1399/02/22
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن | خلاصه جلسه شانزدهم: رستاخیز اجتماعی نبوت
باطل را به حق برگرداندن
حضرت آیتالله خامنهای در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد جلساتی با عنوان «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» داشتهاند و طی آن به «تبیین پایههای تفکر اسلامی» بر مبنای آیات قرآن پرداختهاند. ایشان با اشاره به اهمیت این مباحث گفتهاند: «این جلسات، پایههای فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی است.» ۸۱/۴/۴ پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در سال ۱۳۹۴ در هفت گزیده بیانات جلسات ابتدایی این سخنرانیها را که به موضوع «ایمان» اختصاص داشته است را منتشر کرده است. جلسات مبحث «توحید» نیز در شش گزیده بیانات در ماه رمضان امسال منتشر شد. اکنون و در ادامه مباحث کتاب جلسات مبحث «نبوت» در نُه گزیده بیانات منتشر میگردد.
حضرت آیتالله خامنهای در سومین جلسه از مباحث نبوت، پس از بیان فلسفه نبوت، آثار نبوت بر نبی (بعثت در نبوت)؛ به آثار نبوت بر اجتماع پرداختند: «بعد از آنی که این انقلاب در او به وجود آمد، آن وقت نوبت آن است که همین انقلاب در محیط خارجی انجام بگیرد. همان تحولی که در روح نبی ایجاد شد، باید به یک شکلی با یک وضع خاصی، در متن واقعیتِ اجتماع انجام بگیرد و این همان مطلبی است که ما اسم آن را گذاشتیم رستاخیز اجتماعی نبوت.» حضرت آیتالله خامنهای در ادامه با ذکر دو نوع جامعه اجتماعی در بشریت، تفاوت حکومت جاهلی و حکومت نبوی را شرح داده و انبیاء را تبدیل
کننده جامعهی طبقاتی به توحیدی دانستند؛ در نهایت با بررسی اختیار انسان، مجموعهی قوانینی تحت عنوان حق را جهت راهنمایی بشر تعریف کردند و حق را قانون منطبق بر سرشت و باطل را قانونی خلاف فطرت دانستند.
جلسه شانزدهم: رستاخیز اجتماعی نبوت
باطل را به حق برگرداندن! |
آیات این جلسه |
آیات ۱تا۶ سوره مبارکه قصص |
واژگان کلیدی |
حق و باطل |
نظام طبقاتی |
نظام جاهلی |
رستاخیز اجتماعی |
نظام توحیدی |
مستضعف |
آیه |
نکات کلیدی |
تلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ (۲)
این است آیههای کتاب روشن.
نَتْلُوا عَلَیْکَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۳)
بخشی از ماجرای عظیم موسی و فرعون را برطبق حقیقت بر تو فرو میخوانم برای مردمی که میگروند. |
-
روش قرآن بر این است که در هر قسمتی که ماجرای پیغمبری را نقل میکند، از هر بُعدی که به داستان نگاه میکند، یک منظور خاصی دارد و به تناسب همان منظور است که یک قسمت مخصوصی از این داستان را انتخاب میکند برای نقل کردن. اینجا یک قسمت خیلی کوتاهی را ذکر میکند، برای این است که یک منظور خاصی دارد و آن، مسئلهی غلبهی حق بر باطل است.
-
اینی که بر تو بیان میکنیم و میخوانیم، بیفایده و کم اثر نیست، بلکه برای مؤمنینی که به تو گرویدهاند، به شدت مؤثر و مفید و سودمند است. آنها وقتی که این داستان را با این بینش، شنیدند و سنّت الهی را در این زمینه فهمیدند، راهشان را مشخص و معین میکنند.
|
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (۴)
همانا فرعون برتری میگرفت بر روی زمین و مردمان را به طبقه و گروهها تقسیم کرد. یک طبقه را مورد ستم و در پنجهی ضعف و ناتوانی میگرفت. پسران آنان را میکشت و زنانشان را زنده نگه میداشت. همانا او از مفسدان [تباه کنندگان فطرت و زندگی و جهان] بود. |
-
فرعون در زمین برتری جُست، بزرگی طلب کرد برای خود، عُلُوّ گرفت، یعنی چه علو گرفت؟ در این سطحِ برابرِ انسانها، یکهو بلند شد، نشست روی آن طاقچه، خودش را بالاتر از دیگران گرفت. همه برابر بودند، همه هم سطح بودند، او برتری گرفت بر دیگر بندگان.
-
[فرعون] خودش را در درجهی بالا گذاشت، مردم زمین را هم تقسیمبندی کرد، طبقهبندی کرد، گروهگروه کرد. یک عده را نزدیکتر به خودش؛ طبقه هامان و طبقاتی مشابه او، یک طبقه پایینتر ... عدهای از مردم جامعه را و یک طبقهی از اینها را به شدت در پنجهی ضعف و ناتوانی نگه داشت، انداختشان به کام ضعف، به کام ناتوانی، «یَستَضعِفُ » ضعیف شمرد اینها را، خوار گرفت اینها را، به تعبیرات گوناگون، حاصلش این است که اینها را در جامعه از همهی امکانات رشد و ترقی محروم کرد، از همهی امکانات.
-
جوانهای آنها را میکشت. نمیگذاشت نسل جوان اینها رو بیایند، احساس میکرد که در میان اینها حرکتی و هیجانی هست و میدانست که آنکسی که بتواند این حرکت و هیجان را به آخر برساند، نسل جوان است.... میدانست که در میان همین جوانها، موسایی بناست پدید بیاید و آن موسی است که عاقبت، جهان را بر او دگرگون و منقلب خواهد کرد. میفهمید که بالاخره در میان این نسل جوانی که در جامعهی فرعونی، میان بنیاسرائیل هستند، با شور و ایده و خروش فراوان؛ عاقبت اینها یک موسایی، یک انسان بزرگی، یک مرد فداکاری میانشان پیدا خواهد شد و از این میترسید؛ لذا جوانها را میکشت.
-
زنانشان را زنده نگه میداشت؛ یا برای اینکه فاسد کند اینها را، یا برای اینکه نسلشان را به فحشا بکشاند، یا برای اینکه آن سلامت نسبشان را از بین ببرد.
|
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (۵)
و اراده بر آن است که بر مستضعفان و آنان که در پنجهی ضعف و ناتوانی نگاه داشتهاند، منت نهیم و آنان را رهبران و پیشوایان (زمامداران) قرار دهیم و آنان را میراثبران (حکومت و قدرت) بسازیم. |
-
فرعون یک چنین وضعی دارد که در آخر آیه میگوید: «اِنَّهُ کانَ مِنَ المُفسِدینَ» همانا و به یقین او از مفسدان و فسادانگیزان بود. فسادِ در فطرت ایجاد میکرد، فساد در جامعه ایجاد میکرد، فساد در جهان ایجاد میکرد... حالا در مقابل، حق چه؟ ارادهی خدا بر چه و سنت الهی بر کدام جهت قرار گرفته است؟ «وَ نُریدُ» و میخواهیم ما، یعنی سنت و ارادهی تکوینی ماست، «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ»؛ نمیگوید و اَرَدنا، آن وقت دربارهی بنیاسرائیل این اراده را کردیم، نه، برای همیشه است، همیشهی تاریخ. خواستهایم ما و میخواهیم که منت گذاریم بر همان مستضعفان، بر همان طبقهای که در پنجهی قهر و اسیر چنگال ضعف و ناتوانی بودهاند، بر سر آنها میخواهیم منت بگذاریم و آنها را از آن پستی نجات بدهیم، از استضعاف خارجشان کنیم.
-
آنها را از دنبالهرویِ اجتماع، از تابع بودن، به پیشروی و زمامداری و متبوع بودن برسانیم، مستضعفین زمین را، مسلط کنیم بر عالم، بر قدرتمندان زورگو.
|
وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم ما کَانُوا یَحْذَرُونَ (۶)
و آنان را در زمین، متمکن و مستقر نمائیم و به فرعون و هامان و سپاهیانشان چیزی را که از آن پرهیز میکردند، بنمایانیم. |
-
اینها نمایشگر یک طبقهاند، فرعون اگر چه مربوط به طبقهی عالیه است، اما چون شخص برجستهی طبقهی عالیه است، مثل طبقهی ممتازهای است که هامان هم تحت اختیار اوست، تحت استثمار اوست. و هامان سمبل و نمایشگر یک طبقهی دیگری است، طبقهای که همهی امکانات و نیروهایشان را در خدمت فرعون به کار میبرند.
-
«مِنْهُم» از این مستضعفین، «ما کَانُوا یَحْذَرُونَ» آنچه از آن پرهیز داشتند. همانی که فرعون از آن میترسید، آن را بر سرش بیاوریم؛ همانی که هامان از آن گریز و پرهیز داشت، آن را بر سرش بیاوریم؛ یعنی این قدرتها را از آنها بگیریم، بدهیم دست مستضعفین، بدهیم دست خاکنشینان، بدهیم دست مستمندان. که البته همیشه مستمندان در هر جامعهای اکثریت آن جامعه را تشکیل میدهند. این هم ارادهی پروردگار.
|
بخشی از بیانات آیتالله خامنهای در روز ۵۳/۰۷/۱۲ در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد:
پیغمبرها نظام جاهلی را -برای اینکه طبقاتی بودن را، ظالمانه بودن را، استثمارگرانه بودن را، غیر انسانی بودن را، و از این قبیل نقاط منفی را مشخص کنیم، بهترین کلمه، کلمهی جاهلیست؛ جاهلیّت، یعنی نظام غیر عادلانهی غیر فطریِ غیر انسانی را- میخواهند تبدیل کنند به نظام الهی، به قوارهی اجتماعی توحیدی؛ میخواهند تبدیل کنند به اینکه جامعه قلمرو حکومت خدا باشد، نه قلمرو حکومت هوسها و هویٰها، این حاصل کار پیغمبرهاست. پیغمبرها میآیند تا نظام اجتماعیِ غلط را تبدیل کنند به نظام اجتماعی صحیح، شعار توحیدشان هم به همین خاطر است، مبارزاتشان با طواغیت هم به همین جهت است. مبارزات طواغیت با آنها هم به همین جهت است.