keyword/content
1401/08/28
1399/12/25
1396/03/17
1396/02/20
1396/02/20
1396/02/17
1395/12/19
1390/10/19
1390/07/20
1390/07/20
1389/11/15
1388/03/14
1387/09/17
1387/09/17
1387/03/14
1386/10/13
1385/05/30
1384/11/18
1384/06/29
1384/01/01
1383/08/24
1383/04/19
1382/11/24
1382/03/22
1382/03/22
1381/12/13
1381/07/30
1381/07/17
1381/04/29
1381/04/20
1381/03/14
1381/03/14
1381/03/01
1380/11/11
1380/08/20
1380/02/12
1380/02/04
1379/12/12
1378/12/23
1378/07/09
1378/07/09
1377/10/04
1377/08/12
1377/01/12
1377/01/12
1376/10/03
1376/09/25
1376/09/05
1376/01/01
1375/03/14
1374/10/17
1372/10/06
1372/10/06
1372/08/12
1372/08/12
1372/02/28
1371/03/07
1371/01/27
1371/01/15
1370/10/19
1370/06/03
1370/03/13
1369/12/11
1369/10/19
1369/04/20
1369/01/01
1368/08/03
1368/04/03

جامعه راکد نیست، در حال حرکت است، در حال پیشرفت است؛ این خیلی مهم است که جامعه در حال پیشرفت و حرکت باشد. جوان ایرانی زنده است، پُرانگیزه است، آن هم در روزهای شرارت دشمن. خب، پس شما اگر ایران‌دوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایران‌دوستی شما این است که امیدآفرینی کنید؛ اگر یأس‌آفرینی کردید، نمیتوانید بگویید ایران‌دوستید. شاخصِ عمده‌ی ایران‌ستیزی یأس‌آفرینی است، امیدسوزی است، القای ناتوانی است، القای بن‌بست است؛ اینها شاخصهای ایران‌ستیزی است. آنهایی که ایران را دوست دارند، نقطه‌ی مقابلِ این، حرکت میکنند. نگذارید کسانی که دشمن ایرانند، در قالب دفاع از منافع ملّی، لباسِ عوضی بپوشند، چهره‌ی خودشان را عوض کنند و کارهایی مانند اینها کنند؛ یعنی شاخصها را سرِ دست بگیرید. شما نویسنده، شما شاعر، شما عالِم، شما روحانی، ایران را دوست دارید، ایران اسلامی را دوست دارید، خیلی خوب، باید امیدآفرینی کنید. اگر خلاف این سر زد، ادّعا را نمیشود قبول کرد.

توجّه داشته باشید که دشمن -من که مدام تعبیر دشمن [را بیان] میکنم، یک عدّه‌ای ناراحت میشوند که چرا فلانی مدام میگوید دشمن؛ بله، باید تأکید کرد تا مردم فراموش نکنند که دشمنشان در کمین است- به‌ طور دائم دارد کار میکند برای اینکه جوانها را مأیوس کند، منحرف کند، از راه باز بدارد؛ آنهایی را که معتقد نیستند غرق در فساد کند، و آنهایی را که معتقدند منحرف و زاویه‌دارِ از خطّ انقلاب کند؛ دشمن دائم دارد برنامه‌ریزی میکند. خیلی از برنامه‌های دشمن برای ما -حالا شاید نه همه امّا خیلی‌هایش- گزارش میشود، ما میفهمیم، اطّلاع پیدا میکنیم؛ در مقابلش تلاش شما بایستی این باشد که جوانهایتان را حفظ کنید و میتوانید این کار را بکنید. نگذارید وسوسه‌ی دشمن در جوانها اثر بگذارد و بتواند آنها را سرد کند و در نهایت به خدمت بگیرد.

و از شکستهای مقطعی هم دانشجو نباید مأیوس بشود؛ این را توجّه داشته باشید؛ اینکه حالا یک جایی ما گفتیم [ولی] نشد، در یک جایی فلان مقصود را داشتیم [ولی] تحقّق پیدا نکرد؛ مطلقاً بایستی اجازه ندهید که یأس و ناامیدی بر شما غالب بشود. اگر بنا باشد که انسان از شکستها مأیوس بشود، ما صد بار باید در دوران مبارزه و صد بار باید در جنگ هشت‌ساله‌ی تحمیلی مأیوس میشدیم، عقب­‌نشینی میکردیم. شب میریختند در خانه­‌ی آدم، جلوی زن و بچّه‌ی آدم، آدم را کتک میزدند، دستبند به دست آدم میزدند، بعد هم میبردند آدم را، یا از اینها بالاتر. اگر بنا باشد که انسان از ضربه خوردن و به قول این دختر عزیزمان از کتک خوردن مأیوس بشود، ناراحت بشود، پس در آن دوره‌ی مبارزه، آنهایی که مبارزه میکردند باید مأیوس میشدند، [ولی] مأیوس نشدند؛ اگر مأیوس میشدند، مبارزه به پیروزی نمیرسید. در جنگ هم همین‌جور؛ در جنگ، بارها آن چیزی که ما تصوّر میکردیم و پیش­‌بینی میکردیم تحقّق پیدا نکرد. فرض کنید در عملیّات رمضان تصوّر میکردیم که عملیّات پیش خواهد رفت، تابستان هم بود، هوا هم گرم بود، ماه رمضان هم بود، عدّه‌ی زیادی از بچّه‌های ما شهید شدند، عملیّات هم شکست خورد. مأیوس شدیم؟ مأیوس شدند؟ در کربلای ۴ همین‌جور، در والفجر مقدّماتی همین‌جور. در والفجر مقدّماتی یک جمعیّت عظیمی از بسیجی‌ها رفتند جبهه، یک منطقه‌ای را هم معیّن کرده بودند، تقریباً مطمئن هم بودیم که در این عملیّات ما پیش خواهیم رفت و موفّق خواهیم شد -عملیّات، جلوی عماره‌ی عراق بود- عملیّات لو رفته بود، به شکل عجیبی شکست خورد. اگر بنا بود انسان با شکست و با عقب‌­نشینی مقطعی و مانند اینها مأیوس بشود که هیچ چیز به سامان نمیرسید. نخیر! یأس به­‌خاطر ناکامی‌های مقطعی و موقّت، مطلقاً در زندگی‌تان راه نداشته باشد.
 یک نکته‌ی دیگر [نیز] که این را قبلاً هم اشاره کرده‌­ام؛ مجموع دستاوردها و موفّقیّتهایی که بعضی‌شان واقعاً بی‌نظیرند، همیشه در مدّنظرتان باشد؛ یعنی احساس سرافرازی کنید به‌­خاطر انقلاب. ببینید عزیزان من! امروز سیاستهای بزرگ­ترین قدرتهای دنیا، در منطقه‌ی غرب آسیا به گِل نشسته، پیش نرفته؛ خود آنها میگویند به‌­خاطر اعمال نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی است؛ این خیلی مهم است. بنا بود هر بلائی که میخواهند سر عراق یا سر سوریه یا فلان ­[کشور] دربیاورند و نتوانستند. خب این خیلی مهم است؛ این همان چیزی است که شما میخواستید؛ این همان چیزی است که انقلاب میخواست. خواسته‌ی انقلاب تحقّق پیدا کرد، خواسته‌ی آمریکا و همراهان آمریکا -نه­‌فقط آمریکا- تحقّق پیدا نکرد. این یک نمونه است و ازاین­‌قبیل پیروزی‌های زیاد، توانایی‌های زیاد، پیشرفتهای زیاد هست؛ اینها را هیچ‌­وقت از یاد نبرید. یکی از شگردهای دشمن این است که بگوید شما نمیتوانید، شما شکست خوردید، از شما کار برنمی‌آید، تمام شدید، رفتید؛ این یکی از شگردهای دشمن است. این شگرد را به‌هیچ‌وجه نپذیرید. البتّه در داخل هم کسانی هستند که همان خواسته‌ی دشمن را با صدای بلند در اینجا بیان میکنند، به زبان می‌آورند؛ هستند کسانی ازاین‌قبیل که همان چیزی را که دشمن میخواهد در ذهنیّت جامعه به وجود بیاید، همان را اینجا با صدای بلند در روزنامه، در غیر روزنامه و در فضای مجازی -حالا که فضای مجازی هم هست- بیان میکنند. من عرض میکنم که بنابراین، من آن دغدغه داشتن، آن هشداردهی، آن طلبکارانه در مسائل و مشکلات نظام و نواقص وارد شدن را صددرصد تأیید میکنم.

انسانها گاهی که امواج متراکم ظلمت و ظلم را مشاهده میکنند، مأیوس میشوند. یاد امام زمان نشان‌دهنده‌ی این است که خورشید طلوع خواهد کرد، روز خواهد آمد؛ بله، ظلمات هست، ظالمان و تاریکی‌آفرینان هستند در دنیا، و قرنهای متمادی بوده‌اند امّا پایان این شب سیاه و ظلمانی، قطعاً طلوع خورشید است؛ این آن ‌چیزی است که اعتقاد به امام زمان به ما می‌آموزد؛ این وعده‌ی تضمین‌شده‌ی پروردگار است: اَلسَّلامُ‌ عَلَیکَ‌ اَیُّهَا العَلَمُ‌ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعداً غَیرَ مَکذوب‌؛ وعده‌ی تخلّف‌ناپذیر الهی است. در اوّل زیارت [هم دارد]: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه؛ وعده‌ای که تضمین‌شده است از طرف پروردگار، ظهور این بزرگوار است. بنابراین این هم نکته‌ی دوّم است. معتقدین به ظهور ولیّ‌عصر و وجود ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) هیچ‌گاه دچار ناامیدی و یأس نمیشوند، و میدانند که قطعاً این خورشید طلوع خواهد کرد و این تاریکی‌ها و این سیاهی‌ها را برطرف خواهد کرد.

هدف میان‌مدّت آنها مسئله‌ی اقتصاد کشور است، مسئله‌ی معیشت مردم است. اقتصاد بایستی حرکت نکند، معیشت مردم بایستی لنگ بماند، کار و تولید باید در کشور پایین بماند، بیکاری باید به‌عنوان یک بلا در کشور عمومیّت پیدا کند، مردم بایستی از جمهوری اسلامی و از نظام اسلامی به‌خاطر مشکلات معیشتی ناامید و مأیوس بشوند. این هدف دشمن است؛ دنبال این هستند، دارند تلاش میکنند، برایش برنامه‌ریزی میکنند، به قول خودشان اتاقهای فکر تشکیل میدهند، برای اینکه بتوانند این کار را در کشور ما انجام بدهند. این هدف میان‌مدّت آنها است که دنبالش هستند. ما وقتی این هدف را فهمیدیم، آن‌وقت باید علاج بکنیم؛ علاج هم میتوانیم بکنیم، اگر به خود بیاییم، یک­‌قدری توجّه کنیم، دنبال کنیم. اگر همین شعاری را که ما اوّل سال مطرح کردیم -«اقتصاد مقاومتی؛ تولید ملّی و اشتغال»- دنبال بکنیم، آن نقشه‌ی دشمن مسلّماً از بین خواهد رفت؛ همچنان‌که اگرچنانچه متوجّه باشیم و آماده باشیم برای برخورد و مواجهه‌ی با آن هدف کوتاه‌مدّت و هدف نزدیک که مسئله‌ی ناامنی است و ایجاد ناامنی و ایجاد فتنه و آشوب، قطعاً خواهیم توانست آن را خنثی کنیم.

اگر میخواهید این احساس، این عظمت، این مصونیّت باقی بماند برای ما، باید در انتخابات شرکت کنید؛ اگر میخواهید نظام جمهوری اسلامی، اقتدار خودش را در چشم جهانیان -چه دشمن، چه دوست- حفظ بکند، باید در انتخابات شرکت کنید. حضور در انتخابات، حفظ اقتدار کشور است، حفظ ابُّهت کشور است، حفظ مصونیّت کشور است؛ این است. اگرچنانچه در مورد انتخابات کوتاهی بشود، عواملی دست‌اندرکار بشوند که مردم را دلسرد کنند، مأیوس کنند و کوتاهی بشود در انتخابات، به کشور لطمه خواهد خورد، ضربه خواهد خورد؛ هرکسی هم در این لطمه سهیم باشد، پیش خدای متعال مسئول است. باید در انتخابات، همه شرکت کنند. البتّه سلایق مختلف است، نظرات مختلف است، مذاقهای سیاسی مختلف است؛ شما زید را می‌پسندی، شما عمرو را میپسندی؛ شما به زید رأی میدهی، شما به عمرو رأی میدهی؛ اشکالی هم ندارد؛ اینها مهم نیست، مهم این است که همه بیایند، همه باشند، همه نشان بدهند که حاضرند از اسلام، از نظام اسلامی، از جمهوری اسلامی حمایت کنند، دفاع کنند، مصونیّت کشورشان را حفظ کنند. و بدانید! اگرچنانچه این همّت، این اراده -به حول و قوّه‌ی الهی- در مردم ما، با همین شدّت و ابُّهتی که وجود دارد ادامه پیدا کند، دشمن هرگز هیچ غلطی در مقابل کشور نخواهد توانست بکند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به مراتب مختلف خصومت جبهه‌ی زورگویان جهانی با ایران، افزودند: دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی، «نقد و تند و عملیاتی» است اما برخی دیگر، به علت منافعشان، این دشمنی را در زبان و عمل چندان نشان نمی‌دهند.
رهبر انقلاب اسلامی، استناد به اطلاعات موثق، مسائل امنیتی و سیاسی، فشار شدید اقتصادی و هجوم وسیع اما بی‌سروصدا در عرصه‌ی فرهنگ را از محورهای اصلی طراحی و عملیات جبهه‌ی دشمن دانستند و افزودند: هدف اصلی آنها ناامید کردن مردم از نظام اسلامی و گرفتن این پشتوانه‌ی اساسی از مسئولان در ایستادگی مقابل دشمن است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «مقابله‌ی قوی، تهاجمی و متکی بر منطق» را راه اساسی خنثی کردن طرح‌ها و توطئه‌های جبهه‌ی مستکبران خواندند و افزودند: باید در همه‌ی زمینه‌ها ازجمله حقوق بشر، تروریسم و جنایات جنگی در مقابل غرب حالت هجومی داشته باشیم.

من مطمئنم که این انتخابات برای ملتهای دیگر هم یک نشانه‌ای است. برای همین هم هست که دستگاه‌های خبیث استکبار، از آمریکا و انگلیس و صهیونیستها و دیگران، دارند مرتباً تلاش میکنند که این انتخابات را به یک جوری خراب کنند، مخدوش کنند. کشورهای دیگر نگاه میکنند ببینند این پیشکسوت انتخاباتی و انقلابی - که ملت ایران است - چه کار خواهد کرد. ملت ایران در این زمینه، جزو پیشکسوتهاست. ملتهای دیگر نگاه میکنند ببینند انتخابات در ایران به کجا خواهد رسید. استکبار دوست دارد که انتخابات در کشور ما آنچنان بشود که ملتها را مأیوس کند.

یک آمادگی دیگر هم آمادگی بیرونی است. این شیطانی که حمله میکند، همیشه یک جور حمله نمیکند. شیطانِ امروز که از راه اینترنت و ماهواره و روشهای ارتباطیِ مدرن و فوق مدرن سراغ شما می‌آید، حرفهای مدرنی هم دارد؛ سخت‌افزارش را مدرن کرده، نرم‌افزار مدرن هم دارد. شبهه‌آفرینی دارد، اخلال در عقیده دارد، ایجاد تشویش در ذهن دارد، تزریق ناامیدی دارد، ایجاد اختلاف دارد. الان دلارهای نفتی دارد یک جاهائی صرف میشود؛ بنده خبر دارم، اطلاع دارم. اینها گزارشهایش غالباً گزارشهائی است که پخش نمیشود. در بعضی از کشورهای اسلامی مثل ریگ پول میریزند برای اینکه در بین سنی‌ها اجتماع ضد شیعه درست کنند. این از این طرف؛ از آن طرف هم به یک گوینده‌ی به اصطلاح شیعی پول میدهند که در تلویزیون، به نام شیعه، ام‌المؤمنین عایشه را متهم کند، قذف کند، اهانت کند. روشها اینهاست. شما در مقابل این روشها چه کار میکنید؟ سنی چه کار میکنی؟ شیعه چه کار میکنی؟ از کارهای اینها گول نخوریم. اختلاف برای آنها بیشترین و بزرگترین نعمت است.

درباره‌ی حوادث منطقه‌ی کشورهای اسلامی - مصر و تونس و لیبی و یمن و بحرین و بقیه‌ی کشورها - خبرهای فراوانی را شنیده‌اید، تحلیلهای زیادی هم شنیده‌اید، بنده هم چند بار در این زمینه صحبت کرده‌ام. امروز من دو تا مطلب را در این زمینه عرض میکنم. یکی این که آنچه نمود اصلی این حرکتها و این حوادث مصر و تونس و بقیه‌ی کشورهاست، شکست سیاستهای استکبار است؛ این اساس قضیه است. سالها بود که آمریکا در این منطقه حکمرانی میکرد. دولت مصر، دولت تونس، این سالهای آخر، قذافیِ بظاهر انقلابی و سابقه‌ی انقلابی‌دار، و همچنین حاکمان بعضی از کشورهای دیگر، گوش به فرمان آمریکا بودند. آمریکا در این منطقه یکه‌تاز بود. این وضعیت عوض شد، صفحه‌ی دیگری گشوده شد. البته آمریکائی‌ها دارند زور خودشان را میزنند، برای اینکه شاید بتوانند بر اوضاع مسلط شوند؛ اما فایده‌ای ندارد، ملتها بیدار شده‌اند، ملتها جرأت پیدا کرده‌اند. هیچ کس نمیتواند با اراده‌ی ملتها مبارزه کند. این نکته‌ی اول و اصلی.
نکته‌ی دوم هم این است که مردم عزیز ما در همه جای کشور بدانند که حوادث کشور ما در این کشورها بشدت دارای تأثیر است. آنها به کشور ما نگاه میکنند؛ اگر ما دارای پیشرفت باشیم، دارای امنیت باشیم، مشارکت عمومی داشته باشیم، اعتماد به نفس ملی داشته باشیم، وحدت ملی داشته باشیم، اینها راه را در این جهت انتخاب خواهند کرد؛ اما اگر خدای نکرده ما ناامنی داشته باشیم، ضعف داشته باشیم، رکود داشته باشیم، تفرقه داشته باشیم - همین چیزهائی که دشمن میخواهد ما داشته باشیم - این آنها را مأیوس خواهد کرد، نشاط آنها را از بین خواهد برد. لذا ما یک مسئولیت مهمی در این زمینه داریم، که بایستی خودمان را - که ملت ایران به عنوان الگو شناخته شده است - جوری پیش ببریم که برای این ملتها دارای ارزش باشد؛ نشاط ایجاد کند، آنها را به آینده‌شان امیدوار کند.

دشمن شما سعی می‌کند شما را از دست یافتن به هدف‌های خود نومید کند. در حالی که وعده‌ی الهی می‌گوید: «وَنُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ». به وعده‌ی مؤکد و بی‌تردید خداوند اعتماد کنید که می‌گوید: «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ».

بعد از آنی که در طول سالهای متمادی کوشش شده بود که هویت اسلامی خرد شود، له شود، وقتی این انقلاب به وجود آمد، وقتی قامت برافراشته‏ی امام بزرگوارِ ما در منظر مردم مسلمان عالم پدیدار شد، همه احساس کردند که یک هویتی، یک شخصیتی، یک اصالتی پیدا کرده‏اند. همین موجب شد که در شرق و غرب دنیای اسلام نشانه‏های بیداری مسلمانان پدیدار بشود: ملت فلسطین بعد از ده‏ها سال ناکامی جان گرفت؛ جوانان کشورهای عربی که بعد از شکستِ در سه جنگ که دولت‏هایشان با رژیم صهیونیستی داشتند و دل‏مرده و مأیوس بودند، دوباره روحیه گرفتند- این‏ها دیگر مربوط به دنیای اسلام است؛ مخصوص به مسائل کشور ما نیست- رژیم صهیونیستی که غده‏ی سرطانی در دل کشورهای اسلامی است و تا آن روز یک چهره‏ی شکست‏ناپذیر از خود نشان داده بود و خیلی‏ها در دنیای اسلام باور کرده بودند که رژیم صهیونیستی شکست‏ناپذیر است، از دست جوانان مسلمان سیلی خورد؛ انتفاضه‏های فلسطینی شروع شد، ضربه‏های پیاپی بر رژیم غاصب وارد شد؛ چه در انتفاضه‏ی اول، چه در انتفاضه‏ی اقصی، چه در شکست و عقب‏نشینیِ نه سال قبل از لبنان، چه در جنگ سی و سه روزه و چه در سال گذشته در جنگ بیست و دوروزه‏ی با مردم مظلوم غزه؛ همه‏ی این‏ها ضرباتی بود که بر رژیم صهیونیستی وارد شد. این در حالی است که آن روزی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، رژیم صهیونیستی از نظر دولتهای مسلمان و ملتهای مسلمان، بخصوص ملتهای عرب، یک رژیم شکست‏ناپذیر به حساب می‏آمد. این موجب شد که رژیم صهیونیستی عجالتاً شعار از نیل تا فرات را کنار بگذارد و به دست فراموشی بسپرد. ملتهای مسلمان- از آفریقا تا شرق آسیا- به فکر ایجاد نظام اسلامی و حکومت اسلامی افتادند با فرمولهای گوناگون؛ نه لزوماً با همان فرمول نظام جمهوری اسلامی ما؛ اما به فکر حاکمیت اسلام بر کشورشان افتادند. بعضی از کشورها موفق هم شدند؛ بعضی هم آینده‏ی نویدبخشی در انتظارشان هست از حرکتهای اسلامی.

ملتهای مسلمان هنوز گردنه‏های دشواری بر سر راه دارند. عبور از این گردنه‏ها نیز جز با ایمان و اخلاص، جز با امید و جهاد، جز با بصیرت و صبر، میسّر نخواهد گشت. با یأس و منفی‏بافی، با بی‏تفاوتی و بی‏همتی، با بی‏صبری و شتابزدگی، با بدگمانی به صدق وعده‏ی الهی، این راه طی نخواهد شد.

کسانی که در گذشته‏ئی نه‏جندان دور آیه‏ی یأس می‏خواندند و نه تنها اسلام و مسلمین بلکه اساس معنویت و دین‏داری را در برابر هجوم تمدن غرب، ازدست‏رفته می‏پنداشتند، امروز سر بر افراشتن اسلام و تجدید حیات قرآن و اسلام، و متقابلًا ضعف و زوال تدریجی آن مهاجمان را به چشم می‏بینند. و با زبان و دل تصدیق می‏کنند.

نکته‏ی دیگری در وصیت‏نامه‏ی امام (رضوان اللَّه علیه) وجود دارد که بسیار مهم است و آن توجه به جنگ سرد و عملیات روانی دشمن است. دشمن آن‏وقتی که در میدان، در صحنه‏ی عمل نتواند کاری از پیش ببرد، دست به جنگ روانی می‏زند؛ برای مأیوس کردن، برای ناامید کردن، برای خالی کردن دل ملتها. با جنگ روانی و با تهدید سعی می‏کنند ملتهای مقابلشان میدان را خالی کنند. این معنایش این است که در میدان عملی قدرت مقاومت در مقابل این ملت را نداشته‏اند. این جنگ روانی از اولین روزهای انقلاب تا امروز که سی سال می‏گذرد، همچنان ادامه دارد. گاهی می‏گفتند این انقلاب تا دو ماه دیگر بیشتر نمی‏ماند، گاهی می‏گفتند تا دو سال دیگر بیشتر نمی‏ماند. امروز سی سال است که این انقلاب با قدرت تمام به پیش رفته است و روز به روز ملت ایران را منسجم‏تر، پرامیدتر، پرانرژی‏تر کرده است.

در مسئله‏ی دموکراسی، کسانی که حکومتهای کودتائی را پشتیبانی کردند- الآن حکومتهای کودتائی هستند، که من نمی‏خواهم اسم بیاورم؛ خود شماها می‏دانید- حکومتهای مستبد موروثی را به‏شدت پشتیبانی کردند، در آنجاهائی که با نیروی نظامی، با شعار دموکراسی رفتند، نتوانستند دموکراسی را راه بیندازند؛ یعنی نخواستند. در عراق اول حاکم نظامی گذاشتند؛ بعد دیدند کار پیش نمی‏رود، حاکم سیاسی گذاشتند؛ بعد با انتخابات مخالفت کردند. علی‏رغم آن‏ها انتخابات انجام گرفت. حالا هم مرتب این حکومت و مجلس عراق و دولت عراق را که منتخب مردمند، تهدید می‏کنند. این‏ها آن وقت می‏گویند شما دموکراسی ندارید! باز در داخل یک عده‏ای متأسفانه همان حرف را تکرار می‏کنند. من واقعاً تعجب می‏کنم. این‏ها یأس ایجاد کردن و هوچی‏گری است؛ ضد اعتماد به نفس ملت ایران است.

خدا را شکر می‏کنیم که دلهای جماعت کثیری از ملتهای مسلمان و برجستگان و علما و زبدگان را به سمت راه درست هدایت کرده است. اساس کار این است که نگذارید ملتها ناامید شوند؛ نگذارید افق را در مقابل آن‏ها تیره و تار کنند و نگذارید هیبت استکبار، سایه سنگین خود را بر روی دلها و عزمها و اراده‏های ما بیندازد؛ و نگذارید اختلاف ما را ناتوان کند. امروز انسان متأسفانه می‏بیند که حرفهای امریکا و انگلیس از زبان بعضی از سیاستمداران دنیای اسلام تکرار می‏شود! همان چیزی که آن‏ها می‏خواهند، این‏ها تکرار می‏کنند و به آتش اختلاف شیعه و سنی و اختلافات فرقه‏ای دنیای اسلام دامن می‏زنند. این، درست برطبق آن چیزی است که دشمنان اسلام می‏خواهند. باید با این کار مقابله کرد.

ملت ما را در طول سال‏های متمادی به یک ملت وابسته تبدیل کرده بودند؛ ملت ما را با تبلیغات پیوسته، از فرهنگ خود، از اعتماد به خود تهی کرده بودند؛ ملت ما را به خود بی‏اعتماد و ناامید کرده بودند. ملتی با این سابقه‏ی تاریخی، در این موقعیت حساس جغرافیایی، با این همه استعداد انسانی و طبیعیِ نهفته‏ی در این سرزمین، تبدیل شده بود به وسیله‏ای برای استفاده و بهره‏برداری قدرت‏های بیگانه؛ مدتی انگلیس، بعد هم امریکا؛ اما این انقلاب ما را بیدار کرد؛ ما را به خود آورد؛ این همان حرکت عاشورایی بود. این اقدامِ بزرگ، سرنوشت و راه ما را عوض کرد. ما امروز در راه عزت، در راه استقلال، در راه استفاده از استعدادهای طبیعی و انسانی خودمان حرکت می‏کنیم و پیش رفته‏ایم و دنیا هم تا حدود زیادی به این اعتراف کرده و آن را قبول کرده است؛ چاره‏یی ندارد؛ اما ما باید این راه را ادامه بدهیم. هیچ ملتی با تنبلی و تن‏آسایی نخواهد توانست به عزت برسد. رسیدن به استقلال، رسیدن به عزت ملی، رسیدن به کرامت انسانی، برای یک ملت هزینه دارد، که باید این هزینه را متحمل شد و باید تلاش کرد؛ باید به عاقبت کار، امیدوارانه و واقع‏بینانه نگاه کرد، که یک نگاه واقع‏بینانه، امید به انسان خواهد بخشید. این دشمن است که می‏خواهد شما را مأیوس کند. هر بخشی از بخش‏های کشور وظیفه‏ای دارند؛ نیروهای مسلح، ارتش جمهوری اسلامی، نیروی هوایی، وظایف ویژه‏ی خودشان را دارند؛ باید این وظایف را با دقت و با پیگیری و اهتمام انجام دهند.

انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گسترده‏یی است. یک انتظار، انتظارِ فرجِ نهایی است؛ یعنی اینکه بشریت اگر می‏بیند که طواغیت عالم ترک‏تازی می‏کنند و چپاولگری می‏کنند و افسارگسیخته به حق انسانها تعدی می‏کنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است؛ نباید تصور کند که بالاخره چاره‏یی نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست- «للباطل جولة»- و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومت عدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستم‏ها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداق‏های دیگر هم دارد. وقتی به ما می‏گویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بن‏بستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج می‏آموزد و تعلیم می‏گیرد که هیچ بن‏بستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمی‏شود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابله‏ی بااین‏همه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بن‏بست‏های جاری زندگی هم همین فرج متوقّع و مورد انتظار است. این، درس امید به همه‏ی انسان‏هاست؛ این، درس انتظار واقعی به همه‏ی انسان‏هاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته‏اند؛ معلوم می‏شود انتظار، یک عمل است، بی‏عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آماده‏سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه‏ی زمینه‏ها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمه‏ی قرآنی است که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثین» یا «ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین». یعنی هیچ‏وقت ملت‏ها و امت‏ها نباید از گشایش مأیوس شوند.

باید مسابقه‏ی در خدمت و مسابقه‏ی در کار و تلاش، به جای مسابقه‏ی در تخریب، سوءظن، هتاکی و یأس‏آفرینی وجود داشته باشد. عده‏یی برای تلاش و وظیفه‏ی خود در مقابل این ملت، توجه به نیازها و آرمان‏ها را ملاک عمل قرار نمی‏دهند. این ملت بزرگ و شجاع و مؤمن و با قابلیت وقتی می‏تواند به هدفهای والای خود دسترسی پیدا کند که به‏جای تزریق یأس و نومیدی، امید و آفاق روشن را در مقابل چشم نسل جوان این کشور بگشاید و به جای ایجاد سوءظن و بدبینی، روح برادری، وحدت، یگانگی و همدلی در میان مسئولان، و از قِبل مسئولان، در میان مردم توسعه پیدا کند.

ملت ایران در این گزینشها و در این انتخاباتها همیشه بیداری و حضور خود را در صحنه اثبات کرده‏اند. آنچه که باید به عنوان راهبرد اساسی مورد نظر همه باشد، عبارت است از حضور حد اکثریِ مردم. باید شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری آینده که إن شاء اللّه جزو حماسه‏های ملی خواهد شد، شرکتی باشد که دشمن را از دست‏اندازی به ایران اسلامی و ملت سرافراز ایران مأیوس کند. ملت ما همیشه با بهره‏گیری از فیوضات و معنویات، خود را برای کارهای بزرگ آماده کرده است و إن شاء اللّه ملت ایران آماده می‏شود و مصمم است که یکی از بهترین و پُرشورترین انتخاباتها و گزینشهای ملی را برگزار کند. آنچه که برای مردم در این انتخابات و همه‏ی گزینشهای ملی و انتخاباتها مهم است، این است که سطح کارآمدی نظام روز به روز ارتقا پیدا کند؛ این اساس مسئله است. اگر مردم دنبال رئیس‏جمهور یا دنبال نماینده‏ی مجلس می‏گردند یا دنبال دیگر کسانی هستند که می‏خواهند آن‏ها را با انتخاب تعیین کنند، در پی آن هستند که انسانهای کارآمدی را بر اریکه‏ی مسئولیت بنشانند تا آن‏ها بتوانند سطح کارآمدی نظام را افزایش بدهند و مشکلات مادی و معنوی مردم را حل کنند؛ این خواست مردم است.

به برکت انقلاب و اسلام، جوانهای ما راه حرکت و امید حرکت را پیدا کرده‏اند؛ این امید باید در این‏ها تقویت شود. درست برخلاف سیاست استکباریِ دنیا که در میان ملتها بذر نومیدی می‏پاشد، باید بذر امید کاشته و آبیاری شود. به نظر من این تکلیف عمده‏ی نخبگان است. البته سخن با نخبگان و زبدگانِ یک مجموعه، این‏طوری نمی‏شود. یکی از دلایلی که بنده با طرح دهکده‏ی جهانی مخالفم، همین است. یک دهکده‏ی‏ کوچک را هم که شما نگاه کنید، به عدد آدم‏ها، مجموعه‏ی عظیمی وجود دارد. هر انسانی یک دنیاست. اگر انسان، زبده و دانشمند و هنرمند و دارای ارزش والایی باشد، طبعاً دنیای او شیرین‏تر و جذاب‏تر و بزرگتر است و جا دارد انسان در کنار او بنشیند و از او بهره‏مند شود؛ لذاست که ما این مقدار را برای ملاقات با نخبگان این استان کافی نمی‏دانیم؛ لیکن بیش از این برای ما مقدور نبوده و امیدواریم إن شاء اللَّه خداوند متعال از برکات نخبگان، همه‏ی جامعه را بهره‏مند کند.

دشمنیها چیست؟ عدّه‏ای خیال می‏کنند مسئولان انقلاب یا امام رضوان اللّه علیه دشمن‏تراشی کرده‏اند؛ نه، قضیه این نیست. اگر شما خانه‏ای داشته باشید که گردن‏کلفت و ظالمی سالها آن را غصب کرده باشد، بعد شما با اسناد و مدارک به مراکز قانونی مراجعه کنید و ایستادگی کنید تا خانه را پس بگیرید، طبیعی است که آن غاصب با شما دشمن خواهد شد. نمی‏شود شما را ملامت کرد که دشمن‏تراشی کرده‏اید؛ شما خواسته‏اید حقّ خود را بگیرید؛ این دشمن‏تراشی نیست. سفره‏ای در مقابل بیگانگان پهن بود و بر سر این خوان یغما هر کاری می‏خواستند، می‏کردند. انقلاب این سفره را جمع کرده؛ معلوم است دشمن می‏شوند و کینه بر دل می‏گیرند و غیظ پیدا می‏کنند. این انقلاب در دنیای اسلام و دنیای عرب امیدها را زنده کرد. وقتی انقلاب ما پیروز شد، به‏طور کلّی دنیای عرب و دنیای اسلام در یک حال رکود و سکوت و نومیدی به‏سرمی‏برد؛ صهیونیستها کار خودشان را پیش برده و همه را ترسانده بودند و هیچ ملتی گمان نمی‏کرد درِ امیدی برایش باز باشد. ناگهان دروازه‏ی عظیم فَرَج گشوده شد و ملتها امید پیدا کردند. صهیونیستها خیال می‏کردند فلسطین را خورده‏اند و تمام شده است. شما ببینید امروز ملت فلسطین با همه‏ی وجود و با همه‏ی توان وسط میدان آمده است و بااینکه فشار زیادی هم روی او وارد می‏کنند، بازایستاده است. این فقط شکست اسرائیل نیست؛ این شکستِ امریکاست؛ این شکستِ همه‏ی قدرتهای صهیونیستی است که بر دنیا مسلّطند. یک ملت بی‏سلاحِ محصور در اراضی فلسطین، همه‏ی این‏ها را عاجز و بیچاره کرده است. این روح امیدواری بود که ملت لبنان را بیدار کرد. همان ایام انقلاب ما، لبنان غوغایی بود؛ صهیونیستها هر کاری می‏خواستند، با لبنان می‏کردند: حمله می‏کردند، می‏کشتند، تجاوز می‏کردند و هواپیماهایشان در آسمان لبنان می‏آمدند و می‏رفتند؛ مثل اینکه آسمان کشور خودشان است! در عوض، گروههای لبنانی به جان هم افتاده بودند.

خیلی‏ها آن روز مردم و مبارزان را مأیوس می‏کردند؛ می‏گفتند فایده‏ای ندارد. ظواهر هم حرف آن‏ها را تأیید می‏کرد. یک عدّه جوانِ مؤمنِ روستایی و شهری، سر پُلِ باقرآباد خونشان بر زمین ریخته شد؛ نه حقوق بشریهای دنیا باخبر شدند و نه مدّعیان دفاع از آزادی، علیه رژیم پهلوی اخم کردند. در همان روز در تهران و قم چند هزار جوان با مسلسلِ مزدوران پهلوی روی آسفالت خیابانهای تهران به خاک و خون غلتیدند و همین مدّعیان دروغین و وقیح حقوق بشر در دنیا کمترین اعتراضی به رژیم پهلوی نکردند. چه کسی باور می‏کرد این شهادتهای مظلومانه یک روز این‏طور ببالد و رشد کند؟ ظواهر هم سخن وسوسه‏گرانِ مأیوس‏کننده را تأیید می‏کرد؛ اما استقامت و ایستادگی و همّت، این کار نشدنی را شدنی کرد. امروز هم همین‏طور است. امروز هم تمام بلندگوهای تبلیغاتی دنیا به کار افتاده است، برای اینکه هم به ملت ایران و هم به دیگر ملتهای مسلمان به زور بقبولاند که فایده‏ای ندارد؛ بیداری اسلامی به جایی نخواهد رسید و همین نظام اسلامی هم که در ایران هست، وسط کار خواهد ماند! به شما بگویم؛ هر کاری از دستشان برمی‏آید، تابه‏حال کرده‏اند و خواهند کرد؛ اما به فضل پروردگار بالاخره بینیشان به خاک خواهد رسید و موفّق نخواهند شد.
اوّلین همّت آن‏ها مأیوس کردن ملت ایران است. من به همه‏ی ملت ایران و به شما مردم عزیز ورامین عرض می‏کنم: هرکس ملت را با رفتار و کردار خود به سمت ناامیدی بکشاند، به دشمن کمک کرده است؛ هرکس می‏خواهد باشد. برخلاف آنچه دشمن تبلیغ می‏کند، نیروی او یک نیروی غیر قابل علاج و مقاوم نیست. آن‏ها این‏طور تبلیغ می‏کنند که نیروی امریکا نیرویی است که در مقابل آن نمی‏شود مقاومت کرد؛ دلیلشان هم این است که افغانستان نتوانست مقاومت کند، عراق هم نتوانست. نمی‏گویند در کجا چه کسانی خیانت کردند؛ نمی‏گویند در این کشورها چه رژیمهایی حاکم بودند؛ نمی‏گویند در این کشورها مردم چگونه از حکّامِ خودکامه و دیکتاتور و بی‏اعتبار خود متنفّر بودند؛ نمی‏گویند ملت ایران نشان داده است که در دفاع از حیثیّت و شرف و اسلام و نظام اسلامیِ پُرشکوه خود چگونه فداکاری می‏کند. این‏ها را دیگر فراموش می‏کنند؛ فقط مردم را می‏ترسانند.
بلندگوهای دشمن بیشترین تبلیغات خود را صرف مأیوس کردن و ترساندن مردم می‏کنند. من به ملت ایران به‏طور صریح و آشکار عرض می‏کنم: نه آن ارعاب و تهدیدها درست است، نه آن مأیوس کردنها- هر دو غلط است- اما اینکه نیروی دشمن را غیر قابل مقاومت نشان دهند، حرف بسیار غلط و بی‏ربطی است. اگر آمریکاییها می‏توانستند نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرند، حتّی یک روز هم معطّل نمی‏شدند. اینکه ملاحظه می‏کنید مسئولان امریکایی الآن خودشان می‏گویند راهکار ما برای ایران، راهکار نظامی نیست، راست می‏گویند؛ چون جنگ برای آن‏ها در ایران، مثل جنگ برای آن‏ها در عراق نیست. اینجا یک ملت در مقابل آن‏هاست؛ آن هم ملتی با این شجاعت و با این عظمت؛ پدر مهاجم را درمی‏آورند. راهکار آن‏ها چیز دیگری است؛ همان چیزی است که بنده چند سال است در سخنرانیها و همچنین در توصیه‏های خصوصی به مسئولان گوناگون سیاسی و فرهنگی کشور، بارها تکرار کرده و گفته‏ام. یک عدّه مخالف‏خوان هم همیشه گفته‏اند این‏ها خیالات است؛ اما چیزهایی را که تصوّر می‏کردند خیالات است، الآن خود آمریکاییها صریح مطرح می‏کنند؛ می‏گویند ما می‏خواهیم در داخل ایران اغتشاش ایجاد کنیم. بله؛ راهکار آن‏ها ایجاد اختلاف بین ملت و جدایی و افتراق میان ملت و نظام است. راهکار آن‏ها این است که اگر دیدند تعدادی افراد ناراحت و ماجراجو و مایل به اغتشاش را می‏توانند مزدور خودشان کنند، معطّل نمی‏کنند؛ به حمایت از آن‏ها می‏پردازند. چهار نفر گوشه‏ای صدا بلند می‏کنند، آن‏ها می‏گویند ما حامی این‏ها هستیم. راست می‏گویند؛ آن‏ها حامی هر اغتشاشگر و هر مخلّ به امنیت و وحدتند؛ همین مطلبی که من چند سال قبل گفتم، بعد هم بعضی از قلم به دستهای بی‏تدبیر و ناآگاه، در مطبوعاتشان در این حرف خدشه کردند. بله؛ آن‏ها دنبال اغتشاش‏آفرینی‏اند.

عدّه‏ای مردم را مأیوس می‏کنند. البته این یأس‏آفرینی گاهی زبانی است، گاهی هم عملی است؛ بعضیها با عملِ خودشان مردم را مأیوس می‏کنند. همه هم متعمّد نیستند؛ بعضیها نمی‏فهمند چه می‏کنند، بعضیها هم دچار غفلت می‏شوند و با گفتار و کردار خود، مردم را مأیوس می‏کنند. این هم یک گناه بزرگ و در خدمت اهداف دشمنان ملت ایران است. یأس جایی ندارد. ملت ایران هیچ موجبی برای مأیوس شدن ندارد. یک ملت بزرگ، یک کشور ثروتمند، یک موقعیت بسیار خوب برای کار کردن با تلاش و همّت، با این همه نیروی جوانی که در این مملکت وجود دارد؛ چرا باید ملت ایران مأیوس شود؟ مسئولان کشور مشغول برنامه‏ریزی و طرّاحی برای آینده و اجرا هستند؛ کارهای خوبی هم انجام می‏دهند. کسانی که یأس‏آفرینی می‏کنند، مشکلاتی را که وجود دارد، درشت می‏نمایند و کارهای عظیمی را که در سطح کشور انجام می‏گیرد به فراموشی عمدی می‏سپارند. خیلی کار در کشور انجام می‏گیرد. البته آنچه انجام می‏گیرد، در مقابل آنچه باید انجام گیرد، کم است؛ بیشتر از این باید کار کنند.

یک روز بود که تنها در یک نقطه‏ی دنیا، پرچم امریکا سوزانده و شعار مرگ بر امریکا داده می‏شد؛ اما شما امروز ببینید در چند نقطه دنیا پرچم امریکا سوزانده می‏شود و شعار مرگ بر امریکا داده می‏شود! در خود امریکا پرچم امریکا را آتش زدند؛ این پدیده‏ی مهمّی است. چه عاملی باعث این کار شد؟ آیا جز ایستادگی و استقامت یک ملت شجاع و مؤمن به اهداف و به راه خود توانست این موج را بتدریج سراسری کند؟ این چیزها تدریجی است- دفعی نیست- و آثار آن را در بلند مدّت می‏شود فهمید. بیست و چهار سال است که ما با مشکلات دست و پنجه نرم می‏کنیم؛ اما در تمام این مدت پیش رفتیم و در یک نقطه متوقّف نشدیم. کسانی که سعی می‏کنند دائم آیه‏ی یأس بخوانند و دلها را ناامید کنند، اگر دشمن و عامل دشمن نباشند، غافلند و به قضایا نگاه وسیع ندارند. ما وقتی به قضایا نگاه وسیع می‏کنیم، می‏بینیم امروز جمهوری اسلامی توانسته است در ملتهای مسلمان بیداری ایجاد کند. حالا عدّه‏ای در داخل کشور ما بیایند و شعار برگشتن امریکا را بدهند! این نشانه‏ی نهایت غفلت و ضعف و زبونی و ذلّت‏پذیری در دلهای خود این‏ها نیست؟ ما به فضل اسلام، قوی هستیم. ما باید قوّت خودمان را بشناسیم و از آن استفاده کنیم.

نابود کردن بنای ظلم در سطح جهان، نه فقط ممکن است، بلکه حتمی است. این، مطلب بسیار مهمّی است که نسلهای بشری امروز معتقد نباشند که در مقابل ظلم جهانی، نمی‏شود کاری کرد. امروز وقتی ما با نخبگان سیاسی دنیا از ظلمهای مراکز قدرت بین‏المللی و سیستم جهانیِ ظلم- که امروز به سرکردگی استکبار در همه‏ی دنیا وجود دارد- صحبت می‏کنیم، می‏بینیم آن‏ها می‏گویند بله؛ چیزی که شما می‏گویید، درست است؛ واقعاً ظلم می‏کنند؛ اما کاری نمی‏شود کرد! یعنی مجموعه‏ی بزرگی از نخبگان که سررشته‏ی کار در دنیا در دست آن‏هاست، اسیر یأس و ناامیدی‏اند و این یأس و ناامیدی را به ملتهای خود سرریز می‏کنند و آن‏ها را از اینکه بتوان نقشه‏ی ظالمانه و شیطانی امروز دنیا را عوض کرد، مأیوس می‏کنند. بدیهی است که انسانهای مأیوس نمی‏توانند هیچ حرکتی در راه اصلاح انجام دهند. آن چیزی که انسانها را وادار به کار و حرکت می‏کند، نور و نیروی امید است. اعتقاد به مهدی موعود، دلها را سرشار از نور امید می‏کند. برای ما که معتقد به آینده‏ی حتمی ظهور مهدی موعود علیه‏السّلام هستیم، این یأسی که گریبان‏گیر بسیاری از نخبگان دنیاست، بی‏معناست. ما می‏گوییم نخیر، می‏شود نقشه‏ی سیاسی دنیا را عوض کرد؛ می‏شود با ظلم و مراکز قدرت ظالمانه درگیر شد و در آینده نه فقط این معنا امکان‏پذیر است، بلکه حتمی است. وقتی ملتی معتقد است نقشه‏ی ظالمانه و شیطانیِ امروز در کلّ عالم قابل تغییر است، آن ملت شجاعت می‏یابد و احساس می‏کند دست تقدیر، تسلّط ستمگران را برای همیشه به طور مسلّم ننوشته است.
انسانها می‏توانند تلاش کنند و پرچم عدالت را- و لو در یک نقطه‏ی محدود- بلند کنند. شما ببینید ملتهایی که امروز در گوشه و کنار عالم زیر فشارِ ظلم و ستم زندگی می‏کنند، اگر این امید را در دل خود بپرورانند که می‏شود با ظلم مبارزه کرد، چه اتّفاقی در دنیا می‏افتد و چطور ملتها بیدار می‏شوند! یک روز ملت ایران هم در پنجه‏ی اقتدار رژیم طاغوتی دچار همین یأس بود؛ ولی امام بزرگوار ما با تعالیم اسلامی، این یأس را از دلها پاک کرد و به مردم امید و شجاعت داد. نتیجه این شد که این مردم به‏پاخاستند، نهضت کردند، تن به سختی دادند، مبارزه کردند، از جان خود دریغ نکردند و توانستند در این نقطه از عالم، با عوامل ظلم و نظام ظالمانه و شیطانی مبارزه و آن را ریشه‏کن و سرنگون کنند.

اکثر شما شاید جنگ تحمیلی را درک کرده‏اید؛ اما من نمی‏دانم چقدر خاطرات روزهای اوّلِ جنگ در یاد شما زنده است. یک ملت در مقابل تهاجمی قرار گرفته بود؛ اما در واقع از ابزارهای متعارف هیچ‏چیز نداشت. سراغ تانک می‏رفتیم، نبود، یا کم بود، یا ناقص بود؛ سراغ سلاح می‏رفتیم، همین‏طور؛ سراغ هواپیما می‏رفتیم، همین‏طور. کسانی هم که آن روز در رأس بعضی کارهای مؤثّر بودند، دائم آیه‏ی یأس می‏خواندند؛ اما همین بارقه‏ی الهی و انگیزه‏ی اخلاقی و معنوی‏ و دینی و همین خداجویی، دلهای جوانان- همین پاسداران، همین نیروهای مردمی و بسیج از همه‏ی قشرها، همین عناصر بسیار مؤمن و خالص ارتش- را آن‏چنان آماده کرد که جانها توانستند ضعف جسمها را جبران کنند. «لبسوا القلوب علی الدّروع»؛ در باره‏ی اصحاب کربلاست: دلهایشان را روی زره‏هایشان پوشیدند! زره‏ها جسمها را نگه می‏دارد، اما دلها جسمها و زره‏ها را نگه می‏دارد. دلهای باایمان و نورانی آماده شد و همّتهای بلند به جنبش درآمد و جبهه‏ی عظیم و وسیعی را که یک سرش در دستگاه‏های جاسوسی و وزارت دفاع امریکا بود، یک سرش در ناتو بود؛ یک سرش در شوروی سابق بود، یک سرش در خزانه‏ی دولتهای نفتی منطقه، و سوگلی همه‏ی این‏ها هم رژیم بعثی بود که از همه طرف کمکها را به او می‏رساندند؛ شکست داد و ناکام کرد. این شوخی است؟ این همان معنویت است. وقتی آرمان‏ها و نقطه‏ی اتّکاءِ معنوی در کشور و ملتی وجود داشت، از این‏گونه معجزات به وجود می‏آید.

ملت شریف ایران، حضور بی‏دریغ و میلیونی شما بندگان صالح خدا و انسانهای آگاه و مؤمن که زیر آفتاب تفتیده به خیابانها آمدید، به جهان اعلام کرد که این ملت‏ بزرگ راه رفته را باز نخواهد گشت و پرچم امام خمینی و شهیدان قافله‏ی عشق را همچنان در اهتزاز نگاه خواهد داشت. بیانیه بوش درصدد ایجاد شکاف در حکومت، ایجاد یأس در ملت، تفکیک در نهادهای نظام و القای بحران مشروعیت برای کلّ نظام و تطمیع برخی گروههای غافل، پیشنهاد تسلیم و سازشِ عوام‏فریبانه و تجربه‏ی زبان چرب اغواگری، پس از زبان تیز تهدید و ارعاب بود و شما مردم یکجا به همه‏ی این ترفندها و خدعه‏ها پاسخی مناسب شأن ملت ایران دادید و از این پس حجّت بر دوستان و دشمنانِ این انقلاب، در داخل کشور و سراسر جهان تمام شده است. امریکا از سویی سایه‏ی جنگ و مرگ را در منطقه گسترانده و ملت و نظام ایران را رسماً تهدید به براندازی می‏کند و از سویی دیگر، شعار دمکراسی و حق انتخاب ملت‏ها و پیشرفت و آزادی سر می‏دهد. اینک برای سران واشنگتن باید روشن شده باشد که این مردم باطن‏بین و و حقیقت‏شناس، دشمن را با هر ادبیات و زبانی بجا می‏آورند و نیز روشن شد که در هیچ جناحی در حاکمیت امریکا کمترین نشانه‏ای در عدول مواضع زیاده‏خواهانه وجود ندارد.

مردم برخلاف تحلیل تعداد انگشت شمار اشخاص مغرض یا فریب خورده، پشتیبان نیرومند انقلاب و اسلام و امام‏اند. کسانی که بر اثر تلقین اطرافیان ناباب و نامطمئن پنداشته‏اند که نظام جمهوری اسلامی دوران ضعف و انحلال را می‏گذراند، خودشان در دوران ضعف و انحلالند. دشمنان سوگندخورده‏ی انقلاب که یک روز هم با امام و امت دلِ صاف و مهربان نداشته‏اند با این تلقین‏ها می‏خواهند مردم را مأیوس، جوانان را گمراه، و بعضی پیران موجّه ولی بی‏خبر را مدّعی امام و انقلاب کنند. در چنین شرایطی حرف زدن و اقدام کردن هوشیاری بیشتری می‏طلبد و اندک غفلتی دشمنان داخلی و خارجی را در سوءاستفاده و سوء نیت خود گستاخ می‏سازد و جفای بزرگی به این ملت مظلوم است.

آنچه ملت ما می‏داند و باید به‏درستی روی آن پافشاری کند- که بحمد اللّه تاکنون پافشاری کرده- این است که نجات این کشور و رسیدن آن به نقطه‏ای که شایسته‏ی این ملت است، فقط در سایه‏ی اسلام و جمهوری اسلامی و نظام اسلامی امکان‏پذیر است و بس. جوانانی که دوران پیروزی انقلاب را درک نکرده‏اند و سالهای قبل از پیروزی را ندیده‏اند، این نکته را بدانند که اگر انقلاب اسلامی و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچم‏دار انقلاب و تحوّل در این کشور نبود، هیچ امیدی وجود نداشت که سلطه‏ی جهنّمیِ تحقیرآمیز امریکا و حکومت دیکتاتوریِ قسیّ‏القلب پهلوی از این مملکت برکنده شود. همه‏ی راههای ممکن در این کشور تجربه شد و همه ناکام و ناموفّق از آب درآمد. احزاب گوناگون سیاسی، جریانهای وابسته‏ی به شرق و غرب و حرکتهای مسلّحانه، همه و همه در این کشور در برهه‏ای از زمان سر بلند کردند؛ اما هیچ‏کدام‏ نتوانستند برای این ملت کاری انجام دهند. لذا اختناق و سرکوب در این کشور روز به روز شدیدتر شد. حتّی در سالهای آخرِ قبل از پیروزی انقلاب، وقتی جوانانی به مبارزه‏ی مسلّحانه رو آوردند، آن حرکتهای مسلّحانه به شدّت سرکوب شد؛ تسلّط رژیم پهلوی هم بیشتر گردید و بتدریج یأس دلها را فراگرفت. آن نیرویی که می‏توانست در مقابل رژیم پهلوی به معنای واقعیِ کلمه بایستد، ملت بود؛ یعنی باید همه‏ی ملت به صحنه می‏آمد تا می‏توانست رژیم فاسد و وابسته و دیکتاتور و ظالم پهلوی و پشت سرش امریکا را شکست دهد. هیچ کانون و مرکزی در ایران وجود نداشت که بتواند ملت را بسیج کند؛ مگر روحانیت و پرچم‏داران دین، با شعار دین. در کشور ما این یک تجربه‏ی طولانی است؛ این‏ها را باید با چشم دقّت نگاه کرد.

علّت اینکه جریانهای مسلّطِ عالم و سیاستهای استکباری- و در رأس آن‏ها امریکا- علیه جمهوری اسلامی این همه تلاش می‏کنند، این است که می‏خواهند این کانون و سرچشمه را در اینجا از بین ببرند. می‏دانند تا این چشمه می‏جوشد و تا کانون این فکر نو در اینجا زنده است، در دنیا نمی‏توانند ملتها را از عدالتخواهی و حق‏طلبی‏شان مأیوس کنند. بنابراین سعی می‏کنند یکی از دو کار را بکنند: یا این سرچشمه را در اینجا به‏کلّی از بین ببرند؛ یا چون می‏دانند که با بیداری و زنده بودن این ملت این کار ممکن نیست، می‏خواهند محتوای جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛ جهت‏گیریها را عوض کنند و در مفاهیم مسلّم و بیّنات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی خدشه ایجاد کنند؛ و لو صورت آن محفوظ بماند.

دشمن راز پیروزی ما در خرمشهر و خرمشهرها را به چشم دید و فهمید این ملت اگر پرچم اسلام و ایمان را برافراشته نگهدارد، در همه‏ی میدانها پیروز خواهد شد؛ بنابراین سعی کردند این پرچم را سرنگون کنند. امروز همه‏ی تلاش امریکا و دستگاه و جبهه‏ی استکبار این است که عنصر قدرت و قوّت و مقاومت را از ما بگیرد؛ یعنی‏ می‏خواهد ایمان و اتّکاءِ به نفس و امید و اتّحاد را در ما تضعیف کند. ملتی که ایمان و اتّحاد نداشته باشد و نسبت به آینده مأیوس باشد، پیداست که در همه‏ی میدانها شکست خواهد خورد؛ در سیاست هم شکست می‏خورد، در اقتصاد هم شکست می‏خورد، در سازندگی کشور هم شکست می‏خورد. آن‏ها می‏خواهند این‏ها را از ما بگیرند. اوّلین ضربه‏ای که می‏زنند، این است که ملت را از خود مأیوس کنند.

البته امریکا و اسرائیل هم به چیزی کمتر از تسلیمِ مطلق فکر نمی‏کنند، اما آن‏ها دشمنند و البته اشتباه می‏کنند. این چیزی است که پیش نخواهد آمد. آن‏ها جز به تسلیم مطلق از طرف فلسطینیها قانع نیستند؛ رفتار آن‏ها با طرف فلسطینی، یک‏بار دیگر این را ثابت کرد. آن‏ها حاضر نیستند هیچ امتیازی به طرف فلسطینی بدهند. آن‏ها می‏خواهند از طرف فلسطینی هم به عنوان یک ابزار برای نابود کردن انتفاضه فلسطین استفاده کنند. به کمتر از این قانع نیستند. ما نباید به تسلیم کردن و نومید کردن ملت فلسطین کمک کنیم؛ ما باید حقیقت را بیان کنیم. حقیقت، امید و افق تازه و به لرزه درآمدن زانوان صهیونیستها و محتاج شدن و مستأصل شدن قدرتهای حامی صهیونیستها در مقابل حرکت عمومی ملتی است که متّکی به ایمانش حرکت می‏کند. آن ملتی که یکپارچه حرکت می‏کند و به ایمان خود متّکی است، شکست‏پذیر نیست. ما باید این حقایق را برای ایجاد امید بیشتر در دلهای کسانی که وسط میدان و صحنه‏اند، روشن کنیم و زمینه روانی مقاومت را فراهم نماییم. وظیفه رسانه‏ها این است که کاری کنند تا زمینه روانیِ مقاومت پیدا شود.

من یک‏بار به یکی از رؤسای کشورهای خارجی که در تهران به دیدن من آمده بود، گفتم الآن در آنِ واحد هفتاد سد در برنامه‏ی ساخت قرار دارد. گفتم شما این را تصوّر می‏کنید که از دولت قبل مبالغی از ساخت سد برای این دولت ماند؛ این دولت هم تعدادی را تمام کرد و تعدادی را در برنامه آورد؛ در حدود هفتاد سد در آنِ واحد؟ تعجّب کرد و گفت آیا این واقعیّت دارد؟! گفتم بله، این‏ها چیزهایی است که نمی‏شود ندیده گرفت. تحقیر دستاوردهای انقلاب چیزی نیست که به نفع ملت باشد؛ بلکه موجب ناامیدی و یأس مردم خواهد شد و این کاری است که دشمنان می‏خواهند آن را انجام دهند. ضعفها را بزرگ و کمبودها را برجسته کنند؛ اما پیشرفتها را مورد نظر قرار ندهند.
درعین‏حال من معتقدم همچنان که پیشرفتها و موفقیّتها را نباید ندیده گرفت، مسئولان باید کارهای نشده، کارهای ضعیف، کارهای تأخیر شده و فراموش شده را با توجّه مضاعف و با اهتمامِ دو برابر در برنامه‏ی کار خود قرار دهند؛ و این نمی‏شود، مگر اینکه مسئولان همه‏ی همّت خود را برای کار بگذارند. آب شرب، آب کشاورزی، صنایع نساجی، صنایع قالیبافی و مخملبافی- که جزو افتخارات قدیمی کاشان است و همیشه با این شهر همراه بوده است- دچار مشکلات جدّی است؛ اما همه‏ی این مشکلات به نحوی قابل حلّ است. مسئولان با پیگیری می‏توانند این گره‏ها را باز کنند. نمی‏گوییم در کوتاه مدت این گره‏ها باز خواهد شد؛ نه. ممکن است زمان ببرد؛ اما مهم این است که این زمان مدتی تمام می‏شود. مشکلات یکی پس از دیگری حل خواهد شد و این تلاش مسئولان را می‏خواهد. بخش مربوط به مردم این است که آن‏ها با دیدن کمبودها و نقاط ضعف، یأس به خود راه ندهند. به همه چیز بدبین شدن و همه‏ی کارهای مثبت را ندیده گرفتن، درست همان چیزی است که دشمن می‏خواهد. چالش عمده‏ی امروز کشور ما این است.

آن کسانی که توانستند در طول بیست و دو سال این کشور را از این همه گردنه و گذرگاهِ دشوارِ پُرخطر عبور دهند، بازهم می‏توانند. چرا در خودتان یأس می‏پرورانید؟ چرا یأس درونیِ خودتان را به دیگران تراوش می‏دهید؟ اگر تو مأیوسی، کنار بنشین؛ میدان بده تا این همه جمعیت در راهِ خودشان بروند. یأسِ یک شخص یا یک مجموعه آدم، نباید بتواند جلوِ راه یک ملت عظیم‏الشّأن را بگیرد. من می‏گویم به جای تملّق گفتن از جوانان، با آن‏ها با صراحت و صداقت حرف بزنید؛ مشکلات و امکانات را بگویید؛ بعد هم در خدمت فراهم کردن امکانات و برداشتن مشکلات قرار گیرید. آن‏گاه خود این جوانان لشکر شما می‏شوند و به شما کمک خواهند کرد تا مشکلات را برطرف کنید. در روابط انسانی، جوان از هیچ‏چیز بیشتر از صداقت خوشش نمی‏آید.

سیاست اصلی و راهبردی آنان در مورد کشور ما، شکاف افکندن در صفوف متّحد و یکپارچه‏ی مردم مسلمان و انقلابی ایران است. گروهی را «محافظه‏کار» و گروهی را «اصلاح‏طلب» می‏نامند؛ از یک گروه حمایت می‏کنند و برعکس، حملات تبلیغی خویش را علیه گروه دیگر متمرکز می‏کنند. آن‏ها با بزرگ کردن بعضی اشکالات، سعی می‏کنند نظام اسلامی را غیر کارآمد جلوه دهند و مردم را از نظام دینی مأیوس نمایند و جدایی دین‏ از سیاست را تبلیغ می‏کنند. ایمان عمیق دینی مردم ما، بزرگترین سدّ راه آن‏هاست. آن‏ها با برنامه‏های تبلیغاتی خویش، می‏خواهند جوانان را در کشور مأیوس کنند و مشکلات اقتصادی را- که کم‏وبیش در همه جای دنیا متعارف و رایج است- جزو مسائل لاینحل نظام جمهوری اسلامی قلمداد نمایند. آن‏ها با تبلیغات خود می‏خواهند امام و ارکان انقلاب را زیر سؤال ببرند. علّت این است که آن‏ها از اسلام ضربه خورده و از انقلاب اسلامی صدمه دیده‏اند؛ از بیداری اسلامی در جهان، احساس خطر می‏کنند و از احیاء و توسعه‏ی مبارزات اسلامی لبنان و فلسطین عمیقاً نگرانند. لذا در صدد برآمده‏اند که ریشه‏ی تفکر اسلامی را بخشکانند و تیرهای زهرآگین تبلیغاتی خود را متوجّه اسلام و دین کرده‏اند.

دشمن مستکبر که بیداری امت اسلامی، تهدیدکننده‏ی مطامع و منافع نامشروع اوست، مهم‏ترین سلاحی که در برابر این موج فزاینده در دست دارد، سلاح روانی است: نومیدسازی، تحقیر هویت، به رخ کشیدن قدرت و تمکّن مادی خویش. امروز و در آینده هزاران ابزار تبلیغی به کار افتاده و خواهد افتاد که مسلمانان را از آینده‏ی درخشان نومید و یا به آینده‏ای که منطبق با نیّات پلید خود آنان است ترغیب کنند. این جنگ فرهنگی و روانی از آغاز دوران استعمار تاکنون، کاری‏ترین ابزار غرب در سلطه‏گری‏اش بر کشورهای اسلامی بوده است. آماج این تیر زهرآلود، نخست نخبگان و روشن‏فکران و سپس توده‏ی مردم‏اند. مبارزه با این ترفند جز با روی‏گردانی از فرهنگ تحکّم‏آمیز و تحمیلی غرب ممکن نیست. فرهنگ غربی باید به‏وسیله‏ی نخبگان و روشن‏فکران، پالایش شود. عناصر مفید آن جذب، و اجزاء زیانبار و مخرّب و فسادانگیز آن از ذهن و عمل جامعه‏های اسلامی طرد شود. معیار در این پالایش بزرگ، حکمیّت فرهنگ اسلامی و اندیشه‏های بارور و راهگشا و هدایت‏گر قرآن و سنت است. این یک‏فصل اساسی از مبارزه‏ی همه‏جانبه و خوش عاقبتی است که علمای دینی و روشن‏فکران و نخبگان سیاسی در سراسر جهان اسلام بر عهده دارند. به امید آنکه حج امسال بتواند عزم همگان را در پیمودن این راه پربرکت و پرافتخار، راسخ و جازم کند.

اگر مسلمانان قدر حج را بشناسند و از این نقطه‏ی التقا و مرکز اجتماعِ همه‏ساله، به‏درستی بهره ببرند بخش مهمّی از این حصار نومیدی و تلقین ضعف که بر گرد ملتها کشیده شده است ویران خواهد شد.

از اوایل قرن نوزدهم میلادی که مأمور انگلیسی «سرجان ملکم» از مرز هندوستان وارد ایران شد؛ یعنی از زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار که با هدایای اغواکننده و گران‏قیمت برای رجال درباری و سیاستمداران فاسد وارد ایران شدند و استعمار انگلیسی، یا به تعبیر دیگر، نفوذ ویرانگر انگلیسی چون استعمار به معنای متداولش در ایران پیش نیامد؛ اما بدتر از استعمار پیش آمد حکومتهای ایرانی را به شدّت در مشت گرفت و هر کار خواست به وسیله‏ی آن‏ها انجام داد؛ از آن روز تا روزی که انقلاب پیروز شد، در حدود صد و هفتاد، هشتاد سال طول کشیده است. در تمام این مدّت، همه‏ی عوامل قدرت قدرتهای بزرگ جهانی، عوامل قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی کار کرده بودند برای اینکه این ملتِ ریشه‏دارِ تاریخیِ بافرهنگِ شجاعِ بزرگ را آن‏چنان ضعیف و خُرد و ناامید و مأیوس کنند که هیچ خطری از ناحیه‏ی آن، قدرتهای بزرگ را تهدید نکند. امام در مقابل چنین واقعیتی قرار گرفت. البته از این صد و هفتاد، هشتاد سال، عمده‏ی مدّتش دولت انگلیس، از سال سی و دو به بعد دولت امریکا و در اواسط هم نفوذ دولت روسیه و رقابتهای روس و انگلیس در ایران بود؛ در دوران قاجاریه یک طور، در دوران رژیم پهلوی به مراتب خطرناک‏تر و سخت‏تر.

از لحاظ اخلاقی، ترویج فساد بود. در دوره‏ی پیش از انقلاب همان سالهای اواخر دهه‏ی چهل و اوایل دهه‏ی پنجاه بارها در سخنرانیهایی که برای جوانان تشکیل می‏شد، از روی شواهد و قرائن می‏گفتم این وضعیتی که ما از لحاظ بی‏بندوباری و بی‏حجابی و فحشا در کشورمان داریم، در کشورهای اروپایی نیست! واقعا هم نبود؛ من اطّلاع داشتم. البته در کشورهای اروپایی ممکن بود فلان مرکزِ فسادی وجود داشته باشد؛ اما عرف زندگی مردم در آنجا مثلًا وضع و پوشش و رفتار زنان بهتر از آن چیزی بود که انسان بخصوص در بعضی از شهرهای ما ملاحظه می‏کرد و می‏دید! از لحاظ اخلاقی، مردم دچار انواع و اقسام آسیبهای اخلاقی بودند؛ نه فقط اخلاق شهوانی. توسط آن‏ها، ارتباطات مردم، مراودات مردم، تکیه و اعتماد مردم، همه‏اش آفت‏زده شده بود. این‏طوری پیش برده بودند و اداره کرده بودند؛ بحثِ تعمّد بود. مردم را بی‏حال و بی‏حوصله و ناامید می‏خواستند. اخلاقهای پیش‏برنده‏ی یک ملت، امید و تحرّک و جدّیت است. ملتی که ناامید باشد، ملتی که از آینده‏ی خود مأیوس باشد، ملتی که خود را تحقیر کند، پیشرفت نخواهد کرد. هر جنسی که گفته می‏شد در داخل تولید شده است، خودِ این داخلی بودن، معنایش این بود که ارزشی ندارد! خود افراد، تحصیل‏کرده‏ها، دیگران، به هم می‏گفتند که ایرانی یک لولهنگ آن آفتابه‏های گِلی قدیمی هم نمی‏تواند بسازد! یعنی نسل پیشرفته‏ی علمی هم نسبت به آینده‏ی علمی این کشور ناامید بود. این، آن مشکل اخلاقی است.

وقتی در جنگ احزاب، قریش از یک طرف، یهود از یک طرف، ثقیف از یک طرف و انواع و اقسام دشمنان از اطراف حمله کردند و مدینه را محاصره نمودند، در آنجا مردم دو دسته شدند؛ مؤمنین یک طور، غیر مؤمنین و کسانی که «فی قلوبهم مرض» بود، یک طور دیگر. آن‏هایی که در دلشان مرض بود می‏گفتند: «ما وعدنا اللّه و رسوله الا غرورا»؛ ما فریب خوردیم؛ اسلام نتوانست به ما عزّت و امنیت دهد و ما را نجات بخشد. ببینید؛ اطراف مؤمنین را محاصره کرده بودند. این حزبها و گروههای دشمن، شرقی‏اش، غربی‏اش، همسایه‏اش، دوردستش، همه دست به دست هم داده بودند، سر به هم آورده بودند و به دولت اسلامی حمله کرده بودند؛ اما مؤمنین می‏گفتند: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»؛ ما تعجّب نمی‏کنیم. این همان چیزی است که خدا و پیامبر به ما وعده کرده بودند. وعده‏ی خدا و پیامبر این است که «الّذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الّذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت». شما که مؤمنید، در راه خدا مبارزه می‏کنید. آن‏هایی که با خدا میانه‏ای ندارند، در راه طاغوت مبارزه می‏کنند. آری؛ آن‏ها هم مبارزه می‏کنند؛ ولی «فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا». اگر مبارزه کردید، اگر ایستادید، اگر صبر و ثبات خودتان را از دست ندادید، شما پیروزید؛ اما اگر رها کردید، احساس ضعف کردید، احساس نومیدی کردید، عقبگرد کردید، نه. پس، حضور دشمن و حمله‏ی دشمن، مایه‏ی تعجّب نیست؛ «هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما». بنابراین، وعده‏ی الهی مسلّم است؛ یعنی هم در صورت مبارزه، در صورت صبر و در صورت ایستادگی، پیروزی به دست می‏آید و هم در صورتی که شما صادق باشید، دشمنیها به سمت شما توجّه پیدا می‏کند.

شاید شما شنیده باشید که تحلیلگران بخشهای سیاسی امروز کشور امریکا، در سمینارهای تخصّصی و در جلسات ویژه، این کلمه را بر زبان آورده‏اند که امروز بزرگترین مشکل برای ما «انقلاب اسلامی» است. چرا بزرگترین مشکل است؟ حدّ اکثر این است که ملتی راه خودش را از راه این دولت زورگو جدا کرده است؛ اما مشکل بودنش به خاطر چیست؟ مشکل بودن به‏خاطر این است که استکبار از غفلت ملتها استفاده می‏کند. وقتی نقطه‏ای در دنیا به وجود آمد که بیداری را در جهان پراکنده کرد، ملتها بیدار شدند، به راهی رهنمایی شدند، یک تجربه‏ی عملی به دست آوردند، آن مرکز می‏شود دشمن آن سیاستهایی که می‏خواهند ملتها در خواب و در غفلت بمانند. بله؛ حقیقت همین است. ملت ایران و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی موجب شدند که ملتهای دیگر بیدار شوند. در آن زمانی که این انقلاب عظیم پیش نیامده بود و این ملت این طور رها و آزاد و بانشاط و پرتوان وارد صحنه نشده بود، خیلی از کشورهایی که امروز فریاد اسلام‏خواهی بلند کرده‏اند، فریاد دشمنی با امریکا بلند کرده‏اند و از دخالتهای امریکا در کشورشان بیزار شده‏اند، این طور نبودند؛ سرهایشان را پایین انداخته بودند و زندگی می‏کردند! اگر یک‏وقت هم روشن‏فکر و عالمی در میان آن‏ها پیدا می‏شد و به آن‏ها یک‏کلمه حرفی می‏زد، می‏گفتند: آقا نمی‏شود، فایده‏ای ندارد؛ مگر می‏شود از زیر سلطه‏ی امریکا کسی خودش را نجات دهد؟ می‏گفتند نمی‏شود؛ مأیوس بودند. انقلاب اسلامی ایران این ابر یأس را از افق زندگی و دید ملتها زدود؛ بسیاری از ملتها بیدار و امیدوار شدند و جوانان به سمت اسلام گرایش پیدا کردند. وقتی ملتها به اسلام رو بیاورند، چه ضرری برای استکبار دارد؟ معلوم است؛ اسلام با سلطه‏ی یک قدرت استکباری بر ملت مسلمان مخالف است. اسلام نمی‏گذارد؛ کمااینکه در ایران این طور است.

امروز بیشترین تلاش شیطان که همان جبهه‏ی سیاسی استکبار است، مصروف آن می‏شود که مسلمانان را از آینده‏ی خود، نومید و به ذخیره‏ی گرانبهای فرهنگ و دانش خود، بی‏اعتنا سازد. هر پدیده‏ای که به مسلمانان جهان، امید ببخشد و آنان را به فکر بنای آینده بر پایه‏ی اسلام بیفکند، در چشم استکبار، به‏شدت منفور و مبغوض است. دشمنی شیطان بزرگ با ایران اسلامی، از آن است که تشکیل جمهوری اسلامی و اداره‏ی کشوری پهناور، با جمعیتی انبوه و با ثروت مادی و معنوی بی‏پایان، به مسلمانان، نوید عزت و عظمت اسلامی می‏دهد و فروغ امید را در دلهای آنان زنده می‏کند.

هر پدیده، یا شخص، یا حکومتی و نظامی که مسلمانان را از هویت اسلامیشان بیگانه کند، یا به تفرّق و پراکندگی بکشاند، یا به کسب عزت و عظمت اسلامی بی‏اعتنا، یا از آن مأیوس سازد، کاری دشمنانه می‏کند؛ و اگر خود، دشمن نیست، سرانگشت دشمن است!

سعی دشمن این است که نشان دهد آینده مبهم و تیره‏وتار است و معلوم نیست که چه خواهد شد و به کجا می‏رسند. وظیفه‏ی مبلّغ دین و مبلّغ معنویت و پیام‏آور حقیقت این است که مردم را امیدوار کند و یأس را از آن‏ها بزداید. یأس، بزرگ‏ترین دشمن یک ملت است. باید تلاش گردد که یأس از مردم زدوده شود. نگاه کنید ببینید در منطقه‏ای که مورد بحث شماست، مخاطبتان چه زبانی نیاز دارد. به هر تقدیر باید مانع شوید که یأس در دلها راه پیدا کند.
کاری که دشمن می‏خواهد بکند، این است که یأس را بر دلها حاکم کند و هرکس به گونه‏ای مأیوس باشد: دانشجو یک طور، دانش‏آموز یک طور، کارگر یک طور، روحانی یک طور، کاسب یک طور، اداری یک طور، مسئول دولتی یک طور، مسئول بلندپایه یک طور. هرکدام روشهایی دارند؛ ما از نزدیک می‏بینیم. روشهایی دارند که حتّی برخی از مسئولان بلندپایه را هم در یک کشور مأیوس کنند. ما مسئولانی را از کشورهای دیگر می‏بینیم که گاهی با ما صحبت می‏کنند، دلشان پر از یأس است. واقعاً آدم مأیوس چه‏کار می‏تواند بکند؟ ما سعی کردیم یأس را از دلهای آن‏ها بیرون بکشیم و به جایش امید تزریق کنیم. بحمد اللّه ملت ما، ملت امیدوار و بانشاطی است. در مردم امید را تزریق کنید.

این، روح ناامیدی است. استعمار این را می‏خواهد. امروز استکبار جهانی مایل است که ملتهای مسلمان و از جمله ملت عزیز ایران، دچار روح ناامیدی شوند و بگویند: دیگر نمی‏شود کاری کرد؛ دیگر فایده‏ای ندارد! می‏خواهند این را به زور در مردم تزریق کنند. ما که در جریان خبرهای تبلیغاتی و زهرآگین دشمنان قرار داریم، به عیان می‏بینیم که اغلب خبرهایی که تنظیم می‏کنند، برای مأیوس کردن مردم است. مردم را از اقتصاد و از فرهنگ مأیوس کنند، متدیّنین را از گسترش دین مأیوس کنند، آزادی‏طلبان و علاقه‏مندان به مسائل فرهنگی و سیاسی را از امکان کار سیاسی، یا کار فرهنگی مأیوس کنند و آینده را در نظر افرادی که چشم به آینده دوخته‏اند، تیره و تار جلوه دهند! برای چه؟ برای اینکه جوشش و امید را از این مجموعه‏ی انسانی که با امید کار می‏کند، بگیرند و آن را به یک موجود مرده، یا شبیه مرده تبدیل کنند، تا بتوانند هر کاری که مایلند انجام دهند! با یک ملت زنده که نمی‏توانند هر کاری بخواهند، انجام دهند. به یک جسم بی‏هوشِ مدهوشِ بی‏حسّی که کنجی افتاده است، هرکس هرچه دلش خواست، می‏تواند تزریق کند؛ با آن هر کاری می‏توانند بکنند؛ اما با یک موجود سرحالِ زنده‏ی باهوشِ متحرّکِ فعّال که نمی‏توانند هر کاری را انجام دهند!

رهبری، یعنی آن نقطه‏ای که هرجا دولت هر دولتی در ایران مشکلی داشته باشد، مشکلات لاعلاجش به دست رهبری حل می‏شود. توجّه کنید؛ هرجا که تبلیغات دشمن کاری کند تا مردم را به دولتها بدبین سازد، اینجا نقش رهبری است که حقیقت را برای مردم، روشن، و توطئه‏ی دشمن را برملا می‏کند. این چندساله ندیدید که در باره‏ی دولتها، دولتمردان و مسئولان چه می‏کردند و چگونه سعی می‏نمودند که تبلیغات دروغ و ترفندهای گوناگونی را رایج کنند تا مردم را مأیوس نمایند!
آنجایی که می‏خواهند مردم را مأیوس کنند، رهبری است که امید به مردم می‏دهد. آنجایی که می‏خواهند یک توطئه‏ی سیاسیِ بین‏المللی برای ملت ایران به وجود آورند، رهبری است که قدم جلو می‏گذارد و تمامیت انقلاب را در مقابل توطئه قرار می‏دهد مثل همین قضیه‏ی اخیر اروپا که ملاحظه کردید و دشمن را وادار به عقب‏نشینی می‏کند. آنجایی که می‏خواهند در بین جناحهای گوناگون مردم، اختلاف ایجاد کنند، رهبری است که می‏آید مایه‏ی الفت و مانع از تفرقه می‏شود.
آنجایی که می‏خواهند صندوقهای انتخابات را خلوت کنند و مردم را از حضور در پای صندوقها و رأی دادن مأیوس نمایند، رهبری است که به مردم الگو می‏دهد و می‏گوید که انتخابات وظیفه است. آن‏گاه مردم اعتماد می‏کنند، وارد می‏شوند و حماسه‏ی عظیمی می‏آفرینند. آنجایی که جایگاه ابراز نظر مردم در مسائل انقلاب است، چشم مردم به دهان رهبری است.

خدا را شکر می‏کنیم که دلهای ما را از امید به رحمت خودش انباشته کرده است. خدا را شکر می‏کنیم که در گوشه‏ای از گوشه‏های قلب و روح ما، ذرّه‏ای یأس و نومیدی از آینده‏ی حرکت این ملت بزرگ قرار نداده است. خدا را شکر می‏کنیم که ملت ما حرکت می‏کند. به شما عرض کنم برادران عزیز! این حرکت و این تلاش و این همبستگی و این روشن‏بینی و این هوشیاری در هرجایی که هوشیاری ملت لازم است دشمن شما را شکست خواهد داد، شما را پیروز خواهد گرداند، قلب مقدس ولیّ‏عصر أرواحنا فداه را از شما خشنود خواهد کرد و روح مقدّس امام راحل را از شما شاد خواهد نمود.

امروز هدف عمده‏ی امریکا و استکبار این است که انقلاب را، جمهوری اسلامی را و ملت ایران را وادار کند که از حرف خود برگردد. اعلام کند که از حرف خود و از حرف امام برگشته است. همه‏ی همّتش مصروف این است. چرا؟ برای اینکه می‏بیند پیام امام، ملتهای مسلمان را بیدار کرده است. به ملتهای گوناگون دنیا و عمدتاً ملتهای مسلمان نگاه کنید! ببینید چطور تحت تأثیر پیام امام بزرگوار قرار دارند! استکبار فهمیده است که اگر بخواهد ملتها را ساکت کند، از راه صحیح منحرف سازد و سر جای خود بنشاند، تنها راهش این است که کاری کند که این ملتها ببینند ایران اسلامی و ایران امام، از راه خود برگشته است؛ تا همه مأیوس شوند و از راه خودشان برگردند. استکبار این را فهمیده است و همه‏ی تلاشش برای این است. امروز از اطراف دنیا، بر دولت جمهوری اسلامی فشار می‏آورند، برای اینکه در قضیه‏ی اسرائیل، کوتاه بیایید، در قضایای اسلامی کوتاه بیایید، در ندا دادن شعارهای اسلامی کوتاه بیایید و این قدر دم از اسلام و قرآن- که بین ملتهای اسلامی مشترک است- نزند. همه‏ی فشارها برای این است.

بعد از پیروزی انقلاب هم، دشمنان این ملت، دائماً آیه‏ی یأس خواندند. مرتّب می‏گفتند و می‏گویند: «شما نمی‏توانید کشور را اداره کنید! مگر می‏شود با امریکا در افتاد؟! مگر می‏شود در مقابل دنیای مادّی مقاومت کرد؟! فایده‏ای ندارد. باید تسلیم شد و باید قبول کرد!» هرجا پیروزی ای بود، آن را در رادیوها و رسانه‏های جهانی کتمان کردند؛ نگفتند و یا عوضی گفتند! هرجا مختصر ناکامی‏ای بود، از کاه، کوهی درست کردند! با همه‏ی این تبلیغات، مردم ما مأیوس نشدند. جنگ را گذراندند، بعد از جنگ را پشت سر گذاشتند و به سازندگی مشغول شدند. تا امروز- به فضل پروردگار- مردم تلاش و مجاهدت کرده‏اند و امیدشان روز به روز بیشتر شده است؛ چون پیشرفت را مشاهده می‏کنند.

امروز سعی دنیا این است که ملت ایران را از ادامه‏ی راه امیر المؤمنین و راه اسلام مأیوس کند. من به شما و به همه‏ی ملت ایران عرض می‏کنم: امروز بزرگترین جهاد در میدان تبلیغات، این است که کسی بتواند ملت ایران را به عاقبت و فرجام این راه امیدوار کند. هرکس مردم را ناامید کند، به این ملت خیانت کرده است. بهترین راه برای دلسردی کوهنوردی که با شوق از قلّه‏ها بالا می‏رود در حالی که کوله‏پشتی‏اش را بسته و کمر را محکم کرده و عصا به دست گرفته این است که دروغی جعل کنند و به او بگویند که نمی‏شود رفت و به قلّه رسید. وسط راه، فلان اشکال و فلان مانع وجود دارد. می‏رود که قلّه را فتح کند؛ یعنی هدف دارد. امّا تا بفهمد به آن هدف نمی‏شود رسید، دست و پایش سست می‏شود و از همان جا برمی‏گردد.
پانزده سال است تبلیغاتچی‏های دنیا و امروز بیشتر از گذشته سعی می‏کنند ملت ایران را، که می‏رود تا به قلّه برسد، مأیوس کنند. می‏گویند: «آقا، وضع اقتصاد خراب است! آقا، دنیا نمی‏گذارد! آقا، امریکا نمی‏گذارد! آقا، مردم ناراحتند!» دائم در گوش مردم این چیزها را می‏خوانند؛ آن هم با روشهای تبلیغاتی بسیار زیرکانه. بنده حرفهای این‏ها را گوش می‏دهم. حرفهایشان را گاهی مستقیماً گوش می‏دهم و بسیاری اوقات هم می‏نویسند یا ضبط می‏کنند و برایم می‏آورند. من می‏بینم این‏ها چه می‏گویند. می‏بینم که نشسته‏اند و کلماتی را انتخاب کرده‏اند که مردم این حرف را باور کنند! یک دروغ مسلّم را می‏خواهند مردم باور کنند! متأسّفانه بعضی در داخل، هرچه حرف می‏زنند برای مأیوس کردن مردم است. یا سکوت می‏کنند، یا اگر یک‏کلمه حرف هم زدند، برای این است که مردم را مأیوس کنند!
چرا مردم را مأیوس می‏کنید؟! چرا به این ملت قدرتمند و شجاع، که می‏تواند راههای دشوار را برود و دشوارترین بخش راه را هم تا کنون رفته است می‏گویید: «نمی‏توانید به حکومت و جامعه و نظام عادلانه اسلامی برسید»؟! چرا؟! همه‏ی راه‏ها را دشمن رفت، بلکه بتواند شما ملت را شکست دهد؛ و نتوانست. همه‏ی راه‏ها را رفتند: راه جنگ نظامی، راه محاصره‏ی اقتصادی، راه تبلیغات، راه فحّاشی، راه تهمت زدن به مسئولین. چقدر تهمتها زدند بعد از این هم، البته خواهند زد کسی باور نکرد. حرفهایی می‏زنند با شواهد دروغین، و مطلبی را ادّعا می‏کنند تا مردم را مأیوس کنند.

به فضل الهی، حوزه‏های علمیه‏ی شیعه و امروز بیشتر و بالاتر از همه، با یک فاصله‏ی زیاد، حوزه علمیه‏ی قم سرشار از این ذخایر است. گذشتگان ما کار کردند. بزرگان ما کار کردند. فقهای بزرگ، در این حوزه‏ها کار کردند. ذخایر، در این حوزه هست؛ منتها لزومی ندارد که بیایند جلو مردم صف بکشند که «آقا؛ ما هم هستیم.» این‏ها در حوزه‏ی علمیه‏ی قم هستند و روزی که خدای متعال اراده فرماید، آشکار خواهند شد. خدای متعال آن‏ها را نشان خواهد داد. امروز یکی‏شان را نشان داد، برای مردم کافی است. روزی، باز اگر احتیاج شود، خدای متعال کسانی دیگر را از آن بزرگان عرضه خواهد کرد. و به فضل پروردگار، مردم برای تقلیدشان، دچار هیچ مشکلی نخواهند شد.
دشمن می‏خواست مردم را از این طریق هم مأیوس کند و اضطراب بیافریند. هوشیار باید بود. ملت ایران باید هوشیار باشد. شما به برکت هوشیاری‏تان، بحمد اللّه توانستید این راه دشوار را تا اینجا طی کنید. هوشیاری همراه با اتّکای به خدا و توجّه و توسّل به ولیّ‏عصر أرواحنا فداه. اتّحاد کلمه را حفظ کردن، از دشمن نترسیدن و از خدا ترسیدن؛ این‏ها موجب شد که شما بتوانید این راه را تا امروز طی کنید. إن شاء اللّه در آینده هم، خدای متعال کمک خواهد کرد و به فضل پروردگار، این جامعه‏ی اسلامی، از لحاظ مادّی و معنوی همان جامعه‏ی نمونه‏ای خواهد شد که دلهای همه‏ی ملتهای دنیا به سمت آن کشش و جذبه پیدا کند.

امریکا می‏گوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمی‏گوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم.» مذاکره یعنی چه؟ یعنی آن پیوندی را که جمهوری اسلامی قطع کرد و برید و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانه‏ی ملتهای دنیا به این نظام جلب شود، این را دو مرتبه برقرار کند. یعنی در درجه‏ی اوّل، یک ضربه‏ی نمایان به جمهوری اسلامی بزنند؛ و از آنجا که تبلیغات هم در دست آن‏هاست، در دنیا منعکس کنند که «جمهوری اسلامی، از حرفهایش برگشت!» به چه دلیل؟ به این دلیل که نشسته است و با امریکا مذاکره می‏کند. آن‏وقت، یک یأس عمومی در تمام ملتها در آسیا و در آفریقا و در کشورهای گوناگون و در خود اروپا و در خود امریکا به وجود آید. ملتهایی که امید پیدا کرده‏اند مسلمانان و حتی بعضی غیر مسلمانان ناامید شوند؛ و آن چهره‏ی باصلابت امام بزرگوارمان، که روی جمهوری اسلامی را پوشانده و آن‏ها را وادار به حرکت می‏کرده است، مخدوش گردد؛ و بگویند: «نه آقا! جمهوری اسلامی هم توبه کرد!» یا بگویند: «چون امام رفت، جمهوری اسلامی ایران توبه کرد!» اگر یادتان باشد، بعد از رحلت امام، یکی از شاه‏بیتهای تبلیغاتی دشمن، همین بود که «امام رفت؛ و این‏ها دیگر راه امام را رها کردند.» برای اینکه همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ یا این را بگویند، یا بالاتر از این را. بگویند: «امام کی گفته بود ما با امریکا مذاکره نکنیم؟! کی امام چنین حرفی زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام کی ما را نهی کرده است؟» یعنی حتّی تصرف کنند در نظرات امام تصرّف کنند که در میانِ صدها سخنرانی و بیان قاطع و صریح، این طور اظهار شده است.

امریکا می‏گوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمی‏گوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم.» مذاکره یعنی چه؟ یعنی آن پیوندی را که جمهوری اسلامی قطع کرد و برید و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانه‏ی ملتهای دنیا به این نظام جلب شود، این را دو مرتبه برقرار کند. یعنی در درجه‏ی اوّل، یک ضربه‏ی نمایان به جمهوری اسلامی بزنند؛ و از آنجا که تبلیغات هم در دست آن‏هاست، در دنیا منعکس کنند که «جمهوری اسلامی، از حرفهایش برگشت!» به چه دلیل؟ به این دلیل که نشسته است و با امریکا مذاکره می‏کند. آن‏وقت، یک یأس عمومی در تمام ملتها در آسیا و در آفریقا و در کشورهای گوناگون و در خود اروپا و در خود امریکا به وجود آید. ملتهایی که امید پیدا کرده‏اند مسلمانان و حتی بعضی غیر مسلمانان ناامید شوند؛ و آن چهره‏ی باصلابت امام بزرگوارمان، که روی جمهوری اسلامی را پوشانده و آن‏ها را وادار به حرکت می‏کرده است، مخدوش گردد؛ و بگویند: «نه آقا! جمهوری اسلامی هم توبه کرد!» یا بگویند: «چون امام رفت، جمهوری اسلامی ایران توبه کرد!» اگر یادتان باشد، بعد از رحلت امام، یکی از شاه‏بیتهای تبلیغاتی دشمن، همین بود که «امام رفت؛ و این‏ها دیگر راه امام را رها کردند.» برای اینکه همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ یا این را بگویند، یا بالاتر از این را. بگویند: «امام کی گفته بود ما با امریکا مذاکره نکنیم؟! کی امام چنین حرفی زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام کی ما را نهی کرده است؟» یعنی حتّی تصرف کنند در نظرات امام تصرّف کنند که در میانِ صدها سخنرانی و بیان قاطع و صریح، این طور اظهار شده است.

فعالیّت همه‏جانبه‏ی سیاسی و امنیّتی و بیش از همه، تبلیغاتی امریکا و دیگر کشورهای استکباری و ایادی منطقه‏ای آنان بر ضدّ نهضت اسلامی در کشورهای مختلف و از جمله بر ضدّ نظام مقدّس جمهوری اسلامی در ایران، در سالهای اخیر، بی‏سابقه و بسیار وسیع بوده است. و در این میان رژیم صهیونیستی همچون زائده‏ی امریکا در منطقه، در منتهای رذالت و خباثتی که از آن انتظار می‏رود، ایفای نقش کرده است. محاسبات مادّی عادی، حکم می‏کرد که باید بر اثر این تلاش همه‏جانبه‏ای، که مستکبرانه و از سر خشم و عناد ترتیب می‏یابد، نهضت اسلامی در کشورهای اسلامی ضعیف یا ریشه‏کن شود. ولی درست بعکس، همه شاهدند که این نهضت به مرور وسیع‏تر و عمیق‏تر شده است. اکنون کشورهای اسلامی متعدّدی را، می‏توان نشان کرد که اگر انتخاباتی نظیر آنچه دو سال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب یا فعّالان اسلامی، اکثریت آراء مردم در آن کشورها را به خود جلب خواهند کرد، و این در حالی است که در بیشتر این کشورها فعالیّت گروههای اسلامی و حتی تظاهرات سیاسی و تبلیغاتی اسلام‏گراها، ممنوع است. در همین سالها است که در داخل سرزمینهای غصب‏شده‏ی فلسطین مبارزات مردم، با شعارهای اسلامی و با مرکزیّت‏ مساجد، عرصه را بر صهیونیستها تنگ کرده است، و در همین سالها است که گروههای مبارز اسلامی در لبنان، حتی در انتخابات پارلمانی و نیز در موقعیّتهای مردمی به توفیق چشمگیری دست یافته‏اند. و در همین دوره‏ی زمانی است که جمهوری اسلامی ایران، که کسانی ساده‏لوحانه انتظار داشتند یا به بن‏بست برسد و یا از اصول و آرمان‏های خود چشم بپوشد، با سرعتی بیش از توقّع و در عین پافشاری بر اصول انقلابی خود به پیش رفته است. این‏جانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جای جهان اسلام، عرض می‏کنم که ترفند بزرگ دشمن، نومید کردن و به آینده بدبین کردن شما است. و همین کافی است که هیچ مسلمان روشن‏بینی نومیدی را به دل راه ندهد. هیچ‏چیز به ما اجازه‏ی نومید شدن نمی‏دهد، اگر دشمن قادر بر نابودی این حرکت الهی بود، باید لااقل می‏توانست از رشد آن جلوگیری کند، و همه می‏بینید که نتوانسته است. سنّتهای الهی و واقعیتهای خارجی خبر از آینده‏ی روشن نهضت نوین اسلامی می‏دهند و قرآن بارها می‏فرماید: و العاقبة للمتقین.

مجلس شورای اسلامی، صحنه‌ای علنی در معرض دید آحاد ملت ایران، بلکه همه‌ی مردم جهان است. پخش مستقیم مذاکرات مجلس، یکی از افتخارات نظام اسلامی و نشانه‌ی بارز آزادی اندیشه و بیان است و همه‌ی نمایندگان مردم، با هر گرایش سیاسی و اقتصادی، به برکت این آزادی کم‌نظیر، قادرند از تریبون مجلس، با آحاد ملت ایران سخن بگویند. این فرصت و امکان بزرگ، از سوی دیگر، وظیفه‌ی شما نمایندگان محترم را بسیار سنگین و خطیر می‌سازد. اگر نماینده‌ای خدای ناخواسته، از تریبون مجلس، سخنی خلاف واقع یا موجب اضطراب و تشویش اذهان عموم، یا متضمن اهانت و افترا به دیگران، یا همراه با افشای اسرار کشور، یا مایه یأس و سرخوردگی مردم را پخش کند، گناه ناشی از آن، به عظمت و گستردگی شعاع این رسانه‌ی مهم است و مردم چنین کسی را عفو نخواهند کرد. چه نیکوست که مجلس محترم، با پیش‌بینیهای قانونی لازم، خود پیش‌قدم شود و چنین فرد بی‌مسئولیتی را از غفلت خارج سازد. همچنین، رعایت تقوا و اخلاق و ادب اسلامی در گفتگوها و مباحثات، از جمله‌ی مسائل مهم و قابل توجه نمایندگان و مجلس محترم است. نمایندگان عزیز باید توجه کنند که هر کار و گفتار آنان، در جامعه منعکس می‌شود و تأثیر سیاسی و اخلاقی ویژه‌ای بر فضای کشور می‌گذارد. بی‌گمان، هنگامی که در مذاکرات مجلس، نشانه‌های تقوا و راستگویی و پایبندی به ارزشهای اخلاقی و حس مسئولیت مشاهده شود، فضای کشور به عطر این خصال پسندیده معطر خواهد شد.

ملت عزیز ما به خوبی دانسته است که دشمنان کینه ورز، برای آنکه بتوانند توطئه‏های خود در باره‏ی ایران عزیز را جامه‏ی عمل بپوشانند، احتیاج به این دارند که مردم را از صحنه‏ی عمل و سیاست خارج کنند و آنان را نسبت به مسائل مهم و عمده‏ی کشور، بی‏اعتنا سازند. به همین جهت بود که از مدتها پیش از شروع انتخابات دوره‏ی چهارم، با زبانها و شیوه‏های مختلف تبلیغاتی، تلاش می‏کردند مردم ایران را نسبت به این انتخابات، بی‏اعتنا و دلسرد و مأیوس سازند.

آمریکاییها به آنجا رفتند تا شاید مانع شوند. اصل قضیه، مبارزه‏ی آن‏ها با اسلام است؛ اما این مبارزه، در محور و مرکز اصلی‏اش، متوجه جمهوری اسلامی است. چرا؟ برای اینکه می‏دانند اگر بتوانند جمهوری اسلامی را از صحنه خارج کنند، دیگر ملل مسلمان، حساب کار خودشان را می‏کنند و مأیوس می‏شوند. می‏خواهند آن‏ها را مأیوس کنند. اما چگونه می‏خواهند جمهوری اسلامی را از صحنه خارج کنند؟ راههایی دارد که هرکدام را بتوانند، عمل می‏کنند. یکی از راههایش این بود که جنگ را تحمیل کنند؛ و کردند. یکی از راههایش این بود که محاصره‏ی اقتصادی کنند؛ که سالهای متمادی کردند. چنان‏که امروز هم محاصره‏ی اقتصادی بسیار ظریف و و درعین‏حال محکمی، علیه جمهوری اسلامی وجود دارد. یکی از راههایش این است که محاصره‏ی تبلیغاتی کنند.

هرکس امروز چشم و گوش خود را درست باز کند، چیز واضحی را مشاهده می‏کند، و آن این است که تمام دستگاه‏های تبلیغاتی و سیاسی و برنامه‏ریزی دنیا، تا آنجا که به استکبار جهانی و بخصوص به شیطان بزرگ امریکا مربوط می‏شود، دارند سعی می‏کنند، شاید بتوانند این ملت را از انقلابشان، از نظامشان، از دولتشان و از مسئولانشان جدا کنند. تبلیغات دروغ بکنند، آیه‏های یأس بخوانند، فشارهایی وارد بکنند، تهمتهایی بزنند، جلوه‏های دروغین و پوچی از دور نشان بدهند، تا شاید بتوانند بین مردم و مسئولان و نظام و دولت که تبلور انقلاب، همین‏هاست جدایی بیندازند.

امروز حجم تظاهرات استکباری بسیار بالاست و عربده‏های دشمنان ملتها و دشمنان اسلام، از همیشه بلندتر است. وضع و تسلط امریکا بر مسائل جهانی یا بگوییم دخالت امریکا در مسائل جهانی را همه مشاهده می‏کنید. ملتها در بسیاری از نقاط عالم، از وضع مسئولان و دولت‏هایشان، دچار یأس و دل‏مردگی می‏شوند. همین مسأله‏ی فلسطین که الآن پرچم‏داریش را امریکا به عهده گرفته است، حقیقتاً فاجعه‏ی بزرگی برای مسلمین در همه جای دنیا، بخصوص در منطقه‏ی خاورمیانه است.

دشمنان که نتوانسته‌‌اند و به یاری خدا هرگز نخواهند توانست ایران اسلامی را از راه امام راحل و خط فکری، سیاسی او جدا کنند، تلاش می‌کنند در تبلیغات زهرآگین خود وانمود کنند که چنین چیزی اتفاق افتاده و جمهوری اسلامی از مبدأ و ریشه و بنیان خود جدا افتاده است. آنان به‌‌ویژه در مواردی این سخن باطل را با جنجال بیشتری از بوق‌های تبلیغاتی دشمنان تکرار می‌کنند که جمهوری اسلامی در یکی از صحنه‌‌های جهانی یا داخلی، به موفقیت و موقعیتی دست یافته باشد. هدف آنان از این سمپاشی، تحت تأثیر گرفتن افکار عمومی مسلمانان به‌‌پاخاسته و انقلابی در کشورهای اسلامی است، که با بیداری و امیدی که از پیروزی و پایداری ایران اسلامی سرچشمه گرفته، هم‌‌اکنون کار را بر ایادی استکبار در بسیاری از این کشورها دشوار ساخته‌‌اند. استکبار و شبکه‌‌ی تبلیغاتی وابسته به آن، همت گماشته‌‌اند که امید و خوش‌بینی این مسلمانان به‌‌پاخاسته را مبدل به نومیدی و بدبینی کنند، و برای این مقصود، هیچ‌‌چیز بهتر و مؤثرتر از آن نیست که انقلاب اسلامیِ پیشاهنگ و بن‌‌بست‌‌شکن ملت ایران را ناکام و ناتوان جلوه دهند و چنین قلمداد کنند که ایران اسلامی در مواجهه با مشکلات، مجبور شده است از راه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خط روشن امام خمینی (قدّس‌سرّه) روی بگرداند.

ما ملت ایران باید به این معنای انتظار، بیش از گذشته تکیه کنیم؛ چون دنیای بشری، به انتظاری که ما داریم، محتاج است. این امیدی که در دل ملت ایران وجود داشت و در سایه‏ی آن توانست این کارهای بزرگ را انجام بدهد، ملتهای ضعیف و مظلوم دنیا، امروز به این امید احتیاج دارند؛ آن‏ها هم باید این امید را پیدا کنند. اگر پیدا کردند و نور امید در دل ملتها تابید، کارهای دنیا اصلاح خواهد شد و مشکل ملتهای مظلوم، اگر نگوییم به صورت کامل، به صورت معتنابهی و لو در طول چند سال حل خواهد شد. اما اگر این امید، در دلها نتابد و همان‏طوری که شیطانها خواستند مردم مأیوس باشند، ملتها مأیوس بمانند، روز به روز وضع بدتر خواهد شد.

چون عامل پیروزی اسلام و ملت ایران، اجتماع مردم مؤمن و فداکار بوده است، پس دشمنان اسلام و ملت ایران سعی می‏کنند که این عامل را از بین ببرند. مردم را که نمی‏شود از بین برد؛ سعی می‏کنند ایمان و روح فداکاری را در مردم ضعیف کنند و از بین ببرند. روح فداکاری و ایمان و امید مردم را به چه وسیله می‏خواهند ضعیف کنند؟ با تبلیغات سوء، با دروغ‏پراکنی، با نسبتهای غلط و خباثت‏آمیز به جمهوری اسلامی و ملت ایران و مسئولان و دولت و خدمتگزاران و متدینان، با مأیوس کردن مردم و بزرگ کردن مشکلات، با ندیده گرفتن پیشرفتها و موفقیتها. دشمنان این کار را می‏کنند.
امروز هر سخنی که موجب یأس مردم از جمهوری اسلامی بشود، از زبان هرکس که جاری گردد و حنجره‏ی هرکس که آن سخن را ادا کند، سخن دشمنان اسلام است. استعمار، امریکا، صهیونیسم و دستگاه‏های استکباری پول خرج می‏کنند، تا بتوانند ملت ایران را از ادامه‏ی این راه مأیوس کنند و آن‏ها را نسبت به جمهوری اسلامی و اسلام و قرآن ناامید نمایند. برای این کار، زحمت می‏کشند و طراحی می‏کنند. بنابراین، هرکس مردم را مأیوس کند، هرکس خدمات و پیشرفتها و تلاشهای موفق جمهوری اسلامی را در سطح همین کشور و در سطح مسلمین عالم کوچک بکند، از زبان دشمن حرف زده است؛ و لو خود او نفهمد و نداند.

در این یازده سال، آگاهیِ مردم ما را تجربه کردند. مردم، اوضاع را خوب می‏دانند. مردم، چقدر سختی گذراندند و چه کمبودهایی را تحمل کردند. همه‏ی این‏ها، ناشی از آگاهی مردم است. مردم می‏دانند که استکبار جهانی، به چه امیدی روی نظام جمهوری اسلامی فشار می‏آورد و چه می‏خواهد. مردم ما می‏دانند که استکبار جهانی فشار می‏آورد، برای اینکه راه برگشت استعمارگران را به این کشور باز کند. مردم ما می‏دانند که بسیاری از نابسامانیها و کمبودها و مشکلات، به خاطر دشمنی و دخالت و خباثت دشمنان جهانی ماست. و این را هم می‏دانند که با تکیه به نیروی خودشان، با مقاومت و پشتکار و یگانگی و همکاری و صمیمیتشان با دولت و مسئولان اجرایی کشور، خواهند توانست این مشکلات را حل کنند؛ همچنان که خیلی از این مشکلات را حل کردند.
پس، می‏دانند که از این راه هم نمی‏توانند به این انقلاب و این نظام جمهوری اسلامی، صدمه بزنند. امیدشان، به دو، سه نقطه‏ی داخلی است و از همه مهم‏تر، ایجاد اختلاف و شکاف بین مسئولان، بین دولت و ملت، بین آحاد مردم، بین دستگاه‏های گوناگون و بین شخصیتهای مختلف است. این، تنها امید آن‏هاست. اگر توانستند اختلاف ایجاد کنند، ایجاد می‏کنند؛ اگر هم نتوانستند، وانمود می‏کنند که اختلاف هست. تقریباً تمام دستگاه‏های تبلیغی دنیا آن‏هایی که نسبت به مسائل ایران اهتمام دارند امروز همتشان را در این متمرکز کرده‏اند که ثابت کنند در دستگاه‏های اصلی نظام جمهوری اسلامی، اختلاف عمیق هست! برای اینکه هم چهره‏ی این نظام را در دنیا مغشوش جلوه بدهند و بگویند نظامی مبتلا به مشکلات خودش و درگیرِ اختلافات و جنگ قدرت است از این تعبیراتی که می‏کنند و هم اگر صدایشان به گوش ملت ما و هرکس دیگر رسید، او را مأیوس و ناامید کنند.

این، وضع ملت ماست که دنیا را این‏گونه به وظایف و حقوقشان آشنا کرده است. بار این مسئولیت، بر دوش شما، بخصوص مسئولان است. باید احساس کنیم که چه مسئولیت سنگینی بر دوش ماست. باید مسئولیت به سرانجام رساندن این بارِ سنگین را درک کنیم. ما باید لحظه‏یی غفلت و کوتاهی نکنیم؛ لحظه‏یی سردی و یأس و افسردگی را در هیچ‏کس حتّی در خودمان تحمل نکنیم.

گمان نکنید که ملتهای دیگر، این پیامها را درک نمی‏کنند و نمی‏شنوند. اینکه شما مشاهده می‏کردید در مراسم حج در کنار شما و هم‏صدای با شما، از آفریقا و آسیا و خاورمیانه و عرب و ترک و بقیه‏ی ملیتها می‏ایستند و شعار می‏دهند و راه‏پیمایی می‏کنند، در حقیقت پاسخی است که آن‏ها به پیامهای شما می‏دهند. اینکه مشاهده می‏کنید امروز تبلیغات استکباری این همه علیه ایران تبلیغات دروغ می‏کنند، به‏خاطر این است که می‏خواهند نظر آن ملتها را از شما برگردانند. این همه تبلیغات خلاف واقع و دروغِ واضح می‏کنند که اگر کسی این خبرهای جهانی را بخواند و به چگونگی کار تبلیغاتچی‏ها آشنا نباشد، حقیقتاً تعجب خواهد کرد و از خود خواهد پرسید این‏ها از کجا حرف می‏زنند؟ راجع به کدام ملت و کدام کشور سخن می‏گویند؟! این تبلیغاتِ ضد ایران و ضد جمهوری اسلامی و ضد ملت قهرمان و بزرگ ما، برای همین است که ملتهای دیگر را دلسرد و ناامید کنند و نظر آن‏ها را از اینجا برگردانند.

اگر ما نتوانیم کشور خود را بسازیم، ملتهای مسلمان از ما مأیوس می‏شوند و دشمنان نیز نسبت به ما جری خواهند شد. بدگوها خواهند گفت این‏ها نتوانستند کشورشان را بسازند و آباد کنند. ما وظیفه داریم برای آبادانی کشور تلاش کنیم و سازندگی را در همه‏ی ابعاد طبیعت و شهرها و روستاها و اقتصاد و صنعت و کشاورزی و اشتغال و ... محقق سازیم. همچنین وظیفه داریم فقر و محرومیت را در کشور از بین ببریم و به زندگی این قشر بیشتر رسیدگی کنیم. این، وظیفه‏ی ما و وصیت امام (ره) است.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی