بسم الله الرّحمن الرّحیم
(۱)
بسیار جلسه
ى جالب و شیرین و تاریخى
اى است. اگر آن کسانى که بیش از هفتاد هشتاد سال با پول بى
حساب، یک مبارزه
ى همه
جانبه
اى را با روحانیّت شیعه شروع کردند، میدانستند یا حدس میزدند که در میان روحانیّت على
رغم خواست آنها، عناصرى پیدا خواهند شد که علم را با عمل، آن هم عملى به این دشوارى همراه خواهند کرد، قطعاً در برنامه
هاى ناموفّق خودشان، تجدید نظر اساسى به عمل مى
آوردند. جمعى طلّاب جوان از حوزه
هاى علمیّه بروند به میدان نبرد و پس از آزمایش دوران سخت جنگ، آزمایش اسارت را هم با موفّقیّت از سر بگذرانند و با عشق و امید به روحانیّت، به خاستگاه رفیع
المنزله
ى خودشان برگردند؛ این بسیار حادثه
ى عجیب و تاریخى و عظیمى است. و من عرض کنم که در طول عمرِ رشته
ى علمىِ فقهىِ تشیّع و دانش دین و علماى دین که نزدیک به هزار سال یا شاید بیشتر از این عمرِ بابرکت میگذرد، چنین پدیده
اى بى
سابقه است. لذاست که من این را به فال نیک میگیرم؛ این اجتماع را یک اجتماع بسیار مهمّى میشمارم و امیدوارم برکات این تجمّع شما را، دنیاى اسلام و ملّت مسلمان در آینده با همه
ى وجودشان احساس کنند.
آن نکته
ى اصلى که من میخواهم عرض کنم، این است که آن عاملى که میتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزه
گر، جز اسلام ناب و قرآن کریم و احکام مقدّس آسمانى نیست. بشر حقیقتاً در سختى است، در بدبختى است، اکثریّت انسانها مورد ظلمند، بخش اعظم طیّبات روى زمین به انسانهاى خبیث اختصاص پیدا میکند، عدل در دنیا نیست، علاوه
ى بر اینکه عدل نیست، شعور به فقدان عدل هم نیست و مهم
تر اینکه نجاتبخش را هم که اسلام است و قرآن است و احکام الهى است، کسى در دنیا درست نمى
شناسد. بر حسب تکلیف و تحلیل تاریخى و با استنباط از بینش قرآنى، اسلام باید ملّتها را نجات بدهد. اگر یک روزى این حرفها گنده
گویى و مبالغه و دور از ذهن به نظر میرسید، امروز دیگر با پیروزى انقلاب اسلامى و با بیدارى مسلمین در همه
جا و با آشکار شدن ضعف ذاتى استکبار و قدرتهاى جهانى، این حرف، حرف شگفت
آورى نیست؛ ممکن است طول بکشد امّا خواهد شد و ملّتهاى مسلمان و جوامع اسلامى زودتر از همه [آن را میبینند]؛ و پایگاه این حرکت آزادى
بخش و نجاتبخش جهانى هم، همین قبّة
الاسلام و مرکز حرکت الهى انقلاب اسلامى، یعنى ایران است؛ لکن بدون کمربستگان روحانى، این کار ممکن نیست. اگر کسى خیال کند که به غیر جامعه
ى علمى روحانیّت و جامعه
ى علمى تشیّع، کسى خواهد توانست در دنیا قرآن را و اسلام را عَلَم کند و تبیین کند و تفهیم کند و ایمان و اعتقاد در دلها به
وجود بیاورد یا همین انقلابِ بهثمررسیده را در اینجا حفظ کند، اگر کسى چنین تصوّرى داشته باشد که بدون روحانیّت این کارها ممکن است، این تصوّر غلط است و این اشتباه است. روحانیّت لازم است به
عنوان خادم، نه به عنوان صاحب. [مگر] ما که هستیم که صاحب این معارف باشیم؟ ما میتوانیم خادم باشیم، میتوانیم حامل فقه باشیم، میتوانیم واسطة
العِقد ذهن و واقعیّت براى جوامع بشرى باشیم. [امّا] کدام روحانیّت؟ این آن نکته
ى اصلى است؛ هر چه قشر روحانى مقاوم
تر، فداکارتر، مبارزتر، تن
به
سختى
بده
تر، آماده
تر باشد، این کار عملى
تر است.
