خطبههای نماز جمعهی تهران
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. الحمدللَّه الّذی هدینا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدینااللَّه نحمده و نستعینه و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین سیّما بقیّةاللَّه فیالارضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا(1)
همهی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را به رعایت تقوا توصیه و دعوت میکنم. امروز فکر کردم که در خطبهی اول، کدام مطلب از مطالب اسلامی و دینی ما از همه مهمتر و فوریتر است که آن را مطرح بکنم؛ دیدم که مسألهی تقوا از همه چیز مهمتر است. در تمام مراحل زندگی یک جامعه و یک فرد، تقوا از ضروریترین نیازهاست و در تمام دوران - دوران مبارزه و پیروزی، هنگام جهاد، هنگام سازندگی و در مراحل مختلف - برای جامعهی دینی و ملت مسلمان، تقوا ضروری است. امروز که ما بعد از دوازده سال از پیروزی، تجربههای باارزشی در اختیار داریم، راه را تا حدود زیادی شناختهایم، هدفها را در قالب مشخص و معینی تصویر کردهایم و به سمت آن حرکت میکنیم، شاید بشود گفت که بیشتر از همیشه، به تقوا احتیاج داریم.
تقوا چیست و چگونه میشود در ابعاد مختلف زندگی، باتقوا بود؟ تقوا، عبارت از اجتناب و پرهیز از خطا و گناه و اشتباه و آلودگی و ناپاکی و انحراف از راه و پیروی از هوسها، و دل سپردن به خط مستقیم تکلیف و وظیفه. در میدانهای مختلف، همه باید باتقوا باشند، تا موفق بشوند. تقوا، شرط توفیق در هر راهی است؛ مخصوص دین هم نیست؛ منتها تقوای دینی، روشن و واضح و شیرین و خوشعاقبت است.
از یک کودک و نوجوان که مشغول تحصیل و درس خواندن است، تا یک خانم کدبانوی خانه، تا هر انسانی که در محیطی به شغل و به کاری اشتغال دارد، هر کدام از اینها باید تقوا داشته باشند، تا بتوانند راه را درست بروند و به مقصود برسند.
یک نوجوان، بدون تقوای خاص محیط و وضعیت شغلی و کاری خود، نمیتواند به هدف درس خواندن برسد. باید از اشتباه و هوس و بازیگوشی و سرگرمی به کارهایی که او را از فعالیت خودش باز میدارد، اجتناب بکند. این، تقوای اوست. یک زن در داخل خانه و یک مرد در محیط کار نیز همینطورند.
یک مؤمن که میخواهد راه خدا را بپیماید و در صراط مستقیم حق حرکت بکند، باید باتقوا باشد، تا بتواند رضای الهی را کسب کند، از نورانیت الهی استفاده نماید، به مراحل عالی معنویت برسد و به حاکمیت دین خدا دست پیدا بکند. تقوا، برای فردی که در راه دین و ایمان حرکت میکند، یعنی رعایت کردن تکلیف دینی و دل ندادن به هوسها و شهوات و منحرف نشدن از راه خدا.
شما در هر جا که هستید، هر شغلی که دارید، هر مسؤولیتی که برعهده گرفتهاید، هر شأنی از شؤون اجتماعی را که دارا هستید، در درجهی اول باید همتتان این باشد که رضای خدا را تحصیل کنید و وظیفهی الهی را انجام بدهید. این، تقواست. اینکه درصدد انجام تکلیف باشید و از انحراف و بیراه رفتن پرهیز بکنید، همان تقواست. اگر این احساس در شما پیدا شد و این همت و تلاش را کردید، اولین قدم را که برداشتید، خدای متعال برای قدم دوم به شما کمک خواهد کرد.
هرچه مسؤولیت ما بالاتر باشد، تقوای بیشتری لازم داریم. در میدان جهاد هم تقواست که انسان را پیروز میکند. در میدان مبارزهی با استکبار هم که شما ملت سالها بودید و مثل این روزها در سال 57 به پیروزی رسیدید، تقوا شما را پیروز کرد؛ تقوای آن رهبر که جز به امر الهی و تکلیف شرعی، به هیچ چیز دیگری نیندیشید، و تقوای شما آحاد ملت که برای خاطر خدا، از هوسها و منافع شخصی خود گذشتید.
یادتان است که آن روزها چهطور همه دل در گرو هدفی مقدس داشتند؛ کسی از خود یادش نبود، کسی به فکر مالاندوزی نبود، کسی به فکر زیاد کردن ثروت نبود، کسی به فکر شغل و مقام نبود، کسی به فکر جلو افتادن از دیگران نبود؛ هر کسی احساس میکرد تکلیف شرعی و اسلامی و انقلابیش چیست، آن را انجام میداد. امروز هم همین کار را باید بکنیم.
اگر امروز در جامعهی ما، کسانی به فکر سوءاستفاده باشند؛ به جای رفاه ملت، رفاه خودشان را در نظر بگیرند و بیاعتنا به منافع ملت باشند، بیتقوایی کردهاند. کسانی که در میان مردم مسؤولیتهای بزرگی بر دوش دارند، اگر وقت و عمر خودشان را در غیر راه انقلاب و مسؤولیت انقلابییی که برعهدهشان است، مصرف بکنند، بیتقوایی کردهاند.
دلسپردن به هوسها و لذتهای آنی زندگی و پیروی از آنها، در وقتی که با پیمودن هدفهای والا و بلند منافات دارد، بیتقوایی است؛ همان چیزی است که یک ملت را به زانو درمیآورد، و تقوا آن چیزی است که یک ملت را سربلند میکند. ما به تقوا احتیاج داریم.
برادران و خواهران! تقواست که لطف و رحمت خدا را به شما متوجه میکند. تقوا و پرهیزگاری و جدیت در راه خداست که برکات الهی را جلب میکند؛ «ولو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض»(2). تقوا، شما را در مقابل استکبار و قدرتهای ظالم پیروز میکند. تقوا، پیام شما را در ذایقهی ملتهای مظلوم شیرین میکند. تا حالا هم هرچه پیروزی و پیشرفت بوده است، ناشی از تقوای باتقواها و پرهیزگاران بوده است.
هرچه میزان تقوای ملت ما از لحاظ کیفیت و کمیت افراد باتقوا بالاتر برود، پیروزی و موفقیت ما سریعتر و زودتر خواهد بود. لذا در نمازهای جمعه، خطبای جمعه موظفند که هر هفته مردم را به تقوا دعوت کنند؛ چون این حرف، کهنهشدنی نیست.
امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) در خطبهی اول نماز، غالباً دربارهی تقوا و توصیهی به تقوا حرف میزدند. به همین مناسبت، من چند جملهیی راجع به نماز جمعهها بگویم.
ملت ایران، نماز جمعه نداشت و از این نعمت محروم بود؛ انقلاب به او نماز جمعه داد. در طول این دوازده سال، نمازهای جمعه نقش بسیار بزرگی در پیشرفتها و موفقیتهای این ملت و این کشور ایفا کردهاند و سهم بسزایی در بسیج نیروها و سازندگی و هدایت سیاسی و دینی مردم داشتهاند.
اسلام برای نماز جمعه، خیلی اهمیت قایل است و من امروز فکر کردم بعضی از روایاتی را که در باب نماز جمعه هست، بخوانم، تا ببینید چهقدر این مراسم هفتگی مهم است.
از قول پیامبر خدا(صلّیاللَّهعلیهواله) نقل شده که فرمود: «من کان یؤمن باللَّه و الیوم الاخر فعلیه بالجمعه یوم الجمعه»(3). یعنی هر کس که ایمان دارد، در روز جمعه نباید نماز جمعه را فراموش کند. از امام باقر(علیهالسّلام) روایت شده است که فرمود: «واللَّه لقد بلغنی انّ اصحاب النّبی(صلّیاللَّهعلیهواله) کانوا یتجهّزون للجمعه یوم الخمیس»(4). یعنی اصحاب پیامبر، در روز پنجشنبه خودشان را برای فردا آماده میکردند، تا به نماز جمعه بروند. در یک روایت دیگر دارد که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: روز پنجشنبه دارویی نخورید که شما را در بستر بیندازد، تا مبادا نماز جمعهی فردا از دستتان برود.
دربارهی احترام به نماز جمعه، از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) روایت است: «لیتزیّن احدکم یوم الجمعه»(5)؛ روز جمعه، خود را زینت کنید. «یغتسل و یتطیّب و یسرّح لحیته»(6)؛ غسل کنید، عطر بزنید و سر و صورت خود را مرتب نمایید. «یلبس انظف ثیابه»(7)؛ تمیزترین لباسهایتان را بپوشید و به نماز جمعه بروید.
