1369/04/20
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
متقابلاً این عید سعید را به همهی ملّت عظیمالشّأن ایران و به سایر مسلمین در سرتاسر عالم و به شما برادران و خواهران صمیمانه تبریک عرض میکنم. علاوه بر اینکه امسال به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن اعلام ولایت در غدیر خم یک خصوصیّتی دارد در بزرگداشت عید مبارک غدیر، تمام سالهای بعد از انقلاب [هم]، عید غدیر معنای روشنتر و مفهوم زیباتر و شیرینتری را برای ملّت ما داشته است و دارد.
اوّلاً عید غدیر حقیقتاً یکی از عظیمترین اعیاد اسلامی است و بنا بر بعضی از روایات، بزرگتر از اعیاد دیگر است و در این باب که فضیلت عید غدیر نسبت به دیگر اعیاد چقدر افزونتر است، روایات معتبری هم داریم. علّت اهمّیّت عید غدیر مسئلهی ولایت است و ما در ماه ذیحجّةالحرام، هم عید غدیر را داریم، هم بیستوچهارم ذیحجّه، روز مباهله(۲) را، که آن هم اشارهی روشنی است به مسئلهی ولایت؛ و به خاطر این دو خاطره که هر دو مربوط به ولایت است، بعضی از بزرگان این ماه را «شهرالولایه» و افضل ماهها دانستهاند.
وقتی برای یک ملّت، قضیّهی ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلی که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز برای آن ملّت عید است؛ چون مهمترین و حسّاسترین مسئلهی هر ملّتی، همین مسئلهی حکومت و ولایت او است؛ مسئلهی مدیریّت و حاکمیّتِ والای بر آن جامعه است؛ این تعیینکنندهترین مسئله برای هر ملّتی است و ملّتها هر کدام به یک نحوی این قضیّه را حل کردهاند و غالباً نارسا، ناتمام، حتّی زیانبخش؛ پس اگر یک ملّتی توانسته باشد این مسئلهی اساسی را به نحوی حل کند که در آن همه چیزِ آن ملّت -کرامت او، معنویّت او، توجّه او به خدا، حفظ سعادت دنیایی او و بقیّهی چیزهایی که برای یک ملّت مهم است- رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه برای آن ملّت عید است و در اسلام این اتّفاق افتاد.
روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحهای(۳) و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و لذا بود که دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسئلهی ولایت در اسلام این جور مسئلهای است؛ ولایت یعنی حاکمیّت و سرپرستی در جامعهی اسلامی، چیزی است طبیعتاً جدا از ولایت و سرپرستی و حکومت در جوامع دیگر. در اسلام سرپرستی جامعه متعلّق به خدای متعال است. هیچ انسانی این حق را ندارد که ادارهی امور انسانهای دیگر را به عهده بگیرد؛ این حق مخصوص خدای متعال است که خالق انسانها و مُنشئ(۴) انسانها و عالِم به مصالح انسانها و مالک امور انسانها است، بلکه مالک امور همهی ذرّات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهی اسلامی چیز کمنظیری است. هیچ قدرتی، هیچ شمشیر برّایی، هیچ ثروتی، حتّی هیچ قدرت علم و تدبیری به کسی این حق را نمیدهد که بشود مالک سرنوشت انسانهای دیگر و تصمیمگیرندهی دربارهی سرنوشت آنها؛ اینها ارزش هستند، امّا حقّ تولیت امور و زمامداری مردم را به کسی اعطا نمیکند؛ این حق مال خدا است. خدای متعال این ولایت و حاکمیّت را از مجاری خاصّی اِعمال میکند؛ یعنی آن وقتی هم که حاکم اسلامی و ولیّ امور مسلمین بر اساس تعیین شخص -آن چنان که طبق عقیدهی ما در مورد امیرالمؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) تحقّق پیدا کرد- و بر اساس معیارها و ضوابط [تعیین میشود] و این اختیار به کسی داده میشود که او ادارهی امور مردم را بکند، باز این ولایت، ولایت خدا است؛ این حق، حقّ خدا است؛ این قدرت و سلطان الهی است که اِعمال میشود بر مردم. آن انسان -هر که و هر چه [باشد]- منهای ولایت الهی، منهای قدرت پروردگار، هیچ گونه حقّی نسبت به انسانها و مردم دیگر ندارد که خود این یک نکتهی بسیار مهم و تعیینکنندهای است در سرنوشت جامعهی اسلامی.
و امّا آن کسی که این ولایت را از طرف خداوند عهدهدار میشود، باید یک نمونهی ضعیفی، یک پرتویی، یک سایهای از آن ولایت الهی را تحقّق ببخشد و نشان بدهد، یا بگوییم در او باشد؛ که [منظور از] خصوصیّات ولایت الهی قدرت است، حکمت است، عدالت است، رحمت است. آن شخصی یا آن دستگاهی که ادارهی امور مردم را بر عهده میگیرد، باید مظهر قدرت خدا و عدالت خدا و رحمت خدا و حکمت الهی باشد. این فارقِ(۵) بین جامعهی اسلامی و همهی جوامع دیگری است که به شکلهای دیگری اداره میشوند. جهالتها، شهوات نفسانی، هوا و هوس، سلایق شخصیِ متّکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، هیچ کدام از اینها این حق را ندارند که زندگی مردم و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند؛ لذا در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی عدالت باید حاکم باشد، علم باید حاکم باشد، دین باید حاکم باشد، رحمت باید حاکم باشد، خودخواهی نباید حاکم بشود، هوا و هوس نباید حکومت بکند، از هر کسی و در رفتار و گفتار هر شخصی و شخصیّتی. سرّ عصمت امام در شکل غایی و اصلی و مطلوب هم در اسلام همین است که هیچ گونه امکان تخطّی و تخلّفی وجود نداشته باشد؛ آنجایی هم که عصمت وجود ندارد و میسّر نیست، دین و تقوا و عدالت و مانند این چیزها باید حکومت کند بر مردم که نمونهای از ولایت الهی محسوب میشود.
پس روز عید غدیر روز ولایت است، روز تعیینکنندهای در سرنوشت جامعهی اسلامی است. اهمّیّتی که به این روز دادهاند -چه خود نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که بنا به وحی الهی یک موقعیّت استثنائی را، روز گرمی را، جایگاه سختی را انتخاب کرد تا اهمّیّت قضیّه را نشان بدهد و چه روایات ما و ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) که این روز را این قدر اهمّیّت دادند- به خاطر این است که مسئلهی ولایت مهم است؛ مسئلهی حکومت در اسلام مسئلهی اساسی است. اگر اسلام که دین خدا است و زندگی مردم را بر اساس ارزشهای الهی میخواهد اداره بکند، در امر حکومت دچار یک وضعیّت دنیایی شد، دچار همان چیزی شد که جوامع دیگر دچار آن هستند، بکلّی مصالحِ مترتّب بر نظام اسلامی از آن سلب خواهد شد. یک نظام معنوی و الهی باید در دستگاه ادارهکننده و مدیریّت و حاکمیّت، الهی و معنوی باشد.
اینکه علمای اسلام و ملّت انقلابی ما و دلسوزان جامعه روی مسئلهی ولایت فقیه عادل، این قدر تکیه میکنند و امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالی علیه) آن را آن قدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر ما این مسئلهی معنوی را از جامعهی اسلامیمان سلب بکنیم -همچنان که آن کسانی که دلسپردهی به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در سالهای اوّل میخواستند به همان شیوههای غربی در باب حکومت در جامعهی اسلامی عمل بکنند- و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسئلهی حکومت و مدیریّت جامعه ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و برویم در همان فرمهای رایج دنیایی، معنای جامعهی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینکننده است. شاید این حدیث را بارها ماها گفتهایم و شنیدهایم و نقل کردهایم: لَاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً جائِراً لَیسَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَعِیّةُ فِی اَعمالِها بَرَّةً تَقیَّةً وَ لَاَعفُوَنَّ عَن کُلِّ رَعِیّةٍ فِی الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً هادِیاً مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَّعِیّةُ فی اَعمالِها ظالِمَةً مُسیئَة؛(۶) حاصل اینکه اگر دستگاه مدیریّت جامعه صالح و سالم باشد، خطاهای متن جامعه قابل اغماض است و در مسیر جامعه مشکلی به وجود نخواهد آورد؛ امّا اگر مدیریّت جامعه و رأس جامعه از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنهی مردم نمیتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند؛ یعنی تأثیر رأس قلّه و رأس هرم و مجموعهی مدیریّت و دستگاه ادارهکننده در یک جامعه این قدر فوقالعاده است. این است که ما روی مسئلهی غدیر این قدر تکیه میکنیم.
مسئلهی غدیر یعنی گزینش علم و تقوا و جهاد و ورع و فداکاری در راه خدا و سبقت در ایمان و اسلام و تکیهی بر روی اینها در تشخیص و تعیین مدیریّت جامعه؛ قضیّه این است. مسئلهی غدیر، یک قضیّهی ارزشی است و به این معنا غدیر نه برای شیعیان بلکه برای همهی مسلمانان آموزنده است، حاوی درس است، میتواند مورد تجلیل و تکریم قرار بگیرد که حالا وارد بحثهای فرقهای و طایفهای در این زمینهها نمیخواهیم بشویم و نباید بشویم. عید غدیر حقیقتاً عید است برای مردم؛ چون بهیادآورندهی یک امر حسّاس و مهم است.
امروز گرفتاریهای عمدهی ملّتها در دنیا، گرفتاری ناشی از مدیران و دستهای گردانندهی جامعه است؛ آنها فاسدند؛ آنها فاسدند که فساد در ملّتها، ریشهی همهی ارزشها و اصالتها را میکَنَد و از بین میبرد؛ آنها فاسدند که ملّتها ذلیل و برده و نوکرصفت بار میآیند؛ آنها فاسدند که قدرتهای شیطانی بر ملّتهایشان تسلّط پیدا میکنند؛ آنها فاسد و بیبندوبارند که در متن جوامعشان ایمان بکلّی رخت میبندد که امروز این بلای عمومی جوامع غربی است: بلای بیایمانی، بلای سردرگمی و عدم تکیهی روحی به یک نقطهی مطمئن -که خیلی چیز خطرناکی است و بلای بزرگی است و همین نقطه جوامعی را که به آن دچار هستند و مبتلا هستند، به باد فنا خواهد داد؛ این ظواهر تعیینکننده نیست؛ این مهم است که آحاد یک ملّت بر گِرد یک محور ایمانی جمع نشده باشند- و بقیّهی انواع فسادهایی که در دنیا هست.
البتّه آقایان، برادران و بخصوص مسئولان این نکته را توجّه داشته باشند که اگر ما بر روی نقش مدیریّت و سرپرستی جامعه در جامعهی اسلامی تکیه میکنیم، آن را تعیینکننده معرّفی میکنیم، این قضیّه با یک گزینش تمام نمیشود. این جوری نیست که ما یک نفر را گزینش کنیم و یک شخص در رأس برگزیده بشود و شرایط لازم را داشته باشد، بعد دیگر همه چیز به خودی خود حل خواهد شد! تأثیر مدیران بالا در سرنوشت جامعه هم تا حدود زیادی از این جهت است که مدیر برتر و بالاتر این قدرت را دارد که دستها و ایادی چرخانندهی چرخهای کشور را سالم انتخاب بکند؛ یعنی سلامت آنها جزو سلامت دستگاه حکومت است.
وقتی امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه الصّلاة و السّلام) در رأس حکومت قرار میگیرد، تمام شاخههای مدیریّت در جامعه به طرف صلاح حرکت میکند؛ به طوری که اگر یک گوشه از مجموعهی این دستگاه مدیریّت، ناسالم و ناپاک و غیر منطبق با معیارها باشد، برای قطع او و قلع و قمع او امیرالمؤمنین جنگ چندین ماهه را بر خودش هموار میکند؛ یعنی مجموعهی دستگاه مدیریّت کشور، باید علوی باشد و آن دستگاهی که حکومتش به شکل ولایت است.
ولایت یعنی پیوند؛ یعنی ارتباط و اتّصال؛ یعنی به هم پیچیده شدن دو چیز؛ یعنی به هم جوشیدگی و به هم پیوستگی کسانی که با یکدیگر ولایت دارند؛ این است معنای ولایت؛ و در شکل ولایت و مفهوم ولایت در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی، از این جهت کلمهی ولایت به حکومت اطلاق میشود که این رابطه بین ولیّ و مردم یک رابطهی ولایتی است؛ ارتباط و اتّصالِ غیرقابل انفکاک است؛ تمام اجزای این جامعه با یکدیگر متّصلند، از هم جدا نیستند؛ قضیّه مثل دستگاههای سلطنت، دستگاههای قدرت، کودتاچیهایی که بر یک جامعهای مسلّط میشوند نیست.
در جامعهی اسلامی دستگاه مدیریّت جامعه و حاکمیّت جامعه، همه و همه متّکی به مردم، جزو مردم، همراه با مردم، متّصل به مردم -به تمام معنای اتّصال- هستند و جدا نیستند. آن جاهایی که دستگاههای حکومت به راهی میروند و مصالح مردم به راه دیگری، به خاطر همین احساس جدایی است؛ مصالح دستگاه حاکم یک چیز است، مصالح مردم یک چیز دیگر. مصالح دستگاه حاکم پیوند با آمریکا و قدرتهای مسلّط و استعمارگران و غارتگرانِ منابع نفتی و مانند این چیزها است -همچنان که در دوران رژیم منحوس پهلوی در کشور ما بود و امروز در خیلی از کشورهای دیگر هست- مصالح مردم یک چیز دیگر است؛ مصالح مردم در این است که آن دستگاه حاکم را، آن نوکران و پیوستگان بیگانه را از سر راه کمال خودشان بردارند؛ [یعنی] بکلّی مصالح این دو در دو جهت قرار دارد؛ لکن در نظام اسلامی نه، در نظام اسلامی، حاکم، ولیّ است، دوست است، سرپرست است، برادر است، مرتبط است، برای مردم است؛ و این یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که توانسته ولایت اسلامی را پیاده کند.
