حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام) / محمد بن علی الباقر/ باقرالعلوم/ امام باقر
حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام), مبارزه با تحریف
یاد امام باقر(علیه السلام)، یعنی یاد سر برآوردن حیات دوبارهی جریان اصیل اسلامی در مقابلهی با تحریفها و مسخهائی که انجام گرفته بود.1388/09/04
لینک ثابت
کُثَیِّر عَزَّه مادح عبدالملک وکمیت مادح اهل بیت(علیهم السلام)
رفتار ائمه(علیهمالسّلام) این گونه بود که دعوت شعری را تقویت میکردند. فقط ائمه هم نبودند که این کار را میکردند؛ نقطهی مقابلشان هم همینطور بودند. یعنی همین خلفای بنیامیه و بنیعباس، برای پیشرفت کار خود، محتاج شعر بودند و به شعرا پولهای گزاف میدادند تا برای آنها شعر بگویند. شعرا هم میگفتند؛ چون پول و رشوه در میان بود. حتّی گاهی اوقات، بعضی از شعرای متمایل به اهل بیت، برای آنها هم شعری میگفتند؛ برای اینکه پولی بگیرند!امام باقر(علیهالصّلاةوالسّلام) در مجلسی نشسته بودند. «کُثَیِّر عَزَّه» که یکی از شعرای معروف عرب است و متمایل به اهل بیت بود، او هم در جلسه حضور داشت. حضرت به او رو کردند و گفتند: «امتدحت عبدالملک؟»، تو مدح عبدالملک را گفتی؟ ملامتش کردند. در صدد عذرآوردن بر آمد. گفت: من چیزی در ستایش عبدالملک نگفتم. نگفتم که تو امامالهدی هستی. حضرت تبسمی کردند و چیزی نگفتند. در این بین، «کمیت» از آن طرف مجلس بلند شد و بنا به خواندن آن قصیدهی معروف خودش - که در مدح اهل بیت(علیهمالسّلام) بود - کرد:
من لقلب متیّم مستهام غیر ما صبوة و لا احلام(1)1368/10/28
1 )
المناقب ، ابن شهر آشوب ج 4 ص 207؛
بحار الانوار،علامه مجلسی،ج46 ص338ح27 ؛
كان أبو جعفر ع يجيزنا بالخمس مائة إلى الستمائة إلى الألف درهم و قال له نصرانی أنت بقر قال أنا باقر قال أنت ابن الطباخة قال ذاك حرفتها قال أنت ابن السوداء الزنجية البذية قال إن كنت صدقت غفر الله لها و إن كنت كذبت غفر الله لك قال فأسلم النصرانی و قال لكثير امتدحت عبد الملك فقال ما قلت له يا إمام الهدى و إنما قلت يا أسد و الأسد كلب و يا شمس و الشمس جماد و يا بحر و البحر موات و يا حيه و الحية دويبة منتنة و يا جبل و إنما هو حجر أصم قال فتبسم ع و أنشأ الكميت بين يديه
من لقلب متيم مستهام غير ما صبوة و لا أحلام
فلما بلغ إلى قوله : أخلص الله لی هوای فما أغرق نزعا و لا تطيش سهامي
فقال ع:أغرق نزعا و ما تطيش سهامي فقال يا مولای أنت أشعر منی فی هذا المعنى و شكا الحسن بن كثير إليه الحاجة فقال بئس الأخ أخ يرعاك غنيا و يقطعك فقيرا ثم أمر غلامه فأخرج كيسا فيه سبعمائة درهم فقال استنفق هذه فإذا نفدت فأعلمنی...
ترجمه:
لینک ثابت