news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرصوتصوت
نسخه قابل چاپ
1372/03/19

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران

به مناسبت عید سعید غدیر

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

بنده هم متقابلاً این عید سعید و بزرگ را تبریک عرض میکنم به همهى ملّت عزیز ایران و به شما آقایان محترمى که اینجا تشریف دارید و مسئولین کشور، و به همهى کسانى که در سراسر عالم براى ولایت‌الله حرکت میکنند و تلاش میکنند و اشتیاق به آن دارند.

بدون شک اهمّیّت و عظمت روز عید غدیر که در روایات ما وارد شده است که حتّى از روز عید فطر و روز عید قربان هم بیشتر است، نه به خاطر این است که از اهمّیّت آن دو عید عظیم اسلامى چیزى کم بشود، بلکه به خاطر اینکه این عید حاوى یک مضمون والاترى است. اهمّیّت این عیدى که طبق روایات ما برترین اعیاد است، در همین است که متضمّن مسئلهى «ولایت» است؛ مسئلهى ولایت الله، ولایت خدا بر مردم. به یک معنا شاید بتوان گفت که هدف از همهى زحماتى که پیغمبر اکرم و بزرگان دین و انبیای الهى (علیهم الصّلاة و السّلام) متحمّل شدهاند، استقرار ولایت الهى بوده است. در یک روایتى گویا از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است که در مقام هدف جهاد فىسبیلالله که مجموعهى تلاشهایى است که براى دین میشود فرمودند: لِیُخرِجُ النّاسَ مِن عِبادَةِ العَبیدِ اِلىٰ عِبادَةِ اللهِ وَ مِن وِلایَةِ العَبیدِ اِلىٰ وِلایَةِ الله؛(۲) هدف این است که انسانها را از ولایت بندگان و بردگان با معناى وسیعى که این کلمه دارد خارج کنند و به ولایتالله نائل کنند.

منتها در مسئلهى عید غدیر این نکته هم وجود دارد که در باب ولایت، دو قلمرو اساسى هست: یکى قلمرو نفْس انسانى است که انسان بتواند ارادهى الهى را بر نفْس خودش ولایت بدهد و انسان نفْس خود را داخل در ولایت‌الله بکند؛ این، آن قدم اوّل و قدم اساسى است و تا این [محقّق] نشود، آن قدم دوّم هم تحقّق پیدا نخواهد کرد. جانب دوّم و مرحلهى دوّم این است که محیط زندگى را داخل در ولایتالله بکند؛ یعنى جامعه با ولایت الهى حرکت کند و هیچ ولایتى ولایت پول، ولایت قوم و قبیله، ولایت زور، ولایت سنّت‌ها و آداب و عادات غلط نتواند مانع بشود از ولایت‌الله و عرض اندام بکند در مقابل ولایت‌الله؛ این هم آن قدم دوّم است.

آن نکتهاى که بالخصوص در این روز وجود دارد، این است که آن کسى که در این روز مطرح شده است، یعنى وجود مقدّس امیرالمؤمنین، مولاى متّقیان (سلام الله علیه)، در هر دو منطقهى ولایت، یک الگوى ممتاز و یک شخصیّت ممتاز است؛ هم در ولایت بر نفْس خود و به مهار کشیدن نفْس خود که عرض کردیم این، آن بخش اصلى است و هم در الگویى که براى حکومت اسلامى و ولایت الهى، او از خود نشان داد؛ تثبیت کرد یک نمونهاى را در تاریخ که هر کسى که میخواهد ولایت الهى را بشناسد، نمونهى اَتَمّش و الگویش آنجا است.

آنچه امروز براى ما به عنوان درس باید مطرح بشود بخصوص که جلسهى ما عمدتاً متشکّل است از کسانى که به نحوى در نظام ولایت اسلامى مسئولیّتى دارند، دخالتى دارند، شأنى دارند این است که ما در این دو منطقه‌ی ولایت، که مولاى ما و محبوب ما علىّبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) در این دو منطقه درخشیده است و کلمه‌کلمه سخن او و قدم‌قدم حرکات او میتواند براى هر کسى درس باشد، حقیقتاً مشغول تلاش و مجاهدت بشویم. یک مسئله، مسئلهى استقرار ولایت‌الله در جامعه است که البتّه این در دنیا امروز دشمنان زیادى دارد که صریحاً با آن دشمنى میکنند؛ از روز اوّل هم [دشمنانى] داشت و مخصوص امروز نیست. علّت هم معلوم است که چرا دنیا با یک جامعهاى که میخواهد بر اساس قیمومت الهى و ولایت الهى و حکومت الهى اداره بشود مخالف است؛ در این باره صحبت هم شده است و همهچیز تقریباً روشن است. طبیعتاً آن کسانى که پایهگذاران [این نظام] و خودْ پایههاى چنین نظامى محسوب میشوند، باید سعى کنند که هر ساعتى از ساعات کار و تلاششان به آن الگوى اصلى نزدیکتر باشد تا ساعات قبل؛ این درسِ غدیر است براى ما در درجهى اوّل.

یک من بار دیگر این را در یک جایى اشاره کردهام(۳) که بعضىها گفتهاند بعد از گذشت سالهایى از آغاز پیروزى، ارزشهاى انقلاب بتدریج کمرنگ شده است؛ این حرف اگرچه شکل تحلیل داشت امّا در معنا نوعى خطدهى از طرف دشمن بود. درست است که بعضى دوستان هم آن را ناآگاهانه تکرار کردند امّا دشمن که بر روى این قضیّه پافشارى کرده است و باز هم میکند، درحقیقت میخواهد یک چیزى را در ذهنها مسجّل کند و آن، این است که لازمهى فاصله گرفتن از مبدأ انقلاب، کمرنگ شدن ارزشهاى انقلاب است؛ آیا این درست است؟ این برخلاف منطق کمال بشرى است؛ این برخلاف آن منطقى است که تشکیل نظام اسلامى را الزامى میکرد، و ما معتقدیم که باز هم در دنیا این معنا الزامى است و در بسیارى از مناطق عالم، بمرور زمان حکومت الهى و اسلامى مستقر خواهد شد.

یک چیزهایى از خواصّ هنگام پیدایش انقلاب است که البتّه آنها بتدریج ضعیف خواهد شد یا ممکن است از بین هم برود؛ خب [از بین] برود، چیز مهمّى هم نیست. شما هم وقتى که به یک دوست قدیمى یا فرزند دلبندتان میرسید که از سفر برگشته است، خب در  آغاز کار ممکن است یک هیجانات عاطفى داشته باشید، بعد این هیجانات کمکم فرو‌مىنشیند. معناى آن، این نیست که محبّت شما به آن فرزند، یا قضاوتتان نسبت به او، یا عُلقهتان فیمابین شما و او بتدریج ضعیف میشود، یا پدرى شما کم میشود و فرزندى او ضعیف میشود. ارزشها و اصالتها نمیتواند بتدریج کمرنگ بشود؛ بعکس، ارزشها بتدریج پُررنگتر، نمایانتر، روشنتر و در ذهنها راسختر باید بشود، و میشود هم. خیلىها در اوّل انقلاب بودند که هاى و هویى میکردند، بعد در تجربههاى اواسط انقلاب نتوانستند راه بیایند و خودشان کنار رفتند یا جریان انقلاب آنها را کنار زد. وَاَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض؛(۴) آنچه میماند و بادوام است، آنچه کهنگىبردار نیست، آنچه روزبهروز جوهر خود را و درخشندگى خود را بیشتر نشان میدهد، همان حقایق ارزشهاى اسلامى و انقلابى است.

پس اینجور نباشد که بعضى باورشان بیاید که واقعاً هم هر چه میگذرد، ما باید نسبت به ارزشهاى انقلاب بىعلاقهتر، بىاهتمامتر، و نسبت به حفظ آنها بىمبالاتتر، و نسبت به استقرار آنها در جامعه بىحسّاسیّتتر بشویم؛ نه آقا، این‌جور نیست؛ قضیّه عکس است. آن روزى که ما مثلاً سرگرم مسائل جنگ در جامعه هستیم، یک چیزهایى به طور طبیعى ما را به سمت خودش جذب میکند، [امّا[ آن وقتى که فراغت داریم براى اینکه خودسازى و درونسازى و جامعهسازى و فکرسازى بکنیم، آن وقت بایستى پایبندى ما به ارزشهاى انقلاب و ارزشهاى اسلام بیشتر باشد و به تعبیر مناسب با امروز استقرار ولایت الهى بر جامعه روزبهروز باید در آنجایى که طعم شیرین ولایت الهى را چشیده است، روشنتر و واضحتر و عمیقتر و ماندگارتر بشود؛ همچنان که در دوران پنج‌سالهى حکومت امیرالمؤمنین، ما به طور قطع و یقین میتوانیم بگوییم اینجورى است. ما نسبت به دورانهاى دیگر نمیخواهیم قضاوت داشته باشیم. در دوران حکومت امیرالمؤمنین که حاکمیّت حقیقى الهى است، بلاشک این‌جورى است که ارزشها روزبهروز پُر‌رنگتر میشود؛ آن وقت آن چیزى که پشتوانهى این است، همان معنایى است که گفتیم در امیرالمؤمنین از همه آشکارتر است و آن، استقرار ولایت الهى است در نفْس آن بزرگوار؛ عبودیّت کامل امیرالمؤمنین است در مقابل خدا؛ خلوص امیرالمؤمنین است در تمام تلاشها و کارهایش براى خدا؛ این، آن چیزى است که ما بایستى از امیرالمؤمنین درس بگیریم.

[البتّه] این به آن معنا نیست که ما خودمان را به آن سطح برسانیم که هیچ کس نمیتواند خود را به آن سطح برساند بلکه به این معنا است که هر کسى در نظام جمهورى اسلامى، در هر جایى که مشغول کار کردن است، باید این تمرین را هرگز از دست ندهد و فراموش نکند که سعى کند هر کارى انجام میدهد، براى خدا انجام بدهد؛ هر مسئولیّتى را قبول میکند، براى خدا قبول بکند؛ هر حرکتى از او صادر میشود، براى خدا صادر بشود. البتّه این کار آسانى نیست؛ ماها به این آسانى نمیتوانیم به اینجاها خودمان را برسانیم امّا باید تلاش کنیم؛ با تلاش میشود رسید.

ما در زمان خودمان دیدیم کسى را که اخلاص بر وجود او در همهى حرکات و سکناتش تا آن جایى که ما فهمیدیم و شناختیم حاکم بود، و او امام بزرگوار بود. البتّه بین امام ما و امیرالمؤمنین فاصله از زمین تا آسمان است؛ خود آن بزرگوار هم همیشه میگفت که ما کجا میتوانیم مقایسه کنیم یا حتّى تصوّر کنیم مقام والاى علىّبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) را؛ این بدیهى است امّا انسانى که تلاش میکند، تمرین میکند، این ریاضت را به خود میدهد که تلاشش براى خدا باشد، ببینید منشأ چه آثارى میشود. کارى که امام در این بُرههى از تاریخ توانست انجام بدهد، گمان میکنم در طول تاریخ بعد از اسلام، با این عظمت و با این ابعاد، در هیچ جا سابقه نداشته است. مُصلحین زیاد بودهاند، گویندگان حق زیاد بودهاند، مجاهدین فىسبیلالله زیاد بودهاند امّا آن انسانى که بتواند این تحرّک عظیم و تحوّل عظیم را به نام خدا، به نام دین و به نام ارزشهاى معنوى و الهى در دنیا به وجود بیاورد، آن هم در دنیایى که مالامال از انگیزههاى مادّى است، فقط او بود؛ غیر از او ما کس دیگرى را نمىشناسیم؛ و این به برکت اخلاصش بود؛ براى خاطر خدا اقدام میکرد، براى خدا حرف میزد.

وقتى براى خدا باشد آنچه انسان میگوید و عمل میکند و قبول مسئولیّت میکند، کارها هم بر انسان آسان خواهد شد. چون [کار] براى خدا است، نفْس انسان در آن تأثیرى ندارد و دخالتى ندارد، انگیزههاى نفْسانى در آن طیف و در آن میدان حضور ندارند، لذاست که قبول مسئولیّت آسان است، رها کردن مسئولیّت آسان است، اقدام کردن آسان است، گفتن آنچه باید گفت آسان است، نگفتن آنچه نباید گفت آسان است، تصمیم گرفتن آسان است، نوشیدن جام زهر آسان است،(۵) مقابلهى با همهى دنیا آسان است، روبهرو شدن با ابرقدرتها آسان است. آنچه دشوار میکند مسائل را، نفْس ما، هواهاى ما، خواستههاى ما و محاسبات مادّى ما است؛ اگر [این کار را] بکنیم، چه خواهد شد؟ چه ضررى میرسد؟ از چه چیزى باز‌میمانیم؟ وقتى که «من» در بین نبود، «خود» در بین نبود، «شخص» در بین نبود، «هواى نفْس» در بین نبود و براى «خدا» بود، همهى کارهاى بزرگ آسان میشود.

[اگر] شما بخواهید صفحهى روشن این تجربهى عظیم و درخشان را نگاه کنید، [آن صفحه‌ی روشن،] زندگى امیرالمؤمنین است؛ خلافتِ با آن عظمت را آن روزى که بایستى رها کند و مثل هستهى خرمایى از دهان بیرون بیاورد و بیندازد، این کار را کرد؛ و آن وقتى که احساس تکلیف بود براى تکلیف، نه براى چیز دیگرى رفت به سراغش و آن را قبول کرد؛ احساس تکلیف. و براى حفظ آن و براى مقابلهى با دشمنانِ آن، [تمام] عمر خلافتش را تقریباً به جنگ گذراند. اگر مسئلهى هواى نفْس و ملاحظات نفْسانى بود، جور دیگرى عمل میکرد [امّا] ملاحظات نفْسانى نبود. آن وقتى هم که جان خودش را در راه این هدف و این مقصود میخواست فدا کند، باز هم به‌آسانى فدا کرد. این صحنهى روشنى است که تاریخ در مقابل ما از زندگى امیرالمؤمنین ترسیم کرده است؛ و لذاست که در طول تاریخ هم همیشه با عظمت به این شخصیّت نگاه شده است. شما خیال نکنید که محبّت به امیرالمؤمنین مخصوص شیعیان است؛ این‌جور نیست؛ در دنیاى اسلام [هم] امیرالمؤمنین محبوب دلها است؛ همه او را دوست میدارند و همه او را قبول دارند، مگر آن انسانهاى ناسالمى که کم و معدود هستند. بلکه در دنیاى خارج از اسلام هم کسانى که او را مىشناسند، او را دوست میدارند؛ و [این] نیست مگر به خاطر همین که او توانست ولایت الهى و ارادهى الهى را بر قلمرو وجود خود و قلمرو نفْس خود در درجهى اوّل، و بعد در محیط زندگى و در محیط حکومت به طور کامل مستقر کند.

برادرها! ما امروز براى این داریم حرکت میکنیم؛ هدف ما این است. نبادا کسى در فهم هدف حکومت اسلامى و نظام اسلامى دچار اشتباه بشود؛ هدف این است. ابزارها با زمان امیرالمؤمنین فرق کرده است، روشها فرق کرده است، دنیا فرق کرده است، خیلى از واسطهها فرق کرده است امّا هدفها فرق نکرده است. آن روز هم هدف امیرالمؤمنین این بود که جامعه را قلمرو ارادهى الهى کند، که مظهر اعلاى آن هم عدالت است. اینجا ما نباید خودمان را فریب بدهیم؛ آن جامعهاى الهى است که در آن عدالت باشد، وَالّا جامعهاى که در آن عدالت نبود، فاصلههاى عمیق طبقاتى وجود داشت، عدم برخوردارىِ یک جمع کثیرى از مردم به سود برخوردارىهاى نابحقّ دیگران وجود داشت، این جامعه اسلامى نیست، این جامعه، جامعهى علوى نیست؛ باید تلاش کنیم تا به آن جامعه برسیم.

این را هم از این طرف عرض بکنیم؛ کسانى هم باز فوراً یک نقطهاى را پیدا نکنند بگویند «آقا، پس این حکومت و این نظام، نظام اسلامى نیست»؛ نخیر، نمونهى کامل نظام اسلامى آن است که امیرالمؤمنین ترسیم کرده است و ما از زبان آن بزرگوار شنیدهایم و شناختهایم؛ نمونهى منطقىاش آن نظامى است که به سمت آن نمونهى کامل حرکت میکند؛ [فقط] همین؛ حرکت میکند. کمااینکه در زمان خود امیرالمؤمنین هم آنچه بود، حرکت به سمت آن نمونهى کامل بود. خود على نمونهى کامل بود امّا آن جامعه و نظام را نمیشد به عنوان نمونهى کامل معیّن کرد، و نبود؛ هنوز نابسامانىها زیاد بود. بله، اگر حکومت آن بزرگوار ادامه پیدا میکرد، به آنجا میرسید. ما باید تلاش کنیم تا خودمان را به آن الگو نزدیک کنیم و باید تلاش کنیم نظام اسلامى را هم به آن نمونهى کامل نزدیک کنیم؛ این وظیفهى ما است. تا مادامى که شما در راه این وظیفه حرکت بکنید، هیچ یک از قدرتهاى عالم نه آمریکا و نه غیر آمریکا قادر به اینکه بتوانند بر شما فائق بیایند و غالب بشوند، نخواهند بود. ممکن است ضربه بزنند، اذیّت کنند، موذیگرى کنند، البتّه اینها هست؛ از دشمن که نمیشود توقّع محبّت و ملاطفت داشت، امّا غالب نخواهند شد؛ بر شما مسلّط نخواهند شد؛ نخواهند توانست شما را از حرکتتان به سمت کمال باز‌بدارند؛ بر شما عُلُو پیدا نخواهند کرد؛ وَ اَنتُمُ الاَعلَون.(۶)

امیدوارم که ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا له الفداء) کمک کند که همه‌ی ‌ما بتوانیم در این راه حرکت بکنیم، و خداوند روح مطهّر امام بزرگوارمان را که ما را وارد این راه کرد و ارواح مطهّرهى شهدا را که این راه را باز نگه داشتند، مشمول فضل و رحمت خودش قرار بدهد.

والسّلام علیکم

 
 در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى (رئیسجمهور) مطالبى بیان کرد.
 کافی، ج ۵، ص ۳
 ر.ک: بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى (۱۳۷۲/۳/۸)
 سورهى رعد، بخشى از آیهى ۱۷؛ «... ولى آنچه به مردم سود میرساند، در زمین [باقى] میماند ...»
  اشاره به فرمایش حضرت امام خمینی (قدّس سرّه الشّریف) در قبول قطعنامهی ۵۹۸: «من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.» صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۹۵؛ پیام به ملّت ایران (۱۳۶۷/۴/۲۹)
 سورهى محمّد، بخشى از آیهى ۳۵؛ «... و شما برترید ...»
 

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی