هجوم نیاوردن شبهات به کسی که عالم به زمان خود است اینهایى که بصیرت ندارند - مثل این بیچارههایى که در فتنه گرفتار شدند - مثل کسانىاند که در تاریکى شب، در مه غلیظ، در غبار میخواهند مخالفى را، دشمنى را بزنند؛ خب نمیداند دشمن کجا است؛ یکى از اوّلین شرایط جنگهاى نظامى، اطّلاعات است؛ بروید اطّلاع کسب کنید و ببینید دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتید، شما ممکن است جایى را بزنید که دوست آنجا است؛ کسى را بزنید که با شما دشمن نیست و به دشمن کمک کنید؛ گاهى اینجورى میشود. اگر بصیرت نبود، میشود این؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس؛(1) شبهات و نادانىها و نفهمىها به کسى که عالم به زمان خود است، هجوم نمىآورند؛ میفهمد چهکار باید بکند. اگر این نبود، مشکل بهوجود خواهد آمد، حتّى اگر آن احساس مسئولیّت هم باشد.1393/09/06
تشخیص حق از باطل با آگاهی از زمانه اساتید عزیز دانشگاه، هم با واقعیات و حقایق کشور، و هم با حقایق جهان باید آشنا باشند؛ این یک تلاشی را میطلبد. در همهی حوزههای علمی، همین جور است. عالمِ معلمی که جماعتی از او استفاده میکنند، اگر به زمان خود عالم نباشد، دچار مشکلات خواهد شد. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»؛(1) کسی که زمانه را میشناسد، یعنی وقتی اوضاع و احوال محیط خود و محیط پیرامونیاش و محیط جهان را میداند و میفهمد جریانهای گوناگون جهانی کیهایند، کجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه میشوند، دچار اشتباه نمیشود؛ در قضایای گوناگون، قضاوت اشتباه نمیکند و دچار اشتباه نمیشود. این آشنائی، برای همه لازم است؛ برای روحانی هم لازم است، برای دانشگاهی هم لازم است؛ برای معلم حوزه هم لازم است، برای معلم دانشگاه هم لازم است؛ این یک چیز مهمی است. وقتی انسان جریانات گوناگون را میشناسد، میتواند پدیدهها را استنتاج کند، که این پدیده چیست، چه شد که این اتفاق افتاد، در تحلیل، دچار خطا و اشتباه نمیشود. البته دشمن مرتب دارد تحلیلباران میکند. این تعداد رسانههائی که آمارش را چندی پیش اینجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اینها غیر از رسانههای اینترنتی است - اینترنت که دیگر یک دنیای بیمرز و خارج از محدودهای است - منظور، همین ماهوارهها و رادیوها و تلویزیونهاست. تحلیلهائی که در این رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و ملت ایران داده میشود، سرسامآور است. حالا آنهائی که انبوه تولید میکنند، میدانند هم که مردم به همهی اینها گوش نمیدهند. میگویند هر مقداری که میشود، باید تلاش کرد. راست را با دروغ مخلوط میکنند، میآیند یک تحلیل غلط و معیوب از این در میآورند؛ «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان». امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور خالص و بیشائبه خودش را نشان بدهد، کسی دچار اشتباه نمیشود؛ اگر باطل بدون آمیختگی با حق، خودش را نشان بدهد، کسی دچار باطل نمیشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان».(2) یک لقمه از حق، یک لقمه از باطل را مخلوط میکنند، یک غذائی که ظاهرش نشان نمیدهد مسموم است، در اختیار کسی که بیاطلاع است، میگذارند؛ این تحلیل در ذهنها اثر میکند. گاهی اوقات تحلیلهائی که در بعضی از محافل دانشگاهی، دانشجوئی و استادی از بعضی از مسائل میشود، آدم میبیند این بر اثر بیاطلاعی است؛ کسی هیچ تقصیری هم ندارد. بنابراین اساتید باید در جریان مسائل قرار بگیرند.1390/06/02
ا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه: امام صادق (علیه السلام) فرمود اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
2 )
خطبه 50 :از خطبههاى آن حضرت است در بيان فتنه إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى . ترجمه: ابتداى ظهور فتنهها هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى كه در چهره بدعت خودنمايى مىكند،
در اين فتنهها و احكام با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مىنمايند. اگر باطل از آميزش با حق خالص مىشد راه بر حق جويان پوشيده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت زبان دشمنان ياوه گو از آن قطع مىگشت. ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و در هم آميخته مىشود، در اين وقت شيطان بر دوستانش مسلط مىشود، و آنان كه لطف حق شاملشان شده نجات مىيابند
ضربه خوردن دشمن از حرکت مردم قم در قیام 19 دی ماه 56 [دشمنان کشور و انقلاب] با قم و قمی و حوزهی علمیه و جوانهای قم و روحیات مردم قم اینها بشدت بدند، مخالفند؛ چرا؟ چون از قم سیلی خوردند. استكبار، جبههی ضد اسلام، جبههی ضد ملت ایران از قم سیلی خورده است. یكی از مواردی كه سیلی خورده، همین نوزدهم دی است. مردم قم زودتر از دیگران احساس تكلیف كردند، اوضاع را شناختند، مسئولیت را حس كردند و به میدان آمدند؛ اینها خیلی مهم است. هم شناختن اوضاع مهم است - بصیرت میخواهد - هم احساس تكلیف كردن مهم است؛ روح تعهد و ایمان میخواهد كه انسان احساس تكلیف كند. بعضی هستند، میبینند حوادث تكاندهنده را، میبینند نقشههای دشمن را؛ اما احساس تكلیف نمیكنند، تكان نمیخورند. بعضی هستند، میبینند كه دشمن جبههآرائی كرده است. خوب، وقتی دشمن جبهه میآراید، باید ما هم در مقابل، احساس تكلیف كنیم؛ این لازمهی تعهد است، لازمهی ایمان است. بعضی این احساس را ندارند. البته در ملت عزیز ایران این روحیه بود، با حركت اسلامی و نهضت اسلامی تقویت شد، ریشهدار شد و در انقلاب خودش را نشان داد؛ لیكن جاها مختلف بودند. قمیها جلو بودند. در نوزده دی احساس تكلیف كردند و آمدند توی میدان. خوب، میدان هم میدان آسانی نبود - میدان سختی بود - مواجههی با گلوله بود، مواجههی با سركوب خشن دستگاه پلیس و امنیت رژیم طاغوت بود، به كسی رحم نمیكردند؛ اما قمیها آمدند داخل میدان. این بصیرت، این احساس تكلیف، این حضور در میدان، سیلی محكمی بود به دشمنان؛ همین بود كه ناگهان پاسخش از تبریز بلند شد، از آن طرف در یزد بلند شد، از آن طرف در شهرهای دیگر بلند شد؛ لذا این حركت عظیم كه زمینههایش را امام بزرگوار ما در طول چندین سال آماده كرده بود، به وجود آمد؛ این سیلی است. دشمن وقتی سیلی میخورَد، كینه به دل میگیرد و مقابله میكند. حالا ما كه میخواهیم خودمان را ارزیابی كنیم، باید محاسبه كنیم. وقتی دشمن در مقابل ما بشدت دندان نشان میدهد، ما باید احساس كنیم كه پس توانائیهای ما بالاست؛ میتوانیم به این دشمن ضربه بزنیم.1389/10/19
بصیرت عامل شناخت اوضاع زمانه بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهی خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهی امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(1) میدانید، سختی پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتی بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائی را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضیشان مثل خوارج که خیلی هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلی. امیرالمؤمنین از تاریکی شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکی دارد با صدای خوشی میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل»(2) - آیهی قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صدای خیلی گرم و تکان دهندهای - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسی که دارد این آیه را به این قشنگی میخواند. ای کاش من یک موئی در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشتههای دشمن، همین طور عبور میکرد و میگفت بعضیها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند میکردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یکی را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسی که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسی؟ گفت: نه. گفت: این همان کسی است که تو آرزو کردی یک مو از بدن او باشی، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک میخواند!(3) اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میکشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد.1388/05/05
1 )
خطبه 173 : از خطبههاى آن حضرت است در اينكه چه كسى شايسته خلافت است، و سفارش به تقوا و گريز از دنيا أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ .
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ
بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ وَ لَكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ أَلَا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ رَجُلًا ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً .
أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذِيرِهَا وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِيفِهَا وَ سَابِقُوا فِيهَا إِلَى الدَّارِ الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْهَا وَ انْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْهَا وَ لَا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلَى مَا زُوِيَ عَنْهُ مِنْهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ
وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قَائِمَةَ دِينِكُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ . ترجمه: رسول خدا امين وحى، و آخرين فرستادگان، و بشارت دهنده به رحمت، و بيم دهنده از عذاب او بود.
اى مردم، آن كه تواناترين مردم به حكومت، و داناترين آنان به امر خدا در كار حكومت است از همه به حكومت شايستهتر است. اگر در مسأله حكومت فتنه جويى به فتنه برخيزد بازگشت به حق از او خواسته مىشود و اگر امتناع ورزيد كشته مىشود. به جانم سوگند، اگر جز با حضور همه مردم امامت منعقد نگردد چنين كارى شدنى نيست، ولى آنان كه حضور دارند ثبوت حكومت را بر غائبان حكم مىكنند، پس فرد حاضر حق رويگردانى، و غائب حق انتخاب غير را ندارد.
بدانيد كه من با دو نفر مىجنگم: مردى كه چيزى را ادعا كند كه حق او نيست، و كسى كه رويگردان شود از چيزى كه بر عهده اوست. بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مىكنم، كه تقوا بهترين چيزى است كه عباد حق يكديگر را به آن سفارش مىكردند، و از بهترين عاقبتها نزد خداست. بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمىكشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مىشويد انجام دهيد، و از آنچه نهى مىگرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايى كه نسبت به آن آرزومنديد و به آن ميل داريد، و آن گاهى شما را به خشم و زمانى به خشنودى مىبرد، نه خانه شماست و نه منزلى كه براى آن آفريده شدهايد، و نه جايى كه شما را به آن دعوت كردهاند. بدانيد كه دنيا براى شما باقى نمىماند و شما هم در آن باقى نخواهيد ماند، اگر دنيا شما را به ظاهرش فريفت از شرّش نيز بيم داد. پس به خاطر بيم دهيش از آنچه فريبتان مىدهد چشم پوشى كنيد، و به خاطر ترساندنش از طمع به آن خوددارى نماييد، و در دنيا براى آخرتى كه به آن دعوت شدهايد بر يكديگر پيشى گيريد، و با عمق دل از دنيا روى بگردانيد، نبايد احدى از شما به خاطر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده چون كنيز ناله بزند. و با شكيبايى بر طاعت خدا و محافظت بر آنچه از كتابش كه حفظ آن را از شما خواسته است نعمت خدا را بر خود تمام كنيد. بدانيد در صورتى كه پايه دين خود را حفظ نموده باشيد.
از دست دادن متاع دنيا به شما زيانى وارد نكند. و بدانيد در صورت تباه كردن دين آنچه از دنيا حفظ كردهايد به شما سودى ندهد. خداوند دلهاى ما و شما را متوجه حق كند، و شكيبايى را به ما و شما ارزانى دارد
2 )
سوره مبارکه الزمر آیه 9 أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِدًا وَقائِمًا يَحذَرُ الآخِرَةَ وَيَرجو رَحمَةَ رَبِّهِ ۗ قُل هَل يَستَوِي الَّذينَ يَعلَمونَ وَالَّذينَ لا يَعلَمونَ ۗ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُو الأَلبابِ ترجمه: (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!»
3 )
إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن ابى الحسن ديلمى، ج 2، ص 226؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 33، ص 399؛
أَنَّهُ خَرَجَ ذَاتَ لَيْلَةٍ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ مُتَوَجِّهاً إِلَى دَارِهِ وَ قَدْ مَضَى رُبُعٌ مِنَ اللَّيْلِ وَ مَعَهُ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ وَ كَانَ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِ وَ مُحِبِّيهِ فَوَصَلَ فِی الطَّرِيقِ إِلَى بَابِ رَجُلٍ يَتْلُو الْقُرْآنَ فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ وَ يَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَى أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِی الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بِصَوْتٍ شَجِيٍّ حَزِينٍ فَاسْتَحْسَنَ ذَلِكَ كُمَيْلٌ فِی بَاطِنِهِ وَ أَعْجَبَهُ حَالُ الرَّجُلِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَقُولَ شَيْئاً فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ ع وَ قَالَ يَا كُمَيْلُ لَا تُعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا بَعْدُ فَتَحَيَّرَ كُمَيْلٌ لِمُشَافَهَتِهِ لَهُ عَلَى مَا فِی بَاطِنِهِ وَ شَهَادَتِهِ لِلرَّجُلِ بِالنَّارِ مَعَ كَوْنِهِ فِی هَذَا الْأَمْرِ وَ فِی تِلْكَ الْحَالَةِ الْحَسَنَةِ ظَاهِراً فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ فَسَكَتَ كُمَيْلٌ مُتَعَجِّباً مُتَفَكِّراً فِی ذَلِكَ الْأَمْرِ وَ مَضَى مُدَّةٌ مُتَطَاوِلَةٌ إِلَى أَنْ آلَ حَالُ الْخَوَارِجِ إِلَى مَا آلَ وَ قَاتَلَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانُوا يَحْفَظُونَ الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ وَ الْتَفَتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ هُوَ وَاقِفٌ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ السَّيْفُ فِی يَدِهِ يَقْطُرُ دَماً وَ رُءُوسُ أُولَئِكَ الْكَفَرَةِ الْفَجَرَةِ مُحَلَّقَةٌ عَلَى الْأَرْضِ فَوَضَعَ رَأْسَ السَّيْفِ مِنْ رَأْسِ تِلْكَ الرُّءُوسِ وَ قَالَ يَا كُمَيْلُ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً إِی هُوَ ذَلِكَ الشَّخْصُ الَّذِی كَانَ يَقْرَأُ فِی تِلْكَ اللَّيْلَةِ فَأَعْجَبَكَ حَالُهُ فَقَبَّلَ كُمَيْلٌ مُقَدَّمَ قَدَمَيْهِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ
فَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى مَجْهُولِ الْقَدْرِ. ترجمه: امير مؤمنان على عليه السّلام شبى از مسجد كوفه به قصد خانه خود بيرون آمد و يك چهارم از شب گذشته بود و كميل پسر زیاد كه از بهترين ياران و دوستان وى بود ، با او بود، در راه به در خانه مردی رسيدند كه در آن وقت قرآن تلاوت می كرد و این سخن خداوند را با صدای اندوهناك و غمگینی می خواند: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ ...و كميل در باطن و درون خویش آن را پسندید و بدون اينكه چيزى بگويد حالت آن مرد او را شگفت زده كرد. [امام] (ع) به او رو كرد و فرمود: اى كميل صدای اين مرد تو را به تعجب و [تحسين] نيندازد كه او از اهل دوزخ است و در آيندهاى نه چندان دور ترا از آن آگاه خواهم كرد. كميل از اينكه باطن او و آنچه از دلش مىگذشت بر امام كشف شده بود و از اينكه امام با این حالی كه این مرد در آن است و چنين حالت نیكویی دارد،گواهى مىدهد او از اهل دوزخ است دچار نوعى حيرت شده بود و مدّتى گذشت و حالت و چگونگی خوارج آنجوری كه باید برگردد، برگشت. امير مؤمنان با ايشان به جنگ پرداخت درحالیكه ايشان قرآن را حفظ ميكردند آن طور كه نازل شده بود. امير مؤمنان به كميل كه در پيش رويش ايستاده بود رو كرد این در حالی بود كه از شمشيرش خون مىچكيد و سرهاى خوارج كافر و گمراه به روى زمين افتاده بود پس امام نوك شمشير خود را بر یكی از سر ها گذاشت و فرمود: اى كميل أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً ... يعنى اين همان است كه در آن شب اين آيه را تلاوت مىكرد و حال ظاهرش بر تو خوش آمده بود. كميل بر قدمهاى نازنين امام بوسه زد و از خدا آمرزش طلبيد و بر مولائى كه قدرش مجهول مانده بود درود و صلوات نثار نمود.
لزوم آگاه بودن روحانی به شیوه های جدید دشمن روحانیِ این زمان از این امکان باید حداکثرِ استفاده را بکند، با افکار جدید آشنا شوند، راهها و شیوههای دشمن را بشناسند و به زمان خودشان عالم شوند؛ «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللّوابس».(1) درست مثل جبههی جنگ. شاید بسیاری از این جمع حاضر جبهههای جنگ را دیده باشند - حالا جوانترها آن روزها را ندیدهاند - در داخل جبههی جنگ، از اطراف گلولهی توپخانه میآید، خمپاره میآید، انواع و اقسام آتش از اطراف میبارد و از بالای سر انسان رد میشود؛ به طوری که گاهی انسان جهتگیری را گم میکند؛ نمیداند این گلولهای که دارد میآید، از طرف دشمن دارد میآید، یا از طرف دوست دارد مواضع دشمن را میکوبد. این خیلی خطر بزرگی است. برای یک رزمنده بزرگترین خطر این است که جهتگیری را گم کند؛ نداند دشمن کجاست، دوست کجاست. اگر ندانست دشمن کجاست و دوست کجاست، آنوقت ممکن است به طرف دوست آتش کند؛ به خیال اینکه دارد به طرف دشمن آتش میکند. اینها خیلی خطرناک است. بعضی از ما به طرف دوستانمان آتش میکنیم، خیال میکنیم به طرف دشمن داریم آتش میکنیم! بعضی از ما غفلت میکنیم از اینکه ایجاد اختلاف مذهبی، نقشه و طرح دشمن است برای اینکه ما را مشغول به خودمان کند. غفلت میکنیم؛ همهی همت یک شیعه میشود کوبیدن سنی، همهی همت یک سنی میشود کوبیدن شیعه. خوب، این خیلی تأسفآور است. و دشمن این را میخواهد.1388/02/23
الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛
تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛
بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه: اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
لحظهشناسی, رشد سیاسی, شم سیاسی, بصیرت, آگاهی, آگاهی به زمانه, آگاهی ملتها, آگاهی مردم, بیداری, بیداری ملتها شمّ انسانی و عمیق یک ملت باید حوادث را قبل از وقوع آن احساس کند و بفهمد که چه اتفاقی دارد میافتد، و عکس العمل نشان بدهد. در طول تاریخ اسلام وقتی نگاه میکنیم، نداشتن این درک و شمّ سیاسیِ درست، ملتها را همیشه در خواب نگه داشته است و به دشمنان ملتها امکان داده است که هر کاری که میخواهند، بر سر ملتها بیاورند و از عکس العمل آنها در امان و مصون بمانند.1387/10/19
دشمنشناسی، مانع غافلگیرشدن امروز ما باید بدانیم این دشمن ناکام ماندهی در مقابل ملت ایران نقشهاش چیست. باید بیدار باشیم: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»(1). اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، دشمن را بشناسیم، نقشهی دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد. باید این را بداند ملت ایران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشیاری است؛ زبانآوران و سخنگویان و صاحبدلان و روشنفکران زیادی هم در میان علمای دین، در میان علمای دانشگاه هستند که مردم را ارشاد میکنند، راهنمائی میکنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصههای مختلف رشد پیدا کردهاند. امروز در میان مردم ما، جوانان بسیجیِ ما در میدانهای علم، در میدانهای تجربه، در میدانهای فناوریهای دشوار پیشرفت کردهاند. ملت، یک چنین ملتی است. بنابراین شناخت صحنه برای ملت ما مشکل نیست. 1387/02/16
الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛
تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛
بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه: اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
نوزدهم دی ماه؛ پاسخ مومنانه مردم قم به نیاز زمانه نوزدهم دی یك نقطهی درخشنده است؛ نه فقط در تاریخ قم، بلكه در تاریخ كشور ما و تاریخ انقلاب. جوانان قم، مرد و زن، طلبه و غیر طلبه، در این روز یك پاسخِ مؤمنانه و قهرمانانه به نیاز زمان دادند. مهم این است كه هر ملتی، هر شخصی و هر مجموعهای بتواند به نیاز زمانهی خود پاسخ دهد. البته مردم قم اوّلین بار در نوزدهم دی نبود كه این هوشیاری و هوشمندی و شجاعت را از خود نشان دادند؛ هزار و دویست سال است كه شهر قم پایگاه اشاعهی افكار منوّر اهل بیت علیهمالسّلام است. آن وقتیكه حكومتهایِ مخالف اهل بیت هم بر سرِ كار بودند، مردم قم این موضع را حفظ كردند و اگر سختیهایی هم داشت، آن را تحمّل كردند. هفتاد سال هم هست كه قم مركز و پایتخت فكری و علمی دنیای اسلام است. از زمان ورود مرحوم آیتاللّه حائری به قم سال 1340 قمری این شهر به مركز اصلیِ علمیِ عالم اسلام و تشیّع تبدیل شد و بعد در زمان مرحوم آیتاللّه بروجردی به اوج خود رسید؛ و محصول آن دورهها پیدایش شخصیت عظیم القدر و كمنظیری مثل امام بزرگوار بود. این سابقهی درخشان برای قم وجود دارد كه همیشه به نیاز زمان پاسخ گفته است. نوزدهم دی هم از این قبیل بود. اشكال كار ملتها و اشخاصی كه توسریخور زمانه باقی میمانند و مغلوب حوادث دورانِ خود میشوند، این است كه زمان و جریانات خود را نمیشناسند؛ آنچه را كه اقتضاء و نیاز زمان است، درك نمیكنند؛ اگر هم درك میكنند، گاهی شجاعت ابراز آن را ندارند. لذا زمانه و عوامل مخالف و معاند بر آنها غلبه میكند. اگر مردم قم در نوزدهم دیماه سال 1356 قیام نمیكردند و آن حوادث عظیم را پیدرپی به وجود نمیآوردند، احتمالًا حوادث به سمت و سوی دیگری میرفت؛ اما آنها ابتكار بهخرج دادند و مرد و زن و جوان و پیر و روحانی و غیر روحانی، در این حركت سهیم شدند؛ هرچند نقطهی اصلی ثقل این كار بر دوش جوانها بود؛ چون فطرت پاك و پایبند نبودن به تعلّقات مادی، جوان را راحتتر به وسط میدانِ انجام وظیفه میبَرَد. همهی ملت ایران در دوران انقلاب، این منش و كار بزرگ را نشان دادند؛ یكی زودتر، یكی دیرتر؛ اما جلوتر از همه قم بود. نتیجه این شد كه دژ تسخیرناپذیری كه دربست در اختیار دشمنان ملت ایران و غارتگران و زورگویان و راهزنان بینالمللی بود دژ حكومت ایران به وسیلهی مردم از دست آنها خارج شد و مردم آن را فتح كردند.1379/10/19
شناخت جایگاه خود در دنیا و موانع راه؛ معنای عالم به زمان بودن طلبهی جوان وقتی که وارد حوزهی علمیه میشود و درس حوزه را میخواند و برنامهی حوزه را عمل میکند، چشمش به این است که بتواند در این حرکت عظیم مردمی نقش بیافریند؛ نه لزوماً نقشی همانند نقش امام؛ نقشهای آگاهیبخش و هدایت کننده مثل نقش پیامبران. آنقدر آدمسازی و پرورش انسانهای والا و باایمان مهم است که اگر یک روحانی همّت خود را صرف کند و در طول زمان بتواند تعدادی انسانِ مناسب و استوار را بسازد، کار بزرگی را انجام داده است. طلبهی جوان و فاضل جوان به فکر آن است که در این حرکت عظیم مردمی، در این خطّ مستقیمی که نظام الهی و اسلامی به سمت آن سرانجامِ بسیار درخشان و بزرگ خود حرکت میکند، بتواند نقش ایفا کند و این حرکت را حتمیّت و تسهیل ببخشد. البته امروز نظام اسلامی با چالشهای بزرگی مواجه است. اگر این چالشها شناخته نشود، اگر معارضهها دانسته نشود - چه معارضههای ممکن، چه معارضههای واقع و موجود - نمیتوان درست نقش ایفا کرد؛ نمیشود واقعیت را فهمید و با آن مواجه شد. پس مسألهی بعدی این است که چالشهای کنونی نظام چیست؟
شرط اوّلِ کسی که میخواهد در این راه حرکت کند، این است که بداند با چه کمینها و موانعی روبهرو خواهد شد؛ خودش را آماده کند. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس».(1) عالمِ به زمان فقط این نیست که انسان با تعدادی از مردم ارتباط دوستانه داشته باشد، یا خبرهایی از اینجا و آنجا به گوش او برسد. عالمِ به زمان کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی میکند؛ صفبندیهای مقابل او چیست؛ انگیزههای مخالفت با او کدام است؛ طرحهایی که این انگیزهها به وسیلهی آنها تحقّق پیدا میکند، چیست؟ این عالم ِ به زمان است. البته این مخالفتها و این دشمنیها هرگز دشمنی با شخص نیست؛ اما شخص باید بداند کجا قرار دارد و نظام او و راه او و اهداف او با چه چیزی مواجه است.1379/07/14
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 1، ص 26 ؛ تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 356؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 307.
... الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ ... ترجمه: امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نمیآورد.
عدم هجوم گمراهی و اشتباهها به انسان با شناختن زمانه در اختلافات بین امام خمینی - با آن عظمت و نورانیت - و دستگاه شاه جبار ظالم فاسق فاجر، یک عده تشخیص ندادند که کجا باید قرار گیرند. ببینید چقدر بیخبری میخواهد که انسان نداند تکلیفش چیست! کمااینکه، امروز هم، در مقابله و مواجههی جمهوری اسلامی با امریکا و استکبار و استبداد جهانی و ملحدین و بیدینها و ضد اسلامها، هنوز عدهای نمیدانند کجا باید قرار گیرند؛ طرف جمهوری اسلامی یا طرف آنها!؟ عدهای نمیدانند و به نفع آنها کار میکنند؛ علیه جمهوری اسلامی کار میکنند. ممکن است کسی علم دین هم داشته باشد اما این را نفهمد. این، از چه ناشی میشود؟ غالباً از نشناختن زمانه؛ از نشناختن اوضاع زندگی. لذاست که شما باید «العالم بزمانه» شوید. اگر عالم به زمان بودید، آنوقت «لا تهجم علیه اللوابس. (1)» گمراهیها و اشتباهکاریها دیگر بر شما هجوم نمیآورد که شما را محاصره کند.1371/08/24
علم، تقوا و آگاهی سیاسی و اجتماعی، ویژگی سربازان خط مقدم اسلام و انقلاب میدانید که علمِ تنها هم کافی نیست. اگر علم باشد و تقوا نباشد، صد رحمت به آنجایی که علم نیست! علم بیتقوا، چیز بسیار خطرناکی است.امروز شما اگر عالم هم باشید، بسیار با تقوا هم باشید، اما زمانتان را نشناسید، آن وقت آسیبپذیر و لغزشپذیر و کمفایده خواهید بود؛ آن طوری که دیگر حکایتش فصل مفصلی است؛ «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس».(1) ما کسانی را دیدیم که عالم هم بودند، بیدین هم نبودند، اما در دورانی که میتوانستند برای اسلام و مسلمین مفید واقع بشوند، مفید واقع نشدند؛ بعضاً حتّی خدشهها و ضررهایی هم وارد کردند! پس، شد علم و تقوا و آگاهی سیاسی و اجتماعی؛ که این آگاهی، سلاحی است که در اختیار شما قرار دارد. با این سه خصوصیت، باید سربازان خط مقدم هم باشید. بله، اگر طلبهیی با این خصوصیات، واقعاً سرباز خط مقدم انقلاب و اسلام بود، ارزشش خیلی بالا میرود و خیلی شیوایی پیدا میکند.1370/11/30
الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛
تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛
بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه: اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
مجاهدت و علم به زمان، لازمه تحقق حاکمیت اسلام تجربه نشان داده که راه برای حاکمیت اسلام یکی نیست؛ شاید بشود به عدد هر کشوری یک تجربه فرض کرد. با شرایط هر جایی، طبعاً وضع فرق میکند. آنچه که برای علمای دین لازم است که به آن توجه کنند، این است که به زمان و مکان خودشان عالم باشند. ما علمای دین، سالهای طولانی فریب خوردیم؛ دیگر بس است! بایستی به این کلام نبیاکرم (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) توجه کنیم که فرمود: «العالم بزمانه لاتهجم علیه الّلوابس».(1) بایستی این علمِ به زمان را پیدا کنیم و پیش برویم. من به تجربه به این آیهی شریفه رسیدهام که میفرماید: «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا».(2) امیدواریم که انشاءاللَّه خداوند همهی ما را هدایت کند.1370/11/14
الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛
تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛
بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
ا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه: اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
2 )
سوره مبارکه العنكبوت آیه 69 وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ ترجمه: و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
حفظ وحدت ، حاصل علم به زمان و آگاهی از توطئههای دشمنان سعی زیاد میشود که بین مسلمین اختلاف بیندازند؛ مخصوصاً از زمانی که انقلاب اسلامی پرچم وحدت اسلامی را بلند کرد و به دوش کشید، این تلاش بیشتر شد. در داخل کشور ما هم کوشش زیادی کردند، تا در مناطقی که برادران اهل سنت و برادران شیعه سکونت دارند، عدهیی را وادار کنند بذر اختلاف بپاشند. متأسفانه همهی این اقدامات شوم هم به نام دین انجام میگرفت. البته کسانی که پرچمهای قومیت و طرفداری از خلق کُرد را در دست داشتند، به گونهیی دیگر مزدور شیطان بزرگ و آلت دست امریکا بودند. بحمداللَّه همهی اینها به وسیلهی ایمان و هوشیاری و توجه شما به کید دشمن خفه شدند و کارشان بینتیجه ماند. اگر ملتی هوشیار باشد، بسیار با ارزش است؛ «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس»(1). خاصیت علم به زمان و آگاهی از توطئههای دشمنان، این است.1368/04/13
الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛
تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛
بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
ا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ ترجمه: اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.