیت و عمق و والایی مطالب توجه شود و از طرح مطالب ضعیف و آمیخته به اوهام و سلائق شخصی پرهیز گردد و برای برآمدن این مقصود همکاری متین و سنجیده‏یی با حوزه‏های علمیه و علمای دین بخصوص فضلاء و علمای عالی‏مقام حوزه‏ی مبارکه‏ی قم برقرار گردد. بطور کلی صدا و سیما مدرسی گسترده برای طرح حقایق اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و معارف اهل بیت (علیهم‏السّلام) به گونه‏ی اصیل و صحیح گردد. در تولید برنامه‏های هنری از همکاری نهادهای فرهنگی کشور مانند وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات و حوزه‏ی هنری و غیر آن‏ها بیشترین بهره شایسته گرفته شود.

کیهان از جمله‏ی مطبوعاتی است که بحمد اللّه در طریق رشد و صلاح پیش رفته و به آن آلودگیها دچار نشده است. با این حال انتظار از آن مؤسسه آن است که نقش مثبت خود را هرچه برجسته‏تر و عمیق‏تر سازد و همه‏ی نشریات وابسته به خود را به سمت برترین حدّ ممکن پیش ببرد. در این مأموریت بزرگ، هدایت و توفیق و کمک پروردگار را متضرّعانه در خواست نمایید و از کمک همکاران شایسته و مشاوران و مجریان متعهّد و کار آمد بهره بگیرید. با حُسن عمل و صدق گفتار و شجاعت ادبی و بکارگیری زبان استوار فارسی و اتقان مطالب و روح این همه، حفظ جهت‏گیری اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و اصول انقلاب اسلامی، اعتماد مردم را جلب کنید و تلاش خود را در معرض تعداد هرچه بیشتری از اذهان این ملت بااستعداد و برجسته و باعظمت بگذارید. خداوند جناب‏عالی و همکاران محترمتان را مشمول کمک خود و عنایات ویژه‏ی حضرت بقیة اللّه الاعظم (أرواحنا فداه) قرار دهد.

ضایعه‏ی درگذشت عالم مجاهد بزرگوار جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابو طالب محمودی امام‏جمعه‏ی خدوم و پرتلاش اراک که حقاً یکی از علمای عاملین و یکی از خدمتگزاران صادق و مخلص اسلام و مسلمین بود موجب تأسف عمیق این‏جانب گردید. این روحانی آگاه و روشن‏بین چه در سنگر محراب و مسجد و چه در صحنه‏ی مجلس شورای اسلامی که سالها در آن به خدمت اشتغال داشت، نمایشگر نقش مهمّ عالم دین در روزگار فرصت برای خدمت به مردم و انجام تکلیف نسبت به اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) بود، به ویژه دوران کوتاه ولی پربرکت امامت جمعه‏ی اراک، چنان‏که شایسته است، محور تلاش آگاهانه و مرکز هدایت دینی و انقلابی مردم مؤمن و فداکار آن سامان به‏ حساب می‏آمد. ارتحال این سلاله‏ی دودمان نبوت و امامت و شاگرد مکتب دین و قرآن ضایعه و خسارتی برای حوزه‏ی جهاد مبارکِ آن عالم عزیز است. این‏جانب این مصیبت را به حوزه‏ی علمیه و علمای اعلام و دوستان و علاقه‏مندان آن مرحوم و عموم مردم استان مرکزی و گلپایگان بخصوص خانواده‏ی محترم و فرزندان مکرّم ایشان تسلیت می‏گویم و صبر جمیل و اجر جزیل برای آنان و مغفرت و ثواب الهی برای روح آن عزیز مسئلت می‏نمایم.

این‏جانب ضمن تبریک به ملّت عزیزمان برای این حسن انتخاب و با معرفت به مقام و مرتبت والای شخصیّت برجسته و چهره‏ی منور نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن جناب آقای هاشمی رفسنجانی (دام عُلاه) رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‏کنم. بدیهی است که تنفیذ این‏جانب نیز مانند رأی ملّت تا زمانی است که ایشان در همان صراط مستقیم و منهاج قویمی قدم برمی‏دارند که سالهای عمر بابرکت خود را در طی مراحل نورانی آن گذرانیده‏اند یعنی راه دفاع اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و حمایت از محرومان و مستضعفان و کوشش برای ریشه‏کن کردن فقر و تبعیض و استقرار عدالت اجتماعی و تمسک به اصول پایدار انقلاب اسلامی، که البته همواره چنین خواهد بود.

به مناسبت انتساب این ایام به امام چهارم علیه الصّلاة و السّلام است. چون بیست و پنجم ماه محرّم، بنا به روایتی که شاید هم روایت و قولِ قوی‏تر باشد وفات امام چهارم است. آن بزرگوار، تقریباً سی و چهار سال بعد از حادثه‏ی کربلا، در محیط اسلامی آن روز زندگی کرد و این زندگی، از همه جهت یکی از زندگیهای پر از درس است که ای‏کاش کسانی که از کیفیّات عالی این زندگی آگاهی دارند، آن را برای مردم، برای مسلمین و حتّی برای غیر مسلمانان تشریح می‏کردند، تا معلوم می‏شد که چگونه چهارمین امام بزرگوارِ ما، بعد از حادثه‏ی عاشورا که ضربه‏ی عظیمی بر پیکر اسلام ناب و راستین بود، توانست یک‏تنه بایستد و مانع از ویران شدن بنای دین شود. اگر تلاشهای امام سجّاد علیه الصّلاة و السّلام نبود، شهادت امام حسین علیه الصّلاة و السّلام ضایع شده بود و آثار آن نمی‏ماند. سهم امام چهارم، سهم عظیمی است. در زندگی امام چهارم، چند رشته کار وجود دارد که یکی از آن‏ها، همین رشته‏ی اخلاق است. یعنی تربیت و تهذیب اخلاق جامعه‏ی اسلامی.

اصول جمهوری اسلامی که همان راه امام و مبانی مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ایران اسلامی، معتبر و مبنای زندگی سیاسی و اجتماعی ما است و دولت و ملّت ایران، زندگی در سایه‏ی اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) را که با فداکاری و بذل عزیزترین جانها به دست آمده، در هیچ شرائطی از دست نخواهند داد و اصول امام خمینی (رضوان اللّه علیه) و در رأس آن اصل عدم انفکاک دین از سیاست و مقاومت در برابر فشار مادّی‏گری مدرن، برای منزوی کردن اسلام و قرآن، اصول همیشه زنده‏ی جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند.

دشمنی که مطهّری را بر زمین انداخت و خون او را جاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم می‏داد، صدمه می‏دید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانی که با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان می‏رسید، هرکسی را هم که شبیه مطهّری و کوچک‏تر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین می‏انداختند؛ اما خدای متعال به آن‏ها این فرصت را نداد و إن شاء اللّه، هرگز هم نخواهد داد.

بر همه‏ی مسئولان محترم آن سازمان و بر همه‏ی دست‏اندرکاران تبلیغات اسلامی لازم است که به دشمنی‏های بی‏درنگ اردوگاه استکبار با اسلام ناب، توجهی هوشمندانه داشته و ترفندهای آنان را برای تحریف حقائق و زشت نشان دادن چهره‏ی پاک این آئین مقدس، به درستی بشناسند و فراخور تلاش بی‏امان دشمن، کمر به تبیین حقایق اسلام و معرفی این آئین نجات‏بخش ببندند.

ششم، اصرار بر شکستن حصار تحجّر و التقاط در فهم و عمل اسلامی و التزام به اسلام ناب. هم تحجّر، از دیدگاه امام - در بیان و عمل - مردود بود، هم التقاط.

من از همه‏ی ارگانهای جمهوری اسلامی، به خاطر پایبندی‏شان به معیارها و موازین خط امام، تشکر می‏کنم. از قوه‏ی قضائیه، از قوه‏ی مقنّنه، از مسئولین و اعضای آن‏ها؛ به خاطر اینکه همه‏ی دستگاه‏های کشور، یک معیار اساسی دارند و آن، اسلام ناب است و مجسم‏کننده‏ی اسلام ناب، یعنی امام امت، رضوان اللّه علیه و خط و راه او. این، چیز باارزشی است. ملت و دولت، همین‏طور فکر و همین‏گونه عمل می‏کنند. بنده انتظار دارم در آینده هم، ملت ما همین‏طور حرکت و مشی کند. پشت سر مسئولین، کمک کار مسئولین، دلسوز مسئولین، و صمیمی و ناصح نسبت به مسئولین باشد. از مسئولین هم انتظار دارم همین راه را ادامه دهند. بخصوص طبقات محروم، پابرهنگان و مستضعفین جامعه، باید برای تمام تلاشها و فعالیتها محور و معیار باشند. کسانی که به تعبیر امام، صاحبان این کشورند؛ کسانی که جنگ را، بسیج را، دفاع فداکارانه در مقابل تجاوز دشمن را، با جان خودشان تحمل کردند. همه چیز باید برای آن‏ها و در جهت منافع آن‏ها باشد.

انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی قدس الله نفسه الزکیّة احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) و سرآغاز تحولات عمیق و سریع در جهان و مبشر سقوط و اضمحلال قدرتها و امپراتوری‏های بزرگ شد. بیداری و خودیابی و ایستادگی مسلمانان موجب شد که ما جلوه‏هائی از قدرت و حکمت الهی را شاهد باشیم و وعده‏ی حتمی خداوند در ظهور دین و مکنت مسلمین و وراثت صالحین و خلافت مستضعفین را در آینه‏ی تجارب زمانه، به یقین دریابیم و قیام مهدی موعود أرواحنا فداه و استقرار دولت الهی جهانی آن حضرت را به حقیقت منتظر باشیم.

صحنه‏های مبارزه و انقلاب، شاید به شکلهای دیگر همچنان ادامه دارد. استکبار جهانی، دشمنان خونی اسلام، آن‏هایی که از اسلام می‏هراسند و می‏دانند که اسلام مانع غارتگری آن‏هاست، بیکار ننشسته‏اند. دشمنان بزرگ و پُر مکر و فن ما، از این اسلام عزیز و ناب، از این نظام جمهوری اسلامی که برای اولین بار بعد از صدر اسلام، در دنیا نظامی بر پایه‏ی مقررات اسلام تشکیل می‏شود و از این حرکت عظیمی که موجب شد دست دشمن از این کشور کوتاه بشود، حاضر نیستند بگذرند.

دشمن می‏خواهد میان فرقه‏های اسلامی نزاع باشد؛ بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دشمن خواسته است بین ایران انقلابی و اسلامی و بقیه‏ی ملتها جدایی بیندازد. از خدا می‏خواهند که در دنیای اسلام گفته شود: «این‏ها شیعه هستند و انقلابشان انقلاب شیعی است و به ما سنی‏ها ربطی ندارد»! ملت ایران از اول انقلاب گفته است بله، ما شیعه و موالیان اهل بیت پیامبریم؛ اما این انقلاب، یک انقلاب اسلامی بر اساس قرآن، بر اساس توحید، بر اساس اسلام خالص و ناب، بر اساس وحدت و برادری بین همه‏ی مسلمین است. این را از اول ملت ما گفتند و امام ما نیز این را فریاد کشید و بیان کرد.

تذکر مشفقانه‏ی این‏جانب به شما عزیزان که می‏دانم شما خود با همه‏ی دل آگاه، آن را در می‏یابید آن است که تا حرکت در خط اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) هست، دشمن کمین‏گرفته و دست‏کین‏گشاده نیز هست، و توطئه و خیانت و مفسده‏انگیزی نسبت به نظام مقدس اسلامی نیز هست. و تا این تهدیدها هست، حضور فداییان انقلاب و فرزندان صمیمی و بازوان قدرتمند آن نیز ضرورتی حیاتی است. شما با این بینش و دریافت است که باید سپاه را سازماندهی و فرماندهی کنید و آن را منضبط و آموزش‏دیده و روشن‏بین و کارآمد سازید.

امروز مکتبی که به انسانها تعلیم بدهد که باید با این شیطان زر و زور جنگید، وجود ندارد؛ ناسیونالیسم و حس ملیت هم در مقابل آن قدرت قرار ندارد. یک روز در آفریقا و در امریکای لاتین و در بعضی کشورهای آسیا، استعمارگران مستقیماً قدرت را به دست می‏گرفتند؛ روحیه‏ی قومیت و ملیت مردم را جریحه‏دار می‏کردند و در مقابل خودشان قرار می‏دادند؛ امروز آن هم نیست. امروز سیاست استعماری، خیلی دقیق‏تر از آن است که حس ناسیونالیسم و ملیت‏گرایی و قومیت‏گرایی مردم را بر علیه خود تحریک بکند. قومیت عربی، یک نمونه است. آیا قومیت عربی در مقابل امریکا خواهد ایستاد، یا در خدمت امریکاست و به نفع آن‏ها به کار خواهد رفت؟ هیچ مکتبی، هیچ سنگری و هیچ نقطه‏ی اتکاء و امیدی وجود ندارد. البته انسانهای حق‏طلب هیچ‏وقت از بین نمی‏روند. خفقان ناشی از قدرت استکبار و قدرت‏نماییهای او و خلافهایی که هم‏اکنون مرتکب می‏شود و بعدها بیشتر مرتکب خواهد شد، این‏ها هیچ‏کدام از بین نخواهد رفت و از نظر انسانهای دقیق و حساس، مغفول نخواهند ماند. نسل جوان در کشورهای مختلفِ فقیر و وابسته و در خدمت استکبار غربی، مطمئناً مثل گذشته جوش و خروش خواهند داشت؛ این‏ها که از بین نمی‏روند؛ اما سنگری هم ندارند و وسیله‏ای که پشت سر آن قرار بگیرند و آن را برای اطفای غیظ خود در مقابل مستکبران و ظالمان به کار ببرند، در اختیارشان نیست. یک وسیله باقی است، و آن اسلام است؛ آن هم اسلام با تفسیر درست و انقلابی و به تعبیر امام بزرگوارمان، اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله). این اسلام است که امروز در مقابل این همه قدرت‏نمایی در دنیا حضور دارد و از آن می‏ترسند؛ این اسلام است که هنوز ملتها را به خود جذب می‏کند؛ این اسلام است که امروز شما به هر نقطه از نقاط عالم که سفر کنید چه کشور اسلامی باشد، چه غیر اسلامی انسانها و جوانان زیادی را می‏یابید که به شوق آن، به همان شبحی که از دور می‏بینند و می‏شنوند، امید و دل بسته‏اند؛ لذا به شما نزدیک می‏شوند، با شما حرف می‏زنند، از شما استفسار می‏کنند و خیلی‏ها از شما کمک می‏خواهند.

امروز به جز اسلام و انسانهای مؤمن و مصمم، هیچ نقطه‏ی امید دیگری برای مقابله با این تهدید بزرگ نیست. و خدا را سپاس که امروز خورشید منور اسلام حیات‏بخش، دوباره بر دل و جان انسانها تابیدن گرفته و بسیاری ملتهای مسلمان در راه تحقق بخشیدن اسلام در زندگی خود، با عوامل دوری مردم از دین خدا مبارزه را آغاز کرده‏اند. این، حرکتی فرخنده و امیدبخش است و به توفیق الهی همین است که زنجیر سلطه‏ی شیطانی امریکا و هر قدرت طغیان‏گر دیگر را خواهد گشود و همه را نجات خواهد داد؛ «کتب الله لأغلبنّ انا و رسلی». ملتها و دولتها در قبال روحیه‏ی گرایش به اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) اسلامی که سرلوحه‏اش، قطع نفوذ شیطان بزرگ و بقیه‏ی شیاطین از زندگی ملتهاست به یک اندازه مسئولند. دولتهای اسلامی اگر به کشور و ملت خود علاقه‏مندند، باید بدانند این آن چیزی است که زندگی و شرف و استقلال ملتها و کشورها و قدرت دولتها را تأمین می‏کند.

دشمنان که نتوانسته‏اند و به یاری خدا هرگز نخواهند توانست ایران اسلامی را از راه امام راحل و خط فکری، سیاسی او جدا کنند، تلاش می‏کنند در تبلیغات زهرآگین خود وانمود کنند که چنین چیزی اتفاق افتاده و جمهوری اسلامی از مبدأ و ریشه و بنیان خود جدا افتاده است. آنان به‏ویژه در مواردی این سخن باطل را با جنجال بیشتری از بوق‏های تبلیغاتی دشمنان تکرار می‏کنند که جمهوری اسلامی در یکی از صحنه‏های جهانی یا داخلی، به موفقیت و موقعیتی دست یافته باشد. هدف آنان از این سمپاشی، تحت تأثیر گرفتن افکار عمومی مسلمانان به‏پاخاسته و انقلابی در کشورهای اسلامی است، که با بیداری و امیدی که از پیروزی و پایداری ایران اسلامی سرچشمه گرفته، هم‏اکنون کار را بر ایادی استکبار در بسیاری از این کشورها دشوار ساخته‏اند. استکبار و شبکه‏ی تبلیغاتی وابسته به آن، همت گماشته‏اند که امید و خوش‏بینی این مسلمانان به‏پاخاسته را مبدل به نومیدی و بدبینی کنند، و برای این مقصود، هیچ‏چیز بهتر و مؤثرتر از آن نیست که انقلاب اسلامیِ پیشاهنگ و بن‏بست‏شکن ملت ایران را ناکام و ناتوان جلوه دهند و چنین قلمداد کنند که ایران اسلامی در مواجهه با مشکلات، مجبور شده است از راه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خط روشن امام خمینی (قدّس سرّه) روی بگرداند.

این‏جانب، با قوّت و قاطعیت اعلام می‏کنم که این ترفند استکبار، خود دلیل محکمی بر عجز آنان در مقابله با انقلاب اسلامی ایران و نشان بارزی بر تداوم این راه مقدس در زادگاه نظام نوین اسلامی است. ملت ایران، بهتر از هرکس دانسته است که یگانه سنگر مستحکم در برابر زر و زور اردوگاه استکبار و به‏ویژه امریکای غدار که امروز علناً دم از سلطه‏گری بر ملل مظلوم و ضعیف می‏زند تمسک به اسلام و قرآن و پایبندی به اصول نجات‏بخش آن است، و انحراف از این اصول، راه را بر نفوذ دشمنان اسلام باز، و آنان را در سلطه‏ی انتقام‏جویانه بر ملتی که بزرگترین ضربه را بر منافع نامشروع و حیثیت دروغین مستکبرین وارد آورده، کامیاب می‏سازد. از آن روست که این ملت هوشمند و شجاع، از لحظه‏ی اوج‏گیری نهضت عظیم خود، همواره با همه‏ی وجود، از اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دفاع کرده و هوشیارانه با ترفندها و توطئه‏هایی که از سوی سردمداران استکبار و متولیان اسلام امریکایی هدایت می‏شده، مبارزه کرده است؛ و إن شاء اللّه همواره چنین خواهد بود.

هدف این است که ما صدا و سیما را به آن اوج و کمالی برسانیم که کلیه‌ی برنامه‌های آن، با بهترین کیفیتها، در جهت رسوخ و نفوذ دادن اندیشه‌ی اسلام ناب و همه‌ی ملحقاتش از اخلاق و عمل در زندگی مخاطبانش باشد. هر برنامه‌ی آن، باید این خصوصیت را داشته باشد. این، هدف ماست. از اول صبح تا آخر شب که پیچ رادیو و تلویزیون را باز می‌کنیم، تک‌تک برنامه‌ها، حتّی آرم برنامه‌ها، موزیک متن فیلمها و برنامه‌های گوناگون، حتّی چهره‌ی گویندگان و مجریانی که دیده می‌شوند و لحن کلام گویندگانی که صدایشان شنیده می‌شود، باید این خصوصیات را داشته باشد. ببینید، این کار چقدر مهم است.

پیام دیگر انقلاب ما این بود که قدرتهای مادّی، از مقابله‏ی با ارزشهای معنوی و حرکت و اراده‏ی انسانها عاجزند. امروز کسانی که در دنیا، این حقیقت را نفهمیده باشند، کمند؛ مگر آن‏هایی که به حوادث عالم، با دقت نظر نمی‏کنند. بزرگترین نشانه‏ی ضعف دستگاه‏های استکباریِ متکی به قدرت مادّی، همین است که این انقلاب و این نظام و اسلام ناب، در کشور ایران اسلامی ماند و روز به روز قوی‏تر و ریشه‏دارتر شد. اینکه یک نظام اسلامی، در عالم به وجود بیاید و بتواند بماند و روز به روز قوی‏تر بشود، نشانه‏ی پوچی و ناتوانی قدرتهای مادّی است؛ زیرا آن‏ها اگر بتوانند، صبر و تحمل نمی‏کنند و چنین قدرتی را نمی‏توانند بگذارند بماند و با همه‏ی قدرت، با آن روبه‏رو می‏شوند و شدند.

امروز بعد از اینکه انقلاب اسلامی، بُرندگی اسلام را نشان داد، دشمنان اسلام و مسلمین جدی‏تر شدند. انقلاب اسلامی، جبهه‏های جدیدی علیه اسلام به وجود آورد؛ فقط به خاطر اینکه اسلام را معرفی کرد و نشان داد که اسلام با ظلم مخالف است و فهماند که مسلم واقعی، آن کسی است که در مقابل قلدری و سرکشی و نظام سلطه‏ی جهانی، تسلیم نمی‏شود و زیر بار نمی‏رود. این، سلطه‏گران را به‏شدت خشمگین کرد و در مقابل اسلام، جبهه‏های جدیدی به وجود آورد. نمونه‏هایش را در همه جای دنیا مشاهده می‏کنید. هم در اروپا مشاهده می‏کنید که علیه گروهها و افراد مسلمان، چه کارهایی انجام می‏گیرد؛ هم در آفریقا مشاهده می‏کنید که این حرکات تبشیری را فقط برای مقابله‏ی با اسلام ناب به راه انداخته‏اند؛ هم در خود کشورهای اسلامی مشاهده می‏کنید که روی حرکات اسلامی، چقدر فشار است. در هرجایی، به یک نحو است. مظاهری از آن را در کشورهای دیگر مثل هند مشاهده می‏کنید. این ماجرای مسجد بابری، یکی از آن مسایلی است که اگرچه موضوع آن، یک مسجد است و شاید به نظر بعضی کوچک بیاید؛ اما کوچک نیست. این، نشان‏دهنده‏ی آن است که دشمنان اسلام، تا اینجا ایستاده‏اند که یک عده را علیه مقدسات اسلام تحریک کنند و زندگی را بر مسلمانان تلخ نمایند.

مگر ممکن است که ملت ما، دشمنیهای استکبار و بیش از همه امریکا را فراموش کنند؟ مگر ممکن است طمع‏ورزیها و زیاده‏طلبی‏ها و تجاوزهای پنهان و آشکار امریکا را ندیده بگیرند؟ فهمیدند که دشمنی ملت ایران نسبت به دشمنان اسلام و در رأس آن‏ها رژیم امریکا، تمام‏شدنی نیست. فهمیدند که ملت ایران ایستاده است، تا از اسلام انقلابی و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دفاع کند. فهمیدند که دولت و ملت و مسئولان، اهل سازش و معامله نیستند. حالا که این‏ها را فهمیده‏اند، از همه طرف خباثتهایشان را شروع کرده‏اند متوقف نشده بود؛ تشدید کردند و مثل زمان حضرت امام و همین دوران فاصله‏ی رحلت حضرت امام تا امروز، بلندگوهای جهانی را از تبلیغ علیه نظام اسلامی پُر کردند. امروز، چنین وضعیتی است.

آن عاملی که می‏تواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزه‏گر، جز اسلام ناب و قرآن کریم و احکام مقدس آسمانی نیست. بشر حقیقتاً در سختی و بدبختی است. اکثریت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طیبات روی زمین، به انسانهای خبیث اختصاص پیدا می‏کند. عدل در دنیا نیست. علاوه بر اینکه عدل نیست، شعور به فقدان عدل هم نیست و مهم‏تر اینکه نجات‏بخش را هم که اسلام و قرآن و احکام الهی است کسی در دنیا درست نمی‏شناسد. با استنباط از بینش قرآنی، برحسب تکلیف و تحلیل تاریخی، اسلام باید ملتها را نجات بدهد.

ملتها امید بسته‏اند و بیدار شده‏اند. مسلمانان، امروز به اسلام خودشان افتخار می‏کنند و احساس عزت می‏نمایند. امروز ترس قدرتمندان و زورگویان عالم، فقط از اسلام و قرآن و مسلمانان واقعی است. امروز واهمه‏ی مرتجعان و پیروان و علم‏داران اسلام امریکایی، از اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) است. همه فهمیدند و دانستند که اسلام از جا برخاسته و حرکت را آغاز کرده و بازوان خود را باز کرده است و به مسلمانان امید و به مستضعفان نوید می‏دهد؛ و این هم خواهد شد. اگر مشکلاتی بر اثر نفوذ ابرقدرت‏هاست، برطرف می‏شود.

اگر می‏بینید کسانی با نام اسلام، در مقابل دشمنان اسلام کوتاه می‏آیند، به خاطر این است که آنان اسمشان، اسم اسلام است، ولی باطنشان از اسلام خبری ندارد. بعضی از این مرتجعان منطقه این مسلمان‏نامها، این مدعیان مسلمانی با نیرنگهای گوناگون، برای فریب دادن اذهان ملتها، اسم اسلام و ادعای آن را بر زبان جاری می‏کنند، ولی از اسلام خبری ندارند! معلوم است که این‏گونه کسان، در مقابل قدرت کفر، متزلزل و مرعوب می‏شوند؛ اما اسلام واقعی و ناب، در مقابل هیچ‏چیزی مرعوب نمی‏شود و هیچ‏چیز نمی‏تواند او را شکست بدهد.

صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزی تدریس می‏شود؛ در این دانشگاه چه چیزی می‏خواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این‏ دانشگاه تدریس می‏شود، عبارت از پیامها، پایه‏ها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایده‏آل است. ما می‏خواهیم به این نقطه برسیم؛ ولی فاصله داریم. شما بیش از من هم این را می‏دانید. من عیوب صدا و سیما را خیلی می‏دانم؛ اما مطمئناً هرکدام از شما در بخش خودتان، بیش از من معایب را می‏دانید. البته بیش از من هم تلاشها و اخلاصهایی را که در آنجا خرج شده و می‏شود، می‏دانید؛ در این هم بحثی نیست.

امام بزرگوار ما، مجسمه‏یی از ارزشهای انقلاب ما بود. از یکی از همسران پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواستند که آن بزرگوار را توصیف کند. در جواب گفت: «کان خلقه القرآن» . یعنی قرآن مجسم بود. ما امروز در باره‏ی امام بزرگوارمان باید عرض کنیم که او اسلام انقلابی مجسم، اسلام ناب مجسم در زندگی و اخلاق و احساسات و تصمیم‏گیری‏ها و نیز فانی برای خدا بود. خدای متعال هم به او پاداش داد. کاری که به دست این بزرگوار در این دوران انجام گرفت، کاری بی‏نظیر بود. بعد از کار پیامبران أولوالعزم، کسی چنین حرکت عظیمی انجام نداده بود.

ما باید به امید خدا و با توکل به او، این راه را ادامه بدهیم. ما از دشمن اسلام و انقلاب نمی‏ترسیم. ما در راه خدا، إن شاء اللّه احساس خستگی و ضعف نمی‏کنیم. ابهت قدرتهای پوشالی مادّی، نخواهد توانست ما را در این راه و به سمت این هدف، متزلزل کند. ما آن روزی را در مقابل چشم داریم که اسلام توانسته باشد به همه‏ی مسلمانان عالم عزت بدهد، به آن‏ها زندگی شرافتمندانه عطا کند و شرّ غده‏ی سرطانی اسرائیل را از پیکر اسلامی و میهن اسلامی بکند. ما چشم به روزی داریم که امت مسلمان، یکپارچه و متحد، از همه‏ی کشورهای اسلامی، پرچم اسلام را به‏دست گیرند و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) را در مقابل چشمهای مردم جهان عرضه کنند و شوق و محبت انسانها در همه جای عالم را به سمت آن جلب نمایند. هدف ما این‏هاست. راه ما همان راهی است که امام بزرگوارمان ترسیم کردند. هم‏سفر ملت ایران در این راه طولانی، دلهای مشتاق ملتهای مسلمان دیگر است. در این راه باید اتحادمان را حفظ کنیم و یک آن، هدفهای متعالی را از چشم دور نداریم.

امروزه غالب کشورهای اسلامی، پس از ده سال که جیب کمپانیها و دولتهای غربی از منابع آن‏ها پُرشده، هنوز در وادی عقب‏ماندگی سرگردانند و هنوز محتاج صنعت و علم و کالای غربی و هنوز در عالم سیاست، طفیلی و پیرو ناگزیر آنان. این، همان خسران عظیمی است که از روز اول بر اثر عدم توجه به اصل بنیادین اسلام یعنی توحید اسلامی پیش آمده و هرچه زمان پیشتر رفته و علم کامل‏تر شده و دولتها و کشورهایی را مجهزتر کرده، کشورهای اسلامی ناتوان‏تر، وابسته‏تر، کم‏جرأت‏تر و بی‏ابتکارتر شده‏اند. راه علاج آن است که مسلمانان به اسلام ناب که در آن، توحید و نفی عبودیتِ غیر خدا، از هر چیز برجسته‏تر و درخشنده‏تر است برگردند و عزت و قدرت خود را در اسلام بجویند. و این چیزی است که طراحان توطئه‏های ضد اسلامی، همیشه از آن بیمناک بوده و در راه پیدایش آن، موانع جدی می‏نهاده‏اند. هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، از آنجا که پیش‏بینی می‏شد که جاذبه و محبوبیت انقلاب، ملتهای مسلمان و حتّی بعضی غیر مسلمانها را شیفته‏ی اسلام کند، همه‏ی دستهای استعماری به کار افتاد، تا از نفوذ معنوی اسلام جلوگیری کند. تلاش وسیع و همه‏جانبه‏ی استکبار در برابر نفوذ اسلام، هیچ موجبی جز این ندارد که گسترش اسلام و مفاهیم اسلامی در هر نقطه‏ی جهان، به معنای جمع شدن بساط استکبار و ایادی آن در آن نقطه است.

طبیعت اسلام ناب، طبیعتی پُرجاذبه است و دلهایی را که آلوده‏ی غرض‏ورزی و کینه‏توزی نباشد، به خود جلب می‏کند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دلها و چشمهای نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسه‏ی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میان‏تهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبنده‏ی جباران و برپاکننده‏ی حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بی‏بندوباری و بی‏تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بی‏حالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بی‏خاصیت؛ اسلام نجات‏بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه‏ی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جایگزین اسلام امریکایی گردید. و مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم سراسیمه و دیوانه‏وار کسانی شده است که دل به زوال اسلام در ایران و در همه‏ی کشورهای اسلامی بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامی بی‏محتوا و وسیله‏ای برای تحمیق و اغفال مردم را می‏پسندیدند. و لذا از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز، هیچ فرصتی را برای تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهی نسبت به جمهوری اسلامی و کانون حرکت جهانی اسلام یعنی ایران از دست نداده‏اند.

پیش از هر چیز، زنده داشتن یاد و راه و درس جاودانه‏ی امام خمینی (أعلی اللّه کلمته) است، که مشعل راه و ترسیم‏کننده‏ی خط اساسی حرکت و تعیین‏کننده‏ی شاخصهای اصلی و حیاتی این جاده‏ی مبارک و فرجام تابناک آن است. حیات و شخصیت خمینی کبیر، تجسم اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و تبلور انقلاب اسلامی بوده و او خود و سخنش و انگشت اشاره‏اش، خضر راه این حرکت الهی و روشنگر نقاط مبهم‏ و برطرف‏کننده‏ی همه‏ی تردیدها بوده و همچنان خواهد بود. ملت ایران و از همه بیشتر مسئولان کشور، باید این درس بزرگ را هرگز از یاد نبرند.

بعضی از پادشاهان و رؤسای عرب، به خاطر جلب نظر معبودشان امریکا، حتّی انگیزه‏های عربی و عرق قومیت را که دائماً از آن دم می‏زنند، در برابر اسرائیل به فراموشی می‏سپارند و به جای آن، میدان مسابقه با اسرائیل در گرفتن کمک از امریکا را هرچه بیشتر گرم می‏کنند. این داغ ننگ را چه کسی از پیشانی ملت عرب خواهد زدود؟ و آیا جوانان مسلمان بیدار در کشورهای عربی، این خیانت را بر خودفروختگان خواهند بخشید؟! در نظر این زمامداران خائن، قومیت و وحدت عربی، فقط هنگامی باید مورد استفاده قرار گیرد که امریکا بخواهد از آن در برابر ایران اسلامی و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) بهره‏برداری کند. اف بر وجدانهای خفته و دلهای ناپاکی که لطف و عنایت امریکا را به قیمت از دست دادن همه چیز، هم ثروتهای خداداد طبیعی، هم شأن و کرامت انسانی و ایمان اسلامی و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب کردند و با کفران نعمتهای خدا، خود و ملتهایشان را در سراشیب انحطاط و ابتلا به غضب الهی دچار ساختند. «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفراً و احلّوا قومهم دار البوار جهنّم یصلونها و بئس القرار».

ما در شکل‏دهی و راه‏اندازی حرکت اسلامی در جهان، هیچ نقش مستقیم و غیر مستقیمی که از روی برنامه‏ریزی و طراحی ما باشد، نداریم؛ از اول هم نداشتیم. نقش، از آنِ اسلام است؛ یعنی همین که ملت ایران توانسته‏اند پرچم اسلام زندگی و زندگی‏ساز و اسلام مبارز، نه اسلام تسلیم در مقابل دشمنان خدا، نه اسلام طاغوت و نه اسلام امریکایی همان‏طوری که امام عزیزمان تعبیر کردند بلکه اسلام ناب محمّدی (ص) را بلند کنند، در دست محکم نگهدارند و متزلزل نشوند. نفس همین، برای ملتهای مسلمان دنیا امیدبخش است.

مذاکره، یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با امریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می‏شود؟ این‏طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله. مذاکره با امریکا، یعنی معامله با امریکا. معامله، یعنی دادوستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به امریکا چه می‏خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می‏خواهید به امریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می‏توانیم به امریکا بدهیم؟ او از ما چه می‏خواهد؟ آیا می‏دانید که او چه می‏خواهد؟ «و ما نقموا منهم الّا ان یؤمنوا باللّه العزیز الحمید». و اللّه که امریکا از هیچ‏چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمّدی، ناراحت نیست. او می‏خواهد شما از این‏ پایبندیتان دست بردارید. او می‏خواهد شما این گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟

بعد از صلح امام حسن مجتبی (علیه الصّلاة و السّلام)، کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال آلوده‏یی که به نام خلافت و در معنا سلطنت به وجود آمده بود، نشود. این، هنر امام حسن مجتبی (علیه‏السّلام) بود. امام حسن مجتبی کاری کرد که جریان اصیل اسلام که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان امیر المؤمنین و زمان خود او رسیده بود در مجرای دیگری، جریان پیدا بکند؛ منتها اگرنه به شکل حکومت زیرا ممکن نبود لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند. این، دوره‏ی سوم اسلام است. اسلام، دوباره نهضت شد. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلم‏ستیز، اسلام سازش‏ناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرّا از اینکه بازیچه‏ی دست هواها و هوسها بشود، باقی ماند؛ اما در شکل نهضت باقی ماند. یعنی در زمان امام حسن (علیه الصّلاة و السّلام)، تفکر انقلابیِ اسلامی که دوره‏یی را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود دوباره برگشت و یک نهضت شد. البته در این دوره، کار این نهضت، به مراتب مشکل‏تر از دوره‏ی خود پیامبر بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند؛ درحالی‏که از مذهب نبودند. مشکلیِ کار ائمه‏ی هدی (علیهم‏السّلام)، اینجا بود.

هرکسی که به خط انقلاب و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نزدیک‏تر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچی‏گریها و سوءقصدها و بدجنسی‏ها و موذی‏گریهای جناح استکبار هم نزدیک‏تر است. با هر آخوندی بد نیستند؛ با بعضی از آخوندها خیلی هم خوبند؛ همچنان که در دستگاه سلطنت هم همین‏طور بود. آن دستگاهی که می‏خواست ریشه‏ی روحانیت را بکند، خاطر بعضی از آخوندها را هم می‏خواست! به آخوندهای درباری پول می‏داد و به آن‏ها سفارش می‏کرد که عمامه‏تان را یک مقدار بزرگتر و ریشتان را هم یک مقدار بلندتر کنید! این‏ها را دیده بودیم، ما از این‏ها خبر داریم. رژیم طاغوت، خاطر این‏گونه روحانیون را هم می‏خواست و با آن‏ها ملاقات هم می‏کرد.

مردم نباید فراموش بکنند که ما هرچه داریم، به برکت اسلام ناب و اسلام انقلابی است؛ اسلامی که به فکر طبقات مستضعف و محروم است، نه اسلامی که در خدمت قدرتمندان و اغنیاست. بله، در دنیا کسان دیگری هستند که ادعای اسلام می‏کنند؛ اما اسلام آن‏ها اسلام محمّد نیست؛ اسلام ابو جهل و ابو لهب است؛ اسلام امریکاست. کسانی هستند که ادعای اسلام و اسم اسلام را وسیله‏ای برای چاپیدن و سوءاستفاده و تحمیق بیشتر قرار داده‏اند. آن اسلام، اسلامی است که به نفع سرمایه‏داران و زراندوزان و صاحبان میلیاردها دلار در بانک‏های خارجی است. ما آن اسلام را قبول نداریم.

جناب حجة الاسلام آقای آقا سیّد ساجد علی نقوی (دامت افاضاته)
با تکریم و احترام نسبت به برادران ایمانی و اصدقای مخلص و غیور از مؤمنین پاکستان (ایّدهم الله و اعزّهم و نصرهم و إجابة لمسئولکم)، جناب‏عالی را به نمایندگی خود در امور دینی و مذهبی برای مردم آن سامان منصوب می‏کنم. اهمّ وظایف جناب‏عالی و سایر علما و روحانیون در آن خطه‏ی اسلامی آن است که با مدد گرفتن از توفیقات و تفضلات الهی و توجهات حضرت نبی اکرم و رسول معظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه‏ی اطهار (علیهم‏السّلام) بالخصوص حضرت ولیّ الله الاعظم صاحب العصر و الزّمان (ارواحنا فداه)، بر گسترش معارف اسلامی و تبیین حقایق قرآنی مخصوصاً در میان قشر جوان همت گماشته، چهره‏ی منوّر اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) را بر قلوب مشتاق و مستعد آنان عرضه نمایید و با هوشیاری در برابر توطئه‏های دشمنان اسلام و ایادی استکبار و بندگان زر و زور، با اتکال به خدا مبانی وحدت میان مسلمین را مستحکم ساخته، آنان را از تشتت و تفرقه برحذر دارید و نیز برای ایجاد یگانگی کامل میان برادران شیعه و مخلصین اهل بیت (علیهم الصّلاة و السّلام) سعی بلیغ مبذول فرمایید. و جناب‏عالی از طرف این‏جانب مجازید در اخذ وجوه شرعیه از جمله سهمین مبارکین و صرف آن در مصارف مقرره.

مجلس شورای اسلامی، نقطه‌ی امید نظام و مظهر اقتدار و اختیار ملت است. جایگاه مقدسی است که همیشه و در همه‌ی احوال، می‌تواند و می‌باید رأی و اراده‌ی ملت مسلمان و انقلابی را به کرسی بنشاند و مصلحت مردم را در شکل مقررات لازم الاتباع در بافت و رفتار نظام و حکومت، تضمین کند. خانه‌ی مردم و ملجأ دولت مردمی و مظهر ارزشهای اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و به تعبیر امام حکیم و فقیدمان، عصاره‌ی فضایل ملت است. در این مجلس، دور شدن از فضایل و پایبند شدن به اغراض شخصی و گروهی و آلوده شدن به هواهای سیاسی و نفسانی، از هرکس که باشد، مردود و محکوم است. در این مجلس، رأی باید تابع معرفت، و بحث باید دور از تنازع و جدال باشد. در هر موضع‌گیری و هر سخنی، باید رضای خدا و مصلحت انقلاب و خواست و نیاز مردم در نظر گرفته شود. همواره در این مجلس، معدود افرادی بوده‌اند که از این تکالیف غفلت ورزیده و راه، کج کرده‌اند و شاید امروز نیز باشند؛ لیکن اکثریت قاطع نمایندگان محترم که بحمد اللّه در همه‌ی دوره‌ها و امروز، در راه راست اسلام و انقلاب حرکت می‌کرده‌اند و می‌کنند، باید پاس نعمت بزرگ جمهوری اسلامی را بدارند و در اعمال و آراء و گفتار خود، خدا را حاضر و ناظر بدانند و مصلحت انقلاب و کشور را با هیچ‌چیز دیگر معاوضه ننمایند. البته، مجلس همواره باید به وظایف قانونی خود عمل و از حق قانونی خود استفاده کند؛ اما هم نمایندگان محترم و هم مردم رشید ما قادرند تفاوت میان عمل به تکلیف قانونی و عمل برطبق غرض شخصی و سیاسی را درک کنند.

امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیع‏تر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوق‏العاده‏یی است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، علیه اسلام- و حتّی اسلامی که در توده‏ی مردم الجزائر نفوذ دارد- وارد کارزار شده است. فقط یک استثنا دارد و آن اسلامِ وابسته به دستگاه‏های استعماری و فهدگونه است؛ و الّا حتّی اسلام‏های به معنای اعتقاد عوامانه‏ی مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابی- و به تعبیر آن‏ها اسلام ایران- که دیگر وضعش روشن است.

امروز، همان تفکر ضد اسلام ناب، یا اگر بخواهیم دقیق‏تر بگوییم، ضد مذهب ناب- که دایره‏اش از انقلاب وسیع‏تر است- به کلیت اسلام و به یک معنا به هر مذهبی که احساس می‏کنند در آن اصالتی وجود دارد، متوجه است. امروز، کاردینالهای مسیحی امریکای لاتین، به همان اندازه مغضوبند که علمای انقلابی مصر یا تونس مورد غضب واقع شده‏اند. الآن تمام دنیا متوجه این است؛ منتها همه می‏دانند و متوجهند که ایران، کانون اصلی است.

در سالگرد بسیج، نکته‏ی مهمی که بسیجیان و همه‏ی ملت ایران باید بدان توجه کنند، این است که قدرتهای استکباری غرب، امروز در همه جا خود را با اسلام روبه‏رو می‏بینند. آنان از اسلام احساس خطر می‏کنند. آنان هر نشانه‏ی اسلام‏خواهی را، طلیعه‏ی خطری جدی برای قدرت و منافع خود تلقی می‏کنند. بدیهی است که اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) که ظلم و فساد و انحطاط اخلاقی را در محیط زندگی بشر تحمل نمی‏کند، برای نظامهایی که بر پایه‏ی ظلم و فساد و انحطاط بنا شده‏اند، خطری حقیقی است. این است که همه‏ی قدرتهای شیطانی عالم، امروز در مصاف جلوه‏های اسلام، از خشن‏ترین روشهای برخورد استفاده می‏کنند و بدیهی‏ترین اصولی را که تا کنون شعار داده‏اند، زیر پا می‏گذراند.

امروز قدرت‏مداران عالم و اداره‏کنندگان نظام سلطه در جهان، اسلام را خطری بزرگ می‏شمارند و تجدید حیات اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) را در ایران، نه تنها برای منافع منطقه‏ای، بلکه برای منافع جهانی خود که عملًا در حفظ و استقرار نظام سلطه- یعنی تقسیم کشورهای جهان به سلطه‏گر و سلطه‏پذیر- متبلور شده است، تهدیدی جدی به حساب می‏آورند، و بر این اساس با همه‏ی توان خود به مصاف اسلام آمده، و بیش از همه با سرچشمه‏ی امیدبخش این فیض الهی- یعنی انقلاب پیروز اسلامی و نظام مقدس اسلامی در ایران- دشمنی و عناد می‏ورزند.

امروز، در سرتاسر عالم حقیقت روشنی محسوس است که اگر کسی از مسائل جهان مطلع باشد، این حقیقت را خواهد دید و نخواهد توانست انکار کند و آن این است که اسلام در اجتماعات بشری در حال نفوذ و رشد است؛ چه اجتماعاتی که از ظلم و ستم قدرتهای شیطانی و نظامهای طاغوتی بجان آمده‏اند و به دنبال فکر و راه جدیدی هستند- مثل جوامع کشورهای آفریقایی و آسیایی و امثال این‏ها- و چه حتّی جوامع کشورهای اروپایی. البته، کدام اسلام؟ این، قابل بحث است؛ چون دو نوع اسلام وجود دارد که شاید بعضی از ظواهر این دو، باهم شبیه باشند، اما روح و جهت‏گیری آن‏ها یکسان نیست: یکی اسلام حقیقی و قرآنی و ناب محمّدی (ص) است؛ یعنی همان اسلامی که پیروان خود را به وضع جدیدی از زندگی دعوت می‏کند و در خدمت صاحبان قدرت و رؤسای شرق و غرب قرار نمی‏گیرد. دیگری هم همان اسلامی است که ظواهر و اسم اسلام را دارد؛ امّا به آسانی در خدمت امریکا و غرب و شرق قرار می‏گیرد- مثل اسلامِ همین قلدرهایی که بر بعضی از کشورهای اسلامی مسلطند. آن‏ها هم از اسلام دم می‏زنند؛ اما اسلام برای آن‏ها یک دکان و وسیله‏ی حیات و قدرت است؛ و الّا اسلام اگر همان اسلامِ قرآن باشد، تسلط امریکا بر مخازن نفتی و سرنوشت مسلمین را صریحاً رد می‏کند. چطور ممکن است که کسی هم مسلمان باشد و هم مطیع و منقاد امریکا؟! هم مسلمان باشد و هم اهل فساد و انحطاط و عیش و طرب و انواع و اقسام گرفتاریهای اخلاقی؟! هم مسلمان باشد و هم به مردم ظلم کند و در رأس قدرت ظالمانه‏یی قرار داشته باشد و به میل دشمنان اسلام بر مسلمانها فشار وارد کند. پس، همان تعبیر «اسلام امریکایی»- که امام فقید و بزرگوارمان مکرّر بیان می‏کردند- تعبیر درستی برای اسلام آن‏چنان افراد و مدعیانی است. آنچه امروز در دلها و جوامع بشری نفوذ می‏کند، اسلام حقیقی و ناب و سازش‏ناپذیر است. لذا شما می‏بینید در کشورهایی که مردمِ آن مسلمان هستند- مثل بعضی از کشورهای عربی و آفریقایی که توده‏ی مردم مسلمانند- مساجد معمور است؛ اما جمعی به‏عنوان طرف‏داری از اسلام قیام می‏کنند و حکومتهای وابسته، این جمع را زیر فشار قرار می‏دهند و آن‏ها را با انواع شکنجه‏ها، شکنجه می‏کنند و نهایتاً هم آن‏ها را خراب‏کار می‏نامند!! این، به چه معناست؟ معنایش این است که آنچه در آن کشورها رایج است، چون از لُب و حقیقت اسلام فاصله دارد، لذا افراد مؤمن و دارای وجدانِ آگاه و آزاد در صدد برمی‏آیند که اسلام واقعی و سازش‏ناپذیر را حاکم کنند و به همین خاطر اصطکاک پیش می‏آید.

تجهیزاتی که امروز در اختیار دشمنان اسلام است، هیچ‏وقت در طول تاریخ در اختیار دشمنان اسلام قرار نداشته است. مثلًا در دوره‏یی از صدر اسلام، خلفای ظالم و غاصب می‏خواستند نسبت به امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سمپاشی کرده و در متن جامعه‏ی اسلامی، علیه امیر المؤمنین و علیه اسلام ناب و علیه تفسیر صحیح قرآن تبلیغات کنند تا مردم را به راهی که خودشان مایلند، بکشانند. این کار را چگونه انجام می‏دادند؟ در چه مدتی و با چه وسایلی باید کسانی را به سرتاسر عالم می‏فرستادند؟ اینکه در عالم اسلام هرکسی برود جمعیتی را پیدا کند، خطبه‏یی بخواند، حرفی بزند و مطلبی را که حکام جور می‏خواهند، در اختیار مردم و اذهان آنان قرار بدهد، کاری مشکل بود. البته، کارِ مشکل را می‏کردند؛ اما طبیعتاً توفیقات آن‏ها زیاد نبود.

امریکا، از اسلامِ نوکرمآبهایی مثل بعضی از دولتهای دیگر نمی‌ترسد - آن اسلام ترس ندارد - از آن اسلامی می‌ترسد که اسلام ناب است، اسلام قرآنی است، اسلام جهاد و مبارزه و اسلام توکل به خداست؛ یعنی همان اسلامی که در دست مردم انقلابی ما و در دست شماست و دست جوانهایتان بود که رفتند و جنگیدند و شهید شدند. از این اسلام می‌ترسند.

از آنجا که نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عنوان پشتیبان و بازوی مسلح انقلاب اسلامی، باید باقی و کارآمد بماند، لازم است عقیده، آگاهی، اخلاق اسلامی در آن، روزافزون و متناسب با وظیفه‏ی ایثار و دفاع مخلصانه از اسلام ناب محمدی (ص) متزاید شود و خاطرات جاوید شهادتها و رشادت‏ها، دلاوریها و اخلاصها در آن همواره متبلور باشد. لذا بنا به پیشنهاد نماینده‏ی این‏جانب در سپاه- جناب حجة الاسلام آقای نوری (حفظه اللّه)- جناب‏عالی را که از بیت علم و تقوا و فضیلت و شهادت و پرورش‏یافته‏ی مکتب بزرگوارانی چون شهید بهشتی و شهید قدوسی (رضوان الله تعالی علیهما) و دارای سوابق درخشان مجاهدت در قبل و بعد از انقلاب- به‏ویژه در کوران جنگ و دفاع مقدس- و حایز مراتب فضل و آگاهی و بینش سیاسی می‏باشید، به سمت قائم‏مقام نماینده‏ی ولیّ فقیه در سپاه با کلیه‏ی اختیارات مصرحه منصوب می‏کنم‏

صدها حادثه‏ی توجه برانگیز و پرمعنی و درعین‏حال ظاهراً بی‏ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی بن جعفر (علیهم‏السّلام) هنگامی معنی می‏شود و ربط می‏یابد که ما آن رشته‏ی مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‏ی شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‏ی ائمه (علیهم‏السّلام) است که در تمام دوران دویست‏وپنجاه‏ساله و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولًا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‏ی تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً، تبیین مسأله‏ی امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه‏ی اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و همه‏ی پیامبران؛ یعنی اقامه‏ی قسط و عدل و زدودن أنداد اللّه از صحنه‏ی حکومت و سپردن زمام اداره‏ی زندگی به خلفاء اللّه و بندگان صالح خداوند.

حضور آقایان در دانشگاهها، متکفل تبیین اسلام و رفع اشکالات فکری و سد راه انحرافات و کج‏اندیشیها و کج‏رویها در امور اسلامی و جلوه‏گر ساختن ارزشهای والای اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) است که با بهره‏گیری از انواع وسایل و ابزارهای معمول و نیز شرکت مؤثر در گروههای معارف اسلامیِ دانشگاهها باید تحقق پذیرد. بدیهی است مسئولان امور دانشگاهها، همه‏گونه همکاری و هماهنگی را با آقایان خواهند داشت و هر نوع پشتیبانیِ لازم را از آنان خواهند کرد. لازم است حضرات آقایان محترم، کلیه‏ی خطوط اساسی و چگونگی فعالیت فضلای روحانی مزبور را در اساسنامه‏ای تدوین نمایید تا بدون دخالت در امور اجرایی دانشگاهها و با اشراف پدرانه بر تشکل‏های اسلامی موجود در آن‏ها، وظایف دقیق خود را بشناسند.

همه‏ی قدرتمندان عالم، همان کسانی که در دنیا به دخالتِ در کشورها و اقدام علیه مصالح آن‏ها شناخته شده‏اند و استعمار را به وجود آوردند و جنگهای خونین را به راه انداختند و ملتها را ذلیل کردند و سرمایه‏های مردم را نابود و ضایع کردند، در تلاشند تا به قول خودشان برای مسأله‏ی لبنان راه حلی پیدا کنند. این راه حل چیست؟ آیا راه حلِّ مشکل مردم است یا راه حلِّ مشکل استکبار؟! چون در لبنان فقط مردم نیستند که مشکل دارند؛ امریکا و دولتهای مرتجع هم در لبنان به‏خاطر بیداری مردم و شیوع و رواج تفکر اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اعتقاد مردم به مجاهدت و مبارزه و عدم سکوت و عدم ذلت، مشکل پیدا کرده‏اند. این راه حلی که می‏خواهند پیدا کنند، راه حلِّ کیست؟ آیا راه حلِّ مشکل استکبار را می‏خواهند جستجو کنند یا راه حلِّ مشکل مردم را؟ اینجاست که حق و باطل، ملاک و معیار و علامت پیدا می‏کند.

حمد بی‏پایان پروردگار را که حیات طیبه‏ی خود را به ملتی بخشید که حضرت روح اللّه را چون جان شیرین در خود پذیرا گشت و به هدایت و زعامت او، پرچم اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله) و ولایت علوی و حسینی را برافراشت، چشم جهانیان را در او خیره ساخت و آیات فرج مستضعفان را در سرگذشت پُرماجرای او آشکار ساخت و پس از ارتحال امامش و جان عزیزش به سوی رفیق اعلی، قلب او را محکم و راه او را روشن داشت و بر عزم و اراده‏ی پولادینش در ادامه‏ی راه خود استوار ساخت.

این‏جانب، ضمن سپاس مجدد از الطاف نهان و آشکار حضرت حق‏تعالی (جلّت عظمته)، به پیروی از ملت عظیم‏الشّأن و با معرفت به مقام و مرتبت یاور صمیمی امام و شخصیت برجسته‏ی نظام جمهوری اسلامی و بازوی توانا و زبان گویای آن، جناب آقای هاشمی رفسنجانی (دامت تأییداته)، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‏کنم و بدیهی است که این رأی و تنفیذ تا زمانی است که ایشان در همین صراط مستقیم و نورانی که عمر شریف خود را تاکنون در آن گذرانیده‏اند- یعنی راه دفاع از اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و طرف‏داری از محرومین و مستضعفین و کوشش برای ریشه‏کن کردن فقر و محرومیت و استقرار عدالت اجتماعی- راه خود را ادامه دهند که البته چنین خواهد بود.

