![]()
1370/07/05
خطبههای نماز جمعهی تهران
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
الحمد لله ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نستغفره و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله الحکیم فى کتابه: لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُوا اللهَ وَ الیَومَ الأخِرَ وَذَکَرَ اللهَ کَثیرًا.(۲) همهى برادران و خواهران نمازگزار عزیز را توصیه میکنم به رعایت تقوا و پرهیزکارى و تبعیّت از راه روشنى که نبىّ اکرم اسلام و همهى انبیاى الهى و اولیاى دین (علیهم السّلام) در پیش پاى بشریّت قرار دادهاند. به یاد خدا باشید و خدا را در همهى افعال و گفتار و رفتار و حتّى خاطرات و ذهنیّات و اندیشههاى خود به یاد داشته باشید و رعایت کنید. امروز روز ولادت نبىّ اکرم اسلام، منجى بزرگ بشریّت و معلّم انسان و برافرازندهى پرچم فلاح و رستگارى بشر، حضرت محمّدبنعبدالله (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و نیز روز ولادت فرزند آن بزرگوار، امام شیعیان و حجّت خدا بر مسلمین و بر همهى اهل زمین، حضرت امام صادق است. این روز پُربرکت را و این دو میلاد را به همهى شما برادران و خواهران و به همهى ملّت بزرگ ایران و همهى مسلمین تبریک عرض میکنم. خطبهى اوّل را اختصاص میدهم به بیان جملاتى از زندگى نبىّ اکرم. خداى متعال به ما مسلمانها دستور داده است که از پیغمبر تبعیّت کنیم. این تبعیّت، در همه چیز زندگى است. آن بزرگوار نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیئت زندگى خود، در چگونگى معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معاملهاش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا و در همه چیز اسوه است، الگو است. و جامعهى اسلامى ما آن وقتى به معناى واقعى کلمه جامعهى اسلامى کامل است که خود را منطبق کند بر رفتار پیغمبر. اگر مثل آن حضرت [بودن] به طور صددرصد عملى نیست ــ که نیست ــ لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ در آن خط حرکت بکنیم؛ عکس جریان زندگى نبىّ اکرم بر زندگى ما حاکم نباشد. در سه صحنه از صحنههاى مهمّ زندگى، جملات مختصرى از آن بزرگوار را عرض میکنم؛ البتّه کتابهاى مفصّل در این باب نوشته شده است و سخنْ طولانىتر و مبسوطتر از این است که در گفتارهایى از این قبیل بشود حقّ آن را ادا کرد. از هر خرمنِ گلى خوشهاى باید چید، براى اینکه در ذهن ما یاد آن بزرگوار همیشه زنده باشد. اوّل، در صحنهى دعوت و جهاد. کار مهمّ پیامبر خدا دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیاى ظلمانى زمان خود، پیغمبر اکرم دچار تشویش نشد؛ چه آن روزى که در مکّه تنها بود یا جمع کوچکى از مسلمین او را احاطه کرده بود و در مقابل او سران متکبّر عرب، صنادید(۳) قریش و گردنکشان، با اخلاقهاى خشن و با دستهاى قدرتمند قرار گرفته بودند و یا عامّهى مردمى که از معرفت نصیبى نبرده بودند، که وحشت نکرد، سخن حقّ خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمّل کرد، سختىها و رنجها را به جان خرید تا توانست جمع کثیرى را مسلمان کند؛ و چه آن وقتى که حکومتى اسلامى تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت. آن روز هم دشمنان و معارضان گوناگونى در مقابل پیغمبر بودند؛ چه گروههاى مسلّح عرب ــ وحشىهایى که در بیابانهاى حجاز و یمامه، همه جا پراکنده بودند و دعوت اسلام باید آنها را اصلاح میکرد و آنها مقاومت میکردند ــ و چه پادشاهان بزرگ دنیاى آن روز ــ دو ابرقدرت آن روز عالم؛ یعنى ایران و امپراتورى روم ــ که پیغمبر نامهها نوشت، مجادلهها کرد، سخنها گفت، لشکرکشىها کرد، سختىها کشید، در محاصرهى اقتصادى افتاد و کار به جایى رسید که مردم مدینه گاهى دو روز، سه روز، نان براى خوردن پیدا نمیکردند. تهدیدهاى فراوان از همهطرف پیغمبر را احاطه کرد. بعضى از مردم نگران میشدند، بعضى متزلزل میشدند، بعضى نق میزدند، بعضى پیغمبر را به ملایمت و سازش تشویق میکردند؛ امّا پیغمبر در این صحنهى دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستى نشد و با قدرت جامعهى اسلامى را پیش برد و برد تا به اوج عزّت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که در سالهاى بعد توانست به قدرت اوّل دنیا تبدیل بشود؛ به برکت ایستادگى پیغمبر در میدانهاى نبرد و دعوت. صحنهى دوّم از زندگى پیغمبر، رفتار پیغمبر با مردم بود. هرگز خلق و خوى مردمى را و محبّت و رفق با مردم را و سعى در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم و متن مردم زندگى کرد؛ با آنها نشست و برخاست کرد؛ با غلامان و طبقات پایین جامعه دوستى و رفاقت کرد؛ با آنها غذا میخورد؛ با آنها مىنشست؛ با آنها محبّت و مدارا میکرد؛ قدرت، او را عوض نکرد؛ ثروت ملّى، او را تغییر نداد؛ رفتار او در دورانهاى سخت و دورانهایى که سختى برطرف شده بود، فرقى نکرد؛ در همه حال با مردم بود، از مردم بود، رفقِ به مردم میکرد، عدالت براى مردم میخواست. در جنگ خندق وقتى که مسلمین در مدینه از همه طرف تقریباً محاصره بودند و غذا به مدینه نمىآمد و آذوقهى مردم تمام شده بود ــ به طورى که گاهى دو روز، سه روز کسى غذا گیرش نمىآمد که بخورد ــ در همان حال پیغمبر اکرم خودش با مردم شرکت کرد در خندق کندن در برابر دشمن، و گرسنگى کشید مانند مردم. در روایت دارد فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) که براى حسن و حسین که کودکان خردسالى بودند، مقدارى آرد دست و پا کرده بود و نان مختصرى پخته بود، دلش نیامد که پدر خود را گرسنه بگذارد؛ تکّهاى از آن نانى که براى بچّهها پخته بود، براى پیغمبر برد. پیغمبر فرمود: دخترم! از کجا آوردى؟ گفت: مال بچّهها است. یک لقمهاى پیغمبر در دهانشان گذاشتند و خوردند. طبق روایت ــ که گمان میکنم سند روایت هم سند معتبرى است آن طورى که در ذهنم هست ــ پیغمبر فرمود: من سه روز است که هیچ چیز نخوردهام!(۴) مثل خود مردم، در کنار مردم. رفق و مداراى با مردم؛ چه در این حالت و چه در دورانى که سختىها برطرف شده بود، مکّه فتح شده بود، دشمنان منکوب شده بودند، همه سر جاى خود نشسته بودند. پیغمبر طائف را هم فتح کرده بود؛ بعد از فتح طائف غنائم زیادى به دست پیغمبر رسید که پیغمبر آنها را بین مسلمین تقسیم میکرد. عدّهاى از مسلمانها ایمانهاى راسخ داشتند، آنها کنار بودند؛ عدّهاى هم از این تازهمسلمانها و قبایل اطراف مکّه و طائف که تازه مسلمان شده بودند، ریختند سر پیغمبر و غنیمت میخواستند؛ پیغمبر را اذیّت کردند، محاصره کردند؛ پیغمبر میداد، میگرفتند، [امّا] باز میخواستند؛ کار به جایى رسید که عباى روى دوش پیغمبر هم به دست این عربهاى تازهمسلمانِ ناهموار و خشن افتاد. اینجا هم که در اوج عزّت و قدرت بود، پیغمبر باز با مردم با همان رفق، با همان مدارا، با همان خوشرویى رفتار کرد؛ با خوشاخلاقى و خوشخلقى صدایش را بلند کرد و میگفت: اَیُّهَا النّاسُ رُدّوا عَلَىَّ بُردَتى؛(۵) بابا، عبایم را برگردانید! این وضع معاشرت پیغمبر با مردم. با غلامان مىنشست، با غلامان غذا میخورد. بر روى زمین نشسته بود و با عدّهاى از مردمان فقیر غذا میخوردند. زن بیاباننشینى عبور کرد؛ تعجّب کرد، گفت: یا رسولالله! تو مثل بندگان غذا میخورى؟ پیغمبر تبسّمى کردند و فرمودند: وَ مَن اَعبَدُ مِنّى؟(۶) از من بندهتر کیست؟ لباس ساده میپوشید. هر غذائى در مقابل او بود و فراهم میشد، میخورد؛ غذاى خاصّى نمیخواست؛ غذائى را به عنوان نامطلوب رد نمیکرد. اینها خلقیّاتى است که در همهى تاریخ بشریّت بىنظیر است. در عین معاشرت، در کمال نظافت و طهارت ظاهرى و معنوى بود؛ که عبداللهبنعمر گفت: «وَ اللهِ ما رَاَیتُ اَضوَاَ مِنه» یا «اَوضَاَ مِنه»؛ از او تمیزتر یا درخشانتر کسى را ندیدم. این، رفتار پیغمبر با مردم؛ معاشرت انسانى، معاشرت حَسَن، معاشرت مانند خود مردم، بدون تکبّر، بدون جبروت. با اینکه پیغمبر هیبت داشت ــ هیبت الهى و طبیعى ــ که در حضور او دست و پاى خودشان را مردم گم میکردند، امّا او با مردم ملاطفت و خوشاخلاقى میکرد. وقتى در جمعى نشسته بودند، شناخته نمیشد که این پیغمبر و فرمانده و بزرگ این جمعیّت است. مدیریّت اجتماعى و نظامى او در حدّ اعلىٰ؛ به همهوهمه کار سر میکشید. البتّه جامعه، جامعهى کوچکى بود؛ مدینه بود و اطراف مدینه و بعد هم مدینه و مکّه و یکى دو شهر دیگر، امّا به کار مردم اهتمام داشت؛ نظم داشت، ترتیب داشت؛ در آن جامعهى بدوى، مدیریّت و دفتر و حساب و محاسبه و تشویق و تنبیه را باب کرد در میان مردم. این هم زندگى معاشرتى پیغمبر که باید براى ما همه، هم براى مسئولین کشور، هم براى آحاد مردم، این اخلاق و رفتار، اسوه و الگو باشد. و بالاخره در صحنهى ذکر و عبادت الهى. با آن مقام، با آن شأن و عظمت، پیغمبر از عبادت خود غافل نمیشد؛ نیمهى شب میگریست، دعا میکرد، استغفار میکرد. امّسلمه یک شبى دید پیغمبر نیست؛ رفت دید مشغول دعا کردن است و اشک میریزد و دعا میکند و استغفار میکند و عرض میکند: اِلٰهى لا تَکِلنى اِلىٰ نَفسى طَرفَةَ عَین. امّسلمه گریهاش گرفت. پیغمبر از گریهى او برگشت، گفت تو چه میکنى؟ گفت یا رسولالله! تو که خداى متعال اینقدر عزیزت میدارد و گناهان تو را آمرزیده است ــ لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَما تَاَخَّرَ(۷) ــ تو چرا گریه میکنى؟ تو [چرا] میگویى که خدایا ما را به خودمان وانگذار؟ فرمود: ما یُؤمِنُنى؛(۸) اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزى مرا نگه خواهد داشت؟ این درس است. در روز عزّت، در روز ذلّت، در روز سختى، در روز راحتى، در روزى که دشمن انسان را محاصره کرده است، در روزى که دشمن با همهى عظمت، خودش را بر چشم انسان و وجود انسان تحمیل میکند و در همهى حالات، خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این آن درس بزرگ پیغمبر است به ما. خداى متعال در همهى صحنهها به یاد پیغمبر بود، و رسول اکرم در همهى صحنهها از خدا استمداد کرد، از خدا خواست و از غیر خدا نترسید و نهراسید؛ راز اصلى عبودیّت پیغمبر در مقابل خدا این است؛ غیر خدا را ــ هیچ قدرتى را ــ در مقابل خدا به حساب نیاوردن، از او واهمه نکردن، راه خدا را به خاطر اهواء دیگران قطع نکردن. جامعهى ما باید با درس گرفتن از این اخلاق نبوى منقلب بشود به یک جامعهى اسلامى. انقلاب براى این نیست که کسانى بروند و کسان دیگرى بیایند؛ انقلاب براى این است که ارزشها در جامعه تغییر کند، اعتبار انسان و ارزش انسان به عبودیّت خدا باشد، بندهى خدا باشد، براى خدا کار کند و از خدا بترسد، از غیر خدا نترسد، از خدا بخواهد، در راه خدا کار کند، تلاش کند، در آیات خدا تدبّر کند، عالَم را درست بشناسد و کمر به اصلاح مفاسد جهانى و بشرى ببندد؛ و از خود شروع کند؛ هر کدام ما از خودمان شروع کنیم. پروردگارا! تو را به حقّ حرمت مقام پیغمبر سوگند میدهیم، در ما، در درون ما و دل و جان ما تحوّلى عمیق و اسلامى پدید بیاور. پروردگارا! ما را شایستهى نام امّت پیغمبر قرار بده. پروردگارا! امام زمانمان را که جانشین پیغمبر و حجّت خدا در زمان ما است، از ما راضى کن. پروردگارا! ما را در میدان جهاد و مقاومت همواره سرافراز بدار. بِسمِ اللهِ الرَّحمّْنِ الرَّحیمِ * وَ العَـصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۹) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و على الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و على الحسن و الحسین سبطى الرّحمة و امامى الهدى و على علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله. امروز دو مسئلهى مهم و مؤثّر در وضع جامعهى ما و کشور ما، به عنوان دو یادگار و دو خاطره براى ما مطرح است: یکى یادبود سالهاى دفاع مقدّس در برابر جنگ تحمیلى، و دیگرى یادبود هفتهى وحدت؛ که دربارهى هر کدام به اختصار مطالبى را عرض میکنم. قبلاً یاد شهدائى که در این روزها نامشان را معمولاً گرامى میداریم و خاطرهى ارجمند آنان را گرامى میدارم: شهید هاشمىنژاد،(۱۰) دانشمند مبارز فداکار، و سرداران عزیزى که در این روزها به شهادت رسیدند.(۱۱) دربارهى دفاع مقدّس آنچه ملّت ما پس از گذشتن دوران سخت جنگ هشتساله باید مورد تدبّر قرار بدهد، این است که این جنگ را که به وجود آورد و چرا به وجود آورد و چه شد که موفّق نشد؟ این سه نقطهى اساسى است. جنگ را نمیشود گفت فقط عراق به وجود آورد. همهى قرائن از اوّل کار نشان میداد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامى کردند، به او از لحاظ تبلیغاتى کمک کردند، شوراى امنیّت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با اینکه جنگِ به این اهمّیّت در این نقطهى حسّاس واقع شده بود، روزهایى گذشت و سازمان ملل در آن روزها هیچ عکسالعملی نشان نداد! این عادّى نیست. در حملهى عراق به کویت، بعد از چند ساعت شوراى امنیّت موضعگیرى کرد. در حملهى عراق به ایران، تا وقتى که تانکهاى عراقى پیشروى میکردند، شوراى امنیّت ساکت و تماشاچى نشست؛ بعد از آنکه هزاران کیلومتر را تصرّف کرده بودند، شوراى امنیّت یک کلمه حرف زد، آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده است و جنگ را شروع کرده؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتشبس کنید! یعنى در حقیقت تثبیت عراق در اراضى اشغالى ما؛ که البتّه ما قبول نکردیم و این قطعنامه را رد کردیم. تا آخر هم شوراى امنیّت هیچ وقت به خاطر اینکه در دست قدرتهاى بزرگ بود که پشت سر رژیم عراق بودند، نسبت به جنگ یک موضع کاملاً و صددرصد عادلانه نگرفت؛ تا قطعنامهى ۵۹۸ که در این آخر، آن هم با زحمات زیادى، با تلاشهاى فراوانى که از همهطرف کشیده شد، یک قطعنامهى اینجورى از شوراى امنیّت صادر شد. شرق و غرب پشت سر عراق قرار داشتند. تمام اروپا تقریباً به عراق کمک کردند. اینها را ما در ایّام جنگ از روى حدس میگفتیم، قرائن دلالت میکرد؛ ولى در این یکى دو سال اخیر، شواهد قطعى براى آن پیدا شد؛ همه اعتراف کردند، یکىیکى سندها بیرون آمد؛ کمک آمریکا، کمک ناتو،(۱۲) کمک شوروى هم که از روز اوّل معلوم بود؛ بلوک شرق ــ همین کشورهاى اروپاى شرقى که امروز دچار این مصیبتها هستند(۱۳) ــ بزرگترین خدمت را در طول جنگ به رژیم عراق کردند؛ ارتجاع منطقه هم که جاى خود دارد. بنابراین جنگ را رژیم عراق بهتنهایى به وجود نیاورد ــ رژیم عراق یک عامل بود ــ جنگ را همهى دنیاى استکبارى و مَن تَبَع(۱۴) او به وجود آوردند؛ این امروز چیز روشنى است، احتیاج به بحث زیادى ندارد. امّا چرا جنگ را به وجود آوردند؟ این هم یک امر روشنى است که جنگ را به وجود آوردند تا نظام اسلامى را از بین ببرند یا وادار به تسلیم کنند. براى آنها فرق نمیکرد؛ میخواستند یا جمهورى اسلامى به خاطر اشغال و گرفتارىهاى جنگ ساقط بشود، یا اگر ساقط نمیشود، همانطورى که همه یا بیشتر کشورهایى که در این مصیبتها دچار میشوند و بالاخره رو به یک قدرتمندى میکنند و دست پیش او دراز میکنند، ملّت ایران و امام عظیمالشّأن این ملّت هم شاید مجبور بشوند در مقابل دشمنان تسلیم بشوند، دست دراز کنند، بگویند خیلى خوب، ما حالا تسلیمیم، نگذارید دیگر عراق این قدر ما را بکوبد. این آرزو هم البتّه به دلشان ماند [امّا] هدفشان بدون تردید این بود. اگر ایران در مقابل آمریکا تسلیم میشد، جنگ زود تمام میشد. البتّه مصیبت سلطهى آمریکا صد برابر از مصیبت جنگ سختتر است. مصیبت تسلّط بیگانه، از مصیبت هر گونه جنگى با هر خسارتى براى یک ملّت سنگینتر و سختتر است. امروز ببینید با رژیم عراق چه جور برخورد میکنند؟ همین که مسلّط شدند، همین که تسلیم در مقابلشان انجام گرفت، استکبار دیگر هیچ حدّى نمىشناسد. از ایستادگى مردم است که اینها حساب میبرند، مجبورند حریم بگیرند. هر ملّتى کوچکترین نشانهى تسلیمى از خود در مقابل استکبار نشان داد، باخت؛ باختى بسیار سنگین. هدفشان این بود که جمهورى اسلامى را وادار به تسلیم کنند و نتوانستند. بعد از هشت سال جنگ، لازم نیست ما قسم و آیه بخوریم که ما در جنگ پیروز شدیم. پیروزى در جنگ مگر چیست؟ اگر دشمنى با آن حجم قدرت و با آن عظمت مادّى حمله کند به یک ملّت، هشت سال هم علیه او مبارزه کند، بعد از هشت سال همه چیز مثل روز اوّل باشد، نه یک قدم از سرزمین این ملّت دست دیگرى باشد، نه این ملّت کوچکترین تحمیلى را از دشمن قبول کرده باشد، این پیروزى این ملّت نیست؟ ملّت ما با جوانانش، با رزمندگانش، با ارتش و سپاه و بسیج مردمىاش، با عشایر دلاورش، با مردم کوچه و بازارش، با خانوادههاى ایثارگرش، با زنان و مردان آگاه و هوشیارش، با شجاعت و ایمان و توکّل بىنظیر رهبر عظیمالشّأنش توانست در مقابل آمریکا و اروپا و شوروىِ آن روز و امپراتورى شرق و غرب بایستد و بعد از هشت سال، همهى آنها را وادار بکند که اعتراف کنند به پیروزى ملّت ایران و به شکست خودشان. و امّا سؤال سوّم: چه شد که این پیروزى به دست آمد؟ برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور! چه شد که شما پیروز شدید؟ آیا جز ایمان شما، توکّل شما به خدا، تصمیم شما براى ایستادگى در مقابل دشمنان خدا، وحدت کلمهى شما که به هیچ وسیلهاى نتوانستند آن را در هم بشکنند، فداکارى قهرمانانهى جوانان شما؛ جوانانى که در عین جوانى از لذّتهاى دنیا گذشتند و تسلیم وسوسهها نشدند، و پدر و مادرى که از جوانانشان گذشتند و تسلیم وسوسهى محبّت و عشق به اولادشان نشدند، و بىاعتنائى به زخارف(۱۵) دنیا، و نگریستن به هدف عالى ــ یعنى سربلندى اسلام و مسلمین ــ عامل دیگرى داشت پیروزى ملّت ایران؟ اگر ایران در آن روزى که دشمن به او از همه طرف حمله کرد، به شرق یا به غرب ــ به آمریکا، به اروپا، به شوروى ــ رو مىآورد، باز هم پیروز شده بود؟ نمیگذاشتند پیروز بشود. جنگ تمام میشد، امّا جنگِ بدون پیروزى، جنگِ بدون افتخار؛ و سلطهى خودشان را بر این ملّت از سر میگرفتند. برادران عزیز! سیزده سال تقریباً از پیروزى انقلاب و ریشهکن شدن سلطهى آمریکا از این کشور میگذرد، امّا بدانید آمریکا و استکبار جهانى همچنان در فکر این هستند که سلطهى خودشان را به هر شکلى بتوانند به این ملّت برگردانند. بدانید که دشمنان خدا از اسلام مردم، از ایمان شما مردم راضى نیستند؛ بدانید از وحدت کلمهى شما ناراضىاند. از اینکه شما پشت سر مسئولین کشور، پشت سر قرآن و اسلام، پشت سر نشانهها و پرچمهاى دین حرکت کنید، دشمن ناراضى است. دشمن نمىپسندد اینجور زندگى را. شما فرهنگ استکبارى را در دنیا به هم زدید. امروز کار بر استکبار مشکل شده. این «نظم نوین جهانى»(۱۶) که استکبار بیان میکند، سخنى است که نیّتهاى بسیار خائنانه و خباثتآمیزى پشت سر این سخن است. نظم نوین جهانى یعنى چه؟ یعنى نظام دوقطبى عالم تمام شد ــ خب بله، تمام شد ــ یعنى درگیرىهاى شرق و غرب تمام شد ــ بله، تمام شد ــ امّا نتیجهى تمام شدن درگیرى شرق و غرب چه باید باشد؟ باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملّتهاى ضعیف باشد؟ این است معناى نظم نوین جهانى؟ یعنى دیگر اسلامخواهان و آزادىخواهان در هیچ نقطهى دنیا حق نداشته باشند نفَس بکشند؟ یعنى مسئلهى فلسطین باید به قیمت فروختن فلسطین و فروختن فلسطینىها تمام بشود؟ این است معناى نظم نوین جهانى؟ آمریکا این را میخواهد. ملّت اسلام به خاطر بیدارىاى که بر اثر انقلاب شما و ایستادگى شما در جنگ به دست آورده است، تسلیم این خواست آمریکا و استکبار نخواهد شد. جنگ البتّه خسارتهاى زیادى داشت؛ دشمن هم این را میدانست، امروز هم میداند. خسارت جنگ [فقط] در آن لحظهاى نیست که گلولهى توپ یا بمب یا موشک به جایى اصابت میکند. این اصابت، ویرانى به بار مىآورد. این خسارت تا هنگامى هست که این ویرانى را بشود جبران کرد. ما هشت سال جنگ داشتیم؛ سالهاى متمادى باید همهى شما ملّت پشت سر دولت حرکت کنید و دولتمردان با همهى توان و کوشش و با همهى خلوص نیّت کار کنند و ثروت ملّى این کشور صرف بازسازى بشود تا بتوانیم جبران این خسارتها و ویرانىها را بکنیم. ویرانى جنگ به این آسانى برطرف نمیشود. جنگ دوّم جهانى براى اروپا و ژاپن و بقیّهى کشورها میدانید به چه قیمتى تمام شد؟ میدانید چند سال طول کشید تا آنها توانستند خودشان را از زیر این بار خلاص کنند؟ در حالى که ثروت آمریکا و جاهاى دیگر هم پشت سرشان بود و در اختیارشان بود. ما میخواهیم روى پاى خودمان بِایستیم. ما میخواهیم کشور را خودمان آباد کنیم. ما میخواهیم همّت خودمان، ارادهى خودمان، پول خودمان این کشور را آباد کند. مسئولین دلسوز کشور مشغول تلاشند، با تدبیر و ارادهى صحیح و با کمک ملّت خواهند توانست انشاءالله این ویرانىها را جبران کنند، [امّا] مقدارى طول میکشد. جنگْ سختى داشت، دوران بازسازى هم سختى دارد؛ این هم جزو سختى دوران جنگ است. امروز مبارزهى شما در راه بازسازى و سازندگى است؛ تلاش براى حفظ وحدت است. و اینجا من وارد موضوع دوّم بشوم: هفتهى وحدت؛ وحدت میان امّت اسلام. دشمن میخواهد میان فرقههاى اسلامى نزاع باشد. بخصوص بعد از پیروزى انقلاب اسلامى دشمن خواسته است بین ایران انقلابى و اسلامى و بقیّهى ملّتها جدایى بیندازد. از خدا میخواهند که در دنیاى اسلام گفته بشود که «اینها شیعه هستند و انقلابشان انقلاب شیعى است و به ما سنّىها ربطى ندارد»؛ استکبار از خدا میخواهد یک چنین فکرى را در دنیا به وجود بیاورد. ملّت ایران از اوّل انقلاب گفته است بله، ما شیعه و موالیان اهلبیت پیغمبریم؛ امّا این انقلاب، یک انقلاب اسلامى بر اساس قرآن، بر اساس توحید، بر اساس اسلام خالص و ناب، بر اساس وحدت و برادرى بین همهى مسلمین است؛ ملّت ما این را از اوّل گفتند و امام ما این را فریاد کشید و بیان کرد. نگذارید این وحدت خدشهدار بشود. ملّتهاى مسلمانِ دیگر در کشورهاى دیگر نگذارند نویسندگان و قلمبهدستهاى مزدور علیه ملّت ایران و انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى چیز بنویسند و تهمت و افترا پخش کنند. دارند [این کار را] میکنند. نویسندگان خود ما هوشیارى به خرج بدهند، نگذارند دشمن بهانه به دست بیاورد تا این شکاف وسیع بشود. رادیو و تلویزیون، رسانهها، روزنامهها، کتابها، کتابنویسها، همهوهمه مواظب باشند بهانهاى به دست دشمن ندهند تا اختلاف بین مسلمین ایجاد کند. ما گفتیم برادران مسلمان در هر جا هستند، مذهبشان هر چه هست، باشند، امّا همه برادر باشند؛ در راه اسلام و توحید و قرآن با استکبار که ضدّ اسلام و ضدّ توحید و ضدّ قرآن است، مبارزه کنند. مسئلهى بسیار تلخ این روزهاى ما، مسئلهى فلسطین است که قصد دارند فلسطین را معامله کنند، فلسطین را بفروشند. این کنفرانس بهاصطلاح بینالمللى،(۱۷) در حقیقت کنفرانسى در جهت خواست صهیونیستها است؛ منتها مسلمانها و بخصوص بعضى از سران فلسطینى از بس ضعف نشان دادند، حالا صهیونیستها هم ناز میکنند! آنها میگویند ما در این کنفرانس به فلان شرط و فلان شرط شرکت میکنیم! (۱۸) شرط کدام است؟ مسلمان غیور نمیتواند در آن کنفرانسى که بنا است ملّت فلسطین و کشور فلسطین را به دشمن بفروشند، شرکت کند؛ بلکه مسلمان غیور نمیتواند ساکت بنشیند. من این را در این پیام به برادران مسلمان در سراسر جهان به زبان عربى آماده کردهام که میخوانم. السّلام على أبناء أمّتنا الاسلامیّة رجالاً ونساءً فی کلّ مکان. القضیّة الفلسطینیّة کانت منذ نصف قرنٍ حتّى الان تمثّل مأساةً للمسلمین وذروة آلامهم وأمرّ حادثةٍ فی تاریخهم الحدیث غیر أنّه بعد وعد بلفور المشؤوم الّذی شکّل الخطوة الاولی فی تشرید الفلسطینیّین لمتتعرّض فلسطین المحتلّة و لمیتعرّض شعبها بأخطر من هذه المؤامرة الّتى تحیک خیوطها الیوم امریکا تساندها بعض الدّول الاخرى و یدعمها سکوت وتعاون بعض بلدان المنطقة العربیّة. الخطّة المعدّة لفلسطین ألان هی تصفیة القضیّة وبیع کلّ الارض الاسلامیّة الفلسطینیّة إلى الجناة الغاصبین الصّهاینة وهذا خطرٌ فادح یتهدّد المسلمین و مأساةٌ ماحقةٌ شاملةٌ تحلّ بهم لو قدّر للخطّة أن تتحقّق لاسمح الله. کلّ قبولٍ ورضوخٍ لهذا الّذى یراد له أن یتحقّق من خلال المؤتمر المدبّر لقضیّة فلسطین هو فی رأی الاسلام حرامٌ ومعارضٌ لاحکام الشّریعة المقدّسة. وهذه الحادثة من النّاحیة السّیاسیّة تشکّل أکبر إهانةٍ للشّعوب المسلمة والحکومات المسلمة و أوسع بابٍ للتّوغّل فی البلدان الاسلامیّة وللعبث بمقدّراتها و أفظع استهانةٍ بکرامة کلّ دعاة الحقّ و التّحرّر و أبشع مقدّمةٍ لقمع کلّ مظاهر الصّحوة والیقظة فی منطقة الشّرق الاوسط و فی جمیع أرجاء العالم الاسلامیّ و هى بالتّالی تمهیدٌ لتحقّق نوایا الاحتلال الصّهیونی فى التّوسع من النّیل إلى الفرات. إنّها من النّاحیة الانسانیّة والاخلاقیّة إستهزاءٌ بکلّ الشّهداء والمجاهدین الّذین بذلوا النّفس والنّفیس على طریق فلسطین خلال نصف القرن الماضی وظلمٌ بکلّ العوائل المشرّدة الّتی عانى جیلان منها حیاة المخیّمات وآلام اغتصاب البیت والتّراب. إنّها حکمٌ بذبح الاف الشّباب الفلسطینیّین المقاوم و بهتک حرمة الاف النّساء الفلسطینیّات الصّابرات فی المستقبل إنّها تعنی استمرار ما یعانیه شعبٌ من فقرٍ وفاقةٍ وسقمٍ وتشرید. مع کلّ هذا ایّ مسلمٍ غیورٍ من الحکّام ومن سائر أبناء هذه الامّة یجیز لنفسه أن یؤیّد المؤتمر الامریکیّ المرتبط بفلسطین أو یشترک فیه أو یرضخ لنتائجه، إنّها خیانةٌ بالشّعب الفلسطینیّ وخیانةٌ بالقضیّة الفلسطینیّة وخیانةٌ بالسّکوت وخیانةٌ بالاسلام. السّکوت عنه مأساةٌ والاشتراک فیه جریمةٌ کبرى. لو أنّ امریکا ظنّت أنّ مثل هذه المؤتمرات قادرةٌ على اخماد اللهب الاسلامیّ المقدّس المتصاعد فی فلسطین فهى خاطئةٌ تماماً ولو أنّ فئةً من ساسة العرب فلسطینیّین کانوا أم غیر فلسطینیّین، یتصوّرون أنّ الشّعب الفلسطینیّ و شعوبهم سوف تغفر لهم اشتراکهم فی هذه المؤامرة، فهم مخطئون جدّا. فلسطین، ملک للشّعب الفلسطینیّ وجزءٌ من الارض الاسلامیّة الکیان الغاصب لابدّ أن یضمحل وهذا هو قدر فلسطین الّذی سیتحقّق عاجلاً أم اجلاً «وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمرِه وَلـکِنَّ اَکـثَرَ النّاسِ لا یَعـلَمون».(۱۹) ولایفوتنی أیّها الإخوة و الأخوات أن اُبارک للأمّة الاسلامیّة جمعاء ذکرى مولد المصطفى (علیه أفضل الصّلاه والسّلام) وذکرى مولد حفیدة الامام جعفر بن محمّدٍ الصّادق (علیه السّلام) سائلاً الله تعالى أن یجعل هذه الذّکرى العطرة مصدر الهامٍ یزید المسلمین عزماً على تحقیق وحدتهم وعزّتهم وکرامتهم. عباد الله اتّقوا الله وعلیکم بالجدّ والاجتهاد والتّأهبّ والاستعداد والتّزوّد فی منزل الزّاد واستغفر الله لى ولکم.(۲۰) بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * اِذا جآءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا. (۲۱) والسّلام علیکم و رحمةالله
(۱ این نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد.
(۲ سورهى احزاب، آیهى ۲۱؛ «قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکو است: براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.»
(۳ بزرگان، مهتران
(۴ مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۱۰۲
(۵ الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۹۸ (با اندکی تفاوت)
(۶ کافی، ج ۶، ص ۲۷۱ (با اندکی تفاوت)
(۷ سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲؛ «تا خداوند از گناه گذشته و آیندهی تو درگذرد ...»
(۸ تفسیر قمى، ج ۲، ص ۷۵
(۹ سورهى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهى حق بر باطل]، که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
(۱۰ حجّتالاسلام والمسلمین سیّدعبدالکریم شهید هاشمینژاد، از شخصیّتهای محوری و مبارز علیه حکومت پهلوی در خراسان، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و سرپرست حزب جمهوری اسلامی خراسان که در ۷ مهر ۱۳۶۰ در دفتر حزب توسّط منافقین با انفجار نارنجک به شهادت رسید.
(۱۱. سرلشکر ولىالله فلّاحى (جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش)، سرتیپ جواد فکورى (مشاور رئیس ستاد مشترک ارتش)، سرتیپ سیّدموسىٰ نامجو (وزیر دفاع)، یوسف کلاهدوز (قائممقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و محمّد جهانآرا (فرمانده سپاه پاسداران خرّمشهر) در تاریخ ۷ مهرماه ۱۳۶۰ در سانحهى سقوط هواپیماى سى۱۳۰ که از اهواز عازم تهران بود، به شهادت رسیدند.
(۱۲. سازمان پیمان آتلانتیک شمالى که با هدف دفاع جمعى از کشورهاى غربی در مقابل بلوک شرق تشکیل شده. NATO))
(۱۳. با آغاز فصلی جدید در حیات سیاسی شوروی در دههی ۸۰ میلادی که ابتکار عمل آن را گورباچف ــ تحت عنوان سیاست «گلاسنوست» در زمینهی ارتباط با دنیای خارج، و سیاست «پروستریکا» در خصوص سیاستهای داخلی ــ به عهده داشت، اروپای شرقی که تا قبل از این زیر سلطه و حاکمیّت کرملین بود، شاهد وقوع جنبشهای استقلالطلبانهای شد که هدف آنها خروج از دایرهی قدرت شوروی بود. این امر به وقوع آشوبها و بُروز مشکلات اقتصادی و سیاسی در اغلب کشورهای بلوک شرق منجر گردید.
(۱۴ پیروان
(۱۵ چیزهای آراسته و زیبا، و بهمجاز، مال دنیا و هر آنچه مربوط به زندگی اینجهانی است.
(۱۶ نظم نوین جهانی (New world order) عنوان نظریّهای بود که بلافاصله پس از پایان جنگ آزادسازی کویت و شکست عراق، از سوی جورج بوش (رئیسجمهور آمریکا) مطرح شد. بر اساس این نظریّه، آمریکا خود را به عنوان ساماندهِ روابطِ بینالمللی مطرح ساخت تا با اتّکاء به توان نظامی و نفوذ سیاسی خود، به عنوان تنها صحنهگردان مسائل منطقهای و بینالمللی معرّفی شود.
(۱۷ «کنفرانس مادرید» با هدف صلح بین اعراب و رژیم صهیونیستی و در حقیقت برای مقابله با انتفاضهی مردم فلسطین، برنامهریزی شده است. در این کنفرانس ــ که با نظارت و سرپرستی مستقیم آمریکا و روسیه تشکیل میشود ــ نمایندگان رژیم صهیونیستی و کشورهای سوریه، اردن، فلسطین، لبنان و مصر به طور رسمی، و نمایندگان اتّحادیهی اروپا، سازمان ملل متّحد، عربستان سعودی (از طرف کشورهای عرب حوزهی خلیج فارس)، و جورج بوش و میخائیل گورباچف به عنوان ناظر حضور دارند.
(۱۸ از جملهی شروط صهیونیستها برای شرکت در این کنفرانس، یکی عدم حضور نمایندگان سازمان آزادیبخش فلسطین در هیئت فلسطینی است و دوّم اینکه هیئت فلسطینی نباید به صورت مستقل در این کنفرانس شرکت کند، به طوری که یک هیئت فلسطینی ـ اردنی در این کنفرانس حاضر خواهد شد.
(۱۹ سورهی یوسف، بخشی از آیهی ۲۱
(۲۰ سلام بر فرزندان امّت اسلامیمان در سراسر جهان.
موضوع فلسطین از نیم قرن اخیر تا امروز به منزلهی مصیبتی برای مسلمانان و قلّهی دردها و تلخترین واقعه در تاریخ معاصرشان است. با وجود این، پس از بیانیّهی شوم بالفور که نخستین گام در کوچاندن فلسطینیان بود، فلسطین اشغالی و ملّتش در معرض خطر بزرگتری از این توطئه قرار نگرفتند که امروز آمریکا با پشتیبانی برخی کشورها و همکاری برخی کشورهای عرب منطقه در حال چیدن آن هستند. نقشهای که برای فلسطین چیده شده، نابودی پروندهی فلسطین و فروش همهی سرزمین اسلامی فلسطین به جنایتکاران غاصب صهیونیست است. این خطر عظیمی است که مسلمانان را تهدید میکند و اگر خدای ناکرده محقّق شود، یک مصیبت فراگیرِ مهلک است. هر گونه پذیرش و تن دادن به این موضوعی که میخواهند از طریق کنفرانس ترتیبدادهشده برای موضوع فلسطین محقّقش سازند، از منظر اسلام، حرام و مخالف احکام شریعت مقدّسه است. این حادثه از نظر سیاسی بزرگترین توهین به ملّتها و دولتهای مسلمان و گستردهترین دروازه برای ورود به کشورهای اسلامی و بازی با سرنوشت ایشان به شمار میآید و زشتترین بیآبرویی برای همهی مدّعیان حق و آزادی و پلیدترین مقدّمه برای سرکوب همهی نمودهای بیداری در منطقهی خاورمیانه و سراسر جهان اسلام و در نتیجه زمینهسازی برای تحقّق نیّتهای اشغالگران صهیونیست برای توسعهطلبی از نیل تا فرات است. این از جنبهی انسانی و اخلاقی، به سخره گرفتن همهی شهیدان و مجاهدانی است که در نیم قرن گذشته جان و عزیزان خود را در راه فلسطین فدا کردند و ظلم به همهی خانوادههای کوچاندهشدهای است که دو نسل از آنها در اردوگاهها به سر بردند و درد غصب خانه و خاک را چشیدند. این به معنای صدور فرمان ذبح هزاران جوان مقاوم فلسطینی و هتک حرمت هزاران زن صابر فلسطینی در آینده و تداوم فقر و تنگدستی و بیماری و بیخانمانی ملّت است. بدین ترتیب هر مسلمان غیرتمندی، چه از حاکمان و چه از سایر فرزندان امّت اسلام، به خود اجازه دهد از کنفرانس آمریکایی مرتبط با فلسطین حمایت یا در آن شرکت کند یا به نتایج آن تن دهد، مرتکب خیانت به ملّت فلسطین و مسئلهی فلسطین و اسلام شده. سکوت در این باره مصیبت است و سهیم شدن در آن، یک جنایت بزرگ. اگر آمریکا خیال کرده با این کنفرانسها میتواند حرارت اسلامی مقدّس و رو به افزایش را در فلسطین به خاموشی سوق دهد، کاملاً در اشتباه است؛ و اگر گروهی از سیاستمداران عرب فلسطینی یا غیر فلسطینی تصوّر میکنند که ملّت فلسطین و ملّتهای خودشان مشارکتشان در این توطئه را خواهند بخشید، کاملاً در اشتباهند. فلسطین متعلّق به ملّت فلسطین و بخشی از سرزمین اسلام است. رژیم غاصب باید منحل شود، و این سرنوشت نزدیک یا دور فلسطین است؛ و «و خدا بر کار خویش چیره است، ولى بیشتر مردم نمىدانند». برادران و خواهران! همچنین باید سالروز ولادت حضرت مصطفی (علیه افضل الصّلاة و السّلام) و ولادت نوهی ایشان امام جعفربنمحمّد صادق (علیه السّلام) را به همهی امّت اسلام تبریک بگویم و از خداوند متعال بخواهم این سالگرد خوشرایحه را به سرچشمهی الهامی بدل سازد که بر عزم مسلمانان برای تحقّق وحدت و عزّت و کرامتشان بیفزاید. بندگان خدا! تقوای الهی را رعایت کنید و بر شما باد به سعی و تلاش و آمادگی و مهیا شدن و توشه گرفتن در محلّ ذخیره، وبرای خودم و شما از خدا مغفرت میطلبم.
(۲۱ سورهى نصر؛ «به نام خداوند رحتمگر مهربان. چون یارى خدا و پیروزى فرا رسد، و ببینى که مردم دستهدسته در دین خدا درآیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وى همواره توبهپذیر است»
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|








