[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سالروز عید غدیر - 1403/04/05 عنوان فیش :در مقام یقین امیرالمؤمنین در اوج هستند کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), شخصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام), یقین نوع(ها) : حدیث متن فیش : از خصوصیّات زندگی امیرالمؤمنین و شخصیّت امیرالمؤمنین... یقین است؛ آنچه انسان را، پویندهی راه را، پیگیرندهی یک هدف را در راه نگه میدارد چیست؟ «یقین»؛ [اینکه] یقین داشته باشد، ناامید نشود، مأیوس نشود، دچار شک نشود؛ امیرالمؤمنین در یقین در اوج است. تعبیر خود حضرت این است: اِنّی … لَعَلىٰ بَصیرَةٍ مِن نَفسی وَ یَقینٍ مِن رَبّی.(۱) یک جملهی معروفی هم هست: «لَو کُشِفَ الغِطاء مَا ازدَدتُ یَقینا»(2) که البتّه من در نهجالبلاغه این جمله را پیدا نکردم، [امّا از ایشان] به هر حال نقل شده. این یقین امیرالمؤمنین در اوج این معنا. 1 ) غررالحکم و درر الکلم، عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى، ص ۵۶۶ «لَو کُشِفَ الغِطاء مَا ازدَدتُ یَقینا»( ترجمه : «امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: اگر پردهها (حجاب دنيايى)کنار رود، چيزى بر يقينم افزوده نمیگردد.» 1 ) نامه 62 : از نامههاى آن حضرت است به اهل مصر كه با مالك اشتر فرستاد، زمانى كه او را به حكومت مصر منصوب كرد أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ( صلى الله عليه وآله ) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ مُهَيْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِينَ فَلَمَّا مَضَى ( عليه السلام ) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ ( صلى الله عليه وآله ) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ فَأَمْسَكْتُ يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله عليه وآله ) فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ وَ مِنْهُ : إِنِّي وَ اللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ وَ إِنِّي مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ إِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ فَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى انْفِرُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ وَ تَبُوءُوا بِالذُّلِّ وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ وَ السَّلَامُ . ترجمه : اما بعد، خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را ترساننده جهانيان از عذاب فردا، و گواه بر انبيا فرستاد. چون از جهان در گذشت- صلّى اللّه عليه و آله- پس از او مسلمانان در رابطه با خلافت به نزاع برخاستند. به خدا قسم در قلبم نمىافتاد، و بر خاطرم نمىگذشت كه عرب پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خلافت را از خاندانش بيرون برند، يا آن را بعد از او از من دور دارند. چيزى مرا شگفت زده نكرد مگر شتافتن مردم به جانب فلان كه با او بيعت مىكردند. از مداخله در كار دست نگاه داشتم تا آنكه مشاهده نمودم گروهى از اسلام باز گشته، و مردم را به نابود كردن دين محمّد صلّى اللّه عليه و آله دعوت مىكنند، ترسيدم اگر به يارى اسلام و اهلش برنخيزم رخنهاى در دين ببينم يا شاهد نابودى آن باشم كه مصيبت آن بر من بزرگتر از فوت شدن حكومت بر شماست، حكومتى كه متاع دوران كوتاه زندگى است، و همچون سراب از بين مىرود، يا همچون ابر از هم مىپاشد. بنا بر اين در ميان آن فتنهها قيام كردم تا باطل از بين رفت و نابود شد، و دين به استوارى و استحكام رسيد. و قسمتى از اين نامه است به خدا قسم اگر به تنهايى با دشمنان روبرو شوم در حالى كه تمام زمين را پر كرده باشند، مرا نه باك است و نه ترس. من بر گمراهى آنان و هدايت خويش از جانب خود بر بصيرت از سوى پروردگارم بر يقينم. هر آينه من آرزومند لقاى خدايم و به پاداش نيك او در انتظار و اميد، اما تأسّفم از اين است كه حكومت اين امت به دست بىخردان و تبهكاران افتد، و مال خدا را در بين خود دست به دست كنند، و عباد حق را به بردگى گيرند، و با شايستگان به جنگ خيزند، و فاسقان را همدست خود نمايند، زيرا از اينان كسى است كه در ميان شما شراب حرام نوشيد، و حدّى كه در اسلام مقرر بود بر او جارى گشت، و هم از اينان كسى است كه مسلمان نشد تا اينكه براى اسلام آوردنش به او بخشش كمى شد. اگر از حكومت اين نابكاران بر شما نمىترسيدم اين مقدار شما را ترغيب و توبيخ نمىكردم، و در جمع و تحريك شما كوشش روا نمىداشتم، و زمانى كه سر باز زديد و سستى نموديد رهايتان مىكردم. آيا شما نمىبينيد سرزمين شما با حمله دشمن كم شده، و شهرهايتان تحت فرمان آنان در آمده، و كشورهايتان ربوده شده، و در شهرهاى شما جنگ در گرفته خدا شما را بيامرزد، به جانب جنگ با دشمنانتان كوچ كنيد، و خود را بر زمين سنگين مسازيد كه تن به خوارى بسپاريد، و به ذلّت برگرديد، و پستترين برنامه نصيب شما شود. مرد جنگجو هميشه بيدار و هوشيار است، و هر كه از دشمن آسوده بخوابد دشمن نسبت به او نخواهد خفت. و السلام مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مدالآوران المپیادهای علمی - 1403/03/26 عنوان فیش :نیروی انسانی جوان با قدرت تصمیمگیری بالا عامل پیشرفت انقلاب است کلیدواژه(ها) : نشاط و نیروی جوان, دستاوردهای انقلاب اسلامی, پیشرفت, جوان نوع(ها) : حدیث متن فیش : انقلاب در کشور جهش ایجاد کرد... شما در زمینهی سیاسی این جهش را میبینید، در زمینهی علمی میبینید، در زمینهی فنّاوری میبینید، در زمینهی اخلاق اجتماعی این جهش را میبینید؛ در همهی این جهات، انقلاب جهش ایجاد کرد. انقلاب را چه کسی به وجود آورد؟ نیروی انسانی، عمدتاً هم جوان؛ یعنی نقش نیروی انسانی این است. و هر چه این جوان بیشتر اهل فکر و اهل تصمیم و عزم راسخ باشد، این تأثیر عمیقتر و بیشتر خواهد شد. شما در دعای کمیل میخوانید: قَوِّ عَلىٰ خِدمَتِکَ جَوَارِحی؛ اوّلش این است. خب جوان جوارح محکمتری دارد دیگر. وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحی؛(1) دل من را با قدرت تصمیمگیری محکم کن. قدرت تصمیمگیری در جوان بیشتر است. ... جوان اینجوری است. شماها میتوانید کشور را تغییر بدهید، میتوانید در جهت خوب حرکت بدهید. 1 ) مصباح المتهجّد ،شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۴۹ قَوِّ عَلىٰ خِدمَتِکَ جَوَارِحی وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحی ترجمه : « امام علی (علیه السّلام) فرمودند: اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دل من را با قدرت تصمیمگیری محکم کن... » مربوط به :بیانات در دیدار کارگران - 1403/02/05 عنوان فیش :کار در اسلام ارزش ذاتی دارد کلیدواژه(ها) : کار, کار در اسلام, کارگر در اسلام نوع(ها) : حدیث متن فیش : در یک روایتی ــ که این دربارهی جامعه است، دربارهی اجتماعات بشری است ــ [آمده]: مَن یَعمَل یَزدادُ قُوَّةً؛ جامعهای که در آن، کار وجود داشته باشد و عمل انجام بگیرد، قدرت و قوّتِ آن افزایش پیدا خواهد کرد؛ وَ مَن یُقَصِّر فِی العَمَلِ یَزدادُ فَترَةً؛(1) آن جامعهای و آن فردی که در عمل کوتاهی بکند، سستی او روزبهروز بیشتر خواهد شد. عمل، قوّت ایجاد میکند؛ هم در فرد، هم در جامعه؛ عمل این[جوری] است. پس عمل در اسلام ارزش ذاتی دارد. چه کسی این عمل را انجام میدهد؟ شما؛ کارگر. پس کارگر ارزش ذاتی دارد. ببینید، نگاه این نگاه است. نگاه این نیست که اگر این نباشد، جیب من خالی میماند؛ [این نیست که] به عنوان یک ابزار به کارگر نگاه کند؛ اسلام اینجوری نگاه نمیکند؛ میگوید این دارد عمل میکند و عمل ارزش ذاتی دارد، پس این کارگر هم ارزش ذاتی دارد. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى، ص ۵۹۰ (با اندکی تفاوت) مَن یَعمَل یَزدادُ قُوَّةً وَ مَن یُقَصِّر فِی العَمَلِ یَزدادُ فَترَةً ترجمه : « امام علی (علیه السّلام) هر کس به كار برخيزد، نيرومندتر مىشود، و هر كس در كار كوتاهى كند، سستى او افزايش پيدا مىكند.» مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1402/12/17 عنوان فیش :ماه شعبان، مقدمه ورود به ماه رمضان کلیدواژه(ها) : ماه شعبان, ماه مبارک رمضان, توبه نوع(ها) : حدیث متن فیش : ماه شعبان ماه بشارتها است، ماه شادیها است، ماه تطهیر دلها و نورانی کردن دلها است با استغفار، با دعا، با مناجات؛ ماه آماده شدن برای ورود در برکات بینهایت و بیپایان ماه مبارک رمضان است. آنچه از خدای متعال در این ماه انسان مطالبه میکند، یک نوع خاصّی است؛ هَب لی کَمَالَ الِانقِطَاعِ اِلَیک؛(1) «هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یَرفَعُهُ الَیکَ صِدقُه».(2) این درخواستها سراپا نورانیّت است، سراپا لطف است، سراپا معنویّت است. خب بخش مهمّی از این ماه سپری شده؛ باید عرض کنیم «اَللهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی مِن شَهرِ شَعبانَ فَاغفِر لَنا فیما بَقیَ مِنه»(3) انشاءالله. خداوند کمک کند از این چند روزی که باقی مانده استفاده کنیم، شاید انشاءالله خدای متعال تفضّلی به ما بکند. 1 ) اقبال الاعمال، ابن طاووس ،ج ۲، ص ۶۸۷ الهی هَب لی کَمَالَ الِانقِطَاعِ اِلَیک ترجمه : « ای خدا! مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما» 2 ) اقبال الاعمال، ابن طاووس ، ج ۲، ص ۶۸۷ هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یَرفَعُهُ الَیکَ صِدقُه ترجمه : « ای خدا! به من دلی عطا کن که مشتاق مقام قرب تو باشد و زبانی که سخن صدقش به سوی تو بالا رود» 3 ) اقبال الاعمال، ابن طاووس ،ج ۱، ص ۹ اَللهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی مِن شَهرِ شَعبانَ فَاغفِر لَنا فیما بَقیَ مِنه ترجمه : « خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز.» مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1402/12/17 عنوان فیش :رعایت تقوا در محیط سیاسی کلیدواژه(ها) : تقوای سیاسی, تقوا, شاخص جمهوری اسلامی, مسئولان نظام(مخاطب) نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک شاخص عمدهی جمهوری اسلامی این است که دستاندرکاران جمهوری اسلامی متشرّع باشند؛ مراعات حرام و حلال و دروغ و غیبت و تهمت مانند این چیزها را بکنند. همچنانکه ما در کارهای شخصی خودمان باید مراقبت بکنیم و تقوا پیشه کنیم و از محرّمات اجتناب بکنیم، در محیط سیاسی و در کار سیاسی هم عیناً همین وجود دارد؛ باید از محرّمات اجتناب کرد؛ باید این را در رأس کارها قرار داد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: لَو لَا التُّقىٰ لَکُنتُ اَدهَى العَرَب؛(1) تقوا مانع از خیلی از کارهای انسان میشود. 1 ) الکافی،ثقهالاسلام کلینی، ج ۸، ص ۲۴ لَو لَا التُّقى لَکُنتُ اَدهَى العَرَب ترجمه : « اگر تقوا اجازه میداد، من مکّارترین و زیرکترین مردمان عرب بودم.» مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی - 1402/07/25 عنوان فیش :دانش، سلطنت و قدرت است کلیدواژه(ها) : العلم سلطان, پیشرفت علمی ایران, تحصیل علم و دانش نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز ما احتیاج داریم به یک حرکت مبتکرانهای از سوی دستگاههای علمی کشور تا عقب نیفتیم. ما حرکت کردیم، امّا دیگران هم حرکت کردند؛ حتّی عدّهای از کشورهای منطقه با مشاهدهی پیشرفت ایران تشویق شدند به حرکت کردن، در حالی که عقب بودند؛ امروز ما به آمارها که نگاه میکنیم، میبینیم اینها خیلی جلو آمدهاند. بیمِ آن وجود دارد که ما از مسابقهی علمی دنیا عقب بمانیم؛ جدّاً این بیم وجود دارد. میدانید و بارها بنده گفتهام که «اَلعِلمُ سُلطان»؛(1) علم قدرت است. اگر بخواهیم کشور از آسیبهای متعارف کشورهای دنیا مصون و برکنار بماند، در درجهی اوّل، یک کار مهم پیشرفت علمی است؛ اگر عقب ماندیم، آسیبپذیر خواهیم شد؛ باید تلاش کنیم عقب نمانیم. 1 ) ) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۱۹ العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيه. ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و پیروز شود، و هر كه آن را نیابد بر او يورش برند و مغلوب گردد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه - 1402/04/06 عنوان فیش :لطف و فضل الهی موجب به نتیجه رسیدن کارها کلیدواژه(ها) : روز عرفه, تضرّع به درگاه الهی, دعا, دعای کمیل نوع(ها) : حدیث متن فیش : روز عرفه را... قدر بدانید و با دعا و تضرّع و توجّه و مسئلت از خداوند متعال به معنای واقعی کلمه گرهگشایی کنید. اگر فضل الهی و لطف الهی نباشد، کوششهای ما، و زحماتی که میکشید و میکشیم، به جایی نمیرسد. در دعای شریف کمیل [عرض میکند:] «لا یُنالُ ذلِکَ اِلّا بِفَضلِک»؛(1) یعنی همهی وظایف را انجام میدهیم، [امّا] آنچه به این تلاشهای ما و وظایف ما روح میدهد، جان میدهد، لطف الهی و فضل الهی و توجّه الهی است. البتّه در همهی آنات میشود با خدا ارتباط گرفت؛ رابطه گرفتن با خدا آسان است منتها بعضی از ساعات، بعضی از روزها یک اهمّیّت ویژهای دارد؛ در رأس این روزها، یکی همین فردا [یعنی] روز عرفه است؛ عید قربان هم همینجور. 1 ) مصباحالمتهجّد، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۵۰ «لا یُنالُ ذلِکَ اِلّا بِفَضلِک» ترجمه : «... این همه به دست نیاید جز به فضل و احسان تو...» مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدا - 1402/04/04 عنوان فیش :جهاد اکبر یعنی مبارزه با احساسات درونی کلیدواژه(ها) : تزکیه نفس نوع(ها) : حدیث متن فیش : بعد از یک جنگ سخت که اصحاب جنگیده بودند، شهید داده بودند، چه زحماتی را متحمّل شده بودند، چه خطراتی را به جان خریده بودند، از جنگ که برمیگشتند پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اینها فرمود که شماها از جهاد اصغر برگشتید، حالا جهاد اکبر بر عهدهی شما است؛ گفتند یا رسولالله! از این جهادی که ما کردیم دیگر چه چیزی بالاتر، فرمودند جهاد اکبر جهاد با نفْس است.(۱) «جهاد با نفْس» یعنی چه؟ یعنی مبارزهی با احساسات درونی انسان؛ انسان در درون خود یک احساسی دارد، یک میلی دارد، یک توجّهی دارد، آن وقتی که مقتضیِ مبارزه است، با این مبارزه کند. [اگر] از این جهت هم نگاه کنیم، باز میبینیم پدران شهدا، مادران شهدا، همسران شهدا در درجهی اوّلِ جهادِ اکبرند؛ چرا؟ چون بر احساسات خودشان فائق آمدند. 1 ) معانی الأخبار، شیخ صدوق، صفحه ۱۶۰ إنَّ رسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله بَعثَ سَرِیّةً ، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصغَرَ وَبَقِیَ عَلَیهِمُ الجِهادُ الأکبَرُ. قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، وَما الجِهادُ الأکبَرُ؟ قالَ : جِهادُ النَّفس. ترجمه : امام على علیه السلام: پیامبر خدا سپاهى را به جنگ اعزام کرد. وقتى برگشتند، فرمود: «خوشامد میگویم به مردمانى که جهاد اصغر را گذارندند ولى جهاد اکبر همچنان بر عهده آنان باقى مانده است». گفتند: اى پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: «جهاد با نفس». مربوط به :بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان - 1402/01/29 عنوان فیش :آزادی از چهار چوب ماده، مهمترین بخش نظریّهی آزادی در اسلام کلیدواژه(ها) : آزادی در اسلام نوع(ها) : حدیث متن فیش : آزادی خیلی مهم است. مهمترین بخش نظریّهی آزادی در اسلام، آزادی از این چهارچوب مادّه است. نگاه مادّی میگوید شما یک روز دنیا آمدید، چند سال هم زندگی میکنید، بعد هم معدوم میشوید، همهی ما محکوم به معدوم شدن هستیم. در این قفس مادّی، یک آزادیهایی به شما میدهند؛ آزادی شهوت، آزادی غضب، آزادی ظلم، همه جور آزادی؛ این آزادی نیست. آزادی، آزادی اسلامی است؛ اسلام ما را در چهارچوب مادّه محصور نمیکند. خُلِقتُم لِلبَقاءِ لا لِلفَناء؛(1) شما برای ماندن خلق شدهاید، آفریده شدهاید، نه برای از بین رفتن. ما معدوم نمیشویم، از بین نمیرویم. مولوی میگوید: وقتِ مردن آمد و جستن ز جو کلّ شیء هالک الّا وجهه(2) مردن، آخرِ کار نیست؛ مردن شروع یک مرحلهی جدید، [و در واقع] مرحلهی اصلی است. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى، ج1، ص۲۷۲ ؛ إنّما خلقتم للبقاء لا للفناء... ترجمه : «شما براى ماندگارى آفريده شدهايد ، نه براى نابودى...» 2 ) سوره مبارکه القصص آیه 88 وَلا تَدعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ ۘ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إِلّا وَجهَهُ ۚ لَهُ الحُكمُ وَإِلَيهِ تُرجَعونَ ترجمه : معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید! مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1402/01/15 عنوان فیش :ماه رمضان، ماه تلطیف دل و جان کلیدواژه(ها) : خودسازی اخلاقی, تزکیه نفس, خودسازی اخلاقی, ماه مبارک رمضان, فرصت ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : [ماه رمضان] ماهی است که «اَنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ وَ نَومُکُم فیهِ عِبادَة».(۱) ماه تلطیف دل و جان است. این زندگی مادّی، بخصوص زندگی ماشینی، روابط ما را، درون ما را، باطن ما را، عملکرد ما را از لطافت میاندازد؛ مثل چرخی که احتیاج به روغنکاری دارد تا راحت بچرخد و سایشِ مضر نداشته باشد، ذکر و دعا در این ماه چنین نقشی را ایفا میکند؛ دلهایمان را، جانهایمان را، با تلاوت قرآن، با دعاهای شبانهروزی، با خود روزه، با شب قدر تلطیف میکند. 1 ) الأمالي( للصدوق)، محمد بن علی ابنبابویه، ص ۹۳ أنفاسُكُم فيهِ تَسبيحٌ ، و نَومُكُم فيهِ عِبادَةٌ ترجمه : «نفسهایتان در این ماه تسبیح و خوابتان در آن عبادت است.» مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1402/01/15 عنوان فیش :تأثیرگذار بودن ذکر مستمر در کارهای فردی و اجتماعی کلیدواژه(ها) : خدمت به مردم, خدمت, ذکر خدا, کارگزاران نظام, مسئولان نظام(مخاطب) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در کلامی منسوب به امیرالمؤمنین [هست]: مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّکرِ حَسُنَت اَفعالُهُ فِی السِّرِّ وَ الجَهرِ»؛(1) دوام ذکر و به طور مستمر ذاکر بودن، موجب میشود عمل ما ــ هم عملِ پنهانی ما و کاری که خودمان در دلمان، در داخل خانوادهمان، در اتاق خلوتمان انجام میدهیم، هم عملی که در محیط اجتماعی انجام میدهیم ــ نیکو بشود، خوب بشود... حالا ما مسئولین کشور هستیم دیگر؛ یک بخشی از کارهای جاری کشور... به عهدهی این مجموعهای است که اینجا تشریف دارید و همه اینجا جمع شدهایم. کارِ ما چیست؟ «خدمت به مردم». کار ما چیست؟ «ادارهی خوب کشور»؛ پس «حَسُنَت اَفعالُهُ فِی السِّرِّ وَ الجَهر» در مورد ما این است. اگر ذکرالله داشته باشیم، تأثیر میگذارد در کار خدمت به مردم که مسئولیّت بزرگ ما پیش خدای متعال است. این «خدمت» را در دعاها هم میبینیم. در دعای مبارک کمیل [میفرماید]: اَسأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدسِکَ وَ اَعظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسمائِکَ اَن تَجعَلَ اَوقاتى مِنَ اللَیلِ وَ النَّهارِ بِذِکرِکَ مَعمورَةً وَ بِخِدمَتِکَ مَوصولَة؛ ذکر و خدمت، با هم میآید. وَ اَعمالى عِندَکَ مَقبولَةً حَتّىٰ تَکونَ اَورادى وَ اَعمالى کُلُّها وِرداً واحِداً وَ حالى فى خِدمَتِکَ سَرمَدا؛ دائم در خدمتِ تو باشم. باز بعدش [میفرماید]: قَوِّ عَلىٰ خِدمَتِکَ جَوارِحى وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَب لِىَ الجِدَّ فى خَشیَتِکَ وَ الدَّوامَ فِى الاِتِّصالِ بِخِدمَتِک؛(2) باز «خدمت»؛ ببینید، تمامش خدمت است. 1 ) غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد آمدی، ص ۶۴۴ (با اندکی تفاوت) مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّکرِ حَسُنَت اَفعالُهُ فِی السِّرِّ وَ الجَهرِ ترجمه : «هر کس دلش را با پیوستگىِ یاد [خدا] آباد کند، کارهایش در نهان و آشکار، نیکو خواهند شد.» 2 ) مصباحالمتهجّد، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۴۹ (دعای کمیل) أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَأَعْظَمِ صِفاتِكَ وَأَسْمائِكَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً؛ وَأَعْمالِى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً، حَتَّىٰ تَكُونَ أَعْمالِى وَأَوْرادِى كُلُّها وِرْداً وَاحِداً، وَحالِى فِى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً . يَا سَيِّدِى يَا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلِى، يَا مَنْ إِلَيْهِ شَكَوْتُ أَحْوالِى، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، قَوِّ عَلىٰ خِدْمَتِكَ جَوارِحِى، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوانِحِى، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ. ترجمه : خِدْمَتِكَ جَوارِحِى، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوانِحِى، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ. «ای خدای من، ای سرور من، ای مولای من و اختیاردارم، ای کسی که مهارم به دست اوست، ای آگاه از پریشانی و ناتوانیام، ای دانای تهیدستی و ناداریام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست میکنم به حقّت و قداست و پاکیات و بزرگترین صفات و نامهایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنی و به خدمتگزاریات پیوسته بداری؛ و اعمالم را در پیشگاهت پذیرفته قراردهی تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ و همسو و همه ورد واحدی باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد، ای سرور من، ای آنکه بر او تکیه دارم، ای آنکه شکایت حالم را تنها بهسوی او برم، ای پروردگارم، ای پروردگارم، ای پروردگارم، اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّتت محکم کن و کوشش در راستای پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانی دار...» مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1402/01/15 عنوان فیش :خدمت به خدا یعنی خدمت به پیشبرد اهداف الهی کلیدواژه(ها) : خدمت به مردم, خدمت, کارگزاران نظام, مسئولان نظام(مخاطب) نوع(ها) : حدیث متن فیش : «خدمت به خدا» یعنی چه؟ خدا که به خدمت من و شما احتیاجی ندارد؛ «خدمت به خدا» یعنی خدمت به زندگی، خدمت به مردم، خدمت به خلقالله، خدمت به پیشبرد اهداف؛ این وظیفهی اساسی ما است که در دعاها [هم] تکرار شده، گفته شده. آنچه ما به آن میگوییم «احسان به مردم»، بخشی از این خدمت به مردم است: اِنَّ اللَهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسان.(1) خب، [در باب] این احسان، یک روایتی هست از کلام امیرالمؤمنین (علیه السّلام) که این را هم باز من از غررالحکم نقل میکنم؛ میفرماید: اَحَقُّ النّاسِ بِالاِحسانِ مَن اَحسنَ اللهُ اِلَیهِ وَ بَسَطَ بِالقُدرَةِ یَدَیه؛(2) همه باید احسان کنند، همه باید نیکوکاری کنند، خدمت کنند، امّا آن که از همه شایستهتر است به این وظیفه آن کسی است که خدا به او قدرتِ کار داده، مثل شما. شما مدیرید؛ بعضی در ادارهی افکار مردم، بعضی در ادارهی کارهای مردم؛ این بسط ید است، این قدرت شما است. در جمهوری اسلامی، خدای متعال به مردم مؤمن این امکان را داده است که بر طبق آئین اسلام و بر طبق خواستههای اسلام بتوانند به مردم خدمت کنند؛ این بهترین فرصت است. پس این، مهمترین کار ما است؛ مهمترین مایهی امتحان الهی ما است؛ و خدای متعال ما را امتحان میکند. 1 ) سوره مبارکه النحل آیه 90 إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسانِ وَإيتاءِ ذِي القُربىٰ وَيَنهىٰ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ وَالبَغيِ ۚ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرونَ ترجمه : خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند؛ خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکّر شوید! 2 ) غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد آمدی، ،ص ۳۸۷ أحَقُّ النّاسِ بالإحْسانِ مَن أحْسَنَ اللّهُ إلَيهِ، و بَسَطَ بالقُدْرَةِ يَدَيهِ ترجمه : «سزاوارترين مردم به نيكى كردن، كسى است كه خداوند به او نيكى كرده و قدرت در اختيارش نهاده است.» مربوط به :بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور - 1401/05/05 عنوان فیش :اهمیت داشتن نماز جمعه به دلیل استمرار آن به صورت هفتگی کلیدواژه(ها) : نماز جمعه, دعای کمیل نوع(ها) : حدیث متن فیش : [از خصوصیات نماز جمعه] استمرار این حادثه است؛ جلسهی هفتگی. خب حج در عمر یک بار است ــ این جوری است دیگر ــ امّا این هر هفته اتّفاق میافتد؛ این خیلی مهم است. تا آنجایی که من اطّلاع دارم و یک مقداری تفحّص کردم، در هیچ آئینی، در هیچ جایی، اجتماعِ مُلابس با معنویّت به صورت هفتگی وجود ندارد که مردم یک شهر یا جمع کثیری از مردم یک شهر، هر هفته یک جایی در یک مرکزی جمع بشوند و گرد هم بیایند؛ حالا محتوای آن گردهمایی چه باشد، مسئلهی بعدی است؛ این خیلی خصوصیّت مهمّی است. اینجا است که رجحان این، از این جهت حتّی بر حج معلوم میشود؛ یعنی پشت سر هم، پیدرپی، این هفته، هفتهی بعد، هفتهی بعد، هفتهی بعد تا آخر. خب، این همان مصداقی است از آنچه در دعای کمیل میخوانیم: حَتّىٰ تَکونَ اَعمالى وَ اَورادى کُلُّها وِرداً واحِداً وَ حالى فى خِدمَتِکَ سَرمَدا؛(1) متّصل؛ یک روز باشم یک روز نباشم نه؛ یک جا باشم یک جا نباشم نه؛ متّصل در خدمتت باشم: وَ حالى فى خِدمَتِکَ سَرمَدا. این اجتماع هفتگی این جوری است؛ این «حالى فى خِدمَتِکَ سَرمَدا» را تحقّق میبخشد. 1 ) مصباحالمتهجّد، شیخ طوسی ، ج ۲، ص ۸۴۹ (دعای کمیل) حَتّىٰ تَکونَ اَعمالى وَ اَورادى کُلُّها وِرداً واحِداً وَ حالى فى خِدمَتِکَ سَرمَدا ترجمه : «...تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ و همسو و همه ورد واحدی باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد» مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1401/03/04 عنوان فیش :ایمان و جهاد، شرط پیروزی در امور زندگی کلیدواژه(ها) : ایمان، عزم و جهاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : در همهی این مسائلی که ما با آنها مواجهیم، از داخلی، خارجی، مسائل سختافزاری، مسائل نرمافزاری؛ همه جور، میتوان پیروز شد به کمک همین چند عامل: یعنی مجاهدت در راه خدا و عمل جهادی، اخلاص لله، عزم راسخ، ابتکار عمل و امثال اینها؛ این تصریح قرآن است. من حالا دو آیه را برایتان بخوانم. یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا هَل اَدُلُّکُم عَلىٰ تِجارَةٍ تُنجیکُم مِن عَذابٍ اَلیمٍ * تُؤمِنونَ بِاللَهِ وَرَسولِهِ وَ تُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللَهِ بِاَموالِکُم وَاَنفُسِکُم... ذٰلِکُم خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمونَ * یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم وَ یُدخِلکُم جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ وَمَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنّاتِ عَدنٍ ذٰلِکَ الفَوزُ العَظیمُ * وَ اُخرىٰ تُحِبّونَها نَصرٌ مِنَ اللَهِ وَ فَتحٌ قَریب؛(1) اگر این ایمان و این جهاد و امثال اینها وجود داشته باشد، مسئله فقط این نیست که خدا شما را خواهد آمرزید، نه؛ پیروزی [یعنی] آن چیزی را که دنبالش هستید، خدای متعال به شما هدیه خواهد داد؛ [در آیه] ندارد در جنگ، [بلکه] در همه چیز؛ مخصوص جنگ نظامی نیست؛ در همهی امور زندگی این جوری است. آیهی دیگر، که این آیات آخر سورهی مبارکهی آلعمران است: رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِک؛ آن وعدهای که به پیغمبرانت داده بودی؛ آن وعده چیست؟ وعدهی پیروزی بر دشمن بود دیگر؛ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلىٰ رُسُلِکَ وَ لَا تُخزِنا یَومَ القِیامَةِ اِنَّکَ لا تُخلِفُ المیعاد؛ مؤمنین این دعا را میکنند، خدای متعال چه کار میکند؟ فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم؛ خدا مستجاب میکند این دعا را و به آنها میگوید: اَنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِّن ذَکَرٍ اَو اُنثىٰ؛(2) من عمل شما را، تلاش شما را ضایع نخواهم کرد؛ [این را] بدانید. اینها است دیگر؛ مبانی و اصول حرکت یک جامعهی مؤمن، یک جمع مؤمن اینها است؛ تجربهشده هم هست. حالا اینها را یک وقتهایی ممکن بود ما بخوانیم، تعبّداً قبول کنیم امّا بعد از انقلاب تا امروز اینها را تجربه کردهایم، اینها را در عمل مشاهده کردهایم، دیدهایم که همین جور است. اکثر شماها جوان هستید؛ یعنی یک فرصت بزرگی پیش رو دارید؛ انشاءالله پنجاه سال، شصت سال بعد از این، فرصت دارید که زندگی کنید؛ در این مدّتی که پیش روی شما هست، حوادثی رخ خواهد داد، مسائلی پیش خواهد آمد: خوشیها هست، ناخوشیها هست ــ شوخی نیست چهل سال، پنجاه سال، شصت سال در این دنیای عجیب و غریب ــ خیلی حوادث برای شما پیش میآید، با خیلی از مسائل مواجه میشوید؛ به شما عرض بکنم که از این قاعده در همهی این مسائل استفاده کنید. مجاهدت کنید، جهادی حرکت کنید، عزم راسخ [داشته باشید]: قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحى وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَب لِىَ الجِدَّ فى خَشیَتِک.(3) این در همهی این مسائلی که پیش روی شما است، به شما کمک خواهد کرد و شما را پیروز خواهد کرد. 1 ) مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، شیخطوسی، ج۲، ص ۸۴۴ (دعای کمیل) قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحى وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَب لِىَ الجِدَّ فى خَشیَتِک ترجمه : اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را و اینكه پيوسته در خدمتت باشم. 1 ) سوره مبارکه الصف آیه 10 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا هَل أَدُلُّكُم عَلىٰ تِجارَةٍ تُنجيكُم مِن عَذابٍ أَليمٍ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی میبخشد؟! 1 ) سوره مبارکه الصف آیه 11 تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَرَسولِهِ وَتُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِكُم وَأَنفُسِكُم ۚ ذٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمونَ ترجمه : به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید! 1 ) سوره مبارکه الصف آیه 12 يَغفِر لَكُم ذُنوبَكُم وَيُدخِلكُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ وَمَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنّاتِ عَدنٍ ۚ ذٰلِكَ الفَوزُ العَظيمُ ترجمه : (اگر چنین کنید) گناهانتان را میبخشد و شما را در باغهایی از بهشت داخل میکند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای میدهد؛ و این پیروزی عظیم است! 1 ) سوره مبارکه الصف آیه 13 وَأُخرىٰ تُحِبّونَها ۖ نَصرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتحٌ قَريبٌ ۗ وَبَشِّرِ المُؤمِنينَ ترجمه : و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید به شما میبخشد، و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است؛ و مؤمنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)! 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 194 رَبَّنا وَآتِنا ما وَعَدتَنا عَلىٰ رُسُلِكَ وَلا تُخزِنا يَومَ القِيامَةِ ۗ إِنَّكَ لا تُخلِفُ الميعادَ ترجمه : پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچگاه از وعده خود، تخلف نمیکنی. 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 195 فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ ۖ بَعضُكُم مِن بَعضٍ ۖ فَالَّذينَ هاجَروا وَأُخرِجوا مِن دِيارِهِم وَأوذوا في سَبيلي وَقاتَلوا وَقُتِلوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنهُم سَيِّئَاتِهِم وَلَأُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ ثَوابًا مِن عِندِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّوابِ ترجمه : خداوند، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم؛ و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان - 1401/02/21 عنوان فیش :مخاطب معلمان در بهترین سن تربیتپذیری هستند کلیدواژه(ها) : معلمان, تربیت کودکان نوع(ها) : حدیث متن فیش : مخاطبین شما[معلمان] در بهترین سنّ تأثیرپذیری و تربیتپذیری هستند؛ مخاطبین شما کسانی هستند که آنچه را شما یادشان میدهید تا آخر عمر فراموش نمیکنند؛ این خیلی مهم است. ما مرتّباً معلومات یاد میگیریم، به حسب اختلاف سن و اختلاف حافظهی افراد، از این طرف یاد میگیریم، از آن طرف فراموش میکنیم، امّا آنچه را در کودکی یاد گرفتهایم، فراموش نمیکنیم؛ معمولاً تا آخر عمر فراموش نمیکنیم. مَثَل معروف عربی است که «اَلعِلمِ فِی الصِّغَر کَالنَّقشِ فِی الحَجَر»(1) یا «کَالنَّقرِ فِی الحَجَر»؛ مثل این است که شما روی سنگ یک چیزی را نقش کنید و نقر کنید، یعنی آنجا بشکافید روی سنگ را و بهاصطلاح کار کنید روی سنگ و بنویسید؛ این محوشدنی نیست و همیشه هست؛ مخاطب شما این [جور] است. 1 ) کنزالفوائد، محمد بن علی کراجکی، ج ۱، ص ۳۱۹ الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ ترجمه : هر كه در خردسالی دانش آموزد علم او همچون نقشى است كه بر سنگ حكّ شود مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1401/01/23 عنوان فیش :شکست مسلمانان در جنگ حنین به خاطر غرور کلیدواژه(ها) : غرور, شکست نوع(ها) : حدیث متن فیش : مغرور نشوید؛ مغرور نشوید. این غرور اگر پیدا شد، طلیعهی شکست است، طلیعهی سقوط است؛ این غرور از هر جهتی از این مناشئی که عرض کردیم پیدا بشود، مقدّمهی سقوط انسان است. انسان وقتی که یک چنین غروری پیدا کرد، هم در درون خود ساقط میشود، هم در اجتماع ساقط میشود، هم آن حرکت اجتماعیای که حول و حوش او به وجود آمده، از بین میرود و ساقط میشود. این آیهی شریفهی «لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ فی مَواطِنَ کَـثیرَةٍ وَ یَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شَیئًا وَ ضاقَت عَلَیکُمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت» [در این مورد است]. جنگ حنین اوّلین جنگی بود که بعد از فتح مکّه پیغمبر وارد آن جنگ شدند؛ جمعیّت زیادی هم با پیغمبر بودند. بر خلاف جنگ بدر که مثلاً ۳۱۳ نفر بودند، اینجا چندین هزار از تازهمسلمانها، مسلمانهای مهاجر و انصار، پیروز از فتح مکّه و مانند اینها، رفتند طرف طائف، [برای] جنگ حنین. [وقتی] نگاه کردند دیدند جمعیّت زیاد است، مغرور شدند. خدای متعال اینها را به خاطر آن مغرور شدن، شکست. وَ ضاقَت عَلَیکُمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت؛ زمین با همهی گسترهای که داشت، بر شما تنگ شد؛ ثُمَّ وَلَّیتُم مُدبِرین؛(1) فرار کردید. یکی از جاهایی که جمعیّت از حول و حوش پیغمبر فرار کردند و فقط امیرالمؤمنین و چند نفر دیگر دُور پیغمبر ماندند، همین جنگ حنین بود؛ مثل جنگ اُحد. خب [نتیجهی] غرّه شدن، این است دیگر. البتّه بعد خدای متعال به آنها نصرت داد و توانستند پیروز بشوند لکن [ثمرهی] غرّه شدن به خود و مانند اینها این است؛ یعنی انسان را ساقط میکند؛ هم ما را ساقط میکند و شخص خودمان را ساقط میکند، هم آن مجموعهای را که بر محور حرکت ما دارد حرکت میکند، ساقط میکند و از بین میبرد. لذاست که در دعای کمیل یکی از چیزهایی که شما میخوانید و از خدای متعال میخواهید، این است: اَن تَجعَلَنی بِقِسمِکَ رَاضِیاً قانِعاً وَ فی جَمیعِ الاَحوالِ مُتَواضِعا.(۲) مغرور نشوید، در همهی احوال تواضع داشته باشید. تواضع یعنی فروتنی؛ نقطهی مقابلِ غرّه شدن است؛ این را انسان از خدا در دعای کمیل میخواهد. 1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 25 لَقَد نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ ۙ وَيَومَ حُنَينٍ ۙ إِذ أَعجَبَتكُم كَثرَتُكُم فَلَم تُغنِ عَنكُم شَيئًا وَضاقَت عَلَيكُمُ الأَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ وَلَّيتُم مُدبِرينَ ترجمه : خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید! 2 ) مصباحالمتهجّد و سلاحالمتعبّد، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۴۵ اَن تَجعَلَنی بِقِسمِکَ رَاضِیاً قانِعاً وَ فی جَمیعِ الاَحوالِ مُتَواضِعا ترجمه : «خدایا! از تو درخواست میکنم، درخواست بندهای فروتن، خوار و افتاده که با من مدارا نمایی و به من رحم کنی و به آنچه روزیام نمودهای خشنود و قانع بداری و در تمام حالات در عرصهی فروتنیام قراردهی» مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1401/01/23 عنوان فیش :عالم محضر خداست کلیدواژه(ها) : محضر خدا نوع(ها) : حدیث متن فیش : این جملهی امام بزرگوار ما که «عالم محضر خدا است» خیلی حرف مهمّی است! واقعاً خدای متعال علوّ درجات بدهد به آن قلب سرشار از معرفت. عالم محضر خدا است، محلّ حضور خدا است؛ «محضر» یعنی محلّ حضور خدا است. همه جا خدا هست؛ هر جایی که هستیم، تنها هستیم، در جمع هستیم، در دلمان، تصوّراتمان، تخیّلاتمان، نیّتهایمان، همه در حضور خدای متعال است. اساس مسئولیّت این است: حضور الهی؛ اساس مسئولیّت اجتماعی و مسئولیّت سیاسی این است. بدانید تصمیمی که میگیرید، امضائی که میکنید، امضائی که نمیکنید، کاری که انجام میدهید، کاری که انجام نمیدهید، همه در مقابل چشم حضرت حق است: وَ کُنتَ اَنتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِن وَرائِهِم وَ الشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنهُم.(1) 1 ) مصباحالمتهجّد و سلاحالمتعبّد، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۴۹ وَ کُنتَ اَنتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِن وَرائِهِم وَ الشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنهُم ترجمه : «گواهانی بر من قراردادی علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آنها مراقب من بودی و شاهد بر آنچه از آنان پنهان ماند» مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1400/12/19 عنوان فیش :مناجات شورانگیز شعبانیه، شاهدی بر عظمت ماه شعبان کلیدواژه(ها) : مناجات شعبانیه, ماه شعبان, صلوات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : ماه شعبان با قطع نظر از این اعیاد هم ماه بسیار مهمّی است؛ اَلَّذى کانَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَداَبُ فى صیامِهِ وَ قیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخوعاً لَکَ فى اِکرامِهِ وَ اِعظامِهِ اِلىٰ مَحَلِّ حِمامِه؛ پیغمبر تا آخر عمر با این ماه این جور رفتار میکردند. بعد هم [از خدا میخواهیم] که «فَاَعِنّا عَلَى الاِستِنانِ بِسُنَّتِهِ فیه». (1) خود این مناجات شورانگیزی هم که روایت شده است و نقل شده است در این ماه، شاهد بر عظمت این ماه است. این فقراتی که در این مناجات شریف و عزیز وجود دارد، در کمتر [جایی هست]. البتّه همهی دعاهای در اختیار ما که مأثور از ائمّه (علیهم السّلام) است، دعاهای پُرمضمونِ پُرمحتوای فوقالعاده است، همه فوقالعاده است ــ آنهایی که حالا مأثور است و معلوم است ــ لکن مثل این مناجات انصافاً کم داریم. من یک وقتی از امام (رضوان الله علیه) سؤال کردم، گفتم شما در بین این دعاهایی که هست، به کدام دعا بیشتر علاقه دارید یا بیشتر اُنس دارید ــ حالا تعبیر خودم یادم نیست؛ یک سؤالِ این جوری کردم ــ ایشان یک تأمّل مختصری کردند، گفتند دعای کمیل و مناجات شعبانیّه. اتّفاقاً این دو دعا ــ دعای کمیل هم واقعاً یک مناجات عجیبی است ــ خیلی نزدیکند به هم از لحاظ مضامین، حتّی از لحاظ بعضی از فقرات خیلی به هم نزدیک هستند؛ خود این دعا هم واقعاً یک فرصتی است. اِلٰهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یَرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه. واقعاً این جور حرف زدن با خدای متعال و عرض حاجت کردن و عرض شوق کردن به حضرت حقّ متعال، چیز خیلی فوقالعادهای است، خیلی عالی است؛ یا این فقرهی «اِلٰهی بِکَ عَلَیکَ اِلّا اَلحَقتَنى بِمَحَلِّ اَهلِ طاعَتِکَ وَ المَثوَى الصّالِحِ مِن مَرضاتِک»؛ یا این فقرهی اوج این دعا که امام (رضوان الله علیه) مکرّر این فقره را در بیاناتشان ذکر میکردند: اِلٰهى هَب لى کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّى تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور. (2) ماها واقعاً چه جوری میتوانیم اینها را بگوییم؟ جلوی ما حجب ظلمانی هم یکی پس از دیگری هست؛ آن وقت درخواست این دعا این است که: حَتّىٰ تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور. خب حالا اینها دیگر یک معالم فوقالعادهای است که خوشا به حال آن کسانی که دسترسی دارند و فهمشان، قلبشان، روحشان آشنای با این مضامین است و درست درک میکند این مفاهیم را؛ خوشا به حالشان! خداوند انشاءالله به ما هم بدهد. به هر حال این ماه پُربرکتی است و انشاءالله بتوانیم از این ماه هر چه میتوانیم و تا هر جایی که ممکن است استفاده کنیم. 1 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 828؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 687؛ مفاتیح الجنان – صلوات شعبانیه؛ ...اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيِنِي «8» تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاهُ «9» يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ. ترجمه : خدايا!درود فرست بر محمد و آلش و قلب مرا به طاعتت پرنور و معمور ساز و مرا به عصيان خود رسوا و خوار مگردان و روزىام كن كه مواسات كنم با فقيران كه رزقشان تنگ نمودى،به وسعتى كه از فضل و كرمت به من عطا كردى،تا عدالت تو را منتشر گردانم و مرا زنده بدار در سايهى عنايتت. و اين است شعبان،ماه رسولت،سيد پيغمبران كه اين ماه را به رحمت و رضا و خوشنودىات در پوشيدهاى و رسولت صلّى اللّه عليه و آله جهد و كوشش بسيار به نماز و روزه در شبها و روزهاى اين ماه داشت و براى فروتنى به درگاه تو اين ماه را تا به آخر محترم و گرامى مىداشت.اى خدا!پس تو ما را هم يارى فرما بر پيروى سنتش و به شفاعتش نايل گردان. خدايا!و حضرتش را براى من شفيع مقبول الشفاعه قرار ده و طريق مستقيم هموار به سوى خود گردان و مرا پيرو آن بزرگوار ساز،تا روزى كه تو را ملاقات مىكنم،كه روز قيامت است، در آن روز از من خوشنود باشى و از گناهانم چشم پوشى در حالى كه لطف و رحمتت را بر من حتم فرمايى و مرا در منزل هميشگى بهشت ابد كه محل خوبان است،منزل دهى. 2 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 686؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج91، ص: 98؛ مفاتیح الجنان – مناجات شعبانیه ؛ ...إِلَهِي هَبْ لِي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً يرفع [يَرْفَعُهُ] إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ إِلَهِي إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لَاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مملوك [مَمْلُولٍ] إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ يَا إلهي [سَيِّدِي] فَلَا تُخَيِّبْ ظَنِّي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لَا تَحْجُبْنِي عَنْ رَأْفَتِكَ إِلَهِي أَقِمْنِي فِي أَهْلِ وَلَايَتِكَ مَقَامَ مَنْ رَجَا الزِّيَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَهاً بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ وَ [اجْعَلْ] هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ فَإِنِّي لَا أَقْدِرُ [أملك] لِنَفْسِي دَفْعاً وَ لَا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعاً إِلَهِي أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ فَلَا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ [حجبك] سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك... ترجمه : اى خدا!به من دلى عطا كن كه مشتاق مقام قرب تو باشد و زبانى كه سخن صدقش به سوى تو بالا رود و نظر حقيقتى كه به تو تقرب جويد. اى خدا!آنكه به تو معروف شد هرگز مجهول و بىنام نشود و هركه به تو پناه آورد هرگز خوار نگردد و هركه تو به او توجه كنى بندهى ديگرى نشود. اى خداى من!هركه به تو راه يافت روشن شد و هركه به تو پناه برد پناه يافت و من به درگاه تو پناه آوردهام پس تو اى خدا!حسن ظن مرا به رحمتت نوميد مساز و از فروغ رأفت و عنايتت مرا محجوب مگردان. اى خدا!مرا در ميان اولياى خود مقام آنكس را ببخش كه به اميد زياد شدن محبت توست. اى خدا!و مرا واله و حيران ياد خود براى ياد خود گردان و همتم را بر نشاط و فيروزى در اسمهاى خود و مقام قدس خويش موقوف ساز. اى خدا!به ذات پاكت و به حقّى كه تو را بر خلق است قسم!كه مرا به اهل طاعتت ملحق ساز و منزل شايسته از مقام رضا و خوشنودىات عطا فرما،كه من قادر نيستم دفع شرى از خود يا جلب نفعى براى خود كنم. اى خدا!من بندهى ضعيف گنهكار و مملوك پرعيب و نقص توام،پس مرا از آنانكه روى از آنها مىگردانى و به غفلت از عفوت محجوب شدند قرار مده. اى خدا!مرا انقطاع كامل به سوى خود عطا فرما و ديدههاى دل ما را به نورى كه به آن نور تو را مشاهده كند،روشن ساز تا آنكه ديدهى بصيرت ما حجابهاى نور را بردرد و به نور عظمت واصل گردد و جانهاى ما به مقام قدس عزتت در پيوندد. مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی - 1400/11/28 عنوان فیش :علم، به معنای واقعی کلمه قدرت است کلیدواژه(ها) : پیشرفت علمی ایران, اقتدار علمی, اقتدار ملی نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما پیشرفتهای زیادی داشتیم، نمونههای متعدّدی داشتیم؛ یک قلم، پیشرفت علم است. ما در این سالهای بعد از انقلاب، از لحاظ پیشرفت علمی، از همهی دنیا جلوتر بودیم. این قضاوت من نیست، قضاوت مراکز بینالمللی است؛ یعنی سرعت ما و شتاب پیشرفت علمی ما چندین برابرِ متوسّطِ جهان است که حالا بعضی گفتهاند دَه برابر، بعضی گفتهاند سیزده برابر . خب علم خیلی مهم است: اَلعِلمُ سُلطان؛ (1) علم به معنای واقعی کلمه قدرت است. این شعرِ معروفِ «توانا بود هر که دانا بود» حرف درستی است. «توانا بود هر که دانا بود»؛ دانش برای یک کشور توانایی میآورد، اقتدار میآورد. ما در بخشهای مختلف علمی پیشرفتهایی کردیم که در اوّل انقلاب تصوّرش را هم نمیکردیم. ماها خودمان در میدانهای مقدّم انقلاب حضور داشتیم؛ اصلاً باورمان نمیآمد که ما در قضیّهی انرژی هستهای، در قضیّهی نانوتکنولوژی، در قضیّهی بیوتکنولوژی، در قضایای گوناگون پزشکیهای پیچیده، عملهای جرّاحی بسیار دشوار، در قضیّهی ناباروری، در قضیّهی سلّولهای بنیادی و بخشهای مهمّ علمی گوناگون، بتوانیم این جور پیشرفت بکنیم که بحمدالله پیشرفت کردیم؛ جوانهای ما همّت کردند، حرکت کردند، پیشرفت کردند. 1 ) شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص: 319 العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای همایش بینالمللی حضرت حمزه سیّدالشّهدا (علیه السّلام) - 1400/11/05 عنوان فیش :تمجید از حضرت حمزه در کلام امیرالمومنین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت حمزه سیدالشهداء نوع(ها) : حدیث متن فیش : به نظر من آن فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و آن روایت دربارهی جناب حمزه که نورالثّقلین از خصال نقل میکند ــ من البتّه در نورالثّقلین دیدم، به خصال مراجعه نکردم ــ روایت مهمّی است. حضرت امام باقر (علیه السّلام) از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نقل میکند این را ــ روایت مفصّل است و یک تکّهاش این است ــ لَقَد کُنتُ عَاهَدتُ اللّهَ تَعالی وَ رَسولَهُ اَنا وَ عَمّی حَمزَةُ وَ اَخی جَعفَرٌ وَ ابنُ عَمّی عُبَیدَة(1). همین عبیدةبنحارث که اصلاً کسی نمیشناسد این بزرگوار را؛ یکی از آن سه نفر بود که در جنگ بدر [به میدان] رفت، بعدها هم به شهادت رسید. هیچ کس اصلاً از ایشان خبری ندارد؛ حضرت امیر اسم او را میآورد [و میفرماید]: من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمویم عبیده، عَلى اَمرٍ وَفَینا بِهِ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه؛ بر یک موضوعی با هم توافق کردیم، با خدا و پیغمبرش معاهده کردیم؛ یعنی نشستهاند قرار گذاشتهاند. امیرالمؤمنینِ جوان، با عموی مسنّش جناب حمزه ــ که دو سال یا بنا به روایتی چهارسال از پیغمبر بزرگتر بوده و ضمناً برادر رضاعی پیغمبر هم هست ــ با آن برادر و با آن پسر عمو نشستهاند و قرارداد بستهاند بر یک امری که قاعدتاً «جهاد حتّی الشهادة» است؛ یعنی ما در این راه، در این حرکت، بیمحابا میرویم تا لحظهی شهادت. بعد حضرت میفرماید: فَتَقَدَّمَنی اَصحابی؛ این رفقا، [این] سه نفر از من جلو افتادند؛ وَ تَخَلَّفتُ بَعدَهُم لِما اَرادَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَنزَلَ اللّهُ فینا: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَه» تا آخر آیه. بعد میفرماید: حَمَزةُ وَ جَعفَرٌ و عُبَیدَة؛ این سه نفر «قَضى نَحبَه»(2) هستند؛ وَ اَنا وَاللّهِ المُنتَظِر. خب، اینها خیلی مهم است؛ اینکه از زبان امیرالمؤمنین، این جور شخصیّتها تمجید بشوند و بزرگ بشوند و به رخ کشیده بشوند، نشاندهندهی عظمت این موضوع و عظمت این شخصیّت است. 1 ) الخصال، ج2، ص: 376 الإختصاص، النص، ص: 174 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج2، ص: 353 عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: أَتَى رَأْسُ الْيَهُودِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ عَنْ وَقْعَةِ النَّهْرَوَانِ وَ هُوَ جَالِسٌ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَشْيَاءَ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ قَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ يَا أَخَا الْيَهُود... وَ لَقَدْ كُنْتُ عَاهَدْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَهُ ص أَنَا وَ عَمِّي حَمْزَةُ وَ أَخِي جَعْفَرٌ وَ ابْنُ عَمِّي عُبَيْدَةُ عَلَى أَمْرٍ وَفَيْنَا بِهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ فَتَقَدَّمَنِي أَصْحَابِي وَ تَخَلَّفْتُ بَعْدَهُمْ لِمَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا «2» حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُبَيْدَةُ وَ أَنَا وَ اللَّهِ الْمُنْتَظِرُ... ترجمه : من و عمويم حمزه و برادرم جعفر و فرزند عمويم عبيده، براى خدا و رسول او صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم عهد بستيم، كه به آن وفا كنيم، امّا آنان شربت شهادت نوشيدند و من زنده ماندم، زيرا خدا اراده كرده بود و بعد اين آيه را در حق ما نازل فرمود: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا «1»: در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستادهاند بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و شهيد شدند) و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. پس حمزه و جعفر و عبيده به راه خويش رفتند و من منتظرم. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 23 مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا ترجمه : در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. مربوط به :بیانات در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح - 1400/07/11 عنوان فیش :حضور آمریکا در منطقه ما، به ضرر اجازه دهندگان است کلیدواژه(ها) : منطقه غرب آسیا, پایگاههای نظامی آمریکا در کشورها نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما باید به این توجّه کنیم که در منطقهی خود ما، حضور ارتشهای بیگانه از جمله ارتش آمریکا مایهی ویرانی و جنگافروزی است؛ همه باید سعی کنند که ارتشها را مستقل، متّکی به ملّتها و همافزای با ارتشهای دیگرِ همسایگان و دیگرِ ارتشهای منطقه قرار بدهند؛ صلاح این منطقه در این است. نگذاریم و نگذارند که ارتشهای بیگانه به عنوان [تأمین] منافع ملّی خودشان -که هیچ ربطی به ملّت آنها ندارد- از هزارها فرسنگ راه بیایند و در این کشورها دخالت کنند، حضور نظامی پیدا کنند و در ارتشهای آنها دخالت کنند. ارتشهای خود این ملّتهای منطقه میتوانند این منطقه را اداره کنند؛ اجازه ندهید که دیگران وارد بشوند. این حوادثی هم که در شمال غربی کشور ما، در بعضی همسایهها در جریان است، چیزهایی است که بایستی با همین منطق حل بشود. البتّه کشور ما و نیروهای مسلّحِ ما با عقلانیّت عمل میکنند؛ در همهی مسائل، شیوه، شیوهی عقلانیّت است -اقتدار همراه با عقلانیّت- و دیگران هم خوب است با عقلانیّت عمل بکنند و نگذارند که این منطقه دچار مشکلی بشود. آن کسانی که برای برادران خود چاه میکنند، خودشان اوّل در چاه میافتند: مَن حَفَرَ لِاَخیهِ بِئراً وَقَعَ فیها.(1) 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 19؛ تحف العقول، النص، ص: 93؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 636؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج74، ص: 282؛ ٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ... إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص... مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ حَفَرَ لِأَخِيهِ بِئْراً وَقَعَ فِيهَا... ترجمه : هر كه تيغ ستم از نيام برآورد بدان كشته گردد،و هر كه براى برادرش چاهى كند خويش در آن گرفتار آيد مربوط به :سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران - 1400/02/12 عنوان فیش :وعده شهادت امیرالمومنین توسط پیامبر کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : خب چون روز نوزدهم و روز ضربت خوردن این بزرگوار است، یک جملهای را من در باب فداکاری این حضرت و شوق ایشان به شهادت عرض میکنم؛ این در نهجالبلاغه است؛ خطبهی ۱۵۶ نهجالبلاغه. حضرت میفرماید وقتی که آیهی «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوِّا اَن یَقولوِّا ءامَنّا وَ هُم لا یُفتَنون»(1) وارد شد و بحث فتنه مطرح شد، من فهمیدم که تا پیغمبر در میان ما هست، این فتنه رخ نخواهد داد، این فتنه مال بعد از پیغمبر است؛ با پیغمبر صحبت کردم، از ایشان سؤال کردم، ایشان هم بیاناتی دارند که حالا در آن خطبه بیانات پیغمبر ذکر شده. وقتی که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این مطالب را برای امیرالمؤمنین، شاگرد برگزیدهی خود، بیان میکنند، ظاهراً آن شور و شوق احساس تکلیف و احساس مسئولیّت در حضرت به هیجان میآید، یک جملهای را با پیغمبر صحبت میکنند که من آن را برای شما میخوانم. فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ اَ وَ لَیسَ قَد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حینَ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ وَ حیزَت عَنِّی الشَّهادَةُ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛(2) میگوید من به پیغمبر عرض کردم -حالا با زبان ما- که یا رسول الله! یادتان هست در روز اُحُد وقتی که حمزه به شهادت رسید، دوستانمان عدّهای به شهادت رسیدند و من با آن همه جراحتی که بر من وارد شده بود شهید نشدم، خیلی این بر من سخت آمد که من عقب ماندم و شهید نشدم، شما توجّه کردید، به من فرمودید که علی جان! مژده، تو هم شهید خواهی شد؛ یادتان هست؟ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ آن روز شما به من فرمودید که بشارت باد بر تو علی جان! شهادت در پی تو است و تو شهید خواهی شد. حالا کأنّه حضرت سؤال میکنند که خب حالا چند سال گذشته، پس چرا من شهید نشدم. فَقالَ لی اِنَّ ذٰلِکَ لَکَذٰلِک؛ پیغمبر در جواب این مطلب فرمود که علی جان! همین درست است، تو شهید خواهی شد. بعد فرمود: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ حالا که سرنوشت تو شهادت است، صبر تو بر شهادت چگونه خواهد بود؟ خب شهادت در میدان جنگ چیز دشواری نیست؛ مثلاً فرض کنید که آن روز انسان یک نیزهای یا شمشیری میخورد، امروز یک گلولهای میخورد، به شهادت میرسد؛ چیز مهمّی نیست. شهادت در میدانهای مبارزات بزرگ بعدی که انسان سختیهایی را تحمّل میکند، خیلی مهم است. امیرالمؤمنین بعد از یک دوران دشوار به شهادت رسیدند، آن هم در محراب و با آن کیفیّت دشوار. لذا پیغمبر فرمودند: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ وقتی شهادت نصیبت بشود، چه جوری صبر خواهی کرد بر شهادت؟ فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ لَیسَ هٰذا مِن مَواطِنِ الصَّبر؛ این جای صبر نیست؛ صبر بر امرِ تلخ است، بر امرِ نامطلوب انسان صبر میکند. وَ لٰکِن مِن مَواطِنِ البُشریٰ وَ الشُّکر؛ این از جاهایی است که انسان باید برای آن به خودش مژده بدهد و شکر کند خدا را. این طلب شهادت خصوصیّت امیرالمؤمنین است و حضرت مثل دیشبی به این مقصود رسیدند، آن وقتی که فریادی بلند شد که «تَهَدَّمَت وَ اللهِ اَرکانُ الهُدیٰ وَ قُتِلَ عَلیٌّ المُرتَضیٰ»؛(3) این شهادت، از ضربتی که از آن، شهادت حاصل شد، دیشب برای امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پیش آمد؛ صلوات الله علیه. 1 ) سوره مبارکه العنكبوت آیه 2 أَحَسِبَ النّاسُ أَن يُترَكوا أَن يَقولوا آمَنّا وَهُم لا يُفتَنونَ ترجمه : آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! 2 ) خطبه 156 : از سخنان آن حضرت است خطاب به اهل بصره در خبر از پيشامدهاى سخت فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِكَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَفْعَلْ فَإِنْ أَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَى سَبِيلِ الْجَنَّةِ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِيرَةٍ وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ وَ ضِغْنٌ غَلَا فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى . منه : سَبِيلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ أَنْوَرُ السِّرَاجِ فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى . منه : قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ الْغَايَاتِ لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يُنْقَلُونَ عَنْهَا وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِنَّهُمَا لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَ النُّورُ الْمُبِينُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ وَ الرِّيُّ النَّاقِعُ وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ وَ النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ لَا يَعْوَجُّ فَيُقَامَ وَ لَا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ وَ لَا تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ . و قام إليه رجل فقال يا أمير المؤمنين ، أخبرنا عن الفتنة ، و هل سألت رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله ) عنها فقال ( عليه السلام ) : إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ . ترجمه : آن كه بتواند خود را بر اطاعت خداوند وادارد بايد اقدام كند. اگر از من پيروى كنيد- چنانچه خدا بخواهد- شما را به بهشت خواهم برد گرچه راهى است دشوار و همراه با تلخى. فلان زن (عايشه) را رأى ضعيف زنان دامنگير شد، و كينه در سينهاش چون ديگ آهنگران كه به جوش آيد جوشيد، و اگر از او خواسته مىشد آنچه با من انجام داد با ديگرى انجام دهد انجام نمىداد. با اين حال حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است. از اين كلام است راه خدا روشنترين راه، و پر فروغترين چراغ است. به ايمان بر اعمال شايسته استدلال مىشود، و به اعمال شايسته بر ايمان دليل مىآورند، ساختمان علم با ايمان آباد مىگردد، و انسان به سبب دانش از مرگ هراسان مىشود، و با مرگ دنياى آدمى پايان مىپذيرد، و با دنيا آخرت به دست مىآيد، با قيامت بهشت براى پرهيزكاران نزديك، و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد، مردمان را چارهاى از قيامت نيست، كه در ميدان مسابقه آن با سرعت به جانب آخرين جايگاه روان مىشوند. و از اين كلام است از قبرها بيرون آمده، و به آخرين منزل روان شدند. آنجا براى هر خانه اهلى است كه آن را به خانه ديگرى تبديل نكنند، و ساكنانش به جاى ديگر منتقل نشوند. امر به معروف و نهى از منكر دو صفت از صفات خداوندند، اين دو مرگ را نزديك نمىكنند، و روزى را كاهش نمىدهند. بر شما باد به كتاب خدا كه ريسمانى محكم، و نورى آشكار، و دارويى سودمند، و سيراب كنندهاى فرونشاننده عطش است، نگاهدار كسى است كه به آن چنگ زند و نجات بخش كسى كه به آن در آويزد. كژ نشود تا راستش كنند، و منحرف نگردد تا از او بخواهند كه باز گردد، و از خواندن بسيار و به گوش خوردن كهنه نگردد. آن كه با قرآن سخن گويد راست گفته، و هر كه به آن عمل كند پيش افتاده است. [مردى از جاى برخاست و گفت: يا امير المؤمنين، ما را از فتنه خبر ده، و آيا در باره فتنه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيدهاى فرمود:] وقتى خداى سبحان اين آيه را فرستاد: «الم، آيا مردم گمان كردهاند همين كه بگويند ايمان آوردهايم، رها مىشوند و به آزمايش در نمىآيند» دانستم تا زمانى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در ميان ماست فتنه بر ما فرود نمىآيد، پرسيدم: يا رسول اللّه منظور از اين فتنه كه خداوند تو را به آن خبر داده چيست فرمود: «يا على، به زودى امتم پس از من آزمايش مىشوند.» گفتم: يا رسول اللّه، مگر نه اين است كه در روز احد افرادى از مسلمانان شهيد شدند و من از فيض شهادت ماندم، و از اين بابت غمگين شدم، شما به من فرمودى: «بر تو بشارت باد كه عاقبت به شهادت مىرسى» در پاسخم فرمود: «آنچه گفتى صحيح است، ولى بگو به هنگام شهادت صبرت چگونه است» گفتم: اين از موارد صبر نيست، بلكه جاى مژده و شكرگزارى است و فرمود: «يا على، به زودى مسلمانان پس از من به ثروتشان آزمايش مىشوند، و با ديندارى خود بر خدا منّت مىنهند، رحمتش را آرزو دارند، و خود را از خشمش در امان دانند، و با شبهات دروغ و هوسهاى غفلت زا حرام او را حلال شمارند، شراب را به اسم آب انگور و خرما، و رشوه را به عنوان هديّه، و ربا را به نام تجارت حلال دانند.» گفتم: يا رسول اللّه، در آن وقت اين چنين مردم را از كدام گروه حساب كنم در موضع ارتداد، يا در مرتبه فتنه فرمود: «در مرتبه فتنه». 3 ) بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۲ فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ الضَّجَّةَ ثَارَ إِلَيْهِ كُلُّ مَنْ كَانَ فِي الْمَسْجِدِ وَ صَارُوا يَدُورُونَ وَ لَا يَدْرُونَ أَيْنَ يَذْهَبُونَ مِنْ شِدَّةِ الصَّدْمَةِ وَ الدَّهْشَةِ ثُمَّ أَحَاطُوا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يَشُدُّ رَأْسَهُ بِمِئْزَرِهِ وَ الدَّمُ يَجْرِي عَلَى وَجْهِهِ وَ لِحْيَتِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ بِدِمَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَذَا مَا وَعَدَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ الرَّاوِي فَاصْطَفَقَتْ أَبْوَابُ الْجَامِعِ وَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ فِي السَّمَاءِ بِالدُّعَاءِ وَ هَبَّتْ رِيحٌ عَاصِفٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ وَ نَادَى جَبْرَئِيلُ ع بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ مُسْتَيْقِظٍ تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ ترجمه : مربوط به :بیانات در محفل انس با قرآن کریم - 1400/01/25 عنوان فیش :هدایت قرآنی، همگانی و مربوط به همهی عرصههای زندگی بشر است کلیدواژه(ها) : قرآن, هدایت الهی, وعده هدایت الهی, هدایت فکر دینی مردم, راه هدایت مردم نوع(ها) : حدیث متن فیش : هدایت قرآن به یک منطقهی محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ هدایت قرآنی، مربوط به همهی گسترهی عظیم زندگی بشر است؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز بشر و زندگی بشر، انسان را مهمل بگذارد و بیاعتنا عبور بکند؛ نه، قرآن مشرِف به همهی گوشه و کنارهای صحنهی زندگی و میدان حضور بشر است؛ از عروج معنوی انسان و کمال معنوی انسان بگیرید -که بالاترین خواستهی بشر همین عروج معنوی و قرب الهی و معرفت الهی و محبّت الهی و جوار الهی است: هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک؛(1) که بالاترین نیاز است- تا مسئلهی جوامع بشری و ادارهی جوامع انسانی و بشری و اقامهی عدل و رفتارهای مدیریّتی برای ادارهی جوامع انسانی، و دفع دشمنان گوناگون -دشمنان باطنی و دشمنان ظاهری، دشمنان اِنسی و دشمنان جنّی- با مجاهدت و با جهاد، یا رفع دشمنیها -که «فَاِذَا الَّذی بَینُکَ وَ بَینَه عَداوَةٌ کَاَنَّه وَلِیٌّ حَمیم»(2)- همهی این میدانها مورد هدایت قرآنی است؛ تا اخلاق، تا خانواده، [مثل] «رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیَّٰتِنا قُرَّةَ اَعیُن»(3) یا «وَ اَنکِحُوا الاَیٰمیٰ مِنکُم وَ الصّٰلِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»،(4) یا تربیت فرزند و امثال اینها، تا مسئلهی آرامش و سکون روحی، سکینه و آرامش روانی انسان که یکی از مهمترین نیازهای انسان است، «فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنین»،(5) و فرو نشاندن تلاطمهای درونیای که انسان در حوادث زندگی با آنها مواجه میشود، و تا توصیهی به علم و شناخت طبیعت، «وَ استَعمَرَکُم فیها»(6) که انسان بایستی به سمت علم، به سمت دانایی، به سمت کشف حقایق طبیعت و حقایق عالم وجود حرکت بکند، و تا رفتارهای فردی انسان، «وَ لا تُصَعِّر خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا»(7) یا «وَ اقصِد فی مَشیِکَ وَ اغضُض مِن صَوتِک»(8) و از این قبیل، همهی عرصههای زندگی، در قرآن درس و هدایت دارد؛ یعنی قرآن بر همهی بخشهای زندگی انسان ناظر و برای همهی آنها یک راهنمایی و هدایتی دارد و برای هر بخشی از زندگی انسان درسی دارد که این سرفصلهای مهمّی که حالا من یک مقداری از آن را گفتم و سرفصلهای مهمّ دیگری هم وجود دارد، اینها همه در قرآن مطرح شده است و چقدر غافلند کسانی که خیال میکنند قرآن به مسائل زندگی، به مسائل سیاست، به مسائل اقتصاد، به مسائل حکومت کار ندارد؛ نه، بخش عمدهی قرآن راجع به همین مسائل اجتماعی زندگی است. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، مناجات شعبانیه .. إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ ... ترجمه : ... معبودا، مرا به کمالِ گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت رسان و دیده قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد و به کانِ عظمت و جلال رسد و جانهای ما به مقام والای قدس تو بپیوندد ... 2 ) سوره مبارکه فصلت آیه 34 وَلا تَستَوِي الحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادفَع بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ فَإِذَا الَّذي بَينَكَ وَبَينَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ ترجمه : هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! 3 ) سوره مبارکه الفرقان آیه 74 وَالَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعيُنٍ وَاجعَلنا لِلمُتَّقينَ إِمامًا ترجمه : و کسانی که میگویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرارده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!» 4 ) سوره مبارکه النور آیه 32 وَأَنكِحُوا الأَيامىٰ مِنكُم وَالصّالِحينَ مِن عِبادِكُم وَإِمائِكُم ۚ إِن يَكونوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ۗ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ ترجمه : مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است! 5 ) سوره مبارکه الفتح آیه 26 إِذ جَعَلَ الَّذينَ كَفَروا في قُلوبِهِمُ الحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَلزَمَهُم كَلِمَةَ التَّقوىٰ وَكانوا أَحَقَّ بِها وَأَهلَها ۚ وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا ترجمه : (به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند؛ و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایستهتر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چیز دانا است. 6 ) سوره مبارکه هود آیه 61 وَإِلىٰ ثَمودَ أَخاهُم صالِحًا ۚ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَكُم فيها فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي قَريبٌ مُجيبٌ ترجمه : و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابتکننده (خواستههای آنها) است!» 7 ) سوره مبارکه لقمان آیه 18 وَلا تُصَعِّر خَدَّكَ لِلنّاسِ وَلا تَمشِ فِي الأَرضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخورٍ ترجمه : (پسرم!) با بیاعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد. 8 ) سوره مبارکه لقمان آیه 19 وَاقصِد في مَشيِكَ وَاغضُض مِن صَوتِكَ ۚ إِنَّ أَنكَرَ الأَصواتِ لَصَوتُ الحَميرِ ترجمه : (پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعایت کن؛ از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشتترین صداها صدای خران است. مربوط به :گزیدهای از بیانات در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا - 1399/08/03 عنوان فیش :دعا و تضرع و استغفار برای عبور از گردنه کرونا لازم است/ صحیفه سجادیه دعای 7 کلیدواژه(ها) : حادثه کرونا, دعا, تضرّع به درگاه الهی, توبه نوع(ها) : حدیث متن فیش : همهی این چیزهایی که گفتیم ابزارند؛ آن کسی که به این ابزارها جان میدهد و روح میدهد، خدا است. وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب؛(1) سببها را تو سبب میکنی. از خدای متعال باید خواست، دعا کرد، تضرّع کرد؛ که اگر انشاءالله نظر لطف پروردگار به ملّت ما باشد -که همیشه بوده؛ در این قضیّه هم قطعاً خوبانی هستند که [اگر] دستشان را به دعا بلند کنند، دعا کنند، از خدا بخواهند، نظر لطف پروردگار باز هم متوجّه این ملّت خواهد شد- در این صورت واقعاً همهی این چیزهایی که گفته شد، این ابزارها، این اسباب، انشاءالله اثر خواهد گذاشت و [نتیجه] تحقّق پیدا خواهد کرد. هم دعا کنیم، هم تضرّع کنیم، هم استغفار کنیم؛ اللَهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَم؛ بعضی از گناهان هست که نقمت الهی را بر انسانها، بر اجتماعات، بر افراد نازل میکند. اللَهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاءَ اللَهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ البَلاء.(2) استغفار لازم است؛ استغفار کنیم تا خدای متعال انشاءالله تفضّل کند و از این گردنه عبور کنیم. 1 ) دعای هفتم صحیفه سجادیه ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاء / دعای هفتم صحیفه سجادیه ترجمه : كارهاى دشوار بقدرت و توانائى تو آسان شده، و بلطف و توفيق (از جانب) تو اسباب (هر كارى) سبب گرديده، و مقدّر شده بر اثر قدرت تو جارى و بر قرار گشته، و اشياء بر وفق اراده و خواست تو بكار رفتهاند 2 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 844 مفاتیح الجنان؛ شیخ عباس قمی، دعای کمیل َ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاء ترجمه : مربوط به :سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیویکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1399/03/14 عنوان فیش :ایجاد حوادث مثبت و منفی برای ملتها با توجه به رفتار آنها کلیدواژه(ها) : آفت ارتجاع برای انقلاب اسلامی, تغییر نعمت, نعمت الهی, حفظ نعمت نوع(ها) : حدیث متن فیش : نقطهی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بیاهتمامیهایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقبگرد؛ این ارتجاع، نقطهی مقابل انقلاب است. و هر دو -یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به ارادهی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پسرفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سورهی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۱) که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبهی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود میآورد. دوّمی در سورهی انفال است: ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(2) این جنبهی منفی است، جنبهی عقبگرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. شما در دعای کمیل هم میخوانید: اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم؛(3) این تغییر نعمت، یعنی سلب نعمت، چیزی است که ناشی از اراده است. ما بایستی بشدّت مراقبت میکردیم و مراقبت بکنیم که به این حالت دچار نشویم. 1 ) سوره مبارکه الرعد آیه 11 لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَمِن خَلفِهِ يَحفَظونَهُ مِن أَمرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ ترجمه : برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی] حفظ میکنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت! 2 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 53 ذٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم يَكُ مُغَيِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ ترجمه : این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست! 3 ) مصباحالمتهجّد، ج۲، ص ۸۴۴ َ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاء ترجمه : مربوط به :بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی - 1399/02/28 عنوان فیش :علم اقتدار است کلیدواژه(ها) : پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران, اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسئلهی پیشرفت علمی را که بنده سالها است روی آن تکیه میکنم، همچنان مورد تکیه است. باز هم عرض میکنم: العِلمُ سُلطان،(1) علم اقتدار است، علم قدرت است و باید دنبال علم بود. محیطهای دانشگاهی، محیطهای تحقیقاتی و پژوهشی حتماً بایستی به مسئلهی علم توجّه کنند. ضمناً توجّه بکنید، اینکه من تأکید میکنم روی مسئلهِی علم، [برای این است که] علم برای پیشرفت کشور است، علم برای گشایش افق آینده است، علم برای همان چیزی است که من سالها پیش گفتم که پنجاه سال بعد باید ما به جایی برسیم که هر کسی خواست از تازههای علمی دنیا بهره ببرد، مجبور باشد زبان فارسی یاد بگیرد؛ علم با این نیّت، با این هدف. آن کسانی هم که در دنیا علم را پیش بردند، کسانی هستند که با این جور هدفها وارد شدند، وَالّا [اینکه] دنبال کار علمی باشیم برای سود شخصیِ نقد کوتاهمدّت خودمان، نه، این ارزش زیادی ندارد؛ عمده نگاه کردن به علم با آن نگاه افقگشای این جوری است. 1 ) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۱۹. العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيه. ترجمه : امام علی(علیهالسلام): دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و پیروز شود، و هر كه آن را نیابد بر او يورش برند و مغلوب گردد. مربوط به :سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج) - 1399/01/21 عنوان فیش :اسلام از ما خواسته انتظار داشته باشیم کلیدواژه(ها) : حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف, انتظار فرج, امید بشریت, مسئله انتظار نوع(ها) : حدیث متن فیش : در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفتهاند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم. در توقیع شریف حضرت ولیّعصر (ارواحنا فداه) به ابنبابویه -علیّبنبابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛(1) یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید. در یک روایتی از موسیبنجعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج.(2) معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است. از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛(3) انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید. پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّعصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همهی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش میآید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش میآید، انسان در مواجههی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسیبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛(4) خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد. خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثهای از حوادث زندگی دچار یأس و ناامیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند. 1 ) كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 644؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 426؛ بحار الأنوار ، ج50، ص: 318؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ترجمه : 2 ) تحف العقول، ص: 403 ؛ بحار الأنوار ، ج75، ص: 326؛ رُوِيَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ صَلَاةُ النَّوَافِلِ قُرْبَانٌ إِلَى اللَّهِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْجَسَدِ صِيَامُ النَّوَافِلِ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ ترجمه : 3 ) تحف العقول، ص: 106؛ الخصال، ج2، ص: 616؛ بحار الأنوار ، ج10، ص: 94؛ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَى اللَّهِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ وَ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْمُؤْمِن ترجمه : 4 ) الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، ص: 459؛ بحار الأنوار ، ج52، ص: 131؛ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ شَيْءٍ مِنَ الْفَرَجِ فَقَالَ أَ وَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ انْتِظَارَ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ قُلْتُ لَا أَدْرِي إِلَّا أَنْ تُعَلِّمَنِي فَقَالَ نَعَمْ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج ترجمه : مربوط به :سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران - 1399/01/03 عنوان فیش :تعالیم اسلام انسانها را هشیار و بیدار میکند کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام, عقاید اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه(1) به اینها خواهد رسید. حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی زندگی شیرین و پُرفایده و مطلوب، حیات پاکیزه؛ پاکیزه بودنش به این است که مطلوب باشد، شیرین باشد، انسان را در صراط کمال کمک کند به حرکت و برخوردار از همهی زیباییها و نیکوییها باشد، هم در دنیا و هم در آخرت. این حیات طیّبه است. اگر دلها به این معارف، به این حقایق آشنا بشوند، به آن بگروند و بر لوازم آن پایبند باشند، حیات طیّبه قطعاً در انتظار آنها است. خب یک بخش این حقایق عبارتند از منظومهی معرفتیِ اسلام، که منظومهی معرفتی اسلام یعنی نظر اسلام درباره هستی، دربارهی انسان، دربارهی نقش انسان در عالَم، دربارهی ذات اقدس پروردگار، دربارهی صفات و اسمای الهی که در دعای کمیل میخوانیم: مَلَأَت اَرکانَ کُلِّ شَیء(2)، یا در دعای ماه رجب میخوانیم: بِهِم مَلَأتَ سَمائَکَ وَ اَرضَک(3)، که دربارهی مسیر انسان در دنیا و پس از مرگ و امثال اینها حقایق بسیار مهمّی هست و اینها سلسلهی معرفتی اسلام، منظومهی معرفتی اسلام هستند؛ اینها را به بشریّت تعلیم میدهد و انسانها را هشیار میکند و بیدار میکند. 1 ) سوره مبارکه النحل آیه 97 مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا يَعمَلونَ ترجمه : هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد. 2 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 706؛ جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص: 542؛ دعای کمیل: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْءٍ وَ ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ بِهَا كُلَّ شَيْءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْءٍ وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عَلَا كُلَّ شَيْء ترجمه : 3 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 804؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 646؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج95، ص: 393؛ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لَا تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْكَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَبِذَلِكَ أَسْأَلُكَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بِمَقَامَاتِكَ وَ عَلَامَاتِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ... ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1397/12/23 عنوان فیش :امیرالمؤمنین تقوا را بر زرنگبازی ترجیح میداد کلیدواژه(ها) : تقوا, اخلاق سیاسی نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک دوگانه [در مواجهه با حوادث]، رعایت ضوابط و حدود شرعی و عدم رعایت اینها است. گاهی ما در دورهی مبارزات هم، قبل از انقلاب میدیدیم، بعضیها که در کار مبارزه خیلی فعّال بودند، خیلی از مسائل شرعی و مانند اینها را اهمّیّت نمیدادند. میگفتند آقا داریم کار میکنیم برای مبارزه، برای هدف؛ حالا مثلاً فرض کنید نماز اوّل وقت هم نشد، نشد؛ یا فلان مسئله هم نشد؛ تهمت و غیبت و از این چیزها هم اگر چنانچه پیش میآمد، برایشان خیلی اهمّیّت نداشت. خب، این یک جور برخورد است، یک جور برخورد هم این است که انسان تقوا را ملاحظه کند. امیرالمؤمنین آن طور که نقل شده فرمود: لَو لَا التُّقیٰ لَکُنتُ اَدهَی العَرَب؛(1) چه کسی از امیرالمؤمنین داهیتر و آگاهتر و زرنگتر و باهوشتر؟ امّا خب تقوا گاهی جلوی بعضی از کارها را میگیرد. 1 ) الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج ۸، ص ۲۴. هَيْهَاتَ لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب. ترجمه : امام علی (علیهالسلام) فرمودند: هيهات! اگر پرهيزگارى نبود، من زيركترينِ عربها بودم. مربوط به :گزیدهای از بیانات در دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم - 1397/12/22 عنوان فیش :مجاهدت در راه خدا دری است از درهای بهشت کلیدواژه(ها) : شهید, شهادت, جهاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : این شهدای ما، همین جوانهای شما، همین عزیزان و امثال اینها اگر نمیرفتند و دفاع نمیکردند، امروز دشمنان اهلبیت، حرم حضرت زینب را با خاک یکسان کرده بودند، سامرا را با خاک یکسان کرده بودند، اگر دستشان میرسید کاظمین و نجف و کربلا را هم با خاک یکسان کرده بودند؛ این کارها را آنها در تاریخ کردند، ما خبر داریم. بزرگان آنها و گذشتگان آنها، همان کسانی هستند که تقریباً دویست سال قبل، کربلا را غارت کردند؛ مردم را قتلعام کردند؛ رفتند حرم امام حسین، داخل حرم مطهّر حسینبنعلی (علیهالسّلام) -که آن قبّه، خانهی عرش الهی است، مهبِط ملائکهی الهی است- ضریح حضرت را شکستند، صندوق چوبی را شکستند، آتش زدند، رویش قهوه درست کردند و نشستند قهوه خوردند؛ اینها همانهایند. اگر این جوانهای شما نبودند، اگر نمیرفتند و دفاع نمیکردند، قضیّه همان قضیّه بود، مسئله همان مسئله بود. اینها رفتند از مرز ولایت دفاع کردند، از مرز دین و حریم اهلبیت دفاع کردند و به شهادت رسیدند.* خبیثها هدفشان همهی مقدّسات است، هدفشان جمهوری اسلامی است، هدفشان مردمان مؤمن است. هر کسی در مقابل آنها میایستد درواقع از همهی این مقدّسات دفاع میکند؛ این شهیدان، شهیدان خیلی باارزشی هستند. شهدای امروز ما دارند کارهایی میکنند که کارهای بزرگی است و در تاریخ ماندگار است؛ اینهایی که در این آزمایش و آزمونهای مهم شرکت میکنند افراد برجسته و خاصّی هستند.* این را شماها میدانید، فرزندان شما هم که رفتند و شهید شدند چون عملاً وارد میدان شدند بهتر از ما میدانستند و ما هم میدانیم که این مجاهدتها در راه خدا است، برای خدا است، برای حفظ حریم اهلبیت است، برای حفظ ناموس کشور اسلامی است. ... درواقع اینها رفتند دشمن را زمینگیر کردند و الحمدلله موفّق هم شدند. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در خطبهی نهجالبلاغه میفرماید: إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة؛(1) مجاهدت در راه خدا دری است از درهای بهشت. چه کسی است که دلش نخواهد برود به بهشت؟ چه کسی است که آرزو نداشته باشد به رضوان الهی و نعمت الهی دست پیدا کند؟ امیرالمؤمنین میفرماید: یکی از درهای بهشت، جهاد در راه خدا است؛ بهشت هشت در دارد: لَها ثَمانِیَةُ اَبواب؛(2) درِ معمولی هم نیست. خصوصیّت این «در» این است که میفرماید: فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِه: خدای متعال این در، درِ جهاد در راه خدا را برای اولیای ویژهی خود باز کرده. فرزندان شما، همسران شما، پدران شما که رفتند و شهید شدند، مشمول این عبارت امیرالمؤمنین هستند: خَاصَّةِ أَوْلِیَائِه. آیا حدس میزدید که پسر شما یا شوهر شما یا فرزند شما یا پدر شما وقتی زنده بود از اولیای خدا باشد؟ این را هیچ احتمال میدادید؟ آنهم از خواصّ اولیای خدا، «خَاصَّةِ أَوْلِیَائِه»؟ امّا از خاصّهی اولیای خدا بود که رفت و در این راه به شهادت رسید. البتّه مصیبتها سنگین است و دلهای شما غمگین است و شکّی در این نیست. ما دعا میکنیم خدای متعال بر شماها صبر و سکینه و اطمینان قلب خودش را نازل کند و باید انشاءالله صبر کنید؛ لکن بدانید که این مصیبت سنگین پیش خدای متعال یک چنین اجری دارد، یک چنین جایگاهی دارد؛ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِه.* جهاد مایهی عزّت است؛ نهفقط عزّت کشور و ملّت و آن جمعیّتی که مجاهدان از میان آنها برخاستهاند -آنکه به جای خود محفوظ؛ هر ملّتی که سربلند میشود، عزّت پیدا میکند، قدرت پیدا میکند به برکت مجاهدت فرزندان خودش. این عزّت به جای خود محفوظ است و هست و تاریخ این را نشان داده- علاوهی بر این، در نفوسِ خودِ آن خانوادهها هم عزّت به وجود میآورد، یعنی خود پدرها و مادرها و همسرها از عزّت آن فرزندانشان، در خود، احساس عزّت میکنند، احساس عظمت میکنند و خدای متعال به آنها این عظمت را میدهد.* 1 ) الخصال، ج2، ص: 407؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج8، ص: 39؛ َ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ الرِّزْقِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهَا شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّي وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ وَ شُفِّعْتَ فِي شِيعَتِكَ وَ يُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي وَ نَصَرَنِي وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِي بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مِنْ جِيرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. ترجمه : على(عليه السّلام) فرمود:بهشت هشت در دارد:درى است كه پيامبران و صديقان از آن داخل مىشوند، و درى است كه شهدا و صالحان از آن وارد مىشوند،و پنج در ديگر هستند كه شيعيان و دوستان ما از آنها وارد مىشوند و من همواره در كنار پل صراط مىايستم و دعا مىكنم و مىگويم:پروردگارا،شيعيان و دوستداران و ياران من و هر كسى را كه در دنيا مرا دوست مىداشت،سلامت بدار و از داخل عرش ندا مىرسد كه دعاى تو را اجابت كردم و شفاعت شيعيان تو را پذيرفتم،و هر مردى از شيعيان من و كسانى كه مرا دوست داشتهاند و يارى نمودهاند و با دشمنان من با عمل يا زبان مبارزه كردهاند،به هفتاد هزار نفر از همسايگان و خويشان خود شفاعت مىكند،و درى است كه ساير مسلمانان از آن وارد مىشود و آنان كسانى هستند كه به يگانگى خدا گواهى داده و در قلبشان به مقدار يك ذرّه دشمنى ما اهل بيت نباشد. 1 ) خطبه 27 : از خطبههاى آن حضرت است در نكوهش اصحاب از نرفتن به جهاد أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ . أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ . يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ . ترجمه : پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. هر كس آن را از باب بىاعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پردههاى بىعقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد. بدانيد كه من شب و روز و نهان و آشكار، شما را به جنگ اين قوم دعوت كردم، به شما گفتم كه با اينان بجنگيد پيش از اينكه با شما بجنگند، به خدا قسم هيچ ملّتى در خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اينكه ذليل شد. اما شما مسئوليت جهاد را به يكديگر حواله كرديد و به يارى يكديگر بر نخاستيد تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. اين مرد غامدى است كه لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرز بانان شما را از جاى خود راند. به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران با غنيمت بسيار باز گشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده. اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر من شايسته است. عجبا عجبا به خدا سوگند كه اجتماع اينان بر باطلشان، و پراكندگى شما از حقّتان دل را مىميراند، و باعث جلب غم و غصه است. رويتان زشت و قلبتان غرق غم باد كه خود را هدف تير دشمن قرار داديد، آنان شما را غارت كردند و شما چيزى به دست نياورديد، جنگيدند ولى شما نجنگيديد، خدا را معصيت مىكنند و شما خشنوديد. در تابستان شما را دعوت به جهاد آنان مىكنم گوييد: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما برود. و در زمستان شما را مىخوانم گوييد: هوا سرد است، مهلت ده تا سرما بنشيند. همه اين بهانهها براى فرار از گرما و سرماست. شما كه از گرما و سرما مىگريزيد پس به خدا سوگند از شمشير گريزانتر خواهيد بود. اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤياهاى كودكانه، و عقلهايى به اندازه عقل زنان حجله نشين، اى كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشيمانى و غم و غصه است. خدا شما را بكشد، كه دلم را پر از خون كرديد، و سينهام را مالامال خشم نموديد، و پى در پى جرعه اندوه به كامم ريختيد، و تدبيرم را به نافرمانى و ترك يارى تباه كرديد، تا جايى كه قريش گفت: پسر ابو طالب شجاع است ولى دانش جنگيدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، آيا هيچ كدام آنان كوشش و تجربه مرا در جنگ داشته و پيشقدميش از من بيشتر بوده هنوز به سن بيست سالگى نرسيده بودم كه آماده جنگ شدم، اكنون عمرم از شصت گذشته، ولى براى كسى كه اطاعت نشود تدبيرى نيست مربوط به :سخنان رهبر انقلاب درباره شفافیت مسئولین با مردم و عدم پنهانکاری - 1397/07/30 عنوان فیش :شفافیت در همه مسایل غیر از امور جنگی باید باشد کلیدواژه(ها) : شفافیت مسئولان, رفتار علوی نوع(ها) : حدیث متن فیش : در منطق حکومت علوی اگر کسی به خاطر مسئولیتش دارای امتیاز و احترامی شد، این موضوع نباید اخلاق و رفتار او را با مردم تغییر بدهد و او را از مردم دور کند. مسئولان نظام اسلامی بدانند شکر نعمت مسئولیتشان در این است که به بندگان خدا نزدیکی بیشتری پیدا کنند، با آنان نشست و برخاست کنند و نسبت به آنها مهربانی و توجه بیشتری به خرج دهند. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «اَلا وَ اِنَّ لَکُم عِندِی اَن لَا اَحتَجِبَنَّ دُونَکُم سِرّاً اِلّا فی حَرب»(1). این نکتهی بسیار مهمّی است؛ این شفّافیّتی که حالا سر زبانها است که «آقا شفّاف، شفّاف»، در کلام امیرالمؤمنین است. بعضیها عادت کردهاند هر چیز خوبی که در جامعهی اسلامی است را نسبت بدهند به غربیها. واقعاً انسان تعجّب میکند از کوتهفکری بعضیها! توجّه به مردم، آراء مردم، اهتمام به مردم، میگوید «ما از غربیها یاد گرفتیم اینها را»؛... وقتی مراجعه به منابع اسلامی نمیکنید، وقتی کلمات امیرالمؤمنین و رسول مکرّم اسلام را نمیخوانید، بلد نیستید، خب بله، از غربیها باید یاد بگیرید. میگویند بعضیها، میشنوید که «بله، این شفّافیّت را هم آنها به ما یاد دادند»؛ نخیر، شفّافیّت را امیرالمؤمنین یاد داده؛ میگوید حقّ شما بر من -یعنی حقّی که شما پیش من دارید- [این است که] هیچ رازی را از شما پنهان ندارم، هیچ حرفی را از شما پنهان نکنم، مگر در جنگ و مسائل جنگ و مسائلی که با دشمن طرف هستیم، اینجا نمیشود حرفها را زد؛ چون حرف را وقتی که گفتیم، شما شنفتی، دشمن هم میشنود. بله در این مسائل حرب -حرب، اعمّ از همین حرب بهاصطلاح نظامی و مانند اینها است- در مسائل امنیّتی، در مسائل نظامی، در مسائل گوناگونی که جنگ داریم با دشمن، مقابلهی با دشمن داریم، بله اینجا جای افشاگری نیست، جای شفّافیّت نیست، امّا در غیر اینها، در مسائل عمومیِ مردم، اَن لَا اَحتَجِبَنَّ دُونَکُم سِرّاً. مسئولان جز در موارد نظامی، امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم، باید شفاف باشند و هیچ رازی را از مردم پنهان نکنند. 1 ) الأمالي، شیخ طوسي، ص217. مِنْ عَبْدِ اللَّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ. أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْمَوْلَى أَلَّا يُغَيِّرَهُ عَنْ رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَ لَا مَرْتَبَةٌ اخْتَصَّ بِهَا، وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَيْهِمْ، أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَنْ لَا أَحْتَجِبَنَّ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ، وَ لَا أَطْوِيَ دُونَكُمْ أَمْراً إِلَّا فِي حُكْمٍ... . ترجمه : از بنده خدا امير مؤمنان، به مرزداران: اما بعد، شايسته حاكم است كه برترى رسيده به او، و مقامی كه به آن اختصاص يافته، او را نسبت به رعيّت دگرگون نكند، و سهمى كه خداوند از نعمت نصيبش نموده سزاوار است بر نزديك شدنش به بندگان حق، و مهربانيش به آنها بيفزايد. بدانيد حقّ شما بر من است كه چيزى را از شما جز اسرار جنگ پنهان ندارم، و كارى بىمشورت شما مگر در احكام الهى انجام ندهم. مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی - 1397/07/25 عنوان فیش :اقتدار علمی باعث کاهش آسیبپذیریهای کشور میشود کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی, پیشرفت علمی و فناوری نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما احتیاج داریم به اینکه از لحاظ علمی پیشرفت کنیم؛ این نیاز قطعی ما است. اگر از لحاظ علمی پیشرفت نکنیم، تهدید دشمنانِ تمدّنی ما و دشمنان فرهنگی و سیاسی ما، تهدید دائمی خواهد بود؛ آن وقتی این تهدید متوقّف میشود یا خطرش کم میشود که ما از لحاظ علمی پیشرفت کنیم. بنده بارها روی این مسئله تکیه کردهام. الان قریب بیست سال است روی این تکیه میکنم و بارها هم این حدیث شریف را خواندهام که «اَلعِلمُ سُلطان»؛(1) علم، قدرت است. از این نظر هم نگاه به نخبگان اهمّیّت پیدا میکند. نخبگان میتوانند علم کشور را پیشرفت بدهند و کشور را به موضع اقتدار و عزّتی برسانند که آسیبپذیریهایش کاهش پیدا کند. 1 ) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۱۹. العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيه. ترجمه : امام علی(علیهالسلام): دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و پیروز شود، و هر كه آن را نیابد بر او يورش برند و مغلوب گردد. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1397/07/17 عنوان فیش :سعی کنیم عمل خیرمان بیشتر از عمل شر باشد کلیدواژه(ها) : عمل صالح, سزای عمل نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَمیرِالمُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: یوقَفُ العَبدُ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِهِ فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنهُ فَاِنِ استَوَی العَمَلانِ اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّةَ فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِهِ وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه.(۱) یوقَفُ العَبدُ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّ وَ جَل امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند: در روز قیامت، بندهی خدا را در مقابل خدای متعال نگاه میدارند برای محاسبه فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِه خداوند متعال به ملائکهای که موکَّل بر این کار هستند میفرماید که مقایسه کنید، بسنجید، میان نعمتهایی که من به او دادم و کاری که او در دنیا انجام داده است؛ اینها را با هم مقایسه کنید، ببینید کدام بیشتر است. فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَ خب معلوم است؛ مقایسه میکنند، میگویند پروردگارا! این نعمتهایی که تو به او دادی فرا گرفت همهی عملِ او را. «فَسَتَغرِقُ» یعنی فرا گرفت؛ امّا ما اگر بخواهیم درست معنا را بگوییم، باید بگوییم غرق کرد در خودش. اصلاً نعمتهای خدا کجا، عملِ بنده کجا! فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنه بعد که ملائکه این گزارش را عرض میکنند خدمت ذات اقدس پروردگار، خطاب میرسد نعمتها را حساب نکنید؛ همهی نعمتها مالِ او، بخشیدیم؛ نگاه کنید در عمل خودِ او ببینید کار خیری که انجام داده بیشتر است، یا کار شرّی که انجام داده بیشتر است. فَاِنِ استَوَی العَمَلان اینها مقایسه میکنند. کارهای خیرِ او و کارهای شرّ او آنجا حاضر است دیگر؛ همه چیز حاضر است؛ کارهای خیر او هم آنجا واضح است، حاضر است، بلکه مجسّم است، کارهای شرّ او هم مجسّم است، ملائکه بلافاصله اینها را با هم مقایسه میکنند. اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّة این روایت جزوِ روایاتِ مبشّرات است. اگر کار خیر او و کار شرّ او با هم برابر بود، خدای متعال میفرماید به برکت و به صدقهی سرِ کارهای خیری که این کرد، کارهای شرّش را بخشیدیم، میبرندش بهشت. خب ما چه نتیجهای بگیریم؟ اینکه هر چه میتوانیم، کار خیر را زیاد کنیم که با شروری که از ما سرمیزند، قابل مقایسه باشد؛ یعنی جوری باشد که اگر بیشتر نیست، اقلّاً برابر باشد که خدای متعال این جوری خطاب کند، بگوید خیلی خب، بخشیدیم کارهای شرّش را به خاطر کارهای خیرش. فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِه اگر چنانچه زیادیای به نفع او وجود داشت، یعنی کار خیرش بیشتر بود، اینجا به خاطر آن زیادیای که در کار او هست، خدای متعال هم تفضّل میکند و به او اعطا میکند؛ عطای الهی، به خاطرِ زیادتیِ خیر بر شر. وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه اگر زیادتی به ضرر او بود، یعنی کار شرّ او بیشتر بود از کار خیرش، اگر این جور شد، آن وقت نگاه میکنند؛ اگر چنانچه کار خیرش کمتر از کار شر است امّا خودِ این از اهل تقوا است، شرک نورزیده، تقوای الهی را پیشه کرده، خلاصه خداترس بوده است، از خدا میترسیده، ملاحظهی خدای متعال را میکرده، از شرک به ذات اقدس الهی پرهیز کرده، ولو حالا کارهای شرّ بیشتری هم از او سر زده است، اینجا جای مغفرت است، خدای متعال او را میآمرزد. آن صورتِ دیگر را که در این روایت بیان نمیفرماید که اگر شرکِ بالله کرده بود و تقوای از شرک نبود، چه مصیبتهایی در انتظار او است؛ این دیگر اینجا نیامده، در آیات قرآن هست. در دعاهای حضرت باقر (علیه الصّلاة و السّلام) این عبارات هست: و عَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوت.(۲) پس بنابراین، این روایت مبشّر است. ما اوّلاً سعی کنیم عمل خیر را بیشتر کنیم، ثانیاً سعی کنیم هر چه میتوانیم از شرورِ خودمان کم کنیم، ثالثاً تقوای از شرک را و پایبندی به توحید را توجّه داشته باشیم. 1 ) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 212؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج5، ص: 334؛ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: يُوقَفُ الْعَبْدُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَيَقُولُ: قِيسُوا بَيْنَ نِعَمِي عَلَيْهِ وَ بَيْنَ عَمَلِهِ، فَسَتُغْرِقُ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُونَ: قَدِ اسْتَغْرَقَتِ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُ: هَبُوا لَهُ نِعَمِي، وَ قِيسُوا بَيْنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ مِنْهُ، فَإِنِ اسْتَوَى الْعَمَلَانِ أَذْهَبَ اللَّهُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ، فَإِنْ كَانَ لَهُ فَضْلٌ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِفَضْلِهِ، وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ فَضْلٌ، وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ التَّقْوَى، لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ (تَعَالَى)، وَ اتَّقَى الشِّرْكَ بِهِ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْمَغْفِرَةِ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَهُ بِرَحْمَتِهِ إِنْ شَاءَ، وَ يَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ بِعَفْوِهِ. ترجمه : امیر مؤمنان (علیه السّلام) فرمود: بنده را در مقابل خداوند ایستانده، پس خداوند میفرماید میان نعمتبخشیِ من به او و کردارش مقایسه کنید. پس میگویند نعمتها کردار او را در بر میگیرند. خداوند میفرماید نعمتهایم را بر او ببخشایید و میان نیکی و بدیِ او مقایسه کنید. پس اگر نیکی و بدیِ او یکسان باشد، خدا بدیِ او را با نیکی از میان میبرد و او را در بهشت داخل میسازد. پس اگر [نیکی بر بدی] برتری داشت، خداوند به [مقدار] برتریاش به او عطا میکند و اگر [بدی بر نیکی] به ضرر او برتری داشت ولی از تقواپیشگانی بود که به خدا شرک نورزیده و از شرک به او دوری نموده بود، پس او از آمرزیدهشدگان است که خداوند اگر بخواهد، با رحمت خود بر او میبخشاید و با بخشش خود به او برتری میبخشد 2 ) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 390؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص: 366؛ َ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع الْقُنُوتُ فِي الْوَتْرِ كَقُنُوتِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ تَقُولُ فِي دُعَاءِ الْقُنُوتِ اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُكَ فَهَدَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ بَسَطْتَ يَدَكَ فَأَعْطَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ عَظُمَ حِلْمُكَ فَعَفَوْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا ترجمه : مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1397/07/15 عنوان فیش :توصیه امام کاظم علیهالسلام به تلاش تام و تمام کلیدواژه(ها) : تلاشگری, جهاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبِی الحَسَن (عَلَیهِ السَّلام) اَنَّهُ قالَ: عَلَیکَ بِالجِدِّ وَ لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللهِ وَ طاعَتِهِ فَاِنَّ اللهَ تَعالىٰ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِه.(۱) عَلَیکَ بِالجِد این روایت از حضرت موسیبنجعفر است و سندش، سند بسیار معتبری است و صحیح است که توصیه میفرمایند به «جدّیّت»؛ جدّیّت یعنی تلاشِ تام و تمام؛ [یعنی] هر چه میتوانید تلاش کنید. جِدّ در مقابل هزل نیست، در مقابل وهن است، [به معنی] سستیکردن، عدم مبالات؛ قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحی وَ هَب لِیَ الجِدَّ فی خَشیَتِکَ وَ الدَّوامَ فِی الِاتِّصالِ بِخِدمَتِک.(2) میفرمایند در رفتارِ دوران حیات خود، در مقابل وظیفه، در مقابل پروردگار دارای جِدّ باش! وَ لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللهِ وَ طاعَتِه این هم مکمّل و دنبالهی همان جِدّ است؛ میفرماید که خودت را از اندازهی یک آدمِ مقصّر خارج نکن، خودت را از حدّ تقصیر در عبادتِ خدا بیرون نیاور؛ یعنی هیچ وقت گمان نکن که خب، ما دیگر آن کاری که باید بکنیم، انجام دادهایم؛ ما دیگر آن وظیفهی لازم را در قِبال پروردگار انجام دادهایم؛ نه، هیچ وقت چنین چیزی برای من و شما پیش نمیآید؛ ما همیشه در مقابل خدای متعال، دچار تقصیر و کوتاهی هستیم. مغفرت الهی و گذشت الهی، مورد نیاز صدّیقین و اولیای معصومین است؛ یعنی آنها هم «ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک»،(3) حقّ عبادت الهی را، حقّ اطاعت الهی را بهجا نیاوردند؛ با اینکه همهی وجودشان غرق در عبادت و محبّت و معرفت الهی است، در عین حال «ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ وَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک»؛(4) بنابراین میفرماید که «وَ لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللهِ وَ طاعَتِه». فَاِنَّ اللهَ تَعالىٰ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِه بعد برای همین مطلب که شما همیشه در محدودهی مقصّرین -[یعنی] تقصیرکنندگان- قرار دارید، استدلال ذکر میفرمایند: خدای متعال آن چنان که شایستهی عبادت او است، هرگز عبادت نمیشود! ما یک کاری میکنیم، [برای] یک وظیفهای، یک راهی که در مقابل ما گذاشتهاند، تلاشی میکنیم که باید این تلاش را بکنیم؛ هیچ وقت گمان نکنید که حالا آن کاری را که ما باید بکنیم، انجام دادهایم، ما حقّ بندگی را انجام دادهایم؛ نه، هیچ وقت چنین چیزی را تصوّر نکنید. خیلی جهالت میخواهد که انسان به صِرف چند حسنهای که انجام میدهد، کار خوبی که انجام میدهد، خودش را قانع کند بگوید: خب، دیگر الحمدﷲ ما فلان قدر صدقه که در روز میدهیم، نماز شب هم که میخوانیم، در فلان اداره هم که مشغول کار و تلاش هستیم، دیگر کارمان را انجام دادهایم؛ نخیر، ما مقصّریم، تقصیر داریم در قبال آنچه تکلیف و وظیفهی ما است. عرض کردم که سند این روایت، یک سند بسیار معتبری است و انسان در بین این روایات اخلاقی و مانند اینها کمتر سند به این محکمی مشاهده میکند. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 72؛ الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 211؛ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ قَالَ: عَلَيْكَ بِالْجِدِّ، وَ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنْ حَدِّ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ. ترجمه : 2 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 844 إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 706 مفاتیح الجنان؛ دعای کمیل رُوِيَ أَنَّ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ النَّخَعِيَّ رَأَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَاجِداً يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَان... يَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِي وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوَانِحِي وَ هَبْ لِيَ الْجِدَّ فِي خَشْيَتِكَ وَ الدَّوَامَ فِي الِاتِّصَالِ بِخِدْمَتِكَ حَتَّى أَسْرَحَ إِلَيْكَ فِي مَيَادِينِ السَّابِقِينَ وَ أَسْرَعَ إِلَيْكَ فِي الْبَارِزِين... ترجمه : 3 ) صحیفه سجادیه دعای سوم صحیفه سجادیه دعای سوم: ... وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ إِذَا نَظَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ تَزْفِرُ عَلَى أَهْلِ مَعْصِيَتِكَ: سُبْحَانَكَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِك ... ترجمه : 4 ) مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج8، ص: 146 قال صلى الله عليه و آله و سلم: ما عبدناك حق عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك. ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1397/06/15 عنوان فیش :انتقاد یک عمل دوستانه است نه خصمانه کلیدواژه(ها) : انتقاد به مسئولین, نقد منصفانه, سیاهنمایی, نگاه بدبینانه نوع(ها) : حدیث متن فیش : این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به قوّهی قضائیّه، بدبینی به نهادهای انقلابی و بنیادهای انقلابی، بدبینی به اینها. بله، انتقاد اشکالی ندارد، بلکه لازم است؛ انتقاد برای اصلاح لازم است، انتقاد یک عمل دوستانه است، عمل خصمانه نیست؛ وقتی شما انتقاد میکنید یک عمل دوستانه است؛ همین«اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن»،(1) [یعنی] آنچه را در طرف مقابل وجود دارد که عیب در او است و مورد انتقاد شما است، شما آن را درمیآورید، به او میگویید، این بسیار کار خوبی است؛ انتقاد باید انجام بگیرد. گاهی اوقات انتقاد بایستی عمومی هم باشد؛ ما همیشه معتقد نیستیم که انتقاد بایستی درِگوشی باشد؛ نه، گاهی هم باید عمومی باشد، امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنوندهی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، اینجوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه میکنیم در کیفیّت انتقاد کردن و اینجوری کار میکنیم. 1 ) تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص173. يَا كُمَيْلُ الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّهُ يَتَأَمَّلُهُ فَيَسُدُّ فَاقَتَهُ وَ يُجْمِلُ حَالَتَه. ترجمه : امام علی(علیهالسلام): ای كميل! مؤمن آيينه مؤمن است، او را با دقت مىنگرد تا نيازش را برطرف سازد و حالش را بهبود بخشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها - 1397/03/20 عنوان فیش :عقل عامل رسیدن به قرب الهی و مقام توحید است کلیدواژه(ها) : دانشگاه, عقل, ادب, تربیت عقلانی, تربیت جوانان, اساتید دانشگاههای کشور نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از الزامات دانشگاه در ایفای نقش ایجاد و پرورش قوّهی عاقلهی کشور تربیت اخلاقی و فرهنگی و هویّتی است: تربیت قوّهی عاقله. قوّهی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمٰنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛(1) عقل این است. اَلعَقلُ یَهدی وَ یُنجی؛(2) عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛ در یک سطح پایینتر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همهی اینها کار عقل است. عقل و قوّهی عاقله آن قوّهای است که بتواند همهی اینها را دارا باشد؛ پس احتیاج به تربیت معنوی دارد. دانشجوها را تربیت معنوی کنید. اینها جوانند؛ جوان بهطورطبیعی لطیف است، بالنّسبه پاکیزه است، قابل حرکت در جهت معنوی است؛ و این باید در دانشگاه تأمین بشود. لا یُستَعانُ عَلَى الدَّهرِ اِلّا بِالعَقل؛(3) زندگی بدون عقل که ممکن نیست. بنابراین جنبهی تربیتیِ این قوّهی عاقله بایستی قوی باشد؛ دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که باایمان باشند، باشرف باشند، اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتمادبهنفس باشند، حقپذیر باشند، حقطلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛ اسلام اینجور انسانی را میخواهد؛ این انسان است که اگر چنانچه به مدیریّت جامعه رسید، جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند، وَالّا اینکه حالا فرض کنید الان در فضای مجازی معمول شده، کار عادی و رایجی است که به همدیگر بدگویی کنند، این به آن، آن به این تهمت بزنند، یک ضعف کوچک را بزرگ کنند، آبروی مؤمن را ببرند که معلوم هم نباشد چه کسی است؛ خب خیلی چیز بدی است. در بین جوانهای ما یکچنین چیزهایی وجود دارد که باید جلویش گرفته بشود؛ این با تربیت معنوی [ممکن است]. 1 ) الكافي، ثقة الإسلام كلينى، ج1، ص11. قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ. ترجمه : از حضرت صادق (علیهالسلام) سؤال شد: «عقل چيست؟» فرمود: عقل آن است كه به وسيله آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست آيد. راوى گويد: عرض كردم: «پس آنچه معاويه داشت چه بود؟» حضرت فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است! آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست. 2 ) غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، ص124. الْعَقْلُ يَهْدِي وَ يُنْجِي وَ الْجَهْلُ يُغْوِي وَ يُرْدِي. ترجمه : امام على عليهالسلام فرمودند: خرد ، هدايت میكند و نجات میبخشد ، و نادانی، گمراه میسازد و پَست میگرداند. 3 ) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج75، ص 7. وَ لَا يُسْتَعَانُ عَلَى الدَّهْرِ إِلَّا بِالْعَقْل. ترجمه : امام على عليهالسلام فرمودند: بر مشكلات روزگار، جز به يارى خرد، نمىتوان چيره گشت. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها - 1397/03/20 عنوان فیش :پاداش دفاع از آبروی مؤمن دوری از آتش جهنم است کلیدواژه(ها) : سبک زندگی, محبت, تربیت جوانان نوع(ها) : حدیث متن فیش : در مجلس پیغمبر یک نفری به عِرض یک مؤمنی تعرّض کرد، به آبروی یک مؤمنی یک تعرّضی کرد -حالا ندارد در روایت که چهجور تعرّضی- یک نفر دیگر در همان مجلس از آن مؤمنی که مورد تعرّض قرار گرفته بود دفاع کرد. پیغمبر فرمودند این کاری که تو کردی -که دفاع کردی از آبروی مؤمن- این حاجز در مقابل آتش جهنّم است،(1) این حجاب در مقابل آتش جهنّم است؛ سبک زندگی اسلامی یعنی این؛ یعنی «اِرحَم تُرحَم»؛(2) رحم کن تا مورد ترحّم قرار بگیری از طرف خدای متعال؛ اینها باید آموزش داده بشود به جوانهای ما. جوان ما باید «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(3) [باشد] -همین آیهای که اینجا تلاوت کردند- اینجوری تربیت بشود؛ در مقابل ظلم بِایستد، در مقابل متعرّض و متعدّی بِایستد امّا با برادر مؤمن، با مهربانی، با گذشت رفتار کند؛ باید به جوانمان گذشت را یاد بدهیم. اگر چنانچه امروز این جوان تهذیب نشد، فردا که مسئول یک بخشی شد، کار را یا ضعیف انجام میدهد یا نامطمئن انجام میدهد یا غلط انجام میدهد. این که امروز حاضر است برای شوخی، برای وقتگذرانی، برای اشباع آن حسّ درونی به کسی تعرّض بکند، فردا وقتیکه در رقابتهای انتخاباتی مثلاً قرار گرفت، حاضر است برای بُرد خودش آبروی یک انسان مؤمن را بکلّی زیر پا بگذارد؛ این، آنجوری میشود دیگر؛ آنجا هم همین تأثیر را میبخشد. 1 ) أمالي مفيد، ص337. نَالَ رَجُلٌ مِنْ عِرْضِ رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِيِّ ص فَرَدَّ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَيْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ كَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ. ترجمه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:- آنگاه كه مردى در حضورش از ديگرى بدگويى كرد و از ميان جمع حاضر مردى جواب او را داد- فرمود: هركه از آبروى برادر خود دفاع كند، اين كار مانع و حجابى ميان او و آتش باشد. 2 ) أمالي صدوق، ص209. أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ص وَ هُوَ فِي رَحْبَةِ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَقَالَ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا نَوْفُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِظْنِي فَقَالَ يَا نَوْفُ أَحْسِنْ يُحْسَنْ إِلَيْكَ فَقُلْتُ زِدْنِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ يَا نَوْفُ ارْحَمْ تُرْحَمْ فَقُلْتُ زِدْنِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ يَا نَوْفُ قُلْ خَيْراً تُذْكَرْ بِخَيْرٍ... . ترجمه : نوف بكالى گويد در آستان مسجد كوفه خدمت امير المؤمنين (ع) رسيدم و گفتم السلام عليك يا امير المؤمنين و رحمة اللَّه و بركاته فرمود و عليك السلام يا نوف و رحمة اللَّه و بركاته، گفتم يا امير المؤمنين پندم بده فرمود اى نوف خوبى كن تا با تو خوبى شود، گفتم يا امير المؤمنين بيفزا فرمود رحم كن تا رحمت كنند گفتم يا امير المؤمنين بيفزا فرمود خوب بگو تا بخوبى يادت كنند. 3 ) سوره مبارکه الفتح آیه 29 مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ تَراهُم رُكَّعًا سُجَّدًا يَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سيماهُم في وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ ذٰلِكَ مَثَلُهُم فِي التَّوراةِ ۚ وَمَثَلُهُم فِي الإِنجيلِ كَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ يُعجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الكُفّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا ترجمه : محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1397/03/14 عنوان فیش :لطافت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در برخورد با مستضعفان و مظلومان کلیدواژه(ها) : صفات امیرالمؤمنین(علیه السلام), سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام), حمایت از محرومان, دفاع از مظلوم نوع(ها) : حدیث متن فیش : در برابر خوارج که مدّعی اسلام بودند و در مقابل امیرالمؤمنین که میزان حقیقی اسلام بود، ایستاده بودند، در مقابل اینها و کجرویهای اینها و کجفهمیهای اینها، امیرالمؤمنین در نهایت استحکام و صلابت ایستاد. از یک طرف، یکچنین صلابتی را انسان از این انسان والا و ولیّ بزرگ خدا مشاهده میکند. امّا از طرفی هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آنچنان رقّتی، آنچنان لطافتی، آنچنان صفائی از امیرالمؤمنین دیده میشود که انسان متحیّر میماند. داستان رفتن به خانهی آن همسر شهیدی که یتیمانی دارد -بهصورت ناشناس- و رفتن کنار تنور و نان پختن برای آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفی است و شنیدهاید؛(1) انسان حیرت میکند از اینهمه لطافت! یا در ماجرای حملهی به استان انبار عراق که اشرارِ سپاهیان شام حمله کردند و استاندار امیرالمؤمنین را به قتل رساندند و به خانههای مردم حمله کردند، کودکان را کشتند، زنها را تهدید کردند، امیرالمؤمنین میفرماید که «فَلَو اَنَّ امرَأً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هٰذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛(2) انسان مسلمان از اینکه بشنود بیگانگان به خانهی مردمِ بیدفاع حمله کردهاند و زیورها و زینتهای زنان را از آنها گرفتهاند، اگر از غصّه و از تأسّف بمیرد، او را ملامت و سرزنش نباید کرد؛ یعنی شایسته است. ببینید؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا یکچنین احساس عجیب و شگفتآوری را انسان از امیرالمؤمنین مشاهده میکند! این دو خصوصیّت متضاد در امیرالمؤمنین. 1 ) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهرآشوب، ج2، ص115. نَظَرَ عَلِيٌّ إلَى امرَأَةٍ عَلى كَتِفِها قِربَةُ ماءٍ ، فَأَخَذَ مِنهَا القِربَةَ فَحَمَلَها إلى مَوضِعِها ، وسَأَلَها عَن حالِها فَقالَت : بَعَثَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صاحِبي إلى بَعضِ الثُّغورِ فَقُتِلَ ، وتَرَكَ عَلَيَّ صِبيانا يَتامى ولَيسَ عِندي شَيءٌ ، فَقَد ألجَأَتنِي الضَّرورَةُ إلى خِدمَةِ النّاسِ . فَانصَرَفَ وباتَ لَيلَتَهُ قَلِقا . فَلَمّا أصبَحَ حَمَلَ زِنبِيلاً فيهِ طَعامٌ ، فَقالَ بَعضُهُم : أعطِني أحمِلهُ عَنكَ . فَقالَ : مَن يَحمِلُ وِزري عَنّي يَومَ القِيامَةِ ! فَأَتى وقَرَعَ البابَ ، فَقالَت : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا ذلِكَ العَبدُ الَّذي حَمَلَ مَعَكِ القِربَةَ، فَافتَحي فَإِنَّ مَعي شَيئا لِلصِّبيانِ . فَقالَت : رَضِيَ اللّهُ عَنكَ وحَكَمَ بَيني وبَينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ! فَدَخَلَ وقالَ : إنّي أحبَبتُ اكتِسابَ الثَّوابِ فَاختاري بَينَ أن تَعجِنينَ وتَخبِزينَ ، وبَينَ أن تُعَلِّلينَ الصِّبيانَ لأَخبِزَ أنَا . فَقالَت : أنَا بِالخُبزِ أبصَرُ وعَلَيهِ أقدَرُ ، ولكِن شَأنَكَ وَالصِّبيانَ ؛ فَعَلِّلهُم حَتّى أفرُغَ مِنَ الخُبزِ . فَعَمَدَت إلَى الدَّقيقِ فَعَجَنَتهُ ، وعَمَدَ عَلِيٌّ عليه السلام إلَى اللَّحمِ فَطَبَخَهُ ، وجَعَلَ يُلقِمُ الصِّبيانَ مِنَ اللَّحمِ وَالتَّمرِ وغَيرِهِ ، فَكُلَّما ناوَلَ الصِّبيانَ مِن ذلِكَ شَيئا قالَ لَهُ : يا بُنَيَّ ، اجعَل عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ في حِلٍّ مِمّا مَرَّ في أمرِكَ . فَلَمَّا اختَمَرَ العَجينُ قالَت : يا عَبدَ اللّهِ ، سَجِّرِ التَّنّورَ . فَبادَرَ لِسَجرِهِ ، فَلَمّا أشعَلَهُ ولَفحَ في وَجهِهِ جَعَلَ يَقولُ : ذُق يا عَلِيُّ ! هذا جَزاءُ مَن ضَيَّعَ الأَرامِلَ وَاليَتامى . فَرَأَتهُ امرَأَةٌ تَعرِفهُ فَقالَت : وَيحَكِ ! هذا أميرُ المُؤمِنينَ . قالَ : فَبادَرَتِ المَرأَةُ وهِيَ تَقولُ : وا حَيايَ مِنكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ! فَقالَ : بَل وا حَيايَ مِنكِ يا أمَةَ اللّهِ فيما قَصَّرتُ في أمرِكِ ! ترجمه : على عليه السلام ، زنى را ديد كه مشك آبى بر دوش دارد . مشك را از او گرفت و تا خانه اش بُرد . آن گاه از احوالش پرسيد . زن گفت : على بن ابى طالب ، شوهرم را به يكى از مناطق مرزى فرستاد . او كشته شد و كودكانى يتيم برايم به جاى گذاشت . چيزى ندارم و نياز ، مرا به كلفتى مردم ، وا داشته است . على عليه السلام بازگشت و آن شب را تا صبح ، مضطرب بود . هنگامى كه صبح شد ، زنبيلى غذا به دوش گرفت . برخى گفتند : بگذار به جاى تو بر دوش كشيم . فرمود : «چه كسى روز قيامت ، گناه مرا بر دوش مى كشد؟» . سپس به درِ خانه آمد و در را كوبيد . زن گفت : كيستى؟ فرمود : «بنده اى كه ديروز ، مشك آبت را به دوش كشيد . در را باز كن . غذايى براى كودكان ، همراه من است» . زن گفت : خدا از تو خشنود باشد و ميان من و على بن ابى طالب ، داورى كند! سپس داخل خانه شد و فرمود : «دوست مى دارم ثوابى به دست آورم . تو خمير مى كنى و نان مى پزى يا كودكان را سرگرم مى كنى تا من نان بپزم؟» . زن گفت : من به پختن نان ، آگاه تر و بر آن ، توانمندترم . تو با كودكان باش و آنان را سرگرم كن ، تا از پختن نان ، فارغ شوم . زن به سوى آردها رفت و آنها را خمير كرد و على عليه السلام به سوى گوشت رفت و آن را پخت و از خرما و گوشت و ديگر خوراكى ها ، لقمه به دهان كودكان مى گذاشت ، و هرگاه كودكان ، لقمه اى مى خوردند ، به آنها مى گفت : «فرزندم! على بن ابى طالب را حلال كن به خاطر آنچه بر تو گذشته است» . وقتى زن ، آرد را خمير كرد ، گفت : اى بنده خدا! تنور را روشن كن . على عليه السلام ، شتابان ، براى روشن كردنش حركت كرد . وقتى شعله ورش ساخت و به صورتش برخورد كرد ، گفت : «اى على! بچش . اين است كيفر كسى كه بيوه زنان و يتيمان را رها سازد» . زنى [ ديگر] كه على عليه السلام را مى شناخت ، او را ديد و گفت : واى بر تو اى زن! اين ، امير مؤمنان است . راوى گويد : زن ، با شتاب مى گفت : شرمنده ات هستم ، اى امير مؤمنان! فرمود : «من شرمنده تو هستم ، اى بنده خدا! از آن رو كه درباره ات كوتاهى كرده ام» . 2 ) خطبه 27 : از خطبههاى آن حضرت است در نكوهش اصحاب از نرفتن به جهاد أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ . أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ . يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ . ترجمه : پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. هر كس آن را از باب بىاعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پردههاى بىعقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد. بدانيد كه من شب و روز و نهان و آشكار، شما را به جنگ اين قوم دعوت كردم، به شما گفتم كه با اينان بجنگيد پيش از اينكه با شما بجنگند، به خدا قسم هيچ ملّتى در خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اينكه ذليل شد. اما شما مسئوليت جهاد را به يكديگر حواله كرديد و به يارى يكديگر بر نخاستيد تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. اين مرد غامدى است كه لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرز بانان شما را از جاى خود راند. به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران با غنيمت بسيار باز گشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده. اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر من شايسته است. عجبا عجبا به خدا سوگند كه اجتماع اينان بر باطلشان، و پراكندگى شما از حقّتان دل را مىميراند، و باعث جلب غم و غصه است. رويتان زشت و قلبتان غرق غم باد كه خود را هدف تير دشمن قرار داديد، آنان شما را غارت كردند و شما چيزى به دست نياورديد، جنگيدند ولى شما نجنگيديد، خدا را معصيت مىكنند و شما خشنوديد. در تابستان شما را دعوت به جهاد آنان مىكنم گوييد: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما برود. و در زمستان شما را مىخوانم گوييد: هوا سرد است، مهلت ده تا سرما بنشيند. همه اين بهانهها براى فرار از گرما و سرماست. شما كه از گرما و سرما مىگريزيد پس به خدا سوگند از شمشير گريزانتر خواهيد بود. اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤياهاى كودكانه، و عقلهايى به اندازه عقل زنان حجله نشين، اى كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشيمانى و غم و غصه است. خدا شما را بكشد، كه دلم را پر از خون كرديد، و سينهام را مالامال خشم نموديد، و پى در پى جرعه اندوه به كامم ريختيد، و تدبيرم را به نافرمانى و ترك يارى تباه كرديد، تا جايى كه قريش گفت: پسر ابو طالب شجاع است ولى دانش جنگيدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، آيا هيچ كدام آنان كوشش و تجربه مرا در جنگ داشته و پيشقدميش از من بيشتر بوده هنوز به سن بيست سالگى نرسيده بودم كه آماده جنگ شدم، اكنون عمرم از شصت گذشته، ولى براى كسى كه اطاعت نشود تدبيرى نيست مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی - 1396/07/26 عنوان فیش :علم مایه اقتدار است کلیدواژه(ها) : جهاد علمی, جهش علمی, تحول علمی در اروپا, عقبماندگی علمی ایران, العلم سلطان, اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : پیشرفت علمی، کشور را قدرتمند میکند. مجری عزیزمان امروز حدیثی را خواندند: اَلعِلمُ سُلطان؛ «سلطان» یعنی اقتدار؛ علم، اقتدار است؛ هر کسی که آن را داشته باشد «صالَ»، یعنی دست قدرتمند را خواهد داشت؛ هرکس که آن را نداشته باشد «صیلَ عَلَیه»،[1] یعنی دست قدرتمندی بر سر او خواهد آمد یعنی زیر دست خواهد شد؛ این علم [است]. امروز شما این را مشاهده میکنید؛ آمریکاییها و اروپاییها بهخاطر علمی که تحصیل کردهاند، توانستهاند همهی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی ــ حتّی کشورهای کوچک ــ سالهای متمادی، بعضیشان قرنها، توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستیهای آنها را به باد بدهند و نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، بهخاطر علم؛ دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافلهی علم عقب ماندیم، با آن سابقهی تاریخی، با این استعداد درخشان! [امّا] دیگران جلو افتادند؛ ما باید این را جبران کنیم. 1 ) العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند. مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی - 1396/07/26 عنوان فیش :وابستگی سیاسی، توسریخوری میآورد کلیدواژه(ها) : وابستگی سیاسی نوع(ها) : حدیث متن فیش : وابستگی سیاسی، همینطور که عرض شد، چیز خطرناکی است. وابستگی سیاسی، توسریخوری میآورد. «صیلَ عَلَیه»(1) که در مورد علم گفته شده، در مورد وابستگی سیاسی سختتر از آن است؛ واقعاً «صیلَ عَلَیه» یعنی انسان، توسریخور میشود. یک ملّتی که از لحاظ سیاسی وابسته است، مجبور است توسریخوری را برای خودش بپذیرد؛ توسریخور خواهد شد. 1 ) العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1396/07/24 عنوان فیش :کم نبودن عملی که دارای تقواست کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبی عَبدِ اللهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ سَلامُ اللهِ عَلَیهِما قالَ: قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ: لا یَقِلُّ مَعَ التَّقوىٰ عَمَلٌ وَ کَیفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّل.(۱) لا یَقِلُّ مَعَ التَّقوىٰ عَمَل وقتی شما تقوا دارید و متّقی هستید، هیچ عمل خیری که از شما صادر شود کم نیست. ولو یک صلوات بفرستید، یک سبحانالله بگویید، یک صدقهای بدهید، یک صلهی رحمی بکنید، هر کاری که بکنید، وقتی دارای تقوا هستید، آن عمل، عمل کوچکی دیگر نیست. خاصیّت تقوا این است. تقوا مثل روحی است که در جسمِ اعمال نیک و خیرِ انسان وارد میشود و به آنها حیات میبخشد، ارزش میبخشد، عُلو میبخشد. وَ کَیفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّل جالب این است که این بزرگوار بعد از آنکه این حقیقت را بیان میکنند، یک استدلالی هم در ذیلش ذکر میکنند و آن این است که میفرمایند: وَ کَیفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّل؛ چطور کم حساب میشود آن عملی که مورد قبول پروردگار است. اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین؛(۲) وقتی شما تقوا دارید، هر عملی که انجام بدهید مورد قبول است و وقتی که عملی مورد قبول ذات مقدّس پروردگار قرار گرفت، دیگر این عمل کم نیست؛ هر چه باشد. همین قدر که مشرّف به قبول باری تعالی شد عمل انسان، ارزش پیدا میکند، عُلو پیدا میکند. لذا میفرماید که با تقوا هیچ عملی کم نیست. بله، اگر تقوا نباشد، آن وقت قبول و عدم قبول عمل یک مشکلهی بزرگی است برای انسان. گاهی انسان عملی را انجام میدهد، زحمتِ آن را هم متحمّل میشود، لکن مورد قبول قرار نمیگیرد. در روایت داریم که بعضی هستند که شب پا میشوند نماز هم میخوانند، امّا جز بیداری هیچ عایدیای برای آنها در این کار وجود ندارد؛ عایدیِ او فقط همین بیدار شدن و خوابِ انسان ناقص شدن و خراب شدن است؛ یعنی قبول نمیشود. حالا یا این است که قبول نشدن خدای نکرده به خاطر یک عمل حرامی است که آن عبارت است از ریا -چون ریا علاوه بر اینکه مُبطلِ عمل است، خودش هم حرام است؛ ریا نوعی شرک است- یا به خاطر این است که نه، ریا و عمل حرامی وجود ندارد، [فقط] توجّه ندارد؛ بیهوا همین طور پا میشود مثلاً یک نمازی میخواند، بدون توجّه، بدون خشوع، بدون ذکر؛ فایدهای ندارد. بنابراین، تقوا اگر بود، این تأمین شده است؛ اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین. 1 ) الأمالي (للمفيد)، ص: 29؛ الأمالي (للطوسي)، ص: 61؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج67، ص: 292 عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا يَقِلُّ مَعَ التَّقْوَى عَمَلٌ وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّل ترجمه : هیچ عملی که همراه تقوا باشد اندک نیست، و چگونه کم حساب میشود آن عملی که مورد قبول پروردگار است. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 27 وَاتلُ عَلَيهِم نَبَأَ ابنَي آدَمَ بِالحَقِّ إِذ قَرَّبا قُربانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِما وَلَم يُتَقَبَّل مِنَ الآخَرِ قالَ لَأَقتُلَنَّكَ ۖ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقينَ ترجمه : و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد؛ (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران میپذیرد! مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1396/06/12 عنوان فیش :ورع در دین خدا، با فضیلتترین اعمال کلیدواژه(ها) : تقوا, گناه, ورع نوع(ها) : حدیث متن فیش : 2. حَدَّثَنا اَبو عَبدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ النُّعمانِ (رَحِمَهُ اللهُ) قالَ: اَخبَرَنی اَبُو الحَسَنِ عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حُبَیشٍ الکاتِب قَالَ: اَخبَرَنِی الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ الزَّعفَرانیُّ قالَ: اَخبَرَنی اَبو اِسحاقَ اِبراهیمُ بنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیُّ قالَ: حَدَّثَنی عَبدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ أَبی سَعیدٍ، عَن فُضَیلِ بنِ الجَعدِ عَن اَبی اِسحاقَ الهَمدانیِّ قالَ: لَمّا وَلَّى اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ) مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ مِصرَ وَ اَعمالَها کَتَبَ لَهُ کِتاباً وَ اَمَرَهُ اَن یَقرَأَهُ عَلى اَهلِ مِصرَ وَ لِیَعمَلَ بِما وَصّاهُ بِهِ فِیهِ وَ کانَ الکِتابُ: ... یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ! اِعلَم اَنَّ اَفضَلَ الفِقهِ الوَرَعُ فی دینِ اللهِ وَ العَمَلُ بِطاعَتِهِ وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناءٍ وَ الآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا.(۱) فقرات متعدّدی از [این] نامهی تاریخی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به جناب محمّدبنابیبکر را در جلسات قبل از تعطیلی [درس] خواندیم و این هم یک فقرهی دیگر است که میفرماید: یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ اِعلَم اَنَّ اَفضَلَ الفِقهِ الوَرَعُ فی دینِ الله فقه یعنی دانش دین، یعنی مجموعهی احکام دینی که انسان بایستی به آنها عمل کند؛ قهراً در اینجا مراد از فقه همان چیزی است که در عمل ما خودش را نشان میدهد. مجموع اعمال عبادی ما، اعمال دینی ما فقه است؛ علم به اینها هم فقه است، خود اینها هم فقه است. میفرماید: بافضیلتترین همهی این اعمال ورع است. شاید قبلاً هم عرض کردهایم که مراد از ورع یعنی پرهیز کردن، دامن کشیدن از یک امری؛ این را میگویند ورع. اَلوَرَعُ عَن مَحارِمِ الله،(۲) یعنی از محارم الهی دوری بگزیند و خود را جدا کند؛ این معنای ورع است. میفرماید از همه مهمتر این است. و این درست است و همان است که بزرگان علم اخلاق و رهروان سلوک به علاقهمندان و مریدان خودشان همیشه گفتهاند، ما هم بالواسطه و بیواسطه از اینها شنیدهایم که مهمترین کار برای انسان مؤمن، عبارت است از اجتناب از گناه. اگر انسان مبتلای به یک گناهی بود، بخصوص -و العیاذ بالله- اگر چنانچه این استمرار داشته باشد خود این، مانع از عروج و مانع از طی کردن درجات معنوی و الهی است؛ هم مانع از یقین میشود، هم مانع از توجّه به خدای متعال و تقرّب قلب انسان به خدا میشود، هم مانع از عمل میشود؛ گناه این جور است. لذا در دعای شریف ابیحمزه خواندهاید: فَرِّق بَینِی وَ بَینَ ذَنبِی المَانِعِ عَن لُزُومِ طَاعَتِک؛(۳) یعنی گناه مانع میشود از اینکه انسان، ملازم طاعت الهی باشد. ما خیلی دلمان میخواهد اطاعت خدا بکنیم و زندگیمان بر اساس اطاعت باشد امّا گناه نمیگذارد؛ گناه دل انسان را سخت میکند؛ توجّه را، رقّت را، خشوع را از انسان میگیرد؛ وقتی خشوع گرفته شد، عملْ سخت و سنگین میشود. انسان وقتی با خشوع است، عمل برای او آسان است، نماز آسان است، روزه آسان است، ذکر آسان است؛ وقتی خشوع نیست، همهی اینها برای انسان سنگین میشود؛ اینها همه ناشی از گناه است. پس اوّل این است که انسان ترک گناه بکند. وَ العَمَلُ بِطاعَتِه بعد، عمل به طاعت الهی؛ ترک گناه کافی نیست؛ علاوهی بر ترک گناه، اتیان به آنچه بر عهدهی انسان هست هم لازم است. خب اگر بخواهیم آنچه را بر عهدهی ما است انجام بدهیم، باید آن را اوّل بشناسیم؛ اشکال کار ماها در موارد زیادی این است که نمیدانیم، یعنی توجّه نداریم که چه کاری برای ما لازم است؛ لذا خیلی از کارهای واجب از ما فُوت میشود؛ خیلی از تذکّر دادنها، امربهمعروفها، نهیازمنکرها، اقدام و به یک [کارهایی] عمل کردنها، گفتنها، که برای ما واجب است، فُوت میشود از ما، به خاطر اینکه توجّه نداریم. بنابراین عمل به طاعت متوقّف است بر اینکه انسان بداند چه چیزی طاعت است و از او خواسته شده است. وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناء ای محمّدبنابیبکر! این دو نکته را راجع به دنیا همیشه به یاد داشته باش: اوّلاً دار بلا است، یعنی مشکلات دارد دیگر، زندگی مواجه با مشکلات است؛ بلا، همیشه بلای آسمانی نیست، بلایای گوناگونی وجود دارد؛ بعضی ناشی از عمل خود ما است، بعضی ناشی از امور دیگر و عوامل دیگر است؛ پس دنیا دار بلا است و از اینکه به بلیّهای دچار شدی تعجّب نکن، وحشتزده نشو؛ طبیعت دنیا این است که محفوف به بلا است؛ این یک. بعد، دارُ فَناء؛ جای ماندن هم نیست؛ جای رفتن است برخلاف آخرت که «دار بقاء» است؛ در آنجا، رفتنی، زایلشدنی وجود ندارد؛ امّا اینجا نه، اینجا بالاخره به قول نظامی: اگر صد سال مانی ور یکی روز بباید رفت ازین کاخ دلافروز حالا آنهایی که کاخ دلافروزی دارند؛ آنهایی که ندارند هم همین جور، باید رفت؛ اینجا «دار بقاء» نیست، «دار فناء» است؛ خودمان را آماده کنیم برای رفتن؛ [یعنی] آماده شدن برای رفتن. در دعاها هست که «وَ الِاستِعدادَ لِلمَوتِ قَبلَ حُلولِ الفَوت».(4) وَ الآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا حالا که اینجا «دار فناء» است، عمل خودت را متوجّه آن چیزی کن که مایهی بقاء است، یعنی آخرت. اینکه میگوییم از «ما یَفنی» روی برگردان و عدول کن، معنایش این نیست که در دنیا از نِعَم دنیا و از متاع دنیا هیچ بهره نگیری؛ نه، یک نصیبی داری از دنیا؛ خدای متعال تو را آفریده با نیازهایی و با امکاناتی؛ از این امکانات استفاده کن، این نیازها را برآورده کن. همهی این نیازها هم حلال است؛ انسان میتواند این نیازها را [برطرف کند؛] اینها را فراموش نکن. این همان نصیحتی است که مؤمنین به قارون میکردند که «وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیـا وَ اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیک».(5) اینجا هم حضرت میفرمایند که نصیب خودت را از دنیا فراموش نکن؛ این جور نیست که اسلام به ما بگوید که بروید رهبانیّت پیشه کنید، نخورید، نیاشامید و تمتّع گوناگون از زندگی نبرید؛ زینت زندگی مال شما است، متعلّق به شما است، «مَتاعُ الحَیٰوةِ الدُّنیا»(6) مال شما است، منتها دلبستهی اینها نشوید؛ هدفتان را اینها قرار ندهید؛ هدف بالاتر از این است. 1 ) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 29؛ تحف العقول، النص، ص: 178؛ الغارات (ط - القديمة)، ج1، ص: 145؛ الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 266؛ حَدَّثَنا اَبو عَبدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ النُّعمانِ (رَحِمَهُ اللهُ) قالَ: اَخبَرَنی اَبُو الحَسَنِ عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حُبَیشٍ الکاتِب قَالَ: اَخبَرَنِی الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ الزَّعفَرانیُّ قالَ: اَخبَرَنی اَبو اِسحاقَ اِبراهیمُ بنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیُّ قالَ: حَدَّثَنی عَبدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ أَبی سَعیدٍ، عَن فُضَیلِ بنِ الجَعدِ عَن اَبی اِسحاقَ الهَمدانیِّ قالَ: لَمّا وَلَّى اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ) مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ مِصرَ وَ اَعمالَها کَتَبَ لَهُ کِتاباً وَ اَمَرَهُ اَن یَقرَأَهُ عَلى اَهلِ مِصرَ وَ لِیَعمَلَ بِما وَصّاهُ بِهِ فِیهِ وَ کانَ الکِتابُ: ... یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ! اِعلَم اَنَّ اَفضَلَ الفِقهِ الوَرَعُ فی دینِ اللهِ وَ العَمَلُ بِطاعَتِهِ وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناءٍ وَ الآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا... ترجمه : 2 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 79؛ الزهد، حسین بن سعید کوفی اهوازی، ص: 21؛ المحاسن، ج1، ص: 17؛ ٍّ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اَللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ اَلرَّحْمَةِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اَللَّهِ أَفْضَلُ اَلشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ اَلْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اَللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ وَ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اَللَّهِ ... قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... ترجمه : امام رضا از پدران بزرگوارشان از امير المؤمنين عليهم السّلام نقل فرمودند كه: روزى پيامبر اكرم صلى اللّٰه عليه و آله سخنرانى كرده،فرمودند:اى مردم،ماه خدا با بركت و رحمت و مغفرت به شما رو كرده است،ماهى كه نزد خدا از تمام ماهها برتر است و روزهايش بهترين روزها و شبهايش بهترين شبها و ساعاتش بهترين ساعات است و آن ماهى است كه در آن ماه به مهمانى خدا دعوت شدهايد... امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند:من برخاستم و گفتم:يا رسول اللّٰه!با فضيلتترين كار در اين ماه چيست؟حضرت فرمودند:يا ابا الحسن!افضل اعمال در اين ماه،پرهيز از محرّمات الهى است... 3 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 592؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 73؛ مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ ص يُصَلِّي عَامَّةَ اللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا كَانَ السَّحَرُ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاء... فَيَا مَوْلَايَ وَ يَا مُؤَمَّلِي وَ يَا مُنْتَهَى سُؤْلِي فَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَ ذَنْبِيَ الْمَانِعِ لِي مِنْ لُزُومِ طَاعَتِك... ترجمه : 4 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 228؛ البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 203؛ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع لَيْلَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ يَقُولُ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلَةِ إِلَى آخِرِهَا اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ زِيَادَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أُقْسِمُ عَلَيْكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ سَمَّاكَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الَّذِي حَقٌّ عَلَيْكَ أَنْ تُجِيبَ مَنْ دَعَاكَ بِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَسْعَدَنِيِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ سَعَادَةً لَا أَشْقَى بَعْدَهَا أَبَداً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين ترجمه : 6 ) سوره مبارکه القصص آیه 77 وَابتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدّارَ الآخِرَةَ ۖ وَلا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا ۖ وَأَحسِن كَما أَحسَنَ اللَّهُ إِلَيكَ ۖ وَلا تَبغِ الفَسادَ فِي الأَرضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ المُفسِدينَ ترجمه : و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! 7 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 14 زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالبَنينَ وَالقَناطيرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالخَيلِ المُسَوَّمَةِ وَالأَنعامِ وَالحَرثِ ۗ ذٰلِكَ مَتاعُ الحَياةِ الدُّنيا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسنُ المَآبِ ترجمه : محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1396/02/24 عنوان فیش :سختگیری بر ظالم و نرمش با اهل خیر کلیدواژه(ها) : حاکمیت اسلام, حاکم اسلامی, برخورد با ظالم, برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم نوع(ها) : حدیث متن فیش : حَدَّثَنا اَبو عَبدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ النُّعمانِ (رَحِمَهُ اَللهُ) قالَ: اَخبَرَنی اَبُو الحَسَنِ عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حُبَیشٍ الکاتِب قَالَ: اَخبَرَنِی الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ الزَّعفَرانیُّ قالَ: اَخبَرَنی اَبو اِسحاقَ اِبراهیمُ بنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیُّ قالَ: حَدَّثَنی عَبدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ أَبی سَعیدٍ، عَن فُضَیلِ بنِ الجَعدِ عَن اَبی اِسحاقَ الهَمدانیِّ قالَ: لَمّا وَلَّى اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ) مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ مِصرَ وَ اَعمالَها کَتَبَ لَهُ کِتاباً وَ اَمَرَهُ اَن یَقرَأَهُ عَلى اَهلِ مِصرَ وَ لِیَعمَلَ بِما وَصّاهُ بِهِ فِیهِ وَ کانَ الکِتابُ: ... اِشتَدِّ عَلَى الظَّالِمِ وَ خُذ عَلَیهِ وَ لِن لِاَهلِ الخَیرِ وَ اجعَلهُم بِطَانَتَکَ وَ اَقرانَک.(۱) اِشتَدِّ عَلَى الظَّالِمِ وَ خُذ عَلَیه [این مطلب] دنبالهی نامهی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به جناب محمّدبنابیبکر است [و شامل] یکی از دستورات اساسی یا اوّلیّه است که فرمود: در محیطِ حکومت تو قهراً کسانی هستند که تعدّی میکنند، ظلم میکنند یا [مثلاً] یک مدیر یا رئیسی است که به زیرمجموعهی خود، به زیردستان خود ظلم میکند یا اینکه به آحاد مردم ظلم میکند؛ مثل این کسانی که اموال این و آن را غصب میکنند، غارت میکنند، میبرند یا زورگویی میکنند و امثال اینها -در هر جامعهای کسانی هستند که از حدّ خود تجاوز میکنند و این ظلم است؛ خب، دایرهی ظلم گاهی محدود است، گاهی هم دایرهی ظلم وسیع است به قدر یک کشور، به قدر یک شهر- بر اینها سخت بگیر؛ «اِشتَدَّ» یعنی سختگیری کن؛ با ظالم با ملایمت، با نرمش، با گذشت رفتار نکن. سختگیری کردن هم به این نیست که ما به او ظلم کنیم، بلکه به این است که جزای ظلم او را به او بچشانیم؛ سختگیری به این است. «وَ خُذ عَلَیه» یعنی همین، یعنی مؤاخذه کن، از او صرفنظر نکن؛ این یک دستورِ بسیار مهمّی است و واقعاً هم جزو کارهایی است که در جامعه و نظام، حلّال مشکلات است. حالا ما که دستمان در کار است، این را خوب حس میکنیم. اگر واقعاً ماها که مسئولین کشور یا مسئولین بخشهایی از کشور هستیم میتوانستیم سخت بگیریم و مسئولین میتوانستند بر ظالم سخت بگیرند، قطعاً ظلم متوقّف میشد؛ قطعاً ظالم تشویق به ادامهی ظلم نمیشد و دیگران هم تشویق نمیشدند به اینکه شیوهی ستمگری را دنبال بکنند. این واقعاً از جملهی کارهای بسیار مهم است؛ ما به خودمان باید مراجعه کنیم؛ خود ما بایستی در رفتار خودمان نکتهگیری کنیم، ببینیم آیا نسبت به ظالم سختگیری کردهایم یا نه؛ هر جا سختگیری نکردیم، ضربهاش را خوردهایم. این را بنده از باب تجربه عرض میکنم؛ چون ما تجربهی این کار را سالهای متمادی داشتهایم و داریم؛ این را من به عنوان یک آدمی که خودش تجربه کرده این معنا را عرض میکنم. این فرمان امیرالمؤمنین خیلی مهم است، خیلی دقیق است که با ظالم بایستی سختگیری کرد؛ رودربایستی را باید گذاشت کنار. هر جا در سختگیری نسبت به ظالم کوتاهی کردیم، بلافاصله ضربهاش را خوردهایم. یکی از مصادیقی که بنده مکرّر عرض میکنم که هر جا انقلابی و به طبق موازین انقلاب عمل کردیم، پیش رفتهایم و هر جا عمل نکردهایم، ضربه خوردهایم، همین است. هر جا که کسی به مردم و به جمعی از مردم ظلم میکند -که خب ظلم انحائی دارد که بعضی از آنها هم ظلم بودنش خیلی واضح نیست- و ما اطّلاع پیدا کردیم و برخورد نکردیم، آنجا صدمه خوردیم؛ [مثلاً] یک کار غیر انقلابی بود، کار غیر اسلامی بود، آنجا بلاشک ضربه خوردیم؛ این باید جزو درسهای همیشگی ما باشد. وَ لِن لِاَهلِ الخَیر نقطهی مقابل؛ امّا کسانی هستند که اهل خیرند، با اینها با لینت، با نرمش، با مدارا رفتار کن. این معنایش این نیست که وقتی او کار خیر میکند با او رفتار خوب بکن؛ فقط این نیست؛ بلکه معنایش این است که اگر یک خطایی هم یک وقتی از [آن کسی که] اهل خیر است سر زد، با او بایستی با اغماض برخورد کرد؛ آنجایی هم که کار خیری میخواهد انجام بدهد، باید به او کمک کرد. انسان میبیند گاهی اوقات در کشور کسانی هستند که واقعاً کار نیک میخواهند انجام بدهند -چه کارهای خدماتی، چه کارهای علمی، چه کارهای تحقیقی؛ امروز خوشبختانه جوانهایی که در این صراط حرکت میکنند کم نیستند، زیادند؛ در بخشهای مختلف، جوان دانشجو، جوان طلبه، جوان تحصیل کرده، جوان صاحبصنعت- دنبال این هستند که کارهایی را انجام بدهند با ابتکار خودشان، احتیاج به کمک دارند؛ این کمکها نباید از اینها دریغ بشود. متأسّفانه یک مواردی هست که انسان عکس آن را مشاهده میکند. وَ اجعَلهُم بِطَانَتَکَ وَ اَقرانَک اهل خیر را به خودت نزدیک کن و آنها را بِطانهی خود، از نزدیکان خود و از اَقران خود قرار بده؛ دُور و بر خودت آدمهای اهل خیر را جمع کن. و تا آخر فرمایش این بزرگوار که حالا اینها هر کدام واقعاً برای ما که امروز در معرض آزمون بزرگ مُلکداری هستیم [سرمشق است]. این [وضع] از صدر اسلام به این طرف تا حالا برای جامعهی اسلامی پیش نیامده است که کسانی در رأس جامعه باشند بر مبنای دین، بر مبنای احکام شریعت؛ این نبوده؛ این اوّلین باری است که بعد از قرنهای متمادی این اتفّاق دارد میافتد. ما بایستی این معارفی که گسترده است در کلمات معصومین (علیهم السّلام) -در نهجالبلاغه، در رفتار امیرالمؤمنین و در فرمایشات پیامبر اکرم و دیگرانِ از معصومین- برای خودمان یک سرمشق عملی بدانیم. خب یک وقتی این حرفها را روی منبرها میگفتیم برای دیگران؛ امروز خود ما مورد ابتلاء این مسائل هستیم. این را من به شما عرض میکنم، این برای آن است که این فکر، این گفتمان در مجموع به وجود بیاید وَالّا مخاطب واقعی این حرفها خود بنده و امثال ما هستیم که مسئولیّت داریم. امّا این مسئولین، آن وقتی میتوانند خوب به این مسئولیّت عمل کنند که این حرفها، این رشته تفکّرات بشود گفتمان عمومی مردم، بشود آن چیزی که مردم به عنوان معروف آن را میشناسند، آن را قبول دارند، آن را میپذیرند؛ آن وقت این عملی خواهد شد. اینکه ما عرض میکنیم، برای این است. و اینها باید گفته بشود؛ شماها هم باید بگویید همینها را؛ باید گفته بشود در سطح جامعه تا به صورت معارفِ عملی در نظام اسلامی، در حکومت اسلامی در بیاید؛ این باید آن چنان رواج پیدا کند که بشود جزو ذهنیّات قطعی و مسلّم آحاد مردم؛ آن وقت عمل به آنها آسان خواهد شد. 1 ) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 29؛ تحف العقول، النص، ص: 178؛ الغارات (ط - القديمة)، ج1، ص: 145؛ الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 266؛ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ: لَمَّا وَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ مِصْرَ وَ أَعْمَالَهَا كَتَبَ لَهُ كِتَاباً، وَ أَمَرَهُ أَنْ يَقْرَأَهُ عَلَى أَهْلِ مِصْرَ، وَ لِيَعْمَلَ بِمَا وَصَّاهُ بِهِ فِيهِ، وَ كَانَ الْكِتَابُ: ... ثُمَّ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي، أَهْلَ مِصْرَ، فَإِذَا وَلَّيْتُكَ مَا وَلَّيْتُكَ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ فَأَنْتَ حَقِيقٌ أَنْ تَخَافَ مِنْهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنْ تَحْذَرَ فِيهِ عَلَى دِينِكَ، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُسْخِطَ رَبَّكَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَافْعَلْ، فَإِنَّ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ، وَ لَيْسَ فِي شَيْءٍ سِوَاهُ خَلَفٌ مِنْهُ، اشْتَدِّ عَلَى الظَّالِمِ وَ خُذْ عَلَيْهِ، وَ لِنْ لِأَهْلِ الْخَيْرِ وَ قَرِّبْهُمْ، وَ اجْعَلْهُمْ بِطَانَتَكَ وَ أَقْرَانَكَ، وَ انْظُرْ إِلَى صَلَاتِكَ كَيْفَ هِيَ، فَإِنَّكَ إِمَامٌ لِقَوْمِكَ [يَنْبَغِي لَكَ] أَنْ تُتِمَّهَا وَ لَا تُخَفِّفَهَا، فَلَيْسَ مِنْ إِمَامٍ يُصَلِّي بِقَوْمٍ يَكُونُ فِي صَلَاتِهِمْ نُقْصَانٌ إِلَّا كَانَ عَلَيْهِ، لَا يُنْقَصُ مِنْ صَلَاتِهِمْ شَيْءٌ، وَ تَمِّمْهَا وَ تَحَفَّظْ فِيهَا، يَكُنْ لَكَ مِثْلُ أُجُورِهِمْ، وَ لَا يَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَجْرِهِمْ شَيْئا... ترجمه : ... سپس بدان،اى محمد،من تو را بر بزرگترين قلمرو خود يعنى مصر فرمانروايى دادم و شايسته است كه در اين كار بر جان خود بترسى و هم دين خويش نيك نگهدارى.حتى يك ساعت از روز،اگر مىتوانى كه براى خشنودى يك تن از مردم،خدا را خشمگين نكنى چنان كن.زيرا خشنودى خدا جاى هر چيز را تواند گرفت ولى هيچ چيز جاى خشنودى خدا را نگيرد.بر ستمگر درشتى كن و با اهل خير نرمى و آنان را مقرب درگاه خود ساز و مشاوران و رازداران و برادران خود قرار ده... مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم - 1395/10/19 عنوان فیش :علم، مایه اقتدار کشور است کلیدواژه(ها) : العلم سلطان, اقتدار ملی, اقتدار نظام, اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : وظیفهی ما این است که ما کشور را، هم نیرومند کنیم، هم مقاوم کنیم؛ قدرت کشور را بالا ببریم و آن را مقاومسازی کنیم. قدرت کشور چهجوری بالا میرود؟...چهجوری نیرومند کنیم؟ عناصر اقتدار برای کشور چه چیزهایی است؟ من چند موردش را میشمرم: یکی ایمان اسلامی است، ایمان دینی است. ایمان دینی جزو مهمترین عناصر مقاومت و تحرّک این کشور است؛ ...یکی از عوامل قدرت، حرکت سریع علمی است؛ قدرت علمی. حدیث «اَلعِلمُ سُلطان»(1) را من مکرّر خواندهام. با قدرت علمی ما هم مخالفند. همان عناصر بومیای که آن انگلیسیِ خبیث توصیه کرد و تأکید کرد که باید در داخل کشورها اینها را به کار بگیریم و مجهّزشان بکنیم، همان عناصر گاهی در دانشگاهها سعی میکنند جوان ما را مأیوس کنند، برای اینکه حرکت علمی انجام ندهد؛ اگر بااستعداد است، او را کوچ بدهند به طرف خارج؛ [میگویند] «آقا! برو فلانجا، اینجا ماندهای که چه؛ خودت را ضایع میکنی»؛ و پول هم بدهند، پاداش هم بدهند. البتّه جوانهای مؤمن ما ایستادهاند؛ این را من میتوانم شهادت بدهم. علیرغم خباثتهایی که بعضی از عناصر خودفروختهی دشمن در سطح دانشگاهها و بیرون دانشگاهها انجام میدهند برای اینکه بذر نومیدی را بپاشند، جوانهای ما، جوانهای مؤمن ما ایستادهاند. چند روز قبل از این، مدالگیران و برجستگان یک دانشگاه برجستهی کشور آمده بودند، جوری حرف میزدند که انسان واقعاً مبهوت میمانْد از زیبایی و صحّت و اتقان حرف زدن اینها. حالا عرض خواهم کرد که اینها مردم ما را نشناختهاند امّا توطئههایشان را باید شناخت. یکی از راههای مقاوم کردن کشور عبارت است از حرکت علمی، که نه باید متوقّف بشود، نه باید شتاب آن کاهش پیدا بکند. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم - 1395/04/05 عنوان فیش :تاثیر گزاری دعا و نماز خوب کلیدواژه(ها) : نماز, حضور قلب, دعا, قرآن صاعد, فرصت ماه مبارک رمضان نوع(ها) : حدیث متن فیش : دعا سخن گفتن با خدای متعال است؛ به تعبیر امام بزرگوارمان «دعا قرآن صاعد است»؛همان حرف زدن با خدا است. یکوقت شما قرآن میخوانید، خدا دارد با شما حرف میزند، یکوقت دعا میکنید، شما دارید با خدا حرف میزنید. وقتی قرآن میخوانید این قرآنِ نازل است یعنی خدای متعال دارد با شما صحبت میکند و حرف میزند، حقایق را برای شما روشن میکند؛ از بالا نازل میشود؛ و وقتی شما دعا میخوانید، شما دارید با خدا حرف میزنید؛ این صدای شما است که صعود پیدا میکند. البتّه دعا اگر خوب خوانده بشود، آنوقت دعای یُسمَع است: وَ اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک وَ اسمَع نِدائی اِذا نادَیتُک(۱) -که در مناجات شعبانیّه میخوانیم- پروردگارا! دعای مرا بشنو. یک جور دعا خواندنی هست که خدا آن را نمیشنود. در دعا میخوانیم: اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع؛ پناه میبرم به تو از دعایی که شنیده نمیشود یعنی خدای متعال اعتنائی به آن دعا نمیکند؛ وَ مِن صَلٰوةٍ لا تَنفَع؛(۲) پناه میبرم به تو از آن نمازی که نفعی به حال من نمیرساند و سودمند نیست. خب، اَلصَّلوةُ قُربانُ کُلِّ تَقیّ؛(۳) نماز ما را به خدا باید نزدیک کند؛ نزدیککننده است، و اگر ما را نزدیک نکرد، نمازِ بیفایده است. البتّه بیفایده بودنش موجب نمیشود که نخوانیم و بگوییم حالا که بیفایده است پس نمیخوانیم؛ نخیر، باید بخوانید و تکلیف را بهجا بیاورید، امّا کاری کنید که این صلات، صلات نافعه باشد و نفع ببخشد؛ با توجّه و با حضور قلب. این فرصت روزهداری برای شماها خیلی فرصت باارزشی است؛ خیلی میتواند دلهای شما را نرم کند، به خشوع نزدیک کند تا بتوانید با خدا حرف بزنید؛ دعا را اینجوری باید خواند. این شبها دعاهایی که در سحرها هست، در شبها هست، مخصوص شبهای قدر است یا مخصوص به این شبها هم نیست و مال همهی شبها است، خیلی باارزش است. غیر از معارفی که در این دعاها هست، خود احساس تضرّع و خشوعی که در این دعا انسان پیدا میکند، خیلی باارزش است. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج ۳، ص ۲۹۵؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۹۱، ص ۹۷؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۵۶ (مناجات شعبانیه) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي ... ترجمه : خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و شنواى دعايم باش آنگاه كه می خوانمت، و صدايم را بشنو گاهى كه صدايت مي كنم، و به من توجّه كن هنگامی كه با تو مناجات می نمايم، همانا به سوى تو گريختم، و در حال درماندگى و زارى در برابرت ايستادم، پاداشى را كه نزد توست اميدوارم، آنچه را كه در درون دارم می دانى، بر حاجتم خبر دارى ... 2 ) مصباح، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 35 ؛ مصباحالمتهجد ، شیخ طوسی، ص 73 نحوه ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، تعقیبات نماز عصر؛ و كان الكاظم ع يقول بعد العصر (...) اللهم إني أعوذ بك من نفس لا تقنع و بطن لا يشبع و من قلب لا يخشع و من علم لا ينفع و من صلاة لا ترفع و من دعاء لا يسمع اللهم إني أسألك اليسر بعد العسر و الفرج بعد الشدة و الرخاء بعد الكربة اللهم ما بنا من نعمه فمنك وحدك لا شريك لك لا إله إلا أنت أستغفرك و أتوب إليك. ترجمه : مام کاظم (ع) بعد از نماز عصر اینگونه می فرمود: (...) خدایا همانا من از نفسی که سیر نمی شود و قلبی که خاشع نمی گردد و دانشی که سود نمی رساند و از نمازى كه بالا نمی رود (پذيرفته نمی شود)و دعایی که شنیده نمی شود به تو پناه می آورم. بارالها من از تو آسانی را بعد از سختی و خرسندی را بعد از اندوه و فراخی را بعد از تنگی می خواهم. خدایا هر نعمتى كه در اختيار ماست از جانب توست. جز تو معبودی نیست از تو طلب آمرزش می کنم و به سوی تو باز می گردم. 3 ) قصار 136 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْبَدَنِ الصِّيَامُ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ . ترجمه : و آن حضرت فرمود: نماز وسيله قرب به خدا، و حج جهاد هر ناتوان است. براى هر چيزى زكاتى است، و زكات بدن روزه است، و جهاد زن شوهردارى نيكوست مربوط به :بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1395/03/14 عنوان فیش :انس امام(ره) با مناجات شعبانیه کلیدواژه(ها) : مناجات شعبانیه, معنویت امام خمینی نوع(ها) : حدیث متن فیش : روزهای پایانی ماه پربرکت شعبان است. به گمان زیاد امام بزرگوار از این ماه، بهرهی فراوان معنوی میبردند. قرائن نشان میدهد که آن دل نورانی به برکت این ماه بر نورانیّت خود میافزود. این فِقرهی معروف دعای مناجات شعبانیّه: اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیآءِ نَظَرِها اِلَیک،(۱) از جملاتی بود که در بیانات امام تکرار میشد؛ مکرّر در سخنرانی به مناسبتهای گوناگون، این فِقرهی از دعا را میخواندند. این نشاندهندهی این است که این بزرگوار به این مناجات و به این مضامین و به این ایّام بابرکت اُنس داشتند. بنده هم که یک وقتی از ایشان سؤال کردم راجع به دعاها، یکی از دعاهایی که ایشان تکیه کردند بر روی آن و ترجیح میدادند آن دعا را، همین مناجات شعبانیّه بود. فِقرات مهمّی در این دعا هست که از جمله این فِقره است: اِلهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شُوقُه، وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُه، وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه؛(۲) دل پرشوقی که به بارگاه قرب الهی نزدیک میشود؛ زبان صادقی که صدق آن موجب تقرّب به پروردگار میگردد؛ نگاه حقنگری که موجب میشود انسان به خدای متعال نزدیکتر شود. این خصوصیّات در این دعای شریف و در این مناجات، از خدای متعال خواسته شده است؛ اینها برای ما درس است. و امام بزرگوار کسی بود که با این درسها، در همهی عمر مأنوس بود و به برکت همین اُنس و به برکت همین آشنایی با مراتب حق و حقیقت و تقرّب به پروردگار، خدای متعال این قدرت را به او بخشید که بتواند این حرکت عظیم و ماندگار را انجام بدهد. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه). ... إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ ... ترجمه : ... خدایا كمال جدايى از مخلوقات را، براى رسيدن كامل به خودت به من ارزانى كن، و ديدگان دلهايمان را به پرتو نگاه به سوى خويش روشن كن، تا ديدگان دل پرده های نور را دريده و به سرچشمه عظمت دست يابد، و جانهايمان آويخته به شکوه قدست گردد ... 2 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه). ... إِلَهِي هَبْ لِي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ ... ترجمه : ... خدايا، قلبى به من عنايت كن، كه اشتياقش او را به تو نزديك كند، و زبانى كه صدقش به جانب تو بالا برده شود ... مربوط به :بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان - 1395/02/13 عنوان فیش :معلمی؛ فرصتی مناسب برای انجام عمل خالصانه کلیدواژه(ها) : اخلاص, ارزش معلم نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک خصوصیّت معلّمی که [اگر] شما معلّمان عزیز و نومعلّمان و جامعهی معلّمین به آن توجّه کنند خوب است، این است که در این کاری که با این خصوصیّات عرض کردیم -رنج زیاد و بازده مادّی کم- امکان اخلاص هست؛ [این] خیلی مهم است. نجات انسان در زندگی ابدی بهوسیلهی اخلاص است؛ برای خدا، برای حقیقت کار کردن، مخلصانه کار کردن مایهی نجات است؛ این در خیلی از جاها پیدا نمیشود. خیلی از کارها را انسان خیال میکند برای خدا انجام داده، بعد یک خرده که خودش با انصاف دقّت میکند، میبیند داخلش قاطی دارد. وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه وَجهَکَ فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک؛(1) این دعا یکی از دعاهای بین نافلهی صبح و فریضهی صبح است که میگوید خدایا من استغفار میکنم از آن عملی که خواستم برای تو آن را انجام بدهم امّا در بین آن «فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک»، یک انگیزه و نیّت غیرخدایی وارد شد؛ خیلی از کارهای ما اینجوری است. بنده خودم را عرض میکنم. آنجایی که انسان امکان دارد اخلاص بورزد غنیمت است؛ یکی از آنجاها معلّمی است. میتوانید بااخلاص کار کنید؛ و اگر بااخلاص کار کردید، کارتان برکت پیدا خواهد کرد. 1 ) المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية)،كفعمى، ابراهيم بن على عاملى ص 63؛ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِمَّا تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فِيهِ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِمَا أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخَالَطَنِي فِيهِ مَا لَيْسَ لَكَ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِلنِّعَمِ الَّتِي مَنَنْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَوِيتُ بِهَا عَلَى مَعَاصِيكَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ ... الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ لِكُلِّ مَعْصِيَةٍ ارْتَكَبْتُهَا اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً ذَكِيّاً وَ عِلْماً [عَمَلًا] كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ قُلْ خَمْساً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان - 1395/02/01 عنوان فیش :هوشیاری نسبت به خدعه های دشمن کلیدواژه(ها) : افسران جوانِ جبههی جنگ نرم, دشمن شناسی, افسران جوانِ جبههی جنگ نرم, نقشه دشمن, ابعاد دشمنی نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از عرصههای اختلاف و درگیری بین جمهوری اسلامی و استکبار مسئلهی جوانها است؛ مسئلهی جوانها. امروز سرِ قضیّهی جوانها، یک جنگ نرمِ زیرپوستیِ بسیار فراگیری بین جمهوری اسلامی و آمریکا و همدستان آمریکا و صهیونیستها برقرار است. من چند سال پیش خطاب به جوانهای دانشجو گفتم: «شماها افسران جنگ نرم هستید»؛(۳) شما هم هستید، شماها هم همهتان افسران جنگ نرم هستید. وقتی جوان، انگیزه دارد و اعتماد به نفس دارد و قدرت اندیشیدن دارد و شجاعت دارد، افسر است -افسر در درگیریهای رزمِ نرم، جنگ نرم- خصوصیّت جوان این است. خب، حالا شما فرض کنید افسری را با یک هویّتی که مطلوب جمهوری اسلامی است و افسری را با هویّتی که مطلوب دشمنِ جمهوری اسلامی است؛ اینها را با هم مقایسه کنید، ببینید چهجوری درمیآید؛ حالا محلّ بحث ما جنگ نرم است که خطرناکتر از جنگ سخت است؛ گاهی اوقات ما را به جنگ سخت و بمباران و حمله و مانند این چیزها هم تهدید میکنند امّا غلط زیادی میکنند؛ [این] نیست، زمینهی این کار را ندارند، جرئتش را هم ندارند و [اگر] هم بکنند تودهنی میخورند. امّا جنگ نرم چرا؛ جنگ نرم همین الان برقرار است، طرف مقابل مشغول حمله است؛ ما هم از این طرف مشغولیم؛ حالا ما مشغول حملهایم یا مشغول دفاعیم، آن [یک] بحث دیگری است که عقیدهی من این است که این طرف هم به جای دفاع باید حمله کند، ضمن اینکه مراکز دفاعی خودش را هم باید حفظ کند. پس یک جنگی وجود دارد؛ حالا شما این جنگ نرم را تشبیه کنید به جنگ سخت و جبههی جنگ؛ مثل همان [وضعی] که الان فرض کنید که در سوریه یا عراق یا یمن یا هرجای دیگر هست؛ این جنگهایی که الان هست یا در دوران دفاع مقدّس، هشت سال در ایران بود. افسری را در نظر بگیرید که در قرارگاه خودش یا در سنگر خودش نشسته؛ این افسر دو جور میتواند باشد؛ دو نوع هویّت یا دو نوع تعریف برای این افسر وجود دارد: یکوقت این افسر در هیئت یک انسان مصمّم، هوشیار، پُرانگیزه، امیدوار، پُرکار، دارای اندیشه، اندیشهورز، شجاع و فداکار است. خب اگرچنانچه افسری در قرارگاه خود یا در سنگر خود با این خصوصیّات باشد، میتوان یک نتیجهای را برای این جنگ حدس زد. افسر شجاع است، رشید است، بافکر است، باایمان است، باامید است، تصمیم دارد، انگیزه دارد؛ این یکجور افسر است. همین افسر را میشود با یک شاکلهی دیگری و با یک هویّت دیگری فرض کرد. فرض کنید آدمی است ناامید؛ یعنی معتقد است که [جنگیدن] فایدهای ندارد؛ [میگوید] بیخود ایستادهاید، فایدهای ندارد؛ ناامید است. یا آدمی است تسلیمپذیر، حال معارضه کردن و ایستادگی کردن ندارد؛ حالا یک مقداری ممکن است بِایستد ولی وقتی فشار زیاد شد و زور زیاد شد تسلیم میشود؛ روحیهاش این است. یا آدمی است فریبخور؛ به لبخند دشمن اعتماد میکند، به فریب دشمن اعتماد میکند یا اصلاً فریب دشمن را نمیفهمد. خب جنگ پُر از فریب و پُر از خدعه است؛ همهی جنگها همینجور است: اَلحَربُ خُدعَة.(1) در همین جنگهای سخت، یکی از کارهای اساسی، که یک فرمانده مقتدر میتواند انجام بدهد، این است که با یک عملیّاتی و با یک حرکتی دشمن را فریب بدهد؛ دشمن خیال کند از آنجا میخواهد حرکت کند و حواسش به آنجا پرت بشود، بعد از پشت حرکت کند. حالا فرض کنید این افسر، افسری است فریبخور؛ نمیفهمد معنای فریب دشمن را و تشخیص نمیدهد. یا یک آدمی است اصلاً بیحال؛ دلش میخواهد بگیرد استراحت کند و بخوابد. یا معتاد است؛ یا معتاد به موادّ مخدّر، یا معتاد به شهوترانی، یا معتاد به بعضی از این بازیهای کامپیوتری که اخیراً باب شده -شنیدهام بعضیها به این اعتیاد پیدا میکنند- و بیفکر و بیاعتنا به سرنوشت خود و دیگرانی که به او چشم دوختهاند. یا سرگرم غرایز [است]؛ مثلاً همین آقای افسر، در سنگر به فکر اشباع غرایز مادّی خود و غرایز حیوانی خودش باشد؛ سرگرم عیشونوش. پس این افسر را در این شکل و در این هیئت و در این شاکله هم میشود تصوّر کرد. نتیجهی جنگ چیست؟ معلوم است دیگر. پس هویّت افسران جنگ نرم دو جور میتواند تعریف بشود. این یکی از موارد سخت اختلاف بین ما و دشمنان ما است. 1 ) الکافی، شیخ کلینی ج7 ص 460؛ مناقب آل أبي طالب،ابن شهر آشوب مازندرانى ج 2 ص 375؛ بحارالانوار، علامه مجلسی ج 32 ص 617؛ ِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ فِي يَوْمَ الْتَقَى هُوَ وَ مُعَاوِيَةُ بِصِفِّينَ وَ رَفَعَ بِهَا صَوْتَهُ لِيُسْمِعَ أَصْحَابَهُ وَ اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِيَةَ وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ يَقُولُ فِي آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَخْفِضُ بِهَا صَوْتَهُ وَ كُنْتُ قَرِيباً مِنْهُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّكَ حَلَفْتَ عَلَى مَا فَعَلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَيْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِكَ فَقَالَ لِي إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَةٌ وَ أَنَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ كَذُوبٍ فَأَرَدْتُ أَنْ أُحَرِّضَ أَصْحَابِي عَلَيْهِمْ كَيْلَا يَفْشَلُوا وَ كَيْ يَطْمَعُوا فِيهِمْ فَأَفْقَهُهُمْ يَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدَ الْيَوْمِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قَالَ لِمُوسَى ع حَيْثُ أَرْسَلَهُ إِلَى فِرْعَوْنَ فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَتَذَكَّرُ وَ لَا يَخْشَى وَ لَكِنْ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَحْرَصَ لِمُوسَى ع عَلَى الذَّهَابِ. ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى - 1394/12/20 عنوان فیش :رحمت خدا بر مرحوم آقای طبسی و مرحوم آقای خزعلی (رضواناللهتعالیعلیهما) کلیدواژه(ها) : ابوالقاسم خزعلی, عباس واعظ طبسی نوع(ها) : حدیث متن فیش : رحمت خدا بر اینها[مرحوم آقای طبسی و مرحوم آقای خزعلی (رضواناللهتعالیعلیهما)]. امیدواریم که خدای متعال با رضوان خود، با رحمت خود، از اینها استقبال کند؛ کَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدیک فَقَد اَظَلَّها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیکَ فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُهُ وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک.(1) امیدواریم انشاءالله خدای متعال، اینها را مشمول این فِقرهی مناجات شعبانیّه قرار بدهد. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج ۳، ص ۲۹۵؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۹۱، ص ۹۷؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۵۶ (مناجات شعبانیه). ... الهِی كَأَنِّی بِنَفْسِی واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَيْكَ، فَفَعَلْتَ ما انْتَ اهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ ... ترجمه : ... خداى من! گويى در پيشگاهت ايستادهام و توكّل نيكويم به تو ، بر من سايه افكنده است و تو آنچه را كه شايسته توست ، انجام مىدهى و مرا در گذشت خود فرو بردهاى ... مربوط به :بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى - 1394/12/20 عنوان فیش :اگر عزت و قدرت میخواهیم باید علم را تقویت کنیم کلیدواژه(ها) : جهش علمی, حفظ حرکت علمی در دانشگاهها, اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : دولت اولویّتهای کشور را در نظر بگیرد؛ ما اولویّتهایی داریم. البتّه نیاز خیلی است؛ میدان نیازهای کشور میدان وسیعی است؛ یعنی شاید اصلاً قابل شمارش نباشد لکن طبق قاعدهی عقلایی بایستی اولویّتها را، فوریّتها را، یا مسائل ریشهایتر را در نظر گرفت. من به نظرم سه مسئله از لحاظ اولویّت، از لحاظ ریشهای بودن و حلّ مشکلات دیگر از همه مهمتر است؛ یکی عبارت است از مسئلهی اقتصاد مقاومتی. کشور بدون اقتصاد مقاومتی رشد نخواهد کرد، مشکلات اقتصادیاش برطرف نخواهد شد، بلکه گرفتاریهایش روزبهروز بیشتر خواهد شد، اگر ما اقتصاد مقاومتی را عمل نکنیم ... اولویّت دوّم جهش علمی است. ما جهش علمی را نباید بگذاریم متوقّف بشود. کشور اگر به علم بپردازد و علم را پیش ببرد، آقا خواهد شد؛ بهمعنای واقعی کلمه: اَلعِلمُ سُلطان(1). اگر قدرت میخواهیم، اگر عزّت میخواهیم، اگر این را میخواهیم که ما مرجع مراجعات کشورها و دولتها باشیم، نه اینکه آنها مرجع مراجعات ما باشند، باید علم را تقویت کنیم؛ و این ممکن است و این عملی است. 1 ) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 319 العِلمُ سُلطانٌ ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيهِ. ترجمه : امام علی(علیهالسلام) فرمودند: دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند. مربوط به :بیانات در دیدار شاعران - 1394/04/10 عنوان فیش :آمادگی دلهای شاعران برای بهره مندی از ادعیه کلیدواژه(ها) : دعا, شاعران (مخاطب), شاعر نوع(ها) : حدیث متن فیش : یادآوری میکنم برکات رمضان را برای دلهای حسّاس شما[شاعران]، روحهای رقیق شما، احساسات سیّال شما؛ واقعاً اگر از این خرمن انبوه برکات، کسانی بنا باشد استفاده کنند، از جملهی کسانی که بیشترین استفاده را باید بکنند و میکنند، کسانی هستند که دارای ذوقند، دارای روحند، دارای دلند، دارای احساس لطیفند؛ یعنی شماها. چه کسی از شما بهتر برای بهرهمندی از دقایق و لحظات و ساعات و روزها و شبهای این ماه -که ماه تقرّب به خدا است، ماه رقّت دل، ماه انس با خدای متعال، ماه ذکر، ماه خشوع- و چه کسی مناسبتر از کسانی که صاحب این دلهای پاک و رقیق و احساسات لطیف هستند. برای ورود در بهشت ذکر و انس و شوق، بهترین وسیله دعاهایی است که در این ماه وارد شده؛ چه دعاهایی که مخصوص این ماه است، چه دعاهایی که در همهی اوقات حسّاس میشود آنها را خواند، مثل مناجات شعبانیّه، مثل دعاهای صحیفهی سجّادیه؛ استفادهی از اینها خیلی با ارزش است. وَ اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک، وَ اسمَع نِدائی اِذا نادَیتُک، وَ اقبِل عَلَیَّ اِذا ناجَیتُک؛(1) اینها را دلهای لطیف شما با حضور بیشتری، با توجّه بیشتری میتواند بیان کند. فَقَد هَرَبتُ اِلَیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک؛ اینها تعبیراتی است، کلماتی است که از لطیفترین دلها و فصیحترین زبانها صادر شده. چه کسی باید اینها را تلقّی کند، درک کند، استفاده کند، بهتر از شماها، بهتر از این دلهای پاک و لطیف. از دعا در این ماه غفلت نکنید. در دعای مناجات شعبانیّه، هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه؛ این دلی که شوق او، او را ارتفاع ببخشد، بالا ببرد، نزدیک به ذات ربوبی بکند، این را از خدا انسان طلب میکند. خب، کدام دل آمادهتر است از آن دلِ حسّاس و لطیف؟ که خب بحمدالله در شماها این هست. در دعای ابیحمزهی ثمالی: بِکَ عَرَفتُکَ وَ اَنتَ دَلَلتَنی عَلَیکَ وَ دَعَوتَنی اِلَیکَ وَ لَولا اَنتَ لَم اَدر ما اَنت؛(2) این ارتباط لطیفِ معنوی با حضرت حق، با مبدأ محبّت و عزّت؛ اینها خیلی با ارزش است، اینها خیلی مهم است؛ اینها دلهایی را که دارای حسّاسیّتند حقیقتاً گرم میکند، نگه میدارد، امید میبخشد، برای آنها پناه و تکیهگاه میشود. من کاری ندارم مرحوم اخوان این شعر را برای چهکسی گفته و برای چه گفته؛ من این شعر را خطاب به صحیفهی سجّادیه میخوانم؛ من این شعر را خطاب به دعای ابیحمزهی ثمالی میخوانم؛ «ای تکیهگاه و پناه زیباترین لحظههای پرعصمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت من ای شطّ شیرین پرشوکت من». دعا این است. از این دست برندارید، از دعا رو برنگردانید؛ دعا خیلی با ارزش است. دعا همان اکسیری است که میتواند دلهایی را که آلودهی ناامیدی، آمیختهی به بدبینی، یا آلودهی به احساسات غلط هستند، منقلب کند، به راه راست هدایت کند؛ دعا یکچنین چیزی است. از این شبها استفاده کنید، شماها شایستهترین کسانی هستید که میتوانید دعا بخوانید و از دعا بهرهی واقعی ببرید، استفاده کنید. البتّه الفاظ دعا را خواندن، یک مرحلهی نازلی از دعا خواندن است -که همین الفاظ را انسان بخواند و معنایش را هم درست نفهمد، یا ظاهری از معنا را بفهمد- امّا با دعا آمیخته شدن، با آن مضامین آمیخته شدن و در آنها فرو رفتن، خیلی با ارزش است. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج ۳، ص ۲۹۵؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۹۱، ص ۹۷؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۵۶ (مناجات شعبانیه). اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي ... ترجمه : خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و شنواى دعايم باش آنگاه كه می خوانمت، و صدايم را بشنو گاهى كه صدايت مي كنم، و به من توجّه كن هنگامی كه با تو مناجات می نمايم، همانا به سوى تو گريختم، و در حال درماندگى و زارى در برابرت ايستادم، پاداشى را كه نزد توست اميدوارم، آنچه را كه در درون دارم می دانى، بر حاجتم خبر دارى ... 2 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 592 ؛ اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 73 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 95، ص 89 ؛ إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لا يُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِكَ وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاةُ وَ لا تُسْتَطَاعُ إِلّا بِكَ لا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ لا الَّذِي أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِكَ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ -بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْعُوهُ فَيُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِي ... ترجمه : خدايا مرا به كيفرت ادب منما، و با نقشه ات با من نيرنگ مكن، پروردگارا از كجا برايم خيرى هست، درحالی كه جز نزد تو يافت نمى شود، و از كجا برايم نجاتى است، درحالیكه جز به تو فراهم نمیگردد، نه آن كه نيكى كرد از كمك و رحمتت بی نياز شد، و نه آن كه بدى كرد و بر تو گستاخى روا داشت، و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بيرون رفت. پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا.تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستى خود راهنمايى فرمودى، و به سوى خود خواندى، و اگر راهنمايى تو نبود، من نميدانستم تو كه هستى؟ ، سپاس خداى را كه می خوانمش و او جوابم را می دهد، گرچه سستی مى كنم گاهى كه او مرا مى خواند ... مربوط به :بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1394/03/14 عنوان فیش :امام (ره) اهل خشوع ،بکاء،دعا و اهل توسّل و تضرّع بود کلیدواژه(ها) : معنویت امام خمینی, عبادت امام خمینی(ره), مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : جهاد این مرد بزرگ[امام(ره)] صرفاً جهاد سیاسی و اجتماعی یا جهاد فکری نبود بلکه همراه با همهی این جهادها، جهاد درونی، جهاد با نفس، پایبندی به ارتباط مستمر و دائم با خدای متعال هم بود؛ این هم درس است. اینجور نیست که اگر ما در میدان جهاد فکری یا جهاد علمی یا جهاد سیاسی یا جهاد نظامی وارد شدیم، حق داشته باشیم که از این بخش از جهاد صرفنظر کنیم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود. در همین ماه مبارک شعبان مکرّر این فقرهی مناجات شعبانیّه را در سخنرانی خود تکرار میکرد: اِلهی هَب لی کَمالَ الِانقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّی تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعدِنِ العَظَمَة.(1) این رفتار او بود، گریهی سحرگاهان او، مناجات او، دعای او، ارتباط دائمی او که این حالت، پشتوانهی معنویِ تداوم و استمرار جهاد این مرد بزرگ را تشکیل میداد. اینرا هم در حاشیهی جهاد فیسبیلاللَّه امام بزرگوارمان به یاد داشته باشیم. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان؛ .. إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ ... ترجمه : ... معبودا، مرا به کمالِ گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت رسان و دیده قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد و به کانِ عظمت و جلال رسد و جانهای ما به مقام والای قدس تو بپیوندد ... مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1394/03/06 عنوان فیش :لزوم توجه مسئولین نسبت به یاد خدا کلیدواژه(ها) : تشخیص وظیفه, دعا, مناجات شعبانیه, نماز نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی یک مسئولیتی به ما میدهند، عرصهی آن مسئولیت، عرصهی وظیفهی اساسی ما است و باید برویم دنبال کنیم لکن قبل از آن و همراه با آن و در نهایت آن، آنچه برای ما باید مهم باشد و در مدّنظر ما قرار بگیرد، این است که ما چه کار کنیم که به وظیفهی الهی خودمان عمل کرده باشیم؛ تعبّد ما، اخلاص ما، عمل ما، عمل صالح ما تأمین شده باشد. این، آن وظیفهای است که مسئولین، خیلی باید به آن توجّه کنند. خب، این ماهها فرصت بزرگی است - ماه شعبان، ماه رمضان - فرصتهای بزرگی است. این دعاهایی که در این ماهها وارد شده است، راه را برای ما باز میکند. من و شما اگر بخواهیم با خدای متعال حرف بزنیم و یک مطالبهای داشته باشیم، یک چیزی را از خدا درخواست کنیم، حقیقتاً درست بلد نیستیم. این دعاها با بلیغترین زبان، یاد میدهند به ما که از خدای متعال چه بخواهیم و با خدا چهجوری حرف بزنیم. همین مناجات شریف شعبانیه، فِقراتی که از اوّل تا آخر [این] دعا هست، هرکدام از اینها یک دریایی از معرفت است. علاوهی بر این به ما یاد میدهد که چطور با خدا حرف بزنیم و از خدا چه بخواهیم. اِلهی هَب لی قَلبًا یدنیهِ مِنک شَوقُهُ وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُهُ وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه. (1) ببینید، سه نقطهی کلیدی اساسی در یک فقرهی کوتاه دعا؛ دلی به من عطا کن که شوق، آن را به تو نزدیک کند؛ این شوق باید در دل بهوجود بیاید. آلودگی ما به مادّیات، آلودگی ما به گناه، آلودگی ما به طمعها و حرصهای گوناگون، این شوق را در دل میمیرانَد. انس ما با قرآن، انس ما با دعا، انس ما با نوافل، درست بهجاآوردن فرائض، این شوق را در دل برمیانگیزد و مشتعل میکند. یدنیهِ مِنک شَوقُه؛ آنوقت این شوق، دل را به خدا نزدیک میکند. وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُه؛ زبان صادق، سخن با صداقت. این سخن با صداقت، بهسوی خدا بالا میرود. اِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ وَ العَمَلُ الصّلِحُ یرفَعُه؛ (2) حرف درست، حرف صادقانه، حرف صمیمانه، حرفی که در آن شائبهای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی و این چیزها نباشد، سخنی است که بهسمت خدا بالا میرود. وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه؛ نگاه حقیقتآمیز و حقیقتآلود، نگاه حقّانی به مسائل، نه نگاه جانبدارانه، نه نگاه هوسگرانه، نه نگاه کاسبکارانه، مسائل را با نگاه حق، طرفداری از حق، دنبالهی حق بودن، با این نظر نگاه کنیم؛ آنوقت دل به خدا نزدیک میشود. ببینید، راه حرف زدن با خدا را به ما یاد میدهند؛ به ما میگویند از خدا چه بخواهیم. وظیفه سنگین است؛ اگر بخواهیم این وظایف را انجام بدهیم، احتیاج داریم به این استحکام ارتباط. باید ارتباط را قوی کرد؛ روزبهروز باید این ارتباط را حفظ کرد. ذکر دائم برای این است؛ اینکه نماز را در هر روز گذاشتهاند و با تناوب گذاشتهاند، برای این است که ما دچار غفلت نشویم. یکی از بزرگترین نعمتهای خدا، همین واجب کردن نماز بر ما است. اگر نماز را بر ما واجب نمیکردند، ما غرق در غفلت میشدیم؛ صبح، از خواب که پامیشوید، به یاد خدا؛ ظهر، وسط اشتغالات زندگی و معیشتی، به یاد خدا؛ شب، در پایان یک روزی که در آن تلاش کردید و کار کردید، به یاد خدا. با یاد رویت جای در بستر گرفتم با آرزویت سر ز بستر بر گرفتم این آن ترتیب و برنامهای است که برای ما در نظر گرفتند. عمل میکنیم؟ اگر [عمل] بکنیم، آنوقت میتوانیم مطمئن باشیم که «اَخرِجنی مِنَ الدُّنیا سالِما» (3) - در دعاهای ما است - میتوانیم خاطرجمع بشویم که سالم از اینجا بیرون خواهیم رفت. در دعای صحیفهی سجّادیه [آمده]: اللّهمَّ ... اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهینَ تائِبینَ غَیرَ عاصینَ وَ لا مُصِرّین؛ (4) جوری ما را بمیران که در عین هدایت، از دنیا برویم؛ جوری ما را بمیران که به آن عالَم، با طوع و رغبت رو کنیم. کفّار اینجوری نیستند، فسّاق اینجوری نیستند، ملائکه میآیند بالای سرشان و با فشار و زور [میگویند] : اَخرِجوا اَنفُسَکم. (5) امّا مؤمنین نه، مؤمنین خاطرشان از آن طرف جمع است و با طوع و رغبت میروند؛ چشم از چیزهای زوالپذیر میبندند امّا ناگهان چشم باز میکنند به نعمتهای عجیبی که [دنیا را] فراموش میکنند. یک سفر خوشی که شما میکنید، دَمِ گاراژ ممکن است فرض کنید فرزند شما، برادر شما از شما دور میشود، دل شما را نگران کند؛ امّا وقتی به سفر رفتید، این مناظر عالی، این زندگی خوب، تنوّع و مانند اینها، اصلاً [آن نگرانی] یادتان میرود. وقتی آنجا شما با رضای الهی، رضوان الهی، پاداش الهی وارد شدید - نُزُلاً مِن غَفورٍ رَحیم؛ (6) آیاتی که الان خواندند - با این وقتی انسان مواجه شد همهی آن چیزهایی را که اینجا بود و موقّت بود و دلبستگی داشتیم و خودمان را برایشان میکشتیم، فراموش میکنیم؛ [باید] اینجوری انسان از دنیا برود. این وظیفهی ما است. البتّه این حرفها در درجهی اوّل خطاب به خود این حقیر است؛ بنده بارم از شما سنگینتر است و مشکلاتم بیشتر از شما است ولی همهمان بایستی توجّه داشته باشیم. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان ... إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ ... ترجمه : ... معبودا، به من دلی بخش که مشتاق مقام قرب تو شود، و زبانی که صدقش به سوی درگاهت بالا رود، و دیدهای حقیقتبین که به تو تقرب جوید ... 2 ) سوره مبارکه فاطر آیه 10 مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَميعًا ۚ إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ ۚ وَالَّذينَ يَمكُرونَ السَّيِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ ۖ وَمَكرُ أُولٰئِكَ هُوَ يَبورُ ترجمه : کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد؛ و آنها که نقشههای بد میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود میشود (و به جایی نمیرسد)! 3 ) الكافي، ثقة الاسلام کلینی، ج2 ؛ ص578؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی، ج1 ؛ ص270. اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى هَوْلِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً وَ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ اكْفِنِي مَئُونَتِي وَ مَئُونَةَ عِيَالِي وَ مَئُونَةَ النَّاسِ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ. ترجمه : ابراهيم بن ميمون گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام دعائى ميخواند (كه ترجمهاش اين است): «بار خدايا بر هراس روز قيامت مرا يارى فرما، و از دنيا سالم بيرونم ببر، و حور العين را بمن تزويج كن، و خرج خود و عيالم و خرج مردم را از من كفايت فرما، و مرا برحمت خود در زمره بندگان شايستهات درآور». 4 ) صحيفه سجاديه: دعای ۴۰ ... أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ... ترجمه : ... ما را در زمره هدايت يافتگان بميران، نه گمراهان. چنان كن كه مرگ را به پيشباز رويم، نه ناپسندش شمريم. چنان كن كه در شمار ثابتان باشيم، نه در شمار عاصيان و نه در شمار اصرار كنندگان بر گناه ... 5 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 93 وَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَرىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَو قالَ أوحِيَ إِلَيَّ وَلَم يوحَ إِلَيهِ شَيءٌ وَمَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللَّهُ ۗ وَلَو تَرىٰ إِذِ الظّالِمونَ في غَمَراتِ المَوتِ وَالمَلائِكَةُ باسِطو أَيديهِم أَخرِجوا أَنفُسَكُمُ ۖ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما كُنتُم تَقولونَ عَلَى اللَّهِ غَيرَ الحَقِّ وَكُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرونَ ترجمه : چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل میکنم»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید»! (به حال آنها تأسف خواهی خورد) 6 ) سوره مبارکه فصلت آیه 32 نُزُلًا مِن غَفورٍ رَحيمٍ ترجمه : اینها وسیله پذیرایی از سوی خداوند غفور و رحیم است!» مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى - 1394/02/26 عنوان فیش :بیداری اسلامی، سرکوب شدنی نیست کلیدواژه(ها) : بیداری اسلامی, امت بزرگ اسلامی, تلاش دشمن نوع(ها) : حدیث متن فیش : خوشبختانه ملّتهای منطقه بیدار شدهاند؛ بله، بیداری اسلامی را موقّتاً سرکوب کردند لکن بیداری، سرکوبشدنی نیست؛ بصیرت، سرکوبشدنی نیست. ملّت ایران بیدار است، بسیاری از ملّتهای منطقه آگاه و بیدارند و امّت اسلامی هم بحمدالله در حال بیداری است؛ البتّه دشمنان تسلّط [پیدا] میکنند - لِلباطِلِ جَولَة -(1) باطل جَوَلانی میدهد. وظیفهای که ما امروز در قبال یادبود بعثت پیغمبر داریم اینها است؛ باید توجّه داشته باشیم رسالت امّت اسلامی را فراموش نکنیم و نیروی امّت اسلامی را نادیده نگیریم. خوشبختانه نیروی امّت اسلامی نیروی بسیار زیادی است؛ دلیل واضحش هم این است که سالهای متمادی است دارند سعی میکنند با همهی قوا نیروی بیداری و مقاومت در منطقه را سرکوب کنند و نتوانستهاند؛ با جمهوری اسلامی که محور این بیداری بود، ۳۵ سال است مبارزه میکنند؛ بحمدالله شکست خوردهاند و بعد از این هم شکست خواهند خورد. 1 ) غرر الحکم و درر الکلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 544 ؛ عیون الحکم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص 403؛ للحقّ دولة، للباطل جولة ترجمه : برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/10/07 عنوان فیش :کسى که فردا را جزو عمر خود بداند، مرگ را درست نشناخته کلیدواژه(ها) : مرگ نوع(ها) : حدیث متن فیش : عن اسماعیل بن مسلم السّکونى عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلِىٌّ عَلَیهِالسَّلامُ: مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِهِ. هرکسى که فردا را جزو مهلت عمر خود بداند، مرگ را درست نشناخته و آن را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است. عَن اِسماعیلِ بنِ مُسلِم السَّکونىّ [راوی این روایت] معروف است که عامّى است؛ از روات و اصحاب امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ معروف به عامّى بودن است لکن بعضى احتمال دادهاند طبق یک قرائنى که ایشان عامّى نباشد، شیعه باشد و بلکه از خواصّ امام صادق باشد؛ بعضى قرائنى بر این دارند و ذکر کردهاند؛ علیاىّحالٍ ثقه است؛ همانى است که نوفلى از او نقل میکند. عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلىٌّ علیهالسّلام: مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِه تعبیر کوتاه و بسیار گویا و عبرتانگیزى است. میفرماید هر کسى که فردا را -مثلاً امروز روز یکشنبه است و فردا دوشنبه است- جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛ مرگ را در جاى حقیقى خود قرار نداده؛ اینکه ما خیال کنیم که حالا ما یک چند سال دیگر هستیم، از جملهى چیزهایى است که در روایات متعدّد، در دعاهاى مختلف مأثور با این نگرش عامیانهى ابلهانه مبارزه شده که شما خیال کنید که ما حالا که هستیم؛ حالا فردا مثلاً یا یکسال دیگر. میفرماید که [چنین شخصی] مرگ را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است، یعنی کسى که فردا را جزو اجل خود یعنى جزو مهلت خود و فرصت خود بداند مرگ را درست نشناخته است. ممکن است همین امروز، امشب، تا قبل از فردا ما نباشیم کمااینکه نظائرش را فراوان دیدهایم. در دعاى صحیفهى سجّادیّه تعبیر عجیبى است؛ میفرماید که پروردگارا! به من آن روحیّه را عطا کن، آن فهم را عطا کن که من امید رسیدن نفَس بعدى را به این نفَس نداشته باشم: [حَتّى لانُؤَمِّلَ ...] وَلاَاتِّصالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لاَ لُحوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ؛(۱) داریم راه میرویم، اینکه قدم بعدى حتما از سوى ما برداشته خواهد شد را ما خاطرجمع نباشیم؛ ممکن است برویم. خب این حالت ترقّب موت در انسان خیلى برکات دارد: کار را انسان عقب نمیاندازد؛ کارهاى لازمى را که باید انجام بدهد، انجام میدهد؛ منافاتى هم ندارد با اینکه انسان با توجّه به اینکه با همین احتمال که ممکن است تا یک ساعت دیگر، تا یک روز دیگر نباشد، کارهاى بلندمدّت را هم شروع کند؛ با هم منافاتى ندارد. چون سود کارهاى بلندمدّت حتما به شخص ما که نخواهد رسید؛ به دیگران هم که برسد به این تعبیر بگوییم سودش به ما رسیده است. بنابراین «اعمَل لِدُنیَاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبدًا»؛ کار آبادى دنیا، سامان دادن به امور زندگى دنیا را جورى انجام بده که گویا تا ابد بنا است زنده بمانى، یعنى حتما با استحکام انجام بده امّا «وَاعمَل لاِخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَموتُ غَدا»؛(2) کار آخرت را هم اینجورى انجام بده. معناى این این است که هر دو را درست انجام بده؛ کار دنیا را درست انجام بده مثل کسى که تا ابد زنده خواهد بود، کار آخرت را هم درست انجام بده مثل کسى که فردا خواهد مُرد و دیگر فرصتى برایش باقى نیست. 1 ) الزهد، ص: 81؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 259 الأمالي( للصدوق)، ص: 108؛ ِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع مَا أَنْزَلَ الْمَوْتَ حَقَّ مَنْزِلَتِهِ مَنْ عَدَّ غَداً مِنْ أَجَلِهِ. ترجمه : هرکسى که فردا را جزو مهلت عمر خود بداند، مرگ را درست نشناخته و آن را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است. 2 ) صحیفه سجادیه دعای چهلم (صحیفه سجادیه دعای چهلم ) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا نُعِيَ إِلَيْهِ مَيِّتٌ، أَوْ ذَكَرَ الْمَوْتَ:) (1) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ (2) وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ، وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَيْنَ أَيْدِينَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً (3) وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا (4) فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ (5) أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ. ترجمه : خداوندا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و آل او درود فرست و ما را از آرزوهاى دراز باز دار و با عمل درست، آرزوهاى ما را كوتاه كن تا اينكه ساعتى پس از ساعت ديگر را آرزو نكنيم و فردا را بعد از امروز، و حياتى پس از اين حيات و قدمى بعد از اين قدم را انتظار نكشيم. و ما را از غرور آرزوى دراز محافظت فرما و از شرور آن در امان نگهدار و مرگ را همواره در برابر ما نصب العين قرار ده و ياد مرگ را براى ما هر از گاهى قرار مده (بلكه هميشگى كن). و از كارهاى شايسته، عملى به ما عطا فرما كه با آن به عنوان زاد و توشه به سوى تو سير كنيم و به خاطر آن بر قرب ديدار تو حريص گرديم، به گونهاى كه مرگ، زمان انس ما باشد و موعد الفتى باشد كه به آن اشتياق پيدا كنيم و پناهگاهى باشد كه دوست داشته باشيم به آن نزديك شويم. پس هر گاه مرگ را بر ما فرود مىآورى و اجل را بر ما نازل مىكنى، ما را به زيارت آن سعادتمند گردان و ما را با او مأنوس كن و ما را در ميهمانى مرگ شقاوتمند مساز و به ديدار مرگ ما را پست و خوار مگردان. و مرگ را بابى از ابواب آمرزش و كليدى از كليدهاى رحمت خود مقرر بدار. و ما را درحالىكه هدايت شدهايم، گمراه نيستيم، مطيع توييم، از ديدار تو كراهت نداريم، تائبايم، گناهكار نيستيم و بر گناه اصرار نداريم، بميران. اى ضمانت كنندۀ پاداش نيكو كاران و اى اصلاح كنندۀ اعمال تبهكاران.-] 3 ) من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 156؛ مجموعة ورام، ج2، ص: 234؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 139 وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اِعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اِعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً . ترجمه : چنان براى زندگى دنيا تلاش كن كه،گويا تا ابد زنده هستى. و براى آخرت خويش،آنچنان كار كن،كه گويى فردا از دنيا خواهى رفت مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/09/17 عنوان فیش :گواهی دادن روزهای عمر انسان بر اعمال او کلیدواژه(ها) : عمل به تکلیف, عمل, عمل صالح, پرونده اعمال, سزای عمل نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِبنِمُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِما عَن اَبِیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُالسَّلام قال: قالَ عَلِىٌّ عَلَیهِالسَّلام: مَا مِن یَومٍ یَمُرُّ عَلَى ابنِ آدَمَ اِلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الیَومُ یَابنَ آدَم اَنا یَومٌ جَدیدٌ وَ اَنا عَلَیکَ شَهیدٌ فَقُل فِىَّ خَیراً وَ اعمَل فِىَّ خَیراً اَشهَدُ لَکَ بِهِ یَومَ القِیامَةِ فَاِنَّکَ لَن تَرانِى بَعدَهُ اَبَداً. روزى به فرزند آدم نگذرد مگر به او بگوید: اى فرزند آدم! من روز تازهای هستم و بر تو گواهم؛ در من خوب بگو و خوب عمل کن تا روز قیامت براى تو گواهى دهم؛ پس از من دیگر هرگز مرا نخواهى دید. مَا مِن یَومٍ یَمُرُّ عَلَى ابنِ آدَمَ اِلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الیَومُ یَابنَ آدَمُ! اَنَا یَومٌ جَدیدٌ وَ اَنا عَلَیکَ شَهید [برمبنای این روایت] امروز که مثلاً روز دوشنبهى چندم این ماه است، همین روز با من و شما مخاطبه میکند، حرف میزند. حالا این حرف زدن به چه معنا است؟ آیا واقعاً در عالم معنا یک نوع مکالمهاى وجود دارد که از ظرفیّت گوشهاى ما و فهمهاى ما خارج است -که خب، بعید هم نیست؛ اینها را خیلى هم نمیشود انکار کرد؛ ممکن است همین باشد- یا نه، مراد مکالمهى عقل ما است، وجدان ما است، فهم ما است، که در واقع دل ما با ما حرف میزند و این مطالب را میگوید -عقل ما با ما حرف میزند- به هرحال این مکالمهاى است و یکى از معانى بین این روزى که ما در آن صبح کردیم و ما. «امروز» به ما چه میگوید؟ میگوید من یک روز تازهای هستم؛ گذشتهها گذشت، امروز حکم خودش را دارد. تو میتوانى در این روز بهنحوى عمل کنى که منقطع باشد از عمل سوئى و زشتى که در روزهاى قبل انجام دادى. امروز روز تازهاى است و فرصت تازهاى است؛ میتوان در این فرصت کارهایى را انجام داد که ما دیروز آن کارها را نتوانستیم انجام بدهیم، [ امّا] امروز میتوانیم انجام بدهیم. من روز جدیدى هستم و شاهد بر تو خواهم بود، گواه بر تو خواهم بود. یعنى در آن روزى که همهى موجودات عالمِ وجود جان دارند و حرف میزنند -وَ تُکَلِّمُنآ اَیدیهِم وَ تَشهَدُ اَرجُلُهُم بِما کانوا یَکسِبونَ-(۱) آن روزى که زمین شهادت میدهد، سنگ شهادت میدهد، حیوان شهادت میدهد، در آن روز، این «روز» هم شهادت خواهد داد. از همه نزدیکتر به ما همین روزى است که ما را احاطه کرده. فَقُل فِىَّ خَیراً وَ اعمَل فِىَّ خَیراً از این فرصت استفاده کن؛ در این روزى که من هستم سخن نیک بگو؛ در این روز کار نیک انجام بده؛ این فرصت را مغتنم بشمر. میتوانست این روز در اختیار ما نباشد. اگر ما دیروز یا دیشب از دنیا رفته بودیم -مثل هزاران نفرى که دیروز از دنیا رفتند و دیشب از دنیا رفتند؛ من و شما هم میشد جزو همانها باشیم- در آن صورت این روز در اختیار ما نبود؛ این فرصت را نداشتیم. حالا خداى متعال فرصت داده است، دیشب ما نمردیم، دیروز نمردیم، امروز را درک کردیم؛ این فرصت در اختیار ما است. در این فرصت، سخن نیک بگو، کار نیک بکن. اَشهَدُ لَکَ بِهِ یَومَ القِیامَةِ تا من شهادت بدهم براى تو در روز قیامت که «در روزى که من بودم» این حرف خوب را زد، این کار نیک را انجام داد، این خدمت را به مردم کرد، این بلا را از مؤمنى دفع کرد، مثلاً فرض بفرمایید جلوى این غیبتى را که علیه کسى میشد گرفت؛ شهادت بدهم به کار خیر تو. فَاِنَّکَ لَن تَرانى بَعدَهُ اَبَداً تو دیگر بعد از امروز، من را -که دوشنبهى چندم این ماه هستم- نخواهى دید؛ ما رفتیم دیگر؛ دیدار ما و تو روز قیامت است که آنجا میتوانم به نفع تو شهادت بدهم؛ [پس] از این فرصت استفاده کن. کاش دلهاى ما این سخنان را بنیوشد، بفهمد، درک کند و بر طبق آن عمل کند. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 523؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 397؛ الأمالي( للصدوق)، ص: 108؛ ترجمه : 1 ) سوره مبارکه يس آیه 65 اليَومَ نَختِمُ عَلىٰ أَفواهِهِم وَتُكَلِّمُنا أَيديهِم وَتَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانوا يَكسِبونَ ترجمه : امروز بر دهانشان مُهر مینهیم، و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان کارهایی را که انجام میدادند شهادت میدهند! مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/02/08 عنوان فیش :رجاء و خوف همزمان کلیدواژه(ها) : خوف از خداوند, امید به رحمت خداوند, یاس نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ: اُرجُ اللهَ رَجاءً لا یُجَرِّئُکَ عَلى مَعاصیهِ وَ خَفِ اللهَ خَوفا لا یُؤیِسُکَ مِن رَحمَتِهِ. امام صادق علیهالسّلام میفرماید: آنچنان به خدا امید داشته باش که تو را بر معصیت او گستاخ نسازد، و آنچنان از خدا بترس که تو را از رحمتش ناامید نسازد. اُرجُ اللهَ رَجاءً لا یُجَرِّئُکَ عَلى مَعاصیه اوّلاً «رجاء» لازم است؛ امید به رحمت الهى، به مغفرت الهى، به عون الهى لازم است -که یکى از گناهان کبیره را «یأس عن رَوحالله» دانستهاند- پس رجاء را همیشه باید داشت یعنى همیشه این ارتباط بین دل شما و خداى شما باید برقرار باشد؛ بدانید که میتوانید از او جلب رحمت کنید، جلب تفضّل کنید؛ این باید باشد، منتها این رجاء و امید، به نحوى نباشد که ما را بر انجام معصیت گستاخ کند. گاهى اوقات جورى با مردم حرف میزنیم یا با خودمان جورى حدیثِ نفْس میکنیم که گویى بهخاطر گلِ روى ائمّه (علیهمالسّلام) خداى متعال ما را هیچ عذاب نخواهد کرد؛ این جرأت دادن و گستاخ کردن به معصیت الهى است؛ این «اغترار بالله» است. ما در دعاهایمان در موارد متعدّدى منع شدهایم از مغرور شدن به خدا و اغترار بالله. در صحیفهى سجّادیّه است که: وَ الشَّقاءُ الاَشقى لِمَنِ اغتَرَّ بِکَ ما اَکثَرَ تَصَرُّفَهُ فی عَذابِک، تا آخر این فِقرات که فِقرات تکاندهندهاى است.(۱) اغترار بالله صُوَرى دارد که یکى از صورتهاى اغترار بالله این است که انسان هرچه معصیت کند و ببیند خداى متعال مجازات نکرد، مغرور بشود، بگوید خدا با ما کارى ندارد. یکى از صُوَر اغترار بالله این است که انسان بدون اینکه وسیلهى تقرّبى پیدا کند و نسبت به خداى متعال [مسیری] در پیش بگیرد، امیدوار باشد بر اینکه بله، خداى متعال ما را [ مجازات نمیکند]؛ [ مثل] مرد رِندِ عرقخورى که اینجورى شعر گفت: ساقى کوثر نمیدارد دریغ از ما شراب عیشها خواهیم کرد، اینجا شراب، آنجا شراب به همین خیال هم باید باشد! یعنى اینجا گناه میکنیم، آنجا هم که دیگر حضرت هست و دست ما را میگیرد! این اغترار بالله است. [ امام صادق (علیهالسّلام)] میفرماید که رجاء تو جورى نباشد که تو را بر معصیت گستاخ کند. وَ خَفِ اللهَ خَوفا لا یُؤیِسُکَ مِن رَحمَتِه از آنطرف هم خوف لازم است؛ خوف از خداى متعال لازم است که لازمهى آن، معرفت است؛ کسى که معرفت داشته باشد، خوف پیدا میکند. هرچه معرفت انسان بیشتر باشد، خوف بیشتر است. یک بچّهى دوساله، هیچ خوفى از یک آدم قدرتمند ندارد؛ چون نمیداند، قدرت او را نمیفهمد، اصلاً درک نمیکند، لذا هیچ خوفى هم ندارد؛ یک آدم بزرگتر چرا، میفهمد که این آدم قدرتمند است، باید از او ترسید؛ همچنانکه یک بچّهى کوچک براى یک استاد دانشگاه، براى یک عالِم، براى یک دانشمند، براى یک مرجع تقلید احترامى هم قائل نیست؛ چون نمیفهمد که مقامش چقدر است؛ وقتى بزرگ شد، آنوقت میفهمد که مقام او خیلى بالا است. ما در مقابل پروردگار عالم، خوفمان کم است چون معرفتمان کم است؛ تعظیممان کم است چون معرفتمان کم است، چون عظمت پروردگار را، آن «معدنالعظمه» را -فَتَصِلَ اِلى مَعدِنِ العَظَمَة-(۲) درک نکردهایم، نفهمیدهایم، لذا خوفمان کم است، تکریممان کم است، تعظیممان کم است. پس بنابراین خوف لازم است، منتها نباید این خوف بهقدرى باشد که انسان را مأیوس کند؛ اگر جورى شد که انسان یأس پیدا کرد، این [حالت] از یک صفت خوب به یک صفت زشت و بد برمیگردد. 1 ) الأمالي( للصدوق)، ص: 14؛ جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 98؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج67، ص: 384؛ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا يُجَرِّئُكَ عَلَى مَعَاصِيهِ وَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَا يُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ. ترجمه : 2 ) صحیفخ سجادیه دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه دعای 46: وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ الْفِطْر؛ ...حُجَّتُكَ قَائِمَةٌ لَا تُدْحَضُ، وَ سُلْطَانُكَ ثَابِتٌ لَا يَزُولُ، فَالْوَيْلُ الدَّائِمُ لِمَنْ جَنَحَ عَنْكَ، وَ الْخَيْبَةُ الْخَاذِلَةُ لِمَنْ خَابَ مِنْكَ، وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَى لِمَنِ اغْتَرَّ بِكَ. مَا أَكْثَرَ تَصَرُّفَهُ فِي عَذَابِكَ، وَ مَا أَطْوَلَ تَرَدُّدَهُ فِي عِقَابِكَ، وَ مَا أَبْعَدَ غَايَتَهُ مِنَ الْفَرَجِ، وَ مَا أَقْنَطَهُ مِنْ سُهُولَةِ الْمَخْرَجِ!! عَدْلًا مِنْ قَضَائِكَ لَا تَجُورُ فِيهِ، وَ إِنْصَافاً مِنْ حُكْمِكَ لَا تَحِيفُ عَلَيْه... ترجمه : ...پس عذاب دائم براى كسى است كه از تو روى بر گرداند و يأس ذلتبار از آن كسى است كه از درگاه تو نوميد شود و بالاترين شقاوت از آن فردى است كه در پيشگاه تو غرور و تكبر بورزد.چه بسيار است تغير و تحول او در عذاب تو، و چه طولانى است درنگ حيرت آميز او در عقاب تو، و چه دور است سرانجام او از گشايش، و چه نوميد است از آسانى راحتى و رهايى!! همۀ اينها البته بر مبناى قضاوت عادلانهاى است كه هرگز در آن ظلم نمىكنى و حكم منصفانهاى است كه ابدا در آن ستم نمىنمايى... 3 ) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 687؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج91، ص: 99 مفاتیح الجنان؛ مناجات شعبانیه ...الهِي هَبْ لِي كَمالَ الانْقِطاعِ الَيْكَ، وَ انِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها الَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ الى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ، الهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاجابَكَ وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ، فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً... ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1392/12/15 عنوان فیش :عنایت الهی در عزم جدی برای انجام وظیفه کلیدواژه(ها) : عمل به تکلیف نوع(ها) : حدیث متن فیش : امیدواریم انشاءالله خداوند متعال به همهی آقایان محترم، توفیقات خودش را ارزانی بدارد، به ما هم كمك كند، هدایت كند، دستگیری كند كه اولاً وظیفهمان را انشاءالله بشناسیم، و عزم جدی به ما بدهد كه این وظیفه را عمل كنیم. «اللهم قو علی خدمتك جوارحی، و اشدد علی العزیمة جوانحی و هب لی الجد فی خشیتك، و الدوام فی الاتصال بخدمتك».(1) 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 ؛ إقبالالأعمال، سيد ابن طاووس، ص 706 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 62 (دعای كمیل)؛ يَا رَبِّ يَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِی وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوَانِحِی وَ هَبْ لِيَ الْجِدَّ فِی خَشْيَتِكَ وَ الدَّوَامَ فِی الِاتِّصَالِ بِخِدْمَتِك. ترجمه : اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را و اینكه پيوسته در خدمتت باشم. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22 عنوان فیش :فرصت ارتباط با خدا در ماه شعبان کلیدواژه(ها) : مناجات شعبانیه, ماه شعبان, ذکر خدا نوع(ها) : حدیث متن فیش : با قطعِ نظر از سوّم شعبان، ما وارد ماه شعبان شدیم. ماه عبادت، ماه توسّل، ماه مناجات؛ وَ اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُك، وَ اسمَع نِدائی اِذا نادَیتُك؛(۱) فصل مناجات با خدای متعال، فصل مرتبط كردن این دلهای پاكْ با معدن عظمت، با معدن نور؛ این را قدر باید دانست. این مناجات شعبانیّه یك تحفهای است كه در اختیار ما قرار داده شده است. خب ما دعا خیلی داریم، همهی این دعاها هم پر از مضامین عالی است، امّا بعضی یك برجستگی خاصّی دارند. من از امام بزرگوار (رضوان الله علیه) سؤال كردم، گفتم در میان این دعاهایی كه از ائمّه علیهمالسّلام رسیده است، شما به كدام دعا بیشتر علاقهمندید و دلبستهاید؟ فرمودند به دعای كمیل و مناجات شعبانیّه؛ به این دو دعا. امام یك دلِ متوجّه به خدا بود، اهل توسّل بود، اهل تضرّع بود، اهل خشوع بود، اهل اتّصال با مبدأ بود؛ وسیلهی بهتر در چشم او، این دو دعا بود: دعای كمیل، مناجات شعبانیّه. وقتی انسان مراجعه میكند به این دو دعا، دقّت میكند، میبیند چقدر هم شبیه همند این دو دعا؛ شباهتهای زیادی به هم دارند؛ مناجات انسان خاشع، مناجات انسان متوكّل به خدا؛ كَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدَیك، وَ قَد اَظَلها حُسنُ تَوَكُّلی عَلَیك، فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُه، وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِك؛(۲) امید، امید به مغفرت الهی، به رحمت الهی، به توجّه الهی، بلندهمّتیِ در درخواست از پروردگار؛ اِلهی هَب لی كَمالَ الانقِطاعِ اِلَیك، و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیك.(۳) ماه شعبان یك چنین ماهی است؛ دلهای پاك، دلهای نورانی، دلهای جوان، از این موقعیّت بهره بگیرند، استفاده كنند، رابطهتان را با خدا قوی كنید. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه). اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعائِي إِذا دَعَوْتُكَ، وَ اسْمَعْ نِدائِی إِذا نادَيْتُكَ، وَ اقْبِلْ عَلَيَّ إِذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ الَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ ... . ترجمه : امام علی علیهالسلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و هرگاه دعايت مىكنم ، دعايم را بشنو و هرگاه صدايت مىزنم، به صدايم گوش فرا ده و هرگاه با تو مناجات مىكنم، به من توجّه كن كه من به سوى تو گريختهام. 2 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه). الهِی انْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ، فَانْتَ اهْلٌ انْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ، الهِی كَأَنِّی بِنَفْسِی واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَيْكَ، فَفَعَلْتَ ما انْتَ اهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ ... . ترجمه : خداى من! اگر من شايسته رحمت تو نيستم ، تو شايسته آن هستى كه به فضل گستردهات بر من ببخشايى . خداى من! گويى در پيشگاهت ايستادهام و توكّل نيكويم به تو ، بر من سايه افكنده است و تو آنچه را كه شايسته توست ، انجام مىدهى و مرا در گذشت خود فرو بردهاى. 3 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه). الهِی هَبْ لِی كَمالَ الانْقِطاعِ الَيْكَ، وَ انِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها الَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ الى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ، الهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاجابَكَ وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ، فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً. ترجمه : خداى من! مرا به كمال جدايى از غير خود عنايت كن ، و ديده دلهاى ما را به نور نگريستن به سوى خودت روشنى بخش، تا ديده دلها ، حجابهاى نور را بشكافد و به معدن عظمتت متّصل گردد ، و روحهايمان به عزّت مقدّس تو بياويزند. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی - 1391/09/21 عنوان فیش :علم؛ وسیله قدرت یافتن کشورهای اسلامی کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : باید کشورهای اسلامی از لحاظ علم و فناوری پیشرفت کنند. گفتم غرب و آمریکا به برکت علم توانستند بر کشورهای دنیا مسلط شوند؛ یکی از ابزارهاشان علم بود؛ ثروت را هم با علم به دست آوردند. البته مقداری از ثروت را هم با فریبگری و خباثت و سیاست به دست آوردند، اما علم هم مؤثر بود. باید علم پیدا کرد. روایتی است که فرمود: «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه».(1) باید علم پیدا کنید. علم که پیدا کردید، پنجهی قوی پیدا خواهید کرد. اگر علم نداشته باشید، کسانی که دارای پنجهی قوی هستند، دست شما را میپیچانند. جوانهاتان را به علم تشویق کنید؛ این کار ممکن است؛ ما در ایران این کار را کردیم. ما قبل از انقلاب در ردیفهای آخرِ آخرِ علمی دنیا قرار داشتیم، که هیچ نگاهی به طرف ما جلب نمیشد. امروز به برکت انقلاب، به برکت اسلام، به برکت شریعت، کسانی که در دنیا ارزیابی میکنند، گفتند و در دنیا منتشر شد که ایران امروز از لحاظ علمی در رتبهی شانزدهم دنیاست. 1 ) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 319. العِلمُ سُلطانٌ ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيهِ. ترجمه : امام علی(علیهالسلام) فرمودند: دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند. مربوط به :بیانات در دیدار نیروهای مسلح منطقهی شمال کشور و خانوادههای آنان - 1391/06/28 عنوان فیش :لزوم همراه بودن تلاش با جدّیت و استمرار کلیدواژه(ها) : تلاشگری, عزم راسخ, همت نوع(ها) : حدیث متن فیش : آینده، آیندهی روشنی است؛ افق، افق خوبی است، منتها این به معنای این نیست که ما یک بالش نرمی زیر سر خودمان بگذاریم و دل به خواب بدهیم، نه، باید کار کرد، باید تلاش کرد. تلاش زمان نمیشناسد، مدت و سرآمد نمیشناسد، بازنشستگی نمیشناسد. در همهی دورانها در زندگی انسان، امکان تلاش وجود دارد، باید این امکان را پیدا کنیم و عزم و همت کنیم بر تلاش، و با جد حرکت کنیم. «قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی»؛ از خدای متعال در دعای کمیل، امیرالمؤمنین میخواهد، به ما یاد میدهد که عرض کنیم پروردگارا! جوارح ما را، جسم ما را، بدن ما را، برای انجام خدمات لازم قوی کن، عزم ما را هم راسخ کن. دنبالش: «و هب لی الجدّ فی خشیتک»؛ در مقابل خدای متعال بجد دچار خشیت و ملاحظه باشیم. خدا را حاضر و ناظر بدانیم و این احساس یک احساس جدی باشد؛ لقلقهی زبان نباشد. «و الدّوام فی الاتّصال بخدمتک»؛(1) خدمت را هم قطعه قطعه نکنیم؛ متصل، این خط خدمت را پیش برویم. انشاءاللّه جوانهای ما از جمله جوانهای این دانشگاه و دیگر جوانها، بسیجیان عزیز، جوانهای مؤمن، فداکار، دانشجویان مختلف، دختر و پسر، در بخشهای مختلف دانشجوئی، طلاب جوان عزیز، جوانها در قشرهای مختلف، با حرکت خودشان، با کار خودشان، با تلاش خودشان، به ما پیرها هم نیرو و نشاط خواهند داد و یاد خواهند داد که چگونه حرکت کنیم. 1 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 844 ؛ إقبال الأعمال، سيد ابن طاووس، ص 706 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 62 (دعای كمیل). «... يَا رَبِّ يَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِی وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوَانِحِی وَ هَبْ لِيَ الْجِدَّ فِی خَشْيَتِكَ وَ الدَّوَامَ فِی الِاتِّصَالِ بِخِدْمَتِك حَتَّى أَسْرَحَ إِلَيْكَ فِی مَيَادِينِ السَّابِقِين ...» ترجمه : امام علی(علیهالسلام): اى پروردگارم، اى پروردگارم اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن، و كوشش در راستاى پروايت و دوام در پيوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سويت برانم در ميدانهاى پيشتازان. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14 عنوان فیش :علم، پایه پیشرفت همه جانبه یک کشور است کلیدواژه(ها) : دستاوردهای انقلاب اسلامی, پیشرفت علمی ایران, اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من چند تا از نقاط قوّتی را که در این مدت داشتهایم، عرض کنم، چند تا هم از نقاط ضعف را عرض کنم. (...) نقطهی قوّت دیگر، پیشرفت علمی است. عزیزان من! این پیشرفت علمی را دستکم نگیرید. این پیشرفتها خیلی مهم است. علم، پایهی پیشرفت همهجانبهی یک کشور است. این حدیث را من یک وقتی خواندم: «العلم سلطان»؛(1) علم، اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشته باشد، میتواند به همهی مقاصد خود دست پیدا کند. این مستکبران جهانی به برکت علمی که به آن دست پیدا کردند، توانستند به همهی دنیا زور بگویند. البته ما هرگز زور نخواهیم گفت، اما علم برای ما به عنوان یک پیشرفت حتماً لازم است. 1 ) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۱۹ ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه. ترجمه : امام علی (علیه السلام) میفرمایند: دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند. مربوط به :بیانات در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور - 1390/10/07 عنوان فیش :توکل به خدا و یاد خدا راهی برای جلوگیری از ایجاد رخنه در خانواده ها کلیدواژه(ها) : وزارت امور خارجه, دیپلماسی عمومی, رابطه با خدا, خانواده, زبیر نوع(ها) : حدیث متن فیش : دستگاه دیپلماسی مهم است. عرصهی دیپلماسی، عرصهی مبارزه است؛ در این مبارزه باید قوی باشید. اگر میخواهید قوی باشید، ارتباط با خدا را مستحکم کنید؛ هم خودتان، هم خانوادهتان. خانواده را مهم بشمرید؛ چه خانوادهی بزرگ دیپلماسی، چه خانوادهی شخصی خودتان. گاهی اوقات یک رخنهی کوچک در درون خانواده، ما را تغییر میدهد. امیرالمؤمنین فرمود: زبیر با ما بود، از ما اهلبیت بود. واقعاً هم همین جور بود. میدانید بعد از رحلت پیغمبر، در مسجد، در پای منبر خلیفهی اول - جناب ابوبکر - حدود ده نفر از صحابه بلند شدند و صریحاً از امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ گفتند اینجائی که شما نشستهای، حق علیبنابیطالب است. یکی از آن ده نفر، زبیر بود! زبیر، رفیق دوران عشرت نبود؛ رفیق دوران محنت بود. امیرالمؤمنین فرمود: زبیر همواره با ما بود، «حتّی شبّ ابنه عبدالله»(1) تا پسرش عبدالله بزرگ شد، آمد توی عرصه، در تصمیمگیریها دخالت کرد؛ آن وقت او عوض شد. زبیر همانی شد که آمد در مقابل امیرالمؤمنین شمشیر کشید! گاهی اوقات یک رخنهی کوچک در درون خانواده، یک چنین اثر بسیار مهمی میگذارد. لذا باید جلوی این رخنه را گرفت؛ و این هم جز با توکل به خدای متعال، جز با ذکر، جز با توجه، امکانپذیر نیست. 1 ) 1) شرح نهجالبلاغه ابنابىالحديد، ج 2، ص 167 كان أمير المؤمنين ع يقول ما زال الزبير منا أهل البيت حتى شب ابنه عبد الله ترجمه : زبير همواره با ما بود، تا پسرش عبدالله بزرگ شد. مربوط به :بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان - 1390/08/11 عنوان فیش :دهه اول ذیحجه، مصداق ایام معلومات کلیدواژه(ها) : ماه ذیحجة, جوان, ذکر خدا, رابطه با خدا, روز عرفه نوع(ها) : حدیث متن فیش : این ایام، ایام دههی ذیحجه است. شما جوانان عزیز، دلهای نورانی، روحیههای شاداب، فرزندان عزیز من، توجه داشته باشید که یکی از بهترین روزها و شبهای دورهی سال، از لحاظ فضیلت و امکان ارتباط دلها با خدا، همین روزهاست. مایه و قوام اصلی همهی حرکتهای بزرگ و پیروز، ذکر الهی است؛ یاد خدا بودن، با خدا ارتباط داشتن. در قرآن میفرماید: «و یذکروا اسم الله فی ایّام معلومات».(1) در حدیث دارد که «ایام معلومات» که خدای متعال به ذکر در این ایام دستور داده است، همین ده روز اول ذیحجه است.(2) در این ده روز، روز عرفه وجود دارد، که روز دعا و استغفار و توجه است. دعای سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، که سیدالشهداء امام حسین (علیهالسّلام) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشاندهندهی آن روحیهی شیدائی و عشق و شوری است که پیروان اهلبیت در یک چنین ایامی باید داشته باشند. این ایام را قدر بدانید. فرصت مال شماست. همچنان که امروز فرصت پیشرفت، فرصت شکوفائی، فرصت حرکتهای بزرگ سیاسی و انقلابی و اجتماعی مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خدای متعال و ذکر الهی و مستحکم کردن رابطهی قلبی با خدا هم متعلق به شماست. 1 ) سوره مبارکه الحج آیه 28 لِيَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَيَذكُرُوا اسمَ اللَّهِ في أَيّامٍ مَعلوماتٍ عَلىٰ ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ ۖ فَكُلوا مِنها وَأَطعِمُوا البائِسَ الفَقيرَ ترجمه : تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانیکردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید! 2 ) تهذيب الأحكام ، شیخ طوسی، ج 5، ص 447 ؛ الوافی، فیض كاشانی، ج 14، ص 1261؛ ملاذ الأخيار فی فهم تهذيب الأخبار، علامه مجلسی، ج 8، ص 480 ؛ اذْكُرُوا اللَّهَ فِی أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ قَالَ قَالَ عَشْرُ ذِی الْحِجَّةِ وَ أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ قَالَ أَيَّامُ التَّشْرِيقِ. ترجمه : حماد بن عیسی گفت از امام صادق(علیه السلام) شنیدم كه فرمود پدرم از قول امام علی(علیه السلام) فرمودند: در «روزهای معین»، [كه] فرمود دهه ذی حجه است و «روزهای مشخص»، [كه] فرمود ایام تشریق [روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم بعد از اعمال حج] است؛ خدا را یاد كنید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1390/05/19 عنوان فیش :علم، اقتدار است. کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسئلهی علم در کشور، یک حلقهای است از آن زنجیره، که این حلقه درست متوجه به آن نقطهی اصلی و اساسی است که ما ده دوازده سال است داریم این را دنبال میکنیم. گفتیم «العلم سلطان»؛ علم، اقتدار است؛ هر کسی که دارای علم و دارای این اقتدار شد، طبق این روایت، «صال»؛ میتواند بر محیط جهان حکمفرمائی کند، یعنی اهداف خودش را دنبال کند؛ هر کسی مالک آن نشد، «صیل علیه»؛(1) یعنی بر او حکمفرمائی خواهد شد. این منطق ماست در این حرکت علمیِ ده پانزده ساله. الان خوشبختانه تا حدود زیادی هم این حرکت علمی در کشور به ثمر رسیده. میخواهند این را متوقف کنند؛ خب، در مقابل این باید حساسیت نشان بدهید. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند. مربوط به :بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی - 1390/02/27 عنوان فیش :عدالت با خود یعنی ظلم نکردن به نفس کلیدواژه(ها) : عدالت, ظلم, گناه, مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : [نکتهی دوم و پایانی که بد نیست من در اینجا عرض بکنم، عدالتی است در رابطهی با خود، که ربطی به عدالت اجتماعی ندارد]. در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددی تکرار شده. خب، ظلم، نقطهی مقابلش عدل است. در دعای کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسی»(1). در مناجات شریف شعبانیه عرض میکنیم: «قد جرت علی نفسی فی النّظر لها فلها الویل ان لم تغفر لها» (2). گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصهی مهمی است. ما وقتی که در باب عدالت بحث میکنیم - عدالت در روابط اجتماعی، عدالت در تشکیل نظام اجتماعی - نمیتوانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستی عدل بورزیم. نقطهی مقابلِ این «قد جرت علی نفسی»، همان عدل است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خدای متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانی دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844؛ إقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 706؛ مصباح الكفعمی ، شیخ كفعمی، ص 555؛ ...اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك... ترجمه : ...خدايا ببخش آن گناهانى را كه پرده عصمتم را مىدرد خدايا ببخش آن گناهانى را كه بر من كيفر عذاب نازل مىكند خدايا ببخش آن گناهانى را كه در نعمتت را به روى من مىبندد خدايا ببخش آن گناهانى را كه مانع قبول دعاهايم مىشود خدايا ببخش آن گناهانى را كه بر من بلا مىفرستد خدايا هر گناهى كه مرتكب شدهام و هر خطايى از من سر زده همه را ببخش اى خدا من به ياد تو بسوى تو تقرب مىجويم و تو را سوى تو شفيع مىآورم ... 2 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِي لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّي فِي مَمَاتِي... . ترجمه : خدایا بر خویش ستم کردم در آن توجهی که بدان کردم، پس وای بر او اگر نیامرزیاش، خدایا پیوسته در دوران زندگی نیکی تو بر من میرسد پس نیکیات را در هنگام مرگ نیز از من قطع مکن. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران - 1390/02/07 عنوان فیش :سرانجام نداشتن دوران باطل کلیدواژه(ها) : باطل نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر ملتی با نام خدا، با یاد خدا، برای خدا، در راه خدا، به سمت اهداف الهی حرکت کند، خدای متعال او را کمک میکند. امروز ملت ما بحمداللَّه اینجوری است. مسئولین ما، ملت ما، دولت ما زحمت میکشند، تلاش میکنند. در این کشور، در جهت اهداف الهی دارد کار میشود؛ لذا خدای متعال کمک میکند. نقطهی مقابل آن، کسانی هستند که علیه بندگان خدا، علیه راه خدا، علیه اهداف الهی کار میکنند. سرنوشت آنها، سرنوشت بدی است. حالا یک چند صباحی هم جولانی میکنند. «للباطل جوله»(1)؛ باطل یک جولانی میکند، اما این جولان سرانجامی ندارد. نتیجهاش همین چیزی است که الان مخالفین، دشمنان و مستکبرین دارند نگاه میکنند. به حول و قوهی الهی، فردای این منطقه از امروزِ این منطقه بمراتب بهتر خواهد بود و انشاءاللَّه به برکت همت ملتها و حرکت ملتها در راه اسلام، تفضلات الهی بر ملتها بیشتر خواهد بود. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 544 ؛ عیون الحكم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص 403؛ «للحقّ دولة، للباطل جولة» ترجمه : برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت و هیأت رئیسه مجلس - 1390/01/15 عنوان فیش :اقرار به گناه، یکی از راههای تقرب به پروردگار کلیدواژه(ها) : گناه, تقرب نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر انسان متوجه ضعفهای خود و کمبودهای کار خود و عیوب خود نبود، عقب خواهد ماند. یکی از فوائد مسابقه این است دیگر. در مسابقه چون یک رقیب بغل دست انسان هست، آدم کمبود خودش را میفهمد؛ والّا وقتی خود انسان بهتنهائی دارد میدود، یک وقت لازم بداند، مثلاً میایستد و چند تا سرفه و عطسهای هم میکند؛ دیگر نمیداند که همین کار چقدر انسان را عقب میاندازد. وقتی یک نفر بغل دست انسان هست که همان دو ثانیه، پنج ثانیه را هم توقف نکرده، آدم میبیند که عجب، چقدر انسان جلو افتاد. در زندگی کاری ما، ثانیهها و دقایق و ساعات، عقبافتادگی وجود دارد؛ اینها را باید ببینیم تا به فکر جبران بیفتیم. اگر نتوانیم جبران کنیم، لااقل پیش خدای متعال اقرار کنیم؛ «و ان کان قددنا اجلی و لم یدننی منک عملی فقد جعلت الاقرار بالذّنب الیک وسیلتی».(1) یکی از راههای تقرب به پروردگار، همین است: اقرار به ذنب و اقرار به کوتاهیها و عقبماندگیها و نقصها و تاریکیهائی که در وجود خودمان هست. به این مسئله توجه کنیم. همهی اینها با توفیقاتالهیامکانپذیراست. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص685؛ زاد المعاد، علامه مجلسی، ص48 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی، ج91 ص96 ؛ مفاتيح الجنان ، شیخ عباس قمی ص 158 (مناجات شعبانیه) ؛ ... إلهی إن عفوت فمن أولى منك بذلك و إن كان قد دنا أجلی و لم يدن [يدنني] منك عملی فقد جعلت الإقرار بالذنب إليك وسيلتی إلهی قد جرت على نفسی فی النظر لها فلها الويل إن لم تغفر لها إلهی لم يزل برك علی أيام حياتی فلا تقطع برك عنی فی مماتي ... ترجمه : خدایا اگر عفو و بخشش كنی، پس شایشته تر از تو در این كار كیست، واگر مرگ من نزدیك شده است ولی هنوز عمل من به تو نرسیده است (ولی هنوز عمل من مرا به تو نزدیك نكرده است)پس راه نجات و نزدیكی به تو را، اعتراف به گناهم قرار می دهم. بارالها من در توجهم به نفس خود (مهلتی كه به نفس دادهام)، بر خویش ستم كردم پس اى واى بر نفس من اگر تو او را نیامرزى خدای من نیكی و خوبی تو در تمام مدت زندگیم همیشگی است پس مهربانیت در زمان مرگم نیز از من نگیر. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال ۹۰ - 1390/01/01 عنوان فیش :اقتدار علمی لازمه اقتدار ملی کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من یک وقتی این روایت را که از معصوم (علیهالسّلام) است، عرض کردم، که فرمود: «العلم سلطان»؛ یعنی علم و دانش برای یک ملت و برای یک فرد مایهی اقتدار است. «من وجده صال و من لم یجده صیل علیه»(1)؛ کسی که این قدرت را پیدا کند، دست برتر را دارد و آن کسی که نتواند قدرت علمی را به دست بیاورد، زیردست باقی میماند و دیگران بر او دست برتر را خواهند داشت. علم و فناوری یک چنین خصوصیتی دارد. امروز حرکت کشور در جهت به دست آوردن دانش و فناوری در بسیاری از رشتهها، بخصوص در رشتههای بسیار نو و برترِ کشور مشهود است. در بخشهای گوناگون؛ در بخش زیستفناوری، در بخش هوافضا، در بخش نانوفناوری، در بخش سلولهای بنیادی، در تولید رادیوداروهای بسیار مهم، در تولید داروهای ضد سرطان، در تولید موتور توربینهای بادی که وابستگی انرژی کشور را از نفت تا حدود زیادی از بین میبرد، در تولید ابررایانهها که برای کشور بسیار مهم است، در فناوری انرژیهای نو - که همهی اینها از دانشهای سطح بالای دنیا هستند - خوشبختانه انسان مشاهده میکند که دانشمندان ما و جوانان ما به نحو فزاینده و شتابنده مشغول پیشروی هستند. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار بسیجیان استان قم - 1389/08/02 عنوان فیش :شاخص نبودن اشخاص برای شناسایی حق کلیدواژه(ها) : بسیجی, بصیرت, حق نوع(ها) : حدیث متن فیش : آنچه که راه را مشخص میکند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامی [سردار جباری، فرمانده سپاه علیبنابیطالب قم] خیلی درست گفتند که بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانستهاند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایای سال 88 این را نشان داد. ممکن بود خیلیها اشتباه کنند و خیلیها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانی که اشتباه کرده بودند، به فاصلهی کمی اشتباه را تصحیح کردند؛ اما حرکت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را برای خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛(1) با چهرهها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهرهی موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهی چهرهی موجهی مثل بعضی از صحابهی پیغمبر راه را عوضی میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمدهی در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام - کسی که پدر همهی این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشهی دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش کرد. 1 ) الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس ج1ص 136 ؛ روضةالواعظين، ابن فتال نیشابوری، ج 1 ، ص 31 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 40 ، ص 125 ؛ الأماليللمفيد، شیخ مفید، ص 3 ، نحوه؛ الأماليللطوسی، شیخ طوسی، ص 625 ، نحوه؛ بشارةالمصطفى، عماد الدین طبری، ص 4 ، نحوه ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 39 ، ص 239 ، نحوه؛ ما جاء لأحد من أصحاب رسول الله ص من الفضائل ما جاء لعلی ع و من ذلك ما ذكره الغزالی فی كتاب المنقذ من الضلال ما هذا لفظه و العاقل يقتدی بسيد العقلاء علی ع حيث قال لا يعرف الحق بالرجال اعرف الحق تعرف أهله فشهد أن عليا سيد العقلاء .... ترجمه : از جمله غزالى در كتاب «المنقذ من الضلال» مىگويد: شخص عاقل به سرور عاقلان على (عليه السلام) اقتدا مىكند، آنجا كه فرمود: (حق با رجال شناخته نمىشود، حق را بشناس تا اهلش را بشناسى). پس غزالى شهادت مىدهد به اين كه على (عليه السلام) سيد و سرور عقلا است و اين حرف بسيار پر معنى است. 0 مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان - 1389/07/14 عنوان فیش :اقتدار در جهان امروز از آنِ دانش است کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما تأکید میکنیم روی علم. این تأکید، جدی است؛ تعارف نیست؛ از روی یک احساس کاذبِ تشریفاتیِ موسمی نیست؛ بلکه از یک تشخیص عمیق و محاسبهشده برمیخیزد. زورگوئی در دنیا زیاد است. زورگویان متکی به قدرتشان هستند. آن قدرت و آن ثروت و آن امکانات، برخاستهی از دانش آنهاست. بدون دانش نمیشود مقابله کرد، نمیشود مواجهه کرد. من یک وقتی این حدیث را خواندهام: «العلم سلطان»؛(1) علم عبارت است از اقتدار. علم، خودش یک اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشت، میتواند حرکت کند؛ هر کسی، هر ملتی، هر جامعهای که نداشت، مجبور است از اقتدار دیگران پیروی کند. بنابراین، این یک محاسبهی دقیق است. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور - 1389/06/16 عنوان فیش :افزایش نیروی کار درصورت انجام کار کلیدواژه(ها) : تلاشگری, کار نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینکه گفتند کار در اسلام مهم است، خب این همه روایات فراوانی از ائمه (علیهمالسّلام) در اهمیت کار، در فضیلت کار وارد شده که این کارهائی که شما ذکر کردید، نمونههائی از همین چیزی است که مورد فضیلت است، که حالا من این روایت را اینجا یادداشت کردم: «من یعمل یزدد قوّة و من یقصّر فی العمل یزدد فترة»؛(1) کار که بکنید، نیروی کار هم افزایش پیدا میکند. خاصیت کار، کاهش نیست، افزایش است؛ افزایشِ خودِ نیروی کار، نه محصول کار. خب، محصول کار که معلوم است افزایش پیدا میکند - وقتی کار کردید، کار یک محصولی دارد - اما در این روایت، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید که وقتی کار کردید، قدرت کار و نیروی کار هم افزایش پیدا میکند. «و من یقصّر فی العمل»، کسی که در کار کردن کوتاهی کند، تقصیر بکند، «یزدد فَترة» یا «فِترة»، فتور و سستی او افزایش پیدا میکند. این مال شخص فقط نیست؛ این «مَن» که فرمود: «من یعمل»، معناش فقط این نیست که هر کسی این کار را بکند؛ خب، این روی اشخاص نیست، روی جوامع هم هست: هر ملتی، هر جامعهای. هرچه کار بکنید، نیروی کارتان بیشتر میشود. هرچه تحرک انسان داشته باشد، نشاط حرکتش بیشتر میشود. این خب، مال کار است که در اسلام دربارهی کار این همه حرف هست، که از جمله حالا این روایت را من اینجا خواندم. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى، ص 590. مَنْ يَعْمَلْ يَزْدَدْ قُوَّةً، مَنْ يُقَصِّرْ فِي الْعَمَلِ يَزْدَدْ فَتْرَةً. ترجمه : هر کس به كار برخيزد، نيرومندتر مىشود، و هر كس در كار كوتاهى كند، سستى او افزايش پيدا مىكند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم بوشهر در روز میلاد امام علی(ع) - 1389/04/05 عنوان فیش :بصیرتبخشی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در همه ادوار کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), بصیرت نوع(ها) : حدیث متن فیش : زندگی امیرالمؤمنین سر تا پا درس است. آن چیزی که در میان رفتارهای امیرالمؤمنین - که شامل همهی خصلتهای نیک یک انسان و یک زمامدار است - انسان مشاهده میکند و برترینِ این خصوصیات برای امروز ماست، مسئلهی بصیرتبخشی و بصیرتدهی به کسانی است که نیاز به بصیرت دارند؛ یعنی روشن کردن فضا. در همهی ادوار، این شجاعت بیپایان، این فداکاری عظیم، در خدمت آگاه کردن مردم، عمق دادن به اندیشهی مردم و ایمان مردم به کار رفته است. در جنگ صفین وقتی طرف مقابل که احساس میکرد دارد شکست میخورد، برای اینکه جنگ را متوقف کند، قرآنها را سر نیزه کرد، یک عدهای آمدند دور امیرالمؤمنین را گرفتند و فشار آوردند که باید تسلیم شوی و جنگ را تمام کنی؛ اینها قرآن را مطرح کردند. کار مزورانهای بود، کار عجیبی بود. حضرت فرمود: شما اشتباه میکنید؛ شما اینها را نمیشناسید. این کسانی که امروز قرآن را به عنوان حَکم مطرح میکنند، به قرآن اعتقاد ندارند. من اینها را میشناسم. «انّی عرفتهم اطفالا و رجالا»؛ من دورهی کودکی اینها را دیدم، دورهی بزرگی اینها را هم دیدم. «فکانوا شرّ اطفال و شرّ رجال»؛(1) بدترینها بودند. اینها به قرآن اعتقادی ندارند. وقتی در تنگنا گیر میکنند، قرآن را مطرح میکنند. البته آنها گوش نکردند، اصرار ورزیدند و دنیای اسلام خسارتش را خورد. امیرالمؤمنین اهل بصیرت دادن است. امروز ما به این بصیرت احتیاج داریم. امروز دشمنان دنیای اسلام، دشمنان وحدت اسلام، با ابزارهای دین وارد میشوند، با ابزارهای اخلاق وارد میشوند؛ باید هشیار بود. آنجائی که میخواهند افکار عمومی مردم غیرمسلمان را فریب بدهند، نام حقوق بشر را میآورند، نام دموکراسی را میآورند؛ آنجائی که میخواهند افکار عمومی دنیای اسلام را فریب بدهند، نام قرآن را میآورند، نام اسلام را میآورند؛ در حالی که نه به اسلام و قرآن اعتقادی دارند، نه به حقوق بشر اعتقادی دارند. این را امت اسلامی باید بداند. ملت ایران در طول این سی سال، سی و یک سال اینها را آزموده است؛ امروز هم باید بدانیم، همهی ما باید بدانیم. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، شیخ مفید ج1 ص270 ؛ تاريخالطبری، طبری، ج5 ، ص 66 ؛ المنتظم، ابن جوزی، ج5 ، ص 126 ؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج3 ، ص 316 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 33 ، ص 387 ؛ حين رجع إلى الكوفة و هو بظاهرها قبل دخوله إياها بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ اللَّهُمَّ هَذَا مَقَامُ مَنْ فُلِجَ فِيهِ كَانَ أَوْلَى بِالْفَلْجِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ نَطِفَ فِيهِ أَوْ غَلَّ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ حِينَ رَفَعُوا الْمَصَاحِفَ فَقُلْتُمْ نُجِيبُهُمْ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ قُلْتُ لَكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ بِالْقَوْمِ مِنْكُمْ إِنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَصْحَابِ دِينٍ وَ لَا قُرْآنٍ إِنِّی صَحِبْتُهُمْ وَ عَرَفْتُهُمْ أَطْفَالًا وَ رِجَالًا فَكَانُوا شَرَّ أَطْفَالٍ وَ شَرَّ رِجَالٍ امْضُوا عَلَى حَقِّكُمْ وَ صِدْقِكُمْ إِنَّمَا رَفَعَ الْقَوْمُ لَكُمْ هَذِهِ الْمَصَاحِفَ خَدِيعَةً وَ وَهْناً وَ مَكِيدَةً فَرَدَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِی وَ قُلْتُمْ لَا بَلْ نَقْبَلُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ لَكُمُ اذْكُرُوا قَوْلِی لَكُمْ وَ مَعْصِيَتَكُمْ إِيَّايَ فَلَمَّا أَبَيْتُمْ إِلَّا الْكِتَابَ اشْتَرَطْتُ عَلَى الْحَكَمَيْنِ أَنْ يُحْيِيَا عَلَى مَا أَحْيَاهُ الْقُرْآنُ وَ أَنْ يُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ فَإِنْ حَكَمَا بِحُكْمِ الْقُرْآنِ فَلَيْسَ لَنَا أَنْ نُخَالِفَ حُكْمَ مَنْ حَكَمَ بِمَا فِی الْكِتَابِ وَ إِنْ أَبَيَا فَنَحْنُ مِنْ حُكْمِهِمَا بُرَآءُ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْخَوَارِجِ فَخَبِّرْنَا أَ تَرَاهُ عَدْلًا تَحْكِيمَ الرِّجَالِ فِی الدِّمَاءِ فَقَالَ ع إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ وَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ دَفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ وَ إِنَّمَا يَتَكَلَّمُ بِهِ الرِّجَالُ قَالُوا لَهُ فَخَبِّرْنَا عَنِ الْأَجَلِ لِمَ جَعَلْتَهُ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ قَالَ لِيَتَعَلَّمَ الْجَاهِلُ وَ يَتَثَبَّتَ الْعَالِمُ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَةِ هَذِهِ الْأُمَّةَ ادْخُلُوا مِصْرَكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ دَخَلُوا مِنْ عِنْدِ آخِرِهِم ترجمه : و از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه هنگامى كه بكوفه بازگشت در پشت كوفه پيش از وارد شدن بشهر اين سخنان را بخوارج فرمود، و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمد (ص) پيمبر گراميش چنين گفت بار خدايا اين جايگاهى است كه هر كه در آن بسعادت و رستگارى رسد بهتر از رستگارى در روز رستاخيز است، و هر كه در آن آلوده به پليدى شود يا گناه كند آن كس در روز جزا نابينا است و در راه خود گمراهترين مردمان است، شما را بخدا سوگند دهم آيا ميدانيد آن زمان كه ايشان قرآنها را بر نيزه كردند شما گفتيد: ما در كتاب خدا آنان را پاسخ دهيم و اجابت كنيم، من بشما گفتم: من باين مردم داناتر از شما هستم، اينان پيرو دين و قرآن نيستند، من با ايشان آميزش داشته و از كودكى تا بزرگى آنها را ميشناسم، اينها بدترين كودكان (در زمان طفوليت) و بدترين مردان (در بزرگى) بودند، بدنبال حق و سخن درست خود بپيش رويد (و گول اين نيرنگها را نخوريد) جز اين نيست كه اين مردم قرآن را براى نيرنگ زدن بشما و سست كردنتان در جنگ و فريبكارى بر نيزه كردهاند، شما سخن مرا نپذيرفتيد و گفتيد: نه، ما سخن ايشان را مىپذيريم، بشما گفتم: سخن مرا بياد داشته باشيد و نافرمانى كردنتان را از من بخاطر بسپاريد؟ و چون شما جز بنوشتن صلحنامه گردن ننهاديد بر دو داور و حكمين شرط كردم كه زنده كنند آنچه را قرآن زنده كرده، و بميرانند آنچه را قرآن ميرانده (و بر خلاف فرامين قرآن حكمى نكنند) پس اگر از روى حكم قرآن داورى كردهاند ما نميتوانيم از حكم كسى كه از روى قرآن حكم كرده سرباز زنيم، و اگر بر خلاف قرآن حكم كردهاند ما از حكم ايشان بيزاريم، پس برخى از خوارج گفتند: ما را آگاه كن آيا داورى كردن مردان در باره خون مردم عدالت است؟ حضرت عليه السّلام فرمود: مردان را داورى ندادهايم بلكه ما قرآن را داور ساختهايم، و اين قرآن جز نوشته در ميان دو جلد نيست و سخن نميگويد بلكه مردان بدان سخن گويند، بدو گفتند: ما را آگاه كن از اين مدت و زمان مهلتى كه ميان خود و ايشان نهادى (كه اين براى چه بود)؟ فرمود: براى آنكه آن كس كه نادان است (و باين نيرنگها گول خورده) دانا شود (و در اين فاصله حقيقت بر او آشكار گردد) و شايد خداوند در اين مدت و مهلت زمان صلح كار اين امت را اصلاح فرمايد، خدايتان رحمت كند وارد شهر خود شويد، پس همگى داخل كوفه شدند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم بوشهر در روز میلاد امام علی(ع) - 1389/04/05 عنوان فیش :حق، شاخص روشنکننده دوران فتنه کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), بصیرت, فتنه نوع(ها) : حدیث متن فیش : امیرالمؤمنین در آن لحظهی فریب و فتنه، به دوستان خود نهیب میزند: «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ این راه حقی که در پیش گرفتید، این حرکت صادقانهای که دارید انجام میدهید، این را از دست ندهید و رها نکنید؛ با حرفهای فتنهگران و فتنهانگیزان، در دل شما تزلزل به وجود نیاید؛ «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛(1) راهتان راه درستی است. خاصیت دوران فتنه - همان طور که بارها عرض کردهایم - غبارآلودگی است، مهآلودگی است. نخبگان گاهی دچار خطا و اشتباه میشوند. اینجا شاخص لازم است. شاخص، همان حق و صدق و بیّنهای است که در اختیار مردم قرار دارد. امیرالمؤمنین مردم را به آن ارجاع میداد. امروز ما هم محتاج همان هستیم. اسلام به ما میگوید باید جامعهی اسلامی با دستور اسلام اداره و هدایت شود و زندگی کند. اسلام میگوید با دشمنان متعرض بایستی با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندی روشن و شفاف با آنها به وجود آورد. اسلام میگوید فریب دشمنها را نباید خورد. این، خط روشن امیرالمؤمنین است؛ امروز هم ما همین خط روشن را احتیاج داریم. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، شیخ مفید ج1 ص270 ؛ تاريخالطبری، طبری، ج5 ، ص 66 ؛ المنتظم، ابن جوزی، ج5 ، ص 126 ؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج3 ، ص 316 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 33 ، ص 387 ؛ و من كلامه ع للخوارج حين رجع إلى الكوفة و هو بظاهرها قبل دخوله إياها بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ اللَّهُمَّ هَذَا مَقَامُ مَنْ فُلِجَ فِيهِ كَانَ أَوْلَى بِالْفَلْجِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ نَطِفَ فِيهِ أَوْ غَلَّ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ حِينَ رَفَعُوا الْمَصَاحِفَ فَقُلْتُمْ نُجِيبُهُمْ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ قُلْتُ لَكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ بِالْقَوْمِ مِنْكُمْ إِنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَصْحَابِ دِينٍ وَ لَا قُرْآنٍ إِنِّی صَحِبْتُهُمْ وَ عَرَفْتُهُمْ أَطْفَالًا وَ رِجَالًا فَكَانُوا شَرَّ أَطْفَالٍ وَ شَرَّ رِجَالٍ امْضُوا عَلَى حَقِّكُمْ وَ صِدْقِكُمْ إِنَّمَا رَفَعَ الْقَوْمُ لَكُمْ هَذِهِ الْمَصَاحِفَ خَدِيعَةً وَ وَهْناً وَ مَكِيدَةً فَرَدَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِی وَ قُلْتُمْ لَا بَلْ نَقْبَلُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ لَكُمُ اذْكُرُوا قَوْلِی لَكُمْ وَ مَعْصِيَتَكُمْ إِيَّايَ فَلَمَّا أَبَيْتُمْ إِلَّا الْكِتَابَ اشْتَرَطْتُ عَلَى الْحَكَمَيْنِ أَنْ يُحْيِيَا عَلَى مَا أَحْيَاهُ الْقُرْآنُ وَ أَنْ يُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ فَإِنْ حَكَمَا بِحُكْمِ الْقُرْآنِ فَلَيْسَ لَنَا أَنْ نُخَالِفَ حُكْمَ مَنْ حَكَمَ بِمَا فِی الْكِتَابِ وَ إِنْ أَبَيَا فَنَحْنُ مِنْ حُكْمِهِمَا بُرَآءُ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْخَوَارِجِ فَخَبِّرْنَا أَ تَرَاهُ عَدْلًا تَحْكِيمَ الرِّجَالِ فِی الدِّمَاءِ فَقَالَ ع إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ وَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ دَفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ وَ إِنَّمَا يَتَكَلَّمُ بِهِ الرِّجَالُ قَالُوا لَهُ فَخَبِّرْنَا عَنِ الْأَجَلِ لِمَ جَعَلْتَهُ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ قَالَ لِيَتَعَلَّمَ الْجَاهِلُ وَ يَتَثَبَّتَ الْعَالِمُ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَةِ هَذِهِ الْأُمَّةَ ادْخُلُوا مِصْرَكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ دَخَلُوا مِنْ عِنْدِ آخِرِهِم ترجمه : و از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه هنگامى كه بكوفه بازگشت در پشت كوفه پيش از وارد شدن بشهر اين سخنان را بخوارج فرمود، و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمد (ص) پيمبر گراميش چنين گفت بار خدايا اين جايگاهى است كه هر كه در آن بسعادت و رستگارى رسد بهتر از رستگارى در روز رستاخيز است، و هر كه در آن آلوده به پليدى شود يا گناه كند آن كس در روز جزا نابينا است و در راه خود گمراهترين مردمان است، شما را بخدا سوگند دهم آيا ميدانيد آن زمان كه ايشان قرآنها را بر نيزه كردند شما گفتيد: ما در كتاب خدا آنان را پاسخ دهيم و اجابت كنيم، من بشما گفتم: من باين مردم داناتر از شما هستم، اينان پيرو دين و قرآن نيستند، من با ايشان آميزش داشته و از كودكى تا بزرگى آنها را ميشناسم، اينها بدترين كودكان (در زمان طفوليت) و بدترين مردان (در بزرگى) بودند، بدنبال حق و سخن درست خود بپيش رويد (و گول اين نيرنگها را نخوريد) جز اين نيست كه اين مردم قرآن را براى نيرنگ زدن بشما و سست كردنتان در جنگ و فريبكارى بر نيزه كردهاند، شما سخن مرا نپذيرفتيد و گفتيد: نه، ما سخن ايشان را مىپذيريم، بشما گفتم: سخن مرا بياد داشته باشيد و نافرمانى كردنتان را از من بخاطر بسپاريد؟ و چون شما جز بنوشتن صلحنامه گردن ننهاديد بر دو داور و حكمين شرط كردم كه زنده كنند آنچه را قرآن زنده كرده، و بميرانند آنچه را قرآن ميرانده (و بر خلاف فرامين قرآن حكمى نكنند) پس اگر از روى حكم قرآن داورى كردهاند ما نميتوانيم از حكم كسى كه از روى قرآن حكم كرده سرباز زنيم، و اگر بر خلاف قرآن حكم كردهاند ما از حكم ايشان بيزاريم، پس برخى از خوارج گفتند: ما را آگاه كن آيا داورى كردن مردان در باره خون مردم عدالت است؟ حضرت عليه السّلام فرمود: مردان را داورى ندادهايم بلكه ما قرآن را داور ساختهايم، و اين قرآن جز نوشته در ميان دو جلد نيست و سخن نميگويد بلكه مردان بدان سخن گويند، بدو گفتند: ما را آگاه كن از اين مدت و زمان مهلتى كه ميان خود و ايشان نهادى (كه اين براى چه بود)؟ فرمود: براى آنكه آن كس كه نادان است (و باين نيرنگها گول خورده) دانا شود (و در اين فاصله حقيقت بر او آشكار گردد) و شايد خداوند در اين مدت و مهلت زمان صلح كار اين امت را اصلاح فرمايد، خدايتان رحمت كند وارد شهر خود شويد، پس همگى داخل كوفه شدند. مربوط به :بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران - 1388/11/13 عنوان فیش :قدرت و اقتدار آفرین بودن دانش کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : علم مایهی قدرت است؛ هم امروز و هم در طول تاریخ؛ در آینده هم همین جور خواهد بود. این علم یک وقت منتهی به یک فناوری خواهد شد، یک وقت هم نخواهد شد. خود دانش مایهی اقتدار است؛ ثروتآفرین است؛ قدرت نظامیآفرین است؛ قدرت سیاسیآفرین است. یک روایتی هست که میفرماید: «العلم سلطان» - علم، قدرت است - «من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه».(1) یعنی مسئله، دو طرف دارد: اگر علم داشتید، میتوانید سخن برتر را بگوئید، دست برتر را داشته باشید - «صال» یعنی این - اگر نداشتید، حالت میانه ندارد؛ «صیل علیه». پس کسی که علم دارد، او دست برتر را بر روی شما خواهد داشت؛ در مقدرات شما دخالت میکند؛ در سرنوشت شما دخالت میکند. گنجینهی معارف اسلامی پر است از این حرفها. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون - 1388/09/22 عنوان فیش :مشکل امیرالمومنین(علیه السلام) مواجهه با مدعیان اسلام کلیدواژه(ها) : نخبگان نوع(ها) : حدیث متن فیش : مهمترین برههای و زمان و مکانی که تبلیغ، آنجا معنا میدهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتی بود که از درگیری و چالش حکومت اسلامی با افرادی که مدعی اسلام بودند، به وجود میآمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهمالسّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگی فضا. والّا آن وقتی که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتی که در میدانهای نبرد حاضر میشوند، با دشمنانی که مشخص است این دشمن چه میگوید، کار دشوار نیست. آن وقتی مسئله مشکل است که امیرالمؤمنین در مقابل کسانی واقع میشود که اینها مدعی اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط میروند، هواهای نفسانی کار دستشان میدهد. این، مشکلترین وضع است که افراد را به شبهه میاندازد؛ به طوری که اصحاب عبداللَّهبنمسعود میآیند خدمت حضرت، میگویند «انّا قد شککنا فی هذا القتال»!(1) چرا باید شک کنند؟ این شک خواص، پایهی حرکت صحیح جامعهی اسلامی را مثل موریانه میجود. اینی که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل میکند. مشکل کار امیرالمؤمنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا که نگاه کنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعهی خودمان که نگاه کنید، همین جور است. تبیین لازم است. 1 ) شرحنهجالبلاغة ، ابن ابی الحدید ج 3 ص 186 وقعةصفين ،نصر بن مزاحم ص 115 بحارالأنوار ج 32 ص 406 « أتاه آخرون من أصحاب عبد الله بن مسعود منهم الربيع بن خثيم و هم يومئذ أربعمائة رجل فقالوا يا أمير المؤمنين إنا قد شككنا فی هذا القتال على معرفتنا بفضلك و لا غناء بنا و لا بك و لا بالمسلمين عمن يقاتل العدو فولنا بعض هذه الثغور نكمن ثم نقاتل عن أهله فوجه علی ع بالربيع بن خثيم على ثغر الری فكان أول لواء عقده ع بالكوفة لواء الربيع بن خثيم.» ترجمه : عده ای ديگر از ياران عبد الله بن مسعود نيز كه ربيع بن خثيم با آنان بود و آن روز چهار صد تن مىشدند نزد وى آمدند و گفتند: اى امير مؤمنان، ما با وجود شناخت فضل و برترى تو، در اين جنگ تردید داریم (به شك افتاده ايم)و نه ما و نه تو و نه ديگر مسلمانان هيچكدام از وجود افرادى كه با دشمنان برون مرزى پيكار كنند بىنياز نيستيم، پس ما را در برخى مرزها بگمار كه آنجا كمین كنیم و در دفاع از مردم آن مناطق بجنگيم، پس على ربيع بن خثيم را به حدود رى فرستاد و نخستين پرچمى كه امام در كوفه بست(برافراشت)، پرچم[مأموريت مرزدارى] ربيع بن خثيم بود. مربوط به :بیانات در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر - 1388/09/15 عنوان فیش :حضرت علی (علیه السلام) ، الگوی کامل کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : آن وقتی هم که نوبت حکومت و سیاست به حسَب تقدیر الهی به او میرسد، مردم مراجعه میکنند، اصرار میکنند، از آن حضرت میخواهند که زمام قدرت را در دست بگیرد، مقتدرانه وارد میدان میشود؛ «لایخاف فی اللَّه لومة لائم»؛(1) از هیچ چیز نمیترسد، هیچ ملامتی او را از راه بر نمیگرداند. یک الگوی کامل؛ این امیرالمؤمنین است. 1 ) تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی ص 176 ؛ الغارات :ابراهیم بن محمد ثقفی : ج 1ص 142 ؛ شرح نهج البلاغه : ابن ابی الحدید : ج 6 ص65 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی : ج 33، ص 540 ؛ «....وَ أَمَرَهُ أَنْ يَدْعُوَ مَنْ قِبَلَهُ إِلَى الطَّاعَةِ وَ الْجَمَاعَةِ فَإِنَّ لَهُمْ فِی ذَلِكَ مِنَ الْعَافِيَةِ وَ عَظِيمِ الْمَثُوبَةِ مَا لَا يَقْدِرُونَ قَدْرَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ كُنْهَهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُلَيِّنَ لَهُمْ جَنَاحَهُ وَ أَنْ يُسَاوِيَ بَيْنَهُمْ فِی مَجْلِسِهِ وَ وَجْهِهِ وَ يَكُونَ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً وَ أَمَرَهُ أَنْ يَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِالْعَدْلِ وَ أَنْ يُقِيمَ بِالْقِسْطِ وَ لَا يَتَّبِعَ الْهَوَى وَ لَا يَخَافَ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ مَنِ اتَّقَاهُ وَ آثَرَ طَاعَتَهُ وَ أَمْرَهُ عَلَى مَنْ سِوَاهُ وَ كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی رَافِع.....» ترجمه : «على فرمان مىدهد كه: مردم مصر را به طاعت و هماهنگى دعوت كند، چه اين خوى و خصلت چندان عافيت و پاداش فراوان بدنبال دارد كه حسابش را نتوانند و كنه آن را نشناسند. فرمان مىدهد كه: با مردم نرمخوى باشد، در مجلس با همه يكسان باشد و به همه يكسان رو كند خويش و بيگانه را در حق فرق نگذارد. دستور مىدهد كه: ميان مردم عادلانه قضاوت كند، بنيان حكومتش را بر پايه عدل و داد گذارد، بدنبال هوى و هوس نرود، در كار خدا از سرزنش ملامتگران نهراسد، كه خدا با آنهاست كه جانب او را رعايت كنند و طاعت و فرمانش را بر خشنودى و فرمان ديگران بگزينند.«نويسنده»: عبيد اللَّه بن ابى رافع (منشى حضرت امير عليه السلام)، مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1388/07/02 عنوان فیش :کنار کشیدن در زمان فتنه نوعی کمک به فتنه کلیدواژه(ها) : فتنه, عمار نوع(ها) : حدیث متن فیش : این را هم عرض بکنیم؛ بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»(1) را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود. در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم - آثار صفین را نگاه کنید - مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروههای مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهی عظیمی بود؛ یک عدهای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، برای گروههای مختلف سخنرانی میکرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عدهای که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است - انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛(2) ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند. 1 ) قصار 1 : قَالَ ( عليه السلام ) : كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ . ترجمه : آن حضرت فرمود: در فتنه همچون شتر بچه باش، او را نه پشتى است كه سوارش شوند، و نه پستانى كه شيرش دوشند 2 ) شرحنهجالبلاغة ، ابن ابی الحدید ج 3 ص 186 وقعةصفين ،نصر بن مزاحم ص 115 بحارالأنوار ج 32 ص 406 « أتاه آخرون من أصحاب عبد الله بن مسعود منهم الربيع بن خثيم و هم يومئذ أربعمائة رجل فقالوا يا أمير المؤمنين إنا قد شككنا فی هذا القتال على معرفتنا بفضلك و لا غناء بنا و لا بك و لا بالمسلمين عمن يقاتل العدو فولنا بعض هذه الثغور نكمن ثم نقاتل عن أهله فوجه علی ع بالربيع بن خثيم على ثغر الری فكان أول لواء عقده ع بالكوفة لواء الربيع بن خثيم.» ترجمه : عده ای ديگر از ياران عبد الله بن مسعود نيز كه ربيع بن خثيم با آنان بود و آن روز چهار صد تن مىشدند نزد وى آمدند و گفتند: اى امير مؤمنان، ما با وجود شناخت فضل و برترى تو، در اين جنگ تردید داریم (به شك افتاده ايم)و نه ما و نه تو و نه ديگر مسلمانان هيچكدام از وجود افرادى كه با دشمنان برون مرزى پيكار كنند بىنياز نيستيم، پس ما را در برخى مرزها بگمار كه آنجا كمین كنیم و در دفاع از مردم آن مناطق بجنگيم، پس على ربيع بن خثيم را به حدود رى فرستاد و نخستين پرچمى كه امام در كوفه بست(برافراشت)، پرچم[مأموريت مرزدارى] ربيع بن خثيم بود. مربوط به :خطبههای نماز عید سعید فطر - 1388/06/29 عنوان فیش :توبه، یکی از دستاوردهای بزرگ ماه رمضان/صحیفه سجادیه دعای 45 کلیدواژه(ها) : ماه مبارک رمضان, توبه نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از دستاوردهای بزرگ ماه رمضان توبه و انابه است؛ بازگشت به خدای متعال. در دعای شریف ابیحمزهی ثمالی میخوانیم: «و اجمع بینی و بین المصطفی و انقلنی الی درجة التّوبة الیک» (1)ما را به درجه و مقام توبه برسان که برگردیم. از راه کج، از عمل بد، از پندار بد، از اخلاق زشت برگردیم. در دعای وداع ماه مبارک رمضان، امام سجاد به پروردگار عالم عرض میکند: «انت الّذی فتحت لعبادک بابا الی عفوک و سمّیته التّوبة» (2) این باب را باز کردی به روی ما که به سوی عفو تو بشتابیم، از نعمت عفو و رحمت تو بهره ببریم. این در، درِ توبه است؛ پنجرهی دلگشا به سوی فضای مصفای عفو الهی. اگر خدای متعال راه توبه را به روی بندگان باز نمیکرد، وضع ما بندگان گنهکار خیلی بد میشد. انسان تحت تأثیر غرائز انسانی، هویهای نفسانی دچار خطا میشود، دچار لغزش میشود و گناه میکند. هر کدام از این گناهان زخمی بر پیکرهی دل و جان ما وارد میکند. چه کار میکردیم اگر راه توبه نبود؟ در دعای کمیل امیرالمؤمنین عرض میکند: «لا اجد مفرّا ممّا کان منّی و لا مفزعا اتوجّه الیه فی امری غیر قبولک عذری» (3) اگر مسئلهی عذرخواهی کردن و قبول عذر از سوی پروردگار کریم و رحیم نبود، چطور ما میتوانستیم از آنچه بر سر خود آوردهایم از گناه، از تخلف، از لغزش، از پیروی از هویها، از شر این همه بارهای سنگین گناه، خودمان را خلاص کنیم؛ مفرّی نداشتیم، پناهگاهی نداشتیم. این پناهگاه را خدای متعال به روی ما گشوده است و آن توبه است. توبه را قدر بدانید. 1 ) مصباحالمتهجد ، شیخ طوسی ص 582 ؛ اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛ و اجمع بينی و بين المصطفى و آله خيرتك من خلقك و خاتم النبيين محمد صلى الله عليه و آله و سلم و انقلنی إلى درجة التوبة إليك و أعنی بالبكاء على نفسی فقد أفنيت بالتسويف و الآمال عمری و قد نزلت منزلة الآيسين من خيری فمن يكون أسوء حالا منی إن أنا نقلت على مثل حالی إلى قبری لم أمهده لرقدتی و لم أفرشه بالعمل الصالح لضجعتی و ما لی لا أبكی و ما أدری إلى ما يكون مصيری و أرى نفسی تخادعنی و أيامی تخاتلنی و قد خفقت عند رأسی أجنحة الموت فما لی لا أبكی أبكی لخروج نفسی أبكی لظلمة قبری أبكی لضيق لحدی أبكی لسؤال منكر و نكير إيای أبكی لخروجی من قبری عريانا ذليلا حاملا ثقلی على ظهری أنظر مرة عن يمينی و أخرى عن شمالی إذ الخلائق فی شأن غير شأنی لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة و ذلة سيدی عليك معولی و معتمدی و رجائی و توكلی و برحمتك تعلقی تصيب برحمتك من تشاء و تهدی بكرامتك من تحب فلك الحمد على ما نقيت من الشرك قلبي ... » ترجمه : مرا با پیامبر برگزیده (ص) و خاندانش كه بهترین آفریده های تواند و خاتم پیامبران، حضرت محمد (ص) كه درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد، پیوند ده و مرا به مقام توبه و بازگشت به سوی خویش جابجا كن (برسان) و مرا با گریستن بر خویش یاریم ده كه عمر خویش را به امروز و فردا كردن و آرزوها نابود ساختم و به جایگاهی كه از خیر خویش نامید است پایین و نزول كردم. اگر به این صورت به قبر برده شوم كه برای خوابیدنم آن را آماده نساختم و برای آرمیدنم با عمل نیك آن را فرش نكردم، پس چه كسی بدحال تر از من است؟ و چرا گریه نكنم و نمی دانم كه سرانجام من چه خواهد بود و نفسم را می بینم كه مرا گول می زند و روزگارم كه فریبم می دهد و بال های مرگ، بالای سرم تكان می خورند پس چرا گریه نكنم؟ برای جان دادنم گريه می كنم، برای تاريكی قبرم می گریم، برای تنگی لحدم گريه كنم، برای سوال نكيرو منكر از من گريه می كنم، برای بیرون آمدن از قبرم می گریم درحالیكه لخت و عریان و خوار و بار گناه را بر پشت می كشم یكبار به راستم بنگرم و یكبار به چپم زمانی كه مردم در كاری غیر از كار من باشند برای هر كسی در آن روز كار خاصی است كه او را به خود مشغول ساخته است. در آن روز چهره هایی باز و خندان و شادمان و چهره هایی كه بر آنها غبار [غم] نشسته و تیرگی و سیاهی و خواری آنها را پوشانده است سرورم پناه و تكیه گاه و امید و توكلم به توست و به رحمت تو وابسته ام. رحمتت را به هركه بخواهی می رسانی و با بزرگواریت هر آنكه را دست بداری، هدایت می كنی. پس از آن جهت كه قلبم را از شرك پاك ساختی، حمد و سپاس از آن توست. 2 ) الصحیفه السجادیه ، دعای 45 ؛ مصباح المتهجد،طوسی،ص642 ؛ اقبال الاعمال،سید بن طاووس،ص248 ؛ بحار الانوار،مجلسی،ج95 ص173 ؛ ... أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ. يَوْمَ لا يُخْزِی اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ، نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ، يَقُولُونَ: رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا، وَ اغْفِرْ لَنا، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيل ... ترجمه : ....اى خداوند، تويى كه دری به سوی عفو و بخشش به روى بندگانت گشودهاى و آن را توبه ناميدهاى. و براى این در، آياتى را كه بر پيامبرت وحى كردهاى راهنما ساختهاى، تا آن را گم نكند، و تو اى خداوندى كه بزرگ و متعالى است نام تو، خود گفتهاى: «به درگاه خدا توبه كنيد، توبهاى از روى اخلاص باشد كه امید است پرودگارتان گناهانتان را محو كند و شما را به بهشتهايى داخل كند كه در آن نهرها جارى است. در آن روز خداوند پيامبر و كسانى را كه به او ايمان آوردهاند خوار نگرداند و نورشان پيشاپيش و در سمت راستشان در حركت باشد. مىگويند: اى پروردگار ما، نور ما را براى ما به كمال رسان و ما را بيامرز، كه تو بر هر كارى توانايى.» پس كسى كه از ورود به چنين سرايى- سراى توبه- پس از گشودن در و بر گماشتن راهنما غفلت ورزد، عذر و بهانه ای نیست ... 3 ) مصباحالمتهجد ، شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سید بن طاووس ص 706 المصباحللكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 555 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 188 « اللهم إنی أسألك برحمتك التی وسعت كل شيء و بقوتك التی قهرت بها كل شيء و خضع لها كل شيء و ذل لها كل شيء و بجبروتك التی غلبت بها كل شيء و بعزتك التی لا يقوم لها شيء و بعظمتك التی ملأت كل شي (...) إلهی و مولای أجريت علی حكما اتبعت فيه هوى نفسی و لم أحترس من تزيين عدوی فغرنی بما أهوى و أسعده على ذلك القضاء فتجاوزت بما جرى علی من ذلك من نقض حدودك و خالفت بعض أوامرك فلك الحمد علی فی جميع ذلك و لا حجة لی فيما جرى علی فيه قضاؤك و ألزمنی حكمك و بلاؤك و قد أتيتك يا إلهی بعد تقصيری و إسرافی على نفسی معتذرا نادما منكسرا مستقيلا مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا لا أجد مفرا مما كان منی و لا مفزعا أتوجه إليه فی أمری غير قبولك عذری و إدخالك إيای فی سعة من رحمتك إلهی فاقبل عذری و ارحم شدة ضری و فكنی من شد وثاقی يا رب ارحم ضعف بدنی و رقة جلدی و دقة عظمی يا من بدأ خلقی و ذكری و تربيتی و بری و تغذيتی هبنی لابتداء كرمك و سالف برك بی...... ترجمه : روایت شده است كه كمیل بن زیاد امام علی (ع) را در حال سجده دید كه در شب نیمه شعبان این دعل را می خواند: خداوندا همانا من تو را می خواهم به وسیله رحمتت كه همه چیز را فراگرفته است و نیروی تو كه به وسیله آن به هر چیزی چیره شده ای و همه چیز برای آن خاضع و خوار باشد و به قدرت و بزرگیت كه به آن بر هر چیزی پیروز شدی و به تواناییت كه چیزییارای ایستادن در برابر آن نباشد و و بزرگیت كه همه چیز را پر كرده است (...) خدای من و سروم حكمی را بر من اجرا كردی كه در آن هوای نفسم را پیروی می كردم و خود را از زینت دادن دشمنم نگاه نداشتم و با اشارت خویش مرا فریفت و تقدیر نیز در این مورد به او كمك كرد و به آنچه بر من واقع شده بود، زیاده روی كردم و برخی از احكامت را شكستم و با برخی از دستورهایت را نافرمانی كردم. پس حمد و سپاس در تمام این امور از آن توست كه بر عهده من است و حجتی ندارم در آنچه تقدیر تو بر من جاری است و داوری و امتحانت مرا ملزم و وادار ساخته است و ای خدای من، پس از كوتاهی و زیاده روی بر نفس خویش عذرخواه، پشیمان، شكست خورده، خواهان بخشش و آمرزش، بازگشته، اقرار كننده و اعتراف كننده، به سویت آمده ام. از آنچه كرده ام، به جز پذیرفتن عذرم و وارد كردنم در گستره رحمتت، گریزگاه و پناهگاهی كه در كارم به آن رو آورم، نمییابم. خدایا عذرم را بپذیر و به سختی و بدی حالم ترحم كن و از محكمی بندم رهایم ساز. ای پروردگارم بر سستی بدنم و نازكی پوستم و باریكی استخوانم ترحم نما. ای كسی كه آفرینش و یاد و پرورش و نیكی به من و تغذیه كردنم را آغاز نمودی، به سبب احسانت آغازینت و نیكی گذشته ات بر من ببخش. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - 1388/05/05 عنوان فیش :بصیرت عامل شناخت اوضاع زمانه کلیدواژه(ها) : بصیرت, آگاهی به زمانه, خوارج نوع(ها) : حدیث متن فیش : بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهی خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهی امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(1) میدانید، سختی پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتی بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائی را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضیشان مثل خوارج که خیلی هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلی. امیرالمؤمنین از تاریکی شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکی دارد با صدای خوشی میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل»(2) - آیهی قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صدای خیلی گرم و تکان دهندهای - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسی که دارد این آیه را به این قشنگی میخواند. ای کاش من یک موئی در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشتههای دشمن، همین طور عبور میکرد و میگفت بعضیها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند میکردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یکی را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسی که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسی؟ گفت: نه. گفت: این همان کسی است که تو آرزو کردی یک مو از بدن او باشی، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک میخواند!