1375/02/12
بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان کشوربسماللَّهالرّحمنالرّحیم برادران و خواهران عزیز، معلّمان و کارگران و دانشجویان و مسؤولان بخشهای فرهنگی و کارگری، خیلی خوش آمدید. امیدواریم که یکایک شما عزیزان، مشمول فضل و لطف الهی باشید و امروز و این روزها و هفتهها، ملت بزرگ ایران را به ارزش والای این دو قشر - معلمان و کارگران - بیشتر آگاه کند. این هم یکی از پیشامدهای شیرین در جمهوری اسلامی است که روز معلّم و روز کارگر، با هم اتّفاق میافتد. با هم در این جا حاضر میشوید و روزی را که متعلّق به خود شماست، با هم گرامی میدارید. ترکیب علم و کار، ترکیب زیبایی است. شاید بشود این را به عنوان یک حرکت نمادین تلقّی کرد؛ برای این که در جمهوری اسلامی، ما راه خود را بهتر و بیشتر پیدا کنیم. یعنی علم، واقعیتر و با صحنه کار نزدیکتر پیش برود و کار، عالمانهتر و از تجارب و اندوختههای علمی، بهرهمندتر شود. انشاءاللَّه همّت خواهید کرد و همچنان که تا امروز، شما دو قشر تلاش و مجاهدت کردید و زحمت کشیدید، بعد از این هم با حرکت سریعتر و روانتر، جامعه را خواهید ساخت؛ چون این کشور متعلّق به شماست. در این جا نکتهای وجود دارد و آن این است که هر کاری را - چه کارهای معدود در منطقه و حیطه کارگری و چه کارهای مربوط به حیطه تعلیم و تربیت - به دو طریق میشود انجام داد: یکی، دارای جهت و هدف و یکی هم، بیهدفو بیجهت. فرض کنید یک نفر میخواهد کاری انتخاب کند. یک وقت است که برایش فرقی نمیکند چه کاری باشد و میخواهد کاری بکند و درآمدی داشته باشد و صرفاً حرکتی انجام گیرد. یک وقت هم میگردد، کاری را انتخاب میکند و میسنجد که امروز چه کاری لازمتر و مفیدتر و مردم به آن نیازمندترند. این دومی، کارِ جهتدار میشود. در شرع مقدّس اسلام، به این جهت کارها، توجّهی خاص شده است. البته، قصد من این نیست که بگویم هر کسی میخواهد کاری انتخاب کند، برود بگردد و ببیند چه کاری لازمتر است. این، فعلاً از حوزه تصمیم و انتخاب فردی در بحث ما خارج است. ما میخواهیم برای جهت کلّی کشور و جامعه، صلاح اندیشی کنیم. در اسلام، به جهت کار خیلی توجّه شده است. مثلاً در عبادات میگویند: باید قصد قربت کرد. قصد قربت، یعنی همان جهتگیری و این که انسان کار را برای خدا انجام دهد و در جهت رضای الهی باشد. شاید ظاهر و شکل مادّی کار، خیلی هم فرق نکند. روح کار فرق میکند. مثلاً در شرع مقدّس سفارش شده و مستحبّ است که روز جمعه، انسان غسل جمعه کند.(1) به ذهن انسان میرسد که قاعدتاً اصل تشریع غسل جمعه، برای نظافت است و برای این است که هر انسانی، لااقل هفتهای یک بار، تن خود را شستشویی کند که به این وسیله، نظافت را که در اسلام خیلی اهمیت دارد، تأمین نماید. ولی اگر شما در روز جمعه، یک ساعت در حوض و یا استخری بروید و غوطه بخورید و دست و پا تکان دهید و بدنتان را صابون هم بزنید، اما نیّت غسل جمعه نکنید؛ آن ثوابی را که شارع مقدّس برای غسل جمعه معیّن کرده است، به شما نخواهند داد. صورت کار، همان صورت کار - یعنی شستشو - است. هدف ظاهری آن هم، در هر دو جا - هم در غسل جمعه و هم در یک غوطه خوری معمولی - نظافت است؛ اما غسل جمعه چیزی اضافه دارد که عبارت از هدف وجهت است. جهت چیست؟ کار را برای خدا انجام دادن. اسلام میخواهد در محیط مسلمانی، هر کاری که افراد میکنند، در راه خدا و برای خدا باشد، تا دو فایده ببرند: یک فایده، فایده مادّی آن کار است و یک فایده هم، فایده معنوی و روحی است که به خاطر قصد قربت عاید میشود و بدون آن، عاید نمیگردد. وقتی که شما مثلاً غذا میخورید، قصدتان این است که من این غذا را میخورم تا بدنم نیرو پیدا کند و بتوانم به وظایف زندگی برسم؛ چون خدا این را خواسته است. در این جا، غذا همان غذا و همان مواد غذایی است که به بدن شما میرسد و همان لذّت در ذائقه است؛ اما علاوه بر اینها، خدای متعال ثواب هم میدهد. چرا؟ چون شما با این کار، غیر از اداره جسم خویش، دل و روح خودتان را هم اداره و برایش جهت معیّن کردهاید. وقتی چنین روحیهای، در همه چیز بر انسان مسلمان حاکم باشد، آن وقت کار حرام از او سر نمیزند، غذای حرام نمیخورد، غذای با چپاول و زور و ظلم به دست آمده را به لب نزدیک نمیکند، حرکت دست او حرکت ظالمانه نخواهد بود و حرکت اندیشه و فکر او هم، حرکتی در جهت زیان انسانیت و برادر مسلمان خود نخواهد بود. یعنی همین چیزی که به ظاهر خیلی کوچک به نظر میآید، موجب میشود که تمام مشکلات حیات بشری - که همین جرائم و گناهان و تخلّفات گوناگون انسانها و شهوترانیها و فزون طلبیها و آزها و امثال اینهاست - بتدریج از انسان فاصله بگیرد. ببینید چطور حکمت دین و احکام شرعی، از جای کوچک و از نقطه کمی آغاز میکند و ناگهان یک پهنه وسیع را فرا میگیرد! بنابراین، قصد قربت یعنی جهت دار کردن کار. حالا با دید وسیعتری به یک جامعه نگاه کنید که این هم جزو قصد قربت است. این را هم که مطرح میکنیم، از قصد قربت بیرون نیست و یکی از مصادیق آن است. در یک جامعه، کار و تلاش و تعلیم و تربیت هست؛ اما جهت این کارها چیست؟ این کار یا این آموزش و پرورش، به چه سمتی حرکت میکند؟ امروز، در زرّاد خانههای امریکا، کار انجام میگیرد. آن جا هم کارگر هست؛ اما این کاری که انجام میگیرد - چه کارِ کارگر ساده، چه کار کارگر ماهر، چه کار سرکارگر، چه کار مدیر بخش، چه کار مدیر کارخانه، چه کار طرّاحان و نقشهکشان اصلی این کارخانه - در خدمت چیست؟ در خدمت جنگ افروزی؛ در خدمت کمک به غاصب - مثلاً اسرائیل - و در خدمت بمباران اتمی هیروشیما در گذشته. الان هم اگر امریکا از افکار عمومی و از نابودی درونی خودش نمیترسید و خلاصه اگر مهارها و افسارها، جلوگیر دولت امریکا نبود، حاضر بود در هر نقطهای از دنیا که هوس کند، بمب اتم بیندازد؛ چون برای اینها که آدمکشی کار مشکلی نیست! امروز، همچنین در دانشکده علوم اطّلاعاتی یا جاسوسی در سازمان سیای امریکا هم، معلّم و شاگردی هستند که مشغول درس دادن و درس خواندنند. آیا آن معلّم هم، همین ارزش والایی را که ما برای معلّمان قائلیم، دارد؟ در آن جا، محصول تلاش و نمره آوردن شاگرد، این نیست که از منافع ملی امریکا دفاع کند. اگر این بود، ما حرفی نداشتیم. امریکاییها بروند برای خود و منافع ملی و در چارچوب کشورشان، خود را به شکل معقولی اداره کنند؛ ما که بخیل و مانع نیستیم. اما امروز، آن آموزش و پرورش و آن تعلیم و تربیت، در خدمت سیاهروترین و آلودهترین دستها و انسانهای سیاسی در دنیا و علیه نهضتهای آزادیبخش و کشورهای در حال حرکت آزادیخواهانه و هر کشور استقلال طلب دیگر و نیز به نفع رژیمهای مرتجع و علیه رژیمهای مترقّی به کار میرود. جهت کار آنها، این است. خواستم شما عزیزان من و جامعه کارگری و جامعه فرهنگی کشور، این نکته را توجّه کنید که نفس و مادهّی کار، تعیین کننده نیست؛ روح کار تعیین کننده است. صرف این که بازویی حرکت میکند و چرخی را میچرخاند، این ارزش آفرین نیست. ارزش معنوی و اخلاقی مهم است. باید دید این چرخ برای چه میگردد، برای که میگردد و در خدمت چه چیزی است؟ صرف این که کلاسی تشکیل میشود و معلّمی به آن جا میرود و از جان و دل خود مایه میگذارد و با حلّه تنیده زدل و بافته زجان، شاگرد را تربیت میکند و کلمه به کلمه روح او را با معارف و معلومات آغشته مینماید، کافی نیست که ارزش درست کند. باید دید آن مادّهای که آموزش داده میشود، چیست، هدف و جهت چیست و این تعلیم و تربیت به چه سمت و سویی انجام میگیرد. عزیزان من! این مهم است. امروز در بعضی از مناطق دنیا، برای نابودی ارزشهای انسانی تعلیم علم داده میشود. امروز کسانی هستند که علم را فرا میگیرند، برای این که در پشت مرزهای کشورهای بیگانه - که برای اهداف شیطانی کمین گرفتهاند - به آنها کمک کنند. این، ارزش نیست. یک روز، در همین آب و خاک مقدّس خود ما، کسانی علم را آموختند، برای این که جامعه ایرانی و کشور ایران را به سمت فسادْ بیشتر و بهتر سوق دهند. این، ارزش و اعتباری ندارد. جهت و روح، مهم است. عزیزان من! کارگران و معلّمان کشور! امروز هر حرکت علمی و فرهنگی و کاری که در خدمت نظام و کشور جمهوری اسلامی و برای نوسازی و پیشرفت و آبادانی این کشور انجام میگیرد، یک عبادت است. فرقی هم بین این کارخانه و آن کارخانه و این مدرسه و آن مدرسه نیست. اگر امروز در ایران اسلامی، یک معلّم یک کلمه درس بدهد و قصدش این باشد که برای خدمت به این کشور - که امروز سرزمین اسلام و عرصه عظمت و درخشش احکام اسلامی است - شاگردی تربیت کند؛ این یک کلمه، یک حسنه است که اگر صد کلمه شد، صد حسنه میشود. اگر او را شب و روز فرا گرفت، شب و روز او سرشار از حسنه است. آن کارگری که در کارخانهای کار میکند، یا طرّاحی و مدیریّت و یا هر گونه تلاشی میکند، برای این که ایران اسلامی - که امروز عرصه جلوههای معنوی و الهی است - رشد و پیشرفت پیدا کند و آباد شود و از بیگانهها بینیاز گردد و نگران تحریم اقتصادی این قدرت و آن قدرت نباشد و استغنا پیدا کند، هر لحظهای کارِ این کارگر یک حسنه انجام میدهد و یک عبادت میکند. هر کسی به این کار کمک کند، در این عبادت سهیم است و از سهم آن کارگر هم کم نمیشود. آن کسی که به او کمک کرده است، او نیز سهیم میشود. دستگاه خدا این گونه است. گاهی یک عمل انجام میگیرد، ده نفر سهیمند و ده حسنه انجام میگیرد. نه این که یک حسنه تقسیم شود؛ بلکه هر کدام پیش خدای متعال ثواب جداگانه دارند. امروز، این گونه است. امروز، کشور شما این خصوصیت را دارد. کمتر جایی در دنیاست که کلاس درس و سالن کارگاه و محیط آزمایشگاه و دانشگاهش و حتّی ساعت استراحت معلّم و کارگرش - که استراحت میکند به قصد این که فردا بتواند کار بکند - این قدر مشمول به لطف و رضای الهی باشد. مگر ایران چیست؟ اساس قضیه، همین است. عزیزان من! امروز ایران اسلامىِ شما، مظهر رهایی و نجات بشریت است. چرا؟ ما که با بشریت، این قدر ارتباط و سعه کاری نداریم. مگر ما میخواهیم چه کار کنیم؟ نکته این جاست. امروز، قدرتهای اهریمنی و شیطانی - یعنی همین که شما به آن استکبار میگویید و مظهرش امریکاست - علیه بشریت و ارزشهای انسانی قیام کردهاند. برای اینها، جان میلیونها انسان اهمیت ندارد. شما دیدید که اسرائیل در ظرف پانزده شانزده روز، دهها هزار نفر را کشت و زخمی و آواره و آشفته کرد و داغهایی آفرید؛ ولی خم به ابروی استکبار جهانی نیامد. همینهایی که وقتی گربهای داخل چاه فلان خانه میافتد، از روی ریاکاری، دستگاههایشان را بسیج و پولهایی را خرج میکنند که این گربه را که یک حیوان است، از داخل چاه نجات دهند! یا گاهی اوقات، تظاهر به انسان دوستی میکنند که ماها هم که اینها را خوب میشناسیم، گاهی اوقات واقعاً شک میکنیم که عجب، آیا این همه اظهار دلسوزی راست است؟! این قدر اینها ریاکاری میکنند! جلو چشم همینها، این فاجعه عظیم انجام گرفت و لب از لب تکان ندادند! فقط این یک جا که نیست. در این هفده سالی که از شروع انقلاب اسلامی میگذرد و مردم ایران چشمشان باز شده است و قضایای دنیا را میبینند، اگر شما حساب کنید، صدها قضیه از این قبیل پیدا میکنید. آن روزی که همین امریکاییها و دستگاههای صهیونیستی دنیا و قدرتهای دروغگوی عالم، طرفدار عراق بودند، شما دیدید که دولت عراق، شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد و روز روشن، با هواپیما بر سر هزاران انسان داروی شیمیایی ریخت و آنها را مثل چوب خشک و مرده، داخل خیابانها انداخت! اصلاً حادثه عجیبی بود که از شنیدن آن، تن انسان میلرزید. تمام دوربینهای تلویزیونی هم، این را دیدند و فهمیدند و فیلمبرداری کردند؛ ولی عراق را محکوم نکردند و بسیاری از محافل جهانی - چه برسد به دولتها - به رونیاوردند! البته، جمهوری اسلامی در دنیا قیامتی راه انداخت و عدّهای مجبور شدند و دیدند که در مقابل افکار عمومی، چارهای ندارند و به همین خاطر، دو کلمه حرفی زدند، والاّ نمیگفتند! ولی بعد از گذشت دو یا سه سال، از همان عراق به عنوان غول مهیبی یاد کردند و در مقابلش صفآرایی نمودند؛ چون آن روز، عراق با ایران اسلامی مبارزه میکرد! عزیزان من! قدرتهای استکباری این گونهاند. مسأله خطر حاکمیت استکبار بر بشریت، یک مسأله جدّی است. تا چند صباح قبل از این، دو قدرت شرق و غرب بودند که باز مقدار رقابتی بینشان بود و از این طریق، مقداری یکدیگر را کنترل میکردند. امروز، استکبار مطلقالعنان است و امریکاییها این قدر پر رو شدهاند که در سراسر دنیا راه افتادند و به کشورهای دیگر میگویند که شما بیایید با جمهوری اسلامی - که ما با آن خوب نیستیم - قطع رابطه کنید! این قدر وقاحت؟! البته، اروپاییها و کشورهای دنیا، به دهنشان زدند و اعتنایشان نکردند؛ اما وقاحت اینها این اندازه است. اینها میخواهند بر بشریت، بیشتر مسلّط شوند و چنگالهایشان را فرو کنند و زورگویی نمایند و در قضایای مهم جهانی به اظهار نظر بپردازند و همه را مجبور کنند که باید نظر ما را گوش کنید! قضیه فلسطین یک طور؛ قضیه لبنان یک طور؛ قضیه بوسنی یک طور و در قضایای گوناگون و هر جا که حادثهای است، اینها بیایند در آن جا نظری ابراز کنند و ریشی بجنبانند و بعد هم متوقّع باشند که همه دولتها از اینها پیروی کنند! دولتهای ضعیفِ حقیرِ بیارزش هم، بر خلاف مصالح ملتهایشان، به بَه بَه و چَه چَه میپردازند و اینها را بیشتر بزرگ میکنند! در مقابل چنین وضعی، کی ایستاده است؟ آن کدام دولت و ملت است که در مقابل تهدیدهای روز افزون آنها، خم به ابرو نیاورده است؟ آن کدام نظام است که به اتّکای مردم و ارادههای نیرومند ملت عزیز و سربلندش، در مقابل همه تطمیعها و تهدیدهای آنها، «نه» گفته است؟ آن جا کجاست؟ شما خیال میکنید که این حرف را فقط ما میزنیم؟ امروز همه کشورها - که به مسائل جهانی وارد هم هستند و غالباً مسائل جهانی و بخصوص منطقهای را میدانند - اعتراف دارند که فقط نظام جمهوری اسلامی است که این شجاعت و قدرت را دارد که در مقابل تحمیل روزافزون اینها بایستد و «نه» بگوید. این «نه» گفتن ملت و دولت ایران، حتّی گاهی دولتها را هم تقویت و تشجیع میکند که بایستند. اگر در خبرها دقّت کرده باشید، نمونههایش را در قضایای مختلف و در اظهارات بعضی از مسؤولان کشورهای منطقه خواهید دید که من نمیخواهم اسم بیاورم. این نمونهها، در همین قضایای لبنان و قضایای دیگر، مکرّر مشاهده میشود. این ایستادگی شما، در دولتها هم اثر میگذارد و ملتها نیز به هیجان میآیند و تشجیع میشوند و شجاعت پیدا میکنند روح ترسی را که سعی شده است در کالبد آنها تزریق شود، دور بیندازند. این ایستادگی و رشد و پیشرفت ملت ما، این گونه بر افکار عمومی دنیا تأثیر میگذارد. ما درباره وضع خودمان، به قضاوت رادیوهای بیگانه گوش نمیکنیم. معلوم است که رادیوهای بیگانه را یک عدّه آدم مزدوری که پول گرفتهاند و نشستهاند مقاله سرتاپا فحش تنظیم کردهاند، تغذیه میکنند. کسی که به کسی فحش میدهد، مگر در دادن این فحش، مراعات واقع را میکند؟ مگر کسی که میگوید تو پدر فلان هستی، رفته پدر او را دیده است؟ مثلاً بناست فحش بدهد دیگر! علیه جمهوری اسلامی، دشنام و فحش میدهند که ارزشی ندارد. ما قضاوت را از واقعیات میگیریم. امروز، واقعیات دنیا این است و هر چه این کشور اسلامی و مستقل و این ملت شجاع پیشتر برود و علم و کار و تجربه و دانشگاه و مدرسه و کارخانه و آزمایشگاهش بهتر شود، تأثیر این عامل روانی در ملتها بیشتر خواهد شد. آنهایی که محاصره اقتصادی میکنند، میخواهند جمهوری اسلامی نتواند از طریق رشد صنعتی و فنّی و علمی، روی ملتها تأثیرگذاری کند. بحمداللَّه نمیتوانند و روز به روز هم، ما جلوتر و پیشتر رفتهایم. خدا را شکر میکنیم که امروز، دولت جمهوری اسلامی و مسؤولان دولت خدمتگزار و رئیس جمهور فعّالِ عزیز ما، با همه وجود تلاش میکنند. مردم هم، حقیقتاً کمک میکنند. این پشتیبانی مردم، خیلی با ارزش است. همه چیز، در این پیوند میان مسؤولان و مردم است. این تلاشها به نتیجه میرسد. کار و علم و فرهنگ و کلاس درس و آزمایشگاه و دانشگاه و محیط کارگری و کارخانه شما، میتواند روز به روز در پیشرفت این کشور تأثیر بگذارد و ملتها را امیدوار و دشمن را خوار کند و مستبدان عالم و دیکتاتورهای بینالمللی را - که مظهرش هم دولت امریکاست - روز به روز از اهداف پلیدشان دورتر سازد. این، آن جهتگیرىِ کار است. امروز، در جمهوری اسلامی جهت کار باید این باشد. خدا را شکر میکنیم که بحمداللَّه، تحت توجّهات حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه و علیرغم میل دشمنان، وضع کشور رو به پیشرفت است. کشورِ امروز با کشورِ پیش از انقلاب، قابل مقایسه نیست. اوضاع کشور روز به روز، هم از لحاظ مسائل انسانی و هم از لحاظ تعلیم و تربیت و هم از لحاظ نوسازی و پیشرفت و سازندگی کشور، پیشتر میرود. باید همه تلاش کنند و دست به دست هم بدهند تا انشاءاللَّه این راه را به پایان برسانند. شما ملت عزیز ایران، خورشیدی خواهید شد که بر تمام کشورها خواهید تابید و ملتها را روح و نشاط خواهید داد. شما تحوّلی به پا خواهید کرد و باعث خواهید شد که ملتها بایستند و در امور زندگیشان تصمیم بگیرند. خدای متعال هم، یاور و یار شما خواهد بود و به شما توفیق عنایت خواهد کرد. انشاءاللَّه. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه
1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 111 جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|