ما هنوز نتوانستهایم خیلی از احکام اسلامی را به طور کامل تحقّق بخشیم و تا یک جامعه به طور کامل اسلامی بشود، زمان زیادی لازم است لکن بحمدالله مسئلهی حکومت و مسئلهی ولایت در جامعهی اسلامی ما تحقّق پیدا کرد؛ علیرغم طرد و نفی و بغض و عناد قدرتهای جهانی، شکل اسلامی در جامعهی ما پیاده شد که دشمنان اسلام با آن مخالفت هم کردند امّا بحمدالله روزبهروز این ثابتتر و درخشانتر و ماندگارتر شده در جامعهی ما. و ما مسئولین وظیفه داریم ولایت الهی و اسلامی را در جامعهی خودمان در شکل پُرجاذبهی آن برای انسانهای مشتاق و محروم هر چه بیشتر تحقّق ببخشیم. قدم اوّل این است که از راه مردم جدا نشویم؛ قدم اوّل این است که فراموش نکنیم که همین مردم، پابرهنهها، طبقات ضعیف، این کسانی که در معیارهای مادّی در جوامع چیزی به حساب نمیآیند، صاحبان اصلی کشورند و پیروزیهای این انقلاب و این کشور و عزّت این کشور به خاطر فداکاریهای آنها [محقّق] شده؛ فراموش نکنیم که این مردم بودند که اسلام را برای این کشورِ الهی و اسلامی خواستند و اراده کردند و آن را تحقّق بخشیدند؛ از مردم جدا نشوید. این افتخار نظام اسلامی و جامعهی اسلامی است که قریب دوازده سال از پیروزی این انقلاب میگذرد و مردم با وجود این همه تبلیغات دشمنها، با این همه کارشکنیهایی که کردند، به آرمانهای این انقلاب و این نظام اسلامی روزبهروز علاقهمندتر و دلبستهتر شدهاند؛ و دشمن حقیقتاً در مقابل خواست و ارادهی این مردم عاجز مانده.
امروز دنیای اسلام متوجّه به جامعهی اسلامی ما است؛ هر چه اینجا اسلام بهتر و قویتر و واقعیتر پیاده بشود، مسلمانها در کشورهای اسلامی و در سرتاسر عالم امیدوارتر میشوند. این جوانها و گروههای اسلامی که با مظلومیّت در فلسطین و در بسیاری از کشورهای اسلامی دارند با کفر و استکبار و ایادی آنها مبارزه میکنند، پشتگرمیشان و دلگرمیشان به جمهوری اسلامی است. ایستادگی این ملّت است که آنها را شاداب نگه داشته و سختیها را بر آنها هموار کرده. امروز در دنیای اسلام، حکّامی وجود دارند که برای مسلمینی که تحت حکومت آنها هستند و برای ملّتهای مظلومشان از سمّ مهلک خطرناکترند؛ این حکومتهایی که آلت دست استکبار جهانی هستند، برای منافع و اهداف استکبار دل میسوزانند، برای ملّتهایشان و منافعشان نه! میبینید این حادثهی اخیری که در منیٰ اتّفاق افتاد(۷) که حادثهی واقعاً تلخ و مصیبتباری بود؛ البتّه حادثه مشکوک هم هست؛ آسان نیست دربارهی علّت حادثه آن چیزی را که حکّام سعودی گفتند و ادّعا کردند بپذیریم. تعداد کثیری از مردم مسلمان و حاجی، جانشان را در این حادثه از دست دادند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. و باید تحقیق بشود؛ باید مسلمانها تحقیق کنند و سران کشورهای اسلامی این قضیّه را دنبال کنند.
خب یک چنین حادثهی تلخ و مصیبتباری در اظهارات و گفتههای حکّام سعودی آن چنان بازگو میشود که نشانهی بیاعتنائی آنها به نفوس مسلمین و به حیات مسلمانها -صدها و شاید هزارها مسلمان- است! در حالی که در اسلام، جان یک مسلمان هم محترم است. اگر در این حادثه دستِ عمد و خیانت مؤثّر بوده باشد -آن چنان که گفته شده و حدس زده شده و خلافش هم هنوز ثابت نشده- یک جنایت عظیمی است. جنایت این نیست که هزار و چندصد نفر یا بیشتر مسلمان کشته شدند؛ یک نفر [هم] که به آن شکل و مظلومانه و بدون جرم کشته بشود، [جنایت] است. البتّه این حرفی هم که چند نفر آخوند درباری از کشورهای اسلامی بزنند، که تعریف کنند، ستایش کنند که این قدر خدمت کردید و چه جور خدمت کردید، مسئولیّت حکّام سعودی را هم از بین نمیبرد. این قضیّهی اوّل هم که نیست؛ تا حالا اینگونه قضایا مکرّر اتّفاق افتاده؛ کشتار فاجعهآمیز حجّاج ایرانی که زشتترین و نمونهی وحشیانهترین بود؛ غیر از آن هم قضایای متعدّدی در گذشته هم اتّفاق افتاده و خود این هم که قضیّهی بسیار مهمّی است.
امروز آن ملّتی و آن مرکزی که مسلمانها با توجّه به آن در میان این همه گرفتاری دلشان امید پیدا میکند، جمهوری اسلامی است. این مسلمانان مظلوم فلسطینی و لبنانی که به طور روزمرّه مورد تهاجم جنایتآمیز اسرائیل قرار دارند -که همین روزها هم آمدند، بمباران کردند و این جنایاتها ادامه دارد- امیدشان به هیچ کدام از این قدرتها و مدّعیانی که ادّعا میکنند نیست. اگر امیدی داشته باشند -که دارند- به انقلاب اسلامی و به حرکت پُربرکت ملّت مسلمان ما است. شما مایهی امید مسلمانها هستید. امروز به خاطر همین خصوصیّات در جمهوری اسلامی، هر کسی که برای عزّت این جمهوری، برای پیشرفت این جمهوری، برای اصلاح امور مردم در این جمهوری، برای موفّقیّتهای روزافزون این نظام مقدّس تلاش بکند، برای کلّ جهان اسلام مجاهدت و تلاش کرده و اسلام را در حقیقت پشتیبانی کرده. امروز مسئله، مسئلهی یک ملّت نیست؛ مسائل ما مسائل دنیای اسلام است، مسائل ملّتها است؛ مسئلهی ما، مسئلهی اصل اسلام و پرچم و عَلَم اسلام است که در جهان به اهتزاز درآمده. هر کسی که در تضعیف نظام جمهوری اسلامی امروز حرکتی انجام بدهد، حرفی بزند، اقدامی بکند، این دامنهی کار خلاف او به همهی ملّتهای مسلمان گسترش پیدا میکند؛ یعنی باید بداند این کار فقط خیانت به این ملّت نیست؛ خیانت به اسلام است، خیانت به ملّتهای متعدّد است، خیانت به تاریخ اسلام است.
