newspart/index2
بیت‌المال مسلمین / بیت‌المال
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
بیت‌المال مسلمین, سوء استفاده از بیت المال, فساد مالی, مفاسد اقتصادی

بدترين فسادها در جامعه اين است كه كسانى دچار فساد مالى و اقتصادى شوند و از بيت‌المال مردم براى منافع شخصى و پركردن جيب خود تغذيه كنند.1381/04/26
لینک ثابت
صرفه‌‌جویی, بیت‌المال مسلمین, مبارزه با اسراف و گسترش کار سازنده, حفظ سرمایه‌های ملی, کارگزاران نظام, احکام شرعی, قوه مجریه‏

باید در کشور از اسراف جلوگیری شود. هزینه کردن اعتبارات و پولهای کشور در جاهای غیرلازم، تشریفاتی و زیادی، حرام است.1381/02/11
لینک ثابت
تساوی برقرار کردن در اعطای بیت المال

در نظام جمهوری اسلامی، مردم باید از مسؤولانشان مقابله‌ی با ظلم و ظالم و مفسد را بخواهند. باید معیارشان برای پذیرش یک حاکم و یک مسؤولِ بالا و والای نظام، این چیزها باشد: مبارزه‌ی با ظلم، کنار نیامدن با ظالم، تسلیم نشدن در مقابل زورگویی، حفظ حرمت انسان و انسانیّت، سعی در احقاق حق در همه‌ی قالبها و شکلها و میدانهایش. بنابراین من اینها را در محضر عامِ مردم مطرح می‌کنم؛ کمااین‌که امیرالمؤمنین نیز همین بیانات را خطاب به مردم گفته است. نامه‌های آن بزرگوار اگرچه خطاب به اشخاص است، اما همه مطّلع می‌شدند. خطبه‌ها هم که در مقابل چشم مردم مطرح می‌شد. نمونه‌هایی را ملاحظه کنید:

در اوایل حکومت، امیرالمؤمنین بین همه‌ی آحاد مردم در اعطای بیت‌المال تساوی برقرار کرد؛ چون قبل از امیرالمؤمنین تقریباً بیست سالی بود که در اسلام رسم شده بود بعضی اشخاص را به خاطر سبقت در اسلام و مهاجر و انصار بودن و ... بر بعضی دیگر ترجیح دهند. پولی را که در بیت‌المال جمع می‌شد - که از غنایمِ جنگها و یا شاید از زکوات بود - وقتی تقسیم می‌کردند، به صورت سرانه به اشخاص می‌دادند. رسم مالیِ آن روزگار این‌گونه بود؛ مثل رسوم ادارات دولتیِ جهان امروز نبود. در آن زمان رسم شده بود که به بعضی بیشتر بدهند. امیرالمؤمنین آمد و گفت نه؛ هر کس متدیّن‌تر و مؤمن‌تر است، اجرش با خداست. هر کس توانایی بیشتری دارد، در زندگی تلاش می‌کند و اگر دنبال مال است، مال کسب می‌کند؛ اما من بیت‌المال را بالسّویه تقسیم می‌کنم. بعضی اشخاص آمدند نصیحت کردند و گفتند یا امیرالمؤمنین! این کار، شما را شکست می‌دهد و عدّه‌ای را وادار می‌کند در مقابل شما بایستند. حضرت چنین فرمود: «اتأمرونی ان اطلب النّصر بالجور فیمن ولّیت علیه من اهل الاسلام واللَّه لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم(1)»؛ شما از من می‌خواهید که در حوزه‌ی حکومتِ خود، پیروزی را با ظلم به دست آورم؟! آری؛ من پیروز خواهم شد و عدّه‌ای مخالفت نمی‌کنند؛ ولی من این پیروزی را نمی‌خواهم. اگر بناست به خاطر ظلم و جور از امیرالمؤمنین طرفداری شود، امیرالمؤمنین آن را نمی‌خواهد. فرمود: «واللَّه ما اطور به ما سمر سمیر»؛ من هرگز چنین کاری را نخواهم کرد.1380/09/16


1 ) خطبه 126 : از سخنان آن حضرت است وقتى با تندى به او گفتند كه چرا در تقسيم بيت المال ميان همه مساوات مى‏كند و سابقه و شرافت افراد را در نظر نمى‏گيرد
أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِيلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِينٍ .
ترجمه:
آيا به من امر مى‏كنيد تا با ستم كردن در حق كسانى كه بر آنان حكومت دارم پيروزى بجويم به خدا سوگند تا شب و روز مى‏آيد و مى‏رود، و ستاره به دنبال ستاره حركت مى‏كند دست به چنين كارى نمى‏زنم. اگر مال از خود من بود همه را در پرداخت كردن برابر مى‏داشتم تا چه رسد به اينكه مال، مال خداست بدانيد كه پرداخت مال در غير موردش تبذير و اسراف است، و اين كار شخص را در دنيا سر بلندى مى‏دهد ولى در آخرت موجب سر شكستگى است، او را در ديده مردم با ارزش اما نزد خداوند خوار مى‏كند. كسى مالش را در برنامه غير حق و نزد غير مستحق صرف نكرد مگر اينكه خداوند او را از سپاسگزارى همان مردم محروم كرد، و محبّتشان متوجه غير او گشت، و اگر روزى قدمش بلغزد و به يارى آنان نيازمند شود همان مردم بدترين دوست و پست‏ترين رفيق خواهند بود
لینک ثابت
نابودی باطل و برپایی حق بهره مسئولان از مسئولیتشان

این پذیرفته نیست که ما [مسئولین] جهتی را انتخاب کنیم که نقطه‌ی مقابلِ جهت امیرالمؤمنین باشد. او به سمت سختگیریِ بر خود می‌رفت، حال هدف مسؤول عالیِ دولتی و حکومتی ما از قبول مسؤولیت و مأموریت، عمران و آباد کردن دنیای خود باشد؟ این نمی‌سازد و ممکن نیست. من در سال گذشته هم در چنین ایامی عرض کردم، پذیرفته نیست که مأمور عالی‌رتبه‌ی نظام جمهوری اسلامی، مثل بقیه‌ی کاسبیها، مسؤولیت خود را یک کاسبی حساب کند. مسؤولیتهای والا در نظام جمهوری اسلامی، کاسبی و سرمایه نیست که انسان برای اداره‌ی دنیای خود به دنبال آن برود. مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهای طاغوتی بسنجد. آری؛ در دستگاههای طاغوتی، یک وزیر، یک مدیر کل و یک رئیس، از زندگیهای آن‌چنانی برخوردارند؛ ما هم امروز بیاییم و خود را با آنها بسنجیم و بگوییم ما هم وزیر و مدیریم!؟ نه؛ در نظام اسلامی این‌گونه نیست. در نظام اسلامی، این مأموریت، طعمه نیست؛ یک مسؤولیت و یک خدمت و یک وظیفه بر گردن انسان است. امیرالمؤمنین این را تعلیم می‌دهد.
در یک جا به ابن‌عباس نوشت: «فلایکن حظّک فی ولایتک مالا تستفیده و لا غیظا تشتفیه». بهره‌ای که می‌خواهی از حکومت و استانداری خود در آن منطقه‌ای که تو را فرستاده‌ایم، ببری، این نباشد که مالی به دست آوری و یا خشمی را علیه کسی فرو بنشانی - فرضاً از قدرت، علیه فلان کس یا فلان جمع یا فلان قشری که با آنها بدیم، استفاده کنیم. چنین چیزی جایز نیست - «ولکن اماتة باطل و احیاء حقّ»؛(1) اما حظّ تو از این حکومت باید این باشد که باطلی را نابود کنی، یا حقّی را زنده و برپا داری.
کسی خدمت امیرالمؤمنین آمد و از او پولی می‌خواست؛ حضرت فرمود: «انّ هذا المال لیس لی و لا لک»؛ این مال، نه متعلّق به من است، نه مال توست؛ این بیت‌المال متعلّق به مردم است. «و انّما هو فی‌ءٌ للمسلمین و جلب اسیافهم فان شرکتهم فی حربهم»؛ تو هم اگر در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشی، سهم خودت را داری. «کان لک مثل حظّهم والّا فجناة ایدیهم لاتکون لغیر افواههم»؛(2) چیزی که مردم با دسترنج خود به دست آورده‌اند، متعلق به خودشان است. این منطق امیرالمؤمنین در برخورد با چنین درخواستهایی است.1380/09/16


1 )
مناقب آل أبی طالب عليهم‏السلام ، ابن شهر آشوب مازندرانی  ج 1 ص 101؛ 
بحار الانوار ،علامه مجلسی : ج 40 ص 380 ؛  
میزان  الحكمه،محمدی ری شهری : ج 1 ص 99

أما بعد فلا يكن حظك فی ولايتك ما لا تستفيده ولا غيظا تشتفيه ولكن إماتة باطل واحياء حق .
ترجمه:
ای فرزند عباس! بهره تو از حكومت نباید مالی باشد كه از آن استفاده كنی و نه خشمی كه با امر و نهی شفا یابد; بلكه باید هدف تو نابودی باطل و زنده داشتن حق باشد.
2 ) خطبه 232 : از سخنان آن حضرت است به عبد اللّه بن زمعه كه از شيعيان بود و در ايام حكومت آن جناب به محضرش آمد و درخواست مالى كرد
فقال ( عليه السلام ) : ‏إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ .
ترجمه:
فرمود: قطعا اين مال نه از من است نه از تو، بلكه غنيمت ملّت اسلام و اندوخته ايشان و نتيجه شمشير آنان در جبهه‏هاست. اگر با آنان در جهادشان شريك بودى تو را هم نصيبى همچون آنان است، و گر نه محصول زحمت آنان براى دهان ديگران نيست.
لینک ثابت
امیرالمؤمنین(علیه السلام)، سازش‌ناپذیر در اجرای قوانین الهی

وقتی که پیامبر در سال هشتم هجری برای حجّ آخر - حجّة الوداع - به مکه رفته بودند، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در یمن مأموریت داشت. پیامبر آن حضرت را به یمن فرستاده بود، برای این‌که در آن‌جا دین را به یمنیها یاد دهد؛ زکات آنها را بگیرد و کمکشان کند. وقتی امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام شنید که پیامبر به حج رفته است، به‌سرعت خود را به مکه رساند. از مردم یمن مبالغی زکات گرفته شده بود که در بین آنها مقداری حُلّه یمنی هم وجود داشت؛ یعنی لباسهای دوختِ یمنِ آن روز که بسیار مطلوب و مقبول بود. امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام فرصت نداشت که با این کاروان حرکت کند. او عجله داشت خودش را به پیامبر برساند؛ لذا یک نفر را در رأس کاروان گذاشت که آن اموال را بیاورد؛ خودش را هم به پیامبر در مکه رساند که اوّلِ اعمال حج با پیامبر باشد. بعد که آن کاروان رسید، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام سراغ آنها رفت؛ اما دید حلّه‌های یمنی را در غیاب حضرت، بین خودشان تقسیم کرده و هر کدام یک حلّه‌ی زیبا پوشیده و آمده‌اند! فرمود چرا اینها را پوشیده‌اید؟! گفتند غنیمت و زکات است؛ لذا متعلّق به ماست! فرمود تا قبل از آن‌که به پیامبر برسد - به تعبیر امروز، به خزانه واریز شود - قابل تقسیم نیست؛ این خلاف مقررّات و خلاف دین است. (1)لذا حلّه‌ها را از آنها گرفت. بعضی نمی‌دادند، به‌زور از آنها گرفت. طبیعی است اگر از کسی امتیازی را بگیرند، چنانچه خیلی مؤمن نباشد، ناراحت می‌شود. پیش پیامبر آمدند و از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام شکایت کردند! پیامبر فرمود: چرا شکایت می‌کنید؛ مگر چه شده است؟ عرض کردند علی آمد و اینها را از ما گرفت. پیامبر در جواب آنها گفت: علی را بر این کار ملامت نکنید؛ «انّه خشن فی ذات اللَّه»؛(2) او در مسأله‌ی مقرّرات خدایی، مرد خشنی است.1379/01/26

1 )
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج1 ص173؛
كشف‏الغمة؛الاربلی،ج1،ص236 ؛
 إعلام‏الورى،طبرسی،ص131 ؛

فودعه أمير المؤمنين ع و عاد إلى جيشه فلقيهم عن قرب فوجدهم قد لبسوا الحلل التی كانت معهم فأنكر ذلك عليهم و قال للذی كان استخلفه فيهم ويلك ما دعاك إلى أن تعطيهم الحلل من قبل أن ندفعها إلى النبی ع و لم أكن أذنت لك فی ذلك فقال سألونی أن يتجملوا بها و يحرموا فيها ثم يردونها علی فانتزعها أمير المؤمنين ع من القوم و شدها فی الأعدال فاضطغنوا ذلك عليه. فلما دخلوا مكة كثرت شكايتهم من أمير المؤمنين ع فأمر رسول الله ص مناديه فنادى فی الناس ارفعوا ألسنتكم عن علی بن أبی طالب فإنه خشن فی ذات الله عز و جل غير مداهن فی دينه فكف الناس عن ذكره و علموا مكانه من النبی ص و سخطه على من رام الغميزة فيه و أقام أمير المؤمنين ع على إحرامه تأسيا برسول الله ص. و كان قد خرج مع النبی ص كثير من المسلمين بغير سياق هدی فأنزل الله عز ذكره وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه‏
ترجمه:
پس امير المؤمنين عليه السّلام با آن حضرت خداحافظى كرده بسوى لشكر خود بازگشت و از نزدیك با آنان ملاقات كرد و متوجه شد كه آن لباس هایی كه پيش آنها بوده همه را به تن كرده‏اند از اين جريان ناراحت شده و آنان را سرزنش كرد و به آن كس كه به جاى خود در ميان ايشان نهاده بود فرمود: واى بر تو! چه چيز تو را وادار كرد كه اين لباس ‏ها را پيش از آنكه به رسول خدا (ص) بدهيم ميان ايشان پخش كنى و من نيز به تو چنين اجازه نداده بودم؟ عرض كرد: از من درخواست كردند كه خويشتن را بدان ها زينت دهند و به آنها احرام بندند و سپس (در مكه) به من بازگردانند، پس أمير المؤمنين عليه السّلام همه را از آنان گرفت و در ميان عدلهاى بار (و جوالهائى كه بر شتران بود) بست، لشكريان نسبت به او كینه توزی نمودند و چون وارد مكه شدند، شكايات زيادى از أمير المؤمنين عليه السّلام به رسول خدا (ص) كردند، پس رسول خدا (ص) ندادهنده را دستور داد پس در ميان مردم فرياد زد: زبانهاى خود را از شكايت على بن ابى طالب كوتاه كنيد زيرا كه او درباره خدا (و آنچه مربوط به خدا است) سختگير است، و درباره دين اهل سازش و ناديده گيرى نيست، پس آن گروه از بدگوئى و شكايت خوددارى كردند و جایگاه آن حضرت نزد رسول خدا (ص) را و نیز آنكه هر كس در صدد عيبجوئى او برآيد مورد خشم رسول خدا (ص) واقع شود را دانستند و على عليه السّلام به سبب پيروى از پيغمبر (ص) بر احرام خويش باقى ماند، و بسيارى از مسلمانان كه با پيغمبر (ص) آمده بودند قربانى همراه نياورده بودند پس خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: « حج و عمره را براى خدا به انجام رسانيد » (سوره بقره آيه 196)
2 )
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج1 ص173؛	
كشف‏الغمة؛الاربلی،ج1،ص236 ؛ 
إعلام‏الورى،طبرسی،ص131 ؛

فودعه أمير المؤمنين ع و عاد إلى جيشه فلقيهم عن قرب فوجدهم قد لبسوا الحلل التی كانت معهم فأنكر ذلك عليهم و قال للذی كان استخلفه فيهم ويلك ما دعاك إلى أن تعطيهم الحلل من قبل أن ندفعها إلى النبی ع و لم أكن أذنت لك فی ذلك فقال سألونی أن يتجملوا بها و يحرموا فيها ثم يردونها علی فانتزعها أمير المؤمنين ع من القوم و شدها فی الأعدال فاضطغنوا ذلك عليه. فلما دخلوا مكة كثرت شكايتهم من أمير المؤمنين ع فأمر رسول الله ص مناديه فنادى فی الناس ارفعوا ألسنتكم عن علی بن أبی طالب فإنه خشن فی ذات الله عز و جل غير مداهن فی دينه فكف الناس عن ذكره و علموا مكانه من النبی ص و سخطه على من رام الغميزة فيه و أقام أمير المؤمنين ع على إحرامه تأسيا برسول الله ص. و كان قد خرج مع النبی ص كثير من المسلمين بغير سياق هدی فأنزل الله عز ذكره وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه‏
ترجمه:
پس امير المؤمنين عليه السّلام با آن حضرت خداحافظى كرده بسوى لشكر خود بازگشت و از نزدیك با آنان ملاقات كرد و متوجه شد كه آن لباس هایی كه پيش آنها بوده همه را به تن كرده‏اند از اين جريان ناراحت شده و آنان را سرزنش كرد و به آن كس كه به جاى خود در ميان ايشان نهاده بود فرمود: واى بر تو! چه چيز تو را وادار كرد كه اين لباس ‏ها را پيش از آنكه به رسول خدا (ص) بدهيم ميان ايشان پخش كنى و من نيز به تو چنين اجازه نداده بودم؟ عرض كرد: از من درخواست كردند كه خويشتن را بدان ها زينت دهند و به آنها احرام بندند و سپس (در مكه) به من بازگردانند، پس أمير المؤمنين عليه السّلام همه را از آنان گرفت و در ميان عدلهاى بار (و جوالهائى كه بر شتران بود) بست، لشكريان نسبت به او كینه توزی نمودند و چون وارد مكه شدند، شكايات زيادى از أمير المؤمنين عليه السّلام به رسول خدا (ص) كردند، پس رسول خدا (ص) ندادهنده را دستور داد پس در ميان مردم فرياد زد: زبانهاى خود را از شكايت على بن ابى طالب كوتاه كنيد زيرا كه او درباره خدا (و آنچه مربوط به خدا است) سختگير است، و درباره دين اهل سازش و ناديده گيرى نيست، پس آن گروه از بدگوئى و شكايت خوددارى كردند و جایگاه آن حضرت نزد رسول خدا (ص) را و نیز آنكه هر كس در صدد عيبجوئى او برآيد مورد خشم رسول خدا (ص) واقع شود را دانستند و على عليه السّلام به سبب پيروى از پيغمبر (ص) بر احرام خويش باقى ماند، و بسيارى از مسلمانان كه با پيغمبر (ص) آمده بودند قربانى همراه نياورده بودند پس خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: « حج و عمره را براى خدا به انجام رسانيد » (سوره بقره آيه 196)
لینک ثابت
لزوم نهایت دقت درصرفه جویی و جلوگیری از اسراف بیت المال توسط مسئولان

اگر مسؤولی خدای ناخواسته، در امر بیت‌المال اسراف بورزد، یا آن را در مصارف شخصی و یا برای دوستان و نزدیکان و مرتبطین خود مصرف کند، این، تخلف از عدل و قرار واقعی در امر بیت‌المال است. باید بیت‌المال مسلمین در همان طریقی که قانوناً معین شده و همان مصارف عمومی و بخشهایی که وظیفه‌ای از وظایف کشور را بر عهده دارد، مصرف شود. لذا امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، آن روز به کسانی که مسؤولیت امور کشور را بر عهده داشتند، سختگیری را به جایی رساندند که به قول امروز، بخشنامه کردند: «ادقوا اقلامکم»؛ سر قلمهای خودتان را که با آن می‌نویسید، ریز بتراشید. هم صرفه‌جویی در قلم، هم صرفه‌جویی در کاغذ، هم صرفه‌جویی در مرکب! «و قاربوا بین سطورکم»؛ سطوری را که در کاغذ می‌نویسید به هم نزدیک بنویسید و در کاغذ صرفه‌جویی کنید. «و اقصدوا قصد المعانی»؛ مطالب لازم را بنویسید. از زیاده‌روی و زیاده‌نویسی پرهیز کنید.

اگر امروز بخواهند این حرفها را تکرار کنند، به این شکل خواهد بود که از ایجاد دستگاههای زاید، استخدامهای زاید و توسعه دادنهای زاید، خودداری کنید. یعنی باید از کاغذپراکنی و زیاده‌نویسیهای بیهوده و وقت تضییع کن، خودداری کنیم. این خصوصیات را، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، رعایت می‌کردند. در آخر این جمله هم، که بعضی از فقراتش را من عرض کردم، می‌فرمایند: «فان اموال المسلمین لا یحتمل الاضرار.»(1) ضرر رساندن به اموال مسلمانان را تحمل نمی‌کردند که کسی بخواهد ولو به اندازه‌ی کمی به اموال عمومی ضرر برساند. این، یعنی امانت‌دار دانستن خود و همه‌ی مسؤولین بیت‌المال. این، آن عدل امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است. و این آن قله‌ای است که ما باید به آن برسیم. آن بزرگوار - امام رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه - هم فرمودند، و همه‌ی ما هم گفتیم: بدیهی است که ما به امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نمی‌رسیم. بدیهی است که بشر معمولی، نه در این زمان، نه حتی در آن زمان، قادر بر این نیست و نبود که مثل آن بزرگوار، مشی کند، یا عدالت را آن‌گونه اجرا کند و یا آن‌طور زندگی کند. موضوع این است که آن حضرت نمونه‌ی کاملند.1371/03/30


1 )
الخصال،شیخ صدوق ج1 ص310؛
وسائل‏الشيعة، شیخ حرعاملی، ج17،ص404 ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج41،ص105 ؛

أن أمير المؤمنين ع كتب إلى عماله أدقوا أقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنی فضولكم و اقصدوا قصد المعانی و إياكم و الإكثار فإن أموال المسلمين لا تحتمل الإضرار.
ترجمه:
اميرالمؤمنين(ع) به كارگزارانش نوشت [براى نامه نويسى] مدادهای خود را باريك بتراشيد و سطرهایتان را نزديك هم كنید و جمله‏هاى زيادى خود را حذف كنيد، اصل موضوع را به نظر آوريد و از زیاده نويسى بپرهيزيد زیر كه دارائى مسلمانان نبايد ضررمند شود.
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی