1394/04/10
طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن | خلاصهی جلسه سوم: ایمان آگاهانه
فقط ایمان آگاهانه باقی میماند
حضرت آیتالله خامنهای در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد جلساتی با عنوان «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» داشتهاند و طی آن به «تبیین پایههای تفکر اسلامی» بر مبنای آیات قرآن پرداختهاند. ایشان با اشاره به اهمیت این مباحث گفتهاند: «این جلسات، پایههای فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی است.» ۸۱/۴/۴ پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، گزیدهای از هفت جلسهی ابتدایی این سخنرانیها را که به بحث «ایمان» اختصاص داشته به مرور منتشر میکند.
«ایمان از روی آگاهی» نامی است که حضرت آیتالله خامنهای برای سخنرانی روز چهارم ماه رمضان سال ۵۳ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد انتخاب کردهاند. آیهی ۲۵۸ سورهی بقره اولین آیهی انتخابشده برای این جلسه و از آیات معروف قرآن است: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ ...» پیامبران خود به آنچه به آنها نازل شده، ایمان آوردهاند و مانند رهبران سیاسی نیستند که به آنچه میگویند ایمان لازم را نداشته باشند. بحث با مطرحکردن سه نوع ایمان دنبال میشود: ایمان متعصبانه، ایمان مقلدانه، و ایمان آگاهانه. تنها ایمان سعادتبخش که تا پایان عمر با انسان همراه است، «ایمان آگاهانه» است. چند نکته پیرامون کلمهی «اولیالالباب» یکی از موضوعات جذاب این سخنرانی است: اولیالالباب یعنی خردمندان. اما در فرهنگ قرآنی به کسی که زرنگیهای رایج در روابط اجتماعی را دارد خردمند نمیگویند. امام جماعت آن روزهای مسجد امام حسن علیهالسلام در این جلسه تعریف دیگری از واژهی خردمند بر مبنای قرآن ارائه میدهند.
خلاصهی جلسهی سوم: ایمان آگاهانه
فقط ایمان آگاهانه باقی میماند |
آیات این جلسه |
آیات ۲۵۸ سورهی بقره و ۱۹۰ تا ۱۹۲ سورهی آلعمران |
واژگان کلیدی: |
ایمان پیامبران |
فهمیدن دین |
خردمندان |
ایمان متعصبانه |
ایمان مقلدانه |
ایمان آگاهانه |
آیه |
نکات کلیدی |
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ
﴿بقره: ۲۵۸﴾
پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل گشته، مؤمن و گرویده است و مؤمنان همه ایمان آوردهاند به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش (و گویند) میان هیچ یک از پیامبران او تفاوت نمیگذاریم (همه را فرستاده و مأمور خدا میدانیم) (پذیرش وحی) و گویند: شنیدیم (فهمیدیم) و فرمان بردیم ... مغفرت تو را جویائیم - پروردگارا! و بازگشت همه بهسوی توست.
|
۱. اولاً ایمان یک خصلت برجستهی پیامبران خدا و مؤمنان و دنبالهروان آنهاست؛ ایمان داشتن، باور داشتن به رسالت خود. فرق میان رهبران الهی مانند راهروِ این راه به آنچه میگوید و گامی که برمیدارد، با همهی وجودش صمیمانه مؤمن است. درحالیکه سیاستمداران عالم، احیاناً سخنان زیبایی و بیانات دلکش و شیوایی ممکن است داشته باشند، اما به آنچه میگویند، ایمان ندارند.
نتیجهگیری: ایمان و باور، خاصیت وابستگان به دعوت اسلام است. آدمهایی که ایمان و باوری ندارند و فقط چون دیگران رفتند، اینها هم احتیاطاً دارند میروند، اینها در قلمروی فکر اسلامی داخل نیستند. رودربایستی هم ندارد. ایمان لازم است.
۲. سمع، یعنی شنوایی. حالت شنوایی، غیر از گوش است، گوش بهمعنای یک عضو بدن، با لفظ اُذُن در عربی تعبیر میشود. وقتی میگویند سمعنا یعنی ما با تمام وجود فهمیدیم که آنچه را که خدا برای ما معین کرده و فرستاده بود. و اطاعت ما از روی روشنی و آگاهی و سمع بود.
ایمان دو جور است: یک جور ایمان مقلدانه و متعصبانه. از بعضیها اگر بپرسی، از کجا گفتی که پیغمبر اسلام حق است؟ هیچ نمیدانند. چون مردم کوچه و بازار و پدرها و معلم توی مدرسه میگویند پیغمبر حق است، این هم میگوید پیغمبر حق است. البته ایمان هم دارد. یعنی باورش آمده که پیغمبر حق است. اما این باور از روی تقلید و چشمبسته بهدست آمده است. این ایمان مقلدانه است.
ایمان متعصبانه هم مثل همین ایمان ایمان مقلدانه است؛ که بعضیها حاضرند العیاذبالله به پیغمبرهای دیگر بیاحترامی کنند، برای خاطر دلخوشی پیغمبر ما! چون فلان عمل را ما مسلمانها انجام میدهیم درست است و چون دیگران فلان عمل دیگر را انجام میدهند، غلط است. یک ایمانی دارد، اما این ایمان متکی به دلیل نیست، فقط از روی تعصب است.
ایمان مقلدانه و متعصبانه در اسلام، هیچ قیمتی ندارد. یکی از دلایل این بیارزش بودن، این است که ایمان وقتی از روی تقلید و تعصب بود، زائل شدنش هم بهآسانی کسبِ خودِ ایمان تقلیدی، آسان است.
برادران! ایمان ارزشمند، ایمان آگاهانه است، ایمان توأم با درک و شعور است، ایمانی است که از روی بصیرت و چشم باز و بدون ترس از اشکال بهوجود آمده باشد. |
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ
﴿آلعمران:١٩٠﴾
به یقین در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانههای روشنی است برای خردمندان.
|
این نشانهها (آیات) برای چه کسانی است؟ برای گیجها؟ برای بیهوشها؟ برای آنانکه نمیاندیشند؟ ابداً. لأولیالألباب. برای خردمندان. خردمند. آنکه دارای خرد و نیروی فهمیدن است و آنان همهی مردمند، در صورتی که فکر و هوششان را بهکار بیندازند. |
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّـهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
﴿آلعمران:١٩۱﴾
آنها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و بهیک پهلو خوابیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و بهدل و زبان میگویند) پروردگار ما! این همه را به بیهودگی نیافریدهای و تو از بیهودگیها منزه و پیراستهای! پس ما را از شکنجهی آتش محفوظ بدار.
رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ ۖ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ
﴿آلعمران:١٩۲﴾
پروردگار ما! بیگمان هر که را با آتش درافکنی، زبون و سرافکندهاش ساختهای. و ستمگران را هیچ یاور و مددی نیست. |
۱. اگر مردم معمولی بخواهند خردمندان را معرفی کنند میگویند خردمند آن کسی است که در همهی امور زندگیاش پیشرو است، در هیچ کار سرش کلاه نمیرود، در کاسبیها، در پلتیکها، در سیاستبازیها، در معارضهها و مقابلههای با حریفها، همهجا دستِ او روی دست حریفهاست. قرآن اما چون هیچ یک از این بازیگریها را قبول ندارد، چون ارزش واقعی را برای انسان، اتصال و ارتباط با خدا میداند، خردمند را به این صورت معرفی میکند: خردمند از نظر قرآن آن کسی است که این عالیترین ارزشها را بیش از همه چیز و همه کس مورد نظر داشته باشد. «الذین یذکرون» خردمندان آن کسانیاند که یاد میکنند خدا را... در همه حال به یاد خدایند. اما این به یاد خدا بودن بهمعنای یک حالت عرفانی خلصهآمیز درویشمآبانه نیست... یاد خدا بودن فعال. یاد خدا بودنی که عمل محسوب میشود.
۲. خردمندان آن کسانیاند که در حال تفکر باشند، بعد که این تفکر و اندیشمندی را انجام میدهند به زبان دل و زبان ظاهر میگویند پروردگار ما! این را به بیهوده نیافریدهای. منزهی تو از این کار که به بیهوده بیافرینی؛ یعنی مهمترین و اساسیترین نقطهی ایدئولوژی.
هر ایدئولوژی زندگیساز، نقطهی اساسیاش این است که من اینجا برای کاری هستم... پس من مسئولیتی دارم و در این نظم عجیب یک جایی هم من دارم که اگر آنجا کار را بهصورت درست و صحیح، آن عمل را آنچنانی که تو خواستهای انجام ندهم، این نظم را خراب کردهام.
|
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ... ﴿آلعمران:١٩۳﴾
پروردگار ما! (بهگوش دل و با تفکر در پدیدههای خلقت) صدای نداکنندهای را که به ایمان فرامیخواند (و میگفت) به پروردگارتان ایمان آورید، شنیدیم و در پاسخ به این ندای تکوین، ایمان آوردیم ... |
آن کسانی که ندای منادی را شنیدند که برای ایمان ندا میکرد و بعد ایمان آوردند، چهجور ایمانی آوردند؟ یک نفر گفته ایمان بیاورید، آن وقت ایمان آوردید. نه؛ اینها همان اولیالالبابند، همان متفکرانند. این منادی ممکن است به ظاهر پیغمبری باشد، اما در باطن، پیامبر عقل و تفکر و بینش آنها است که آنها را به سوی ایمانِ به خدا فرامیخواند و دعوت میکند. پس منادی به آنها گفته ایمان بیاورید و آنها از روی درک و شعور و آگاهی کامل ایمان آوردند. اینجور ایمانی در اسلام مطلوب است: ایمان آگاهانه. |
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ
﴿مائده:۱۰۴﴾
و چون به آنان گفته شود که بیایید و آنچه را خدا فرستاده و پیامبر میآموزد، بیازمائید و بفهمید گویند: راه و رسمی که پدران خود را بر آن یافتیم ما را بس! ولو پدرهایتان هیچ چیز نمیفهمیدند و هیچ راهی نمییافتند، بازهم شما از آنها تقلید میکنید؟ |
چون ایمان آگاهانه از نظر اسلام مطلوب است و خدای متعال ایمان ناآگاهانه را قبول ندارد و ارج و ارزشی برایش قائل نیست؛ لذا چندین جای قرآن، ایمانهای کورکورانهی مقلدانهی متعصبانه، که غالباً هم اینجور ایمانها آدم را با مغز به زمین میکوبند، این چنین ایمانهایی را با شدت توبیخ میکند. |
بخشی از بیانات آیتالله خامنهای در ۵۳/۰۶/۳۰ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد:
آن ایمانی که فلان مرد مسلمان دارد، ]که[ برای نگه داشتنش باید بگوییم روزنامه نخواند، فلان کتاب را نخواند، در کوچهبازار راه نرود، با فلان کس حرف نزند، سرما و گرما نخورد، آفتاب و مهتاب نبیند، تا بماند؛ این ایمان، متأسفانه نخواهد ماند. ایمانی لازم است که آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که در سختترین شرایط هم آن ایمان از او گرفته نشود. «اِلّا مَن أُکرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإِیمانِ» (نحل۱۰۶) آیهی قرآن میگوید: اگر در زیر شکنجه، برای خاطر آنکه دشمن را از خود، لحظهای منصرف کنی، یک جمله گفتی، بگو، ایمان تو ایمانی نیست که با شکنجه از قلبت زائل بشود. آن ایمانی که خَبّاببن اَرَت دارد، آهن را داغ میکردند به گردنش میچسباندند، شوخی نیست، آهن گداخته را به بدنش نزدیک میکردند و به پوست بدنش میچسبانیدند، او بهخاطر آن ایمان آگاهانهی عمیقش، دست برنمیداشت، ایمان این است.