[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی - 1403/06/04
عنوان فیش :جنگ میان جبهه‌ی حسینی و جبهه‌ی یزیدی تمام‌نشدنی است
کلیدواژه(ها) : جبهه حق و باطل, حق و باطل, باطل, حق, صف‌بندی حق و باطل
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم ‌اِلىٰ یَومِ القِیامَة. (1) «اِلىٰ یَومِ القِیامَة» یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبهه‌ی حسینی و جبهه‌ی یزیدی تمام‌نشدنی ‌است؛ این کارزار ادامه دارد. جبهه‌ی حسینی خودش را معرّفی کرده؛ امام حسین (علیه السّلام)، در همین سفر کربلا، در ‌چند جا مشخّص کرده که حرفش چیست، هدفش چیست. فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن‌ رَأَى سُلطاناً ‌جَائِرا؛ مسئله، مسئله‌ی ظلم است، مسئله‌ی جُور است. مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللهِ ... یَعمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالجَورِ وَ ‌العُدوان؛(2) مسئله این است. این جبهه‌ی حسینی است که در مقابله‌ی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطه‌ی مقابلش ‌هم جبهه‌ی جُور است، جبهه‌ِی ظلم است، جبهه‌ی شکستن عهد الهی است.‌
1 )
کامل الزّیارات، ابن قولویه قمی، ج ۱، ص ۱۷۶

إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ‏
ترجمه :
‏«امام باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: ...من بیزاری می جویم به سوی خدا و به سوی شما از ایشان و از شیعیان و پیروان و ‏دوستدارانشان، ای اباعبدالله من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما ‏جنگید...»‏

2 )
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۳۸۱ (با اندکی تفاوت‏)

أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله قالَ : «مَن رَأى‌ سُلطاناً جائِراً ، مُستَحِلّاً لِحُرَم اللَّهِ ، ناكِثاً لِعَهدِ اللَّهِ ، مُخالِفاً ‏لِسُنَّةِ رَسولِ اللَّهِ ، يَعمَلُ في عِبادِ اللَّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَلَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ ، كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ ‏
ترجمه :
‏«امام حسین(علیه‌السّلام) فرمودند: هر مسلمانی با سلطان ستمگری مواجه شود که حرام خدا را حلال می‌کند و پیمان الهی ‏را در هم می‌شکند و با سنت (و قانون) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مخالفت برخاسته و در میان بندگان خدا، راه گناه و ‏دشمنی در پیش گرفته است، ولی او در مقابل چنین حاکمی، با عمل یا با گفتار، اظهار مخالفت نکند، بر خداوند است که ‏این فرد (ساکت) را به جایگاه همان طغیانگر، (در آتش جهنم) داخل کند.»‏


مربوط به :بیانات در دیدار اعضای هیئت علمی پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا علیه‌السلام - 1403/02/19
عنوان فیش :هدف ائمه ایجاد حکومت اسلامی بود
کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حکومت‎ اسلامی, ساختن جامعه دینی, انسان ۲۵۰ ساله
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
وقتی که به امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) اعتراض کردند که چرا شما صلح کردید، از جمله‌ی حرفهایی که مکرّراً از ‌حضرت مجتبیٰ نقل شده این است که میفرماید: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم‌ وَ مَتاعٌ‌ اِلیٰ‌ حین‌»؛(1) این [کار] یک زمان ‌دارد، یک اَمَد دارد، یک سرآمد دارد. شما چه میدانید؟ یعنی این وعده است. آن وقت در روایت امام این وعده مشخّص ‌شده؛ در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ‌‌۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا ‌قُتِلَ‌ الحُسَینُ‌ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه‌»؛(2) وقتی در سال ۶۱ ــ محرّم ۶۱ ــ حضرت به ‌شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل ‌بیرونی‌ای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد. حالا در تعبیر روایت، «اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی اَهلِ الاَرض» ‌است، امّا میدانیم که این «اشتداد غضب» و آنچه بر آن مترتّب میشود، با همین عوامل ظاهری و علل و عوامل معمولی ‌تطبیق میکند؛ عوامل معمولی‌اش این است، که باز در یک روایت دیگر هست که: اِرتَدَّ النّاسُ‌ بَعدَ الحُسَینِ‌ اِلّا ثَلاثَة؛ «اِرتَدَّ» ‌نه به معنایی که از دین برگشتند، یعنی بعد از امام حسین، شیعه از این راهی که داشت میرفت مردّد شد؛ یعنی با این وضع ‌چه جوری میشود رفت؛ مگر سه نفر: یحیی‌بن‌امّ‌طویل [و دو نفر دیگر]؛ سه نفر بیشتر نماندند. حضرت صادق میفرماید: «ثُمَّ‌ ‌اِنَّ‌ النّاسَ‌ لَحِقوا وَ کَثُروا»،(3) سی سال زحمت امام سجّاد و بعد حضرت باقر، نتیجه‌اش این شده که این [تعداد بیشتر ‌شد]... خب بعد در [ادامه‌ی] همان روایتی که داشتم میخواندم، خدای متعال آن امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق ‌بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة».(4) سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ ‌حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده.‌
1 )
مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴ (با اندکی تفاوت)‏

ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم‌ وَ مَتاعٌ‌ اِلیٰ‌ حین ‏
ترجمه :
‏« امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: و من نمی‌دانم شاید این آزمایشی برای شماست؛ و مایه بهره‌گیری تا مدّتی (معیّن)!»‏

2 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج‏۱ ۳۶۸ ‏

فَلَمّا قُتِلَ‌ الحُسَینُ‌ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه ‏
ترجمه :
‏« امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: چون حسين صلوات اللَّه عليه كشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمين سخت گشت، ‏آن را تا صد و چهل بتأخير انداخت.»‏

3 )
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۱۴۴

ثُمَّ‌ اِنَّ‌ النّاسَ‌ لَحِقوا وَ کَثُروا ‏
ترجمه :
‏« امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردم پس از امام حسین (علیه السلام) مرتد شدند مگر سه نفر و سپس بعد از مدتى ‏مردم به تدریج ملحق و زیاد شدند. »‏

4 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج1، ص 368 ‏

َنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا ‏أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ.‏
ترجمه :
ابو حمزه ثمالى میگويد: به محضر مبارك امام باقر عليه السّلام عرض كردم: على عليه السّلام میفرمودند: «تا هفتاد سال به ‏بلا مبتلا میشوند» و باز میفرمودند: «پس از بلا، رخا و آسايش است»، هفتاد سال گذشت ولى ما آسايش و راحتى را ‏نديديم. امام باقر عليه السّلام به من فرمودند: اى ثابت! خداوند متعال مدّت اين امر را هفتاد سال قرار داد...»‏


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران - 1402/05/26
عنوان فیش :مراقبت از مبتلا نشدن به عوامل خطرزا در مسیر حفظ ارزشها
کلیدواژه(ها) : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, پاسدار انقلاب اسلامی, هویت سپاه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ارزشهای سپاه، برجستگی‌های سپاه خیلی ارزشمندند؛ از اینها باید حراست کرد... اگر از یاد خدا غفلت پیدا شد، این خطر ‌تشدید میشود؛ اگر انگیزه‌های جهادی به هر دلیلی کاهش پیدا کرد، این خطر تشدید پیدا میکند؛ اگر دستاوردها ما را مغرور ‌کرد، این خطر افزایش پیدا میکند. عوامل خطرزا اینها است: غفلت از خدا، مغرور شدن به دستاوردها، خسته شدن از کار ‌جهادی، بی‌توجّهی به نعمتهای الهی؛ [اینکه] از نعمتهای عظیم الهی که خدا به ما داده غفلت کنیم و تا یک نابسامانی در ‌مقابل ما قرار گرفت ما را مأیوس کند... در دعاها به ما یاد داده‌اند: اَللّهُمَّ تَمَّ نُورُکَ فَهَدَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا و بَسَطتَ یَدَکَ ‌فَاَعطَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا وَ عَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا؛(1) به یاد بیاورید نعمتهای الهی را. به مجرّد اینکه یک ‌سنگی سر راه پیدا شد یادمان میرود که صخره‌های عظیمی در مقابل پای ما بود برطرف شد و خدا برطرف کرد؛ فراموش ‌میکنیم؛ دچار تردید میشویم، دچار شک میشویم، دچار کسالت میشویم، ناامید میشویم. اینها بیماری‌هایی مهلک است؛ ‌مراقب این بیماری‌ها باید بود.‌
1 )
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 488 (دعای قنوت نماز وتر)‏

اَللّهُمَّ تَمَّ نُورُكَ فَهَدَیتَ فَلَكَ الحَمدُ رَبَّنا و بَسَطتَ يَدَكَ فَاَعطَيتَ فَلَكَ الحَمدُ رَبَّنا وَ عَظُمَ حِلمُكَ فَعَفَوتَ فَلَكَ الحَمدُ رَبَّنا‏
ترجمه :
خدايا! نورت كامل شد و هدایت کردی، سپاس و ستايش، ويژه توست اى پروردگار ما ! و دستت را گشودى و عطا كردى، ‏سپاس و ستايش، ويژه توست اى پروردگار ما! و بردبارى‌ات بزرگ بود و عفو كردى، سپاس و ستايش، ويژه توست اى ‏پروردگار ما...


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1402/02/27
عنوان فیش :ندای حضرت ابراهیم، دعوت همه بشریت به حج بوده است
کلیدواژه(ها) : حضرت ابراهیم ‏(علی نبینا و اله و علیه السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در روایت دارد که وقتی خداوند متعال به ابراهیم (علیه السّلام) وحی فرمود که مردم را دعوت کن، رفت روی کوه ابوقُبیس و گفت «اَیُّهَا النّاس»؛(1) بحثِ کسانی نیست که به من اعتقاد دارند، من را قبول دارند؛ همه‌ی بشریّت را دعوت کرد به حج. در طول تاریخ، در طول زمان، تا وقتی دنیا دنیا است، این دعوت ابراهیم وجود دارد. خب، در یک ایّام مشخّص، در یک محدوده‌ی معیّنی از زمان ــ که در سوره‌ی بقره «اَیّامٍ مَعدودات»(2) و در سوره‌ی حج «اَیّامٍ مَعلومات»(3) ذکر شده است ــ و در یک نقطه‌ی خاصّی از مکان، همه‌ی آحاد بشریّت را خداوند متعال دعوت کرده.
1 )
الکافی، شیخ کلینی ،ج ۴، ص ۲۰۵؛

فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَحُجُّوا هَذَا الْبَيْتَ فَحُجُّوهُ فَأَجَابَهُ مَنْ يَحُجُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...
ترجمه :
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «آن‌گاه ابراهيم عليه السّلام مردم را براى حج اين‌گونه ندا داد و گفت: اى مردم! به راستى كه من ابراهيم خليل اللّه هستم همانا خداوند به شما فرمان داده كه اين خانه را حج كنيد. پس حج آن را به جاى آوريد. ازاين‌رو تا روز قيامت هركه حج به جاى مى‌آورد، دعوت او را پاسخ گفته است»

2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 203
وَاذكُرُوا اللَّهَ في أَيّامٍ مَعدوداتٍ ۚ فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا إِثمَ عَلَيهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثمَ عَلَيهِ ۚ لِمَنِ اتَّقىٰ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّكُم إِلَيهِ تُحشَرونَ
ترجمه :
و خدا را در روزهای معیّنی یاد کنید! (روزهای 11 و 12 و 13 ماه ذی حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهی بر او نیست، و هر که تأخیر کند، (و سه روز انجام دهد نیز) گناهی بر او نیست؛ برای کسی که تقوا پیشه کند. و از خدا بپرهیزید! و بدانید شما به سوی او محشور خواهید شد!

3 ) سوره مبارکه الحج آیه 28
لِيَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَيَذكُرُوا اسمَ اللَّهِ في أَيّامٍ مَعلوماتٍ عَلىٰ ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ ۖ فَكُلوا مِنها وَأَطعِمُوا البائِسَ الفَقيرَ
ترجمه :
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی‌کردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید!


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان - 1401/10/14
عنوان فیش :دوست‌نداشتن خانواده بیشتر از خدا و جهاد در راه خدا
کلیدواژه(ها) : جهاد
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
گاهی هست که اهمّیّت یک فریضه از جان بچّه‌ی انسان، از جان همسر انسان، از جان پدر و مادر انسان بالاتر است. لذا شما به امام حسین عرض میکنید: بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی؛(1) پدر و مادرم قربانت. از پدر و مادر چه کسی بالاتر؟ جانشان قربانِ جان شما. یا در آیه‌ی قرآن [میفرماید]: «قُل اِن کانَ آباؤُکُم وَ اَبناؤُکُم وَ اِخوانُکُم» تا بقیّه‌ی آن که: «اَحَبَّ اِلَیکُم مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ وَ جِهادٍ فی‌ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصوا»؛(2) نباید اینها را بیشتر از خدا و جهاد در راه خدا دوست داشته باشیم؛ یک جاهایی این ‌جوری است. فریضه وقتی که بزرگ شد، عظمت پیدا کرد، حتّی بر جان کودک هم ترجیح پیدا میکند؛ لکن در غیر [این] موارد، در موارد عادی، محورِ وظایفِ زن، خانواده است و واقعاً هم خانواده بدون حضور زن، بدون فعّالیّت زن، بدون احساسِ تکلیفِ زن، امکان ندارد اداره بشود.
1 )
کامل‌الزّیارات،ابن قولویه قمی، ص ۱۷۷

بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی
ترجمه :
پدر و مادرم به فدایت

2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 24
قُل إِن كانَ آباؤُكُم وَأَبناؤُكُم وَإِخوانُكُم وَأَزواجُكُم وَعَشيرَتُكُم وَأَموالٌ اقتَرَفتُموها وَتِجارَةٌ تَخشَونَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرضَونَها أَحَبَّ إِلَيكُم مِنَ اللَّهِ وَرَسولِهِ وَجِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصوا حَتّىٰ يَأتِيَ اللَّهُ بِأَمرِهِ ۗ وَاللَّهُ لا يَهدِي القَومَ الفاسِقينَ
ترجمه :
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند!


مربوط به :بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت - 1401/06/08
عنوان فیش :اخلاص در عمل منافات با اطلاع‌رسانی به مردم ندارد
کلیدواژه(ها) : اخلاص, خدمت به مردم
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
کارهایی را که دارید میکنید ــ با نیّت [برای] خدا انجام بدهید. کار نمایشی ــ که مردم بدانند، مردم ببینند، مردم از ما تعریف کنند ــ کار را بی‌برکت میکند. کار را وقتی با اخلاص انجام دادید، فَمَن کانَ یَرجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدًا؛(1) کسی را با خدا شریک نکنید، کار را برای خدا انجام بدهید. خب خدمت به مردم کاری است که مورد رضای الهی است، بگویید پروردگارا! من برای اینکه رضای تو را جلب کنم، این کار را که خدمت به مردم باشد انجام میدهم و البتّه این اخلاص که گفتیم، منافات ندارد با اینکه به مردم اطّلاع‌رسانی کنید؛ اطّلاع‌رسانی منافات با اخلاص ندارد. روایت هم داریم که اینکه کسی دوست بدارد که مردم بدانند کار خوبی انجام میدهد، اشکالی ندارد ــ روایت معتبر داریم (2) در این زمینه ــ به مردم باید اطّلاع‌‌رسانی کنید. امید مردم و اعتمادشان با این اطّلاع‌رسانی افزایش پیدا میکند. امّا [کار] برای خدا باشد.
1 ) سوره مبارکه الكهف آیه 110
قُل إِنَّما أَنا بَشَرٌ مِثلُكُم يوحىٰ إِلَيَّ أَنَّما إِلٰهُكُم إِلٰهٌ واحِدٌ ۖ فَمَن كانَ يَرجو لِقاءَ رَبِّهِ فَليَعمَل عَمَلًا صالِحًا وَلا يُشرِك بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
ترجمه :
بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!

2 )
الکافی، ثقةالاسلام کلینی ،ج ۲، ص۲۹۷

زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَعْمَلُ الشَّيْ‏ءَ مِنَ الْخَيْرِ فَيَرَاهُ إِنْسَانٌ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ يُحِبُّ أَنْ يَظْهَرَ لَهُ فِي النَّاسِ الْخَيْرُ إِذَا لَمْ يَكُنْ صَنَعَ ذَلِكَ لِذَلِكَ.
ترجمه :
زراره گويد: از امام باقر عليه‌السّلام پرسيدم درباره‌ی مردى كه كار خيرى ميكند و شخصى او را می بيند و او خوشش می آيد، فرمود: عيب ندارد، هر كس دوست دارد خوبی‌اش ميان مردم نمايان شود به شرط آن‌كه عمل را به آن قصد انجام ندهد.


مربوط به :بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری - 1400/12/15
عنوان فیش :حرام بودن شکار لهوی در شرع اسلام
کلیدواژه(ها) : تخریب محیط زیست, محیط زیست
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یک موضوع دیگری که در باب حفاظت از محیط زیست مورد نظر است، مسئله‌ی حفاظت از حیات وحش است. اینکه نسبت به حیات وحش و حیواناتی که در سرتاسر کشور در جنگلها، در بیابانها، در دشتها متفرّقند، بی‌تفاوت باشیم، قطعاً به ضرر منافع ملّی است. مسئله‌ی شکار غیر قانونی را باید جدّی گرفت. در شرع مقدّس اسلام، شکار فقط در صورتی که کسی برای تغذیه نیاز به شکار داشته باشد مجاز است؛ در غیر این مورد، اصلاً شکار مجاز نیست، شرعاً اجازه‌ی شکار داده نشده. شما در کتابهای فقهی که نگاه کنید، میگویند نماز در سفری که برای شکار انجام میگیرد تمام است؛ یعنی سفر، سفر حرام است؛ معنایش این است دیگر؛ یعنی این کار یک کار خلاف است. این را باید توجّه کرد؛ بحث حیات وحش بسیار مهم است.
1 )
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏3، ص: 218؛ 
وسائل الشيعة، ج‏8، ص: 478

وسائل الشیعة بَابُ أَنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَى الصَّيْدِ لِلَّهْوِ أَوِ الْفُضُولِ وَجَبَ عَلَيْهِ التَّمَامُ وَ إِنْ كَانَ لِقُوتِهِ أَوْ قُوتِ عِيَالِهِ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَصْر: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ يَخْرُجُ مِنْ أَهْلِهِ بِالصُّقُورِ وَ اَلْبُزَاةِ وَ اَلْكِلاَبِ يَتَنَزَّهُ اَللَّيْلَةَ وَ اَللَّيْلَتَيْنِ وَ اَلثَّلاَثَةَ هَلْ يُقَصِّرُ مِنْ صَلاَتِهِ أَمْ لاَ يُقَصِّرُ قَالَ «إِنَّمَا خَرَجَ فِي لَهْوٍ لاَ يُقَصِّرُ»
ترجمه :
زراره میگوید، از ابو جعفر باقر (ع) پرسيدم: اگر كسى باز و شاهين و سگ شكارى خود را به همراه ببرد تا يك شب و دو شب و سه شب به تفريح و تفرج و شكار بگذراند، آيا بايد نماز شكسته بخواند؟ ابو جعفر گفت: نه. هركس براى تفريح و تماشا و شكار حركت كند، نمى‌تواند نماز شكسته بخواند.


مربوط به :بیانات در دیدار اعضای همایش بین‌المللی حضرت حمزه سیّد‌الشّهدا (علیه ‌السّلام) - 1400/11/05
عنوان فیش :لزوم احیای اصحاب خاص پیامبر در قالبهای هنری
کلیدواژه(ها) : عمار, اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
واقعاً خدا رحمت کند مصطفیٰ عقّاد را و باید تشکّر کنیم از او که در فیلم «الرّسالة» این شخصیّت بزرگ را در قالب یک اثر فاخر ــ انصافاً فاخر است؛ بخصوص بخش مربوط به حمزه‌اش که خب بازیگرش هم بازیگر فوق‌العاده معروف و مهمّی است، حقیقتاً یک جلوه‌ای دارد ــ توانسته تا حدودی زندگی این بزرگوار را به تصویر بکشد؛ البتّه تا حدودی. و این کار بایستی انجام بگیرد. البتّه این کار در مورد دیگر صحابه‌ی پیغمبر هم باید انجام بگیرد: در مورد عمّار همین کار باید بشود؛ در مورد جناب سلمان باید بشود؛ در مورد جناب مقداد [باید بشود]. مقداد را چه کسی می‌شناسد؟ چه کسی میداند که او چه کرد؟ حتّی درباره‌ی بعضی از اصحاب درجه‌ی یک دارد که بعد از پیغمبر «حاصَ حَیصَة»،(1) مگر مقداد؛ فقط او بود که هیچ تکان نخورد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها را بایستی زنده کرد، احیا کرد. یا جناب جعفربن‌ابی‌طالب همین جور؛ بخصوص که زندگی جناب جعفر، ظرفیّت هنری و ــ به تعبیر خودشان ــ ظرفیّت درامی‌اش خیلی زیاد است؛ آن سفر به حبشه و کیفیّت آن و رفتن و برگشتن و مانند اینها؛خیلی کار باکیفیّتی است و از لحاظ هنری میشود [روی آن] پرداخت خوبی انجام داد. بنابراین آنچه در درجه‌ی اوّل میشود گفت، این است که این بزرگوار انصافاً غریب است.
1 )
الإختصاص، النص، ص: 10
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏28، ص: 239

َ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ كَانَ حَاصَ حَيْصَةً ثُمَّ رَجَعَ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِي لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَدْخُلْهُ شَيْ‏ءٌ فَالْمِقْدَادُ فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عَرَضَ فِي قَلْبِهِ عَارِضٌ أَنَّ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ وَ لَوْ تَكَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَكَذَا فَلُبِّبَ وَ وُجِئَتْ عُنُقُهُ حَتَّى تُرِكَتْ كَالسِّلْعَةِ فَمَرَّ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مِنْ ذَلِكَ بَايِعْ فَبَايَعَ وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالسُّكُوتِ وَ لَمْ يَكُنْ يَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يَتَكَلَّمَ فَمَرَّ بِهِ عُثْمَانُ فَأَمَرَ بِهِ ثُمَّ أَنَابَ النَّاسُ بَعْدُ وَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ أَنَابَ أَبُو سَاسَانَ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو عَمْرَةَ وَ شُتَيْرَةُ وَ كَانُوا سَبْعَةً فَلَمْ يَكُنْ يَعْرِفُ حَقَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَّا هَؤُلَاءِ السَّبْعَة
ترجمه :
كشى از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه مردم برگشتند جز سه نفر: سلمان و ابو ذر و مقداد، راوى گفت: پس عمار! فرمود: يك كژى كرد وانگه برگشت، وانگه اگر خواهى آنكه هيچ شك نكرد همان مقداد بود، اما سلمان بدلش افتاد كه نزد امير مؤمنان اسم اعظم است و كاش آن را بلب مى‏آورد و زمين آن دشمنان را در خود ميگرفت و او چنين بود، و اما ابو ذر را امير مؤمنان فرمود: خاموش بماند، و براى آن سرزنشى از سوى خدا ندارد، و او نخواست جز كه سخن گويد بر خلاف مخالفان، جوهرى گفته: هيهات براى دور كردنست.


مربوط به :بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی - 1400/07/05
عنوان فیش :چهل روز مجاهدت همراه با تبیین و افشاگری
کلیدواژه(ها) : اربعین حسینی, درس‌های اربعین, جهاد تبیین
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. (1)
این چهل روزی که از عاشورا تا اربعین اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است. روز عاشورا در اوج اهمّیّت است و این چهل روزی هم که بین عاشورا و اربعین هست، تالی‌تلو روز عاشورا است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری -فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این چهل روز نمیبود، اگر حرکت عظیم زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و جناب امّ‌کلثوم و حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمیبود، شاید آن فقره‌ی «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة»(2) اتّفاق نمی‌افتاد. این حرکت عظیم، این صبر فوق‌العاده‌ی خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و امام سجّاد (علیه السّلام) بود که توانست حادثه‌ی کربلا را ماندگار کند و به معنای واقعی کلمه این تبیین مکمّل آن فداکاری بود.

من از این جمله استفاده کنم برای بیان این مطلب که شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوه‌ی دل ملّت و امید آینده‌ی این کشورید، به مسئله‌ی «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «حرکت تبیین» خنثی‌کننده‌ی این توطئه‌ی دشمن و این حرکت دشمن است.

هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار. این فضای عمومی در کنار مشکلاتی که ممکن است به وجود بیاورد، برکات بزرگی هم دارد؛ میتوانید افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهام‌آفرینی‌ها را در این فضا با استفاده‌ی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید. البتّه اصل قطعی در این باب این است که بایستی از شیوه‌ی اخلاقی در این کار پیروی کرد. از این کاری که بعضی‌ها در فضای مجازی یا در مطبوعات و در مقاله‌ها و اینجا و آنجا انجام میدهند که با دشنام، با تهمت و فریب و دروغ با افکار عمومی مواجه میشوند، باید بشدّت اجتناب کرد. بایستی حقایق را با منطق قوی، سخن متین و عقلانیّت کامل، همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی، و به‌کارگیری اخلاق منتشر کرد. امروز همه‌‌ی ما بایستی در این میدان حرکت بکنیم؛ هر کدام به نحوی و با سهمی که در این راه داریم.
1 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 776؛
البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 271؛
زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 236؛

السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ...الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
ترجمه :


2 )
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص: 113؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 788؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏98، ص: 331؛

ٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة...
ترجمه :
از صفوان جمال كه گفت مولاى من حضرت صادق عليه السّلام به من گفت:در زيارت اربعين كه زيارت مى‌كنى در هنگامى كه روز بلند شده باشد و چنين مى‌گويى: سلام بر ولى خدا و حبيب خاص خدا!سلام بر دوست‌دار و محبوب و برگزيدۀ خدا!سلام بر بندۀ خالص فرزند بندۀ خالص خدا!سلام بر حسين مظلوم شهيد راه خدا! سلام بر آن اسير غم و اندوه و مصايب سخت عالم و كشتۀ آب چشمان. پروردگارا من گواهى مى‌دهم كه آن حضرت ولى تو و فرزند ولى تو و برگزيدۀ تو و فرزند برگزيدۀ توست كه به لطف و كرمت رستگار شد،او را به فيض شهادت گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانيدى و به پاكى نسل برگزيدى و او را امام بزرگى از بزرگان عالم و پيشوايى از پيشوايان الهى جهان قرار دادى و مدافع از اسلام مقرر داشتى و ميراث تمام پيمبران را به او عطا كردى و او را از جانشينان پيغمبر و حجت خود بر خلق گردانيدى.او هم در اتمام حجت بر خلق هرعذرى را از امت رفع كرد و اندرز و امت را با عطوفت و مهربانى نصيحت كرد و خون پاكش را در راه تو به خاك ريخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهى نجات دهد.


مربوط به :بیانات در محفل انس با قرآن کریم - 1400/01/25
عنوان فیش :بطن قرآن، همان تاویلش است
کلیدواژه(ها) : قرآن, هدایت الهی, باطن قرآن
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
فُضیل‌بن‌یسار که یکی از اصحاب برجسته و ممتاز و ثقه‌ی حضرت باقر و حضرت صادق (علیهما السّلام) است، میگوید من از امام باقر سؤال کردم که معنای این روایت چیست؟ یک روایتی در اختیار آنها بوده که میفرماید: «ما فِی القُرآنِ آیَةٌ اِلّا وَ لَها ظَهرٌ و بَطن» -که البتّه دنباله دارد- همه‌ی‌ آیات قرآن رویی دارد و پشتی دارد، ظاهری دارد و باطنی دارد؛ میگوید پرسیدم این ظاهر و باطن یعنی چه. حضرت فرمود که «بَطنُهُ تَأویلُه»؛ ظاهرش که ظاهر است؛ [امّا] باطن، آن چیزی است که تأویل آن است. تأویل یعنی آنچه برگشت این آیه و مُفاد این آیه منطبق با آن است. مِنهُم ما مَضیٰ وَ مِنهُم ما لَم یَکُن بَعدُ یَجری کَما تَجرِی الشَّمسُ وَ القَمَر؛(۱) مثل ماه و خورشید که به طور دائم بالای سر انسانند و مخصوص روزی دونِ روزی نیستند، این آیات شریفه‌‌ی قرآن هم مثل خورشید بالای سر ما هستند و دائم هستند؛ این جور نیست که یک روزی باشند، یک روزی نباشند؛ بنابراین هدایت قرآنی این جوری است.
1 )
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 196 ؛
تفسير العياشي، ج‏1، ص: 11؛
 بحار الأنوار ، ج‏89، ص: 94؛

عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِكُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ بَعْدُ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّمَا جَاءَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَقَعَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ نَحْنُ نَعْلَمُه‏
ترجمه :



مربوط به :بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان - 1399/05/10
عنوان فیش :برتری جایگاه ولایت از همه‌ی احکام الهی
کلیدواژه(ها) : ماه ذیحجة, امامت و ولایت, ولایت الهی, عید غدیر
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
دهه‌ی دوّم ذی‌حجّه، دهه‌ی ولایت است و مسئله‌ی غدیر که در روایت هست که «ما نودیَ اَحَدٌ بِشَیءٍ مِثلُ ما نودیَ بِوِلایة»(1)؛ از همه‌ی احکام الهی، این ولایت جایگاه برتری دارد، چون تأمین‌کننده و تضمین‌کننده‌ی همه‌ی احکام الهی است که خب ماجرای غدیر و آن داستان بسیار مهم [بیانگر آن است].
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 21
المحاسن، ج‏1، ص: 286

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ.
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام - 1398/11/26
عنوان فیش :مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی باید در مجالس مذهبی دنبال شود
کلیدواژه(ها) : سبک زندگی, سبک زندگی قرآنی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یکی از چیزهایی که در این مجالس باید حتماً به فضل الهی دنبال بشود، مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی است؛ من میخواهم خواهش کنم که برادران عزیز در مطالعات خودشان، در پیگیری‌های خودشان روی مسئله‌ی سبک زندگی ائمّه (علیهم ‌السّلام) و سبک زندگی اسلامی کار کنند؛ شعرای متعهّد و برجسته‌ی ما -که امروز نمونه‌ی کارهایشان را اینجا شنیدید- این را به هنر شعر مزیّن کنند و در مجالس خوانده بشود تا فرهنگ‌سازی بشود. اگر بخواهیم سبک زندگی را به صورت درست در مقابل موج جبهه‌ی دشمن به حالت اسلامی برگردانیم، راهش این است؛ یعنی فرهنگ‌سازی باید بشود. ببینید شما در دعا میگویید: اللَهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛(1) خب محیا یعنی چه؟ محیا یعنی زندگی من را شبیه زندگی آنها قرار بده؛ یعنی سبک زندگی؛ ما این را میخواهیم؛ این را از ما خواسته‌اند که بگوییم و بخواهیم و انجام بدهیم. این مسئله‌ی سبک زندگی باید دنبال بشود.
دشمن متأسّفانه با استفاده‌ی از ضعف و خیانت سران وابسته‌ی نظامهای اسلامی، از جمله‌ در کشور ما در طول سالهای پیش از انقلاب، توانسته سبک زندگی خودش را رایج کند. ما اگر بی‌مبالاتی مشاهده میکنیم، اگر اسراف مشاهده میکنیم، اگر مشکلات گوناگون را در داخل کشور مشاهده میکنیم، این به خاطر دور افتادن از اخلاق اسلامی و از سبک زندگی اسلامی است. اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را حاکم کنیم، باید فرهنگ‌سازی بشود. فرهنگ‌سازی به این وسیله انجام میگیرد و شما بهترین کسانی هستید که میتوانید در میان مردم فرهنگ‌سازی کنید و به معنای واقعی کلمه جریان را به سمت اسلام برگردانید.
1 )
کامل‌الزّیارات،ابن قولويه قمى،  ص ۱۷۸
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،شیخ طوسی، ج‏2، ص: 775


ترجمه :



مربوط به :شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع) - 1398/07/01
عنوان فیش :زیارت امام حسین علیه السلام
کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), زیارت, اربعین حسینی, حماسه راهپیمایی اربعین
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم.(۱)

عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلام)
هم از این بزرگوار این را شنیده، هم از آن بزرگوار.

یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه
[امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) میفرمودند همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] می‌آیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.]

اینها البتّه بخشی از پاداشها است؛ وَالّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و می‌افتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ * فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛(۲) [وقتی] خدای متعال درباره‌ی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسه‌ی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این‌ جور مصیبت‌ها و این جور سختی‌ها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جمله‌ی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله‌ اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همه‌ی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد.
وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه
خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است.
وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه
این هم یکی؛ در کنار قبر حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقه‌ی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیاده‌روی اربعین -این حادثه‌ی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته.
وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه
این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافه‌ی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است.
قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه
محمّدبن‌مسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟
فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه)
اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصه‌ی همه‌ی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند.
فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه
در روز قیامت، امام حسین در درجه‌ی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد.
ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم»
یکی از مصادیق این آیه این مورد است.
1 )
امالی طوسی، ص317؛ بحارالانوار، ج44،ص221

عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم.
ترجمه :


2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 169
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
ترجمه :
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 170
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ
ترجمه :
آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می‌بینند؛ و می‌دانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.


مربوط به :بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره گذرا بودن دنیا - 1397/11/09
عنوان فیش :نماز تثبیت‌کننده‌ی اخلاص و دورکننده‌ی کبر است
کلیدواژه(ها) : مرگ, نماز, توحید
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و‌ آله ‌الطّاهرین و لعنة ‌الله علی اعدائهم اجمعین.
یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَی‌ءِ الظِّلالِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِهِ الصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر.(۱)
دنباله‌ی آنچه حضرت باقر(سلام‌ اللّه ‌علیه) به جابر درباره‌ی دنیا فرمودند [این است:]

یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَی‌ءِ الظِّلال
[عمر] مثل سایه است؛ فَیء، آن سایه‌ی بعد از زوال [روز] را میگویند. همچنان که این سایه اعلام پایان روز است و هر لحظه به لحظه‌ای که این سایه طولانی میشود، نشان میدهد که روز دارد تمام میشود. این عمر ما هم همین جور است. اینجا «دنیا» یعنی عمر من و شما که مثل همین سایه است؛ هر چه این سایه طولانی‌تر میشود، معنایش این است که به آن آخِر داریم نزدیک‌تر میشویم. بعضی‌ها از اینکه سالِ گذشته تمام شد، سال نو شروع شد، خوشحال میشوند؛ خب، عیبی هم ندارد، چون عید است و خوشحالی اشکال ندارد امّا توجّه به این نکته هم لازم است: سال که تمام میشود، یعنی عمر ما تمام میشود؛ [در واقع] این عمر ما است که دارد به پایان میرسد، به این توجّه باید کرد. پیر و جوان هم ندارد؛ البتّه احتمال سر رسیدن اجل در مورد افراد پیر و مسن قهراً بیشتر است امّا جوانها هم هستند. ما در همین بحث خودمان، جمع خودمان بعضی جوانها را داشتیم که سالهای زیادی از سنین کنونیِ ما کمتر بودند، از دنیا رفتند؛ به این باید توجّه کرد که هر چه میگذرد، در واقع دارد به آن انتها نزدیک میشود.

لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِه
بعد فرمود کلمه‌ی لااله‌الّااالله [یعنی] کلمه‌ی توحید، اعزاز اهل دعوتِ لااله‌الّااالله است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه وقتی شما میگویید لااله‌الّااالله، عبودیّت غیرخدا را نفی میکنید. مشکل اساسی مردم در طول تاریخ، عبودیّت غیر خدا بوده؛ [مثل] بنده‌ی فرعون‌ها بودن؛ الان هم همین جور است: بنده‌ی پول، بنده‌ی مقام، بنده‌ی شهوت، بنده‌ی قدرتهای بزرگ. وقتی شما میگویید لااله‌الّااالله، یعنی من فقط یک معبود دارم؛ نه پول را عبادت میکنم، نه مقام را عبادت میکنم، نه امپراتور را عبادت میکنم، نه فرعون را عبادت میکنم. عبادت هم صرفاً این نیست که انسان تقدیس بکند طرف را؛ نه، ممکن است اصلاً قبول هم نداشته باشد در دلش آن را، امّا عبادتش بکند! عبادت یعنی اطاعت کردن با همه‌ی وجود؛ این عبادت است. پس وقتی که ما میگوییم لااله‌الّااالله، در واقع داریم یک مایه‌ی عزّت را برای خودمان تأمین میکنیم؛ یعنی «وَالاَغلـّْلَ الَّ‌تی کانَت عَلَیهِم»،(۲) خودمان را از این اغلال داریم رها میکنیم.

اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاص
بعد فرمود نماز هم این خصوصیّتها را دارد که اوّلاً تثبیت اخلاص است، یعنی برای خدا کاری انجام دادن؛ چون نماز، ذکر خالص خدا است و هیچ چیزی مخلوطش نیست و از اوّلی که انسان تکبیرة‌الاحرام را میگوید، مشغول ذکر الهی است؛ [البتّه] اگر توجّه و حضور داشته باشد؛ حالا ما که حواسمان گاهی پرت بشود که هیچ؛ آن کسی که حضور قلب دارد و خود را حاضر در مقابل خدای متعال میداند، [نماز او] یکسره ذکر خدا است؛ هم با لفظ، هم با عمل. ایستادن در مقابل خدا، رکوع کردن در مقابل خدا، سجودکردن در مقابل خدا، دست بلندکردن به دعا در مقابل پروردگار، ذکر خالص است و اخلاص را در دل انسان زیاد میکند. این یک [مطلب].

وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر
کبر را هم از انسان [دور میکند؛ چون] انسان به خاک می‌افتد دیگر. البتّه حواسمان جمع باشد که در این نمازهایی که میخوانیم، بخصوص حالا بعضی‌ها از ماها که مثلاً فرض کنید امام جماعتیم و یک جمعیّتی پشت سرمان نماز میخوانند، این از آن حالتِ به اصطلاح به خود گرفتن عنوان، آن حالتِ اَشِر و بَطَر خارج بشود؛ لَم اَخرُج اَشَراً وَ لا بَطَرا؛(3) در حال نماز، انسان گاهی اوقات تصوّر کند که حالا این منم که دارم میخوانم و همه‌ی این پانصدنفر، هزار نفر، ده هزار نفر پشت سر من [هستند]؛ این حالت به وجود نیاید. اگر این طور شد خودِ این مؤیّد کبر است؛ اگر این حالت نبود، آن وقت ضدّ کبر است؛ برای خاطر اینکه تعظیم است، تکریم است، به خاک افتادن است.
1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 296؛

عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)...يَا جَابِرُ، الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْ‏ءِ الظِّلَالِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ، الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ، الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ، وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ.
ترجمه :
ای جابر! عمر مانند سایه گذرا است؛ کلمه‌ی توحید، مایه‌ی عزّت اهل توحید است؛ نماز تثبیت‌کننده‌ی اخلاص و دورکننده‌ی کبر است

2 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 157
الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَيَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم ۚ فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَعَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه :
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.

3 )
المناقب  ,  جلد۴  ,  صفحه۸۸؛
مثير الأحزان، ص: 4؛
بحارالانوار، ج44، ص324،

الإمام الحسين بن عليّ عليه السّلام: أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلّا بكى ما خرجت أشرا و لا بطرا و لا ظالما و لا مفسدا، و إنّما خرجت لطلب الإصلاح في أمّة جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله.
ترجمه :



مربوط به :پیام به بیست و هفتمین اجلاس سراسری نماز - 1397/09/14
عنوان فیش :فریضه نماز میتواند سایر اعمال و فرایض را کارآمد کند
کلیدواژه(ها) : نماز, حضور قلب
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اجلاس سالانه‌ی نماز از سوئی نشانه‌ی حق‌گزاری در برابر فریضه‌ئی است که میتواند بر همه‌ی اعمال و فرایض دیگر، روح بدمد و آنها را کارآمد کند: «إن قُبِلَت قُبِلَ ماسِواها»(1) و از سوی دیگر خدمت بزرگی است به آنان که حقِّ این هدیه‌ی الهی را ندانسته و در آن سهل‌انگاری میکنند. نماز آنگاه که با خشوع و حضور گزارده شود جامعه را به صلاح و سداد در زبان و عمل میکشاند و اعتلاء میبخشد.
1 )
الكافي، ثقة‌الاسلام کلینی، ج‏3، ص268.

إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا.
ترجمه :
امام باقر عليه‌السلام : نخستين چيزى كه از بنده بازخواست می‌شود، نماز است. پس اگر پذيرفته شد، بقيّه‏[ى اعمال‏] هم پذيرفته می‌شود.


مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1397/07/17
عنوان فیش :سعی کنیم عمل خیرمان بیشتر از عمل شر باشد
کلیدواژه(ها) : عمل صالح, سزای عمل
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عَن اَمیرِالمُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: یوقَفُ‌ العَبدُ بَینَ‌ یَدَیِ‌ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِهِ فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنهُ فَاِنِ استَوَی العَمَلانِ اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّةَ فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِهِ وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه.(۱)
یوقَفُ‌ العَبدُ بَینَ‌ یَدَیِ‌ اللهِ عَزَّ وَ جَل
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند: در روز قیامت، بنده‌ی خدا را در مقابل خدای متعال نگاه میدارند برای محاسبه

فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِه
خداوند متعال به ملائکه‌ای که موکَّل بر این کار هستند میفرماید که مقایسه کنید، بسنجید، میان نعمتهایی که من به او دادم و کاری که او در دنیا انجام داده است؛ اینها را با هم مقایسه کنید، ببینید کدام بیشتر است.

فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَ
خب معلوم است؛ مقایسه میکنند، میگویند پروردگارا! این نعمتهایی که تو به او دادی فرا گرفت همه‌ی عملِ او را. «فَسَتَغرِقُ» یعنی فرا گرفت؛ امّا ما اگر بخواهیم درست معنا را بگوییم، باید بگوییم غرق کرد در خودش. اصلاً نعمتهای خدا کجا، عملِ بنده کجا!

فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنه
بعد که ملائکه این گزارش را عرض میکنند خدمت ذات اقدس پروردگار، خطاب میرسد نعمتها را حساب نکنید؛ همه‌ی نعمتها مالِ او، بخشیدیم؛ نگاه کنید در عمل خودِ او ببینید کار خیری که انجام داده بیشتر است، یا کار شرّی که انجام داده بیشتر است.

فَاِنِ استَوَی العَمَلان
اینها مقایسه میکنند. کارهای خیرِ او و کارهای شرّ او آنجا حاضر است دیگر؛ همه چیز حاضر است؛ کارهای خیر او هم آنجا واضح است، حاضر است، بلکه مجسّم است، کارهای شرّ او هم مجسّم است، ملائکه بلافاصله اینها را با هم مقایسه میکنند.
اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّة
این روایت جزوِ روایاتِ مبشّرات است. اگر کار خیر او و کار شرّ او با هم برابر بود، خدای متعال میفرماید به برکت و به صدقه‌ی سرِ کارهای خیری که این کرد، کارهای شرّش را بخشیدیم، میبرندش بهشت. خب ما چه نتیجه‌ای بگیریم؟ اینکه هر چه میتوانیم، کار خیر را زیاد کنیم که با شروری که از ما سرمیزند، قابل مقایسه باشد؛ یعنی جوری باشد که اگر بیشتر نیست، اقلّاً برابر باشد که خدای متعال این جوری خطاب کند، بگوید خیلی خب، بخشیدیم کارهای شرّش را به خاطر کارهای خیرش.

فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِه
اگر چنانچه زیادی‌ای به نفع او وجود داشت، یعنی کار خیرش بیشتر بود، اینجا به خاطر آن زیادی‌ای که در کار او هست، خدای متعال هم تفضّل میکند و به او اعطا میکند؛ عطای الهی، به خاطرِ زیادتیِ خیر بر شر.

وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه
اگر زیادتی به ضرر او بود، یعنی کار شرّ او بیشتر بود از کار خیرش، اگر این جور شد، آن وقت نگاه میکنند؛ اگر چنانچه کار خیرش کمتر از کار شر است امّا خودِ این از اهل تقوا است، شرک نورزیده، تقوای الهی را پیشه کرده، خلاصه خداترس بوده است، از خدا میترسیده، ملاحظه‌ی خدای متعال را میکرده، از شرک به ذات اقدس الهی پرهیز کرده، ولو حالا کارهای شرّ بیشتری هم از او سر زده است، اینجا جای مغفرت است، خدای متعال او را می‌آمرزد.

آن صورتِ دیگر را که در این روایت بیان نمیفرماید که اگر شرکِ بالله کرده بود و تقوای از شرک نبود، چه مصیبت‌هایی در انتظار او است؛ این دیگر اینجا نیامده، در آیات قرآن هست. در دعاهای حضرت باقر (علیه الصّلاة و السّلام) این عبارات هست: و عَظُمَ حِلمُکَ فَعَفَوت.(۲) پس بنابر‌این، این روایت مبشّر است. ما اوّلاً سعی کنیم عمل خیر را بیشتر کنیم، ثانیاً سعی کنیم هر چه میتوانیم از شرورِ خودمان کم کنیم، ثالثاً تقوای از شرک را و پایبندی به توحید را توجّه داشته باشیم.
1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 212؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏5، ص: 334؛

عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: يُوقَفُ الْعَبْدُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَيَقُولُ: قِيسُوا بَيْنَ نِعَمِي عَلَيْهِ وَ بَيْنَ عَمَلِهِ، فَسَتُغْرِقُ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُونَ: قَدِ اسْتَغْرَقَتِ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُ: هَبُوا لَهُ نِعَمِي، وَ قِيسُوا بَيْنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ مِنْهُ، فَإِنِ اسْتَوَى الْعَمَلَانِ أَذْهَبَ اللَّهُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ، فَإِنْ كَانَ لَهُ فَضْلٌ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِفَضْلِهِ، وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ فَضْلٌ، وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ التَّقْوَى، لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ (تَعَالَى)، وَ اتَّقَى الشِّرْكَ بِهِ، فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْمَغْفِرَةِ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَهُ بِرَحْمَتِهِ إِنْ شَاءَ، وَ يَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ بِعَفْوِهِ.
ترجمه :
امیر مؤمنان (علیه السّلام) فرمود: بنده را در مقابل خداوند ایستانده، پس خداوند میفرماید میان نعمت‌بخشیِ من به او و کردارش مقایسه کنید. پس میگویند نعمتها کردار او را در بر میگیرند. خداوند میفرماید نعمتهایم را بر او ببخشایید و میان نیکی و بدیِ او مقایسه کنید. پس اگر نیکی و بدیِ او یکسان باشد، خدا بدیِ او را با نیکی از میان میبرد و او را در بهشت داخل میسازد. پس اگر [نیکی بر بدی] برتری داشت، خداوند به [مقدار] برتری‌اش به او عطا میکند و اگر [بدی بر نیکی] به ضرر او برتری داشت ولی از تقواپیشگانی بود که به خدا شرک نورزیده و از شرک به او دوری نموده بود، پس او از آمرزیده‌شدگان است که خداوند اگر بخواهد، با رحمت خود بر او می‌بخشاید و با بخشش خود به او برتری میبخشد

2 )
الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 390؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 366؛

َ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع الْقُنُوتُ فِي الْوَتْرِ كَقُنُوتِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ تَقُولُ فِي دُعَاءِ الْقُنُوتِ اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُكَ فَهَدَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ بَسَطْتَ يَدَكَ فَأَعْطَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ عَظُمَ حِلْمُكَ فَعَفَوْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا
ترجمه :



مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1397/02/02
عنوان فیش :چهار گروه بهشتی
کلیدواژه(ها) : فضائل اخلاقی, ایتام, حمایت از محرومان, حقوق والدین
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اَخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدٍ قالَ: اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ اَحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ الوَلیدِ قالَ: حَدَّثَنی اَبی، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ الصَّفّارِ، عَن اَحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسى، عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ، عَن اَبی اَیّوبَ الخَزّازِ، عَن اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ (رَحِمَهُ اللهُ)، عَن اَبی جَعفَرٍ الباقِرِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ (عَلَیهِ السَّلامُ) قالَ سَمِعتُهُ یَقولُ: ... وَ اَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ اَسکَنَهُ اللهُ فی اَعلىٰ عِلّیّینَ فی غُرَفٍ فی مَحَلِّ الشُّرَفِ کُلُّ الشَّرَفِ مَن آوَى الیَتیمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَکانَ لَهُ اَباً وَ مَن رَحِمَ الضَّعیفَ وَ اَعانَهُ وَ کَفاهُ وَ مَن اَنفَقَ عَلى والِدَیهِ وَ رَفَقَ بِهِما وَ بَرَّهُما وَ لَم یَحزُنهُما وَ لَم یَخرِق لِمَملوکِهِ وَ اَعانَهُ عَلى ما یُکَلِّفُهُ وَ لَم یَستَسعِهِ فیما لا یُطیق.(۱)
وَ اَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ اَسکَنَهُ اللهُ فی اَعلىٰ عِلّیّینَ فی غُرَفٍ فی مَحَلِّ الشُّرَفِ کُلُّ الشَّرَف:
فقره‌ی قبلی این روایت را در جلسه‌ی قبل خواندیم؛ این فقره‌ی بعدی است که از حضرت ابی‌جعفر، امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است. میفرماید هر کسی از مؤمنین که دارای این چهار خصوصیّت باشد خداوند او را در برترین مراتب مرتفع بهشتی و مرکز قرب الهی جا میدهد که شرف واقعی هم آنجا است؛ در غرفه‌هایی که مرکز و محلّ شرافت است؛ شرافت کامل. این خصوصیّات چهارگانه این ‌جور است و این ثواب و اجر کسی است که این چهار خصوصیّت را داشته باشد. حالا این چهار خصوصیّت چیست؟

مَن آوَى الیَتیمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَکانَ لَهُ اَبا
این اوّلی است؛ ببینید چطور ناگهان [حدیث] از عبادات و ذکر و دعا و مانند اینها منصرف میشود به یک مسئله‌ی اجتماعی، یک مسئله‌ی انسانی؛ ضعیفی را شما پناه بدهید؛ آوی، [یعنی] پناه دادن؛ به یتیمی که بی‌پناه است، پناه بدهید، مثل پدر با او رفتار کنید؛ این یک خصوصیّت.

وَ مَن رَحِمَ الضَّعیفَ وَ اَعانَهُ وَ کَفاه
این هم باز یک خصوصیّت دیگر: کسی که فرد ضعیف را مورد ترحّم قرار بدهد و به او کمک کند و او را کفایت کند. بیشتر ابتلائات جوامع بشری از اوّل دنیا تا امروز عبارت است از پامال شدن ضعفا؛ الان هم همین ‌جور است؛ الان هم از گرفتاری‌های مهمّ بشر در جوامع مختلف [همین است]. پناه میبریم به خدا، در جامعه‌ی ما هم در مواردی همین‌ جور است که ضعفا پامال میشوند؛ آن کسی که قوی است، آن کسی که دارای قدرت روحی یا قدرت مالی یا قدرت مقامی است، از معرکه‌های اجتماعی و از این زد و خوردی که در اجتماع به ‌طور طبیعی وجود دارد، خود را سالم نجات میدهد امّا ضعیف زیر پا له میشود؛ ضعفا زیر پا له میشوند. اگر چنانچه کسی تصمیم بگیرد و این را تکلیف خود قرار بدهد که به ضعفا مهربانی کند، ترحّم کند، به آنها کمک کند، سینه سپر کند برای ضعفا، به‌ خاطر ضعفا، یکی از این خصلتها را دارا است؛ [یعنی یکی] از این چهار خصلتی را که انسان را در اعلیٰ‌علّیّین قرار میدهد دارا است.

البتّه توجّه داشته باشیم، این فضیلت هم مثل فضایل دیگر، مدّعیانی دارد که به زبان میگویند [امّا] در عمل هیچ غلطی نمیکنند؛ مثل این قدرتهای بزرگ. این‌که بحث حقوق بشر و مانند این حرفها را ذکر میکنند، معنایش همین است دیگر، یعنی میخواهند از ضعفا حمایت کنند؛ امّا درست صددرصد در نقطه‌ی مقابل این قرار دارند؛ نه ‌فقط از ضعفا حمایت نمیکنند، بلکه آنجایی که منافعشان ایجاب بکند، ضعفا را لگد هم میکنند، زیرپایشان له هم میکنند و در خدمت و در کنار اقویا قرار میگیرند. الان شما ملاحظه کنید، اغلب این دولتها و این قدرتها، یک جایی اختلافی بین آمریکا و یکی دیگر باشد، طرفِ آمریکا را میگیرند چون او قوی‌تر است. بنابراین این خصلتی است که اگر در عمل اتّفاق بیفتد و واقعاً و به معنای واقعی کلمه اگر چنین چیزی باشد، انسان در اعلیٰ‌علّیّین قرار میگیرد.

وَ مَن اَنفَقَ عَلى والِدَیهِ وَ رَفَقَ بِهِما وَ بَرَّهُما وَ لَم یَحزُنهُما
سوّمی‌ این است که پدر و مادر را محزون نکند، اندوهگین نکند؛ [رفتار با] پدر و مادر خیلی مهم است. خیلی از شماها جوانید، بحمدالله پدر و مادر هم دارید؛ قدر پدر و مادرها را بدانید و غنیمت بشمرید ثواب الهی را که در خدمت به آنها، به شما وعده داده شده است. این یکی‌ از آن [خصوصیّات] است؛ [مثلاً] پول دارد، برای پدر و مادرش خرج میکند، با آنها مهربانی و رِفق و ملایمت به خرج میدهد، به آنها نیکی میکند و آنها را اندوهگین نمیکند.

وَ لَم یَخرِق لِمَملوکِهِ وَ اَعانَهُ عَلى ما یُکَلِّفُهُ وَ لَم یَستَسعِهِ فیما لا یُطیق
[خصوصیّت] چهارم: سخت‌گیری نمیکند نسبت به مملوک و بَرده‌ی خود. حالا آن روزی که بَرده بود، [نسبت به] بَرده، امّا بَرده خصوصیّتی ندارد؛ [منظور] خدمتکار، زیردست یا آن کسی است که با دستور شما کار میکند. نسبت به آنها سخت‌گیری نکردن؛ اگر دارد جارو میکند، یک ‌وقت هم جارو را از دستش بگیر شما، کمک کن به او و خودت جارو کن؛ کاری را که به عهده‌ی او است، تکلیف او است، شما انجام بده. او را در کارهایی که طاقت ندارد و نمیتواند؛ مجبور نکند، وادار نکند، اصرار نکند.
1 )
الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 166؛
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 189؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏66، ص: 380؛

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَمَلَ إِسْلَامُهُ، وَ أُعِينَ عَلَى إِيمَانِهِ، وَ مُحِّصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِيَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ، وَ لَوْ كَانَ فِيمَا بَيْنَ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوبٌ حَطَّهَا اللَّهُ (تَعَالَى) عَنْهُ، وَ هِيَ: الْوَفَاءُ بِمَا يَجْعَلُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، وَ صِدْقُ اللِّسَانِ مَعَ النَّاسِ، وَ الْحَيَاءُ مِمَّا يَقْبُحُ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ النَّاسِ، وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَعَ الْأَهْلِ وَ النَّاسِ. وَ أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ، فِي غُرَفٍ فِي مَحَلِّ الشُّرَفِ- كُلُّ الشَّرَفِ مَنْ آوَى الْيَتِيمَ، وَ نَظَرَ لَهُ فَكَانَ لَهُ أَباً، وَ مَنْ رَحِمَ الضَّعِيفَ وَ أَعَانَهُ وَ كَفَاهُ، وَ مَنْ أَنْفَقَ عَلَى وَالِدَيْهِ وَ رَفَقَ بِهِمَا وَ بَرَّهُمَا وَ لَمْ يَحْزُنْهُمَا، وَ لَمْ يَخْرِقْ «1» لِمَمْلُوكِهِ، وَ أَعَانَهُ عَلَى مَا يُكَلِّفُهُ، وَ لَمْ يَسْتَسْعِهِ فِيمَا لَا يُطِيقُ.
ترجمه :
ابو حمزۀ ثمالى-رحمه اللّٰه گويد:از امام باقر(عليه السّلام)شنيدم كه مى‌فرمود:چهار چيز است كه در هر كس باشد اسلام او كامل است،و بر ايمانش يارى مى‌شود،و گناهانش از وى پاك مى‌گردد،و بديدار خدا رود در حالى كه از او خرسند است،و اگر سراپايش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آنها را بريزد.و آن چهار چيز عبارتند از:وفا به عهدى كه انسان با خدا مى‌بندد،و راستگوئى با مردم،و شرم و حيا از آنچه كه نزد خدا و مردم زشت مى‌نمايد،و خوش خلقى با خانواده و ساير مردم. و چهار چيز است كه در هر يك از مؤمنين باشد خداوند او را در برترين درجات بهشت در غرفه‌اى فوق غرفۀ ديگر در جايگاه شرف بتمام معنى جاى دهد: آن كس كه يتيمى را پناه دهد و بخوبى از وى پذيرائى كند و چون پدرى مهربان براى او باشد،و آن كس كه به ناتوانى رحم كند و او را يارى دهد و كفايت نمايد، و آن كس كه هزينۀ زندگى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان به نرمى و نيكى رفتار كند و اندوهگينشان نسازد،و آن كس كه با غلام خود بدخلقى و ناسازگارى نكند و او را در كارهايش كمك نمايد و نسبت به بازخريد خود اگر طاقت ندارد مجبورش نسازد.


مربوط به :شرح حدیثی قدسی درباره اهمیت دعا کردن در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1397/01/19
عنوان فیش :دعا برای نجات و هدایت
کلیدواژه(ها) : دعا, دستاوردهای دعا, هدایت الهی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: اَخبَرَنی اَبو حَفصٍ عُمَرُ بنُ مُحَمَّدٍ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مَهرَوَیهِ اَلْقَزوینیُّ قالَ: حَدَّثَنا دَاوُدُ بنُ سُلَیمَانَ قالَ: حَدَّثَنا الرِّضا عَلیُّ بنُ مُوسىٰ (عَلَیهِ السَّلامُ) قالَ حَدَّثَنی اَبی مُوسَى‌بنُ‌جَعفَرٍ قالَ حَدَّثَنی اَبی جَعفَرٍ قالَ حَدَّثَنی اَبی مُحَمَّدُبنُ‌عَلیٍّ قالَ حَدَّثَنی اَبی عَلیُّ‌ بنُ‌ الحُسَینِ زَینُ ‌العابِدینَ، قالَ حَدَّثَنی اَبی الحُسَینُ ‌بنُ ‌عَلیٍّ، قالَ حَدَّثَنی اَبی عَلیُّ ‌بنُ ‌اَبی ‌طالِبٍ اَمیرُالمُؤمِنینَ (عَلَیهِمُ السَّلامُ) قالَ، قالَ رَسولُ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا اِبنَ آدَمَ! کُلُّکُم ضَالٌّ اِلّا مَن هَدَیتُ وَ کُلُّکُم عائِلٌ اِلّا مَن اَغنَیتُ وَ کُلُّکُم هالِکٌ اِلّا مَن اَنجَیتُ فَاسأَلونی اَکفِکُم وَ اَهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم.(۱)

کُلُّکُم ضَالٌّ اِلّا مَن هَدَیت
سند طولانیِ شریفِ زرّین و نورانی این حدیث، میرسد به اینجا که خدای متعال خطاب میکند به امثال بنده و شما که این را بدانید، اگر هدایت الهی نباشد، کمک الهی نباشد و دل شما را، ذهن شما را به ‌سمت حقیقت گرایش ندهد و کمک نکند، همه‌ی شما در گمراهی باقی خواهید ماند. خداوند به پیغمبرش میگوید: وَ وَجَـدَکَ ض‌الًّا فَهَدیٰ؛(۲) در دعا وارد شده است که «اِلٰهی تَمَّ نورُکَ‌ فَهَدَیتَ‌ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا»؛(۳) اگر چنانچه نور الهی و هدایت الهی و انگشت اشاره‌ی حضرت حق عزّو‌جل نبوده باشد، ماها در وادی حیرت و ضلالت باقی میمانیم. خب حالا پس باید چه ‌کار کنیم؟ باید از خدای متعال هدایت بخواهیم. یکی از دعاهای خیلی مهم همین است. ماه رجب است و [بعد] ماه شعبان و ماه رمضان -[یعنی] ماه‌های دعا- یکی از دعاهایی که میکنید و میکنیم، باید طلب هدایت از پروردگار باشد و از خدا هدایت بخواهیم؛ اگر لحظه‌ای هدایت الهی سلب بشود، ممکن است پایمان را کج بگذاریم، ممکن است زاویه پیدا کنیم، ممکن است گمراه بشویم، ممکن است گاهی ۱۸۰ درجه عوض بشویم‌‌؛ کمااینکه می‌بینید که از این قبیل هست؛ هدایت الهی مانع از این گمراهی‌ها است.

وَ کُلُّکُم عائِلٌ اِلّا مَن اَغنَیت
[در ادامه‌ی حدیث میفرمایند] همه‌ی شما فقیر و تهیدستید، مگر آن کسی که من او را غنی کنم. غنا را هم از خدای متعال باید خواست؛ دنبال غنا به درِ خانه‌ی این و آن نباید رفت. این را ما یاد بگیریم که به ‌خاطر غنا، دنبال این و آن نیفتیم. گاهی اوقات انسان به طمع غنا دنبال این و آن می‌افتد و هیچ ‌کدام -نه محبّت آنها و نه غنا- گیرش نمی‌آید و از دست میدهد آن نور توحیدی را که خدای متعال در دل انسان قرار داده. این هم مطلب بعدی.

وَ کُلُّکُم هالِکٌ اِلّا مَن اَنجَیت
و اگر چنانچه من شما را نجات ندهم، همه‌ی شما در وادی هلاکت خواهید افتاد.

فَاسأَلونی اَکفِکُم وَ اَهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم
نتیجه این است که از من بخواهید، دعا کنید؛ این ترغیب به دعا کردن است. ما دعا را دستِ‌کم نباید بگیریم، خواستن از خدای متعال را دستِ‌کم نباید بگیریم. هر چه هم بتوانید این دعا را، این درخواست از ساحت پروردگار را در یک فضایی انجام بدهید که حال خوشی برای شما وجود داشته باشد، زمینه برای تضرّع فراهم باشد؛ در دعا هست: لا یُنجی مِنکَ‌ اِلَّا التَّضَرُّعُ‌ اِلَیک؛(۴) [باید] تضرّع را بتوانیم انجام بدهیم؛ تضرّع خیلی چیز پُرقیمتی است که انسان بتواند پیش خدای متعال تضرّع کند. اگر پیش خدای متعال تضرّع کردید، آن‌ وقت‌ پیش قدرتهای پوشالی، قدرتهای اسمی، نمایشها و نمودارهای دروغین قدرت، میتوانید سرتان را بالا بگیرید و تضرّع نکنید. اگر پیش خدا تضرّع نکردیم، آن ‌وقت در مقابل قدرتهای پوشالی احساس ضعف میکنیم، احساس میکنیم که بایستی از آنها کمک بخواهیم. [خدا میفرماید: من میتوانم] شما را حفظ کنم و نگهداری کنم و مانع بشوم از اینکه بلایا به ‌سمت شماها سرازیر بشود؛ از من بخواهید تا شما را هدایت کنم. این [روایت] دعوت به دعا است؛ همچنان ‌که در قرآن هم دعوت شده‌ایم و امر شده است که ما دعا کنیم، سؤال کنیم، از خدا بخواهیم و این‌ همه در دعاهای فراوان این معانی آمده، این روایت هم در همین معنا است.
1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 166؛ 
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏68، ص: 140؛

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): يَا ابْنَ آدَمَ، كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُ، وَ كُلُّكُمْ عَائِلٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُ، وَ كُلُّكُمْ هَالِكٌ إِلَّا مَنْ أَنْجَيْتُ، فَاسْأَلُونِي أَكْفِكُمْ وَ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ رُشْدِكُمْ، فَإِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَاقَةُ وَ لَوْ أَغْنَيْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الصِّحَّةُ وَ لَوْ أَمْرَضْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْمَرَضُ وَ لَوْ أَصْحَحْتُ جِسْمَهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي لَمَنْ يَجْتَهِدُ فِي عِبَادَتِي وَ قِيَامِ اللَّيْلِ لِي، فَأُلْقِي عَلَيْهِ النُّعَاسَ نَظَراً مِنِّي لَهُ، فَيَرْقُدُ حَتَّى يُصْبِحَ وَ يَقُومَ حِينَ يَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارٍ عَلَيْهَا، وَ لَوْ خَلَّيْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِعَمَلِهِ، ثُمَّ كَانَ هَلَاكُهُ فِي عُجْبِهِ وَ رِضَاهُ مِنْ نَفْسِهِ، فَيَظُنُّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِينَ وَ جَازَ بِاجْتِهَادِهِ حَدَّ الْمُقَصِّرِينَ فَيَتَبَاعَدُ بِذَلِكَ مِنِّي، وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ، فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ وَ إِنْ حَسُنَتْ، وَ لَا يَيْأَسِ الْمُذْنِبُونَ مِنْ مَغْفِرَتِي لِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ كَثُرَتْ، لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا، وَ لِفَضْلِي فَلْيَرْجُوا، وَ إِلَى حُسْنِ نَظَرِي فَلْيَطْمَئِنُّوا، وَ ذَلِكَ أَنِّي أُدَبِّرُ عِبَادِي بِمَا يُصْلِحُهُمْ، وَ أَنَا بِهِمْ لَطِيفٌ خَبِيرُ.
ترجمه :
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مى‌فرمايد:خداوند شكوهمند و بلندمرتبه فرمود:اى فرزند آدم! تمامى شما گمراهيد جز آنكه من هدايتش كردم و تمامى شما نيازمنديد جز آنكه من بى‌نيازش نمودم و تمامى شما نابوديد جز آنكه من او را نجات بخشيدم پس از من بخواهيد تا شما را كفايت كنم و به راه هدايت راهنمايى نمايم.همانا از بندگان مؤمن من كسى است كه چيزى جز ندارى،[دين]او را بهبود نبخشد و اگر او را بى‌نياز كنم بى‌نيازى او را فاسد مى‌گرداند و همانا از بندگان من كسى است كه جز سلامتى براى[دين]او كارساز نباشد و اگر بيمار كنم،بيمارى‌اش او را تباه مى‌كند.و همانا از بندگان من كسى است كه جز بيمارى برايش نيكو نمى‌باشد و اگر او را سالم گردانم سلامتى‌اش او را فاسد مى‌كند و همانا از بندگان من كسى است كه در راه بندگى من و نماز شب تلاش مى‌كند ولى به خاطر لطف من نسبت به او چرت را بر او مى‌افكنم پس مى‌خوابد تا صبح و هنگامى كه برمى‌خيزد از دست خود به شدت ناراحت است و خود را سرزنش مى‌كند. و اگر من ميان او و آنچه مى‌خواهد مانعى ايجاد نمى‌كردم عجب و خودشيفتگى از عملش در قلبش نفوذ مى‌كرد آنگاه نابودى‌اش در خودشيفتگى و خشنودى از خود مى‌بود.پس گمان مى‌كرد كه بر عبادتگران برترى يافته است و با تلاشش از مرز اهل كوتاهى[و تفريط‍‌ در عمل]عبور نموده است پس به اين‌گونه از من دور مى‌شد درحالى كه گمان ميكرد به من نزديك شده است.پس بايستى اهل عمل بر كردار خويش تكيه نكنند هرچند نيكو باشد و گنهكاران از بخشش گناهانشان نااميد نگردند هرچند فراوان باشد.بلكه بايد به رحمت من اعتماد كنند و به احسان من اميد داشته باشند و به لطف ويژه من اطمينان داشته باشند و آن به اين دليل است كه من بندگان خود را به آنچه كه موجب خير و نيكى براى آنان است تدبير مى‌كنم و من به آنان مهربان و آگاهم.

2 ) سوره مبارکه الضحى آیه 7
وَوَجَدَكَ ضالًّا فَهَدىٰ
ترجمه :
و تو را گمشده یافت و هدایت کرد،

3 )
من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 488؛
الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 390؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 366؛

َ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع الْقُنُوتُ فِي الْوَتْرِ كَقُنُوتِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ تَقُولُ فِي دُعَاءِ الْقُنُوتِ اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُكَ فَهَدَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ بَسَطْتَ يَدَكَ فَأَعْطَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ عَظُمَ حِلْمُكَ فَعَفَوْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَجْهُكَ أَكْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جِهَتُكَ خَيْرُ الْجِهَاتِ وَ عَطِيَّتُكَ أَفْضَلُ الْعَطِيَّات‏...
ترجمه :


4 )
من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 490؛
المقنعة، ص: 128؛
الوافي، ج‏8، ص: 760؛

َ عَنْ أَحَدِهِمَا يَعْنِي أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- قَالَ: قُلْ فِي قُنُوتِ الْوَتْر...يَا اللَّهُ لَيْسَ يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلَّا حِلْمُكَ وَ لَا يُنْجِي مِنْ عَذَابِكَ إِلَّا رَحْمَتُكَ وَ لَا يُنْجِي مِنْكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْك‏...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1396/03/22
عنوان فیش :نجات از قساوت؛ مایه‌ی نجات
کلیدواژه(ها) : فرصت ماه مبارک رمضان, تضرّع به درگاه الهی, قساوت قلب
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این فرصت [ماه رمضان] را باید برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولین محترم، بخصوص ماها، خیلی مغتنم بشماریم؛ فرصت انابه است، فرصت رجوع به خدای متعال است، فرصت نورانی کردن دل و طراوت دادن به دلها است و فرصت تضرّع است؛ پیش خدای متعال تضرّع کنیم. هرکدام از شماها در هر بخشی که مشغول کار هستید، مطمئنّاً مشکلاتی دارید، کمبودهایی دارید‌، نیاز دارید به عناصری، به عواملی؛ اینها را از خدا باید بخواهیم. در کنار تلاشِ شما مطمئنّاً دعای شما و تضرّع شما یک امر لازمی است؛ این تضرّع را بایستی ما فراموش نکنیم.

در چند دعا ازجمله دعای شریف ابی‌حمزه‌ی ثمالی [آمده]: وَ لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک‌،(1) راه نجات ما تضرّع به نزد پروردگار متعال است. خب تضرّع پیش خدای متعال که مایه‌ی نجات ما است -میگوییم «لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک‌»- این تضرّع، چطور وسیله‌ی نجات است؟ انسانهای ضعیف هم گاهی ممکن است تضرّع کنند نزد انسانهای دیگر؛ فرق این [دو] چیست؟ فرق و تفاوت میان تضرّع عندالله و تضرّع عند «بندگان خدا» در چیست؟ مهم این است که به این نکته توجّه کنیم. تضرّع در مقابل بندگان خدا برای این است که شما دل آن‌کس را که پیش او تضرّع میکنید، نرم کنید؛ [امّا] تضرّع عندالله برای این است که دل خودمان را نرم کنیم؛ دل خودمان را نجات بدهیم از قساوت؛ این مایه‌ی نجات است. اگر دل از حالت قساوت خارج شد و نرم شد، نورانیّت پیدا خواهد کرد. این نورانیّت دل است که راه‌ها را به روی انسان باز میکند، به انسان امید میبخشد، به انسان تلاش میبخشد، انسان را در راه‌های صحیح و درست هدایت میکند. تقوا وقتی‌ بود، خدای متعال هدایتش را به انسان عنایت میکند. این تقوا ناشی از همان نرمش دل و لطافت دل و نورانیّت دل است؛ اصل قضیّه این است.

در سوره‌ی مبارکه‌ی زمر [آمده]: فَوَیلٌ لِلقٰسِیَةِ قُلوبُهُم مِن ذِکرِ اللهِ اُولٰئِکَ فی‌ ضَلٰلٍ مُبین‌؛(2) دلِ سخت، دلِ دچار قساوت، این‌جوری است. گمراهی آشکار برای اینها در این آیه ذکر شده. در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده درباره‌ی بنی‌اسرائیل میفرماید: فَبِما نَقضِهِم میثاقَهُم لَعَنّـٰهُم وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم قاسِیَة؛(3) مظهر لعنت الهی، قساوت قلب آنها است که بر اثر عمل خود آنها است: فَبِما نَقضِهِم میثاقَهُم؛ معاهده‌ی خودشان با خدای متعال را فراموش کردند، نقض کردند. اینها چیزهایی است که در جامعه‌ی مؤمن ما باید مورد توجّه باشد؛ بخصوص برای ما مسئولین که هرکدام در یک بخشی، باری بر دوش داریم. در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، باز درباره‌ی بنی‌اسرائیل [میفرماید]: ثُمَّ قَسَت قُلوبُکُم مِن بَعدِ ذٰلِکَ فَهِیَ کَالحِجارَةِ اَو اَشَدَّ قَسوَةً وَ اِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنهُ الاَنهار؛(4) از سنگ سخت‌تر شد دلهایتان؛ این را پیغمبر اکرم از قول پروردگار در مقام مجادله و محاجّه‌ی با یهودی‌های مدینه بیان میفرماید و گذشته‌‌ی آنها را به یادشان می‌آورد. همه‌ی اینها برای ما وسیله‌ی درس و آگاهی و عبرت و موعظه است، باید سعی کنیم. در یک روایتی در کافی شریف است: وَ القاسِی القَلبِ مِنّی بَعید؛(5) بُعد از خدای متعال، بدترین آفت برای انسان است؛ که انسان از خدای متعال دور بشود و قساوت قلب این خصوصیّت را دارد که انسان را دور میکند. یا در یک روایت دیگر: ما ضُرِبَ‌ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ اَعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلب‌.(6)

خب از این ایّام باید استفاده کرد. فرصت خوبی است ماه مبارک رمضان؛ هم [به‌واسطه‌ی] دعاها در این ماه -چه آنچه‌ مربوط به سحرها است، چه آنچه‌ مربوط به روزها یا شبها است- که دعاهایی است که مضامین آنها دل ما را نرم میکند، و هم خود نفْس روزه‌داری و توجّه به وظیفه؛ ما به این احتیاج داریم. جامعه‌ی اسلامی و انقلابی ما اگرچنانچه از ذکر الهی و یاد الهی و خشوع در مقابل پروردگار و تضرّع در مقابل پروردگار غافل بشود، مطمئنّاً ضربه خواهد خورد، سیلی خواهد خورد؛ مطمئنّاً ناکام خواهد شد. ما به آن اهداف والا، به آن خواسته‌های مطلوب، در صورتی میرسیم که بتوانیم یک تلاش مؤمنانه و صادقانه‌ای را دنبال بکنیم؛ و آن جز با توجّه به خدای متعال و افزایش نورانیّت دل و ارتباط دل با خدای متعال ممکن نیست؛ این آن عرض ما در مورد اغتنام فرصت ماه رمضان که به نظر من از همه‌ی آنچه عرض خواهیم کرد مهم‌تر است. اساس حرف ما این است؛ باید مراقب باشیم. البتّه من خودم اوّلین مخاطب این حرفها هستم؛ بنده بیشتر از شما مسئولیّت دارم و بار سنگین‌تری از بارهای شما دارم، خود من به این حرفها بیشتر احتیاج دارم؛ برای من، برای شما، لازم است که توجّه کنیم، استفاده کنیم از این ماه، از این فرصت؛ شبهای قدر هم که در پیش است.
1 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583 اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛

... وَ لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک‌ ...
ترجمه :
... نیست راه نجات از تو مگر بوسیله تضرع و زاری به سوی تو ...

2 ) سوره مبارکه الزمر آیه 22
أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدرَهُ لِلإِسلامِ فَهُوَ عَلىٰ نورٍ مِن رَبِّهِ ۚ فَوَيلٌ لِلقاسِيَةِ قُلوبُهُم مِن ذِكرِ اللَّهِ ۚ أُولٰئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند!

3 ) سوره مبارکه المائدة آیه 13
فَبِما نَقضِهِم ميثاقَهُم لَعَنّاهُم وَجَعَلنا قُلوبَهُم قاسِيَةً ۖ يُحَرِّفونَ الكَلِمَ عَن مَواضِعِهِ ۙ وَنَسوا حَظًّا مِمّا ذُكِّروا بِهِ ۚ وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلىٰ خائِنَةٍ مِنهُم إِلّا قَليلًا مِنهُم ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاصفَح ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ
ترجمه :
ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف‌نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!

4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 74
ثُمَّ قَسَت قُلوبُكُم مِن بَعدِ ذٰلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنهُ الأَنهارُ ۚ وَإِنَّ مِنها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخرُجُ مِنهُ الماءُ ۚ وَإِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ
ترجمه :
سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت‌تر! چرا که پاره‌ای از سنگها می‌شکافد، و از آن نهرها جاری می‌شود؛ و پاره‌ای از آنها شکاف برمی‌دارد، و آب از آن تراوش می‌کند؛ و پاره‌ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می‌افتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا می‌تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

5 )
الكافي، شیخ کلینی ج‏2 ص 329؛
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ج‏10  ص 293؛
بحار الأنوار،علامه مجلسی ج‏70 ص 398؛

فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى ع يَا مُوسَى لَا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ.
ترجمه :
در آنچه خداى عز و جل با موسى عليه السّلام مناجات كرد اين بود كه: اى موسى در دنيا آرزوى خود را دراز مكن كه دلت سخت، و سخت دل از من دور است.

6 )
تحف العقول،  ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏ ص 296؛
 بحار الأنوار، علامه مجلسی ج‏75 ص 176؛

إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ.
ترجمه :
خداوند را مجازاتهائى روحى و جسمى است، همچون تنگى در اسباب زندگى، و سستى در عبادت، و هيچ بنده‏اى به چيزى بدتر از سنگدلى (قساوت قلب) عقوبت نشده است‏.


مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۳ - 1392/12/29
عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید
کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسماللهالرّحمنالرّحیم
یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال(1).
اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها.
اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا(2).
اللّهمّ عجّل فرجه و اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته.
فرا رسیدن سال نو را تبریک عرض میکنم به همهی هممیهنان عزیزمان و یکایک ایرانیان در سراسر کشور و در هر نقطهای از جهان که زندگی میکنند. مخصوصاً تبریک عرض میکنم به خانوادههای معظّم شهیدان، به جانبازان، به همسرانشان و به همهی کسانی که در راه اسلام و ایران مجاهدتی کردهاند و میکنند و بار زحمتی را بر دوش کشیدهاند و میکشند. همچنین تبریک عرض میکنم نوروز را به همهی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند و برای آن ارج و احترامی قائلند.
امسال فرا رسیدن سال نو مصادف است با دو فاطمیّه و مراسم یادبود شهادت بانوی بزرگ جهان اسلام صدّیقهی کبری (سلام الله علیها). این تقارن موجب میشود که ملّت ما انشاءالله بتوانند از برکات انوار فاطمی بهره ببرند و خود را در شعاع تعالیم آن بزرگوار قرار بدهند و خود را منوّر کنند به انوار هدایت الهی که به وسیلهی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و خاندان پیغمبر به همهی مردم عالم اهدا شده است.
گذشتِ سالها و تبادل سالهای گوناگون برای ما باید موجب تجربه و بصیرت باشد؛ از گذشته درس بگیریم و به آینده با چشم باز و دل آگاه نظر کنیم و برای آینده تصمیم بگیریم. من از خداوند متعال درخواست میکنم که به همهی ایرانیان عزیز ما در این سال جدید، تن سالم، روح شاداب، امنیّت روانی، آرامش روحی و پیشرفت و تعالی و سعادت مرحمت کند. و امیدوارم خداوند متعال به جوانان ما نشاط و پویایی، و به مردان و زنان ما همّت و اراده و عزم مستحکم و درست، برای پیمودن راههای پرافتخار، و به کودکان ما خرسندی و تندرستی، و به خانوادههای ما امنیّت و محبّت و الفت عنایت کند. آنچه بر عهدهی ما است، نگاه به گذشته برای عبرتگیری و نگاه به آینده برای برنامهریزی و تصمیمگیری است.
1 )
زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز)

وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.
ترجمه :
[امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلب‌ها و دیده‌ها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حال‌ها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده.

2 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 162؛
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏3، ص: 102؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 630؛

... اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا ...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1392/03/08
عنوان فیش :گذشت خداوند از کم و زیادها درصورت وجود اخلاص
کلیدواژه(ها) : اخلاص
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
آنچه برای من و شما میماند و این دعا را مستجاب میكند: «و لا تهلكنی غمّا حتّی تغفر لی و ترحمنی و تعرفنی الاستجابة فی دعائی»،(1) عمل امروز ما است كه با جدیت باشد، با مجاهدت باشد، با اخلاص باشد، با احساس وظیفه باشد. اگر اینها شد، خدای متعال از برخی از كم و زیادها و مسامحه‌ها و مساهله‌ها خواهد گذشت؛ اما مهم این است كه ما همتمان بر این باشد كه ان‌شاءاللّه كار را تمیز و طاهر و بی‌حاشیه و با نیتِ خوب و با جدیت انجام دهیم.
1 )
من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق ج ‏1، ص 490؛ الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج ‏1، ص 326؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏84، ص 268.

...ِ وَ لَا تُهْلِكْنِی غَمّاً حَتَّى تَغْفِرَ لِی وَ تَرْحَمَنِي‏ وَ تُعَرِّفَنِی الِاسْتِجَابَةَ فِی دُعَائِی وَ ارْزُقْنِی الْعَافِيَةَ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِی وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِي‏ ...
ترجمه :
(خواندن این دعا در قنوت نماز وتر از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت شده است): ... مرا با غم و اندوه هلاك مگردان تا آنگاه كه مرا بيامرزى و مورد رحمت خويش قرار دهى، و به من بشناسانى كه دعايم را مستجاب كرده‏‌اى (راه استجابت و قبولى يافتن در دعاهايم را به من بشناسانى)، و مرا تندرستى و عافيت در طول زندگى تا رسيدن اجل روزى فرما، و از لغزش‌هايم درگذر.


مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۲ - 1391/12/30
عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید
کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسمالله‌الرّحمنالرّحیم
یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالَنا إلی أحسن الحال(1).
اللّهمّ صلّ علی حبیبتک سیّدة نساء العالمین، فاطمة بنت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌ءاله.
اللّهمّ صلّ علیها و علی أبیها و بعلها و بنیها. اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتّی تسکنه أرضک طوعاً و تمتّعه فیها طویلاً(2).
اللّهمّ أعطِهِ فی نفسِهِ و ذرّیّتهِ و شیعتِهِ و رعیّتِهِ و خاصّتِهِ و عامّتِهِ و عدوّهِ و جمیعِ أهلِ الدّنیا ما تقرّ بهِ عینه و تسرّ به نفسه(3).

تبریک عرض می‌کنم به همهی هممیهنان عزیزمان در سراسر کشور، و به همهی ایرانیان در هر نقطهای از جهان که هستند، و به همهی ملت‌هایی که نوروز را گرامی می‌دارند؛ مخصوصاً به ایثارگران عزیزمان، خانوادههای شهدا، جانبازان و خانواده‌هایشان، و همهی کسانی که در راه خدمت به نظام اسلامی و به کشور عزیزمان مشغول فعالیت‌اند. امیدواریم خداوند متعال این روز را و این آغاز سال را برای ملت ما، برای همهی مسلمانان عالَم، مایهی شادی و بهروزی و نشاط قرار دهد و ما را به انجام وظائفمان موفق و مؤید بدارد. به هممیهنان عزیزمان عرض می‌کنم توجه داشته باشند که ایّام فاطمیه در اواسط روزهای عید است و تکریم و احترام این ایام برای همهی ما لازم است.

ساعت تحویل و هنگام تحویل، در حقیقت حد فاصلی است بین یک پایان و یک آغاز؛ پایان سال گذشته و آغاز سال نو. البته نگاه عمدهی ما باید به طرف جلو باشد؛ سال نو را ببینیم، برای آن خودمان را آماده کنیم و برنامهریزی کنیم، اما حتماً نگاه ِبه پشت سر و راهی که طی کردهایم هم برای ما مفید است. برای این‌که ببینیم چه کردهایم، چگونه حرکت کردهایم، نتایج کار ما چه بوده است و از آن درس بگیریم و تجربه بیاموزیم.
1 )
زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز)

وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.
ترجمه :
[امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلب‌ها و دیده‌ها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حال‌ها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده.

2 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 162؛
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏3، ص: 102؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 630؛

... اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا ...
ترجمه :


3 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 406؛
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 279؛
جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص: 503؛

دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِيٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع‏ ...اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ- إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِير...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی - 1391/11/23
عنوان فیش :قرار گرفتن دانشمندان در زمره انبیاء
کلیدواژه(ها) : دانشمندان اسلامی, عالِم
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در مورد مسائل روحانیت و حوزه‌های علمیه، هیچ چیزی برای بنده خوشحال‌كننده‌تر از این نیست كه ببینم جمعی از فضلا پر مغز حرف میزنند، دقیق فكر میكنند، مسائل گوناگونِ مورد نیاز را درك میكنند و دنبال آنها میروند؛ این برای من واقعاً خیلی لذتبخش است؛ و امروز از آن جلسات بود؛ الحمد لله ربّ العالمین. خب، «علماء حكماء كادوا ان یكونوا انبیاء»؛(۱) ان‌شاءالله كه مصداق این باشید.
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ‏2، ص 53؛ المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى‏، ج‏1، ص 226؛ علم و حكمت در قرآن و حديث، محمدی ری شهری، ج 1، ص 147.

بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ إِذْ لَقِيَهُ رَكْبٌ فَقَالُوا السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَا أَنْتُمْ فَقَالُوا نَحْنُ مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكُمْ قَالُوا الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عُلَمَاءُ حُكَمَاءُ كَادُوا أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْحِكْمَةِ أَنْبِيَاءَ فَإِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْكُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْكُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.
ترجمه :
پيامبر صلى الله عليه و آله در يكى از سفرهايش به سوارانى برخورد كرد. آنان بر حضرت سلام كردند و حضرت فرمود : شما چه كسانى هستيد؟ پاسخ دادند : اى فرستاده خدا! از مؤمنان هستيم . حضرت فرمود : حقيقت ايمان شما چيست؟ گفتند : خشنودى به قضاى الهى و واگذارى به خدا و تسليم امر خدا بودن . پيامبر خدا فرمود : حكيمانى دانشمند ، نزديك است كه از حكمت ، پيامبر باشند ، پس اگر راستگوييد ، آنچه را در آن سكونت نمى كنيد ، نسازيد و آنچه را نمى خوريد ، گرد نياوريد و از خداوندى كه به سويش باز مى گرديد پروا كنيد.


مربوط به :بیانات در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش - 1391/02/03
عنوان فیش :بی‌نتیجه بودن تلاش‌های فردی درصورت غلط بودن جهت‌گیری‌های جامعه
کلیدواژه(ها) : حاکمیت, حاکم, حکومت‎ اسلامی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
خب، بحمداللّه نیروی زمینی ارتش رشد و بالندگی پیدا کرده؛ انسان این را احساس میکند. این حرکت، این روند مبارک، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی شروع شد. نه اینکه کسی تصور کند که در دوران رژیم طاغوت، در بین ارتش، نیروهای مؤمن نبودند یا کم بودند؛ نه، اینجور نیست. بنده همان موقع هم با بعضی از ارتشی‌ها مرتبط بودم - با بعضی ارتباط دوستی داشتیم، با بعضی ارتباطهای انقلابی و مبارزاتی داشتیم - آن روز هم در بدنه‌ی ارتش، انسانهای مؤمن، علاقه‌مند و صادق کم نبودند؛ انسان اینها را در مناسبتهای مختلف، در جاهای مختلف میدید؛ که بنده دیده بودم. رفقای دیگری هم بودند که آنها هم با بدنه‌هائی، با گوشه‌هائی آشنا بودند. منتها جهتگیری‌های افراد یک معنا دارد، جهتگیری سازمان و کلیت، یک معنای دیگری دارد. وقتی جهتگیری کلیت یک جامعه، یک سازمان، یک مجموعه غلط بود، تلاشهای فردی هرچه هم در آن جامعه انبوه باشد، نتیجه‌ی خودش را نخواهد بخشید. آن روز اینجوری بود.

از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است - علی‌الظاهر از امام صادق (علیه‌السّلام) است که ایشان حدیث قدسی را روایت میکنند - که فرمودند: «لأعذّبنّ کلّ رعیّة فی الاسلام اطاعت اماما جائرا لیس من اللّه عزّ و جلّ و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها برّة تقیّة». مضمون حدیث این است: اگر سررشته‌ی نظام یک جامعه به دست انسانهای فاسد و ناباب و ستمگر و منحرف باشد، حرکات مؤمنانه‌ی افرادی که در این جامعه هستند، به جائی نمیرسد؛ و اگر در آنچنان جامعه‌ای کسانی تسلیم باشند و از آن ستمگران اطاعت کنند، خدا آنها را هم عذاب میکند. البته در همین حدیث، عکسش هم هست: «و لأعفونّ عن کلّ رعیّة فی الاسلام اطاعت اماما هادیا من اللّه عزّ و جلّ و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها ظالمة مسیئة»؛(1) که حالا اینها شرح دارد، نمیشود با همین ظاهر اکتفاء کرد.

خلاصه‌ی مطلب و جان مطلب این است که اگر چنانچه در یک نظامی، در یک مجموعه‌ای، در یک کشوری، در یک جامعه‌ای، حاکمیت و نظام، نظام الهی است، نظام عادلانه است، آن کسانی که اطاعت از این نظام میکنند، مورد عفو الهی هستند؛ ولو خطاهائی هم داشته باشند. شما میتوانید این را در مقیاس یک کشور، در مقیاس یک امت، در مقیاس یک جامعه محاسبه کنید؛ در مقیاس یک سازمان، مثل سازمان ارتش هم میتوانید این را ملاحظه و محاسبه کنید.
1 )
المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى، ج‏ 1، ص 94 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 25، ص 110؛
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 1، ص 376.

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ إِمَاماً جَائِراً لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ إِمَاماً هَادِياً مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً.
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرموده است: «هر دسته از مسلمين، كه از امام (حاكم) جائرى كه از جانب خدا نيست اطاعت كرده است، هر چند در اعمالش نيكوكار و پرهيزگار باشد، عذاب خواهم كرد، و هر دسته از مسلمين، كه از امام هدایت‌كننده از جانب خدا اطاعت كرده است، خواهم بخشيد، هر چند آن دسته، در اعمال خود، ستمكار و گناهكار باشد.


مربوط به :پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۱ - 1391/01/01
عنوان فیش :تبریک عید سعید نوروز و حلول سال جدید
کلیدواژه(ها) : عید نوروز, پیام نوروزی, دعای تحویل سال, حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
یا مقلّب القلوب و الأبصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الأحوال حوّل حالنا الی احسن الحال(1).
اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا(2).
اللّهمّ اعطه فی نفسه و ذریّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع اهل الدّنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه(3).
تبریک عرض میکنم عید نوروز و فرا رسیدن سال نو را به همه‌ی هم‌میهنان عزیز در سراسر کشور، و به همه‌ی ایرانیانی که در هر نقطه‌ای از دنیا سکونت دارند، و به همه‌ی ملتهائی که عید نوروز را گرامی میدارند؛ بالخصوص تبریک عرض میکنم به خانواده‌های عزیز شهیدان، به جانبازان، به خانواده‌هاشان، به همه‌ی ایثارگران، به همه‌ی فعالان عرصه‌های مختلف. آرزو میکنم و دعا میکنم که خداوند متعال برای ملت ایران بهروزی، شادی، نشاط و دلِ خوش در این سال جدید مقدر بفرماید و بدخواهان این ملت را در اهدافشان، در تلاشهاشان ان‌شاءاللّه ناکام کند.
1 )
زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز)

وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.
ترجمه :
[امام صادق علیه السلام]: ای دگرگون کننده قلب‌ها و دیده‌ها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حال‌ها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده.

2 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 162؛
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏3، ص: 102؛
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 630؛

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا
ترجمه :


3 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 408؛
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 279؛
جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص: 503؛

آخَرُ مَرْوِيٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع‏ ... اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ «395» بِهِ عَيْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ- إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِير...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از معلمان سراسر کشور - 1390/02/14
عنوان فیش :خودسازی ملت ایران، شرط اثربخشی و تداوم حرکت بیداری اسلامی
کلیدواژه(ها) : بیداری اسلامی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهای شمال آفریقا و منطقه‌ی غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیداری‌ای به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیداری تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزی پیش خواهد آمد که همین ملتهای اروپائی علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانی که آنها را یکسره تسلیم سیاستهای فرهنگی و اقتصادی آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیداری، حتمی است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمی است.
خب، اگر بخواهید این حرکت با همین شتاب و با همین رفتار تداوم پیدا کند و اثربخش باشد، بایستی خودمان را بسازیم. ما باید »کزبر الحدید«(1) باشیم؛ مثل پاره‌های فولاد. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم؛ آگاهی‌مان را بیشتر کنیم؛ دانشمان را روزبه‌روز پیش ببریم؛ استعدادهائی را که خدای متعال در درون ما قرار داده، شکوفا کنیم؛ دست اتحاد و وحدتی که به هم دادیم، محکم نگه داریم، بفشریم؛ اینها لازم است.
2 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 8 ، ص 294 ؛ الخصال،صدوق،ج2،ص541 ؛ مشكاةالأنوار،طبرسی،ص79 ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج52،ص335 ؛

قُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَاعْتَمَدْتُ عَلَى يَدِی فَبَكَيْتُ فَقَالَ مَا لَكَ فَقُلْتُ كُنْتُ أَرْجُو أَنْ أُدْرِكَ هَذَا الْأَمْرَ وَ بِيَ قُوَّةٌ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنَّ عَدُوَّكُمْ يَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ أَنْتُمْ آمِنُونَ فِی بُيُوتِكُمْ إِنَّهُ لَوْ قَدْ كَانَ ذَلِكَ أُعْطِيَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ جُعِلَتْ قُلُوبُكُمْ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَوْ قُذِفَ بِهَا الْجِبَالَ لَقَلَعَتْهَا وَ كُنْتُمْ قِوَامَ الْأَرْضِ وَ خُزَّانَهَا
ترجمه :
عبدالملك بن اعین گوید از نزد امام باقر (علیه السلام) برخاستم پس بر دستم تكیه كردم و گریستم. گفت: چه شده است؟ گفتم: امید دارم كه این كار را درك كنم و برای من توان و نیرویی باشد. گفت: آیا خشنود نمی شوید گروهی از دشمنتان گروهی دیگر را می كشد و حال آنكه شما در خانه های خود در امان باشید؟ كه اگر این چنین باشد به هر مرد شما نیروی چهل مرد داده شود و دلهایتان به سان پاره های آهن شود كه اگر به كوه ها زده شود، قطعا آنان را از جا می كنند و شما عهده دار زمین و مسئول آنید.


مربوط به :شرح حدیث / ملاک پیروی از گفته‌ها - 1389/10/13
عنوان فیش :گوش کردن حرف خیرخواهانه تلخ و گوش نکردن حرفهای فریبگرانه شیرین
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
«عَنْ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا صَالِحُ اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَی اللَّهِ جَمِیعاً فَتَعْلَمُون»(1)

فی الکافی و التّهذیب، عن الباقر (علیه‌السّلام): [حضرت امام محمدباقر علیه‌السلام فرمودند:] «اتّبع من یبکیک و هو لک ناصح»؛ [از] آن کسی که حرفهائی به تو میزند که آنقدر تلخ است که تو را به گریه می‌آورد، اما خیرخواه توست؛ حرف او را قبول کن. «اتّبع» یعنی حرف او را گوش کن، بپذیر؛ [اگرچه] تلخ است، لیکن به نفع توست.

«و لا تتّبع من یضحکک و هو لک غاش»؛ ولی گوش نکن، پیروی نکن از حرف آن کسی که حرفهای شیرینی میزند که خوشت می‌آید و لبهای تو را به تبسم باز میکند، اما «و هو لک غاش»؛ فریبگر است، غش میکند با تو، خیرخواهی ندارد، از روی بددلی و بدخواهی است، [ولی] حرفی میزند که تو خوشت بیاید؛ از این شخص پرهیز کن. «و ستردّون الی اللَّه جمیعا فتعلمون»؛ وقتی پیش خدای متعال رفتید، آنگاه حقایق دلهای یکدیگر را آنجا خواهید فهمید.
1 )
كافی ،محمد بن یعقوب كلینی :ج 2 ص 638 
تهذیب الاحكام،شیخ طوسی : ج 6 ص 377،
بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 72 ص 102،

يَا صَالِحُ اتَّبِعْ مَنْ يُبْكِيكَ وَ هُوَ لَكَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ يُضْحِكُكَ وَ هُوَ لَكَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَى اللَّهِ جَمِيعاً فَتَعْلَمُونَ
ترجمه :
بدنبال كسى باش كه تو را بگرياند و خيرخواهت باشد نه كسى كه تو را بخنداند و با تو دغلى كند و البته كه همه نزد خدا برويد و بدانيد.


مربوط به :شرح حدیث / صفای میان شیعیان - 1389/10/06
عنوان فیش :لزوم وجود روابط صمیمانه و باصفا ما بین برادران دینی
کلیدواژه(ها) : رفع مشکلات مردم
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ یَجِی‌ءُ أَحَدُکُمْ إِلَی أَخِیهِ فَیُدْخِلُ یَدَهُ فِی کِیسِهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِکَ فِینَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَیْ‌ءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاکُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد»(1)

فی الکافی، عن الباقر (علیه‌السّلام)؛ «أ یجی‌ء احدکم الی اخیه فیدخل یده فی کیسه فیأخذ حاجته فلا یدفعه». حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) از یکی از اصحابشان سؤال میکنند - که این مقدمه دیگر ذکر نشده که آن صحابی که بود و چه سؤال کرده بود و از کجا آمده بود؛ اینها دیگر توی این روایت نیست - که آیا در آنجائی که شما هستید، وضعیت اینجوری است که یکی از شماها بیاید دستش را توی جیب برادر دینی‌اش بکند و هر چه که لازم دارد، از توی جیب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به این حد رسیده‌اید که جیبتان برای همدیگر رایگان باشد؟

مرحوم حرزالدین نقل می کند که شیخ خضر در زمان مرحوم کاشف‌الغطاء از علمای بزرگ بود و خیلی مورد توجه مردم قرار داشت. می گوید در روز عید، مردم نجف و عشایر و اینها که به شیخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدایا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همین طور جلوی ایشان می گذاشتند و ایشان هم آن پولها و طلاها را جلوی دستش گذاشته بود و همان طور روی هم کوت شده بود. بعد شیخ جعفر کاشف‌الغطاء آمد. معلوم میشود آن وقتها هنوز شیخ جعفر به مقام ریاست نرسیده بود. ایشان آمد و نشست و چشمش به این پولها و طلاها افتاد. بعد یواش‌یواش نزدیک ظهر شد و مردم رفتند. شیخ جعفر بلند شد گوشه‌ی عبایش را پهن کرد و این طلاها و پولها را گوشه‌ی عبایش ریخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شیخ خضر هم نگاهی کرد و چیزی نگفت؛ کأن لم یکن شیئاً مذکورا!

حالا این قصه‌ای که نقل کردم، دنباله هم دارد، که دنباله‌هایش باز از این جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال میکنند که در اموال شخصی، شما اینجور هستید که مثلاً قبایتان را آنجا آویزان کرده‌اید، رفیقتان می‌آید دست میکند توی جیب قبای شما و یک مقدار پولی که لازم دارد، برمیدارد و بقیه‌اش را آنجا میگذارد و بعد راه می‌افتد میرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشوید؟ چنین وضعی بین شما هست؟ «فقیل ما اعرف ذلک فینا». آن راوی گفت که در بین خودمان اینجور وضعی نیست. «فقال فلا شی‌ء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبری نیست، هنوز چیزی نیست.

من اینجا این حاشیه را اضافه کنم که این مالِ زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شیعه تدریجاً داشت شکل میگرفت. بعد از حادثه‌ی عاشورا، در ظرف این 33 سال، 34 سالی که دوران امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) بود، تدریجاً و یواش‌یواش مردم جمع میشدند؛ چون بعد از حادثه‌ی عاشورا، آن شدت عملی که به خرج داده شده بود، شیعه را متفرق کرد؛ بعضی‌ها برگشتند، بعضی‌ها منصرف شدند، بعضی‌ها از ولایت اهل بیت پشیمان شدند؛ هر کسی به یک طرفی رفت. در این 34 سال، یواش‌یواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) مردم بیشتر جمع شدند. مردم تدریجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزدیک و دور، جمع میشدند. این مال آن وقت است که حضرت می خواهند بگویند این کانونهای تشیع را باید در سرتاسر دنیای اسلام اینجوری تشکیل دهید، اینجور با هم باصفا باشید.

حضرت وقتی فرمودند «فلا شی‌ء» - هنوز هیچ خبری نیست؛ آنی که باید بشود، نشده است - آن طرف ترسید؛ «قیل فالهلاک اذاً؟». «هلاک» در اینجا و در خیلی جاهای دیگر به معنای مردن نیست؛ به معنای بدبخت شدن است: یعنی پس دیگر بدبخت شدیم آقا؟ دیگر هیچی نیست؟ «فقال انّ القوم لم‌یعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اینجا جمع «حلم» است. ماده‌ی «حَلُمَ یَحلُمُ» به معنای حلم ورزیدن است؛ با «حَلَمَ یَحلُمُ» که به معنای رؤیا و اضغاث احلامی که در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ یَنصُرُ است، حَلَمَ یَحلُمُ است؛ این از باب شَرُفَ یَشرُفُ است؛ حَلُمَ یَحلُمُ. اینجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردباری و آن ظرفیت لازم نرسیده‌اید. بنابراین به معنای هلاک نیست که بگوئیم نابود شدید، عذاب خدا گریبان شما را گرفت؛ نه، به معنای این است که هنوز آن ظرفیت لازم را پیدا نکرده‌اید.
1 )
كافى،محمد بن یعقوب كلینی : ج 2، ص 174،ح13
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 71 ص 254،

أَ يَجِی‌ءُ أَحَدُكُمْ إِلَى أَخِيهِ فَيُدْخِلَ يَدَهُ فِی كِيسِهِ فَيَأْخُذَ حَاجَتَهُ فَلَا يَدْفَعَهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِينَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَيْ‌ءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْدُ
ترجمه :
« ابو جعفر باقر (ع) پرسيد: برادرى شما تا اين حد رسيده است كه: يك نفر بيايد و دستش را در كيسه برادر دينى خود بكند و آن چه نياز دارد برگيرد، و دستش را نگيرند؟ من گفتم: من چنين رسم و آئينى در ميان برادران دينى نديده‌ام. ابو جعفر گفت: پس هنوز به برادرى كامل نرسيده‌ايد.من گفتم: پس ما تباه و نابوديم؟ ابو جعفر گفت: مردم هنوز به عقل و بينش كامل دست نيافته‌اند.»


مربوط به :بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی - 1389/09/10
عنوان فیش :لزوم ملاحظه هدف نهایی رستگاری انسان در الگوی پیشرفت
کلیدواژه(ها) : الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی, انسان در اسلام, رستگاری انسان
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
[مساله چهارم درباب محتوای اسلامی الگوی اسلامی - ایرانیِ پیشرفت] مسئله‌ی دیگر، مسئله‌ی انسان است؛ نگاه اسلام به انسان، محور بودن انسان. این موضوع در اسلام خیلی معنای وسیعی دارد. خوب، پیداست انسان اسلامی با انسانی که در فلسفه‌های مادی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، بکلی متفاوت است؛ این یک انسان است، آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکی نیست. لذا محور بودن انسان هم در اسلام با محور بودن انسان در آن مکاتب مادی بکلی متفاوت است. انسان، محور است. همه‌ی این مسائلی که ما داریم بحث میکنیم: مسئله‌ی عدالت، مسئله‌ی امنیت، مسئله‌ی رفاه، مسئله‌ی عبادت، برای این است که فرد انسان سعادتمند شود. اینجا مسئله‌ی سعادت و مسئله‌ی عقبی‌ متعلق به فرد است؛ نه به این معنا که انسان از حال دیگران غافل باشد، برای آنها کار نکند؛ نه، «من احیاها فکأنّما احیا النّاس جمیعا».(1) در روایت هست که معنای این جمله را از امام پرسیدند، فرمود: تأویل اعظم آن این است که تو کسی را هدایت کنی.(2) معلوم است که هدایت وظیفه‌ی همه است؛ لیکن در نهایت آن چیزی که از نگاه اسلام برای انسان مطرح است و اهم است، نجات خودش است. ما باید خودمان را نجات دهیم. نجات ما به این است که به وظائفمان عمل کنیم؛ که البته آن وقت وظائف اجتماعی، استقرار عدالت، ایجاد حکومت حق، مبارزه‌ی با ظلم، مبارزه‌ی با فساد، اینها همه جزو مقدمات همان نجات است. بنابراین اصل این است. همه چیز مقدمه است؛ جامعه‌ی اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم هست که «لیقوم النّاس بالقسط»(3) - که به عنوان هدف انبیاء ذکر شده - قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهائی عبارت است از رستگاری انسان؛ این بایستی مورد توجه باشد. انسان موجودی است مکلف، مختار و مواجه با هدایت الهی - «أ لم نجعل له عینین و لسانا و شفتین و هدیناه النّجدین»(4) میتواند هدایت را انتخاب کند، میتواند ضلالت را انتخاب کند. انسان موجودی است متعهد، برای خود، برای جامعه، برای اهل. آن وقت با این نگاه، مردم‌سالاری علاوه بر اینکه برای مردم یک حق است، یک تکلیف هم میشود؛ یعنی همه‌ی مردم در امر حکومت جامعه مسئولند. نمیشود گفت که آقا به من مربوط نیست؛ نه، صلاح و فساد کشور، حکومت، اینها به یکایک انسانها مرتبط است؛ یعنی انسان در مقابل آن متعهد است. این هم یکی از آن عناصر اصلی است که بایستی در دیدگاه اسلام مورد ملاحظه قرار بگیرد و در این الگو رعایت شود.
1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 32
مِن أَجلِ ذٰلِكَ كَتَبنا عَلىٰ بَني إِسرائيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعًا وَمَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَميعًا ۚ وَلَقَد جاءَتهُم رُسُلُنا بِالبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيرًا مِنهُم بَعدَ ذٰلِكَ فِي الأَرضِ لَمُسرِفونَ
ترجمه :
به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند.

2 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ‌ج 2، ص 211 ؛
تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، میرزا محمد مشهدی، ج‏ 4، ص 95

قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی كِتَابِهِ- وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً- قَالَ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ قُلْتُ فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى قَالَ ذَاكَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَم؛
ترجمه :
فضيل بن يسار گويد: بامام باقر عليه السّلام عرضكردم: خداى عز و جل در كتابش فرمايد: «و هر كه او را زنده كند گويا همه مردم را زنده كرده است» فرمود: يعنى او را از سوختن و غرق شدن نجات دهد، عرضكردم: كسى كه او را از گمراهى بسوى هدايت برد چگونه است؟ فرمود: اين تأويل اعظم آيه است (يعنى آيه شامل اين معنى هم هست و اين معنى مهمتر و عاليتر از معنى اولست)

3 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ
ترجمه :
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!

4 ) سوره مبارکه البلد آیه 8
أَلَم نَجعَل لَهُ عَينَينِ
ترجمه :
آیا برای او دو چشم قرار ندادیم،

4 ) سوره مبارکه البلد آیه 9
وَلِسانًا وَشَفَتَينِ
ترجمه :
و یک زبان و دو لب؟!

4 ) سوره مبارکه البلد آیه 10
وَهَدَيناهُ النَّجدَينِ
ترجمه :
و او را به راه خیر و شرّ هدایت کردیم!


مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان - 1389/05/31
عنوان فیش :قدر دل نورانی و پاکیزه جوانی را دانستن
کلیدواژه(ها) : جوان, تقوا, اثر گناه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این دل نورانی و پاکیزه را که در شما هست، قدر بدانید. نه اینکه من بخواهم برای خوشامد شما حرف بزنم؛ نه، جوانهای عالَم که فقط شما نیستید؛ جوان خاصیتش این است. دلتان پاکیزه است. حالا چون برای شما قابل مقایسه نیست، نمیتوانید این موضوع را احساس کنید. در طول زمان، گرفتاری‌ها، غبارها، لجنها و زنگارها دل را میپوشاند. در روایت دارد که وقتی گناهی میکنید، یک نقطه‌ی سیاهی در قلب شما به وجود می‌آید - البته اینها زبان نمادین است، زبان سمبلیک است - گناه دوم را که میکنید، این نقطه‌ی سیاه دو برابر میشود. هرچه گناه بکنید، این نقطه‌ها هی اضافه میشود، تا اینکه همه‌ی قلب را سیاهی میگیرد(1). ترجمه‌ی مفهوم عرفی‌اش همین است که من گفتم؛ یعنی شما الان دل و جان و روح آماده‌ای دارید، بمرور گناهان، گرفتاری‌ها و مشکلات فراوانی که در مسیر مبارزات زندگی انسان به وجود می‌آید - در سیاست، در اقتصاد، در یک لقمه نان، در به دست آوردن امکانات زندگی - چنانچه انسان از حالا تمرین نکرده باشد، اینها گرفتاری‌ها را زیاد میکند، دل را تاریک میکند. پس عرض اول ما و حرف اصلی ما این است. شما مثل فرزندان من هستید. من اگر بخواهم به بچه‌های صلبی و نسبیِ خودم بهترین سفارشها را بکنم، همینی که به شما عرض کردم، به آنها خواهم گفت.
1 )
الكافی، ثقة الإسلام كلينى‏ ج2  ص 273 ؛

مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِی قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بَيْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّكْتَةِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِكَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِكَ السَّوَادُ حَتَّى يُغَطِّيَ الْبَيَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَيَاضَ لَمْ يَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُون ؛
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام فرمود: هر بنده‏ئى در دلش نقطه سفيديست كه چون گناهى كند، خال سياهى در آن پيدا شود، سپس اگر توبه كند آن سياهى برود، و اگر از گناه دنبال‏گيرى كند، آن سياهى بيفزايد تا روى سفيدى را بپوشاند، و چون سفيدى پوشيده شد، ديگر صاحب آن دل هرگز بخير نگرايد و همين است، گفتار خداى عز و جل: «نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب شدند بر دلشان زنگارى بست، 14 سوره 83»


مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1388/12/06
عنوان فیش :اطاعت جمعی مردم از خداوند، لازمه تحقق جامعه اسلامی
کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اساس نظام اسلامی بر اطاعت از خداوند است؛ این آن مایز اصلی است؛ «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول»،(1) «ان کنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونی یحببکم اللَّه».(2) بنابراین اساس نظام اسلامی، اطاعت از خدای متعال است.
اطاعت از خدای متعال، چند مرتبه دارد، چند مرحله دارد: یک اطاعت، اطاعت موردی است. در مواردی خدای متعال میفرماید که این عمل را انجام دهید - ولو این مسئله، مسئله‌ی شخصی است - مثلاً نماز بخوانید، یا فرض کنید که صوم و زکات و بقیه‌ی امور. این یک جور اطاعت است که انسان امر الهی را اطاعت میکند، نهی الهی را اطاعت میکند. از این مهمتر، اطاعت خطی است. یعنی روش و راه و نقشه‌ای که خدای متعال برای زندگی معین میکند؛ این را یک مجموعه‌ای از مردم اطاعت کنند تا این نقشه تحقق پیدا کند. این نقشه با اَعمال فردی حاصل نمیشود؛ این یک حالت دیگری است، یک مسئله‌ی دیگری است، مسئله‌ی بالاتری است؛ یک کار جمعی نیاز دارد تا اینکه نقشه‌ی الهی، هندسه‌ی الهی در وضع جامعه‌ی اسلامی تحقق پیدا کند. فرض بفرمائید که در مکه مسلمانها اعمال خودشان را انجام میدادند؛ اما جامعه‌ی اسلامی در مکه با جامعه‌ی اسلامی در مدینه که حکومت اسلامی در آن تشکیل شد، متفاوت است. یک کار جدید، یک حرکتِ فراتر از حرکات فردی به وجود آمد و لازم است؛ که اگر این تحقق پیدا کرد، آن وقت « لأکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛(3) زندگی، زندگی خوبی خواهد شد؛ زندگی سعادتمندانه‌ای خواهد شد؛ آثار و برکات و نتائج مطلوبی که بر اطاعت امر الهی مترتب است، بر زندگی مترتب خواهد شد.
نظام اسلامی به انسانها سعادت میدهد. نظام اسلامی هم یعنی آن نظامی که مبنی بر هندسه‌ی الهی است برای جامعه؛ مبنی بر نقشه‌ی خداست در جامعه. اگر این نقشه تحقق پیدا کرد، خیلی از تخلفات فردی و شخصی و جزئی قابل اغماض خواهد بود. روایت معروفی است که نقل حدیث قدسی را میکند: «لأعذّبنّ کلّ رعیّة اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه و لو کانت الرّعیّة فی اعمالها برّة تقیّة». نقطه‌ی مقابلش: «و لأعفونّ عن کلّ رعیّة اطاعت اماما عادلا من اللَّه و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها ظالمة مسیئة»(4). یعنی کار فردی و تخلف فردی در یک نظام عظیم اجتماعی که حرکت عمومی به یک سمت درستی است، قابل اغماض است؛ یا شاید به تعبیر دقیق‌تر، قابل اصلاح است؛ بالاخره میتواند این جامعه را، این افراد را به سرمنزل مقصود برساند؛ برخلاف اینکه اگر چنانچه نه، اعمال فردی درست بود، اما روابط اجتماعی، نظامات اجتماعی، نظامات غلطی بود، نظامات جائری بود، نظاماتِ از ناحیه‌ی خدا نبود، از ناحیه‌ی شیطان بود، از ناحیه‌ی نفس بود، اعمال فردی نمیتواند این جامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چیزی که مطلوب شرایع الهی است از سعادت انسان، آن را نمیتواند برایشان به وجود بیاورد. بنابراین مسئله‌ی اطاعت کلان و اینکه انسان خط الهی را جستجو کند و بیابد و آن را دنبال کند، بسیار اهمیت پیدا میکند.نظام اسلامی بر اساس توحید است. پایه‌ی اصلی، توحید است.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 32
قُل أَطيعُوا اللَّهَ وَالرَّسولَ ۖ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الكافِرينَ
ترجمه :
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچی کنید، خداوند کافران را دوست نمی‌دارد.»

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 132
وَأَطيعُوا اللَّهَ وَالرَّسولَ لَعَلَّكُم تُرحَمونَ
ترجمه :
و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید!

1 ) سوره مبارکه النساء آیه 59
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَأُولِي الأَمرِ مِنكُم ۖ فَإِن تَنازَعتُم في شَيءٍ فَرُدّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسولِ إِن كُنتُم تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۚ ذٰلِكَ خَيرٌ وَأَحسَنُ تَأويلًا
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.

1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 92
وَأَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَاحذَروا ۚ فَإِن تَوَلَّيتُم فَاعلَموا أَنَّما عَلىٰ رَسولِنَا البَلاغُ المُبينُ
ترجمه :
اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید! و (از مخالفت فرمان او) بترسید! و اگر روی برگردانید، (مستحق مجازات خواهید بود؛ و) بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار، چیز دیگری نیست (و این وظیفه را در برابر شما، انجام داده است).

1 ) سوره مبارکه النور آیه 54
قُل أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ ۖ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَيهِ ما حُمِّلَ وَعَلَيكُم ما حُمِّلتُم ۖ وَإِن تُطيعوهُ تَهتَدوا ۚ وَما عَلَى الرَّسولِ إِلَّا البَلاغُ المُبينُ
ترجمه :
بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچی نمایید، پیامبر مسؤول اعمال خویش است و شما مسؤول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد؛ و بر پیامبر چیزی جز رساندن آشکار نیست!»

1 ) سوره مبارکه محمد آیه 33
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَلا تُبطِلوا أَعمالَكُم
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید!

1 ) سوره مبارکه التغابن آیه 12
وَأَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ ۚ فَإِن تَوَلَّيتُم فَإِنَّما عَلىٰ رَسولِنَا البَلاغُ المُبينُ
ترجمه :
اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر را؛ و اگر روی‌گردان شوید، رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفه‌ای ندارد!

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 31
قُل إِن كُنتُم تُحِبّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبكُمُ اللَّهُ وَيَغفِر لَكُم ذُنوبَكُم ۗ وَاللَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ
ترجمه :
بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»

3 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 65
قُل هُوَ القادِرُ عَلىٰ أَن يَبعَثَ عَلَيكُم عَذابًا مِن فَوقِكُم أَو مِن تَحتِ أَرجُلِكُم أَو يَلبِسَكُم شِيَعًا وَيُذيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ ۗ انظُر كَيفَ نُصَرِّفُ الآياتِ لَعَلَّهُم يَفقَهونَ
ترجمه :
بگو: «او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد؛ یا بصورت دسته‌های پراکنده شما را با هم بیامیزد؛ و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگری بچشاند.» ببین چگونه آیات گوناگون را (برای آنها) بازگو می‌کنیم! شاید بفهمند (و بازگردند)!

4 )
الكافی ،ثقة الاسلام كلینی  ج 1 ص 376
الأمالي‏للطوسی ،شیخ طوسی، ص634 
محاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى،‏ج1 ،ص94
بحارالأنوار ،علامه مجلسی ،ج  25 ،ص 110

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرموده است: بدون شك افرادی را كه در اسلام با پيروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نيست ديندارى كنند، عذاب ميكنم هر چند كه آن رعيت در كردار خود نيكوكار و پرهيزگار باشد و هر آينه افرادی كه در اسلام با پيروى از امام عادل از جانب خدا ديندارى كند، در ميگذرم هر چند كه آن رعيت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد.


مربوط به :بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور - 1388/09/04
عنوان فیش :سر برآوردن حیات دوباره‌ی جریان اصیل اسلامی، پیام شهادت امام باقر (علیه‌السّلام)
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
از لحاظ تاریخی، این روزها روزهای نشاندار و بزرگی است: شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) که یک شهادت دارای پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود(1). در میان ائمه‌ی ما این بی‌سابقه است، بی‌نظیر است. یاد امام باقر، یعنی یاد سر برآوردن حیات دوباره‌ی جریان اصیل اسلامی در مقابله‌ی با تحریفها و مسخهائی که انجام گرفته بود.
1 )
من لایحضره الفقیه ، شیخ صدوق  ج1 ص 182 ح 547 ؛
بحارالانوار ، علامه مجلسی : ج 79 ص 106 ؛

وَ أَوْصَى أَبُو جَعْفَرٍ ع أَنْ يُنْدَبَ فِی الْمَوَاسِمِ عَشْرَ سِنِينَ
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام وصيّت فرمود كه: تا ده سال (از مال آن حضرت مبلغى قرار دهند) كه در موسمهاى حج بجمعى بدهند و ايشان بر آن حضرت نوحه و عزادارى‏كنند تا ده سال بسر آيد.


مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران - 1388/06/20
عنوان فیش :تقوا مانع امیرالمومنین (علیه السلام)از مکر و فریب در سیاست
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بحثی که در اطراف آن چند نکته‌‌‌‌‌‌ای عرض خواهم کرد، بحث سلوک سیاسی امیرالمؤمنین است.....در این سیاست‌‌‌‌‌ورزی، امیرالمؤمنین یکی از خصوصیاتش این است: از مکر و فریب دور است. در یک جمله‌‌‌‌‌ای از حضرت نقل شده که: «لو لا التّقی لکنت ادهی العرب»؛(1) اگر تقوا دست و پای مرا نمی‌‌‌‌‌بست، از همه‌‌‌‌‌ی آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم. یک جای دیگر در مقام مقایسه‌‌‌‌‌ی معاویه با خودش - چون معاویه به دهاء و مکر در حکومت معروف بود - به حسب آنچه که نقل شده، فرمود: «واللَّه ما معاویة بأدهی منّی»؛(2) معاویه از من زرنگتر نیست. منتها علی چه کند؟ وقتی بنای بر رعایت تقوا و رعایت اخلاق دارد، دست و زبانش بسته است. روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود، دست و زبان انسان باز است، میتواند همه چیز بگوید، خلاف واقع میتواند بگوید، تهمت میتواند بزند، دروغ به مردم میتواند بگوید، نقض تعهدات میتواند بکند، دلبستگی به دشمنانِ صراط مستقیم میتواند پیدا کند. وقتی تقوا نبود، اینجوری است. امیرالمؤمنین میفرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم این است که در روش امیرالمؤمنین، مکاری و حیله‌‌‌‌‌گری و کارهای کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.
1 )
الكافی ، ثقة الإسلام كلينى‏ ج  8 ص  18 ؛ 
تحف‏العقول ، حسن بن شعبه حرّانى‏ ص  92 ؛
 شرح‏نهج‏البلاغة ، ابن ابی الحدید ج  1 ص 28 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  74 ص  282 ؛

دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ أَرْمَضَنِی اخْتِلَافُ الشِّيعَةِ فِی مَذَاهِبِهَا فَقَالَ يَا جَابِرُ أَ لَمْ أَقِفْكَ عَلَى مَعْنَى اخْتِلَافِهِمْ مِنْ أَيْنَ اخْتَلَفُوا وَ مِنْ أَيِّ جِهَةٍ تَفَرَّقُوا قُلْتُ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَلَا تَخْتَلِفْ إِذَا اخْتَلَفُوا يَا جَابِرُ إِنَّ الْجَاحِدَ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ كَالْجَاحِدِ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فِی أَيَّامِهِ يَا جَابِرُ اسْمَعْ وَ عِ قُلْتُ إِذَا شِئْتَ قَالَ اسْمَعْ وَ عِ وَ بَلِّغْ حَيْثُ انْتَهَتْ بِكَ رَاحِلَتُكَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِيفِهِ (...) يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُفْرُ النِّعْمَةِ لُؤْمٌ وَ صُحْبَةُ الْجَاهِلِ شُؤْمٌ إِنَّ مِنَ الْكَرَمِ لِينَ الْكَلَامِ وَ مِنَ الْعِبَادَةِ إِظْهَارَ اللِّسَانِ وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ إِيَّاكَ وَ الْخَدِيعَةَ فَإِنَّهَا مِنْ خُلُقِ اللَّئِيمِ لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ يُصِيبُ وَ لَا كُلُّ غَائِبٍ يَئُوبُ لَا تَرْغَبْ فِيمَنْ زَهِدَ فِيكَ رُبَّ بَعِيدٍ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ قَرِيبٍ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ أَلَا وَ مَنْ أَسْرَعَ فِی الْمَسِيرِ أَدْرَكَهُ الْمَقِيلُ اسْتُرْ عَوْرَةَ أَخِيكَ كَمَا تَعْلَمُهَا فِيكَ اغْتَفِرْ زَلَّةَ صَدِيقِكَ لِيَوْمِ يَرْكَبُكَ عَدُوُّكَ مَنْ غَضِبَ عَلَى مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى ضَرِّهِ طَالَ حُزْنُهُ وَ عَذَّبَ نَفْسَهُ مَنْ خَافَ رَبَّهُ كَفَّ ظُلْمَهُ [مَنْ خَافَ رَبَّهُ كُفِيَ عَذَابَهُ‏] وَ مَنْ لَمْ يَزِغْ فِی كَلَامِهِ أَظْهَرَ فَخْرَهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ الْبَهِيمَةِ إِنَّ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةَ الزَّادِ مَا أَصْغَرَ الْمُصِيبَةَ مَعَ عِظَمِ الْفَاقَةِ غَداً هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ وَ مَا تَنَاكَرْتُمْ إِلَّا لِمَا فِيكُمْ مِنَ الْمَعَاصِی وَ الذُّنُوبِ فَمَا أَقْرَبَ الرَّاحَةَ مِنَ التَّعَبِ وَ الْبُؤْسَ مِنَ النَّعِيمِ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ م
ترجمه :
از جابر بن يزيد گويد من خدمت امام باقر (ع) شرفياب شدم و گفتم يا ابن رسول اللَّه اختلافات مذهبى شيعه مرا داغ كرده و گداخته در پاسخ فرمود: اى جابر ترا واقف نكنم بر حقيقت اختلاف آنها كه از كجا اختلاف پيدا كردند و از چه جهت جدائى و تفرقه ميان آنها افتاد؟ گفتم: چرا يا ابن رسول اللَّه فرمود اى جابر اگر آنها براه جدائى و اختلاف رفتند تو راه اختلاف در پيش مگير، اى جابر منكر امام هر زمان و صاحب الامر وقت مانند منكر رسول خدا «ص» است در دوران رسالت او، اى جابر گوش دار و در ياد نگه دارد. جابر- هر گاه شما خواسته باشيد كه بشنوم بفرمائيد تا گوش دارم (اكنون آماده‏ام كه بشنوم و درخواست آن را دارم خ ل). امام- گوش دار و در ياد نگه دار تا آنجا كه مركبت پيش ميرود به ديگران برسان كه امير- المؤمنين «ع» پس از هفت روز وفات پيغمبر «ص» براى مردم سخنرانى كرد و اين سخنرانى هنگامى بود كه از جمع آورى و تأليف قرآن پرداخته بود، (...) اى مردم ناسپاسى نعمت (از) پستى است، و همنشينى نادان شوم است، براستى كه نرمى در سخن از كرم (وجود) است، اظهار بزبان (يعنى پند و نصيحت زبانى يا نرمش در گفتار) و فاش سلام كردن از زمره عبادت است، بر تو باد به نيرنگ بازى كه اين كار اخلاق مردم پست است، هر جوينده‏اى بخواسته‏اش نرسد، و هر غائبى باز نگردد، بكسى كه از تو دورى كند دل مبند (مقصود مردم دنيا و يا خود دنيا است) چه بسا دورى كه نزديكتر از نزديك است (چون مرگ) پيش از رفتن براهى رفيق راه را بجوى و پيش از (خريد و تهيه) خانه همسايه‏اش را جويا شو، هان! هر كه در راه شتاب كند (بزودى بمقصد و) به استراحت رسد، عيب برادرت را كه (مانندش را) در خود سراغ دارى بپوش (يا چنانچه خودت دوست ندارى پرده‏ات را در مورد عيبت بدرند تو هم پرده‏پوش ديگران باش). لغزش دوستت را ناديده گير براى روزى كه دشمنت بر تو چيره گردد (يعنى با ديدن لغزشى از دوست خود و برو آوردن آن او را از خويش مرنجان و براى روز گرفتارى او را نگهدار) كسى كه خشم گيرد بر آن كس كه خود نيروى زيان رساندن باو را ندارد اندوهش طولانى گردد و خويش را در عذاب و شكنجه (روحى) اندازد هر كه از پروردگار خود بترسد از ستمش خوددارى كند، و در نسخه‏اى است كه هر كه از پروردگارخويش بترسد (خدا) عذابش را از او بگرداند- هر كه در سخن راه انحراف نپويد فخر و بزرگى خويش را آشكار سازد، و هر كه خير را از شر نش

2 ) خطبه 200 : از سخنان آن حضرت است در باره معاويه
وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَةِ .
ترجمه :
به خدا قسم معاويه زيرك تر از من نيست، ولى او خيانت مى‏ورزد و گناه مى‏كند، و اگر غدر و مكر نكوهيده نبود من از زيرك‏ترين مردمان بودم، ولى هر نيرنگى معصيت است، و هر معصيتى نوعى كفر است، و هر نيرنگ بازى را در قيامت نشانه‏اى است كه به آن شناخته مى‏شود. سوگند به خدا كه من با مكر و حيله غافلگير نمى‏شوم، و با شدّت و سختى ناتوان نمى‏گردم.


مربوط به :بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در هفدهمین اجلاس نماز - 1387/08/29
عنوان فیش :نماز را سبک نشماریم
کلیدواژه(ها) : نماز, اهمیت نماز
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
امام صادق (علیه‌السّلام) در بیمارىِ رحلت به وصىّ‌شان میفرمایند که: «لیس منّی من استخفّ بالصّلوة»؛(1) از ما نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. استخفاف یعنی سبک شمردن، کم‌اهمیت شمردن. حالا این نمازِ با همه‌ی این خصوصیات، با همه‌ی این فضائل، چقدر از انسان وقت میگیرد؟ نماز واجب ما - این هفده رکعت - اگر انسان بخواهد با دقت و با قدری ملاحظه بخواند، فرض کنید سی و چهار دقیقه وقت میگیرد، والّا کمتر وقت خواهد گرفت. ما گاهی اوقات میشود که پای تلویزیون در انتظار برنامه‌ای که مورد علاقه‌ی ماست نشسته‌ایم و قبل از آن، دائم تبلیغات، تبلیغات، تبلیغات - بیست دقیقه، پانزده دقیقه - که هیچ کدام هم به درد ما نمیخورد، مینشینیم گوش میکنیم و بیست دقیقه وقتمان را از دست میدهیم، برای خاطر آن برنامه‌ای که میخواهیم. بیست دقیقه‌های زندگی ما اینجوری است. منتظر تاکسی میشویم، منتظر اتوبوس میشویم، منتظر رفیقمان میشویم که بیاید جائی برویم، منتظر استاد میشویم که سر کلاس دیر کرده، منتظر منبری میشویم که دیر به مجلس رسیده؛ همه‌ی اینها - ده دقیقه، پانزده دقیقه، بیست دقیقه - به هدر میرود. خوب، این بیست دقیقه و بیست و پنج دقیقه و سی دقیقه را برای نماز - این عمل راقی، این عمل بزرگ - مصرف کردن مگر چقدر اهمیت دارد.
1 )
الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج 3، ص 269، ح 7.

لَا تَتَهَاوَنْ بِصَلَاتِكَ فَإِنَّ النَّبِيَّ(صلّی‌الله‌عليه‌وآله‏) قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ لَيْسَ مِنِّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ.
ترجمه :
امام باقر عليه السلام: نمازت را سبك مشمار كه همانا پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام رحلتش فرمود: هر كس نماز را سبك بشمارد از من نيست.


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد حضرت علی (علیه‌السلام) - 1387/04/26
عنوان فیش :تبعیت لازمه محبت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
محبت امیرالمؤمنین خیلی باارزش است. در روایت است که هرکسی محبت کسی در دل اوست، در قیامت با او محشور میشود. (1) محبت خیلی حائز اهمیت است. اما محبتِ به تنهائی کافی نیست؛ تبعیت و پیروی کردن لازم است. ما که در دنیا به نام شیعه معروف هستیم، شیعه را اینجور معنا کرده‌ایم: «الشّیعة من شایع علیّا» باید دنبال او حرکت کنیم و هدفهای او را دنبال کنیم. معلوم است که ما با همه‌ی تلاش خود به رتبه‌ی امیرالمؤمنین نخواهیم رسید، اما به سمت آن قله باید حرکت بکنیم.
1 )
الكافی، ثقة الإسلام كلينى،‏ ج 2، ص 126؛ الأمالي‏، شیخ مفيد، ص 152؛ الأمالي‏، شیخ طوسی، ص 621؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 66، ص 247.

إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب‏.
ترجمه :
امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه خواستى بدانى كه در تو خيرى هست ، به قلبت بنگر . اگر فرمانبران خدا را دوست و معصيت كاران را دشمن مى‌داشت ، پس در تو خير هست و خداوند دوستت مى‌دارد ، و اگر پيروان خدا را دشمن مى‌داشت و معصيت كاران را دوست مى‌داشت ، پس در تو خيرى نيست و خداوند ، دشمنت مى‌دارد ؛ چون انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى‌دارد.


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد حضرت علی (علیه‌السلام) - 1387/04/26
عنوان فیش :عدالت برجسته‌ترین نمودار سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : عدالت, حضرت علی (علیه‌السلام), نظام جمهوری اسلامی ایران
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
محبت امیرالمؤمنین خیلی باارزش است. در روایت است که هرکسی محبت کسی در دل اوست، در قیامت با او محشور میشود.(1) محبت خیلی حائز اهمیت است. اما محبتِ به تنهائی کافی نیست؛ تبعیت و پیروی کردن لازم است. ما که در دنیا به نام شیعه معروف هستیم، شیعه را اینجور معنا کرده‌ایم: «الشّیعة من شایع علیّا» باید دنبال او حرکت کنیم و هدفهای او را دنبال کنیم. معلوم است که ما با همه‌ی تلاش خود به رتبه‌ی امیرالمؤمنین نخواهیم رسید، اما به سمت آن قله باید حرکت بکنیم.
خب، حالا توجه کنیم که امیرالمؤمنین در زندگی پُربارِ پُرمضمونِ درس‌آموز خود، چه چیزی را در درجه‌ی اول اهمیت قرار داده است. یکی مسئله‌ی عدالت است که عدالت در سیره‌ی امیرالمؤمنین، شاید بشود گفت برجسته‌ترین نمودارهاست.
مدارا نکردن با ظالم، همدلیِ با مظلوم و کمک برای گرفتن حق مظلوم از ظالم، چیزهائی است که در زندگی امیرالمؤمنین، در کلمات امیرالمؤمنین و در خطب نهج‌البلاغه، به وضوح در صدها نقطه، قابل ملاحظه است. به این جملات پربار امیرالمؤمنین توجه بفرمائید: «و اللَّه لأن ابیت علی حسک السّعدان مسهّدا أو أجرّ فی‌الأغلال مصفّدا احبّ الیّ من أن القی اللَّه ... ظالما لبعض العباد و غاصبا لشئ من الحطام» (2) ببینید! آن نمودار و پیشانی حکومت امیرالمؤمنین این است؛ یعنی اگر در سخت‌ترین شرائط زندگی قرار بگیرم، ممکن نیست که من اندک ظلمی به احدی از خلایق انجام بدهم و برای خودم حطام دنیا را جمع‌آوری کنم؛ برای خودم ذخائر دنیوی را طلب بکنم.
دنیا در چشم و نظر امیرالمؤمنین - به معنای آنچه که انسان برای خود از بهره‌های زندگی قائل است - بکلی مردود و متروک است. خطاب به دنیا می‌گوید «غرّی غیری» (3) ای لذتها! ای زیبائیهای زندگی مادّی! برو دیگری را فریب بده؛ علی را نمیتوانی فریب بدهی. این شعار امیرالمؤمنین است.
امروز در نظام اسلامی - نظامی که به اسم اسلام در این کشور تشکیل شده است - چه چیزی اهمیتش از همه بیشتر و حساسیّت نسبت به آن لازم‌تر است؟ عدالت. یعنی اگر امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در زمان ما و در این جامعه و در میان این مردم - که اینجور عشق خودشان را نسبت به آن بزرگوار ابراز میکنند - حضور میداشت، چه چیزی را بیشتر از همه چیز دنبال میکرد؟ یقیناً عدالت.
1 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص 126 ؛
الأمالي‏،مفيد ص : 152 ؛	
الأمالي‏،طوسی ص : 621 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی ج 66 ص  247

إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب‏
ترجمه :


2 ) خطبه 224 : از سخنان آن حضرت است در بيزارى از ظلم
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ .
ترجمه :
به خدا قسم اگر شب را به بيدارى به روى خار سعدان به روز آرم، و با قرار داشتن غلها و بندها به بدنم روى زمين كشيده شوم، پيش من محبوبتر است از اينكه خدا و رسولش را در قيامت ملاقات كنم در حالى كه به بعضى از مردم ستم نموده، و چيزى از مال بى‏ارزش دنيا غصب كرده باشم. چگونه به كسى ستم كنم براى وجودى كه به سرعت به سوى كهنگى و پوسيدگى پيش مى‏رود، و اقامتش در زير توده خاك طولانى مى‏شود. به خدا قسم عقيل را در اوج فقر ديدم كه يك من گندم از بيت المال شما را از من درخواست داشت، و كودكانش را از پريشانى فقر با موهاى غبار آلود و رنگهاى تيره ديده‏ كه گويى صورتشان را با نيل سياه كرده بودند، عقيل به درخواستش اصرار، و سخنش را تكرار مى‏كرد، من به گفتارش توجه مى‏كردم، و او خيال مى‏كرد كه دينم را به او فروخته، و از راه و روشم دست برداشته و به خواسته‏اش تن مى‏دهم، در اين اثنا آهن پاره‏اى را گداخته و به بدن او نزديك كردم تا مايه عبرتش شود، ناگهان چون ناله بيمار از حرارت آن آهن پاره ناله زد، و نزديك بود از آن آهن گداخته بسوزد، به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگريند اى عقيل، آيا تو در برابر آهن پاره‏اى كه انسانى آن را به شوخى و بازى بر افروخته ناله مى‏زنى، ولى مرا به جانب آتشى كه خداوند قهّار به جهت خشم خود افروخته مى‏كشانى آيا تو از اين درد اندك ناله بزنى، و من از آتش سوزنده جهنم ناله نزنم. از سرگذشت عقيل عجيب‏تر برنامه شخصى است كه به تاريكى شب با ارمغانى در ظرف بسته، و حلوايى كه آن را خوش نداشتم و به آن بد بين بودم به طورى كه انگار مى‏كردى آن را با آب دهان يا استفراغ مار ساخته‏اند نزد من آمد، به او گفتم: اين صله است يا زكات يا صدقه اينها كه بر ما اهل بيت حرام است. گفت: نه اين است و نه آن، بلكه هديه است. گفتم: مادرت به‏ عزايت بنشيند، آمده‏اى از راه دين خدا فريبم دهى يا دستگاه فكر و انديشه‏ات به هم خورده، يا ديوانه‏اى و يا بيهوده گويى. به خدا قسم اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاى آنهاست به من بدهند تا خداوند را با ربودن پوست جوى از دهان مورچه‏اى معصيت كنم به چنين كارى دست نمى‏زنم و بى‏شك دنياى شما نزد من از برگى كه در دهان ملخى است و آن را مى‏جود خوارتر است. على را با نعمتى كه از دست مى‏رود و لذّتى كه باقى نمى‏ماند چكار از خواب عقل، و زشتى لغزش به خدا پناه مى‏بريم، و از او يارى مى‏طلبيم.

3 ) قصار 77 :
وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ الضَّبَائِيِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِيَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ يَقُولُ : يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ .
ترجمه :
از خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است وقتى بر معاويه وارد شد و معاويه در رابطه با امير المؤمنين عليه السّلام از او پرسيد، ضرار گفت: شهادت مى‏دهم كه او را در بعضى از مواقف ديدم به وقتى كه شب پرده‏هاى خود را فرو افكنده بود، و او در محرابش به عبادت ايستاده، و محاسنش را به دست گرفته و چون شخص مار گزيده به خود مى‏پيچيد، و مانند انسان غمگين گريه مى‏كرد و مى‏گفت: اى دنيا، اى دنيا، از من دورى گزين، خود را به من عرضه مى‏كنى يا آرزومندم شده‏اى زمان وصالت نزديك مباد، هرگز غير مرا فريب ده، كه مرا به تو نيازى نيست، تو را سه طلاقه كرده‏ام كه آن را باز گشتى نيست. زندگيت كوتاه، بزرگيت اندك، و مرادت كوچك است. آه از كمى زاد، و درازى راه، و دورى سفر، و عظمت قيامت


مربوط به :بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1387/03/14
عنوان فیش :ایمان ملّت‌ها به امام خمینی(ره) ناشی از عظمت انقلاب و شخصیت ایشان
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
نوزده سال است که در یک چنین مناسبتی، ملت ایران زمان و مکان را مظهر عشق و ارادت به امام بزرگوار قرار میدهد. اکثر ملت ما جوانانی هستند که دوران زندگی پربار امام بزرگوار را درک نکرده‌اند؛ یا متولد بعد از وفات آن بزرگوار هستند یا در دوران ده ساله‌ی حیات مبارک امام بزرگوار، پسر بچه‌ها و دختر بچه‌های خردسالی بودند؛ اما همین جوانهای مؤمن و نورانی در سرتاسر کشور آنچنان به امام و یاد او و نام او عشق میورزند که گوئی از همصحبتی با امام برخوردار بوده‌اند. همانطوری که در دعای سمات میخوانیم: «و امنّا به و لم نره صدقا و عدلا»(1)؛ ایمان خالصانه و پاک بدون اینکه دوران حیات آن بزرگوار و صحبت آن بزرگوار را درک کرده باشند؛ مخصوص ملت ما هم نیست. در بسیاری از مناطق جهان و کشورهای مسلمان، همین احساس درباره‌ی امام بزرگوار ما وجود دارد. این ناشی از دو عامل بزرگ است: یکی عظمت امام و ابعاد گوناگون شخصیت او که یک شخصیت استثنائی در دوران معاصر، بلکه در دورانهای نزدیک به ماست. یکی هم به خاطر عظمت این انقلاب است. عظمتی کاری که امام بزرگوار با ایمان خود، با تدبیر خود، با اراده و عزم راسخ خود در این برهه‌ی از زمان انجام دادند: برپا کردن انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی. عظمت این انقلاب هم حاکی از عظمت امام بزرگوار ماست. این انقلاب یک معجزه‌ی الهی بود.
1 )
مصباح‏المتهجد،شیخ طوسی ص416؛
مصباح‏الكفعمی،كفعمی،ص426 ؛ 
البلدالأمين،كفعمی،ص91 ؛
 بحارالأنوار،مجلسی،ج87 ،ص 99 ؛

....اللهم و كما غبنا عن ذلك و لم نشهده و آمنا به و لم نره صدقا و عدلا أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تبارك على محمد و آل محمد و ترحم على محمد و آل محمد كأفضل ما صليت....
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار بسیجیان استان فارس - 1387/02/14
عنوان فیش :کسب معارف عامل نفوذناپذیرشدن جوانان
کلیدواژه(ها) : جوان, شجره طیبه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
شما جوانان باید دائماً هشیار باشید. معارف دینی خود و معارف انقلابی خود را هر چه میتوانید تعمیق کنید. مثل پاره‌های پولاد؛ « زبر الحدید»(1) - آنطوری که در تعبیرات حدیث و در بعضی دعاها وجود دارد - نفوذ ناپذیر و نفوذ کننده و در مقابل دشمن برنده و با اراده‌ی قوی باشید.
اگر بخواهید این هویت را به صورت کامل برای خودتان تأمین کنید و حفظ کنید، و ان‌شاء‌الله کسانی که در آینده به شما ملحق خواهند شد در نسلهای بعدی، همین‌طور این شجره‌ی طیبه)2) و این جریان مقدس ادامه پیدا کند، بایستی پایه‌های معارف را در دلهاتان مستحکم کنید. من توصیه میکنم در زمینه‌ی مسائل دینی، جوانها از معارف بلندی که جزو بهترین آنها آثار شهید مطهری است، حتماً استفاده کنند. شعارها خیلی خوب است، جهتگیری‌ها خیلی خوب است؛ بایستی به این جهتگیری‌ها و به این شعارها عمق داد. جوانها از کتابهای شهید مطهری استفاده کنید، از شرح حال سرداران غفلت نکنید؛ آگاهی از شرح حال این شهدای راه حق. در درجه‌ی اول سردارانند، اما مخصوص سرداران نیست.
1 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى‏ ج 8  ص 294؛
الخصال،صدوق،ج2،ص541 ؛ 
مشكاةالأنوار،طبرسی،ص79 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج52،ص335 ؛

قُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَاعْتَمَدْتُ عَلَى يَدِی فَبَكَيْتُ فَقَالَ مَا لَكَ فَقُلْتُ كُنْتُ أَرْجُو أَنْ أُدْرِكَ هَذَا الْأَمْرَ وَ بِيَ قُوَّةٌ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنَّ عَدُوَّكُمْ يَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ أَنْتُمْ آمِنُونَ فِی بُيُوتِكُمْ إِنَّهُ لَوْ قَدْ كَانَ ذَلِكَ أُعْطِيَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ جُعِلَتْ قُلُوبُكُمْ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَوْ قُذِفَ بِهَا الْجِبَالَ لَقَلَعَتْهَا وَ كُنْتُمْ قِوَامَ الْأَرْضِ وَ خُزَّانَهَا
ترجمه :
عبد الملك بن اعين گويد: در نزد امام باقر عليه السّلام از جا برخاستم و (از پيرى) تكيه بر دستم‏ زده گريستم، حضرت فرمود: تو را چه شده؟ عرضكردم: من اميد آن داشتم كه تا نيروئى در تن دارم حكومت حقه شما و پيروزيتان را درك كنم؟ فرمود: آيا خوشنود نيستيد كه دشمنان شما همديگر را بكشند، و شما آسوده در خانه‏هاى خود باشيد، براستى اگر اين جريان بشود، (و هنگام ظهور و پيروزى ما گردد) بر مردى از شما نيروى چهل مرد داده شود و دلهاى شما چون پاره‏هاى آهن گردد كه اگر با آنها بكوهها زنند آنها را از جاى بركند، و شما در آن زمان حاكمان روى زمين و خزينه داران آن باشيد

2 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 24
أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ
ترجمه :
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌ - 1386/06/31
عنوان فیش :ذکر یعنی به یادخدابودن درحال حرکت به سمت طاعت یا معصیت خدا
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, همکاری, گناه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است
ذکر چیست؟ روایتی از حضرت ابی عبداللَّه (علیه‌السّلام) است. و روایت دیگری هم هست، که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را میخوانم. روایت اول از حضرت ابی جعفر (علیه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه علیه) فرمود: «ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد»؛ سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت.
یکی، «انصاف المؤمن من نفسه»؛ اینکه انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنی آنجائی که امر دائر میشود بین اینکه حق را به خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومی را انجام بدهد. آنجائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب کوچک شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این کار سختی است؛ اما کار مهمی است. امام باقر میگوید این، جزو مهمترین کارهاست؛ البته سخت است. و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد.
دوم، «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابری نیست. مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه‌ی امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است.
سوم، «و ذکراللَّه علی کل حال»؛ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد. ذکر این است.
آنوقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر اللَّه علی کل حال» را معنا کرده‌اند: «و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتی که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بی‌انصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره‌ی آنها بی‌اهتمامی به خرج‌دادن. اینها گناهان گوناگون است. در همه‌ی اینها، انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود.
«فیحول ذکر اللَّه بینه و بین تلک المعصیة و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا». بعد حضرت میفرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتی شیطان به اینها تنه میزند، گذرنده‌ی شیطان اینها را مس میکند؛ یعنی هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً اینها متذکر میشوند. «فاذا هم مبصرون(1)»(2) این ذکر موجب میشود که چشم اینها، بصیرت اینها باز بشود. معنای «ذکراللَّه علی کل حال» این است.
در صدر روایت بعدی که مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتی است که خواندم و همان سه چیز را ذکر میکند. در آن روایت، «و ذکر اللَّه علی کل حال» را داشت، در اینجا و در روایتی که حضرت ابی‌عبداللَّه میفرماید، آمده است: «و ذکر اللَّه فی کل المواطن»؛ انسان در همه جا ذکر خدا کند. اما آن نکته‌ی مورد توجه این است که میفرماید: «امّا انّی لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»؛ اینی که میگویم در همه حال ذکر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست که بگوئید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر. این، ذکر لفظی است. «و ان کان هذا من ذاک»؛ اگرچه این هم ذکر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلی باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلکه «ولکن ذکره فی کلّ موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته» (3) هجمت یا هممت. نسخه‌ای که من دیدم، هجمت است. احتمال میدهم هممت باشد - وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذکر اللَّه. البته این اذکاری که در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیه‌ی اذکاری که هست - اینها همه وسائل ذکرند، اینها کپسولهای ذکرند - ذکر شده است، انسان باید اینها را با توجه به معانی و حقایقشان بر زبان جاری کند؛ توجه پیدا کند. البته اینها خیلی باارزش است.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 201
إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ
ترجمه :
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا می‌گردند.

2 )
الخصال، شیخ صدوق، ج 1، ص 131 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 66، ص 379 ؛

ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ هُوَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ.
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: از دشوارترين كارها كه بندگان خدا انجام ميدهند سه كار است مرد مؤمن نسبت بمردم در باره خود انصاف دادن و با برادرش همدردى كردن و در هر حال بياد خداوند بودن و آن چنين است كه بهنگام تصميم بگناه خداى عز و جل را بياد آورد و ياد خدا ميان او و گناه حائل گردد و اين است مقصود از آيه شريفه كه فرمود: پرهيزكاران چون با مأمورين شيطان برخورد كنند متذكر ميشوند و همان دم چشم حقيقت بينشان باز ميگردد.

3 )
الكافی ، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص  145 ؛ 
معاني‏الأخبار ، شیخ صدوق  ص 192 ؛
الأمالي‏، شیخ مفید، ص 88 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 90 ص 154 ؛

أَ لَا أُخْبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثٌ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُوَاسَاتُكَ أَخَاكَ وَ ذِكْرُ اللَّهِ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ أَمَا إِنِّی لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ هَذَا مِنْ ذَاكَ وَ لَكِنْ ذِكْرُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ إِذَا هَجَمْتَ عَلَى طَاعَةٍ أَوْ عَلَى مَعْصِيَةٍ
ترجمه :
حسن بزاز گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: نميخواهى سه چيزى را كه از سخت ترين واجبات خداست بر خلقش بتو خبر دهم؟ گفتم: چرا، فرمود: انصاف دادن مردم از خود و مساوات با برادرت و ياد كردن خدا در هر جا. بدان كه من نميگويم ياد خدا سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لااله الا اللَّه و اللَّه اكبر است اگر چه اين هم از آنست، بلكه ياد خدا در موقع برخورد با حلال و حرام او است.


مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی - 1386/03/08
عنوان فیش :محاسبه اعمال قبل از مرگ، فرصتی برای اصلاح اعمال
کلیدواژه(ها) : محاسبه نفس
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
چه خوب است که انسان - در هر مرتبه و در هر شغلی - وقتی به پشت سر خود نگاه می‌کند، در یک محاسبه‌ی دقیق و سختگیرانه و بدون مسامحه، فهرستی از کارهایی را مشاهده کند که قابل ارائه‌ی به پیشگاه الهی است. این‌که به ما گفته‌اند: «حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا»(1) و علمای سلوک و اخلاق، محاسبه را یکی از اولین وظائف سالک دانسته‌اند، برای این است که ما دائم در حال خواندن نامه‌ی عمل خودمان باشیم و در روزی که این نامه‌ی اعمال خوانده خواهد شد، غافلگیر نشویم. قبل از این‌که نامه‌ی اعمال ما در پیشگاه الهی مورد محاسبه و مطالعه قرار بگیرد، خود ما بخوانیم؛ اگر کمبودی هست، اصلاح کنیم؛ اگر نقطه‌ی قوتی در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاریم. والّا اگر این محاسبه را انجام ندهیم و غافل بمانیم، آن‌وقت غافلگیر می‌شویم.
امام سجاد در دعای ابوحمزه عرض می‌کند: «اللّهم فارحمنی إذا انقطعت حجّتی و کلّ عن جوابک لسانی و طاش عند سؤالک ایّای لبّی»، در مقابل سؤال الهی حجت انسان و استدلال انسان تمام می‌شود - به تعبیر رائجِ امروز، انسان کم می‌آورد - زبان انسان از گویائی می‌افتد و حتّی ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته می‌شود؛ «و طاش عند سؤالک ایّای لبّی»(2). آنهایی که خودشان را زیر مداقه‌ی یک محاسبه قرار دادند، امید فرجی دارند. وقتی به نامه‌ی اعمال خود نگاه کردیم و دیدیم این نقاط کمبود وجود دارد، چون هنوز وقت باقیست و عمر باقیست، جبران می‌کنیم؛ «و أنیبوا إلی ربّکم»(3) - «أنیبوا» یعنی برگردید و جبران کنید - اگر دیدیم نقاط روشنی وجود دارد، به کمک الهی، به توفیق الهی و به هدایت الهی دلگرم و امیدوار می‌شویم؛ هم خدا را شکر می‌گزاریم، هم ادامه می‌دهیم؛ محاسبه فایده‌اش این است.
1 )
وسائل الشيعة ، شیخ حر عاملی ج ‏16 ص 99 
غررالحكم،آمدی،ص236
بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج ‏67 ، ص 73

« مُحَاسَبَةُ النَّفْسِ، عَنِ النَّبِيِّ ص حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر »
ترجمه :
از پيامبر (ص) نقل شده است: پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده كنيد.

2 )
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 592 ؛
اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 73 ؛ 
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 95، ص 89 ؛

... إِلَهِی ارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَتْ حَجَّتِی وَ كُلِّ عَنْ جَوَابِكَ لِسَانِی وَ طَاشَ عِنْدَ سُؤَالِكَ إِيَّايَ لُبِّيَ فَيَا عَظِيمٌ رَجَائِی لَا تُخَيِّبْنِی إِذَا اشْتَدَّتْ فَاقَتِی وَ لَا تَرُدَّنِی لِجَهْلِی وَ لَا تَمْنَعُنِی لِقِلَّةِ صَبْرِی أَعْطِنِی لِفَقْرِی وَ ارْحَمْنِی لِضَعْفِي‏
ترجمه :
خدایا بر من رحم كن آنگاه كه دلیل و حجتم قطع شود و زبانم از جواب دادن به تو ضعیف و درمانده شود و عقلم در وقتی كه از من سوال می كنی اشتباه كند پس ای امید فراوانم، هنگامی كه تنگدستی ام سخت گردد، مرا ناامید نگردان و مرا به سبب نادانیم بازنگردان و به خاطر كمی صبرم از من دریغ ندار و به سبب نداریم به من ببخش و به ناتوانیم رحم كن.

3 )
الكافی،ثقة الإسلام كلينى‏ ج1 ص 429؛
تفسيرالقمی،علی بن ابراهیم قمی،ج2،ص250 ؛ 
إرشادالقلوب،دیلمی،ج1،ص5  ؛
 بحارالأنوار،مجلسی،ج84،ص229 ؛

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَال‏ ...فَقَالَ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ يَعْنِی بِالْإِمَامِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ يَعْنِی الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ أَنِيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِی الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.
ترجمه :
....و فرموده است: «كسانى كه باو (يعنى بامام) ايمان آورده و گراميش داشته و ياريش كرده‏اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده‏اند ايشان رستگارانند- 157سوره 7-» يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت. فلان و فلان و فلان است و پرستش اطاعت مردم است از ايشان. باز خدا فرمايد: «بسوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد- 54 سوره 39-» سپس ايشان را پاداش داده و فرموده: «بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى آنهاست- 64 سوره 10» و امام ايشان را بقيام و ظهور حضرت قائم و بكشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و ورود بر محمد صلّى اللَّه على محمد و آله الصادقين بشارت دهد.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1384/05/05
عنوان فیش :ارزش فاطمه زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) به عبودیت و بندگی خدا
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), عبودیت, حضرت مریم(سلام الله علیها), حضرت یوسف‏(علی نبینا و اله و علیه السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ارزش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) نبود، او صدیقه‌ی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را می‌اندیشد و می‌گوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ می‌شود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین»(1) «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمی‌کرد، صدّیقه‌ی کبری نمی‌شد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمه‌ی فضائل همه‌ی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) قطره‌هایی هستند از دریای وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»(2) اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را می‌شناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمی‌کنیم: «امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک»؟(3) در علم خدای متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار می‌گیریم؛ آیا به‌خاطر به‌دست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیفِ خود و امر و نهی الهی درباره‌ی خود صرف‌نظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهی را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتی گفتن سخنی برای انسان ضرر مادی دارد، وقتی حرکتی هوس‌های گناه‌آلود انسان را برآورده می‌کند، ما سر دو راهی قرار می‌گیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنی و تقوا و بندگی خدا را؛ یکی از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست، اما خدای متعال می‌داند که ما چه راهی را اختیار خواهیم کرد؛ این در علم الهی هست. اگر شما انسانی هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهی از ارزش‌های مادی و برآورنده‌ی هوس‌ها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند برای شما شایستگی‌هایی در نظر می‌گیرد. «و مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»(4) خدای متعال بیهوده به مریم این‌قدر لطف نمی‌کند. این، کلام قرآن است. او با همه‌ی وجود پاکدامنی خود را حفظ کرد، لذا شایسته‌ی این شد که مادر عیسی شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانی و برخورداری از عزت مادی در خانه‌ی عزیز مصر، روی هوس خود پا گذاشت؛ لذا شایسته‌ی مقام والایی شد که خدا به او داد؛ یعنی پیغمبری. خدا این را می‌داند که این بنده چنین جوهری دارد و این‌چنین اراده‌ی خود را صرف راه او خواهد کرد؛ لذا برای او مسؤولیت‌های بزرگ و سنگین دیگری - که هر کدام باز به نوبه‌ی خود اجرهای بزرگی دارد - در نظر می‌گیرد. «امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»(5) خدای متعال می‌داند که فاطمه‌ی زهرا در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد برای ما خط روشن.
1 ) سوره مبارکه النساء آیه 69
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا
ترجمه :
و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!

2 ) خطبه 2 : از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ‏ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام‏ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ‏ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
ترجمه :
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش‏ خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين‏ترين وزنه‏ها، و بهترين اندوخته‏هاست. و شهادت مى‏دهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمى‏باشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زنده‏مان مى‏دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى‏كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه‏هاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند، رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه‏اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه‏هاى يقين‏ متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى‏شد، و شيطان يارى داده مى‏شد، ايمان ورشكسته، پايه‏هايش فرو ريخته، نشانه‏هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده‏هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود، در فتنه‏هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مى‏كرد، و زير سم خود مى‏كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه‏اى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود. در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مى‏زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى‏اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود قسمتى از آن در باره قومى ديگر مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‏توان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين و ستون يقين‏اند. افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب مانده‏ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)، ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق‏ به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.

3 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم

4 ) سوره مبارکه التحريم آیه 12
وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ
ترجمه :
و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!

5 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم


مربوط به :بیانات‌ در دیدار جمعی از مداحان - 1383/05/17
عنوان فیش :پربودن دست نظام اسلامی در مقابل دستگاه‌های تبلیغاتی دنیا
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
امروز دستگاه‌های تبلیغاتی دنیا برای گمراه کردن انسانها دائم الگو جلوی چشم نسلهای بشر در همه‌ی دنیا می‌آورند. البته الگوها کم‌جاذبه و ناموفق است، اما دست‌بردار نیستند؛ هنرپیشه می‌آورند، نویسنده می‌آورند، آدمهای پرهیاهوی خوش‌ظاهرِ بدون باطن می‌آورند، هیکلهای پوچ و بی‌معنا را می‌آورند و مرتب نمایش می‌دهند، تا بتوانند به وسیله‌ی این الگوها، انسانها را به سمتی حرکت بدهند و به راهی بکشند. آنها برای این‌کار، پولها خرج می‌کنند و فیلمهای هالیوودی و چیزهایی از این دست که می‌بینید و می‌شنوید و می‌دانید، اغلبش جهت‌دار است. با این‌که می‌گویند هنر بایستی فارغ از سیاست و جهتگیری سیاسی باشد، رفتار خودشان بعکس است و این‌جوری نیست؛ مستکبران عالم هنر، سینما، فیلم، شعر، نوشتن، مغز و استدلال و فلسفه را در راه منافع استکباری و چپاولگری خودشان استخدام کرده‌اند؛ همین چیزی که امروز مظاهر سرمایه‌داری دنیاست؛ قدرت نظامی‌اش امریکاست، قدرتهای اقتصادی‌اش هم شرکتهای پشت‌سر دولت امریکایند. آنها از همه‌ی امکانات استفاده می‌کنند برای الگوسازی، ملتها هم دستشان خالی است و الگو و نمونه‌یی که بتوانند در مقابله‌ی با آنچه که آنها می‌آورند، از خودشان نشان بدهند، ندارند. ما دستمان پُر است، ما زنان بزرگی داریم؛ اگر حالا بخواهیم وارد وادی مسأله‌ی زن بشویم. زنان باعظمتی در تاریخ اسلام هستند که اوج و قله‌ی این عظمت‌ها، فاطمه‌ی زهرا، صدیقه‌ی کبری (سلام‌اللَّه‌علیها)، است. حضرت زینب و حضرت سکینه هم ماجراهایشان ماجراهای شگفت‌آور برای انسانهای متفکر و باهوش و خردمند و اهل فکر است. امام حسن و امام حسین را گفته‌اند: «سیّدی شباب اهل الجنّة»(1) با این‌که اینها همیشه جوان نبودند و این دو بزرگوار به سنین پیری و کهولت هم رسیده‌اند، اما «سیّدی شباب» به آنها گفته‌اند؛ یعنی جوانی اینها باید به عنوان یک الگو همیشه در مقابل چشم جوانهای دنیا باشد. جوانی خود پیغمبر و جوانی امیرالمؤمنین هم همین‌جور است.
1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ؛
من‏لايحضره‏الفقيه ، شیخ صدوق ج  2 ص  602 نحوه ؛ 
كمال‏الدين ، شیخ صدوق ج 1 ص  256 نحوه ؛
بحارالأنوار،علامه مجلسی ج  97 ص 194 نحوه ؛

حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع ذَاتَ يَوْمٍ قَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ هَذِهِ الزِّيَارَةُ وَجَدْتُهَا مَرْوِيَّةً لِفَاطِمَةَ ع وَ أَمَّا مَا وَجَدْتُ أَصْحَابَنَا يَذْكُرُونَهُ مِنَ الْقَوْلِ عِنْدَ زِيَارَتِهَا ع فَهُوَ أَنْ تَقِفَ عَلَى أَحَدِ الْمَوْضِعَيْنِ اللَّذَيْنِ ذَكَرْنَاهُمَا وَ تَقُولَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَة
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از قاریان قرآن - 1382/08/06
عنوان فیش :خواندن قرآن برای شفای دردها
کلیدواژه(ها) : تلاوت قرآن‏, قرآن
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
[مسأله تلاوت قرآن که ما این‌قدر به آن اهمیت می‌دهیم، صرفاً مایه سرگرمی و هنرنمایی نیست، بلکه وسیله‌ای برای دست یافتن به فضای قرآنی در کلّ جامعه است]
عزیزان من! بدانید که امروز دنیای اسلام محتاج قرآن است. در مضامین آیات سوره‌های آل‌عمران، بقره، انبیاء و احزاب، که دوستان شما در این‌جا خواندند، مطالبی وجود دارد که امروز علاج دردها و ضعفهای دنیای اسلام است و اینهاست که ایمان انسان را عمیق و راسخ می‌کند؛ معرفت انسان را روشن و آگاهانه می‌کند؛ نیروی حیاتی انسان را به میدان می‌آورد و از آنها کار می‌کِشد. آن وقت جامعه‌ای با این خصوصیات، هم ترقّی می‌کند، هم روحیه می‌گیرد. وقتی جامعه‌ای روحیه‌اش قوی شد، دشمن نمی‌تواند به آن زور بگوید. وقتی زورگویان دنیا بخواهند سوار فرد، جماعت و یا ملتی شوند، اوّلین اقدامشان این است که روحیه‌ی آن فرد یا ملت را بشکنند و احساس توانایی و ایستادگی‌اش را از بین ببرند. تا زمانی که احساس قدرت و توانایی و روحیه در یک ملت و جماعتی وجود دارد، هیچ‌کس نمی‌تواند بر آن فائق آید؛ نه دشمنان بیرونی و نه دشمنان درونی؛ تنبلی و بی‌عاری و بی‌کارگی. این‌که در روایت دارد: «و رجل قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه»(1) برای این است که قرآن را فقط برای این‌که اسم و رسم بیابند یا مشغولیتی برای خودشان درست کنند، نخوانند؛ بلکه قرآن را به جهت این‌که درمانهای اصلی از آن است بخوانند. داروی قرآن را روی درد جان و وجود و باطن خود بگذاریم و با قرآن این دردها را شفا دهیم. این کار، احتیاج دارد به این‌که فضا قرآنی شود.
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2 ، ص 627  ح 1 ؛
خصال، شیخ صدوق، ج 2، ص 142 ؛
امالی، شیخ صدوق، ص 202 ؛

قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ- فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِی مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِی قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمر
ترجمه :
قرآن‏خوانان سه گروه‏اند:يكى آنكه قرآن خواند و آن را سرمايه كسب خود كند و پادشاهان را با آن بدو شد و بمردم بزرگى بفروشد.و ديگر مردى است كه قرآن را بخواند و حروف آن را نگهدارى كند ولى حدود آن را ضايع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى كند يعنى براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن منتفع گردد و در ساير اوقات پشت سر اندازد چنان كه شخص سواره جام آبش را پشت سرش مى‏آويزد و مانند اين كلام در كتاب دعاء باب صلوات گذشت مراجعه شود) خداوند امثال اينان را در قرآن‏خوانان زياد نكند.و ديگر مردى است كه قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و بكار بستن و دقت و غور در معانيش) شب زنده دارى كند و روزش را بتشنگى بسر برد، و در هنگام نمازهايش و جاهاى آن بدان قيام كند، و از بستر خواب بخاطر آن دورى گزيند، و بخاطر اين دسته از مردمان است كه خداى عزيز جبار بلا را بگرداند، و ببركت ايشان است كه خداى عز و جل شر دشمنان را باز دارد، و بسبب آنان است كه خداى عز و جل از آسمان باران فرستد، پس بخدا سوگند اينها در ميان قرآن‏خوانان از كبريت احمر كمياب‏ترند.»


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1382/05/28
عنوان فیش :حرکت شیعیان در مسیر اطاعت و عبودیت الهی
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
شعری که الان برادرمان خواندند، مضمون درستی نیست که ما بگوییم چون شیعه و محب هستیم، اگر گناه هم کردیم، خدای متعال ما را مجازات نمی‌کند؛ نه، این‌طور نیست: «من اطاع اللَّه فهو لنا ولی»؛(1) ولیِ آنها باید خدا را اطاعت کند؛ چون خود این بزرگواران با اطاعت خدا به این مقام و رتبه رسیدند. امتحان اینها، قبل از وجود و آمدنشان به این دنیا صورت گرفته است: «امتحنک اللَّه قبل ان یخلقک فوجدک لمن امتحنک صابرة».(2) دستگاه خدا بی‌حساب و کتاب نیست. در روایتی پیغمبر اکرم به فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها با این مقام و رتبه فرمود: «یا فاطمه انّنی لن اغنی عنک من اللَّه شیئا»؛(3) یعنی پیش خدا، نسبتِ با من و ارتباطِ با من به درد تو نمی‌خورد. مگر در میان فرزندان پیغمبر و ائمّه کسانی نبودند که با خدا رابطه‌ای نداشتند و نتوانستند از آن گوهر نورانی و ارزش معنوی برخوردار شوند؟ آنچه اولیای دین را بر قلّه‌ی شرافت بشری قرار داده، از خود شخص شخیص نبیّ‌اکرم و امیرالمؤمنین و بقیه‌ی این خاندان پاک گرفته - که اینها در عالم وجود نمونه‌های بی‌مانندند و شبیه اینها دیگر نیست - تا دیگران، اطاعت و عبودیّت و بندگی آنها برای خداست. لذا وقتی شما می‌خواهید در تشهّد نمازتان نام پیغمبر خدا را بیاورید و از او تجلیل کنید، می‌گویید «و اشهد ان محمداً عبده». اوّل عبودیّت را ذکر می‌کنید، بعد می‌گویید «و رسوله».(4) عبودیّت بالاتر از رسالت است. اساس و جوهر کار، عبودیّت است. من و شما هم باید از همین جاده برویم. البته این قلّه‌ها خیلی بالاست. اگر چشم ما بتواند این قلّه‌ها را ببیند، خیلی باید خدا را شکرگزار باشیم؛ چه برسد که به آن‌جاها برسیم؛ لیکن باید برویم؛ راه این است. این دامنه‌ها را باید به قدر قدرت و توانمان طی کنیم؛ که اگر این‌طور شد، به قدر ظرفیتمان بهره خواهیم برد.
1 )
الكافی ، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص  74 ؛
صفات‏الشيعة ، شیخ صدوق ص  11 ؛ 
الأمالي‏ ، شیخ طوسی ص 735 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 67 ص97 ؛

قَالَ لِی يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ع ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ‏النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ
ترجمه :
جابر جعفى گفت: امام محمّد باقر عليه السّلام فرمود: اى جابر، آيا كافى است براى كسى كه ادّعاى تشيّع دارد، بگويد كه دوستدار ما اهل بيت است؟به خدا سوگند، شيعه ما نيست مگر آن كسى كه تقواى خدا را رعايت كند و از او اطاعت نمايد. شيعيان ما شناخته نمى‏شدند، مگر به تواضع، خشوع (فروتنى در عبادت)، اداى امانت، بسيارى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز به پا داشتن، نيكى به والدين و رسيدگى به همسايگانى كه فقير و نيازمندند. همچنين رسيدگى به قرض داران و يتيمان، راستى در گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان، از اين كه، جز نيكى مردم را نگويند، [نيز] شيعيان ما [همواره‏] در بين اقوام خويش امين بودند. جابر گفت: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، ما كسى را با اين خصوصيات نمى‏شناسيم. حضرت، خطاب به او فرمود: اى جابر، افكار و آراى مختلف، تو را [از راه راست‏] بيرون نبرد. آيا كافى است مردى بگويد: من على عليه السّلام را دوست دارم و از دوستداران او هستم، پس اگر بگويد من رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را دوست دارم [كه بهتر است‏]- زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از على عليه السّلام بهتر است- ولى از سيره او پيروى ننمايد و به سنّتش عمل نكند، اين دوستى براى او هيچ سودى نخواهد داشت. پس تقواى خدا را پيشه نماييد و براى آنچه نزد خداست، عمل كنيد، زيرا بين خدا و بين هيچ كس، قرابت و خويشاوندى نيست. محبوبترين بندگان نزد خداوند و گرامى‏ترين آنها در پيشگاه او، با تقواترين و مطيع‏ترين آنهاست. اى جابر، جز با اطاعت و فرمانبردارى از خداى متعال، تقرّب به او حاصل نمى‏شود. تنها دوستى ما (آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) باعث رهايى از آتش نيست و هيچ يك از شما بر خدا حجّتى ندارد. هر كس مطيع خداست، ولىّ و دوستدار ماست و هر كس نافرمانى خدا را نمايد، با ما دشمن است. ولايت ما اهل بيت، جز با عمل [به دستورات الهى‏] و پرهيز از گناه به دست نمى‏آيد.

2 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم

3 )
شرح‏ نهج‏البلاغة ، ابن ابی الحدید ج 18 ص 134 ؛

« يا فاطمة بنت محمد إنی لا أغنی عنك من الله شيئا يا عباس بن عبد المطلب إنی لا أغنی عنك من الله شيئا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‏ »
ترجمه :
سخن پیامبر (ص): اى فاطمه‌ى دختر محمد همانا كه من نمى‌توانم پيش خدا تو را از چيزى بى‌نياز كنم (تو را از آتش برهانم) ای عباس پسر عبدالمطلب همانا كه من نمى‌توانم پيش خدا تو را از چيزى بى‌نياز كنم (تو را از آتش برهانم). براستی كه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست.

4 )
تهذيب‏الأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 92  ؛
دعائم‏الإسلام ، نعمان بن محمد تميمى‏ ج  1 ص  165 ؛ 
البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى‏ ص 8 ، نحوه ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی  ج 82 ص  288 ، نحوه ؛

التَّشَهُّدُ فِی الرَّكْعَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج‌ - 1381/10/25
عنوان فیش :حرمت ماه‌های حرام، به دلیل امتیاز آن‌ها
کلیدواژه(ها) : حج
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
حرمت ماههای ذیقعدةالحرام و ذیحجّةالحرام و محرّم‌الحرام، به معنای عظمت این ماهها و احترام بزرگی است که این روزها و شبها و ساعات در تکوین و اراده‌ی الهی دارد. ایّام حج، اوج این کرامت و عظمت است و حضور حُجّاج در مناسک و در مرکز توحید دنیای اسلام - یعنی مکه‌ی مکرّمه - از بزرگترین برکات ماههای حرام است. بی‌جهت نبود که اسلام در میان احکامی که قبل از اسلام بین مردم رایج بود، حرمت ماههای حرام را تقریر فرمود. این‌طور نبود که فقط پیغمبر اکرم با عرب جاهلیِ آن روزگار مماشات کرده باشد، که چون آنها حرام دانسته‌اند، اسلام هم اینها را حرام بداند؛ نه. این به معنای آن است که چهار ماه حرام - «منها اربعةٌ حُرُم(1)» - حقیقتاً امتیازی دارند؛ کمااین‌که در طول سال، روزها، شبها، هفته‌ها و دهه‌های مشخّصی امتیازاتی دارند. این ماهها امتیاز دارند و همه‌ی ما باید قدردانی کنیم؛ بخصوص حُجاج بیت‌اللَّه‌الحرام. کسانی که امسال به این سعادت عظمی فائز خواهند شد و همچنین شما که خدمتگزاران آنها هستید، باید این ایّام را به عنوان مقدّمه‌ی تشرّف به آن سعادت عظمی مغتنم بشمارید. امیدواریم خداوند متعال، توجّهات و هدایات ویژه‌ی خود را شامل همه‌ی شما فرماید و ان‌شاءاللَّه دلهای شما را منوّر کند.
1 ) سوره مبارکه التوبة آیه 36
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهورِ عِندَ اللَّهِ اثنا عَشَرَ شَهرًا في كِتابِ اللَّهِ يَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ مِنها أَربَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذٰلِكَ الدّينُ القَيِّمُ ۚ فَلا تَظلِموا فيهِنَّ أَنفُسَكُم ۚ وَقاتِلُوا المُشرِكينَ كافَّةً كَما يُقاتِلونَكُم كافَّةً ۚ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ مَعَ المُتَّقينَ
ترجمه :
تعداد ماه‌ها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع می‌باشد.) این، آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است! بنابر این، در این ماه‌ها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزی بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار می‌کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!

2 )
تهذيب‏الأحكام،شیخ طوسی، ج 4 ص161ح26؛ 
الخصال ج : 2 ص : 487
تحف‏العقول،ابن شعبه حرانی، ص30
بحارالأنوار،مجلسی، ج 55 ص 339

أَتَيْنَا أَبَا جَعْفَرٍ ع فِی يَوْمٍ يُشَكُّ فِيهِ مِنْ رَمَضَانَ فَإِذَا مَائِدَتُهُ مَوْضُوعَةٌ وَ هُوَ يَأْكُلُ وَ نَحْنُ نُرِيدُ أَنْ نَسْأَلَهُ فَقَالَ ادْنُوا الْغَدَاءَ إِذَا كَانَ مِثْلُ هَذَا الْيَوْمِ وَ لَمْ تَجِئْكُمْ فِيهِ بَيِّنَةُ رُؤْيَةِ الْهِلَالِ فَلَا تَصُومُوا ثُمَّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا ثَقُلَ فِی مَرَضِهِ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ السَّنَةَ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ بِيَدِهِ فَذَاكَ رَجَبٌ مُفْرَدٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ ثَلَاثَةٌ مُتَوَالِيَاتٌ أَلَا وَ هَذَا الشَّهْرُ الْمَفْرُوضُ رَمَضَانُ فَصُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَ أَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ فَإِذَا خَفِيَ الشَّهْرُ فَأَتِمُّوا الْعِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلَاثِينَ يَوْماً وَ صُومُوا الْوَاحِدَ وَ ثَلَاثِينَ وَ قَالَ بِيَدِهِ الْوَاحِدُ وَ اثْنَانِ وَ ثَلَاثَةٌ وَاحِدٌ وَ اثْنَانِ وَ ثَلَاثَةٌ وَ يَزْوِی إِبْهَامَهُ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ شَهْرٌ كَذَا وَ شَهْرٌ كَذَا وَ قَالَ عَلِيٌّ ع صُمْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً وَ لَمْ نَقْضِهِ وَ رَآهُ تَامّاً وَ قَالَ عَلِيٌّ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَلْحَقَ فِی رَمَضَانَ يَوْماً مِنْ غَيْرِهِ مُتَعَمِّداً فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ بِاللَّهِ وَ لَا بِی
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت‌ - 1380/06/05
عنوان فیش :تلاش دولت جمهوری اسلامی برای دستیابی به شرایط دولت کریمه
کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, دولت کریمه, مردم ایران
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
دولت باید دولت کریمه باشد. معنای «اللّهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة»(1) این است که پروردگارا! ما دستهای خود را بلند و دلهایمان را به سوی تو عرضه می‌کنیم و از تو دولت کریمه را می‌خواهیم. این دولت کریمه شرایطی دارد. البته ما از اوّلِ انقلاب تا کنون همواره خواسته‌ایم دولتها را دولت کریمه بنامیم. یکی از آرزوهای ما این است و بنده آن را دوست می‌دارم. شما هم دولت عزیز و دولت انقلابید؛ اما حقیقت قضیه این است که دولت کریمه شرایطی دارد. دولت کریمه، دولتی است که عزیز و سربلند و دارای اعتقاد راسخ به آن راهی است که قانون اساسی و وظایف و سیاستهای نظام در مقابل او گذاشته است. نفوذناپذیر است و متاع خودش را به‌خاطر سبک کردن دیگران سبک نمی‌بیند؛ همان نکته‌ای که امام صادق - قریب به این مضمون - به شیعه‌ی خود فرمودند که اگر گوهری در دست تو باشد و همه‌ی دنیا بگویند این خزف است، آیا عقیده‌ی تو برمی‌گردد و احساس حقارت می‌کنی؟ گفت نه؛ گفتند پس گوهرت را نگه‌دار.(2)
دولت کریمه دارای پیام است و برای دنیا حرف نو دارد. ما این حرف نو را داریم. امروز مردم‌سالاری دینی‌ای که ما در کشور خود مطرح می‌کنیم، یک حرف نو است؛ نه فقط به خاطر این‌که ما شاخه‌ای از مردم‌سالاری را ارائه می‌دهیم؛ نخیر، ما در واقع در مردم‌سالاریهای دنیا شبهه می‌کنیم. من حقیقتاً در مردم‌سالاریهای دنیا خدشه دارم؛ برای خاطر این‌که انتخابات و گزینشها در دنیا تحت تأثیر عوامل تبلیغاتی‌ای است که یکسره دست سرمایه‌دارهاست. چه کسی است که از تأثیر عوامل ارتباطاتی امروز یکسره غافل باشد؟ می‌گویند روزنامه‌ها در امریکا یا در انگلیس آزاد است. من سؤال می‌کنم کدام روزنامه متعلّق به قشرهای متوسط و پایین مردم است تا آدم از آزادی روزنامه، آزادی آن قشر را کشف کند؟ روزنامه‌ها متعلّق به چه کسانی است؟ کارتلها و تراستهای بزرگ و سرمایه‌دارها. بله، روزنامه‌ها آزادند؛ یعنی آنها آزادند که هرچه می‌خواهند، بگویند. آنها برخلاف مصلحت خودشان حرفی نمی‌زنند. این مربوط به آنهاست که مظهر و مادر و آورنده‌ی دمکراسی‌اند و به آن افتخار هم می‌کنند. شما ملاحظه کنید، دولتهایی هستند که از آنها دمکراسی را گرفتند. مثلاً در میان همسایه‌های ما - من نمی‌خواهم اسم بیاورم - دولتهایی هستند که عنوان دمکراسی را با خود دارند، اما در حقیقت، حاکمیت با نظامیان است. یک وقت کسی وسط میدان می‌آید و بدون این‌که اعتنایی بکند که انتخاباتی وجود دارد، همه را کنار می‌زند و بر سرِ کار می‌آید و می‌شود حاکمیت نظامی! یا حاکمیت انحصاری احزاب است و کسی جرأت ندارد غیر از نامزد آن حزب، نامزدی معرفی کند؛ انتخاباتی با یک نامزد برای ریاست جمهوری! امروز در میان کشورهای اسلامی و در مجموعه‌هایی که ما در آن زندگی می‌کنیم و با آنها تعامل داریم، کدام کشور است که مثل جمهوری اسلامی، آحاد مردم، قشرهای گوناگون و طبقات متوسط آن بیایند و در انتخابات شرکت کنند؟ اگر یک وقت سرمایه‌دارها هم بخواهند در حزب و جناح و تشکیلاتی اعمال نفوذ کنند، از ترس، این کار را مخفیانه می‌کنند؛ چون بدنام هستند.
1 )
الكافی ، ثقة الاسلام كلینی   ج 3 ص422 
تهذيب‏الأحكام ، شیخ صدوق ج 3 ص 106 
مصباح‏المتهجد ، شیخ طوسی ص577 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 88 ص 6

فِی خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْأُولَى الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْتَهْدِيهِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِی اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ انْتَجَبَهُ لِوَلَايَتِهِ وَ اخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَ أَكْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ أَمِيناً عَلَى غَيْبِهِ وَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ .... افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً وَ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِی سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ مَا حَمَّلْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَعَرِّفْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَعَلِّمْنَاهُ ...
ترجمه :
امام باقر (ع) در خطبه اول نماز جمعه: سپاس و ستايش از آن خدا است. او را سپاس مى‏گوئيم و از او يارى مى جوييم، و از او طلب آمرش و هدایت می كنیم و از پليدى نهادمان و زشتى كردارمان به او پناه مى‏بريم. هر كه را خدا راهنما باشد، ديگران او را از راه بدر نكنند و هر كه را خدا از راه بدر كند ديگران به هدايت او توفيق نيابند. گواهى مى‏دهم كه خدائى جز آن خداى يكتا نيست، آن خدائى كه شریكی ندارد. گواهى مى‏دهم كه محمد بنده و رسول او است. خداوند او را براى سرپرستى مردم برگزيد و به رسالت خويش برانگيخت و به نبوت سرافرازش فرمود در حالیكه بر عالم غيب امين و براى جهانيان ارمغان رحمت بود.....بار خدايا او را (امام مهدی (عج))به آسانى بر دشمنانش پیروز كن و با عزت و شوكت، ياريش كن. خدایا دين و آئينت را و سنت پيامبرت را به وسیله او ظاهر و هويدا سازد تا آن جا كه چیزى از حق به سبب ترس از كسى نهان نماند. بار خدايا همانا كه ما مشتاقانه خواستار حكومتی نیكو خصلت و با شكوه هستیم كه كه بدان اسلام و اسلاميان را عزت بخشى و نفاق و منافقين را به خاك ذلت كشى و ما را از خوانندگان به سوى اطاعتت و رهبران مسیرت قرار دهى و به سبب آن كرامت دنيا و آخرت نصيب ما فرمائى. بار خدايا هر حقى كه بر عهده ما نهادى به ما بشناسان و اگر از فهم و دانش آن كوتاهی نمودیم به ما بياموز....

2 )
تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص ۳۸۶ ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۵، ص ۳۰۰.

«... يَا هِشَامُ لَوْ كَانَ فِی يَدِكَ جَوْزَةٌ وَ مَا كَانَ يَنْفَعُكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا جَوْزَةٌ وَ لَوْ كَانَ فِی يَدِكَ لُؤْلُؤَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ إِنَّهَا جَوْزَةٌ مَا ضَرَّكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا لُؤْلُؤَة ... »
ترجمه :
امام كاظم علیه‌السلام [در وصیت به هشام بن حكم] فرمودند: اى هشام! اگر در دست تو گردو باشد و مردم گويند كه در دستت مرواريد است، تو را سودى ندهد در حالى كه مى‏دانى آن، گردو است و چون در دستت مرواريدى باشد و مردم گويند آن، گردو است تو را زيانى نرساند و حال آن كه مى‏دانى آن، مرواريد است.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان - 1378/09/03
عنوان فیش :وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنافداه ، منبع همه خیرات
کلیدواژه(ها) : اهل بیت (علیهم السلام‏), حضرت امام حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در میان انسانهای پاک و انسانهای والا که دارای روح عرشی و خدایی هستند، وجود مقدّس خاتم‌الانبیا محمّدمصطفی صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم سرآمد همه و خاندان پاک و اهل بیت مطهّر او - که قرآن، ناطق به این طهارت و پاکیزگی و آراستگی است - در شمار برترین و بالاترین انسانهای پاک و مطهّر و نورانی در همه تاریخند. زنی مثل فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها در همه تاریخ، کیست؟! انسانی مثل علیّ مرتضی‌ در سرتاسر تاریخ بشریت، کجا نشان داده می‌شود؟! سلسله‌ی اهل بیت نبیّ‌اکرم در طول تاریخ خورشیدهای فروزانی بوده‌اند که در معنا توانسته‌اند بشریت روی زمین را با عالم غیب و با عرش الهی، متّصل کنند: «السبب المتصل بین الارض و السماء».(1) خاندان پیغمبر، معدن علم، معدن اخلاق نیکو، معدن ایثار و فداکاری، معدن صدق و صفا و راستی، منبع همه‌ی نیکیها و زیباییها و درخشندگیهای وجود آدمی در هر عصر و عهدی بوده‌اند؛ هریک چنین خورشید فروزانی بوده‌اند.
جوانان عزیز؛ بسیجیان! یکی از آن خورشیدهای فروزان، به فضل و کمک پروردگار و به اراده الهی، امروز در زمان ما به عنوان بقیةاللَّه فی ارضه(2)، به‌عنوان حجةاللَّه علی عباده(3)، به‌عنوان صاحب زمان و ولیّ مطلق الهی در روی زمین وجود دارد. برکات وجود او و انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر می‌رسد. امروز هم انسانیت با همه ضعفها، گمراهیها و گرفتاریهایش از انوار تابناک این خورشید معنوی و الهی که بازمانده اهل بیت است، استفاده می‌کند. امروز وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنافداه در میان انسانهای روی زمین، منبع برکت، منبع علم، منبع درخشندگی، زیبایی و همه خیرات است. چشمهای ناقابل و تیره ما آن چهره‌ی ملکوتی را از نزدیک نمی‌بیند؛ اما او مثل خورشیدی درخشان است، با دلها مرتبط و با روحها و باطنها متّصل است و برای انسانی که دارای معرفت باشد، موهبتی از این برتر نیست که احساس کند ولیّ خدا، امام برحق، عبد صالح، بنده برگزیده در میان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهی در زمین، با او و در کنار اوست؛ او را می‌بیند و با او مرتبط است. آرزوی همه بشر، وجود چنین عنصر والایی است.
1 )
إقبال‏الأعمال ،سیدبن طاووس ص  295 
بحارالانوار،علامه مجلسی :ج 99 ص 107 
مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی، ص 535، (دعای ندبه)

أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِی لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِی مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ أَيْنَ قَاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاقِ أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ أَيْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَيِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ‏] أَيْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّيْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَيْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكِذْبِ [الْكَذِبِ‏] وَ الِافْتِرَاءِ أَيْنَ مُبِيدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِيلِ وَ الْإِلْحَادِ أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ أَيْنَ جَامِعُ الْكَلِمَةِ [الْكَلِمِ‏] عَلَى التَّقْوَى أَيْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِی مِنْهُ يُؤْتَى أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَيْنَ صَاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَايَةِ الْهُدَى أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلَاحِ وَ الرِّضَا أَيْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِيَاءِ أَيْنَ الطَّالِبُ [الْمُطَالِبُ‏] بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاءَأَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلَى مَنِ اعْتَدَى عَلَيْهِ وَ افْتَرَى أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی يُجَابُ إِذَا دَعَا
ترجمه :
كجاست آنكه آثار انحراف و هواهاى نفسانى را نابود مى سازد؟ كجاست آنكه دام های دروغ و افتراء را قطع خواهد كرد؟ كجاست آنكه متكبرانِ سركش و متمردان را هلاك و نابود مى گرداند؟ كجاست آنكه مردم معاند و گمراه كننده و كافر را ریشه كن كند؟ كجاست آنكه دوستان را عزیزو دشمنان را ذلیل خواهد كرد؟ كجاست آنكه مردم را بر وحدت كلمه تقوى جمع مى سازد؟ كجاست باب الهى كه از آن وارد مى شوند؟ كجاست آن وجه الهى كه دوستان به سوى او روى آوردند؟ كجاست آن وسیله پیوسته بین آسمان و زمین ؟ كجاست صاحب روز پیروزی و برافرازنده پرچم هدایت در عالم؟ كجاست پیوند دهنده راستی و خشنودی؟ كجاست آن كسی كه از ظلم امتّ بر انبیاء و اولاد انبیاء دادخواهى مى كند؟ »

2 )
كمال الدینو تمام النعمة ،شیخ صدوق ص 331 ح 16؛

فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلَا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا يَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏...»
ترجمه :
«...در اين هنگام است كه قائم ما خروج كند و چون ظهور كند به خانه كعبه تكيه زند و سيصد و سيزده مرد به گرد او اجتماع كنند و اوّلين سخن او اين آيه قرآن است: «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» ، سپس مى‏گويد: منم بقيّة اللَّه در زمين او و منم خليفه خداوند و حجّت او بر شما و هر درود فرستنده‏اى به او چنين سلام گويد: السّلام عليك يا بقيّة اللَّه فی ارضه‏ و چون اطرافیان كه ده هزار مرد باشند به گرد او اجتماع كنند خروج خواهد كرد. و در زمين هيچ معبودى جز خدای بزرگ و بلند مرتبه نباشد»

3 )
كمال الدین و تمام النعمة ،شیخ صدوق ص 331 ح 16؛

وَ اللَّهِ مَا تُرِكَ الْأَرْضُ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ »
ترجمه :
« ابو حمزه از حضرت باقر (ع) نقل می كند كه فرمود به خدا قسم از زمان مرگ آدم تاكنون خداوند زمين را خالى از امامى كه موجب هدايت مردم به سوی خدا شوند نگذارده كه او حجت خدا بر بندگان است و در آينده نيز زمین خالى از حجت خداوند بر بندگانش نخواهد بود.»


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16
عنوان فیش :عبودیت خدا،‌ بزرگترین برای انسان در معیارهای اسلامی
کلیدواژه(ها) : عبادت, عبودیت, حاکمیت اسلام, ولایت الهی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بزرگترین تعریف برای یک انسان - در معیارهای الهی و اسلامی - عبودیت خداست. «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله»، «رسول» را بعد از «عبد» ذکر میکند.(1) امیرالمؤمنین این است. معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی، این است؛ یعنی حکومتی که در آن، اقتدارِ حاکمیت هست، ولی خودخواهىِ سلطنت نیست، جزم و عزم قاطع هست - که «فاذا عزمت فتوکل علی الله» (2) - اما استبداد به رأی نیست. کسانی که با حکومت و با ولایت اسلامی، دشمنی میکنند، از این چیزها میترسند؛ با اسلامش بدند! اسم ولایت را حمل کردن بر مفاهیمی که یا ناشی از بی‌اطّلاعی و بیسوادی و کج فهمی است، یا ناشی از غرض و عناد است! ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزّت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانه‌ای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیاده‌طلبی و برای خود طلبی و اینها نیست. این، آن نشانه اصلی برای این حکومت است. بدیهی است که در چنین حکومتی، عدالت باید زنده شود. هرچه که ما در امر عدالت، کوتاه بیاییم، ضعف ما در این خصوصیات است. این که من بارها میگویم تا رسیدن به نقطه مطلوبِ حکومت اسلامی، فاصله داریم - اگرچه با حکومتهای مادّی هم خیلی فاصله داریم؛ اما تا آن نقطه اصلی هم فاصله زیادی داریم - به‌خاطر این است. هرچه و هرجا که در امر عدالت، در امر محو شدن و هضم شدن در اراده الهی و احکام الهی، کوتاه بیاییم، ناشی از ضعفهای شخصی ماست، والّا حکم اسلامی و ولایت اسلامی این است.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 518
الأمالي( للصدوق)، ص: 607؛
وسائل الشيعة، ج‏7، ص: 215؛

ٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ.
ترجمه :
هر كه بگويد اشهد ان لا اله الا اللّٰه وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله. خدا هزار هزار حسنه برايش نويسد.

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 159
فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ
ترجمه :
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه‌ - 1377/10/04
عنوان فیش :استجابت دعا، وعده قطعی الهی
کلیدواژه(ها) : دعا, وعده‌های الهی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
امروز در خطبه‌ی اوّل می‌خواهم صحبت کوتاهی درباب وعده‌ی الهی در استجابت دعا عرض کنم. یکی از وظایف ما در ماه رمضان، دعا کردن است. دعا انسان را به خدا نزدیک می‌کند؛ معارف را در دل انسان ماندگار و مؤثّر می‌کند؛ ایمان را قوی می‌کند؛ علاوه بر این‌که مضمون دعا - که خواستن از خداست - ان‌شاءاللَّه مستجاب می‌شود و خواسته‌ی انسان برآورده می‌گردد؛ یعنی دعا از چند سو دارای برکات بزرگ است. لذاست که در قرآن کریم، بارها در باب دعا و دعایی که بندگان صالح خدا کرده‌اند، سخن گفته شده است. همه اینها برای آن است که به ما درس داده شود. انبیای الهی در مواقع سختی دعا می‌کردند و از خدای متعال کمک می‌خواستند: «فدعا ربه انّی مغلوب فانتصر»(1) که از قول حضرت نوح علیه‌السّلام نقل شده است. یا از قول حضرت موسی علیه‌السّلام نقل شده است: «فدعا ربه ان هؤلاء قوم مجرمون»(2). موسی به خدا شکایت کرد و به او پناه برد.
خدای متعال در چند آیه از آیات قرآن وعده کرده است که دعا را مستجاب خواهد کرد. یکی از آیات، همین آیه‌ی مبارکه‌ی «و قال ربّکم ادعونی استجب لکم»(3) است؛ یعنی پروردگار شما فرموده است که مرا دعا کنید، تا استجابت کنم. ممکن است استجابت به معنای برآورده شدنِ صددرصد آن خواسته هم نباشد. گاهی ممکن است قوانین خلقت، اقتضای این را نکند که خدا آن حاجت را حتماً برآورده کند. در مواردی قوانینی وجود دارد که آن خواسته برآورده شدنی نیست، یا به‌زودی برآورده شدنی نیست. در غیر این موارد، قاعدتاً خدای متعال پاسخش این است که خواسته‌ی شما را برآورده می‌کند؛ همچنان که در دعای شریف ابی‌حمزه‌ی ثمالی- که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود - به همین معنا اشاره می‌کند. در قرآن فرموده است: «و سئلوا اللَّه من فضله ان اللَّه کان بکلّ شی‌ءٍ علیما»(4)؛ اگرچه خدا عالم است و نیازهای شما را می‌داند، اما شما از خدا بخواهید و به خدا عرض کنید. این آیه را در دعا ذکر می‌کند. البته در دعای شریف: «ان اللَّه کان بکلّ شی‌ءٍ رحیما» دارد؛ اما در قرآن «کان بکلّ شی‌ءٍ علیما» است. بعد می‌فرماید: «و لیس من صفاتک یا سیدی ان تأمر بالسؤال و تمنع العطیّه»(5). امام سجاد علیه‌السّلام عرض می‌کند: پروردگارا! عادت تو این نیست که مردم را به خواستن امر کنی؛ اما آنچه که آنها خواستند به آنها ندهی. یعنی معنای کرم الهی و رحمت الهی و قدرت محیطه‌ی الهی این است که اگر می‌گوید بخواهید، اراده فرموده است که آن خواسته را اجابت کند. این همان وعده‌ی الهی است که در همین آیه‌ای که در اوّل خطبه تلاوت کردم، صریح این معنا را بیان می‌کند: «و اذا سألک عبادی عنّی فانّی قریبٌ اجیب دعوة الدّاع اذا دعان»(6)؛ هرگاه بندگان من درباره‌ی من از تو سؤال کنند که کجاست، بگو ای پیامبر، من نزدیکم و پاسخ می‌گویم و دعوت و خواسته‌ی آن کسی را که از من می‌خواهد و مرا می‌خواند، اجابت می‌کنم. هر کس خدا را بخواند، پاسخی در مقابلش هست: «لکلّ مسألة منک سمع حاضر و جواب عتید»(7)؛ هر سؤالی از خدا، هر خواسته‌ای از خدا، یک پاسخ قطعی در مقابل دارد. این خیلی مهمّ است و باید بندگان مؤمن خدا آن را خیلی قدر بدانند. حالا کسی که ایمان ندارد، طبیعی است که از این موقعیت - مثل خیلی از موقعیتهای دیگر - استفاده نمی‌کند. این وعده‌ی قطعی الهی است؛ یعنی خدای متعال هر خواسته‌ای را جواب خواهد داد.
1 ) سوره مبارکه القمر آیه 10
فَدَعا رَبَّهُ أَنّي مَغلوبٌ فَانتَصِر
ترجمه :
او به درگاه پروردگار عرضه داشت: «من مغلوب (این قوم طغیانگر) شده‌ام، انتقام مرا از آنها بگیر!»

2 ) سوره مبارکه الدخان آیه 22
فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هٰؤُلاءِ قَومٌ مُجرِمونَ
ترجمه :
(آنها هیچ یک از این پندها را نپذیرفتند، و موسی) به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت: اینها قومی مجرمند!

3 ) سوره مبارکه غافر آیه 60
وَقالَ رَبُّكُمُ ادعوني أَستَجِب لَكُم ۚ إِنَّ الَّذينَ يَستَكبِرونَ عَن عِبادَتي سَيَدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ
ترجمه :
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می‌ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می‌شوند!»

4 ) سوره مبارکه النساء آیه 32
وَلا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعضَكُم عَلىٰ بَعضٍ ۚ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكتَسَبوا ۖ وَلِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكتَسَبنَ ۚ وَاسأَلُوا اللَّهَ مِن فَضلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا
ترجمه :
برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی، برای حفظ نظام زندگی شما، و بر طبق عدالت است. ولی با این حال،) مردان نصیبی از آنچه به دست می‌آورند دارند، و زنان نیز نصیبی؛ (و نباید حقوق هیچ‌یک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، برای رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.

5 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583
اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛
 بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛

... وَ أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِی بِمَوْضِعِ إِجَابَةِ وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِينَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَيْدِی الْمُسْتَأْثِرِينَ وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِی وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغَاثَتِی وَ بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِی مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِكَ مِنِّی وَ لَا اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِكَرَمِكَ وَ سُكُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِكَ وَ لَجَئِی إِلَى الْإِيمَانِ بِتَوْحِيدِكَ وَ ثِقَتِی بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّی أَنْ لَا رَبَّ لِی غَيْرُكَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُكَ حَقٌّ وَ وَعْدُكَ صِدْقٌ- وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ... إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتك يَا سَيِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَ الْعَائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِك‏ ‏...
ترجمه :
می دانم كه تو انسان امیدوار را اجابت می كنی و انسان گرفتار را دادرس و كمك كننده ای و می دانم پناه به جود و بخششت و خشنودی به تقدیرت جانشین دریغ داشتن بخيلان و راه چاره ایست از آنچه در دستان خودخواهان است و اى پروردگار من آنكه به سوى تو سفر می كند فاصله او به تو نزديك است و تو از آفريدگان خود پنهان نمى‏شوى مگر آنكه كردارشان آنان را از تو بپوشاند و من با خواسته و حاجت خویش رو به تو آورده ام و كمك خواهیم را به تو قرار داده ام و به دعای تو تقرب می جویم بدون اینكه استحقاق شنیدنش از من و لزوم عفو و گذشتت داشته باشم بلكه به اطمینانم از بزرگواریت و اعتمادم به وعده راستینت و پناهم به ایمان به یگانگیت و اعتمادم به شناخت از تو كه پروردگاری جز تو برای من نیست و خدایی نیست جز تو كه یگانه هستی و شریكی برای تو نیست. خدایا تو گفتی و سخن تو حقیقت است و و عده ات راست است كه «از فضل خداوند بخواهید كه براستی خداوند نسبت به شما مهربان است» و ای سرور من در وصف تو نیست كه به خواستن فرمان دهی و حال آنكه از بخشش دریغ ورزی و براستی كه تو نسبت به عطایا بر آفریده هایت بسیار بخشنده ای و بر ایشان مهربان و دلسوزی،

6 ) سوره مبارکه البقرة آیه 186
وَإِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ ۖ أُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ ۖ فَليَستَجيبوا لي وَليُؤمِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدونَ
ترجمه :
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)!

7 )
مصباح‏المتهجد،شیخ طوسی ص801 ؛
إقبال‏الأعمال،سید بن طاووس، ص621 ؛ 
البلدالأمين،كفعمی ،ص 178 ؛
بحارالأنوار،مجلسی، ج  83 ص  58 ؛

« يا من يملك حوائج السائلين و يعلم ضمير الصامتين لكل مسألة منك سمع حاضر و جواب عتيد اللهم و مواعيدك الصادقة و أياديك الفاضلة و رحمتك الواسعة فأسألك أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تقضی حوائجی للدنيا و الآخرة ».
ترجمه :
جابر جعفی روایت كرده است كه امام صادق (ع) در روز جمعه اول ماه رجب سال پنچاه و هفت گفته است كه مستحب است كه هر روز ماه رجب این دعا خوانده شود : ای كسی كه مالك حاجت ونیاز های درخواست كنندگانی و نهان انسان های خاموش را می دانی برای هر خواستنی از تو گوشی شنوا و جوابی آماده است. خدایا وعده هایت راست و نعمت هایت فراوان و رحمت تو گسترده پس از تو می خواهم برمحمد و خاندانش درود فرستی و حاجت های مرا در دنیا و آخرت برآورده سازی.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1377/07/19
عنوان فیش :فاطمه‌ی زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) فرشته‌ی نجات انسانها در طول تاریخ
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
زندگی فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) به خاطر عظمت و شگفتیهای فراوانی که در آن هست، شبیه اسطوره‌های تاریخ است. حقیقتاً چشم ما نمی‌تواند مقامات معنوی آن بزرگوار را ببیند - «تو بزرگی و در آیینه‌ی کوچک ننمایی» - ما نمی‌توانیم آن قامت رسا و آن عظمت را حتّی در چشم کوته‌بین ذهن خودمان تصویر کنیم؛ لیکن همان چیزی که چشمان سطحی‌نگر ما می‌بیند، خیلی باعظمت است. یعنی آن زندگی کوتاه چه در دوران کودکی، چه در دوران نوجوانی و چه در دوران تأهّل و ازدواج و خانه‌داری این‌قدر پُرمغز است! مگر هر کسی می‌تواند همسر امیرالمؤمنین باشد؟ عظمت علی آن‌گونه است که کوههای عظیم را در مقابل خود آب می‌کند. نَفْس همسری امیرالمؤمنین، یک نشانه‌ی بزرگ عظمت است؛ لیکن شما ببینید تعامل این زن و شوهر چگونه است و دو بزرگِ خارج از ابعاد ذهن انسان، چگونه با هم حرف می‌زنند؛ چگونه زندگی می‌کنند؛ چگونه این زندگیِ الگو و نمونه‌ی تاریخ را اداره می‌کنند و چگونه هرکدام نقشی به عهده می‌گیرند! اینها تصادفی نیست. نقش آن شوهر در دوران مبارزات و جنگها این است که نفر اوّل و خطشکنِ درجه‌ی یک و گره‌گشای اوّل و آخر باشد. در دوران بعد از رحلتِ پیغمبر، این نقش تغییر پیدا می‌کند. همان شجاعت، همان قدرت و همان عظمت وجود دارد؛ منتها در نقش دیگری ظهور می‌کند. مگر هرکسی می‌تواند آن حادثه‌ی عظیم بعد از پیغمبر را تحمّل کند؟ اما علی تحمّل کرد و این همان شجاعت خیبر و همان قدرت اُحد است که در این‌جا طاقت می‌آورد. بعد، دوران خلافت است که هر کلمه کلمه و هر قدم به قدم آن، اثری در تاریخ اسلام و تاریخ بشر گذاشته است. آن‌گاه نقش همخوان با این شخص، نقش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) است. اگر آن مظلومیت عظیم و جانسوز در تاریخ خود را نشان نمی‌داد، حقایق اسلام آن‌چنان که بعداً آشکار شد، آشکار نمی‌شد. اینها تصادفی نیست. همه‌ی اینها طرّاحی شده‌ی با تدبیر الهی است؛ منتها کسانی برای این میدانها و این نقشهای دشوار انتخاب می‌شوند که جوهر آنها، جوهر برگزیده‌ی خداست. در بین همه‌ی انسانهای طول تاریخ، خدای متعال انتخاب می‌کند: «امتحنک اللَّه الّذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»(1). میدان، میدان امتحان است. میدان کارِ تصادفی نیست. میدان امتیاز دادنِ بیخودی نیست. خدای متعال بیخودی به کسی امتیاز نمی‌دهد. این جوهر، این اراده‌ی قوی، این عزم راسخ، این گذشت و فداکاری در فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) کار را به آن‌جا می‌رساند که او سنگ الماسی می‌شود که همه‌ی این چرخها بر روی آن می‌چرخد. دشوارترین چرخها را باید بر روی سخت‌ترین پایه‌ها و قاعده‌ها بچرخانند. این چرخ عظیم تاریخ اسلام و امتحانهای دشوار، در همان دوران کوتاه، بر روی دوش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) بود. خدا او را انتخاب کرد و او توانست بشریّت را نجات دهد. فاطمه‌ی زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) فرشته‌ی نجات انسانها در طول تاریخ است. برای همین هم هست که ائمّه (علیهم‌السّلام) این‌قدر برای آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع می‌کنند. هیچ مقامی از این بالاتر وجود دارد؟
1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1376/09/25
عنوان فیش :شب نیمه شعبان، تالی تلو لیالی قدر
کلیدواژه(ها) : میلاد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یکی از مهمترین روزهای سال، روز نیمه‌ی شعبان است که هم مصادف با ولادت ذی‌جود و مسعود حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه شده است و هم شب و روز نیمه‌ی شعبان - با قطع نظر از ولادت این بزرگوار در این شب و روز - از لیالی و ایام متبرّکند. شب نیمه‌ی شعبان، شب بسیار متبرّکی است. تالی‌تلوّ لیالی قدر و وقت توجّه و تذکّر و توسّل به ذیل عنایات باری‌تعالی و طلب و درخواست است.(1) اعمال و ادعیّه‌ای هم دارد که اگر موفّق شده‌اید و آنها را انجام داده‌اید، ان‌شاءاللَّه مشمول قبول پروردگار باشد. اگر کسانی هم غفلت کردند و توجّه نداشتند، به یاد نگهدارند که همه سال، شب نیمه‌ی شعبان را مغتنم بشمارند.
1 )
الأمالی ، شیخ طوسی  ص 297 ؛
إقبال‏الأعمال، سید بن طاووس، ص 695 ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 94 ، ص 85 ؛ و ج 95 ، ص 409 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 165 (اعمال مختصه شب نیمه شعبان)؛

سئل الباقر (عليه السلام) عن فضل ليلة النصف من شعبان ، فقال هی أفضل ليلة بعد ليلة القدر، فيها يمنح الله (تعالى) العباد فضله، و يغفر لهم بمنه، فاجتهدوا فی القربة إلى الله (تعالى) فيها، فإنها ليلة آلى الله على نفسه ألا يرد سائلا له فيها ما لم يسأل معصية، و إنها الليلة التی جعلها الله لنا أهل البيت بإزاء ما جعل ليلة القدر لنبينا (صلى الله عليه و آله) فاجتهدوا فی الدعاء و الثناء على الله (عز و جل)، فإنه من سبح الله (تعالى) فيها مائة مرة و حمده مائة مرة و كبره مائة مرة، غفر الله (تعالى) له ما سلف من معاصيه، و قضى له حوائج الدنيا و الآخرة، ما التمسه منه، و ما علم حاجته إليه و إن لم يلتمسه منه، كرما منه (تعالى) و تفضلا على عباده.»
ترجمه :
ابو یحیی از امام صادق (ع) روایت كرده است كه فرمود از امام باقر(ع) درباره فضیلت شب نیمه شعبان سوال شد پس امام باقر(ع) فرمودند: شب نیمه شعبان بعد از شب قدر، برترین شب است در شب نیمه شعبان خدا از فضلش به بندگان می بخشد، و با منتش آن ها را می آمرزد، پس در نزدیكی به خدا در آن شب تلاش كنید، پس آن شبی است كه خدا به ذات خود قسم یاد كرده كه درخواست كننده ای مادامی كه معصیت درخواست نكند، را رد نكند، و آن شب نیمه شعبان شبی است كه خدا آن را برای ما اهل بیت قرار داده به ازای شب قدر كه برای پیامبر ما (ص) قرار داده است؛ پس در دعا و ستایش الهی كوشش كنید، پس كسی كه در آن صد مرتبه تسبیح خدا كند و صد مرتبه حمد خدا كند و صد مرتبه تكبیر خدا كند، خداوند تمام گناهان گذشته او را می آمرزد و به خاطر كرم و تفضل خدا بر بندگانش حاجت های دنیا و آخرتش را برآورده می كند از آن‌چه او درخواست كند، و از آن‌چه حاجتش را می داند و اگر چه درخواست نكند.


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) - 1375/03/20
عنوان فیش :اهمیت پیدا کردن دنیا برای خواص، عامل شهادت امام حسین(ع)
کلیدواژه(ها) : امت بزرگ اسلامی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت می‌دهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می‌کند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می‌شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمی‌ایستند و از حق طرفداری نمی‌کنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - با آن وضع - آغاز می‌شود. حکومت به بنی‌امیّه و شاخه‌ی «مروانی» و بعد به بنی‌عبّاس و آخرش هم به سلسله‌ی سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می‌رسد!
امروز به دنیای اسلام و به کشورهای مختلف اسلامی و سرزمینی که خانه‌ی خدا و مدینةالنّبی در آن قرار دارد، نگاه کنید و ببینید چه فُسّاق و فُجّاری در رأس قدرت و حکومتند! بقیه‌ی سرزمینها را نیز با آن سرزمین قیاس کنید. لذا، شما در زیارت عاشورا می‌گویید: «اَللّهُمَ‌ّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَ‌ّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.»(1) در درجه‌ی اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت می‌کنیم، که حق هم همین است.
1 )
كامل‏الزيارات، محمد بن قولویه ص 174؛
مصباح‏المتهجد ،شیخ طوسی ص  772 ؛ 
مصباح‏،كفعمی ص : 484 ؛ 
بحارالأنوار،علامه مجلسی ج 98 ص  294 ؛

... اللهم فضاعف عليهم اللعنة أبدا لقتلهم الحسين ع اللهم إنی أتقرب إليك فی هذا اليوم فی موقفی هذا و أيام حياتی بالبراءة منهم و اللعنة [باللعن‏] عليهم و بالموالاة لنبيك محمد و أهل بيت نبيك صلى الله عليه و عليهم أجمعين ثم تقول مائة مرة اللهم العن أول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد [آل محمد حقوقهم‏] و آخر تابع له على ذلك اللهم العن العصابة التی حاربت [جاهدت‏] الحسين و شايعت و بايعت [تابعت‏] أعداءه على قتله و قتل أنصاره اللهم العنهم جميعا ثم قل مائة مرة السلام عليك يا أبا عبد الله و على الأرواح التی حلت بفنائك و أناخت برحلك عليكم منی سلام الله أبدا ما بقيت و بقی الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد من زيارتكم السلام على الحسين و على علی بن الحسين و على أصحاب الحسين صلوات الله عليهم أجمعين ...
ترجمه :



مربوط به :پیام به مناسبت تأسیس مؤسسه فرهنگی دارالحدیث در شهرستان قم - 1374/08/22
عنوان فیش :حدیث، مادر بسیاری از علوم اسلامی
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
کلامکم نور و امرکم رشد(1)
اهتمام به حدیث، پس از تمسک به کتاب حکیم حمید، برترین وظیفه‌یی است که عالم دین بدان مکلف است، این، استضائه از انوار علم و حکمتی است که از کلام و تعلیم و هدایت پیامبر مکرم اسلام (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) و ائمه‌ی معصومین از اهل بیت آن حضرت (علیهم‌الصّلاةوالسّلام) ساطع می‌گردد و خرد و اندیشه‌ی انسانی را دستگیری و راهنمایی، و زندگی بشر را برخوردار از سلوک حکیمانه و خردمندانه می‌کند. و چنین است که حضرت ابی‌جعفر (علیه‌السّلام) به جابر می‌فرماید: «یا جابر! واللَّه لحدیث تصیبه من صادق فی حلال و حرام، خیر لک مما طلعت علیه الشمس حتی تغرب». (2) در تاریخ علم دین، جمع حدیث و حمل و فهم و درک و شرح آن، یکی از بزرگترین و طولانی‌ترین فصول است و با یک نظر، حدیث، مادر بسیاری از علوم اسلامی و یا همه‌ی آنهاست، و از این رو است که عالم دین شناس بزرگ اقدم، شیخ کلینی (رحمةاللَّه‌تعالی) در مقدمه‌ی کتاب کافی شریف، حدیث را برابر با علم دین دانسته و آن را محور علم و ایمان به شمار آورده است. دقت و باریک بینی فقهاء و علمای برجسته‌ی سلف در امر حدیث و چگونگی تحمل آن و شرائط وثوق به روایت و دیگر آنچه در این باب بر اهلش آشکار است، همه از همین اهمیت و عظمت شأنی که درباره‌ی حدیث و تأثیر آن در سرنوشت فرد و جامعه‌ی اسلامی گفته شد، سرچشمه می‌گیرد.
1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی، ج 6 ص 95 ؛
تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی : ج 6 ص 99 ح 46  ؛ 
عیون اخبار الرضا ، شیخ صدوق : ج 2 ص 277 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 99 ص 131 ح 4 ؛

« قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ فَإِذَا دَخَلْتَ فَقِفْ وَ قُلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ تَكْبِيرَةً تَمَامَ الْمِائَةِ تَكْبِيرَةٍ ثُمَّ قُلِ ... بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی ذِكْرُكُمْ فِی الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْق‏...»
ترجمه :
پدرم و مادرم و جانم و خانمانم و مالم بفدايتان! ذكر شما در میان ذاكران و نامهای شما در میان نام ها و پيكرهاى شما در ميان پيكرها و جان های شما در میان جان ها، و نفوستان در ميان نفوس، و آثارتان در ميان آثار، و قبورتان در ميان ديگر قبور است، ولى چه شيرين و دلپذير است نامهاى شما و چه گرامی است جان هایتان و چه بزرگ است جایگاه شما و چه بزرگ است مقام و منزلتتان و چه با وفا است عهد و پیمانتان. گفتار شما نور، و فرمان شما هدايت، و سفارش شما تقوى و كردار شما خير، و عادت و شیوه شما بخشش و خويتان بخشش، و شأنتان حقیقت و راستی و مهربانی است.

2 )
المحاسن ، احمد بن ابى عبد اللّه برقى‏ ج1  ص 227 ؛
بحارالانوار ، علامه مجلسی : ج 2 ص 146 ح15 ؛ 
میزان الحكمه ، محمدی ری شهری : ج 1 ص 546 ؛

قال لی يا جابر و الله لحديث تصيبه من صادق فی حلال و حرام خير لك مما طلعت عليه الشمس حتى تغرب
ترجمه :
جابر از امام باقر عليه السّلام روايت كند كه مى‏فرمود: اى جابر به خدا سوگند، حديثى در حلال و حرام كه از شخص راستگويى به تو برسد برايت بهتر است از آنچه خورشيد بر آن تا غروب بتابد


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1374/04/07
عنوان فیش :موظف بودن افراد به نقل مطالب آن چنان‌که هست و پرهیز از کذب
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
خوب؛ حق یعنی چه؟ یعنی آن قرارِ حقیقیِ عالمِ وجود. همان که خدا آن چنان آفریده است که باید باشد. همان که محصولِ حکمتِ الهی است و باید چنان باشد و چنان سیر کند که مطابق واقع و حکمت الهی باشد. از این‌رو، حکایتِ حق، مطابق با واقع و قرار الهیِ صدق، و مخالف با واقع و قرار الهیِ کذب است که در بین گناهانِ فردیِ یک انسان، هیچ گناهی به عظمت آن نیست. بدین معنی که اگر حکایت امرِ واقع خلاف شد و مثلاً به ناحق، قولِ درستِ انسانی کذب شد، درواقع یکی از بزرگترین ذمایم اخلاقیِ انسانی پدید آمده است.
پس، هرگاه مطلبی را می‌خواهید نقل کنید، موظّفید آن را چنان که هست بگویید. یعنی مطابق با همان قرارِ حقیقیِ هستی. اگر خلاف آن گفتید، کذب می‌شود و کذب، همان گناه بزرگی است که در قرآن، طرد و لعنت و در روایات اسلامی، بر پرهیز از آن، این همه تأکید شده است.(1)
1 )
الكافی ، شیخ كلینی ج‏2 ص 338 ؛
من لا يحضره الفقيه ، شیخ صدوق  ج‏4 ص  352 ؛ 
تحف العقول ، حسن بن شعبه حرّانى‏عن آل الرسول ص 13؛
بحار الأنوار ،علامه مجلسی ج ‏69ص 261 ؛

كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص يَقُولُ لِوُلْدِهِ اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِی كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِی الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَصْدُقُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّيقاً وَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَكْذِبُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّابا
ترجمه :
حضرت باقر عليه السلام فرمود: على بن حسين بفرزندنش ميفرمود: از دروغ كوچك و بزرگش، جدى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا آن كس كه در چيز كوچك دروغ گفت بدروغ بزرگ نيز جرات پيدا كند. آيا ندانيد كه رسول خدا (ص) فرمود: بنده (خدا) پيوسته راست گويد تا خدا او را صديق نويسد، و پيوسته دروغ گويد تا خدا او را كذاب (و دروغگو) نويسد »

1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 61
فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ
ترجمه :
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

1 ) سوره مبارکه النور آیه 7
وَالخامِسَةُ أَنَّ لَعنَتَ اللَّهِ عَلَيهِ إِن كانَ مِنَ الكاذِبينَ
ترجمه :
و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.


مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1373/11/28
عنوان فیش :دعا، سلاح مؤمن
کلیدواژه(ها) : دعا, افضل اعمال
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
چند حدیث کوتاه و مختصر بخوانم. در حدیثی آمده است: «افضل العبادة الدّعا.»(1) بهترین عبادتها، دعاست. حدیث دیگر، حدیث نبوی است. آن حضرت، به اصحابِ خود فرمود: «علی ادُّلکم علی سلاح ینجیکم من اعدائکم و یدرّ ارزاقکم؟» «آیا می‌خواهید سلاحی را به شما نشان دهم که هم شما را از دشمن حفظ می‌کند و نجات می‌دهد و هم روزی‌تان را فراوان می‌کند؟» این، همان خواستن از خدا برای برآورده شدن حاجات است. «قالوا: بلی یا رسول‌اللَّه.» «عرض کردند: بلی؛ بفرمایید.» فرمود: «قال تدعون ربکم.» «خدا را دعا کنید؛ خدا را بخوانید.» «باللّیل و النّهار.» «شب و روز.» «فانّ سلاح المؤمن الدّعا.» (2) «سلاح مؤمن، دعاست.» یعنی دنبال حاجات رفتن، با سلاح دعا. با دشمن، با حادثه و با بلیّه در افتادن، با سلاح دعا.
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی  ج‏2  ص 466 ؛
وسائل‏الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 7 ، ص 30 ؛ إرشادالقلوب ، دیلمی، ج 1 ، ص 148 ؛

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ قَالَ هُوَ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الدُّعَاءُ قُلْتُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ قَالَ الْأَوَّاهُ هُوَ الدَّعَّاء
ترجمه :
ابو جعفر باقر (ع) گفت: كلام خداوند عز و جل كه مى‏گويد: «حقا آنان كه از پرستش من سر برتابند به زودى با رسوائى و خوارى وارد دوزخ گردند». عبادت و پرستش يعنى دعا و نيايش. نيايش بالاترين جلوه پرستش است. من كلام خدا را مطرح كردم كه مى‏گويد: «همانا كه‏ ابراهيم غمگسارى شكيبا بود». ابو جعفر گفت: يعنى از كيفر مردم متاسف و غمناك مى‏شد و براى آنان با تضرع و زارى دعا مى‏كرد.

2 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج2ص468ح3 ؛
مكارم الاخلاق،طبرسی،ص268 ؛ 
مصباح الكفعمی،كفعمی،ص769 ؛
 بحارالانوار، مجلسی،ج90ص295 ؛

أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى سِلَاحٍ يُنْجِيكُمْ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ يُدِرُّ أَرْزَاقَكُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ تَدْعُونَ رَبَّكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ
ترجمه :
پیامبر (ص) فرمود: آيا مى‌خواهيد سلاحى را به شما نشان دهم كه هم شما را از دشمنتان نجات مى‌دهد و هم روزى‌تان را فراوان مى‌كند؟ گفتند آری، پیامبر (ص) فرمود شب و روز پروردگارتان را بخوانید چرا كه دعا سلاح مومن است.


مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1373/11/28
عنوان فیش :در خواست حاجات بزرگ و کوچک از خداوند
کلیدواژه(ها) : دعا, محرومین
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یک مطلب دیگر در باب دعا این است که برای برآمدن حاجات، هیچ حاجتی را آن قدر بزرگ نشماریم که بگوییم: «این حاجت را دیگر نمی‌شود از خدا خواست، چون خیلی بزرگ است.» نه. اگر حاجت، به خلاف طبیعت و سنن آفرینش نیست، اگر محال نیست، هر چه هم بزرگ باشد، مسأله‌ای نیست و از خدا بخواهید. شما در هر روز از ماه رمضان - بنابر مأثور - بعد از هر نماز می‌گویید: «اللّهم ادخل علی اهل القبور السّرور. اللّهم اغن کلّ فقیر.» از خدا می‌خواهید همه‌ی فقرا را غنی کند. فقط فقرای ایران را نمی‌گویید. «اغن کلّ فقیر» یعنی همه‌ی فقرای اسلام غنی شوند. اینها، خیلی مهم است. (من در آن جهت دوم، باز هم، ان‌شاءاللَّه، به همین موضوع برمی‌گردم.) خواسته و حاجت بزرگی است، وقتی می‌گویید «خدایا، همه‌ی فقرا را غنی کن.» خوب؛ از خدا می‌خواهیم. چرا نشود خواست؟! اگر موانعِ بر سر راه غنی شدن برطرف گردد، چرا نشود؟! پدیده‌ی فقر که یک امر ذاتی در جامعه نیست. فقر در جوامع بشری، یک امر تحمیلی است. فقر را قدرتهای ستمگر و زورگو و زیاده‌طلب عالم، بر افراد و بر ملتها تحمیل می‌کنند. اگر این قدرتها از میان بروند، چرا دعای «الّلهم اغن کلّ فقیر.» مستجاب نشود؟! ممکن است چنین حاجتی برآورده شود.
 
در ادامه‌ی این دعا می‌گویید:«اللّهم اشبع کلّ جائع. اللّهم اکسُ کل عریان»(1) انسان حاجتی به این کلانی از خدا می‌خواهد! در دعای سحر روز جمعه - که مستحبّ است - دعایی کوتاه، اما بسیار خوب است. اگر توفیق پیدا کردید، حتماً این دعا را بخوانید. اوّل درخواستهایی از خدا می‌شود و بعد این عبارت می‌آید: «الهی طموح الامال قد خابت الا لدیک و معاکف الهمم قد تعطّلت الّا علیک(2)»؛ «خدایا! آرزوهای سرکش و بزرگ و خواسته‌های عظیم، محکوم به نومیدی هستند؛ مگر وقتی که با تو مطرح شوند.» کاروان طلبهای ما، از راه رفتن، محکوم به باز ماندنند؛ مگر وقتی که در خانه تو بیایند.
 
خداوند از حاجت بزرگ انسان که هراسی ندارد! از خدا، هر چه بزرگتر بخواهید. مبادا یک وقت انسان با خود بگوید: «خوب؛ من این چیزی را که می‌خواهم، اگر برای خودم بخواهم، قابلِ شدن است. اما طلبِ عافیت برای همه‌ی انسانها، خیلی بزرگ است. چطور این را از خدا بخواهم؟!» نه؛ بخواهید. برای بشرّیت بخواهید. برای همه‌ی انسانها بخواهید. بعضی چیزها را برای همه‌ی مسلمین بخواهید. در همین دعا، عبارتِ «اللّهم اصلح کلّ فاسد من امور المسلمین»(3)، از آنِ مسلمانان است. مخصوص دعایی است که مخصوصِ اهلِ اسلام است. البته، آن هم عللی دارد که چرا؟ شاید در غیر اهل اسلام، امکانش نیست و شاید بدون حاکمیت اسلام، ممکن نیست که خدای متعال همه‌ی مفاسد را برطرف کند. اصلاً نمی‌شود. شرطش، اسلام است. پس، این یک طرف قضیه است.
 
ضمناً، از کوچک بودن خواسته هم ابا نداشته باشید. خواسته‌های کوچکِ کوچک را هم از خدا بخواهید. در روایت است که حتی بندِ کفش خود را - که چیز خیلی حقیری است - از خدا بخواهید. روایتی است از امام باقر علیه‌الصّلاة والسّلام که می‌فرماید: «لا تحَّقروا صغیراً من حوائجکم فانَّ احبّ المؤمنین الی اللَّه اسئلهم»؛ (4)«حاجتهای کوچک را حقیر نشمارید و از خدا بخواهید».
 
خوب؛ انسان به بند کفش احتیاج دارد؛ به درِ مغازه می‌رود و می‌خرد. این هم دعا لازم دارد؟! بله! تا احساس کردید که به بند کفش و یا هر چیز دیگرِ به این کوچکی نیاز دارید، دل را متوجّه خدا کنید و بگویید: «پروردگارا! این را هم به من برسان.» رساندنش به چه ترتیب است؟ به این ترتیب است که پول در جیبم بگذارم، سرِ کوچه بروم، از مغازه بخرم و بعد هم آن را مورد استفاده قرار دهم. به‌هرحال، باید از خدا بخواهید. اگر چه به درِ مغازه رفتید، پول دادید و بند کفش خریدید؛ اما باز هم آن را خدا به شما داد. از غیر طریق خدا که چیزی به دست انسان نمی‌رسد. هر چه به ما می‌رسد خدا به ما می‌دهد.
1 )
البلدالأمين، كفعمی ابراهيم بن على عاملى كفعمى‏ ص222 ؛
المصباح‏، كفعمی،ص617 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج 95 ،ص 120 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی ، ص 177 (اعمال مشتركه ماه رمضان)

مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بَعْدَ الْمَكْتُوبَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
ترجمه :
از پیامبر(ص) روایت شده است كه فرمود: هر كس این دعا را در ماه رمضان بعد ار نماز واجب بخواند خداوند گناهان او را تا روز قیامت خواهد بخشید و آن دعا این است: خدایا بر مردگان نشاط و سرور عطا كن، خدايا هر فقیری را بى‏نياز گردان خدايا هر گرسنه ای را سير گردان، خدايا هر برهنه ای را لباس پوشان، خدايا بدهی هر بدهكاری را ادا فرما خدايا هر غمگينى را دلشاد ساز خدايا هر غريبى را به وطن باز رسان خدايا هر اسيرى را آزاد گردان خدايا مفاسد امور مسلمانان را اصلاح فرما خدايا هر مريض را شفا عنايت كن خدايا به غناى خود جلوی فقر ما را ببند خدايا بديهاى حال ما را به خوبى صفات خودت تغيير ده خدايا بدهی ما را ادا فرما و ما را از فقر بى‏نياز گردان كه تو اى خدا بر هر چيز توانايى

2 )
مصباح‏المتهجد ، شیخ طوسی  ص 138 
المصباح‏للكفعمی ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى‏  ص  51 ؛ مفتاح الفلاح فی عمل اليوم و الليلة، شیخ بهایی ص 326 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  84 ص  277

« أن من غفل عن صلاة الليل فليصل عشر ركعات بعشر سور يقرأ فی الأولى الحمد و الم تنزيل و فی الثانية الحمد و يس و فی الثالثة الفاتحة و الدخان و فی الرابعة الفاتحة و اقتربت و فی الخامسة الفاتحة و الواقعة و فی السادسة الفاتحة و تبارك الملك و فی السابعة الحمد و المرسلات و فی الثامنة الحمد و عم يتساءلون و فی التاسعة الحمد و إذا الشمس كورت و فی العاشرة الفاتحة و الفجر (...) إلهی طموح الآمال قد خابت إلا لديك و معاكف الهمم قد تعطلت إلا عليك و مذاهب العقول قد سمت إلا إليك فأنت الرجاء و إليك الملتجأ يا أكرم مقصود و يا أجود مسئول هربت إليك بنفسی يا ملجأ الهاربين بأثقال الذنوب أحملها على ظهری لا أجد لی إليك شافعا سوى معرفتی إنك أقرب من لجأ إليه المضطرون و أمل ما لديه الراغبون يا من فتق العقول بمعرفته و أطلق الألسن بحمده و جعل ما امتن به على خلقه إكمالا لأياديه و تأدية حقه صل على محمد و آل محمد و لا تجعل للهموم على عقلی سبيلا و لا للباطل على عملی دليلا ... »
ترجمه :
از امام امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت شده است كه هر كس از نماز شب غفلت نمود پس باید ده ركعت با ده سوره بخواند؛ در ركعت اول حمد و الم تنزیل ، در ركعت دوم حمد ویس، در ركعت سوم حمد و دخان، در ركعت چهارم حمد و اقتربت الساعه، در ركعت حمد فاتحه و واقعه، در ركعت ششم حمد و تبارك الملك، در ركعت هفتم حمد و مرسلات، در ركعت هشتم حمد و نبأ، در ركعت نهم حمد وشمس و در ركعت دهم حمد و فجر بخواند. خدايا! آرزوهاى بزرگ جز نزد تو محكوم به نوميدى شد و همت های همراه جز برای تو تعطیل شد و راههاى خردها باز و بلند است جز به سوى تو (كه هرگز به تو دست نيابند)، و تویی امید و پناهگاه به سوی توست، اى گرامى‏ترين مقصودها، و اى بخشنده‏ترين درخواست‏شدگان با جان خویش به سویت فرار كردم ای پناه فراركنندگان با بار گناهانى كه به دوشم مى‏كشم و واسطه‏اى به درگاهت ندارم به جز شناختم به اينكه تو نزديكترين كسانى هستى كه درماندگان بدو پناهنده مى‏شوند و راغبان آرزوى نعمتهايش دارند. اى آنكه خردها به شناخت خويش بشكافته‏اى، و زبانها به ستايشت بگشوده‏اى و آنچا را به بندگانت دادی برای تكمیل نعمت های خویش و به سرانجام رساندن حق خویش قرار دادی بر محمد و خاندانش درورد فرست و برای اندوه ها بر عقلم راهی، و برای باطل بر عمل من راهنمایی قرار نده.

3 )
البلدالأمين، كفعمی ابراهيم بن على عاملى كفعمى‏ ص222 ؛
المصباح‏، كفعمی،ص617 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج 95 ،ص 120 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی ، ص 177 (اعمال مشتركه ماه رمضان)

مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بَعْدَ الْمَكْتُوبَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
ترجمه :
از پیامبر(ص) روایت شده است كه فرمود: هر كس این دعا را در ماه رمضان بعد ار نماز واجب بخواند خداوند گناهان او را تا روز قیامت خواهد بخشید و آن دعا این است: خدایا بر مردگان نشاط و سرور عطا كن، خدايا هر فقیری را بى‏نياز گردان خدايا هر گرسنه ای را سير گردان، خدايا هر برهنه ای را لباس پوشان، خدايا بدهی هر بدهكاری را ادا فرما خدايا هر غمگينى را دلشاد ساز خدايا هر غريبى را به وطن باز رسان خدايا هر اسيرى را آزاد گردان خدايا مفاسد امور مسلمانان را اصلاح فرما خدايا هر مريض را شفا عنايت كن خدايا به غناى خود جلوی فقر ما را ببند خدايا بديهاى حال ما را به خوبى صفات خودت تغيير ده خدايا بدهی ما را ادا فرما و ما را از فقر بى‏نياز گردان كه تو اى خدا بر هر چيز توانايى

4 )
مكارم الأخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏  ص 317 ؛
مستدرك‏الوسائل، محدث نوری، ج 5 ، ص 206 ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 90 ، ص 346 ؛

اطْلُبِ الْإِجَابَةَ عِنْدَ اقْشِعْرَارِ الْجِلْدِ وَ عِنْدَ إِفَاضَةِ الْعَبْرَةِ وَ عِنْدَ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ فِی كَبِدِ السَّمَاءِ أَوْ قَدْ زَاغَتِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ يُرْجَى فِيهَا الْعَوْنُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الْإِجَابَةُ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَالَ إِنَّ التَّضَرُّعَ وَ الصَّلَاةَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَكَانٍ إِذَا كَانَ الْعَبْدُ سَاجِداً لِلَّهِ فَإِنْ سَالَتْ دُمُوعُهُ فَهُنَالِكَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ فَاغْتَنِمُوا فِی تِلْكَ السَّاعَةِ الْمَسْأَلَةَ وَ طَلَبَ الْحَاجَةِ وَ لَا تَسْتَكْثِرُوا شَيْئاً مِمَّا تَطْلُبُونَ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ أَكْثَرُ مِمَّا تَقْدِرُونَ وَ لَا تُحَقِّرُوا صَغِيراً مِنْ حَوَائِجِكُمْ فَإِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْأَلُهُم‏
ترجمه :
باريدن باران و رسيدن خورشيد بوسط آسمان بخواه، كه در اين ساعتها درهاى رحمت گشوده شود، و كمك فرشتگان و اجابت الهى مورد اميد است، و فرمود: زارى و نماز در نزد خدا چنانست كه: اگر در سجده اشك بنده جارى شود رحمت خدا فرود آيد، و آن دم را براى خواستن حاجت غنيمت دانيد و فرصت شمريد، و حاجت خود را براى خدا بزرگ مدانيد كه در نزد خدا بيش از قدرت شماست، و حوائج كوچك را ناچيز مشمريد كه محبوبترين مؤمن نزد خدا خواهنده ترين آنهاست.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1373/10/10
عنوان فیش :توحید خالص و تسلیم خدابودن؛ وجه اختلاف دوران جاهلیت با دوران بعثت
کلیدواژه(ها) : رستگاری انسان, دعوت به توحید, توحید
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
[وجه اختلاف دوران جاهلیت با دوران بعثت]در درجه‌ی اوّل، توحیدِ خالص است که توحیدِ خالص، یعنی نفی عبودیّت غیرخدا. این آن توحید خالص است. توحید، فقط این نبود که بتها را کنار بگذارند. توحید یک معنای شامل و عام و سایر در طول تاریخ است. همیشه که بتهای مکه وجود ندارند. همیشه که بتِ سنگی و چوبی وجود ندارد. معنا و روح توحید عبارت است از این‌که انسان از غیرخدا عبودیّت نکند و در مقابل غیرخدا، جبهه‌ی بندگی به زمین نساید. این معنای عبودیّتِ کامل و خالص است. حال شما اگر با چشم روشن‌بینانه و آگاهانه و مسلّح به دانشهای مربوط به زندگی بشر - علوم اجتماعی و علوم تربیتی و امثال ذلک - به این عنوان نگاه کنید، خواهید دید که دایره‌ی عبودیّت، دایره‌ی وسیعی است. قید و بندهایی که به بشر بسته می‌شود، هر یک نوعی عبودیّت برای انسان به وجود می‌آورد. عبودیّتِ نظامهای اجتماعیِ غلط، عبودیّتِ آداب و عاداتِ غلط، عبودیّتِ خرافات، عبودیّتِ اشخاص و قدرتهای استبدادی، عبودیّتِ هواهای نفسانی - که این از همه رایجتر است - و عبودیّتِ پول، زر و زور. اینها انواع عبودیّت است. وقتی می‌گوییم «لااله‌الّااللَّه، وحده لاشریک له»(1)، یعنی توحید خالص. معنایش این است که همه‌ی این عبودیتها به کنار رود که اگر چنین شود، فلاح و رستگاری، حقیقتاً حاصل خواهد شد. این‌که فرمود: «قولوا لااله‌الّااللَّه تفلحوا»(2)، این فلاح یک فلاح حقیقی است. فقط فلاح سیاسی نیست، فقط فلاح اجتماعی نیست، فقط فلاح معنوی نیست، فقط فلاح روز قیامت نیست؛ بلکه فلاح دنیا و آخرت است. این یک نکته در باب مایزه‌های اسلام و نکات برجسته‌ی دعوت اسلامی که به یک تعبیر دیگر هم می‌شود بیانش کرد و آن عبارت است از اسلام، تسلیم، «اسلامٌ وجه‌اللَّه» و تسلیم خدا بودن.(3) این هم یک جانب دیگر و یک بُعد دیگرِ همان توحید است. این مثلاً یکی از آن ممیّزه‌های دعوت اسلامی است. هرجا این باشد، اسلام است. هر جا نقطه‌ی مقابلِ این باشد، جاهلیت است. هر جا بین این دو قرار داشته باشد، بین اسلام و جاهلیت است؛ اسلامِ خالص نیست، اسلامِ کامل نیست، اسلام نیمه‌کاره ممکن است باشد.
1 )
كافی،كلینی، ج1 ص188 ح13-
تهذیب الاحكام،شیخ طوسی ج1ص321 
من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق،ج1ص112

« إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَعْرِضُ عَلَيْكَ دِينِيَ الَّذِی أَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ فَقَالَ هَاتِ قَالَ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً كَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ ثُمَّ قُلْتُ أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ مَلَائِكَتِهِ»
ترجمه :
اسماعيل بن جابر گويد: بامام باقر (ع) عرضكردم: دين خودم را كه خداى عز و جل را بآن ميپرستم بشما عرض كنم؟ فرمود: بگو. عرضكردم: گواهى دهم كه شايسته پرستشى جز خداى يگانه بى‏انباز نيست و محمد بنده او و فرستاده اوست و آنچه از جانب خدا آورده اعتراف دارم على امامست و خدا اطاعتش را واجب ساخته و بعد از او حسن امامست و خدا اطاعتش را واجب نموده و بعد از او حسين امامست و خدا اطاعتش را واجب دانسته و بعد از او على بن حسين امامست و خدا اطاعتش را واجب كرده (همين طور گفتم) تا بخود حضرت رسيد، سپس عرضكردم: توئى امام، خدايت رحمت كند، فرمود: دين خدا و دين ملائكه او همين است

2 )
) مناقب آل ابی طالب،ج1ص56
بحارالانوار،مجلسی،ج18ص202

طارق المحاربی رأيت النبی ...و هو يقول يا أيها الناس قولوا لا إله إلا الله تفلحوا و أبو لهب يتبعه و يرميه بالحجارة و ..».
ترجمه :
طارق محاربی می گوید پیامبرص را دیدم در حالی كه می فرمود:ای مردم بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید.ابولهب دنبال ایشان می رفت و او ار با سنگ میزد.

3 ) قصار 125 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ .
ترجمه :
و آن حضرت فرمود: اسلام را آنچنان معنى كنم كه احدى پيش از من به اين صورت معنا نكرده باشد: اسلام همان تسليم بودن، و تسليم همان باور، و باور همان قبول كردن، و قبول كردن همان اقرار، و اقرار همان ادا نمودن، و ادا نمودن همان عمل كردن است‏


مربوط به :بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت - 1372/06/03
عنوان فیش :الگو شدن دولت کریمه ،برای دولت جمهوری اسلامی
کلیدواژه(ها) : دولت کریمه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اوّلاً لازم است به برادران عزیزمان، به خاطر شروع این مسؤولیت جدید و بسیار مهم، تبریک عرض کنم. اگر چه وقتی انسان این چهره‌های نورانیِ وزرایِ جمهوری اسلامی را مشاهده می‌کند و نگاهی به طهارت و تقوا و خداترسی و دین باوری آنها می‌اندازد، احساس می‌کند که این تبریک را باید به مردم گفت که بحمداللَّه مسؤولینی معتقد، متدیّن، علاقه‌مند به‌کار و عاشق به خدمت دارند. امیدواریم که ان‌شاءاللَّه این دولت، مصداقی باشد برای همان دولت کریمه‌ای که در دعای «افتتاح» می‌خوانیم (1) و از خدای متعال آن را درخواست می‌کنیم.
1 )
الكافی ، ثقة الاسلام كلینی   ج 3 ص422 
تهذيب‏الأحكام ، شیخ صدوق ج 3 ص 106 
مصباح‏المتهجد ، شیخ طوسی ص577
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 88 ص 6

فِی خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْأُولَى الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْتَهْدِيهِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِی اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ انْتَجَبَهُ لِوَلَايَتِهِ وَ اخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَ أَكْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ أَمِيناً عَلَى غَيْبِهِ وَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ .... افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً وَ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِی سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ مَا حَمَّلْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَعَرِّفْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَعَلِّمْنَاهُ ...
ترجمه :
امام باقر (ع) در خطبه اول نماز جمعه: سپاس و ستايش از آن خدا است. او را سپاس مى‏گوئيم و از او يارى مى جوييم، و از او طلب آمرش و هدایت می كنیم و از پليدى نهادمان و زشتى كردارمان به او پناه مى‏بريم. هر كه را خدا راهنما باشد، ديگران او را از راه بدر نكنند و هر كه را خدا از راه بدر كند ديگران به هدايت او توفيق نيابند. گواهى مى‏دهم كه خدائى جز آن خداى يكتا نيست، آن خدائى كه شریكی ندارد. گواهى مى‏دهم كه محمد بنده و رسول او است. خداوند او را براى سرپرستى مردم برگزيد و به رسالت خويش برانگيخت و به نبوت سرافرازش فرمود در حالیكه بر عالم غيب امين و براى جهانيان ارمغان رحمت بود.....بار خدايا او را (امام مهدی (عج))به آسانى بر دشمنانش پیروز كن و با عزت و شوكت، ياريش كن. خدایا دين و آئينت را و سنت پيامبرت را به وسیله او ظاهر و هويدا سازد تا آن جا كه چیزى از حق به سبب ترس از كسى نهان نماند. بار خدايا همانا كه ما مشتاقانه خواستار حكومتی نیكو خصلت و با شكوه هستیم كه كه بدان اسلام و اسلاميان را عزت بخشى و نفاق و منافقين را به خاك ذلت كشى و ما را از خوانندگان به سوى اطاعتت و رهبران مسیرت قرار دهى و به سبب آن كرامت دنيا و آخرت نصيب ما فرمائى. بار خدايا هر حقى كه بر عهده ما نهادى به ما بشناسان و اگر از فهم و دانش آن كوتاهی نمودیم به ما بياموز....


مربوط به :پیام به کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید - 1372/01/28
عنوان فیش :استقلال مکتب اهل بیت در عقاید و تبعیت معتزله از آن
کلیدواژه(ها) : الله (جل جلاله), توصیف خداوند, معتزله, تشیع, عقاید تشیع, مکتب تشیع, دفاع از نظام فکری تشیع
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
البته تعیین مرزهای عقیدتی میان شیعه و معتزله، به کتاب اوائل المقالات منحصر نمیگردد. و شیخ بزرگوار [مفید] در کتب دیگر نیز با بیانهای گوناگون - و گاه از لحاظ انتخاب قالب، بس شیوا و مؤثر - به این مهم پرداخته است. ولی در «اوایل...» این خصوصیت بس کامل و همه جانبه مشاهده میشود: در این کتاب به مواردی میرسیم که در آن میان شیعه و معتزله اشتراک در عقیده است. وی در این موارد بیان مطلب را جوری انتخاب میکند که استقلال مکتب اهل بیت در گرایش به آن عقیده آشکار میشود و گمان تبعیت از معتزله منتفی میگردد. مثلاً در باب نفی رویت حق تعالی چنین میگوید:«من گویم: همانا دیدن خدای سبحان به چشم، ممکن نمیگردد و بدین سخن، عقل گواهی میدهد و قرآن بدان گویا و روایات از ائمه‌ی هدی در این باب، متواتر است. و جمهور اهل امامت و همه‌ی متکلمان آنان بر این سخن متفق اند، مگر یکی از آنان که در این باب از راه راست کناره گرفته، زیرا که در تأویل روایات او را شبهه‌یی عارض گشته است. و معتزله همگی در این باب با اهل امامت، موافق اند و نیز مرجئه و بسیاری از خوارج و زیدیه و گروه‌هایی از اهل حدیث» (ص ۱۶۲ اوائل المقالات).
در این سخن، شیعه متکی به ادله‌ی معتبره‌ی خود یعنی کتاب و سنت متواتر است علاوه بر این‌که دلیل عقلی نیز بر آن دلالت میکند پس نیازی به این ندارد که این سخن را از معتزله یا دیگری اخذ کند، بلکه این معتزله‌اند که با اهل امامت در این مسأله توافق کرده‌اند، و این بیان بر میتابد آن را که معتزله در این مسأله وام دار شیعه باشند.
1 )
التوحيد (للصدوق)، ص: 108؛
الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 278؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏4، ص: 26، باب نفي الرؤية و تأويل الآيات فيها

ٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَيَّ شَيْ‏ءٍ تَعْبُدُ قَالَ اللَّهَ قَالَ رَأَيْتَهُ قَالَ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ مَوْصُوفٌ بِالْآيَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لَا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ ذَلِكَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ قَالَ فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
ترجمه :
عبد اللّٰه بن سنان از پدرش كه گفت در نزد حضرت باقر(عليه السّلام)حضور داشتم كه مردى از خوارج بر آن حضرت داخل شد و عرض كرد كه يا ابا جعفر چه چيز را مى‌پرستى فرمود كه خدا را مى‌پرستم عرض كرد كه او را ديدۀ فرمود كه چشمها او را نديده بوضعى كه ديدها او را مشاهده نمايد يا مشاهدۀ كه ديدن باشد و ليكن دلها او را بحقائق و اركان ايمان ديده و خدا بقياس شناخته نميشود و بحواس او را در نميتوان يافت و بمردم شباهت ندارد بلكه او را بآيات وصف ميكنند و بعلامات او را مى‌شناسند و در حكم خويش ستم نميكند اينست خدا كه خدائى نيست مگر او سنان گفت كه آن مرد خارجى بيرون رفت و ميگفت كه« اَللّٰهُ‌ أَعْلَمُ‌ حَيْثُ‌ يَجْعَلُ‌ رِسٰالَتَهُ‌ »يعنى خدا داناتر است بموضعى كه پيغام يا پيغام‌هاى خود را در آن قرار ميدهد يعنى آن جناب از همه كس داناتر است و بهتر ميداند كه كى قابليت و صلاحيت دارد كه محل رسالت و شاهد نبوت باشد پس او را برميگزيند و بآن مخصوص ميسازد

1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 143
وَلَمّا جاءَ موسىٰ لِميقاتِنا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنظُر إِلَيكَ ۚ قالَ لَن تَراني وَلٰكِنِ انظُر إِلَى الجَبَلِ فَإِنِ استَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوفَ تَراني ۚ فَلَمّا تَجَلّىٰ رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَكَ تُبتُ إِلَيكَ وَأَنا أَوَّلُ المُؤمِنينَ
ترجمه :
و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»

2 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 103
لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ وَهُوَ يُدرِكُ الأَبصارَ ۖ وَهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ
ترجمه :
چشمها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشمها را می‌بیند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است.


مربوط به :پیام به کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید - 1372/01/28
عنوان فیش :علم خدای تعالی به اشیاء پیش از وجود آن
کلیدواژه(ها) : الله (جل جلاله), تشیع, عقاید تشیع, معتزله
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
و باز در باب «علم خدای تعالی به اشیاء پیش از وجود آن» چنین میگوید:
«من میگویم که خدای تعالی به هر آنچه که وجود مییابد، پیش از آن‌که وجود یابد عالم است، و هیچ حادثی نیست مگر آن‌که پیش از حدوثش بدان عالم است. و هیچ معلومی یا چیزی که بتواند معلوم باشد نیست مگر آن‌که او به حقیقت آن عالم است، و بر او - سبحانه - هیچ چیز در زمین و آسمان، پنهان نیست. و به این سخن دلائل خرد و کتاب مسطور و روایات متواتر از آل رسول (ص) دلالت دارد، و این مذهب همه‌ی امامیه است. و آنچه معتزله از هشام‌بن‌الحکم آورده‌اند که وی بر خلاف این سخن گفته است، ما از آن خبری نداریم، و عقیده‌ی ما آن است که این نقل، تهمتی است بدو از سوی ایشان و اشتباهی است از سوی کسانی که در این نقل از آنان تقلید کرده و آن را به شیعه نسبت داده‌اند.... و در این عقیده همه‌ی منسوبین به توحید با ما همراه‌اند مگر جهم ابن صفوان از مجبره و هشام بن عمرو الفوطی از معتزله...» (ص ۶۰ - ۶۱) در این‌جا نیز لحن سخن و استناد به حدیث متواتر و قرآن و عقل، چنان است که استقلال شیعه در منشأ استناد، کاملاً واضح میگردد. گو این‌که معتزله همچون فرقه‌های دیگری نیز آن را پذیرفته‌اند.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 107؛
التوحيد (للصدوق)، ص: 145؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏4، ص: 88؛

عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ كَانَ يَعْلَمُ الْأَشْيَاءَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَ كَوَّنَهَا أَوْ لَمْ يَعْلَمْ ذَلِكَ حَتَّى خَلَقَهَا وَ أَرَادَ خَلْقَهَا وَ تَكْوِينَهَا فَعَلِمَ مَا خَلَقَ عِنْدَ مَا خَلَقَ وَ مَا كَوَّنَ عِنْدَ مَا كَوَّنَ فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَالِماً بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَشْيَاءَ كَعِلْمِهِ بِالْأَشْيَاءِ بَعْدَ مَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ.
ترجمه :
ايّوب بن نوح به ابو الحسن(امام موسى كاظم عليه السّلام)نامه‌اى نوشت و از آن حضرت دربارۀ خداوند پرسيد كه آيا قبل از آفرينش اشياء،نسبت به آنها آگاهى داشت‌؟يا تا زمانى كه آنها را آفريد،نمى‌دانست و(سپس)آفرينش آنها را اراده نمود و آن موقع فهميد كه چه آفريده و به وجود آورده است‌؟حضرت به خط‍‌(مبارك)خود نوشتند:خداوند همان‌طورى كه بعد از خلقت اشياء، نسبت به آنها آگاه است،قبل از آفرينش آنها نيز آگاهى داشت.

1 ) سوره مبارکه الحجر آیه 21
وَإِن مِن شَيءٍ إِلّا عِندَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلّا بِقَدَرٍ مَعلومٍ
ترجمه :
و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم!

2 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 107؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏54، ص: 162؛

ٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِمَا يَكُونُ فَعِلْمُهُ بِهِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ كَوْنِهِ.
ترجمه :
از محمّد بن مسلم از امام پنجم عليه السّلام گويد: شنيدمش ميفرمود:خدا بود و جز او نبود،هميشه دانا بود،دانش او بهر چه پيش از بودنش چون دانش او بود بدان پس از بودنش.


مربوط به :پیام به کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید - 1372/01/28
عنوان فیش :استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر از زمان اهل بیت علیهم السلام
کلیدواژه(ها) : تاریخ علما و فقهای سلف, اجتهاد, پیشرفت فقاهت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
فقاهت به معنای استنباط حکم شریعت از منابع کتاب و سنت، در شیعه دارای سابقه‌یی طولانی است. سخن امام باقر (ع) به ابان‌بن‌تغلب که: اجلس فی مسجد المدینة و افت الناس ...(1) و نیز تعلیم آن حضرت به عبدالاعلی که: یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عز و جل قال الله تعالی ما جعل علیکم فی الدین من حرج ...(2) و بیانات دیگری از این قبیل حاکی از آن است که اصحاب ائمه (علیهم‌السّلام) از دیر باز به مرحله‌ی استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر (صلّیالله‌علیه‌واله‌وسلّم) و کلمات آن حضرات نائل گشته، و فقه به معنای معرفت احکام، در دائره‌ی شیعیان آن بزرگواران به صرف تقلید و عمل به کلمات ائمه (علیهم‌السّلام) منحصر نمانده و به سمت گسترش به جزئیات بیشتر و پیچیده‌تر شدن در استدلال پیش رفته است. با این حال میان آنچه فقهای اصحاب ائمه (علیهم‌السّلام) در باب فقاهت و افتاء انجام میدادند، با آنچه از فقاهت در دورانهای شکوفایی فقه شیعه فهمیده میشود یعنی رد فروع به اصول و استنباط صدها قاعده‌ی کلیه و هزاران حکم فقهی پیچیده و مشکل از کتاب و سنت و حکم عقل، و تفریع فروع بیشماری که قادر باشد در غیبت امام معصوم همه‌ی سؤالهای مکلفین را از شریعت پاسخ گوید و حلال و حرام خدا را در همه‌ی ابواب با همه‌ی جزئیات بیان کند، فاصله‌یی ژرف وجود داشت و این فاصله باید به مرور و با پیشرفت تدریجی فقاهت پر میشد.
1 )
رجال النجاشي، ص: 10؛

قال له أبو جعفر عليه السلام: اجلس في مسجد المدينة و أفت الناس، فإني أحب أن يرى في شيعتي مثلك.
ترجمه :


2 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 33؛
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏1، ص: 363؛
وسائل الشيعة، ج‏1، ص: 464؛

عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَيْهِ.
ترجمه :
به ابو عبد اللّه صادق (ع) گفتم: پايم به سنگ خورد و ناخنم شكست. روى آن زهرۀ گوسفند نهادم و پانسمان كردم. موقع وضو چه بايد بكنم‌؟ ابو عبد اللّه گفت: پاسخ اين مسئله و امثال آن از كتاب خدا روشن است: «خداوند شما را در تنگنا قرار نداده است» روى همان زهرۀ گوسفند مسح كن.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1371/12/07
عنوان فیش :زیاد نشمردن دعا و عجله نکردن در دعا ، دو آداب دعا
کلیدواژه(ها) :
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
[آداب دعا]در روایات دارد، وقتی برای حاجاتی دعا می‌کنید، دعا و خواسته‌ی خود را زیاد ندانید(1). یعنی هرچه مایل هستید و می‌خواهید، از خدا طلب کنید. نگویید «این زیاد است. کمتر بخواهم تا بشود.» ما از استکثار دعا منع شده‌ایم. یعنی دعا و مطلوب را، در مقابل پروردگار، زیاد نشمارید. از خدا، خواسته‌های بزرگ بخواهید و خدای متعال برآورده می‌کند. در امید به دعا را به روی خودتان نبندید و این راه و وسیله‌ای را که خدای متعال بین خود و بندگانش قرار داده است، بر روی خودتان مسدود نکنید. البته باز در روایات دارد:«النهی من الاستعجال فی الدعا.»(2) یعنی در دعا عجله نکنید. اگر چیزی را خواستید و در زمانی که شما خواستید برآورده نشد، نگویید که خدای متعال دعای مرا مستجاب نکرد؛ نه. «الامور مرهونة باوقاتها.»(3) در روایت دارد: بنی اسرائیل بعد از آن‌که خدای متعال وعده داد آنان را نجات خواهد داد، چهل سال دعا کردند و بالاخره شد. (4)کار بزرگی هم انجام شد. غرق فرعون و پیروزی موسی بر فرعون، امری نیست که چهل سال تلاش، برای آن زیاد باشد. عجله نکنید! با توجه، خدا را بخوانید و هرچه می‌خواهید از خدا بخواهید که در بعضی از دعاها، این معنا را دارد. در دعایی این گونه وارد است که «الهی تموه الآمال قد خابت الّا لدیک و عواکف الهمم قد تعطلت الّا علیک».(5) یعنی آرزوهای زیاد در هر دری و نزد هر کسی که مطرح گردد، مردود می‌شود، مگر در پیشگاه تو. در پیشگاه تو، خواسته‌های زیاد هم برآورده می‌شود.
1 )
مكارم الأخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏  ص 317 ؛
مستدرك‏الوسائل، محدث نوری، ج 5 ، ص 206 ؛
 بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 90 ، ص 346 ؛

اطْلُبِ الْإِجَابَةَ عِنْدَ اقْشِعْرَارِ الْجِلْدِ وَ عِنْدَ إِفَاضَةِ الْعَبْرَةِ وَ عِنْدَ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ فِی كَبِدِ السَّمَاءِ أَوْ قَدْ زَاغَتِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ يُرْجَى فِيهَا الْعَوْنُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الْإِجَابَةُ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَالَ إِنَّ التَّضَرُّعَ وَ الصَّلَاةَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَكَانٍ إِذَا كَانَ الْعَبْدُ سَاجِداً لِلَّهِ فَإِنْ سَالَتْ دُمُوعُهُ فَهُنَالِكَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ فَاغْتَنِمُوا فِی تِلْكَ السَّاعَةِ الْمَسْأَلَةَ وَ طَلَبَ الْحَاجَةِ وَ لَا تَسْتَكْثِرُوا شَيْئاً مِمَّا تَطْلُبُونَ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ أَكْثَرُ مِمَّا تَقْدِرُونَ وَ لَا تُحَقِّرُوا صَغِيراً مِنْ حَوَائِجِكُمْ فَإِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْأَلُهُم‏
ترجمه :
باريدن باران و رسيدن خورشيد بوسط آسمان بخواه، كه در اين ساعتها درهاى رحمت گشوده شود، و كمك فرشتگان و اجابت الهى مورد اميد است، و فرمود: زارى و نماز در نزد خدا چنانست كه: اگر در سجده اشك بنده جارى شود رحمت خدا فرود آيد، و آن دم را براى خواستن حاجت غنيمت دانيد و فرصت شمريد، و حاجت خود را براى خدا بزرگ مدانيد كه در نزد خدا بيش از قدرت شماست، و حوائج كوچك را ناچيز مشمريد كه محبوبترين مؤمن نزد خدا خواهنده ترين آنهاست.

2 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی   ج‏2  ص 474 ؛
عدةالداعی، ابن فهد حلی، ص 154 ؛
 وسائل‏الشيعة، شیخ حر عاملی، ج 7 ، ص 55 ؛

إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ يَزَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ يَسْتَعْجِل‏
ترجمه :
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همانا چون بنده دعا كند خداى تبارك و تعالى در كار حاجت او است مادامى كه آن بنده شتاب نكند.

3 )
عوالی اللئالی،ابن ابی جمهور احسائی ، ج1ص293 ح 180؛
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 74 ص 166 ،

الأمور مرهونة بأوقاته
ترجمه :


4 )
تفسير العياشی ، محمد بن مسعود عیاشی  ج 1 ، ص 305 ؛
مستدرك‏الوسائل ، محدث نوری ، ج 13 ، ص 291 ؛

نعم الأرض الشام و بئس القوم أهلها، و بئس البلاد مصر أما إنها سجن من سخط الله عليه، و لم يكن دخول بنی إسرائيل مصر إلا من سخطه و معصيته منهم لله، لأن الله قال « ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ» يعنی الشام فأبوا أن يدخلوها فتاهوا فی الأرض أربعين سنة فی مصر و فيافيها ثم دخلوها بعد أربعين سنة ، قال و ما كان خروجهم من مصر و دخولهم الشام إلا من بعد توبتهم و رضاء الله عنهم‏
ترجمه :
از داود رقى نقل مى‏كند: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: پدرم مى‏فرمود: بهترين زمين سرزمين شام است و بدترين مردم اهل شام هستند و بدترين سرزمينها سرزمين مصر است كه خداوند آن را محلّ كسانى قرار داد كه مورد خشم قرار گرفتند، و خداى تعالى به بنى اسرائيل فرمان داد كه وارد سرزمين مقدس شام شوند، امّا آنها نافرمانى كردند و خداوند هم آنها را چهل سال در بيابان سرگردان نمود تا سرانجام توبه كردند و از مصر خارج شده و وارد شام شدند،

5 )
مصباح المتهجد، شیخ طوسی ص156؛
مصباح الكفعمی، كفعمی،ص53 ؛
 بحار الانوار،مجلسی،ج92ص203 ؛
مفاتيح‏الجنان ، شیخ عباس قمی  ص   33 ؛

... إلهی طموح الآمال قد خابت إلا لديك و معاكف الهمم قد تعطلت إلا عليك و مذاهب العقول قد سمت إلا إليك فأنت الرجاء و إليك الملتجأ يا أكرم مقصود و يا أجود مسئول هربت إليك بنفسی يا ملجأ الهاربين بأثقال الذنوب أحملها على ظهري‏ ...
ترجمه :
خدايا! آرزوهاى بزرگ جز نزد تو محكوم به نوميدى شد و همت های همراه جز برای تو تعطیل شد راههاى خردها باز و بلند است جز به سوى تو (كه هرگز به تو دست نيابند) و تویی امید و پناهگاه به سوی توست ای گرامی ترین قصد شده و ای بخشنده ترین مسئول با جان خویش به سویت فرار كردم ای پناه فراركنندگان بار سنگین گناهان را بر پشت خویش می كشم.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1371/12/07
عنوان فیش :دفع بلا با دعا
کلیدواژه(ها) : دعا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در بسیاری از دعاها، حاجت و مقصود خواستن مطرح می‌شود. مثلاً فرض بفرمایید در همین دعای سحر ماه مبارک رمضان که دعای بسیار عالی‌المضمونی هم هست، بعد از آن‌که خدای متعال را به اسما و صفات سوگند می‌دهد، می‌گوید: دعا کن به آنچه که می‌خواهی و مقاصد خودت را از خدا بخواه(1). بعد از این همه قسم دادن خدای متعال، دعا مستجاب می‌شود. لذا در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نقل شده است که فرمود: «ادفعوا امواج البلاء علیکم بالدعا قبل ورود البلاء؛(2)» پیش از آن‌که بلا بر شما وارد شود، با دعا، بلا را دفع کنید. اینها واقعیت است. این، البته بدان معنا نیست که هرچه شما خواستید و هر طور آن را با خدای متعال در میان گذاشتید، برآورده خواهد شد؛ نه. شرایطی دارد، آدابی دارد؛ مثل همه‌ی اسباب عادی و مثل همه‌ی خواستنها.
1 )
الإقبال بالأعمال ، سید بن طاووس ج‌1 ص  76 ؛
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 184 ؛

أَنّه كتب إِلى أَبی الحسن الرِّضا عليه السلام يسأله أَن يصحّح له هذا الدُّعاء، فكتب إِليه: نعم، و هو دعاء أَبی جعفر عليه السلام بالأسحار فی شهر رمضان، قال أَبی: قال أَبو جعفر عليه السلام: لو يعلم النّاس من عظم هذه المسائل عند اللّٰه، و سرعة إِجابته لصاحبها، لاقتتلوا عليه و لو بالسّيوف، و اللّٰه يختصّ برحمته من يشاء. و قال أَبو جعفر عليه السلام: لو حلفت لبررت أَنّ اسم اللّٰه الأعظم قد دخل فيها، فإذا دعوتهم فاجتهدوا فی الدُّعاء فإنّه من مكنون العلم، و اكتموه إِلّا من أَهله، و ليس من أَهله المنافقون و المكذّبون و الجاحدون، و هو دعاء المباهلة، تقول: (...) وَ افْعَلْ بِی كَذا وَ كَذا. و تذكر حاجتك، فإنّك تعطاها إِنْ شاء اللّٰه تعالى
ترجمه :


2 )
الخصال، شیخ صدوق ج 2ص 610؛
وسائل الشیعه،عاملی،ج9ص402 ؛ 
بحار الانوار،مجلسی،ج78ص203 ؛

أن أمير المؤمنين ع علم أصحابه فی مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم فی دينه و دنياه قال ع إن الحجامة تصحح البدن و تشد العقل و الطيب فی الشارب من أخلاق النبی ص و كرامة الكاتبين و السواك من مرضاة الله عز و جل و سنة النبی ص و مطيبة للفم و الدهن يلين البشرة و يزيد فی الدماغ و يسهل مجاری الماء و يذهب بالقشف و يسفر اللون و .... استنزلوا الرزق بالصدقة ادفعوا أمواج البلاء عنكم بالدعاء قبل ورود البلاء فو الذی فلق الحبة و برأ النسمة للبلاء أسرع إلى المؤمن من انحدار السيل من أعلى التلعة إلى أسفلها و من ركض البراذين سلوا الله العافية من جهد البلاء...
ترجمه :
... روزی را با صدقه فرود آورید، امواج بلا و مصیبت بر خود را قبل از ورود آن با دعا دفع كنید و قسم به خدایی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید، بلا و مصیبت از فرود آمدن سیل از بالای تپه په پایینش و تاختن اسب های تاتاری ، سریعتر به مومن می رسد. از خداوند از مشقت بلا تندرستی بخواهید.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از پاسداران - 1371/11/06
عنوان فیش :گریستن آسمان و زمین بر امام حسین علیه السلام قبل از ولادتشان
کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام), عاشورا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یک نقطه‌ی برجسته، مثل قله‌ای که همه‌ی دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. در زندگی امام حسین علیه‌السّلام، آن‌قدر حوادث و مطالب و تاریخ و گفته‌ها و احادیث وجود دارد، که اگر حادثه‌ی کربلا هم نمی‌بود، زندگی آن بزرگوار مثل زندگی هریک از ائمه‌ی دیگر، منبع حکم و آثار و روایات و احادیث بود. اما قضیه‌ی عاشورا آن‌قدر مهم است که شما از زندگی آن بزرگوار، کمتر فراز و نشانه‌ی دیگری را به‌خاطر می‌آورید. قضیه‌ی عاشورا هم آن‌قدر مهم است که به زبان این زیارتی که امروز - روز سوم - وارد است، یا این دعایی که امروز وارد است، درباره‌ی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، چنین آمده است که «بکته السماء و من فیها والارض و من علیها و لما یطأ لابتیها». هنوز پا به این جهان نگذارده، آسمان و زمین بر حسین علیه‌السّلام، گریستند. قضیه این‌قدر حائز اهمیت است. یعنی ماجرای عاشورا و شهادت بزرگی که در تاریخ بی‌نظیر است، در آن روز اتفاق افتاد. این، جریانی بود که چشمها به آن بود. به راستی این چه قضیه‌ای بود که از پیش تقدیر شده بود؟ «الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته.(1)» قبل از این‌که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام چهره بنماید، با شهادت نامیده و خوانده می‌شد. به‌نظر می‌رسد که در این‌جا رازی وجود دارد، که برای ما آموزنده است.البته در باب شهادت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، بسیار سخن گفته شده است - سخنان خوب و درست - و هر کس به‌قدر فهم خود، از این ماجرا چیزی فهمیده است. بعضی او را به طلب حکومت محدود کردند؛ بعضی او را در قالب مسائل دیگر کوچک کردند و بعضی هم ابعاد بزرگتری از او را شناختند و گفتند و نوشتند؛ که آنها را نمی‌خواهم عرض کنم.
1 )
مصباح المتهجد،طوسی،ص826
اقبال الاعمال،سید بن طاووس ص689 ؛ 
مصباح الكفعمی،كفعمی،543 ؛
 بحار الانوار،مجلسی،82ص284ح11 ؛

«... اللهم إنی أسألك بحق المولود فی هذا اليوم الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته بكته السماء و من فيها و الأرض و من عليها و لما يطأ لابتيها قتيل العبرة و سيد الأسرة الممدود بالنصرة يوم الكرة المعوض من قتله أن الأئمة من نسله و الشفاء فی تربته...».
ترجمه :
بارالها از تو درخواست مى كنم به حق نوزادى كه در چنین روزی(سوم شعبان) متولد شده، او كه پیش از آمدن و ولادتش، وعده شهادتش داده شده، او كه آسمان و هر آنچه در آن است و زمین و هر آنچه بر روی آن است، برای [مصیبت] وى گریستند، در حالی‌كه هنوز بر زمین سنگلاخ آنجا گام ننهاده بود. او كه كشته اشك ها و بزرگ خاندان، كسى كه در رجعت، پیروز گردد، و در مقابله و عوض كشتنش، امامت در نسلش و شفا در تربتش قرار داده شد.


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و ششم تفسیر سوره بقره - 1371/02/23
عنوان فیش :تصور حقایق برای ما که محدودیم ممکن نیست
کلیدواژه(ها) : توحید, الله (جل جلاله)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در روایت هست که اگر مورچه بخواهد برای خدای عالم تصوری بکند، یک چیزی شبیه به خودش که دو شاخک داشته باشد تصور خواهد کرد.(1) بنابراین: ما، در محدوده‌ی ذهن و تصور خودمان فکر میکنیم و نمیتوانیم درست آن آن حقایقی را که مربوط به آن نشأه هست که بکلی با این نشأه تفاوت دارد تصور بکنیم. اما آنها وجود دارد و با تصور نکردن ما واقعیت تغییر نمیکند و آن حقایق ضامن حرکت ما در اینجاست، که انسانها به انگیزه‌ی آن زندگی حرکت‌هایی میکنند و هیچ عاملی در دنیا قادر نیست جلوی آن حرکت‌ها را بگیرد. حرکت با شوق نعمت‌های الهی در بهشت و در پرهیز از عذاب الهی در دوزخ، حرکتی است که انسانهای مؤمن را در طول تاریخ آنچنان ساخته که هیچ عاملی نتوانسته است روی آنها اثر بگذارد. این تبشیر و انذار را که در قرآن هست بعضی میخواهند با مقایسهای ماده اندازه بگیرند! ما متأسفانه بعضی از این گروهکهای التقاطی را دیدیم که وقتی راجع به دوزخ بحث میشود، فوراً ذهنشان میرفت به سوی دوزخ دنیا و اگر چنانچه پیرامون آتش جهنم بحث بشود فقط در مقیاس این دنیا بحث میکنند، و حال اینکه اگر پیغمبران میخواستند بگویند فقط مربوط به این دنیاست، ممکن بود یک زبان و یک تعبیراتی را بکار ببرند که انسانها بفهمد، چرا میگویند بهشت و چرا میگویند جهنم و چرا میگویند آتش؟ بعضی از گروهکهای التقاطی در نوشته‌ها و کتابهایشان به عنوان تفسیر قرآن. کلمات قرآنی را که اشاره به آن نشأه هست و همه‌ را به نشأه‌ی دنیا حمل و معنا میکردند، در حالی که این همان دید محدود مادی است.
1 )
بحار الأنوار ، ج ۶۶، ص۲۹۳

في كلام الإمام أبي جعفر محمد بن علي الباقر ع إشارة إلى هذا المعنى‏ حيث قال كلما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم و لعل النمل الصغار تتوهم أن لله تعالى زبانيتين فإن ذلك كمالها و يتوهم أن عدمها نقصان لمن لا يتصف بهما و هذا حال العقلاء فيما يصفون الله تعالى به انتهى كلامه صلوات الله عليه و سلامه.
ترجمه :
هر آنچه که شما آن را بازشناسی می کنید در اوهام خودتان در دقیقترین معانی اش ، مخلوق و مصنوعی است مثل خودتان ؛ که به خودتان باز می گردد. چه بسا مورچه ی ریز ، خیال می کند که همانا برای خداوند متعال نیز دو تا شاخک است. چرا که شاخک داشتن کمال خودش است و خیال می کند که شاخک نداشتن نقصان است برای آنکه شاخک ندارد. حالِ عقلا نیز در توصیف خداوند متعال به همین گونه است.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1370/10/05
عنوان فیش :سربلندی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) در امتحان‌های الهی
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), امتحانات الهی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
[حضرت زهرا(س)] در عمری کوتاه؛ هجده سال، بیست سال، بیست‌وپنج سال؛ نقلها متفاوت است. این همه فضایل، بیهوده به دست نمی‌آید؛ « امتحنک اللَّه الّذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره».(1) خدای متعال، زهرای اطهر - این بنده‌ی برگزیده - را آزمود. دستگاه خدای متعال، دستگاه حساب و کتاب است؛ آنچه می‌بخشد، با حساب و کتاب می‌بخشد. او، گذشت و ایثار و معرفت و فدا شدن این بنده‌ی خاص خود را در راه اهداف الهی می‌داند؛ لذا او را مرکز فیوضات خود قرار می‌دهد.ما باید این راه را برویم. ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم.
1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی،ص711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194 ح 11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم


مربوط به :پیام در پی هتک حرمت و اهانت به عتبات عالیات - 1370/02/30
عنوان فیش :جنایت عظیم رژیم بعث در اعتاب عالیه نجف و کربلا
کلیدواژه(ها) : نجف, کربلا, رژیم بعثی عراق
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسمه‌ تعالی‌
اللهم‌ العن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و ال‌ محمد و اخر تابع ‌له‌ علی‌ ذلک‌(1)
اخبار متواتر از عملکرد ارتش‌ عراق‌ در نجف‌ و کربلا و اهانت ‌آنان‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ اعتاب‌ عالیه‌ و ورود بی‌ادبانه‌ به‌ صحن‌ و سرای‌ حرم‌های ‌حضرت‌ امیر مؤمنان‌ و حضرت‌ سیدالشهداء و حضرت‌ ابوالفضل‌(علیهم‌السلام‌) و هتک‌ و تخریب‌ آستان‌ مقدس‌ آنان‌ ـ که‌ قبله‌ی‌ قلوب‌ شیعیان‌ و محبان‌ و آزادگان‌ عالم‌است‌ ـ هر روز بیش ‌از پیش‌ پرده‌ از این‌ هتاکی های‌ کینه ‌آلود برداشته‌، ابعاد جنایت‌ عظیم‌ آنان‌ را آشکارتر می‌سازد.

لعنت‌ و غضب‌ خداوند بر حکام‌ بعث‌ عراق ‌باد که‌ چون‌ اسلاف‌ خویش‌، مصیبت‌ عاشورا را بار دیگر تکرار کردند و با یورش ‌وحشیانه‌ به‌ نجف‌ و کربلا، آن‌ کردند که‌ قلم‌ از شرح‌ آن‌ عاجز است‌; و برعتبات‌ عالیات‌ و مسلمانان‌ مظلوم‌ عراق‌ و حوزه‌های‌ علمیه‌، آن‌ روا داشتند که ‌طواغیت‌ ستمگر و خون ‌آشام‌ بنی‌امیه‌ و بنی‌عباس‌ هم‌ روا نداشته‌ بودند; و چنان‌ضایعه‌ و جراحتی‌ بر قلب‌ دوستان‌ اهل ‌بیت‌(علیهم‌السلام‌) وارد کردند که‌ سنگینی ‌آن‌ را با هیچ‌ فاجعه‌یی‌ در این‌ زمان‌ نتوان‌ قیاس‌ کرد; "هیج‌ احزان‌ یوم‌الطفوف‌". با این‌ جنایاتی‌ که‌ به‌ دست‌ مزدوران‌ بعث‌ عراق‌ و با حمایت‌ کامل‌ امریکا و سایر شیاطین‌ بر آستان‌ مقدس‌ اهل ‌بیت‌(علیهم‌السلام‌) وارد شد، امت ‌اسلامی‌ داغدار و عزادار است‌.

اینجانب‌، این‌ مصیبت‌ بزرگ‌ را به‌ ساحت‌ مقدس ‌ولی‌الله‌الاعظم‌بقیه‌الله‌(ارواحنا فداه‌) تسلیت‌ عرض‌ کرده‌ و جهت‌ عرض‌ ارادت ‌به‌ پیشگاه‌ مقدسش‌ و اظهار لعن‌ و نفرت‌ به‌ دشمنان‌ اسلام‌، روز پنجشنبه‌ هشتم‌ ذی‌القعده‌ برابر با دوم‌ خرداد را عزای‌ عمومی‌ اعلام‌ کرده‌ و به‌ سوگ‌ خواهم ‌نشست‌.

امیدوارم‌ همت‌ و غیرت‌ دولت‌ و ملت‌ مسلمان‌ ما، که‌ حب‌ اهل ‌بیت ‌پیامبر(علیهم‌‌السلام‌) را با جان‌ و دل‌ آمیخته‌ دارند، نگذارد که‌ عاملان‌ این‌جنایات‌ بزرگ‌، پرده‌یی‌ از اغفال‌ و تزویر بر آن‌ بکشند، و زبان‌ سخنوران‌ و شاعران‌ و دست‌ چیره‌ی‌ هنرمندان‌ و نویسندگان‌، این‌ حقایق‌ تلخ‌ را که‌ بخشی‌ ازماجرای‌ فاجعه‌آمیز این‌ روزگار و سرگذشت‌ ملت های‌ مظلوم‌ است‌، بدرستی‌ ترسیم ‌کرده‌ و برای‌ همیشه‌ در سینه‌ی‌ تاریخ‌ ثبت‌ نماید.

از خداوند قهار، خذلان‌ و نابودی‌ عاملان‌ این‌ جنایت‌ را خواهانم‌. "و سیعلم‌ الذین‌ ظلموا ای‌ منقلب‌ینقلبون‌"(2).

علی‌ حسینی‌ خامنه‌ای‌
5 ذی‌القعده‌ 1411
1 )
زاد المعاد  ,  جلد۱  ,  صفحه۲۳۳ 
كامل الزيارات، النص، ص: 178
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 776

[ِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال‏] ... ٍ اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعا‏...
ترجمه :
پروردگارا!تو لعنت فرست بر اولين ظالمى كه در حق محمد صلّى اللّه عليه و آله و آل پاكش ظلم و ستم كرد و آخرين ظالمى كه از آن ظالم نخستين در ظلم تبعيت كرد؛پروردگارا!تو بر جماعتى كه عليه حسين عليه السّلام به جنگ برخاستند لعنت فرست و بر شيعيانشان و بر هركه با آنان بيعت كرد و از آنها پيروى كرد پروردگارا بر همه لعنت فرست.

2 ) سوره مبارکه الشعراء آیه 227
إِلَّا الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثيرًا وَانتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا ۗ وَسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ
ترجمه :
مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع می‌شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی‌خیزند (و از شعر در این راه کمک می‌گیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشتشان به کجاست!


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1370/01/26
عنوان فیش :ولایت، اساسی‌ترین مسأله‌ی دین
کلیدواژه(ها) : امامت و ولایت, ولایت‌پذیری, منافقین
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اساسی‌ترین مسأله‌ی دین، مسأله‌ی ولایت است؛ چون ولایت، نشانه و سایه‌ی توحید است. ولایت، یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعه‌ی اسلامی متعلق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر، و از او به ولىّ مؤمنین میرسد. آنها [یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همه‌ی شعارهای اسلامی، اما در اساسی‌ترین مسأله‌ی دین منحرف؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.] در این نکته شک داشتند، دچار انحراف بودند و حقیقت را نمیفهمیدند؛ هرچند ممکن بود سجده‌های طولانی هم بکنند! همان کسانی که در جنگ صفین از امیرالمؤمنین رو برگرداندند و رفتند به عنوان مرزبانی در خراسان و مناطق دیگر ساکن شدند، سجده‌های طولانىِ یک شب یا ساعتهای متمادی میکردند؛ اما فایده‌اش چه بود که انسان امیرالمؤمنین را نشناسد، خط صحیح را - که خط توحید و خط ولایت است - نفهمد و برود مشغول سجده بشود! این سجده چه ارزشی دارد؟
بعضی از روایات باب ولایت نشان میدهد که این‌طور افرادی اگر همه‌ی عمرشان را عبادت بکنند، اما ولىّ خدا را نشناسند، تا به دلالت او حرکت بکنند و مسیر را با انگشت اشاره‌ی او معلوم نمایند، این چه فایده‌یی دارد؟ «و لم یعرف ولایة ولىّ‌الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»(1). این، چه طور عبادتی است؟! امیرالمؤمنین با اینها درگیر بود.
1 )
الكافي، ج‏2، ص: 18؛
المحاسن ، ج1، ص 287؛
بحار الأنوار  ,  ج۲۳  ,  ص؛۲۹۴

ِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي‏ يَلِي ذَلِكَ فِي الْفَضْلِ فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُمْ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ قَالَ الزَّكَاةُ لِأَنَّهُ قَرَنَهَا بِهَا وَ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَهَا وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الزَّكَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ قُلْتُ وَ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ قَالَ الْحَجُّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ «1»- وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَحَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ صَلَاةً نَافِلَةً وَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً أَحْصَى فِيهِ أُسْبُوعَهُ وَ أَحْسَنَ رَكْعَتَيْهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ قَالَ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ وَ يَوْمِ الْمُزْدَلِفَةِ مَا قَالَ قُلْتُ فَمَا ذَا يَتْبَعُهُ قَالَ الصَّوْمُ قُلْتُ وَ مَا بَالُ الصَّوْمِ صَارَ آخِرَ ذَلِكَ أَجْمَعَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْأَشْيَاءِ مَا إِذَا فَاتَكَ لَمْ تَكُنْ مِنْهُ تَوْبَةٌ دُونَ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ فَتُؤَدِّيَهُ بِعَيْنِهِ إِنَّ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الْحَجَّ وَ الْوَلَايَةَ لَيْسَ يَقَعُ شَيْ‏ءٌ مَكَانَهَا دُونَ أَدَائِهَا وَ إِنَّ الصَّوْمَ إِذَا فَاتَكَ أَوْ قَصَّرْتَ أَوْ سَافَرْتَ فِيهِ أَدَّيْتَ مَكَانَهُ أَيَّاماً غَيْرَهَا وَ جَزَيْتَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِصَدَقَةٍ وَ لَا قَضَاءَ عَلَيْكَ وَ لَيْسَ مِنْ تِلْكَ الْأَرْبَعَةِ شَيْ‏ءٌ يُجْزِيكَ مَكَانَهُ غَيْرُهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام فرمود: بناى اسلام روى پنج چيز است‌؟ نماز و زكاة و حج و روزه و ولايت. زراره گويد بحضرت عرضكردم: كداميك از اينها برتر است‌؟ فرمود: ولايت برتر است. زيرا ولايت كليد آنهاست و شخص والى دليل و راهنماى آنهاست (ائمه عليهم السّلام راهنماى نماز و زكاة و حج و روزه ميباشند و اين اعمال بدون راهنمائى آنها درست نيست). عرضكردم: سپس كداميك برترى دارد؟ فرمود: نماز، رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله فرموده: نماز ستون دين شماست. عرضكردم: پس از آن كداميك برترى دارد؟ فرمود: زكاة، زيرا خدا زكاة را همدوش نماز قرار داده و نماز را پيش از زكاة ذكر نموده و رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله فرمود: زكاة گناه را ميبرد. عرضكردم: پس از آن كداميك برترى دارد؟ فرمود: حج، خداى عز و جل فرمايد:«براى خداست بر مردم زيارت خانه كعبه آنها كه بدان راه توانند يافت و هر كه كفر ورزد، خدا از جهانيان بى‌نياز است. 97 سوره 3» و رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله فرمود: يك حج پذيرفته از بيست نماز نافله بهتر است و هر كه گرد اين خانه طوافى كند كه هفت شوطش را بشمارد (تا كم و زياد نشود) و دو ركعت نمازش را نيكو گزارد خدا او را بيامرزد، و راجع بروز عرفه و مزدلفه چه مطالبى فرموده است (كه همه ميدانند، مانند ثوابهاى بسيارى كه براى عبادت در اين دو روز بيان فرموده و نيز فضيلت وقوف بعرفات و مشعر را). عرضكردم: پس از اين كدامست‌؟ فرمود: روزه. عرضكردم: چرا روزه آخر همه اينها قرار گرفت‌؟ فرمود: رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله فرموده است: روزه سپر آتش دوزخ است، سپس فرمود: برترين چيزها آنست كه چون از دستت رفت، توبه كردن از آن پذيرفته نيست، جز آنكه برگردى و عين آن عمل را بجا آورى، و نماز و زكاة و حج و ولايت، جز انجام دادن خود آنها، چيز ديگرى جاى آنها را نميگيرد، ولى روزه (ماه رمضان) اگر از تو فوت شود يا تقصيرى در آن روا دارى يا مسافرت كنى، در ايام غير رمضان بجا مى‌آورى و آن گناه را با صدقه دادن و قضا كردن جبران ميكنى. ولى هيچ يك از آن چهار، چيز ديگرى جايگزينش نشود. سپس فرمود: بالاترين مرتبه امر دين و كليدش و در همه چيز و مايه خرسندى خداى رحمان، اطاعت امام است، بعد از شناسائى او، همانا خداى عز و جل ميفرمايد: هر كه پيغمبر را فرمان برد خدا را فرمان برده است و هر كه پشت كند، ما ترا بنگهبانى آنها نفرستاده‌ايم،80 سوره 4» همانا اگر


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1370/01/16
عنوان فیش :عاجز بودن زمامداران نظام اسلامی از همسان شدن با امیرالمومنین (علیه السلام) در عمل
کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیه‌السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در مورد شخصیت علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌الصّلاةوالسّلام) هرچه گفته شود، کم گفته شده است؛ چون آن شخصیت، شخصیت قابل احاطه‌ی ذهنی و بیانی نیست؛ یعنی نمی‌شود با بیان، ابعاد نامتناهی آن شخصیت الهی را توصیف کرد. امثال بنده، در بیان جزیی از اجزای آن عناصر شریف که در شخصیت اوست، عاجزیم؛ لیکن چون اسوه است، باید او را در حد توان بشری خودمان بشناسیم.

نمی‌شود به اوج شخصیت علی‌بن‌ابی‌طالب رسید. این را ائمه‌ی بزرگوار معصوم ما که خود فرزندان و جانشینان او هستند، گفته‌اند. در روایتی که از امام باقر (علیه‌الصّلاةوالسّلام) نقل شده است، آن حضرت پس از اشاره به زهد و عبادت و خصوصیات اخلاقی و روحی امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام)، می‌فرماید: «و ما اطاق عمله منّا احد» از ما هم هیچ کس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنی حتّی امام باقر و امام صادق و ائمه‌ی هداة مهدیّین(علیهم‌السّلام) هم نمی‌توانند خودشان را به آن حدی برسانند که امیرالمؤمنین به آن رسیده بود. طبق این روایت، بعد فرمودند: «و ان کان علی‌بن‌الحسین(ع) لینظر فی کتاب من کتب علی(ع)» بنا بر این روایت، امام باقر فرمود که پدرش علی‌بن‌الحسین(علیه‌السّلام) به یکی از کتابهای علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السّلام) نظر می‌کرد - لابد کتابی از دستورات امیرالمؤمنین بوده، که آن دستورات طبق عمل و زندگی عملی خود آن بزرگوار بوده است - «فیضرب به الارض» کتاب را روی زمین گذاشت، «و یقول من یطیق هذا؟»(1) چنین عملی را چه کسی طاقت می‌آورد؟ یعنی امام سجاد که سیّدالعابدین و زین‌العابدین است، در مقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤمنین احساس عجز می‌کند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمان‌بن‌حنیف فرمود: «الا و انّکم لاتقدرون علی ذلک»(2)؛ شما نمی‌توانید به این سبکی که من عمل می‌کنم، عمل کنید. واقعاً هم انسان وقتی نگاه می‌کند، آنچه از امیرالمؤمنین نقل شده، دهشت‌آور است.

پس، سخن در این نیست که کسی یا جامعه‌یی بتواند خود را همگون و همسان با علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السّلام) بکند؛ سخن در پیدا کردن جهت حرکت جامعه و اشخاص، مخصوصاً زمامداران و اولیای امور در نظام اسلامی است. جهت حرکت، باید این جهت باشد.
1 )
الأمالی،شیخ طوسی ص 692؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی  ج  40 ص 339

قال دخلت على أبی جعفر (عليهما السلام) ذات يوم و هو يأكل متكئا، قال و قد كان يبلغنا أن ذلك يكره، فجعلت أنظر إليه، فدعانی إلى طعامه، فلما فرغ، قال يا محمد، لعلك ترى أن رسول الله (صلى الله عليه و آله) رأته عين و هو يأكل متكئا منذ بعثه الله إلى أن قبضه ثم رد على نفسه فقال لا و الله ما رأته عين يأكل هو متكئ منذ أن بعثه الله إلى أن قبضه. ثم قال يا محمد، لعلك ترى أنه شبع من خبز البر ثلاثة أيام متوالية منذ أن بعثه الله إلى أن قبضه ثم إنه رد على نفسه، ثم قال لا و الله، ما شبع من خبز البر ثلاثة أيام متوالية إلى أن قبضه الله، أما إنی لا أقول إنه لم يجد، لقد كان يجيز الرجل الواحد بالمائة من الإبل، و لو أراد أن يأكل لأكل، و لقد أتاه جبرئيل (عليه السلام) بمفاتيح خزائن الأرض ثلاث مرار، يخيره من غير أن ينقصه الله مما أعد له يوم القيامة شيئا، فيختار التواضع لربه، و ما سئل شيئا قط، فقال لا، إن كان أعطى، و إن لم يكن قال يكون إن شاء الله (تعالى)، و ما أعطى على الله شيئا قط إلا سلم الله له ذلك، حتى إن كان ليعطی الرجل الجنة فيسلم الله ذلك له. ثم تناولنی بيده فقال و إن كان صاحبكم (عليه السلام) ليجلس جلسة العبد، و يأكل أكل العبد، و يطعم الناس خبز البر و اللحم، و يرجع إلى رحله فيأكل الخبز و الزيت، و إن كان ليشتری القميصين السنبلانيين، ثم يخير غلامه خيرهما، ثم‏ يلبس الآخر، فإذا جاز أصابعه قطعه، و إن جاز كعبيه حذفه، و ما ورد عليه أمران قط كلاهما لله رضا إلا أخذ بأشدهما على بدنه، و لقد ولی الناس خمس سنين ما وضع آجرة على آجرة، و لا لبنة على لبنة، و لا اقتطع قطيعة، و لا أورث بيضاء و لا حمراء، إلا سبع مائة درهم فضلت من عطائه، أراد أن يبتاع بها لأهله خادما، و ما أطاق عمله منا أحد، و إنه كان علی بن الحسين (عليهما السلام) لينظر فی كتاب من كتب علی (عليه السلام) فيضرب به الأرض، و يقول من يطيق هذا.
ترجمه :


2 ) نامه 45 : از نامه‏هاى آن حضرت است به عثمان بن حنيف انصارى، كار گزارش در بصره، وقتى به حضرت خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كرده‏اند و او به آنجا رفته.
أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ : وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ . وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ : إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَاوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ .
ترجمه :
اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافته‏اى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مى‏شده پذيراييت كرده‏اند، خيال نمى‏كردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مى‏رانند، و توانگرشان را به مهمانى مى‏خوانند به لقمه‏اى كه بر آن دندان مى‏گذارى دقت كن، لقمه‏اى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مى‏دانى از راه‏هاى حلال به دست آمده بخور. معلومت باد كه هر مأمومى را امامى است كه به او اقتدا مى‏كند، و از نور علمش بهره مى‏گيرد. آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد. به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيره‏اى برنداشته، و عوض اين جامه كهنه‏ام جامه كهنه ديگرى آماده نكرده‏ام آرى از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است. مرا با فدك و غير فدك چه كار كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مى‏رود، و اخبارش پنهان مى‏گردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنه‏هايش را ببندد اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مى‏دهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر مى‏خواستم هر آينه مى‏توانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافته‏هاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد، يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گوينده‏اى گفته: «اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكم‏هايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند». آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختى‏هاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخى‏هاى زندگى الگويشان محسوب نشوم آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشه‏اش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبه‏هاست، از علف‏هاى آن شكم را پر مى‏كند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بى‏خبر مى‏باشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهوده‏ام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم. انگار گوينده‏اى از شما مى‏گويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مى‏گردد بدانيد درختان بيابانى چوبشان سخت‏تر، و درختان سرسبز پوستشان نازك‏تر، و گياهان صحرايى آتششان قوى‏تر، و خاموشى آنها ديرتر است. من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مى‏باشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصت‏ها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مى‏روم، و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزه‏ها از ميان دانه‏هاى درو شده بيرون رود. و از اين نامه است كه پايان آن است اى دنيا، از من فاصله بگير، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بيرون جستم، از دامهايت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههايت دورى گزيدم. كجايند گذشتگانى كه به بازيهايت آنان را فريفتى كجايند ملّتهايى كه با زر و زيورت آنان را مغرور نمودى اينك اينان گروگانهاى قبور، و فرورفته در لابلاى لحدهايند. به خدا قسم اى دنيا اگر موجودى قابيل ديدن، و جسمى سزاوار لمس بودى، حدود خدا را بر تو جارى مى‏ساختم در رابطه با بندگانى كه به آرزوها فريبشان دادى، و ملتهايى كه در پرتگاه‏هاى هلاكت انداختى، و پادشاهانى كه تسليم نابودى كردى و به سر چشمه‏هاى بلا وارد نمودى، به جايى كه در ورود و خروجش امنيت نباشد. هيهات هر كس گام در لغزشگاههايت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهاى متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهاى تو به يك سو رود موفق گردد، و كسى كه از فتنه‏هاى تو سالم است باكى ندارد كه گرفتار تنگى زندگى باشد، و دنيا نزد او مانند روزى است كه لحظه پايانش فرا رسيده. از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى، و عنان به دستت نگذارم تا هر كجا خواهى ببرى. قسم به خداوند، قسمى كه فقط اراده حق را از آن استثنا مى‏كنم، آنچنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان زمانى كه براى خوردن يابد شاد شود، و به جاى خورش به نمك قناعت كند، و كاسه چشمم را در گريه‏هاى شب و روز قرار دهم تا چون چشمه‏اى كه آبش فرو رفته اشكى در آن نماند. آيا به همان گونه كه حيوان چرنده شكمش را با چريدن پر كند و بخوابد، و رمه گوسپند كه از علف سير مى‏شود و به جانب خوابگاهش مى‏رود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد چشمش روشن كه پس از ساليانى دراز به چهارپايان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا كند خوشا به حال كسى كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى كرده، تا وقتى كه خواب بر او چيره شود زمين را فرش خود گرفته، و دست را بالش زير سر كند، در ميان جمعيتى كه ترس از قيامت ديده‏هايشان‏ را بيدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گوياست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بين رفته، «اينان حزب خدايند، و بدانيد كه حزب خدا رستگارانند». پسر حنيف از خدا پروا كن، و قرص‏هاى نان خودت تو را بس باشد، تا اين روش موجب خلاصى‏ات از آتش جهنم گردد


مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران - 1369/11/19
عنوان فیش :اهمیت نماز جمعه در روایات
کلیدواژه(ها) : نماز جمعه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اسلام برای نماز جمعه، خیلی اهمیت قایل است و من امروز فکر کردم بعضی از روایاتی را که در باب نماز جمعه هست، بخوانم، تا ببینید چه‌قدر این مراسم هفتگی مهم است.
از قول پیامبر خدا(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) نقل شده که فرمود: «من کان یؤمن باللَّه و الیوم الاخر فعلیه بالجمعه یوم الجمعه»(1). یعنی هر کس که ایمان دارد، در روز جمعه نباید نماز جمعه را فراموش کند. از امام باقر(علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: «واللَّه لقد بلغنی انّ اصحاب النّبی(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) کانوا یتجهّزون للجمعه یوم الخمیس»(2). یعنی اصحاب پیامبر، در روز پنجشنبه خودشان را برای فردا آماده می‌کردند، تا به نماز جمعه بروند. در یک روایت دیگر دارد که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: روز پنجشنبه دارویی نخورید که شما را در بستر بیندازد، تا مبادا نماز جمعه‌ی فردا از دستتان برود.(3)
درباره‌ی احترام به نماز جمعه، از امام صادق(علیه‌الصّلاةوالسّلام) روایت است: «لیتزیّن احدکم یوم الجمعه»؛ روز جمعه، خود را زینت کنید. «یغتسل و یتطیّب و یسرّح لحیته»؛ غسل کنید، عطر بزنید و سر و صورت خود را مرتب نمایید. «یلبس انظف ثیابه»(4)؛ تمیزترین لباسهایتان را بپوشید و به نماز جمعه بروید.
در روایت دیگر دارد که ملائکه‌ی الهی می‌ایستند و می‌بینند که چه کسی زودتر وارد مصلا شد و همین‌طور می‌نویسند: نفر اول، نفر دوم، نفر سوم، نفر پنجم، نفر صدم؛ تا وقتی که امام جمعه بلند می‌شود خطبه را بخواند. (5)یعنی هرچه می‌توانید، زودتر در نماز جمعه حاضر شوید.
در یک روایت دارد که امام مسلمین، زندانیانی را که به خاطر قرض به زندان افتاده‌اند، روز جمعه یا روز عید، به نماز جمعه یا به نماز عید بیاورد و محافظ هم برایشان بگذارد و وقتی که نماز را تمام کردند، آنها را به زندانشان برگرداند؛(6) یعنی حتّی زندانی هم از نماز جمعه محروم نماند.
در یک روایت دارد که «لو یعلم امّتی ما لهم فیها»؛ اگر مردم منافع این سه چیز را می‌دانستند، «لیضربوا علیها بالسّهام»بر سر آن با هم منازعه می‌کردند. آن سه چیز، عبارت از اذان و زود رفتن به نماز جمعه و قرار گرفتن در صف اول است(7)، که ممکن است صف اول جهاد یا صف اول نماز جمعه باشد.چندی پیش، من راجع به اذان سفارش کردم و البته گفتم که صبحها با بلندگو در همه‌جا اذان نگویند، تا مردم از خواب بیدار نشوند. مثل این‌که بعضی از مؤمنین، این قسمت دومش را بیشتر از قسمت اول گوش کردند! آنچه که مقصود ما بود، این بود که در سحرها، هر جایی یک بلندگو صدا نکند؛ ولی معنایش این نبود که به هنگام سحر، صدای اذان در شهری مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جایی مثل تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است که با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّی اذان صبح. در شهرهای کوچک هم به فراخور وسعت آن شهر، می‌بایست اذان صبح در چندجا پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگویند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوی مساجد، هم داخل مساجد و هم در خیابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت کنند.
در یک روایت فرمود: «من ترک الجمعه ثلاثا تهاونا طبع اللَّه علی قلبه»(8). هر کس سه جمعه پشت سر هم، از روی بی‌اعتنایی نماز جمعه را ترک کند - اگر کسی کاری داشته باشد، آن مورد بحث نیست - خداوند بر قلب او مهر می‌زند.
1 )
نهج الفصاحة ، ابو القاسم پاینده ، ص 815 ؛
بحار الانوار ،علامه مجلسی،ج86 ص211ح56 ؛

إنّ اللَّه مع من أطاعه و إن الشّيطان مع من عصاه فاستفتحوا أعمالكم بالصّبر على الجهاد و التمسوا بذلك ما وعدكم اللَّه و عليكم بالّذی أمركم به فإنّی حريص على رشدكم. إنّ الإختلاف و التّنازع و التّثبيط من أمر العجز و الضّعف و هو ممّا لا يحبّه اللَّه و لا يعطی عليه النّصر و الظّفر. أيّها النّاس إنّه قذف فی قلبی أنّ من كان على حرام فرغب عنه ابتغاء ما عند اللَّه غفر اللَّه له ذنبه و من صلّى على محمّد صلّى اللَّه عليه و ملائكته عشرا، و من أحسن من مسلم أو كافر وقع أجره على اللَّه فی عاجل دنياه أو في‏ آجل آخرته، و من كان يؤمن باللَّه و اليوم الآخر فعليه الجمعة يوم الجمعة إلّا صبيّا أو امرأة أو مريضا أو عبدا مملوكا و من استغنى عنها استغنى اللَّه عنه و اللَّه غنيّ حميد. ما أعلم من عمل يقرّبكم إلى اللَّه إلّا و قد أمرتكم به، و لا أعلم من عمل يقرنكم إلى النّار إلّا و قد نهيتكم عنه و إنّه قد نفث الرّوح الأمين فی روعی أنّه لن تموت نفس حتّى تستوفی أقصى رزقها لا ينقص منه شي‏ء و إن أبطأ عنها فاتّقوا اللَّه ربّكم و أجملوا فی طلب الرّزق و لا يحملنّكم استبطاءه على أن تطلبوه بمعصية ربّكم،
ترجمه :
استوار است خدا قرين مطيعان خويش است و شيطان قرين عاصيان اوست در كارهاى خويش با صبورى در پيكار. ظفر جوئيد و بدين وسيله چيزهائى را كه خدا بشما وعده داده طلب كنيد هر چه را خدا فرمان داده انجام دهيد كه من بهدايت شما سخت علاقه دارم، اختلاف و نزاع و دو دلى از ناتوانى و زبونى است كه خدا آن را دوست ندارد و بدان فيروزى و ظفر نمى‏بخشد، اى مردم در قلب من نهاده‏اند كه هر كه بر كار حرامى باشد و باميد آنچه نزد خداست از آن چشم بپوشد خدا گناهش را ببخشد و هر كه بر محمّد صلوات گويد خدا و ملائكه ده صلوات بر او گويند، هر كس از مؤمن و كافر نكوئى كند پاداش وى در دنياى حاضر يا هر كه بخدا و روز جزا ايمان دارد مواظب جمعه باشد، مواظب روز جمعه باشد، مگر طفلى يا زنى يا بيمارى يا بنده مملوكى و هر كه از جمعه بى‏نيازى كند خدا از او بى‏نيازى كند كه خدا بى‏نياز و ستوده است، من عملى كه شما را بخدا نزديك كند ندانسته‏ام مگر شما را بدان فرمان داده‏ام و عملى را كه شما را بجهنم نزديك كند ندانسته‏ام مگر شما را از آن منع كرده‏ام، روح امين در قلب من دميد كه هيچ كس نميرد مگر حد اكثر روزى خويش خورده باشد و چيزى از آن كم نباشد و گر چه كند بدو رسد پس از خدا بترسيد و در طلب روزى تأنى كنيد و دير آمدن روزى وادارتان نكند كه آن را بمعصيت پروردگار خويش طلبيد.

2 )
كافی،ثقه السلام كلینی  ج3ص 415ح10؛
تهذیب الاحكام،الشیخ الطوسی ، ج 3 ، ص 236 ح 2 ؛
الامالی،الشیخ الطوسی،ص696ح26 ؛
بحار الانوار،علامه مجلسی، ج87ص22ح4 ؛

قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ قَالَ اعْمَلُوا وَ عَجِّلُوا فَإِنَّهُ يَوْمٌ مُضَيَّقٌ عَلَى الْمُسْلِمِينَ فِيهِ وَ ثَوَابُ أَعْمَالِ الْمُسْلِمِينَ فِيهِ عَلَى قَدْرِ مَا ضُيِّقَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَسَنَةُ وَ السَّيِّئَةُ تُضَاعَفُ فِيهِ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ أَصْحَابَ النَّبِيِّ ص كَانُوا يَتَجَهَّزُونَ لِلْجُمُعَةِ يَوْمَ الْخَمِيسِ لِأَنَّهُ يَوْمٌ مُضَيَّقٌ عَلَى الْمُسْلِمِينَ ».
ترجمه :
جابر بن یزید گوید به امام باقر (ع) سخن خداوند بلند مرتبه كه می فرماید « به سوی ذكر و یاد خدا بشتابید» گفتم، فرمود عمل كنید و شتاب كنید چرا كه آن روزی است كه مسلمانان در آن در تنگنا هستند و پاداش اعمال مسلمانان به اندازه ایست كه در تنگنا قرار گرفته شده اند و نیكی و بدی در این روز دو چندان می شود و امام[ع] گفت به خدا قسم به من خبر رسیده است كه یاران پیامبر(ص) از پنج شنبه برای روز جمعه آماده می شدند چرا كه آن روز روزی است مسلمانان در آن در تنگنا هستند.

3 )
النوادر ، سید فضل الله راوندی ص 51 ؛

« إِنَّهُ نَهَى أَنْ يُشْرَبَ الدَّوَاءُ يَوْمَ الْخَمِيسِ مَخَافَةَ أَنْ يَضْعُفَ عَنِ الْجُمُعَة »
ترجمه :


4 )
الكافی ،ثقه السلام كلینی ج3ص417،ح1 ؛

لِيَتَزَيَّنْ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَغْتَسِلُ وَ يَتَطَيَّبُ وَ يُسَرِّحُ لِحْيَتَهُ وَ يَلْبَسُ أَنْظَفَ ثِيَابِهِ وَ لْيَتَهَيَّأْ لِلْجُمُعَةِ وَ لْيَكُنْ عَلَيْهِ فِی ذَلِكَ الْيَوْمِ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ وَ لْيُحْسِنْ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ لْيَفْعَلِ الْخَيْرَ مَا اسْتَطَاعَ فَإِنَّ اللَّهَ يَطَّلِعُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لِيُضَاعِفَ الْحَسَنَاتِ».
ترجمه :
امام صادق(ع) فرمود هر كدام از شما باید روز جمعه خود را آراسته كند و غسل كند و بوی خوش استفاده نماید و محاسن خود را شانه زند و پاكیزه ترین لباسهایش بپوشد و برای نماز جمعه آماده شود و در آن روز باید آرامش و وقار داشته باشد و بندگی پروردگارش را به زبیایی به جا بیارد و تا جاییكه می تواند كار خیر انجام دهد زیرا كه خداوند بر [احوال] زمینیان آگاه است و نیكی ها را دو چندان می كند.

5 )
الكافی ،ثقة الاسلام كلینی  ج3ص413ح2؛

ِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ نَزَلَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ مَعَهُمْ قَرَاطِيسُ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَقْلَامٌ مِنْ ذَهَبٍ فَيَجْلِسُونَ عَلَى أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ عَلَى كَرَاسِيَّ مِنْ نُورٍ فَيَكْتُبُونَ النَّاسَ عَلَى مَنَازِلِهِمُ الْأَوَّلَ وَ الثَّانِيَ حَتَّى يَخْرُجَ الْإِمَامُ فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ طَوَوْا صُحُفَهُمْ وَ لَا يَهْبِطُونَ فِی شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَيَّامِ إِلَّا فِی يَوْمِ الْجُمُعَةِ يَعْنِی الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ.»
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود در روز جمعه فرشتگان مقرب كه به همراه آنان كاغذهایی از نقره و قلم هایی از طلا می باشد، فرود می آیند و بر درهای ورودی مسجد بر صندلی هایی از نور می نشینند و [اسامی]مردم را نفر به نفر بر اساس مقام و منزلتشان می نویسند تا زمانی كه امام خارج شود پس كاغذهای خود را می پیچند. و در هیچ روزی جز روز جمعه فرود نمی آیند

6 )
النوادر ، سید فضل الله راوندی ص 56 ؛

« إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يُخْرِجُ أَهْلَ السُّجُونِ فِی دَيْنٍ مِنَ السِّجْنِ إِلَى صَلَاةِ الْجُمُعَةِ فَيَشْهَدُون‏»
ترجمه :


7 )
النوادر ، سید فضل الله راوندی ص 24 ؛

« ثَلَاثٌ لَوْ تَعْلَمُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ فِيهَا لَضَرَبُوا عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ الْأَذَانُ وَ الْغُدُوُّ إِلَى يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الصَّفُّ الْأَوَّل‏ »
ترجمه :
رسول خدا (ص) فرمود: سه چیز است كه اگر امت می دانستند چه چیزی در آن برای آنان است بر سر آن با هم منازعه مى‌كردند؛ اذان و شتاب به سوی نماز جمعه و صف اول نماز.

8 )
تهذیب الاحكام ، شیخ طوسی  ج3 ص238ح14؛
المحاسن،برقی،ج1ص85 ؛ المقنعه،شیخ مفید،ص163 ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی،ج86ص163 ؛

« مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ جُمَعٍ مُتَوَالِيَةً طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ ».
ترجمه :
امام باقر(ع) فرمود كسی كه سه جمعه پشت سر هم نماز جمعه را ترك كند خداوند بر دل او مهر می زند [تا هدایت نیابد].


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1369/04/20
عنوان فیش :سلامت دستگاه مدیریت جامعه، عامل هدایت جامعه
کلیدواژه(ها) : ولایت فقیه, عید غدیر
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این‌که علمای اسلام و ملت انقلابی ما و دلسوزان جامعه، این‌قدر روی مسأله‌ی ولایت فقیه عادل تکیه می‌کنند و امام بزرگوار ما(رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه)، آن را آن‌قدر مهم می‌شمردند، به خاطر همین بود که اگر این مسأله‌ی معنوی را از جامعه‌ی اسلامیمان سلب بکنیم - همچنان‌که آن کسانی که دلسپرده به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در باب حکومت در جامعه‌ی اسلامی، می‌خواستند در سالهای اول، به همان شیوه‌های غربی عمل بکنند - و اگر ما این اشتباه را می‌کردیم و بکنیم که در مسأله‌ی حکومت و مدیریت جامعه، ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و به سمت همان فرمهای رایج دنیایی برویم، معنای جامعه‌ی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیین‌کننده است.
شاید این حدیث را ماها بارها گفته‌ایم و شنیده‌ایم و نقل کرده‌ایم که «لاعذّبنّ کلّ رعیّة فی‌الاسلام اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه عزّوجل و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها برّة تقیّة ولاعفونّ عن کلّ رعیّة فی‌الاسلام اطاعت اماما هادیا من اللَّه عزّ و جل و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها ظالمة مسیئة»(1). حاصل، این‌که اگر دستگاه مدیریت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهای متن جامعه، قابل اغماض است و در مسیر جامعه، مشکلی به‌وجود نخواهد آورد. اما اگر مدیریت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنه‌ی مردم، نمی‌تواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند. یعنی تأثیر رأس قله و هرم و مجموعه‌ی مدیریت و دستگاه اداره کننده در یک جامعه، این‌قدر فوق‌العاده است. این است که ما روی مسأله‌ی غدیر، این‌قدر تکیه می‌کنیم.
مسأله‌ی غدیر، یعنی گزینش علم و تقوا و جهاد و ورع و فداکاری در راه خدا و سبقت در ایمان و اسلام و تکیه روی اینها در تشخیص و تعیین مدیریت جامعه. این قضیه، یک قضیه‌ی ارزشی است. به این معنا، غدیر نه برای شیعیان، بلکه برای همه‌ی مسلمانان، آموزنده و حاوی درس است و می‌تواند مورد تجلیل و تکریم قرار بگیرد که حالا نمی‌خواهیم در این زمینه‌ها، وارد بحثهای فرقه‌یی و طایفه‌یی بشویم و نباید بشویم. عید غدیر، حقیقتاً برای مردم عید است؛ چون به یادآورنده‌ی یک امر حساس و مهم است.
1 )
الكافی ،ثقة الاسلام كلینی  ج 1 ص 376 
الأمالي‏للطوسی ،شیخ طوسی، ص634 
محاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى،‏ج1 ،ص94
بحارالأنوار ،علامه مجلسی ،ج  25 ،ص 110

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرموده است: بدون شك افرادی را كه در اسلام با پيروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نيست ديندارى كنند، عذاب ميكنم هر چند كه آن رعيت در كردار خود نيكوكار و پرهيزگار باشد و هر آينه افرادی كه در اسلام با پيروى از امام عادل از جانب خدا ديندارى كند، در ميگذرم هر چند كه آن رعيت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت (علیهم السّلام) - 1368/10/28
عنوان فیش :احترام ائمه(علیهم السلام) به شاعران به دلیل اهمیت شعر
کلیدواژه(ها) : شعر, حضرت امام سجاد (علیه‌السلام), شاعر, اهل بیت (علیهم السلام‏)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
شما در بین کلمات ائمّه (علیهم السّلام) یا سیره‌ی آن بزرگواران، کمتر می‌بینید که یک نفر یا کسی را که دارای یک چنین خصوصیّتی است، مورد توجّه ویژه قرار داده باشند؛ مگر آن افراد بسیار برجسته مثل هشام‌بن‌حکم یا مؤمن‌الطّاق که اینها در بین رجال شیعه بی‌نظیر یا بسیار کم‌نظیر بودند ‌-که ائمّه (علیهم السّلام) امثال هشام و مؤمن‌الطّاق را ستایش میکردند، مورد توجّه و علاقه قرار میدادند- امّا آن کسانی که همین مدح را و همین بیان فضایل را به زبان شعر بیان میکردند، ولو آنچه میگفتند در حدّ اوج سخن هشام‌بن‌حکم هم نبود، ائمّه (علیهم السّلام) آنها را مورد توجّه و نوازش و احترام و تجلیل و تکریم قرار میدادند. علّت این چیست؟ شما ببینید امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) یا امام سجّاد (علیه السّلام) نسبت به فرزدق چه محبّتی را انجام داد؛ درحالی‌که فرزدق‌ -شاید بار دیگر هم من گفته باشم- جزو شعرای اهل‌بیت نیست؛(1) فرزدق یک شاعر درباریِ وابسته‌ی به دستگاه‌های قدرت و یک آدم معمولی است ‌-یک دیوان پُر، شعر دارد از همین حرفهایی که شعرای آن روز بر زبانشان جاری میکردند؛ همین مبتذلاتی که شاعر آن روزگار آنها را داشت- لکن چون یک بار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد، آن هم به زبان شعر، شما ببینید که امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) چه محبّتی نسبت به او انجام میدهند؛ یا بقیّه‌ی شعرائی که مربوط به اهل‌بیت بودند؛ مثل کُمِیت، مثل دِعبِل، مثل سیّد حِمیری و بقیّه‌ی کسانی که جزو شعرای اهل‌بیت محسوب میشدند و علاقه‌مند به اهل‌بیت بودند. خیلی از اینها شعرائی هستند که اگرچه نسبت به اهل‌بیت علاقه هم دارند، امّا شعرشان همه درباره‌ی اهل‌بیت نیست؛ یعنی شما دیوان دِعبِل خُزاعی را که نگاه کنید، این‌جور نیست که از اوّل تا آخر مدح اهل‌بیت را گفته [باشد]؛ نه، دِعبِل یک شاعر است؛ ولی شعر او شعر سیاسی است؛ شعری است در جهت افکار و عقاید اهل‌بیت (علیهم السّلام) و در جهت محبّت آنها؛ و او جزو پیوستگان به اهل‌بیت است؛ [این یعنی] ولایت؛ ولایت یعنی پیوستن، وصل شدن، جزو پیوستگان و موالیان اهل‌بیت (علیهم السّلام) [قرار گرفتن]. ببینید این دِعبِل و همین‌طور کُمِیت(2) و دیگران، چقدر در دنیای تشیّع و در زبان ائمّه (علیهم السّلام) مورد احترام و تجلیلند! علّتش چیست؟ آن چیزی که جناب دِعبِل خُزاعی در قصیده‌ی «مدارس آیات خلت من تلاوة» بیان کرده، یا آن چیزی که کُمِیت‌بن‌زید اسدی در قصاید سبعه ‌-قصاید «هاشمیّات»- بیان کرده، یا آن حرفهایی که سیّد حِمیَری (رضوان ا‌لله‌ علیه) در اشعار خودش ذکر کرده، بیش از حرفهایی که بقیّه‌ی شیعه میگفتند و برای هم بیان میکردند که نیست؛ امّا این سخن در نظر ائمّه (علیهم السّلام) یک ارزش بیشتری پیدا میکند. چرا؟ چون شعر است. به این توجّه کنند آقایان. مگر شعر چه خصوصیّتی دارد؟ چون تأثیر شعر در ذهن مخاطب بیشتر است. گاهی یک شاعر، یک بیت شعر یا یک مصرع شعر میگوید که از چند ساعت حرف زدن یک سخنور توانا گویاتر است؛ [چون] یک بیت شعر، یک مصراع شعر در ذهنها میماند، مردم آن را میفهمند، آن را تکرار میکنند و اصلاً ماندگار میشود.
1 )
الخرائج والجرائح ، قطب الدين راوندى‏ج1ص267 ؛
مستدرك‏الوسائل، ج 10 ص394 ح  10؛
 رجال‏الكشی ، محمد بن عمر كشى ص 129 ؛ نحوه
‏بحار الانوار ، علامه مجلسی ج 46 ص141 ؛




 

الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِی الْخَرَائِجِ، رُوِيَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع حَجَّ فِی السَّنَةِ الَّتِی حَجَّ فِيهَا هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ هُوَ خَلِيفَةٌ فَاسْتَجْهَرَ النَّاسُ مِنْهُ ع وَ تَشَوَّقُوا وَ قَالُوا لِهِشَامٍ مَنْ هُوَ قَالَ هِشَامٌ لَا أَعْرِفُهُ لِئَلَّا يَرْغَبُ النَّاسُ فِيهِ فَقَالَ الْفَرَزْدَقُ وَ كَانَ حَاضِراً أَنَا أَعْرِفُهُ «هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ‏»إِلَى آخِرِ الْقَصِيدَةِ فَبَعَثَهُ هِشَامٌ وَ حَبَسَهُ وَ مَحَا اسْمَهُ مِنَ الدِّيوَانِ فَبَعَثَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع بِدَنَانِيرَ فَرَدَّهَا وَ قَالَ مَا قُلْتُ ذَلِكَ إِلَّا دِيَانَةً فَبَعَثَ بِهَا إِلَيْهِ أَيْضاً وَ قَالَ قَدْ شَكَرَ اللَّهُ لَكَ ذَلِكَ فَلَمَّا طَالَ الْحَبْسُ عَلَيْهِ وَ كَانَ يُوعِدُهُ الْقَتْلَ فَشَكَاذَلِكَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَدَعَا لَهُ فَخَلَّصَهُ اللَّهُ فَجَاءَ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّهُ مَحَا اسْمِی مِنَ الدِّيوَانِ فَقَالَ كَمْ كَانَ عَطَاؤُكَ قَالَ كَذَا فَأَعْطَاهُ لِأَرْبَعِينَ سَنَةً وَ قَالَ ع لَوْ عَلِمْتُ أَنَّكَ تَحْتَاجُ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ هَذَا لَأَعْطَيْتُكَ فَمَاتَ الْفَرَزْدَقُ بَعْدَ أَنْ مَضَى أَرْبَعُونَ سَنَةً
ترجمه :


2 )
الكافی،الشیخ الكلینی، ج8 ص102 ح 75 ؛
مستدرك‏الوسائل ، محدّث نورى ‏ج 10 ص 396 ح12248 ؛ نحوه

وَ اللَّهِ يَا كُمَيْتُ لَوْ كَانَ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ وَ لَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ الْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا قَالَ قُلْتُ خَبِّرْنِی عَنِ الرَّجُلَيْنِ قَالَ فَأَخَذَ الْوِسَادَةَ فَكَسَرَهَا فِی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ يَا كُمَيْتُ مَا أُهَرِيقَ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَ لَا أُخِذَ مَالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ وَ لَا قُلِبَ حَجَرٌ عَنْ حَجَرٍ إِلَّا ذَاكَ فِی أَعْنَاقِهِمَا .
ترجمه :
كميت بن زيد اسدى مى‏گويد: خدمت امام باقر عليه السّلام رسيدم. ايشان فرمود: اى كميت! بخدا سوگند اگر ما مالى مى‏داشتيم به تو مى‏داديم ولى از آن توست آنچه پيامبر اكرم در باره حسّان بن ثابت فرمود: مادامى كه از ما دفاع مى‏كنى پيوسته روح القدس با توست. او مى‏گويد: عرض كردم از آن دو مرد مرا بياگاهانيد. آن حضرت بالش را دولا كرده زير سينه خود نهاد و سپس فرمود: اى كميت! بخدا سوگند به اندازه يك شاخ حجامت خونى ريخته نشود و هيچ مالى به ناروا گرفته نشود و سنگى از سنگى نغلتد مگر اينكه همه به گردن آنهاست.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت (علیهم السّلام) - 1368/10/28
عنوان فیش :کُثَیِّر عَزَّه مادح عبدالملک وکمیت مادح اهل بیت(علیهم السلام)
کلیدواژه(ها) : شعر, اهل بیت (علیهم السلام‏), خلفای بنی امیه, خلفای بنی‌عباس, حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ببینید، اصلاً با یک هنر، با یک ذوق، با ارائه‌ی سخن به شکل خاصّی، دل را متوجّه میکند. این شعر است. اهمّیّت شعر این است. این هم رفتار ائمّه (علیهم السّلام) که دعوت شعری را تقویت میکردند.فقط هم ائمّه نبودند؛ نقطه‌ی مقابلشان هم همین‌جور بودند. یعنی همین خلفای بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس برای پیشرفت کار خودشان محتاج شعر بودند و پولهای گزافی میدادند به شعرا که برایشان شعر بگویند. شعرا هم میگفتند! پول بود، رشوه بود؛ حتّی گاهی اوقات بعضی از شعرای متمایل به اهل‌بیت، برای آنها هم یک شعری میگفتند برای اینکه یک پولی بگیرند! امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) در مجلسی نشسته بودند، «کثَیّر عَزّة» ‌-که یکی از شعرای معروف عرب است و متمایل به اهل‌بیت بود- هم در جلسه بود. حضرت رو کردند به او گفتند که «اِمتَدَحتَ عَبدَالمَلِک؟» تو مدح عبدالملک را گفتی؟ ملامتش کردند. درصدد عذر آوردن برآمد. گفت که من چیزی در ستایش عبدالملک به او نگفتم؛ نگفتم تو امام‌الهدیٰ هستی، نگفتم تو چه هستی. حضرت تبسّمی کردند و چیزی نگفتند. در این بین، کُمِیت از آن طرف مجلس بلند شد، آن قصیده‌ی معروف خودش را در مدح اهل‌بیت (علیهم السّلام) بنا کرد خواندن:من لقلب متیّم مستهامغیر ما صبوة و لا احلام(۱)
1 )
المناقب ، ابن شهر آشوب ج  4 ص  207؛ 
بحار الانوار،علامه مجلسی،ج46 ص338ح27 ؛

كان أبو جعفر ع يجيزنا بالخمس مائة إلى الستمائة إلى الألف درهم و قال له نصرانی أنت بقر قال أنا باقر قال أنت ابن الطباخة قال ذاك حرفتها قال أنت ابن السوداء الزنجية البذية قال إن كنت صدقت غفر الله لها و إن كنت كذبت غفر الله لك قال فأسلم النصرانی و قال لكثير امتدحت عبد الملك فقال ما قلت له يا إمام الهدى و إنما قلت يا أسد و الأسد كلب و يا شمس و الشمس جماد و يا بحر و البحر موات و يا حيه و الحية دويبة منتنة و يا جبل و إنما هو حجر أصم قال فتبسم ع و أنشأ الكميت بين يديه من لقلب متيم مستهام غير ما صبوة و لا أحلام‏ فلما بلغ إلى قوله : أخلص الله لی هوای فما أغرق نزعا و لا تطيش سهامي‏ فقال ع:أغرق نزعا و ما تطيش سهامي‏ فقال يا مولای أنت أشعر منی فی هذا المعنى و شكا الحسن بن كثير إليه الحاجة فقال بئس الأخ أخ يرعاك غنيا و يقطعك فقيرا ثم أمر غلامه فأخرج كيسا فيه سبعمائة درهم فقال استنفق هذه فإذا نفدت فأعلمنی...
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1368/07/05
عنوان فیش :اهمیت امروزی وحدت کلمه مسلمین
کلیدواژه(ها) : وحدت اسلامی, وحدت شیعه و سنی, اخوت اسلامی, روحیه برادری
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
من، اشاره‌یی نیز به مناسبت حضور جمعی از برادران اهل سنّتِ ایرانی و خارجی در این محفل بکنم؛ برادرانی که به برکت اسلام و بدون در نظر گرفتن مرزها، برادر یکدیگرند و چنان‌که در روایت آمده است: «المؤمن اخ المؤمن لابیه و امّه»(1): مؤمن، برادر پدر و مادرىِ مؤمن است. امروز، بیشتر از همیشه باید به وحدت کلمه‌ی مسلمین اهمیت داد؛ چون اختلاف، راه همیشگی نفوذ دشمنان در جوامع اسلامی است. راههای بلند مدت اختلاف و شکاف که صد یا دویست و یا پانصد سال به طول میانجامیده، آیینی استعماری به‌وجود میآورده تا زخمی در پیکر و مجموعه‌ی عالم اسلامی ایجاد کند که درمانش به سادگی میسر نباشد؛ مثل وهابیت و برخی مذاهب و ادیان ساختگی که با هدف ایجاد شکاف در دنیای اسلام پدید آمده است.
1 )
الکافي , جلد 2 , صفحه 166
 المحاسن , ج 1 , ص 133
 الأصول الستة عشر من الأصول الأولیة (ط - دار الحدیث) , ج 1 , ص 219

أَبُو عَلِيٍّ اَلْأَشْعَرِيُّ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنْ طِينَةِ اَلْجِنَانِ وَ أَجْرَى فِي صُوَرِهِمْ مِنْ رِيحِ اَلْجَنَّةِ فَلِذَلِكَ هُمْ إِخْوَةٌ لِأَبٍ وَ أُمٍّ .
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام مى‌فرمود: مؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است، زيرا خداى عز و جل مؤمنين را از سرشت بهشتى آفريد و از نسيم بهشت در پيكرشان دميد، از اين جهت مؤمنين برادر پدر و مادرى يك ديگرند.


مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران - 1365/10/19
عنوان فیش :آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از عبودیت غیر خدا
کلیدواژه(ها) : آزادی, آزادی در اسلام
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ریشه‌ی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهان‌بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما می‌بینید در دعوت انبیا در سوره‌های مختلف قرآن، در سوره‌ی انبیا، در سوره‌ی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا اللّه»؛(1) اول آنها را از خدا میترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نماینده‌ی خداست، به مردم پیشنهاد میکند و مطرح میکند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»،(2) در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است. این همان بحثی است که عرض کردم دامنه‌ی بسیار وسیعی دارد و خود ما، خود بنده در بحثهای توحیدی در سالهای گذشته، وقتی که اینجاها را و این موضوع را میخواستیم بحث کنیم، ساعتهای متمادی و روزهای متمادی آیات و مفاهیم قرآن و حدیث را در اینجا ذکر میکردیم؛ واقعاً یک دریائی از معارف اسلامی است. اینجا من به طور خلاصه و مجمل عرض میکنم که روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شی‌ء باشد؛ چه غیر خدا هوی‌ها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار می‌آید، واجب‌الاطاعه بداند؛ ولیّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همه‌ی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بنده‌ی خدا باشد. انسان در جهان‌بینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بی‌نهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بی‌نهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندی‌ها میتواند به اوج قله‌ی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راه‌ها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همه‌ی رشته‌ها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود. شما ببینید مسلمان صدر اسلام که علی‌رغم جهالت حاکم بر آن روز دنیا و شرک حاکم بر آن روز دنیا به توحید گرایش پیدا کرد، آنچنان آزادی و فتوحی پیدا کرد که درهای علم و دانش به روی او باز شد و جلو افتاد و همه‌ی بشریت به دنبال او وارد وادی علم شدند که امروز دنیا و بشریت دانش خودش را مدیون اسلام است و مدیون توحید مسلمانهائی است که اولْ‌بار قدم در وادی دانش گذاشتند. این آزادی اسلامی است. پس ریشه‌ی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بنده‌ی هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشه‌ی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. ریشه‌ی آزادی در اسلام انواع و اقسام آزادی‌های تازه‌ای را برای انسان به بار می‌آورد. دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند - که در آن تفاوت سوم با آزادی غربی بعداً این را مشروحتر عرض خواهم کرد - لذا شما می‌بینید انبیا همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. قرآن خطاب به اهل کتاب - یعنی یهود و نصاری - این پیشنهاد را در زمان پیغمبر مطرح میکند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم»؛ ای اهل کتاب، ای یهود و نصاری، بیائید بر یک کلمه با هم توافق کنید و آن این است که: «ألّا نعبد إلّا اللّه»، به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید. این چیزی است که در ادیان یهود و مسیحیت بوده و در همه‌ی ادیان الهی بوده؛ اسلام هم که پرچمدار این توحید خالص است. بعد به این اکتفا نمیکند، با جمله‌ی دیگری عبودیت خدا را روشنتر میکند: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را - نه فقط هیچ کسی را - شریک خداوند قرار ندهید. یعنی خواستها، هوی‌ها، هوسها، خودخواهی‌ها، خودرأیی‌ها، استبدادها، سنتها، و آداب و عادات غلط جاهلی، هیچ کدام از اینها را ما شریک خدا در عبودیت قرار ندهیم. باز مطلب را در صحنه‌ی زندگی روشنتر و عینی‌تر میکند: «و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه»؛(3) هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگیریم، مگر خدا؛ یعنی فقط سرور همه‌ی ما خدا باشد و بس؛ هیچ انسانی هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد. این آن شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام این است. آزادی‌ای که ما دعوت میکنیم بشریت را به آن، این است. اگر امروز هم بشر بتواند این آزادی را مورد توجه قرار بدهد و عمل بکند، اگر نظامهای فاسد نتوانند بر دوش بشر سنگینی بکنند، اگر انسانهای ظالم و خودکامه در سراسر عالم نتوانند انسانها را اسیر و برده‌ی خودشان بکنند، اگر کمپانی‌های اقتصادی بزرگ دنیا و شرکتهای چند ملیتی و کسانی که به خاطر پول و به خاطر سود میلیونها انسان را در سراسر دنیا حیران و سرگردان و زندانی خودشان کردند، اگر بشر بتواند سنگینی بار اینها را از دوش خودش بردارد، همان آزادی است که اسلام میخواهد. آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا و اسلام که انسان را بنده‌ی خدا میداند، این رجحان را بر همه‌ی ادیان و مکاتب دیگر دارد. در بعضی از ادیان انسان فرزند خداست، این فرزند خدا بودن یک تعارف است، فرزند خداست و اسیر هزاران انسان دیگر؛ این چه جور فرزند خدائی است؟ اسلام میگوید انسان بنده‌ی فقط خداست، یعنی بنده‌ی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن. جهاد اسلامی اصلاً برای همین است و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) درباره‌ی جهاد اسلامی میفرماید: «لیخرج النّاس من عبادة العباد الی عبادة اللّه و من طاعة العباد الی طاعة اللّه و من ولایة العباد الی ولایة اللّه»؛(4) اصلاً جهاد برای این است؛ جهاد برای کشورگشائی نیست، برای فتح سرزمین نیست، برای به دست آوردن غنائم جنگی نیست، جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساخته‌ی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان برده‌ی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایت‌اللّه و سرپرستی خدا ببرند. کدام افتخار برای انسان از این بالاتر است؟ این آن انسان آزاد ایده‌آل است که میتواند ادعا بکند که من آزادم. آن انسانی که ادعا میکند من آزادم، فقط آزادی‌اش در این است که توی خیابان مثل حیوانات جلوی چشم مردم میتواند جفتگیری بکند یا آزادی‌اش در این است که یک صندوقی را آنجا میگذارند و تمام امکانات فهم و شعور او را در دست میگیرند و او را هُل میدهند که برود توی این صندوق به نام یک کسی، یک کارتی، یک ورقه‌ی رأیی بیندازد، آزادی او فقط همین است، اما هزاران اسارت دست و پای او را بسته، این آزاد نیست. این انسان چطور ادعا میکند من آزادم؟ اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی‌ و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ چطور میتوانند ادعا بکنند که آنی که دارند این آزادی است، این چه آزادی است؟ این همان چیزی است که اسلام قبول ندارد. آزادی اسلام، ریشه‌اش آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که آزادی غربی ریشه‌اش عبارت بود از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی یا همه جور خواست انسانی.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 65
وَإِلىٰ عادٍ أَخاهُم هودًا ۗ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۚ أَفَلا تَتَّقونَ
ترجمه :
و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمی‌کنید؟!»

2 ) سوره مبارکه النحل آیه 36
وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ
ترجمه :
ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود!

3 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 64
قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ
ترجمه :
بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!»

4 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ‏5، ص 3، ح 4؛ الوافی، فیض كاشانی، ج ‏15، ص 45؛ الحياة، محمدرضا حكیمی، ترجمه احمد آرام، ج ‏1، ص 402.

كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی رِسَالَةٍ إِلَى بَعْضِ خُلَفَاءِ بَنِی أُمَيَّةَ وَ مِنْ ذَلِكَ مَا ضَيَّعَ الْجِهَادَ الَّذِی فَضَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْأَعْمَال‏ ...ِ وَ أَوَّلُ ذَلِكَ الدُّعَاءُ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَاعَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ مِنْ عِبَادَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى وَلَايَةِ اللَّهِ مِنْ وَلَايَةِ الْعِبَاد.
ترجمه :
امام باقر(علیه‌السلام): در نامه‏‌اى به يكى از خلفاى بنى اميه: و از جمله چيزهايى كه خليفه ضايع گذارده جهاد است، كه خداى متعال آن را بر اعمال فضيلت داده است ... و اول آن خواندن مردمان است از طاعت بندگان به طاعت خدا، و از پرستش بتان به پرستش خدا، و از دوستى بندگان به دوستى خدا.


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :حرکت سیاسی امام باقر علیه السلام
کلیدواژه(ها) : حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام), انسان ۲۵۰ ساله, سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بزرگان علمای زمان، پیش امام باقر درس میخوانند و استفاده میکنند. شخصیّت معروفی مثل عکرمه شاگرد ابن‌عبّاس وقتی می‌آید خدمت امام باقر، برای اینکه از آن حضرت حدیث بشنود -شاید هم برای اینکه امتحانش بکند- دست و بالش میلرزد و در آغوش امام می‌افتد؛ بعد خودش تعجّب میکند، میگوید یا ابن رسول‌الله! من بزرگانی مثل ابن‌عبّاس را دیدم و از آنها حدیث شنیدم [امّا] هرگز این حالتی که در مقابل تو به من دست داد، برای من دست نداده بود؛ و ببینید امام باقر در جوابش چقدر صریح میگویند «وَیلَکَ یا عُبَیدَ اَهلِ الشّامِ! اِنَّکَ بَینَ یَدَیِ بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیها اسمُه»؛(1) ای بنده‌ی کوچک شامیان! تو در مقابل عظمت معنویّت است که مجبوری این‌جور به خودت بلرزی. کسی مثل ابوحنیفه که از فقها و بزرگان زمان است، می‌آید خدمت امام باقر و از آن حضرت معارف و احکام دین را فرا میگیرد، و بسیاری از علمای دیگر جزو شاگردان امام باقر هستند وصیت علمی امام باقر در اکناف عالم میپیچید که به «باقرالعلوم» معروف میشود.
پس ببینید؛ وضع اجتماعی و وضع عاطفی مردم و احترامات آنها نسبت به ائمّه، زمان امام باقر فرق کرده، تفاوت کرده. به همین نسبت ما می‌بینیم که حرکت سیاسی امام باقر هم تندتر است؛ یعنی امام سجّاد در مقابله‌ی با عبدالملک، [به‌صورت] روبه‌رو، تندی و سخن درشت و سخنی که بتوانند آن را به‌عنوان یک قرینه‌ای بر مخالفت بگیرند، ندارد. عبدالملک به امام سجّاد نامه مینوشت درباره‌ی فلان موضوع، حضرت هم جواب او را میدادند؛ البتّه جواب پسر پیغمبر همیشه یک جواب محکم و متین و دندان‌شکن است، امّا در آن، به‌آن‌صورت تعرّض نیست؛ امّا در مورد امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) این‌جوری نیست؛ حرکت امام باقر آن‌چنان است که هشام‌بن‌عبدالملک احساس وحشت میکند و میبیند که باید آن حضرت را زیر نظر قرار بدهد و به شام میخواهد آن حضرت را ؛ البتّه امام سجّاد را هم در دوران امامتشان -بعد از آن دفعه‌ی اوّل- با غل و زنجیر و مانند اینها به شام برده‌اند، لکن وضع آنجا جور دیگری است و امام سجّاد با ملاحظه‌ی بیشتری همیشه برخورد میکردند، امّا در مورد امام باقر، ما لحن کلام را تندتر می‌بینیم. بنده چند روایت در [زمینه‌ی] مذاکرات حضرت باقر (علیه الصّلاة و السّلام) با اصحابشان دیدم که نشانه‌ی دعوت به حکومت و خلافت و امامت و حتّی نوید آینده در آنها مشاهده میشودکه ان‌شاءالله‌ چند نمونه‌اش را عرض میکنم.
1 )
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص: 182؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏46، ص: 258

أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ فِي خَبَرٍ لَمَّا كَانَتِ السَّنَةُ الَّتِي حَجَّ فِيهَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ لَقِيَهُ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ أَقْبَلَ النَّاسُ يَنْثَالُونَ عَلَيْهِ «1» فَقَالَ عِكْرِمَةُ مَنْ هَذَا عَلَيْهِ سِيمَاءُ زُهْرَةِ الْعِلْمِ لَأُجَرِّبَنَّهُ فَلَمَّا مَثُلَ بَيْنَ يَدَيْهِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ أُسْقِطَ فِي يَدِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ مَجَالِسَ كَثِيرَةً بَيْنَ يَدَيِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ غَيْرِهِ فَمَا أَدْرَكَنِي مَا أَدْرَكَنِي آنِفاً فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَيْلَكَ يَا عُبَيْدَ أَهْلِ الشَّامِ إِنَّكَ بَيْنَ يَدَيِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ.
ترجمه :
ابو حمزه ثمالى در ضمن خبرى گفت سالى كه حضرت باقر بمكه رفت و هشام بن عبد الملك نيز در مكه بود مردم پى در پى گرد امام مى‌آمدند و مسائل خود را مى‌پرسيدند عكرمه گفت اين كيست كه نور علم از جبينش تابان است بروم او را آزمايش كنم. گفت همين كه مقابلش ايستادم چنان لرزه اندامم را گرفت كه در مقابل او ناتوان شدم عرضكردم يا ابن رسول الله من در مقابل مردان بزرگى نشسته‌ام ابن عباس و ديگران را درك نموده‌ام ولى آنچه اكنون دچار شدم هيچ وقت برايم پيش نيامده امام باقر فرمود واى بر تو بنده‌ى شاميان! (انت بين يدى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه. )تو در مقابل شخصيتى قرار گرفته‌اى كه خداوند دستور احترام آنها را داده و رهنماى خلق و نماينده خدا است.


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :امید حکومت اهل بیت در زمان امام باقر علیه السلام
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام), سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
وایتی است که در بحار هست که نقل میکند منزل حضرت ابی‌جعفر، پُر از جمعیّت بود؛ پیرمردی آمد و تکیه داده بود به یک عصایی یا مانند آن؛ آمد و سلام کرد خدمت حضرت و اظهار علاقه کرد و اظهار محبّت کرد و بعد نشست پهلوی حضرت و گفت «فَوَ اللهِ اِنّی لَأُحِبُّکُم وَ اُحِبُّ مَن یُحِبُّکُم وَ وَ اللهِ مَا اُحِبُّکُم وَ اُحِبُّ مَن یُحِبُّکُم لِطَمَعٍ فی دُنیا وَ اِنّی لَاُبغِضُ عَدُوَّکُم وَ اَبرَأُ مِنهُ وَ وَ اللهِ ما اُبغِضُهُ وَ اَبرَأُ مِنهُ لِوَترٍ کانَ بَینی وَ بَینَهُ وَ اللهِ اِنّی لَاُحِلُّ حَلالَکُم وَ اُحَرِّمُ حَرامَکُم وَ اَنتَظِرُ اَمرَکُم فَهَل تَرجُو لی جَعَلَنِیَ اللهُ فِداک‌»؛ یعنی آیا امید داری که من ببینم آن روزگار شما را؟ چون منتظر امر شما هستم یعنی منتظر فرارسیدن دوران حکومت شما. امر -هذا الامر، امرکم- یعنی حکومت؛ در تعبیرات آن دوره، چه تعبیرات بین ائمّه و اصحاب ائمّه، چه مخالفینشان و دشمنانشان -مثلاً هارون اشاره میکند «و الله‌ لو تنازعت معی فی هذا الامر...»- یعنی خلافت، یعنی امامت؛ «اَمرَکُم» یعنی خلافتتان؛ بلاشک این تعبیر به این معنا است. می‌آید سؤال میکند که آیا امید دارید که من به آن روز برسم و آن روز را ببینم؛ فَقالَ اَبُو جَعفَرٍ علیه السّلام اِلَیَّ اِلَیَّ حَتّیٰ اَقعَدَهُ اِلیٰ جَنبِه»؛ او را نزدیک آوردند و نشاندند پهلوی خودشان؛ ثُمَّ قَالَ اَیُّهَا الشَّیخُ اِنَّ اَبی عَلیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السّلام اَتاه رَجُلٌ فَسَاَلَهُ عَن مِثلِ الَّذی سَاَلتَنی عَنه؛ حضرت از قول امام سجّاد نقل میکنند و خب این را ما در روایات امام سجّاد پیدا نمیکنیم؛ یقیناً میشود فهمید که اگر امام سجّاد در یک جمع بزرگی این قضیّه را فرموده بودند، به گوش دیگران و ماها هم میرسید، امّا آن چیزی را که امام سجّاد به گمان زیاد سِرّاً فرمودند، اینجا امام باقر علناً میگویند. بعد، از قول پدرشان نقل میکنند که فرمود «اِن تَمُت تَرِد عَلیٰ رَسُولِ اللهِ وَ عَلیٰ عَلیٍّ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلیٰ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ وَ یَثلَجُ قَلبُکَ وَ یَبرُدُ فُؤادُکَ وَ تَقَرُّ عَینُکَ وَ تُستَقبَلُ بِالرَّوحِ وَ الرَّیحانِ مَعَ الکِرامِ الکاتِبین ... وَ اِن تَعِش تَریٰ ما یُقِرُّ اللهُ بِهِ عَینَکَ وَ تَکونُ مَعَنا فِی السَّنامِ الاَعلیٰ»؛(1) یعنی مأیوسش نمیکنند؛ میگویند اگر بمیری -چون پیر بوده- که خب با پیغمبر هستی و مانند اینها، اگر هم بمانی، با خود ما خواهی بود؛ یعنی یک چنین تعبیراتی در کلام امام باقر [هست].
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 76؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏46، ص: 361

عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ قَالَ: بَيْنَا أَنَا مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ إِذْ أَقْبَلَ شَيْخٌ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَنَزَةٍ لَهُ «1» حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ سَكَتَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ بِوَجْهِهِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ ثُمَّ سَكَتَ حَتَّى أَجَابَهُ الْقَوْمُ جَمِيعاً وَ رَدُّوا عَلَيْهِ السَّلَامَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَدْنِنِي مِنْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ وَ وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِي دُنْيَا وَ [اللَّهِ‏] إِنِّي لَأُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ كَانَ «2» بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُمْ فَهَلْ تَرْجُو لِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَيَّ إِلَيَّ حَتَّى أَقْعَدَهُ إِلَى جَنْبِهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ إِنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ مِثْلِ الَّذِي سَأَلْتَنِي عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي ع إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَثْلَجُ قَلْبُكَ وَ يَبْرُدُ فُؤَادُكَ وَ تَقَرُّ عَيْنُكَ وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ إِنْ تَعِشْ تَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَكَ وَ تَكُونُ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَقَالَ الشَّيْخُ كَيْفَ قُلْتَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَقَالَ الشَّيْخُ اللَّهُ أَكْبَرُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنْ أَنَا مِتُّ أَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَ
ترجمه :
حكم بن عتيبه مى‌گويد:در حالى كه در خدمت امام باقر عليه السّلام بودم و اطاق آكنده از جمعيّت بودناگاه پيرمردى كه بر عصاى پيكاندارى تكيه داشت،پيش آمد تا به در اطاق ايستاد و گفت:سلام بر تو اى فرزند رسول اللّٰه و رحمت و بركات الهى بر تو باد،و سپس خاموش شد.امام باقر عليه السّلام فرمود:و سلام بر تو و رحمت و بركات الهى نثارت.سپس پيرمرد به چهره رو به اهل بيت كرد و گفت:سلام بر شما،و سپس خاموش شد،و همگى سلامش را پاسخ گفتند. او سپس به چهره رو به امام باقر عليه السّلام كرد و گفت:اى فرزند رسول اللّٰه!مرا به خود نزديك كن خداوند مرا قربان تو گرداند.بخدا سوگند من شما را و كسانى را كه شما را دوست دارند دوست دارم،و بخدا سوگند من شما و هر كه شما را دوست دارد به خاطر دنيا دوست ندارم.همانا من دشمن شما را دشمن مى‌دارم و از او كناره مى‌گيرم،و بخدا سوگند به خاطر خونى كه ميان ما ريخته شده،او را دشمن نمى‌دارم و از او كناره نمى‌گيرم.بخدا سوگند،همانا من حلال،شما را حلال و حرام شما را حرام مى‌دانم و چشم براه امر شمايم، پس آيا براى من اميدى دارى،خداوند مرا قربان تو گرداند؟امام باقر عليه السّلام فرمود:نزد من بيا نزد من بيا،تا او را در كنارش نشاند و فرمود:اى پيرمرد!مردى نزد پدرم امام زين العابدين عليه السّلام آمد و به او همان را گفت كه تو به من،و پدرم به او فرمود:اگر بميرى بر رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و على بن الحسين عليهما السّلام وارد مى‌شوى و دلت خنك مى‌شود و درونت آرامش مى‌پذيرد و چشمت روشن مى‌شود و با كرام الكاتبين با روح و ريحان مورد استقبال قرار مى‌گيرى،اگر جانت به اين جا برسد-و با دست خود اشاره به گلويش كرد-و اگر هم زنده بمانى آن بينى كه چشمت را روشن كند و در والاترين مراتب بهشت با ما باشى.پيرمرد گفت:چه گفتى يا امام‌؟حضرت عليه السّلام همان سخن را برايش باز گفت،و پيرمرد گفت:«اللّٰه اكبر»اگر بميرم به رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و على بن الحسين عليهم السّلام وارد مى‌شوم و چشمم روشن مى‌شود و دلم خنك‌تر مى‌گردد و درونم آرامش مى‌پذيرد و فرشته‌هاى كرام الكاتبين مرا با روح و ريحان استقبال مى‌كنند،اگر جانم بدين جا[گلو]رسد،و اگر هم زنده بمانم به چشم خويش آن بينم كه خدا بدان چشم مرا روشن كند و در والاترين مراتب بهشت با شما باشيم‌؟!سپس آن پي


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :تعیین وقت حکومت اهل بیت علیهم السلام در روایت
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
آن مطلبی که میخواستم از زندگی امام باقر عرض بکنم این است که اوّلاً در یک روایت از امام باقر (علیه السّلام) تعیینِ وقت شده برای خروج و این چیز عجیبی است؛ حدیث در کافی است؛ عَن اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ بِسَنَدٍ عالٍ، قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ عَلَیهِ السَّلامُ یَقولُ یا ثابِتُ اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالیٰ قَد کانَ وَقَّتَ هَذا الأَمرَ فِی السَّبعین‌؛ سال هفتاد قرار بوده حکومت الهی تشکیل بشود؛ فَلَمّا اَن قُتِلَ الحُسَینُ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ اشتَدَّ غَضَبُ اللهِ تَعالَی عَلیٰ اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلیٰ اَربَعینَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثناکُم فَاَذَعتُمُ الحَدیثَ فَکَشَفتُم قِناعَ السَّترِ وَ لَم یَجعَلِ اللهُ لَهُ بَعدَ ذٰلِکَ وَقتاً عِندَنا وَ یَمحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتاب؛ ابوحمزه میگوید: فَحَدَّثتُ بِذٰلِکَ اَبا عَبدِ‌اللهِ عَلَیهِ السَّلامُ فَقالَ قَد کانَ کَذٰلِک».(1)‌ سال ۱۴۰ دوران زندگی امام صادق است؛ این همان چیزی است که بنده قبل از آنکه این حدیث را هم ببینم، از روال زندگی ائمّه به نظرم میرسید که [تشکیل] حکومتی که امام سجّاد آن‌جور برایش کار میکند و امام باقر آن‌جور کار میکند، به دوران امام صادق می‌افتد؛ وفات امام صادق سال ۱۴۸ است و اینجا سال [تشکیل حکومت] ۱۴۰ تعین شده است؛ ۱۴۰ یعنى بعد از ۱۳۵ که بنده قبلاً عرض کردم که در ۱۳۵ منصور مى‌آید روى کار؛ اگر منصور روى کار نمى‌آمد، یا اگر حادثه‌ى بنى‌عبّاس پیش نمى‌آمد، تقدیر عادى الهى این بود که در سال ۱۴۰ باید حکومت الهى و حکومت اسلامى سر کار بیاید و ائمّه این‌جور داشتند کار میکردند؛ حالا، این بحث دیگرى است درباره‌ى اینکه این آینده مورد توقّع و انتظار ائمّه بوده، و بحث ندارم؛ این یک بحث جداگانه است و یکى از فصول جداگانه‌ى این بحث است که حالا نمیدانم بنده تا کِى حال پیدا خواهم کرد و شما چقدر حال پیدا خواهید کرد که گوش بکنید؛ اگر برسم، جزو یادداشتهایى است که همراهم آورده‌ام که جداگانه بحث میکنیم؛ الان صحبت من، سرِ وضع امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است که ایشان در آن دوران، به این معنا تصریح میکنند و بیان میکنند که سال ۱۴۰ قرار بوده [حکومت تشکیل شود]، ما به شما گفتیم، شما افشا کردید، و خداى متعال تأخیر انداخته، به ما هم نگفته، ما هم به شما نمیگوییم. این یکى از خصوصیّات دوران امام باقر است.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 368؛
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4، ص: 170

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ فَكَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَحَدَّثْتُ بِذَلِكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ كَانَ كَذَلِكَ.
ترجمه :
ابو حمزه ثمالى مى‌گويد:به محضر مبارك امام باقر عليه السّلام عرض كردم: على عليه السّلام مى‌فرمودند:«تا هفتاد سال به بلا مبتلا مى‌شوند»و باز مى‌فرمودند:«پس از بلا، رخا و آسايش است»،هفتاد سال گذشت ولى ما آسايش و راحتى را نديديم. امام باقر عليه السّلام به من فرمودند:اى ثابت! خداوند متعال مدّت اين امر را هفتاد سال قرار داد،ولى زمانى كه حسين عليه السّلام كشته شد،غضب خداوند بر اهل زمين شدت گرفت و آن امر را[كه راحتى پس از بلاست]يك‌صد و چهل سال به تأخير انداخت،و ما اين مطلب را به شما گفتيم و شما هم آن را افشا كرده و روانداز آن راز را برداشتيد، خداوند متعال آن را بازهم به تأخير انداخت و بعد از آن ديگر وقتى براى آن نزد ما قرار نداد و«خداوند آنچه را كه بخواهد از ميان مى‌برد و آنچه را كه بخواهد باقى مى‌گذارد و تمام اين حوادث در كتاب نزد خداست». ابو حمزه مى‌گويد:اين روايت را براى وجود مبارك امام صادق عليه السّلام عرض كردم، حضرت فرمودند:همين‌طور است.


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :ادامه مبارزه سیاسی امام باقر حتی پس از شهادتشان
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام), سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بعد از آن هم که دوران زندگى این بزرگوار به پایان میرسد، ما مى‌بینیم که آن حضرت، حرکت مبارزى خودشان را با آن ماجراى منا [ادامه میدهند]؛ «تَندُبُنی عَن نَوادِبَ عَشرَ سِنِینَ بِمِنًى‌،(1) ده سال بایستى در منا بر امام باقر گریه بکنند؛ این ادامه‌ى همان مبارزه است. گریه بر امام باقر آن‌هم در منا، به چه منظورى است؟ در زندگى ائمّه (علیهم ‌السّلام)، آنجایى که گریه تحریض شده، بر امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) است که روایات متقنِ مسلّمِ قطعى دارد؛ چرا، حضرت رضا در هنگام حرکتشان [عدّه‌ای را] جمع کردند که بر ایشان گریه کنند که یک حرکت کاملاً سیاسى و جهت‌دار و معنى‌دارى بود [امّا] در مورد [گریه بر] شهادتشان جای دیگری بنده یادم نمی‌آید جز در مورد امام باقر (علیه السّلام) که حضرت وصیّت میکنند و هشتصد درهم از مال خودشان را میگذارند که این کار را در منا بکنند. منا با عرفات فرق دارد، با مشعر فرق دارد، با خود مکّه فرق دارد؛ مکّه شهر است و مردم متفرّقند و مشغول کارشانند؛ در عرفات یک صبح تا عصر بیشتر نیستند، صبح که مى‌آیند خسته‌اند و عصر هم با عجله دارند میروند که به جاهاى دیگر برسند؛ و در مشعر [فقط] چند ساعتى در شب هستند و یک گذرگاهى است در راه منا؛ امّا منا سه شبِ متوالى است؛ کسانى که در این سه شبانه‌روز ــ در آن زمان و با وسایل آن روز ــ بخواهند روزها خودشان را به مکّه برسانند و شب برگردند، کمند و آنجا میمانند؛ درحقیقت سه شبانه‌روز هزارها انسان آنجا هستند که از اکناف عالم اسلام آمده‌اند و انسان میبیند که جاى مناسبى است براى اینکه آنجا تبلیغات کند؛ هر حرفى که بخواهیم به دنیاى اسلام برسد، جایش آنجا است؛ با وضع آن روز که رادیو و تلویزیون و روزنامه و وسایل ارتباط‌جمعى نبوده. آنجا وقتى یک عدّه‌اى بر محمّدبن‌على از اولاد پیغمبر گریه میکنند، همه قاعدتاً سؤال خواهند کرد که چرا گریه میکنید؟ انسان که برای هر مرده‌اى گریه نمیکند، مگر به او ظلم شده بود؟ مگر کشته شده؟ چه کسی به او ظلم کرده؟ چرا به او ظلم کردند؟ و سؤالهاى فراوانى از این قبیل دنبالش مى‌آید؛ این همان حرکت سیاسى مبارزى بسیار دقیق و حساب‌شده است.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 117؛ 
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص: 358؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏46، ص: 220

عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِي أَبِي يَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِي مِنْ مَالِي كَذَا وَ كَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِي عَشْرَ سِنِينَ بِمِنًى أَيَّامَ مِنًى‏
ترجمه :
يونس بن يعقوب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: پدرم به من فرمود: اى جعفر! از مال من براى مقدارى وقف كن (نگه‌دار) كه تا ده سال در روزهاى منا (سه روز آخر حج) در سرزمين منا براى من سوگوارى (و بيان فضايل و مناقب) كند.


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :روایات «الائمّة نور الله‌» نشانه ای از حرکت مبارزاتی اهل بیت علیهم السلام
کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام, انسان ۲۵۰ ساله, امامت و ولایت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یکی از مسائل، ادّعای امامت و دعوت به امامت است که این هرجا در زندگی ائمّه هست، نشانه‌ی حرکت مبارزی است که این فصل مفصّلی است؛ آن‌وقت، روایات «الائمّة نور الله‌»(1) در کافی و روایت امام رضا در آن فرمایش مفصّل(2) و آن نامه‌ی حضرت رضا ظاهراً به فضل‌بن‌سهل یا به دیگری از آن بحثهای بسیار مفصّل است. [پس] یکی مسئله‌ی امامت.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

َ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا «2» فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.
ترجمه :
ابو خالد كابلى گويد از امام باقر (عليه السّلام) پرسيدم تفسير قول خداى عز و جل را(8 سوره 64) «بخدا و رسولش و نورى كه فرستاده‌ايم ايمان آوريد» فرمود: اى ابا خالد بخدا سوگند كه مقصود از نور ائمه از آل محمد (صلّى الله عليه و آله) باشند تا روز قيامت، بخدا كه ايشانند همان نور خدا كه فرو فرستاده، بخدا كه ايشانند نور خدا در آسمانها و زمين، بخدا اى ابا خالد، نور امام در دل مؤمنين از نور خورشيد تابان در روز، روشن‌تر است، بخدا كه ائمه دلهاى مؤمنين را منور سازند و خدا از هر كس خواهد نور ايشان را پنهان دارد، پس دل آنها تاريك گردد، بخدا اى ابا خالد بنده‌اى ما را دوست ندارد و از ما پيروى نكند تا اينكه خدا قلبش را پاكيزه كرده باشد و خدا قلب بنده‌اى را پاكيزه نكند تا اينكه با ما خالص شده باشد و آشتى كرده باشد (يك رنگ شده باشد و سازگار) و چون با ما سازش كرد خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز قيامت ايمنش سازد.

2 )
الکافي  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۹۸

عَنْ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي اَلْجَامِعِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ فِي بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ اَلْإِمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ اِخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ اَلنَّاسِ فِيهِ فَتَبَسَّمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ اَلْعَزِيزِ جَهِلَ اَلْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ اَلدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ اَلْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ اَلْحُدُودَ وَ اَلْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلنَّاسُ كَمَلاً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «مٰا فَرَّطْنٰا فِي اَلْكِتٰابِ مِنْ شَيْءٍ » وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِيناً » وَ أَمْرُ اَلْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ اَلدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ اَلْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلْأُمَّةُ إِلاَّ بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اَللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اَللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ اَلْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ اَلْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اِخْتِيَارُهُمْ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا اَلنَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ خَصَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَعْدَ اَل
ترجمه :
عبد العزيز بن مسلم گويد:ما در ايام على بن موسى الرضا(عليه السّلام)در مرو بوديم،در آغاز ورود خود،روز جمعه در مسجد جامع گرد آمديم و در موضوع امر امامت كه مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو كرديم و من شرفياب حضور سيد خود امام رضا(عليه السّلام)شدم و بررسيهاى مردم را در امر امامت به عرض او رسانيدم،تبسمى كرد و فرمود:اى عبد العزيز،اين مردم نادانند و از رأى و دين خود فريب خورده‌اند،به راستى خدا عز و جل جانپيغمبر خود را نگرفت تا دين را براى او كامل كرد و قرآنى به او فرستاد كه شرح هر چيز در آن است،حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند همه را در آن بيان كرده و فرموده(38 سوره انعام):«ما در اين كتاب چيزى را فرو گذار نكرديم» در سفر حجة الوداع كه آخر عمر پيغمبر بود نازل فرمود(3 سوره مائده):«امروز دين را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما پسنديدم،تا دين شما باشد»امر امامت از(كمال دين خ ل)تمام نعمت است. پيغمبر از دنيا نرفت تا براى مردم همۀ معالم دين آنها را بيان كرد و راه آنان را بر ايشان روشن ساخت و آنها را بر جادۀ حق واداشت و على(عليه السّلام)را براى آنها رهبر و پيشوا ساخت و از چيزى كه مورد نياز امت باشد صرف نظر نكرد تا آن را بيان نمود،هر كه گمان برد كه خدا دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد كرده است و هر كه كتاب خدا را رد كند كافر است بدان،آيا مى‌دانند قدر و موقعيت امامت را در ميان امت تا اختيار و انتخاب آنان در آن روا باشد،به راستى امامت اندازه‌اى فراتر و مقامى والاتر و موقعى بالاتر و آستانى منيع‌تر و عمقى فروتر از آن دارد كه مردم با عقل خود بدان رسند يا با رأى و نظر خود آن را درك كنند يا به انتخاب خود امامى بگمارند. امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم(عليه السّلام)پس از آنكه مقام نبوت و خلت را پا بر جا كرد بدان رسيد،اين امامت سومين درجه و فضيلتى بود كه خدايش بدان مشرف كرد و نامش را بوسيلۀ آن بلند نمود و فرمود(124 سوره بقره):«بدرستى كه من تو را براى مردم امام نمودم»خليل از شادمانى بدان عرض كرد:«و از ذريه و نژاد من هم»؟خدا تبارك و تعالى فرمود:«عهد و فرمان من بدست ظالمان نخواهد رسيد»اين آيه امامت هر ظالمى را تا روز قيامت باطل كرد و آن را مخصوص برگزيدگان پاك ساخت. سپس خداى عز و جل او را گرامى داشت و امامت را در ذريه و نژاد برگزيده او ن


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :اصرار خلفا بر نسبت دادن امامت به خودشان
کلیدواژه(ها) : امامت و ولایت, سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام, انسان ۲۵۰ ساله
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اصرار خلفا بخصوص خلفای بنی‌عبّاس، بر اینکه امامت را به خودشان نسبت بدهند -البتّه خلفای بنی‌امیّه هم این اصرار را داشتند- و حسّاسیّت شیعه، که نگذارند. کثیّرِ شاعر که از شعرای بزرگ طراز اوّل آن دوره‌ی اوّل است، یعنی در ردیف فرزدق و جریر و نصیب و مانند اینها، شیعه است، از شعرای بزرگ هم هست؛ ایشان وقتی خدمت امام باقر آمد، حضرت گفتند که «امتَدَحتَ عَبدَ المَلِک‌؟»(1)، شنیدم مدح عبدالملک را کردی؟ کثیّر دستپاچه شد، گفت «یا بن رسول الله‌ انّی مَا قُلتُ لَهُ یَا اِمَامَ الهُدَی»؛ من «امام الهدی» یا «خلیفة رسول‌الله‌» را به او نگفتم؛ بل قُلْتُ یَا أَسَدُ وَ الْأَسَدُ کَلْبٌ وَ یَا شَمْسُ وَ الشَّمْسُ جَمَادٌ وَ...»، و بنا کرد توجیه کردن؛ حضرت خندیدند؛ اشاره کردند به کُمیت، آن‌وقت کمیت بلند شد آن قصیده‌ی هاشمیّه را خواند:
مَن لِقَلبٍ مُتَیَّمٍ مُستَهَامٍ
غَیرُ مَا صَبوَةٍ وَ لَا اَحلَام

‌تا میرسد به اینجا که
ساسة لا کمن یری رعیة النّا
س سواء و رعیة الانعام

یعنی ائمّه نسبت به اینکه عبدالملک مدح بشود حسّاس بودند، امّا شاگردان ائمّه و دوستان، مثل کثیّر، حسّاسیّت‌شان روی امام‌الهدی بود، میگفتند ما که به او «امام‌الهدی» نگفتیم.

[البتّه] او هم میخواست «امام الهدی» بگویند؛ در زمان بنی‌عبّاس، این بیشتر بود. مروان‌بن‌ابی‌حفصه‌ی امویِ خبیث از شعرای مدّاح و وابسته و مزدورِ هم بنی‌امیّه و هم بنی‌عبّاس بود و عجیب این بود که زمان بنی‌امیّه شاعر دربار بود، بعد که بنی عبّاس آمدند سر کار، باز شد شاعر دربار، چون شاعر بسیار بزرگی بود و با پول میخریدندش؛ این مدح بنی‌عبّاس را که میگفت، اکتفا به این نمیکرد که از کرمشان و خصالشان بگوید، [بلکه] آنها را نسبت میداد به پیغمبر؛ یکی از شعرهای او این است:
اَنّیٰ یَکون و لیس ذاکَ بِکَائنٍ
لِبَنِی البناتِ وراثةُ الاعمام

میگوید چطور چنین چیزی میشود که دخترزادگان، ارث عمو را ببرند؟ خب عموی پیغمبر، عبّاس، ارث دارد، و چرا دخترزاده‌ها که اولاد فاطمه هستند، میخواهند ارث او را ببرند؟ ببینید! دعوا سر خلافت است؛ یک جنگ حقیقی فرهنگی است، جنگ سیاسی است. در مقابلش فوراً شاعر طائیِ شیعیِ معروف -ظاهراً جعفر‌بن‌عفّان طائی- جواب میدهد میگوید:
لِمَ لا یکون وَ انّ ذاک لکائن
لبنِی البناتِ وِراثةُ الاَعمام
للبنتِ نِصفٌ کاملٌ مِن مالِه
و العمُّ مَتروکٌ بِغیر سهام‌‌

جواب میدهد، میگوید خب دختر نصف مال پدر را میبرد، عمو از مال آن انسانی که دختر دارد، چه میبرد؟ پس شما ارثی ندارید که او را طلب میکنید؛ ببینید! بین شعرا دعوای فرهنگی است، دعوای سیاسی است؛ این حسّاسیّت روی داعیه‌های ائمّه است که این هم قابل توجّه است.
1 )
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص: 207
 الأمالی (للمرتضی)  ,  جلد۱  ,  صفحه۲۸۷

قَالَ لِكُثَيِّرٍ امْتَدَحْتَ عَبْدَ الْمَلِكِ فَقَالَ مَا قُلْتُ لَهُ يَا إِمَامَ الْهُدَى وَ إِنَّمَا قُلْتُ ييَا أَسَدُ وَ الْأَسَدُ كَلْبٌ وَ يَا شَمْسُ وَ الشَّمْسُ جَمَادٌ وَ يَا بَحْرُ وَ الْبَحْرُ مَوَاتٍ وَ يَا حَيِّةُ وَ الْحَيَّةُ دُوَيْبَّةٌ مُنْتِنَةٌ وَ يَا جَبَلُ وَ إِنَّمَا هُوَ حَجَرٌ أَصَمُّ قَالَ فَتَبَسَّمَ ع وَ أَنْشَأَ الْكُمَيْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ‏ مَنْ لِقَلْبٍ مُتَيَّمٍ مُسْتَهَامٍ غَيْرُ مَا صَبْوَةٍ وَ لَا أَحْلَامٍ «1» فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى قَوْلِهِ‏ أَخْلَصَ اللَّهُ لِي هَوَايَ فَمَا أُغْرِقُ نَزْعاً وَ لَا تَطِيشُ سِهَامِي «2» فَقَالَ ع‏ أُغْرِقُ نَزْعاً وَ مَا تَطِيشُ سِهَامِي‏ فَقَالَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ أَشْعَرُ مِنِّي فِي هَذَا الْمَعْنَى.
ترجمه :



مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :بغض خلفا نسبت به ائمه فقط از حسادت نبوده است
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
یک فصل دیگر این است که آیا علّت اینکه ائمّه مورد بغض خلفا بودند، حسد خلفا بود؟ این یک سؤالی است. یک عدّه‌ای خیال میکنند که ائمّه چون محسود خلفا بودند، از این جهت بود که اینها را میکشتند؛ بنده این را قبول ندارم. قبول دارم که ائمّه محسود بودند؛ [در مورد] آن آیه‌ی شریفه‌ی «اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءاتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه»،(1) حضرت میفرماید که «نَحنُ المَحسودون»؛(2) ائمّه محسودند امّا حسد کِی ممکن است منشأ یک‌چنین آثاری بشود؟ حسد بر علمشان بود؟ حسد بر تقوایشان بود؟ خب، عالم و متّقی خیلی بودند؛ در همان زمان ائمّه، کسانی از علما معروف به علم و ورع و تقوا و زهد بودند و خلفا هم میرفتند سراغ اینها و گریه میکردند. منصور گفت که
کلّکم یمشی روید
کلّکم یطلب صید
غیر عمرو بن عبید
عمروبن‌عبید را دیگر استثنا کرد؛ البتّه بنده در زندگی عمروبن‌عبید دیدم نخیر، ایشان هم جزو همان مستثنی‌منه است، «یطلب صید» و مانند اینها است.حالا از این قبیل زیاد بودند. آن کسانی که علمشان زیاد بود، تقوایشان هم زیاد بود، وجهه‌یِ در مردم هم داشتند مثل ابویوسف قاضی، مثل ابوحنیفه، مثل حسن بصری، مثل سفیان ثوری و از این قبیل رجالِ معروف به علم و تقوا و ورع که محبوب هم بودند، علم هم داشتند، تقوا هم داشتند امّا مدّعی خلیفه نبودند، خلیفه هیچ کار به کار اینها نداشت؛ حسد نسبت به اینها وجود نداشت؛ حسد مال آن کسی است که ادّعایی دارد؛ [نسبت به] آن که ادّعایی ندارد چه حسدی [هست]؟ و آن ادّعا چیست؟ بنابراین حسد کافی نیست. این هم یک بحث است که بد نیست مورد توجّه قرار بگیرد.
1 )
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 35
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 186

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ قَالَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ.
ترجمه :


1 ) سوره مبارکه النساء آیه 54
أَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلىٰ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ۖ فَقَد آتَينا آلَ إِبراهيمَ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَآتَيناهُم مُلكًا عَظيمًا
ترجمه :
یا اینکه نسبت به مردم [= پیامبر و خاندانش‌]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها [= پیامبران بنی اسرائیل‌] قرار دادیم.


مربوط به :خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران - 1364/01/23
عنوان فیش :تأخیر افتادن ایجاد حکومت اسلامی
کلیدواژه(ها) : حکومت‎ اسلامی, حادثه عاشورا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در باب زندگی امام صادق (علیه السّلام) بنده این حدیث را گمان میکنم یا در اینجا یا در جای دیگری گفته باشم که یک حدیثی است که امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) فرمود که خداوند این امر را برای سال هفتاد معین کرده بود؛ یعنی قرار بود که حکومت اسلامی در سال هفتاد هجری به وسیله‌ی ائمه (علیهم السّلام) انجام بگیرد. «فلمّا قتل الحسین اشتدّ غضب اللَّه علی اهل الارض»،(1) وقتی که واقعه‌ی کربلا پیش آمد و حادثه‌ی فجیع عاشورا پیش آمد، این مطلب تأخیر افتاد برای سال 140؛ سال 140 یعنی درست در اوج تلاش تبلیغاتی امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام). آنجا هم باز یک حوادثی پیش آمد که این تقدیر الهی را به عقب انداخت که تو خود این روایت هست که شماها افشا کردید، شما شیعیانی که دور و بر ما هستید گفتید مطلب را، کتمان نکردید، این بود که مطلب باز تأخیر افتاد؛ باز تأخیر افتاد. بنابراین همان طور که ملاحظه میکنید، هیچ اشکالی ندارد که خدای متعال یک مقصودی را تقدیر فرموده باشد برای یک زمان معینی، بعد به خاطر پیش آمدن یک حوادثی آن را عقب بیندازد.
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج‏1 368 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏52، ص 105.

يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِی السَّبْعِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ‏ الْحُسَيْنُ‏ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ فَكَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ‏.
ترجمه :
ابو حمزه ثمالى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام ميفرمود: اى ثابت همانا خداى تبارك و تعالى اين امر را در هفتاد وقت گذاشت، چون حسين صلوات اللَّه عليه كشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمين سخت گشت، آن را تا صد و چهل بتأخير انداخت. سپس كه ما بشما خبر داديم، آن خبر را فاش كرديد و از روى پوشيده پرده برداشتيد، بعد از آن خدا براى آن وقتى نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو كند و ثابت گذارد و اصل كتاب نزد اوست.


مربوط به :گزیده‌ای از بیانات به مناسبت شهادت امام باقر(ع) - 1361/07/02
عنوان فیش :امام باقر علیه‌السلام با خواندن خطبه، نقشه هشام بن ‌عبدالملک را نقش برآب کردند
کلیدواژه(ها) : تقوا, تجربه‌های تاریخ اسلام, عبرت‌های تاریخ, علی‌بن‌محمّدالباقر(علیه السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
هشام [در محضر امام باقر علیه‌السلام] شروع کرد؛ بنا کرد به بدگویی کردن: شما چنین میکنید، چنان میکنید، بین مردم ‌اختلاف ایجاد میکنید. از جمله‌ی کلماتش که یادم می‌آید، [این بود که] به حضرت عرض میکرد شما خانوادتاً همیشه شقّ ‌عصای مسلمین میکنید و به خودتان دعوت میکنید، میخواهید خودتان خلیفه بشوید، میخواهید خودتان را در رأس قرار ‌بدهید، نمیتوانید ما را ببینید؛ بنا کرد از این حرفها به امام باقر زدن. حرفهایش را که تمام کرد، یکی از آن طرف درآمد مثلاً ‌گفت بله اعلیحضرت درست گفتند -امیرالمؤمنینِ آن وقت همان اعلیحضرت است؛ فرقی نمیکند- و شما این جور هستید، ‌آن جور هستید؛ یکی این گفت، یکی آن گفت. خب وقتی که او حرفش را زد، بقیّه هم که دیگر حرف درست و حسابی ‌ندارند، اینها هم هر کدام یک چیزی گفتند. امام با وقار و متانت تمام، بدون اینکه اندکی آثار تأثّر در چهره‌ی ایشان ظاهر ‌بشود، همه‌ی این حرفها را گوش کردند. حرفها که تمام شد، حضرت از جا بلند شد ایستاد -دید نشسته فایده‌ای ندارد؛ باید ‌برای جواب اینها پا شود بِایستد و جواب اینها را خوب کف دستشان بگذارد- بنا کرد خطبه خواندن. اصلاً انگاری که ‌مخاطب او هشام و این چهار تا آدم بی‌ارزشی که اینجا نشسته‌اند نیستند؛ گویا دارد با تاریخ حرف میزند، گویا دارد با امّت ‌اسلامی حرف میزند... شروع کرد: بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ حمد و ثنای الهی را به جا آورد، با یک بیان خیلی جالبی از ‌اینجا شروع کرد: اَیُّهَا النّاس؛ نمیگوید ای حاضران، ای برادران، ای مؤمنان؛ [میگوید] ای مردم! اصلاً خطاب گویا که به ‌این جمع معدودی که اینجا نشسته‌اند نیست. اَینَ تَذهَبون؛ کجا میروید؟ و اَینَ یُرادُ بِکُم؛ شما را کجا میبرند؟ مقصد شما ‌چیست، کجا است؟ اصلاً این حرکت شما به سوی کدام مقصد است؟ چه میکنید؟ سردرگمیِ اینها را مشخّص میکند؛ ‌بی‌اختیاریِ اینها را مشخّص میکند؛ آلت فعل بودن و سردرگم بودنِ آن عدّه‌ای را که تحت تأثیر این دستگاه خلافت و خود ‌خلیفه هستند، به رُخشان میکشد. بِنا هَدَی اللهُ اَوَّلَکُم؛ خدا به وسیله‌ی ما بود که گذشتگان شما را هدایت کرد. وَ بِنا یَختِمُ ‌آخِرَکُم؛ مُهر خاتمه‌ی شماها را به وسیله‌ی ما خدا خواهد زد؛ یعنی بالاخره ما خواهیم ماند و شما خواهید رفت. فَاِن یَکُن ‌لَکُم مُلکٌ مُعَجَّلٌ فَاِنَّ لَنا مُلکاً مُؤَجَّلا؛ اگر شما چهار روز یک حکومت زودگذری را غصب کردید و دارا شدید، بدانید که یک ‌دولت دائمی و مستدامی را خدای متعال برای ما مقدّر کرده. ببینید! این یک محکوم سیاسی است؛ یک محکوم سیاسی که ‌در مقابل حاکم سیاسی زمان، این جور دارد با او مجادله میکند؛ میگوید که شما چهار صباح اینجا نشسته‌اید، در این مقام ‌قدرت پادشاهی قرار گرفته‌اید، خیال میکنید که همه‌کاره‌اید؟ شما خواهید رفت؛ آن که خواهد ماند، آن که تاریخ مال او ‌است، آینده مال او است، ما هستیم. لِاَنّا اَهلُ العاقِبَة؛ زیرا که ما صاحبان عاقبت و پایانیم. یَقولُ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ العاقِبَةُ ‌لِلمُتَّقین؛(1) پایان و عاقبت و فرجام متعلّق است به مردم باتقوا؛ یعنی ما باتقوا هستیم، شماها بی‌تقوا و فاجر و بی‌دین ‌هستید؛ بی‌دین‌ها و فاجرها نمیمانند در تاریخ، زایل میشوند، امّا باتقواها میمانند.‌
1 )
الکافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۴۷۱

‏« أيُّهَا النّاسُ، أينَ تَذهَبونَ؟! وأينَ يُرادُ بِكُم؟! بِنا هَدَى اللّهُ أوَّلَكُم ، وبِنا يَختِمُ آخِرَكُم ، فَإِن يَكُن لَكُم مُلكٌ مُعَجَّلٌ فَإنَّ لَنا ‏مُلكا مُؤَجَّلاً ، ولَيسَ بَعدَ مُلكِنا مُلكٌ ؛ لِأَنّا أهلُ العاقِبَةِ ، يَقولُ اللّهُ عز و جل : « وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ » .‏
ترجمه :
امام باقر (عليه‌السلام) فرمودند: اى مردم! به كجا مى رويد؟! به كجا مى كشانندتان؟! خداوند، به واسطه ما، پيشينيانِ شما را ‏هدايت كرد و آخرِ شما را هم به ما ختم میكند . اگر شما را دولتى زودرس است ؛ امّا دولت آينده، از آنِ ما خواهد بود و بعد ‏از حكومت ما، ديگر هيچ حكومتى نيست؛ زيرا ماييم اهل فرجام. خداوند میفرماید: « يقيناً فرجام [نيك] براى پرهيزكارن ‏است».»‏


مربوط به :گزیده‌ای از بیانات به مناسبت شهادت امام باقر(ع) - 1361/07/02
عنوان فیش :خباثت هشام بن عبدالملک در جلوگیری از ورود امام باقر به ‌شهر مَدیَن
کلیدواژه(ها) : تجربه‌های تاریخ اسلام, علی‌بن‌محمّدالباقر(علیه السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در یک روایت دارد که[امام باقر علیه‌السلام] را در شام زندانی میکنند، در یک روایت دیگر دارد که نه، [ولی] مجبور میکنند ‌که حضرت برگردند، بعد که حضرت به طرف مدینه برمیگردند، خباثت دیگری میکند؛ میبیند که خب اینها آمدند و [حالا] ‌فاتحانه دارند برمیگردند، لابد سرِ هر شهری که برسند سخنرانی خواهند کرد، خواهند گفت بله، ما رفتیم هشام را مثلاً ‌محکوم کردیم، مغلوب کردیم، برگشتیم، و این بد میشود؛ [لذا] قبلاً پیکهایی را میفرستند که در این شهرهای سرِ راه ‌بگویند که اینها را راه ندهند و بگویند اینها یهودی‌اند: دو نفر یهودی دارند از اینجا عبور میکنند؛ مردم شهر! مواظب باشید ‌اینها را راه ندهید. و شما ببینید این مردم بی‌عقل آن روزگار تا آن وقت تحت تأثیر چه تبلیغاتی بودند که قبول میکنند که ‌محمّدبن‌علی و جعفربن‌محمّد یهودی هستند! از جمله میروند در شهر مَدیَن -که یکی از شهرهای بین راه بوده- و میگویند ‌به اینها غذا ندهید. وقتی که اینها میرسند، مردم نگاه میکنند می‌بینند بله، آن دو نفر با آن مشخّصاتی که جاسوسهای خلیفه ‌آمدند گفتند که اینها یهودی هستند، آمدند؛ فوراً دروازه‌های شهر را روی حضرت میبندند و غذا به حضرت نمیدهند. خب آن ‌وقت هم که قهوه‌خانه و ماشین و هواپیما و مانند اینها نبود؛ چندین روز در راه بودند، غذا لازم داشتند، آذوقه لازم داشتند و ‌غذا برایشان مهم بود؛ وقتی غذا نفروشند، آدم باید در بیابان از گرسنگی بمیرد. بالاخره حضرت هر کار میکند که اینها غذا ‌بفروشند، میبیند نخیر، اینها هیچ چیز به خرجشان نمیرود. [لذا] امام باقر با امام صادق میروند روی یک بلندی‌ای که نزدیک ‌شهر بوده، خطاب میکنند به اهل مَدیَن، میگویند «یا اَهلَ مَدیَن! بَقیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ بعد میگویند «اَنَا بَقیَّةُ ‌الله».(1) یک پیرمردی در آنجا بوده، وقتی که میبیند این وضع حضرت را، میگوید من از گذشتگانم راجع به ماجراهای ‌شعیب چیزهایی شنیده‌ام و شنیده‌ام که شعیبِ پیغمبر روی همین کوه و همین بلندی رفت و مردم را با همین خطاب، خطاب ‌کرد که در قرآن آمده و من این مرد را در چهره‌ی شعیب میبینم؛ بروید در را باز کنید که عذاب خدا نازل خواهد شد. مردم ‌می‌آیند درها را باز میکنند، بعد حضرت میگوید که من پسر پیغمبر هستم، حضرت را می‌شناسند و نسبت به دستگاه خلیفه ‌بسیار بدبین میشوند و بنا میکنند به هشام فحش دادن و سَب کردن و شاید مثلاً تظاهرات کردن علیه هشام. بعد که به ‌هشام خبر میرسد، میگوید بروید آن پیرمرد را که موجب این همه فتنه و فساد شده از بین ببرید؛ می‌آیند این پیرمرد را ‌میگیرند و میبرند و راوی میگوید دیگر از آن پیرمرد خبری نشد؛ سربه‌نیستش میکنند.‌
1 )
دلائل‌الامامة، محمد بن جرير الطبري‌ الصغير، ص ۲۴۱ (با اندکی تفاوت)

وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً- إِلَى قَوْلِهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)- بَقیَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌ نَحْنُ وَ اللَّهِ: بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ.‏
ترجمه :
‏«امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: ای اهل مدین بدانید که آنچه خدا بر شما باقی گذارد برای شما بهتر است اگر واقعا به خدا ‏ایمان دارید و ما بقیه الله در زمین هستیم»‏


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران - 1359/03/09
عنوان فیش :سخنان امام حسن علیه ‌السّلام در مورد امیرالمؤمنین علیه ‌السّلام
کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام), حضرت علی (علیه‌السلام), شخصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در روزى که امیر مؤمنان به شهادت رسید و مردم با امام حسن () براى خلافت بیعت کردند، امام مجتبىٰ در حضور مردم ‌بر منبر برآمد و چند جمله در باب امیرالمؤمنین به اختصار سخن گفت. من این جملات را که بسیار کوتاه و مختصر است، ‌میخوانم و دو سه نکته‌ى روشن و بسیار مهمّ این سخن را به عرض شما برادران و خواهران میرسانم. امام حسن به مردم ‌این‌چنین فرمود: لَقَد قَبَضَ اللهُ فى هذِهِ اللَیلَةَ رَجُلاً لا یَسبِقُهُ الاَوَّلونَ بِعَمَلٍ وَ لا یُدرِکُهُ الآخِرون؛ یعنى اى مردم! خدا دیشب ‌کسى را به جوار خود پذیرفت که نه گذشتگان و نه مردم آینده از حیث عمل و تلاش و کار براى خدا به پایه‌ى او نرسیده‌اند ‌و نخواهند رسید. وَ قَد کانَ رَسولَ الله‌ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه یُعطیهِ الرّایَةَ فَیُقاتِلَ وَ جَبریلُ عَن یَمینِهِ وَ میکائیلُ عَن یَسارِهِ فَما ‌رَجِعَ حَتّىٰ یَفتَحِ اللهُ عَلَیه؛ یعنى پیامبر پرچم جهاد را به على مى‌سپرد و على به صحنه‌ى جنگ میرفت؛ جبرئیل امین در ‌جانب راست او و میکائیل در سمت چپ او بودند و او میجنگید و از میدان برنمیگشت، مگر آن‌ وقتى که فتح کرده بود و ‌دشمن را سرکوب نموده بود. وَ ما تَرَکَ عَلىٰ اَهلِ الاَرضِ صَفراءَ وَ لا بَیضاءَ اِلّا سَبعَ مِائَةَ دِرهَم فَصَلَت مِن عَطایاهُ اَرادَ اَن ‌یَبتاعَ بِها خادِماً لِاَهِله؛(1) مردى که در هنگام ترک این دنیا، در حالى که خلیفه بود، یعنى حاکم مطلق کشورهاى اسلامى ‌بود، از مال دنیا فقط هفتصد درهم __ از این همه زر و سیمى که در آفاق کشورهاى اسلامى بود و او میتوانست در آنها ‌تصرّف بکند __ باقى گذاشت؛ آن را هم جمع نکرده بود تا براى او بماند؛ میخواست براى خانواده‌ى خود خادم و ‌خدمتکارى فراهم کند، پول آن را نداشت و باید تدریجاً جمع میکرد که هفتصد درهم شده بود. این، تعریف امام حسن از ‌امیرالمؤمنین است.‌
1 )
الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 457 ‏

لَمّا قُبِضَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام قامَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام في مَسجِدِ الكوفَةِ، فَحَمِدَ اللّهُ وأثنى عَلَيهِ وصَلّى ‏عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ: أيُّهَا النّاسُ إنَّهُ قَد قُبِضَ في هذِهِ اللَّيلَةِ رَجُلٌ ما سَبَقَهُ الأَوَّلونَ، ولا يُدرِكُهُ الآخِرونَ، ‏إنَّهُ كانَ لَصاحِبَ رايَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله؛ عَن يَمينِهِ جَبرَئيلُ وعَن يَسارِهِ ميكائيلُ، لا يَنثَني حَتّى يَفتَحَ اللّهُ لَهُ. ‏وَاللّهِ ما تَرَكَ بَيضاءَ ولا حَمراءَ إلّا سَبعُمِئةِ دِرهَمٍ فَضَلَت عَن عَطائِهِ، أرادَ أن يَشتَرِيَ بِها خادِما لِأَهلِهِ. وَاللّهِ لَقَد قُبِضَ فِي اللَّيلَةِ ‏الَّتي فيها قُبِضَ وَصِيُّ موسى يوشَعُ بنُ نونٍ، وَاللَّيلَةِ الَّتي عُرِجَ فيها بِعيسَى ابنِ مَريَمَ، وَاللَّيلَةِ الَّتي نَزَلَ فيها القُرآنُ.‏
ترجمه :
چون اميرمؤمنان وفات يافت، حسن بن على عليهماالسلام در مسجد كوفه به خطبه ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى بر ‏پيامبر (صلى الله عليه و آله) درود فرستاد و سپس فرمود: «اى مردم! امشب، مردى از دنيا رفت كه نه پيشينيان از او سبقت ‏گرفتند و نه آيندگان به مقام او میرسند. او صاحب پرچم پيامبر خدا بود. از سمت راستش جبرئيل و از سوى چپ او ميكائيل ‏حركت میكرد. باز نمیگشت تا آن كه خداوند برايش فتح آورَد. به خدا سوگند، درهم و دينارى از خود بر جاى نگذاشت، مگر ‏هفتصد درهم كه اضافه سهمش از بيت المال بود و میخواست با آن خدمتكارى براى خانواده‌اش بخرد. به خدا سوگند، در ‏شبى درگذشت كه يوشع بن نون، وصىّ موسى عليه السلام درگذشته بود، شبى كه عيسى بن مريم (عليهماالسلام) به ‏آسمان عروج داده شد، شبى كه در آن قرآن نازل شد».‏