هرجا که اسلام ناب و حقیقی ظاهر شد، گروههای شر و فساد در مقابل آن صف می‏بستند و با همه‏ی توان با آن مبارزه می‏کردند؛ اما اسلامی که از شعارهای اصلی و روح خود خالی شد و با ظلم درنیفتاد و با انواع و اقسام فساد اخلاقی دمساز و دمخور شد و از اصول خود چشم‏پوشی کرد و به بعضی از شعایر اکتفا نمود، قدرتها با آن مبارزه نمی‏کنند و شریرها در مقابل آن صف نمی‏کشند. این موضوع در تاریخ فصل عریض و مشبعی دارد که شما می‏توانید در کتابها بخوانید و مانند آن را در دوران تاریک و سرشار از فساد و تباهی سلطنت رژیم گذشته و دیگر رژیمهایی که بر ایران حاکم بودند، ببینید. امروز هم در دنیا اسلامی که با ظلم و زورگویی درافتد و چپاولگری و فساد را محکوم کند، وجود دارد. این اسلام باید در انتظار دشمنی ابرقدرت‏ها و امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای غارتگر عالم و سلاطین فاسد و رؤسای مفسد امروز دنیا باشد. روزی که ما پشت سر امام عزیز و علم‏دار اسلام ناب، شعارهای اسلام واقعی را مطرح می‏کردیم، می‏دانستیم که دشمن‏ها و قدرتها و ابرقدرت‏ها در مقابل ما صف‏آرایی می‏کنند. در صدر اسلام هم همین‏گونه بود. آن روزی که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینه‏ی پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعی گفتند: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله» ؛ این، چیز تازه‏ای نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آن‏ها چون صدق وعده‏ی الهی را دیدند، ایمانشان قوی‏تر شد. هرجا که اسلام واقعی آشکار شد، اگرچه قدرتهای خبیث و پلید در مقابل آن صف‏آرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف و فطرتهای پاک و ناآلوده، با همه‏ی توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام (ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آن‏گونه بر سر و سینه‏ی خود می‏زدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، این‏طور عزادار و داغ‏دار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یک‏کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد. آن چیزی که به پاها و دلهای شما قوّت داد، تا بتوانید راههای طولانی را طی کنید و به اینجا بیایید، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. این اسلام است که دلها را جذب و جمع می‏کند و نیرویی عظیم و شکست‏ناپذیر به وجود می‏آورد. راز اصلی همین نکته است، که ما باید آن را درست درک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم. انقلاب اسلامی تا وقتی‏که در خط صحیح اسلام ناب- یعنی خط امام- با دقت حرکت می‏کند و شما مردم دین و اسلام را بر هر چیز دیگر ترجیح می‏دهید و روحیه‏ی دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی را زنده نگه می‏دارید و شعارهای کوبنده و برخاسته از متن اسلام را مورد توجه قرار می‏دهید، نه امریکا و نه شرق و غرب و نه ارتجاع و نه هیچ قدرت دیگر، قادر نخواهند بود که شما و کشور و نظام جمهوری اسلامی را از حرکت به سمت هدفهای خود بازدارند.

آری، اگرچه یوسف عزیز امت اسلام اکنون در میان ما نیست و جای او که همه‏ساله در وجود یکایک حاجیان دل‏باخته و سر از پا نشناخته‏ی ایرانی تجلی می‏کرد، خالی است، ولی هم‏اکنون نیز او را در هر دل ذاکر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حق‏گو و در وجود هر مسلمان غیور و دل‏سوخته و در هرجا که در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمین و برائت از مشرکین و نفرت از «انداد الله» و اصنام جاهلیت هست، می‏توان یافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدی زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین برافراشته است.

آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامی و تبرّی از اولیای خدا و تهمت و بهتان به آن‏ها و افکار آیات خدا- و لو سیاسی هم باشد اشکالی ندارد؛ ولی حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایی با محرومان و ستم‏دیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهای اسلامی و مخالفت با غارتگری کمپانیهای خارجی و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلمان‏نام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعی و امثال آن جرم است؟! اینجاست که سخن امام فقید ما، آن داعی إلی اللّه و فانی فی الله آشکار می‏شود که اسلام را به اسلام ناب محمّدی (ص) و اسلام امریکایی تقسیم می‏کرد. اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش‏ناپذیری با زورگویان و فتنه‏گران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.

آری، این اسلام امریکایی است که مردم را به دوری از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسی می‏خواند؛ ولی اسلام ناب محمّدی، سیاست را بخشی از دین و غیر قابل جدایی از آن می‏داند و همه‏ی مسلمین را به درک و عمل سیاسی دعوت می‏کند؛ و این چیزی است که ملتهای مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویای اسلام به یاد داشته باشند

نزدیک به چهل روز است که امت اسلام در سوگ امام و مراد و مقتدای خود در التهاب و سوز و خروش است. نزدیک چهل روز است که امام خمینی، آن بنده‏ی مطیع خدا، آن دشمن آشتی‏ناپذیر مستکبران، آن طرف‏دار و خدمتگزار مستضعفان و محرومان و مظلومان، آن برافرازنده‏ی پرچم اسلام ناب محمّدی و افشاگر اسلام امریکایی، آن فریادرس مسلمانان جهان، آن مجمع خصال والای اسلامی و آن مسلمان کامل، در میان ما نیست. او به ملکوت اعلی پیوست و ملت انقلابی ایران و دیگر فرزندانش در سراسر جهان را داغ‏دار و ماتم‏زده کرد؛ اما طنین صدای او که ندای حق و عدل بود، در دلهای امتش و در فضای جهان هست و خواهد بود. او نمرده است و نخواهد مرد. برای او که راهرو راه پیامبران بود- همچون خود پیامبران- مرگ جسم به معنای مرگ شخصیت نیست.

اسلامی که پیام پیامبر اسلام (ص) را با خود همراه داشته باشد، حتماً دشمنی ابو جهل و ابو لهب را برخواهد انگیخت. اگر شما در جایی دیدید ابوجهل‏ها و ابولهب‏ها و بقیه‏ی صنادید کفر جهانی، در مقابل پیام اسلام بی‏تفاوتند، بدانید این اسلام، اسلام صدر اسلام و پیامبر اکرم (ص) نیست و روح و تپش حقیقی اسلام در آن مشاهده نمی‏شود. آن اسلامی که صنادید زر و زور و اقطاب قدرت جاهلی و طاغوتی را در دنیا می‏ترساند، اسلام ناب محمّدی (ص) است.

از آنجا که انقلاب اسلامی ایران بر پایه‏ی شریعت اسلام ناب محمّدی (ص) استوار شده است، نمی‏تواند به مرز و ملیت و قومیت خاصی محدود باشد. مسئله این نیست که ملت ایران یا مسئولان این کشور بخواهند با روشهای معمول دنیا، انقلاب را به جایی و برای کسی صادر کنند؛ بلکه موضوع این است که وقتی تفکر و درک اسلامی و الهی و بینش نوین برای جمعی از مسلمین مطرح می‏شود، به‏طور طبیعی همه‏ی فضای عالم اسلام بنا بر ظرفیت و موقعیت خود، از آن بینش و درک استفاده خواهند کرد.

از خدای متعال، تفضل و امداد ربوبی را برای تحمل بار مسئولیت و حرکت در راه اهداف عالیه مسئلت می‏نمایم. اکنون که بحمد اللّه با فداکاریهای ملت بزرگ ایران، پرچم اسلام برافراشته و پیام قرآن در جهان مطرح شده است، بزرگترین وظیفه آن است که به شکرانه‏ی این نعمت عظما، هدف اصلی- یعنی تحکیم پایه‏های اسلام ناب محمّدی و تحقق شریعت در نظام زندگی- را بیش از پیش ارج نهاده، هیچ فرصت و امکانی را برای وصول آن از دست ندهیم. امید است توفیقات الهی شامل حال همه‏ی رهروان این راه باشد.

امیدوارم خدای متعال توفیق دهد، تا بتوانیم در همین خط صحیح و درستی که به اعتقاد ما همه‏ی آرمان‏های انقلاب: رفع محرومیت و فقر، کمک به مستضعفان، زنده کردن و احیای ارزشهای اصیل اسلام ناب و ... با تداوم این خط تأمین می‏شود، حرکت کنیم و إن شاء اللّه با تقویت و ترویج و توسعه‏ی آن، به طرف اهداف مقدسمان پیش برویم.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی