منافع ملی -
تعداد فیش :
150 ،
تعداد مقاله :
1
1403/03/06
1403/01/01
1402/12/09
1402/12/09
1402/09/08
1402/06/08
1402/05/15
1402/03/14
1401/08/28
1401/08/08
1400/12/19
1400/12/15
1400/06/06
1400/02/21
1399/07/21
1399/03/14
1398/12/02
1398/10/27
1398/10/11
1398/08/12
1398/07/04
1398/02/30
1398/01/28
1397/06/16
1397/06/07
1397/04/30
1397/02/19
1396/06/26
1396/03/31
1396/03/22
1396/03/22
1396/03/22
1396/02/27
1396/02/17
1395/07/24
1395/01/18
1395/01/01
1394/10/30
1394/07/22
1394/07/15
1394/07/15
1394/04/27
1394/01/20
1394/01/20
1393/11/19
1393/11/19
1393/10/17
1393/05/22
1392/11/19
1392/10/29
1392/07/13
1392/07/13
1392/05/12
1392/04/05
1392/03/25
1392/03/14
1392/02/10
1392/01/01
1392/01/01
1391/11/19
1391/03/07
1391/02/03
1390/12/03
1390/11/19
1390/05/01
1390/05/01
1390/05/01
1390/02/03
1389/11/15
1389/01/09
1389/01/01
1388/12/06
1388/08/12
1388/08/12
1388/02/24
1387/10/21
1387/10/21
1387/09/24
1387/07/10
1387/06/29
1387/03/14
1387/03/14
1385/08/18
1384/08/13
1384/08/08
1384/06/11
1384/05/12
1384/04/04
1384/03/05
1384/02/19
1384/02/19
1384/02/11
1384/02/11
1383/12/19
1383/11/10
1383/08/06
1383/04/18
1383/04/18
1383/04/15
1383/03/27
1382/10/18
1382/03/14
1382/01/22
1382/01/22
1382/01/01
1382/01/01
1381/05/05
1381/03/01
1381/02/11
1380/11/23
1380/11/21
1380/11/18
1380/11/18
1380/11/03
1380/09/25
1380/09/25
1380/08/21
1380/08/08
1380/08/08
1380/07/04
1380/05/11
1380/05/01
1380/04/10
1380/02/11
1380/01/01
1379/12/09
1379/07/29
1379/07/14
1379/05/05
1378/09/26
1378/08/22
1378/02/30
1378/02/30
1377/11/19
1377/08/12
1377/05/27
1376/05/12
1376/01/01
1375/10/19
1375/02/12
1374/01/30
1372/08/30
1372/02/18
1372/01/04
1370/12/14
1370/02/11
1369/07/04
1368/08/03
1368/07/05
هر یک از نمایندگان مجلس، نمایندهی همهی ملّت ایران است؛ این بدان معنی است که کار اصلی نماینده تأمین منافع ملّی است. پیگیری مسائل حوزهی انتخابیّه باید در چارچوب نگاه کلان به مسائل کشور انجام گیرد و از تصویب طرحهای آبادانی به صورت افراطی و بیرون از حدّ طاقت بودجهی عمرانی پرهیز شود.
امروز منافع ملّی ما و افق روشن آیندهی ما وابسته است به «امید» و «ایمان»... اگر فروغ امید در دلها خاموش بشود هیچ حرکتی اتّفاق نمیافتد. ما اینهمه ظرفیّت برای پیشرفت داریم، اینهمه جوان مستعد داریم، این ملّت آمادهبهکار و پای کار را داریم، این منابع کمنظیر طبیعی را داریم، این موقعیّت جغرافیایی ممتاز را داریم؛ ما میتوانیم پیشرفت کنیم؛ پیشرفتهای بزرگی بکنیم. از اوّل انقلاب تا امروز هم خیلی پیشرفت کردهایم؛ حالا دشمنان کتمان میکنند، بعضیها هم بیانش را درست بلد نیستند، امّا بیش از اینها ما امکان پیشرفت داریم؛ لکن این پیشرفتها در صورتی امکانپذیر است که من و شما به آینده امیدوار باشیم؛ امید داشته باشیم؛ بدانیم میشود پیش رفت، میشود کار کرد، میشود حرکت کرد.
در داخل هم بعضی نسبت به انتخابات بیالتفاتی میکنند. البتّه من احدی را متّهم نمیکنم امّا به همه یادآور میشوم که ما باید به انتخابات از زاویهی منافع ملّی نگاه کنیم، نه از زاویههای جناحی و گروهی؛ منافع ملّی را ملاحظه کنید. اگر انتخابات ضعیف باشد، همه ضرر میکنند، نه اینکه یک عدّهای ضرر کنند، یک عدّهای از ضعیف بودن انتخابات سود ببرند؛ هیچ کس سود نمیبرد. هر کسی ایران را دوست دارد، هر کسی کشور خودش و ملّت خودش و امنیّت خودش را دوست دارد بداند که اگر انتخابات ضعیف برگزار بشود، هیچ کس سود نمیبرد، همه ضرر میکنند، همه ضربه میخورند؛ نه اینکه یک عدّه ضربه بخورند، یک عدّه سود کنند؛ نه. خب حالا این در مسئلهی نمایش قدرت ملّی که عرض کردیم انتخابات مظهر نشان دادن و به رخ کشیدن قدرت ملّی کشور است.
اصلح را شما میخواهید انتخاب کنید. اصلح کیست؟... هر کسی نسبت به منافع ملّی جدّیتر است؛ یعنی حاضر است منافع شخصی خودش را در مقابل منافع ملّی قربانی کند؛ منافع ملّی را ترجیح بدهد بر [منافع شخصی]؛ هر کسی این خصوصیّات را داشته باشد، او اصلح است؛ مسئلهی دین، مسئلهی استقلال، مسئلهی مبارزهی با فساد، مسئلهی منافع ملّی. تعصّبات جناحی را بگذارند کنار؛ در قضایای مختلف ببینند چه چیزی مناسب با منافع ملّی است و مایهی عزّت کشور و آسایش کشور و پیشرفت کشور است، آن را ترجیح بدهند در مقام تعارض منافع بین منافع شخصی و منافع جناحی و منافع ملّی؛ به نظر من اصلح این است.
منطق بسیج مقاومسازی حدّاکثری کشور در مقابل تهدیدها و خطرها است؛ منطق بسیج این است. امام (رضوان الله علیه) با دوراندیشی تشخیص داد که برای آسیبناپذیر شدن کشور و ملّت و انقلاب، نیاز مبرمی وجود دارد به یک نیروی گستردهی عظیم مردمی، چون انقلاب مال مردم است، کشور مال مردم است؛ بهتر از هر عامل دیگری و هر عنصر دیگری، این مردمند که میتوانند از کشورشان و از انقلابشان دفاع کنند، مشروط بر اینکه راه در مقابل آنها گذاشته بشود؛ این راه را امام مشخّص کرد: بسیج. این منطق بسیج است. پس بسیج برای حدّاکثرسازیِ امکانِ مقاومتِ کشور است، در مقابل هر خطری، در مقابل هر تهدیدی؛ این منطق در ایجاد بسیج عامل اصلی بود، امروز هم همین منطق وجود دارد و این منطق بهروز است. امروز هم وجود بسیج لازم است... برای دفاع همهجانبهی مادّی و معنوی از هویّت ملّی، از امنیّت کشور، از منافع مردم. در این چهل و چند سال، کارنامهی بسیج هم تأیید میکند درست بودن این هدفگیری را، نشان میدهد دقیق بودن این دوراندیشی و روشنبینی امام را. عزیزان من! یک مواقعی در این کشور پیش آمد که حضور بسیج برای کشور سرنوشتساز شد؛ یک نمونهاش دفاع مقدّس. قطعاً اگر بسیج مردمی نبود، نتیجهی دفاع مقدّس غیر از آن چیزی میشد که اتّفاق افتاد، چیز دیگری میشد. ماجرای دفاع مقدّس یک نمایش عظیم اقتدار مردمی این کشور در قالب بسیج است.
وقتی میگوییم «تعامل با دنیا»، بعضی از عناصر سیاسی کشور «دنیا» را عبارت میدانند از چند کشور عمدتاً غربی، [فکر میکنند] «دنیا» یعنی این! اگر با آنها ارتباط داشتیم و همکاری گرم و صمیمانه داشتیم، ارتباط با دنیا داریم؛ اگر با آنها یک خرده ارتباطمان کم شد، کأنّه با دنیا ارتباط نداریم. این غلط است؛ این نگاه، نگاه ارتجاعی است؛ این نگاه، نگاه صد سال پیش است. بله، صد سال پیش همینجور بود؛ چند کشور اروپایی بودند که اینها همهکارهی دنیا بودند و ارتباط با آنها به معنای ارتباط با همهی دنیا بود. صد سال از آن روزگار گذشته؛ این نگاه مرتجعانه و کهنه را باید رها کرد. «ارتباط با دنیا» یعنی ارتباط با آفریقا، ارتباط با آمریکای لاتین، ارتباط با آسیا. آسیا منبع عظیم ثروت انسانی و طبیعی است، آفریقا هم همینجور. کشورهای غربی عمدتاً از ناحیهی فشار بر آفریقا و کشورهای اینجوری ثروتمند شدند. در واقع، اروپا ثروت خودش را به یک معنا اصلاً از ناحیهی به سرقت بردن ثروتهای [کشورهای] آفریقایی و بعضی از کشورهای آسیایی به دست آورده. ما از اینها غفلت نکنیم؛ ارتباط با اینها لازم است. پس بنابراین، ملاک ارتباطات بینالمللی منافع ملّی و عزّت ملّی است. این هم مهم است؛ عزّت ملّی خیلی مهم است و بایستی در این ارتباطات، هم سلطهپذیری وجود نداشته باشد و هم سلطهگری؛ یعنی ما، هم با سلطهگری مخالفیم، هم با سلطهپذیری مخالفیم.
نکته[ای] ... که ... مربوط به مسئولین کشور است، توجّه به دریا است. ما به دریا همچنان توجّه لازم را نداریم. امروز نود درصدِ تجارت دنیا از طریق دریا انجام میگیرد. حمل و نقل دریایی، مهمترین بخش حمل و نقل بینالمللی است. ما هم از کشورهایی هستیم که خوشبختانه چند هزار کیلومتر مرز دریایی داریم؛ آن هم دریاهای متنوّع. در شمال کشور دریا داریم، در جنوب کشور دریا داریم، اقیانوس داریم؛ باید خیلی استفاده کنیم، از دریا باید خیلی استفاده کرد. مسئولین محترم بخشهای مربوط باید بنشینند روی این مسئله فکر کنند، برنامهریزی کنند، طرّاحی کنند. البتّه چندی است که یک حرکتی برای این کار آغاز شده امّا باید وسیعتر حرکت کرد؛ ما از دریا باید خیلی استفاده کنیم.
کشورهایی هستند که محصور در خشکیاند؛ در واقع گاهی یک کشور بین چند کشور دیگر زندانی است و هر جا بخواهد برود باید از این کشورها اجازهی عبور بگیرد؛ دریا ندارند. زمان ریاست جمهوری من، در یکی از مجامع بینالمللی، رئیس یک کشوری خواست با ما ملاقات کند، آمد پهلوی من نشست؛ جزو اوّلین سؤالهایش این بود که شما دریا دارید؟ گفتم بله، خوبش را هم داریم، الحمدلله زیاد هم داریم. گفت خوش به حالتان! ما دریا نداریم؛ مشکلش این بود. جزو اوّلین مسائلی که مطرح کرد، مسئلهی دریا نداشتن و دریا داشتن بود؛ واقعش هم همین است. از دریا بایستی استفاده کرد؛ ما [باید] از مرزهای دریایی متنوّع و طولانیمان استفاده کنیم و برای منافع ملّی روی این مسئله کار کنیم. آنچه من به ملّت ایران، به شما جوانهای عزیز عرض میکنم، این است: من میگویم هر که ایران را دوست دارد، هر که منافع ملّی کشور را دوست دارد، هر که بهبود اوضاع اقتصادی را دوست دارد، از مشکلات اقتصادی و معیشتی رنج میبرد و میخواهد آن را اصلاح کند، هر که به دنبال جایگاه باعزّت ایران در نظم جهانیِ پیش رو است، هر که این چیزها را دوست دارد، باید برای ترویج ایمان و ترویج امید در ملّت تلاش کند؛ این وظیفه است؛ این وظیفهی همهی ما است؛ این همهی حرف من با نخبگان، با هستههای انقلابی، با مجموعههای سیاسی، با همهی آحاد مردم متعهّد است. باید همهی ما تلاش کنیم تا در این کشور ایمان و امید زنده بماند.
آنچه من به ملّت ایران، به شما جوانهای عزیز عرض میکنم، این است: من میگویم هر که ایران را دوست دارد، هر که منافع ملّی کشور را دوست دارد، هر که بهبود اوضاع اقتصادی را دوست دارد، از مشکلات اقتصادی و معیشتی رنج میبرد و میخواهد آن را اصلاح کند، هر که به دنبال جایگاه باعزّت ایران در نظم جهانیِ پیش رو است، هر که این چیزها را دوست دارد، باید برای ترویج ایمان و ترویج امید در ملّت تلاش کند؛ این وظیفه است؛ این وظیفهی همهی ما است؛ این همهی حرف من با نخبگان، با هستههای انقلابی، با مجموعههای سیاسی، با همهی آحاد مردم متعهّد است. باید همهی ما تلاش کنیم تا در این کشور ایمان و امید زنده بماند. جامعه راکد نیست، در حال حرکت است، در حال پیشرفت است؛ این خیلی مهم است که جامعه در حال پیشرفت و حرکت باشد. جوان ایرانی زنده است، پُرانگیزه است، آن هم در روزهای شرارت دشمن. خب، پس شما اگر ایراندوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایراندوستی شما این است که امیدآفرینی کنید؛ اگر یأسآفرینی کردید، نمیتوانید بگویید ایراندوستید. شاخصِ عمدهی ایرانستیزی یأسآفرینی است، امیدسوزی است، القای ناتوانی است، القای بنبست است؛ اینها شاخصهای ایرانستیزی است. آنهایی که ایران را دوست دارند، نقطهی مقابلِ این، حرکت میکنند. نگذارید کسانی که دشمن ایرانند، در قالب دفاع از منافع ملّی، لباسِ عوضی بپوشند، چهرهی خودشان را عوض کنند و کارهایی مانند اینها کنند؛ یعنی شاخصها را سرِ دست بگیرید. شما نویسنده، شما شاعر، شما عالِم، شما روحانی، ایران را دوست دارید، ایران اسلامی را دوست دارید، خیلی خوب، باید امیدآفرینی کنید. اگر خلاف این سر زد، ادّعا را نمیشود قبول کرد.
شهادت از یک طرف معاملهی با خدا است؛ آن صِدقی که هست، معاملهی با خدا است: اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة. آن طور که یادم هست، از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و از امام سجّاد (علیه السّلام) نقل شده که قیمت جان شما خیلی بالا است، آن را نفروشید مگر به بهشت. این جان خیلی قیمت دارد؛ قیمت وجود شما خیلی بالا است؛ این را فقط به بهشت بفروشید؛ به هیچ چیزی کمتر از بهشت [نفروشید] که خدای متعال هم خریدارش است؛ جان مال خدا است، خدا هم خریدارش است. اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة؛ پس از یک طرف معاملهی با خدا است. از یک طرف تأمینکنندهی مصالح ملّی است؛ همان تقویت هویّت که گفتیم. شهادت فیسبیلالله مصالح ملّی را و منافع ملّت را تأمین میکند.
قدرت ملّی که میگوییم یک امر مرکّب است، یک مجموعه است؛ یک مجموعهی بههمپیوسته است. قدرت ملّی را در یک نقطهی خاصّی، در یک جریان و حرکت خاصّی نباید دید، [بلکه] یک امری است که مجموعهای از عناصر وجود دارد که اگر اینها جمع شد، قدرت ملّی به وجود میآید که حالا من چند مورد از اینها را ذکر میکنم... یک عنصر، امنیّت و قدرت دفاعی است؛ یک ملّت بتواند خاطرجمع باشد که در مواقع اضطرار میتواند از خودش دفاع کند. یک بخش دیگر، مسئلهی اقتصاد و رفاه عمومی است؛ این هم بسیار مؤثّر است که مردم از لحاظ معیشت دچار آسایش خاطر باشند. یک رکن دیگر، سیاست و قدرت چانهزنی سیاسی و دیپلماسی است؛ این هم یک بخشی از قدرت ملّی است که یک کشوری و یک ملّتی برگزیدگان و خبرگانی داشته باشد که در میدانهای سیاست و دیپلماسی بتوانند چانهزنی کنند، مذاکره کنند، منافع ملّت را تثبیت کنند و به دست بیاورند. یک رکن دیگر، فرهنگ و سبک زندگی است؛ این هم یک رکن قدرت است. اگر چنانچه [یک ملّت] از لحاظ سبک زندگی، تابع و اسیر دیگران و تابعِ بدونِ رأی و نظرِ دیگران باشند و فرهنگ مستقرّ خودشان را نداشته باشند، طبعاً این ضعف شدیدی در قدرت ملّی است.
ایجاد گیاه زنده و حفظ گیاه زنده یک وظیفهی عمومیِ همهی انسانها است، چون انسانها همه به گیاه وابسته هستند. به همین جهت است که تأکید میکنیم، همیشه هم تأکید کردهایم که تخریب جنگلها، تخریب محیط زیست و نابود کردن رویشهای گیاهی و درخت و سبزهی روی زمین، تخریب منابع ملّی است و ضربهی به منافع عمومی جامعه است؛ همه بدانند، این که یک بخشی از جنگل را تخریب کنند، ویران کنند برای اینکه فرض کنید یک ساختمانی، یک مرکزی بسازند، این قطعاً به ضرر است. در یک موارد اضطراری البتّه اشکال ندارد، امّا به طور طبیعی این بدون شک ضرر به ملّت و ضرر به منافع ملّی است... یکی از کارهای جدّیِ حفاظت از محیط زیست، مسئلهی آب و خاک است. خیلیها غافلند از اینکه آب و خاک دو ثروت عظیم ملّی است، دو ذخیرهی حیاتی همهی ملّتها است در همهی کشورهای عالم؛ نباید با اینها مسرفانه برخورد کرد و نباید خاک را تخریب و نابود کرد. بنابراین، رفتار مسرفانهی با آب و خاک مطمئنّاً ضربهی به منافع ملّی است. البتّه سیاستها و روشهای فراوانی وجود دارد برای استفادهی بهینهی از آب و استفادهی بهینهی از خاک؛ اینها معلوم است برای اهلش؛ کسانی که در این زمینه سررشته دارند بایستی مسئولین را هدایت کنند، کمک کنند و مسئولین به این مسئله توجّه کنند.
یک موضوع دیگری که در باب حفاظت از محیط زیست مورد نظر است، مسئلهی حفاظت از حیات وحش است. اینکه نسبت به حیات وحش و حیواناتی که در سرتاسر کشور در جنگلها، در بیابانها، در دشتها متفرّقند، بیتفاوت باشیم، قطعاً به ضرر منافع ملّی است. مسئلهی شکار غیر قانونی را باید جدّی گرفت… یک نکتهی دیگری که باز آن هم مربوط به سازمان حفاظت محیط زیست است، جلوگیری از تبدیل زمینهای کشاورزی است که شنفته میشود در یک موارد زیادی زمینهای کشاورزی را در اطراف شهرها، در نزدیکی شهرها، در بعضی از دشتها تبدیل میکنند به بناهای دیگری؛ جلوی این [کار] باید گرفته بشود، این قطعاً به زیان منافع ملّی است. باید زمینهای کشاورزی توسعه داده بشود که این البتّه فقط کار [سازمان حفاظت] محیط زیست نیست؛ وزارت کشاورزی و بعضی دستگاههای دیگر هم در این [قضیّه] تأثیر دارند. خوشبختانه رئیسجمهور محترم در مسئولیّت قوّهی قضائیّه به این موضوع پرداختند که خود همین هم واقعاً موجب امید مردم به ایشان و محبوبیّت ایشان در بین مردم شد. جای اصلی این [موضوع] قوّهی مجریّه است؛ یعنی جای اصلیِ برخورد با فساد و فسادستیزی قوّهی مجریّه است که زمینههای تولید فساد از بین برود؛ نقش قوّهی قضائیّه بعد از اینها است؛ بعد از آنکه شما تلاش خودتان را کردید، جلوگیری کردید، زمینههای فساد را از بین بردید و امثال اینها، و باز یک اتّفاقی افتاد، آن وقت نوبت ورود قوّهی قضائیّه است. باید مسئلهی تعارض منافع شخصی و منافع عمومی و رشوه و اختلاس و [امثال] این حرفها در دستگاههای دولتی حل بشود.
بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیّتها معطّل مانده. ظرفیّتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بیشمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایهی خسارت برای منافع ملّی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار ادارهی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوقالعاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است. باید نوآوری وجود داشته باشد و این کار باید انجام بگیرد. این جزو مسلّماتِ این دورهی از انقلاب است برای گام دوّم. البتّه در گذشته و در طول زمان در زمینههای تحوّلی در بخشی از جاها یک کارهایی انجام گرفته لکن یک حرکت کلّیتر و عمومیتر و جامعتری در این زمینه باید انجام بگیرد.
اگر چنانچه یک ملّتی، یک کشوری و نیروهای مسلّح او و سردمداران و مدیران نیروهای مسلّح تهدید را در اندازهی واقعی خودش ببینند، از طرفی ظرفیّتهای خودشان و توان و استعداد خودشان را هم به صورت واقعی ببینند و آن را اِعداد کنند، آن را بسیج کنند، آماده کنند -وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم؛(۳) هر چه میتوانید اِعداد کنید- امکانات خود را اِعداد بکنند و توان تهدید دشمن را هم ببینند، این قطعاً منافع ملّی را تأمین خواهد کرد و موجودیّت ملّی را حفظ خواهد کرد، هویّت ملّی را محفوظ خواهد داشت. اگر ملّت قدرت دفاعی پدیدآمدهی از یک چنین محاسبهای را داشته باشد، آن وقت مسئولان طمأنینه پیدا میکنند، مردم آرامش پیدا میکنند و با آرامش خیال مشغول کارهای اساسیای که در یک کشور لازم است میشوند. بنابراین، قدرت دفاعی این جوری است.
در یک حوزهی تخصّصیتر، تحوّل در مبانی معرفتیِ کاربردی است؛ امام این را به وجود آوردند؛ که این تخصّصی است، جزو مسائل حوزوی و کسانی است که دستی در کار فقه و در کارِ علم اصول و مانند اینها دارند. امام فقه را وارد عرصهی نظامسازی کردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البتّه مسئلهی ولایت فقیه، هزار سال [بود که] در بین فقها وجود داشت و مطرح میشد، امّا چون این امید وجود نداشت که این ولایت فقیه تحقّق پیدا بکند، هرگز به جزئیّات آن، به مسائلِ آن پرداخته نمیشد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند. در حوزهی علمیّهی نجف، این را مطرح کردند و دربارهی آن بحث کردند؛ بحثهای علمیِ متقنِ محکمِ کاملاً قابل توجّه برای افرادی که صاحب نظر در این زمینهها هستند؛ یا مسئلهی مصلحتِ نظام را -که مصلحتِ نظام همان منافع عمومی است، منافع ملّی است، چیزی غیر از آن نیست- امام در فقه مطرح کردند. مسئلهی معروف اصولی و فقهیِ «تزاحم» و «اهمّ و مهم» را که در مسائل شخصی و مسائل کوچک به کار میرفت، وارد عرصهی میدان عمومی کردند که در عرصهی ادارهی کشور، مسئلهی مصلحت نظام و مسئلهی «اهمّ و مهم» مطرح میشود.
اوّلاً روز انتخابات روز یک جشن ملّی است؛ این جشن را به همهی هممیهنان عزیزمان در سراسر کشور تبریک میگویم؛ ثانیاً روز احقاق حقّ مدنی ملّت است که میخواهند بیایند رأی بدهند و شرکت خودشان در ادارهی امور کشور را ــ که حقّ آنها است ــ به دست بیاورند؛ ثالثاً یک تکلیف شرعی است که اینها را ما قبلاً هم عرض کردهایم. و حقیقت این است که انتخابات متضمن منافع ملّی کشور است. هر کسی که به منافع ملّی کشور علاقهمند است، در انتخابات شرکت میکند.
یک عدّهای به تبع و هدایت تلویزیونهای آمریکایی و رادیوهای انگلیسی سعی کردند این قضیّه را (حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی) به نحوی آرایش بدهند که ماجرای یومالله ناشی از شهادت بزرگ این دو شهید عزیز را به دست فراموشی بسپارند. سعی کردند کاری کنند که به خیال خودشان آن را به دست فراموشی بسپارند. افرادی که انسان هیچ علاقهای در اینها نسبت به منافع ملّی و نسبت به مصالح کشور احساس نمیکند؛ واقعاً انسان تعجّب میکند. حالا یک عدّهای جوانند، احساساتیاند، فریب میخورند؛ یک عدّهای نه، جوان هم نیستند؛ انسان میبیند که اینها هیچ حاضر نیستند منافع ملّی را درک کنند، فهم کنند، پای این منافع بِایستند. آنچه که دشمن مایل است از زبان اینها سر میزند، در عمل اینها خودش را ظاهر میکند. من میخواهم عرض بکنم همان اندازهای که ما از این حادثهی سقوط هواپیما غصّه خوردیم و غم بر دل ما فرود آمد، دشمن ما از این حادثه به همان اندازه خوشحال شد؛ دشمن ما خوشحال شد؛ به خیال اینکه یک مستمسکی به دست آورده است که بتواند سپاه را زیر سؤال ببرد، نیروهای مسلّح را زیر سؤال ببرد، نظام جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرد.
جمهوری اسلامی اگر تصمیم بگیرد با کشوری معارضه کند، مبارزه کند، صریح انجام میدهد این کار را. ما به منافع و مصالح کشورمان و ملّتمان بشدّت پایبندیم؛ ما به عزّت ملّتمان بشدّت پایبندیم؛ ما به پیشرفت و عظمت ملّت ایران بشدّت پایبندیم؛ هر کسی اینها را تهدید بکند، ما بدون هیچ ملاحظهای با او روبهرو میشویم و ضربهمان را وارد میکنیم. خدا را شکر میکنیم که مردم عزیزمان، ملّت ایران، ملّت شجاعی هستند، ملّت بابصیرتی هستند، ملّت آماده به کاری هستند، مردانشان، زنانشان، جوانانشان، غیر جوانانشان آمادهی به کارند و در عرصه هستند. و اینکه حالا بعضیها میگویند جنگ میشود، درگیری میشود؛ نه، ما هرگز کشور را به سمت جنگ نمیبریم، لکن اگر چنانچه دیگران بخواهند چیزی را بر این کشور تحمیل کنند، ما با قدرت تمام در مقابلشان میایستیم. و معتقدیم که خدا با ما است؛ معتقدیم که پیروزی متعلّق به ما است؛ معتقدیم که فردای این کشور از امروز این کشور بمراتب بهتر خواهد بود، کمااینکه امروزش از دیروزش بمراتب بهتر است.
یک ملّت آزاد یعنی چه؟ اینکه «آزادی یکی از ارزشها است»، آزادی یک ملّت به چیست؟ به کدام ملّت میگویند ملّت آزاد؟ ملّت آزاد آن ملّتی است که آزادانه اراده کند، آزادانه عمل کند و منافع حقیقی و ملّی خودش را تشخیص بدهد، و با آن استقلال اراده و استقلال عمل، آن منافع را برای ملّت خودش و برای کشور خودش تأمین کند؛ این ملّت آزاد به یک چنین چیزی احتیاج دارد؛ و این خصوصیّات و این مختصّات است که یک ملّت آزاد را به ما معرّفی میکند. اگر یک ملّتی توانست این تشخیص درست را بدهد و تصمیم بگیرد و تحت تأثیر تخریب محاسباتی دشمن قرار نگیرد، به نتایج خوبی دست خواهد یافت. تخریب محاسبات؛ ببینید یکی از کارهای دشمن این است که محاسبات مسئولان کشور و مؤثّران فکری کشور و در درجهی بعد آحاد ملّت را تغییر بدهد و در محاسبات اینها اثر بگذارد؛ مثل اینکه شما فرض بفرمایید بتوانید در رایانهی یک شخصی یک بدافزار را وارد کنید که همهی چیزهایی را که این رایانه به شما خواهد داد، عوضی بدهد، غلط بدهد؛ در رایانهی عمومی و کلّی مدیریّت یک کشور، در اندیشهی آنها، در محاسبات آنها گاهی دشمن تأثیر میگذارد. یک ملّت آزاد آن ملّتی است که این تأثیر را نپذیرد، به معنای واقعی کلمه آزادانه بیندیشد، آزادانه فکر کند و با شجاعت عمل کند و دنبال منافع ملّی خودش برود.
یکی از نکات مهمّی که باید توجّه داشته باشیم و توجّه بدهیم مردم را، این است که فهم و ادراک ما آماج حملهی دشمن است؛ یعنی دشمن سعی فراوانی میکند که ادراک ما را از واقعیّت، فهم ما را از واقعیّت منحرف کند. فهم «ما»، یعنی چه [کسانی]؟ یعنی تصمیمسازان، تصمیمگیران، آحاد مردم و افکار عمومی. سعیشان این است که منافع ملّی ما را طبق خواست خودشان تعریف کنند. همین دو سه روز پیش رئیسجمهور آمریکا(۱) راجع به ملّت ایران دلسوزی کرد و مضمون حرفش این بود -حالا تصریح به این معنا نبود- که اگر چنانچه اینها بیایند و مثلاًحرف ما را گوش کنند، یعنی در واقع زیر بار ما بروند، اوضاع و احوالشان درست میشود؛این همان مصداقِ کامل [زیر بار رفتن] است؛ منتها حالا این آدم بلد نیست درست صحبت بکند. همین را با شکلهای مختلفی، رسانههای گوناگونشان و بلدهای کارِ تبلیغاتی مرتّباً دارند القا میکنند که اگر چنانچه ملّت ایران این جور حرکت بکند، مشکلش حل میشود. حالا گوش اغلب مردم بدهکار نیست، امّا بالاخره این کار دارد انجام میگیرد؛ سعیشان این است که ادراک ما را از واقعیّتها، از آنچه وجود دارد منحرف کنند؛ مصلحت ملّی را جوری تعریف کنند که منطبق با خواست خودشان باشد و منافع ملّی را [هم] همین جور.
ما وقتی که شعرمان را در خدمت مفاهیم عالی اخلاقی، در خدمت توحید، در خدمت بیان فضایل اهلبیت، در خدمت ارزشهای اخلاقی، در خدمت سرفصلهای منافع ملّی و انقلابی قرار میدهیم، این جور نیست که فقط به آن ارزشها و به آن معارف خدمت کرده باشیم؛ به شعر خودمان هم خدمت کردهایم؛ شعر ارتقا پیدا میکند.
ارتش و نیروهای مسلّح، امروز فقط به منافع ملّی نمیپردازند؛ منافع ملّی را تأمین میکنند، امّا برکات نیروهای مسلّح ما امروز به بسیاری از کشورهای دیگر هم میرسد. شما فکر کنید اگر چنانچه نیروهای مسلّح ما ــ ارتش و سپاه ــ در مبارزهی با داعش وارد نمیشدند، امروز منطقه چه حالتی داشت؟ البتّه کشورها کارهای خودشان را کردند، منتها نقش نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی را چه کسی میتواند نادیده بگیرد. شما ببینید که اگر وارد نمیشدند، امروز در کشورهای همسایهی ما -همسایگان ما- ملّتها چه جوری بودند و حکومتها دست چه کسانی بود؟ یعنی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی برکاتشان را دارند تقسیم میکنند، نعمتهای خدادادی را بین خودشان و دیگران دارند تقسیم میکنند، خیرشان به همه میرسد؛ و امیدواریم این ادامه پیدا کند و خیرتان به دنیا برسد؛ انشاءالله.
یک مواردی هم هست که بحث سودطلبی نیست که بگوییم برای سودطلبی، این آدم -مفسد اقتصادی- این کار را کرده، [بلکه] خرابکاری است. مثلاً فرض بفرمایید شما میبینید ناگهان در تهران یا در شهرهای بزرگ، پوشک بچّه کمیاب میشود! این اتّفاق افتاده، واقعی است، این بهعنوان فرض نیست؛ آخر پوشک بچّه؟ این مردم را عصبانی میکند دیگر! طرف مقابل -دشمن- میخواهد مردم عصبانی بشوند از دستگاه دولتی و دستگاه حکومت؛ این یکی از راههایش است؛ پوشک! یا شب عید که مثلاً فرض کنید وقت شستوشو و مانند اینها است، موادّ شوینده ناگهان کمیاب میشود، نیست؛ خب این کاری است که خرابکاری است. اینها را بایستی با چشم باز دنبال کرد؛ این یک مسئلهی مهم است.
برجام هدف نیست، برجام وسیله است. برجام هدفی نیست که ما لازم باشد این را حتماً حفظ کنیم؛ وسیلهای برای حفظ منافع ملّی ما است. اگر چنانچه یک روزی به این نتیجه رسیدید که برجام نمیتواند منافع ملّی را تأمین بکند، برجام را بگذارید کنار، یعنی هیچ اهمّیّتی ندارد؛ ببینید منافع ملّی چه اقتضاء میکند. از من هم گاهی سؤال میشود که شما گفتی که برجام را آتش میزنی، چرا آتش نزدی؟ علّتی که آتش نزدیم همین بود که گفتیم شاید بشود منافع ملّی را با آن تأمین کرد؛ وَالّا اگر آدم بفهمد که منافع ملّی تأمین نمیشود، ما هم آتش زدن را بلدیم که این کار را بکنیم. بالاخره بازی نکنند با ما؛ این را باید جدّی دنبال بکنید.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامهی تبیین بایدها و نبایدهای دیپلماسیِ نظام اسلامی، شرط لازم برای نمایندگان دیپلماسی را برخورداری از روحیهی قوی و مستحکم، امید به آینده و بهرهمندی از احساس حقانیت برشمردند و با اشاره به موضوع مهم منافع ملی، گفتند: هدف اصلی و واقعی دیپلماسی، حفظ منافع ملی است و «تعامل» یا «تقابل»، تنها روشهایی برای تأمین منافع ملی هستند.
حضرت آیتالله خامنهای، منافع ملی را برگرفته از سیاستهای اصلی و ارزشهای نظام دانستند و تأکید کردند: دستگاه دیپلماسی باید منافع ملی را حفظ و تأمین کند. ... رهبر انقلاب اسلامی در ادامه به موضوع «دیپلماسی ایدئولوژیک» اشاره و خاطرنشان کردند: برخی به غلط، سخن از لزوم جدایی دیپلماسی از ایدئولوژی به میان میآوردند، درحالیکه دیپلماسی ایدئولوژیک هیچ اشکالی ندارد و القای تقابل میان ایدئولوژی و منافع ملی، صحیح و منطقی نیست. حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه هدف از تشکیل جمهوری اسلامی، حفظ منافع ملی، استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، قدرت و امنیت ملی است، افزودند: ایدئولوژی به دنبال تأمین و حفظ منافع ملی است و هویت یک ملت محسوب میشود. حالا گفته میشود که برجام را میخواهیم با این سه کشور اروپایی ادامه بدهیم؛ من به این سه کشور هم اعتماد ندارم. من میگویم به اینها هم اعتماد نکنید؛ [اگر] میخواهید قرارداد بگذارید، تضمین به دست بیاورید -تضمین واقعی، تضمین عملی- وَالّا فردا اینها هم همان کاری را خواهند کرد که آمریکا کرد، [امّا] به یک شیوهی دیگر. روشهای سیاسی و دیپلماسی، روشهای ویژهای است؛ گاهی لبخند میزنند و در حال لبخند، خنجر را تا دسته در سینهی انسان فرو میکنند؛ دیپلماسی این است دیگر؛ با اخلاق خوش، با تعریف و تمجید که «بله شما خیلی خوبید، شما آقایید، ما میدانیم شما قرارداد را به هم نمیزنید،»! اگر چنانچه توانستید تضمین از آنها بگیرید بهطوری که بشود اعتماد کرد، خب اشکالی ندارد، حرکتتان را ادامه بدهید؛ اگر نتوانید چنین تضمین قطعیای را بگیرید -که بنده هم بسیار بعید میدانم که بتوانید تضمین بگیرید- آنوقت دیگر نمیشود اینجوری حرکت کرد و اینجوری ادامه داد.
مسئله بسیار حسّاس است. امروز مسئولین کشور در معرض یک آزمون بزرگند؛ آیا حفظِ عزّت و اقتدارِ این ملّت عزیز را خواهند کرد یا نه؟ باید عزّت این ملّت تأمین بشود، منافع ملّت باید تأمین بشود به معنای واقعی کلمه، که خب حالا خوشبختانه مسئولین هم بر روی حفظ منافع ملّی تکیه کردند و گفتند باید منافع ما تأمین بشود؛ بله، باید تأمین بشود منتها برای تأمین منافع، به حرفِ فلان رئیس و فلان نخستوزیر و فلان صدراعظم اعتماد نکنید؛ حرف اینها اعتباری ندارد؛ امروز یک چیزی میگویند، فردا یکجور دیگری عمل میکنند؛ هیچ رودربایستی هم ندارند، خجالت هم اصلاً نمیکشند. متأسّفانه در عالم دیپلماسی چیزی که وجود ندارد اخلاق انسانی است؛ بخصوص این غربیها، اروپاییها که هیچ اصلاً اخلاق را در ارتباطات گوناگون دیپلماسی و امثال اینها، بو نکردهاند؛ فقط صرفاً بر طبق منافع خودشان فکر میکنند و حرکت میکنند و نقشه میکشند. با اینها باید با دقّت رفتار کرد، عاقلانه باید رفتار کرد. بنابراین عزّت ملّت باید حفظ بشود، منافع ملّت باید حفظ بشود؛ به معنای واقعی هم حفظ بشود، اعتماد هم نشود. شما ملاحظه کنید وقاحت سران نظام سلطه را! در همین قضیّهی مذاکرات هستهای و قرارداد هستهایِ موسوم به «برجام»، هر روز یک شرارتی از خودشان نشان میدهند، هر روز یک جلوهای از شیطنت خود نشان میدهند و اثبات میکنند صحّت فرمایش امام را که فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است. حقیقتاً خبیثترین شیطانها، رژیم ایالات متّحدهی آمریکا است. شما جوانهای عزیز بدانید که مسئلهی تحریمها یک مسئلهی کاملاً روشن و حلشدهای است. ملّت ایران بهخاطر نیازهای صلحآمیز کشور، به دنبال فعّالیّت هستهای بوده و هست. ما تا چند سال دیگر احتیاج داریم به حدّاقل بیست هزار مگاوات نیروی برقی که از امکانات هستهای و از نیروی هستهای استفاده بشود و به دست بیاید. غیر از آن مقداری از انرژی که از دستگاههای غیرهستهای بهدست میآید، آنطوریکه متخصّصین ما و صاحبنظران ما محاسبه کردند، بیست هزار مگاوات از راه امکانات اتمی بایستی به دست بیاید؛ [لذا] نظام جمهوری اسلامی دنبال اقدام علمی و عملی در این راه حرکت کرد؛ یک کار مشروع، یک کار صحیح، یک کار بیضرر و بیخطر که هیچ ضرری، هیچ خطری برای هیچ ملّتی و هیچ کشوری نداشت. رژیم ایالات متّحدهی آمریکا که از پیشرفت علمی این ملّت و همهی ملّتهای دیگر نگران است و مایل به پیشرفت علمی نیست و اجازه نمیدهد ملّتها پیشرفت کنند -چه ازلحاظ علمی، چه ازلحاظ عملی، چه ازلحاظ اقتصادی- در مقابل این حرکتِ مشروع و صحیحِ جمهوری اسلامی، تحریمهای ظالمانهای را تحمیل کرد. مسئولین کشور به این نتیجه رسیدند که مذاکره کنند و از بخشی از این حقّ خود صرفنظر کنند، برای اینکه تحریمها برداشته بشود و این کار را کردند. امروز علیرغم همهی قرارها، همهی تعهّدها، همهی بحثهای فراوانی که انجام گرفته است، برخورد رژیم ایالات متّحدهی آمریکا با این مذاکرات و با نتیجهی مذاکرات، یک برخورد کاملاً ظالمانه، کاملاً قلدرمآبانه و کاملاً زورگویانه است. در مقابل این حرکت خصمانهی دشمن، ملّت ایران باید چهکار بکند؟ مسئولین باید چهکار کنند؟ مسئولین باید به سردمدارانِ رژیمِ فاسدِ ایالاتِ متّحدهی آمریکا اثبات کنند که به مردمِ خودشان متکّیاند و این مردم، یک ملّت مقتدر را تشکیل دادهاند؛ باید اثبات کنند که ملّت ایران به برکت اسلام، زیر بار زور نمیرود، در مقابل قدرتها کُرنش نمیکند؛ این را باید اثبات کنند، باید نشان بدهند. آمریکاییها باید بدانند ملّت ایران بر مواضع شرافتمندانه و قدرتمندانهی خود خواهد ایستاد. در کار مسائل مهمّی که به منافع ملّی کشور ارتباط دارد، عقبنشینی در قاموس جمهوری اسلامی ایران معنی ندارد. ما حرکتمان را قدرتمندانه ادامه خواهیم داد. دشمن باید این را احساس کند و بداند که زورگویی و قلدرمآبی، هرجای دیگر جواب بدهد، در جمهوری اسلامی ایران جواب نخواهد داد. جمهوری اسلامی ایران، راستقامت و مقتدر ایستاده است و چون الهامبخش ملّتهای دیگر است، بیشتر آماج دشمنی اینها است. مسئولین فاسد و مفسد و دروغگو و فریبکار ایالات متّحدهی آمریکا خجالت نمیکشند، وقیحانه میایستند و ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران را به دروغگویی متّهم میکنند. ملّت ایران صادقانه حرکت کرد، صادقانه عمل کرد، صادقانه پیشرفت کرد، راه خدا را صادقانه انتخاب کرد و این راه را صادقانه تا آخر به توفیق الهی خواهد پیمود. دروغگو شما هستید؛ دروغگو سردمداران نظام سلطهاند؛ دروغگو آن کسانی هستند که برای هیچ ملّتی نمیتوانند خوشبختی و سعادت را ببینند و منافع نامشروعِ خود را به هر قیمتی علیرغم منافع ملّتها مایلند تأمین کنند؛ آنها هستند که فریبگرند و دروغگو هستند. ملّت ایران محکم ایستاده است، این را بدانند؛ در قضیّهی برجام، هر حرکتِ غلطِ نظامِ سلطه با عکسالعمل جمهوری اسلامی روبهرو و مواجه خواهد شد. اینجا اهمّیّتِ امنیّت در منطقه را احساس میکنید؛ این امنیّتی که در منطقه نیست، در داخل کشور بحمدالله هست و این به برکت تلاش و مجاهدتِ شما جوانانِ مؤمن و مسئولان و مدیرانِ نیروهای مسئول در این رابطه است. امیدواریم خداوند کمک کند.
یکی از خصوصیّاتی که این جوانی که شما تربیت میکنید و روی او اثر میگذارید باید دارا باشد، [این است که] معتقد و مُباهی به هویّت ملّی خود باشد. من آن روز در جمع مسئولین که اینجا بودند، راجع به هویّت ملّی صحبت کردم؛ عرض کردم که منافع ملّی در رابطهی با هویّت ملّی، معنا میشود و ترجمه میشود. آن چیزی که ظاهرش منفعت است، امّا باطنش با هویّت ملّی ناسازگار یا معارض است، در واقع منافع ملّی نیست؛ زیانهای ملّی است. باید با این هویّت ملّی، این جوان را آشنا کنید که مُباهی به این هویّت باشد و به استقلال که البتّه غالباً جوانهای امروز ما، قدر استقلال را هم نمیدانند؛ خب جوان دانشجو از اوّل عمرش، در یک کشوری زندگی کرده که هیچ وابستگی سیاسی و عقیدتیای به قدرتهای خارجی نداشته؛ از اوّل، همیشه دیده که در مقابل قدرتهای خارجیای که دیگران جرئت نمیکنند بگویند «بالای چشمتان ابرو است»، جمهوری اسلامی ایستاده؛ این استقلال سیاسی است؛ این را از اوّل دیدهاند، [لذا] قدرش را نمیدانند؛ آن دورهای را که هر چه آمریکا میگفت و قبل از او هر چه انگلیس میگفت باید در کشور تحقّق پیدا میکرد، اینها درک نکردهاند، لذا قدر استقلال را نمیدانند؛ این باید تفهیم بشود به اینها. این یکجور نقش اساتید بر روی دانشجوها است.
اگر بخواهید ظرفیّتهای کشور را که بسیاری از این ظرفیّتها هم هنوز ناشناختهاند به فعلیّت برسانید و از آنها بهرهبرداری بکنید، اگر بخواهیم راه را از بیراهه تشخیص بدهیم -چون انسان، مسئولین کشور، دولتها و بخشهای مختلف، در مقابل خودشان گاهی راههایی را مشاهده میکنند که بعضی از این راهها بیراهه است؛ ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند- و این کارهای بزرگ را انجام بدهیم، احتیاج داریم که اوّلاً ملاکهای تصمیمگیریمان را مشخّص کنیم و آنها را درست انتخاب کنیم، ثانیاً از تجربههایمان استفاده کنیم؛ این عرض امروز من است. باید بتوانیم ملاکهای تصمیمگیری را درست انتخاب بکنیم؛ غالباً در اینجا لغزشهایی وجود دارد؛ در طول زمان، در طول دورانهای مختلف، نه امروز؛ حالا عرض خواهم کرد.
خب، ملاک تصمیمگیری چیست؟ طبعاً آن حرف کلّی که در اینجا وجود دارد، منافع ملّی است؛ یعنی ملاک تصمیمگیری برای دولتها، تأمین منافع ملّی است؛ حالا چه منافع کوتاهمدّت، چه منافع بلندمدّت. مسئله اینجا است که منافع ملّی را چهجوری تعریف کنیم، چهجوری شناسایی کنیم؛ چه چیزی را واقعاً منافع ملّی بدانیم و چه چیزی را نه. آن نکتهی اساسی که مورد نظر بنده است و میخواهم عرض بکنم، این است که منافع ملّی آنوقتی منافع ملّی هستند که با هویّت ملّی ملّت ایران، با هویّت انقلابیِ ملّت ایران در تعارض نباشند. آنوقتی منافع واقعاً منافع ملّی هستند که با هویّت ملّت در تعارض نباشند، وَالّا آنجایی که ما چیزی را بهعنوان منافع ملّی در نظر میگیریم لکن هویّت ملّی را پایمال میکنیم، قطعاً اشتباه کردهایم، این منافع ملّی نیست؛ این چیزی است که از دوران مشروطه تا قبل از انقلاب، متأسّفانه سرنوشت همیشگی کشور ما بوده؛ هویّت ملّی را زیر پا لگدمال کردند. البتّه از قبل از دوران پهلوی، از اواخر دوران قاجار، این حالت پیش آمده. هویّت ملّی همیشه پامال چیزهایی شده است که بهعنوان منافع ملّت ایران به نظر مدیران و تصمیمگیران و تصمیمسازان میرسیده و اجرا میکردند؛ این یعنی معکوس کردن نسبت. منافع ملّی بایستی با هویّت ملّی تطبیق داده بشود، نه اینکه هویّت ملّی تابع منافع ملّی قرار بگیرد، که قهراً منافع تخیّلی است. اینکه یک نفری بیاید بگوید که «ما از فرق سَر تا ناخن پا باید فرنگی بشویم تا اینکه بتوانیم پیشرفت کنیم، ترقّی کنیم»، این همان پامال کردن هویّت ملّی است. یعنی به یک ملّتی با سابقهی تاریخی، با فرهنگ غنی و قوی، با اینهمه اعتقادات، با اینهمه سرمایههای گوناگون معنوی میگویند «شما بیایید همه چیزتان را رها کنید، بریزید دور، از فرق سَر تا ناخن پا بشوید غربی، تا آنوقت بتوانید پیشرفت کنید». یعنی یک منافعی را تصویر میکنند و ترسیم میکنند برای ملّت که لازمهاش جدا شدن از هویّت ملّی است؛ این همان بیهویّت کردن ملّت و بیموجودیّت کردن ملّت است؛ که در دوران پهلوی، به حدّ اعلیٰ رسید؛ البتّه عرض کردم، از اواخر دوران قاجار شروع شده بود. انقلاب آمد، این نگاه را عوض کرد، تغییر داد. یکی از کارهای بزرگ انقلاب اسلامی همین است که یک هویّتی برای ملّت تعریف کرد و بر آن پافشاری کرد؛ منافع ملّی را براساس آن استخراج کرد و استنباط کرد و ترسیم کرد و تصدیق کرد و دنبال کرد. ما در آن شکل قبلی به منافع ملّی هم واقعاً نمیرسیم؛ کمااینکه شما ملاحظه کنید کشور ما با اینهمه سرمایه، با اینهمه امکانات، بهخاطر از دست دادنِ همین هویّت، از دوران مشروطه تا قبل از انقلاب هیچ پیشرفتِ متناسب با شأنش و متناسب با آن سِیلی که در دنیا بود نداشت. در دنیای پیشرفته و فعّال و زنده، حرکت به سمت جلو ازلحاظ علمی، ازلحاظ فنّاوری، ازلحاظ بخشهای مختلف زندگی جور دیگری پیش رفت؛ [امّا] در کشور ما نه، توقّف و رکود حاکم بود؛ امّا از انقلاب به اینطرف با تغییر این نگاه، وضعیّت عوض شده. ما از بعد از انقلاب احساس میکنیم پیشرفت داریم، احساس میکنیم داریم به جلو حرکت میکنیم؛ البتّه عقبافتادگیها زیاد است، امّا پیشرفت محسوس است. اوّلین بار در طول تاریخ ما -تاریخ چندین قرنی، تاریخ از دوران باستان به این طرف- ملّت ایران بعد از انقلاب، نقش پیدا کردند، از حاشیه وارد متن شدند و تعیین میکنند. همچنانکه معلوم است، از بالاترین مسئول کشور، از رهبری، ریاست جمهوری، مسئولین گوناگون دیگر، با انتخاب ملّت مسئولیّت پیدا میکنند و سرِ کار میآیند و به ملّت باید جواب بدهند؛ باید به ملّت جواب بدهند. این یک قلم از مهمترین حوادثی بود، تغییراتی بود، تحوّلاتی بود که انقلاب ایجاد کرد. بنابراین، بعد از انقلاب، منافع ملّی تغییر پیدا کرد؛ یعنی معیارها برای منافع ملّی طبعاً تغییر پیدا کرد. بعد از آنکه انقلاب شد، همینطور که عرض کردیم، دیکتاتوریها به مردمسالاری تبدیل شد، وابستگیها به استقلال سیاسی تبدیل شد، عقبماندگی به پیشرفتهای قابل توجّه تبدیل شد؛ در زیرساختها، در نیروی انسانی، در صنایع مهمّی مثل نانو، زیستفنّاوری؛ صنایع بزرگی که ماها امروز جزو درجههای بالای آنها در دنیا و در بین دویستوخردهای کشور هستیم؛ در علم، در آموزش عالی و غیره. خب اینها حوادثی بوده که هویّت انقلابی ما اینها را به وجود آورده.
پس نتیجه: هر آن چیزی که با این هویّت در تعارض باشد، منافع ملّی نیست، ولو ما تصوّر کنیم که این یک سودی است برای ملّت یا منفعتی است برای ملّت؛ نه، هرچه با اسلام ما، با انقلاب ما، با گذشته و سابقهی تاریخی دیرینهی ما، معارضه داشته باشد، جزو منافع ملّی بهحساب نمیآید. البتّه از این حرف، برداشت اشتباه نشود؛ این معنایش این نیست که ما خودمان را از پیشرفتهای علمی دنیا یا پیشرفتهای گوناگون بشری محروم کنیم؛ نه، چون این روزها معمول شده، هر یک کلمه حرفی که از دهان مسئولین صادر میشود، در یک سطح وسیعی -از رادیوی انگلیسی گرفته تا نمیدانم فلان پایگاه اینترنتی- مرتّب به میل خودشان تفسیر میکنند، تأویل میکنند؛ باز تأویل نکنند این حرف را که ما گفتیم چون انقلاب کردیم، چون مسلمان هستیم، چون سابقهی تاریخی داریم، بنابراین باب استفاده از پیشرفتهای بشری را به روی خودمان میبندیم! نخیر، پیشرفتهای بشری مال همه است، مال کَس خاصّی نیست؛ همهی بشریّت حق دارند از این پیشرفتها استفاده کنند. هر کسی عاقلتر باشد، زرنگتر باشد، بلدتر باشد، بیشتر استفاده میکند؛ ما مایلیم که عاقلتر و بلدتر باشیم، انشاءالله بیشتر هم استفاده خواهیم کرد. این حرف معنایش این است که منافع ملّی ما ذیل تلقین سیاستهای خارجی نباید قرار بگیرد. ما باید خودمان منافع ملّی را تعریف کنیم؛ تحمیل نباید وجود داشته باشد. حرف اصلی ما در مورد بحث تصمیمسازی و تصمیمگیری شد این؛ منافع ملّی، ملاک صحّت تصمیمگیریها است و منفعت ملّی آن چیزی است که با هویّت ملّت ایران هیچگونه معارضهای نداشته باشد و از آن برکنار هم نباشد؛ یعنی برخاستهی از این هویّت باشد؛ این میشود منفعت ملّت ایران. این را مسئولین کشور، دولت محترم، قوّهی قضائیّه، قوّهی مقنّنه، این کسانی که تصمیمهای کلان را برای کشور میگیرند، باید همواره در نظر داشته باشند؛ هر چیزی که شائبهی ضدّیّت با اسلام یا بیگانگی از اسلام، ضدّیّت با انقلاب یا بیگانگی از انقلاب، ضدّیّت با ریشهی تاریخی ملّت ایران یا بیگانهی از آن، یا هر چیزی ازاینقبیل [داشته] باشد، جزو منافع ملّی نیست و مورد تصمیم نمیتواند قرار بگیرد.
یک عرض هم بکنم به طرفدارهای نامزدهای انتخاباتی؛ خب هرکسی از این آقایان محترم نامزدهای انتخابات، یک عدّه طرفدار و علاقهمند و سینهچاک و دوستدار و مانند اینها دارد، اینها هم متانت خودشان را حفظ کنند؛ هم طرفدارها، هم ستادها، متانت خودشان را حفظ کنند، انضباط خودشان را حفظ کنند؛ مقصودشان انجام وظیفه باشد، آنچه برای ما مهم است این است. این چند صباحِ زندگی، این چند صباحِ کار و تلاش -زید یا عمرو یا بکر- اینها خواهد گذشت، آنچه میمانَد، عمل ما است که در محاسبهی الهی بهحساب میآید و باید جواب بدهیم. وَ استَعمِلنی بِما تَسأَلُنی غداً عَنه؛ خدای متعال فردا از ما، از چیزهایی سؤال خواهد کرد؛ به فکر آن باید بود، برای آن باید تلاش کرد. هم آحاد مردم، هم خود نامزدهایی که در عرصهی رقابتهای انتخاباتی وارد شدند، هم طرفدارانشان و دوستانشان، کاری کنند که هر حرکتشان حسنهای باشد در نزد کرامالکاتبین الهی؛ کاری کنند که اعمال آنها، رفتار آنها، گفتار آنها پیش خدای متعال حسنه محسوب بشود و خدای متعال ثواب برای آن معیّن بکند. این کِی خواهد شد؟ آنوقتی که ما کارهایمان را برای خدا انجام بدهیم. [همه] تلاش کنند، مبارزه کنند، کار کنند، خوب است، امّا نیّتها را نیّتهای خدایی بکنند؛ اگر این[طور] شد، آنوقت خدای متعال هم به کار برکت خواهد داد، به ملّت ایران برکت خواهد داد و آنچه به نفع ملّت ایران است، به توفیق الهی پیش خواهد آمد. بههرحال همه موظّفیم که به قانون و انضباط قانونی پایبند باشیم و آن را عمل بکنیم.
برادران و خواهران عزیز و همهی ملّت ایران که خواهید شنید! بدانید که انتخابات حیاتی است؛ نه این انتخاباتِ بالخصوص، [بلکه] همهی انتخاباتهای کشور، بخصوص انتخابات ریاست جمهوری که از همه مهمتر است، در همهی دورهها، واقعاً برای کشور حیاتی است؛ هم به لحاظ نفْس انتخابات مهم است -که این یک مقولهی مهمّی است؛ خب جمهوری اسلامی است؛ جمهوری، ما جمهوری هستیم؛ مناصب ما و مقامات ما برآمدهی از جمهورِ ملّت است، از مردم است؛ این را بایستی ما با کمال دقّت حفظ کنیم، این خیلی باارزش است؛ اگر این [انتخابات] در نظام جمهوری اسلامی وجود نمیداشت، امروز از نظامی که با آن انقلاب به وجود آمد، خبری باقی نبود، این خیلی مهم است؛ از دل اسلام این معنا درمیآید و استفاده میشود؛ اینجور نیست که ما جمهوری را گرفته باشیم و منضمّ به اسلام کرده باشیم؛ نه، خود اسلام به ما اینجور یاد میدهد؛ حالا این یک مقولهای است- لکن علاوهی بر این، آنچه برای ادارهی کشور و حفظ کشور و منافع ملّت به صورت فوری، فوتی لازم است، حضور مردم است؛ حضور مردم است! حضور مردم است که گرهگشا است، حضور مردم است که دشمنان را از هیبت جمهوری اسلامی میترسانَد؛ این واقعیّتی است، این را بدانید.
پیشگیری از جرایم و تخلفات انتخاباتی و هرگونه اقدام مغایر قانون، منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی و رسیدگی سریع و خارج از نوبت حسب مورد به آنها بهویژه جرایم امنیتی، مالی و تبلیغاتی و اقدامات تخریبی ضد داوطلبان.
بنده از هر اقدامی که چه دولت، چه مجلس شورای اسلامی درجهت منافع مردم و گشایش امور مردم انجام بدهند، جدّاً دفاع میکنم و از آن حمایت میکنم. مهم این است که انسان احساس کند کاری دارد انجام میگیرد که برای منافع ملّی مفید و لازم است؛ اگر بنده در مورد هر موضوعی -چه آنچه مربوط به قوّهی مجریّه است، چه آنچه مربوط به قوّهی مقنّنه است، همچنین قوّهی قضائیّه- احساس کنم کاری دارد انجام میگیرد که در خدمت مردم و برای مردم است، جدّاً دفاع خواهم کرد؛ از همهی نیرو و توانی که در این بندهی ناچیز وجود دارد استفاده خواهم کرد برای حمایت از این کاری که به نفع مردم و برای رفع مشکلات مردم است.
در اینجا سنگرهایی بهوجود آورده بودند که اوّل رژیم انگلیس، بعد رژیم آمریکا در سالهای بعد یا دهههای بعد، از این سنگرها استفاده میکردند برای دوام سلطهی خودشان بر این کشور. انقلاب آمد و به دست جوانهای خودش این سنگرها را تخریب کرد، منهدم کرد و به جای آن، سنگرهایی برای حفاظت از انقلاب و برای حفاظت از جمهوری اسلامی و منافع ملّی بهوجود آورد. اینها میخواهند بیایند آن سنگرهای تخریبشدهی قبلی را دوباره ترمیم کنند و این سنگرهایی را که به دست انقلاب و انقلابیون و جوانها بهوجود آمده است از بین ببرند؛ هدف این است.
مسئلهی دوّم که سلامت انتخابات و سلامت این رقابت را تأمین و تضمین میکند، این است که مردم با بصیرت، با فکر وارد بشوند و انسانهای صالح را انتخاب بکنند. آدمهایی را انتخاب بکنند که وقتی رفت در آن مسند نشست -حالا آن مسند هرچه باشد؛ چه مسند عضویّت در مجلس خبرگان باشد یا در مجلس شورای اسلامی باشد یا ریاست جمهوری باشد- خودش را سپر بلای مشکلات کشور قرار بدهد، فانی در خدمات و مصالح و منافع عمومی مردم باشد، کشور را به دشمن نفروشد، مصالح کشور را برای رودربایستی با این و آن زیر پا نگذارد؛ باید این را انتخاب کنند. این میشود یک انتخابات خوب.
بنده گزارشهایی دارم، خبرهایی دارم؛ بررسی میکنند، جستجو میکنند، نخبهها را پیدا میکنند؛ نه برای اینکه در داخل تشویق بشوند، تربیت بشوند؛ [بلکه] برای عوامل بیرونی، که به آنها معرّفی کنند، حلقهی واسطی بشوند برای مهاجرت نخبگان و به تعبیر رایج «فرار مغزها». این هم خیانت است؛ این خیانت است؛ این ولو ممکن است در پوشش دلسوزی برای این دانشجو انجام بگیرد امّا این دلسوزی نیست. اینکه ما دانشجو را تشویق کنیم و بگوییم «آقا! اینجا چیست؟ چه کسی به تو میرسد؟ چه کسی به تو اعتنا میکند؟ بگذار برو آنجا، زندگی کن، پیش برو، پیشرفت کن» این خیانت است، این پشتکردن به کشور و منافع کشور و آیندهی کشور است و وادارکردن یک جوان نخبه به این کار است.
یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند.
در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد -که البتّه طرفهای ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکرهی با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را نمیفهمند.
دنیای اسلام یک نسخه امروز دارد و آن اتّحاد است. در درون کشورها هم همین نسخه وجود دارد؛ ملّتها باید متّحد باشند. ملّت ایران باید متّحد باشد. از این قضایای هستهای و غیر هستهای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یکجور بگویند -بالاخره یک کاری است دارد انجام میگیرد، مسئولینی دارد، دنبال میکنند؛ انشاءالله آنچه منافع ملّی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند- بین مردم نباید دودستگی بهوجود بیاید. دشمن این را میخواهد. الان هم اگر کسی تعقیب کند این سخنپراکنیهای بیگانگان را، این رادیو تلویزیونها و این وبگاههایی که از طرف آنها دارد همینطور مرتّب توسعه پیدا میکند و مرتّب هم دارند مطلب میدهند، دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود؛ وحدت را حفظ کنید، با هم باشید.
با وجود اینکه من خوشبین نبودم به مذاکرهی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکرهکنندگان هم با همهی وجود حمایت کردم، الان هم حمایت میکنم. از رسیدن به یک توافقی که منافع ملّت ایران را تأمین کند و عزّت ملّت ایران را حفظ کند، صددرصد من حمایت میکنم و استقبال میکنم؛ این را همه بدانند. اگر کسی بگوید که ما مثلاً با توافق یا با رسیدن به یک نقطه مخالفیم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد.
البتّه این را هم ما گفتیم که توافق نکردن بهتر از توافق بد است ــ که این حرف را آمریکاییها هم میزنند ــ این فرمول، فرمول درستی است؛ توافق نکردن از توافق کردنی که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بین برود، ملّت ایران با این عظمت، تحقیر بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافق کردنی. الان فرصت خوبی است برای همدلی؛ یک عدّهای مخالفند، یک عدّهای اعتراض دارند؛ خیلی خب، مسئولین ما که مردمان صادقی هستند، مردمان علاقهمند به منافع ملّیاند، بسیار خب، یک جمعی از مخالفین را ــ از آن افرادی را که شاخصند ــ دعوت کنند، حرفهای آنها را بشنوند؛ ای بسا در حرفهای آنها یک نکتهای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکتهای هم نبود، آنها را قانع کنند؛ این میشود همدلی؛ این میشود یکسانسازی دلها و احساسها، و به تبع آن عملها. به نظر من بنشینند، بشنوند، بحث کنند.
بنده با توافقی که بتواند انجام بگیرد موافقم؛ البتّه توافق بد نه. آمریکاییها مکرّر تکرار میکنند و میگویند «ما معتقدیم که توافق نکردن، بهتر از توافق بد کردن است»؛ بله، ما هم همین عقیده را داریم؛ ما هم معتقدیم که توافق نکردن، بهتر است از توافق بد، توافقی که به ضرر منافع ملّی است، توافقی که موجب تحقیر ملّت بزرگ و با عظمت ایران است.
ما با پیشرفت این کاری که مسئولین دولتی ما شروع کردهاند و تلاش هم دارند میکنند - واقعا دارند تلاش میکنند و وقت میگذارند و نیرو صرف میکنند - موافقیم؛ به یک توافق خوب هم اگر برسد موافقیم. بنده هم موافقم، مطمئنّم که ملّت ایران هم آن توافقی را که در آن عزّت او محفوظ بماند، احترامش محفوظ بماند، منافعش حفظ بشود، مخالفتی ندارد، موافقت خواهد کرد؛ منتها باید این خصوصیات، بلاشک ملاحظه بشود؛ باید تکریم و حرمت ملّت ایران و مسئلهی اساسیِ مهمّی که عبارت است از پیشرفت ملّت ایران، محفوظ بشود و محفوظ بماند. ملّت ایران عادت نکرده است که به زورگوییِ دشمنان گوش فرا بدهد و تسلیم زورگویی و باجخواهی بشود؛ آنطرف هرکه باشد، آمریکا باشد[یا دیگران]. یکروزی آمریکا و شوروی سابق، در مقابل جمهوری اسلامی دست به دست هم داده بودند و با همهی اختلافاتی که داشتند، زور میگفتند؛ جمهوری اسلامی زیر بار زور آنها نرفت، جمهوری اسلامی پیروز شد، جمهوری اسلامی موفّق شد؛ امروز هم همینجور خواهد بود. امروز هم ملّت ایران و نظام جمهوریاسلامی، زیر بار زور نخواهد رفت.
امروز آن چیزى که لازم است براى ملّت ما، اوّلاً اتّحاد و اتّفاق ملّى است. دودسته کردن مردم، جدا کردن مردم، شعارهاى تفرقهانگیز دادن میان مردم - به هر عنوانى - خطا است؛ این بر ضدّ منافع ملّت ایران و بر ضدّ آرمانهاى ملّت ایران است. اتّحاد و اتّفاق. مردم مسئولین را کمک کنند، دولت را کمک کنند.
در دیپلماسی ایرانی، علاوه بر تلاش برای تأمین منافع ملی، «حفظ سرمایهی ملی»، بسیار مهم است، چرا که اگر سرمایهی ملی از دست برود دستگاه دیپلماسی بدون پشتوانه میشود و منافع ملی نیز قابل تأمین نخواهد بود.
استقلال برآمده از انقلاب اسلامی، دین، ملت مؤمن، جوانان انقلابی، سخن قاطع در مقابل زیادهخواهان، دانشمندان، نخبگان و فعالیتهای علمی از جمله عناصر سرمایهی ملی هستند که باید در عرصهی دیپلماسی حفظ شوند تا منافع ملی هم تأمین شود. [مستکبران عالم] اینجور تبلیغ میكنند كه استقلال سیاسی كشورها یا استقلال فرهنگی و اقتصادی كشورها با پیشرفت كشورها منافات دارد. میشنوید این حرفها را، آن كسانی كه با تبلیغات جهانی آشنایی دارند، میشنوند؛ در دنیا بهعنوان اتاقهای فكر، بهعنوان حرفهای فیلسوفانه، این مطالب را پخش میكنند، كسانی هم در داخل كشورها - از جمله داخل كشور ما - همین حرفها را از طرف آنها منتشر میكنند، كه یك كشوری اگر بخواهد در مجموعهی كشورهای پیشرفتهی دنیا قرار بگیرد، چارهای ندارد جز اینكه از میل استقلالخواهی فرو بكاهد، میل به استقلال را در خود كم كند؛ والّا با هم نمیسازد كه یك كشوری بخواهد مستقل باشد، بخواهد صرفاً بر روی منافع خود تكیه بكند، و در عین حال جزو منظومهی پیشرفت جهانی هم قرار بگیرد. خب، این حرف حرف كاملاً غلط و ساختهوپرداختهی كسانی است كه با استقلال كشورها مخالفند. امید و هدف قدرتمندان مداخلهگر این است كه در داخل كشورها، بتوانند با دخالت در امور كشورها منافع خودشان را تأمین كنند؛ اگر منافع آن ملّتها از بین رفت و پایمال هم شد، اهمّیّتی برایشان ندارد؛ اصرارشان بر این است [ كه] دخالت كنند؛ كما اینكه در رژیم طاغوت [ هم] همین بود: با چه كسی رابطه داشته باشید، با چه كسی رابطه نداشته باشید، نفت را به چه كسی بفروشید، چقدر بفروشید، چه جوری مصرف كنید، چه كسی در فلان مسئولیّت حسّاس سرِ كار بیاید، چه كسی نیاید؛ در این چیزها دخالتهای صریح میكردند؛ این كشور میشود یك دستگاهی، یك وسیلهای برای منافع آنها و منافع ملّی بكلّی فراموش میشود؛ هدف مدیران و ادارهكنندگان كشور دیگر منافع ملّی نیست، تأمین منافع مداخلهگران است. استقلال، این رَوَند غلط و خائنانه را قطع میكند؛ جلوی این را میگیرد. معنای استقلال برای یك كشور این است. استقلال به معنای قهر كردن با كشورها نیست، به معنای ایجاد كردن سدّی در مقابل نفوذ كشورها است كه نتوانند منافع آن كشور را، منافع [ آن ]ملّت را تحتالشّعاع منافع خودشان قرار بدهند؛ این معنی استقلال است و این مهمترین هدف برای یك كشور است.
دنیای استكبار ۶۵ سال است كه با همهی وجود و توان سعی در این دارد كه واقعیّت وجود رژیم صهیونیستی را بر ملّتهای مسلمان تحمیل كند و آنها را وادار به پذیرش این واقعیّت كند، و نتوانسته است. نگاه نكنیم به بعضی از كشورها و دولتها كه حاضرند برای حفظ منافع دوستان بیگانهی خود كه دشمن اسلامند، منافع ملّی را زیر پا بگذارند یا منافع اسلامی را به فراموشی بسپرند؛ ملّتها مخالف حضور صهیونیستها هستند.
ما تهدیدهای مكرّر و مشمئزكنندهی دشمنان ملّت ایران را میشنویم؛ پاسخ ما به هرگونه شرارتی علیه ملّت ایران، پاسخی جدّی و سخت خواهد بود؛ این را همهی كسانی كه عادت كردهاند ملّت ایران را با زبان، تهدید كنند، باید مطّلع باشند و بدانند. ملّت ایران ملّتی است كه سرسختی خود را در راه دفاع از آرمانهای خود و از منافع خود آنچنان نشان داده است كه میل و رغبت خود [را] به سلامت و صلح و همزیستی با برادران مسلمان و همهی آحاد بشر؛ این دو با یكدیگر موازی هستند.
به دولت آمریكا اعتمادی نداریم، به مسئولین خودمان اعتماد داریم، خوشبین هستیم، از آنها میخواهیم كه با دقّت، با ملاحظهی همهی جوانب گامها را درست بردارند، محكم بردارند، منافع ملّی را یك لحظه به فراموشی نسپرند.
ملت ما تا قبل از انقلاب اسلامی مزهی حاكمیت مردم را نچشیده بود. از اعلام مشروطیت در ایران تا سالی كه انقلاب پیروز شد، هفتادوپنج سال طول كشید؛ از این هفتادوپنج سال، پنجاهوپنج سال دیكتاتوری خاندان پهلوی بود؛ دیكتاتوریِ خشن و وابسته به قدرتهای جهانی؛ یعنی اول به انگلیس، بعد به آمریكا. بدون ملاحظهی خواست مردم، در این پنجاهوپنج سال، زمام امور كشور در دست انسانهائی قرار گرفت كه نه به سرنوشت این ملت، نه به منافع این ملت، نه به عظمت و شكوه و عزت این كشور اعتنائی نداشتند و به منافع شخصی خود و منافع قدرتهائی كه از آنها حمایت میكردند، دلبسته بودند. بیست سال قبل از آن هم كشور دچار هرج و مرج بود. یعنی از آغاز دوران مشروطیت تا انقلاب اسلامی، بجز یك فرصتِ حدود دو سالهای در این میان ،كه یك دولت ملیِ ضعیفی تشكیل شده بود - كه این هم با توطئهی مشترك انگلیس و آمریكا از بین رفت - بقیهی این مدت، تمام به استبداد و دیكتاتوری گذشت.
مزهی مردمسالاری را مردم در جمهوری اسلامی چشیدند. ما به مردم عزیزمان عرض كردیم كه خب مردم نظامشان را دوست میدارند، میآیند رأی میدهند؛ اما اگر احیاناً كسی هم هست كه با نظام اسلامی خیلی دل صافی ندارد، اما برای كشورِ خودش و منافع كشور اهمیت قائل است، او هم بیاید. لابد بعضیها از این مجموعه بودند و آمدند. این نشاندهندهی چیست؟ نشاندهندهی این است كه حتّی كسانی كه طرفدار نظام هم نیستند، به نظام اعتماد دارند؛ آنها هم میدانند كه نظام جمهوری اسلامی منافع كشور را و عزت ملی را میتواند حفظ كند و از آن دفاع كند. مشكل دولتها در كشورهای مختلف این است كه در مقابل هجمههای جهانی، در مقابل طمعورزان بینالمللی، قادر نیستند از ملتشان، از منافعشان، از عزتشان دفاع كنند. جمهوری اسلامی، استوار و مستحكم مثل شیر در مقابل دشمنان ایستاده، از منافع ملت دفاع میكند؛ این را حتّی آن كسانی هم كه احیاناً آمدند رأی دادند، اما به نظام اعتقادی هم نداشتند، با این كارِ خودشان تصدیق كردند؛ نشان دادند كه اعتماد به نظام جمهوری اسلامی، عمومی است.
ایرانیِ مومن و غیور در انتخابات دیروز، ظرفیت عظیم خود را در مواجههی متین و خردمندانه با جنگ روانی بازیگران سلطه و استكبار، با زیبایی و چیرهدستی هرچه تمامتر به تصویر كشید و كشور خود و منافع ملی خود و آینده پُرتلاش و امیدوارانه خود را بیمه كرد.
آن كسانی كه امروز با مردم حرف میزنند، آنچه كه توانائی انجام آن را دارند و مردم به آن احتیاج دارند، آن را با مردم در میان بگذارند؛ قول بدهند با عقل و درایت عمل خواهند كرد؛ اگر برنامهای در هر موردی از مسائل دارند، آن برنامه را برای مردم ارائه كنند؛ قول بدهند كه با پشتكار و ثبات قدم در این میدان پیش خواهند رفت؛ قول بدهند كه از همهی ظرفیتهای قانون اساسی برای اجرای وظیفهی بزرگِ خودشان استفاده خواهند كرد؛ قول بدهند كه به مدیریت اوضاع كشور خواهند پرداخت؛ قول بدهند كه به مسئلهی اقتصاد - كه امروز میدان چالش تحمیلی بر ملت ایران از سوی بیگانگان است - بخوبی خواهند پرداخت؛ قول بدهند حاشیهسازی نمیكنند؛ قول بدهند دست كسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت؛ قول بدهند كه به منافع بیگانگان، به بهانههای گوناگون، بیش از منافع ملت ایران اهمیت نخواهند داد. بعضی با این تحلیل غلط كه به دشمنان امتیاز بدهیم تا عصبانیت آنها را نسبت به خودمان كم كنیم، عملاً منافع آنها را بر منافع ملت ترجیح میدهند؛ این اشتباه است. عصبانیت آنها ناشی از این است كه شما هستید، ناشی از این است كه جمهوری اسلامی هست، ناشی از این است كه امام در اذهان مردم و در برنامههای این كشور زنده است، ناشی از این است كه روز ۱۴ خرداد - روز رحلت امام - مردم در سرتاسر كشور به جوش و خروش میآیند؛ عصبانیت آنها مربوط به این چیزها است. عصبانیت دشمن را باید با اقتدار ملی علاج و جبران كرد.
اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را كم كند، مشكلات خود را برطرف كند، و امروز كه مسئلهی اقتصاد مسئلهی اصلی است، بتواند اقتصاد خود را روبهراه كند، دشمن در مقابلهی با ملت ایران بیدفاع خواهد ماند. سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور ...
5- اهتمام به تربیت و پرورش مبتنی بر فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی بویژه در: ... 3- 5- ارتقاء تربیت عقلانی و رشد بینش دینی، سیاسی و اجتماعی دانش آموزان و اهتمام به جامعه پذیری برای تحکیم وحدت و همبستگی ملی، وطن دوستی و مقابله هوشمندانه با تهاجم فرهنگی و پاسداشت استقلال، آزادی، مردم سالاری دینی و منافع ملی. در انتخابات، همهی سلیقهها و جریانهای معتقد به جمهوری اسلامی باید شرکت کنند؛ این، هم حق همه است، هم وظیفهی همه است. انتخابات مال یک سلیقهی خاص، مال یک جریان فکری و سیاسیِ خاص نیست. همهی کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال کشور معتقدند، به آیندهی کشور اهمیت میدهند، دلشان برای منافع ملی میسوزد، باید در انتخابات شرکت کنند. رو گرداندن از انتخابات، مناسب کسانی است که با نظام اسلامی مخالفند.
آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند. یعنی ما در سلسلهی دولتهائی که پشت سر هم میآیند، باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛ هر کسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این کشور را اداره کرد.
امروز ملت ایران بیدار است. چهرهی آمریکا نه فقط در ایران، در منطقه شناخته شده است؛ ملتها به آمریکا سوء ظن دارند و این سوء ظن قرائن متعددی برای آنها دارد؛ ملت ایران هم دست آمریکا را خوانده است، میفهمد که مقصود آنها چیست؛ ملت بیدار است. امروز اگر کسانی بخواهند سلطهی آمریکا را مجدداً در این کشور بر قرار کنند، بخواهند از منافع ملی، از پیشرفت علمی، از حرکت مستقل صرفنظر کنند برای خاطر رضایت آمریکا، ملت گریبان اینها را خواهد گرفت؛ بنده هم اگر بخواهم بر خلاف این حرکت عمومی و خواست عمومی حرکت کنم، ملت اعتراض خواهد کرد؛ معلوم است. همهی مسئولین موظفند منافع ملی را رعایت کنند؛ استقلال ملی را رعایت کنند؛ آبروی ملت ایران را حفظ کنند.
اکنون در طلیعهی مجلس نهم، اصلیترین توصیهی اینجانب به نمایندگان محترم آن است که در جایگاه خطیری که با رأی مردم به دست آوردهاند، تنها به مسئولیت الهی و اَدای وظیفهی سنگین نمایندگی از ملّت بیندیشند و انگیزهها و حُب و بُغضهای شخصی و گروهی و طائفی و محلی را در قانونگذاری که مهمترین وظیفهی مجلس شورای اسلامی است و نیز در نظارت بر اجرای قانون و البته در موضعگیریهایی که فضای کشور را تحت تأثیر قرار میدهد، دخالت ندهند. در صدر این همه، قانون قرار دارد. قانون باید کارآمد، روزآمد، شفاف، معطوف به نیازهای عمومی و تأمینکنندهی منافع ملّی باشد. در دههی پیشرفت و عدالت، همهی قوانین باید به تحقق این دو شاخص عمومی کمک کند و با نگاه بلندمدت، گسترهای هرچه طولانیتر و پهناورتر داشته باشد. اولویتهای کشور باید احصاء شود و جایگاهی شایسته را در اهتمام به قانونگذاری بیابد.
امروز ارتش یکی از مردمیترین نهادهای کشور ماست. بین نهادهای گوناگونی که ساختار کشور و نظام را تشکیل دادهاند، وقتی ارتش را نگاه میکنیم، میبینیم یکی از نزدیکترین به آحاد مردم، به تمایلات مردم، به احساسات مردم، و یکی از نزدیکترین به کمک به حرکت عمومی مردم است؛ این خیلی چیز قیمتدار و باارزشی است. درست است که ارتشها در دنیا با شعار حفظ منافع ملی به وجود میآیند و به کار گرفته میشوند، اما واقعاً همین جور است؟ ارتش آمریکا در عراق، ارتش آمریکا در افغانستان، منافع ملی آمریکا را حفظ کرد؟ ملت آمریکا از اشغال افغانستان سود برد؟ از کشتار مردم افغانستان خرسند و راضی شد؟ از این که سربازان مزدورش بیایند مردم را به گلوله ببندند، بعد جنازههاشان را مثله کنند، بعد با اجزای بدن آنها عکس یادگاری بگیرند، منافع آمریکا تأمین شد؟ اگر کسی از سران رژیم ایالات متحده بپرسد آقا شما این ارتش وسیع را، این تجهیزات مدرن و فوق مدرن را برای چه میخواهید، جوابشان این است: برای منافع ملی. اما آیا راست میگویند؟ همه جای دنیا تقریباً همین جور است. البته من ادعا نمیکنم تحقیقاً اینطور است - چون اطلاع کاملی نداریم؛ ممکن است در گوشه و کنار، این حرف مورد نقض هم داشته باشد - اما آنچه که ما دیدیدم و شناختیم، غالباً در دنیا همین جور است؛ ارتشها به اسم منافع ملی تشکیل میشوند، اما در خدمت منافع ملی نیستند؛ در خدمت جاهطلبیهای سیاسیاند. در طول تاریخ هم همین جور بوده. از اینجا بلند شوند، بیش از یک میلیون سرباز را بردارند ببرند طرف یونان - اینها افتخارات تاریخیِ طاغوت ماست؛ خشایار شاه - برای اینکه بتوانند یونان را بگیرند؛ بعد هم شکستخورده و کشتیشکسته و نابودشده برگردند به کشور. اینها برای منافع ملی نبوده. در طول تاریخ، ارتشهای دنیا - تا آنجائی که ما اطلاع داریم و تاریخ به ما نشان میدهد و من و شما میتوانیم دسترسی پیدا کنیم و امروز هم در دنیا مشاهده میکنیم - غالباً همین جور بودهاند؛ یا در خدمت قدرتطلبیهای شخصی بودهاند، یا در خدمت حفظ قدرتهای طاغوتی.
اوائل انقلاب، در یکی از این کاخهای سلطنتی که یک بخشی از نیروی ارتش را آنجا برای پاسداری متمرکز کرده بودند، یک تابلوئی آن بالا زده بودند که مضمونش این بود: ما - یعنی ارتش - اصلاً برای حفظ جان این طاغوت تشکیل شدهایم! خب، این خیلی فاصله دارد با منافع ملی. اگر ما در دنیا ارتشی را پیدا کنیم که اعتقاداتش مثل اعتقادات مردم، احساساتش مثل احساسات مردم، خودش نه در خدمت اشخاص و افراد، بلکه در خدمت مردم و در خدمت منافع ملی به معنای حقیقی باشد، این ارتش خیلی ارزش دارد؛ این ارتش شمائید. من مورد دیگری را واقعاً سراغ ندارم. حالا در این کشورهائی که تازه انقلاب کردهاند، ببینیم چه به ثمر خواهد نشست و چه کار خواهند کرد؛ ولی تا الان من واقعاً چنین ارتشی سراغ ندارم؛ ارتشی که نه در خدمت قدرتطلبیهای شخصی است، نه برای شخص میمیرد. این را من باید تأکید کنم؛ نه خدا راضی است، نه احکام اسلام اجازه میدهد که ما بگوئیم ارتش ما، یا نیروهای مسلح ما، یا عناصر ما، برای خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، برای خاطر اسلام، همه بمیرند؛ فلان آدم هم برای خاطر اسلام بمیرد. برای برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور - که کشور اسلامی است - همه آماده باشند برای مردن در این راه؛ که این مردن، اسمش شهادت است. در این صورت، این ارتش میشود ارتش الهی و معنوی؛ این ارتش میشود ارتش اسلامی؛ این همان شجرهی طیبهای است که بنده گفتم. از اول انقلاب تا امروز، هدف این بوده. و خوشبختانه ما به این هدف، هی نزدیک و نزدیکتر شدهایم در تبلیغات سعی کردند و میکنند که وانمود کنند این یک کار صرفاً ایدئولوژیک است؛ یعنی به منافع ملت و منافع کشور ارتباط ندارد؛ در حالی که کار شما یک کاری است که مستقیماً به منافع ملی ارتباط دارد. کار انرژی هستهای این است؛ مستقیماً به منافع ملی ارتباط پیدا میکند. در گزارشی که الان آقای دکتر عباسی دادند، بخشی از جوانب ارتباطش به منافع ملی ذکر شده. انرژی هستهای کاری است برای ملت، برای کشور، برای آینده.
مستکبران عالم و کسانی که حکمرانی دنیا را حق خودشان میدانند - که همین کشورهای مستکبرند - اسم خودشان را میگذارند جامعهی جهانی؛ در حالی که جامعهی جهانی اینها نیستند؛ جامعهی جهانی ملتهایند و دولتهای آنها. چند تا کشور اسم خودشان را میگذارند جامعهی جهانی، و به نام جامعهی جهانی حکم صادر میکنند، حرف میزنند، رد میکنند، اظهار توقع میکنند! این چند کشور تسلطشان بر دنیا را به واسطهی انحصار علم و انحصار فناوری تعریف کردند. بخشی از این هیاهوئی که اینها میکنند، به خاطر این است که این انحصار شکسته نشود. اگر چنانچه ملتها بتوانند در قضیهی هستهای، در قضیهی فضا، در مسائل الکترونیک، در مسائل گوناگون صنعتی، فناوری و علمی پیش بروند، راهی برای سیادت زورگویانه و قلدرانهی اینها بر دنیا باقی نخواهد ماند. یکی از بزرگترین جنایتهائی که به بشریت شد، این بود که در انقلاب صنعتی در دنیا در این دو سه قرن، علم وسیلهای شد برای زورگوئی. انگلیسها که جزو پیشروان انقلاب صنعتی بودند، از این امکانِ خودشان استفاده کردند برای راه افتادن در اطراف دنیا و به زنجیر کشیدن ملتها. شما میدانید در دوران حاکمیت انگلیسها در شبهقاره، در این صحنهی بزرگ و ثروتمند چه گذشت؟ فقط هم شبهقاره نبوده؛ تمام منطقهی شرق آسیا سالهای متمادی - بیش از یک قرن - زیر چکمهی اینها بوده و با ابزار علم که اینها داشتند، بر مردم مسلط شدند؛ مردم به جان آمدند، چه انسانهائی نابود شدند، چه آرزوهائی نابود شد، چه ملتهائی عقب افتادند، چه کشورهائی خراب شدند. اینها از ابزار علم یک چنین استفادهای کردند. این بزرگترین خیانت به علم است؛ همچنان که بزرگترین خیانت به بشریت است. اینها میخواهند این انحصار شکسته نشود. هر ملتی که بتواند با استقلال - نه زیر بلیط آنها و با مجوز آنها و در اختیار آنها و در مشت آنها - روی پای خود بایستد، یک ضربه به این انحصار زده؛ و این کار امروز خوشبختانه در ایران راه افتاده. باید با جدیتِ تمام این رشتهی مهم و این کار اساسی و بزرگ را پیگیری کنید، دنبال کنید. به خدا توکل کنید و خدای متعال هم به شما کمک خواهد کرد. استعداد هست، ظرفیت انسانی هست، ظرفیت طبیعی هست؛ خوشبختانه امروز ظرفیت سیاسی هم به طور کامل وجود دارد. گاهی ظرفیتهای طبیعی و انسانی هست، اما ظرفیتهای سیاسی وجود ندارد؛ تسلط دشمن اجازه نمیدهد که این ملت نفس بکشد و این ظرفیتهای انسانی و طبیعی به عرصه بیایند. انقلاب آمده، این ظرفیت سیاسی را هم به وجود آورده؛ میتوانید پیش بروید و باید پیش بروید. جنجالی که راه میاندازند، با هدف این است که ما را متوقف کنند. میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم؛ این را فهمیدهاند، دانستهاند. من شک ندارم که دستگاههای تصمیمگیر و تصمیمساز در این کشورهائی که جلوی ما ایستادهاند، اطلاع دارند و میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم. واقعاً سلاح هستهای به صرفهی ما نیست؛ علاوه بر اینکه از لحاظ فکری و نظری و فقهی، ما این کار را خلاف میدانیم و این حرکت را حرکت خلافی میدانیم. ما استفادهی از این تسلیحات را گناه بزرگ میدانیم و نگهداشتنش را یک کار بیهودهی پرضررِ پرخطر میدانیم و هرگز دنبالش هم نمیرویم. آنها هم این را میدانند، اما روی این نقطه فشار میآورند برای اینکه این حرکت را متوقف کنند. ما میخواهیم به دنیا اثبات کنیم که داشتن سلاح هستهای، قدرتآفرین نیست؛ به دلیل اینکه قدرتهائی که سلاح هستهای دارند، امروز دارای سختترین مشکلاتند. آنها با تهدید هستهای بر دنیا مسلط شدند، اما امروز این تهدید دیگر کاربرد ندارد. ما میخواهیم بگوئیم ما دنبال سلاح هستهای نیستیم و اقتدار را در سلاح هستهای نمیدانیم و اقتدار متکی به سلاح هستهای را هم میتوانیم بشکنیم. انشاءاللَّه این ملت این کار را خواهد کرد. البته من این را به شما عرض بکنم؛ شماها میدانید، این فشارهائی که اینها میآورند - فشار تحریم و تهدید و ترور و اینها - نشانهی ضعف اینهاست؛ این نشان میدهد که هرچه آنها میکنند، ملت ما را مستحکمتر و پایدارتر میکند. ملت میفهمد که درست به خال زده، میفهمد که هدف را درست انتخاب کرده، حرکت را خوب پیش برده؛ لذا دشمن را عصبانی و خشمگین کرده. این حرکت هم فقط حرکت هستهای نیست. خب، امروز بهانهی آنها بهانهی هستهای است؛ تحریم میکنند، به بهانهی هستهای. مگر چند سال مسئلهی هستهای در کشور ما مطرح است؟ سی سال است که تحریمها وجود دارد. آن وقتی که مسئلهی هستهای نبود، چرا تحریم میکردند؟ مسئله، مسئلهی مقابله و معارضهی با ملتی است که خواسته است مستقل باشد، خواسته زیر بار ظلم نرود، خواسته ظالم را افشاء کند و در مقابل ظلمِ ظالم بایستد و این پیام را به همهی دنیا بدهد؛ دادهایم، انشاءاللَّه بیشتر هم خواهیم داد. تحریم و فشار سیاسی و اینها هم اثری نخواهد کرد. وقتی که یک ملت تصمیم میگیرد بایستد، وقتی که به حمایت الهی و به قدرت درونی خود و استعداد درونی خود باور داشت و باور کرد، چیزی نمیتواند جلوی او را بگیرد. من توصیهام این است: همتهاتان را بالا ببرید. در مجموعهی سازمانتان، در بین همهی افرادی که این مهم را بر عهده گرفتهاند، انگیزه را برای ادامهی این راه افزایش بدهید. کارتان کار بزرگی است، کار مهمی است و انشاءاللَّه برای این کشور آیندهساز است. مسئله این نیست که ما خواهیم توانست از صنعت هستهای برای مصارفی که به سود منافع ملی است، استفاده کنیم؛ مسئله این است که این حرکت، به جوانهای این کشور، دانشمندان این کشور، آحاد مردم این کشور، عزم و تصمیم راسخ میبخشد و آنها را در این راه ثابتقدم میدارد؛ این مهم است. این ایستاده نگهداشتن ملت و پرانگیزه نگهداشتن آحاد ملت، منافع و استفادههایش از خود این صنعت مهمتر است؛ این کار را شما دارید انجام میدهید و انشاءاللَّه خدای متعال هم کمکتان خواهد کرد. یک کشور اگر بخواهد عزت خود را، هویت خود را، منافع خود را، امنیت خود را به دست بیاورد، احتیاج دارد به ابتکار، به کار. با نشستن، با خوابیدن، با غفلت از اطراف، نمیشود به اهداف عالی دست پیدا کرد. اینکه میبینید جامعهی اسلامی و کشورهای اسلامی چند صد سال - دویست سال، سیصد سال - دچار عقبماندگی شدند، که امروز چوب آن عقبماندگی را همهی ما داریم میخوریم، این به خاطر غفلتها بود.
همان طوری که همهی ما میدانیم، دریا برای یک کشور، یک فرصت بزرگ برای پیشرفت و حفظ منافع ملی است. فوائد دریا برای یک کشور و یک ملت، فوائد راهبردی است؛ فوائد بزرگ و کلان است. کسانی با تسلط بر دریا و دریانوردی در طول قرنهای پیدرپی ـ تقریباً در طول چهار قرن ـ توانستند قدرت بینالمللی خودشان را تا سرزمینهای دوردست گسترش دهند. به ملتها ظلم شد، سرزمینها غصب شد، منابع ملتها تضییع شد؛ اما آن دولتها و کشورهای مسلط بر دریا توانستند از این طرقِ ظالمانه برای خود حیثیتهای مادی و قدرتهای بزرگ فراهم بیاورند. ملتهای منطقهی ما، چه در خلیج فارس، چه در دریای عمان، سالهای متمادی ـ شاید دهها سال ـ عادت کرده بودند که صدای قدرتمدارانه و زورگویانهی کسانی را که سوار بر ناوهای جنگی میشدند و از دوردستها به این منطقه میآمدند، بشنوند و در مقابلِ آنها سکوت کنند و دم فرو بندند.
آن دوران گذشت که کسانی بخواهند بیایند سرنوشت این منطقه را با حضور نظامی خودشان تأمین کنند. ممکن است هنوز در بین حکام و دولتمردان این منطقه کسانی باشند که باز هم مایل باشند طول موج خودشان را تطبیق کنند با فرستندههای بیگانگان؛ اما ملتها امروز بیدار شدهاند. امروز ملتها هشیارند. امروز ملتها میدانند که حضور نظامی و مسلح بیگانگان در هر منطقهای ـ نه فقط در منطقهی ما ـ مایهی ناامنی آن منطقه است. اینجا هم حضور بیگانگان مایهی ناامنی است. امنیت خلیج فارس و دریای عمان با حضور کشورهای منطقه و همکاری آنها تأمین میشود و بس. منافع دریا مال همه است؛ امکانات این دریای پربرکت متعلق به این ملتهاست. چگونه میشود از این برکات به نفع منافع ملی استفاده کرد و کشور را از آن بهرهمند کرد؟ با داشتن اقتدار. این اقتدار را شما نیروهای مسلحی که با معنای جهاد و مفهوم ازخودگذشتگی خو گرفتهاید، میتوانید تأمین کنید.
هر روز و شب شما، هر دورهی کاری شما، هر مسئولیت عملیاتی یا پشتیبانی یا آموزشی شما یک حسنه است؛ یک اقدام در راه منافع ملت ایران و سربلندی جمهوری اسلامی ایران است. خدای متعال این مجاهدت را ـ مجاهدتی که بسیاری هم آن را نمیشناسند؛ در حقیقت مجاهدت خاموش را ـ به حساب میآورد و برای شما اجر و ثواب در دیوان الهی مقرر میفرماید. آنچه میتوانید، در این تلاش مقدس، صادقانه و مخلصانه و با همهی توان و نیرو مجاهدت کنید و ادامه بدهید و بدانید که این کشور و این نظام و این ملت مدیون شما جوانانی است که اقتدار او را تجسم میبخشید و نشان میدهید.
قدرتهای مستکبر دنیا - یعنی قدرتهای غربی، قدرت آمریکا، قدرت صهیونیستها - حد یقف ندارند؛ میخواهند بر همهی دنیا، بر همهی منابع مالی عالم، بر همهی نیروهای انسانی تسلط پیدا کنند. خب، تقصیر ملتها چیست؟ چرا باید ملتها تحمل کنند؟ ولی متأسفانه واقعیتها این شده. از جنس خودشان کسانی را در رأس ملتها میگمارند تا منافع آنها را تأمین کنند و هرچه میتوانند، علیه منافع مردم کار کنند و به مردم فشار بیاورند. در حدود دویست سال اخیر که مسئلهی استعمار به وجود آمده است، این به شکلهای مختلف در دنیا اتفاق افتاده است. ملتها دیگر در این دوران مشکلشان فقط این نیست که با یک دیکتاتور مواجهاند، با یک آدم مستبد مواجهاند؛ مشکلشان این است که این دیکتاتور عقبهای از قدرتهای بینالمللی دارد؛ آنها هستند که دارند منافع این کشور و این ملت را پایمال و نابود میکنند. مشکل دوران استعمار این است. با این دید که نگاه کنیم، همهی این مسائل، درست تحلیل میشود. قضایای امروز هم همین جور است.
غربیها اشتباهات سیاسیای داشتند؛ این اشتباهات سیاسی هم به جمهوری اسلامی کمک کرد. ببینید، در همین قضیهی هستهای، غربیها اشتباه کردند. برای اینکه با قضیهی هستهای ایران مقابله کنند، آن را بزرگ کردند، جنجال کردند، فشار آوردند که باید جمهوری اسلامی از قضیهی هستهای عقبنشینی کند. خب، در طول این هفت سال - هفت سال است که آنها دارند تلاش میکنند - دوچیز برای مردم دنیا روشن شد: یکی اینکه ایران توانسته است در قضیهی هستهای پیشرفتهای غیر قابل انتظاری پیدا کند. دوم اینکه ایران با همهی این فشارها ایستاده و عقبنشینی نمیکند. خب، این به نفع ملت ایران بود. حالا همهی دنیا میدانند که آمریکا و اروپا و دستیارانشان و دنبالهروانشان با همهی فشاری که آوردند، نتوانستند بر جمهوری اسلامی فائق بیایند و او را به عقبنشینی وادار کنند. این به دست خود دشمنان ملت ایران شناخته شد؛ یعنی کمک شد به معرفی ملت ایران.
در قضایای دیگر هم همین جور است. جنجال کردند که میخواهیم بنزین را تحریم کنیم تا بنزین وارد نشود. خب، ما وارد کنندهی بنزین بودیم و هستیم. گفتند میخواهیم جلوی ورود بنزین را بگیریم. جنجال و هیاهو و سروصدا کردند. تحلیلگرانشان پیشبینی کردند، گفتند کشور شلوغ خواهد شد، مردم چه خواهند کرد. خب، این موجب شد که مسئولین کشور به فکر تولید بیشتر بنزین افتادند. امروز طبق گزارشی که من دارم - البته به توفیق الهی تا بیست و دوم بهمن - کشور به طور کامل از واردات بنزین بینیاز میشود. طبق گزارشی که به من دادند، بعد از آن ما حتّی میتوانیم بنزین را صادر کنیم؛ که دستورش را هم دادهاند. خب، این جنجال آنها به نفع ملت ایران تمام شد. دوران حركت تقلیدی برای خودروسازی در كشورهائی كه خواستند خودروساز بشوند، چهار پنج سال است. چرا باید در اینجا این قدر طول بكشد؟ این گناه آن كسانی است كه به منافع كشور فكر نمیكردند؛ برای عزت كشور دل نمیسوزاندند؛ برای ضایع شدن و دور ریخته شدن سرمایههای مادی كشور اهمیتی قائل نبودند. اما در نظام جمهوری اسلامی از دههی 70 شما شروع كردید؛ خب، پیشرفت هم خوب بوده. امروز این موتور ملی كه از ایده و طراحی تا آخرین اجزائش را هنر ایرانی و سرانگشت ایرانی و فكر ایرانی و تلاش ایرانی ساخته، یك نماد عزت برای كشور است؛ این خیلی چیز پرمعنائی است. مسئله فقط این نیست كه ما توانستهایم یك موتور خودرو تولید بكنیم؛ مسئله فراتر از اینهاست. امروز دنیا میدان مسابقهی وسائل انواع موتورهاست و موتور خودرو به عنوان یك وسیلهی متعارف زندگی و جلو چشم و مورد استفادهی همه، یكی از برجستهترین اقلام است. توی این دنیای پر كشمكش، شما توانستید هنر سرانگشتِ هنرمندِ ایرانی را اینجا نشان بدهید؛ این خیلی باارزش است.
ملت بیدار است، مسئولین بیدارند. تدبیر این است که رفتار خصم را انسان زیر نظر بگیرد، ببیند چه میخواهند بکنند. نه در لباس گرگ، نه در لباس روباه، از چشم ملت ایران نبایستی اینها پوشیده و مخفی بمانند، ناشناخته بمانند. ملت ایران بایستی هوشیارانه تصمیم بگیرند، و ما انشاءاللَّه به توفیق الهی هوشیارانه تصمیم میگیریم. ما منافع ملت خود را در مقابل تشر و اخم دشمنان، هرگز رها نخواهیم کرد. آنچه را که در راه پیشرفت این ملت لازم است، اقدام میکنیم و مطمئنیم و میدانیم که این ملت پیروز است؛ همچنان که در این سی سال پیروز بوده است. دشمنان ما در این سی سال آنچه با ملت ایران انجام دادهاند، شکست خوردند؛ نتوانستند به نظام جمهوری اسلامی ضربه و لطمه بزنند؛ نتوانستند مردم را از نظام جدا کنند. بعد از این هم همین خواهد بود. بعد از این هم به توفیق الهی، به حول و قوهی الهی، سرنوشت ملت ایران پیروزی و پیشرفت است؛ سرنوشت دشمنان ملت ایران، شکست و عقبماندگی است.
بایستی بر مرزها تأکید بشود. اشتباه و خطای فاحش کسانی که این مرزها را در انتخابات رعایت نمیکنند، همین است که مردم را دچار زحمت میکنند، دچار حیرت میکنند. بایستی خطوط مرزی نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، کاملاً مشخص شود، بر آن تکیه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود.
البته در انتخابات باید منافع نظام، منافع کشور، مصالح کشور بر مصالح حزبی و جناحی و شخصی و امثال اینها ترجیح داده شود و نظرات، نظرات شفاف و روشنی باشد؛ معلوم باشد که چه میخواهند. اگر چنانچه یک چنین انتخاباتی انجام بگیرد، این بلاشک به نفع نظام، به نفع پیشرفت کشور و به نفع مردم خواهد بود؛ نظام را زنده و بانشاط نگه میدارد و پیش میبرد. امام بزرگوار ما، آن مرد استثنائی تاریخ که حقاً استثنائی بود، در مقابل همهی اینها گفت: هرچه توطئه کنید، به ضرر خودتان هست و جمهوری اسلامی عقبنشینی نخواهد کرد؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمیتواند بکند. این استکبار است. جمهوری اسلامی هیچ رودربایستی با هیچ دولتی ندارد؛ لیکن دولتی که دستش از منابع عظیم مالی و انسانی کشور قطع شده بود و هرچه توانست توطئه کرد، دولت آمریکا بود. سی سال دولت آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی و علیه ملت ایران توطئه کرده، ضربه زده، تدابیر گوناگون اندیشیده؛ هر کار توانسته کرده. اگر شما فکر کنید یک کاری بود که آمریکائیها میتوانستند بکنند و نکردند، بدانید که چنین چیزی نیست؛ هر کار ممکن بوده، کردهاند. خوب، شما میبینید که نتیجهی این رویاروئی، بالندگیِ هرچه بیشتر ملت ایران، پیشرفت هرچه بیشتر جمهوری اسلامی، قوت روزافزون این کشور و این نظام بوده. آنی که ضرر کرده است، آنهایند. گاهی هم حرفهای بهظاهر آشتیجویانهای در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندی به روی مسئولین جمهوری اسلامی زدند، وقتی دقت کردیم، دیدیم خنجری در پشت سرشان مخفی کردهاند؛ از تهدید دست برنداشتهاند؛ نیتشان عوض نشده است. خندهی تاکتیکی، لبخند و روی خوش تاکتیکی، فقط بچهها و کودکان را فریب میدهد. یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیدهی یک چنین ملتی، اگر فریب بخورند، خیلی باید سادهلوح باشند؛ یا باید سادهلوح باشند، یا باید غرق در هوی و هوس باشند؛ دنبال زندگی راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور باهوش باشند، دقیق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همهی وجود داشته باشند، گول لبخند را نمیخورند. همین رئیس جمهور جدید آمریکا، حرفهای قشنگی زد؛ به ما هم مکرراً پیغام داد؛ شفاهی، کتبی، که بیائید صفحه را عوض کنیم، بیائید وضع تازهای درست کنیم، بیائید در حل مشکلات عالم با همدیگر همکاری کنیم؛ تا این حد! ما هم گفتیم پیشداوری نکنیم؛ ما به عمل نگاه میکنیم. گفتند، میخواهیم تغییر ایجاد کنیم. گفتیم خوب، ببینیم تغییر را. از روز اول فروردین که من در مشهد سخنرانی کردم - گفتم اگر دستکش مخملی روی پنجهی چدنی کشیده باشید و دستتان را دراز کنید، ما دستمان را دراز نمیکنیم؛ این هشدار را من آنجا دادم - الان هشت ماه میگذرد. در طول این هشت ماه، آنچه ما دیدیم، برخلاف آن چیزی بود که اینها به زبان، بهظاهر ابراز میکنند. صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجهی مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطهی گرگ و میش است که امام گفت: رابطهی گرگ و میش را ما نمیخواهیم. بیائید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هستهای، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجهی معین برسد! مثلاً دست برداشتنِ کشور از فعالیت هستهای، اگر به این نتیجه نرسد، پس چنین و چنان؛ تهدید.
آنچه که جمهوری اسلامی میخواهد، بیش از حق معقول خودش نیست. جمهوری اسلامی دنبال استقلال خودش است، دنبال آزادی خودش است، دنبال منافع ملی خودش است، دنبال پیشرفت علم و فناوری در کشور است؛ اینها حقوق این ملت است. به این حقوق هر کسی تعرض بکند، ملت ایران با همهی وجود در مقابل او قرار خواهد گرفت و او را به زانو درخواهد آورد.
نظام جمهوری اسلامی یک سخن نو را به میدان آورده؛ بر خلاف آنچه که تبلیغ میکنند و میگویند - که این تبلیغ هم باز از سوی دشمنان و مخالفین نظام جمهوری اسلامی است - جمهوری اسلامی دشمنتراش نیست، تشنجآفرین نیست، دعوا درستکن نیست، دنبال دردسر نیست. اگر دردسری وجود دارد، ناشی از طبیعت نظام جمهوری اسلامی است. این طبیعت عبارت است از نگاه مستقل به مسائل عالم و تحت تأثیر قدرتها قرار نگرفتن در کوچک و بزرگِ مسائل. این از تعالیم اسلام است، این آموزش اسلام است، این هم دستوری است که اسلام به ما داده است. اسلام نخواسته است که ملت مسلمان در جهتگیریاش، در حرکتش، در سیاستهایش، در تصمیمگیریهایش تابع مراکزی باشد که مصالح استکباری خودشان و نگاه منفعتطلبانهی خودشان را دارند. باید نگاه کند آنچه را که منافع ملت و امت اسلام اقتضاء میکند، مسئولان حکومت موظفند آن را رعایت کنند. ما بر این اساس تحت تأثیر سیاستهای قدرتهای مستکبر و مسلط قرار نگرفتیم. در قضایای گوناگون رأی آنها چیزی بود، رأی نظام جمهوری اسلامی چیز دیگری بود. این برای آنها قابل قبول نیست، بنابراین دشمنی را آغاز میکنند. نظام جمهوری اسلامی ناچار است از خودش دفاع کند. طبیعت ایستادگی، طبیعت استقلال همین است؛ اصطکاک به وجود میآورد. میشد ملت ایران هم حکومتی داشته باشند که این حکومت زیر بار زورگوئیهای این و آن برود. آنوقت این اصطکاکها مسلماً وجود نمیداشت؛ اما آنچه که وجود نمیداشت، فقط این اصطکاکها نبود؛ چیزهای دیگری هم بود که آنها هم دیگر وجود نمیداشت: عزت ملی دیگر وجود نداشت، پیشرفت ملی دیگر وجود نداشت؛ همچنانی که در دوران طاغوت دیدیم.
اعتلای شأن، موقعیت، اقتدار و نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و نظام بینالملل بهمنظور تحکیم امنیت ملی و پیشبرد منافع ملی با تأکید بر:
1ـ 39ـ تقویت همکاریهای دوجانبه، منطقهای و بینالمللی با اولویت کشورهای همسایه. 2ـ 39ـ تقویت روابط سازنده با کشورهای غیرمتخاصم. 3ـ 39ـ بهرهگیری از روابط برای افزایش توان ملی. 4ـ 39ـ مقابله با افزون خواهی و اقدام متجاوزانه در روابط خارجی. 5ـ 39ـ تلاش برای رهایی منطقه از حضور نظامی بیگانگان. 6ـ 39ـ حمایت از مسلمانان و ملتهای مظلوم و مستضعف بویژه ملت فلسطین. 7ـ 39ـ تلاش برای همگرایی بیشتر میان کشورهای اسلامی. 8ـ 39ـ تلاش برای اصلاح ساختار سازمان ملل. 9ـ 39ـ سازماندهی تلاش مشترک برای ایجاد مناسبات و نظامات جدید اقتصادی، سیاسی و فرهنگی منطقهای و جهانی با هدف تأمین عدالت، صلح و امنیت جهانی. تحکیم و ارتقاء امنیت پایدار، فراگیر و تضمین کننده اهداف و منافع ملی با تأکید بر:
1ـ 44ـ تقویت نقش مردم و اطلاعات مردمی در پیشگیری از تحرکات ضد امنیتی. 2ـ 44ـ تقویت و تعامل مؤثر دستگاههای اطلاعاتی، انتظامی و قضایی و هماهنگی بین آنها برای تأمین اشراف اطلاعاتی و مقابله با هر نوع اخلال در امنیت عمومی، اقتصادی و اجتماعی و مقابله با تهدیدهای نرم. 3ـ 44ـ ایجاد سامانه یکپارچه نرمافزاری اطلاعاتی، ارتقاء سطح حفاظت از اطلاعات رایانهای، توسعه علوم و فناوریهای مرتبط با حفظ امنیت سامانههای اطلاعاتی و ارتباطی به منظور صیانت از فضای تبادل اطلاعات، تقویت فنی برای مقابله با تخلفات در فضاهای رایانهای و صیانت از حریم فردی و عمومی. 4ـ 44ـ تقویت زیر ساختهای انسجام و همبستگی ملی برای پیشگیری و مقابله با عوامل بروز گسستهای هویتی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی. نزدیکی با ملتهای مسلمان. ملتهای مسلمان عمق استراتژیک نظام جمهوری اسلامیاند. چرا تبلیغات عجیب و غریب آمریکائی و انگلیسی سعی میکنند بین ملتهای مسلمان با ملت ایران جدائی بیندازند؟ چرا؟ با مسئلهی قومیت، با مسئلهی سنی، شیعه؟ چون میدانند آنها عمق راهبردی و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب میشوند. تکیهگاه یک ملت به عمق استراتژیک اوست. نمیخواهند ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی از این حمایت و طرفداریای که از او در کشورهای مختلف میشود - که البته بینظیر هم هست - برخوردار باشد. شما در هیچ جا نمیبینید که در یک کشوری از رؤسای یک کشور دیگری، آحاد مردم - نه سیاسیون - تجلیل و احترام کنند؛ عکسشان را بلند کنند، نامشان را با هیجان بیاورند؛ جز جمهوری اسلامی. در کشورهای مسلمان هر جا بروید، آنجائی که رد پائی از جمهوری اسلامی هست، مردم نسبت به آن و نسبت به جمهوری اسلامی ابراز احساساتشان اینجوری است. دشمن این را نمیخواهد؛ دشمن نمیخواهد این ارتباط برقرار باشد. جمهوری اسلامی باید این را یکی از وظائف خودش بداند. این جزو آن شاخصهای اصلی است.
حالا شما نگاه کنید در این نوشتجات آدمهای یا کوتهنظر - که خوشبینانهاش این است که بگوئیم کوتهنظرند - یا اگر بدبینانه نگاه کنیم، مغرض و خائن، که از ارتباط جمهوری اسلامی با مردم لبنان، با مردم عراق، با مردم افغانستان، با مردم فلسطین، صریحاً و بارها انتقاد کردهاند و انتقاد میکنند. دیدهاید شما، متأسفانه در مطبوعات ما و در بعضی از تریبونهای سیاسی، که این چیزها گفته میشود. این ضدیت با یکی از شاخصهای اساسی جمهوری اسلامی است. نه، جمهوری اسلامی منافع ملتهای مسلمان را منافع خودش میداند؛ با آنها مرتبط است، از آنها دفاع میکند؛ از مظلوم دفاع میکند، از ملت فلسطین دفاع میکند؛ اینها شاخصهاست و اینها بایستی برجسته شود. دانشجو و دانشگاهی، بخصوص دانشجو میتواند در این میدان نقشآفرین باشد؛ میدان حفظ شاخصها، برجسته کردن شاخصها و مختصات حقیقی جمهوری اسلامی؛ غیر از مختصات ظاهری که اسمها و مقامات رسمی و حقوقی و اینهاست. شما میتوانید سهیم باشید، میتوانید اقدام کنید. و البته و خوشبختانه، ملت ما ملت بیداری است. یک جمله هم به برادران خودمان، برادران عزیز در سطح کشور عرض بکنیم. این توصیهی به اتحاد و اتفاق که مخاطب آن همهی دنیای اسلامند، در داخل کشور هم مخاطبان خودش را دارد. اتحاد و اتفاق را ملت عزیز ایران حفظ کنند. تا امروز آنچه به دست آوردهاید، به برکت اتحاد و اتفاق به دست آوردهاید. اتحاد و اتفاق معنایش این نیست که همه دارای یک سلیقه و یک مذاق باشند؛ اتحاد و اتفاق این است که سلیقههای گوناگون در کنار هم بنشینند، دست در دست هم بدهند، منافع ملی را بر اهواء شخصی مقدم بدارند، خودخواهیها را - که ماه رمضان، ماه سرکوب این خودخواهیها بود - وارد عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی و تعاملات گوناگون نکنند. این روزها روزهائی است که ملت مسلمان ایران حرکتهای بزرگی را دارد تجربه میکند؛ کارهای مهمی را انجام میدهد که در سطح جهان این کارها مورد ستایش افراد باانصاف و صاحبنظر قرار میگیرد.
دشمن، دشمن است. از دشمنانی که از اسلام ضربه خوردهاند، سیلی خوردهاند، نباید توقع داشت که در مقابل نظام جمهوری اسلامی ساکت و آرام بنشینند. یقیناً دشمن دشمنی میکند. انتظار دشمنیِ دشمن را باید داشت، منتها باید آگاهانه، هشیارانه در مواجههی با دشمنیِ دشمن بهترین راه را برای حفظ منافع ملی، حفظ مصالح عموم مردم در نظر گرفت.
در حالی که دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامی صد سال - تقریباً - علیه اسلام و علیه روحانیت تبلیغ کردند و تلاش کردند و در حالی که پنجاه سال یک رژیم وابستهای در این کشور منافع ملت ایران را در مقابل دشمنان و بیگانگان قربانی کرد و کشور را به طور کامل وابستهی به اجانب قرار داد - رژیم پهلوی - امام بزرگوار با پرچم اسلام، با پرچم ضدیت با سلطه و سلطهگرائی در این کشور قیام کرد و این کار بزرگ را به ثمر رساند. انقلاب اسلامی با همهی انقلابهای دیگر متفاوت است؛ نه یک انقلاب صرفاً معنوی و فرهنگی است، نه یک انقلاب صرفاً اقتصادی است، نه یک انقلاب صرفاً سیاسی است؛ یک انقلاب همهجانبه است. مثل خودِ اسلام است. همانطوری که اسلام ابعاد معنوی و اخلاقی دارد، ابعاد الهی دارد، در عین حال ناظر به زندگی مردم است؛ بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد اجتماعی در اسلام وجود دارد؛ انقلاب اسلامی هم دارای ابعاد مختلف بود و راز ماندگاری انقلاب اسلامی و روزبهروز زندهتر شدن این انقلاب در سطح منطقه و جهان، همین ابعاد گوناگون آن است که با نیازهای بشر متوازن و همراه است.
یک نکتهی اساسی دیگر در وصیتنامه و در بیانات امام، مسئلهی مواجههی با زورگویان عالم است. قدرتهای سلطهگر و زورگوی جهانی البته در طول تاریخ همیشه بودهاند، اما با پیشرفت علم و صنعت و با امکانات ارتباطاتی مدرن، این سلطهگری برای آنها آسانتر شده است. لذا میبینید آمریکائیها نسبت به همهی جهان ابراز طمعورزی میکنند و با این بهانه که منافع ما در فلان جا به خطر افتاده است، وارد میشوند. گویا منافع آنها بر منافع همهی دنیا ترجیح دارد؛ بر منافع ملتها ترجیح دارد. خوب، در مقابل این زورگوئی و گردنکلفتی و حرفنشنوی و حقناشناسی چه جور باید برخورد کرد؟ دو جور برخورد وجود دارد: یک برخورد، تسلیم است؛ یک برخورد، مقاومت است. تسلیم در مقابل زورگویان جهان، زورگو را به زورگوئی تشویق میکند. تسلیم ملتها، تسلیم سیاسیون عالم، تسلیم روشنفکران جوامع مختلف در مقابل زورگوئیهای استکبار جهانی، مشوق آنها در پیشرفت است؛ مشوق آنها در زورگوئی بیشتر است. برای ملتها یک راه حقیقی بیشتر باقی نمیماند و آن مقاومت است. اگر یک ملتی میخواهد شر زورگوئی زورگویان - و امروز شر آمریکا - را از سر خود کم کند، باید در مقابل زورگوئی آمریکا با قدرت و صلابت تمام بایستد.
امروز شما نگاه کنید به رفتار زمامداران آمریکا - رئیس جمهور و تیم دور و ورش - ببینید چه جوری حرف میزنند. حرف زدنِ آنها مثل حرف زدن آدمهای روانی است؛ گاهی تهدید میکنند، گاهی دستور ترور میدهند، گاهی تهمت میزنند، گاهی از روی استیصال درخواست کمک میکنند، گاهی ثبات و امنیت یک ملت را آماج خودشان قرار میدهند؛ مثل دیوانهها به این طرف و آن طرف میزنند. رفتار آنها، رفتار سیاستمداران منطقی و عاقل و باتدبیر نیست. البته بخش مهمی از این، انعکاس ناکامیهای آمریکا در مناطق مختلف است: ناکامی در افغانستان، ناکامی در عراق؛ اینها با وعدهی دموکراسی و آزادی و حقوق بشر وارد افغانستان و عراق شدند. امروز بعد از گذشت چند سال، وضعیت این دو کشور جوری است که هیچ ملتی آرزو نمیکند چنین وضعیتی داشته باشد؛ ناامنی، عقبافتادگی، فقر، تسلط روزافزون قدرتهای استکباری، پنجه انداختن به منافع ملیِ آن کشورها و نادیده گرفتنِ حقوق آن ملتها و البته پشت سرش ناکامیِ کامل در تأمین مقاصدی که اعلام کرده بودند یا مقاصدی که در دل داشتند و اعلام نکرده بودند. این ناکامیها در رفتار سیاستمداران آمریکا منعکس است؛ در اختلافاتشان، در بگومگوهایشان، در تصمیمگیریهایشان. این وضع زورگویان عالم است. خوب، در مقابل این زورگوئی چه باید کرد؟ توصیهی امام، ایستادگی است. امروز خوشبختانه، مجموعههای گوناگون سیاسیِ کشور ما از وفاداری به خط امام دم میزنند؛ این یک پدیدهی مبارکی است. در برخی از دورههای گذشته اینجور نبود. بعضی از جریانهای سیاسی از رویگردانی از خط امام صریحاً سخن میگفتند! امروز خوشبختانه مجموعههای سیاسی در کشور ما، همه از گرایش به افکار امام و خط امام حرف میزنند. خیلی خوب، یکی از برجستهترین نقاط خط امام که در وصیتنامه و در همهی بیانات امام منعکس است، لزوم ایستادگی قاطع در مقابل طمعورزان و مستکبران است. همهی این تشنجها، درگیریها و چالشهایی که شما در دوران حکومت قاجاریه از زمان تنباکو تا دوران رضا خان و تا بعد از آن میبینید که بین جبههای از مؤمنین به رهبری علما از یک طرف و حکام جائر از یک طرف انجام گرفت، نشئت گرفته از این قضیه است. در قضیهی امتیاز «رژی»، میرزای شیرازی در مقابل دادن امتیازِ مفت و مجانیِ یک منبع درآمد بزرگ در کشور به غربیها و خارجیها، مخالفت کرد. در قضیهی امتیاز «رویتر» همینطور، و در قضیهی قراردادِ 99 - قرارداد معروف به «قرارداد وثوق الدوله» که در واقع طبق آن، همهی کشور را به دست انگلیسها میدادند - هم همین طور بود، که مدرس، آن روحانی برجسته، مخالفت کرد. در قضیهی ملی شدن صنعت نفت هم که مرحوم آقای کاشانی (رضوان اللَّه علیه) دخالت کرد، همین طور بود. این چالشهایی که علما با حکام دورانهای مختلف داشتند - که مردم و بسیاری از روشنفکرها هم با اینها همراهی کردند - همه در این مرز است؛ مرز منافع ملی، و آن طرف هم که تحول ناشی از اراده و تصمیمگیری قدرتهای بیگانهاست. پس نسخههای پیشرفت و نسخههای غربی و بیگانه، بعضاً حتّی خائنانه است.
سیزدهم آبان، روز نماد مظلومیت ملت ایران است. ملت ایران در سیزدهم آبان مظلومیت خود را فریاد کرد. اسنادی که از لانهی جاسوسی بیرون آمد و در حدود صد جلد حقایقی آشکار شد - که موجود است و چاپ شده و در دسترس همه است - نشان میداد که دولت امریکا علیه ملت ایران و منافع ملت ایران - بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی - لحظهیی را فروگذار نکرده است. منتها این ملت بزرگ از آن مظلومهایی نیست که تن به ظلم بدهد؛ مظلوم است، اما در مقابل ظلم میایستد و آن را تحمل نمیکند.
هر چه از دشمن و توطئههای دشمن غفلت کردهایم، بایستی از آن استغفار و توبه کنیم. این توبه به معنای توجه دادن خود، تنبه دادن به خود به معنای آگاهی و هشیاری و باز شدن چشم ماست. مدتی این جنجال را راه انداختند که شما از دشمن، زیاد اسم میآورید؛ توهم توطئه دارید؛ خیال میکنید علیه شما توطئه است. با غفلت از توطئه، مگر توطئه از بین میرود؟ امروز دیگر همه چیز آشکار و ظاهر شده است. آن روزی که این حرفها زده میشد، شاید هنوز برخی از حرفها علنی نشده بود؛ اما امروز به طور علنی اعلان میکنند که علیه نظام جمهوری اسلامی، علیه قانون اساسی ما، علیه ملت ما و علیه منافع ما توطئه وجود دارد. با غفلت از توطئه نمیتوان از توطئه جان سالم به در برد. باید هوشمندانه و آگاهانه با دشمنیها و توطئهها آشنا شد و در مقابل آن هوشمندانه و آگاهانه و مدبرانه از خود و از منافع ملی خود و از هویت خود دفاع کرد.
واقعیت دیگر این است که دنیای غرب با همهی توان خود نتوانسته است بر بیداری اسلامی فائق بیاید. در مناطق گوناگون اسلامی این همه علیه اسلام، علیه جمهوری اسلامی، علیه رهبران و مصلحان بزرگ اسلامی و علیه احکام اسلام تبلیغات کردند؛ این همه مزدور درست کردند برای دشنام دادن به اسلام و متهم کردن اسلام و احکام اسلامی؛ از حربهی نظامی استفاده کردند، از حربهی اقتصادی استفاده کردند، از حربهی تبلیغاتِ وسیع رسانهیی به شکل عجیب و شگفتآوری استفاده کردند؛ اما تاکنون پیش نرفتهاند. بیشترین گرایش جوانهای مسلمان در کشورهای اسلامی به اسلام و تفکر اسلامی است. این شور و عشق، روزبهروز در دل ملتهای مسلمان بیشتر میشود.
آنچه بر این واقعیتها مترتب میشود، این است که دنیای اسلامی باید قدر این واقعیت را بشناسد. امروز تنها راهی که دنیای اسلام برای حفظ منافع ملتهای اسلامی دارد، اتحاد کلمه بر محور اسلام است؛ «نه» گفتن به اهداف و مطامع استعماریِ دشمنان و مستکبران است. هدف استکبار، محو هویت ملی و دینی در دنیای اسلام و بخصوص در خاورمیانه است. مقابلهی با این هدف، با اتحاد بیشتر، با همبستگی بیشتر، با تمسک به اسلام، با ترویج اسلام و با ایستادن در مقابل زیادهخواهیهای امریکا و مستکبران عملی است، و لاغیر. امروز امریکا در همهی دنیا یک چهرهی ناموجه و لکهدار است. امروز امریکاییها با اَعمال خودشان همهی شعارهای خود را زیر پایشان له کردهاند. امروز فشار امریکاییها بر ملت عراق، ناامنی موجود در عراق، حمایت بیقید و شرط آنها از صهیونیستهای قاتل و خونریز، فجایعی که در افغانستان به راه انداختند، فشاری که بر دولتهای اسلامی میآورند؛ همهی اینها امروز یک چهرهی کریه و منفور از امریکا در دنیای اسلام به وجود آورده است. امروز دنیای اسلام میتواند در مقابل این قدرتِ افزونخواه بایستد، و باید بایستد؛ هیچ چارهیی جز این ندارد. دولتهای اسلامی برای حفظ منافع ملی خودشان، برای جلب عواطف ملتهای خودشان، برای ادای مسؤولیت تاریخی خودشان، باید روی نقاط اساسیِ هویت امت اسلامی تکیه کنند؛ از ملت فلسطین باید صریحاً دفاع کنند؛ از استقلال کامل عراق و سپردن اختیار به ملت عراق باید دفاع کنند؛ از ملت افغانستان باید دفاع کنند؛ از ملتهای مسلمان در اروپا و آسیا و آفریقا باید دفاع کنند؛ از هویت قرآنی و از احکام قرآن در کشورهایشان باید دفاع کنند؛ ارتباطاتشان را با همدیگر نزدیک و صمیمی کنند؛ با هم صادق باشند؛ به هم کمک کنند و دست یکدیگر را بگیرند؛ آن وقت امت اسلامی خواهد توانست خود را از زیر یوغ استکبار نجات دهد و تهدیدهایی را که امروز دنیای استکبار نسبت به دنیای اسلام دارد، از سر بگذراند. انتخابات نهم هم مثل انتخاباتهای قبل، بحمداللَّه پُرشور و سالم و افتخارآمیز برگزار شد. البته دشمنان ملت ما - که باید گفت دشمنان اسلام - حاضر نیستند به وجود این مردمسالاریِ سالم اعتراف کنند. هرچه توانستند، تلاش کردند شاید انتخابات را بیرونق کنند. تبلیغاتچیهای وابستهی به مراکز قدرت، از مدتها پیش از انتخابات، با لحنهای گوناگون، فضا را از هیاهوی مخالفت با انتخابات پُر کردند؛ سعی میکردند مردم را ناامید کنند؛ مردم را از حضور در این میدان شرف و افتخار منصرف کنند. آخرینِ آنها حرکت گستاخانه و البته ابلهانهی رئیس جمهور امریکا بود که روز قبل از انتخابات به مردم ما صریحاً توصیه کرد که در انتخابات شرکت نکنند! ملت ما استقلال خود، هوشمندی خود، شجاعت خود، دلسوزی و پایبندی خود به منافع ملی را در این نوبت هم مثل نوبتهای دیگر نشان داد.
قلم ناتوان اینجانب قادر نیست همت بلند و انگیزهی عمیق و بصیرت نافذ و شور مخلصانهی شما را توصیف کند. شما در دو جمعهی پی در پی با اقدامی پرمعنا و پیامی رسا، بار دیگر عظمت خود را به جهانیان نشان دادید و قدرت خود را به رخ بدخواهان و دشمنان کینهتوز کشیدید. شما عزم راسخ خود را بر دفاع از استقلال ملی فریاد زدید. شما پایبندی خود را به حراست شجاعانه از منافع کشور و نظام جمهوری اسلامی که تأمینکنندهی همهی آرمانهای اسلامی و انقلابی است، در عمل ثابت کردید. شما نمایش باشکوهی از همبستگی ملی و مشارکت عمومی در برابر چشم دوست و دشمن قرار دادید و راز استحکام و اقتدار خود در رویارویی با زیادهخواهیهای استکباری را مجسم ساختید. اینک دشمن شما علیرغم یاوهگوئیهای خود، در برابر عظمت و شفافیت مردمسالاری شما، در دل خود تحقیر میشود و امت بزرگ اسلامیِ گسترده در سراسر جهان، از ظرفیت و توانائی نظام اسلامی که مظهر هویت جمعی مسلمانان است به خود میبالد.
البته یکی از معیارها هم این است که هرچه دشمنان این ملت میخواهند، عکس آن باید عمل کرد. چیزی که آنها میخواهند، خیر ملت نیست. آنها منافع خودشان را دنبال میکنند. بلندگویان استکباری دنیا که به مجلس هفتم اعتراض میکنند، همان کسانی هستند که مجالس صددرصد فرمایشیِ سلطنتیِ دوران شاه را قبول داشتند. الان هم نظامهایی را که در آنها اصلاً رأیگیری به معنای درست کلمه وجود ندارد، قبول دارند؛ اما به این مجلس اعتراض میکنند! چرا؟ چون آن، منافعشان را تأمین میکند؛ اما این، منافعشان را تأمین نمیکند. آنها دنبال منافع خودشان هستند. اگر جهتی را نشان دادند و به جایی تمایلی داشتند، معلوم است که منافع آنها در آن است؛ که درست نقطهی مقابل منافع ملت و نظام جمهوری اسلامی است و باید با آن مخالفت کرد؛ همان معیاری که امام (رضواناللَّهعلیه) به ما گفتند.
من دیروز برای بازدید از مجتمع مس سرچشمه به آنجا رفته بودم. یک روز همین مس سرچشمه را انگلیسیها و بعد هم امریکاییها میخواستند اداره کنند؛ چند سال هم کار و طراحی کردند، اما راهاندازی نشد. بعد وقتی انقلاب پیروز شد، مهندسان ما آمدند و آن را راهاندازی کردند؛ محصول بهدست آوردند و کارهای خوبی انجام دادند؛ بعد هم طرح توسعه را خود مهندسان ما در دههی سوم - تقریباً از نزدیک سال 80 تا الان - راهاندازی کردند و باز هم دارند آن را توسعه میدهند. اینکار، جزو بهترین و تمیزترین کارهایی است که بهوسیلهی دولت دارد انجام میگیرد. آن روز اگر خارجیها سود میبردند، استفاده میکردند و یا منافع ملی پامال میشد، همهی اینها به کنار؛ ملت ایران را تحقیر میکردند؛ این تحقیر از همه چیز سنگینتر است. ملتی بنشیند و عدهیی از بیرون بیایند به او بگویند تو نمیتوانی؛ برو کنار تا ما برایت درست کنیم؛ او را کنار بزنند و اجازه ندهند حتّی از تجربهی آنها استفاده کند؛ خودشان بیایند این منبع درونی را استخراج کنند؛ چیزی به او بدهند و لُب و خلاصهی سود را هم خودشان ببرند. این کار در نفت میشده، در مس میشده، در آهن میشده، در ساخت و سازهای گوناگون میشده، در سدسازی میشده، در سیلوسازی میشده، در بخشهای دانشگاهی و علمی میشده.
اگر کسی سر کار بیاید که مطیع و تسلیم آنها باشد - که البته ما چنین کسی را نداریم که سر کار بیاید و مطیع آنها باشد - البته آنها خوشحال خواهند شد و حرفی هم ندارند؛ اما اگر کسی آمد که احساس کردند به انقلاب و اسلام و منافع ملی پایبند است و به مبارزهی با دشمنان بینالمللی و تسلیم نشوی در مقابل زورگوییهای آنها معتقد است، خواهند گفت مردمسالاری وجود ندارد؛ اگر شخص متدین باشد، بیشتر هم خواهند گفت. آنها معتقدند که مردمسالاری، مردمسالاریِ سکولاریزه شده است؛ باید حتماً از دین جدا شود تا اسمش را مردمسالاری بگذارند.
برای ملت ما این انتخابات مهم است؛ همچنان که برای دشمنان ما هم این انتخابات مهم است. از چند ماه قبل برنامههای تبلیغاتی دشمنان روی انتخابات ریاست جمهوری در 27 خرداد متمرکز شده. آنچه آنها دربارهی انتخابات میخواهند، درست نقطهی مقابلِ چیزی است که منافع ملی کشور و ملت ما آن را میطلبد. آنها میخواهند انتخابات بیرونق باشد و مردم در انتخابات شرکت نکنند. آنها میخواهند انتخابات، اطمینان و اعتمادی را در مردم بهوجود نیاورد. امروز تبلیغاتِ تبلیغاتچیهای خارجی روی این نقطهها متمرکز است؛ مردم را نسبت به انتخابات دلسرد، بیاعتماد و بیاعتنا کنند؛ درست نقطهی مقابلِ آن چیزی که برای ملت و کشور ما مهم است.
آنچه امریکا و دیگر مستکبران عالم را عصبانی میکند، این است که یک ملت خودش بخواهد بداند و تصمیم بگیرد. امریکا به کشور ما و مردم ما و بسیاری از ملتهای دیگر میگوید شما تصمیم نگیرید تا من برای شما تصمیم بگیرم؛ شما انتخاب نکنید تا من برایتان انتخاب کنم؛ شما از منابع خود بهرهبرداری نکنید تا من بتوانم از آن بهرهبرداری کنم. حرف امریکا این است که سلطه و دخالت و حضور و پنجهافکندنِ ما بر کشور و منابع خودتان را قبول کنید؛ اگر قبول نکنید، شما را به حمایت از تروریسم و ضدیت با حقوق بشر و چیزهای دیگر متهم میکنیم.
ملت ما نشان داده است که در مقابل چنین زورگویی و تهدیدی، و در مقابل چهرهی وقیح زمامداران امریکا مشتهای خودش را گره میکند؛ میگوید ما با هر کس که استقلال و هویت و منافع ملی و حیثیت ما را تهدید کند، مقابله میکنیم و بر دهان او مشت میکوبیم. امروز هم مثل همیشهی تاریخ، قدرتمندان برای حفظ منافعِ خودشان حاضرند منافع ملتها و انسانها را لگدمال کنند و نادیده بگیرند. آن چیزی که میتواند جلوی طمع طمعگاران را بگیرد، تسلیم شدن و گردننهادن نیست؛ ضعیف ماندن نمیتواند طرفی را که احساس قدرتِ بیمهار میکند، از تعرض و تعدی به او باز بدارد؛ باید قوی بود، باید عزم داشت، باید حضور داشت، باید آماده بود تا بتوان نقش اساسیِ مردان شجاع را در دفاع از ملتها عهدهدار شد و از عهدهی آن بخوبی برآمد. امروز وظیفهی نیروهای مسلح این است.
ما در همهی میدانهای بینالمللی، با منطق و پیرو راه عقلایی - که اسلام این را به ما تعلیم داده - حرکت کردهایم. منطق ما، منطق تدبیر و عقل و پیگیریِ منافع ملی است؛ در همهجا اینطور است؛ در مذاکرات هستهیی با اروپاییها هم همینگونه است. آنچه مصلحت ملت است، مسؤولان کشور آن را دنبال میکنند. در این مذاکرات، مذاکرهکنندگان ایرانی و دولت جمهوری اسلامی جدی هستند؛ منتها طرف مقابل هم - که چند کشور اروپایی هستند - بهطور جدی و واقعی وارد میدان مذاکره بشوند؛ ولی تا امروز متأسفانه اینطور نبوده است. تا امروز این چند کشور اروپایی نشان ندادهاند که حقیقتاً دنبال حل مسألهاند. این برای استکبار جهانی مشکل است که ملت ایران توانسته باشد با اراده و تواناییهای ذاتی خود گام بزرگی را در راه علم و فناوری بردارد؛ مثل انرژی هستهیی. اینها میخواهند انرژی کشور همیشه وابستهی به نفت باشد، که نفت هم تحتتأثیر سیاستهای قدرتهای جهانی است. میخواهند ملتها را با ریسمانهای نامرئی همیشه در مشت خودشان نگهدارند؛ ملت ایران این را قبول نمیکند.
ملت ایران با انقلابِ خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویی در انداخته است. روزی که دنیا دو قطبی بود و دو ابرقدرت با همدیگر آنطور معارضه داشتند، در مقابلهی با این طرحِ نو با هم همدست شدند. پس معلوم میشود که طرح نوی ملت ایران که با انقلاب اسلامی آن را به میدان آورد، چیزی است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید میکرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرتطلبی و سلطهطلبی. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنی اینکه در دنیا یک امپراتوریِ قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایی. در مقابل آنها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطهی بین این دو قطب، رابطهی سلطه است؛ سلطهگر و سلطهپذیر. او سلطهگری میکند؛ ملتهایی هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفتشان، یا منابعشان، یا موقعیت سوقالجیشیشان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطهپذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین میشود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلی از کشورهای جهان سومِ بهاصطلاحِ رایج؛ یعنی کشورهای عقبافتاده. دولتهایی سر کار بودند و منافع ملتهای خود را دودستی تقدیم میکردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ اینها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همهی امور حرف آنها را گوش میکردند؛ نه، در برخی از امور اختلافنظر هم داشتند، اما خواستهی آنها را برآورده میکردند. آنها میگفتند قرارداد نفت اینطوری باشد، اینها قبول میکردند؛ در اپک آنطوری تصمیم بگیرید، اینها میگفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم اینگونه عمل کنید، اینها میگفتند چشم؛ نسبت به کشورهای منطقه اینگونه عمل کنید، اینها میگفتند چشم؛ موضعگیریتان در سازمان ملل اینطوری باشد، اینها میگفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلی کشورها میشدند و میگفتند دولتِ آنطوری بهکار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتی در کشور بهوجود بیاورید، اینها هم میگفتند چشم.
برای ما شخصیتهایی مثل شهید بابایی، شهید اردستانی، شهید خضرائی - که مدتی فرمانده این پایگاه هم بود - و شهدای باارزش و بزرگوار دیگر در نیروهای مسلح یقیناً فراموش نشدنی هستند؛ ولی نیروهای مسلح خودشان را در آن گذشتهها متوقف نخواهند کرد و نباید بکنند؛ گذشتگانی که با ایمان، آگاهی و شجاعت و فداکاری خود ما را در پیمودن این راه بسیار پُرافتخار، راه عظمت اسلام و ایران، یاری کردند، برای ما درسهای فراموشنشدنی از خود به یادگار گذاشتهاند. وظیفهی ما این است که از این درسها بهره بگیریم. ما باید با توجه به موقعیت خودمان، با توجه به نیازهای کشور، با توجه به تهدیدهایی که علیه ما و منافع کشور در هر دورهیی وجود دارد، وظیفهی خودمان را تشخیص بدهیم و با تقویت روحی و جسمی، خودمان را آمادهی ادامهی آن راه پرافتخاری بکنیم که شهیدان عزیز ما به قیمت جان خودشان به روی ما گشودند.
ملتها چه وظیفهیی دارند؟ ملتها وظیفه دارند برای صیانت و حراست از خود و برای دفاع از کیان، عزت و هویت خود، خود را آماده نگه دارند. آن ملتی که در این راه غفلت کند، نابود شده است؛ آن ملتی که نتواند نیاز خود را به دفاع، به ایستادگی و به مقاومت، بهنگام بفهمد، پامال شده است. ملت ما نشان داده است که دچار چنین غفلتی نشده و نخواهد شد؛ نیروهای مسلح ما نشان دادهاند که در میدان دفاع از منافع ملت و کشورشان لحظهیی دچار سستی و درنگ نخواهند شد.
ما روی منافع کشور و ملتمان با هیچ کس در دنیا معامله نمیکنیم. دشمنان این کشور و این ملت برای اینکه برای دشمنیِ خودشان توجیه بتراشند، میگویند نظام جمهوری اسلامی منافع ما را به خطر انداخته است. امریکاییها میگویند جمهوری اسلامی منافع ما را به خطر انداخته. ما ملت ایران در چهاردیواری کشور خودمان، هر دستی که به سمت منافع ما - چه منافع علمی، چه منافع طبیعی، چه منافع انسانی، چه منافع فناوری - به تجاوز دراز شود، بیدرنگ آن را قطع خواهیم کرد. ما در چهاردیواری کشورمان اجازه نمیدهیم منافع هیچ قدرتی بر منافع ملی ما ترجیح پیدا کند و مقدم شود. و اما اگر دشمن، پُررویی و تعرض و تجاوز کند، آن وقت دیگر تعرض ما به چهاردیواری کشورمان محدود نخواهد شد. اگر کسی به ملت ما تعرض و تجاوز کند، ما منافع او را در هر نقطهیی از دنیا که باشد، بهخطر میاندازیم.
مسألهی مهم دیگر، جایگاه سیاسی مجلس است. شما، نماینده و عصاره و خلاصهی ملت هستید. موضعگیری شما در مسائل سیاسی و بینالمللی، به یک معنا حاکی از موضعگیری ملت ایران است. این موضعگیری، دوگونه میتواند باشد: گاهی میتواند دشمن را به دخالت بیشتر امیدوار کند؛ او را نسبت به نظام اسلامی، گستاخ و طلبگار و فزونطلب و به زیادهخواهی تشویق کند؛ میتواند هم درست بعکس باشد؛ احساس کند که در ملت ایران و نمایندگان او، صلابت، ایستادگی، آگاهی به منافع و مصالح، ایستادگی بر سر منافع ملی و مصالح ملی، و ناسازگاری با کسانی وجود دارد که همهی همتشان این است که منافع ملی را به بازیچه بگیرند و راهی برای سیطرهی بر این ملت پیدا کنند. امروز مشکل ما با دشمنانی که در دنیا با آنها دعوا داریم، این است؛ برادران و خواهران عزیز! یک نقطهی پُرفایده و پُرسود در یک نقطهی بسیار حساس از لحاظ سوقالجیشی - سیاسی و نظامی - در دنیا به نام ایران وجود داشته و سالهای متمادی در قبضهی قدرتهای مستکبر بوده است - یک روز روسیه، یک روز انگلیس، یک روز هم امریکا - بعد این ملت آمده با اتکاء به یک اندیشه و یک فکر و یک اراده، این کشور را از چنگال اینها خلاص کرده؛ اینها میخواهند دوباره سیطره پیدا کنند؛ همهی دعوا بر سر این است. ما با کسی دعوا نداریم. ما به کسی که میخواهد دوباره بر ما سیطره پیدا کند، میگوییم نخیر، غلط میکنی؛ اجازه نمیدهیم. منازعهی نظام اسلامی با کسانی که در پی چالش با این نظامند، سر این قضیه است؛ مشکل دیگری نیست. همهی کشورهای دنیا در تعامل با هم، چالشهای قهری و طبیعی دارند - اینها که مهم نیست - آنچه مهم است، این است که ملت ایران و نظام اسلامی ایستاده است و میخواهد از هویت و استقلال و عزت ملیِ خود دفاع کند. عدهیی میخواهند بر این اراده و عزم دستاندازی کنند؛ دعوا سر این است. مجلس در این دعوای اصولی، اساسی، تعیین کننده و سرنوشتساز باید جایگاه روشنی داشته باشد؛ چون شما نمایندهی این ملتید. این ملت را در انتخابات میبینید، در تظاهرات و راهپیماییها میبینید، در شعارها میبینید، در درخواستها و مطالبات میبینید؛ میبینید این ملت، کیست و چیست. مجلس باید آینهی تمامنمای اقتدار ملی و عزت ملی و ایستادگی بر سر منافع ملی و مقابلهی با سلطهجویان و سیطرهخواهانِ جهانی و بینالمللی باشد. اینها ظرفیتهای مهمی است که مجلس دارد.
البته در این قضیهی زلزله - که مصیبت بزرگی برای مردم بود - برای عدّهای از سیاستبازان بینالمللی و مستکبر هم فرصت و درواقع حادثهی خوشایندی فراهم شد که بتوانند کارها و اغراض سیاسی خود را دنبال کنند، که جنجال امریکاییها در این مسأله از همین قبیل است. در مقابل سیل کمکهایی که از اطراف کشور، با این حجم انبوه و عظیم، به این مردم شد و همچنین در کنار کمکهای بینالمللی، کمکی هم از طرف دولت مستکبر امریکا رسید که البته برای مردم بود و مسؤولان موظّف بودند که همهی کمکها را قبول کنند و به جای خود برسانند؛ اما این چه ربطی دارد به اینکه دشمنیهای پیوسته، لاینقطع، دائمی، عمیق و بنیانی رژیم مستکبر امریکا با ملت، کشور و منافع و مصالح ایران و نظام مورد علاقهی مردم فراموش شود؟! مسؤولان رژیم ایالات متّحدهی امریکا، تاکنون به هیچوجه نشان ندادهاند که ذرّهای از دشمنیِ خود را نسبت به نظام اسلامی و مردم ایران کم کرده باشند، بلکه در همین حال هم وقیحانه مردم، دولت و نظام را متّهم کردند و متّهم میکنند. دائم تهدید میکنند و چهرهی جنگی، خصمانه و خشمآلود به خود میگیرند، بعد از آن طرف هم دو کلمه حرف میزنند؛ پنجهی چُدنی خودشان را در یک دستکش حریر پنهان میکنند! نمیشود که آن دشمنیها و آن نیّات شوم را ندید. البته ما اهل لجبازی نیستیم؛ اهل منطق و استدلالیم. رژیم ایالات متّحدهی امریکا به ملت ایران سالها ظلم کرده است؛ با نظام اسلامی سالها مخالفت کرده است؛ انواع توطئهها را علیه این ملت و نظام اسلامی به راه انداخته است؛ از رژیم غاصب صهیونیستی، با همهی جنایاتی که این رژیم میکند، بهطور دائم و متزاید دفاع کرده است؛ به ملتهای عراق و افغانستان آن جفاها و ظلمها را کرده است و هنوز هم میکند؛ نیّتِ شوم نسبت به نظام اسلامی و عقاید مردم و مصالح ما دارد و هرجا منافع کشور ما بوده، اگر توانسته دستاندازی کرده است که جلوش را بگیرد؛ نیّت حضور قدرتمندانه در ایران و بلعیدنِ منابع مالی و حیاتی آن را دارد. آنچه ملت ایران را در مقابل اینگونه ژستهای دروغین، هشیار و خشمگین میکند، اینهاست. این کارها را کنار بگذارد، ما با کسی لجبازی نداریم. یک ملت را اینطور تهدید و تحقیر کردن، مورد تهاجم سیاسی قرار دادن، سعی در تجزیهی آن ملت کردن، فشارهای گوناگونِ اقتصادی بر آن وارد آوردن، نظام حاکمِ بر آن ملت و کشور را اینطور تهدید کردن و با زبان استکبار و زورگویی و قلدری حرف زدن و بعد هم یکجا لبخند دروغی تحویل دادن، باعث میشود مردم از این حرفها بدشان بیاید و خشمگین شوند.
تهدید امریکا مربوط به امروز نیست؛ چیز جدیدی هم نیست. از اوّلِ انقلاب، اینها ما را تهدید کردهاند. دشمنیِ جبههی امریکا و همپیمانانش با نظام اسلامی، چیز جدیدی نیست. خود آنها هم میدانند که حملهی نظامی به ایران، به این ملت بزرگ، به ملتی که این همه جوان مبارز و زنده و آماده در صحنه دارد، خودکشی مهاجم است. ملت ایران میداند؛ خوب است دشمنان ملت ایران هم بدانند: مسؤولان جمهوری اسلامی، کشور را به ورطهی جنگ با هیچ کس نمیکشانند. ما ملت و کشورمان را در معرض جنگ قرار نمیدهیم و از جنگ استقبال نمیکنیم؛ اما هم ملت، هم مسؤولان، هم دولت، هم همهی آحادی که در این کشور از غیرت و جوانمردی برخوردارند، در عین اینکه به سمت جنگ نمیروند، اگر کسی جنگ با آنها را انتخاب کرد، با او بسیار قدرتمندانه و سرسخت برخورد خواهند کرد.
البته آنها میدانند که جنگ با ایران، هزینهی بسیار سنگینی دارد؛ میدانند که جنگ با ایران، جنگ با یک رژیم نیست، جنگ با یک دولت کودتایی نیست، جنگ با یک حکومت نظامی نیست، جنگ با یک ملت است؛ لذا خود آنها هم از جنگ استقبال نمیکنند؛ اما میخواهند با مطرح کردن نام جنگ و تهدید به جنگ، ملت و در درجهی اوّل مسؤولان را مرعوب و وادار کنند که در مقابل آنها تسلیم شوند؛ منافع آنها را تأمین نمایند و به ملتِ خود خیانت کنند. این را بدانند که در میان مسؤولان کشور و در قوای سهگانه، هیچ کس نمیتواند اندک انگیزهای داشته باشد برای اینکه ملت ایران و مصالح او را تسلیم دشمن بیگانه کند. اگر کسی در جهت تسلیم منافع ملی و ملت ایران به دشمن حرکت کند، ملت او را با نهایت بیرحمی کنار خواهد زد. خدمت به ملت ایران یک افتخار است.مسؤولان کشور روی دفاع از حقوق و حفظ حیثیّت و آبروی این ملت و دفاع از استقلال این کشور، همداستان و همسنخند. این را همه بدانند، که البته میدانند. آنچه که الان در عراق اتّفاق افتاده است، در حقیقت یک قضیه نیست بلکه چهار قضیه است. آمریکاییها و انگلیسیها و تبلیغاتچیهایشان میخواهند سرهمبندی کنند، این را بهصورت یک قضیهی بسیط درآورند و در افکار عمومی یک «آری» یا «نه» برای آن درست کنند، لکن بیخود تلاش میکنند. چهار قضیه است؛ یک قضیه نیست. همین دیروز یا پریروز بود که پیامی از «بوش» و «بلر» خطاب به مردم عراق پخش شد. البته مردم عراق برق نداشتند و بیچارهها نتوانستند بگیرند. مضمون پیام این بود که ما به عراق آمدیم تا شما را آزاد کنیم! قضیه را خلاصه میکنند در اینکه ما آمدهایم شما را آزاد کنیم و از دست صدّام نجات دهیم. در همین یک جمله حرفِ آقایان دو خبطِ بزرگ وجود دارد: یکی این است که میگویند ما آمدیم شما را آزاد کنیم؛ یعنی ملت عراق توانایی و قدرت و عُرضهی این کار را ندارد و باید ما برایشان این کار را بکنیم. این خبط بسیار بزرگی است. دوم اینکه همین حرف هم دروغ بود؛ چون برای آزادی یک ملت، آتش و بمب و موشک روی سرش نمیریزند و به این بهانه که میخواهیم پادگان نظامی را از بین ببریم، شهرها، روستاها و مناطق تجّمع را اینطور ویران نمیکنند و این فجایع را - که اشارهی کوتاهی خواهم کرد - پیش نمیآورند.
قضیه، آزاد کردن مردم عراق نیست. چهار قضیه است که باید از هم تفکیک کرد. یکی مسألهی سقوط صدّام است. یک مزاحمت و تضادی بین منافع صدّام و منافع هیأت حاکمهی آمریکا پیش آمد که به درگیری و کشمکش انجامید. آنها قویتر بودند و صدّام را ساقط کردند؛ این یک قضیه است. در مورد این قضیه، ما موضع روشنی داریم که این موضع را هم عرض خواهم کرد. موضع ما در مورد هر یک از این چهار قضیه، روشن است. قضایا را تفکیک میکنیم تا موضع نظام جمهوری اسلامی که برخاسته از فکر و تدبیر اسلامی و رعایت مصالح و منافع کشور است، معلوم شود. پس یکی مسألهی سقوطِ صدام است. مسألهی دوم که در عراق اتّفاق افتاده و باز هم ادامه دارد، فجایعی است که نسبت به ملت عراق پیش آمده است. این غیر از مسألهی سقوط صدّام است و حکم دیگری دارد. موضع ما در این مورد هم گفته خواهد شد. قضیهی سوم این است که از طرف نیروهای بیگانه به یک کشور مستقل تجاوز و تعرّض نظامی شده است به بهانههای مختلفی مثل اینکه سلاح کشتار جمعی دارند، از تروریسم حمایت میکنند و غیره. این بهانهها را همیشه و همهجا میتوان پشت بلندگوها گفت. این بهانهها مجوّز تهاجم نظامی به یک کشور و شکستن مرزهای آن نیست. در این مورد هم موضعمان را عرض میکنیم. مسألهی چهارم، ادارهی آیندهی عراق است که برای آن هم نقشه و طرح و برنامه و خیالهای خامی در ذهنهایشان میگذرانند. این هم یک مسألهی جداگانه است. هر کدام از این مسائل، حکمی دارد. نمازگزاران عزیز! آنچه به شما در خطبهی دوم عرض میکنم، این است که تقوای الهی را در همهی شؤون رفتار و اعمال و گفتار خود در نظر بگیرید. این را هم بدانید که مسؤولان کشور در همهی زمینهها و در همین زمینهای که بحث آن در خطبهی اوّل گذشت، همهی همّتشان این است که خطّ اهداف اسلامی را که منطبق با مصالح مردم و منافع کشور است، با دقّت تشخیص دهند و دنبال کنند. ازخدای متعال میخواهیم که آنها را در این کار موفّق کند و بتوانند در همهی زمینهها و صحنهها آنچه را که وظیفهی آنها و مطابق مصالح کشور و منافع ملت است، انشاءاللَّه پیگیری و دنبال کنند.
اکنون هم همه توجیه امریکاییها برای حمله به عراق و قبل از آن به افغانستان این است که میخواهیم منافع ملی خود را تأمین و حفظ کنیم و تهدید را از خود برطرف نماییم. این هم توجیهی باب امروز است. حالا کشور عراق کجا، امریکا کجا؟! چه تهدیدی میتواند برای آنها داشته باشد؟! یا منافع امریکا چه چیزی است که لازمهی حفظ آنها مجوّز رژیم امریکا برای حمله علیه یک کشور و ملّت است؟ این سؤالها، بیپاسخ است. تعریف امریکاییها از منافع ملی خود شبیه تعریف خانها و گردنکلفتهای قدیم است که در بعضی از محلات و روستاها وجود داشتند. اگر دختری روستایی قالیچهای قشنگ میبافت و چشم خان به آن میافتاد و از آن خوشش میآمد، پدر دختر باید قالیچه را تقدیمش میکرد. توجیه هم این بود که خان این قالیچه را لازم دارد. اگر در جایی یک شیء قیمتی دیده میشد و وجود داشت، میباید به خان تقدیمش میکردند. این فرهنگ خانی و قلدرمآبی است. شخص میگوید: چون من از چیزی که شما داری خوشم آمده و آن را میخواهم، باید مرده یا زنده، آن را به من بدهی. تعریف منافع امریکا به وسیلهی خود امریکاییها چنین چیزیست. آنها منافعی را برای خود تعریف میکنند. اگر این منافع در اختیار ملت و کشور دیگری باشد، از آنجا که امریکا زور و سلاح دارد، هرجور شده باید این منافع را برای خود تأمین کند. مهم نیست که ملت آن کشور و منطقه تا چه حد دچار مشکل و دردسر شوند، چقدر عقبماندگی بر آنها تحمیل و چقدر زندگی آنها لگدمال شود. این مسائل برای امریکاییها اهمیتی ندارد. این تعریف امریکا از منافع ملی است.
این منطقه، یعنی منطقهی عربی و بعد هم منطقهی وسیعتر اسلامی، منطقهایست که امروز و فردا از لحاظ مادهی ارزشمند نفت غنیست. امریکاییها به این نفت احتیاج دارند. فقط هم نفت نیست؛ منابع زیرزمینی بسیاری وجود دارد، منابع دریایی هم وجود دارد. در این منطقه برای کسی که مسلط به آن باشد، راه دسترسی به همهی دنیا وجود دارد. و این منابع، چیزهاییست که امریکا به آنها احتیاج دارد؛ مثل همان قالیچهی زیبا و قیمتی که خان به آن احتیاج داشت. پس امریکا در نظر دارد که این منافع را تأمین کند. امروز صهیونیسم و امریکا به شدّت از اسلامِ شما مردم وحشت دارند. دشمنی آنها با اسلام به خاطر نماز و روزه نیست، بلکه با اسلام از آن جهت دشمنند که ملت خود را با عزّت، با قدرت و برخوردار از استقلال میکند. این موضع آنها را آزار میدهد. آنها ملتها را توسریخور میخواهند. آنها از استقلال ملتها میترسند و میخواهند ملتها به استکبار وابسته باشند. آنها میخواهند منافع ملتها را چپاول کنند. اسلام نمیگذارد؛ با اسلام به این دلیل دشمنند. در غیر این صورت اگر کسانی با نام اسلام در خدمت آنها باشند و منافع خود را در خطر نبینند، خیلی هم با اسلام دشمنی نمیکنند. آنها از اسلام میترسند، چون اسلام مانع از سوءاستفادههای آنها میشود و جلوِ چپاولشان را میگیرد.
مسؤولان دولتی باید فرصت کار را خیلی مغتنم بشمارند؛ فرصت حقیقی این است. تأمین کردن کشور در مقابل تهدید امریکا به این است که مسؤولان دولتی هرچه میتوانند، برای مردم صادقانه کار کنند و این فرصت را مغتنم بشمارند. گاهی انسان از بعضیها میشنود که اسم فرصت را میآورند، اما مرادشان فرصت تسلیم در مقابل امریکاست: آقا! فلان فرصت را از دست دادیم(!) چه فرصتی؟ تسلیم شدن در مقابل زورگویی و زیادهطلبیِ یک جهانخوار و یک قدرت متکبّر، هیچ افتخاری ندارد و هیچ وقت فرصت محسوب نمیشود. هر چیزی که برای این کار فرصت تلقّی شود، برای منافع ملی یک تهدید است؛ فرصت نیست. فرصت، یعنی فرصت کار برای مردم. فرصت، یعنی فرصتِ مقابله کردن با عوامل و ایادی و ابزارهای امریکا و دشمنِ در داخل کشور. نمونهای از آن را شما ملاحظه کردید و از رسانهها شنیدید؛ اینها ایادی مرموز دشمنند. این همان چیزی است که من از هفت، هشت سال قبل مرتّب به مسؤولان فرهنگی هشدار داده و گفتهام که سرانگشتان دشمن برای تسخیر فرهنگی کشور و استحالهی فکری مردم تلاش میکنند. الان ببینید اعترافها و حقایق آشکار میشود.
واقعهی خرمشهر از دور فقط یک حادثهی تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزهی بزرگ بود. وقتی رژیم عراق با تشویق دولتهای دشمنِ انقلاب به مرزهای ما حمله کرد، هدفگیری دقیقی کرده بود. خرمشهر، قدمِ اوّل و بسیار مؤثّر از این هدفگیری بود. هدف آنها به طور خلاصه این بود: با خود فکر کرده بودند با پیروزی انقلاب، ایران اوّلاً نیروی مسلّحی ندارد که از مرزها دفاع کند؛ ثانیاً سامان اداری و اجتماعیِ درستی ندارد تا بتواند به دفاع از کشور و منافع ملی بپردازد؛ ثالثاً در دنیا انقلاب طرفداری ندارد. یک طرف امریکا بود، دشمنِ پر از حقد و کینه علیه انقلاب - چون انقلاب سلطهی امریکا را بر این کشور از بین برده بود، بنابراین از غضب و کینهی بر انقلاب و نظام اسلامی پُر بودند - یک طرف هم شوروی سابق بود؛ آن هم با دلایل دیگری علیه انقلاب اسلامی. این دو ابرقدرت که در دهها مسأله با هم اختلاف داشتند، در دشمنی با ایران با یکدیگر اتّحاد کلمه داشتند و هر دو به رژیم عراق صمیمانه و با همهی وجود کمک و از آن دفاع میکردند!
الان ورد و ذکر عدّهای مذاکرهی با امریکا شده است! چه مذاکرهای؟! میگویند با امریکا مذاکره کنید تا موذیگری نکند؛ فشار وارد نیاورد؛ تهدید نکند و منافع ملی ما را رعایت نماید. مگر کشورهایی که امروز مورد تهدید امریکا هستند - غیر از جمهوری اسلامی - با امریکا مذاکره نمیکنند؟ مگر آنها با امریکا رابطه ندارند؟ مذاکره و رابطه، مانع فشار آوردن و تهدید کردن و بدجنسی کردن و افزونطلبی نیست؛ مذاکره مشکلی را حل نمیکند. دولت امریکا صریحاً با نظام اسلامی، هویّت اسلامی و ایمان اسلامیِ مردم ما اعلام مخالفت کرده است. علّتش این است که اسلام موجب شده تا این ملت در مواضع خود مستقر و ثابت باشد و پابرجا بایستد و تسلیم آنها نشود. هدف امریکا این است که سیطرهی خود را که در دوران رژیم منحوس پهلوی - بخصوص در سی سال آخر آن رژیم - بر همه جای کشور گسترده بود، دوباره برقرار کند. معلوم است که ملت ایران بعد از این انقلاب عظیم، بعد از این همه فداکاری و قهرمانی و بعد از این همه شهادتها، تسلیم چنین زورگویی نخواهد شد. نخیر، مذاکره هیچ مشکلی را حل نمیکند.
مذاکره با امریکا، البته برای دولت امریکا مفید است. با مذاکره، او جای پایی پیدا میکند تا بتواند خواستههای خود را بیشتر تحمیل کند و توقّعات خود را انبوهتر بر سر این ملت و دولت بریزد. مذاکره موجب میشود که دولت امریکا بتواند همین تهدیدهایی را که الان از دور میکند، همین توقّعات بیجا و قلدرانهای را که در مصاحبهها و سخنرانیها میگوید، پشت میز مذاکره، با حجم بیشتر و با قدرت چانهزنی بیشتر، بر سر مسؤولان کشور ما بریزد. معنای مذاکره این نیست که امریکا حاضر باشد هویّت این ملت را، نظام جمهوری اسلامی را، ایمان این مردم و مواضع آنها را به رسمیت بشناسد. آنها با این اساس مخالفند؛ آنها با حضور این مردم مؤمن مخالفند؛ آنها دنبال این هستند که همان روشهایی را که در دوران حکومت پهلوی اعمال میشد - همان فساد، همان تسلّط و همان قاهریّت - دوباره در این مملکت ایجاد کنند. اینکه با مذاکره حل نمیشود. مگر این ملت اجازه خواهد داد که مسؤولی در این کشور - از رهبری گرفته تا همهی مسؤولان - از مواضع اسلامی و منافع اساسیِ سرنوشتسازش یک قدم عقب بنشیند؟ مسئولان کشور در قوای سهگانه و همهی فعّالان سیاسی و فرهنگی بدانند که حفظ منافع ملی در وحدت کلمه و پرهیز از تفرقه و اختلاف است. سلیقهها و گرایشهای متفاوت نباید در صحنهی افکار عمومی به نزاع و مجادله و کشمکش تبدیل شود و دشمن کمین گرفته را امیدوار کند. همه با هم به نیازها و خواستههای بحق مردم در امور اقتصادی و فرهنگی بیندیشند و برای تأمین آن دست به دست یکدیگر بدهند. شجرهی خبیثهی فساد اقتصادی را که از جملهی دامهای مهلک دشمن و موجب بیعدالتی در ادارهی امور کشور و مایهی ورشکستگی مادی و معنوی است خطرناک بدانند و همه با هم در ریشهکنی آن همکاری کنند.
حادثه بیستودوم بهمن و پیروزی انقلاب، پایان تحقیر ملت ایران بود. ملت ایران در طول قرنهای متمادی تحقیر شده بود. یک مدت به وسیله سلاطین مستبد تحقیر میشد؛ یعنی در دورانهای قدیم که هنوز استعمار و سلطه و نفوذ خارجی نبود، پادشاهانی بودند؛ بعضی مقتدر، بعضی هم ضعیف و بیکفایت؛ اما بدون استثناء همه آنها این ملت را تحقیر میکردند. اگر شما به خاطراتی که بعضی از سلاطین یا فرزندان و شاهزادگانشان نوشتهاند، مراجعه کنید، بهخوبی میبینید که تلقّی آنها این بوده که ایران، مِلکی متعلّق به آنهاست؛ یک مشت رعیت هم در این مِلک برای آنها کار میکنند. حقوقی داشته باشند؟ نه. اراده آنها معتبر باشد؟ نه. بنابراین تلقّی آنها از ملت و کشور و خودشان، اینقدر تلقّی غلط و مفتضحی بود. واقعاً تصوّر میکردند که اینجا مال آنهاست؛ اگر کسی از آحاد ملت خدمتی میکند و کاری انجام میدهد، طبق وظیفهاش عمل میکند. کسانی هم که کوتاهی میکنند، سرکشانی هستند که به منافع حاکمِ زورمند و مستبد ضربه وارد آوردهاند!
در دوره دیگری هم که تقریباً بعد از مشروطیت شروع شد، این تفکّر بهکلّی برنیفتاد و تا آخر دوران سلطنت وجود داشت. مثلاً سلاطین پهلوی علیرغم اینکه ادّعای مدرنیته میکردند و میخواستند خود را با مفاهیم دنیا آشنا نشان دهند، در ذهنشان جز این، چیز دیگری نبود؛ کشور را متعلّق به خودشان و خود را مالک کشور و صاحب سرنوشت این ملت میدانستند. در دوره اخیر، یک بخش دیگر هم اضافه شد و آن نفوذ خارجی بود؛ که این از اواخر دوره قاجار شروع شد و در دوره پهلویها به اوج خود رسید؛ زیرا رضا خان را انگلیسیها بر سرِ کار آوردند و مقدّمات کارش را فراهم کردند؛ آنها اطراف کارش را نگه داشتند و به او دیکته کردند که چگونه حرکت کند. بعد از او هم، پسر او را باز انگلیسیها بر سرِ کار آوردند، که اینها جزو مسلّمات تاریخ است و ادّعا نیست. ما گاهی در گذشته، این چیزها را به صورت حدس و تحلیل میگفتیم؛ لیکن بعد اسناد و مدارک فراوانی رو شد و معلوم گردید که این افراد را به دست خودشان آوردهاند. اینها مجری سیاستهای خارجی بودند؛ یک مدت عمدتاً مجری سیاستهای انگلیس، بعد هم پس از دوره مصدّق، مجری سیاستهای امریکا. گاهی هم ممکن بود در بعضی از قضایا، به خاطر برخی از منافع خود - نه به خاطر منافع ملت - از اینکه سیاستی را امریکا به آنها دیکته میکند، در دل خود ناراحت هم باشند؛ اما بالاخره مجری سیاستهای آنها بودند؛ بروبرگرد نداشت. دولت را آنها معیّن میکردند و نخستوزیرها باید مورد تأیید آنها قرار میگرفتند. آنها گاهی برای اینکه گوش شاه را مقداری بتابانند تا مبادا به فکر سرکشی بیفتد، نخستوزیری را که با او میانه چندانی نداشت، بر او تحمیل میکردند، که این مکرّر اتفاق افتاد؛ یعنی شخصی را که او خیلی نمیپسندید، اینها میگفتند باید نخستوزیر باشد؛ او هم مجبور بود و عمل میکرد. مملکت، اینگونه در اختیار بیگانه و سیاستهای امریکایی بود. این، مخصوص سیاستهای نفتی هم نبود؛ در همه شؤون مملکت، سیاستهای آنها حاکم و غالب بود و اجرا میشد؛ چه در مسائل نفتی، چه در زمینه مسائل صنعتی کردن کشور، چه در اداره سیاست خارجی و موضعگیری در مقابل کشورهای دنیا. اگر در داخل کشور، کسی در میان مسؤولان دولتی، یک وقت به این فکر میافتاد که به نحوی خود را به جای دیگری هم متّکی کند - مثلاً به بلوک شرق در آن روز، یا به یک قدرت دیگر - چنانچه امریکاییها میفهمیدند و میدانستند، یا او را از قدرت خلع ید میکردند، یا به نحوی او را به آن مرکزی که خودشان میخواستند، برمیگرداندند. بنابراین بین قدرتها میدان رقابت بود که نفوذ کدامیک در این کشور بیشتر باشد؛ که البته قدرت مسلّط، قدرت امریکا بود. ملت در این بین، اراده و خواست و قدرتی نداشت. مسأله برای ابرقدرتها، سیطره بر عالم است. امروز قدرتهای بزرگ جهان، چه به خاطر انرژی - نفت و گاز - چه به خاطر بازارها، چه به خاطر فروش محصولاتشان و چه به خاطر پشتوانهی سیاسی و اقتدار نظامیشان، ناچارند دامنهی سیطره و نفوذ خود را در دنیا توسعه دهند. اگر ملتها پامال میشوند و منافع ملیشان نابود میگردد، برای آنها هیچ اهمیتی ندارد. آنها فقط به منافع خود - که در بسیاری از موارد، نامشروع هم هست - میاندیشند. البته هر ملتی - از جمله، ملتهای قدرتهای بزرگ - حق دارند به منافع خود بیندیشند؛ آن منافعی که به خاطر پامال کردن منافع ملتهای دیگر، نامشروع نباشد؛ ولی آنها این حدّ و مرز را قائل نیستند. پرچمی که برمیدارند، پرچم حقوق بشر و آزادی و دمکراسی است. بر روی پرچمهای خود، عناوین فریبنده را نقش میکنند؛ اما آنها، هم به مردم دنیا دروغ میگویند، هم به مردم خود دروغ میگویند. هدف آنها سیطره بر دنیاست.
آنها در دفاع از آزادی و دمکراسی دروغ میگویند؛ به دلیل اینکه در طول تاریخ سی، چهل سال گذشتهی سیطرهی امریکا بر بسیاری از کشورهای دنیا، همیشه پشتیبان دولتها و قدرتهای مستبد - ولی مطیع آنها - بودهاند. در ایران هم اینگونه بود. حکومت شاه، حکومتی مستبد و غیرانسانی بود که بویی از مفاهیم دمکراسی و امثال اینها نبرده بود؛ اما تسلیم آنها و در اختیارشان بود. نفت ایران متعلّق به آنها بود؛ سیاستهای نفتی صددرصد منطبق با ارادهی آنها بود؛ حضور آنها در سرتاسر مراکز قدرت در ایران، محسوس بود؛ ارتش در پنجهی اقتدار آنها قرار داشت؛ منابع مالی، صددرصد مورد استفادهی آنها و در اختیارشان بود؛ لذا شاه مستبد، فاسد، رشوهبگیر و بیاعتنای به مصالح ملی، از نظر آنها مطلوب و مقبول بود. آنها این را میخواهند. آنها حکومتی را که به خاطر منافع ملی به آنها پاسخ نمیدهد، به خاطر شرف ملی تسلیم آنها نمیشود، به خاطر عزّت ملی و هدفهای ملت خود به آنها اعتنا نمیکند، دوست نمیدارند؛ بنابراین با او کینهورزی میکنند؛ آنگاه خود را پشتِ پرچم دمکراسی و آزادی پنهان میسازند. این منطق در دنیا، شکست خورده است. چنین منطقی، منطقی نیست که امروز دنیا آن را بپذیرد و بپسندد و هواداران آن منطق بتوانند به توفیق خود امیدوار باشند. قدرتهای پوشالیِ تهی از معنویّت و فکرِ درست و جهتگیریهای انسانی، اگر به بیش از اسلحهای که امروز با آن مجهّزند، مجهّز باشند، راه به جایی نخواهند برد.
امروز شما ببینید از تفرّق دنیای اسلام و همدل نبودن دستاندرکاران کشورهای اسلامی، بخشی از دنیای اسلام چه میکشد. امروز فلسطین با سبعانهترین روشها لگدکوب میشود و مردم فلسطین در سختترین روزهای ممکن برای یک ملت، روزگار میگذرانند. با همه امکاناتی که دنیای اسلام دارد و با وجود میل و علاقهای که بسیاری از مردم جهان اسلام برای کمک دارند، عملاً کمکی به این قضیه نمیشود. این بسیار دردناک است. با نصیحت نمیشود رژیم صهیونیستی را وادار کرد تا ظلم نکند. پنجاه سال است که این ظلم ادامه دارد و این روزها به اوج خود رسیده است. جوانها و نوجوانها و زنها و فرزندها و خانهها و خانوادهها در کوچهها و خیابانها با تانکها و اسلحههای مرگبار روبهرو شوند و بی هیچ ملاحظهای اینطور سرکوب شوند؛ اینها چیز کمی است؟! آن هم نه یک روز و پنج روز و یک ماه؛ بیش از یک سال است این وضعیت کم و بیش ادامه دارد. حج میتواند دنیای اسلام را متوجّه مسؤولیت سنگین خود کند. حج میتواند این معرفت را به ملتهای اسلامی بدهد که حضور در صحنه و داشتن موضع قاطع در این قضیه، با منافع خود آنها پیوستگی دارد. بعضی خیال میکنند حمایت از مردم فلسطین، خارج از منافع ملی کشورهاست. این اشتباه بسیار بزرگی است. وقتی یک ملت مسلمان به ملتهای دیگر متّکی نباشد و از طرف آنها حمایت نشود، اینگونه راحت در معرض تطاول دشمن قرار میگیرد. اگر دنیای اسلام متحّد بود، یک ملت اینطور مظلوم نمیشد. این قضیه ممکن است برای ملتهای مسلمان دیگر هم پیش بیاید؛ کمااینکه دیدید در مواردی برای ملتها پیش آمده است. همبستگی اسلامی، برای دشمنان جهان اسلام و دشمنان ملتهای این منطقه و غارتگران بینالمللی، کار را مشکل میکند و اجازه نمیدهد آنها طبق میل خود، هرطور خواستند و انتخاب کردند و مصلحت دیدند، به یک کشور و ملت اسلامی تعرّض کنند. پس حمایت عمومی دنیای اسلام از ملت فلسطین، در حقیقت حمایت دنیای اسلام از یک یک کشورهای مسلمان است؛ این ضامن و حامل منفعت همهی آنهاست؛ این چیز کمی نیست.
امروز گرفتاریهای بزرگی در جهان اسلام وجود دارد. همهی مسلمانان دنیا مسؤولند. دولتها، علما، روشنفکران، دانشگاهیان و هنرمندان در سرتاسر دنیای اسلام، و همهی کسانی که از نفوذ کلمه برخوردارند، مسؤولترند. امروز بعضی از دولتهای بزرگ، به عنوان شرورِ بینالمللی، از حدود خود تجاوز کردهاند؛ برای پیشبرد سیاستهای خود، از اِعمال هرگونه زوری دریغ نمیکنند؛ علیه ملتهایی که میخواهند آزاد زندگی کنند و دست چپاولگران را از سفرهی گستردهی منافع ملی خود قطع کنند، فشار نظامی و سیاسی و تبلیغاتی وارد میکنند. امروز فاجعهی فلسطین در اوج زشتی و تکاندهندگی است. امروز مردم مظلوم فلسطین بدون اینکه هیچ جرمی داشته باشند، جز اینکه میخواهند در خانه و در میهن خود آزادانه زندگی کنند و تحقیر نشوند، تروریست خوانده میشوند! این یکی از ظلمهای بزرگ تاریخی است..
اوّلین اثر اتّحاد این است که انسان احساس قدرت میکند. اولین اثر تفرّق این است که باطن انسان را تهی میکند؛ «و تذهب ریحکم»؛ طراوت و نشاط یک انسان و یک ملت را از آنها میگیرد. ما باید این درس را در درون کشور خود رعایت کنیم. همهی آحاد ملت و بخصوص مسؤولین کشور باید نعمت وحدت و اتّفاق و همدلی را - که خدای متعال آن را به ما ارزانی داشت - برای خود حفظ کنند و آن را به خطر نیندازند: «واذکروا نعمة اللَّه علیکم اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا». برادری، احساس همگامی و همدلی، نعمت بزرگ خداست. در داخل کشور، در صفوف مختلف مردم، در صفوف مسؤولان، در جمع سیاستمداران، در میان کسانی که حرف و جایگاه آنها در نظر مردم وقعی دارد، این احساس باید احساسِ مسلّط باشد. بر تفرّقها و مایههای تفرّق غلبه کنند؛ به یکدیگر نزدیکتر شوند؛ موارد جزئی اختلاف را در موارد کلّی وحدت و اشتراک حل و هضم کنند؛ نه اینکه آن جزئیها را عمده کنند و مشترکات بزرگ را ندیده بگیرند. برادری اسلامی، علاقهی به کشور، پرورش یافتن در دامان انقلاب، برخورداری از نعمت بزرگ نظام اسلامی، دلسوزی نسبت به آینده، علاقهمندی به مردم؛ اینها مشترکات است و باید آنها را حفظ کرد. به خاطر اختلافات جزئی نباید به اینها خدشه وارد کرد. این برای ما یک فریضه و ضرورت است. این فقط امری نیست که «بهتر است» آن را مراعات کنیم. نه، «باید» آن را مراعات کنیم؛ هرکس مراعات نکند، به منافع کشور و مردم و به سرنوشت انقلاب ضربه زده است.
امروز وظیفهی ما این است که با تدبیر و عقل، دنبال منطق حقّ خود حرکت کنیم و به خدا توکّل نماییم و همهی عواملی را که برای حفظ جهتگیری و حراست از منافع ملی لازم است، به خواست خدا در نظر بگیریم و پیش برویم. ملت به فضل پروردگار از این حرکتِ مسؤولان کشور روزبهروز امیدوارتر خواهد شد. روزبهروز بر عمق ایمان جوانان افزوده خواهد شد. البته دشمنان، اخلالگری و مزاحمت میکنند و در داخل و خارج، آنچه که از دستشان برآید، میکنند؛ اما «للباطل جولة و للحقّ دولة»؛ باطل جولانی میکند و قابل ادامه یافتن نیست. آنچه که خواهد توانست فضای عالم آفرینش را در اختیار بگیرد، حقّ است و بنای عالم بر حقّ است. دلهای خود را روزبهروز بیشتر با نور معرفت، نور علم، نور حقیقت و نور اخلاق روشن کنید و از خدا کمک بخواهید.
نظام اسلامی یک الگوی اسلامی را هم در دنیا مطرح کرد؛ یعنی نشان داد که بدون امریکا میشود زندگی کرد؛ بدون رفتن زیر بار یک قدرت بزرگ میتوان یک کشور بزرگ شصتوپنج میلیونی را اداره کرد و پیش برد. پس علت اصلی تهدید، هویّت نظام اسلامی است.
البته دلایلی وجود دارد که انگیزهی دشمن برای تهدید و دشمنی کردن، به این زودیها از بین نرود و ادامه پیدا کند یا گاهی تشدید شود. یکی از آنها این است که میلیاردها دلار خرج کردهاند. البته دلشان نمیآید به خودشان بباورانند که خرجهایی که برای ضربه زدن به نظام اسلامی کردهاند، همه بیهوده بوده است. یک دلیل این است که امیدوارند روح دینی در جوانان ما زایل شده باشد. اگر خبرنگارشان در منطقهای از شهرهای ایران چهار نفر جوان را پیدا کرد و توانست از آنها حرفهایی را ضبط کند که معنایش بیاعتنایی به دین باشد، این را بزرگ میکنند و به همهی جوانان کشور تعمیم میدهند و خودشان را دلخوش میکنند و به خود امید میدهند که روح دینی، روح ایمان و روح پایبندی به حفاظت از ایمان مذهبی در ایران ضعیف شده است! البته اشتباه میکنند. امروز اگر حادثهای به وقوع بپیوندد که در آن، ملت ایران احساس خطر کند، تعداد جوانانی که فداکارانه و داوطلبانه حاضرند برای خدا، نظام اسلامی و منافع ملتشان سینه سپر کنند و جلو بروند، یقیناً بیشتر از دوران جنگ تحمیلی است. جوانان ما همان شور و هیجان، همان ایمان و همان آمادگیای که چشم دنیا را در دوران جنگ تحمیلی خیره کرد، امروز هم دارند. ما با ملاحظهی همهی جوانب، با مطالعهی همهی تجربههای کشورِ خود و کشورهای همسایه و با مشورت با صاحبنظران عمده و دارای رأی، به این نتیجه میرسیم که نه فقط رابطه با امریکا، بلکه مذاکره با دولت امریکا امروز برخلاف مصالح ملی و منافع ملت است. این یک نظرِ متعصّبانه نیست؛ این یک اندیشه و فکر است؛ بررسی شده و با ملاحظهی همهی جوانب است. مذاکره با امریکا - چه در قضایای کنونی و چه در مسائل دیگر - به معنای باز کردن باب توقّعات و طلبکاریهای امریکاست. کسانی که دم از مذاکره میزنند - که البته سوء نیّت ندارند، دچار غفلتند - توجّه ندارند که مذاکره با امریکا در هر یک از قضایایی که این دولت در آن برای خودش ایده و منفعتی تعریف کرده است - مثل همین قضیهی افغانستان - هیچ فایدهای ندارد. چرا؟ چون او مستکبر است و تسلیم نمیشود. مذاکرهی امریکا با یک دولت، به معنای این نیست که میخواهد نظرات آن دولت را قبول کند؛ حتّی نظرات مجامع جهانی را قبول نمیکند! همین حالا که در آفریقا در یک کنفرانس، بحث گرم شدن زمین و مسألهی گازهای گلخانهای در دنیا مطرح است و همهی دنیا لازم دانستند در این خصوص تلاش کنند، امریکا زیر بار نمیرود؛ یعنی حتّی با رفقای اروپایی خودش هم کنار نمیآید! چند روز پیش در خبرها خواندم که رئیس جمهور پاکستان از امریکاییها درخواست میکند که برای حمله به افغانستان، از فلان فرودگاه استفاده نکنند؛ از بقیهی فرودگاهها استفاده کنند؛ اما امریکاییها خواستهی او را رد میکنند! یعنی به نظرِ مشورتیِ رئیس آن کشور در مورد یک فرودگاه اعتناء نمیکنند! کدامیک از کشورهایی که با امریکا رابطه دارند، توانستهاند در یک مسألهی مهم، نظرشان را به امریکا تحمیل کنند؟ بعضی از کشورهای عربی تملّق امریکا را میگویند؛ بعضی از آنها هرچه میتوانند، نظرات امریکا را در همهی بخشها رعایت و به آن عمل میکنند؛ اما امریکا به کدام خواستهی این کشورها در مقابل رژیم صهیونیستیِ غاصب یا در مسائل مهم جهان عرب ترتیب اثر داده است؟ این غفلت بزرگی است که بعضی کسان دارند.
به امریکاییها حمله شده است؛ توقّع کردهاند که همهی دنیا باید با آنها همکاری کنند؛ چرا؟ چون منافع آنها ضربه دیده است. مگر شما منافع دیگران را هرگز رعایت کردهاید که حال توقّع دارید همه، منافع شما را رعایت کنند؟! مگر در دنیای امروز، صِرف داشتن توپ و تفنگ و موشک، مجوّز میشود که دولتی اعلام کند هرچه من میگویم عمل شود و لاغیر؟! مگر مردم دنیا این را قبول میکنند؟ همین چیزهاست که امریکا را منفور کرده است. امروز شما نگاه کنید ببینید در کدام کشورهای دنیا، مردم پرچم امریکا را آتش میزنند. همه جا، ایران نیست. کنفرانسی که اخیراً در آفریقای جنوبی تشکیل شد، احساسات مردم و سازمانها و دولتهای مختلف دنیا را نشان داد. امریکا با این زورگوییها و پُرتوقّعیها خودش را منفور کرده است. اگر منافع امریکا در خلیج فارس به خطر بیفتد، همه باید همراهی کنند؛ اما اگر منافع کشورهای خلیج فارس به خطر افتاد، بیفتد! این همه منافع کشورهای گوناگون - از جمله کشور ما - را پامال کردهاند، حال میگویند همهی دنیا باید با ما همکاری کنند؛ چون منافع ما مورد تهاجم قرار گرفته است! این پُرتوقّعی است.
رئیس جمهور محترم را به یاد خدا و اغتنام فرصت زودگذر و اخلاص در عمل توصیه میکنم؛ و قدردانی از ملت، و مراقبت از منافع ملی، و اولویت دادن به نیاز قشرهای مستضعف، و گرامی شمردن ارزشهای والای دین و انقلاب را به ایشان متذکّر میگردم و توفیق و هدایت و کمک الهی را برای ایشان و همهی مسئولان کشور مسألت میکنم.
این نظامی که مردمی و متواضع و در خدمت اهداف مردم است، یک گناه بزرگ و نابخشودنی دارد و آن این است که تسلیم خواستهایی که تأمینکنندهی منافع قدرتهای بزرگ در این منطقه است، نمیشود. اینکه میگویم تسلیم منافع آنها نمیشود، حرفی است که آنها بصراحت آن را میگویند. شما میبینید که امریکا مثلاً در خلیج فارس یا در فلان نقطه، نیرو مستقر میکند. اگر گفته شود چرا این کار را میکنی؟ میگوید منافع من در گرو این کار است! یعنی منافع او با چند هزار کیلومتر فاصله باید در خلیج فارس تأمین شود؛ ولو منافع کشوری که در همین منطقه زندگی میکند، تأمین نشود! اینها در هر کشوری هر اقدامی میکنند، به خاطر این است که آن منافعِ فرامرزی باید تأمین شود. جرم جمهوری اسلامی این است که برخلاف همهی کشورهای دنیا، زیر بار این منافع نمیرود و آنها را تأمین نمیکند. میگوید میخواهم منافع خودم را تأمین کنم؛ به منافع شما هم کاری ندارم. اینکه گفته میشود جمهوری اسلامی سرِ جنگ دارد، اینطور نیست؛ امریکا با ما وضع قابل جنگی ندارد؛ ما یک طور دیگریم، آنها یک طور دیگرند. ما بنای جنگیدن با امریکا را نداشتیم؛ هیچ وقت هم چنین چیزی را نگفتیم؛ ولی ما بنای تسلیم شدن نداریم و میگوییم با هیچ قیمتی در مقابل شما تسلیم نمیشویم. این جرم جمهوری اسلامی است. در زمینهی مسائل گوناگون و قضیهی فلسطین و غیره نیز همینطور است. به جرم تسلیم نشدنِ یک ملت در مقابل تمایل مستکبرانهی قدرتهای جهانی، این ملت محکوم میشود که با همهی ابزارها - از جمله ابزار هنری - با او بهشدّت مبارزه شود. همانگونه که عرض کردم، سازمان سیا بخش هنری دارد و فیلمهایی که بعد از انقلاب علیه ما و علیه شیعه و اسلام درست کردند، بسیار زیاد است. شما که یک فیلمساز و سینماگر و بازیگر سینما و تئاتر و موسیقیدان و آهنگساز ایرانی هستید و این واقعیّت و مظلومیت را ادراک میکنید، تکلیفتان چیست؟ آیا هیچ تکلیف مردمی وجود ندارد؟
امیدواریم دولتی که بر سر کار خواهد آمد، با همکاری مجلس، به اقتصاد سالم کشور، اهمیت حقیقی دهد. اینها به نشستن و بررسیِ علمی کردن و راهکارها را پیدا کردن احتیاج دارد. با گفتن نمیشود؛ باید اقدام و پیگیری کند و موانع تولید بهینه و تکمیل چرخهی صنعتی و موانع صادرات و سرمایهگذاریهای داخلی کشور را بشناسد و آنها را بر طرف کند. اگر امکان جذب سرمایههای خارجی در کشور فراهم میشود، به معنای حقیقی کلمه منافع ملت و هویّت ملی را در نظر بگیرد و مصالح کشور را قربانی نکند. اینطور نباشد که یک جهت را مورد توجه قرار دهیم و جهات دیگر را فراموش کنیم. جذب سرمایههای خارجی باید به شکلی باشد که اقتصاد کشور از آن سود ببرد، نه زیان. ما بعضی از رشدها و شکوفاییهای بادکنکی را در برخی از کشورهای شرق آسیا دیدیم. نخست وزیر مالزی در تهران به من گفت که ما در مدّت چند روز، از یک کشور ثروتمند به یک کشور فقیر تبدیل شدیم! این خوب است؟! یعنی سرنوشت اقتصاد کشور در دست یک تاجر فرنگی باشد که اگر اراده کرد، بتواند کشوری را با میلیاردها دلار گردش سرمایهای، در ظرف چند روز به خاک سیاه بنشاند و فلج کند! او وقتی این مطلب را به من میگفت، چهرهاش پُر از غم و افسردگی بود. ما این رشدهای بادکنکی را پیشرفت اقتصادی نمیدانیم. کشور به سرمایههای انسانی و طبیعی و هویّت ذاتی متّکی است و مستوجب رشد و شکوفایی واقعیِ اقتصادی است؛ اما نه آن گونه که بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول برای ما نسخه بنویسند و ما هم طبق همان نسخه، اقتصاد خودمان را تدوین کنیم؛ نه. ما برنامه و سیاست داریم و - همانطور که گفتم - ما میتوانیم. اگر کسی بگوید ما جز با تسلیم در مقابل این برنامهها، نمیتوانیم حرکت اقتصادی کنیم، قضاوت خوشبینانه در مورد او این است که بگوییم کشور و ملت و سرمایههای داخلی را نشناخته است؛ البته قضاوتهای بدبینانه هم میشود کرد.
شما مردم وقتی ببینید مسؤولی در مقابلهی با متجاوزانِ به حقوق شما سینه سپر میکند، احساس اقتدار میکنید. شما وقتی ببینید کسانی هستند که از منافع ملت، قدرتمندانه، با گذشت و با صرف کردن همهی توان و نیروی خود دفاع میکنند، احساس اقتدار میکنید. یک ملت وقتی احساس ضعف میکند که ببیند مسؤولانش یا نمیفهمند، یا دیر میجنبند، یا خدای نکرده به اشارهی انگشت دیگران میجنبند! اینجاست که این ملت احساس بیپناهی و ضعف میکند. خدا را شکر میکنیم که مسؤولان کشور سالمند. مسؤولان کشور برای انجام وظیفه، عمرشان را دارند صرف میکنند. این مسألهی بسیار مهمّی است. فرق میکند که کسانی طبق تبلیغات رادیوهای بیگانه، برای مقاصد شخصی خودشان تلاش کنند؛ یا نه، برای خاطر خدا کار کنند. آنچه که برای یک ملت اهمیت دارد، این است که در همهی ردهها - از بالا تا پایین - مسؤولانی که انگشت آنها میتواند گرهها را باز کند، با احساس مسؤولیت و با عقل و تدبیر کار کنند.
اگر مسؤولی در بخش اقتصاد تلاش کند و کارآمدیِ خود را نشان دهد - پول ملی را تقویت کند، تورّم را مهار کند، در جامعه رونق اقتصادی به وجود آورد و طبقات محروم را از حقوقی که متعلّق به آنهاست، برخوردار نماید - مردم احساس اقتدار و توانایی میکنند. خودشان را در آن مسؤول، مشاهده و ملاحظه میکنند و او را مظهر خودشان به حساب میآورند. وقتی در عرصهی بینالمللی، مسؤولان کشور، با عزّت و سربلندی و استغناء در مجامع جهانی شرکت میکنند و حرف حقِّ خودشان را با شجاعت بر زبان میآورند و در معامله و مبادلهی با دولتها، منافع ملی را مدّ نظر میگیرند و مصالح را ملاحظه و به نفع کشور کار میکنند، ملت که در جریان این کارها قرار میگیرد، احساس اقتدار میکند.
من میخواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوی خودمان را توجّه بدهم که مواظب تئوریهای وارداتی غربی که هیچ هدفی جز حفظ آن روابط تحکّمآمیز غرب با کشورهایی از قبیل کشور ما را ندارد، باشند. البته تحت نامهای مختلف، بسیار حرفها زده میشود؛ اما هدف یک چیز بیشتر نیست. این انقلاب و این نظام و این حرکت عظیم مردمی آمده و این سلطه و اتوریتهی تحکّمآمیز غربی را در این کشور شکسته است. امروز در کشور ما ارزشهای غربی به صورت قانونی و رایج وجود ندارد. امروز دادن منافع کشور به بیگانگان، در کشور ما یک امر مذموم محسوب میشود. امروز سفرهای را که با هزاران طمع در این کشور پهن کرده بودند - بخصوص امریکاییها - جمع شده میبینند. این برای مراکز قدرت و تسلّط جهانی، خسارت کمی نیست. برای برگرداندن اوضاع به صورت قبلی چه کار کنند؟ اوایل انقلاب ناشیانه آمدند و جنگِ روبهرو راه انداختند؛ ولی وقتی بینیشان به خاک مالیده شد، فهمیدند راهش این نیست. لذا به جنگ فرهنگی متوسّل شدند. جنگ فرهنگی کار آسانی نیست؛ کار زبدگان است. لذا زبدگان مینشینند فکر میکنند و نسخه مینویسند و متأسفانه عدّهای هم در داخل همانها را رله میکنند! آنها حرفهایی را میزنند، عدّهای هم فارسیِ آن را میگویند و شکل بومی به آن حرفها میدهند! باید مراقب اینها بود.
بسیج، یعنی حضور بهترین و با نشاطترین و باایمانترین نیروهای عظیم ملت در میدانهایی که برای منافع ملی و برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد. همیشه بهترین و خالصترین و شرافتمندترین و پُرافتخارترین انسانها، این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمرهای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایهگذاری کنند؛ که آسان هم نیست. خدا را شکر میکنیم که از روز اوّلِ انقلاب، نیروی خود جوش مردم در همهی میدانها حاضر بود و امام، قدر این نیرو را دانست و آحاد ملت قدر این جریان جوشندهی عظیم را در میان خودشان دانستند؛ آنهایی که خودشان حاضر نبودند، یا آمادگی نداشتند که در این میدانهای خطر وارد شوند، آن جوانان آماده و عناصر از خود گذشته را تحسین و تشویق کردند. این آن چیزی است که دستگاههای اقتدار جهانی را، دستگاههای استکبار را، آن کسانی را که میخواهند سرنوشت کشورها و ملتها را بناحق در دست گیرند، خشمگین میکند.
اینجاست که باید راز حملهی تبلیغاتی به بسیج را فهمید. چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت میشود؟ چرا کسانی که همیشه چشم به دهان بیگانگان دارند تا حرف آنها را تکرار کنند، نسبت به بسیج زبان به ناسزا میگشایند و بسیج را که در خور تشریف و تعظیم و تحسین است، مورد اهانت و بیمهری قرار میدهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی، در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی و بالاخره و بالاتر از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی میدانند؛ به جدّ با بسیج دشمنند؛ اما دشمنی آنها فایدهای ندارد. این اختلافات سیاسی و جناحی که گاهی بسیار بزرگ نشان داده میشود، به این بزرگی نیست؛ به این اهمیت نیست. مردم راه خودشان را میروند. راه مردم، راه اسلام، راه انقلاب، راه خدا و راه امام بزرگوار است. مردم با این خطکشیهای تصنّعی و مصنوعی کاری ندارند. دشمن دوست میدارد جناحها را بیشتر به جان هم بیندازد. بنده از روی دلسوزی کامل، بارها در نماز جمعه - که مقدّسترین مکانهاست - و در سایر جاها، جناحهای سیاسی را دعوت کردم؛ گفتم بیایید بنشینید با هم صحبت کنید، با هم مذاکره کنید. بیایید مواردی را که بر روی آن با هم اتفّاق نظر دارید، اصل قرار دهید و اختلافات را براساس اینها حل کنید. اگر بر روی اصول پافشاری کنید، موارد جزئیِ اختلافی و سیاسی اهمیتی هم ندارد. عدّهای قبول کردند؛ عدّهای لجاجت کردند و میکنند. این لجاجت چه معنا دارد؟! چرا باید کسانی وحدت ملت را، وحدت ملی را، امنیت ملی را، منافع ملی و مصالح این کشور را قربانی اغراض جناحی کنند؛ که اگر بدون نفوذ دشمن باشد، بسیار بد است و اگر با نفوذ دشمن باشد، چند برابر بدتر است.
بنده باز هم همه را دعوت میکنم به وحدت کلمه براساس اصول اساسیِ نظام اسلامی؛ بر اساس بیّنات قانون اساسی؛ بر اساس اسلام؛ براساس راه امام؛ براساس منافع مردم؛ براساس ستیزه با هر کسی که با این ملت ستیزهگری میکند. این خطّ روشنی است که همهی خیرخواهان و دلسوزان و افراد صادق میتوانند براساس آن جمع شوند. من در مورد وحدت و یکپارچگی این یک جمله را عرض کنم: دوستی به من گفت بعضی از دستهای سیاسی در کشور سعی میکنند میدان سیاست را هم مثل میدان ورزش به «آبیپوش» و «قرمزپوش» تبدیل کنند. یک عده «قرمزپوش»اند و یک عده «آبیپوش». باید هم با هم در میدان سیاست رقابت داشته باشند. من گفتم در میدان ورزش، «قرمزپوش» و «آبیپوش»، هر دو در تیم ملی شرکت میکنند. وقتی هم که «قرمزپوش» و «آبیپوش» در تیم ملی شرکت کردند، یکی دروازهبان میشود، یکی مدافع میشود، یکی مهاجم میشود؛ با هم همکاری میکنند. اگر در میدان سیاست کسانی «قرمزپوش» و کسانی «آبیپوش» و کسانی «سبزپوش» و کسانی «زردپوش» شدند، بشوند؛ اما آنجایی که پای تیمملی در میان است، آنجایی که منافع ملت و مواجههی با دشمن مطرح است، مواظب باشند اختلافات را کنار بگذارند و مثل یک تیم کار کنند. آنطور نباشد که در تیم ملی، آنجایی که منافع ملت مطرح است، به دروازهی خودی گل بزنند! اگر این میشود، عیبی ندارد؛ نامها مختلف باشد، اما دلها یکی باشد. دلها یکی؛ بر محور دین، بر محور نظام، بر محور اسلام و بر محور منافع ملی باشد. امیدواریم که انشاءاللَّه اینگونه باشد.
امریکاییها بیست سال است که مرتّب علیه این ملت حرف میزنند، اقدام میکنند، کار میکنند؛ میگویند هم که ما با این نظام و با این دین و با این جهتگیری دشمنیم؛ چون منافع ما را در منطقه تهدید کرده است. منافع ما یعنی چه؟ یعنی یک روز در این کشور همه چیز دست ما بوده است؛ اما این نظام اسلامی و این جوانان مسلمان و این آخوندهای مسلمان و این بساط اسلامی آمدهاند دست ما را از نفت و از منابع طبیعی و از ارتش و ... کوتاه کردهاند؛ ما بهخاطر این مبارزه میکنیم. اینقدر شرم هم نمیکنند که نگویند ما هدفمان این است که میخواهیم منافعمان را در ایران بازیابیم! دیگر دشمنی علیه یک ملت از این بالاتر و واضحتر؟ حالا آن آقا بردارد با یک قلم نارسای ناقص پوسیدهی خود بخواهد اثبات کند که نخیر؛ امریکا دشمن ملت ایران نیست؛ دشمن منافع ملت ایران نیست؛ دشمن ما نیست؛ ما هم بایستی مثل بقیهی دولتها یا عناصری در دنیا که تسلیم قدرت امریکا شدند و عتبهی امریکا را بوسیدند، برویم در مقابلش زانو بزنیم! شما خیال میکنید که ملت ایران این چیزها را رها خواهد کرد؟ این فکری که امروز بر این ملت حاکم است، مگر یک فکر سطحی است؟
برای آن قدرتی که متّکی به عوامل معنوی قدرت است، مسألهی اساسی، جهتگیریِ آن قدرت است. جهتگیریِ آن قدرت چیست؟ صلاح و فلاح انسان؛ نجات انسان از مصائب مادّی و معنوی؛ نجات انسان از بیعدالتی؛ نجات انسان از دشمنیها و بغضاء جاهلانه میان دلهای انسانها؛ نجات انسان از چنگال قدرتِ جمعی غافل و کور و مستی که جز منیّت چیز دیگری نمیفهمند. گرفتاری بزرگ بشر همیشه این بوده است. بشر در بیشتر دوران عمر خود، گرفتار قدرتهایی بوده است که مستِ منیّت و خودخواهی بودهاند و چیزی که برایشان اهمیت نداشته و ندارد، سرنوشت انسانهاست. شما میبینید در دنیا کسانی هستند که دم از این میزنند که ملت ما - یعنی ملت خودشان - باید تمام مسائل دنیا را در دست گیرد و اگر ملتهای دیگر پایمال و نابود و بدبخت و فقیر شدند، بشوند! این حرفی است که در دوران استعمار، استعمارگران اروپایی میزدند؛ امروز هم استکبار - و به طور واضح امریکا - بر زبان جاری میکند. منافع آن دولت، منافع آن کشور، منافع آن ملت اصل است و آنجایی که آن منافع تهدید شود، باید هرکسی که در مقابل آن منافع ایستاده است، سرکوب گردد؛ ولو او هم منافعی دارد! بالاخره وقتی که شما در فلان نقطهی دنیا حضور مییابید، فضای زندگی را بر دولتها و ملتها و کشورها تنگ میکنید و منافع آنها را پایمال میسازید، آنها هم در مقابل منافع شما میایستند. منافع شما بر منافع آن دولتها چه ترجیحی دارد؟! این منطق واضح را اصلاً نمیفهمند!
این کسانی که امروز دم از این معنا میزنند که ما به منافع ملت خودمان علاقهمندیم، اگر حقیقتش را دریابید و کاوش کنید، خواهید دید که این هم فریب است! آنچه برایشان مهمّ است، خود آنها هستند. نام ملتها را میآورند، چون قدرتها و حکومتهایشان وابسته به این است؛ چون شهرتشان، عنوانشان، برخورداریشان، کامرانیشان متوقف به این است که اسم ملتشان را بیاورند! اگر میتوانستند حقیقت را بگویند، این حقیقت از نظر آنها این است که باید خواست آنها، منیّت آنها، تکبّر آنها و غرور آنها ارضا شود. رعایت دقیق منافع ملی و اصول قانون اساسی و پرهیز از سلطهی بیگانگان در جذب منابع خارجی.
افزایش اقتدار دفاعی و امنیتی و انتظامی بمنظور بازدارندگی و پاسخگویی مؤثر به تهدیدها، و تأمین منافع ملی و امنیت عمومی، و پشتیبانی از سیاست خارجی و گسترش صلح و ثبات و امنیت در منطقه با بهرهگیری از همهی امکانات.
عزیزان من! داشتن وسایل مدرن و پیشرفتهای که بهوسیلهی دیگران به یک کشور و به یک ارتش داده میشود و در مقابل، منابع آن کشور و آن ملت غارت میشود و بر کسانی که صاحبان آن منابعند، تسلّط مییابند، ارزشی ندارد. ارزش یک ارتش و یک نیروی هوایی به این نیست که مدرنترین هواپیماها را، دیگرانی که ساختهاند، دیگرانی که آن را میشناسند، دیگرانی که آن را تعمیر میکنند و دیگرانی که خود را مالک آن میدانند، با بهای گزافی، به یک ارتش، یا به یک نیروی هوایی بدهند و در برابر آن، خود را آقا بالاسر و همه کاره و صاحب اختیار و کلیددار آن ارتش و آن نیروی هوایی بدانند. این هیچ اعتباری برای یک ارتش و یک نیروی هوایی محسوب نمیشود. اعتبار یک ارتش، به استقلال آن است؛ به متّصل بودن به منافع ملت است؛ به ایستادن روی پای خود است؛ به داشتن قدرت اقدام در مقابل دشمن است؛ به سرافرازی و غرور و مناعت در مقابل بیگانگان است.
ارتشی که در رأس آن کسانی قرار گیرند که مجبور باشند در مقابل بیگانه تعظیم کنند، ارتش غیور و با مناعت و بلندپروازی نیست. امروز خیلی از کشورها هستند که از لحاظ ارزیابی و تقویم موقعیت ارتششان، در آخرین ردیفهای فهرستِ ارتشهای دنیا قرار میگیرند؛ اما انبارهایشان هم پُر از وسایل مدرن فراوانی است! پولهای ملتشان را گرفتند و به اینها دادند، چهار نفر هم ارباب بالای سرشان گذاشتند؛ این مایهی افتخار نیست و هیچ ارزشی ندارد. مایهی افتخار را شما دارید؛ شما که روی پای خودتان ایستادید؛ شما که بیگانهای را بر خود و در خود نمیپذیرید؛ شما که سعی میکنید با موجودیِ خودتان، بهترین خدمات را انجام دهید. هر کدام از شما اگر این روحیهی اقتدار و مناعت و اتّکاءِ به نفس و عزّت در وجودتان بیشتر باشد، ارزشتان بالاتر و فایدهتان برای ملت بیشتر است. شما جوانان عزیز بدانید: در این کشوری که شما زندگی میکنید، امروز هیچگونه تسلّطی نه امریکا و نه هیچ قدرت دیگری بر این کشور و بر سیاستهای این کشور و بر دولت این کشور ندارد. روزگاری در این کشور، سفیر امریکا و سفیر انگلیس، هرچه میخواستند به رؤسای این کشور دیکته میکردند! آن روز اگر سفیر امریکا در مهمترین مسائل جهانی و داخلی نظری داشت و آن نظر را به محمّدرضا پهلوی که شاه ایران بود و یا به نخست وزیر او و یا به هر یک از وزرایش میگفت؛ محال بود آنها بر طبق آن نظر عمل نکنند! حتّی اگر برخلاف منافع شخصی آنها هم بود، ناچار بودند عمل کنند. مدّتی تلاشی میکردند، دست و پایی میزدند، لیکن مجبور بودند عمل کنند. تسلّط بیگانگان در این کشور اینگونه بود.
در این کشور چند روزی مانده بود به اینکه مدّت قرارداد نفت ایران و انگلیس تمام شود. چند نفر در دورهی پهلویِ اوّل نشستند قراردادی را تنظیم کردند که تا حدودی منافع ایران در آن رعایت میشد. رضاخان وارد جلسهی هیأت وزرا شد، رفت آن نوشته را از مقابل وزیر ذیربط برداشت و همانجا جلوِ چشمشان داخل بخاری انداخت و سوزاند! چرا؟ چون قبلاً سفیر و فرستادهی انگلیس پیش او آمده بود و یکی، دو ساعت با او جلسهی خصوصی برگزار کرده بود و در آن جلسهی خصوصی، آنچه باید به آن شخص بگوید، گفته بود و او هم آمد چیزی را که حتّی اندکی منافع ایران را تأمین میکرد و دشمن و بیگانه آن را تحمّل نمینمود، داخل بخاری انداخت و سوزاند و از بین برد! عزیزان من! تمام تاریخ دوران پهلوی در این کشور، این گونه گذشته است. منافع ملت، اوّلِ کار تحتالشّعاع منافع انگلیس، بعد هم در این سی، چهل سال اخیر، تحتالشّعاع منافع امریکا. اگر منافع امریکا در چیزی بود، در کاری بود، در معاملهای بود، محال بود که مسؤولان این کشور برخلاف آن رفتار کنند؛ بر طبقنظر آنها رفتار میکردند. انقلاب آمد، این بساط غلط، این معادلهی غلط و این رابطهی بسیار تحقیرآمیز و ذلّتبار را به هم زد. وقتی صحبت از خانوادههای شهدا، یا صحبت از نیروهای بسیجی، یا صحبت از نیروهای مؤمن حزباللَّه - که متن عمومی ملت ایرانند - میشود، اینها چهره درهم میکشند. در حالی که کشور ایران را همین نیروها حفظ کردند. الان هم همین نیروها حفظ میکنند. الان هم در هر جبهه و در هر قسمتی، اگر خطری این کشور را تهدید کند، آن کسانی حاضرند پا در میدان بگذارند و فداکاری کنند و از خودگذشتگی نشان دهند، که روحیهی ایمانی و روحیهی ایثار دارند. آدمهای خودپرستِ منفعتطلبی که در همهی عمرشان، به جز منافع شخصیشان چیز دیگری را نمیبینند، اینها که از یک کشور دفاع نمیکنند؛ از منافع ملت دفاع نمیکنند. وقتِ جنگ که بشود، جای اینها خالی است؛ وقتِ خطر که پیش آید، جای اینها خالی است؛ وقتی خطری نیست، زبان اینها دراز است: «سلقوکم باَلسنةٍ حداد».
شاید در طول دوران رژیم گذشته، حتّی بخشی از آنچه در این چند سال در بازسازی این کشور انجام گرفت، انجام نگرفته بود؛ چون کار را با کیفیّت و کمیّت - هر دو - باید دید. آنها اگر کاری هم برای کشور میکردند - که از لحاظ کمیّت هم نسبت به آنچه در این دورهی کوتاه انجام گرفته است، حقیقتاً کم است - از لحاظ کیفیت، مخدوش بود؛ زیرا در آن، استقلال این ملتْ ملاحظه نشده بود. اساسِ سیاست آن رژیم، بر وابستگی بود. چند نفر دولتمردِ نسبتاً شجاع یک روز در زمان رضاخان پیدا شدند و یک قرار داد نفتی را نوشتند که منافع ملت ایران، تا حدودی در آن ملاحظه شده بود. بهخاطر انگلیسیها، رضاخان با چکمههایش وارد اتاق هیأت دولت شد و نوشتههای آنها - پروندهی نفت - را گرفت، در آتش بخاری انداخت و جلو چشم آنها سوزاند! این، چیزی است که خود آنها نوشتهاند. امثال تقیزاده و دیگران این ماجرا را نوشتهاند.
در دوران بازسازی، خطر دنیاطلبی بیشتر از همیشه است. در دوران بازسازی، ثروتها انباشته میشود؛ چون دوران بازسازی، دوران تراکم کارها، دوران انباشت ثروتها، دوران افزایش فعّالیتهای اقتصادی و دورانی است که اگر کسی میتواند تلاشی بکند و حرکتی اقتصادی بکند، راه برای او باز است. در چنین دورانی، آدمهایی که اهل دنیا هستند، آدمهایی که دلشان در بند زخارف دنیوی است، آدمهایی که منافع شخصی خود را بر منافع کشور و ملت و مصالح انقلاب ترجیح میدهند، دستشان باز است، برای اینکه بتوانند خدای نکرده به سمت اشرافیگری و زراندوزی و جمع مال و منال و سوءاستفاده بروند. دوران بازسازی، دوران شکوفایی و پیشرفت ملت و دوران ساختن کشور است. اما در همین حال، این دوران، دوران خطرِ گرایش آدمهای ضعیف به سمت اشرافیگری و تجمّل و انباشت ثروت و سوءاستفادهی اقتصادی است. لذا همه باید خیلی مراقب باشند؛ هم مسؤولان و هم آحاد مردم.
در کشوری که مأمن استکبار و پایگاه امریکا بود، سرانش نوکران حلقه به گوش قدرتهای جهانی بودند، ثروتش در بین خانوادههای حاکم تقسیم میشد، از دین روزبهروز کاسته میشد، مردم روزبهروز و به زور، به بداخلاقی و فساد اخلاقی و فساد جنسی سوق داده میشدند، انسان بیاید و حکومتی مستقل، آزاد، شجاع و مردمی درست کند! رؤسا و مسؤولین کشور، رؤسای قوا، انسانهای مؤمن و علمای باللَّه! کارکنان، نظامیان، ارتش، سپاه و نمایندگان مجلسش؛ همه مردمان مؤمن، متعبّد، متدیّن و بعضی نافلهخوان و نماز شبخوان هستند! این کشور در مقابل قدرتی مثل قدرت امریکا میایستد؛ نمیترسد و واهمه نمیکند؛ منافع کشور را به بیگانگان نمیدهد.
امروز، همچنین در دانشکدهی علوم اطّلاعاتی یا جاسوسی در سازمان سیای امریکا هم، معلّم و شاگردی هستند که مشغول درس دادن و درس خواندنند. آیا آن معلّم هم، همین ارزش والایی را که ما برای معلّمان قائلیم، دارد؟ در آن جا، محصول تلاش و نمره آوردن شاگرد، این نیست که از منافع ملی امریکا دفاع کند. اگر این بود، ما حرفی نداشتیم. امریکاییها بروند برای خود و منافع ملی و در چارچوب کشورشان، خود را به شکل معقولی اداره کنند؛ ما که بخیل و مانع نیستیم. اما امروز، آن آموزش و پرورش و آن تعلیم و تربیت، در خدمت سیاهروترین و آلودهترین دستها و انسانهای سیاسی در دنیا و علیه نهضتهای آزادیبخش و کشورهای در حال حرکت آزادیخواهانه و هر کشور استقلال طلب دیگر و نیز به نفع رژیمهای مرتجع و علیه رژیمهای مترقّی به کار میرود. جهت کار آنها، این است.
شما میدانید که همیشه سعیِ قدرتهای ظالم و خودخواه و مستکبر این است که نیروهای زنده و با نشاط در جامعه را در خدمت خود بگیرند، نه در خدمت مصالح و منافع ملی. این، خاصیت استکبار است. در ایران، سلاطین و سلسلههای پادشاهی در دورههای اخیر، میخواستند از ارتش به عنوان یک منبع قدرتمند ملی استفادهی اختصاصی کنند. لذا، شما میدیدید و خود من هم در یکی از پادگانهای تهران، در اوایل انقلاب، دیدم شعاری که آن بالا زده بودند این بود «ارتش برای شخصِ شاه است، نه برای ملت و مرزها و آرمانهای ملی.» حالا نمیگوییم برای اسلام؛ که آنها به اسلام عقیدهای نداشتند. اینقدر هم تواضع نمیکردند که بگویند «ارتش متعلّق به آرمانهای ملی و دفاع از حدود این آرمانها و هدفهاست.» بلکه میگفتند که «ارتش مال ماست، برای ماست و در خدمت ماست.» این، رسم و عقیدهی آنها بود. اما حقیقت این است که ارتش هم مثل بقیهی نهادهای ملی، به ملت متعلّق است؛ مال ملت و متشکّل از ملت است. آحاد ارتش، در هر روزگار، بچههای این کشور و مردمند. اصلاً هدف از تشکیل هر ارتشی، دفاع از ملت و کشور و آرمانهاست، نه دفاع از یک شخص. اما آنها این وقاحت را میکردند که اینگونه بگویند. نه فقط بیندیشند؛ حتّی بر زبان بیاورند و آن را در شعارهایشان علنی هم بکنند.
شما به تبلیغات جهانی نگاه کنید! به تبلیغات داخل کشور هم نگاه کنید! به اظهارات افراد هم نگاه کنید! این، یک معیار است. هر گفتار و هر صدایی که سعی میکند پیوند بین دستگاه مرکزیّت نظام جمهوری اسلامی و آحاد ملت را ضعیف کند، مالِ دشمن است. برو برگرد ندارد! هر دستگاه و هر صدا و هر گفتار و هر قلمی که سعی میکند دلهای مردم را نسبت به حرکت مرکزیّت نظام جمهوری اسلامی دچار تردید کند، مردم را متزلزل کند و در شک بیندازد، مالِ دشمن است. هرچند ممکن است خودش هم نداند. آن کسی که مینویسد، ممکن است خودش هم ملتفت نباشد چه مینویسد. ممکن است تحت تأثیر یک احساسات غلط آنی، حرفی بزند یا چیزی بنویسد؛ اما در نهایت و بلاشک، به تحریک دشمن یا به سود دشمن است؛ مال دشمن است. همهی قلمها و گفتارها و دستها و تلاشهایی که سعی میکنند این یکپارچگی و وحدت عمومی ملت را در راه دفاع از منافع جمهوری اسلامی و دفاع از منافع ملت ایران خدشهدار کنند، مال دشمنند. چون ما از همین طریقِ یکپارچگی بود که توانستیم دشمن را به زانو درآوریم. هر سخنی، هر نوشتهای، هر دستگاهی که کوشش کند چهرهی امام بزرگوار را ولو امروز که آن بزرگوار به ملکوت اعلی پیوسته است مخدوش کند؛ کارهای او را زیر سؤال ببرد؛ تصمیماتی که روزی ملت ایران را به اوج اعتبار در سطح جهانی رساند امروز مورد «لَیتَ و لَعَل» قرار دهد، بدانید مربوط به دشمن است. آن نَفَسی، آن قلبی و آن گفتاری حقّ است که سعی میکند پیوندها را میان آحاد مردم، میان مردم و دستگاههای اداره کنندهی کشور، میان مردم و اصول دین، میان آحاد مسؤولین کشور با یکدیگر و میان ارگانها مستحکم کند.
تبلیغات میکنند که ایران درصدد نظامیگری است. یا گاهی میگویند ایران منطقه را ناامن میکند. حرفهایی که هر انسان عاقل و اندیشمندی به آن لبخند تمسخر آمیز میزند. منطقه را کسانی ناامن کردهاند و باز هم میکنند که سالهای متمادی مورد حمایت همین امریکاییها و همپیمانانشان بودند. منطقه را امریکاییها و متّفقینشان ناامن کردهاند. ما منطقهی خلیجفارس و خاورمیانه و همهی دنیا را، امن و امان و برخوردار از صلح و دوستیِ ملتها با یکدیگر میخواهیم. ما منافعی در جنگافروزی نداریم. منفعت ما در آرامش است. این را خودِ آنها هم میدانند. در باطن میدانند، امّا در تبلیغاتشان، نعل وارونه میزنند. پسما طرفدار صلحیم؛ ما در فکر درآویختن با این و آن نیستیم؛ اما یک ملت زنده، باید هر لحظه بتواند از خود و منافع مشروعش دفاع کند.
باز مدتی است که بوقهای تبلیغاتی صهیونیستی، در اطراف دنیا به صدا در آمدهاند و گهگاه یک بار، موج حملهی تبلیغاتی به راه میاندازند. مجدّداً این موج تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی به وسیلهی تبلیغات صهیونیستی آغاز شده است. مسأله این است که جمهوری اسلامی به خاطر استقلال، به خاطر زیر بار زور نرفتن، به خاطر رعایت منافع ملی و نه منافع مستکبران به خاطر ایستادگی در مقابل مطامع دشمنانی که میخواهند بر این کشور دست بیندازند، به خاطر برچیدن بساط کسانی که دهها سال نوکری استعمار و استکبار را در این کشور کردند، در چشم مستکبران جهان موجود منفوری است. ما این را میدانیم و از این بابت ناراحت هم نیستیم. هرچه جمهوری اسلامی در نظر مستکبران و جهانخواران و بدها و شیطانها منفور باشد، ما خوشحالتریم. روزی که آنها از ما خوششان بیاید و ما را بپسندند و از ما راضی شوند، در صحّتِ راه و کار خود شک خواهیم کرد.
ثالثاً، مبارزهی با غربزدگانی بود که در همان ایام، تازه شروع به ایجاد جریانهای فکری در داخل کشور کرده بودند و روی خودشان نام «روشنفکر» گذاشته بودند؛ از قبیل میرزا ملکمخان و امثال او؛ که اینها نه فقط با این حرکت خیانتبار ناصرالدین شاه مبارزه نکردند، بلکه همین شخص نامبرده - که او را به اصطلاح بنیانگذار و پدر روشنفکری در ایران دانستهاند - حتّی خود دلال انحصارات خارجی هم بود! آنهایی که دم از روشنفکری و دفاع از منافع ملت میزدند، آنطور برخورد کردند؛ اما روحانیت و در رأس آن میرزای بزرگ، اینگونه قاطع و کوبنده با همهی اینها مبارزه کرد؛ این پرچم پُرافتخاری است که میرزای شیرازی آن را بلند کرد و بعد از او این پرچم نخوابید. اگرچه قبل از میرزا هم از اینگونه قضایا بود - زمان میرزای قمی، زمان کاشفالغطاء و دیگران و دیگران، که در دفاع از منافع ملت اسلامی و اسلام و مسلمین و ورود در مسائل اجتماعی سعی وافری داشتند - لیکن نمونهی کامل آن، این حرکت بود. بعد از میرزا نیز شاگردان او و بزرگان حوزهی علمیهی نجف و کربلا و سامرا و قم و بقیهی مراکز اسلامی، هرجا که محل حضور یک رهبر اسلامی و حضور قدرتمندانهی اسلام بود، اینها حضور داشتند؛ و این یکی از عجایب تاریخ ایران است؛ و عجیبتر این است که این حادثه برای مردم ما شناخته شده نیست!
ذلتی که خاندان پهلوی (لعنةاللَّهعلیهم) و خاندان قاجار (لعنةاللَّهعلیهم) بر سر این مملکت آوردند و بر این ملت تحمیل کردند، ما را صد سال عقب انداختند. اگر بخواهیم این ذلت برداشته شود و این استعداد درخشان ایرانی در اختیار مصالح و منافع ایران و اسلام قرار بگیرد، آیا جز با تربیت نیروی انسانی کارآمد، امکانپذیر است؟ چه کسی این تربیت را خواهد کرد؟ این سنگ علیالظاهر تیره، یا این فلز علیالظاهر گرفته را چه کسی خواهد تراشید و صیقل خواهد داد، تا به تیغ برندهیی تبدیل بشود و همه کار انجام بدهد؟ معلم. این، نقش معلم است.
در تمام مشکلات، همان توکل به خدا و وحدت کلمه و فداکاری و مقدّم دانستن منافع کشور و ملت و انقلاب بر منافع خود و شخص و گروه و باند و نیز طرد رفیقبازی، عامل گشوده شدن همهی گرههاست. این راه را امام به ما یاد داد. این راه را رزمندگان با عمل به توصیهی امام عظیمالشأن رفتند و موفق شدند. ما هم حالا باید همان راه را برویم.
و بالاخره، خصوصیت چهارمی که ملت ایران را در چشم ملتها بزرگ و چهرهی او را درخشان میکرد، این بود که ملت ما در طول دوران جنگ و انقلاب، مسائل کشور و انقلاب را بر مسائل شخصی ترجیح داد. این فداکاریها و ایثارها، بسیار مهم است. من، امروز هم به آحاد ملت عزیزمان میگویم که مسائل کشور و انقلاب را بر مسائل و نیازهای شخصی خود ترجیح بدهند. برای انقلاب و ایران و عظمت و پیشرفت و آبادی کشور کار کنید که در این صورت، منافع همهی قشرها و آحاد کشور هم تأمین خواهد شد. البته، همیشه اقلیتی بودند و هستند که منافع خود را بر منافع کشور و ملت ترجیح میدادند و میدهند. اینها، کار و رَوششان مردود است.
گمرک جمهوری اسلامی، اولین منزل و دروازهی ورودی برای خارجیهاست و در همین منزل اول، ادب و امانت و میهماننوازی و حدود مسلمانیِ ما را میسنجند و امیدوارم تلاش شود تا کار، با مقررات آسان و در کمال سلامت و سهولت و اتقان و استحکام و بدون هیچگونه فشار غیرقانونی و ناشی از سلیقهی شخصی انجام بگیرد؛ بهطوری که منافع ملت از این طریق مورد خطر و تهدید قرار نگیرد. گرچه امروز، تلاش و زحمت زیادی جهت گرهگشایی مشکلات توسط دستگاههای دولتی صورت میگیرد؛ ولی در شرایط فراغت از جنگ، باید گمرک انشاءاللَّه به بهترین شکلِ مطلوب ظاهر شود.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|