امروز دشمن چشم دوخته است به ایجاد اختلاف و شکاف در میان مردم ما؛ تنها امید دشمن، امروز این است. با حملهی نظامی نمیشود این انقلاب را و این نظام را از بین برد، حتّی با بمب اتم هم نمیشود؛ با دست به دست هم دادن و از جوانب مختلف حمله کردن هم نمیشود؛ با کار نظامی، استکبار نمیتواند مسئلهی جمهوری اسلامی را و انقلاب اسلامی را برای خودش حل کند؛ با فشار اقتصادی هم نمیشود، [چون] آگاهی مردم ما را در این یازده سال تجربه کردند؛ مردم اوضاع را خوب میدانند -مردم با چقدر سختی گذراندند و چه سختیهایی را تحمّل کردند، چه کمبودهایی را تحمّل کردند- که [این] ناشی از آگاهی مردم است -مردم میدانند استکبار جهانی به چه امیدی دارد بر روی نظام جمهوری اسلامی فشار میآورد و چه میخواهد؛ مردم ما میدانند که استکبار جهانی فشار میآورد برای اینکه راه برگشتِ استعمارگران به این کشور را باز کند؛ مردم ما میدانند که بسیاری از نابسامانیها و کمبودها و مشکلات، به خاطر دشمنی و دخالت و خباثت دشمنان جهانی ما است و این را هم میدانند که با تکیهی به نیروی خودشان، با مقاومتشان، با پشتکارشان، با یگانگی و صمیمیّتشان با دولت و همکاریشان با دولت و مسئولان اجرائی کشور، خواهند توانست این مشکلات را حل کنند؛ همچنان که خیلیاش را حل کردند؛ پس، میدانند که از این راه هم این انقلاب و این نظام جمهوری را نمیتوانند صدمه بزنند-امیدشان به دو سه نقطهی داخلی است؛ و از همه مهمتر ایجاد اختلاف، ایجاد شکاف بین مسئولین، بین دولت و ملّت، بین آحاد مردم، بین دستگاههای مختلف، بین شخصیّتهای مختلف؛ این تنها امید اینها است. اگر توانستند اختلاف ایجاد کنند، اختلاف ایجاد کنند و اگر هم نتوانستند، وانمود کنند که اختلاف هست. تقریباً تمام دستگاههای تبلیغی دنیا -آنهایی که نسبت به مسائل ایران اهتمام دارند- امروز همّتشان را متمرکز کردهاند در اینکه ثابت کنند در دستگاههای اصلی نظام جمهوری اسلامی اختلاف عمیق هست. برای اینکه هم چهرهی این نظام را در دنیا مغشوش جلوه بدهند، بگویند نظامی است مبتلای به مشکلات خودش، درگیر اختلافات، جنگ قدرت -از این تعبیراتی که میکنند- و هم اگر صدایشان به گوش ملّت ما و به گوش هر که رسید، او را مأیوس و ناامید کنند. این را برای این عرض میکنم تا توجّه بکنید که مسئلهی اختلاف، چقدر برای دشمن مهم است. کسانی که زبانشان و قلمشان در جامعه کار میکند و ذهنهایی و دلهایی و نفوسی متوجّه آنها میشوند، مواظب باشند دشمن از اظهارات آنها سوء استفاده نکند. امروز هر حرکتی که نمایش دودستگی و اختلاف عمیق و توأم با تضاد باشد و هر حرکتی که مسئولین نظام و مجریان کشور و مدیران زحمتکش و دلسوز و خدمتگزار را تضعیف بکند، حرکتی است بر خلاف مصالح این ملّت و بر ضدّ خواستههای اسلام و امام بزرگوارمان.
بحمدالله در جامعهی ما دلها به هم نزدیک است؛ از آن انگیزههای خودخواهانه و قدرتطلبانهای که در دنیا نظایرش را دیدند، در جامعهی ما بندرت دیده میشود -نمیگویم وجود ندارد؛ شیطان همه جا هست؛ [امّا] آن جوری که در دنیا معمول است، در جامعهی ما نیست؛ به آن شدّتی که همه جا هست، بحمدالله اینجا نیست- اینجا معنویّت حاکم است؛ وظیفهی دینی در اینجا حاکم است. کوشش کنید این جامعه را، این نظام اسلامی را، این کشور اسلامی را، با وحدت، با یکپارچگی، با مدیریّتِ توأم با محبّت و عواطف و همراهی مردم، با وحدت کلمه، آن چنان بسازید و پیش ببرید که امیدهای ملّتها با دیدن شما روزافزون بشود. این، آن چیزی است که اسلام از ما میخواهد و درس غدیر خم برای ما -که درسهای فراوان و فوقالعاده و بینهایتی دارد برای کسانی که اهل معنا و معنویّت و درک حقایقند- درس صفا و معنویّت و تقوا در مدیریّت کشور و در همهی بازوهای گرداننده و مدیر اجرائی در کشور [است]. این درس را ما از غدیر باید بگیریم و مطمئنّاً در این راه، خدا پشتیبان ما و دست قدرت الهی کمک ما است. ارادهی الهی بر این است که در این بُرههی از زمان انشاءالله کلمهی حق پیروز بشود و اسلام جایگاه برجستهی خودش را در دنیا پیدا بکند و تلاشهای دشمنان هم به جایی نخواهد رسید.
انشاءالله خدای متعال به همهی شما توفیق بدهد و ما را هدایت کند و کمک کند که راه را بشناسیم و آن راه را با قوّت و استقامت انشاءالله طی کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
متقابلاً این عید سعید را به همهی ملّت عظیمالشّأن ایران و به سایر مسلمین در سرتاسر عالم و به شما برادران و خواهران صمیمانه تبریک عرض میکنم. علاوه بر اینکه امسال به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن اعلام ولایت در غدیر خم یک خصوصیّتی دارد در بزرگداشت عید مبارک غدیر، تمام سالهای بعد از انقلاب [هم]، عید غدیر معنای روشنتر و مفهوم زیباتر و شیرینتری را برای ملّت ما داشته است و دارد.
اوّلاً عید غدیر حقیقتاً یکی از عظیمترین اعیاد اسلامی است و بنا بر بعضی از روایات، بزرگتر از اعیاد دیگر است و در این باب که فضیلت عید غدیر نسبت به دیگر اعیاد چقدر افزونتر است، روایات معتبری هم داریم. علّت اهمّیّت عید غدیر مسئلهی ولایت است و ما در ماه ذیحجّةالحرام، هم عید غدیر را داریم، هم بیستوچهارم ذیحجّه، روز مباهله(۲) را، که آن هم اشارهی روشنی است به مسئلهی ولایت؛ و به خاطر این دو خاطره که هر دو مربوط به ولایت است، بعضی از بزرگان این ماه را «شهرالولایه» و افضل ماهها دانستهاند.
وقتی برای یک ملّت، قضیّهی ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلی که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز برای آن ملّت عید است؛ چون مهمترین و حسّاسترین مسئلهی هر ملّتی، همین مسئلهی حکومت و ولایت او است؛ مسئلهی مدیریّت و حاکمیّتِ والای بر آن جامعه است؛ این تعیینکنندهترین مسئله برای هر ملّتی است و ملّتها هر کدام به یک نحوی این قضیّه را حل کردهاند و غالباً نارسا، ناتمام، حتّی زیانبخش؛ پس اگر یک ملّتی توانسته باشد این مسئلهی اساسی را به نحوی حل کند که در آن همه چیزِ آن ملّت -کرامت او، معنویّت او، توجّه او به خدا، حفظ سعادت دنیایی او و بقیّهی چیزهایی که برای یک ملّت مهم است- رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه برای آن ملّت عید است و در اسلام این اتّفاق افتاد.
روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحهای(۳) و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و لذا بود که دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسئلهی ولایت در اسلام این جور مسئلهای است؛ ولایت یعنی حاکمیّت و سرپرستی در جامعهی اسلامی، چیزی است طبیعتاً جدا از ولایت و سرپرستی و حکومت در جوامع دیگر. در اسلام سرپرستی جامعه متعلّق به خدای متعال است. هیچ انسانی این حق را ندارد که ادارهی امور انسانهای دیگر را به عهده بگیرد؛ این حق مخصوص خدای متعال است که خالق انسانها و مُنشئ(۴) انسانها و عالِم به مصالح انسانها و مالک امور انسانها است، بلکه مالک امور همهی ذرّات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهی اسلامی چیز کمنظیری است. هیچ قدرتی، هیچ شمشیر برّایی، هیچ ثروتی، حتّی هیچ قدرت علم و تدبیری به کسی این حق را نمیدهد که بشود مالک سرنوشت انسانهای دیگر و تصمیمگیرندهی دربارهی سرنوشت آنها؛ اینها ارزش هستند، امّا حقّ تولیت امور و زمامداری مردم را به کسی اعطا نمیکند؛ این حق مال خدا است. خدای متعال این ولایت و حاکمیّت را از مجاری خاصّی اِعمال میکند؛ یعنی آن وقتی هم که حاکم اسلامی و ولیّ امور مسلمین بر اساس تعیین شخص -آن چنان که طبق عقیدهی ما در مورد امیرالمؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) تحقّق پیدا کرد- و بر اساس معیارها و ضوابط [تعیین میشود] و این اختیار به کسی داده میشود که او ادارهی امور مردم را بکند، باز این ولایت، ولایت خدا است؛ این حق، حقّ خدا است؛ این قدرت و سلطان الهی است که اِعمال میشود بر مردم. آن انسان -هر که و هر چه [باشد]- منهای ولایت الهی، منهای قدرت پروردگار، هیچ گونه حقّی نسبت به انسانها و مردم دیگر ندارد که خود این یک نکتهی بسیار مهم و تعیینکنندهای است در سرنوشت جامعهی اسلامی.
و امّا آن کسی که این ولایت را از طرف خداوند عهدهدار میشود، باید یک نمونهی ضعیفی، یک پرتویی، یک سایهای از آن ولایت الهی را تحقّق ببخشد و نشان بدهد، یا بگوییم در او باشد؛ که [منظور از] خصوصیّات ولایت الهی قدرت است، حکمت است، عدالت است، رحمت است. آن شخصی یا آن دستگاهی که ادارهی امور مردم را بر عهده میگیرد، باید مظهر قدرت خدا و عدالت خدا و رحمت خدا و حکمت الهی باشد. این فارقِ(۵) بین جامعهی اسلامی و همهی جوامع دیگری است که به شکلهای دیگری اداره میشوند. جهالتها، شهوات نفسانی، هوا و هوس، سلایق شخصیِ متّکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، هیچ کدام از اینها این حق را ندارند که زندگی مردم و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند؛ لذا در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی عدالت باید حاکم باشد، علم باید حاکم باشد، دین باید حاکم باشد، رحمت باید حاکم باشد، خودخواهی نباید حاکم بشود، هوا و هوس نباید حکومت بکند، از هر کسی و در رفتار و گفتار هر شخصی و شخصیّتی. سرّ عصمت امام در شکل غایی و اصلی و مطلوب هم در اسلام همین است که هیچ گونه امکان تخطّی و تخلّفی وجود نداشته باشد؛ آنجایی هم که عصمت وجود ندارد و میسّر نیست، دین و تقوا و عدالت و مانند این چیزها باید حکومت کند بر مردم که نمونهای از ولایت الهی محسوب میشود.
پس روز عید غدیر روز ولایت است، روز تعیینکنندهای در سرنوشت جامعهی اسلامی است. اهمّیّتی که به این روز دادهاند -چه خود نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که بنا به وحی الهی یک موقعیّت استثنائی را، روز گرمی را، جایگاه سختی را انتخاب کرد تا اهمّیّت قضیّه را نشان بدهد و چه روایات ما و ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) که این روز را این قدر اهمّیّت دادند- به خاطر این است که مسئلهی ولایت مهم است؛ مسئلهی حکومت در اسلام مسئلهی اساسی است. اگر اسلام که دین خدا است و زندگی مردم را بر اساس ارزشهای الهی میخواهد اداره بکند، در امر حکومت دچار یک وضعیّت دنیایی شد، دچار همان چیزی شد که جوامع دیگر دچار آن هستند، بکلّی مصالحِ مترتّب بر نظام اسلامی از آن سلب خواهد شد. یک نظام معنوی و الهی باید در دستگاه ادارهکننده و مدیریّت و حاکمیّت، الهی و معنوی باشد.
اینکه علمای اسلام و ملّت انقلابی ما و دلسوزان جامعه روی مسئلهی ولایت فقیه عادل، این قدر تکیه میکنند و امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالی علیه) آن را آن قدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر ما این مسئلهی معنوی را از جامعهی اسلامیمان سلب بکنیم -همچنان که آن کسانی که دلسپردهی به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در سالهای اوّل میخواستند به همان شیوههای غربی در باب حکومت در جامعهی اسلامی عمل بکنند- و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسئلهی حکومت و مدیریّت جامعه ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و برویم در همان فرمهای رایج دنیایی، معنای جامعهی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینکننده است. شاید این حدیث را بارها ماها گفتهایم و شنیدهایم و نقل کردهایم: لَاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً جائِراً لَیسَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَعِیّةُ فِی اَعمالِها بَرَّةً تَقیَّةً وَ لَاَعفُوَنَّ عَن کُلِّ رَعِیّةٍ فِی الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً هادِیاً مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِن کانَتِ الرَّعِیّةُ فی اَعمالِها ظالِمَةً مُسیئَة؛(۶) حاصل اینکه اگر دستگاه مدیریّت جامعه صالح و سالم باشد، خطاهای متن جامعه قابل اغماض است و در مسیر جامعه مشکلی به وجود نخواهد آورد؛ امّا اگر مدیریّت جامعه و رأس جامعه از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنهی مردم نمیتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند؛ یعنی تأثیر رأس قلّه و رأس هرم و مجموعهی مدیریّت و دستگاه ادارهکننده در یک جامعه این قدر فوقالعاده است. این است که ما روی مسئلهی غدیر این قدر تکیه میکنیم.
مسئلهی غدیر یعنی گزینش علم و تقوا و جهاد و ورع و فداکاری در راه خدا و سبقت در ایمان و اسلام و تکیهی بر روی اینها در تشخیص و تعیین مدیریّت جامعه؛ قضیّه این است. مسئلهی غدیر، یک قضیّهی ارزشی است و به این معنا غدیر نه برای شیعیان بلکه برای همهی مسلمانان آموزنده است، حاوی درس است، میتواند مورد تجلیل و تکریم قرار بگیرد که حالا وارد بحثهای فرقهای و طایفهای در این زمینهها نمیخواهیم بشویم و نباید بشویم. عید غدیر حقیقتاً عید است برای مردم؛ چون بهیادآورندهی یک امر حسّاس و مهم است.
امروز گرفتاریهای عمدهی ملّتها در دنیا، گرفتاری ناشی از مدیران و دستهای گردانندهی جامعه است؛ آنها فاسدند؛ آنها فاسدند که فساد در ملّتها، ریشهی همهی ارزشها و اصالتها را میکَنَد و از بین میبرد؛ آنها فاسدند که ملّتها ذلیل و برده و نوکرصفت بار میآیند؛ آنها فاسدند که قدرتهای شیطانی بر ملّتهایشان تسلّط پیدا میکنند؛ آنها فاسد و بیبندوبارند که در متن جوامعشان ایمان بکلّی رخت میبندد که امروز این بلای عمومی جوامع غربی است: بلای بیایمانی، بلای سردرگمی و عدم تکیهی روحی به یک نقطهی مطمئن -که خیلی چیز خطرناکی است و بلای بزرگی است و همین نقطه جوامعی را که به آن دچار هستند و مبتلا هستند، به باد فنا خواهد داد؛ این ظواهر تعیینکننده نیست؛ این مهم است که آحاد یک ملّت بر گِرد یک محور ایمانی جمع نشده باشند- و بقیّهی انواع فسادهایی که در دنیا هست.
البتّه آقایان، برادران و بخصوص مسئولان این نکته را توجّه داشته باشند که اگر ما بر روی نقش مدیریّت و سرپرستی جامعه در جامعهی اسلامی تکیه میکنیم، آن را تعیینکننده معرّفی میکنیم، این قضیّه با یک گزینش تمام نمیشود. این جوری نیست که ما یک نفر را گزینش کنیم و یک شخص در رأس برگزیده بشود و شرایط لازم را داشته باشد، بعد دیگر همه چیز به خودی خود حل خواهد شد! تأثیر مدیران بالا در سرنوشت جامعه هم تا حدود زیادی از این جهت است که مدیر برتر و بالاتر این قدرت را دارد که دستها و ایادی چرخانندهی چرخهای کشور را سالم انتخاب بکند؛ یعنی سلامت آنها جزو سلامت دستگاه حکومت است.
وقتی امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه الصّلاة و السّلام) در رأس حکومت قرار میگیرد، تمام شاخههای مدیریّت در جامعه به طرف صلاح حرکت میکند؛ به طوری که اگر یک گوشه از مجموعهی این دستگاه مدیریّت، ناسالم و ناپاک و غیر منطبق با معیارها باشد، برای قطع او و قلع و قمع او امیرالمؤمنین جنگ چندین ماهه را بر خودش هموار میکند؛ یعنی مجموعهی دستگاه مدیریّت کشور، باید علوی باشد و آن دستگاهی که حکومتش به شکل ولایت است.
ولایت یعنی پیوند؛ یعنی ارتباط و اتّصال؛ یعنی به هم پیچیده شدن دو چیز؛ یعنی به هم جوشیدگی و به هم پیوستگی کسانی که با یکدیگر ولایت دارند؛ این است معنای ولایت؛ و در شکل ولایت و مفهوم ولایت در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی، از این جهت کلمهی ولایت به حکومت اطلاق میشود که این رابطه بین ولیّ و مردم یک رابطهی ولایتی است؛ ارتباط و اتّصالِ غیرقابل انفکاک است؛ تمام اجزای این جامعه با یکدیگر متّصلند، از هم جدا نیستند؛ قضیّه مثل دستگاههای سلطنت، دستگاههای قدرت، کودتاچیهایی که بر یک جامعهای مسلّط میشوند نیست.
در جامعهی اسلامی دستگاه مدیریّت جامعه و حاکمیّت جامعه، همه و همه متّکی به مردم، جزو مردم، همراه با مردم، متّصل به مردم -به تمام معنای اتّصال- هستند و جدا نیستند. آن جاهایی که دستگاههای حکومت به راهی میروند و مصالح مردم به راه دیگری، به خاطر همین احساس جدایی است؛ مصالح دستگاه حاکم یک چیز است، مصالح مردم یک چیز دیگر. مصالح دستگاه حاکم پیوند با آمریکا و قدرتهای مسلّط و استعمارگران و غارتگرانِ منابع نفتی و مانند این چیزها است -همچنان که در دوران رژیم منحوس پهلوی در کشور ما بود و امروز در خیلی از کشورهای دیگر هست- مصالح مردم یک چیز دیگر است؛ مصالح مردم در این است که آن دستگاه حاکم را، آن نوکران و پیوستگان بیگانه را از سر راه کمال خودشان بردارند؛ [یعنی] بکلّی مصالح این دو در دو جهت قرار دارد؛ لکن در نظام اسلامی نه، در نظام اسلامی، حاکم، ولیّ است، دوست است، سرپرست است، برادر است، مرتبط است، برای مردم است؛ و این یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که توانسته ولایت اسلامی را پیاده کند.
ما هنوز نتوانستهایم خیلی از احکام اسلامی را به طور کامل تحقّق بخشیم و تا یک جامعه به طور کامل اسلامی بشود، زمان زیادی لازم است لکن بحمدالله مسئلهی حکومت و مسئلهی ولایت در جامعهی اسلامی ما تحقّق پیدا کرد؛ علیرغم طرد و نفی و بغض و عناد قدرتهای جهانی، شکل اسلامی در جامعهی ما پیاده شد که دشمنان اسلام با آن مخالفت هم کردند امّا بحمدالله روزبهروز این ثابتتر و درخشانتر و ماندگارتر شده در جامعهی ما. و ما مسئولین وظیفه داریم ولایت الهی و اسلامی را در جامعهی خودمان در شکل پُرجاذبهی آن برای انسانهای مشتاق و محروم هر چه بیشتر تحقّق ببخشیم. قدم اوّل این است که از راه مردم جدا نشویم؛ قدم اوّل این است که فراموش نکنیم که همین مردم، پابرهنهها، طبقات ضعیف، این کسانی که در معیارهای مادّی در جوامع چیزی به حساب نمیآیند، صاحبان اصلی کشورند و پیروزیهای این انقلاب و این کشور و عزّت این کشور به خاطر فداکاریهای آنها [محقّق] شده؛ فراموش نکنیم که این مردم بودند که اسلام را برای این کشورِ الهی و اسلامی خواستند و اراده کردند و آن را تحقّق بخشیدند؛ از مردم جدا نشوید. این افتخار نظام اسلامی و جامعهی اسلامی است که قریب دوازده سال از پیروزی این انقلاب میگذرد و مردم با وجود این همه تبلیغات دشمنها، با این همه کارشکنیهایی که کردند، به آرمانهای این انقلاب و این نظام اسلامی روزبهروز علاقهمندتر و دلبستهتر شدهاند؛ و دشمن حقیقتاً در مقابل خواست و ارادهی این مردم عاجز مانده.
امروز دنیای اسلام متوجّه به جامعهی اسلامی ما است؛ هر چه اینجا اسلام بهتر و قویتر و واقعیتر پیاده بشود، مسلمانها در کشورهای اسلامی و در سرتاسر عالم امیدوارتر میشوند. این جوانها و گروههای اسلامی که با مظلومیّت در فلسطین و در بسیاری از کشورهای اسلامی دارند با کفر و استکبار و ایادی آنها مبارزه میکنند، پشتگرمیشان و دلگرمیشان به جمهوری اسلامی است. ایستادگی این ملّت است که آنها را شاداب نگه داشته و سختیها را بر آنها هموار کرده. امروز در دنیای اسلام، حکّامی وجود دارند که برای مسلمینی که تحت حکومت آنها هستند و برای ملّتهای مظلومشان از سمّ مهلک خطرناکترند؛ این حکومتهایی که آلت دست استکبار جهانی هستند، برای منافع و اهداف استکبار دل میسوزانند، برای ملّتهایشان و منافعشان نه! میبینید این حادثهی اخیری که در منیٰ اتّفاق افتاد(۷) که حادثهی واقعاً تلخ و مصیبتباری بود؛ البتّه حادثه مشکوک هم هست؛ آسان نیست دربارهی علّت حادثه آن چیزی را که حکّام سعودی گفتند و ادّعا کردند بپذیریم. تعداد کثیری از مردم مسلمان و حاجی، جانشان را در این حادثه از دست دادند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. و باید تحقیق بشود؛ باید مسلمانها تحقیق کنند و سران کشورهای اسلامی این قضیّه را دنبال کنند.
خب یک چنین حادثهی تلخ و مصیبتباری در اظهارات و گفتههای حکّام سعودی آن چنان بازگو میشود که نشانهی بیاعتنائی آنها به نفوس مسلمین و به حیات مسلمانها -صدها و شاید هزارها مسلمان- است! در حالی که در اسلام، جان یک مسلمان هم محترم است. اگر در این حادثه دستِ عمد و خیانت مؤثّر بوده باشد -آن چنان که گفته شده و حدس زده شده و خلافش هم هنوز ثابت نشده- یک جنایت عظیمی است. جنایت این نیست که هزار و چندصد نفر یا بیشتر مسلمان کشته شدند؛ یک نفر [هم] که به آن شکل و مظلومانه و بدون جرم کشته بشود، [جنایت] است. البتّه این حرفی هم که چند نفر آخوند درباری از کشورهای اسلامی بزنند، که تعریف کنند، ستایش کنند که این قدر خدمت کردید و چه جور خدمت کردید، مسئولیّت حکّام سعودی را هم از بین نمیبرد. این قضیّهی اوّل هم که نیست؛ تا حالا اینگونه قضایا مکرّر اتّفاق افتاده؛ کشتار فاجعهآمیز حجّاج ایرانی که زشتترین و نمونهی وحشیانهترین بود؛ غیر از آن هم قضایای متعدّدی در گذشته هم اتّفاق افتاده و خود این هم که قضیّهی بسیار مهمّی است.
امروز آن ملّتی و آن مرکزی که مسلمانها با توجّه به آن در میان این همه گرفتاری دلشان امید پیدا میکند، جمهوری اسلامی است. این مسلمانان مظلوم فلسطینی و لبنانی که به طور روزمرّه مورد تهاجم جنایتآمیز اسرائیل قرار دارند -که همین روزها هم آمدند، بمباران کردند و این جنایاتها ادامه دارد- امیدشان به هیچ کدام از این قدرتها و مدّعیانی که ادّعا میکنند نیست. اگر امیدی داشته باشند -که دارند- به انقلاب اسلامی و به حرکت پُربرکت ملّت مسلمان ما است. شما مایهی امید مسلمانها هستید. امروز به خاطر همین خصوصیّات در جمهوری اسلامی، هر کسی که برای عزّت این جمهوری، برای پیشرفت این جمهوری، برای اصلاح امور مردم در این جمهوری، برای موفّقیّتهای روزافزون این نظام مقدّس تلاش بکند، برای کلّ جهان اسلام مجاهدت و تلاش کرده و اسلام را در حقیقت پشتیبانی کرده. امروز مسئله، مسئلهی یک ملّت نیست؛ مسائل ما مسائل دنیای اسلام است، مسائل ملّتها است؛ مسئلهی ما، مسئلهی اصل اسلام و پرچم و عَلَم اسلام است که در جهان به اهتزاز درآمده. هر کسی که در تضعیف نظام جمهوری اسلامی امروز حرکتی انجام بدهد، حرفی بزند، اقدامی بکند، این دامنهی کار خلاف او به همهی ملّتهای مسلمان گسترش پیدا میکند؛ یعنی باید بداند این کار فقط خیانت به این ملّت نیست؛ خیانت به اسلام است، خیانت به ملّتهای متعدّد است، خیانت به تاریخ اسلام است.
امروز دشمن چشم دوخته است به ایجاد اختلاف و شکاف در میان مردم ما؛ تنها امید دشمن، امروز این است. با حملهی نظامی نمیشود این انقلاب را و این نظام را از بین برد، حتّی با بمب اتم هم نمیشود؛ با دست به دست هم دادن و از جوانب مختلف حمله کردن هم نمیشود؛ با کار نظامی، استکبار نمیتواند مسئلهی جمهوری اسلامی را و انقلاب اسلامی را برای خودش حل کند؛ با فشار اقتصادی هم نمیشود، [چون] آگاهی مردم ما را در این یازده سال تجربه کردند؛ مردم اوضاع را خوب میدانند -مردم با چقدر سختی گذراندند و چه سختیهایی را تحمّل کردند، چه کمبودهایی را تحمّل کردند- که [این] ناشی از آگاهی مردم است -مردم میدانند استکبار جهانی به چه امیدی دارد بر روی نظام جمهوری اسلامی فشار میآورد و چه میخواهد؛ مردم ما میدانند که استکبار جهانی فشار میآورد برای اینکه راه برگشتِ استعمارگران به این کشور را باز کند؛ مردم ما میدانند که بسیاری از نابسامانیها و کمبودها و مشکلات، به خاطر دشمنی و دخالت و خباثت دشمنان جهانی ما است و این را هم میدانند که با تکیهی به نیروی خودشان، با مقاومتشان، با پشتکارشان، با یگانگی و صمیمیّتشان با دولت و همکاریشان با دولت و مسئولان اجرائی کشور، خواهند توانست این مشکلات را حل کنند؛ همچنان که خیلیاش را حل کردند؛ پس، میدانند که از این راه هم این انقلاب و این نظام جمهوری را نمیتوانند صدمه بزنند-امیدشان به دو سه نقطهی داخلی است؛ و از همه مهمتر ایجاد اختلاف، ایجاد شکاف بین مسئولین، بین دولت و ملّت، بین آحاد مردم، بین دستگاههای مختلف، بین شخصیّتهای مختلف؛ این تنها امید اینها است. اگر توانستند اختلاف ایجاد کنند، اختلاف ایجاد کنند و اگر هم نتوانستند، وانمود کنند که اختلاف هست. تقریباً تمام دستگاههای تبلیغی دنیا -آنهایی که نسبت به مسائل ایران اهتمام دارند- امروز همّتشان را متمرکز کردهاند در اینکه ثابت کنند در دستگاههای اصلی نظام جمهوری اسلامی اختلاف عمیق هست. برای اینکه هم چهرهی این نظام را در دنیا مغشوش جلوه بدهند، بگویند نظامی است مبتلای به مشکلات خودش، درگیر اختلافات، جنگ قدرت -از این تعبیراتی که میکنند- و هم اگر صدایشان به گوش ملّت ما و به گوش هر که رسید، او را مأیوس و ناامید کنند. این را برای این عرض میکنم تا توجّه بکنید که مسئلهی اختلاف، چقدر برای دشمن مهم است. کسانی که زبانشان و قلمشان در جامعه کار میکند و ذهنهایی و دلهایی و نفوسی متوجّه آنها میشوند، مواظب باشند دشمن از اظهارات آنها سوء استفاده نکند. امروز هر حرکتی که نمایش دودستگی و اختلاف عمیق و توأم با تضاد باشد و هر حرکتی که مسئولین نظام و مجریان کشور و مدیران زحمتکش و دلسوز و خدمتگزار را تضعیف بکند، حرکتی است بر خلاف مصالح این ملّت و بر ضدّ خواستههای اسلام و امام بزرگوارمان.
بحمدالله در جامعهی ما دلها به هم نزدیک است؛ از آن انگیزههای خودخواهانه و قدرتطلبانهای که در دنیا نظایرش را دیدند، در جامعهی ما بندرت دیده میشود -نمیگویم وجود ندارد؛ شیطان همه جا هست؛ [امّا] آن جوری که در دنیا معمول است، در جامعهی ما نیست؛ به آن شدّتی که همه جا هست، بحمدالله اینجا نیست- اینجا معنویّت حاکم است؛ وظیفهی دینی در اینجا حاکم است. کوشش کنید این جامعه را، این نظام اسلامی را، این کشور اسلامی را، با وحدت، با یکپارچگی، با مدیریّتِ توأم با محبّت و عواطف و همراهی مردم، با وحدت کلمه، آن چنان بسازید و پیش ببرید که امیدهای ملّتها با دیدن شما روزافزون بشود. این، آن چیزی است که اسلام از ما میخواهد و درس غدیر خم برای ما -که درسهای فراوان و فوقالعاده و بینهایتی دارد برای کسانی که اهل معنا و معنویّت و درک حقایقند- درس صفا و معنویّت و تقوا در مدیریّت کشور و در همهی بازوهای گرداننده و مدیر اجرائی در کشور [است]. این درس را ما از غدیر باید بگیریم و مطمئنّاً در این راه، خدا پشتیبان ما و دست قدرت الهی کمک ما است. ارادهی الهی بر این است که در این بُرههی از زمان انشاءالله کلمهی حق پیروز بشود و اسلام جایگاه برجستهی خودش را در دنیا پیدا بکند و تلاشهای دشمنان هم به جایی نخواهد رسید.
انشاءالله خدای متعال به همهی شما توفیق بدهد و ما را هدایت کند و کمک کند که راه را بشناسیم و آن راه را با قوّت و استقامت انشاءالله طی کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمیرفسنجانی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
۲) مباهله به معنی درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقّانیّت است و اشاره دارد به ماجرایی که پیامبر (ص) پس از مناظره با مسیحیان نجران و عدم پذیرش دعوت پیامبر از سوی آنان، پیشنهاد مباهله دادند و آنان پذیرفتند، امّا در روز موعود که هنگامی که دیدند پیامبر (ص) همراه با امیرالمؤمنین، فاطمهی زهرا و حسنین (علیهم السّلام) آمدند، از انجام مباهله خودداری کردند. آیهی ۶۱ سورهی آلعمران اشاره به این واقعه دارد.
۳) چکّه، قطره
۴) آفریننده
۵) جداکننده، متمایزکننده
۶) بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۱۰
۷) در ۱۱ تیر ۱۳۶۹ زائرانی که در تونل پیادهروی منیٰ به مکّه رفت و آمد میکردند، بر اثر ازدحام و هجوم جمعیّت، در تنگنای تونل گرفتار شدند و بیش از هزار نفر از آنها جان خود را از دست دادند. بیشتر قربانیان از کشور مالزی و اندونزی بودند. حکومت عربستان با سلب مسئولیّت از خود، زائران را متّهم کرد که از مقرّرات آمد و شد پیروی نکردند!