شما آقایان که در صحنه بودید در دوره
ى انقلاب ــ چه در دوره
ى پیروزى انقلاب، چه در دوران پانزده سال مبارزات دشوار پیش از پیروزى ــ دیدید که روحانىِ مقاومِ مبارزِ آگاهِ آگاهى
بخش، نورافکنى و مشعلى براى این حرکت بود، و روحانىِ بى
اعتناى به این مسائل یا نومید یا ناآگاه یا خداى ناکرده دلبسته
ى به زخارف
(۲) دنیا یا حداکثر وابسته
ى به دستگاه
هاى ظالم، مانع بزرگى بود؛ اذیّت میکردند بعضى از روحانیّون.
من میخواهم این را به شما عرض بکنم که براى پیمودن راهِ از حالا به بعد ــ که راهِ از حالا به بعد ما یقیناً آسان
تر نیست از راه گذشته
ى ما ــ اگر بخواهیم به وظایف، درست عمل کنیم، راه دشوارى است. از حالا به بعد مسئله، مسئله
ى حفظ ارزشها است؛ جا انداختن اینها در ذهنیّت ملل دنیا و حراست از آنها در داخل جامعه
ى اسلامى است، و این با زبان ممکن نیست، با عمل ممکن است؛ با تلاش، با مبارزه، با فداکارى، با امید و آمادگى و با علم و تقوا ممکن است. اگر در این مرحله
ى از حالا به بعد، روحانیّونى که متصدّى و کمربسته
ى گسترش این تفکّر الهى در سطح ذهنیّت عالم هستند، داراى این خصوصیّات باشند، این فکر پیش خواهد رفت و اگر خداى نکرده روحانیّون خسته شدند، ملول شدند، نومید شدند، دلبسته شدند، از راحتى و آسودگى خشنود شدند، به آن عادت کردند، از خطر و سختى گریزان شدند، بار بر زمین خواهد ماند و به زشت
ترین شکلى؛ و نعوذ بالله
. البتّه چنین نخواهد شد؛ روحانیّون عالى
مقام، بزرگان، قدردانانِ انقلاب، پیش
قراولان بحمدالله
زیادند در همه
ى قشرها امّا در بین این مجموعه، تصوّر من این است که شما طلّاب و اهل علمِ زجرکشیده
ى دوران اسارت میتوانید نقش بسیار بزرگى را داشته باشید؛ همچنین همه
ى طلّاب رزمنده، همه
ى اهل علمى که میدان جنگ را با گوشت و پوست خودشان لمس کردند ــ نه [اینکه] انسان از تلویزیون یا داخل شهر، خبر جنگ را بشنود؛ [بلکه] در میدان جنگ آن را حس کند با وجود خودش ــ این
جور روحانیّونى و علمائى و طلّابى؛ بخصوص شماها که علاوه
ى بر امتحان دوران مجاهدت، امتحان دوران اسارت را هم دادهاید. لذا من به این مجموعه
ى شما به چشم امیدوار نگاه میکنم.
هر یک از شما عزیزان باید همّتتان این باشد که از ذخیره
ى ارزشمندى که در این دو میدان به دست آوردید، در راه پیشبرد انقلاب به سمت اهداف عالى و گسترش این فکر در سطح عالم و تعمیق آن در داخل جامعه استفاده کنید. البتّه مقدّماتى دارد: شرط اوّل درس خواندن است و خوب خواندن. بنده به رفقاى طلّابمان از قدیم و قبل از پیروزى انقلاب میگفتم بى
مایه فطیر است؛ باید مایه داشته باشید؛ باید درس بخوانید؛ آن عالِم مبارزى که ذخیره
ى قابل توجّهى به دست آورده، میتواند مفید باشد. امام بزرگوار ما که توانست با آن دست قدرتمند خودش یک دنیایى را متحوّل کند، این حرکت عظیم را به برکت علم انجام داد؛ اگر امام عالِم نبود، نمیشد. کار امام که شوخى نبود؛ اصلاً با هیچ حرکت دیگرى در طول تاریخ اسلام، بعد از صدر اسلام قابل مقایسه نیست؛ چه کس دیگر یک چنین حرکت عظیمى را انجام داده؟ اگر ابعاد این را بخواهیم بیان کنیم، خودش یک ساعت طول میکشد. این، اوّل.
بلافاصله [بعد از این] تقوا، ورع، خودسازى، درون
سازى، مجاهدت نفْس، غلبه
ى بر شیطان درونى و باطنى که در وجود ما هست؛ و شما خوب میتوانید، شما تجربه کردید، شما با این شیطان کشتى
ها گرفتید، پشت او را بارها به زمین رساندید؛ این را نگه دارید، حفظ کنید؛ مبادا آنچه در دوران سختى به دست آمده، در دوران رفاه آسان از کف برود! خیلى مواظب باشید. و این تقوا و غلبه
ى بر نفْس اگر نباشد، آن علمى هم که گفتیم سودمند نخواهد افتاد، بلکه مضر خواهد شد؛ مثل سلاحى در دست آدم ناباب. و باز در اینجا من به امام عزیزمان (رضوان الله
تعالى علیه) باید مَثَل بزنم؛ واقعاً مثال اعلاى تقوا و مواظبت و مراقبت از خود، از نفْس خود، از حرکات خود [بود]؛ بدون یک ذرّه اغماض نسبت به خود، مواظب خود بود؛ این تقوا است؛ مراقب خود بودن.
خب، این علم و این تقوا؛ [شرط] بعد آگاهى
هاى لازم، که انسان از ناآگاهى خیلى ضربه میخورد. گاهى انسان عالِم هم هست، متّقى هم هست، امّا انسان ناآگاه است، سرش کلاه میرود. [کسب] آگاهى
هاى لازم و خود را با این سه عنصر اصلى روزبه
روز ساختن، براى اینکه هر یکى از شما بتوانید یک مشعلى باشید براى آینده
ى این انقلاب و آینده
ى این حرکت عظیم.
این مطالبى که عرض کردم، در خطاب به همه
ى اهل علم و طلّاب میشود این حرفها را گفت و میگوییم، امّا شما یک امتیاز دارید؛ وقتى مسئله
ى حرکت از یک راه دشوار و صعود به یک کوه مطرح است، آدم به همه میگوید که این
جورى بروید، آن
جورى بروید تا برسید به آن بالا و اگر رسیدید چه فضایلى دارد؛ امّا آن کسى که مدّتها دوندگى کرده، کوهنوردى کرده، بدن
سازى کرده، به او امید بیشترى است؛ او شما هستید. این اسارت و این مبارزه
ى میدان جنگ و مجاهدت خیلى ارزش دارد؛ از این ذخیره باید استفاده کنید. مواظب باشید زرق
وبرق
ها که همیشه در زندگى انسان این زرقوبرق
ها هست، خود را زیادى جلوه ندهند، به آن باطن قضیّه که آن مسئولیّت و وظیفه
ى بزرگ و تکلیف نهایى است، بیشتر توجّه بکنید. البتّه انسان نمیتواند به فکر زندگى نباشد؛ همه هم هستند، باید هم به شکل معتدلى و به شکل سالمى [به فکر] بود، امّا این باید مسئله
ى اساسى در زندگى نباشد؛ مسئله
ى اساسى باید آن باشد.
امیدواریم که خداوند ان
شاءالله
این برکات را بر وجود شما مترتّب بفرماید؛ و توفیقات خود را شامل حال شما بکند؛ و زحمات فراوان شما در دوران اسارت را به فضل و کرم خود به بهترین وجهى قبول بفرماید؛ و ان
شاءالله
توفیق خود را بر شما ارزانى بدارد که بتوانید در راه دشوار و طولانى به سمت هدفهاى والاى اسلامى، نقشى مؤثّر و تعیین
کننده را در جهت این حرکت ایفا بفرمایید.