در روایت دیگر دارد که ملائکهی الهی میایستند و میبینند که چه کسی زودتر وارد مصلا شد و همینطور مینویسند: نفر اول، نفر دوم، نفر سوم، نفر پنجم، نفر صدم؛ تا وقتی که امام جمعه بلند میشود خطبه را بخواند. یعنی هرچه میتوانید، زودتر در نماز جمعه حاضر شوید.
در یک روایت دارد که امام مسلمین، زندانیانی را که به خاطر قرض به زندان افتادهاند، روز جمعه یا روز عید، به نماز جمعه یا به نماز عید بیاورد و محافظ هم برایشان بگذارد و وقتی که نماز را تمام کردند، آنها را به زندانشان برگرداند؛ یعنی حتّی زندانی هم از نماز جمعه محروم نماند.
در یک روایت دارد که «لو یعلم امّتی ما لهم فیها»(8)؛ اگر مردم منافع این سه چیز را میدانستند، «لیضربوا علیها بالسّهام»(9)، بر سر آن با هم منازعه میکردند. آن سه چیز، عبارت از اذان و زود رفتن به نماز جمعه و قرار گرفتن در صف اول است، که ممکن است صف اول جهاد یا صف اول نماز جمعه باشد.
چندی پیش، من راجع به اذان سفارش کردم و البته گفتم که صبحها با بلندگو در همهجا اذان نگویند، تا مردم از خواب بیدار نشوند. مثل اینکه بعضی از مؤمنین، این قسمت دومش را بیشتر از قسمت اول گوش کردند! آنچه که مقصود ما بود، این بود که در سحرها، هر جایی یک بلندگو صدا نکند؛ ولی معنایش این نبود که به هنگام سحر، صدای اذان در شهری مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جایی مثل تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است که با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّی اذان صبح. در شهرهای کوچک هم به فراخور وسعت آن شهر، میبایست اذان صبح در چندجا پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگویند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوی مساجد، هم داخل مساجد و هم در خیابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت کنند.
در یک روایت فرمود: «من ترک الجمعه ثلاثا تهاونا طبع اللَّه علی قلبه»(10). هر کس سه جمعه پشت سر هم، از روی بیاعتنایی نماز جمعه را ترک کند - اگر کسی کاری داشته باشد، آن مورد بحث نیست - خداوند بر قلب او مهر میزند.
مردم و خود ائمهی محترم جمعه، نماز جمعه را در همه جای کشور قدر بدانند؛ نماز را با توجه، با خضوع، با ذکر و با دعا بجا بیاورند؛ و آنچه را که برای مردم لازم است، در خطبهی اول و دوم بگویند. خطبهی اول و دوم را هرچه هم بتوانند مختصرتر بکنند، بهتر است. البته سنگ بنای خطبههای طولانی را خود ما در همین نماز جمعهی تهران گذاشتیم و تقصیر آن به گردن کس دیگری نیست! اما حالا عرض میکنم که خطبهها را کوتاه کنند، تا مردم به کارهایشان برسند. علاوهی بر نماز جمعه، مردم نمازهای دیگر را هم در مساجد اجتماع کنند و بخوانند. مساجد را آباد کنید. اینها به حرکت انقلابی و بزرگ شما برکت خواهد داد و نماز جمعه، زمینهی تقوا را در میان مردم زیاد خواهد کرد.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات. و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما علی امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهره سیّدة نساءالعالمین و الحسن و الحسین سبطی الرّحمة و امامی الهدی و علىّبنالحسین سیّدالسّاجدین و محمّدبنعلىّالباقر و جعفربنمحمّدالصّادق و موسیبنجعفرالکاظم و علىّبنموسیالرّضا و محمّدبنعلی و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلی و الخلف القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّةالمسلمین و حماةالمستضعفین و هداةالمؤمنین. اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه
در این ایام که مصادف با بزرگترین عید انقلاب عظیم ملت ماست - یعنی عید پیروزی - چند حادثهی دیگر نیز هست که به آن اشاره میکنم و سپس به بعضی از مسایل مربوط به انقلاب خواهم پرداخت.
روز بیستودوم بهمن امسال، روز شهادت موسیبنجعفر(علیهالصّلاةوالسّلام) پس از سالها تحمل حبس و شکنجه است. آن جهاد عظیم، با شهادتی جانگزا پایان یافت. ما باید آن روز را - که روز بیستودوم بهمن هم است - گرامی بداریم. ملت عزیزمان، احترام و تجلیل از آن بزرگوار را، در قالب و چارچوب حرکتی که در بیستودوم بهمن میکنند، انجام خواهند داد، تا بیستودوم بهمن را که شعاعی از انوار طیبهی مقدسهی موسیبنجعفر(علیهالصّلاةوالسّلام) و بقیهی اهل بیت معظم و مکرم است، با نام و یاد این بزرگواران، ارزش و معنویت بیشتری ببخشد.
روز مبعث هم در همین هفتهی مبارک و مقدس است. مبعث، ریشهی سعادت بشر و تاریخ و سرچشمهی خیرات تا ابدالاباد است. بزرگداشت مبعث، فقط تکلیف مسلمانان نیست؛ بلکه بشریت مظلوم باید از فرامین پیامبر اسلام - که سرآغاز آن، روز مبعث بود - احترام و تجلیل و قدرشناسی کند؛ چون نجات انسان در این تعالیم است.
دههی سوم ماه رجب را پشت سر میگذاریم و این روزها، روزهای پایانی ماه رجب است. ماه رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست. در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.
این روزها، حادثهی تأسفآور سیل را هم در سیستان داشتیم، که مردم ما و کسانی را که ابعاد این حادثه را فهمیدند، بشدت غمگین کرد. امیدواریم که خداوند به مسؤولان توفیق بدهد، تا سختیهایی را که بر اثر این حادثه به مردم وارد آمده است، زودتر جبران کنند و آن مردم مستضعف مؤمن مظلوم را از این سختیها نجات بدهند. انشاءاللَّه کاری بشود که با همت مسؤولان، اینطور حوادث خسارتبار نتواند به این آسانی، اینچنین لطمههایی را به زندگی مردم بزند؛ یعنی بعد از امدادهای اولیه، انشاءاللَّه کارهای زیربنایی و اساسی انجام بگیرد. البته مردم هم بایستی تا آنجایی که میتوانند، در انجام این کار، از همه جا به دولت کمک کنند.
و اما مسألهی اصلی این خطبه، مسألهی دههی فجر است. دههی فجر، دههی تجدید قوای نیروهای انقلابی با تجدید یادها و خاطرههای پُرشکوه آن روزهاست؛ دههی تجدید عهد و میثاق ملت ما با انقلاب است؛ دههی گرامیداشت بزرگترین معجزهی الهی در این روزگارهاست.
این روزها، روزهایی است که در تاریخ عمر ملتها، شبیه آن بندرت پیش میآید. چهقدر خونها ریخته میشود، زجرها کشیده میشود، مصیبتها تحمل میگردد، تا یک ملت بتواند به آن اوج حرکت انقلابییی برسد که در دههی فجر سال 57 شما رسیدید و خدا آن میوهی شیرین را در دامن او بگذارد.
ملت ما، از چنگ قدرت شیطانىِ خونریزِ ظالمانهی رژیم کافرمنش و فاسق و فاجر و عیاش و ضد مردمی و وابستهی به بیگانه و بیاعتنای به مصالح ملت و نیز سرانی که فقط خوشیهای خودشان را در نظر داشتند و همهی امکانات عظیم این مملکت را برای چنین چیزی صرف میکردند، نجات پیدا کرد. این، حادثهی خیلی عظیمی است.
برادران عزیز! از آن روزها، دوازده سال گذشته است. در این دوازده سال، شما که در راه بودید، شاید از کسانی که از بیرون نگاه میکردند، یا کسانی که در آینده نگاه خواهند کرد، یا کسانی که با چشمهای دوستی و یا دشمنی، رفتار شما را میسنجیدند، کمتر بتوانید این راه را ارزیابی کنید. این دوازده سال، اگرچه در عمر شما و در عمر یک ملت، زمان کوتاهی است، اما یک دنیا حادثه و یک دنیا تجربه در آن نهفته است.
آن روزی که این انقلاب پیروز شد، ارزشهای معنوی در دنیا مرده بود و ارزشهای مادّی بر همهی ارکان زندگی ملتهای عالم حاکم بود. این انقلاب، بر پایهی ارزشهای معنوی سر بلند کرد. امروز اگر به دنیا نگاه کنید، میبینید که پایههای مادّیگری لرزیده است و انقلابهایی که بر اساس مادّیگری به وجود آمده بود، مثل بازیچهی کودکان فرو ریخته است. آن نظامی که به مادّیگری افتخار میکرد - یعنی نظام مارکسیستی و سوسیالیستی - و امپراتوری بزرگی تشکیل داده بود و به ضدیت با معنویت و دین افتخار میکرد، متلاشی شده و از بین رفته است.
دوازده سال پیش، وضع اینطوری نبود. دوازده سال پیش، امپراتوری شرق و نظام مارکسیستی عالم، آنقدر خود را قدرتمند میدید، که به آنچه داشت، اکتفا نکرد و به افغانستان حملهی نظامی نمود، تا از آن طرف شاید این راه را باز ادامه بدهد. یک نظام متکی به مادّیگری، اینطور احساس قدرت میکرد. امروز آن نظام متلاشی شده، از بین رفته و چیزی از آن باقی نمانده است. شگفتا ! در کشورهایی که این نظام حاکم بود، پرچم معارضهی با این نظام به دست کسانی افتاد که شعار معنویت و دین و خدا و مسیحیت میدادند! این، از آثار انقلاب شماست.
آن روزی که انقلاب شما به پیروزی رسید، از اسلام بخصوص به عنوان یک پرچم نجاتبخش در دنیا خبری نبود. در کشورهای اسلامی هم اگر کسی میخواست انقلاب بکند، پایههای انقلاب، پایههای مارکسیستی بود! انقلابی، یعنی کمونیست!
اسلام را با تلاش زیاد، منفعل و به خیال خود مضمحل کرده بودند. کسی جرأت نمیکرد که به مسلمانی خود افتخار بکند. امروز شما نگاه کنید، هرجا چند نفر مسلمان دور هم هستند - ولو یک اقلیت - قرآن را سر دستشان میگیرند و با افتخار میگویند که ما مسلمانیم. این، از آثار انقلاب شماست. این را شما کردید، این را امام انجام داد.
علاوهی بر اینها، انقلاب شما، حریم دروغین قدرتها و قلدرها را شکست. امریکا به عنوان ابرقدرت، یک روز امریکا بود؛ اما امروز دیگر نیست. امروز شما ببینید که در چند نقطه از نقاط عالم، مردم عکس رئیس جمهور امریکا را آتش میزنند، یا پرچم آنها را به آتش میکشند؟ چندجا از نقاط عالم، ملتها و تودههای مردم، مشت گره میکنند و «مرگ بر امریکا» میگویند. یک روز فقط شما این شعار را میگفتید، دیگران میگفتند که چرا میگویید؛ اما امروز نیز در اروپا و اقصای آسیا و کشورهای تحت نفوذ امریکا و کشورهایی که با نظامی شبیه خود امریکا اداره میشوند، «مرگ بر امریکا» میگویند. این، نه به خاطر آن است که آن ملتها از رژیم عراق پشتیبانی میکنند. خیر، اصلاً رژیم عراق را نمیشناسند و نمیدانند که قضیه چیست. اینها چون امریکا را متجاوز شناختهاند و چهرهی او برایشان آشکار شده است، «مرگ بر امریکا» میگویند. انقلاب شما این کار را کرد؛ یعنی حریم دروغین قلدرهای جهانی و ابرقدرتها را شکست.
کارها و خدمات و حرکت عظیم این انقلاب و شخصیت و عزتی که به ملت ایران داد و احساس آقایییی که در یکایک آحاد این ملت بیدار کرد و خدمات بیشماری که در طول این دوازده سال در داخل کشور انجام داد، آنقدر زیاد است که قابل احصا نیست. این در حالی است که در تمام این دوازده سال، استکبار جهانی به شکلهای مختلف با این انقلاب مبارزه کرده، که هشت سالش فقط جنگ بوده است.
شما ببینید، همین حالا کشورهای بزرگی که در جنگ با عراق با یکدیگر متحد شدهاند، در داخل کشورهای خودشان، دم از نابسامانی اقتصادی ناشی از جنگ میزنند! چند هفته بیشتر نیست که جنگشان شروع شده است - آن هم با آنهمه ثروت و قدرت و امکانات - اما هشت سال جنگ را بر این ملت تحمیل کردند؛ درعینحال، وضعیت و امکانات و ظرفیتهای وسیع این کشور و این ملت، توانست او را حفظ کند و پیش ببرد و امروز بحمداللَّه در جادهی سازندگی و نوسازی کشور حرکت میکند.
من یک جملهی دیگر عرض بکنم و سخن را به پایان برسانم. بدانید، تصور اینکه سازندگی کشور، با تعقیب هدفهای انقلاب منافات دارد، تصوری متعلق به دشمنان است؛ دوستان اشتباهاً این حرف را تکرار میکنند. ارزشهای انقلاب، این کشور را باید آباد کند و بسازد؛ این دو باهمند.
حفظ ارزشها و شعارها و هدفهای اصیل انقلاب، در کنار سازندگی و آبادانی و به سروسامان رساندن کشور و نوسازی ویرانههای ناشی از جنگ و دوران سلطهی قدرت ظالم رژیم پهلوی قرار دارد. تا کسی گفت که میخواهیم کشور را بسازیم، فوراً بعضی آدمها از روی غفلت نگویند، معلوم میشود که شعارهای انقلاب فراموش شده است! نه، این حرف را دشمنان میزنند و القا میکنند که ایران شعارهای انقلاب را فراموش کرده است. امروز نمیگویند؛ از مدتها پیش این حرف را تکرار میکردند. همیشه هم دروغ گفتهاند، همیشه هم مغرضانه گفتهاند، همیشه هم غلط کردهاند. این ملت، با حفظ ارزشهای انقلاب و با تمسک به شعارهای آن، این راه را ادامه خواهد داد.
السّلام علی الاخوة و الاخوات المسلمین فی شتّی أنحاء العالم و رحمةاللَّه و برکاته
إنّ الشعب الایرانی یحتفل هذه الایام بالذکری الثانیة عشر لثورته الاسلامیة المبارکة، و إنّ اثنیعشر عاما من عمر هذه الثورة تشکّل فرصة مناسبة لتقویم أهدافها و شعاراتها و مکتسباتها علی المستوی الداخلی و الاقلیمی و العالمی، و إن کل الواعین لیستطیعون أن یدرسوا هذه الثورة الفریدة الکبری و یکتشفوا خصائصها من خلال ما مرّت به من تجارب متجمعة لا تحصی خلال هذه الاعوام.
فأوّلاً: نجد أن هذه الثورة انتصرت فی عصر کان العالم فیه یئنّ تحت وطأة القیم المادیة، و حتی الفئات الثوریة و الاصلاحیة فی أغلب الاقطار و منها الاقطار الاسلامیة کانت تنطلق فی تحرّکها من منطلقات فکریة مادّیة مارکسیة، فکانت الثوریة تعنی الاتجاه المارکسیّ و تعبر عنه. فی هذا الجوّ القاتم انطلقت الثورة الاسلامیة من منطلق القیم الالهیة و أقامت نظامها الاسلامی و حطّمت أسس الفکر المادّی السائد فیالعالم. و لذا نشهد الیوم فی شتّی أنحاء العالم الاسلامی و فی کثیر من مناطق العالم الثالث و کذا فی بعض الاقطار المتطورة أنّ الافکار الثوریة راحت تعتمد منطق العودة الی القیم المعنویة، و هکذا راحت النظم الشیوعیة فی العالم تتهاوی الواحد بعد الآخر بفضل شعارات العودة الی الدّین و المعنویات، و لم یَعُد لبریق النظام الاشتراکی و النظام الشیوعی عین و لا أثر.
ثانیاً: لقد انطلقت هذه الثورة منتصرة فی عصر کانت فیه الجهود الاستعماریة المکثفة ترکّز خلال قرنین من الزمان و بکل ما لدیها من ثروة و تخطیط و سلاح و سیاسة و إعلام علی محو الدور الاسلامی من الساحة الحیاتیة، حتی لا یبقی من الاسلام غیر الاسم و من الحالة الاسلامیة سوی الشکل التقلیدی. و فی خضم هذا النشاط المحموم تفجرت الثورة الاسلامیة و النظام الاسلامی رعداً و برقاً یشعل ذلک الرکام فیجعله حطاما لنلاحظ بعد ذلک کل هذا الشوق المتزاید للجو الی أحضان الاسلام والعیش تحت لوائه الخفّاق یشتعل فی قلب کل مسلم و فی کل أرجاء العالم، و یجذب الیه کل جوانب حیاة المسلمین و یفجّر الانتفاضة فی کل مکان، و طبیعیٌّ أن تصل بعض نماذج هذه الانتفاضة علی الاقل الی ما تصبو له من نصر رغم التصدی الاستعماری المرکّز لها «و لینصرنّ اللَّه من ینصره إنّ اللَّه لقویّ عزیز»(11).
ثالثاً: لقد تفجرت هذه الثورة وانتصرت فی زمن تجمعت فیه الثروات الضخمة المادیة و التقنیة و العلمیة و المالیة و السیاسیة فی العالم بأیدی قوتین کبریین و بعض الدول القربیة منها أو التی تدور فی فلکها، و ذلک بحیث لم تکن أیة دولة أو أیّ شعب لیتصور إمکان استدامة بقائه دون الاعتماد علی هاتین القوّتین. لقد کان الشک لایرقی الی مستوی قوة هذه القوی الکبری إلا أن انتصار الثورة الاسلامیة و ثباتها و دیمومة الجمهوریة الاسلامیة و سیرها من نصر الی نصر، رغم إرادة هاتین القوتین و عملائهما و رغم أنّهما لم تترکا فرصة سانحة إلا و وجهت ضرباتها لهذا النظام و هذه الثورة. نعم ان هذا الانتصار أثبت أن القوی الکبری یمکن أن تنهزم بل هی فیالواقع قوی خاویة و بهذا سرت روح الجرأة والاحساس والقدرة الذاتیة بین الشعوب المقهورة علی أمرها، الی الحدّ الذی راحت هذه القوی الکبری تشعر معه بضعفها، کما عملت بعض الاقطار و الشعوب علی تخلیص أنفسها من براثن امبراطوریة إحدی القوّتین، و عملت شعوب و أقطار أخری علی اتخاذ موقف المقاومة خلال المواقف العنیفة لدولة شریرة أخری هی أمریکا، و هذا ما نلحظه بوضوح فی أماکن کثیرة من العالم و فی مقدمتها أحداث الخلیج الفارسی حیث انکشف للجمیع خواء أسطورة القوة الامریکیة والقوی المتحالفة معها باعتبارها قوّة لا تُقهر.
رابعاً: لقد عرضت الثورة الاسلامیة أطروحة جدیدة تتحدی کل الاطروحات الاخری، و عرضت سیاسة جدیدة فی العلاقات بین الاقطار و الدول فیما بینها و مع شعوبها و مع القوی التسلطیة و أعطت العالم منطقا و تعریفا جدیدا لیقظة الشعوب و أهدافا جدیدة للصراع و الثورة، و استطاعت أن توصل الشعب الایرانی الی شخصیته الحقیقیة و عزّته و استقلاله و أوجدت فی ضمیر أبناء الأمة الأسلامیة الکبری إحساسا عمیقا بالمسیر المشترک دافعة الجماهیر الاسلامیة المتشتتة الی تشکیل الامة الاسلامیة الواحدة.
خامساً: لکل هذه الامور نجد أن عداء الاستکبار للاسلام المحمدی (صلّیاللَّه علیهوآله) الاصیل، الاسلام القرآنی المجاهد، و للدعاة الصادقین المخلصین و قبل ذلک عداؤه للجمهوریة الاسلامیة الایرانیة الّتی شکّلت قاعدة هذا الوعی و تلک الیقظة یتصاعد و یتخذ أشکالا معقدة و متطورة، الامر الذی یتطلب منا جمیعا قدراً کبیراً من الیقظة و الاستعداد و التضحیة نستمدّه من الصورة النیرة التی عرضها إمامنا الراحل العظیم الخمینی الکبیر(قدّساللَّهنفسهالطیبة) و إننا بعون اللَّه تعالی و توفیقه مصممون علی السیر علی طریقه و هو طریق الانبیاء و العباد الصّالحین مؤمنین بأن الغد للاسلام و لعباداللَّه الصالحین کما قالاللَّه تعالی: «و نرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فیالارض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین»(12) و الحمدللَّه رب العالمین. و أستغفراللَّه لی ولکم.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
قل هواللَّه أحد. اللَّه الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفوا أحد.
1) طلاق: 2
2) اعراف : 96
3) بحارالانوار، ج 20 ، ص 126
4) الاصول منالکافی، ج 3 ، ص 415
5) بحارالانوار، ج 86، ص 352
6) همان
7) همان
8) بحارالانوار، ج 86، ص 197
9) همان
10) وسائلالشیعه، ج 5 ، ص 6
11) حج: 40
12) قصص: 5