[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار اعضای هیئت علمی پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام - 1403/02/19 عنوان فیش :هدف ائمه ایجاد حکومت اسلامی بود کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حکومت اسلامی, ساختن جامعه دینی, انسان ۲۵۰ ساله نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی که به امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) اعتراض کردند که چرا شما صلح کردید، از جملهی حرفهایی که مکرّراً از حضرت مجتبیٰ نقل شده این است که میفرماید: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ حین»؛(1) این [کار] یک زمان دارد، یک اَمَد دارد، یک سرآمد دارد. شما چه میدانید؟ یعنی این وعده است. آن وقت در روایت امام این وعده مشخّص شده؛ در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه»؛(2) وقتی در سال ۶۱ ــ محرّم ۶۱ ــ حضرت به شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل بیرونیای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد. حالا در تعبیر روایت، «اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی اَهلِ الاَرض» است، امّا میدانیم که این «اشتداد غضب» و آنچه بر آن مترتّب میشود، با همین عوامل ظاهری و علل و عوامل معمولی تطبیق میکند؛ عوامل معمولیاش این است، که باز در یک روایت دیگر هست که: اِرتَدَّ النّاسُ بَعدَ الحُسَینِ اِلّا ثَلاثَة؛ «اِرتَدَّ» نه به معنایی که از دین برگشتند، یعنی بعد از امام حسین، شیعه از این راهی که داشت میرفت مردّد شد؛ یعنی با این وضع چه جوری میشود رفت؛ مگر سه نفر: یحییبنامّطویل [و دو نفر دیگر]؛ سه نفر بیشتر نماندند. حضرت صادق میفرماید: «ثُمَّ اِنَّ النّاسَ لَحِقوا وَ کَثُروا»،(3) سی سال زحمت امام سجّاد و بعد حضرت باقر، نتیجهاش این شده که این [تعداد بیشتر شد]... خب بعد در [ادامهی] همان روایتی که داشتم میخواندم، خدای متعال آن امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة».(4) سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده. 1 ) مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴ (با اندکی تفاوت) ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ حین ترجمه : « امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: و من نمیدانم شاید این آزمایشی برای شماست؛ و مایه بهرهگیری تا مدّتی (معیّن)!» 2 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج۱ ۳۶۸ فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه ترجمه : « امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: چون حسين صلوات اللَّه عليه كشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمين سخت گشت، آن را تا صد و چهل بتأخير انداخت.» 3 ) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۱۴۴ ثُمَّ اِنَّ النّاسَ لَحِقوا وَ کَثُروا ترجمه : « امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردم پس از امام حسین (علیه السلام) مرتد شدند مگر سه نفر و سپس بعد از مدتى مردم به تدریج ملحق و زیاد شدند. » 4 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج1، ص 368 َنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ. ترجمه : ابو حمزه ثمالى میگويد: به محضر مبارك امام باقر عليه السّلام عرض كردم: على عليه السّلام میفرمودند: «تا هفتاد سال به بلا مبتلا میشوند» و باز میفرمودند: «پس از بلا، رخا و آسايش است»، هفتاد سال گذشت ولى ما آسايش و راحتى را نديديم. امام باقر عليه السّلام به من فرمودند: اى ثابت! خداوند متعال مدّت اين امر را هفتاد سال قرار داد...» مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - 1402/10/26 عنوان فیش :زدودن آلودگی دل با استغفار کلیدواژه(ها) : توبه نوع(ها) : حدیث متن فیش : دلهای ما آلوده است؛ آلودهی محبّتهای بیجا، آلودهی دشمنیهای بیجا، آلودهی هوسهای بیجا، آلودهی وابستگیهای بیجا؛ خب این در عمل ما اثر میگذارد، این ما را عقب میاندازد، گرفتار میکند، و گرفتار شدهایم؛ [لذا] احتیاج داریم به لطافت روح. اَللٰهُمَّ املَأ قَلبی حُبّاً لَکَ وَ خَشیَةً مِنکَ وَ تَصدیقاً وَ ایماناً بِکَ وَ فَرَقاً مِنکَ وَ شَوقاً اِلَیک؛(۱) دل بایستی ظرف محبّت خدا باشد، باید لطیف باشد؛ این هم موعظهی اخلاقی لازم دارد. استغفار را یاد بدهیم؛ یکی از چیزهایی که در خطبه قید کردهاند، [گفتن] «استغفر الله لی و لکم»(2) است؛ هم برای خودمان استغفار کنیم، هم برای مخاطبینمان استغفار کنیم، هم به آنها یاد بدهیم که استغفار کنند؛ اینها را واقعاً تعلیم بدهیم به خودمان. استغفار هم فقط گفتن «استغفر الله» نیست. آن خطبهی نهجالبلاغه معروف است: اَ تَدری مَا الاِستِغفار؛(۳) استغفار چند شرط دارد، استغفار چند جزء دارد، که آن استغفار حقیقی است و حالا وارد نمیشویم. 1 ) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۴، ص ۵۶۱ اَللٰهُمَّ املَأ قَلبی حُبّاً لَکَ وَ خَشیَةً مِنکَ وَ تَصدیقاً وَ ایماناً بِکَ وَ فَرَقاً مِنکَ وَ شَوقاً اِلَیک ترجمه : خدایا، دلم را از محبّتت و خشیتت و هراست و ایمان به حقیقتت و ترس از حضرتت و شوق به سویت پُر کن 2 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۲۱۰ استغفر الله لی و لکم ترجمه : برای خودمان و دیگران استغفار کنیم 3 ) قصار 417 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ، ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ ، أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ ، الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ ، وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ ، أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى ، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً ، وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ ، وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا ، وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ ، وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ ، فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ . ترجمه : كسى در محضرش گفت: «استغفر اللّه» فرمود: مادر به عزايت بنشيند، مىدانى استغفار چيست استغفار مقام مردم بلند مرتبه است، و آن نامى است كه آن را شش معناست: اول پشيمانى از گناه انجام گرفته، دوم تصميم بر ترك گناه در آينده، سوم پرداخت حقوق مردم تا خدا را ملاقات كنى و حقى از مردم بر عهدهات نباشد. چهارم اراده بر اداى هر حق واجبى كه آن را ضايع كردهاى و آن را بپردازى. پنجم همّت بر آب كردن گوشتى كه از حرام بر وجودت روييده با اندوه بر گذشته تا جايى كه پوست را به استخوان بچسبانى و بين آنها گوشت جديد رويد. ششم چشاندن رنج عبادت بر بدن چنانكه شيرينى گناه را بر آن چشاندى. آن گاه مىگويى: استغفر اللّه مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1402/10/13 عنوان فیش :پایه گذاری سنّت خطبهخوانی توسط حضرت زهرا کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), تبیین نوع(ها) : حدیث متن فیش : این سنّت[خطبهخوانی] را فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بعد از پیغمبر پایهگذاری کرد، فرزندان ایشان و خاندان پیغمبر هم از ایشان پیروی کردند؛ خطبههای امیرالمؤمنین، خطبهی امام حسین (علیه السّلام) خطاب به علما که خطبهی تکاندهندهی فوقالعادهای است ــ اَنتُم اَیَّتُهَا العِصابَةُ عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة ــ(1) خطبهی حضرت زینب در کوفه، خطبهی امام سجّاد در شام، خطبهی امام صادق در عرفات که «امامت» را معنا میکند ــ اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ اللَهِ کانَ هُوَ الاِمام ــ(2) اینها همه دنبالهی سنّتی است که زهرای اطهر پایهگذاری کرده. این سنّت خطبهخوانی، تبیین حقایق، از اینجا شروع شد و ادامه پیدا کرد، تا آنجایی که ممکن بود؛ یک جاهایی هم ممکن نبود. 1 ) تحفالعقول، ابن شعبه حرانى، ص ۲۳۷ « اَنتُم اَیَّتُهَا العِصابَةُ عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة » ترجمه : « شما اى گروه، گروهى که به علم شهرت دارید...» 2 ) اقبالالاعمال، ابن طاووس، ج ۱، ص ۳۳۰ « اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ اللَهِ کانَ هُوَ الاِمام» ترجمه : « ای مردم، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله رهبر مردم بود...» مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان - 1402/10/06 عنوان فیش :اهمیت داشتن نیکی کردن به مادر کلیدواژه(ها) : الگوی اسلامی زن, حقوق زن, خانواده, خانواده در اسلام, زن, زن در اسلام, الگوی سوم زن, احترام به مادر نوع(ها) : حدیث متن فیش : در یک روایتی [هست که] یک مردی میآید پیش پیغمبر و عرض میکند: مَن اَبَرّ؛ بیشتر به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت میفرماید: اُمَّک؛ به مادرت. بعد میپرسد بعدش چه کسی؟ پیغمبر میفرماید بعدش هم مادرت؛ دفعهی سوّم میپرسد خب حالا بعدش چه کسی؟ باز میگوید مادرت؛ یعنی سه بار پیغمبر مادر را میگوید. بعد آن پسر میپرسد بعدش چه کسی؟ میگوید بعد پدرت؛(1) یعنی مادر سه مرتبه جلوتر از پدر است. خب، این نشاندهندهی جایگاه زن در خانواده است دیگر؛ این برای تأکید این معنا است. 1 ) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۵۹ «الإمام الصّادق عليه السلام :جاءَ رجُلٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ ، مَن أبَرُّ ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمَّ مَن ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : أباكَ » ترجمه : مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! به چه كسى نيكى كنم؟ فرمود: «به مادرت». گفت: سپس به چه كسى؟ فرمود: «به مادرت». گفت: بعد از او به چه كسى؟ فرمود: «به مادرت». گفت: سپس به چه كسى؟ فرمود: «به پدرت». مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان - 1402/10/06 عنوان فیش :نقش نداشتن جنسیّت در پرداختن به امور جامعه کلیدواژه(ها) : زن, زن در اسلام, الگوی سوم زن نوع(ها) : حدیث متن فیش : در پرداختن به امور جامعه: مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ (1)اینکه فرمودند «لَیسَ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است... این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت نقشی ندارد. یا همین «مَن سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلِمین»؛(2) این خانمی که... صحبت کردند، گفتند که ما در قضیّهی فلسطین و در قضیّهی غزّه راهمان بسته است، وَالّا میتوانستیم بیاییم. حالا مثلاً فرض کنید این خانم که پزشک است، میتوانست آنجا باشد و به معالجهی بیماران، مجروحین، کودکان و زنان بپردازد. هر کسی یک نقشی دارد، امّا اصل این اهتمام، اصل این وظیفه و احساس مسئولیّت، عمومی است، زن و مرد ندارد. 1 ) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۶۳ «مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم» ترجمه : «هر کسی که، صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست» 2 ) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۶۴ «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» ترجمه : «هر کس فریاد کمک خواهى کسى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست.» مربوط به :بیانات در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور - 1402/04/21 عنوان فیش :تبلیغ، ادامه راه پیامبران کلیدواژه(ها) : تبلیغ نوع(ها) : حدیث متن فیش : قرآن کریم، پیغمبران را مسئول تبلیغ میداند؛ ورثهی پیغمبران چطور؟ «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الاَنبیاء»؛(۱) شماها[طلاب و روحانیون] هم که ورثهی انبیا هستید، اُسّ و اساس وظیفهی شما عبارت است از تبلیغ؛ باید تبلیغ کنید؛ باید پیام دین را، پیام خدا را به دلها و گوشها برسانید؛ دل و گوش چه کسی؟ همهی بشر. البتّه اولویّتهایی وجود دارد؛ طبعاً جامعهی خودتان اولویّت بیشتری دارد، یک جاهایی اولویّت دارد، یک جاهایی کمتر اولویّت دارد، ولی باید به همه برسد. 1 ) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۱، ص ۳۲؛ اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الاَنبیاء ترجمه : «به راستى علما وارث پیامبرانند» مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1402/02/27 عنوان فیش :نابود شدن جامعه درصورت آگاهی نداشتن از مسائل جهان کلیدواژه(ها) : منافع حج, حج نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک روایتی من اینجا یادداشت کردهام که اتّفاقاً به مناسبت همین حج است که آن هم از امام صادق (علیه السّلام) است... توجّه کنید نکته این است که این حرفها را امام (علیه السّلام) به مناسبت وجوب حج میزنند. از جملهی تعابیری که در این روایت هست، [این است که] میفرمایند: وَ لَو کانَ کُلُّ قَومٍ اِنَّما یَتَّکِلونَ عَلیٰ بِلادِهِم وَ ما فیها؛ اگر قرار باشد که هر جمعیّتی، هر ملّتی فقط به خودشان، به مسائل کشور خودشان، به مسائل شهر خودشان بپردازند، به آنها فقط تکیه کنند و اهمّیّت بدهند، هَلَکوا؛ از بین میروند. اگر شما ندانید در دنیا چه میگذرد، ضعیف میشوید؛ هَلَکوا، تعبیر امام صادق (علیه السّلام) است. وَ خَرُبَتِ البِلاد؛ همان کشور خودتان، منطقهی مورد نظر خودتان هم نابود میشود، خراب میشود. وَ سَقَطَتِ الجَلَبُ وَ الاَربَاح ــ «جَلَب» یعنی درآمد ــ درآمدهای ملّیتان هم کاهش پیدا میکند. باید بدانید دنیا چه خبر است. وَ عَمِیَتِ الاَخبَار؛(1) از دنیا بیخبر میمانید. باید نگاه کنید به دنیا، ببینید دنیا چه خبر است. 1 ) وسائلالشّیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۱، ص ۱۴؛ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجَارَاتِ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ لِيَنْتَفِعَ بِذَلِكَ الْمُكَارِي وَ الْجَمَّالُ وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ وَ يُذْكَرَ وَ لَا يُنْسَى وَ لَوْ كَانَ كُلُّ قَوْمٍ إِنَّمَا يَتَّكِلُونَ عَلَى بِلَادِهِمْ وَ مَا فِيهَا هَلَكُوا وَ خَرِبَتِ الْبِلَادُ وَ سَقَطَتِ الْجَلَبُ وَ الْأَرْبَاحُ وَ عَمِيَتِ الْأَخْبَار ولَم يَقِفوا عَلى ذلِكَ ، فَذلِكَ عِلَّةُ الحَجِّ . ترجمه : امام صادق (علیه السلام) فرمودند: و اگر هرقومى به شهرهاى خودشان و آنچه در آن هاست اتّكا مى كردند ، هلاك مى شدند و شهرها ويران مى شد و جذبِ كالا و سود بردنها از بين مى رفت و از خبرها آگاه نمى شدند . اينست علّت حج!» مربوط به :بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1402/01/01 عنوان فیش :برای تحوّل علاوه بر تضرّع باید تلاش کرد کلیدواژه(ها) : دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : در دعای تحویل سال میخوانیم: یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الاَحوالِ حَوِّل حالَنا اِلیٰ اَحسَنِ الحال.(1)... تحوّل، یعنی تغییر حال، تغییر وضع. البتّه از خدا باید خواست، لکن باید تلاش کرد. دعا و تضرّع و طلب از خدای متعال غالباً آن وقتی اجابت میشود که انسان در راه آنچه از خدا خواسته است قدم بردارد. برای شفای بیماریتان دعا میکنید لکن به پزشک هم مراجعه میکنید، و خدای متعال دعای شما را اجابت میکند. ما تحوّل را از خدا میخواهیم، لکن بایستی خودمان هم تلاش کنیم؛ تلاش ما است که موجب میشود خدای متعال تفضّلاتش را شامل حال ما بکند و این مطلوب را برآورده کند. 1 ) زاد المعاد ،علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت(ع) - 1401/06/12 عنوان فیش :مجمع جهانی اهل بیت پایگاهی برای نشر معارف اسلامی کلیدواژه(ها) : تمدنسازی نوین اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اعضای این مجمع[ مجمع جهانی اهل بیت(ع)] بار سنگینی بر دوش دارند. این جملهی معروف از ائمّه (علیهم السّلام) که فرمودند «کونوا لَنا زَینا»(1) که خطاب به همهی ماها است، همه بایستی مراقب باشیم، این نسبت به شما اوکد است؛ اهمّیّت کار شما ایجاب میکند که این جملهی «کونوا لَنا زَینا» در مورد این مجمع و مجموعهی این افراد و اشخاص و افرادِ خودِ این مجمع بیشتر مورد ملاحظه قرار بگیرد. خب اگر بخواهیم این تحقّق پیدا کند، بایستی این مجمع را یک پایگاهی قرار بدهیم برای نشر معارف اهلبیت. معارف اهلبیت ــ مهم این نکته است ــ مخصوص به یک بخشی از مسائل زندگی نیست؛ هر کسی مراجعه کند به کلمات اهلبیت، این را تصدیق میکند که معارف اهلبیت یک مجموعهِی عظیمی است از مسائل کلّی، معارف الهی، توحید، عرفان، معنویّت، اخلاق، وظایف شخصی و فردی، وظایف خانوادگی، وظایف اجتماعی تا وظایف ادارهی کشور و تمدّنسازی؛ یعنی مجموعهی معارف اهلبیت شامل همهی اینها است. 1 ) امالی، صدوق، ص ۴۰۰ سُلَيْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ. ترجمه : سليمان بن مهران گويد روزى شرفياب حضور امام صادق (ع) شدم و چند تن از شيعیان آنجا بودند و شنيدم ميفرمود اى گروه شيعه زينت ما باشيد و زشتى ما نباشيد با مردم خوش زبانى كنيد و زبان خود نگهداريد و از زياده گوئى و بدگوئى بازش داريد.» مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت(ع) - 1401/06/12 عنوان فیش :تصریح به وراثت ائمه از انبیا در زیارتهای متعدد کلیدواژه(ها) : عدالت همراه با معنویت نوع(ها) : حدیث متن فیش : پرچم جمهوری اسلامی پرچم عدالت و معنویّت است؛ یعنی چیز مبهمی اینجا وجود ندارد. پرچم جمهوری اسلامی همان پرچمی است که انبیا برداشتند، ائمّه برداشتند. شما در زیارتهای متعدّد، چه زیارت امام حسین، چه زیارت حضرت رضا (سلام اللّه علیهما)، به وراثت این بزرگواران از انبیا تصریح میکنید: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ اِبراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ موسیٰ کَلیمِ اللَّه؛(1) این همان پرچم است، پرچم ائمّه است، پرچم انبیا است و نوشتهی این پرچم هم همین دو کلمه است: عدالت و معنویّت. 1 ) کاملالزّیارات،ابن قولويه، ص ۲۰۶(زیارت وارث) اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ اِبراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ موسیٰ کَلیمِ اللَّه ترجمه : امام صادق (علیهالسلام) سلام بر تو ای وارث ابراهیم دوست خدا، سلام بر تو ای وارث موسی همسخن خدا. مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1400/11/03 عنوان فیش :نزول جبرئیل بر حضرت زهرا بعد از پیامبر کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), سبک زندگی حضرت زهرا سلاماللهعلیها نوع(ها) : حدیث متن فیش : دربارهی عظمت شأن زهرای اطهر، صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) زبان ماها خیلی قاصر و ناقص است؛ قرآن و حدیث صحیح دربارهی این بزرگوار سخن دارد، مدیحه دارد که برای ذهن ما و فکر کوته ما فهم این مدیحهها هم احتیاج به تأمّل و دقّت دارد. این روایت را که امام بزرگوار هم یک وقتی نقل کردند که جبرئیل بعد از وفات و رحلت پیغمبر بر حضرت زهرا میآمد و نازل میشد، روایت صحیحی است؛ به سند این روایت ما نگاه کردیم؛ سند معتبر و در نهایت اعتبار است و جای هیچ تردیدی نیست که جبرئیل میآمد. عبارت این است: وَ کانَ یَأتیها جَبرَئیلُ علیه السّلام فَیُحسِنُ عَزاءَها عَلَی اَبیها؛ به زبان امروز ما، مرتّب میآمد به حضرت زهرا برای رحلت پیغمبر تسلیت میگفت؛ وَ یُطَیِّبُ نَفسَها؛ آرامش میداد به آن بزرگوار؛ وَ یُخبِرُها عَن اَبیها وَ مَکانِه؛ خبر میداد که پیغمبر در چه وضعی است، در چه حالی است؛ در عالم برزخ، در محضر حیّ ودود، مقامات عالی پیغمبر را نشان میداد و برای فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) تصویر میکرد؛ وَ یُخبِرُهَا بِما یَکونُ بَعدَها فِی ذُرِّیَّتِها؛ ماجراهای فرزندان حضرت را هم که در آینده پیش میآید -ماجرای امام حسن، ماجرای کربلا، ماجرای ائمّه (علیهم السّلام) و ماجرای حضرت ولیّعصر (ارواحنا فداه) را- برای حضرت نقل میکرد؛ وَ کَانَ عَلیٌّ علیه السّلام یَکتُبُ ذَلِک؛ (1) امیرالمؤمنین هم مینشست، اینها را مینوشت؛ این خیلی مسئلهی مهمّی است. بنا به نقل قرآن، جبرئیل یک بار در طول تاریخ بر غیر پیغمبری نازل شده: اَرسَلنا اِلَیها روحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّا؛(2) اگر مراد از روح -که البتّه این هم محلّ اختلاف است- در ماجرای حضرت مریم، جناب جبرئیل (علیه السّلام) باشد، خدای متعال [فقط] یک بار بر [کسی] غیر پیغمبر جبرئیل را فرستاده؛ بقیّهی ملائکه نازل شدهاند و مکرّر اتّفاق افتاده که ملائکه آمدهاند؛ [امّا] جبرئیل فقط یک بار؛ امّا برای حضرت زهرا: وَ کانَ یَأتیها جَبرَئیل؛ بحث یک بار و دو بار نیست، [بلکه] جبرئیل مرتّب میآمد و شرفیاب میشد خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها). [مدح حضرت] در قرآن، در سورهی «هل أتیٰ» هست، در آیهی تطهیر هست، در آیهی مباهله هست. اینهایی که حالا تقریباً صریح است دربارهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) این آیات است، وَالّا آیات دیگری هم هست که اشاره دارد به آن بزرگوار. اینکه در سورهی «هل أتیٰ» خدای متعال میپردازد به کار فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و خانوادهاش، خیلی چیز مهمّی است؛ این یک پرچمی است که قرآن برمیافرازد، برافراشته میکند بر سر درِ خانهی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها): اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللَهِ لا نُرِیدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکورا؛ (3) کار برای خدا، اخلاص، خدمت بیمنّت؛ به چه کسی؟ به یتیم و فقیر و اسیر؛ این اسیر، یعنی اسیر مسلمان بوده؟ بعید است آن وقت اسیر مسلمان [بوده باشد]. خدمت بیمنّت؛ این درس است، پرچم فاطمهی زهرا این است؛ یعنی قرآن این را بزرگ میکند. یا در آیهی مباهله: وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم؛ (4) در حالی که اطراف پیغمبر زنان زیادی بودند -همسران پیغمبر بودند، نزدیکان دیگر پیغمبر بودند، شاید آن وقت بعضی از دختران دیگر پیغمبر [هم] بودند- امّا «نِساءنا» فقط فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است؛ برای چه؟ برای مواجههی جبههی حق با جبههی باطل؛ این [طور] است. فاطمهی زهرا مظهر این حقایق والا و فوقالعاده است. فضائل حضرت زهرا اینها است. پیغمبر اکرم در مورد حضرت زهرا تعبیر «سَیِّدَةُ نِسَاءِ العالَمین» (5) دارد، و «سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة»؛(6) که این مهمتر است: سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة. همهی زنهای بهشتی: جناب ساره، جناب آسیه، جناب حوّا، جناب مریم، همهی این زنهای بزرگ تاریخ «نِساءِ اَهلِ الجَنَّة» هستند دیگر؛ زنهای بهشتند؛ این بزرگوار «سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة» است. این [جور] است. اصلاً زبان انسان چطور بچرخد تا بتواند اینها را بیان کند و حقّش را ادا کند! اصلاً ذهن ماها هم خیلی احتیاج به تأمّل و تدقیق دارد تا این حقایق را درک کند. خب اینجا ضمناً برجستهترین خصوصیّات معلوم شد؛ در آن آیهی شریفه بحث طهارت و آیهی تطهیر است که یک مسئلهی فراتر از این حرفها است؛ در آیهی «هل أتیٰ» مسئلهی خدمت بیمنّت است؛ در آیهی مباهله مسئلهی مقابلهی جبههی حق و جبههی کفر و باطل است؛ اینها است؛ اینها نشانههای مهمّ فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. و من میخواهم این را عرض بکنم که به توفیق الهی، به فضل الهی بعد از انقلاب، نام مبارک فاطمهی زهرا نسبت به قبل از انقلاب -که ما یادمان هست- نمیشود گفت ده برابر، شاید دهها برابر، صد برابر تکرار میشود و برده میشود؛ یعنی جامعه، جامعهی فاطمی است؛ اثر آن را هم در جامعه داریم مشاهده میکنیم؛ همین خدمت بیمنّت را، همین حرکت بسیجی را، همین کار بدون مزد و منّت را شما در دوران دفاع مقدّس یک جور مشاهده میکنید، در دوران حرکت علمی یک جور مشاهده میکنید: کسی نام شهید فخریزادهها، شهدای هستهای، دانشمند بزرگ مرحوم کاظمیآشتیانی را نشنفته بود؛ خیلیها هنوز هم نمیشناسند کاظمی کیست؛ این بزرگانی که در وادی علم وارد شدند کسانی هستند که بدون مزد و منّت، میدانهای بزرگ علمی را در این کشور برای این مردم و برای اسلام و جمهوری اسلامی فتح کردند. بعد شما ملاحظه کنید در پیشامدهای طبیعی مثل سیل، مثل زلزله مردم چطور مشتاقانه میشتابند؛ کجا چنین چیزهایی وجود دارد؟ این همان روش فاطمی است؛ این همان حرکت در جهت انگشت اشارهی سیّدة نساء العالمین است. لا نُریدُ مِنکُم جَزآءً وَ لا شُکورا؛ این اشارهی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. و در این دو سال اخیر در مسئلهی کرونا چه کارها شد، چه خدماتی انجام گرفت و بدون اینکه نام کسی مطرح باشد، کارهای بزرگی انجام گرفت. این حرکتهای جهادی، این اردوهای جهادی که در دورهی سال در جریان است و جوانها بدون اینکه نامی از خودشان باقی بگذارند میروند، بی مزد و منّت حرکت میکنند، باید این روش ادامه پیدا کند؛ باید فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) اسوه باشد، الگو باشد در همهی جهات، از جمله در حرکت بزرگ اجتماعی و انقلابی و مبارزاتی ما. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 458؛ بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 154؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج22، ص: 545؛ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ ع مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ يَأْتِيهَا جَبْرَئِيلُ ع فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَكْتُبُ ذَلِكَ. ترجمه : امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه عليها السلام بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله 75 روز زنده بود و از مرگ پدرش اندوه سختى او را گرفته بود، جبرئيل نزدش مىآمد و او را در مرگ پدرش نيكو تعزيت ميگفت و خوشدلش ميساخت و از حال پدرش و مقام او و آنچه بعد از وى براى ذريهاش پيش مىآيد گزارش ميداد و على عليه السلام آنها را مينوشت. 2 ) سوره مبارکه مريم آیه 17 فَاتَّخَذَت مِن دونِهِم حِجابًا فَأَرسَلنا إِلَيها روحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرًا سَوِيًّا ترجمه : و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم؛ و او در شکل انسانی بیعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! 3 ) سوره مبارکه الانسان آیه 9 إِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنكُم جَزاءً وَلا شُكورًا ترجمه : (و میگویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام میکنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم! 4 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 61 فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ ترجمه : هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. 5 ) من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 179؛ الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 57؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج35، ص: 210؛ عَنِ ابْنِ عَبَّاسِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ زَوْجَتَهُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ابْنَتِي وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَلَدَايَ مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانِي وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِي ترجمه : پيمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: علىّ وصىّ من و خليفه من، و همسرش فاطمه سرور زنان جهانيان دختر من، و حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت دو فرزند من هستند. هر كه ايشان را دوست بدارد بحقيقت مرا دوست داشته، و هر كه با ايشان دشمنى كند بحقيقت مرا بدشمنى گرفته. 6 ) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 125؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج43، ص: 21؛ َ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الْعَطَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا قَالَ ذَاكَ مَرْيَمُ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَقُلْتُ فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ هُمَا وَ اللَّهِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ. ترجمه : حسن بن زياد عطار گويد بامام ششم گفتم گفتار رسول خدا كه فاطمه سيده زنان بهشت است آيا سيده زنان دوران خود است؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سيده زنان بهشت است از اولين و آخرين گفتم گفتار رسول خدا «ص» كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين. مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1400/11/03 عنوان فیش :وجوب زنده نگه داشتن امر اهل بیت علیهم السلام کلیدواژه(ها) : امامت و ولایت, اهل بیت (علیهم السلام), سیره اهل بیت علیهم السلام, مکتب سیاسی اسلام, مکتب تشیع نوع(ها) : حدیث متن فیش : هیئت یک واحد اجتماعی است، یک مجموعهی اجتماعی است که بر محور مودّت اهلبیت شکل میگیرد؛ محور این اجتماع کوچک یا بزرگ، مودّت اهلبیت (علیهم السّلام) و هدایت به سمت اهداف اهلبیت است؛ حقیقتِ هیئت این است، ماهیّت هیئت یعنی این. ریشهی این پدیده هم مال زمان خود ائمّه است؛ صحبت امروز و دیروز نیست؛ هیئت را اصحاب ائمّه تشکیل دادند و آنها شروع کردند؛ بعد از حادثهی کربلا دُور هم جمع میشدند. امام صادق (علیه السّلام) از راوی سؤال میکنند: تَجلِسونَ وَ تُحَدِّثون؟ مینشینید دُور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم؛ یعنی همین مجموعهی هیئات. بعد حضرت میفرمایند: اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ اُحِبُّها؛ من دوست میدارم این مجالس را. قربان آن دل! [میفرماید] مجالس شما را دوست میدارم. اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ اُحِبُّها و اَحیوا اَمرَنا؛ (1) مسئلهی ما را زنده نگه دارید. «اَمرَنا» در کلمات ائمّه زیاد تکرار میشود؛ یعنی مسئلهی ما -به آن موضوع اساسی و محوریای که ما بر اساس آن حرکت میکنیم، میگویند امر- حالا ما اگر بخواهیم با تعبیرات امروزی مثلاً عرض بکنیم، اگر چه یک مقداری از آن معنای حقیقی فروکاسته میشود، مثلاً بگوییم راه ما، مکتب ما؛ «اَحیوا اَمرَنا» یعنی راه ما را زنده نگه دارید، مکتب ما را زنده نگه دارید. در یک روایت دیگر که این هم در کافی هست، میفرماید که «تَزَاوَروا وَ تَلَاقَوا وَ تَذاکَروا اَمرَنا وَ اَحیُوه»؛ (2) این هم همین جور است؛ احیای امر است. 1 ) وسائل الشيعة، ج12، ص: 20؛ قرب الإسناد (ط - الحديثة)، النص، ص: 36؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 282؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تِلْكَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ- مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ عَنْ عَيْنَيْهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ. ترجمه : امام صادق (ع) (به يكى از شيعيان) فرمود: آيا (شما دوستان و شيعيان) با يك ديگر همنشينى و گفتگو داريد؟ عرض كردم: بلى، فرمود: اين مجلسها را دوست مىدارم، پس فضايل و سخنان ما را (در مورد احكام دين يا مصايب ما) زنده نگه داريد. كسى كه فضايل ما را هر چه بيشتر زنده نگه دارد خداى رحمتش كند. هر كه ما را ياد كند يا نزد او ذكرى از ما بشود و به اندازه پر مگسى اشك از چشمش خارج شود خدا گناهانش را مىآمرزد گرچه از كف دريا بيشتر باشد. 2 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 175؛ الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 60؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج71، ص: 352؛ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا إِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ مُتَوَاصِلِينَ مُتَرَاحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْيُوهُ. ترجمه : امام صادق عليه السّلام باصحابش ميفرمود: از خدا پروا كنيد و برادرانى خوش رفتار باشيد، در راه خدا با هم دوستى كنيد و پيوستگى داشته باشيد و مهر ورزيد، بديدار و ملاقات يك ديگر رويد و امر (ولايت) ما را مذاكره كنيد و آن را زنده داريد. مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام - 1400/11/03 عنوان فیش :رابطه جهاد تبیین در هیئت و احیای امر اهل بیت علیهم السلام کلیدواژه(ها) : جهاد تبیین, هیئتهای مذهبی, مکتب سیاسی اسلام, مکتب تشیع نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک نکتهی مهمّی در باب هیئت هست و آن این است که امام -همان طور که عرض کردم- در این دو روایت میفرمایند: اَحیوا اَمرَنا؛ مسئلهی ما را، مکتب ما را زنده نگه دارید یا زنده کنید. خب، امروز برای شما که در محیط شیعی، در محیط جمهوری اسلامی، در کشور مسلمان و شیعه نشستهاید، شاید اصلاً خیلی مفهوم نیست آن وقتی که امام صادق میگویند «اَحیوا اَمرَنا»(1)، یعنی چه. در آن دورهای که امام صادق فرمودند: اَحیوا اَمرَنا، احیای امرِ اهلبیت جزو سختترین و خطرناکترین کارها بود؛ یک جهاد عظیم بود. حالا آن زمانهایی که ما در این زمینه زیاد بحث میکردیم، کار میکردیم -که آن حرفهای چهل پنجاه سال قبل ظاهراً چاپ شده و در اختیار افراد هست- [توضیح دادهایم.] زندگی مبارزاتی ائمّه و مبارزهی اصحاب ائمّه جزو خطرناکترینها بود؛ چطور است که همهی ائمّه به شهادت میرسند؟ چرا امام جواد در ۲۵ سالگی، امام عسکری در ۲۸ سالگی به شهادت میرسند؟ چرا اینها را میکُشند؟ چرا موسیبنجعفر (علیه السّلام) را چند سال به زندان میاندازند و در زندان به شهادت میرسانند؟ زندگی، زندگی مبارزه بود. در یک چنین شرایطی امام میفرماید: اَحیوا اَمرَنا؛ شما که مینشینید در آن جلسات هیئتی، احیای امر ما را بکنید؛ یعنی امام بزرگترین مبارزات را، خطرناکترین مبارزات را، از اینها مطالبه میکند. پس هیئت جای چیست؟ جای جهاد. هیئت، کانون جهاد است؛ هیئت، کانون جهاد است؛ جهاد فیسبیلالله، جهاد در راه احیای مکتب اهلبیت، مکتب امام حسین (علیه السّلام)، مکتب شهادت. خب ائمّه (علیهم السّلام) چه جور جهادی میکردند؟ ائمّه جهاد نظامی که نمیکردند؛ جز معدودی -فقط حضرت امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبیٰ و حضرت امام حسین با شمشیر جنگیدند- بقیّهی ائمّه که با شمشیر نجنگیدند؛ جهادشان چه بود؟ «جهاد تبیین»؛ همین که بنده مکرّر تکرار میکنم تبیین یا جهاد تبیین، تبیین کنید، روشنگری کنید. هیئت، محلّ جهاد تبیین است. به نظر من از این «اَحیوا اَمرَنا» این نکتهی بسیار مهم استفاده میشود. 1 ) وسائل الشيعة، ج12، ص: 20؛ قرب الإسناد (ط - الحديثة)، النص، ص: 36؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 282؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تِلْكَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ- مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ عَنْ عَيْنَيْهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ. ترجمه : امام صادق (ع) (به يكى از شيعيان) فرمود: آيا (شما دوستان و شيعيان) با يك ديگر همنشينى و گفتگو داريد؟ عرض كردم: بلى، فرمود: اين مجلسها را دوست مىدارم، پس فضايل و سخنان ما را (در مورد احكام دين يا مصايب ما) زنده نگه داريد. كسى كه فضايل ما را هر چه بيشتر زنده نگه دارد خداى رحمتش كند. هر كه ما را ياد كند يا نزد او ذكرى از ما بشود و به اندازه پر مگسى اشك از چشمش خارج شود خدا گناهانش را مىآمرزد گرچه از كف دريا بيشتر باشد. مربوط به :بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام - 1400/08/02 عنوان فیش :اسلام دین جامعی است، باید حقّ این جامعیّت را اداء کرد کلیدواژه(ها) : حکومت اسلامی, حاکمیت اسلام نوع(ها) : حدیث متن فیش : در مورد آنچه مربوط به امّت اسلامی و مربوط به کلّ مسلمانها است، دو نکته باید مورد توجّه قرار بگیرد که دربارهی آن مختصری صحبت میکنیم. یکی مسئلهی اداء حقِّ جامعیّت اسلام است ــ اسلام دین جامعی است و باید حقّ این جامعیّت را اداء کرد؛ این یک مسئله است ــ یک مسئله هم مسئلهی اتّحاد مسلمین است؛ این دو مسئله جزو مسائل مهمّ روز ما است؛ البتّه مسائل روز، متعدّد داریم که اینها هم جزو مهمترینش است. در مورد مسئلهی اداء حقّ جامعیّت اسلام اصراری وجود داشته است و دارد ــ که عمدتاً هم این اصرار از سوی قدرتهای سیاسی مادّی است ــ بر اینکه اسلام را در عمل فردی و عقیدهی قلبی منحصر کنند؛ این تلاش از قدیم بوده است؛ حالا من نمیتوانم یک تاریخ معیّنی را مشخّص کنم که از این زمان شروع شده امّا از حدود صد سال، صد و خردهای [سال] پیش این تلاش در دنیای اسلام به طور برجسته مشاهده میشود. در دورهی تشکیل جمهوری اسلامی این تلاش مضاعف شده است؛ سعی هم میکنند که شکل سیاسی به این [کار] ندهند و شکل فکری بدهند؛ به تعبیر فرنگی تئوریزه کنند این را. به متفکّرین و نویسندگان و فعّالان فکری و مانند اینها مأموریّت داده میشود تا دربارهاش مطلب بنویسند و اثبات کنند که اسلام به مسائل اجتماعی، مسائل زندگی، مسائل اساسی بشریّت کاری ندارد؛ اسلام یک عقیدهی قلبی است، یک ارتباط شخصی است با خدا و عملیّات فردیای است که مترتّب بر این ارتباط است؛ اسلام این است؛ اصرار دارند این را در ذهنهای مخاطبین خودشان اثبات کنند. از نظر این گرایشِ باطناً سیاسی و ظاهراً فکری، عرصههای مهمّ زندگی و مناسبات اجتماعی از دخالت اسلام باید خارج بشود؛ در مدیریّت جامعه و تمدّنسازی، اسلام در مورد تولید تمدّن و ساخت تمدّن بشری نقشی ندارد، وظیفهای ندارد، امکانی ندارد؛ در مدیریّت جامعه نقش ندارد، در تقسیم قدرت و ثروت در جامعه، اسلام نقشی ندارد؛ اقتصاد جامعه، مسائل گوناگون جامعه مربوط به اسلام نیست؛ یا مسئلهی جنگ، مسئلهی صلح، سیاست داخلی، سیاست خارجی، مسائل بینالمللی. گاهی میشنوید گفته میشود که «دیپلماسی را ایدئولوژیک نکنید»، با ایدئولوژی مربوط [نکنید] یعنی اسلام در مسئلهی سیاست خارجی و مسائل بینالمللی بایستی اظهار نظری نکند؛ در مسئلهی اشاعهی خیر، اقامهی عدل، مقابلهی با شُرور، مقابلهی با ظلم، جلوگیری از اَشرار عالم، در این زمینهها، اسلام کارهای نیست. در این عرصههای مهمّ زندگی بشری، اسلام نه مرجع فکری باشد، نه راهنمای عملی باشد؛ این اصراری است که دارند. حالا علّت این اصرار چیست، منشأ آن چیست، از کجا شروع شده، اینها دیگر بحثهای مربوط به صحبت امروز من نیست. آنچه من میخواهم عرض بکنم این است که اوّلاً این حرکتِ در واقع ضدّ اسلامی، عمدتاً از سوی قدرتهای سیاسی بزرگ دنیا است و آنها هستند که در این زمینه فعّالند و تلاش میکنند و سعی هم میشود که از زبان صاحبان فکر بیان بشود. خب متون اسلامی صریحاً این را رد میکند و ما مسلمانها به این مسئله باید اهمّیّت بدهیم. اینکه عرض میکنم «اداء حق»، در درجهی اوّل این است: تلاش کنیم نظر اسلام را دربارهی خودش که به کدام عرصه از عرصههای زندگی اهتمام میورزد، در آنها نظر دارد، اقدام دارد، تبیین کنیم، ترویج کنیم، بیان کنیم؛ اوّلقدم این است، بعد هم سعی کنیم [این مطلب] تحقّق پیدا کند. آنچه اسلام مطرح میکند، این است که عرصهی فعّالیّت این دین، تمام گسترهی زندگی بشر است؛ از اعماق قلب او تا مسائل اجتماعی، تا مسائل سیاسی، تا مسائل بینالمللی، تا مسائلی که به مجموعهی بشریّت ارتباط دارد. در قرآن، این معنا واضح است؛ یعنی اگر کسی این قضیّه را انکار کند، قطعاً به بیّنات قرآن توجّه نکرده. در قرآن، یک جا میگوید: یـٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا، وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیـلًا،(1) که مطلب یک مطلب قلبی و مربوط به دل انسان است، امّا یک جا هم میگوید: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطـٰن؛ (2) این هم هست؛ یعنی از آن «اُذکُرُوا الله» تا «فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطـٰن»، همهی این عرصهی عظیم در حوزهی تصرّف دین است. یک جا خطاب به پیغمبر میفرماید که «قُمِ الَّیلَ اِلّا قَلیلًا، نِصفَه اَوِ انقُص مِنهُ قَلیـلًا، اَو زِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلًا»،(3) یک جا هم باز خطاب به پیغمبر میفرماید که «فَقاتِل فى سَبیلِ اللهِ لا تُکَـلَّفُ اِلّا نَفسَکَ وَ حَرِّضِ المُـؤمِنین»؛ (4) یعنی همهی این عرصههای عظیم زندگی: از بیداری نیمهی شب و تضرّع و توسّل و دعا و گریه و نماز، تا مقاتله و حضور در میدان جنگ، که زندگی پیغمبر هم همین را نشان میدهد. در احکام مالی، یک جا میفرماید: وَ یُؤثِرونَ عَلیٰ اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَة، (5) که یک امر شخصی [است]، و یک جای دیگر میفرماید: کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنِیاءِ مِنکُم،(6) یعنی] تقسیم درست ثروت که مسئلهی صد درصد اجتماعی [است]؛ یا میفرماید که «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»؛(7) اصلاً انبیا و اولیا و همه آمدهاند برای اقامهی قسط، برای اقامهی عدل. یک جا میفرماید: وَلا تُؤتُوا السُّفَهـاءَ اَموالَکـُمُ الَّتی جَعَـلَ اللهُ لَکُـم قِیٰما، (8) یک جا میفرماید: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِها؛ (9) یعنی همهی گوشه و کنارهای مسائل مالی را به شکل آن فکر کلّی و نظر کلّی و هدایت کلّی [بیان میکند؛] که البتّه اینها باید برنامهریزی بشود در عمل؛ امّا کلّیّات و جهتگیری، اینهایی است که بیان میکند. یعنی اسلام در همهی این مسائل دارای نظر است. در مسائل امنیّتی و مسئلهی امنیّت داخلی جامعه: لَئِن لَم یَنتَهِ المُنٰفِقونَ وَ الَّذینَ فى قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم؛(10) مسئلهی امنیّت. یا «وَ اِذا جاءَهُم اَمرٌ مِنَ الاَمنِ اَوِ الخَوفِ اَذاعوا بِه؛ وَلَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسول» (11) تا آخر آیه؛ یعنی اسلام در همهی ابعاد مهمّ زندگی اجتماعی بشر حرف دارد. اینها که عرض کردیم نمونههای اندکی است از آنچه در قرآن کریم هست؛ صدها مورد از این قبیل در قرآن مشاهده میکنید. کسی که اهل قرآن است و با قرآن و احکام قرآن آشنا است، میفهمد که اسلامی که قرآن معرّفی میکند، این است. اسلامی که قرآن معیّن میکند و معرّفی میکند، اسلامی است که در تمام شئون زندگی دخالت دارد، رأی دارد، نظر دارد، مطالبه دارد. خب، این را بایستی دانست و در مقابل افرادی که در این زمینه تلاش میکنند تا این حقیقت روشن را انکار کنند، بایستی پاسخگویی کرد. [از سویی هم] چون مسائل اجتماعی و وظایف مهمّ جامعهسازی و تمدّنسازی در اسلام وجود دارد، لذا اسلام به مسئلهی حاکمیّت هم اهتمام دارد. نمیتوان فرض کرد که اسلام نظم اجتماعی را به یک شکلی مطالبه کند امّا مسئلهی حاکمیّت و ریاست دین و دنیا را در آنجا مشخّص نکند. وقتی دین، نظام شد، نظامی که به فرد و جامعه ارتباط دارد، و یک منظومهای شد که در مورد همهی مسائل فردی و اجتماعی نظر دارد، رأی دارد، مطالبه دارد، پس بنابراین لازم است که مشخّص کند در رأس این جامعه چه کسی باشد، چه باشد، و امام را معیّن کند. لذا [اگر] در قرآن ملاحظه کنید، حدّاقل در دو جا از پیامبران به عنوان امام نام آورده شده: یک جا «وَجَـعَلنٰهُم اَئِمَّةً یَهدونَ بِاَمرِنا وَ اَوحَینا اِلَیهِم فِعلَ الخَیرٰتِ وَ اِقامَ الصَّلوٰة»، (12) یک جا هم «وَجَعَلنا مِنهُم اَئِمَّةً یَهدونَ بِاَمرِنا لَمّـا صَبَروا»؛ (13) یعنی پیغمبر، امام است، امام جامعه است، رهبر جامعه است، فرمانده جامعه است؛ لذا امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) در منیٰ در بین جمعیّت ایستاد و فریاد زد: اَیُّهَا النّاسُ! اِنّ رَسولَ اللهِ کانَ هُوَ الاِمام. (14) برای اینکه بفهماند که حرکت دینیِ صحیحِ پیغمبر چیست، امام صادق در منیٰ در بین جمعیّت منیٰ فریاد زد: اِنّ رَسولَ اللهِ کانَ هُوَ الاِمام. خب، این یک مطلب است. در سطح دنیای اسلام، روشنفکران دینی وظیفه دارند، علما وظیفه دارند، نویسندگان وظیفه دارند، محقّقین وظیفه دارند، اساتید دانشگاه وظیفه دارند این را تبیین کنند؛ این را باید بگویند، دشمن در این زمینه سرمایهگذاری میکند که عکس این را، نفی این را ترویج کند. البتّه در این زمینه وظیفهی ما در ایران سنگینتر است؛ علّت هم این است که در اینجا امکانات بیشتری هست، و میشود تلاش کرد. مسئولین کشور، بخصوص مسئولین فرهنگی و افرادی که در زمینههایی، منبرهای مهمّ اجتماعی در اختیار اینها است، بایستی این را تبیین کنند. در داخل کشور هم این جور نیست که حالا چون در جمهوری اسلامی، نظام اسلامی تشکیل شده، ما از تبیین این قضیّه بینیاز باشیم؛ نه، همین حالا در کشور ما هم نسبت به این موضوع یک تشکیکهایی ایجاد میشود، حرفهایی زده میشود و در این زمینه فعّالیّت داریم. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 41 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید، 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 42 وَسَبِّحوهُ بُكرَةً وَأَصيلًا ترجمه : و صبح و شام او را تسبیح گویید! 2 ) سوره مبارکه النساء آیه 76 الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا ترجمه : کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است. 3 ) سوره مبارکه المزمل آیه 2 قُمِ اللَّيلَ إِلّا قَليلًا ترجمه : شب را، جز کمی، بپاخیز! 3 ) سوره مبارکه المزمل آیه 3 نِصفَهُ أَوِ انقُص مِنهُ قَليلًا ترجمه : نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، 3 ) سوره مبارکه المزمل آیه 4 أَو زِد عَلَيهِ وَرَتِّلِ القُرآنَ تَرتيلًا ترجمه : یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان؛ 4 ) سوره مبارکه النساء آیه 84 فَقاتِل في سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلّا نَفسَكَ ۚ وَحَرِّضِ المُؤمِنينَ ۖ عَسَى اللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأسَ الَّذينَ كَفَروا ۚ وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأسًا وَأَشَدُّ تَنكيلًا ترجمه : در راه خدا پیکار کن! تنها مسؤول وظیفه خود هستی! و مؤمنان را (بر این کار،) تشویق نما! امید است خداوند از قدرت کافران جلوگیری کند (حتی اگر تنها خودت به میدان بروی)! و خداوند قدرتش بیشتر، و مجازاتش دردناکتر است. 5 ) سوره مبارکه الحشر آیه 9 وَالَّذينَ تَبَوَّءُوا الدّارَ وَالإيمانَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ إِلَيهِم وَلا يَجِدونَ في صُدورِهِم حاجَةً مِمّا أوتوا وَيُؤثِرونَ عَلىٰ أَنفُسِهِم وَلَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ ۚ وَمَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ ترجمه : و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست میدارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدّم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شدهاند رستگارانند! 6 ) سوره مبارکه الحشر آیه 7 ما أَفاءَ اللَّهُ عَلىٰ رَسولِهِ مِن أَهلِ القُرىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسولِ وَلِذِي القُربىٰ وَاليَتامىٰ وَالمَساكينِ وَابنِ السَّبيلِ كَي لا يَكونَ دولَةً بَينَ الأَغنِياءِ مِنكُم ۚ وَما آتاكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَما نَهاكُم عَنهُ فَانتَهوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ العِقابِ ترجمه : آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است! 7 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 8 ) سوره مبارکه النساء آیه 5 وَلا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُم قِيامًا وَارزُقوهُم فيها وَاكسوهُم وَقولوا لَهُم قَولًا مَعروفًا ترجمه : اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید و از آن، به آنها روزی دهید! و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید! 9 ) سوره مبارکه التوبة آیه 103 خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَتُزَكّيهِم بِها وَصَلِّ عَلَيهِم ۖ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ ترجمه : از اموال آنها صدقهای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست! 10 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 60 لَئِن لَم يَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِي المَدينَةِ لَنُغرِيَنَّكَ بِهِم ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها إِلّا قَليلًا ترجمه : اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند! 11 ) سوره مبارکه النساء آیه 83 وَإِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعوا بِهِ ۖ وَلَو رَدّوهُ إِلَى الرَّسولِ وَإِلىٰ أُولِي الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَستَنبِطونَهُ مِنهُم ۗ وَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكُم وَرَحمَتُهُ لَاتَّبَعتُمُ الشَّيطانَ إِلّا قَليلًا ترجمه : و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید (و گمراه میشدید). 12 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 73 وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَهدونَ بِأَمرِنا وَأَوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ ۖ وَكانوا لَنا عابِدينَ ترجمه : و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند. 13 ) سوره مبارکه السجدة آیه 24 وَجَعَلنا مِنهُم أَئِمَّةً يَهدونَ بِأَمرِنا لَمّا صَبَروا ۖ وَكانوا بِآياتِنا يوقِنونَ ترجمه : و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند؛ چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند. 14 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 466؛ ٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْمَ عَرَفَةَ بِالْمَوْقِفِ وَ هُوَ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع ثُمَّ هَهْ فَيُنَادِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَيْ عَشَرَ صَوْتاً وَ قَالَ عَمْرٌو فَلَمَّا أَتَيْتُ مِنًى سَأَلْتُ أَصْحَابَ الْعَرَبِيَّةِ عَنْ تَفْسِيرِ هَهْ فَقَالُوا هَهْ لُغَةُ بَنِي فُلَانٍ أَنَا فَاسْأَلُونِي قَالَ ثُمَّ سَأَلْتُ غَيْرَهُمْ أَيْضاً مِنْ أَصْحَابِ الْعَرَبِيَّةِ فَقَالُوا مِثْلَ ذَلِكَ. ترجمه : مربوط به :بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی - 1400/07/05 عنوان فیش :چهل روز مجاهدت همراه با تبیین و افشاگری کلیدواژه(ها) : اربعین حسینی, درسهای اربعین, جهاد تبیین نوع(ها) : حدیث متن فیش : السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. (1) این چهل روزی که از عاشورا تا اربعین اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است. روز عاشورا در اوج اهمّیّت است و این چهل روزی هم که بین عاشورا و اربعین هست، تالیتلو روز عاشورا است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری -فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این چهل روز نمیبود، اگر حرکت عظیم زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و جناب امّکلثوم و حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمیبود، شاید آن فقرهی «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة»(2) اتّفاق نمیافتاد. این حرکت عظیم، این صبر فوقالعادهی خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و امام سجّاد (علیه السّلام) بود که توانست حادثهی کربلا را ماندگار کند و به معنای واقعی کلمه این تبیین مکمّل آن فداکاری بود. من از این جمله استفاده کنم برای بیان این مطلب که شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوهی دل ملّت و امید آیندهی این کشورید، به مسئلهی «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراهکنندهای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «حرکت تبیین» خنثیکنندهی این توطئهی دشمن و این حرکت دشمن است. هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار. این فضای عمومی در کنار مشکلاتی که ممکن است به وجود بیاورد، برکات بزرگی هم دارد؛ میتوانید افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهامآفرینیها را در این فضا با استفادهی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید. البتّه اصل قطعی در این باب این است که بایستی از شیوهی اخلاقی در این کار پیروی کرد. از این کاری که بعضیها در فضای مجازی یا در مطبوعات و در مقالهها و اینجا و آنجا انجام میدهند که با دشنام، با تهمت و فریب و دروغ با افکار عمومی مواجه میشوند، باید بشدّت اجتناب کرد. بایستی حقایق را با منطق قوی، سخن متین و عقلانیّت کامل، همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی، و بهکارگیری اخلاق منتشر کرد. امروز همهی ما بایستی در این میدان حرکت بکنیم؛ هر کدام به نحوی و با سهمی که در این راه داریم. 1 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 776؛ البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 271؛ زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 236؛ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ...الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ. ترجمه : 2 ) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج6، ص: 113؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 788؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج98، ص: 331؛ ٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة... ترجمه : از صفوان جمال كه گفت مولاى من حضرت صادق عليه السّلام به من گفت:در زيارت اربعين كه زيارت مىكنى در هنگامى كه روز بلند شده باشد و چنين مىگويى: سلام بر ولى خدا و حبيب خاص خدا!سلام بر دوستدار و محبوب و برگزيدۀ خدا!سلام بر بندۀ خالص فرزند بندۀ خالص خدا!سلام بر حسين مظلوم شهيد راه خدا! سلام بر آن اسير غم و اندوه و مصايب سخت عالم و كشتۀ آب چشمان. پروردگارا من گواهى مىدهم كه آن حضرت ولى تو و فرزند ولى تو و برگزيدۀ تو و فرزند برگزيدۀ توست كه به لطف و كرمت رستگار شد،او را به فيض شهادت گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانيدى و به پاكى نسل برگزيدى و او را امام بزرگى از بزرگان عالم و پيشوايى از پيشوايان الهى جهان قرار دادى و مدافع از اسلام مقرر داشتى و ميراث تمام پيمبران را به او عطا كردى و او را از جانشينان پيغمبر و حجت خود بر خلق گردانيدى.او هم در اتمام حجت بر خلق هرعذرى را از امت رفع كرد و اندرز و امت را با عطوفت و مهربانى نصيحت كرد و خون پاكش را در راه تو به خاك ريخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهى نجات دهد. مربوط به :سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران - 1400/02/12 عنوان فیش :امامت حضرت امیرالمومنین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), امامت و ولایت نوع(ها) : حدیث متن فیش : در مورد امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و معرّفی شخصیّت این بزرگوار، یک مرحله، مرحلهی امامت آن بزرگوار است؛ امامت نه به معنای ریاست دین و دنیا و این حرفهایی که ما در باب امامت میزنیم؛ اینها مورد نظر نیست؛ بلکه آن امامتی که خدای متعال به حضرت ابراهیم فرمود: اِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ اِمامًا.(۱) خب این چه زمانی به ابراهیم گفته شده است؟ این بدون شک در زمان سالخوردگی حضرت ابراهیم است؛ چون حضرت در پاسخ پروردگار عرض میکند: وَ مِن ذُرِّیَّتی؛(۲) پیدا است ذرّیّه داشته؛ و ذرّیّهی حضرت ابراهیم مال پیرمردی او است. اَّلحَمدُلله الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسمٰعیلَ وَ اِسحٰق.(۳) حضرت در دوران جوانی و میانسالی و حتّی اوایل کهنسالی هم فرزندی نداشتند؛ فرزند مال اواخر کار است. پس این امامت مربوط است به اواخر دوران زندگی حضرت ابراهیم؛ در حالی که ابراهیم دهها سال قبل از آن، پیغمبر بود و پیغمبرها رئیس دین و دنیایند؛ در این شکّی نیست امّا این امامت را بعد خدای متعال داد. پس این امامت یک مرحلهی دیگری است، یک چیز بالاتری است، یک امر معنوی است. مسئلهی امامت با این ترازوهای عرفیِ ما قابل اندازهگیری و توزین نیست؛ این همانی است که امام صادق (علیه السّلام) [در تبیین آن] در منیٰ در حضور جمعیّتهای مردم فریاد کشید: اِنَّ رَسولَ اللهِ کانَ الاِمام؛(4) پیغمبر، امام بود؛ امام به آن معنا [مدّ نظر است]. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 124 وَإِذِ ابتَلىٰ إِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ۖ قالَ وَمِن ذُرِّيَّتي ۖ قالَ لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ ترجمه : (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 124 وَإِذِ ابتَلىٰ إِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ۖ قالَ وَمِن ذُرِّيَّتي ۖ قالَ لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ ترجمه : (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». 3 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 39 الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي عَلَى الكِبَرِ إِسماعيلَ وَإِسحاقَ ۚ إِنَّ رَبّي لَسَميعُ الدُّعاءِ ترجمه : حمد خدای را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید؛ مسلّماً پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست. 4 ) کافی، ج ۴، ص ۴۶۶ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْمَ عَرَفَةَ بِالْمَوْقِفِ وَ هُوَ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع ثُمَّ هَهْ «1» فَيُنَادِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَيْ عَشَرَ صَوْتاً وَ قَالَ عَمْرٌو فَلَمَّا أَتَيْتُ مِنًى سَأَلْتُ أَصْحَابَ الْعَرَبِيَّةِ عَنْ تَفْسِيرِ هَهْ فَقَالُوا هَهْ لُغَةُ بَنِي فُلَانٍ أَنَا فَاسْأَلُونِي قَالَ ثُمَّ سَأَلْتُ غَيْرَهُمْ أَيْضاً مِنْ أَصْحَابِ الْعَرَبِيَّةِ فَقَالُوا مِثْلَ ذَلِكَ. ترجمه : مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۰ - 1399/12/30 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین. یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). عید نوروز و حلول سال نو را تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیزمان، بخصوص به خانوادههای مکرّم شهیدان و خانوادههای جانبازان و خود جانبازان و همهی ایثارگران؛ و همچنین تبریک عرض میکنم این عید را به همهی ملّتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند. امسال عید ما مقارن است با اعیاد مبارک شعبانیّه که امیدواریم این [تقارن]، برکات فراوانی را انشاءالله از لحاظ مادّی و معنوی برای سال نو ما داشته باشد. و [سال] ۱۴۰۰ متبرّک است به اینکه دو نیمهی شعبان در آن هست و مردم دو بار در این سال ولادت ولیاللهالاعظم (ارواحنا فداه) را جشن خواهند گرفت. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج) - 1399/01/21 عنوان فیش :کارهای الهی تابع عجله ما نیست کلیدواژه(ها) : انتظار فرج, مسئله انتظار نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک نکته در باب انتظار فرج این است که انتظار فرج غیر از بیصبری و مدّت معیّن کردن است که انسان یک زمانی را در نظر بگیرد که در فلان تاریخ مثلاً بایستی این حادثه تمام بشود یا این شدّت به پایان برسد یا حضرت ظهور کنند که انسان بیصبری کند، پا به زمین بکوبد؛ انتظار فرج این نیست. انتظار فرج یعنی آمادهسازی خود؛ بیصبری کردن، عجله کردن، جزو چیزهایی است که ممنوع است. در یک روایتی دارد که «اِنَّ اللهَ لایَعجَلُ لِعَجَلَةِ العِباد»؛(1) اگر شما عجله میکنی، شتابزدگی به خرج میدهی، معنایش این نیست که حالا خدا هم تابع عجلهی شما تصمیم بگیرد و عجله کند؛ نه، هر چیزی قراری دارد، وقت معیّنی دارد، حکمتی دارد، بر اساس آن حکمت انجام میگیرد. 1 ) كافي (ط - دار الحديث)، ج2، ص: 245 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَانٍ، فَقَالَ: «إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهذَا الْأَمْرِ؛ إِنَّ اللَّهَ لَايَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ؛ إِنَّ لِهذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا، فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً، و لَمْ يَسْتَأْخِرُوا ترجمه : مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۹ - 1399/01/01 عنوان فیش :حلول سال جدید و شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). نوروز امسال ما مصادف است با روز شهادت حضرت موسیبنجعفر (سلام الله علیه)؛ لذا مناسب است بخشی از صلوات مخصوص آن بزرگوار را در آغاز سخن عرض کنیم: اَللهُمَّ صَلِّ عَلى مُوسَى بنِ جَعفَرٍ وَصیِّ الاَبرارِ وَ اِمامِ الاَخیارِ وَ عَیبَةِ الاَنوارِ ... حَلیفِ السَّجدَةِ الطَّویلَةِ وَ الدُّموعِ الغَزیرَةِ وَ المُناجاةِ الکَثیرَة؛ اللٰهمّ صَلّ علیه و علی آبائه و ابنائه الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و رَحمة الله و برکاته. تبریک عرض میکنم عید سعید مبعث را و عید نوروز پُرطراوت را به همهی ملّت عزیز ایران؛ بخصوص به خانوادههای معظّم و معزّز شهیدان و به جانبازان و خانوادههای صبور و زحمتکش آنها و به جهادگران عرصهی سلامت که در این چند هفته خوش درخشیدند و به همهی خدمتگزاران سختکوشی که در شرایط دشوار، گوشهای از کار را بر عهده گرفتند و با اخلاص و علاقهمندی و انگیزه در فضای شهر، در فضای روستا، در فضای جادّه، در فضای مرز، و در جایجای کشور مشغول خدمت هستند؛ به همهی آنها تبریک عرض میکنم؛ عیدتان مبارک. و به روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح طیّبهی شهیدان درود میفرستم. لازم میدانم تسلیت و تبریکی هم عرض بکنم به خانوادههای شهدای سال ۹۸؛ چه شهدای دفاع از حرم، چه شهدای مرزها و در رأس آنها شهید عزیز و بزرگوار ما، شهید سردار سلیمانی و همراهانش، و شهید ابومهدی مهندس و همراهانش و همچنین شهدای حادثهی کرمان، و شهدای حادثهی هواپیما و شهدای سلامت، [یعنی] این کسانی که در راه خدمت به بیماران به درجهی رفیع مرگ در راه خدا و شهادت در راه خدا رسیدهاند؛ به همهی خانوادههایشان، هم تسلیت عرض میکنیم، هم عید را و مقامات فرزندانشان را تبریک میگوییم. و معتقدیم که همهی این حوادث انشاءالله به نفع ملّت ایران تمام خواهد شد که حالا عرض میکنیم. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۹ - 1399/01/01 عنوان فیش :در مواجههی با حوادث، انسان متوجّه ضعفهای خودش میشود کلیدواژه(ها) : امدادرسانی و مدیریت بلایای طبیعی, حادثه کرونا, نصرت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک نکتهی دیگر هم البتّه در این حوادث هست -چه حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و امثال اینها، چه حوادث دستساز بیگانهها مثل تحریم و امثال اینها- که انسان را متوجّه ضعفهای خودش میکند؛ چه ضعفهای طبیعیِ خودمان، که انسان بداند جای مغرور شدن نیست، ما همه ضعیف هستیم، آسیبپذیر هستیم، و چه ضعفهایی که در مواجههی با حوادث، انسان به طور قهری دچار آن ضعفها میشود. ضعفهای خودمان را بشناسیم؛ انسان از غرور و از غفلت خارج بشود، متوجّه خدا بشود، از خدا کمک بخواهد. خابَ الوافِدونَ عَلىٰ غَیرِکَ وَ خَسِرَ المُتَعَرِّضونَ اِلّا لَکَ وَ ضاعَ المُلِمّونَ اِلّا بِک؛(1) این از دعاهای ماه رجب است. فقط به درِ خانهی خدا باید رفت؛ درِ خانهی «دیگری» برویم، ناامید برمیگردیم؛ دست به طرف «دیگری» غیر از خدا دراز کنیم، دستمان تُهی برخواهد گشت. همهی ابزارهای عالم وسایل الهی هستند، او مسبّبالاسباب است؛ با این اسباب باید کار کنیم، از این اسباب استفاده کنیم، امّا نتیجه و اثر را از خدای متعال بخواهیم. این هم یک نکته. 1 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 643؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج95، ص: 389؛ مفاتیح الجنان - اعمال ماه رجب عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي مَعْشَرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ كَانَ إِذَا دَخَلَ رَجَبٌ يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِهِ خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ وَ خَيْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِينَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ وَ نَيْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِينَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِي هُدَى الْمُهْتَدِينَ وَ ارْزُقْنِي اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِينَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْغَافِلِينَ الْمُبْعَدِينَ وَ اغْفِرْ لِي يَوْمَ الدِّينِ. ترجمه : كسى كه بر غير تو وارد شود محروم است و آنكه به غير تو رو كند زيانكار است و هركه به درگاه غير تو رود محتاج گشته و هركه از غير فضل و كرم تو درخواست كرد بىبرگ و نوا گرديد؛درگاه لطف تو به روى مشتاقان باز و خير و احسانت براى طالبان مبذول است و فضل و كرمت براى سائلان مباح و عطايت براى اميدواران مهيا و رزقت براى اهل معصيت هم گسترده است و حلمت بر هركه روبه تو آورد متوجه است و عادتت احسان به بدكاران است و طريقهات مدارا با سركشان. اى خدا!مرا به راه هدايت رهبرى فرما و كوشش جهدكنندگان به طاعتت را نصيبم گردان و مرا از غافلان دور از رحمتت مگردان و از گناهم در روز جزا درگذر. مربوط به :شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره نماز شب - 1398/11/14 عنوان فیش : نمازهای نافله, نماز شب, مردم ایران کلیدواژه(ها) : نمازهای نافله, نماز شب, مردم ایران نوع(ها) : حدیث متن فیش : وَ بِالاِسنادِ قالَ: حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ اَحمَدَ بنِ اِدریسَ قالَ: حَدَّثَنا اَبی قالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بنُ عَلیٍّ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ اَبِی الخَطّابِ، عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ وَ اسمُهُ سُلَیمَانُ بنُ سُفیانَ، قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ؛ فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه.(۱) عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیه شما که صبح از خواب بیدار میشوید و از بستر خود بیرون میآیید، سه جور هستید؛ [یعنی] مردم دنیا که صبح از خواب برمیخیزند بر سه نوعند: یک دسته هستند که این بیدار شدن از خواب و بیرون آمدن از بستر برای آنها خیر است و شرّی ندارد؛ به «لهِ» آنها است و «علیهِ» آنها نیست؛ این، یک صنف. یک دستهی دیگر هستند که بیرون آمدنشان از بستر، علیهِ آنها است و به نفعشان نیست؛ «لَهِ» آنها نیست. یک دستهی دیگری هم هستند که [وقتی] از خواب بلند میشوند و از رختخواب بیرون میآیند، این بیرون آمدن، نه «لَهِ» آنها است، نه «علیهِ» آنها است. پس [مردم] سه جور هستند. فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلّ) ظاهراً از ادامهی حدیث این جور فهمیده میشود که مراد از «یُصَلّی»، صلاة صبح نیست؛ چون آن صنف سوّم را هم در آنجا ذکر میکند که خب نماز صبح باید بخواند، اگر نخواند که [کلّاً] علیه است؛ پس بنابراین، اینجا مراد از نمازی که خوانده میشود، نماز صبح نیست، نماز یا نافلهی صبح است یا نافلهی شب است که این بیدار شدن، به نفع او است، به ضرر او نیست. [این] خیلی مهم است. نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله علیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تازه آشنا شده بودند؛ یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ نامدار(رضوان الله تعالیعلیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است. برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاریها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطهی خوبی، یک استغاثهای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛ این [عبارت] ظاهراً آن سحر را بیان میکند. این، یک صنف. وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَه [دستهی بعدی] در خواب و در بستر خواب هم با معصیت الهی-حالا معصیتهای قلبی، جوارحی، جوانحی- مشغول است تا بلند میشود که این بیدار شدن، به ضرر او است؛ چون بیدار هم که بشود، آن معصیت را ادامه میدهد. وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه [دستهی سوّم] که این بیدار شدن نه به نفعش است، نه به ضررش است، میخوابد تا صبح -حالا علیالظّاهر مراد از صبح، اوّلِ اذان است، اوّلِ فجر است؛ اما حالا یک خُرده دستِکم بگیریم، بگوییم که مثلاً [اینجا] صبح یعنی همین بینالطّلوعَین از خواب پا میشود- [بعد] نماز صبحش را میخواند، امّا «لا لَهُ وَ لا عَلَیه»؛ یک فریضهای است که بر عهدهی او است، واجب است، باید به جا بیاورد، آن را به جا میآورد، [امّا] دیگر خیری از این بلند شدن نمیبیند. 1 ) امالی صدوق، ص 389؛ امالی طوسی، ص ۴۳۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد84، ص169 قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ؛ فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه ترجمه : سلیمانبنسفیان روایت کرده که حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردمان در سه دسته از بسترهایشان برمىخیزند؛ دستهاى که سود مىکنند و زیان نمىکنند و دستهاى که زیان مىکنند و سود نمىکنند و دستهاى که نه سود مىکنند و نه زیان مىبینند. امّا دستهاى که سود مىکنند و زیان نمىبرند کسانى هستند که از خواب برخاسته، وضو مىسازند و نماز مىگزارند و خداوند عزّتمند را یاد مىکنند؛ دستهاى که زیان مىکنند و سود نمىکنند، کسانى هستند که پیوسته در نافرمانى از خدا به سر مىبرند تا بخوابند؛ و دستهاى که نه سود مىبرند و نه زیان مىکنند، کسه انى هستند که پیوسته در خوابند تا صبح شود. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1398/04/12 عنوان فیش :در حج، با کسانی که شیعه نیستند نماز بخوانید کلیدواژه(ها) : اهل سنّت, وحدت اسلامی, نماز, نماز جماعت نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از چیزهایی که در حج خیلی مهم است، همین مسئلهی الفت و برادری است. در روایات صادرهی از ائمّهی هدیٰ (علیهم السّلام) تأکید شده است، تحریض شده است که در مسجدالحرام، یا مسجدالنّبی با کسانی که شیعه نیستند نماز بخوانید، در نماز آنها شرکت کنید، به آنها اقتدا کنید(1)؛ [اینها] روایات ما است؛ این الفت است، این ایجاد الفت بین برادران مسلمان است. اینکه من شنیدهام حالا بعضی اصرار دارند که در محلّ کاروانها و هتلها و غیره نماز جماعت برگزار کنند، سیاست درستی نیست، روش درستی نیست؛ بروند داخل مردم، با بقیّهی مسلمانها در مسجدالحرام، در صفوف منظّم نماز در مسجدالنّبی شرکت کنند. تشکیل امّت اسلامی در اجتماعات بزرگ مسلمین، جزو آن چیزهایی است که در حج وجود دارد. 1 ) الکافي , جلد 3 , صفحه 380؛ من لا یحضره الفقیه , جلد 1 , صفحه 382؛ وسائل الشیعة , جلد 8 , صفحه 299؛ بحار الأنوار , جلد 85 , صفحه 98؛ مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي اَلصَّفِّ اَلْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ . ترجمه : حلبى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هركس با ايشان (يعنى عامه و از روى تقيّه) در صف اوّل نماز گزارد، همانند كسى است كه پشتسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله نماز گزارده است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1398/04/12 عنوان فیش :آبروبخشی حاجی ایرانی به هویت ملی کلیدواژه(ها) : حجاج, هویت ملی نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از چیزهای مهمّی که حجّاج ایرانی باید به آن توجّه کنند، این است که حاجی ایرانی باید به ملّیّت ایرانی و هویّت ایرانی و جمهوری اسلامی ایران آبرو ببخشد؛ کونوا لَنا زَینا.(1) رفتار حاجی ایرانی -چه رفتاری که با دوستانش دارد، در سلوک طبیعی زندگیاش دارد، با وقار، با متانت، با رفتار عاقلانه، خردمندانه؛ چه رفتاری که با بقیّهی فرقهها و ملّتها و مانند اینها دارد، محبّت، منطق، استدلال، رفتار محترمانه؛ در همهی اینها- باید نشان بدهد برجستگی خُلقیّات اجتماعی ملّت ایران را؛ این واقعاً یک چیز مهمّی است. باز در روایات ما از طرف ائمّه (علیهم السّلام) به شیعیان تأکید زیادی شده است که رفتارتان را، گفتارتان را، برخوردتان را، مُداراتتان را با بقیّهی مسلمانها جوری کنید که مایهی آبرو باشید، مایهی عزّت باشید. 1 ) امالی، شیخ صدوق، ص ۴۰۰؛ امالی، شیخ طوسی، ص ۴۴۰؛ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار،طبرسى، على بن حسن، ص ۸۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶۸ص ۳۱۰؛ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ. ترجمه : سليمان بن مهران گويد روزى شرفياب حضور امام صادق (ع) شدم و چند تن از شيعیان آنجا بودند و شنيدم ميفرمود اى گروه شيعه زينت ما باشيد و زشتى ما نباشيد با مردم خوش زبانى كنيد و زبان خود نگهداريد و از زياده گوئى و بدگوئى بازش داريد. مربوط به :خطبههای نماز عید فطر - 1398/03/15 عنوان فیش :عظمت روز عید فطر کلیدواژه(ها) : عید فطر, نماز عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید سعید فطر را تبریک عرض میکنم به همهی شما نمازگزاران عزیز، به همهی ملّت ایران و به همهی امّت اسلامی. در عظمت این روز همین بس که در این نمازی که در قنوتِ آن بارها ذکر الهی را میگوییم، خدا را قسم میدهیم «بِحَقِّ هٰذَا الیَوم»(1)؛ این، عظمت این روز را به ما یادآوری میکند. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج ۱ ، ۲۸۸ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۳۸۰ ؛ مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۶ ، (اعمال روز عید فطر). اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ]. ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیکوکارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستکارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1398/02/24 عنوان فیش :مسئولان نظام باید زندگی معمولی و به دور از تجمل داشته باشند کلیدواژه(ها) : صرفهجویی, مبارزه با اسراف و گسترش کار سازنده, اشرافیگری مسئولان, دنیاگرایی, مصرفگرایی, تجملگرایی, تقوای سیاسی, تقوا, تقوای فردی, تقوای جمعی نوع(ها) : حدیث متن فیش : از جملهی جاهایی که تقوا باید خودش را نشان بدهد اینجا است؛ یکی مسئلهی رعایت بیتالمال است، یکی مسئلهی خویشتنداری در برابر طغیان نفْس است؛ مالاندوزی، مشکلات اخلاقی، میل به زندگی تجمّلاتی و اشرافیّت؛ اینها چیزهایی است که ما مسئولین جمهوری اسلامی باید خیلی مراقب باشیم. وَ سَکَنتُم فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَموِا؛(1) خب، اینکه ما در همان ساختمانی که آن طاغوت حکمرانی میکرد حکمرانی کنیم، مثل او هم عمل بکنیم که نشد، [در این صورت] ما با او فرقی نداریم. روشمان بایستی با روش بندگان شیطان و اَتباع شیطان متفاوت باشد. دو جور ممشیٰ و مسلک وجود دارد در رسیدن به قدرت. در همهی کسانی که به قدرت دست پیدا میکنند این معنا وجود دارد: یک جور مال اهل دنیا است، که منتظرند به قدرت دست پیدا کنند، به حکومت دست پیدا کنند تا به مطامع شخصی خودشان برسند؛ یعنی [فرد] تلاش میکند برای اینکه به ریاست جمهوری برسد، [چون] در دورهی ریاست جمهوری زمینههایی فراهم میشود که زندگی او یک زندگی بهتری میشود؛ یعنی برای او رسیدن به قدرت، وسیلهای است برای رسیدن به شهوات نفسانی، برای رسیدن به مال و ثروت و شهوات و چیزهایی که نفْس او طلب میکند؛ این یک جور است که غالباً اهل قدرت این جوری بودند؛ چون غالباً اهل دنیا بودند، دنبال دنیا بودند، قدرت هم برایشان دنیا بود و نتایج آن قدرت هم برایشان جز دنیا چیز دیگری نیست. این یک نحوهی سلوک و نحوهی مشی کسانی است که به قدرت دست پیدا میکنند؛ یکی هم نحوهی مشی انبیا است: دربارهی پیغمبر [نقل شده]: یَجلِسُ جَلسَةَ العَبِیدِ یَأکُلُ اَکلَ العَبِید؛(2) نشستنش روی زمین مثل نشستن بردهها، مثل غلامها [بود]؛ یعنی با آن عظمتی که مقام او دارد، هیچ گونه تعیّنیبرای خودش قائل نبود در غذا خوردنش، رفاقت کردنش؛ یا امیرالمؤمنین [میگوید]: اَلا و اِنَّ اِمامَکُم قَدِ اکتَفىٰ مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه؛[این] زندگی امیرالمؤمنین است؛ این هم یک [نمونه] است. البتّه معنایش این نیست که من و شما مثل پیغمبر یا مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم؛ [اصلاً] ما قادر نیستیم؛ خود حضرت هم میفرماید: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلىٰ ذٰلِک؛ شماها نمیتوانید این جوری رفتار کنید، وَ لٰکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهاد؛(3) تلاش کنید؛ خطّ اصحاب قدرت دنیوی را دنبال نکنید. بنابراین کسانی که مسئولیّتی دارند در نظام جمهوری اسلامی، یکی از چیزهایی که باید واقعاً به آن اهتمام داشته باشند و لازمهی تقوا است، این است که دنبال زندگی تجمّلاتی و تشریفاتی و مانند اینها نروند. زندگی معمولی داشته باشند، اسراف و مانند اینها نداشته باشند. 1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 45 وَسَكَنتُم في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَموا أَنفُسَهُم وَتَبَيَّنَ لَكُم كَيفَ فَعَلنا بِهِم وَضَرَبنا لَكُمُ الأَمثالَ ترجمه : (آری شما بودید که) در منازل (و کاخهای) کسانی که به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید؛ و برای شما آشکار شد چگونه با آنان رفتار کردیم؛ و برای شما، مثلها (از سرگذشت پیشینیان) زدیم (باز هم بیدار نشدید)! 2 ) الکافي , جلد 6 , صفحه 271 المحاسن , ج 2 , ص 457 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , ج 63 , ص 419 كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ يَأْكُلُ أَكْلَ اَلْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ اَلْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ ترجمه : رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همواره مانند بردگان غذا مىخورد، مانند بردگان مىنشست و مىدانست كه بندهاى بيش نيست. 3 ) نامه 45 : از نامههاى آن حضرت است به عثمان بن حنيف انصارى، كار گزارش در بصره، وقتى به حضرت خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كردهاند و او به آنجا رفته. أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ : وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ . وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ : إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَاوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ . ترجمه : اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافتهاى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مىشده پذيراييت كردهاند، خيال نمىكردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مىرانند، و توانگرشان را به مهمانى مىخوانند به لقمهاى كه بر آن دندان مىگذارى دقت كن، لقمهاى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مىدانى از راههاى حلال به دست آمده بخور. معلومت باد كه هر مأمومى را امامى است كه به او اقتدا مىكند، و از نور علمش بهره مىگيرد. آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد. به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيرهاى برنداشته، و عوض اين جامه كهنهام جامه كهنه ديگرى آماده نكردهام آرى از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است. مرا با فدك و غير فدك چه كار كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مىرود، و اخبارش پنهان مىگردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنههايش را ببندد اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مىدهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر مىخواستم هر آينه مىتوانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافتههاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد، يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گويندهاى گفته: «اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكمهايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند». آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختىهاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخىهاى زندگى الگويشان محسوب نشوم آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشهاش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهاى آن شكم را پر مىكند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بىخبر مىباشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهودهام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم. انگار گويندهاى از شما مىگويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مىگردد بدانيد درختان بيابانى چوبشان سختتر، و درختان سرسبز پوستشان نازكتر، و گياهان صحرايى آتششان قوىتر، و خاموشى آنها ديرتر است. من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مىباشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مىروم، و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزهها از ميان دانههاى درو شده بيرون رود. و از اين نامه است كه پايان آن است اى دنيا، از من فاصله بگير، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بيرون جستم، از دامهايت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههايت دورى گزيدم. كجايند گذشتگانى كه به بازيهايت آنان را فريفتى كجايند ملّتهايى كه با زر و زيورت آنان را مغرور نمودى اينك اينان گروگانهاى قبور، و فرورفته در لابلاى لحدهايند. به خدا قسم اى دنيا اگر موجودى قابيل ديدن، و جسمى سزاوار لمس بودى، حدود خدا را بر تو جارى مىساختم در رابطه با بندگانى كه به آرزوها فريبشان دادى، و ملتهايى كه در پرتگاههاى هلاكت انداختى، و پادشاهانى كه تسليم نابودى كردى و به سر چشمههاى بلا وارد نمودى، به جايى كه در ورود و خروجش امنيت نباشد. هيهات هر كس گام در لغزشگاههايت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهاى متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهاى تو به يك سو رود موفق گردد، و كسى كه از فتنههاى تو سالم است باكى ندارد كه گرفتار تنگى زندگى باشد، و دنيا نزد او مانند روزى است كه لحظه پايانش فرا رسيده. از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى، و عنان به دستت نگذارم تا هر كجا خواهى ببرى. قسم به خداوند، قسمى كه فقط اراده حق را از آن استثنا مىكنم، آنچنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان زمانى كه براى خوردن يابد شاد شود، و به جاى خورش به نمك قناعت كند، و كاسه چشمم را در گريههاى شب و روز قرار دهم تا چون چشمهاى كه آبش فرو رفته اشكى در آن نماند. آيا به همان گونه كه حيوان چرنده شكمش را با چريدن پر كند و بخوابد، و رمه گوسپند كه از علف سير مىشود و به جانب خوابگاهش مىرود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد چشمش روشن كه پس از ساليانى دراز به چهارپايان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا كند خوشا به حال كسى كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى كرده، تا وقتى كه خواب بر او چيره شود زمين را فرش خود گرفته، و دست را بالش زير سر كند، در ميان جمعيتى كه ترس از قيامت ديدههايشان را بيدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گوياست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بين رفته، «اينان حزب خدايند، و بدانيد كه حزب خدا رستگارانند». پسر حنيف از خدا پروا كن، و قرصهاى نان خودت تو را بس باشد، تا اين روش موجب خلاصىات از آتش جهنم گردد مربوط به :بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه - 1398/02/18 عنوان فیش :تحقق احکام اسلام، وظیفه حوزههای علمیه کلیدواژه(ها) : حوزههای علمیه, حوزه و جامعه اسلامی, حوزه و نیازهای روز نوع(ها) : حدیث متن فیش : حوزههای علمیّه، مرکز تعلیم اسلامند. اسلام فقط معرفت نیست، تعهّد به عمل و تحقّق احکام اسلام هم جزو اسلام است؛ یعنی یک وقت هست که ما اسلام را -که میخواهیم در حوزه یاد بگیریم- فقط عبارت میدانیم از اصول و فروع و اخلاق و همینهایی که هست -[که] واقعیّت هم همین است؛ [یعنی] اصول دین، فروع دین، ارزشهای اخلاقی، سبک زندگی، آئین حکمرانی، اینها همه جزو اسلام و جزو معارف اسلامی است- خب اینها را باید برویم در حوزهی علمیّه یاد بگیریم. لکن این [برداشت] درست نیست؛ این بخشی از کار حوزههای علمیّه است؛ چرا؟ چون این بخشی از اسلام است؛ بخش دیگرِ اسلام عبارت است از محقّق کردنِ این حقایق در متن جامعه، در متن زندگی مردم، یعنی هدایت؛ این بخشی از اسلام است دیگر. اسلام فقط توحید به معنای علم توحید با همان عمق و معرفتِ عرفانی و فلسفی و [مانند] اینها نیست، بلکه اسلام عبارت است از استقرار توحید در جامعه؛ یعنی جامعه موحّد بشود؛ این هم جزو اسلام است. مگر شما نمیگویید: اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؟(1) علمای دین، ورثهی انبیائند دیگر؛ اینجا مراد از علما، علمای دین هستند و اینها ورثهی انبیائند. انبیا چه کاره بودند؟ [آیا] انبیا آمدند تا معارف دین را فقط بیان کنند یا نه، معارف دین را در جامعه محقّق کنند؟ حتماً این دوّمی است: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط.(2) این «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» نشان میدهد که حضور انبیا برای «قیام به قسط» لازم است، یعنی رابطه هست بین حرکت انبیا و «قیام به قسط» در جامعه؛ حالا این «لام» در «لِیَقومَ» چه «لامِ» علّیّت باشد، چه «لامِ» عاقبت و نتیجه باشد، فرقی نمیکند؛ یعنی نبی باید اقامهی قسط کند در جامعه و چون اقامهی قسط میخواهد بکند، مبارزه میکند؛ وَالّا اگر نبی نمیخواست اقامهی قسط بکند، توحید را نمیخواست عملی بکند، اندادالله را نمیخواست به کنار بزند، جهاد لازم نبود. این «وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنوا لِمآ اَصابَهُم فی سَبیلِ الله»(3) برای چیست؟ چرا مجاهدت کردند؟ همهی انبیا مجاهدت کردند، حالا بعضیها توانستند، دستشان رسید، مقاتله کردند: قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر، [بعضی هم نتوانستند.] ما خب خبر انبیا را نداریم امّا در بعضی از روایات اشارهای هست: اَوَّلُ مَن قاتَلَ فی سَبیلِ اللَهِ اِبراهیم؛(4) حالا ما در حالات حضرت ابراهیم [در قرآن] این را نداریم امّا در روایت این را داریم؛ و بقیّهی انبیا [هم] مقاتله کردند، مجاهده کردند فیسبیلالله. در اسلام [هم که داریم] «قاتِلُوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»،(5) یا «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله»،(6) این قتال و جهاد برای چیست؟ پیغمبر اکرم قبل از اینکه بیاید مدینه، از مردم مدینه که آمده بودند، از نمایندگان اوس و خزرج بیعت گرفت؛ گفت با جانتان، با مالتان باید همراه من باشید، آنها هم قبول کردند، پیغمبر [هم] تشریف آورد مدینه. وقتی هم وارد مدینه شد، هیچ سؤال نکرد که حالا مثلاً حاکمیّت هم به عهدهی ما است یا نه؛ نه، معلوم بود، همه میدانستند آمده و حاکمیّت و حکمرانی و ادارهی حکومت به عهدهی او است. دین برای این است: ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛(7) معنای «لِیُطاعَ» فقط این نیست که اگر گفت نماز بخوانید، نماز بخوانید؛ نه، [معنایش] اطاعت در همهی امور زندگی [است]، یعنی حکمرانی. خب پس این بخشی از اسلام است، یعنی بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزشهای اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوهی حکومت است؛ و همهی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید -خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد- امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور روحانیّت و آن نامهی مفصّل امام. منشور روحانیّت را بخوانید، مکرّر بخوانید. امام به معنای واقعی کلمه حکیم بود -حکیم فقط آن کسی نیست که فلسفه بلد است- حکمت در رفتار او، در گفتار او، در نوشتار او موج میزد. پس این کاری که حوزهی علمیّه در زمان مبارزات اخیر -یعنی مبارزات منتهی به [تشکیل] جمهوری اسلامی- با رهبری امام انجام داد، این درست همان وظیفهای است که حوزه بایستی انجام میداد. این جور نیست که ما بگوییم حوزه کاری خارج از وظایف خود در دوران مبارزات انجام داد؛ نخیر. امام در رأس بود، طلّاب و فضلا و خیلی از بزرگان حوزه همراهی کردند، پشت سر امام راه افتادند و حرکت کردند. بنده یک وقتی تشبیه کردم این حرکت طلّاب را در آن روز در سطح عظیم کشور به آنچه در این آیهی شریفه آمده است: وَ اَوحیٰ رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشونَ(8)، ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخرُجُ مِن بُطونِها شَراب مُختَلِفٌ اَلوانُه فیه؛(9) گفتم هم عسل داشتند، هم نیش داشتند؛ مثل زنبور عسل. طلبهی آن روز، هم میرفت مردم را هشیار میکرد، بیدار میکرد و جوان را سیراب میکرد از معارف انقلاب و مبارزهی در راه خدا و در راه اسلام، هم نیش خودش را به آن که باید بزند میزد؛ این واقعیّت قضیّه است. این وظیفهی حوزه بود، و کاری بود که انجام داد. آن روز آن کار را باید میکرد، امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعهی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزهی علمیّه مسئولیّتهای متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است. 1 ) الكافی، شیخ كلینی، ج ۱، ص ۳۲ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص ۱۰ كنز العمال، متقی هندی، ج ۱۰، ص ۱۴۶ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۲، ص ۹۲ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِی كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِين ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان وارثان پيمبرانند براى اينكه پيمبران پول طلا و نقره بارث نگذارند و تنها احاديثى از احاديثشان بجاى گذارند هر كه از آن احاديث برگيرد بهره بسيارى برگرفته است. پس نيكو بنگريد كه اين علم خود را از كه ميگيريد، زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غاليان و بخود بستگى خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برميدارند. 2 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! 3 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 146 وَكَأَيِّن مِن نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنوا لِما أَصابَهُم في سَبيلِ اللَّهِ وَما ضَعُفوا وَمَا استَكانوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ ترجمه : چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد. 4 ) بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰؛ اَوَّلُ مَن قاتَلَ فی سَبیلِ اللَهِ اِبراهیم ترجمه : اوّلین کسی که در راه خدا جهاد و مقاتله کرد، ابراهیم خلیل بود 5 ) سوره مبارکه التوبة آیه 123 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا قاتِلُوا الَّذينَ يَلونَكُم مِنَ الكُفّارِ وَليَجِدوا فيكُم غِلظَةً ۚ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ مَعَ المُتَّقينَ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! 6 ) سوره مبارکه النساء آیه 76 الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا ترجمه : کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است. 7 ) سوره مبارکه النساء آیه 64 وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا ترجمه : ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند. 8 ) سوره مبارکه النحل آیه 68 وَأَوحىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الجِبالِ بُيوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا يَعرِشونَ ترجمه : و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که: «از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین! 9 ) سوره مبارکه النحل آیه 69 ثُمَّ كُلي مِن كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ ۗ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً لِقَومٍ يَتَفَكَّرونَ ترجمه : سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، براحتی بپیما! «از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگهای مختلف خارج میشود که در آن، شفا برای مردم است؛ به یقین در این امر، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که میاندیشند. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۸ - 1398/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الی احسن الحال(1). خدا را شکرگزارم که مقدّر فرمود امسال هم عید نوروز را که با میلاد مسعود امیر مؤمنان و مولای متّقیان همزمان شده است، به ملّت عزیز ایران تبریک عرض کنم؛ عیدتان مبارک هممیهنان عزیز! امیدوارم همهی شما با سعادت، با سلامت جسمی، با دل شاد و با توفیقات روزافزون مادّی و معنوی انشاءالله این سال جدید را بگذرانید. تبریک ویژه عرض میکنم به خانوادهی معظّم شهیدان و به جانبازان عزیز و خانوادههای آنها، و درود فراوان میفرستم به روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح مطهّر شهیدان. سال پُرماجرایی را گذراندیم. در این سالی که گذشت، ملّت ایران به معنی واقعی خوش درخشید. دشمنان نقشهها کشیده بودند، نقشهها داشتند برای ملّت ایران. صلابت ملّت و بصیرت ملّت و همّت جوانان، نقشههای دشمنان را خنثی کرد. در مقابلِ تحریمهای شدید و به قول خودشان بیسابقهی آمریکا و اروپا، ملّت ایران، هم در عرصهی سیاسی، هم در عرصهی اقتصادی یک واکنش محکم و مقتدرانهای از خود نشان داد. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره وظیفهی ثروتمندان - 1397/12/19 عنوان فیش :شرح حدیثی درباره وظیفه ثروتمندان کلیدواژه(ها) : آراستگی به فضائل اخلاقی, فضائل اخلاقی, اخلاق اسلامی, صاحبان ثروت (مخاطب), کمک به نیازمندان نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن داوُدِ بنِ سِرحانَ قالَ: کُنّا عِندَ اَبی عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ اِذ دَخَلَ عَلَیهِ سَدیرٌ الصَّیرَفیُّ فَسَلَّمَ وَ جَلَس سند این روایت جزو سندهای بسیار خوب است. البتّه سَدیر صیرفی توثیق نشده است امّا اهمّیّتی ندارد، چون او راوی نیست؛ راوی داوودبنسرحان است که داوود رِقّی است که ثقه است، سند هم سند خوبی است. میگوید خدمت حضرت بودیم، سَدیر صیرفی وارد شد. سدیر صیرفی اهل صرّافی بوده -صیرفی یعنی صرّاف و کسی که دینار و نقره و مانند اینها میخرد و میفروشد- و قاعدتاً آدم پولداری بوده. [سلام کرد و نشست.] فَقالَ لَهُ یا سَدیرُ ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ اِلَّا عَظُمَتِ الحُجَّةُ لِلَّهِ تَعالى عَلَیه بمجرّدی که نشست، ظاهرش این است که حضرت بیمقدّمه، بدون اینکه او سؤالی کرده باشد و حرفی زده باشد، رو کردند به او و فرمودند که ای سدیر! هر کسی که پولش زیاد شد، مالش زیاد شد، حجّت خدا بر او زیاد خواهد شد؛ چون «اَخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم»؛ (1) خدای متعال عهد و پیمان گرفته از علما -علما هم فقط به معنای فقها نیست- از دانشمندان، دانایان، زبدگان، نخبگان جامعه که بر گرسنگیِ گرسنگان و سیری و پُریِ سیران و اغنیا صبر نکنند، اعتراض کنند. یک ظالمِ ثروتمندِ شکمِ پُری و مظلوم گرسنهای را اگر دیدند [اعتراض کنند]. خب این حجّت خدا است دیگر، این عهد و پیمان الهی است. حضرت اینجا به سدیر فرمود: اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او بزرگ خواهد شد، سنگین خواهد شد، خدای متعال بر او احتجاج خواهد کرد. حالا کسی که مال ندارد، یک جور است، کسی که مال دارد، طبعاً وضعش فرق میکند؛ وظیفه دارد. فَاِن قَدَرتُم اَن تَدفَعوها عَن اَنفُسِکُم فَافعَلوا اگر میتوانید این مال زیادی را که دارید، از خودتان دور کنید، دفع کنید، بکنید. خب، چه جوری دفع کنیم؟ مثلاً بریزیم پولها را در آب، در دریا، در چاه؟ یا برای اینکه پول را از بین ببریم، خرجهای مُسرفانه و بیجا کنیم، خرج بیخودی بکنیم؟ اینها مراد نیست. قالَ لَهُ یَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ بِماذا؟ [سدیر گفت:] چه جوری این پول را از خودمان دفع کنیم؟ قالَ بِقَضاءِ حَوائِجِ اِخوانِکُم مِن اَموالِکُم(2) [حضرت فرمود:] راهش این است که نگاه کنید، ببینید برادران شما چه نیازی دارند به اموال شما، آن نیاز را برآورده کنید. بعضیها متمکّن هم هستند، [امّا] میآیند پیش ما -چون پول بیتالمال دست ما است، از ما میخواهند- که مثلاً فرض کنید فلان کس محتاج است، شما یک پولی بدهید؛ خب بابا، خودت که پول داری، بده! اگر چنانچه نتوانستی، بعد بیا سراغ بیتالمال. یعنی بعضیها سختشان است که از خودشان بکَنند و در راه خدا انفاق کنند. حضرت اینجا میفرمایند که این پول زیاد را، این مال زیاد را هر جور که میتوانی، از خودت دور کن. البتّه هر جور که میتوانی، یعنی به این صورت که به برادران مؤمنت بدهی و قضاء حوائج آنها را بکنی. 1 ) خطبه 3 : از خطبههاى آن حضرت است معروف به شقشقيّه أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ ترجيح الصبر فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ مبايعة علي فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ( عليهالسلام )بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ ترجمه : هان به خدا قسم ابو بكر پسر ابو قحافه جامه خلافت را پوشيد در حالى كه مىدانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسيا به آسياست، سيل دانش از وجودم همچون سيل سرازير مىشود، و مرغ انديشه به قلّه منزلتم نمىرسد. اما از خلافت چشم پوشيدم، و روى از آن بر تافتم، و عميقا انديشه كردم كه با دست بريده و بدون ياور بجنگم، يا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمايم، فضايى كه پيران در آن فرسوده، و كم سالان پير، و مؤمن تا ديدار حق دچار مشقت مىشود ديدم خويشتندارى در اين امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالى كه گويى در ديدهام خاشاك بود، و غصه راه گلويم را بسته بود مىديدم كه ميراثم به غارت مىرود. تا نوبت اولى سپرى شد، و خلافت را پس از خود به پسر خطاب واگذارد. [سپس امام وضع خود را به شعر اعشى مثل زد:] «چه تفاوت فاحشى است بين امروز من با اين همه مشكلات، و روز حيّان برادر جابر كه غرق خوشى است». شگفتا اولى با اينكه در زمان حياتش مىخواست حكومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت ديگرى بست. چه سخت هر كدام به يكى از دو پستان حكومت چسبيدند حكومت را به فضايى خشن كشانيده، و به كسى رسيد كه كلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهايش فراوان، و معذرت خواهيش زياد بود. بودن با حكومت او كسى را مىماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكشد بينىاش زخم شود، و اگر رهايش كند خود و راكب را به هلاكت اندازد به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و نا آرامى، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند. آن مدت طولانى را نيز صبر كردم، و بار سنگين هر بلايى را به دوش كشيدم. تا زمان او هم سپرى شد، و امر حكومت را به شورايى سپرد كه به گمانش من هم (با اين منزلت خدايى) يكى از آنانم. خداوندا چه شورايى من چه زمانى در برابر اولين آنها در برترى و شايستگى مورد شك بودم كه امروز همپايه اين اعضاى شورا قرار گيرم ولى (به خاطر احقاق حق) در نشيب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا يكى به خاطر كينهاش به من رأى نداد، و ديگرى براى بيعت به دامادش تمايل كرد، و مسايلى ديگر كه ذكرش مناسب نيست. تا سومى به حكومت رسيد كه برنامهاى جز انباشتن شكم و تخليه آن نداشت، و دودمان پدرى او (بنى اميه) به همراهى او بر خاستند و چون شترى كه گياه تازه بهار را با ولع مىخورد به غارت بيت المال دست زدند، در نتيجه اين اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگى سرنگونش نمود. بيعت با امام عليه السّلام آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند. اما همين كه به امر خلافت اقدام نمودم گروهى پيمان شكستند، و عدهاى از مدار دين بيرون رفتند، و جمعى ديگر سر به راه طغيان نهادند، گويى هر سه طايفه اين سخن خدا را نشنيده بودند كه مىفرمايد: «اين سراى آخرت را براى كسانى قرار دهيم كه خواهان برترى و فساد در زمين نيستند، و عاقبت خوش از پرهيزكاران است.» چرا، به خدا قسم شنيده بودند و آن را از حفظ داشتند، امّا زرق و برق دنيا چشمشان را پر كرد، و زيور و زينتش آنان را فريفت. هان به خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مىانداختم، و پايان خلافت را با پيمانه خالى اولش سيراب مىكردم، آن وقت مىديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است [چون سخن مولا به اينجا رسيد مردى از اهل عراق بر خاست و نامهاى به او داد، حضرت سر گرم خواندن شد، پس از خواندن، ابن عباس گفت: اى امير المؤمنين، كاش سخنت را از همان جا كه بريدى ادامه مىدادى فرمود:] هيهات اى پسر عباس، اين آتش درونى بود كه شعله كشيد سپس فرو نشست [ابن عباس گفت: به خدا قسم بر هيچ سخنى به مانند اين كلام ناتمام امير المؤمنين غصه نخوردم كه آن انسان والا درد دلش را با اين سخنرانى به پايان نبرد.] 2 ) الأمالی، شیخ طوسی، ص302. کُنّا عِندَ اَبی عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ اِذ دَخَلَ عَلَیهِ سَدیرٌ الصَّیرَفیُّ فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ فَقالَ لَهُ: یا سَدیرُ! ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ اِلَّا عَظُمَتِ الحُجَّةُ لِلَّهِ تَعالى عَلَیهِ، فَاِن قَدَرتُم اَن تَدفَعوها عَن اَنفُسِکُم فَافعَلوا؛ قالَ لَهُ: یَا بنَ رَسولِ اللَّهِ! بِماذا؟ قالَ: بِقَضاءِ حَوائِجِ اِخوانِکُم مِن اَموالِکُم. ترجمه : امام صادق (علیهالسلام) به سدیر صیرفی فرمود: ای سدیر! اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او سنگین و زیاد خواهد شد؛ پس اگر میتوانید این مال زیادی را از خودتان دور کنید، این کار را بکنید. سدیر گفت چه جوری این کار را بکنیم؟ حضرت فرمود: به برآورده کردن حاجات و نیازهای برادرانتان از اموالتان. مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا» - 1397/12/13 عنوان فیش :شرح حدیثی درباره صفتهای برجسته اخلاقی کلیدواژه(ها) : اخلاق اسلامی, سبک زندگی, فضائل اخلاقی, آراستگی به فضائل اخلاقی, حیا, امانت, محبت نوع(ها) : حدیث متن فیش : دنبالهی حدیث ابیقتاده -وَ صِدقُ الحَدِیثِ وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع- است که دیروز عرض کردیم. بعد [در ادامه] میفرماید: وَ اَداءُ الاَمانَة امانت، صرفاً امانت مالی نیست. اگر چنانچه کسی یا کسانی، شما یا بنده را در یک امری امین دانستند، این امر امانت در نزد ما است. یک وقت است که این امر پولی است که به ما میدهند تا برایشان نگه داریم، این امانت در پول است؛ یک وقت یک امر ناموسی است، امانت در ناموس است؛ یک وقت یک امر معنوی است [مثلاً] فرض کنید که بنده و شما را امین میدانند، یک مسئلهی شرعی از ما میپرسند؛ و امانت اقتضا میکند که درستش را بگوییم؛ [یک وقت] درسی پیش شما میخوانند، امانت اقتضا میکند که درستش را [بگوییم]، مسئولیّتهای اجتماعی که دیگر کاملاً روشن است. پس اداء امانت یکی از آن کارهایی است که گسترهی وسیعی دارد. این هم یکی از آن خلقیّات و مکارمی است که حضرت اشاره فرمودند. وَ صِلَةُ الرَّحِم صلهی رحم هم یکی از وسایل ارتباط اجتماعی و شبکهی پیوند اجتماعی است. اگر چنانچه خویشاوندان با همدیگر ارتباط داشته باشند، طبعاً آنهایی که اهل نیکی و نیکرفتاری و نیکگفتاری هستند، چیزهای خوبی را به همدیگر میتوانند منتقل کنند. وَ التَّوَدُّدُ اِلَى الجارِ وَ الصّاحِب با همسایه، با «صاحب» -یعنی آن که در سفرمان، در محلّ کارمان، در رفتوآمدهای روزانهمان با ما همراه است- تودّد کنیم، مهربانی کنیم، ابراز مودّت بکنیم؛ این خیلی مهم است. فرض بفرمایید کسی که با شما همراه است، رانندهِی شما است یا محافظ شما است یا دوست شما است که همراه شما است؛ با او باید تودّد کرد، باید ابراز محبّت کرد. وَ قِرَى الضَّیف یکی هم پذیرایی از مهمان است؛ مهمانداری و مهمانپذیری است که این از خصوصیّاتی است که در اسلام هست که مهمان را معتبر و محترم بشمرند. وَ رَأسُهُنَّ الحَیاء از همهی این صفات بالاتر و در رأس آنها «حیا» است. ببینید [این] چقدر اهمّیّت دارد، و چقدر فاجعهبار است سیاستی که امروز در دنیا به وسیلهی عوامل قدرتهای ضدّ بشری برای زدودن حیا رایج است؛ واقعاً الان با یک سیاستی، با یک تدبیری، در همهی دنیا دارد کار انجام میگیرد برای اینکه حیا را از بین مردم بردارند. وقتی هم که میخواهند حیا را بردارند، این شُعبی دارد و از راههای مختلف و دهها راه وارد میشوند: مسئلهی اختلاط زن و مرد یک مسئله است، مسئلهی پوشش زن و مرد یک مسئله است، چیزهایی که تحت عنوان حقوق زن بیان میشود، یکی از این پنجرههای شیطانی است، [همچنین] چیزهایی که در مورد پوشش زن بیان میشود که «آقا چرا مجبور میکنید زنها را به حجاب؟» حرفهایی که حتّی بعضی از افراد ظاهرالصّلاح هم میگویند. مسئلهی حیا خیلی مسئلهی مهمّی است. دنیا این جور نبوده که امروز هست. حتّی انسان آثار هنری و ادبی اروپاییها را که نگاه میکند، تا ۱۵۰ سال پیش، ۲۰۰ سال پیش مطلقا این خبرها در اروپا نبوده؛ این فساد و این تهتّک و این تهتّر را عمدتاً از وقتی که صهیونیستها و سرمایهدارها بر امور اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی مسلّط شدند، بتدریج رایج کردند؛ انگیزههایی هم دارند، اهدافی دارند که آن داستان خیلی طولانی و مفصّلی است. اسلام نقطهی مقابل این است. حیا برای مرد فضیلت است، برای زن هم فضیلت است و این حیا مظاهری دارد؛ یکی از مظاهرش پوشش ظاهری است؛ یکی از مظاهرش معاشرتها و مکالمات سخنورانه است که انسان در حرف زدن، در اظهار نظر کردن، در تبادل کلمات، حیا را ملاحظه کند. بیحیائی یکی از آن چیزهایی است که در حرف زدن و در نسبت دادن و در گفتگو کردن و مانند اینها خودش را نشان میدهد. در عمل هم همین جور است؛ بعضیها هستند که کارهای زشت بزرگی را انجام میدهند، و نگاه میکنند در چشم آدم و هیچ احساس شرم هم از این کار نمیکنند! بعضی از جنایاتِ مالی است، بعضی از جنایاتِ انسانی است؛ انواع و اقسام. بنابراین رأس صفات و مکارم اخلاق را فرمودند حیا [است]: وَ رَأسُهُنَّ الحَیَاء.(1) 1 ) الأمالی، شیخ طوسی، ص301. يَا دَاوُدُ، إِنَّ خِصَالَ الْمَكَارِمِ بَعْضُهَا مُقَيَّدٌ بِبَعْضٍ، يَقْسِمُهَا اللَّهُ حَيْثُ يَشَاءُ، تَكُونُ فِي الرَّجُلِ، وَ لَا تَكُونُ فِي ابْنِهِ، وَ تَكُونُ فِي الْعَبْدِ، وَ لَا تَكُونُ فِي سَيِّدِهِ: صِدْقُ الْحَدِيثِ، وَ صِدْقُ النَّاسِ، وَ إِعْطَاءُ السَّائِلِ، وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنَائِعِ، وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ، وَ التَّوَدُّدُ إِلَى الْجَارِ وَ الصَّاحِبِ، وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ. ترجمه : امام صادق (علیهالسلام) به داودبنسرحان میفرماید: ای داود! برخی از مکارم اخلاق به برخی دیگر وابسته است و با هم ارتباط دارد که اینها را خدا تقسیم میکند؛ گاهی این صفات در مردی وجوددارد و در پسرش نیست یا گاهی در بردهای وجود دارد و در اربابش نیست. از جملهی آنها است: راستگویی و صداقت با مردم در عمل، و بخشیدن به فقیری که درخواستی دارد و نیکی کردن در مقابل خوبیهای دیگران. اداء امانت، صلهی رحم، ابراز محبّت به همسایه، پذیرایی از مهمان و بالاتر از همهی اینها حیا است. مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره صفتهای برجسته اخلاقی - 1397/12/12 عنوان فیش :شرح حدیثی درباره صفتهای برجسته اخلاقی کلیدواژه(ها) : اخلاق اسلامی, آراستگی به فضائل اخلاقی, فضائل اخلاقی, سبک زندگی, کمک به نیازمندان, صداقت نوع(ها) : حدیث متن فیش : وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن اَبیقَتادَةَ قال: این چند حدیثی که روزهای قبل خواندیم و این [حدیثی] که امروز میخوانیم، سندهای صحیح و بسیار معتبری دارد؛ ابیقتاده هم ثقه است. قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَیهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعض [امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:] بعضی از مکارم اخلاق و خصلتها بستهی به بعضی دیگر است، یعنی با هم ارتباط دارد؛ یا ارتباط علّی و معلولی دارد که یکی علّت آن دیگری است، یا به نحوی ارتباط عملیّاتی و رفتاری با همدیگر دارند. یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاء اینها را هم مثل بقیّهی چیزها از خدا بدانید؛ این را هم خدا میدهد. بله، کار خدای متعال بیحکمت نیست و رفتار ما، اختیار ما، و ارادهی ما در ایجاب رحمت الهی تأثیر دارد لکن بالاخره آنچه به ما داده میشود، از همهی مکارم، از همهی خوبیها، از همهی نِعَم -از جمله مکارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسیم میکند؛ به شما یک چیزی میدهد، به دیگری یک چیز میدهد، به آن دیگری یک چیز [دیگر] میدهد. تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فِی ابنِه گاهی یک صفت خوبی در پدر هست، در پسر نیست. اینکه حالا میگویند ژن یا ژنِ [خوب]! اینها خیلی اعتباری ندارد. گاهی اوقات پدر یک صفت خوبی دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر یک صفت خوبی دارد که پدر ندارد. اینها ایجاب الهی و اِنعام الهی است. وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِه این جور هم نیست که موقعیّت اجتماعی و شأن اجتماعی هم تأثیر داشته باشد؛ نه، گاهی یک صفت خوبی را یک بردهای دارد که سیّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهی اوقات یک خصوصیّتی دارد که شما آن خصوصیّت را ندارید. یک صفت خوبی در فرد زیردست ما هست که آن صفت در ما نیست؛ یعنی او بالاتر از ما است. خب، حالا این صفات و مکارم اخلاق که این قدر هم دربارهاش فرمودهاند، چه چیزهایی است؟ چند صفت را حضرت بیان میفرمایند. اینها واقعاً همان جلوههای درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اینها است. این خصوصیّات [است] که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعهی بشری، نظام اجتماعیِ برجسته به وجود میآورد و [اگر] انسانهای کریم، انسانهای شجاع، انسانهای باگذشت، انسانهای صادق در یک جامعهای باشند، این جامعه، جامعهی برجستهای میشود؛ [البتّه] عکسش هم صادق است. واقعاً انسان باید اینها را مثل دُر و گوهر گرانبها روی چشمش بگذارد و به دنیا عرضه کند. حالا این صفات چیست؟ اوّل: صِدقُ الحَدیث راستگویی. الان کشور خود ما کشور اسلامی است و از بسیاری از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاکیزهتر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبودنِ همین صفت است؛ صدقالحدیث نیست، راستگویی نیست. راستگویی یعنی چه؟ یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمیدانید مطابق واقع است یا نیست امّا میگویید، این صدق نیست. «صدق» عبارت است از اینکه شما چیزی را که میدانید مطابق واقع است، بیان میکنید. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیّت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود میآید؛ ببینید، اینها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَدیث» [یعنی] همه سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم. دوّم: وَ صِدقُ النّاس با مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویی برخورد نکنید. «صِدقُ النّاس» یعنی صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجههی با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعیمان، سیاسیمان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یک مورد را مراعات کنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ «وَ صِدقُ النّاس». این هم دوّم. وَ اِعطاءُ السّائِل [اگر سائل] از شما چیزی خواست، به او بدهید اگر چنانچه میتوانید. یک وقت یک فقیری است که از شما سؤال نکرده، خب [اگر] به او کمک کنید خوب است امّا اگر چنانچه از شما درخواست کرد -سؤال کرد یعنی درخواست کرد- آن وقت این مکرمت بزرگی است و او را رد کردن، خلاف مکرمت انسانی است. وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع(1) «صَنیعة» یعنی کارهای نیک؛ خدمتهای نیک به دیگران را میگویند «صنیعه». «مُکافئهی به صنایع بکنید» یعنی [اگر] کسی به شما نیکی کرد، شما هم در مقابل به او نیکی کنید. این جور نباشد که نیکی دیگران را با اهمال و احیاناً با بدی پاسخ بدهیم. [اگر] کسی به ما نیکی کرده، خب در مقابل باید به او نیکی کنیم. این هم سوّم. 1 ) الأمالی، شیخ طوسی، ص301. يَا دَاوُدُ، إِنَّ خِصَالَ الْمَكَارِمِ بَعْضُهَا مُقَيَّدٌ بِبَعْضٍ، يَقْسِمُهَا اللَّهُ حَيْثُ يَشَاءُ، تَكُونُ فِي الرَّجُلِ، وَ لَا تَكُونُ فِي ابْنِهِ، وَ تَكُونُ فِي الْعَبْدِ، وَ لَا تَكُونُ فِي سَيِّدِهِ: صِدْقُ الْحَدِيثِ، وَ صِدْقُ النَّاسِ، وَ إِعْطَاءُ السَّائِلِ، وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنَائِعِ، وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ، وَ التَّوَدُّدُ إِلَى الْجَارِ وَ الصَّاحِبِ، وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ. ترجمه : امام صادق (علیهالسلام) به داودبنسرحان میفرماید: ای داود! برخی از مکارم اخلاق به برخی دیگر وابسته است و با هم ارتباط دارد که اینها را خدا تقسیم میکند؛ گاهی این صفات در مردی وجوددارد و در پسرش نیست یا گاهی در بردهای وجود دارد و در اربابش نیست. از جملهی آنها است: راستگویی و صداقت با مردم در عمل، و بخشیدن به فقیری که درخواستی دارد و نیکی کردن در مقابل خوبیهای دیگران. اداء امانت، صلهی رحم، ابراز محبّت به همسایه، پذیرایی از مهمان و بالاتر از همهی اینها حیا است. مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره نشاط در کارها - 1397/12/05 عنوان فیش :شرح حدیثی درباره ویژگی برخی رفتارهای نادرست کلیدواژه(ها) : اخلاق اسلامی, تربیت اخلاقی, آفتهای اخلاقی, سبک زندگی, شادی و نشاط نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: لَیسَ لِحاقِنٍ رَأیٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَدیقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًى، وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.(۱) لَیسَ لِحاقِنٍ رَأی [امام صادق علیه السّلام میفرماید:] «حاقِن» -یعنی کسی که محصور است به فشار ادرار و غیره- رأی ندارد، اصلاً. لذاست که در نماز هم مکروه است که انسان زیر فشار، مشغول نماز بشود، چون حواس انسان جمع نیست؛ این اوّل حدیث. بعد میفرماید: وَ لَا لِمَلولٍ صَدیق آدم ملول، دوست و صدیق پیدا نمیکند. «ملول» یعنی کمحوصله. آدمهایی که خستهاند، افسردهاند، کمحوصلهاند، همراه و رفیق پیدا نمیکنند. درست است. اگر میخواهید کار جمعی بکنید، با جماعت حرکت کنید، مسابقه بدهید، پیش بیفتید، باید بانشاط باشید؛ اینکه ما مرتّب میگوییم نشاط و در صحبتها و گفتهها مکرّر بنده تکرار میکنم نشاط، بعضیها خیال میکنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامهی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصلهی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اینها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا میکند، دیگران هم میآیند دُور شما جمع میشوند، کار را پیش میبرید. بخصوص شما جوانها خیلی به این احتیاج دارید. بعد فرمود: وَ لا لِحَسودٍ غِنًى آدمی که حسود است، بینیازی پیدا نمیکند؛ طبیعت آدم حسود این است؛ و چون نسبت به برخورداریهای افراد حسادت میکند، یک اثر طبیعیای خدای متعال در این [حسادت] قرار داده که انسان عقب میافتد. وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِب «حازم» یعنی آدم خردمند، باهوش، کسی که کار را محکمکاری میکند؛ همهی اینها در کلمهی «حزم» وجود دارد؛ هم محکمکاری کردن -به آن بندی که چیزی را محکم میکند، چه زیر شکم شتر را، چه کفش را، میگویند «حِزام»- و همچنین به معنای هوشمندی و عقل و خردمندی هم میآید؛ مجموعهی اینها در کلمهی حزم هست. میفرماید: آن کسی که عاقبت کار خودش را ملاحظه نکند، خردمند و محکمکار نیست. ببینید، اینها همه درس است برای ماها، بخصوص آن کسانی از شماها و ماها که یک مسئولیّتی دارند، در یک نقطهای تصمیمی میسازند یا تصمیمی میگیرند. خب، یک کاری است که آدم خوشش میآید انجام بدهد و منفعتی هم دارد امّا عاقبتش را در نظر نمیگیرد؛ وارد کار میشود بدون اینکه [عاقبتش را در نظر بگیرد]. فرض کنید که ظهر تابستان آدم وارد حیاط خانه میشود -حالا که حیاط کم است؛ آن وقتهایی که حیاط بود، ما این مثال را که میزدیم، همه میفهمیدند- حوض وسط حیاط پُر از آب زلال، انسان هم بدنش داغ شده، عرق کرده، فوراً پیراهن را میکَند و خودش را میاندازند داخل آب؛ کار بدی است؟ نه، امّا این آب که شما خودت را داخلش انداختی، موج برمیدارد، میخورد به یک لیوان بلورِ قیمتی که گذاشتهاند روی پاشورهی حوض، میافتد میشکند. اگر چنانچه شما از اوّل فکر این را کرده بودی، جور دیگر میرفتی داخل آب؛ فکر عاقبت را نکردی، فکر دنبالهاش را نکردی، لذا خودت را انداختی داخل آب و نتیجه این شد. آن کسی که فکر عاقبت کار را نکند، حازم نیست. [مثلاً] وقتی که دارید مسابقه میدهید، بدانید طرف مقابل شما در مقابل این حرکتی که شما انجام میدهید، چه حرکتی انجام خواهد داد، فکر آن را بکنید، آن وقت برای آن حرکتی که او بعداً انجام خواهد داد، یک آمادگیای پیدا کنید، بعد حرکتتان را شروع کنید؛ عاقبت کار را دیدن. همهی اینها درس است! درسهای فردی هم نیست، درسهای مهمّی است برای مسائل مهمّ کشور، برای ادارهی کشور، برای مدیریّتهای کلان. البتّه به درد خانواده و به درد زندگی شخصی هم میخورد. این دستورات اخلاقی این جوری است. وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوب یعنی اگر ما در عواقب کارمان دقّت کنیم، دل را باز میکند، منافذ فکری انسان را، منافذ روحی و معنوی انسان را باز میکند. اگر در عاقبت کارهایمان دقّت کنیم، گناه نمیکنیم، فسق نمیکنیم؛ اگر به عاقبت کارمان فکر کنیم، از لغزشهایی که معمولاً برای ماها پیش میآید، اجتناب میکنیم. هم در مسائل شخصی این جور است، هم در مسائل بزرگ این جور است، هم در مسائل کلان کشوری این جور است. اگر این جور شد، آن وقت دیگر با امید باید پیش برویم. توصیهی من به همهی کسانی که مدیریّتی دارند، مسئولیّتی دارند، چه در قوّهی مجریّه، چه در قوّهی قضائیّه، چه در مدیریّتهای گوناگون، این است که افسردگی و ملالت را و بیحوصلگی را از خودشان دور کنند، ناامیدی را از خودشان دور کنند، و بدانند که کار دارد پیش میرود، انقلاب حرکت میکند. دیدید به توفیق الهی در بیستودوّم بهمن چه حادثهی عظیمی در این کشور اتّفاق افتاد. انقلاب است دیگر؛ انقلاب دارد حرکت میکند، پیش میرود. چهل سال از نهضت عظیم این ملّت و امام بزرگوار میگذرد و باید همه چیز از یادها رفته باشد، [امّا] مردم جوری با این حادثه برخورد میکنند مثل اینکه همین دیروز اتّفاق افتاده! جوری میآیند به خیابانها که -آن طوری که به من از جاهای مختلف گزارش دادند- در تهران، در این خیابانهای منتهی به میدان آزادی جمعیّت نمیتوانست جلو برود؛ شهرهای دیگر هم همین جور. از همهی سالهای گذشته جمعیّت بیشتر آمدند؛ چرا؟ چون تهدید دشمن بیشتر بود، مردم احساس نشاط و احساس تکلیف کردند. کارها دارد پیش میرود. بنابراین بیحوصلگی و مانند اینها را همه، اعمّ از مدیران ارشد، مدیران متوسّط، مدیران پائین کنار بگذارند؛ این یک. دوّم، عاقبتاندیشی؛ کاری که میخواهند انجام بدهند، ببینند عاقبتش چه میشود؛ این تصمیمی که شما میخواهی بگیری، این حرکت را تصویب کنی یا رد کنی، ببین عاقبتش چه میشود، دنبالهاش چیست، حرکت دشمن در قبال این چیست، شما چه کار میتوانی بکنی؛ فکر اینها را بکن، بعد آن وقت مخلصاً للّه عمل کن. 1 ) الأمالي، شیخ طوسی، ص: 301 لَيْسَ لِحَاقِنٍ رَأْيٌ، وَ لَا لِمَلُولٍ صَدِيقٌ، وَ لَا لِحَسُودٍ غِنًى، وَ لَيْسَ بِحَازِمٍ مَنْ لَمْ يَنْظُرْ فِي الْعَوَاقِبِ، وَ النَّظَرُ فِي الْعَوَاقِبِ تَلْقِيحُ الْقُلُوبِ. ترجمه : امام صادق علیهالسلام میفرمایند: انسانی که گرفتار فشار ادرار است، نظری ندارد و انسان کمحوصله دوستی ندارد و آدم حسود هم بینیازی پیدا نمیکند. و کسی که عاقبت کارها را ملاحظه نمیکند، انسان خردمند و محکمکاری نیست و ملاحظهی عاقبت کارها منافذ فکری و روحی انسانها را باز میکند. مربوط به :دعا در پایان مراسم عزاداری فاطمیه ۱۴۴۰ - 1397/11/20 عنوان فیش :قرائت دعایی جامع و دعایی از صحیفه سجادیه در پایان مراسم فاطمیه کلیدواژه(ها) : دعا, صحیفه سجادیه, قرائت دعا, مراسم عزاداری حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : اللَّهُمَّ املَأ قُلوبَنا حُبّاً لَکَ، وَ خَشیَهً مِنکَ، وَ تَصدیقاً و ایماناً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنکَ، وَ شَوقاً اِلَیکَ، یَا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ. اَللَّهُمَّ حَبِّب اِلَینا لِقَائَکَ، وَ اجعَل لَنا فِی لِقائِکَ خَیرَ الرَّحمَةِ وَ اَلبَرَکَةَ، و اَلحِقنا بِالصّالِحینَ، وَ لاَ تُؤَخِّرنا مَعَ الاَشرارِ، وَ اَلحِقنا بِصَالِحِ مَن مَضیٰ، وَ اجعَلنا مَعَ صَالِحِ مَن بَقِی، وَ خُذ بِنا سَبِیلَ الصّالِحینَ، وَ اَعِنَّا عَلیٰ أنفُسِنا بِمَا تُعینُ بِه الصّالحینَ عَلیٰ اَنفُسِهِم... اَللَهُمَّ اَعطِنا نَصراً فی دینِکَ وَ قُوَّةً فی عِبادَتِکَ وَ فَهماً فی خَلقِکَ وَ کِفلَینِ مِن رَحمَتِک و بَیِّض وُجوهَنا بِنورِکَ وَ اجعَل رَغبَتَنا فیما عِندَکَ وَ تَوَفَّنا فی سَبیلِکَ عَلیٰ مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ رَسولِک.(۱) اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِکَ، وَ اکْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِکَ حَتَّی لَا نَرْغَبَ إِلَی أَحَدٍ مَعَ بَذْلِکَ، وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِکَ... اللَّهُمَّ إِنَّمَا یَکْتَفِی الْمُکْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ محمدٍ، وَ اکْفِنَا، وَ إِنَّمَا یُعْطِی الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْطِنَا، وَ إِنَّمَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اهْدِنَا... اللَّهُمَّ کِدْ لَنَا وَ لَا تَکِدْ عَلَیْنَا، وَ امْکُرْ لَنَا وَ لَا تَمْکُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لَا تُدِلْ مِنَّا.(۲) پروردگارا از همه قبول کن؛ از مستمعین، از گویندگان، از فراهمآورندگان، از برادران عزیز خدمتگزار، از پاسداران و همهی حضّار به کَرمت این توسل را در این چند شب مورد قبول قرار بده، پروردگارا به محمد و آل محمد قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی کن، روح مطهر فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را از ما راضی کن، معرفت کامل به آنها به ما عنایت بفرما، محبت آنها را در دل ما روزبهروز افزونتر بفرما، ما را از آنها در دنیا و آخرت جدا مفرما، پروردگارا مهمّات و مشکلات مردم را حل کن، پروردگارا این ملت را بر دشمنانش پیروز کن، پروردگارا به محمد و آل محمد خدمتگزاران را توفیق خدمت روزافزون به این ملت عنایت کن، پروردگارا ما را بر آنچه که مورد رضای تو است عارف و واقف و عامل بفرما، آنچه ما را از تو دور میکند ما را از او دور کن، تعجیل در فرج ولیعصر بفرما؛ ما، پدرانِ ما، مادرانِ ما، گذشتگانِ ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده. رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات. 1 ) الكافي، ثقةالاسلام کلینی، ج2، ص: 585 أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ خَيْرَ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ* وَ لَا تُؤَخِّرْنِي مَعَ الْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِيَ وَ خُذْ بِي سَبِيلَ الصَّالِحِينَ وَ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ تُحْيِينِي وَ تُمِيتُنِي عَلَيْهِ وَ تَبْعَثُنِي عَلَيْهِ إِذَا بَعَثْتَنِي وَ ابْرَأْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّكِّ فِي دِينِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي نَصْراً فِي دِينِكَ وَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ فَهْماً فِي خَلْقِكَ وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ رَسُولِك... ترجمه : ابن أبی یعفور از حضرت صادق علیه السلام حدیث کند که میخواند: امام صادق عليهالسلام : بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت ، ترس از خودت ، تصديق و ايمان به خودت ، هراس از خودت و شوق به خودت ، لبريز ساز ، اى صاحب جلال و كرامت ! بار خدایا لقائت را محبوب من گردان، و در لقائت برای من بهترین رحمت و برکت را قرار داده، و مرا به نیکان ملحق ساز، و با بدان به دنبال مینداز، و مرا به نیکان گذشته بپیوند، و با نیکان باقیمانده قرار ده، و به راه نیکوکارانم ببر، و مرا درباره خودم کمک کن بدان چه نیکان را درباره خودشان کمک کنی. و مرا به هر بدى كه رها كردى بر مگردان، ای پروردگار جهان! از تو ايمانى میخواهم كه به سر نيايد تا تو را ملاقات كنم، مرا بر آن زنده بدارى و بر آن بميرانى و هنگام برانگیختن قیامت بر آن مبعوثم كنى، و دلم را از خودنمائى و شهرتجوئى و شكّ در دينت پاك كن. بار خدایا توفیق یاری درباره دینت، و نیرویی در عبادتت و فهمی درباره آفریدگانت و دو بهره از رحمتت بهمن عطا فرما، و روی مرا به نور خود سپید [و روشن] گردان، و رغبت مرا [فقط] در آنچه نزد تو است قرار ده، و جان مرا در راه خودت بگیر [و بمیران] بر آئین خودت و آئین پیامبرت. 2 ) صحیفه سجادیه، دعای پنجم. اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِينَ بِهِبَتِكَ، وَ اكْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِينَ بِصِلَتِكَ حَتَّى لَا نَرْغَبَ إِلَى أَحَدٍ مَعَ بَذْلِكَ، وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِكَ. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ كِدْ لَنَا وَ لَا تَكِدْ عَلَيْنَا، وَ امْكُرْ لَنَا وَ لَا تَمْكُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لَا تُدِلْ مِنَّا. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنَا مِنْكَ، وَ احْفَظْنَا بِكَ، وَ اهْدِنَا إِلَيْكَ، وَ لَا تُبَاعِدْنَا عَنْكَ إِنَّ مَنْ تَقِهِ يَسْلَمْ وَ مَنْ تَهْدِهِ يَعْلَمْ، وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ إِلَيْكَ يَغْنَمْ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَايِدِ الشَّيْطَانِ، وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ. اللَّهُمَّ إِنَّمَا يَكْتَفِي الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا، وَ إِنَّمَا يُعْطِي الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْطِنَا، وَ إِنَّمَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اهْدِنَا. ترجمه : خداوندا، ما را به عطاى خويش از عطاى هر بخشندهاى بىنياز گردان. به پيوند خويش وحشت تنهايى از ما دور بدار تا به بخشش تو به كس جز تو نگراييم و در پناه جود و احسان تو از كس نهراسيم. بار خدايا درود بفرست بر محمد و خاندانش و به سود ما تدبير كن نه بر زيان ما. به سود ما مكر نما نه به زيان ما. ما را پيروزى ده و پيروزى از ما مستان. بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از خشم خود دور نگهدار و در پناه خود بدار. ما را به خود راه نماى و از خود دور مدار، كه هر كرا از خشم خود دور نگهدارى سلامت به دست آرد و هر كرا راه نمايى به دانش رسد و هر كرا به خود نزديك گردانى سود برد. بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از سطوت حوادث زمان و شرّ دامهاى شيطان و تلخى قهر سلطان حفظ فرماى. بار خدايا، هر كه بىنيازى يافته تنها به فضل و قوّت تو يافته، پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و ما را بىنياز گردان. بخشندگان چون دست سخا گشايند، تنها از فضل انعام تو بخشند، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و بر ما عطا ببخشاى. هدايتيافتگان تنها به نور وجه تو هدايت يافتهاند، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را هدايت فرماى. مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره آثار سه واجب الهی در جامعه - 1397/11/14 عنوان فیش :آثار نماز و روزه و حج در جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : زکات, انفاق, حج, روزه نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین. فَقالَ: یا جابِرُ ... اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبرِ وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزقِ وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب.(۱) اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر [این] دنبالهی حدیث جابر از امام باقر(علیه السّلام) است که این فقره را در جلسهی قبل خواندیم. وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزق ظاهر قضیّه به حسب نگاه مادّی ما این است که وقتی زکات میدهیم -یعنی صدقه- پولی را خارج میکنیم، در واقع از خودمان چیزی کم میکنیم؛ امّا باطن قضیّه این نیست. باطن قضیّه این است که زکات، رزق را زیاد میکند و این، هم به این معنا است که اثر طبیعیِ زکات این است که خدای متعال به انسان عوض خیر میدهد و رزق را زیاد میکند، هم با یک معانی وسیعتری، با نگاه وسیعتری که انسان نگاه کند، وقتی در جامعه زکات رایج شد، اقتصاد رونق میگیرد و وقتی اقتصاد رونق گرفت، همهی طبقات مردم، قشرهای مردم برخوردار میشوند. این هم میتواند مضمون این عبارت باشد. وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب بعد فرمود که هم روزه و هم حج مایهی سکونتِ دل هستند. سکونت دل یکی از آن نعمتهای بزرگ خدا است: اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنین؛(۲) «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلی رَسولِه وَعَلَی المُؤمِنین»؛(۳) سکینه، یعنی آرامش دل. آرامش دل به معنای بیخیالی نیست، به معنای بیدغدغهای نیست؛ به معنای این است که دل تلاطم ندارد. گاهی اوقات قلب انسان در یک امری متلاطم است، همین طور دائم به این طرف، به آن طرف [میرود]، حیرت [میکند] و نمیداند چه کار بکند! این آرامش، همان چیزی است که اولیای خدا داشتند و در سختیها، در مشکلات فراوان، روحشان آرامش داشته است، تلاطم نداشته است؛ این سکینه خیلی چیز مهمی است. در قرآن، چند بار در سورهی مبارکهی انّا فتحنا [سورهی فتح] و جاهای دیگر تعبیر سکینه تکرار شده است. حالا [حضرت] میفرماید که روزه به انسان آرامش میدهد؛ طبیعتِ کارِ روزه این است. وقتی که انسان، خود را از طعام و مُشتهَیات نفسانی خارج کرد، به طور طبیعی یک آرامشی در روح انسان به وجود میآید و آن تلاطمها از بین میرود. از دو جهت، حج هم همین جور است: حج، هم از جهت ذکر و توجهّی که در حج وجود دارد -خب، توجّهات و اذکار در حج خیلی زیاد است دیگر؛ صلات است و طواف است و سعی بین صفا و مروه است و ذکرُ اللّه است و عرفات است و از اوّل تا آخرِ آن ذکر است، توجّه است؛ هم از این جهت ذکر الهی است که: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب(4)- هم شاید از این جهت که مسلمان، مؤمن به خاطر حوادث دنیا [نگرانیهایی دارد]. همین طور که دشمنیهای جبههی خبیث دشمن در مقابل ما ایستاده و یک نگرانیهایی، دغدغههایی، دلواپسیهایی به وجود میآید؛ وقتی انسان به حج میرود، آنجا میبیند این جمعیّت مسلمانها را که از همهی اقطار عالم آمدند، احساس میکند که تنها نیست؛ این احساس عدم تنهایی، یک آرامشی به قلب انسان میدهد. البتّه امروز این کار، خیلی آسان نیست؛ برای خاطر اینکه بین همین جماعتی که آنجا جمع میشوند، ایادی دشمن توانستهاند بذر تفرقه را آنچنان بیفشانند که [آن را] به این آسانیها جمع نشود کرد؛ [قضیّه] این جوری است. ما هر کدام وظیفهای داریم: ما که شیعه هستیم، آن که سنّی است و از فِرَق مختلف اهل سنّت، همه بایستی کاری کنیم که این دستِ تفرقهافکن دشمن را قطع کنیم، خنثی کنیم؛ نباید به او در ایجاد شِقاق و اختلاف و دشمنی و بغض و کینه کمک کنیم که پهلوی همدیگر که مینشینیم، احساس کینه کنیم، احساس بغض کنیم که اینجا دیگر آن جمعیّت عظیم، آرامش برای انسان ایجاد نمیکند بلکه دغدغه ایجاد میکند. پس حج از این جهت هم که نگاه به مجموعهی مسلمانها است، سیاه و سفید و زرد و انواع و اقسام ملّیتها و اقوام و جغرافیای مختلف آنجا جمع میشوند دُور خانهی خدا طواف میکنند، همه یک عمل را انجام میدهند، این یک آرامشی به انسان میبخشد. 1 ) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 296؛ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)...يَا جَابِرُ، الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْءِ الظِّلَالِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ، الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ، الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ، وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ. ترجمه : نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است و زکات باعث ازدیاد روزی است و روزه و حج باعث آرامش قلبها است. 2 ) سوره مبارکه الفتح آیه 4 هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا ترجمه : او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است. 3 ) سوره مبارکه التوبة آیه 26 ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها وَعَذَّبَ الَّذينَ كَفَروا ۚ وَذٰلِكَ جَزاءُ الكافِرينَ ترجمه : سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران! 4 ) سوره مبارکه الرعد آیه 28 الَّذينَ آمَنوا وَتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ ۗ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ ترجمه : آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد! مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج درباره اثر نماز شب در از بین بردن گناهان - 1397/11/02 عنوان فیش :اثر نماز شب در نابودی گناهان کلیدواژه(ها) : نماز شب, گناه نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین. وَ بِهذَا الاِسنادِ، قالَ: قالَ الصّادِقُ (عَلَیهِ السَّلامُ) فی قَولِهِ (تَعالى): اِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ؛ قَالَ: صَلاةُ اللَّیلِ تَذهَبُ بِذُنُوبِ النَّهار.(۱) وَ بِهذَا الاِسناد اِسناد [این حدیث] همان اِسناد روایت قبلی است که راوی نقل میکند از حضرت هادی (علیه السّلام) و ایشان از حضرت جواد (علیه السّلام)، ایشان از حضرت علیّبنموسیٰ (علیهما السّلام)، ایشان از پدرشان موسیبنجعفر، ایشان از امام صادق(علیه الصّلاة و السّلام)؛ سند از حضرت هادی تا حضرت صادق (سلام الله علیهم) این جوری است. قالَ: قالَ الصّادِقُ (عَلَیهِ السَّلامُ) فی قَولِهِ (تَعالى): اِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئات خب، این دیگر آیهی قرآن است و جای تردیدی نیست؛ پس اجمالاً معلوم میشود که حسناتی هست که سیّئات را از بین میبرد؛ نه اینکه همهی حسنات این خصوصیّت را دارند که همهی سیّئات را از بین ببرند! ظاهر کلام این است که طبیعتِ حسنات -[چون] این «الف» و «لام»، «الف» و «لام» استغراق نیست- طبیعتِ سیّئات را از بین میبرد؛ که این، تطبیق میکند با اینکه بعضی از حسنات، بعضی از سیّئات را از بین میبرند. خب، حالا کدام حسنات؟ اینجا حضرت تبصیر کردند: قَالَ: صَلاةُ اللَّیلِ تَذهَبُ بِذُنُوبِ النَّهار وقتی شما نماز شب میخوانید، گناهانی را که در روز انجام دادهاید، آنها را از بین میبرد؛ چه چیزی از این بهتر؟ اینکه اهل معنا و اهل معرفت و اهل سلوک، نماز شب را گنجینه و ذخیرهی تمامنشدنیای میدانند، به خاطر این است. این حالا جنبهی اخرویِ نماز شب است که گناهان را از بین میبرد؛ البتّه، گناهان آثار دنیوی هم دارند، آثار اخروی هم دارند؛ وقتی گناهان را از بین میبرد، یعنی آثار سوءِ دنیویِ گناهان را هم از بین میبرد. ولی خب، ناظر به جنبهی گناه است؛ یعنی جنبهی امر اخروی، امر مربوط به آخرت. لکن در مورد مسائل دنیا هم همین جور است؛ در روایاتی دارد که موجب گشایش رزق میشود -که این امر دنیوی است- و فواید فراوان دیگری. نقل شد از مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله علیه) -صاحب المیزان که ایشان جزو شاگردهای نزدیک و مخصوصِ مرحوم آقای حاج میرزا علیآقای قاضیِ معروف، [آن] عارف بزرگوار بودند و سالها پیش ایشان تلمّذ کردند؛ از ایشان نقل شد، بنده خودم نشنیدم از ایشان، یک فرد ثقهای نقل کرد از مرحوم آقای طباطبائی- که آن اوایل وقتی وارد نجف شدیم، خب، آقای قاضی را که نمیشناختند، دورادور یک قوم و خویشیای داشتند، میدانستند که شخصی هست با این نام، از نزدیک با ایشان آشنا نبودند؛ میگفتند یک روز در یک راهی که میرفتم، آقای قاضی من را دید، صدا کرد و گفت: «پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان». این حرفِ مرحوم آقای قاضی است به آقای طباطبائی که خب الحمدلله خدای متعال خیر دنیا و آخرت را به این بزرگوار عنایت میکند. نماز شب را فراموش نکنید، از دست ندهید. ماها در روز، دائم مشغولیم دیگر؛ یعنی در واقع به یک معنا مشغول به کارهای دنیا، حالا بستگی به نیّتهای ما دارد. اشتغالات ما، نوع اشتغالات دنیایی است، ولو حالا کسی نیّتش خالص باشد، قصد خدا هم بکند -اگر خدا یک چنین قصدی به ماها بدهد- لکن مخاطِبات ما، مخاطباتِ دنیایی است؛ با مردم مواجهیم، با دنیا مواجهیم، با حوادث مواجهیم، فرصتی برای خالی گذاشتن وقت و خلوت کردن با خدا در روز واقعاً دست نمیدهد، امکان ندارد؛ مگر حالا آن کسانی که اهل نماز دائمند -خوشا آنان که دائم در نمازند- [باباطاهر. «خوشا آنان که دائم در نمازند / بهشت جاودان بازارشان بی»] که در همهی حالات با خدا هستند. لکن به طور معمول ماها، امثال بنده در روز مشغولیم دیگر، ما وقتی نداریم که با خدا خلوت کنیم؛ سحر وقتِ خلوت با خدا است. این وقت را، این فرصت را غنیمت باید بشمریم؛ بخصوص شماها که جوان هستید، بخصوص جوانها؛ البتّه همه، لکن جوانها بیشتر شایستگی دارند چون تأثّرشان بیشتر است، بهتر است؛ همچنان که اگر ورزش بکنیم، شما که جوان هستید از ورزش سود بیشتری میبرید تا ما که در سنین بالا هستیم؛ این جوری است دیگر. اگر یک پیر همان ورزشی را بکند -و بتواند بکند- که یک جوان میکند، سودی که آن جوان میبرد خیلی بیشتر از سودی است که آن پیر میبرد؛ اگر غذای مقوّیای شما بخورید یا یک پیرمرد مثل بنده توفیق پیدا کند بخورد، آن سودی که شما از این غذای مقوّی میبرید، بمراتب بیشتر است از آن [سودی] که یک پیرمرد [میبرد]. معنویّات هم همین جور است، تغذیهی معنوی هم همین جور است: تلاوت قرآن، ذکر الهی، توجه به خدا، استغاثه، استغفار، نماز و نماز شب. 1 ) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 294؛ قَالَ الصَّادِقُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي قَوْلِهِ (تَعَالَى): «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ». قَالَ: صَلَاةُ اللَّيْلِ تَذْهَبُ بِذُنُوبِ النَّهَارِ. ترجمه : امام صادق (علیه السّلام) بر اساس فرمودهی خدا که همانا خوبیها از بین برندهی بدیها است فرمود: نماز شب از بین برندهی گناهانی است که در روز مرتکب شدهایم مربوط به :بیانات: شرح حدیث اخلاق | درباره ویژگیهای نزدیکترین افراد به پیامبر در روز قیامت - 1397/08/28 عنوان فیش :ویژگیهای نزدیکترین افراد به پیامبر در روز قیامت کلیدواژه(ها) : اخلاق اسلامی, فضائل اخلاقی, صداقت, امانت, مردمی بودن مسئولان نوع(ها) : حدیث متن فیش : عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام عن ابیه عن جدّه علیهم السّلام قال قالَ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: اَقرَبُکُم غَداً مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم لِلحَدِیثِ وَ آداکُم لِلاَمانَةِ وَ اَوفاکُم بِالعَهدِ وَ اَحسَنُکُم خُلُقاً وَ اَقرَبُکُم مِنَ النّاسِ. (1) اَقرَبُکُم غَداً مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم لِلحَدِیث در موقف قیامت همهی سختیها و وحشتها و ترسها و اهوال گوناگون برای انسان وجود دارد، و فرقی هم نیست بین مؤمن و غیر مؤمن: یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن اَخیـهِ * وَ اُمِّه؛ وَاَبیهِ * وَ صاحِبَتِه؛ وَ بَنیهِ * لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیه؛(2) یک چنین روزی است روز قیامت، که در آیات کریمهی قرآن، بخصوص در سورههای اواخر قرآن خیلی زیاد به احوال و اهوال در قیامت پرداخته شده. خب در یک چنین معرکهی سختی که اهمّیّت و سختی آن موقف اصلاً برای ما قابل تصوّر نیست، انسان دنبال یک مرجع امنی میگردد؛ یک جایی که به آن پناه ببرد، به آن تکیه کند، در زیر سایهی آن باشد. آن کسی و آن جایگاهی که از همهی اشخاص و جایگاهها در قیامت امنیّت بیشتری به انسان میدهد، جایگاه پیغمبر اکرم است. اگر کسی بتواند خودش را نزدیک آن بزرگوار برساند، اطمینان خاطر پیدا میکند، احساس یک امنیّتی میکند؛ مثل دنیا دیگر؛ وضع دنیا را ملاحظه کنید: اگر چنانچه در جایی که سختی هست، مشکل هست، تهاجم هست، دزدی هست، رذالت هست، یک نفر انسانی که آنجا در معرض همهی اینها قرار گرفته، بخواهد خودش را امنیّت بدهد، یک کسی را پیدا میکند، یک شخصیّتی را پیدا میکند که قوی باشد، مستحکم باشد و فوراً میرود نزدیک او میایستد. در قیامت هر کسی بتواند نزدیک نبیّ مکرم اسلام قرار بگیرد، دیگر آنجا یک احساس امنیّتی دارد. خب، چه کسی میتواند برود آن نزدیک؟ خلایق جن و اِنس از اوّلین و آخرین که در آنجا جمعند، همه مایلند که خودشان را برسانند به این بزرگوار؛ میبینند مقام و مرتبهی او را، میبینند مقامی دارد که «یَغبِطُهُ بِهِ الاَوَّلونَ وَ الآخِرون»،(3) آن را میبینند و میخواهند، [امّا] میتوانند؟ نه، همه نمیتوانند. این روایت میگوید وسیلهای که شما بتوانید با آن، خودتان را نزدیک پیغمبر بکنید، چیست؛ آن را دارند به ما یاد میدهند. اینجا دار عمل است، آنجا دار نتیجه است. اینجا یک کارهایی را به ما یاد دادهاند، گفتهاند این کارها را انجام بدهید که اگر این کارها را اینجا در این دورهی کوتاه -کوتاه است دیگر، این دنیا یک لحظهی از عمر ابدی است، یک لحظه است؛ نود سال، صد سال اگر کسی عمر کند، یک لحظه است در مقابل آن عمر ابدی عالم آخرت- انجام دادیم، اگر در این یک لحظه انسان این چیزها را رعایت بکند، در آن موقف دشوار به دردش میخورد. حالا اینها چیست؟ چند مورد را ذکر کردهاند. خود حضرت فرمودند: اَقرَبُکُم غَداً مِنّی، [نزدیکترین شما به من]، فِی المَوقِف -یعنی در قیامت- اوّل این [فرد] است: اَصدَقُکُم لِلحَدیث؛ آن کسی که راستگوتر است، در حرف زدن راستگو است، آنچه میگوید از روی صدق بیان میکند؛ دروغ و تهمت و شایعه و حرف ضعیف و قول بغیر علم و مانند اینها در آن نیست. «صدق» یعنی انطباق با واقع، آنچه را واقع است -که او میداند واقع است- بیان میکند؛ اَصدَقُکُم لِلحَدیث. وَ آداکُم لِلاَمانَة آن کسی که بیشتر از همه اداء امانت میکند؛ که مکرّر عرض کردهایم که امانت فقط این نیست که حالا یک پولی شما دست بنده بسپرید، بنده آن را به شما برگردانم؛ این یکی از انواع امانت است. همهی آن چیزهایی که مردم به ما میسپرند، امانتهای مردم است؛ مقام را به ما میسپرند، امنیّت را به ما میسپرند، دینشان را به ما میسپرند، حفظ نوامیسشان را به ما میسپرند؛ همهی این چیزها امانتهای مردم دست ما است. ما حکومتیم دیگر؛ هر کسی هر جا هست؛ یکی مثل بنده در یک جایگاهی قرار دارد، یکی در جایگاه دیگری قرار دارد، یکی قاضی است، یکی مسئول تعلیم و تربیت است، یکی امام جماعت است؛ همهی اینها امانتهایی است که دست ما سپرده است؛ اداء امانت. هر کدام بهتر اداء امانت کردید، آنجا جایتان به حضرت نزدیکتر است و امنیّتتان بیشتر است. وَ اَوفَاکُم بِالعَهد [در مورد] پیمانهای فردی و اجتماعی، وفای به این عهدها بکنید؛ که البتّه مهمترینش پیمانهای اجتماعی است؛ این قراردادهای اجتماعی، این حقوق شهروندی [است]. خب این چیزهایی که حالا امروز فرنگیها یاد گرفتهاند میگویند «حقوق شهروندی»، ماها هم از اینها میخواهیم یاد بگیریم! حرفهایی که در روایات ما و در قرآن ما هست، حالا ما داریم از غربیها اینها را [یاد میگیریم]! خب اینجا دارد میگوید «اَوفاکُم بِالعَهد»؛ «عهد» یعنی قرارداد، آن چیزی که بین شما و بین دیگران قرارداد بسته [شده]. شما وقتی در یک محیط با هم زندگی میکنید، یک قراردادی با هم بستهاید دیگر؛ مثل این است که در یک آپارتمانی ده خانواده زندگی میکنند؛ اینها ولو هیچ کاغذی هم امضا نکردهاند، [امّا] یک معاهداتی در مقابل هم دارند؛ این چیز قهری است دیگر؛ [مثلاً] تو سر و صدا نکن که در خانهی او بچّهاش از خواب بیدار نشود، او هم سر و صدا نکند که بچّهی تو از خواب بیدار نشود؛ این قرارداد روشنی است دیگر؛ حقوق شهروندی یعنی اینها. وَ اَحسَنُکُم خُلُقاً یکی از چیزها هم این است که خوشاخلاق باشید؛ بداخلاق و عبوس [بودن] و [اینکه] در خانه یک جور، در محلّ کار یک جور، با مردم یک جور، با تکبّر، با اوقات تلخی [رفتار کردن]، خیلی بد است. آن کسانی که «اَحسَنُهُم خُلقاً» هستند، آنجا نزدیکترند. وَ اَقرَبُکُم مِنَ النّاس مردمی بودن. ببینید، سبک زندگی اسلامی اینها است. باز همین «مردمی بودن» هم از حرفهایی است که حالا متجدّدین و مانند اینها فکر میکنند که از دیگران یاد گرفتهاند؛ نه، اینها در روایات ما است. مردمی باشید، با مردم باشید. معنای با مردم بودن این نیست که فرض کنید انسان به چهار نفر از طبقهی ممتازه بگوید اینها مردمند؛ نه، یعنی تودهی مردم، طبقات پایین مردم، عامّهی مردم؛ با اینها باشید، بین اینها باشید، مثل آنها زندگی کنید، در حدّ آنها زندگی کنید، پیش آنها تواضع کنید؛ اینها معنای مردمی بودن است. 1 ) امالی، شیخ طوسی، ص229. أَقْرَبُكُمْ غَداً مِنِّي فِي الْمَوْقِفِ أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ، وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ، وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ، وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً، وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ. ترجمه : پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: نزدیکترین شما به من در فردای موقف قیامت، راستگوترین در سخن، امانتدارترین، پایبندترین به پیمان، خوشاخلاقترین و نزدیکترین شما به مردم است. 2 ) سوره مبارکه عبس آیه 34 يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخيهِ ترجمه : در آن روز که انسان از برادر خود میگریزد، 2 ) سوره مبارکه عبس آیه 35 وَأُمِّهِ وَأَبيهِ ترجمه : و از مادر و پدرش، 2 ) سوره مبارکه عبس آیه 36 وَصاحِبَتِهِ وَبَنيهِ ترجمه : و زن و فرزندانش؛ 2 ) سوره مبارکه عبس آیه 37 لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنيهِ ترجمه : در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول میسازد! 3 ) الكافي، ثقةالاسلام کلینی، ج4، ص550. اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِهِ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون. ترجمه : پروردگارا! درود خود و فرشتگان مقربت و بندگان شایستهات و پيامبران فرستاده شدهات و همه اهل آسمانها و زمينها و هر آنكه از پيشينيان و آيندگان تسبيح تو گويد را اي پروردگار جهانيان، بر محمّد بنده شايسته و پيامبر و فرستادهات و امين و برگزيده و محبوب و پاك و خاص و بنده و اختيار شده از ميان بندگانت، قرار ده، خدايا! به او درجه و مرتبه شفاعت در بهشت عطا كن، و او را به مقام ستودهاي كه پيشينيان و آيندگان بر آن رشك برند برانگيز. مربوط به :بیانات در پایان مراسم عزاداری هیئتهای دانشجویی بهمناسبت اربعین حسینی - 1397/08/08 عنوان فیش :دعای جامع از امام صادق(علیهالسلام) کلیدواژه(ها) : ایمان, دعا نوع(ها) : حدیث متن فیش : اَللَهُمَّ املَأ قُلوبَنا شَوقاً لَکَ وَ خَشیَةً مِنکَ وَ تَصدیقاً وَ ایماناً بِکَ وَ فَرَقاً مِنکَ وَ شَوقاً اِلَیکَ یا ربّ العالمین، اَللَهُمَّ اَلحِقنا بِالصّالِحین وَ اجعَلنا مِن صالِحِ مَن بَقی، اَللَهُمَّ اَعطِنا نَصراً فی دینِکَ وَ قُوَّةً فی عِبادَتِکَ وَ فَهماً فی خَلقِکَ وَ کِفلَینِ مِن رَحمَتِک، اَللَهُمَّ بَیِّض وُجوهَنا بِنورِکَ وَ اجعَل رَغبَتَنا فیما عِندَکَ وَ تَوَفَّنا فی سَبیلِکَ عَلیٰ مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ رَسولِک. 1 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی، ج2، ص586، ح24. أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ خَيْرَ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ وَ لَا تُؤَخِّرْنِي مَعَ الْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِيَ وَ خُذْ بِي سَبِيلَ الصَّالِحِينَ وَ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ تُحْيِينِي وَ تُمِيتُنِي عَلَيْهِ وَ تَبْعَثُنِي عَلَيْهِ إِذَا بَعَثْتَنِي وَ ابْرَأْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّكِّ فِي دِينِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي نَصْراً فِي دِينِكَ وَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ فَهْماً فِي خَلْقِكَ وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ رَسُولِكَ... . ترجمه : ابن أبى يعفور از حضرت صادق عليه السلام حديث كند كه ميخواند: بار خدايا دل مرا سرشار از محبت خود و ترس از خودت و تصديق و ايمان به تو و بيم و هراس از تو و اشتياق به سويت كن اى صاحب جلال و اكرام. بار خدايا لقائت را محبوب من گردان، و در لقائت براى من بهترين رحمت و بركت را قرار داده، و مرا به نيكان ملحق ساز، و با بدان به دنبال مينداز، و مرا به نيكان گذشته بپيوند، و با نيكان باقيمانده قرار ده، و به راه نيكوكارانم ببر، و مرا درباره خودم كمك كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه از آن آزاد ساختهاى بدان باز مگردان اى پروردگار جهانيان، از تو ايمانى خواهم كه پايانش ديدار تو باشد و مرا بدان زنده بدارى و بميرانى و برانگيزانى در آن زمان كه مرا برانگيزانى، و دلم را از خودنمائى و شهرتطلبى و شك در دينت پاك فرما. بار خدايا توفيق يارى در باره دينت، و نيروئى در پرستشت و فهمى در باره آفريدگانت و دو بهره از رحمتت بمن عطا فرما، و روى مرا به نور خود سپيد (و روشن) گردان، و رغبت مرا (فقط) در آنچه نزد تو است قرار ده، و جان مرا در راه خودت بگير (و بميران) بر آئين خودت و آئين پيامبرت. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1397/03/25 عنوان فیش :اتحاد امت اسلام مایه شرافت و کرامت نبی مکرم است کلیدواژه(ها) : عید فطر, وحدت اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید فطر همانطوری که در دعای قنوت نماز آن وارد شده است و میخوانیم «وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ذُخراً وَ شَرفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیدا»،(1) مایهی شرافت است، مایهی کرامت است، ذخیره است برای وجود مقدّس نبیّ مکرّم، یعنی برای اسلام و جامعهی اسلامی. به نظر میرسد یکی از مهمترین عوامل و عناصری که میتواند مایهی شرافت و کرامت باشد برای رسول مکرّم اسلام و مردم مسلمان و جامعه و امّت اسلامی، اتّحاد امّت اسلام است، رفع اختلافات است. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288. أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ... . ترجمه : اى خدا از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درودهای تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها - 1397/03/20 عنوان فیش :عقل عامل رسیدن به قرب الهی و مقام توحید است کلیدواژه(ها) : دانشگاه, عقل, ادب, تربیت عقلانی, تربیت جوانان, اساتید دانشگاههای کشور نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از الزامات دانشگاه در ایفای نقش ایجاد و پرورش قوّهی عاقلهی کشور تربیت اخلاقی و فرهنگی و هویّتی است: تربیت قوّهی عاقله. قوّهی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمٰنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛(1) عقل این است. اَلعَقلُ یَهدی وَ یُنجی؛(2) عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛ در یک سطح پایینتر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همهی اینها کار عقل است. عقل و قوّهی عاقله آن قوّهای است که بتواند همهی اینها را دارا باشد؛ پس احتیاج به تربیت معنوی دارد. دانشجوها را تربیت معنوی کنید. اینها جوانند؛ جوان بهطورطبیعی لطیف است، بالنّسبه پاکیزه است، قابل حرکت در جهت معنوی است؛ و این باید در دانشگاه تأمین بشود. لا یُستَعانُ عَلَى الدَّهرِ اِلّا بِالعَقل؛(3) زندگی بدون عقل که ممکن نیست. بنابراین جنبهی تربیتیِ این قوّهی عاقله بایستی قوی باشد؛ دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که باایمان باشند، باشرف باشند، اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتمادبهنفس باشند، حقپذیر باشند، حقطلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛ اسلام اینجور انسانی را میخواهد؛ این انسان است که اگر چنانچه به مدیریّت جامعه رسید، جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند، وَالّا اینکه حالا فرض کنید الان در فضای مجازی معمول شده، کار عادی و رایجی است که به همدیگر بدگویی کنند، این به آن، آن به این تهمت بزنند، یک ضعف کوچک را بزرگ کنند، آبروی مؤمن را ببرند که معلوم هم نباشد چه کسی است؛ خب خیلی چیز بدی است. در بین جوانهای ما یکچنین چیزهایی وجود دارد که باید جلویش گرفته بشود؛ این با تربیت معنوی [ممکن است]. 1 ) الكافي، ثقة الإسلام كلينى، ج1، ص11. قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ. ترجمه : از حضرت صادق (علیهالسلام) سؤال شد: «عقل چيست؟» فرمود: عقل آن است كه به وسيله آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست آيد. راوى گويد: عرض كردم: «پس آنچه معاويه داشت چه بود؟» حضرت فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است! آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست. 2 ) غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، ص124. الْعَقْلُ يَهْدِي وَ يُنْجِي وَ الْجَهْلُ يُغْوِي وَ يُرْدِي. ترجمه : امام على عليهالسلام فرمودند: خرد ، هدايت میكند و نجات میبخشد ، و نادانی، گمراه میسازد و پَست میگرداند. 3 ) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج75، ص 7. وَ لَا يُسْتَعَانُ عَلَى الدَّهْرِ إِلَّا بِالْعَقْل. ترجمه : امام على عليهالسلام فرمودند: بر مشكلات روزگار، جز به يارى خرد، نمىتوان چيره گشت. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۷ - 1396/12/29 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(۱). اللّهُمَّ اهدِنا هُدَی المُهتَدین وَارزُقنَا اجتِهادَ المُجتَهِدین(2). تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیز در هر نقطهی کشور و هر نقطهی جهان، و همینطور به همهی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند. بخصوص تبریک عرض میکنم به خانوادهی معزّز شهیدان و جانبازان عزیز و خانوادههایشان، و بخصوص تبریک میگویم به جوانان و نوجوانان کشور که امیدآفرینند و پیشرانِ حرکت ملّی کشورند. امیدوارم نوروزی شاد و شیرین داشته باشند و سالی پُرخیر و برکت. امسال فصل بهارِ طبیعت با فصل بهار معنویّت همزمان است؛ یعنی فروردین و اردیبهشت و خرداد، با رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان. امیدواریم که انشاءالله رشد طبیعی و رشد معنوی، هر دو را امسال برای کشورمان و ملّتمان داشته باشیم. این امید در دل جوانه میزند که انشاءالله رویشهای معنوی در کنار رویشهای مادّی، ذخیرهای برای این ملّت و این کشور و آینده باشد. سلام عرض میکنیم به محضر حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) و یاد میکنیم و درود میفرستیم به روح مطهّر امام بزرگوارمان. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. 2 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 643؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج95، ص: 389؛ مفاتیح الجنان - اعمال ماه رجب عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي مَعْشَرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ كَانَ إِذَا دَخَلَ رَجَبٌ يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِهِ خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ وَ خَيْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِينَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ وَ نَيْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِينَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِي هُدَى الْمُهْتَدِينَ وَ ارْزُقْنِي اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِينَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْغَافِلِينَ الْمُبْعَدِينَ وَ اغْفِرْ لِي يَوْمَ الدِّينِ. ترجمه : كسى كه بر غير تو وارد شود محروم است و آنكه به غير تو رو كند زيانكار است و هركه به درگاه غير تو رود محتاج گشته و هركه از غير فضل و كرم تو درخواست كرد بىبرگ و نوا گرديد؛درگاه لطف تو به روى مشتاقان باز و خير و احسانت براى طالبان مبذول است و فضل و كرمت براى سائلان مباح و عطايت براى اميدواران مهيا و رزقت براى اهل معصيت هم گسترده است و حلمت بر هركه روبه تو آورد متوجه است و عادتت احسان به بدكاران است و طريقهات مدارا با سركشان. اى خدا!مرا به راه هدايت رهبرى فرما و كوشش جهدكنندگان به طاعتت را نصيبم گردان و مرا از غافلان دور از رحمتت مگردان و از گناهم در روز جزا درگذر. مربوط به :دعا در پایان شب آخر مراسم روضه ایّام فاطمیّه - 1396/12/03 عنوان فیش :دعای جامع از امام صادق(علیهالسلام) کلیدواژه(ها) : دعا, ایمان نوع(ها) : حدیث متن فیش : اللَّهُمَّ املَأ قُلوبَنا حُبّاً لَکَ، وَ خَشیَهً مِنکَ، وَ ایماناً و تَصدیقاً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنکَ، وَ شَوقاً اِلَیکَ، یَا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ. اَللَّهُمَّ حَبِّب اِلَینا لِقَائَکَ، وَ اجعَل لَنا فِی لِقائِکَ خَیرَ الرَّحمَةِ وَ اَلبَرَکَةَ، و اَلحِقنا بِالصّالِحینَ، وَ لاَ تُؤَخِّرنا مَعَ اَلاَشرارِ، وَ اَلحِقنا بِصَالِحِ مَن مَضىٰ، وَ اجعَلنا مَعَ صَالِحِ مَن بَقِی، وَ خُذ بِنا سَبِیلَ اَلصّالِحینَ، وَ اَعِنَّا عَلىٰ أنفُسِنا بِمَا تُعینُ الصّالحینَ عَلیٰ اَنفُسِهِم، وَ لاَ تَرُدَّنا فِی سُوءٍ اِستَنقَذتَنا مِنهُ، یَا رَبَّ اَلعالَمِینَ. 1 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی، ج2، ص586، ح24. أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ خَيْرَ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ وَ لَا تُؤَخِّرْنِي مَعَ الْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِيَ وَ خُذْ بِي سَبِيلَ الصَّالِحِينَ وَ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ تُحْيِينِي وَ تُمِيتُنِي عَلَيْهِ وَ تَبْعَثُنِي عَلَيْهِ إِذَا بَعَثْتَنِي وَ ابْرَأْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّكِّ فِي دِينِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي نَصْراً فِي دِينِكَ وَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ فَهْماً فِي خَلْقِكَ وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ رَسُولِكَ... . ترجمه : ابن أبى يعفور از حضرت صادق عليه السلام حديث كند كه ميخواند: بار خدايا دل مرا سرشار از محبت خود و ترس از خودت و تصديق و ايمان به تو و بيم و هراس از تو و اشتياق به سويت كن اى صاحب جلال و اكرام. بار خدايا لقائت را محبوب من گردان، و در لقائت براى من بهترين رحمت و بركت را قرار داده، و مرا به نيكان ملحق ساز، و با بدان به دنبال مينداز، و مرا به نيكان گذشته بپيوند، و با نيكان باقيمانده قرار ده، و به راه نيكوكارانم ببر، و مرا درباره خودم كمك كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه از آن آزاد ساختهاى بدان باز مگردان اى پروردگار جهانيان، از تو ايمانى خواهم كه پايانش ديدار تو باشد و مرا بدان زنده بدارى و بميرانى و برانگيزانى در آن زمان كه مرا برانگيزانى، و دلم را از خودنمائى و شهرتطلبى و شك در دينت پاك فرما. بار خدايا توفيق يارى در باره دينت، و نيروئى در پرستشت و فهمى در باره آفريدگانت و دو بهره از رحمتت بمن عطا فرما، و روى مرا به نور خود سپيد (و روشن) گردان، و رغبت مرا (فقط) در آنچه نزد تو است قرار ده، و جان مرا در راه خودت بگير (و بميران) بر آئين خودت و آئين پيامبرت. مربوط به :بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1396/11/29 عنوان فیش :فاطمهی زهرا ؛ سرور زنان بهشت کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در فضیلت حضرت صدّیقهی کبرا (سلاماللهعلیها) همهی مسلمین متّفقند، شیعه و سنّی ندارد. در کتب اهل سنّت و شیعه این حدیث آمده است: فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ اَهلِ الجَنَّة؛(1) این بالاتر از «سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمین»(2) است؛ [یعنی] سرور زنان بهشت. در بهشت چه کسانی هستند؟ برترین زنان، برجستهترین زنان، مؤمنترین زنان، مجاهدترین زنان، زنان شهید، آنهایی که خدای متعال در قرآن از آنها با عظمت یاد کرده است، همهی اینها در بهشت جمعند؛ آنوقت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) «سَیِّدَةُ نِسَاءِ اَهلِ الجَنَّة» [است]؛ خیلی مقام والا و بالایی است. درس شجاعت، درس فداکاری، درس زهد در دنیا، درس معرفتآموزی و معرفت را انتقال دادن به اذهان مخاطبین و دیگران، در مقام معلّم دانشور بشر قرار گرفتن، درسهای فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) است به همهی بشر. امیدواریم همهی شماها، همهی مردم عزیز آذربایجان و همهی ملّت ایران و همهی مسلمین از برکات این بانوی دو عالم بهرهمند بشوند. 1 ) الأمالي،شیخ صدوق ص 125؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهرآشوب ج 3 ص 323؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی ج43 ص37؛ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا قَالَ ذَاكَ مَرْيَمُ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَقُلْتُ فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ هُمَا وَ اللَّهِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ. ترجمه : حسن بن زياد عطار گويد به امام ششم گفتم گفتار رسول خدا كه فاطمه سيده زنان بهشت است آيا سيده زنان دوران خود است؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سيده زنان بهشت است از اولين و آخرين گفتم گفتار رسول خدا «ص» كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين 2 ) الکافی؛شیخ کلینی ج 1 ص 458؛ بحارالانوار، علامه مجلسی ج43 ص 193؛ لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ لِي فِي التَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لِي أَنْعَمُ الْقَبُولِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ «1» سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ* سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ إِلَى اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ ترجمه : حسين بن على عليه السلام فرمود: چون فاطمه عليها السلام وفات كرد، امير المؤمنين او را پنهان بخاك سپرد و جاى قبرش را ناپديد كرد، سپس برخاست و رو بجانب قبر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كرد و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا از جانب من و از جانب دخترت و ديداركنندهات و آنكه در خاك رفته و از من جدا شده و در بقعه تو آمده و خدا زود رسيدن او را نزد تو برايش برگزيده. اى رسول خدا! شكيبائيم از فراق محبوبهات كم شده و خود داريم از سرور زنان جهان نابود گشته، جز اينكه براى من در پيروى از سنت تو كه در فراقت كشيدم جاى دلدارى باقى است، زيرا من سر ترا در لحد آرامگاهت نهادم و جان مقدس تو از ميان گلو و سينه من خارج شد (يعنى هنگام جان دادن سرت بسينه من چسبيده بود) آرى، در كتاب خدا براى من بهترين پذيرش (و صبر بر اين مصيبت) است، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، همانا امانت پس گرفته شد و گروگان دريافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد. اى رسول خدا ديگر چه اندازه اين آسمان نيلگون و زمين تيره در نظرم زشت جلوه ميكند، اندوهم هميشگى باشد و شبم در بيخوابى گذرد و غمم پيوسته در دلست، تا خدا خانهاى را كه تو در آن اقامت دارى برايم برگزيند، (بميرم و بتو ملحق شوم) غصهاى دارم دل خون كن و اندوهى دارم هيجان انگيز، چه زود ميان ما جدائى افتاد، تنها بسوى خدا شكوه ميبرم. بهمين زودى دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش بتو گزارش خواهد داد، همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، زيرا چه بسا درد دلهائى داشت كه چون آتش در سينهاش مىجوشيد و در دنيا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نيافت، ولى اكنون مىگويد و خدا هم داورى ميفرمايد و او بهترين داورانست. سلام بر شما سلام كنندهاى كه نه خشمگين است و نه دلتنگ، زيرا اگر از اينجا برگردم، بواسطه دلتنگيم نيست و اگر بمانم بواسطه بدگمانى بآنچه خدا بصابران وعده فرموده نباشد. واى، واى باز هم بردبارى مباركتر و خوشنماتر است اگر چيرگى دشمنان زورگو نبود (كه مرا سرزنش كنند يا قبر فاطمه را بشناسند و نبش كنند) اقامت و درنگ در اينجا را چون معتكفان ملازمت مىنمودم و مانند زن بچه مرده بر اين مصيبت بزرگ شيون مىكردم، در برابر نظر خدا دخترت پنهان بخاك سپرده شد و حقش پايمال گشت و از ارثش جلوگيرى شد، با آنكه دير زمانى نگذشته و ياد تو كهنه نگشته بود، اى رسول خدا! شكايت من تنها ب مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1396/06/19 عنوان فیش :قطع امید از غیرخدا، راه استجابت دعاها کلیدواژه(ها) : اجابت دعا, دعا نوع(ها) : حدیث متن فیش : قالَ اَبو عَبدِ اللهِ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّد (عَلَیهِمَا السَّلام): اِذا اَرادَ اَحَدُکُم اَن لا یَسأَلَ اللهَ شَیئاً اِلّا اَعطاهُ فَلیَیأَس مِنَ النّاسِ کُلِّهِم.(۱) اِذا اَرادَ اَحَدُکُم اَن لا یَسأَلَ اللهَ شَیئاً اِلّا اَعطاهُ فَلیَیأَس مِنَ النّاسِ کُلِّهِم حفصبنغیاث [یک] قاضیِ عامّی است، ولی از اصحاب حضرت صادق است و روایتهایی دارد و ثقه هم هست. چیز خیلی خوبی است دیگر که انسان وضعی داشته باشد که هر چه از خدای متعال طلب کرد، خدا به او بدهد؛ یعنی دعاهایش همه مستجاب بشود. [حضرت میفرماید:] اگر میخواهید به یک چنین موقعیّتی، فرصتی، نعمت بزرگی دست پیدا کنید راه دارد؛ راهش این است: امیدت را از غیر خدا قطع کن! اگر این طور شد، آن وقت هر چه از خدا خواستید، خدا به شما خواهد داد. بله، ممکن است انسان یک چیزهایی را از خدای متعال طلب میکند که دست یافتن به آن چیزها به ضرر او است؛ اتّفاق میافتد. گاهی ماها دنبال یک چیزی میرویم که اگر دستمان به آن چیز برسد، به ضرر ما است؛ خودمان نمیدانیم. خدای متعال در این طور مواقع -در مواردی البتّه، نه همیشه- اگر لطف کند، تفضّل کند، نمیگذارد، عایقی درست میکند بین ما و دست یافتنِ به آن چیز که دست پیدا نکنیم. گاهی انسان از این قبیل چیزهایی را که دوست دارد امّا برایش نافع نیست، مضرّ است از خدای متعال میخواهد، خدای متعال هم نمیدهد، عدمِ استجابت حاجت و استجابت دعا، گاهی اوقات به خاطر این است؛ وَالّا اگر این نباشد، هر چه از خدای متعال بخواهید، خدا به شما خواهد داد؛ شرطش این است که چشمِ طمع به دست مردم نداشته باشید! نه فقط در مورد پول و پَله؛ بعضیها چشمشان به دست مردم است راجع به پول؛ بعضیها نه، مسئلهشان مسئلهی پول نیست، مسئلهی مقام است، مسئلهی خواستههای گوناگون زندگیِ انسان است، میگویند: «فلانی باید کار من را درست کند»! این جور است دیگر. بنده سال ۴۲ زندان بودم، داشتیم با خیال راحت زندان میگذراندیم، یعنی مشکلی نداشتیم، عادت کرده بودیم؛ یکی آمد گفت که بنا است شما روز شنبه آزاد بشوید! یک هیجانی در ما به وجود آمد که عجب! شنبه بنا است آزاد بشویم و گفتیم آیا آزاد میشویم؟ نمیشویم؟ با خودم قبلاً این جور فکر کردم، گفتم اگر من شنبه آزاد بشوم این به خاطر این است که فلانی -یک کسی در نظرم بود- رفته پیش فلان آقا و وساطت کرده، او هم به دستگاه گفته و مثلاً وسیلهی آزادیِ ما را فراهم کردند؛ پیشِ خودم یک چنین توصیهای به نظرم رسید که کسی رفته توصیه کرده و این جور چیزها. گفتم حالا تفألی بزنم به قرآن؛ تفأل زدم، این آیه آمد: فَلا یَستَطیعونَ تَوصیَةً وَ لا اِلی اَهلِهِم یَرجعون.(2) امید به غیر خدا که انسان میبندد، این جوری است دیگر: لا یَستَطیعونَ تَوصیَةً وَ لا اِلی اَهلِهِم یَرجعون. و همین جور هم شد؛ روز شنبه آزاد نشدیم و بعد هم معلوم شد که اصلاً آنچه من در ذهنم بوده که فلانی به فلانی سفارش میکند، توصیه میکند، اصلاً اتّفاق نیفتاد! 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 148 الأمالي (للمفيد)، ص: 274؛ الأمالي (للطوسي)، ص: 36؛ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ): إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا يَسْأَلَ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ، وَ لَا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ، أَلَا فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا، فَإِنَّ لِلْقِيَامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفاً، كُلُّ مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرمود:هر گاه يكى از شما بخواهد هر چه از خدا مسألت مىكند خداوند به او بدهد بايد از همه مردم نااميد شده و اميدى جز به خداوند عزيز نداشته باشد،زمانى كه خداوند به اين حالت از قلب او اطلاع پيدا كرد چيزى از خدا سؤال نمى- كند مگر كه خدا به او بدهد.پس محاسبه و حسابرسى كنيد نفس خودتان را پيش از آنكه از آن حسابجوئى شويد،همانا در قيامت پنجاه محل بازرسى است كه معطلى در هر كدام به هزار سال مىرسد،سپس امام اين آيه را قرائت فرمود:«در روزى كه اندازهاش پنجاه هزار سال است از آنچه مىشماريد» 1 ) سوره مبارکه يس آیه 50 فَلا يَستَطيعونَ تَوصِيَةً وَلا إِلىٰ أَهلِهِم يَرجِعونَ ترجمه : (چنان غافلگیر میشوند که حتّی) نمیتوانند وصیّتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها - 1396/03/31 عنوان فیش :کسب رضایت الهی در روزهای پایانی ماه رمضان کلیدواژه(ها) : رضای الهی, فرصت ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما در روزهای پایانی ماه رمضان هستیم. از این ریاضت یکماهه و لطافت و رقّتی که برای شما بهطور طبیعی بر اثر روزه، بر اثر دعا و عبادت حاصل شده، حدّاکثر استفاده را بکنید. تحکیم رابطهی با پروردگار، کمککننده است، گرهگشا است. این مطالبی که در اینجا ذکر شد، بخشهای کوچکی از مشکلات ما و مشکلات کشور ما و مشکلات انقلاب ما و نظام ما است. خیلی مشکلات در بخشهای گوناگون وجود دارد که باید برطرف بشود با همّت من و شما، با تلاش من و شما؛ ارتباط ما با خدا به ما قدرت میدهد، به ما امید میدهد، به ما دلخوشی میدهد. علاوه بر اینکه همهی این بحثهای دنیایی، مقدّمه است؛ مقدّمه است برای تعالی روحی، برای عروج؛ قدر بدانید ماه رمضان را. این دعای «اَللّهُمَّ اِن لَم تَکُن رَضیتَ عَنّی فی ما مَضیٰ مِن شَهرِ رَمَضان فَمِنَ الانَ فَاَرضَ عَنّی»(1) دعای مهمّی است؛ اگر تاکنون نتوانستهایم رضایت الهی را، خشنودی الهی را به دست بیاوریم، از خدا بخواهیم که از همین لحظه مشمول رضایت الهی بشویم یا مشمول مغفرت الهی بشویم. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، ج1، ص364. إِنْ كُنْتَ رَضِيتَ عَنِّي فِي هذا الشَّهْرِ فَازْدَدْ عَنِّي رِضا، وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ رَضِيتَ عَنِّي فَمِنَ الآنِ فَارْضَ عَنِّي يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين. ترجمه : دعای امام صادق علیهالسلام در دهه آخر ماه رمضان: ... اگر در این ماه از من خشنود بودهاى، بر خشنودیات از من بیفزا، و اگر خشنود نبودهاى از هم اکنون از من خشنود شو، اى مهربانترین مهربانان. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1396/03/22 عنوان فیش :نجات از قساوت؛ مایهی نجات کلیدواژه(ها) : فرصت ماه مبارک رمضان, تضرّع به درگاه الهی, قساوت قلب نوع(ها) : حدیث متن فیش : این فرصت [ماه رمضان] را باید برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولین محترم، بخصوص ماها، خیلی مغتنم بشماریم؛ فرصت انابه است، فرصت رجوع به خدای متعال است، فرصت نورانی کردن دل و طراوت دادن به دلها است و فرصت تضرّع است؛ پیش خدای متعال تضرّع کنیم. هرکدام از شماها در هر بخشی که مشغول کار هستید، مطمئنّاً مشکلاتی دارید، کمبودهایی دارید، نیاز دارید به عناصری، به عواملی؛ اینها را از خدا باید بخواهیم. در کنار تلاشِ شما مطمئنّاً دعای شما و تضرّع شما یک امر لازمی است؛ این تضرّع را بایستی ما فراموش نکنیم. در چند دعا ازجمله دعای شریف ابیحمزهی ثمالی [آمده]: وَ لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک،(1) راه نجات ما تضرّع به نزد پروردگار متعال است. خب تضرّع پیش خدای متعال که مایهی نجات ما است -میگوییم «لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک»- این تضرّع، چطور وسیلهی نجات است؟ انسانهای ضعیف هم گاهی ممکن است تضرّع کنند نزد انسانهای دیگر؛ فرق این [دو] چیست؟ فرق و تفاوت میان تضرّع عندالله و تضرّع عند «بندگان خدا» در چیست؟ مهم این است که به این نکته توجّه کنیم. تضرّع در مقابل بندگان خدا برای این است که شما دل آنکس را که پیش او تضرّع میکنید، نرم کنید؛ [امّا] تضرّع عندالله برای این است که دل خودمان را نرم کنیم؛ دل خودمان را نجات بدهیم از قساوت؛ این مایهی نجات است. اگر دل از حالت قساوت خارج شد و نرم شد، نورانیّت پیدا خواهد کرد. این نورانیّت دل است که راهها را به روی انسان باز میکند، به انسان امید میبخشد، به انسان تلاش میبخشد، انسان را در راههای صحیح و درست هدایت میکند. تقوا وقتی بود، خدای متعال هدایتش را به انسان عنایت میکند. این تقوا ناشی از همان نرمش دل و لطافت دل و نورانیّت دل است؛ اصل قضیّه این است. در سورهی مبارکهی زمر [آمده]: فَوَیلٌ لِلقٰسِیَةِ قُلوبُهُم مِن ذِکرِ اللهِ اُولٰئِکَ فی ضَلٰلٍ مُبین؛(2) دلِ سخت، دلِ دچار قساوت، اینجوری است. گمراهی آشکار برای اینها در این آیه ذکر شده. در سورهی مبارکهی مائده دربارهی بنیاسرائیل میفرماید: فَبِما نَقضِهِم میثاقَهُم لَعَنّـٰهُم وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم قاسِیَة؛(3) مظهر لعنت الهی، قساوت قلب آنها است که بر اثر عمل خود آنها است: فَبِما نَقضِهِم میثاقَهُم؛ معاهدهی خودشان با خدای متعال را فراموش کردند، نقض کردند. اینها چیزهایی است که در جامعهی مؤمن ما باید مورد توجّه باشد؛ بخصوص برای ما مسئولین که هرکدام در یک بخشی، باری بر دوش داریم. در سورهی مبارکهی بقره، باز دربارهی بنیاسرائیل [میفرماید]: ثُمَّ قَسَت قُلوبُکُم مِن بَعدِ ذٰلِکَ فَهِیَ کَالحِجارَةِ اَو اَشَدَّ قَسوَةً وَ اِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنهُ الاَنهار؛(4) از سنگ سختتر شد دلهایتان؛ این را پیغمبر اکرم از قول پروردگار در مقام مجادله و محاجّهی با یهودیهای مدینه بیان میفرماید و گذشتهی آنها را به یادشان میآورد. همهی اینها برای ما وسیلهی درس و آگاهی و عبرت و موعظه است، باید سعی کنیم. در یک روایتی در کافی شریف است: وَ القاسِی القَلبِ مِنّی بَعید؛(5) بُعد از خدای متعال، بدترین آفت برای انسان است؛ که انسان از خدای متعال دور بشود و قساوت قلب این خصوصیّت را دارد که انسان را دور میکند. یا در یک روایت دیگر: ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ اَعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلب.(6) خب از این ایّام باید استفاده کرد. فرصت خوبی است ماه مبارک رمضان؛ هم [بهواسطهی] دعاها در این ماه -چه آنچه مربوط به سحرها است، چه آنچه مربوط به روزها یا شبها است- که دعاهایی است که مضامین آنها دل ما را نرم میکند، و هم خود نفْس روزهداری و توجّه به وظیفه؛ ما به این احتیاج داریم. جامعهی اسلامی و انقلابی ما اگرچنانچه از ذکر الهی و یاد الهی و خشوع در مقابل پروردگار و تضرّع در مقابل پروردگار غافل بشود، مطمئنّاً ضربه خواهد خورد، سیلی خواهد خورد؛ مطمئنّاً ناکام خواهد شد. ما به آن اهداف والا، به آن خواستههای مطلوب، در صورتی میرسیم که بتوانیم یک تلاش مؤمنانه و صادقانهای را دنبال بکنیم؛ و آن جز با توجّه به خدای متعال و افزایش نورانیّت دل و ارتباط دل با خدای متعال ممکن نیست؛ این آن عرض ما در مورد اغتنام فرصت ماه رمضان که به نظر من از همهی آنچه عرض خواهیم کرد مهمتر است. اساس حرف ما این است؛ باید مراقب باشیم. البتّه من خودم اوّلین مخاطب این حرفها هستم؛ بنده بیشتر از شما مسئولیّت دارم و بار سنگینتری از بارهای شما دارم، خود من به این حرفها بیشتر احتیاج دارم؛ برای من، برای شما، لازم است که توجّه کنیم، استفاده کنیم از این ماه، از این فرصت؛ شبهای قدر هم که در پیش است. 1 ) مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583 اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛ ... وَ لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک ... ترجمه : ... نیست راه نجات از تو مگر بوسیله تضرع و زاری به سوی تو ... 2 ) سوره مبارکه الزمر آیه 22 أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدرَهُ لِلإِسلامِ فَهُوَ عَلىٰ نورٍ مِن رَبِّهِ ۚ فَوَيلٌ لِلقاسِيَةِ قُلوبُهُم مِن ذِكرِ اللَّهِ ۚ أُولٰئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه : آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند! 3 ) سوره مبارکه المائدة آیه 13 فَبِما نَقضِهِم ميثاقَهُم لَعَنّاهُم وَجَعَلنا قُلوبَهُم قاسِيَةً ۖ يُحَرِّفونَ الكَلِمَ عَن مَواضِعِهِ ۙ وَنَسوا حَظًّا مِمّا ذُكِّروا بِهِ ۚ وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلىٰ خائِنَةٍ مِنهُم إِلّا قَليلًا مِنهُم ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاصفَح ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ ترجمه : ولی بخاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف میکنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد! 4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 74 ثُمَّ قَسَت قُلوبُكُم مِن بَعدِ ذٰلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنهُ الأَنهارُ ۚ وَإِنَّ مِنها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخرُجُ مِنهُ الماءُ ۚ وَإِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ ترجمه : سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهای از سنگها میشکافد، و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف برمیدارد، و آب از آن تراوش میکند؛ و پارهای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر میافتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. 5 ) الكافي، شیخ کلینی ج2 ص 329؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ج10 ص 293؛ بحار الأنوار،علامه مجلسی ج70 ص 398؛ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى ع يَا مُوسَى لَا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ. ترجمه : در آنچه خداى عز و جل با موسى عليه السّلام مناجات كرد اين بود كه: اى موسى در دنيا آرزوى خود را دراز مكن كه دلت سخت، و سخت دل از من دور است. 6 ) تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على ص 296؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی ج75 ص 176؛ إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ. ترجمه : خداوند را مجازاتهائى روحى و جسمى است، همچون تنگى در اسباب زندگى، و سستى در عبادت، و هيچ بندهاى به چيزى بدتر از سنگدلى (قساوت قلب) عقوبت نشده است. مربوط به :بیانات در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (علیهالسلام) - 1396/02/20 عنوان فیش :حضرت بقیّةالله(ع)وسیلهای است برای عرض عبودیّت به درگاه خداوند کلیدواژه(ها) : حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف, تقرب نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از برجستهترین خصوصیّات ماه شعبان مسئلهی ولادت باسعادت قطب عالم امکان، حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) است. برجستگی این روز و شب با این ولادت بزرگ بسیار بیشتر و مضاعف شده است. البتّه شب نیمهی شعبان شب مبارکی است، شب دعا است، شب مناجات است، گفته شده است که از موارد لیلةالقدر است، لکن با این ولادت همهی اینها مضاعف میشود. یک توجّهی به وجود مقدّس بقیّةالله (ارواحنا فداه) بکنیم با چند نکته¬ی کوتاه در مورد آن بزرگوار…در مورد امام زمان (عجّلاللهلهالفرج و سلاماللهعلیه) نکتهی اوّل این [است] که این بزرگوار داعیالله است. نگاه به آن بزرگوار وسیلهای است برای عرض ارادت و عبودیّت به درگاه حضرت حقّ متعال. اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا داعیَ اللهِ وَ رَبّانیَّ آیاتِه؛(1) همهچیز، همهی انبیا، همهی اولیا، همهی مقدّسات، همهی ارواح طیّبه که نورافشانی میکنند بر زندگی ما، بر عالم ما، بر همهی عالم وجود، آیات حقّند، جلوههای حضرت پروردگارند؛ این نکتهای است که باید توجّه داشت. به امام زمان توجّه میکنیم، توسّل میکنیم، در مقابل آن بزرگوار عرض خاکساری میکنیم، برای اینکه این خاکساری به ذات احدیّت برسد و پیش خدای متعال اظهار عبودیّت کرده باشیم 1 ) إقبالالأعمال ،سیدبن طاووس ص 295 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 99 ص 104 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 532 (دعای ندبه) ؛ الأربعة الحمد لله الذي لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك في أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذي لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت [و قدرت] لهم الذكر العلي و الثناء الجلي و أهبطت عليهم ملائكتك و أكرمتهم [كرمتهم] بوحيك و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذرائع [الذريعة] إليك و الوسيلة إلى رضوانك فبعض أسكنته جنتك إلى أن أخرجته منها و بعض [و بعضهم] حملته في فلكك و نجيته و من آمن معه [مع من آمن] من الهلكة برحمتك و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق في الآخرين ...... ترجمه : سپاس خداوندی را که جز او خدایی نیست و ستایش از آن اوست که پروردگار جهانیان است و درود وسلام فراوان خداوند بر محمد که پیامبرش بود و بر خاندان او باد. خدایا از آنچه تدبیر تو در مورد دوستانت جاری است کسانی که برای خود و دین خود برگزیدی سپاس از آن توست زمانی که برای ایشان نعمت های فراوان وپایدار که نابودی برایشان نیست برگزیدی بعد از اینکه بی میلی به دنیا را در مقامات این دنیای پست و به طلا و زیور آن برایشان شرط کردی(مجبور کردی) و آنان نیز به آن متعهد شدند و به پیمان داری ایشان آگاه گشتی و آنان را تصدیق کردی و برایشان یاد و نامی بلند و ستایش آشکار و والا قرار دادی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و با وحی خود گرامیشان داشتی و با علم خود یاریشان نمودی و ایشان را وسیله به سوی خود و خشنودیت قرار دادی پس یکی از آنان را ساکن بهشتت کردی تا وقتی که از آنجا بیرونش کردی و دیگری را سوار بر کشتیت ساختی و او و کسانی که ایمان آورده بودند و همراهش بودند با مهربانی خود از نابودی نجات دادی و دیگری را برای خویش دوست واقعی قرار دادی که نام و آوازه نیکو را در بین دیگران از تو درخواست کرد... مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1396/02/10 عنوان فیش :خوشا به حال کسی که نعمت خداوند را به کفران تبدیل نکند کلیدواژه(ها) : تغییر نعمت, شکر نعمت, حفظ نعمت نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن أَبِی عَبدِاللهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: طُوبىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً طُوبىٰ لِلمُتَحابّین فِی الله. (۱) طُوبىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً این بسیار مطلب مهمّی است: مسئلهی تبدیل نعمت خدا به کفران؛... گاهی خدای متعال نعمتی به انسان داده است؛ فرض بفرمایید نعمت «بیان»، خب نعمتی است؛ میتوان این نعمت را در راه ترویج معارف الهی به کار برد، میتوان هم آن را در جهت عکس بهکار برد؛ این نعمت را اگر کسی در جهت عکس مقاصد الهی به کار ببرد، کفران این نعمت را کرده، نعمت را تبدیل کرده است به کفر. فرض بفرمایید داشتن مال دنیا یک نعمت است؛ مال دنیا، نعمتی است که خداوند به بعضی عنایت میکند؛ میتوان با این نعمت، درجات عالیه را کسب کرد -صدقه داد، انفاق کرد، کسانی را از بدبختی و از هلاکت و گرسنگی نجات داد- میتوان هم بعکس، این پول را در راههای فساد، در راههای حرام، در راه اشاعهی محرّمات، در راه افساد خود و دیگران به کار برد؛ این کفران نعمت الهی است. قدرت و توانایی مدیریّت و احراز مناصب مدیریّتی یک نعمت است؛ یک روزی بود که ما و شما باید همینطور در جریان تصمیم مدیران جامعه -که به دشمنان دین و دشمنان کشور وابسته بودند- حرکت میکردیم، بدون اینکه اختیاری داشته باشیم؛ امروز، بسیاری از خود ما جزو مدیران کشور هستیم -در هر بخشی که هستیم، در هر حدّی که هستیم- و قدرت ایجاد مسیر، تغییر مسیر، تصحیح مسیر را خدای متعال به ما داده است؛ خب این یک نعمت است. این نعمت را چهجور مصرف میکنیم؟ اگر در جهت خدمت به مردم و هدایت جامعه به آن سمتی که مطلوب دین خدا است این مدیریّت بهکار رفت، خب این شکر نعمت است؛ اگر چنانچه در این جهت بهکار نرفت، معطّل ماند یا عکسش بهکار رفت، این کفر نعمت است. گاهی این کفران نعمتها، بهحدّی است که قابل جبران هم نیست… 1 ) الامالی، شیخ طوسی ص 21؛ الأمالي، شیخ مفید ص 252؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی ج68 ص46؛ طُوبَى لِمَنْ لَمْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً، طُوبَى لِلْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ. ترجمه : خوشا بحال آن كس كه نعمت خدا را به ناسپاسى تبديل نكردخوشا بحال كسانى كه در راه خدا با هم دوستى مى كنند. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۶ - 1395/12/30 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(۱). اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها. میلاد مبارک حضرت فاطمهی زهرا، صدّیقهی کبریٰ (سلاماللهعلیها) را و عید نوروز را به همهی شما هممیهنان عزیز تبریک عرض میکنم. عیدتان مبارک باشد هممیهنان عزیز، ملّت بزرگ ایران، جوانان عزیز، قشرهای گوناگون مردم! و بویژه تبریک عرض میکنم به خانوادههای عزیز شهیدان و جانبازان و ایثارگران و همچنین به همهی ملّتهایی که با عید نوروز آشنا هستند و آن را گرامی میدارند. خدای متعال را بر این فرصت سپاس میگویم که یک بارِ دیگر توفیق داد عید نوروز را به شما ملّت عزیز ایران تبریک عرض کنم؛ امیدواریم که سالِ بسیار خوب و مبارک و بابرکتی و همراه با امنیّت و رفاهی در انتظار ملّت ایران باشد و سال ۹۶، انشاءالله سال خوشی برای همهی ملّت ایران و برای مسلمانان جهان باشد؛ همهی خانوادههای ایرانی، همهی ایرانیان عزیز انشاءالله در این سالی که در این لحظه آغاز شد، مشمول لطف و رحمت و برکت الهی باشند. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم - 1395/10/19 عنوان فیش :لزوم توجه به دشمن درونی کلیدواژه(ها) : دشمن درونی, دشمن درونی.دشمن بیرونی نوع(ها) : حدیث متن فیش : دشمن، امروز مشخّصاً عبارت است از آمریکا، انگلیس، زرسالاران بینالمللی، صهیونیستها و دنبالههایشان؛ حالا دنبالههایشان خیلی اهمّیّتی ندارند، ارزشی ندارند که آدم اسم از آنها بیاورد؛ اصلیها اینها هستند. آمریکا دشمن است با جمهوری اسلامی، با ایران مستقل، با ایران روبهجلو و پیشرونده؛ انگلیس که مستعمرِ پیرِ ازکارافتادهی دورهی قبل است و حالا باز مجدّداً به این منطقه میخواهد نفوذ کند، دشمن است؛ صهیونیستها دشمنند؛ سرمایهداران بینالمللی و زرسالاران بینالمللی دشمنند؛ اینها دشمنهای اصلی [هستند]. البتّه این را هم عرض بکنم که فقط اینها هم دشمن نیستند، علاوهی بر اینها یک دشمن دیگری وجود دارد و او درون خود ما است. خود ما یعنی چه؟ یعنی من، شما، فلان مسئول، فلان جوان. آن دشمن درونی چیست؟ آن دشمن درونی عبارت است از بیانگیزگی، ناامیدی، بیحالی، بینشاطی، تنبلی؛ اینها دشمن ما است. اَللّهُمَّ اِنّى اَعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَمِ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَةِ وَ الفَترَةِ وَ المَسکَنَة؛ اینها دشمنهای ما هستند. اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع؛(1) اینها دشمنان درونی ما هستند؛ همه را به گردن بیرونیها نمیاندازیم. ما هم اگر بد عمل کنیم، اگر به وقت عمل نکنیم، اگر تنبلی کنیم، اگر دشمن را اشتباه بگیریم، اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی -که حالا برادر ما است، ولو ناباب و ناراه است- شیطان اکبر ما شد، ضربه خواهیم خورد. پس این هم دشمن ما است، حواسمان باشد. وقتی ما میگوییم دشمن خارجی، معنایش این نیست که در خودمان هیچگونه نقصی وجود ندارد؛ نه، سیاستهای غلط، سیاستهای بد، رفتارهای بد، اختلافات گوناگونِ بیوجه، تنبلی کردن، اقدام نکردن، تنگنظری، اینها دشمنان ما است؛ اینها هم هست. 1 ) الكافي،شیخ کلینی ج2 ص 586؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی ج84 ص 271؛ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ «1» وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ خَيْرَ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ* وَ لَا تُؤَخِّرْنِي مَعَ الْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِيَ وَ خُذْ بِي سَبِيلَ الصَّالِحِينَ وَ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ تُحْيِينِي وَ تُمِيتُنِي عَلَيْهِ وَ تَبْعَثُنِي عَلَيْهِ إِذَا بَعَثْتَنِي وَ ابْرَأْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّكِّ فِي دِينِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي نَصْراً فِي دِينِكَ وَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ فَهْماً فِي خَلْقِكَ وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْهَرَمِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ الْفَتْرَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تَنْفَعُ وَ أُعِيذُ بِكَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ أَحَدٌ وَ لَا أَجِدُ مِنْ دُونِكَ مُلْتَحَداً فَلَا تَخْذُلْنِي وَ لَا تُرْدِنِي فِي هَلَكَةٍ وَ لَا تُرِدْنِي بِعَذَابٍ أَسْأَلُكَ الثَّبَاتَ عَلَى دِينِكَ وَ التَّصْدِيقَ بِكِتَابِكَ وَ اتِّبَاعَ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ اذْكُرْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ لَا تَذْكُرْنِي بِخَطِيئَتِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ إِنِّي إِلَيْكَ رَاغِبٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَ مَنْطِقِي وَ ثَوَابَ مَجْلِسِي رِضَاكَ عَنِّي وَ اجْعَلْ عَمَلِي وَ دُعَائِي خَالِصاً لَكَ وَ اجْعَلْ ثَوَابِيَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ اجْمَ ترجمه : از امام صادق (ع)، مىگفت: بار خدايا! دلم را پر از مهر خود كن و از ترس خودت و از تصديق و ايمان به تو و از بيمت و از اشتياق درگاهت يا ذو الجلال و الاكرام، بار خدايا! لقايت را محبوبم ساز و در لقايت خير و رحمت و بركت برايم مقرر دار و مرا به نيكان پيوند و با بدان به دنبال مگذار و مرا به نيكان گذشته پيوند، و با نيكان به جا مانده همراه كن، و مرا به راه نيكان بر، و مرا در باره خودم كمكى كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه رها كردى بر مگردان، يا ربّ العالمين! از تو خواهم ايمانى كه به سر نيايد تا تو را ملاقات كنم، مرا زنده دارى و بميرانى بر آن و مبعوثم كنى گاه انگيزشم بر آن، و دلم را از خودنمائى و شهرتجوئى و شكّ در دينت پاك كن. بار خدايا! به من بده يارى در دينت و نيرو در پرستشت و فهم در آفرينشت و دو بهره از رحمتت و رويم را به نورت سپيد كن و مرا رغبت ده بدان چه در نزد تو است، جانم را بگير در راه خودت و بر كيش خودت و كيش رسولت. بار خدايا! به تو پناهم از تنبلى و پيرى و ترسناكى و بخل و غفلت و سخت دلى و سستى و زبونى، و به تو پناهم پروردگارا از ذاتى كه سيرى ندارد و از دلى كه ترس ندارد و از دعائى كه شنوده نشود و نمازى كه سود ندهد، به تو پناهنده سازم خودم و خاندانم و نژادم را از شيطان رجيم. بار خدايا! راستش اين است كه احدى مرا در برابر تو پناهى نتواند داد و جز تو پشتيبانى نيابم، مرا وامگذار و به هلاكت و عذاب مسپار، از تو خواهم كه در دينت پايدار باشم و به قرآنت ايمان دارم و پيروى رسولت كنم. بار خدايا! مرا به مهرت ياد كن و به خطايم ياد مكن، و از من بپذير و از فضلت بيفزايم، زيرا من به تو رو دارم، بار خدايا! ثواب مجلس و گفتارم را رضاى خود مقرر دار و كردار و دعايم را خالص درگاه خود ساز و ثواب مرا بهشت مقرر كن به رحمت خودت، و فراهم آر برايم هر آنچه از تو خواستم و از فضلت بر آن بيفزا، زيرا من به تو رو دارم. بار خدايا! ستارهگان سرازير به افق شدند و ديدهها همه در خوابند و توئى زنده و پاينده، از تو نهان نسازد چيزى را شب تار و نه آسمان پر از برج و نه زمين گسترده و نه درياى عميق ژرف و نه تاريكيهاى بر هم و درهم رحمت خود را شبانه به هر كدام خلقت كه خواهى بدهى، بدانى خيانت ديدهها و آنچه نهان كنند سينهها، من در بارهات گواهم بدان چه خودت در باره خود گواهى و فرشتهها مربوط به :گزیدهای از بیانات در دیدار نخبگان و دانشجویان بسیجی مدالآور دانشگاه شریف - 1395/10/13 عنوان فیش :موفّقیّتهای نظام بر اثر ایستداگی و ثبات کلیدواژه(ها) : مقاومت, ایستادگی در راه خدا, ایستادگی مقابل انحراف نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر بخواهیم کشور، ملّت، جامعهی بشری به سعادت برسد، راهش این است که آرمانهای دینی و آرمانهای الهی را برتر از همهی آرمانها قرار بدهیم؛ این در اقتصاد ما باید اثر بگذارد، در کار علمی ما باید اثر بگذارد، در ادارهی کشور ما باید اثر بگذارد، در گزینش مدیران کشوری باید اثر بگذارد، در حرکت فکری خود ما [هم باید] اثر بگذارد. خب، خوشبختانه امروز مجموعهی بزرگی از جوانهای کشور -بسیج، بسیج دانشجویی، کسانی که بهعنوان فکر اسلامی و فکر انقلابی امروز دارند در کشور حرکت میکنند که تعدادشان هم بسیار زیاد است- دارند این فکر را دنبال میکنند؛ این فکر را نگه دارید. بدانید که حوادث گوناگون، انسان را دچار تغییرات فکری میکند؛ گاهی انحرافها و زاویهها خیلی ریز شروع میشود، لکن وقتی ادامه پیدا میکند، این فاصله از خطّ مستقیم و اصلی مدام زیاد میشود. به این توجّه داشته باشید. آن کسانی که توانستند کارهای بزرگ را در این مملکت انجام بدهند که یکی از آنها مسئلهی انقلاب است، یکی مسئلهی دفاع مقدّس و مانند اینها است -که من توصیه میکنم خاطرات دفاع مقدّس را شما جوانها بخوانید، اینها خیلی باارزش است؛ بنده که جای پدربزرگ شماها هستم و خودم هم در جنگ بودهام و دیدهام، وقتی میخوانم، برای من جدید است، برای من مهم است، برای من بدیع و تازه و تأثیرگذار است- این موفّقیّتهایی که ما در دفاع هشتساله پیدا کردیم، یا در خود انقلاب پیدا کردیم، یا در برخوردها و تعارضات شدیدی که در طول این قریب چهل سال با انقلاب بوده پیدا کردیم، ناشی از ایستادگی و ثبات بوده. آنهایی که یک روز اینجوریاند، یک روز آنجوریاند، تلوتلو میخورند، به تعبیر امیرالمؤمنین «اِنَّکَ لَقَلِقُ الوَضینِ تُرسِلُ فی غَیرِ سَدَد»(۱)[هستند]؛ یعنی کسی که حضرت آن شخص را تشبیه کردهاند به یک شتری که بارش را روی پشتش سست بستهاند و همینطور که راه میرود این بار از اینطرف میافتد یا از آنطرف میافتد؛ طبعاً نمیتواند مستقیم راه برود؛ از این باید ترسید، از این باید پرهیز کرد. در دعا میخوانیم: اَسئَلُکَ الثَّباتَ عَلَی دینِک؛(۲) ثبات و ایستادگی در دین و در راه انقلاب یک چیز بسیار مهمّی است، به این بایستی توجّه کرد. 1 ) خطبه 162 : از سخنان آن حضرت است به يكى از يارانش هنگامى كه پرسيد: چگونه قومتان شما را از خلافت باز داشتند در صورتى كه از همه سزاوارتر بوديد فرمود: يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ( صلى الله عليه وآله ) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ . وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ . ترجمه : اى برادر بنى اسدى، تو را اضطراب و بىقرارى است، سخن در غير صواب مىگويى ترجمهنهجالبلاغه(انصاريان)، صفحهى 364 با اين حال تو را حرمت خويشى و حق پرسش است، طلب علم كردى پس بدان: اما استبداد ديگران در امر خلافت عليه ما- با اينكه ما از نظر نسب والاتر، و از نظر پيوند با رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله محكمتريم- محض اين بود كه انحصار طلبى كردند و از رسيدن آن به ما بخل ورزيدند، و ما اهل بيت پيامبر هم با سخاوت از آن گذشتيم، حاكم خداست، و روز قيامت روز بازگشت به اوست. «و داستان اين غارتگرى را كه در جاى خود انجام گرفت رها كن.» و از اين مسأله مهم در رابطه با فرزند ابو سفيان ياد كن، كه راستى روزگار مرا پس از گرياندن خنداند. به خدا قسم عجبى نيست، كه ديگر از شدّت عجب جاى تعجّب باقى نگذارد، و كژى فراوان به بار آورد. آنان كوشيدند تا نور خدا را از چراغش خاموش كنند، و فوران چشمه حق را مانع شوند، و ميان من و خودشان آب صاف را گل آلود و با آميز كردند. اگر اين مشكلات از ما و آنان برداشته شد آنها را به سوى حقّ خالص سوق خواهم داد، و اگر چيز ديگرى شد. «خود را از غم و اندوه بر آنان تلف مكن، كه خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست» 162 1 ) الکافی، شیخ کلینی ج 2 ص 586؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی ج84، ص 271؛ ُ اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ «1» وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ خَيْرَ الرَّحْمَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ* وَ لَا تُؤَخِّرْنِي مَعَ الْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِيَ وَ خُذْ بِي سَبِيلَ الصَّالِحِينَ وَ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ تُحْيِينِي وَ تُمِيتُنِي عَلَيْهِ وَ تَبْعَثُنِي عَلَيْهِ إِذَا بَعَثْتَنِي وَ ابْرَأْ قَلْبِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّكِّ فِي دِينِكَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي نَصْراً فِي دِينِكَ وَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ فَهْماً فِي خَلْقِكَ «3» وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْهَرَمِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ الْفَتْرَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تَنْفَعُ وَ أُعِيذُ بِكَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ أَحَدٌ وَ لَا أَجِدُ مِنْ دُونِكَ مُلْتَحَداً فَلَا تَخْذُلْنِي وَ لَا تُرْدِنِي فِي هَلَكَةٍ وَ لَا تُرِدْنِي بِعَذَابٍ أَسْأَلُكَ الثَّبَاتَ عَلَى دِينِكَ وَ التَّصْدِيقَ بِكِتَابِكَ وَ اتِّبَاعَ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ اذْكُرْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ لَا تَذْكُرْنِي بِخَطِيئَتِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ إِنِّي إِلَيْكَ رَاغِبٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَ مَنْطِقِي وَ ثَوَابَ مَجْلِسِي رِضَاكَ عَنِّي وَ اجْعَلْ عَمَلِي وَ دُعَائِي خَالِصاً لَكَ وَ اجْعَلْ ثَوَابِيَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ اجْمَعْ لِي جَمِيعَ مَا ترجمه : از امام صادق (ع)، مىگفت: «بار خدايا! دلم را پر از مهر خود كن و از ترس خودت و از تصديق و ايمان به تو و از بيمت و از اشتياق درگاهت يا ذو الجلال و الاكرام، بار خدايا! لقايت را محبوبم ساز و در لقايت خير و رحمت و بركت برايم مقرر دار و مرا به نيكان پيوند و با بدان به دنبال مگذار و مرا به نيكان گذشته پيوند، و با نيكان به جا مانده همراه كن، و مرا به راه نيكان بر، و مرا در باره خودم كمكى كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه رها كردى بر مگردان، يا ربّ العالمين! از تو خواهم ايمانى كه به سر نيايد تا تو را ملاقات كنم، مرا زنده دارى و بميرانى بر آن و مبعوثم كنى گاه انگيزشم بر آن، و دلم را از خودنمائى و شهرتجوئى و شكّ در دينت پاك كن. بار خدايا! به من بده يارى در دينت و نيرو در پرستشت و فهم در آفرينشت و دو بهره از رحمتت و رويم را به نورت سپيد كن و مرا رغبت ده بدان چه در نزد تو است، جانم را بگير در راه خودت و بر كيش خودت و كيش رسولت. بار خدايا! به تو پناهم از تنبلى و پيرى و ترسناكى و بخل و غفلت و سخت دلى و سستى و زبونى، و به تو پناهم پروردگارا از ذاتى كه سيرى ندارد و از دلى كه ترس ندارد و از دعائى كه شنوده نشود و نمازى كه سود ندهد، به تو پناهنده سازم خودم و خاندانم و نژادم را از شيطان رجيم. بار خدايا! راستش اين است كه احدى مرا در برابر تو پناهى نتواند داد و جز تو پشتيبانى نيابم، مرا وامگذار و به هلاكت و عذاب مسپار، از تو خواهم كه در دينت پايدار باشم و به قرآنت ايمان دارم و پيروى رسولت كنم. بار خدايا! مرا به مهرت ياد كن و به خطايم ياد مكن، و از من بپذير و از فضلت بيفزايم، زيرا من به تو رو دارم، بار خدايا! ثواب مجلس و گفتارم را رضاى خود مقرر دار و كردار و دعايم را خالص درگاه خود ساز و ثواب مرا بهشت مقرر كن به رحمت خودت، و فراهم آر برايم هر آنچه از تو خواستم و از فضلت بر آن بيفزا، زيرا من به تو رو دارم. بار خدايا! ستارهگان سرازير به افق شدند و ديدهها همه در خوابند و توئى زنده و پاينده، از تو نهان نسازد چيزى را شب تار و نه آسمان پر از برج و نه زمين گسترده و نه درياى عميق ژرف و نه تاريكيهاى بر هم و درهم رحمت خود را شبانه به هر كدام خلقت كه خواهى بدهى، بدانى خيانت ديدهها و آنچه نهان كنند سينهها، من در بارهات گواهم بدان چه خودت در باره خود گواهى و فرشت مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر - 1395/06/30 عنوان فیش :اعلام امامت، شرط تحقق رسالت پیامبراکرم(ص) کلیدواژه(ها) : امامت و ولایت نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی غدیر اینقدر اهمّیّت دارد، آنوقت آن آیهی شریفهی دیگر که «یاَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ مآ اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه»،(1) معنایش روشن میشود. [میفرماید] اگر این حکم را ابلاغ نکنی، اصلاً رسالتت را انجام ندادهای. پیغمبر ۲۳ سال است دارد مجاهدت میکند -آن مجاهدات مکّه، آن مجاهدات مدینه، آن جنگها، آن فداکاریها، آن گذشتها، آن سختگیریهای بر خود، آن هدایت عظیم بشری که آن بزرگوار انجام داده است، اینها همه در این مدّت انجام گرفته- این چه حادثهای و چه عارضهای است که اگر نباشد، همهی اینها [گویی] نیست «وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه»، این نمیتواند چند حکم فرعی باشد؛ این یک چیزی فراتر از اینها است؛ آن چیست؟ امامت است. اوّلامام کیست؟ خود پیغمبر. امام صادق (علیهالسّلام) در منا فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ کانَ هُوَ الاِمام؛ پیغمبر، امام اوّل است؛ «ثُمَّ مِن بَعدِهِ عَلیِّبنِاَبیطالِب» و بعد بقیّهی ائمّه.(2) خدای متعال بعد از آنکه ابراهیم پیغمبر را آنهمه امتحان کرد، آنهمه مراحل سخت را ابراهیم گذراند -در نوجوانی در آتش افتاد؛ بعد آمد در بابل و در آن مناطقی که بود اینهمه تلاش کرد و زحمت کشید- به سنّ پیری که رسید، آنوقت خدا میفرماید: اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِمامًا؛(3) حالا میخواهم تو را امام قرار بدهم. امامت یعنی این. این، اعتقاد است؛ اعتقاد اسلامیِ مبتنی بر مبانی مستحکم و استدلالات غیرقابل خدشه است. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 67 يا أَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ ۖ وَإِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لا يَهدِي القَومَ الكافِرينَ ترجمه : ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند. 2 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی ج4، ص 466 ؛ إقبالالأعمال، سید بن طاووس، ص 330 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 47، ص 58 ؛ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع ثُمَّ هَهْ فَيُنَادِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَيْ عَشَرَ صَوْتاً ترجمه : عمرو بن ابى المقدام گفت حضرت صادق عليه السّلام را در روز عرفه ديدم در عرفات با صداى بلند ميفرمايد: مردم پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رهبر مردم بود پس از او علي بن ابى طالب بعد حضرت حسن و بعد امام حسين پس از ايشان علي بن الحسين و بعد محمّد بن علي بعد از ايشان من هستم بيائيد هر سؤالى داريد بكنيد از هر طرف سه مرتبه اين جملات را تكرار ميكرد چپ و راست، عقب، جلو مجموعا دوازده مرتبه فرمود. 3 ) سوره مبارکه البقرة آیه 124 وَإِذِ ابتَلىٰ إِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ۖ قالَ وَمِن ذُرِّيَّتي ۖ قالَ لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ ترجمه : (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر - 1395/06/30 عنوان فیش :حرکت به سمت صفات امیرالمومنین(ع)؛ وظیفه شیعیان کلیدواژه(ها) : الگو بودن امیرالمومنین (علیهالسلام), وظایف شیعیان نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما که معلوم است مثل امیرالمؤمنین نمیتوانیم زندگی کنیم، نمیتوانیم عمل کنیم، نمیتوانیم باشیم؛ خود آن بزرگوار هم فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک؛(۱) حضرت به حکّام و وُلات و استاندارهای خودش فرمود اینجور که من دارم عمل میکنم، شماها قادر نیستید اینجوری عمل کنید. ما بایستی این قلّه را نگاه کنیم. بارها ما عرض کردهایم: این قلّه است. به شما میگویند آقا! آن قلّه هدف است، به سمت آن قلّه حرکت کنید. وظیفهی ما این است، به سمت قلّه حرکت کنیم. همین صفات امیرالمؤمنین را [در نظر] بگیرید، بهقدر وسعمان، بهقدر توانمان در این جهت حرکت کنیم؛ در جهت عکس حرکت نکنیم. جامعهی ما در جهت زهد امیرالمؤمنین حرکت کند؛ نه اینکه مثل امیرالمؤمنین زهد بوَرزد -که نه میتوانیم و نه از ما آن را میخواهند- امّا در آن جهت حرکت کنیم؛ یعنی از اسراف، زیادهروی، چشموهمچشمی دور بشویم؛ اینجوری میشویم شیعهی امیرالمؤمنین. عمل ما کسانی را مؤمن به ما میکند. فرمود: کونوا لَنا زَیناً وَ لا تَکونوا عَلَینا شَیناً؛(2) فرمود زینت ما باشید. زینت ما بودن یعنی چه؟ یعنی جوری عمل کنید که وقتی کسی نگاه کرد بگوید: بهبه! شیعیان امیرالمؤمنین چقدر خوبند! آن که رشوه میطلبد، این زینت نیست، عیب است؛ آن که از بیتالمال زیادی میخواهد و زیادی میگیرد، این عیب برای شیعه است؛ آن که بر بدیها چشم میبندد و برای هدایت جامعه به سوی تقوا هیچ احساس مسئولیّتی نمیکند، این عیب است برای نظام اسلامی و جامعهی اسلامی؛ آن کسی که در زندگی شخصی خود اهل اسراف است، این عیب است. 1 ) نامه 45 : از نامههاى آن حضرت است به عثمان بن حنيف انصارى، كار گزارش در بصره، وقتى به حضرت خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كردهاند و او به آنجا رفته. أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ : وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ . وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ : إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَاوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ . ترجمه : اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافتهاى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مىشده پذيراييت كردهاند، خيال نمىكردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مىرانند، و توانگرشان را به مهمانى مىخوانند به لقمهاى كه بر آن دندان مىگذارى دقت كن، لقمهاى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مىدانى از راههاى حلال به دست آمده بخور. معلومت باد كه هر مأمومى را امامى است كه به او اقتدا مىكند، و از نور علمش بهره مىگيرد. آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد. به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيرهاى برنداشته، و عوض اين جامه كهنهام جامه كهنه ديگرى آماده نكردهام آرى از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است. مرا با فدك و غير فدك چه كار كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مىرود، و اخبارش پنهان مىگردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنههايش را ببندد اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مىدهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر مىخواستم هر آينه مىتوانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافتههاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد، يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گويندهاى گفته: «اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكمهايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند». آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختىهاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخىهاى زندگى الگويشان محسوب نشوم آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشهاش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهاى آن شكم را پر مىكند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بىخبر مىباشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهودهام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم. انگار گويندهاى از شما مىگويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مىگردد بدانيد درختان بيابانى چوبشان سختتر، و درختان سرسبز پوستشان نازكتر، و گياهان صحرايى آتششان قوىتر، و خاموشى آنها ديرتر است. من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مىباشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مىروم، و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزهها از ميان دانههاى درو شده بيرون رود. و از اين نامه است كه پايان آن است اى دنيا، از من فاصله بگير، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بيرون جستم، از دامهايت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههايت دورى گزيدم. كجايند گذشتگانى كه به بازيهايت آنان را فريفتى كجايند ملّتهايى كه با زر و زيورت آنان را مغرور نمودى اينك اينان گروگانهاى قبور، و فرورفته در لابلاى لحدهايند. به خدا قسم اى دنيا اگر موجودى قابيل ديدن، و جسمى سزاوار لمس بودى، حدود خدا را بر تو جارى مىساختم در رابطه با بندگانى كه به آرزوها فريبشان دادى، و ملتهايى كه در پرتگاههاى هلاكت انداختى، و پادشاهانى كه تسليم نابودى كردى و به سر چشمههاى بلا وارد نمودى، به جايى كه در ورود و خروجش امنيت نباشد. هيهات هر كس گام در لغزشگاههايت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهاى متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهاى تو به يك سو رود موفق گردد، و كسى كه از فتنههاى تو سالم است باكى ندارد كه گرفتار تنگى زندگى باشد، و دنيا نزد او مانند روزى است كه لحظه پايانش فرا رسيده. از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى، و عنان به دستت نگذارم تا هر كجا خواهى ببرى. قسم به خداوند، قسمى كه فقط اراده حق را از آن استثنا مىكنم، آنچنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان زمانى كه براى خوردن يابد شاد شود، و به جاى خورش به نمك قناعت كند، و كاسه چشمم را در گريههاى شب و روز قرار دهم تا چون چشمهاى كه آبش فرو رفته اشكى در آن نماند. آيا به همان گونه كه حيوان چرنده شكمش را با چريدن پر كند و بخوابد، و رمه گوسپند كه از علف سير مىشود و به جانب خوابگاهش مىرود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد چشمش روشن كه پس از ساليانى دراز به چهارپايان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا كند خوشا به حال كسى كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى كرده، تا وقتى كه خواب بر او چيره شود زمين را فرش خود گرفته، و دست را بالش زير سر كند، در ميان جمعيتى كه ترس از قيامت ديدههايشان را بيدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گوياست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بين رفته، «اينان حزب خدايند، و بدانيد كه حزب خدا رستگارانند». پسر حنيف از خدا پروا كن، و قرصهاى نان خودت تو را بس باشد، تا اين روش موجب خلاصىات از آتش جهنم گردد 2 ) امالی، شیخ صدوق، ص 400؛ امالی، شیخ طوسی، ص 440؛ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار،طبرسى، على بن حسن، ص 88؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج68ص 310؛ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ. ترجمه : سليمان بن مهران گويد روزى شرفياب حضور امام صادق (ع) شدم و چند تن از شيعیان آنجا بودند و شنيدم ميفرمود اى گروه شيعه زينت ما باشيد و زشتى ما نباشيد با مردم خوش زبانى كنيد و زبان خود نگهداريد و از زياده گوئى و بدگوئى بازش داريد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1395/04/16 عنوان فیش :خدا روز اول شوال را براى امّت اسلامى عید قرار داده است کلیدواژه(ها) : عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : تبریک عرض میکنم عید سعید فطر را به همهى شما برادران و خواهران عزیز که در این مجلس تشریف دارید، و به سفراى محترم کشورهاى اسلامى که حضور دارند، و به ملّت ایران که حقیقتاً شایسته است انسان با همهى وجود و با همهى دل به این ملّت بزرگ و مؤمن و وفادار و شجاع و فداکار تبریک بگوید عید سعید فطر را. همچنین تبریک عرض میکنیم این عید را به امّت بزرگ اسلامى که «اَلَّذى جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیدا»؛(1) خداى متعال این روز را براى امّت اسلامى عید قرار داده است. 1 ) إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج ۱، ۲۸۸ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۳۸۰ ؛ مفاتيحالجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۶، (اعمال روز عید فطر) اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیکوکارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستکارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :خطبههای نماز عید فطر - 1395/04/16 عنوان فیش :روز عیدفطر، روزی برای تکریم پیغمبر اکرم(ص) کلیدواژه(ها) : عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز هم که روز عید فطر است، روزی است که برای تکریم پیغمبر اکرم است؛ جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیدا، وَ لِمُحَمَّدٍ صلّی اللهُ علیهِ وَ آلِه ذُخرًا و شَرَفًا و کرامتًا وَ مَزیدا(۱) ؛ این احترام به پیغمبر و تکریم آن پیغمبر است از سوی مردم، مردمی که خدای متعال دربارهی پیغمبر فرمود: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم(2)؛سختیهای مردم بر او دشوار است. 1 ) إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج ۱، ۲۸۸ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۳۸۰ ؛ مفاتيحالجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۶، (اعمال روز عید فطر) اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیکوکارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستکارت [مخلصت] به تو پناه بردند. 1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 128 لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ ترجمه : به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم - 1395/04/05 عنوان فیش :خونبهای امیرالمومنین(ع) خدا است کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : این بزرگوار[ حضرت علی (ع)] بزرگترین شهید در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ بشر است. همچنانکه نسبت به حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) سیّدالشّهداء تعبیر «ثارالله» به کار رفته است، یعنی کسی که خونبهای او خدا است -معنای ثارالله این است؛ عظمت خونبهای او بهقدری است که جز خود خدای متعال هیچ چیز نمیتواند خونبهای این عزیزان باشد- عین همین تعبیر دربارهی امیرالمؤمنین است؛ چون شما میگویید: یا ثارَ اللهِ وَ ابنَ ثارِه؛(1) «وَ ابنَ ثارِه» یعنی امیرالمؤمنین هم در همین رتبهی عظمت از لحاظ خونبها است. عظمت این شهید بزرگوار، شهید در محراب، شهید در راه حق، شهید قاطعیّت، شهید استقامت، از این تعبیرات کاملاً آشکار است. 1 ) الكافي،ثقة الاسلام کلینی ج 4 ص 574 ؛ فقیه،شیخ صدوق،ج2ص595ص3199 ؛ تهذيب الأحكام ،شیخ طوسی،ج 6 ص55 ؛ كُنْتُ أَنَا وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ مِنَّا يُونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ يَعْنِي وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَكَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّكَ تَأْتِي عَلَى مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ ع فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَزُورَهُ فَكَيْفَ أَقُولُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ إِذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِي حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَيْرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطُوَاتٍ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرْ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِي ... ترجمه : حسین بن ثویر گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و سخنگوی ما یونس بود که سنش از همه ما بیشتر بود پس به امام عرضه داشت فدایت شوم من به مجلس این قوم یعنی پسران عباس حاضر می شوم پس چه بگویم؟ فرمود هنگامی که [در آنجا] حضور یافتی پس بگو خدایا آسایش و شادی را به ما نشان ده که آنچه را بخواهی به آن می رسی پس گفتم فدایت شوم من زیاد امام حسین (ع) را یاد می کنم پس چه بگویم گفت: سه مرتبه بگو: درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله زیرا که سلام و درود از نزدیک و دور به او می رسد سپس فرمود همانا که امام حسین (ع) زمانی که شهید شد آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه (هفت آسمان و هفت زمین) و هر آنچه که در آنان و در میانشان است بر او گریستند و هر آنکس که در بهشت و جهنم از آفریده پروردگارمان در حرکت است و هر چه دیده می شود و آنچه که دیده نمی شود بر امام حسین (ع) گریستند جز سه چیز که بر او گریه نکرد گفتم فدایت شوم آن سه چیز کدامنند؟ فرمود: بصره و دمشق و خاندان عثمان بر او گریه نکردند که لعنت خداوند بر آنان باد گفتم فدایت شوم می خواهم به زیارتش بروم پس چه بگویم و چه کار کنم؟ فرمود: زمانی که به زیارت امام حسین (ع) رفتی بر ساحل فرات غسل کن سپس لباس پاکیزه ات را بپوش پس با پای پیاده حرکت کن زیرا که تو در حرمی از حرم های خدا و رسول خدا هستی و بسیار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «سبحان الله» و « الحمد لله» و ذکر عظمت خدای بزرگ و بلند مرتبه بگو و درود و سلام بر حضرت محمد (ص) و خاندانش بفرست تا اینکه به «باب الحیر» برسی پس می گویی: درود بر تو ای حجت خدا و ای پسر حجت خدا درود بر شما ای فرشتگان خدا و زیارت کنندگان قبر پسر پیامبر خدا سپس ده قدم جلو برو و بایست و سی بار «الله اکبر» بگو سپس به طرف قبر حرکت کن تا اینکه از پیش رو به آن برسی پس صورت خود را به صورت آن حضرت روبرو کن و قبله را میان دو کتف خود قرار بده (پشت به قبله) و بگو درود بر تو ای کشته راه خدا و پسر کشته راه خدا درود بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا (خونی که صاحب و منتقم آن خداست) درود بر تو ای کسی که خونت را به ناحق ریختند و ای تنها ماندهاى كه در آسمانها و زمین خونخواهى نشده است... مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۵ - 1395/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار. یا محوّل الحول و الأحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال. السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة، فاطمة المرضیّه، بنت رسول الله، صلّی الله علیه و آله. و السّلام علی ولیّ الله الأعظم، ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه. عید نوروز را به همهی خانوادههای ایرانی و افراد ایرانی در هر نقطهی عالم تبریک عرض میکنم. عیدتان مبارک باشد هممیهنان عزیز. بخصوص به خانوادههای عزیز شهیدان، به جانبازان عزیز، به خانوادههای محترم آنها، و به همهی ایثارگران تبریک عرض میکنم و یاد شهیدان بزرگوارمان و یاد امام عزیزمان را گرامی میدارم. سالی که شروع شد -سال ۹۵- هم در آغاز و هم در پایان، متبرک به نام مبارک حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. هم اولِ این سال منطبق بر ولادت آن بزرگوار با ماههای قمری است، هم آخر این سال. بنابراین امیدواریم که انشاءالله سال ۹۵ به برکت حضرت زهرا سال مبارکی باشد برای ملت ایران، و از معنویات آن بزرگوار و از راهنمائیهای آن بزرگوار و از زندگی آن بزرگوار درس بگیریم و بهرهمند شویم. سالی که تمام شد -سال ۹۴- مثل همهی سالهای دیگر، آمیزهای از شیرینیها و تلخیها و فرازها و فرودها بود؛ طبیعت زندگی همین است؛ از تلخی حادثهی منا تا شیرینی راهپیمائی ۲۲ بهمن و انتخابات هفتم اسفند؛ در تجربهی برجام، از امیدهائی که برانگیخت، تا نگرانیهائی که در کنار آن هست؛ همهی اینها جزو حوادث سال بود، و همهی سالها همین جور است. سالها و ایام عمر انسان، مشتمل بر فرصتهائی است و مشتمل بر تهدیدهائی است. هنر ما باید این باشد که از فرصتها استفاده کنیم و تهدیدها را هم تبدیل به فرصت کنیم. سال ۹۵ پیش روی ما است. در این سال هم مانند همیشه، فرصتها و تهدیدهائی وجود دارد. همه باید تلاش کنند تا بتوانیم از فرصتهای این سال به معنای حقیقی کلمه استفاده کنیم و کشور از اول تا آخرِ این سال تفاوتهای محسوسی پیدا کند. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - 1394/10/14 عنوان فیش :مسئلهی تبیین، عمدهترین هدف نماز جمعه است کلیدواژه(ها) : روشنگری, نماز جمعه, انبیای الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عمدهی [هدف] در این قرارگاه [نماز جمعه] تبیین است؛ مسئلهی تبیین. عمدهی هدف انبیای الهی تبیین بود؛ حقیقت را بیان کنند؛ چون آن چیزی که موجب میشود انسانها گمراه بشوند این است که حقیقت را نمیشناسند؛ عمده این است. از این قبیل هم هستند که حقیقت را میدانند امّا انکار میکنند، لکن عمدهی انحرافها ناشی از ندانستن حقیقت است و انبیای الهی آمدند تا حقیقت را بیان کنند، واضح کنند، ظاهر کنند، حجّت را تمام کنند بر مردم؛ مسئلهی تبیین این است. اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؛(1) شما میراثبر انبیا هستید، از جمله در این قضیّه؛ مسئلهی تبیین. 1 ) الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 32 ؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص 10 ؛ کنز العمال، متقی هندی، ج 10، ص 146؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 92 ؛ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِين ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان وارثان پيمبرانند براى اينكه پيمبران پول طلا و نقره بارث نگذارند و تنها احاديثى از احاديثشان بجاى گذارند هر كه از آن احاديث برگيرد بهره بسيارى برگرفته است. پس نيكو بنگريد كه اين علم خود را از كه ميگيريد، زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غاليان و بخود بستگى خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برميدارند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى - 1394/04/27 عنوان فیش :عیدی که برای همه مسلمانان عید نیست کلیدواژه(ها) : عید فطر, اختلافافکنی, ایجاد اختلاف و تفرقه, وحدت اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : تبریک عرض میکنیم عید سعید فطر را به شما برادران و خواهران عزیزی که حضور دارید، بخصوص مسئولان محترم و همچنین میهمانان، یعنی سفرای محترم کشورهای اسلامی. همچنین تبریک عرض میکنیم به همهی ملّت ایران و به همهی مسلمانان جهان، و امیدواریم که خدای متعال -همچنانکه در این دعا خواندیم که «اَلَّذی جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیداً»(1)- این روز را برای همهی مسلمانان عید قرار بدهد. امروز متأسّفانه اینجور نیست. امروز در دنیای اسلام گرفتاریها بسیار زیاد است. اسلام اینهمه بر وحدت و یکپارچگی مسلمین و برادری مسلمانان تأکید فرموده است؛ حتّی در اعتصام به حبلالله، میتوان تکتک به حبلالله اعتصام پیدا کرد، [امّا] این را اسلام توصیه نمیکند؛ وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا؛(2) همه با هم به حبل الهی تمسّک کنید، با هم باشید. با اینهمه سفارش و اینهمه تأکید، امروز ما مسلمانها متأسّفانه به این دستور اسلام عمل نمیکنیم؛ نتیجهاش هم همین است که ملاحظه میکنید. من میخواهم از آحاد مسلمین، مخصوصاً از علما، روشنفکران، مسئولان دولتها، سیاستمداران، زبدگان، نخبگان در همهی کشورها درخواست کنم که دست خائن دشمنان امّت اسلامی را در این تفرقه ببینند و مشاهده کنند. این تفرقه طبیعی نیست، این تفرقه تحمیلی است، این تفرقه تلقینی است. مسلمانان بهطور طبیعی در کنار هم میتوانند زندگی کنند و تجربهها نشان داده است که آنوقتی که وسوسهی دشمن، دمدمهی دشمن، خباثت دشمن وارد میدان نشده است، با هم زندگی کردهاند. این را ما در کشور خودمان دیدهایم، در عراق دیدهایم، در کشورهای دیگر اسلامی [هم] مشاهده کردهایم. 1 ) من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 523؛ المقنعة، ص: 194؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص: 133؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّكْبِيرِ فِي اَلْعِيدَيْنِ ... اَللَّهُمَّ أَهْلَ اَلْكِبْرِيَاءِ وَ اَلْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ اَلْجُودِ وَ اَلْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ اَلْعَفْوِ وَ اَلرَّحْمَةِ وَ أَهْلَ اَلتَّقْوَى وَ اَلْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا اَلْيَوْمِ اَلَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ كَرَامَةً وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ اَلصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اِسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُكَ اَلْمُخْلَصُونَ. ترجمه : و هرگاه به جماعت كنند،پيشنماز دو خطبه بعد از نماز مىخواند و قنوت مخصوص نماز عيد اين است: اللّهمّ أنت أهل أهل الكبرياء و العظمة و أهل الجود و الجبروت و أهل العفو و الرّحمة و أهل التّقوى و المغفرة أسألك بحقّ هذا اليوم الّذي جعلته للمسلمين عيدا و لمحمّد صلّى اللّه عليه و آله ذخرا و شرفا و مزيدا أن تصلّي على محمّد و آل محمّد و أن تدخلني في كلّ خير أدخلت فيه محمّدا و آل محمّد و أن تخرجني من كلّ سوء أخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتك عليه و عليهم أجمعين اللّهمّ إنّي أسألك خير ما سألك منه عبادك الصّالحون و أعوذ بك فيه ممّا استعاذ منه عبادك المخلصون . اى خدا،اى كه عظمت و كبريايى شايسته و مخصوص توست و جود و بخشش و جلال و جبروت به تو اختصاص دارد و لايق عفو و رحمت و سزاوار ترس از عصيان و آمرزش گناهان تويى،از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمين عيد قرار دادى و براى محمد صلّى اللّه عليه و آله ذخيره و زيادت مقام گردانيدى كه درود بر محمد و آلش فرستى و مرا در هر سعادتى كه محمد و آل محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هربدى كه محمد و آل محمد را از آن خارج ساختى،خارج گردانى كه درود بر محمد و آل او باد. اى خدا!من از تو درخواست مىكنم بهتر چيزى را كه بندگان شايستهات از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان صالحت از آن به تو پناه بردند. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 103 وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا ۚ وَاذكُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَيكُم إِذ كُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِكُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا وَكُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَكُم مِنها ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَهتَدونَ ترجمه : و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید. مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای استان تهران - 1394/04/06 عنوان فیش :افشا شدن مدعیان طرفدار آزادی و ارزشها در حادثه هفتم تیر کلیدواژه(ها) : روز هفتم تیر, سازمان مجاهدین خلق نوع(ها) : حدیث متن فیش : هفتم تیر حادثهی کوچکی نبود؛ مدیران برجستهی مؤثّرِ حاضر در نظام را - ۷۲ نفر را - یکجا نابود کردن، به حسب ظاهر. که شخصیّتی مثل شهید بهشتی در میان اینها است؛ شهید بهشتی جزو نوادر زمان بود، جزو کسانی بود که نظیر او را انسان در نسلهای پیاپی کمتر پیدا میکند. چنین کسی را، تعداد قابل توجّهی از وزرای کارآمد را، از نمایندگان مجلس را، از فعّالان سیاسی و انقلابی را یکجا از مردم بگیرند، خب اثر طبیعی و معمولی این حادثه چیست؟ شکست ملّت، شکست انقلاب، قاعدتاً این باید باشد؛ امّا درست بعکس شد. درست عکس این حادثه، عکس آنچه دشمن از این حادثه انتظار داشت به وقوع پیوست. ملّت متّحد شد؛ مسیر انقلاب در یک مسیرِ واقعی قرار گرفت، در مسیر صحیح قرار گرفت؛ دشمنان ملّت افشا شدند، رسوا شدند. بعضی از کسانی بودند که مباشر این جنایت بزرگ بودند و سالهای متمادی در بین مردم، در بین جوانها با تبلیغات، خودشان را جور دیگری - طرفدار آزادی، طرفدار ارزشها - معرّفی کرده بودند، اینها افشا شدند؛ معلوم شد یک مشت تروریست فاقد هرگونه مبنای ذهنی و اعتقادی و انقلابیاند؛ همینها بودند که بعد از آنکه اندک مدّتی از این حادثه گذشت، به کسی مثل صدّام حسین پناهنده شدند؛ علیه مردم عراق هم کار کردند، علیه مردم ایران هم تلاش کردند، در میدانهای جنگ حاضر شدند، با ملّت خودشان جنگیدند؛ افشاگری از این بالاتر؛ اینها مباشرین بودند. عدّهای دستهای پشت پرده بودند؛ آنها هم افشا شدند. کسانی بودند که مؤیّد این حرکت و این جنایت بودند؛ اینها هم افشا شدند؛ چه در داخل کشور، چه در خارج از کشور؛ همه فهمیدند که چه اتّفاقی افتاد در این کشور و چه کسانی با ملّت ایران مواجهند و مقابلند. عدّهای هم بودند که اینها سکوت کردند، سکوت همراه با رضا - سَمِعَت بِذلِکَ فَرَضِیَت بِه - (1) که آنها هم افشا شدند. 1 ) مصباح المتهجد،شیخ طوسی ص 718 ؛ إقبالالأعمال ،سید بن طاووس ص 334 نحوه ؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 289نحوه ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج98 ص 201 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، زیارت وارث ؛ ... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ ... ترجمه : ... سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام بر تو اى فرزند پيامبر خدا،سلام بر تو اى فرزند امير مؤمنان،سلام بر تو اى فرزند حسين شهيد،سلام بر تو اى شهيد، سلام بر تو اى ستمديده،و پسر ستمديده،خدا لعنت كند امّتى را كه تو را كشت،و خدا لعنت امّتى را كه به تو ستم روا داشت و خدا لعنت كند امّتى كه اين واقعه را شنيد و به آن رضايت داد ... مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1394/03/06 عنوان فیش :لزوم توجه مسئولین نسبت به یاد خدا کلیدواژه(ها) : تشخیص وظیفه, دعا, مناجات شعبانیه, نماز نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی یک مسئولیتی به ما میدهند، عرصهی آن مسئولیت، عرصهی وظیفهی اساسی ما است و باید برویم دنبال کنیم لکن قبل از آن و همراه با آن و در نهایت آن، آنچه برای ما باید مهم باشد و در مدّنظر ما قرار بگیرد، این است که ما چه کار کنیم که به وظیفهی الهی خودمان عمل کرده باشیم؛ تعبّد ما، اخلاص ما، عمل ما، عمل صالح ما تأمین شده باشد. این، آن وظیفهای است که مسئولین، خیلی باید به آن توجّه کنند. خب، این ماهها فرصت بزرگی است - ماه شعبان، ماه رمضان - فرصتهای بزرگی است. این دعاهایی که در این ماهها وارد شده است، راه را برای ما باز میکند. من و شما اگر بخواهیم با خدای متعال حرف بزنیم و یک مطالبهای داشته باشیم، یک چیزی را از خدا درخواست کنیم، حقیقتاً درست بلد نیستیم. این دعاها با بلیغترین زبان، یاد میدهند به ما که از خدای متعال چه بخواهیم و با خدا چهجوری حرف بزنیم. همین مناجات شریف شعبانیه، فِقراتی که از اوّل تا آخر [این] دعا هست، هرکدام از اینها یک دریایی از معرفت است. علاوهی بر این به ما یاد میدهد که چطور با خدا حرف بزنیم و از خدا چه بخواهیم. اِلهی هَب لی قَلبًا یدنیهِ مِنک شَوقُهُ وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُهُ وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه. (1) ببینید، سه نقطهی کلیدی اساسی در یک فقرهی کوتاه دعا؛ دلی به من عطا کن که شوق، آن را به تو نزدیک کند؛ این شوق باید در دل بهوجود بیاید. آلودگی ما به مادّیات، آلودگی ما به گناه، آلودگی ما به طمعها و حرصهای گوناگون، این شوق را در دل میمیرانَد. انس ما با قرآن، انس ما با دعا، انس ما با نوافل، درست بهجاآوردن فرائض، این شوق را در دل برمیانگیزد و مشتعل میکند. یدنیهِ مِنک شَوقُه؛ آنوقت این شوق، دل را به خدا نزدیک میکند. وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُه؛ زبان صادق، سخن با صداقت. این سخن با صداقت، بهسوی خدا بالا میرود. اِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ وَ العَمَلُ الصّلِحُ یرفَعُه؛ (2) حرف درست، حرف صادقانه، حرف صمیمانه، حرفی که در آن شائبهای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی و این چیزها نباشد، سخنی است که بهسمت خدا بالا میرود. وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه؛ نگاه حقیقتآمیز و حقیقتآلود، نگاه حقّانی به مسائل، نه نگاه جانبدارانه، نه نگاه هوسگرانه، نه نگاه کاسبکارانه، مسائل را با نگاه حق، طرفداری از حق، دنبالهی حق بودن، با این نظر نگاه کنیم؛ آنوقت دل به خدا نزدیک میشود. ببینید، راه حرف زدن با خدا را به ما یاد میدهند؛ به ما میگویند از خدا چه بخواهیم. وظیفه سنگین است؛ اگر بخواهیم این وظایف را انجام بدهیم، احتیاج داریم به این استحکام ارتباط. باید ارتباط را قوی کرد؛ روزبهروز باید این ارتباط را حفظ کرد. ذکر دائم برای این است؛ اینکه نماز را در هر روز گذاشتهاند و با تناوب گذاشتهاند، برای این است که ما دچار غفلت نشویم. یکی از بزرگترین نعمتهای خدا، همین واجب کردن نماز بر ما است. اگر نماز را بر ما واجب نمیکردند، ما غرق در غفلت میشدیم؛ صبح، از خواب که پامیشوید، به یاد خدا؛ ظهر، وسط اشتغالات زندگی و معیشتی، به یاد خدا؛ شب، در پایان یک روزی که در آن تلاش کردید و کار کردید، به یاد خدا. با یاد رویت جای در بستر گرفتم با آرزویت سر ز بستر بر گرفتم این آن ترتیب و برنامهای است که برای ما در نظر گرفتند. عمل میکنیم؟ اگر [عمل] بکنیم، آنوقت میتوانیم مطمئن باشیم که «اَخرِجنی مِنَ الدُّنیا سالِما» (3) - در دعاهای ما است - میتوانیم خاطرجمع بشویم که سالم از اینجا بیرون خواهیم رفت. در دعای صحیفهی سجّادیه [آمده]: اللّهمَّ ... اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهینَ تائِبینَ غَیرَ عاصینَ وَ لا مُصِرّین؛ (4) جوری ما را بمیران که در عین هدایت، از دنیا برویم؛ جوری ما را بمیران که به آن عالَم، با طوع و رغبت رو کنیم. کفّار اینجوری نیستند، فسّاق اینجوری نیستند، ملائکه میآیند بالای سرشان و با فشار و زور [میگویند] : اَخرِجوا اَنفُسَکم. (5) امّا مؤمنین نه، مؤمنین خاطرشان از آن طرف جمع است و با طوع و رغبت میروند؛ چشم از چیزهای زوالپذیر میبندند امّا ناگهان چشم باز میکنند به نعمتهای عجیبی که [دنیا را] فراموش میکنند. یک سفر خوشی که شما میکنید، دَمِ گاراژ ممکن است فرض کنید فرزند شما، برادر شما از شما دور میشود، دل شما را نگران کند؛ امّا وقتی به سفر رفتید، این مناظر عالی، این زندگی خوب، تنوّع و مانند اینها، اصلاً [آن نگرانی] یادتان میرود. وقتی آنجا شما با رضای الهی، رضوان الهی، پاداش الهی وارد شدید - نُزُلاً مِن غَفورٍ رَحیم؛ (6) آیاتی که الان خواندند - با این وقتی انسان مواجه شد همهی آن چیزهایی را که اینجا بود و موقّت بود و دلبستگی داشتیم و خودمان را برایشان میکشتیم، فراموش میکنیم؛ [باید] اینجوری انسان از دنیا برود. این وظیفهی ما است. البتّه این حرفها در درجهی اوّل خطاب به خود این حقیر است؛ بنده بارم از شما سنگینتر است و مشکلاتم بیشتر از شما است ولی همهمان بایستی توجّه داشته باشیم. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان ... إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ ... ترجمه : ... معبودا، به من دلی بخش که مشتاق مقام قرب تو شود، و زبانی که صدقش به سوی درگاهت بالا رود، و دیدهای حقیقتبین که به تو تقرب جوید ... 2 ) سوره مبارکه فاطر آیه 10 مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَميعًا ۚ إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ ۚ وَالَّذينَ يَمكُرونَ السَّيِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ ۖ وَمَكرُ أُولٰئِكَ هُوَ يَبورُ ترجمه : کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد؛ و آنها که نقشههای بد میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود میشود (و به جایی نمیرسد)! 3 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی، ج2 ؛ ص578؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی، ج1 ؛ ص270. اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى هَوْلِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً وَ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ اكْفِنِي مَئُونَتِي وَ مَئُونَةَ عِيَالِي وَ مَئُونَةَ النَّاسِ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ. ترجمه : ابراهيم بن ميمون گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام دعائى ميخواند (كه ترجمهاش اين است): «بار خدايا بر هراس روز قيامت مرا يارى فرما، و از دنيا سالم بيرونم ببر، و حور العين را بمن تزويج كن، و خرج خود و عيالم و خرج مردم را از من كفايت فرما، و مرا برحمت خود در زمره بندگان شايستهات درآور». 4 ) صحيفه سجاديه: دعای ۴۰ ... أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ... ترجمه : ... ما را در زمره هدايت يافتگان بميران، نه گمراهان. چنان كن كه مرگ را به پيشباز رويم، نه ناپسندش شمريم. چنان كن كه در شمار ثابتان باشيم، نه در شمار عاصيان و نه در شمار اصرار كنندگان بر گناه ... 5 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 93 وَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَرىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَو قالَ أوحِيَ إِلَيَّ وَلَم يوحَ إِلَيهِ شَيءٌ وَمَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللَّهُ ۗ وَلَو تَرىٰ إِذِ الظّالِمونَ في غَمَراتِ المَوتِ وَالمَلائِكَةُ باسِطو أَيديهِم أَخرِجوا أَنفُسَكُمُ ۖ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما كُنتُم تَقولونَ عَلَى اللَّهِ غَيرَ الحَقِّ وَكُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرونَ ترجمه : چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل میکنم»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید»! (به حال آنها تأسف خواهی خورد) 6 ) سوره مبارکه فصلت آیه 32 نُزُلًا مِن غَفورٍ رَحيمٍ ترجمه : اینها وسیله پذیرایی از سوی خداوند غفور و رحیم است!» مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور - 1394/02/16 عنوان فیش :دعای ماه رجب کلیدواژه(ها) : غفلت, دعاهای ماه رجب, استعانت از خداوند نوع(ها) : حدیث متن فیش : در این ماه شریف[رجب]، مؤمنین که دعا میخوانند، از خدای متعال اینجور میخواهند: اَللهُمَّ فَاهدِنی هُدَی المُهتَدینَ وَ ارزُقنی اجتِهادَ المُجتَهِدینَ وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین. چقدر حائز اهمّیّت است هر سه فِقره! فقرهی آخر هم که مغفرت است که اساس همهی کارها است: وَ اغفِر لی یَومَ الدّین.(1) هدایتِ هدایتیافتگان و تلاش تلاشگران آن چیزی است که در این دعا از خدای متعال میخواهید. شما تأمّل بفرمایید اگر همین دو عامل در من و شما باشد، همهی مشکلات حل خواهد شد؛ هم هدایت هدایتیافتگان الهی نصیب ما بشود، هم تلاش تلاشگران تاریخ بشریّت در رفتار ما، در گفتار ما، در منش ما محسوس باشد. در آن فقرهی سوّم، آسیب مورد اشاره قرار گرفته است: وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین. غفلت بزرگترین آسیب است؛ غفلت از مسیر، غفلت از هدف، غفلت از توان، غفلت از فرصت، غفلت از دشمن، غفلت از وظیفهای که امروز بر دوش من و شما است؛ غفلت. بزرگترین دشمن ما غفلت است. اوّلین دشمنی که ما را در مقابل دشمنان دیگرمان به خاک مینشاند، غفلت است؛ وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین. نتیجهی این غفلت دور شدن است؛ دور شدن از خدا، دور شدن از هدف، دور شدن از کامیابی. مضامین دعاها معرفت است، توحید است، درس زندگی است؛ با این توجّه دعاها را بخوانیم و از این فضای این ماه بهره ببریم. 1 ) إقبال الأعمال، ابن طاووس، على بن موسى،ج2ص643؛ بحار الأنوار،علامه مجلسی ج95ص 389؛ خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ وَ خَيْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِينَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ وَ نَيْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِينَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِي هُدَى الْمُهْتَدِينَ وَ ارْزُقْنِي اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِينَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْغَافِلِينَ الْمُبْعَدِينَ وَ اغْفِرْ لِي يَوْمَ الدِّين ترجمه : آنانكه بر غير تو بار يافتند نااميد گشتند،و آنانكه به كارى جز تو پرداختند زيانكار شدند،و آنانكه به درگاه غير تو وارد شدند به تباهى رسيدند، و سودجويان دچار قحطى شدند،مگر آنانكه از فضل تو سود جستند،در رحمتت به روى مشتاقان باز است،خيرت به خواهندگان عطا شده،احسانت براى نيازمندان گوارا است،و عطايت براى آرزومندان آماده است و روزىاست حتى براى روگردانان از فرمانت گسترده است،و بردبارىاست كسانى را كه به دشمنىات برخاستهاند نيز شامل است،شيوهات به بدركاران احسان،و روشت زندگى بخشيدن به متجاوزان است،خدايا مرا به راه رهيافتگان بدار،و تلاش تلاشگران را روزىام فرما، و مرا از بىخبران دورشده قرار مده،و روز جزا آمرزشت را نصيبم كن. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی - 1394/01/01 عنوان فیش :اولین و برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر کلیدواژه(ها) : امر به معروف و نهی از منکر نوع(ها) : حدیث متن فیش : اوّلین آمر به معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که میفرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِیالقُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی؛(1) خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ معروفها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیهی قرآن [میفرماید] «یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر»؛(2) ائمّه (علیهمالسّلام) بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت میخوانید: اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر؛(3) مؤمنین و مؤمنات در هر نقطهای از جهان اسلام آمران به معروفند که فرمود: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیآءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوة؛(4) اینها چهار پایهی اصلی برای نظامسازی است که از هرکدام از اینها، شاخههایی منشعب میشود. نظام اسلامی متّکی است به اقامهی صلات، ایتاء زکات، امر به معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی. 1 ) سوره مبارکه النحل آیه 90 إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسانِ وَإيتاءِ ذِي القُربىٰ وَيَنهىٰ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ وَالبَغيِ ۚ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرونَ ترجمه : خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند؛ خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکّر شوید! 2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157 الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ ترجمه : همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند. 3 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی، ج 2، ص 717؛ مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 429 (زیارت وارث). السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوَتْرَ الْمَوْتُورَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِين. ترجمه : دستورالعمل امام صادق علیهالسلام به صفوان بن جمال برای زیارت قبر امام حسین علیهالسلام: ... سلام بر تو اى کسی که خدا خونخواه اوست و ای فرزند کسی که خداوند خونخواه اوست و اى تک و تنها ماندهاى که انتقام خونت گرفته نشد. شهادت مىدهم كه تو نماز را بپا داشتى، و زكات را پرداختى، و امر به معروف و از منكر انجام دادی و از خدا و رسولش پیروی کردی تا به شهادت رسیدی. 4 ) سوره مبارکه التوبة آیه 71 وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَيُطيعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ أُولٰئِكَ سَيَرحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ ترجمه : مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد؛ خداوند توانا و حکیم است! مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴ - 1394/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل والنّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). السّلام علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها. آغاز سال مصادف است با ایّام شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)؛ ارادت مردم ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم اقتضائاتی دارد که یقیناً همه باید این اقتضائات را رعایت کنند و یقیناً رعایت خواهند کرد. امید است که این ایّام و این سال از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد؛ و نام مبارک این بزرگوار و یاد ایشان تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما در سال ۱۳۹۴ بگذارد. و امیدواریم که این آغاز بهار طبیعت که آغاز سال نوی هجری شمسی است، برای ملّت ایران و برای همهی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند مبارک باشد. سلام خاکسارانه عرض میکنم به ساحت حضرت بقیّة الله الاعظم (ارواحنافداه) و یاد امام بزرگوارمان و شهیدان را در این فرصت، گرامی میداریم و امیدواریم که ما را از برکات انفاس طیّبه و دعاهای ارواح مطهّر آن عزیزان برخوردار فرماید. یک نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳ میکنیم و نگاهی اجمالی به سال جاریای که در این ساعت شروع میشود. سال ۹۳ هم در عرصهی داخلی و هم در عرصهی خارجی و بینالمللی برای کشور ما سال پرماجرایی بود؛ چالشهایی داشتیم، پیشرفتهایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین چالشها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملّی و مدیریّت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیستودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریّت جهادی هم در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریّت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البتّه توصیهی مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملّی و هم مدیریّت جهادی برای امسال و برای همهی سالهای پیشرو برای ملّت ما مورد نیاز است. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان بیست و هشتمین کنفرانس بینالمللى وحدت اسلامى - 1393/10/19 عنوان فیش :قرار گرفتن جسمها کنار یکدیگر در نماز مایه شرف پیغمبر(ص) است کلیدواژه(ها) : عزت امت اسلامی, اربعین حسینی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینکه رؤسای کشورهای اسلامی یا روشنفکران کشورهای اسلامی علیه یکدیگر حرف بزنند - ولو فقط حرف باشد - دشمن را جَری میکند؛ به دشمن امید میدهد؛ همچنانکه واقعیّت امروز، همین است. همینقدر که ما ولو در اظهاراتمان کنار یکدیگر قرار بگیریم، عظمت میبخشد به دنیای اسلام؛ عظمت میبخشد به شخصیّت امّت اسلامی. هرجا نمونههایی از این اجتماع را ما مشاهده کردیم، ولو تنها، جسمها در کنار هم قرار گرفتند، دیدیم انعکاس آن در دنیا مایهی شرف و آبروی اسلام و مسلمین شد؛ مایهی آبروی پیغمبر شد. نماز عید را که میخوانیم، کنار هم قرار میگیریم، میگوییم:اَلَّذی جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صلّیاللهعلیهوآله ذُخراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَتاً وَ مَزیداً؛(1) صِرف کنار هم قرار گرفتن جسمها در نماز، برای پیغمبر مایهی شرف است؛ برای امّت اسلامی مایهی اعزاز و احترام است. اجتماع حج همینجور است. امسال شما ملاحظه کردید در اربعین حسینی میلیونها انسان در کنار هم قرار گرفتند؛ خود این حرکت عظیم یک جمعی از مسلمانها - البتّه مخصوص شیعه نبود، سنّیها هم بودند - که در دنیا انعکاس پیدا کرد، تعظیم کردند؛ تجلیل کردند؛ آن را بزرگترین گردهمایی عالم به حساب آوردند؛ چه کسانی؟ آنهایی که دارند مسائل اسلامی را رصد میکنند. 1 ) إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج ۱، ۲۸۸ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۳۸۰ ؛ مفاتيحالجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۶، (اعمال روز عید فطر). اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیکوکارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستکارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :جهاد در اسلام به معنای نجات مستضعفین است کلیدواژه(ها) : جهاد, جهاد ابتدایی, جهاد اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : جهاد اسلام در واقع کمک به ملّتهایى است که پشت پردهى سیاستهاى استعمارى و استکبارى و استبدادى قرار داده شدهاند که نور اسلام به اینها نرسد؛ نور هدایت به اینها نرسد. جهاد براى دریدن این پردهها و این حجابها است؛ جهاد اسلامى این است. بحث اینکه آیا جهاد، دفاعى است یا ابتدائى است یا مانند اینها، بحثهاى فرعى است؛ بحث اصلى این است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فى سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛(1) چرا جهاد نمیکنید، مقاتله نمیکنید، نبرد نمیکنید در راه خدا - و بلافاصله [میگوید ]- و در راه مستضعفین، براى نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیّت است؛ یعنى شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدانهاى خطر، براى اینکه مستضعفان را نجات بدهى؛ معناى این، همان مسئولیّت است دیگر. یا این حدیث معروفِ «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم»؛(2) و از این قبیل، فراوان آیات و روایاتى در متون اسلامى است که این جزو بیّنات اسلام است؛ یعنى اسلام انسان را اینجور خواسته است که مسئول باشد؛ هم نسبت به خود، هم نسبت به نزدیکان خود، هم نسبت به جامعهى خود، هم نسبت به بشریّت مسئول است. که حالا اگر بروید دنبال این فکر را در متون اسلامى بگیرید، چیزهاى عجیبوغریبى انسان مشاهده میکند از این اهتمام و از این احساس مسئولیّت. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 75 وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا ترجمه : چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما! 2 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی ج ۲، ص ۱۶۴ ح ۵ ؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص ۱۷۵، ح ۲۹ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۱، ص ۳۳۹، ح ۱۲۰. مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم. ترجمه : امام صادق (علیهالسلام) به نقل از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و کسی که صدای مردی بشنود که فریاد کمک خواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین - 1393/09/06 عنوان فیش :هجوم نیاوردن شبهات به کسی که عالم به زمان خود است کلیدواژه(ها) : آگاهی به زمانه, بصیرت نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینهایى که بصیرت ندارند - مثل این بیچارههایى که در فتنه گرفتار شدند - مثل کسانىاند که در تاریکى شب، در مه غلیظ، در غبار میخواهند مخالفى را، دشمنى را بزنند؛ خب نمیداند دشمن کجا است؛ یکى از اوّلین شرایط جنگهاى نظامى، اطّلاعات است؛ بروید اطّلاع کسب کنید و ببینید دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتید، شما ممکن است جایى را بزنید که دوست آنجا است؛ کسى را بزنید که با شما دشمن نیست و به دشمن کمک کنید؛ گاهى اینجورى میشود. اگر بصیرت نبود، میشود این؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس؛(1) شبهات و نادانىها و نفهمىها به کسى که عالم به زمان خود است، هجوم نمىآورند؛ میفهمد چهکار باید بکند. اگر این نبود، مشکل بهوجود خواهد آمد، حتّى اگر آن احساس مسئولیّت هم باشد. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ۱، ص ۲۶ ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۵۶ ؛ بحارالانوار ، مجلسی، ج ۶۸ ص ۳۰۷. الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ. ترجمه : امام صادق (علیه السلام) فرمود: شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمیآورد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى - 1393/05/07 عنوان فیش :عید فطر عید امت واحده مسلمانان است کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید فطر آنطورى که از مجموع آثار و بیانات صادرهى از بزرگان دین استفاده میشود، یکى از مهمترین خصوصیاتش این است که عید امت واحده است: اَلَّذى جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیدا؛ (۱) عید همهى مسلمانان است. معناى این، نگاه امتسازِ دین مقدس اسلام و تعالیم پیامبر بزرگوار است. بسیارى از تعالیم اسلامى را که انسان مشاهده میکند، نشانههاى تلاش براى ایجاد امت واحده در آنها محسوس است. امروز امت اسلامى متفرق است، نه بهمعناى تفرق نحلههاى مسلمان - که این یک امر طبیعى است، منافاتى هم با تشکیل امت واحده ندارد - و عقاید مختلف؛ نظرات گوناگون در زمینهى مسائل اصولى و فروعى میتواند باشد، درعینحال امت واحده هم باشد. آنچه امروز آحاد مسلمانان را از یکدیگر جدا کرده است، سیاستها است، انگیزههاى سیاسى است، انگیزههاى قدرتطلبانه است؛ کشورهاى مسلمان میتوانند از این انگیزهها عبور کنند. این برعهدهى نخبگان سیاسى و قدرتمندان و دارندگان مناصب حکومتى در کشورهاى اسلامى است. اگر این بشود، بهمعناى حقیقى کلمه یک قدرتى بهوجود خواهد آمد که از همهى قدرتهاى متجاوز و مستکبر، برتر و فراتر خواهد بود؛ اگر این بشود، کسى نخواهد توانست به یک کشور اسلامى زور بگوید؛ هیچ قدرتى نخواهد توانست از کشورهاى اسلامى و از دولتهاى مسلمان باج بطلبد؛ اگر با هم باشیم، اگر موارد مشترکمان را مورد توجه قرار بدهیم و روى آن متمرکز بشویم، اگر قدرتطلبىها، خودخواهىها، وابستگىها، فسادها ما را از هم جدا نکند، قدرتى متشکل خواهد شد که خواهد توانست از حقوق و حوائج آحاد یک و نیم میلیارد مسلمان دفاع کند و حمایت کند؛ که امروز متأسفانه چنین چیزى نیست. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 246 ، (اعمال روز عید فطر). اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ]. ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیکوکارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستکارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در محفل انس با قرآن - 1393/04/08 عنوان فیش :فعالان قرآنی در عمل به ضوابط دینی جزو افراد برجسته باشند کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : سعى کنند برادرانى که در زمینهى قرآن فعّالیّت میکنند، در عمل هم «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم»(1) [باشند]؛ نشان بدهند که از لحاظ پایبندى به مقرّرات دینى، به ضوابط دینى جزو افراد برجسته هستند؛ این را نشان بدهند تا تأثیر قرآن در عمل آنها خودش را نشان بدهد: در ممشاى عمومى، در سلوک، در بواطن، در ظواهر؛ ظواهر، ظواهر اسلامى؛ کیفیّت برخورد، کیفیّت اسلامى؛ اینها را مراعات بکنند. اَلّذینَ اِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَ اِذا تُلِیَت عَلَیهِم ءایتُهُ زادَتهُم ایماناً؛(2) یک نشانى از این خصوصیّات را برادرانى که با قرآن بیشتر مأنوس هستند، نشان بدهند. آنچه شما انجام میدهید - که امروز بحمدالله نشانهى قرآنى، یک نشانهى پرافتخارى است - براى جوانها و براى نوجوانها و براى مستمعین شما میتواند یک الگویى باشد؛ از شما یاد بگیرند. سعى کنید چیزهایى را از شما یاد بگیرند که موجب نزدیکى آنها به خدا باشد. 1 ) مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص ۴۶؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۰۹. قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع. ترجمه : ابن ابى يعفور گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد، تا سعى و كوشش و درستى و پرهيزگارى و خويشتن دارى را از شما مشاهده كنند. 2 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 2 إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا وَعَلىٰ رَبِّهِم يَتَوَكَّلونَ ترجمه : مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. مربوط به :گزیدهای از بیانات در دیدار مسئولان، کارکنان و خانوادههای اعضای دفتر رهبری - 1393/03/22 عنوان فیش :با خواندن دعای فرج با امام زمان ارتباط میگیرید کلیدواژه(ها) : دعا, حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک»(1) را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم؛ وقتی دعا برای فرج آن بزرگوار میکنید، در واقع دارید زمینه را برای دعای آن بزرگوار به خودتان و برای خودتان فراهم میکنید؛ اینجوری است – این مجموعهی عظیم مؤمنین و مخلصین و دلهای نورانی، باید سعی کنند رابطهی خودشان را با حضرت مستحکمتر کنند. لازمهی استحکام رابطه، این نیست که کسی خدمت حضرت برسد؛ نه، لزومی ندارد؛ با حضرت حرف بزنید، سلام کنید، زیارت کنید، با همین زیارات مأثوری که هست یا حتّی با همین زبان معمولی خودتان با حضرت حرف بزنید. خدای متعال پیام شما را، و سخن دل و زبان شما را به آن بزرگوار میرسانَد، و آن بزرگوار مطّلع میشود. امروز این وظیفهی ما است که هرچه بیشتر [ رابطه برقرار کنیم] و خودمان را آماده کنیم. 1 ) الكافي، شیخ کلینی، ج 4 ص 161 «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» ترجمه : «... خدایا براى ولىّ خود ، فلانى پسر فلانى ، سرپرست و نگهبان و پيشوا و ياور و راهنما و چشم باش...» مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره توجه به صدقه و تربیت فرزند صالح - 1393/03/05 عنوان فیش :سه خصلتی که بعد از مرگ هم به انسان اجر میرساند کلیدواژه(ها) : مرگ, انفاق, هدایت الهی, فرزندآوری نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِبنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَاالسَّلامُ قالَ:لَیسَ یَتبَعُ الرَّجُلَ بَعدَ مَوتِهِ مِن الاَجرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصال: صَدَقةٌ اَجراها فى حَیاتِهِ فَهىَ تَجرى بَعدَ مَوتِه وَ سُنَّةٌ سَنَّها هُدًى فَهِىَ تُعمَلُ بِها بَعدَ مَوتِه و وَلَدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُ لَهُ.(۱) لَیسَ یَتبَعُ الرَّجُلَ بَعدَ مَوتِهِ مِن الاَجرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصال روایت معروفى است. [امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:] وقتى که دست ما از این دنیا -که دار عمل است- کوتاه شد، هیچ اجرى نمیتوانیم براى خودمان دستوپا کنیم و تدارک ببینیم. آنچه انسان میتواند براى آنطرف مرز حیات و موت فراهم کند، با عمل در این نشئه است؛ وقتى وارد آن نشئه شدیم، دیگر دست ما از عمل کوتاه است و اجرى براى خودمان نمیتوانیم تهیّه کنیم، مگر از سه ناحیه که این هم البتّه مربوط میشود به قبل و به همین نشئهى دنیایى؛ لکن اجرى است که جریان دارد. و اجر از این سه کار، سه خصلت، سه امر، بعد از مرگ به انسان میرسد. صَدَقَةٌ اَجراها فى حَیاتِهِ فَهىَ تَجرى بَعدَ مَوتِه اوّل، صدقهى جاریه. یک وقت شما پولى را به کسى میدهید؛ خب این صدقه است. یک وقت پولى را مثلاً فرض کنید صرف ایجاد یک بنیادى، یک نهادى میکنید که پىدرپى، پشت سرِ هم سود میدهد؛ سود آن متوقّف نیست، منقطع نمیشود؛ این صدقهى جاریه است. فرض کنید کسانى مدرسه میسازند، کسانى بنیادهاى خیریّه به وجود مىآورند، مسجد میسازند، و از این قبیل کارهایى که میکنند، این صدقهى جاریه است. هر بارى که کسى از این صدقه استفاده کند و منتفع بشود، اجرى به آن کسى که این را ایجاد کرده است میرسد؛ خیلى چیز خوبى است، [اگر] بتوانیم و از دستمان بیاید، کارى بکنیم ماندگار، که بعد از رفتن ما از این نشئه هم به درد ما بخورد. وَ سُنَّةٌ سَنَّها هُدًى فَهِىَ تُعمَلُ بِها بَعدَ مَوتِه دوّم، سنّت هدایتى که آن را پایهگذارى کند و بنا بگذارد که این بعد از مرگ او موردِ عمل است. [مثلاً] این گفتمانسازىها که گفته میشود و تأثیر بر روى افکار عمومى در کارهاى گوناگون که در اظهارات مسئولین و دیگران و بزرگان تکرار میشود، از همین [نوع] است. یا یک کار خوبى را باب کنید در جامعه؛ این سنّتى است که هر کسى بعد از شما به آن سنّت عمل کند، اجر و ثواب آن به شما بهصورت نوبهنو میرسد. و وَلَدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُ لَه و سوّم، فرزند صالحى تربیت بکنید که بعد از رفتن شما از خداى متعال براى شما طلب مغفرت بکند. بعضى از بچّهها هستند که پدرها و مادرها، جانشان را، هستىشان را، آبرویشان را، مالشان را صَرف این بچّهها میکنند [امّا] بعد از اینکه پدر از دنیا رفت، یک فاتحه هم براى پدر نمیخوانند، یک طلب مغفرت هم براى پدر نمیکنند، اصلاً یادشان نمىآید؛ [اگر] یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند، نه اینکه از خداى متعال براى او طلب مغفرت کنند. آن چیزى که آن بیچاره احتیاج دارد، این است که شما از خدا براى او طلب مغفرت کنید، طلب رحمت بکنید؛ به این احتیاج دارد؛ [نه] اینکه حالا شما بیایى بنشینى مثلاً دربارهى خصوصیّات او، طبق سلیقهى خودت -حالا بعضى اوقات که گرایشهاى سیاسى هم دخالت میکند- یک چیزهایى بگویى، که روح آن بیچاره هم آنجا معذّب میشود. اهمّیّت تربیت فرزند صالح از جمله اینجا معلوم میشود که خب، این همه شما زحمت میکشید، این را بزرگ میکنید، به سواد و علم و رشد و امکانات و مانند اینها میرسانید که به درد شما بخورد. مهمترین چیزى هم که ممکن است از فرزند، به درد پدر بخورد، این است که براى او طلب مغفرت کند. حالا این در مورد تربیت فرزند؛ امّا شما حضراتى هم که اینجا تشریف دارید -[اعم از] برادران و خواهران- پدرها و مادرهایتان را فراموش نکنید، یعنى یکى از چیزهایى که حتماً مقیّد باشید، [دعا و طلب مغفرت براى آنها باشد.] یکى از چیزهایى که حضرت در دعاى شریف صحیفهى سجّادیّه دربارهى والدین از خداى متعال طلب میکنند، این است که توفیق بده من بعد از هر نمازى آنها را دعا کنم،(۲) یعنى این یکى از توفیقات الهى است. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 56؛ الأمالي( للصدوق)، ص: 35؛ الخصال، ج1، ص: 151؛ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِي حَيَاتِهِ فَهِيَ تَجْرِي بَعْدَ مَوْتِهِ وَ سُنَّةٌ سَنَّهَا هُدًى فَهِيَ تُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ وَ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ. ترجمه : پس از مرگ، کسى اجرى براى خود تدارک نمیبیند مگر از سه کار: صدقهى جاریهاى که در زندگىاش ایجاد کند؛ سنّت هدایتى که آن را پایهگذارى و بنا کند که پس از مرگش به آن عمل شود؛ و فرزند صالحى که برایش استغفار و طلب آمرزش کند. 2 ) صحیفه سجادیه بیست و پنجم ...اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ، وَ اُخْصُصْ أَبَوَيَّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أُمَّهَاتِهِمْ، يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ. اَللَّهُمَّ لاَ تُنْسِنِي ذِكْرَهُمَا فِي أَدْبَارِ صَلَوَاتِي، وَ فِي إِنًى مِنْ آنَاءِ لَيْلِي ، وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اِغْفِرْ لِي بِدُعَائِي لَهُمَا، وَ اِغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِي مَغْفِرَةً حَتْماً، وَ اِرْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمَا رِضًى عَزْماً ، وَ بَلِّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ اَلسَّلاَمَةِ. اَللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِيَّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفِّعْنِي فِيهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ، إِنَّكَ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ، وَ اَلْمَنِّ اَلْقَدِيمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِينَ . ترجمه : خداوندا بر محمد و آل او و نسل او درود فرست، و پدر و مادرم را به بهترين چيزى كه پدران و مادران بندگان با ايمانت را به آن امتياز دادهاى مخصوص گردان، اى مهربانترين مهربانان. خداوندا ياد آنان را در پس نمازهايم، و در اوقات شبم و در ساعات روزم از صفحۀ قلبم مزداى. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به بركت دعايى كه براى آنان دارم بيامرز، و آنان را بخاطر خوبيهايى كه در حق من داشتهاند مشمول آمرزش حتمى خود قرار ده و به شفاعت و ميانجيگرى من از آنان بطور مسلّم خشنود شو و آنان را با كرامت به سر منزل مقصودشان در بهشت برين برسان. خداوندا اگر پدر و مادرم را پيش از من آمرزيدى پس ايشان را شفيع من قرار ده، و اگر مرا پيش از آنان مورد آمرزش خود قرار دادى پس مرا شفيع ايشان بنما، تا در پرتو مهربانيت در سراى كرامت، و جايگاه مغفرت و رحمتت گرد آئيم، زيرا كه تو صاحب فضل بزرگ و نعمت ديرين هستى و تو مهربانترين مهربانانى. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/02/08 عنوان فیش :رجاء و خوف همزمان کلیدواژه(ها) : خوف از خداوند, امید به رحمت خداوند, یاس نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ: اُرجُ اللهَ رَجاءً لا یُجَرِّئُکَ عَلى مَعاصیهِ وَ خَفِ اللهَ خَوفا لا یُؤیِسُکَ مِن رَحمَتِهِ. امام صادق علیهالسّلام میفرماید: آنچنان به خدا امید داشته باش که تو را بر معصیت او گستاخ نسازد، و آنچنان از خدا بترس که تو را از رحمتش ناامید نسازد. اُرجُ اللهَ رَجاءً لا یُجَرِّئُکَ عَلى مَعاصیه اوّلاً «رجاء» لازم است؛ امید به رحمت الهى، به مغفرت الهى، به عون الهى لازم است -که یکى از گناهان کبیره را «یأس عن رَوحالله» دانستهاند- پس رجاء را همیشه باید داشت یعنى همیشه این ارتباط بین دل شما و خداى شما باید برقرار باشد؛ بدانید که میتوانید از او جلب رحمت کنید، جلب تفضّل کنید؛ این باید باشد، منتها این رجاء و امید، به نحوى نباشد که ما را بر انجام معصیت گستاخ کند. گاهى اوقات جورى با مردم حرف میزنیم یا با خودمان جورى حدیثِ نفْس میکنیم که گویى بهخاطر گلِ روى ائمّه (علیهمالسّلام) خداى متعال ما را هیچ عذاب نخواهد کرد؛ این جرأت دادن و گستاخ کردن به معصیت الهى است؛ این «اغترار بالله» است. ما در دعاهایمان در موارد متعدّدى منع شدهایم از مغرور شدن به خدا و اغترار بالله. در صحیفهى سجّادیّه است که: وَ الشَّقاءُ الاَشقى لِمَنِ اغتَرَّ بِکَ ما اَکثَرَ تَصَرُّفَهُ فی عَذابِک، تا آخر این فِقرات که فِقرات تکاندهندهاى است.(۱) اغترار بالله صُوَرى دارد که یکى از صورتهاى اغترار بالله این است که انسان هرچه معصیت کند و ببیند خداى متعال مجازات نکرد، مغرور بشود، بگوید خدا با ما کارى ندارد. یکى از صُوَر اغترار بالله این است که انسان بدون اینکه وسیلهى تقرّبى پیدا کند و نسبت به خداى متعال [مسیری] در پیش بگیرد، امیدوار باشد بر اینکه بله، خداى متعال ما را [ مجازات نمیکند]؛ [ مثل] مرد رِندِ عرقخورى که اینجورى شعر گفت: ساقى کوثر نمیدارد دریغ از ما شراب عیشها خواهیم کرد، اینجا شراب، آنجا شراب به همین خیال هم باید باشد! یعنى اینجا گناه میکنیم، آنجا هم که دیگر حضرت هست و دست ما را میگیرد! این اغترار بالله است. [ امام صادق (علیهالسّلام)] میفرماید که رجاء تو جورى نباشد که تو را بر معصیت گستاخ کند. وَ خَفِ اللهَ خَوفا لا یُؤیِسُکَ مِن رَحمَتِه از آنطرف هم خوف لازم است؛ خوف از خداى متعال لازم است که لازمهى آن، معرفت است؛ کسى که معرفت داشته باشد، خوف پیدا میکند. هرچه معرفت انسان بیشتر باشد، خوف بیشتر است. یک بچّهى دوساله، هیچ خوفى از یک آدم قدرتمند ندارد؛ چون نمیداند، قدرت او را نمیفهمد، اصلاً درک نمیکند، لذا هیچ خوفى هم ندارد؛ یک آدم بزرگتر چرا، میفهمد که این آدم قدرتمند است، باید از او ترسید؛ همچنانکه یک بچّهى کوچک براى یک استاد دانشگاه، براى یک عالِم، براى یک دانشمند، براى یک مرجع تقلید احترامى هم قائل نیست؛ چون نمیفهمد که مقامش چقدر است؛ وقتى بزرگ شد، آنوقت میفهمد که مقام او خیلى بالا است. ما در مقابل پروردگار عالم، خوفمان کم است چون معرفتمان کم است؛ تعظیممان کم است چون معرفتمان کم است، چون عظمت پروردگار را، آن «معدنالعظمه» را -فَتَصِلَ اِلى مَعدِنِ العَظَمَة-(۲) درک نکردهایم، نفهمیدهایم، لذا خوفمان کم است، تکریممان کم است، تعظیممان کم است. پس بنابراین خوف لازم است، منتها نباید این خوف بهقدرى باشد که انسان را مأیوس کند؛ اگر جورى شد که انسان یأس پیدا کرد، این [حالت] از یک صفت خوب به یک صفت زشت و بد برمیگردد. 1 ) الأمالي( للصدوق)، ص: 14؛ جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 98؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج67، ص: 384؛ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا يُجَرِّئُكَ عَلَى مَعَاصِيهِ وَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَا يُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ. ترجمه : 2 ) صحیفخ سجادیه دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه دعای 46: وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ الْفِطْر؛ ...حُجَّتُكَ قَائِمَةٌ لَا تُدْحَضُ، وَ سُلْطَانُكَ ثَابِتٌ لَا يَزُولُ، فَالْوَيْلُ الدَّائِمُ لِمَنْ جَنَحَ عَنْكَ، وَ الْخَيْبَةُ الْخَاذِلَةُ لِمَنْ خَابَ مِنْكَ، وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَى لِمَنِ اغْتَرَّ بِكَ. مَا أَكْثَرَ تَصَرُّفَهُ فِي عَذَابِكَ، وَ مَا أَطْوَلَ تَرَدُّدَهُ فِي عِقَابِكَ، وَ مَا أَبْعَدَ غَايَتَهُ مِنَ الْفَرَجِ، وَ مَا أَقْنَطَهُ مِنْ سُهُولَةِ الْمَخْرَجِ!! عَدْلًا مِنْ قَضَائِكَ لَا تَجُورُ فِيهِ، وَ إِنْصَافاً مِنْ حُكْمِكَ لَا تَحِيفُ عَلَيْه... ترجمه : ...پس عذاب دائم براى كسى است كه از تو روى بر گرداند و يأس ذلتبار از آن كسى است كه از درگاه تو نوميد شود و بالاترين شقاوت از آن فردى است كه در پيشگاه تو غرور و تكبر بورزد.چه بسيار است تغير و تحول او در عذاب تو، و چه طولانى است درنگ حيرت آميز او در عقاب تو، و چه دور است سرانجام او از گشايش، و چه نوميد است از آسانى راحتى و رهايى!! همۀ اينها البته بر مبناى قضاوت عادلانهاى است كه هرگز در آن ظلم نمىكنى و حكم منصفانهاى است كه ابدا در آن ستم نمىنمايى... 3 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 687؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج91، ص: 99 مفاتیح الجنان؛ مناجات شعبانیه ...الهِي هَبْ لِي كَمالَ الانْقِطاعِ الَيْكَ، وَ انِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها الَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ الى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ، الهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاجابَكَ وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ، فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً... ترجمه : مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/02/02 عنوان فیش :بهترین بندگان خدا در کلام پیامبر صلی الله علیه واله کلیدواژه(ها) : عبودیت, صبر, شکر نعمت, توبه نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبی جَعفَرٍ مُحمَّدِ بنِ عَلیٍّ الباقِرِ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَن خِیارِ العِبادِ، فَقالَ الَّذینَ اِذا اَحسَنوا استَبشَرُوا وَ اِذا اَساءوا استَغفَروا وَ اِذا اُعطوا شَکَروا وَ اِذَا ابتُلوا صَبَروا وَ اِذا غَضِبوا غَفَروا. امام باقر علیهالسّلام فرمود: از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) پرسیدند بهترین بندگان چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که وقتی کار نیک میکنند خرسند میشوند و چنانچه کار بدی کردند، استغفار و عذرخواهی میکنند و وقتی چیزی به او میدهند یا اعطایی به او میشود، سپاسگزاری میکنند و وقتی که مشکل و گرفتاری برایشان پیش آمد، صبر میکنند و وقتی خشمگین میشوند، درمیگذرند. سُئِلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه عَن خِیارِ العِباد کسی از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) سؤال کرد که بهترین بندگان چه کسانی هستند؟ فَقَالَ: الَّذینَ اِذا اَحسَنوا اِستَبشَرُوا «اِستِبشار»(۱) یعنی خرسند شدن یا آثار خرسندی در چهره پدیدار شدن، که دربارهی مؤمن دارد «بِشرُهُ فی وَجهِهِ وَ حُزنُهُ فی قَلبِه»؛ یعنی [آنها که] وقتی کار نیک میکنند، خوشحالند که کار خوب کردند. این خوشحالی ارتباطی ندارد به اینکه انسان غرور پیدا کند و عُجب به کار خیر پیدا کند؛ اینها دو چیز است، اینها را از هم تفکیک کنید. یکوقت انسان دو رکعت نماز میخواند، خیال میکند که در یک مرتبهی عالی ] است] و عُجب -یعنی خودشیفتگی، خودفریفتگی، خودشگفتی-به انسان دست میدهد؛ این مذموم است؛ یکوقت هست نه، بحث خودشیفتگی و خودفریفتگی نیست؛ کار خوبی کرده و خوشحال است که الحمدلله خدا توفیق داد این کار خوب را انجام داده. این خیلی خوب است که وقتی عمل نیک انجام میدهد، خرسند باشد به این کار نیکی که انجام داده. وَ اِذا اَسَاءوا استَغفَروا در مورد «اسائه» -کار بد انجام دادن- به این اکتفا نشده است که بگوییم وقتی کار بد انجام داد، ناراحت باشد؛ نه، ناراحتی کافی نیست، عملی هم دنبالش لازم است و آن عمل عبارت است از استغفار؛ از خدای متعال عذرخواهی کند. استغفار یعنی عذرخواهی کردن؛ وقتی کار بدی کرد، از خدا عذرخواهی کند، معذرتخواهی کند. وَ اِذا اُعطوا شَکَروا وقتی خدای متعال به او چیزی میدهد، سپاسگزار باشد. البتّه ظاهر «اُعطوا» اعم است از عطای الهی و عطای بشری -از مردم هم اگر محبّتی کردند، چیزی به انسان دادند، آدم باید سپاسگزار باشد؛ این معلوم است- لکن ظاهرا اینجا مراد عطای الهی است. یعنی وقتی نعمتهای الهی را متذکّر میشود، میبیند نعمتهای الهی را یا نعمت جدیدی به او داده میشود، شکرگزار باشد؛ غافل نباشد از اینکه خدای متعال این نعمت را به او داده است. غفلت از نعمت، خیلی درد بزرگی است، انسان را به لئامت میکشاند، به ناسپاسی میکشاند. وَ اِذا ابتُلوا صَبَروا وقتی هم که یک ابتلایی در زندگی اینها پیش آمد، مشکلی برایشان پیش آمد، در آن هم صبر کنند؛ که این صبر و شکر با همدیگر ارتباط نزدیکی هم دارند. یکی از آثار شکر این است که انسان صبر میکند؛ یعنی وقتی شما توجّه داشتید که خدای متعال چقدر نعمت به شما داده، اگر یک ابتلائی هم به شما داد، بیماریای، گرفتاریای پیدا کردید، صبر میکنید؛ میگویید خب، اینکه در مقابل آنهمه لطف الهی چیزی نیست. لذا در دعای روزهای رجب میخوانید: «اللهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ یصَبرَ الشّاکِرینَ لَک»(۲) صبر افراد شکرگزار [را طلب میکنیم]، که حالا انشاءالله همهی ما ایّام رجب را که در پیش است، مغتنم بشماریم. وَ اِذا غَضِبوا غَفَروا وقتی از کسی خشمگین شدند، از او بگذرند و او را بیامرزند. البتّه طبیعی است این غضب لله نیست، این غضب لشخص است؛ والاّ غضب لله را ما حق نداریم بهخاطر اهواء خودمان یا بهخاطر چیزی [ببخشیم و بگذریم]؛ وقتی یک جایی لله غضب کردیم، اینجا آن غضب را باید ادامه بدهیم، باید حفظ کنیم. [در اینجا منظور ]غضبهای شخصی است؛ یک جملهای بنده به شما عرض میکنم، شما عصبانی میشوید؛ یک چیزی شما به بنده میفرمایید، بنده عصبانی میشوم؛ یک کاری که ناخوشایند ما است، از کسی برایمان پیش میآید، عصبانی میشویم؛ وقتی این غضبی را که در مسائل شخصی عارضِ انسان میشود، پیدا شد، «غَفَروا». 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 240، تحف العقول، ص: 445؛ الأمالي( للصدوق)، ص: 10؛ ِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ خِيَارِ الْعِبَادِ فَقَالَ الَّذِينَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أُعْطُوا شَكَرُوا وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا ترجمه : 2 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 802؛ الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج3، ص: 210 رَوَى الْمُعَلَّى بْنُ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: قُلْ فِي رَجَبٍ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ ترجمه : 2 ) قصار 333 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَكُورٌ صَبُورٌ مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ . ترجمه : و آن حضرت در وصف مؤمن فرمود: شادى مؤمن در چهرهاش، و اندوهش در دل اوست. از نظر تحمّل وسيعترين موجود، و از نظر اخلاق متواضعترين مخلوق است. برترى را خوش ندارد، و خودنمايى را دشمن دارد. اندوهش طولانى، و همّتش دور دست، و سكوتش بسيار، و وقتش مشغول، و سپاس و شكيبايىاش فوق العاده، و غرق در فكرت خويش، و نسبت به اظهار حاجت بخيل است، اخلاقش سهل و آرام، و بر خوردش هموار و نرم، و وجودش در امر دين از سنگ سختتر، و نزد حق از برده ذليلتر است مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/01/24 عنوان فیش :چهار چیزی که پناه بردن به آن توصیه شده است کلیدواژه(ها) : ترس, توکل به خدا نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبانِ بنِ عُثمانَ و هِشامِ بنِ سالِمَ و مُحَمَّدِ بنِ حُمرانَ عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِالسَّلامُ قالَ: عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن اَربَعٍ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى اَربَعٍ: عَجِبتُ لِمَن خافَ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى قَولِهِ تَعالى حَسبُنا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ، فَاِنّى سَمِعتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ بِعَقَبِها فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوءٌ. امام صادق علیهالسّلام میفرماید: تعجّب میکنم از کسى که از چهار چیز بیمناک است، چرا به چهار پناهگاه پناه نمیبرد؟ تعجّب میکنم از کسى که میترسد، چگونه به گفتهى حق که خدا ما را بس است و چه خوب وکیلى است" پناه نبرد که شنیدم خدا دنبال آیه فرمود: "با نعمت خدا و فضل او بازگشتند و بدى و ضررى هم ندیدند. این روایت مربوط به مجلس دوّم صدوق (رضوان الله علیه) است. عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن اَربَعٍ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى اَربَع [ امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: تعجّب میکنم از] کسى که از چهار چیز بیمناک است، چرا به چهار پناهگاه براى مصون ماندن از آن چهار چیز مراجعه نمیکند! آن چهار چیزى که از آنها بیم داریم چه چیزهایى است؟ و علاج و پناهگاه هر کدام از این چهار چیز چیست؟ عَجِبتُ لِمَن خافَ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى قَولِهِ تَعالى «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»(۱) شما که میترسید، چرا به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» پناه نمیبرید؟ چطور؟ استدلال دنبالش هست: فَاِنّى سَمِعتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ بِعَقَبِها «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوء»(۲) نتیجهى اینکه گفتند «حَسبُنا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» این شد که «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوء». خب، سه مشکل دیگر با سه پناهگاه دیگر را ذکر میفرمایند که حالا میخوانیم؛ بعد هم یک چیز پنجمى را بیان میکنند که آن، دیگر پناه بردن و فرار کردن نیست، رغبت است. کسى که به دنیا رغبت دارد چرا به این آیه پناه نمیآورد! نکتهاى که در اینجا وجود دارد این است که پناه بردن به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» یعنى چه؟ یعنى [ فقط] بگوییم «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»! از دشمن که میترسیم، بگوییم «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل، حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ همین؟ یا نه، دل و جانمان را با این مفهوم آمیخته کنیم و عملمان را دنبالش بیاوریم؛ کما اینکه در «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ الله» همین بود. بعد از جنگ سخت اُحد و آنهمه خسارتها و زخمى و کشته، مسلمانها برگشتند مدینه؛ در این بین یک عدّهاى آمدند که آقا بترسید، میخواهند پدرتان را دربیاورند. کفّار جمع شده بودند نزدیک مدینه که باز دوباره به مسلمانها حمله کنند. یک عدّه مُرجِفین -آن کسانى که شأنشان همین است که توى دل مردم را خالى کنند- هم آمدند که آقا چه نشستهاید، پدرتان را در میآورند؛ از بین رفتیم، نابود شدیم؛ آیهى شریفه نازل شد: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل. پیغمبر فرمود کسانى که امروز در جنگ اُحد مجروح شدند، باید بیایند برویم در مقابل کسانى که جمع شدهاند شبانه به ما حمله کنند؛ اگر کسى هم نیاید، خودم تنها میروم. پیغمبر راه افتاد، زخمیهاى مسلمانها فوراً لباس جنگ پوشیدند و دنبال پیغمبر راه افتادند؛ آمدند و رفتند و آن مجموعهاى را که جمع شده بودند براى اینکه حمله کنند، متوارى کردند و تارومار کردند. فَانقَلَبوا، یعنى برگشتند؛ بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ ؛ هم نعمت آوردند یعنى غنیمت گرفتند از آنها، [ هم] «وَ فَضل»، زیادتىِ از سوى پروردگار یعنى احساس پیروزى و احساس قدرت کردند؛ لَم یَمسَسهُم سُوء، هیچ ضررى هم به آنها نرسید؛ وَ اتَّبَعوا رِضوانَ الله. تمسّک به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» یعنى این؛ صِرف اینکه آدم بنشیند بگوید ما از دشمن میترسیم، صد بار حسبنا الله [ هم بگوید] کافى نیست؛ که گاهى هم وسط این گفتنها، حواس آدم میرود به دکّان و به درس و به مسجد و به مرید و مانند اینها؛ این کافى نیست. اینکه میگویند پناه ببرید به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»، یعنى آنچنانکه آن مسلمان صدر اسلام پناه برد به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ اوّلاً در دل خود معتقد شد به اینکه وقتى که با خدا است، وقتى در راه خدا است، خدا براى کمک به او کافى است؛ و بر طبق این اعتقاد عمل هم کرد: پا شد با همان حال زخمى، راه افتاد به طرف جنگ. این آیهى اوّل، تا آیات بعد را هم انشاءالله بعد بخوانیم. 1 ) من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 392؛ الأمالي( للصدوق)، ص: 6؛ الخصال، ج1، ص: 218؛ ْ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرمود:شگفتم آيد از كسى كه از چهار چيز مىهراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَكِيلُ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم و در شگفتم از كسى كه حيلهاى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمىبرد« وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مىفرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مىبينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد(و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است). 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه : اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.» 3 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه : به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۳ - 1392/12/29 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها. اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا(2). اللّهمّ عجّل فرجه و اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته. فرا رسیدن سال نو را تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیزمان و یکایک ایرانیان در سراسر کشور و در هر نقطهای از جهان که زندگی میکنند. مخصوصاً تبریک عرض میکنم به خانوادههای معظّم شهیدان، به جانبازان، به همسرانشان و به همهی کسانی که در راه اسلام و ایران مجاهدتی کردهاند و میکنند و بار زحمتی را بر دوش کشیدهاند و میکشند. همچنین تبریک عرض میکنم نوروز را به همهی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند و برای آن ارج و احترامی قائلند. امسال فرا رسیدن سال نو مصادف است با دو فاطمیّه و مراسم یادبود شهادت بانوی بزرگ جهان اسلام صدّیقهی کبری (سلام الله علیها). این تقارن موجب میشود که ملّت ما انشاءالله بتوانند از برکات انوار فاطمی بهره ببرند و خود را در شعاع تعالیم آن بزرگوار قرار بدهند و خود را منوّر کنند به انوار هدایت الهی که به وسیلهی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و خاندان پیغمبر به همهی مردم عالم اهدا شده است. گذشتِ سالها و تبادل سالهای گوناگون برای ما باید موجب تجربه و بصیرت باشد؛ از گذشته درس بگیریم و به آینده با چشم باز و دل آگاه نظر کنیم و برای آینده تصمیم بگیریم. من از خداوند متعال درخواست میکنم که به همهی ایرانیان عزیز ما در این سال جدید، تن سالم، روح شاداب، امنیّت روانی، آرامش روحی و پیشرفت و تعالی و سعادت مرحمت کند. و امیدوارم خداوند متعال به جوانان ما نشاط و پویایی، و به مردان و زنان ما همّت و اراده و عزم مستحکم و درست، برای پیمودن راههای پرافتخار، و به کودکان ما خرسندی و تندرستی، و به خانوادههای ما امنیّت و محبّت و الفت عنایت کند. آنچه بر عهدهی ما است، نگاه به گذشته برای عبرتگیری و نگاه به آینده برای برنامهریزی و تصمیمگیری است. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. 2 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 162؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص: 102؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 630؛ ... اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا ... ترجمه : مربوط به :بیانات در جلسه تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی - 1392/12/20 عنوان فیش :پرهیز از اسراف در حوزه مدیریتی مسئولین کلیدواژه(ها) : اصلاح الگوی مصرف نوع(ها) : حدیث متن فیش : [از ویژگیهای سیاستهای اقتصاد مقاومتی] مسئلهی اصلاح الگوی مصرف است؛ مسئلهی صرفهجویی، پرهیز از ریختوپاش، پرهیز از اسراف، پرهیز از هزینهکَردهای زائد. البته در این زمینه خطاب اول من متوجه به مسئولان است؛ مسئولان نه فقط در زندگیهای شخصی خودشان - که حالا آن یک مسئلهی درجهی دو است - [بلکه] در درجهی اول و در حوزهی مأموریت خودشان باید بجد از ریختوپاش پرهیز کنند. اگر چنانچه این شد یعنی ما مسئولین کشور به این اصل پایبند بودیم، آن وقت این روحیه، این خصلت، این اخلاق، سرریز خواهد شد به مردم. ما امروز در بین مردم و کسانی که دستشان به دهانشان میرسد هم اسراف زیاد میبینیم، در خیلی از موارد اسراف وجود دارد؛ خطاب هم میکنیم به مردم، لکن این از جملهی جاهایی است که «کونوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم».(۱) مجموعهی مسئولین کشور بایستی در شئون مجموعهی تحت مدیریت خودشان به این توجه کنند: اسراف نباشد؛ الگوی مصرف، یک الگوی حقیقتاً عاقلانه، مدبرانه، اسلامی باشد. 1 ) مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص 46؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 67، ص 309. قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع. ترجمه : ابن ابى يعفور گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد، تا سعى و كوشش و درستى و پرهيزگارى و خويشتن دارى را از شما مشاهده كنند. مربوط به :بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور - 1392/08/29 عنوان فیش :جلب محبت مردم به نظام اسلامی با اخلاق نیکو کلیدواژه(ها) : آراستگی به فضائل اخلاقی, خشوع و تواضع, فضائل اخلاقی, حسن خلق نوع(ها) : حدیث متن فیش : آنچه بنده توصیه میكنم این است كه تواناییهای مجموعهی بسیج را باید بالا برد؛ الزاماتی وجود دارد: الزامات اخلاقی، الزامات رفتاری، الزامات عملی. الزامات اخلاقی، یعنی ما در درون خودمان اخلاقیّات نیكوی اسلامی را پرورش بدهیم؛ از جملهی این اخلاقیّات صبر است، از جملهی این اخلاقیّات گذشت است، از جملهی این اخلاقیّات حلم و ظرفیّت داشتن و جنبه داشتن است، از جملهی این اخلاقیّات تواضع است؛ این خصوصیّات را در درون خودمان تقویت كنیم. الزامات رفتاری هم این است كه همین خلقیّات نیكو را در عمل با مردم، در عمل با محیط، در تعامل با جامعه و انسانها به كار ببریم. امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) به اصحابش میفرمود: جوری عمل كنید در بین مردم كه هر كس شما را میبیند، بگوید اینها یاران امام صادقند،(۱) رحمت خدا بر امام صادق، مایهی تحسین برای ما بشوید. رفتار یكایك عزیزان بسیجی، شما جوانها، شما عناصر پاك، شما دلهای پاكیزه و روشن، رفتار یكایك شما با آحاد مردم - كه خیلیهایشان همانطور كه گفتم به معنای واقعی كلمه بسیجیاند - باید جوری باشد كه بگویند اینها پرورشیافتگان نظام اسلامیاند؛ مایهی جلب محبّت، مایهی جلب احترام برای نظام اسلامی و برای جمهوری اسلامی. 1 ) الحكايات فی مخالفات المعتزلة من العدلية، شیخ مفید، ص ۹۳؛ السرائر الحاوی لتحرير الفتاوی (و المستطرفات)، محمد بن إدريس حلى، ج 3، ص 650؛ الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 77؛ دانشنامه قرآن و حديث، محمدی ریشهری، ج 10، ص ۴۳۴. قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْصِنِی فَقَالَ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الْعِبَادَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَنَا مُحَمَّدٌ ص صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ وَ احْضُرُوا جَنَائِزَكُمْ وَ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَاشَيْناً حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَيْهِمْ جَرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَمَا قِيلَ فِينَا مِنْ خَيْرٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ شَرٍّ فَوَ اللَّهِ مَا نَحْنُ كَذَلِكَ لَنَا حَقٌّ فِی كِتَابِ اللَّهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وِلَادَةٌ طَيِّبَةٌ فَهَكَذَا فَقُولُوا. ترجمه : (به نقل از كثير بن علقمه) به امام صادق عليه السلام گفتم : مرا سفارشى فرما . فرمود : «تو را به پروا داشتن از خدا و پارسايى و عبادت و طول دادن سجده و اداى امانت و راستگويى و حسن همسايگى، سفارش مىكنم كه محمّد صلىاللهعليهوآله براى اينها آمده است. با كسانتان رفت و آمد كنيد و از بيمارانتان عيادت كنيد و در تشييع جنازههايتان حاضر شويد. براى ما زيور باشيد و مايه زشتى ما نباشيد. كارى كنيد كه مردم دوستمان بدارند و كارى نكنيد كه مبغوض آنها واقع شويم. همه محبّتها را به سوى ما بكشانيد و هر گونه زشتى را از ما بگردانيد. هر خوبى كه در حقّ ما گفته شود، ما اهل آن هستيم و هر بدى كه در باره ما گفته شود، نه چنانيم. ما را در كتاب خدا حقّى است و با پيامبر خدا خويشاونديم و پاك، زاده شدهايم. اين چنين بگوييد» مربوط به :خطبههای نماز عید فطر - 1392/05/18 عنوان فیش :قسم دادن خدا به روز عید فطر نشانه عظمت آن کلیدواژه(ها) : عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : ماه رمضان، سرشار از بركات الهی، بر ملت ما و دیگر مسلمانان گذشت و سعادتمندانِ بسیاری از بركات این ماه بهرهمند شدند. در این هوای گرم، در این روزهای بلند، با زبان روزه و با احساس گرسنگی و تشنگی و پرهیز از لذات و هویهای نفسانی، روز را به اطاعت پروردگار سپری كردند و بسیاری شب را به دعا، به ذكر، به مناجات، به قیام للَّه پرداختند. آنهائی كه با عبادت خدا، با انجام فرائض الهی در این ماه به تكلیف خود عمل كردند، احساس رضایت و بهجت میكنند. كار معنوی و مجاهدت با نفس در این ماه، به صاحبان همت و صاحبان اراده، كه شما مردم عزیز هستید و روزه را تحمل كردید، احساس شادی و مسرت معنوی میبخشد. این هم یكی از خصوصیات كار برای خدا و تلاش و مجاهدت للَّه است كه صاحب آن، با وجود تحمل مشكل و تحمل زحمت، احساس شادی میكند و خداوند این شادی را متصل كرده است به شادی روز عید فطر؛ كه در عظمت این روز همین بس كه شما در قنوتهای نُهگانهی این نماز پربركت، خدا را قسم میدهید به این روز - «اسئلك بحقّ هذا الیوم»(۱) - این نشاندهندهی رتبهی بالای این روز است. 1 ) إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج ۱، ۲۸۸ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۳۸۰ ؛ مفاتيحالجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۶ (اعمال روز عید فطر). اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ]. ترجمه : امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (صلّیاللهعلیهوآله) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (صلّیاللهعلیهوآله) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (صلّیاللهعلیهوآله) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (صلّیاللهعلیهوآله) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(صلّیاللهعلیهوآله)و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/02/25 عنوان فیش :درجه اول آمادگی برای ماه رمضان خود را در محضر علم الهی دانستن است کلیدواژه(ها) : ماه رجب, حضور قلب نوع(ها) : حدیث متن فیش : بزرگان و اهل معنا و اهل سلوك، ماه رجب را مقدمهی ماه رمضان دانستهاند. ماه رجب، ماه شعبان، یك آمادگاهی است برای اینكه انسان در ماه مبارك رمضان - كه ماه ضیافت الهی است - بتواند با آمادگی وارد شود. آمادگی به چیست؟ در درجهی اول، آمادگی به توجه و حضور قلب است؛ خود را در محضر علم الهی دانستن، در محضر خدا دانستن - «سبحان من احصی كلّ شیء علمه»(1) - همهی حالات خود را، حركات خود را، نیّات خود را، خطورات قلبی خود را در معرض و محضر علم الهی دانستن؛ در درجهی اول، این مهم است؛ و اگر این حاصل شد، آن وقت توجه ما به كارهایمان، به حرفهایمان، به رفتوآمدهایمان، به سكوتمان، به گفتنمان، بیشتر خواهد شد؛ توجه میكنیم كه چه میگوئیم، كجا میرویم، چه اقدامی میكنیم، علیه چهكسی حرف میزنیم، به نفع چهكسی حرف میزنیم. وقتی انسان خود را در محضر الهی دانست، بیشتر متوجه كارها و حركات و رفتار خود میشود. عمدهی اشكالات ما به خاطر غفلتی است كه از رفتار و اعمالِ خودمان میكنیم. وقتی انسان از حال غفلت خارج شود، توجه كند كه دارد دیده میشود، محاسبه میشود - «انّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون»(2) - همهی حركات او، كارهای او در محضر پروردگار است، طبعاً مراعات میكند. با این حالت، با یك طهارتی، با یك نزاهت و پاكیزگیای، انسان وارد ماه رمضان شود - «شستشوئی كن و آنگه به خرابات خرام»؛ شستشوكرده وارد ماه رمضان شود - آن وقت در محضر ضیافت الهی حداكثر بهره را خواهد برد. ماه رجب را با این چشم نگاه كنید. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 3، ص 467؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 46 (نماز حضرت جعفر عليه السلام). أَ لَا أُعَلِّمُكَ شَيْئاً تَقُولُهُ فِی صَلَاةِ جَعْفَرٍ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ إِذَا كُنْتَ فِی آخِرِ سَجْدَةٍ مِنَ الْأَرْبَعِ رَكَعَاتٍ فَقُلْ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ تَسْبِيحِكَ- سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقَارَ سُبْحَانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَكَرَّمَ بِهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا يَنْبَغِی التَّسْبِيحُ إِلَّا لَهُ سُبْحَانَ مَنْ أَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عِلْمُهُ ... . ترجمه : ابو سعيد مدائنی روايت كرده كه: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود آيا چيزى به تو تعليم نكنم كه آن را در نماز جعفر بگويى گفتم بلى فرمود چون در سجده آخر ركعت چهارم رسیدی پس از تسبیحات بگو: منزه است آن كس كه لباس عزت و وقار به بر دارد منزه است آن كه مجد و بزرگیش فراگرفته و بدان گرامى باشد منزه است آن كه جز براى او تسبیح سزاوار نیست منزه آن كه علمش همه چیز را احصا كرده. 2 ) سوره مبارکه الجاثية آیه 29 هٰذا كِتابُنا يَنطِقُ عَلَيكُم بِالحَقِّ ۚ إِنّا كُنّا نَستَنسِخُ ما كُنتُم تَعمَلونَ ترجمه : این کتاب ما است که بحق با شما سخن میگوید (و اعمال شما را بازگو میکند)؛ ما آنچه را انجام میدادید مینوشتیم! مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۲ - 1391/12/30 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالَنا إلی أحسن الحال(1). اللّهمّ صلّ علی حبیبتک سیّدة نساء العالمین، فاطمة بنت محمّد صلّیاللهعلیهوءاله. اللّهمّ صلّ علیها و علی أبیها و بعلها و بنیها. اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتّی تسکنه أرضک طوعاً و تمتّعه فیها طویلاً(2). اللّهمّ أعطِهِ فی نفسِهِ و ذرّیّتهِ و شیعتِهِ و رعیّتِهِ و خاصّتِهِ و عامّتِهِ و عدوّهِ و جمیعِ أهلِ الدّنیا ما تقرّ بهِ عینه و تسرّ به نفسه(3). تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیزمان در سراسر کشور، و به همهی ایرانیان در هر نقطهای از جهان که هستند، و به همهی ملتهایی که نوروز را گرامی میدارند؛ مخصوصاً به ایثارگران عزیزمان، خانوادههای شهدا، جانبازان و خانوادههایشان، و همهی کسانی که در راه خدمت به نظام اسلامی و به کشور عزیزمان مشغول فعالیتاند. امیدواریم خداوند متعال این روز را و این آغاز سال را برای ملت ما، برای همهی مسلمانان عالَم، مایهی شادی و بهروزی و نشاط قرار دهد و ما را به انجام وظائفمان موفق و مؤید بدارد. به هممیهنان عزیزمان عرض میکنم توجه داشته باشند که ایّام فاطمیه در اواسط روزهای عید است و تکریم و احترام این ایام برای همهی ما لازم است. ساعت تحویل و هنگام تحویل، در حقیقت حد فاصلی است بین یک پایان و یک آغاز؛ پایان سال گذشته و آغاز سال نو. البته نگاه عمدهی ما باید به طرف جلو باشد؛ سال نو را ببینیم، برای آن خودمان را آماده کنیم و برنامهریزی کنیم، اما حتماً نگاه ِبه پشت سر و راهی که طی کردهایم هم برای ما مفید است. برای اینکه ببینیم چه کردهایم، چگونه حرکت کردهایم، نتایج کار ما چه بوده است و از آن درس بگیریم و تجربه بیاموزیم. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. 2 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 162؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص: 102؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 630؛ ... اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا ... ترجمه : 3 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص: 406؛ الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 279؛ جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص: 503؛ دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِيٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع ...اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير... ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان - 1391/07/12 عنوان فیش :لزوم پیشرفت در عرصه تفکر کلیدواژه(ها) : تفکر, پیشرفت در عرصه فکر نوع(ها) : حدیث متن فیش : مراقبت بعدی، مراقبت در تفکر است. فرمودهاند بزرگترین عبادت، تفکر است؛(1) تفکر در آفرینش، تفکر در وظائف انسان، تفکر در زندگی دنیا، تفکر دربارهی آخرت، تفکر در اوضاع سیاسی عالم، تفکر در مسائل اصولی و اساسی زندگی بشر. ما تحول در علم و پیشرفت در علم داریم، پیشرفت در فکر هم باید پیدا کنیم. اندیشه و تفکر است که خط و جهت و سمت تلاشهای علمی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جوامع را ترسیم میکند. این هم مراقبت دوم. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 55؛ وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 15، ص 196. أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ. ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرمود: برترین عبادت همواره انديشيدن درباره خدا و قدرت اوست. مربوط به :پیام به بیست و یکمین اجلاس سراسری نماز - 1391/06/15 عنوان فیش :لزوم قرار گرفتن نماز در جایگاه شایسته خود کلیدواژه(ها) : نماز نوع(ها) : حدیث متن فیش : اهمیت نماز را باید بهدرستی فهمید. این که فرمودهاند: اگر نماز در درگاه خداوند، مقبول افتد، دیگر خدمات و زحمات نیز پذیرفته شده و اگر نماز مردود باشد، هرچه جز آن نیز مردود گشته است،(1) حقیقتی بزرگ را به ما مینمایاند. آن حقیقت این است که اگر در جامعهی اسلامی نماز در جایگاه شایستهی خود قرار گیرد، همهی تلاشهای سازندهی مادی و معنوی، راه خود را به سمت و سوی آرمانها میگشاید و جامعه را به نقطهی مطلوب آرمانی اسلام میرساند و اگر از اهمیت نماز غفلت شود و نماز مورد بیاعتنایی قرار گیرد، این مسیر بهدرستی طی نخواهد شد و تلاشها و مجاهدتها تأثیر لازم را در رساندن به قلهای که اسلام برای جامعهی بشری ترسیم کرده است، نخواهد داشت. این حقیقت به همهی ما هشدار میدهد و وظیفهای سنگین را به یاد ما میآورد. تلاشهای فرهنگی و هنری و برنامهریزیهای آموزشی و غیره، همه باید به گونهای طراحی و اجرا شود که نماز، با کیفیت مطلوب، روزبهروز در میان مردم بهویژه جوانان و نوجوانان رونق گیرد و همه بهراستی از این چشمهی پاکی و روشنی بهرهمند گردند. بیشک دستگاههای متعدد امور فرهنگی و آموزشی و صداوسیما و دستاندرکاران ادارهی مساجد، بیش از دیگران باید احساس مسئولیت کنند. 1 ) من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 1، ص 208؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 79، ص 236. أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ. ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرمودند: نخستين چيزى كه در روز قيامت بنده براى آن مورد حسابكشى قرار ميگيرد و به آن رسيدگى میكنند نماز است، اگر نماز پذيرفته شد ساير اعمالش نيز به تفضّل [از او] پذيرفته مىشود، و هر گاه نماز مقبول نيفتاد و به بنده باز گردانده شد باقى اعمالش نيز مردود و باز گردانده خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1391/05/29 عنوان فیش :عید فطر مایه ازدیاد عزت و شرف امت اسلامی کلیدواژه(ها) : عزت امت اسلامی, عید فطر, ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : مهم این است که قدر این موقعیتها را بدانیم. خداوند متعال عید سعید فطر را برای امت اسلام و برای پیامبر عظیمالشأن مایهی عزت و ذخر و شرف و کرامت قرار داد؛ «و لمحمّد صلّی اللّه علیه و ءاله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا»؛(1) مایهی ازدیاد عزت و شرف امت اسلامی و پیامبر عظیمالشأن است. این بسته به این است که ما مسلمانها، با این موقعیتها و با این مناسبتها چگونه رفتار کنیم. ملتهای مسلمان میتوانند ماه رمضان را و عید فطر را وسیلهای قرار بدهند برای عزت؛ نردبانی قرار بدهند به سمت علوّ معنوی و مادی و عزت دنیا و آخرت. باید بیدار باشیم، باید از این موقعیتها استفاده کنیم. 1 ) إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج 1، 288 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ مفاتيحالجنان، شیخ عباس قمی، ص 246، (اعمال روز عید فطر). اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ]. ترجمه : امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :دیدار خانواده مرحوم حاج عبدالله والی با رهبر انقلاب - 1391/03/09 عنوان فیش :ارزش وجود عنصر تداوم در کارها کلیدواژه(ها) : اخلاص, مقاومت نوع(ها) : حدیث متن فیش : این اخلاص و تداوم کار، خیلی ارزش دارد. ببینید، در این کارهای معنوی و توسلات و دعا و ذکر و اینها هم روایت داریم که کار را تداوم بدهید. «در روایت دارد که حداقل مدتی که شما یک عملی را انجام میدهید، یک سال باشد».(1) فرض بفرمایید شما بنا می گذارید یک نمازی را که مستحب است، هر شب یا در شب معین خودش در هفته، بخوانید. میگویند حداقل یک سال این را ادامه دهید، هرچند بهتر این است که انسان تا آخر عمر ادامه بدهد. یعنی تداوم، یک عنصر جدیدی است غیر از خودِ اصلِ شروعِ عمل.«فلذلک فادع و استقم کما امرت».(2) استقامت، یعنی همین کار را در همان خط و جهت درست دنبال کردن.الحمدلله شما استقامت کردید. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 82 ؛ وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی، ج 1، ص 94 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 218 . إِذَا كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْيَدُمْ عَلَيْهِ سَنَةً ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَيْرِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ يَكُونُ فِيهَا فِی عَامِهِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ . ترجمه : حلبى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه بنده مشغول كارى هست يك سال آن را ادامه دهد و بعد اگر خواست به عمل ديگرى روى بياورد، زيرا شب قدر در يك سال يك بار مىآيد و او در شب قدر آن عمل را درك كند. 2 ) سوره مبارکه الشورى آیه 15 فَلِذٰلِكَ فَادعُ ۖ وَاستَقِم كَما أُمِرتَ ۖ وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم ۖ وَقُل آمَنتُ بِما أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتابٍ ۖ وَأُمِرتُ لِأَعدِلَ بَينَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّكُم ۖ لَنا أَعمالُنا وَلَكُم أَعمالُكُم ۖ لا حُجَّةَ بَينَنا وَبَينَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجمَعُ بَينَنا ۖ وَإِلَيهِ المَصيرُ ترجمه : پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یکجا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!» مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۱ - 1391/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال, حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الأحوال حوّل حالنا الی احسن الحال(1). اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا(2). اللّهمّ اعطه فی نفسه و ذریّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع اهل الدّنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه(3). تبریک عرض میکنم عید نوروز و فرا رسیدن سال نو را به همهی هممیهنان عزیز در سراسر کشور، و به همهی ایرانیانی که در هر نقطهای از دنیا سکونت دارند، و به همهی ملتهائی که عید نوروز را گرامی میدارند؛ بالخصوص تبریک عرض میکنم به خانوادههای عزیز شهیدان، به جانبازان، به خانوادههاشان، به همهی ایثارگران، به همهی فعالان عرصههای مختلف. آرزو میکنم و دعا میکنم که خداوند متعال برای ملت ایران بهروزی، شادی، نشاط و دلِ خوش در این سال جدید مقدر بفرماید و بدخواهان این ملت را در اهدافشان، در تلاشهاشان انشاءاللّه ناکام کند. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. 2 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 162؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص: 102؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 630؛ اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا ترجمه : 3 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص: 408؛ الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 279؛ جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص: 503؛ آخَرُ مَرْوِيٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع ... اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ «395» بِهِ عَيْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير... ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار دیدار مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکتکننده در بیست و پنجمین کنفرانس وحدت اسلامی - 1390/11/21 عنوان فیش :تربیت پیغمبر(صلّیاللهعلیهوآله) برای بزرگترین رسالت دوران تاریخ بشر کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما مسلمانها برای اینکه راه هدایت را پیدا کنیم، کافی است شخصیت پیغمبر را بشناسیم. عقیدهی ما البته این است که همهی بشریت از وجود پیغمبر باید استفاده کنند و میکنند، اما اولی به استفاده، ما امت اسلامی هستیم. این موجود عظیم، دارای خُلُق عظیم، این شخصیتی که خدای متعال او را برای بزرگترین رسالت دوران تاریخ بشر تربیت کرد که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «انّ اللَّه عزّ و جلّ ادّب نبیّه فاحسن ادبه فلمّا اکمل له الادب قال انّک لعلی خلق عظیم ثمّ فوّض الیه امر الدّین و العباد لیسوس عباده»؛(1) خدای متعال این شخصیت عظیم را پرورید، تربیت کرد، رشد داد، همهی لوازم یک کار عظیم تاریخی را در این وجود مطهر و مقدس فراهم کرد، بعد این بار سنگین را بر دوش او گذاشت؛ این بار سنگین رسالت تاریخی را. لذا امروز که روز هفده ربیعالاول است، روز ولادت نبی مکرم است، شاید بتوان گفت بزرگترین عید بشریت در طول تاریخ انسانی است که یک چنین انسان عظیمی را خدای متعال هدیه کرد به بشر، به تاریخ بشر؛ و این بزرگوار هم به لوازم این کار قیام کرد. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 1، ص 266، ح 4؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 17، ص 4، ح 3؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِی شَيْءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّه ... . ترجمه : فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) به يكى از ياران قيس ماصر مىفرمود: خداوند عز و جل پيامبرش را تربيت كرد و نيكو تربيتش كرد و چون ادب و تربيتِ او را به كمال رساند، فرمود:" همانا تو داراى خويى والا هستى". آن گاه، كار دين و امّت را به او واگذار كرد تا بندگانِ او را تربيت و اداره كند. پس فرمود:" آنچه پيامبر به شما فرمود، به كار گيريد و از آنچه شما را از آن نهى كرد، باز ايستيد". پيامبر خدا، هدايتْشده و توفيقْيافته بود و به وسيله" روح القُدُس" تأييد و كمك مىشد. در هيچ امرى از امور اداره مردم، دچار لغزش و خطا نمىشد؛ چرا كه آراسته به آداب الهى بود. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1390/07/11 عنوان فیش :حج یکی از مظاهر حبل الله است کلیدواژه(ها) : حج, وحدت, حفظ وحدت, اختلافافکنی, بیداری اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : این حادثهی بزرگ - یعنی حادثهی حج - که هر سال از سوی امت اسلامی تکرار میشود، یکی از آن رموز اساسی اسلام است. (...) هم باید به فکر برگزاری باشکوه و پرمغز و پرمعنای این مراسم در سطح بینالملل اسلامی باشیم و برای آن برنامهریزی کنیم، هم باید به فکر بهرهبرداری شخص خودمان باشیم. (...) در بخش اول که برگزاری عمومی و بینالمللی و متعلق به دنیای اسلام و امت اسلامی است، یک وظائفی را حاجی ایرانی دارد؛ رفتار خوب نشان بدهد، برادری نشان بدهد، همدلی نشان بدهد، از پیوند اسلامی میان خود و دیگر ملتها برای نزدیکتر شدن دلها استفاده کند؛ اینها جزو وظائف است؛ درست نقطهی مقابل آن چیزی که امروز دشمنان اسلام و مسلمین میخواهند. دشمنان اسلام و مسلمین میخواهند امت اسلام یکپارچه نباشد؛ چون اگر یکپارچه شد، قوی میشود، مقتدر میشود، در میدانهای گوناگون هویتیابی میکند؛ آن وقت کار برای مستکبران جهانی سخت خواهد شد. لذا میخواهند جدا کنند. اختلافات مذهبی را راه میاندازند، اختلافات قومی را راه میاندازند، ناسیونالیسمهای افراطی را در بین ملتها به جریان میاندازند؛ این فارس است، این عرب است، این ترک است، این پاکستانی است، این کجائی است، این شیعه است، این سنی است؛ این اختلافات را هی برجسته میکنند، هی درشت میکنند، برای اینکه بین ما دیوار ایجاد کنند، برای اینکه دو نفرِ ما را به یکدیگر بدبین کنند تا ما با هم نباشیم، دستهامان در هم گره نشود و یک حرکت عظیم به وجود نیاید. امسال این توطئه بیشتر خواهد بود؛ این را بدانید. امسال چون بیداری اسلامی به وجود آمده است، مصر بیدار شده است، تونس بیدار شده است، لیبی بیدار شده است، یمن بیدار شده است، بحرین بیدار شده است، ملتهای مسلمان در انقلابهای خود، در نهضتهای بزرگ خود، آن نقطهی بُرنده و تیزِ حرکت خود را علیه استکبار قرار دادهاند، علیه صهیونیستها قرار دادهاند، بنابراین سعیشان این است که نگذارند بین ملتها ارتباط برقرار شود، دلها به هم نزدیک شود. «صد دل به یکدیگر چو شود آشنا، یکی است». وقتی که دلها با هم آشنا شد، میشود مثل یک دل؛ یک اراده، یک خواست، یک تصمیم؛ این را نمیخواهند. لذا تأکید خواهند کرد سنی را در سنیگری، شیعه را در شیعهگری، فرقههای مختلف را در آن خصوصیاتِ خودشان هی تشدید میکنند. برای تحریک احساسات، متأسفانه ابزارهائی هم دارند. همه جا ابزار دارند، در آنجا شاید هم بیشتر. بر اینها فائق بیائید. «و اعتصموا بحبل الله جمیعا».(1) حج یکی از مظاهر حبلالله است؛ به این حبل و ریسمان مستحکم الهی چنگ بزنید جمیعاً؛ یعنی با هم. با هم باشید. نه فقط شما ایرانیها با هم باشید، بلکه شما امت اسلام با هم باشید. مسلمانها، از آفریقائیاش، تا آسیائیاش، تا اروپائیاش، سیاه و سفیدش، در هر نقطهی دنیا که هستند، یک تن واحدند. این، آن نگاه عظیم و عمومی و جهانی است. ارتباط برقرار کنید، حرف بزنید، خبر بدهید، خبر بگیرید، روحیه بدهید، روحیه بگیرید؛ حقایقی را که دربارهی استکبار، مستکبرین، معاندین، مخالفین میدانید - شما سی سال تجربه دارید - برای آن برادرانی که تازه وارد این میدان شدهاند، تشریح کنید. آنهائی هم که توانائی تبیین و بیان و این چیزها ندارند، با رفتارِ خودشان مردم را دعوت کنند؛ «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم».(2) مردم را با زبان هم میشود دعوت کرد، اما دعوت قویتر و بهتر، با عمل است. ادبتان، احترامتان، دلبستگی نشان دادنتان به حقایق حج، اینها رفتارهای جمعی و عمومی است برای بهتر برگزار کردن این واقعهی بینالملل اسلامی. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 103 وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا ۚ وَاذكُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَيكُم إِذ كُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلوبِكُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا وَكُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَكُم مِنها ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَهتَدونَ ترجمه : و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید. 2 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 105 ؛ مشكاة الأنوار، علی بن حسن طبرسی، ص 46 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 67 ، ص 309 ؛ وَ عَنِ ابْنِ أَبِی يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ ترجمه : ابن ابى يعفور گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد، تا سعى و كوشش و درستى و پرهيزگارى و خويشتن دارى را از شما مشاهده كنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1390/06/17 عنوان فیش :سابقه عریق فقه سیاسی در شیعه کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), فقه سیاسی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مطلبی که من امروز میخواهم عرض بکنم - که انشاءاللَّه سعی کنم کوتاه عرض بشود - این است که فقه سیاسی در شیعه، سابقهاش از اولِ تدوین فقه است. یعنی حتّی قبل از آنکه فقه استدلالی در قرن سوم و چهارم تدوین بشود - در عهد روایات - فقه سیاسی در مجموعهی فقه شیعه حضور روشن و واضحی دارد؛ که نمونهاش را شما در روایات میبینید. همین روایت «تحفالعقول» که انواع معاملات را چهار قسم میکند، یک قسمش سیاسات است - امّاالسّیاسات - که خب، در آنجا مطالبی را بیان میکند.(1) در این روایت و روایات فراوان دیگر، شاخصها ذکر میشود. این روایت معروف صفوان جمّال: «کلّ شیء منک حسن جمیل الّا اکرائک الجمال من هذا الرّجل»(2) و دیگر روایاتی که فراوان است، از این قبیل است. بعد که نوبت به عصر تدوین فقه استدلالی میرسد - دوران شیخ مفید و بعد از ایشان - باز انسان مشاهده میکند که فقه سیاسی در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چیزهائی که مربوط به احکام سیاست و ادارهی جامعه است، در اینها هست. بنابراین سابقهی فقه سیاسی در شیعه، سابقهی عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظامسازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسی که در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردمسالاری دینی را مطرح کرد، مسئلهی ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد. 1 ) تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 331 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 72، ص 347 ؛ جامع أحاديث الشيعة، آقا حسین بروجردی، ج 22، ص 318 ؛ سَأَلَهُ سَائِلٌ فَقَالَ كَمْ جِهَاتُ مَعَايِشِ الْعِبَادِ الَّتِی فِيهَا الِاكْتِسَابُ أَوِ التَّعَامُلُ بَيْنَهُمْ وَ وُجُوهُ النَّفَقَاتِ فَقَالَ ع جَمِيعُ الْمَعَايِشِ كُلِّهَا مِنْ وُجُوهِ الْمُعَامَلَاتِ فِيمَا بَيْنَهُمْ مِمَّا يَكُونُ لَهُمْ فِيهِ الْمَكَاسِبُ أَرْبَعُ جِهَاتٍ مِنَ الْمُعَامَلَاتِ فَقَالَ لَهُ أَ كُلُّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ الْأَجْنَاسِ حَلَالٌ أَوْ كُلُّهَا حَرَامٌ أَوْ بَعْضُهَا حَلَالٌ وَ بَعْضُهَا حَرَامٌ فَقَالَ ع قَدْ يَكُونُ فِی هَؤُلَاءِ الْأَجْنَاسِ الْأَرْبَعَةِ حَلَالٌ مِنْ جِهَةٍ حَرَامٌ مِنْ جِهَةٍ وَ هَذِهِ الْأَجْنَاسُ مُسَمَّيَاتٌ مَعْرُوفَاتُ الْجِهَاتِ فَأَوَّلُ هَذِهِ الْجِهَاتِ الْأَرْبَعَةِ الْوِلَايَةُ وَ تَوْلِيَةُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فَالْأَوَّلُ وِلَايَةُ الْوُلَاةِ وَ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ ثُمَّ التِّجَارَةُ فِی جَمِيعِ الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ الصِّنَاعَاتُ فِی جَمِيعِ صُنُوفِهَا ثُمَّ الْإِجَارَاتُ فِی كُلِّ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنَ الْإِجَارَاتِ وَ كُلُّ هَذِهِ الصُّنُوفِ تَكُونُ حَلَالًا مِنْ جِهَةٍ وَ حَرَاماً مِنْ جِهَةٍ وَ الْفَرْضُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ فِی هَذِهِ الْمُعَامَلَاتِ الدُّخُولُ فِی جِهَاتِ الْحَلَالِ مِنْهَا وَ الْعَمَلُ بِذَلِكَ الْحَلَالِ وَ اجْتِنَابُ جِهَاتِ الْحَرَامِ مِنْهَا ... . ترجمه : يكى از افراد از امام صادق عليه السّلام پرسيد: انواع درآمدهاى بندگان كه شامل كسب و داد و ستد با يك ديگر مىشود و راههاى به كارگيرى آنها چند گونه است؟ امام عليه السّلام فرمود: تمام راههاى معيشت از انواع معاملات ميان مردم كه وسيله كسب و سود بردن آنهاست چهار گونه داد و ستد است. عرض كرد: آيا همه اين چهارگونه حلالند يا همه حرام يا بعضى حلال و بعضى حرامند؟ امام عليه السّلام فرمود: بسا كه در همه اين چهارگونه داد و ستد، جهتى حلال و جهتى حرام باشد، تمام اين انواع، نامگذارى شدهاند و معروف هستند. نخستين جهت از اين جهات چهارگانه، ولايت و سرپرستى برخى از آنان بر ديگران است؛ پس نخست ولايت و حكومت حكمرانان و كارگزارانى كه از جانب آنهاست تا برسد به پايينترين آنان كه همه از يك نوع ولايت و سرپرستى نسبت به كسى كه بر او حكم رواست برخوردارند. سپس تجارت و بازرگانى است در تمامى اقسام معاملات با يك ديگر. سپس صنعتهاست با تمام انواعش. سپس اجارههاست از هر گونه اجارهاى كه مورد نياز باشد. و همه اين انواع از جهتى حلال باشد و از جهت ديگر حرام. خدا بر بندگان واجب نموده كه در اين معاملات از راههاى حلال اقدام نمايند و در عمل نيز همين حلال را معيار خود قرار دهند و از راههاى حرام كه در معاملات وجود دارد اجتناب كنند. 2 ) رجال الكشی، شیخ طوسی، ص 441 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 72، ص 376 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی ج 16، ص 259 ؛ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) فَقَالَ لِی: يَا صَفْوَانُ كُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ مَا خَلَا شَيْئاً وَاحِداً! قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّ شَيْءٍ قَالَ إِكْرَاؤُكَ جِمَالَكَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ يَعْنِی هَارُونَ قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا أَكْرَيْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِصَيْدٍ وَ لَا لِلَّهْوِ، وَ لَكِنِّی أُكْرِيهِ لِهَذَا الطَّرِيقِ يَعْنِی طَرِيقَ مَكَّةَ، وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِی وَ لَكِنْ أَنْصِبُ مَعَهُ غِلْمَانِی، فَقَالَ لِی: يَا صَفْوَانُ أَ يَقَعُ كِرَاؤُكَ عَلَيْهِمْ قُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَقَالَ لِی: أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَ كِرَاؤُكَ قُلْتُ نَعَمْ، قَالَ: فَمَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ كَانَ وَرَدَ النَّارَ، قَالَ صَفْوَانُ فَذَهَبْتُ وَ بِعْتُ جِمَالِی عَنْ آخِرِهَا، فَبَلَغَ ذَلِكَ إِلَى هَارُونَ، فَدَعَانِی فَقَالَ لِی يَا صَفْوَانُ بَلَغَنِی أَنَّكَ بِعْتَ جِمَالَكَ قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: لِمَ قُلْتُ: أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ أَنَّ الْغِلْمَانَ لَا يَفُونَ بِالْأَعْمَالِ، فَقَالَ: هَيْهَاتَ أَيْهَاتَ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَنْ أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قُلْتُ: مَا لِی وَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ! فَقَالَ: دَعْ هَذَا عَنْكَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا حُسْنُ صُحْبَتِكَ لَقَتَلْتُكَ. ترجمه : بسندش از صفوان جمال كه نزد امام كاظم (ع) رفتم بمن فرمود: اى صفوان هر چيزت زيبا و نيك است جز يكى گفتم: قربانت كدام؟ فرمود: كرايه دادن شترانت باين مرد- هارون الرشيد- گفتم: بخدا كرايه ندادم براى خوشگذرانى و خودنمائى و نه شكار و بازيگرى بلكه براى راه مكه، و خود هم متصدى آن نيستم و غلامانم را با او ميفرستم، فرمود: اى صفوان آيا كرايه تو بر عهده آنها نباشد؟ گفتم: چرا قربانت، فرمود: ميخواهى بمانند تا كرايه تو را بدهند؟ گفتم: آرى فرمود: هر كه ماندن آنها را دوست دارد از آنهاست و هر كه از آنهاست دوزخى است صفوان گفت: رفتم همه شترانم را تا آخر فروختم و خبرش بهارون رسيد و مرا خواست و بمن گفت: اى صفوان بمن رسيده كه شترانت را فروختى؟ گفتم آرى گفت: چرا؟ گفتم: پيرى سالخوردهام و غلامان هم نيروى كارها را ندارند گفت: هيهات هيهات من ميدانم كى بتو اشارت كرده باين كار و آن موسى بن جعفر است، گفتم: مرا باموسى بن جعفر چه كار؟ گفت: اين سخن را واگذار بخدا اگر خوشرفتارى تو نبود البته تو را مىكشت. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها - 1390/06/02 عنوان فیش :تشخیص حق از باطل با آگاهی از زمانه کلیدواژه(ها) : آگاهی به زمانه, حق و باطل, تلاش دشمن نوع(ها) : حدیث متن فیش : اساتید عزیز دانشگاه، هم با واقعیات و حقایق کشور، و هم با حقایق جهان باید آشنا باشند؛ این یک تلاشی را میطلبد. در همهی حوزههای علمی، همین جور است. عالمِ معلمی که جماعتی از او استفاده میکنند، اگر به زمان خود عالم نباشد، دچار مشکلات خواهد شد. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»؛(1) کسی که زمانه را میشناسد، یعنی وقتی اوضاع و احوال محیط خود و محیط پیرامونیاش و محیط جهان را میداند و میفهمد جریانهای گوناگون جهانی کیهایند، کجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه میشوند، دچار اشتباه نمیشود؛ در قضایای گوناگون، قضاوت اشتباه نمیکند و دچار اشتباه نمیشود. این آشنائی، برای همه لازم است؛ برای روحانی هم لازم است، برای دانشگاهی هم لازم است؛ برای معلم حوزه هم لازم است، برای معلم دانشگاه هم لازم است؛ این یک چیز مهمی است. وقتی انسان جریانات گوناگون را میشناسد، میتواند پدیدهها را استنتاج کند، که این پدیده چیست، چه شد که این اتفاق افتاد، در تحلیل، دچار خطا و اشتباه نمیشود. البته دشمن مرتب دارد تحلیلباران میکند. این تعداد رسانههائی که آمارش را چندی پیش اینجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اینها غیر از رسانههای اینترنتی است - اینترنت که دیگر یک دنیای بیمرز و خارج از محدودهای است - منظور، همین ماهوارهها و رادیوها و تلویزیونهاست. تحلیلهائی که در این رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و ملت ایران داده میشود، سرسامآور است. حالا آنهائی که انبوه تولید میکنند، میدانند هم که مردم به همهی اینها گوش نمیدهند. میگویند هر مقداری که میشود، باید تلاش کرد. راست را با دروغ مخلوط میکنند، میآیند یک تحلیل غلط و معیوب از این در میآورند؛ «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان». امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور خالص و بیشائبه خودش را نشان بدهد، کسی دچار اشتباه نمیشود؛ اگر باطل بدون آمیختگی با حق، خودش را نشان بدهد، کسی دچار باطل نمیشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان».(2) یک لقمه از حق، یک لقمه از باطل را مخلوط میکنند، یک غذائی که ظاهرش نشان نمیدهد مسموم است، در اختیار کسی که بیاطلاع است، میگذارند؛ این تحلیل در ذهنها اثر میکند. گاهی اوقات تحلیلهائی که در بعضی از محافل دانشگاهی، دانشجوئی و استادی از بعضی از مسائل میشود، آدم میبیند این بر اثر بیاطلاعی است؛ کسی هیچ تقصیری هم ندارد. بنابراین اساتید باید در جریان مسائل قرار بگیرند. 1 ) الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج1ص26 ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛ بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛ ا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه : امام صادق (علیه السلام) فرمود اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود. 2 ) خطبه 50 : از خطبههاى آن حضرت است در بيان فتنه إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى . ترجمه : ابتداى ظهور فتنهها هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى كه در چهره بدعت خودنمايى مىكند، در اين فتنهها و احكام با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مىنمايند. اگر باطل از آميزش با حق خالص مىشد راه بر حق جويان پوشيده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت زبان دشمنان ياوه گو از آن قطع مىگشت. ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و در هم آميخته مىشود، در اين وقت شيطان بر دوستانش مسلط مىشود، و آنان كه لطف حق شاملشان شده نجات مىيابند مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران - 1390/05/16 عنوان فیش :فراهم شدن زمینه برای تفکر از فوائد روزه کلیدواژه(ها) : روزه, ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی - عارف معروف و مشهور و فقیه بزرگوار - در کتاب شریف »المراقبات«شان میفرمایند: روزه یک هدیهی الهی است که خدای متعال این را به بندگان خود و به مؤمنین هدیه کرده است. تعبیر ایشان این است که: »الصّوم لیس تکلیفا بل تشریف«؛ روزه را به چشم یک تکلیف نگاه نکنید؛ به شکل یک تشریف و تکریم نگاه کنید، که »یوجب شکرا بحسبه«؛ این توجه به فریضهی روزه - که تکریم الهی نسبت به بندگان است - خودش مستوجب شکر است؛ باید خدا را سپاسگزاری کرد. ایشان برای گرسنگی و تشنگی که مؤمنین در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن میدانند، فوائد متعددی را بیان میکنند که متخذ از روایات(1) و برخاستهی از دل نورانی این مرد بزرگ است. از جملهی آنها، یا اهمّ آنها - که ایشان خودشان میگویند این خاصیت از همه مهمتر است - این است که میگویند این گرسنگی و تشنگی یک صفائی به دل میبخشد که این صفای قلبی زمینه را فراهم میکند برای تفکر، که »تفکّر ساعة خیر من عبادة سنة«.(2) این تفکر از نوع تفکرِ مراجعهی به باطن و روح و دل انسان است که حقایق را روشن میکند و باب حکمت را بر روی انسان میگشاید. از این باید استفاده کرد. 1 ) الدعوات، قطب الدین راوندی، ص 76 ؛ دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج 1 ص 342 ؛ عواليالئالی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج 1 ص 268 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 59، ص 267 ؛ صوموا تصحوا ترجمه : روزه داريد تا تندرست باشيد. 2 ) تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج 2، ص 208 ح 26 ؛ عوالی الئالی، ابن ابی جمهور احسائی، ج 2، ص 56 ح 152 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 6 ص 133 ؛ تفكر ساعة خير من عبادة سنة، قال الله « إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» ترجمه : یك ساعت اندیشیدن از از یك سال عبادت برتر است خداوند می فرماید براستی كه فقط عاقلان متذكر می شوند. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت - 1390/04/18 عنوان فیش :لازمهی انتظار، آمادهسازی خود است کلیدواژه(ها) : انتظار فرج, مسئله انتظار نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسئلهی انتظار هم که جزء لاینفک مسئلهی مهدویت است، از آن کلیدواژههای اصلی فهم دین و حرکت اساسی و عمومی و اجتماعی امت اسلامی به سمت اهداف والای اسلام است؛ انتظار؛ انتظار یعنی ترقب، یعنی مترصد یک حقیقتی که قطعی است، بودن؛ این معنای انتظار است. انتظار یعنی این آینده حتمی و قطعی است؛ بخصوص انتظارِ یک موجود حىّ و حاضر؛ این خیلی مسئلهی مهمی است. اینجور نیست که بگویند کسی متولد خواهد شد، کسی به وجود خواهد آمد؛ نه، کسی است که هست، وجود دارد، حضور دارد، در بین مردم است. در روایت دارد که مردم او را میبینند، همچنانی که او مردم را میبیند، منتها نمیشناسند.در بعضی از روایات تشبیه شده است به حضرت یوسف که برادران او را میدیدند، بین آنها بود، در کنار آنها بود، روی فرش آنها راه میرفت، ولی نمیشناختند.(1) یک چنین حقیقت بارز، واضح و برانگیزانندهای؛ این کمک میکند به معنای انتظار. این انتظار را بشریت نیاز دارد، امت اسلامی به طریق اولی نیاز دارد. این انتظار، تکلیف بر دوش انسان میگذارد. وقتی انسان یقین دارد که یک چنین آیندهای هست؛ همچنانی که در آیات قرآن هست: «و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون.(2) انّ فی هذا لبلاغا لقوم عابدین» (3)- مردمانی که اهل عبودیت خدا هستند، میفهمند - باید خود را آماده کنند، باید منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمهاش آمادهسازی خود هست. بدانیم که یک حادثهی بزرگ واقع خواهد شد و همیشه منتظر باشید. هیچ وقت نمیشود گفت که حالا سالها یا مدتها مانده است که این اتفاق بیفتد، هیچ وقت هم نمیشود گفت که این حادثه نزدیک است و در همین نزدیکی اتفاق خواهد افتاد. همیشه باید مترصد بود، همیشه باید منتظر بود. انتظار ایجاب میکند که انسان خود را به آن شکلی، به آن صورتی، به آن هیئت و خُلقی نزدیک کند که در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شکل و آن هیئت متوقع است. این لازمهی انتظار است. وقتی بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحید باشد، اخلاص باشد، عبودیت خدا باشد - یک چنین دورانی قرار است باشد - ما که منتظر هستیم، باید خودمان را به این امور نزدیک کنیم، خودمان را با عدل آشنا کنیم، آمادهی عدل کنیم، آمادهی پذیرش حق کنیم. انتظار یک چنین حالتی را به وجود میآورد. 1 ) الکافی،شیخ کلینی،ج1 ص 336؛ الغیبه نعمانی، ص 163؛ إعلام الورى بأعلام الهدى ،طبرسی، ص 431؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 52 ص 154؛ إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفَ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُهُ حَيَاتَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ قَالَ فَقَالَ لِي وَ مَا يُنْكَرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ- إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ ع كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ- فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمَلْعُونَةُ أَنْ يَفْعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ إِنَّ يُوسُفَ ع كَانَ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ يُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ ع وَ وُلْدُهُ عِنْدَ الْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَفْعَلَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَمْشِيَ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ لَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ قَالُوا- أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ. ترجمه : سدير صيرفى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام ميفرمود: همانا صاحب الامر عليه السلام شباهتهائى بجناب يوسف عليه السلام دارد، بحضرت عرضكردم: گويا امر زندگى يا امر غيبت آن حضرت را ياد ميكنيد، فرمود: خوكوشان اين امت چه چيز را انكار ميكنند؟! همانا برادران يوسف نوادهگان و فرزندان پيغمبران بودند و با او (در مصر) تجارت و معامله كردند و سخن گفتند. بعلاوه ايشان برادر او و او برادر ايشان بود، با وجود اين همه او را نشناختند تا آنكه خودش گفت: «من يوسفم و اين برادر منست» پس چرا لعنتشدگان اين امت انكار ميكنند كه خداى عز و جل در يك زمانى با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد. (يعنى او را تا مدتى غايب كند كه چون او را ببينند نشناسند). همانا يوسف سلطان (مشهور و مقتدر) مصر بود و فاصله ميان او و پدرش 18 روز راه بود، اگر ميخواست پدرش را بياگاهاند ميتوانست، ولى يعقوب و فرزندانش پس از دريافت مژده يوسف، فاصله ميان ده خود و شهر مصر را در مدت نه روز پيمودند. پس اين امت چرا انكار ميكنند كه خداى- جل و عز- با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد، بطورى كه او در بازارهاى ايشان راه رود و پا روى فرش آنها گذارد (با وجود اين او را نشناسند) تا خدا در باره او اجازه دهد، چنان كه بيوسف اجازه فرمود و آنها گفتند همين تو خود يوسف هستى؟!! گفت: من يوسفم. 2 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 105 وَلَقَد كَتَبنا فِي الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ أَنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحونَ ترجمه : در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!» 3 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 106 إِنَّ في هٰذا لَبَلاغًا لِقَومٍ عابِدينَ ترجمه : در این، ابلاغ روشنی است برای جمعیّت عبادتکنندگان! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از شعرای آئینی - 1390/03/25 عنوان فیش :اتکای شعر آیینی به روایات و معارف حقهی الهیه کلیدواژه(ها) : تمدن اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : روایتی است در تحفالعقول، که وصیت امام صادق (علیهالسّلام) است به عبداللَّهبنجندب. همین طور قسمت قسمت است: یا ابن جندب، یا ابن جندب. این روایت، پر از حکمت است. واقعاً همهی چیزهائی که ما برای خلقیات شخصیمان، معاشرتهای اجتماعیمان، فعالیتهای عمومیمان و برای بنای تمدن اسلامی نیاز داریم، در این روایت و نظائرش پیدا میشود. اینی که عرض کردم، یک نمونه و مثال است؛ از این قبیل نمونهها زیاد است و میتوانید مراجعه کنید. بنابراین شعر آئینی را متکی و مستند کنید به این معارف حقهی الهیه، با این منابعی که عرض شد. 1 ) تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ص 301 ؛ بحار الأنوار ،علامه مجلسی، ج75، ص 279 ؛ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وصيته (علیه السلام) لعبد الله بن جندب *(1)رُوِيَ أَنَّهُ ع قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِيسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا يَقْصِدُ فِيهَا إِلَّا أَوْلِيَاءَنَا وَ لَقَدْ جَلَّتِ الْآخِرَةُ فِی أَعْيُنِهِمْ حَتَّى مَا يُرِيدُونَ بِهَا بَدَلًا ثُمَّ قَالَ آهِ آهِ عَلَى قُلُوبٍ حُشِيَتْ نُوراً وَ إِنَّمَا كَانَتِ الدُّنْيَا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الشُّجَاعِ الْأَرْقَمِ وَ الْعَدُوِّ الْأَعْجَمِ أَنِسُوا بِاللَّهِ وَ اسْتَوْحَشُوا مِمَّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُتْرَفُونَ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِی حَقّاً وَ بِهِمْ تُكْشَفُ كُلُّ فِتْنَةٍ وَ تُرْفَعُ كُلُّ بَلِيَّةٍ *(2) يَا ابْنَ جُنْدَبٍ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَعْرِفُنَا أَنْ يَعْرِضَ عَمَلَهُ فِی كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ فَيَكُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلَّا يَخْزَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ طُوبَى لِعَبْدٍ لَمْ يَغْبِطِ الْخَاطِئِينَ عَلَى مَا أُوتُوا مِنْ نَعِيمِ الدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا طُوبَى لِعَبْدٍ طَلَبَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا طُوبَى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهِ الْأَمَانِيُّ الْكَاذِبَةُ ثُمَّ قَالَ ع رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِمْ لَيْسَ كَمَنْ يُذِيعُ أَسْرَارَنَا *(3)يَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ يَخَافُونَ اللَّهَ وَ يُشْفِقُونَ أَنْ يُسْلَبُوا مَا أُعْطُوا مِنَ الْهُدَى فَإِذَا ذَكَرُوا اللَّهَ وَ نَعْمَاءَهُ وَجِلُوا وَ أَشْفَقُوا- وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً مِمَّا أَظْهَرَهُ مِنْ نَفَاذِ قُدْرَتِهِ- وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ *(4) يَا ابْنَ جُنْدَبٍ قَدِيماً عَمِرَ الْجَهْلُ وَ قَوِيَ أَسَاسُهُ وَ ذَلِكَ لِاتِّخَاذِهِمْ دِينَ اللَّهِ لَعِباً حَتَّى لَقَدْ كَانَ الْمُتَقَرِّبُ مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ بِعِلْمِهِ يُرِيدُ سِوَاهُ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ *(5)يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ أَنَّ شِيعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً وَ لَأَكَل ترجمه : سفارش امام صادق (عليه السّلام) به عبد اللَّه بن جندب *(1) روايت شده است كه آن حضرت عليه السّلام فرمود: اى عبد اللَّه، به حقيقت، ابليس دامهايش را در اين سراى فريب گسترده و مقصودش از آن جز (به دام انداختن) دوستان ما نيست، (ولى) به راستى، آخرت به ديده آنان چندان شكوهمند (و گرامى) است كه هيچ چيزى را به جاى آن نخواهند. سپس فرمود: خوشا، خوشا بر دلهايى كه سرشار از نور تابان است و به راستى، دنيا نزدشان چون گرزه مارى ژيان و دشمنى بيزبان، به خدا انس دارند و از آنچه شادخواران بدان خو گرفتهاند گريزانند، آنان به راستى ياران منند كه از بركت ايشان هر فتنهاى بر طرف و هر بلايى دور شود. *(2) اى پسر جندب، بر هر مسلمانى كه ما را شناسد سزاست كه به هر روز و شب كردارش را فراروى آرد و به حساب خود برسد. اگر ديد نكو بوده بر آن بيفزايد و اگر ديد گناه بوده از آن آمرزش خواهد تا روز رستاخيز رسوا نشود. خوشا بر بندهاى كه بر خطاكارانى كه از نعمتها و زيورهاى دنيا بهرهمندند رشك نبرد. خوشا بر بندهاى كه آخرت جويد و براى آن بكوشد، خوشا بر آنكه آرزوهاى دروغين سرگرمش نكند. سپس (امام) عليه السّلام فرمود: خدا رحمت كناد گروهى را كه چراغ و نور افشان بودند، با كردارهاى (نيك) خويش و صرف منتهاى كوشش خود (مردم را) به سوى ما خواندند، اينان نه از آن كسانند كه راز ما را فاش كنند. *(3) اى پسر جندب، به راستى، مؤمنان آنانند كه از خدا بترسند و از اينكه هدايتى كه نصيبشان آمده از كفشان برود نگران باشند. هر گاه خدا و نعمتهايش را ياد كنند بترسند و نگران شوند و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود از بيان نفوذ قدرت او ايمانشان در افزايد و بر پروردگارشان توكّل كنند. *(4) اى پسر جندب، ديرى است كه (خانه) نادانى آبادان و بنيانش پرتوان شده و اين از آن روست كه دين خدا را به بازى گرفتند تا بدان جا كه (حتّى) آن كس از آنان كه به نزديكى با خدا تظاهر مىكند به نظر خود (و در دل) جز آن را خواهد، و آنان ستمكارانند. *(5) اى پسر جندب، اگر شيعيان ما (شيعه) راستين بودند فرشتگان با آنان دست مىدادند و ابر (رحمت) بر سرشان سايه مىافكند و به درخشندگى روز مىدرخشيدند و از فراز سر و از زير گامهايشان روزى مىخوردند ؛ و هر آنچه از خدا مىخواستند مىدادشان. *(6) اى پسر جندب، در حقّ گنهكارانى كه اهل دعوت شمايند، جز نيك مگو. و (همه) براى توفی مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز میلاد پیامبر(ص) - 1389/12/02 عنوان فیش :بهرهمند شدن همه عالم از برکات وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام نوع(ها) : حدیث متن فیش : ولادت نبی مکرم، سرآغاز یک فجر درخشانی در زندگی بشر بود. با این ولادت، بشارتهای الهی به چشم مردم آن دوران آمد. کنگرهی کاخهای پادشاهان ظلم ویران شد، آتشکدهها خاموش شد، مقدسات پوشالی و خرافی، به قدرت الهی در مناطق مختلفی از عالم از میان رفت.(1) این ولادت مقدمهی بعثت بود و این بعثت برای همهی جهانیان رحمت بود؛ همچنان که فرمود: «و ما ارسلناک الّا رحمة للعالمین».(2) همهی عالم از برکات این وجود مقدس بهرهمند شدهاند و خواهند شد. آنچه از ترقیات بشر، پیشرفتهای علمی، آگاهیهای گوناگون، کشفیات عظیمی که در عالم به وجود آمده است، به برکت ظهور نور اسلام در آن برههی عجیب تاریخی است. 1 ) الأمالي، شیخ صدوق، ص 285 ؛ روضةالواعظين،فتال نیشابوری ج 1 ص 66 ؛ بحارالأنوار،مجلسی ج 15 ص 257 ؛ تاريخ اليعقوبى، احمد بن ابی یعقوب ،ج2،ص:8 ؛ تاريخ الأمم و الملوك ، محمد بن جریر طبری، ج2،ص:166 ، نحوه؛ كَانَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَخْتَرِقُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ فَلَمَّا وُلِدَ عِيسَى ع حُجِبَ عَنْ ثَلَاثِ سَمَاوَاتٍ وَ كَانَ يَخْتَرِقُ أَرْبَعَ سَمَاوَاتٍ فَلَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص حُجِبَ عَنِ السَّبْعِ كُلِّهَا وَ رُمِيَتِ الشَّيَاطِينُ بِالنُّجُومِ وَ قَالَتْ قُرَيْشٌ هَذَا قِيَامُ السَّاعَةِ كُنَّا نَسْمَعُ أَهْلَ الْكُتُبِ يَذْكُرُونَهُ وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ أُمَيَّةَ وَ كَانَ مِنْ أَزْجَرِ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ انْظُرُوا هَذِهِ النُّجُومَ الَّتِی يُهْتَدَى بِهَا وَ يُعْرَفُ بِهَا أَزْمَانُ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ فَإِنْ كَانَ رُمِيَ بِهَا فَهُوَ هَلَاكُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِنْ كَانَتْ ثَبَتَتْ وَ رُمِيَ بِغَيْرِهَا فَهُوَ أَمْرٌ حَدَثٌ وَ أَصْبَحَتِ الْأَصْنَامُ كُلُّهَا صَبِيحَةَ وُلِدَ النَّبِيُّ ص لَيْسَ مِنْهَا صَنَمٌ إِلَّا وَ هُوَ مُنْكَبٌّ عَلَى وَجْهِهِ وَ ارْتَجَسَ فِی تِلْكَ اللَّيْلَةِ إِيوَانُ كِسْرَى وَ سَقَطَتْ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ شُرْفَةً وَ غَاضَتْ بُحَيْرَةُ سَاوَةَ وَ فَاضَ وَادِی السَّمَاوَةِ وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ فَارِسَ وَ لَمْ تَخْمُدْ قَبْلَ ذَلِكَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ رَأَى الْمُؤبَدَانُ فِی تِلْكَ اللَّيْلَةِ فِی الْمَنَامِ إِبِلًا صِعَاباً تَقُودُ خَيْلًا عِرَاباً قَدْ قَطَعَتْ دِجْلَةَ وَ انْسَرَبَتْ فِی بِلَادِهِمْ وَ انْقَصَمَ طَاقُ الْمَلِكِ كِسْرَى مِنْ وَسَطِهِ وَ انْخَرَقَتْ عَلَيْهِ دِجْلَةُ الْعَوْرَاءُ وَ انْتَشَرَ فِی تِلْكَ اللَّيْلَةِ نُورٌ مِنْ قِبَلِ الْحِجَازِ ثُمَّ اسْتَطَارَ حَتَّى بَلَغَ الْمَشْرِقَ وَ لَمْ يَبْقَ سَرِيرٌ لِمَلِكٍ مِنْ مملوك [مُلُوكِ الدُّنْيَا إِلَّا أَصْبَحَ مَنْكُوساً وَ الْمَلِكُ مُخْرِساً لَا يَتَكَلَّمُ يَوْمَهُ ذَلِكَ وَ انْتُزِعَ عِلْمُ الْكَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ السَّحَرَةِ وَ لَمْ يَبْقَ كَاهِنَةٌ فِی الْعَرَبِ إِلَّا حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا وَ عَظُمَتْ قُرَيْشٌ فِی الْعَرَبِ وَ سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع إِنَّمَا سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُمْ فِی بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ قَالَتْ آمِنَةُ إِنَّ ابْنِی وَ اللَّهِ سَقَطَ فَاتَّقَى الْأَرْضَ بِيَدِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَيْهَ ترجمه : امام صادق (ع) فرمود ابليس تا آسمان هفتم را در مينوشت و چون عيسى (ع) زاده شد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار ديگر ميرفت و چون رسول خدا (ص) متولد شد از هفت آسمان ممنوع شد و شياطين را با تير ميزدند، قريش گفتند اين قيام همان كسى است كه ميشنيديم اهل كتاب او را نام ميبردند، عمرو بن اميه كه ستارهشناستر مردم جاهليت بود گفت بستارهها توجه كنيد كه راهنما بودند و وقت زمستان و تابستان با آنها شناخته مىشود اگر آنها سقوط كنند همه چيز هلاك شود و اگر آنها برجايند و ستارههاى ديگرى سقوط ميكنند امر تازه ايست، در صبح روز ولادت پيغمبر همه بتها سرنگون شدند و برو بر خاك افتادند، در آن شب طاق كسرى شكست برداشت و چهارده كنگره از آن فروريخت و درياچه ساوه خشك شد و وادى ساوه پر از آب شد و آتشكده فارس كه از هزار سال فروزان بود خاموش گرديد و مؤبدان در خواب ديدند كه شتران سختى اسبان عربى را يدك دارند و از دجله گذشتند و در بلاد عجم منتشر شدند و طاق كسرى از وسط شكست و رود دجله عريان بر آن مسلط شد و در آن شب نورى از سمت حجاز برآمد و تا مشرق تتق كشيد و تخت همه سلاطين وارونه شد و خودشان لال شدند و در آن روز نتوانستند سخن گويند دانش كاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گرديد و كاهنههاى عرب از همزاد شيطانى خود ممنوع شدند و قريش در ميان عرب آل اللَّه ناميده شدند. امام صادق فرمود آنها را آل اللَّه گفتند براى آنكه در بيت اللَّه بودند آمنه گفت بخدا چون فرزندم سقوط كرد دست بر زمين نهاد و سر بآسمان برآورد و بدان نگريست و نورى از من تابيد كه همه چيز را روشن كرد و در آن نور شنيدم كه گوينده ميگفت تو سيد عرب را زادى و او را محمد بنام و عبد المطلب آمد كه او را ديدار كند و آنچه مادرش گفته بود شنيده بود او را در دامن گرفت و گفت حمد خدا را كه اين پسر را بمن داد كه اندامى خوشبو دارد و در گهواره بر همه پسران آقا است و باركان كعبه او را پناهيد و اشعارى در باره او سرود و ابليس در ميان اعوان خود فرياد كشيد و همه ابليسان گردش را گرفتند و گفتند آقاى ما تو را چه بهراس افكنده؟ گفت واى بر شما از ديشب وضع آسمان و زمين را ديگرگون بينيم در زمين تازه عجيبى رخ داده كه از زمان ولادت عيسى تا كنون سابقه نداشته برويد و خبرى از اين پيشآمد تازه بگيريد همه پراكنده شدند و برگشتند و گفتند ما تازهاى نديديم ابليس گفت من خود بايد خبر گيرم د 2 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 107 وَما أَرسَلناكَ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمينَ ترجمه : ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. مربوط به :شرح حدیث / حفظ دوست و پاداش آن - 1389/10/27 عنوان فیش :بدون رفیق شدن به خاطر عیب جویی از مردم کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : روایت اول: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَیَحْفَظُ مَنْ یَحْفَظُ صَدِیقَه(1)» روایت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَی بِلَا صَدِیق(2)» دو روایت کوتاه: فی الکافی، عن الصّادق (علیهالسّلام)، قال: «انّ اللَّه تعالی لیحفظ من یحفظ صدیقه»؛ [حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند:] خدای متعال حفظ میکند آن کسی را که رفیق خود را حفظ کند. [البته] مراد، حفظ جسمانی نیست فقط - حالا آن هم یکی از مصادیقش ممکن است باشد - یعنی آبروی او را حفظ کند، شخصیت او را حفظ کند، جهات او را حفظ کند [و] مراعات کند. خدا یک چنین کسی را حفظ میکند. این پیوندهای برادری و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اینقدر اهمیت دارد. شما ملاحظهی رفیقتان را میکنید، او را حفظ میکنید، خدای متعال در پاداش این عمل، شما را حفظ میکند. البته حفظ کردن رفیق معناش این نیست که انسان از گناه او، از خطای او دفاع کند؛ کما اینکه در این کارهای حزبی و جناحی و خطی و این چیزها معمول است که اگر خطائی هم از کسی سر بزند، چون با آنها همجبهه است، همخط است، همحزب است، همگروه است، باید بایستند پایش دفاع کنند؛ نه، این مراد نیست؛ این حفظ او نیست؛ این در واقع مخذول کردن او، بدبخت کردن اوست و خود؛ بلکه مراد، حفظ آبروی مؤمنی است که برادری ایمانی با انسان دارد. جامع، برادری ایمانی است. این یک روایت. یک روایت دیگر هم باز از کافی است، از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام)؛ میفرماید که: «لا تفتّش النّاس فتبقی بلا صدیق»؛ در کارهای مردم ریز نشو، تفتیش نکن، جزئیات را دنبال نکن. دنبال پیدا کردن عیوب ریز و درشت افراد نباش. اگر اینجور باشد، بدون رفیق خواهی ماند. یعنی هر کسی بالاخره یک عیبی دارد دیگر. اگر بخواهی همینطور ریز بشوی، تفتیش کنی، دنبال کنی، کسی برایت باقی نمیماند. 1 ) كافی ، محمد بن یعقوب كلینی: : ج 8 ص 162 ح166 «سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ لَيَحْفَظُ مَنْ يَحْفَظُ صَدِيقَهُ» ترجمه : « عبيد بن زراره به نقل از امام صادق عليه السّلام فرمود: همانا خداوند والانام هر كس را كه دوستش را حفظ كند حفظ خواهد كرد» 2 ) كافی ، محمد بن یعقوب كلینی ج 2 ص 651 ح2 وسائل الشیعه ، شیخ حر عاملی : ج 12 ص 86، «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِيقٍ» ترجمه : « ابو بصير گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: از درون مردم كاوش و جستجو مكن كه بىرفيق و دوست بمانى.» مربوط به :شرح حدیث / راههای جلوگیری از تسلط شیطان - 1389/10/26 عنوان فیش :خود انسان، بهترین نصیحت کننده ی انسان کلیدواژه(ها) : دعا نوع(ها) : حدیث متن فیش : «قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»(1) فی الفقیه، عن الصّادق (علیهالسّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند]: «من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوّه من عنقه». اولین چیزی که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگی کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظی برای خود داشته باشد. قلب متذکر بیدار، انسان را نصیحت میکند، موعظه میکند. یکی از بهترین وسائلِ اینکه انسان قلب را وادار کند به موعظهی خود و فعال کند در موعظهی خود، همین دعاهاست، دعاهای مأثور - صحیفهی سجادیه و سایر دعاها - و سحرخیزی؛ اینها دل انسان را به عنوان یک ناصح برای انسان قرار میدهد. اول این است: «واعظ من قلبه» [دوم اینکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکنندهای، منعکنندهای، هشداردهندهای داشته باشد. اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستی، همراهی که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائی کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومی است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستی داشته باشد، همراهی داشته باشد، همینی که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»(2)، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛ اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کنندهی انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گلهمند نمیشود. هر کسی انسان را نصیحت کند، اگر قدری لحن او تند باشد، انسان از او گلهمند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلی مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جای اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیری کند انسان را. 1 ) من لایحضره الفقیه ، شیخ صدوق : ج 4 ص 402 ح7 امالی صدوق : شیخ صدوق : ص 441، بحارالانوار، علامه مجلسی : ج 71 ص 187، اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ ترجمه : « امام صادق علیه السلام فرمود هر كه از دل پند دهى ندارد و خود دار نيست و همنشين رهبرى ندارد دشمن را بر گردن خود سوار كرده.» 2 ) كافی ، محمدبن یعقوب كلینی : ج 1 ص 39 تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی : ص 44، بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 1 ص 203، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِی عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ ترجمه : « رسول خدا فرمود: حواريين بعيسى عليه السلام گفتند يا روح اللَّه با كه بنشينيم فرمود: با كسى كه ديدارش شما را بياد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زياد كند و كردارش شما را بآخرت تشويق كند.» مربوط به :شرح حدیث / صفات دوست ایمانی - 1389/10/21 عنوان فیش :اقامه نماز در اول وقت و همراه بودن در سختی و گشایش از صفات دوست ایمانی کلیدواژه(ها) : اخوت اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَی الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْر» (1) فی الکافی، عن الصّادق (علیهالسّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتین». اخوان، منظور مطلق معاشرین، علیالظاهر نیست. یعنی آن کسانی که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادی که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانی را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید. «فان کانتا فیهم»؛ اگر این دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ یعنی فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لایعزب عنه مثقال ذرّة»(2) که در قرآن کریم هست. دوری کنید از آنها. از آنها رو بپوشانید و دوری کنید. این دو صفت چیست؟ «محافظة علی الصّلوات فی مواقیتها». یکی این [که محافظ نماز باشند]. در مواقیت، لابد مراد مواقیت فضیلت است؛ و الّا مطلق مواقیت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اینکه خب، اگر کسی نکند این کار را، فاسق است. میخواهند بفرمایند که اهل نماز در وقت خود باشد، یعنی وقت فضیلت. مرحوم آقای بهجت (رضوان اللَّه علیه) -[که] مکرر این را از ایشان ما شنیدیم، هم خودمان شنیدیم، هم بالواسطه دیگران هم نقل کردند- میگفتند استادشان - علیالظّاهر مرحوم آقای قاضی مثلاً - به ایشان گفتند که اگر کسی نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم برای نجات او، یا برای مثلاً رسیدن او به درجات بالا؛ یک همچین تعبیری. بنده یک وقت از ایشان پرسیدم که لابد نماز خوب دیگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابیِ با توجه، در اول وقت. اگر این را کسی مراعات بکند، این خودش یک عاملی است که انسان را عروج میدهد و به مراتب بالای توحیدی میرساند. یکی این. «و البرّ فی الاخوان فی العسر و الیسر». صفت دوم هم یک صفت اجتماعی است. اوّلی صفت فردی بود، بینه و بین اللَّه بود؛ این دومی بینه و بین النّاس است. کسی باشد که صفتش این باشد، که به برادرانش نیکی میکند؛ هم در عسر، هم در یسر. حالا این عسر و یسر، چه عسر و یسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختی هم باشد، بالاخره کمک میکند؛ حالا تنگدستی دارد، مالی ندارد که کمک بکند، اما میتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و یسر خود این کمک کننده باشد، هم عسر و یسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضیها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتی که حال انسان خوب است؛ وقتی اقبال به سمت کسی هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت میکنند، کمک میکنند؛ به مجرد اینکه اقبال از او رو برگرداند، اینها هم رو برمیگردانند. بله، وقتی که اقبال از او ادبار کرد، اینها هم ادبار میکنند. نه، اینجور نباشد؛ در همهی حالاتِ برادرش به او کمک کند و نیکی کند. 1 ) كافی ، محمد بن یعقوب كلینی : ج 2 ص 672 ح7 وسائل الشیعه ،شیخ حر عاملی : ج 12ص 148 ، اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ ترجمه : مفضل بن عمر و يونس بن ظبيان گويند: حضرت صادق عليه السلام فرمود: برادران خود را با دو خصلت آزمايش كنيد پس اگر آن دو خصلت در آنها بود خوب است، و گر نه دور شويد، دور شويد، دور شويد: مواظبت او بر نمازهايش در اوقات آن، نيكى به برادران در سختى و گشايش 1 ) سوره مبارکه سبإ آیه 3 وَقالَ الَّذينَ كَفَروا لا تَأتينَا السّاعَةُ ۖ قُل بَلىٰ وَرَبّي لَتَأتِيَنَّكُم عالِمِ الغَيبِ ۖ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَلا فِي الأَرضِ وَلا أَصغَرُ مِن ذٰلِكَ وَلا أَكبَرُ إِلّا في كِتابٍ مُبينٍ ترجمه : کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّهای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!» مربوط به :شرح حدیث / ویژگیهای دوست واقعی - 1389/10/20 عنوان فیش :مترتب بودن آثار فراوان بر دوستی به شرط وجود شرایط و مرزها دوستی کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَی الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَی شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَی زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات»(1) فی الکافی، عن الصّادق (علیهالسّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت (2) مرزهائی دارد که اگر این خطوط اصلی و این مرزها وجود داشت، صداقتی که آثار فراوان شرعی و برادری شرعی بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شیء منها فانسبه الی الصّداقة». حالا اگر همهی حدود هم نبود، بعضی از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند. «و من لم یکن فیه شیء منها فلا تنسبه الی شیء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستی کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است. «و الثّانیة ان یری زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمی دست پیدا میکنید، یا یک کار برجستهای میکنید که زینت برای شماست، این را برای خودش زینت بداند. اگر خدای نکرده چیزی در شما هست، صفتی، کاری، عملی که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثاری بر این مترتب است: سعی میکند برطرف کند، سعی میکند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشی پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست. «و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتی، حکومتی، ریاستی دست پیدا کرد، یا به یک مالی دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضیها اینجوریاند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالی، پولی، زندگیای، چیزی میرسند، آدم میبیند اصلا نمیشناسند آدم را. اصلا نمیشناسد، کانّه نمیشناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیدهایم آدمهایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند]. «و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمیآید، از تو دریغ نکند. خدمتی میتواند بکند، کمکی، وساطتی، توصیهای، هر کار میتواند برای تو بکند و خیری به تو برساند؛ از این امتناع نکند. «و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبتها و رویگردانیهای دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلی دچار شدی، [به یک] بیماریای دچار شدی، سختیای پیدا کردی؛ انواع و اقسام سختیها دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه میکنید؛ سختیهای سیاسی و سختیهای اقتصادی و حیثیتی و همه چی هست دیگر؛ انواعش را داریم میبینیم، که در گذشته در دورانهائی اینها را نمیدیدیم، لیکن حالا جلوی چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند. 1 ) كافی ، محمد بن یعقوب كلینی : ج 2 ص 639 تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی : ص 366، بحارالانوار ، علامه مجلسی : ج 75 ص 249 لَا تَكُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَيْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَكُونَ سَرِيرَتُهُ وَ عَلَانِيَتُهُ لَكَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ يَرَى زَيْنَكَ زَيْنَهُ وَ شَيْنَكَ شَيْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَيِّرَهُ عَلَيْكَ وِلَايَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا يَمْنَعَكَ شَيْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَاتِ » ترجمه : « دوستى جز با رعايت شرايطش دوستى نيست، پس هر كس كه آن شرايط يا قسمتى از آن را داشت [او دوست است] و گر نه او را دوست مخوان: 1- نخستين شرطش آن است كه ظاهر و باطنش برايت يكسان باشد، 2- زيبائى و زشتى تو را زيبائى و زشتى خود بيند، 3- نه مقام و نه ثروت حالش را با تو تغيير ندهد، 4- از فراهم كردن هيچ چيز برايت دريغ نكند، 5- و آخرين شرط- كه جامع تمام خصلتها است-؛ بروزگار سختى و مشكلات تنهايت نگذارد.» مربوط به :شرح حدیث / توجه به حقوق مؤمنین - 1389/10/05 عنوان فیش :قطع طواف واجب برای اجابت درخواست مومن کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ کُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا کَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَیَّ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَیْهِ فَبَیْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَیَّ أَیْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یَا أَبَانُ إِیَّاکَ یُرِیدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَی مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَیْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ کَانَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ فَقَالَ یَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَی جُعِلْتُ فِدَاکَ...»(1) فی الکافی، عن ابان بن تغلب، قال: «کنت اطوف مع ابیعبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا کان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یکی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود که برای انجام یک حاجتی با او بروم و یک کاری را برایش انجام دهم. حالا ابان بن تغلب با حضرت ابیعبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانهی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری که از من درخواست کرده بود با او بروم و کاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره کرد که بیا. «فکرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست که در حال طواف، حضرت را رها کنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است که انسان با امام معصوم گرد خانهی خدا طواف کند. «فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا». در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی که آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره کرد. «فراه ابوعبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاک یرید هذا؟»؛ [فرمودند:] این شخص با تو کار دارد؟ «قلت نعم.قال فمن هو؟»؛ او کیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعهی ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند:] آیا همان عقایدی را که تو در باب امامت داری او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری،] فرمود: پس برو ببین چه میگوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض کردم] من در حال عبادتم و دارم طواف میکنم، طواف را قطع کنم؟ «قال نعم» [فرمودند: بلی]. حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده کند و یک مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان کان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم:] حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع کنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه وقتی برادر تو با تو کاری دارد، از تو درخواستی میکند، باید طواف را قطع کنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خوب، اطاعت کردم و جدا شدم، با آن شخص رفتم. «ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم:] این چه حقی است که اینجور ایجاب میکند انسان طواف واجب را هم قطع کند؟ حق مؤمن را سؤال کردم. حضرت میفرمایند که [فقال: یا ابان] «دعه لاتردَّه»؛ رها کن دیگر، سؤال نکن. لاترده یعنی این سؤال را تکرار نکن. «قلت بلی جعلت فداک»؛ [عرض کردم:] چرا، سؤال میکنم. اصرار کردم و بعد حضرت شروع کردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم که میفرمودند سؤال نکن، این است که وقتی دانستی، گیر میافتی و مجبوری عمل کنی. اینجا دیگر روایت مفصل است که ما نمیخوانیم. شبیه این، روایت دیگری هم بود از معلّیبنخنیس که از حضرت سؤال میکند حق مؤمن چیست. حالا دربارهی جزئیات روایتی عرض کردم و لوازمی که آن روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد. غرض، این تکهاش برای ما این اهمیت را دارد که به حقوق مؤمنین توجه کنیم. 1 ) كافی ،محمد بن یعقوب كلینی : ج 2 ص 171ح8 « شافی، جلد 1، حدیث 1506 أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ كُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا كَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَيَّ فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَيْهِ فَبَيْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَيَّ أَيْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا أَبَانُ إِيَّاكَ يُرِيدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَيْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ يَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ... ترجمه : « ابان بن تغلب گويد: با امام صادق عليه السّلام طواف ميكردم: مردى از اصحاب بمن برخورد و درخواست كرد همراه او بروم كه حاجتى دارد، او بمن اشاره كرد و من كراهت داشتم امام صادق عليه السّلام را رها كنم و با او بروم، باز در ميان طواف بمن اشاره كرد و امام صادق عليه السّلام او را ديد، بمن فرمود: اى ابان اين تو را ميخواهد؟ عرضكردم: آرى. فرمود: او كيست؟ گفتم: مردى از اصحاب ماست، فرمود: او مذهب و عقيده تو را دارد؟ عرضكردم: آرى. نزدش برو، عرضكردم:طواف را بشكنم؟ فرمود: آرى. گفتم: اگر چه طواف واجب باشد؟ فرمود: آرى، ابان گويد:همراه او رفتم و سپس خدمت حضرت رسيدم و پرسيدم حق مؤمن را بر مؤمن به من خبر ده، فرمود: اى ابان اين موضوع را كنار گذار و طلب مكن عرضكردم: چرا، قربانت گردم.» مربوط به :شرح حدیث / دوستی و خدمت بیمنّت - 1389/09/30 عنوان فیش :مومنین ، خدمتکار یکدیگرند کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُیل وَ کَیْفَ یَکُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ یُفِیدُ بَعْضُهُمْ بَعْضا...»(1) فی الکافی، عن الصّادق (علیهالسّلام): «المؤمنون خدم بعضهم لبعض»؛ حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند: مؤمنین، خدمتگاران یکدیگرند. خدم، جمع خادم است؛ یعنی خدمتگاران. در فارسی، ما برای کلمهی خدم میگوئیم خدمتگار؛ که محترمانهاش کلمهی «خدمتگار» است، و غیرمحترمانهاش کلمهی «نوکر» است، نه خدمتگزار. تعبیر خدمتگزار، یک تعبیر دیگری است و در فارسی یک معنای عرفیِ دیگری دارد، که متفاوت است با معنای خدمتگار. خدم، جمع خادم است. خادم به همان معنای خدمتگار است. میگوید: مؤمنین خدمتگارهای همدیگرند. [خب مستمعین]، تعجب کردند: چطور؟ همه خدمتگار همدیگر هستند؟ یا به تعبیر عرفیتر، همه نوکر همند؟ «قیل و کیف یکونون خدما بعضهم لبعض»؛ چه جور میشود که بعضی، بعضی دیگر را خدمتگار باشند؟ یعنی مثلاً بروند خانههای همدیگر، خدمتگاری کنند؟ فرمود: «یفید بعضهم بعضا»؛ [یعنی] به هم فایده برسانند. پس فایده رساندن مؤمنین به یکدیگر، خدمتگاری به آنهاست؛ [و در آن] منّتی وجود ندارد؛ نکته این است. اگر چنانچه ما به هم خدمتی کردیم و به یکدیگر فایدهای رساندیم، چه در عرضِ هم باشیم - مثل ما مردم معمولی کوچه و بازار که به حسب شأن اجتماعی، در عرض یکدیگر قرار داریم - چه آن کسی که به حسب موقعیت اجتماعی، شأن بالاتری دارد؛ مثلاً رئیس یک تشکیلاتی است، دیگر نباید سر یکدیگر منّتی داشته باشیم. به نظر ما نکتهی این حدیث، تنها این نیست که افراد باید به هم نفع برسانند؛ بلکه این هم هست که این نفع رساندن موجب منّت نباشد، تا این خدمتی را که میکنند، با منّت گذاشتن باطل نکنند. 1 ) كافى، محمدبن یعقوب كلینی : ج 2، ص 167، ح9 بحارالانوار،علامه مجلسی : ج71 ص 226، الْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُلْتُ وَ كَيْفَ يَكُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ يُفِيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً الْحَدِيثَ ترجمه : « امام صادق عليه السّلام ميفرمود: مؤمنين خدمتگزار يك ديگرند. راوى گويد: عرضكردم: چگونه خدمتگزار يك ديگرند؟ فرمود: بيكديگر فايده رسانند ...» مربوط به :بیانات در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر - 1389/09/04 عنوان فیش :دنیا و آخرت مردم در دست دو دسته از امامان کلیدواژه(ها) : امامت و ولایت نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسئلهی امامت، یک مسئلهی مخصوص مسلمانها یا مخصوص شیعیان نیست. امامت یعنی یک فردی، یک گروهی بر یک جامعهای حکمرانی میکنند و جهت حرکت آنها را در امر دنیا و در امر معنویت و آخرت مشخص میکنند. این یک مسئلهی همگانی است برای همهی جوامع بشری. خوب، این امام دو جور میتواند باشد: یک امامی است که خدای متعال در قرآن میفرماید: «و جعلنا هم ائمّة یهدون بأمرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصّلوة و ایتاء الزّکوة و کانوا لنا عابدین».(1) این امامتی است که به امر پروردگار، مردم را هدایت میکند؛ مردم را از خطرها، از سقوطگاهها، از لغزشگاهها عبور میدهد؛ آنها را به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوی انسان - که خداوند این حیات را به انسان داده، برای رسیدن به آن مقصود - میرساند و به آن سمت هدایت میکند. این یک جور امام است که مصداق آن، انبیای الهیاند؛ مصداق آن، پیغمبر اکرم است که امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) در منا مردم را جمع کرد و فرمود: «انّ رسول اللَّه کان هو الامام».(2) اولین امام، خود پیغمبر است. پیغمبران الهی، اوصیای پیغمبران، برگزیدهترین انسانها، از این دسته امامهای نوع اولند؛ که اینها کارشان هدایت است، از سوی خدای متعال رهنمائی میشوند، این رهنمائی را به مردم منتقل میکنند: «و اوحینا الیهم فعل الخیرات»؛ کارشان کار نیک است، «و اقام الصّلوة»؛ نماز را برپا میدارند - که نماز رمز ارتباط و اتصال انسان به خداست - «و کانوا لنا عابدین»؛ بندهی خدا هستند، مانند همهی انسانها که بندگان خدا هستند. عزت دنیوی آنها کمترین آسیبی به بندگی خدا در وجود آنها و در دل آنها نمیزند. این یک دسته. یک دستهی دیگر: «و جعلنا هم ائمّة یدعون الی النّار»،(3) که در قرآن دربارهی فرعون وارد شده است. فرعون هم امام است. به همان معنا که در آیهی اول «امام» استعمال شده بود، در اینجا هم امام به همان معناست؛ یعنی دنیای مردم و دین مردم و آخرت مردم - جسم و جان مردم - در قبضهی قدرت اوست، اما «یدعون الی النّار»؛ مردم را به آتش دعوت میکنند، مردم را به هلاکت دعوت میکنند. سکولارترین حکومتهای دنیا هم، علیرغم آنچه که ادعا میکنند، چه بدانند، چه ندانند، دنیا و آخرت مردم را در دست گرفتهاند. این دستگاههای عظیم فرهنگی که امروز نسل جوان بشر را در چهارگوشهی دنیا به سمت بد اخلاقی و فساد و تباهی دارند حرکت و سوق میدهند، همان امامانی هستند که «یدعون الی النّار». دستگاههای قدرتند که به خاطر منافع خودشان، به خاطر حاکمیتهای ظالمانهشان، به خاطر رسیدن به اهداف گوناگون سیاسیشان مردم را میکشانند؛ دنیای مردم هم دست آنهاست، آخرت مردم هم دست آنهاست، جسم و جان مردم در اختیار آنهاست. 1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 73 وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَهدونَ بِأَمرِنا وَأَوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإيتاءَ الزَّكاةِ ۖ وَكانوا لَنا عابِدينَ ترجمه : و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند. 2 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی ج4، ص 466 ؛ إقبالالأعمال، سید بن طاووس، ص 330 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 47، ص 58 ؛ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع ثُمَّ هَهْ فَيُنَادِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَيْ عَشَرَ صَوْتاً ترجمه : عمرو بن ابى المقدام گفت حضرت صادق عليه السّلام را در روز عرفه ديدم در عرفات با صداى بلند ميفرمايد: مردم پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رهبر مردم بود پس از او علي بن ابى طالب بعد حضرت حسن و بعد امام حسين پس از ايشان علي بن الحسين و بعد محمّد بن علي بعد از ايشان من هستم بيائيد هر سؤالى داريد بكنيد از هر طرف سه مرتبه اين جملات را تكرار ميكرد چپ و راست، عقب، جلو مجموعا دوازده مرتبه فرمود. 3 ) سوره مبارکه القصص آیه 41 وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَدعونَ إِلَى النّارِ ۖ وَيَومَ القِيامَةِ لا يُنصَرونَ ترجمه : و آنان [= فرعونیان] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت میکنند؛ و روز رستاخیز یاری نخواهند شد! مربوط به :بیانات در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر - 1389/09/04 عنوان فیش :تعلق عید غدیر به همه مسلمانان کلیدواژه(ها) : عید غدیر, امامت و ولایت نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید غدیر اگرچه شاخص فرقهی امامیهی شیعه است، ولی در واقع با مفهوم و محتوا و مضمون گستردهای که این حادثه دارد، این عید متعلق به همهی مسلمانان، بلکه با توضیحی که عرض خواهم کرد، متعلق به همهی کسانی است که برای بهروزی انسان دل میسوزانند. ما شیعیان این اعتقاد راسخ را که متکی به دلیل متقن و غیر قابل تردید است، دربارهی امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیهالسّلام) داریم. این حدیث متواتر - یعنی حدیث روز غدیر - را که همهی محدثین بزرگ اسلام، از شیعه و سنی نقل کردهاند، مستند این عقیدهی متقن میدانیم. پیغمبر اکرم در یک روز گرم و در یک نقطهی حساس، در مقابل چشم مردم، علیبنابیطالب (علیه الصّلاة و السّلام) را به عنوان امام مسلمین پس از خود و ولی امر امور اسلام معین کرد و به مردم معرفی کرد؛ «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه».(1) این عطف به آیات متعددی است که ولایت پیغمبر از سوی خدای متعال تثبیت شده است؛ «انّما ولیّکم اللَّه و رسوله»(2) و آیات متعدد دیگر. میفرماید: آن کسی که من ولی او هستم، این علی ولی اوست. هر معنائی که ولایت در مورد پیغمبر دارد، همان معنا در مورد امیرالمؤمنین با این نصب پیغمبر و معرفی پیغمبر محقق است. این یک دلیل محکم و مستندِ غیر قابل تردید است. در این خصوص، بزرگان بحث کردهاند. لازم نیست وارد بحثهای اعتقادی بشویم؛ این مسلّم است. 1 ) كافی ،ثقة الاسلام كلینی ج 1 ص 420 ح 42؛ تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج3 ص263؛ منلايحضرهالفقيه، شیخ صدوق ج 2 ص 559؛ بحارالأنوار،علامه مجلسی ج21 ص 387؛ كنز العمال، متقی هندی، ج13، ص 105. فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ قَالَ نَزَلَتْ فِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ آمَنُوا بِالنَّبِيِّ ص فِی أَوَّلِ الْأَمْرِ وَ كَفَرُوا حَيْثُ عُرِضَتْ عَلَيْهِمُ الْوَلَايَةُ حِينَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ آمَنُوا بِالْبَيْعَةِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ثُمَّ كَفَرُوا حَيْثُ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يَقِرُّوا بِالْبَيْعَةِ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً بِأَخْذِهِمْ مَنْ بَايَعَهُ بِالْبَيْعَةِ لَهُمْ فَهَؤُلَاءِ لَمْ يَبْقَ فِيهِمْ مِنَ الْإِيمَانِ شَيْءٌ » ترجمه : امام صادق (ع)در باره قول خداى عز و جل: «آنها كه ایمان آورده و باز كافر شدند، ایمان آورده و باز كافر شدند و آنگاه بر كفر خود افزودند، هرگز توبه آنها پذيرفته نگردد» فرمود: اين آيه در باره فلان و فلان و فلان (خلفاء ثلاثه) نازل شده كه ابتدا به پيامبر (ص) ايمان آوردند و چون ولايت علی(ع) به آنها عرضه شد، انكار كردند، همان زمان كه پيامبر (ص) فرمود: هر كس من مولاى او هستم اين على مولاى او است، سپس بوسيله بيعت كردن با امير المؤمنين (ع) ايمان آوردند، و بعد چون رسول خدا (ص) درگذشت كافر شدند، و بر بيعت خود پايدارى نكردند، سپس بوسيله بيعت گرفتن براى خود از كسانى كه با امير المؤمنين (ع) بيعت كرده بودند، بر كفر خود افزودند، پس در ايشان اثرى از ايمان باقى نماند. 2 ) سوره مبارکه المائدة آیه 55 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَهُم راكِعونَ ترجمه : سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم - 1389/08/02 عنوان فیش :سه خصلت محبوب نزد خداوند کلیدواژه(ها) : زهد, گریه کردن, ورع, ایستادگی در راه خدا, محمد تقی بهجت نوع(ها) : حدیث متن فیش : من یک روایتی یادداشت کردهام که اول آن را بیان میکنم تا هم زبان ما متبرک شود به ذکر این حدیث شریف، هم مجلس معطر شود به عطر بیانات اهل بیت علیهم السلام. سند حدیث هم خوب است؛ در وسائل، در ابواب جهاد نفس. قال ابوعبدلله علیه السلام: «اوحی الله الی موسی ان عبادی لم یتقربوا الی بشیء احب الی من ثلاث خصال قال موسی یا رب و ما هی قال یا موسی الزهد فی الدنیا»(۱). اولین خصلت، زهد است. ما این احادیث را بارها و بارها در منابر و در گفتهها برای مردم میخوانیم و تکرار می کنیم. همین طور که بعضی از آقایان عزیز فرمودند، اگر این حرفها از دل ما برنخیزد، در عمل ما تجلی پیدا نکند، اثری نمیبخشد. زهد هم به معنای این نیست که انسان دنیا را یکباره کنار بگذارد؛ این که نه ممشای بزرگان دین بوده است، نه معنای زهد این است. زهد بیرغبتی است، حرص نزدن است، نچسبیدن به دنیا و زخارف مادی است. به دنیا نچسبیم. بهترین دستاورد یک انسان در زندگی هم همین است؛ خود را چسبیده دنیا، معلق به دنیا، آویختهی به این زخارف نکند؛ در این صورت انسان خودش هم راحت تر است. «در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است.» درویش نه به معنای صوفی و درویشی مصطلح؛ تهیدستی و بیاعتنایی و بیرغبتی. در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است الهی منعمم گردان به درویشی و خرسندی منعم بودن - که در تعبیرات شعری یعنی متنعم بودن - و برخوردار بودن واقعی این است. از نبی مکرم اسلام نقل شده است که فرمود از خدا خواسته ام یک روز گرسنه بمانم و یک روز سیر؛ تا آن روزی که گرسنهام، از خدا طلب کنم؛ آن روزی که سیرم، خدا را شکر بگویم؛ «العفاف و الکفاف». مسائل دنیائی که در باب زهد مطرح است، فقط هم پول و این زخارف مادی زندگی نیست؛ شأن و مقام و رتبه و وجاهت و محبوبیت و اینها هم جزوش است. برای دنیا کار کردن، برای دنیا درس خواندن، برای دنیا تلاش کردن، اینها همه جزو همان چیزهایی است که در باب زهد، کنار گذاشتن آنها و بیرغبتی به آنها مورد تأکید قرار گرفته است. بعد میفرماید: «الورع عن معاصی ...» - خب، اساس کار، ورع است - « ... و البکاء من خشیتی». به این اکتفا نمیشود که انسان عبادت مفروض یا نوافل را به جا بیاورد؛ دل باید حق را سجده کند، دل باید متوجه بشود؛ که اگر متوجه شد آن وقت اشک جاری میشود. بکاء از خشیت الهی ناشی از توجه دل است، ناشی از معرفت است، ناشی از خشوع است؛ ما را به این امر کردند، ما به اینها احتیاج داریم، اینها نیازهای ماست. اگر همهی این سازوکارهای منطقی و معقول و درست را هم فراهم کنیم، اما این روح در ما نباشد، این معنویت در ما نباشد، این گرایش اخلاقی نباشد، کار بیفایده یا کمفایده خواهد شد؛ پیش نخواهد رفت. دل خود ما برای ثبات احتیاج دارد به توسل و خشوع. مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلبالقلوب ثبت قلبی علی دینک». ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقهای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقهی عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»(۲). خب، انسان در همهی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است. حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود در ادامهی روایت میفرماید: «قال موسی یا رب فما لمن صنع ذا؟ فاوحی الله الیه یا موسی اما الزاهدون فی الدنیا ففی الجنه و اما البکائون من خشیتی ففی الرفیع الاعلی لایشارکهم فیه احد». این رتبهی عالی، مخصوص این کسانی است که دل رقیق آنها، دل حساس آنها در مقابل ذکر الهی به خشوع درمیاد و این خشوع، چشم آنها را می گریاند. «و اما الورعون عن معاصی فانی افتش الناس و لا افتشهم»؛ اغماض الهی، غمض عین الهی از بعضی از لغزشها و کوتاهیهایی که قهرا انسان از آنها برکنار نیست. این حدیث سندش هم معتبر است؛ «عن ابی ابی عمیر عن رجل من اصحابه». مراسیل ابن ابیعمیر در حکم مسانید است. 1 ) وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی،ج15 ص 228؛ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ع أَنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا إِلَيَّ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ وَ مَا هِيَ قَالَ يَا مُوسَى الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا وَ الْوَرَعُ عَنْ مَعَاصِيَّ وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَمَّا الزَّاهِدُونَ فِي الدُّنْيَا فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي الرَّفِيعِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ. ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به موسى عليه السّلام وحى فرستاد كه بندگان من به سوى من تقرّب نمىيابند به چيزى كه در نزد من محبوبتر باشد از سه خصلت، حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: اى پروردگار من آن سه چيست؟ فرمود: اى موسى! يكى بىرغبتى به دنيا و ديگرى پرهيز از نافرمانى من و ديگرى گريستن از خوف من. موسى عرض كرد: اى پروردگار من! كسى كه چنين باشد چه چيزى نصيبش خواهد شد؟ خداوند وحى فرستاد كه: اى موسى! امّا بىرغبتان به دنيا در بهشت جاى خواهند گرفت و امّا آنان كه از خوف من گريانند در مقامى رفيع و برترند كه هيچ كس با آنان در آن مقام شريك نيست و امّا آنان كه از نافرمانى من پروا دارند من نيز مردمان را سخت بازرسى خواهم كرد ولى در كار آنان موشكافى به خرج نمىدهم. 2 ) صحیفه سجادیه/دعای چهلم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ، وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَيْنَ أَيْدِينَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ. ترجمه : اى خداوند، بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را از آرزوهاى دور و دراز در امان دار و به صدق عمل آرزوهاى ما تنگ ميدان ساز، آن سان كه ما را آرزوى آن نبود كه به سر آوريم ساعتى را پس از ساعت ديگر و به پايان بريم روزى را پس از روز ديگر و بپيونديم نفسى را به نفس ديگر و بر داريم گامى را از پى گام ديگر. اى خداوند، ما را از فريب سراب آرزوها به سلامت دار و از شر و فساد آن ايمنى بخش و مرگ را در برابر ما بدار و روزى مباد كه از ياد مرگ غافل باشيم. اى خداوند، در اين جهان، آن چنان از عمل صالح برخوردارمان فرماى كه وعده ديدار تو را با همه نزديكىاش دير شماريم و آتش اشتياق ما در پيوستن به تو در دل زبانه كشد، آن سان كه مرگ سراى انس ما شود كه بدان دل بربنديم و آشيانه الفت ما كه به سوى آن پر بگشاييم و خويشاوند ما كه نزديك شدن به او را دوست بداريم. چون مرگ را بر سر ما آورى و بر ما فرود آرى، ما را به چنان مهمانى نيكبخت گردان. و چون بيامد، آرامش جان ما بدو قرار ده. مهمان ما را سبب شوربختى ما مگردان و از ديدار او ما را به خوارى ميفكن. او رادرى از درهاى آمرزش و كليدى از كليدهاى رحمت خويش قرار ده. اى خداوندى كه جزاى نيكوكاران را بر عهده گرفتهاى، اى خداوندى كه عمل مفسدان را به صلاح مىآورى، ما را در زمره هدايت يافتگان بميران، نه گمراهان. چنان كن كه مرگ را به پيشباز رويم، نه ناپسندش شمريم. چنان كن كه در شمار ثابتان باشيم، نه در شمار عاصيان و نه در شمار اصرار كنندگان بر گناه. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها - 1389/06/14 عنوان فیش :کسب صفای باطن در ماه رمضان کلیدواژه(ها) : ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : روزهای آخر ماه رمضان است و حال و هوای دل و جان مردم ما - از جمله شما - حال و هوای عبادت و خشوع و صفاست؛ انشاءاللَّه. در دعاهای این ایام و این شبها خواندید که: «اللّهمّ و هذه ایّام شهر رمضان قد انقضت و لیالیه قد تصرّمت».(1) عرض میکنیم: پروردگارا! شبهای ماه رمضان سپری شد، روزهای ماه رمضان درنوردیده شد و ما نمیدانیم که در این روزها و شبهائی که گذشت، چه مقدار توانستیم ظرف وجود خودمان را از رحمت تو، از عنایت تو لبریز کنیم و چه مقدار بهره ببریم. و عرض میکنیم: «ان لم تکن رضیت منّا فالأن فارض منّا»؛ پروردگارا! اگر تا این لحظه ما نتوانستهایم رضایت و خشنودی تو را کسب کنیم، درخواست و تمنا میکنیم که در همین لحظه رضایت خودت را شامل حال ما بفرما. خوب، طهارت و صفای نفس برای همه مهم است، برای همه لازم است، در زندگی همه مؤثر است؛ اما به نظر من برای استادان و دانشمندان مهمتر است، مفیدتر است، پرسودتر است. اولاً به خاطر اینکه شما که استاد هستید، بیش از آن مقداری که گفتار شما در تکوین شخصیت شاگرد و جوان اثر بگذارد، منش شما و رفتار شما اثر میگذارد - غالباً اینجور است - به طوری که اگر گفتار شما او را به یک جهتی سوق بدهد، اما رفتار شما همراه با آن جهت نباشد، این رفتار و منش تأثیر میگذارد در مخاطب شما، در شاگرد شما، در آن متعلم و جوانی که دانشجوی شماست. این، یک جهتِ اهمیت صفای نفس است. اگر استاد ما از معنویت و روح باصفا برخوردار باشد، فضای کلاس را، فضای درس را، فضای دل متعلم را منور خواهد کرد. ما به این احتیاج داریم. علاوهی بر این، شما دانشمند هستید؛ لذا دانش اگر با نورانیت همراه باشد، جهت درست را پیدا خواهد کرد. 1 ) إقبالالأعمال، سید بن طاووس ص 198 ؛ أنه كان يقول فی كل ليلة من العشر الأواخر اللهم إنك قلت فی كتابك المنزل شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فعظمت حرمة شهر رمضان بما أنزلت فيه من القرآن و خصصته بليلة القدر و جعلتها خيرا من ألف شهر اللهم و هذه أيام شهر رمضان قد انقضت و لياليه قد تصرمت و قد صرت يا إلهی منه إلى ما أنت أعلم به منی و أحصى لعدده من الخلق أجمعين فأسألك بما سألك به ملائكتك المقربون و أنبياؤك المرسلون و عبادك الصالحون أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تفك رقبتی من النار و تدخلنی الجنة برحمتك و أن تتفضل علی بعفوك و كرمك و تتقبل تقربی و تستجيب دعائی و تمن علی بالأمن يوم الخوف من كل هول أعددته ليوم القيامة إلهی و أعوذ بوجهك الكريم و بجلالك العظيم أن ينقضی أيام شهر رمضان و لياليه و لك قبلی تبعة أو ذنب تؤاخذنی به أو خطيئة تريد أن تقتصها منی لم تغفرها لی سيدی سيدی سيدی أسألك يا لا إله إلا أنت إذ لا إله إلا أنت إن كنت رضيت عنی فی هذا الشهر فازدد عنی رضى و إن لم تكن رضيت عنی فمن الآن فارض عنی يا أرحم الراحمين يا الله يا أحد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا أحد و أكثر أن تقول أی [يا] ملين الحديد لداود عليه السلام يا كاشف الضر و الكرب العظام عن أيوب عليه السلام أی مفرج هم يعقوب عليه السلام أی منفس غم يوسف عليه السلام صل على محمد و آل محمد كما أنت أهله أن تصلی عليهم أجمعين و افعل بی ما أنت أهله [أهل] و لا تفعل بی ما أنا أهله » ترجمه : محمد بن ابی عمر از مزارم روایت شده است كه امام صادق (ع) در هر شب دهه آخر [این دعا را] می خواند: خداوندا همانا كه در كتاب نازل شده خویش فرمودى: ماه رمضان ماهى است كه قرآن براى هدايت مردم و حجت و برهان بر هدایت و جدایی كننده حق از باطل، نازل گرديده است، پس احترام اين ماه را به واسطه نزول قرآن بزرگ داشتی و آن را به شب قدر مخصوص گرداندی و مقام آن شب را بهتر از هزار ماه قرار دادى اى خدا اينك روزهاى ماه رمضان گذشته شده است و شبهاى آن سپری شده است و ای خدای من حال مرا در اين ماه، تو بهتر از من مىدانى و به شماره اعمالم از همه مردم آگاه ترى پس من از تو آنچه را فرشتگان مقربت و پیغمبران فرستاده شده ات و بندگان شايسته تو از تو درخواست كردند، درخواست مىكنم كه بر محمد و خاندانش درود فرستى و مرا از آتش دوزخ برهانی و به رحمتت به بهشت داخل گردانی و بر من به عفو و بزرگواریت احسان نمایی و نزدیكیم را به درگاهت بپذيری و دعايم را مستجاب كنی و در روز ترس (قیامت) مرا از هراسی كه در روز قیامت مهيا ساختهاى به امان دادنم، منت گذاری. خدایا من به ذات بزرگوارت و به جلال عظمتت پناه مىبرم كه روز و شبهاى ماه مبارك سپری شود و هنوز برای تو بر گردن من ، جرم و گناهى باقى باشد كه مرا به آن گناه بازخواست و مجازات كنى يا گناهی كرده باشم كه نبخشى و خواهى كه از من انتقام آن كشى. اى آقا و مولا و سرورم من، از تو اى كه جز تو خدايى نيست زیرا كه معبودی جز تو نیست می خواهم كه اگر در اين ماه از من خشنود شدهاى پس بر خوشنودی و رضایت برمن بيفزا و اگر از من خشنود نشدهاى، همين ساعت از من خشنود و راضی باش. اى مهربانترين مهربانان، اى خدا اى ذات يكتا، اى غنى بالذات، اى آنكه فرزند نزاده و زاده نشده و او را هیچ همتایی نباشد. و بسیار بگو: اى خدايى كه آهن را برای داود (ع) نرم كردى، اى آنكه سختی و اندوه سخت و بزرگ را از ايوب (ع) برطرف كردى، اى زداینده اندوه يعقوب (ع)، اى برطرف كننده غم يوسف عليه السلام، بر محمد و خاندانش درود فرست آنگونه كه خود شايسته آنی كه بر تمام آنان درود فرستی. با من آن كن كه تو را شايسته است نه آنچه مرا سزاوار آن است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1389/05/27 عنوان فیش :استغفار برای همه است حتی برای پیغمبر (صلی الله علیه و اله) کلیدواژه(ها) : توبه, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : این توبه و انابه که فرمودند، قدم اوّلش این است که به عیب کار توجه کنیم، بفهمیم کجای کار ما اشکال دارد؛ خطامان کجاست، گناهمان کجاست، تقصیرمان کجاست. از شخص خودمان هم شروع کنیم، تا بعد برسیم به دایرههای جماعی وسیعتر. اول شخص خود را محاسبه کنیم، ببینیم کجا اشتباه کردیم؛ این وظیفهی همه است. از ما آدمهای معمولی که تقصیر و گناه و خطا در کارمان زیاد است، بگیرید تا انسانهای برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّی تا اولیاءاللَّه؛ آنها هم همین جورند، آنها هم احتیاج به استغفار دارند، آنها هم احتیاج به توبه دارند. روایتی است از نبی مکرم اسلام (صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم)، که این حدیث را هم شیعه نقل کردهاند، هم اهل سنت نقل کردهاند. از قول حضرت نقل شده است که فرمود: «انّه لیغان علی قلبی»(1)؛ دل من را غبار میگیرد، ابر میگیرد. «یغان»، «غین» به معنای «غیم» است؛ یعنی ابر. مثل روی خورشید را، روی ماه را که ابر بپوشاند، یک حالت تیرگی نسبی، جلوگیری از آن درخشش. فرمود: «لیغان علی قلبی»؛ گاهی دل مرا آن حالت ابرآلودگی و مهآلودگی فرا میگیرد. «و انّی لأستغفر اللَّه کلّ یوم سبعین مرّة»؛ در هر روزی من هفتاد مرتبه استغفار میکنم. پیغمبر این جمله را میفرماید؛ آن روح ملکوتی، آن ذات پاک. در یک روایت دیگر - که این از طرق ماست - دارد که «کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله یتوب الی اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة».(2) اینجا دیگر تعبیر توبه دارد. از قول امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که پیغمبر روزی هفتاد مرتبه توبه میکرد، «من غیر ذنب»(3)؛ بدون اینکه گناهی کرده باشد. خوب، پیغمبر که معصوم است؛ از چی توبه میکند؟ مرحوم فیض (رحمة اللَّه علیه) میگوید: «انّ ذنوب الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السّلام لیس کذنوبنا بل انّما هو ترک دوام الذّکر و الاشتغال بالمباحات». ممکن است در کوچه و بازار و زندگی معمولی برای نبی و ولی لحظهی غفلتی پیش بیاید؛ آن چیزی که اکثریت زندگی ما را تشکیل میدهد، برای او ممکن است یک لحظهای پیش بیاید، مشغول و سرگرم به یک امر مباحی بشود؛ خود همین برای پیغمبر استغفار دارد. بنابراین، این مخصوص ما نیست؛ این برای همه است. 1 ) صحيح مسلم، مسلم نيشابوری ، ج 8 ، ص 72 ؛ سنن أبی داود، ابو داود، ج 1 ، ص 339؛ المستدرك علی الصحیحین ، حاكم نيشابوری ، ج 1 ، ص 511 ؛ مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 5 ص 320 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 17 ص 44 ؛ إنه ليغان على قلبی وانی لأستغفر الله فی اليوم مائة مرة ترجمه : همانا كه قلبم را غبارى مىپوشاند و من روزى یكصد مرتبه از درگاه خدا آمرزش مىطلبم. 2 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی ج 2 ص 504 ؛ معانيالأخبار، شیخ صدوق، ص 383 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 7 ، ص 179 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 84 ، ص 11 ؛ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعِينَ مَرَّةً قَالَ قُلْتُ كَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ قَالَ كَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ يَقُولُ وَ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ سَبْعِينَ مَرَّةً ترجمه : رسول خدا (ص) در هر روز هفتاد بار از خدا عز و جل طلب آمرزش مى نمود و به درگاه خدا عز و جل هفتاد بار توبه مىكرد (راوى) گويد: گفتم: او مىفرمود: استغفر اللَّه ربى و اتوب اليه؟ در پاسخ فرمود: هفتاد بار مىفرمود: استغفر اللَّه، أستغفر اللَّه، و هفتاد بار مىفرمود: اتوب الى اللَّه، اتوب الى اللَّه. 3 ) الكافی ، شیخ كلینی، ج 2 ، ص 449 ؛ معانيالأخبار، شیخ صدوق، ص 383 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 16 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 44 ، ص 275 ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ فَقَالَ هُوَ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَالَ قُلْتُ لَيْسَ هَذَا أَرَدْتُ أَ رَأَيْتَ مَا أَصَابَ عَلِيّاً وَ أَشْبَاهَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ع مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ » ترجمه : از امام صادق (ع) پرسيدم، كلام خدا كه مىگويد: «هر مصيبتى كه بر شما وارد آيد حاصل دستاوردهاى شما است». فرمود: و از خیلی از گناهان نیز می گذرد و می آمرزد. گفتم این را نخواستم، آيا حوادث ناگوارى كه بر على و فرزندانش وارد آمد، اثر دستاوردهاى آنان بود؟ فرمود: همانا رسول خدا (ص) در هر شبانه روزى صد نوبت توبه و استغفار مىكرد، با آن كه گناهى مرتكب نشده بود. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها - 1389/04/20 عنوان فیش :نقش رفتار در موعظه حسنه کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : [خطاب به مجموعه روحانیان در دانشگاه ها] در بخش موعظهی حسنه - که حالا من تعبیر «تربیت» را به کار نمیبرم، چون تربیت یک معنای اعمّی دارد - به نظر من علاوهی بر مسئلهی زبان، مسئلهی رفتار لازم است. همین «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»(1) که گفته شده، اینجاست. چیزی که دلها را نرم میکند، بلکه عنادها را به زانو در میآورد، آدمهای معاند را به زانو در میآورد، رفتار درست است، رفتار خوب است. البته رفتار خوب، شامل اخلاق خوب، تواضع، صداقت در گفتار، صداقت در موضعگیری، صراحت در بیان حقیقت و بلندنظری نسبت به امور مادی و دنیوی میشود؛ این چیزهائی که نشاندهندهی خلوص در عمل است؛ که اگر به توفیق پروردگار ماها واقعاً خلوص در عمل داشته باشیم، طبعاً در رفتار و گفتارمان خودش را نشان میدهد. بنابراین نقطهی اساسی مهمِ دوم، بهترین راهش همین است: اولاً لسان موعظه و نصیحت - برادرانه، و در مواردی پدرانه و مشفقانه - ثانیاً رفتار و عمل. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 105 ؛ محاسن، برقی، ج 1، ص 18 ؛ مشكاة الانوار ،الطبرسی، ص 46 ؛ بحار الانوار ،مجلسی، ج 82 ص 135 ح 15 ؛ كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ ترجمه : امام صادق(ع) فرمود با غیر از زبان دعوت كنندگان مردم به سوی خوبی باشید تا از شما تلاش و راستی و پرهیزكاری ببینند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1389/03/13 عنوان فیش :جریان عاطفی متکی به حقیقت ؛ عنصر اصلی در تشیع کلیدواژه(ها) : محبت, عزاداریهای اهلبیت (علیهمالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : از اولِ تاریخ تشیع تا امروز، یک عنصر اصلی و اساسی در تشیع و جریان تشیع، همین جریان عاطفی است؛ البته عاطفهی متکی به منطق، عاطفهی متکی به حقیقت، نه عاطفهی پوچ. لذا شما در قرآن هم ملاحظه میکنید که اجر رسالت، محبت و مودت در قربی است؛ «قل لا اسئلکم علیه اجرا الّا المودّة فی القربی».(1) این خیلی نکتهی مهمی است که باید به آن توجه داشت. خدشهدار کردن این محبت به هر شکلی و به هر صورتی، خیانت به جریان عظیم محبت اهلبیت و پیروی اهلبیت است. این محبت را باید حفظ کنید. لذا شما میبینید در دوران ائمه (علیهمالسّلام) این همه محدثین، این همه شاگردان آگاه و فقهای بزرگ در خدمت امام صادق (علیهالسّلام)، امام باقر )علیهالسّلام) و ائمهی دیگر بودند، معارف را نقل کردند، احکام را نقل کردند، شرایع را نقل کردند، اخلاقیات را نقل کردند، شنیدند و نقل و ثبت کردند؛ اما در کنار همهی اینها، باز وقتی انسان درست نگاه میکند، میبیند نگاه به دعبل خزاعی است، نگاه به سید حمیری است، نگاه به کمیت بن زید اسدی است. در حالی که امثال زراره و محمدبنمسلم و بزرگانی از این قبیل در دستگاه ائمه (علیهمالسّلام) هستند، اما امام رضا (علیهالسّلام) دعبل را مینوازد؛(2) امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) سید حمیری را مورد توجه و محبت قرار میدهد؛(3) این به خاطر این است که آن جنبهی ارتباط عاطفی و محبتآمیز، در شعر شاعران، مدح مادحان و ذکر ذاکران، به نحو اتمّ و اوفی وجود دارد، اما در دیگر جاها وجود ندارد؛ یا اگر هست، ضعیف است؛ یا اینجوری بگوئیم، تأثیرگذاری آن ضعیف است. شعر، مدح، ذکر، این نقش را در تاریخ تشیع دارد. 1 ) سوره مبارکه الشورى آیه 23 ذٰلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ ۗ قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربىٰ ۗ وَمَن يَقتَرِف حَسَنَةً نَزِد لَهُ فيها حُسنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ شَكورٌ ترجمه : این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. 2 ) رجالالكشی ، محمد بن عمر كشی ص 504 بلغنی أن دعبل بن علی وفد على أبی الحسن الرضا (ع) بخراسان فلما دخل عليه، قال له إنی قد قلت قصيدة و جعلتفی نفسی أن لا أنشدها أحدا أولى منك فقال هاتها فأنشده قصيدته التی يقول فيها أ لم تر أنی مذ ثلاثين حجة أروح و أغدو دائم الحسرات أرى فيئهم فی غيرهم متقسما و أيديهم من فيئهم صفرات قال فلما فرغ من إنشادها قام أبو الحسن (ع) فدخل منزله، و بعث إليه بخرقة خز فيها ستمائة دينار، و قال للجارية قولی له يقول لك مولای استعن بهذه على سفرك و أعذرنا فقال له دعبل لا و الله ما هذا أردت و لا له خرجت، و لكن قولی له هب لی ثوبا من ثيابك فردها عليه أبو الحسن (ع) و قال له خذها و بعث إليه بجبة من ثيابه، فخرج دعبل حتى ورد قم، فنظروا إلى الجبة و أعطوه بها ألف دينار، فأبى عليهم، و قال لا و الله و لا خرقة منها بألف دينار، ثم خرج من قم فاتبعوه قد جمعوا و أخذوا الجبة، فرجع إلى قم و كلمهم فيها، فقالوا ليس إليها سبيل، و لكن إن شئت فهذه الألف دينار فقال نعم و خرقة منها، فأعطوه ألف دينار و خرقة منها. ترجمه : ابو عمرو كشى گويد: دعبل بن على خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيد در هنگامى كه آن جناب در خراسان بود، پس از اينكه در مجلس حضرت وارد شد عرض كرد: من قصيدهاى در باره شما سرودهام و با خود عهد كردهام كه او را نخست در محضر شما بخوانم. امام رضا عليه السلام فرمود: قصيده خود را بخوانيد. وى ابتداء اين دو بيت را قرائت كرد: الم تر أنى من ثلاثين حجة أروح و أغدوا دائم الحسرات أرى فيئهم فی غيرهم متقسما و ايديهم من فيئهم قصرات راوى گويد: پس از اينكه دعبل شعر خود را خواند حضرت رضا عليه السلام از مجلس برخاست و به اندرون رفت، و يك كيسه خز كه در آن ششصد دينار بود به يكى از كنيزكان خود داد و فرمود: اين كيسه را به دعبل بدهيد، و بگوئيد اين خرج سفر شما است و ما را معذور بداريد. وقتى كه كنيز كيسه را به دعبل داد گفت: به خداوند سوگند من اين قصيده را به خاطر پول نگفتهام، و براى پول گرفتن هم به اينجا نيامدهام، و ليكن از حضرت رضا بخواهيد يكى از جامههاى خود را به من بدهد. كنيز برگشت و گفت: مولايم ميفرمايند اين پيراهن مرا بگير و دينارها را هم بردار كه روزى بدردت خواهد خورد. 3 ) رجالالكشی ، محمد بن عمر كشی ص 288 ؛ « و روی أن أبا عبد الله (ع) لقی السيد بن محمد الحميری، فقال سمتك أمك سيدا و وفقت فی ذلك و أنت سيد الشعراء، ثم أنشد السيد فی ذلك. و لقد عجبت لقائل لی مرة علامة فهم من الفقهاء سماك قومك سيدا صدقوا به أنت الموفق سيد الشعراء ما أنت حين تخص آل محمد بالمدح منك و شاعر بسواء مدح الملوك ذوی الغنا لعطائهم و المدح منك لهم لغير عطاء فأبشر فإنك فائز فی حبهم لو قد وردت عليهم بجزاء ما تعدل الدنيا جميعا كلها من حوض أحمد شربة من ماء ترجمه : روايت شده كه حضرت صادق سيد بن محمّد حميرى را ملاقات كرد باو فرمود: مادرت ترا سيد ناميده و در اين راه توفيق يافتهاى تو واقعا سرور شاعرانى. سيد در همين زمينه سروده: و لقد عجبت لقائل لى مرة علامة فهم من الفقهاء سماك قومك سيدا صدقوا به انت الموفق سيد الشعراء ما انت حين تخص آل محمّد بالمدح منك و شاعر بسواء مدح الملوك ذوى الغنى لعطائهم و المدح منك لهم يغير عطاء فابشر فانك فائز فی حبهم لو قد وردت عليهم بجزاء ما يعدل الدنيا جميعا كلها من حوض احمد شربة من ماء مربوط به :بیانات در دیدار کارگران نمونه سراسر کشور - 1389/02/08 عنوان فیش :تلاش کارگر به منزله جهاد کلیدواژه(ها) : کارگر, جهاد, تلاشگری نوع(ها) : حدیث متن فیش : مطالبات کارگری - که مطالبات مادی است - به جای خود محفوظ؛ و همه موظفند این مطالبات مادی را که حق هم هست، رسیدگی و برآورده کنند؛ لیکن یک مطالبهی معنوی هم وجود دارد و آن، شأن کارگر است؛ اهمیت به تلاش و فعالیت کارگر است؛ فهمیده بشود که این یک جهاد است؛ این مهم است. کارگر در پشت دستگاه، یا در حین طراحی و نقشهپردازی، یا در کارِ در مزرعه، یا در هر نقطهای که کار دارد تولید میشود و محصولی دارد به وجود میآید، باید احساس کند و بداند که یک عمل بزرگ را، یک عمل مهم را، یک ارزش را دارد به وجود میآورد؛ اسلام این را میخواهد بیان کند. این، اعتقاد قلبی ماست. خیلی فاصله است بین این نگاه و نگاه دنیای مادی، اعم از دنیای سرمایهداری یا دنیای سوسیالیستی که به کارگر به عنوان یک ابزار نگاه میکند. امروز در دنیای سرمایهداری، گاهی بعضی از کارگرها از لحاظ برخورداری مادی وضعشان هم خوب است - البته عمومیت ندارد، بعضاً اینجور است که وضعشان خوب است - لیکن همان هم از چشم کارفرما، از چشم سیاستگذاران کار و تولید، یک ابزار است؛ مثل یک پیچ و مهره؛ تا وقتی ارزش دارد که بتواند به آنها ارزش مادی تحویل بدهد، پول تحویل بدهد. خیلی فاصله است بین این نگاه به کارگر، و این نگاه که کارگر را یک مجاهد فیسبیلاللَّه میداند؛ برای کاری که او انجام میدهد، فراتر از همهی اجرهای مادی، یک اجر الهی، یک ارزش الهی، یک پاداش الهی در نظر میگیرد؛(1) اینها خیلی با هم فاصله دارد؛ این لازم است، این آن نیاز حقیقی است. 2 ) كافی،ثقه السلام كلینی ج 5 ص 88 ؛ منلايحضرهالفقيه، شیخ صدوق، ج 3 ص 168 ؛ عوالياللآلی، ابن ابی جمهور ج1 ص 268 ؛ بحارالأنوار، مجاسی ج 97 ص 7 ؛0 الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِيلِ اللَّهِ ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرموده: كسى كه در طلب روزى خانواده خود كار ميكند و بسعى و كوشش تن ميدهد مانند مجاهدى است كه در ميدان كارزار براى خدا جهاد مىنمايد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و شخصیتهای علمی سیاسی - 1389/01/17 عنوان فیش :محتوای دینی در همه حوادث زندگی انسان کلیدواژه(ها) : عید نوروز نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید نوروز که یک عید علیالظاهر غیر دینی است، عید ملی است، جنبهی دینی و یادآوری دینی ندارد؛ اگرچه حالا در بعضی از روایات دارد که «النّیروز من ایّامنا»(1): از روزهای ماست - حالا نمیدانیم چقدر این روایات اعتبار و استحکام سندی دارد - اما محتوای دینی در همهی حوادث زندگی انسان وجود دارد؛ از جمله در این عید. خوشبختانه مردم ما توجه دارند، دعا میخوانند، ذکر میگویند، در مشاهد مشرفه شرکت میکنند؛ حتّی کسانی که به شهرها و مراکزی میروند که علیالظاهر مشاهد مشرفهی معروف هم ندارد، آنجا اگر امامزادهای پیدا شود، ساعت تحویل را حتماً توی امامزاده میگذرانند؛ اگر مثلاً فرض کنید عید را به شیراز میروند، ساعت تحویل را در شاهچراغ میروند؛ این یک عادت بسیار پسندیدهای است در بین مردم ما. هرچه بتوان محتواهای دینی را در همهی حوادث زندگی و پدیدههای زندگی افزایش داد، این به نفع ماست. 1 ) بحار الأنوار ، علامه مجلسیج 52 ص 308 همان، ج 56، ص 92؛زاد المعاد، علامه مجلسی، ص 326 يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوه. ترجمه : شيخ احمد بن فهد حلى در كتاب «مهذب» و ديگران در تأليفات خود از معلى بن خنيس و او از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: نوروز، روزى است كه قائم ما اهل بيت و صاحب امر خلافت در آن روز قيام مىكند و خداوند او را بر دجال پيروز مىگرداند. او دجال را در زباله دان كوفه به دار مىآويزد. و هيچ روز نوروزى نیست مگر اينكه ما در آن انتظار فرج داريم. زيرا نوروز از روزهاى ماست. ايرانيان آن روز را حفظ كردند، ولى شما عربها آن را از دست دادید. مربوط به :بیانات در بازدید از توانمندیهای صنعت خودروسازی - 1389/01/09 عنوان فیش :تأکید اسلام بر محیط زیست کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از شاخصهای اساسیای که در ساخت موتورها و همهی دستگاههای صنعتی باید مورد توجه باشد، مسئلهی محیط زیست است. تخریب محیط زیست، از آن چیزهائی است که ضربهاش را یک ملت، یک منطقهی جغرافیائی، گاهی همهی دنیا در وقتی احساس میکنند که دیگر قابل جبران نیست. مسئلهی محیط زیست، بسیار مسئلهی مهمی است. اسلام هم بر روی محیط زیست خیلی تکیه کرده است. حفظ محیط زیست، رعایت محیط زیست، این چیزی که امروز دنیا به آن دست یافته، از جملهی چیزهائی است که جزو تعالیم اسلام است.(1) این هم نکتهی بسیار مهمی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد. 1 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى ج 5 ص 264؛ لَا تَقْطَعُوا الثِّمَارَ فَيَبْعَثَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ الْعَذَابَ صَبّاً ترجمه : درختان ميوه را قطعنكنيد ، كه خداوند بر سر شما عذاب سختى فرو مىريزد . 1 ) مستدرك الوسائل، محدث نوری ج 13 ص 460؛ كنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 892، ح 9065؛ إِنْ قَامَتِ السَّاعَةُ وَ فِی يَدِ أَحَدِكُمُ الْفَسِيلَةُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَةُ حَتَّى يَغْرِسَهَا فَلْيَغْرِسْهَا ترجمه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم : اگر قيامت فرا رسد و در دست يكى از شما نـهالى بـاشد ، چنانچه بتواند برنخيزد تا آن نهال را بكارد اين كار را بكند 1 ) نامه 53 : عهد نامه مكتوب آن حضرت است براى مالك اشتر نخعى- رحمه اللّه- زمانى كه او را به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمود و اين برنامه به وقتى بود كه كار حاكم مصر محمد بن ابو بكر در آشفتگى قرار داشت. اين عهد نامه طولانىترين عهد نامه و از جهت در برداشتن خوبيها جامعترين آنهاست بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَامْلِكْ هَوَاكَ وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاكَ بِهِمْ وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّارٍ وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَالٍ أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اللَّهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللَّهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِكَ أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ كُلِّ مَا لَا يَضِحُ لَكَ وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَةً وَ أَحْنَى عَلَيْكَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَيْرِكَ إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَ حَفَلَاتِكَ ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَكَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيمَا يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِيَائِهِ وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا يُطْرُوكَ وَ لَا يَبْجَحُوكَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ وَ لَا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ كُلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذَلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلًا وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَيْءٍ مِنْ مَاضِي تِلْكَ السُّنَنِ فَيَكُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَيْكَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلَادِكَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لَا يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ وَ لَا غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الْإِنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ كُلٌّ قَدْ سَمَّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ( صلى الله عليه وآله ) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلَّا بِمَا يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلَّا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتَّابِ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الْأُمُورِ وَ عَوَامِّهَا وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلَّا بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ مَا لَا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالِاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِكَ وَ أَنْقَاهُمْ جَيْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ يَنْبُو عَلَى الْأَقْوِيَاءِ وَ مِمَّنْ لَا يُثِيرُهُ الْعُنْفُ وَ لَا يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ وَ لْيَكُنْ آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِمَا يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ و إِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ وَ لَا تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ إِلَّا بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلَاةِ الْأُمُورِ وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَيْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلَائِهِ وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ صَغِيراً وَ لَا ضَعَةُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ عَظِيماً وَ ارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الْأُمُورِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِقَوْمٍ أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ الْأَخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ مِمَّنْ لَا تَضِيقُ بِهِ الْأُمُورُ وَ لَا تُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ وَ لَا يَتَمَادَى فِي الزَّلَّةِ وَ لَا يَحْصَرُ مِنَ الْفَيْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ وَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ وَ أَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ الْأُمُورِ وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُكْمِ مِمَّنْ لَا يَزْدَهِيهِ إِطْرَاءٌ وَ لَا يَسْتَمِيلُهُ إِغْرَاءٌ وَ أُولَئِكَ قَلِيلٌ ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ مَا لَا يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِكَ لِيَأْمَنَ بِذَلِكَ اغْتِيَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَكَ فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْأَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَكَ ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَ صَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلًا أَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لَا يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِكَ مَعَ اسْتِجْلَابِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ وَ إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِكَ خَيْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْأَخْلَاقِ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلَافٍ لَكَ بِحَضْرَةِ مَلَإٍ وَ لَا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَيْكَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْكَ فِيمَا يَأْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ وَ لَا يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَكَ وَ لَا يَعْجِزُ عَنْ إِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ وَ لَا يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الْأُمُورِ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ وَ لَكِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْبٍ فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ وَ حَيْثُ لَا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لَا يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلَا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِيلَةَ لَهُ وَ لَا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى الْوُلَاةِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لَهُمْ وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِيَّ وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَ الْأَنَفَ يَبْسُطِ اللَّهُ عَلَيْكَ بِذَلِكَ أَكْنَافَ رَحْمَتِهِ وَ يُوجِبْ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ وَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً وَ امْنَعْ فِي إِجْمَالٍ وَ إِعْذَارٍ ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَوْمَ وُرُودِهَا عَلَيْكَ بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مَا فِيهِ وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ كَامِلًا غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لَا مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً وَ أَمَّا بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لَا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ فَفِيمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِيهِ أَوْ فِعْلٍ كَرِيمٍ تُسْدِيهِ أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِكَ مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْكَ مِمَّا لَا مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْكَ مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ وَ لَا تَخِيسَنَّ بِعَهْدِكَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّكَ فَإِنَّهُ لَا يَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِيٌّ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِيماً يَسْكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ يَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا إِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَةَ وَ لَا خِدَاعَ فِيهِ وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ ضِيقُ أَمْرٍ لَزِمَكَ فِيهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَكَ عَلَى ضِيقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَيْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللَّهِ فِيهِ طِلْبَةٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِيهَا دُنْيَاكَ وَ لَا آخِرَتَكَ إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ وَ لَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإٍ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلَا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ وَ إِيَّاكَ وَ الْإِعْجَابَ بِنَفْسِكَ وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا وَ حُبَّ الْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ وَ إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَهُ وَ إِيَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ وَ التَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ وَ عَمَّا قَلِيلٍ تَنْكَشِفُ عَنْكَ أَغْطِيَةُ الْأُمُورِ وَ يُنْتَصَفُ مِنْكَ لِلْمَظْلُومِ امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ وَ سَوْرَةَ حَدِّكَ وَ سَطْوَةَ يَدِكَ وَ غَرْبَ لِسَانِكَ وَ احْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِكَفِّ الْبَادِرَةِ وَ تَأْخِيرِ السَّطْوَةِ حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الِاخْتِيَارَ وَ لَنْ تَحْكُمَ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّكَ وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ مِنْ حُكُومَةٍ عَادِلَةٍ أَوْ سُنَّةٍ فَاضِلَةٍ أَوْ أَثَرٍ عَنْ نَبِيِّنَا ( صلى الله عليه وآله ) أَوْ فَرِيضَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ لِكَيْلَا تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَةٍ أَنْ يُوَفِّقَنِي وَ إِيَّاكَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الْإِقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ وَ جَمِيلِ الْأَثَرِ فِي الْبِلَادِ وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ وَ تَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ السَّلَامُ . ترجمه : اين فرمانى است كه بنده خدا امير المؤمنين در پيمانش به مالك بن حارث اشتر زمانى كه او را به فرمانروايى مصر برگزيد دستور داد، تا مالياتهاى آن را جمع كند، و با دشمنش جهاد نمايد، و به اصلاح اهلش برخيزد، و شهرهايش را آباد سازد. او را فرمان مىدهد به تقواى الهى، و مقدم داشتن طاعت خدا، و پيروى آنچه را كه خداوند در كتابش از واجبات و سنّتهاى خود امر فرموده، كه كسى جز به پيروى آنها خوشبخت نمىشود، و جز به انكار و ضايع نمودن آنها بدبخت نمىگردد، و ديگر آنكه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش يارى كند، زيرا خداوند يارى يارى كننده خود، و عزّت آن كس را كه او را عزيز بدارد ضامن شده. او را دستور مىدهد كه نفس را به وقت خواستههاى نابجا درهم شكند، و آن را به هنگام سركشىها باز دارد، كه نفس امر كننده به بدى است مگر خداوند رحم نمايد. اى مالك، آگاه باش كه تو را به شهرهايى روانه كردم كه پيش از تو فرمانروايانى در آن به عدالت و ستم حكومت كردند، و مردم به وضع تو به همان صورت مىنگرند كه توبه حاكمان پيش از خود مىنگريستهاى، و همان را در حق تو مىگويند كه تو در باره حاكمان گذشته مصر مىگفتهاى، شايستگان را به ذكر خيرى كه خداوند بر زبان بندگانش جارى مىكند مىتوان شناخت. پس بايد محبوبترين اندوختهها در نزد تو عمل صالح باشد. بنا بر اين بر هواهايت مسلط باش، نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نيست بخل بورز، زيرا بخل به خود انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب يا منفور انسان است. مهربانى و محبت و لطف به رعيت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعيت همچون حيوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت دانى، كه رعيت بر دو گروهند: يا برادر دينى تواند، يا انسانهايى مانند تو، كه خطاهايى از آنان سر مىزند، علل گناهى بر آنان عارض مىشود، و گناهانى از آنان به عمد يا اشتباه بروز مىكند، پس همان گونه كه علاقه دارى خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنايت نمايد رعيت را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده، چرا كه تو از نظر قدرت برتر از آنانى، و آن كه بر تو ولايت دارد بالاتر از تو مىباشد، و خداوند برتر از آن كسى كه تو را والى مصر نموده، خداوند كفايت امور رعيّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمايش قرار داده. خود را در موقف جنگ با خدا قرار مده، كه تو را تحمّل كيفر او نيست، و از عفو و رحمتش بىنياز نمىباشى. از گذشتى كه از مردم كردهاى پشيمان مشو، و بر كيفرى كه دادهاى شاد مباش، و به خشمى كه راه بيرون رفتن از آن وجود دارد شتاب مكن، و فرياد مزن كه من بر شما گماردهام، فرمان مىدهم بايد اطاعت شوم، كه اين وضع موجب فساد دل، و كاهش و ضعف دين، و باعث نزديك شدن زوال قدرت است. هرگاه حكومت براى تو خود بزرگ بينى و كبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند كه فوق توست و قدرتى كه بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانايى نيست نظر كن، كه اين نظر كبر و غرورت را مىنشاند، و تندى و شدت را از تو باز مىدارد، و عقل از دست رفته را به تو باز مىگرداند. از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند بر حذر باش، كه حضرت او هر گردنكشى را خوار، و هر متكبرى را بىارزش و پست مىكند. خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و كسانى از رعيتت كه به او علاقه دارى انصاف ده، كه اگر انصاف ندهى ستم كردهاى، و هر كه به بندگان خدا ستم كند خداوند به جاى بندگان ستمديده خصم او مىباشد، و هر كه خداوند خصم او باشد عذرش را باطل كند، و شخص ستمكار محارب با خداست تا وقتى كه از ستم دست بردارد و توبه كند. چيزى در تغيير نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوىتر از ستمكارى نيست، كه خداوند شنواى دعاى ستمديدگان، و در كمين ستمكاران است. بايد محبوبترين امور نزد تو ميانهترينش در حق، و همگانىترينش در عدالت، و جامعترينش در خشنودى رعيت باشد، چرا كه خشم عموم خشنودى خواص را بىنتيجه مىكند، و خشم خواص در برابر خشنودى عموم بىاثر است. و به وقت آسانى و رفاه احدى از رعيّت بر والى پر خرجتر، و زمان مشكلات كم يارى تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش كم سپاستر، و وقت منع از عطا دير عذر پذيرتر، و در حوادث روزگار بىصبرتر از خواص نيست. همانا ستون دين، و جمعيّت مسلمانان، و مهيا شدگان براى جنگ با دشمن توده مردمند، پس بايد توجه و ميل تو به آنان باشد. بايد دورترين رعيّت تو از حريم تو، و در شدّت كينه تو نسبت به او كسى باشد كه در حق مردم عيب جوتر است، زيرا در مردم عيوبى هست كه والى در پوشاندن آن عيوب از همه كس سزاوارتر است، پس در رابطه با عيوبى كه از مردم بر تو پنهان است كنجكاوى مكن، چرا كه فقط در آنچه از عيوب مردم نزد تو معلوم است وظيفه اصلاح دارى، و نسبت به آنچه از عيوب رعيّت بر تو پنهان است خداوند داورى مىكند. پس تا مىتوانى عيوب مردم را بپوشان، تا خداوند عيوب تو را كه علاقه دارى از مردم پوشيده بماند. پرده پوشى كند. گره هر كينهاى كه از مردم به دل دارى بگشاى، و رشته هر انتقامى را قطع كن، و در هر چه از ديگران برايت ثابت نشده خود را به غفلت زن، در باور كردن گفتار سخن چينان شتاب مكن، زيرا سخن چين خائن است گرچه خود را شبيه خير خواهان نشان دهد. مشاوران در امور خود بخيل را وارد مشورت مكن كه تو را از بخشش مانع گردد، و از تهيدستى مىترساند، و همچنين با بزدل و ترسو كه تو را در اجراى برنامههايت سست مىنمايد، و نه با طمع كار كه حرص بر اندوختن و ستمگرى را در نظرت مىآرايد، همانا بخل و ترس و حرص سرشتهايى جداى از هماند كه جمع كننده آنها در انسان سوء ظن به خداوند است وزيران بدترين وزراى تو وزيرى است كه پيش از تو وزير اشرار بوده، و در گناهانشان شركت داشته، چنين كسى نبايد از محرمان تو باشد، كه اينان ياران اهل گناه، و برادران اهل ستماند، البته در حالى كه قدرت دارى جانشينى بهتر از آنان بيابى كه در كشور دارى مانند آنان داراى رأى و كار دانى است، و بار سنگين گناهان آنان هم بر او نيست، از كسانى كه اهل ستم را در ستمكارى و گناهكاران را در گناهشان يارى نكرده است. هزينه اينان بر تو سبكتر، و همكاريشان بهتر، و نسبت به تو در طريق عطوفت مايلتر، و الفتشان با بيگانه كمتر است. اينان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خويش قرار ده. و نيز بايد از وزرايت برگزيدهترينشان نزد تو وزيرى باشد كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر بگويد، و نسبت به آنچه كه خداوند براى اوليائش خوش ندارد كمتر تو را يارى دهد، گرچه اين برنامه بر عليه ميل تو به هر جا كه خواهد برسد. به اهل پاكدامنى و صدق بپيوند، و آنان را آنچنان تعليم ده كه تو را زياد تعريف نكنند، و بيهوده به كارى كه انجام ندادهاى تو را شاد ننمايند، كه تمجيد فراوان ايجاد كبر و نخوت كند، و به گردنكشى نزديك نمايد نيكوكار و بدكار نيكوكار و بدكار در برابرت يكسان نباشند، كه اين كار نيكوكار را در انجام كار نيك بىرغبت، و بدكار را در بدى ترغيب مىكند، هر كدام را نسبت به كارشان پاداش بخش. آگاه باش كه چيزى براى جلب خوشبينى حاكم بر رعيت بهتر از نيكى به آنان، و سبك كردن هزينه بر دوش ايشان، و اجبار نكردنشان به حقّى كه حاكم بر آنان ندارد نيست. به صورتى بايد رفتار كنى كه خوش گمانى بر رعيتت را در كمك همه جانبه به حاكم فراهم آرى، كه اين خوش گمانى رنجى طولانى را از تو بر مىدارد، و به خوش گمانى تو كسى شايستهتر است كه از تو احسان ديده، و به بد گمانيت كسى سزاوارتر است كه از جانب تو به او ناراحتى رسيده روشها روشى را كه بزرگان امت بر اساس آن رفتار كردهاند، و به سبب آن در ميان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پايه آن بوده از بين مبر، و روشى را كه به روشهاى گذشته ضرر مىزند به وجود نياور، كه پاداش و اجر براى كسى است كه روشهاى درست را بر پا كرده، و گناه از بين بردن آن روشها بر گردن توست با دانشمندان در استوار ساختن آنچه صلاح كار شهرهايت بر آن است، و برپا داشتن آنچه مردم پيش از اين به آن مستقيم شدهاند با دانشمندان و انديشمندان زياد گفتگو كن طبقات جامعه آگاه باش كه مردم مملكت گروههاى مختلفند كه هر گروه جز به گروه ديگر اصلاح نمىشود، و با داشتن گروهى از گروه ديگر بىنيازى نيست. اينان عبارتند از ارتش حق، و نويسندگان عمومى و خصوصى، و قاضيان عدل، و مأموران انصاف و مدارا، و اهل جزيه و ماليات از غير مسلمان و مسلمان، و تاجران و صنعتگران، و طبقه پايين از نيازمندان و افتادگان. خداوند سهم هر يك از اين طبقات را مقرر فرموده، و در كتابش يا سنّت پيامبرش صلّى اللّه عليه و آله عهدى محفوظ را بر حدّ و اندازه واجب آن نزد ما قرار داده است سپاهيان ارتش به اذن خداوند دژ مردم، و زينت حاكمان، و ارجمندى دين، و راههاى امنيتاند، كه مردم بدون آنان برپاى نمانند. سپس نظام ارتش جز با مالياتى كه خداوند براى آنان قرار داده استوار نگردد، مالياتى كه به وسيله آن در جنگ با دشمن توانا مىشوند، و براى اصلاح زندگى خود به آن تكيه مىنمايند، و مايه رفع نيازمنديهاى آنان است. سپس كار ارتش و ماليات دهندگان استوار نگردد جز با گروه سوم كه عبارتند از قضات و كارگزاران حكومت و منشيان حسابگر كه قراردادها را محكم مىكنند، و آنچه را به سود رعيّت است جمع مىنمايند، و در امور خصوصى و عمومى بر آنان اعتماد مىشود. و كار اينان نيز به سامان نشود جز با تاجران و صنعتگران كه آنچه براى مردم سودمند است فراهم مىآورند، و بازارها را به آن برپا مىدارند، و به كارهايى كه به نفع مردم است دست مىزنند، كارهايى كه از غير ايشان ساخته نيست. سپس جمع نيازمند و از كار افتاده است كه احسان و يارى ايشان لازم است. و براى هر كدام از اين گروهها نزد خداوند گشايشى است، و براى هر يك از اين طبقات به مقدارى كه امور آنان را اصلاح نمايد بر عهده والى حقّى است، و والى از اداى آنچه خداوند بر عهده او قرار داده بر نيايد جز با كوشش و يارى خواستن از خداوند، و مهيّا نمودن خود بر به كار گيرى حق و استقامت بر آن، چه اينكه بر او آسان باشد يا سخت. آن كه پيش تو نسبت به خداوند و پيامبر و پيشوايت خير خواهتر و پاك دامنتر و بردبارتر است او را به فرماندهى ارتشت انتخاب كن، از آنان كه دير به خشم آيند، و پوزش پذيرترند، و به ناتوانان مهربان، و در برابر زورمندان گردن فرازند، و از آنان كه خشونت او را برنينگيزد، و ناتوانى وى را بر جاى ننشاند. با صاحبان مكارم و شرافت، و خانوادههاى شايسته و داراى سوابق نيكو پيوند برقرار كن، پس از آن با دلاور مردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز، زيرا اينان جامع بزرگوارى، و شاخههايى از خوبى و احسانند. سپس از آنان چنان دلجويى كن كه پدر و مادر از فرزندشان دلجويى مىنمايند، و نبايد چيزى كه آنان را به وسيله آن نيرومند مىسازى در ديدهات بزرگ آيد، و لطفى كه نسبت به ايشان متعهد شدهاى كوچك شمارى گر چه كوچك باشد، زيرا لطف تو آنان را نسبت به تو خير خواه و خوش گمان مىنمايد. از بررسى امور ناچيز آنان به اميد بررسى كارهاى بزرگشان چشم مپوش، كه نيكى اندك تو جايى دارد كه از آن بهرهمند مىگردند، و براى احسان بزرگ تو نيز موقفى است كه از آن بىنياز نيستند. و بايد برگزيدهترين سران سپاهت نزد تو كسى باشد كه در كمك به سپاهيان مواسات را رعايت نمايد، و از توانگرى خود به آنان احسان كند به اندازهاى كه بتواند سپاهيان و خانوادههاى آنان را كه از خود به جاى نهادهاند اداره نمايد، تا انديشه آنان در جنگ با دشمن يك انديشه باشد، چرا كه عنايت تو نسبت به آنان دلهايشان را متوجه تو مىگرداند. برترين چيزى كه موجب چشم روشنى زمامداران مىشود برقرارى عدالت در شهرها، و ظهور دوستى و محبت رعيت است. و دوستى رعيت آشكار نشود مگر به سلامت دل آنان، و خير خواهى ايشان درست و راست نگردد جز آنكه زمامداران خود را حمايت نمايند، و حكومت حاكمان را بر خود سنگين نشمارند، و توقع به پايان رسيدن زمان حكومتشان را نداشته باشند. پس آرزوهاى رعيّت را بر آور، و نيكو ستودن آنان را پيوسته دار، و رنج و زحمت و كوشش و ابتلاى صاحبان فعاليت را در نظر داشته باش، چه اينكه بسيار ياد كردن كارهاى خوب دلير را به هيجان آورده، و ترسو را به كوش وامىدارد ان شاء اللّه. سپس كوشش هر يك از آنان را به دقّت بشناس، و زحمت كسى را به ديگرى نسبت مده، و در اجر و مزدش به اندازه رنجى كه برده كوتاهى مكن، و مقام كسى باعث نشود كه كوشش اندكش را بزرگ شمارى، و معمولى بودن شخص علت نگردد كه كار بزرگش را اندك دانى رجوع به كتاب و سنّت جايى كه كارها بر تو مشكل شود و در امورى كه برايت شبهه حاصل گردد حلّ آن را به خدا و پيامبرش ارجاع ده، كه خداوند به مردمى كه هدايتشان را علاقه داشته فرموده: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا و پيامبر و اولى الامر از خودتان را اطاعت كنيد، و اگر در برنامهاى اختلاف كرديد حكمش را به خدا و رسول باز گردانيد». باز گردان به خدا قبول آيات محكم او، و ارجاع به رسول پذيرفتن سنّت اوست كه جمع كننده همگان بر يك رأى است و پراكنده نيست قاضيان براى قضاوت بين مردم برترين شخص نزد خودت را انتخاب كن، كسى كه امور قضاوت او را دچار تنگنا نكند، و بر خورد مدعيان پرونده وى را گرفتار لجبازى ننمايد، و در خطا پافشارى نورزد، و هنگام شناخت حق از باز گشت به آن درنماند، و درونش به طمع ميل نكند، و در رسيدن به حقيقت مقصود به اندك فهم اكتفا ننمايد، و درنگش در شبهات از همه بيشتر باشد، و دلايل را بيش از همه به كار گيرد، و از رفت و آمد نزاع كنندگان كمتر ملول شود، و در كشف امور از همه شكيباتر، و در وقت روشن شدن حكم از همه قاطع تر باشد، كسى كه ستايش مردم او را دچار خود بينى نكند، و تمجيد و تعريف او را به تعريف كننده مايل ننمايد، كه آراستگان به اين صفات در جامعه اندكند. قضاوت قاضى را هر چه بيشتر بررسى كن، و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار كه نيازش را بر طرف كند، و احتياجش به مردم كم شود، و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر كه از نزديكانت احدى در نفوذ به او طمع ننمايد، تا از ضايع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان بماند. در زمينه انتخاب قاضى از هر جهت دقت كن دقّتى بليغ و رسا، كه اين دين اسير دست اشرار بود، در آن به هوا و هوس عمل مىكردند، و وسيله دنيا طلبى آنان بود رسيدگى به كار كارگزاران سپس در امور كارگزاران حكومتت دقت كن و آنان را پس از آزمايش به كار گير، از راه هوا و هوس و خود رأيى آنان را به كار گردانى مگمار، زيرا هوا و هوس و خود رأيى جامع همه شعبههاى ستم و خيانت است. از عمّال حكومت كسانى را انتخاب كن كه اهل تجربه و حياءاند، و از خانوادههاى شايسته و در اسلام پيش قدم ترند، چرا كه اخلاق آنان كريمانهتر، و خانواده ايشان سالمتر، و مردمى كم طمعتر، و در ارزيابى عواقب امور دقيقترند. سپس جيره آنان را فراوان ده، زيرا اين برنامه براى آنان در اصلاح وجودشان قوّت است، و از خيانت در آنچه زير دست آنان مىباشد بىنياز كننده است، و اگر از فرمانت سر بر تابند و يا در امانت خيانت كنند بر آنان حجّت است. به كارهايشان رسيدگى كن، و جاسوسانى از اهل راستى و وفا بر آنان بگمار، زيرا بازرسى پنهانى تو از كارهاى آنان سبب امانت دارى ايشان و مداراى با رعيّت است. از ياران و ياوران بر حذر باش، اگر يكى از آنان دست به خيانت دراز كند و مأموران مخفى تو بالاتفاق خيانتش را گزارش نمايند اكتفاى به همين گزارش تو را بس باشد، و او را به جرم خيانت كيفر بدنى بده، و وى را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت كن، و سپس او را به مرحله ذلّت و خوارى به نشان، و داغ خيانت را بر او بگذار، و گردن بند عار و بد نامى را به گردنش بينداز ماليات در مسأله ماليات به صورتى كه اصلاح ماليات دهندگان در آن است رسيدگى كن، چه اينكه صلاح و بهبودى ماليات و ماليات دهندگان صلاح ديگران است، و براى ديگران آسايش جز با بهبودى آنان وجود ندارد چرا كه تمام مردم جيره خوار ماليات و پرداخت كنندگان آن هستند. بايد انديشهات در آبادى زمين از تدبيرت در جمعآورى ماليات بيشتر باشد، زيرا ماليات جز با آباد كردن زمين به دست نمىآيد، و هر كس بخواهد منهاى آباد نمودن ماليات بگيرد شهرها را خراب كرده، و بندگان خدا را به هلاكت انداخته، و حكومتش جز اندك زمانى نماند. اگر ماليات دهندگان از سنگينى ماليات، يا بر خورد به آفات، يا خشك شدن چشمهها، يا كمى باران، يا تغيير زمين بر اثر آب گرفتگى، يا بى آبى شكايت كنند ماليات را به اندازهاى كه اوضاع آنان بهبود يابد تخفيف ده، و اين تخفيف خرجى آنان بر تو سنگين نيايد، زيرا تخفيف تو ذخيرهاى است كه با آباد كردن شهرهاى تو و آرايش حكومتت به تو باز مىگردانند، علاوه ستايش مردم را به خود جلب نموده، و شادمان هستى كه سفره عدالت را در بين آنان گستردهاى، در حالى كه با قوت بخشيدن به آنان به وسيله ذخيرهاى كه در تخفيف ماليات نزد ايشان نهادهاى مىتوانى بر آنان اعتماد كنى، و با عدالت و مهربانيت كه آنان را به آن عادت دادهاى بر آنان مطمئن باشى، چه بسا گرفتاريهايى كه پيش آيد كه پس از نيكى به ماليات دهندگان اگر حلّ آن را به آنان واگذارى با طيب خاطر بپذيرند، چه اينكه بر مملكت آباد آنچه را بار كنى تحمّل كشيدنش را دارد، و علّت خرابى زمين بىچيزى و تنگدستى اهل آن زمين است، و فقر و ندارى آنان ناشى از زراندوزى واليان، و بدگمانى آنان به بقاء حكومت، و كم بهره گيرى آنان از عبرتها و پندهاست كاتبان سپس در حال نويسندگان و منشيان حكومت دقّت كن، و امورت را به بهترين آنها بسپار، نامههايت را كه در بر دارنده امور محرمانه است به آنان كه در تمام خوبيهاى اخلاق از ديگران جامع ترند بسپار، كسى كه پست و مقام او را مست نكند و منزلتش باعث جرأت او در مخالفت با تو در جمع حاضران نگردد، و غفلتش سبب كوتاهى در رساندن نامههاى كار گزارانت به تو، و گرفتن جوابهاى صحيح آن نامهها از تو نشود، و در آنچه براى تو مىستاند و يا از جانب تو مىدهد فروگذارى ننمايد، و پيمان و قراردادى كه براى تو مىبندد سست نبندد، و از به هم زدن قراردادى كه به زيان تو منعقد شده ناتوان نماند، به مرتبه و اندازهاش جاهل نباشد تا در امور به اندازه مقام خود وارد گردد، كه جاهل به مقام خويش به مقام ديگران جاهلتر است. انتخاب منشيان به فراست و اعتماد و خوش گمانى خودت نباشد، چرا كه مردان براى جلب نظر حاكمان خود را به ظاهر سازى و خوش خدمتى مىشناسانند، در حالى كه پشت پرده اين ظاهر سازى خبرى از خير خواهى و امانت دارى نيست، بلكه آنان را به كارهايى كه براى نيكان پيش از تو انجام دادهاند امتحان كن، پس به آن شخص روى آر كه در ميان مردم اثرش نيكوتر، و در امانت دارى معروفتر است، كه اين برنامه نشانه خيرخواهى تو براى خدا و براى كسى است كه عهده دار كار اويى. براى هر كارى از كارهايت رئيسى از منشيان قرار ده، كه بزرگى امور او را عاجز نكند، و كثرت كارها پريشانش نسازد. چنانچه در منشيانت عيبى باشد و تو از آن بىخبر بمانى مسئول آن هستى تاجران و صنعتگران در باره تاجران و صنعتگران پذيراى سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نيكى كن، بدون فرق بين آنان كه در يك جا مقيمند، و آنان كه با مال خود در رفت و آمدند، و آنان كه با هنر دست خود در پى كسب و سودند، چه اينكه اينان مايههاى منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب كننده سودها از مكانهاى دور دست، در بيابان و دريا، و زمين هموار و ناهموار منطقه حكومت تواند، از مناطقى كه مردم در آن جمع نمىشوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمىكنند، اينان اهل سلامتاند كه از ضرر آنان بيمى نيست، و اهل صلح و مسالمتاند كه ترسى از بدى و آسيب آنان وجود ندارد. از آنان كه در منطقه حكومت تو به سر مىبرند و آنان كه در گوشه و كنار شهرهايت هستند كنجكاوى كن، ولى روشن باش كه با همه آنچه تذكر دادم در ميان ايشان گروهى تنگ نظر و بخيل به شكلى قبيح و زشت، و مردمى محتكر، و نرخ گذارانى به دلخواه در امر خريد و فروش وجود دارد، كه در اين وضع زيان جامعه و عيب و ننگ زمامداران است. پس از احتكار جلوگيرى كن كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن را منع فرمود. داد و ستد بايد آسان باشد، و بر موازين عدالت صورت گيرد، و به نرخى معامله شود كه به فروشنده و خريدار اجحاف نشود. هرگاه كسى پس از نهى تو دست به احتكار زد او را مجازات كن ولى در مجازاتش از زياده روى بپرهيز طبقه پايين جامعه خدا را خدا را در طبقه پايين اجتماع، از آنان كه راه چاره ندارند، و از كار افتادگان و نيازمندان و دچارشدگان به زيان و سختى و صاحبان امراضى كه از پا در آمدهاند، در ميان اينان كسانى هستند كه روى سؤال و اظهار حاجت دارند و كسانى كه عفت نفسشان مانع از سؤال است. بنا بر اين آنچه را كه خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، نصيبى از بيت المال كه در اختيار توست، و سهمى از غلّات خالصه جات اسلامى را در هر منطقه براى آنان قرار ده، كه براى دورترين آنها همان سهمى است كه براى نزديكترين آنان است، در هر صورت رعايت حق هر يك از آنان از تو خواسته شده، پس نشاط و فرو رفتن در نعمت تو را از توجه به آنان باز ندارد، چه اينكه از بىتوجهى به امور كوچك آنان به بهانه پرداختن به كارهاى زياد و مهم معذور نيستى، از انديشهات در امور ايشان دريغ مكن، و رخ از آنان برمتاب، نسبت به امور نيازمندان و محتاجانى كه به تو دسترسى ندارند، از آنان كه ديدهها خوارشان مىشمارد، و مردم تحقيرشان مىكنند كنجكاوى كن، براى به عهده گرفتن امور اينان انسانى مورد اعتماد خود را كه خدا ترس و فروتن است مهيّا كن، تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتى عمل كن كه به وقت لقاء حق عذرت پذيرفته شود، زيرا اينان در ميان رعيت از همه به دادگرى و انصاف نيازمندترند، و در اداى حق همگان بايد چنان باشى كه عذرت نزد خداوند قبول شود. به اوضاع يتيمان و سالخوردگان كه راه چارهاى ندارند، و خود را در معرض سؤال از مردم قرار ندادهاند رسيدگى كن. آنچه سفارش كردم بر حاكمان سنگين است، البته همه حق سنگين است، و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبك مىكند كه خواهان عاقبت به خيرى هستند، و خود را به صبر و استقامت واداشته، و به صدق آنچه خداوند به آن وعده داده اعتماد كردهاند ملاقات با نيازمندان از جانب خود وقتى را براى آنان كه به شخص تو نيازمندند قرار ده و در آن وقت وجود خود را براى آنان از هر كارى فارغ كن، و جلوست براى آنان در مجلس عمومى باشد، و براى خداوندى كه تو را آفريده تواضع كن، و لشگريان و ياران از پاسبانان و محافظان خود را از اين مجلس بركنار دار، تا سخنگوى نيازمندان بدون ترس و نگرانى و لكنت و ترديد با تو سخن بگويد، كه من بارها از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: «امتى به پاكى و قداست نرسد مگر اينكه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانى كلام بگيرد». آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل كن، تنگ خويى و غرور و خودپسندى نسبت به آنان را از خود دور كن تا خداوند جوانب رحمتش را بر تو بگشايد، و ثواب طاعتش را بر تو واجب كند. آنچه عطا مىكنى به خوشرويى عطا كن، و خوددارى از عطا را با مهربانى و عذر همراه نما. قسمتى از امور است كه بايد خودت به انجام آنها بر خيزى، از جمله پاسخ دادن به كارگزاران دولت آنجا كه منشيانت از پاسخ گويى ناتوانند. و نيز جواب دادن به حاجات و مطالب مردم در همان روزى كه حاجاتشان به تو مىرسد و پاسخش همكارانت را تنگدل و ناراحت مىكند. برنامه هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روز را كارى مخصوص به همان روز است. بهترين اوقات و با عظمتترين ساعات را براى خود در آنچه بين تو و خداوند است اختصاص ده، هر چند همه كارها در تمام اوقات براى خداست اگر نيّت صحيح باشد، و رعيّت از آن كارها روى آسايش ببيند توجه به واجبات الهى و بايد در خصوص آنچه به آن دينت را براى خدا خالص مىكنى اقامه واجبات باشد واجباتى كه مخصوص به خداوند است، روى اين ملاك از بدنت در شب و روز در اختيار خداوند قرار بده، و از آنچه موجب قرب تو به خداوند مىشود به نحو كامل و بدون كم و كاست انجام ده، گر چه هر گونه صدمه و فرسايشى به بدنت وارد آيد. چون با مردم به نماز جماعت بايستى نه چنان نماز بگزار كه مردم را رميده كنى نه به آن صورت كه نماز را ضايع نمايى، كه در ميان مردم هم بيمار وجود دارد و هم كسى كه حاجتى دارد و بايد به دنبال آن برود. من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگام سفرى كه مرا به يمن فرستاد پرسيدم: با مردم چگونه نماز بگزارم فرمود: «با آنان نمازى بخوان مانند نماز ناتوانترين آنان، و به مردم مؤمن مهربان باش» در ميان مردم اما بعد از اين، پنهان ماندنت را از رعيت طولانى مكن، كه در پرده ماندن حاكم شعبهاى است از تنگ خويى و كم اطلاعى به امور. و پنهان ماندن حاكم از رعيت حاكمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مىدارد، بر اين اساس كار بزرگ پيش آنان كوچك و كار كوچك بزرگ جلوه مىكند، زيبا زشت گردد و زشت زيبا شود، و حق به باطل آميخته مىگردد. زمامدار انسانى است كه آنچه را مردم از او پوشيده دارند نخواهد دانست، و حق را هم نشانهاى نيست كه به وسيله آن انواع راستى از دروغ شناخته شود، و تو يكى از دو مردى: يا انسانى هستى كه وجودت به بخشيدن در راه خدا سخاوتمند است، پس نسبت به حق مردم واجبى كه بايد عطا كنى يا كار نيكى كه بايد ادا نمايى علّت روى نشان ندادنت به رعيت چيست يا انسانى هستى مبتلا به بخل، كه در اين صورت زود باشد كه مردم دست درخواستشان را از تو باز دارند آن گاه كه از عطا و بخششت نا اميد گردند. با اينكه بيشترين حاجات مردم از تو چيزى است كه برايت زحمت و رنجى ندارد، از قبيل شكايت از ستمى، يا درخواست انصاف در خريد و فروشى. سپس واليان را نزديكانى است كه آنان را خوى خود خواهى و دست درازى به مال مردم، و كمى انصاف در داد و ستد است، به جدا كردن اسباب و وسايل اين حالات ماده و ريشه آنان را قطع كن. به هيچ يك از اطرافيان و اقوام خود زمينى از اقطاع مسلمين واگذار مكن. نبايد در تو طمع ورزد كسى به گرفتن مزرعهاى كه در آبشخور آن به همسايه زيان رساند، يا كارى كه بايد با شركت به سامان رسد مشقّت كار مشترك را به همسايگان تحميل كند، در آن صورت سودش براى آن طمع كاران و عيب و زشتى آن در دنيا و آخرت بر عهده تو خواهد بود. حق را نسبت به هر كه لازم است از نزديك و دور رعايت كن، و در اين زمينه شكيبا و مزد خواه از خدا باش، گر چه اين برنامه به زيان نزديكان و خاصانت باشد، و در اين مورد نسبت آنچه بر تو گران است جوياى عاقبتش باش، كه سر انجام رعايت حق پسنديده و نيكوست. هرگاه رعيت گمان ستمى بر تو ببرد آشكارا عذرت را به آنان ارائه كن، و به اظهار عذر گمانهاى آنان را از خود بگردان، چرا كه اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه، و مهربانى و نرمى نسبت به رعيت است، و اين عذر خواهى تو را به خواستهات در واداشتن رعيت به حق مىرساند صلح از صلحى كه دشمنت به آن دعوت مىكند و خشنودى خدا در آن است روى مگردان، زيرا صلح موجب آسايش لشگريان، و آسودگى خاطر آنها، و امنيت شهرهاى توست. ولى پس از صلح به كلى از دشمن حذر كن، چه بسا كه دشمن براى غافلگير كردن تن به صلح دهد. در اين زمينه طريق احتياط گير، و به راه خوش گمانى قدم مگذار. اگر بين خود و دشمنت قراردادى بستى، يا از جانب خود به او لباس امان پوشاندى، به قراردادت وفا كن، و امان دادنت را به امانت رعايت نما، و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، زيرا مردم بر چيزى از واجبات الهى چون بزرگ شمردن وفاى به پيمان- با همه هواهاى گوناگون و اختلاف آرايى كه دارند- اتفاق ندارند. مشركين هم علاوه بر مسلمين وفاى بر عهد را بر خود لازم مىدانستند، چرا كه عواقب زشت پيمان شكنى را آزموده بودند. پس در آنچه به عهده گرفتهاى خيانت نورز، و پيمان خود را مشكن، و دشمنت را گول مزن، كه بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخى نكند، خداوند عهد و پيمانش را امان قرار داده و رعايت آن را از باب رحمتش بر عهده همه بندگان گذاشته، عهد و پيمان حريم امنى است تا در استوارى آن بياسايند، و همگان به پناه آن روند. بنا بر اين در عهد و پيمان خيانت و فريب و مكر روا نيست. عهد و پيمانى برقرار مكن كه در آن راه تأويل و بهانه و توريه و فريب باز باشد، و پس از تأكيد و استوار نمودن عهد و پيمان گفتار توريه مانند و دو پهلو به كار مبر، و نبايد در تنگنا افتادنت به خاطر اينكه عهد و پيمان خدا براى تو الزام آور شده تو را به فسخ آن به طور نامشروع بكشاند، چرا كه صبر تو در تنگناى عهد و پيمان كه اميد گشايش و برترى عاقبتش را دارى بهتر است از خيانتى كه از مجازاتش ترسانى، و نيكوتر است از اينكه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردى، به صورتى كه نتوانى در دنيا و آخرت از خداوند در خواست بخشش كنى پرهيز از خونريزى از ريختن خون به ناحق بر حذر باش، زيرا چيزى در نزديك ساختن انتقام حق، و عظمت مجازات، و از بين رفتن نعمت و پايان گرفتن زمان حكومت به مانند خون به ناحق ريختن نيست. خداوند در قيامت اول چيزى كه بين مردم حكم مىكند در رابطه با خونهايى است كه به ناحق ريختهاند. پس حكومت را به ريختن خون حرام تقويت مكن، كه ريختن خون حرام قدرت را به سستى كشاند، بلكه حكومت را ساقط نموده و به ديگرى انتقال دهد. براى تو در قتل عمد نزد خدا و نزد من عذرى نيست، چرا كه كيفر قتل عمد كشتن قاتل است. و اگر دچار اشتباه شدى، و تازيانه يا شمشير يا دستت در كيفر دادن از حد بيرون رفت- چه اينكه در مشت زدن و بالاتر از آن بيم قتل است- مبادا نخوت حكومت تو را از پرداخت خون بها به خاندان مقتول مانع گردد سفارشات گوناگون از خودپسندى و تكيه بر آنچه تو را آلوده به خود پسندى كند، و از علاقه به ستايش و تعريف مردم برحذر باش، زيرا اين حالات از مطمئنترين فرصتهاى شيطان در نظر اوست تا نيكى نيكوكاران را نابود كند. بپرهيز از اينكه احسانت را بر رعيّت منّت گذارى، يا كرده خود را بيش از آنچه هست بزرگ شمارى، يا به رعيّت وعدهاى دهى و خلاف آن را به جا آورى، چرا كه منّت موجب بطلان احسان، و كار را بيش از آنچه هست پنداشتن باعث از بين بردن نور حق در قلب، و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است، خداوند بزرگ فرموده: «اين باعث خشم بزرگ خداست كه بگوييد و انجام ندهيد». از عجله در كارهايى كه وقتش نرسيده، يا سهل انگارى در امورى كه انجامش ممكن شده، يا لجبازى در چيزى كه نامعلوم است، يا سستى در آنچه كه روشن است بر حذر باش. هر چيزى را در جاى خودش بگذار، و هر كارى را به موقع خودش انجام ده. از اينكه چيزى را به خود اختصاص دهى در حالى كه همه مردم در آن مساوى هستند بپرهيز، و از غفلت در آنچه كه توجه تو به آن ضرورى است و براى همگان معلوم است بر حذر باش، زيرا آنچه را به خود اختصاص دادهاى از تو به نفع ديگران مىگيرند، و در اندك زمانى پرده از روى كارهايت برداشته مىشود، و داد مظلوم را از تو بستانند. خشم و شدّت و غضب و سركشى و قدرت و تيزى زبانت را در اختيار گير، و از تمام اين امور به باز داشتن خود از شتاب در انتقام، و تأخير انداختن حمله و سطوت خود را حفظ كن، تا خشمت آرام گردد و عنان اختيارت را مالك شوى، و هرگز حاكم و مسلط بر خود نخواهى شد تا اينكه بسيار به ياد بازگشت به خداوند افتى. بر تو واجب است كه به ياد حكومتهاى عدل پيش از خود باشى، و نيز لازم است كه به روشهاى خوب، يا اثرى كه از پيامبرمان صلّى اللّه عليه و آله رسيده يا فريضهاى كه در كتاب خداوند است توجه نمايى، پس به آنچه كه ديدى ما بر اساس آن عمل كرديم اقتدا نمايى، و در دنبال كردن آنچه كه در اين عهد نامه برايت مقرر كردم و به وسيله آن حجت را بر تو تمام نمودم كوشش كنى، تا براى تو به هنگام شتاب نفس به سوى هوا و هوس بهانه و عذرى نباشد. جز خداى بزرگ هرگز احدى نگاهدارنده از بدى، و توفيق دهنده به خير و خوبى نيست، و از جمله چيزهايى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در وصايايش به من سفارش نمود ترغيب بر نماز و زكات و مهربانى بر غلامانتان بود، و من سفارش حضرت را پايان عهدى كه براى تو نوشتم قرار مىدهم، و كسى را حول و قوّتى جز به خداى بزرگ نيست قسمتى از اين پيمان كه پايان آن مىباشد من از خداوند با رحمت فراگيرش، و بزرگى قدرتش بر انجام هر گونه درخواست مسئلت مىنمايم من و تو را به آنچه رضاى او در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش، به همراه ثناى نيك در بين بندگانش، و آثار زيبا در شهرهايش، و تمام نعمت و فزونى كرامت توفيق دهد، و پايان زندگى من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد، همه ما به سوى او باز مىگرديم. و سلام و درود بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و بر اهل پاكيزه و پاكش باد. و السلام 1 ) سوره مبارکه هود آیه 61 وَإِلىٰ ثَمودَ أَخاهُم صالِحًا ۚ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَكُم فيها فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي قَريبٌ مُجيبٌ ترجمه : و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابتکننده (خواستههای آنها) است!» مربوط به :بیانات در دیدار رؤسای جمهور شرکتکننده در جشن جهانی نوروز - 1389/01/07 عنوان فیش :عید نوروز، روز اظهار عبودیت کلیدواژه(ها) : عید نوروز نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید نوروز یک عید شرقی و حامل ارزشهای برجسته و ممتازی است. در واقع عید نوروز یک نماد است؛ نماد نوآوری و طراوت و جوانی و نشاط، همچنین نماد مهربانی و محبت به یکدیگر، سرکشیِ برادران از یکدیگر، محبت خانوادههای خویشاوند به یکدیگر، محکم کردن روابط دوستی و مهربانی میان دوستان، آشنایان و زدودن کینهها؛ چون بهار مظهر طراوت است، مظهر نشاط است و همهی این معانی در واقع در بهار وجود دارد. و این یک امتیاز است برای ملتهای ما که نوروز را آغاز سال نوِ خودشان قرار دادند، مبدأ تاریخ قرار دادند؛ به خاطر اینکه حامل این معانی برجسته است. این جشن یک جشن ملی است؛ جزو اعیاد دینی نیست؛ لکن از سوی بزرگان شرع مقدس ما هم، نوروز مورد تأیید قرار گرفته. ما روایات متعددی داریم که در آنها از نوروز تجلیل شده و روز نوروز گرامی داشته شده.(1) این موجب شده است که نوروز وسیلهای بشود برای اظهار عبودیت انسانها در مقابل پروردگار و تواضع ما در مقابل پروردگار. در واقع فرصتی است برای اینکه انسان دل خود را با یاد خدا هم طراوت ببخشد. 1 ) بحار الأنوار ، علامه مجلسیج 52 ص 308 همان، ج 56، ص 92؛زاد المعاد، علامه مجلسی، ص 326 يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوه. ترجمه : شيخ احمد بن فهد حلى در كتاب «مهذب» و ديگران در تأليفات خود از معلى بن خنيس و او از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: نوروز، روزى است كه قائم ما اهل بيت و صاحب امر خلافت در آن روز قيام مىكند و خداوند او را بر دجال پيروز مىگرداند. او دجال را در زباله دان كوفه به دار مىآويزد. و هيچ روز نوروزى نیست مگر اينكه ما در آن انتظار فرج داريم. زيرا نوروز از روزهاى ماست. ايرانيان آن روز را حفظ كردند، ولى شما عربها آن را از دست دادید. مربوط به :بیانات در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر - 1388/09/15 عنوان فیش :تعیین تکلیف امت اسلامی در زمینه ی هدایت و حکومت در غدیرخم کلیدواژه(ها) : عید غدیر نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید غدیر را فرمودهاند: «عید اللَّه الاکبر»(1)؛ از همهی اعیاد موجود در تقویم اسلامی این عید بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثیر این عید از همهی این اعیاد بیشتر است. چرا؟ چون تکلیف امت اسلامی در زمینهی هدایت، در زمینهی حکومت، در این حادثهی غدیر معیّن شده است. 1 ) تهذيبالأحكام،شیخ طوسیج3 ص143 إقبالالأعمال،سید بن طاووس ص : 476 المناقب،ابن شهر اشوب،ج3ص24 بحارالأنوار،مجلسی، ج37،ص156ح40 صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا لَوْ عَاشَ إِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْيَا لَكَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِكَ وَ صِيَامُهُ يَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی كُلِّ عَامٍ مِائَةَ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَر...». ترجمه : امام صادق(ع) فرمود روزه عید غدیر خم برابر است با روزه عمر دنیا، اگر انسانی زندگی كند سپس تمام طول دنیا روزه گیرد برای او ثواب آن است. و روزه آن در نزد خدای بزرگ و بلند مرتبه در هر سال برابر است با صد حج تمتع و صد حج عمره قبول شده و آن عید بزرگ خداوند است. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران و دستاندرکاران حج - 1388/08/04 عنوان فیش :نمایش وحدت با شرکت در نماز جماعت اهل سنت کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : حاجیای که در مسجدالحرام یا مسجدالنبی، یا در بقیع، یا در زیارت شهدای احد و امثال اینها - در منا، در عرفات - رفتارش رفتار انسان مؤدب به آداب اسلامی است؛ رفتار انسانی است که مربای به تربیت قرآنی است؛ اهل خشوع است، اهل تواضع است، اهل محبت است، اهل اهانت به این و آن نیست، اهل جمع است، نه اهل تفرقه. اینقدر ما در روایات در ثواب شرکت در نماز جماعت اهل سنت در زمان ائمه (علیهم السّلام) داریم که روایت دارد که در مسجدالحرام پشت سر اینها نماز بخوانید، مثل اینکه پشت سر پیغمبر نماز خواندهاید(1). این معنایش چیست؟ معلوم است که امام صادق نماز آن امام جماعت را با نماز پیامبر مقایسه نمیکند. مقایسه با نماز یک پیرو خودش هم نمیکند، اما میگوید پشت سر او نماز بخوانید. این یعنی چه؟ این نمایش وحدت است. عملاً وحدت را نشان بدهید. روی همین فکر بود که امام بزرگوار ما (که رضوان خدا بر او باد) - آن مرد بیدار، آگاه - به همهی ماها، همهی حاجیهای ایرانی، توصیه کرد که در نماز جماعتها در مسجدالحرام، در مسجدالنبی شرکت کنید؛ در این اجتماعات حضور داشته باشید، که یکی از مصادیقش این است. اینجور نباشد که وقت نماز جماعت که همه مشغول نمازند، چشم کسی بیفتد به یک زائر ایرانی که مشغول حمل بار - حمل وزر - به سمت مسافرخانهی خود هست. اینها چیزهائی است که مضر است. 1 ) الكافی ، ثقة الإسلام كلينى ج 3 ص 380 ح 6 ؛ من لایحضره الفقیه : شیخ صدوق ج 1 ص 382 ح 1125 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی ج 85 ص 98 ؛ مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الصَّفِّ الْأَوَّل ترجمه : حمّاد بن عثمان از آن حضرت (امام صادق عليه السّلام) روايت كرده كه فرمود: هر كس با ايشان (اهل سنّت) در صفّ اول نماز كند (البته از روى تقيّه و به ترتيبى كه گذشت) همانند كسى است كه در صف اول پشت سر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نماز كرده باشد مربوط به :خطبههای نماز عید سعید فطر - 1388/06/29 عنوان فیش :نماز عید فطر ، شکرانهی نعمت الهی در ماه رمضان کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : حدیث متن فیش : این نماز روز عید فطر به یک معنا شکرانهی نعمت الهی در ماه رمضان است. شکرانهی این ولادت جدید است. در نماز عید فطر بارها به خداوند عرض میکنیم: «ادخلنی فی کلّ خیر ادخلت فیه محمّدا و آل محمّد»؛ ما را به آن بهشت مصفای ایمان و اخلاق و عمل که این برگزیدگان را در آن جا دادی، وارد کن. «و اخرجنی من کلّ سوء اخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتک علیه و علیهم»؛ (1) از آن دوزخ عمل ناشایست، اخلاق ناشایست، عقیدهی ناشایست که این بزرگواران و عزیزان عالم خلقت را از آن محفوظ و مصون نگاه داشتی، ما را خارج کن. این هدف بزرگ را برای خودمان در روز عید فطر ترسیم میکنیم، آن را از خدا طلب میکنیم و خودِ ما هم البته وظیفه داریم، تکلیف داریم که سعی کنیم، تلاش کنیم که در این صراط مستقیم بمانیم. این همان تقواست. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در سالروز عید سعید مبعث - 1388/04/29 عنوان فیش :عقل؛ هموار کننده راه عبادت خداوند کلیدواژه(ها) : عقل, نخبگان, سیاسیبازی و سیاسیکاری نوع(ها) : حدیث متن فیش : همهی ما خیلی باید مراقب باشیم؛ خیلی باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضعگیری کردن، مراقب گفتنها، مراقب نگفتنها. یک چیزهائی را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکردهایم. یک چیزهائی را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کردهایم. نخبگان سر جلسهی امتحانند؛ امتحان عظیمی است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت میکند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم. عقل، این سیاسیبازیها و سیاسیکاریهای متعارف نیست؛ اینها خلاف عقل است. «العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان»؛(1) عقل این است که انسان را به راه راست هدایت میکند. اشتباه میکنند آن کسانی که خیال میکنند با سیاسیکاری، عقلائی عمل میکنند؛ نه، عقل آن چیزی است که راه عبادت خدا را هموار میکند. شاخصش هم برای ما، بین خودمان و خدا، این است که نگاه کنیم ببینیم در بیان این حرف اخلاص داریم یا نه؟ به فکر خدائیم یا نه؟ من دارم برای خاطر خدا، رضای خدا حرف میزنم یا برای خاطر جلب توجه شما دارم حرف میزنم؟ برای خاطر خداست یا برای خاطر دل مستمع و غیر مستمع است؟ معیارش این است. به خودمان مراجعه کنیم؛ اقضی القضات نسبت به انسان، خودِ انسان است. خودمان را فریب ندهیم؛ بفهمیم چه کار میکنیم؛ بفهمیم چه میگوئیم؛ چه حرکتی میکنیم. 1 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى ج 1 ص 11؛ معاني الأخبار، شیخ صدوق، ص 239 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 116 ؛ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی كَانَ فِی مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ ترجمه : از حضرت صادق (ع) سؤال شد: «عقل چيست؟» فرمود: عقل آن است كه به وسيله آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست آيد. راوى گويد: عرض كردم: «پس آنچه معاويه داشت چه بود؟» حضرت فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است! آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست. مربوط به :بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان - 1388/02/27 عنوان فیش :لازم بودن تعادل دنیا و آخرت در برنامهریزیهای شخصی و اداره کشور کلیدواژه(ها) : پیشرفت, غفلت نوع(ها) : حدیث متن فیش : چند جور انحراف ممکن است [در مسئله پیشرفت پیش بیاید:] یکی این است که کسانی دنیا را اصل بدانند و از آخرت فراموش کنند؛ یعنی همهی تلاش جامعه و برنامهریزان و سیاستگذاران و حکومت، برای این باشد که زندگی مردم را از لحاظ دنیائی آباد کنند: مردم پول داشته باشند، ثروت داشته باشند، راحت باشند، مشکل مسکن نداشته باشند، مشکل ازدواج نداشته باشند، مشکل بیکاری نداشته باشند؛ فقط همین! اما از لحاظ معنوی در چه وضعی باشند، مطلقاً مورد توجه قرار نگیرد. این یک انحراف است. یک انحراف دیگر این است که از دنیا غفلت کنند؛ از دنیا غفلت کردن یعنی از مواهب حیات و مواهب زندگی غفلت کردن و به آن بیاعتنائی کردن؛ این هم یک انحراف دیگر است. مثل بسیاری از گرفتاریهائی که در مجموعهی دینداران در گذشته اتفاق افتاده: اقبال به مسائل اخروی و دینی، و بیتوجهی به مواهب عالم حیات و استعدادهائی که خدای متعال در این عالم قرار داده است؛ این هم یکی از انحرافهاست. «هو الذّی انشأکم من الارض و استعمرکم فیها»؛ (1) خدا شما را مأمور کرده است به آبادی زمین. آبادی یعنی چه؟ یعنی استعدادهای بیپایانی که در عالم ماده وجود دارد را یکی یکی کشف کردن، آنها را در معرض استفادهی انسان قرار دادن و انسان را به این وسیله به جلو بردن. این مسئلهی علم و تولید علم و این مسائلی که ما میگوئیم، ناظر به این است. یک انحراف دیگر هم این است که انسان در زندگی شخصی خود، مواهب حیات و نیازهای مادی را دست کم بگیرد و مورد بیاعتنائی قرار بدهد؛ این هم در اسلام گفته نشده، خواسته نشده؛ بلکه عکسش خواسته شده: «لیس منّا من ترک اخرته لدنیاه و لا من ترک دنیاه لاخرته». (2) اگر آخرت را به خاطر دنیا ترک کردید در این امتحان مردودید؛ اگر دنیا را هم به خاطر آخرت ترک کردید در این امتحان مردوید. این خیلی مهم است. امیرالمؤمنین به کسی برخورد کرد که زن و زندگی و خانه و همه چیز را کنار گذاشته بود و به عبادت پرداخته بود؛ فرمود: «یا عدّی نفسه»،(3) ای دشمن کوچک خویشتن! با خودت داری دشمنی میکنی؛ خدا این را از تو نخواسته. «قل من حرّم زینة اللَّه الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق».(4) این هم این مطلب است. بنابراین تعادل دنیا و آخرت و نگاه به دنیا و آخرت - هم در برنامهریزی، هم در عمل شخصی و هم در ادارهی کشور - لازم است. این هم یک شاخص عمدهی پیشرفت است. 1 ) سوره مبارکه هود آیه 61 وَإِلىٰ ثَمودَ أَخاهُم صالِحًا ۚ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَكُم فيها فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي قَريبٌ مُجيبٌ ترجمه : و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابتکننده (خواستههای آنها) است!» 2 ) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 156 بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 321 كنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 238؛ نحوه وَ قَالَ ع لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمودند: كسی كه دنیایش را به خاطر آخرتش و [یا كسی كه] آخرتش را برای دنیایش رها كند از ما نیست. 3 ) خطبه 209 : از سخنان آن حضرت است زمانى كه در بصره جهت عيادت علاء بن زياد حارثى كه يكى از يارانش بود وارد شد، چون خانه او را وسيع ديد فرمود مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِي الدُّنْيَا وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي الْآخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِي فِيهَا الضَّيْفَ وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ وَ تَخَلَّى عَنِ الدُّنْيَا قَالَ عَلَيَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ قَالَ وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ . ترجمه : با اين خانه وسيع در دنيا چه مىكنى و حال آنكه در آخرت به خانه گسترده محتاجترى آرى اگر بخواهى به وسيله اين خانه به منزل وسيع آخرت برسى در اين خانه ميهمانى كن، صله رحم به جاى آور، و حقوقى را كه خداوند بر عهدهات گذاشته در جاى خود پرداخت كن، در اين صورت به سبب اين خانه به آخرت دست يافتهاى. علاء عرضه داشت: يا امير المؤمنين، از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت دارم. فرمود: چه شكايتى عرضه داشت: لباسى كهنه پوشيده و دل از دنيا بريده. حضرت فرمود: او را نزد من حاضر كنيد. وقتى آمد، فرمود: اى دشمنك جان خويش، شيطان پليد تو را به بيراهه كشيده، آيا به زن و فرزند خود رحم نكردى گمان مىكنى خداوند چيزهاى پاكيزه را بر تو حلال كرده آن گاه از اينكه از آنها بهرهمند شوى ناراضى است تو نزد خداوند بىمقدارتر از آنى كه با تو اين گونه رفتار نمايد. عاصم گفت: يا امير المؤمنين، تو خود با لباس خشن و غذاى ناگوار زندگى مىكنى حضرت فرمود: واى بر تو، من همانند تو نيستم، زيرا خداوند بر پيشوايان عادل واجب فرموده كه خود را با مردم تهيدست برابر قرار دهند تا تهيدستى بر فقير سنگينى نكند و او را از پاى در نياورد 4 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 32 قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ ۚ قُل هِيَ لِلَّذينَ آمَنوا فِي الحَياةِ الدُّنيا خالِصَةً يَومَ القِيامَةِ ۗ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الآياتِ لِقَومٍ يَعلَمونَ ترجمه : بگو: «چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟!» بگو: «اینها در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آوردهاند؛ (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند؛ ولی) در قیامت، خالص (برای مؤمنان) خواهد بود.» این گونه آیات (خود) را برای کسانی که آگاهند، شرح میدهیم! مربوط به :پیام تسلیت در پی درگذشت حضرت آیتالله حاج شیخ محمد تقی بهجت - 1388/02/27 عنوان فیش :جبران ناپذیری درگذشت عالِم در اسلام کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : با دریغ و افسوس فراوان خبر یافتیم که عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت «قدس الله نفسه الزکیه» دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است. برای اینجانب و همه ی ارادتمندان آن مرد بزرگ، این مصیبتی سنگین و ضایعه ای جبران ناپذیر است: ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها شیء.(1) آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار می رفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی پایان نیز بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینه ی روشن و صیقل یافته ی الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود. 1 ) الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج1ص38 ح2 مستدرك الوسائل،محدث نوری؛ ج2ص470 ح4(2487) قرب الاسناد،حمیری، ص125 بحار الانوار،علامه مجلسی، ج1ص220ح56 إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ». ترجمه : امام صادق(ع) فرمود: زمانی كه انسان مومن فقیهی بمیرد، در اسلام شكافی پیدا می شود كه هیچ چیز آن را پر نمی كند. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان - 1388/02/23 عنوان فیش :لزوم آگاه بودن روحانی به شیوه های جدید دشمن کلیدواژه(ها) : غفلت, آگاهی به زمانه نوع(ها) : حدیث متن فیش : روحانیِ این زمان از این امکان باید حداکثرِ استفاده را بکند، با افکار جدید آشنا شوند، راهها و شیوههای دشمن را بشناسند و به زمان خودشان عالم شوند؛ «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللّوابس».(1) درست مثل جبههی جنگ. شاید بسیاری از این جمع حاضر جبهههای جنگ را دیده باشند - حالا جوانترها آن روزها را ندیدهاند - در داخل جبههی جنگ، از اطراف گلولهی توپخانه میآید، خمپاره میآید، انواع و اقسام آتش از اطراف میبارد و از بالای سر انسان رد میشود؛ به طوری که گاهی انسان جهتگیری را گم میکند؛ نمیداند این گلولهای که دارد میآید، از طرف دشمن دارد میآید، یا از طرف دوست دارد مواضع دشمن را میکوبد. این خیلی خطر بزرگی است. برای یک رزمنده بزرگترین خطر این است که جهتگیری را گم کند؛ نداند دشمن کجاست، دوست کجاست. اگر ندانست دشمن کجاست و دوست کجاست، آنوقت ممکن است به طرف دوست آتش کند؛ به خیال اینکه دارد به طرف دشمن آتش میکند. اینها خیلی خطرناک است. بعضی از ما به طرف دوستانمان آتش میکنیم، خیال میکنیم به طرف دشمن داریم آتش میکنیم! بعضی از ما غفلت میکنیم از اینکه ایجاد اختلاف مذهبی، نقشه و طرح دشمن است برای اینکه ما را مشغول به خودمان کند. غفلت میکنیم؛ همهی همت یک شیعه میشود کوبیدن سنی، همهی همت یک سنی میشود کوبیدن شیعه. خوب، این خیلی تأسفآور است. و دشمن این را میخواهد. 1 ) الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛ بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛ يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه : اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان - 1388/02/23 عنوان فیش :سنگینی مسئولیت عالمان دین کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : آنچه در درجهی اول من در این جمع نورانی و معنوی به نظرم میرسد که عرض کنم، همین حکایت سنگینی مسئولیت است. علماء دین در اسلام، پیشروان اصلاح و ترقی و پیشرفت ملتند. این مسئولیت بر عهدهی عالمان دین گذاشته شده است. اینکه در خطبهی نهج البلاغه هست که: «و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم»؛(1) یعنی عالم دین در مقابل ظلم، بیعدالتی، تجاوز انسانها به یکدیگر نمیتواند ساکت و بیطرف بماند. بیطرفی در اینجا معنا ندارد. فقط مسئله این نیست که ما حکم شریعت و مسئلهی دینی را برای مردم بیان کنیم. کار علماء کار انبیاء است. «انّ العلماء ورثة الأنبیاء».(2) انبیاء کارشان مسئلهگوئی فقط نبود. اگر انبیاء فقط به این اکتفا میکردند که حلال و حرامی را برای مردم بیان کنند، این که مشکلی وجود نداشت؛ کسی با اینها در نمیافتاد. 1 ) خطبه 3 : از خطبههاى آن حضرت است معروف به شقشقيّه أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ ترجيح الصبر فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ مبايعة علي فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ( عليهالسلام )بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ ترجمه : هان به خدا قسم ابو بكر پسر ابو قحافه جامه خلافت را پوشيد در حالى كه مىدانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسيا به آسياست، سيل دانش از وجودم همچون سيل سرازير مىشود، و مرغ انديشه به قلّه منزلتم نمىرسد. اما از خلافت چشم پوشيدم، و روى از آن بر تافتم، و عميقا انديشه كردم كه با دست بريده و بدون ياور بجنگم، يا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمايم، فضايى كه پيران در آن فرسوده، و كم سالان پير، و مؤمن تا ديدار حق دچار مشقت مىشود ديدم خويشتندارى در اين امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالى كه گويى در ديدهام خاشاك بود، و غصه راه گلويم را بسته بود مىديدم كه ميراثم به غارت مىرود. تا نوبت اولى سپرى شد، و خلافت را پس از خود به پسر خطاب واگذارد. [سپس امام وضع خود را به شعر اعشى مثل زد:] «چه تفاوت فاحشى است بين امروز من با اين همه مشكلات، و روز حيّان برادر جابر كه غرق خوشى است». شگفتا اولى با اينكه در زمان حياتش مىخواست حكومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت ديگرى بست. چه سخت هر كدام به يكى از دو پستان حكومت چسبيدند حكومت را به فضايى خشن كشانيده، و به كسى رسيد كه كلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهايش فراوان، و معذرت خواهيش زياد بود. بودن با حكومت او كسى را مىماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكشد بينىاش زخم شود، و اگر رهايش كند خود و راكب را به هلاكت اندازد به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و نا آرامى، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند. آن مدت طولانى را نيز صبر كردم، و بار سنگين هر بلايى را به دوش كشيدم. تا زمان او هم سپرى شد، و امر حكومت را به شورايى سپرد كه به گمانش من هم (با اين منزلت خدايى) يكى از آنانم. خداوندا چه شورايى من چه زمانى در برابر اولين آنها در برترى و شايستگى مورد شك بودم كه امروز همپايه اين اعضاى شورا قرار گيرم ولى (به خاطر احقاق حق) در نشيب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا يكى به خاطر كينهاش به من رأى نداد، و ديگرى براى بيعت به دامادش تمايل كرد، و مسايلى ديگر كه ذكرش مناسب نيست. تا سومى به حكومت رسيد كه برنامهاى جز انباشتن شكم و تخليه آن نداشت، و دودمان پدرى او (بنى اميه) به همراهى او بر خاستند و چون شترى كه گياه تازه بهار را با ولع مىخورد به غارت بيت المال دست زدند، در نتيجه اين اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگى سرنگونش نمود. بيعت با امام عليه السّلام آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند. اما همين كه به امر خلافت اقدام نمودم گروهى پيمان شكستند، و عدهاى از مدار دين بيرون رفتند، و جمعى ديگر سر به راه طغيان نهادند، گويى هر سه طايفه اين سخن خدا را نشنيده بودند كه مىفرمايد: «اين سراى آخرت را براى كسانى قرار دهيم كه خواهان برترى و فساد در زمين نيستند، و عاقبت خوش از پرهيزكاران است.» چرا، به خدا قسم شنيده بودند و آن را از حفظ داشتند، امّا زرق و برق دنيا چشمشان را پر كرد، و زيور و زينتش آنان را فريفت. هان به خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مىانداختم، و پايان خلافت را با پيمانه خالى اولش سيراب مىكردم، آن وقت مىديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است [چون سخن مولا به اينجا رسيد مردى از اهل عراق بر خاست و نامهاى به او داد، حضرت سر گرم خواندن شد، پس از خواندن، ابن عباس گفت: اى امير المؤمنين، كاش سخنت را از همان جا كه بريدى ادامه مىدادى فرمود:] هيهات اى پسر عباس، اين آتش درونى بود كه شعله كشيد سپس فرو نشست [ابن عباس گفت: به خدا قسم بر هيچ سخنى به مانند اين كلام ناتمام امير المؤمنين غصه نخوردم كه آن انسان والا درد دلش را با اين سخنرانى به پايان نبرد.] 2 ) الكافی، شیخ كلینی، ج 1، ص 32 بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص 10 كنز العمال، متقی هندی، ج 10، ص 146 بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 92 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِی كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِين ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان وارثان پيمبرانند براى اينكه پيمبران پول طلا و نقره بارث نگذارند و تنها احاديثى از احاديثشان بجاى گذارند هر كه از آن احاديث برگيرد بهره بسيارى برگرفته است. پس نيكو بنگريد كه اين علم خود را از كه ميگيريد، زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غاليان و بخود بستگى خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برميدارند. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان - 1388/02/23 عنوان فیش :مبارزه کردن با همه مظاهر طاغوت، وظیفه وارثان انبیاء کلیدواژه(ها) : عالِم, انبیای الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : کار علماء کار انبیاء است. «انّ العلماء ورثة الأنبیاء».(1) انبیاء کارشان مسئلهگوئی فقط نبود. اگر انبیاء فقط به این اکتفا میکردند که حلال و حرامی را برای مردم بیان کنند، این که مشکلی وجود نداشت؛ کسی با اینها در نمیافتاد. در این آیات شریفهای که این قاری محترم با صوت خوش و با تجوید خوب در اینجا تلاوت کردند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»،(2) این چه تبلیغی است که خشیت از مردم در او مندرج است که انسان باید از مردم نترسد در حال این تبلیغ. اگر فقط بیان چند حکم شرعی بود که ترس موردی نداشت که خدای متعال تمجید کند که از مردم نمیترسند؛ از غیر خدا نمیترسند. این تجربههای دشواری که انبیاء الهی در طول عمر مبارک خودشان متحمل شدند، برای کی بود؟ چه کار میکردند؟ «و کأیّن من نبیّ قاتل معه ربّیّون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل اللَّه و ما ضعفوا و ما استکانوا».(3) چی بود این رسالتی که باید برایش جنگید؟ باید جنود اللَّه را برای او بسیج کرد، پیش برد؛ فقط گفتن چند جملهی حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟ انبیاء برای اقامهی حق، برای اقامهی عدل، برای مبارزهی با ظلم، برای مبارزهی با فساد قیام کردند، برای شکستن طاغوتها قیام کردند. طاغوت آن بتی نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان میکردند؛ او که چیزی نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت آن انسان طغیانگری است که به پشتوانهی آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. طاغوت، فرعون است؛ «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم».(4) این، طاغوت است. با اینها جنگیدند، با اینها مبارزه کردند، جان خودشان را کف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساکت ننشستند، در مقابل زورگوئی ساکت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سکوت نکردند. انبیاء، اینند. «انّ العلماء ورثة الأنبیاء». ما اگر در کسوت عالم دین قرار گرفتیم - چه زنمان، چه مردمان، چه سنیمان، چه شیعهمان - ادعای بزرگی را با خودمان داریم حمل میکنیم. ما میگوئیم نحن ورثة الأنبیاء. این وراثت انبیاء چیست؟ مبارزهی با همهی آن چیزی است که مظهر آن عبارت است از طاغوت؛ با شرک، با کفر، با الحاد، با فسق، با فتنه؛ این وظیفهی ماست. 1 ) الكافی، شیخ كلینی، ج 1، ص 32 بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص 10 كنز العمال، متقی هندی، ج 10، ص 146 بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 92 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِی كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِين ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان وارثان پيمبرانند براى اينكه پيمبران پول طلا و نقره بارث نگذارند و تنها احاديثى از احاديثشان بجاى گذارند هر كه از آن احاديث برگيرد بهره بسيارى برگرفته است. پس نيكو بنگريد كه اين علم خود را از كه ميگيريد، زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غاليان و بخود بستگى خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برميدارند. 2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 39 الَّذينَ يُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخشَونَهُ وَلا يَخشَونَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفىٰ بِاللَّهِ حَسيبًا ترجمه : (پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است! 3 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 146 وَكَأَيِّن مِن نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنوا لِما أَصابَهُم في سَبيلِ اللَّهِ وَما ضَعُفوا وَمَا استَكانوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ ترجمه : چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد. 4 ) سوره مبارکه القصص آیه 4 إِنَّ فِرعَونَ عَلا فِي الأَرضِ وَجَعَلَ أَهلَها شِيَعًا يَستَضعِفُ طائِفَةً مِنهُم يُذَبِّحُ أَبناءَهُم وَيَستَحيي نِساءَهُم ۚ إِنَّهُ كانَ مِنَ المُفسِدينَ ترجمه : فرعون در زمین برتریجویی کرد، و اهل آن را به گروههای مختلفی تقسیم نمود؛ گروهی را به ضعف و ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه میداشت؛ او به یقین از مفسدان بود! مربوط به :بیانات در دیدار زائران و مجاوران بارگاه حضرت علیبنموسی الرضا - 1388/01/01 عنوان فیش :لزوم اصلاح الگوی مصرف جامعه کلیدواژه(ها) : اصلاح الگوی مصرف, صرفهجویی نوع(ها) : حدیث متن فیش : در کشور ما هنوز هستند کسانی که از اوّلیات هم محرومند. باید کمک کنیم کشور پیش برود. نمیگوئیم پول را بردارید بروید حتماً انفاق کنید - البته اگر انسان انفاق بکند، بهترین کار است - اما حتّی اگر انفاق هم نکنند، همین پولی که صرف این تجملات میشود، در تولید برای خودشان به کار بیندازند، در کارخانجات سهیم شوند و تولید کنند، باز برای کشور مفید است. ما به جای این کارها میهمانی درست میکنیم، عزا درست میکنیم، هی رخت و برِ روزبهروز دگرگون برای خودمان درست میکنیم؛ چرا؟ چه لزومی دارد؟ عقلای عالم این کار را نمیکنند؛ این فقط سخن دین نیست. قرآن میفرماید: «و لاتسرفوا انّ اللَّه لا یحبّ المسرفین»، «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا»؛(1) بخورید، بیاشامید، اما زیادهروی نکنید. در آیهی شریفهی دیگر: «کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقّه یوم حصاده و لاتسرفوا انّه لایحبّ المسرفین».(2) خداوند اسرافکنندگان را دوست نمیدارد. ما بندگان خدا هستیم. اینها حرف دین است و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد. در روایت دارد که کسی میوهای را خورد و نیمی از میوه ماند، آن را دور انداخت. امام (علیهالسّلام) به او نهیب زد که اسراف کردی؛ چرا انداختی؟ در روایات ما هست که از دانهی خرما استفاده کنید.(3) تا این حد! خردههای نان را استفاده کنید. آن وقت در هتلها میهمانی درست کنند و به یک عدهای میهمانی بدهند؛ بعد هرچه که غذا ماند، به بهانهی اینکه بهداشتی نیست، توی سطل آشغال بریزند! این مناسب یک جامعهی اسلامی است؟ اینجوری میشود به عدالت رسید؟ باید خودمان را اصلاح کنیم. باید الگوی مصرف جامعه و کشور اصلاح شود. 1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 31 يا بَني آدَمَ خُذوا زينَتَكُم عِندَ كُلِّ مَسجِدٍ وَكُلوا وَاشرَبوا وَلا تُسرِفوا ۚ إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُسرِفينَ ترجمه : ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد! 2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 141 وَهُوَ الَّذي أَنشَأَ جَنّاتٍ مَعروشاتٍ وَغَيرَ مَعروشاتٍ وَالنَّخلَ وَالزَّرعَ مُختَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيتونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِهًا وَغَيرَ مُتَشابِهٍ ۚ كُلوا مِن ثَمَرِهِ إِذا أَثمَرَ وَآتوا حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ ۖ وَلا تُسرِفوا ۚ إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُسرِفينَ ترجمه : اوست که باغهای معروش [= باغهایی که درختانش روی داربستها قرار دارد]، و باغهای غیرمعروش [= باغهایی که نیاز به داربست ندارد] را آفرید؛ همچنین نخل و انواع زراعت را، که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند؛ و (نیز) درخت زیتون و انار را، که از جهتی با هم شبیه، و از جهتی تفاوت دارند؛ (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است، در حالی که طعم میوه آنها متفاوت میباشد.) از میوه آن، به هنگامی که به ثمر مینشیند، بخورید! و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد! 3 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 4، ص 52؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 186؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 346؛ میزان الحكمة، محمدی ری شهری، ج 5، ص 283؛ إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ يُحِبُّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ السَّرَفَ أَمْرٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ حَتَّى طَرْحَكَ النَّوَاةَ فَإِنَّهَا تَصْلُحُ لِلشَّيْءِ وَ حَتَّى صَبَّكَ فَضْلَ شَرَابِك. ترجمه : داود رقى روايت مىكند كه امام صادق عليه السلام فرمود: «ميانهروى، كارى است كه خداوند آن را دوست دارد و اسراف، كارى است كه خداوند دشمن دارد، حتى [مثل] دور انداختن هسته خرما؛ چرا كه آن نيز براى كارى شايسته است، و حتى [مثل] ريختن تهمانده آبى كه نوشيدهاى!» مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهوری و اعضای هیأت دولت - 1387/06/02 عنوان فیش :پرهیز دولت از قرارگرفتن در مواضع تهمت کلیدواژه(ها) : قوه مجریه نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک توصیهی دیگر [به دولت] این است که بهانه هم دست دیگران ندهید. من میبینم متأسفانه گاهی بهانههایی هم از طرف خودِ شما داده میشود که این را هم بایستی توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم» (1) گفتند یک شیخی در یک مدرسهی دینی به طلبهای گفت که گفتهاند فلان طلبه، فلان مراودهی غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشیخ تو هم! خلاصه اینکه مواظب باشید، مراقبت کنید؛ «اتّقوا من مواضع التّهم»؛ برای خودتان و برای دولت مسئله درست نکنیدو برای جنجالآفرینیها - که کسانی دنبالش هستند - بهانه ندهید. 1 ) امالی ،شیخ صدوق ص497 ؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج 72 ص90 ؛ من دخل موضعا من مواضع التهمة فاتهم لا يلومن إلا نفسه ترجمه : امام صادق (ع) فرمود كسى كه بيكى از موارد تهمت برود و متهم شود ملامت نكند جز خودش را مربوط به :بیانات در دیدار مردم کازرون - 1387/02/16 عنوان فیش :دشمنشناسی، مانع غافلگیرشدن کلیدواژه(ها) : دشمنشناسی, آگاهی به زمانه نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز ما باید بدانیم این دشمن ناکام ماندهی در مقابل ملت ایران نقشهاش چیست. باید بیدار باشیم: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»(1). اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، دشمن را بشناسیم، نقشهی دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد. باید این را بداند ملت ایران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشیاری است؛ زبانآوران و سخنگویان و صاحبدلان و روشنفکران زیادی هم در میان علمای دین، در میان علمای دانشگاه هستند که مردم را ارشاد میکنند، راهنمائی میکنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصههای مختلف رشد پیدا کردهاند. امروز در میان مردم ما، جوانان بسیجیِ ما در میدانهای علم، در میدانهای تجربه، در میدانهای فناوریهای دشوار پیشرفت کردهاند. ملت، یک چنین ملتی است. بنابراین شناخت صحنه برای ملت ما مشکل نیست. 1 ) الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛ بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛ يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه : اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :لزوم تواضع دو جانبه بین معلم و متعلّم کلیدواژه(ها) : خشوع و تواضع نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک نکتهی دیگری در اینجا وجود دارد که آن هم باز جنبهی ارزشی دارد. این را هم من عرض بکنم - این دیگر خطاب به شما معلمین است - که از نظر اسلام همانطور که معلم احترام دارد و باید تکریم شود، متعلم هم باید تکریم شود؛ شاگرد را هم باید تکریم کرد. به شاگرد اهانت نباید کرد. این یک جنبهی پرورشی بسیار عمیقی دارد. اینجا هم یک روایتی است که اینطور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلّمون منه و تواضعوا لمن تعلّمونه»؛ از کسی که فرامیگیرید، تواضع کنید و کسی هم که از شما فرا میگیرد، تواضع کنید. «و لا تکونوا جبابرة العلماء».(1) جبار دو نوع است: جبار سیاسی، جبار علمی. جبار علمی نباشید؛ جباران عالِم نباشید؛ مثل فرعون. بنده اینجور استادی را در یکی از دانشگاههای کشور، سالها پیش، شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل دیده بودم که جوری با شاگردهایش حرف میزد و تعلیم میداد و برخورد میکرد، که برخوردش فرعونی بود، نه برخورد پدر با فرزند. معلم ممکن است درشتی هم بکند، اما درشتی غیر از تحقیر است؛ غیر از اهانت است. شاگرد را باید تکریم کرد. شما هر کدامی یقیناً تجربههای زیادی دارید از شاگردانی که شما تکریمشان کردهاید و این کار جواب داده است؛ تربیتِ او را آسانتر کرده است. دشنام دادن، تحقیر کردن، حتی زدن، خوب نیست - که حالا «الضرب لتأدیب» جزو حرفهائی است که از قدیم معروف و معمول هم بوده، بعدها نشان دادند که نه، ضرب خوب نیست - بنده هم عقیدهام همین است. باید شاگرد را مثل مومی در دست چرخاند و شکل داد؛ منتها با ملایمت. هنر معلمی این است. این هم یک بخش دیگر از این قضیهی ارزشی در باب معلم. 1 ) الكافی ، ثقة الاسلام كلینی ج1ص36 الأمالی،شیخ صدوق،ص359 منيةالمريد ،شهید ثانی،ص162 بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج2،ص41 اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَيَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ لَا تَكُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِينَ فَيَذْهَبَ بَاطِلُكُمْ بِحَقِّكُمْ ترجمه : امام صادق عليه السلام ميفرمود: دانش آموزيد و با آن خود را با خويشتن دارى و متانت بيارائيد و نسبت بدانش آموزان خود تواضع كنيد و نسبت به ستاد خود فروتن باشيد و علماء متكبر نباشيد كه رفتار باطلتان حق شما را ضايع كند» مربوط به :بیانات در دیدار کارگران و کارآفرینان - 1387/02/04 عنوان فیش :عبادت بودن کارِکارگر در اسلام کلیدواژه(ها) : کار, کارگر نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینکه در جامعهی اسلامی، مسئولان اسلامی، نسبت به کار، نسبت به کارگر اظهار تجلیل و تکریم میکنند، این لفاظی نیست؛ تعارف نیست. بله، در دنیا کسانی هستند که به زبان، سنگ کارگر را ممکن است به سینه بزنند؛ اما فرق است بین آن کسی که میخواهد شعار بدهد تا دل یک جمعیتی را به خود متوجه کند، و آن کسی که حقیقتاً برای کار به عنوان عمل صالح،ارزش معنوی و الهی قائل است. منطق اسلام، این دومی است؛ یعنی کارگر در حال عبادت است؛ کار او عبادت است.(1) 1 ) كافی،ثقه الاسلام كلینی ج 5 ص 88 ؛ منلايحضرهالفقيه، شیخ صدوق، ج 3 ص 168 ؛ عوالياللآلی، ابن ابی جمهور ج1 ص 268 ؛ بحارالأنوار، علا مجلسی ج 97 ص 7 ؛ الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِيلِ اللَّهِ ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرموده: كسى كه در طلب روزى خانواده خود كار ميكند و بسعى و كوشش تن ميدهد مانند مجاهدى است كه در ميدان كارزار براى خدا جهاد مىنمايد. مربوط به :پیام نوروزی رهبر انقلاب به مناسبت حلول سال ۱۳۸۷ - 1387/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). طلیعهی بهار، امسال یک عید سه گانه است: اولاً میلاد مسعود نبی مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلم) و سپس میلاد مسعود حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) و آنگاه روز عید نوروز ملی ایرانی. به حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) سلام عرض میکنم و اعیاد مبارک را به ایشان تبریک میگویم و همچنین به عموم ملت ایران و به عموم مسلمانان و به همهی محبان و عاشقان اهل بیت پیغمبر، تبریک عرض میکنم؛ همچنین به همهی ملتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند و در این جشن آغاز سال با ایرانیان شریک و سهیم هستند. امیدواریم این سال خوب، این بهار زیبا و پُر طراوت، یک سال پُر بار برای عموم مسلمانان و بخصوص برای ملت عزیز ایران باشد. لازم میدانم در آغاز عرایض، به خانوادهای معظّم شهیدان و جانبازان و ایثارگران راه حق تبریک عرض کنم. نگاه گذرایی می کنیم به سال ۸۶ و نگاه کوتاهی به سال ۸۷ . سال ۸۶ سال مهم و پُر حادثه و عزتآفرینی برای ملت ایران بود. در آغاز این سال ماجرای دستگیری و سپس عفو و آزادی ملوانهای متجاوز بیگانه به کشورمان، ملت را سرافراز کرد و چهرهی ملت عزیز ما را در دنیا چهرهای مقتدر و در عین حال بردبار و پُرگذشت نشان داد؛ در پایان این سال هم انتخابات پُر شکوه و با عظمت ملت و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، برای چشمان حیرتزدهی جهانیان یک حادثهی بزرگ، و برای ملت ایران ـ برای دوران چهار سال ـ سرنوشت ساز بود. در این حادثه هم ملت عزیز ما عظمت خود، اقتدار خود، حضور پُر صلابت خود و عزم جدی خود را برای درست اداره کردن کشور و حضور در میدانهای مدیریت کشوری، نشان دادند. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1386/12/22 عنوان فیش :وجود عشق به نبی مکرم اسلام(ص) در دل یکایک مسلمانها کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : در روز اول ربیع الاول هجرت پیغمبر واقع شده است؛ از مکه به مدینه که مبدأ تاریخ هجری مسلمانان است. این ماه هم ربیعالمولود است، هم ربیعالهجره است.این خاطرههای تاریخی برای امت اسلام بسیار بزرگ و ارزشمند است. امروز هم در دنیای به اصطلاح مدرن، با ترتیباتی که در میان ملتها وجود دارد و سابقه نداشته است، همچنان امت اسلامی و مردم مسلمان در سراسر جهان از این خاطرهها الهام میگیرند؛ درس میگیرند. در هر نقطهی از دنیا که مسلمانی زندگی میکند که گویندهی «لااله الا اللَّه» و «محمد رسول اللَّه»(1) است، با یاد ولادت آن بندهی برگزیده و سرآمد انسانها، در این ماه در خود احساس شعف میکند. عشق به نبی مکرم اسلام در دل یکایک مسلمانهاست؛ لذاست که شما میبینید امروز که جبههی استکبار جهانی درصدد تضعیف اسلام است، وجود مبارک پیامبر را هدف قرار میدهد. 1 ) تهذيبالأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 59 ؛ منلايحضرهالفقيه ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 289 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 5 ، ص 414 ، ح 6966 ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ » ترجمه : عبدالله بن سنان میگوید از امام صادق (ع) درباره اذان پرسیدم پس امام فرمودند: [این طور] میگویی: «الله اكبر، الله اكبر» «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله» ، «اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله» ، «حی علی الصلاة، حی علی الصلاة» ، «حی علی الفلاح، حی علی الفلاح» ، «حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل» ، «الله اكبر، الله اكبر» ، «لا اله الا الله، لا اله الا الله» . مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور - 1386/09/08 عنوان فیش :لزوم تشکیل مؤسسه تربیت مبلغین برای دنیای خارج از ایران کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از پیشنهادهائی که آقایان کردید و من میپسندم، تشکیل یک مؤسسهی آموزشی است برای تبلیغات بینالمللی. البته این را بنده اگر بخواهم درست به یاد بیاورم، شاید حدود چهارده پانزده سال قبل مطرح کردم. در آنوقت یکی از آقایانِ بزرگان حوزه که امروز بحمداللَّه حیات بابرکتشان ادامه دارد، یک بیماریای پیدا کردند، رفتند خارج از کشور - یکی از کشورهای اروپائی - برای معالجه. در آنجا جوانها و دانشجوها و ایرانیها به ایشان مراجعه کردند که آقا مثلاً بیائید اینجا در فلان جلسه صحبت کنید، بیائید فلانجا سخنرانی کنید. یک ماه یا بیشتر این آقای بزرگوار و محترم را نگه داشتند و ایشان نیازها را دید. بعد که ایشان آمدند اینجا، از من وقت ملاقات خواستند و آمدند ملاقات کردند با من، و اوقات تلخی با من، که آقا چرا شما به این نیازها جواب نمیدهید؟ چرا پاسخ نمیدهید؟ این همه نیاز هست. من گفتم حالا ما یک کارهائی البته کردهایم، اما دست ما هم خالی است؛ حالا الان این گوی و این میدان. شما بروید در قم یک مدرسه برای تربیت مبلّغین دینی برای دنیای خارج از ایران برنامهریزی کنید و علیّ نفقة عیاله (1) - همینجور گفتم - خرجش با من؛ هزینههایش را من، همه را متحمل میشوم. مدرسهاش را شما بسازید؛ من که نمیتوانم بیایم قم، مدرسه درست کنم. ایشان رفتند و یک مدتی هم تلاش کردند و به نظرم یک اطلاعیهای هم در قم داده شد که کسی که میخواهد شرکت کند، بیاید اینجا، و بعد هم فراموش شد! تا حالا هم فراموششده است. این کار را بکنید. این کار بسیار کار خوبی است؛ کار لازمی است. 1 ) مستطرفات السرائر،محمد بن ادریس حلی : ج 1 ص 547 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 46 ص 172 ح 21 ؛ ذُكِرَ بَيْنَ يَدَيْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ خَرَجَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ- فَقَالَ ع لَا أَزَالُ وَ شِيعَتِی بِخَيْرٍ- مَا خَرَجَ الْخَارِجِيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ الْخَارِجِيَّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ خَرَجَ- وَ عَلَيَّ نَفَقَةُ عِيَالِهِ ترجمه : ابو عبد اللَّه سيارى از دوست خود نقل كرد كه در خدمت حضرت صادق صحبت خروجكنندگان آل محمّد شد فرمود من و شيعيان پيوسته آسوده خواهيم بود تا خروج كند قيامكنندهى آل محمد. چقدر علاقمندم كه قيامكنندهى آل محمّد قيام كند من مخارج خانواده او را خواهم داد مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام در روز عید سعید فطر - 1386/07/21 عنوان فیش :وحدت مسلمین در عید فطر وسیله کرامت و شرف پیامبر(صلی الله علیه وآله) کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم), وحدت نوع(ها) : حدیث متن فیش : نماز عید فطر هم مظهری از همین وحدت در هر نقطهای از نقاط دنیای اسلام است. لذا در این دعائی که ما در قنوت میخوانیم؛ «الّذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد (صلّی اللَّه علیه و اله) ذخرا و شرفا و کرامتا و مزیدا»(1)؛ برای وجود مقدس نبی اکرم این عید یک ذخیره است، وسیلهی شرف است، وسیلهی کرامت و ازدیاد مقام عالیِ متعالیِ آن وجود مقدس است. کِی این خصوصیات حاصل میشود؟ آن وقتی که این عید، عید آشتیکنان دلهای مسلمانان با یکدیگر باشد. هم در ابعاد ملی این حرف صادق است، هم در ابعاد وسیع امت اسلامی این حرف صادق است. در ابعاد ملی همچنانیکه ملت بزرگ ما در طول سالیان پس از انقلاب تا امروز تجربه کرده است، اتحاد و اتفاق کلمه، وسیلهی عزت اوست، وسیلهی قدرت اوست. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1386/06/31 عنوان فیش :ذکر کثیر یعنی بیحد و مرز بودن ذکر خداوند کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, غفلت, احکام شرعی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم والحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا ایّها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و کان بالمؤمنین رحیما. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدّلهم اجرا کریما» (1) فرصت مغتنمی است و تقریباً همهی کسانی که بارهای سنگین مدیریت کشور در سطوح اصلی و اساسی بر دوش آنهاست، در این جلسهی بزرگ و پر اهمیت شرکت دارید. حرف سیاست و گزارش امور گوناگون کشور به وسیلهی رئیس جمهور محترم بیان شد و سخن در این بارهها همیشه هست و بسیار است و لازم هم هست، ولی من فکر کردم که از این فرصت، اندکی هم استفاده کنیم برای چیزی که مقدم است بر استنتاجها و تبیینها و تصمیمهای سیاسی ما؛ و آن حرف دل و حرف ایمان خالصانهی ماست که میتواند در همهی مراحل این حرکت مثل جانی در کالبد، مثل نوری در ظلمت، مثل حیاتبخشی در میان اجسام بیروح، نقش بیافریند. لذا این آیات را انتخاب کردم تا اینها را قدری با هم مرور کنیم. خود من هرچه نگاه میکنم، میبینم احتیاج دارم به اینکه این آیهی شریفهی «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم میرسد که شما هم و همهمان محتاج به این هستیم. میفرماید: «یا ایّها الّذین امنوا». این، بعد از آن است که جامعهی ایمانی شکل گرفته و این جامعه آزمونهای بزرگ را از سرگذرانده است. این آیات سورهی احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنی بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگهای متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یک چنین شرائطی، قرآن به مسلمانها خطاب میکند که: «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا»؛ خدا را ذکرِ کثیر کنید. ذکر یعنی یاد. ذکر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهای گوناگون شدن و از مطلب اصلی غفلت کردن؛ این، گرفتاری بزرگ ما بنی آدم است. میخواهند این نباشد. آنوقت این یاد هم صِرف یاد کردن و متذکر شدن نیست، ذکر کثیر را از ما خواستهاند. در اینجا من روایتی را ذکر کردهام: «عن ابی عبداللَّه (علیهالسّلام) قال: ما من شیء إلّا و له حدّ ینتهی إلیه»؛ همهی این فرائض و احکام الهی حدی دارند؛ اندازهای دارند، که وقتی به آن حد و مرز رسیدند، تمام میشود؛ تکلیف تمام میشود؛«الّا الذّکر»؛ مگر ذکر. «فلیس له حدّ ینتهی الیه»؛ ذکر حد ندارد؛ اندازهای ندارد، که وقتی این اندازه ذکر و یاد حاصل شد، بگوئیم دیگر بس است؛ دیگر لازم نیست. بعد خود حضرت توضیح میدهد و میفرماید: «فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض فمن اداهنّ فهو حدّهنّ»؛ هر کس فرائض را ادا کرد، آنها را به حد ومرز خود رساند. «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه»؛ مثلاً ماه رمضان که تمام شد، شما این فریضه را به مرز خودش رساندید؛ تمام شد و دیگر چیزی بر شما واجب نیست. «والحجّ فمن حجّ فهو حدّه»؛ هر کس حج را به جا آورد - به اعمال پایان حج که رسید - آن را به مرز رساند. این در صورتی است که در هر دو جا «فهو حدَّه» بخوانیم. البته میشود «فهو حدُّه» هم با یک تعبیر دیگری خواند؛ اما «الّا الذّکر»؛ فقط ذکر مثل بقیهی فرائض نیست.دیگر بقیهی فرائض را ذکر نفرمودند؛ زکات را وقتی دادید، دیگر واجب نیست، به همان اندازهای که مقرر شده است. خمس را همینجور، صلهی رحم را همینجور. بقیهی فرائض و واجباتی که هست، همه از همین قبیل است، مگر ذکر؛ «الّا الذّکر فانّ اللَّه عزّ و جلّ لن یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّا ینتهی الیه»؛ خدا به ذکرِ قلیل راضی نشده است؛ حدی برای آن قرار نداده است که بشود به آن حد رسید. «ثمّ تلا»؛ بعد، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «یا ایّها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».(2) اهمیت ذکر این است. در دنبالهی آیه میفرماید که: «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته». مرحوم علامهی طباطبائی(رضوان اللَّه علیه) در المیزان میفرمایند: این آیهی شریفهی «هو الّذی یصلّی» در مقام تعلیل برای امر «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا» است؛ یعنی این ذکر کثیری که از شما خواسته شده است، به این خاطر است که خدائی را یاد کنید که این خدا همان کسی است که «یصلّی علیکم»؛ بر شما درود میفرستد، صلوات میفرستد. خدای متعال صلوات را به شما میفرستد. «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته»؛ نه فقط خدای متعال، ملائکهی الهی هم بر شما مؤمنین درود و صلوات میفرستند؛ که صلوات از طرف پروردگار، رحمت اوست؛ صلوات از ملائکه، استغفاری است که برای مؤمنین میکنند؛ «و یستغفرون للّذین امنوا» (3) که در آیات قرآن هست. چرا این رحمت و این صلوات و این استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهی برای شما از عالم غیب، از ملأ اعلی میفرستند، «لیخرجکم من الظّلمات الی النّور»؛ برای اینکه شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بکشانند، که داستان این ظلمات و این نور هم داستان گسترده و مفصلی است.ظلمات در اندیشهی ما، ظلمات در قلب ما، در خلقیات ما؛ و نور در مقابل اینهاست. عمل هم میتواند ظلمانی باشد، هم میتواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان میتواند نورانی باشد، میتواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان میتواند ظلمانی باشد، میتواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت میتواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، میتواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمهای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این میشود نورانیت. اسلام و قرآن، ما را به این دعوت میکنند. خدای متعال و ملائکهی او ما را برای این تجهیز میکنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند. ذکر خدا را بکنید؛ این هم علت و دلیلش. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 41 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید، 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 42 وَسَبِّحوهُ بُكرَةً وَأَصيلًا ترجمه : و صبح و شام او را تسبیح گویید! 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 43 هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۚ وَكانَ بِالمُؤمِنينَ رَحيمًا ترجمه : او کسی است که بر شما درود و رحمت میفرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت میکنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است! 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 44 تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ ۚ وَأَعَدَّ لَهُم أَجرًا كَريمًا ترجمه : تحیّت آنان در روزی که او را دیدار میکنند سلام است؛ و برای آنها پاداش پرارزشی فراهم ساخته است. 2 ) الكافی ثقة الإسلام كلينى ج 2 ص 498 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 90 ص 161 ؛ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِی إِلَيْهِ إِلَّا الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِی إِلَيْهِ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَرَائِضَ فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ إِلَّا الذِّكْرَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِی إِلَيْهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا فَقَالَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِی إِلَيْهِ قَالَ وَ كَانَ أَبِی ع كَثِيرَ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ كَانَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا يَشْغَلُهُ ذَلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ كُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَكِهِ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ وَ الْبَيْتُ الَّذِی يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ يُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِيءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِيءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْبَيْتُ الَّذِی لَا يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ لَا يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ أَعْمَالِكُمْ لَكُمْ أَرْفَعِهَا فِی دَرَجَاتِكُمْ وَ أَزْكَاهَا عِنْدَ مَلِيكِكُمْ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّكُمْ فَتَقْتُلُوهُمْ وَ يَقْتُلُوكُمْ فَقَالُوا بَلَى فَقَالَ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ مَنْ خَيْرُ أَهْلِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَكْثَرُهُمْ لِلَّهِ ذِكْراً وَ قَالَ رَسُو ترجمه : ز امام صادق (ع)، فرمود: چيزى نيست مگر آنكه براى آن حدّى است كه بدان پايان پذيرد جز ذكر خدا كه پايانى ندارد، خدا عز و جل فريضههائى واجب كرده است و هر كه آنها را انجام دهد همان حدّ و پايان آنها است، و ماه رمضان است و هر كه آن را روزه دارد همان حدّ و پايان آن است، و حجّ را واجب كرده است و هر كه حجّ كرد به پايان آن رسيده جز همان ذكر خدا، به راستى كه خدا عز و جل به اندك از آن راضى نشده و براى آن پايانى مقرر نكرده است، سپس اين آيه را خواند (42 سوره احزاب): «أيا كسانى كه گرويديد! ياد كنيد خدا را بسيار و تسبيح گوئيدش در بامداد و پسين» پس فرمود: خدا براى آن حدّى مقرر نكرده كه در آن به پايان رسد، فرمود (ع): پدرم بسيار ذكر خدا مىكرد، من به همراه او مىرفتم و او ذكر خدا مىگفت، با او ذكر غذا مىخوردم و او ذكر خدا مىگفت، و هر آينه كه با مردم در گفتگو بود و آنش از ذكر خدا باز نمىداشت و من مىديدم زبانش به كامش چسبيده بود و مىفرمود: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و شيوهاش بود كه ماها را انجمن مىكرد و دستور مىداد به ذكر خدا تا آفتاب مىزد و هر كدام ما كه قرائت (قرآن) مىدانستيم، دستور به قرائت مىداد و هر كدام كه قرائت نمىدانستيم، او را دستور به ذكر مىداد. در هر خانه قرآن خوانده شود و ذكر خدا عز و جل گردد، بركتش فزون شود و فرشتهها در آن در آيند و شياطين از آن دورى گزينند و براى اهل آسمان بدرخشد چنانچه ستارههاى فروزان براى اهل زمين مىدرخشند و هر آن خانه كه در آن قرآن نخوانند و ذكر خدا نگويند، بركتش كم شود و فرشتهها از آن دورى گزينند و شياطين در آن حاضر شوند. و محققاً رسول خدا (ص) فرموده است: آيا به شما خبر ندهم از بهترين كارهاى شما كه درجه بلندترى است براى شما و در نزد خداوند شما بهتر شما را پاك دامن مىكند و از پول طلا و نقره براى شما بهتر است و خوبتر از آن است كه به دشمن خود برخوريد و با آنها نبرد كنيد و از آنها بكشيد و كشته شويد؟ عرض كردند: يا رسول اللَّه! چرا، فرمود: آن بسيار ذكر خدا كردن است، سپس فرمود: مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد: بهترين اهل مسجد كيست؟ فرمود: آنكه بسيار ذكر خدا كند و رسول خدا (ص)، فرمود: به هر كه زبان گوياى به ذكر خدا داده شده است خير دنيا و آخرت به او داده شده است و در تفسير قول خدا تعالى (6 سوره مدّثر): «و منّت مگذار كه كار بيشترى كردى» فرم 3 ) سوره مبارکه غافر آیه 7 الَّذينَ يَحمِلونَ العَرشَ وَمَن حَولَهُ يُسَبِّحونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَيُؤمِنونَ بِهِ وَيَستَغفِرونَ لِلَّذينَ آمَنوا رَبَّنا وَسِعتَ كُلَّ شَيءٍ رَحمَةً وَعِلمًا فَاغفِر لِلَّذينَ تابوا وَاتَّبَعوا سَبيلَكَ وَقِهِم عَذابَ الجَحيمِ ترجمه : فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف میکنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را میگویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار میکنند (و می گویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی میکنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1386/06/31 عنوان فیش :ذکر یعنی به یادخدابودن درحال حرکت به سمت طاعت یا معصیت خدا کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, همکاری, گناه نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است ذکر چیست؟ روایتی از حضرت ابی عبداللَّه (علیهالسّلام) است. و روایت دیگری هم هست، که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را میخوانم. روایت اول از حضرت ابی جعفر (علیه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه علیه) فرمود: «ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد»؛ سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت. یکی، «انصاف المؤمن من نفسه»؛ اینکه انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنی آنجائی که امر دائر میشود بین اینکه حق را به خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومی را انجام بدهد. آنجائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب کوچک شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این کار سختی است؛ اما کار مهمی است. امام باقر میگوید این، جزو مهمترین کارهاست؛ البته سخت است. و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد. دوم، «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابری نیست. مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همهی امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است. سوم، «و ذکراللَّه علی کل حال»؛ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد. ذکر این است. آنوقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر اللَّه علی کل حال» را معنا کردهاند: «و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتی که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بیانصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیتالمال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا دربارهی آنها بیاهتمامی به خرجدادن. اینها گناهان گوناگون است. در همهی اینها، انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود. «فیحول ذکر اللَّه بینه و بین تلک المعصیة و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا». بعد حضرت میفرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتی شیطان به اینها تنه میزند، گذرندهی شیطان اینها را مس میکند؛ یعنی هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً اینها متذکر میشوند. «فاذا هم مبصرون(1)»(2) این ذکر موجب میشود که چشم اینها، بصیرت اینها باز بشود. معنای «ذکراللَّه علی کل حال» این است. در صدر روایت بعدی که مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتی است که خواندم و همان سه چیز را ذکر میکند. در آن روایت، «و ذکر اللَّه علی کل حال» را داشت، در اینجا و در روایتی که حضرت ابیعبداللَّه میفرماید، آمده است: «و ذکر اللَّه فی کل المواطن»؛ انسان در همه جا ذکر خدا کند. اما آن نکتهی مورد توجه این است که میفرماید: «امّا انّی لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»؛ اینی که میگویم در همه حال ذکر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست که بگوئید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر. این، ذکر لفظی است. «و ان کان هذا من ذاک»؛ اگرچه این هم ذکر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلی باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلکه «ولکن ذکره فی کلّ موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته» (3) هجمت یا هممت. نسخهای که من دیدم، هجمت است. احتمال میدهم هممت باشد - وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذکر اللَّه. البته این اذکاری که در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیهی اذکاری که هست - اینها همه وسائل ذکرند، اینها کپسولهای ذکرند - ذکر شده است، انسان باید اینها را با توجه به معانی و حقایقشان بر زبان جاری کند؛ توجه پیدا کند. البته اینها خیلی باارزش است. 1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 201 إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ ترجمه : پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند. 2 ) الخصال، شیخ صدوق، ج 1، ص 131 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 66، ص 379 ؛ ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ هُوَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. ترجمه : امام باقر (ع) فرمود: از دشوارترين كارها كه بندگان خدا انجام ميدهند سه كار است مرد مؤمن نسبت بمردم در باره خود انصاف دادن و با برادرش همدردى كردن و در هر حال بياد خداوند بودن و آن چنين است كه بهنگام تصميم بگناه خداى عز و جل را بياد آورد و ياد خدا ميان او و گناه حائل گردد و اين است مقصود از آيه شريفه كه فرمود: پرهيزكاران چون با مأمورين شيطان برخورد كنند متذكر ميشوند و همان دم چشم حقيقت بينشان باز ميگردد. 3 ) الكافی ، ثقة الإسلام كلينى ج 2 ص 145 ؛ معانيالأخبار ، شیخ صدوق ص 192 ؛ الأمالي، شیخ مفید، ص 88 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 90 ص 154 ؛ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثٌ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُوَاسَاتُكَ أَخَاكَ وَ ذِكْرُ اللَّهِ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ أَمَا إِنِّی لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ هَذَا مِنْ ذَاكَ وَ لَكِنْ ذِكْرُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ إِذَا هَجَمْتَ عَلَى طَاعَةٍ أَوْ عَلَى مَعْصِيَةٍ ترجمه : حسن بزاز گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: نميخواهى سه چيزى را كه از سخت ترين واجبات خداست بر خلقش بتو خبر دهم؟ گفتم: چرا، فرمود: انصاف دادن مردم از خود و مساوات با برادرت و ياد كردن خدا در هر جا. بدان كه من نميگويم ياد خدا سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لااله الا اللَّه و اللَّه اكبر است اگر چه اين هم از آنست، بلكه ياد خدا در موقع برخورد با حلال و حرام او است. مربوط به :بیانات در دیدار قاریان - 1386/06/22 عنوان فیش :لزوم ارتباط دائمی داشتن و مأنوس بودن با قرآن در تمام سال کلیدواژه(ها) : قرآن نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز از این تلاوتها و این نغمههای شیرین و دلنشین قرآنی که بحمداللَّه جوانان ما روزبهروز بهتر و جذابتر و شیرینتر در آن پیش میروند، لذت بردیم؛ هم این دو نوجوانی که تلاوت کردند، هم گروههای دستهجمع که همخوانی کردند، خیلی خوب بودند؛ و هم قرّاء عزیزمان که انسان هر سالی که میشنوند این تلاوتها را، خوب احساس میکند که کاروان تلاوت قرآن و آهنگهای قرآنی از آنچه که در گذشته بوده، جلوتر آمده، و اگر مقایسه کنیم با دورانهای قبل - پیش از انقلاب - از صفر بلکه زیر صفر، بحمداللَّه به درجات عالی دست پیدا کرده؛ خیلی مایهی خوشوقتی ماست. دو سه اشکال در اینجا وجود دارد که اینها را عرض کنیم: ......... اشکال سوم این است که ما در ماه مبارک رمضان که ماه تلاوت قرآن و ماه نزول قرآن و ماه جلسات است و ما هم که این جلسه را داریم و جلسات فراوانی هم در مساجد و محافل گوناگون است، ماه رمضان که تمام شد، قرآن را ببندیم و ببوسیم و بگذاریم کنار. این نباید اتفاق بیفتد. قرآن را بایستی از خودمان جدا نکنیم. دائم باید با قرآن مرتبط و مأنوس باشیم. حالا در روایات دارد که هر روز لااقل پنجاه آیهی قرآن بخوانید. (1) این، یکی از معیارهاست. اگر نتوانستید، روزی ده آیهی قرآن بخوانید؛ نگوئید سورهی حمد را میخوانم و این چند آیهی سورهی حمد با چند آیهی سورهی قلهواللَّه - یک رکعت - میشود همان ده آیهای که فلانی میگوید. نه، غیر از آن قرآنی که در نماز میخوانید - چه نماز نافله، چه نماز فریضه - قرآن را باز کنید، بنشینید، با حضور قلب، ده آیه، بیست آیه، پنجاه آیه، صد آیه بخوانید. قرآن را برای تدبر کردن و فهمیدن و استفاده کردن بخوانید. یک نوع قرآن خواندن این است که انسان ظاهر قرآن را بگیرد بخواند تا آخر. این نوع، نمیخواهیم بگوئیم هیچ اثری ندارد. البته بنده سابقها میگفتم هیچ اثر ندارد، بعد تجدید نظر کردم. نمیشود گفت هیچ اثر ندارد، ولی اثرش در قبال آن اثری که متوقعِ از تلاوت قرآن است، شبیه هیچ است؛ نزدیک هیچ است. 1 ) الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج2ص609 ؛ تهذيبالأحكام،شیخ طوسی، ج 2 ص 138 ؛ ثواب الأعمال ص 103 ؛ معانيالأخبار ص : 147 ؛ الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِی عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِی كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَةً ترجمه : ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: قرآن مجيد سفارشنامهاى است كه از سوى خداوند به مردم ابلاغ شده است. پس شايسته است كه مرد مسلمان در اين نامه سفارشى بنگرد و هر روزه پنجاه آيه از قرآن تلاوت كند. مربوط به :بیانات در دیدار قاریان - 1386/06/22 عنوان فیش :لزوم همراه بودن فهم قرآن با تلاوت آن کلیدواژه(ها) : تلاوت قرآن, فهم قرآن نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک نوع قرآن خواندن این است که انسان ظاهر قرآن را بگیرد بخواند تا آخر. این نوع، نمیخواهیم بگوئیم هیچ اثری ندارد. البته بنده سابقها میگفتم هیچ اثر ندارد، بعد تجدید نظر کردم. نمیشود گفت هیچ اثر ندارد، ولی اثرش در قبال آن اثری که متوقعِ از تلاوت قرآن است، شبیه هیچ است؛ نزدیک هیچ است. یک تلاوت، تلاوت کسانی است که آیه را میخوانند، لیکن - این مال امثال ماهاست - میخوانند برای اینکه یک نکتهای پیدا کنند برای گفتن در فلان منبر، در فلان سخنرانی، در فلان محفل، در فلان مجلس. این، عیبی ندارد؛ اما این نوع هم آن نیست که ما موظفیم انجام بدهیم. یک تلاوت این است که انسان مثل یک مستمعی بنشیند پای صحبت خدای متعال. خدای متعال دارد با شما حرف میزند. مثل اینکه از یک عزیزی، از یک بزرگی، نامهای به شما رسیده باشد. شما نامه را میگیرید میخوانید. برای چه میخوانید؟ برای اینکه ببینید چه برای شما نوشته. قرآن را اینجوری بخوانید. این نامهی خدای متعال است. امینترین زبانها و دلها این قرآن را از خدای متعال گرفته و به شما رسانده است. ما از آن استفاده کنیم؛ بهره ببریم؛ لذا در روایت هست که سوره را وقتی که میخوانید، همت شما این نباشد که به آخر سوره برسید، همت شما این باشد که قرآن را بفهمید(1) ولو حالا به آخر سوره، به وسط سوره، وسط جزء، به وسط حزب نرسید و آن را تمام هم نکنید؛ تأمل و تدبر کنید. قرآن را اینگونه بخوانید. اگر کسی با قرآن مأنوس بشود، از قرآن دل نمیکَند. اگر ما با قرآن مأنوس بشویم، حقیقتاً از قرآن دل نمیکَنیم. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 614 ؛ دعائم الإسلام، نعمان بن محمد تميمى، ج 1، ص 161 ؛ الجعفريات، محمد بن محمد بن اشعث، ص 180 ؛ النوادر، سيد فضل الله راوندى، ص 30 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 89، ص 215 ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ. ترجمه : عبد اللَّه بن سليمان گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم از گفتار خداى عز و جل (كه فرمايد:) وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا فرمود: امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه فرموده: يعنى او را خوب بيان كن و همانند شعر آن را بشتاب مخوان، و مانند ريگ (هنگام خواند) آن را پراكنده مساز، ولى دلهاى سخت خود را بوسيله آن به بيم و هراس افكنيد، و همت شما اين نباشد كه سوره را بآخر رساند (يعنى همت خود را در تدبر و تأمل در آيات و بكار بستن و عمل كردن آنها قرار دهيد نه باينكه سوره را بآخر رسانيد). مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1386 - 1386/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). اللّهم صلّ علی علیبنموسیالرّضا المرتضی الامام التّقی النّقی. عید نوروز و فرا رسیدن سال نوِ شمسی را به همهی هممیهنان عزیزمان تبریک عرض میکنم؛ همچنین به همهی ایرانیان در سراسر عالم و در هر جای دنیا که زندگی میکنند؛ و نیز به همهی ملتهایی که نوروز را گرامی میدارند. به طور خاص تبریک عرض میکنم به خانوادههای معظم شهیدان عزیزمان و به جانبازان و خانوادههاشان و به همهی ایثارگران و فعالان عرصهی حیات ملت ایران. عید نوروز، سرآغاز طراوت طبیعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضای زندگی طبیعی انسان است. و چه نیکوست که همراه با طراوت جهان، جان و دل انسان هم طراوت پیدا کند؛ طراوت جان و دل با ذکر خدا، با درخواست کمک از پروردگار، با رویاندن نهال خیرخواهی و نیکخواهی برای همهی برادران و خواهران و برای همهی بشریت. رسم نوروز در درون خود زیباییهای زیادی را دارد؛ علاوه بر اینکه در هر نقطه، ایرانیان این لحظهی تحویل را با نام خدا و با درخواست تحول اساسی در زندگیشان آغاز میکنند. یکی از زیباترین رسمهای موجود در عید نوروز، رسم دید و بازدید و صلهی ارحام و مستحکم کردن روابط و پیوندهای عاطفی میان افراد جامعه است. این را اگر با بعضی از جشنهای ملیِ ملتهای دیگر - که همراه با کارهای غیر اخلاقی و به دور از این ارتباطات عاطفی است - مقایسه کنیم، آن وقت درمییابیم که جشن ملی و آغاز سال نوِ ما ایرانیان علاوه بر تقارن با بهار طبیعت که یک امتیازی است، چه خصوصیات نجیبانه و مهربانانهای در خود دارد. شادی دلها، لبخند و تبریک و خوشآمدگویی به یکدیگر و پی گرفتن روابط انسانی و نو کردن محیط زندگی از رسوم بسیار خوب و مطلوبی است که ایرانیان از گذشته تا امروز به آن پایبند بودهاند و اینها همه مورد تأیید آئین مقدس اسلام و شرع اسلامی است. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان اقتصادی و دستاندرکاران اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی - 1385/11/30 عنوان فیش :آباد کردن آخرت نتیجه استفاده صحیح از ثروت کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : دو چیز را با هم نباید مخلوط کرد. یکی، تولید ثروت است. کسی فعالیت کند به شکل صحیحی و ثروت تولید کند. یکی، نحوهی تولید و نحوهی استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبی است؛ چون هر ثروتی که در جامعه تولید میشود، به معنای ثروتمند شدن مجموع جامعه است. بخش دوم که بخش حساس است، این است که چگونگی تولید مورد توجه قرار بگیرد؛ از راههای غیرقانونی، با استفادهی از تقلبات و تخلفات نباشد؛ مصرف او، مصرف نامطلوبی از نظر شرع نباشد؛ بتواند مثل خونی در رگهای جامعه جریان پیدا کند؛ صرف در فساد نباشد. این آیهی شریفه را ملاحظه کنید -سورهی قصص، آیات مربوط به قارون- قارون یک نمونهی کامل و یک ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام و قرآن و شرع و همه است. از قول قوم قارون، (یا بزرگان و متدینین بنیاسرائیل، یا حضرت موسی) قرآن نقل میکند؛ «قال له قومه»(1) - این حرفها از آدمهای عامی و معمولی نیست؛ بنابراین حرفهای معتبری است؛ علاوه بر اینکه خودِ قرآن این حرفها را تقریر میکند؛ یعنی بیان و اثبات میکند - که به او میگویند: « و ابتغ فیما اتاک اللَّه دار الأخرة»(2)؛ آنچه که خدا به تو داد، این را وسیلهی به دست آوردنِ آخرت قرار بده. در روایات ما هم هست: «نعم العون الدّنیا علی الأخرة»؛(3) از این ثروت برای آباد کردن آخرتت استفاده کن. توصیهی دوم: «و لا تنس نصیبک من الدّنیا»؛ سهم خودت را هم فراموش نکن. خود تو هم سهمی داری، نصیبی داری؛ آن را هم ما نمیگوییم که استفاده نکن؛ خودت بهرهمند نشو از این ثروت؛ نه، بهرهمند هم بشو؛ مانعی ندارد. سوم: «و أحسن کما أحسن اللَّه إلیک»؛ خدا به تو این ثروت را داده؛ تو هم وسیلهای بشو که بتوانی این ثروت را به دست مردمی که نیازمندند، برسانی. یعنی سهمی از این را به مردم بده. چهارم: «و لا تبغ الفساد فی الأرض»(4)؛ فساد ایجاد نکن. آفت ثروت که باید از آن جلوگیری کرد، ایجاد فساد است. مترف نشو. به او نمیگویند ثروت جمع نکن، یا از این ثروتی که داری، برای ازدیاد آن استفاده نکن؛ یا آن را به کار تولید و سازندگی و تجارت نزن؛ میگویند سوءاستفاده نکن؛ از این ثروتت استفادهی خوب بکن، که بهترین استفاده این است که آخرتت را با این آباد کنی. نصیب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام این است. شما در کتابها خواندهاید، از اهل منبر و خطبا هم زیاد شنیدهاید که امیرالمؤمنین اوقاف زیادی دارد. گفت: «لا وقف إلّا فی ملک» کسی که مالک نباشد، که نمیتواند وقف کند. این اوقاف، املاک امیرالمؤمنین بود. امیرالمؤمنین این املاک را به ارث که نبرده بود، با کار خودش تولید کرده بود. در آن وضعیت کم آبی، امیرالمؤمنین چاه میزد، آب بیرون میآورد، مزرعه درست میکرد، آباد میکرد، بعد وقف میکرد. بعضی از اوقاف امیرالمؤمنین، قرنها مانده. پیداست چیزهای ریشهدار و مهمی بوده است. بههرحال، تولید ثروت چیز خوبی است. اگر چنانچه در این تولید ثروت، قصد صرف او برای کار خیر، برای پیشرفت کشور، برای کمک به محرومان باشد، حسنه هم هست، ثواب هم دارد. 1 ) سوره مبارکه القصص آیه 76 إِنَّ قارونَ كانَ مِن قَومِ موسىٰ فَبَغىٰ عَلَيهِم ۖ وَآتَيناهُ مِنَ الكُنوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنوءُ بِالعُصبَةِ أُولِي القُوَّةِ إِذ قالَ لَهُ قَومُهُ لا تَفرَح ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الفَرِحينَ ترجمه : قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد! 3 ) الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج 5 ص72 ح 8 ؛ منلايحضرهالفقيه،شیخ صدوق، ج3 ص 156ح3567 ؛ الزهد، حسین بن سعید اهوازی، ص52 ؛ بحارالأنوار،مجلسی ج70 ص 127 ؛ نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ ترجمه : امام صادق عليه السلام فرمود: دنيا براى به دست آوردن آخرت، ياور نيكويى است. 4 ) سوره مبارکه القصص آیه 77 وَابتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدّارَ الآخِرَةَ ۖ وَلا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا ۖ وَأَحسِن كَما أَحسَنَ اللَّهُ إِلَيكَ ۖ وَلا تَبغِ الفَسادَ فِي الأَرضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ المُفسِدينَ ترجمه : و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! 4 ) سوره مبارکه القصص آیه 77 وَابتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدّارَ الآخِرَةَ ۖ وَلا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا ۖ وَأَحسِن كَما أَحسَنَ اللَّهُ إِلَيكَ ۖ وَلا تَبغِ الفَسادَ فِي الأَرضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ المُفسِدينَ ترجمه : و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم - 1385/10/18 عنوان فیش :عید غدیر، عید الله الاکبر کلیدواژه(ها) : عید غدیر نوع(ها) : حدیث متن فیش : تبریک عرض میکنیم عید سعید غدیر را - که در تعبیرات احادیث ما از آن به «عیداللَّه الاکبر»(1) تعبیر شده است - به همهی ملت عزیزمان، به شما عزیزانی که در اینجا تشریف دارید و به همهی مردم قم که سابقهی پایبندی قمیها به ولایت، یک سابقهی بسیار طولانی است؛ حداقل یک سابقهی هزار و صد ساله. 1 ) تهذيبالأحكام،شیخ طوسیج3 ص143 إقبالالأعمال،سید بن طاووس ص : 476 المناقب،ابن شهر اشوب،ج3ص24 بحارالأنوار،مجلسی، ج37،ص156ح40 صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا لَوْ عَاشَ إِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْيَا لَكَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِكَ وَ صِيَامُهُ يَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی كُلِّ عَامٍ مِائَةَ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَر...». ترجمه : امام صادق(ع) فرمود روزه عید غدیر خم برابر است با روزه عمر دنیا، اگر انسانی زندگی كند سپس تمام طول دنیا روزه گیرد برای او ثواب آن است. و روزه آن در نزد خدای بزرگ و بلند مرتبه در هر سال برابر است با صد حج تمتع و صد حج عمره قبول شده و آن عید بزرگ خداوند است. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان - 1385/08/17 عنوان فیش :رشد شیعه همراه با عقلانیت و آزادفکری کلیدواژه(ها) : آزاداندیشی نوع(ها) : حدیث متن فیش : آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایهی افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهمالسّلام) به سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همینطور هم باید عمل بکنیم؛ حتّی در فقه. شما ببینید شاگردان برجستهی امام صادق و امام باقر (علیهما السّلام) در مواردی با حضرت طوری حرف میزدند که حضرت با آنها استدلالی حرف میزدند. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فی الدّین من حرج»؛(1) یعنی به «زراره» یاد میداد که اینطوری باید از کتاب خدا استفاده کنی؛ یعنی امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد میدهد. ما از اول این طوری رشد کردیم؛ شیعه عقلانی و با آزادفکری رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی ج 3 ص 33؛ التهذيب، شیخ طوسی،ج 1، ص 363 ؛ وسائلالشيعه، شیخ حر عاملی، ج 1،ص 464 ؛ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِی فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِی مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِی الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَيْه ترجمه : عبدالاعلی بنده آل سام روایت می كند كه به امام صادق(ع) گفتم: زمین خوردم و ناخنم كنده شد و روی آن مرهمی قرار داده ام پس چگونه وضو بسازم فرمود: حكم این مسئله و امثال آن از كتاب خدای بزرگ وبلند مرتبه شناخته و استفاده می شود [كه می فرماید] خداوند كار دشوار و طاقتفرسا در دین بر شما قرار نداده است، پس روی آن مرهم مسح كن. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت عید سعید فطر - 1385/08/02 عنوان فیش :روز عید فطر، مایه کرامت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و دینش کلیدواژه(ها) : عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : این عید سعید فطر را به همهی امت بزرگ اسلامی و به ملت عزیز ایران و به شما حضار گرامی و میهمانان عزیز و سفرای کشورهای اسلامی که در جلسه حضور دارند، تبریک عرض میکنم. همچنانی که در دعای قنوت نماز عید بارها تکرار کردهایم، خدای متعال این روز را برای پیغمبر برگزیدهاش: «ذخراً و شرفاً و کرامتاً و مزیداً(1)»، ذخیره قرار داد و مایهی شرف و کرامت، و مایهی افزایش نور و بهاء معنوی آن بزرگوار و دینش قرار داد. روز عید فطر، روز بزرگی است و روز امت اسلامی است. و امروز امت اسلامی به مایههای اشتراک و وحدت و احساس عزت و عظمت، بیش از همیشه نیازمند است. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1385/07/18 عنوان فیش :لزوم استفاده از برکات ماه رمضان کلیدواژه(ها) : روزه, ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : بدون کمک خدا، هیچ عزت و هیچ سعادتی نصیب هیچ فرد و ملتی نخواهد شد. و کمک الهی هم یک زمینهها و یک موجباتی دارد؛ کما اینکه در دعا عرض میکنیم: «اللّهم انّی اسئلک موجبات رحمتک»(1). از جملهی مهمترین این موجبات رحمت الهی، همین است که مسئولان کشور و مدیران بخشهای مختلف، پیش خدای متعال و مردم احساس تعهد کنند. این احساس هر چه بیشتر بشود و به دنبال خود تلاش و تحرک بهتر و قویتری به وجود آورد، یقیناً رحمت الهی بیشتر شامل حال ما خواهد شد. باید حرکت کنیم و این حرکت را با نیت الهی و با نیت قربت همراه کنیم و بدانیم که در آن صورت، دستگیری خدا و تفضلات الهی حتمی است. حالا ماه رمضان، فرصت مناسبی است؛ چون «لعلّکم تتّقون»(2)؛ اصلاً خدای متعال روزه را با این هدف مقرر فرموده است؛ لااقل یکی از اهداف واجب شدن روزه در این ماه - که شاخصهی مهم این ماه است - همین تحصیل تقواست. در این دعای روزانه، بعد از نمازها میخوانیم: «و هذا شهر عظّمته و کرّمته و شرّفته و فضّلته علی الشّهور»؛(3) خدای متعال این ماه را بر ماههای دیگر، فضیلت داده است. یکی از چیزهایی که این ماه را فضیلت داده، همین «روزه» است؛ یکی از چیزها «نزول قرآن» است؛ یکی از چیزها «شب قدر» است؛ که اینها در همین دعا به عنوان شاخصههای این ماه ذکر شده است. این، ظرف مساعدی برای رشد و نموّ ماست؛ مثل بهار میماند؛ همچنانی که هر کدام از فصول سال، برای تحرکات عالم طبیعت، یک اقتضای طبیعی دارند، همینطور فصولی از سال، مقطعهایی از روزها و شبها و هفتهها و ماهها، یک اقتضائاتی برای رشد و نموّ و تحرک معنوی و باطنی انسانها و تعالی آنها دارند. شب جمعه یک خصوصیتی دارد؛ روز جمعه یک خصوصیتی دارد. از این ساعات، تعجب هم نباید کرد؛ همچنانی که در طبیعت مادی یک خصوصیتی دارند، در این طبیعت معنوی، در روح انسان، در تعالی انسان، در قبول اعمال و در تأثیر اعمال عبادی هم یک خصوصیاتی دارند؛ همانطور که عرض کردیم مثل روز جمعه، شب نیمهی شعبان و اوقاتی که بخصوص از طرف شرع مقدس معین شده است؛ «ایاما معدودات»(4) که دربارهی ماه رمضان است یا ایام ذیحجه و از این قبیل. انتخاب این روزها تصادفی نیست، که حالا ماه رمضان از لحاظ طبیعت و تأثیر با ماه رجب یا ماه ذیقعده یکسان باشد؛ نه، یک خصوصیتی دارد؛ مثل همان خصوصیت فصول که عرض کردیم. از این استفاده کنید. 1 ) مصباح المتهجد ، شیخ طوسی ، ص 61 ؛ فلاح السائل ، سید بن طاووس : ص 172 ؛ بحار الانوار ، علامه مجلسی : ج 83 ص 63 ح 2 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 16 (تعقیب نماز ظهر منقول از متهجد) ؛ مفاتیح الجنان ، ص 18 (تعقیب نماز مغرب منقول از مصباح متهجد) ؛ « لا إله إلا الله العظيم الحليم لا إله إلا الله العزيز رب العرش الكريم الحمد لله رب العالمين اللّهمّ، إنّى أسألك موجبات رحمتك، و عزائم مغفرتك، و الغنيمة من كلّ خير [يا: برّ]، و السّلامة من كلّ إثم، و الفوز بالجنّة، و النّجاة من النّار. اللّهمّ، لا تدع لى ذنبا إلّا غفرته، و لا همّا إلّا فرّجته، و لا غمّا إلّا كشفته، و لا سقما إلّا شفيته، و لا دينا إلّا قضيته، و لا خوفا إلّا آمنته، و لا حاجة إلّا قضيتها بمنّك و لطفك، برحمتك يا أرحم الرّاحمين.» ترجمه : «خداوندا، از تو رحمتهاى لازم و مغفرتهاى حتمى، و بهرهمندى از هر خوبى [يا:نيكى]، و سلامتى از هر گناه، و كاميابى به بهشت، و رهايى از آتش جهنّم را درخواست مىنمايم. خداوندا، هيچ گناهى براى من مگذار مگر اينكه آن را آمرزيده باشى، و نه اندوهى مگر اينكه بر طرف فرموده، و نه ناراحتى و غمى مگر اينكه زدوده باشى، و نه بيمارىاى مگر اينكه بهبودى بخشيده، و نه قرضى مگر اينكه ادا نموده، و نه خوف و هراسى مگر اينكه بخشيده، و نه حاجتى مگر اينكه به منّت و لطف خود برآورده باشى. به رحمتت، اى مهربانترين مهربانان.» 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 183 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ ترجمه : ای افرادی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید. 3 ) إقبالالأعمال،سیدبن طاووس ص 24 ؛ مصباح كفعمی ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی : ص 630 ؛ .... يا علی يا عظيم يا غفور يا شكور يا رحيم أنت الرب العظيم الذی ليس كمثله شيء و هو السميع البصير و هذا شهر عظمته و كرمته و شرفته و فضلته على الشهور و هو الشهر الذی فرضت صيامه علی و هو شهر رمضان الذی أنزلت فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان و جعلت فيه ليلة القدر و جعلتها خيرا من ألف شهر فيا ذا المن فلايمن عليك من علی بفكاك رقبتی من النار فی من تمن عليه و أدخلنی الجنة برحمتك يا أرحم الراحمين ترجمه : ای والا ! ای بزرگ ! ای آمرزنده! ای مهربان ! تويی پروردگار بزرگ. كه همانندی ندارد . و او شنوای ِ بيناست. و براستی كه اين ماهی است كه برهمه ی ماه ها بزرگش داشتی و گراميش كردی و شرافتش بخشيدی و برترش ساختی و همانا این ماهی است كه روزه اش را بر من واجب كردی و آن ماهِ رمضان است كه در آن قرآن را نازل كردی در حالیكه هدایت گر مردم و برهان هايی از هدايت و معيارِ حق از باطل است و در اين ماه شبِ قدر قرار دادی و آن را بهتر از هزار ماه ساختی. پس ای نيكی بخش كه بر تو منتی نيست، بر من منت گذار به رهايیم از آتش در ميانِ كسانی كه بر ایشان منت نهادی و به سبب رحمت و مهربانیت مرا به بهشت وارد نما. ای مهربان ترين مهربانان 4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 184 أَيّامًا مَعدوداتٍ ۚ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا أَو عَلىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَيّامٍ أُخَرَ ۚ وَعَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكينٍ ۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ ۚ وَأَن تَصوموا خَيرٌ لَكُم ۖ إِن كُنتُم تَعلَمونَ ترجمه : چند روز معدودی را (باید روزه بدارید!) و هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد تعدادی از روزهای دیگر را (روزه بدارد) و بر کسانی که روزه برای آنها طاقتفرساست؛ (همچون بیماران مزمن، و پیرمردان و پیرزنان،) لازم است کفّاره بدهند: مسکینی را اطعام کنند؛ و کسی که کارِ خیری انجام دهد، برای او بهتر است؛ و روزه داشتن برای شما بهتر است اگر بدانید! مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامهی نماز - 1385/06/27 عنوان فیش :نماز اولین تبلیغ مشخص شده برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک وقتی در دوران طاغوت و در بعضی از سلولهای زندانهای دشوار و هولناکِ آن رژیم که زندانیهای گوناگونی در آن جا زندانی بودند؛ از زندانیهای مسلمان و با تفکر اسلامی، تا بعضی که با گرایشهای حزبی و ایدئولوژیهای گوناگونی که بهرحال اسمش اسلامی بود، ما شنیده بودیم - شاید خود من به غیر واسط هم شنیده بودم، اگر دیگران هم شنیده بودند که نقل میکردند - که بعضی از اینها میگفتند: چقدر میگویید «حیّ علی الصّلوة»(1) بگویید «حیّ علی الجهاد». فضای مبارزه، این تفکر و این نگاه را به مسائل به وجود آورده که دائم چسبیدهاید به صلوة و مرتب میگویید «حیّ علی الصّلوة، حیّ علی الصّلوة»، خوب بگویید «حیّ علی الجهاد» و مردم را به جهاد فرا بخوانید. اما تجربههای روزگار نشان داد که بیاعتنایی به نماز، چه بر سر یک انسانی و چه بر سر جهاد انسانها میآورد؛ هم جهاد را تعطیل میکند، هم جهت مبارزه را از جهاد بودن خارج میکند و به مبارزهی برای قدرت و برای هوای نفس تبدیل میکند. آن چیزی که مبارزهی یک انسان و چالش یک امت را رنگ جهاد و معنای جهاد میبخشد، همان توجه به خداست، که قوامش به نماز است. لذا اولین واجبی که بر پیغمبر واجب میشود، نماز است؛ اول تبلیغی که برای پیغمبر خدای متعال معین میکند، «و أمر اهلک بالصّلوة» (2) است؛ توصیفی که خدای متعال در درجهی اول برای جامعهی موحد بیان میکند، «الّذین ان مکّنّاهم فی الارض اقاموا الصّلوة» (3) است. این، اهمیت نماز است. 1 ) تهذيبالأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 59 ؛ منلايحضرهالفقيه ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 289 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 5 ، ص 414 ، ح 6966 ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ترجمه : عبدالله بن سنان میگوید از امام صادق (ع) درباره اذان پرسیدم پس امام فرمودند: [این طور] میگویی: «الله اكبر، الله اكبر» «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله» ، «اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله» ، «حی علی الصلاة، حی علی الصلاة» ، «حی علی الفلاح، حی علی الفلاح» ، «حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل» ، «الله اكبر، الله اكبر» ، «لا اله الا الله، لا اله الا الله» 2 ) سوره مبارکه طه آیه 132 وَأمُر أَهلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصطَبِر عَلَيها ۖ لا نَسأَلُكَ رِزقًا ۖ نَحنُ نَرزُقُكَ ۗ وَالعاقِبَةُ لِلتَّقوىٰ ترجمه : خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمیخواهیم؛ (بلکه) ما به تو روزی میدهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست! 3 ) سوره مبارکه الحج آیه 41 الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ ترجمه : همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خداست! مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی - 1385/03/29 عنوان فیش :شکر نعمت موجب برکت الهی و کفران نعمت موجب عذاب الهی کلیدواژه(ها) : صبر, برکت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عزیزان من! من و شما بیش از مردم عادی به این مسائل احتیاج داریم. در بین این وظایف معنویای که ما به عهده داریم، من فکر کردم و دیدم امروز وظیفهی «شکر»، یکی از بزرگترین وظایف ماست. گفتم چند جملهای راجع به شکر صحبت کنم. آیهای که تلاوت کردم، از سورهی ابراهیم - «و اذ تأذّن ربّکم لأن شکرتم لازیدنّکم»(1) - خیلی آیهی مهمی است؛ هم تشویق است، هم تهدید است. اگر شکر کردید، ازدیاد نعمت دنبالش هست و برکات الهی پیدرپی خواهد رسید؛ اگر کفران کردید، عذاب خدا دنبالش است؛ بروبرگرد ندارد؛ هیچ نقطهی استثنایی هم در تاریخ ندارد. اگر یک موردی را شما تصور کنید که پس چطور در فلانجا خدا عذاب شدید خودش را نشان نداد، این کوتاهی تحلیل است و اگر پای تحلیل به میان بیاید، معلوم خواهد شد که هیچ استثناء ندارد. «شکر» چیست؟ شکر، چند پایهی اصلی دارد: اول، شناختن نعمت و توجه پیدا کردن به آن است. آفتِ اول ما این است که به نعمت توجه نمیکنیم؛ نعمت سلامت را جز بعد از مریض شدن و ناقصالعضو شدن نمیفهمیم؛ نعمت جوانی را جز بعد از پیر شدن، درست تشخیص نمیدهیم؛ اشکال کار این است. نعمت امنیت را جز بعد از دچار شدن به ناامنی نمیفهمیم. مردم کوفه، وقتی نعمت امیرالمؤمنین را فهمیدند، که حجاج بالای سرشان آمد؛ مردم مدینه نعمت وجود امیرالمؤمنین و امام حسن را آن روز فهمیدند، که مسلمبنعقبه بالای سرشان آمد، قتلعامشان کرد، زنهاشان را بیناموس کرد، بعد هم گفت همهتان باید اقرار کنید که بردهی یزید هستید. مردم یکی یکی آمدند و جلویش اقرار کردند و هر کس اقرار نکرد، گردنش را زد. آن مردم، آن وقت فهمیدند که حکومت امیرالمؤمنین و حکومت امن و امان و حکومت احترام و تکریمِ به مردم در دورانِ قبل، چقدر ارزش داشته است. دوم، نعمت را از او دانستن. سوم، از خدا سپاسگزار بودن. نه اینکه بگوییم نعمت را خدا داده و وظیفهاش بوده که بدهد؛ نه، بلکه بدهکار بودن در مقابل خدای متعال. و چهارم، این نعمت را به کار گرفتن؛ مثل یک پلّکان. وقتی نعمتی را به شما میدهند، این پلهای از یک نردبان است که پایتان را روی آن گذاشتهاید، تا بالا بروید؛ حالا نوبت پلهی بعدی است. اگر دسترسی به پلهی بعدی پیدا کردهاید، پس این هم یک نعمت است؛ از آن استفاده کنید و پایتان را روی آن بگذارید و بروید بالا. آن کسی که دسترسی به پلّکانِ نردبان پیدا میکند، اما پایش را روی آن نمیگذارد، شکر نکرده است. شما ببینید خود این شکر با این ارکان، چه نعمت بزرگ خدایی است. امام حسین (علیهالسلام) در دعای عرفه عرض میکند که من اگر هر کدام از نعمتهای تو را شکر کنم، خود آن شکر، یک نعمت است؛ پس من اگر تا آخر دهر زنده بمانم، با همهی وجودم گواهی میدهم که شکر یک نعمت تو را نمیتوانم بهجا بیاورم؛ چون همین که آن نعمت را شکر کنم، خود اینکه توفیق شکر پیدا کردهام، یک نعمت دیگر است و باید آن را شکر کنم و همینطور تسلسل پیدا میکند تا ابد. خودِ شکر، یک نعمت است. اولاً، وقتی شکر کردید، این شکر موجب ذکر میشود؛ متوجه خدا میشوید؛ خود شکر انسان را ذاکر میکند. ثانیاً، شکر به ما صبر میدهد. شکر نعمت یکی از خواصش، دادن صبر و پایداری است. در دعا میخوانیم: «اللهم انی اسئلک صبرالشاکرین لک»(2). وقتی شما شکر میکنید، نعمت را میشناسید و موقعیت را درک میکنید؛ امکانی را که خدا در اختیار شما گذاشته است، به یاد میآورید و امیدوار میشوید. این امید، پایداری شما را زیاد میکند. لذا لازمهی شکر، صبر است. یکی از دستاوردهای شکر، قدرت پایداری و ایستادگی در میدانهای دشوار است. یکی از خواص شکر، مغرور نشدن است. بعد هم خدای متعال وعده کرده است افزایش نعمت را؛ «لازیدنّکم» . وعدهی الهی صدق است و ساز و کار روشنی هم دارد. همین که عرض کردیم، نشاندهندهی این است که خودِ شکر، نعمت را زیاد میکند. شکرِ پلهی اول، انسان را به پشتبام میرساند. شکر، وظیفهی ماست. در مقابل شکر چیست؟ کفران نعمت. کفران نعمت، نقطهی مقابل این چیزهاست. به نعمت توجه نکردن و غفلت کردن از اصل نعمت، چیزی است که خیلی از ماها دچارش هستیم؛ یا نعمت را انکار کردن؛ یا آن را از خدا ندانستن؛ یا به نعمت خداداده مغرور شدن، که غرور ملازم با سقوط است و وقتی انسان غرور پیدا کرد، ساقط میشود؛ اینها کفران نعمت است. «و ضرب اللَّه مثلاً قریة کانت امنة مطمئنة یأتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بأنعم اللَّه فاذاقها اللَّه لباس الجوع و الخوف»(3)؛ جامعهای راحت و برخوردار از نعم معنوی و مادی الهی کفران نعمت میکند و خدا ناامنی و تنگدستی را بر او تحمیل میکند. نتیجهی کفران نعمت، این است. ما در درجهی اول، از چه شکر کنیم؟ نمیشود شمرد؛ «و ان تعدّوا نعمت اللَّه لاتحصوها»(4). بنده وقتی دستم فلج شد، متوجه خصوصیاتی شدم؛ دیدم این انگشت من که براحتی حرکت میکند و مثلاً یک زنجیر را دور خودش تکان میدهد و این، خیلی کار سادهای به نظر میآید، از حرفهای دکترها فهمیدم که خودِ این حرکت، معلول چندین تحرک و توانایی مهم در وجود انسان است؛ اما ما غافل بودیم. به هر حال، وقتی نعمت از انسان گرفته میشود، انسان متوجه میشود که همین کار آسان و کوچک، ثمرهی چندین نعمت بزرگ بوده که ما اینطور راحت از آن عبور کردهایم. این، غفلت ماست. این که شما میتوانید راحت به عنوان یک مسئول کشوری - در هر ردهای که هستید - بر اساس فکر دینی و ایمان اسلامی خودتان تصمیم بگیرید؛ این که سیاستهای خارجی بر شما مسلط نیست؛ این که مردم شما را از خود میدانند؛ این که شما اصلاً فرصت پیدا کردهاید در جایگاهی قرار بگیرید که میتواند منشأ اثر باشد؛ این که از دست یازدیدنِ به اموال عمومی پرهیز میکنید؛ این که گناه برای شما روان و آسان نیست، اگر بخواهیم از این طور نعمتها بشماریم، جزو هزارها نعمتی است که خدای متعال در اختیار ما قرار داده است؛ ولی ما نعمتها را نمیشناسیم. به نظر من اولین نعمتی که باید امروز ما خدا را به خاطر آن شکر کنیم، عزت و استقلال ملی است. 1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 7 وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّكُم لَئِن شَكَرتُم لَأَزيدَنَّكُم ۖ وَلَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ ترجمه : و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!» 2 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، 802 ؛ اقبال الاعمال،طوسی، ص 643 ؛ المصباح للكفعمي، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص 528 ؛ بحار الانوار،مجلسی،ج95ص389ح1 ؛ مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 132 (دعای مسجد صعصعه در هر روز ماه رجب) ؛ قُلْ فِی رَجَبٍ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِيرُ أَنْتَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِی وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِی وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِی يَا قَوِيُّ يَا عَزِيزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ وَ اكْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يَدْعُوَ أَيْضاً بِهَذَا الدُّعَاءِ كُلَّ يَوْمٍ اللَّهُمَّ يَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِيمَةِ وَ الْمَوَاهِبِ الْعَظِيمَةِ وَ الْأَيَادِی الْجَمِيلَةِ وَ الْعَطَايَا الْجَزِيلَةِ يَا مَنْ لَا يُنْعَتُ بِتَمْثِيلٍ وَ لَا يُمَثَّلُ بِنَظِيرٍ وَ لَا يُغْلَبُ بِظَهِيرٍ يَا مَنْ خَلَقَ فَرَزَقَ وَ أَلْهَمَ فَأَنْطَقَ وَ ابْتَدَعَ فَشَرَعَ وَ عَلَا فَارْتَفَعَ وَ قَدَّرَ فَأَحْسَنَ وَ صَوَّرَ فَأَتْقَنَ وَ احْتَجَّ فَأَبْلَغَ وَ أَنْعَمَ فَأَسْبَغَ وَ أَعْطَى فَأَجْزَلَ وَ مَنَحَ فَأَفْضَلَ يَا مَنْ سَمَا فِی الْعِزِّ فَفَاتَ خَوَاطِرَ «23» الْأَبْصَارِ وَ دَنَا فِی اللُّطْفِ فَجَازَ هَوَاجِسَ الْأَفْكَارِ يَا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْمِلْكِ فَلَا نِدَّ لَهُ فِی مَلَكُوتِ سُلْطَانِهِ وَ تَفَرَّدَ بِالْآلَاءِ وَ الْكِبْرِيَاءِ فَلَا ضِدَّ لَهُ فِی جَبَرُوتِ شَأْنِهِ يَا مَنْ حَارَتْ فِی كِبْرِيَاءِ هَيْبَتِهِ دَقَائِقُ لَطَائِفِ الْأَوْهَامِ وَ انْحَسَرَتْ دُونَ إِدْرَاكِ عَظَمَتِهِ خَطَائِفُ أَبْصَارِ الْأَنَامِ يَا مَنْ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِهَيْبَتِهِ وَ خَضَعَتِ الرِّقَابُ لِعَظَمَتِهِ وَ وَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خِيفَتِهِ أَسْأَلُكَ بِهَذِهِ الْمِدْحَةِ الَّتِی لَا تَنْبَغِی إِلَّا لَكَ وَ بِمَا وَأَيْتَ بِهِ عَلَى نَفْسِكَ لِدَاعِيك مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِمَا ضَمِنْتَ الْإِجَابَةَ فِيهِ عَلَى نَفْسِكَ لِلدَّاعِينَ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ أَبْصَرَ النَّاظِرِين ترجمه : معلی بن خنیس از امام صادق (ع) روایت كرد كه امام فرمود در ماه رجب بگو: خدایا من از تو صبر كسانی كه شكرگزار تو هستند و عمل و رفتار افرادی كه از تو می ترسند و یقین كسانی كه عبادت تو را انجام می دهند، را در خواست می كنم. خدایا همانا كه تو والا و بزرگ هستی و من بنده بیچاره و تهیدستم، و تو توانگر ستایش شده هستی و من بنده خوار و ذلیل هستم. خداوندا بر محمد و خاندانش درود بفرست و بر فقر من بوسیله توانگریت، و نادانیم را به بردباریت، و ناتوانیم به توانایت ببخش. ای نیرومند و ای توانا. خدایا بر محمد و خاندان برگزیده و پسندیده اش درود بفرست و ای مهربان ترین مهربانان از آنچه از كار دنیا و آخرت برایم مهم است مرا كفایت كن. و مستحب است هر روز این دعا را بخواند: خداوندا ای صاحب نعمت های فراوان و پخش شده و رحمت گسترده و قدرت همه جانبه و نعمت های كلان و بخشش های بزرگ و احسان های نیكو و دهش های فراوان، ای كسی كه به مثل وصف نشوی و به همتا و مانندی مانند نگردی و سبب كمك وپشتیبانی شكست نمی خوری، ای كسی كه آفریدی و روزی دادی و الهام كردی و گویا نمودی و ایجاد نمودی و آغاز نمودی و والا گشتی و اوج گرفتی و اندازه گرفتی و زیبا گرداندی و تصویرگری كردی و استوار ساختی و اقامه دلیل نمودی و آن را رساندی و نعمت دادی و كامل و فراوان گردانیدی و احسان نمودی و افزودی و بخشیدی و زیاد گردی. ای كسی كه آنچنان در بزرگی والا گشتی كه اندیشه های دیده ها محو و نابود گشت و آنقدر لطیف هستی كه از خیالات فكرها نیز می گذرد (به آن نمی رسد) ای كسی كه در فرمانروایی یكتا هستی و در جایگاه قدرتت همتایی برای او نیست و در نعمت ها و بزرگی ها یگانه است و در بزرگی مقامش نظیری برای او نیست. ای كسی كه در عظمت هیبتت نازك بینی ها و نكته سنجی های اندیشه ها سرگشه و حیرانند و دیده هاى تیزبینان در مقام ادراك عظمتش وامانده است. ای كسی كه چهره ها از هیبتت به زیر است و گردن ها در مقابل بزرگیت خمیده و خاشع است و دلها از خوف تو ترسان است، از تو می خواهم به خاطر این مدح را كه فقط سزاوار توست و به آنچه برای خواهان خویش از مومنان عهده دار شدی و به آنچه اجابت را بر خویش برای خواهان ضمانت نمودی ای شنوا ترین شنوندگان و ای بیناترین بینندگان و ای سریع ترین حسابرسان و ای صاحب نیروی استوار بر محمد، پایان و نگین پیامبران و بر خاندانش درود فرست و در این 3 ) سوره مبارکه النحل آیه 112 وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَريَةً كانَت آمِنَةً مُطمَئِنَّةً يَأتيها رِزقُها رَغَدًا مِن كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَت بِأَنعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الجوعِ وَالخَوفِ بِما كانوا يَصنَعونَ ترجمه : خداوند (برای آنان که کفران نعمت میکنند،) مثلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزیش از هر جا میرسید؛ امّا به نعمتهای خدا ناسپاسی کردند؛ و خداوند به خاطر اعمالی که انجام میدادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید! 4 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 34 وَآتاكُم مِن كُلِّ ما سَأَلتُموهُ ۚ وَإِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللَّهِ لا تُحصوها ۗ إِنَّ الإِنسانَ لَظَلومٌ كَفّارٌ ترجمه : و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است! 4 ) سوره مبارکه النحل آیه 18 وَإِن تَعُدّوا نِعمَةَ اللَّهِ لا تُحصوها ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفورٌ رَحيمٌ ترجمه : و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمیتوانید آنها را احصا کنید؛ خداوند بخشنده و مهربان است! مربوط به :بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1385/03/14 عنوان فیش :نصرت الهی برای نصرتکنندگان دین او کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حضرت امام حسین(علیه السلام), نصرت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عامل اصلی پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنی، به یک حقیقت قرآنی، با همهی وجود، با همهی دل، ایمان آورد و با همهی توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنی همان چیزی است که در این آیهی شریفهی «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم»(1) و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمی بردارید، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنی و یک حقیقت است؛ یک قانونی الهی است. نصرت خدا به معنای نصرت دین اوست. دین خدا، فقط طهارت و نجاست نیست، فقط اعمال ظاهری دینی نیست؛ دین خدا یعنی برنامهی سعادت بشر در دنیا و آخرت. این برنامه همانطور که ضامن رشد و اعتلای معنوی جوامع بشری است، ضامن زنده کردن استعدادهای فکری و رشد دادن به شخصیت و تواناییهای آنها هم هست. دین خدا همچنانی که به معنویت نظر دارد، به زندگی دنیایی انسان هم نظر دارد و برای خوشبختی انسان برنامه دارد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه، هدف از بعثت نبی مکرم اسلام را اینگونه معین میکند: «لیثیروا لهم دفائن العقول»(2)؛ تا گنجینههای خرد را در درون مردم استخراج کند و به فعلیت برساند. در زیارت اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) هم میخوانیم: «لیستنقذ عباده من الجهالة و حیرة الضلالة»(3)؛ قیام حسینی برای این است که ابرهای جهل و غفلت را از افق زندگی انسانها برطرف کند و آنها را عالم کند؛ آنها را به هدایت حقیقی برساند. نصرت خدای متعال در واقع معنایش این است که در جهت احیای سنتهای الهی قدم برداریم؛ در طبیعت و جامعه اثر بگذاریم؛ در بیدار کردن فطرتها اثر بگذاریم؛ برای نجات انسان از مجموعهی عوامل بدبختی و تیرهروزی تلاش کنیم. این، نصرت ماست برای دین خدا. امام برای نجات و رهایی کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنی را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خدای متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتی را که خودمان دربارهی دین خدا میکنیم - نسبت این را - با نصرتی که خدا میکند، اگر بخواهیم بسنجیم، از نسبت یک به صد و یک به هزار هم بیشتر است. ما یک قدم برمیداریم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتی شامل حال ما میکند، در حقیقت صد و هزار قدم ما را به جلو میبرد. بنابراین، فاصلهی بین نصرت ما و نصرت خدا، بسیار زیاد است. 1 ) سوره مبارکه محمد آیه 7 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد. 2 ) خطبه 1 : از خطبههاى آن حضرت است كه در آن ابتداى آفرينش آسمان و زمين و آدم را توضيح مىدهد و يادى از حج مىكند الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ: أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ لْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَا مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ خلق العالم أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا: ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ. خلق الملائكة ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ صفة خلق آدم ( عليهالسلام ) ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ اختيار الأنبياء وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ مبعث النبي إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ( صلىاللهعليهوآلهوسلم )لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ ( صلىاللهعليهوسلم )لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً ( صلىاللهعليهوآله ) وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ القرآن و الأحكام الشرعية كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ و منها في ذكر الحج وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ ترجمه : خداى را سپاس كه گويندگان به عرصه ستايشش نمىرسند و شماره گران از عهده شمردن نعمتهايش بر نيايند و كوشندگان حقّش را ادا نكنند خدايى كه انديشههاى بلند او را درك ننمايند، و هوشهاى ژرف به حقيقتش دست نيابند، خدايى كه اوصافش در چهار چوب حدود نگنجد، و به ظرف وصف در نيايد، و در مدار وقت معدود، و مدت محدود قرار نگيرد. با قدرتش خلايق را آفريد، و با رحمتش بادها را وزيدن داد، و اضطراب زمينش را با كوهها مهار نمود. آغاز دين شناخت اوست، و كمال شناختش باور كردن او، و نهايت از باور كردنش يگانه دانستن او، و غايت يگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اينكه هر صفتى گواه اين است كه غير موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر اين است كه غير صفت است. پس هر كس خداى سبحان را با صفتى وصف كند او را با قرينى پيوند داده، و هر كه او را با قرينى پيوند دهد دوتايش انگاشته، و هر كه دوتايش انگارد داراى اجزايش دانسته، و هر كه او را داراى اجزاء بداند حقيقت او را نفهميده، و هر كه حقيقت او را نفهميد برايش جهت اشاره پنداشته، و هر كه براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر كه محدودش بداند چون معدود به شمارهاش آورده، و كسى كه گويد: در چيست حضرتش را در ضمن چيزى در آورده، و آن كه گفت: بر فراز چيست آن را خالى از او تصور كرده. ازلى است و چيزى بر او پيشى نجسته، و نيستى بر هستىاش مقدم نبوده، با هر چيزى است ولى منهاى پيوستگى با آن، و غير هر چيزى است امّا بدون دورى از آن، پديد آورنده موجودات است بىآنكه حركتى كند و نيازمند به كار گيرى ابزار و وسيله باشد، بيناست بدون احتياج به منظرگاهى از آفريدههايش، يگانه است چرا كه او را مونسى نبوده تا به آن انس گيرد و از فقدان آن دچار وحشت شود. آفرينش جهان بىسابقه ماده و مواد مخلوقات را لباس هستى پوشاند، و آفرينش را آغاز كرد، بدون به كار گيرى انديشه و سود جستن از تجربه و آزمايش، و بدون آنكه حركتى از خود پديد آورده، و فكر و خيالى كه ترديد و اضطراب در آن روا دارد. موجودات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحويل داد، و بين اشياء گوناگون ارتباط و هماهنگى برقرار كرد، ذات هر يك را اثر و طبيعتى معين داد، و آن اثر را لازمه وجود او نمود، در حالى كه به تمام اشياء پيش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام كارشان محيط و آگاه، و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه و آشنا بود. سپس خداى سبحان جوها را شكافت، و اطراف آن را باز گشود، و فضاهاى خالى را در آن ايجاد كرد. آن گاه آبى را كه امواجش در هم شكننده، و خود انبوه و متراكم بود در آن فضاى باز شده روان نمود. آن را بر پشت بادى سخت وزان و جنباننده و بر كننده و شكننده بار كرد، به آن باد فرمود تا آب را از جريان باز دارد، و آن را بر نگهدارى آب تسلط داد، و باد را براى حفظ حدود و جوانب آب قرين گماشت. فضا در زير باد نيرومند گشاده و باز، و آب جهنده بالاى سر آن در جريان. سپس باد ديگرى به وجود آورد كه منشأ وزش آن را مهار كرد، و پيوسته ملازم تحريك آبش قرار داد، و آن را به تندى و زانيد، و از جاى دورش بر انگيخت، آن را به برهم زدن آب متراكم، و بر انگيختن امواج درياها فرمان داد. باد فرمان گرفته آب را همچون مشك شير كه براى گرفتن كره بجنبانند به حركت آورد، و آن گونه كه در فضاى خالى مىوزد بر آن سخت وزيد، اولش را به آخرش، و ساكنش را به متحركش بر مىگرداند، تا آنكه انبوهى از آب به ارتفاع زيادى بالا آمد، و آن مايه متراكم كف كرد، آن گاه خداوند آن كف را در هواى گشاده و فضاى فراخ بالا برد، و آسمانهاى هفتگانه را از آن كف ساخت، پايينترين آسمان را به صورت موجى نگاه داشته شده، و بالاترين آن را به صورت سقفى محفوظ و طاقى بر افراشته قرار داد، بدون ستونى كه آنها را بر پا دارد، و بى ميخ و طنابى كه نظام آنها را حفظ كند. آن گاه آسمان را به زيور ستارگان و روشنى كواكب درخشان آرايش داد، و آفتاب فروزان و ماه درخشان را در آن كه فلكى گردان و سقفى روان و صفحهاى جنبان بود روان ساخت آفرينش فرشتگان سپس ميان آسمانهاى بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر كرد. گروهى در سجدهاند و آنان را ركوعى نيست، برخى در ركوعند بدون قدرت بر قيام، و عدهاى بدون حركت از جاى خود در حال قيامند، و شمارى منهاى ملالت و خستگى در تسبيحاند، خواب در ديده، بيهوشى در عقل، سستى در كالبد، و غفلت فراموشى به آنان راه ندارد. و برخى امين وحى خداوند، و زبان گويا به سوى پيامبران، و واسطه اجراى حكم و امر حقاند. گروهى محافظان بندگان از حوادث، و دربانان درهاى بهشتهايند. بعضى قدمهايى ثابت در قعر زمينها، و گردنهايى بالاتر از برترين آسمان، و هيكلهايى از پهندشت هستى گستردهتر، و دوشهايى مناسب پايههاى عرش دارند، ديدگانشان در برابر عظمت عرش به زير افتاده، و در زير آن جايگاه در بالهاى خود پيچيدهاند، بين آنان و موجودات ما دونشان حجابهايى از عزت و پردههايى از قدرت افكنده شده، در خيال خود براى خداوند صورتى تصوير ننمايند، و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نينگارند، و به اماكن محدودش نسازند، و او را به همانند و امثال اشاره نكنند قسمتى از اين خطبه در وصف آفرينش آدم (ع) سپس خداوند سبحان از قسمتهاى سخت و نرم و شيرين و شور زمين خاكى را جمع كرد و بر آن آب پاشيد تا پاك و خالص شد، آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده در آورد، سپس از آن گل صورتى پديد كرد داراى جوانب گوناگون و پيوستگىها، و اعضاى مختلفه و گسيختگىها. آن صورت را خشكاند تا خود را گرفت، و محكم و نرم ساخت تا خشك و سفالين شد، و او را تا زمان معين و وقت مقرر به حال خود گذاشت. سپس از دم خود بر آن ماده شكل گرفته دميد تا به صورت انسانى زنده در آمد داراى اذهان و افكارى كه در جهت نظام حياتش به كار گيرد، و اعضايى كه به خدمت گيرد، و ابزارى كه زندگى را بچرخاند، و معرفتش داد تا بين حق و باطل تميز دهد و مزهها و بوها و رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم باز شناسد، در حالى كه اين موجود معجونى بود از طينت رنگهاى مختلف، و همسانهايى نظير هم، و اضدادى مخالف هم، و اخلاطى متفاوت با هم، از گرمى و سردى و رطوبت و خشكى و ناخوشى و خوشى. از فرشتگان خواست به اداى امانتى كه نزد آنان داشت، و وفا به عهدى كه به آنان سفارش كرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنى براى اكرام به او اقدام نمايند، در آن وقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده كنيد. همگان سجده كردند جز ابليس» كه غرور و تكبر او را گرفت، و بدبختى بر او چيره شد، و به آفريده شدنش از آتش احساس عزت و برترى نمود، و به وجود آمده از خاك خشكيده را پست و بىمقدار شمرد. خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و به كمال رساندن آزمايش و به انجام رسيدن وعدهاش مهلت داد، به او گفت: «تو از كسانى هستى كه تا وقت معين مهلت در اختيار آنان است». آن گاه آدم را در سرايى كه عيشش بىزحمت در اختيار بود ساكن كرد، و جايگاهش را به امنيت آراست، و او را از ابليس و دشمنى او ترساند. اما دشمنش به جايگاه زيباى او و همنشينىاش با نيكان رشك برد و او را بفريفت. آدم (به وسوسه دشمن) يقين را به ترديد، و عزم محكم را به دو دلى، و شادى را به ترس جابجا كرد، و ندامت را به خاطر فريب خوردن به جان خريد. آن گاه خداوند سبحان در توبه را به رويش گشود، و كلمه رحمت را به او تلقين كرد، و باز گشت به بهشت را به او وعده داد، سپس او را به اين دنيا كه محل آزمايش و از دياد نسل است فرود آورد گزينش پيامبران خداوند سبحان پيامبرانى از فرزندان آدم برگزيد كه در برنامه وحى، و امانت دارى در ابلاغ رسالت از آنان پيمان گرفت، آن زمان كه اكثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبديل نموده، و به حق او جهل ورزيدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شياطين آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ايشان را با حق بريدند. پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را بر انگيزانند، و نشانههاى الهى را به آنان بنمايانند: از اين بلند آسمان كه بر بالاى سرشان افراشته، و زمين كه گهواره زير پايشان نهاده، و معيشتهايى كه آنان را زنده مىدارد، و اجلهايى كه ايشان را به دست مرگ مىسپارد، و ناگواريهايى كه آنان را به پيرى مىنشاند، و حوادثى كه به دنبال هم بر آنان هجوم مىآورد. خداوند سبحان بندگانش را بدون پيامبر، يا كتاب آسمانى، يا حجتى لازم، يا نشان دادن راه روشن رها نساخت. پيامبرانى كه كمى عددشان، و كثرت تكذيب كنندگانشان آنان را از تبليغ باز نداشت، از پيامبر گذشتهاى كه او را از نام پيامبر آينده خبر دادند، و پيامبر آيندهاى كه پيامبر گذشته او را معرفى كرد. بر اين منوال قرنها گذشت، و روزگار سپرى شد، پدران در گذشتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند مبعث پيامبر اسلام (ص) تا خداوند محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را براى به انجام رساندن وعدهاش، و به پايان بردن مقام نبوت مبعوث كرد، در حالى كه قبولى رسالت او را از تمام انبيا گرفته بود، نشانههايش روشن، و ميلادش با عزت و كرامت بود. در آن روزگار اهل زمين مللى پراكنده، داراى خواستههايى متفاوت، و روشهايى مختلف بودند، گروهى خدا را تشبيه به مخلوق كرده، عدهاى در نام او از حق منحرف بوده، و برخى غير او را عبادت مىنمودند. چنين مردمى را به وسيله پيامبر از گمراهى به هدايت رساند، و به سبب شخصيّت او از چاه جهالت به در آورد. آن گاه لقايش را براى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اختيار كرد و جوار خود را براى او پسنديد، با فراخواندنش از اين دنيا به او اكرام نمود، و براى او فردوس اعلا را به جاى قرين بودن به ابتلائات و سختيها بر گزيد، و او را كريمانه به سوى خود برد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و آن حضرت (به وقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبياء گذشته در امت خود به وديعت نهادند در ميان شما به وديعت نهاد، كه پيامبران امتها را بدون راه روشن، و نشانه پا برجا، سر گردان و رها نگذاشتند قرآن و احكام شرعى اين وديعت كتاب پروردگارتان در ميان شماست، كه حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امر آزاد و غير آزادش، خاص و عامش، پندها و امثالش، مطلق و مقيّدش، و محكم و متشابهش را بيان كرد، مبهمش را تفسير نمود، و مشكلاتش را توضيح داد. برابر با پيمانى كه از بندگان گرفته تحصيل آگاهى به قسمتى از قرآن واجب، و دانستن رموز برخى ديگر از آيات لازم نيست، وجوب احكامى در قرآن معين، و نسخ آن در حديث روشن است، و قسمتى از مسائل اجرايش بنا بر سنت واجب، و تركش بنا بر قرآن آزاد است. وجوب برخى از احكام تا زمانى معين ثابت، و پس از انقضاء مدت زائل شدنى است. بين گناهان كبيره كه بر آن وعده عذاب داده، و معاصى صغيره كه اميد مغفرت در آن است تفاوت گذاشته، و ميان آنچه اجراى اندكش مقبول، و ترك بسيارش آزاد است فرق نهاده قسمتى از اين خطبه در باره حج زيارت خانه خود را كه قبله مردم قرار داده بر شما واجب نموده، كه مشتاقان چون چهارپايان به آب رسيده به آن هجوم مىكنند، و همانند كبوتران به آن پناه مىبرند. حج را نشانه خاكسارى در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خداونديش قرار دارد. شنوندگانى از عبادش را برگزيد كه دعوتش را لبيك گفتند، و سخن او را تصديق نمودند، در آنجا كه پيامبران او به عبادت برخاستند ايستادند، و بين خود و فرشتگانى كه گرداگرد عرش مىگردند شباهت ايجاد كردند، در تجارتخانه عبادت او سودها تحصيل مىكنند، و به وعدهگاه مغفرت او شتابان روى مىآورند. خداى سبحان كعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زيارتش را فرض، و حقّش را لازم، و رفتن به سويش را بر شما واجب نمود، و اعلام كرد: «بر آنان كه توانايى رفتن دارند زيارت بيت واجب است، و آن كه با روى گرداندن كفر ورزد بداند كه خدا از او و همه جهانيان بى نياز است» 3 ) تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی ج 6 ص 113؛ قَالَ لِی مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِی زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِی طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ترجمه : صفوان بن جمال ساربان گفت كه مولایم امام صادق (ع) در مورد زیارت اربعین به من فرمودند كه در هنگامی كه روز بلند شده باشد، زیارت می كنی و می گویی: درود بر ولی و محبوب خداوند، درود بر دوست و برگزیده خدا، درود بر دوست پاكباز خدا و پسر دوست پاكباز خدا، سلام و درود بر حسین مظلوم و شهید، سلام بر گرفتار اندوه ها و كشته اشك ها. خدایا من گواهی می دهم كه او دوست تو و فرزند دوست توست و [گواهی می دهم] او دوست شایسته تو و فرزند دوست شایسته توست كه به كرامت تو نایل آمد، او را با [مقام] شهادت گرامی داشتی و خوشبختی را به او ارزانی داشتی و با تولدی پاك او را برگزیدی و او را سروری از سروران و رهبری از رهبران و مدافعی از مدافعان قرار دادی و میراث های پیامبران به او بخشیدی و از اوصیایی كه حجت تو بر خلق هستند قرار دادی در دعوت نهایت تلاش خود را كرد(جای بهانه برای كسی نگذاشت) و پند و اندرز ها نمود و جان خود را در راه تو بخشید تا بندگانت از نادانی و سرگردانی در بیراهه نجات دهد. و كسانی كه دنیا آنان را فریفته بود علیه او همدست شدند و بهره خود را به كمترین و پست ترین مقدار ممكن فروختند و آخرت خود را به كمترین بها خریدند[ازدست دادند] و تكبر كردند و در هوس های خود سقوط كردند و پیامبرت را به خشم آوردند و پیرو بندگانی از تو شدند كه تفرقه انداز و منافق و گنهكار بودند،كسانی كه سزاوار آتشند، پس در راه تو صبورانه با آنان جهاد كرد تا آنكه در راه بندگی تو خونش ریخته شد و حریم [خانه و خاندانش] مباح شمرده شد، پس خداوندا آنان را به سخت ترین شكل لعن و نفرین كن و آنان را به دردناك ترین عذاب ها عذاب كن. درود بر تو ای پسر رسول خدا درود بر تو ای پسر سرور بزرگان، گواهی میدهم كه همانا تو امین خدا و پسر امین خدایی، سعادتمندانه زندگی كردی و ستایش شده وستوده عمر را گذراندی و گمنام، مظلوم و شهید از دنیا رفتی. و گواهی میدهم كه خداوند به آنچه به تو وعده داده است وفا می كند و هرآنكس كه تو را تنها گذاشت نابود می كند و آنكس كه تو را كشت عذاب می كند. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1385 - 1385/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). امسال، اول فروردین با ایّام اربعین حسینی همراه است. اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفههای عاشورایی در اربعین شکفته شد. اولین جوششهای چشمهی جوشان محبت حسینی - که شطّ همیشه جاری زیارت را در طول این قرنها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد. مغناطیس پُرجاذبهی حسینی، اولین دلها را در اربعین به سوی خود جذب کرد؛ رفتن جابربنعبداللَّه و عطیّه به زیارت امام حسین در روز اربعین، سرآغاز حرکت پُربرکتی بود که در طول قرنها تا امروز، پیوسته و پیدرپی این حرکت پُرشکوهتر، پُرجاذبهتر و پُرشورتر شده است و نام و یاد عاشورا را روزبهروز در دنیا زندهتر کرده است. تصادف اول فروردین با اربعین حسینی، در حقیقت تقارن دو فروردین است؛ تقارن دو بهار است. ضمن تسلیت به همهی مؤمنین و همهی شیعیان و مسلمانان به مناسبت اربعین حسینی، عید نوروز و آغاز بهار را به ایرانیان و به دیگر ملتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند، تبریک عرض میکنم؛ بالخصوص به ایثارگران کشورمان و به خانوادههای مجاهد و ایثارگری که با همهی وجود و توان خود، در راه اعتلای اسلام و ایران تلاش کردند. خوشبختانه کشور با قطع نظر از بهار طبیعت، در بهار امید و حرکت و نشاط است. روی کار آمدن یک دولت مردمی، و حماسهی خدمترسانی و شور و نشاط جوانان در عرصههای مختلف، کشور را در فروردینی از امید و نشاط قرار داده است؛ و عید واقعی برای هر ملت، چنین وضعیتی است. اینها همه از برکات مشارکت عمومی و همبستگی ملی است که ملت ایران در سال 84 آن را سرلوحهی کار و تلاش خود قرار داد. موفقیتهای ملت - چه در زمینهی حضور مردمی و مشارکت عمومی، چه در نشان دادن شاخصهای همبستگی ملی - در سال 84 درخشان بود. انتخابات پُرشکوه و حضور مردمی پُرشور و تشکیل یافتن یک دولت برخاستهی از مردم و متعهد به خدمترسانی؛ و پیشرفتها و موفقیتهایی در زمینههای گوناگون در کشور، از موفقیتهای بزرگ ملت ما در سال 84 بود. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیهالسّلام) - 1384/10/29 عنوان فیش :توجه به نور بودن علم، از جملهی شؤون دانشگاه اسلامی کلیدواژه(ها) : دانشگاه اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اما راجع به دانشگاه امام صادق(ع)؛ ببینید آقایان! دانشگاه امام صادق یک پدیدهی ممتاز است؛ صرفاً یک دانشگاه مثل بقیهی دانشگاهها نیست که فقط میخواهند دانشجو و عالم تربیت کنند؛ این هم هست؛ منتها علاوهی بر این، میخواهد از همه جهت، یک الگوی دانشگاه اسلامی باشد؛ از جهت انگیزههای ایمانی، رعایتهای عملی و رفتاری، و عشق به علم و علمآموزیِ عاشقانه و مؤمنانه. اینکه امام میفرماید: «من دوست داشتم بر سر شاگردان تازیانهها بلند میشد، برای اینکه اینها را به علم بکشانند»،این معنایش چیست؟ علم را اسلام قدسیت بخشیده، علم یک امر مقدس است؛ دنبال علم رفتن دارای قدسیت است. اینطور نیست که علم مثل هر ابزار دیگری، فقط وسیلهای برای پول در آوردن باشد - حالا پول هم از آن در میآید - اما قدسیت علم باید حفظ شود؛ «العلم نور»(1)؛ نور بودن علم باید مورد نظر باشد و از جملهی شؤون دانشگاه اسلامی، یکی همین است. همه خیال میکنند دانشگاه اسلامی که میگوییم، یعنی حجابها اینطوری باشد، پسرها آستین کوتاه نپوشند و زلفها بلند نباشد؛ اینها که معنای دانشگاه اسلامی نیست! دانشگاه اسلامی از لحاظ ایمان، انگیزه، شور مقدس، رفتار اسلامی و علمآموزی مؤمنانه، اینها شرط دانشگاه اسلامی است. 1 ) منية المريد فی أدب المفيد و المستفيد ، شهید ثانی ص 167؛ كما قال الصادق ع ليس العلم بكثرة التعلم و إنما هو نور يقذفه الله تعالى فی قلب من يريد الله أن يهديه ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت - 1384/07/17 عنوان فیش :پهن شدن سفره ضیافت الهی در ماه رمضان کلیدواژه(ها) : ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک جمله هم راجع به این شبها و روزها عرض کنیم. من میخواهم به شما برادران و خواهران عرض کنم، اینکه میگویند ماه رمضان، ماه ضیافت الهی است و سفرهی ضیافت الهی پهن است، محتویات این سفره چه چیزهایی است؟ محتویات این سفره که من و شما باید از آن استفاده کنیم، یکیاش روزه است؛ یکیاش فضیلت قرآن است - قرآن را گذاشتند در این سفرهی با فضیلتِ زیاد، بیش از ایام دیگر؛ و به ما گفتند که تلاوت قرآن کنید - یکیاش همین دعاهایی است که میخوانیم؛ «یا علی و یا عظیم»(1)، دعای افتتاح(2)، دعای ابوحمزه(3)؛ اینها همان مائدههایی است که سر این سفره گذاشته شده. بعضی هستند که وقتی از کنار سفره رد میشوند، اینقدر حواسشان پرت است و متوجهی جاهای دیگرند که اصلاً سفره را نمیبینند. داریم کسانی را که اصلاً سفرهی ماه رمضان را نمیبینند؛ یادشان نیست که ماه رمضانی آمد و رفت. بعضی هستند که سفره را میبینند، اما به خاطر همان سرگرمیها و اشتغال، وقت ندارند سر این سفره بنشینند؛ میخواهند سراغ یک سرگرمی بروند؛ کار دیگری دارند - دنبال دکان، دنبال کار، دنبال دنیا، دنبال شهوات - مجال اینکه سر این سفره بنشینند و از آن بهره ببرند، ندارند. بعضی دیگر هم هستند که نه، سر سفره مینشینند، سفره را میبینند، قدرش را هم میدانند؛ لیکن آدمهای خیلی قانعیاند؛ به کم قناعت میکنند؛ لقمهیی برمیدارند و میروند؛ نمینشینند پای سفره، خودشان را بهرهمند و سیراب کنند و از آنچه در سفره هست، خود را محظوظ کنند؛ لقمهی مختصری برمیدارند و میروند. بعضی هستند که احساس بیمیلی میکنند؛ یعنی اشتهایشان تحریک نمیشود؛ به خاطر اینکه غذای پوچِ بیهودهیی را خوردهاند و پای سفرهی ضیافتی که رنگین و جذاب و مقوی است، اصلاً اشتها ندارند. بعضی هم هستند که نه، در حد اشتها - که اشتهاشان هم زیاد است - از این سفره استفاده میکنند و واقعاً سیر نمیشوند؛ چون مائده، مائدهی معنوی است. تمتع به این مائده، فضیلت است؛ چون فتوح و انفتاح و تعالی روح انسانی است، هر چه انسان از این مائده بیشتر استفاده کند، روح انسان تعالی بیشتری پیدا میکند و به هدف خلقت نزدیکتر میشود. این، غیر از موائد جسمانی است. مائدهی جسمانی برای رفع نیازی است که بشود انسان بدن را راه ببرد. زیادهروی در آن، یک اشتباه و خطاست؛ یک غلط است. در مائدهی روحی و معنوی اینطور نیست؛ چون اصلاً خلقت ما برای تعالی معنوی و تعالی روحی است. مائدهی روحی چیزی است که این تعالی را برای ما امکانپذیر، تسهیل و محقق میکند. بنابراین هر چه بیشتر بتوانیم استفاده کنیم، باید بکنیم. 1 ) إقبالالأعمال،سیدبن طاووس ص 24 ؛ مصباح كفعمی ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی : ص 630 ؛ .... يا علی يا عظيم يا غفور يا شكور يا رحيم أنت الرب العظيم الذی ليس كمثله شيء و هو السميع البصير و هذا شهر عظمته و كرمته و شرفته و فضلته على الشهور و هو الشهر الذی فرضت صيامه علی و هو شهر رمضان الذی أنزلت فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان و جعلت فيه ليلة القدر و جعلتها خيرا من ألف شهر فيا ذا المن فلايمن عليك من علی بفكاك رقبتی من النار فی من تمن عليه و أدخلنی الجنة برحمتك يا أرحم الراحمين ترجمه : ای والا ! ای بزرگ ! ای آمرزنده! ای مهربان ! تويی پروردگار بزرگ. كه همانندی ندارد . و او شنوای ِ بيناست. و براستی كه اين ماهی است كه برهمه ی ماه ها بزرگش داشتی و گراميش كردی و شرافتش بخشيدی و برترش ساختی و همانا این ماهی است كه روزه اش را بر من واجب كردی و آن ماهِ رمضان است كه در آن قرآن را نازل كردی در حالیكه هدایت گر مردم و برهان هايی از هدايت و معيارِ حق از باطل است و در اين ماه شبِ قدر قرار دادی و آن را بهتر از هزار ماه ساختی. پس ای نيكی بخش كه بر تو منتی نيست، بر من منت گذار به رهايیم از آتش در ميانِ كسانی كه بر ایشان منت نهادی و به سبب رحمت و مهربانیت مرا به بهشت وارد نما. ای مهربان ترين مهربانان 2 ) تهذیب الاحكام، شیخ طوسی، ج 3، ص 106 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 577 ؛ اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 58 ؛ بلد الامین، ابراهیم بن علی عاملی كفعمی، ص 193 . « ... وَ تَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ أَوَّلِ الشَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ وَ هُو اللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِكَ وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّكَ وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِی مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ وَ أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِينَ فِی مَوْضِعِ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَة ... » ترجمه : امام كاظم علیه السلام فرمودند: در هر شب از ماه رمضان، از ابتدای ماه تا آخر آن، این دعا را بخوان: خدايا من ستايش را به وسيله حمد تو مى گشايم و تويى كه به نعمت بخشى خود بندگان را به درستى وادارى و يقين دارم كه براستى تو مهربانترين مهربانانى اما در جاى گذشت و مهربانى ولى سخت ترين كيفركننده اى در جاى شكنجه و انتقام و بزرگترين جبارانى در جاى بزرگى و عظمت. 3 ) مصباح المجتهد، شیخ طوسی، ص 593؛ الاقبال الاعمال، سید بن طاووس،ص 74 ؛ مصباح الكفعمی، ص 599 ؛ بحار الانوار،مجلسی، ج 95 ص 91 ح 2 ؛ ...اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْراً جَمِيلًا وَ فَرَجاً قَرِيباً وَ قَوْلًا صَادِقاً وَ أَجْراً عَظِيماً أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ مِنْ الْخَيْرِ كُلُّهُ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمُ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ مِنْ خَيْرِ مَا سَأَلَكَ مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى أَعْطِنِی سُؤْلِی فِی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِی وَ أَهْلَ حُزَانَتِی وَ إِخْوَانِی فِيكَ أَرْغَدِ عَيْشِی وَ أَظْهَرَ مروتی وَ أَصْلَحَ جَمِيعِ أَحْوَالِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ حَسُنَتْ عَمَلِهِ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيَتْ عَنْهُ وَ أَحْيَيْتَهُ حَيَاةِ طَيِّبَةً فِی أَدْوَمُ السُّرُورِ وَ أَسْبَغَ الْكَرَامَةِ وَ أَتَمَّ الْعَيْشِ إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ لَا يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُك... ترجمه : ...خدایا من از تو صبری زیبا و گشایشی نزدیك و سخنی راستین و پاداشی بزرگ درخواست می كنم. ای پروردگارم از تو تمام خیر و خوبی، آنچه را كه از آن آگاهی دارم و آنچه را نمی دانم درخواست می كنم. خداوندا از تو خیر و خوبی كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست می كنند می خواهم. ای بهترین درخواست شده و بخشنده ترین كسی كه عطا و بخشش می كنی، خواسته ام را درمورد خودم . خانواده ام و پدر و مادرم و فرزندانم و خویشانم و برادرانم كه در راه توانند بده و زندگیم را خوش گردان و جوانمرادیم را آشكار كن و تمام كارهایم را اصلاح كن و مرا از كسانی كه عمرشان طولانی نمودی و عملش را نیكو گرداندی و نعمتت را بر او تمام كردی و از او راضی گشتی و به زندگی خوش در پایدارترین شادی و بزرگواری فراوان و زندگانی كامل، زنده اش داشتی، قرار بده، زیرا كه تو آنچه را خواهی انجام می دهی و غیر از تو آنچه را خواهد انجام نمی دهد... مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان - 1384/06/29 عنوان فیش :امام زمان علیه السلام استمرار حرکت دعوتهای الهی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف نوع(ها) : حدیث متن فیش : وجود مقدس حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) استمرار حرکت نبوتها و دعوتهای الهی است از اول تاریخ تا امروز؛ یعنی همانطور که در دعای ندبه میخوانید، از «فبعض اسکنته جنّتک»-(1)که حضرت آدم است - تا «الی ان انتهی الامر»- که رسیدن به خاتمالانبیاء (صلّیاللَّهعلیهواله) هست - و بعد مسألهی وصایت و اهل بیت آن بزرگوار، تا میرسد به امام زمان، همه، یک سلسلهی متصل و مرتبط به هم در تاریخ بشر است. این، بدین معناست که آن حرکت عظیم نبوتها، آن دعوت الهی بهوسیلهی پیامبران، در هیچ نقطهیی متوقف نشده است. بشر به پیامبر و به دعوت الهی و به داعیان الهی احتیاج داشته است و این احتیاج تا امروز باقی است و هر چه زمان گذشته، بشر به تعالیم انبیا نزدیکتر شده است. امروز جامعهی بشری با پیشرفت فکر و مدنیت و معرفت، بسیاری از تعالیم انبیا را - که دهها قرن پیش از این، برای بشر قابل درک نبود - درک کرده است. همین مسألهی عدالت، مسألهی آزادی، مسألهی کرامت انسان - این حرفهایی که امروز در دنیا رایج است - حرفهای انبیاست. آن روز عامهی مردم و افکار عمومی مردم این مفاهیم را درک نمیکردند. پیدرپی آمدن پیغمبران و انتشار دعوت پیغمبران، این افکار را در ذهن مردم، در فطرت مردم، در دل مردم، نسل به نسل نهادینه کرده است. آن داعیان الهی، امروز سلسلهشان قطع نشده است و وجود مقدس بقیةاللَّهالاعظم (ارواحنافداه) ادامهی سلسلهی داعیان الهی است، که در زیارت آل یاسین میخوانید: «السّلام علیک یا داعیاللَّه و ربّانی آیاته».(2) یعنی شما امروز همان دعوت ابراهیم، همان دعوت موسی، همان دعوت عیسی، همان دعوت همهی پیغمبران و مصلحان الهی و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت بقیةاللَّه مجسم میبینید. این بزرگوار، وارث همهی آنهاست و دعوت و پرچم همهی آنها را در دست دارد و دنیا را به همان معارفی که انبیا در طول زمان آوردهاند و به بشر عرضه کردهاند، فرا میخواند. این، نکتهی مهمی است. 1 ) إقبالالأعمال ،سیدبن طاووس ص 295 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 99 ص 104 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 532 (دعای ندبه) ؛ الأربعة الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت [و قدرت] لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و أهبطت عليهم ملائكتك و أكرمتهم [كرمتهم] بوحيك و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذرائع [الذريعة] إليك و الوسيلة إلى رضوانك فبعض أسكنته جنتك إلى أن أخرجته منها و بعض [و بعضهم] حملته فی فلكك و نجيته و من آمن معه [مع من آمن] من الهلكة برحمتك و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق فی الآخرين ...... ترجمه : سپاس خداوندی را كه جز او خدایی نیست و ستایش از آن اوست كه پروردگار جهانیان است و درود وسلام فراوان خداوند بر محمد كه پیامبرش بود و بر خاندان او باد. خدایا از آنچه تدبیر تو در مورد دوستانت جاری است كسانی كه برای خود و دین خود برگزیدی سپاس از آن توست زمانی كه برای ایشان نعمت های فراوان وپایدار كه نابودی برایشان نیست برگزیدی بعد از اینكه بی میلی به دنیا را در مقامات این دنیای پست و به طلا و زیور آن برایشان شرط كردی(مجبور كردی) و آنان نیز به آن متعهد شدند و به پیمان داری ایشان آگاه گشتی و آنان را تصدیق كردی و برایشان یاد و نامی بلند و ستایش آشكار و والا قرار دادی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و با وحی خود گرامیشان داشتی و با علم خود یاریشان نمودی و ایشان را وسیله به سوی خود و خشنودیت قرار دادی پس یكی از آنان را ساكن بهشتت كردی تا وقتی كه از آنجا بیرونش كردی و دیگری را سوار بر كشتیت ساختی و او و كسانی كه ایمان آورده بودند و همراهش بودند با مهربانی خود از نابودی نجات دادی و دیگری را برای خویش دوست واقعی قرار دادی كه نام و آوازه نیكو را در بین دیگران از تو درخواست كرد... 2 ) الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی ج 2 ص 492؛ بحارالأنوار،مجلسی، ج ، 53 ص ، 171ح5 ؛ خرج التوقيع من الناحية المقدسة حرسها الله بعد المسائل بسم الله الرحمن الرحيم لا لأمره تعقلون حكمة بالغة فما تغنی النذر عن قوم لا يؤمنون السلام علينا و على عباد الله الصالحين إذا أردتم التوجه بنا إلى الله و إلينا فقولوا كما قال الله تعالى سلام على آل يس السلام عليك يا داعی الله و ربانی آياته السلام عليك يا باب الله و ديان دينه السلام عليك يا خليفة الله و ناصر خلقه السلام عليك يا حجة الله و دليل إرادته السلام عليك يا تالی كتاب الله و ترجمانه السلام عليك يا بقية الله فی أرضه السلام عليك يا ميثاق الله الذی أخذه و وكده السلام عليك يا وعد الله الذی ضمنه السلام عليك أيها العلم المنصوبو العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة وعدا غير مكذوب السلام عليك حين تقعد السلام عليك حين تقوم السلام عليك حين تقرأ و تبين السلام عليك حين تصلی و تقنت السلام عليك تركع و تسجد السلام عليك حين تكبر و تهلل السلام عليك حين تحمد و تستغفر السلام عليك حين تمسی و تصبح السلام عليك فی الليل إذا يغشى و النهار إذا تجلى السلام عليك أيها الإمام المأمون السلام عليك أيها المقدم المأمول ترجمه : نامه ای از طرف امام زمان به محمد حمیری: درود بر ما و بندگان نیكوكار خدا زمانی كه خواستید به وسیله ما به سوی خدا و ما بیایید پس همانطور كه خداوند متعال فرموده است بگویید: درود بر آل یس، درود بر تو ای دعوت كننده به سوی خدا، درود بر تو ای خداشناس و آگاه به آیاتش، درود بر تو ای در(واسطه) خدا و فرمانروای دین او، درود بر تو ای جانشین خدا و و یاری دهنده بندگانش، درود بر تو ای حجت خدا و راهنمای اراده او، درود بر تو تلاوت كننده و ترجمه و تفسیر كننده كتاب خدا، درود بر تو ای باقی نهاده خدا در زمین، درود بر تو ای پیمان خدا كه آنرا گرفت و محكم كرد، درود بر تو ای وعده خدایی كه آن را تضمین كرد، درود بر تو پرچم برافراشته و دانش سرازیر شدهو فریادرس و رحمت گسترده و وعده ای كه تكذیب نمی شود، درود بر تو زمانی كه می نشینی، درود بر تو زمانی كه بر می خیزی، درود بر تو زمانی كه می خوانی و آشكار می كنی، درود بر تو هنگامی كه نماز می خوانی و قنوت می خوانی، درود بر تو هنگامی كه به ركوع و سجده به جا میآوری، درود بر تو هنگامی كه «الله اكبر» و «لا اله الا الله» می گویی، درود بر تو هنگامی كه حمد و استغفار می كنی، درود بر تو هنگامی كه شب و صبح می كنی، درود بر تو در شب زمانی كه تاریكیش فرا گیرد و در روز زمانی كه پرده برگیرد، درود بر تو ای امام مورد اعتماد، درود بر تو ای جلودار مورد آرزو. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1384/06/08 عنوان فیش :اسلامیشدن کشور در صورت اسلامیشدن مسئولان کلیدواژه(ها) : کارگزاران نظام, عمل نوع(ها) : حدیث متن فیش : من چهار پنج سال پیش همینجا در حسینیه این مطلب را با مجموعهی کارگزاران مطرح کردم؛ گفتم انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی و بعد کشور اسلامی. اگر دولت ما اسلامی شد، آن وقت کشورمان اسلامی خواهد شد. اگر من و شما در معاشرتمان، در رفتارمان، در طلب مالمان، در مجاهدتمان، نتوانستیم خود را به حد نصاب برسانیم، از آن دانشجو، از آن جوان بازاری، از آن عنصر در ردههای پایین دولتی، از آن کارگر، از آن روستایی، از آن شهری چه توقعی میتوانیم داشته باشیم که اسلامی عمل کنند؟ چرا مردم را بیخود ملامت میکنیم؟ نباید ملامت کنیم. اگر کمبودی هست، خودمان را باید ملامت کنیم؛ «لوموا انفسکم».(1) اول، ما اسلامی میشویم؛ وقتی اسلامی شدیم، «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»(2)آن وقت عملِ ما مردم را مسلمان واقعی خواهد کرد و کشور، اسلامی خواهد شد؛ هم احکام و مقررات اسلامی است، هم اجرا اسلامی است، هم دولتمردان اسلامیاند، هم مردم به تبع حال و به تبع دولتمردان از لحاظ اخلاقی اسلامی خواهند شد. البته شیطان نمیمیرد؛ شیطان زنده است. همیشه عدهیی، جریانی، مجموعههایی هستند که تسلیم شیطان بشوند؛ اما شکل کلی، اسلامی خواهد شد. 1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 22 وَقالَ الشَّيطانُ لَمّا قُضِيَ الأَمرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُم وَعدَ الحَقِّ وَوَعَدتُكُم فَأَخلَفتُكُم ۖ وَما كانَ لِيَ عَلَيكُم مِن سُلطانٍ إِلّا أَن دَعَوتُكُم فَاستَجَبتُم لي ۖ فَلا تَلوموني وَلوموا أَنفُسَكُم ۖ ما أَنا بِمُصرِخِكُم وَما أَنتُم بِمُصرِخِيَّ ۖ إِنّي كَفَرتُ بِما أَشرَكتُمونِ مِن قَبلُ ۗ إِنَّ الظّالِمينَ لَهُم عَذابٌ أَليمٌ ترجمه : و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند! 2 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 105 ؛ محاسن، برقی، ج 1، ص 18 ؛ مشكاة الانوار ،الطبرسی، ص 46 ؛ بحار الانوار ،مجلسی، ج 82 ص 135 ح 15 ؛ كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ ترجمه : امام صادق(ع) فرمود با غیر از زبان دعوت كنندگان مردم به سوی خوبی باشید تا از شما تلاش و راستی و پرهیزكاری ببینند. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال 1384 - 1384/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر الّلیل و النّهار، یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال. عید سعید نوروز و حلول سال نو را به همه ی ملت ایران و هم میهنان عزیز، مخصوصاً به خانواده های معظم شهیدان و به جانبازان و به همه ی ایثارگران و تلاشگران، همچنین به همه ی ملتهایی که عید نوروز را گرامی می دارند، تبریک عرض می کنم. در حالی وارد سال 1384 می شویم که سالی را با حوادث تلخ و شیرین پشت سر گذاشتیم. یقیناً اگر حوادث تلخی از قبیل زلزله و سیل و آتش سوزی و حوادث مصیبت باری که در این مدت بر اثر بلایای طبیعی برای کشور پیش آمد، نمی بود، ملت ما شیرین کام تر وارد سال نو می شد. از خداوند متعال می خواهیم که سال نو را سالی همراه با آرامش، امنیت، شادکامی و بهروزیِ ملت ایران قرار دهد. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :پیام تسلیت در پی جان باختن جمعی از هموطنان در حادثه آتش سوزی مسجد ارک تهران - 1383/11/27 عنوان فیش :سوختگان مسجد ارک، میهمانان امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : حادثهی جانگداز آتش سوزی در مسجد ارک تهران که به کشته شدن دلخراش و فجیع دهها نفر از بندگان مؤمن و صالح و مصدوم شدن تعداد بیشتری از آنان منجر شد موجب تألم شدید اینجانب گردید. به یقین آنان که در حال اقامه نماز در وقت فضلیت و جماعت بودند و برای برپائی عزای سالار شهیدان حضرت اباعبداللَّهالحسین(ع) و فراگیری معارف و تعظیم شعائر دین در خانه خدا گرد آمده و مشغول بهترین عبادات بودند اینک به جوار رحمت حق پر کشیده و میهمان سرور و مولای خویش اند و عمری «یالیتنا کنا معکم»(1) را اینک ادراک کرده و عنداللَّه متنعماند انشاءاللَّه. 1 ) منلايحضرهالفقيه،شیخ صدوق ج 2 ص 594 ؛ كاملالزيارات، ابن قولویه ص 212 ؛ إقبالالأعمال،شیخ صدوق، ص 335 ؛ بحارالأنوار،علامه مجلسی ج : 98 ص : 227 ؛ إذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَاباً طَاهِرَةً ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ ص وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ ص حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَائِرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطًى ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِيَهُ مِنْ قِبَلِ وَجْهِهِ وَ اسْتَقْبِلْ وَجْهَهُ بِوَجْهِكَ وَ اجْعَلِ الْقِبْلَةَ بَيْنَ كَتِفَيْكَ ثُمَّ قُلِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ.....ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَدِيجَةَ وَ فَاطِمَةَ ع صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ ثُمَّ تَقُومُ فَتُومِئُ بِيَدِكَ إِلَى الشُّهَدَاءِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ يَا لَيْتَنِی كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً ترجمه : مربوط به : بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/24 عنوان فیش :ذخیره، شرف و کرامت عید فطر برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در دعای قنوت نماز عید فطر میخوانیم که: «اسألک بحقّ هذا الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیدا»؛ این روز را خدای متعال عید مسلمانان قرار داده است؛ یعنی روزی که برای مسلمانان همواره خاطرهانگیز است: اجتماع مردم، آشنایی مردم با یکدیگر و نو کردن روز و روزگار و روش زندگی. در دنبالهی این جمله میخوانیم که: «و لمحمّد (صلیاللَّهعلیهوآله) ذخراً و شرفاً و کرامتاً و مزیدا»(1)؛ برای پیغمبر ذخیره، شرف، کرامت و مزید است؛ مایهی افزایش و گسترش میراث معنوی پیغمبر است. ما امت اسلامی چه زمانی میتوانیم این روز را به معنای حقیقی خود برای خودمان عید قرار بدهیم و برای پیامبر مکرّممان مایهی شرف و سربلندی بسازیم؟ آنوقتی که به اشارهی دست پیغمبر توجه کنیم و بر طبق آن حرکت کنیم. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/06 عنوان فیش :روزه ، مظهر صبر در مقابل گناه کلیدواژه(ها) : روزه, صبر, معاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : برای اینکه از فضای ماه مبارک بهرهمند شویم، این حدیث را عرض میکنم و اندکی دربارهی آن صحبت میکنم. حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) این است: «الصّوم جنّة من النّار»(1) روزه، سپر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: «الصّیام جنّة العبد المؤمن یوم القیامة کما یقی احدکم سلاحه فی الدّنیا»؛(2) همچنانکه شما در دنیا با سلاح و وسیلهی دفاعیِ خودتان از خود دفاع میکنید، در آخرت هم بهوسیلهی روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع میکنید. خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» دربارهی آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهی النّفس عن الهوی».(3) مظهر صبر در مقابل گناه و غلبهی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیهی شریفهی «واستعینوا بالصّبر و الصّلاة»(4) صبر را به روزه تعبیر کردهاند(5). روزه، مظهر گذشت از خواستههاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است - چند ساعت در روز، آن هم چند روز در سال - لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسی برای انسان است. چرا؟ چون هواهای نفسانی و هوسها و مشتهیات و خواستهای نفس، همان مسیری است که انسان را به گناه میرساند. اینطور نیست که مشتهیات نفسانی با گناه ملازم و از یکدیگر اجتنابناپذیر باشند؛ نه، بعضی از مشتهیات نفسانی هم حلال است. اما اینکه انسان دهنهی نفس را بردارد، نفس خود را بیمهار و بیدهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه فرمودند: «حمل علیها اهلها»؛(6) او را روی اسب سرکشی انداختهاند که دهنهی آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را میبرد به پرتگاه پرتاب میکند. هوای نفسانی انسان را به سمت گناهان میکِشد. 1 ) الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج 2 ص 18 ح 5 ؛ تهذیب الاحكام ،شیخ طوسی: ج 4 ص 151 ح 1 ؛ من لایحضره الفقیه،شیخ صدوق : ج 2 ص 74 ح 1871 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج65 ص 333 ح 10 ؛ كنزالعمال ،متقی هندی : ج 8 ص 454 ح23626 ؛ ....وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ... ترجمه : ... روزه سپرى است كه شما را از آتش حفظ مىكند... 2 ) الخصال ،شیخ صدوق ص 45 ح42 ؛ فضائل الاشهر ، شیخ صدوق : ص 134 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 93 ص 249 ح 14 ؛ كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَيْرَ الصِّيَامِ هُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [أُجْزَى] بِهِ وَ الصِّيَامُ جُنَّةُ الْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَمَا يَقِی أَحَدَكُمْ سِلَاحُهُ فِی الدُّنْيَا وَ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ رِيحِ الْمِسْكِ وَ الصَّائِمُ يَفْرَحُ بِفَرْحَتَيْنِ حِينَ يُفْطِرُ فَيَطْعَمُ وَ يَشْرَبُ وَ حِينَ يَلْقَانِی فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ ترجمه : رسول خدا (ص) فرمود: خداى بلند مرتبه فرمايد: آدمى هر عملى انجام دهد از آن خودش است جز روزه كه از آن من است و من خود پاداشش می دهم (پاداش آنم) و روزه نگهدار بنده مؤمن است در روز قيامت همان طور كه يكى از شما اسلحهاش در دنيا او را نگهدارى می كند و بوى دهان روزه دار خداى را خوشتر آيد از بوى مشك و روزه دار دو قسم شادى دارد يكى هنگام افطار كه می خورد و مىآشامد و ديگرى موقع ديدار من كه در بهشتش جاى خواهم داد 3 ) سوره مبارکه النازعات آیه 40 وَأَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ ترجمه : و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد، 4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 45 وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ وَإِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلّا عَلَى الخاشِعينَ ترجمه : از صبر و نماز یاری جوئید؛ (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید؛) و این کار، جز برای خاشعان، گران است. 5 ) من لایحضره الفقیه ،شیخ صدوق ج 2 ص 76 ح 1776 ؛ تفسیر عیاشی :ج1 ص 43 ح40 بحارالانوار،علامه مجلسی: ج93 ص 254 ح 30 ؛ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ قَالَ يَعْنِی بِالصَّبْرِ الصَّوْمَ ترجمه : معصوم علیه السلام در مورد سخن خدای عزوجل كه فرموده است از صبر و نماز كمك بگیرید فرمود: منظور از صبر، روزه است 6 ) خطبه 16 : از خطبههاى آن حضرت است هنگامى كه در مدينه با او بيعت شد ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ( صلى الله عليه وآله ) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ . و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ . ترجمه : عهدهام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. كسى كه عبرتهاى روزگار كيفرهاى پيش رويش را بر او آشكار كند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد. هشيار باشيد كه روزگار آزمايش به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر (ص) به شما باز گشته. به خدايى كه او را به حق فرستاد هر آينه همه درهم ريخته مىشويد، و هر آينه غربال مىگرديد، و همچون محتواى ديگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا كه ذليل شما گرامى و بالا نشينتان پست شود. واپس ماندهها كه كوتاهى كردند پيش افتند، و پيش افتادههاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نياوردهام، و به اين اوضاع و چنين زمانى آگاهيم دادهاند. گناه و تقوا بدانيد خطاها اسبان سركشند كه افسار گسيخته سوارههاى خود را به پيش مىبرند تا به جهنم وارد كنند. آگاه باشيد كه تقوا مركبهاى راهوار است كه مهارشان به دست سوارههاى آنها سپرده شده، در نتيجه آنان را وارد بهشت مىنمايند. اين وضع حق و باطل است، كه هر يك را خريدارى است، اگر باطل بسيار باشد از گذشته چنين بوده، و اگر حق اندك باشد زياد شدنش را اميد هست. هر آينه كم است جريانى كه از دست رفته به جاى اصلى خود برگردد. مىگويم: در اين سخن كوتاه جايگاهى از زيبايى است كه از هر گونه توصيف بيرون است، بهرهاى كه از شگفتى در اين كلام به انسان مىرسد بيش از درك حقايقى است كه در آن وجود دارد. در اين سخن علاوه بر آنچه گفتيم اضافاتى از فصاحت هست كه زبان از بيانش عاجز، و انديشه از رسيدن به ژرفايش ناتوان است. اين گفتار مرا نمىفهمد مگر كسى كه عمرش را در صنعت فصاحت صرف كرده، و انديشهاش به ريشههاى آن نفوذ كرده باشد، «و جز دانايان احدى قدرت تعقّل اين كلام را ندارد» و از همين خطبه است اقسام مردمان كسى كه بهشت و دوزخ را پيش رو دارد آسوده نيست. كوشنده با شتاب نجات يافت، و جوينده كند رو را اميد هست، و مقصّر در آتش سرنگون است. راست و چپ گمراهى است، و راه ميانه جاده اصلى است، كتاب ماندگار الهى و آثار نبوت بر اين راه است، و گذرگاه سنّت از اين راه است، و بازگشت كار همه به اين جايگاه است. مدّعى به ناحق هلاك شد، و دروغ باف زيان ديد. آن كه در برابر حق بايستد به هلاكت رسد. و در جهالت انسان همين بس كه اندازه خود را نشناسد. ريشهاى كه بر تقوا روييده نابود نگردد، و زراعت قومى كه آب تقوا خورده تشنه نشود. پس (براى دورى از فتنه) در خانهها بمانيد، و امور بين خود را اصلاح كنيد، توبه پيش روى شماست. نبايد هيچ ستايشگرى جز خدا را بستايد، و هيچ ملامتگرى جز خود را ملامت نمايد مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/06 عنوان فیش :تربیت خوب فرزندان عامل روشنی چشم و دل والدین در قیامت کلیدواژه(ها) : تربیت اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : این آیهی شریفه برای من همیشه جالب بوده است: «الّذین امنوا و اتّبعتهم ذرّیتهم بأیمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما التناهم من عملهم من شیء»؛(1) کسانی که توانستهاند ایمان ذریهی خود را حفظ کنند - ولو عمل ذریه، آنچنان برجسته نیست - ما در درجات عالیِ معنوی، ذریه را به آنها ملحق میکنیم. در روایت دارد: «لتقرّ عیونهم»؛(2) تا چشمهایشان روشن شود. مؤمن که شما باشید، اگر توانستید بچهی خود را مؤمن بار بیاورید، خدای متعال کمبودهای این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشواری که در برابر شماست، جبران میکند؛ او را به شما میرساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا برای یک مؤمن خیلی ارزش قائل است. 1 ) سوره مبارکه الطور آیه 21 وَالَّذينَ آمَنوا وَاتَّبَعَتهُم ذُرِّيَّتُهُم بِإيمانٍ أَلحَقنا بِهِم ذُرِّيَّتَهُم وَما أَلَتناهُم مِن عَمَلِهِم مِن شَيءٍ ۚ كُلُّ امرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ ترجمه : کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق میکنیم؛ و از (پاداش) عملشان چیزی نمیکاهیم؛ و هر کس در گرو اعمال خویش است! 2 ) الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج 3 ص 249 ح 5 ؛ من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق : ج 3 ص 490 ح 4733 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 5 ص 292 ح 12؛ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ قَالَ فَقَالَ قَصَرَتِ الْأَبْنَاءُ عَنْ عَمَلِ الْآبَاءِ فَأَلْحَقُوا الْأَبْنَاءَ بِالْآبَاءِ لِتَقَرَّ بِذَلِكَ أَعْيُنُهُم ترجمه : امام صادق عليه السّلام درمورد این سخن خداكه فرموده و كسانى كه ايمان آوردند و ذريهشان هم با ايمان خود- هر چند ضعيفتر از ايمان پدرانشان باشد- ملحق به ايشان شدند، ما نيز ذريهشان را به ايشان ملحق نموده، چيزى از پاداش آنان كم نمىكنيم، براى اينكه هر كس در گرو عملى است كه كرده، فرمود: رفتار فرزندان از اعمال پدران كوتاه آيد و خداوند فرزندان را به پدران ملحق سازد تا ديده پدرها روشن گردد (يعنى اين در حقيقت جزاى اعمال پدران است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1383/05/17 عنوان فیش :معرفی زنان به عنوان الگوی بدان و نیکان در قرآن کلیدواژه(ها) : زن, حضرت زهرا(سلام الله علیها), الگوی اسلامی زن, همسر لوط, همسر نوح, آسیه, حضرت مریم(سلام الله علیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما این بزرگوار [حضرت فاطمهی زهرا سلام الله علیها] را خواستهایم به عنوان الگو میان خودمان مطرح کنیم. یک زن جوان، یک دختر جوان، که زندگیاش، زندگی معمولی؛ لباسش، لباس فقرا؛ کارش در خانه جمع و جور کردن بچهها و مدیریت خانه و کدبانویی این خانهی کوچک و دستاس کردن است و آن کوه معرفت و دریای عظیم علم و دانش در وجود اوست. قرآن چهار زن را اسم آورده که این چهار زن الگویند؛ دو الگوی نیکان عالم، دو الگوی بدان عالم. «ضرب اللَّه مثلاً للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط» زن نوح و زن لوط. «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»(1) این دو نمونهی زنانه برای مردمان کافر در طول تاریخ هستند. وقتی خدای متعال در قرآن میخواهد کفار - نمونهی وجود کفرآمیز و کفرانکنندهی نعمت خدا - را معرفی کند، به جای فرعون و نمرود و افراد دیگر، دو زن را مثال میزند؛ زن نوح و زن لوط، که درهای رحمت الهی به روی اینها باز و همهی امکانات برای عروج و رفعت اینها آماده بود و دو پیغمبر، آن هم پیغمبری مثل نوح و لوط، شوهران اینها بودند که در خانهی آنها زندگی میکردند و حجت بر آنها تمام بود؛ اما این دو زن قدر این نعمتها را ندانستند و «فخانتاهما»؛ به شوهرهایشان خیانت کردند. این خیانت، لزوماً خیانت جنسی نیست؛ خیانتِ اعتقادی است؛ خیانتِ مسلکی است؛ راه را کج کردند. شوهرها با اینکه پیغمبر بودند و مقام عالی داشتند، به درد این زنها نخوردند؛ «فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئا»(2) خدای متعال رودربایستی و رفاقت و خویشاوندی با کسی ندارد. اگر کسی را مورد محبت و لطف و رحمت قرار میدهد، با حساب و کتاب است؛ با تعاریف نیست؛ خدا قوم و خویش کسی نیست. اینها هم با اینکه شوهرهایشان پیغمبر بودند، این شوهرهای پیغمبر نتوانستند این دو زن را از شر غضب الهی نجات بدهند؛ اینها شدند نمونهی کافران همهی تاریخ. در نقطهی مقابل، باز خدای متعال دو زن را به عنوان نمونهی مؤمنان ذکر میکند: «و ضرب اللَّه مثل للّذین امنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله»(3) یکی زن فرعون و دیگری، حضرت مریم: «و مریم ابنت عمران».(4) آن زن اول، قصر فرعونی او را مجذوب نکرد؛ زن پرورشیافته در بساط فرعونی، کسی که زن فرعون است و لابد پدر و مادر و خاندانش هم از همین طواغیت بودند، در نهایت راحت و نعمت و رفاه و عزت ظاهری بود و زندگی میکرد؛ اما ایمان موسی دل او را برد و تصرف کرد؛ به موسی ایمان آورد. وقتی ایمان آورد و راه را شناخت، همهی آن راحت و رفاه را کنار گذاشت و دیگر آن قصر باعظمت در مقابل او جاذبهیی نداشت؛ گفت: «ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة»؛ من خانهی بهشتی را ترجیح میدهم؛ زندگی دنیا ارزشی ندارد. حضرت مریم هم: «و مریم ابنت عمران الّتی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا»(5) دامن خود را پاک و پاکیزه نگهداشت؛ اینها ارزشهای انسانی است. این چهار زن فقط نمونه و نماد برای زنها نیستند، بلکه نمونه و نماد برای همهی زنها و مردها هستند. آن دو زن با اینکه باب رحمت جلوی آنها باز بود، به آن راه نرفتند و از آن استفاده نکردند؛ به معنویت بهخاطر چیزهای پست و حقیر - عواملش را قرآن ذکر نکرده، حتماً چیزی است مانند اخلاق بد و یا یک خصلت بد - پشت کردند؛ یک چیز کوچک این دلهای ضعیف را به خودش جذب میکند و آنها را از راه حق منحرف میکند و میشوند نماد کفار و انسان ناسپاس در مقابل خدا. اما دو زن دیگر، نماد ارزشهایند. او برایش جاذبهی معنویت و جاذبهی سخن حق آنقدر زیاد است که به همهی بساط و دستگاه فرعونی پشتپا میزند، این یکی هم پاکیزگی و پاکدامنی و وارستگی دارد. فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) همهی این فضایل را با هم داراست. چون «و اصطفاک علی نساء العالمین» (6) دربارهی مریم در قرآن هست و سیدهی نساء عالمین، در روایت هم دارد که او سرور زنان عالم در زمان خودش بود، ولی فاطمهی زهرا سرور زنان عالم در همهی ادوار تاریخ است(7) این الگوست. برادران عزیز! ما امروز به این الگو احتیاج داریم. 1 ) سوره مبارکه التحريم آیه 10 ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ ترجمه : خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!» 2 ) سوره مبارکه التحريم آیه 10 ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ ترجمه : خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!» 3 ) سوره مبارکه التحريم آیه 11 وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَبِّ ابنِ لي عِندَكَ بَيتًا فِي الجَنَّةِ وَنَجِّني مِن فِرعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّني مِنَ القَومِ الظّالِمينَ ترجمه : و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!» 4 ) سوره مبارکه التحريم آیه 12 وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ ترجمه : و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود! 5 ) سوره مبارکه التحريم آیه 12 وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ ترجمه : و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود! 6 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 42 وَإِذ قالَتِ المَلائِكَةُ يا مَريَمُ إِنَّ اللَّهَ اصطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصطَفاكِ عَلىٰ نِساءِ العالَمينَ ترجمه : و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است. 7 ) الأمالی، شیخ صدوق ص 125 ؛ المناقب، ابن شهر آشوب ج 3 ص 323 بحارالأنوار علامه مجلسی ج43 ص 37؛ قلت لأبی عبد الله ع قول رسول الله فاطمة سيدة نساء أهل الجنة أ سيدة نساء عالمها قال ذاك مريم و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة من الأولين و الآخرين فقلت فقول رسول الله ص الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة قال هما و الله سيدا شباب أهل الجنة من الأولين و الآخرين ترجمه : حسن بن زياد عطار گويد به امام صادق (ع) گفتار رسول خدا كه فاطمه سرور زنان بهشت است، گفتم كه آيا سرور زنان دوران خود است؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سرور زنان بهشت است از اولين تا آخرين [مخلوقات] ، گفتم گفتار رسول خدا «ص» كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين [مخلوقات] » مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان همدان - 1383/04/17 عنوان فیش :ننگ نبودن یاد گیری دانش از دیگران کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : واقعیت این است که ما دویست سال از علم دنیا عقب ماندهایم؛ اما معنای رسیدن به مرزهای دانش این نیست که راهی را که اروپاییها در طول دویست سال رفتهاند، ما هم همان راه را در طول دویست سال برویم؛ بعد به آنجایی که امروز رسیدهاند، برسیم؛ نه، این حرفها نیست؛ ما راههای میانبر پیدا میکنیم. ما علم را از دست اروپاییها میقاپیم. ما از یاد گرفتن ننگمان نمیکند. اسلام میگوید قوام دنیا به چند گروه است؛ یکی از آنها کسانی هستند که وقتی نمیدانند، درصدد یاد گرفتن باشند؛ از یادگرفتن ننگشان نکند. (1) ما دانشهایی را که امروز فرآوردهی ذهن و مغز و عقل بشر است، یاد میگیریم؛ آنچه را که بلد نیستیم، با کمال میل میآموزیم و به استادمان هم احترام میکنیم. به کسی که به ما علم بیاموزد، بیاحترامی نمیکنیم؛ اما گرفتن علم از دیگری نباید به معنای این باشد که شاگرد باید تا ابد شاگرد بماند؛ نه، امروز شاگردیم، فردا میشویم استاد آنها؛ کمااینکه آنها یک روز شاگرد ما بودند، اما الان شدهاند استاد ما. 1 ) بحار الأنوار، ج1، ص 170 لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَى الشَّابَّ مِنْكُمْ إِلَّا غَادِياً فِی حَالَيْنِ إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَرَّطَ فَإِنْ فَرَّطَ ضَيَّعَ فَإِنْ ضَيَّعَ أَثِمَ وَ إِنْ أَثِمَ سَكَنَ النَّارَ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَق ترجمه : كسى كه براى طلب و درخواست علم و دانش از خانهاش بيرون رود هفتاد هزار فرشته او را تشييع نموده و بهمراهش رفته و براى او استغفار كرده و (از خداى تعالى) آمرزش ميخواهند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پرستاران - 1383/04/03 عنوان فیش :پرستاری برترین کار برای جلب رحمت الهی کلیدواژه(ها) : حضرت زینب (سلام الله علیها), محبت, پرونده اعمال نوع(ها) : حدیث متن فیش : همانطور که گفتم، پرستار فرشتهی رحمت برای بیمار است. آنوقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتی که حتی همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالای سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکهی آسمانی، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و نیازهای جسمی و عاطفی او پاسخ میدهد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها پیش خدای متعال فراموش نمیشود. البته ممکن است هیچ چشمی هم این زحمت شما را نبیند. خیلی از زحماتی که شما میکشید و رنجهایی که میبرید، کسی آنها را نمیبیند. گاهی یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره میدهد. چه کسی این لبخند را میبیند؟ چه کسی آن را به حساب میآورد؟ چه کسی یک معادل و پاداش مالی و پولی در مقابل این لبخند میگذارد؟ هیچکس؛ اما کرامالکاتبین میبینند(1)؛ محاسبهگرانِ میزان الهی همین لبخند شما را میبینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم میبینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئهیی از دید تیزبین حسابگران دیوان الهی و میزان الهی غائب نیست. قدر این کار و این خدمت باارزش را بدانید. اگر یک وقت دیگران قدرناشناسی کردند، خود شما قدر این کار را بدانید؛ این کار بسیار کار مهمی است. در روایت هست که کسی که بر سر بیمار میرود، مثل کسی است که در رحمت الهی غوطهور میشود.(2) ممکن است بعضی تعجب کنند که مگر بر سر بیمار رفتن چه خصوصیتی دارد. خود شما که نیاز بیمار و تأثیر کار خودتان را میدانید، میفهمید که چرا چنین پاداش بزرگی برای بیماردار و پرستار گذاشته شده است؛ چون تأثیر آن تأثیر غیرقابل محاسبه و برتر از محاسبات معمولی است. روحیه دادن به مریض گاهی از دادن داروی او بسیار حیاتبخشتر و مؤثرتر است؛ این روحیه را شما میدهید. در دعاها میخوانیم: «اللّهم انّی اسألک موجبات رحمتک»(3) رحمت الهی را که بیمحاسبه و بیجهت به کسی نمیدهند؛ باید التماس کرد پیش خدا تا موجبات رحمت را به ما بدهد؛ یعنی آن کاری را انجام بدهیم که موجب رحمت میشود، تا بعد خدا رحمت خودش را بفرستد. این کار، برترین موجبات رحمت است، که خیلی مغتنم و خیلی باارزش است. این، آن نکتهیی بود که مایل بودم شما توجه کنید و بدانید مشغول چه کار باارزشی هستید. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 مصباح،الكفعمی،ص559 اقبال الاعمال،سیدبنطاووس ص709 البلد الامین،كفعمی،191 «....فاسئلك بالقدرة التی قدرتها و بالقضیه التی حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لی فی هذه الليلة و فی هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و كنت أنت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته....». ترجمه : خدایا به سبب آن قدرتی كه آن را مقدر كردی و به سبب آن حكم و فرمانی كه آن را واجب كردی و فرمانروایی كردی، و بر هركس جاری كردی او را مغلوب ساختی از تو درخواست می كنم در این شب و در این ساعت هر خطایی كه كردم و هر گناهی كه مرتكب شدم و هر كار زشتی كه پنهان نمودم و هر نادانی كه انجام دادم، چه آن را پنهان كردم یا اینكه آشكار كردم، مخفی ساختم یا اینكه ظاهر ساختم و هر بدی كه فرشتگان گرامیت را مامور ثبت آن كردی و آنان را موكل حفظ كارهایی كه از من سر می زند، نمودی و ایشان را به همراه اعضایم شاهدان بر من قرار دادی و تو خود قبل از ایشان مراقب من و همچنین گواه و شاهدی برآنچه از ایشان پنهان ماند، هستی و به وسیله رحمتت آن را پنهان نمودی و به سبب فضل و احسانت آن را پوشاندی. 2 ) الكافی ، ثقة الإسلام كلينى ج3 ص 121 ؛ الأماليللطوسی ،شیخ طوسی ص 182؛ مكارمالأخلاق ،رضى الدين حسن بن فضل طبرسى ص 361 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 74 ص 122 ؛ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ عَادَ مُؤْمِناً حِينَ يُصْبِحُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَإِذَا قَعَدَ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ حَتَّى يُمْسِيَ وَ إِنْ عَادَهُ مَسَاءً كَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ حَتَّى يُصْبِح ترجمه : ابو عبد الله صادق (ع) گفت: هر مؤمنى كه صبح از جا برخيزد و به عيادت مؤمنى روان شود، هفتاد هزار فرشته او را مشايعت نمايند و چون بر بالين بيمار بنشيند، رحمت الهى او را فرا بگيرد و فرشتگان تا شباهنگام براى او آمرزش بخواهند. و اگر شب هنگام به عيادت رود، همين گونه پاداش نصيب او مىگردد 3 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی ص 258؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 28؛ المصباحللكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 398 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج83 ص 98؛ روی عن الصادق ع أنه قال من كان له إلى الله تعالى حاجة فليصل أربع ركعات بعد الضحى بعد أن يغتسل يقرأ فی كل ركعة منها فاتحة الكتاب و عشرين مرة إنا أنزلناه فإذا سلمت قلت مائة مرة اللهم صل على محمد و آل محمد ثم ترفع يديك نحو السماء و تقول يا الله يا الله عشر مرات ثم تحرك سبابتك و تقول عشر مرات و تقول حتى ينقطع النفس يا رب ثم ترفع يدك تلقاء وجهك و تقول يا الله يا الله عشر مرات ثم تقول يا الله يا أفضل من رجی و يا خير من دعی و يا أجود من أعطى و يا أكرم من سئل يا من لا يعز عليه ما فعله يا من حيث ما دعی أجاب اللهم إنی أسألك موجبات رحمتك و عزائم مغفرتك و بأسمائك العظام و بكل اسم لك عظيم و أسألك بوجهك الكريم و بفضلك العظيم و أسألك باسمك الذی إذا دعيت به أجبت و إذا سئلت به أعطيت و أسألك باسمك العظيم العظيم ديان يوم الدين محيی العظام و هی رميم و أسألك بأنك الله لا إله إلا أنت أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تيسر لی أمری و لا تعسر علی و تسهل لی مطلب رزقی من فضلك الواسع يا قاضی الحاجات يا قديرا على ما لا يقدر عليه غيرك يا أرحم الراحمين و أكرم الأكرمين. ترجمه : مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1383/03/19 عنوان فیش :خصلتهایی که مومن باید داشته باشد کلیدواژه(ها) : ایمان, آراستگی به فضائل اخلاقی, فضائل اخلاقی, صبر, شکر نعمت, صرفه جویی و قناعت, قناعت به وضع موجود, ظلمستیزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبی عَبدِ اللهِ عَلَیهِ السَّلام قالَ: یَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِزِ صَبورٌ عِندَ البَلاءِ شَکورٌ عِندَ الرَّخاءِ قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللهُ لا یَظلِمُ الاَعداءَ وَ لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاءِ بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنهُ فی راحَة.(۱) یَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِز در یک نسخهای بنده دیدم «عِندَ الهَزائِز» است؛ فرق نمیکند؛ مراد، حوادث دشوار و تکاندهنده است. وَقور بودن در این حوادث یعنی از جا در نرفتن، خود را نباختن، آرامش خود را حفظ کردن، به تلاطم درنیامدن. فرض کنید بیماریای برای انسان پیش میآید، زلزلهای پیش میآید، جنگی پیش میآید، فقری پیش میآید؛ اینها هزائزِ زندگی است. بعضیها بمجرّد اینکه شایعهی زلزله میآید یا فرض کنید که خوف جنگ میآید یا یک کسی علیه انسان یک کلمه حرف میزند، خودشان را میبازند، از جا در میروند. [حضرت امام صادق (علیه السّلام میفرمایند:] مؤمن باید این جور نباشد و از جا در نرود، خودش را حفظ کند. صَبورٌ عِندَ البَلاء این باز مطلب دیگری است؛ یعنی حادثه وقتی پیش آمد برای او، صبر کند. صبر به همان معنایی است که مکرّر عرض کردهایم؛ یعنی این حرکتی را که شروع کرده متوقّف نکند، استقامت کند؛ صبر یعنی این. شما مثلاً حرکت کردید میخواهید از تهران بروید به یک شهری، وسط راه یک مانعی پیش میآید، یک مشکلی پیش میآید؛ یک وقت هست برمیگردید، این بیصبری است؛ یک وقت هست نه، برنمیگردید، در صدد برمیآیید که این مانع را برطرف کنید، یک جوری از آن عبور کنید؛ صبر یعنی این. شَکورٌ عِندَ الرَّخاء بمجرّد اینکه آسایش و راحتی و گشایش در کار انسان پیدا شد، انسان طغیان نکند، شکرگزار باشد، بداند که نعمتی است از طرف پروردگار، شکر الهی را در برابر نعمت فراموش نکند، شکور باشد. این هم یک مطلب مهمّی است و نقطهی مقابل این واقعاً یک آفتی است که انسان بمجرّد اینکه یک ذرّه جیبش پُر پول میشود، چهار نفر به آدم سلام میکنند، بدنش مثلاً از بیماری نجات پیدا میکند، ناگهان طغیان کند، اَن رَءاهُ استَغنیٰ.(۲) بمجرّد اینکه انسان احساس میکند که حالا دیگر مشکلی ندارد، ناگهان باد به کلّهی انسان میافتد، همه چیز را از خود میداند و خدا را فراموش میکند. این هم آفت دیگر، که باید «شَکورٌ عِندَ الرَّخاء» باشد. قانِعٌ بِما رَزَقَهُ الله به همان [چیزی] که بعد از همهی زحمتهایی که باید بکشید به شما رسید، قانع باشید؛ نگویید چرا بیشتر نشد، چرا بهتر نشد. نه اینکه تلاش نکنید؛ تلاش کنید [امّا] بعد از آنکه تلاش کردید و این تلاشِ شما منتهی به یک حدّی از زندگی شد -حالا زندگی یعنی پول، زندگی یعنی زندگیِ معمولی، یا جاه و مسئولیّت و غیره- به همان قانع باشید، دیگر زیادهطلبی نکنید. معنایش این باشد که راضی به آنچه هستید نیست. لا یَظلِمُ الاَعداء [مؤمن] به دشمن خود هم ستم نمیورزد؛ حالا دوست که هیچ، مؤمن که هیچ. بعضیها خیال میکنند اگر کسی دشمن شد، میشود به او ظلم کرد، میشود به او تهمت زد، میشود غیبتش را کرد، میشود اموالش را خورد، میشود اذیّتش کرد. چرا؟ دشمن است دیگر! نه، دشمن را هم ظلم نباید کرد، ولو دشمن است. اگر جرمی کرده، خب بر طبق جرمش اگر مسئولیّتِ مجازات با شما است، مجازاتش کنید، اگر مسئولیّت با دیگری است که شما همان را هم نباید بکنید؛ به صرف اینکه دشمن است، نمیشود به او فحش داد، تهمت زد، دروغ گفت، مالش را برد، [به این بهانه] دشمن است. وَ لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاء [مؤمن] برای دوستان خودش هم تحامل درست نمیکند. «لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاء» را اینجا [در پینوشتِ کتاب] معنا کرده «لا یجور علیهم لأجل الاصدقاء و طلب مرضاتهم»؛ این هم یک معنا است، این هم خوب است، بد نیست. «لا یتحامل علی الاصدقاء» نیست، «للاصدقاء» است؛ یعنی برای خاطر دوستانش تحامل به این و آن نمیکند؛ یعنی همین جناحبازی که حالا الان رایج است بین ما که انسان به خاطرِ دوستانِ خودش، مدام به این تحامل کند، مدام به آن بد بگوید. یا این جور، یا هم همان [معنا] که ابتدائاً به ذهن انسان متبادر میشود؛ یعنی تحمیل بر دوستان خودش هم نباشد، آنها را هم مورد تحامل خود قرار ندهد. بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنهُ فی راحَة این دو صفت [هم برای مؤمن] ذکر شده است، امّا این دو صفت تقریباً با هم است. فرض کنید یک مسافرتی کردهاید، حالا مثلاً در این اتاق رفیق شما شب خُر و پف میکند و نمیگذارد شما بخوابید. دو راه وجود دارد؛ یکی اینکه لگد بزنید بگویید «پا شو مرد حسابی، نمیگذاری ما بخوابیم»! این «اَلنّاسُ مِنهُ فی راحَة» نیست؛ این اذیّت کردنِ دیگران است. خب بالاخره چه کار کند بیچاره؟ خُر و پف میکند. یکی هم این است که خودتان این تعب را تحمّل کنید؛ یا بروید در راهرو بخوابید، یا گوشتان را بگیرید، بالاخره یک کاری بکنید. یعنی انسان در مقام معارضهی با راحت خود و راحت دیگران، راحت دیگران را ترجیح بدهد، راحت خود را ترجیح ندهد. حدیث دنباله [هم] دارد، که البتّه آن هشت چیز [مشابه] همینها است. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 47 تحف العقول، ص: 361؛ الخصال، ج2، ص: 406؛ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَمَانُ خِصَالٍ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ لَا يَظْلِمُ الْأَعْدَاءَ وَ لَا يَتَحَامَلُ لِلْأَصْدِقَاءِ بَدَنُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ إِنَّ الْعِلْمَ خَلِيلُ الْمُؤْمِنِ وَ الْحِلْمَ وَزِيرُهُ وَ الصَّبْرَ أَمِيرُ جُنُودِهِ وَ الرِّفْقَ أَخُوهُ وَ اللِّينَ وَالِدُه ترجمه : امام صادق (علیه السّلام) فرمود شایسته است که در مؤمن هشت خصلت باشد: در موقع گرفتارىها خودنگهدار باشد و در موقع رسیدن بلا شکیبا باشد و در خوشىها شکرگزار باشد و به آنچه خداوند او را روزى داده قانع باشد، به دشمنانش ظلم نکند و به خاطر دوستانش به مردم ستم نکند، بدن خود را به زحمت اندازد و مردم از وى در آسایش باشند 1 ) سوره مبارکه العلق آیه 7 أَن رَآهُ استَغنىٰ ترجمه : از اینکه خود را بینیاز ببیند! مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۸۳ - 1383/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب والأبصار یا مدبّر اللیل والنّهار یا محوّل الحول والأحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). عید نوروز و فرا رسیدن سال نو را به یکایک آحاد ملت ایران و به خدمتگزاران راستین ملت و کشور بخصوص به خانوادههای معظم شهدا و جانبازان تبریک عرض میکنم و برای روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبهی شهدای عزیزمان از خداوند متعال طلب رحمت میکنم و سلام و درود خالصانه و خاضعانهی خود را به پیشگاه حضرت بقیةاللَّه )ارواحنافداه( تقدیم میدارم. با فرا رسیدن بهار فصل نویی در طبیعت آغاز میشود و من به حول و قوهی الهی و به همت دولت و ملت، امیدوارم فصل نویی هم در زندگی ملت ایران آغاز شود. ملت ما به برکت تجربههای بینظیر دوران نظام اسلامی، به ملتی مجرب، هوشیار، مقاوم و پرنشاط تبدیل شده و این ظرفیت و قابلیت را یافته است که بتواند نمونهی برجسته و آموزندهای را در سایهی اسلام در مقابل چشم جهانیان قرار دهد. البته این کار به حرکت مداوم و تلاش پیوسته و خستگیناپذیر از سوی مسؤولان و کمک مردم نیازمند است؛ کاری است تدریجی و قدمبهقدم که انشاءاللَّه در سایهی استقامت و پشتکار به نتیجه خواهد رسید. ملت ما در عرصههای مختلف، قابلیت و ظرفیت خود را به اثبات رسانده است. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/11/24 عنوان فیش :کوچک نشان دادن و تحقیر دستاورهای ملت ایران توسط دشمنان کلیدواژه(ها) : دشمنشناسی, هدف دشمن, نقشه دشمن, ترفندهای دشمن, دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای جمهوری اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : این دشمنیها با چه ترفندی اعمال میشود؟ صریحاً نمیگویند ما دشمن هستیم. دشمنی میکنند، اما ریاکارانه. دشمنان جهانی و بینالمللی ما که در امریکا و بعضی از مراکز دیگر دنیا هستند و دولتها را تحریک میکنند، ترفندشان از اوّلِ انقلاب تا امروز اینطوری بوده است. اوّلاً میکوشند متاع ارزشمندِ بهدست آمده به وسیله ملت ایران را کوچک و تحقیر کنند. ملت ایران آنچه را که به دست آورده است، با سربلندی و افتخار اعلام میکند. ما در دنیا تجربه نویی آوردهایم. ما مردمسالاری را نه جدا و بیگانه از معنویت و دین، بلکه توانستهایم کاملاً برخاسته از دین و معنویت در کشورمان مستقر کنیم. امروز کشورهایی که دولتها و بعضی از نمایندگان مجالسشان از دمکراسی و آزادی انتخابات دم میزنند، دمکراسیشان بیگانه از معنویت بوده است. در نتیجه هرجا لازم شده و توانستهاند در همان دمکراسیها تقلّب کنند، برخلاف رأی مردم تقلّب کردهاند. الان رئیسجمهور امریکا با کمتر از بیستوپنج درصد آراءِ مردم خودش، آن هم با حکم دادگاه، در امریکا حکومت میکند! دمکراسیای که با معنویت همراه نباشد، همین است. بعد هم با ادّعای دمکراسی، به دیکتاتورترین دیکتاتورهای دنیا دست دوستی و رفاقت و برادرخواندگی دادند! به دیکتاتورهای دنیا و کودتاهای نظامی نگاه کنید! همه اینها رفیقهای نزدیک همین دمکراتهای دنیا و طرفداران دمکراسی و مردمسالاریاند. وقتی دمکراسی با معنویت و حقیقت و دین همراه نباشد، اینطوری میشود. ما تجربه نویی را آوردیم؛ ما دمکراسی را از دین گرفتیم؛ دمکراسی ما با معنویت و دین همراه است؛ لذا شد مردمسالاری دینی؛ شد جمهوری اسلامی. مردم به این دستاورد میبالند و از آن دفاع و به آن افتخار میکنند. دشمن در تبلیغات خود مرتّب سعی میکند این دستاورد را کوچک کند؛ به قول رایجِ بین کسبه، توی سر جنس بزند و آن را تحقیر نماید. امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام به شاگرد خود فرمود: چنانچه تو گوهر گرانبهایی در دست داشته باشی، همه دنیا اگر بگویند این سنگ است و تو بدانی که این گوهرِ گرانبهاست، حرف همه دنیا را باور نمیکنی. اگر یک سنگ در دستت داشته باشی، همه دنیا بگویند این گوهرِ گرانبهاست، باز هم به حرف آنها گوش نمیکنی؛ میبینی که سنگ است(1). وقتی گوهر گرانبهایی وجود دارد، اگر همه دنیا بگویند آنچه در دست داری، بیارزش است، میبینی متاع باارزشی است. ملت ما دانسته است و فهمیده است؛ لذا ایستاده است. 1 ) تحف العقول، النص، ص: 386؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج1، ص: 136؛ وصيته [امام صادق علیه السلام] لهشام...ُ يَا هِشَامُ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ جَوْزَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ فِي يَدِكَ لُؤْلُؤَةٌ مَا كَانَ يَنْفَعُكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا جَوْزَةٌ وَ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ لُؤْلُؤَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ إِنَّهَا جَوْزَةٌ مَا ضَرَّكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا لُؤْلُؤَةٌ... ترجمه : هشام! اگر گردوئى داشته باشى و همه گويند لؤلؤ است سودت ندهد، تو خود مىدانى كه گردو است، و اگر لؤلؤيى در دستت باشد و مردم گويند گردو است زيانت نرساند، تو خود مىدانى كه لؤلؤ است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کشاورزان - 1382/10/14 عنوان فیش :کشاورزان، درو کنندگان گنجینههای خدا در زمین کلیدواژه(ها) : کشاورزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : دستگاه کشاورزی برای کشور ما بسیار مهمّ است؛ چون امنیت غذایی برای کشوری بزرگ، پُرجمعیت و دارای هدفهای بلند، بسیار مهم است؛ لذا بخش کشاورزی و دامداریِ ما یک بخش ویژه و استثنایی است و همه باید برای آن تلاش کنند. در اسلام هم آگاهانه و با توجّه، نسبت به کشاورزی تأکید شده است. حدیث بسیار پُرمعنا و پُرمضمونی دربارهی کشاورزان نقل شده است: «الزّارعون کنوز اللَّه فی ارضه»؛(1) یعنی کشاورزان کسانی هستند که گنجینههای خدا در زیر زمین را میدِروند و استخراج میکنند. مهمترین گنجینهی خدا در زمین و خاک عبارت است از موادی که مایهی ادامهی حیات بشر و حیوانات است. این از طلا و نفت مهمتر است. طلا و نفت وسیلهی بهدست آوردن مایحتاج زندگی است؛ اما محصول غذایی، مهمترین مایحتاج زندگی است. این را برای این عرض میکنیم که همهی دستاندرکاران کشور و بخصوص مسؤولان وزارت جهاد کشاورزی توجّه کنند - همانطور که از اوّلِ انقلاب بارها تکرار شده است - که کشاورزی یکی از اساسیترین محورهای توسعه در کشور ماست؛ یک امر حاشیهای نیست. توجه به صنعت - که لازم است - نباید موجب عطف توجّه از کشاورزی شود. کشاورزی، پایه و زیربنا و اساس است. 1 ) تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، ج 6، ص 384؛ عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور احسایی، ج 3، ص 204 ؛ وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 17، ص 42. سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الْفَلَّاحِينَ فَقَالَ هُمُ الزَّارِعُونَ كُنُوزُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ مَا فِی الْأَعْمَالِ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الزِّرَاعَةِ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَارِعاً إِلَّا إِدْرِيسَ ع فَإِنَّهُ كَانَ خَيَّاطاً». ترجمه : از حضرت صادق عليه السلام درباره كشاورزان پرسيدم . فرمود: «آنان كشت كنندگان و گنج هاى خدا در زمينش هستند ؛ و نزد خدا كارى دوست داشتنى تر از كشاورزى نيست ؛ و خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت جز آن كه كشاورز بود ، مگر حضرت ادريس عليه السلام كه خيّاط بود». مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/08/23 عنوان فیش :غنیمت شمردن ساعات شب قدر کلیدواژه(ها) : ماه مبارک رمضان, لیلة القدر نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک جملهی کوتاه در باب اهمیت لیلةالقدر عرض کنم؛ علاوه بر اینکه از جملهی قرآنی «لیلةالقدر خیر من الف شهر» (1)میشود فهمید که از نظر ارزشیابی و تقویم الهی، یک شب برابر هزار ماه است. در دعایی(2) که این روزها میخوانیم، برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذکر میکند: یکی تفضیل و تعظیم روزها و شبهای این ماه است بر روزها و شبهای ماههای دیگر، یکی وجوب روزه در این ماه است، یکی نزول قرآن در این ماه است و یکی هم وجود لیلةالقدر در این ماه است. یعنی در این دعای مأثور، لیلةالقدر را عِدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده میکنیم. بنابراین قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که انشاءاللَّه قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آنچنان که شایستهی مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند. 1 ) سوره مبارکه القدر آیه 3 لَيلَةُ القَدرِ خَيرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ ترجمه : شب قدر بهتر از هزار ماه است! 2 ) إقبالالأعمال،سیدبن طاووس ص 24 ؛ مصباح كفعمی ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی : ص 630 ؛ ... يا علی يا عظيم يا غفور يا شكور يا رحيم أنت الرب العظيم الذی ليس كمثله شيء و هو السميع البصير و هذا شهر عظمته و كرمته و شرفته و فضلته على الشهور و هو الشهر الذی فرضت صيامه علی و هو شهر رمضان الذی أنزلت فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان و جعلت فيه ليلة القدر و جعلتها خيرا من ألف شهر فيا ذا المن فلايمن عليك من علی بفكاك رقبتی من النار فی من تمن عليه و أدخلنی الجنة برحمتك يا أرحم الراحمين ترجمه : ... ای والا ! ای بزرگ ! ای آمرزنده! ای مهربان ! تويی پروردگار بزرگ. كه همانندی ندارد . و او شنوای ِ بيناست. و براستی كه اين ماهی است كه برهمه ی ماه ها بزرگش داشتی و گراميش كردی و شرافتش بخشيدی و برترش ساختی و همانا این ماهی است كه روزه اش را بر من واجب كردی و آن ماهِ رمضان است كه در آن قرآن را نازل كردی در حالیكه هدایت گر مردم و برهان هايی از هدايت و معيارِ حق از باطل است و در اين ماه شبِ قدر قرار دادی و آن را بهتر از هزار ماه ساختی. پس ای نيكی بخش كه بر تو منتی نيست، بر من منت گذار به رهايیم از آتش در ميانِ كسانی كه بر ایشان منت نهادی و به سبب رحمت و مهربانیت مرا به بهشت وارد نما. ای مهربان ترين مهربانان مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/08/23 عنوان فیش :تعلق خونخواهی امام علی و امام حسین(علیهما السلام) به خدای متعال کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام به خاطر همین عظمتها و تراکم همین ارزشهای ممتاز در وجود مبارکش، ضربت خورد و این فاجعهی بزرگ انسانی به وسیلهی انسانهای شقی و گمراه، نسبت به آن بزرگوار بهوجود آمد. خون امیرالمؤمنین هم ثاراللَّه دانسته شده است. شما به امام حسین میگویید: «السّلام علیک یا ثاراللَّه و ابن ثاره»(1). فقط خون امام حسین نیست که خونخواه آن، خداست؛ خون امیرالمؤمنین هم ثاراللَّه است؛ یعنی خونخواه و صاحب این خون، خدای متعال است. 1 ) الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج 4 ص 574 ؛ فقیه،شیخ صدوق،ج2ص595ص3199 ؛ تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی،ج 6 ص55 ؛ كُنْتُ أَنَا وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ مِنَّا يُونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ يَعْنِی وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَكَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّكَ تَأْتِی عَلَى مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ ع فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى بَكَى عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی أُرِيدُ أَنْ أَزُورَهُ فَكَيْفَ أَقُولُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ إِذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَيْرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطُوَاتٍ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرْ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِی ترجمه : حسین بن ثویر گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و سخنگوی ما یونس بود كه سنش از همه ما بیشتر بود پس به امام عرضه داشت فدایت شوم من به مجلس این قوم یعنی پسران عباس حاضر می شوم پس چه بگویم؟ فرمود هنگامی كه [در آنجا] حضور یافتی پس بگو خدایا آسایش و شادی را به ما نشان ده كه آنچه را بخواهی به آن می رسی پس گفتم فدایت شوم من زیاد امام حسین (ع) را یاد می كنم پس چه بگویم گفت: سه مرتبه بگو: درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله زیرا كه سلام و درود از نزدیك و دور به او می رسد سپس فرمود همانا كه امام حسین (ع) زمانی كه شهید شد آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه (هفت آسمان و هفت زمین) و هر آنچه كه در آنان و در میانشان است بر او گریستند و هر آنكس كه در بهشت و جهنم از آفریده پروردگارمان در حركت است و هر چه دیده می شود و آنچه كه دیده نمی شود بر امام حسین (ع) گریستند جز سه چیز كه بر او گریه نكرد گفتم فدایت شوم آن سه چیز كدامنند؟ فرمود: بصره و دمشق و خاندان عثمان بر او گریه نكردند كه لعنت خداوند بر آنان باد گفتم فدایت شوم می خواهم به زیارتش بروم پس چه بگویم و چه كار كنم؟ فرمود: زمانی كه به زیارت امام حسین (ع) رفتی بر ساحل فرات غسل كن سپس لباس پاكیزه ات را بپوش پس با پای پیاده حركت كن زیرا كه تو در حرمی از حرم های خدا و رسول خدا هستی و بسیار «الله اكبر» و «لا اله الا الله» و «سبحان الله» و « الحمد لله» و ذكر عظمت خدای بزرگ و بلند مرتبه بگو و درود و سلام بر حضرت محمد (ص) و خاندانش بفرست تا اینكه به «باب الحیر» برسی پس می گویی: درود بر تو ای حجت خدا و ای پسر حجت خدا درود بر شما ای فرشتگان خدا و زیارت كنندگان قبر پسر پیامبر خدا سپس ده قدم جلو برو و بایست و سی بار «الله اكبر» بگو سپس به طرف قبر حركت كن تا اینكه از پیش رو به آن برسی پس صورت خود را به صورت آن حضرت روبرو كن و قبله را میان دو كتف خود قرار بده (پشت به قبله) و بگو درود بر تو ای كشته راه خدا و پسر كشته راه خدا درود بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا (خونی كه صاحب و منتقم آن خداست) درود بر تو ای كسی كه خونت را به ناحق ریختند و ای تنها ماندهاى كه در آسمانها و زمین خونخواهى نشده است... مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1382/05/28 عنوان فیش :حرکت شیعیان در مسیر اطاعت و عبودیت الهی کلیدواژه(ها) : عبودیت نوع(ها) : حدیث متن فیش : شعری که الان برادرمان خواندند، مضمون درستی نیست که ما بگوییم چون شیعه و محب هستیم، اگر گناه هم کردیم، خدای متعال ما را مجازات نمیکند؛ نه، اینطور نیست: «من اطاع اللَّه فهو لنا ولی»؛(1) ولیِ آنها باید خدا را اطاعت کند؛ چون خود این بزرگواران با اطاعت خدا به این مقام و رتبه رسیدند. امتحان اینها، قبل از وجود و آمدنشان به این دنیا صورت گرفته است: «امتحنک اللَّه قبل ان یخلقک فوجدک لمن امتحنک صابرة».(2) دستگاه خدا بیحساب و کتاب نیست. در روایتی پیغمبر اکرم به فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها با این مقام و رتبه فرمود: «یا فاطمه انّنی لن اغنی عنک من اللَّه شیئا»؛(3) یعنی پیش خدا، نسبتِ با من و ارتباطِ با من به درد تو نمیخورد. مگر در میان فرزندان پیغمبر و ائمّه کسانی نبودند که با خدا رابطهای نداشتند و نتوانستند از آن گوهر نورانی و ارزش معنوی برخوردار شوند؟ آنچه اولیای دین را بر قلّهی شرافت بشری قرار داده، از خود شخص شخیص نبیّاکرم و امیرالمؤمنین و بقیهی این خاندان پاک گرفته - که اینها در عالم وجود نمونههای بیمانندند و شبیه اینها دیگر نیست - تا دیگران، اطاعت و عبودیّت و بندگی آنها برای خداست. لذا وقتی شما میخواهید در تشهّد نمازتان نام پیغمبر خدا را بیاورید و از او تجلیل کنید، میگویید «و اشهد ان محمداً عبده». اوّل عبودیّت را ذکر میکنید، بعد میگویید «و رسوله».(4) عبودیّت بالاتر از رسالت است. اساس و جوهر کار، عبودیّت است. من و شما هم باید از همین جاده برویم. البته این قلّهها خیلی بالاست. اگر چشم ما بتواند این قلّهها را ببیند، خیلی باید خدا را شکرگزار باشیم؛ چه برسد که به آنجاها برسیم؛ لیکن باید برویم؛ راه این است. این دامنهها را باید به قدر قدرت و توانمان طی کنیم؛ که اگر اینطور شد، به قدر ظرفیتمان بهره خواهیم برد. 1 ) الكافی ، ثقة الإسلام كلينى ج 2 ص 74 ؛ صفاتالشيعة ، شیخ صدوق ص 11 ؛ الأمالي ، شیخ طوسی ص 735 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 67 ص97 ؛ قَالَ لِی يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ع ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَالنَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ ترجمه : جابر جعفى گفت: امام محمّد باقر عليه السّلام فرمود: اى جابر، آيا كافى است براى كسى كه ادّعاى تشيّع دارد، بگويد كه دوستدار ما اهل بيت است؟به خدا سوگند، شيعه ما نيست مگر آن كسى كه تقواى خدا را رعايت كند و از او اطاعت نمايد. شيعيان ما شناخته نمىشدند، مگر به تواضع، خشوع (فروتنى در عبادت)، اداى امانت، بسيارى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز به پا داشتن، نيكى به والدين و رسيدگى به همسايگانى كه فقير و نيازمندند. همچنين رسيدگى به قرض داران و يتيمان، راستى در گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان، از اين كه، جز نيكى مردم را نگويند، [نيز] شيعيان ما [همواره] در بين اقوام خويش امين بودند. جابر گفت: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، ما كسى را با اين خصوصيات نمىشناسيم. حضرت، خطاب به او فرمود: اى جابر، افكار و آراى مختلف، تو را [از راه راست] بيرون نبرد. آيا كافى است مردى بگويد: من على عليه السّلام را دوست دارم و از دوستداران او هستم، پس اگر بگويد من رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را دوست دارم [كه بهتر است]- زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از على عليه السّلام بهتر است- ولى از سيره او پيروى ننمايد و به سنّتش عمل نكند، اين دوستى براى او هيچ سودى نخواهد داشت. پس تقواى خدا را پيشه نماييد و براى آنچه نزد خداست، عمل كنيد، زيرا بين خدا و بين هيچ كس، قرابت و خويشاوندى نيست. محبوبترين بندگان نزد خداوند و گرامىترين آنها در پيشگاه او، با تقواترين و مطيعترين آنهاست. اى جابر، جز با اطاعت و فرمانبردارى از خداى متعال، تقرّب به او حاصل نمىشود. تنها دوستى ما (آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) باعث رهايى از آتش نيست و هيچ يك از شما بر خدا حجّتى ندارد. هر كس مطيع خداست، ولىّ و دوستدار ماست و هر كس نافرمانى خدا را نمايد، با ما دشمن است. ولايت ما اهل بيت، جز با عمل [به دستورات الهى] و پرهيز از گناه به دست نمىآيد. 2 ) تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج 6 ص 9 ح 12 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛ إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.» ترجمه : عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست ميكنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نمودهايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم 3 ) شرح نهجالبلاغة ، ابن ابی الحدید ج 18 ص 134 ؛ « يا فاطمة بنت محمد إنی لا أغنی عنك من الله شيئا يا عباس بن عبد المطلب إنی لا أغنی عنك من الله شيئا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ » ترجمه : سخن پیامبر (ص): اى فاطمهى دختر محمد همانا كه من نمىتوانم پيش خدا تو را از چيزى بىنياز كنم (تو را از آتش برهانم) ای عباس پسر عبدالمطلب همانا كه من نمىتوانم پيش خدا تو را از چيزى بىنياز كنم (تو را از آتش برهانم). براستی كه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست. 4 ) تهذيبالأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 92 ؛ دعائمالإسلام ، نعمان بن محمد تميمى ج 1 ص 165 ؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 8 ، نحوه ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 82 ص 288 ، نحوه ؛ التَّشَهُّدُ فِی الرَّكْعَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ ترجمه : مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1382/03/04 عنوان فیش :سه عملی که باعث قبول نشدن اعمال میشود کلیدواژه(ها) : شیطان, حبّ نفس, تکبر, گناه, اثر گناه نوع(ها) : حدیث متن فیش : حَدَّثَنا اَبی رَضیَ اللهُ عَنهُ قالَ حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللهِ عَن اَحمَدَ بنِ اَبی عَبدِاللهِ البَرقیِّ عَن اَبیهِ عَن صَفوانَ بنِ یَحیى عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحَجّاجِ عَن اَبی عَبدِالله (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ اِبلیسُ لَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ لِجُنودِهِ اِذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ فَاِنَّهُ غَیرُ مَقبُولٍ مِنهُ اِذَا استَکثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسیَ ذَنبَهُ وَ دَخَلَهُ العُجب.(۱) قالَ اِبلیسُ لَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ لِجُنودِهِ اِذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ فَاِنَّهُ غَیرُ مَقبُول سند این روایت به ابلیس میرسد که این لعین، به لشکریان خود این جور گفت که اگر من توانستم در سه چیز بر بنیآدم مسلّط بشوم، دیگر غصّهی این را نمیخورم که حالا او اعمال نیکی دارد به جا میآورد و ممکن است مراتب سعادت را طی کند؛ نه، خاطرم آسوده است؛ چون هر کاری بکند از او قبول نخواهد شد؛ عمده این است که من این سه چیز را بتوانم تدارک کنم و در این سه کار بر بنیآدم مسلّط بشوم؛ اگر [مسلّط] شدم دیگر خیالم آسوده است. آن سه چیز چیست؟ اِذَا استَکثَرَ عَمَلَه یکی این است که او کار نیک خود را زیاد به شمار بیاورد، به نظرش زیاد بیاید؛ به خودش که نگاه میکند میگوید: «ما واقعاً چقدر آدم خوبی هستیم! این همه نماز و این قدر نافله و این قدر خدمت به مردم و روزی چند ساعت در دادگاهها و در فلان مسئولیّتها، درس هم که میرویم و درس هم که میگوییم»؛ همین طور کارهای خودش به نظرش زیاد بیاید؛ اعمال خیر خودش را [زیاد بشمارد و] از خود خشنود شود، راضی بشود از خود به خاطر کارهایی که انجام میدهد. اوّلین ضربهای که به انسان میخورد و خاکریز اوّلی که جلوی دشمن او -یعنی ابلیس- باز میشود این است؛ ما گاهی هم بعضیها را میبینیم که میگویند: «آقا ما دیگر چه کار کنیم؟ این همه داریم کار میکنیم»؛ به نظرشان آن کاری که میکنند زیاد میآید؛ خود را مقایسه نمیکنند با بندگان صالح خدا که یک لحظه از لحظات عمرشان را فارغ از خدمت و عبادت و کار خیر و حسنه نبودند؛ این مقایسه را حاضر نیستند بکنند و همین کارهای کوچک خودشان به نظرشان بزرگ میآید. وَ نَسیَ ذَنبَه دوّم [اینکه] گناهان خود را فراموش بکند؛ مثل همهی عادات ماها که به خودمان به چشم حسنظن نگاه میکنیم؛ [یعنی] این همه گناه کوچک، بزرگ، خلاف، غیبت، دروغ، خدای نکرده تهمت و تخلّفات گوناگون را فراموش کنیم، از یادمان برود. اینکه میبینید در بعضی از دعاها مدام اسم گناه تکرار میشود -اَللهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَهتِکُ العِصَم-(۲) تا که انسان به یادش بیاید؛ یا دربارهی انسان در روایت دارد که «وَ بَکى عَلى ذَنبِه»،(۳) بنشیند بر گناه خود، به گناههایی که کرده بگرید؛ [این] به یاد آوردن گناه است که اینها را انسان فراموش نکند؛ در مراقبتها و در باب مراقبة هم میگویند که هر شبی بنشینید ببینید چه کار کردید آن روز؛ این مانع از فراموشی میشود. یکی هم اینکه فراموش کند. وَ دَخَلَهُ العُجب سوّم [اینکه] خودشگفتی در او وارد بشود؛ این خودشگفتی طبعاً برای اَعمال نیست، چون آن قبلاً گفته شد؛ برای خصوصیّات خود او است؛ [یعنی] علم خودش، تقوای خودش، حلم خودش، صبر خودش به نظرش بزرگ بیاید. خودشگفتی یا عُجب یعنی انسان در مقابل خودش که قرار میگیرد دچار اعجاب بشود و به شگفت بیاید که واقعاً «ما هم چه آدم خوب و برجستهای هستیم»! گاهی هم انسان گلهمند میشود که چطور دیگران نمیفهمند این خوبیهای ما را؟ چطور قدر نمیدانند؟ بله جناب ابلیس به دوستانش این جور میگوید که وقتی این سه خصوصیّت در کسی وارد شد و من توانستم از این سه ناحیه، بر یک انسان سلطه و سیطره پیدا کنم، دیگر غصّهی این را که حالا عبادت کرد و روزه گرفت و نماز خواند نمیخورم؛ چون میبینم همهی اینها باطل خواهد بود؛ یعنی قبول نخواهد بود. 1 ) الخصال، ج1، ص: 112؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج69، ص: 315؛ عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحَجّاجِ عَن اَبی عَبدِالله (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ اِبلیسُ لَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ لِجُنودِهِ اِذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ فَاِنَّهُ غَیرُ مَقبُولٍ مِنهُ اِذَا استَکثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسیَ ذَنبَهُ وَ دَخَلَهُ العُجب. ترجمه : امام صادق (علیه السّلام) فرمود: شیطان لعین به لشگر خود گفت که من اگر در سه مورد بر فرزند آدم دست یابم، پس از آن هر عملى که به جا آورد پریشانخاطر نگردم که میدانم عملش پذیرفته نیست: هنگامى که عمل خود را زیاد پندارد و گناه خود را فراموش کند و خودپسندى در او راه یابد 2 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 844؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 707؛ مفاتیح الجنان دعای کمیل رُوِيَ أَنَّ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ النَّخَعِيَّ رَأَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَاجِداً يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَان...َ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا... ترجمه : 3 ) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج2، ص: 452؛ مكارم الأخلاق، طبرسی، ص: 316؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج90، ص: 335؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ بَكَى عَلَى ذَنْبِهِ حَتَّى تَسِيلَ دُمُوعُهُ عَلَى لِحْيَتِهِ حَرَّمَ اللَّهُ دِيبَاجَةَ وَجْهِهِ عَلَى النَّارِ. ترجمه : پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:هركس به خاطر گناهش گريه كند تا اشك بر محاسن او سرازير شود،خداوند چهرهاش را بر آتش جهنم حرام مىكند. مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی - 1382/02/22 عنوان فیش :رفق و مدارا در امر به معروف و نهی از منکر کلیدواژه(ها) : دانشجو, امر به معروف و نهی از منکر نوع(ها) : حدیث متن فیش : [چند وقتی است که مشکل بدحجابی و ارائهی فرهنگهای غلط در دانشگاهها دغدغهی بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمهی کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالی چیست؟] قاطعیت یعنی چه؟ یعنی برخورد فیزیکی و جسمانی؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمیکنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثی را برای جمعی میخواندم که آمر به معروف و ناهی از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهی میکند، هم عالم باشد و هم عامل. «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهی»؛(1) با رفق و مدارا امر و نهی کند. امر و نهی، یعنی دستور دادن - بکن، نکن - غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم اینطوری باید عمل شود. 1 ) الخصال،شیخ صدوق ج 1 ص 109ح 79 ؛ تحفالعقول،شیخ حر عاملی ص 358 ؛ نوادر،راوندی ص 21 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 97 ص 87 ؛ إنما يأمر بالمعروف و ينهى عن المنكر من كانت فيه ثلاث خصال عامل بما يأمر به و تارك لما ينهى عنه عادل فيما يأمر عادل فيما ينهى رفيق فيما يأمر و رفيق فيما ينهى » ترجمه : امام صادق (ع) فرمود: بامر بمعروف و نهى از منكر تنها كسى موظف است كه داراى سه خصلت باشد: بآنچه امر ميكند خود عمل كند و از آنچه باز ميدارد خود باز ايستد در امر و نهىاش بعدالت و مدارا رفتار كند مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال ۱۳۸۲ - 1382/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّبالقلوب والابصار، یا مدبّراللّیل والنّهار، یا محوّلالحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1) فرا رسیدن سال نو را به همهی هممیهنان عزیزمان تبریک عرض میکنم و بر سرور آزادگان و سیّد شهیدان حضرت حسینبنعلی علیهالسّلام و نیز بر روح مطهّر امام راحل و ارواح طیّبهی شهیدان بزرگوار درود و سلام میفرستم. دفتر عمر ما ورقی دیگر خورد و برگی بر کتاب قطور عمر تاریخ ملت ایران افزوده شد. سطور این ورقها و نوشتههای این کتابها، سرنوشتساز آیندهی افراد و ملتهاست. مردمِ بسیاری در سطور برگ هر سال زندگی، کلمات زرّین و ارزشمندی را ثبت کردند و در خوشبختی و آیندهی خود و آفاق روشنی که در انتظار آن هستند، تأثیر کم یا زیادی گذاشتند. بعضی از ما هم کوتاهیهایی کردیم و تأثیر همهی این نیکیها و خوبیها، یا بدیها و کوتاهیها به خود ما برمیگردد. از خداوند متعال مسألت میکنم که در سال آینده کلمات نیک، یعنی کارهایی که در جهت اهداف عالیهی الهی و انسانی انجام میدهیم و برای دنیا و آخرت ما و ملت ما سودمند است، بیشتر باشد و از کارها و جملاتی که موجب کوتاهی، عقبماندگی و پشیمانی است، کاسته شود. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :برگزاری مانور دریایی نیروهای مسلح در چابهار در حضور فرمانده کل قوا - 1381/12/09 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). عید سعید نوروز و فرا رسیدن بهار و سال نو را به همهی هممیهنان عزیزمان در سراسر کشور و همچنین به همهی ایرانیانی که در کشورهای دیگر، در سراسر جهان ساکن هستند و همچنین به ملتهای دیگری که برای نوروز ارزش و احترام قائل هستند، تبریک عرض میکنم. بخصوص تبریک میگویم به افراد و خانوادههائی که در خدمت کشور، در خدمت انقلاب و در خدمت نظام قرار دارند؛ خانوادهی شهیدان عزیز، جانبازان و خانوادههای آنها، خانوادهی مأمورانی که در این روزها که همه در خانههای خود مجتمعند، آنها سر کارهای حساس و مهم خود حضور دارند و از حضور در خانوادههای خود محرومند. امیدوارم به فضل و رحمت الهی انشاءالله ملت ایران سال شاد و سرشار از برکت و نعمت را در پیش داشته باشند و در همهی میدانها موفق و سربلند و پیروز باشند. البته حوادث تلخی که در برخی از کشورها نسبت به مردم انجام میگیرد ـ در بحرین نسبت به مردم عزیز آنجا، در یمن، در لیبی ـ عید را بر ما گوارا نمیکند و مانع از این است که انسان شادی عید را بتمامه احساس کند. امیدواریم خداوند متعال برای این ملتها ـ ملت بحرین، ملت یمن، ملت لیبی ـ فرج عاجلی برساند و دشمنان ملتها را با عقوبت خود مجازات کند. عید نشانهی حرکت طبیعی انسان در طول سال و ماه و روز و شب است و چون این حرکت باید به سمت کمال و تعالی باشد، هر عیدی یک مقطعی است برای اینکه انسان بتواند یک مرحلهی جدیدی را آغاز کند. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما - 1381/11/15 عنوان فیش :تاکید صدا و سیما به ارزشهای دینی کلیدواژه(ها) : سازمان صدا و سیما, دین نوع(ها) : حدیث متن فیش : گاهی در فیلمها نقشهای استطرادی یا حاشیهای تأثیرات خیلی زیادی میبخشد و مثلاً در یک مجموعهی تلویزیونی، یک زنِ دارای شخصیّتِ جذّاب و مثبت، حجاب خود را رعایت میکند و مراقب حجاب خود است. این یک نقش فرعی و حاشیهای است؛ اما خیلی تأثیر میگذارد. یا یک شخصیّت جذّاب در فیلم در جای حسّاسی میرود نمازش را بخواند. بنده نمیگویم حتماً نماز، رکوع و سجود نشان داده شود. گاهی نقشهای تصنّعی نشان داده میشود که نماز میگزارد و «سبحان ربیالاعلی»(1) را غلط میخواند؛ بلد نیست و درست نمیخواند. بنده اینها را نمیگویم؛ اما همینقدر معلوم میشود که میرود نماز بخواند و آستینش را بالا میزند که برود وضو بگیرد. چنین نقشهای استطرادی و حاشیهای گاهی در نوجوان و جوان یک عالم تأثیر میگذارد. از این قبیل هزاران مورد هست. حالا وقت نیست و شما هم احتیاج ندارید که مثالهای زیادی بزنم. پس به این نقشهای استطرادی، بخصوص در زمینهی دین توجّه داشته باشید. 1 ) الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج 3 ص 311 ح 8 منلايحضرهالفقيه،صدوق، ج 1 ص300 طوسی ج 2 ص 76 ؛ بحارالأنوار،مجلسی ج 89 ص220 يَا حَمَّادُ تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ قَالَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِی أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ لَا عَلَيْكَ يَا حَمَّادُ قُمْ فَصَلِّ قَالَ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ فَرَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ فَقَالَ يَا حَمَّادُ لَا تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْكُمْ يَأْتِی عَلَيْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَلَا يُقِيمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ فَأَصَابَنِی فِی نَفْسِی الذُّلُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِّمْنِی الصَّلَاةَ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيْهِ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَيْنَ قَدَمَيْهِ حَتَّى كَانَ بَيْنَهُمَا قَدْرُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ مُنْفَرِجَاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيْهِ جَمِيعاً الْقِبْلَةَ لَمْ يُحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ وَ قَالَ بِخُشُوعٍ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ صَبَرَ هُنَيَّةً بِقَدْرِ مَا يَتَنَفَّسُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَكَعَ وَ مَلَأَ كَفَّيْهِ مِنْ رُكْبَتَيْهِ مُنْفَرِجَاتٍ وَ رَدَّ رُكْبَتَيْهِ إِلَى خَلْفِهِ حَتَّى اسْتَوَى ظَهْرُهُ حَتَّى لَوْ صُبَّ عَلَيْهِ قَطْرَةٌ مِنْ مَاءٍ أَوْ دُهْنٍ لَمْ تَزُلْ لِاسْتِوَاءِ ظَهْرِهِ وَ مَدَّ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَبَّحَ ثَلَاثاً بِتَرْتِيلٍ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثُمَّ اسْتَوَى قَائِماً فَلَمَّا اسْتَمْكَنَ مِنَ الْقِيَامِ قَالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ثُمَّ كَبَّرَ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ رَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ ثُمَّ سَجَدَ وَ بَسَطَ كَفَّيْهِ مَضْمُومَتَيِ الْأَصَابِعِ بَيْنَ يَدَيْ رُكْبَتَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ يَضَعْ شَيْئاً مِنْ جَسَدِهِ عَلَى شَيْءٍ مِنْهُ وَ سَجَدَ عَلَى ثَمَانِيَةِ أَعْظُمٍ الْكَفَّيْنِ وَ الرُّكْبَتَيْنِ وَ أَنَامِلِ إِبْهَامَيِ الرِّجْلَيْنِ وَ الْجَبْهَةِ وَ الْ ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای انجمن قلم - 1381/11/08 عنوان فیش :شناسایی افراد مستعد برای انجمن اهل قلم کلیدواژه(ها) : تربیت نیروی انسانی نوع(ها) : حدیث متن فیش : [کاری که شما باید بکنید این است که اوّل این انجمن را محکم نگهدارید؛ کار دوم این است که برای نگهداشتنِ آن بلاشک احتیاج دارید به اینکه مرتّب نفَس و خون جدید وارد آن کنید.] کار سومی بهوجود میآید که عبارت است از جستجو کردن استعدادهای خوب و تابناک، گزینش کردن صحیح و عادلانه، آوردن و وارد مجموعه کردن آنها. در این هیچ تردیدی نکنید. الان در سرتاسر کشور یک حرکت عمومیِ عجیبی شروع شده است؛ از همین جمعیتهای کوچک دانشآموزی گرفته تا دانشجویی و بالاتر از دانشجویی. الان هزارها نقطه و کانون در این کشور بهوجود آمده است. در همین تهران و در شهرستانهای گوناگون خیلی هست. شاید در همان کنگاور هم - که آقای نوریزاد را آنطور متأثّر و عصبانی کرده - یکی باشد. همهی اینها محض احساس تکلیف مبارزه میکنند. این تابلوِ تهاجم فرهنگی را که ما چند سال پیش بلند کردیم و عدهای سنگبارانش کردند، خوشبختانه اینها قبول و بلند کردهاند. الان در همهی این تشکّلهای کوچک ناشناخته و احصا نشده، جهتِ واحدی وجود دارد و آن مبارزه با تهاجم فرهنگی است. از بچهها میپرسید شما میخواهید چه کار کنید؛ این کتاب، نمایشنامه، جزوه، بروشور و شعر را برای چه نوشتید و این انجمن را برای چه درست کردید؟ میگویند میخواهیم با تهاجم فرهنگی مبارزه کنیم. این کار خیلی مبارک است و این را دست کم نگیرید. در بین همینهاست که شما آن معدنهای الماس و طلا را پیدا میکنید: «النّاس معادن کمعادن الذّهب والفضّة».(1) بروید و آنها را شناسایی و گزینش کنید و به شکل حساب شدهای وارد مجموعه نمایید. البته میتوانید مجموعه را دارای دهلیزها و گردونها و گیتیهای گوناگون کنید تا اینها را راحت و بیدغدغه وارد کنید؛ یعنی از یک قرنطینهی ناآشکاری بگذرانید و بعد وارد اصل مجموعه کنید. از این کارها باید بکنید. 1 ) الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج 8 ص 177ح 197؛ منلايحضرهالفقيه، صدوق ج 4 ص380ح5821 ؛ شرحنهجالبلاغة ابن ابی الحدید ج 6 ص 370 ؛ بحارالأنوار،مجلسی، ج 58 ص 106 ؛ النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ فَمَنْ كَانَ لَهُ فِی الْجَاهِلِيَّةِ أَصْلٌ فَلَهُ فِی الْإِسْلَامِ أَصْلٌ ترجمه : بكر بن صالح در حديث مرفوعى از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: مردم معدنهائى هستند چون معدنهاى طلا و نقره، پس هر كه در دوران جاهليت ريشه و اصلى داشته (و عنصر پاكى بوده يا از اهل شرف بوده) در اسلام نيز همان ريشه و اصل را دارا است. مربوط به :پیام به دوازدهمین اجلاس سراسری نماز - 1381/06/16 عنوان فیش :تاثیر نماز در آمادگی روحی انسان علت شتاب برای ادای آن کلیدواژه(ها) : نماز نوع(ها) : حدیث متن فیش : نماز در حالات آمادگی روحی، به آدمی عروج و حال و حضور بیشتر میبخشد و در حالات غفلت و ناآمادگی، در گوش او زنگ آماده باش مینوازد و او را به آن وادی نورانی نزدیک میسازد. لذا نماز در هیچ حالی نباید ترک شود. در عین شدت و محنت، در بحبوحهی میدان جهاد، در هنگام فراغ و آسایش، و حتی در میان محیط لجن آلودی که انسان با هوسها و کینهها و شهوتها و خودخواهیها، پیرامون خود پدید آورده است، نماز یک شربت مقوّی و شفابخش است، باید آن را با دل و جان خود نوشید و از هر نقطه که در آن واقع شدهایم، یک گام یا یک میدان به بهشت رضوان نزدیک شد. از این روست که نه حَیَّ علیالجهاد و نه حَیَّ علیالصوم و نه حَیَّ علیالإنفاق، نگفتهاند، ولی در هر روز بارها سرودهاند: حیّ علیالصّلاة.(1) 1 ) تهذيبالأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 59 ؛ منلايحضرهالفقيه ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 289 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 5 ، ص 414 ، ح 6966 ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ » ترجمه : عبدالله بن سنان میگوید از امام صادق (ع) درباره اذان پرسیدم پس امام فرمودند: [این طور] میگویی: «الله اكبر، الله اكبر» «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله» ، «اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله» ، «حی علی الصلاة، حی علی الصلاة» ، «حی علی الفلاح، حی علی الفلاح» ، «حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل» ، «الله اكبر، الله اكبر» ، «لا اله الا الله، لا اله الا الله» . مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1381/06/04 عنوان فیش :غلط بودن توجیه مقابله با فساد و یا بزرگ نمایی آن کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : در بخشهای مختلفِ کاری کشور، عدّهای میخواهند مقابله با فساد را توجیه کنند؛ یک عدّه هم متقابلاً میخواهند فساد را بزرگ نمایند. به نظر من هر دو غلط است. بالاخره در همهجای دنیا انسان فسادپذیر است. هر انسانی اگر مراقب خود نباشد، فسادپذیر است. اینکه این همه در قرآن، نهجالبلاغه و روایات روی تقوا تکیه شده، به خاطر همین است. تقوا یعنی مراقبت از خود، برای اینکه انسان فاسد و منحرف نشود.(1) وقتی مراقبت از خود نباشد، هر انسانی قابلیّت این را دارد که لغزش و فساد پیدا کند. بنابراین در گوشه و کنار باید وجود فساد را محتمل دانست. البته در جاهایی هم روشن است که وجود دارد. ما نباید فساد را توجیه و یا در بیان آن مبالغه کنیم. 1 ) خطبه 191 : از خطبههاى آن حضرت است باز هم در ستايش الهى و سفارش به تقوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِي فِي الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِي جَدُّهُ أَحْمَدُهُ عَلَى نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ الَّذِي عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِي كُلِّ مَا قَضَى وَ عَلِمَ مَا يَمْضِي وَ مَا مَضَى مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُكْمِهِ بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِيمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَكِيمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلَإٍ . وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ يَضْرِبُونَ فِي غَمْرَةٍ وَ يَمُوجُونَ فِي حَيْرَةٍ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَيْنِ وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَى أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّيْنِ . عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَى اللَّهِ حَقَّكُمْ وَ أَنْ تَسْتَعِينُوا عَلَيْهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِينُوا بِهَا عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ التَّقْوَى فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَى الْجَنَّةِ مَسْلَكُهَا وَاضِحٌ وَ سَالِكُهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَةً نَفْسَهَا عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِينَ مِنْكُمْ وَ الْغَابِرِينَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَيْهَا غَداً إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَى وَ أَخَذَ مَا أَعْطَى وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَى فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ يَقُولُ وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ فَأَهْطِعُوا بِأَسْمَاعِكُمْ إِلَيْهَا وَ أَلِظُّوا بِجِدِّكُمْ عَلَيْهَا وَ اعْتَاضُوهَا مِنْ كُلِّ سَلَفٍ خَلَفاً وَ مِنْ كُلِّ مُخَالِفٍ مُوَافِقاً أَيْقِظُوا بِهَا نَوْمَكُمْ وَ اقْطَعُوا بِهَا يَوْمَكُمْ وَ أَشْعِرُوهَا قُلُوبَكُمْ وَ ارْحَضُوا بِهَا ذُنُوبَكُمْ وَ دَاوُوا بِهَا الْأَسْقَامَ وَ بَادِرُوا بِهَا الْحِمَامَ وَ اعْتَبِرُوا بِمَنْ أَضَاعَهَا وَ لَا يَعْتَبِرَنَّ بِكُمْ مَنْ أَطَاعَهَا أَلَا فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا وَ كُونُوا عَنِ الدُّنْيَا نُزَّاهاً وَ إِلَى الْآخِرَةِ وُلَّاهاً وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَى وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْيَا وَ لَا تَشِيمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِيبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِيئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا كَاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ أَلَا وَ هِيَ الْمُتَصَدِّيَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْكَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَيُودُ الْمَيُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَى سَاقٍ وَ سِيَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَيَّرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ الْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ الْمَنَازِلُ وَ أَعْيَتْهُمُ الْمَحَاوِلُ فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَى يَدَيْهِ وَ صَافِقٍ بِكَفَّيْهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّيْهِ وَ زَارٍ عَلَى رَأْيِهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ وَ قَدْ أَدْبَرَتِ الْحِيلَةُ وَ أَقْبَلَتِ الْغِيلَةُ وَ لَاتَ حِينَ مَنَاصٍ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ الدُّنْيَا لِحَالِ بَالِهَا فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ . ترجمه : حمد خداى را كه حمدش در ميان آفريدگان آشكار است، و لشگرش غالب، و بزرگيش والاست. او را بر نعمتهاى پيوسته و بخششهاى بزرگش سپاس مىگزارم. خداوندى كه بردبارى حضرتش عظيم است پس عفو فرمود، و در آنچه حكم كرد عدالت نمود، و آنچه را مىگذرد و گذشته است داند. خدايى كه آفريننده مخلوقات به علم خود، و پديد آرنده آنان به حكمت خويش است، بدون تقليد و تعليم گرفتن، و بدون پيروى كردن از نمونه ساخته شده صانعى حكيم، و منهاى هر گونه اشتباهى، و بىحضور هيچ جمعيتى. و شهادت مىدهم كه محمّد بنده و فرستاده اوست، وقتى او را مبعوث به رسالت نمود كه مردم در درياى گمراهى غوطهور بودند، و در گرداب حيرت موج مىزدند، مهار هلاكت آنان را مىكشيد، و بر قلوبشان قفلهاى ظلمت بسته شده بود. بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم، تقوايى كه حقّ خداوند بر شماست، و باعث حق شما بر خدا هم هست، براى دريافت تقوا از خدا كمك بخواهيد، و از تقوا براى گريز از عذاب خداوند مدد گيريد، كه قطعا امروز تقوا سپر از بلا، و فردا راه بهشت الهى است، جادّهاش روشن، و پويندهاش سود بر، و امانت دارش (كه خداوند مىباشد) حافظ آن است. تقوا به طور دائم خود را بر گذشتگان عرضه كرده و به آيندگان هم عرضه مىكند، چرا كه فرداى قيامت به آن محتاجند، آن روزى كه خداوند آنچه را پديد آورده باز گرداند، و آنچه را عنايت فرموده باز ستاند، و از آنچه مرحمت نموده باز خواست كند. تقوا پذيران كه آن را چنانكه بايد رعايت كنند چه اندكند راستى كه آنان بسيار اندك شمارند، اينان سزاوار وصف حقّند كه در قرآن فرموده: «اندكى از بندگان من شاكرند». پس گوش خود را به جانب تقوا بداريد، و به كوشش خود بر آن مواظبت نماييد، و آن را به جاى آنچه از دست دادهايد قرار دهيد، و در عوض هر مخالفى كه داريد به عنوان موافق قبول كنيد. خواب غفلت را به تقوا بيدار كنيد، روز خود را با آن سپرى نماييد، آن را ملازم دل خويش كنيد، گناهانتان را با آن بشوييد، امراض را به وسيله آن درمان نماييد، و با آن بر مرگ سبقت گيريد، و از كسى كه آن را تباه نموده عبرت گيريد، مبادا كه آراستگان به تقوا از شما عبرت گيرند هان، تقوا را نگاه داريد و خود را نيز به تقوا حفظ نماييد. خود را از دنيا پاك كنيد، و نسبت به آخرت شيفته باشيد، آن را كه تقوا بلند مقام نموده پست نكنيد، و آن را كه دنيا رفعت داده بلند مقامش ننماييد، چشم به بارش ابر آن ندوزيد، و گفتار ترغيب كننده به آن را نشنويد، و خواننده به آن را اجابت ننماييد، و به فروغ بىپايه آن روشنى مجوييد، و به اشياء نفيسش فريب مخوريد، زيرا كه برقش از ابر بىباران، و گفتارش دروغ، و اموالش غارت شده، و اشياء نفيسش غنيمت دزدان گشته است. بدانيد كه آن چارپايى است سركش و گريزپاى، اسبى است چموش و نافرمان، دروغگويى است خائن، حق ناشناسى است ناسپاس، ستمگرى است بيراهه رو، دورى كنندهاى است بىقرار. وضعش حالى به حالى شده، قدمهايش لرزان، ارجمنديش خوارى، جدّىاش شوخى، و بلنديش پست است. دنيا خانه ربودن مال و سلب ثروت، و جايگاه غارت و هلاكت است. مردمش در سختى و رانده شدن به سوى مرگ، و عرصه ديدار و فراقاند. راههايش موجب سرگردانى، گريزگاههايش علت ناتوانى، و مقاصدش باعث نا اميدى است. حصارهاى استوارش اهل خود را به دست مرگ مىسپارد، و منازل آن صاحبانش را دور مىاندازد، و چاره انديشى نسبت به امور آنان را ملول و خسته مىنمايد. بعضى از دام هلاكت رسته ولى از دنيا زخم كارى خوردهاند، گروهى با بدن پاره و پوست كنده شده، عدهاى سر بريده، دستهاى خونشان به زمين ريخته، عدهاى انگشت به دهن مىگزند، برخى از شدت حسرت دست به هم مىمالند، جمعى سر در گريبان فكرت فرو بردهاند، جمعيتى بر اشتباه خود ندامت دارند، و پارهاى از نيّت خود برگشته، ولى راه چاره بر آنان بسته و مرگ ناگهانى در رسيده، و زمان خلاصى و رهايى تمام شده. هيهات هيهات، از چنگ شد آنچه شد، و رفت آنچه رفت، دنيا آن گونه كه خود مىخواست سپرى شد، و آسمان و زمين بر اهلش گريه نكرد، و به آنان مهلتى داده نشد 1 ) كافی، كلینی، ج2، ص76ح8 بحار الأنوار،مجلسی، ج67، ص: 282 مَا نَقَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ ذُلِّ الْمَعَاصِی إِلَى عِزِّ التَّقْوَى إِلَّا أَغْنَاهُ مِنْ غَيْرِ مَالٍ وَ أَعَزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ وَ آنَسَهُ مِنْ غَيْرِ بَشَرٍ ترجمه : يعقوب بن شعيب گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: خداى عز و جل بندهاى را از خوارى گناه بعزت تقوى نبرد، جز آنكه بىنيازش كند، بدون مال و عزيزش كند بدون فاميل و مأنوسش كند بدون آدمى زاد (يعنى با خود مأنوسش سازد) 1 ) سوره مبارکه الحشر آیه 18 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلتَنظُر نَفسٌ ما قَدَّمَت لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده؛ و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است! 1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 26 إِذ جَعَلَ الَّذينَ كَفَروا في قُلوبِهِمُ الحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَلزَمَهُم كَلِمَةَ التَّقوىٰ وَكانوا أَحَقَّ بِها وَأَهلَها ۚ وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا ترجمه : (به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند؛ و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایستهتر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چیز دانا است. مربوط به :بیانات در دیدار زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1380/12/12 عنوان فیش :امام معصوم، جهتدهنده فعالیتهای شخصی و سیاسی جامعه کلیدواژه(ها) : دین, امامت و ولایت, سیاست نوع(ها) : حدیث متن فیش : در اینجا لازم میدانم به اهمیت دعای ندبه اشارهای بکنم، که در حقیقت خطابهی غرّایی در تبیین باورها و آرزوها و شِکوههای فرقهی امامیّه و شیعه در طول تاریخ خود است. اگر نگاه کنید، همین خطّ روشن را در اوّلِ دعای ندبه ملاحظه میکنید: «الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک».(1) از ابتدای تاریخ رسالتها تا دوران نبوّت خاتم، این خطّ روشن ادامه دارد. مضمون رسالت که عبارت است از دین خدا، در حقیقت شکل دادن و جهت دادن و قالب بخشیدن به همهی تلاشهای انسانی است. دین، یعنی صراط زندگی. اگر شما به یک جامعهی انسانی و به یک کشور نگاه کنید، میبینید انسانها در این جامعه، برای مسائل شخصی و عاطفی و معیشتی و عمومی خود، فعّالیتهای متنوّع و گوناگونی دارند. دین، همهی این فعّالیتها را جهت میدهد؛ آنها را هدایت میکند و به کمک خرد انسانی میشتابد تا انسان بتواند این فعّالیتها را طوری تنظیم کند و کنار هم بنشاند تا سعادت او را در دنیا و آخرت تأمین کند. تلاشهایی که انسانها میکنند، بعضی مربوط به مسائل شخصی آنهاست که بخش کوچکتری از فعّالیتهای انسانی را شامل میشود - مثل معیشت و معنویّت و عواطف و ارتباطات شخصی آنها با این و آن - اما بخش بزرگتر فعّالیتهای انسانی، فعّالیتهایی است که در صحنهی جامعه با تلاش جمعی صورت میگیرد، که به آن «سیاست» میگویند ؛ سیاستهای اقتصادی، سیاستهای اجتماعی، سیاستهای نظامی، سیاستهای فرهنگی، سیاستهای مدنی، سیاستهای بینالمللی. اینها بخش عمدهی تلاش انسانها در زندگی خود است. چرا عمده است؟ چون این سیاستها در واقع افراد را در فعّالیتهای شخصی خود به سمت و سوی خاصّی میکشاند. عمدهی تلاش انسان، تلاش کلانی است که جهتگیریهای کلّی فعّالیتهای شخصی و ریز و کوچک را هم جهت میدهد. دین، به هر دو صحنه مربوط میشود؛ هم صحنهی تلاشهای فردیِ انسان، هم صحنهی سیاست که صحنهی بسیار گسترده و وسیعی برای زندگی انسان است. دو آفت، هم دینداری را تهدید میکند و هم سیاست را. یکی از آفتهای دینداری این است که دینداریِ یک جامعه یا یک شخص، با انحراف یا بیمبالاتی یا تحجّر و جمود یا فراموش کردن نقش عقل یا التقاط و از این چیزها همراه شود. آفت دیگر دینداری این است که دین به زندگی شخصی محدود شود؛ عرصهی وسیع زندگی جمعی انسانها و جامعه را فراموش یا دربارهی آن سکوت کند و از آن کناره بگیرد. دو خطر هم سیاست را تهدید میکند: یکی این است که سیاست از اخلاق فاصله بگیرد و از معنویّت و فضیلت خالی شود؛ یعنی شیطنتها بر سیاست غلبه پیدا کند؛ هواهای نفسانی اشخاص، سیاست را قبضه کند؛ منافع طبقات زورگو و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست گیرد و به این سمت و آن سمت بکشاند. اگر این آفت به سیاست خورد، آنگاه همهی صحنهی اجتماعی انسانها دچار عیب و آفت میشود. آفت دیگرِ سیاست این است که انسانهای کوتهبین، کودکمنش و ضعیف، سیاست را در دست گیرند و زمام سیاست از دستهای پُرقدرت خارج شود و به دست انسانهای بیکفایت بیفتد. راهِ کار چیست؟ بهترین شکل و راهِ کار این است که در رأس سیاست و ادارهی امور جوامع، کسانی قرار گیرند که دینداری و سیاستگذاری آنها این دو آفت را نداشته باشد؛ یعنی کسانی ادارهی امور جوامع را بر عهده گیرند که دیندار و دارای معنویّت باشند؛ فکر دینی آنها بلند باشد؛ از انحراف و خطا و التقاط و کجبینی در دین مصون باشند؛ از تحجّر و جمود و متوقّف ماندن در فهم دین برکنار باشند؛ دین را ملعبهی دست زندگی خود نکنند؛ از لحاظ سیاست، انسانهای باکفایت و باتدبیر و شجاعی باشند و سیاست را از معنویّت و اخلاق و فضیلت جدا نکنند. چنین کسانی اگر زمام امور یک جامعه را به دست گرفتند، آنگاه جامعه از بیشترین خطراتی که ممکن است برای آن پیش آید، محفوظ خواهد ماند. اوج چنین وضعیّتی کجاست؟ آنجاست که یک انسان معصوم از خطا و اشتباه در رأس قدرت سیاسی و دینی قرار گیرد. امام یعنی این. 1 ) إقبالالأعمال ،سیدبن طاووس ص 295 ؛ المزار الكبير ، محمد بن جعفر بن مشهدی، ص 573 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 99 ص 104 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 532 (دعای ندبه) ؛ « الأربعة الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت [و قدرت] لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و أهبطت عليهم ملائكتك و أكرمتهم [كرمتهم] بوحيك و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذرائع [الذريعة] إليك و الوسيلة إلى رضوانك فبعض أسكنته جنتك إلى أن أخرجته منها و بعض [و بعضهم] حملته فی فلكك و نجيته و من آمن معه [مع من آمن] من الهلكة برحمتك و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق فی الآخرين ...... » ترجمه : سپاس خداوندی را كه جز او خدایی نیست و ستایش از آن اوست كه پروردگار جهانیان است و درود وسلام فراوان خداوند بر محمد كه پیامبرش بود و بر خاندان او باد. خدایا از آنچه تدبیر تو در مورد دوستانت جاری است كسانی كه برای خود و دین خود برگزیدی سپاس از آن توست زمانی كه برای ایشان نعمت های فراوان وپایدار كه نابودی برایشان نیست برگزیدی بعد از اینكه بی میلی به دنیا را در مقامات این دنیای پست و به طلا و زیور آن برایشان شرط كردی(مجبور كردی) و آنان نیز به آن متعهد شدند و به پیمان داری ایشان آگاه گشتی و آنان را تصدیق كردی و برایشان یاد و نامی بلند و ستایش آشكار و والا قرار دادی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و با وحی خود گرامیشان داشتی و با علم خود یاریشان نمودی و ایشان را وسیله به سوی خود و خشنودیت قرار دادی پس یكی از آنان را ساكن بهشتت كردی تا وقتی كه از آنجا بیرونش كردی و دیگری را سوار بر كشتیت ساختی و او و كسانی كه ایمان آورده بودند و همراهش بودند با مهربانی خود از نابودی نجات دادی و دیگری را برای خویش دوست واقعی قرار دادی كه نام و آوازه نیكو را در بین دیگران از تو درخواست كرد. مربوط به :پیام به اجلاس سراسری نماز - 1380/06/15 عنوان فیش :تاثیر نماز در آمادگی روحی انسان علت شتاب برای ادای آن کلیدواژه(ها) : نماز نوع(ها) : حدیث متن فیش : نماز در حالات آمادگی روحی، به آدمی عروج و حال و حضور بیشتر میبخشد و در حالات غفلت و ناآمادگی، در گوش او زنگ آماده باش مینوازد و او را به آن وادی نورانی نزدیک میسازد. لذا نماز در هیچ حالی نباید ترک شود. در عین شدت و محنت، در بحبوحهی میدان جهاد، در هنگام فراغ و آسایش، و حتی در میان محیط لجن آلودی که انسان با هوسها و کینهها و شهوتها و خودخواهیها، پیرامون خود پدید آورده است، نماز یک شربت مقوّی و شفابخش است، باید آن را با دل و جان خود نوشید و از هر نقطه که در آن واقع شدهایم، یک گام یا یک میدان به بهشت رضوان نزدیک شد. از این روست که نه حَیَّ علیالجهاد و نه حَیَّ علیالصوم و نه حَیَّ علیالإنفاق، نگفتهاند، ولی در هر روز بارها سرودهاند: حیّ علیالصّلاة.(1) 1 ) تهذيبالأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 59 ؛ منلايحضرهالفقيه ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 289 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 5 ، ص 414 ، ح 6966 ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ » ترجمه : عبدالله بن سنان میگوید از امام صادق (ع) درباره اذان پرسیدم پس امام فرمودند: [این طور] میگویی: «الله اكبر، الله اكبر» «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله» ، «اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله» ، «حی علی الصلاة، حی علی الصلاة» ، «حی علی الفلاح، حی علی الفلاح» ، «حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل» ، «الله اكبر، الله اكبر» ، «لا اله الا الله، لا اله الا الله» . مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1380/01/01 عنوان فیش :ارتباط با خداوند ، از خصوصیات امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : خصوصیت دیگر آن بزرگوار، ارتباط با خداست. البته زبان انسانهای کوچک و قاصری مثل من بسیار نارساتر از این است که حتی بتواند تفوّه کند و کلیاتی از عبادت آن بزرگوار را بیان نماید. وقتی امام سجاد - که زِین عابدین است - در مقابل عبادت امیرالمؤمنین به شگفتی وادار شود(1)، امثال ما اصلاً باید سخنی بر زبان نیاوریم. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1380 - 1380/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال. عید نوروز و طلیعه بهار و آغاز سال نوی هجری شمسی را به همه هممیهنان عزیزمان، به خانوادههای عزیز ایثارگران، شهیدان، جانبازان، آزادگان و مفقودان تبریک عرض میکنم. همچنین این عید را به همه ملتهایی که نوروز و آغاز سال جدید هجری شمسی را گرامی میدارند - مثل ملت آذربایجان، افغانستان و آسیای میانه - و دیگر کسانی که در هر نقطه، به عید نوروز اهمیت میدهند، تبریک عرض میکنم. امیدوارم که سال جدید، سالی سرشار از خیر و برکت و خوشی و سعادت برای همگان، بخصوص برای ملت عزیز ایران باشد. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1379/10/19 عنوان فیش :پایههای اصلی شکر نعمت؛ از خدا دانستن و شناخت نعمت کلیدواژه(ها) : شکر نعمت نوع(ها) : حدیث متن فیش : وَ عَن اَبی عَبدِ الله (عَلَیهِ السَّلام) اِنَّهُ قالَ مَن اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلبِهِ وَ عَلِمَ اَنَّ المُنعِمَ عَلَیهِ اللهُ فَقَد اَدّى شُکرَها وَ اِن لَم یُحَرِّک لِسانَهُ وَ مَن عَلِمَ اَنَّ المُعاقِبَ عَلَى الذُّنوبِ اللهُ فَقَدِ استَغفَرَ وَ اِن لَم یُحَرِّک بِهِ لِسانَه.(۱) مَن اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلبِهِ وَ عَلِمَ اَنَّ المُنعِمَ عَلَیهِ اللهُ فَقَد اَدّى شُکرَها بنا بر این [روایت] شکر دارای این دو پایهی اصلی است: اوّل اینکه انسان بداند که این نعمت از خدا است؛ مثل قارون نگوید که «اِنَّما اوتیتُه عَلیٰ عِلم»؛(۲) قارون خیال میکرد که او است که این ثروت را برای خود جمع کرده است؛ میگفت: توانستهام، جمع کردهام، مال خودم است. [مثلاً] کسی مقامی دارد، میگوید: بله، استعداد داشتم، زرنگ بودم، توانستهام، به دست آوردهام، به کسی هم مربوط نیست؛ این ضدّ شکر است. شکر این است که بداند -ما بِکُم مِن نِعمَـةٍ فَمِنَ الله-(۳) اگر استعدادی هم انسان دارد، مال خدا است؛ اگر همتی هم به خرج داده، متعلّق به ذات اقدس باریتعالی است؛ اگر امکانات جور شده است، اگر توفیقی هم پیش آمده است -توفیق، یعنی جور شدن امکانات، پیش آمدن امکانات؛ چون گاهی انسان همهی هنرها را هم به خرج میدهد امّا امکانات جور نمیشود، توفیق پیش نمیآید- باز متعلّق به خدا است، صُنع الله است؛ [اگر] اینها را انسان بداند -به حقیقت دانستن و عَن ظهر القلب- همین که انسان بداند این نعمت مال خدا است و «من» وجود ندارد، پایهی اوّل شکر است. این خُیَلاء است، تصوّر باطل است که انسان گمان کند که او است که با هنر خودش این موفّقیّت را، این امکان را، این پول را، این مقام را، این وجهه را، این محبوبیّت را، این علم را، به دست آورده است؛ نخیر، از خدا است. این پایهی اوّل شکر. و پایهی بعد که حالا آن را قبلاً در این روایت ذکر کردهاند، [اینکه] نعمت را بشناسد؛ شناختن نعمت. بعضی انسانها -که خود ماها هم از این قبیل هستیم- از بسیاری از نِعَم الهی غافلیم، غفلت داریم. مهمترین نیازهای ما که در زندگی روزمرّه و عادیمان برآورده میشود، نعمتهای بزرگ خدا است: گرسنه میشوید، یک لقمه نان در دهانتان میگذارید، میجَوید، فرو میدهید؛ خب این چیز کمی نیست، خیلی از امکانات دست به دست هم دادهاند که شما میتوانید این لقمه را بجَوید و فرو بدهید؛ بعضی هستند نمیتوانند این را بگذارند [درون] دهانشان، یکی دیگر باید بگذارد دهانشان؛ بعضی هستند نمیتوانند بجَوند؛ بعضی هستند میتوانند بجَوند، نمیتوانند فرو بدهند؛ بعضی هستند فرو میدهند، نمیتوانند هضم کنند؛ بعضی هستند هضم میکنند، نمیتوانند دفع کنند. خب، یک کار عادی روزمرهی معمولی که انسان یک لقمه نان را بگذارد دهانش، به دست خودش، با اشتهای خودش و اشتها هم داشته باشد و بجَود و فرو بدهد، بعد هم دفع کند؛ ببینید چقدر نعمت دست به دست هم دادهاند که این یک کار عادی روزمره حاصل شده برای انسان؛ بشناسیم این نعمتهای خدا را. وقتی انسان از یک نعمتی محروم شد، یک نعمتی از انسان سلب شد، آن وقت میفهمد که این نعمت در او بود؛ این پایهی اوّل، بعد هم بدانیم که این از خدا است. کسی که اینها را بداند، شکر کرده؛ ولو نگوید «خدایا تو را شکر!»، همهی وجود او شکر است؛ دل او شاکر است، روح او شاکر است، خاضع است، ولو حالا به زبان هم نگوید. این خیلی بهتر از این است که انسان نداند که این نعمت مال خدا است، از خودش بداند، اصلاً نشناسد نعمت را و یک «الهی شکر» هم به زبان و بیتوجّه بگوید که ارزشی ندارد. پس حقیقت شکر این است. وَ مَن عَلِمَ اَنَّ المُعاقِبَ عَلَى الذُّنوبِ اللهُ فَقَدِ استَغفَرَ وَ اِن لَم یُحَرِّک بِهِ لِسانَه و [بعلاوه] این هم [که بشناسد کیفردهنده را]، خودش استغفار کرده، طلب مغفرت کرده؛ استغفار حقیقی این است؛ ولو به زبان هم این استغفرالله را نیاورد. البتّه معنایش این نیست که نباید گفت استغفرالله، یا نباید گفت شکراً لله؛ باید گفت، چون انسان مرکز غفلتها است، هر لحظهای عوامل گوناگونی بر روح انسان اثر غفلتآور و اثر نسیانآور میگذارد و احتیاج داریم که به طور دائم این خاکسترهای غفلت را که لحظه به لحظه بر روی این گداختگی ایمان در دلمان مینشیند پس بزنیم؛ این هم نمیشود مگر با تلقین، با گفتن، با تذکّر، با متوجّه بودن و با مراقبت؛ این همان چیزی است که به آن گفته میشود مراقبت؛ پس بنابراین گفتن استغفرالله، گفتن شکراً لله لازم است، امّا حقیقت شکر این نیست، حقیقت استغفار این نیست؛ حقیقت شکر و همچنین استغفار آن چیزی است که گفته شد. 1 ) تحفالعقول، ص ۳۶۹ عَن اَبی عَبدِ الله (عَلَیهِ السَّلام) اِنَّهُ قالَ مَن اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلبِهِ وَ عَلِمَ اَنَّ المُنعِمَ عَلَیهِ اللهُ فَقَد اَدّى شُکرَها وَ اِن لَم یُحَرِّک لِسانَهُ وَ مَن عَلِمَ اَنَّ المُعاقِبَ عَلَى الذُّنوبِ اللهُ فَقَدِ استَغفَرَ وَ اِن لَم یُحَرِّک بِهِ لِسانَه ترجمه : از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که فرمود: هر که خدایش نعمتى دهد و آن را به قلب بشناسد و بداند که نعمتبخش خدا است، شکرش را گذاشته، هر چند زبان به شکر نگرداند، و هر که بداند کیفردهندهی گناهان خدا است، آمرزش خواسته، هر چند به زبان استغفار نکند. 1 ) سوره مبارکه الزمر آیه 49 فَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلناهُ نِعمَةً مِنّا قالَ إِنَّما أوتيتُهُ عَلىٰ عِلمٍ ۚ بَل هِيَ فِتنَةٌ وَلٰكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمونَ ترجمه : هنگامی که انسان را زیانی رسد، ما را (برای حلّ مشکلش) میخواند؛ سپس هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم، میگوید: «این نعمت را بخاطر کاردانی خودم به من دادهاند»؛ ولی این وسیله آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمیدانند. 2 ) سوره مبارکه النحل آیه 53 وَما بِكُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيهِ تَجأَرونَ ترجمه : آنچه از نعمتها دارید، همه از سوی خداست! و هنگامی که ناراحتی به شما رسد، فقط او را میخوانید! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1379/10/07 عنوان فیش :عید فطر ذخیرهای برای وحدت و معنویت در دنیای اسلام کلیدواژه(ها) : عید فطر, وحدت, معنویتگرایی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید سعید فطر شاید برجستهترین خصوصیتش این است که مراسمی معنوی و بینالمللی است. برخلاف بسیاری از رسوم بین المللی که جنبهی سیاسیِ محض دارد، این رسم بینالمللی جنبهی معنویِ بارز و نمایانی دارد. در دعای قنوت عید فطر میخوانیم: «اسئلک بحقّ هذا الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا»؛(1) این روز، عید همهی مسلمانان و مایهی شرف اسلام و پیامبر اسلام و عزّت اسلام و ذخیرهای تمام نشدنی در طول تاریخ است. با این چشم به عید سعید فطر نگاه کنیم. امروز ملت اسلامیِ بزرگ ما به این ذخیره نیازمند است. از این ذخیره، دو چیز باید مورد استفادهی مسلمانان قرار گیرد: اوّل، وحدت و نزدیکی مسلمین است و دوم، توجّه به معنویت در دنیای اسلام است. در دنیای اسلام، هر دو عاملِ تکاملبخش و پیشبرنده، مورد خدشه قرار گرفته است. امروز وحدت مسلمانان با ایجاد تفرقههای مذهبی، فرقهای، نژادی، ناسیونالیسمهای گوناگون، قومیتهای مختلف و شعارهای انحرافی، مخدوش شده است. مسلمانان بر فراز همهی شعارهای خود - چه شعار قومیّت، چه شعار مذاهب اختصاصی خودشان، چه شعارهای مربوط به سیاستهای خودشان - باید شعار وحدت و یکپارچگی امّت اسلامی را قرار دهند. امروز برای آنها یکی از کارآمدترین شعارها این است. میدانیم که استعمار و استکبار و دست قدرتهای بیگانه همیشه سعی کرده است با انواع و اقسام حیَل، این وحدت را درهم بشکند؛ که یکی از خبیثترین حیلهها، حیلهی غصب سرزمین فلسطین و کاشتن شجرهی خبیثهی(2) صهیونیسم در سرزمین اسلامی فلسطین - یعنی در قلب ملتهای مسلمان و کشورهای اسلامی - بوده است. نقطهی دوم هم معنویت است. استعمارگرانی که آمدند سرمایههای ما را - نفت ما را، استقلال ما را، عزّت ما را، وحدت و یکپارچگی ما را - به دست چپاول و غارت سپردند، معنویت ما را هم به یغما بردند و در دنیای اسلامی، مادیّتِ خودشان را به صورت فرهنگهای گوناگون و مبانی باطل گستراندند. امروز باید بازگشت به معنویت اسلام، به حقیقت اسلام و روحانیت دین، شعار مسلمانان باشد. امروز مسلمانان به این احتیاج دارند. اگر ما امروز وحدت میداشتیم و اگر به معنویت اسلام تکیه میکردیم، دشمن نمیتوانست با این وضوح ملت فلسطین را در خانهی خودش این گونه مورد شکنجه و فشار و تعقیب و آزار قرار دهد. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. 2 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 26 وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجتُثَّت مِن فَوقِ الأَرضِ ما لَها مِن قَرارٍ ترجمه : (همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده، و قرار و ثباتی ندارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید سعید فطر - 1379/10/07 عنوان فیش :عید فطر ذخیرهای برای وحدت و معنویت در دنیای اسلام کلیدواژه(ها) : وحدت کلمه, عید فطر, معنویتگرایی نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید سعید فطر شاید برجستهترین خصوصیتش این است که مراسمی معنوی و بینالمللی است. برخلاف بسیاری از رسوم بین المللی که جنبهی سیاسیِ محض دارد، این رسم بینالمللی جنبهی معنویِ بارز و نمایانی دارد. در دعای قنوت عید فطر میخوانیم: «اسئلک بحقّ هذا الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا»؛(1) این روز، عید همهی مسلمانان و مایهی شرف اسلام و پیامبر اسلام و عزّت اسلام و ذخیرهای تمام نشدنی در طول تاریخ است. با این چشم به عید سعید فطر نگاه کنیم. امروز ملت اسلامیِ بزرگ ما به این ذخیره نیازمند است. از این ذخیره، دو چیز باید مورد استفادهی مسلمانان قرار گیرد: اوّل، وحدت و نزدیکی مسلمین است و دوم، توجّه به معنویت در دنیای اسلام است. در دنیای اسلام، هر دو عاملِ تکاملبخش و پیشبرنده، مورد خدشه قرار گرفته است. امروز وحدت مسلمانان با ایجاد تفرقههای مذهبی، فرقهای، نژادی، ناسیونالیسمهای گوناگون، قومیتهای مختلف و شعارهای انحرافی، مخدوش شده است. مسلمانان بر فراز همهی شعارهای خود - چه شعار قومیّت، چه شعار مذاهب اختصاصی خودشان، چه شعارهای مربوط به سیاستهای خودشان - باید شعار وحدت و یکپارچگی امّت اسلامی را قرار دهند. امروز برای آنها یکی از کارآمدترین شعارها این است. میدانیم که استعمار و استکبار و دست قدرتهای بیگانه همیشه سعی کرده است با انواع و اقسام حیَل، این وحدت را درهم بشکند؛ که یکی از خبیثترین حیلهها، حیلهی غصب سرزمین فلسطین و کاشتن شجرهی خبیثهی(2) صهیونیسم در سرزمین اسلامی فلسطین - یعنی در قلب ملتهای مسلمان و کشورهای اسلامی - بوده است. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133 من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. 2 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 26 وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجتُثَّت مِن فَوقِ الأَرضِ ما لَها مِن قَرارٍ ترجمه : (همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده، و قرار و ثباتی ندارد. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1379/08/23 عنوان فیش :مبغوضترین مردم، کسی است که خدا را متّهم کند کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, الله (جل جلاله) نوع(ها) : حدیث متن فیش : وَ قیلَ لِاَبی عَبدِ اللهِ (عَلَیهِ السَّلامُ): مَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ فَقالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اَکثَرُهُم ذِکراً للهِ وَ اَعمَلُهُم بِطاعَةِ اللهِ؛ قُلتُ فَمَن اَبغَضُ الخَلقِ اِلَى الله؟ قالَ )عَلَیهِ السَّلامُ) مَن یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ اَحَدٌ یَتَّهِمُ اللهَ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَنِ استَخارَ اللهَ فَجاءَتهُ الخیَرَةُ بِما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فَذلِکَ یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ یَشکُو اللهَ؛ قُلتُ وَ اَحَدٌ یَشکُوهُ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَن اِذَا ابتُلِیَ شَکا بِاَکثَرَ مِمّا اَصابَهُ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اِذا اُعطیَ لَم یَشکُر وَ اِذَا ابتُلیَ لَم یَصبِر؛ قُلتُ فَمَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن اِذا اُعطیَ شَکَرَ وَ اِذَا ابتُلیَ صَبَر.(۱) وَ قیلَ لِاَبی عَبدِ اللهِ (عَلَیهِ السَّلامُ): مَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ فَقالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اَکثَرُهُم ذِکراً لله بنا بر این روایت، نفْس یاد خدا یک ارزش است، با قطع نظر از اطاعت که آن هم یک ارزش دیگری است؛ وجه آن هم معلوم است، چون خود ذکر و یاد، مقدّمهی همهی خیرات است؛ «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکر»(۲) که اصلاً [اگر] یاد و توجّه و ذکر نباشد، اِنذار انبیا هم امکانپذیر نخواهد بود؛ یعنی توجّه و یاد. نقطهی مقابل ذکر، غفلت است که اگر غفلت شد، باب همهی خیرات بر روی انسان بسته خواهد شد. لذاست که خود ذکر در اینجا یک ارزشی محسوب شده. قُلتُ فَمَن اَبغَضُ الخَلقِ اِلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن یَتَّهِمُ الله آن [فِقرهی قبلی] «اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله» بود، [یعنی] عزیزترین مردم؛ در این [فِقره] سؤال میکند که مبغوضترین مردم کیست؟ [حضرت میفرمایند:] آن کسی که خدا را متّهم کند. قُلتُ اَحَدٌ یَتَّهِمُ الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم، مَنِ استَخارَ اللهَ فَجاءَتهُ الخیَرَةُ بِما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فَذلِکَ یَتَّهِمُ الله راوی میگوید: عرض کردم مگر کسی خدا را متّهم میکند؟ فرمود: [بله]، کسی که در یک مسئلهای از خدای متعال طلب خیر میکند -در اینجا معلوم نیست که مراد از استخاره، این استخارهای که ما با تسبیح و قرآن میکنیم باشد؛ استخاره یعنی طلب خیر کردن؛ همچنانی که در صحیفهی شریفهی سجّادیّه هم عنوان دعایی است، فی الاستخارة مِن الله،(۳) در [مورد] استخاره و طلب خیر کردن- تضرّع میکند، دعا میکند که آنچه خیر من است در این امر اتّفاق بیفتد، بعد، اختیار پروردگار، آن چیزی است که او آن را کراهت دارد، آن را نمیپسندد، آنچه در پاسخ دعای او واقع میشود، آن چیزی نیست که او پیشداوری کرده، و قبلاً آن را در دل خود خواسته و آن را ترجیح داده است، [پس] خشمگین میشود؛ این، [آن] کسی است که خدای متعال را متّهم میکند. خدای متعال عالِم است به همهی جهات و همهی مصالح و مفاسد، و دعای این شخص هم مستجاب شده است لکن چون او عالم نیست، چون نمیداند و خیر خود را تشخیص نمیدهد، خدای متعال را متّهم میکند که خیر مرا به من نداد. این یکی. قُلتُ وَ مَن؟ قالَ یَشکُو الله این راوی سؤال میکند که دیگر چه کسی متّهم میکند خدای متعال را؟ [فرمود:] آن کسی هم که از خدا شکایت میکند، [در واقع] خدا را متّهم میکند. قُلتُ وَ اَحَدٌ یَشکُوه؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَن اِذَا ابتُلِیَ شَکا بِاَکثَرَ مِمّا اَصابَه راوی میپرسد: آیا کسی هست که از خدای متعال شِکوه کند؟ شکایت کند از خدای متعال؟ بله، هستند؛ لازم نیست حتماً بنشیند پای کسی درد دل کند که العیاذ بالله خدا به ما این کار را کرد، این بدی را کرد؛ لازم نیست این جوری باشد، این هم نوعی شکایت از خدا است که وقتی که مبتلای به یک گرفتاری شد، شکایت میکند از آن ابتلاء خود بیش از آنچه شایستهی شکایت کردن است. فرض کنید یک بیماریای دارد، میپرسند: آقا حال شما چطور است؟ بنا میکند که «بله، چقدر چنینیم، چنانیم»، شِکوه میکند از حال خود، در حالی که واقع قضیّه این جور نیست و این همه شکایت ندارد؛ امّا او بیش از اندازه از درد خود، از حال خود، از روز خود، از فقر خود شکایت میکند. آن کسی که وقتی مبتلا میشود، به بیش از آنچه به او بدی رسیده است شِکوه میکند [نزد خدا مبغوض است]. قُلتُ وَ مَن؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اِذا اُعطیَ لَم یَشکُر وَ اِذَا ابتُلیَ لَم یَصبِر سؤال میشود: دیگر چه کسی؟ این هم یک کس [دیگری] که وقتی نعمت خدا به او میرسد شکر نمیکند، امّا وقتی بلای الهی به او میرسد صبر نمیکند و شکایت میکند، شِکوه میکند. قُلتُ فَمَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن اِذا اُعطیَ شَکَرَ وَ اِذَا ابتُلیَ صَبَر اینها تأدیب الهی و تربیت خدا است که ما نفوس خودمان را تقویت کنیم. 1 ) تحفالعقول، ص ۳۶۴ وَ قیلَ لِاَبی عَبدِ اللهِ (عَلَیهِ السَّلامُ): مَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ فَقالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اَکثَرُهُم ذِکراً للهِ وَ اَعمَلُهُم بِطاعَةِ اللهِ؛ قُلتُ فَمَن اَبغَضُ الخَلقِ اِلَى الله؟ قالَ )عَلَیهِ السَّلامُ) مَن یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ اَحَدٌ یَتَّهِمُ اللهَ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَنِ استَخارَ اللهَ فَجاءَتهُ الخیَرَةُ بِما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فَذلِکَ یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ یَشکُو اللهَ؛ قُلتُ وَ اَحَدٌ یَشکُوهُ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَن اِذَا ابتُلِیَ شَکا بِاَکثَرَ مِمّا اَصابَهُ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اِذا اُعطیَ لَم یَشکُر وَ اِذَا ابتُلیَ لَم یَصبِر؛ قُلتُ فَمَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن اِذا اُعطیَ شَکَرَ وَ اِذَا ابتُلیَ صَبَر ترجمه : از امام صادق (علیه السّلام) سؤال شد که ارجمندترین مردم نزد خدا چه کسى است؟ امام (علیه السّلام) فرمود: هر کس که بیشتر خدا را یاد کند و بیشتر فرمانش بَرَد. [راوى گوید] عرض کردم: مبغوضترین مردم نزد خدا چه کسى باشد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آن کس که خدا را متّهم نماید. عرض کردم: آیا کسى باشد که خدا را متّهم کند؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آرى! آن کس که خواهان خیر از خداوند شده و خیرى که به او رسیده ناپسندش آمده و خشمگین گردیده و خدا را متّهم نموده است. عرض کردم: دیگر چه کسى [نزد خدا مبغوض] باشد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: کسى که از خداوند شِکوه کند. عرض کردم: آیا کسى باشد که از خداوند شِکوه نماید؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آرى! آن کس که چون به مصیبتى دچار گردد، به بیشتر از آنچه به آن دچار شده شِکوه نماید. عرض کردم: و دیگر چه کسى [نزد خدا مبغوض] باشد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آن کس که چون به او بخششى رسد سپاس نگزارد و آنگاه که به بلایى دچار گردد شکیبایى نکند. عرض کردم: پس چه کسى ارجمندترین مردم نزد خدا است؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آن کس که چون بخششى به او رسد سپاس گزارد و چون به بلایى دچار شود شکیبایى ورزد 2 ) سوره مبارکه يس آیه 11 إِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ وَخَشِيَ الرَّحمٰنَ بِالغَيبِ ۖ فَبَشِّرهُ بِمَغفِرَةٍ وَأَجرٍ كَريمٍ ترجمه : تو فقط کسی را انذار میکنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده! 3 ) صحیفه سجادیه؛ دعای 33 دعای 33 صحیفه سجادیه: (وَ كَانَ، مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الِاسْتِخَارَةِ:) (1) اللَّهُمَّ إِنِيِّ أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِي بِالْخِيَرَةِ (2) وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِيَارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ ذَرِيعَةً إِلَى الرِّضَا بِمَا قَضَيْتَ لَنَا وَ التَّسْلِيمِ لِمَا حَكَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَيْبَ الِارْتِيَابِ، وَ أَيِّدْنَا بِيَقِينِ الْمُخْلِصِينَ. (3) وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَيَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَكَ، وَ نَكْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاكَ، وَ نَجْنَحَ إِلَى الَّتِي هِيَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ أَقْرَبُ إِلَى ضِدِّ الْعَافِيَةِ (4) حَبِّبْ إِلَيْنَا مَا نَكْرَهُ مِنْ قَضَائِكَ، وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُكْمِكَ (5) وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِيَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَيْنَا مِنْ مَشِيَّتِكَ حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَا نَكْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَيَّرَ مَا كَرِهْتَ. (6) وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِي هِيَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً، وَ أَكْرَمُ مَصِيراً، إِنَّكَ تُفِيدُ الْكَرِيمَةَ، وَ تُعْطِي الْجَسِيمَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. ترجمه : بار خدايا، از تو راه خير را مىطلبم، كه تو به آن آگاهى. پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و هر چه خير است براى من مقدر فرماى. و به ما الهام كن شناخت راهى را كه بايد اختيار كنيم. و آن را وسيلهاى ساز كه به آنچه براى ما مقرر كردهاى راضى باشيم و در برابر حكم تو تسليم شويم. پس غبار ترديد از دل ما بزداى و ما را به يقينى چون يقين مخلصان يارى فرماى. بار خدايا، براى ما مخواه كه در شناخت آنچه براى ما گزيدهاى عاجز آييم، آنگاه تقدير تو را حقير شماريم و آنچه را خشنودى تو در آن است مكروه داريم و به راهى رويم كه ما را از سرانجام نيك دور دارد و به غير عافيت نزديك گرداند. خداوندا، ناخشنودى ما را از قضاى خود به خشنودى بدل فرماى و هر حكم تو را كه دشوار مىشماريم بر ما آسان گردان. در دل ما انداز كه مطيع اراده و منقاد مشيت تو باشيم، تا در گزاردن هر كار كه فرمان دادهاى در آن شتاب ورزيم درنگ نكنيم و در هر كار كه خواستهاى درنگ كنيم شتاب نورزيم و آنچه را كه تو دوست مىدارى ناخوش نينگاريم و آنچه را تو ناخوش مىدارى اختيار نكنيم. بار خدايا، كار ما به راهى انداز كه فرجامش پسنديدهتر بود و سرانجامش بهتر، كه هر فايدت كه از تو رسد گرانبهاست و هر بخشش كه كنى عظيم است و هر چه خواهى كنى، و أنت على كلّ شيء قدير. مربوط به :بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه - 1379/07/14 عنوان فیش :شناخت جایگاه خود در دنیا و موانع راه؛ معنای عالم به زمان بودن کلیدواژه(ها) : طلاب جوان, آگاهی به زمانه نوع(ها) : حدیث متن فیش : طلبهی جوان وقتی که وارد حوزهی علمیه میشود و درس حوزه را میخواند و برنامهی حوزه را عمل میکند، چشمش به این است که بتواند در این حرکت عظیم مردمی نقش بیافریند؛ نه لزوماً نقشی همانند نقش امام؛ نقشهای آگاهیبخش و هدایت کننده مثل نقش پیامبران. آنقدر آدمسازی و پرورش انسانهای والا و باایمان مهم است که اگر یک روحانی همّت خود را صرف کند و در طول زمان بتواند تعدادی انسانِ مناسب و استوار را بسازد، کار بزرگی را انجام داده است. طلبهی جوان و فاضل جوان به فکر آن است که در این حرکت عظیم مردمی، در این خطّ مستقیمی که نظام الهی و اسلامی به سمت آن سرانجامِ بسیار درخشان و بزرگ خود حرکت میکند، بتواند نقش ایفا کند و این حرکت را حتمیّت و تسهیل ببخشد. البته امروز نظام اسلامی با چالشهای بزرگی مواجه است. اگر این چالشها شناخته نشود، اگر معارضهها دانسته نشود - چه معارضههای ممکن، چه معارضههای واقع و موجود - نمیتوان درست نقش ایفا کرد؛ نمیشود واقعیت را فهمید و با آن مواجه شد. پس مسألهی بعدی این است که چالشهای کنونی نظام چیست؟ شرط اوّلِ کسی که میخواهد در این راه حرکت کند، این است که بداند با چه کمینها و موانعی روبهرو خواهد شد؛ خودش را آماده کند. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس».(1) عالمِ به زمان فقط این نیست که انسان با تعدادی از مردم ارتباط دوستانه داشته باشد، یا خبرهایی از اینجا و آنجا به گوش او برسد. عالمِ به زمان کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی میکند؛ صفبندیهای مقابل او چیست؛ انگیزههای مخالفت با او کدام است؛ طرحهایی که این انگیزهها به وسیلهی آنها تحقّق پیدا میکند، چیست؟ این عالم ِ به زمان است. البته این مخالفتها و این دشمنیها هرگز دشمنی با شخص نیست؛ اما شخص باید بداند کجا قرار دارد و نظام او و راه او و اهداف او با چه چیزی مواجه است. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 1، ص 26 ؛ تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 356؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 307. ... الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ ... ترجمه : امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نمیآورد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :قیام امام حسین(علیه السلام) برای نجات بندگان خداوند از جهل و گمراهی کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), اربعین حسینی نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبهی اول قدری پیرامون همین جمله - که ناظر به جهت قیام حسینی است - عرایضی عرض میکنیم. آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک». این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههای اوّل آن، دعاست که گویندهی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسینبنعلی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسینبنعلی علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقرهی بعدی معرفی میشود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛(1) نقطهی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است - این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت - به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصهی نهضت حسینی است. 1 ) تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی ج 6 ص 113؛ مصباح المتجهد،شیخ طوسی،ص 788 ؛ إقبالالأعمال،سیدبن طاووس،ص 589 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی،ج 98،ص331 ؛ قَالَ لِی مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِی زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِی طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ترجمه : صفوان بن جمال ساربان گفت كه مولایم امام صادق (ع) در مورد زیارت اربعین به من فرمودند كه در هنگامی كه روز بلند شده باشد، زیارت می كنی و می گویی: درود بر ولی و محبوب خداوند، درود بر دوست و برگزیده خدا، درود بر دوست پاكباز خدا و پسر دوست پاكباز خدا، سلام و درود بر حسین مظلوم و شهید، سلام بر گرفتار اندوه ها و كشته اشك ها. خدایا من گواهی می دهم كه او دوست تو و فرزند دوست توست و [گواهی می دهم] او دوست شایسته تو و فرزند دوست شایسته توست كه به كرامت تو نایل آمد، او را با [مقام] شهادت گرامی داشتی و خوشبختی را به او ارزانی داشتی و با تولدی پاك او را برگزیدی و او را سروری از سروران و رهبری از رهبران و مدافعی از مدافعان قرار دادی و میراث های پیامبران به او بخشیدی و از اوصیایی كه حجت تو بر خلق هستند قرار دادی در دعوت نهایت تلاش خود را كرد(جای بهانه برای كسی نگذاشت) و پند و اندرز ها نمود و جان خود را در راه تو بخشید تا بندگانت از نادانی و سرگردانی در بیراهه نجات دهد. و كسانی كه دنیا آنان را فریفته بود علیه او همدست شدند و بهره خود را به كمترین و پست ترین مقدار ممكن فروختند و آخرت خود را به كمترین بها خریدند[ازدست دادند] و تكبر كردند و در هوس های خود سقوط كردند و پیامبرت را به خشم آوردند و پیرو بندگانی از تو شدند كه تفرقه انداز و منافق و گنهكار بودند،كسانی كه سزاوار آتشند، پس در راه تو صبورانه با آنان جهاد كرد تا آنكه در راه بندگی تو خونش ریخته شد و حریم [خانه و خاندانش] مباح شمرده شد، پس خداوندا آنان را به سخت ترین شكل لعن و نفرین كن و آنان را به دردناك ترین عذاب ها عذاب كن. درود بر تو ای پسر رسول خدا درود بر تو ای پسر سرور بزرگان، گواهی میدهم كه همانا تو امین خدا و پسر امین خدایی، سعادتمندانه زندگی كردی و ستایش شده وستوده عمر را گذراندی و گمنام، مظلوم و شهید از دنیا رفتی. و گواهی میدهم كه خداوند به آنچه به تو وعده داده است وفا می كند و هرآنكس كه تو را تنها گذاشت نابود می كند و آنكس كه تو را كشت عذاب می كند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :رفتار متواضعانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مردم کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : پیامبر در مقابل مردم مثل بندگان غذا میخورد و مثل بندگان مینشست؛ نه مثل اشرافزادهها: «کان رسولاللَّه (ص) یأکل اکل العبد و یجلس جلوس العبد»؛(1) پیامبر جزو فامیلهای اشرافزاده بود؛ اما رفتار او با مردم خود، رفتار متواضعانهای بود. به آنها احترام میکرد؛ به آنها فخر و تعنّد نمیفروخت؛ اما اشاره و نگاه مبارکش بر تن امپراتوران آن روز عالم - در سالهای آخر عمرش - لرزه میانداخت. این عزّت است. 1 ) المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى ج 2 ص 456 ح 386 ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج 16، ص 225 ؛ همان، ج 63 ،ص 419 ؛ كان رسول الله ص يأكل أكل العبد و يجلس جلوس العبد و يعلم أنه عبد ترجمه : رسول خدا بسان بندگان غذا می خورد و همانند آنان می نشست در حالیكه می دانست او بنده است. مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) - 1379/01/06 عنوان فیش :غدیر یک مسأله اسلامی است نه فقط شیعی کلیدواژه(ها) : عید غدیر, مسئله غدیر, امامت و ولایت, ولایت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسم اللَه الرحمن الرحیم الحمدللَه رب العالمین. الحمدللَه الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین والائمة المعصومین علیهم السلام. والصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، الائمة الهداة المهدیین. سیما بقیةاللَه فیالارضین. قالاللَه الحکیم فیکتابه: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً. » (1) عید سعید غدیر را - که در روایات ما از آن به «عیداللَه الاکبر» تعبیر شده است(۲) - به همه شیعیان جهان، به ملت شریف ایران، به شما حضار محترم و به همه کسانی که برای معارف اصیل الهی ارج و منزلتی قائل هستند، تبریک عرض میکنم. ایام اولِ سال و روزهای شادمانىِ عمومی مردم است: عید نوروز، قبل از آن عید قربان، امروز هم عید غدیر. در این فضای با نشاط و شاد و در کنار مرقد نورانی حضرت ابیالحسن امام علیبنموسیالرضا علیهالصلاةوالسلام اولین مطلبی که میخواهم در جمع شما برادران و خواهران گرامی و عزیز عرض کنم، راجع به خودِ مسأله غدیر است. غدیر یک مسأله اسلامی است؛ یک مسأله فقط شیعی نیست. در تاریخ اسلام، پیامبر اکرم یک روز سخنی بر زبان رانده و عملی انجام داده است که این سخن و این عمل، از ابعاد گوناگون دارای درس و معناست. نمیشود ما بگوییم که از غدیر و حدیث آن، فقط شیعه استفاده کند؛ اما بقیه مسلمانان از محتوای بسیار غنیای که در این کلام شریف نبوی وجود دارد و مخصوص یک دوره هم نیست، بهره نبرند. البته چون در قضیه غدیر، نصب امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام به امامت و ولایت وجود دارد، شیعه دلبستگىِ بیشتری به این روز و این حدیث دارد؛ ولی مضمون حدیث غدیر، فقط مسأله نصب آن حضرت به خلافت نیست؛ مضامین دیگری هم دارد که همه مسلمانان میتوانند از آن بهره ببرند. در مورد اصل واقعه غدیر، خوب است همه افرادی که به مسائل تاریخ اسلام علاقهمندند، بدانند که قضیه غدیر، یک قضیه مسلم است. مشکوک نیست؛ فقط شیعیان نیستند که آن را نقل کردهاند؛ بلکه محدثان سنی - چه در دورههای گذشته و چه در دورههای میانی و بعدی - این ماجرا را نقل کردهاند؛ یعنی همین ماجرایی که در سفر حجةالوداع پیامبر اکرم در غدیر خم اتفاق افتاد. از کاروان بزرگ مسلمانان که در این سفر با پیامبر حج گزارده بودند، بعضی جلو رفته بودند. پیامبر پیکهایی را فرستاد تا آنها را به عقب برگردانند و ایستاد تا آنهایی که عقب ماندهاند، برسند. اجتماع عظیمی در آنجا تشکیل شد. بعضی گفتهاند نود هزار، بعضی گفتهاند صدهزار و بعضی هم گفتهاند صدوبیست هزار نفر در آن اجتماع حضور داشتند. در آن هوای گرم، مردم ساکن جزیرةالعرب - که بسیاری از آنها هم اهل بیابانها و روستاها بودند و به گرما عادت داشتند - طاقت نمیآوردند روی زمین داغ بایستند. لذا عباهایشان را زیر پاهایشان میگذاشتند تا طاقت بیاورند و بایستند. این نکته در روایت مربوط به اهل سنت هم آمده است. در چنین شرایطی، پیامبر اکرم از جای برخاست، امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام را از زمین بلند کرد و جلوِ چشم خلایق نگه داشت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».(۳) البته این جملات، قبل و بعد هم دارد؛ اما مهمترین قسمتش این است که پیامبر در اینجا مسأله ولایت - یعنی حاکمیت اسلامی - را به طور رسمی و صریح مطرح میکند و امیرالمؤمنین را به عنوان شخص، معین و مطرح مینماید. این را همانطور که لابد شنیدهاید و من هم عرض کردم، برادران اهل سنت ما در کتابهای معتبر - نه یکی، نه دوتا؛ در دهها کتاب معتبر - نقل کردهاند. مرحوم علامه امینی اینها را جمع کرده است، و غیر از ایشان هم کتابهای زیادی در اینخصوص نوشتهاند. بنابراین، این روز، اولاً روز ولایت است؛ ثانیاً روز ولایت امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام است. در این جملهای که پیامبر بیان کردهاند، معنای ولایت چیست؟ بهطور خلاصه معنایش این است که اسلام در نماز و روزه و زکات و اعمال فردی و عبادات خلاصه نمیشود. اسلام دارای نظام سیاسی است و در آن حکومتی بر مبانی مقررات اسلامی پیشبینی شده است. در اصطلاح و عرف اسلامی، نام حکومت، «ولایت» است. ولایت، چطور حکومتی است؟ ولایت، حکومتی است که در آن، شخص حاکم با آحاد مردم دارای پیوندهای محبتآمیز و عاطفی و فکری و عقیدتی است. آن حکومتی که زورکی باشد؛ آن حکومتی که با کودتا همراه باشد؛ آن حکومتی که حاکم، عقاید مردمش را قبول نداشته باشد و افکار و احساسات مردمش را مورد اعتناء قرار ندهد؛ آن حکومتی که حاکم حتی در عرف خود مردم - مثل حکومتهای امروز دنیا - از امکانات خاص و از برخورداریهای ویژه بهرهمند باشد و برای او، منطقه ویژهای برای تمتعات دنیوی وجود داشته باشد، هیچکدام به معنای «ولایت» نیست و ولایت، یعنی حکومتی که در آن، ارتباطات حاکم با مردم، ارتباطات فکری، عقیدتی، عاطفی، انسانی و محبتآمیز است؛ مردم به او متصل و پیوستهاند؛ به او علاقهمندند و او منشأ همه این نظام سیاسی و وظایف خود را از خدا میداند و خود را عبد و بنده خدا میانگارد. استکبار در ولایت وجود ندارد. حکومتی که اسلام معرفی میکند، از دمکراسیهای رایج دنیا مردمیتر است؛ با دلها و افکار و احساسات و عقاید و نیازهای فکری مردم ارتباط دارد؛ حکومت در خدمت مردم است. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 3 حُرِّمَت عَلَيكُمُ المَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالمُنخَنِقَةُ وَالمَوقوذَةُ وَالمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلّا ما ذَكَّيتُم وَما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَستَقسِموا بِالأَزلامِ ۚ ذٰلِكُم فِسقٌ ۗ اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِن دينِكُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ ۚ اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَأَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دينًا ۚ فَمَنِ اضطُرَّ في مَخمَصَةٍ غَيرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ ترجمه : گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفهشده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرتشدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح میشوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههای تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است. 2 ) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص: 143؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 476؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج95، ص: 303؛ ُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا لَوْ عَاشَ إِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْيَا لَكَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِكَ وَ صِيَامُهُ يَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ عَامٍ مِائَةَ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُود... ترجمه : 3 ) كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 644؛ وقعة صفين، ص: 338؛ الغارات (ط - القديمة)، ج2، ص: 452؛ ...فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُمْ يَا عَلِيُّ فَقُمْتُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ هَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَامَ سَلْمَانُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَلَاءٌ كَمَا ذَا فَقَالَ وَلَاءٌ كَوَلَايَتِي مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً فَكَبَّر النَّبِيُّ ص وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ تَمَامُ نُبُوَّتِي وَ تَمَامُ دِينِ اللَّهِ وَلَايَةُ عَلِيٍّ بَعْدِي... ترجمه : مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1379 - 1379/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرّحمنالرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1). فرا رسیدن عید نوروز و آغاز سال نو را - که امسال در میانه دو عید سعید بزرگِ غدیر و قربان واقع شده - به یکایک هممیهنان عزیزمان و ایرانیانی که در هر نقطهای از جهان هستند، همچنین به همه فارسیزبانان و همه کسانی که این اعیاد بزرگ را ارج میگزارند، تبریک عرض میکنم. بخصوص تبریک میگویم به کسانی که در راه سربلندی کشور و عظمت ملت ایران، تلاش و ایثارگری کردند و همه این ملت را مرهون مجاهدات و خدمات خودشان قرار دادند؛ ایضاً به خانواده معظّم شهیدان و ایثارگران درود میفرستم و امیدوارم سالی که در پیش داریم، برای همه، سالی سراسر خیر و برکت و مشحون از تفضّلات الهی باشد. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و یکم/ویژگی مؤمنان در انگیزه و رفتار - 1378/10/21 عنوان فیش :ویژگیهای مؤمنان کلیدواژه(ها) : رضای الهی, خدمت به مردم نوع(ها) : حدیث متن فیش : من مواعظ النبی صلی الله علیه وآله وسلّم:من أصبح من أمتی وهمّته غیراللّه فلیس من اللّه ومن لم یهتمّ بأمور المسلمین فلیس منهم ومن أقرّ بالذل طائعاً فلیس منّا أهل البیت.(1) هرکس که صبح کند درحالی که در انگیزهها و نیتهایش رضای الهی نقش و تأثیر نداشته باشد، جزء جنداللّه و عاملان للّه، محسوب نمیشود و هرکس که صبح کند و نسبت به مصالح و مفاسد مردم و جامعه مسلمین بیتفاوت باشد در زمره مسلمین واقعی، به حساب نمیآید. اهتمام به امور مسلمین مصادیق مختلفی دارد. مصداق اعلایش اهتمام به امور امت اسلامی و عزت و اقتدار و حکومت مسلمین است و مصداق دیگرش رسیدگی به حوائج ضعفاء و مستمندان است. هرکس که با رغبت تن به ذلت دهد از ما اهل بیت نیست. باید دانست که تسلیم با ذلت، تنها در مقابل قدرتمندان سیاسی نیست بلکه ذلت در مقابل ثروتمندان و سرمایهداران را نیز شامل میشود. انسان نباید برای حرص و طمع و حطام دنیوی، خود را ذلیل کند. در روایتی وارد شده است که مؤمن همه چیز را میپذیرد جز ذلت را.(2) 1 ) تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، ص 58 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ص 164 ؛ «وَ قَالَ ص مَنْ أَصْبَحَ مِنْ أُمَّتِی وَ هِمَّتُهُ غَيْرُ اللَّهِ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ يَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُؤْمِنِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ أَقَرَّ بِالذُّلِّ طَائِعاً فَلَيْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت» ترجمه : از امّتم آن كس كه صبح كند و تلاشش غير دستور خدا باشد از خدا نيست، و كسى كه اهتمام به كارهاى مسلمين نورزد از ايشان نيست، و آن كس كه با ميل خود به خوارى تن دهد از ما أهل بيت نخواهد بود. 2 ) الكافی، شیخ كلینی، ج 5، ص 63 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 64، ص 72 ؛ «قال ابو عبد اللَّه عليه السّلام: انّ اللَّه عزّ و جلّ فوّض الى المؤمن اموره كلّها و لم يفوّض اليه ان يذلّ نفسه» ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرموده: خداوند تمام كارهاى مسلمان را بخود او واگذار كرده و در اختيارش قرار داده است ولى باو اختيار نداده كه خود را ذليل و خوار نمايد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :سختگیری امیر المؤمنین(علیه السلام) بر خود در امور دنیوی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) «و ما عرض له امران قطهما للَّه رضی الا اخذ بأشدهما علیه فی دینه»؛(1) یعنی هر وقت دو کار و دو انتخاب در مقابل امیرالمؤمنین قرار میگرفت که هر دو مورد رضای خدا بود - نه اینکه یکی حرام، یکی حلال باشد؛ نه. هر دو حلال باشد؛ مثلاً هر دو عبادت باشد - علی آن یکی را که برای بدن او سختتر بود، آن را انتخاب میکرد؛ اگر دو غذای حلال بود، آن پستتر را انتخاب میکرد؛ اگر دو لباس جایز بود، آن پستتر را انتخاب میکرد؛ اگر دو کار جایز بود، آن سختتر را برمیگزید. ببینید؛ این صحبت یک گویندهی معمولی نیست که حرف بزند. طبق این حدیث، این امام صادق است که میگوید؛ یعنی دقیق است. ببینید این سختگیری بر خود در زندگی دنیا و در تمتّعات دنیوی، چه قدر مهمّ است! 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :مغرور نشدن امیرالمومنین(علیه السلام) به عبادات خود کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) بعد فرمود: «و ما اطاق احد عمل رسول اللَّه صلیاللَّهعلیهوآله من هذه الأمة غیره»؛ هیچ کس از این امّت طاقت این را نداشت که مثل پیامبر عمل کند، مگر او. او بود که مثل پیامبر در همه جا میرفت. هیچکس دیگر نمیتوانست به دنبال پیامبر و پا جای پای آن حضرت حرکت کند. «و ان کان لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنة و النار»؛ با همهی این کارهای بزرگ و خداپسند و مؤمنانه، رفتار او، رفتار یک انسان بین خوف و رجا بود؛ از خدا ترسناک بود، کانّه او را بین بهشت و جهنّم قرار دادهاند؛ در یک طرف بهشت را میبیند، در یک طرف جهنّم را میبیند. «یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه».(1) خلاصهی این جمله این است که به این همه مجاهدت، به این همه انفاق، به این همه عبادت، مغرور نمیشد. ما حالا دو رکعت نافله و چند جمله دعا که بخوانیم - و اگر دو قطره اشک بریزیم - فوراً مغرور میشویم که بله دیگر: «این منم طاووس علیّین شده»! اما امیرالمؤمنین با این انبوه عمل صالح، مغرور نمیشد. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :انفاق امیرالمؤمنین(علیه السلام) در راه خدا از دسترنج خود کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), انفاق نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) «ولقد اعتق من ماله الف مملوک»؛ بتدریج، هزار غلام و کنیز را که از مال شخصی خود خریده بود، آزاد کرد؛ «فی طلب وجه اللَّه والنجاة منالنار»؛ برای اینکه رضای خدا را جلب نماید و از آتش جهنّم خود را دور کند. «مما کد بیدیه و رشح منه جبینه»؛(1) این پولهایی که میداد، پولهایی نبود که مفت گیرش آمده باشد. امام صادق طبق این روایت میگوید: «مما کد بیدیه»؛ با کدّ یمین و عرق جبین و با کار سخت، پول بهدست آورده بود. چه در زمان پیامبر، چه در زمان فترت بیست و پنج سال، چه در زمان خلافت - که از بعضی از آثار فهمیده میشود که امیرالمؤمنین در زمان خلافت هم کار میکرد - آن حضرت کار میکرد؛ مزرعه آباد مینمود، قنات میکَند و پول در میآورد و این پولها را در راه خدا انفاق میکرد. از جمله مرتّب برده میخرید و آزاد میکرد؛ هزار برده را اینطور خرید و آزاد کرد. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :معمولی بودن خوراک و پوشاک امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) «ان کان لیقوت اهله بالزیت و الخل والعجوة»؛ غذای معمولی خانهی امیرالمؤمنین اینها بود: زیتون، سرکه، خرمای متوسّط و یا پایین؛ که حالا مثلاً در عرف جامعهی ما نان و ماست، یا نان و پنیر است. «و ما کان لباسه الاّ کرابیس»؛ لباس معمولیش کرباس بود. «اذا فضل شیء عن یده من کمه دعا بالجلم فقصه»؛(1) اگر آستینش مقداری بلند بود، قیچی میخواست و آستین بلند را میبرید؛ یعنی حتّی به زیادی آستین برای خودش راضی نمیشد. میگفت این زیادی است؛این پارچه را در جایی مصرف کنند و به کاری بزنند! آن روز پارچه هم خیلی کم بود و مردم مشکلاتی در زمینهی پوشش داشتند؛ این بود که یک تکّه پارچهی کرباس هم میتوانست به دردی بخورد. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :امام علی (ع)، مورد اعتماد پیامبر (ص) در حوادث مهم کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) «و ما نزلت برسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله نازلة قطّ الاّ دعاه فقدمه ثقة به»؛(1) هر وقت مسألهی مهمّی برای پیامبر پیش میآمد، پیامبر او را صدا میکرد و جلو میانداخت؛ به خاطر اینکه به او اعتماد داشت و میدانست که اوّلاً خوب عمل میکند؛ ثانیاً از کار سخت سرپیچی ندارد؛ ثالثاً آمادهی مجاهدت در راه خداست. مثلاً در «لیلة المبیت» - آن شبی که پیامبر مخفیانه از مکه به مدینه آمد - یک نفر باید آنجا در آن رختخواب میخوابید پیامبر علی را جلو انداخت. در جنگها، امیرالمؤمنین را جلو میفرستاد. در کارهای مهم - هر مسألهی اساسی و مهمّی که پیش میآمد - علی را جلو میانداخت: «ثقة به»؛ چون اطمینان داشت و میدانست که او برنمیگردد؛ نمیلرزد و خوب عمل خواهد کرد. ببینید؛ صحبتِ این نیست که امثال بنده - آدمهای حقیر و ضعیف - ادّعا کنیم که میخواهیم اینطوری عمل کنیم؛ نه. صحبتِ این است که ما باید در این جهت حرکت کنیم. انسانِ مسلمانِ پیروِ علی، خطّش باید این خط باشد و هرچه بتواند، جلو برود. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش :اظهار غبطه امام سجاد(ع) به عبادت امیرالمؤمنین(ع) کلیدواژه(ها) : حضرت امام سجاد (علیهالسلام), عبادت, حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند. (...) بعد راجع به عبادت حضرت صحبت میکند. آن حضرت، قلّهی اسلام است؛ اسوهی مسلمین است. در همین روایت فرمود: «و ما اشبهه من ولده و لا اهل بیته احد اقرب شبها به فی لباسه و فقهه من علی بن الحسین علیهما السّلام». امام صادق میگوید: در تمام اهل بیتمان - اهل بیت و اولاد پیامبر - از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازهی علی بن الحسین به امیرالمؤمنین شبیهتر نبود؛ امام سجّاد، از همه شبیهتر بود. امام صادق فصلی در باب عبادت امام سجّاد ذکر میکند؛ از جمله میفرماید: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه علیهما السّلام علیه»؛پدرم حضرت ابی جعفر باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد»؛ نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است. شرح میدهد: رنگش از بیخوابی زرد شده، چشمهایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و... امام باقر اینها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت: «فلم املک حین رأیته بتلک الحال البکاء»؛ میگوید وقتی وارد اتاق پدرم شدم و او را به این حال دیدم، نتوانستم خودداری کنم؛ بنا کردم زار زار گریه کردن: «فبکیت رحمة له». امام سجّاد در حال فکر بود - تفکّر هم عبادتی است - به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گریه میکند؛ خواست یک درس عملی به او بدهد؛ سرش را بلند کرد: «قال یا بنی اعطنی بعض تلک الصحف التی فیها عبادة علیبنابیطالب علیهالسّلام»؛ در میان کاغذهای ما بگرد و آن دفتری که عبادت علیبنابیطالب را شرح داده، بیاور. ظاهراً از دوران امام علیبنابیطالب علیهالسّلام نوشتهها و کتابهایی در باب قضاوتهای آن حضرت، در باب زندگی آن حضرت، در باب احادیث آن حضرت، در اختیار ائمّه بود. از مجموع روایات دیگر، آدم اینطور میفهمد که در موارد گوناگونی از آن استفاده میکردند. اینجا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشتهای را که مربوط به عبادت علیبنابیطالب است، بردار بیاور. امام باقر میفرماید: «فاعطیته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فیها شیئاً یسیرا ثم ترکها من یده تضجرا»؛ مقداری به این نوشته نگاه کرد - امام سجّاد، هم به امام باقر درس میدهد، هم به امام صادق درس میدهد، هم به من و شما درس میدهد - با حال ملامت آن را بر زمین گذاشت؛ «و قال من یقوی علی عبادة علی علیبنابیطالب علیهالسّلام»؛ فرمود چه کسی میتواند مثل علیبنابیطالب عبادت کند؟ امام سجّادی که آن قدر عبادت میکند که امام باقر دلش به حال او میسوزد - نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشممان بزرگ میآید - امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علیبنالحسین دلتنگ میشود و دلش میسوزد و نمیتواند خودش را نگه دارد و بیاختیار زار زار گریه میکند، آن وقت علیبنالحسینِ با اینطور عبادات میگوید:«من یقوی علی عبادت علیبنابیطالب»؛(1)چه کسی میتواند مثل علی عبادت کند؟ یعنی بین خودش و علی فاصلهای طولانی میبیند. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» ترجمه : سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/09/26 عنوان فیش :وجوب روزه برای برابر شدن فقیر و غنی در ساعات روزه کلیدواژه(ها) : روزه, برابری نوع(ها) : حدیث متن فیش : روزه که از آن بهعنوان تکلیف الهی یاد میکنیم، در حقیقت یک تشریف الهی است؛ یک نعمت خداست؛ یک فرصت بسیار ذیقیمت برای کسانی است که موفّق میشوند روزه بگیرند؛ البته سختیهایی هم دارد. همهی کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست. بشر بدون تحمّل سختیها به جایی نمیرسد. این مقدار سختی که در تحمّل روزهگیری وجود دارد، در مقابل آنچه که از روزه عاید انسان میشود، چیزِ کم و سرمایهی اندکی است که انسان مصرف میکند و سود بسیاری را میبرد. سه مرحله برای روزه ذکر کردهاند؛ هر سه مرحله هم برای کسانیکه اهل آن هستند، مفید است. یک مرحله، همین مرحلهی عمومی روزه است؛ یعنی پرهیز از خوردن و نوشیدن و سایر محرّمات. اگر تنها محتوای روزهی ما همین امساک باشد، این منافع زیادی دارد. هم ما را میآزماید و هم به ما میآموزد؛ هم درس هست، هم آزمایش برای زندگی است. تمرین و ورزش است؛ یک ورزش بسیار با اهمیتتر از ورزش جسمانی در این کار وجود دارد. روایاتی از ائمه علیهمالسّلام وارد شده است که به همین مرحله از روزه توجّه دارد. یک روایت از امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام است که میفرماید: «لیستوی به الغنی و الفقیر(1)»؛ خدای متعال روزه را واجب کرده است، تا در این ساعات و روزها، فقیر و غنی با یکدیگر برابر شوند. انسانی که تهیدست و فقیر است، نمیتواند در طول روز هرچه هوس کرد، بخرد و بخورد و بیاشامد؛ اما آدمهای غنی، در طول روز، هرچه که هوس میکنند و هرچه که میخواهند، برایشان فراهم است. غنی، حال فقیر و گرسنگی فقیر و تهیدستی او را از بهدست آوردن چیزهایی که مورد اشتهای اوست، درک نمیکند؛ اما در روزی که روزه میگیرد، همه یکسانند و با اختیار خودشان، از مشتهیّات نفسانی محرومند. 1 ) من لایحضره الفقیه ،شیخ صدوق ج 2 ص 73 ح1766 ؛ علل الشرایع ،شیخ صدوق: ج 2 ص 378 ح2 ؛ تفسیر مجمع البیان ،شیخ طبرسی : ج 2 ص 6 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 93 ص 371 ح 51 ؛ سَأَلَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عن عِلَّةِ الصِّيَامِ قَالَ الْعِلَّةُ فِی الصِّيَامِ لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْفَقِيرُ وَ الْغَنِيُّ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ لَمْ يَكُنْ لِيَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَيَرْحَمَ الْفَقِيرَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ كُلَّمَا أَرَادَ شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُسَوِّيَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ يُذِيقَ الْغَنِيَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِيَرِقَّ عَلَى الضَّعِيفِ وَ يَرْحَمَ الْجَائِعَ ترجمه : هشام بن حكم، از حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام راجع به علّت روزه سؤال كردم؟حضرت فرمودند: دلیل روزه گرفتن اين است كه به واسطه آن فقير و غنى با هم برابر گردند و توضيح آن اين است كه غنى هيچ گاه درد گرسنگى را حسّ نمىكند تا به فقير ترحّم نمايد چه آنكه وى هر گاه هر چيزى را كه اراده كند بر آن دست يابد لذا حق تعالى خواست بين مخلوقات تساوى بر قرار نموده و به غنی را گرسنگى و درد را بچشاند تا بر انسان ضعیف و گرسنه شفقت و مهربان نمايد مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1378/09/23 عنوان فیش :برتری تربیت علما نسبت به خون شهدا کلیدواژه(ها) : شهید, شهادت, مبلغان, عالِم دینی, علمای شیعه, مبارزه علما, نقش تعیینکننده علمای بزرگ, حضور روحانیت در صحنه, وظایف روحانیت نوع(ها) : حدیث متن فیش : من اینطور احساس میکنم که همهی رفتارهای فردی و جمعىِ ما بهعنوان مسؤول و رفتارهای ملتمان، تحت تأثیر دو مجموعه عوامل است: یک مجموعه، آن استعدادها و امکانات و اینهاست - هوش، تواناییها و استعدادهای مردم - فرض بفرمایید یک فرد را که در نظر میگیریم، یک قسمت از تلاش و فعّالیتش در هر میدانی از میدانها، مربوط به آن استعدادها و تواناییها و ظرفیتهای وجودی خودش یا فضایی است که از آن استفاده میکند. بخش دوم، آن عامل مؤثّر و جهت دهندهی ذهنیت است. مراد ما از فرهنگ، همان ذهنیتهاست. هرجا که من تعبیر فرهنگ را بهکار میبرم، مرادم آن معنای عام فرهنگ است؛ یعنی آن ذهنیتهای حاکم بر وجود انسان که رفتارهای او را به سمتی هدایت میکند - تسریع، یا کُند میکند - این، حدّاقل نیمی از عوامل تعیین کننده و پیش برنده و جهت دهنده به همهی رفتارهاست. برای اینکه مسأله، کاملاً محسوس شود و آن نگرانی که در ذهن بنده است، بیشتر واضح گردد - که چرا گاهی اوقات به این مسأله، زیاد میپردازم - یک جبههی جنگ را فرض بفرمایید که یک مجموعه سرباز، با فداکاری، با قدرت تصمیم، با اراده و با ایستادگی میجنگند؛ مثل جنگی که ما هشت سال در جبهه داشتیم. در آن زمان، شما وارد منطقهای میشدید، میدیدید یک مشت جوان مؤمنِ حزبالّلهىِ فداکارِ از جان گذشته، ایستادهاند و مبارزه میکنند. از هر کدام سؤال میکردید چرا مبارزه میکنید؟ میگفت: «وظیفهی من است. امام گفتند، دستور دینی من است. دشمن به کشور من تجاوز کرده، مرزها و ناموس مرا تهدید میکند؛ ما ملت زندهای هستیم و باید از خودمان دفاع کنیم!» او مجموعهای از باورهای ذهنی را برای شما در میان میگذارد که اعتقاد به خدا، اعتقاد به قیامت، اعتقاد به شهادت، اعتقاد به دستور امام، لزوم اطاعت از امام، اعتقاد به متجاوز بودن این دشمن، اعتقاد به اینکه من ملتی هستم که باید از خودم دفاع کنم، در آن هست. این مجموعهی در هم آمیختهی در هم تنیدهی اعتقادات دینی و اینها در بیان او بروز میکند. شما میبینید که این اعتقادات موجب شده است تا این جوان بایستد، از آسایش خانهاش، از زندگی، از تحصیل و دانشگاهش دست بکشد، به جبهه برود و جان خودش را به خطر بیندازد؛ احیاناً هم کشته یا مجروح شود و تا آخر عمر با آن بسازد که الان روی چرخ، تعدادی از آنها را مشاهده میکنید. حالا اگر در همین حالی که این جوان در این میدان با این حرارت میجنگد، یک نفر بیاید، بنا کند در این باورها خدشه کردن و مثلاً بگوید: «اینکه شما میگویید این دشمن، متجاوز است، چه تجاوزی؟ ما اوّل حمله کردیم!»؛ شروع کند در ذهنیت او رخنه کردن و اعتقاد او را به متجاوز بودن این دشمن و به فضیلت و ارزش شهادت، ضعیف کند، اعتقاد او را به اینکه وقتی امام دستور داد، باید دستور امام عمل شود، تضعیف کند؛ اعتقاد و باور او را به اینکه یک فرد باید از کشور، از میهن و از مرزهای خودش دفاع کند، ضعیف کند؛ خوب، شما ببینید این جوان مؤمنِ آمادهای که مثل گلولهی سوزانی به سمت سینهی دشمن حرکت میکرد، با این تبدیل باورها تبدیل به چه میشود؟! به یک موجود پشیمان، متزلزل، مردّد و احیاناً پشت به جبهه کرده، تبدیل میشود. یعنی همین آدم، همین شخصیت، با همان استعدادها، با همان قدرت بدنی، با همان هوش، با همان توانی که از لحاظ جسمانی و مغزی و قدرت اراده و تصمیمگیری داشت، با تبدیل محتوای ذهنی خودش، از یک موجود فعال پیشروِ اثرگذار، تبدیل به یک موجود منفعلِ منهزم میشود. این امر بسیار واضحی است. خوب؛ ممکن است کسی هم برود، آن احساسات، آن ایمان و آن باور را در او تقویت کند، یا در کسیکه آنچنان نیست، این ایمان را بهوجود آورد و از او یک موجود اثرگذارِ فعّالِ پیشروِ آنچنانی بسازد. من به این نکته، متنبّه شدم که اینکه میگویند: «مداد العلماء افضل من دماء الشّهداء»،(۱) معنایش این است. آن عالِم است که میتواند محتوای ذهن انسانی را تبدیل به چیزی کند که از این جسم - به اصطلاح رایج امروز، از این سختافزارِ موجودِ بشری - یک انسان متعالی، یک انسان پیشرو و یک انسان فعال و مقاوم بسازد. یک عالِم میتواند این کار را بکند؛ «مداد العلماء»، واقعاً «افضل از دماء شهدا» است. برای خاطر اینکه همین جوانان طلبهی ما در میدان جنگ - آن گروه رزمی تبلیغی - به میدان جنگ میرفتند - من بارها آنها را در آنجا مشاهده کردم - و انسانها و آدمهای معمولی را تبدیل به آدمهای مقاوم میکردند؛ انسانهای سست را تبدیل به آدمهای قرص و انسانهای متزلزل را تبدیل به انسانهای ایستادهی دارای مقاومت میکردند. 1 ) من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 399؛ الأمالي( للصدوق)، ص: 168؛ الأمالي (للطوسي)، ص: 521؛ ٍ عَنْ مُدْرِكِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَال إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاء ترجمه : امام صادق عليه السّلام فرمود:در روز قيامت خداوند عزّ و جل مردم را در يك مكان جمع مىكند و ميزانهاى اعمال را بر پا مىدارد،در اين هنگام خونهاى شهدا با مداد علما سنجيده مىشود،مداد علما بر خونهاى شهدا برترى پيدا مىكند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان - 1378/09/03 عنوان فیش :وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنافداه ، منبع همه خیرات کلیدواژه(ها) : اهل بیت (علیهم السلام), حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف نوع(ها) : حدیث متن فیش : در میان انسانهای پاک و انسانهای والا که دارای روح عرشی و خدایی هستند، وجود مقدّس خاتمالانبیا محمّدمصطفی صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم سرآمد همه و خاندان پاک و اهل بیت مطهّر او - که قرآن، ناطق به این طهارت و پاکیزگی و آراستگی است - در شمار برترین و بالاترین انسانهای پاک و مطهّر و نورانی در همه تاریخند. زنی مثل فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها در همه تاریخ، کیست؟! انسانی مثل علیّ مرتضی در سرتاسر تاریخ بشریت، کجا نشان داده میشود؟! سلسلهی اهل بیت نبیّاکرم در طول تاریخ خورشیدهای فروزانی بودهاند که در معنا توانستهاند بشریت روی زمین را با عالم غیب و با عرش الهی، متّصل کنند: «السبب المتصل بین الارض و السماء».(1) خاندان پیغمبر، معدن علم، معدن اخلاق نیکو، معدن ایثار و فداکاری، معدن صدق و صفا و راستی، منبع همهی نیکیها و زیباییها و درخشندگیهای وجود آدمی در هر عصر و عهدی بودهاند؛ هریک چنین خورشید فروزانی بودهاند. جوانان عزیز؛ بسیجیان! یکی از آن خورشیدهای فروزان، به فضل و کمک پروردگار و به اراده الهی، امروز در زمان ما به عنوان بقیةاللَّه فی ارضه(2)، بهعنوان حجةاللَّه علی عباده(3)، بهعنوان صاحب زمان و ولیّ مطلق الهی در روی زمین وجود دارد. برکات وجود او و انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر میرسد. امروز هم انسانیت با همه ضعفها، گمراهیها و گرفتاریهایش از انوار تابناک این خورشید معنوی و الهی که بازمانده اهل بیت است، استفاده میکند. امروز وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنافداه در میان انسانهای روی زمین، منبع برکت، منبع علم، منبع درخشندگی، زیبایی و همه خیرات است. چشمهای ناقابل و تیره ما آن چهرهی ملکوتی را از نزدیک نمیبیند؛ اما او مثل خورشیدی درخشان است، با دلها مرتبط و با روحها و باطنها متّصل است و برای انسانی که دارای معرفت باشد، موهبتی از این برتر نیست که احساس کند ولیّ خدا، امام برحق، عبد صالح، بنده برگزیده در میان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهی در زمین، با او و در کنار اوست؛ او را میبیند و با او مرتبط است. آرزوی همه بشر، وجود چنین عنصر والایی است. 1 ) إقبالالأعمال ،سیدبن طاووس ص 295 بحارالانوار،علامه مجلسی :ج 99 ص 107 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی، ص 535، (دعای ندبه) أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِی لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِی مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ أَيْنَ قَاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاقِ أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ أَيْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَيِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ] أَيْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّيْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَيْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكِذْبِ [الْكَذِبِ] وَ الِافْتِرَاءِ أَيْنَ مُبِيدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِيلِ وَ الْإِلْحَادِ أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ أَيْنَ جَامِعُ الْكَلِمَةِ [الْكَلِمِ] عَلَى التَّقْوَى أَيْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِی مِنْهُ يُؤْتَى أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَيْنَ صَاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَايَةِ الْهُدَى أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلَاحِ وَ الرِّضَا أَيْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِيَاءِ أَيْنَ الطَّالِبُ [الْمُطَالِبُ] بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاءَأَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلَى مَنِ اعْتَدَى عَلَيْهِ وَ افْتَرَى أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی يُجَابُ إِذَا دَعَا ترجمه : كجاست آنكه آثار انحراف و هواهاى نفسانى را نابود مى سازد؟ كجاست آنكه دام های دروغ و افتراء را قطع خواهد كرد؟ كجاست آنكه متكبرانِ سركش و متمردان را هلاك و نابود مى گرداند؟ كجاست آنكه مردم معاند و گمراه كننده و كافر را ریشه كن كند؟ كجاست آنكه دوستان را عزیزو دشمنان را ذلیل خواهد كرد؟ كجاست آنكه مردم را بر وحدت كلمه تقوى جمع مى سازد؟ كجاست باب الهى كه از آن وارد مى شوند؟ كجاست آن وجه الهى كه دوستان به سوى او روى آوردند؟ كجاست آن وسیله پیوسته بین آسمان و زمین ؟ كجاست صاحب روز پیروزی و برافرازنده پرچم هدایت در عالم؟ كجاست پیوند دهنده راستی و خشنودی؟ كجاست آن كسی كه از ظلم امتّ بر انبیاء و اولاد انبیاء دادخواهى مى كند؟ » 2 ) كمال الدینو تمام النعمة ،شیخ صدوق ص 331 ح 16؛ فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلَا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا يَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل...» ترجمه : «...در اين هنگام است كه قائم ما خروج كند و چون ظهور كند به خانه كعبه تكيه زند و سيصد و سيزده مرد به گرد او اجتماع كنند و اوّلين سخن او اين آيه قرآن است: «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» ، سپس مىگويد: منم بقيّة اللَّه در زمين او و منم خليفه خداوند و حجّت او بر شما و هر درود فرستندهاى به او چنين سلام گويد: السّلام عليك يا بقيّة اللَّه فی ارضه و چون اطرافیان كه ده هزار مرد باشند به گرد او اجتماع كنند خروج خواهد كرد. و در زمين هيچ معبودى جز خدای بزرگ و بلند مرتبه نباشد» 3 ) كمال الدین و تمام النعمة ،شیخ صدوق ص 331 ح 16؛ وَ اللَّهِ مَا تُرِكَ الْأَرْضُ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ » ترجمه : « ابو حمزه از حضرت باقر (ع) نقل می كند كه فرمود به خدا قسم از زمان مرگ آدم تاكنون خداوند زمين را خالى از امامى كه موجب هدايت مردم به سوی خدا شوند نگذارده كه او حجت خدا بر بندگان است و در آينده نيز زمین خالى از حجت خداوند بر بندگانش نخواهد بود.» مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/08/15 عنوان فیش :زهد ، شرط خدا برای دادن مراتب و مدارج تکامل و تعالی معنوی کلیدواژه(ها) : اسلام, زهد نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک عامل دیگر[در پیشرفت اسلام]، لااقل در رأس این حرکت این بود که به خود - آنچه که به شخص و به بهرهمندیهای مادی برای خود انسان برمیگردد - بیاعتنا بودند. این عامل بسیار مهمّی است. این همه که ما در روایات،(1)در نهجالبلاغه،(2) در کلمات نبیّاکرم و ائمه علیهمالسّلام و بزرگان دربارهی بیرغبتی به دنیا و بیاعتنایی به زخارف دنیا برای شخص خود تأکید و توصیه داریم]، بهخاطر تأثیر عظیم این عامل است. البته دشمنان اسلام و کج فهمان مسلمین، گمان کردند یا وانمود کردند که اگر در اسلام گفته شده است زهد؛ یعنی دنبال دنیا به معنای مظاهر عالم وجود و مظاهر زندگی نروید. در حالیکه مسأله این نبود؛ بلکه دنیای بد و دنیای مذموم و اینکه من و شما، خود و منافع مادّی خودمان را هدف قرار دهیم و دنبال آن باشیم، مورد نظر بود. این، آن چیزی است که بیچاره کننده و ویران کننده و اساس بدبختیهاست .اولیای خدا - کسانیکه توانستند آن پرچم را محکم در دست گیرند و این راه دشوار را راحت، بدون خستگی و بدون از پا افتادن پیش ببرند - کسانی بودند که از این گردنه گذشتند. لذا در دعای بسیار خوش مضمون ندبه که در ابتدای آن، خدای متعال را بر آنچه که برای اولیایش پیش آورده است، حمد میکند؛ که یکی از آن زیباترین و پرمغزترین مفاهیم، بخصوص در این عبارات و جملات اوّل دعا مندرج است - میفرماید: «بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها»؛آنها را به بالاترین مراتب و مدارج تکامل و تعالی معنوی رساندی؛ به آن نعمتهایی که «لا زوال له و لا اضمحلال». این نعمتها را به آنها دادی و انتخابشان کردی؛ اما این شرط را برایشان گذاشتی. پیامبر در بالاترین نقطهی تعالی وجودی انسان است. این بدون کمک الهی که ممکن نیست؛ بدون زمینه دادن خدا که ممکن نیست؛ اما خدا این امتیاز را در مقابل یک شرط میدهد: «الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک»(3)؛ قبول کردم و عمل کردم. لذا عنصری مثل پیامبر و امیرالمؤمنین بهوجود میآید؛ پولادین، خستهنشو. تمامنشو. باری را بر دوش میگیرند که این بار، فقط مخصوص زمان خودشان نیست؛ حرکتی را به وجود میآورند که با پایان عمر خودشان، پایان پیدا نمیپذیرد. 1 ) كافی،كلینی ج 2 ص 128 ارشاد القلوب ، حسن بن محمد دیلمی: ج 1 ص 16 بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 67 ص 309 مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ ترجمه : ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هر كس زاهد شود و مهر دنيا را پشت سر اندازد، خداوند تعالى، حكمت و كاردانى را در قلب او مستقر سازد و زبانش را به حكمت گويا سازد، و از كاستى و كژى دنيا با خبرش سازد تا آنجا كه هم درد را بشناسد و هم درمان را بداند. و بالاخره با سلامت جسم و جان وارد بهشتش سازد 2 ) خطبه 81 : از سخنان آن حضرت است در باره زهد أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِكَ عَنْكُمْ فَلَا يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ . ترجمه : اى مردم، زهد عبارت از كوتاهى آرزو، شكر نزد نعمت، و كناره گيرى از محرمات است. اگر (جمع) اين سه واقعيت از شما دور شد حد اقل اينكه حرام بر صبر شما غلبه نكند، و به فراموشى شكر نعمت دچار نشويد، زيرا خداوند به وسيله حجتهاى آشكار و روشن، و كتابهايى كه عذر بين و واضح خدا بر بندگان است جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است 2 ) قصار 4 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى . ترجمه : آن حضرت فرمود: ناتوانى آفت، پايدارى شجاعت، زهد در دنيا ثروت، و پاكدامنى سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشينى نيكوست 2 ) قصار 28 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ . ترجمه : و آن حضرت فرمود: برترين زهد نهان داشتن زهد است 3 ) إقبالالأعمال،سید بن طاووس ص 295 مزار ، محمد بن المشهدی : ص 578 بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 99 ص 106 «الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا .....فقال أنا مدينة العلم و علی بابها فمن أراد الحكمة [المدينة] فليأتها من بابها ثم قال له أنت أخی و وصيی و وارثی لحمك من لحمی و دمك من دمی و سلمك سلمی و حربك حربی و الإيمان مخالط لحمك و دمك كما خالط لحمی و دمی و أنت غدا على الحوض خليفتی و أنت تقضی دينی و تنجز عداتی و شيعتك على منابر من نور مبيضة وجوههم حولی فی الجنة و هم جيرانی و لو لا أنت يا علی لم يعرف المؤمنون بعدی و كان بعده هدى من الضلال و نورا من العمى و حبل الله المتين و صراطه المستقيم لا يسبق بقرابة فی رحم و لا بسابقة فی دين و لا يلحق فی منقبة من مناقبه يحذو حذو الرسول صلى الله عليهما و....». ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1378/02/15 عنوان فیش :همه باید متقن و محکم کار خود را انجام دهند کلیدواژه(ها) : کارگر, معلمان, شهید مطهری, اتقان کاری نوع(ها) : حدیث متن فیش : مردم باید قدر کارِ کارگر را بدانند. البته این را بدانید که خدا قدر میداند: «و سیری اللَّه عملکم و رسوله» (۱)؛ خدا و پیامبر قدر میدانند؛ کرامالکاتبین قدر میداند. بدانید که پیش خدا و در دیوان الهی، لحظهای از لحظات رنجهای شما عزیزانِ من مغفولٌعنه نمیماند. آن دقایق آخر کار که خسته هستید، اما بهخاطر تکلیف قانونی و دینیای که دارید، همان دقایق را هم با جدّیت کار میکنید، آن را صاحب کار نمیفهمد، مدیر نمیفهمد، رئیس آن کارخانه یا آن مدرسه ممکن است نفهمد؛ اما خدای متعال آن لحظات را هم برای شما ثبت میکند. اینها ارزش است. خیال نکنید که اینها حواله به آینده است. البته حواله به آینده هم اگر قیامت باشد، خیلی مهمّ است. وقتی شب اوّل قبر باشد، همان آینده هم خیلی مهمّ است؛ اما فقط هم آن نیست. همینهاست که کشور و نظام و جوانان را میسازد. همینهاست که مطهّری درست میکند. مطهّری رضواناللَّهتعالی علیه در دامان چند معلّمِ خوب پرورش یافته بود که اوّلین آنها پدر خودش بود. بله؛ بعضی پدرها معلّمند؛ بهترین معلّمند. آن معلّم خوب، این مرد بزرگ را پدید آورد. شهید مطهّری از پدر خود خیلی بالاتر و بزرگتر بود - من پدر بزرگوار ایشان را هم زیارت کرده بودم - مطهّری انسان استثنایىِ برجستهای در زمان خودش بود که از مقام پدر خیلی بالاتر بود؛ اما آن پدر بود که توانست این مرد بزرگ را بهوجود آورد و در دامان تربیتِ خود پرورش دهد. معلّمان او هم اینگونه بودند. مرحوم آقای مطهّری از معاشرت یک یا دو ماه رمضان خودش با مرحوم «آقانجفی قوچانی» آن مرد بزرگواری که «سیاحت شرق» و «سیاحت غرب» را نوشت، برای من نقل میکرد. معلوم میشد که مقامات معنوی و تربیت و ممشا و منش آن مرد برروح مرحوم مطهری رضواناللَّهعلیه تأثیر گذاشته بود. مرحوم «علّامه طباطبایی» و مرحوم «حاج میرزا علی آقای شیرازی» و دیگران و دیگران و در رأس همه امام بزرگوار نیز تأثیرات زیادی بر او گذاشته بودند. معلّم چنین کارهایی میکند. معلّمان عزیز! کارگران عزیز! کشور به شما احتیاج دارد. بدانید که ممکن است هزاران نفر از شما با نام و نشان شناخته نشوید؛ اما تأثیر یکایکتان در آینده این کشور - نه آینده دور؛ بلکه همین ده سال و بیست سال دیگر - تأثیر نمایانی خواهد بود. همه شما تأثیر خواهید داشت؛ بنابراین کار کنید. نبی مکرّم صلواتاللَّهوسلامهعلیه به امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام فرمودند: «ایّاک والکسل والضجر» (۲)؛ از دو چیز پرهیز کن: یکی از ملالت و یکی از کسالت. ملالت، یعنی اینکه انسان حوصله کار نداشته باشد؛ کسالت هم یعنی تنبلی. همچنین از پیامبر اکرم نقل شده است: «رحم اللَّه امرء عمل عملاً فاتقنه» (۳)؛ رحمت خدا بر آن انسانی که کار خود را - هر کاری - محکم و متقن انجام دهد. بدانید که امروز دشمنان این کشور، که دیگر تبلیغاتشان علیه اسلام، علیه ارزشهای اسلامی، علیه انقلاب، علیه امام، علیه شخصیتها و علیه شهید مطهّری برای همه آشکار شده است - حالا مگر کسی نابینا باشد که محیط فرهنگی را ببیند و این دشمنیها را نبیند - امید بستهاند به اینکه جامعه معلّم، جامعه کارگری، جامعه دانشجویی، جامعه روحانی - این جوامع حسّاس و مؤثّر جامعه - کار خودشان را انجام ندهند. اگر همه، کار خود را درست، متقن، کامل و از روی علم و دانایی انجام دهند، بدانید که این کشور و نظام، متقنترین و مستحکمترین نظامی خواهد بود که در این قرنهایی که ما میشناسیم، در این کشور بر سرِ کار آمده است و خواهد توانست در مقابل بزرگترین توطئهها مقابله کند. این حرفها، این گفتنها، این عملها، این تبلیغات، این محاصرهها و این توطئهها، علیه ملتی که با عزم راسخ ایستاده است و میداند چه کار میکند و میفهمد چه کار میخواهد بکند و هوشیارانه و با ایمان در کار خود مشغول عمل است، نمیتوانند کاری بکنند. 1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 94 يَعتَذِرونَ إِلَيكُم إِذا رَجَعتُم إِلَيهِم ۚ قُل لا تَعتَذِروا لَن نُؤمِنَ لَكُم قَد نَبَّأَنَا اللَّهُ مِن أَخبارِكُم ۚ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُم وَرَسولُهُ ثُمَّ تُرَدّونَ إِلىٰ عالِمِ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم تَعمَلونَ ترجمه : هنگامی که بسوی آنها (که از جهاد تخلّف کردند) باز گردید، از شما عذرخواهی میکنند؛ بگو: «عذرخواهی نکنید، ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته؛ و خدا و رسولش، اعمال شما را میبینند؛ سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگشت داده میشوید؛ و او شما را به آنچه انجام میدادید، آگاه میکند (و جزا میدهد!)» 2 ) الكافي ( ط - إسلامية )، ج5، ص: 85 الوافي، ج17، ص: 73؛ وسائل الشيعة، ج17، ص: 59 عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلَامُ لِبَعْضِ وُلْدِهِ: إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. ترجمه : سعد بن ابى خلف گويد: امام كاظم عليه السّلام فرمود: پدرم به يكى از فرزندانش فرمود: از كسالت و تنبلى و بىحوصلگى برحذر باش كه اين دو تو را از بهرهورى دنيا و آخرت باز مىدارند 3 ) علل الشرائع، ج1، ص: 310؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج70، ص: 298؛ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقِيلَ إِنَّ سَعْدَ بْنَ مُعَاذٍ قَدْ مَاتَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَامَ أَصْحَابُهُ فَحُمِلَ فَأَمَرَ فَغُسِّلَ عَلَى عِضَادَةِ الْبَابِ فَلَمَّا أَنْ حُنِّطَ وَ كُفِّنَ وَ حُمِلَ عَلَى سَرِيرَةٍ تَبِعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ كَانَ يَأْخُذُ يَمْنَةَ السَّرِيرِ مَرَّةً وَ يَسْرَةَ السَّرِيرِ مَرَّةً حَتَّى انْتَهَى بِهِ إِلَى الْقَبْرِ فَنَزَلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى لَحَدَهُ وَ سَوَّى عَلَيْهِ اللَّبِنَ وَ جَعَلَ يَقُولُ نَاوِلْنِي حَجَراً نَاوِلْنِي تُرَاباً رَطْباً يَسُدُّ بِهِ مَا بَيْنَ اللَّبِنِ فَلَمَّا أَنْ فَرَغَ وَ حَثَا التُّرَابَ عَلَيْهِ وَ سَوَّى قَبْرَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَبْلَى وَ يَصِلُ إِلَيْهِ الْبِلَى وَ لَكِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا فَأَحْكَمَهُ فَلَمَّا أَنْ سَوَّى التُّرْبَةَ عَلَيْهِ قَالَتْ أُمُّ سَعْدٍ مِنْ جَانِبٍ هَنِيئاً لَكَ الْجَنَّةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أُمَّ سَعْدٍ مَهْ لَا تَجْزِمِي عَلَى رَبِّكَ فَإِنَّ سَعْداً قَدْ أَصَابَتْهُ ضَمَّةٌ قَالَ وَ رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ رَجَعَ النَّاسُ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْنَاكَ صَنَعْتَ عَلَى سَعْدٍ مَا لَمْ تَصْنَعْهُ عَلَى أَحَدٍ إِنَّكَ تَبِعْتَ جَنَازَتَهُ بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا حِذَاءٍ فَقَالَ ص إِنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ فَتَأَسَّيْتُ بِهِمْ قَالُوا وَ كُنْتَ تَأْخُذُ يَمْنَةَ السَّرِيرِ مَرَّةً وَ يَسْرَةَ السَّرِيرِ مَرَّةً قَالَ كَانَتْ يَدِي فِي يَدِ جَبْرَئِيلَ آخُذُ حَيْثُ مَا أَخَذَ فَقَالُوا أَمَرْتَ بِغُسْلِهِ وَ صَلَّيْتَ عَلَى جِنَازَتِهِ وَ لَحَدْتَهُ ثُمَّ قُلْتَ إِنَّ سَعْداً قَدْ أَصَابَتْهُ ضَمَّةٌ قَالَ فَقَالَ ص نَعَمْ إِنَّهُ كَانَ فِي خُلُقِهِ مَعَ أَهْلِهِ سُوءٌ. ترجمه : از حضرت ابى عبد اللّٰه الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام،حضرت فرمودند:محضر مبارك رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله عرض شد سعد بن معاذ از دنيا رفت، رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله از جا برخاستند و صحابه آن حضرت نيز برخاسته و جنازه سعد را حمل كرده و آن را به مغسل برده روى چهارچوبه درب غسل دادند و وقتى او را حنوط و كفن نموده و روى تخت حملش نمودند رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله جنازهاش را تشييع نمودند،سپس حضرت جانب راست تابوت را يك بار و جانب چپش را بار ديگر گرفتند و جنازه را نقل داده تا به قبر رسيدند،حضرت داخل قبر شدند و او را در لحد گذارده و خشتهاى لحد را روى وى قرار دادند و پيوسته مىفرمودند: سنگ به من دهيد،گل دهيد تا درز خشتها را مسدود كنم،هنگامى كه حضرت از چيدن لحد فارغ شدند و خاك در قبر ريخته و آن را پر نمودند فرمودند:من مىدانم كه اين قبر به زودى كهنه و فرسوده مىشود ولى خداوند متعال دوست دارد كه بندهاش وقتى عملى انجام داد محكم و استوار بجا آورد. بارى وقتى حضرت خاك روى قبر ريخت و آن را تسويه فرمود مادر سعد خطاب به فرزندش گفت:بهشت بر تو گوارا باد. رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند:اى مادر سعد ساكت باش تو جزم و يقين ندارى كه پروردگارت با او چه مىكند،در اين ساعت قبر او را فشار داد. امام عليه السّلام فرمودند:رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله از دفن او مراجعت فرمود و مردم نيز برگشتند،اصحاب عرضه داشتند:يا رسول اللّٰه مشاهده كرديم و ديديم كه با سعد كارى انجام داديد كه در حقّ احدى بجا نياوردهايد،جنازهاش را تشييع نموده و در وقت تشييع بدون عباء و بدون كفش حركت مىفرموديد. رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند:فرشتگان به اين هيئت او را تشييع كردند من نيز تأسّى به ايشان نمودم. عرضه داشتند:جانب راست تابوت را يك بار و طرف چپ آن را بار ديگر گرفتيد و او را حمل نموديد. حضرت فرمودند:دستم در دست جبرئيل بود هر كجا را كه او مىگرفت من نيز مىگرفتم. عرض كردند:امر به غسل فرموده و نماز بر او گذارديد و لحدش را چيديد سپس فرموديد:قبر سعد را فشار داد!! حضرت فرمود:رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند:بلى،اين فشار به خاطر سوء خلقش با همسرش بود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23 عنوان فیش :تبلیغ، برای زنده کردن حقایق احکام الهی در دلهاست کلیدواژه(ها) : تبلیغ صحیح, تبلیغ حقیقت, تبلیغ, ابزار تبلیغ نوع(ها) : حدیث متن فیش : چه فایدهای دارد که کشوری ثروتمند باشد؛ اما در آن گرسنگان زیادی وجود داشته باشند. تولید بالا داشته باشد؛ اما تبعیض و تفاوت در جامعه وجود داشته باشد. عدّهای باشند که بتوانند با کمک آن ثروتی که این کشور دارد، بر جمع کثیری از مردم ظلم کنند، زور بگویند و آنها را استثمار نمایند! برای این، انسان جا دارد کار کند!؟ برای این، انسان باید فداکاری کند؟ فداکاری، برای عدالت و آزادی و شادی و بهجت روح انسانی است و اینها را دین تأمین میکند. فداکاری برای این است که انسانها اخلاق حسنه و فضیلت پیدا کنند؛ در محیط انسانیت، بهشت صفا باشد. برای این باید کار کرد؛ برای این تبلیغ کنید؛ در این جهت تبلیغ کنید. در خصوص امربهمعروف و نهی ازمنکر حدیثی دیدم که از جمله چیزهایی که برای آمربهمعروف و ناهی ازمنکر ذکر میکند، «رفیق فیما یأمر و رفیق فیما ینه» (1) بود. آن جایی که جای رفق است - که غالب جاها هم از این قبیل است - انسان باید با «رفق» عمل کند؛ برای این که بتواند با محبّت آن حقایق را در دلها و در ذهنها جا بدهد و جایگزین کند. تبلیغ برای این است؛ برای زنده کردن احکام الهی و اسلامی است. 1 ) الخصال، ج1، ص: 109؛ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 48؛ وسائل الشيعة، ج16، ص: 130؛ َ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَامِلٌ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ وَ تَارِكُ لِمَا يَنْهَى عَنْهُ عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى رَفِيقٌ فِيمَا يَأْمُرُ وَ رَفِيقٌ فِيمَا يَنْهَى. ترجمه : امام صادق(عليه السّلام)فرمود:همانا كسى مىتواند امر به معروف و نهى از منكر كند كه در او سه خصلت باشد:به آنچه امر مىكند خودش عمل كند و از آنچه نهى مىكند خودش دورى جويد،در آنچه امر يا نهى مىكند اعتدال را رعايت نمايد،در آنچه امر يا نهى مىكند نرمى نشان دهد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16 عنوان فیش :تاکید و اهتمام خاص آثار اسلامی به عید غدیر کلیدواژه(ها) : عید غدیر, بزرگترین عید, امامت و ولایت, ولایت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : غدیر در آثار اسلامی ما به «عیداللَّهالاکبر»، «یوم العهد المعهود» و «یوم المیثاق المأخوذ» (1) تعبیر شده است. این تعبیرات که نشان دهنده تأکید و اهتمامی خاص به این روز شریف است، خصوصیتش در مسأله ولایت است. آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است، والّا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصی داشته باشند، لیکن حاکمیت - چه در مرحله قانونگذاری و چه در مرحله اجرا - در دست دیگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگی دارد. اگر آنها افراد بیانصافی بودند، مسلمانان همان وضعی را پیدا میکنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنی و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهای دیگر شاهدش بودهاید و هستید - ما هم در ایرانِ مسلمانِ عریق و عمیق خودمان، سالهای متمادی همین را مشاهده میکردیم - اما چنانچه حکّام، قدری با انصاف باشند، اجازه خواهند داد که این مسلمانان به قدر دایره خانه خودشان - یا حدّاکثر ارتباطات محلّهای - چیزهایی از اسلام را رعایت کنند؛ ولی اسلام نخواهد بود! 1 ) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص: 143؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 476؛ وسائل الشيعة، ج8، ص: 89 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا لَوْ عَاشَ إِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْيَا لَكَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِكَ وَ صِيَامُهُ يَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ عَامٍ مِائَةَ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ ... ترجمه : حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه:روزۀ روز عيد غدير برابر است با روزۀ عمر دنيا كه اگر كسى به قدر عمر دنيا بيابد و روزه بدارد، روزۀ اين روز برابر است با ثواب او و روزهاش برابر است با صد حج و صد عمره و اين عيد بزرگ خداست و خدا نفرستاده است پيغمبرى را مگر آنكه اين روز را عيد كرده است و حرمت آن را دانسته است؛و نامش در آسمان روز معهود است و نامش در زمين روز ميثاق مأخوذ است و جمع مشهود است. مربوط به :پیام نوروزی سال 1378 - 1378/01/01 عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بسماللَّهالرحمنالرحیم یا مقلّب القلوب والابصار. یا مدبّر الّلیل والنّهار. یا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال(1). فرارسیدن عید سعید نوروز را به همه هممیهنان عزیز و ایرانیان در داخل کشور، یا هر نقطه دیگر از جهان، همچنین به ملتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند - مخصوصاً ملتهای فارسی زبان، مثل تاجیکستان و افغانستان - تبریک عرض میکنم. بخصوص فرارسیدن عید را به خانوادههای ایثارگر و خدمتگزاری که با جان خود، با سلامت و با عزیزان خود به این کشور و این انقلاب و این ملت، خدمت کردند - خانوادههای عزیز شهیدان، جانبازان و خانوادههای محترمشان، آزادگان و دیگران - تبریک عرض میکنم. از خداوند گرداننده دلها و دیدهها مسألت میکنم و میخواهم که دل ملت ایران را شاد و پُر امید و سرشار از مهربانی و صمیمیّت و محبّت گرداند و دیدگانش را با نشان دادن آفاق روشن از آینده، روشن کند. 1 ) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز) وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. ترجمه : [امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلبها و دیدهها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حالها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1377/10/28 عنوان فیش :عید فطر ذخیره، مایهی شرف، کرامت و سربلندی پیامبر(صلی الله علیه و آله) کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید سعید فطر را به همهی شما حضّار عزیز - نمازگزاران - به همهی ملت ایران و به همهی مسلمانان جهان تبریک عرض میکنم. عیدی که طبق دعای مأثور قنوت نماز، عرض میشود: «الّذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخراً و شرفاً و کرامةً و مزیدا»(1)، عید مسلمانان و ذخیره و مایهی شرف و کرامت و سربلندی پیامبر عظیمالشّأن اسلام است. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1377/10/28 عنوان فیش :عید فطر، روز عبادت و تقرّب به خدا کلیدواژه(ها) : عبادت, عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : خدای متعال، مراسم با عظمت این ماه [رمضان] را اینگونه مقرّر فرموده است که به آسانی و سادگی پایان نپذیرد. در پایان این ماه - که ماه عبادت است - روزی را قرار داده است که روز عید باشد، روز اجتماع باشد، روز بزرگی باشد؛ برادران مسلمان به هم تهنیت بگویند؛ موفقیّتهای ماه رمضان را قدر بدانند؛ میان خود و خدا محاسبه کنند؛ آنچه را که در این ماه شریف ذخیره آنها شده است، برای خودشان حفظ کنند. آن روز، روز عید فطر است. لذا روز عید فطر هم اگرچه عید است؛ اما روز عبادت و توسّل و تذکّر و تقرّب به خداست که با نماز شروع میشود و با دعا و توسّل و ذکر پایان میپذیرد. این روز را قدر بدانید؛ ذخیره تقوا را مغتنم بشمارید و عید فطر را بزرگ بدانید. امروز در قنوت نماز، نُه مرتبه به خدا عرض کردید: «اللّهم انی اسألک خیر ما سألک منه عبادک الصّالحون؛ یعنی بهترین چیزی را که بندگان صالح خدا از او طلب میکنند، به ما عطا کن. «و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون»(1)؛ و از آنچه که بندگان مخلص خدا، به خدا پناه میبرند، ما نیز به خدا پناه میبریم. آنچه که شما خواستهاید، رضای خداست، تقرّب به خداست، توفیق عمل برای خدا و توفیق عبودیّت الهی است. آنچه که شما از آن به خدا پناه بردهاید، بندگی نفس است، بندگی هوی است، بندگی غیر خداست، شرک به پروردگار است. 1 ) إقبال الأعمال ، سید بن طاووس، ج 1 ، 288 ؛ تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی، ج 3، ص 133؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 532 ؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 654 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 87، ص 380 ؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ] ترجمه : اى خدا اى شايسته عظمت و بزرگی، و اى شايسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مىكنم به حق اين روز كه براى مسلمانان عيد قرار دادى و براى محمد (ص) اندوخته و ارجمندی و زيادت [مقام] گردانيدى درخواست دارم كه بر محمد (ص) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی كه محمد (ص) و خاندان محمد را داخل گردانيدى داخل سازى و از هر بدى كه محمد (ص) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نيز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(ص) و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مىكنم بهترین چيزى را كه بندگان نیكوكارت از تو درخواست كردند و پناه مىبرم به تو از آنچه بندگان درستكارت [مخلصت] به تو پناه بردند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/10/18 عنوان فیش :تعلق حق خونخواهی امام علی و امام حسین(علیهما السلام) به خدا کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : «اقتدار» آن حضرت، عبارت است از قدرت او در ارادهی پولادینش، در عزم راسخش، در ادارهی مشکلترین عرصههای نظامی، در هدایت ذهنها و فکرها بهسوی عالیترین مفاهیم اسلامی و انسانی، تربیت انسانهای بزرگ - از قبیل مالک اشتر و عمّار و ابنعبّاس و محمّدبنابیبکر و دیگران - و ایجاد یک جریان در تاریخ بشری. مظهر اقتدار آن بزرگوار، اقتدار منطق، اقتدار فکر و سیاست، اقتدار حکومت و اقتدار بازوی شجاع بود. هیچ ضعفی از هیچ طرف، در شخصیت امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیست. درعینحال یکی از مظلومترین چهرههای تاریخ است و مظلومیت در همهی بخشهای زندگیش وجود داشت. در دوران نوجوانی، مظلوم واقع شد. در دوران جوانی - بعد از پیامبر - مظلوم واقع شد. در دوران کهولت و خلافت، مظلوم واقع شد. بعد از شهادت هم، تا سالهای متمادی بر سر منبرها از او بدگویی کردند و به او نسبتهای دروغ دادند. شهادت او هم مظلومانه است. در همهی آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به «ثاراللَّه» تعبیر شده است. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی «ثار» نداریم. وقتی کسی از خانوادهای از روی ظلم به قتل میرسد، خانوادهی مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه میگویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از «ثار» است و درست مراد را نمیفهماند. «ثار»، یعنی حقّ خونخواهی. اگر کسی «ثار» یک خانواده است، یعنی این خانواده حق دارد دربارهی او خونخواهی کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون اینها و کسی که حقِّ خونخواهی اینها را دارد، خداست. این دو نفر یکی امام حسین است و یکی هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثاراللَّه و ابن ثاره»(1). پدرش امیرالمؤمنین هم حقّ خونخواهیاش متعلّق به خداست. 1 ) الكافي،ثقة الاسلام کلینی ج 4 ص 574 ؛ فقیه،شیخ صدوق،ج2ص595ص3199 ؛ تهذيبالأحكام ،شیخ طوسی،ج 6 ص55 ؛ كُنْتُ أَنَا وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ مِنَّا يُونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ يَعْنِي وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَكَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّكَ تَأْتِي عَلَى مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ ع فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَزُورَهُ فَكَيْفَ أَقُولُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ إِذَا أَتَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِيَابَكَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِياً فَإِنَّكَ فِي حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى تَصِيرَ إِلَى بَابِ الْحَيْرِ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلَائِكَةَ اللَّهِ وَ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّ اللَّهِ ثُمَّ اخْطُ عَشْرَ خُطُوَاتٍ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرْ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً ثُمَّ امْشِ إِلَيْهِ حَتَّى تَأْتِي ترجمه : حسین بن ثویر گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و سخنگوی ما یونس بود که سنش از همه ما بیشتر بود پس به امام عرضه داشت فدایت شوم من به مجلس این قوم یعنی پسران عباس حاضر می شوم پس چه بگویم؟ فرمود هنگامی که [در آنجا] حضور یافتی پس بگو خدایا آسایش و شادی را به ما نشان ده که آنچه را بخواهی به آن می رسی پس گفتم فدایت شوم من زیاد امام حسین (ع) را یاد می کنم پس چه بگویم گفت: سه مرتبه بگو: درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله زیرا که سلام و درود از نزدیک و دور به او می رسد سپس فرمود همانا که امام حسین (ع) زمانی که شهید شد آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه (هفت آسمان و هفت زمین) و هر آنچه که در آنان و در میانشان است بر او گریستند و هر آنکس که در بهشت و جهنم از آفریده پروردگارمان در حرکت است و هر چه دیده می شود و آنچه که دیده نمی شود بر امام حسین (ع) گریستند جز سه چیز که بر او گریه نکرد گفتم فدایت شوم آن سه چیز کدامنند؟ فرمود: بصره و دمشق و خاندان عثمان بر او گریه نکردند که لعنت خداوند بر آنان باد گفتم فدایت شوم می خواهم به زیارتش بروم پس چه بگویم و چه کار کنم؟ فرمود: زمانی که به زیارت امام حسین (ع) رفتی بر ساحل فرات غسل کن سپس لباس پاکیزه ات را بپوش پس با پای پیاده حرکت کن زیرا که تو در حرمی از حرم های خدا و رسول خدا هستی و بسیار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «سبحان الله» و « الحمد لله» و ذکر عظمت خدای بزرگ و بلند مرتبه بگو و درود و سلام بر حضرت محمد (ص) و خاندانش بفرست تا اینکه به «باب الحیر» برسی پس می گویی: درود بر تو ای حجت خدا و ای پسر حجت خدا درود بر شما ای فرشتگان خدا و زیارت کنندگان قبر پسر پیامبر خدا سپس ده قدم جلو برو و بایست و سی بار «الله اکبر» بگو سپس به طرف قبر حرکت کن تا اینکه از پیش رو به آن برسی پس صورت خود را به صورت آن حضرت روبرو کن و قبله را میان دو کتف خود قرار بده (پشت به قبله) و بگو درود بر تو ای کشته راه خدا و پسر کشته راه خدا درود بر تو ای خون خدا و پسر خون خدا (خونی که صاحب و منتقم آن خداست) درود بر تو ای کسی که خونت را به ناحق ریختند و ای تنها ماندهاى كه در آسمانها و زمین خونخواهى نشده است... مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1377/06/24 عنوان فیش :شکر یعنی اقرار به نعمت کلیدواژه(ها) : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مجموعهی شما، مجموعهای مؤمن، آگاه، شجاع، بصیر و در راه خدا، در راه نجات ایران و ایرانی و نجات همهی مستضعفان عالم از چنگالهای ظلم و استکبار بودهاید و هستید و انشاءاللَّه خواهید بود. این خصوصیاتی که عرض کردیم، همهاش باید برای شما موجب شکر باشد، نه موجب غرور. خدا به شما چنین توفیقی داد و این راه را به شما نشان داد. خداوند متعال، با لطفش، شما را در این راه کمک کرد و عنایت و فیض او دستتان را گرفت. پس، شاکر باشید. آن نعمتها، امتیاز بزرگی است و اگر شکر کنید، این شکر هم امتیاز مضاعفی برای شماست. به مجرّد اینکه خود را در صف شاکران قرار دادید، وظیفهای برای شما به وجود میآید که وظیفهی هر انسان آگاه و فرزانه است و آن، ایستادگی در این راه و ادامه دادن این جهت و حرکت است. لذاست که در دعایی که همین حالا جناب آقای «موحّدی» بر زبان آوردند - که از ادعیهی شریفهی ماه رجب است - عرض میکنیم: «اَلَّلهُمَّ اَنِّی اَسْئَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ »(1) «شکر»، به معنایِ اقرار به نعمت است؛ اقرار به آن موقعیتی است که خدای متعال، آن را شایستهی توجّه لطف خود دانسته است. پس، باید در این راه ایستاد. و این همان صبر است که باید آن را ادامه داد. اوّلاً شکر کنید. ثانیاً، به دنبال شکر، در همین راه مستقیم و خطِّ قویم حرکت کنید و حرکت را ادامه دهید. 1 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، 802 ؛ اقبال الاعمال،طوسی، ص 643 ؛ المصباح للكفعمي، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص 528 ؛ بحار الانوار،مجلسی،ج95ص389ح1 ؛ مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 132 (دعای مسجد صعصعه در هر روز ماه رجب) ؛ قُلْ فِی رَجَبٍ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِيرُ أَنْتَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِی وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِی وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِی يَا قَوِيُّ يَا عَزِيزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ وَ اكْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يَدْعُوَ أَيْضاً بِهَذَا الدُّعَاءِ كُلَّ يَوْمٍ اللَّهُمَّ يَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِيمَةِ وَ الْمَوَاهِبِ الْعَظِيمَةِ وَ الْأَيَادِی الْجَمِيلَةِ وَ الْعَطَايَا الْجَزِيلَةِ يَا مَنْ لَا يُنْعَتُ بِتَمْثِيلٍ وَ لَا يُمَثَّلُ بِنَظِيرٍ وَ لَا يُغْلَبُ بِظَهِيرٍ يَا مَنْ خَلَقَ فَرَزَقَ وَ أَلْهَمَ فَأَنْطَقَ وَ ابْتَدَعَ فَشَرَعَ وَ عَلَا فَارْتَفَعَ وَ قَدَّرَ فَأَحْسَنَ وَ صَوَّرَ فَأَتْقَنَ وَ احْتَجَّ فَأَبْلَغَ وَ أَنْعَمَ فَأَسْبَغَ وَ أَعْطَى فَأَجْزَلَ وَ مَنَحَ فَأَفْضَلَ يَا مَنْ سَمَا فِی الْعِزِّ فَفَاتَ خَوَاطِرَ «23» الْأَبْصَارِ وَ دَنَا فِی اللُّطْفِ فَجَازَ هَوَاجِسَ الْأَفْكَارِ يَا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْمِلْكِ فَلَا نِدَّ لَهُ فِی مَلَكُوتِ سُلْطَانِهِ وَ تَفَرَّدَ بِالْآلَاءِ وَ الْكِبْرِيَاءِ فَلَا ضِدَّ لَهُ فِی جَبَرُوتِ شَأْنِهِ يَا مَنْ حَارَتْ فِی كِبْرِيَاءِ هَيْبَتِهِ دَقَائِقُ لَطَائِفِ الْأَوْهَامِ وَ انْحَسَرَتْ دُونَ إِدْرَاكِ عَظَمَتِهِ خَطَائِفُ أَبْصَارِ الْأَنَامِ يَا مَنْ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِهَيْبَتِهِ وَ خَضَعَتِ الرِّقَابُ لِعَظَمَتِهِ وَ وَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خِيفَتِهِ أَسْأَلُكَ بِهَذِهِ الْمِدْحَةِ الَّتِی لَا تَنْبَغِی إِلَّا لَكَ وَ بِمَا وَأَيْتَ بِهِ عَلَى نَفْسِكَ لِدَاعِيك مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِمَا ضَمِنْتَ الْإِجَابَةَ فِيهِ عَلَى نَفْسِكَ لِلدَّاعِينَ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ أَبْصَرَ النَّاظِرِين ترجمه : معلی بن خنیس از امام صادق (ع) روایت كرد كه امام فرمود در ماه رجب بگو: خدایا من از تو صبر كسانی كه شكرگزار تو هستند و عمل و رفتار افرادی كه از تو می ترسند و یقین كسانی كه عبادت تو را انجام می دهند، را در خواست می كنم. خدایا همانا كه تو والا و بزرگ هستی و من بنده بیچاره و تهیدستم، و تو توانگر ستایش شده هستی و من بنده خوار و ذلیل هستم. خداوندا بر محمد و خاندانش درود بفرست و بر فقر من بوسیله توانگریت، و نادانیم را به بردباریت، و ناتوانیم به توانایت ببخش. ای نیرومند و ای توانا. خدایا بر محمد و خاندان برگزیده و پسندیده اش درود بفرست و ای مهربان ترین مهربانان از آنچه از كار دنیا و آخرت برایم مهم است مرا كفایت كن. و مستحب است هر روز این دعا را بخواند: خداوندا ای صاحب نعمت های فراوان و پخش شده و رحمت گسترده و قدرت همه جانبه و نعمت های كلان و بخشش های بزرگ و احسان های نیكو و دهش های فراوان، ای كسی كه به مثل وصف نشوی و به همتا و مانندی مانند نگردی و سبب كمك وپشتیبانی شكست نمی خوری، ای كسی كه آفریدی و روزی دادی و الهام كردی و گویا نمودی و ایجاد نمودی و آغاز نمودی و والا گشتی و اوج گرفتی و اندازه گرفتی و زیبا گرداندی و تصویرگری كردی و استوار ساختی و اقامه دلیل نمودی و آن را رساندی و نعمت دادی و كامل و فراوان گردانیدی و احسان نمودی و افزودی و بخشیدی و زیاد گردی. ای كسی كه آنچنان در بزرگی والا گشتی كه اندیشه های دیده ها محو و نابود گشت و آنقدر لطیف هستی كه از خیالات فكرها نیز می گذرد (به آن نمی رسد) ای كسی كه در فرمانروایی یكتا هستی و در جایگاه قدرتت همتایی برای او نیست و در نعمت ها و بزرگی ها یگانه است و در بزرگی مقامش نظیری برای او نیست. ای كسی كه در عظمت هیبتت نازك بینی ها و نكته سنجی های اندیشه ها سرگشه و حیرانند و دیده هاى تیزبینان در مقام ادراك عظمتش وامانده است. ای كسی كه چهره ها از هیبتت به زیر است و گردن ها در مقابل بزرگیت خمیده و خاشع است و دلها از خوف تو ترسان است، از تو می خواهم به خاطر این مدح را كه فقط سزاوار توست و به آنچه برای خواهان خویش از مومنان عهده دار شدی و به آنچه اجابت را بر خویش برای خواهان ضمانت نمودی ای شنوا ترین شنوندگان و ای بیناترین بینندگان و ای سریع ترین حسابرسان و ای صاحب نیروی استوار بر محمد، پایان و نگین پیامبران و بر خاندانش درود فرست و در این مربوط به :بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران - 1377/02/22 عنوان فیش :افراد فاقد ایمان به اسلام و ایران، مخالفان جریان روشنفکری الهی در ایران کلیدواژه(ها) : روشنفکری نوع(ها) : حدیث متن فیش : از بعد از جنگ تلاشهایی جدّی شروع شده برای اینکه روشنفکری ایران را به همان حالت بیماری قبل از انقلاب برگردانند - برگشت به عقب، ارتجاع - یعنی باز قهر کردن با مذهب، قهر کردن با بنیانهای بومی، رو کردن به غرب، دلبستگی و وابستگی بیقید و شرط به غرب، پذیرفتن هرچه که از غرب - از اروپا و از امریکا - میآید، بزرگ شمردن هر آنچه که متعلّق به بیگانه است و حقیر شمردن هر آنچه که مربوط به خودی است؛ که در باطن خودش، تحقیر ملت ایران و تحقیر بنیانهایش را همراه دارد. من این را مشاهده میکنم. اینها چه کسانی هستند؟ البته میشود حدس زد. من اینجا دیگر خبر یقینی نمیتوانم بگویم. یک عدّه کسانی هستند که «لم یؤمنوا باللَّه طرفة عین».(1) اینها هرگز نه به اسلام و نه به ایران، ایمانی نیاوردهاند. آن چند سالی هم که این جریانات روشنفکریِ الهی، اسلامی، مذهبی، حقیقی، ایرانی - هرچه میخواهید اسمش را بگذارید - در ایران وجود داشت، اینها حاضر نشدند حتّی سر بلند کنند! به گوشهای رفتند، یا به خارج از کشور سفر کردند و معبود خودشان، قبلهی خودشان، معشوق خودشان را آنجا یافتند. 1 ) خصال ، شیخ صدوق ، ج 2 ، ص 361 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 31 ، ص 518 ؛ همان ، ج 8 ، ص 285 ؛ لِلنَّارِ سَبْعَةُ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ فِرْعَوْنُ وَ هَامَانُ وَ قَارُونُ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الْمُشْرِكُونَ وَ الْكُفَّارُ مِمَّنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ بَنُو أُمَيَّةَ هُوَ لَهُمْ خَاصَّةً لَا يُزَاحِمُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ وَ هُوَ بَابُ لَظَى وَ هُوَ بَابُ سَقَرَ وَ هُوَ بَابُ الْهَاوِيَةِ تَهْوِی بِهِمْ سَبْعِينَ خَرِيفاً وَ كُلَّمَا هَوَى بِهِمْ سَبْعِينَ خَرِيفاً فَارَ بِهِمْ فَوْرَةً قَذَفَ بِهِمْ فِی أَعْلَاهَا سَبْعِينَ خَرِيفاً ثُمَّ تَهْوِی بِهِمْ كَذَلِكَ سَبْعِينَ خَرِيفاً فَلَا يَزَالُونَ هَكَذَا أَبَداً خَالِدِينَ مُخَلَّدِينَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ مُبْغِضُونَا وَ مُحَارِبُونَا وَ خَاذِلُونَا وَ إِنَّهُ لَأَعْظَمُ الْأَبْوَابِ وَ أَشَدُّهَا حَرّاً قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَيْلِ الرِّزْقِيُّ فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْبَابُ الَّذِی ذَكَرْتَ عَنْ أَبِيكَ عَنْ جَدِّكَ ع أَنَّهُ يَدْخُلُ مِنْهُ بَنُو أُمَيَّةَ يَدْخُلُهُ مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ عَلَى الشِّرْكِ أَوْ مَنْ أَدْرَكَ مِنْهُمُ الْإِسْلَامَ فَقَالَ لَا أُمَّ لَكَ أَ لَمْ تَسْمَعْهُ يَقُولُ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الْمُشْرِكُونَ وَ الْكُفَّارُ فَهَذَا الْبَابُ يَدْخُلُ فِيهِ كُلُّ مُشْرِكٍ وَ كُلُّ كَافِرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ وَ هَذَا الْبَابُ الْآخَرُ يَدْخُلُ مِنْهُ بَنُو أُمَيَّةَ لِأَنَّهُ هُوَ لِأَبِی سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ آلِ مَرْوَانَ خَاصَّةً يَدْخُلُونَ مِنْ ذَلِكَ الْبَابِ فَتَحْطِمُهُمْ النَّارُ حَطْماً لَا تَسْمَعُ لَهُمْ فِيهَا وَاعِيَةً وَ لَا يَحْيَوْنَ فِيهَا وَ لَا يَمُوتُون ترجمه : محمد بن مسلم از امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدّش نقل مىكند كه امير مؤمنان على (ع) در يك مجلس چهار صد درس از مواردى كه كار دين و دنياى يك مسلمان را اصلاح مىكند به يارانش آموخت: فرمود: (...) بدترين كارها، كارهاى نو ظهور (بدعتها) است و بهترين كارها آن است كه مايه خشنودى خداى متعال باشد، هر كه دنيا را پرستيده و آن را بر آخرت ترجيح دهد، سرانجام ناگوارى خواهد داشت .آب را مايه خوش بويى سازيد. هر كس از خدا به آنچه كه به او قسمت كرده خشنود و راضى گردد، بدنش آسوده مىگردد كسى كه زندگى و عمرش در كارى كه او را از خداى متعال دور مىكند صرف كند، زيان كرده است، اگر نمازگزار بداند كه چقدر از بزرگی خدا او را فرا گرفته است دوست نمىدارد كه سر از سجدهاش بردارد. بپرهيزيد از اين كه كارهايتان را به تأخير اندازيد، زمانی كه آنچه روزیتان برای شما امكان پذیر است ، بشتابید. امام صادق (ع) نقل فرمود: از پدرش و او از جدش: دوزخ را هفت در است درى كه فرعون و هامان و قارون از آن در داخل می شوند و درى كه مشركين و كافرانی كه يك چشم به هم زدن به خداوند ايمان نياورده اند از آن در داخل می شوند و درى كه بنى اميه از آن داخل می شوند كه اين در مخصوص بنى اميه است و كسى با آنان برخورد نمی كند و آن درب آتش شعلهور و درب [جهنم] آتشين و درب [جهنم] فرو كشنده است كه آنان را به مسافت هفتاد خريف (هر خريف هشتاد سال است) به عمق خود فرو می كشد و هر بار كه تا عمق هفتاد خريفى فرو رفتند آتش آن چنان جوش می زند كه آنان را به ارتفاع هفتاد خريف به بالاى دوزخ پرتاب می كند و باز تا عمق هفتاد خريفى فرو می كشد و آنان به همين منوال براى هميشه و جاويدان معذب هستند و درى ديگر هست كه دشمنان ما و مبارزين با ما و خواركنندگان ما از آن در داخل می شوند و اين در از همه درها بزرگتر و گرمايش بيشتر است. محمد بن فضيل رزقى گويد به امام صادق(ع) عرض كردم درى را كه از پدر و از جدت نقل فرمودى كه بنى اميه از آن داخل می شوند آيا مخصوص افرادى از بنى اميه است كه در حال شرك از دنيا رفته است يا كسی را هم كه زمان اسلام را درك كرده شامل است؟ فرمود: مادرت بميرد مگر نشنيدى كه جدم فرمود دوزخ را درى است كه مشركين و كافران از آن در داخل می شوند پس اين همان در است، همه مشركان و همه كافران كه به روز بازپسين ايمان نداشته باشند داخل خواهند شد و اين در ديگر |