![]()
1369/11/19
خطبههای نماز جمعه تهران
خطبهی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله الّذى هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدى لولا ان هدانا الله. نحمده و نستعینه و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجـًا.(۲) همهى برادران و خواهران عزیز نمازگزار را توصیه میکنم و دعوت میکنم به رعایت تقوا. امروز فکر کردم که کدام مطلب از مطالب اسلامى و دینى ما از همه مهمتر و فورىتر است که در خطبهى اوّل مطرح بکنم، دیدم مسئلهى تقوا از همه چیز مهمتر است. تقوا در تمام مراحل زندگى یک جامعه و یک فرد از ضرورىترین نیازهاى او است و در تمام دورانها ــ در دوران مبارزه، در دوران پیروزى، در هنگام جهاد، در هنگام سازندگى ــ و در مراحل مختلف، براى جامعهى دینى و ملّت مسلمان ضرورى است. و ما امروز که بعد از دوازده سال از پیروزى، تجربههاى باارزشى در اختیار داریم، راه را تا حدود زیادى شناختهایم، هدفها را در قالب مشخّص و معیّنى تصویر کردهایم و به سمت آن حرکت میکنیم، شاید بشود گفت از همیشه بیشتر به تقوا احتیاج داریم. اوّلاً عرض کنیم تقوا چیست و در ابعاد مختلف زندگى چگونه میشود باتقوا بود. تقوا عبارت است از اجتناب و پرهیز کردن از خطا، از گناه، از اشتباه، از آلودگى، ناپاکى، انحراف از راه، اجتناب از پیروى از هوسها، دل سپردن به خطّ مستقیم تکلیف و وظیفه؛ این تقوا است. همه باید در میدانهاى مختلف باتقوا باشند تا موفّق بشوند. تقوا شرط توفیق در هر راهى است؛ مخصوص دین هم نیست؛ منتها تقواى دینى، روشن و واضح است؛ شیرین و خوشعاقبت است. از یک کودک و نوجوانى که مشغول تحصیل و درس خواندن است، تا خانم کدبانوى یک خانه، تا هر انسانى که در یک محیطى به شغلى و به کارى اشتغال دارد، هر کدام از اینها باید تقوا داشته باشند تا بتوانند راه را درست بروند و به مقصود برسند. یک نوجوان بدون تقواى خاصّ محیط و وضعیّت شغلى و کارى خود نمیتواند به هدف درس خواندن برسد؛ باید از اشتباه، از هوس، از بازیگوشى، از سرگرمى به کارهایى که او را از کار خودش بازمیدارد، اجتناب کند؛ این تقواى او است. یک زن در داخل خانه، یک مرد در محیط کار (هم) همینجور. و آن وقت یک مؤمن که میخواهد راه خدا را بپیماید و در صراط مستقیم حق حرکت کند، باید باتقوا باشد تا رضاى الهى را بتواند کسب کند؛ باتقوا باشد تا از نورانیّت الهى استفاده کند؛ باتقوا باشد تا به مراحل عالى معنویّت برسد؛ باتقوا باشد تا به حاکمیّت دین خدا دست پیدا کند. تقوا براى فردى که در راه دین و ایمان حرکت میکند، یعنى رعایت کردن تکلیف دینى و دل ندادن به هوسها و شهوات و منحرف نشدن از راه خدا. در هر جا که شما هستید، هر شغلى که دارید، هر مسئولیّتى که بر عهده گرفتهاید، هر شأنى از شئون اجتماعى را که دارا هستید، باید در درجهى اوّل، همّتتان این باشد که رضاى خدا را تحصیل کنید و وظیفهى الهى را انجام بدهید؛ این تقوا است. اینکه در صدد انجام تکلیف باشید و از انحراف و بیراهه رفتن پرهیز بکنید، همان تقوا است. اگر این احساس در شما پیدا شد، این همّت و تلاش را کردید، اوّلین قدم را که برداشتید، خداى متعال براى قدم دوّم به شما کمک خواهد کرد. هر چه مسئولیّت ما بالاتر باشد، تقواى بیشترى لازم داریم. در میدان جهاد هم تقوا است که انسان را پیروز میکند. در میدان مبارزهى با استکبار هم که شما ملّت سالها بودید و مثل این روزها در سال ۵۷ به پیروزى رسیدید، تقوا شما را پیروز کرد؛ تقواى آن رهبر که جز به امر الهى و تکلیف شرعى به هیچ چیز دیگرى نیندیشید و تقواى شما آحاد ملّت که براى خاطر خدا از خود، از هوسهاى خود، از منافع شخصى گذشتید. یادتان هست که آن روزها چطور همه دل در گرو هدف مقدّس داشتند؛ کسى از خود یادش نبود،(۳) کسى به فکر مالاندوزى نبود، کسى به فکر زیاد کردن ثروت نبود، کسى به فکر شغل و مقام نبود، کسى به فکر جلو افتادن از دیگران نبود؛ هر کسى که احساس میکرد تکلیف شرعى و اسلامى و انقلابىاش چیست، آن را انجام میداد؛ امروز هم همین کار را باید بکنیم. اگر امروز در جامعهى ما کسانى به فکر سوء استفاده باشند و به جاى رفاه ملّت، رفاه خودشان را در نظر بگیرند و بىاعتنا به منافع ملّت باشند، بىتقوایى کردهاند. کسانى که مسئولیّتهاى بزرگى بر دوش دارند در میان مردم، (اگر) وقت و عمر خودشان را در غیر راه انقلاب و مسئولیّت انقلابى که بر عهدهشان است، مصرف بکنند، بىتقوایى کردهاند. دل سپردن به هوسها و لذّتهاى آنىِ زندگى و پیروی از آنها در وقتى که منافات دارد با پیمودن هدفهاى والا و بلند، بىتقوایى است؛ که همان چیزى است که یک ملّت را به زانو درمىآورد؛ و تقوا آن چیزى است که یک ملّت را سربلند میکند. ما به تقوا احتیاج داریم. برادران، خواهران! تقوا است که لطف و رحمت خدا را به شما متوجّه میکند. تقوا و پرهیزکارى و جدّیّت در راه خدا است که برکات الهى را جلب میکند؛ وَلَو اَنَّ اَهلَ القُریٰ ءامَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکٰتٍ مِنَ السَّماء.(۴) تقوا شما را پیروز میکند در مقابل استکبار و قدرتهاى ظالم. تقوا پیام شما را شیرین میکند در ذائقهى ملّتهاى مظلوم. تا حالا هم هر چه پیروزى و پیشرفت بوده است، ناشى از تقواى باتقواها و پرهیزکاران بوده است. هر چه میزان تقواى ملّت ما از لحاظ کیفیّت و کمّیّت افراد باتقوا بالاتر برود، پیروزى ما و موفّقیّت ما سریعتر و زودتر خواهد بود. لذا در نمازهاى جمعه، خطباى جمعه موظّفند هر هفته مردم را به تقوا دعوت کنند؛ چون این حرف کهنهشدنى نیست. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در خطبهى اوّل نماز، غالباً فقط دربارهى تقوا و توصیه به تقوا حرف میزدند. و به این مناسبت من راجع به نماز جمعهها بگویم: ملّت ایران نماز جمعه نداشت و محروم بود از این نعمت؛ انقلاب به او نماز جمعه داد. در طول این دوازده سال، نمازهاى جمعه نقش بسیار بزرگى را در پیشرفتهاى این ملّت و این کشور و موفّقیّتها ایفا کردند؛ در بسیج نیروها، در سازندگى، در هدایت سیاسى، در هدایت دینى. اسلام براى نماز جمعه خیلى اهمّیّت قائل است و من امروز فکر کردم بعضى از این روایاتى را که در باب نماز جمعه هست، بخوانم تا ببینید چقدر مهم است این مراسم هفتگى. از قول پیغمبر خدا (صلّى الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِ فَعَلیهِ بِالجُمُعَةِ یَومُ الجُمُعة؛(۵) هر کس ایمان دارد، روز جمعه نماز جمعه را نباید فراموش کند. روایت دارد از امام باقر (علیه السّلام) که فرمود: وَاللهِ لَقَد بَلَغَنى اَنَّ اَصحابَ النَّبىِّ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ کانوا یَتَجَهَّزونَ لِلجُمُعَةِ یَومَ الخَمیس؛(۶) اصحاب پیغمبر در روز پنجشنبه خودشان را آماده میکردند براى فردا که خواهند رفت به نماز جمعه. در یک روایت دیگر دارد که امیرالمؤمنین فرمودند: روز پنجشنبه دارویى نخورید که شما را در بستر خواهد انداخت، مبادا فردا نماز جمعه از دستتان برود.(۷) دربارهى احترام به نماز جمعه از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) روایت است: لِیَتَزَیَّنَ اَحَدُکُم یَومَ الجُمُعَة؛ روز جمعه خود را زینت کنید. یَغتَسِلُ وَ یَتَطَیِّبُ وَ یُسَرِّحُ لِحیَتَه؛ غسل کنید، عطر بزنید، صورت خود را شانه بزنید؛ یعنى سر و صورت را مرتّب کنید. وَ یَلبَسُ اَنظَفَ ثِیابِه؛(۸) تمیزترین لباسهایتان را بپوشید و بروید نماز جمعه. در یک روایت دارد که ملائکهى الهى مىایستند و مىبینند که چه کسى زودتر وارد صحنهى نماز جمعه و مصلّا شد؛ نفر اوّل، نفر دوّم، نفر سوّم، نفر پنجم، نفر صدم؛ مینویسند تا وقتى که امام جمعه بلند میشود که خطبه را بخواند.(۹) تا آن وقت مرتّب مینویسند که این اوّل آمد، این دوّم آمد؛ یعنى هر چه میتوانید، زودتر (بیایید). در یک روایت دارد که امام مسلمین زندانیانى را که به خاطر قرض به زندان افتادهاند، روز جمعه بیاورد به نماز جمعه، و روز عید بیاورد به نماز عید؛ محافظ هم برایشان بگذارد؛ وقتى نماز را تمام کردند، برگرداند آنها را به زندانشان.(۱۰) یعنى حتّى زندانى هم از نماز جمعه محروم نماند. در یک روایت دارد: ثَلاثٌ لَو یَعلَمُ اُمَّتى ما لَهُم فیها؛ سه چیز است که اگر مردم میدانستند منافع آن را، لَضَرَبوا عَلَیها بِالسِّهام؛(۱۱) بر سر آن با هم منازعه میکردند: یکى از آن سه چیز عبارت است از اذان. من چندى پیش(۱۲) راجع به اذان سفارش کردم. البتّه گفتم صبحها با بلندگو همه جا اذان ندهند که مردم از خواب بیدار نشوند. مثل اینکه بعضى از مؤمنین این قسمت دوّمش را بیشتر گوش کردند تا قسمت اوّلش را! حالا عرض میکنم آنچه مقصود ما بود، این بود که هر جایى یک بلندگویى صدا نکند. معناى آن این نبود که سحر صداى اذان در شهرى مثل تهران به گوش نرسد؛ نه، در جایى مثل تهران اقلّاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است که با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّى اذان صبح ـ در شهرهاى کوچک (هم) به فراخور وسعت آن شهر ـ امّا در ظهر و شب اذان بگویند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوی مساجد، داخل مساجد، در خیابانها؛ مردم عادت کنند به اذان گفتن؛ این یکى: اَلاَذانُ. (دوّم) وَ الغُدُوُّ اِلىٰ یَومِ الجُمُعَة؛ زود رفتن به نماز جمعه. (سوّم) وَ الصَّفُّ الاَوَّل؛ یکى هم صف اوّل. ممکن است مراد، صف اوّل جهاد باشد؛ ممکن هم هست صف اوّل نماز جمعه باشد. در یک روایت فرمود: مَنَ تَرَکَ ثَلاثَ جُمَعٍ؛ هر کس سه جمعه پشت سر هم نماز جمعه را ترک کند، تَهاوُناً بِها؛ از روى بىاعتنائى ــ حالا کسى کارى داشته باشد، آن مورد بحث نیست ــ طَبَعَ اللهُ عَلىٰ قَلبِه؛(۱۳) خدا بر قلب او مُهر میزند؛ این نماز جمعه است. نماز جمعه را در همه جاى کشور، مردم و خود ائمّهى جمعهى محترم قدر بدانند؛ نماز را با توجّه، با خضوع، با ذکر، با دعا به جا بیاورند؛ آنچه را براى مردم لازم است، در خطبهى اوّل و دوّم بگویند؛ البتّه خطبهى اوّل و دوّم را هر چه هم بتوانند مختصرتر بکنند، بهتر است. البتّه سنگ بناى خطبههاى طولانى را خود ما یک وقتى در همین نماز جمعهى تهران گذاشتیم و تقصیر آن گردن کس دیگرى نیست؛ امّا حالا عرض میکنم که خطبهها را کوتاه کنند که مردم به کارهایشان برسند. علاوهى بر نماز جمعه، نمازهاى دیگر را هم مردم در مساجد اجتماع کنند و بخوانند. مساجد را آباد کنید؛ اینها برکت خواهد داد به حرکت انقلابى و بزرگ شما. و نماز جمعه زمینهى تقوا را در میان مردم زیاد خواهد کرد. بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۱۴) خطبهی دوّم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سبطى الرّحمة و امامى الهدى و علىّبنالحسین سیّد السّاجدین و محمّدبنعلىّ الباقر و جعفربنمحمّد الصّادق و موسىبنجعفر الکاظم و علىّبنموسى الرّضا و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عبادالله بتقوى الله. در این ایّام که مصادف با بزرگترین عید انقلاب عظیم ملّت ما است، یعنى عید پیروزى، چند حادثهى دیگر نیز هست که به آنها اشاره میکنم و سپس به بعضى از مسائل مربوط به انقلاب خواهم پرداخت. روز دوشنبه بیستودوّم (بهمن)، روز وفات موسىبنجعفر (علیه الصّلاة و السّلام) و شهادت این بزرگوار پس از سالها تحمّل حبس و شکنجه است. آن جهاد عظیم با شهادتى جانگزا پایان یافت. باید آن روز را گرامى بداریم. روز بیستودوّم (بهمن) هم هست؛ احترام و تجلیل آن بزرگوار را در قالب و چهارچوب حرکتى که ملّت ایران در بیستودوّم بهمن میکنند، انجام خواهند داد تا بیستودوّم بهمن را که شعاعى از انوار طیّبهى مقدّسهى موسىبنجعفر (علیه الصّلاة و السّلام) و بقیّهى اهلبیت معظّم و مکرّم است، با نام و یاد این بزرگواران، بیشتر ارزش و معنویّت ببخشند. روز مبعث هم در همین هفتهى مبارک و مقدّس است که ریشهى سعادت بشر و تاریخ و سرچشمهى خیرات تا ابدالآباد است. بزرگداشت مبعث، فقط تکلیف مسلمانها نیست؛ بشریّت مظلوم باید فرامین پیغمبر اسلام را که سرآغاز آن، روز مبعث بود، احترام کند و تجلیل کند و قدرشناسى کند، که نجات انسان در این تعالیم است. این روزها، روزهاى پایانى ماه رجب است؛ دههى سوّم این ماه است. ماه رجب، ماه مبارکى است؛ ماه توسّل و تذکّر و توجّه و تضرّع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهاى محتاج و نیازمند ما است به ذیل لطف و فضل الهى؛ این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خدا است. در هر ساعتى از این ساعات، انسان اگر هوشمند باشد، زرنگ باشد، آگاه باشد، میتواند چیزى را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهى نعمتهاى دنیا پوچ است؛ یعنى رضا و لطف و عنایت و توجّه الهى را. بعد از ماه رجب، ماه شعبان است و بعد ماه رمضان. ملّت عزیز ما، برادران و خواهران مسلمان، اى صاحبان دلهاى بیدار، مخصوصاً اى جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت براى وصل کردن دلها به لطف الهى و منوّر کردن دلها به نور الهى، بیش از همیشه است. این روزها حادثهى تأسّفآور سیل را هم در سیستان داشتیم(۱۵) که مردم ما را و کسانى که ابعاد حادثه را فهمیدند، بشدّت غمگین کرد. امیدواریم که خداوند به مسئولین توفیق بدهد، زودتر این سختىهایى را که بر اثر این حادثه به مردم وارد آمده است، جبران کنند و آن مردم مستضعف و مؤمن و مظلوم را از این سختىها نجات بدهند و انشاءالله با همّت مسئولین کارى بشود که اینجور حوادث خسارتبار نتواند به این آسانى، این چنین لطمههایى را به زندگى مردم بزند؛ و بعد از امدادهاى اوّلیّه، کارهاى زیربنائى و اساسى انشاءالله انجام بگیرد. البتّه مردم هم بایستى تا آنجایى که میتوانند، از هر جا کمک کنند به دولت در انجام این کار. و امّا مسئلهى اصلى این خطبه، مسئلهى دههى فجر است. دههى فجر، دههى تجدید قواى نیروهاى انقلابى با تجدید یادها و خاطرههاى پُرشکوه آن روزها است؛ دههى تجدید عهد و میثاق ملّت ما با انقلاب است؛ دههى گرامیداشت بزرگترین معجزهى الهى در این روزگارها است. این روزها، روزهایى است که در تاریخ عمر ملّتها شبیه آن بندرت پیش مىآید. چقدر خونها ریخته میشود، زجرها کشیده میشود، مصیبتها تحمّل میشود تا یک ملّتى بتواند به آن اوج حرکت انقلابىاى برسد که در دههى فجر سال ۵۷ شما رسیدید و خدا آن میوهى شیرین را در دامن او بگذارد؛ میوهى آزادى از چنگ شیطانىِ خونریزِ قدرت ظالمانهى رژیم وابستهى به بیگانه، رژیم کافرمنش، رژیم فاسق و فاجر، رژیم عیّاش، رژیم ضدّمردمى، رژیم بىاعتناى به مصالح ملّت، و سرانى که فقط خوشىهاى خودشان را در نظر داشتند و همهى امکانات عظیم این مملکت را صرف میکردند براى یک چنین چیزى؛ از چنگ اینها ملّت ما نجات پیدا کرد؛ و این خیلى حادثهى عظیمى است. برادران عزیز! دوازده سال از آن روزها گذشته است؛ در این دوازده سال، شما که در راه بودید، شاید کمتر بتوانید ارزیابى کنید این راه را از کسانى که از بیرون نگاه میکردند؛ از کسانى که در آینده نگاه خواهند کرد؛ از کسانى که با چشمهاى دوستى یا دشمنى، رفتار شما را در این دوازده سال سنجیدند. این دوازده سال اگرچه زمان کوتاهى است در عمر شما و در عمر یک ملّت، امّا یک دنیا حادثه، یک دنیا تجربه در این دوازده سال نهفته است. آن روزى که این انقلاب پیروز شد، ارزشهاى معنوى در دنیا مرده بود و ارزشهاى مادّى بر همهى ارکان زندگى ملّتهاى عالم حاکم بود. این انقلاب بر پایهى ارزشهاى معنوى سر بلند کرد. امروز یک نگاه بکنید در دنیا، مىبینید پایههاى مادّیگرى لرزیده است؛ انقلابهایى که بر اساس مادّهگرى به دنیا آمده بود، مثل بازیچهى کودکان فرو ریخته است؛ آن امپراتوری و نظامى که به مادّیگرى افتخار میکرد، یعنى نظام مارکسیستى و سوسیالیستى که یک امپراتورى بزرگى تشکیل داده بود و افتخار میکرد به ضدّیّت با معنویّت و دین، متلاشى شده و از بین رفته است. دوازده سال پیش وضع اینجورى نبود. دوازده سال پیش امپراتورى شرق و نظام مارکسیستى عالم آن قدر خود را قدرتمند میدید که به آنچه داشت، اکتفا نکرد و به افغانستان حملهى نظامى کرد تا از آن طرف شاید این راه را باز ادامه بدهد؛ اینجور یک نظام متّکى به مادّهگرى احساس قدرت میکرد. امروز آن نظام متلاشى شده، از بین رفته، چیزى از آن باقى نمانده. و شگفتا که در کشورهایى که این نظام حاکم بود، پرچم معارضهى با این نظام به دست کسانى افتاد که شعار معنویّت و دین میدادند، شعار خدا و مسیحیّت میدادند. این از آثار انقلاب شما است؛ این را میدانید؟ آن روزى که انقلاب شما به پیروزى رسید، از اسلام بخصوص، به عنوان یک پرچم نجاتبخش در دنیا خبرى نبود. در کشورهاى اسلامى هم اگر کسى میخواست انقلاب بکند، پایههاى انقلاب، پایههاى مارکسیستى بود؛ انقلابى یعنى کمونیست! اینجورى بود در دنیا. اسلام را با تلاش زیاد، منفعل و به خیال خود مضمحل کرده بودند؛ کسى جرئت نمیکرد افتخار بکند به مسلمانى. امروز شما نگاه کنید؛ هر جا چند مسلمان دُور هم هستند، ولو یک اقلّیّت در اروپا، در آسیا، در جاهای مختلف، قرآن را سر دستشان میگیرند؛ افتخار میکنند، میگویند ما مسلمانیم. چه کسى کرد؟ این از آثار انقلاب شما است؛ این را شما کردید؛ این را امام شما کرد. علاوهى بر اینها، انقلاب شما حریم قدرتها و قلدرها را شکست. آمریکا به عنوان یک ابرقدرتى که حرف روى آن نیست، یک روزى آمریکا بود؛ امروز دیگر نیست. امروز شما ببینید در چند نقطه از نقاط عالم، مردم عکس رئیسجمهور آمریکا را آتش میزنند، یا پرچم آنها را به آتش میکشند. چند جا از نقاط عالم، ملّتها و تودههاى مردم مشت گره میکنند و میگویند: «مرگ بر آمریکا». یک روزى فقط شما میگفتید، دیگران میگفتند چرا میگویید؛ امروز در اروپا هم میگویند، در اقصاى آسیا هم میگویند، در کشورهاى تحت نفوذ آمریکا هم میگویند، در کشورهایى که با نظامى شبیه خود آمریکا اداره میشوند هم میگویند «مرگ بر آمریکا»! این نه براى خاطر این است که آن ملّتها از رژیم عراق دارند پشتیبانى میکنند؛ اصلاً نمیشناسند رژیم عراق را، نمیدانند قضیّه چیست؛ چون آمریکا را متجاوز شناختند و چهرهى آمریکا برایشان آشکار شده. این را چه کسى کرد؟ انقلاب شما کرد. حریم دروغین قلدرهاى جهانى و ابرقدرتها را این انقلاب شکست. کارهاى این انقلاب و خدمات این انقلاب و حرکت عظیم این انقلاب و شخصیّت و عزّتى که به ملّت ایران داد و احساس آقایىاى که در یکایک آحاد این ملّت بیدار کرد و خدمات بىشمارى که در طول این دوازده سال در داخل کشور انجام داد، آن قدر زیاد است که قابل احصاء نیست؛ و این در حالى است که تمام این دوازده سال، استکبار جهانى با این انقلاب مبارزه کرده به شکلهاى مختلف؛ که فقط هشت سالش جنگ بود؛ هشت سال جنگ! شما ببینید همین حالا کشورهاى بزرگى که متّحد شدند با هم در جنگ با عراق،(۱۶) در داخل کشورهاى خودشان دم از نابسامانى اقتصادىِ ناشى از جنگ میزنند؛ (با اینکه) چند هفته بیشتر نیست که جنگشان شروع شده، آن هم با آن همه ثروت و قدرت و امکانات. این ملّت هشت سال جنگید ــ یعنى جنگ را بر او تحمیل کردند ــ در عین حال وضعیّت ملّت، امکانات ملّت، ظرفیّتهاى وسیع این کشور و ملّت توانست او را حفظ کند، او را پیش ببرد و امروز بحمدالله در جادّهى سازندگى و نوسازىِ کشور دارد حرکت میکند. و یک جمله من عرض کنم و سخن را به پایان برسانم. بدانید، تصوّر اینکه سازندگى کشور با تعقیب هدفهاى انقلاب منافات دارد، تصوّرى است متعلّق به دشمنان؛ دوستها اشتباه نکنند این حرف را تکرار کنند. ارزشهاى انقلاب، این کشور را باید آباد کند و بسازد؛ این دو با هم هستند. حفظ ارزشها، حفظ شعارها و حفظ هدفهاى اصیل انقلاب، و سازندگى کشور، آبادى کشور، به سر و سامان رساندن کشور، نوسازى ویرانههاى ناشى از جنگ و ناشى از دوران سلطهى قدرت ظالم رژیم پهلوى، با هم هستند. تا کسى گفت «میخواهیم کشور را بسازیم»، فوراً بعضى آدمها از روى غفلت نگویند که بله، معلوم میشود شعارهاى انقلاب فراموش شده؛ نه، این حرف را دیگران میزنند؛ دشمنها میگویند ایران شعارهاى انقلاب را فراموش کرده؛ (فقط هم) امروز نمیگویند؛ از مدّتها پیش این حرف را تکرار میکردند؛ همیشه هم دروغ گفتند، همیشه هم مغرضانه گفتند، همیشه هم غلط کردند. این ملّت با حفظ ارزشهاى انقلاب و تمسّک به شعارهاى انقلاب، این راه را ادامه خواهد داد. السّلام على الإخوة و الأخوات المسلمین فى شتّى أنحاء العالم ورحمة الله وبرکاته. إنّ الشّعب الإیرانىّ یحتفل هذه الأیّام بالذّکرى الثّانیة عشرة لثورته الإسلامیّة المبارکة، وإنّ إثنی عشر عاماً من عمر هذه الثّورة تشکّل فرصةً مناسبةً لتقویم أهدافها وشعاراتها ومکتسباتها على المستوى الدّاخلیّ والإقلیمىّ والعالمىّ، وإنّ کلّ الواعین لیستطیعون أن یدرسوا هذه الثّورة الفریدة الکبرى ویکتشفوا خصائصها من خلال ما مرّت به من تجارب متجمّعة لاتحصى خلال هذه الأعوام. فأوّلاً: نجد أنّ هذه الثّورة ٳنتصرت فى عصرٍ کان العالم فیه یئنّ تحت وطأة القیم المادّیّة، وحتّى الفئات الثّوریّة والإصلاحیّة فى أغلب الأقطار ومنها الأقطار الإسلامیّة کانت تنطلق فی تحرّکها من منطلقات فکریّةٍ مادّیّةٍ مارکسیّةٍ؛ فکانت الثّوریّة تعنى الاتّجاه المارکسیّة وتعبّر عنه. فی هذا الجوّ القاتم انطلقت الثّورة الإسلامیّة من منطلق القیم الإلهیّة وأقامت نظامها الإسلامیّ وحطّمت أسس الفکر المادّیّ السّائد فی العالم. و عدنا نشهد الیوم فی شتّى أنحاء العالم الإسلامیّ وفى کثیرٍ من مناطق العالم الثّالث وکذا فی بعض الأقطار المتطوّرة أنّ الأفکار الثّوریّة راحت تعتمد منطق العودة إلى القیم المعنویّة، وهکذا راحت النّظم الشّیوعیّة فی العالم تتهاوى الواحد بعد الأخر بفضل شعارات العودة إلى الدّین والمعنویّات، ولم یعد لبریق النّظام الاشتراکیّ والنّظام الشّیوعیّ عینٌ ولا أثرٌ. ثانیاً: لقد انطلقت هذه الثّورة منتصرةً فی عصرٍ کانت فیه الجهود الاستعماریّة المکثّفة ترکّز خلال قرنین من الزّمان وبکلّ ما لدیها من ثروةٍ وتخطیطٍ وسلاحٍ وسیاسةٍ و إعلامٍ على محو الدّور الإسلامىّ من السّاحة الحیاتیّة، حتّى لایبقى من الإسلام غیر الاسم، ومن الحالة الإسلامیّة سوى الشّکل التّقلیدىّ. وفى خضمّ هذا النّشاط المحموم تفجّرت الثّورة الإسلامیّة والنّظام الإسلامىّ رعداً وبرقاً یشعل ذلک الرّکام فیجعله حطاماً لنلاحظ بعد ذلک کلّ هذا الشّوق المتزاید للجوء إلى أحضان الإسلام والعیش تحت لوائه الخفّاق یشتعل فی قلب کلّ مسلمٍ وفی کلّ أرجاء العالم، ویجذب إلیه کلّ جوانب حیاة المسلمین ویفجّر الانتفاضة فی کلّ مکانٍ، وطبیعیّ أن تصل بعض نماذج هذه الانتفاضة على الأقلّ إلى ما تصبو له من نصرٍ رغم التّصدّی الاستعمارىّ المرکّز لها «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه، اِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزیز ».(۱۷) ثالثاً: لقد تفجّرت هذه الثّورة وانتصرت فی زمنٍ تجمّعت فیه الثّروات الضّخمة المادّیّة والتّقنیّة والعلمیّة والمالیّة والسّیاسیّة فی العالم بأیدی قوّتین کبریین وبعض الدّول القریبة منها أو الّتی تدور فی فلکها، وذلک بحیث لم تکن أیّة دولةٍ أو أىّ شعبٍ لیتصوّر إمکان استدامة بقائه دون الاعتماد على هاتین القوّتین. لقد کان الشّکّ لا یرقى إلى مستوى قوّة هذه القوى الکبرى إلّا انّ انتصار الثّورة الإسلامیّة وثباتها ودیمومة الجمهوریّة الإسلامیّة وسیرها من نصرٍ إلى نصرٍ، رغم إرادة هاتین القوّتین وعملائهما، ورغم أنّهما لمتترکا فرصةً سانحةً إلّا ووجّهت ضرباتها لهذا النّظام وهذه الثّورة. نعم، إنّ هذا الانتصار أثبت أنّ القوى الکبرى یمکن أن تنهزم بل هى فی الواقع قوى خاویة. وبهذا سرت روح الجرأة والإحساس بالقدرة الذّاتیّة بین الشّعوب المقهورة على أمرها، إلى الحدّ الّذی راحت هذه القوى الکبرى تشعر معه بضعفها، کما عملت بعض الأقطار والشّعوب على تخلیص أنفسها من براثن امبراطوریّة إحدى القوّتین، وعملت شعوب وأقطار أخرى على اتّخاذ موقف المقاومة فی قبال المواقف العنیفة لدولةٍ شریرةٍ أخرى هى أمریکا، وهذا ما نلحظه بوضوحٍ فی أماکن کثیرةٍ من العالم وفی مقدّمتها أحداث الخلیج الفارسىّ حیث انکشف للجمیع خواء أسطورة القوّة الأمریکیّة والقوى المتحالفة معها باعتبارها قوّةً لا تقهر. رابعاً: لقد عرضت الثّورة الإسلامیّة أطروحةً جدیدةً تتحدّى کلّ الأطروحات الأخرى، وعرضت سیاسةً جدیدةً فی العلاقات بین الأقطار والدّول فیما بینها ومع شعوبها ومع القوى التّسلّطیّة وأعطت العالم منطقاً وتعریفاً جدیداً لیقظة الشّعوب وأهدافاً جدیدة للصّراع والثّورة، واستطاعت أن توصل الشّعب الإیرانى إلى شخصیّته الحقیقیّة وعزّته واستقلاله وأوجدت فى ضمیر أبناء الأمّة الأسلامیّة الکبرى إحساساً عمیقاً بالمسیر المشترک دافعة الجماهیر الإسلامیّة المتشتّتة إلى تشکیل الأمّة الإسلامیّة الواحدة. خامساً: لکلّ هذه الأمور نجد أنّ عداء الاستکبار للإسلام المحمّدىّ (صلّى الله علیه و اله) الأصیل، الإسلام القرءانىّ المجاهد، وللدّعاة الصّادقین المخلصین، وقبل ذلک عداؤه للجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة الّتى شکّلت قاعدة هذا الوعى وتلک الیقظة، یتصاعد ویتّخذ أشکالاً معقّدةً ومتطوّرةً، الأمر الّذی یتطلّب منّا جمیعاً قدراً کبیراً من الیقظة والاستعداد والتّضحیة نستمدّه من الصّورة النّیّرة الّتی عرضها أمامنا إمامنا الرّاحل العظیم الخمینىّ الکبیر (قدّس الله نفسه الطّیّبة) وإنّنا بعون الله تعالى وتوفیقه مصمّمون على السّیر على طریقه وهو طریق الأنبیاء والعباد الصّالحین مؤمنین بأنّ الغد للإسلام ولعباد الله الصّالحین کما قال الله تعالى: «وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوٰرِثین».(۱۸) والحمد لله ربّ العالمین. وأستغفر الله لی ولکم.(۱۹) بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ* قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَدٌ.(۲۰) (۱ این نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد.
(۲ سورهى طلاق، بخشى از آیهى ۲؛ «... و هر کس از خدا پروا کند، (خدا) براى او راه بیرونشدنى قرار میدهد.»
(۳ به فکر خودش نبود
(۴ سورهى اعراف، بخشى از آیهى ۹۶؛ «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان (و زمین) برایشان میگشودیم ...»
(۵ بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۱۱
(۶ کافى، ج ۳، ص ۴۱۵
(۷ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۲۷
(۸ کافى، ج ۳، ص ۴۱۷
(۹ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۲۷
(۱۰ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص ۳۱
(۱۱ بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۱۹۷
(۱۲ بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۱۳۶۹/۳/۲)
(۱۳ وسائلالشّیعه، ج ۷، ص ۲۹۸
(۱۴ سورهی عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ (غلبهى حق بر باطل)، که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
(۱۵ در واقعهی جاری شدن سیل در استان سیستان و بلوچستان در بهمنماه، بخش وسیعی از سیستان به زیر آب رفت و افزون بر خسارات وارده بر ۱۸۰ روستا، بیش از ده هزار خانهی روستایی و صد مدرسه نیز تخریب شد.
(۱۶ ر.ک: بیانات در دیدار مسئولان، فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیتههاى انقلاب اسلامی (۱۳۶۹/۱۰/۱۰)، پىنوشت شمارهی ۶
(۱۷ سورهى حج، بخشی از آیهی ۴۰
(۱۸ سورهى قصص، آیهى ۵
(۱۹ سلام و رحمت و برکات خداوند بر برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان. ملّت ایران این روزها دوازدهمین سالگرد پیروزى انقلاب فرخندهى اسلامى خود را جشن میگیرد. دوازده سالى که از عمر این انقلاب میگذرد، براى ارزیابى اهداف، شعارها و دستاوردهاى آن در سطوح داخلى، منطقهاى و جهانى فرصتى مناسب است. قطعاً همهى افراد آگاه میتوانند به بررسى و مطالعهى این انقلاب بزرگِ بىنظیر پرداخته و با توجّه به مجموع تجارب بیشمارى که طىّ این سالها گذرانده است، ویژگىهاى آن را کشف کنند.
نخست آنکه: ما مىبینیم این انقلاب در عصرى به پیروزى رسید که جهان زیر هیمنهى ارزشهاى مادّى دست و پا میزد. حتّى گروههاى انقلابى و اصلاحطلب در بیشتر کشورها ـ از جمله در کشورهاى اسلامى ـ بر اساس مبانى اندیشهى مادّى و مارکسیستى حرکت میکردند؛ چون انقلابیگرى به معناى خطّ مارکسیستى و بیانگر آن بود. در آن جوّ تاریک و سیاه، انقلاب اسلامى بر اساس ارزشهاى الهى بر پا شد و نظام اسلامىِ خود را بر پا کرد و شالودههاى اندیشهى مادّى حاکم بر جهان را از هم فروپاشاند. ما امروز در سراسر جهان اسلام و در بسیارى از نقاط جهان سوّم و همچنین در برخى کشورهاى پیشرفته شاهد آن هستیم که اندیشههاى انقلابى، منطق بازگشت به ارزشهاى معنوى را مدّ نظر قرار میدهد. و اینچنین است که در پرتو شعارهاى بازگشت به دین و معنویّات، نظامهاى کمونیستى جهان یکى پس از دیگرى در حال سقوطند و دیگر از آن رونق و جلوهى نظام سوسیالیستى و کمونیستى اثرى نیست. دوّم آنکه: این انقلاب ظفرمندانه در عصرى بر پا شد که استعمار طىّ دو قرن، تلاشهاى گستردهى خود را با بهکارگیرى تمام ثروتها، برنامهریزىها، تسلیحات، سیاستها و تبلیغات خود، در جهت زدودن نقش اسلام از عرصهى زندگى متمرکز ساخته بود تا از اسلام جز یک نام، و از اسلامگرایى جز یک شکل سنّتى باقى نماند. در گیر و دار این فعّالیّتهاى شدید، انقلاب اسلامى بر پا گردید و نظام اسلامى صاعقهوار بر آن تودهى انبوه زد و آن را در هم فرو ریخت. و ما پس از آن شاهد این همه شور و شوق روزافزونى هستیم که براى پناه جستن در آغوش اسلام و زیستن در زیر پرچم سربلند آن، در دل هر مسلمان در سراسر جهان شعله میکشد، همهى ابعاد زندگى مسلمانان را به خود جذب میکند و خیزش و قیام را در هر جا به وجود مىآورد. و طبیعى است که این خیزش و قیام، علىرغم مقابلهى گستردهى استعمار با آن، دستِکم در برخى موارد به پیروزى مورد نظر خود برسد. «و قطعاً خدا به کسى که (دین) او را یارى میکند، یارى میدهد؛ چرا که خداوند سخت نیرومند شکستناپذیر است.» سوّم آنکه: این انقلاب زمانى بر پا شد و به پیروزى رسید که ثروتهاى عظیم مادّى، تکنولوژیکى، علمى، مالى و سیاسى جهان در دست دو ابرقدرت و برخى کشورهاى نزدیک به آنها یا کشورهاى وابسته به آنها تمرکز یافته بود؛ چنان که هیچ کشور یا ملّتى نمیتوانست تصوّر کند که بدون تکیه بر این دو ابرقدرت بتواند تداوم داشته باشد. هیچ کس شک و تردیدى در قدرت این ابرقدرتها نداشت امّا پیروزى انقلاب اسلامى و ثبات و استقرار آن و تداوم نظام جمهورى اسلامى و پیروزىهاى پىدرپى آن ـ علىرغم خواست این دو ابرقدرت و مزدوران آنها، و علىرغم آنکه آنها از هر فرصتى براى ضربه زدن به این نظام و انقلاب استفاده کردند ـ این حقیقت را ثابت کرد که قدرتهاى بزرگ و مزدوران آنها شکستپذیر، بلکه قدرتهایى پوشالىاند. بدین سان روحیهى شهامت و جرئت و احساس قدرت در ملّتهاى ستمدیده دمیده شد، تا جایى که این قدرتهاى بزرگ احساس ضعف کردند؛ کمااینکه برخى کشورها و ملّتها کوشیدند خود را از چنگ سلطهى یکى از دو ابرقدرت رهایى بخشند و برخى ملّتها و کشورهاى دیگر نیز در صدد برآمدند تا در برابر مواضع زورگویانهى دولت شرور دیگرى ـ یعنى آمریکا ـ به مقاومت بپردازند. ما این واقعیّت را در بسیارى از نقاط جهان بروشنى مشاهده میکنیم و رخدادهاى خلیج فارس در رأس آن است ـ چنان که بر همگان آشکار شد ـ که شکستناپذیرى قدرت آمریکا و نیروهاى متّحد آن، افسانهاى پوچ بیش نیست. چهارم آنکه: انقلاب اسلامى نظریّهى نوینى را ارائه کرد که تمامى نظریّههاى دیگر را به چالش کشید؛ سیاست تازهاى را در روابط کشورها و دولتها با ملّتهایشان و با قدرتهاى سلطهگر مطرح ساخت؛ منطق و تعریف جدیدى از بیدارى ملل و اهداف جدیدى از مبارزه و انقلاب به جهان عرضه کرد؛ توانست ملّت ایران را به شخصیّت واقعى خود و به عزّت و استقلال برساند و با ایجاد احساس عمیق در وجدان فرزندان امّت بزرگ اسلامى نسبت به سرنوشت مشترک، تودههاى مسلمان را به سمت تشکیل امّت واحدهى اسلامى حرکت داد. و پنجم آنکه: بنا به همهى این امور، مىبینیم دشمنى استکبار با اسلام ناب محمّدى (صلّى الله علیه و آله)، با اسلام قرآنىِ مجاهد، با مبلّغان راستین و مخلص، و پیش از همه دشمنىاش با جمهورى اسلامى ایران که پایگاه این هشیارى و آگاهى است، افزایش یافته و شکلهاى پیچیده و پیشرفتهاى به خود میگیرد. این امر مستلزم آن است که همگى ما با الهام از چهرهى تابناکى که امام بزرگ فقیدمان، خمینى کبیر (قدّس الله نفسه الطّیّبه) در مقابل ما ارائه نمودهاند، هشیارى، آمادگى و فداکارى بسیارى از خود نشان دهیم. و ما با یارى و توفیق خداوند متعال مصمّمیم که در راه آن امام ـ که همان راه انبیا و بندگان صالح خداوند است ـ پیش برویم و ایمان داریم که آینده از آنِ اسلام و بندگان شایستهى خدا است؛ همچنان که خداوند متعال فرموده است: «و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم.» و الحمد لله ربّ العالمین. براى خودم و شما از خداوند مغفرت میطلبم.
(۲۰ سورهی اخلاص؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو: او خدایى است یکتا. خداى صمد. نه کس را زاده، نه زاییده از کس. و او را هیچ همتایى نباشد.»
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|