(3) اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میکشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد. 1 ) خطبه 173 : از خطبههاى آن حضرت است در اينكه چه كسى شايسته خلافت است، و سفارش به تقوا و گريز از دنيا أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ . أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ وَ لَكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ أَلَا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ رَجُلًا ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً . أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذِيرِهَا وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِيفِهَا وَ سَابِقُوا فِيهَا إِلَى الدَّارِ الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْهَا وَ انْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْهَا وَ لَا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلَى مَا زُوِيَ عَنْهُ مِنْهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قَائِمَةَ دِينِكُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ . ترجمه : رسول خدا امين وحى، و آخرين فرستادگان، و بشارت دهنده به رحمت، و بيم دهنده از عذاب او بود. اى مردم، آن كه تواناترين مردم به حكومت، و داناترين آنان به امر خدا در كار حكومت است از همه به حكومت شايستهتر است. اگر در مسأله حكومت فتنه جويى به فتنه برخيزد بازگشت به حق از او خواسته مىشود و اگر امتناع ورزيد كشته مىشود. به جانم سوگند، اگر جز با حضور همه مردم امامت منعقد نگردد چنين كارى شدنى نيست، ولى آنان كه حضور دارند ثبوت حكومت را بر غائبان حكم مىكنند، پس فرد حاضر حق رويگردانى، و غائب حق انتخاب غير را ندارد. بدانيد كه من با دو نفر مىجنگم: مردى كه چيزى را ادعا كند كه حق او نيست، و كسى كه رويگردان شود از چيزى كه بر عهده اوست. بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مىكنم، كه تقوا بهترين چيزى است كه عباد حق يكديگر را به آن سفارش مىكردند، و از بهترين عاقبتها نزد خداست. بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمىكشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مىشويد انجام دهيد، و از آنچه نهى مىگرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايى كه نسبت به آن آرزومنديد و به آن ميل داريد، و آن گاهى شما را به خشم و زمانى به خشنودى مىبرد، نه خانه شماست و نه منزلى كه براى آن آفريده شدهايد، و نه جايى كه شما را به آن دعوت كردهاند. بدانيد كه دنيا براى شما باقى نمىماند و شما هم در آن باقى نخواهيد ماند، اگر دنيا شما را به ظاهرش فريفت از شرّش نيز بيم داد. پس به خاطر بيم دهيش از آنچه فريبتان مىدهد چشم پوشى كنيد، و به خاطر ترساندنش از طمع به آن خوددارى نماييد، و در دنيا براى آخرتى كه به آن دعوت شدهايد بر يكديگر پيشى گيريد، و با عمق دل از دنيا روى بگردانيد، نبايد احدى از شما به خاطر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده چون كنيز ناله بزند. و با شكيبايى بر طاعت خدا و محافظت بر آنچه از كتابش كه حفظ آن را از شما خواسته است نعمت خدا را بر خود تمام كنيد. بدانيد در صورتى كه پايه دين خود را حفظ نموده باشيد. از دست دادن متاع دنيا به شما زيانى وارد نكند. و بدانيد در صورت تباه كردن دين آنچه از دنيا حفظ كردهايد به شما سودى ندهد. خداوند دلهاى ما و شما را متوجه حق كند، و شكيبايى را به ما و شما ارزانى دارد 2 ) سوره مبارکه الزمر آیه 9 أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِدًا وَقائِمًا يَحذَرُ الآخِرَةَ وَيَرجو رَحمَةَ رَبِّهِ ۗ قُل هَل يَستَوِي الَّذينَ يَعلَمونَ وَالَّذينَ لا يَعلَمونَ ۗ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُو الأَلبابِ ترجمه : (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!» 3 ) إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن ابى الحسن ديلمى، ج 2، ص 226؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 33، ص 399؛ أَنَّهُ خَرَجَ ذَاتَ لَيْلَةٍ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ مُتَوَجِّهاً إِلَى دَارِهِ وَ قَدْ مَضَى رُبُعٌ مِنَ اللَّيْلِ وَ مَعَهُ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ وَ كَانَ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِ وَ مُحِبِّيهِ فَوَصَلَ فِی الطَّرِيقِ إِلَى بَابِ رَجُلٍ يَتْلُو الْقُرْآنَ فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ وَ يَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَى أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِی الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بِصَوْتٍ شَجِيٍّ حَزِينٍ فَاسْتَحْسَنَ ذَلِكَ كُمَيْلٌ فِی بَاطِنِهِ وَ أَعْجَبَهُ حَالُ الرَّجُلِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَقُولَ شَيْئاً فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ ع وَ قَالَ يَا كُمَيْلُ لَا تُعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا بَعْدُ فَتَحَيَّرَ كُمَيْلٌ لِمُشَافَهَتِهِ لَهُ عَلَى مَا فِی بَاطِنِهِ وَ شَهَادَتِهِ لِلرَّجُلِ بِالنَّارِ مَعَ كَوْنِهِ فِی هَذَا الْأَمْرِ وَ فِی تِلْكَ الْحَالَةِ الْحَسَنَةِ ظَاهِراً فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ فَسَكَتَ كُمَيْلٌ مُتَعَجِّباً مُتَفَكِّراً فِی ذَلِكَ الْأَمْرِ وَ مَضَى مُدَّةٌ مُتَطَاوِلَةٌ إِلَى أَنْ آلَ حَالُ الْخَوَارِجِ إِلَى مَا آلَ وَ قَاتَلَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانُوا يَحْفَظُونَ الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ وَ الْتَفَتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ هُوَ وَاقِفٌ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ السَّيْفُ فِی يَدِهِ يَقْطُرُ دَماً وَ رُءُوسُ أُولَئِكَ الْكَفَرَةِ الْفَجَرَةِ مُحَلَّقَةٌ عَلَى الْأَرْضِ فَوَضَعَ رَأْسَ السَّيْفِ مِنْ رَأْسِ تِلْكَ الرُّءُوسِ وَ قَالَ يَا كُمَيْلُ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً إِی هُوَ ذَلِكَ الشَّخْصُ الَّذِی كَانَ يَقْرَأُ فِی تِلْكَ اللَّيْلَةِ فَأَعْجَبَكَ حَالُهُ فَقَبَّلَ كُمَيْلٌ مُقَدَّمَ قَدَمَيْهِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى مَجْهُولِ الْقَدْرِ. ترجمه : امير مؤمنان على عليه السّلام شبى از مسجد كوفه به قصد خانه خود بيرون آمد و يك چهارم از شب گذشته بود و كميل پسر زیاد كه از بهترين ياران و دوستان وى بود ، با او بود، در راه به در خانه مردی رسيدند كه در آن وقت قرآن تلاوت می كرد و این سخن خداوند را با صدای اندوهناك و غمگینی می خواند: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ ...و كميل در باطن و درون خویش آن را پسندید و بدون اينكه چيزى بگويد حالت آن مرد او را شگفت زده كرد. [امام] (ع) به او رو كرد و فرمود: اى كميل صدای اين مرد تو را به تعجب و [تحسين] نيندازد كه او از اهل دوزخ است و در آيندهاى نه چندان دور ترا از آن آگاه خواهم كرد. كميل از اينكه باطن او و آنچه از دلش مىگذشت بر امام كشف شده بود و از اينكه امام با این حالی كه این مرد در آن است و چنين حالت نیكویی دارد،گواهى مىدهد او از اهل دوزخ است دچار نوعى حيرت شده بود و مدّتى گذشت و حالت و چگونگی خوارج آنجوری كه باید برگردد، برگشت. امير مؤمنان با ايشان به جنگ پرداخت درحالیكه ايشان قرآن را حفظ ميكردند آن طور كه نازل شده بود. امير مؤمنان به كميل كه در پيش رويش ايستاده بود رو كرد این در حالی بود كه از شمشيرش خون مىچكيد و سرهاى خوارج كافر و گمراه به روى زمين افتاده بود پس امام نوك شمشير خود را بر یكی از سر ها گذاشت و فرمود: اى كميل أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً ... يعنى اين همان است كه در آن شب اين آيه را تلاوت مىكرد و حال ظاهرش بر تو خوش آمده بود. كميل بر قدمهاى نازنين امام بوسه زد و از خدا آمرزش طلبيد و بر مولائى كه قدرش مجهول مانده بود درود و صلوات نثار نمود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم در سالروز ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) - 1388/04/15 عنوان فیش :محبوبیت امیرالمومنین(علیه السلام)،نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) کلیدواژه(ها) : محبت نوع(ها) : حدیث متن فیش : مقام امیرالمؤمنین در نزد خداوند متعال در سایهی مجاهدت، عبادت، تلاش و فداکاری برای آن بزرگوار به دست آمده است. خدای متعال قبل از خلقت این انسانهای بزرگ، نتیجهی آزمون خود دربارهی آنها را میداند. پاداش این آزمونها همان طینت پاک، همان خلقت ممتاز، همان خصوصیاتی است که در این وجود مقدس و سایر معصومین (علیهم السّلام)، خدای متعال جمع فرموده است. همین خصوصیات موجب میشود که امیرالمؤمنین در چشم پیغمبر اکرم آن رتبه و مقام عالی را به دست بیاورد. در روایات اهل سنت دربارهی محبت پیغمبر به امیرالمؤمنین (علیهما الصّلاة و السّلام) مطالبی آمده است که برای همهی مسلمانان قابل تدبر و قابل توجه است. در سنن «تَرمذی» که از صحاح ستهی اهل سنت است، از قول امالمؤمنین - عایشه - نقل میکند که ایشان گفته است که: «ما خلق اللَّه خلقا احبّ الی رسول اللَّه (صلّی اللَّه علیه و اله) من علیّ»؛(1) یعنی ایشان شهادت میدهد که در میان خلائق هیچ انسانی محبوبتر از امیرالمؤمنین در نزد پیغمبر و در چشم پیامبر مکرم نبود. باز در یک روایت دیگری، احمد حنبل -که از ائمهی چهارگانه اهل سنت است- از اسماء بنت عمیس نقل میکند که گفت: پیغمبر اکرم دست به دعا برداشت و عرض کرد: «اللّهمّ انّی اقول لک کما قال اخی موسی اجعل لی وزیرا من اهلی اشدد به ازری و اشرکه فی امری علیّ کی نسبّحک کثیرا و نذکرک کثیرا»؛(2) یعنی پیغمبر اکرم به خداوند متعال عرض میکند: پروردگارا ! همان طوری که موسای پیغمبر از تو درخواست کرد که برای او وزیری قرار بدهی، شریکی قرار بدهی که در کارها به او کمک کند و همراه او باشد و بازوی توانای او باشد، من هم از تو درخواست میکنم که علی را وزیر من و شریک من و بازوی توانای من قرار بدهی. این حقائق را دنیای اسلام در مقابل چشم دارد. آن مقامات معنوی امیرالمؤمنین، آن قرب به خدای متعال، آن قدرت مسیطری که خدای متعال به این ذوات مقدسه داده است، آنها از درک امثال ما خارج است؛ اما این چیزها در مقابل چشم ماست؛ این را همه میبینند، همه میفهمند. امیرالمؤمنین مثال عالی تربیت اسلامی است. هم دوران سربازی و مجاهدت را گذرانده است، هم دوران غربت را گذرانده است، هم دوران حکومت و زمامداری را گذرانده است. هر کدام از اینها مشتمل بر درسهای فراوانی برای امت اسلام است که اگر ما امروز به این درسها عمل بکنیم، صراط مستقیمِ هدایت و تکامل و تعالی در مقابل ما باز خواهد شد. از این مناسبتها این استفادهها را باید کرد؛ این درسها را باید گرفت. 1 ) عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، علامه میرحامد حسینج 13 ص 98 ما خلق اللَّه خلقا احبّ الى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم من على بن أبى طالب » ترجمه : 2 ) عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار ، علامه میرحامد حسین ج 11 ص 388؛ اللّهم انى اقول كما قال اخى موسى اللّهم اجعل لى وزيرا من اهلى عليّا اشدد به ازرى و اشركه فى امرى كى نسبحك كثيرا و نذكرك كثيرا ترجمه : مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1387/06/29 عنوان فیش :شِکوه امیرالمؤمنین(علیه السلام) از فقدان یاران خود کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من به مناسبت شهادت این بزرگوار به این هم اشاره بکنم که این مناجاتهای امیرالمؤمنین که گدازنده است، شکوههای امیرالمؤمنین هم گدازنده است، درد دلهای امیرالمؤمنین هم حقیقتاً گدازنده است. آنجائی که از فقدان یاران خود سخن میگوید، یاد شهیدانی که با او بودند در میدانهای جنگ، در زمان پیغمبر، در آن جهادهای عظیم؛ آن کسانی که در دورهی خلافت خودِ آن بزرگوار در جنگ صفین، در جنگ جمل بودند و حضور داشتند، مجاهدت کردند و به شهادت رسیدند، حضرت میفرماید: «أین عمّار، أین ابن التّیّهان، أین ذو الشّهادتین و این نظراؤهم من اخوانهم الّذین تعاقدوا علی المنیّة» کجا هستند آن شخصیتهای بزرگی که پیمان جانبازی بستند، در راه خدا پای فشردند و رفتند. «و أبرد برؤوسهم الی الفجرة»(1) آن کسانی که در راه خدا شهید شدند، سرهای اینها را بریدند و برای فجار و حکمرانان فاجر هدیه بردند، کجا هستند؟ امیرالمؤمنین اشک ریخت در فراق یاران و دوستانش و البته در فراق رسول معظّمِ خدای متعال، که غالباً به یاد آن بزرگوار و در فراق آن بزرگوار بود و ایشان را یاد میکرد. و این جزو شکوههای امیرالمؤمنین است. و این شکوهها و این مناجاتها و این سوز و گدازها در مثل امشبی - که شب نوزدهم ماه رمضان است - با ضربت خوردن امیرالمؤمنین به پایان رسید. این مسجد کوفه که در و دیوار مسجد کوفه و مردمی که در آنجا جمع میشدند، بارها از امیرالمؤمنین این مناجاتها و این دعاها و این راز و نیازها را با خدای متعال شنیده بودند، اشکهای آن بزرگوار را دیده بودند، آن عبادت مخلصانه و آن بیانات عارفانه و گاهی شکوههای آن بزرگوار و رنجهای او را دیده بودند و شنیده بودند، ناگهان در شبِ نوزدهم ماه رمضان، در مسجد کوفه دیدند صدای آن بزرگوار بلند شد که: «فزت و ربّ الکعبه»(2). دست جنایت در تاریکی شب امیرالمؤمنین را هدف قرار داد. کسی روز، جرأت نمیکرد در مقابل علی ظاهر شود، بخواهد با او نبرد کند. کی بود که بتواند به امیرالمؤمنین در روز روشن سوء قصد کند؛ در شب، آن هم در حال نماز، امیرالمؤمنین در محراب عبادت. مردم صدای هاتف را شنیدند که خبر از حادثهی عظیم دربارهی امیرالمؤمنین میداد؛ رفتند طرف مسجد، با پیکر خونآلودِ امیرالمؤمنین مواجه شدند. صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین. 1 ) خطبه 182 : از خطبههاى آن حضرت است از نوف بكالى روايت شده كه امير المؤمنين عليه السّلام اين خطبه را در كوفه براى ما بيان فرمود، و به وقت ايراد خطبه به روى سنگى كه آن را جعده فرزند هبيره مخزومى نصب كرد ايستاده بود، و جبّهاى از پشم بر تن داشت، و بند شمشير و كفش پايش از ليف درخت خرما بود، و پيشانى مباركش از سجده مانند پينه زانوى شتر مىنمود، و بدين گونه آغاز سخن فرمود الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ وَ نَيِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِي فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ حَمْداً يَكُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً وَ لِشُكْرِهِ أَدَاءً وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً وَ لِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِباً وَ نَسْتَعِينُ بِهِ اسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً وَ أَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِناً وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً وَ لَاذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً . لَمْ يُولَدْ سُبْحَانَهُ فَيَكُونَ فِي الْعِزِّ مُشَارَكاً وَ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكاً وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ وَ لَمْ يَتَعَاوَرْهُ زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَاتٍ بِلَا عَمَدٍ قَائِمَاتٍ بِلَا سَنَدٍ دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَاتٍ مُذْعِنَاتٍ غَيْرَ مُتَلَكِّئَاتٍ وَ لَا مُبْطِئَاتٍ وَ لَوْ لَا إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بِالطَّوَاعِيَةِ لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ وَ لَا مَسْكَناً لِمَلَائِكَتِهِ وَ لَا مَصْعَداً لِلْكَلِمِ الطَّيِّبِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلَاماً يَسْتَدِلُّ بِهَا الْحَيْرَانُ فِي مُخْتَلِفِ فِجَاجِ الْأَقْطَارِ لَمْ يَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمَامُ سُجُفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ لَا اسْتَطَاعَتْ جَلَابِيبُ سَوَادِ الْحَنَادِسِ أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِي السَّمَاوَاتِ مِنْ تَلَأْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ فَسُبْحَانَ مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ سَوَادُ غَسَقٍ دَاجٍ وَ لَا لَيْلٍ سَاجٍ فِي بِقَاعِ الْأَرَضِينَ الْمُتَطَأْطِئَاتِ وَ لَا فِي يَفَاعِ السُّفْعِ الْمُتَجَاوِرَاتِ وَ مَا يَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ مَا تَلَاشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمَامِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ تُزِيلُهَا عَنْ مَسْقَطِهَا عَوَاصِفُ الْأَنْوَاءِ وَ انْهِطَالُ السَّمَاءِ وَ يَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّهَا وَ مَسْحَبَ الذَّرَّةِ وَ مَجَرَّهَا وَ مَا يَكْفِي الْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِهَا وَ مَا تَحْمِلُ الْأُنْثَى فِي بَطْنِهَا . وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْكَائِنِ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ كُرْسِيٌّ أَوْ عَرْشٌ أَوْ سَمَاءٌ أَوْ أَرْضٌ أَوْ جَانٌّ أَوْ إِنْسٌ لَا يُدْرَكُ بِوَهْمٍ وَ لَا يُقَدَّرُ بِفَهْمٍ وَ لَا يَشْغَلُهُ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ وَ لَا يَنْظُرُ بِعَيْنٍ وَ لَا يُحَدُّ بِأَيْنٍ وَ لَا يُوصَفُ بِالْأَزْوَاجِ وَ لَا يُخْلَقُ بِعِلَاجٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ الَّذِي كَلَّمَ مُوسَى تَكْلِيماً وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ وَ لَا نُطْقٍ وَ لَا لَهَوَاتٍ بَلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا الْمُتَكَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّكَ فَصِفْ جِبْرِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جُنُودَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ فِي حُجُرَاتِ الْقُدُسِ مُرْجَحِنِّينَ مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ يَحُدُّوا أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ فَإِنَّمَا يُدْرَكُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو الْهَيْئَاتِ وَ الْأَدَوَاتِ وَ مَنْ يَنْقَضِي إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَضَاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلَامٍ وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُورٍ . أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعَاشَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ ( عليه السلام ) الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ الزُّلْفَةِ فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِيُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّيَارُ مِنْهُ خَالِيَةً وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ وَ مِنْهَا قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا وَ أَخَذَهَا بِجَمِيعِ أَدَبِهَا مِنَ الْإِقْبَالِ عَلَيْهَا وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّغِ لَهَا فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِي يَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِي يَسْأَلُ عَنْهَا فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِيبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ الْأَرْضَ بِجِرَانِهِ بَقِيَّةٌ مِنْ بَقَايَا حُجَّتِهِ خَلِيفَةٌ مِنْ خَلَائِفِ أَنْبِيَائِهِ . ثم قال عليه السلام : أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِي وَعَظَ الْأَنْبِيَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ وَ أَدَّيْتُ إِلَيْكُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِيَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ وَ أَدَّبْتُكُمْ بِسَوْطِي فَلَمْ تَسْتَقِيمُوا وَ حَدَوْتُكُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَيْرِي يَطَأُ بِكُمُ الطَّرِيقَ وَ يُرْشِدُكُمُ السَّبِيلَ أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْيَا مَا كَانَ مُقْبِلًا وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا كَانَ مُدْبِراً وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْيَارُ وَ بَاعُوا قَلِيلًا مِنَ الدُّنْيَا لَا يَبْقَى بِكَثِيرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا يَفْنَى مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِينَ سُفِكَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّينَ أَلَّا يَكُونُوا الْيَوْمَ أَحْيَاءً يُسِيغُونَ الْغُصَصَ وَ يَشْرَبُونَ الرَّنْقَ قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ . قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ . ثُمَّ قَالَ ( عليه السلام ) : أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ . ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ : الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّي مُعَسْكِرٌ فِي يَومِي هَذَا فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ فَلْيَخْرُجْ . قَالَ نَوْفٌ : وَ عَقَدَ لِلْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) فِي عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِقَيْسِ بْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِأَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ فِي عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِغَيْرِهِمْ عَلَى أَعْدَادٍ أُخَرَ وَ هُوَ يُرِيدُ الرَّجْعَةَ إِلَى صِفِّينَ فَمَا دَارَتِ الْجُمُعَةُ حَتَّى ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَتَرَاجَعَتِ الْعَسَاكِرُ فَكُنَّا كَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِيهَا تَخْتَطِفُهَا الذِّئَابُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ . ترجمه : حمد خداى را كه بازگشت خلق و عواقب امر به اوست، او را بر احسان عظيم، و برهان روشن و فراوانى فضل و نعمتش حمد مىكنيم، حمدى كه حقّش را بجاى آورد، و شكرش را ادا نمايد، و نزديك كننده به ثوابش، و موجب حسن مزيد نعمتش باشد. و از او طلب يارى مىنماييم يارى كسى كه فضلش را اميدوار، و بهرهاش را آرزومند، به دفعش از بلا مطمئن، و عطايش را معترف، و مطيع او به كردار و گفتار است. و ايمان مىآوريم به او ايمان كسى كه با حالت يقين به او اميد دارد، و با حال ايمان به او روى آورده، مقرّانه در برابر او خاشع شده، و با اعتقاد به يگانگى او برايش اخلاص ورزيده، و با تمجيد او بزرگش شمرده، و با رغبت و كوشش به او پناه آورده است. آن خداى پاك زاده نشده تا در عزّت شريكش شوند، و نزاده تا چون بميرد ارثى گذارد، وقت و زمان بر او پيشى نجسته، و زيادت و نقصانى به او راه نيافته، بلكه به آنچه از نشانههاى تدبير استوارش، و قضاى محكمش به ما نموده بر عقول آشكار شده است. از شواهد آفرينش او خلقت آسمانهاست كه بدون ستون برجا و بدون تكيه گاه بر پاست، آنها را به طاعت خود دعوت فرمود و آنها مطيع و با اقرار، بدون درنگ و تأخير پاسخ دادند، و اگر اقرار آسمانها به ربوبيّت و اعترافشان به طاعت نبود آنها را موضع عرش، و جايگاه فرشتگان، و محل بالا رفتن گفتار نيكو و كردار شايسته بندگانش قرار نمىداد. ستارگان را نشانههايى قرار داد تا روندگان سرگشته در نقاط آمد و شد اقطار زمين به آنها راه جويند. سياهى پرده شب مانع نور افشانى اختران نگردد، و چادر سياه شب قدرت بر طرف كردن درخشش ماه را كه در آسمانها پخش است ندارد. پاك است خدايى كه سياهى شبهاى تار، و تاريكى شب آرام در زمينهاى پست و قلّه كوههاى تيره رنگ نزديك به هم، و غرّشى كه از رعد در افق آسمان بر مىخيزد، و آنچه كه در برق ابرها آشكار مىشود، و برگى كه از درخت مىافتد و آن را بادهاى تند- كه با سقوط ستارگان مىوزد- و باريدن باران از جاى خود دور مىكند از او پوشيده نيست، كجا افتادن و كجا قرار گرفتن هر قطره باران، و اينكه مورچه كوچك دانه را از كجا مىكشد و به كجا مىبرد، و رزق پشه را چه چيزى كافى است، و هر ماده در شكمش چه بارى دارد براى او معلوم است. و حمد خداى را كه پيش از آنكه كرسى يا عرش، يا آسمان يا زمين، يا جن يا انس موجود شود بوده. به انديشه درك نگردد، و به فهم اندازه گيرى نشود، درخواست كنندهاى او را مشغول نگرداند، بخشش از او كم ننمايد، با چشم نمىبيند. محدود به مكان نگردد، به داشتن مثل و مانند وصف نشود، به كمك ابزار و اعضا نمىآفريند، به حواس در نمىآيد، و با مردم مقايسه نمىگردد. خداوندى كه با موسى سخن گفت، و از آيات عظيمهاش به او نماياند ولى بدون اعضا و ابزارى كه به كار گيرد، كه با موسى سخن گفت، و از آيات عظيمهاش به او نماياند ولى بدون اعضا و ابزارى به كار گيرد، بىتوسط سخنى كه از كام و زبان كوچك درآيد. اى كه خود را در وصف پروردگارت به زحمت مىاندازى، اگر راست مىگويى جبرئيل و ميكائيل و سپاه ملائكه مقرّب را كه در حجرات قدس سر به زير افكنده، و عقولشان از وصف بهترين آفرينندگان عاجز است وصف كن. آنانى را مىتوان به صفات شناخت كه داراى اشكال و اعضا و مدّت و پايان و مرگ و نهايتاند. پس معبودى جز او نيست كه به نورش هر ظلمتى را روشن ساخت، و به ظلمتش هر نورى را تاريك كرد. بندگان خدا، شما را به رعايت تقواى الهى وصيت مىكنم، خداوندى كه شما را لباس پوشانيد، و معاشتان را به فراوانى در اختيارتان گذاشت. اگر كسى براى جاويد ماندن در دنيا نردبانى مىيافت، يا براى دفع مرگ راهى پيدا مىكرد، هر آينه سليمان بن داود عليه السّلام بود، كه سلطنت بر جنّ و انس را همراه با نبوت و منزلت عظيم قرب در اختيارش گذاشته بودند، ولى چون روزى مقدّرش را خورد، و مدّت عمرش را تمام كرد، كمانهاى نيستى با تيرهاى مرگ به كارش پايان داد، و شهرها از وجودش خالى، و خانهها معطّل ماند، و همه ماندههايش را ديگران به ارث بردند. براى شما در نسلهاى گذشته عبرت است. كجايند عمالقه و فرزندان عمالقه كجايند فراعنه و فرزندان فراعنه كجايند آنان كه در شهرهاى منطقه رس بودند و انبياء را كشتند، و سنن فرستادگان حق را خاموش نمودند، و روش گردنكشان را زنده كردند كجايند آنان كه با لشگريان فراوان به راه افتادند، و هزاران نفر را فرارى دادند، و سپاهيان گرد آوردند، و شهرها بنا كردند از اين خطبه است زره حكمت و دانش در پوشيد، و آن را به تمام آدابش از توجه و معرفت به آن، و فارغ نمودن دل براى آن فرا گرفت. حكمت نزد او گمشدهاى است كه در طلب آن است، و حاجتى است كه در جستجوى آن است. از ديده پنهان است در آن زمانى كه اسلام چون شترى خسته كه دم بر زمين گذاشته و سينه بر آن نهاده دچار غربت است، او باقى ماندهاى از حجج حق، و جانشينى از جانشينان انبياء خداست. سپس فرمود: اى مردم، من به شما اندرزهايى دادم كه انبياء الهى امّتهاى خود را به آن اندرز دادند، وظيفه خود را نسبت به شما آنچنان كه جانشينان انبيا نسبت به مردمى كه پس از آنان آمدند انجام دادند انجام دادم، شما را به تازيانه پندم ادب كردم مستقيم نشديد، و با انذارهاى حق راندم به نظم نيامديد شگفتا از شما، آيا امامى غير از مرا توقع داريد كه شما را به راه آورد، و در مسير ارشاد قرار دهد بدانيد آنچه از دنياى به شما روى آورده بود روى گرداند، و هر آنچه روى گردانده بود روى آورد، بندگان خوب خدا آماده كوچند، كم دنيا را كه ماندنى نيست به كثير آخرت كه از بين رفتنى نيست معامله كردند. برادران ما كه در صفّين خونشان ريخته شد از اينكه امروز در دنيا نيستند چه زيانى بردند نيستند تا لقمه گلوگير بخورند، و آب تيره ناگوار بنوشند. به خدا سوگند حق را ملاقات كردند و خداوند هم اجرشان را كامل و تمام عنايت فرمود، و آنان را از پس بيم در جايگاه امن جاى داد. كجايند آن برادرانم كه راه را به حقيقت طى كردند، و بر اساس حق از دنيا گذشتند عمّار، ابن تيهان و ذو الشهادتين كجا هستند و كجايند نظيران آنان از برادرانشان كه بر جانبازى پيمان بستند، و سرهاى پاكشان براى تبهكاران فرستاده شد. نوف گفت: در اين وقت دست به محاسن شريف و كريم خود برد و زمانى طولانى اشك ريخت، سپس فرمود: آه بر آن برادرانم كه قرآن را تلاوت كرده آن را استوار داشتند، و واجبات را انديشه نموده بر پا كردند، سنّت را زنده نمودند، و بدعت را ميراندند، به جهاد دعوت شدند اجابت كردند، به پيشوا اعتماد نموده تابعش شدند. آن گاه به آواز بلند فرياد زد: جهاد جهاد اى بندگان خدا، بدانيد امروز لشگر را مىآرايم، و هر كه اراده رفتن به سوى حق را دارد بيرون آيد. نوف گفت: پس از آن براى حسين عليه السّلام ده هزار نفر، و براى قيس بن سعد (رحمه اللّه) ده هزار نفر، و براى ابو ايّوب انصارى ده هزار نفر، و براى غير اينان شمارى ديگر نيرو قرار داد، و اراده جدّى براى بازگشت به جبهه صفين داشت، ولى هنوز روز جمعه نرسيده كه ابن ملجم ملعون بر آن انسان بىهمتا ضربت زد، نيروها برگشتند، و ما چون گوسپندانى بوديم كه شبان خود را از دست داده و از هر طرف گرگها آنان را بربايند 2 ) بحارالانوار ، علامه مجلسی ج 42 ص 280، خصائص الائمه ص63 » شرح نهج البلاغة ، ابن ابی الحدید ج 9 ص 206 ؛ مناقب لابن شهرآشوب ج2ص199 ؛ «فَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ قَدَّسَ رُوحَهُ هَذَا الْخَبَرُ غَيْرُ صَحِيحٍ بَلْ إِنَّا كَتَبْنَاهُ كَمَا وَجَدْنَاهُ وَ الرِّوَايَةُ الصَّحِيحَةُ أَنَّهُ بَاتَ فِی الْمَسْجِدِ وَ مَعَهُ رَجُلَانِ أَحَدُهُمَا شَبِيبُ بْنُ بحيرة [بُجْرَةَ] وَ الْآخَرُ وَرْدَانُ بْنُ مُجَالِدٍ يُسَاعِدَانِهِ عَلَى قَتْلِ عَلِيٍّ ع ..... َلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ قَائِلًا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ صَاحَ وَ قَالَ قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِينُ ابْنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَه» ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1386/06/31 عنوان فیش :مراحل مختلف ذکر و یاد الهی کلیدواژه(ها) : ذکر خدا نوع(ها) : حدیث متن فیش : ذکر و یاد الهی، مراحلی دارد. ما، آدمها همه در یک حد و در یک مرحله که نیستیم؛ رتبهی ماها مختلف است. بعضیها از لحاظ روحی در درجات بالا هستند؛ مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضی هم هستند مثل امثال بنده و ماها که به آن سطوح دسترسی ندارند؛ بعضیمان خبر هم نداریم از آنچه که در آن سطوح هست. برای همهی ما ذکر هست - هم برای آنها هست، هم برای ما هست - ذکر برای آنها، همانی است که در روایت از امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) است که فرمود: «الذّکر مجالسة المحبوب»(1) ذکر همنشینی با محبوب است. این، برای اولیاست. لذت ذکر برای آنها لذت همنشینی است. امیرالمؤمنین (سلاماللَّهعلیه) در یک روایت دیگر میفرماید ؛ «الذّکر لذّة المحبّین»(2) ذکر لذت عاشقان و محبان است. خوب، این مال آنهاست. خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخی حالات شبانهروز - بخصوص در این روزها و در این شبها - جرقهای، پرتوی از این حالت در زندگی شما بدرخشد؛ گاهی ممکن است پیش بیاید. البته مال آنها دائمی است. «خوشا آنانکه دائم در نمازند»؛ این مال آنهاست، لکن کسانی که در رتبههای پایینتر هم هستند، گاهی ممکن است جرقهای بزند؛ باید اینها را قدر دانست. این حالا یک مرحلهی از ذکر است که مال محبین است؛ مال اهل دل است. 1 ) غررالحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 189 ح 3647 ؛ الذّكر مجالسة المحبوب ترجمه : 2 ) غررالحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 189 ح 3647 ؛ الذكر لذة المحبين ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان - 1386/06/12 عنوان فیش :توصیه اسلام بر همراهی علم با معنویت کلیدواژه(ها) : معنویتگرایی, مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : ببینید عزیزان من! ما میخواهیم کشور را علمی کنیم؛ اما هدف از علمی شدن کشور این نیست که کشور را غربی کنیم. اشتباه نشود. غربیها علم را دارند، اما در کنار علم و آمیختهی با این علم چیزهائی را هم دارند که از آنها میگریزیم. ما نمیخواهیم غربی بشویم؛ ما میخواهیم عالم بشویم. علمِ امروزِ دنیائی که عالم محسوب میشود، علم خطرناکی برای بشر است. علم را در خدمت جنگ، در خدمت خشونت، در خدمت فحشا و سکس، در خدمت مواد مخدر، در خدمت تجاوز به ملتها، در خدمت استعمار، در خدمت خونریزی و جنگ قرار دادهاند. چنین علمی را ما نمیخواهیم؛ ما اینجور عالم شدن را نمیخواهیم. ما میخواهیم علم در خدمت انسانیت باشد، در خدمت عدالت باشد، در خدمت صلح و امنیت باشد. ما اینجور علمی میخواهیم. اسلام به ما این علم را توصیه میکند. آن روزی که کشورهای اسلامی و بخصوص کشور ایران اسلامی ما از لحاظ علم سرآمد بود، آن روز ما هیچ کشوری را استعمار نکردیم، تو سر هیچ ملتی نزدیم، به هیچ ملتی زور نگفتیم. اسلام علم را با ایمان، با کتاب و سنت، با تهذیب اخلاقی، با اخلاق و معنویت میخواهد. چقدر من از این جملهی مناجات شریف شعبانیه که این دختر خانم در سخنرانیشان خواندند، لذت بردم: «الهی هب لی قلبا یدنیه منک شوقه و لسانا یرفع الیک ذکره» یا «صدقه و نظرا یقرّبه منک حقّه»(1) خدایا دلی به من بده که شوق و عشق، آن را به تو نزدیک کند. عالم مسلمان این را میخواهد؛ نزدیکی به خدا، معنویت، اخلاص، صفا. و این است که آن وقت این علم، این ذخیرهی عظیم، این حربهی بزرگ در خدمت دفاع از انسانیت به کار میافتد؛ در خدمت امنیت انسانها، عدالت بین انسانها، صلح و صفای انسانها و جوامع بشری به کار میافتد. ما این را میخواهیم. این را برای خودتان هدف قرار بدهید. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس، ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی، ج ۹۱، ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان. إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ ... ترجمه : معبودا، به من دلی بخش که مشتاق مقام قرب تو شود، و زبانی که صدقش به سوی درگاهت بالا رود، و دیدهای حقیقتبین که به تو تقرب جوید ... مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان - 1386/06/12 عنوان فیش :علم عامل قدرت کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : در این زمینه که علم نیاز است، شماها میدانید، اما خوب است مجدداً من این را بگویم که حقیقتاً کشوری که دستش از علم تهی است، نمیتواند توقع عزت، توقع استقلال و هویت و شخصیت، توقع امنیت و توقع رفاه داشته باشد. طبیعت زندگی بشر و جریان امور زندگی این است. علم، عزت میبخشد. جملهای در [شرح]نهجالبلاغه هست که خیلی جملهی پرمغزی است. میفرماید: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» یعنی اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه» (1) علم اقتدار است. هر کس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند؛ میتواند غلبه پیدا کند؛ هر کسی که این اقتدار را به دست نیاورد، «صیل علیه»؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد؛ دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند؛ به او تحکم میکنند. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان - 1386/06/12 عنوان فیش :علم وسیلهی تحکم به دیگران برای دولت های بیگانه ازمعنویت کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک دولت بیگانهی از اخلاق، بیگانهی از معنویت، بیاعتنای به حقوق بینالمللی مثل دولت امریکا، چون دارای علم هست و توانسته این علم را به فناوری تبدیل کند و در زندگیاش به کار بگیرد، به خودش حق میدهد که در سطح بین المللی اینجور زورگویی کند. «من وجده صال»؛ هر کس علم را داشت، میتواند به دیگران تحکم کند - «و من لم یجده صیل علیه» - (1) نداشته باشید، به شما تحکم میکنند. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز ولادت امیرالمومنین علیهالسلام - 1386/05/06 عنوان فیش :اعتراف دشمنان امام علی(علیه السلام) به فضایل ایشان کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : این خصوصیاتی که در امیرالمؤمنین شناخته شد، این عظمتی که در علیبنابیطالب دیده شد، این عظمت چیست؟ کجاست؟ ابعاد آن چگونه است؟ این دیگر از آن بحثهائی است که هیچ بشر غیر معصومی نمیتواند ادعا کند که آن را شناخته است؛ چون ابعاد عمیق و ناشناختهای دارد و مثل یک اقیانوس است. انسان در اقیانوس، طوفان، موج، آب و موجودات شگفتآور را میبیند؛ اما اعماق اقیانوس را فقط آن کسی میتواند درک کند که خود توانسته باشد به آن اعماق برسد. اعماق شخصیت اقیانوسگونهی امیرالمؤمنین را جز کسانی که خودشان مثل او مرتبط با منبع غیب بودند و مستفیض از افاضهی الهی بودند، کسی نتوانسته است درک کند و نمیتواند درک کند. آنچه ما میبینیم ظواهر امر است؛ نشانههاست. این را هم همهی ما نمیتوانیم ببینیم؛ این حکمتهای عمیقی که در نهجالبلاغه است، در کلمات قصار امیرالمؤمنین هست، همهی ما نمیتوانیم درک کنیم؛ فرزانگان بزرگ و صاحبان عقل و علم ژرف هستند که اینها را درک میکنند. ما که نگاه میکنیم، آنچه از امیرالمؤمنین میبینیم، اینهاست: شجاعت او، عبادت او، جوانمردی او، پایبندی او به امر و نهی الهی، جهاد او، ایثار و از خودگذشتگی او، زمانشناسی او، انسانشناسی او، رحم و مروت و رقت قلب او نسبت به ضعفا، بیباکی او در مقابل گردنکشان و سرکشان و مستبدان، اصرار و پافشاری او بر عدالت بین مردم، دشمنی او با ظلم و جور. اینها ظواهر این اقیانوس ژرف و عمیق است. حالا ببینید همین ظواهر چقدر پیچیده و شگفتآور و زیباست! انسان چه کسی را میتواند پیدا کند که این همه صفات ممتاز در او جمع باشد؟! امیرالمؤمنین اینجوری است. این هم حرفی نیست که شیعیان این را بگویند. اینها چیزهایی است که جزو مسلّمات تاریخ است و دشمن امیرالمؤمنین هم به آنها اقرار کرده است. در مجلس معاویه، کسی مطلبی را به عنوان تملق راجع به امیرالمؤمنین گفت، معاویه بر آن شخص برآشفت و جملهای در مدح امیرالمؤمنین بیان کرد! از یاران امیرالمؤمنین، کسانی که بعد از شهادت آن بزرگوار سر و کارشان با دستگاه معاویه میافتاد، معاویه به آنها میگفت از علی برای من بگوئید. آنها هم میگفتند. در روایت دارد که گاهی معاویه اشک میریخت! (1) این شگفتیها اینجوری است! در حالی که دشمنی معاویه با علی چیز پنهانی که نیست؛ این را همه میدانند. 1 ) إرشادالقلوب الی الصواب ،حسن بن ابى الحسن ديلمىج 2 ص 218 « أفلا تنظرون إلى ما وصفه ضرار بن ضمرة الليثی من مقاماته ع حين دخل على معاوية فقال له صف لی عليا فقال أ و لا تعفينی عن ذلك فقال لا أعفيك فقال كان و الله بعيد المدى شديد القوى يقول فصلا و يحكم عدلا يتفجر العلم من جوانبه و تنطلق الحكمة من نواحيه يستوحش من الدنيا و زهرتها و يستأنف بالليل و وحشته كان و الله غزير العبرة طويل الفكرة يقلب كفه و يخاطب نفسه و يناجی ربه يعجبه من اللباس ما خشن و من الطعام ما جشب كان و الله فينا كأحدنا يدنينا إذا سألناه و كنا مع دنوه منا و قربنا منه لا نكلمه لهيبته و لا نرفع أعيننا إليه لعظمته فإن تبسم ظهر أسنانه مثل اللؤلؤ المنظوم يقرب أهل الدين و يحب المساكين لا يطمع القوی فی باطلة و لا ييأس الضعيف من عدله فأشهد بالله لقد رأيته فی بعض مواقفه و قد أرخى الليل سدوله و غارت نجومه و هو قائم فی محرابه قابض على لحيته يتململ تململ السقيم و يبكی بكاء الحزين فكأنی الآن أسمعه و هو يقول يا دنيا يا دنيا أ بی تعرضت أم إلی تشوقت هيهات هيهات غری غيری لا حاجة لی فيك قد طلقتك ثلاثا لا رجعة لی فيك فعمرك قصير و أملك حقير آه آه من قلة الزاد و بعد السفر و وحشة الطريق و عظم الموردفسالت دمعة معاوية على لحيته فنشفها بكمه و اختنق القوم بالبكاء. ثم قال كان و الله أبو الحسن علی كذلك فكيف صبرك عنه يا ضرار قال صبر من ذبح ولدها على صدرها فهی لا ترقى عبرتها و لا تسكن حرارتها ثم قام فخرج و هو باك فقال معاوية أما إنكم لو تفقدونی لما كان فيكم من يثنی على هذا الثناء فقال بعض من كان حاضرا الصاحب على قدر صاحبه. و روی أنه ع كان إذا يفرغ من الجهاد يتفرغ لتعليم الناس و القضاء بينهم فإذا فرغ من ذلك اشتغل فی حائط له يعمل فيه بيده و هو مع ذلك ذاكرا الله تعالى جل جلاله. ترجمه : آيا نمىانديشيد در آنچه كه ضرار بن ضمرهى ليثى از مقام و منزلت على تعريف كرده آنگاه كه بر معاويه وارد شد، سپس معاويه بدو گفت: على را براى من تعريف كن؟ ضرار گفت: معاويه از اين بحث در گذر، معاويه گفت: نه. بايد على را براى من وصف كنى.گفت: على در آخرين پايهى عزت و بزرگى قرار گرفته بود او نيرومند و توانا بود، حق ميگفت و بدادگرى فرمان ميداد، از وجودش دانش ميدرخشيد، از اطرافش حكمت روان بود، از دنيا و مظاهر فريبندهاش بيمناك بود، انسى با تاريكى شب و وحشت آن داشت. بخدا سوگند اشك او جارى بود و فكر و انديشهى طولانى داشت دستهايش را زير و رو ميكرد و بهم ميزد، نفسش را مخاطب قرار ميداد و با پروردگارش نيايش ميكرد، لباس درشت و خشن ميپوشيد و غذاى غير لذيذ و ساده ميخورد آنگاه كه در ميان ما بود چون فردى از ما بود، هر گاه از وى چيزى ميپرسيديم بما نزديك ميشد، ما با اينكه باو خيلى نزديك بوديم با اين حال از هيبت آن حضرت جرأتسخن گفتن نداشتيم، چشم ما از بزرگى و عظمت او بسويش بلند نمىشد.آنگاه كه تبسم ميكرد دندانهايش مانند دانههاى مرواريد بود با دينداران نزديك ميشد، بىنوايان را دوست ميداشت، نيرومندان انتظار خلاف از او را نداشتند، ناتوانان از دادگرى او نااميد نميشدند، خدا را گواه ميگيرم كه همانا او را در عبادتگاهش ديدم در صورتى كه تاريكى شب جهان را فرا گرفته بود و ستارگان شب رو بافول و غروب نهاده بودند او در محرابش ايستاده بود محاسنش را در دست گرفته مانند كسى كه از شدت مرض بخود ميپيچيد او بخود ميپيچيد گريه ميكرد مانند گريهى انسان اندوهناك گويا هم اكنون آواز او را مىشنوم و او ميگويد: (1) اى دنيا اى دنيا از من بگذر، خويشتن را بمن عرضه ميكنى و مينمائى؟ يا خواهان منى و شوق بمن دارى؟ وقتى از تو باقى نماند چقدر آرزوى تو دور است، برو غير از من ديگرى را فريب ده، من را نيازى بتو نيست، همانا تو را سه طلاقه كردهام، آنهم طلاقى كه در آن برگشت نيست، زندگانى تو كوتاه است، و ارزش تو اندك است، و آرزوى تو كوچك.آه از كمى توشه و دورى راه و درازى سفر و سختى ورودگاه، و ترس و وحشت راه، از شنيدن سخنان ضرار اشك معاويه بر محاسنش جارى شد كه با آستين خود پاك نمود و گريه در گلوى مردم گره شد.بعد معاويه گفت: بخدا سوگند كه چنين بود ابو الحسن على عليه السّلام.سپس معاويه پرسيد: اى ضرار چطور در فراق او شكيبائى ميكنى، ضرا مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی - 1386/03/08 عنوان فیش :دعای مسئولان برای افزایش قوّت بر عمل و قوّت بر عزم کلیدواژه(ها) : کارگزاران نظام نوع(ها) : حدیث متن فیش : همانطور که یک فرد باید خودش را محاسبه کند، یک جمع هم - مثل مجلس شما، مثل دولتها، مثل مجموعهها و افراد مسؤول در کشور - باید خودشان را محاسبه کنند؛ ما خودمان را باید محاسبه کنیم. اگر انسان چنین فهرستی داشته باشد - مثل این فهرستی که جناب آقای دکتر حداد در بیانات شیرین و خوش لفظ و معنای خودشان طبق معمول بیان کردند - طبعاً خوشحال میشود و خدا را شکر میکند؛ لکن قانع نمیشود. قانع نباید شد و از غفلتها و قصورها نباید اغماض کرد؛ همچنانی که در محاسبهی دیگران هم - تا جایی که پای دوستیها و رابطهها و ملاحظهها در میان نباشد - اغماض نمیکنیم، سختگیری میکنیم و نکته میگیریم. برای خودمان هم باید همین گونه باشد. امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال به شما، به ما، به همهی مسؤولین این لطف را بکند که چشم بصیرِ به خود به ما بدهد و قوّت بر عمل و قوّت بر عزم را در ما روز به روز بیفزاید؛ «قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی.»(1) 1 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل) بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان - 1385/08/17 عنوان فیش :حفظ قداست روحانیت با حفظ زیّ طلبگی کلیدواژه(ها) : روحانیها نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک چیز دیگری که در باب روحانیت شرط و لازم است که ما دقیقاً و جداً به آن توجه کنیم، مسئلهی حفظ قداست روحانی است. روحانیت دارای قداست است. مردم به من و شما که نگاه میکنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصی برای ما باز میکنند و یک تقدسی قائلند. بعضی از گناهانی که خودشان میکنند، خیال میکنند ماها نمیکنیم؛ بعضی از کارهای خیری که خودشان انجام نمیدهند، خیال میکنند ما انجام میدهیم؛ خیال میکنند ماها دائم در حال ذکر الهی و توجه به پروردگار - که غالباً از آن غفلت میشود - هستیم؛ یک چنین تصوراتی دربارهی ما دارند. البته این تصورات را نباید تقویت کرد. امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یکی از ادعیهی صحیفهی ثانیهی سجادیه از خدای متعال شش چیز میخواهد، که یکیاش این است: «و لبّاً راجحاً»؛(1) باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد. این قداست را چگونه حفظ کنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالی، سلامت اخلاقی و حفظ زیّ طلبگی است. نمیگوییم عبای پاره به دوشمان بیندازیم؛ معنای زیّ طلبگی این نیست. معنایش این است که در دنیاطلبی مثل دنیاطلبان عمل نکنیم؛ هر چه هوس کردیم، بخواهیم. من قبلها روایتی دیدم که هر کس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبی که دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خدای متعال ملعون است. (2)این شأن پولدارها و پولپرستهاست. ما هم فلان چیز را هوس میکنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردی که پول گیرمان آمد، فوراً میرویم آن را تهیه میکنیم؛ منتظریم که از این صد جزء اشرافیگری، وقتی این یک جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهای دیگر همینطور بتدریج فراهم کنیم. این شأن طلبگی نیست. شأن طلبگی این است که انسان یک زیّ متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی و سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد. سلامت اخلاقی، خیلی مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد. 1 ) المصباح للكفعمي ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص63 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 84، ص 325 ؛ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً ذَكِيّاً وَ عِلْماً [عَمَلًا] كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِی وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ قُلْ خَمْساً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه ترجمه : خدایا عقلی كامل و تصمیمی نافذ و خردی برتر و دلی هوشیار و پاك و علمی [عملی] زیاد و ادبی نیكو روزیم كن و تمام اینها را به سبب مهربانیت به سود من قرار ده نه به زيانم ای مهربان ترین مهربانان سپس پنج مرتبه بگو: أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحی القيوم و أتوب إليه. 2 ) تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 38 ؛ التمحيص، محمد بن همام اسكافى، ص 34 ؛ الحياة ، محمدرضا حكیمی، ج 4، ص 271 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 74، ص 142 ؛ وَ قَالَ ص مَنْ أَكَلَ مَا يَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا يَشْتَهِی وَ رَكِبَ مَا يَشْتَهِی لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتْرُك. ترجمه : و رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) فرمودند: هر كس هر گونه خوراكى كه دلش مىخواهد بخورد، و هر گونه جامهاى كه دلش مىخواهد بپوشد، و هر گونه مركبى كه دلش مىخواهد سوار شود (و برده اميال خودش باشد)، خداوند به او نگاه نمىكند مگر آنگاه كه روش خود را تغيير دهد و از آن دست بردارد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1385/07/21 عنوان فیش :دعا؛ تعالیدهنده روح انسان کلیدواژه(ها) : دعا نوع(ها) : حدیث متن فیش : دعا، یک نعمت است و فرصت دعا کردن، یک نعمت است. در وصیت امیرالمؤمنین (علیهالصّلاة و السّلام) به امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) این معنا وارد شده است: «اعلم انّ الّذی بیده خزائن ملکوت الدّنیا والاخرة قد اذن لدعائک و تکفّل لاجابتک»؛خدای متعال که همهی قدرت آسمان و زمین در قبضهی توانایی اوست، به تو اجازه داده که با او دعا کنی و حرف بزنی و از او بخواهی. «وامرک أن تسأله لیعطیک»؛ از او مطالبه کنی تا او هم به تو عطا کند. این رابطهی درخواست کردن و گرفتن از خدا، مایهی تعالی روح انسان است و همان تقویت کنندهی روح عبودیت است. «و هو رحیم کریم لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه»؛(1) خدای متعال بین خودش و تو، واسطهای، فاصلهای و حجابی قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع کنید به سخن گفتن و عرض نیاز کردن، خدای متعال صدا و درخواست شما را میشنود. با خدا همیشه میشود همزبان شد، میشود گفتگو کرد، میشود مأنوس شد و میشود از او درخواست کرد. این برای بشر، فرصت و نعمت خیلی بزرگی است. 1 ) بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 74 ص 199 ؛ لَمَّا أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنْ صِفِّينَ كَتَبَ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُر ... وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِيَدِهِ خَزَائِنُ مَلَكُوتِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قَدْ أَذِنَ لِدُعَائِكَ وَ تَكَفَّلَ لِإِجَابَتِكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ وَ هُوَ رَحِيمٌ كَرِيمٌ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبْكَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ أَنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ ... ترجمه : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- از پدر مهربان اقراركنندهى به پيروزى و قهر زمان، تسليمشوندهى روزگار، نكوهشكنندهى دنيا جايگزين جاهاى مردگان ... بدان كه آنكه گنجينههاى آسمانها و زمينها بدست او است براى خواندن تو اجازه داده و ضامن برآوردن حاجت تو شده او فرمان داده ترا كه از او بخواهى تا به بخشد او مهربان و جودمند است. قرار نداده كسى را كه بين تو و او فاصله اندازد و ناگزيرت نكرده بكسى كه واسطه براى تو شود و ترا در خطا كارى از توبه جلوگيرى نكرده ... مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1385/07/21 عنوان فیش :ادعیه مأثور ، پر از معارف الهی کلیدواژه(ها) : دعا نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی از برکات ادعیهی مأثورهای که از ائمه(علیهمالسّلام) رسیده این است که این دعاها پُر از معارف الهی است. صحیفهی سجادیه، دعای کمیل، دعای مناجات شعبانیه، دعای ابیحمزه ثمالی - و بقیهی دعاهایی که وارد شده است - پُر از معارف الهی است که اگر کسی اینها را بخواند و بفهمد، علاوهی بر آن ارتباط قلبی و اتصالی که به ذات اقدس الهی و حضرت ربوبی پیدا میکند، یک مبلغ عظیمی از معارف را هم از این دعاها فرا میگیرد. من به جوانها قویاً توصیه میکنم که به ترجمهی این دعاها توجه کنند. این دعاهای عرفه و ابیحمزه، پُر از معارف است. اینکه در دعای کمیل میخوانیم: «اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعا؛ اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تنزل البلا» یا «تنزل النقم»(1)، همهی اینها معارف الهی است؛ یعنی معنایش این است که ما افراد بشر، گاهی خطاها و گناهانی میکنیم که این گناهان مانع از این میشود که دعای ما مورد اجابت قرار بگیرد و قبول بشود؛ گناهانی از ما سرمیزند که این گناهان بلا را برای ما به ارمغان میآورد. گاهی بلاهای عمومی و ملی، براثر گناهانی به وجود میآید و البته اعلام نمیشود که این بلا برای این گناه به وجود آمد؛ اما وقتی افرادِ صاحب تدبر، فکر و تدبر کنند، میفهمند که این بلا از ناحیهی چه عملی متوجه این ملت شد. بعضی اوقات اثرِ اعمال سریع است و بعضی با فاصله است؛ اینها را دعا به ما میگوید. یا وقتی در دعای ابوحمزه عرض میکنیم: «معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبّی لک شفیعی الیک»؛ این که من تو را میشناسم، خود این، راهنمای من به سوی توست؛ این که من تو را دوست میدارم و محبت تو در دل من هست، خودش شفاعت کنندهی من پیش توست. «و انا واثق من دلیل بدلالتک و ساکن من شفیعی الاّ شفاعتک»(2)؛ من وقتی این راهنما را مشاهده میکنم، این معرفت خودم به تو را - که راهنما و دلیل من است - نگاه میکنم؛ وقتی این محبتی را که به تو دارم، مورد ملاحظه قرار میدهم، میبینم این تو هستی که این محبت و دلالت را به وجود آوردی؛ تویی که داری کمک میکنی. ببینید این، چشم انسان را باز میکند؛ این، یک معرفتی را ایجاد میکند؛ این از معارف الهی است؛ کمک الهی، توفیق الهی و عنایت الهی است؛ اینها را در دعاها میتوان پیدا کرد. بنابراین قدر دعا را بدانید. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 إقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 706 مصباح الكفعمی ، شیخ كفعمی، ص 555 كمیل از امیر المؤمنین علیه السلام روایت می كند: « اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك » ترجمه : خدایا آن گناهانی كه [پرده] دوری از گناه را پاره می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بدبختی ها را فرود می آورند را بیامرز . خداوندا آن گناهانی را كه نعمت ها را دگرگون می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه جلو دعا را می گیرند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بلا را فرود می آرند را بیامرز. خداوندا هر گناهی كردم و هر اشتباهی كه مرتكب شده ام را بیامرز. 2 ) مصباح المتهجد ،شیخ طوسی ص 583 ؛ اقبال الاعمال ،سیدبن طاووس ص 67 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی ج 95 ص 82 ؛ ... مَعْرِفَتِی يَا مَوْلَايَ دَلِيلِی عَلَيْكَ وَ حُبِّی لَكَ شَفِيعِی إِلَيْكَ وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِيلِی بِدَلَالَتِكَ وَ سَاكِنٌ مِنْ شَفِيعِی إِلَى شَفَاعَتِكَ أَدْعُوكَ يَا سَيِّدِی بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ أُنَاجِيكَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُه ترجمه : سرورم شناختم به تو مرا به سویت راهنمایی می كند و دوستیم به تو شفاعت كننده من به سوی توست و من از راهنمای خویش به راهنما و حجت تو اطمینان دارم و از شفاعت كننده خود به سوی شفاعت تو دلگرمم. ای آقای من به زبانی كه گناه لالش كرده تو را می خوانم. پروردگارا بهوسيله دلی كه گناه به هلاكتش كشانده با تو نجوا می كنم» مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1385/07/21 عنوان فیش :کمک امام علی(علیه السلام) به مدیریت جامعه در روایات شیعه و سنی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : بعد از رحلت پیغمبر، ماجرای سقیفه و مسئلهی خلافت پیش آمد. خوب، معلوم بود حق با امیرالمؤمنین بود و حق را متعلق به خود میدانست؛ اما وارد جدال و جنجال نشد. وقتی بیعت تمام شد و حضرت مجبور شد و نخواست در مقابل جماعت مردم بایستد و فتنهای درست بشود، تسلیم بیعت شد. بعد هم از کار کناره گرفت و اولِ کار، یک گوشهای نشست؛ به معنای اینکه هیچ گونه مزاحمتی برای کسانی که در رأس کار هستند، به وجود نمیآورد. بعد از اندکی احساس کرد که جامعهی اسلامی به او نیاز دارد: «حتّی رأیت راجعة الناس قد رجعت ترید محو دین محمّد(صلّی اللَّه علیه و آله)»(1)؛ آن وقت وارد میدان شد. همکاری، مشارکت و کمک به کسانی که مدیریت جامعه را به عهده داشتند، هدایت و دستگیری آنها در آنجایی که میلغزیدند؛ در آنجایی که اشتباه میکردند؛ چه در زمینهی علمی، چه در زمینهی سیاسی، در همهی زمینهها؛ که این مورد اعترافِ همه است؛ این حرفی نیست که ما شیعیان میزنیم. پُر است کتب روایات و تواریخ مسلمین از شیعه و سنی از کمکهای امیرالمؤمنین که: «لولا علی لهلک عمر»؛ که بارها و بارها این را سنّیها نقل کردهاند؛ این، حرف ما نیست. هدایتها و کمکهای آن بزرگوار در زمینهی لشگرکشیها، در زمینهی اجرای حدود، در زمینهی مسائل سیاسی و غیره؛ مرشد کامل، محور و مرکز نورافشانی در جامعهی اسلامی، امیرالمؤمنین بود. این بیست و پنج سال هم به همان شکلی که معروف است و میدانید، گذشت. 1 ) الامامه و السیاسه ،ابن قتیبه دینوری ،تحقیق زینی ج 1 ص 133 ؛ نهج السعاده ، شیخ محمودی ج5 ص 205، بحارالانوار،علامه مجلسی ج 30 ص 10 ؛ ......فلما رأيت راجعة من الناس قد رجعت عن الاسلام تدعو إلى محو ( محق ( خ ) ) دين محمد وملة إبراهيم ( عليهما السلام ( خ ) ) خشيت إن أنا لم أنصر الاسلام و أهله أرى فيه ثلما وهدما تكون المصيبة علی فيه أعظم من فوت ولاية أموركم التی إنما هی متاع أيام قلائل ... ترجمه : وقتى ديدم گروهى از دين اسلام روى بر مىتابند و مردم را به محو كردن دين «محمد ص» و ملت «ابراهيم ع» دعوت مىكنند ترسيدم كه اگر من به اسلام و مسلمانان يارى نكنم در آن دين رخنه پديد آيد و اين بناى معظم در هم فرو ريزد، اين مصيبت نزد من سهمگينتر از آن بود كه ولايت امور شما و خلافت بر شما را از دست بدهم، چه، آن متاع چند روز كوتاه است و سپس مانند ابر از ميان مىرود و ناپديد مىگردد مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1385/07/21 عنوان فیش :امیرالمؤمنین(علیه السلام)، شهید عدالت کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز، روز مصیبت امیرالمؤمنین است. سحر امروز، از مسجد کوفه حادثهای شروع شد که فجایع دنبالهی آن حادثه، تا مدتهای طولانی و شاید بتوان گفت تا قرنها ادامه داشت. لذا جبرئیل امین یا منادی آسمانی بین زمین و آسمان، فریاد برآورد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدی»؛ پایههای هدایت مهندم شد. «قتل علیٍ المرتضی» علی در محراب عبادت کشته شد. و بعدها همه شهادت دادند که: «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله»؛ جرم امیرالمؤمنین، «عدالت» او بود و همین عدالت بود که او را به این مقام والا و به شهادت رساند. شهادت هم برای امیرالمؤمنین یک درجه است. آن روزی که پیکر خونین آن حضرت را از مسجد بیرون میبردند، بعضی گریه میکردند؛ همه متأثر بودند و دلها از غم و غصه داشت میترکید، امیرالمؤمنین آن روز فرمود: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله»(1)؛ این، همان چیزی است که خدا و پیغمبر وعده داده بودند و راست گفتند. طبق روایت به امام حسن فرمود که: فرزندم، چرا گریه میکنی؟ «هذا جدّک رسولاللَّه و هذا خدیجة و هذا امّک فاطمة»(2)؛ اینها همه منتظرند که علی به آنها ملحق بشود. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 22 وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا ترجمه : (امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. 2 ) بحارالانوار ،علامه مجلسی ج 42 ص 282 ؛ «قَالَ الرَّاوِی فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ الضَّجَّةَ ثَارَ إِلَيْهِ كُلُّ مَنْ كَانَ فِی الْمَسْجِدِ وَ صَارُوا يَدُورُونَ وَ لَا يَدْرُونَ أَيْنَ يَذْهَبُونَ مِنْ شِدَّةِ الصَّدْمَةِ وَ الدَّهْشَةِ ثُمَّ أَحَاطُوا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يَشُدُّ رَأْسَهُ بِمِئْزَرِهِ وَ الدَّمُ يَجْرِی عَلَى وَجْهِهِ وَ لِحْيَتِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ بِدِمَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَذَا مَا وَعَدَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. قَالَ الرَّاوِی فَاصْطَفَقَتْ أَبْوَابُ الْجَامِعِ وَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ فِی السَّمَاءِ بِالدُّعَاءِ وَ هَبَّتْ رِيحٌ عَاصِفٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ وَ نَادَى جَبْرَئِيلُ ع بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ مُسْتَيْقِظٍ تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ نَعْيَ جَبْرَئِيلَ فَلَطَمَتْ عَلَى وَجْهِهَا وَ خَدِّهَا وَ شَقَّتْ جَيْبَهَا وَ صَاحَتْ وَا أَبَتَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا مُحَمَّدَاهْ وَا سَيِّدَاهْ ثُمَّ أَقْبَلَتْ إِلَى أَخَوَيْهَا الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَأَيْقَظَتْهُمَا وَ قَالَتْ لَهُمَا لَقَدْ قُتِلَ أَبُوكُمَا فَقَامَا يَبْكِيَانِ فَقَالَ لَهَا الْحَسَنُ ع يَا أُخْتَاهْ كُفِّی عَنِ الْبُكَاءِ حَتَّى نَعْرِفَ صِحَّةَ الْخَبَرِ كَيْلَا تُشْمِتَ الْأَعْدَاءُ فَخَرَجَا فَإِذَا النَّاسُ يَنُوحُونَ وَ يُنَادُونَ وَا إِمَامَاهْ وَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَاهْ قُتِلَ وَ اللَّهِ إِمَامٌ عَابِدٌ مُجَاهِدٌلَمْ يَسْجُدْ لِصَنَمٍ كَانَ أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمَّا سَمِعَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع صَرْخَاتِ النَّاسِ نَادَيَا وَا أَبَتَاهْ وَا عَلِيَّاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنَا الْحَيَاةَ فَلَمَّا وَصَلَا الْجَامِعَ وَ دَخَلَا وَجَدَا أَبَا جَعْدَةَ بْنَ هُبَيْرَةَ وَ مَعَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ النَّاسِ وَ هُمْ يَجْتَهِدُونَ أَنْ يُقِيمُوا الْإِمَامَ فِی الْمِحْر ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1385/07/21 عنوان فیش :حضرت علی(علیهالسلام)، شاگرد تراز اول پیغمبر(صلّیاللهعلیهوآله) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : این جوان [حضرت علی علیه السلام]- جوان مؤمن، جوان نورانی، جوان متصل به منبع وحی، مؤمن واقعی، پرهیزگار و پاکیزهی کامل - تمام این دوران سیزده ساله و همهی وجودش را وقف دفاع از رسالت و پیغمبر کرد. سختترین کارها را هم در هنگام هجرت پیغمبر، امیرالمؤمنین به عهده گرفت؛ یعنی منتقل کردن زنان (فواطم) و دادن اماناتی که دست پیغمبر بود و بعد رساندن خود به قوا و مدینه؛ بعد در مدینه، سردار تراز اول، مؤمن تراز اول، شاگرد تراز اول پیغمبر و عبادت کنندهی تراز اول در میان همهی مسلمانان، امیرالمؤمنین است. در جنگ، همهی چشمها به اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همهی دلها تحت الشعاعِ دل نورانی اوست. پای منبر پیغمبر هم، از همهی شاگردان پذیرندهتر، دانندهتر و پرسندهتر اوست؛ در یک روایت هست که به حضرت عرض کردند: شما چقدر از پیغمبر زیاد نقل میکنید؟ فرمود: من از پیغمبر سؤال میکردم، جواب میداد؛ وقتی سؤال نمیکردم، خودِ او ابتدا به من میگفت.(1) بنابراین، شاگرد درجهی یک بود. دورهی پیغمبر، این ده سال هم با همهی محنتها، شُکُوهها، شیرینیها و تلخیهایش، اینطوری گذشت. 1 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 1، ص 62 ؛ الخصال، شیخ صدوق، ج 1، ص 257 ؛ كتاب سليم بن قيس، سليم بن قيس هلالى، ج 2، ص 624 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 230 ؛ وَ قَدْ كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص كُلَّ يَوْمٍ دَخْلَةً وَ كُلَّ لَيْلَةٍ دَخْلَةً فَيُخْلِينِی فِيهَا أَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ وَ قَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ لَمْ يَصْنَعْ ذَلِكَ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرِی فَرُبَّمَا كَانَ فِی بَيْتِی يَأْتِينِی- رَسُولُ اللَّهِ ص أَكْثَرُ ذَلِكَ فِی بَيْتِی وَ كُنْتُ إِذَا دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْضَ مَنَازِلِهِ أَخْلَانِی وَ أَقَامَ عَنِّی نِسَاءَهُ فَلَا يَبْقَى عِنْدَهُ غَيْرِی وَ إِذَا أَتَانِی لِلْخَلْوَةِ مَعِی فِی مَنْزِلِی لَمْ تَقُمْ عَنِّی فَاطِمَةُ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَنِيَّ وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِی وَ إِذَا سَكَتُّ عَنْهُ وَ فَنِيَتْ مَسَائِلِی ابْتَدَأَنِی فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّی وَ عَلَّمَنِی تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِی فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا ترجمه : من هر روز يك بار و هر شب يك بار به خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مىرسيدم و در آنجا با من خلوت مىنمود، و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چيزى از من پوشيده نداشت) اصحاب پيغمبر (ص) ميدانند كه جز من با هيچ كس چنين رفتار نميكرد، بسا بود كه در خانه خودم بودم و پيغمبر (ص) نزدم مىآمد، و اين همنشينى در خانه من بيشتر واقع ميشد از خانه پيغمبر و چون در بعضى از منازل بر آن حضرت وارد ميشدم، زنان خود را بيرون ميكرد و تنها با من بود و چون براى خلوت بمنزل من مىآمد فاطمه و هيچ يك از پسرانم را بيرون نميكرد، چون از او ميپرسيدم جواب ميداد و چون پرسشم تمام ميشد و خاموش ميشدم او شروع ميفرمود، هيچ آيهئى از قرآن بر رسول خدا (ص) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و من بخط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را بمن آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را بمن عطا فرمايد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1385/07/18 عنوان فیش :تقسیم روزه به روزه جسم و روزه جان کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک روایتی از امیرالمؤمنین(علیهالصّلوةوالسّلام) هست که روزه را به روزهی جسم و روزهی جان تقسیم میکند. دربارهی روزهی جسم میفرماید: «صوم الجسد الامساک عن الاغذیه بأرادة و اختیار»(؛ روزهی جسم این است که انسان خوراکیها را با اراده و اختیار خود مصرف نمیکند؛ «خوفا من العقاب و رغبة فی الثواب و الاجر»(1)؛ با این انگیزه، انسان از غذا اجتناب میکند. این روزهی جسم است. اما روزهی جان: «و صوم النفس امساک الحواس الخمس عن سائر المآثم»(2)؛ این، روزهی جان است که حواس پنجگانه را از همهی گناهان ممنوع کنید و امساک بدهید. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشرّ»؛ دل را از اسباب و موجبات شرّ خالی کنید؛ این، روزهی جان است. حالا اسباب شرّ چیست؟ امساک از گناهان حواس خمس، برای کسی که ارادهی امساک داشته باشد، آسان است؛ اینکه دست، چشم، گوش و زبان انسان مرتکب گناه نشود؛ لیکن آن امساکِ خلوّ قلب از اسباب الشرّ، خیلی سخت است؛ این سختتر است و تمرین و مجاهدت میخواهد. و دوستان عزیز! من و شما مخاطبان این دستوریم؛ این مجاهدت، بر عهدهی ماست؛ واقعاً تأثیر گناهی که از ما سر میزند، با گناهی که از یک انسان معمولی - که در جامعه مسئولیتی ندارد - سر میزند، تفاوت میکند. باید هم نسبت به گناه قلبی و هم گناههای شخصی، خیلی مراقب باشیم. گناه اسباب شرّ، «حسد»، «حرص» - حرص به دنیا، حرص به جمع مال، افزونخواهی دنیوی - «بدخواهی نسبت به دیگران» - بددلی، بدخواهی، سوءظن - «نخوت و کبر» - خودبرتربینی، دیگران را کوچک دانستن، تحقیر کردن، مردم را حقیر شمردن - است. این شروری که در عالم به وجود میآید، از همین چیزها به وجود میآید. در انسانهایی، نخوت آنها، کبر آنها، حرص آنها، حسد آنها، بخل آنها و شهوتخواهیشان، آنها را به حرکاتی وادار میکند که تأثیر عمیق این حرکات در آغاز راه، خیلی به نظر نمیرسد، لیکن بهتدریج که پیش میرود، به فاجعههای انسانی و تاریخی تبدیل میشود، که میماند. وقتی این فجایع بزرگ تاریخی را نگاه میکنیم و به طرف سرچشمهی این مفاسد میگردیم، میرسیم به چنین خصوصیاتی که در یک انسان و در یک شخص وجود دارد؛ افزونخواهی، حرص، بخل و شهوتی در یک انسان و در یک مجموعهی انسانی وجود دارد، که منشأ همهی ابعاد این فاجعهی بزرگ شده است. «ریاکاری» و نقطهی مقابل آن، «بیمبالاتی، پردهدری» هم از اسباب شرّ است. اینها چیزهایی است که انسان باید دلش را از آنها خالی کند.ماه رمضان، ماه تمرین و تربیت ما برای این چیزهاست. ما باید در این راه قدم بگذاریم و حرکت کنیم. این باری که بر دوش مجموعهی مسئولان گذاشته شده است، بار سنگینی است و البته بسیار مسئولیت پُرافتخار. 1 ) غررالحكم و دررالحكم ،عبدالواحد تمیمی آمدی ص 176 ح 3359 ؛ عیون الحكم و المواعظ ،علی بن محمد اللیثی الواسطی : ص 305 ؛ میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ص 1687 ؛ صَوْمُ الْجَسَدِ الْإِمْسَاكُ عَنِ الْأَغْذِيَةِ بِإِرَادَةٍ وَ اخْتِيَارٍ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَغْبَةً فِی الثَّوَابِ وَ الْأُجْرَة ترجمه : روزه بدن نگاهداشتن آنست از غذاها باراده و اختيار جهت ترس از عقاب و رغبت در ثواب و اجر 2 ) غررالحكم و دررالحكم، عبدالواحد تمیمی آمدی ص 176 ح 3362 ؛ عیون الحكم و المواعظ ،علی بن محمد اللیثی الواسطی : ص 305 ؛ میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ص 1687 ؛ صَوْمُ النَّفْسِ إِمْسَاكُ الْحَوَاسِّ الْخَمْسِ عَنْ سَائِرِ الْمَآثِمِ وَ خُلُوُّ الْقَلْبِ عَنْ جَمِيعِ أَسْبَابِ الشَّر ترجمه : روزه نفس نگاهداشتن حواسّ پنجگانه است از همه گناهان و خالى بودن دل است از جميع اسباب بدى مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان انرژی اتمی و کارشناسان هستهای - 1385/03/25 عنوان فیش :علم، عامل کسب قدرت کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من اول امسال به مناسبت همین سال پیامبر اعظم، در سخنرانی مشهد، یک حدیث کوتاهی را از امیرالمؤمنین خواندم: «العلم سلطان؛ من وجده صال و من لم یجده صیل علیه»؛(1) علم، قدرت است - از این دو حال خارج نیست - هر کس دانش را به دست آورد، میتواند قدرتمندی و قدرتنمایی کند؛ هر کس دانش را به دست نیاورد، قدرتنمایی و قدرتمندی علیه او انجام میگیرد. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1385/01/01 عنوان فیش :کسب و تولید علم عامل اقتدار و فرمانروایی کلیدواژه(ها) : تولید علم, جهاد, اقتدار علمی نوع(ها) : حدیث متن فیش : تولید یعنی چه؟ مقصودم فقط تولید کالا نیست؛ تولید در یک گسترهی وسیع باید شعار ملت باشد. تولید کار، تولید علم، تولید فناوری، تولید ثروت، تولید معرفت، تولید فرصت، تولید عزت و منزلت، تولید کالا و تولید انسانهای کارآمد؛ اینها همه تولید است. رمز سعادت ملت ما در این است که در این گسترهی وسیع، هم دولت و هم ملت، بر این تولید همت بگماریم. این تأمین کنندهی امنیت ملی و اقتدار و پیشرفت کشور است؛ این یک جهاد است. من امروز به شما عرض میکنم، هم به مسئولین و مأموران دولتی و هم به آحاد مردم، به خصوص به شما جوانها؛ این یک جهاد است. امروز تولید علم، تولید کار، تولید ابتکار، تولید کالا، کالای مورد نیاز مردم، تولید انسان کارآمد، تولید فرصت و تولید عزت، هر کدام از اینها یک جهاد است. مجاهد فی سبیلاللَّه تولید کننده است؛ باید هم علم را بیاموزیم و هم علم را تولید کنیم. ما باید یک کشور عالم بشویم. در یک روایتی از امیرالمؤمنین نقل شده است که فرمود: «العلم سلطان، من وجده صال و من لم یجده صیل علیه» (1)؛ یعنی علم اقتدار است، علم مساوی است با قدرت؛ هر کسی که علم را پیدا کند، میتواند فرمانروایی کند؛ هر ملتی که عالم باشد، میتواند فرمانروایی کند؛ هر ملتی که دستش از علم تهی باشد، باید خود را آماده کند که دیگران بر او فرمانروایی کنند. ما باید علم را با همهی معنای کامل آن به عنوان یک جهاد دنبال کنیم؛ این را من به جوانها، استادان و دانشگاهها میگویم. 1 ) شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید ج20 ص 319 ؛ العلم سلطان من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه ترجمه : دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش برد و هر كه آن را از دست بدهد بر او يورش برند مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید سعید فطر - 1384/08/13 عنوان فیش :عید واقعی از آن تحصیل کنندگان مغفرت الهی کلیدواژه(ها) : عید فطر, حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید سعید فطر را به همهی آحاد ملت مسلمان ایران و به همهی امت اسلامی و به شما نمازگزاران عزیز تبریک عرض میکنم. گذراندن ماه رمضان با عبادت، با روزهداری، با توسل و ذکر و خشوع و ورود در روز عید فطر، برای مؤمن یک عید به معنای حقیقی است. این عید از جنس جشنهای مادی دنیوی نیست؛ این عیدِ رحمت خداست؛ این عیدِ مغفرت الهی است؛ این عیدِ شکر و سپاس مردمی است که موفق شدهاند ماه رمضان را با عبادت حق و با ورود در ضیافت پُرشکوه الهی به سلامت و عافیت بگذرانند و در ماه رمضان در حد وسع و توان و امکان خود، از ذکر و دعا و توسل و خشوع و روزه و نماز بهره ببرند. این عیدِ مسلمانانی است که پایان یک دورهی عبادت و ریاضت را با امید مغفرت و پاداش الهی به روز فطر رساندهاند. در روایتی است از سُوید بن غَفَله - که از دوستان امیرالمؤمنین است و دربارهی او اینطور گفتهاند که «من کان من اولیاء امیرالمؤمنین»؛ از نزدیکان امیرالمؤمنین بوده است - که میگوید روز عید فطر در خانهی امیرالمؤمنین بر او وارد شدم. «فاذا عنده فاثور ای خوان»؛ در مقابل او سفرهیی گسترده شده بود و حضرت مشغول غذا خوردن بودند. «و صحفة فیها خطیفة و ملبنة»؛ غذای بسیار متواضعانهیی در مقابل حضرت گذاشته شده بود. «خطیفة» غذایی است که در حداقل امکان برای کسی تهیه میشود؛ مثلاً مقداری شیر و مقداری آرد مخلوط میکردند؛ غذای کاملاً فقیرانه. «فقلت یا امیرالمؤمنین یوم عید و خطیفة؟»؛ عرض کردم یا امیرالمؤمنین! شما روز عید چنین غذای کماهمیت و کمارزشی میخورید؟ معمول این است که در روزهای عید، مردم بهترین غذاهای خود را میخورند؛ شما به این غذا اکتفا کردید؟ «فقال: انّما هذا عید من غفر له»؛ فرمود امروز، روز عید است؛ اما برای کسانی که مورد مغفرت الهی قرار گرفته باشند(1). یعنی عید بودنِ امروز به خوردن غذاهای رنگین و دلخوش کردن به شادیهای کودکانه نیست؛ این عید واقعی است برای کسانی که بتوانند و توانسته باشند مغفرت الهی را برای خودشان تحصیل کنند. در یک جملهی دیگر امیرالمؤمنین فرمود: «انّما هو عید لمن قبل اللَّه صیامه و شکر قیامه»؛ عید فطر، عید است برای کسی که خدا روزهی او را مورد قبول قرار دهد و نماز و عبادت او را مورد شکر و سپاس خود قرار دهد. «و کلّ یوم لا یعصی اللَّه فیه فهو یوم عید»؛ آن روزی که من و شما این توفیق را پیدا کنیم که هیچ معصیتی از ما سر نزند، روز عید و شادمانی است.(2) البته گفته شده است در عید فطر به یکدیگر تحیت بگویید؛ لباسهای تازهی خود را بپوشید؛ آن روز را روز عید و شادمانی بدانید؛ اما جوهر این عید عبارت است از توجه به معنویت و طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار. 1 ) مناقب آل ابی طالب : محمدبن شهر آشوب مازندرانی : ج 1 ص 368، بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج40 ص 326، «وَ قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ دَخَلْتُ عَلَيْهِ يَوْمَ عِيدٍ فَإِذَا عِنْدَهُ فَاثُورٌ عَلَيْهِ خُبْزُ السَّمْرَاءِ وَ صفحة فِيهَا خَطِيفَةٌ وَ مِلْبَنَةٌ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمُ عِيدٍ وَ خَطِيفَةٌ فَقَالَ إِنَّمَا هَذَا عِيدُ مَنْ غُفِرَ لَهُ» ترجمه : 2 ) قصار 428 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) فِي بَعْضِ الْأَعْيَادِ : إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ ، وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ. ترجمه : آن حضرت در بعضى از اعياد فرمود: اين عيد است براى كسى كه خداوند روزهاش را قبول و نمازش را سپاس نهاده، و هر روزى كه خداوند در آن نافرمانى نشود روز عيد است مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1384/08/08 عنوان فیش :استغفار، نیاز همه طبقات کلیدواژه(ها) : توبه, مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : خدای متعال مکرر در قرآن و از جمله در این آیه ما را امر میکند به آمرزشطلبی و توبهی به سوی خدا. توبه، یعنی برگشت. این برگشت، هم در مرحلهی ایمان و هم در مرحلهی عمل و رفتار است. ما کوتاهیهایی داشتیم و داریم؛ باید خود را اصلاح کنیم؛ و این در درجهی اولِ اهمیت است. سورهی مبارکهی هود اینطور شروع میشود: «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. الر. کتاب احکمت ایاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر. الّا تعبدوا الّا اللَّه انّنی لکم منه نذیر و بشیر و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه»(1). یعنی رسالت قرآنی در درجهی اول مسألهی توحید است؛ بلافاصله بازگشت به خدا و آمرزشطلبی از خدا مطرح میشود. این، مربوط به همهی طبقات است؛ از پیغمبران گرفته تا درجات پایین؛ منتها گناهی که از آن استغفار میکنیم، در ما یک چیز است؛ در پاکان و برجستگان چیز دیگری است. «کار پاکان را قیاس از خود مگیر». آنها هم احتیاج دارند به استغفار؛ آنها هم ممکناند؛ «سیهرویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد، واللَّه اعلم»؛ آنها هم احتیاج دارند که طلب مغفرت کنند و این نقص و نرسیدن و این کُندی نسبی را با طلب مغفرت از خدا جبران کنند. در مورد ما هم که خطاها و گناهان یکی دو تا نیست؛ ما انواع و اقسام خطاها را داریم. این، حرف اصلی ماست. روایتی را هم در اینجا ذکر کنم: «ادفعوا ابواب البلایا بالاستغفار»(2)؛ درِ بلا را به وسیلهی استغفار ببندید. در همین آیه هم که خواندیم، دارد «یمتّعکم متاعا حسنا»(3)؛ یعنی بهرهمندی نیکو از زندگی، با استغفار و توبه و آمرزشطلبی از خدای متعال حاصل خواهد شد. در یک روایت دیگر دارد: «خیر الدّعا الأستغفار»(4)؛ از همهی دعاها بهتر، طلب آمرزش از خدای متعال است. در مناجات شعبانیه آمده است: «الهی ما اظنّک تردّنی فی حاجة قد افنیت عمری فی طلبها منک»(5). این حاجت چیست؟ حاجتی که میگوید من همهی عمرم را در طلب آن سپری کردم، عبارت است از مغفرت الهی. 1 ) سوره مبارکه هود آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ الر ۚ كِتابٌ أُحكِمَت آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت مِن لَدُن حَكيمٍ خَبيرٍ ترجمه : الر، این کتابی است که آیاتش استحکام یافته؛ سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است! 1 ) سوره مبارکه هود آیه 2 أَلّا تَعبُدوا إِلَّا اللَّهَ ۚ إِنَّني لَكُم مِنهُ نَذيرٌ وَبَشيرٌ ترجمه : (دعوت من این است) که: جز «اللّه» را نپرستید! من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهندهام! 1 ) سوره مبارکه هود آیه 3 وَأَنِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُمَتِّعكُم مَتاعًا حَسَنًا إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤتِ كُلَّ ذي فَضلٍ فَضلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ كَبيرٍ ترجمه : و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم! 2 ) مستدرك الوسائل ،میرزای نوری ج 5 ص 318 ؛ میزان الحكمه،محمدی ری شهری : ج 2 ص 871 ؛ ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَايَا بِالِاسْتِغْفَارِ ترجمه : درهای بلا و سختی را به وسیله استغفار ببندید. 3 ) سوره مبارکه هود آیه 3 وَأَنِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُمَتِّعكُم مَتاعًا حَسَنًا إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤتِ كُلَّ ذي فَضلٍ فَضلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ كَبيرٍ ترجمه : و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم! 4 ) كافی ثقة الاسلام كلینی ج 2 ص 504 ح1 ؛ المحاسن ، احمد بن ابى عبد اللّه برقى ج 1 ص 291 ؛ الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص 228 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 90ص 284ح 32 ؛ خَيْرُ الدُّعَاءِ الِاسْتِغْفَارُ ترجمه : از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمودند: بهترين دعا استغفار كردن است. 5 ) اقبال الاعمال ،سید بن طاووس ص 685 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی ج 91 ص 98 ؛ ...إِلَهِی مَا أَظُنُّكَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْكَ إِلَهِی فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دَائِماً سَرْمَداً يَزِيدُ وَ لَا يَبِيدُ كَمَا تُحِبُّ فَتَرْضَى إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَ انّى احبّك... ترجمه : ...خدايا گمان ندارم كه مرا بازگردانى در مورد حاجتى كه عمر خويش را درخواستن آن از تو، سپرى كردم، خدايا ستايش خاص تو است ستايش ابدى جاويدان هميشگى كه فزون شود ولى كم نگردد، بدان نحو كه دوست دارى و خوشنود شوى، خدايا اگر مرا بجنايتم مأخوذ دارى من هم تو را بعفوت بگيرم، و اگر بگناهانم بگيرى من هم تو را بآمرزشت بگيرم، و اگر بدوزخم ببرى بدوزخيان اعلام كنم كه تو را دوست دارد... مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1384/07/29 عنوان فیش :مقتل امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : ایام سوگواری حضرت امیرالمؤمنین است؛ یک جمله هم دربارهی این مصیبت بزرگ دنیای اسلام عرض کنم و ذکر مصیبت کنم. در سحر نوزدهم این فاجعهی عظیم اتفاق افتاد؛ یعنی امیرالمؤمنین - مظهر عدالت - بهخاطر مبارزهی در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد. من یک عبارتِ وارد شدهی در روایت را میخوانم و برای شما معنا میکنم تا توسلی پیدا کرده باشیم. اینطور وارد شده است که «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»؛ وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهیی از آن حضرت سر نزد. «و صبر و احتسب»؛ حضرت صبر کردند. «و وقع علی وجهه»(1)؛ امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند. «قائلا بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»؛ درست مثل حضرت اباعبداللَّه که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسماللَّه و باللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»(2). مردم شتابان دنبال قاتل بودند تا او را دستگیر کنند. «ولا یدرون این یذهبون من شدّة الصّدمة و الدّهشة»؛ از بس این حادثه دهشتآفرین بود، مردم را سراسیمه کرد. همینطور میدویدند تا بتوانند قاتل را پیدا کنند. «ثم احاطوا بامیرالمؤمنین علیهالسّلام»؛ بعد آمدند اطراف حضرت را گرفتند. «و هو یشدّ رأسه بمأزره و الدّم یجری علی وجهه و لحیته»؛ خون بر صورت و محاسن حضرت جاری بود. خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود. «و قد خضبت بدمائه و هو یقول هذا ما وعداللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله»؛ حضرت زخم سرشان را میبستند و میفرمودند این همان چیزی است که خدا و پیغمبر به من وعده کرده بودند. پیغمبر قبلاً فرموده بود که این حادثه پیش میآید. امام حسن (علیهالسّلام) سر رسیدند، سر پدر را در دامن گرفتند، خونها را شستند و زخم را بستند. «و هو یرمق السّماء بطرفه»؛ حضرت همانطور که خوابیده بودند، با گوشهی چشم آسمان را نگاه میکردند. «و لسانه یسبّح اللَّه و یوحّده»؛ در آن حالت، زبانشان در حال تسبیح و حمد پروردگار بود. حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گریه شدند. «و جعل یقبّل وجه ابیه و ما بین عینیه و موضع سجوده»؛ امام حسن چشمش به چهرهی پدر بود. وقتی دید از هوش رفت، خم شد پیشانی و محل سجدههای طولانی امیرالمؤمنین را بوسید؛ صورتش را بوسید؛ ما بین دو چشمش را بوسید. «فسقط من دموعه قطرات علی وجه امیرالمؤمنین علیه السّلام»؛ از اشک چشم امام حسن چند قطرهیی روی صورت امیرالمؤمنین ریخت. «ففتح عینیه»؛ حضرت چشمشان را باز کردند. «فرءاه باکیا»؛ دیدند امام حسن دارد گریه میکند. «فقال یا حسن ما هذا البکاء»؛ فرمود حسن جان! چرا گریه میکنی؟ «یا بنیّ لا روع علی ابیک بعد الیوم»؛ پسرم! بعد از این لحظه، پدر تو هرگز ناراحتی و ترسی ندارد. «هذا جدّک»؛ این جدت پیغمبر است. «و خدیجه»؛ این خدیجه است. «و فاطمة»؛ این فاطمه است. «والحور العین محدقون»؛ همه اطراف من را گرفتهاند. «منتظرون قدوم ابیک»؛ همه منتظرند که من بروم زودتر به اینها ملحق شوم. «فطب نفساً و قرّ عینا و اکفف عن البکاء»؛ اشک نریز پسرم! صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّی اللَّه علیکم یا اهل بیت النبوة. 1 ) بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج 42 ص 280 ؛ «قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ قَدَّسَ رُوحَهُ هَذَا الْخَبَرُ غَيْرُ صَحِيحٍ بَلْ إِنَّا كَتَبْنَاهُ كَمَا وَجَدْنَاهُ وَ الرِّوَايَةُ الصَّحِيحَةُ أَنَّهُ بَاتَ فِی الْمَسْجِدِ وَ مَعَهُ رَجُلَانِ أَحَدُهُمَا شَبِيبُ بْنُ بحيرة [بُجْرَةَ] وَ الْآخَرُ وَرْدَانُ بْنُ مُجَالِدٍ يُسَاعِدَانِهِ عَلَى قَتْلِ عَلِيٍّ ع ...... فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ قَائِلًا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ صَاحَ وَ قَالَ قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِينُ ابْنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَه» نحوه ترجمه : 2 ) اللهوف على قتلى الطفوف ،سیدبن طاووس ص 121؛ فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ مِيزَابٌ فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ فَكُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ كَرَاهَةَ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ بِدَمِهِ حَتَّى جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ كِنْدَةَ يُقَالُ لَهُ مَالِكُ بْنُ الْيُسْرِ فَشَتَمَ الْحُسَيْنَ ع وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِيفِ بِالسَّيْفِ فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ وَ وَصَلَ السَّيْفُ إِلَى رَأْسِهِ فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً.» ترجمه : «امام عليه السّلام فرمود: به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا (ص) و آنگاه سر به آسمان برداشت و گفت: خداوندا تو مىدانى كه اينان مردى را مىكشند كه بر گستره زمين جز او فرزند دختر پيامبر نيست. سپس تير را گرفت و از پشتش در آورد و خون چون ناودان فوران كرد، و توان جنگ از امام مىرفت. حضرت بايستاد و هر مردى كه نزد امام مىآمد باز مىگشت و دوست نداشت كه مبادا خداى را با شركت در خون امام ملاقات كند، تا آن كه مردى از كنده به نام مالك بن نسر _ لعنة اللَّه عليه_ آمد و به حسين عليه السّلام ناسزا گفت و با شمشير بر سر مباركش زد كه كلاه خود را بريد و به سر مبارك رسيد و كلاه خود آكنده از خون شد. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان - 1384/06/29 عنوان فیش :انتظار یعنی عدم یأس ملتها نسبت به گشایش در کارها کلیدواژه(ها) : انتظار فرج, باطل نوع(ها) : حدیث متن فیش : انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گستردهیی است. یک انتظار، انتظارِ فرجِ نهایی است؛ یعنی اینکه بشریت اگر میبیند که طواغیت عالم ترکتازی میکنند و چپاولگری میکنند و افسارگسیخته به حق انسانها تعدی میکنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است؛ نباید تصور کند که بالاخره چارهیی نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست - «للباطل جولة» - (1) و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومت عدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستمها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداقهای دیگر هم دارد. وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بنبستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج میآموزد و تعلیم میگیرد که هیچ بنبستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمیشود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابلهی با اینهمه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بنبستهای جاری زندگی هم همین فرج متوقَّع و مورد انتظار است. این، درس امید به همهی انسانهاست؛ این، درس انتظار واقعی به همهی انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛(2) معلوم میشود انتظار، یک عمل است، بیعملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آمادهسازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همهی زمینهها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمهی قرآنی است که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» (3) یا «ان الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین».(4) یعنی هیچوقت ملتها و امتها نباید از گشایش مأیوس شوند. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 544 ؛ عیون الحكم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص 403؛ «للحقّ دولة، للباطل جولة» ترجمه : برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. 2 ) كمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ج 2 ص 644؛ الخصال،صدوق،ج2ص620 ؛ المناقب،ابن شهر آشوب،ج4ص425 ؛ بحارالانوار،مجلسی،ج50ص317ح14 ؛ أفضل أعمال أمتی انتظار الفرج من الله عز و جل ترجمه : برترین اعمال امت من انتظار فرج از خداوند بزرگ و بلند قدر است. 3 ) سوره مبارکه القصص آیه 5 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ترجمه : ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! 4 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 128 قالَ موسىٰ لِقَومِهِ استَعينوا بِاللَّهِ وَاصبِروا ۖ إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ يورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ۖ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ ترجمه : موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار میکند؛ و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!» مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1384/06/17 عنوان فیش :لزوم اتقان در دربیانات و مستندات کلیدواژه(ها) : مناجات شعبانیه, اتقان کاری, قمهزنی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اتقان در نقل، اتقان در بیان و اتقان در مستنداتِ آنچه میخواهیم به عنوان خوراک فکری به مردم بدهیم، لازم است؛ این یک شرط اساسی است؛ برای این باید فکری کرد؛ کار آسانی هم نیست؛ عرض کردم این کار بسیار مشکل است؛ با یک نشست و برخاست و تذکر و تشکیل یک نهاد درست نمیشود؛ یک همت و ارادهی جدی از نخبگان روحانی و فضلای روحانی میخواهد که بر این موضوع اصرار بورزند، پایبند باشند و دنبال کنند و از آنچه در مقابل به انسان برمیگردد، باک نکنند. ما چند سال پیش اینجا راجع به قمهزنی - امری که «بیّن الغیّ» است - مطالبی گفتیم؛ بزرگانی صحبت کردند، نجابت کردند، قبول کردند و مردمِ زیادی هم پذیرفتند؛ یک وقت دیدیم از گوشههایی سروصدا بلند شد که آقا شما با امام حسین مخالفید! معنای «سفینةالنجاة و مصباح الهدی» (1) این است که ما عملی را که بلاشک شرعاً محل اشکال است و به عنوان ثانوی هم حرام مسلّم و بیّن است، انجام دهیم؟ باید این روشنگریها را بکنیم تا نسل جوان ما به اسلام بیشتر علاقهمند شود. گرایش جوانها را به اسلام میبینید. این گرایش، گرایش عاطفی است. این گرایش، بسیار ارزشمند است؛ اما مثل موجی است که ممکن است بیاید و برگردد. ما اگر بخواهیم این موج همچنان استمرار داشته باشد، باید پایههای فکری جوانها را محکم کنیم. ما اینهمه منبع داریم. همین دعای ابوحمزه که حضرت آقای مشکینی فرمودند، دعای امام حسین در روز عرفه، اینها را جوانهای ما میخوانند؛ اما معنایش را نمیفهمند. «الهی هب لی قلبا یدنیه منک شوقه» (2) چقدر از اینگونه مناجاتها و از اینگونه مبانی و از این حرفهای عمیق در دعاهایی مثل مناجات شعبانیه و صحیفهی سجادیه وجود دارد که احتیاج هست ما اینها را برای جوانها بیان و تبیین و روشن کنیم تا بفهمند و با علاقه و عاطفه و شوقی که دارند، بخوانند. 1 ) مدينة المعاجز ، السيد هاشم البحرانی ج 4 ص 52 ؛ كمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ج 1 ص 264 نحوه ؛ عیون اخبار الرضا ،شیخ صدوق ج 1 ص 59 ح 29 نحوه ؛ میزان الحكمه ، محمدی ری شهری ج 4 ص 3260 نحوه ؛ فقال النبی - صلى الله عليه وآله - يا أبی بن كعب والذی بعثنی بالحق نبيا ، إن الحسين بن علی فی السماوات ، أعظم مما هو فی الأرض واسمه مكتوب عن يمين العرش : إن الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة . ترجمه : پیامبر (ص) فرمود: ای ابی بن كعب قسم به كسی كه مرا به حق به پیامبری مبعوث ساخت، براستى كه حسين بن على در آسمان بزرگتر از در زمين است و اسم او در جانب راست عرش نوشته شده است :حسین چراغ هدايت و كشتى نجات است. 2 ) إقبالالأعمال ، سید بن طاووس ص 685 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 91 ص 96 ؛ فصل فيما نذكره من [عن] الدعاء فی شعبان مروی عن ابن خالويه أقول أنا و اسم بن خالويه الحسين بن محمد و كنيته أبو عبد الله و ذكر النجاشی أنه كان عارفا بمذهبنا مع علمه بعلوم العربية و اللغة و الشعر و سكن بحلب و ذكر محمد بن النجار فی التذييل و قد ذكرناه فی الجزء الثالث من التحصيل فقال عن الحسين بن خالويه كان إماما أوحد أفراد الدهر فی كل قسم من أقسام العلم و الأدب و كان إليه الرحلة من الأوقات و سكن بحلب و كان آل حمدان يكرمونه [و حال به حتى] و مات بها قال إنها مناجاة أمير المؤمنين علی بن أبی طالب ع و الأئمة من ولده ع كانوا يدعون بها فی شهر شعبان اللهم صل على محمد و آل محمد و اسمع دعائی إذا دعوتك و اسمع ندائی إذا ناديتك و أقبل علی إذا ناجيتك فقد هربت إليك و وقفت بين يديك مستكينا [مسكينا] لك متضرعا إليك راجيا لما لديك ثوابی [تراني] و تعلم ما فی نفسی و تخبر حاجتی و تعرف ضميری و لا يخفى عليك أمر منقلبی و مثوای و ما أريد أن أبدأ به من منطقی و أتفوه به من طلبتی و أرجوه لعافيتي و قد جرت مقاديرك علی يا سيدی فيما يكون منی إلى آخر عمری من سريرتی و علانيتی و بيدك لا بيد غيرك زيادتی و نقصی و نفعی و ضری إلهی إن حرمتنی فمن ذا الذی يرزقنی و إن خذلتنی فمن ذا الذی ينصرنی إلهی أعوذ بك من غضبك و حلول سخطك إلهی إن كنت غير مستأهل لرحمتك فأنت أهل أن تجود علی بفضل سعتك إلهی كأنی بنفسی واقفة بين يديك و قد أظلها حسن توكلی عليك [فقلت] ففعلت ما أنت أهله و تغمدتنی بعفوك إلهی إن عفوت فمن أولى منك بذلك و إن كان قد دنا أجلی و لم يدن [يدنني] منك عملی فقد جعلت الإقرار بالذنب إليك وسيلتی إلهی قد جرت على نفسی فی النظر لها فلها الويل إن لم تغفر لها إلهی لم يزل برك علی أيام حياتی فلا تقطع برك عنی فی مماتی إلهی كيف آيس من حسن نظرك لی بعد مماتی و أنت لم تولنی إلا الجميل فی حياتی إلهی تول من أمری ما أنت أهله و عد علی بفضلك على مذنب قد غمره جهله إلهی قد سترت علی ذنوبا فی الدنيا و أنا أحوج إلى سترها علی منك فی الأخرى إلهی قد أحسنت إلی إذ لم تظهرها لأحد من عبادك الصالحين فلا تفضحنی يوم القيامة على رءوس الأشهاد إلهی جودك بسط أملی و عفوك أفضل من عملی إلهی فسرنی بلقائك يوم تقضی فيه بين عبادك إلهی اعتذاری إليك اعتذار من لم يستغن عن قبول عذره فاقبل عذری [يا كريم] يا أكرم من اعتذر إليه المسيئون إلهی لا ترد حاجتی و ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1383/08/20 عنوان فیش :در خشیت الهی، انسان باید جدی باشد کلیدواژه(ها) : خشیت الهی, تقوا, آخرت, معاد, مرگ نوع(ها) : حدیث متن فیش : در دعای کمیل می خوانیم «و هب لی الجدّ فی خشیتک»؛(1) در خشیت الهی، انسان باید جدی باشد؛ نباید شوخی حساب کرد؛ اینها شوخی بردار نیست. اگر ما جزو عقلای عالم محسوب شویم، مسائل واقعی زندگی را هرگز شوخی نمی گیریم؛ جدی می گیریم. جدی تر از مسائل این زندگی، مسأله ی مرگ، مسأله ی قبر، مسألهی سؤال الهی، مسأله ی برزخ و مسأله ی قیامت است؛ اینها را باید شوخی نگیریم، باید جدی بگیریم؛ اینها مسائل مهمی است. 1 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص ۸۴۴ «و هب لی الجدّ فی خشیتک» ترجمه : « امام علی(علیهالسلام) فرمودند: اى پروردگارم كوشش در راستاى پروايت و دوام در پيوستن به خدمتت را به من ارزانى دار...» مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :تحمل سه جنگ به وسیله امام علی(علیه السلام) برای احیای اصول نبوی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عدالت اجتماعی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من چند مورد از اقدامات امیرالمؤمنین را - که در بیانات آن بزرگوار منعکس است - در اینجا عرض میکنم؛ هزاران مورد از این قبیل، در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد. مردم آمدند اصرار و بیعت کردند؛ اما حضرت قبول نمیکرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، کوچکان، رؤسا و صحابهی قدیمی گفتند نه، فقط علیبنابیطالب باید باشد و غیر از او کسی نمیتواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان کرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی که تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف کردهاند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیتالمال برمیگردانم. در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیتالمال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمیگردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج بهالنساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار دادهاید، یا «و مُلک به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان کنیز خریدهاید. «لرددته»؛ به بیتالمال برمیگردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است.(1) بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقهی مظلوم جامعه از خدا میخواهند چنین روشی بهکار گرفته شود؛ لیکن متنفذان و کسانیکه خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. نشستند جلسه تشکیل دادند و گفتند این چه کاری است که علی میخواهد انجام دهد. ولیدبنعقبه - همان کسیکه زمان عثمان استاندار کوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعک الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»(2)؛ شرط ما این است که به پولهایی که ما بهدست آوردهایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولیدبنعقبه، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبنعقبه از طلحه و زبیر جداست. ولیدبنعقبه در واقع جزو تازهمسلمانهاست؛ خانوادهاش ضداسلام و ضدانقلاب بودند و با اسلام جنگیده بودند؛ بعد هم که اسلام غالب شد، اواخر زمان پیغمبر، او هم مثل دیگرانِ از بنیامیه اسلام آورد؛ اما طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیک پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گلهآمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیتالمال یکسان کردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانیکه شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیتالمال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءاللَّه تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها بهدست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانیکه تازه آمدهاند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار دادهای؟(3) جواب امیرالمؤمنین به ولیدبنعقبه را من ندیدهام - تاریخ ثبت نکرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسألهی تقسیم مساوی بیتالمال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر اینطور عمل میکرد. من کار تازهیی نکردهام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال میکنم؛ میخواهم همان ارزشها و همان پایههای اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم(4). و علی مستقر کرد و میکرد؛ هزینهاش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینهی این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر اینطور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود میدانست، بیستوپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگهداشت. «انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد»، «ودع عنک نهبا صیح فی حجراته»(5)؛ از این مطالب امیرالمؤمنین دارد. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیستوپنج سال عکسالعمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیهیی که بظاهر کمتر از آن قضیه بهنظر میرسد - مسألهی عدالت اجتماعی، مسألهی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردنِ بنای اسلامیِ مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است. امیرالمؤمنین در همین زمینه یک جملهی دیگر دارد. بد نیست ما با معارف علوی یکخرده آشنا شویم. ایشان میفرماید: «لا تمن انکم رعایة الحق لعَهَدٍ عن اقامة الحق علیه»(6)؛ یعنی اگر کسی انسان مؤمنی است، انسان مجاهد فی سبیلاللَّه است، زحمات زیادی داشته، جبهه بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما واجب است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را ضایع کرد، شما که مدیر و مسؤول هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از اینکه در موردی که تخطی کرده، حق اجرا نشود. بنابراین مسائل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص باارزشی است، سابقهی خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده؛ خیلی خوب، حق او مقبول و محفوظ و ما مخلص او هستیم؛ اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، نادیده گرفته بشود. این، منطق امیرالمؤمنین است. 1 ) خطبه 15 : از سخنان آن حضرت است در رابطه با برگرداندن املاك بيت المال كه عثمان به ميل خودش به ديگران بخشيده بود وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ . ترجمه : به خدا قسم اگر آن املاك را بيابم به مسلمين بر مىگردانم گر چه مهريه زنان شده باشد، يا با آن كنيزها خريده باشند. زيرا گشايش امور با عدالت است، كسى كه عدالت او را در مضيقه اندازد ظلم و ستم مضيقه بيشترى براى او ايجاد مىكند 2 ) شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید :ج 7 ص 37 بحارالانوار،علامه مجلسی: ج 32 ص 18 «و نحن إخوتك و نظراؤك من بنی عبد مناف و نحن نبايعك اليوم على أن تضع عنا ما أصبناه من المال فی أيام عثمان و أن تقتل قتلته و إنا إن خفناك تركناك فالتحقنا بالشام.» ترجمه : 3 ) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید : ج 7 ص 39 وقعه الجمل ،سید ضامن بن شدقم حسینی: ص 71، بحارالانوار،علامه مجلسی: ج 32 ص 20 ، « قال فما الذی كرهتما من أمری حتى رأيتما خلافی قالا خلافك عمر بن الخطاب فی القسم أنك جعلت حقنا فی القسم كحق غيرنا و سويت بيننا و بين من لا يماثلنا فيما أفاء الله تعالى علينا بأسيافنا و رماحنا و أوجفنا عليه بخيلنا و رجلنا و ظهرت عليه دعوتنا و أخذناه قسرا قهرا ممن لا يرى الإسلام إلا كره» ترجمه : «فرمود: «پس از چه كار من ناخشنوديد كه به مخالفت با من تصميم گرفتهايد؟» گفتند: «آرى، مخالفت تو با سيره عمر بن خطاب در تقسيم اموال، زيرا تو حق ما را در تقسيم اموال همانند حق ديگران قرار دادى و در اموالى كه خداوند به سبب شمشيرها و نيزههاى ما به مسلمانان بخشيده ما و كسانى را كه همانند ما نيستند برابر كردى در حالى كه ما سواره و پياده بر آن [زمينها] تاختيم تا دعوت ما بر آنها آشكار شد و آن اموال را به قهر و اجبار از كسانى گرفتيم كه جز به اجبار اسلام را نپذيرفتند» 4 ) شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید معتزلی ج 7 ص 39 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی ج 32 ص 22 ؛ أَمَّا الْقَسْمُ وَ الْأُسْوَةُ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ فِيهِ بَادِئَ بَدْءٍ قَدْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ ص يَحْكُمُ بِذَلِكَ وَ كِتَابُ اللَّهِ نَاطِقٌ بِهِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الَّذِی لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ وَ أَمَّا قَوْلُكُمَا جَعَلْتَ فَيْئَنَا وَ مَا أَفَاءَتْهُ سُيُوفُنَا وَ رِمَاحُنَا سَوَاءً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ غَيْرِنَا فَقَدِيماً سَبَقَ إِلَى الْإِسْلَامِ قَوْمٌ وَ نَصَرُوهُ بِسُيُوفِهِمْ وَ رِمَاحِهِمْ فَلَمْ يُفَضِّلْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْقَسْمِ وَ لَا آثَرَهُمْ بِالسَّبْقِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُوَفٍّ السَّابِقَ وَ الْمُجَاهِدَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَالَهُمْ وَ لَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِی وَ لَا لِغَيْرِكُمَا إِلَّا هَذَا أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْر. ترجمه : اما در تقسيم اموال من اولين كسى نبودم كه چنين حكم كردم من و شما شاهد بوديم كه رسول خدا اين گونه حكم كرد و كتاب خدا نيز گوياى همين است كتابى كه «باطل از روبرو و از پشت به آن وارد نمىشود و فرستاده شده از جانب خداوند حكيم و ستوده است». و اين كه گفتيد: «فىء و غنايمى را كه ما با شمشيرها و نيزههايمان گرفتيم ميان ما و ديگران مساوى قرار دادى» پيش از اين گروهى در اسلام پيشى گرفتند و باشمشيرها و نيزههايشان آن را يارى كردند ولى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم در تقسيم غنايم آنها را برترى نداد و به سبب سبقتشان در اسلام غنايم را به آنها اختصاص نداد، و خداوند سبحان در روز قيامت حق پيشى گيرندگان در اسلام و مجاهدان را بطور كامل خواهد داد. به خدا سوگند در نزد من براى شما و ديگران جز اين چيزى نيست خداوند قلبهاى ما و شما را به حق مبتلا سازد و به هر دو صبر دهد 5 ) خطبه 162 : از سخنان آن حضرت است به يكى از يارانش هنگامى كه پرسيد: چگونه قومتان شما را از خلافت باز داشتند در صورتى كه از همه سزاوارتر بوديد فرمود: يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ( صلى الله عليه وآله ) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةُ . وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِهِ * وَ لَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِلِ وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَلَقَدْ أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْكَائِهِ وَ لَا غَرْوَ وَ اللَّهِ فَيَا لَهُ خَطْباً يَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ وَ يُكْثِرُ الْأَوَدَ حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ . ترجمه : اى برادر بنى اسدى، تو را اضطراب و بىقرارى است، سخن در غير صواب مىگويى ترجمهنهجالبلاغه(انصاريان)، صفحهى 364 با اين حال تو را حرمت خويشى و حق پرسش است، طلب علم كردى پس بدان: اما استبداد ديگران در امر خلافت عليه ما- با اينكه ما از نظر نسب والاتر، و از نظر پيوند با رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله محكمتريم- محض اين بود كه انحصار طلبى كردند و از رسيدن آن به ما بخل ورزيدند، و ما اهل بيت پيامبر هم با سخاوت از آن گذشتيم، حاكم خداست، و روز قيامت روز بازگشت به اوست. «و داستان اين غارتگرى را كه در جاى خود انجام گرفت رها كن.» و از اين مسأله مهم در رابطه با فرزند ابو سفيان ياد كن، كه راستى روزگار مرا پس از گرياندن خنداند. به خدا قسم عجبى نيست، كه ديگر از شدّت عجب جاى تعجّب باقى نگذارد، و كژى فراوان به بار آورد. آنان كوشيدند تا نور خدا را از چراغش خاموش كنند، و فوران چشمه حق را مانع شوند، و ميان من و خودشان آب صاف را گل آلود و با آميز كردند. اگر اين مشكلات از ما و آنان برداشته شد آنها را به سوى حقّ خالص سوق خواهم داد، و اگر چيز ديگرى شد. «خود را از غم و اندوه بر آنان تلف مكن، كه خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست» 162 6 ) غرر الحكم ودرر الحكم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ج 1 ص 69ح 956 ؛ میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ج 1 ص 659 ؛ عیون الحكم و المواعظ،علی بن محمد اللیثی الواسطی ص 529 ؛ لا تمنعنكم رعاية الحق لأحد عن إقامة الحق عليه ترجمه : منع نكند شما را زينهار رعايت حقّ از براى احدى از بر پا داشتن حقّ بر او مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1383/08/15 عنوان فیش :ذکر مصیبت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز، روز شهادت امیرالمؤمنین است. من میخواهم یک جمله هم ذکر مصیبت کنم. «صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین». خوشابهحال کسانیکه امروز در نجف و در کنار مرقد امیرالمؤمنین هستند و میتوانند به آن قبر مطهر و پاک از نزدیک سلام کنند. ما هم از دور بار دیگر عرض میکنیم: «السّلام علیک یا امیرالمؤمنین، السّلام علیک یا امام المتقین، السّلام علیک یا سیّد الوصیین». بعد از آنکه در سحر روز نوزدهم آن فاجعهی کبری اتفاق افتاد، صدای هاتف غیبی همهجا را گرفت: «تهدمت واللَّه ارکان الهدی». مردم کوفه و بتدریج بعضی شهرهای دیگری که آن روز ممکن بود به آنها خبر برسد، در حال اضطراب دایمی بودند. امیرالمؤمنین در کوفه خیلی محبوب بود؛ علی را دوست میداشتند. زن و مرد، کوچک و بزرگ، بخصوص بعضی اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین خیلی مضطرب بودند. مثل دیروز عصری، روز قبل از شهادت آن بزرگوار، اطراف خانهی امیرالمؤمنین جمع شده بودند. امام حسن مجتبی - طبق نقلی که شده است - دیدند مردم مضطربند و مشتاقند بیایند امیرالمؤمنین را عیادت کنند. فرمود: برادران و مؤمنان! حالِ امیرالمؤمنین مساعد نیست؛ نمیشود آن بزرگوار را ببینید؛ متفرق شوید و بروید. مردم را متفرق کردند و رفتنداصبغبننباته میگوید: هر کاری کردم، دیدم طاقت این را که از کنار خانهی امیرالمؤمنین بروم، ندارم؛ لذا من ماندم. اندکی گذشت، امام حسن بیرون از خانه آمدند و تا چشمشان به من افتاد، گفتند: اصبغ! مگر نشنیدی گفتم بروید؟ نمیشود ملاقات کرد. گفتم یابنرسولاللَّه! من دیگر طاقت ندارم؛ قادر نیستم از اینجا دور شوم. اگر بشود، من یک لحظه بیایم امیرالمؤمنین را ببینم. امام حسن داخل رفتند و آمدند و اجازه دادند. اصبغ میگوید داخل اتاق شدم، دیدم امیرالمؤمنین روی بستر بیماری افتاده و محل زخم را با پارچهی زردی بستهاند؛ اما من نتوانستم بفهمم این پارچه زردتر است یا رنگِ رویِ امیرالمؤمنین! حضرت گاهی بیهوش میشدند، گاهی به هوش میآمدند. در یکی از دفعاتی که به هوش آمدند، دست اصبغ را گرفتند و حدیثی نقل کردند(1). «ارکان الهدی» که میگویند، این است. در لحظهی آخر زندگی و با این حال خراب هم دست از هدایت برنمیدارد. حدیث مفصلی برای او گفتند و بعد بیهوش شدند. دیگر نه اصبغبننباته و نه هیچکدام از اصحاب امیرالمؤمنین بعد از این روز دیگر علی را زیارت نکردند. علی در همین شب بیستویکم به جوار رحمت الهی رفت و دنیایی را داغدار و تاریخی را سیاهپوش کرد. 1 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 40 ص 44 ؛ لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الضَّرْبَةَ الَّتِی كَانَتْ وَفَاتُهُ فِيهَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ النَّاسُ بِبَابِ الْقَصْرِ وَ كَانَ يُرَادُ قَتْلَ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ ع فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ أَبِی أَوْصَانِی أَنْ أَتْرُكَ أَمْرَهُ إِلَى وَفَاتِهِ فَإِنْ كَانَ لَهُ الْوَفَاةُ وَ إِلَّا نَظَرَ هُوَ فِی حَقِّهِ فَانْصَرِفُوا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ قَالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ فَخَرَجَ ثَانِيَةً وَ قَالَ لِی يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِی عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّی رَأَيْتُ حَالَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَيْهِ فَأَسْتَمِعَ مِنْهُ حَدِيثاً فَاسْتَأْذِنْ لِی رَحِمَكَ اللَّهُ فَدَخَلَ وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِيَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ وَ قَدْ عَلَتْ صُفْرَةُ وَجْهِهِ عَلَى تِلْكَ الْعِصَابَةِ وَ إِذَا هُوَ يَرْفَعُ فَخِذاً وَ يَضَعُ أُخْرَى مِنْ شِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ كَثْرَةِ السَّمِّ فَقَالَ لِی يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِی قُلْتُ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّی رَأَيْتُكَ فِی حَالَةٍ فَأَحْبَبْتُ النَّظَرَ إِلَيْك ترجمه : فضايل: اصبغ مىگويد: آنگاه كه حضرت امير مؤمنان عليه السّلام ضربت خورد و با آن به شهادت رسيد مردم در قصر جمع شدند و قصد اين بود كه ابن ملجم لعنة اللَّه عليه كشته شود، حضرت امام حسن عليه السّلام بيرون آمد و فرمود: اى مردم، پدرم به من سفارش كرد رسيدگى به كار او [ابن ملجم] را تا پس از شهادت وى به تأخير اندازم اگر وفات يافت، و اگر زنده ماند خود راجع به وى تصميم خواهد گرفت پس خدا به شما رحم كند برگرديد. مردم برگشتند و من برنگشتم، بار دوم بيرون آمد و گفت: اى اصبغ آيا گفتار مرا از گفتار امير مؤمنان عليه السّلام نشنيدى؟ عرض كردم: شنيدم ولى حال حضرت را ديدم و دوست دارم آن بزرگوار را زيارت كنم و از وى حديثى بشنوم خدا شما را رحمت كند برايم اجازه بگير امام داخل خانه شد و ديرى نگذشت كه بيرون آمد و فرمود: داخل شو، داخل شدم و مشاهده كردم دستمالى زرد بر سرش بستهاند ولى زردى رنگ رخسارش از زردى دستمال سرش بيشتر است و از شدت ناراحتى و زيادى سمّ، پايى را دراز مىكرد و پايى را جمع مىنمود. به من فرمود: اى اصبغ گفتار حسن را از قول من نشنيدى؟ گفتم: بلى يا امير المؤمنان ولى شما را در حالى ديدم كه خواستم شما را ببينم. مربوط به :بیانات در دیدار وزیر و مدیران وزارت اطلاعات - 1383/07/13 عنوان فیش :دعای کمیل و مناجات شعبانیه، مناجاتی عاشقانه با خداوند کلیدواژه(ها) : ماه مبارک رمضان, مناجات شعبانیه, دعای کمیل نوع(ها) : حدیث متن فیش : برای اینکه انسان بتواند وقتی وارد این تالار[ماه رمضان] شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجی و گولی نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود؛ نگاهی به دوروبر کند و استفادهیی ببرد و برای اینکه این آمادگی در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار دادهاند؛ رجب یکجور، شعبان یکجور دیگر. رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتی از امام (رضواناللَّهعلیه) پرسیدم در این دعاهای مأثوری که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان میآید و دوست دارید. فرمودند: دعای کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعای کمیل که میدانید اصلاً ورود اصلیاش مال شب نیمهی شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنی النّار اعملت اهلها انّی احبّک»(1) ؛ جهنم هم که من را ببری، فریاد میکشم تو را دوست دارم. و در دعای کمیل: «لان ترکتنی ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»(2)؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهی و نطق را از من نگیری، فریاد میکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را. 1 ) اقبال الاعمال ،سید بن طاووس ص 685 ، بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 91 ص 98 ؛ مفاتيح الجنان ، شیخ عباس قمی ص 158 (مناجات شعبانیه) ؛ «...إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّكَ إِلَهِی إِنْ كَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِی فَقَدْ كَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِی إِلَهِی كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوماً إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِی فِی سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْك....» ترجمه : « معبودا، اگر مرا به جرمم گیری (مجازاتم كنی)، تو را به عفو و گذشتت گیرم و اگر مرا به گناهانم گیری، تو را به آمرزشت گیرم و اگر مرا به آتشم وارد سازی، دوزخیان را آگاه می كنم كه منم دوستدار تو! معبودا، اگر در برابر طاعتِ تو كردارم خوار و بیمقدار آید، ولی در برابر امید [به بزرگواریات] آرزویم بسی بزرگ است. معبودا، چه سان از درگاهت ناامید و ناكام بازگردم كه به تو بس خوشگمانم كه مرا نجات یافته و بخشیده بازگردانی؟معبودا، عمرم را در شادمانی بیخبری از تو نابود ساختم و جوانیام را در سرمستیِ دوری از تو فرسودم 2 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی ص844 اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 708 مصباح كفعمی ،ابراهیم بن علی عاملی كفعمی : ص 557 «يا الهى و سيّدى و مولاى و ربّى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك و هبنى صبرت على حرّ نارك فكيف اصبر عن النّظر الى كرامتك ام كيف اسكن فى النّار و رجائى عفوك فبعزّتك يا سيّدى و مولاى اقسم صادقا لئن تركتنى ناطقا لأضجّنّ اليك بين اهلها ضجيج الأملين و لأصرخنّ اليك صراخ المستصرخين و لأبكينّ عليك بكاء الفاقدين و لا نادينّك اين كنت يا ولىّ المؤمنين يا غاية امال العارفين يا غياث المستغيثين و يا حبيب قلوب الصّادقين و يا اله العالمين» ترجمه : «اى معبود و آقا و مولا و پروردگار، من بر عذاب تو صبر كنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم؟ و گيرم كه اى معبود من حرارت آتشت را تحمل كنم، چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم؟ يا چگونه در ميان آتش بمانم با اينكه اميد عفو و گذشت تو را دارم، پس بعزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند ميخورم كه اگر زبانم را [در آنجا] باز بگذارى حتما در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم، شيون اشخاص آرزومند و مسلما چون فريادرس خواهان بدرگاهت فرياد برآرم و قطعا مانند عزيز گمگشتگان بر دورى تو گريه و زارى كنم و با صداى بلند ترا می خوانم و می گويم: كجائى اى يار و دوست مؤمنان! اى منتهاى آرمان عارفان! اى فريادرس درماندگان! اى محبوب دل راستگويان، و اى پروردگار عالميان. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان - 1383/04/16 عنوان فیش :وجود جولان در باطل به مانند آمریکا کلیدواژه(ها) : ایالات متحده امریکا, باطل نوع(ها) : حدیث متن فیش : طبیعت باطل این است که جولان میکند. «للباطل جولة»(1) الان امریکا در دنیا جولان میکند. گاهی هم به رخ ما میکشند که ما هم در دروازهی غربی شما هستیم، هم در دروازهی شرقی شما - در عراق و افغانستان - راست هم میگویند؛ اما آیا این برای امریکا قدرت است یا ضعف؟ ما اعتقادمان این است که این نشانهی ضعف آنهاست و باعث فشار بر آنهاست. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 544 ؛ عیون الحكم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص 403 ؛ للحقّ دولة، للباطل جولة ترجمه : برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. مربوط به :بیانات در دیدار مردم استان همدان - 1383/04/15 عنوان فیش :رحم مردم به یکدیگر عامل رحم خدا به مردم کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : به خدای متعال توجه کنید؛ از خدا کمک بطلبید؛ راه صلاح و فلاح را، بخصوص جوانان ما، با محبت به خدای متعال طی کنند. من بارها گفتهام به یکدیگر رحم کنید تا خدای متعال هم به شما رحم کند.(1) رابطهی خود را با خدای متعال مستحکم نگاه داریم تا تفضل و کمک و توفیق و هدایت الهی شامل حال همهی ما بشود. 1 ) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج2، ص: 370 مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج2، ص: 164 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج71، ص: 396 1)قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَحْسِنْ يُحْسَنْ إِلَيْكَ ارْحَمْ تُرْحَمْ فَقُلْ خَيْراً تُذْكَرْ بِخَيْرٍ وَ صِلْ رَحِمَكَ يَزِدِ اللَّهُ فِی عُمُرِ ترجمه : امير المؤمنين على (ع) فرموده است، نيكى كن تا با تو نيكى شود. رحم كن تا بر تو رحم شود. از مردم به نيكى ياد كن تا از تو به نيكى ياد شود و پيوند خويشاوندى را رعايت كن تا خداوند بر عمرت بيفزايد مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پرستاران - 1383/04/03 عنوان فیش :پرستاری برترین کار برای جلب رحمت الهی کلیدواژه(ها) : حضرت زینب (سلام الله علیها), محبت, پرونده اعمال نوع(ها) : حدیث متن فیش : همانطور که گفتم، پرستار فرشتهی رحمت برای بیمار است. آنوقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتی که حتی همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالای سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکهی آسمانی، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و نیازهای جسمی و عاطفی او پاسخ میدهد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها پیش خدای متعال فراموش نمیشود. البته ممکن است هیچ چشمی هم این زحمت شما را نبیند. خیلی از زحماتی که شما میکشید و رنجهایی که میبرید، کسی آنها را نمیبیند. گاهی یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره میدهد. چه کسی این لبخند را میبیند؟ چه کسی آن را به حساب میآورد؟ چه کسی یک معادل و پاداش مالی و پولی در مقابل این لبخند میگذارد؟ هیچکس؛ اما کرامالکاتبین میبینند(1)؛ محاسبهگرانِ میزان الهی همین لبخند شما را میبینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم میبینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئهیی از دید تیزبین حسابگران دیوان الهی و میزان الهی غائب نیست. قدر این کار و این خدمت باارزش را بدانید. اگر یک وقت دیگران قدرناشناسی کردند، خود شما قدر این کار را بدانید؛ این کار بسیار کار مهمی است. در روایت هست که کسی که بر سر بیمار میرود، مثل کسی است که در رحمت الهی غوطهور میشود.(2) ممکن است بعضی تعجب کنند که مگر بر سر بیمار رفتن چه خصوصیتی دارد. خود شما که نیاز بیمار و تأثیر کار خودتان را میدانید، میفهمید که چرا چنین پاداش بزرگی برای بیماردار و پرستار گذاشته شده است؛ چون تأثیر آن تأثیر غیرقابل محاسبه و برتر از محاسبات معمولی است. روحیه دادن به مریض گاهی از دادن داروی او بسیار حیاتبخشتر و مؤثرتر است؛ این روحیه را شما میدهید. در دعاها میخوانیم: «اللّهم انّی اسألک موجبات رحمتک»(3) رحمت الهی را که بیمحاسبه و بیجهت به کسی نمیدهند؛ باید التماس کرد پیش خدا تا موجبات رحمت را به ما بدهد؛ یعنی آن کاری را انجام بدهیم که موجب رحمت میشود، تا بعد خدا رحمت خودش را بفرستد. این کار، برترین موجبات رحمت است، که خیلی مغتنم و خیلی باارزش است. این، آن نکتهیی بود که مایل بودم شما توجه کنید و بدانید مشغول چه کار باارزشی هستید. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 مصباح،الكفعمی،ص559 اقبال الاعمال،سیدبنطاووس ص709 البلد الامین،كفعمی،191 «....فاسئلك بالقدرة التی قدرتها و بالقضیه التی حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لی فی هذه الليلة و فی هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و كنت أنت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته....». ترجمه : خدایا به سبب آن قدرتی كه آن را مقدر كردی و به سبب آن حكم و فرمانی كه آن را واجب كردی و فرمانروایی كردی، و بر هركس جاری كردی او را مغلوب ساختی از تو درخواست می كنم در این شب و در این ساعت هر خطایی كه كردم و هر گناهی كه مرتكب شدم و هر كار زشتی كه پنهان نمودم و هر نادانی كه انجام دادم، چه آن را پنهان كردم یا اینكه آشكار كردم، مخفی ساختم یا اینكه ظاهر ساختم و هر بدی كه فرشتگان گرامیت را مامور ثبت آن كردی و آنان را موكل حفظ كارهایی كه از من سر می زند، نمودی و ایشان را به همراه اعضایم شاهدان بر من قرار دادی و تو خود قبل از ایشان مراقب من و همچنین گواه و شاهدی برآنچه از ایشان پنهان ماند، هستی و به وسیله رحمتت آن را پنهان نمودی و به سبب فضل و احسانت آن را پوشاندی. 2 ) الكافی ، ثقة الإسلام كلينى ج3 ص 121 ؛ الأماليللطوسی ،شیخ طوسی ص 182؛ مكارمالأخلاق ،رضى الدين حسن بن فضل طبرسى ص 361 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 74 ص 122 ؛ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ عَادَ مُؤْمِناً حِينَ يُصْبِحُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَإِذَا قَعَدَ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ حَتَّى يُمْسِيَ وَ إِنْ عَادَهُ مَسَاءً كَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ حَتَّى يُصْبِح ترجمه : ابو عبد الله صادق (ع) گفت: هر مؤمنى كه صبح از جا برخيزد و به عيادت مؤمنى روان شود، هفتاد هزار فرشته او را مشايعت نمايند و چون بر بالين بيمار بنشيند، رحمت الهى او را فرا بگيرد و فرشتگان تا شباهنگام براى او آمرزش بخواهند. و اگر شب هنگام به عيادت رود، همين گونه پاداش نصيب او مىگردد 3 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی ص 258؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 28؛ المصباحللكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 398 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج83 ص 98؛ روی عن الصادق ع أنه قال من كان له إلى الله تعالى حاجة فليصل أربع ركعات بعد الضحى بعد أن يغتسل يقرأ فی كل ركعة منها فاتحة الكتاب و عشرين مرة إنا أنزلناه فإذا سلمت قلت مائة مرة اللهم صل على محمد و آل محمد ثم ترفع يديك نحو السماء و تقول يا الله يا الله عشر مرات ثم تحرك سبابتك و تقول عشر مرات و تقول حتى ينقطع النفس يا رب ثم ترفع يدك تلقاء وجهك و تقول يا الله يا الله عشر مرات ثم تقول يا الله يا أفضل من رجی و يا خير من دعی و يا أجود من أعطى و يا أكرم من سئل يا من لا يعز عليه ما فعله يا من حيث ما دعی أجاب اللهم إنی أسألك موجبات رحمتك و عزائم مغفرتك و بأسمائك العظام و بكل اسم لك عظيم و أسألك بوجهك الكريم و بفضلك العظيم و أسألك باسمك الذی إذا دعيت به أجبت و إذا سئلت به أعطيت و أسألك باسمك العظيم العظيم ديان يوم الدين محيی العظام و هی رميم و أسألك بأنك الله لا إله إلا أنت أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تيسر لی أمری و لا تعسر علی و تسهل لی مطلب رزقی من فضلك الواسع يا قاضی الحاجات يا قديرا على ما لا يقدر عليه غيرك يا أرحم الراحمين و أكرم الأكرمين. ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار طلاب مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی - 1383/03/22 عنوان فیش :هلاکت ونابودی غرب به علت نداشتن معنویت کلیدواژه(ها) : غرب نوع(ها) : حدیث متن فیش : شما جوانها آنروز را خواهید دید که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج تواناییها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد که دیگر علاجپذیر نیست؛ و آنروز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشنبینان غربی دارند میدهند. این حرفی نیست که منِ طلبه اینجا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را میفهمیم. این بهخاطر چه بود؟ اینها در علم مشکلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بیاندازه هم کشف کردند و بهدست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای بهدست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثرِ استفادههای مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ میلیونها انسان را اروپاییها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین اینها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجهاش همین است. اول، جلوهیی به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد - «للباطل جوله» - (1) اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 544 ؛ عیون الحكم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص 403 ؛ للحقّ دولة، للباطل جولة ترجمه : برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1383/03/03 عنوان فیش :برترین حکمتها در کلام حضرت امیرالمومنین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حکمت, اراده الهی, گناه, تقوا, علمآموزی, صبر, ایمان نوع(ها) : حدیث متن فیش : عَن اَمیرِ المُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) اَنَّهُ قالَ: خُذوا عَنّی کَلِماتٍ لَو رَکِبتُمُ المَطِیَّ فَاَنضَیتُموها لَم تُصیبوا مِثلَهُنَّ اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّهُ وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَهُ وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّمَ وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَمُ وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه.(۱) خُذوا عَنّی کَلِماتٍ لَو رَکِبتُمُ المَطِیَّ فَاَنضَیتُموها لَم تُصیبوا مِثلَهُنَّ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود که این پنج کلمه را، این پنج مطلب را، از من فرا بگیرید؛ پنج کلمهای که هر چه سِیر کنید در این دنیا، نخواهید توانست بهتر از این کلمات حکمتآمیز را پیدا کنید. تعبیر حضرت این است که «لَو رَکِبتُمُ المَطی»؛ «مطی» جمع «مطیّه» است؛ یعنی چهارپایان و مراکبِ آن روزِ دنیا؛ حالا شما بفرمایید هواپیما و اتومبیل. فَاَنضَیتُموها؛ یعنی فرسوده کنید؛ [یعنی اگر] آن قدر سواری بکشید از این شتر یا این اسب که از پا بیندازید او را؛ یعنی این قدر پیش بروید؛ راه بروید. خلاصه، کنایه از این معنا است که هر چه بگردید، نخواهید توانست مثل این کلمات را در حکمت پیدا کنید. این پنج کلمه [برای هر کس] این است: اَلا لا یَرجو اَحَدٌ اِلَّا رَبَّه [اوّل:] امیدی به غیر خدا نداشته باشد؛ پشت سر همهی عوامل مادّی، ارادهی الهی را ببیند. گاهی همهی وسایل مادّی هم فراهم است امّا نتیجهبخش نمیشود. همهی این سلسلهی علل و معالیلی که در این عالَم طبیعت گذاشته شده است، قوامش و تأثیرش به ارادهی الهی است. این را آدم بفهمد و امید او به خدا باشد؛ امید او به این عوامل ظاهری، یعنی به این جسمهای بیروح و این کالبدهای بیجان نباشد. همهی این علل و عوامل، بدون ارادهی الهی کالبدی هستند بیجان؛ جان آنها، روح آنها، حقیقت آنها عبارت است از ارادهی الهی. پس در همه چیز دنبال امید به خدا باشید؛ این، کار انسان را خیلی آسان و گوارا میکند. وَ لا یَخافَنَّ اِلَّا ذَنبَه [دوّم:] از هیچ چیز هم جز گناهِ خود نترسد. این گناه، آثار دنیوی و اخروی دارد. وَ ما اَصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اَیدیکُم؛(۲) این همان گناهان ما است، خطاهای ما است؛ ما هستیم که با سوء تدبیر خودمان، با سوء عمل خودمان، با تنبلی خودمان، با دخالت دادن هواهای نفْسانی خودمان، کارها را خراب میکنیم و میوهی تلخ آن، کام ما را تلخ میکند. پس آنچه باید واقعاً از آن بترسیم، خطای خود ما، گناه خود ما، تخلّف خود ما است. این دوّمی موجب میشود که انسان مراقب باشد که در همهی امور زندگی خطا نکند، مواظب باشد که درست بیندیشد، درست فکر کند، درست عمل کند و خواستها و هواها را در تصمیمگیریهای گوناگون در زندگی خودش اثر ندهد. همین جور هم هست؛ در زندگیتان [اگر] نگاه کنید، خواهید دید همه چیز همین جور است. وَ لا یَستَحیِی العَالِمُ اِذا لَم یَعلَم اَن یَتَعَلَّم [سوّم:] شخصی که عالم است، خجالت نکشد از اینکه بیاموزد آن چیزی را که نمیداند. مرحوم کیوان سمیعی -مرد بافرهنگِ فرهیختهای بود به قول امروز؛ مرحوم کیوان سمیعی چند سال پیش فوت کرد- میگفت مرحوم حاج آقا حسین قمی در سفری که از عتبات آمده بود برای زیارت و برمیگشت، آمد کرمانشاه -مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی مرجع تقلید بود آن وقت- یک مسئلهای در قبله محلّ اختلاف شد بین علما، مرحوم سردار کابلیِ معروف که اهل نجوم و این چیزها بود، آمد نشست برای حاج آقا حسین شرح داد؛ میگوید من در مجلس بودم، دیدم حاج آقا حسین وقتی فهمید که این مردِ واردی است، با اینکه سردار کابلی، هم سنّاً، هم رتبهی علمیاش و رتبهی حوزویاش خیلی پایینتر از مرحوم حاج آقا حسین بود -البتّه او هم عالم بود، فاضل بود- حاج آقا حسین مثل یک شاگرد گفت شما فردا هم تشریف بیاورید؛ فردا هم آمد برایش شرح داد مسئلهای را در باب قبله و تبیین کرد برای او. شما عالم هستید، امّا این مطلب را وقتی نمیدانید، از اینکه بروید یاد بگیرید شرم نکنید. آنچه حالا انسان میخواهد یاد بگیرد و بنا دارد که یاد بگیرد، نگویید «من بروم یاد بگیرم با این شأن و با این مقام و با این شهرت؟» ببینید این دایرهی علمآموزی و گسترش علم تا کجاها همین طور گسترده میشود! تمامشدنی نیست یاد گرفتنِ انسان. وَ لا یَستَحیی اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ اللهُ اَعلَم [چهارم:] یک چیزی هم که از شما پرسیدند، وقتی نمیدانید، خجالت نکشید از اینکه بگویید: من نمیدانم، خدا میداند. حالا در این روایت دارد «اللهُ اَعلَمُ»؛ در یک روایت دیگر با یک سند دیگری همین مطلب نقل شده که دارد «اَن یَقولَ لا اَعلَم». آدم چیزی را که نمیداند، خجالت نکشد از اینکه بگوید من نمیدانم آن را؛ علم را با جهل مخلوط نکنید. الان خیلیها از این کسانی که مدّعیانِ علم هستند در عرصههای مختلف ــ نه فقط عمامهایها؛ عمامهای و غیر عمامهای؛ دیگر حالا غیر عمامهایها شلوغتر کردهاند تا عمامهایها ــ اینها وقتی یک چیزی را نمیدانند، ننگشان میکند که بگویند نمیدانیم، رشتهی ما نیست، کار ما نیست، بلد نیستیم، تحقیق نکردهایم، درسش را نخواندهایم؛ ننگشان میکند که این را بگویند؛ یک چیزی حتماً در جواب افاده میکنند، افاضه میکند، غلط؛ یعنی جهل را میریزند در عرصه و سفرهی علم، مخلوط میکنند، علم را خراب میکنند. وَ اعلَموا اَنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ لَه [پنجم:] همه چیزِ ایمان صبر است. صبر یعنی تحمّل کردن، استقامت کردن، پای فشردن در راه صحیح؛ به این میگویند صبر، که پشتوانهی همهی حرکتها و تلاشهای انسان هم صبر است. 1 ) الخصال، ج1، ص: 315؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 297؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص: 114؛ َ قَالَ عَلِيٌّ ع خُذُوا عَنِّي كَلِمَاتٍ لَوْ رَكِبْتُمُ الْمَطِيَّ فَأَنْضَيْتُمُوهَا لَمْ تُصِيبُوا مِثْلَهُنَّ أَلَا لَا يَرْجُو أَحَدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا يَسْتَحْيِي الْعَالِمُ إِذَا لَمْ يَعْلَمْ أَنْ يَتَعَلَّمَ وَ لَا يَسْتَحْيِي إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ لَهُ. ترجمه : على (علیه السّلام) فرمود: کلماتى از من فرا گیرید که اگر بر چهارپایان سوار شوید و در راهپیمایى آنها را از پاى درآورید، مانند آن کلمات را نخواهید یافت. هان که هیچ کس جز به پروردگارش امید نبندد و بجز از گناهِ خویش نهراسد و چون چیزى نداند از فرا گرفتنش خجالت نکشد و چون چیزى از او سؤال شد که نمیداند، خجالت نکشد و بگوید خدا بهتر میداند، و بدانید که شکیبایى براى پیکرهی ایمان همچون سر است براى بدن، و بدنى که سر ندارد خیرى در او نیست 2 ) سوره مبارکه الشورى آیه 30 وَما أَصابَكُم مِن مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أَيديكُم وَيَعفو عَن كَثيرٍ ترجمه : هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند! مربوط به :بیانات پس از بازدید از سازمان صدا و سیما - 1383/02/28 عنوان فیش :تبادل فرهنگی یعنی زبدهگزینی فرهنگی کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی, تبادل فرهنگی نوع(ها) : حدیث متن فیش : تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگیها و زبدهگزینی از فرهنگهای دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب. اسلام به ما دستور میدهد، عقل هم بهطور مستقل از ما میخواهد که هر چیز خوب، زیبا و باارزشی را که در هر کجا میبینیم، آن را فرا بگیریم و از آن استفاده کنیم. این جملات معروفِ متداول در زبانهای مردم ما که «اطلبوا العلم ولو بالصین»(1) یا «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»؛(2) نگاه نکن حرف خوب، سخن حکمتآمیز، دانش و معرفت را چه کسی دارد میگوید، اگر سخن خوب است، آن را فرابگیر، این گرفتن، گرفتنِ فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبدهگزینیِ فرهنگی، یک چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است. 1 ) منية المريد، شهید ثانی، ص 103 ؛ مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن حسن طبرسی، ص 135؛ عوالی اللئالی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 70 ؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 1، ص 177 ؛ اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ. ترجمه : دانش را بجوئيد اگر چه در چين باشد. 2 ) غررالحكم ودررالكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 58 ح 612 ؛ خذ الحكمة ممن أتاك بها و انظر إلى ما قال و لا تنظره إلى من قال ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :توجه جوانان به حفظ دین با دانش کلیدواژه(ها) : جوان, علم و دین نوع(ها) : حدیث متن فیش : من در اوّلِ سخنم میخواهم دو حدیث کوتاه عرض کنم، یکی از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است که خطاب به شماست. خطاب علیبنابیطالب (علیهالسّلام) به جوانان، یک خطاب سیاستگرانه و سیاستبازانه نیست؛ یک نگاه و خطاب حکیمانه و پدرانه است. او نمیخواهد جوان را در راه رونق بخشیدن به بازار اقتصادی یا معرکهی سیاسی خود استخدام کند، بلکه میخواهد جوان را در راه رشد و هدایت و صلاحی که مظهر آن خودِ علیبنابیطالب است، هدایت فرماید. ایشان این دو جمله را خطاب به جوانان فرمود: «یا معشر الفتیان حصّنوا اعراضکم بالادب و دینکم بالعلم»(1)؛ شرف و حیثیّت انسانی خود را با ادب، و دین خود را با دانش حفظ کنید. خیلی حرف مهمّی است. دانش، دین را حفظ میکند؛ این منطق اسلام است. حال بگذار یاوهگوهای معاندِ با اسلام دائماً دربارهی اینکه اسلام با علم کنار نمیآید، حرف بزنند. 1 ) تاریخ یعقوبی : ج 2 ص 210 ؛ نهج السعاده : ج 7 ص 266 «يا معشر الفتيان حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم» ترجمه : اى گروه جوانان، آبرویتان را با ادب و دینتان را با علم و دانش حفظ نمایید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/08/23 عنوان فیش :شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در راه خدا کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من دو سه جمله از روایاتِ نقل شده را بهعنوان ذکر مصیبت آن بزرگوار [امیرالمؤمنین(علیه السلام)] بخوانم. « لوط بنیحیی ابیمخنف» میگوید: « فلمّا احسّ الأمام بالضّرب لم یتأوّه»؛ یعنی وقتی در محراب بر فرق آن بزرگوار ضربه وارد شد و پیشانی حضرت را شکافت، هیچ آه و نالهای نکرد. «و صبر و احتسب»؛ خودش را حفظ کرد و صبر فرمود. «و وقع علی وجهه و لیس عنده احد»؛ حضرت با صورت روی زمین افتاد و اطراف ایشان کسی نبود؛ چون هنوز نماز شروع نشده بود. مسجد هم تاریک بود و مردم بهطور متفرّق در مسجد مشغول خواندن نافله بودند؛ بنابراین اوّلِ کار کسی نفهمید چه اتّفاقی افتاده است. «قائلاً بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه».(1) اوّلین جملاتی که حضرت بعد از ضربت خوردن بر زبان جاری کرد، جملاتی بود که در موارد دیگر هم به گوشمان رسیده است. بعد از اینکه سیدالشهداء سلاماللَّهعلیه ضربت خورد و بر زمین افتاد، همین جملات از قول ایشان نقل شده است: «بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»؛(2) به نام خدا و برای خدا و بر طریقهی رسول خدا، حاصل زندگی را تقدیم این راه کردن. در ادامه، این جمله هم از امیرالمؤمنین نقل شده است که فرمود: «فزت و ربّ الکعبة»؛(3) به خدای کعبه رستگار شدم. در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: «لمثل هذا فلیعمل العاملون»(4)؛ یعنی انسان برای رسیدن به چنین سرانجامی هرچه عمل کند، زیادی عمل نکرده است. بنابراین برای چنین سرانجامی باید عمل کرد. این نشان میدهد که این روح مطهر و پاکیزه چطور متّصل به عوالم ملکوت بوده است. حتّی در همان وقتی که هنوز جسم او در این دنیا زنده بوده است. «ثمّ صاح و قال قتلنی اللّعین»(5)؛ بعد از آنکه حضرت این مناجات را کرد، فریاد کشید تا مردم متوجّه باشند و نگذارند قاتل بگریزد. «فلمّا سمع النّاس الضّجّة»؛ مردم وقتی صدای امیرالمؤمنین را شنیدند، «ثار الیه کلّ من کان فی المسجد»؛ همه به طرف محراب مسجد ریختند، اما نمیدانستند چه اتّفاقی افتاده است و باید چه کار کنند. «ثمّ احاطوا بأمیرالمؤمنین»؛ بعد آمدند اطراف امیرالمؤمنین جمع شدند. «و هم یشیدّ رأسه بمئزره والدّم یجری علی وجهه و لحیته»؛ وقتی مردم جمع شدند، دیدند حضرت در همان حال ضعف و در حالیکه فرقش شکافته است، با دستمالی زخم خود را میبندد و خون بر صورت و محاسن آن بزرگوار جاری است. «وقد خضبت بدمائه»؛ محاسن آن حضرت که سفید بود، با خون پاکش رنگین شده بود. «و هو یقول هذا ما وعد اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله»؛ (6)این همان وعدهی خدای متعال و پیغمبر اوست، و خدای متعال و پیغمبرش راست گفتند و وعدهی آنها تحقّق پیدا کرد. 1 ) بحارالانوار،مجلسی : ج 42 ص 281، «فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ قَائِلًا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ صَاحَ وَ قَالَ قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِينُ ابْنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَه» ترجمه : 2 ) لهوف، سید بن طاووس، ص 119 بحارالانوار ، علامه مجلسی ج 42 ص 280، «ف َالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ قَدَّسَ رُوحَهُ هَذَا الْخَبَرُ غَيْرُ صَحِيحٍ بَلْ إِنَّا كَتَبْنَاهُ كَمَا وَجَدْنَاهُ وَ الرِّوَايَةُ الصَّحِيحَةُ أَنَّهُ بَاتَ فِی الْمَسْجِدِ وَ مَعَهُ رَجُلَانِ أَحَدُهُمَا شَبِيبُ بْنُ بحيرة [بُجْرَةَ] وَ الْآخَرُ وَرْدَانُ بْنُ مُجَالِدٍ يُسَاعِدَانِهِ عَلَى قَتْلِ عَلِيٍّ ع ..... َلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ قَائِلًا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ صَاحَ وَ قَالَ قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِينُ ابْنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَه» ترجمه : 3 ) بحار الانوار ،علاوه مجلسی : ج 35 ص 260 ، 3)«جرير عن الأعمش قال كانت المباهلة ليلة إحدى و عشرين من ذی الحجة و كان تزويج فاطمة لعلی بن أبی طالب ع يوم خمسة و عشرين من ذی الحجة و كان يوم غدير خم يوم ثمانية عشر من ذی الحجة هذا آخر كلام النقاش و قد ذكر الخطيب فی تاريخ بغداد فضل أبی بكر محمد بن الحسن بن زياد النقاش و كثرة رجاله و أن الدارقطنی و غيره رووا عنه و ذكر أنه قال عند موته لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ ثم مات فی الحال» ترجمه : 4 ) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42 ص 281، «فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ قَائِلًا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ صَاحَ وَ قَالَ قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِينُ ابْنُ الْيَهُودِيَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَه» ترجمه : 5 ) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42 ص 282 «قَالَ الرَّاوِی فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ الضَّجَّةَ ثَارَ إِلَيْهِ كُلُّ مَنْ كَانَ فِی الْمَسْجِدِ وَ صَارُوا يَدُورُونَ وَ لَا يَدْرُونَ أَيْنَ يَذْهَبُونَ مِنْ شِدَّةِ الصَّدْمَةِ وَ الدَّهْشَةِ ثُمَّ أَحَاطُوا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يَشُدُّ رَأْسَهُ بِمِئْزَرِهِ وَ الدَّمُ يَجْرِی عَلَى وَجْهِهِ وَ لِحْيَتِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ بِدِمَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَذَا مَا وَعَدَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُه ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکلها و جمعی از نخبگان دانشجویی - 1382/08/15 عنوان فیش :لزوم جدیت جوانان در مسائل اساسی کشور کلیدواژه(ها) : جوان, پشتکار نوع(ها) : حدیث متن فیش : من همینجا یک نکتهی اساسی را - که در نظرم بود اگر فرصتی شد به شما بگویم - مطرح میکنم و آن، این است که ما از جوانان عزیزمان - چه دختران و چه پسران - توقّع داریم که در مورد مسائل اساسی کشور، جدّی باشند و جدّی برخورد کنند. پیشنهاد میکنم روی این مسألهی «جدّی بودن» فکر کنید، بعد خواهید دید خیلی از کارهایی که در گوشه و کنار انجام میگیرد، ناشی از جدّی نبودن است.در دعای کمیل میخوانیم: «قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتک(1)». خیال نکنید این دعاها فقط تضرّع و انابه است. البته تضرّع و انابه خیلی ارزش دارد؛ اما در لابهلای این حالت تضرّع و انابه، معرفتهای لازم برای زندگی گنجانده شده است. این دعاها چشمهی معارف اسلامی است.«قوّ علی خدمتک جوارحی»؛ مرا بر انجام این خدماتی که بر عهدهام است، از لحاظ جسمانی توانا کن. «و اشدد علی العزیمة جوانحی»؛ اراده و عزم مرا مستحکم کن. «و هب لی الجدّ فی خشیتک»؛ به من حالتِ جد بده؛ سرسری نگرفتن؛ بازیچه نینگاشتن. 1 ) مصباح المتهجد،شیخ طوسی ص 844 ؛ إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 ؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 ؛ مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل)؛ يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1382/05/15 عنوان فیش :خدمت به مردم، فلسفهی وجود مسئولان نظام اسلامی کلیدواژه(ها) : خدمت به مردم, کارگزاران نظام نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما اصلاً برای خدمت به مردم آمدهایم. فلسفهی وجود ما خدمت به مردم است. در روایات وارد شده است که والی و حاکم اسلامی - حاکم در همهی سطوح؛ وزیر و استاندار و بالاتر و پایینتر و همه، مشمول این جملهاند - با مردم باید مثل پدر مهربان نسبت به فرزندان باشد.(1) اگر به شما خبر برسد که فرزندتان از بیماری، از سرما، از گرما، از گرسنگی، از تحقیر، از اهانت و از غربت رنج میکشد، چه حالی پیدا میکنید؟ میتوانید تحمّل کنید؟ در سطح کشور نسبت به هر کس چنین اتّفاقی بیفتد، تا آنجاییکه شما علم و اطلاع دارید، باید همین احساس را داشته باشید؛ نباید آرام و قرار داشته باشیم. نهضت خدمترسانی یعنی این. این خدمت را باید برای مردم محسوس کنیم. کارهای بزرگی را که صورت گرفته، باید به زندگی مردم بکشانیم تا لذّتش را حس کنند. 1 ) وقعةصفين، نصر بن مزاحم، ص 126 ؛ شرحنهجالبلاغة،ابن ابی الحدید ج : 3 ص : 195 ؛ بحارالأنوار،مجلسی ج : 32 ص : 416 ؛ و كتب إلى جنوده يخبرهم بالذی لهم و الذی عليهم من عبد الله علی أمير المؤمنين أما بعد فإن الله جعلكم فی الحق جميعا سواء أسودكم و أحمركم و جعلكم من الوالی و جعل الوالی منكم بمنزلة الوالد من الولد و بمنزلة الولد من الوالد الذی لا يكفيهم منعه إياهم طلب عدوه و التهمة به ما سمعتم و أطعتم و قضيتم الذی عليكم و إن حقكم عليه إنصافكم و التعديل بينكم و الكف عن فيئكم فإذا فعل ذلك معكم وجبت عليكم طاعته بما وافق الحق و نصرته على سيرته و الدفع عن سلطان الله فإنكم وزعة الله فی الأرض قال عمر الوزعة الذين يدفعون عن الظلم فكونوا له أعوانا و لدينه أنصارا و لا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها إن الله لا يحب المفسدين قال و مرت جنازة على علی و هو بالنخيلة ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1382/05/15 عنوان فیش :برتریجویی بر مردم، آفت قدرتمداران کلیدواژه(ها) : کارگزاران نظام, سلطه طلبی, تقوا نوع(ها) : حدیث متن فیش : رسیدن به هدفهای بلندِ نظام اسلامی، همّتی میخواهد به همان بلندی و پایِ استواری میخواهد تا بتواند این مسیر دشوار را تا رسیدن به قلّهها طی کند و این جز با اتّصال به منبع قدرت، امکانپذیر نیست. (...) یک خصوصیت دیگر هم مخصوص من و شماست؛ یعنی مایی که به خاطر مسؤولیتهایمان حوزهی اقتداری داریم؛ چه کوچک و چه بزرگ. این، مضمون آیهای است که تلاوت کردم: «تلک الدّار الأخره نجعلها للّذین لا یریدون علوّا فی الأرض و لا فسادا». دنبال استعلاء و سلطهجویی و برتریجویی بر مردم نباشیم. این کار، سخت است؛ اما ممکن و لازم است. سلطهجویی، آفتی است که قدرتمداران عالم را همیشه تهدید کرده و بسیاری را لغزانده است. ما که قویتر از آنها نیستیم؛ باید مواظب و مراقب باشیم تا نلغزیم. از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام نقل شده است که فرمود: «نزلت هذه الأیة فی اهل العدل و التّواضع من الولاة و اهل القدرة من النّاس»(1) این آیه اصلاً برای قدرتمندان، ولات و مسؤولان است؛ از رؤسای سطح بالا گرفته تا مدیریّتهای میانی و تا هرجا که حوزهی قدرتی وجود دارد. آفت کار ما این است که از حوزهی اقتدار برای سلطهجویی، زورگویی و افزونطلبی استفاده کنیم؛ این خطر بزرگی است. انتهای آیه میفرماید: «والعاقبة للمتّقین»(2) بعضی این عاقبت را «آخرت» گفتهاند؛ بعضی هم احتمال دادهاند دنیا را نیز شامل شود که به نظر ما هم همینطور است. عاقبت، متعلّق به متّقین است. فرجام نیک دنیوی و اُخروی متعلّق به کسانی است که اهل تقوا و پرهیزکاری باشند. 1 ) مجمع البيان فی تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسی، ج 7، ص 420 ؛ تاریخ دمشق ، ابن عساكر، ج 42، ص 489 ؛ الدر المنثور فی تفسير المأثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 139 ؛ تفسير نور الثقلين، عروسی حویزی، ج 4، ص 144 ؛ كنزالعمال ، متقی هندی، ج 13،ص 180 ؛ أنه كان يمشی فی الأسواق وحده و هو دال يرشد الضال و يعين الضعيف و يمر بالبياع و البقال فيفتح عليه القرآن و يقرأ «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» و يقول نزلت هذه الآية فی أهل العدل و التواضع من الولاة و أهل القدرة من سائر الناس ترجمه : روايت شده است كه: على (ع) تنها به بازار مىرفت و گمشدگان را هدايت و ضعيفان را كمك ميكرد و چون بمغازهداران مىرسيد، قرآن را ميگشود و اين آيه را ميخواند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» و ميفرمود: اين آيه در باره زمامداران دادگر و متواضع و درباره قدرتمندان از سایر مردم نازل شده است. 2 ) سوره مبارکه القصص آیه 83 تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَلا فَسادًا ۚ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ ترجمه : (آری،) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرارمیدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است! مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1382/03/04 عنوان فیش :سه عملی که باعث قبول نشدن اعمال میشود کلیدواژه(ها) : شیطان, حبّ نفس, تکبر, گناه, اثر گناه نوع(ها) : حدیث متن فیش : حَدَّثَنا اَبی رَضیَ اللهُ عَنهُ قالَ حَدَّثَنا سَعدُ بنُ عَبدِ اللهِ عَن اَحمَدَ بنِ اَبی عَبدِاللهِ البَرقیِّ عَن اَبیهِ عَن صَفوانَ بنِ یَحیى عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحَجّاجِ عَن اَبی عَبدِالله (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ اِبلیسُ لَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ لِجُنودِهِ اِذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ فَاِنَّهُ غَیرُ مَقبُولٍ مِنهُ اِذَا استَکثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسیَ ذَنبَهُ وَ دَخَلَهُ العُجب.(۱) قالَ اِبلیسُ لَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ لِجُنودِهِ اِذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ فَاِنَّهُ غَیرُ مَقبُول سند این روایت به ابلیس میرسد که این لعین، به لشکریان خود این جور گفت که اگر من توانستم در سه چیز بر بنیآدم مسلّط بشوم، دیگر غصّهی این را نمیخورم که حالا او اعمال نیکی دارد به جا میآورد و ممکن است مراتب سعادت را طی کند؛ نه، خاطرم آسوده است؛ چون هر کاری بکند از او قبول نخواهد شد؛ عمده این است که من این سه چیز را بتوانم تدارک کنم و در این سه کار بر بنیآدم مسلّط بشوم؛ اگر [مسلّط] شدم دیگر خیالم آسوده است. آن سه چیز چیست؟ اِذَا استَکثَرَ عَمَلَه یکی این است که او کار نیک خود را زیاد به شمار بیاورد، به نظرش زیاد بیاید؛ به خودش که نگاه میکند میگوید: «ما واقعاً چقدر آدم خوبی هستیم! این همه نماز و این قدر نافله و این قدر خدمت به مردم و روزی چند ساعت در دادگاهها و در فلان مسئولیّتها، درس هم که میرویم و درس هم که میگوییم»؛ همین طور کارهای خودش به نظرش زیاد بیاید؛ اعمال خیر خودش را [زیاد بشمارد و] از خود خشنود شود، راضی بشود از خود به خاطر کارهایی که انجام میدهد. اوّلین ضربهای که به انسان میخورد و خاکریز اوّلی که جلوی دشمن او -یعنی ابلیس- باز میشود این است؛ ما گاهی هم بعضیها را میبینیم که میگویند: «آقا ما دیگر چه کار کنیم؟ این همه داریم کار میکنیم»؛ به نظرشان آن کاری که میکنند زیاد میآید؛ خود را مقایسه نمیکنند با بندگان صالح خدا که یک لحظه از لحظات عمرشان را فارغ از خدمت و عبادت و کار خیر و حسنه نبودند؛ این مقایسه را حاضر نیستند بکنند و همین کارهای کوچک خودشان به نظرشان بزرگ میآید. وَ نَسیَ ذَنبَه دوّم [اینکه] گناهان خود را فراموش بکند؛ مثل همهی عادات ماها که به خودمان به چشم حسنظن نگاه میکنیم؛ [یعنی] این همه گناه کوچک، بزرگ، خلاف، غیبت، دروغ، خدای نکرده تهمت و تخلّفات گوناگون را فراموش کنیم، از یادمان برود. اینکه میبینید در بعضی از دعاها مدام اسم گناه تکرار میشود -اَللهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَهتِکُ العِصَم-(۲) تا که انسان به یادش بیاید؛ یا دربارهی انسان در روایت دارد که «وَ بَکى عَلى ذَنبِه»،(۳) بنشیند بر گناه خود، به گناههایی که کرده بگرید؛ [این] به یاد آوردن گناه است که اینها را انسان فراموش نکند؛ در مراقبتها و در باب مراقبة هم میگویند که هر شبی بنشینید ببینید چه کار کردید آن روز؛ این مانع از فراموشی میشود. یکی هم اینکه فراموش کند. وَ دَخَلَهُ العُجب سوّم [اینکه] خودشگفتی در او وارد بشود؛ این خودشگفتی طبعاً برای اَعمال نیست، چون آن قبلاً گفته شد؛ برای خصوصیّات خود او است؛ [یعنی] علم خودش، تقوای خودش، حلم خودش، صبر خودش به نظرش بزرگ بیاید. خودشگفتی یا عُجب یعنی انسان در مقابل خودش که قرار میگیرد دچار اعجاب بشود و به شگفت بیاید که واقعاً «ما هم چه آدم خوب و برجستهای هستیم»! گاهی هم انسان گلهمند میشود که چطور دیگران نمیفهمند این خوبیهای ما را؟ چطور قدر نمیدانند؟ بله جناب ابلیس به دوستانش این جور میگوید که وقتی این سه خصوصیّت در کسی وارد شد و من توانستم از این سه ناحیه، بر یک انسان سلطه و سیطره پیدا کنم، دیگر غصّهی این را که حالا عبادت کرد و روزه گرفت و نماز خواند نمیخورم؛ چون میبینم همهی اینها باطل خواهد بود؛ یعنی قبول نخواهد بود. 1 ) الخصال، ج1، ص: 112؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج69، ص: 315؛ عَن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحَجّاجِ عَن اَبی عَبدِالله (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ اِبلیسُ لَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ لِجُنودِهِ اِذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ فَاِنَّهُ غَیرُ مَقبُولٍ مِنهُ اِذَا استَکثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسیَ ذَنبَهُ وَ دَخَلَهُ العُجب. ترجمه : امام صادق (علیه السّلام) فرمود: شیطان لعین به لشگر خود گفت که من اگر در سه مورد بر فرزند آدم دست یابم، پس از آن هر عملى که به جا آورد پریشانخاطر نگردم که میدانم عملش پذیرفته نیست: هنگامى که عمل خود را زیاد پندارد و گناه خود را فراموش کند و خودپسندى در او راه یابد 2 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 844؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 707؛ مفاتیح الجنان دعای کمیل رُوِيَ أَنَّ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ النَّخَعِيَّ رَأَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَاجِداً يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَان...َ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا... ترجمه : 3 ) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج2، ص: 452؛ مكارم الأخلاق، طبرسی، ص: 316؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج90، ص: 335؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ بَكَى عَلَى ذَنْبِهِ حَتَّى تَسِيلَ دُمُوعُهُ عَلَى لِحْيَتِهِ حَرَّمَ اللَّهُ دِيبَاجَةَ وَجْهِهِ عَلَى النَّارِ. ترجمه : پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:هركس به خاطر گناهش گريه كند تا اشك بر محاسن او سرازير شود،خداوند چهرهاش را بر آتش جهنم حرام مىكند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1381/12/13 عنوان فیش :نابودی زورگویان عالم کلیدواژه(ها) : استکبار, دولتهای مستکبر, مستکبرین و متکبرین عالم, جبهه مستکبر نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی ما در دنیا شعار تحقّق اسلام را میدهیم، این امر کوچکی نیست؛ پشتسر این شعار، احساسات و ایمان و عقیده و دینِ بخش عظیمی از جمعیت کرهی زمین قرار دارد. اگر ما بتوانیم ثابت کنیم که حقیقتاً به دنبال این شعار هستیم و ثابت کنیم که این شعار کارآیی دارد، آنگاه یک میلیارد و چند صد میلیون نفر جمعیت پشتسر این شعار قرار خواهند گرفت؛ این چیز کمی نیست. امروز غیر از منطقهی اسلامی و غیر از مجموعهی اسلامی، دلهای زیادی در دنیا هستند که میتوانند این پیام را بپذیرند که دمکراسی با شیوهای که امروز امریکاییها - این مظاهر زورگویی و قلدری - پرچمدارش شدهاند، دردی از دردهای مردم دوا نمیکند. امریکا مظهر قلدری و زورگویی و زورمداری است و ابزارهای مادّی زورگویی هم دارد، اما اینها کافی نیست؛ اینها جوله است: «للباطل جوله». ما در عمر خود شبیه این جوله را نسبت به قدرتهایی که امروز اثری از آثارشان وجود ندارد، دیدهایم؛ چه در سطوح ملی و چه در سطوح بینالمللی. اتّحاد جماهیر شوروی که امروز نشانی از آن در دنیا وجود ندارد، تا همین چند سال قبل یک قدرت بود و تا چند دههی پیش از این، همین زورگوییها و همینطور اِعمال قدرتها را میکرد. شورویها در مجارستان، لهستان و اروپای شرقی چه کردند! کارهایی را که امروز امریکا در دنیا میکند یا تهدید میکند خواهد کرد، آنها انجام میدادند. با اینکه در آن روز دو قدرت و دو قطب وجود داشت و رقیب یکدیگر بودند، اما وجود آن رقابت مانع از فجایعآفرینی و جنایات نمیشد. آن کشور وسیع در داخل خود هم همین کارها را میکرد. مناطقی از دنیا را میگرفت و به خودش متّصل میکرد و حکومتهایی را به زور تغییر میداد. بار اوّلی نیست که دنیا با قلدری و زورمدارىِ بینالمللی - که امروز مظهرش امریکاست - مواجه است؛ قبلاً هم وجود داشته است، بعد هم دیدیم که بهکلّی محو و مضمحل شدند. بنابراین هیچ ضمانتی وجود ندارد که قدرتهای زورگو در جولهای که میکنند، باقی بمانند. این جوله مثل شعلهای است که بلند میشود و بعد هم فرو مینشیند و عوامل نابودی این حرکت در خود آن نهفته است. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم، ص: 544؛ عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 403؛ لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ لِلْبَاطِلِ جَوْلَة ترجمه : مربوط به :پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسیهای نظریهپردازی - 1381/11/16 عنوان فیش :تضارب آرا و زاد و ولد فرهنگی کلیدواژه(ها) : آزاداندیشی, کرسیهای آزاداندیشی, کرسیهای نظریه پردازی نوع(ها) : حدیث متن فیش : با همه مضمون نامه شما موافقم و از شما و همفکرانتان در حوزه و دانشگاه میخواهم که این ایدهها را تا لحظه عملی شدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدت، تعقیب کنید. نه مأیوس و نه شتابزده، اما باید این راه را که راه شکوفائی و خلاقیت است به هر قیمت پیمود. این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخی و جهانی خویش را به بارنشاند و همین که این عزم و بیداری و خودآگاهی در نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز بیدار شده است، همین که این نسل از افراط و تفریط، رنج میبرد و راه ترقی و تکامل را نه در «جمود و تحجر» و نه در «خودباختگی و تقلید»، بلکه در نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی میداند و میخواهد که شجاعت نظریهپردازی و مناظره در ضمن وفاداری به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بیپاسخ نگذارد، خود، فینفسه یک پیروزی و دستاورد است و باید آن را گرامی داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» را شناسائی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آری، نباید از «آزادی» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم «آزادی»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرمافزار علمی و دینی» در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی شک آزادیخواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشیدن و برای بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادی»، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است. من عمیقا متأسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزهگوئی و کفرگوئی»، طریق سومی نمیشناسند و گمان میکنند که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بیمهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، «آزادی بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» و نه به هیچ چیز دیگری ، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشهها در همه حوزهها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان (علیهم السلام)، محصول «تضارب آراء و عقول»(1) است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشهوران گردد. بویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متأسفانه گروهی بدنبال سیاستزدگی و گروهی بدنبال سیاستزدائی، دائما تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گردابوار، میخواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریانساز باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیریهای غلط و منحط قبیلهای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل میگردد، هیچ فکری تولید و حرف تازهای گفته نمیشود، عدهای مدام خود را تکرار میکنند و عدهای دیگر تنها غرب را ترجمه میکنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویشاند، دچار انفعال و عقبگرد میشوند. چنانچه در نامه خود توجه کردهاید، برای بیدار کردن عقل جمعی، چارهای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علماء و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدنسازی و جامعهپردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماریها و هتاکیها و مهار هرج و مرج فرهنگی نیز بهترین راه، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. بنظر میرسد که هر سه روش پیشنهادی شما یعنی تشکیل 1) «کرسیهای نظریهپردازی» 2) «کرسیهای پاسخ به سؤالات و شبهات» و 3) «کرسیهای نقد و مناظره»، روشهائی عملی و معقول باشند و خوبست که حمایت و مدیریت شوند بنحوی که هر چه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگتر شود. 1 ) عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 91؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 158؛ اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْيِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَابُ. ترجمه : به تضارب آرا بپردازید، رأی حق و استوار از آن زاییده میشود 1 ) عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 91؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص: 158؛ امْخَضُوا الرَّأْيَ مَخْضَ السِّقَاءِ يُنْتِجُ سَدِيدَ الْآرَاءِ. ترجمه : آرا و نظرات را به حرکت درآورید بسان حرکت دادن مشک دوغ برای گرفتن کره تا رأی استوار به دست آید مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1381/07/17 عنوان فیش :لزوم آشنایی با مفاهیم دعا و وارد کردن آن در دل کلیدواژه(ها) : مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : این ماهها، فرصت بازبینی است. اولیای خدا و ائمّه هدی علیهمالسّلام - آنطور که در روایت آمده است - بر مناجات شعبانیّه مواظبت میکردند. من یکبار از امام بزرگوار پرسیدم: در بین دعاها به کدامیک بیشتر علاقه دارید؟ ایشان اسم دو دعا را بردند: یکی مناجات شعبانیّه، دیگری هم دعای کمیل. این دو دعا مضامین فوقالعادهای دارند. این دعاها فقط برای خواندن نیست؛ یعنی فقط برای این نیست که انسان موجی در فضا ایجاد کند و این کلمات را بر زبان جاری نماید - این خیلی سطحی و خیلی کم است - این مفاهیم را باید با دل آشنا کرد؛ باید دل را وارد این حریم نمود. این معانی بلند و مضامین برجسته با این الفاظ زیبا، برای این است که در دل انسان جایگزین شود. «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک»؛ پروردگارا! به طور کامل مرا به خودت متّصل و پیوسته کن؛ مرا وابسته حریم عزّ و شأن خود قرار بده؛ چشم دل مرا نورانی و بینا کن؛ آنچنان که بتواند به تو نظر کند: «حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور»؛(1) نگاه من بتواند همهی حجابها - حتّی حجابهای نورانی - را بشکافد و از آنها عبور کند و به تو برسد؛ تو را ببیند و تو را بخواهد. بعضی حجابها ظلمانی است. حجابهایی که ما گرفتار و اسیرش هستیم و در آنها دست و پا میزنیم - حجاب نام، حجاب نان، حجاب حسادتها، حجاب منیّتها - حجابهای ظلمانی و حیوانی است؛ اما کسانی که خود را از این حجابها خالص میکنند، باز حجابهای دیگری هم سر راهشان وجود دارد که حجابهای نورانی است. ببینید گذر از این حجابها چقدر برای انسان، بالا و والاست! یک ملت اگر با این مفاهیم آشنا شد و دل خود را در این فضا وارد کرد و حرکت خود را با این میزان تنظیم نمود، پیش خواهد رفت و کوهها را در مقابل خود ناچیز خواهد دید. ملت ما در یک لحظه تاریخی، چنین حالتی پیدا کرد و این انقلاب بهوجود آمد. شما خیال نکنید این انقلاب حتّی قابل پیشبینی بود؛ خیر، قابل پیشبینی هم نبود؛ این قدر عظیم بود. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان. إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي... . ترجمه : خداى كمال جدايى از مخلوقات را، براى رسين كامل به خودت به من ارزانى كن، و ديدگان دلهايمان را به پرتو نگاه به سوى خويش روشن كن، تا ديدگان دل پردههاى نور را دريده و به سرچشمه عظمت دست يابد، و جانهايمان آويخته به شکوه قدست گردد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1381/04/05 عنوان فیش :والایی شأن قاضی و قوّهی قضاییّه در اسلام کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه, قاضی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مسألهی قوّهی قضاییّه، مسألهی کمی نیست؛ لذا همه وظیفه دارند کمک کنند تا این قوّهی تعیین کننده بتواند نقش ممتاز و بیبدیل خود را به انجام برساند. اگر خدای نکرده این قوّه فلج باشد، هر چه دستگاههای دیگر خوب کار کنند، نخواهند توانست خلأهای ناشی از تجاوزها و سوء استفادهها و قصورها و تقصیرها را پُر کنند؛ یعنی تمامیّت نظام جز به تمامیّت و کمالِ قوّهی قضاییّه تحقّق پیدا نخواهد کرد. بنابراین شما میبینید شأن قاضی و قوّهی قضاییّه در اسلام چقدر بالاست. تعبیراتی که در باب قضاء و قاضی وارد شده است خیلی عجیب و عظیم است؛ مثل «قد جلست مجلساً لا یجلسه الّا نبیّ أو وصیّ نبیّ او شقیّ.» (1)به قاضی میفرماید: اینجایی که تو نشستهای، یا یک پیغمبر مینشیند، یا منصوب پیغمبر و وصیّ او مینشیند، یا یک انسان شقی مینشیند! امر، دایر بین این دو تاست. این جایگاه، آنقدر جایگاه والایی است که جز پیغمبر یا منصوب از قِبل پیغمبر و وصیّ او نمیتواند اینجا بنشیند. سلسلهی مراتب قضا، اینگونه تعیین میشود. اگر اینطور نشد، آنگاه مسألهی شقاوت است. بنابراین اهمیت این جایگاه است که این چیزها را برای آن لازم دانستهاند. 1 ) الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج 7 ص 406 ؛ تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج 6 ص 217 ؛ منلايحضرهالفقيه ، شیخ صدوق ج 3 ص 5 ؛ لِشُرَيْحٍ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ ترجمه : و امير مؤمنان عليه السّلام به شريح قاضى فرمود: اى شريح در جايى نشستهاى كه در آنجا به جز پيغمبرى يا وصى پيغمبرى ننشيند يا مردى شقی و بدبخت بنشيند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و سفرای کشورهای اسلامی - 1380/09/25 عنوان فیش :لزوم استفاده شخصی و عمومی از عید فطر کلیدواژه(ها) : عید فطر نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید فطر، یکی از عظیمترین مناسبتهای اسلامی است. دنیای اسلام، روز عید فطر را به معنای حقیقی عید میداند و عید میگیرد؛ و این چیزی است که اسلام برای امّت اسلامی خواسته است: «جعله اللَّه لکم عیدا و جعلکم له اهلا»؛(1) خدای متعال امروز را برای امّت اسلامی عید قرار داد و آنها را شایستهی این عید دانست. آنچه مهم است، بخش دوم قضیه است. ما باید از این هدیهی الهی استفاده کنیم؛ هم استفادهی شخصی، به معنای راه دادن نور معرفت و توبه و انابه به دلهای خودمان، که اگر از عالم معرفت و محبّت الهی دریچهای بر روی دلهای خودمان باز و اندرون خود را نورانی کنیم، بسیاری از تاریکیها و گرفتاریهای دنیای بیرون هم حل خواهد شد؛ چون دل انسانهاست که سرچشمهی خوبیها و بدیهاست - در اعمال و رفتار و مناسبات اجتماعی و بینالمللی آنها - و هم استفادهی عمومی بکنیم. 1 ) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق ج 1 ص 514 ح 1482 ؛ «.... وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّنَعُّمَ وَ التَّلَهِّيَ وَ الْفَاكِهَاتِ فَإِنَّ فِی ذَلِكَ غَفْلَةً وَ اغْتِرَاراً أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَتْ وَ احْلَوْلَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ رَحَلَتْ فَأَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ وَ آذَنَتْ بِاطِّلَاعٍ أَلَا وَ إِنَّ الْمِضْمَارَ الْيَوْمَ وَ السِّبَاقَ غَداً أَلَا وَ إِنَّ السُّبْقَةَ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةَ النَّارُ أَلَا فَلَا تَائِبٌمِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ يَوْمِ مَنِيَّتِهِ أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ وَ فَقْرِهِ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يَخَافُهُ وَ يَرْجُو ثَوَابَهُ أَلَا وَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ يَوْمٌ جَعَلَهُ اللَّهُ لَكُمْ عِيداً وَ جَعَلَكُمْ لَهُ أَهْلًا فَاذْكُرُوا اللَّهَ يَذْكُرْكُمْ وَ ادْعُوهُ يَسْتَجِبْ لَكُمْ وَ أَدُّوا فِطْرَتَكُمْ فَإِنَّهَا سُنَّةُ نَبِيِّكُمْ وَ فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَلْيُؤَدِّهَا كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ عَنْهُ وَ عَنْ عِيَالِهِ كُلِّهِمْ ذَكَرِهِمْ وَ أُنْثَاهُمْ صَغِيرِهِمْ وَ كَبِيرِهِمْ وَ حُرِّهِمْ وَ مَمْلُوكِهِم» ترجمه : و زنهار، از خوشگذرانی و سرگرمى و بذله گویی ها احتراز كنيد، كه آن موجب غفلت و فریفته شدن است. براستی كه دنيا ناآشنا شده و چهرهاى زشت به خود گرفته و روى برتافته و سپرى گشته و اعلام وداع نموده و همانا كه آخرت زين بر مركب نهاده و روى آورده و مشرف شده، و اعلام ورود ناگهانى كرده است.بهوش باشيد كه امروز وقت آماده شدن و فردا روز مسابقه است.آگاه باشيد كه جائزه اين مسابقه بهشت است و پايان تلاش و كوشش تبهكاران آتش دوزخست.پس آيا توبه كننده ای نيست كه پيش از فرا رسيدن روز مرگش از گناه خود توبه كند؟آيا عاملى نيست كه پيش از رسيدن روز سختى و نيازمندى و فقرش عملى براى خود انجام دهد؟خداوند ما و شما را از كسانى قرار دهد كه از حسابخواهى او بيم دارند، و به ثوابش اميدوارند. بدانيد امروز روزيست كه خدا آن را براى شما عيد قرار داده و شما را اهل و شایسته آن ساخته است، پس خدا را ياد كنيد، تا شما را ياد كند، و او را بخوانيد تا شما را اجابت فرمايد، و زكات فطره خود را بپردازيد، زيرا كه آن سنّت پيامبرتان، و فريضه واجبى از جانب پروردگارتان است، پس بايد تا هر يك از شما آن را از جانب خود و از جانب همگى عائلهاش؛ مردان و زنان ايشان، و خرد و كلانشان، و آزاد و برده ايشان آن را ادا كند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان - 1380/09/16 عنوان فیش :شکایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از وضعیت جامعه و مسیر دین به پروردگار کلیدواژه(ها) : کارگزاران نظام, حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی ما نام امیرالمؤمنین را گرامی میداریم، باید برای عمل کردنمان باشد. ما نمیتوانیم مرتّب به مردم بگوییم شما مثل امیرالمؤمنین عمل کنید. ما که امروز در نظام جمهوری اسلامی مسؤولیم، بیشترین مسؤولیت را داریم و بیشترین تکلیف بر دوشمان سنگینی میکند. امیدوارم مسؤولان جمهوری اسلامی مثل امیرالمؤمنین این توفیق را پیدا کنند و دنبال آن راه، به خطّ و نشانِ اشارهی سرانگشت آن بزرگوار حرکت کنند. البته امیرالمؤمنین در این راه، بسیار سختی تحمّل کرد. امروز، روز شهادت آن بزرگوار است. شاید در دوران حیات آن بزرگوار، شکایتهای اصلی او را کسی از زبان مبارکش نشنید. البته امیرالمؤمنین بارها در منبر از مردم شِکوه و آنها را ملامت میکرد؛ اما شکایتهای امیرالمؤمنین فقط این نبود که به مردم بگوید چرا در میدان جهاد حاضر نمیشوید؟ دل امیرالمؤمنین پُر از درد بود. امیرالمؤمنین در دعای معروف کمیل - که انشاء آن حضرت است - خطاب به پروردگار عالم مطالبی را عرض میکند: «الهی و سیّدی و مولای و مالک رقّی». از جمله، این خطاب به گوش و ذهن من، بسیار حسّاس کننده آمد: «یا من الیه شکوت احوالی»؛(1) ای کسی که من شکایتهای خود را به او میکنم. او به خدا شکایت میکرد؛ دل آن حضرت پُر از درد بود. نگرانی امیرالمؤمنین، هم وضعیت جامعه و مردم بود؛ هم وضعیت مسیر دین و جهتگیری دینی در نظام اسلامیِ تازهپای آن روز بود و هم احساس مسؤولیت سنگین خودِ او. البته امیرالمؤمنین یک هزارم از این مسؤولیت را نیز کم نگذاشت. 1 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل) يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان - 1380/09/16 عنوان فیش :نابودی باطل و برپایی حق بهره مسئولان از مسئولیتشان کلیدواژه(ها) : کارگزاران نظام, بیتالمال مسلمین نوع(ها) : حدیث متن فیش : این پذیرفته نیست که ما [مسئولین] جهتی را انتخاب کنیم که نقطهی مقابلِ جهت امیرالمؤمنین باشد. او به سمت سختگیریِ بر خود میرفت، حال هدف مسؤول عالیِ دولتی و حکومتی ما از قبول مسؤولیت و مأموریت، عمران و آباد کردن دنیای خود باشد؟ این نمیسازد و ممکن نیست. من در سال گذشته هم در چنین ایامی عرض کردم، پذیرفته نیست که مأمور عالیرتبهی نظام جمهوری اسلامی، مثل بقیهی کاسبیها، مسؤولیت خود را یک کاسبی حساب کند. مسؤولیتهای والا در نظام جمهوری اسلامی، کاسبی و سرمایه نیست که انسان برای ادارهی دنیای خود به دنبال آن برود. مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهای طاغوتی بسنجد. آری؛ در دستگاههای طاغوتی، یک وزیر، یک مدیر کل و یک رئیس، از زندگیهای آنچنانی برخوردارند؛ ما هم امروز بیاییم و خود را با آنها بسنجیم و بگوییم ما هم وزیر و مدیریم!؟ نه؛ در نظام اسلامی اینگونه نیست. در نظام اسلامی، این مأموریت، طعمه نیست؛ یک مسؤولیت و یک خدمت و یک وظیفه بر گردن انسان است. امیرالمؤمنین این را تعلیم میدهد. در یک جا به ابنعباس نوشت: «فلایکن حظّک فی ولایتک مالا تستفیده و لا غیظا تشتفیه». بهرهای که میخواهی از حکومت و استانداری خود در آن منطقهای که تو را فرستادهایم، ببری، این نباشد که مالی به دست آوری و یا خشمی را علیه کسی فرو بنشانی - فرضاً از قدرت، علیه فلان کس یا فلان جمع یا فلان قشری که با آنها بدیم، استفاده کنیم. چنین چیزی جایز نیست - «ولکن اماتة باطل و احیاء حقّ»؛(1) اما حظّ تو از این حکومت باید این باشد که باطلی را نابود کنی، یا حقّی را زنده و برپا داری. کسی خدمت امیرالمؤمنین آمد و از او پولی میخواست؛ حضرت فرمود: «انّ هذا المال لیس لی و لا لک»؛ این مال، نه متعلّق به من است، نه مال توست؛ این بیتالمال متعلّق به مردم است. «و انّما هو فیءٌ للمسلمین و جلب اسیافهم فان شرکتهم فی حربهم»؛ تو هم اگر در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشی، سهم خودت را داری. «کان لک مثل حظّهم والّا فجناة ایدیهم لاتکون لغیر افواههم»؛(2) چیزی که مردم با دسترنج خود به دست آوردهاند، متعلق به خودشان است. این منطق امیرالمؤمنین در برخورد با چنین درخواستهایی است. 1 ) مناقب آل أبی طالب عليهمالسلام ، ابن شهر آشوب مازندرانی ج 1 ص 101؛ بحار الانوار ،علامه مجلسی : ج 40 ص 380 ؛ میزان الحكمه،محمدی ری شهری : ج 1 ص 99 أما بعد فلا يكن حظك فی ولايتك ما لا تستفيده ولا غيظا تشتفيه ولكن إماتة باطل واحياء حق . ترجمه : ای فرزند عباس! بهره تو از حكومت نباید مالی باشد كه از آن استفاده كنی و نه خشمی كه با امر و نهی شفا یابد; بلكه باید هدف تو نابودی باطل و زنده داشتن حق باشد. 2 ) خطبه 232 : از سخنان آن حضرت است به عبد اللّه بن زمعه كه از شيعيان بود و در ايام حكومت آن جناب به محضرش آمد و درخواست مالى كرد فقال ( عليه السلام ) : إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ . ترجمه : فرمود: قطعا اين مال نه از من است نه از تو، بلكه غنيمت ملّت اسلام و اندوخته ايشان و نتيجه شمشير آنان در جبهههاست. اگر با آنان در جهادشان شريك بودى تو را هم نصيبى همچون آنان است، و گر نه محصول زحمت آنان براى دهان ديگران نيست. مربوط به :بیانات در جمع نیروهای بسیجی شرکتکننده در اردوی رزمی - فرهنگی علویّون - 1380/08/21 عنوان فیش :حق دربرگیرنده عالم، علیرغم اخلالگری دشمن کلیدواژه(ها) : حق نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز وظیفهی ما این است که با تدبیر و عقل، دنبال منطق حقّ خود حرکت کنیم و به خدا توکّل نماییم و همهی عواملی را که برای حفظ جهتگیری و حراست از منافع ملی لازم است، به خواست خدا در نظر بگیریم و پیش برویم. ملت به فضل پروردگار از این حرکتِ مسؤولان [حراست از منافع ملی] کشور روزبهروز امیدوارتر خواهد شد. روزبهروز بر عمق ایمان جوانان افزوده خواهد شد. البته دشمنان، اخلالگری و مزاحمت میکنند و در داخل و خارج، آنچه که از دستشان برآید، میکنند؛ اما «للباطل جولة و للحقّ دولة»؛(1) باطل جولانی میکند و قابل ادامه یافتن نیست. آنچه که خواهد توانست فضای عالم آفرینش را در اختیار بگیرد، حقّ است و بنای عالم بر حقّ است. دلهای خود را روزبهروز بیشتر با نور معرفت، نور علم، نور حقیقت و نور اخلاق روشن کنید و از خدا کمک بخواهید. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 544 ؛ عیون الحكم والمواعظ ، علی بن محمدلیثی واسطی ص 403؛ «للحقّ دولة، للباطل جولة» ترجمه : برای حق دولتی و از برای باطل جولانی باشد. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیتالله مدنی - 1380/06/12 عنوان فیش :شهید آیتالله مدنی، عالمی اهل بیان و تبیین بود کلیدواژه(ها) : شهید آیت الله مدنی, ارتباط با مردم, عالِم نوع(ها) : حدیث متن فیش : [شهید آیتالله مدنی]حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان ملّا بود، عالم بود، فقیه بود. در قم و نجف تحصیلات عالیهی فقه و اصول، همچنین معقول کرده بودند و مرد عالمی بود. آگاهانه و از روی معرفت عمل میکرد، کار میکرد، اقدام میکرد. خاصیّت علم در انسان همین است که حرکات او و سکنات او عالمانه است، منطقی است؛ این خصوصیّت در ایشان بود. ثانیاً روحانیِ ناطق بود. در روایات داریم: بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِه.(۱) اهل بیان و تبیین بود در [ بین ]قشرهای مختلف؛ ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعهی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال، بیست ساله، بیستویک ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! آن هیمنهی علمی در رابطهی ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود، یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد؛ با جوانها اینجوری بود. با عامّهی مردم و قشرهای خیلی عمومی مردم هم باز همینجور بود. در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود -- در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد -- ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم میآیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم. خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجهی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجهی هسچهی عربی با اینها حرف میزند! یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطرهای مکرّر نقل کردهام: آنوقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند. با طبقهی علما؛ در اوّلین سمینار ائمّهی جمعه که ما در قم تشکیل دادیم، همهی علمای ائمّهی جمعهی سراسر کشور و علمای بزرگ و همین شهدای معروف در آنجا بودند - علمای سنّی و شیعه - که چند نفر سخنرانی کردند. بعد آقای مدنی پا شد آنجا، آن کنج ایستاد - من آن منظره را یادم نمیرود - و شروع کرد صحبت کردن و اشک از چشمهای او روی محاسن شریفش همینطور جاری بود و حرف میزد. در روایات داریم که حضرت دعا میخواندند، اشک مثل قطراتی که از لب مشک، مشک را میبندند جاری میشود همینطور مرتّب چک چک. این را من در چهرهی آقای مدنی دیدم، که همینطور این جریان اشک از دو چشم ایشان سرازیر بود. ایشان در آن روز تمام مجلس را منقلب کرد، ایشان اینجوری بود. با طبقهی روشنفکر مینشست، جذبشان میکرد؛ با طبقهی عوام مینشست، جذب میکرد؛ با طلبهها مینشست؛ یعنی عالم ناطق و مبیّن و کسی بود که میتوانست آن ذخیرهای که در وجود او و در روح او، در دل پاک و نورانی او از نور معرفت و علم جمع شده بود، آن را براحتی به مخاطب خودش منتقل کند؛ این هم یک خصوصیّتی بود که در ایشان وجود داشت. 1 ) الامالی شیخ صدوق، ص 341 ؛ الاختصاص شیخ مفید، ص 235 ؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج67 ص 8 ؛ لَمَّا جَلَسَ عَلِيٌّ ع فِي الْخِلَافَةِ وَ بَايَعَهُ النَّاسُ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَابِساً بُرْدَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَنَعِّلًا نَعْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَقَلِّداً سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَيْهِ مُتَحَنِّكاً ثُمَّ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي ... ً ثُمَّ قَالَ ع سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَسْجِدِ مُتَوَكِّياً عَلَى عُكَّازَةٍ فَلَمْ يَزَلْ يَتَخَطَّى النَّاسَ حَتَّى دَنَا مِنْهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ إِذَا أَنَا عَمِلْتُهُ نَجَّانِيَ اللَّهُ مِنَ النَّارِ فَقَالَ لَهُ اسْمَعْ يَا هَذَا-ثُمَّ افْهَمْ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ قَامَتِ الدُّنْيَا بِثَلَاثَةٍ بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لِعِلْمِهِ وَ بِغَنِيٍّ لَا يَبْخَلُ بِمَالِهِ عَلَى أَهْلِ دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِفَقِيرٍ صَابِرٍ فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ الْغَنِيُّ وَ لَمْ يَصْبِرِ الْفَقِيرُ فَعِنْدَهَا الْوَيْل ... ترجمه : اصبغ بن نباته گويد چون على (ع) بخلافت مستقر شد و مردم باو بيعت كردند بمسجد آمد عمامه رسول خدا را بر سر داشت و برد او را بر تن و نعلين او را در پا و شمشير او را بر كمر بالاى منبر رفت و با تحت الحنك نشست و انگشتان در هم نمود و زير شكم نهاد و فرمود اى گروه مردم از من پرسش كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد... سپس فرمود از من پرسيد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد مردى از دورترين نقاط مسجد تكيه بر عصا گام بر مردم نهاد و آمد تا نزديك آن حضرت رسيد و عرضكرد يا امير المؤمنين مرا بكارى رهنما كه چون انجام دهم از دوزخ نجاتم دهد فرمود اى شخص حاضر بشنو و بفهم و يقين كن دنيا بر سه كس استوار است بدانشمند سخنورى كه بعلم خود عمل كند و بتوانگرى كه بمال خود بر دينداران بخل نورزد و بدرويش شكيبا، چون دانشمند علم خود را نهفته دارد و توانگر از مالش دريغ كند و فقير صبر نكند واى، صد واى ... مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1380/04/07 عنوان فیش :رحمت الهی برای صبر بر یک عمل بزرگ و انقلابی کلیدواژه(ها) : قاضی نوع(ها) : حدیث متن فیش : همهی قضات شجاع و همهی بخشهای دستگاه قضایی، آن روزی که به وظیفهی خودشان عمل کنند و خدا را حاضر و ناظر بدانند و با چشم باز قضاوت کنند، باید به خودشان ببالند؛ چون «اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة».(1) در شرایط دشوار، صبر بر یک عمل بزرگ و انقلابی، صلوات و رحمت الهی را در بر دارد. بنابراین باید به خودشان ببالند. آنها باید بدانند که کارشان زیر مراقبت کرامالکاتبین قرار دارد. بهترین یادداشتکنندگانِ جزئیات اعمال ما، مأموران الهیاند.(2) با این روحیه، کار را دنبال و عمل کنند. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 157 أُولٰئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَرَحمَةٌ ۖ وَأُولٰئِكَ هُمُ المُهتَدونَ ترجمه : اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایتیافتگان! 2 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844؛ مصباح،الكفعمی،ص559 ؛ اقبال الاعمال،سیدبن طاووس ص709 ؛ البلد الامین،كفعمی،191 ؛ ... فاسئلك بالقدرة التی قدرتها و بالقضیه التی حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لی فی هذه الليلة و فی هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و كنت أنت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته ... ترجمه : خدایا به سبب آن قدرتی كه آن را مقدر كردی و به سبب آن حكم و فرمانی كه آن را واجب كردی و فرمانروایی كردی، و بر هركس جاری كردی او را مغلوب ساختی از تو درخواست می كنم در این شب و در این ساعت هر خطایی كه كردم و هر گناهی كه مرتكب شدم و هر كار زشتی كه پنهان نمودم و هر نادانی كه انجام دادم، چه آن را پنهان كردم یا اینكه آشكار كردم، مخفی ساختم یا اینكه ظاهر ساختم و هر بدی كه فرشتگان گرامیت را مامور ثبت آن كردی و آنان را موكل حفظ كارهایی كه از من سر می زند، نمودی و ایشان را به همراه اعضایم شاهدان بر من قرار دادی و تو خود قبل از ایشان مراقب من و همچنین گواه و شاهدی برآنچه از ایشان پنهان ماند، هستی و به وسیله رحمتت آن را پنهان نمودی و به سبب فضل و احسانت آن را پوشاندی. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/12/26 عنوان فیش :لعنت خداوند برخیانت کار در امر ریاست کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز کشورهای مسلمان، مجذوب حاکمیت اسلامند و آن روزی که تحقّق واقعی حاکمیت اسلام را ببینند، این جاذبه ده برابر خواهد شد. یعنی ببینند حدود الهی در جامعهای رعایت میشود؛ ببینند حقوق مردم در یک جامعه به طور کامل رعایت میشود؛ ببینند هیچ کس به خاطر برخورداریهای گوناگون، دیگران را در دامان بیعدالتی و ظلم نمیاندازد؛ ببینند هیچکس به خاطر شخصیت و مقام، از اجرای عدالت حقیقی و واقعی در حقّ او برکنار نمیماند؛ ببینند تخلّف از همه کس جرم است؛ ببینند به همهی آحاد مردم به خاطر شأن انسانی و برادریِ اسلامی، یکسان نگاه میشود. اگر ما اینطور عمل کردیم، این امانت الهی را که در دست ماست، پاسداری کردهایم؛ اما اگر اینگونه عمل نکنیم، آنگاه امیرالمؤمنین قضاوت سختی دارد: «اعلم یا رفاعة انّ هذه الأمارة امانة»؛ امیرالمؤمنین میفرماید: این ریاست و مدیریّتی که در اختیار من و شماست، یک امانت است؛ «فمن جعلها خیانة»؛ هر کس این را به خیانت تبدیل کند و به هوی و هوس آلوده نماید و در خدمت مطامع شخصی و وسیلهی اجرای مقاصد غیرالهی و غیرعادلانهی خود قرار دهد، «لعنه اللَّه الی یوم القیامة»؛(1) تا روز قیامت لعنت خدا بر او خواهد بود. 1 ) دعائمالإسلام ، نعمان بن محمد تميمى ج 2 ص 531 ؛ مستدركالوسائل، محدث نوری ، ج 17 ، ص 355 ؛ مكاتيب الائمة ، علی احمدی میانجی، ج 1 ، ص 455 (كتابه عليه السلام إلى رفاعة بن شداد) ؛ « أنه كتب إلى رفاعة قاضيه على الأهواز اعلم يا رفاعة أن هذه الإمارة أمانة فمن جعلها خيانة فعليه لعنة الله إلى يوم القيامة و من استعمل خائنا فإن محمدا ص بريء منه فی الدنيا و الآخرة » ترجمه : امام (ع) به رفاعه كه قاضی امام در اهواز بود، نامه نوشت: رفاعه بدان كه این فرمانروایی امانت است و هر كس آن را سبب خیانت قرار دهد پس لعنت خدا تا روز قیامت بر اوست و آنكس كه در كارش خیانت كند براستی كه حضرت محمد (ص) در دنیا و آخرت از او بیزار است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه تفحص شهدا - 1379/12/20 عنوان فیش :شهدا، شاخصهای راه خدا هستند کلیدواژه(ها) : شهید, شهادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : مطمئن باشید آن حقیقتی که بر آیندهی این تاریخ و این جامعه حکمرانی خواهد کرد، عبارت است از همان خطّ روشنی که سرانگشت شهدا به آن اشاره کرد. آن راهی که شهدا در آن قدم برداشتند و با عمل و فداکارىِ خودشان آن را برای ذهن بشریت امروز -که در ماده و فساد و تباهی و بدبختیهای خودش غرق است- مطرح کردند، خطّ حرکت به سمت سعادت بشریت، با هدایت الهی و با تلاشی برابر جان انسان است. امام شهیدان، بعد از قرنها بنیانگذار و تجدید کنندهی این راه بود. این همان خطّی است که سرنوشت ملت ایران، سرنوشت این کشور و سرنوشت این تاریخ به آن متّصل است. نمیتوانند اینها را از هم جدا کنند؛ این را مطمئن باشید؛ «للباطل جولة و للحقّ دولة».(1) ممکن است دشمن در بوقهای تبلیغاتىِ خود جولانی کند؛ اما حرکت عظیم مردم، حرکتی ایمانی، در راه خدا و در جهت رضای اوست و شهدا شاخصها و سنگِ نشانهای این راهند. شما اینها را احیاء میکنید؛ انشاءالله خداوند دلهای شما را احیاء خواهد کرد. 1 ) غرر الحكم و درر الكلم، ص: 544 للحقّ دولة. للباطل جولة. ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید سعید فطر - 1379/10/07 عنوان فیش :شباهت روز عید فطر به روز قیامت کلیدواژه(ها) : عید فطر, معاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : روز عید فطر - همچنان که در روایت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام هست - به روز قیامت تشبیه شده است؛(1) یعنی روز پاداش. انشاءاللَّه این اجتماع عظیم شما در این مراسم معنوی و عبادی و سیاسی، توجّه و رحمت الهی را به سوی شما جلب کند و ملت ایران و مسؤولان کشور و همهی کسانی که در هر نقطهای از کشور و در هر بخشی از بخشهای عظیمِ تلاشِ این ملت مسؤولیتی دارند، بتوانند با توکّل به خداوند متعال، با توجّه به راهنماییهای الهی در قرآن و در کلمات اهل بیت علیهمالسّلام و به دنبال انگشت اشارهی مرد بزرگِ معنوی دوران ما و جانشین پیامبران - امام بزرگوارمان - این راه را ادامه دهند و انشاءاللَّه سعادت ملت و آیندهی این کشور را تأمین کنند. 1 ) امالی ، شیخ صدوق، ص 100، ح 10؛ خطب أمير المؤمنين علی بن أبی طالب ع للناس يوم الفطر فقال أيها الناس إن يومكم هذا يوم يثاب فيه المحسنون و يخسر فيه المسيئون و هو أشبه يوم بيوم قيامتكم فاذكروا بخروجكم من منازلكم إلى مصلاكم خروجكم من الأجداث إلى ربكم و اذكروا بوقوفكم فی مصلاكم وقوفكم بين يدی ربكم و اذكروا برجوعكم إلى منازلكم رجوعكم إلى منازلكم فی الجنة أو النار و اعلموا عباد الله أن أدنى ما للصائمين و الصائمات أن يناديهم ملك فی آخر يوم من شهر رمضان أبشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كيف تكونون فيما تستأنفون.». ترجمه : امام صادق از پدرش از امام حسین(ع) روایت می كند كه فرمود امام علی (ع) در روز فطر برای مردم سخنرانی كرد و گفت همانا كه امروز روزی است كه نیكوكاران در آن پاداش می یابند و گنهكاران زیان می بینند و آن شبیه ترین روز به روز قیامت است پس با خارج شدن از خانه هایتان به سوی محل خواندن نمازتان، خارج شدن از قبرهایتان به سوی پروردگارتان یادآورید و با ایستادن در محل نماز خواندنتان، ایستادن مقابل پروردگارتان یادآورید و با بازگشتان به سوی خانه هایتان به روانه شدن از عرصهى قيامت به سوى منازل بهشتیتان یا جهنمیتان یادآورید ای بندگان خدا كمترین چیز به مردان و زنان مومن این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به ایشان ندا می دهد: ای بندگان خدا بشارت باد بر شما كه خداوند گناهان گذشته شما را بخشید پس بنگیرید كه چگونه می خواهید دوباره شروع كنید. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/01/26 عنوان فیش :امیرالمؤمنین(علیه السلام)، سازشناپذیر در اجرای قوانین الهی کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), بیتالمال مسلمین نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی که پیامبر در سال هشتم هجری برای حجّ آخر - حجّة الوداع - به مکه رفته بودند، امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام در یمن مأموریت داشت. پیامبر آن حضرت را به یمن فرستاده بود، برای اینکه در آنجا دین را به یمنیها یاد دهد؛ زکات آنها را بگیرد و کمکشان کند. وقتی امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام شنید که پیامبر به حج رفته است، بهسرعت خود را به مکه رساند. از مردم یمن مبالغی زکات گرفته شده بود که در بین آنها مقداری حُلّه یمنی هم وجود داشت؛ یعنی لباسهای دوختِ یمنِ آن روز که بسیار مطلوب و مقبول بود. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرصت نداشت که با این کاروان حرکت کند. او عجله داشت خودش را به پیامبر برساند؛ لذا یک نفر را در رأس کاروان گذاشت که آن اموال را بیاورد؛ خودش را هم به پیامبر در مکه رساند که اوّلِ اعمال حج با پیامبر باشد. بعد که آن کاروان رسید، امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام سراغ آنها رفت؛ اما دید حلّههای یمنی را در غیاب حضرت، بین خودشان تقسیم کرده و هر کدام یک حلّهی زیبا پوشیده و آمدهاند! فرمود چرا اینها را پوشیدهاید؟! گفتند غنیمت و زکات است؛ لذا متعلّق به ماست! فرمود تا قبل از آنکه به پیامبر برسد - به تعبیر امروز، به خزانه واریز شود - قابل تقسیم نیست؛ این خلاف مقررّات و خلاف دین است. (1)لذا حلّهها را از آنها گرفت. بعضی نمیدادند، بهزور از آنها گرفت. طبیعی است اگر از کسی امتیازی را بگیرند، چنانچه خیلی مؤمن نباشد، ناراحت میشود. پیش پیامبر آمدند و از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام شکایت کردند! پیامبر فرمود: چرا شکایت میکنید؛ مگر چه شده است؟ عرض کردند علی آمد و اینها را از ما گرفت. پیامبر در جواب آنها گفت: علی را بر این کار ملامت نکنید؛ «انّه خشن فی ذات اللَّه»؛(2) او در مسألهی مقرّرات خدایی، مرد خشنی است. 1 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج1 ص173؛ كشفالغمة؛الاربلی،ج1،ص236 ؛ إعلامالورى،طبرسی،ص131 ؛ فودعه أمير المؤمنين ع و عاد إلى جيشه فلقيهم عن قرب فوجدهم قد لبسوا الحلل التی كانت معهم فأنكر ذلك عليهم و قال للذی كان استخلفه فيهم ويلك ما دعاك إلى أن تعطيهم الحلل من قبل أن ندفعها إلى النبی ع و لم أكن أذنت لك فی ذلك فقال سألونی أن يتجملوا بها و يحرموا فيها ثم يردونها علی فانتزعها أمير المؤمنين ع من القوم و شدها فی الأعدال فاضطغنوا ذلك عليه. فلما دخلوا مكة كثرت شكايتهم من أمير المؤمنين ع فأمر رسول الله ص مناديه فنادى فی الناس ارفعوا ألسنتكم عن علی بن أبی طالب فإنه خشن فی ذات الله عز و جل غير مداهن فی دينه فكف الناس عن ذكره و علموا مكانه من النبی ص و سخطه على من رام الغميزة فيه و أقام أمير المؤمنين ع على إحرامه تأسيا برسول الله ص. و كان قد خرج مع النبی ص كثير من المسلمين بغير سياق هدی فأنزل الله عز ذكره وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه ترجمه : پس امير المؤمنين عليه السّلام با آن حضرت خداحافظى كرده بسوى لشكر خود بازگشت و از نزدیك با آنان ملاقات كرد و متوجه شد كه آن لباس هایی كه پيش آنها بوده همه را به تن كردهاند از اين جريان ناراحت شده و آنان را سرزنش كرد و به آن كس كه به جاى خود در ميان ايشان نهاده بود فرمود: واى بر تو! چه چيز تو را وادار كرد كه اين لباس ها را پيش از آنكه به رسول خدا (ص) بدهيم ميان ايشان پخش كنى و من نيز به تو چنين اجازه نداده بودم؟ عرض كرد: از من درخواست كردند كه خويشتن را بدان ها زينت دهند و به آنها احرام بندند و سپس (در مكه) به من بازگردانند، پس أمير المؤمنين عليه السّلام همه را از آنان گرفت و در ميان عدلهاى بار (و جوالهائى كه بر شتران بود) بست، لشكريان نسبت به او كینه توزی نمودند و چون وارد مكه شدند، شكايات زيادى از أمير المؤمنين عليه السّلام به رسول خدا (ص) كردند، پس رسول خدا (ص) ندادهنده را دستور داد پس در ميان مردم فرياد زد: زبانهاى خود را از شكايت على بن ابى طالب كوتاه كنيد زيرا كه او درباره خدا (و آنچه مربوط به خدا است) سختگير است، و درباره دين اهل سازش و ناديده گيرى نيست، پس آن گروه از بدگوئى و شكايت خوددارى كردند و جایگاه آن حضرت نزد رسول خدا (ص) را و نیز آنكه هر كس در صدد عيبجوئى او برآيد مورد خشم رسول خدا (ص) واقع شود را دانستند و على عليه السّلام به سبب پيروى از پيغمبر (ص) بر احرام خويش باقى ماند، و بسيارى از مسلمانان كه با پيغمبر (ص) آمده بودند قربانى همراه نياورده بودند پس خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: « حج و عمره را براى خدا به انجام رسانيد » (سوره بقره آيه 196) 2 ) الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج1 ص173؛ كشفالغمة؛الاربلی،ج1،ص236 ؛ إعلامالورى،طبرسی،ص131 ؛ فودعه أمير المؤمنين ع و عاد إلى جيشه فلقيهم عن قرب فوجدهم قد لبسوا الحلل التی كانت معهم فأنكر ذلك عليهم و قال للذی كان استخلفه فيهم ويلك ما دعاك إلى أن تعطيهم الحلل من قبل أن ندفعها إلى النبی ع و لم أكن أذنت لك فی ذلك فقال سألونی أن يتجملوا بها و يحرموا فيها ثم يردونها علی فانتزعها أمير المؤمنين ع من القوم و شدها فی الأعدال فاضطغنوا ذلك عليه. فلما دخلوا مكة كثرت شكايتهم من أمير المؤمنين ع فأمر رسول الله ص مناديه فنادى فی الناس ارفعوا ألسنتكم عن علی بن أبی طالب فإنه خشن فی ذات الله عز و جل غير مداهن فی دينه فكف الناس عن ذكره و علموا مكانه من النبی ص و سخطه على من رام الغميزة فيه و أقام أمير المؤمنين ع على إحرامه تأسيا برسول الله ص. و كان قد خرج مع النبی ص كثير من المسلمين بغير سياق هدی فأنزل الله عز ذكره وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه ترجمه : پس امير المؤمنين عليه السّلام با آن حضرت خداحافظى كرده بسوى لشكر خود بازگشت و از نزدیك با آنان ملاقات كرد و متوجه شد كه آن لباس هایی كه پيش آنها بوده همه را به تن كردهاند از اين جريان ناراحت شده و آنان را سرزنش كرد و به آن كس كه به جاى خود در ميان ايشان نهاده بود فرمود: واى بر تو! چه چيز تو را وادار كرد كه اين لباس ها را پيش از آنكه به رسول خدا (ص) بدهيم ميان ايشان پخش كنى و من نيز به تو چنين اجازه نداده بودم؟ عرض كرد: از من درخواست كردند كه خويشتن را بدان ها زينت دهند و به آنها احرام بندند و سپس (در مكه) به من بازگردانند، پس أمير المؤمنين عليه السّلام همه را از آنان گرفت و در ميان عدلهاى بار (و جوالهائى كه بر شتران بود) بست، لشكريان نسبت به او كینه توزی نمودند و چون وارد مكه شدند، شكايات زيادى از أمير المؤمنين عليه السّلام به رسول خدا (ص) كردند، پس رسول خدا (ص) ندادهنده را دستور داد پس در ميان مردم فرياد زد: زبانهاى خود را از شكايت على بن ابى طالب كوتاه كنيد زيرا كه او درباره خدا (و آنچه مربوط به خدا است) سختگير است، و درباره دين اهل سازش و ناديده گيرى نيست، پس آن گروه از بدگوئى و شكايت خوددارى كردند و جایگاه آن حضرت نزد رسول خدا (ص) را و نیز آنكه هر كس در صدد عيبجوئى او برآيد مورد خشم رسول خدا (ص) واقع شود را دانستند و على عليه السّلام به سبب پيروى از پيغمبر (ص) بر احرام خويش باقى ماند، و بسيارى از مسلمانان كه با پيغمبر (ص) آمده بودند قربانى همراه نياورده بودند پس خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: « حج و عمره را براى خدا به انجام رسانيد » (سوره بقره آيه 196) مربوط به :شرح حدیث جلسه چهل و سوم/غفلت نکردن از قضاوت صحیح در مورد خود - 1378/10/27 عنوان فیش :غفلت نکردن از قضاوت صحیح در مورد خود بخاطر تمجید مردم کلیدواژه(ها) : غرور, کارگزاران نظام, نعمت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من مواعظ علی بن الحسین(علیه السلام): کم من مفتونٍ بحسن القول فیه، وکم من مغرورٍ بحسن الستر علیه، وکم من مستدرجٍ بالإحسان علیه.(1) چه بسا افرادی که فریب تعریفها و تحسینهایی که مردم از آنان مینمایند میخورند. انسان نباید فریفته قضاوتهای مردم درباره خودش شده و بخاطر تساویل نفسانی از قضاوت صحیح در مورد خودش غفلت ورزد و توجه به این مسأله بالخصوص برای مسئولین حائز اهمیت است. و همچنین انسان نباید از اینکه خداوند عیوب او را پوشانده مغرور شود و خیال کند که همیشه بدیهای او مستور میماند. چه بسا خداوند در همین دنیا آنها را فاش کند و اگر در این دنیا هم با لطف و احسان خود فاش نکرد در قیامت (روزی که باطن افراد ظاهر میشود) آشکار کند. لذا ائمه (علیهم السلام) همانطور که در دعای شعبانیه نقل شده از خدا میخواستند که: «الهی لا تفضحنی یوم القیامة علی رؤس الاشهاد».(2) و چه بسا افرادی که در اثر نعم الهی گرفتار استدراج میشوند، «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون»(3). پس نباید ما بخاطر تمجیدهای مردم و ستر الهی و اعطای نعم او از قضاوت صحیح در مورد خود غفلت نمائیم. 1 ) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 281 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 139 ؛ «وَ قَالَ ع كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْه» ترجمه : چه بسيار افرادى كه چون به خوبى تعريف شدند عقل و هوش از كف دادند، و چه بسيار افرادى كه از پردهپوشى [خداوند] بخود مغرور شدند، و چه بسيار افرادى كه بوسيله احسان او غافلگير شدند. 2 ) اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 685 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 96 ؛ « الهِی لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيّامَ حَياتِی، فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّی فِی مَماتِی، الهِی كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِی بَعْدَ مَماتِی، وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی الَّا الْجَمِيلَ فِی حَياتِی، الهِی تَوَلَّ مِنْ امْرِی ما انْتَ اهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ. الهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوباً فِی الدُّنْيا وَ انَا احْوَجُ الى سَتْرِها عَلَيَّ مِنْكَ فِی الأُخْرى، الهِی قَدْ احْسَنْتَ الَيَّ إِذْ لَمْ تُظْهِرْها لأَحَدٍ مِنْ عِبادِكَ الصَّالِحِينَ، فَلا تَفْضَحْنِی يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى رُؤُوسِ الأَشْهادِ. الهِی جُودُكَ بَسَطَ امَلِی وَ عَفْوُكَ افْضَلُ مِنْ عَمَلِی، الهِی فَسُرَّنِی بِلِقائِكَ يَوْمَ تَقْضِی فِيهِ بَيْنَ عِبادِكَ، الهِی اعْتِذارِی الَيْكَ اعْتِذارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ، فَاقْبَلْ عُذْرِی، يا اكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ الْمُسِيئُونَ.» ترجمه : خدايا پيوسته در دوران زندگى نيكى تو بر من ميرسد پس نيكيت را در هنگام مرگ از من مگير، خدايا من چگونه مأيوس شوم از اينكه پس از مرگ مورد حسن نظر تو واقع گردم، در صورتى كه در دوران زندگيم جز به نيكى سرپرستيم نكردى، خدايا سرپرستى كن كار مرا چنانچه تو شايسته آنى و توجه كن بر من بفضل خويش كه همچون گنهكارى هستم كه نادانيش سرا پاى او را فرا گرفته، خدايا براستى تو گناهانى را در دنيا بر من پوشاندى كه بپوشاندن آن در آخرت محتاجترم (در دنيا پوشاندى) باينكه آشكارش نكردهاى براى هيچ يك از بندگان شايستهات، اى خدا پس در روز قيامت در برابر ديدگان مردم مرا رسوا مكن، خدايا جود و بخششت آرزويم را گستاخ كرده، و گذشت تو برتر است از عمل من، خدايا مرا در آن روزى كه ميان بندگانت داورى كنى بديدارت مسرورم ساز، خدايا عذرخواهى من بدرگاهت عذرخواهى كسى است كه بىنياز نشده از پذيرفتن عذرش، پس عذر مرا بپذير اى بزرگوارترين كسى كه گنهكاران بدرگاهش معذرت خواهى كنند. 3 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 182 وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا سَنَستَدرِجُهُم مِن حَيثُ لا يَعلَمونَ ترجمه : و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. 3 ) سوره مبارکه القلم آیه 44 فَذَرني وَمَن يُكَذِّبُ بِهٰذَا الحَديثِ ۖ سَنَستَدرِجُهُم مِن حَيثُ لا يَعلَمونَ ترجمه : اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب میکنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمیدانند به تدریج به سوی عذاب پیش میبریم. مربوط به :شرح حدیث جلسه چهلم/همه ضرر و زیانهای جامعه در اثر چهار صفت - 1378/10/27 عنوان فیش :عجله، لجاجت، غرور و تنبلی؛ عوامل رسیدن ضرر به جامعه و فرد کلیدواژه(ها) : تنبلی, غرور نوع(ها) : حدیث متن فیش : من مواعظ علی علیه السلام: من استطاع أن یمنع نفسه من أربعة اشیاء فهو خلیق بأن لاینزل به مکروهٌ أبداً قیل: وما هنّ یا أمیرالمؤمنین! قال: العجلة واللجاجة والعُجب والتّوانی. (1) هرکس این چهار صفت را از خود دورکند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دستاندرکاران و رؤسأ جامعه، هیچگاه حادثه و واقعه ناخوشایندی، متوجه او نخواهدشد: 1- عجله، بدون تأنّی و دقت، تصمیمگیری کند یا کاری را اجراء نماید (عجله غیر از سرعت در عمل است) 2- لجاجت، یکی از مسائل خطرناک و بلاهای دامنگیر، اصرار و پافشاری ناحق، در مسألهای است که چون این حرف را گفته و یا چنین موضعی اتخاذ کرده حاضر نیست عقبنشینی کند و لو خلاف آن ثابت شود. 3- مغرورشدن و خودشگفتی، که انسان نقصها و ضعفهای خود را ندیده و احیاناً محسناتش را بزرگ بشمرد. 4- کاهلی و سستی، کار امروز را به فردا افکندن و تأخیر انداختن. بنده، در اثر تجربیاتی که در سالهای متمادی پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که این سخن علی (علیه السلام) واقعاً حکمت تمامی است و همه ضرر و زیانهایی که متوجه جامعه شده است در اثر این امور بوده. خداوند ان شاءاللّه ما را با مجاهدت خودمان و با توفیق خودش از این صفات دور بدارد. 1 ) تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص222 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج 75 ص43 ؛ وَ قَالَ ع مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لَا يَنْزِلَ بِهِ مَكْرُوهٌ أَبَداً قِيلَ وَ مَا هُنَّ قَالَ الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِی ترجمه : امام علی (علیه السلام) فرمودند: هر كس بتواند چهار چيز را از خويشتن دور نگاه دارد، شايسته آن است كه هرگز بديى به او نرسد. پرسيدند: آن چهار چيز چيست اى امير مؤمنان؟ فرمود: عجله، لجبازى، خودخواهى، و سستى در كار. مربوط به :شرح حدیث جلسه چهل و یکم/از بین بردن ناسازگاریهای اخلاقی - 1378/10/27 عنوان فیش :کیمیای محبت الهی، عامل انقلاب در خلقیات انسان کلیدواژه(ها) : اخلاق اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : من مواعظ علی علیه السلام:ذلّلوا أخلاقکم بالمحاسن وقوّدوها إلی المکارم وعوّدوا أنفسکم الحلم. (1) تذلیل، به معنای رامکردن است. در اخلاق طبیعی انسان (انسانی که تربیت نشده) ناسازگاریها و ناهمواریهایی وجود دارد و وظیفه انسان این است که این ناملائمات را از بین برده و اخلاق خود را به سمت متعادل متوجه سازد، مثلاً صفت دلیری خود را به سوی شجاعت سوق دهد و نگذارد که به صورت ذمیمه تهوّر درآید. این کار باید با شناسایی صفات و برنامهریزی و ممارست و مجاهدت، انجامگیرد و تصمیمهای مقطعی و زودگذر نتیجهای ندارد. البته یک عامل وجود دارد که اگر در انسان پیدا شود انقلاب عجیبی در خلقیات انسان پیدا میشود و آن عامل کیمیای محبت الهی است که اگر دل انسان به سمت حق تعالی گرایش پیدا کند راه صد ساله را یک شبه میپیماید. در فراز بعد میفرماید خود را به حلم و بردباری عادت دهید حلم، تنها به معنای عصبانینشدن نیست بلکه به معنای ظرفیت پیداکردن است. انسان باید در مقابل عواملی که او را به خشم میآورد یا او را به غرور میاندازد و یا به فرح و سرورهای پوچ وامیدارد همچون دریایی که رودهای خروشان با رسیدن به آن آرام میگیرند، باشد و همه آنها را در خود هضم نماید. 1 ) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 224 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 75 ص64 ؛ وَ قَالَ ع ذَلِّلُوا أَخْلَاقَكُمْ بِالْمَحَاسِنِ وَ قَوِّدُوهَا إِلَى الْمَكَارِمِ وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمُ الْحِلْمَ وَ اصْبِرُوا عَلَى الْإِيثَارِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِيمَا تُجْمِدُونَ [تُحْمَدُونَ] عَنْهُ وَ لَا تُدَاقُّوا النَّاسَ وَزْناً بِوَزْنٍ وَ عَظِّمُوا أَقْدَارَكُمْ بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِيِّ مِنَ الْأُمُورِ وَ أَمْسِكُوا رَمَقَ الضَّعِيفِ بِجَاهِكُمْ وَ بِالْمَعُونَةِ لَهُ إِنْ عَجَزْتُمْ عَمَّا رَجَاهُ عِنْدَكُمْ وَ لَا تَكُونُوا بَحَّاثِينَ عَمَّا غَابَ عَنْكُمْ فَيَكْثُرَ غَائِبُكُمْ [عَائِبُكُمْ] وَ تَحَفَّظُوا مِنَ الْكَذِبِ فَإِنَّهُ مِنْ أَدْنَى الْأَخْلَاقِ قَدْراً وَ هُوَ نَوْعٌ عَنِ الْفُحْشِ وَ ضَرْبٌ مِنَ الدَّنَاءَةِ وَ تَكَرَّمُوا بِالتَّعَامِی عَنِ الِاسْتِقْصَاءِ وَ رُوِيَ بِالتَّعَامُسِ مِنَ الِاسْتِقْصَاءِ. ترجمه : امام علی(علیه السلام) فرمودند: اخلاقتان را رام نكوييها كنيد و به بزرگواريها بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد و بر تقديم (احسان و) ايثارى كه نفستان شما را از آن باز مىدارد بشكيبيد. و با مردم موى به مو خرده مگيريد و با بىتوجّهى به كارهاى پست و مسائل جزئى قدر خود را بالا بريد. هنگامى كه نتوانيد تمام اميدى را كه ناتوانى به شما بسته است برآوريد، دست كم با آبروى خود و (حدّاقل) كمك (ممكن) به او اندك رمقش را نگهداريد. آنچه را از شما نهان است (و در غيابتان رخ داده) بسيار پىجويى نكنيد كه (بر اثر اين اصرار به كشف همه چيز) نهان داشتنيهاى از شما افزون شود. از دروغ خوددارى كنيد زيرا كه دونپايهترين خويها و بدترين نوع ناشايست و گونهاى از پستى است، و خود را با چشمپوشى از موشكافى و با بىاعتنايى به وارسى دقيق و جزء به جزء ارجمند داريد. مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و نهم/خوشرویی و خوشبرخوردی - 1378/10/27 عنوان فیش :خوشرویی سبب جلب محبت افراد کلیدواژه(ها) : محبت نوع(ها) : حدیث متن فیش : من مواعظ علیعلیه السلام:إنّ أحسن ما یألف به الناس قلوب اودّائهم ونفوا به الضّغن عن قلوب أعدائهم حسن البشر عند لقائهم والتفقد فی غیبتهم والبشاشة بهم عند حضورهم. (1) خوشرویی و خوشبرخوردی، سبب جلب محبت افراد و تألیف قلوب است. در روایت وارد شده که: «التودّد نصف العقل»(2). این حدیث برای همه مسئولین در نظام اسلامی و بالاخص روحانیونی که مسئولیتی را در اداره یا نهادی عهدهدار هستند بسیار قابل توجه است. زیرا افرادی که برای انجام کاری مراجعه میکنند، از نظر ایمان در یک سطح نیستند چه بسا یک برخورد سرد و یا یک بیاعتنایی به ارباب رجوع موجب شود که او از دین زده شود و اعتقادش سست شود. و بالعکس اخلاق خوش موجب میشود که او به دین و اسلام خوشبین شده و جذب شود. «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»(3) 1 ) تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص 218 بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 75 ، ص 57 ؛ وَ قَالَ ع إِنَّ أَحْسَنَ مَا يَأْلَفُ بِهِ النَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ التَّفَقُّدُ فِی غَيْبَتِهِمْ وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِم. ترجمه : امام علی (علیه السلام) فرمودند: بهترين راه براى نفوذ در دل دوستان و زدودن كينه از دل دشمنان. گشادهروئى است هنگام ملاقات. و جويا شدن از روى مهر و محبت از حال آنها در موقع غيبت، و شادى و خوشحالى هنگام حضور و آمدنشان. 2 ) قصار 142 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ . ترجمه : و آن حضرت فرمود: دوستى كردن نيمى از عقل است 3 ) قصار 333 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَكُورٌ صَبُورٌ مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ . ترجمه : و آن حضرت در وصف مؤمن فرمود: شادى مؤمن در چهرهاش، و اندوهش در دل اوست. از نظر تحمّل وسيعترين موجود، و از نظر اخلاق متواضعترين مخلوق است. برترى را خوش ندارد، و خودنمايى را دشمن دارد. اندوهش طولانى، و همّتش دور دست، و سكوتش بسيار، و وقتش مشغول، و سپاس و شكيبايىاش فوق العاده، و غرق در فكرت خويش، و نسبت به اظهار حاجت بخيل است، اخلاقش سهل و آرام، و بر خوردش هموار و نرم، و وجودش در امر دين از سنگ سختتر، و نزد حق از برده ذليلتر است مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و هشتم/دوری از ریاکاری و تظاهر بهخاطرحکومت - 1378/10/27 عنوان فیش :پرهیز از تملقگویی بخاطر بدست آوردن حکومت و تحکیم و حفظ آن کلیدواژه(ها) : ریا, حکومت, حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : من وصیّته علیه السلام لکمیل بن زیاد:یا کمیل! لست واللّه متملقاً حتی أطاع ولاممنیاً حتی لاأعصی ولا مائلاً لطعام الأعراب حتی انحل امرة المؤمنین وادعی بها. (1) در این فراز از وصیت، حضرت از روشهای متداول و معمولی که اهل دنیا برای بدستآوردن حکومت و تحکیم و حفظ آن، به آنها متشبث میشوند تبرّی میجوید. تملق همیشه، در برابر صاحبان قدرت و سرمایه و مقام نیست. گاهی یک حاکم به آحاد ملت و حتی به افراد زیردست و مطیع نیز تملق میگوید تا این که از او اطاعت کنند. میفرماید: من آرزوها را در دل مردم زنده نمیکنم و آنان را با وعدههای پوچ و توخالی سرگرم نمیکنم تا از من اطاعت کنند، و گرایش به خوراک ساده صحرانشینان نکرده و مثل آن غذا نمیخورم تا از این طریق ریاست و امارت مؤمنین را بدست گیرم. باید توجه کرد که این جمله را کسی میگوید که سادهترین طعامها را میل کرده، سختترین و دشوارترین شرائط را برای خود در زندگی انتخاب کرده بود. اما در عین حال میفرماید: من به خاطر حکومت، ریاکاری و تظاهر نمینمایم و این مسأله برای ما، خیلی مهم است و باید از آن درس بگیریم که هدف و نیت ما خالص و الهی باشد و هر کار که انجام میدهیم، از متن شرع فقط برای خدا باشد. 1 ) تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص 175 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ص 277 ؛ يَا كُمَيْلُ لَسْتُ وَ اللَّهِ مُتَمَلِّقاً حَتَّى أُطَاعَ وَ لَا مُمَنِّياً حَتَّى لَا أُعْصَى وَ لَا مَائِلًا لِطَعَامِ الْأَعْرَابِ حَتَّى أُنْحَلَ إِمْرَةَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُدْعَى بِهَا. ترجمه : امام علی (علیه السلام) فرمودند: كميل! به خدا، من متملق نيستم تا اطاعتم كنند، آرزو بر افروز (و اهل وعده و نويدهاى كاذب) نيستم تا از دستورم تخلف نكنند، به طعام اعراب مايل نيستم تا مقام امير المؤمنينيم بخشند، و بدان نامم خوانند. مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و ششم/اداء امانت - 1378/10/27 عنوان فیش :وظیفه ما، امانتی در دست ما کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : من وصیّته علیه السلام لکمیل بن زیاد:یا کمیل! إفهم واعلم إنّا لانرخص فی ترکِ أداء الأمانة لأحدٍ من الخلق فمن روی عنّا فی ذلک رخصةً، فقد أبطل وأثم وجزاءُه النار بما کذب، اقسم لسمعت رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلّم) یقول لی قبل وفاته بساعةٍ مراراً ثلاثاً: یا اباالحسن أدّ الأمانة إلی البرّ والفاجر فیما جلّ وقلّ حتی الخیط والمخیط. (1) اداء امانت از نظر اسلام بسیار مهم است. حتی اگر چیز ارزان قیمتی نزد انسان امانت باشد، باید در حفظ آن بکوشد و به صاحبش برگرداند خواه، آن شخص مؤمن باشد و خواه فاجر و حتی کافر. لکن باید دانست که امانت تنها امانت مالی نیست بلکه وظیفهای که به دوش ما است و یا اسرار دیگران که نزد ما است همه امانت است و باید از آن نگهداری نمود. 1 ) تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص 175 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ، ص 417 ؛ يَا كُمَيْلُ افْهَمْ وَ اعْلَمْ أَنَّا لَا نُرَخِّصُ فِی تَرْكِ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ لِأَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ فَمَنْ رَوَى عَنِّی فِی ذَلِكَ رُخْصَةً فَقَدْ أَبْطَلَ وَ أَثِمَ وَ جَزَاؤُهُ النَّارُ بِمَا كَذَبَ أُقْسِمُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِی قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً يَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ [أداء] الْأَمَانَةَ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِيمَا جَلَّ وَ قَلَّ حَتَّى الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ. ترجمه : «اى كميل، بفهم و بدان كه ما براى هيچ يك از افراد بشر اجازهاى در عدم پرداخت امانت نمىدهيم، پس هر كس كه از من در اين موضوع اجازهاى را نقل كند بيهوده بافته و گناه كرده و به جهت دروغى كه ساخته سزايش دوزخ است.سوگند مىخورم شنيدم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ساعتى پيش از وفات سه بار به من فرمود: «اى ابو الحسن سپرده و امانت- چه زياد چه كم، تا نخ و سوزن- را به صاحبش- نكوكار يا تبهكار باشد- باز گردان» مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و هفتم/توجه به باطن و حقیقت اعمال - 1378/10/27 عنوان فیش :لزوم همراهی فعالیتهای سیاسی با روح اصلاح امت اسلامی کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : من وصیّته علیه السلام لکمیل بن زیاد:یا کمیل! لیس الشّأن أن تصلّی وتصوم وتتصدّق، الشّأن أن تکون الصلوة بقلبٍ نقیّ وعمل عنداللّه مرضیّ و خشوع سویّ وانظر فیما تُصلّی وعلی ماتصلّی ان لم یکن من وجهه وحلّه فلا قبول. (1) از این جملات که حضرت، شاگرد باوفای خود را از قشر ظاهری به ماورای آن و به باطن و حقیقت اعمال، نفوذ میدهد، استفاده میشود که هر عملی، جسمی دارد و روحی، و اگر روح نباشد، جسم مرده و بیارزش است. نباید به پوست بدون مغز، دل خوش کنیم، لُبّ و مغز مهم است، همان طور که امام سجاد (علیه السلام)میفرماید: «اللهم ارزقنی... لبّاً راجحاً»(2) در نماز هم کیفیتِ آن مهم است، باید نماز را با قلب پاک و خضوع و کرداری که موجب خشنودی خدا است، انجام داد. اگر نماز در مکان و جامه غصبی و غیر حلال انجام شود مورد قبول الهی نیست. البته گرچه این روایت در مورد نماز وارد شده، ولی همه اعمال همین طور است حتی فعالیتهای سیاسی هم، باید همراه با روح اصلاح امت اسلامی باشد و در غیر اینصورت مطلوب ذات باری نیست. 1 ) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 174 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ، ص 417 ؛ يَا كُمَيْلُ لَيْسَ الشَّأْنَ أَنْ تُصَلِّيَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ الشَّأْنُ أَنْ تَكُونَ الصَّلَاةُ بِقَلْبٍ نَقِيٍّ وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللَّهِ مَرْضِيٍّ وَ خُشُوعٍ سَوِيٍّ وَ انْظُرْ فِيمَا تُصَلِّی وَ عَلَى مَا تُصَلِّی إِنْ لَمْ يَكُنْ مِنْ وَجْهِهِ وَ حِلِّهِ فَلَا قَبُول. ترجمه : كميل! اين شأنى نيست كه نماز گزارى و روزه بگيرى، و تصدق كنى، شأن اين است كه با قلبى پاك و عملى خداپسند و خشوع كامل به نماز ايستى. بنگر در كجا و روى چه چيز نماز مىخوانى (در باره مكان و محل نماز دقت كن) اگر از راه شايسته و حلال نباشد قبول نخواهد شد. 2 ) المصباح للكفعمي، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص 63 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 84، ص 325 ؛ ثُمَّ قُلْ مَا كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُهُ فِی سَحَرِ كُلِّ لَيْلَةٍ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُكَ مِمَّا تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فِيهِ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِمَا أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخَالَطَنِی فِيهِ مَا لَيْسَ لَكَ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِلنِّعَمِ الَّتِی مَنَنْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَوِيتُ بِهَا عَلَى مَعَاصِيكَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ ... الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ لِكُلِّ مَعْصِيَةٍ ارْتَكَبْتُهَا اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً ذَكِيّاً وَ عِلْماً [عَمَلًا] كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِی وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ قُلْ خَمْساً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه. ترجمه : خدايا از تو آمرزش خواهم از هر گناهى كه بدرگاه تو از آن گناه توبه كرده ولى دوباره (توبه شكسته و) انجامش دادهام. و از تو آمرزش خواهم از آن اعمالى كه منظورم در ابتداى كار تنها رضاى تو بوده ولى در حين عمل چيزهاى ريائى ديگرى كه براى غير تو (نيز) بوده در آن مخلوط گشته است. و از تو آمرزش خواهم براى نعمتهائى كه بدادن آنها بر من منت نهادهاى ولى من بوسيله آنها بر نافرمانى تو نيرو گرفتهام. آمرزش خواهم از آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، زنده پاينده، داناى غيب و شهود، مهر پيشه و بخشنده، از هر گناهى كه انجام دادهام، و هر نافرمانى كه مرتكب شدهام. خدایا عقلی كامل و تصمیمی نافذ و خردی برتر و دلی هوشیار و پاك و علمی [عملی] زیاد و ادبی نیكو روزیم كن و تمام اینها را به سبب مهربانیت به سود من قرار ده نه به زيانم ای مهربان ترین مهربانان سپس پنج مرتبه بگو: أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحی القيوم و أتوب إليه. مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و پنجم/خواستن یقین و عافیت از خدا - 1378/10/27 عنوان فیش :یقین در دین، همچون سر در بدن/صحیفه سجادیه دعای 23 کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : من خطبة علی علیه السلام المعروفة بالدیباج: عباداللّه، سلوااللّه الیقین، فإنّ الیقین رأس الدّین وارغبوا الیه فی العافیة فإنّ أعظم النعمة العافیة فاغتنموها للدنیا والآخرة. (1) یقین، مراتبی دارد، و هر مرتبهای از آن که فرض شود، مرتبهی بالاتری برای آن وجود دارد، لذا ائمه اطهار (علیهم السلام) با این که در مراتب عالیه یقین بودند باز هم از خدا طلب یقین مینمودند. دراین حدیث، یقین تشبیه به رأس شده چون همانطور که سر منشأ هدایت حرکات و سکنات آدمی است، یقین هم در دین انسان چنین نقشی را دارد. و تحصیل یقین از دو راه ممکن است: یکی تأمل و تفکر در دلائل و مبادی دین و حقانیت شرع مقدس اسلام و دیگری توجه به ذات مقدس الهی و تضرّع و خضوع در پیشگاه با عظمت او. عافیت که در روایات آمده آن چیزی نیست که ما در عرف خودمان از آن تعبیر به عافیتطلبی میکنیم، که انسان در کنجی خزیده و در میدان جهاد وارد نشده با وظائف بزرگِ زندگی مواجه نگردد. بلکه مراد، عافیت در اعتقاد و عمل و محفوظ ماندن از وساوس شیطانی و نفسانی است. انسان در میدان جنگ هم باید از پروردگار طلب عافیت کند یعنی از او بخواهد که دچار شک و ترس و تزلزل نشود. امام سجاد (علیه السلام) در دعای بیست و سوم صحیفه سجادیه به ابعاد مختلف عافیت، اشاره کرده و آن را از پروردگار طلب نمودهاند(2) . 1 ) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 150 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ، ص 291 ؛ عِبَادَ اللَّهِ سَلُوا اللَّهَ الْيَقِينَ فَإِنَّ الْيَقِينَ رَأْسُ الدِّينِ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِی الْعَافِيَةِ فَإِنَّ أَعْظَمَ النِّعْمَةِ الْعَافِيَةُ فَاغْتَنِمُوهَا لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. ترجمه : اى بندگان خدا از خدا يقين بخواهيد زيرا كه يقين اصل دين است و ميل بدين كنيد در سلامتى زيرا كه بزرگترين نعمت سلامتى است سلامتى را براى دنيا و آخرت غنيمت شماريد. 2 ) صحیفه سجادیه : دعای 23 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِيَتَكَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِيَتَكَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِيَتِكَ، وَ أَكْرِمْنِی بِعَافِيَتِكَ، وَ أَغْنِنِی بِعَافِيَتِكَ، وَ تَصَدَّقْ عَلَيَّ بِعَافِيَتِكَ، وَ هَبْ لِی عَافِيَتَكَ وَ أَفْرِشْنِی عَافِيَتَكَ، وَ أَصْلِحْ لِی عَافِيَتَكَ، وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنِی وَ بَيْنَ عَافِيَتِكَ فِی الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَافِنِی عَافِيَةً كَافِيَةً شَافِيَةً عَالِيَةً نَامِيَةً، عَافِيَةً تُوَلِّدُ فِی بَدَنِی الْعَافِيَةَ، عَافِيَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِی دِينِی وَ بَدَنِی، وَ الْبَصِيرَةِ فِی قَلْبِی، وَ النَّفَاذِ فِی أُمُورِی، وَ الْخَشْيَةِ لَكَ، وَ الْخَوْفِ مِنْكَ، وَ الْقُوَّةِ عَلَى مَا أَمَرْتَنِی بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ، وَ الِاجْتِنَابِ لِمَا نَهَيْتَنِی عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ ...» ترجمه : بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و تندرستيت را بر من بپوشان، و مرا بتندرستيت فرو بر، و بتندرستيت نگاهدار، و به تندرستيت گرامىام فرما، و بتندرستيت بى نيازم گردان، و تندرستيت را بمن عطا كن، و تندرستيت را بمن ببخش، و تندرستيت را برايم بگستران، و تندرستيت را بمن شايسته نما، و ميان من و تندرستيت در دنيا و آخرت جدائى ميانداز.بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا تندرستى ده تندرستى كه (از پزشكان يا از درخواست) بىنياز كننده و (بيماريهاى ظاهرى و باطنى را) بهبودى دهنده و بالاتر و برتر (از بيماريها بطوريكه بر هر مرض تسلّط داشته) و افزون شنونده باشد،تندرستى كه در تنم تندرستى دنيا و آخرت بياوردو بر من منّت گزار بتندرستى و ايمنى (از هر پيشآمدى) و سلامتى و رهائى (از هر آفت و بلائى) در دين و بدنم، و بينائى در دلم، و پيشرفت در كارهايم، و ترس براى تو، و بيم از تو، و توانائى بر طاعت و فرمانبريت كه مرا بآن امر فرمودهاى، و دورى گزيدن از معصيت و نافرمانيت كه مرا از آن بازداشتهاى ... مربوط به :شرح حدیث سی و سوم/خشوع منافقانه - 1378/10/27 عنوان فیش :خشوع منافقانه یعنی همراه نبودن خشوع ظاهری با خشوع باطنی کلیدواژه(ها) : خشوع و تواضع نوع(ها) : حدیث متن فیش : من مواعظ النبی صلی الله علیه وآله وسلّم:إیّاکم وتخشّع النّفاق وهو أن یُری الجسد خاشعاً والقلب لیس بخاشع.(1) مراد از خشوع در این حدیث، خشوع در مقابل خداوند است در حال نماز و دعاء و ذکر، اگر انسان طوری باشد که وقتی کسی به او نگاه میکند خشوع را در او احساس کرده و توّهم میکند که دارای قلب خاضعی است، اما در باطن هیچ خبری نباشد، خشوع منافقانه است. از دعائی که در صحیفه ثانیه سجادیه به این مضمون نقل شده که «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و... و لبّاً راجحاً»(2) استفاده میشود که انسان لبّی دارد و قشری، قشر او همین ظاهر و لُبّ او باطن وی میباشد و اگر قشر ما راجح و خاشع و ذاکر باشد و لُبّ ما غافل و غرق در مادیات باشد بسیار مذموم است. پروردگارا به ما لبّ راجح روزی گردان. 1 ) تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص 60 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74 ص166 ؛ «وَ قَالَ ص إِيَّاكُمْ وَ تَخَشُّعَ النِّفَاقِ وَ هُوَ أَنْ يُرَى الْجَسَدُ خَاشِعاً وَ الْقَلْبُ لَيْسَ بِخَاشِع» ترجمه : پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: زنهار از خشوع (و سر سپردگى) دروغين، و آن چنان باشد كه تن در حال خشوع به نظر آيد ولى دل سرسپرده نباشد. 2 ) المصباح للكفعمي، ابراهيم بن على عاملى كفعمى، ص 63 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 84، ص 325 ؛ ثُمَّ قُلْ مَا كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُهُ فِی سَحَرِ كُلِّ لَيْلَةٍ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُكَ مِمَّا تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فِيهِ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِمَا أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخَالَطَنِی فِيهِ مَا لَيْسَ لَكَ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِلنِّعَمِ الَّتِی مَنَنْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَوِيتُ بِهَا عَلَى مَعَاصِيكَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ ... الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ لِكُلِّ مَعْصِيَةٍ ارْتَكَبْتُهَا اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً ذَكِيّاً وَ عِلْماً [عَمَلًا] كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِی وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ قُلْ خَمْساً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه. ترجمه : خدايا از تو آمرزش خواهم از هر گناهى كه بدرگاه تو از آن گناه توبه كرده ولى دوباره (توبه شكسته و) انجامش دادهام. و از تو آمرزش خواهم از آن اعمالى كه منظورم در ابتداى كار تنها رضاى تو بوده ولى در حين عمل چيزهاى ريائى ديگرى كه براى غير تو (نيز) بوده در آن مخلوط گشته است. و از تو آمرزش خواهم براى نعمتهائى كه بدادن آنها بر من منت نهادهاى ولى من بوسيله آنها بر نافرمانى تو نيرو گرفتهام. آمرزش خواهم از آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، زنده پاينده، داناى غيب و شهود، مهر پيشه و بخشنده، از هر گناهى كه انجام دادهام، و هر نافرمانى كه مرتكب شدهام. خدایا عقلی كامل و تصمیمی نافذ و خردی برتر و دلی هوشیار و پاك و علمی [عملی] زیاد و ادبی نیكو روزیم كن و تمام اینها را به سبب مهربانیت به سود من قرار ده نه به زيانم ای مهربان ترین مهربانان سپس پنج مرتبه بگو: أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحی القيوم و أتوب إليه. مربوط به :شرح حدیث جلسه سی و چهارم/زهد در اسلام - 1378/10/27 عنوان فیش :حقیقت زهد در اسلام کلیدواژه(ها) : زهد, صبر, نعمت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : مواعظ و حکمتهای امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) الزّاهد فی الدّنیا من لم یغلب الحرام صبره ولم یشغل الحلال شکره. (1) زهد که مورد نظر اسلام بوده و ائمه معصومین (علیهم السلام) به آن توصیه کردهاند حقیقتش طبق این روایت دو چیز است: اول، آن که وساوس شیطانی و تمایلات حیوانی که انسان را به ارتکاب محرمات، تحریک میکند بر او غلبه نکند و بتواند در برابر این مسائل، صابر بوده و استقامت کند. دوم، آن که نعَم الهی آن قدر او را سرگرم نکند که از شکر خدا غفلت کرده و انسانی ناسپاس باشد، و غفلت کند که این نعمتها از کیست؟ و زینهار که این غفلت، انسان را به وادیهای خطرناک، میکشاند. 1 ) تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 200 ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 75 ، ص 37 ؛ «وَ قَالَ ع الزَّاهِدُ فِی الدُّنْيَا مَنْ لَمْ يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَهُ وَ لَمْ يَشْغَلِ الْحَلَالُ شُكْرَه» ترجمه : امام علی (علیه السلام) فرمودند: زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر صبر او نفوذ نكند و حلال مانع شكرگزاريش نشود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/09/26 عنوان فیش :ریشه مستحکم اسلام عامل به وجود آمدن رویش های جدید کلیدواژه(ها) : شجره طیبه نوع(ها) : حدیث متن فیش : شما به صدر اسلام نگاه کنید، ببینید آن کسانیکه در دوران غربت اسلام و غربت علی، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانی بودند؟ اینها سابقهداران اسلام نبودند. سابقهداران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبنابی وقّاص و امثال اینها بودند. بعضی از اینها علی را تنها گذاشتند؛ بعضی از اینها در مقابل علی ایستادند. اینها ریزشها بودند. اما رویش کدام است؟ رویش، عبداللَّهبنعبّاس است؛ محمّدبنابیبکر است؛ مالک اشتر است؛ میثم تمّار است. اینها رویشهای جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند؛ اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ اینها نهالهای تازهاند. شما ببینید یک مالک اشتر در همهی تاریخ اسلام چقدر مؤثّر است. بله؛ ممکن است کسانی ریزش پیدا کنند که البته مایهی تأسّف است. وقتی به امیرالمؤمنین شمشیر زبیر را دادند، گریه کرد(1). همانطور که گفتم، غصّه دارد. غصّه دارد کسانی ریزش پیدا کنند که یک روز پای سفرهی انقلاب، پای سفرهی امام زمان، پای سفرهی اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند؛ اما در کنار آن ریزشها، مالک اشترها هستند؛ عبداللَّهبنعباسها هستند. امیرالمؤمنین هرجا در میدانهای جنگ احتیاج به زبان داشت، عبداللَّهبنعباس میرفت و امیرالمؤمنین را یاری میکرد. هرجا احتیاج به شمشیر داشت، مالک اشتر بود. مثل مالک اشتر، مثل عبداللَّهبنعباس، مثل محمّدبنابیبکر - مثل این رجال - نه یکی، نه ده نفر، نه هزار نفر که هزاران نفر بودند. اینطور نیست که شما خیال کنید حالا چهار نفر آدمی که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است که نیروی این گردونهی عظیم تمام شده است. نه آقا؛ بعضیها در بین راه قوّهشان تمام میشود. بله؛ ضعیفترها وسط راه آذوقهشان تمام میشود. یک نفر از مشهد حرکت کرده بود که با کاروانی به کربلا برود. به خواجه اباصلت که رسیدند - کسانی که به مشهد رفتهاند، میدانند که خواجه اباصلت کجاست - گفت ما که خرجیمان تمام شد! بعضیها خرجیشان در خواجه اباصلت تمام میشود؛ بعضیها خرجیشان بین راه تمام میشود؛ بعضیها دو سه کیلومتر میآیند، بعد خرجیشان تمام میشود! این همان ارتجاع و برگشتن است. این افتخار نیست؛ این ننگ است؛ این بریدن است؛ این از راه ماندن است؛ اما: «الم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء(2)»؛ ریشه مستحکم است و شاخهها روزبهروز همینطور زیادتر میشود: «تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها(3)»؛ رویش جدید هست. جا دارد که دربارهی این ریزشها و رویشها، از دیدگاه جامعهشناختی و روانشناختی و تاریخی، کار و بحث کنند. 1 ) احتجاج ، احمد بن على طبرسى ج 1 ص 239 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 32 ص 200 ح 149 ؛ وَ رُوِيَ أَنَّهُ جِيءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بِرَأْسِ الزُّبَيْرِ وَ سَيْفِهِ فَتَنَاوَلَ سَيْفَهُ وَ قَالَ طَالَمَا وَ اللَّهِ جَلَا بِهِ الْكَرْبَ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَكِنَّ الْحَيْنَ وَ مَصَارِعَ السَّوْء ترجمه : و روايت است كه [پس از كشته شدن زبير] سر و شمشير او خدمت امام علی (ع) آورده شد و حضرت شمشير را گرفت و فرمود: به خدا سوگند كه اين شمشير مدّتهاى مديد رنج و مصيبت را از رخسار مبارك رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زدود، ولى افسوس بر مرگ و این چنین كشته شدن بدی 2 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 24 أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ ترجمه : آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! 3 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 25 تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ رَبِّها ۗ وَيَضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ ترجمه : هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد. و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/09/26 عنوان فیش :لزوم اجتناب روزهدار از گناه ، همانند اجتناب وی از خوردن کلیدواژه(ها) : روزه, تقوا نوع(ها) : حدیث متن فیش : مرحلهی دوم روزه، پرهیز از گناه است؛ یعنی نگاهداری گوش و چشم و زبان و دل - حتّی طبق بعضی از روایات - نگاهداری بشرهی انسان، پوست بدن و موی بدن انسان از گناه. از امیرالمؤمنین علیهالسّلام نقل شده است که «الصّیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرّجل من الطّعام و الشّراب(1)»؛ همانطوری که از غذا و از آشامیدنی و از مشتهیّات نفسانی اجتناب میکنید، از گناه هم اجتناب کنید. این یک مرحلهی بالاتر برای روزه است. این فرصت ماه رمضان، فرصت مغتنمی است که انسان تمرین اجتناب از گناه کند. بعضی از جوانان در مراجعاتی که دارند، به بنده التماس دعا که میکنند، از جمله مکرّر میگویند شما دعا کنید که ما بتوانیم گناه نکنیم. البته دعا کردن خوب و لازم است و میکنیم؛ اما گناه نکردن، به ارادهی انسان احتیاج دارد. باید تصمیم بگیرید که گناه نکنید و وقتی تصمیم گرفتید، این کار بسیار آسانی خواهد شد. اجتناب از گناه، چیزی است که مثل یک کوه در چشم انسان جلوه میکند؛ اما با تصمیم، مثل یک زمین هموار میشود. در ماه رمضان، بهترین فرصت است که همه این را تمرین بکنند. روایت دیگری از فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها نقل شده است که فرمود: «ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه(2)»؛ انسان از روزه چه بهرهای خواهد برد، اگر زبان و گوش و چشم و جوارح خود را از گناه باز ندارد؟ در یک روایت نقل شده است که زنی به خدمتکار خود اهانت کرد. ظاهراً آنها در همسایگی پیامبر، یا مثلاً در سفری همراه آن حضرت بودند. پیامبر اکرم طعامی در دستشان بود، به او تعارف کردند و فرمودند: از این بخور. آن زن گفت من روزهام. نقل شده است که پیامبر به او اینطور فرمودند: «کیف تکونین صائمه و قد سببت جاریتک»؛ چطور تو روزهای؛ در حالی که به خدمتکار خودت دشنام دادهای؟ «انّ الصوم لیس من الطعام و الشّراب»؛ روزه فقط این نیست که از خوراک و نوشیدنی اجتناب کنید. «و انما جعل اللَّه ذلک حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل والقول»(3)؛ خدا خواست که انسان روزهدار به سراغ گناهان و آلودگیها نرود؛ و از جملهی این گناهان، گناهان زبان است؛ بدگویی و اهانت به دیگران است. از جملهی این گناهان، گناهان دل است؛ دشمنی و کینهی دیگران را در دل پروراندن است. بعضی گناهان به معنای اصطلاح شرعی است؛ بعضی گناهان اخلاقی است؛ مراتب گوناگونی دارد. پس، مرحلهی دوم روزهداری این است که انسان بتواند از گناهان، خود را جدا کند و بخصوص شما جوانان عزیز از این فرصت استفاده کنید. شما جوانید. جوان، هم قدرت و توانایی دارد و هم صافیِ دل و نورانیّتِ دل برای او یک فرصت است. در طول ماه رمضان، از این فرصت استفاده کنید و اجتناب از گناهان را - که مرحلهی دوم روزهداری است - تمرین نمایید. 1 ) الغارات ، ابراهیم بن محمد ثقفی، ج 2، ص 342 ؛ مستدركالوسائل، محدث نوری، ج 7 ، ص 367 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 68 ، ص 231 ؛ و ج 93 ، ص 294 ؛ خطب علی ع فحمد الله و أثنى عليه و ذكر النبی فصلى عليه ثم قال أما بعد فإنی أوصيكم بتقوى الله ..... الصيام اجتناب المحارم كما يمتنع الرجل من الطعام و الشراب ترجمه : ... امام علی (ع) فرمودند: روزه یعنی دوری از محرمات همانگونه كه انسان از غذا و نوشیدنی منع می شود. 2 ) دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تميمى ج 1 ص 268 ؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی : ج 93 ص 295 ح 25 ؛ میزان الحكمه : ج 2 ص 1687 ؛ ما يصنع الصائم بصيامه إذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه ترجمه : حضرت فاطمه (س) فرمودند: روزه دار تا زمانی كه زبان و گوش و چشم و اعضایش را حفظ نكند با روزه گرفتنش كاری نیكی نمی كند. 3 ) النوادر، احمد بن محمد بن عیسی ص 21 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 93 ، ص 292 ؛ كافی،شیخ كلینی ، ج 4 ص 87 ح3 ، نحوه ؛ إن الصيام ليس من الطعام و الشراب وحده .... و إن أبی ع قال سمع رسول الله ص امرأة تساب جارية لها و هی صائمة فدعا رسول الله ص بطعام فقال لها كلی فقالت أنا صائمة يا رسول الله فقال كيف تكونين صائمة و قد سببت جاريتك إن الصوم ليس من الطعام و الشراب و إنما جعل الله ذلك حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول يفطر الصائم ما أقل الصوام و أكثر الجواع ترجمه : ... رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدند زنى روزهدار، كنيز خود را دشنام مىدهد، حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله غذايى خواستند، و به آن زن فرمودند: بخور، عرض كرد: يا رسول اللَّه، من روزه دارم، فرمودند: چگونه روزهدار هستى و حال آنكه كنيزت را دشنام مىدهى؟ روزه [تنها امساك كردن از خوردن] غذا و نوشيدنى نيست، در واقع خداى تبارك و تعالى آن را مانعى از غیر از آن دو از رفتار و گفتار زشت قرار داد كه روزهدار روزه اش را افطار مىكند چه اندكند روزه داران و چه زيادند گرسنهها. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه - 1377/08/08 عنوان فیش :عمل صالح و کار در راه خداوند آسان کننده مشکلات برزخ کلیدواژه(ها) : عبودیت, مرگ, عمل صالح نوع(ها) : حدیث متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالسّلام طبق روایتی که مرحوم مجلسی از «مصباحالمتهجّد» نقل میکند، در یکی از روزهای جمعه خطبهای ایراد فرمود که با حمد و ثنای حضرت باریتعالی با بلیغترین و عمیقترین و زیباترین کلمات شروع میشود و سپس با صلوات و سلام بر محمّد رسولاللَّه، خاتم انبیا صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم و شهادت بر عبودیّت و پیامبری ایشان ادامه پیدا میکند و بعد جملاتی را خطاب به مردم بیان فرماید که من چند عبارت از این جملات را میخوانم و به ترجمهی آن قناعت میکنم. امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: «اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه»؛ بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری و رعایت تقوا سفارش میکنم. «و اغتنام طاعته»؛ و سفارش میکنم که اطاعت پروردگار را مغتنم بشمارید. «ما استطعتم»؛ تا آن مقداری که در توان و قدرت شماست. «فی هذه الایّام الخالیه الفانیة»؛ هر چه میتوانید، در این روزهای گذرا و رو به فنای عمرتان، اطاعت از خدا و پیروی از فرمان پروردگار را مغتنم بشمارید. «و اعداد العمل الصالح، لجلیل ما یشفی به علیکم الموت»؛ سفارش میکنم، تا آنجا که میتوانید، برای مقابله با آن مشکلات و مصائب عظیمی که مرگ، آنها را مُشرف بر شما قرار خواهد داد - یعنی برای مقابله با دشواریهای شناخته نشده برای بشر از لحاظ عظمت - عمل صالح فراهم و آماده کنید. مرگ را آنچنان باید بزرگ دانست که اولیا و بزرگان از مقابلهی با آن به خود میلرزیدند. حوادثی که پس از مرگ در آغاز حیات نشئهی برزخ برای ما پیش میآید، به قدری با عظمت و مهیب و دشوار و غیر قابل تحمّل است که مردان خدا را - که فیالجمله از آن خبری داشتند - به خود میلرزاند. برای مقابله با آن مشکلات و مصائب، یک راه وجود دارد و آن، عمل صالح و کار در راه خداست. تنها چیزی که آنجا به داد انسان میرسد، عمل صالح است. «فی امرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم»؛ فرمود: من به شما امر میکنم - امیر مؤمنان است؛ امیر معنوی و مادّی، امیر ظاهری و باطنی، امیر جسم و جان - این زخارف دنیا را که ترککنندهی شمایند، رها کنید و اینقدر به فکر مادّیات برای خودتان نباشید؛ چون اینها «الزائلة عنکم»؛ همه زوال پیدا میکند. «و ان لم تکونوا تحبّون ترکها»؛ اگرچه شما دوست ندارید که این مال و این عیش و این مقام، شما را رها کند، اما رها میکند. «و المبلیة لاجسادکم و ان احببتم تجدیدها»؛ این دنیا جسمهای شما را میپوساند و خاک میکند؛ اگرچه شما میخواهید که آنها زنده شوند. این دنیا شما را پیر و ضعیف میکند و قوا را نابود میسازد؛ اگرچه شما میخواهید این قوا همیشه برای شما بماند و روزبهروز تجدید شود. «و انّما مثلکم و مثلها کرکب سلکوا سبیلاً و کانّهم قد قطعوه و افضوا الی علم فکانهم قدبلغوه»؛ در جادهای با سرعت میروید، نشانهای در دوردست است، آن را از دور میبینید؛ اما خواهی نخواهی با طیّ طریق به آن خواهید رسید. این جاده، همان دنیاست. آن سنگِ نشانه و آن عَلَم، همان اجل و همان سرآمد و همان منتهای مدّت است که ناگزیر به آن میرسیم. ... «فلا تنافسوا فی عزّ الدنیا و فخرها»؛ برای عزّتها و جاه و جلال ظاهری و نام و نشانِ گذرا، با یکدیگر تنافس نکنید، حسادت نورزید، رقابت نکنید. «ولا تعجبوا بزینتها و نعیمها»؛ به زینت و نعمت دنیا شگفتزده نشوید. «ولا تجزعوا من ضرائها و بؤسها»؛ از سختیها و دشواریهای زندگیِ کوتاه دنیا، به جزع نیایید. «فان عزّالدنیا و فخرها الی انقطاع»؛ این زینت و عزّت، رو به انقطاع و نابودی است. «وان زینتها و نعیمها الی ارتجاع»؛ زیباییها و نعمتها، رو به برگشت دارد. جوانی و نشاط و زیبایی، جای خود را به پیری و افسردگی و خمودگی میدهد. «وان ضراعها و بؤسها الی نفاد»؛ سختیها هم تمام میشود و از بین میرود. «و کلّ مدّة فیها الی منتهی»؛ همهی زمانهای این عالم و این زندگی، به سوی پایان حرکت میکند. «و کلّ حیّ فیها الی بلی»؛ همهی زندهها به سوی پوسیدگی و کهنگی راه میروند.(1) این همان امیرالمؤمنین علیهالسّلام است که با دست خودش مزرعه آباد میکرد و چاه حفر مینمود. این حرفها را زمانی بر زبان آورده است که حکومت میکرد. در رأس قدرتی قرار داشت که از مناطق ماوراء النّهر تا دریای مدیترانه، در زیر نگین این قدرت بود و آنها را اداره میکرد. او جنگ داشت، صلح داشت، سیاست داشت، بیتالمال داشت، فعّالیت داشت، سازندگی داشت. این حرفها به معنای آن نیست که دنیا را آباد نکنید. این حرفها به معنای آن است که خودتان را محور همهی تلاشها و کارهای مادّی ندانید؛ برای خود، همهی قوا را صرف نکنید؛ برای سهم خود از زندگی، دنیا را جهنّم نکنید؛ برای مال، برای منال، برای راحتی و برای پول، زندگی را بر انسانهای دیگر تلخ نکنید. 1 ) مصباح المتهجد،شیخ طوسی ص 380 ؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس، ج 2 ، ص 253 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 86 ص 236 ح68 ؛ مستدرك وسائل الشیعه ، محدث نوری ج6 ص 30 ح 6359 ؛ خطب أمير المؤمنين علی بن أبی طالب ص يوم الجمعة فقال (...) أوصيكم عباد الله بتقوى الله و اغتنام طاعته ما استطعتم فی هذه الأيام الخالية الفانية و إعداد العمل الصالح لجليل ما يشفی به عليكم الموت فی أمركم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم الزائلة عنكم و إن لم تكونوا تحبون تركها و المبلية لأجسادكم و إن أحببتم تجديدها و إنما مثلكم و مثلها كركب سلكوا سبيلا و كأنهم قد قطعوه و أفضوا إلى علم فكأنهم قد بلغوه و كم عسى المجری إلى الغاية أن يجری إليها حتى يبلغها و كم عسى أن يكون بقاء من له يوم لا يعدوه و طالب حثيث من الموت يحدوه فلا تنافسوا فی عز الدنيا و فخرها و لا تعجبوا بزينتها و نعيمها و لا تجزعوا من ضراءها و بؤسها فإن عز الدنيا و فخرها إلى انقطاع و إن زينتها و نعيمها إلى ارتجاع و إن ضراءها و بؤسها إلى نفاد و كل مدة فيها إلى منتهى و كل حی فيها إلى بلى أ و ليس لكم فی آثار الأولين و فی آبائكم الماضين معتبر و بصيرة إن كنتم تعقلون أ لم تروا إلى الأموات لا يرجعون و إلى الأخلاف منكم لا يخلدون قال الله تعالى و الصدق قوله وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قال كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ الآية أ و لستم ترون إلى أهل الدنيا و هم يصبحون على أحوال شتى فمن ميت يبكى و مفجوع يعزى و صريع يتلوى و آخر يبشر و يهنأ و من عائد يعود و آخر بنفسه يجود و طالب للدنيا و الموت يطلبه و غافل ليس بمغفول عنه ... 0 ترجمه : بندگان خدا شما را به تقوای الهی و مغتنم شمردن اطاعت پروردگار تا آنجا كه می توانید، در اين روزهای فراغتی كه از بين میرود و آماده ساختن عمل نیكو براى مقابله ى با مشكلات عظيمى كه مرگ، را مشرف بر شما قرار می دهد، سفارش می كنم تا آن مقدارى كه در توان و قدرت شماست در اين روزهاى گذرا و ناپایدار، سفارش مى كنم، من شما را امر مى كنم كه اين دنيا را كه شما را ترك مى كند و از شما نیست می شود رها كنيد اگرچه شما دوست نداريد آن را رها سازید دنیایی كه جسمهاى شما را مى پوساند و خاك مى كند اگرچه شما نو شدن آن را مى خواهيد. و همانا كه مثل شما و مثل دنیا مانند مسافرانی است كه راهی را وارد می شوند و گویی كه آن را پیموده اند و سرانجام به پرچمی می رسند گوییكه به آن رسیده اند و جه بسا رونده به سوی هدفی كه به سویش حركت كرده است تا اینكه به آن می رسد و چه بسا كه برای او یك روز باقی است كه آن را حساب نمی كند و طلب كننده سریع كه آن را مشخص می كند پس برای بزرگی و برتری دنیا با هم رقابت نكنید و به زینت و نعمت های آن شگفت زده نشوید و از سختی و ناداری آن بی تابی نكنید زیراكه بزرگی و برتری دنیا رو به پایان است و زینت و نعمت های آن رو به بازگشت است و سختی و ناداری آن رو به نابودی است و تمام زمان های دنیا به سوی تمام شدن می باشند و همه زنده ها به سوی پوسیدگی می باشند آیا اگر فكر كنید، برای شما در اخبار و نشانه های گذشتگان و پدرانتان مایه عبرت و معرفت نیست؟ آیا به مردگان نمی نگرید كه باز نمی گردند و نیز فرزندان خویش كه جاودانه نمی شوند خداوند بزرگ مرتبه كه سخن او راست و حقیقت است فرمود: و مردم شهری كه ما آن را هلاك كرده ایم محال است بازگشتی داشته باشند و فرمود هر كسى مرگ را مىچشد و جز اين نيست كه روز قيامت پاداشتان به تمامى به شما داده مىشود. نشانه اینكه آیا به مردمان دنیا نگریسته اید در حالیكه حالتهای مختلف صبح می كنند؛ برای مرده ای گریه می شود، به سوگوار و دردمندی دلداری و تسلیت گفته می شود و افتاده ای كه از درد به خود می پیچد و دیگری كه مژده و تبریك می گوید و عیادت كننده ای كه عیادت می كند و دیگری كه جان خویش را می بخشد و كسی كه خواهان دنیاست اما مرگ به دنبال اوست و انسان غافلی كه مرگ از او غفلت نمی كند ... مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1376/11/09 عنوان فیش :روز عید فطر شبیهترین روزها به روز قیامت کلیدواژه(ها) : عید فطر, معاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : صدوق علیهالرّحمة از امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام نقل میکند: «عن ابیه عن جّده علیهالسّلام قال: خطب امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام للنّاس یوم الفطر». یعنی امیرالمؤمنین در روز عید فطر برای مردم خطبه ایراد فرمود و در آن خطبه اینطور بیان کرد: «فقال ایها النّاس ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المسیئون»؛ یعنی ای مردم! این روز، روزی است که در آن نیکوکاران به ثواب خود میرسند و کسانی که در ماه رمضان کردار بد داشتهاند، زیان میکنند و محروم میمانند. کسانی که ماه رمضان را به عبادت و به اغتنام فرصت معنوی پرداختهاند، امروز، روزی است که پاداش خود را از خداوند متعال میگیرند. پاداش روزهی با اخلاص، تلاوت قرآن، قیام نیمه شب، تضرّع و دعا و صدقات و احسان و همهی آنچه که شما جوانان عزیز، شما مردم مؤمن و آشنای با حقایق اسلامی در ماه مبارک رمضان انجام دادهاید، امروز در عالم معنا به شما تقدیم میشود. «و هو اشبه یوم بیوم قیامتکم». چون روز پاداش و گرفتن ثواب برای نیکوکاران و روز خسران برای بدکاران است، شبیه روز قیامت است؛ همچنان که روز قیامت هم کسانی که زندگی دنیا را به عمل نیک گذراندهاند، ثواب خواهند یافت و دل و چشم آنان به عنایت الهی روشن خواهد شد؛ اما کسانی که دنیا را به غفلت، به بدکاری، به ستمگری، به سرکشی و نافرمانی از خدای متعال، به غرق شدن در شهوات، به خودخواهی و به خودپرستی گذراندهاند، آن روز زیان خواهند کرد. چون امیرالمؤمنین علیهالسّلام این تشبیه را میفرماید، بر اساس این تشبیه، این استفادهی زیبا را میکند. توصیه میفرماید: «فاذکروا بخروجکم من منازلکم الی مصلّاکم خروجکم من الاجداث الی ربّکم»؛ از منزل که خارج شدید تا برای نماز به مصلّی بیایید، زمانی را به یاد آورید که برای حضور در پیشگاه خداوند، از قبرهای خود بیرون خواهید آمد و به سوی عرصهی قیامت خواهید شتافت. «واذکروا بوقوفکم فی مصلّاکم وقوفکم بین یدیّ ربّکم»؛ با ایستادن خود در مصلّی و به هنگام نمازگزاردن، آن روزی را به یاد آورید که در قیامت در پیشگاه خدای متعال خواهید ایستاد، تا مثل امروز که به شما پاداش اعمالتان را میدهند، پاداش اعمال خود را بگیرید. «واذکروا برجوعکم الی منازلکم رجوعکم الی منازلکم فی الجنّة او النّار»؛(1) هنگامی که به منازل خودتان برمیگردید، آن لحظهای را در قیامت به یاد آوردید که در پیشگاه عرض الهی، از عرصهی قیامت به سوی منازل خود در بهشت، یا خدای نخواسته در جهنّم، خواهید رفت. همانطوری که امروز، روز ثواب و روز گرفتن پاداش برای نیکوکاران، و روز خسارت و زیان برای گناهکاران است، آن روز هم در پیش است.لحظه لحظهی عمر را قدر بدانید. از ساعات عمرتان برای نیکوکاری استفاده کنید. خود را به خدا نزدیک کنید. اوقات خود را به تلاش در راه خدا و مجاهدت برای او مستغرق کنید. ساعات زندگی، سالهای زندگی، به سرعت برق میگذرد؛ در عرصهی قیامت این لحظات را به یاد خواهید آورد. خوشا به حال نیکوکاران و بدا به حال زیانکاران. 1 ) الأمالي ، شیخ صدوق ص 101 ؛ روضه الواعظین،فتال نیشابوری،ج 2 ص 354 ؛ خطب أمير المؤمنين علی بن أبی طالب ع للناس يوم الفطر فقال أيها الناس إن يومكم هذا يوم يثاب فيه المحسنون و يخسر فيه المسيئون و هو أشبه يوم بيوم قيامتكم فاذكروا بخروجكم من منازلكم إلى مصلاكم خروجكم من الأجداث إلى ربكم و اذكروا بوقوفكم فی مصلاكم وقوفكم بين يدی ربكم و اذكروا برجوعكم إلى منازلكم رجوعكم إلى منازلكم فی الجنة أو النار و اعلموا عباد الله أن أدنى ما للصائمين و الصائمات أن يناديهم ملك فی آخر يوم من شهر رمضان أبشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كيف تكونون فيما تستأنفون و قال الصادق جعفر بن محمد ع لبعض أصحابه إذا كان ليلة الفطر فصل المغرب ثلاثا ثم اسجد و قل فی سجودك يا ذا الطول يا ذا الحول يا مصطفی محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفر لی كل ذنب أذنبته و نسيته و هو عندك فی كتاب مبين ثم تقول مائة مرة أتوب إلى الله و كبر بعد المغرب و العشاء الآخرة و صلاة الغداء و صلاة العيد كما تكبر أيام التشريق تقول الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله و الله أكبر الله أكبر و لله الحمد الله أكبر على ما هدانا و الحمد لله على ما أبلانا و لا تقل فيه و رزقنا من بهيمة الأنعام فإن ذلك إنما هو فی أيام التشريق ترجمه : امير المؤمنين روز عيد فطر براى مردم خطبه خواند و فرمود اى مردم در اين روز شما بمحسنان ثواب و دهند بدكاران زيانمندند اين شبيه ترين روزيست بروز قيامت ببيرون آمدن شما از منزل بنمازگاه ياد كنيد بيرون آمدن خود را از گورهايتان بمحضر پروردگارتان و ياد كنيد به وقوف خود در نمازگاه وقوف خود را در برابر پروردگار خود و ياد كنيد به برگشت خود بمنزلهايتان برگشت خود را بمنزلهاى بهشت يا دوزخ خود و بدانيد اى بندگان خدا كه كمترين مزد مرد و زن روزهدار آنست كه جار كشد آنها را فرشتهاى در روز آخر ماه رمضان مژده گيريد بندگان خدا كه آمرزيده شد براى شما آنچه گذشته از گناهان شما و بپائيد در آينده چطور خواهيد بود، و امام صادق جعفر بن محمد «ص» بيكى از اصحابش فرمود چون شب عيد فطر شود مغرب را بخوان و سجده كن و در آن بگو يا ذا الطول يا مصطفى محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفر لی كل ذنب اذنبته و نسيته و هو عندك فی كتاب مبين سپس صد بار بگو و اتوب الى اللَّه و پس از مغرب و عشاء و نماز صبح و نماز عيد همان تكبيرات ايام تشريق را بخوان بگو اللَّه اكبر لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر اللَّه اكبر و للَّه الحمد اللَّه اكبر على ما هدانا و الحمد للَّه على ما ابلانا و مگو در آن و رزقهم من بهيمة الانعام كه اين عبارت مخصوص ايام تشريق است. (11- 13 ذى حجه) مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1376/10/26 عنوان فیش :احتیاج همه انسان ها به استغفار کلیدواژه(ها) : توبه, استغفار پیامبر (صلی الله علیه و اله), نعمت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : [یادآوری توبه و استغفار به مناسبت نزدیکی لیالی مبارکهی قدر] عزیزان من؛ برادران و خواهران! قدم اوّل، طلب مغفرت کردن از خدای متعال و به خدا بازگشتن است. توبه، یعنی به سوی خدا برگردیم. هر جا که شما باشید، در هر حدّی از کمال که باشید - حتّی در حد امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام - باز به استغفار احتیاج دارید! خدای متعال به پیغمبرش میفرماید: «و استغفر لذنبک»،(1) «فسبّح بحمد ربّک و استغفره(2)». بارها در قرآن، خدای متعال به پیغمبر میفرماید «استغفار کن».(3) با اینکه پیغمبر معصوم است، گناه از او سر نمیزند و از دستور الهی تخلّف نمیکند، اما به او هم میفرماید «استغفار کن»! البته اینکه استغفارِ اولیا و بزرگان از چیست، خود مقولهی قابل بحثی است. استغفار آنها از گناهانی چون گناهان امثال ما نیست؛ آن گناهان از آنها سر نمیزند. مقام آنها بالاست. قرب به حضرت ربوبی و مقام ربوبّیت، در حدّ اعلاست. در آن مقام قرب، گاهی چیزهایی که برای ما مباح است - شاید حتّی چیزهایی که برای ما مستحبّ است - برای آن بزرگواران مانع و رادع است. آنها مناسب با شأن آن قرب است؛ که استغفار میکنند؛ آنهم استغفار جدّی، نه استغفار صوری. دعای کمیل را ببینید! امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام در دعای کمیل - که طبق روایات، این دعا از آن بزرگوار صادر شده است - انشاءً و در اوّل بار، با شروع دعا به استغفار میپردازد. اوّل، خدا را به اسمش، به قدرتش، به عظمتش، به صفات جلال و جمالش سوگند میدهد و بعد از آن همه قسم دادن، شروع میکند به استغفار کردن: «اللّهم اغفرلی الذّنوب التی تهتک العصم»(4)، تا آخر. دعای ابیحمزهی ثمالی و دعاهای گوناگون دیگر از این انسانهای بزرگ،همینطور است. من و شما به استغفار احتیاج داریم. ای مؤمنین؛ عزیزان؛ ای دلهای پاک و صاف! مبادا مغرور شوید و بگویید ما که گناهی نکردهایم! چرا؛ غرق قصوریم، غرق تقصیریم! «و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک».(5) آنچه کار خوب که ما به خیال خودمان انجام میدهیم، در مقابل نعم پروردگار و در مقابل حقّ شکر الهی، چه ربطی و چه نسبتی دارد؟! چقدر قابل ذکر است؟! ما نمیتوانیم آن حقّ شکر را ادا کنیم؛ نمیتوانیم! «لاالذی احسن استغنی عن عونک»(6) مگر میشود انسان از تفضل و لطف الهی، در آنی از آنات، مستغنی باشد؟! همیشه محتاجیم؛ همیشه هم لطف پروردگار میرسد: «خیرک الینا نازل(7)». ما هم از ادای شکر عاجزیم و این قصور، یا تقصیر است و بههرحال طلب مغفرت میخواهد 1 ) سوره مبارکه يوسف آیه 29 يوسُفُ أَعرِض عَن هٰذا ۚ وَاستَغفِري لِذَنبِكِ ۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الخاطِئينَ ترجمه : یوسف از این موضوع، صرفنظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!» 1 ) سوره مبارکه محمد آیه 19 فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم ترجمه : پس بدان که معبودی جز «اللّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند! 1 ) سوره مبارکه غافر آیه 55 فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ ترجمه : پس (ای پیامبر!) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور! 2 ) سوره مبارکه النصر آیه 3 فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا ترجمه : پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبهپذیر است! 3 ) سوره مبارکه محمد آیه 19 فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم ترجمه : پس بدان که معبودی جز «اللّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند! 4 ) مصباحالمتهجد ، شیخ طوسی ص 844 ؛ إقبالالأعمال ، سید بن طاووس ص 706 ؛ المصباحللكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 555 ؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 188 ؛ اللهم إنی أسألك برحمتك التی وسعت كل شيء و بقوتك التی قهرت بها كل شيء و خضع لها كل شيء و ذل لها كل شيء و بجبروتك التی غلبت بها كل شيء و بعزتك التی لا يقوم لها شيء و بعظمتك التی ملأت كل شي ... اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك ... ترجمه : روایت شده است كه كمیل بن زیاد امام علی (ع) را در حال سجده دید كه در شب نیمه شعبان این دعل را می خواند: خداوندا همانا من تو را می خواهم به وسیله رحمتت كه همه چیز را فراگرفته است و نیروی تو كه به وسیله آن به هر چیزی چیره شده ای و همه چیز برای آن خاضع و خوار باشد و به قدرت و بزرگیت كه به آن بر هر چیزی پیروز شدی و به تواناییت كه چیزییارای ایستادن در برابر آن نباشد و و بزرگیت كه همه چیز را پر كرده است ... خدایا آن گناهانی كه [پرده] دوری از گناه را پاره می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بدبختی ها را فرود می آورند را بیامرز . خداوندا آن گناهانی را كه نعمت ها را دگرگون می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه جلو دعا را می گیرند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بلا را فرود می آرند را بیامرز. خداوندا هر گناهی كردم و هر اشتباهی كه مرتكب شده ام را بیامرز ... 5 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص582 ؛ البلدالأمين،كفعمی، ص 205 ؛ بحارالأنوار ،مجلسی،ج 95 ص 39 ؛ كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك يا رب يا رب يا رب ... أبكی لسؤال منكر و نكير إيای أبكی لخروجی من قبری عريانا ذليلا حاملا ثقلی على ظهری أنظر مرة عن يمينی و أخرى عن شمالی إذ الخلائق فی شأن غير شأنی لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة و ذلة سيدی عليك معولی و معتمدی و رجائی و توكلی و برحمتك تعلقی تصيب برحمتك من تشاء و تهدی بكرامتك من تحب فلك الحمد على ما نقيت من الشرك قلبی و لك الحمد على بسط لسانی أ فبلسانی هذا الكال أشكرك أم بغاية جهدی فی عملی أرضيك و ما قدر لسانی يا رب فی جنب شكرك و ما قدر عملی فی جنب نعمك و إحسانك إلي إلهی إن جودك بسط أملی و شكرك قبل عملی سيدی إليك رغبتی و إليك رهبتی و إليك تأميلی ... ترجمه : 6 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص582 ؛ البلدالأمين،كفعمی، ص 205 ؛ بحارالأنوار ،مجلسی،ج 95 ص 39 ؛ كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك ... ترجمه : 7 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص582 ؛ البلدالأمين،كفعمی، ص 205 ؛ بحارالأنوار ،مجلسی،ج 95 ص 39 ؛ كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك ... نستغفرك اللهم منها و نتوب إليك تتحبب إلينا بالنعم و نعارضك بالذنوب خيرك إلينا نازل و شرنا إليك صاعد و لم يزل و لا يزال ملك كريم يأتيك عنا بعمل قبيح فلا يمنعك ذلك أن تحوطنا بنعمك و تتفضل علينا بآلائك فسبحانك ما أحلمك و أعظمك و أكرمك مبدئا و معيدا تقدست أسماؤك و جل ثناؤك و أكرم صنائعك و فعالك أنت إلهی أوسع فضلا و أعظم حلما من أن تقايسنی بفعلی و خطيئتی فالعفو العفو سيدی سيدی سيدي ... ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1376/10/12 عنوان فیش :ترک مجموعه گناهان در ماه رمضان کلیدواژه(ها) : روزه, تزکیه نفس نوع(ها) : حدیث متن فیش : هر دعوتی که انسان را به لجامگسیختگی در لذّات بکشاند، دعوت به آتش و دعوت به بدبختی و هلاکت است. به طور کلّی، دعوت انبیا، دعوت حکما، دعوتهای الهی، در جهت کفّنفس از این لذایذ است، که روزه هم از این قبیل است. به همین خاطر است که در روایات ما، ماه رمضان یک صحنهی مناسب شمرده شده است؛ برای اینکه انسان در این ماه تمرین کند و مجموعهی گناهان را ترک گوید.یک روایت از امام صادق علیهالصّلاة والسّلام است که خطاب به «محمّدبن مسلم» میفرماید: «یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک». امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان میفرمایند که وقتی روزه میگیری، باید شنوایی تو روزهگیر باشد، بینایی تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موی و بشرهی تو روزهدار باشد؛ دروغ نگویی، انسانهای مؤمن را دچار بلا نکنی، دلهای ساده را اغوا نکنی، برای برادران مسلمان و جامعهی اسلامی توطئه درست نکنی، بدخواهی نکنی، بددلی نکنی، تهمت نزنی، کمفروشی نکنی، امانتداری کنی. انسانی که در ماه رمضان با کفِنفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانی و جنسی روزه میگیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همهی اعضا و جوارح خود را روزهدار بداند و خود را در محضر خدای متعال و دوری گزیده از گناهان بینگارد. دنبالهی روایت میفرماید: «و لا یکون یوم صومک کیوم فطرک»؛(1) روز روزهی تو، مثل روز فطر تو نباشد؛ مثل روزهای عادّی باشد. روز ماه رمضان هم همانگونه رفتار کنی که در روزهای عادّی رفتار کردی. باید به تربیت نفس توجّه کنی و این فرصت را مغتنم بشماری. در یک روایتی دیگر میفرماید: «صوم النّفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم». از امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام نقل شده است که روزهی نفس، غیر از روزهی جسم و روزهی شکم است. روزهی نفس انسان این است که همهی حواس پنجگانهی او از گناهان امساک کنند. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشّر»؛ (2)دل از همهی موجبات و اسباب شرّ و فساد خالی شود. با خدای متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بیغلّوغش کنیم. در این جهت، روایات زیادی هست.(3) 1 ) الكافی،كلینی ج 4 ص 87ح1؛ تهذيبالأحكام ،طوسی،ج 4 ،ص 194؛ من لا یحضره الفقیه،ج 2، ص 108 بحارالأنوار،مجلسی، ج 93، ص 292ح 15 ؛ إِذَا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ وَ عَدَّدَ أَشْيَاءَ غَيْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا يَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَوْمِ فِطْرِك ترجمه : ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هر گاه روزه گرفتى، بايد گوش و چشم و مو و پوست و همه اعضايت روزه بگيرد. ابو عبد اللَّه گفت:بايد روز روزهات مانند روزهاى ديگر نباشد. 2 ) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ، عبد الواحد تميمى آمدى ص176 ح 3362 ؛ صوم النفس إمساك الحواس الخمس عن سائر المآثم و خلو القلب عن جميع أسباب الشر ترجمه : روزه جان خودداری حواس پنچگانه از دیگر گناهان و دوری گزیدن و خالی كردن دل از تمام اسباب بدی است 3 ) الكافی،كلینی ج 4 ص 87ح1؛ تهذيبالأحكام ،طوسی،ج 4 ،ص 194؛ من لا یحضره الفقیه،ج 2، ص 108 بحارالأنوار،مجلسی، ج 93، ص 292ح 15 ؛ إِذَا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ وَ عَدَّدَ أَشْيَاءَ غَيْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا يَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَوْمِ فِطْرِك ترجمه : ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هر گاه روزه گرفتى، بايد گوش و چشم و مو و پوست و همه اعضايت روزه بگيرد. ابو عبد اللَّه گفت:بايد روز روزهات مانند روزهاى ديگر نباشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/03 عنوان فیش :لزوم بیان تحلیل سیاسی در کنار اخلاق و معنویت کلیدواژه(ها) : عبودیت, سیاست, دشمن درونی نوع(ها) : حدیث متن فیش : [در تبلیغ] باید درس اخلاق بگویید، درس اخلاق سیاسی هم بگویید، درس اخلاق و معنویّت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را هم - که نفس امّاره یا شیطان رجیم است - معرفی کنید، دشمن اجتماعی را هم - که شیطان بزرگ یا شیطانهای گوناگونند - معرفی کنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی کنید. وقتی معنای عبودیّت الهی این شد که انسان از «انداد اللَّه»(1) اجتناب کند و تبرّی جوید، باید از همهی اَشکال آن تبرّی جوید. «انداد اللَّه»، یک وقت نفس پلید انسانی است که درون اوست؛ «نفسک التی بین جنبیک(2)». یک وقت شیطان است که در دعای صحیفهی سجّادیه میگویید که «او را در وجود من مستقر کردی و به چیزی که مرا از آن متمکّن نکردی، تمکّن بخشیدی.»یک وقت هم شیطانهای قدرتمند عرصهی سیاسیاند که برای اغوا و راهزنی و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم کشاندن ملتها و شعوب بشری منتظر نشستهاند. «انداد اللَّه» اینهایند. دعوت به عبودیّت، نفی اینها را میطلبد؛ چارهای ندارید. ما توصیه نمیکنیم که منبرها و سخنرانیها را به جنبههای فردی و شخصی منحصر کنید؛ نه. ممکن است یک سخنرانی، یک منبر، یک سلسله منبر، منحصر به این معانی باشد - مانعی ندارد - اما در کنار آن بایستی صحنهی زندگی اجتماعی - سیاسی انسان هم میدان عبودیت الهی باشد. آنجا هم بایستی طواغیت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 22 الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ ترجمه : آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که میدانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزی میدهند). 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 165 وَمِنَ النّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا يُحِبّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو يَرَى الَّذينَ ظَلَموا إِذ يَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَميعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَديدُ العَذابِ ترجمه : بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.) 1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 30 وَجَعَلوا لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلّوا عَن سَبيلِهِ ۗ قُل تَمَتَّعوا فَإِنَّ مَصيرَكُم إِلَى النّارِ ترجمه : آنها برای خدا همتایانی قرار دادهاند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید؛ امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!» 1 ) سوره مبارکه الزمر آیه 8 وَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيبًا إِلَيهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِيَ ما كانَ يَدعو إِلَيهِ مِن قَبلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلَّ عَن سَبيلِهِ ۚ قُل تَمَتَّع بِكُفرِكَ قَليلًا ۖ إِنَّكَ مِن أَصحابِ النّارِ ترجمه : هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را میخواند و بسوی او باز می گردد؛ امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می خواند از یاد میبرد و برای خداوند همتایانی قرارمیدهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو: «چند روزی از کفرت بهرهگیر که از دوزخیانی!» 2 ) عوالی اللئالی ،ابن ابی جمهور احسائی ج 4 ص 118 ح187 ؛ مجموعه ورام،ورام بن ابی فراس،ج1،ص59؛ بحار الانوار،مجلسی،ج67،ص64ح1 قال النبی ص أعدى عدوك نفسك التی بين جنبيك ترجمه : پیامبر گرامی اسلام (ص)فرمود: سرسخت ترین دشمنت نفس تو هست كه در میان دو پهلويت قرار دارد مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1376/06/02 عنوان فیش :لزوم زمان شناسی دولت و پرهیز از تسویف در کارها کلیدواژه(ها) : کار, تسویف نوع(ها) : حدیث متن فیش : عزیزان من! زمان را قدر بدانید. شما الان چهار سال وقت دارید. این چهار سال، مثل طَرفةالعینی خواهد گذشت. واقعاً چهار سال، زمان خیلی کوتاهی است. اگر کسی کار کند و از هر لحظهاش استفاده نماید، سرمایهی عظیم و مغتنمی است. چنانچه خدای نکرده بگوییم حالا که وقت داریم، هنوز که چهار سال یا سه سال و نیم وقت هست، و تسویف کنیم - که این تسویفی که در روایات ما هست(1)، معنایش این است؛ سوف افعل، سوف افعل: خواهم کرد، خواهم کرد - و دائماً کار را به تأخیر بیندازیم، یک وقت میبینید که چهار سال تمام شد،ولی چیزی در دستمان نیست! از همین لحظهی اوّل، دقایق را قدر بدانید و آن کار مهمّ اساسی را که میخواهید آخر انجام دهید، همین اوّلِ کار انجام دهید. 1 ) الخصال ، شیخ صدوق ج 2 ص 610 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 10 ص 89 ؛ أن أمير المؤمنين ع علم أصحابه فی مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم فی دينه و دنياه قال ع (...) شر الأمور محدثاتها و خير الأمور ما كان لله عز و جل رضى من عبد الدنيا و آثرها على الآخرة استوخم العاقبة اتخذوا الماء طيبا من رضی من الله عز و جل بما قسم له استراح بدنه خسر من ذهبت حياته و عمره فيما يباعده من الله عز و جل لو يعلم المصلی ما يغشاه من جلال الله ما سره أن يرفع رأسه من سجوده إياكم و تسويف العمل بادروا إذا أمكنكم ما كان لكم من رزق ... ترجمه : محمد بن مسلم از امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدّش نقل مىكند كه امير مؤمنان على (ع) در يك مجلس چهار صد درس از مواردى كه كار دين و دنياى يك مسلمان را اصلاح مىكند به يارانش آموخت: فرمود: (...) بدترين كارها، كارهاى نو ظهور (بدعتها) است و بهترين كارها آن است كه مايه خشنودى خداى متعال باشد، هر كه دنيا را پرستيده و آن را بر آخرت ترجيح دهد، سرانجام ناگوارى خواهد داشت .آب را مايه خوش بويى سازيد. هر كس از خدا به آنچه كه به او قسمت كرده خشنود و راضى گردد، بدنش آسوده مىگردد كسى كه زندگى و عمرش در كارى كه او را از خداى متعال دور مىكند صرف كند، زيان كرده است، اگر نمازگزار بداند كه چقدر از بزرگی خدا او را فرا گرفته است دوست نمىدارد كه سر از سجدهاش بردارد. بپرهيزيد از اين كه كارهايتان را به تأخير اندازيد، زمانی كه آنچه روزیتان برای شما امكان پذیر است ، بشتابید.... مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1375/11/12 عنوان فیش :صفات متضاد در وجود امیرالمومنین(ع)عامل توازن در شخصیت ایشان کلیدواژه(ها) : خوارج نوع(ها) : حدیث متن فیش : [امروز نکتهای را دربارهی زندگی امیرالمؤمنین عرض کنم و آن خصوصیتی است که من از آن به «توازن در شخصیّت امیرالمؤمنین علیهالسّلام» تعبیر میکنم. توازن عجیبی در شخصیت آن بزرگوار است. یعنی صفات ظاهراً متضاد و ناسازگار در وجود امیرالمؤمنین، آن چنان کنار هم زیبا چیده شده که خود یک زیبایی به وجود آورده است! انسان نمیبیند که این صفات در کسی با هم جمع شود. از این قبیل صفاتِ متضاد، در امیرالمؤمنین الی ما شاءاللَّه است. نه یکی نه دو تا، خیلی زیاد است. حال چند مورد از این صفات متضادّی را که در کنار هم در امیرالمؤمنین حضور و وجود پیدا کرده است، مطرح کنم:] مثلاً رحم و رقّت قلب در کنار قاطعیت و صلابت، با هم نمیسازد؛ اما در امیرالمؤمنین عطوفت و ترحّم و رقّت قلب در حدّ اعلاست که واقعاً برای انسانهای معمولی، چنین حالتی کمتر پیش میآید. مثلاً کسانی که به فقرا کمک کنند و به خانوادههای مستضعف سر بزنند، زیادند؛ اما آن کسی که اوّلاً این کار را در دوران حکومت و قدرت خود انجام دهد، ثانیاً کارِ یک روز و دو روزش نباشد - کار همیشهی او باشد - ثالثاً به کمک کردن مادّی اکتفا نکند؛ برود با این خانواده، با آن پیرمرد، با این آدم کور و نابینا، با آن بچههای صغیر بنشیند، مأنوس شود، دل آنها را خوش کند و البته کمک هم بکند و بلند شود، فقط امیرالمؤمنین است. شما در بین انسانهای رحیم و عطوف، چند نفر مثل این طور انسان پیدا میکنید؟ امیرالمؤمنین در ترحّم و عطوفتش، اینگونه است. او به خانهی بیوه زن صغیردار که میرود؛ تنورش را که آتش میکند، نان که برایش میپزد و غذایی را که برایش برده است، با دست مبارک خود در دهان کودکانش میگذارد، بماند؛ برای اینکه این کودکان گرفته و غمگین، لبخندی بر لبانشان بنشیند، با آنها بازی میکند، خم میشود آنها را روی دوش خود سوار میکند، راه میرود و در کلبهی محقّر آنها سرگرمشان میکند، تا گل خنده بر لبان کودکان یتیم بنشیند!(1) این، رحم و عطوفت امیرالمؤمنین است، که یکی از بزرگان آن وقت گفت: آن قدر دیدم امیرالمؤمنین با انگشتان مبارک خودش، عسل در دهان بچههای یتیم و فقیر گذاشت که «لوددتُ انی کنت یتیما»(2)؛ در دلم گفتم، کاش من هم بچهی یتیمی بودم که علی این طور مرا مورد لطف و تفضّل خود قرار میداد! این، ترحّم و رقّت و عطوفت امیرالمؤمنین است. همین امیرالمؤمنین در قضیهی نهروان؛ آن جایی که یک عدّه انسانهای کجاندیش و متعصّب تصمیم دارند اساس حکومت را با بهانههای واهی براندازند، وقتی در مقابلشان قرار میگیرد، نصیحت میکند و فایدهای نمیبخشد؛ احتجاج میکند، فایدهای نمیبخشد؛ واسطه میفرستد، فایدهای نمیبخشد؛ کمک مالی میکند و وعدهی همراهی میدهد، فایدهای نمیبخشد؛ در آخر سر که صفآرایی میکند، باز هم نصیحت میکند، فایدهای نمیبخشد؛ بنا را بر قاطعیت میگذارد. آنها دوازده هزار نفرند. پرچم را به دست یکی از یارانش میدهد و میگوید: هر کس تا فردا زیر این پرچم آمد، در امان است؛ اما با بقیّه خواهم جنگید. از آن دوازده هزار، هشت هزار نفر زیر پرچم آمدند.گفت شما بروید؛ رفتند. این در حالی است که آنها سابقهی جنگ دارند، دشمنی و بدگویی کردهاند. اینها را دیگر امیرالمؤمنین اهمیت نمیدهد. بنای جنگ و ستیز داشتید، کنار گذاشتید؛ پیکارتان بروید. چهارهزار نفرِ دیگر ماندند. فرمود: اگر مصمّمید، شما بجنگید. دید بنا دارند بجنگند. گفت: پس، از چهار هزار نفر شما، ده نفر زنده نخواهد ماند! جنگ را شروع کرد. از چهار هزار نفر، نُه نفر زنده ماندند؛ چون بقیه را به خاک هلاکت انداخته بود! این، همان علی است. چون میبیند که طرفهای مقابلش، انسانهای بد و خبیثی هستند و مثل کژدم عمل میکنند، قاطعیت بهخرج میدهد. «خوارج» را درست ترجمه نمیکنند. من میبینم که متأسفانه در صحبت و شعر و سخنرانی و فیلم و همه چیز، خوارج را به خشکه مقدّسها تعبیر میکنند. این، غلط است. خشکه مقدّس کدام است؟! در زمان امیرالمؤمنین خیلی بودند که برای خودشان کار میکردند. اگر میخواهید خوارج را بشناسید، نمونهاش را من در زمان خودمان به شما معرفی میکنم. گروه منافقین که یادتان هست؟ آیهی قرآن میخواندند، خطبهی نهجالبلاغه میخواندند، ادّعای دینداری میکردند، خودشان را از همه مسلمانتر و انقلابیتر میدانستند؛ آن وقت بمبگذاری میکردند و ناگهان یک خانواده، بزرگ و کوچک و بچه و صغیر و همه کس را به هنگام افطارِ ماه رمضان میکشتند! چرا؟ چون اعضای آن خانواده طرفدار امام و انقلاب بودند. ناگهان بمبگذاری میکردند و یک جمعیتی بیگناه را مثلاً در فلان میدان شهر نابود میکردند. شهید محراب هشتاد ساله، پیرمرد نورانیِ مؤمنِ مجاهدِ فی سبیلاللَّه را به وسیلهی بمبگذاری میکشتند. اینها چهار، پنج شهید محراب از علمای مؤمنِ عالمِ فاضلِ برجسته را کشتند. نوع کارها، این طور کارهایی است. خوارج، اینها بودند. عبداللَّهبنخبّاب را میکشند؛ شکم عیالش را که حامله بود، میشکافند، جنین او را هم که یک جنین مثلاً چند ماهه بود، نابود و مغزش را نیز متلاشی میکنند! چرا؟ چون طرفدار علیبنابیطالبند و باید نابود و کشته شوند! خوارج اینهایند. خوارج را درست بشناسید: کسانی با تمسّکِ ظاهر به دین، با تمسّک به آیات قرآن، حفظ کردن قرآن، حفظ کردن نهجالبلاغه(البته آن روز فقط قرآن بود؛ ولی در دورههای بعد، هر چه که مصلحت باشد و ظاهر دینیِ آنها را حفظ کند) به برخی از امور دینی ظاهراً اعتقاد داشتند؛ اما با آن لُبّ و اساس دین مخالفت میکردند و بر روی این حرف تعصّب داشتند. دم از خدا میزدند؛ اما نوکریِ حلقه به گوش شیطان را داشتند. دیدید که منافقین یک روز آن طور ادّعاهایی داشتند؛ بعد هم وقتی لازم شد، برای مبارزه با انقلاب و امام و نظام جمهوری اسلامی، با امریکا و صهیونیستها و صدّام و با هر کس دیگر حاضر بودند کار کنند و نوکریشان را انجام دهند! خوارج، این طور موجوداتی بودند. آن وقت امیرالمؤمنین در مقابل آنها با قاطعیت ایستاد. این، همان علی است.«اشدّاء علیالکفّار و رحماء بینهم».(3) ببینید؛ این دو خصوصیت در امیرالمؤمنین، چطور زیباییای را به وجود میآورد! انسانی با آن ترحّم و با آن رقّت، طاقت نمیآورد و دلش نمیآید که یک بچه یتیم را غمگین ببیند. میگوید تا من این بچه را نخندانم، از اینجا نخواهم رفت. آن وقت آنجا در مقابل آن انسانهای کجاندیشِ کجعمل - که مثل کژدم، به هر انسان بیگناهی نیش میزنند - میایستد و چهارهزار نفر را در یک روز و در چند ساعتِ کوتاه از بین میبرد. «لا یُفلت منهم عَشَرة».(4) از اصحاب خود امیرالمؤمنین، کمتر از ده نفر شهید شدند - ظاهراً پنج نفر یا شش نفر - اما از چهارهزار نفرِ آنها، کمتر از ده نفر باقی ماندند؛ یعنی نُه نفر! توازن در شخصیت، یعنی این. 1 ) المناقب،ابن شهر آشوب، ج 2 ص 115 ؛ بحارالأنوار،علامه مجلسی ج 41 ص 52 ؛ « و نظر علی إلى امرأة على كتفها قربة ماء فأخذ منها القربة فحملها إلى موضعها و سألها عن حالها فقالت بعث علی بن أبی طالب صاحبی إلى بعض الثغور فقتل و ترك علی صبيانا يتامى و ليس عندی شيء فقد ألجأتنی الضرورة إلى خدمة الناس فانصرف و بات ليلته قلقا فلما أصبح حمل زنبيلا فيه طعام فقال بعضهم أعطنی أحمله عنك فقال من يحمل وزری عنی يوم القيامة فأتى و قرع الباب فقالت من هذا قال أنا ذلك العبد الذی حمل معك القربة فافتحی فإن معی شيئا للصبيان فقالت رضی الله عنك و حكم بينی و بين علی بن أبی طالب فدخل و قال إنی أحببت اكتساب الثواب فاختاری بين أن تعجنين و تخبزين و بين أن تعللين الصبيان لأخبز أنا فقالت أنا بالخبز أبصر و عليه أقدر و لكن شأنك و الصبيان فعللهم حتى أفرغ من الخبز فعمدت إلى الدقيق فعجنته و عمد علی ع إلى اللحم فطبخه و جعل يلقم الصبيان من اللحم و التمر و غيره فكلما ناول الصبيان من ذلك شيئا قال له يا بنی اجعل علی بن أبی طالب فی حل مما مر فی أمرك فلما اختمر العجين قالت يا عبد الله سجر التنور فبادر لسجره فلما أشعله و لفح فی وجهه جعل يقول ذق يا علی هذا جزاء من ضيع الأرامل و اليتامى فرأته امرأة تعرفه فقالت ويحك هذا أمير المؤمنين قال فبادرت المرأة و هی تقول وا حيای منك يا أمير المؤمنين فقال بل وا حيای منك يا أمة الله فيما قصرت فی أمرك ترجمه : امام على «ع»- زنى را ديد كه مشكى آب بر دوش خود مىبرد. آن مشك را از وى گرفت و همراه او به بردن آن پرداخت؛ و چون از حال او پرسيد گفت: على بن ابى طالب همسر مرا به يكى از مرزها فرستاد و او كشته شد، و چند طفل يتيم براى من برجاى گذاشت. چون چيزى ندارم ناگزير به خدمتگزارى مردم مىپردازم. على رفت و شب را به پريشاندلى گذراند. چون بامداد شد زنبيلى پر از خوراكى براى آن زن برد. در راه بعضى از كسان از او خواستند كه بردن زنبيل را بر عهده ايشان گذارد، او در جواب گفت: «روز قيامت چه كس بار مرا خواهد برد؟». به در خانه زن رفت و در زد، زن پرسيد:كيست؟ گفت: من آن بندهام كه ديروز مشك را بر دوش كشيدم، در را بگشا كه چيزى براى كودكان با خود آوردهام. آن زن گفت: خدا از تو خرسند باشد و ميان من و على بن ابى طالب داورى كند. پس داخل شد و گفت: من دوست دارم كه به ثواب و پاداشى برسم، ميان خمير كردن و پختن نان و نگاهدارى كودكان، اين يك را برگزين تا من به نان پختن مشغول شوم. آن زن گفت: من بر پختن نان بيناتر و تواناترم، آن تو و آن كودكان، آنان را سرگرم دار تا من از پختن نان فارغ شوم! پس آن زن به خمير كردن پرداخت و على به پختن گوشت مشغول شد، و لقمههايى از گوشت و خرما و جز آن را خرده خرده به كودكان مىخورانيد. هر وقت به كودكان چيزى مىداد مىگفت: «فرزندم! از آنچه در كار تو گذشته است على بن ابى طالب را حلال كن! على به روشن- كردن تنور مشغول شد و چون شعله آتش روى او را مىسوزاند مىگفت: اى على بچش! اين است كيفر كسى كه از بيوه زنان و يتيمان غافل بماند. در آن هنگام زنى كه على را مىشناخت از آنجا گذشت و به زن صاحب خانه گفت: واى بر تو، اين امير المؤمنين است! .. آن زن شرمسار شد و گفت: از تو خجالت مىكشم اى امير مؤمنان! على در پاسخ او گفت: من بايد از تو خجالت بكشم كه در كار تو قصور كردهام. 2 ) المناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 75 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 41، ص 29 . رَأَيْتُ عَلِيّاً يَدْعُو الْيَتَامَى فَيُطْعِمُهُمُ الْعَسَلَ حَتَّى قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی كُنْتُ يَتِيما ترجمه : ابو الطّفيل (عامر بن واثله) كنانى مىگويد: على را ديدم كه يتيمان را مىخواند و به ايشان عسل مىخورانيد، تا جايى كه يكى از اصحاب او گفت: «دوست داشتم كه من نيز يتيم مىبودم». 3 ) سوره مبارکه الفتح آیه 29 مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ تَراهُم رُكَّعًا سُجَّدًا يَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سيماهُم في وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ ذٰلِكَ مَثَلُهُم فِي التَّوراةِ ۚ وَمَثَلُهُم فِي الإِنجيلِ كَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ يُعجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الكُفّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا ترجمه : محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است. 4 ) خطبه 59 : گفتار آن حضرت است زمانى كه عزم بر جنگ خوارج داشت و به آن حضرت خبر دادند كه آنان از پل نهروان عبور كردهاند مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ . ترجمه : محل نابودى ايشان اين طرف آب است. به خدا قسم ده نفر از ايشان از اين مهلكه جان به در نبرند، و از شما هم ده نفر كشته نشود. مراد از «نطفه» آب نهر است. لغت نطفه از جنبه كنايى فصيحترين كنايه از آب مىباشد هر چند آب بسيار باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1375/11/12 عنوان فیش :اجرای حدود الهی بین دوستان و دشمنان توسط امیرالمومنین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), عدالت, اجرای عدالت نوع(ها) : حدیث متن فیش : شاعری به نام نجاشی، برای امیرالمؤمنین و علیه دشمنان آن حضرت، شعر گفته است. روز ماه رمضان، از کوچهای عبور میکرد؛ آدم بدی به وی گفت بیا امروز را در کنار ما باش. گفت میخواهم به مسجد بروم و مثلاً قرآن و نماز بخوانم. گفت روز ماه رمضان، کی به کی است؛ بیا با هم باشیم! به زور این شاعر را کشاند! او هم بالاخره شاعر بود دیگر! به خانهی آن فرد رفت و در کنار بساط روزهخواری و شُرب خَمر نشست. او نمیخواست؛ اما مبتلا شد. بعد هم همه فهمیدند که اینها شُرب خَمر کردهاند. امیرالمؤمنین گفت: باید حدّ خدا را بخورند؛ هشتاد تازیانه برای شُرب خَمر، ده یا بیست تازیانه هم اضافه برای اینکه روز ماه رمضان این کار را کردند! نجاشی گفت: من شاعر و مدّاح حکومت شما هستم. با دشمنان شما این طور با ابزار زبان مبارزه کردهام. میخواهی مرا شلّاق بزنی(1)!؟ در بیان امروز ما، آن حضرت شبیه این بیان را فرمودند که آن به جای خود محفوظ، خیلی هم عزیزی، خیلی هم خوبی، ارزش هم داری؛ اما من حدّ خدا را تعطیل نمیکنم! هر چه قوم و خویشهایش آمدند و اصرار کردند که اگر شما او را شلّاق بزنید، آبروی ما خواهد رفت و ما دیگر سربلند نمیشویم، حضرت فرمود نمیشود و من نمیتوانم حدّ خدا را جاری نکنم! آن مرد را خواباندند و تازیانه زدند، او هم شبانه فرار کرد و رفت. گفت: حالا که در حکومت شما، با شاعر و هنرمند و روشنفکری مثل من، بلد نیستند که چگونه باید رفتار کنند، من هم میروم آن جایی که مرا بشناسندم و قدرم را بدانند! او پیش معاویه رفت و گفت معاویه قدر ما را میداند! بروید به جهنّم! وقتی کسی این قدر کور است که نمیتواند از لابهلای احساسات شخصی خود، درخشندگی علی را ببیند، جزایش همین است که پیش معاویه برود. عقوبت او همین است که متعلّق به معاویه شود؛ بروید. امیرالمؤمنین میدانست که این فرد از دست خواهد رفت. یک شاعر هم مهم بود. آن روز از امروز هم مهمتر بود. البته امروز هم هنرمندان حائز اهمیتند؛ اما آن روز مهمتر بود. آن روز تلویزیون و رادیو که نبود، تشکیلات ارتباط جمعی که نبود؛ همین شعرا بودند که میگفتند و افکار را در همه جا منتشر میکردند. 1 ) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص: 147 الغارات (ط - القديمة)، ج2، ص: 369 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج33، ص: 273 أَنَّهُ أُتِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِالنَّجَاشِيِّ الشَّاعِرِ وَ قَدْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَضَرَبَهُ ثَمَانِينَ جَلْدَةً ثُمَّ حَبَسَهُ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا بِهِ مِنَ الْغَدِ فَضَرَبَهُ عِشْرِينَ سَوْطاً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ضَرَبْتَنِي ثَمَانِينَ جَلْدَةً فِي شُرْبِ الْخَمْرِ وَ هَذِهِ الْعِشْرِينَ مَا هِيَ قَالَ هَذَا لِتَجَرِّيكَ عَلَى شُرْبِ الْخَمْرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ. وَ بَلَغَ مُعَاوِيَةَ أَنَّ النَّجَاشِيَّ هَجَاهُ فَدَسَّ قَوْماً شَهِدُوا عَلَيْهِ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ شَرِبَ الْخَمْرَ فَأَخَذَهُ عَلِيٌّ فَحَدَّهُ فَغَضِبَ جَمَاعَةٌ عَلَى عَلِيٍّ فِي ذَلِكَ مِنْهُمْ طَارِقُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّهْدِيُّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا كُنَّا نَرَى أَنَّ أَهْلَ الْمَعْصِيَةِ وَ الطَّاعَةِ وَ أَهْلَ الْفُرْقَةِ وَ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ وُلَاةِ الْعَقْلِ وَ مَعَادِنِ الْفَضْلِ سِيَّانِ فِي الْجَزَاءِ حَتَّى مَا كَانَ مِنْ صَنِيعِكَ بِأَخِي الْحَارِثِ يَعْنِي النَّجَاشِيَّ فَأَوْغَرْتَ صُدُورَنَا وَ شَتَّتَّ أُمُورَنَا وَ حَمَّلْتَنَا عَلَى الْجَادَّةِ الَّتِي كُنَّا نَرَى أَنْ سَبِيلَ مَنْ رَكِبَهَا النَّارُ فَقَالَ عَلِيٌّ ص إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ يَا أَخَا بَنِي نَهْدٍ هَلْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ انْتَهَكَ حُرْمَةً مِنْ حُرَمِ اللَّهِ فَأَقَمْنَا عَلَيْهِ حَدَّهَا زَكَاةً لَهُ وَ تَطْهِيراً يَا أَخَا بَنِي نَهْدٍ إِنَّهُ مَنْ أَتَى حَدّاً فَأُقِيمَ كَانَ كَفَّارَتَهُ يَا أَخَا بَنِي نَهْدٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ الْعَظِيمِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى فَخَرَجَ طَارِقٌ وَ النَّجَاشِيُّ مَعَهُ إِلَى مُعَاوِيَةَ وَ يُقَالُ إِنَّهُ رَجَعَ. ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1375/09/24 عنوان فیش :ارزش آفرینی پاسداران به برکت تشبه به رفتار حسین بن علی علیه السلام کلیدواژه(ها) : پشتکار, پاسدار انقلاب اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : پاسداران از جمله کسانی هستند که این زیرکی[تشبه به امام حسین (علیه السلام ) ] را به خرج دادند. این را برای خودتان حفظ کنید و جدّی بگیرید. جِدّ لازم است. یک کار سرسری و در هم و تخیّلی به حساب نیاید. در همه چیز جِدّ لازم است. «وهب لی الجِدَّ فیخشّیتک».(1) در امور معنوی هم جدیّت لازم است. کار را باید جدّی بگیرید و دنبال کنید. جدّاً خودتان را متشبّه به آن بزرگوار بدانید؛ کمااینکه هر کس از اوّل انقلاب - در این هفده سال - صفحهی انقلاب را بنگرد و این کتاب قطور پر برگ را ورق بزند، همین را هم دربارهی پاسداران خواهد دید. پاسداران به برکت تشبّه به رفتار حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام، خیلی ارزش آفریدند. 1 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل) يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران - 1375/06/08 عنوان فیش :لزوم مراقبت دائم مسئولان برای پرهیز از آفات کار کلیدواژه(ها) : کار نوع(ها) : حدیث متن فیش : عزیزان من! کار خوب، آفاتی هم دارد. هیچ کار خوب، بدون آفت نیست. انسانِ تربیت شدهی والای سطح بالایی که جزو مخلصان به حساب میآید، طبق این طبقهبندیهای معنوی در روایات و آثار شرعی ما، «فی خطر عظیم»(1) است. انسان مخلص، یعنی کسی که همهی کارهایش برای خداست، یک کلمهی حرفش، یک حرکتش، حتّی خوردن و نوشیدن و استراحت کردنش، جز برای خدا و بدون نیّت قربت نیست، در روایت دارد که حتّی این انسان، «فی خطر عظیم» است. حالا ببینید ما که تا آن اخلاصِ آن طوری، فاصلهی خیلی زیادی داریم، وضعمان چگونه است. از آفات، باید خیلی پرهیز کرد. آفات کار و آفات زندگی، خیلی زیاد است. باید انسان دائم مراقب باشد. 1 ) غررالحكم و درر الحكم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص197 ح 3899؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 67 ص 245؛ الإخلاص خطر عظيم حتى ينظر بما [بماذا] يختم له ترجمه : «اخلاص» يعنى خالص كردن طاعات و عبادات از براى خداى عزّ و جلّ و آميخته بقصد ديگر نكردن خطر عظيم است تا اين كه نگاه كرده شود به آن چه ختم مىشود از براى او. مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی - 1375/03/29 عنوان فیش :مراقبت و سوال خداوند از یکایک دقایق و اقدامات نمایندگان مجلس کلیدواژه(ها) : نمایندگان مجلس شورای اسلامی, عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : لذا همانطور هم که در پیام اخیر، خدمت آقایان و خانمها عرض کردیم، ارزش یک دقیقه وقت شما خیلی زیاد است. نبایستی یک دقیقه وقتِ مقرّر و موظّف مجلس - چه در کمیسیونها و چه در داخل صحن مجلس - تلف و ضایع شود. باید فعّال حرکت کنید. واقعاً مسؤولیتِ سنگینی است. خدای متعال در روز قیامت، از یکایک دقایق و اقدامات شما در این کار سؤال خواهد کرد. از همهی آن تأییدها یا ردهایی که میکنید، سؤال خواهد کرد. اگر تأیید نکنید و بگویید پس حالا که این قدر سخت است، کارت سفید میدهیم یا در این مجلس بیطرف میشویم؛ از این هم سؤال خواهد کرد که چرا رأی ندادید؟ باید رأی دهید. وقتی که شما در امری حَکَم هستید و برای تصمیمگیری جهت کاری بزرگ، شما را در آنجا نصب کردهاند، باید آن کار را انجام دهید. اگر انجام هم ندهید، مؤاخذه خواهید شد. اوّلاً موظفید انجام دهید، ثانیاً خوب و درست و متقن انجام دهید. قضیه این است. کار بسیار سنگینی است. اگر با این دید به نمایندگی نگاه کردید، آن وقت همهی آنات شما حسنه است. بدانید هیچ عبادتی هم دیگر بالاتر از کاری که شما میکنید، نخواهد بود. هیچ کس غصه نخورد که من با آمدن به مجلس، مثلاً از فلان وظیفهی عبادی بازماندم و فرضاً دیگر عمره و یا زیارت نمیتوانم بروم. نخیر؛ این به مراتب از آن بالاتر است. اگر این گونه عمل کردید، از هر عبادتی در میزان الهی سنگینتر است. با احساس مسؤولیت و مراقبت نمایندگان الهی و کرامالکاتبین و «کنت انتالرّقیب علیّ من وارئهم و الشّاهد لما خفی عنهم(1)»، خود خدای متعال هم مراقب شماست. یک مجلسِ اینگونه، در طول چهار سال میتواند بزرگترین خدمات را به این کشور و این ملت بکند و هر چه بعد از انقلاب در این مملکت، کارِ خوب شده است، ثواب و حسنهی بخش عمدهای از آن، به نمایندگانی متعلّق است که در دورههای چهارگانهی گذشته بودهاند و خوب عمل کردهاند و تلاش مناسب انجام دادهاند. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 مصباح،الكفعمی،ص559 اقبال الاعمال،سیدبنطاووس ص709 البلد الامین،كفعمی،191 «....فاسئلك بالقدرة التی قدرتها و بالقضیه التی حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لی فی هذه الليلة و فی هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و كنت أنت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته....». ترجمه : خدایا به سبب آن قدرتی كه آن را مقدر كردی و به سبب آن حكم و فرمانی كه آن را واجب كردی و فرمانروایی كردی، و بر هركس جاری كردی او را مغلوب ساختی از تو درخواست می كنم در این شب و در این ساعت هر خطایی كه كردم و هر گناهی كه مرتكب شدم و هر كار زشتی كه پنهان نمودم و هر نادانی كه انجام دادم، چه آن را پنهان كردم یا اینكه آشكار كردم، مخفی ساختم یا اینكه ظاهر ساختم و هر بدی كه فرشتگان گرامیت را مامور ثبت آن كردی و آنان را موكل حفظ كارهایی كه از من سر می زند، نمودی و ایشان را به همراه اعضایم شاهدان بر من قرار دادی و تو خود قبل از ایشان مراقب من و همچنین گواه و شاهدی برآنچه از ایشان پنهان ماند، هستی و به وسیله رحمتت آن را پنهان نمودی و به سبب فضل و احسانت آن را پوشاندی. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیان استان مازندران - 1374/07/22 عنوان فیش :روحانیان، باید با بیان و تبیین، مردم را ارشاد کنند کلیدواژه(ها) : روحانیها, مبلغان, دخالت روحانیون در حکومت دینی, وظایف روحانیت نوع(ها) : حدیث متن فیش : در پیکرهى جامعه که هر قشر حکمِ عضوى از اعضا را دارد و وظیفهاى بر دوشش است، روحانیان دو وظیفه و شأن دارند: یک شأن، شأنِ مغز است و شأنِ دیگر، شأنِ زبان. شأن همهى متفکّران و فرزانگان و خردمندان و روشنفکران در یک جامعه، شأنِ مغز است. علماى دین هم، چنین شأنى دارند؛ یعنى باید بیندیشند و مردم را هدایت و راهنمایى کنند. اما علاوه براین، یک شأن دیگر هم براى علماى دین وجود دارد که همان شأنِ زبان است: «قوام الدّین باربعه: بعالم ناطقٍ مستعمل له.»(1) چقدر در قرآن با عباراتى همچون «لتبین للنّاس»، «هذا بیانٌ للنّاس»، بر بیان و تبیین تکیه شده است! این، شأن علماى دین است که باید تبیین و بیان کنند. خیال نشود که منظور فقط بیان و تبیین احکامى همچون حکم خمس و زکات است. لعنت خدا بر کسانى که کوشش کردند تا دین را از اساسىترین اصول آن، یعنى صحنههاى واقعى زندگى و صحنهى سیاست و حکومت جدا و مخصوص به همین کارهاى فردى کنند. البته نماز و روزه مهمّ است؛ اما عاملِ برپا داشتنِ همین نماز و روزه، حکومت است: «الذین ان مکناهم فىالارضِ، أقاموا الصّلوة و اتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر؛ و لله عاقبة الامور. (2)» نماز و روزه را عالم دین به عهده بگیرد و حکومت را به عهدهى کسانى که شایستگى ندارند واگذار کند!؟ «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و التّبعوا الشّهوات. (3)» روزگارى مدام این را ترویج مىکردند؛ اما اسلام به دست برترین شاگردانش، بر دهان آنان زد و حکومت اسلامى شکل گرفت. اکنون نیز، عدّهاى همین را ترویج مىکنند. آنها مىگویند: «اسلام در گوشهى خانه و مسجد، به احکام دینى بپردازد و از دخالت در حکومت و سیاست بپرهیزد؛ مبادا مردم از اسلام بدشان بیاید.» عجب! منطقشان این است که اگر اسلام حکومت کند، از محبوبیت ساقط مىشود! پس معلوم مىشود اینها از پیغمبر، براى اسلام دلسوزترند. پیغمبر آن روز که به مدینه آمد، بنا بود «عبدالله بن ابى بن سلول»، از طرف «اوس» و «خزرج»، پادشاه شود. پیغمبر او را کنار زد و حکومت را به دست گرفت. خوب؛ پیغمبر مىتوانست خیلى محترمانه، این کار را نکند و رضایت دهد به اینکه خانهاى در آنجا برایش بسازند و پیشنماز هم بشود. حکومت را هم «عبد الله ابن ابى» بهدست گیرد! پس چرا اینگونه نکرد؟ خوب؛ معلوم است! شأن تبیین و بیان که به عهدهى علماست، نمىگذارد؛ تبیین و بیانى که موضوع گستردهاى دارد و سخن دربارهى آن بسیار است. از اینرو، امروز هم - همینطور که شاهدید - امام جمعه، در خطبههاى نماز جمعه، هم از دین مىگوید و هم از حکومت. از سیاست مىگوید، از مسائل جهانى مىگوید، از بازسازى مىگوید، از گندم کارى مىگوید، از اخلاق مىگوید، از دنیا مىگوید و از آخرت هم مىگوید. این، درست است. اینگونه باید باشد! روحانیان، باید با استفاده از زبان بیان و تبیین، مردم را ارشاد کنند. عشّاق را به تیغ زبانْ گرم مىکنیم چون شمع، تازیانهى پروانهایم ما این، شأنِ روحانیت است. 1 ) الخصال، ج1، ص: 197؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص: 6؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص: 67 عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قِوَامُ الدِّينِ بِأَرْبَعَةٍ بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَهُ وَ بِغَنِيٍّ لَا يَبْخَلُ بِفَضْلِهِ عَلَى أَهْلِ دِينِ اللَّهِ وَ بِفَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ بِجَاهِلٍ لَا يَتَكَبَّرُ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَالِهِ وَ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ اسْتَكْبَرَ الْجَاهِلُ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ رَجَعَتِ الدُّنْيَا إِلَى وَرَائِهَا الْقَهْقَرَى فَلَا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ الْمَسَاجِدِ وَ أَجْسَادُ قَوْمٍ مُخْتَلِفَةٍ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ الْعَيْشُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فَقَالَ خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِيَّةِ يَعْنِي فِي الظَّاهِرِ وَ خَالِفُوهُمْ فِي الْبَاطِنِ لِلْمَرْءِ مَا اكْتَسَبَ وَ هُوَ مَعَ مَنْ أَحَبَّ وَ انْتَظِرُوا مَعَ ذَلِكَ الْفَرَجَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ترجمه : امیرالمومنین علیه السلام فرمود قوام دين بچهار كس است،دانشمند سخنورى كه بعلم خود عمل كند،ثروتمندى كه ما زاد دارائى خود را از اهل دين دريغ نكند،فقيرى كه آخرتش را بدنيا نفروشد،نادانى كه از تحصيل علم تكبر نورزد،چون عالم علم خود را كتمان كند و ثروتمند بخل ورزد و فقير آخرتش را بدنيا بفروشد و نادان از طلب علم تكبر كند،دنيا پس پس بعقب برگردد در اين حال بسيارى مساجد و كثرت افرادى كه در آنها رفت و آمد كنند شما را نفريبد، عرض شد يا على در اين دوره چگونه بايد زندگى كرد،فرمود در ظاهر با مردم معاشرت كنيد و در باطن از آنها كنار باشيد،براى مرد همانيست كه كند و با هر كس دوست دارد محشور شود با اين حال نااميد نباشيد و منتظر گشايش و فرج از جانب خدا باشيد. 2 ) سوره مبارکه الحج آیه 41 الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ ترجمه : همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خداست! 3 ) سوره مبارکه مريم آیه 59 فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا ترجمه : امّا پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید! مربوط به :مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب - 1374/02/26 عنوان فیش :لزوم صرفه جویی در مسئله کاغذ کلیدواژه(ها) : صرفهجویی نوع(ها) : حدیث متن فیش : [درباره مسأله کاغذ و مصرف آن در کشور هنوز مشکل وجود دارد] علیایّحال، الان دولت به روزنامهها، مطبوعات و ناشرین، کمک میکند. این کارها میشود؛ لکن درعینحال، مشکلات دارند. من میبینم کتابی را به قیمت گزافی میفروشند؛ در حالی که خریدار نمیتواند بخرد. من به مواردی برخورد کردم که قیمتها به نظرم زیاد و بیش از اندازهای که امروز مقتضی است، بود. این بدین خاطر است که ما از لحاظ کاغذ مشکل داریم. خلاصه، باید روی بازیافت، صرفهجویی و تولید کاغذ داخلی کار شود؛ یعنی کاری کنند که در کاغذ، صرفهجویی شود. امروز با اینکه آدمی گاهی فکر میکند که دیگر حالا دوران «ادقّوا اقلامکم، قارعوا بین سطورکم»(1) نیست، میبینیم نه! اتّفاقاً، باز هم دوران همینهاست. باز هم باید قلمها را ریز تراشید، تا کاغذ کمتر مصرف شود و باز هم باید در باب کاغذ، صرفهجویی کرد تا به نیاز جامعه برسد. 1 ) الخصال،شیخ صدوق ج1 ص310؛ وسائلالشيعة،حرعاملی،ج17،ص404 ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج41،ص105 ؛ أن أمير المؤمنين ع كتب إلى عماله أدقوا أقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنی فضولكم و اقصدوا قصد المعانی و إياكم و الإكثار فإن أموال المسلمين لا تحتمل الإضرار. ترجمه : اميرالمؤمنين(ع) به كارگزارانش نوشت [براى نامه نويسى] مدادهای خود را باريك بتراشيد و سطرهایتان را نزديك هم كنید و جملههاى زيادى خود را حذف كنيد، اصل موضوع را به نظر آوريد و از زیاده نويسى بپرهيزيد زیر كه دارائى مسلمانان نبايد ضررمند شود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1374/02/13 عنوان فیش :وابستگی دنیا و آخرت هر امتی به علم و کار کلیدواژه(ها) : کار, علمآموزی نوع(ها) : حدیث متن فیش : شاید در بین روزهایى که در جمهورى اسلامى نام و عنوانى پیدا کرده است، هیچ روزى مثل این روز [12 اردیبهشت]نباشد؛ چون دو عنوان خیلى مهم، حسّاس، کارآمد و خیلى عزیز، با هم در این روز مجتمع شده است. یکى عنوان علم و دیگرى عنوان کار است. هم روز علم است و هم روز کار. واقعاً هم اگر درست نگاه کنیم، دنیا و آخرتِ هر امّت، جمعیّت و همچنین هر فردى، به این دو چیز بستگى دارد. هر کدام بدون دیگرى، خاصیت کامل خود را ندارد. علم بىکار، همان علم بىعمل است. «العالم بلاعمل، کالشجّر بلا ثمر.»(1) درختى روییده است؛ مظهر قدرت الهى است؛ امّا میوه ندارد. از آن طرف هم «المتعبِّد بلا علم کحمار الطاحونة.»(2) وقتى کسى بدون علم کار کند، اگر چه آن کار عبادت خدا باشد، باز هم فایدهاى ندارد. مثل حرکت دَوَرانى: کسى بدون پیشرفت، دور خودش چرخ مىخورد. 1 ) غررالحكم ،الآمدی ، ص 152 علم بلا عمل كشجر بلا ثمر ترجمه : علم بدون عمل مانند درخت بى ميوه است 2 ) غررالحكم ،الآمدی ، ص 41 المتعبد بغير علم كحمار الطاحونة يدور و لا يبرح من مكان ترجمه : عبادت کننده بدون علم چونان خر آسياب است كه همچنان به دور خود مي چرخد و راه به جايي نمي برد . مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/28 عنوان فیش :نهفته بودن بسیاری از معارف در دعاها کلیدواژه(ها) : دعا, گناه, دعای کمیل نوع(ها) : حدیث متن فیش : در این دعاها، معارف زیادی نهفته است. مثلاً در فقرات اوّل دعای کمیل، همه میخوانیم: «اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تهتک العصم. اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تنزّل النّقم. اللّهم اغفرلی الذّنوب التی تغیّر النّعم.» گناهانی وجود دارد که پردهها را میدرد. گناهانی وجود دارد که نقمت الهی را بر انسان نازل میکند. گناهانی وجود دارد که نعمتها را از انسان میگیرد. «اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعاء.» (1)گناهانی هم وجود دارد که دعا را حبس میکند.پناه بر خدا! ممکن است انسان مرتکب گناهی شود که هر چه دعا کند، آن دعا بیاثر و بیفایده گردد. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 إقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 706 مصباح الكفعمی ، شیخ كفعمی، ص 555 كمیل از امیر المؤمنین علیه السلام روایت می كند: « اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك » ترجمه : خدایا آن گناهانی كه [پرده] دوری از گناه را پاره می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بدبختی ها را فرود می آورند را بیامرز . خداوندا آن گناهانی را كه نعمت ها را دگرگون می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه جلو دعا را می گیرند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بلا را فرود می آرند را بیامرز. خداوندا هر گناهی كردم و هر اشتباهی كه مرتكب شده ام را بیامرز. مربوط به :بیانات در مراسم اختتامیهی مسابقات قرآن - 1373/10/14 عنوان فیش :لزوم نزدیک شدن به فهم مفاهیم قرآن در حفظ قرآن کودکان کلیدواژه(ها) : حفظ قرآن, فهم قرآن نوع(ها) : حدیث متن فیش : من در برنامههای این دو سه روز که پخش شد، دیدم بچههای کوچک ما قرآن را با خصوصیات آیه، سوره، صفحه به صفحه و خط به خط حفظ کردهاند. بسیار کار جالبی است. بسیار زیباست. واقعاً باید از پدران و مادران این بچهها تجلیل کرد. بسیار اهمیت دارد که انسان اینطور با نوجوان خودش کار کند و او را اینگونه بار بیاورد. اینها میماند. البته من یک تذکّر هم بدهم: ذهن این بچهها را با اعداد رایانهای پر نکنید. ما چه کار داریم که فلان سوره چند حرف دارد؟ روزگاری این گونه مسائل لازم بود. روزگاری که خوف تحریف وجود داشت، لازم بود عدد کلمات و عدد حروف، محفوظ باشد. امروز قرآن، هزاران چاپ شده است. چهکسی جرأت دارد یک حرف از قرآن کم یا زیاد کند؟ این کارها امروز لازم نیست. بهجای این کارها، بگویید حفظ کنند که در خواتیم آیات، تعبیراتِ مثلاً «و هو السّمیع العلیم»(1) چند جا در فلان سوره آمده است. سمیع یا علیم یا قدیر؛ چند تا از اینها با هم آمده است. کدام یک با هم آمده است. اینها خوب است. اینها را حفظ کنند. اینها در فهم معانی آیات تأثیر میگذارد. ببینند در آیاتِ مثلاً اوّلِ این سوره تا آخر سوره، چند بار کلمه وحی آمده است. مثلاً در چند آیه به پیامبر اشاره شده است که این قرآن بهسوی تو وحی میشود. مثلاً نکات مکرّر در سوره - هر سورهای را که میخواهد بخواند - استخراج شود. فرض بفرمایید این آیات مربوط به سورهی «فصّلت» است. در این سوره راجع به وحی مکرراً صحبت شده است. نوجوان این نکات را استخراج و حفظ کند. اینها مهمّ است. اینکه چند حرف است یا صفحهی چندم است، مهم نیست. ما که قرآن با چاپ واحد نداریم؛ صدها چاپ قرآن داریم. آغاز یک سوره در این قرآن، صفحهی 325 است، اما در قرآن دیگر ممکن است صفحهی 100 باشد. لذا باید به بچهها نکات لازم و مفید که آنها را به فهم مفاهیم قرآن نزدیک میکند، یاد دهید تا مثل نقشی که در سنگ میماند(2)، تا آخر عمر در ذهنشان بماند و مایهی برکت شود. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 127 وَإِذ يَرفَعُ إِبراهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيتِ وَإِسماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا ۖ إِنَّكَ أَنتَ السَّميعُ العَليمُ ترجمه : و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل، پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند، (و میگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی! 2 ) بحارالانوار،مجلسی،ج1ص224 ؛ منيةالمريد،شهیدثانی،ص: 226 الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ ترجمه : امام علی (ع) فرمود: یادگیری در كودكی مانند كند و كاری روی سنگ است.(ماندگار است) مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1373/06/20 عنوان فیش :عوامل دوری شیطان از انسان در کلام رسول اعظم(صلی الله علیه و اله) کلیدواژه(ها) : شیطان نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک حدیث دیگر، باز بهذا الاسناد، «عن علی علیهالسّلام قال: قیل لرسولاللَّه، صلّیاللَّهعلیهوآله، من الذی یباعد الشیطان منا.» چه چیزی شیطان را از ما دور میکند؟ البته میدانید که «شیطان»، اعم از «ابلیس» است. همان قوای مؤثر شرّآفرین و فساد آفرین و انحراف آفرینی که در قالبها و لباسهای مختلف، گاهی انسان، گاهی غیرانسان و گاهی هوای نفسانی و گاهی هم ابلیس است. «ابالسه» طایفهی مهمّی از شیاطینند، که داستانشان در قرآن هست. اما فقط آنها نیستند. آنها شیاطین جنّند و شیاطین انس هم هستند که گاهی خطرشان از آنها کمتر نیست. پس، شیطان یک معنای عام است. خوب؛ چه عاملی این را از ما دور میکند؟ «قال: الصوم للَّه یسود وجهه»؛روزه چهرهاش را سیاه میکند. علّتش هم این است که صوم و روزه، طغیان غرایز گمراه کنندهی جسمانی را سرکوب میکند و جلو طغیان آنها را میگیرد. «و الصّدقة تکسر ظهره»و صدقه پشتش را میشکند؛ چون صدقه، گذشت و اغماضِ مهمّی از مایملک انسان است. این هم مهم است: «و الحب فی اللَّه تعالی و المواظبة علی العمل الصّالح یقطع دابرة.»(1) این دو، مهمتر از آنهاست. یکی «حب فیاللَّه» است. یعنی انسان عواطف، بخصوص محبّت خودش را در جهت الهی هدایت کند. اگر کسی را دوست دارید، این محبّت برای خدا باشد، نه برای دنیا. محبّت را در آنجا خرج کنید که برای خدا باشد. البته روایات «الحب فی اللَّه و البغض فی اللَّه» (2) روایات بسیار مفصّلیاند. در «کافی» و در دیگر کتب هم، بابی مفصّل دربارهی این صفت هست. «و المواظبة علی العمل الصّالح.» مهم این است که انسان از عمل صالح مواظبت کند. یعنی در انجام عمل صالح استمرار داشته باشد. «و الدّوام فی الاتّصال بخدمتک»(3) که در دعای کمیل میخوانیم، یعنی انسان دائماً متّصل به خدمت پروردگار باشد. این استمرار و تداوم، خیلی مهم است. اگر این دو، که یکی جنبهی قلبی و عاطفی و دیگری جنبهی عملی دارد، حاصل شد، «یقطع دابره»؛ یعنی ریشهی شیطان را میکَند یا آن را نابود میکند. «و الاستغفار یقطع تینه»؛(4) استغفار هم شاهرگش را میزند (همان تعبیر کنایی، که در فارسی هم هست). پس، از جمله عواملی که شیطان را نابود میکند، استغفار است. استغفار یا طلب مغفرت از پروردگار، که در قرآن هم بارها آمده و در هر جایی خصوصیّت و ثمرهای برای آن ذکر شده است.(5) این روحِ استغفار و طلبِ مغفرت، چیز مهمّی است؛ زیرا به معنای توجهِ انسان به خطاهای خود است. کسی که خود را عاری از خطا و اشتباه و گناه میبیند و خیال میکند که کار بدی انجام نداده است، به فکر استغفار نمیافتد. نفْسِ توجّه به استغفار، به این معناست که ما دچار خطا، کمبود، گناه، تخلّف، قصور و تقصیر هستیم. این، برای هر انسانی لازم است؛ زیرا به طور طبیعی، هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد. «ولو یؤاخذ اللَّه النّاس بظلمهم ما ترک علیها من دابة.»(6) خدای متعال، از بندگان اغماض میکند والّا اگر بنا بود که به خاطر ظلم، بندگان را مؤاخذه کند، یک نفر بر روی زمین نمیماند: «ما ترک علیها من دابّة.» قهراً دابّهی انسانی مراد است؛ چون بحث بر سرِ انسانهاست. بنابراین، دائم خطاهای گوناگونی از ما صادر میشود که غالباً ناشی از هوایِ نفس و مقداری هم ناشی از جهالتها و کوتاه بینیهای ماست. پس، توجّه به استغفار، توجّه به گناه است و لازمهی توجّه به گناه، تصحیح عمل است و هر انسانی، باید دائماً خودش را تصحیح کند. اگر این حالتِ تصحیح باشد، آن وقت تکامل به وجود میآید. پس، شرط اصلیِ کمالِ انسانیّت، همین تصحیح است که استغفار یکی از عوامل مهم آن است. لذاست که به استغفار، خیلی بها داده شده است. 1 ) الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص 58؛ النوادرللراوندی ، سيد فضل الله راوندى ص 19 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 60 ص 264 ؛ قال يا رسول الله ص ما الذی تباعد الشيطان منا قال الصوم يسود وجهه و الصدقة تكسر ظهره و الحب فی الله عز و جل و المواظبة على العمل تقطع دابره و الاستغفار يقطع وتينه ترجمه : على عليه السّلام فرمود: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سؤال شد، چهچيزهايى شيطان را از ما دور مىكند؟ آن حضرت فرمود: روزه گرفتن روى شيطان را سياه مىكند، صدقه دادن كمر او را مىشكند، و محبّت در راه خدا و پایداری و ثابت ماندن بر عمل صالح، ریشه او را قطع مىكند، و استغفار و طلب آمرزش از خداوند، شاهرگ قلبش را قطع مىنمايد. 2 ) الكافی ، ثقة الاسلام كلینی ج 2 ص 125 ؛ من لايحضرهالفقيه ،شیخ صدوق ج 4 ص 352 ، نحوه ؛ تحف العقول ، حسن بن شعبه حرّانى ص 196، نحوه ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج66 ص 242 نحوه ؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ ترجمه : از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: كدام يك از حلقههاى ايمان محكم ترند؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند و برخى گفت: نماز و برخى گفت: زكات و بعضى از آنها گفت: روزه و بعضى گفتند كه: آن حج است و عمره و بعضىگفتند: جهاد است، رسول خدا (ص) فرمود: براى هر آنچه گفتيد فضيلتى است و آنكه من پرسيدم نيست ولى محكمترین حلقه ايمان، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا و مهرورزى با دوستان خدا و بیزارى از دشمنان خدا است» 3 ) مصباح المتهجد،شیخ طوسی ص 844 ؛ قبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 ؛ البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص 188 ؛ مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل)؛ يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. 4 ) الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص 58؛ النوادرللراوندی ، سيد فضل الله راوندى ص 19 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 60 ص 264 ؛ قال يا رسول الله ص ما الذی تباعد الشيطان منا قال الصوم يسود وجهه و الصدقة تكسر ظهره و الحب فی الله عز و جل و المواظبة على العمل تقطع دابره و الاستغفار يقطع وتينه ترجمه : على عليه السّلام فرمود: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سؤال شد، چهچيزهايى شيطان را از ما دور مىكند؟ آن حضرت فرمود: روزه گرفتن روى شيطان را سياه مىكند، صدقه دادن كمر او را مىشكند، و محبّت در راه خدا و پایداری و ثابت ماندن بر عمل صالح، ریشه او را قطع مىكند، و استغفار و طلب آمرزش از خداوند، شاهرگ قلبش را قطع مىنمايد. 5 ) سوره مبارکه هود آیه 3 وَأَنِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُمَتِّعكُم مَتاعًا حَسَنًا إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤتِ كُلَّ ذي فَضلٍ فَضلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ كَبيرٍ ترجمه : و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم! 5 ) سوره مبارکه هود آیه 52 وَيا قَومِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارًا وَيَزِدكُم قُوَّةً إِلىٰ قُوَّتِكُم وَلا تَتَوَلَّوا مُجرِمينَ ترجمه : و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد؛ و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روی (از حق) بر نتابید!» 5 ) سوره مبارکه التحريم آیه 8 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا توبوا إِلَى اللَّهِ تَوبَةً نَصوحًا عَسىٰ رَبُّكُم أَن يُكَفِّرَ عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيُدخِلَكُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ يَومَ لا يُخزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ ۖ نورُهُم يَسعىٰ بَينَ أَيديهِم وَبِأَيمانِهِم يَقولونَ رَبَّنا أَتمِم لَنا نورَنا وَاغفِر لَنا ۖ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و میگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی!» 5 ) سوره مبارکه هود آیه 90 وَاستَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي رَحيمٌ وَدودٌ ترجمه : از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوی او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهکار) است!» 6 ) سوره مبارکه النحل آیه 61 وَلَو يُؤاخِذُ اللَّهُ النّاسَ بِظُلمِهِم ما تَرَكَ عَلَيها مِن دابَّةٍ وَلٰكِن يُؤَخِّرُهُم إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۖ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرونَ ساعَةً ۖ وَلا يَستَقدِمونَ ترجمه : و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات میکرد، جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذارد؛ ولی آنها را تا زمان معیّنی به تأخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند، و نه ساعتی پیشی میگیرند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر - 1372/12/22 عنوان فیش :تشابه روز عید فطر به روز قیامت کلیدواژه(ها) : عید فطر, معاد نوع(ها) : حدیث متن فیش : عید سعید فطر را به همهی شما عزیزان نمازگزار وبه همهی ملت بزرگ ایران و به همهی مسلمین عالم، تبریک عرض میکنم. روزی بزرگ، پس از روزها و شبهایی بسیار با عظمت است. امیرالمؤمنین، علیهالصّلاةوالسّلام در یکی از خطبه های روز عید فطر چنین فرمود: «ایها النّاس! ان یومکم، هذا یوم مثاب فیه المحسنون»؛ ای مردم! امروز روزی است که در آن نیکوکاران پاداش و اجر خود را از خدای متعال میگیرند؛ اجر روزه، اجر عبادات ماه رمضان، اجر امساکها و جلوگیریها از هوای نفس. «و یخسر فیه المبطلون»؛ و کسانی که حرکت و عمل نادرست داشتهاند، در چنین روزی، خسارت بدکارگی خود را خواهند یافت. امروز، روز جزاست. «و هو اشبه یوم بیوم قیامکم»؛ امروز، شبیه روز قیامت است. «فاذکروا بخروجکم من منازلکم الی مصلّاکم، خروجکم من الاجداث الی ربکم»؛ از خانه که به طرف مصلاّی نماز عید فطر خارج میشوید، به یاد بیاورید هنگامی را که از قبرهای خود در روز قیامت خارج میشوید تا به طرف میدان عظیم قیامت و محلّ ثواب و عقاب الهی روانه گردید. «واذکروا بوقوفکم فی مصلاّکم وقوفکم، بین یدی ربّکم»؛ در مصلاّ که برای نماز میایستید، به یاد بیاورید هنگامی را که در قیامت، در پیشگاه پروردگار ایستادهاید و برای حساب و کتاب آماده میشوید. «واذکروا برجوعکم الی منازلکم، رجوعکم الی منازلکم فی الجنّه»؛ از مصلاّ که به خانههای خود برمیگردید، به یاد بیاورید وقتی را که از عرصهی قیامت به سوی منازل بهشتی خود روانه میشوید تا در آنها سکنا گزینید. بعد فرمود: ای بندگان خدا! «انّ ادنی ما للصائمین و الصائمات»؛ کمترین پاداشی که خدای متعال برای مردان و زنان روزهدار در مثل امروز یا در مثل روز آخر ماه رمضان عطا خواهد کرد، این است که «ان ینادیهم ملک فی آخر یوم من شهر رمضان»؛ فرشتهای در آخرین روز ماه رمضان، آنها را مخاطب قرار دهد و گوید: «ابشروا عباداللَّه»؛ بشارت بر شما باد ای بندگان خدا! «فقد غفرلکم ما سلف من ذنوبکم»؛ گناهان شما آمرزیده شد. این، پاداش ماه رمضان است. به یک روزهی درست، یک عمل پر مغز و یک عبادت خالصانه و مخلصانه، در آخرین دقایق ماه رمضان و آخرین ساعات آن ماه عزیز، اینگونه پاداش داده میشود: «فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم.» آمرزش گناهان گذشته، پاداش کمی نیست! «فانظروا کیف تکونون فی ما تستأنفون»(1)؛ ببینید از امروز که میخواهید روزی نو را شروع کنید، چگونه شروع خواهید کرد. مبادا خیال کنید و با خود بگویید که «ما گناه کنیم، تا در ماه رمضان دیگر، آمرزیده شویم!» هیچ کس نمیداند که تا ماه رمضان دیگر زنده خواهد ماند یا نه. سال گذشته، در همین نماز عید و در همین مصلّی، کسانی حضور داشتند که امسال نیستند. سال آینده هم معلوم نیست کدام از ما باشیم و کدام نباشیم. به علاوه، گناهی که از روی تجرّی و تعمّد انجام گیرد، دل انسان را سیاه و تاریک میکند. از چنین انسانی، دیگر عبادت خالصانه، به آسانی سر نمیزند؛ تا گناه وی به خاطر آن عبادت آمرزیده شود. سعی کنید و سعی کنیم که از گناهان اجتناب نماییم و عمل صالح انجام دهیم. این است خصوصیّتی که یک انسان را سعادتمند میکند. 1 ) امالی ، شیخ صدوق ص 100ح 10؛ خطب أمير المؤمنين علی بن أبی طالب ع للناس يوم الفطر فقال أيها الناس إن يومكم هذا يوم يثاب فيه المحسنون و يخسر فيه المسيئون و هو أشبه يوم بيوم قيامتكم فاذكروا بخروجكم من منازلكم إلى مصلاكم خروجكم من الأجداث إلى ربكم و اذكروا بوقوفكم فی مصلاكم وقوفكم بين يدی ربكم و اذكروا برجوعكم إلى منازلكم رجوعكم إلى منازلكم فی الجنة أو النار و اعلموا عباد الله أن أدنى ما للصائمين و الصائمات أن يناديهم ملك فی آخر يوم من شهر رمضان أبشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كيف تكونون فيما تستأنفون.». ترجمه : امام صادق از پدرش از امام حسین(ع) روایت می كند كه فرمود امام علی (ع) در روز فطر برای مردم سخنرانی كرد و گفت همانا كه امروز روزی است كه نیكوكاران در آن پاداش می یابند و گنهكاران زیان می بینند و آن شبیه ترین روز به روز قیامت است پس با خارج شدن از خانه هایتان به سوی محل خواندن نمازتان، خارج شدن از قبرهایتان به سوی پروردگارتان یادآورید و با ایستادن در محل نماز خواندنتان، ایستادن مقابل پروردگارتان یادآورید و با بازگشتان به سوی خانه هایتان به روانه شدن از عرصهى قيامت به سوى منازل بهشتیتان یا جهنمیتان یادآورید ای بندگان خدا كمترین چیز به مردان و زنان مومن این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به ایشان ندا می دهد: ای بندگان خدا بشارت باد بر شما كه خداوند گناهان گذشته شما را بخشید پس بنگیرید كه چگونه می خواهید دوباره شروع كنید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1372/12/13 عنوان فیش :شکوه امیرالمومنین(ع) از امت رسول خدا(ص) کلیدواژه(ها) : حضرت زینب (سلام الله علیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک جملهی دیگر هم در نهجالبلاغه هست. آن را هم بنده بخوانم که در روز عزای امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام اگر خواستید، چشم شما به یاد آن بزرگوار قطرهی اشکی بریزد. این جمله در نهجالبلاغه است که گویا خطاب به امام حسن علیهالسّلام، فرمود: «ملکتنی عینی و أنا جالس. » در شب نوزدهم، قبل از سحر، و قبل از آنکه به مسجد روانه شوم، چشمم گرم شد. «فسنح لی رسولاللَّه.» پیغمبر را در خواب دیدم. «فقلت: یا رسولاللَّه! ماذا لقیت من امّتک من الأود و اللدد.» به پیغمبر، از دست امت، شکایت کردم. امیرالمؤمنین، علیهالسّلام، در مقابل پیغمبر، مثل فرزندی در مقابل پدر است. او در آغوش پیغمبر بزرگ شده و پیغمبر، در همهی ادوار، پدر او بوده است. اکنون هم که پیرمرد شصتوسه سالهای است، وقتی پیغمبر را در خواب میبیند، باز همان احساس کودکانه را در مقابل پیغمبر دارد. مثل کودکی است که نزد پدرش شکایت میکند.باری! فرمود: «از دست امت، شکایت کردم.» «فقلت: یا رسولاللَّه! ماذا لقیت من امّتک منالأود وللدد.» «عرض کردم: یا رسولاللَّه! از دست امت تو، چه مصیبتها کشیدم.» چه دشمنیها با من کردند، چه لجاجتها با من ورزیدند و چه سختیها از دست آنان کشیدم. در یک عبارت دیگر، چنین آمده است که «به پیغمبر عرض کردم: یا رسولاللَّه! آنها از من خسته شدند، من هم دیگر از دست آنها خسته شدهام.» «فقال: ادع علیهم.» «پیغمبر فرمود: [علی جان!] نفرینشان کن.» امیرالمؤمنین، علیهالسّلام، میخواهد امّتی را که اینقدر اذیتش کردند، نفرین کند. ببینید نفرین علی چیست: «فقلت: ابدلنی اللَّه بهم خیراً منهم.» به جای آنها، بهتر از آنها را به من بدهد. «و ابدلهم بیشراً لهم منّی.» (1)و به جای من، کسی بدتر از من را به آنها بدهد! معنای جملهها این است که «خدایا؛ مرگ علی را برسان.» و این دعا مستجاب شد. در مثل دیشبی، اصحاب، اطراف خانهی امیرالمؤمنین علیهالسّلام را گرفتند. در این خصوص، روایت زیاد است. من در جایی ندیدم که نوشته باشند کودکان یتیم، با ظرفهای شیر، جلو خانهی مولا صف کشیدند. اما بعید نیست. امرِ ممکن است؛ اگر چه جایی نوشته نشده باشد. وقتی شنیدند که امیرالمؤمنین علیهالسّلام شیر لازم دارد، هرکدام کاسهی شیری تهیه کردند و برای آن حضرت آوردند. قدر مسلّمْ این است که اطراف بیت ولایت از عاشقان علی محاصره شده بود، و همه میگریستند. یکدفعه امام حسن علیهالسّلام از خانه بیرون آمد و خطاب به مردم فرمود: «پدرم حال مناسبی ندارد. متفرّق شوید.» (2)و مردم متفرّق شدند. امیرالمؤمنین علیهالسّلام وصیت کرده است که بدن طیّب و طاهر او را هنگام شب غسل دهند و دفن کنند. به راستی در خاندان پیغمبر، عجب سنّتی قرارداده شد! همانگونه که بدن فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها را شبانه غسل دادند و غریبانه در نیمهی شب دفن کردند، بدن امیرالمؤمنین علیهالسّلام را نیز شبانه غسل دادند و غریبانه به خاک سپردند. کسانی که سالها بر فراز منبرها، علی را لعن کردند، اگر میدانستند محل دفنش کجاست، بعید نبود بروند قبر را بشکافند و اهانتی به جسد مطهر امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام روا دارند. نیمهی شب، بدن را برای تدفین بردند. چه کسانی بودند؟ لابد فرزندان امیرالمؤمنین علیهالسّلام و بعضی خواص اصحاب، جسد مطهّر را بردند، دفن کردند و برگشتند. بنده با خود میاندیشیدم که در این قضایا، در این شهادت مظلومانه، در این تشییع مظلومانه، در این دفن مظلومانه، در خانهی مصیبتزدهی علی، به چه کسی از همه سختتر گذشت؟ به نظرم رسید که به زینب کبری سلاماللَّهعلیها از همه سختتر گذشته است. زینب کبری سلاماللَّهعلیها پیش از آن، دفن مادر را در نیمهی شب دیده بود و اکنون دفن پدر را در نیمهی شب میدید. بعدها هم تشییع جنازهی امام حسن علیهالسّلام را با آن وضع دید و تیرهایی را که به طرف جنازهی آن حضرت پرتاب میشد. در روز عاشورا هم، آن منظرهی سهمگین و هولناک را دید که از همه سختتر بود. و آن دم که فریاد برآورد: «یا رسول اللَّه! صلا علیک ملیک السماء: هذا حسینک مرمل بدماء و مقطع الاعضاء.» لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلی العظیم. حتی قضی أنا الفداء لمن شیبته تقطر بالدما». 1 ) خطبه 70 : و گفتار آن حضرت است سحرگاه روزى كه ضربت به فرق مباركش رسيد مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ ادْعُ عَلَيْهِمْ فَقُلْتُ أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي . ترجمه : نشسته بودم كه خواب مرا گرفت، و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر من آشكار شد، گفتم: اى پيامبر خدا، چه كجىها و دشمنىها از امت تو ديدم فرمود: به آنان نفرين كن. گفتم: خداوند بهتر از آنان را به من عنايت كند، و به جاى من شرى را بر آنان گمارد. منظور از «اود» كجى و «لدد» دشمنى است، و اين از فصيحترين سخنان است 2 ) بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 40 ص 44 ؛ لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الضَّرْبَةَ الَّتِی كَانَتْ وَفَاتُهُ فِيهَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ النَّاسُ بِبَابِ الْقَصْرِ وَ كَانَ يُرَادُ قَتْلَ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ ع فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ أَبِی أَوْصَانِی أَنْ أَتْرُكَ أَمْرَهُ إِلَى وَفَاتِهِ فَإِنْ كَانَ لَهُ الْوَفَاةُ وَ إِلَّا نَظَرَ هُوَ فِی حَقِّهِ فَانْصَرِفُوا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ قَالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ فَخَرَجَ ثَانِيَةً وَ قَالَ لِی يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِی عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّی رَأَيْتُ حَالَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَيْهِ فَأَسْتَمِعَ مِنْهُ حَدِيثاً فَاسْتَأْذِنْ لِی رَحِمَكَ اللَّهُ فَدَخَلَ وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِيَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ وَ قَدْ عَلَتْ صُفْرَةُ وَجْهِهِ عَلَى تِلْكَ الْعِصَابَةِ وَ إِذَا هُوَ يَرْفَعُ فَخِذاً وَ يَضَعُ أُخْرَى مِنْ شِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ كَثْرَةِ السَّمِّ فَقَالَ لِی يَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِی قُلْتُ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّی رَأَيْتُكَ فِی حَالَةٍ فَأَحْبَبْتُ النَّظَرَ إِلَيْك ترجمه : فضايل: اصبغ مىگويد: آنگاه كه حضرت امير مؤمنان عليه السّلام ضربت خورد و با آن به شهادت رسيد مردم در قصر جمع شدند و قصد اين بود كه ابن ملجم لعنة اللَّه عليه كشته شود، حضرت امام حسن عليه السّلام بيرون آمد و فرمود: اى مردم، پدرم به من سفارش كرد رسيدگى به كار او [ابن ملجم] را تا پس از شهادت وى به تأخير اندازم اگر وفات يافت، و اگر زنده ماند خود راجع به وى تصميم خواهد گرفت پس خدا به شما رحم كند برگرديد. مردم برگشتند و من برنگشتم، بار دوم بيرون آمد و گفت: اى اصبغ آيا گفتار مرا از گفتار امير مؤمنان عليه السّلام نشنيدى؟ عرض كردم: شنيدم ولى حال حضرت را ديدم و دوست دارم آن بزرگوار را زيارت كنم و از وى حديثى بشنوم خدا شما را رحمت كند برايم اجازه بگير امام داخل خانه شد و ديرى نگذشت كه بيرون آمد و فرمود: داخل شو، داخل شدم و مشاهده كردم دستمالى زرد بر سرش بستهاند ولى زردى رنگ رخسارش از زردى دستمال سرش بيشتر است و از شدت ناراحتى و زيادى سمّ، پايى را دراز مىكرد و پايى را جمع مىنمود. به من فرمود: اى اصبغ گفتار حسن را از قول من نشنيدى؟ گفتم: بلى يا امير المؤمنان ولى شما را در حالى ديدم كه خواستم شما را ببينم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1372/11/29 عنوان فیش :رعایت تقوا در امتحانات الهی کلیدواژه(ها) : تقوا, امتحانات الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : الحمدللَّه ربّ العالمین. احمده و استعینه، و استغفره و اتوکّل علیه. و اصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه، سیّد رسله و خاتم انبیائه، بشیر رحمته و نذیر نقمته، سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین المکرّمین، سیّما بقیّةاللَّه فی الارضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «اتّقوا اللَّه حقّ تقاته. »(1) و قال امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، فی کلام له «انّ من فارغ التقوی اغری بالشهوات، انّ من فارغ التقوی اغری باللّذات و الشهوات، و وقع فی تیهالسیّئات و لزمه کثیرالتّبعات.»(2) همهی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را به رعایت و حفظ تقوای الهی توصیه و دعوت میکنم. ماه رمضان را که ماه رسیدن به تقوا و ماهی است که روزهی آن وسیلهای است برای اینکه انسان به وادی تقوا قدم بگذارد، قدر بدانیم و هر چه ممکن است خودمان را به مرحلهای از دیانت که نامش تقواست، نزدیک کنیم. امروز در خطبهی اوّل، با اشاره به یک تجربهی قرآنی بسیار مهم، صحبت من دربارهی تقواست. تقوا در زندگی انسان، فواید زیادی دارد. از جملهی این فواید، یکی این است که انسانِ با تقوا میتواند خود را در لغزشگاهها و دستاندازهای زندگی حفظ کند؛ ولی انسان بیتقوا، نمیتواند. اگر انسان بتواند روح تقوا را،که عبارت است از مراقبت دائم نسبت به خود و توجّه همیشگی در اعمال و حتّی افکار خود و فعل و تَرکی که به انسان منتسب میشود، در خود به وجود آورد، نتیجهاش این میشود که در امتحانات الهی، سالم میماند. چون که معنای تقوا عبارت است از توجّه و پاییدن خود؛ مراقبت کردن از خود و تن به غفلت ندادن. برادران و خواهران من! امتحان، برای همه هست. وقتی در مقیاس یک ملت ملاحظه کنیم، میبینیم همهی ملتها، در فراز و نشیب زندگی، دچار امتحان میشوند. در مقیاس افراد هم که نگاه کنیم، همهی افراد دچار امتحان میشوند. امتحانها مختلف است؛ امّا هست. آنجا که لذتی بر سرِ راهِ انسان پیدا میشود و نفْس انسان، به آن لذّت که خلاف شرع است، راغب میگردد، آنجا، جای امتحان است. آنجا که پولی سر راه انسان قرار میگیرد و انسان میتواند آن را به دست آورد، اما خلاف قانون خدا و مقرّرات الهی است، جای امتحان است. آنجا که سخنی بر زبان انسان جاری میشود و آن سخن برای شخص انسان فایده دارد، اما سخن باطلی است، جای امتحان است. آنجا که گفتن حرفی لازم است و خدا از انسان میخواهد که آن حرف را بزند، اما گفتن آن حرف خطر و زحمت در پی دارد، جای امتحان الهی است. در مقیاس امّتها و ملتها که حساب کنیم، وقتی ملتی به ثروت و قدرتی میرسد، به پیروزیای دست مییابد و به رشد علمیای نائل میگردد، آنجا جای امتحان آن ملت است. اگر ملتها بتوانند در اوج قدرت، خودشان را سالم نگه دارند، از امتحانْ سرافراز بیرون آمدهاند. اما اگر جمعیتها و ملتها، آنوقت که زحمت از سرشان کم شد، خدا را فراموش کردند، ناموفّق و سرافکنده از امتحان بیرون آمدهاند. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 102 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلا تَموتُنَّ إِلّا وَأَنتُم مُسلِمونَ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) 2 ) غررالحكم ودررالكلم ، عبد الواحد بن محمد تمیمیص274ح6014 «إن من فارق التقوى أغری باللذات و الشهوات و وقع فی تيه السيئات و لزمه كبير التبعات ». ترجمه : همانا كسی كه از تقوی جدا شود شیفته لذت ها و شهوت ها می شود و در گمراهی گناهان می افتد و بدی و ضررهای زیادی با او همراه میشود مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1372/11/29 عنوان فیش :جدایی از تقوا موجب فریفته شدن شهوات کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : حدیث متن فیش : در ابتدای عرایضم روایتی از امیرالمؤمنین، علیهالسّلام، خواندم که میفرماید: آن کسی که از تقوا جدا شود، «اغری باللّذات و الشهوات.» لذّتها و شهوتها فریبش میدهند؛ اغراء میکنند. «و وقع فی تیه سیّئات.» (1) و در حیرت و ضلالت و گمراهیِ بدکارگی خواهد افتاد. وقتی تقوا نبود، وقتی مراقبت از خود نبود، وقتی نسبت به عمل خودمان، حرف خودمان، معاملهی خودمان، خدمتی که در دستگاه دولتی بر عهده گرفتهایم، وظیفهای که در میدان بر دوش گرفتهایم، و خلاصه به رفتاری که بر حکم وظیفهی اسلامی بر ما لازم است، حواسمان جمع نبود، لغزشها به سراغمان میآید. خیال نکنید که لغزش از آنِ عدهای مخصوص و شهوات ویژهی جمع معیّنی است! همهی انسانها دچار شهوت میشوند. شهوتِ برخی گران و شهوتِ بعضی ارزان است. لذّتِ بعضی فاخر و لذّتِ بعضی ناچیز و کوچک است. لذّت، لذّت است. لذّتِ حرام، لذّتِ حرام است. فرق نمیکند؛ بزرگش هم حرام است، کوچکش هم حرام است. از آدم بزرگ هم حرام است، از آدم کوچک هم حرام است. امتحان، امتحان است. برای همه، امتحان است. برای همهی قشرها امتحان است. 1 ) غررالحكم ودررالكلم ، عبد الواحد بن محمد تمیمی ص274ح6014 ؛ «إن من فارق التقوى أغری باللذات و الشهوات و وقع فی تيه السيئات و لزمه كبير التبعات ». ترجمه : همانا كسی كه از تقوی جدا شود شیفته لذت ها و شهوت ها می شود و در گمراهی گناهان می افتد و بدی و ضررهای زیادی با او همراه می شود. مربوط به :پیام به سومین سمینار نماز - 1372/06/16 عنوان فیش :استمرار در طلب ، راز دست یابی به هدفهای بزرگ کلیدواژه(ها) : موفقیت نوع(ها) : حدیث متن فیش : راز موفقیت در دسترسی به هدفهای بزرگ و والا، همین پیگیری و استمرار در طلب است، این درس بزرگ را نیز در یکی از آثار مناجاتی مولای پرهیزگاران میآموزیم که: وهب لی الجّد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخدمتک ... (1) 1 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل) يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1372/03/19 عنوان فیش :هدف زحمات پیامبران، استقرار ولایت الهی بوده است کلیدواژه(ها) : ولایت الهی, عید غدیر, حکومت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : بدون شک روز «عید غدیر» اهمیت بسیاری دارد. در روایات ما وارد شده که عظمت این روز، حتی از روز «عید فطر» و روز «عید قربان» هم بیشتر است. نه اینکه از اهمیت آن دو عید عظیم اسلامی چیزی کم بشود، بلکه به خاطر اینکه این عید حاوی یک مضمون والاتر است. اهمیت این عیدی که طبق روایات ما برترین اعیاد است، در همین است که متضمن موضوع ولایت است. شاید بتوان گفت که هدف از همه زحماتی که پیغمبراکرم و بزرگان دین و انبیاء الهی علیهمالصّلاةوالسّلام، متحمّل شدهاند، استقرار ولایت الهی بوده است. گویا در روایتی از امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام است که در مقام هدف جهاد فی سبیلاللَّه - مجموعه تلاشهایی که برای دین میشود - فرمودهاند: «لیخرج الناس من عبادة العبید الی عبادت اللَّه و من ولایت العبید الی ولایت اللَّه(1).» هدف این است که انسانها را از ولایت بندگان و بردگان - با معنای وسیعی که این کلمه دارد - خارج سازند و به ولایتاللَّه نائل کنند. منتها در موضوع عید غدیر، این نکته هم وجود دارد که در باب ولایت، دو قلمرو اساسی هست: یکی قلمرو نفس انسانی است که انسان بتواند اراده الهی را بر نفس خودش ولایت بدهد و نفس خود را داخل ولایت اللَّه کند. این، آن قدم اوّل و اساسی است و تا این نشود، قدم دوم هم تحقّق پیدا نخواهد کرد. جانب و مرحله دوم این است که محیط زندگی را در ولایتاللَّه داخل کند. یعنی جامعه، با ولایت الهی حرکت کند. هیچ ولایتی - ولایت پول، ولایت قوم و قبیله، ولایت زور، ولایت سنّتها و آداب و عادات غلط - نتواند مانع از ولایتاللَّه شود و در مقابلولایتاللَّه عرض اندام کند. 1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 386؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج74، ص: 365؛ خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع [وَ رَوَاهَا غَيْرُهُ بِغَيْرِ هَذَا الْإِسْنَادِ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ خَطَبَ بِذِي قَارٍ] فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَايَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَايَتِهِ بَشِيراً وَ نَذِيراً* وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً عَوْدا وَ بَدْءاً وَ عُذْراً وَ نُذْرا... ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/12/07 عنوان فیش :دفع بلا با دعا کلیدواژه(ها) : دعا نوع(ها) : حدیث متن فیش : در بسیاری از دعاها، حاجت و مقصود خواستن مطرح میشود. مثلاً فرض بفرمایید در همین دعای سحر ماه مبارک رمضان که دعای بسیار عالیالمضمونی هم هست، بعد از آنکه خدای متعال را به اسما و صفات سوگند میدهد، میگوید: دعا کن به آنچه که میخواهی و مقاصد خودت را از خدا بخواه(1). بعد از این همه قسم دادن خدای متعال، دعا مستجاب میشود. لذا در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، نقل شده است که فرمود: «ادفعوا امواج البلاء علیکم بالدعا قبل ورود البلاء؛(2)» پیش از آنکه بلا بر شما وارد شود، با دعا، بلا را دفع کنید. اینها واقعیت است. این، البته بدان معنا نیست که هرچه شما خواستید و هر طور آن را با خدای متعال در میان گذاشتید، برآورده خواهد شد؛ نه. شرایطی دارد، آدابی دارد؛ مثل همهی اسباب عادی و مثل همهی خواستنها. 1 ) الإقبال بالأعمال ، سید بن طاووس ج1 ص 76 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 184 ؛ أَنّه كتب إِلى أَبی الحسن الرِّضا عليه السلام يسأله أَن يصحّح له هذا الدُّعاء، فكتب إِليه: نعم، و هو دعاء أَبی جعفر عليه السلام بالأسحار فی شهر رمضان، قال أَبی: قال أَبو جعفر عليه السلام: لو يعلم النّاس من عظم هذه المسائل عند اللّٰه، و سرعة إِجابته لصاحبها، لاقتتلوا عليه و لو بالسّيوف، و اللّٰه يختصّ برحمته من يشاء. و قال أَبو جعفر عليه السلام: لو حلفت لبررت أَنّ اسم اللّٰه الأعظم قد دخل فيها، فإذا دعوتهم فاجتهدوا فی الدُّعاء فإنّه من مكنون العلم، و اكتموه إِلّا من أَهله، و ليس من أَهله المنافقون و المكذّبون و الجاحدون، و هو دعاء المباهلة، تقول: (...) وَ افْعَلْ بِی كَذا وَ كَذا. و تذكر حاجتك، فإنّك تعطاها إِنْ شاء اللّٰه تعالى ترجمه : 2 ) الخصال، شیخ صدوق ج 2ص 610؛ وسائل الشیعه،عاملی،ج9ص402 ؛ بحار الانوار،مجلسی،ج78ص203 ؛ أن أمير المؤمنين ع علم أصحابه فی مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم فی دينه و دنياه قال ع إن الحجامة تصحح البدن و تشد العقل و الطيب فی الشارب من أخلاق النبی ص و كرامة الكاتبين و السواك من مرضاة الله عز و جل و سنة النبی ص و مطيبة للفم و الدهن يلين البشرة و يزيد فی الدماغ و يسهل مجاری الماء و يذهب بالقشف و يسفر اللون و .... استنزلوا الرزق بالصدقة ادفعوا أمواج البلاء عنكم بالدعاء قبل ورود البلاء فو الذی فلق الحبة و برأ النسمة للبلاء أسرع إلى المؤمن من انحدار السيل من أعلى التلعة إلى أسفلها و من ركض البراذين سلوا الله العافية من جهد البلاء... ترجمه : ... روزی را با صدقه فرود آورید، امواج بلا و مصیبت بر خود را قبل از ورود آن با دعا دفع كنید و قسم به خدایی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید، بلا و مصیبت از فرود آمدن سیل از بالای تپه په پایینش و تاختن اسب های تاتاری ، سریعتر به مومن می رسد. از خداوند از مشقت بلا تندرستی بخواهید. مربوط به :بیانات در دیدار با اعضاى حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى - 1371/11/04 عنوان فیش :اثرگذاری حداکثری در عالم هنر کلیدواژه(ها) : هنر, هنر اسلامی, حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر ما بیاییم در همین روال زندگی؛ در عالم شعر، ادبیات، موسیقی، نقاشی، گرافیک، داستاننویسی و هنر و ادبیات، کاری پیدا کنیم که هم دل غمگین ما را شاد کند، هم احساس انجام وظیفه به ما بدهد، هم در سرنوشت کشور و ملت و ادب و تاریخمان اثر بگذارد، هم یک عده گمراه بیچاره را نجات بدهد و هم رضای الهی را کسب کند، چه چیزی را با این میتوانید برابر کنید؟ چیزی را دارید که با این مقابله کند؟ این، والاترین است. این، بهترین است. چیزی است که اگر کسی به آن دست پیدا کرد، باید هر لحظه هزاران بار خدای متعال را شکر بگزارد؛ و البته نخواهد توانست؛ زیرا زبان از شکرگزاری قاصر است. آن انسانی که توانسته کاری پیدا کند که هم میبیند در مقابل چشم خودش گمراهانی، لغزندگانی، بیدست و پاها و سرگشتگانی به وسیلهی کار او هدایت میشوند و راه پیدا میکنند و میتوانند به سعادت برسند؛ هم این کار مورد علاقهی اوست و بر او تحمیل نیست - چون آدم هنری و انسان اهل ذوق و هنر و ادب، باید آن کاری که میخواهد انجام دهد از درون خودش بجوشد - و هم کرامالکاتبین و کروبیان ملأ اعلی و شهدایی که خدای متعال ناظر بر اعمال ریز و درشت ما گذاشته - «و انت الرقیب علی من ورائهم(۱)» - از این کار راضی و خشنودند و صد احسنت و مرحبا میگویند که آقا، شما یک سطر این قصه را نوشتید؛ یا پنج دقیقه از این فیلم را ساختید؛ یا دو بیت از این شعر را گفتید؛ یا فلان خط را در فلانجا نوشتید و فلان نقاشی را کشیدید؛ یعنی خدای متعال هم تفاخر میکند به این فرزند خاک، که با افلاکیان در مجاهدتش برابری میکند؛ این اگر نصیب کسی شده باشد، چیز کمی است؟ البته چنین اخلاص و چنین توجهی، به این آسانی نصیب همه نمیشود. اما اگر نصیب کسی شد، باید آن را روی چشم بگذارد و از همهی تنخواههای عالم، ارزشمندترش بداند. 1 ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 844؛ إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 706؛ مفاتیح الجنان؛ دعای کمیل؛ رُوِيَ أَنَّ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ النَّخَعِيَّ رَأَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَاجِداً يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَان...إِلَهِي وَ سَيِّدِي فَأَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي قَدَّرْتَهَا وَ بِالْقَضِيَّةِ الَّتِي حَتَمْتَهَا و حَكَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ أَجْرَيْتَهَا أَنْ تَهَبَ لِي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ كُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَيْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ الَّذِينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا يَكُونُ مِنِّي وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوَارِحِي وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُم... ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1371/10/23 عنوان فیش :لزوم نادیده گرفتن نسبت ها در اجرای عدالت توسط قوهی قضاییه کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه, عدالت, شیوه قضایی اسلام, برخورد با ظالم نوع(ها) : حدیث متن فیش : قوهی قضاییه، به معنای حقیقی کلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای کسانی که در جامعه به آنها ظلم میشود. با ظلم هر کسی، در هر حدی و در هر مرتبهای، برخورد کنید. آن ظالم هر که باشد، در هر رتبهای از رتب و هر درجهای از درجات قرار داشته باشد، باید با او برخورد شود. با ظالم باید برخورد شود. قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، نسبت به حسانبنثابت اعمال کرد. «حسان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان شماست. او جزو گروه شماست. او در دفاع از شما شعر گفته است؛ جزو مجموعهی شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار خلافی هم شده - که البته کار او ظلم به کسی هم نبوده، بلکه ظلم به نفس خودش بوده است - از وی صرفنظر کنید!» امیرالمؤمنین فرمود: «من حدِ الهی را تعطیل نمیکنم!» و حد را بر او جاری کرد. (1)یک عده آدمهای بدجنس که همیشه در هر جامعهای هستند و مترصدند ببینند زخم خوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهد هم بودند که «حسان» را دوره کردند و گفتند: «دیدی علیبنابیطالب چگونه با تو، که این همه خدمت کرده بودی و این همه زحمت کشیده بودی، ناسپاسی کرد!» داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از اینگونه افراد داشتیم که «با دستگاه اسلامی» بودند، اما «بر دستگاه اسلامی» شدند. چرا؟ برای خاطر عدالت! این، افتخار ماست که کسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. «امیرالمؤمنین قتل فی محراب عبادته لشدة عدله.» افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آنجایی است که خدای ناخواسته کسی با ما به خاطر بیعدالتیمان بد شود. این است که انسان از خفت و هوان آن، در دنیا و آخرت نمیتواند نجات پیدا کند. اما اینکه با ما بد شوند که «چرا حد جاری کردید؟ چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا تخلف را از هر کسی، حتی از نزدیکان و اکابر خود ندیده نگرفتید؟» این بد شدن، مایهی افتخار است. اینکه بد نیست. و این میشود آن دستگاه قضایی که نور امید را در دلها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیک و دور نمیشناسد؛ حق و باطل را میشناسد؛ حق را بلند میکند و باطل را سرکوب میسازد، هر کسی امید پیدا میکند. این، آن کمال مطلوب قوهی قضاییه است.در واقع، در جامعهی اسلامی، قوهی قضاییه همین دو وظیفه را دارد: اجرای حدود الهی، استقرار عدالت. 1 ) الغارات ،ابراهیم بن محمد ثقفی ج2 ص 535 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی :ج33 ص 272 ؛ كتاب الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفی رفعه قال : إن النجاشی الشاعر شرب الخمر فی شهر رمضان فحده أمير المؤمنين أقامه فی سراويل فضربه ثمانين ثم زاده عشرين سوطا وقال : هذا لجرأتك على ربك وإفطارك فی شهر رمضان فغضب ولحق بمعاوية ... ترجمه : نجاشی شاعر در ماه رمضان شراب خورد پس امام علی(ع) او را مجازات كرد او را در حالیكه شلواركی به تن داشت بلند كرد و هشتاد شلاق به او زد و بیست شلاق دیگر نیز اضافه كرد و گفت این به خاطر جرأت تو نسبت به پروردگارت و خوردنت در ماه رمضان است پس خشمگین شد و به معاویه پیوست. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1371/10/23 عنوان فیش :تخلف دستگاه قضایی،تخلفی مضاعف کلیدواژه(ها) : قوه قضائیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : امروز آن روزی است که دستگاه قضاوت جمهوری اسلامی باید یک دستگاه عدالت به معنای واقعی و حقیقی کلمه باشد. نباید بگذاریم درنگی به وجود آید. در داخل این دستگاه، تخلف را باید بسیار بزرگ بشماریم. تخلف در درون دستگاه قضایی، به اعتقاد بنده، تخلف مضاعف است. «کمثل السفینة تغرق و یغرق اهلها.»(1)خود قاضی اگر خدای ناکرده آن چنان باشد، خواهد لغزید و دیگران را خواهد لغزاند. این فرق میکند با کسی که خودش تنها میلغزد. اینها با هم متفاوتند. 1 ) كنزالفوائد ، شيخ ابو الفتح كراجكى ج 1 ص 319 ؛ شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید ج 20 ص 343 نحوه ؛ اعلام الدین ،حسن بن ابی الحسن دیلمی ص 84 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 2 ص 58 ح 391 نحوه ؛ « زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرِقُ وَ تُغْرِقُ » ترجمه : لغزش و خطای دانشمند مانند شكستن كشتى است كه هم خود غرق می شود و هم كسانى كه در آن هستند غرق ميكند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از زنان - 1371/09/25 عنوان فیش :حضرت زهرا سلام الله علیها همسری مطیع برای امام علی علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : جهاد آن بزرگوار در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهداری بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود.امیرالمؤمنین دربارهی فاطمهی زهرا سلام اللَّه علیها فرمود: «ما اغضبنی و لا خرج من امری.(1)» یکبار این زن در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد و یکبار از دستور من سرپیچی نکرد. فاطمهی زهرا سلام اللَّه علیها با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر و یک زن است؛ آنگونه که اسلام میگوید. در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبهای که فاطمهی زهرا سلام اللَّه علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبهای است که به گفتهی علامهی مجلسی، «بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند!» اینقدر پرمغز است! از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهجالبلاغه است. فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها میرود در مسجد مدینه، در مقابل مردم میایستد و ارتجالاً حرف میزند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبدهترین و گزیدهترین معانی صحبت کرده است. 1 ) كشف الغمة فی معرفة الأئمة ، على بن عيسى اربلى ج1 ص 363 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج 43 ، ص 134 ؛ مناقب، خوارزمی، ص 353 ؛ قال علی ع فو الله ما أغضبتها و لا أكرهتها على أمر حتى قبضها الله عز و جل إليه و لا أغضبتنی و لا عصت لی أمرا و لقد كنت أنظر إليها فتنكشف عنی الهموم و الأحزان ترجمه : امير المؤمنين (ع) ميفرمايد كه: بخدا سوگند كه هرگز بر او غضب نكردم، و او را بر امرى اكراه ننمودم تا بجوار رحمت حق پيوست، و او نيز با من در اين مقام بود كه هرگز مرا نرنجانيد و مكروهى نرسانيد، و هر گاه من بر وى نگاه ميكردم غم و اندوهى كه ميداشتم مىگذاشتم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان بسیج - 1371/08/27 عنوان فیش :دعا،سلاحی برای ما کلیدواژه(ها) : تقوا, دعا, گناه نوع(ها) : حدیث متن فیش : بدانید امروز یکی از سلاحهای دشمنانی که مرگ بر آنها میگویید، این است که در مقابل جوانان ما دانه بپاشند - دانهی گناه، دانهی جاذبههای گناه، جاذبههای فساد - تا بلکه بتوانند آنها را جذب کنند. نفس قوی باید بایستد و تسلیم این جاذبهها نشود. مراقب باشید! جوانان بسیجی ما مؤمنند، مطهرند، پاکند. اما ممکن است در میان آنها افرادی پیدا شوند که روح قوی نداشته باشند و تسلیم ترفند دشمن و شیطان گردند. اینجا، تقوا به درد میخورد. تقوا یعنی اینکه دایم مراقب خودمان باشیم و نگذاریم که اشتباه کنیم. یکی از سلاحهای ما، دعاست؛ «لایملک الّا الدعاء.(1)» ما دعا را داریم؛ سلاح دعا را داریم؛ سلاح تضرع را داریم و سلاح بکاء را داریم. ما از ترس، هیچ وقت گریه نمیکنیم. از هیچکس و هیچ قدرتی در دنیا نمیترسیم. اما بزرگترین افتخار برای یک انسان مؤمن این است که در مقابل عظمت خدای خود، اشک بریزد؛ به حال خود گریه کند؛ بر گناهان خود و بر عمری که در گناه گذشته است، تأسف بخورد. 1 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل) يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :پیام به اجلاس نماز - 1371/06/21 عنوان فیش :پیگیری در طلب ، راز موفقیت دسترسی به هدفهای بزرگ کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : راز موفقیت در دسترسی به هدفهای بزرگ و والا، همین پیگیری و استمرار در طلب است، این درس بزرگ را نیز در یکی از آثار مناجاتی مولای پرهیزگاران میآموزیم که: وهب لی الجّد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخدمتک ... (1) 1 ) مصباحالمتهجد،شیخ طوسی ص 844 إقبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص 706 البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمىص 188 مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص 62 (دعای كمیل) يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا ترجمه : اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده. .... « اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1371/03/30 عنوان فیش :لزوم نهایت دقت درصرفه جویی و جلوگیری از اسراف بیت المال توسط مسئولان کلیدواژه(ها) : عدالت, حضرت علی (علیهالسلام), بیتالمال مسلمین, صرفهجویی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر مسؤولی خدای ناخواسته، در امر بیتالمال اسراف بورزد، یا آن را در مصارف شخصی و یا برای دوستان و نزدیکان و مرتبطین خود مصرف کند، این، تخلف از عدل و قرار واقعی در امر بیتالمال است. باید بیتالمال مسلمین در همان طریقی که قانوناً معین شده و همان مصارف عمومی و بخشهایی که وظیفهای از وظایف کشور را بر عهده دارد، مصرف شود. لذا امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، آن روز به کسانی که مسؤولیت امور کشور را بر عهده داشتند، سختگیری را به جایی رساندند که به قول امروز، بخشنامه کردند: «ادقوا اقلامکم»؛ سر قلمهای خودتان را که با آن مینویسید، ریز بتراشید. هم صرفهجویی در قلم، هم صرفهجویی در کاغذ، هم صرفهجویی در مرکب! «و قاربوا بین سطورکم»؛ سطوری را که در کاغذ مینویسید به هم نزدیک بنویسید و در کاغذ صرفهجویی کنید. «و اقصدوا قصد المعانی»؛ مطالب لازم را بنویسید. از زیادهروی و زیادهنویسی پرهیز کنید. اگر امروز بخواهند این حرفها را تکرار کنند، به این شکل خواهد بود که از ایجاد دستگاههای زاید، استخدامهای زاید و توسعه دادنهای زاید، خودداری کنید. یعنی باید از کاغذپراکنی و زیادهنویسیهای بیهوده و وقت تضییع کن، خودداری کنیم. این خصوصیات را، امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، رعایت میکردند. در آخر این جمله هم، که بعضی از فقراتش را من عرض کردم، میفرمایند: «فان اموال المسلمین لا یحتمل الاضرار.»(1) ضرر رساندن به اموال مسلمانان را تحمل نمیکردند که کسی بخواهد ولو به اندازهی کمی به اموال عمومی ضرر برساند. این، یعنی امانتدار دانستن خود و همهی مسؤولین بیتالمال. این، آن عدل امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است. و این آن قلهای است که ما باید به آن برسیم. آن بزرگوار - امام رضواناللَّهتعالیعلیه - هم فرمودند، و همهی ما هم گفتیم: بدیهی است که ما به امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، نمیرسیم. بدیهی است که بشر معمولی، نه در این زمان، نه حتی در آن زمان، قادر بر این نیست و نبود که مثل آن بزرگوار، مشی کند، یا عدالت را آنگونه اجرا کند و یا آنطور زندگی کند. موضوع این است که آن حضرت نمونهی کاملند. 1 ) الخصال،شیخ صدوق ج1 ص310؛ وسائلالشيعة، شیخ حرعاملی، ج17،ص404 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج41،ص105 ؛ أن أمير المؤمنين ع كتب إلى عماله أدقوا أقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنی فضولكم و اقصدوا قصد المعانی و إياكم و الإكثار فإن أموال المسلمين لا تحتمل الإضرار. ترجمه : اميرالمؤمنين(ع) به كارگزارانش نوشت [براى نامه نويسى] مدادهای خود را باريك بتراشيد و سطرهایتان را نزديك هم كنید و جملههاى زيادى خود را حذف كنيد، اصل موضوع را به نظر آوريد و از زیاده نويسى بپرهيزيد زیر كه دارائى مسلمانان نبايد ضررمند شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :نگاه کردن به چهره علی بن ابی طالب، عبادت است کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : روایت دیگر - که این روایت از اسناد متواتره است؛ یعنی همه از طرق مختلف آن را روایت کردهاند و من از «بحارالانوار» نقل میکنم - از ابوهریره، و او از معاذبنجبل و او از پیغمبر نقل میکند که فرمود: «النّظر الی وجه علّیبنابیطالب عبادة»(1)؛ نگاه کردن به چهره علی بن ابی طالب، عبادت است. چرا؟ چون علی علیهالسّلام یک عنصر معنوی و یک بنده خالص خداست. چون نگاه به او، انسان را به خدا نزدیک میکند و جزو «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»(2) به حساب میآید. وجهش معلوم است: چون او معنوی است، لذا نگاه کردن به او، که از مظاهر عبودیت در مقابل پروردگار است، نوعی عبودیّت است. بعد، مرحوم علّامه عالی مقام، مجلسی رضواناللَّهتعالیعلیه از ابناثیر جزری نقل میکند که وی در «النهایة» این حدیث را آورده و بیان کرده است که چرا نگاه کردن به علی بن ابی طالب علیهالسّلام عبادت است. ابناثیر، چنین گفته است که: « انَّ علّیاً کان اذابرز قال الناس لاالهالّااللَّه ما اشرف هذا الفتی.»(3) وقتی علی بن ابی طالب علیهالسّلام در مقابل مردم ظاهر میشد، مردم با دیدن او میگفتند: لاالهالّااللَّه! چقدر شریف است این جوان! «لاالهالّااللَّه ما اکرم هذا الفتی.» چقدر کریم و بزرگوار است این جوان! «لاالهالّااللَّه ما اعلم هذا الفتی.» چقدر دانشمند است این جوان! «لاالهالّااللَّه ما اشجع هذا الفتی.» چقدر شجاع است این جوان! خلاصه اینکه، ابناثیر میگوید وقتی مردم به علی بن ابی طالب علیهالسّلام مینگریستند، از بس صفات او برجسته بود، مکرّر در مکرّر تهلیل میگفتند و ذکر خدا میکردند. از این جهت، نگاه کردن به او عبادت است. مجلسی این بیان را قبول ندارد و میگوید: ابناثیر خواست یک فضیلت را از علی بن ابی طالب علیهالسّلام سلب کند؛ که خودِ نگاه کردن به او، به خاطر خودِ علی بن ابی طالب علیهالسّلام عبادت باشد. این را خواست سلب کند. اما چند فضیلت دیگر را، من حیث لایشعر، برای علی بن ابی طالب علیهالسّلام اثبات کرد! 1 ) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج38، ص: 198 الْإِبَانَةُ عَنِ ابْنِ بَطَّةَ رَوَى أَبُو صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: رَأَيْتُ مُعَاذاً يُدِيمُ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ عَلِيٍّ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّكَ تُدِيمُ النَّظَرَ إِلَيْهِ كَأَنَّكَ لَمْ تَرَهُ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عِبَادَةٌ. ترجمه : 2 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 39 تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص: 44 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ. ترجمه : 3 ) النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن اثير جزري، ج5، ص: 77 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج25، ص: 324 أنّ عليا رضى اللّه عنه كان إذا برز قال الناس: لا إله إلا اللّه، ما أشرف هذا الفتى! لا إله إلا اللّه، ما أعلم هذا الفتى! لا إله إلا اللّه، ما أكرم هذا الفتى! أى ما أتقى، لا إله إلا اللّه، ما أشجع هذا الفتى! فكانت رؤيته تحملهم على كلمة التوحيد. ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :امیرالمومنین در اجرای حدود الهی بین دوستان و دشمنان خود فرق نمیگذارند کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : شاعری است به نام نجاشی که از یاران امیرالمؤمنین علیهالسّلام است. او علی را مدح کرده و در شعر،به هجو دشمنان وی پرداخته است. تنها وسیله یا مهمترین وسیله تبلیغاتی آن روز، شعر بود که دلها را متوجّه میکرد. در آن زمان، یک شاعر در جامعه خیلی ارزش داشت. به این خاطر که میتوانست فضا را عوض کند. شاعر در آن روز، تقریباً نقش رسانههای عمومی امروز را ایفا میکرد؛ یعنی در فضایی که شعر، آن همه اهمیت داشت و مردم آن را زود حفظ و دهان به دهان نقل میکردند، وظیفه رسانههای عمومی روزگار ما را داشت. در چنین فضایی، نجاشی، شاعرِ علی بن ابی طالب علیهالسّلام است. خبر رسید که وی در روز ماه رمضان، شُرب خَمر و لاابالیگری کرده است. امیرالمؤمنین علیهالسّلام دستور داد او را آوردند و بر او حدّ شُرب خَمر جاری کردند. مضاف بر این چند شلّاق هم به خاطر تعزیر هتک حرمت ماه رمضان بر وی زدند! این کار را چه کسی میکند؟ امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام، آن هم در مورد کسی که دوست است، مدّاح است، ابزار دست و گرداننده رسانه جمعی است! دوستان و هم قبیلهایهای نجاشىِ شاعر - ظاهراً از قبیله حمدان بود - نزد امیرالمؤمنین علیهالسّلام آمدند و گفتند: «این چه کاری بود که شما کردید؟» عبارتش چنین است: «ما نری انّ اهل المعصیة و الطاعة سیّان فی الجزاء حتی کان من سمعیک بفلان.» گفتند: «یا امیرالمؤمنین! تا پیش از این خیال نمیکردیم که دوستان و مطیعین، با مخالفین و عصیانگران برابر باشند؛ اما با حدّی که بر نجاشی جاری کردید، فهمیدیم که در نظر شما، دوست و دشمن هیچ فرقی با هم ندارند! آیا شما خدمتکار و مخالف خودتان را تشخیص نمیدهید یا فرقی نمیگذارید؟ این چه کاری بود که با این شخص کردید؟» «فحملتنا علی الجادّة التی کنّا نری انَّ سبیل من رکبه النّار»؛ «با دست خود، ای علی، ما را در راهی میاندازید که تا کنون خیال میکردیم اگر کسی به آن راه برود، اهل آتش است!» بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، بعضی کسان تهدید میکردند و میگفتند: این گونه که امام با ما رفتار کرد یا دستگاه با ما رفتار میکند، مجبور میشویم برویم و مثلاً به فلان دشمن پناهنده شویم! کَاَنَّهُ پناهنده شدن به دشمن، برای دستگاه بدتر است تا برای خود آنان! همین تهدید را به امیرالمؤمنین علیهالسّلام میکردند که «شما با این کارتان ما را وادار کردید که برویم به جاهایی که تا کنون نمیخواستیم برویم!» حضرت در جواب آنان، بیان عجیبی دارد. آن حضرت با خونسردی و در عین حال، روشنگرانه با قضیه برخورد میکند: «فقال یا اخاء بنی نهد.» گفت: ای برادر نهدی! «هل هو الا رجل من المسلمین انتهک حرمة من حرم اللَّه [یا «من حرمة اللَّه»] فاقمنا علیه حدّها؟» مگر چه اتّفاقی افتادهاست؟ مگر آسمان به زمین آمدهاست؟ او - نجاشی - هم فردی است از مسلمانان که مرتکب خلافی شده است و ما هم حدّ الهی را بر او جاری کردیم. این برای خودش هم بهتر است. «زکاة له و تطهیراً»(1)؛ حدّی که بر او جاری کردیم، او را پاک میکند، طهارت میدهد؛ جان او را پاک میکند. ببینید! در نظر امیرالمؤمنین علیهالسّلام، کاری که انجام گرفته، صد در صد طبق قاعده است؛ در حالی که دیگر قدرتمندان عالم اینگونه نیستند. حتّی کسانی که اندکی از قدرت برخوردارند - نه قدرتهای مطلق و زیاد -در اجرای احکام و قوانین و حدود الهی بین دوستان و دشمنان خود فرق میگذارند؛ اما علی بن ابی طالب علیهالسّلام، فرقی نمیگذارد.این، برای ما درس است. البته ماجرایی که نقل شد، هم درباره نجاشی و هم درباره حسّانبنثابت، روایت دارد و ممکن است دو قضیّه جدا از هم باشد. 1 ) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص: 147 الغارات (ط - القديمة)، ج2، ص: 369 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج33، ص: 273 أَنَّهُ أُتِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِالنَّجَاشِيِّ الشَّاعِرِ وَ قَدْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَضَرَبَهُ ثَمَانِينَ جَلْدَةً ثُمَّ حَبَسَهُ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا بِهِ مِنَ الْغَدِ فَضَرَبَهُ عِشْرِينَ سَوْطاً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ضَرَبْتَنِي ثَمَانِينَ جَلْدَةً فِي شُرْبِ الْخَمْرِ وَ هَذِهِ الْعِشْرِينَ مَا هِيَ قَالَ هَذَا لِتَجَرِّيكَ عَلَى شُرْبِ الْخَمْرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ. وَ بَلَغَ مُعَاوِيَةَ أَنَّ النَّجَاشِيَّ هَجَاهُ فَدَسَّ قَوْماً شَهِدُوا عَلَيْهِ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ شَرِبَ الْخَمْرَ فَأَخَذَهُ عَلِيٌّ فَحَدَّهُ فَغَضِبَ جَمَاعَةٌ عَلَى عَلِيٍّ فِي ذَلِكَ مِنْهُمْ طَارِقُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّهْدِيُّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا كُنَّا نَرَى أَنَّ أَهْلَ الْمَعْصِيَةِ وَ الطَّاعَةِ وَ أَهْلَ الْفُرْقَةِ وَ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ وُلَاةِ الْعَقْلِ وَ مَعَادِنِ الْفَضْلِ سِيَّانِ فِي الْجَزَاءِ حَتَّى مَا كَانَ مِنْ صَنِيعِكَ بِأَخِي الْحَارِثِ يَعْنِي النَّجَاشِيَّ فَأَوْغَرْتَ صُدُورَنَا وَ شَتَّتَّ أُمُورَنَا وَ حَمَّلْتَنَا عَلَى الْجَادَّةِ الَّتِي كُنَّا نَرَى أَنْ سَبِيلَ مَنْ رَكِبَهَا النَّارُ فَقَالَ عَلِيٌّ ص إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ يَا أَخَا بَنِي نَهْدٍ هَلْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ انْتَهَكَ حُرْمَةً مِنْ حُرَمِ اللَّهِ فَأَقَمْنَا عَلَيْهِ حَدَّهَا زَكَاةً لَهُ وَ تَطْهِيراً يَا أَخَا بَنِي نَهْدٍ إِنَّهُ مَنْ أَتَى حَدّاً فَأُقِيمَ كَانَ كَفَّارَتَهُ يَا أَخَا بَنِي نَهْدٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ الْعَظِيمِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى فَخَرَجَ طَارِقٌ وَ النَّجَاشِيُّ مَعَهُ إِلَى مُعَاوِيَةَ وَ يُقَالُ إِنَّهُ رَجَعَ. ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :انفاق امیرالمؤمنین علیهالسّلام کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک روایت دیگر که باز از طرق عامّه نقل شده است، روایتی است که «تاریخ بلاذری» و کتاب «فضایل احمد» آن را نقل کردهاند و در انفاق امیرالمؤمنین علیهالسّلام است که: «کانت غلَّة علىٍّ اربعین الف دینار.» ظاهراً مربوط به دوران بیست و پنج ساله است که آن بزرگوار فراغت بیشتری داشت و به آباد کردن ملک و حفر چاه و از این قبیل امور میپرداخت. زمینهای زیادی را آن حضرت به دست خود آباد کرده بود. در یک روایت دارد: «بکدّ یَدِه و عرقجبینه.» چنین نبود که کارگر بگیرد و آنها حفر چاه کنند؛ نه. خودش کلنگ بر میداشت، با بازوی خودش چاه میکَند و زمین آباد میکرد و در آمد زیادی هم داشت. باری؛ آن روایت میگوید: در یک سال، چهل هزار دینار در آمد ملکی آن حضرت بود که گندم و خرما و از این قبیل، کاشته و برداشته بود. چهل هزار دینار در آمدِ یک سال! «فجعلها صدقة»؛ تمام این چهل هزار دینار درآمدِ یک سال خود را صدقه داد! حرف را در ذهن خودتان مرور کنید! امیرالمؤمنین علیهالسّلام، تمام در آمد سالش را صدقه داد! پول دیگری هم نداشت که خیال کنیم زندگی را از آن طریق خواهد گذراند. دنباله روایت این است: «و انّه باع سیفه»؛ همان روز که درآمدِ خود را صدقه داد، به بازار رفت و شمشیرش را در معرض بیع گذاشت که بفروشد. گفتند: یا امیرالمؤمنین! شما امروز چهل هزار دینار وجه نقد یا جنس داشتی و صدقه دادی! یعنی حالا شمشیرت را میفروشی؟ فرمود - طبق این روایت - : «قال لوکان عندی عشاء مابعته.»(1) اگر برای شام، غذا داشتم، شمشیرم را نمیفروختم! اینها افسانه نیست؛ واقعیّات است! برای این است که من و شما درس بگیریم که از دادن خمس مالمان، ربع مالمان، نصف مالمان، عشر مالمان، زکات واجبمان و انفاق برای مستحقّین، این قدر ابا داریم!این، آن نمونه عالی است. البته نه شما، نه بزرگترهای ما، نه انسانهای عالی مقام و نه ما، به حدّ امیرالمؤمنین علیهالسّلام نمیرسند و نمیرسیم. این، امر واضحی است. 1 ) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص: 72 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج41، ص: 26 تَارِيخِ الْبَلاذِرِيِّ وَ فَضَائِلِ أَحْمَدَ أَنَّهُ كَانَتْ غَلَّةُ عَلِيٍّ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ فَجَعَلَهَا صَدَقَةً وَ أَنَّهُ بَاعَ سَيْفَهُ وَ قَالَ لَوْ كَانَ عِنْدِي عَشَاءٌ مَا بِعْتُهُ. ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :امیرالمومنین علیه السلام برای خودش هیچ کار مادی نکرد کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسّلام،به مناسبتی نام آن بزرگوار در محضر ابنعبّاس به زبان آمد. ابنعبّاس گفت: «وااسفاه علی ابی الحسن؛ وااسفاه علی ابی الحسن مضی و اللَّه ما غیَّر و لا بَّدل و لا قصّر و لا جمع و لامنع و لا آخرالا اللَّه»؛ برای خودش چیزی جمع نکرد. برای خودش هیچ کار مادّی نکرد. چیزی را مگر خدا ترجیح نداد. در همه کارها، قصدش خدا بود. هدف او فقط و فقط کسب رضایت خدا بود. مصداق آیه شریفه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه و اللَّه رؤوف بالعباد» که اوّلِ خطبه خواندم، امیرالمؤمنین علیه الصّلاةوالسّلام است. بعد، ابن عبّاس گفت: «واللَّه لقد کانت الدنیا اهون علیه من شسع نعله»؛ به خدا دنیا و این زینتها و زخارف و ثروتها و خوشیهای آن، در چشم او کوچکتر و سبکتر از بند کفش او بود. «لیث فی الوقی»؛ در میدان جنگ، شیر درنده بود. «بحر فی المجالس»؛ وقتی که جای گفتگو و افاده و علم و معرفت بود، دریا بود. «حکیم فی الحکماء»؛ اگر حکمای عالم جایی جمع میشدند، در میان آنها، کسی که حکمت را باید از او بیاموزند، علی بود. «هیهات قد مضی الی الدّرجات العلی.»(1) 1 ) ذُكِرَ عَلِيٌّ ع عِنْدَ ابْنِ عَبَّاسٍ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَقَالَ وَا أَسَفَاهْ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مَضَى وَ اللَّهِ مَا غَيَّرَ وَ لَا بَدَّلَ وَ لَا قَصَّرَ وَ لَا جَمَعَ وَ لَا مَنَعَ وَ لَا آثَرَ إِلَّا اللَّهَ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتِ الدُّنْيَا أَهْوَنَ عَلَيْهِ مِنْ شِسْعِ نَعْلِهِ لَيْثٌ فِي الْوَغَا بَحْرٌ فِي الْمَجَالِسِ حَكِيمٌ فِي الْحُكَمَاءِ هَيْهَاتَ قَدْ مَضَى إِلَى الدَّرَجَاتِ الْعُلَى. ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :ویران شدن پایههای هدایت با شهادت امیرالمومنین علیه السلام کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : وقتی که آن ضربت غدر آمیز بر فرق مبارک امیرالمؤمنین علیهالسّلام وارد شد، منادی در کوفه فریاد بر آورد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدی»(1)؛ پایههای هدایت ویران شد. و مردم فهمیدند که چه اتّفاق افتاده است. آن محبوب دلها را، اگر چه نافرمانیاش میکردند، اما دوست میداشتند. کسی نمیتوانست امیرالمؤمنین علیهالسّلام را دوست نداشته باشد. اگر بخواهید تصویری از آن روز را به ذهن بیاورید که خبر شهادت آن بزرگوار چه به روز مردم آورد، به یاد بیاورید آنچه را که در زمان خودِ ما در بیماری امام بزرگوارمان و بعد در خبر رحلت آن بزرگوار پیش آمد. دیدید چه غوغایی در دلهای مردم به وجود آمد! این، ممکن است مقداری وضع را برای ما روشن کند. در شهر کوفه غوغایی به پا شد. امّا با وجود غوغای مردم، خانواده امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام احساس غربت میکردند؛ چون میدانستند آن بزرگوار با این مردم چگونه بود و از دست آنها چه کشید. حضرت را با آن حال کسالتِ سخت و مسمومیتِ شدید وبا آن چهره خون آلود و محاسن خونین، از مسجد به منزل بردند. آن بزرگوار، تقریباً دو روز در آن حالت بود و خانواده ولایت در نهایت نگرانی و اضطراب به سر میبردند که سر نوشت پدر چه خواهد شد؟ طبیب آوردند. معاینه کرد و فهمید که آن بزرگوار مسموم شده است. دیگر همه از حیات امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام ناامید شدند. 1 ) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج42، ص: 282 قَالَ الرَّاوِي فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ الضَّجَّةَ ثَارَ إِلَيْهِ كُلُّ مَنْ كَانَ فِي الْمَسْجِدِ وَ صَارُوا يَدُورُونَ وَ لَا يَدْرُونَ أَيْنَ يَذْهَبُونَ مِنْ شِدَّةِ الصَّدْمَةِ وَ الدَّهْشَةِ ثُمَّ أَحَاطُوا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يَشُدُّ رَأْسَهُ بِمِئْزَرِهِ وَ الدَّمُ يَجْرِي عَلَى وَجْهِهِ وَ لِحْيَتِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ بِدِمَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَذَا مَا وَعَدَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ الرَّاوِي فَاصْطَفَقَتْ أَبْوَابُ الْجَامِعِ وَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ فِي السَّمَاءِ بِالدُّعَاءِ وَ هَبَّتْ رِيحٌ عَاصِفٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ وَ نَادَى جَبْرَئِيلُ ع بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ مُسْتَيْقِظٍ تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاء ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/01/07 عنوان فیش :امیرالمومنین علیه السلام، پدر یتیمان کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در روایاتی که برای نقل در اینجا یادداشت میکردم، به روایتی از فردی به نام «ابوالطفیل» برخوردم که میگوید: امیرالمؤمنین علیهالسّلام، در دوران حیات خود به یتیمان خیلی اهمیت میداد و آنان را نوازش میکرد. آن حضرت میگفت «من پدر یتیمان هستم و باید به آنها محبّت کنم تا مثل پدر با آنها رفتار شده باشد.»(1) میگوید: آنقدر امیرالمؤمنین علیهالسّلام، با انگشت مبارک خود، عسل از ظرف برداشتهبود و در دهان کودکان یتیم گذاشته بود، که یکی از مسلمانان آن روز گفته بود «آرزو میکردم کاش من هم یتیم بودم، تا چنین مورد لطف و محبّت امیرالمؤمنین علیهالسّلام قرار میگرفتم!» این رفتار امیرالمؤمنین علیهالسّلام با ایتام است. 1 ) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص: 75 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج41، ص: 29 أَبُو الطُّفَيْلِ رَأَيْتُ عَلِيّاً ع يَدْعُو الْيَتَامَى فَيُطْعِمُهُمُ الْعَسَلَ حَتَّى قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ يَتِيماً. ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1370/12/12 عنوان فیش :بسا شهرت نیکویی که اهلش نیستیم! کلیدواژه(ها) : شهرت نیکو, عمل به تکلیف نوع(ها) : حدیث متن فیش : خدا را شکرگزارم که مجدداً این توفیق را به بنده عنایت کرد که در جلسهیی با این صمیمیت و صفا، در خدمت جمع عظیمالشأن علمای محترم و خبرگان مورد اعتماد مردم باشم و این فرصت پیش بیاید که مطالبی بگویم و بشنوم و انشاءاللَّه استفاده کنم. همچنین خدا را شاکر هستم بر این حسن ظنی که نسبت به این حقیر ناقابل در بیانات حضرت آقای مشکینی (اداماللَّهبرکاته) موج میزد و وجود داشت؛ این لطف الهی و اتمام حجت پروردگار بر ماست؛ «و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته».(1) انشاءاللَّه که بتوانیم آنچنان که حق این حسن ظن است، عمل بکنیم و وظایفمان را بشناسیم؛ به سمت تکالیف و وظایف بزرگ هدایت بشویم و توفیق انجام آنها را به دست بیاوریم؛ و البته در این راه به دعای آقایان هم شدیداً محتاج هستیم. 1 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسیص844 اقبال الاعمال،سید بن طاووس،ص706 البلد الامین،كفعمی،ص188 مصباح،كفعمی،ص555 « اللهم إنی أسألك برحمتك التی وسعت كل شيء و بقوتك التی قهرت بها كل شيء و خضع لها كل شيء و ذل لها كل شيء و بجبروتك التی غلبت بها كل شيء و بعزتك التی لا يقوم لها شيء و بعظمتك التی ملأت كل شيء و بسلطانك الذی علا كل شيء و بوجهك الباقی بعد فناء كل شيء و بأسمائك التی غلبت أركان كل شيء و بعلمك الذی أحاط بكل شيء و بنور وجهك الذی أضاء له كل شيء يا نور يا قدوس يا أول الأولين و يا آخر الآخرين اللهم......... ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی و سكنت إلى قديم ذكرك لی و منك علی اللهم مولای كم من قبيح سترته و كم من فادح من البلاء أقلته و كم من عثار وقيته و كم من مكروه دفعته و كم من ثناء جميل لست أهلا له نشرته اللهم عظم بلائی و أفرط بی سوء حالی و قصرت بی أعمالی و قعدت بی أغلالی...........». ترجمه : روایت شده است كه كمیل بن زیاد نخعی امام علی (ع) را در حال سجده دید كه این دعا را در شب پانزده شعبان می خواند: خداوندا همانا من به وسیله رحمتت كه همه چیز را فراگرفته است و نیروی تو كه به وسیله آن به هر چیزی چیره شده ای و همه چیز برای آن خاضع و خوار باشد و به قدرت و بزرگیت كه به آن بر هر چیزی پیروز شدی و به تواناییت كه چیزییارای ایستادن در برابر آن نباشد و و بزرگیت كه همه چیز را پر كرده است و به قدرت و تسلطت كه بر هر چیزی چیرگی دارد و به ذات تو كه بعد از نابودی همه چیز ماندنی است و به نام های تو كه بر پایه های هر چیزی غلبه كرده است و به دانش تو كه بر همه چیز احاطه دارد و به نور ذات خود كه همه چیز را روشن گردانیده است، تو را خواستارم. ای نور ای پاك و منزه ای اولین[ موجود] و ای [آخرین موجود] (...) خداونا من به خود ستم كرده ام و به سبب نادانی خود جرات كردم و به یاددیرینه تو از من و نعمتت بر من، ماندگار شده ام خدای من، سرور من چه بسیار زشتی كه تو آن را پوشاندی و چه بسیار مصیبت های سنگینی كه دور كردی و چه بسیار لغزشی كه نگاه داشتی و چه بسیار بدی كه دفع كردی و چه بسیار ستایش زیبا كه من شایسته آن نبودم، منتشر ساختی. خدایا بلایم بزرگ است و بدحالیم از من پیشی گرفته است و اعمالم مرا كامیاب نمی كند و زنجیرهایم حریف من شده است(مرا زمین گیر كرده است) مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی - 1370/12/05 عنوان فیش :تداوم جهاد اسلامی حتی با وجود دشواری حرکت در این مسیر کلیدواژه(ها) : اخلاص, مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : شما و امثال شما به آنجا [میدان جنگ] رفتید و همین خدمات را انجام دادید و در دورانی که از جهاد و از اسلام هیچ خبری نبود، به این بنای عظیمی که نامش حماسهی جهاد اسلامی است، کمک کردید؛ کاخی به عظمت تاریخ ساختید و سرچشمهیی جاری کردید که انشاءاللَّه برکات آن تا ابدالدهر باقی خواهد ماند؛ یعنی شما هم در اجرای این سرچشمه سهیم بودید و چهقدر نیروهای مقدس و مؤمن و این جوانان بسیجی و بقیهی نیروهای رزمنده و مسلح در این جهت کار کردند. البته این حرفها معنایش این نیست که ما و هرکسی در جمهوری اسلامی، درصدد نباشد که برای کار تبلیغات، امکانات بیشتری را فراهم بکند - این وظیفهی ماست؛ وظیفهمان را هم باید انجام بدهیم - اما شما هم منتظر انجام این وظیفه از سوی مسؤولان نمانید؛ شما حرکت را علی باباللَّه و متوکلاً علیاللَّه و قاصداً لوجهه الکریم ادامه دهید، تا انشاءاللَّه خدای متعال از شما قبول کند؛ که اگر قبول کرد، از همهی اینها عظمتش بیشتر است. غصه و درد آنجاست که تلاشی بکنیم، اما خدا آن را قبول نکند؛ به خاطر اینکه اخلاص ما در آن کم است. مخلصاً، موقناً و متوکلاً علیاللَّه راه بیفتید، خدای متعال انشاءاللَّه کمک خواهد کرد؛ هم کمک مادّی، و هم کمک غیرمادّی. البته گاهی هم خدا کمک مادّی نمیکند. اینطور هم نیست که ما فرض کنیم در همهی حالات خدای متعال موظف است کمک مادّی کند؛ نه، طبیعت عالم هرچه هست، نقشهی الهی کار خودش را میکند. زکریای نبی را با اره به دو نیم کردند. من ذیل این آیهی شریفهی «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء»(1) سابقاً روایتی دیدم که این «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء» مربوط به همانهایی است که در راه خدا کشته شدند. کشته شدن در راه خدا، «سوء» نیست. معنای «لم یمسسهم سوء» این نیست که یک سیلی هم به ما نخواهد خورد؛ چرا، سیلی هم میخورد؛ بالاتر از سیلی هم میخورد؛ منتها این «سوء» نیست. با معیار الهی که نگاه کنید، «لم یمسسهم سوء»؛ اما با معیارهای مادّیِ بشری که نگاه کنید، همهاش «سوء» است. خدای متعال با معیارهای خودش حرف میزند؛ با معیار محدود ما مادّیدلها و مادّیذهنها که حرف نمیزند. بههرحال انشاءاللَّه خدا کمک میکند. حرکت شما باید برای قبول و رضای خدا باشد. در مناجات شعبانیه میخوانیم: «ما اضنّک تردّنی فی حاجة قد افنیت عمری فی طلبها منک».(2) آن چیزی که ما عمر خود را برای آن فنا کردیم، چیست؟ آن انشاءاللَّه کسب رضا و مغفرت الهی است؛ اصل کار این است؛ این باید به دست بیاید. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه : اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.» 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه : به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است. 2 ) اقبال الاعمال ،سید بن طاووس ص 685 ؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 91 ص 98 ؛ مفاتيح الجنان ، شیخ عباس قمی ص 158 ؛ ... إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّكَ إِلَهِی إِنْ كَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِی فَقَدْ كَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِی إِلَهِی كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوماً إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِی فِی سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْك ... ترجمه : معبودا، اگر مرا به جرمم گیری (مجازاتم كنی)، تو را به عفو و گذشتت گیرم و اگر مرا به گناهانم گیری، تو را به آمرزشت گیرم و اگر مرا به آتشم وارد سازی، دوزخیان را آگاه می كنم كه منم دوستدار تو! معبودا، اگر در برابر طاعتِ تو كردارم خوار و بیمقدار آید، ولی در برابر امید [به بزرگواریات] آرزویم بسی بزرگ است. معبودا، چه سان از درگاهت ناامید و ناكام بازگردم كه به تو بس خوشگمانم كه مرا نجات یافته و بخشیده بازگردانی؟معبودا، عمرم را در شادمانی بیخبری از تو نابود ساختم و جوانیام را در سرمستیِ دوری از تو فرسودم. مربوط به :بیانات در دیدار قاریان مصری - 1370/11/03 عنوان فیش :اهمیت حفظ قرآن در کودکی کلیدواژه(ها) : حفظ قرآن, قرآن نوع(ها) : حدیث متن فیش : بعضی از این جوانان، وقتشان دارد دیر میشود. حالا این آقای پرهیزگار که الحمدللَّه حافظ قرآن است؛ لیکن بعضی از آقایان هستند که سنهایشان دارد بالا میرود و وقتشان دیر میشود. من عقیدهام این است که حفظ قرآن باید از بچگی شروع بشود؛ یعنی حدوداً از دوازده سالگی، سیزده سالگی؛ «التّعلّم فی الصّغر کالنّقش فی الحجر».(1) اگر انشاءاللَّه آقای مقدم همت بکنند و آن طریقه را راه بیندازند، فکری کردهایم که انشاءاللَّه بچهها تشویق بشوند و بتدریج ذرهذره حفظ کنند. 1 ) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 224 ؛ منيةالمريد، شهید ثانی، ص 226 ؛ الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ ترجمه : یادگیری در كودكی مانند كند و كاری روی سنگ است.(ماندگار است) مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1370/10/05 عنوان فیش :ایثار حضرت زهرا(س) کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها) نوع(ها) : حدیث متن فیش : ما باید این راه را برویم. ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمیگوییم که «حتّی تورّم قدماها»(1) اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاد! [حضرت زهرا(س)]ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبهروز زیاد کنیم. مگر نمیگوییم که با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همهی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمیگوییم که یکتنه در مقابل جامعهی بزرگ زمان خود ایستاد؟ ما هم باید همچنان که همسر بزرگوارش فرمود «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله»،(2) از کم بودن تعدادمان در مقابل دنیای ظلم و استکبار نترسیم و تلاش کنیم. مگر نمیگوییم که آن بزرگوار کاری کرد که سورهی دهر دربارهی او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ایثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قیمت گرسنگی کشیدن خود؛ «و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه».(3) ما هم باید همین کارها را بکنیم. این نمیشود که ما دم از محبت فاطمهی زهرا(سلاماللَّهعلیها) بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان، نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین(علیهماالسّلام) و پدر بزرگوارشان(علیهالسّلام) - برید و به آن فقیر داد؛ نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز!(4) ما میگوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمیبُریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم میبُریم! این روایاتی که در «کافی» شریف و بعضی از کتب دیگر در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آنطوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود - ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم. 1 ) مناقب آل أبی طالب عليهمالسلام ، ابن شهر آشوب مازندرانی ج 3 ص 341 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی ج 43 ص 84 ؛ ما كان فی هذه الامه اعبد من فاطمه كانت تقوم حتی تورم قدماها .... ترجمه : حسن بصری گوید: در بین این مردم كسی عابدتر از فاطمه نیست آنقدر در نماز میایستاد كه قدمهایش ورم میكرد. 2 ) خطبه 201 : از سخنان آن حضرت است در پايدارى در راه حق أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِي التِّيهِ . ترجمه : اى مردم، در راه هدايت از كمى اهل آن وحشت نكنيد، كه مردم بر سر سفرهاى گرد آمدهاند كه زمان سيرى آن اندك، و مدّت گرسنگى آن طولانى است. اى مردم، جز اين نيست كه خشنودى و خشم است كه مردم را بر محورى جمع مىكند. غير اين نبود كه ناقه ثمود را يك نفر پى كرد، امّا عذاب خداوند همه را گرفت چون همگان به آن برنامه رضايت دادند، خداوند سبحان فرمود: «همه آن را پى كردند، پس همه پشيمان شدند». آن گاه سرزمين آنان بر اثر فرو رفتن صدا كرد مانند صداى فرورفتن آهن داغ در زمين نرم و هموار. اى مردم، هر كه راه راست و روشن را به پيمايد به آب رسد، و هر كه بيراهه رود در بيابان به سرگردانى افتد. 3 ) سوره مبارکه الحشر آیه 9 وَالَّذينَ تَبَوَّءُوا الدّارَ وَالإيمانَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ إِلَيهِم وَلا يَجِدونَ في صُدورِهِم حاجَةً مِمّا أوتوا وَيُؤثِرونَ عَلىٰ أَنفُسِهِم وَلَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ ۚ وَمَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ ترجمه : و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست میدارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدّم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شدهاند رستگارانند! 4 ) تفسیر، فرات بن ابراهيم كوفى ص 528 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی ج35 ص253 ؛ فی قوله تعالى وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً قال نزلت فی علی [بن أبی طالب ع] و [زوجته] فاطمة [بنت محمد] و جارية لهما و ذلك أنهم زاروا رسول الله ص فأعطى كل إنسان منهم صاعا من الطعام [طعام] فلما انصرفوا إلى منازلهم جاء [هم] سائل يسأل فأعطى علی صاعه ثم دخل يتيم [عليه عليهم] من الجيران فأعطته فاطمة بنت محمد صاعها فقال لها علی إن رسول الله ص كان يقول قال الله و عزتی و جلالی لا يسكت [بكاء اليتيم بكاؤه] اليوم عبد إلا أسكنته من الجنة حيث يشاء ثم جاء أسير من أسراء أهل الشرك فی أيدی المسلمين يستطعم فأمر علی السوداء خادمهم فأعطته صاعها فنزلت فيهم الآية وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً. ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1370/10/02 عنوان فیش :محاسبه دقیق اعمال، ویژگی نظام احسن الهی کلیدواژه(ها) : پرونده اعمال نوع(ها) : حدیث متن فیش : امیدواریم که اگر خلق خدا، ریزهکاریهای زحمات و خون دلها و مجاهدات شما را درک نمیکنند، کرامالکاتبین و مأموران غیبی الهی، همهی خصوصیات کارهای شما را - که بحمداللَّه کم هم نیست - بدقت ثبت کرده باشند و یقیناً ثبت کردهاند و در محضر پروردگار و وجود مقدس ولیّعصر، مایهی سر بلندی شماها شده باشند. در دعا میخوانیم: «و کنت انت الرّقیب علیّ من ورائهم و الشّاهد لما خفی عنهم».(1) آن چیزی که حتّی کرامالکاتبین هم نتوانند بفهمند، خود خدا میفهمد و آن، خاطرات ذهنی شماست. آن چیزی را که در دل میگذرانید، ملائکهی خدا هم نمیفهمند؛ اما خدای متعال، عالم السّر والخفیّات است؛ او میفهمد.در نظام الهی، حسن کار این است که هیچ مجاهدتی به هدر نمیرود. یعنی اگر ما دقیقترین سیستم کنترل را هم داشته باشیم - کشوری را فرض کنید که چنین چیزی داشته باشد؛ که البته در دنیا چنین چیزی نیست که بتوانند سیستم دقیق کنترل را نسبت به کارهای مثبت و منفی افراد داشته باشند و ریزهکاریها را در آنجا محاسبه کنند - باز هم افراد کارهایی دارند که به چشم آن سیستم نمیآید، و هر فردی وقتی مجاهدت میکند، احساس خسارت میکند؛ احساس میکند که کسی نفهمید، یا درست نفهمید. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 مصباح،الكفعمی،ص559 اقبال الاعمال،سیدبنطاووس ص709 البلد الامین،كفعمی،191 ؛ «....فاسئلك بالقدرة التی قدرتها و بالقضیه التی حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه أجريتها أن تهب لی فی هذه الليلة و فی هذه الساعة كل جرم أجرمته و كل ذنب أذنبته و كل قبيح أسررته و كل جهل عملته كتمته أو أعلنته أخفيته أو أظهرته و كل سيئة أمرت بإثباتها الكرام الكاتبين الذين وكلتهم بحفظ ما يكون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و كنت أنت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته....». ترجمه : خدایا به سبب آن قدرتی كه آن را مقدر كردی و به سبب آن حكم و فرمانی كه آن را واجب كردی و فرمانروایی كردی، و بر هركس جاری كردی او را مغلوب ساختی از تو درخواست می كنم در این شب و در این ساعت هر خطایی كه كردم و هر گناهی كه مرتكب شدم و هر كار زشتی كه پنهان نمودم و هر نادانی كه انجام دادم، چه آن را پنهان كردم یا اینكه آشكار كردم، مخفی ساختم یا اینكه ظاهر ساختم و هر بدی كه فرشتگان گرامیت را مامور ثبت آن كردی و آنان را موكل حفظ كارهایی كه از من سر می زند، نمودی و ایشان را به همراه اعضایم شاهدان بر من قرار دادی و تو خود قبل از ایشان مراقب من و همچنین گواه و شاهدی برآنچه از ایشان پنهان ماند، هستی و به وسیله رحمتت آن را پنهان نمودی و به سبب فضل و احسانت آن را پوشاندی. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1370/01/26 عنوان فیش :تذکر امیرالمومنین به فرماندارش درباره خوردن حلال کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), الگو بودن امیرالمومنین (علیهالسلام) نوع(ها) : حدیث متن فیش : حضرت یک وقت کسی را که میخواست احتمالاً به عنوان فرماندار به شهری بفرستد، به او گفت: فردا بعد از نماز ظهر پیش من بیا. حالا هم تقریباً معمول است که اگر میخواهند فرماندار یا استانداری را به جایی بفرستند، آن حاکم یا آن مسؤول، او را میخواهد و اگر سفارشاتی دارد، به او توصیه میکند. آن شخص نقل میکند که فردا بعد از نماز ظهر، به همان جایی رفتم که امیرالمؤمنین مینشستند؛ یعنی دکهیی که حضرت برای این کار در کوفه معین کرده بودند. دیدم که در مقابل امیرالمؤمنین، یک کاسهی خالی و یک کوزهی آب هست. یک خرده که گذشت، به خدمتکارش اشاره کرد و فرمود که آن بستهی من را بیاور. گفت دیدم بستهی سربهمهری را آوردند. این کیسه مهر و موم شده بود، تا کسی نتواند آن را باز کند. این شخص میگوید با خودم فکر کردم که حضرت من را امین دانسته و میخواهد گوهر گرانبهایی را به من نشان بدهد، یا به من امانتی را بسپرد، یا چیزی دربارهی آن بگوید. میگوید حضرت مهر را شکست و درِ کیسه را باز کرد. دیدم در این کیسه، سویق - آرد الک نکرده و نخالهدار - وجود دارد. بعد حضرت دست کرد، یک مشت از این آردها را درآورد، داخل کاسه ریخت، یک خرده هم آب از کوزه روی آن ریخت، اینها را به هم زد و به عنوان نهار خورد؛ یک مقدارش را هم به من داد و گفت بخور. میگفت من حیرتزده شدم، گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما این کار را میکنید؟! این عراق با اینهمه نعمت در اختیار شماست، این همه گندم و جو وجود دارد؛ این کارها برای چیست؟! شما چرا اینطوری درِ این کیسه را میبندید؟! حضرت فرمود: «والله ما اختم علیه بخلا به»؛ سوگند به خدا، من که درِ این کیسه را مهر کردم، به خاطر بخل نیست که حیفم میآید از این آرد الک نکرده کسی بخورد. «ولکنّی ابتاع قدر ما یکفینی»؛ من به قدر حاجت شخصی خودم، از این آردها - که پستترین آرد است؛ آرد الک نکرده - میخرم. «فاخاف ان ینقص فیوضع فیه من غیره»؛ میترسم که این کیسه را کسی باز کند و از غیر از آن آردی که خود من خریدهام، چیزی داخل این کیسه بریزد. «وانا اکره ان ادخل بطنی الّا طیبا»(1)؛ و من خوش ندارم که در شکم خود غذایی وارد کنم که طیب و پاکیزه نباشد. میخواهم غذای پاکیزه بخورم؛ غذایی که از پول خودم و مال خودم است و مال کسی در آن نیست. امیرالمؤمنین با کار خود میخواهد به این فرماندار درس بدهد. ببینید، این فرماندار را به اینجا کشانده، برای اینکه همین منظره را به او نشان بدهد، برای اینکه همین حرف را به او بزند؛ والّا میشد در مسجد هم به فرماندار توصیه کند و بگوید برو؛ اما کشانده او را به اینجا آورده، برای اینکه به او بفهماند تو که داری میروی و بر شهری مسلط خواهی شد و یک عده مردم در اختیار تو قرار دارند - مالیات آنها، پول آنها، جان آنها، مال آنها، عرض آنها - مواظب باش که این قدرت، قدرت مطلقه نیست و تو به عنوان حاکم، مطلقالعنان و افسارگسیخته نیستی؛ حواست جمع باشد، بفهم که چه کار داری میکنی. بعد فرمودند: «فایّاک و تناول ما لم تعلم حلّة»؛ مبادا چیزی که حلال بودن آن را نمیدانی، تناول کنی؛ بخوری یا بگیری. تناول، فقط خوردن نیست؛ او را در اختیار نگیر، مگر یقین کنی که حلال است. این، وضع زندگی امیرالمؤمنین و زهد و درس اوست. 1 ) کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام , جلد۱ , صفحه۸۸؛ کشف الغمة في معرفة الأئمة , جلد۱ , صفحه۱۷۵ ؛ بحار الأنوار ، ج40، ص: 335 وَ كَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ وَلَّى عَلَى عُكْبَرَا رَجُلاً مِنْ ثَقِيفٍ قَالَ قَالَ لِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا صَلَّيْتَ اَلظُّهْرَ غَداً فَعُدْ إِلَيَّ فَعُدْتُ إِلَيْهِ فِي اَلْوَقْتِ اَلْمُعَيَّنِ فَلَمْ أَجِدْ عِنْدَهُ حَاجِباً يَحْبِسُنِي دُونَهُ فَوَجَدْتُهُ جَالِساً وَ عِنْدَهُ قَدَحٌ وَ كُوزُ مَاءٍ فَدَعَا بِوِعَاءٍ مَشْدُودٍ مَخْتُومٍ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي قَدْ أَمَنَنِي حَتَّى يُخْرِجَ إِلَيَّ جَوْهَراً فَكَسَرَ اَلْخَتْمَ وَ حَلَّهُ فَإِذَا فِيهِ سَوِيقٌ فَأَخْرَجَ مِنْهُ فَصَبَّهُ فِي اَلْقَدَحِ وَ صَبَّ عَلَيْهِ مَاءً فَشَرِبَ وَ سَقَانِي فَلَمْ أَصْبِرْ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ تَصْنَعُ هَذَا فِي اَلْعِرَاقِ وَ طَعَامُهُ كَمَا تَرَى فِي كَثْرَتِهِ فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ مَا أَخْتِمُ عَلَيْهِ بُخْلاً بِهِ وَ لَكِنِّي أَبْتَاعُ قَدْرَ مَا يَكْفِينِي فَأَخَافُ أَنْ يَنْقُصَ فَيُوضَعُ فِيهِ مِنْ غَيْرِهِ وَ أَنَا أَكْرَهُ أَنْ أُدْخِلَ بَطْنِي إِلاَّ طَيِّباً فَلِذَلِكَ أَحْتَرِزُ عَلَيْهِ كَمَا تَرَى فَإِيَّاكَ وَ تَنَاوُلَ مَا لاَ تَعْلَمُ حِلَّهُ . ترجمه : حضرت (عليه السّلام) روزى به مردى از ثقيف كه وى را به امارت عكبر برگزيده بود فرمود: فردا پس از نماز ظهر به ديدن من بيا. آن مرد مىگويد: نزد حضرت رفتم و هيچ دربانى را نديدم كه مانع از ورود من شود. على (عليه السّلام) را ديدم در حالى كه نشسته بود و نزدش پيالهاى بود و كوزۀ آبى. حضرت (عليه السّلام) دستور داد ظرف سر به مهرى را آوردند. با خود گفتم. مرا امين شمرده تا جواهراتش را به من نشان دهد. مهر از ظرف برگرفت و آن را گشود. ناگاه ديدم كه در آن قدرى آرد نرم است، پس مشتى از آن بيرون آورد و در پياله ريخت و اندكى آب بر آن افزود. خود از آن آشاميد و مرا نيز آشاماند. ديگر صبر نكردم و گفتم: يا امير المؤمنين! آيا در عراق كه خود مىبينى طعام فراوان است چنين مىكنى؟! حضرت (عليه السّلام) فرمود: به خدا سوگند از روى بخل بر آن مهر ننهادم، ولى آن قدر خريد مىكنم كه مرا بسنده باشد و چنين مىكنم زيرا كه مىترسم كسى در آن را بگشايد و در آن طعامى نهد جز آن كه نهادهام و من ناخوش مىدارم خوراكى در شكم خود ريزم كه ناپاك باشد و به همين سبب چنان كه مىبينى پرهيز مىكنم و بر حذر باش از اين كه مبادا خوراكى خورى كه از حلال بودن آن آگاهى ندارى . مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای سیاستگذاری صدا و سیما - 1369/12/14 عنوان فیش :سیاستگذاری حرکت به سوی کمال در صدا و سیما کلیدواژه(ها) : صدا و سیما, سازمان صدا و سیما نوع(ها) : حدیث متن فیش : بحث در این است که صدا و سیما باید حقیقتاً به آن وسیلهی اعتلا تبدیل بشود و در خدمت تفکر انقلاب و اسلام و رسوخ این فکر - با همهی ملحقاتش - در ذهن و فکر و روح و عمل مردم جامعهی خودمان و نیز مردم دیگری که در شعاع تبلیغات صدا و سیما قرار دارند، باشد. این، باید بشود. از هر برنامهی صدا و سیما، بایستی این استفاده بشود. البته کار سختی است. (...) به این ترتیب، میشود استنباط و استنتاج کرد که هر روزِ صدا و سیما، باید بهتر از روز قبل باشد. حقیقتاً این روایت «من ساوی یوماه فهو مغبون»(1)، در مورد صدا و سیما صدق میکند. یعنی اگر امروزِ صدا و سیما مثل دیروز بود، پیداست که ما به سمت کمال حرکت نمیکنیم و به عبارت دیگر، از مسؤولیت دور افتادهایم. در حال حاضر، صدا و سیما در حد اعلای مطلوب نیست؛ کسی هم این ادعا را ندارد؛ نه خود آقایان مسؤولان صدا و سیما و نه دیگران. ما هم پیش مردم کشورهای دیگر، که ممکن است از ما بپرسند رادیو و تلویزیون شما چگونه است، ادعا نمیکنیم که کامل است؛ شکی وجود ندارد که کامل نیست. پس، باید کامل بشود. 1 ) شرح الكافی ، ملا محمد صالح مازندرانی ج8 ص 248؛ مخزن العرفان در تفسير قرآن، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين، ج4، ص: 234 ؛ من ساوى يوماه فهو مغبون و من كان غده شرّا من امسه فهو ملعون ترجمه : هر كه [عمل] دو روز او مساوى باشد، به تحقیق كه زيانكار است و هركس فردایش بدتر از دیروزش باشد همانا كه او ملعون است. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران سپاه در سالروز میلاد امام حسین(ع) - 1369/11/29 عنوان فیش :حبط اعمال حسنه، تهدیدی برای زوال ایمان کلیدواژه(ها) : اثر گناه, حبط عمل نوع(ها) : حدیث متن فیش : خیلی ها بودندکه در رکاب پیامبر(ص) شمشیرها زدند؛ ولی نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین(ع) دربارهی شمشیر کسی که در رکاب پیامبر جنگیده بود، ولی پس از ایشان در جنگی کشته شده بود، فرمود: این شمشیر، چه روزهایی که در جنگها، غبار کدورت را از چهرهی پیامبر سترد. همان شمشیر، شمشیری بود که روی علیبنابیطالب کشیده شده بود! (1) سوابق را باید نگهداشت. پروندهی الهی، اینطور نیست. ما حبط هم داریم، «اولئک حبطت اعمالهم»(2) حبطت، یعنی چه؟ حبط، یعنی اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت. خیال نکنید که اگر ما یک روز کار خوبی انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه کار بدی هم انجام دادیم، بالاخره آن کار خوب باقی است. نخیر، کار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا اینطوری است که کار خوب را از بین میبرد. گاهی کار و حرکت بد، طوری است که اصل ایمان را هم از انسان میگیرد. «ثمّ کان عاقبة الّذین أساؤا السّوأی ان کذّبوا بایات اللَّه»(3). گاهی کار بد، انسان را به تکذیب آیات الهی میکشاند. 1 ) الطبقات الكبرى ، ابن سعد ، ج 3 ، ص 83 ؛ الجمل ، شیخ مفید، ص 390 ؛ فطعنه عمير بن جرموز طعنة أثبتته فوقع. فاعتوروه و أخذوا سيفه و أخذ ابن جرموز رأسه فحمله حتى أتی [به و بسيفه عليا فأخذه علی و قال: سيف و الله طال ما جلا به عن وجه رسول الله. ص. الكرب و لكن الحين و مصارع السوء. و دفن الزبير. رحمه الله. بوادی السباع. و جلس علی يبكی عليه هو و أصحابه]. ترجمه : عمير بن جرموز نيزهاى به او زد كه از پاى در آوردش، آن گاه او را برهنه كردند و شمشيرش را هم برداشتند و ابن جرموز سر او را بريد و با شمشير او به درگاه على (ع) آورد، على (ع) آن شمشير را به دست گرفت و گفت: به خدا سوگند چه مدت طولانى كه اين شمشير غم و اندوه از چهره رسول خدا زدوده است ولى مرگ و سرنوشت و كشتارگاه بد او را چنين كرد، زبير را در وادى السباع دفن كردند و على (ع) و يارانش نشستند و بر او گريستند. 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 217 يَسأَلونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فيهِ ۖ قُل قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَن سَبيلِ اللَّهِ وَكُفرٌ بِهِ وَالمَسجِدِ الحَرامِ وَإِخراجُ أَهلِهِ مِنهُ أَكبَرُ عِندَ اللَّهِ ۚ وَالفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ ۗ وَلا يَزالونَ يُقاتِلونَكُم حَتّىٰ يَرُدّوكُم عَن دينِكُم إِنِ استَطاعوا ۚ وَمَن يَرتَدِد مِنكُم عَن دينِهِ فَيَمُت وَهُوَ كافِرٌ فَأُولٰئِكَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ۖ وَأُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ ترجمه : از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال میکنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است؛ ولی جلوگیری از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان بازمیدارد) حتّی از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما میجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند؛ ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد میرود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود. 3 ) سوره مبارکه الروم آیه 10 ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساءُوا السّوأىٰ أَن كَذَّبوا بِآياتِ اللَّهِ وَكانوا بِها يَستَهزِئونَ ترجمه : سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند! مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران سپاه در سالروز میلاد امام حسین(ع) - 1369/11/29 عنوان فیش :سیر دائمی به سوی کمال، راز محبوبیت جهانی امام خمینی(ره) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : حدیث متن فیش : این امامی که شماها و دنیا را اینطور دلباخته کرد - دلباختگی هم نبود، دلها را از جا کند؛ همچنانکه دنیا را زیرورو کرد - راز کارش در یک کلمه بود. مشکل من و امثال من هم این است که این کلمه را درست بفهمیم و بتوانیم عمل کنیم. گفتنش به زبان آسان است؛ عمل کردنش سخت است. آن کلمهیی که ماها شاید حتّی درست نتوانیم آن را بفهمیم، او بدان عمل کرده بود. آن کلمه، عبارت از سیر دایمی به سوی کمال بود. شما خیال نکنید که امامِ سال 68 که به جوار الهی رفت، همان امامِ سال 57 بود که وارد ایران شد. نخیر، امام خیلی جلو رفته بود، خیلی پیشرفت کرده بود، خیلی بالا رفته بود. درست است که ما منازل امثال آن بزرگوار را نمیتوانیم بفهمیم؛ اما از همین پایین که انسان نگاه میکند، اوج آن باز بلندپرواز را میبیند. خدا شاهد است که بعد از هر ماه رمضان، گاهی که خدمت امام میرسیدم، برایم محسوس بود که در این ماه رمضان، امام نسبت به گذشته بالاتر رفته، پرواز کرده و از مادّه دورتر شده است. روزبهروز جلوتر میرفت و خودش را کاملتر میکرد. انسان مؤمن، این است. «من ساوی یوماه فهو مغبون». اگر دو روزمان مثل هم باشد، سرمان کلاه رفته است. مغبون، یعنی فریب خورده، سرکلاهرفته. و کسی که فردایش از امروزش بدتر باشد، «فهو ملعون»(1)؛ یعنی طرد شده است. 1 ) شرح الكافی ، ملا محمد صالح مازندرانی ج8 ص 248؛ مخزن العرفان در تفسير قرآن، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين، ج4، ص: 234 من ساوى يوماه فهو مغبون و من كان غده شرّا من امسه فهو ملعون ترجمه : هر كه [عمل] دو روز او مساوى باشد، به تحقیق كه زيانكار است و هركس فردایش بدتر از دیروزش باشد همانا كه او ملعون است. مربوط به :خطبههای نماز جمعهی تهران - 1369/11/19 عنوان فیش :اهمیت نماز جمعه در روایات کلیدواژه(ها) : نماز جمعه نوع(ها) : حدیث متن فیش : اسلام برای نماز جمعه، خیلی اهمیت قایل است و من امروز فکر کردم بعضی از روایاتی را که در باب نماز جمعه هست، بخوانم، تا ببینید چهقدر این مراسم هفتگی مهم است. از قول پیامبر خدا(صلّیاللَّهعلیهواله) نقل شده که فرمود: «من کان یؤمن باللَّه و الیوم الاخر فعلیه بالجمعه یوم الجمعه»(1). یعنی هر کس که ایمان دارد، در روز جمعه نباید نماز جمعه را فراموش کند. از امام باقر(علیهالسّلام) روایت شده است که فرمود: «واللَّه لقد بلغنی انّ اصحاب النّبی(صلّیاللَّهعلیهواله) کانوا یتجهّزون للجمعه یوم الخمیس»(2). یعنی اصحاب پیامبر، در روز پنجشنبه خودشان را برای فردا آماده میکردند، تا به نماز جمعه بروند. در یک روایت دیگر دارد که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: روز پنجشنبه دارویی نخورید که شما را در بستر بیندازد، تا مبادا نماز جمعهی فردا از دستتان برود.(3) دربارهی احترام به نماز جمعه، از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) روایت است: «لیتزیّن احدکم یوم الجمعه»؛ روز جمعه، خود را زینت کنید. «یغتسل و یتطیّب و یسرّح لحیته»؛ غسل کنید، عطر بزنید و سر و صورت خود را مرتب نمایید. «یلبس انظف ثیابه»(4)؛ تمیزترین لباسهایتان را بپوشید و به نماز جمعه بروید. در روایت دیگر دارد که ملائکهی الهی میایستند و میبینند که چه کسی زودتر وارد مصلا شد و همینطور مینویسند: نفر اول، نفر دوم، نفر سوم، نفر پنجم، نفر صدم؛ تا وقتی که امام جمعه بلند میشود خطبه را بخواند. (5)یعنی هرچه میتوانید، زودتر در نماز جمعه حاضر شوید. در یک روایت دارد که امام مسلمین، زندانیانی را که به خاطر قرض به زندان افتادهاند، روز جمعه یا روز عید، به نماز جمعه یا به نماز عید بیاورد و محافظ هم برایشان بگذارد و وقتی که نماز را تمام کردند، آنها را به زندانشان برگرداند؛(6) یعنی حتّی زندانی هم از نماز جمعه محروم نماند. در یک روایت دارد که «لو یعلم امّتی ما لهم فیها»؛ اگر مردم منافع این سه چیز را میدانستند، «لیضربوا علیها بالسّهام»بر سر آن با هم منازعه میکردند. آن سه چیز، عبارت از اذان و زود رفتن به نماز جمعه و قرار گرفتن در صف اول است(7)، که ممکن است صف اول جهاد یا صف اول نماز جمعه باشد.چندی پیش، من راجع به اذان سفارش کردم و البته گفتم که صبحها با بلندگو در همهجا اذان نگویند، تا مردم از خواب بیدار نشوند. مثل اینکه بعضی از مؤمنین، این قسمت دومش را بیشتر از قسمت اول گوش کردند! آنچه که مقصود ما بود، این بود که در سحرها، هر جایی یک بلندگو صدا نکند؛ ولی معنایش این نبود که به هنگام سحر، صدای اذان در شهری مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جایی مثل تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است که با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّی اذان صبح. در شهرهای کوچک هم به فراخور وسعت آن شهر، میبایست اذان صبح در چندجا پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگویند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوی مساجد، هم داخل مساجد و هم در خیابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت کنند. در یک روایت فرمود: «من ترک الجمعه ثلاثا تهاونا طبع اللَّه علی قلبه»(8). هر کس سه جمعه پشت سر هم، از روی بیاعتنایی نماز جمعه را ترک کند - اگر کسی کاری داشته باشد، آن مورد بحث نیست - خداوند بر قلب او مهر میزند. 1 ) نهج الفصاحة ، ابو القاسم پاینده ، ص 815 ؛ بحار الانوار ،علامه مجلسی،ج86 ص211ح56 ؛ إنّ اللَّه مع من أطاعه و إن الشّيطان مع من عصاه فاستفتحوا أعمالكم بالصّبر على الجهاد و التمسوا بذلك ما وعدكم اللَّه و عليكم بالّذی أمركم به فإنّی حريص على رشدكم. إنّ الإختلاف و التّنازع و التّثبيط من أمر العجز و الضّعف و هو ممّا لا يحبّه اللَّه و لا يعطی عليه النّصر و الظّفر. أيّها النّاس إنّه قذف فی قلبی أنّ من كان على حرام فرغب عنه ابتغاء ما عند اللَّه غفر اللَّه له ذنبه و من صلّى على محمّد صلّى اللَّه عليه و ملائكته عشرا، و من أحسن من مسلم أو كافر وقع أجره على اللَّه فی عاجل دنياه أو في آجل آخرته، و من كان يؤمن باللَّه و اليوم الآخر فعليه الجمعة يوم الجمعة إلّا صبيّا أو امرأة أو مريضا أو عبدا مملوكا و من استغنى عنها استغنى اللَّه عنه و اللَّه غنيّ حميد. ما أعلم من عمل يقرّبكم إلى اللَّه إلّا و قد أمرتكم به، و لا أعلم من عمل يقرنكم إلى النّار إلّا و قد نهيتكم عنه و إنّه قد نفث الرّوح الأمين فی روعی أنّه لن تموت نفس حتّى تستوفی أقصى رزقها لا ينقص منه شيء و إن أبطأ عنها فاتّقوا اللَّه ربّكم و أجملوا فی طلب الرّزق و لا يحملنّكم استبطاءه على أن تطلبوه بمعصية ربّكم، ترجمه : استوار است خدا قرين مطيعان خويش است و شيطان قرين عاصيان اوست در كارهاى خويش با صبورى در پيكار. ظفر جوئيد و بدين وسيله چيزهائى را كه خدا بشما وعده داده طلب كنيد هر چه را خدا فرمان داده انجام دهيد كه من بهدايت شما سخت علاقه دارم، اختلاف و نزاع و دو دلى از ناتوانى و زبونى است كه خدا آن را دوست ندارد و بدان فيروزى و ظفر نمىبخشد، اى مردم در قلب من نهادهاند كه هر كه بر كار حرامى باشد و باميد آنچه نزد خداست از آن چشم بپوشد خدا گناهش را ببخشد و هر كه بر محمّد صلوات گويد خدا و ملائكه ده صلوات بر او گويند، هر كس از مؤمن و كافر نكوئى كند پاداش وى در دنياى حاضر يا هر كه بخدا و روز جزا ايمان دارد مواظب جمعه باشد، مواظب روز جمعه باشد، مگر طفلى يا زنى يا بيمارى يا بنده مملوكى و هر كه از جمعه بىنيازى كند خدا از او بىنيازى كند كه خدا بىنياز و ستوده است، من عملى كه شما را بخدا نزديك كند ندانستهام مگر شما را بدان فرمان دادهام و عملى را كه شما را بجهنم نزديك كند ندانستهام مگر شما را از آن منع كردهام، روح امين در قلب من دميد كه هيچ كس نميرد مگر حد اكثر روزى خويش خورده باشد و چيزى از آن كم نباشد و گر چه كند بدو رسد پس از خدا بترسيد و در طلب روزى تأنى كنيد و دير آمدن روزى وادارتان نكند كه آن را بمعصيت پروردگار خويش طلبيد. 2 ) كافی،ثقه السلام كلینی ج3ص 415ح10؛ تهذیب الاحكام،الشیخ الطوسی ، ج 3 ، ص 236 ح 2 ؛ الامالی،الشیخ الطوسی،ص696ح26 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی، ج87ص22ح4 ؛ قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ قَالَ اعْمَلُوا وَ عَجِّلُوا فَإِنَّهُ يَوْمٌ مُضَيَّقٌ عَلَى الْمُسْلِمِينَ فِيهِ وَ ثَوَابُ أَعْمَالِ الْمُسْلِمِينَ فِيهِ عَلَى قَدْرِ مَا ضُيِّقَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَسَنَةُ وَ السَّيِّئَةُ تُضَاعَفُ فِيهِ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ أَصْحَابَ النَّبِيِّ ص كَانُوا يَتَجَهَّزُونَ لِلْجُمُعَةِ يَوْمَ الْخَمِيسِ لِأَنَّهُ يَوْمٌ مُضَيَّقٌ عَلَى الْمُسْلِمِينَ ». ترجمه : جابر بن یزید گوید به امام باقر (ع) سخن خداوند بلند مرتبه كه می فرماید « به سوی ذكر و یاد خدا بشتابید» گفتم، فرمود عمل كنید و شتاب كنید چرا كه آن روزی است كه مسلمانان در آن در تنگنا هستند و پاداش اعمال مسلمانان به اندازه ایست كه در تنگنا قرار گرفته شده اند و نیكی و بدی در این روز دو چندان می شود و امام[ع] گفت به خدا قسم به من خبر رسیده است كه یاران پیامبر(ص) از پنج شنبه برای روز جمعه آماده می شدند چرا كه آن روز روزی است مسلمانان در آن در تنگنا هستند. 3 ) النوادر ، سید فضل الله راوندی ص 51 ؛ « إِنَّهُ نَهَى أَنْ يُشْرَبَ الدَّوَاءُ يَوْمَ الْخَمِيسِ مَخَافَةَ أَنْ يَضْعُفَ عَنِ الْجُمُعَة » ترجمه : 4 ) الكافی ،ثقه السلام كلینی ج3ص417،ح1 ؛ لِيَتَزَيَّنْ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَغْتَسِلُ وَ يَتَطَيَّبُ وَ يُسَرِّحُ لِحْيَتَهُ وَ يَلْبَسُ أَنْظَفَ ثِيَابِهِ وَ لْيَتَهَيَّأْ لِلْجُمُعَةِ وَ لْيَكُنْ عَلَيْهِ فِی ذَلِكَ الْيَوْمِ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ وَ لْيُحْسِنْ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ لْيَفْعَلِ الْخَيْرَ مَا اسْتَطَاعَ فَإِنَّ اللَّهَ يَطَّلِعُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لِيُضَاعِفَ الْحَسَنَاتِ». ترجمه : امام صادق(ع) فرمود هر كدام از شما باید روز جمعه خود را آراسته كند و غسل كند و بوی خوش استفاده نماید و محاسن خود را شانه زند و پاكیزه ترین لباسهایش بپوشد و برای نماز جمعه آماده شود و در آن روز باید آرامش و وقار داشته باشد و بندگی پروردگارش را به زبیایی به جا بیارد و تا جاییكه می تواند كار خیر انجام دهد زیرا كه خداوند بر [احوال] زمینیان آگاه است و نیكی ها را دو چندان می كند. 5 ) الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج3ص413ح2؛ ِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ نَزَلَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ مَعَهُمْ قَرَاطِيسُ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَقْلَامٌ مِنْ ذَهَبٍ فَيَجْلِسُونَ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ عَلَى كَرَاسِيَّ مِنْ نُورٍ فَيَكْتُبُونَ النَّاسَ عَلَى مَنَازِلِهِمُ الْأَوَّلَ وَ الثَّانِيَ حَتَّى يَخْرُجَ الْإِمَامُ فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ طَوَوْا صُحُفَهُمْ وَ لَا يَهْبِطُونَ فِی شَيْءٍ مِنَ الْأَيَّامِ إِلَّا فِی يَوْمِ الْجُمُعَةِ يَعْنِی الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ.» ترجمه : امام باقر (ع) فرمود در روز جمعه فرشتگان مقرب كه به همراه آنان كاغذهایی از نقره و قلم هایی از طلا می باشد، فرود می آیند و بر درهای ورودی مسجد بر صندلی هایی از نور می نشینند و [اسامی]مردم را نفر به نفر بر اساس مقام و منزلتشان می نویسند تا زمانی كه امام خارج شود پس كاغذهای خود را می پیچند. و در هیچ روزی جز روز جمعه فرود نمی آیند 6 ) النوادر ، سید فضل الله راوندی ص 56 ؛ « إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يُخْرِجُ أَهْلَ السُّجُونِ فِی دَيْنٍ مِنَ السِّجْنِ إِلَى صَلَاةِ الْجُمُعَةِ فَيَشْهَدُون» ترجمه : 7 ) النوادر ، سید فضل الله راوندی ص 24 ؛ « ثَلَاثٌ لَوْ تَعْلَمُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ فِيهَا لَضَرَبُوا عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ الْأَذَانُ وَ الْغُدُوُّ إِلَى يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الصَّفُّ الْأَوَّل » ترجمه : رسول خدا (ص) فرمود: سه چیز است كه اگر امت می دانستند چه چیزی در آن برای آنان است بر سر آن با هم منازعه مىكردند؛ اذان و شتاب به سوی نماز جمعه و صف اول نماز. 8 ) تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی ج3 ص238ح14؛ المحاسن،برقی،ج1ص85 ؛ المقنعه،شیخ مفید،ص163 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی،ج86ص163 ؛ « مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ جُمَعٍ مُتَوَالِيَةً طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ ». ترجمه : امام باقر(ع) فرمود كسی كه سه جمعه پشت سر هم نماز جمعه را ترك كند خداوند بر دل او مهر می زند [تا هدایت نیابد]. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم و کارگزاران نظام - 1369/11/10 عنوان فیش :رحمت بر خودی و شدت بر دشمن از مختصات حکومت علی(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حکومت اسلامی, حکومت نوع(ها) : حدیث متن فیش : وضع زندگی امیرالمؤمنین در دوران حکومت، قیامتی است. اصلاً علی(ع) معنای حکومت را عوض کرد.او تجسم حکومت الهی، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم»(1) و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک میکرد - «کان یقرّب المساکین»(2) - و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار میداد. برجستگانی که با پول و زور و بقیهی وسایلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح کرده بودند، در نظر علی(ع) با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیت بود. با این مبناهای باارزش، امیرالمؤمنین کمتر از پنج سال حکومت کرد. قرنهاست که دربارهی امیرالمؤمنین مینویسند و کم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصویر کنند و بهترینها، معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند. 1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 29 مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ تَراهُم رُكَّعًا سُجَّدًا يَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سيماهُم في وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ ذٰلِكَ مَثَلُهُم فِي التَّوراةِ ۚ وَمَثَلُهُم فِي الإِنجيلِ كَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ يُعجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الكُفّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا ترجمه : محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است. 2 ) كشف الغمة فی معرفة الأئمة عليهمالسلام ، على بن عيسى اربلى ج1ص77؛ كشف الیقین، علامه حلی، ص 116 ؛ « ........و مما ورد فی صفته ع ما أورده صديقنا العز المحدث و ذلك حين طلب منه السعيد بدر الدين لؤلؤ صاحب الموصل ره أن يخرج أحاديث صحاحا و شيئا مما ورد فی فضائل أمير المؤمنين ع و صفاته و كتبت على الأنوار الشمع الاثنی عشر التی حملت إلى مشهده ص و أنا رأيتها قال كان ربعة من الرجال أدعج العينين حسن الوجه كأنه القمر ليلة البدر حسنا ضخم البطن عريض المنكبين شتن الكفين أغيد كأن عنقه إبريق فضة أصلع كث اللحية لمنكبيه مشاش كمشاش السبع الضاری لا يبين عضده من ساعده و قد أدمجت إدماجا إن أمسك بذراع رجل أمسك بنفسه فلم يستطع أن يتنفس شديد الساعد و اليد إذا مشى إلى الحرب هرول ثبت الجنان قوی شجاع منصور على من لاقاه و قال معاوية لضرار بن ضمرة صف لی عليا قال اعفنی قال لتصفنه قال أما إذ لا بد فإنه و الله كان بعيد المدى شديد القوى يقول فصلا و يحكم عدلا يتفجر العلم من جوانبه و تنطق الحكمة من نواحيه يستوحش من الدنيا و زهرتها و يأنس بالليل و وحشته و كان غزير الدمعة طويل الفكرة يعجبه من اللباس ما خشن و من الطعام ما جشب و كان فينا كأحدنا مجيبنا إذاسألناه و يأتينا إذا دعوناه و نحن و الله مع تقريبه إياناو قربه منا لا نكاد نكلمه هيبة له يعظم أهل الدين و يقرب المساكين لا يطمع القوی فی باطله و لا ييئس الضعيف من عدله فأشهد لقد رأيته فی بعض مواقفه و قد أرخى الليل سدوله و غارت نجومه قابضا على لحيته يتململ تململ السليم و هو اللذيع و يبكی بكاء الحزين و هو يقول يا دنيا غری غيری أ بی تعرضت أم إلی تشوقت هيهات هيهات قد بينتك ثلاثا لا رجعة فيها فعمرك قصيرو خطرك كبير و عيشك حقير آه من قلة الزاد للسفر و وحشة الطريق فبكى معاوية و قال رحم الله أبا الحسن كان و الله كذلك فكيف حزنك عليه يا ضرار قال حزن من ذبح ولدها بحجرها فهی لا ترقأ عبرتها و لا يسكن حزنها.». ترجمه : از صفات امام علی(ع)از مردان متوسط قامت، صاحب چشمانی درشت وسیاه وچهره ای زیبا بود، در نیكویی بسان ماه شب چهارده، شكمی درشت، شانه هایی پهن، كف دستهایش زبر و سخت، بدنی لطیف، گردنش بسان كوزه نقره ای، موی جلوی سرش ریخته، محاسن پر پشت، استخوان شانه اش مثل استخوان موجود شكاری، ساعدش از بازویش مشخص نیست و كاملا بهم پیچیده اند، اگر دست مردی را بگیرد با [تمام] وجودش می گیرد تا جاییكه نتواند نفس بكشد، بازو و دستی نیرومند، هنگامی كه به جنگ می رود با شتاب می رود، قلب مطمئن و نترس، نیرومند، شجاع، و با هر كس روبرو شود پیروز می شود، و معاویه به ضرار گفت علی را برایم توصیف كن گفت مرا معاف دار گفت بابد او را توصیف كنی گفت حال كه چاره ای نیست به خدا قسم كه او ژرف نگر، بسیار نیرومند، گفتار او فصل الخطاب و حكمش عادلانه است، دانش از اطرافش فوران می كند و حكمت از او گویا می شود، از دنیا و زیبایش بریده و مانوس شب و تنهایش شده، بسیار اشك می ریزد، بسیار تفكر می كند، لباس زبر و خوراك خشك او را شاد می كند، فقیران را[به خود] نزدیك می كند، هنگامی كه چیزی از او درخواست كنیم همانند دوستانمان به ما طمع نمی كند، و هر گاه او را دعوت كنیم به سویمان می آید، و بخدا قسم با وجود این همه مهرورزی و اظهار نزدیكی به خاطر هیبت و شكوهش نتوانیم با او صحبت كنیم دینداران را بزرگ می شمرد، انسان قدرتمند در باطل خود در او طمع نمی كند و انسان ضعیف و درمانده از عدالت او مایوس نمی شود او را در بعضی از جایگاهاش دیدم در حالیكه شب پرده های خود را افكنده بود و ستاره ها غروب كرده بودند، ریش خود را گرفته بود و همانند انسان مارگزیده ای كه از درد به خود می پیچد، بی قراری می كرد و چون انسان ناراحت و اندوهناك گریه می كرد [و می گوید] ای دنیا غیر از من بفریب آیا به من روی می آورییا اینكه مشتاق من شده ای هيهات هيهات تو را سه طلاقه كرده ام كه دیگر بازگشتی در آن نباشد چرا كه عمر تو كوتاه اما نابودی تو زیاد و زندگی تو ناچیزاست. آه از كمی زاد و توشه سفر و ترس و تنهایی راه. پس معاویه گریه كرد و گفت خدا علی را رحمت كناد كه به خدا قسم كه همینطور است، پس ای ضرار اندوه تو بر او چگونه است؟ اندوه مادری كه فرزندش در اتاقش ذبح شود و اشك او باز نیاستد و اندوه او آرام نگیرد. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیتههای انقلاب اسلامی - 1369/10/10 عنوان فیش :عمل به تکلیف، انگیزه حرکت امام کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), تکلیف, نصرت الهی نوع(ها) : حدیث متن فیش : اعتقادم این است که مهمترین خصلت امام بزرگوار ما این بود که خویش و بیگانه و دوست و آشنا، برایش فرقی نداشت. حقیقتاً خدا میداند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه و معصومین، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. اگر کسی هم بگوید، به نظر من بیانصافی کرده است. انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد. آن مرد، اگر میفهمید که تکلیف است، عمل میکرد. نگفت که اگر من تنها بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟ او، این را راست میگفت. آن روزی که او به مردم خطاب کرد و مبارزه را شروع نمود، در بین علما و بزرگان و شخصیتهای برجسته و انسانهای لایقی که بودند، انصافاً هیچکس گمان نمیکرد که مردم پشت سر کسی که صاحب این دعوت و فریاد است، راه بیفتند. البته امام به مردم ایمان داشت و معتقد بود که میآیند؛ اما درعینحال، آن دریادلی از توکل به خدا و اینکه من تکلیفم را عمل میکنم، میخواهند بیایند، میخواهند نیایند، مهم بود. خدای متعال هم قاعدهیی دارد: «من کان للَّه کان اللَّه له»(1). «من اصلح فیما بینه و بین اللَّه اصلح اللَّه فیما بینه و بین النّاس»(2). هر کس بین خود و خدا را درست و اصلاح کند، خدا بین او و مردم را درست خواهد کرد. در زندانهای فلسطین، در گوشهی کشورهای آفریقایی، در تونس و مراکش، تحت اختناق به نام او شعار میدهند. چه کسی این کار را کرده است؟ ما تبلیغ کردهایم؟ آیا دستگاههای تبلیغی میتوانند بگویند که این کارها را ما کردهایم؟ من هشت سال رئیس جمهور بودم؛ میدانم که در این مملکت چه خبر است. هیچکس نمیتواند بگوید که اسم امام را من در فلان جا بردم. اسم امام، خودش مثل سرازیر شدن آب در یک سرزمین صاف و مستعد رفت. نمیخواهد کسی آن را پارو بزند؛ خودش سرازیر میشود و میرود، تا چشنده و نوشندهی خودش را پیدا کند. 1 ) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 79، ص 197 ؛ روضة المتقين ، محمد تقی مجلسی، ج13، ص 195؛ الوافی، فیض كاشانی، ج 8، ص 784 . كما ورد من كان لله كان الله له و من أصلح أمر دينه أصلح الله أمر دنياه و من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس. ترجمه : پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: هر كس كه از برای خدا باشد، خداوند برای اوست، و هر كس امر دینش را اصلاح نماید خداوند امر دنیایش را اصلاح كند و هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند. 2 ) قصار 89 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ . ترجمه : و آن حضرت فرمود: هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند. و هر كس كار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند كار دنيايش را اصلاح كند. و آن را كه از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است 2 ) كافی،الشیخ الكلینی ج8 ص307ح477؛ الفقیه،الشیخ الصدوق،ج4ص396ح5845 ثواب الاعمال،الشیخ الصدوق،ص181 بحار الانوار،علامه مجلسی،ج74ص381ح2 قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ إِذَا كَتَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ كَتَبُوا بِثَلَاثَةٍ لَيْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ كَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ ترجمه : امير المؤمنين «ع» فرمود شيوه فقها و حكما اين بود كه در نگارشات خود بهم سه چيز مينوشتند و چهارمى نداشت. هر كه هم خود را آخرتش كند خدا هم دنيايش را كفايت كند. هر كه درونش را اصلاح كند خدا برونش را اصلاح كند. هر كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خدا ميان او و خلق را اصلاح نمايد مربوط به :بیانات در دیدار وزیر و مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالی و رؤسای دانشگاههای سراسر کشور - 1369/05/23 عنوان فیش :استفاده ازفرصت به اندازه میسور کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : حدیث متن فیش : از زیارت آقایان علما و اهل معرفت و فرهنگ و دانش و دانشگاه، خیلی خوشحالیم. نسبت به خیلی از آقایان، از نزدیک ارادت و سابقهی اخلاص داریم؛ بخصوص بعضی از دوستان که با آنها معاشرتهای طولانی و ممتد داشتیم، از جمله برادر عزیزمان آقای دکتر معین که تقریباً چند سال بهطور مستمر - اقلاً هفتهیی یکبار - ایشان را زیارت میکردیم. از اینکه ایشان این مسؤولیت مهم را عهده دارند، خوشحالیم؛ هم به خاطر معنویت و شخصیت انقلابی و اسلامی و حقیقتاً دلسوزی که از ایشان سراغ داریم، و هم به خاطر قدرشناسی مسائل دانشگاهها و علم کشور، که شاهد بودیم چهقدر ایشان نسبت به این مسائل اهمیت میدهند. جلسهی شما برادران عزیز برای من، جلسهی خیلی دلنشینی است. اگر فرصت میشد که مینشستیم و صحبت میکردیم، خیلی بهتر بود؛ ولی متأسفانه من وقتش را ندارم، والّا آمادگی و بلکه شوقش را دارم. حالا به مصداق «ما لایدرک کلّه لایترک کلّه»(1)، به همان اندازهیی که میسور است، مطالبی را عرض میکنم. 1 ) عوالياللآلی ، ابن ابى جمهور احسائى ج4 ص 58 « قال [علی]ع ما لا يدرك كله لا يترك كله ترجمه : آنچه كه كامل به دست نمی آید تمام آن رها نمی شود. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز سیام ماه مبارک رمضان ۱۴۱۰ ه.ق - 1369/02/06 عنوان فیش :خوارج ، حاصل عبادت بدون روح کلیدواژه(ها) : عبادت, خوارج, روح عبادت نوع(ها) : حدیث متن فیش : اگر در حال عبادت، توجه نبود و روح عبادت - که همان عبودیت و انس به خدا و تسلیم در مقابل اوست - مورد توجه قرار نگرفت، آن وقت خطرهای گوناگونی در سر راه انسان قرار میگیرد، که تحجر یکی از آنهاست. بعضی از همین خوارجی که در این ایام اسمشان را زیاد شنیدید، آنچنان عبادت میکردند و آیات قرآن و نماز را با حال میخواندند، که حتّی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) را تحت تأثیر قرار میدادند! در همان ایام جنگ جمل، یکی از یاران امیرالمؤمنین عبور میکرد، دید که یکی از آنها عبادت میکند و نصف شب، این آیات را با صدای خوشی میخواند: «امّن هو قانت اناء اللّیل»(1). منقلب شد و پیش امیرالمؤمنین آمد. حتّی انسانهای هوشمند و زیرک و آگاه - که اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین(ع) غالباً اینطور بودند - نیز اشتباه میکردند. بیمورد نیست که امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود: هیچکس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند.(2) این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتّی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعهی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیی برای عبرت و موعظهی یاران و اصحاب خودش، در بین کشتهها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشتهها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود! (3) این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علیبنابیطالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همهی شبههها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند. 1 ) سوره مبارکه الزمر آیه 9 أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِدًا وَقائِمًا يَحذَرُ الآخِرَةَ وَيَرجو رَحمَةَ رَبِّهِ ۗ قُل هَل يَستَوِي الَّذينَ يَعلَمونَ وَالَّذينَ لا يَعلَمونَ ۗ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُو الأَلبابِ ترجمه : (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!» 2 ) خطبه 93 : از خطبههاى آن حضرت است در بيان فضل و علم خود، و خبر از فتنه بنى اميه أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَبْرَارِ مِنْكُمْ إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ يُنْكَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي كَالنَّابِ الضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِيهَا وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا لَا يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْكُمْ حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا يُعْطُونِيهِ . ترجمه : اما بعد، اى مردم، من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت، بعد از آنكه تاريكى فتنهها همه جا را گرفته، و سختى هارى آن رو به فزونى نهاده بود. پس پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد، به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست از آنچه كه از امروز تا قيامت رخ خواهد داد و نيز در باره گروهى كه صد نفر را هدايت كند و صد نفر را به گمراهى برد از من نخواهيد پرسيد مگر اينكه شما را از دعوت كننده و جلودار و رانندهشان و جاى فرود آمدن مركبها و بار اندازشان و آن كه از اهل آنها كشته مىشود، و آن كه به مرگ طبيعى مىميرد خبر خواهم داد. و اگر مرا از دست بدهيد و آن گاه حوادث ناگوار و مشكلات طاقت فرسا بر شما فرود آيد بسيارى از پرسش كنندگان سر فرود آورند و جمع زيادى از پرسش شوندگان از جواب فرو مانند، و اين زمانى است كه پيكار و نبرد در ميان شما ادامه يابد و دامن بالا زند، و دنيا بر شما تنگ گردد آنچنان كه ايّام بلا و ابتلا را بر خود طولانى انگاريد، تا اينكه خداوند براى باقى ماندگان از نيكان شما پيروزى پيش آرد. فتنهها به وقتى كه روى آرند عامل اشتباه شوند، و چون از ميان بروند حقيقت آن بر همه معلوم گردد. فتنهها به وقت آمدن ناشناساند، و هنگام رفتن شناخته مىشوند. فتنهها همچون باد در گردشند، به شهرى اصابت مىكنند و از شهرى مىگذرند. بدانيد كه ترسناكترين فتنهها به نظر من در زندگى شما فتنه بنى اميّه است، زيرا فتنهاى است كور و تاريك و فراگير، و بلايش مخصوص مردم با ايمان است، آن كه در آن فتنهها بصير و داناست بلا دامنگيرش مىگردد، و هر كه كور دل و نابيناست بلا از او دور مىماند به خدا قسم پس از من بنى اميّه را براى خود حاكمان بدى خواهيد يافت، آنان مانند شتر بد خلقى هستند كه با دهان گاز مىگيرد، و با دست به سر صاحبش مىكوبد، و با پاى لگد مىاندازد، و از دوشيدن شيرش مانع مىشود. با شما دائما بر همين رويّهاند تا كسى از شما را باقى نگذارند مگر كسى كه براى آنها سودمند باشد، يا به ايشان زيانى نرساند. سخت گيرى آنان از شما بر طرف نخواهد شد تا جايى كه غلبه شما بر آنان به پيروزى برده بر ارباب، يا فرمانبر بر فرماندهاش ماند فتنه ايشان بر شما زشت و وحشتناك و به رويه دوران جاهليت وارد مىگردد، در آن فتنه نه علامت هدايتى يافت مىگردد و نه نشانه نجاتى ديده مىشود. ما اهل بيت از آن فتنه بر طريق نجاتيم، و در آن وقت قدرت دعوت در ما نيست. آن گاه خداوند مانند جدا شدن پوست از گوشت، آن فتنهها را از شما جدا مىكند به واسطه كسى كه به آنان ذلت و خوارى مىدهد، و به شدّت آنان را از ميدان به در مىكند، و جام تلخ بلا در كامشان مىريزد، جز شمشير به آنان ندهد، و جز لباس ترس بر آنان نپوشاند. در آن وقت قريش دوست دارد دنيا و آنچه در آن است را از دست بدهد و عوض آن يك بار ديگر رهبرى مرا اگر چه زمانش به اندازه قربانى كردن شتر كم باشد ببيند تا از آنان بپذيرم چيزى را كه امروز مقدارى از آن را مىطلبم و به من نمىدهند. 3 ) إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن ابى الحسن ديلمى ج 2 ص 226 بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 33، ص 399 أنه خرج ذات ليلة من مسجد الكوفة متوجها إلى داره و قد مضى ربع من الليل و معه كميل بن زياد و كان من خيار شيعته و محبيه فوصل فی الطريق إلى باب رجل يتلو القرآن فی ذلك الوقت و يقرأ قوله تعالى أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِی الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بصوت شجی حزين فاستحسن ذلك كميل فی باطنه و أعجبه حال الرجل من غير أن يقول شيئا فالتفت إليه ع و قال يا كميل لا تعجبك طنطنة الرجل إنه من أهل النار و سأنبئك فيما بعد فتحير كميل لمشافهته له على ما فی باطنه و شهادته للرجل بالنار مع كونه فی هذا الأمر و فی تلك الحالة الحسنة ظاهرا فی ذلك الوقت فسكت كميل متعجبا متفكرا فی ذلك الأمر و مضى مدة متطاولة إلى أن آل حال الخوارج إلى ما آل و قاتلهم أمير المؤمنين ع و كانوا يحفظون القرآن كما أنزل و التفت أمير المؤمنين إلى كميل بن زياد و هو واقف بين يديه و السيف فی يده يقطر دما و رءوس أولئك الكفرة الفجرة محلقة على الأرض فوضع رأس السيف من رأس تلك الرءوس و قال يا كميل أمن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما أی هو ذلك الشخص الذی كان يقرأ فی تلك الليلة فأعجبك حاله فقبل كميل مقدم قدميه و استغفر الله فصلى الله على محمد و آل محمد و على مجهول القدر ترجمه : امير مؤمنان على عليه السّلام شبى از مسجد كوفه به قصد خانه خود بيرون آمد و يك چهارم از شب گذشته بود و كميل پسر زیاد كه از بهترين ياران و دوستان وى بود ، با او بود، در راه به در خانه مردی رسيدند كه در آن وقت قرآن تلاوت می كرد و این سخن خداوند را با صدای اندوهناك و غمگینی می خواند: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ ...و كميل در باطن و درون خویش آن را پسندید و بدون اينكه چيزى بگويد حالت آن مرد او را شگفت زده كرد. [امام] (ع) به او رو كرد و فرمود: اى كميل صدای اين مرد تو را به تعجب و [تحسين] نيندازد كه او از اهل دوزخ است و در آيندهاى نه چندان دور ترا از آن آگاه خواهم كرد. كميل از اينكه باطن او و آنچه از دلش مىگذشت بر امام كشف شده بود و از اينكه امام با این حالی كه این مرد در آن است و چنين حالت نیكویی دارد،گواهى مىدهد او از اهل دوزخ است دچار نوعى حيرت شده بود و مدّتى گذشت و حالت و چگونگی خوارج آنجوری كه باید برگردد، برگشت. امير مؤمنان با ايشان به جنگ پرداخت درحالیكه ايشان قرآن را حفظ ميكردند آن طور كه نازل شده بود. امير مؤمنان به كميل كه در پيش رويش ايستاده بود رو كرد این در حالی بود كه از شمشيرش خون مىچكيد و سرهاى خوارج كافر و گمراه به روى زمين افتاده بود پس امام نوك شمشير خود را بر یكی از سر ها گذاشت و فرمود: اى كميل أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً ... يعنى اين همان است كه در آن شب اين آيه را تلاوت مىكرد و حال ظاهرش بر تو خوش آمده بود. كميل بر قدمهاى نازنين امام بوسه زد و از خدا آمرزش طلبيد و بر مولائى كه قدرش مجهول مانده بود درود و صلوات نثار نمود. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز یازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۰ ه.ق - 1369/01/18 عنوان فیش :ترک گناه زمینه استفاده از رحمت الهی کلیدواژه(ها) : تقوا, گناه نوع(ها) : حدیث متن فیش : باید زمینهی استفاده از رحمت و مغفرت و افاضات معنوی الهی را آماده کرد و آن، با ترک گناه است. لذا شما در دعای کمیل میبینید که امیرالمؤمنین(علیهالصّلاة والسّلام) میفرماید: «اللّهم اغفر لی الذّنوب الّتی تحبس الدّعاء»(1). یعنی خدایا! آن گناهانی که دعای مرا حبس خواهد کرد، آنها را بیامرز. گناهان، مانع از اجابت دعا میشود. در همین شبها و سحرها، در دعای شریف ابوحمزه میخوانید: «فرّق بینی و بین ذنبی المانع لی من لزوم طاعتک»(2): خدایا! میان من و گناهم فاصله بینداز؛ آن گناهی که مانع از انجام وظایفم میشود و باعث میگردد که نتوانم خودم را به تو نزدیک کنم. اصل قضیه، مسألهی ترک گناه است. 1 ) مصباحالمتهجد، شیخ طوسی، ص 844 إقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 706 مصباح الكفعمی ، شیخ كفعمی، ص 555 كمیل از امیر المؤمنین علیه السلام روایت می كند: « اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك » ترجمه : خدایا آن گناهانی كه [پرده] دوری از گناه را پاره می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بدبختی ها را فرود می آورند را بیامرز . خداوندا آن گناهانی را كه نعمت ها را دگرگون می كنند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه جلو دعا را می گیرند را بیامرز. خدایا آن گناهانی را كه بلا را فرود می آرند را بیامرز. خداوندا هر گناهی كردم و هر اشتباهی كه مرتكب شده ام را بیامرز. 2 ) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 590؛ إقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 73 ؛ مصباح الكفعمی ، شیخ كفعمی، ص 597 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 95، ص 89 ؛ سيدی عليك معولی و معتمدی و رجائی و توكلی و برحمتك تعلقی تصيب برحمتك من تشاء و تهدی بكرامتك من تحب فلك الحمد على ما نقيت من الشرك قلبی و لك الحمد على بسط لسانی أ فبلسانی هذا الكال أشكرك أم بغاية جهدی فی عملی أرضيك و ما قدر لسانی يا رب فی جنب شكرك و ما قدر عملی فی جنب نعمك و إحسانك إلی إلهی إن جودك بسط أملی و شكرك قبل عملی سيدی إليك رغبتی و إليك رهبتی و إليك تأميلی قد ساقنی إليك أملی و عليك يا واحدی علقت همتی و فيما عندك انبسطت رغبتی و لك خالص رجائی و خوفی و بك أنست محبتی و إليك ألقيت بيدی و بحبل طاعتك مددت رهبتی مولای بذكرك عاش قلبی و بمناجاتك بردت ألم الخوف عنی فيا مولای و يا مؤملی و يا منتهى سؤلی فرق بينی و بين ذنبی المانع لی من لزوم طاعتك فإنما أسألك لقديم الرجاء فيك و عظيم الطمع منك الذی أوجبته على نفسك من الرأفة و الرحمة ترجمه : ابوحمزه ثمالی گوید: امام سجاد (ع) در ماه رمضان بیشتر شب را نماز می خواند و چون سحر می شد این دعا را می خواند: پروردگارا مرا با شكنجه ات تنبیه نكن و با مكر خود بر من مكر و حیله نكن خدای من از كجا خوبی برایم باشد و جز نزد تو نیست و از كجا نجات برایم باشد و جز به سبب تو توانایی نیست.نه آن كس كه نیكی و خوبی كند از یاری و رحمت تو بی نیاز است و نه كسی كه بد كند و برتو جرأت گناه كند و تو را خشنود نسازد، از قدرت تو بیرون رود. پروردگار من پروردگار من پروردگار من برای پرسش منكر و نكیر از من گریه می كنم برای بیرون آمدن از قبرم می گریم درحالیكه لخت و عریان و خوار و بار گناه را بر پشت می كشم یكبار به راستم بنگرم و یكبار به چپم زمانی كه مردم در كاری غیر از كار من باشند برای هر كسی در آن روز كار خاصی است كه او را به خود مشغول ساخته است. در آن روز چهره هایی باز و خندان و شادمان و چهره هایی كه بر آنها غبار [غم] نشسته و تیرگی و سیاهی و خواری آنها را پوشانده است. آقای من تكیه گاه و اعتماد و امید و توكل من بر توست و به رحمت تو آویزانم كه هر كه را خواهی به رحمتت برسانی و هر كسی را كه دوست بداری با كرامتت هدایت می كنی پس به خاطر آنكه دلم را از شرك پیراستی، سپاس از آن توست و به سبب آنكه زبانم را باز كردی ستایش از آن توست آیا من با این زبان درمانده از تو سپاسگذاری كنم یا به نهایت كوشش در عملم تو را خشنود كنم. ای پروردگار من زبانم در برابر شكر تو و عمل من در مقابل نعمت ها و بخشش های تو به من چه قدر و اندازه ای دارد. پروردگار من همانا كه جود و بخشش تو آرزوی من را گسترش داد و شكر تو عمل مرا پذیرفت. آقای من امید و بیم و چشم داشت من به سوی توست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/12/10 عنوان فیش :باز شدن راه انقطاع الی الله با تلاش، همت و اراده کلیدواژه(ها) : شهادت, مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : وجود مقدس سیّدالشّهداء(علیهالسّلام)، اگر چه بیشتر با بُعد جهاد و شهادت معروف شده، لیکن آن بزرگوار در حقیقت مظهر انسان کامل و عبد خالص و مخلِص و مخلَص برای خداست. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمهیی از همین اخلاصها و توجهها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الیاللَّه» حاصل نمیشود. در این مناجات شعبانیهی عالیةالمضامین میفرماید: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک»(1). این کمال انقطاع به سوی خدا و از همه چیز گسستن و همهی قیود و دنبالهها را در جهت حرکت به سمت محبوبِ واقعی بریدن و به آن سمت پرواز کردن، چگونه برای انسان حاصل میشود؟ شهادت که قلهی فداکاری یک انسان است، بدون حرکت به سمت انقطاع و بدون تلاش و مجاهدت برای ایجاد «انقطاع الی اللَّه»، برای انسان به وجود نمیآید. هرگاه انسان تلاشی انجام داد و قدمِ اول را با همت و عزم و اراده برداشت، آن وقت خدای متعال راه را باز میکند و قدمها یکی پس از دیگری، به سمت نورانی شدن دل و پُرنورشدن وجود انسان برداشته میشود. شما همت میکنید، راه را میپیمایید و خدای متعال هم در ادامهی راه، به شما کمک میکند و کار را آسان میسازد و - همانطور که این بزرگوار در مناجات شعبانیه درخواست کردند - کمال انقطاع الیاللَّه را ارزانیِ شما میکند. تدبر و توجه به این مضامین و الفاظ و انس با آنها، برای یکیک کسانی که میخواهند به وظایف بزرگ خود عمل بکنند، واجب و لازم و ضروری است. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص ۶۸۵؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۹۱ ص ۹۶ ؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال مشترک ماه شعبان. إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي... . ترجمه : خداى كمال جدايى از مخلوقات را، براى رسين كامل به خودت به من ارزانى كن، و ديدگان دلهايمان را به پرتو نگاه به سوى خويش روشن كن، تا ديدگان دل پردههاى نور را دريده و به سرچشمه عظمت دست يابد، و جانهايمان آويخته به شکوه قدست گردد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و کمیتهی انقلاب اسلامى - 1368/12/10 عنوان فیش :روشن شدن حقایق برای دل بیدار،نتیجه مجاهدت و ارتباط با خدا کلیدواژه(ها) : هدایت الهی, راه هدایت مردم نوع(ها) : حدیث متن فیش : هدایت الهى به انسانهاى غافل نمیرسد. اینکه در همین مناجات شعبانیّه میفرماید: وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیک؛(1) این نورانى کردن چشم دل، حقایق را براى دلِ بیدار و چشم بصیرِ مؤمن روشن کردن، مفت و مجّانى نمیشود؛ بدون مجاهدت و تلاش نمیشود؛ بدون ارتباط با خدا امکان ندارد. ما امروز در سطح کشور، در سطح عموم مردم -بخصوص آن کسانى که عشق بیشترى و علاقهی بیشترى به این انقلاب و به محصول این انقلاب دارند- توصیهمان این است و علاج را و ضرورت قطعى را در این میدانیم که ارتباط با خدا و ارتباطات فردى با خدا -اُنس با خدا، صحبت با خدا، مناجات با خدا- در یکایک آحاد بایستى تقویت بشود. و این راه امام است و هدایت الهى به دنبال این ارتباط و تماس با خدا است؛ همچنان که در این ده سال هم همینجور بوده؛ و همچنان که شما جوانهاى بااخلاص و پاکدل در جبهههاى گوناگون این را از خودتان نشان دادید و نتایج آن را هم دیدید؛ و همچنان که درس امام ما این بود. 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس ص685؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج91 ص98 ح13 ؛ « ..إلهی هب لی كمال الانقطاع إليك و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلى معدن العظمة و تصير أرواحنا معلقة بعز قدسك إلهی و اجعلنی ممن ناديته فأجابك و لاحظته فصعق لجلالك فناجيته سرا و عمل لك جهرا إلهی لم أسلط على حسن ظنی قنوط الأياس و لا انقطع رجائی من جميل كرمك إلهی إن كانت الخطايا قد أسقطتنی لديك فاصفح عنی بحسن توكلی عليك إلهی إن حطتنی الذنوب من مكارم لطفك فقد نبهنی اليقين إلى كرم عطفك إلهی إن أنامتنی الغفلة عن الاستعداد للقائك فقد نبهتنی المعرفة بكرم آلائك إلهی إن دعانی إلى النار عظيم عقابك فقد دعانی إلى الجنة جزيل ثوابك إلهی فلك أسأل و إليك أبتهل و أرغب [و أسألك] أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تجعلنی ممن يديم ذكرك و لا ينقض عهدك و لا يغفل عن شكرك و لا يستخف بأمرك إلهی و ألحقنی بنور عزك الأبهج فأكون لك عارفا و عن سواك منحرفا و منك خائفا مراقبا يا ذا الجلال و الإكرام صل على محمد رسوله و آله الطاهرين و سلم تسليما كثيرا». ترجمه : خدايا نهايت بريدن از غير تو و پيوستن به خودت را برای من مقدر گردان و دیدگان دل هایمان را به نور دیدن و نظاره خودت نورانی گردان وتا جایی كه دیده های دل ها حجاب های نور را پاره كنند و به سرچشمه بزرگی برسند و جان های ما متصل به عزت پاكی تو شوند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از علماى اهل سنّت - 1368/10/05 عنوان فیش :تصویب قوانین بر مبنای اسلام و رد قوانین ضداسلامی کلیدواژه(ها) : دشمنشناسی, بیداری نوع(ها) : حدیث متن فیش : برادران! از دشمن، انتظار دوستی نیست. دشمن، دشمن است. دوست است که باید چشمش را باز کند و آگاه باشد.(1) به نظر من، شما علمای اهل سنت، امروز مسؤولیت سنگین و زیادی دارید. آن مسؤولیت این است که در حیطهی زندگی و در آن بلدی که شما زندگی میکنید، خدای متعال مقرر کرده است که حاکمی به سبک اسلام در آنجا باشد. قبلاً اینطور نبوده که حاکمی بر مبنای دین انتخاب شود؛ ولی الان در کشور ما این گونه است. آن چیزی را که انتخاب میکنند، بر مبنای دین انتخاب میکنند؛ نه بر مبنای امور دیگر. کشور ما کشوری است که در آن، احکام برمبنای قرآن انتخاب میشود. آقایان نمایندگانی که در مجلس تشریف دارند، این موارد را میبینند. اگر چنانچه حکمی در آنجا بیاید که بر خلاف احکام اسلام باشد، رد میشود؛ بروبرگرد هم ندارد. هر چه بر خلاف فقه باشد، «فاطرحوه علی الجدار» میشود؛ ولو تصویب هم شده باشد. 1 ) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص 334 ح 7687 ؛ مَنْ نَامَ عَنْ عَدُوِّهِ أَنْبَهَتْهُ [نَبَّهَتْهُ] الْمَكَايِد ترجمه : امام على «ع»: هر كه در برابر دشمن به خواب رود، توطئههاى دشمن او را بيدار كند. 1 ) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ص334ح 7698؛ لَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً وَ إِنْ ضَعُفَ ترجمه : امام على «ع»: دشمن را، هر اندازه ناتوان است، كوچك مشماريد. مربوط به :پیام به ملّت ایران بهمناسبت چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) - 1368/04/23 عنوان فیش :امام خمینی (ره)، شکننده بتها و ازبینبرنده باورهای شرکآلود کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), مناجات شعبانیه نوع(ها) : حدیث متن فیش : او [امام] بتها را شکست و باورهای شرکآلود را زدود. او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علیوار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن، افسانه نیست. او به ملتها نیز فهماند که قوی شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجهی سلطهگران انداختن، ممکن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصیرت در چهرهی منور او دیدند و طعم برّ الهی را که در حیات و ممات بر او میبارید، همه چشیدند. دعای او مستجاب شد که میگفت: «الهی لم یزل برّک علیّ ایام حیاتی، فلاتقطع برّک عنّی فی مماتی»(1) 1 ) اقبال الاعمال ، سید بن طاووس، ص 685؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی، ج91 ص96 ؛ مفاتيح الجنان ، شیخ عباس قمی ص 158 (مناجات شعبانیه) ؛ ... إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ يَدْنُ [يدنني] مِنْكَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِی إِلَهِی قَدْ جَرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِی فَلَا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّی فِی مَمَاتِي ... ترجمه : خدایا اگر عفو و بخشش كنی، پس شایشته تر از تو در این كار كیست، واگر مرگ من نزدیك شده است ولی هنوز عمل من به تو نرسیده است (ولی هنوز عمل من مرا به تو نزدیك نكرده است)پس راه نجات و نزدیكی به تو را، اعتراف به گناهم قرار می دهم. بارالها من در توجهم به نفس خود (مهلتی كه به نفس دادهام)، بر خویش ستم كردم پس اى واى بر نفس من اگر تو او را نیامرزى خدای من نیكی و خوبی تو در تمام مدت زندگیم همیشگی است پس مهربانیت در زمان مرگم نیز از من نگیر. |