![]()
۱۳۶۹/۰۶/۲۶
بیانات در دیدار جمعی از آزادگان
در قالب سلسله دیدارهای آزادگان به دنبال اجرای قطعنامهی ۵۹۸ و تبادل اسرا(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم بسیار جلسهى خاطرهساز و از لحاظ معنا جلسهى عظیمى است. حال و هواى مخصوصى بر این جلسه حاکم است. ما که از لحظات پُررنج شما و ساعات آمیختهى با صبر و استقامت شما فقط از دور آشنا هستیم و از آنها خبر بسیار کمى داریم، در زیارت شما و دیدار با شما احساس میکنیم مجموعهاى از نِعَم الهى، از کرامتهاى خدا بر بندگان صالح و مجموعهاى از امتحانهاى دشوار یک انسان مؤمن را در وجود شما میتوان مشاهده کرد. بر شما گوارا باد ثواب الهى و مشاهدهى لطف و رأفت و رحمت حق و همچنین گوارا باد بر شما تجربهى آن حالات و خصوصیّاتى که فقط یک بندهى مؤمن در طول زندگى تجربه میکند. بعضى از آیات کریمهى الهى ــ آیات قرآن ــ گویى در طول قرنهاى متمادى، به معناى واقعى، یا تفسیر نشده بود یا به وسیلهى ما و نسلهاى معمولى بشر فهمیده نشده بود. این آیات در دوران انقلاب ما و در طول این ده یازده سالِ پُرحادثه و پُرماجرا معنا شد و حق هم همین است. حوادث و شرایط خاص است که میتواند حقایق الهى را که در قالب الفاظ هست، درست معنا کند. مثلاً آیات نازلشدهى در جنگ اُحد را نمیشود در یک زندگى عافیتآلود و عافیتآمیز درست فهمید. آیات نازلشدهى در غربت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و اصحاب آن بزرگوار مثلاً در شعب ابىطالب یا در راه مکّه را نمیشود در شرایط معمولى زندگى و در خانه و در بازار و در محیط مأنوس خانوادگى درست درک کرد؛ چیز دیگرى لازم است؛ شرایط خاصّى لازم است که بسیارى از آیات معنا بشود. و اگر درست بخواهیم نظر بدهیم، باید بگوییم که مجموعهى آیات الهى با تفاسیر ائمّهى معصومین (علیهم الصّلاة و السّلام) که در ظرف انقلاب نازل شده بود ــ در دوران بعثت و هجرت و جهاد و شهادت نازل شده بود ــ در دوران انقلاب که دوران برانگیختگى مردم، دوران جهاد و شهادت و هجرت و زحمت و تلاش است، بهتر از همیشهى تاریخ فهمیده میشود یا قابل فهمیده شدن است. یکى از آیات الهى این بود که اگر براى خدا کار کنید، خدا به شما کمک خواهد کرد: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(۲) یکى از آیات الهى این است که اگر صبر کنید و استقامت کنید، خدا را با خود خواهید یافت: اِنَّ اللهَ مَعَ الصّٰبِرین؛(۳) نمیشود این آیات را همینطور خواند و رد شد؛ هر کلمهاى از کلمات این آیات یک تجربهى زندگى است، یک درس حکمت است؛ همینجورى نیست که بخوانیم و عبور کنیم و فکر کنیم که فهمیدیم. یا اینکه در قرآن کریم هست که هر کس تلاش کند در راه خدا، هر کس مجاهدت کند براى خدا، در حقیقت براى خود تلاش کرده است و مجاهدت کرده است ــ وَ مَن جٰهَدَ فَاِنَّما یُجٰهِدُ لِنَفسِه ــ(۴) اینها آیات الهى است و ما اینها همه را قبول داشتیم؛ امّا قبول داشتن یک مسئله است، لمس کردن یک مسئلهى دیگر است؛ حالا لمس میکنیم. در طول دوران نهضت، دوران انقلاب، بعد از پیروزى انقلاب، در هشتسالهى جنگ، در این دوسالهى بعد از جنگ، مجموعاً در این یازده دوازده سال بعد از بیستودوّم بهمن ۵۷ تا امروز، اینها را داریم یکىیکى تجربه میکنیم، لمس میکنیم، قدمبهقدم درک میکنیم؛ یعنى ملّت ما اینها را دارد درک میکند. تا اینجا هر چه وعدهى الهى بود، درست بود و عمل شد؛ هر چه تحلیل بر اساس آیات محکمات قرآن بود، درست از آب در آمد و محقّق شد. تا اینجا ما به وضوح و عیان دیدیم که یک ملّت مؤمن و باخدا، وقتى همهى دنیا هم در مقابل او قرار بگیرند، اگر بِایستد و صبر کند، شکست نخواهد خورد؛ این را تجربه کردیم؛ همیشه میگفتیم ــ قبل از انقلاب میگفتیم، اوایل انقلاب میگفتیم، در طول این ده سال بارهاوبارها میگفتیم ــ امّا حوادث این گفته را براى ما عینى و ملموس کرد. یعنى در بُرههى طولانىاى از زمان، دو ابرقدرت، همپیمانهایشان، دنبالهروهایشان، کسانى که منافعشان با آنها یکى است، کسانى که با آنها بدند امّا از آنها میترسند ــ یعنى تقریباً همهى دنیا ــ ایستادند در مقابل ما و آن دشمن حقیر را تقویت کردند، پشتیبانى کردند؛ و امروز خود آنها دارند اعتراف میکنند که اگر ما از عراق پشتیبانى کردیم، به خاطر دشمنى با ایران بود.(۵) برادران ما در دولت سفارش کردند، کلّیّهى اعترافاتى را که مقامات رسمى و خبرگزارىها و گویندگان و سخنگویان در دنیا دارند در این زمینه بر زبان جارى میکنند، جمع کنند که یک کتاب قطور میشود؛ شاید تا حالا [هم ] شده باشد. همه دارند میگویند ما عراق و رژیم عراق را قبول نداشتیم، جنایاتشان را هم میدیدیم، خلافکارىهایشان را هم میدانستیم امّا براى خاطر ایران، براى خاطر جمهورى اسلامى، براى خاطر اینکه اسلام قد عَلَم نکند، به او کمک کردیم. خب، همهى دنیا ایستادند در مقابل جمهورى اسلامى، امروز ...... [امّا] «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»؛ حتماً و محقّقاً خداى متعال نصرت میدهد، یارى میکند آن کسانى را که او را یارى کردند؛ و نصرت داد. بعضی از شماها ده سال، بعضى هشت سال، بعضى هفت سال، بعضى پنج سال، بعضى دو سال زجر کشیدید؛ یک روز اسارت هم بسیار است؛ یک ساعت اسارت در دست دشمن غدّار جبّار بىدینِ دستشستهى از انسانیّت هم سخت است. این هم یکى از نمایشهاى اسلام بود. ما هم اسیر داشتیم، ما هم بین اسرا محکوم داشتیم که محاکمهشان کردیم، محکوم شدند مثلاً به زندان، ما هم اسیرها را نگه داشتیم. امروز اسرائى که از ایران میروند، چه بخواهند، چه نخواهند، چه رؤسایشان اجازه بدهند، چه اجازه ندهند، تصویرى که از اسلام و از رأفت اسلامى و از اخلاق اسلامى در ذهن آنها است، آن تصویرى است که ما میخواهیم، نه آنکه دشمن خواسته. اسرائى که تا گلولهى آخرشان را مصرف کرده بودند، بعد دستشان را بالا کرده بودند، از ساعت اوّل، این بچّههاى جوان ما در جبهه، آب قمقمهى خودشان را دادند به آنها. بعد آمدند اینجا، در سربازخانهها، در اردوگاهها، در خانهها؛ آن غذایشان، آن بازىشان، آن تفریحشان، آن کار یاد گرفتنشان، آن عزادارىهایشان، آن جلساتشان و آن کارهاى فراوانى که میکردند. شماها غالباً خبر ندارید؛ یک وقتى اگر این فیلمهایی را که تلویزیون مکرّر اینجا پخش کرده ببینید، خیلى تعجّب خواهید کرد، وقتى مقایسه کنید. آنها هم اگر وضعیّت شما را بدانند، حقایقى را خواهند فهمید.
اسلام به ما راست گفت، اسلام وعدههایش را که به ما داده بود، عمل کرد. شما با عزّت و با سربلندى برگشتید. بین شماها کسانى هستند که کسان آنها، دوستان آنها باور نمیکردند دیگر چشمشان به دیدار عزیزانشان روشن بشود؛ و خدا خواست و شد. البتّه ملّت ما، ملّت عجیبىاند؛ شما در استقبالهایتان، مخصوصاً روزهاى اوّل دیدید که این ملّت، یکپارچه چه شور و شوقى شد. این لحظات استقبال مردم، لحظات فراموشنشدنىای است؛ مردم اصلاً در یک دنیاى دیگرى [بودند]. ماها با اینکه در جریان بودیم، قضایا را میدانستیم، از پیش انتظار داشتیم، حالِ ما قابل توصیف نبود و نیست؛ در آن روزهایى که شماها شروع کردید به آمدن، وعدهى الهى را در مقابلمان میدیدیم که دارد تحقّق پیدا میکند؛ بحمدالله با سربلندى برگشتید، با عزّت برگشتید. خانوادهها خوشحال شدند و ملّت جشن گرفت. امسال هفتهى جنگ ــ سالگرد [آغاز] جنگ تحمیلى که هر سال ما آن را به عنوان هفتهى دفاع مقدّس داشتیم، و امسال هم خواهیم داشت ــ تقریباً عبارةٌاخراى(۶) یک جشن پیروزى براى ملّت ما خواهد بود. این هفته را امسال هم برگزار میکنیم تا ملّت ما ضمن یادبود و بزرگداشت مفقودین عزیزمان و شهداى گرانقدرمان و همرزمان شماها ــ که شهید شدند، خونشان را در راه خدا دادند، جانشان را دادند و پیروزىها را در حقیقت تضمین کردند ــ و اعلام عزادارى براى آنها، در ایّام دیگرِ هفتهى جنگ، انشاءالله ملّت ما جشن پیروزى خواهند گرفت. این وعدهی الهى بود که تحقّق پیدا کرد.
امّا اینجا نیمهى راه است؛ حرف اصلى من این است. ببینید عزیزان من! آن روزى که موسىٰ را که بچّهى یکروزه یا چندساعتهاى بود، مادرش انداخته بود در آب و سپرده بود به خدا، دو وعده اینجا خداى متعال به مادر موسىٰ کرد؛ یک وعده این بود: اِنّـا راّْدّوهُ اِلَیک؛ ما او را برمیگردانیم به تو. مادر هم دلش به همین وعدهى اوّل بیشتر بند بود؛ بچّهاش است دیگر. بچّهى چندساعته را گذاشته داخل جعبه و داده به آب؛ خدا گفت او را برمیگردانیم. وعدهى دوّمى هم بود که براى مادر خیلى باورکردنى نبود و آن این بود: وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین.(۷) ما او را برمیگردانیم، و نه فقط اینکه برمیگردانیم، او را پیغمبر مرسل خودمان خواهیم کرد. اوّلى براى مادر قابل فهم بود؛ خب، میرود روى آب، یکى میگیرد و برمیگرداند دیگر، اگرچه خیلى دشوار بود؛ امّا «وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین»؟ همین بچّه را؟ بعد خدا بعد از چند ساعت او را برگرداند ــ نمیدانم حالا چند ساعت شد، یک روز شد ــ آیهى قرآن میفرماید: فَرَدَدنٰهُ اِلیٰ اُمِّه؛ او را برگرداندیم به مادرش، کَی تَقَرَّ عَینُها؛ تا چشمش روشن شود، وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ اللهِ حَقّ،(۸) تا بداند که وعدهى خدا درست است؛ یعنى آن وعدهى دوّم هم عملى خواهد شد. دیدى وعدهى اوّل چطور زود عمل شد؟ دیدى بچّهاى که در راه خدا داده بودى، چطور زود به تو برگشت؟ آن وعدهى دوّم هم به همین شیرینى تحقّق پیدا خواهد کرد. عزیزان من، آزادگان، رزمندگان، خانوادهها، هجرانکشیدهها، همهى ملّت، دلدادگان به اسلام و انقلاب و حاکمیّت جهانى اسلام! یازده سال گذشت؛ یعنى در مقیاس تاریخ یک چشم بر هم زدن، بیشتر که نیست ــ تاریخ را شما نگاه کنید، تاریخ را بخوانید، مىبینید دهسالها، بیستسالها، پانزدهسالها، یازدهسالها در طول تاریخ هیچ [است]؛ یک چشم به هم زدن است ــ در یک چشم بر هم زدن، وعدهى اوّل الهى تحقّق پیدا کرد. آن چه بود؟ آن، این بود که ما شما را نصرت خواهیم کرد، ما شما را پیروز خواهیم کرد. پیروز شدیم دیگر؛ پیروزى از این بهتر؟ هیچ پیروزىاى براى یک ملّتى که انقلابى است و مثل ما است، به این بزرگى و به این کمال و به این شیرینى نیست: همهى دنیا آمدند در مقابل شما تا شما را از مرزهایتان یک قدم عقب بنشانند؛ میلیاردها صرف کردند، مجهّزترین وسایل جنگى را آوردند، قدرتمندترین قدرتها با هم همدست شدند، از شرق و غرب کمک گرفتند، وسایل تبلیغاتى را با قوّت هر چه تمامتر وارد کردند، هشت سال هم جنگیدند، دو سال هم بعدش چک و چانه زدند، آخرش نشد. کدام کشورى، کدام ملّتى براى قدرت خود و براى پیروزى خود از این نشانهاى بالاتر میتواند داشته باشد؟ جنگهاى دنیا پنجروزه است، دهروزه است، دوروزه است، جنگ بینالملل چهارساله است، پنجساله است؛ تازه، تمام نقشهى جغرافیاى عالم در جنگهاى بینالملل تغییر و تبدیل پیدا میکند. چند ساعت در آن قسمت خلیج فارس زد و خورد شد،(۹) الان نقشهى جغرافیاى دنیا تغییر پیدا کرده؛ همهى دنیا لشکر کشیدند به خلیج فارس! اینها را مقایسه کنید با هشت سال جنگ همهجانبه با کشور ما؛ و بعد از آنکه همهى زورهایشان را زدند، تازه ملّت ایران از آنها بانشاطتر، شادابتر، کشور دستنخوردهتر، نیروهاى نظامى منظّمتر. شماها حالا میروید در ارتش، در سپاه و مىبینید؛ ارتش و سپاه امروز با ارتش و سپاه ده سال قبل که شماها رفتید قابل مقایسه نیست. ارتشِ امروز، یک ارتش منظّم، محکم، منضبط، تجهیزات عالى؛ سپاهِ امروز، یک سازمان بىنظیر، یک نیروى انقلابى زنده؛ ملّت هم که دارید مىبینید چه جور ملّتىاند؛ پیروزى یعنى این. آن دشمنى هم که وجهالمصالحهى خردهحسابهاى قدرتها با ما شده بود، حالا مىبینید در چه روزى است، در چه وضعى است. دنیا هم که همه نسبت به ما با کمال احترام و تعظیم و تجلیل دارند برخورد میکنند. خب، این وعدهى اوّل بود: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ هر که خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت میکند. شماها نصرت کردید؛ در میدان جنگ نصرت کردید، در سلّول نصرت کردید با صبرتان، در اردوگاه نصرت کردید با ایستادگىتان، در مراجعت نصرت کردید با روحیهى خوبتان، ملّتتان نصرت کردند با آن صبر فوقالعاده و حضور در همهى میدانهاى خطر. شماها خبر ندارید چه گذشته در این دهساله ــ حالا یواشیواش انشاءالله به شما گفته خواهد شد ــ همین شهر تهران بارها مورد تهاجم موشکهاى دوربرد قرار گرفت؛ یک بار دو ماه طول کشید؛ شب، روز، نصفهشب، صبح، شبانهروزى هشت، ده، پانزده موشک در این شهر تهران میخورد؛ مردم هم زندگى میکردند. یک روز زیر همین موشکها، مردم ما روز قدس را گرامى داشتند؛ یک اجتماع عظیمى در تهران و همهى شهرهاى کشور [تشکیل] شد که باید بگوییم مخصوص شماها فیلمهاى آن روزها را بگذارند تا شما ببینید که چه گذشته در این کشور. در طول چند سال ــ چهار پنج سال ــ شهرهایى مثل دزفول و شهرهاى خوزستان و بسیارى از شهرها ــ شاید پنجاه شصت شهر ــ به طور دائم زیر موشکباران [بودند]؛ مگر شوخى بود تحمّل؟ در عین حال امام بزرگوار این ملّت که واقعاً او نسخهى انبیا [بود]؛ آدم [اگر] بخواهد چهرهى پیغمبران، روش پیغمبران، اخلاق پیغمبران، نفوذ کلمهى پیغمبران را یک قدرى بفهمد که آنها چه جوری بودند ــ نمیگویم نسخهى کامل؛ خب، امام شاگرد آنها بود، خودش میگفت من خاک پاى اولیا و انبیا هستم ــ به زندگى امام باید نگاه میکرد، یک اشاره میکرد، این ملّت «مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق»(۱۰) میریختند بیرون، سپاهها تشکیل میدادند، جمعیّتها تشکیل میدادند؛ ارتشى یک جور، سپاهى یک جور، بسیجى یک جور، نیروهاى انتظامى یک جور، کسانى که تفنگ به دست نگرفته بودند یک جور، میریختند بیرون و به جبههها [میرفتند]؛ خب، اینها نصرت الهى است: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ این وعدهى اوّل الهى را خدا تحقّق بخشید به خاطر نصرت. امّا وعدهى دوّم هنوز باقى است؛ وعدهى دوّم این است: وَلَقَد کَتَبنا فِی الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصٰلِحون؛(۱۱) در یک آیهى دیگر: اِنَّ الاَرضَ لِلّٰه یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه؛(۱۲) در یک آیهى دیگر: لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه! وَ لَوکَرِهَ المُشرِکون؛(۱۳) یعنى این پرچم توحید، این پرچم ایستادگى در مقابل ظلم و جور از هر کس و هر جاى عالم، این پرچم استقلال ملّتها در مقابل قدرتهاى زورگوى عالم، این پرچم اسلام و ایمان، باید در سرتاسر جهان و به عنوان مرکز امید همهى مستضعفان عالم به اهتزاز دربیاید؛ ملّتها امید بستهاند و بیدار شدهاند. امروز مسلمانها به اسلامِ خودشان افتخار و احساس عزّت میکنند؛ امروز ترس قدرتمندان عالم و زورگویان فقط از اسلام و قرآن و مسلمانان واقعى است؛ امروز واهمهی مرتجعین و پیروان و عَلَمداران اسلام آمریکایى از اسلام ناب محمّدى (صلّى الله علیه و آله) است. همه فهمیدهاند و همه دانستهاند که اسلام از جا برخاسته و حرکت را آغاز کرده و بازوان خود را باز کرده و به مسلمانان امید میدهد و به مستضعفین نوید میدهد؛ و این هم خواهد شد. اگر مشکلاتى بر اثر نفوذ ابرقدرتها است، برطرف میشود. جامعهى ما که امّالقراى اسلامى و مرکز توجّهات جهانى اسلام است، انشاءالله طبق وعدهى الهى با همان شکلى که اسلام خواسته و به همان صورت کامل ــ که ما از آن صورت کامل هنوز خیلى فاصله داریم ــ ساخته خواهد شد و به آنجا خواهیم رسید. اینها وعدهى الهى است؛ وقتى این وعدهى اوّل تحقّق پیدا کرد، شما باید دلهایتان را محکم کنید، یقینهایتان را کامل کنید که وعدههاى بعدى و بزرگتر هم تحقّق پیدا خواهد کرد که مضمون آیات کریمهى قرآن است. راه آن، این است که ما مجاهدت را از دست ندهیم؛ جهاد فقط به جبهه رفتن نیست؛ هر جا هستید میتوانید مجاهد فىسبیلالله باشید. شما با ذخیرهى گرانبهایى از تجربهها، از آگاهىها، از توانایىها برگشتهاید؛ اینها باید در خدمت سازندگى کشور به کار گرفته بشود؛ شما ارتشىها در ارتش، شما سپاهىها در سپاه، شما بسیجىها در همه جاى کشور؛ از این تجربهها و از این آگاهىها باید استفاده بشود. شما خودتان را به عنوان کسانى بدانید که خداى متعال بر شما منّت گذاشت، شما را زنده نگه داشت، با انواع و اقسام تجربهها و روحیّاتى که ناشى از دوران اسارت است و صبر و استقامت و حلمى که نتیجهى آن دوران و صبر آن روزها است، آورده و به دامان و آغوش ملّتتان برگردانده؛ باید تلاش کنید، کار کنید، در صفوف مقدّم باشید. ما اگر وحدت کلمه نداشتیم، هیچ یک از این پیروزىها را به دست نمىآوردیم. امام بزرگوار راحل ما، بیشترین توصیهى دوران ده یازده سال زندگى مبارک خودش [بعد از انقلاب] را دربارهى وحدت کلمهى بین قشرهاى امّت کرد؛ امروز ما این وحدت کلمه را داریم؛ باید آن را حفظ کنیم. مبادا گروهگرایىها، جناحگرایىها، سازمانگرایىها، خطگرایىها، حبّ به نفْسها، افرادى را به این طرف یا آن طرف بکشاند. البتّه آن بدنهى ملّت، آن بخش اصلى امّت بزرگوار ما، محکم، باصلابت، یکپارچه، دستنخورده بوده و هست. گوشه و کنار ممکن است کسى، آدم بداخلاقى، آدم بىتوجّهى، یک چیزى بگوید، یک حرفى بزند؛ باید آن را در امواج خروشان احساسات و امید ملّت گم کرد. نباید بگذارید اختلاف، دودستگى، چنددستگى این یکپارچگى را از بین ببرد. و به خدا توکّل کنید؛ هر چه دارید از خدا است؛ هر چه داریم از خدا است؛ هر چه میگوییم متعلّق به خدا است و انشاءالله براى خدا است؛ و این راه باید راه خدا باشد و خدا در ذهنها و نظرهاى ما دائماً باشد و خدا هم به ما انشاءالله کمک خواهد کرد. امیدوارم وجود مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) ماها را و این ملّت عزیز را مشمول دعاهاى زاکیهى خودشان قرار بدهند و روح مطهّر امام عزیزمان هم توفیقات شما ملّت را از خدا بخواهند. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته (۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین سیّدعلیاکبر ابوترابی مطالبی بیان کرد.
(۲ سورهی حج، بخشى از آیهی ۴۰
(۳ سورهی بقره، بخشى از آیهی ۱۵۳
(۴ سورهی عنکبوت، بخشى از آیهی ۶
۵) از جمله میتوان به مصاحبهی صدّامحسین (رئیسجمهور عراق) با شبکهی یکِ تلویزیونِ فرانسه اشاره کرد که در روزنامهی جمهوری اسلامی ۱۰ شهریور ۱۳۶۹ به چاپ رسیده: «عراق برای منافع غرب با ایران جنگید.»
(۶ تعبیر دیگر
(۷ سورهی قصص، بخشى از آیهی ۷
(۸ سورهی قصص، بخشى از آیهی ۱۳
(۹ ر.ک: بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۱۳۶۹/۵/۲۴)، پینوشت شمارهی ۶
(۱۰ از هر راه دورى (برگرفته از قرآن کریم؛ سورهی حج، آیهی ۲۷)
(۱۱ سورهی انبیاء، آیهی ۱۰۵؛ «و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایستهى ما به ارث خواهند برد.»
(۱۲ سورهی اعراف، بخشى از آیهی ۱۲۸؛ «... که زمین از آنِ خدا است؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، میدهد ...»
(۱۳ سورهی توبه، بخشى از آیهی ۳۳؛ «... تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.»
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|