news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرصوتصوت
نسخه قابل چاپ
1369/04/20

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران در سالروز عید سعید غدیر

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

متقابلاً این عید سعید را به همهى ملّت عظیمالشّأن ایران و به سایر مسلمین در سرتاسر عالم و به شما برادران و خواهران صمیمانه تبریک عرض میکنم. علاوه بر اینکه امسال به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن اعلام ولایت در غدیر خم یک خصوصیّتى دارد در بزرگداشت عید مبارک غدیر، تمام سالهاى بعد از انقلاب [هم]، عید غدیر معناى روشنتر و مفهوم زیباتر و شیرینترى را براى ملّت ما داشته است و دارد.

اوّلاً عید غدیر حقیقتاً یکى از عظیمترین اعیاد اسلامى است و بنا بر بعضى از روایات، بزرگتر از اعیاد دیگر است و در این باب که فضیلت عید غدیر نسبت به دیگر اعیاد چقدر افزونتر است، روایات معتبرى هم داریم. علّت اهمّیّت عید غدیر مسئلهى ولایت است و ما در ماه ذىحجّةالحرام، هم عید غدیر را داریم، هم بیستوچهارم ذىحجّه، روز مباهله را، که آن هم اشارهى روشنى است به مسئلهى ولایت؛ و به خاطر این دو خاطره که هر دو مربوط به ولایت است، بعضى از بزرگان این ماه را «شهرالولایه» و افضل ماهها دانستهاند.

وقتى براى یک ملّت، قضیّهى ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلى که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز براى آن ملّت عید است؛ چون مهمترین و حسّاسترین مسئلهى هر ملّتى، همین مسئلهى حکومت و ولایت او است؛ مسئلهى مدیریّت و حاکمیّتِ والاى بر آن جامعه است؛ این تعیینکنندهترین مسئله براى هر ملّتى است و ملّتها هر کدام به یک نحوى این قضیّه را حل کردهاند و غالباً نارسا، ناتمام، حتّى زیانبخش؛ پس اگر یک ملّتى توانسته باشد این مسئلهى اساسى را به نحوى حل کند که در آن همه چیزِ آن ملّت ــ کرامت او، معنویّت او، توجّه او به خدا، حفظ سعادت دنیایى او و بقیّهى چیزهایى که براى یک ملّت مهم است ــ رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه براى آن ملّت عید است و در اسلام این اتّفاق افتاد.

روز عید غدیر، ولایت اسلامى یعنى رشحهاى(۲) و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و لذا بود که دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسئلهى ولایت در اسلام این‌‌جور مسئلهاى است؛ ولایت یعنى حاکمیّت و سرپرستى در جامعهى اسلامى، چیزى است طبیعتاً جدا از ولایت و سرپرستى و حکومت در جوامع دیگر. در اسلام سرپرستى جامعه متعلّق به خداى متعال است. هیچ انسانى این حق را ندارد که ادارهى امور انسانهاى دیگر را به عهده بگیرد؛ این حق مخصوص خداى متعال است که خالق انسانها و مُنشئ(۳) انسانها و عالِم به مصالح انسانها و مالک امور انسانها است، بلکه مالک امور همهى ذرّات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهى اسلامى چیز کمنظیرى است. هیچ قدرتى، هیچ شمشیر برّایى، هیچ ثروتى، حتّى هیچ قدرت علم و تدبیرى به کسى این حق را نمیدهد که مالک سرنوشت انسانهاى دیگر و تصمیمگیرندهى دربارهى سرنوشت آنها بشود؛ اینها ارزش هستند، امّا حقّ تولیت امور و زمامدارى مردم را به کسى اعطا نمیکند؛ این حق مال خدا است. خداى متعال این ولایت و حاکمیّت را از مجارى خاصّى اِعمال نمیکند؛ یعنى آن وقتى هم که حاکم اسلامى و ولىّ امور مسلمین بر اساس تعیین شخص ــ آن‌‌چنان که طبق عقیدهى ما در مورد امیرالمؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) تحقّق پیدا کرد ــ و بر اساس معیارها و ضوابط [تعیین] و این اختیار به کسى داده میشود که او ادارهى امور مردم را بکند، باز این ولایت، ولایت خدا است؛ این حق، حقّ خدا است؛ این قدرت و سلطان الهى است که اِعمال میشود بر مردم. آن انسان ــ هر که و هر چه [باشد] ــ منهاى ولایت الهى، منهاى قدرت پروردگار، هیچ گونه حقّى نسبت به انسانها و مردم دیگر ندارد که خود این، یک نکتهى بسیار مهم و تعیینکنندهاى در سرنوشت جامعهى اسلامى است.

و امّا آن کسى که این ولایت را از طرف خداوند عهدهدار میشود، باید یک نمونهى ضعیفى، یک پرتویى، یک سایهاى از آن ولایت الهى را تحقّق ببخشد و نشان بدهد، یا بگوییم در او باشد؛ که از خصوصیّات ولایت الهى قدرت است، حکمت است، عدالت است، رحمت است. آن شخصى یا آن دستگاهى که ادارهى امور مردم را بر عهده میگیرد، باید مظهر قدرت خدا و عدالت خدا و رحمت خدا و حکمت الهى باشد. این، فارقِ(۴) بین جامعهى اسلامى و همهى جوامع دیگرى است که به شکلهاى دیگرى اداره میشوند. جهالتها، شهوات نفسانی، هوا و هوس، سلایق شخصىِ متّکى به نفع و سود شخصى یا گروهى، هیچ کدام از اینها این حق را ندارند که زندگى مردم و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند؛ لذا در جامعهى اسلامى و نظام اسلامى عدالت باید حاکم باشد، علم باید حاکم باشد، دین باید حاکم باشد، رحمت باید حاکم باشد، خودخواهى نباید حاکم بشود، هوا و هوس نباید حکومت بکند، از هر کسى و در رفتار و گفتار هر شخصى و شخصیّتى. سرّ عصمت امام در شکل غایى و اصلى و مطلوب هم در اسلام همین است که هیچ گونه امکان تخطّى و تخلّفى وجود نداشته باشد؛ آنجایى هم که عصمت وجود ندارد و میسّر نیست، دین و تقوا و عدالت و مانند این چیزها باید حکومت کند بر مردم که نمونهاى از ولایت الهى محسوب میشود.

پس روز عید غدیر روز ولایت است، روز تعیینکنندهاى در سرنوشت جامعهى اسلامى است. اهمّیّتى که به این روز دادهاند ــ چه خود نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) که بنا به وحى الهى یک موقعیّت استثنائى را، روز گرمى را، جایگاه سختى را انتخاب کرد تا اهمّیّت قضیّه را نشان بدهد و چه روایات ما و ائمّهى اطهار (علیهم السّلام) که این روز را این قدر اهمّیّت دادند ــ به خاطر این است که مسئلهى ولایت مهم است؛ مسئلهى حکومت در اسلام مسئلهى اساسى است. اگر اسلام که دین خدا است و زندگى مردم را بر اساس ارزشهاى الهى میخواهد اداره بکند، در امر حکومت دچار یک وضعیّت دنیایى شد، دچار همان چیزى شد که جوامع دیگر دچار آن هستند، بکلّى مصالحِ مترتّب بر نظام اسلامى از آن سلب خواهد شد. یک نظام معنوى و الهى باید در دستگاه ادارهکننده و مدیریّت و حاکمیّت باشد.

اینکه علمای اسلام و ملّت انقلابى ما و دلسوزان جامعه روى مسئلهى ولایت فقیه عادل، این قدر تکیه میکنند و امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) آن را آن قدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر ما این مسئلهى معنوى را از جامعهى اسلامىمان سلب بکنیم ــ همچنان که آن کسانى که دلسپردهى به روشهاى غربى بودند و ارزشهاى غربى براى آنها اصل بود، در سالهاى اوّل میخواستند به همان شیوههاى غربى در باب حکومت در جامعهى اسلامى عمل بکنند ــ و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسئلهى حکومت و مدیریّت جامعه، ملاک و معیار اسلامى را فراموش بکنیم و برویم در همان فرمهاى رایج دنیایى، معناى جامعهی اسلامى ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینکننده است. شاید این حدیث را بارها ماها گفتهایم و شنیدهایم و نقل کردهایم: لَاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیّةٍ فِى الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً جائِراً لَیسَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَعِیّةُ فِى اَعمالِها بَرَّةً تَقیَّةً وَ لَاَعفُوَنَّ عَن کُلِّ رَعِیّةٍ فِى الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً هادِیاً مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَّعِیّةُ فى اَعمالِها ظالِمَةً مُسیئَة؛(۵) حاصل اینکه اگر دستگاه مدیریّت جامعه صالح و سالم باشد، خطاهاى متن جامعه قابل اغماض است و در مسیر جامعه مشکلى به وجود نخواهد آورد؛ امّا اگر مدیریّت جامعه و رأس جامعه از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاحِ بدنهى مردم نمیتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند؛ یعنى تأثیر رأس قلّه و رأس هرم و مجموعهى مدیریّت و دستگاه ادارهکننده در یک جامعه این قدر فوقالعاده است. این است که ما روى مسئلهى غدیر این قدر تکیه میکنیم.

مسئلهى غدیر یعنى گزینش علم و تقوا و جهاد و ورع و فداکارى در راه خدا و سبقت در ایمان و اسلام و تکیهى بر روى اینها در تشخیص و تعیین مدیریّت جامعه؛ قضیّه این است. مسئلهى غدیر، یک قضیّهى ارزشى است؛ به این معنا غدیر نه براى شیعیان بلکه براى همهى مسلمانان آموزنده است، حاوى درس است، میتواند مورد تجلیل و تکریم قرار بگیرد که حالا نمیخواهیم وارد بحثهاى فرقهاى و طایفهاى در این زمینهها بشویم و نباید بشویم. عید غدیر حقیقتاً عید است براى مردم؛ چون بهیادآورندهى یک امر حسّاس و مهم است.

امروز گرفتارىهاى عمدهى ملّتها در دنیا، گرفتارى ناشى از مدیران و دستهاى گردانندهى جامعه است؛ آنها فاسدند؛ آنها فاسدند که فساد در ملّتها، ریشهى همهى ارزشها و اصالتها را میکَنَد و از بین میبرد؛ آنها فاسدند که ملّتها ذلیل و برده و نوکرصفت بار مىآیند؛ آنها فاسدند که قدرتهاى شیطانى بر ملّتهایشان تسلّط پیدا میکنند؛ آنها فاسد و بىبندوبارند که در متن جوامعشان ایمان بکلّى رخت میبندد که امروز این بلاى عمومى جوامع غربى است: بلاى بىایمانى، بلاى سردرگمى و عدم تکیهى روحى به یک نقطهى مطمئن ــ که خیلى چیز خطرناکى است و بلاى بزرگى است و همین نقطه جوامعى را که به آن دچار هستند و مبتلا هستند، به باد فنا خواهد داد؛ این ظواهر، تعیینکننده نیست؛ این مهم است که آحاد یک ملّت بر گِرد یک محور ایمانى جمع نشده باشند ــ و بقیّهى انواع فسادهایى که در دنیا هست.

البتّه آقایان، برادران و بخصوص مسئولان این نکته را توجّه داشته باشند که اگر ما بر نقش مدیریّت و سرپرستى جامعه در جامعهى اسلامى تکیه میکنیم، آن را تعیینکننده معرّفى میکنیم، این قضیّه با یک گزینش تمام نمیشود. این‌‌جورى نیست که ما یک نفر را گزینش کنیم و یک شخص در رأس برگزیده بشود و شرایط لازم را داشته باشد، بعد دیگر همه چیز به خودى خود حل خواهد شد! تأثیر مدیران بالا در سرنوشت جامعه هم تا حدود زیادى از این جهت است که مدیر برتر و بالاتر این قدرت را دارد که دستها و ایادى چرخانندهى چرخهاى کشور را سالم انتخاب بکند؛ یعنى سلامت آنها جزو سلامت دستگاه حکومت است.

وقتى امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) در رأس حکومت قرار میگیرد، تمام شاخههاى مدیریّت در جامعه به طرف صلاح حرکت میکند؛ به طورى که اگر یک گوشه از مجموعهى این دستگاه مدیریّت، ناسالم و ناپاک و غیر منطبق با معیارها باشد، امیرالمؤمنین براى قطع او و قلع و قمع او جنگ چندین ماهه را بر خودش هموار میکند؛ یعنى مجموعهى دستگاه مدیریّت کشور، باید علوى باشد و [نیز] آن دستگاهی که حکومتش به شکل ولایت است.
 
«ولایت» یعنى پیوند، ارتباط و اتّصال؛ یعنی به هم پیچیده شدن دو چیز؛ یعنی به هم جوشیدگى و به هم پیوستگى کسانى که با یکدیگر ولایت دارند؛ این است معناى ولایت؛ و در شکل ولایت و مفهوم ولایت در جامعهى اسلامى و نظام اسلامى، از این جهت کلمهى ولایت به حکومت اطلاق میشود که این رابطه بین ولىّ و مردم یک رابطهى ولایتى است؛ ارتباط و اتّصالِ غیر قابل انفکاک است؛ تمام اجزاى این جامعه با یکدیگر متّصلند، از هم جدا نیستند؛ قضیّه مثل دستگاههاى سلطنت، دستگاههاى قدرت، [یا] کودتاچىهایى که بر یک جامعهاى مسلّط میشوند نیست.

در جامعهى اسلامى دستگاه مدیریّت جامعه و حاکمیّت جامعه، همه و همه متّکى به مردم، جزو مردم، همراه با مردم، متّصل به مردم ــ به تمام معناى اتّصال ــ هستند و جدا نیستند. آن جاهایى که دستگاههاى حکومت به راهى میروند و مصالح مردم به راه دیگرى، به خاطر همین احساس جدایى است؛ مصالح دستگاه حاکم یک چیز است، مصالح مردم یک چیز دیگر. مصالح دستگاه حاکم پیوند با آمریکا و قدرتهاى مسلّط و استعمارگران و غارتگرانِ منابع نفتى مانند و این چیزها است ــ همچنان که در دوران رژیم منحوس پهلوى در کشور ما بود و امروز در خیلى از کشورهاى دیگر هست ــ مصالح مردم یک چیز دیگر است؛ مصالح مردم در این است که آن دستگاه حاکم را، آن نوکران و پیوستگان بیگانه را از سر راه کمال خودشان بردارند؛ [یعنی] بکلّى مصالح این دو در دو جهت قرار دارد؛ لکن در نظام اسلامى [این طور] نیست؛ در نظام اسلامى، حاکم، ولىّ است، دوست است، سرپرست است، برادر است، مرتبط است، براى مردم است؛ و این یکى از افتخارات جمهورى اسلامى است که توانسته ولایت اسلامى را پیاده کند.

ما هنوز نتوانستهایم خیلى از احکام اسلامى را به طور کامل تحقّق ببخشیم و تا یک جامعه به طور کامل اسلامى بشود، زمان زیادى لازم است لکن بحمدالله مسئلهى حکومت و مسئلهى ولایت در جامعهى اسلامى ما تحقّق پیدا کرد؛ علىرغم طرد و نفى و بغض و عناد قدرتهاى جهانى، شکل اسلامى در جامعهى ما پیاده شد که دشمنان اسلام با آن مخالفت هم کردند امّا بحمدالله روزبهروز این ثابتتر و درخشانتر و ماندگارتر شده در جامعهى ما. و ما مسئولین وظیفه داریم ولایت الهى و اسلامى را در جامعهى خودمان در شکل پُرجاذبهى آن براى انسانهاى مشتاق و محروم هر چه بیشتر تحقّق ببخشیم. قدم اوّل این است که از راه مردم جدا نشویم؛ قدم اوّل این است که فراموش نکنیم که همین مردم، پابرهنهها، طبقات ضعیف، این کسانى که در معیارهاى مادّى در جوامع چیزى به حساب نمىآیند، صاحبان اصلى کشورند و پیروزىهاى این انقلاب و این کشور و عزّت این کشور به خاطر فداکارىهاى آنها [محقّق] شده؛ فراموش نکنیم که این مردم بودند که اسلام را براى این کشورِ الهى و اسلامى خواستند و اراده کردند و آن را تحقّق بخشیدند؛ از مردم جدا نشوید. این افتخار نظام اسلامى و جامعهى اسلامى است که قریب دوازده سال از پیروزى این انقلاب میگذرد و مردم با وجود این همه تبلیغات دشمنها، با این همه کارشکنىهایى که به آرمانهاى این انقلاب و این نظام اسلامى کردند، روزبهروز علاقهمندتر و دلبستهتر شدهاند؛ و دشمن حقیقتاً در مقابل خواست و ارادهى این مردم عاجز مانده.

امروز دنیاى اسلام متوجّه به جامعهى اسلامى ما است؛ هر چه اینجا اسلام بهتر و قوىتر و واقعىتر پیاده بشود، مسلمانها در کشورهاى اسلامى و در سرتاسر عالم امیدوارتر میشوند. این جوانها و گروههاى اسلامى که با مظلومیّت در فلسطین و در بسیارى از کشورهاى اسلامى دارند با کفر و استکبار و ایادى آنها مبارزه میکنند، پشتگرمىشان و دلگرمىشان به جمهورى اسلامى است. ایستادگى این ملّت است که آنها را شاداب نگه داشته و سختىها را بر آنها هموار کرده. امروز در دنیاى اسلام، حکّامى وجود دارند که براى مسلمینى که تحت حکومت آنها هستند و براى ملّتهاى مظلومشان از سمّ مهلک خطرناکترند؛ این حکومتهایى که آلت دست استکبار جهانى هستند، براى منافع و اهداف استکبار دل میسوزانند، [امّا] براى ملّتهایشان و منافعشان نه! مىبینید این حادثه اخیرى که در منیٰ اتّفاق افتاد(۶) که حادثهى واقعاً تلخ و مصیبتبارى بود؛ البتّه حادثهی مشکوک هم هست؛ آسان نیست دربارهى علّت حادثه آن چیزى را که حکّام سعودى گفتند و ادّعا کردند بپذیریم. تعداد کثیرى از مردم مسلمان و حاجى، جانشان را در این حادثه از دست دادند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. و باید تحقیق بشود؛ باید مسلمانها تحقیق کنند و سران کشورهاى اسلامى این قضیّه را دنبال کنند.

خب یک چنین حادثهى تلخ و مصیبتبارى در اظهارات و گفتههاى حکّام سعودى آن‌‌چنان بازگو میشود که نشانهى بىاعتنائى آنها به نفوس مسلمین و به حیات مسلمانها ــ صدها و شاید هزارها مسلمان ــ است! در حالى که در اسلام، جان یک مسلمان هم محترم است. اگر در این حادثه دستِ عمد و خیانت مؤثّر بوده باشد ــ آنچنان که گفته شده و حدس زده شده و خلافش هم هنوز ثابت نشده ــ یک جنایت عظیمی است. جنایت این نیست که هزار و چند صد نفر یا بیشتر مسلمان کشته شدند؛ یک نفر [هم] که به آن شکل و مظلومانه و بدون جرم کشته بشود، [جنایت] است. البتّه این حرفى هم که چند نفر آخوند دربارى از کشورهاى اسلامى بزنند، که تعریف کنند، ستایش کنند که این قدر خدمت کردید و چه جور خدمت کردید، مسئولیّت حکّام سعودى را هم از بین نمیبرد. این قضیّهى اوّل هم که نیست؛ تا حالا این گونه قضایا مکرّر اتّفاق افتاده؛ کشتار فاجعهآمیز حجّاج ایرانى که زشتترین و نمونهى وحشیانهترین بود؛(۷) غیر از آن قضایاى متعدّدى در گذشته هم اتّفاق افتاده و خود این هم که قضیّهى بسیار مهمّى است.

امروز آن ملّتى و آن مرکزى که مسلمانها با توجّه به آن در میان این همه گرفتارى دلشان امید پیدا میکند، جمهورى اسلامى است. این مسلمانان مظلوم فلسطینى و لبنانى که به طور روزمرّه مورد تهاجم جنایتآمیز اسرائیل قرار دارند ــ که همین روزها هم آمدند، بمباران کردند و این جنایتها ادامه دارد ــ امیدشان به هیچ کدام از این قدرتها و مدّعیانى که ادّعا میکنند نیست. اگر امیدى داشته باشند ــ که دارند ــ به انقلاب اسلامى و به حرکت پُربرکت ملّت مسلمان ما است. شما مایهى امید مسلمانها هستید. امروز به خاطر همین خصوصیّات در جمهورى اسلامى، هر کسى که براى عزّت این جمهورى، براى پیشرفت این جمهورى، براى اصلاح امور مردم در این جمهورى، براى موفّقیّتهاى روزافزون این نظام مقدّس تلاش بکند، براى کلّ جهان اسلام مجاهدت و تلاش کرده و اسلام را در حقیقت پشتیبانى کرده. امروز مسئله، مسئلهى یک ملّت نیست؛ مسائل ما مسائل دنیاى اسلام است، مسائل ملّتها است. مسئلهى ما، مسئلهى اصل اسلام و پرچم و عَلَم اسلام است که در جهان به اهتزاز درآمده. امروز هر کسى که در تضعیف نظام جمهورى اسلامى حرکتى انجام بدهد، حرفى بزند، اقدامى بکند، دامنهى این کار خلاف او به همهى ملّتهاى مسلمان گسترش پیدا میکند؛ یعنى باید بداند این کار فقط خیانت به این ملّت نیست؛ خیانت به اسلام است، خیانت به ملّتهاى متعدّد است، خیانت به تاریخ اسلام است.

امروز دشمن چشم دوخته است به ایجاد اختلاف و شکاف در میان مردم ما؛ تنها امید دشمن، امروز این است. با حملهى نظامى نمیشود این انقلاب را و این نظام را از بین برد، حتّى با بمب اتم هم نمیشود؛ با دست به دست هم دادن و از جوانب مختلف حمله کردن هم نمیشود؛ با کار نظامى، استکبار نمیتواند مسئلهى جمهورى اسلامى را و انقلاب اسلامى را براى خودش حل کند؛ با فشار اقتصادى هم نمیشود، آگاهى مردم ما را در این یازده سال تجربه کردند؛ مردم اوضاع را خوب میدانند ــ مردم با چقدر سختى گذراندند و چه سختىهایى را تحمّل کردند، چه کمبودهایى را تحمّل کردند؛ که [این] ناشى از آگاهى مردم است ــ مردم میدانند استکبار جهانى به چه امیدى دارد بر روى نظام جمهورى اسلامى فشار مىآورد و چه میخواهد؛ مردم ما میدانند که استکبار جهانى فشار مىآورد براى اینکه راه برگشتِ استعمارگران به این کشور را باز کند؛ مردم ما میدانند که بسیارى از نابسامانىها و کمبودها و مشکلات، به خاطر دشمنى و دخالت و خباثت دشمنان جهانى ما است و این را هم میدانند که با تکیهى به نیروى خودشان، با مقاومتشان، با پشتکارشان، با یگانگى و صمیمیّتشان با دولت و همکارىشان با دولت و مسئولان اجرائى کشور، خواهند توانست این مشکلات را حل کنند؛ همچنان که خیلى از آنها را حل کردند؛ پس میدانند که از این راه هم این انقلاب و این نظام جمهورى را نمیتوانند صدمه بزنند. امیدشان به دو سه نقطهى داخلى است؛ و از همه مهمتر ایجاد اختلاف، ایجاد شکاف بین مسئولین، بین دولت و ملّت، بین آحاد مردم، بین دستگاههاى مختلف، بین شخصیّتهاى مختلف؛ این تنها امید اینها است. اگر توانستند اختلاف ایجاد کنند، اختلاف ایجاد کنند و اگر هم نتوانستند، وانمود کنند که اختلاف هست. تقریباً تمام دستگاههاى تبلیغى دنیا ــ آنهایى که نسبت به مسائل ایران اهتمام دارند ــ امروز همّتشان را متمرکز کردهاند بر اینکه ثابت کنند در دستگاههاى اصلى نظام جمهورى اسلامى اختلاف عمیق هست؛ براى اینکه هم چهرهى این نظام را در دنیا مغشوش جلوه بدهند، بگویند نظامى است مبتلاى به مشکلات خودش، درگیر اختلافات، جنگ قدرت ــ از این تعبیراتى که میکنند ــ و هم اگر صدایشان به گوش ملّت ما و به گوش هر که رسید، او را مأیوس و ناامید کنند. این را براى این عرض میکنم تا توجّه بکنید که مسئلهى اختلاف، چقدر براى دشمن مهم است. کسانى که زبانشان و قلمشان در جامعه کار میکند و ذهنهایى و دلهایى و نفوسى متوجّه آنها میشوند، مواظب باشند دشمن از اظهارات آنها سوء استفاده نکند. امروز هر حرکتى که نمایش دودستگى و اختلاف عمیق و توأم با تضاد باشد و هر حرکتى که مسئولین نظام و مجریان کشور و مدیران زحمتکش و دلسوز و خدمتگزار را تضعیف بکند، حرکتى است بر خلاف مصالح این ملّت و بر ضدّ خواستههاى اسلام و امام بزرگوارمان.

بحمدالله در جامعهى ما دلها به هم نزدیک است؛ از آن انگیزههاى خودخواهانه و قدرتطلبانهاى که در دنیا نظایرش را دیدند، در جامعهى ما بندرت دیده میشود ــ نمیگویم وجود ندارد؛ شیطان همه جا هست؛ [امّا] آن‌‌جورى که در دنیا معمول است، در جامعهى ما نیست؛ به آن شدّتى که همه جا هست، بحمدالله اینجا نیست ــ اینجا معنویّت حاکم است؛ وظیفهى دینى در اینجا حاکم است. کوشش کنید این جامعه را، این نظام اسلامى را، این کشور اسلامى را، با وحدت، با یکپارچگى، با مدیریّتِ توأم با محبّت و عواطف و همراهى مردم، با وحدت کلمه، آن‌‌چنان بسازید و پیش ببرید که امیدهاى ملّتها با دیدن شما روزافزون بشود. این، آن چیزى است که اسلام از ما میخواهد و درسهاى غدیر خم ــ که درسهاى فراوان و فوقالعاده و بىنهایتى دارد براى کسانى که اهل معنا و معنویّت و درک حقایقند ــ برای ما درس صفا و معنویّت و تقوا در مدیریّت کشور و در همهى بازوهاى گرداننده و مدیر اجرائى در کشور [است]. این درس را ما از غدیر باید بگیریم و مطمئنّاً در این راه، خدا پشتیبان ما و دست قدرت الهى کمک ما است. ارادهى الهى بر این است که در این بُرههى از زمان انشاءالله کلمهى حق پیروز بشود و اسلام جایگاه برجستهى خودش را در دنیا پیدا بکند و تلاشهاى دشمنان هم به جایى نخواهد رسید.

انشاءالله خداى متعال به همهى شما توفیق بدهد و ما را هدایت کند و کمک کند که راه را بشناسیم و آن راه را با قوّت و استقامت انشاءالله طى کنیم.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
 
 
در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام ‌والمسلمین اکبر هاشمى‌رفسنجانى (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد.
قطره، تراوش
آفریننده
جداکننده، متمایزکننده
بحار‌الانوار، ج ۲۵، ص ۱۱۰
در ۱۱ تیر ۱۳۶۹ زائرانى که در تونل پیادهروى منیٰ به مکّه رفت و آمد میکردند، بر اثر ازدحام و هجوم جمعیّت، در تنگناى تونل گرفتار شدند و بیش از هزار نفر از آنها جان خود را از دست دادند. بیشتر قربانیان از کشور مالزى و اندونزى بودند. حکومت عربستان با سلب مسئولیّت از خود، زائران را متّهم کرد که از مقرّرات آمد و شد پیروى نکردند!
ر.ک: بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و مکّه‌ی مکرّمه و اقشار مختلف مردم (۱۳۶۹/۴/۶)، پىنوشت شماره‌ی ۳
 

در این رابطه بخوانید :
جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی