1383/02/28
بیانات پس از بازدید از سازمان صدا و سیما
بسماللَّهالرّحمن الرّحیم
خدا را سپاسگزارم که این توفیق را به من داد تا بار دیگر در جمع کارکنان محترم و عزیز صدا و سیما حاضر شوم و مجموعهی دوستان فعال در این بخش فرهنگی و سیاسىِ بسیار مهم را از نزدیک زیارت کنم.
از این بازدید امروزه بنده راضی هستم؛ هم بعضی از بخشها را از نزدیک بازدید کردیم، هم با مدیران ارشد مجموعه دیدار کردیم؛ هم در این ساعت با مجموعهی برادران و خواهران عزیزی که اینجا تشریف دارید، این ملاقات دست داده که من خوشحالم. اینجا یک مجموعهی فرهنگی است و شاید بشود گفت اثرگذارترین مجموعهی فرهنگی در کشور، این رسانهی ملی و عمومی است.
فرهنگ مایهی اصلی هویت ملتهاست. فرهنگ یک ملت است که میتواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند. اگر فرهنگ در کشوری دچار انحطاط شد و یک کشور هویت فرهنگی خودش را از دست داد، حتی پیشرفتهایی که دیگران به آن کشور تزریق کنند، نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایستهیی در مجموعهی بشریت برخوردار کند و منافع آن ملت را حفظ کند. من به حوادث دوران استعمار که نگاه میکردم - دوران استعمار تقریباً از اواخر قرن هجدهم میلادی شروع شد، در قرن نوزدهم به اوج رسید و تا اواسط قرن بیستم هم ادامه پیدا کرد. حرکت استعمار یعنی حضور قدرتهای مسلط نظامی و سیاسىِ دنیا در کشورهایی که میتوانستند با استفاده از زور در آنها حضور پیدا کنند و منافع خودشان را از آنجاها تأمین کنند و در واقع از موجودىِ مادی و معنوی آن کشور سرمایهیی برای خودشان بسازند، همان چیزی که آنها اسمش را استعمار گذاشتند و امروز هم اطلاق میشود - میدیدم هرجا که اینها وارد شدهاند، اگر این توانایی را پیدا کردهاند که فرهنگ آن ملت را مضمحل کنند و تحت تأثیر قرار دهند و تضعیف کنند، پایههای قدرتشان در آنجا مستحکم شده و اگر در جایی فرهنگ ملی و بومی بهخاطر کهنسال بودن، ریشهدار بودن و برجسته بودن مضمحل نشده و از بین نرفته، استعمارگرها و اشغالگرها نتوانستهاند مدت زیادی از آنجا منافع خودشان را تأمین کنند و ناچار شدند که آن منطقه را رها کنند. این در مورد همهی جهانگشاییها و کشورگشاییهای دورانهای گذشتهی تاریخ هم - که ما در تاریخ میخوانیم - صادق است. آن کشورگشاهایی توانستهاند در سرزمینهای گشوده شدهی با شمشیر، با زور پایدار بمانند و مقاصد و سلطهی خودشان را در آن سرزمینها اعمال کنند، که توانسته باشند فرهنگ آن کشور را در مشت و در اختیار بگیرند. حالا گاهی یک فرهنگ را ریشهکن میکنند؛ مثل اینکه زبان یک کشور را بکل از بین میبرند. شما الان ملاحظه کنید که آفریقا، امریکای لاتین و بسیاری از کشورها، زبان بومی اصلاً ندارند. پرتغالیها و اسپانیولها آنجا آمدند و زبانها را عوض کردند؛ زبانهای بومی و بسیاری از نشانههای فرهنگ را از بین بردند؛ البته یک جاهایی هم نتوانستند. فرهنگ ستون فقرات حیات یک ملت و هویت یک ملت است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی - که انقلابی براساس یک هدف تعریف شدهی فرهنگی بود - که به مقولهی فرهنگ اهمیت داده شد و به مقولهی هویت ملی - که خودِ هویت ملی یک کشور، فرهنگ است و خود این جزو مصادیق و سطور برجستهی فرهنگ یک ملت است - اهتمام ورزیده شد، برکاتی بر این کار مترتب شد که این برکات بههیچوجه ممکن نبود در این کشور بهوجود بیاید. این نوآوریها، این پیشرفتهای علمی، این جسارتِ وارد شدن در عرصههای نوِ علمی و تحقیقی - که امروز در کشور ما خوشبختانه مشاهده میشود - به خاطر همین اعتماد به نفسی است که از احیاء هویت ملی پیدا شده است؛ این را انقلاب بهوجود آورد. قبل از انقلاب از هویت ملی و ملیت اسم زیاد میآوردند؛ اما به هیچوجه به معنای حقیقی کلمه، هویت ملی را تقویت نمیکردند. البته علت هم واضح بود؛ چون آن کسانی که ایران را برای منافع خودشان میخواستند و در کشور عزیز ما منافع خود را تعریف کرده بودند، میدانستند که اگر هویت ملی در این کشور زنده شود، با منافع آنها ناسازگار خواهد بود و آنها نمیتوانند به منافعی که هدف گرفتهاند، برسند. به همین دلیل، هویت ملی در آن زمان در اینجا تضعیف شد. ما در کشور خودمان در وابستگی و اضمحلال هویت در مقابل بیگانگان تا آنجا پیش رفتیم که افراد برجستهیی خجالت نکشیدند و پیشنهاد تغییر زبان و خط فارسی را دادند! البته روی تغییر زبان کمتر کار کردند؛ اما برای تغییر خط فارسی - خط یک کشور یکی از نقاط برجسته و از شاخصهای مهم فرهنگی هر کشور است - در همین روزنامهها و مطبوعات دورهی طاغوت در کشور ما علناً و صریحاً مطلب نوشتند، دفاع کردند و حرف زدند که ما خط فارسی را تغییر بدهیم؛ آن هم با استدلالهای کاملاً مجادلهآمیز و مغالطهآمیز و خلاف واقع. آنها تا این حد پیش رفتند.
کسانی که رژیم پهلوی را روی کار آوردند، هیچ کدام از شاخصههای ملیت را حاضر نبودند تحمل کنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ زبانمان، آدابمان، دانشمان و دانشمندانمان با اسلام آمیخته بودند. در تاریخ میبینید که دانشمندان برجسته و نامآور و ماندگار ما کسانی هستند که دانشِ دین را در کنار دانشهای معمولی زندگی دارا بودند؛ یعنی همهی دانشها از مجموعهی دین برآمده است. البته این به آن معنا نیست که طلاب مدرسهی دینی این خصوصیت را داشتند؛ نه، جامعه، جامعهی دینی بود. فرهنگ ما، دانش ما، رفتار ما و سنتهای ما با دین آمیخته است و بسیاری از آنها از دین سرچشمه گرفته است. وقتی با هویت ملی و شاخصههای آن مبارزه میکردند، قهراً مبارزهی با دین جزوش بود و چون دین و ایمان پشتوانهی همهی ارزشهای انسانی است، طبعاً با ایمان هم بشدت مخالفت میکردند. اینها حاضر نشدند قبول کنند که ما حتی لباس محلی داشته باشیم. ما ایرانیها با چند هزار سال سابقه، لباس بومی نداریم و لباس محلی و بومىِمان را نمیشناسیم، در حالیکه خیلی از کشورهای دیگر دنیا دارند. البته لباس بومی، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آنها نگذاشتند. این، عمل به همان توصیهیی است که میگفت ایرانی باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شود! ببینید خودباختگی تا کجا. اینکه من همیشه میگویم تهاجم فرهنگی، تهاجم فرهنگی این است.
تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگیها و زبدهگزینی از فرهنگهای دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب. اسلام به ما دستور میدهد، عقل هم بهطور مستقل از ما میخواهد که هر چیز خوب، زیبا و باارزشی را که در هر کجا میبینیم، آن را فرا بگیریم و از آن استفاده کنیم. این جملات معروفِ متداول در زبانهای مردم ما که «اطلبوا العلم ولو بالصین» یا «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»؛ نگاه نکن حرف خوب، سخن حکمتآمیز، دانش و معرفت را چه کسی دارد میگوید، اگر سخن خوب است، آن را فرابگیر، این گرفتن، گرفتنِ فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبدهگزینىِ فرهنگی، یک چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است. من بارها گفتهام که یک وقت هست که یک انسان با میل خود و بر طبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگیاش یک نوع غذا، یک نوع دارو یا مادهی لازمی را انتخاب میکند و آن را داخل جسم خودش میکند؛ این، گزینش است، که چیز خیلی خوبی است؛ اما یک وقت هست که یک نفر را میخوابانند و مادهای را که نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، بهزور در حلقش میریزند، یا به او تزریق میکنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان کاری که با ملت ایران در طول سالهای متمادی کردند. از سیاستمدارانی که وابسته بودند، از آنهایی که با قراردادهای مالی دهنِشان را میبستند، هیچ توقعی نیست؛ اما از شخصیتهای علمی و فرهنگی در آن دوران این انتظار و توقع بود که اگر دارای هر عقیدهیی هستند، ولو اسلام را هم قبول ندارند و ایمان اسلامی هم ندارند، برای هویت فرهنگی این ملت ارج قائل شوند؛ اما ارجی قائل نشدند؛ دروازهها را باز کردند و چشمها را بستند و مجذوب و خیره شدند و ما را عقب انداختند. به خاطر همین، ما در میدان علم و فناوری عقب ماندیم. اینکه در عرف دورهی جوانىِ من - که حالا خوشبختانه آنطور نیست و خیلی فرق کرده - واقعاً هر کالایی به صِرف خارجی بودن، مطلوب بود و به صِرف داخلی بودن نامطلوب، فرهنگ عمومىِ آن زمانها بود و در داخل کشور هم جرأت و گستاخی کار علمی و تحقیقی و باز کردن بنبستها و شکستن مرزهای دانش اصلاً قابل تصور نبود و کسانی که در خودشان چنین استعدادی میدیدند، به هیچ راهی جز اینکه در محیطهای خارج از کشور کار کنند، فکر نمیکردند. اینکه ما خودمان بسازیم، خودمان تولید کنیم و خودمان ابتکار، اصلاً متصور نبود. بنده از اطلاعات و گزارشهای گوناگونی که در اختیارم قرار گرفته، نمونههای عینىِ خیلی فراوانی را سراغ دارم که شاید بعضی از شماها هم این موارد را بدانید. اما امروز نه، امروز خوشبختانه این حالت دلیری و خوداتکایی و شجاعتِ وارد شدن در میدانهای گوناگون هست. این فرهنگ را انقلاب عوض کرد. مقولهی فرهنگ این است. این یک مثال و یک مصداق بود.
حالا این فرهنگ در دست شما کارکنان صدا و سیماست؛ از مدیرانتان گرفته تا کارکنان گوناگون در بخشهای فنی، پشتیبانیهای گوناگون، تحقیقات، هنری، تولید برنامه و برنامهسازیهای مختلف و در بخشهای سیاسی و خبری. در همهی بخشها شما هستید که میتوانید عطر خوش فرهنگ صحیح را در فضای جامعه بپراکنید و هیچکس هم نمیتواند در مقابل این گسترش فرهنگی که شما ایجاد میکنید، مقاومت کند. امروز مهمترین ابزار جنگ بین قدرتها در دنیا رسانه است و امروز حتی قدرتهای بزرگ هم با رسانهها دارند کار میکنند. امروز تأثیر رسانهها و تلویزیونها و هنرها و این شبکههای عظیم اطلاعرسانىِ اینترنتی و... از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است. امروز دنیا، یک چنین دنیایی است. روزبهروز هم دارند این میدان را گسترش میدهند. من در آن جلسه به مدیرانمان عرض میکردم که امروز آرایش رسانهیی و فرهنگی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد، بسیار آرایش پیچیده، متنوع، متکثر، کارآمد و فنی و پیشرفته است. صدا و سیما یک تنه در مقابل این آرایش عظیم ایستاده و الحمدللَّه از عهده هم تا حالا برآمده است و من هم میخواهم به شما بگویم که تا حالا از عهده برآمدهاید. شما ببینید برای این رادیوها و تلویزیونها و این شبکههای اطلاعرسانی که هدفشان کشور ماست، چقدر سرمایهگذاری شده است. آنها چند برابر سرمایهگذارییی که ما برای صدا و سیمای خودمان میکنیم، سرمایهگذاری کردهاند. اگر آنطور که آنها پیش خودشان محاسبه کرده بودند پیش میرفت، امروز باید اثری از اسلام و ایمان و جمهوری اسلامی باقی نمانده باشد؛ چون فعالیت آنها مربوط به امروز و دیروز که نیست، بلکه آنها از روز اول پیروزی انقلاب کارشان شروع شد و بیستوپنج سال است که روزبهروز دارند کار خود را توسعه میدهند و شدت میبخشند. الحمدللَّه رسانهی ملی ما به خودش پرداخته و واقعاً خودش را متناسب با حضور در این میدان، تا آنجایی که میتوانسته، حاضریراق و آماده کرده و وارد میدان شده است؛ شما میتوانید.
من به شما عرض کنم که جهتگیری اساسی صدا و سیما باید درست نقطهی مقابل همان جهتگیرییی باشد که آنها دارند. آنها میخواهند فرهنگ ملت را از گرایش به ایمان، ارزشها و گرایش به اصول اسلامی و استقلال هویت ملی برگردانند. شما باید درست نقطهی مقابل این کار را مورد اهتمام خودتان قرار دهید. آنها میخواهند وحدت ملی را از بین ببرند؛ آنها میخواهند اتکا به نفس جوانان را از بین ببرند؛ آنها میخواهند افق مقابل چشم نسل جوان ما را تیره و مبهم و وهمآلود جلوه بدهند؛ آنها میخواهند حتی مدیرانِ ارشد سیاسىِ کشور را از اقدام شجاعانه در مسائل گوناگون منصرف کنند و آنها را بترسانند - از مهمترین ابزارهای استکبار؛ همین قدرتها و سلطههای جهانی، ترساندن است. از قدیم هم همینطور بوده است. این نامههایی که «فان الحرب اولها کلام» در آغاز جنگها شنیدهاید و دیدهاید که پادشاهان برای رقبای سیاسی خودشان به کشورهای مختلف میفرستادند، پُر از تهدید و پُر از به رخ کشیدن قدرت خود بود. اینها برای این بود که تهدید؛ تهدیدی که منجر بشود به ترسیدن طرف مقابل، نقش مهمی را در پیروزی ایفا میکند، که امروز هم سرمایهگذاری مهمی برای این کار میشود - تا جرأت اقدام را از اینها بگیرند و این مدیران را نگران وضعیت آینده کنند؛ آنها همچنین جوانان را یکطور، آحاد مردم را یکطور، مدیران را یکطور، سیاستمداران را یکطور و مبتکران و فعالان علمی را یکطور در تیررس رسانههای معارض خود با جمهوری اسلامی قرار میدهند. شما باید درست نقطهی مقابل آنها حرکت کنید.
برنامهریزی در صدا و سیما باید با جهتگیری به سمت وحدت ملی، ایجاد امید، نشان دادن افقهای روشنی که در پیش روی ملت ماست، شجاعت دادن به مجموعهی مبتکر و محقق و فنّان کشور، شجاعت دادن به ادارهکنندگان و مسؤولان و تصمیمگیران کشور در زمینههای مختلف، ترغیب مردم به حضور در صحنه - که حلال همهی مشکلات حضور و ارادهی مردمی و تصمیم مردمی است - باشد. البته جانمایهی همهی اینها هم ایمان قلبی و دینی است. اگر کسی دین را برای ارزش والای معنوىِ ذاتی خودش هم قبول نداشته باشد و نشناخته باشد، میتواند به دین به عنوان دارویی که میتواند مهمترین مشکلات اجتماعی یک ملت را علاج کند، تکیه کند. این را فقط ما که جمهوری اسلامی هستیم، نمیگوییم و فقط هم برای کشور ما نیست، بلکه امروز متفکران و نخبگان سیاسی و فکری دنیا هم به همین فکرها افتادهاند. آنها خلأ دین را، بخصوص در برخی از کشورهای اروپایی، که فاصلهی آنها با دینداری و ایمانِ دینی خیلی زیاد شده، احساس میکنند و نسبت به این خلأ هشدار میدهند. ایمان خیلی چیز باارزش و خیلی عنصر مهمی است برای سامان دادن و سر و صورت دادن به حرکتها و جلوگیری از زیادهکاریها و زیادهرویها و تخلفها و آشفتگیها در مسائل گوناگون زندگی، و واقعاً این کار، برای صدا و سیما یک هدف عمده است، که امیدواریم همه بتوانند آن را انجام دهند.
من روی دو نکته، بخصوص میخواهم تکیه کنم: تحقیق و هنر.
کار تحقیقی خیلی مهم است. کاری که از روی تحقیق و عالمانه باشد، حتی برای مردم عامی که عالم هم نیستند، ارزش و جاذبهی بیشتری دارد. البته کار عالمانه به معنای قلنبه سلنبهگویی نیست، بلکه کار عالمانه، یعنی کار مُتقن و صحیح؛ ولو اینکه با زبان همهکس فهم و مردمی گفته شود. همچنانکه شنیدهاید، در همهی زمینههای تحقیقات علمی، بودجههای کلانی در برخی از کشورهای پیشرفته گذاشته میشود. تحقیق در زمینههای مفاهیم فرهنگی و مسائل گوناگونی که رسانهی ملی با آنها سروکار دارد، از جمله کارهای بسیار مهم است.
و اما هنر، که من راجع به هنر واقعاً هرچه بگویم، کم گفتهام. من بارها هم گفتهام که به هنر باید اهمیت داد و بایستی آن را روزبهروز اعتلا بخشید و باید شکل فاخر هنر را انتخاب کرد. بدون هنر، حرف عادی جای خودش را حتی در ذهن کسی پیدا نمیکند، چه برسد به اینکه جذابیت داشته باشد و جایگیر و ماندگار شود. هنر مهمترین وسیله است برای گسترش یک فکر درست یا نادرست. هنر، وسیله، ابزار و رسانه است؛ رسانهیی بسیار مهم. از هنر و از اعتلای آن نباید غفلت کرد و آن را مساوی با گناه و غلط و این مقولات نباید دانست. هنر جزو برجستهترین مخلوقات الهی است و جزو ارزشمندترین صُنع پروردگار است، که باید آن را ارج گذاشت. در همهی کارها، حتی در یک تبلیغات معمولی، باید هنر را به کار برد. اگر از ابزار هنر در کارهای علمی و القائات فکری و علمی که از صدا و سیما پخش میشود، استفاده شود، ماندگاری و جاذبهی آن کارها مضاعف خواهد شد. در همهی بخشها بر روی تحقیقات و بر روی هنر خیلی بایستی تکیه کرد.
بههرحال امیدواریم که خداوند متعال به شماها، ما و به مدیران محترم و عزیز صدا و سیما توفیق دهد. از یکایک شما مسؤولان و کارکنان بخشهای مختلف صمیمانه تشکر میکنم. من از همه، چه بخشهایی که آقای لاریجانی ذکر کردند و چه بعضی از بخشهایی که در بیانات ایشان نیامد، صمیمانه متشکرم. امیدوارم روزبهروز پیشرفت، تکامل، گسترش و امتداد و عمق کار شما بیشتر شود.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته